برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 13 اسفند 1399 در همه مناطق
-
6 پسندیده شدهبسمه تعالی 182 ظرفیت نژاد پرستی؛ تهدید جدید محیط امنیتی ایران مقدمه: در محیط امنیتی ایران همواره ظرفیت های جهادی اسلام سنی و اسلام شیعی و حتی دیگر اقوام به عنوان یک پارامتر مهم در سنجش ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این نوشته ما به بررسی مساله فوق در سمت اسلام سنی و بالاخص ابعاد نیروی انسانی آن پرداخته و می کوشیم با تحلیل وقایع دهه پیشین و جنگ های منطقه خاورمیانه از بعد کمیت و کیفیت نیروی انسانی به آن بنگریم. این مطلب با استدلال بر روند تغییرات جنگ در یمن و اهمیت نقش نیروی انسانی و کم رنگ شدن این موضوع در داخل و خارج محیط امنیتی ایران –به عنوان تهدید و آسیب- نشان می دهد که عامل نیروی انسانی –گرچه با کیفیت و کمیت ظرفیت جهادی اسلام سنی نیست- اکنون در موضوع قوم گرایی و نژاد پرستی پررنگ تر شده و لازم است که در پیش یابی های امنیتی نظامی جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش مورد نظر قرار گیرد. به طور واضح تر، در این مقاله نشان داده می شود که ظرفیت جهادی اسلام سنی که به دلیل تلاش های غرب به سمت ایران و شیعه جبهه بندی داشت اکنون ساییده شده و حداقل یک دهه برای پر شدن دوباره ی آن مورد نیاز است. ولی باقی مانده ی این ظرفیت به کمک تهدید دیگر امنیتی ایران (نژاد پرستی) آمده و به دلیل وجود ظرفیت انسانی جوان و مناسب برای اجرای پروژه های ضد امنیتی در بخش نژاد پرستی، این تهدید را بسیار برجسته نموده و به یکی از تهدیدات اساسی امنیت نظام تبدیل ساخته است. *** نیروهای جهادی مسلمان در دوران معاصر به گروه های مسلمان شبه نظامی حاضر در منطقه غرب آسیا، شمال تا نواحی آفریقا گفته می شود که عمدتا از اهل سنت هستند. اولین نمود عمده از این گروه ها و جذب گسترده و سازمان یافته افراد در آنها را می توان در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق دید. با شروع اشغال افغانستان در سال 1979 تشکیل گروه های شبهه نظامی مسلمان غیر دولتی - اگرچه در برخی موارد حمایت هایی از سوی برخی دولت ها از آنها می شد – برای مبارزه با اشغال شوروی و ساقط کردن دولت کمونیست دست نشانده مسکو آغاز شد. این گروه ها که مجاهدین نامیده می شدند را می توان تشکیل دهنده دومین موج از سه موج مبارزه با اشغال سرزمین های اسلامی از سوی مسلمانان در طی چند دهه اخیر دانست. اولین موج که یک مبارزه دولتی بود با اتحاد ها و حملات چند باره دولت های عرب علیه اشغال فلسطین توسط رژیم اسرائیل شروع شد که پس از چند دهه و چندین دوره جنگ و درگیری نهایتا با شکست های پی در پی دولت های مسلمان و پذیرش اشغال، و در نهایت به صلح و عادی سازی روابط نا نوشته با اسرائیل که در ایام اخیر به صورت "نوشته" نیز درامد، منتهی شد. پس از ناکامی موج دولتی و سرخوردگی های پس از آن، مبارزه با اشغال افغانستان از سوی یک دولت کمونیست و ضد دین، این بار به دور از سازش کاری ها، خیانت ها و بی کفایتی های دیکتاتور های عرب، و توسط جریان های مردمی بر پایه ی ایمان و جهاد در راه خدا برای مبارزه با اشغال کفار شکل گرفت. این بار خصوصا با توجه به جغرافیای افغانستان که فرصتی بی بدیل برای جنگ چریکی و نا منظم ایجاد می کرد، پیروزی های بدست آمده تبدیل به بارقه امیدی شد که شکست اشغال گران را ممکن نشان داد و تعداد انبوهی از مردان جوان را جذب گروه های مجاهدین کرد. از معروف ترین گروه های جهادی در افغانستان که در آن ایام شکل گرفتند می توان از القاعده نام برد. القاعده به معنی پایگاه برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان «قاعدة الجهاد» است. گفته می شود که در ابتدا این سازمان را «جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» مینامیدند. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلحکردن و آموزش مجاهدین داوطلب جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. پس از کشته شدن اسامه بن لادن و در زمان رهبری ایمن ظواهری، این سازمان با گروه جهاد اسلامی مصر ادغام شد ووجهه بین المللی آن تقویت شد هر چند که بنا به گفته جهادیون ناراضی (عمدتا عراقی) درکادر اصلی سازمان از ابتدا مناصب امارت و فرماندهی عمدتا به اعراب سعودی و یا خلیجی تعلق داشت. همین روحیه به عنوان مهم ترین عامل داخلی دست به دست برخی عوامل خارجی داد و در برهه های مهمی انشعاباتی ازین سازمان بزرگ صورت گرفت. اولین مورد مهم مساله طالبان بود که گذشته از مدیریت و فرماندهی غیر بومی در سطوح بالا در زمان پایان یافتن ایام اشغال شوروی در افغانستان دو موضوع، اشعابات را تسریع کرد. مساله اول معامله آمریکا با شوروی بر سر خروج امن این کشور از افغانستان و نیز هم زمان ترور مشکوک تعدادی از رهبران عالی رتبه مجاهدین بود و مساله دوم دخالت گسترده سازمان اطلاعات[1] ارتش پاکستان، با همراهی عربستان سعودی برای ساخت نیروهای پراکسی و الت دست برای خود بود. با پشتیبانی، آموزش و هدایت ISI پاکستان، منابع مالی و آموزگاران مذهبی وهابی عربستانی، در چند هزار مدرسه اسلامی پاکستان نسلی از دانش آموزان افغان با افکاری افراط گرایانه با ریشه های وهابی و حنفی دیوبندی تربیت شدند که در سال های بعد طالبان نامیده شدند. در دهه های بعد هرچند فعالیت طالبان عمدتا به داخل مرز های افغانستان محدود بود، اما سایر گروه های جهادی در سراسر منطقه، در مناطقی که دولت های دیکتاتور اسلام ستیز، جمعیت های اهل سنت بزرگ با زمینه ترویج افکار تکفیری و افراط گرایی، و فقر و بی عدالتی اقتصادی بی داد می کرد، این گروه ها شروع به تشکیل و گسترش کردند. این بار حتی مناطق جنوب تا جنوب شرق آسیا نیز به حوزه نفوذ این گروه ها اضافه شد، در حالی که القاعده با داشتن سازمان گسترده تر و انجام عملیات های متعدد به خصوص در 11 سپتامبر، کماکان پر آوازه ترین نام بود. در یک برداشت کلی تفکرات و ایدئولوژی های گروه های فوق را می توان ذیل 2 گروه کلی تقسیم بندی کرد: - گروه های ریشه دار تر همچون القاعده عمدتا پیرو سلفی گری با سویه های اخوانی، که افکار سید قطب در بین شان محبوبیت دارد. این گروه ها به نسبت کمتر رگه های تکفیری و ضد شیعی از خود نشان می دهند و تا قبل از ایام اخیر به رغم دریافت برخی حمایت ها از برخی دولت ها، سعی داشتند خود را مستقل و بدون وابستگی دولتی نشان دهند. - گروه های با گرایش وهابی-تکفیری غلیط تر. این گروه ها عمدتا و به خصوص پس از جریان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 با اشنقاق از گروه های جهادی دسته اول پدید آمدند. از مهمترین سرکردگان و پدران این گروه ها می توان از ابومصعب الزرقاوی نام برد. تکفیر، دشمنی شدید با شیعیان و آلت دست شدن دولت های دیگر به خصوص ال سعود که رویکرد ضد اخوانی را نیز در میان ایشان در پی داشت، از خصایص بارز این گروه ها است. از معروف ترین این گروه ها می توان از داعش نام برد. ما همه ی این ظرفیت را "ظرفیت جهادی اسلامی سنی" می نامیم. واقعیت این است که در تحلیل عمیق بایستی ریشه های تمدنی این ظرفیت مورد مطالعه قرار گیرد. تلاش های عربستان، پاکستان، غرب و یا حتی ایران برای افزایش یا کاهش این ظرفیت و یا جهت دهی آن امری روبنایی است و به دلیل اصل وجود چنین ظرفیتی در منطقه است. مهم ترین زمینه ی این ظرفیت شاید احساس حقارت ناشی از سرخوردگی تمدن اسلامی در مقابل تمدن صلیبی-یهودی است که پس از شکست اندلس تاکنون ادامه داشته و به جز مدت اندکی در دوران امپراطوری عثمانی هرگز ترمیم نشده است. آنچنان که پیشتر گفته شد این گروه ها به رشد و نمو خود در هر آنجا که فرصت آن محیا بوده است به خصوص در سطح خاورمیانه ادامه می دادند تا آنکه بهار عربی و سقوط دولت های دیکتاتور سکولار عرب و جنگ داخلی در سوریه فرصتی بی بدیل برای رشد و زمین های بازی جدیدی برای حضور و طبیعتا بازی خوردن ایشان با توهم نقش آفرینی عمده برای ایشان فراهم آورد. خلا دولت های مرکزی مقتدر، رشد احساسات و هیجانات انقلابی، اشتیاق شدید برای اسلام گرایی پس از دهه ها دیکتاتوری سکولار و لائیک و وجود زمینه های مستعد دموگرافیک و مذهبی از مهمترین عوامل موثر در این تحول بودند. انبار های بزرگ سلاح در کشور های درگیر نا آرامی که به دست شبه نظامیان افتاده بود به خصوص در لیبی و سوریه در کنار پول و ثروت کشورهایی چون عربستان و قطرکه سعی در سودجویی از این پتانسیل جهت پیشبرد اهداف و تصویه حساب های سیاسی خود داشتند چونان هیزمی بود که بر این آتش ریخته شد. در ابتدای امر با نقش آفرینی حکام حاشیه خلیج فارس بالاخص قطر سیل نیروهای جهادی از تمام ظرفیت جهادی اسلام سنی از تمام جهان اسلام مکیده شده و به درون سوریه پمپاژشد. این حرکت موجب ایجاد یک نیروی سوم در کنار دو نیروی اولیه ابتدایی (1.دولت علوی اسدیست 2. بدنه عمدتا سنی جدا شده از ارتش و دیگر اقوام حاشیه نشین ناراضی سوری) شد. به دلیل گستردگی زمین های فتح شده در ابتدای ورود جبهه النصره و عواید مالی چشم گیر این جهاد (اعم از کمک های خارجی و عواید ناشی از اشغال) اختلافات همیشگی بین امرا و فرماندهان و کادر میدانی بروز کرد واین بار بدنه جهادی عراقی یک بار برای همیشه ازین سازمان جدا شد و با شعار "برابری نژادی" و اعطای امارت و فرماندهی های سطوح بالا به خارجیان انشعاب کرد. داعش در ابتدای خروج به دلیل اینکه به بودجه خارجی مستقیمی وصل نبود شروع به پیشرفت در مناطق دارای درآمد داخلی نمود و در سال های اول دارای حداقل خطوط تماس درگیری با دولت بود. بیشترین تلاش داعش با یک استراتژی صحیح در سال های اولیه بر کار فرهنگی و تبلیغات و همچنین ایجاد منابع درآمد ( پیشرفت در مناطق نفتی) متمرکز شد و به دلیل جذاب بودن ایده اصلی بسیار موفق ظاهر شد. البته پس از تثبیت موقعیت داعش روابط در سطوح مختلف را با دولت های منطقه و فرا منطقه ای شروع نمود ولی همواره سعی می نمود که استقلال و فاصله خود را ازیشان حفظ نماید. در این بین عراق هرچند در دوران بهار عربی در دوره پسا صدام به سر می برد، ولی در تمام سال های پس از اشغال همواره محل نزاع و درگیری گروه های تندرو و تروریستی وهابی همچون جماعت توحید و جهاد بود، این موارد در کنار ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی، این کشور را نیز به جرگه کشورهای جولانگاه گروه های جهادی افراط گرا ضمیمه کرد و مناطق وسیعی از آن برای سال ها تحت سلطه دولت اسلامی عراق و شام "داعش" درامد. نکته مهم در مورد استفاده از ظرفیت جهادی اسلامی سنی آن بود که در داستان بهار عربی، پس از سرنگونی چند دیکتاتور در کشور های مختلف منطقه، کشورهایی چون عربستان و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس با کمک سرویس های اطلاعاتی غربی با حمایت مالی و تسلیحاتی و نفوذ سازمانی در این گروه ها از سویی سعی داشتند که این آتش را از تخت دیکتاتوری های خود دور نگاه دارند، از سوی دیگر آن را به ابزاری برای بسط نفوذ خود و براورده ساختن اهداف سیاسی خود و شرکای غربی شان که شامل تامین امنیت اسرائیل بود، بدل ساختند. جریان مبارزه ای که برای مبارزه با اشغال گری و آزادی سرزمین های اسلامی شکل گرفته بود، این بار تبدیل به ابزاری شد جهت تامین امنیت اشغال گر و از میان برداشتن معدود دولت هایی چون سوریه، ایران و عراق که کماکان موضع آزادی خواهانه خود را در برابر اشغال فلسطین حفظ کرده بودند. از سرریز نیرو تا کمبود نیرو: در سال های طولانی جنگ سوریه بارها شاهد کوچ نیروهای جهادی از کشور های مختلف منطقه، به خصوص از عراق و شمال آفریقا بودیم. به این گروه ها نیروهای جهادی با تجربه و کارآزموده چچنی که آنها نیز در مسیر مشابهی طعمه تفکر مسموم وهابی گری و تکفیر شده بودند اضافه شدند. در ایام این جنگ به کرات با همجوشی و یا شکاف گروه های جهادی گروه های جدیدی تشکیل می شد. نحوه بازی غرب در بازی گرفتن از دولت های سنی منطقه برای بهره برداری از ظرفیت جهادی اسلام سنی بسیار هوشمندانه بود ولی مقاومت ایران به همراه گروه های هم پیمان (عمدتا عراقی، افغان و ندرتا پاکستانی) و ادامه جنگ و تقویت توان دولت مرکزی در سوریه این طرح هوشمندانه را با نقطه ی ضعفش روبرو کرد: ظرفیت جهادی تولید شده در سال تعداد معدودی است و نیروهای پمپاژشده در سوریه حاصل انباشت سال های طولانی ازین ظرفیت بود! نهایتا با حمایت های ایران و روسیه عرصه بر این گروه ها تنگ آمد. زمین های بیشتری روزانه از دست آنها خارج و نفرات جنگ آور بیشتری هر روز از ایشان کشته می شد. با شکست داعش و عقب نشینی دیگر گروه های جهادی از سرزمین هایی که قبلا در اختیار داشتند، توان رزمی این گروه ها روز به روز کمتر شد که این بار منجر به اتحاد اجباری این گروه ها و تشکیل گروه های کمتر و کم تعداد تر شد. در نهایت با توسعه طلبی ها و سودجویی های دولت رجب طیب اردوغان که ارتش این کشور را به طور غیر قانونی وارد بخش هایی از خاک سوریه کرد، مناطقی در شمال سوریه و منطقه ادلب به عنوان آخرین مامن اخرین گروه های بزرگ جهادی در خاور میانه باقی ماند. نهایتا علاوه بر سرخوردگی عمیق در بین خود نیروها ناشی از شکست عظیم پروژه سوریه، سرنوشت گروه های عمده نیروهای جهادی در منطقه این گونه شد که: - نیرو های وهابی تکفیری که مورد حمایت عربستان و خلیجی ها بودند تقریبا از بین رفته و جز گروه های کوچک پراکنده شده در مناطق حاشیه ای و دور دست از ایشان باقی نماند. این مساله منجر شد در ماجراجویی های بعدی آل سعود در یمن، دست این کشور از نیروی انسانی جهادی کار آزموده و با تجربه خالی شود و به رغم داشتن برتری کامل مالی، تسلیحاتی به خصوص هوایی و لجستیکی در یمن نتواند کار مهمی از پیش برد و گروه کوچکی چون انصار الله با نفرات و امکانات محدود، بدون هیچ گونه توان رزمی کلاسیک راه آنها را بر روی زمین سد کرده و شکست های پی در پی بر آنها وارد سازد. گرچه ساختار بدوی یمن اجازه مانورهای بی نظیری را در صورت وجود یک ظرفیت با کیفیت از نیروهای جهادی خارجی به عربستان می داد ولی حتی داعش نیز که با تنفس مصنوعی عربستان در یمن اعلام موجودیت نمود به زودی خاموش شد. لذا به نظر می رسد حرکت انصارالله در مورد کشور یمن به دلیل خالی شدن خزانه نیروی انسانی ظرفیت جهادی سنی حرکتی هوشمندانه بوده است. داستان مشابهی نیز برای حمایت از نیروهای خلیفه حفتر در جنگ داخلی لیبی رخ داد. - در سمت دارای رگه اخوانی که به دلیل عقاید نزدیک تر به دولت اردوغان نزدیک شده بودند تنها تعداد محدودی در منطقه ادلب باقی ماندند. اما این پایان راه باقی مانده های جهادیون سوریه نبود. ترکیه پس از آنکه تمام سرمایه گذاری های مالی، سیاسی و نظامی اش در سوریه به شکست انجامید، سعی کرد از سرمایه جهادی باقی مانده برایش جهت قمار کردن در سرزمین های دیگری به منظور بسط نفوذ و قدرت دولت خود بهره ببرد. مهمترین این موارد دخالت نظامی ترکیه در لیبی و منطقه قره باغ بود. در هر دوی این مناطق ترکیه اقدام به پشتیبانی گسترده نظامی در حوزه توپخانه، پوشش هوایی و سامانه های پدافندی و جنگ الکترونیک کرد. هرچند این اقدامات نقش موثری برای تضعیف طرف های مقابل در هر دو منازعه داشتند، اما در نهایت نتیجه جنگ باید روی زمین مشخص شود. جایی که ریسک تلفات نیروی انسانی به شدت بالا است و هزینه های سیاسی و داخلی دخالت نظامی در خارج از مرز ها را به شدت بالا می برد. اینجا بود که اردوغان شروع به انتقال باقی مانده نیرو های جهادی به میادین رزم کرد، ابتدا در لیبی و سپس در قره باغ. این نیروهای جهادی که از سویی سال ها تجربه جنگی را در چنته داشتند و آب دیده شده بودند و از سوی دیگر پشتیبانی هوایی خوبی از ترکیه دریفات می کردند توانستند پیروزی های خوبی بدست آورند و طعم شکست های سخت را به نیرو های خلیفه حفتر در لیبی و ارمنستان در قره باغ بچشانند. اما در کنار پیروزی ها واقعیت دیگر آن است که هزنیه این اقدامات گزاف بود. تعداد اندک باقی مانده از جنگ آوران جهادی با تجربه با بکار گیری در هر دخالت نظامی خارجی به عنوان مزدور به سرعت کمتر و کمتر می شود. در هر درگیری صد ها نفر از آنان کشته می شود و یا توان رزمی خود را به دلیل جراحت از دست می دهد، و پایانی نیز برای این جنگ ها در سزمین های بیگانه دیده نمی شود، دیروز در لیبی، امروز در قره باغ و فردا شاید در اتیوپی ... دور نیست زمانی که از ذخیره انسانی این گروه از نیروهای جهادی نیز چیزی باقی نماند. از دید یک دولت شیعه همچون ایران، در نگاه نخست این می تواند خبر خوبی باشد. چه چیزی بیشتر از از بین رفتن جنگ جویانی که شیعیان را کافر دانسته و خونشان را حلال می دانند می تواند بیشتر امنیت اقلیت شیعه را تامین نماید! واقعیت تلخ اما آن است که این افراد ذخایر انسانی و رزمی دنیای اسلام بودند، ذخایری که درابتدا نه برای مسلمان کشی و برادر کشی، نه برای به آتش کشیدن و ویران کردن سرزمین های اسلامی، بلکه برای آزاد سازی سرزمین های اسلامی همچون فلسطین، بوسنی، چچن و افغانستان شکل گرفته بودند، ذخایری که می توانستند موجب تقویت جبهه مسلمین در برابر اشغال گران اجنبی باشند. ظرفیتی که می توانست برای مبارزه با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین های فلسطین از جمله قدس شریف بکار گرفته شود و نه تامین امنیت رژیم اشغال گر قدس با زمین گیر کردن دشمنان اسرائیل و تامین منافع امنیتی آمریکا و اسرائیل در منطقه. ولی متاسفانه این فرصت نیز همچون بسیاری دیگر از فرصت های تاریخی یک بار برای همیشه بر باد رفته و بعید است که سال های طولانی چنین ظرفیت تولید شود. تصویری از تروریست های سوری و پانترک در نزدیکی مرز ایران. نفر سمت چپی با دست سرزمین های ایران را نشانه رفته است، و نفر راستی علامت نژاد پرستانه گرگ های خاکستری را نشان می دهد. تروریسم، خطری قدیمی در پوستینی جدید اگرچه تهدید تروریسم تهدید جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران نبوده است، اما در دهه اخیر این تهدید عمدتا رنگی مذهبی داشته که طرف مقابل در آن گروه های تکفیری/سلفی/تندرو بوده اند. این گروه ها در منطقه برای سالیان متمادی سعی داشته اند ایران را نیز در آتش فتنه های خانمان سوز اقدامات تروریستی شان بسوزانند ولی به 2 دلیل عمده تلاش های آنان ناکام مانده است. نخست آنکه با مجاهدت ها و جان فشانی های رزمندگان محور مقاومت و شهدای حرم و نقش ویژه ای که شهید سپهبد سلیمانی بر عهده داشت، مقابله با فتنه در نطفه آن قبل از رسیدن به مرز های ایران اسلامی به عنوان راهبرد ایران تعریف شد. دوم آنکه این گروه ها در مناطقی در خاورمیانه موفقتر بودند که اولا جامعه شیعیان در اقلیت بودند و منابع انسانی برای جذب نیرو های تندرو و تکفیری از میان مذاهب دیگر در دسترس بود؛ دوم این مناطق عمدتا کشورهایی بودند که دولت مرکزی در آن فاقد قابلیت های لازم برای بر قراری نظم و امنیت بود و یا این قابلیت ها را از دست داده بود. در جامعه ایران اما با قدرت حکومت مرکزی و نیز اکثریت جمعیتی شیعه اساسا زمین بازی چندانی برای این گروه های تکفیری وجود نداشت و اقدامات آنها به معدود موارد بمب گذاری و ترور کور شهروندان خلاصه شد. اما به موازت این جریان با ریشه مذهبی، جریان خطرناک دیگری نیز سال ها در مناطق مختلف کشور در حال ریشه دواندن و فساد بود که مرتبا با هشدارهای کارشناسان و دلسوزان همراه بود که توامان با نادیده انگاری و بی کفایتی از سوی برخی نهاد های حاکمیتی همراه می شد. این خطر که در سال های اولیه انقلاب نیز در شکل تجزیه طلبی و قوم گرایی خود را نشان داده بود این بار با ریشه های قوی نژاد پرستانه از کشورهای همسایه همراه شده است. هویت زدایی های ناآگاهانه و بعضا سازمان یافته از سوی نهاد ها و اشخاص وابسته به حاکمیت، بی برنامگی فرهنگی و انفعال محض در برابر جعلیات و دست اندازی های فرهنگی-تاریخی-هویتی بیگانگان را می توان از مهم ترین دلایلی بر شمرد که به این فتنه دامن زده است. امروز شدیدترین و فاشیستی ترین نوع این تفکرات در ایران را در مناطق محروم جنوب شرقی و میان اهل سنت در مناطق غربی نمی توان یافت بلکه پایگاه آن در منطقه ای از کشور است که از توسعه یافته ترین و صنعتی ترین مناطق کشور بوده، و در میان جمعیتی دیده می شود که نه اهل سنت و یا سلفی و امثالهم، که از پایگاه های سنتی جمعیت معتقد شیعه در ایران بوده است. تروریست های سوری که پرچم ترکیه را به همراه دارند در پی کمرنگ شدن پیوند های فرهنگی، هویتی، و حتی مذهبی بین ایران و منطقه قفقاز در دو قرن پس از جدایی این مناطق؛ در چند دهه اخیر این روند تشدید شده است. از عوامل تشدید بایستی به فعالیت های گسترده پان ترکسیم، دین زدایی و جعل تاریخ از یک سو، و از سوی دیگر انفعال و کم توجهی جمهوری اسلامی به این مساله در منطقه قفقاز و حتی مناطق شمال شرقی داخل خاک خودی اشاره نمود. اکنون می توان گفت که اولویت ژئوپلتیک جدی و حیاتی برای ایران در این مناطق باقی نمانده است. علاوه بر اینکه منطقه قفقاز جنوبی، به خصوص جمهوری آذربایجان تبدیل به ترمینال حضور و فعالیت سرویس های امنیتی و جاسوسی اسرائیل علیه ایران شده است و فراتر از این ، جمهوری آذربایجان روابط گسترده نظامی و اقتصادی نیز با این رژیم بر قرار ساخته است. دامنه فعالیت اسرائیل تا آنجا بود که بر طبق برخی گزارشات مبدا پهپاد هرمس 180 اسرائیلی که چند سال قبل به حریم هوایی ایران تجاوز کرد جمهوری آذربایجان بود. این کشور نسبت به مرز های دریایی و زمینی ایران چشم طمع داشته و به شدت از فعالیت های تجزیه طلبانه در داخل ایران حمایت می کند. از سوی دیگر با توجه به حضور جمعیت چندین میلیونی اقوام آذری زبان در ایران که در بین گروهی از آنان تبلیغات تجزیه طلبانه و جعل تاریخی-هویتی رواج و باورمندی قابل توجهی داشته زمینه روز تهدید را روز به روز بیشتر می کند. "آذربایجان جنوبی ایران نیست" در ورزشگاه یادگار امام تبریز در دههی اخیر شاهد کشورگشایی "نیابتی" و افزایش نفوذ بیمهابای ترکیه و «رجب طیب اردوغان» در جایجای خاورمیانه و شمال آفریقا بودهایم. از دامن زدن به آتش سوریه و دستدرازی به سرزمینهای کردنشین این کشور، نفوذ و بمباران مستمر بخش شمالی کردستان عراق تا فعالیت مستقیم در پس دولت وفاق لیبی. اکنون اما کارزار قرهباغ / آرتساخ - در لوای مناقشهی قدیمی بین ارمنستان و آذربایجان - صحنهی قدرتنمایی ترکیه در مقابل سایر بازیگران منطقه است. با انتقال تروریست های سوی از شمال سوریه توسط ترکیه و از طریق خاک این کشور به منطقه قفقاز این تهدیدات جنبه دیگری نیز یافت. یال تکفیری تروریسم که فرسنگ ها دورتر از مرز های ایران درهم شکسته بود با پول، تجهیزات و حمایت ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان حامیان این جریان نژاد پرست با قشون تروریست های نژاد پرست دست داده و در نقطه صفر مرز ما مستقر شدند، دقیقا همان اتفاقی که برای جلوگیری از رخ دادن آن دریایی از خون بهترین جوانان اسلام هزینه شده بود. نتایج ایجاد کوریدور ترکی برای محیط امنیتی ایران: با شکست تحقیر آمیز ارمنستان از آذربایجان، که به نابودی ارتش این کشور انجامید پاشینیان در توافق نامه ای تهدات و امتیازات قابل توجهی را در اختیار طرف آذری قرار داد. بخش بسیار مهم و جنجالی در این توافق کوریدوری ست که در امتداد رود ارس از آذربایجان به نخجوان و ترکیه از درون سرزمین های تحت حاکمیت ارمنستان مرتبط می شود. با در اختیار گرفتن این کوریدور از جهات متعددی خطرات جدی متوجه جمهوری اسلامی ایران می شود. · نخست آنکه برای اولین بار، ترکیه مسیر زمینی مستقیمی به قفقاز جنوبی و سواحل دریای خزر پیدا می کند. این مهم این دولت را بیش از هر زمان دیگری در تمام دوران ترکیه مدرن در برتری ژئوپلتیک قرار می دهد و گامی ست مهم در جهت تحقق رویای قدیمی سرزمین های ترک. · دوم آنکه با توجه به آنکه ترکیه و آذربایجان در این جنگ در مقیاس قابل توجهی از توان رزمی گروه های تروریستی سوری که تجربه جنگی ارزنده ای را نیز در میادین نبرد سوریه به دست آورده بودند استفاده کردند، این مسیر دسترسی مستقیمی جهت انتقال باقی مانده نیرو و منابع انسانی جهادی و تامین تدارکات از ادلب در شمال سوریه تا نقطه صفر مرزی ایران و قفقاز جنوبی فراهم می آورد. در واقع سنگر بندی هایی که مدافعین حرم و رزمندگان محور مقاومت از دمشق تا بغداد برای جلوگیری از رسیدن تروریست ها به مرز های ایران انجام داده بودند از این مسیر دور زده می شود. · سوم، با توجه به جمعیت قابل توجه گروه های نژاد پرست تجزیه طلب در مناطق شمال غرب، خصوصا آذربایجان شرقی، این نیروها در پی دست دادن در دو سوی ارس و تحقق رویای خود در جدا سازی خاک ایران خواهند بود. ایجاد آشوب و تسلیح هسته های عملیاتی این نیروها در داخل خاک ایران از مواردی ست که پیشبینی می شود به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. در واقع تا همین امروز نیز چندین محموله قابل توجه اسلحه با مبدا ترکیه در داخل ایران کشف و ضبط شده است. این مساله به ویژه از آن جهت که جمهوری آذربایجان با دشمنان قسم خورده ایران اسلامی همپیمان شده، و ترکیه چشم طمع به خاک ایران دارد، و خصوصا دولت ترکیه به خاک ایران به چشم پلی برای اتصال زمینی به آسیای مرکزی می نگرد اهمیت دوچندانی می باید. · چهارم، احتمال می رود ترکیه، صحنه منازعه قره باغ را به صفحه شطرنج دیگری برای پیشبرد رقابت منطقه ای خود با ایران تبدیل سازد که می تواند ریسک های امنیتی و نظامی قابل توجهی به همراه داشته باشد. · پنجم، این کوریدور مسیر دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را کاملا قطع ساخته و مرز های زمینی ایران با این منطقه را کاملا تحت تسلط ترکیه در می آورد، این موضوع هم از جهت ژئوپلتیک موجب تضعیف ایران می شود و هم روسیه و دیگر همسایگان را در برتری نسبی ژئوپلتیک نسبت به ایران قرار می دهد. · ششم، این کوریدور حتی به لحاظ اقتصادی ریسک های جدی را متوجه ایران می کند. تغییر مسیر تزانزیت کالا به شکل انبوه، قطع ترانزیت کالا به نخجوان از خاک ایران، و تغییر مسیر شاه راه های انتقال انرژی از تبعات جدی این مساله می باشد. جمهوری آذربایجان برای دسترسی به نخجوان و ترانزیت به این منطقه، و فراتر از آن دسترسی زمینی به ترکیه همواره نیازمند عبور از مسیر ترانزیتی ایران بوده است. این مساله علاوه بر وابستگی این کشور به ایران منافع تجاری را نیز برای ایران به همراه داشت. این کوریدور پتانسیل قابل توجهی برای یک شاه راه انرژی جدید در قفقاز ایجاد می کند که منابع انرژی آذربایجان و دریای خزر را در مسیری کوتاه و بدون نیاز به عبور از خاک ایران به ترکیه و سپس به اروپا می رساند. حذف ایران از مسیر ترانزیت انرژی قفقاز و نیز تسهیل مسیر برای رقبای ایران در بازار انرژی از جمله خطرات اقتصادی این کوریدور ارزیابی می شود. اقدامات پیشنهادی · به دلیل وجود ظرفیت انسانی نسبتا موثر در تهدید مورد نظر، اتخاذ جدی و بی مهابای سیاست تحمل صفر از سوی جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی توصیه می شود. این سیاست به طور هم زمان در میادین سیاسی، رسانه ای و به ویژه عملیات گسترده نظامی لازم است پیگری شود. در واقع نه یک عملیات سیاسی، که یک عملیات رزم چند بعدی (هیبریدی) در تمامی اشکال خود باید پیگیری شود. · پذیرش هرگونه تغییر در مرز های بین المللی در هر دو حوزه سیاسی و نظامی باید به کلی رد شود. · در حوزه رسانه ای و جنگ نرم، بایستی توجیه پذیری داخلی و خصوصا بین المللی اقدامات قاطع نظامی مد نظر قرار گیرد. گروه های تروریست نژاد پرست تاکنون با جنایات خود به کرات خوراک رسانه ای و عملیاتی لازم را فراهم آورده اند و لازم است با مانور های رسانه ای گسترده از آن بهره گیری شود. مورد ظن بودن ترکیه و سیاست های تهاجمی آن در دیگر نقاط، در بین دولت ها و ملت های غربی خصوصا اروپا، مورد دیگری ست که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. · در بخش اقدامات سخت، این اقدامات باید کوتاه، خاتمه دهنده و وحشت گستر باشند. جمهوری اسلامی ایران به درگیری های متعدد و پراکنده، و یا جنگ فرسایشی در مرز های خود نیازی ندارد. از این روی این اقدامات آنچنان که گفته شد در راستای پیاده سازی سیاست تحمل صفر، باید با قاطعیت هر چه تمام تر، با قدرت حتی به مراتب بیش از حد نیاز، و با اشراف اطلاعاتی کامل صورت گیرد. · لازم است در کل مناطق شمال ارس، به ویژه در محدوده کوریدور مورد بحث عملیات های نظارتی، جاسوسی و شناسایی گسترده و مداوم اجرا شود. هر تحرک مشکوکی با سنگین ترین قدرت آتش سرکوب شود، هر گونه پاسخ احتمالی طرف مقابل با شدید ترین اقدامات در نطفه خفه شود. چنانچه برای زدن هدفی مشکوک، رهاسازی بمبی 20 کیلویی از یک پهپاد لازم باشد، با صرف 2 بمب 1 تنی که از جنگنده رها شود، آن هدف باید از بین برود. چنانچه یک راکت کوچک تحرک تروریست ها در حاشیه مرزی را بتواند متوقف سازد باید از موشک های سنگین و قدرتمندی استفاده شود که جدی و قاطع بودن اراده جمهوری اسلامی ایران را در تامین امنیت ملی و مبارزه با تروریسم به خوبی نمایش دهد. این اقدامات باید به نحوی باشد که چنانچه طرف مقابل بخواهد در یک اقدام انتقام جویانه یک گلوله خمپاره به سمت یک پاسگاه مرزی شلیک کند، به این گمان برسد که احتمالا یک نهاد دولتی در باکو با شلیک موشک های بالستیک و کروز با خاک یکسان خواهد شد. گرچه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است بت نگویید شکستیم که بت گر باقی است [1] ISI (Inter Servise Inteligence ) Multi domain warfare
-
1 پسندیده شدهنخستین تصاویر از پهپاد کمان-22 برد: ۳۰۰۰ کم مداومت پروازی: بیش از ۲۴ ساعت
-
1 پسندیده شدهایران – رژیم عبری ، هماوردی استراتژیک در آسیای جنوب غربی مدتهاست که سئوالی با ماهیت استراتژیک ، ذهن تحلیلگران نظامی حوزه جنگ داخلی سوریه را به خود مشغول نموده که چرا جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت ، علیرغم حملات پی در پی اسراییل به دپوهای تسلیحاتی ، کاروان های نظامی و مواضع واحدهای محور مقاومت در سوریه ، عکس العملی در خور و متقابل از خود نشان نمی دهد . برخی این عدم پاسخ را در حوزه سخت افزاری و نظامی جستجو می کنند ، اما تحلیل های مبتنی بر عدم پاسخ مستقیم و فوری نظامی ایران به حملات اسراییل در سوریه ، فقط بخشی از بازی طراحی شده از سوی جمهوری اسلامی ایران در سوریه بشمارمی رود . در واقع ، ماجرای جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در صحنه نبرد سوریه ، فقط بخش بسیار کوچکی از صحنه شطرنج منطقه ای این دو در جنوب غربی آسیا بشمارمی آید . با توجه به این امر ، می بایست ماهیت تقابل این دو را در سطوحی با اهمیت بالاتر نسبت به درگیری سخت افزاری مورد بررسی قرار داد . در این خصوص ، ماجرای مورد بحث را می توان در در قدم نخست ، بر اساس تقابل میان ایران و اسراییل برای شکل دهی به یک نظام منطقه ای جدید در جنوب غرب آسیا ( خاورمیانه ) مورد تحلیل قرار داد . در حوزه دانش ژئوپلیتیک ، مفهوم منطقه ، بنا بر تعریف کانتوری و اشپیگل ، دربرگیرنده تعدادی از کشورهاست که بلحاظ جغرافیایی به هم نزدیک هستند و در حوزه سیاست خارجی ، کنش و واکنشی میان آنها برقرار است . به اعتقاد این دسته از اندیشمندان ، یک منطقه ژئوپلیتک ، سه شاخصه بسیار مهم استثنایی بودن ، وجود کنش و واکنش متقابل و انباشت منابع را از خود نشان می دهد . با این وصف ، هر منطقه ژئوپلیتیک ، می بایست از یک نظام منطقه ای ( چهارچوبی برای تبیین رقابتها ، همکاری ها و تضادها ) برخوردار باشد . این نظام منطقه ای ، با عواملی نظیر موقعیت خاص جغرافیایی ، عوامل مختلف سیاسی ، ایدئولوژیکی و امنیتی ، پیوند های تاریخی ، قومی و زبانی قابل شناسایی و تحلیل است که در آن ، هر واحد سیاسی تلاش می کند تا با متمرکز کردن تمامی منابع خود ، این نظام معین را به محیطی مطلوب برای تامین منافع ملی خود در سه سطح کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت ، تبدیل نماید . در این ارتباط ، می توان به این مساله اشاره نمود که ساختار سازمانی این نظام منطقه ای ، از دو بخش برونی و درونی برخوردار است که اولی ، به ماهیت ارتباط آن با نظام مسلط تر و دومی که در خصوص ایران و اسراییل مصداق بیشتری دارد ، به ساختار روابط درون منطقه ای مرتبط می گردد . درواقع ، ساختار روابط درون منطقه ای ، الگویی است که ارتباط بین بخش مرکزی و پیرامونی را تبیین می نماید . باتوجه به این مساله ، ماهیت اصلی منازعه میان اسراییل و جمهوری اسلامی ایران بویژه در جنگ داخلی سوریه ، جدا از تضادهای آشکار ایدئولوژیکی و مساله فلسطین ، به ماهیت روابط میان بازیگران مرکزی و پیرامونی این دو بازمی گردد، که درآن بازیگر مرکزی سعی خواهد کرد تا جایگاه مرکزی خود را حفظ و بازیگر پیرامونی نیز با بسیج همه منابع و تلاشهای خود ، بدنبال آن است که جایگاه خود را در معادله این نظام منطقه ای ارتقاء ببخشد . در تعریف استاندارد ، بازیگر مرکزی یک نظام منطقه ای ، مرکز ثقل سیاست منطقه مزبور را شکل میدهد و با توجه به وجود زمینه های مشترک می تواند یک الگوی مشخص سیاسی را ایجاد و پایه قدرت منطقه ای خود را بر آن ایجاد نموده و مستمرا" آن را تقویت نماید . اما بازیگر پیرامونی بدلیل برخورداری از متغیرهای خاص سیاسی ، جغرافیایی ، امنیتی ، اقتصادی و اجتماعی و ایئولوژیکی در چهارچوب ایجاد شده توسط بازیگر مرکزی نمی گنجد ، به همین دلیل همواره بعنوان یک عنصر نامتجانس شناخته میشود . بدین ترتیب ، کنش و واکنش میان جمهوری اسلامی ایران و اسراییل در چهار دهه اخیر را می توان در کنار تضادهای ایدئولوژیکی ، به نوعی رقابت برای حفظ جایگاه بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) و بازیگر پیرامونی ( اسراییل ) نیز تحلیل نمود . رژیم عبری ، بدلیل موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ، محدودیت منابع طبیعی ، شرایط دموگرافیک پیش بینی شده ، عدم توازن جمعیتی با کشورهای همجوار و چالشها و مشکلات عدیده داخلی در حوزه های مختلف ، در جغرافیای نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، یک بازیگر پیرامونی بحساب می آید که با تنها بدلیل حمایتهای بی بدیل و غیر قابل چشم پوشی ایالات متحده و همچنین وجود برتری فناورانه بخصوص در حوزه محصولات نظامی بیش از 60 سال است که به حیات خود ادامه میدهد . این مساله باعث شده تا عنصر ارتش به یک عامل مسلط در مرکز تلاش های رژیم عبری برای ارتقاء جایگاه پیرامونی خود به بازیگر مرکزی تبدیل گردد . به همین دلیل ، دکترین نظامی اسراییل از آغاز ( 1948 ) تا کنون بر 6 اصل 1- ایجاد ، حفظ و توسعه برتری کیفی در برابر برتری کمی حریف ، 2- اصل وحدت کشورهای اسلامی منطقه بر علیه موجودیت این رژیم ، 3- اصل توسعه مستمر یک سازمان مسلح فعال ، حرفه ای و کوچک ، 4- اصل اجرای حملات بازدارنده و پیشگیرانه ، 5- اصل انتقال عملیات رزمی به سرزمین دشمن و در نهایت 6- اصل جنگ کوتاه مدت و خودداری از ورود به درگیری های طولانی و فرسایشی استوار گشته است . بطور خلاصه ، استراتژی اسراییل برای موفقیت در نبرد بر سر تصاحب جایگاه بازیگر مرکزی در نظام منطقه ای آسیای جنوب غربی ، بر روی ایجاد یک چتر فناورانه در حوزه نظامی و استفاده از آن برای اجرای حملات پیشگیرانه سریع به منظور خنثی نمودن تلاشهای بازیگر محوری ( حضور جمهوری اسلامی ایران در سوریه ) و منتقل نمودن عملیات نظامی به سرزمین بازیگر مرکزی در بازه زمانی کوتاه قرار دارد . با توجه به این مساله و بطور طبیعی ، برای به حداقل رساندن اثرات این دکترین بر روند تلاش بازیگر مرکزی ( جمهوری اسلامی ایران ) جهت حفظ و ارتقاء موقعیت محوری موجود خود ، لازم است که بازیگر مرکزی نظام منطقه ای ،راهبرد هوشمندانه ای مبتنی بر اصول عملیات تاثیر محور را طراحی و به اجرا گذارد . در تعریف ، عملیات تاثیر محور ، بصورت مجموعه ای از اقدامات برای تغییر شکل رفتار و جهت دهی رفتار دشمن مورد تبیین قرار داد . در این تعریف ، رفتار دشمن ، نه تنها در حوزه نظامی ، بلکه سایر عرصه های رویارویی نظیر حوزه سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی را می بایست تحت تاثیر اقدامات خودی قرارگیرد . در این نوع عملیات ، شکل و ماهیت کاربرد نیروهای نظامی ، غالبا" همگام با اقدامات سیاسی و دیپلماتیک به منظور شکل دهی به رفتار بازیگران حاضر در صحنه بواسطه اقدامات مستقیم یا غیر مستقیم صورت می پذیرد . در این خصوص ، پس از آغاز جنگ داخلی در سوریه ، استراتژیستهای ارشد جمهوری اسلامی ایران با توجه به حساسیت وضعیت سوریه بدلیل همجواری با اسراییل ، بتدریج یک شبکه بسیار قوی از حامیان خود را در سوریه و منطقه پایه گذاری نموده ، تا جایی که با دعوت دمشق از مستشاران ایران برای اعزام به سوریه ، نوعی هراس راهبردی برای رژیم عبری ایجاد گردید . این هراس تا عمق استخوان کارشناسان امنیتی اسراییل نفوذ نمود، بطوریکه بن کاسپیت تحلیلگر ارشد اسراییلی در روزنامه معاریو نوشت که : "نتیجه نبرد اسرائیل علیه قاسم سلیمانی متناقض است. از جنبه تاکتیکی، اسرائیل با موفقیت مانع تلاش ایران برای دستاوردهای محلی می شود. اما از جنبه راهبردی، ایران محوری ایجاد کرده است که از تهران شروع می شود تا به بیروت منتهی می گردد و به بلندی های جولان نیز شعبه می زند ، فاصله ایرانی ها تا مرز ما 80 کیلومتر نیست. حتی بعید است 80 متر باشد. محور شیعی در حال بستن مرزهای ماست. این یک واقعیت ناراحت کننده و پیچیده و تهدید کننده است." بنابراین می توان چنین تحلیل نمود که حملات متناوب اسراییل به اهداف مشخصی در خاک سوریه ، یک نشانه واضح از افزایش حس خطر برای اسراییل بشمار می رود . کارشناسان عبری براین باورند که ایران بطور دقیق در حال پیاده سازی پلان جامع خود در سوریه ، براساس تجربه موفق سالهای ابتدایی دهه هشتاد میلادی در جنوب لبنان و تشکیل حزب ا.... است ، کابوسی که گرچه درسالهای اولیه چندان جدی گرفته نشد ولی سرانجام در تابستان سال 2006 گریبانگیر رژیم عبری گردید و تا کنون این کابوس به شکل مرتب در حال گسترش است . با توجه به این موارد ، عدم واکنش هیستریک جمهوری اسلامی ایران به حملات اسراییل در دو حالت مشخص قابل تحلیل هست : 1- توانایی پاسخ دهی ( به هردلیل نظامی، سیاسی ، امنیتی ) وجود ندارد . 2- پلان طراحی شده برای سوریه و هزینه ای که بلحاظ مالی و انسانی و تجهیزاتی در سوریه پرداخت شده و میشود ، به گونه ای است که نیازمند وجود استانه تحمل بیشتری از سوی محور مقاومت خواهد بود . چرا که براساس یک اصل قدیمی ، در یک دعوا ، عصبانیت یک طرف ( واکنش هیستریک و عصبی بدون منطق ) کمکی به برتری در برابر یک حریف قدرتمند تر نمی کند و تنها مزیت آن ، کاهش قدرت عکس العمل متناسب خواهد بود ، بنابراین ، محور مقاومت و در راس آن ، جمهوری اسلامی ایران با هوشمندی هر چه تمام تر ، با اتخاذ یک راهبرد هوشمندانه که درآن میان اقدامات و تاثیرات رابطه علّی برقرار شده و هدف ، تمرکز بر تاثیر مطلوب راهبرد اتخاذی بوده ، دشمن بعنوان یک سیستم تعریف میشود و با توجه به ملاحضات زمانی صریح و روشن ، ساز وکار مقابله بعداز ارزیابی دقیق طراحی می گردد ، سعی خواهد کرد تا مسیر خود را بسوی موفقیت ( ارتقاء جایگاه مرکزی در نظام منطقه ای ) هموار نماید . در مجموع ، در پیش گرفتن استراتژی فریب و نمایش ، بعنوان عناصرقدرت جمهوری اسلامی ایران در صحنه نبرد سوریه می بایست مورد توجه قرار گیرد . با توجه به تمامی مواردی که بطور خلاصه مطرح گردید ، آگاهی از شیوه تحلیل طرف متخاصم در این میان از اهمیت بسیار خاصی برخوردار خواهد بود . مجموع اندیشکده های امنیتی رژیم عبری ، سالهاست که بصورت منظم و مستمر ، فضای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران را پایش کرده و برون دادهای رسمی قابل توجهی را در این زمینه منتشر نموده اند ، در حالی که فضای داخلی رسانه ای در ایران ، عمدتا" رویکردهای خاصی را در حوزه شناخت دقیق از وضعیت نظامی – امنیتی رژیم عبری را در میان عموم دنبال می کند و این روند برای برخورد با استراتژی کلان اسراییل در برابر جمهوری اسلامی ایران کافی به نظر نمی رسد ، می بایست برای بهینه نمودن شناخت از ساختارهای مختلف این رژیم و مسیرهای وارد نمودن ضربات جراحی شده و دقیق ، طرحی نو در انداخت . متن پیش رو نیز آغازی برای بررسی روند وقایع از دید تحلیلگران نظامی – امنیتی رژیم عبری است تا برای شناخت فضای نبرد ، افقی با میدان دید کامل فراهم آید . جمهوری اسلامی ایران در آنسوی مرز اسراییل ، اسراییل ، فشار در سوریه در حوزه مفهومی تهدید استراتژیک ، گسترش حضور ایران در منطقه آسیای جنوب غربی وتوسعه توانایی های نظامی آن در خاک همسایگان اسراییل ( سوریه و لبنان ) موجب شده تا ارزیابی های صورت گرفته از روند فوق الذکر ، باعث گردد تا تصمیم گیرندگان و برنامه ریزان راهبردی اسراییل ، در سالهای اخیر ، توجه خاصی را به این موضوع داشته باشند . بدین معنی که جاه طلبی های ایران و قابلیتهای رو به گسترش آن ، پیامدهای راهبردی استراتژیک- نظامی افزون تری را متوجه اسراییل نموده و درصورت عدم بررسی عمیق ، میتواند نتایج خطرناکی را در سالهای آینده رقم زند . بنابراین ، با توجه به طیف متنوع و تشدید شده تهدیدات ، از تمرکز تلاشهای این کشور برای ایجاد یک جبهه نیرومند نظامی علیه اسراییل ( محور مقاومت . م ) از سوریه و لبنان تا برنامه ریزی های متمرکز در عراق و در عین حال ، توجه جدی به تقویت حماس ( در باریکه غزه ) و همچنین در طولانی مدت ، سرمایه گذاری برای دستیابی به جنگ افزار هسته ای ( ادعای نویسنده متن . م ) موجب شده است تا توازن موجود میان این دو بازیگر منطقه ای ، بسرعت دچار دگرگونی شود . به همین دلیل شناخت روند در پیش گرفته شده توسط ایران ، باعث گردیده تا توجه کارشناسان و تحلیل گران اسراییلی ، بیش از گذشته ، بدان جلب گردد . به همین دلیل ، تحرک بی سابقه ایران در پازل منطقه ای ، اسراییل را بر آن داشته که حتی با قبول خطر یک مخاصمه فراگیر، با کاربرد زور ، تلاشهای صورت گرفته از سوی ایران را خنثی نماید. بدین ترتیب ، تمرکز استراتژی اسراییل در چند سال گذشته ، برروی خنثی سازی برنامه های نظامی ایران در سوریه قرار گرفته ، با این وصف ، ماهیت پویا و دینامیک استراتژی ایران و اقدامات متقابل اسراییل باعث شده تا بتدریج، رویارویی ها جنبه نظامی بخود بگیرد و این مساله ممکن است در آینده نه چندان دور ، پتانسیلی را برای برخورد مستقیم ایجاد نماید . این وضعیت درحالی بسرعت پتانسیل شعله ور شدن یک درگیری را پیدا می کند که اسراییل از سالهای گذشته ، بازدارندگی قابل توجهی را فراهم نموده ( منظور به احتمال زیاد قابلیتهای هسته ای اسراییل باید باشد . م ) و روسیه نیز بشدت در تلاش است تا طرفین را به خویشتنداری فراخواند . این مساله ، با تشدید تنش ها میان ایران و ایالات متحده در دو حوزه هسته ای و منطقه ای می تواند با سرعت افزونتری بسوی برخورد سخت افزاری مستقیم پیش رود . اما از آنجایی که ایالات متحده از گزینه های خاص خود برای خنثی سازی تلاشهای ایران برخوردار است ، این احتمال وجود خواهد داشت که رویارویی ایران و اسراییل در سوریه ، ماهیت متفاوتی بخود گیرد . طراحی ایران در سوریه : بدنبال وقوع سلسله اتفاقاتی که در سال 2010 میلادی در مجموعه کشورهای عرب ( خاورمیانه و شمال آفریقا ) بوقوع پیوست ، جمهوری اسلامی ایران درصدد برآمد تا از خلاء بوجود آمده در ساختار سیاسی این کشور ، استفاده نموده و این روند ، در قالب یک پروژه راهبردی بلند مدت با هدف تقویت شبکه قدرت خود در این حوزه ، آغاز گردید . این مساله تا سال 2015 و شروع فرآیند برنامه جامع اقدام مشترک ( برجام / JCOPA/ توافق هسته ای ) ادامه پیدا نمود ، تا جایی که برخی تحلیلگران براین اعتقادند که پویایی این کشور در جنگ علیه دولت اسلامی ( داعش ) و بسط فرآیند نفوذ مستقیم در کشورهایی نظیر سوریه و عراق و ایجاد شبکه قدرت از سال 2016 با شدت افزون تری پیگیری میشود . بدین ترتیب ، ایران در این بازه زمانی ، تلاش می نمود تا براساس یک پیش زمینه تاریخی ، قدرت خود را در سرزمین تاریخی شام ، بین النهرین بسمت سواحل مدیترانه ( منطقه ای که امروز به شناسه کریدور زمینی یا پل زمینی شناخته می شود ) با فراغ بال بیشتری گسترش دهد . این تلاش ها ، عمدتا" و در درجه نخست ، مبتنی بر 1- حضور فعال در گستره زمینی ، 2- تاثیر گذاری بر ساختارهای ضعیف حاکمیتی در عراق ، سوریه و لبنان ، 3- ایجاد زیرساختهای نظامی و واحدهای نظامی در مقیاس قابل ملاحضه در قالب عناصر رزمی نیابتی که می بایست به طرفداری از تهران ، جنگهای منطقه ای را دنبال نموده و با استفاده از اهرم های اقتصادی ، بتدریج قدرت ایران را در این منطقه تثبیت کند ، قابل تعریف است . در واقع ، علاقه تهران برای دنبال نمودن جاه طلبی های برنامه ریزی شده ، تمایل این کشور برای ایجاد یک عمق استراتژیک (strategic depth) در حوزه ژئواستراتژیک آسیای جنوب غربی به منظور خنثی سازی تلاش های ایالات متحده برای تضعیف و سرنگونی حاکمیت قابل تفسیر است . با توجه به این مساله ، سوریه جنگ زده ، یک حلقه بسیار مهم و راهبردی در برنامه بلند مدت ایران بشمار می رود تا به صورت دائمی ، یک بزرگراه در دسترس به سواحل مدیترانه و از آن مهمتر ، ایجاد یک ارتباط مستمر لجستیکی با حزب ا... لبنان ( مهمترین و قدرتمندترین اهرم ایران در مرزهای اسراییل ) فراهم گردد . مقامات ارشد ایران ، با یاد آوری مستمر این مساله که حکومت بشار اسد ، بقای خود را مدیون تلاش های تهران است ، در طولانی مدت هدفگذاری دقیقی برای ادغام هر چه بیشتر حاکمیت سوریه بعنوان یک شریک فرعی در سر دارد . این امر در حوزه هایی نظیر سیاست داخلی ، اقتصادی ، بخصوص مزیت احتمالی دسترسی به قراردادهای بازسازی و همچنین منابع طبیعی این کشور و در نهایت بلحاظ نظامی ، از اهمیت بسزایی برای مقامات تهران برخوردار به نظر می رسد . با این اوصاف ، نقطه عطف طراحی راهبردی ایران در سوریه از اوایل سال 2016 میلادی آغازشد ، بویژه پس از اینکه ارتش سوریه و متحدین آن ، نبرد حلب را با موفقیت بسود خود خاتمه دادند . این عملیات که به شکل خاص توسط شاخه "قدس" سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طراحی و به مرحله اجرا درآمد ، درواقع ، نقطه آغازی برای تبدیل سوریه به یک جبهه قدرتمند نظامی در برابر اسراییل محسوب می شد . درآن زمان ، نهادهای اطلاعاتی اسراییل ، ارزیابی های مشخصی را در خصوص اهداف پیدا و پنهان سپاه قدس به فرماندهی قاسم سلیمانی ( سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی . م ) در حوزه تلاش برای توسعه و استقرار دائمی در سوریه و ایجاد قابلیتهای نظامی ارائه نمودند که خلاصه این تحلیل ها شامل موارد ذیل می گردید : - ایجاد نیروی زمینی قابل ملاحضه بلحاظ سازمانی - ایجاد بسترهای ضروری برای استقرار هواگردهای بدون سرنشین در پایگاه های هوایی سوریه - استقرار سامانه های تهاجمی دریایی در دو بندر اصلی نیروی دریایی ارتش سوریه ( لاذقیه و طرطوس ) - انتقال هزاران فروند راکت و موشک به سوریه - انتقال مقادیر انبوهی از مهمات به زاغه های مشخص شده در خاک سوریه - انتقال سامانه های دفاع هوایی زمین پایه بومی وهمچنین انتقال کارخانه های تولید مهمات به سوریه که در خصوص مورد دوم ، این مساله تا حدودی با زیرساختهای قبلی ارتش سوریه ادغام شده است . - انتقال و استقرار بیشتر از یکصد هزار نیروی شبه نظامی از جمله ، ایجاد یک نیروی مشابه حزب ا... در مرزهای این کشور با اسراییل - ایجاد بسترهای کسب اطلاعات درست مقابل ارتش اسراییل - ایجاد زیرساختهای رزمی در جنوب سوریه و همجوار با مرزهای اسراییل برای ایران ، مجموعه قابلیتهای ایجاد شده در سوریه ، می بایست به خط مقدم جبهه در جنوب لبنان که سالها پیش ازاین ، حزب ا... در آن متولد و در یک بازه زمانی 30ساله ، زرادخانه ای عظیم و غیر قابل تصور ( شامل 130 هزار فروند موشک بنا بر برآوردهای اطلاعاتی سازمان های امنیتی اسراییل ) برای آن فراهم گردید ، پیوسته تا یک جبهه واحد تشکیل گردد . علاوه براین ، ایران در تلاش است تا با حداکثر امکانات موجود به نیروهای نیابتی خود کمک کندتا با ایجاد شبکه ای از تونلها ، زمینه را برای استفاده از آنها در زمان جنگ و نفوذ بدون خطر به داخل اسراییل ، فراهم نماید . این وظیفه ، عمدتا" بردوش حزب ا... بعنوان بخشی مهم از مجموعه بازیگران حال حاضر در سوریه که برای ادامه حیات حکومت اسد می جنگند ، قرار گرفته است . این وضعیت ، آنچنان از اهمیت زیادی برخوردار بود که برنامه نظامی ارتش اسراییل (IDF) به جای تکیه بر سناریوهای قبلی خود ، شامل جنگ سوم لبنان ( تابستان 2006 ) یا نبردهای 1982 ، بتدریج بر سناریونویسی برای ایجاد یک جبهه شمالی که درآن تمامی واحدهای ارتش با یک جبهه گسترده از سوریه تا لبنان که مملوء از پرتاب کننده های موشک و عناصر نظامی نیابتی ، روبرو خواهند شد ، متمرکز شده اند . به اعتقاداین برنامه ریزان ، ایجاد وگسترش چنین جبهه ای می تواند براحتی اسراییل را دچار چالش جدی نماید . علاوه براین ، مقامات ارشد امنیتی اسراییل براین باورند که چشم انداز حضور بلند مدت ایران در سوریه میتواند تاثیرات مخربی را بر کشورهای همجوار ، بویژه اردن که ثبات درآن برای اسراییل بسیار پراهمیت است ،برجای گذارد . شایان ذکر است که خط مقدم ایران در جنوب لبنان ، شامل تعداد محدودی نیروی شبه نظامی و حجم عظیمی از راکتهای کوتاهبرد را می توان با جاه طلبی های هسته ای تهران مرتبط دانست. درواقع ، این دو به گونه ای طراحی شدند که بصورت متقابل ، یکدیگررا تقویت نمایند . درواقع ، زرادخانه موشکی حزب ا... ، سپری است تا از حمله احتمالی اسراییل به تاسیسات هسته ای ایران جلوگیری بعمل آورد که شباهت زیادی به مدل کره شمالی ( نشانه گیری هزاران موشک بسوی سئول برای ایجاد بازدارندگی ) را نشان میدهد . در حالی که متقابلا ، قابلیتهای هسته ای ایران ( پس از رسیدن تهران به بمب ) میتواند بعنوان یک چتر استراتژیک، همه نیروهای نیابتی و بازیگران تحت هژمونی ایران را زیر پوشش خود قرار دهد . پروژه دقیق (precision project) : بخش مهمی از راهبرد ایران که در سطور قبل مورد بررسی قرار گرفت ، متمرکز کردن همه تلاشها برای ارتقاء قابلیتهای حزب ا... از طریق طراحی و اجرای برنامه دقیق (precision project) مدت می بایست تحقق یابد . این تلاش ها به شکل خاص با تبدیل بخش مهمی از زردادخانه موشکهای قدیمی میانبرد این گروه به موشکهای برد بلند هوشمند با دقت بالا که به سامانه های هدایت کننده مجهز خواهد شد ، قرار است صورت پذیرد ( در این میان ،بیشتر از 100 هزار تیر موشک کوتاهبرد حزب ا.. شامل موشکهای کاتیوشا و گراد از این برنامه مستثنی هستند ) . براساس ارزیابی های اطلاعاتی اسراییل ، هدف از این پروژه ، تسلیح حزب ا... در کوتاه مدت به حداقل 1000 موشک میانبرد و برد بلند با خطای دایره ای (CEP ) ده متر (10 متر ) خواهد بود . مجموعه این ارزیابی ها نشان میدهد که تهران درصدد است تا به منظور کاهش خطر پذیری حمل موشکهای مونتاژ شده در کاروان هایی که نسبت به حملات هوایی آسیب پذیر هستند ، نخست امکان تولید صنعتی را در تاسیسات مخفی ( در خاک سوریه و لبنان ) فراهم نموده و پس از آن ، با فراغ بال بیشتری ، انها را به نیروی به کاربرنده ، تحویل دهد . از دید فنی ، میتوان این پروژه را با با هدف مسلح سازی حزب ا... به نسخه های هدایت شونده زلزال-2 ( مجهز شده به سامانه هدایت GPS با برد 200 کیلومتر و سرجنگی 600 کیلوگرمی ) و فاتح-110 ( گونه بهبود یافته زلزال مجهزبه سامانه های ناوبری داخلی و افزایش دقت دایره ای آن در مقایسه با دقت قبلی 500-1000 متری ) منطبق دانست . این موشکها به افزونه های (KIT) که اندازه آنها کوچکتر از یک چمدان مسافری کوچک بوده و احتمالا به سامانه های هدایت ماهواره ای GPS/ GLONASS برای بهبود روند هدایت و پایش زیرسیستم ها ، مجهز است . مضاف براین ، شمار زیادی از راکتهای ام-302 که خارج از برنامه دقیق هستند نیز بهبود و ارتقاء یافته اند و با این برنامه ، می توان آنها را در قالب موشکهای دقیق خانواده "رعد" ( Raad / ( thunder طبقه بندی نمود . از اواسط سال 2017 ، ایران در سه نوبت متوالی ، قابلیت آتش موشکی خود را با هدف قرار دادن موقعیت استقرار عناصر دولت اسلامی (داعش . م ) به نمایش گذاشت ، در حالی که این موشکها برای رسیدن به هدف خود ، صدها کیلومتر برفراز آسمان کردستان عراق و سوریه ، به پرواز درآمده بودند . درهمان زمان ،برآوردها نشان میداد که ایران از موشکهای جدید خود ، شامل ذوالفقار ( نوع بهبود یافته فاتح-100 با 700 کیلومتر برد ) ، قیام ( نمونه بهبود یافته خانواده شهاب با بردی درحدود 800 -750 کیلومتر ) و فاتح-110 بی ( با برد 300 کیلومتر) استفاده نموده است . نخستین شلیک در ژوئن 2017 با مشکلات قابل توجهی روبرو شد ، در حالی که شلیکهای صورت گرفته در سپتامبر واکتبر 2018 به شکلی انجام پذیرفت که درجریان آن ، تعدادی از موشکهای مورد استفاده دورتر از اهداف خود به زمین اصابت کردند که به احتمال زیاد ، این مساله به مشکلات ایرانی ها در حوزه کنترل کیفیت پس ازتولید برمی گردد ، در حالی که بقیه موشکها ، اهداف مورد نظر را با دقت بسیار بالایی مورد اصابت قرار دادند . درکنار موشکهای بالستیک ،ایرانی ها پتانسیل رو به گسترش خود در زمینه طراحی و تولید پرنده های بدون سرنشین برد بلند را با تحویل آنها به حزب ا... و شبه نظامیان یمنی که ازآنها پشتیبانی می کنند، بخوبی به نمایش گذاشتند . این مساله با هدف قرار گرفتن زیرساختهای نفتی سعودی ، فرودگاه بین المللی ابوظبی و مقامات ارشد یمنی ( شامل فرمانده اطلاعات ارتش یمن ) بسرعت جنبه های پنهان برنامه پهپادی ایران را تا حدودی آشکار نمود . این مساله ، با توجه به انتشار اخباری مبنی بر حضور مشاوران نظامی حزب ا... در یمن و کاربرد گسترده پهپادهای این گروه در سوریه ، تهدید بسیار جدیدی را علیه اسراییل پدید آورده بود . از دید اسراییل ، " برنامه دقیق (precision project)" ایران ، شاید خطرناکترین مولفه طراحی شده ای باشد که قرار است شکل نهایی آن در سوریه به منصه ظهور برسد . اکثریت تحلیلگران امنیتی ، براین باورند که به رغم قدرت نظامی فراهم شده ، اسراییل کشوری کوچک و آسیب پذیر است که مراکز مهم جمعیتی ، زیرساختهای نظامی و اقتصادی آن در منطقه ای به عرض 20 کیلومتر و درازای 80 تا 100 کیلومتر پراکنده شده ، درنتیجه ، مسلح شدن حزب ا... به تعداد نسبتا" بالایی از موشکهای بادقت بالا ، موجب میشود تا این گروه پتانسیل اولیه هدف قرار دادن مولفه هایی که برای امنیت اسراییل حیاتی بوده و همچنین توانایی آن در ادامه بقاء در یک جنگ فرسایشی را فراهم می آورد ، در اختیار خواهد گرفت واین به احتمال زیاد ، هزینه سنگینی را بر اسراییل تحمیل خواهد نمود . درآنسوی جبهه ، حزب ا... نیز نیت اصلی خود برای هدف قراردادن زیرساختهای استراتژیک اسراییل را با موشکهای موجود خود ، پنهان نمیکند . رهبر این گروه ،سیدحسن نصرا... در سخنرانی ها و همچنین یک ویدئوی منتشر شده در دسامبر2018 ، بصورت ضمنی ، بدین نکته اشاره می کند که مجموعه ای از اهداف ، شامل پایگاه های هوایی ، راکتور هسته ای دیمونا ، مقر وزارت دفاع ، مقر ستاد ارتش در تل آویو ، فرودگه بن گورین ، تاسیسات بندری حیفا ، تاسیسات نمک زدایی در سواحل مدیترانه ، تاسیسات پتروشیمی ، نیروگاه های برق و ... برای اقدام مقابل ثبت و هدف گیری شده است . فشار متقابل اسراییل : با توجه به رویه تهاجمی ایران در سوریه ، اسراییل به شکل طبیعی از آغاز بحران در این منطقه ، سعی نموده تا با گسترش خطوط قرمز ، نقش خود را در بیش از گذشته در روند تحولات به نمایش گذارد . در این حوزه ، خطوط قرمز اسراییل در ابتدای جنگ داخلی در سوریه را میتوان در موارد مشخصی نظیر انتقال تسلیحات راهبردی ( و یا به اصطلاح "تغییر دهنده بازی " / game changing ) به حزب ا... بواسطه شرایط خاص سوریه ، گسترش تهدید علیه اسراییل در امتداد مرز میان سوریه و اسراییل و همچنین جلوگیری از ایجاد محدودیت برای اجرای عملیات رزمی ، بخصوص برای نیروی هوایی برشمرد . با توجه به این مساله ، تمرکز اصلی اسراییل درآغاز ، برروی تحرکات عناصر حزب ا.. قرارداشت . اما هنگامی که ایران شروع به آغاز اجرای برنامه های بلندپروازانه خود در سوریه نمود و ازسال 2016 ، برشدت فعالیت های خود افزود ، این روند برای اسراییل گران آمد ، بدین معنی که توسعه فعالیتها و روند استقرار نظامی ایران در بخشهای گسترده ای از سوریه ، موجب میشد تا در بلند مدت ، امنیت اسراییل ، بصورت قابل توجهی مورد تهدید قرار گیرد . این در حالی بود که مقامات ارشد تهران ، در کنار دنبال نمودن استراتژی سرکوب داعش ، به شکل موازی آنچه که برنامه " precision project " نامیده میشد و ماهیتی کاملا نظامی و راهبردی را به نمایش می گذاشت ، دنبال می نمود . سپهبد گادی آیزنکوت دراوایل سال 2017 ، سپهبد گادی آیزنکوت (Lt. Gen. Gadi Eisenkot) که در آن زمان رییس ستاد ارتش اسراییل بشمارمی رفت ، پس از تایید کابینه وقت اسراییل ، کارزار هدفمندی را به منظور مقابله و خنثی سازی با شطرنج پیچیده ایرانی ها در سوریه و وادار نمودن ایران به خارج نمودن عناصر نظامی اش از سوریه در پیش گرفت. آیزنکوت در جریان پرسش و پاسخ محرمانه ای که تنها بخشهایی از آن منتشر شده ، براین استدلال قرار داشت که اسراییل می بایست با تمامی توان (شامل تمامی مزیتهای اطلاعاتی وعملیاتی ) طرح های دشمن خطرناک و قدرتمند حاضر در سوریه ( جمهوری اسلامی ایران . م ) شناسایی و با آن مقابله نماید ، چرا که در صورت عدم توجه به این مساله ، این امکان وجود خواهد داشت که در آینده ، شرایط برای مقابله بسیار سخت تر از امروز گردد . کارشناسان امنیتی براین باورند که استدلال آیزنکوت را میتوان ناشی از تجربه قبلی در خصوص در پیش گرفتن موضع انفعالی در قبال حزب ا.. لبنان در یک بازه زمانی ده ساله ( 1990 تا 2000 ) دانست . همین امر موجب شد تا به استناد اطلاعات منتشر شده توسط منابع معتبر دفاعی ، ارتش اسراییل در بازه زمانی یکساله ( 2018-2017 ) صدها حمله هوایی را بر علیه نقاط استقراری واحدهای ایرانی و همپیمانانش اجرا نماید . این مساله آنچنان برای اسراییل به صورت یک مساله حیاتی درآمده بود که آیزنکوت در مصاحبه ای با نیویورک تایمز اعتراف نمود که نیروی هوایی اسراییل تنها در سال 2018 ،نزدیک به 2000 تن بمب در این حملات بکار برده است . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، تلاش های IDF را می توان در قالب یک مفهوم عملیاتی جدید وبصورت "کارزاری میان یک جنگ / جنگی میان یک جنگ ( campaigns between the wars) " که در عبری با شناسه "mabam" نیز شناخته میشود ، به تصویر کشید . این مفهوم را به شکل خاص میتوان بر پایه این ایده که می بایست توانایی های مرگبار نیروی متخاصم را قبل اینکه دریک جنگ محتمل درآینده ، موجبات محدودیت رزمی برای IDF را فراهم آورد ، نابود نمود و یا در حداقل وضعیت ، کاهش داد ، دانست . اما این نابودی یا کاهش قابلیتهای مرگبار رزمی می بایست به گونه ای اعمال شود که در عین نمایش عزم اسراییل برای مقابله ، بازدارندگی آن را نیز به منصه ظهور رسانده و کارایی علمیاتی دشمن را در چهارچوب زمانی مشخصی به تاخیر انداخته و از گسترش و تقویت آن جلوگیری بعمل آورد . به همین سبب ، رفتار اسراییل از آغاز جنگ داخلی در سوریه را با هدف مدیریت شکاف میان جاه طلبی های نیروی متخاصم ، در عین عدم تمایل آن برای ورود به یک درگیری مستقیم مسلحانه می توان مورد تبیین قرار داد . بدین سان ، اثر بخشی ایده استفاده از مفهوم mabam بر علیه ایران درسوریه را می توان مبتنی بر عناصر ذیل دانست : 1-شناسایی صحیح و اولویت بندی طیف متنوع تهدیدات که در گستره زمینی سوریه بعنوان اهداف ارزشمند ، پراکنده شده اند . این اهداف ، نه تنها شامل عناصر نیابتی ، بلکه شامل عناصر نظامی ایرانی نیز می شود . 2- دستیابی به اطلاعات جاسوسی به روز با وضوح بالا 3- ایجاد امکان برای اجرای حملات ضربتی دقیق با حداقل تلفات جانبی برای IDF 4- ایجاد فضا و مشروعیت سیاسی برای دنبال نمودن این کارزار 5- ارزیابی دقیق از رفتار دشمن ، بررسی روند منطقی حرکات آن به منظور برنامه ریزی باهدف اجرای کامل استراتژی جنگی میان جنگ دیگر (campaign between the wars) تا نیت اصلی ، یعنی احتراز از وقوع یک جنگ دیگر به حریف منتقل شود ، ضمن اینکه ارزیابی دقیق به معنای دنبال نمودن روند شناسایی پتانسیل های بالقوه دشمن نیز خواهد بود . 6- استمرار روند طراحی شده و همزمان بسط تجارب بدست آمده و اعمال آن در آینده 7- ارسال پیام های مستمر به نیروی متخاصم به منظور القای وجود آمادگی روانی و فنی برای نیل به اهداف طراحی شده کارزار تا زمانی که لازم باشد . درواقع ، رویکرد mabam اسراییل در سوریه ، شامل یکسری کارزار اطلاعاتی محاسبه شده است ، بدین صورت که برخی مواقع ، هویت واقعی موقعیتهای مورد نظر ، قبل از حمله بواسطه رسانه های مختلف ،افشاء شده تا مسئولیت هرگونه تلفات جانبی و ایجاد فشار روانی و رسانه ای از سوی طرف مقابل به کمترین حد خود تتزل یابد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ............ 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ MR9
-
1 پسندیده شدهاز دست دادن یک مدیر ارشد میتواند چه تاثیری بر شرکت و کارمندان داشته باشد؟ قتل یک سیاستمدار چه اثرات بر جو روانی جامعه خواهد داشت؟ ترور کردن یک قاضی یا مقاوم ارشد پلیس چه اثراتی بر روند رسیدگی یک پرونده و یا مبارزه با فساد میگذارد؟؟ قتل یک بازرگان در یک کشور خارجی چه اثراتی در مراودات خارجی خواهد داشت؟؟ شاید جواب دادن به این سوالات به علت ابعاد مختلف آن کمی سخت باشد، اما به طور قطع میتواند گفت از دست دادن نخبگان دریک کشور از یک سیاسیتمدار تا یک تاجر و داشمند میتواند ضربات مادی و معنوی جبران ناپذیری بزند. ضررهای که با صرف هزینه ها بسیار نیز قابل برگشت نیست. به طور قطع میتوان گفت از دست دادن نخبگان ضربات مادی و معنوی جبران ناپذیری به بدنه یک کشور می زند. خودرو محسن فخریزاده که در داخل آن ترور شد. ۷ آذر ۱۳۹۹ ترور کردن افراد در داخل ماشین یکی از شیوه های رایج برای کشتن یک فرد محسوب میشود. افراد در داخل ماشین قابلیت فرار و یا گزینه های زیادی برای پناه گرفتن ندارند. مسیر حرکت خودروها بسیار قابل پیش بینی است در نتیجه پیدا کردن یک مسیر برای هدف قرار دادن یک سوژه برای مهاجمان اسان خواهد بود. حرکت خودروها را نیز می توان برای جلوگیری از فرار سوژه با کمک گرفتن از جریان ترافیک طبیعی خیابان ها و یا موانع مصنوعی مثل یک تصادف ساختگی کند و یا متوقف کرد. اندام حیاتی مانند سر و گردن سوژه در داخل ماشین به راحتی در تیر رس تیراندازها قرار دارد. در نتیجه احتمال شلیک موفق و کشتن هدف بالا است. از جمله معروف ترین ترورها در داخل ماشین می توان به ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد پادشاهی اتریش/مجارستان در سال ۱۹۱۴ اشاره کرد که از جرقههای آغاز جنگ جهانی اول بود. یکی دیگر از ترور های معروف و جنجال برانگیز در داخل خودور ترور رئیس جمهور ایالات متحده امریکا ترور جان اف کندی در سال ۱۹۶۳ بود. در ایران ترور افراد در داخل خودرو در حال افزایش پیدا کردن است که یک زنگ خطر را برای ما به صدا در آورده است. ترورهای دانشمندان هسته ای فقط نمونه های از ترور درایران محسوب که در داخل خودرو انجام شده است. ترور های دیگری مانند ترور قاضی حسن احمدی مقدس درسال 1384 و دادستان زابل موسی نوری قلعهنو درسال 1392 نشان میدهد امنیت مهره های کلیدی در کشور به راحتی به خطر می افتد. نقاشی ازنحوه ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند ولیعهد پادشاهی اتریش/مجارستان - ماشین وی یک خودرو Gräf & Stift مدل 1911 با سقف رو باز بود. جان اف کندی سوار بر لیموزین که در داخل ان ترور شد. در هنگام ترور لیموزین در حالت بدون سقف قرار داشت ماشین قاضی حسن احمدی مقدس - وی در حال رانندگی درسال 1384 ترور شد ماشین دادستان زابل موسی نوری قلعهنو که درسال 1392 در داخل آن ترور شد. یکی از گزینه های پیشرو برای حفظ افراد در داخل خودرو ها استفاده از خودروهای محافظت شده است. امروز استفاده از وسایل نقلیه محفاظت شده دیگر مختص افراد ممتاز وشاخص یک جامعه مانند سیاسیون رده بالا نیست. بلکه در دنیا امروز استفاده از این نوع خودرو ها به عنوان یک هنجار پذیرفته شده. در برخی مواقع استفاده از خودروهای محفاظت شده بهوسیله سازمانها به خاطر وجود استاندارهای شرکتهای بیمه ای است. تا انها حداکثر حفاظت ممکن برای نیروهای سازمان ها خود تامین کنند. جای تعجب نیست که استفاده از خودروهای محافظت شده در سراسر دنیا در حال گسترش است. سلاح های سبک بیشتر از گذشته در دسترس قرار دارند. علاوه بر این ساخت بمب های دست ساز با قدرت انفجاری بالا نیز به عنوان یک تهدید برای سرنشینان خودروها در حال گسترش است. درنتیجه یکی از الزمات استفاده از خودروهای محفاظت شده امرزوی علاوه بر مقاومت در برابر سلاح های سبک مقاومت بالا در برابر انفجار بمب های دست ساز است. فرستاده ویژه سازمان ملل به عراق به منظور دیدار با مراجع شیعیان - این شخص همانند بسیاری از چهره های مطرح در دنیا برای جا به جایی از یک خودرو محافظت شده استفاده میکند با وجود پیشرفت شگفت انگیز درفناوری خصوصا بحث متالوژِی ، هنوز چیزی به عنوان یک ماشین کاملا ضد گلوله وجود ندارد. تعیین اینکه یک ماشین زره پوش چقدر می تواند در برابر تهدیدات مقاومت کند به تعداد لایه های محافظتی و مواد به کار رفته در آن بستگی دارد. خودرو های ضد گلوله اساساً وسایل نقلیه غیرنظامی هستند که مجهز به لایه های زرهی و شیشه ضد گلوله به علاوه ویژگی ها و مکانیزم های اضافی هستند که از افراد داخل خودرو محافظت می کنند. یکی از مزیت استفاده از خودروهای غیر نظامی که به شکل ویژه ای جهت مقابله با تهدیدات تقویت شده اند برخلاف خودروهای حفاظت شده با کاربری نظامی این است که خودرو غیرنظامی محافظت شده در محیط های شهری حتی برای مردم عادی نیز جلب توجه نمیکند. این خودرو ها اگرچه ظاهر غیر نظامی دارند اما حفاظت قابل قبولی را برای حفظت جان سرنشیان خود ارائه می دهند. امروزه مهندسین فعال در این حوزه میتواند خودروهای محفافظت شده غیر نظامی مقاوم در برابر کالیبر 12/7 م.م با گلوله ضد زره را نیز تولید کنند که بالاترین سطح حفاظتی در این حوزه می باشد. بمب دست ساز چسبان ساخت طالبان- این بمب ها با چسبیدن به بدنه خودروها میتواند یک انفجار متمرکز بر روی خودرو را ایجاد کند. تشیخیص خودروهای محفاظت شده از نمونه های استاندار کارخانه در نگاه اول دشوار است در نتیجه در محیط هاس شهری جلب توجه نمیکند. در دنیایی امروز خودروهای محافظت شده باید توانایی مقاومت در برابر گلوله ها و مواد منفجره را داشته باشد ساخت یک خودرو محفاظت شده باید از جنبه های فنی مختلفی مورد بررسی قرار گیرد. درکنار اهمیت زرهی کردن و افزایش مقاوت بدنه و شیشه های خودرو باید این موضوع مورد توجه قرار گیرد که اضافه کردن زره و تقویت بدنه میتواند در عملکرد رانندگی و سیستم تعلیق خودرو مشکل ایجاد کنند. پس یکی از نکات مهم برای زرهی کردن یک خودرو اندازه گیری صحیح مرکز ثقل خودرو قبل و بعد از زرهی شدن خودرو است. پایداری یک خودروی زرهی مستلزم بهینه سازی مرکز جدیدی ثقلی است تا پایداری خودروی زرهی درهنگام رانندگی در جاده آسفالته یا خارج از جاده حفظ شود. توجه به استرسهای ناشی از افزایش وزن به شاسی و سیستم تعلیق خودرو نیز باید مورد توجه قرار گیرد. اضافه کردن صفحات زرهی بر روی درب خودرو به میزان قابل توجهی میتواند وزن خودرو را افزایش دهد. که میتواند در فرایند باز و بسته کردن درب خودرو اختلال ایجاد کند. تقویت لولا های نیز باید مورد توجه قرار بگیرد. برای افزایش حفاظت بدنه خودروهای غیر نظامی می تواند از طیف گسترده از مواد مانند پلی مرها، الیاف پارچه ای مقاوم و الیاژهای سبک فلزی استفاده کرد. مقدار استفاده از مواد، نوع مواد به کار رفته و سطح حفاظتی خودرو می تواند در شرکت های ارائه دهنده خودروهای زرهی بایکدیگر متفاوت باشد. با توجه به این نکته برای حفظ حقوق مشتریان انواع مختلفی از استانداردهای برای خودروهای زرهی خصوصا درخودروهای زرهی غیرنظامی تعریف شده است. یکی از مشهورترین و رایج ترین سطح استاندار برای خودروهای زرهی غیرنظامی استاندارد رتبه بندی بالستیک (BR)است. استاندارد رتبه بندی بالستیک یا سطوح حفاظت بالستیک به شما می گوید که یک سطح خاص چه میزان امنیت را می تواند فراهم کند – یا در مقابل چه سطح ازحملات می تواند مقاومت کند. این استاندار که با نام EN 1063 نیز شناخته میشود توسط کمیته استاندارد اروپا ارائه شده است. این استاندارد داری 7 سطح است. سطح اول و دوم (B1-B2) این سطح برای مقاومت در برابر کالیبر 9 میلیمتری مشخص میشود اما به ندرت این سطح در خودروهای زرهی استفاده می شود. سطح سوم و چهارم (B3-B4) این سطح می توانند در مقابل حمله سلاحها از جمله اسلحه های ورزشی ویا اسلحه های دستی و به طور کلی اسلحه هایی که با فاصله نزدیک و سرعت کمتری گلوله شلیک می کنند اطلاق میشود. مانند 357 مگنوم (B3) یا 44 مگنوم (B4) سطح پنجم ( B5) این رتبه برای حفاظت در مقابل سلاح های هجومی مانند AK-47 تعبیه شده است. برای رسیدن به سطح نیاز به فولاد های محافظتی با حداقل ضخامت 5/7 میلی متراست. سطح ششم ((B6 این سطح از امنیت بالایی برخوردار است و برای جلوگیری از نفوذ گلوله های ضد زره (Armor-piercing) در نظر گرفته شده است. این سطح یکی از محبوب ترین سطوح حفاظتی در خوردوهای محافظت شده است. زیرا پیاده سازی آن در عین اضافه شدن یک ویژگی امنیتی مهم، ساده است. سطح هفتم (B7) سطح حفاظتی B7 که قوی ترین سطح محافظتی است که شناخته میشود ، گلوله های مختلف ضد زره را که از اسلحه های با سرعت بسیار بالا، مانند گلوله های که از اسلحه های تک تیرانداز شلیک می شود، را متوقف می کند. این سطح در بسیاری از موارد بالاترین سطح حفاظتی قابل اجرا در خودروهای زرهی غیرنظامی است. با این وجود میتوان وسایل نقلیه مخصوص تولید کرد که سطح محافظتی بالاتری داشته باشند. چهار سطح استاندار رتبه بندی حفاظت بالستیک برای خودروهای محافظت شده البته استاندار EN 1063 تنها استاندار موجود برای خودروهای محافظت شده نیست. استاندارهای مختلف دیگری مانند استاندارد انستیتوی ملی دادگستری ایالات متحده آمریکا، استاندار بالستیک انگلیس، موسسه استاندارد سازی DIN آلمان و... وجود دارند. که بستگی به شرکت تولید کننده خودرو محافظت شده دارد که سراغ کدام استاندارد برود شرکت های تولید کننده خودروهای زرهی غیر نظامی برای ساخت محصولات خود روشها و گزینه ها مختلفی را پیش میگیرند. اما به شکل کلی گزینه های اصلی برای تبدیل یک خودرو کارخانه ای به خودرو محافظت شده ثابت است. از جمله گزینه های ثابت میتوان به موارد زیر اشاره کرد. تایرهای ضد پتچری ( Run Flat) : استفاده از این نوع تایر باعث میشود افراد مسلح با پنچر کردن خودرو نتوانند خودرو را متوقف کنند. متوقف شدن خودرو می توان ان را در برابر حملات آسیب پذیر کند. در صورتی که در شرایطی قرار داشته باشید که شخصی هنگام رانندگی به سمت شما تیراندازی می کند، ضروری است که فرار کنید و یک منطقه امن پیدا کنید. تایرهای ضد پتچری به شما امکان میدهند بعد از برخورد اشیا خارجی به تایر با سرعت حدودی 90 کیلومتر بر ساعت حرکت کنید. شیشه های ضد گلوله: یکی از بخش های آسیب پذیر خودروها در برابر حملات مسلحانه شیشه های خودرو میباشد. اندام حیاتی سر و گردن افراد داخل ماشین از پنجره خودروها در تیر رس افراد مسلح قرار دارند. در نتیجه محافظت و ارتقا این بخش یکی از اساسی ترین جنبه های ارتقا یک خودرو ضد زره است. همچنین شیشه ها باید مقاومت بالایی در برابر انفجارها نیز داشته باشند و در صورت انفجار نباید از قاب پنجره خودرو بیرون بیایند. این نوع شیشه از تعدادی لایه مختلف با ماده مختلف ساخته شده است که قادر به تحمل فشار زیادی هستند. برخی از متداول ترین مواد مورد استفاده در ساخت شیشه ضد گلوله شامل پلی کربنات ، فایبرگلاس ، اکریلیک و پلی اورتان است. نوع مواد به کار رفته و تعداد لایه در مقاومت شیشه و ضخامت آن اثرگذار هستند که بسته به سطح حافظتی لازم ، باید نوع شیشه را انتخاب کرد. یکی از استاندارهای رایج برای مقاومت شیشه های ضد گلوله استاندار UL 752 است. به عنوان مثال در این استاندارد شیشه های سطح حفاظتی 1 میتواند در می تواند از شما در برابر حداقل 3 شلیک از یک اسلحه 9 میلی متری محافظت کند. از طرف دیگر ، سطح حفاظتی 2 میتواند در برابر حداقل سه گلوله اسلحه 357 مگنوم مقاومت کند. در سطح های بالاتر حفظتی مانند سطح حفاظتی 5 شیشه میتواند حداقل 1 گلوله اسلحه 7.62 میلی متر را متوقف کند. سطح حفاظت 8 به این معنی است که شیشه می تواند حداقل 5 شلیک از یک تفنگ 7.62 میلی متری را منحرف کند. بالاترین سطح حفاظتی در شیشه های با سطح 10 است که میتواند در برابر شلیک گلوله های کالییر 12/7 میلیمتری نیز مقاومت کند استاندار UL 752 برای مقاومت شیشه های ضد گلوله تقویت بدنه: علاوه بر شیشه ها تقویت بدنه خودروها نیز ضروری است. اسلحه های هجومی میتواند به راحتی ازبدنه خودروهای معمولی عبور کنند. علاوه بر این خطر انفجار ها بمب ها میتواند باعث صدمه زدن به سرنشین ها بشود. تقویت بدنه شامل ستون های خودرو، درب ها، گلگیرها و کف خودرو است. مواد کامپوزیتی میتواند گزینه های مناسبی برای ارتقا بدنه خودروها باشند. بدنه خودرو را می توان با یک پوشش روکش فولادی پوشاند. داخل سقف و کف ها نیز می توانند با پارچه های مقاوم ضد گلوله پوشانده شوند. موتور و سیستم تعلیق: با اضافه شدن بخش های حفاظتی بخش های پیشرانه و سیستم تعلیق بهتر است تقویت بشود. با وجود این وزن های اضافی ، قابلیت رانندگی خودرو کاهش می یابد. به طور معمول ، با اصلاح بخش های خودرو می توان قابلیت رانندگی خودرو را افزایش داد . البته تقویت بخش موتور بستگی به نوع خودرو دارد. بیشتر خودروهای شاسی بلند (SUV) و برخی خودروهای سواری معمولی ( Sedan) توانایی تحمل بار اضافه دارند. تقویت موتور به معنی افزایش اسب بخار و افزایش مصرف سوخت است. بنابراین در مناطقی با کمبود منابع سوختی روبه رو هستند توصیه می شود اگر خودرو میتواند وزن بار اضافه ای را تحمل کند بهتر است موتور ماشین تقویت نشود. اما اگر هیچ مشکلی در تهیه بنزین وجود ندارد ، توصیه میشود موتور بهبود یافته و اسب بخار را افزایش داده شود تا در مواقع حساس خودرو از تحرک مناسب برخوردار باشد. تقویت کمک فنرها می توانند به جذب انرژی در هنگام تصادف و یا انفجارها کمک کند. همچنین حفاظت از این بخش ها و افزایش مقاومت آنها ضروری است. صدمه دیدن و یا اختلال در کارکرد آنها موجب توقف خودرو میشود. در بعضی نمونه ها تجهیزات داخل کاپوت دارای یک محافظ هستند تا در صورت تیراندازی و یا انفجار آسیبی به انها وارد نشود. البته به غیز از گزینه های اصلی مشتریان میتوان تجهیزات اضافه ی دیگری بر روی خودرو های محافظت شده خود سوار کنند مانند محافظ برای اگزوز برای جلوگیری از مصدود کردن ان، دستگیره ها و قفل های مرکزی ایمن، سیستم های رادیوی و مخابراتی، اخلالگرهای رادیویی برای مقابله با بمب های کناره جاده ای، بسته دودزا اگروز، دوربین ها با دید 360 درجه، وینچ و ... مجهزکرد. شرکت های فراوانی در سراسر دنیا برای ساخت و یا اجاره خودروهای محفاظت شده فعالیت میکنند. شرکت alpha-armouring ادعا دارد هیچ یک از موارد حمله به خودروهای محافظت تولید شده توسط این شرکت منجر به مرگ سرنشین ها نشده است. شرکت Armormax نیز آمار جالبی تری در این مورد منتشر کرده است. از زمان تولید خودروهای محافظت شده توسط این شرکت، محصولات این شرکت توانسته اند جان 507 نفر را در حوادث مختلف در سراسر دنیا نجات دهند. جدیدترین مورد از عمکلرد این نوع خودروها مربوط به حفظ یک خانواده آفریقا جنوبی در سال 2019 بود .این خانواده با ماشین محفاظت شده خود در یک جاده خلوت توسط مهاجمین مسلح محاصره شده بودند. افراد مسلح دو گلوله به پنجره راننده شلیک میکنند. بعد از شلیک گلوله ها، پدر خانواده که راننده خودرو نیز بوده است بدون هیچ آسیبی ماشین را از محل حادثه دور میکند. نمونه ی دیگر از عملکرد محصولات این شرکت در 2012 بود که خودرو محفاظت شده مربوط به سفارت آمریکا در پاکستان مورد حمله یک خودرو بمب گذاری شده قرارمیگرد. با این حال خودرو محافظت شده باعث شد دو دیپلمات در خودرو محافظت شده فقط زخمی بشوند. اما افراد عابر نزدیک خودرو بمبگذاری شده از جمله2 پاکستانی کشته و17 تفر دیگر زخمی شدند. خودرو ضدگلوله خانواده افریقایی که جان انها را در حمله افراد مسلح حفظ کرده است. شرکت TAC (Texas Armoring Corporation) نیز برای نمونه به دو مورد از عملکرد خودروهای محفاظت شده خود اشاره میکند. ماجرای اول مربوط به خودروی زرهی است که توسط دو بمب کناره جاده ای مورد حمله قرار می گیرد. سرنشین اصلی این خودرو چاد استون، افسر پلیس آمریكا بود كه در شركت Dyncorp در عراق كار می كرد. چاد و همسرش در هنگام حادثه مشغول رانندگی درون یک خودرو محفاظت شده در قابل یک کاروان پنج تایی از خودروها در عراق بودند. کاروان خودروها به نزدیکی ایست بازرسی عراقی میرسد تا متوقف شد. ناگهان دو بمب دست ساز همزمان در کنار ماشین زرهی چاد منفجر میشوند. شدت بالای انفجار صدمه جدی به بخش موتور وارد میکند. درنتیجه موتور شعله میشود همچنین تایرهای خودرو صدمه میبیند. چاد به لطف چرخ های ضد پنچری میتواند خودرو شعله ور را چند متری جلوتر پارک کنند. به لطف امکانات حفاظتی این خودرو صدمه ای به چاد و همسرش وارد نمی شود و آنها از این حادثه جان سالم به در می برند و از عراق خارج می شوند. یک گروهبان ارتش امریکا که شاهد حادثه بوده است از اینکه چاد و همسرش از این انفجار جان سالم به در برند بسیار شگفت زده شده بود. ماجرای دیگر شرکت TAC نیز مربوط به انفجار بمب کناره جاده ای در عراق است. انفجار یک بمب کناره جاده ای موجب شده است خودرو محفاظت شده صدمه جدی ببیند اما هیچ نفوذی به محفظه مسافران وارد نشود. در نتیجه هر شش مسافر این خودرو بدون صدمه از ان خارج شدند. چاد استون، افسر پلیس آمریكا و خودروی محفاظت شده اش که توانست جان او و همسرش را حفظ نمایید. نمونه ای دیگر از عملکرد خودرو محفاظت شده در عراق که توانسته است جان سرنشین ها را حفظ نمایید. حادثه سود قصد به جان فرمانده پلیس مکزیکو سیتی در سال 2020 نیز اهمیت خودروهای زرهی در حفظ جان افراد را به وضوح نشان می دهد. وی به همراه دو محافظ در داخل خودرو زرهی مورد حمله 12 فرد مسلح قرار میگرند. این افراد مسلح که درپشت یک کامیون باری قرار داشتند با کمک اسلحه ها ی مختلف و با کالیبرهای گوناگون از جمله کالیبر 12/7 میلیمتری به سمت خودرو حامل فرمانده پلیس شلیک میکنند. با وجود این حمله سنگین فرمانده پلیس مکزیکو سیتی که نقشه کلیدی در مبارزه با کارترهای و گروه های خلافکاری داشته به مدد خودرو زرهی فقط با 3 گلوله زخمی شده بود که با با انتقال به بیمارستان بهبود یافت. البته دراین حمله دو محافظ فرمانده پلیس کشته میشوند. خودرو زرهی فرمانده پلیس مکزیکو سیتی که توانست جان او را حفظ نماید. نمونه ای دیگر از عملکرد موثر خودروهای محافظت شده در نجات جان سرنشینان در عراق در برابر بمب کناره جاده ای شرکت INKAS نیز گزارش داده است حمله ی سال 2014 در نیجریه به خودرو زرهی محصول این شرکت هیچگونه تلفاتی در پی نداشته است. سرنشین اصلی این خودرو محمدو بوهاری رئیسجمهور فعلی جمهوری فدرال نیجریه (وی در سال 2015 در انتخابات ریاست جمهوری نیرجه برنده اتنخابات شده بود) و سرلشکر بازنشستهٔ ارتش نیجریه بوده است. این حادثه وقتی اتفاق افتاد که خودرو زرهی محمدو بوهاری به همراه تیم اسکورت او در جاده علی آکیلو در حدود ساعت 2:30 بعد از ظهر درحال عبور بودند. یک خودرو انتحاری هنگامی که کاروان به منطقه بازار كاوو رسیده است از فرصت کم شدن سرعت کاروان استفاده و سعی کرده است خودرو انتحاری را نزدیک خودرو اصلی منفجر کند. اما خودرو اسکورت راه را بر روی خودرو انتحاری سد میکنند با این حال تروریست خود را در بازار منفجر میکنند. در این حادثه بادیگراد های اقای محمدو بوهاری در خودرو زرهی زخم های سطحی برمیدارند اما او اصلا زخمی نمیشود. با این حال در این حادثه 25 نفر از غیرنظامیان در بازار کشته میشوند. هوشیاری تیم اسکورت درکنار استفاده از خودرو محافظت شده باعث شد اقای محمدو بوهاری در حادثه سال 2014 زنده بماند. او در سال 2015 بر صندلی ریاست جمهوری نیجریه نشست. خودروی محافظت شده محمدو بوهاری _ استفاده از خودرو محفاظت شده یکی از عوامل اصلی در حفظ جان او در برابر حمله انتحاری بود شاید اگر که آرشیدوک فرانتس فردیناند، جان اف کندی و دانشمندان هسته ای کشورمان نیز از خودرو محفاظت شده استفاده میکردند آنها نیز زنده بودند و مسیر تاریخ نیز به کلی عوض میشد. شاید ما نتوانیم گذشته را تغییر بدهیم اما می توانیم با درس گرفتن از آن و ایجاد تغییرات در امروز خود ، آینده را تغییر بدهیم. شهید داریوش رضایی نژاد دانشمند هسته ای که در داخل خودرو خود ترور شد خودرو شهید مسعود علیمحمدی (سمت راست) خودرو شهید مصطفی احمدی روشن (وسط) خودرو شهید مجید شهریاری (سمت چپ) در موزه دفاع مقدس نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است این مقاله در گاهنامه نآورد شماره هشت منتشر شده است منابع : https://www.armormax.com/blog/armored-car-saves-lives https://inkasarmored.com/inkas-armored-vehicle-attack-nigeria https://www.theguardian.com/world/2020/jun/26/three-die-in-attempted-of-mexico-city-police-chief https://www.richardcpendry.com/armored-vehicles-save-lives https://www.texasarmoring.com/about/case-studies https://www.alpineco.com
-
1 پسندیده شده2b1 Oka در سالهای پایانی جنگ جهانی اول با ورود به قرن 19 میلادی یعنی قرن شکوفایی صنعتی جنگ جهانی اول اغاز شد و با کشیده شدن این جنگ ویرانگر به دریاها کشورهای صنعتی و درگیر جنگ ان روز ها یعنی المان فرانسه روسیه انگلیس و ایتالیا نیاز به توپها و هویتزر های با کالیبر بالا رو به خوبی احساس کردند .در ابتدا بزرگترین توپها و هویتزرها تنها بر روی کشتی ها نصب میشد. اما المانها قاعده کار را عوض کردند و مدلهای زمینی را معرفی نمودند پیشرو در ساخت خمپاره انداز های بزرگ با برد و کالیبر بالا المانها بودند که پاریس را از فاصله 100 کیلومتری با هویتزر هدف قرار میدادند پس از پایاین جنگ جهانی اول دو کشور روسیه و انگلستان نیز به فکر ساخت هویتزرهای خودشان افتادند اما به خاطر وزن زیاد این سازه ها و جابه جایی بسیار سخت انها عملا این طرح ها به فراموشی سپرده میشدند. در زمان جنگ جهانی دوم نیز با ظهور هواپیماهای بمب افکن که قادر بودند محموله های سنگین تری را حمل کنند عملا شانسی به طراحی این توپها نمیداد تا اینکه در پایان جنگ جهانی دوم وبا ظهور بمب های اتمی و دو ابر قدرت شوروی و امریکا مسابقه بزرگ تسلیحاتی به همه زمینه ها از جمله هویتزرها در دوران جنگ سرد انجامید بیشترین استفاده این هویتزرهای غول پیکر جنگ روانی و در هم کوبیدن شهرهای غیر نظامی از فاصله های طولانی بود در زمستان 1953 امریکا اولین هویتزر هسته ای خود را با نام T-131 و با کالیبر 288 میلیمتری در صحرای نوادا امتحان کرد و شوروی رو به مسابقه دعوت کرد در سال 1955 شورای وزیران شوروی طبق مصوبه ای دستور ساخت 2 عدد هویتزر سنگین با قابلیت شلیک پرتابه های سنگین اتمی را صادر کرد ساخت به شرکت صنایع سنگین کیروف kirov plant)و (شرکت ماشین الات کولومنا (kolomna machine bulding csc)سپرده شد جایی که این پروژه 273 نام گرفت و گلوله capacitor-2p و نام توپ 2B1 Oka و با کالیبر 420 میلیمتری شهرت صنایع کیروف به خاطر ساخت تانک سنگین T-34 و T-28 و هویتزر KV-2در زمان دو جنگ جهانی اول و دوم میباشد شهرت کاراخانجات کولومنا نیز به خاطر ساخت انواع هویتزرهای سنگین تا کالیبر 240 میلیمتری میباشد رییس تیم طراحان ب. ا .شاویرین اولین پیش نمونه را در سال 1957 ساخت و در یک شلیک ازمایشی گلوله ای به وزن670 کیلوگرم را تا فاصله 25 کیلومتری پرتاب نمود این توپ قادر بود در هر ساعت 12 شلیک انجام دهد ساخت شاسی مورد استفاده در این هویتزر بر عهده شرکت کیروف بود که این شرکت با تکیه بر تجربیات قبلی خود ازشاسی تانک T-10 استفاده و با انحام تغییراتی برای تحمل نیروی پس زنی توپ اماده نمود برای به حرکت در اوردن این غول فلزی از یک موتور 12 سیلندر v شکل دیزلی مجهز به سوپر شارژر با قدرت 750 اسب بخار استفاده میشد که در ان زمان این موتور و این شاسی بهترین های اتحاد جماهیر شوروی بودند خدمه این توپ 7 نفر بودند که یک نفر (فرمانده) در خود توپ و 6 نفر باقیمانده در یک نفر بر زرهی با این توپ حرکت میکرد نیروی پس زنی حاصل از شلیک این توپ بسیار زیاد بود به طوری که با هر بار شلیک 5 متر به عقب میرفت و این نیرو تاثیر بسیار بدی بر روی کل سازه و باعث استهلاک سریع شاسی و موتور میشد این توپ هیچگاه به تولید انبوه نرسید ولی ازمایشهای زیادی که روی ان انجام شد که منجر به ساخت توپهای با کالیبر کوچکتر اما طول عمر بیشتر و دقیقتر انجامید این هویتزر یک برادر کوچکتر نیز دارد که با نام 2A3 kondensenator 2p (406 میلیمتری)شناخته میشد که معمولا در کنار یکدیگر در رژه های بزرگ ارتش سرخ شرکت میکردند. تفاوت ظاهری این دو هویتزر در oka طول لوله بیشتر و درkondensenator بر روی لوله اصلی یک لوله کوچکتر به طول نیم متر برای خروجی گاز تعبیه شده. این هویتزرها تعجب تحلیل گران غربی را برانگیختند و با رد ان به عنوان یک هویتزر صرفا ان را ماکت میخواندند مشخصات این توپ عظیم سال طراحی : بین سالهای 1955-1960 ساخت:1957 طول با لوله:20.5 متر وزن :55.3 تن عرض: 3.08 متر ارتفاع :5.728 متر ارتفاع کف تا سطح زمین:0.5 متر کالیبر :420 میلیمری طول لوله توپ:19.5 متر درجه ازادی لوله توپ در جهت عمودی : 50 تا 75 درجه درجه ازادی لوله توپ در جهت افقی: صفر وزن گلوله اتمی: 670 تا 750 کیلوگرم برد:0.8 تا 45 کیلومتر مشخصات موتور قدرت: 751 اسب بخاردر 2100دور بر دقیقه گشتاور:1400 در دور موتور 2891 نوع موتور :12 سیلندر v شکل نسبت فشرده سازی سوپرچارجر :15 حداکثر سرعت توپ:30 کیلومتر شعاع حرکت :220 کیلومتر تحقیقات بر روی این توپها ادامه داشت تا اینکه در سال 1960 با ورود به خدمت موشکهای اتمی بالستیک لونا 2k6 با برد 45 کیلومتر این توپها توسط مصوبه ای از شورای وزیران کنار گزاشته شدند منبع https://en.wikipedia.org/wiki/2B1_Oka گرداورنده:bahman1368 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات ---------------------------------- ضمن تشکر از ایجادکننده تاپیک تصاویر به سایز نرمال تبدیل شد. تاپیک منتقل شد. PersianKing
-
1 پسندیده شدهسلام خب چیزی که تبلیغ میشه فقط بخش کوچکی از ماجراست. اهداف صهیونیستها از بمباران مداوم سوریه اهدافی است چندگانه و با هدف های متعدد و متنوع. فقط بخشی از اون زدن تاسیسات و برخی ابزارهای انتقالی است. حملات مداوم به بهانه حضور ایران در حقیقت از قدرتنمایی و پروپاگاندا و مصرف داخلی شروع میشه اهدافش تا زدن زیرساختهای کشور سوریه در بخش نظامی (رادار، پدفاد، انبارها، کارخانه هایی که بالقوه امکان ساخت تجهیزات نظامی دارند و ...)، اقتصادی، مواصلاتی (به منظور تضعیف هرچه بیشتر همسایه ای که با سرزمین های اشغالی مرز داره) و همچنین تحمیل شرایط دایمی روانی برای عدم استقرار ایران و نیروهاش با خیال آسوده و روحیه بخشی به تروریستها که هنوز طرفی وجود داره دولت مرکزی را تضعیف کنه و امید داشته باشند برای ادامه جنگ و ایجاد "حق" ای که به مرور رویه بشه برای اجازه تجاوز دائمی (مثل اسمان لبنان) و جولان جنگنده ها و ایجاد مانع در برابر مسیر لبنان و حزب الله و .... و مورد آخر اینکه بارها شده حتی خود ما حساب کتاب موشک و بمب و پدافند صهیونیستها را کردیم و حساب سود و زیان ولی یک واقعیت مسلم وجود داره برای این رژیم با منابع متعدد مالی و کمکهای جهانی و بعضا ویژه و خاص و فرقه ای خصوصا در بحث جنگ های (مقدسش!! به زعم گروهی از یهودیان) پی در پیش که اصلا این ارقام برای این رژیم عددی محسوب نمیشند. از این بعد نه عربستان و امارات هست، نه ترکیه و ایران و نه حتی آمریکا که نگران اعداد و ارقام باشه، چیزی که باهاش مواجهیم بحث (فعلا با این شرایط و دشمنانش که نهایتا یک ما هستیم و چند گروه مقاومت اون هم زیر شدیدرتین تحریمهای اقتصادی و منابع مالی شوخی) یک رژیم با منابع نامحدود هست.
-
1 پسندیده شدهإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ ماموریت انجام شد ..... باقی مانده پیکر پاک سرگرد (سرهنگ ) خلبان بیرجند بیک محمدی ، پس از 32 سال به خاک وطن بازگشت . سرگرد بیک محمدی در تاریخ 6 خرداد 1367 برای اجرای ماموریت پشتیبانی نزدیک به پرواز درآمد ولی به پایگاه مبداء بازنگشت
-
1 پسندیده شدهبسم ا... مراسم تحویل دهی انواع هواپیما و بالگردهای بازآمد شده به نیروهای مسلح پی نوشت : 1-تحقیقاً و تقریباً همون هواگردهای قبلی .. نه ارتقاء خاصی ، نه پوشش استتار جدیدی و .... 2- و همچنان فرماندهان محترم می فرمایند قوی ترین ناوگان هوایی خاورمیانه هستیم !!!
-
1 پسندیده شدهسلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان میلیتاری نکته ایی که از قلم افتاد رو الان تقدیم حضور میکنم ترور ، تروریست ، گردآورنده ( سرمایه گذار ، که عموما کشورهای مریض منطقه و دشمنان فرا منطقه ایی هستن ) و در نهایت گروه ترویستی و " علی الخصوص تجزیه طلب ها " که مد نظر حقیر هست رو بایستی با کار مناسب امنیتی زیر نظر داشت ، از تحرکاتشون خبر داشت و در زمان مناسب حلقه ی اصلی _ اول اونها رو که در آینده قرار هست تبدیل به رده های ارشد و فرماندهان اصلیشون بشن و امروزه در اسیب پذیرترین حالتشون هستن حذف کرد . فراموش نکنیم که اگر این گروه های تروریستی و تجزیه طلب ( علف های هرز وحشی و خون ریز ) و ... رو به حال خودشون بززاریم _ بمونن ، مطمعنا با روش های مختلف سعی میکنن شبکه سازی و ... کرده و در کل رشد کنن . مشخصا حذف کردن یه گروه جدید تروریستی که احتمالا متشکل از چند نفر هستن و شبیه به یه دسته ی متمایز و مشخص مثل علف هرز ، بسیار بسیار کم دردسر تر و کم هزینه تر از زمانی هست که کادر سازی و شبکه سازی کرده باشن . در ضمن ، مسلما زمانی که این گروه ها فرصت کنن و جون بگیرن به دنبال فرمایشات اربابشون ( که براشون کلی هزینه کرده ) و یا آرمان های هچل هفت و درب و داغون خودشون میرن که مشخصا هزینه ها و آسیب های بسیار زیاد اجتماعی ، امنیتی ، سیاسی ، اقتصادی و ... درست میکنن ، میبینید که این روند قابل پیش بینی ، اصلا و ابدا قابل قبون نیست . این کروه ها دانسته و یا ندانسته ( از روی فهم و یا نفهمی خودشون ) ، دارن تو بازی بزرگتر یکی دیگه بازی میکنن و مسیری رو میرن که آخرش میشه شر مطلق و آسیب ابدی برای کشور عزیزمون و همینطور سرافکندگی ابدی برای هممون . این مطالب رو گوشه ی ذهن داشته باشیم و فراموش نکنیم که جمع کردن ، حذف کردن و تو مشت گرفتن این علف های هرز مستلزم سرمایه گذاری و هزینه کرد هست . مشخصا این سرمایه گذاری نیازمند توجه رده های ارشد کشوری و بالاخص سیاستمدارا هست و جایی که این عزیزان باید دست به کار بشن و خودی نشون بدن ، بحث تامین این هزینه ها و همینطور قاطعیت در بخورد با تجزیه طلبی و گروه های تروریستی هست . به زبون ساده پول قدرت هست و مطمعنا هر هزینه ایی ( مادی و .. ) که امروز برای تامین امنیت کشورمون انجام بدیم میشه گفت که عین سرمایه گذاری هست که فردای روز با امنیت پایدار و رشد (و توسعه ی پایدار ) کشور میشه گفت میلیاردها برابرش به فرد فرد اجتماع برمیگرده. و اما اگر این هزینه ها امروز انجام نشه و یا به حد کافی اختصاص پیدا نکنه ، فردای روز با سرمایه گذاری عظیم و آسیب های بسیار زیاد بایستی این گروهک ها رو جمع و یا حذف کنیم که عقلانی نیست . سرمایه گذاری امروز عزیزان تبدیل میشه به چشم های باز بیشتر ، ذهن های متمرکز بیشتر ، تجهیزات کارامد تر ، گوش های بیشتر و شنونده های .... بهتر ، آگاه شدن های پیش از شکل گیری اتفاقات ، خریدن افراد تاثیرگذار تر ، حذف سرکرده ها و برنامه ریزان اونها بیرون از سرزمین اصلی و ... . البته فراموش نکنیم که این سرمایه گذاری رو اگر درست و به اندازه و به خصوص به موقع انجام بدیم ( و در قبالش نتیجه و کار صحیح طلب بشه ) ، همراه خودش امنیت پایدار به ارمغان میاره و این امنیت پایه ی توسعه ی همه جانبه ی کشور ، حتی جاذب سرمایه ی خارجی میشه . برایند رشد ، توسعه و سرمایه گذاری میشه درامدهای بیشتر برای کشور که علاوه بر پوشاندن هزینه _ سرمایه گذاری امنیتی ، زمینه و سلاحی میشه در دست سیاستمداران داخلی برای اعمال قدرت و نفوذشون در خارج از مرزها . یه نکته ی کوچیک رو هم بگم : بحث حقیر بالکل سیاسی و یا اقتصادی نیست و سعی کردم از دریچه ی نظامی به مطلب نگاه کنیم . پس این مطلب رو توش گیر نکنیم که اگر سیاست فلان بشود پول فلان میشود و غیره ، چیزی که واضح هست ( تا آینده ی نامعلوم ) اینه که تو منطقه ایی گیرافتادیم که اگر در زمینه ی امنیت هزینه _ سرمایه گذاری نکنیم ، بدا به حال ما .... نکته ایی رو تا فراموش نکردم بگم : افراد و گروه های تروریستی اگر نتونن سلاح ، مهمات ، تجهیزات انفرادی و یا مواد منفجره ی خودشون رو از کشورهای بیصاحب اطراف به داخل کشور منتقل کنن ، میتونن این تجهیزات رو از گروههای قاچاقچی داخلی تهیه کنن . شاید در نگاه اول تاثیر این گروه های قاچاقچی به اندازه ی گروه های تروریستی نباشه ، اما زمانی که پول ضخیم گروه های تروریستی رو در کنار توان تامین گروه های قاچاق ( مواد مخدر ، سلاح ، انسان و ... ) قرار بدیم ، اهمیتشون چند برابر میشه و میشه گفت در حد گروه های تروریستی تاثیرگذار میشن . بنابراین این گروه های قاچاق رو هم بایستی داخل یک شیب مناسب به سمت حذف شدن پیش ببریم . در مورد گروه های تروریستی و قاچاقچی های خطرناک هم این رو یه جور محبت و عشق به سرزمین مادری میدونم که در صورت شناختشون ، به هر شکلی مثلا در خفا ، اونها رو به سازمان های امنیتی معرفی کنیم ( با یه جستجوی ساده میشه شماره تلفن های سازمان های امنیتی رو دید و یا حتی میشه از باجه های تلفن عمومی مطلب یا مشاهدات رو به اونها رسوند ) . واقعیتش اینه که نیروهای نظامی ، انتظامی و یا امنیتی همیشه و در همه جا حضور ندارن ، اما شهروندان کشورمون همه جا و همیشه حضور دارن و اگر ما افراد جامعه ، بعنوان شهروندان این کشور احساس وظیفه کنیم مطمعنا میوه ی امنیت و یکپارچه موندن سرزمینمون رو همگی ازش بهره مند میشیم . ضمن تشکر بابت مطالعه ی ارسال حقیر ، در آخر بگم که مطالب ذکر شده ، ذهنیات منفجر حقیر بعنوان یه علاقمند هست و امیدوارم صحیح باشه .
-
1 پسندیده شدهنبرد زرهی لوبان استالین با مارشل کانف فرمانده جبهه اول اکراین تماس گرفته و پرسید مشکل ارتش سوم تانک چیست ؟؟؟ در 12 ژانویه سال 1945 جبهه ای یکم اکراین وبلاروس که با پیوستن ارتش اول لهستان تقویت شده بودن از سر پل های ایجاد شده در ساحل غربی رود ویستولا حمله گسترده ای را آغاز کردند. آنها در عرض 23 روز 500 کیلومتر به سمت غرب پیشروی کردند ، در 3 فوریه به رودخانه اودر رسیدند و سرپل های جدید بزرگی را در ساحل غربی آن ایجاد کردند.در 8 فوریه ، جبهه اول اوکراین با 980.000 نفر نیرو ، به فرماندهی مارشال کونیف ، با استفاده از دو سر پل ایجاد شده در رود اودر حمله دیگری را در منطقه سیلسیای کوچک آغاز کرد. هدف آنها: محاصره و تصرف شهر برسلاو است. در جناح چپ جبهه یکم اکراین - دو ارتش وسپاه سواره نظام گارد- همراه با جبهه چهارم اوکراین قرار بودبه سمت درسدن پیشروی کنند. منطقه صنعتی سیلسیی به علت دارا بودن معادن زغال سنگ مس روی سرب نقره و کادیوم برای بقای صنعتی نظامی المان بسیار حیاتی بود دفاع از این منطقه بر عهده نیروهای باقیمانده از ارتش مرکزی به فرماندهی ژنرال شرونرواگذارشد. نیروهای ارتش سرخ- پیشروی خود را آغاز کردند.شهرهای Glogau و Breslau هر دو تا 16 فوریه محاصره شدند. به دلیل مقاومت شدید آلمان در حوالی برسلاو ، كونیف به دو سوم ارتش سوم تانك گارد به فرماندهی سرهنگ ریبالكو دستور داد كه به سمت شرق حرکت کرده و مدافعان المانی در این منطقه را سرکوب کند . در آن زمان دو سپاه زرهی ازارتش سوم کارد قبلاً به بونزلاو رسیده بودند ، شهری که مقبره ژنرال کوتوزوف ، فرمانده معروف روس ، در آنجا دفن شده است. حمله سراسری ارتش سرخ در جریان نبرد ویستولا تا اودر عبور نیروهای ارتش سرخ از رودخانه ویستولا تا 16 فوریه ، جبهه اول اوکراین دارای 1289 تانک و زرهکوب بود - در آغاز حمله در 12 ژانویه شمار تانکهای وتوپهای هجومی (زره کوب ) به عدد3648و نیروهای پیاده هم به بیش از 900 هزار نفر رسیده بود. پس از محاصره کامل شهر برسلاو ، تمام نیروهای ارتش سوم تانک گارد برای تصرف بونزلاوبه این منطقه سرازیر شدن. به ریبالکو فرمانده ارتش سوم تانک دستور داده شد تا به رود نیسی برسد و گورلیتز را تصرف کند. سپاه نهم زرهی با لشکر 8 پانزر آلمان درگیر شد. ریبالکو به دو سپاه تانک دیگر تحت فرماندهی خود دستور داد که تمام نیروهای آلمانی را در اطراف گورلیتزدور بزند. طبق دستورات وی ، سپاه 7تانک گارد و ارتش سوم تانک گارداز رودخانه Queis عبور کرده و به Lauban حمله کردن. نیروهای ارتش سرخ در danzig لهستان حمله توسط سپاه تانک 7 گارد در غروب 17 فوریه شروع شد. لاوبان توسط بازماندگان لشکر 6 پیاده مکانیزه به (فرمانده: سرلشکر اتو-هرمان بروکر) که در ابتدا فاقد هرگونه تجهیزات سنگین نظامی بود به همراه تعدادی اندکی از نیروهای مردمی بومی محافظت میشد . در 5 فوریه ، به مدافعین دستور داده شد تا هرگونه حمله زرهی شوروی را ، متوقف کنند به علت نداشتن تجهیزات مناسب نیروهای شوروی به سرعت به قسمتهای شمالی و شرقی شهر نفوذ کردند . با این پیشروی خطوط راه اهن استراتژیک گورلیتز به برلین دردسترس ارتش سرخ قرار میگرفت . روسها با تصرف ایستگاه قطار منطقه- 4 قطار حامل تجهیزات نظامی را به غنیمت گرفته همچنین نزدیک به 300 گارگر اجباری اصالتا اهل شوروی را ازاد کردن البته همچنان دو تیپ زرهی ارتش سرخ با استعاداد تقریبی 60 دستگاه تانک دربخشهای از شهر لوبان مشغول جنگ شهری در خیابانهای باریک بوده مدافعین المانی با استفاده از پانزر فاست 10 تانک ارتش سرخ را منهدم کردن همچنین یک گردان پیاده شوروی هم در این درگیریها منهدم شد بخش دیگری از واحدهای زرهی شوروی به علت موانع بتنی ضد تانک از پیشروی بیشتر باز ایستاده بودن اما این موارد اصلا کافی نبود . تانکهای تی 34/85 منهدم شده در داخل شهر لوبان شهر لاوبان در سال 1939 17.537 نفرسکنه داشت- این شهر دقیقا در بین خطوط دفاعی دو ارتش 4 و 17 المان قرار داشت فاصله ان تا گورلیتز 20 تا بوتزن 50 و تا درسدن 100 کیلومتر بود وسقوط ان سبب ایجاد شکافت و احتمالا خطرمحاصره شدن یگانهای المانی را در پی داشت همچین امید المان برای دریافت زغال سنگ مس سرب وسایر مواد معدنی ناحیه سیلسی را از بین می برد. المان ها به سرعت دست به کار شدن و سه لشگر را به منطقه لوبان ارسال کردن این نیروها موفق شدن پیشروی ارتش سرخ را متوقف کنند سرفرماندهی ورماخت خودرا بر اغاز یک ضد حمله سراسری برای بیرون راندن ارتش سرخ از ناحیه سیلزی و همچنین رسیدن به شهرمحاصره شده برسلو ( استالینگراد هیتلر )ا ماده میکرد اما برای تحقق این امر یک لازم بود حتما شهر لوبان و خطوط راهن استراتژیک منتهی به برلین در این منطقه به طور کامل باز پس گرفته شود المانها همچنین مصم بودن اجازه ندهید شهر های . گورلیتز و درسدن که جناح راست برلین محسوب میشدن به دست شوروی بیفتند به فیلد مارشال شورنر فرمانده مدافعین ارتش مرکزی دستور داده شد حملات ارتش سوم تاک شوروی را در ابتدا دفع و سپس این نیروها از منطقه بیرون براند برای این کار آلمانها 4 لشکر دیگر در منطقه مستقر کردن . فیلد مارشال شورنر مارشال کانف (کونیف) بسیاری از یگانهای المانی نصف استعداد واقعی خود نیرو وتجهیزات هم نداشتن اکثر فرماندهان به تازگی منصوب شده بودن و شناخت کافی از نیروهای خود را نداشته کمبود سوخت دشمن اصلی واحد های زرهی المان بود نکته جالبتر برخی از واحدهای زرهی که به منطقه ارسال شده بودن در ابتدا جنگ جهانی به عنوان واحدهای غیر قابل استفاده در تهاجم شناخته شده بود و حال در اوخر جنگ این وضع هم ادامه داشت نقشه حمله آلمان بسیار ساده بود. در حالی که یگان های زرهی از جناحین حمله می کردند ، بقایای تیپ 103 زرهی و لشکر 6 در خط دفاعی نگهداری می شدند. هدف: بازپس گیری Lauban ،رسیدن بهNaumburg و محاصره ارتش سوم تانک گارد بود . نیرومندترین واحدهای در جناح راست مستقر شده بودن اسم رمز عملیات بازی ها انتخاب شد دو لشکر 17 زرهی و لشکر مکانیزه محافظ از جناح راست یعنی از مناطق Rachenau و Gruna حمله را اغاز میکردن لشکر 8 پانزر هم از جنگلهای اطراف کنزندورف حمله کند. نیروهای آلمان و شوروی هر دو در لاوبان بودند. خط مقدم قبل از حمله یک خط شرق و غرب بودآلمانی ها می خواستند حمله ای غافلگیرانه و سریع به سمت شمال انجام دهند. در مجموع نیروهای المانی شامل سپاه 57 زرهی به فرماندهی سرلشگر والتر نهرینگ (لشکر 8 پانزر ، تیپ 103 زرهی ، لشکر 408 ، لشکر 16 پانزر ،و لشگر پیاده محافظ پیشوا ( به فرماندهی اتو رمر ) وسپاه 39 فردریش کریشنر شامل لشگر 17 زرهی ولشگر مکانیزه پیشوا بوده استعداد زرهی واحد های ورماخت به شرح زیرآمده است سپاه 57 زرهی لشگر 8 زرهی پانزر دارای 14 توپ ضد تانک / 38 دستگاه تانک پانزر چهار / 18 تانک پانتر/9 دستگاه زره کوب جاگد پانزر وهتزر لشگر 16 8 توپ 88 م م ضد تانک / 11 دستگاه زره کوب جاگد پانزر / 25 تانک پانزر 4 /13 تانک پانتر و36 زرهکوب ستوگ StuG لشگر 408 پیاده نظام دارای 6 هنگ پیاده تیپ 103 زرهی شامل 7تانک پانتر و 12 زره کوب ستوگ StuG لشگر محافظ پیشوا 29زره کوب StuG 20 تانک پانتر و 40 تانک پانزر 4 واحدهای از لشگر 21 زرهی پانزرشامل 34 تانک پانتر و 32 تانک پانزر 4 سپاه 39 زرهی لشگر 17 شامل 20 تانک پانتر و 10 تانک پانزر 4 لشگر مکانیزه پیشوا 33 زرهکوب StuG 17 تانک پانتر و 5 تانک پانزر 4 لشگر 6 دارای 12 تانک پانزر 4 / سه توپ 88 م م / 9 دستگاه زرهکوب هتزر Hetzer کل استعداد زرهی نیروهای شرکت کننده 162 تانک پانزر 4 /129 تانک پانتر / 110 دستگاه زره کوب ستوگ و 29 دستگاه زره کوب جاگد پانزر و هتزر بوده البته استعداد واقعی و عملیاتی در حدود 30 تا 40 براورد میشود وما بقی تانک ها و زره کوب ها زمین گیر بوده ونیاز به تعمیرات داشته اند زره کوب جاگدپانزر زره کوب جاگدپانزر 38 ( هتزر Hetzer ) تانک پانتر تانک پانزر 4 زره کوب ستوگ StuG اما در طرف مقابل ارتش سوم تانک گارد دارای حدود 60 هزار سرباز 460 تانک تی 34 ( 350 دستگاه به صورت عملیاتی ) / 18 تانک تی 34/76 با تیغه های مین روب - 21 تانک استالین 2- 59 زر کوب 122 ISU 63زره کوب اس یو SU85) 85 )و 63 زره کوب اس یو 76 41زره کوب SU57 20 توپ 152 م م /20 توپ 100 م م ضد تانک / 222 توپ 76 م م ضد تانک 84 توپ 57 م م ضد تانک / 48 راکت انداز کاتیوشا / 140 خمپاره 120 م م /224 خمپاره 82 م م 79 توپ 37 م م ضد هوایی / 60 خودرو زرهی M 17 حامل تیربار های چهار لول 12.7 و 161 تیربار 12.7 دوشکا البته برخی از واحدهای شوروی هم استعداد عملیاتی کافی در زمان حملات را نداشته به طور مثال سپاه 9 مکانیزه 48 دستگاه تانک و سپاه 7 55 دستگاه تانک عملیاتی داشته زره کوب اس یو 76 زره کوب اس یو 57 زره کوب اس یو 85 زره کوب ISU 122 تانک تی 34 /76 مجهز به خیش مین کوب تانک استالین 2 ارتش سوم تانک گاردشوروی متشکل از واحدهای زیر بود: سپاه6 تانک گارد (تیپ 51 ، 52 و 53 تیپ گارد تانک )، تیپ موتوری 22 گارد ، هنگ توپخانه سبک 1645 ، هنگ توپخانه سنگین 385 گارد ، هنگ توپخانه (خودکششی )1893 ، 1894 (گردان موتوری 3 گارد ، هنگ توپخانه 272 گارد (مسلح به خمپاره) ، هنگ توپخانه 286 گارد ، سپاه7 تانک گارد (تانک گارد 54 ، 55 و 56) تیپ ، تیپ پیاده موتوریزه 23 گارد ، هنگ توپخانه سبک 408 ، هنگ توپخانه سنگین گارد 384 ، هنگ توپخانه 702 و 1419 ، گردان پیاده موتوری 4 گارد ، هنگ توپخانه 467 گارد (خمپاره) ،هنگ توپخانه 287 گاردضد هوایی) ، سپاه9 پیاده موتوری (تیپ 69 ، 70 ، 71 پیاده پیاده موتوری ، تیپ 91 تانک ، هنگ توپخانه سنگین (خودکششی) گارد 383 ، توپخانه 1295 و 1507 هنگ ، گردان 100 پیاده موتوری ، هنگ توپخانه گارد 1719 ، تیپ 16 توپخانه ، هنگ تانک سنگین گارد 57 ، هنگ90 مکانیکی تانک ( هنگ مهندسی ) ، هنگ 50 پیاده موتوری ، گردان 39پیاده موتوری ، تیپ 199نور اافکن هنگ 1381 و 1394 AA توپخانه ، اسکادران 372 پروازی تانک ها ، توپهای کششی اسلحه های تهاجمی (زرهکوبها ) ، پیاده نظام لشگر پباده مکانیزه وتوپها خودکششی(واحدهای حمله زرهی) تقریبا همزمان حمله آلمان را آغاز كردند. روسها انتظار این ضد حمله را نداشته نیروهای زرهی المان در مناطق باز و هموار با مقاومت کمی از سوی ارتش سرخ مواجه شدن بنابراین موفق شدن اوبر-بیلاو را باز پس بگیرند اما در جنگل های واقع در شمال شهر اوبر بلافاصله درگیریها شدیدی به وجود امد. نیروهای لشکر 17 پانزر در کمترین زمان به این جنگل رسیدند. بعد از ظهر سرلشکرمدر (فرمانده لشکر مکانیزه پیشوا") باید تصمیم می گرفت که چه اقدامی انجام دهد طبق برنامه به سمت گونترسدروف پیش روی کند وبا حجم انبوهی از نیروهای زرهی و توپهای ضد تانک ارتش سرخ مواجه شود ویا به سمت شرق تغییر مسیر داده و به سایر نیروهای المانی دست بدهد . حلقه محاصره کوچک تری را تکمیل کند با این کار خسارتهای کمتری متحمل میشد اما نیرهای کمتری از ارتش سرخ هم به دام می افتادند. نقشه کلی از حملات آلمان ها و محورهای آن وی برای کسب تکلیف با فرمانده ارتش مرکزی فیلدمارشال شوورنر تماس گرفت و از نقشه خود حمایت کرد شونز در پاسخ گفت این تصمیم با فرمانده سپاه 57 زرهی سرلشگر زرهی والتر نهرینگ است زیرا او فرمانده نیروهای زرهی تک ور بوده این فرمانده زرهی در پاسخ به مدر وشورنر اعلام کرد که حمله به گونترسدروف حلقه محاصره بزرگتری را ایجاد میکند اما شما بیشتر از نیروهای سپاه 57 پیشروی کرده اید و بنابراین این شماهستید که باید تصمیم بگیرید که چه کاری باید صورت گیرد . این نمونه ای از روش جنگ آلمان بود، كه حاكی از آن بود كه افسران در میدان جنگ در صورت تغییر وضعیت جنگ باید تصمیم نهایی را بگیرند(البته اگر هیتلر واطرافیانش اجازه میدادن) سرلشگر مدر تصمیم خود را گرفت لشکربه سمت شرق چرخیده و به سمت هاگسدورف پیشروی کرد تا به نیروهای اتحاد جماهیر شوروی که چند روز پیش با لشگر 6 پیاده مکانیزه جنگیده بودند حمله کند. لشکر 8 پانزر در همان جهت به سمت لیندن برگ حمله کرد. در شب هنگ 4 و هنگ هنگ 2 این لشگر به رودخانه Queis رسیدند وو یک سرپل در ساحل ان ایجاد کردن که به دلیل ضد حملات ارتش سرخ مجبور به عقب نشینی از ان شدن . با این حال به علت دید خوب المانها با توپها وتانک های خود هر گونه حرکت را برای ارتش سرخ در نزدیکی Naumburg را تهدید میکردن این شهر توسط سپاه 39 المان از سمت غرب مورد مورد حمله قرار گرفت تانکهای لشگرهای 8 و لشگر محافظ پیشوا موفق شدن شهر نولاند را باز پس گرفته و در ادامه با موجود مقاومت شدید شوروی در جنگل های کسلسدورف سرانجام این منطقه را هم تصرف کنند در ادمه نیروهای زرهی لشگر مکانیزه خطوط دفاعی شوروی در نزدیکی شهر نولاند در درهم کوبیده و آلت-نولاند هم پاکسازی شد المانها با جمع اوری نیروهایی خود به جنگلهای شمال غربی این شهر حمله کردن اما اینبار توپهای ضد تانک شوروی حملات المان ها را دفع کردند. اواخر شب شده بود و المانها حملات را متوقف و خط تدافعی تشکیل دادن. نیروهای آلمانی در داخل شهر لوبان/ عموما واحدهای لشگر 6 در 2 مارس یک طوفان برف کوتاه برای مدتی منطقه را در هم نوردید .ارتش سرخ با وارد کردن قوای زرهی خود به میدا نبرد و شروع ضد حملات موفق شد حمله سرلشگر رمر به ناومبورگ Naumburgرا متوقف کند. تو پ ها راکت ها و خمپاره های ارتش سوم گارد شوروی در حال کوبیدن کانزندورف نولاند بودند. یک گردان از لشگر مکانیزه پیشوا حمله جدیدی را به محورLogau صورت داد و موفق شد خود را به خطوط راه اهن واقع در جنوب Naumburg برساند نیروها ارتش سرخ قبلا در انجا موضع گرفته بودن . لشکر 17 پانزر( زیر مجموعه سپاه 39 )، در شمال شرقی گورلیتزGörlitz ، به سمت بونزلاوحملات جدیدی را ترتیب میدهد .. با شروع حملات سنگین هوایی پیشروی سپاه 39 متوقف شده و این حملات خسارتهای را به بارارود . ضد حملات زرهی ارتش سرخ سبب محاصره موقت دو هنگ المانی شد . با وجود ناهمواری زمین نیروهای کمکی ارتش سرخ سریعا به منطقه ارسال شدن . با خارج شدن ارتش سرخ از شوک اولیه حملات آلمان وسرازیر شدن قوای کمکی به منطقه برای فرماندهی المان محرز شدن که باز پس گیری Naumburg ( جهت تکمیل محاصره هزاران سرباز ارتش سرخ ) غیر ممکن بوده . پس سریعا برنامه محاصره ها را در مقیاس کوچکتر برنامه ریزی کرده بدین منظور پیش قراولان لشگر مکانیزه پیشوا سر پل جدید وتقویت شده ایی را در ساحل رود Queis ایجاد کرده تانکهای این لشگر با زیر اتش گرفتن جاده منتهی به Naumburg بسیاری از ستونهای خودرو وکامیونهای ارتش سرخ را منهدم کردن در سوی دیگر شهر Haugsdorf در حملات المان های باز پس گرفته شد لشگر 17 زرهی هم خود را به گونترسدروف رسانده و موفق شد 48 توپ هجومی ( زرهکوب ) وابسته به سپاه 9 موتوریزه ارتش سرخ را به غنیمت بگیرد حالا نوبت لوفت وافه بود که با وجود بدی اب هوا با شروع پراوزهای خود به پشتیبانی از نیروهای خودی را ا اغاز کرد حال تلاش اصلی آلمانها به قطع کردن عقبه شهر لوبان و مناطق پیرامونی ان ومحاصره سربازان روس در این منطقه متمرکز شد نیروهای ارتش سرخ ارتش سرخ که تمام توان خود را بر جلوگیری از سقوط Naumburg ناومبورگ به کار گرفته بودبا تغییر برنامه ورماخت تا حدودی غافلگیر شد برای جلوگیری از محاصره نیروهای خود در لوبان دستور عقب نشینی را صادر کرد لشگر 6 پیاده مکانیزه آلمان که چندهفته پیش بر اثر حملات مجبور به تخلیه بخشی از شهر شد با کمک واحد های زرهی وارد لوبان شده 54 سرباز المانی در جریان درگیریها نسبتا شدید باز پس گیری کالم شهر لوبان کشته شدن شاهدان عینی گزارش دادن 24 تانک تی 34 منهدم شده در کنار هم در میدان نزدیک شهر وجود داشته 10 دستگاه تانک منهدم شده دیگر هم در اطراف شهر پیدا شد در مجموع 81 دستگاه تانک و توپ خودکششی ارتش سرخ در تاریخ 2 مارس در حومه لوبان منهدم شدن . در تاریخ 4 مارس نیروهای زرهی آلمان که از قسمت شرقی شهر را ترک کرده بودن به طور تصادفی با نیروهای زرهی ارتش سرخ مواجه شدن بر اثر درگیری تعدادی از تانکهای آلمانی آسیب دیده ویا منهدم شدن تلفات زرهی آلمان روسها در حال حمله به نولند برای باز پس گیری ان بودن که با قوای آلمان برخورد کرده بودن سپاه 39 زرهی با تقویت نیروهای خود مانع از سقوط شهر شد .در جناح چپ لوبان بخشی دیگر از نیروهای لشگرمکانیزه پیشوا با گسترش سرپل وتصرف مناطق جدیدی درحوالی رود Queis موفق شدن با نیروهای لشگر 8 پانزر ارتباط بر قرار کنند در نتیجه این پیشروی عقبه ارتش سرخ در مناطق با سایرنیروهای خود ی قطع شد و به نوعی یک پاکت ایجاد شد اما این پاکت کمتر از حد انتظار ورماخت بود .در 5 مارس پیشروی های اندکی بدست امده سپاه 57 زرهی المان در جناح راست در نبردهای زرهی موفق به انهدام 30 دستگاه تانک ارتش سرخ در شمال شرقی شهر لوبان شد بدلیل مقاومتهای سرسخاتانه ارتش سرخ این سپاه تنها توانسته بود مناطق کمی را باز پس بگیرد از انجا که لگشر پیاده محافظ پیشوا سخت در جنگ هلهای شمال لوبان گیر افتاده بود نتوانست به موقع به لشگر مکانیزه پیشوا دست داده و حلقه محاصره را تکمیل کند همین موضع فرصت کافی را به روسها داد تا اکثر نیروهای خود را از حلقه محاصره خارج کنند و خطر انهدام کامل ارتش سوم زرهی گارد شوروی از بین برود حملات در تا 6 مارس ادامه داشت اما دیگر آلمانها توان کافی برای پیشروی را نداشتهو عملیات را ارتش سرخ هم این مناطق رااز دست رفته میدید به همین دلیل ضد حملات خود را متوقف کرد تا 8 مارس منطقه ارام شد و عملیات ارتش المان به پایان می رسد . زره کوب ISU 122 و ISU 85منهدم شده در داخل شهر ستون منهدم شده زره کوبهای اس یو 85 . تاریخ نویسان شوروی مطالب اندکی درباره این حمله خطرناک المان نوشته اند دلیل ان هم خرد شدن زرهی ارتش سوم تانک در استانه تصرف برلین بوده است . دو سپاه زرهی تازه تاسیس المانی در یک عملیات گاز ابنری ارتش سوم تانک شوروی را در استانه انهدام کامل قرار دادن در حالی که از لحاظ تجهیزات و نفرات در مضیقه بودن مارشال کینف فرمانده محور اول اکراین که نزدیک به 1 میلیون سرباز را فرماندهی میکرد در کتاب خاطرات خود تنها به لحظاتی بحرانی درباره این حمله اشاره میکند اما این وضعیت بحرانی به حدی بوده است که اعلام میکند که استالین با او تماس گرفته و پرسید مشکل ارتش سوم تانک چیست ؟؟؟ در واقع ضد حملات المان زمانی متوقف میشود که ارتش 52 تانک شوروی به کمک ارتش سوم می اید و این نیروها را از انهدام کامل نجات میدهد . در تاریخ 9 مارس گوبلز وزیر تبلیغات المان نازی شخصا از منطقه دیدن میکند وی در دفتر خاطرات خود می نوسید که یک سپاه تانک شوروی تقریباً به طور کامل منهدم شد بدون آنکه خسارت زیادی به المان وارد شود شوند. در لاوبان ، حجم تخریب بسیار بالا بود . وی همچنین رفتارسربازان آلمانی و شوروی را مصمم و بی رحمانه در طول نبرد توصیف کرد - که دلیل اصلی اسیر شدن فقط 176 سرباز ارتش سرخ در طول عملیات همین رفتار بود!!!!. حجم تلفات زرهی شوروی برای سه روزاصلی نبرد بسیار بالا بود 162 تانک ، 106 وسیله نقلیه ، 159 زرهکوب 74 خمپاره و توپ در این نبرد منهدم شده و ده ها دستگاه تانک زرهکوب وسایل نقلیه هم به غنیمت ارتش المان درامد عملا ارتش سوم تانک به این حجم از خسارت از میدان نبرد کنار کشیده تا دست به بازسازی خود بزند تا دو ماه بعد در نبرد برلین شرکت کند اما تلفات ارتش المان از لحاظ تقریبیا ناچیز بوده طبق گزارشات تنها 11 دستگاه تانک و زرهپوش المان در نبرد لوبان منهدم شدن البته تعدادی هم اسیب دیده گزارش شده (25 دستگاه)که قابلیت تعمیر در کوتاه مدت ومیان مدت راداشتن از لحاظ نفرات هم بیشتر تلفات را لشگر محافط پیشوا و لشگر 6 متحمل شد حضور گوبلز در شهر لوبان دفاع متحرک زرهی !!! نبرد لوبان این تاکتیک المانها را تقویت کرد که حمله دشمن در منطقه ایی که فقط توسط پیاده نظام محافظت میشود تنها با استقرار وجابجایی سریع اوحدهای زرهی ومکانیزه قابل دفع شدن است شهر لوبان در ابتدا تنها توسط لشگر 6 پیاده المان محافظت میشد که با یورش سنگین ارتش سرخ در زمانی کوتاه تقریبا سقوط کرد المانها سریعا با وارد کردن واحدهای زرهی خود به منطقه ارتش سرخ را غافلگیر و انها را منهدم کردن دلیل اصلی پیروزی ارتش المان در این نبردنسبتا کوچک را می تواند انعطاف پذیری و جابجایی سریع و تحرک نیروها دانست . ورماخت سریعا نیروهای زرهی و مکانیزه خود را در منطقه مستقر کرد و با طرح ریزی یک نقشه معقول حملات را شروع واز اصل غافلگیری استفاده کرد و با تصرف سریع مناطق اجازه عکس العمل را از ارتش سرخ سلب کرده واز همه مهمتر با مشاهده عدم توان با ایجاد یک حلقه محاصره (پاکت) بزرگ سریعا نقشه خود را عوض کرده وبه جای تلاش بیهوده طرح پاکت کوچکتر را پیگیری کرد تنها کافی بود المانها به جایی تغییر نقشه به حملات خود به سمت Naumburg اصرار میکردن تا انهدام کامل نیروهای خود را مشاهد کنند شهر لوبان تا پایان جنگ در کنترل المان باقی ماند و یک سد محکم دربرابر ارتش سرخ برای پیشروی به سمت درسدن بود. همچنین با حفظ خطوط راه اهن و بخشی از معادن منطقه میسر انتقال احتمالی مواد اولیه به داخل خاک المان باز بود . نکته جالب اینکه بخشی از واحدهای المانی حاضر در این نبرد در چند ماه بعد هم در نبرد بوتزن موفق شدن نیروهای ارتش سرخ و نیروهای لهستانی را با تاکتیکی تقریبا مشابه شکست بدهند بعد از پیروزی در لوبان ژنرال شوورنر فرمانده نیروهای مرکزی المان در حرکتی جاه طلبانه قصد شکستن محاصره شهر برسلاو را داشت بدین منظور لشگرهای 208 پیاده و31 وافن اس اس به شهرک استریگائو در 70 کیلومتری شرق لوبان اعزام کرده المانها با رعایت اصل غافلگیری خطوط ارتش سرخ در منطقه را از بین برده وبه داخل شهرک نفوذ میکنند سه روز درگیری شهری و جنگ تن به تن شدیدی در این شهرک رخ داده در 12 مارس نیروهای ارتش سرخ به دلیل کمبود تجهیزات و خطر محاصره شدن دستور عقب نشنی را دریافت میکنند اما به علت نفوذ نیروهای المان به خطوط ارتباطی ارتش سرخ بخشی از نیروهای وحشت زده سپاه 5 گارد شوری در تلاش برای عقب نشینی و ماحصره نشدن در دام آلمانها افتاده و قتل عام میشوند . درگیریهای به ارتفاعات اطراف شهرک کشیده شده با شروع کولاک شدید در منطقه نیروهای ارتش سرخ با پشتیبانی تانکهای تی 34 در پناه برف برای باز پسگیری شهرک ضد حمله خود را اغاز کرده که با مقاومت شدید نیروهای اس اس درهم کوبیده میشوند . زنرال کونیف فرمانده محور اول اکراین با جابجایی ارتش چهارم تانک به سمت سیلسیای و شروع حملات اصلی برای فتح منطقه تمام تلاشهای المانهای جهت شکست محاصره برسلاو را خنثی کرده . هر چند خود برسلاو تا زمان تسلیم نهایی آلمان در ماه می مقاومت کرد نبرد لوبان یک درس بزرگ را در پی داشت شوروی دریافت که دست کم گرفتن دشمن اشتباه بزرگی است حتی اگر پیروزی نهایی از قبل تضمین شده باشد منبع MILITARY.IR https://ostfront.forumpro.fr/t1727-la-contre-attaque-de-lauban-2012 https://historyimages.blogspot.com/2011/09/1945-soviet-army-last-stages-ww2.html https://discover.hubpages.com/education/Operation-Gemse-at-Lauban-1945 https://pikabu.ru/story/operation_gemse_ili_istoriya_odnoy_fotografii_6358384 و...............
-
1 پسندیده شدهبخش سوم : پانتر . دی با این وصف ، گرچه کیفیت تولید و همچنین آموزش خدمه آلمانی واحدهای مسلح به پانتر در سطح کاملا قبولی قرار داشت ، اما در مقایسه با خطوط تولید انبوه تانکهای روسی ، به مثابه یک قطره آب در برابر یک سطل محسوب می شدند . به همین دلیل ، سرفرماندهی ارتش تصمیم گرفت تا به منظور کاهش این فاصله ، نسخه پانتر.2 را روانه میادین نبرد کند. اما با شروع برنامه توسعه نسخه D بعنوان گونه مسلح ترشده از پانتر ، برنامه پانتر 2 دچار یک دگرگیسی عمده گردید و تبدیل به نسخه ای سبکتر از تایگر شد . این نمونه در ابتدا با وزنی در حدود 50 تن ، قرار بود در سپتامبر 1943 وارد خدمت گردد ،اما بدلیل مشکلات مربوط به نسخه سلفش و روند آزمایشهای میدانی کوتاه تر ، مقداری با تاخیر عملیاتی گردید . راست : پانزر-6 چپ : پانزر-6 بی همین مساله نیز در خصوص سایر ماموتهای زرهی ورماخت نیز قابل انطابق به نظر می رسد . بعنوان مثال ، تاریخچه ایده پردازی و طراحی پانزر6 ( کینگ تایگر/ رویال تایگر) را می توان تا بهار سال 1941 به عقب برد و بررسی کرد در حالی که نمونه های اولیه این تانک در سال 1943 به نمایش درآمد و نخستین مدلهای تولیدی نیز درژانویه 1944 بخدمت وارد شد . با این وجود ، تنها نمونه پانزر-6 بی ( VIB) با برجک دوباره طراحی شده ویک برآمدگی دیده بانی جدید برای فرماندهی تانک بود که بعنوان بهینه ترین نسخه تولیدی مورد شناسایی قرار می گیرد . مضاف براین ، مهمترین ویژگی این نسخه ، توپ 88 م.م ال-71 ( با طول لوله 19 فوت ) بشمارمی آمد که قابلیت انهدام هر تانک متفقین در بردی غیرقابل تصور درآن زمان را در اختیار خدمه قرار میداد . ضخامت زره بخش جلویی این تانک که به 7 اینچ نیز می رسید ، تاب آوری قابل توجهی را از خودبرجای می گذاشت، تا جایی که هرگز گزارشی مبنی بر نفوذ پرتابه های شلیک شده از تانک یا جنگ افزارهای ضد زره از بخش جلویی این تانک ثبت نگردید . پیشرانه 700 اسب بخاری میباخ با سرعت قابل توجه 24 مایل برساعت ، قدرت تحرک معقولی را بدان میداد ، اما به مانند همیشه تاریخ ، کینگ تایگر ، گرچه در رودخانه استیکس غوطه ور شد(کنایه از ضد ضربه بودن به مانند کاراکتر افسانه ای آشیل ) ، اما نقطه ضعفی نیز داشت ، چنانکه وزن زیادش ، موجبات کاهش تحرک لازم در میدان نبرد را برای آن به ارمغان آورد ، بطوریکه تنها پل های اصلی درمیدان نبرد قابلیت تحمل وزن این تانک را داشتند ، مصرف سوخت کینگ تایگر ، درست درزمانی که تامین آن برای ورماخت مشکل شده بود ، بسیار زیاد بود و در صورتی که سامانه هدایت آن ، بیش از حد تحت فشار قرار میگرفت ، مستمر دچار خرابی می گردید . شدت این نواقص و ناتوانی صنعت نظامی آلمان در رفع موانع ، موجب گردید تا مارس 1944 فقط 5 دستگاه از این تانک تولید شود . چنین وضعیتی برای سایر طرح های زرهی در پایان جنگ نیز صادق بود . یاگدتایگر ( نمای اصلی ، موقعیت قرارگیری خدمه و نمای گرافیکی ) بعنوان مثال یاگدتایگر (Jagdtiger) بعنوان گونه زره کوب مشتق شده از پانزر-6 به یک توپ 128 م.م مسلح می شد که نه تنها سنگین ترین توپ نصب شده روی شاسی زرهی در آلمان بود ، بلکه طراحی فوق العاده ای را نیز یدک می کشید . با این وجود ، بدلیل وزن 70 تنی و محدود شدن زاویه عمودی گردش توپ به 20 درجه ، فقط برای اهدافی که تنها از جلوی این زره کوب عبور می کردند ، واقعه ناخوشایندی محسوب می شد . با این حال ، نمونه ای مشتق شده از پانتر ، در قالب یک زره کوب ، طرح بسیار امیدوارکننده تری از آب درآمد بدین معنی که بهترین سخت افزار زرهی در گونه خود در طول جنگ دوم جهانی بشمارمی رفت . یاگدپانتر ( نمای اصلی ، موقعیت قرارگیری خدمه و نمای گرافیکی ) این زره کوب ، با مسلح شدن به یک توپ 88 م.م ال-71 ، مجهز به زره های شیبدار و قابلیت حرکت در مناطق خارج جاده ای که روی یک شاسی 45 تنی قرار می گرفت و به یاگدپانتر (Jagdpanther) مشهورشد ، برای ورماخت به یک مهره شطرنج اصلی که می توانست در هر نقطه ای ظاهر شود ، تبدیل گردید ، در حالی که بصورت قابل پیش بینی ، مشکلات مربوط به پیش تولید موجب گردید تا ظرفیت تولید انبوه آن محدود گردد . با وجود ظهور همه این طرح ها ، از پانتر تا تایگر و نمونه های برگرفته از آنها ، ستون فقرات و استخوان بندی یگانهای پانزر ورماخت تا سال 1945 ، همچنان برروی پانزر-4 قرار داشت . نسخه نهایی این تانک تفاوت های اندکی با نمونه اولیه که درسال 1940 معرفی گردید و به " ته سیگار" نیز مشهور شد ، داشت ، هر چند مدل H که بطور رسمی در مارس 1942 به خدمت رزمی وارد گردید ، نمونه استاندارد ورماخت بود . این تانک به یکسری پنلهای محافظ زرهی در طرفین خود با ضخامت حداکثر 302 اینچ مجهز می شد که علیرغم افزایش بقاء در میدان نبرد ، بدلیل افزودن وزن تانک به 25 تن ، سرعت جاده ای آن را به کمی بیشتر از 20 مایل در ساعت کاهش می داد . نسخه بهینه تر پانزر4 (J) نیز تغییرات جزیی تر را بخود می دید که شامل شنی های عریض تر و صفحات جانبی مشبک سیمی برای افزایش مقاومت زره اصلی در برابر راکتهای ضد زره پیاده نظام می گردید . پانزر-4 نسخه اچ و جی این نسخه در ارتش آلمان به "ته سیگار" مشهور شد که کنایه از آخرین حد ارتقاء و بروزرسانی و همچنین ته مانده استخوان بندی زرهی ورماخت بود . به شکل خاص ، گودریان پس از انتصاب به سمت بازرس کل واحدهای پانزر ، این اعتقاد را در سرفرماندهی ارتش جا انداخت که استفاده از یک سامانه زرهی کاملا آزمایش شده ، پاسخی عملی به مشکل کمبودهای مربوط به حضور مزمن و روبه کاهش واحدهای تانک در جبهه شرقی خواهد بود . از این نظر ، فرآیند تعمیرو نگهداری پانزر-4 به نسبت آسان بود و به محض آسیب در میدان رزم ، به مشکلات کمتری بازیابی و به دپوهای تعمیر و نگهداری منتقل میشد . با توجه به این مختصات ، بیشتر از 3000 دستگاه از این تانک در سال 1943 تولید و به سامانه استاندارد زرهی لشکرهای ورماخت تبدیل شد ، در حالی که این لشکرها ، حداقل یک گردان ترکیبی زرهی شامل نسبت مشخصی از پانزر-4 و پانتر را نیز در اختیار داشتند . از سویی دیگر ، مخالفتهای آشکار گودریان با تولید توپهای تهاجمی ، اینک بطور قابل ملاحضه و پس از بررسی صحنه رزمی در جبهه شرقی رو به کاهش گذاشته بود و کاربرد آن در خطوط تماس با روسها نه تنها قابل بحث نبود ، بلکه اصرار عجیبی بر افزایش سرعت و تعداد تولیدی توسط شرکتهایی که تجربه بیشتری در تولید برجک داشتند ، وجود داشت. بدین ترتیب ، گودریان با آغاز خطوط تولید این جنگ افزارها ، احیای مجدد گردان سوم در هنگهای پانزر ( در یک بازه زمانی هر هنگ پانزر فقط 2 گردان بعنوان سازمان رزم استاندارد در اختیار داشت .م ) و تحویل توپهای تهاجمی به انها ، را در دستور کار خود قرار داد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ................. 2- در قسمت چهارم و پایانی ، روند جذاب تری را در خصوص چرایی تولید برخی نمونه های زره کوب در آلمان خواهید خواند ................. 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهتی-72 بی-3 چگونه یک تانک اصلی میدان نبرد با طراحی 45 ساله می تواند قابلیت همخوانی با صحنه رزم جدید را بدست آورد ؟!! زمانی که تانک اصلی میدان نبرد تی-72 برای اولین بار در سال 1973 بخدمت ارتش شوروی سابق و سپس متحدانش درآمد ، فصل جدیدی را در تاریخ رزم زرهی گشود ، به همین دلیل ، پیکربندی این تانک از این دهه تا به امروز ، چند دوره بهسازی و ارتقاء را بخود دیده و ده ها نمونه از آن توسط اتحاد شوروی سابق و سپس روسیه و اقمارش تولید به بازارصادرات سلاح روانه شده است . تی-72بی علیرغم این مساله ، معرفی و سپس ورود تانکهای پیشرفته تر روسی نظیر تی-80 و تی -90 (به ترتیب در سالهای 1976 و 1993) و نسل جدید زره پوشهای این کشور (تی-14 آرماتا ) این تانک نیازمند تغییرات و ارتقاء های گسترده ای بود که باعث گردید تا نیاز به بروزرسانی های گسترده تر برای نسخه تی-72 برای جلوگیری از خارج شدن این تانک از صحنه رزمی احساس شود . به همین دلیل نمونه T-72B3 که از سال 2010 و نمونه جدیدتر آن یعنی T-72B3M که از سال 2017 به نیروهای مسلح ارتش روسیه معرفی و تحویل داده شد . درواقع امر ، نسخه تی-72بی3 نمونه بهینه سازی شده طرح تی-72 بی بشمار می رود که برای اولین بار در سال 1985 با قابلیتهای رزمی بالاتری نسبه به سلف خود ، معرفی گردید . این بهسازی ها شامل اضافه شدن سامانه کنترل آتش 1A40-1 ، زره ضخیم تر ، ازجمله اضافه شدن یک زره کامپوزیتی به ضخامت 20م.م در جلوی بدنه و همچنین سایتهای هدفگیری بهبود یافته و در نهایت قابلیت شلیک پرتابه های موشکی هدایت لیزری می گردید . در میانه دهه نود میلادی ، این نمونه مجدداً مورد بهسازی قرار گرفت و اینبار زره های واکنشی و پیشرانه جدید تر V-92S2 بدان اضافه شد که این امر موجب گردید تا تا حدودی فاصله و شکاف میان نسخه تی-72بی و نمونه های جدیدتر تانکهای اصلی میدان نبرد معرفی شده کاهش پیدا نماید . با این وجود ، روسها هنوز رضایت کاملی از این نمونه نداشتند ، به همین دلیل سرمایه گذاری برای تولید نسخه بی-3 بصورت مرحله ای برنامه ریزی شد تا قابلیتی در حد تانکهای پیشرفته تری نظیر تی-80 و تی-90 و یا حتی فراتر از آن ، برای آن فراهم آید. تی72 بی-3 ام بدین ترتیب ، تی-72 بی-3 به پیشرانه های قدرتمندتری مجهز شد تا جبران بخشی از مازاد وزن حاصله از اضافه شدن زره و سامانه های جدید شده و تحرک بهتری را نسبت به نسخه اصلی تی -72 بدان دهد . این نمونه ، ارتقاء های بیشتری نظیر سامانه هدایت جدیدتر ، شنی های دوقلو ، سامانه های مهار آتش ، رادیو جدید را بخود می دید . اما ان چیزی که نمونه بی-3 را نسبت به اسلافش متمایز می ساخت ، قدرت آتش و سامانه های کنترل آتش آن بود . سامانه 1A40-4 در واقع ، مجهز شدن این نسخه به سامانه کنترل آتش Kalina ، یک صفحه کنترل جدید برای برجک ، سایت های اپتیکی ، حسگرهای چند طیفی PNM Sosna-U ، مسافت سنج های لیزری و ماژولهای هدایت جدید تر برای سازگاری با موشکهای 9M119M باعث شده بود تا نمونه بی3 به یک تانک کاملاً جدید تبدیل گردد . در عین حال ، توپ جدید کالیبر125م.م 2A45M5 نیز با قابلیت شلیک طیف متنوعی از پرتابه های مرگ آور باعث شده بود تا این تانک به یک مدل جدید تبدیل گردد . علاوه براین ، نسخه بی-3 از زره های ریلیکت نیز سود می برد که بطور مشابه در تی-90 و تی-80 نیز مورد استفاده قرار می گرفت . تی-72 های اولیه پس از معرفی در بازارسلاح ، بعنوان یک تانک اصلی میدان نبرد به صرفه ، مورد توجه قرار گرفت ، تا جایی که انواع صادراتی این تانک گرچه کیفیت نمونه های بهسازی شده را نداشتند ولی در چند جنگ ، از جمله جنگ ایران و عراق مزیت قابل توجهی را در برابر تانکهای بریتانیایی و آمریکایی ارتش ایران ( چیفتن و ام-60) به نمایش گذاشتند ، تا جایی که ارتش عراق با وارد کردن تعداد قابل توجهی از این تانکها به میدان نبرد ، اغلب با زمین گیر کردن واحدهای متکی به پیاده نظام ایرانی ، تلفات و خسارات قابل توجه به یگانهای زرهی ارتش ایران ، وارد مینمودند . پیشرانه V-92S2F علاوه براین ، تی-72 در جنگ داخلی لبنان در برابر ام-60 ها و مرکاواهای ارتش عبری قرار گرفت و به اعتقاد سوری ها ، عملکرد قابل قبولی داشت . این روند گرچه در جنگ دوم خلیج فارس و درگیری های پس از آن بصورت معکوس پیش رفت ، اما برای روسیه پایه محکمی ایجاد نمود تا روند بهسازی این تانک را همچنان ادامه دهد و با معرفی بی-3 نشان داد که تا چه حدی میتوان یک تانک قدیمی را فراتر از حدود تصور مورد بهسازی و ارتقاء قرار داد تا در صحنه رزم جدید همپای نمونه های جدیدتر وارد عمل شود . با توجه به این روند ، در حال حاضر ، ارتش روسیه با در اختیار داشتن 1300 دستگاه تی -72بی3 ، بزرگترین کاربر این تانک بشمار می آید و از آنجا که این بروزرسانی ها به نسبت ساده هستندو متقابلاً بیشتر از 7000 دستگاه تی-72 بحالت ذخیره وجود دارد ، امکان افزایش تعداد این نمونه درصورت بروز یک جنگ گسترده وجود دارد . در کنار روسیه ، بلاروس نیز از نسخه بی3 بعنوان تانک اصلی میدان نبرد خود استفاده می کند و بخشی از نمونه های موجود خود را درسال 2016 بعنوان کمک نظامی در اختیار ارتش سوریه به منظور سازماندهی سپاه 5 خود جهت مبارزه با شورشیان مسلح قرار داده از سویی دیگر ، بسته ارتقاء مشخصی نیز از سوی روسیه برای بهسازی تی-72 های قدیمی ارتش نیکاراگوئه ارائه شده است . به اعتقاد برخی کارشناسان نظامی ، توجه روسها به نسخه بی-3 از آنجا ناشی میشود که ارتش این کشور به منظور جلوگیری از محاصره کالینینگراد توسط ارتشهای ناتو (بعنوان یک سرزمین جداافتاده از خاک اصلی روسیه ) بطور کامل متکی به این تانک است ولی صادرات آن میتواند از گزینه های اصلی صنعت دفاعی این کشور درسالهای آینده باشد . بدین ترتیب ، ارتش روسیه در کنار وارد خدمت نمودن تی-14 و تی -90ام ، قابلیت کاربرد گسترده تر این نمونه را نیز پیدا خواهد کرد . مترجم : MR9 /صرفاً برای میلیتاری پی نوشت : 1-بن پایه
-
1 پسندیده شدهخیلی چیزها میشه تولید کرد. نسبت به قبل راحتر هم هست چون از تکنولوژی های جدید که قبلا نبودند هم میشه کمک گرفت! مثل کامپیوتر در شبیه سازی! مثلا چه اشکالی داره هواپیمای مسافربری با تکنولوژی دهه 60 یا 70 ساخت و تو پروازهای داخلی ازش استفاده کرد! حالا هر کی خواست سوار بشه، بشه هر کی نخواست هم نشه! کم کم میشه ارتقا داد و بروزتر هم کرد! خنده و مسخره کردن دیگران هم اهمیتی نداره!
-
1 پسندیده شدهبرای ساختن بمب افکن B-24 در زمان جنگ دوم، در آمریکا یه مدرسه تاسیس کردن که کار آموزش تولید رو بر عهده داشت و 50 هزار کارگر مهندس در 10 رشته از مدرسه مذکور، فارق التحصیل شدن. از این بمب افکن بیش از 18 هزار فروند با نرخ تولید ساعتی 1 فروند و ماهی 650 ساخته شد. برای اصلاح یه نظام رفتاری(اعمال) باید نظام آموزشی رو درست کرد...
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بیشتر شبیه فیلمهای هالیوودی است تا واقعیت. چند جوان پرشور با سه قایق کوچک به جنگ هلیکوپترهای پیشرفته امریکایی میروند و یکی از آنها را ساقط میکنند. بعد هم توسط ناو ارتش امریکا اسیر میشوند و 10 روز تحت شکنجه قرار میگیرند تا اینکه نهایتاً چند نفر از آنها شهید میشوند و چند نفر دیگر نجات پیدا میکنند. این ماجرای هیجانانگیز یک داستان خیالی نیست؛ بلکه ماجرایی است که برای عبدالرضا کریمی و دوستانش اتفاق افتاده؛ دوستانی که سرشناسترین آنها را باید شهید نادر مهدوی دانست. با جناب آقای کریمی به گفتوگو نشستیم : شما را تحویل خلخالی می دهیم!!! کلیاتی درباره اینکه چه شد به جبهه رفتید و شرایط چگونه و مسئولیتتان چه بود و همچنین اشاراتی به کارهایی که انجام دادهاید، بفرمایید تا وارد بحث اصلی شویم. بسمالله الرحمن الرحیم. تقریباً 27 سال پیش، مشابه همین حادثهای که در منا رخ داد، در مکه پیش آمد و حدود 400 و خردهای نفر از هموطنان ما چه زن و چه مرد به شهادت رسیدند که برای جهان اسلام، از جمله جمهوری اسلامی واقعه بسیار ناگواری بود. آن قضیه طراحی و برنامهریزی شده بود تا جان عدهای را بگیرند. این حادثه ناگوار که رخ داد، جمهوری اسلامی برای تنبیه عربستان سعودی عملیاتی به نام "مانور شهادت" یا "عملیات خفجی" طراحی کرد. همه نیروهای حاضر در این عملیات به دلیل امکان بالای شهادت ( که علت نامگذاری عملیات خفجی به مانور شهادت هم همین بوده ) شهادتین گفته و با وضو آماده مرگ شده بودند. خفجی یک منطقه نفتی از شمال مشرف به عربستان و از جنوب مشرف به آبهای خلیجفارس است. آن موضوع بسیار حساس بود و همه نیروهای نظامی و حتی سیاسی درگیر قضیه و علاقهمند شدند این اتفاق بیفتد، ولی به دلیل شرایطی که پیش آمد این عملیات بسیار حساس، عظیم و گسترده لو رفت. چه سالی؟ سال 1366 و قبل از شروع عملیات. این عملیات در جواب قضیه برائت از مشرکین بود؟ در واقع انتقام از خون شهدای مکه بود، اما عملیات لو رفت و دستور عقبنشینی دادند و همه نیروها برگشتند و حدود 400 قایق تندرو به دریا زدند تا به نقاطی که برایشان تعیینشده بود حمله کنند. تهاجم به خاک عربستان؟ عربستان، سکوهای نفتی و جاهایی که مدنظر بود تا پاسخ مناسبی در مقابل عربستان به خاطر آن قضیه باشد. بههرحال عقبنشینی صورت گرفت و همین عقبنشینی برای نظام ناگوار شد و باید در منطقه کاری انجام میشد. تعدادی از نیروها انتخاب شدند تا عملیات محدودی را در منطقه انجام بدهند که اسم گروه هم گروه مقابله به مثل نامیده شده بود. لذا در اولین گام برای شناسایی وارد منطقه شدند تا منطقه را بررسی کنند و شرایطی به وجود بیاید تا بتوانند کاری کنند. در آبهای بینالمللی در حال گشتزنی بودیم که توسط پنج هلیکوپتر امریکایی غافلگیر شدیم و به ما هجمه کردند. وقتی هلیکوپترها به صورت خطی آرایش میگیرند یعنی قصد تهاجم دارند و آن 5 هلیکوپتر همچنین آرایشی داشتند. اگر ناوی که در آبهای بینالمللی تردد میکند نوک پیکاناش را به سمت هر کشوری برگرداند، طبق قوانین بینالمللی اعلان جنگ و تعرض به آن کشور است و آن کشور میتواند نیروهایش را برای مقابله وارد صحنه کند. وقتی هلیکوپترها آرایش تهاجمی گرفتند یعنی تقابل را شروع کردند و ما هم متقابلاً در برابرشان ایستادیم و به سمتشان شلیک کردیم. علت اینکه میخواستند تهاجم کنند چه بود؟ آیا شما اقدامی انجام داده بودید؟ آنها زمینه ذهنی از قضیه قبلی داشتند که چند روز پیش میخواستند عملیات کنند و این آمادگی در آنها بود و قصد داشتند پیشدستی کنند. یعنی امریکا در دفاع از عربستان علیه ایران وارد شده بود؟ هم در دفاع از عربستان و هم دفاع از منافع خودش، چون ناوهایش به صورت گسترده در خلیجفارس آمده و نزدیک به 60، 70 شناور امریکایی و همپیمانانش در منطقه بودند و امنیت اینها برایش مهم بود. آنها برای ایجاد امنیت منطقه به خلیجفارس آمدند، در حالی که حضورشان ناامنی بود، چون با مشارکت سایر کشورهای منطقه میتوانیم امنیت آنجا را تأمین کنیم. حضور شناورها و قایقهای تندرو در آن شرایط برایشان ثقیل بود و آن را مانعی برای جولان دادنشان در منطقه میدانستند، چون معتقد بودند ما مسئول امنیت منطقه هستیم. اولین هلیکوپتر به سمت شناورهای ما شروع به شلیک کرد. شهید مهدوی پشت دوشکا شلیک به هلیکوپتر اولی را آغاز و آن را از شکل آرایشیاش خارج کرد. دومین هلیکوپتر را هم بهوسیله "موشک استینگر" هدف گرفتیم. همینجا سؤالی دارم. اصلاً این موشک چگونه به دست ما رسیده و ایران چگونه آن را تهیه کرده بود؟ مختصری در این باره توضیح بفرمایید. در مقطع دهه 60 قضیهای به نام ایران گیت پیش آمد که شخصی امریکایی به نام مکفارلین، مشاور ارشد ریگان رئیسجمهور وقت امریکا با یکسری سوغاتی عازم جمهوری اسلامی شد و تقاضای ملاقات کرد، از جمله با آقای هاشمی رفسنجانی. حضرت امام (ره) نسبت به این موضوع حساس شدند و تشر زدند و دستور دادند هیچ ملاقاتی صورت نگیرد و آنها هم عقبنشینی کردند. این عقبنشینی و بحث رسوایی مکفارلین و ایران گیت سروصداهایی را ایجاد کرد. اوج این رسوایی زمانی بود که موشک استینگر از درون یکی از قایقهای ما به سمت هلیکوپتر امریکایی شلیک شد. یکی از هنرهایی که صورت گرفت این بود که از زرادخانههای امریکا سلاحی به نام استینگر بیرون آوردیم و علیه اهداف هوایی امریکا استفاده کردیم. اینکه از چه طریقی به دست آمده بود، اسمش را هر چه که بگذاریم ایران گیت یا از طریق مجاهدین افغان، بههرحال یک هنر بود. در قضیه مکفارلین به ما داده شد یا خودمان عملیات کردیم و گرفتیم؟ در واقع در آن محموله بود. شلیک آن موشک چند بُرد برایمان داشت، یک برد سیاسی و دیگری نظامی بود. برد نظامیاش این بود که توانستیم این سلاح را به دست بیاوریم و علیه هلیکوپتر و پرندههای امریکایی در یک جنگ نابرابر استفاده کنیم. این جنگ اصلاً از لحاظ دانشهای کلاسیک جنگی دنیا قابلپذیرش نیست که سه قایق تندرو با سلاحهای محدود مثل دوشکا، آر.پی.جی، کلاشنیکف و نهایتاً یک توپ 107 مینی کاتیوشا بتواند در مقابل ناوگان امریکایی مجهز به تمام سیستمهای الکترونیکی، سلاحهای مدرن، انواع موشکها و توپها بایستد. ضمن اینکه پوشش هوایی از لحاظ پرنده ثابت و متحرک دارد. این تجهیزات بهعنوان یک ابرقدرت در مقابل سه قایقی که از درون متن جامعه اسلامی به سمت آنها حرکت کرده است قرار میگیرند و منجر به یک جنگ نابرابر میشود. در این جنگ نابرابر ما پیروز میدان بودیم و هم ما تلفات عِدّه و عُدّه دادیم و هم آنها تلفات عِدّه و عُدّه دادند. این امر برای آنها شکست محسوب میشد. برد سیاسی این قضیه چه بود؟ وقتی موشک شلیک شد، رسوایی مکفارلین به اوج خود رسید و مکفارلین بهعنوان مشاور ارشد ریگان استعفا داد و سپس خودکشی کرد. حضور نیروهای مؤمن جمهوری اسلامی در آبهای خلیجفارس برای دفاع از آبهای سرزمین و منطقهشان معادلات سیاسی و نظامی را به هم ریخت. دشمن به این موضوع واقف شد و اشراف یافت و دیگر نگذاشت موضوع تکرار شود. هر چه به سمت امریکا برویم و به دنبال این باشیم لحاف گرمی از امریکا پیدا کنیم و برویم زیرش تا گرم شویم، به ضررمان است، چون حضرت امام (ره) فرمودند: "امریکا شیطان بزرگ است." امریکا زمانی به مفهومی که حضرت امام (ره) تبیین کردهاند شیطان بزرگ است که ما در نقطهضعف قرار بگیریم، ولی اگر قوت، عِدّه و عُدّهمان را بر اساس چینش الهی شکل بدهیم "کانَ ضَعِیفًا" این شیطان بزرگ در سکوی بسیار پایینی قرار میگیرد و ما در سکوی بالاتری واقع میشویم و اشراف پیدا میکنیم. داشتید میگفتید در حال گشتزنی بودید، هلیکوپترها آرایش نظامی گرفتند و به سمت شما حمله کردند. همینطور است. شهید مهدوی اولین هلیکوپتر را فراری داد، دومین هلیکوپتر را با موشک استینگر زدیم. شما و سایر نیروهایی که در قایق بودید، آن لحظه به دلیل نابرابر بودن نبرد نترسیدید؟ پیشازاین قضیه، در نقطه رهایی قرار گرفته و اصلاً در عملیات خفجی شهادتین را خوانده و وصیتنامههایمان را نوشته بودیم تا با فراغ بال برویم. این قضیه هم در ادامه همان عملیات بود و آمادگی رودررو شدن با چنین شرایطی را داشتیم. ما پشت سرمان را نگاه نکردیم و همه عقبهمان را تکمیل کرده بودیم و نیت مان روبهجلو بود و خودمان را برای هر اتفاقی آماده کرده و شهادت، اسارت، مجروحیت و… را پذیرفته بودیم. در این حالت ترس بیمعنا میشود. وقتی موضوع مرگ در قالب شهادت برای انسان حل شود اصلاً ترس از مرگ معنا ندارد و شیرینترین موضوع در عالم خاک برایمان مرگ در قالب شهادت میشود. با امید شهادت، اولی را فراری دادید. زمانی که پیمانه برای دیگران پر میشود، مرگ میآید، ولی برای کسانی که در این مسیر حرکت میکنند تازه وقتی پیمانه پر میشود، زنده میشوند؛ بنابراین ترس در اینجا کاملاً منتفی است، چون داریم روبهجلو حرکت میکنیم. دشمن تهاجم کرده است و وظیفه داریم او را عقب بنشانیم. هلیکوپترهای دیگر آرایش شان را تدافعی کردند و دورمان حلقه زدند و از همان فاصله به سمت قایقهای ما شلیک کردند. دیگر فرصت نکردیم موشک بعدی را برای دفاع آماده کنیم، چون هلیکوپتر بعدی به ما حمله کرد و ما را با کالیبر به رگبار بست. پایم تیر خورد و بقیه دوستان هم مجروح شدند. هلیکوپترهای بعدی با فاصلهای که وجود داشت با راکت موجود در زیر هلیکوپتر قایق ما را هدف گرفت و دیگر نفهمیدیم چه شد. قایقمان متلاشی شد و ما رفتیم روی هوا و بعد هم افتادیم داخل آب. دو تا از قایقها از جنس فایبرگلاس بودند و قایق شهید مهدوی فلزی بود. در یک قایق نبودید؟ نه. کلاً سه قایق، دو تا چهار نفر و یکی سه نفر و مجموعاً یازده نفر بودیم. قایق شهید مهدوی با رگبار سوراخسوراخ شده، ولی روی آب شناور بود. دو قایق دیگر متلاشی شدند و همه نیروهایش مجروح داخل آب افتادند. آنجا یک بویه قرار داشت و جریان آب برخلاف جهت واقع شدن بویه بود و بچهها تلاش میکردند خودشان را به آن برسانند، چون مخزنی داشت و یک جور محل اتکا بود و میتوانستیم خودمان را آنجا نگه داریم. در یک انفجار جلیقه نجاتها پاره شدند، بدنها آتش گرفتند و سوختند، هلیکوپتر از بالا تهاجم میکرد و تکتک بچهها را با کالیبر میزد و به شهادت میرساند. پنج تا از نیروهایمان داخل آب شهید شدند. پس از نیم ساعت درگیری، دو ناوچه امریکایی آمدند و ما شش نفر باقیمانده را از آب گرفتند و تحویل اولین ناو مستقر در منطقه دادند. USS Chandler چگونه شما را دستگیر کردند؟ به چراغ دریایی رسیدید؟ ما به بویه نرسیدیم، چون 100 متر شنا میکردیم و هلیکوپتر تهاجم میکرد و 200 متری عقبتر میرفتیم و به خودمان که میآمدیم متوجه میشدیم فاصلهمان از بویه بیشتر شده است. مجبور بودیم با سر داخل آب برویم و پاهایمان بالا باشد تا اگر تیر میخوریم به پایمان بخورد و به سرمان نخورد. شب مهتابی بود و سطح آب را از زیر آب میدیدیم. شهید محمدیان تقاضای کمک کرد و به سمتش شنا کردم تا به ایشان کمک کنم، هلیکوپتر به سمت ایشان تهاجم کرد و مجبور شدم زیر آب بروم. از زیر آب دیدم سه گلوله سرخِ شلیکشده به سر شهید محمدیان خورد و دیگر ایشان را ندیدم. پنج تا از بچهها جاویدالاثر شدند. امریکاییها اینها را از آب نگرفتند و آب آنها را برد و اثری از آنها پیدا نشد. هلیکوپتر امریکاییها را که زدیم و متلاشی شد و جنازه خلبان و کمکخلبان را بعد از چند روز از آبهای بحرین گرفتند، ولی هنوز هیچ آثاری از نیروهای ما دیده نشده است. شش نفر اسیرشده شامل شهید مهدوی، آقای گُرد، من، آقای مظفری، آقای باقری و آقای رسولی و همگی هم مجروح بودیم. نیم ساعتی طول کشید تا ما را سوار اولین ناوچه کردند و به اولین ناو (ناو USS Chandler) بردند. بیشتر دوستان در مصاحبههایشان شهادت این دو عزیز را در اثر شکنجه عنوان کردهاند. در حالی که شهید مهدوی و گُرد را اصلاً ندیدیم ولی چهار نفر دیگر همدیگر را در عرشه ناو و در درمانگاه ناو دیدیم. بههرحال ما را به اولین ناو رساندند و روی عرشه ما را دستبند زدند و به صورت خطی گذاشتند. هوا که روشن شد و نظامیهای سرخ، سفید و آبی امریکایی دورمان را گرفتند و با سلاح بالای سرمان ایستادند. اولین نفری که بالای سرمان آمد به زبان فارسی دستوپا شکسته از من پرسید: "اسم شما چیست؟" جواب دادم: "رضا." سؤال کرد: "فامیلی؟" پاسخ دادم: "کریمی." درجهام را پرسید. گفتم: "سرباز هستم." کسی که مجروح میشود معمولاً تقاضای آب میکند و ما میگفتیم: "water" داخل ناوچه که میگفتیم "water" کتک میخوردیم و به درخواستمان توجهی نمیکردند. در ناو یکی از سیاهپوستها قمقمه آبش را آورد و فقط لبهایمان را تر کرد و با وجودی که مجروح بودیم به ما آب ندادند که بخوریم. سؤالات دیگری هم از ما پرسیدند و جوابهایمان را یادداشت کردند. بعد ما را به درمانگاه ناو بردند. 24 ساعت بعد دو نفرمان را جدا کردند و به ناو دیگری بردند و دو نفر دیگرمان همچنان در همان ناو اول ماندیم. در مجموع در چهار مرحله بازجویی شدیم. شخصی به نام جان که امریکایی بود آمد و گفت من امریکایی هستم. 60 سال سن داشت و از ما بازجویی میکرد. نظامی بود؟ لباس شخصی پوشیده بود. احتمال داشت از سازمان سیا باشد. از نظر نظامی خودش را معرفی نکرد، فقط گفت اسمم جان است و 20 سال در ایران بودم و کار تجارت میکردم و کاملاً به ایران واقفم. عبدالرضا کریمی پس از رهائی از اسارت آمریکائی ها فارسی صحبت میکرد؟ بله. در این چهار مرحله بازجویی تلاش شان این بود یکی از بچهها بهنوعی اعلام پناهندگی کند و قضیه تحتالشعاع آن قرار گیرد، چون برایشان سخت و ناگوار تمام شده بود. اگر یکی از بچهها چنین کاری میکرد موضوع تحتالشعاع پناهندگی او قرار میگرفت و وضع فرق میکرد. کلاً یک هلیکوپتر را زدید؟ بله. روشهای مختلفی در بازجویی وجود دارد. یکیاش تطمیع است که هر کشوری بخواهید میبریمتان و هر امکاناتی هم بخواهید در اختیارتان قرار میدهیم. در این شیوه به صورت مسالمتآمیز با شما گفتوگو و نظرتان را جلب میکنند. حرفهایی از این قبیل که شما مثل پسرم و حیف هستید. ما صحنه به شهادت رسیدن بچهها را دیده و آن اندوه عظیم را لمس کرده بودیم، برای همین حرفهای آنها برای ما که در جهت نیل به هدفی حرکت میکردیم قابلپذیرش نبود. روش بعدیشان تهدید است که یا شما را میکشیم یا تحویل اسرائیل میدهیم. اگر با ما همکاری نکنید برای سرنوشتتان تضمینی به شما نمیدهیم. در واقع میخواستند کاملاً دلمان را خالی کنند، ولی این حرفها برایمان مهم نبود. از شیوههای دیگر بازجویی، تزویر و جنگ روانی را به کار بردند که بتوانند کاری از پیش ببرند، ولی نتوانستند. نهایتاً بعد از ده روز ما را به ناو سرفرماندهی لاسال ـ که ناو بزرگتر و قسمت درمانگاهش وسیعتر بود ـ منتقل کردند. 4 نفرمان را به آنجا بردند و تیمهای پزشکی شروع به انجام کارهای درمانی کردند. پایم تیر خورده بود که آنجا به کمرم آمپولی زدند و پا را بیحس و جراحی کردند و داخل پایم پلاتین گذاشتند. دستها و صورتها همه سوخته بودند که شروع به ترمیم کردند و هر دو ساعت یک بار پانسمانهایمان را عوض میکردند و این یکی از روشهای معقول و خوبی بود که انجام دادند. برخورد تیم پزشکی در مقایسه با بازجوها و سایرین کاملاً متفاوت بود، چون بر اساس رسالتی که داشتند انجاموظیفه میکردند. حتی برخورد فیزیکی بین بازجو و تیمهای پزشکی به وجود آمد، چون وقتی داشتند کارهای درمانی میکردند، بازجو میآمد و شروع میکرد به اذیت کردن. مثلاً پای تیرخوردهام را که هنوز عمل نشده بود، عمداً فشار میداد و به من میگفت: "دوست داری این پا خوب شود؟" تیم پزشکی یک تیم شش هفت نفره و کامل بودند. سر تیم پزشکی با او درگیر شد و هلش داد و حتی او را از اتاق بیرون کرد و به او فهماند که اینجا موقعیت ماست و اگر هر کاری داری بعداً که اینها از اینجا منتقل شدند انجام بده. نسبت به دشمن باید انصاف داشته باشیم و باید خوبیها و بدیهایش را بیان کرد. سرخپوستها و سیاهپوستها با ما خیلی مهربان بودند، اما سفیدپوستها با ما و حتی با خودشان خشونت داشتند. همه اینها قابل انتشار است و باید راجع به آنها نوشت که خود دنیایی مطلب است. شما 10 روز اسیر بودید؟ بله. فرمودید پزشکان آمدند و… کار درمانیشان را انجام دادند. همزمان بازجویی هم میشدید. بله طی این 10 روز همزمان با درمان بازجویی هم میشدیم. بیشترین هدفشان این بود که یکی دو پناهنده را از جمع ما چهار نفر اعلام کنند تا نهایتاً در این قضیه بُرد داشته باشند که خوشبختانه اتفاق نیفتاد. در نهایت صلیب سرخ وارد صحنه شد و ابتدا تیمهایشان آمدند و از لحاظ وضعیت جسمی و روحی ما را چک کردند. بعد ما را با هلیکوپتر به بحرین و از آنجا هم با همراهی صلیب سرخ بینالمللی با هواپیمای C-130 به عمان بردند. در فرودگاه مسقط یکسری کارهای درمانی و پذیرش صورت گرفت. تیمی از تهران شامل سردار فدوی و سردار محمدی فرمانده وقت منطقه دوم نیروی دریایی سپاه و از امور خارجه تیمهای امنیتی با یک هواپیمای اختصاصی آمدند و آنجا ما را تحویل گرفتند و به ایران برگشتیم. دیگر شهید مهدوی را ندیدید؟ اصلاً ایشان را ندیدیم تا زمانی که هواپیما در فرودگاه تهران نشست و متوجه شدیم دو جنازه از قسمت بار هواپیما بیرون آوردند که گفتند شهید مهدوی و گُرد است. امریکاییها در باره آنها چه گفته بودند؟ گفته بودند آنها بر اساس جراحت در مسیر از دنیا رفتهاند. آثار شکنجه روی بدنشان بود؟ بله. بچهها را شکنجه دادند. شما را شکنجه کردند؟ بله. مثلاً؟ بازجوها پوست دستمان را میکَندند. البته بیشتر شکنجهها روانی بود. آیا توهین میکردند؟ مثلاً به خانواده یا کشور چه میگفتند؟ چگونه شما را تحتفشار قرار میدادند؟ یک نمونه را برایتان مثال میزنم. بازجوها که دیدند حریفمان نمیشوند. گفتند مشکلی نیست ما شما را به ایران میفرستیم. همانجا گفتند؟ بله بعد گفتند ولی برایتان پروندهای را تنظیم میکنیم و مطالبی را در آن مینویسیم که وقتی وارد ایران شوید، به دست آقای خلخالی بیفتید! اگر او پروندهتان را بخواند قطعاً اعدامتان خواهد کرد. مثلاً بگویند شما جاسوس هستید؟ بله. ما هم گفتیم خیلی خوب است، اگر مایلید ما را به ایران بفرستید به دست آقای خلخالی اعدام شویم بهتر از این است که به دست شما بیفتیم. پرسیدم: "حالا چرا آقای خلخالی؟" جواب دادند: "چون ایشان دادستان است و سمت قضایی مهمی دارد." گفتم: "الان آقای خلخالی کارهای نیست. اطلاعاتتان غلط است. این قضیه مربوط به اوایل انقلاب است و فعلاً کارهای نیست." گفت: "حالا آقای خلخالی نامی…" اسم خلخالی در ذهنشان مانده بود و با آن ما را تهدید میکردند. من هم گفتم: "خیلی خوب! شما تنظیم کنید و ما را پیش آقای خلخالی بفرستید." بههرحال این تهدیدها دل انسان را خالی میکند. نگران بودیم ما را تحویل اسرائیل یا عراق بدهند یا بکشند. اینها مسائلی بود که در ذهنمان دور میزد. تنها چیزی که ما را حفظ میکرد توکل و ذکر بود. ذکر ما را نگه میداشت و به ما قوت قلب میداد. قضیه تمام شد و ما وارد جمهوری اسلامی ایران شدیم . 5-4 سالی پس از رحلت حضرت امام (ره)، سال 72، 73 به حرم حضرت امام (ره) برای سالگرد ایشان رفتیم. حاج احمد آقا پشت حرم یک مجموعه مهمانسرایی را تدارک دیده بود. معمولاً بعد از مراسم به آنجا میرفتند و سفرهای پهن میشد و غذایی تناول میکردند. یکی از دوستانم که همراهم بود، گفت: "بیا به آنجا برویم." گفتم: "ول کن، حوصله داری، ما به هوای حضرت امام (ره) اینجا آمدیم و کاری به این کارها نداریم." با اصرار ایشان رفتیم، ولی داخل نرفتم. روی پلههای پاویون مانندی که پشت به ساختمان و روبهروی محوطهای که ماشینها را پارک میکردند روی 3-2 پله بالاتر نشستم. دوستم داخل رفت. 6-5 دقیقه بعد دیدم پیکانی آمد و جلوی پایم ایستاد. رانندهای به جوانی و تیپ شما پیاده شد و از طرف شاگرد در عقب را باز کرد و حاجآقای عمامه سفیدی را که عصا به دستش و لرزان بود و حالت لقوه داشت پایین آورد. آن حاجآقا را شناختم، آقای خلخالی بود. ایشان آمد و گفت: "من روی پله پیش این جوان مینشینم." آمد و بغلدستم نشست. راننده هم ماشینش را پارک کرد و رفت و چندان به ایشان توجه نکرد. با عصایی که در دستش بود به زانویم زد و گفت: "پسرجان! مرا میشناسی؟" گفتم: "نه تنها من بلکه همه عالم تو را میشناسند!" (با خنده) پرسید: "از من نمیترسی؟" جواب دادم: "برای چه بترسم حاجآقا؟ شما که دیگر عصا دستتان است و هیبت سابق را ندارید. حقیقتش چند سال پیش که صحت و سلامتی داشتید از اسم و رسم شما نترسیدم" سؤال کرد: "چطور؟" داستان را برایش تعریف کردم. شروع کرد به گریه کردن. گفت: "منِ خلخالی که عناصر رژیم شاه را در هم پیچیدم و برای خودم کسی بودم، به این روزگار افتادم و ذهنم خوب کار نمیکند و بدنم اینچنین میلرزد." منظورم از بیان این قضیه این بود که وقتی آدم با خدا معاملهای میکند نباید بترسد. منبع : مجله رمز عبور شماره 15 - مهرماه 1394 پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهتصاویر زیبا از نسخه نظامی بالگرد EC-155 شرکت ایرباس که توسط کره جنوبی به نسخه نظامی تحت نام H-155 ارتقا یافته است. کره جنوبی در سال 2015 تولید تحت لیسانس این بالگرد را در شرکت صنایع هوا وفضا کیا اغاز کرد و در سال 2018 تصمیم به تولید نسخه نظامی این بالگرد برای حمل 12 سرباز وهمچنین تجهیز به 4 موشک ضد زره وتوپ 20 ملم گرفت.
-
1 پسندیده شدهبِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ همه ی ما در راهبرد اعمال قدرت نظامی، تسلیحات، تجهیزات و فناوری های مختلف را شرط می دانیم. اما در این بین، وجود آیین نامه های رزمی (Field Manuals) نیز ضروری است جهت پیشگیری از سلیقه گرایی و پراکندگی اقدامات در سازمان های مختلف (اعم از نظامی و غیرنظامی)، وجود آیین نامه و دستورالعمل های متحد و یکپارچه ضروری است. پراکندگی اقدامات، ناشی از وجود خلاءهای هدایتی و رهبری می باشد. این خلاءها به وسیله آیین نامه ها مرتفع می گردند. دستورالعمل ها در سازمان های رزمی و نظامی، به ترسیم اصول رزم در شرایط مختلف می پردازند. در نتیجه قدرت نظامی هر کشور، علاوه بر بهره مندی از تجهیزات و تسلیحات پیشرفته، با علم و آموزش نیروهای مسلح ارتباط تنگاتنگ دارد. بنا به فرموده فرمانده کل قوا، حضرت امام خامنه ای، "باید ساخت درونی خود را از لحاظ افزایش مهارت های گوناگون، توانایی های علمی، عزم و اراده جدی و تدین مستحکم سازیم." اهمیت آیین نامه ها از آنجایی مشخص می شود که اصول و قواعد رزم را آموزش داده، نحوه طرح ریزی عملیات نظامی را برای فرماندهان به فراهم آورده و به نیروها، توانایی، قابلیت ها و فنون لازم برای جنگیدن را می آموزد. ستاد مشترک نیروهای مسلح هر کشور بر اساس دکترین نظامی، آیین نامه های خود را تدوین و مورد بهره برداری قرار می دهند. ایالات متحده هر 5 سال و نیز پس از هر جنگ اقدام به بازنگری آیین نامه های رزمی می نماید. (این چرخه برای ناتو، هر سه سال یک بار است.) آیین نامه های ارتش ایالات متحده (سایت Global Security) آیین نامه ها در نیروهای مسلح ما به آیین نامه های مرجع، عملیاتی، رزمی، روشی، سامانه ای، آموزشی، اجرایی و فنی تقسیم بندی می شود. در سطح نیروهای مسلح کشور ما، متاسفانه آیین نامه های قدیمی، تاریخ گذشته و همچنین غیر علمی به چشم می خورند. (تعدادی از آن ها ترجمه FMهای ارتش ایالات متحده می باشند.) شوربختانه آیین نامه های منتشر شده در سطح نیروهای مسلح ما، به صورت عمومی منتشر نشده و جهت بررسی در دسترس نیستند. پی نوشت: مدتی قبل، نیم نگاهی به آیین نامه نبرد زمینی در محیط جنگ ناهم تراز (دفاع همه جانبه در قالب عمليات هاي دفاع سرزمينی، از قبيل دفاع ثابت منطقه ای، دفاع ضد هلي برن، دفاع از كـوی و برزن، دفاع متحرك، تك شبانه و عمليات ويژه) که در همین سال های اخیر منتشر شده داشتم. از نظر این حقیر این آیین نامه باید مورد بررسی و اصلاح قرار گیرد. نتیجه گیری: اصلاح ساز و کار های آموزشی، از مهم ترین و پایه ای ترین اقدام ها جهت باز آرایی (Reform) در ساختار نیروهای مسلح می باشد و باید مورد توجه فرماندهان قرار گیرد. Source: The Role of Bylaws in the Strategy of Using the Military Power of the Armed Forces to deal with Future Threats Hamid Hasanpoor Faculty Member of AJA Staff and Command University
-
1 پسندیده شدهظاهرا این قصه سر دراز دارد..... من وقت و زحمت ترجمه این مطلب رو اصلا زیر سوال نبردم... خود مطلب ترجمه شده رو هم زیر سوال نبردم.... این که در این اوضاع سختی که همه داریم کسی وقت و انرژی بذاره و یه مطلب دست اول رو ترجمه بکنه برای آگاهی دیگران در جای خودش بسیار هم جای تقدیر داره.... ولی این که من بیام و به جای بی طرف ارائه کردن یه مطلبی ذهن خواننده رو از قبل بایاس بکنم به دور از اخلاق حرفه ای است.... اون هم وقتی که بایاس کردن ذهن مخاطب نه بر اساس استدلال و برهان بلکه بر اساس فلسفه بافی و شعارسازی باشه.... .. شأنیت مطلب ایجاب می کرد که من مترجم مطالب خودم رو در یه تاپیک دیگر یا در ادامه ی مطلب به عنوان یه پست جداگاه به خواننده ارائه می دادم.... اگر منطقی در اون مقدمه ی مذکور بود حتما از چشم این حقیر دور نمی ماند و شأنیت ش هم سر جای خودش مربوط بود...برای رفع شبهه هم می شه به آرای بقیه دوستان مراجعه کنید.... بپرسید در اون مقدمه ی مذکور چقدر استدلال دیده شده؟ درباره ذهن مهندسی حق با شماست... اصلا اصول مهندسی ایجاب میکنه که شما مسائل رو با مدل کردن حل بکنید و مدل کردن یعنی زدن از خیلی پارامترها و چسبیدن به بعضی از انها.... این هست که به قول رضا مارمولک به تعداد مهندسین دنیا مدل وجود داره برای حل کردن یه مسئله..... ایکاش به جای تحلیل وضعیت ذهن علیل این حقیر مطلبی رو که نوشتم تعلیل و تحلیل میکردید و ذهن و ذهنیت رو می ذاشتید برای روانشناسان و روانکاوان.... به هرحال ذهن من الان سالها است که از این نوع دید مهندسی صرف فاصله گرفته.... همون طور که اشاره کردم الان تاریخ حرف اول و آخر رو میزنه در ذهنیت بنده.... هر مفهومی در طبقه بندی ذهن من میره و دنبال شواهد تاریخی مشابه خودش می گرده و به همین صورت هم تحلیل میشه... حالا درست و غلط ش رو نمی دونم.... شاید روش کار ذهن من ایراد داشته باشه اما برای این که بحث روشن تر بشه از مثال خود شما کمک می گیرم: سیاستمدران و نظامیان آمریکایی در سال 59 برای نجات گروگان هاشون به عنوان یه قدرت جهانی از اون سر دنیا پاشدن اومدن این سر دنیا تا به قول شما به ریش ما بخندند... حال موفق شدند یا خیر ش رو میذاریم کنار.... وقتی احمد متوسلیان توی لبنان گرفتار فالانژها شد این قدرت منطقه ای (که شما اون رو قدرت مرکزی منطقه هم می دونید) چه کرد؟ برای نجاتش گروه ویژه فرستاد؟ اصلا اون موقع سیاستمداران و نظامیان ایرانی جرأت همچنین عملیاتی رو داشتند؟ اگر داشتند چرا عملیات نکردند؟ اگر نداشتند چرا من باید ایران رو قدرت مرکزی در خاورمیانه حساب کنم؟ شاید بعضیا بگن اون موقع قدرت مند نبودیم... 16 سال بعد در روز روز ۱۷ مرداد ۱۳۷۷ نیروهای طالبان یا وابسته به طالبان در مزار شریف وارد کنسولگری ایران شدند و هر کسی رو که دیدند به گلوله بستند.... عکس العمل ایران به عنوان قدرت مرکزی خاورمیانه دقیقا چی بود؟ قاتلین کجا هستند؟ قصاص شدند؟ آیا ایران اگر جاشون رو بدونه می تونه همون کاری رو بکنه که آمریکا درباره بن لادن کرد؟ اگر می تونه چرا نمی کنه؟ اگر نمیتونه پس این دیگه چه جور قدرت منطقه ای هستش؟ روز 12 دی 94 شیخ نمر در عربستان اعدام شد.... به حق یا ناحقش کاری نداریم.... ایران به عنوان قدرت مرکزی منطقه مخالف صریح و صددرصد این حکم بود....چتربازهای سپاه رو همون طور که وارد تانکر انگلیسی شدند فرستادیم و نجاتش دادیم؟ جلوی اعدام ش رو گرفتیم... این قدرت رو داشتیم که در تصمیم سازی سعودی ها مداخله و اونها رو عقب بروونیم..... به جاش چیکار کردیم؟ .... کنسول گریشون رو با خاک یکسان کردیم؟ خلاصه که تمام سوالاتی رو که من در این پست مطرح کردم مسائل کاملا عینی هست.... حالا کسی هست که بیادش و عینی جواب بده؟ و به ذهن این حقیر کاری دنداشته باشه.... 14-15 سوال کردم با ذکر نمونه هر کدوم رو جداگانه جواب بدید تا ما ی بی سواد ساده اندیش ساده انگار هم بالاخره آفتاب حقیقت برامون روشن بشه... به خدا ثواب داره
-
1 پسندیده شدهبسم ا... این فاکتورهای کمی یک جاهایی جواب میدهد ، ولی یک جاهایی هم جواب نداده ، نمونه بارزی هم که در همین مملکتی که درآن زندگی می کنیم ، به عینه دیدیم ، همین امریکایی ها ششماه محاسبه عددی کردند ، از مصر بلند بشوند ، در مصیره سوخت گیری کنند ، زیر پوشش راداری پرواز کنند ، بروند تهران و برگردند و به ریش بنده وشما بخندند ولی در محاسبات عددی آنها ، فاکتورهای غیر قابل پیش بینی وجود داشت که کل محاسبات را برهم زد .. نمونه های دیگری هم وجود دارد که هم شما اطلاع دارید و هم بنده ، طبیعتا محاسبه عددی و کمی ، فقط یک بخش ماجراست ، سایر مواردی که عرض شد ( و اتفاقا محاسبات کمی هم درآن بود و مشاهده نفرمودید یا عمدا ان را ندیدید ) هم در تحلیل وضعیت دخیل هست .. نوه نگاه عددی و کمی شما که نزدیک به سی سال پیش استفاده میشد همون طور که عرض شد ، ذهن مهندسی فقط یک بخش ماجرا می بیندو از تحلیل بقیه ان عاجز هست . این نوع نگاه به قدرت ملی در قرن بیست و یکم هست که با آن سروکار داریم پی نوشت : 1- با نوع نگاه شما ، ما الان حتی اجازه زنده بودن هم نداریم ، چه برسد به سایر مسائل ..... 2- البته با توجه به پست دوم شما در این تاپیک که از بین پیغمبرها ، جرجیس را انتخاب کردید ، قرار نبود پاسخی داده بشود ، ولی برای روشن شدن ماجرا ، سعی شده توضیح مختصری بدیم ، ذهن کنجکاو هم می رود دنبال اینکه منظور از وارد کردن فاکتورهایی غیر از عدد و رقم دقیق چی هست .. 3- ضمنا"دعای جنابعالی هم مستجاب شد و الان جمهوری اسلامی وزیر صمت هم دارد ...( این که ادبیات این پاسخ یک مقداری سخت هست ، بر می گردد به اولین پست شما در تاپیک که علیرغم ارادت قبلی به جنابعالی ، شأنیت مطلب و وقت و زحمتی که برای آن رفته را در نظر نگرفتید )
-
1 پسندیده شدهدقیقا برادر!!!! تاریخ واقعا تعارف نداره... اگر هیتلر دو روز وقت می ذاشت و تاریخ جنگهای ناپلئون رو با دقت می خوند فکر حمله به روسیه رو از کله ش بیرون می کرد... من همانند خیلی از اهل فلسفه که ادعا می کنند وقایع تاریخی تکرار پذیر نیستند اعتقاد دارم وقایع تاریخی تکرار پذیر نیستند ولی در عین حال هر واقعه ی تاریخی رو شاید بشه در آینده با کمی مسامحه بازسازی کرد... حالا که کار به اینجا کشید من از دوستمون HRA تقاضا می کنم به 2-3 سوال دیگه هم پاسخ بده: 13 اگر دولت ایران پولش رو توی حسابهای بانکی کشورهای منطقه بخوابونه آیا قدرت این رو هم داره که از اون حسابها به موقع لزوم پول برداشت بکنه؟ 14-اگه شهروندان ایرانی در کشورهای منطقه مورد تعدی و طلم قرار بگیرند دولت ایران قدرت داره که حق اونها رو بهشون برگردونه؟ 15- اگر شهروندان ایران در کشورهای منطقه کشته بشوند آیا دولت ایران توانایی داره که قاتلین اونها را به پای میز محاکمه بکشونه؟ 16- اگر شهروندان ایران پول مملکت رو چپو کنند و بروند کشورهای منطقه آیا دولت ایران توانایی اون رو داره که باتوسل به راهکارهای مشروع بین المللی (یعنی شکایت به اینترپل) و نه آدم دزدی و روشهایی که اسرائیلها ابداع کردند اونها رو به حوزه ی قضایی جمهوری اسلامی برگردونه؟ 17- ایران به عنوان یک تولید کننده نفت چقدر قدرت داره که قیمت اون رو در منطقه(نه در سطح جهان) تعیین کنه و یا بر روی قیمت منطقه ای نفت اثر بذاره؟ یکی از مهمترین مزیتهای آمریکایی ها این هست که در علوم انسانی سعی می کنند تا حد زیادی ریاضی رو وارد بکنند و مسائل رو کمّی بکنند. این هست که ما مثلا در اقتصاد می بینیم ضریب جینی رو تعریف می کنند و الی آخر.... حالا در کنار فناوری(که تعریف کردنش اصلا کار حضرت فیل هست و البته کمّی کردنش) شجاعت و تهور ملی رو چه طور کمّی باید بکنیم؟ منابع انسانی رو چه طور؟ مثلا شما فوق لیسانس تاریخ من رو با فوق لیسانس کسی که از کمبریج فارغ التحصیل شده چطور مقایسه می کنید؟ یا مدرک مهندسی برق من رو با مدرک مهندسی کسی که از ام آی تی مدرک گرفته؟ یا کسی که در مثلا کارخانه ایران خودرو کارگر خط تولید هست با کسی که مثلا در تویوتا کارگر خط تولید هست چطور مقایسه می کنید؟ بهتره به جای تعریف قدرت بر اساس یک سری فاکتورهای ذهنی (که توش همیشه اما واگر و اختلاف هست) یه سری فاکتور معرفی کنید که قابلیت کمّی شدن داشته باشه تا بشه واقعا بحث کرد ببینیم توی منطقه کی چقدر قدرت داره و بتونیم مقایسه بکنیم.... در مورد منابع مالی و سرمایه ای هم همین طور... یعنی باید به وضوح بگیم مثلا کدوم سرمایه قدرت می آفریند... الان ایران نفت داره عربستان هم نفت داره... سرمایه کدوم شون قدرت آفرین هست..... محض اطلاع دوستانی که از دنیای نفت سردرنمیارن بگم که شاید ما از نظر میزان منابع نفتی در دنیا جزو بهترین ها باشیم ولی بسیاری از منابع نفتی ما نیاز به تجهیزات وتکنولوژی دارند که فقط و فقط اون رو در اختیار عربستان سعودی می ذارند... حالا شما برو هی بگو ما نفت داریم ما نفت داریم... مثه اینه که یه گاو صندوق پر پول داشته باشی ولی کلیدش رو گم کرده باشی و هیچ کلیدسازی هم حاضر نباشه برات کلید بسازه.... اگر درباره قدرت قراره مقایسه ای صورت بگیره بهتره تمرکز بحث بر روی قدرت بالفعل باشه(یعنی داشته های فعلی مون) نه اون که نسیه است و معلوم نیست کی به دستمون قراره برسه
-
1 پسندیده شدهالبته جای دادن کلاهک هسته ای در توپ ، یک کار تقریبا احمقانه بود که در اوج جنگ سرد ابرقدرتهای وقت در مسابقه ی تسلیحاتیشون انجام دادن ...
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهتوپ 80 سانتیمتری Dora معرفی توپ قبلا توسط demolotion روی سایت قرارگرفته ولی این مطلب کاملتره و من حیفم اومد کلی زحمت کشیدم مطلب رو ترجمه کردم اونو نزارم رو سایت! توپ 80 سانتیمتری Dora بزرگترین توپی است که تا کنون ساختهشدهاست. البته توپی با کالیبر بزرگتر به نام Mallet mortar وجود دارد اما این توپ هرگز به سنگینی توپ Dora نیست. این توپ 1350تنی قادر بوده گلولهای 7.1تنی را مقدار 38 کیلومتر پرتاب کند! لولهی توپ 400 تن وزن داشته است. در سال 1937 شرکت Krupp سفارش ساخت این توپ را از Heereswaffenamt و به دستور هیتلر دریافت کرد. از این توپ تنها یک بار علیه Sevastopol استفاده شد؛ Sevastopol مستحکمترین دژ جهان در آن زمان بود؛ و تنها 48 گلوله توسط Dora پرتاب شد. برای استفاده از این توپ باید یک ریل 4 خطه ساخته میشد. برای اینکه توپ بتواند در جهتهای مختلف شلیک کند قسمتی از ریل بایستی به صورت منحنی ساخته میشد. برای چرخاندن Dora روی این منحنی از دو لوکوموتیو 691 کیلو واتی استفاده میشد. امکان جابجایی توپ به صورت یکپارچه وجود نداشت و برای جابجایی هر بار بایستی قسمتهای مختلف آن جدا میشد! برای جابهجایی این توپ به جرثقیلهایی ویژه و 2000 نفر نیروی انسانی نیاز بود که کار جابجایی 6 هفته طول میکشید! حفاظت از توپ در برابر حملات هوایی بسیار مهم بود. Dora در اصل میبایست علیه Maginot که منطقهای مرزی بین آلمان و فرانسه بود استفاده میشد. توپ مشابه دیگری با لولهای متفاوت به نام Schwerer Gustav ساخته شد که البته هرگز از آن استفاده نشد. توپ مشابه دیگری به نام Langer Gustav در حال ساخت بود که ساخت آن هرگز به پایان نرسید. و بررسی ها برای ساخت توپ چهارم به نام Schwerer langer Gustav نیز در حال انجام بود. برای استفاده از این توپها برای شلیک راكت نیز بررسیهایی در حال انجام بود که آن هم هرگز به پایان نرسید. Langer Gustav در حملات هوایی از بین رفت. Dora و Schwerer Gustav نیز به دستور مقامات آلمانی طی دستور آلمان سوزی هیتلر در سال 1945 منهدم شدند. ساختار این توپها بسیار جالب بود اما کارایی زیادی نداشتند. روشن هستش که این توپ از شگردهای تبلیغاتی نازیها بوده و احتمالا گوبلز کلی روی اون کلی مانور داده! فقط فکرش رو بکنید که جای آمریکا یا شوروی، آلمان توی جنگ سرد شرکت داشت!!! اونوقت احتمالا آلمانیها دایناسورهایی از این بزرگتر رو میساختن!!! من تو یه صفحهی دیگه که پایین آدرسشو نوشتم اطلاعات بیشتر و کاملتری دیدم به نظر میرسه لاشهی Dora بعدها یعنی در سال 1996 به صورت اتفاقی کشف شده البته من مطلب رو کامل نخوندم و ترجیح دادم این صفحه رو ترجمه کنم چون خلاصهتر بود. اطلاعات فنی Dora : نوع سلاح: توپ ریلی سازنده: شرکت Krupp کالیبر: 80سانتیمتر وزن: 1350 تن طول: 47.3 نتر عرض: 7.1متر ارتفاع: 11.6 متر مهمات: گلولهی آتشزا/گلولهی ضد استحکامات وزن مهمات: گلولهی آتش زا: 4.8 تن گلولهی ضد استحکامات: 7.1تن برد: گلولهی آتش زا: 48 کیلومتر گلولهی ضد استحکامات: 38 کیلومتر سرعت گلوله: گلولهی آتش زا: 820 متر بر ثانیه گلولهی ضد استحکامات: 720 متر بر ثانیه عکس: منبع: http://www.hpwt.de/2...krieg/Dorae.htm نویسنده: Lukas Czarnecki اطلاعات بیشتر رو میتونید از نویسنده بپرسید: webmaster@hpwt.de و یا به این لینک مراجعه کنید(خیلی جالبه به نظر میرسه توپ بعدها کشف شده حتما بخونید): http://user.mc.net/hawk/biggun.htm استفاده از مطلب بدون اجازهی مترجم مجاز نیست. --------------------------------------------------------- هیچ سلاحی قویتر از سلاح ایمان نیست.
-
-1 پسندیده شدهبا سلام تا جایی که من مطالعه کردم هر یگانی در هر کجای این کشور یک منطقه ی مسولیت داره و تمامی نیروها تحت فرماندهی ستاد کل نیروهای مسلح هستند ...یعنی برای هر یگانی ، فرقی نمیکنه چه ارتش و چه سپاه یک وظیفه ای توسط ستاد کل مشخص شده ... حالا من نمیدونم منظور شما از این موازی کاری دقیقا چیه اگه مثال بیارید مچکر میشم... در زمینه ی آموزش های نظامی در کشور های خارجی هم باید عرض کنم که اول اینکه نیرو های ما از نظر تجربه عملیاتی سطح خوبی دارند اما در بعضی موارد تخصصی نیرو میفرستن مثلا روسیه ... !