برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 25 اسفند 1399 در همه مناطق
-
12 پسندیده شدهبسم ا... رونمایی از شهر موشکی نیروی دریایی سپاه 25 اسفند سال 1399 https://www.aparat.com/v/Vowat
-
9 پسندیده شدهبسم ا... بازاماد یک فروند جنگنده میراژ اف-یک 25 اسفند سال 1399 https://www.aparat.com/v/BlWn7
-
6 پسندیده شدهبسم ا... سی و ششمین سالگرد مستند فرماندهان . سردار شهید مهدی باکری بیست و پنجم اسفند 1363 - بیست و پنجم اسفند 1399
-
6 پسندیده شدهالبته بخش تحویل دهی تجهیزات جنگ الکترونیک و شنود و تحلیل اطلاعات یکی از دو بخش مهم این الحاق بود. همانطور که در تصاویر هم پیدا بود و سردار گفتند بخشیشون ثابت بود و اماده برای استقرار در محلهای ثابت و بخشی هم متحرک تا حد امکان دارای قابلیت اختفا.
-
3 پسندیده شدهنفربرهای بی تی ار-80 به عنوان یک خودروی زره پوش سبک طراحی شده اند. با توجه به مشخصات اصلی و فنی BTR-80 ، محافظت آن نسبت به نمونه های قبلی تغییر قابل توجه ای نکرده است -زره جلویی در برابر گلوله های سوراخ کننده زره 12.7 میلی متری و بقیه بدنه در تمامی زاوایای آتش در برابر گلوله های سوراخ کننده زره 7.62 میلی متری محافظت کامل دارند. سقف بی تی ار-80 نیز فقط در برابر گلوله های 7.62 میلی متری مقاوم است.تحقیقات مربوط به خسارات جنگ افغانستان نشان می دهد که برخورد گلوله های مسلسل به سقف نفربرهای بی تی ار -80 در افغانستان در مقایسه با نفوذ به پهلوها و قسمت عقب بدنه نادر بوده است. حتی در یک حالت بدتر که BTR-80 هنگام عبور از گردنه کوه یا قرار گرفتن در یک خیابان با ساختمانهای بلند قرار داشت احتمال اثابت گلوله ها به سقف در یک زاویه عمود بسیار بعید بود. بدون زره اضافه شونده گلوله سوراخ کننده زره 12.7 میلی متری B-32 از فاصله 1500 متری میتواند به قمست جانبی و بالایی بدنه BTR-80 نفوذ کنند. با این وجود BTR-80 با داشتن روکش اندکی ضخیم در قسمت جلو و کناره بدنه ، دارای سطح بالاتری از امنیت نسبت به مدل های قبلی BTR است. افزایش حفاظت در بی تی ار-80 فقط موجب میشود احتمال نفوذ گلوله های سلاح های کالیبر پایین در فواصل دور کاهش یابد. موشک های ضد زره و راکت های ضد زره نیز یک خطر جدی برای خدمه و سرنشینان بی تی ار-80 محسوب میشوند. نیازی به گفتن نیست که BTR-80 برای مقابله مستقیم با خودروهای زرهی دشمن مسلح به توپ های خودکار ( توپ های 25و 30 مییلیمتری ) بسیار اسیب پذیر هست تا توانایی دفع چنین تهدیداتی را ندارد. به طور کلی ، سطح حفاظت ارائه شده توسط BTR-80 برای نقش انتقال نیروها برای یک جنگ متعارف کافی است. این سطح بسیار ابتدایی از حفاظت است ، بنابراین BTR-80 فقط به عنوان "تاکسی جنگی" قابل استفاده است. در نتیجه برای استفاده از نفربرهای بی تی ار -80 باید شناسایی و برنامه ریزی مناسب جهت بهکارگیری از آنها در نظر گرفته شود. فرماندهان میدانی باید اطمینان حاصل کنند که پیاده نظام موتوری سوار بر BTR با نیروهای مجهز رو به رو نمیشوند. اگر از بی تی ار -80 در برابر یک نیروی دشمن با تجهیزات و تسلیحات سبک استفاده می شود. بهتر است سرنشینان در داخل خودرو جا به جا شوند زیرا این وسیله نقلیه به عنوان محافظ مناسب در برابر گلوله ها و ترکش ها عمل می کند. با این حال ، در شرایطی که سلاح های سنگین و مین انتظار نیروها را می کشند. سربازان اغلب ترجیح می دهند بالای نفربر سوار شوند تا در داخل ان ، زیرا این امر به آنها کمک می کند تا بتوانید در اثر انفجار مین جان سالم به در ببرید. اگر BTR-80 بر روی مین ضد زره یا بمب های کناره جاده ای بزرگ برود ، احتمال زنده ماندن راننده و فرمانده کمتر از سربازانی است که بالای خودرو سوار می شوند. همچنین سوار شدن بر روی بدنه به آنها اجازه می دهد تا به سرعت از خودرو زرهی خود پیاده و در منطقه پخش شوند. البته سوار شدن بر روی بدنه نفربر به تنهایی معایب بیشتری دارد ، بدیهی است که خطراتی مانند مین های ضد نفر کلیمور، مین های پرشی، ترکش های خمپاره و گلوله های توپخانه ای میتواند به سربازان به راحتی اسیب وارد کند. در نسخه جدید تر بی تی ار-80 یعنی BTR-82 سعی شده است سطح حفاظتی افزایش پیدا کند. در این نسخه با اضافه شدن لایه ترکش گیر داخلی (Spall liner ) امنیت سرنشینان وخدمه افزایش پیدا میکند به این معنی که بعد از نفوذ تهدیدات یا برخورد آنها با زره خارجی ( بدون نفوذ) خودرو، لایه های ترکش گیر داخلی از پراکندگی ترکش های ایجاد شده بر اثر برخورد پرتابه ها خارجی به زره در محیط داخلی خودرو جلوگیری میکنند. کف نفربرهای BTR-82 نیز جهت مقابله با مین ها و بمب های کناره جاده ای نیز تقویت شده است. نقش لایه ترکش گیر داخلی (Spall liner ) در بقاپذیری خدمه و سرنشینان خودروهای زرهی قطعا در بحث خودروهای زرهی ما نیاز به طیف گسترده ای از خودروهای زرهی داریم برای خودروهای چرخدار با پیکربندی 8x8 بهتر است به سراغ نمونه های با طراحی مدرن و ماژولار ( خصوصا در بخش تسلیحات و حفاظت) حرکت کنیم مانند بومرنگ که قطعا وزن بالاتری از خانواده نفربرهای بی تی ار خواهند داشت اما طراحی ماژولار و حفاظت بالاتر آنها یک مزیت برای میدان نبرد امروز خواهد بود. در بحث خودروهای سبک با قابلیت جابه جای نفرات بهتر است به سراغ پیکربندی های دیگر با وزن کمتر 6x6 و یا 4x4 حرکت کنیم مانند بهارگیری امرپ های سبک در کلاس M-ATV جدول ساده شده از خودروهای زرهی مورد استفاده در نیروی زمینی ارتش امریکا که لزوم توجه و به کارگیری طیف مختلفی از خودروهای زرهی با وزن و پیکربندی های متفاوت را گوشزد میکند.
-
2 پسندیده شدهبعد از حمله اخیر به کشتی ایران شهرکرد که یک کشتی تجاری بود وال استریت ژورنال خبری کار کرد که 12 حمله طی سال 2019 و 2020 به کشتی های ایرانی (گویا همگی نفتکش) که ادعا شده به سمت سوریه نفت میبردند توسط صهیونیستها انجام شده. و باز گویا عمدتا توسط مین های دریایی. اگر ظواهر را در نظر بگریم در حقیقت حمله به کشتی صهیونیستی در دو حالت هست: 1.یک عملیات فریب بوده برای اینکه متمسکی داشته باشه این رژیم برای گسترده تر کردن حملاتش (در حقیقت آشکار کردنش و اعلام عمومیش و معمولی جلوه دادنش مثل حملات هواییش به سوریه و تبدیلش به یک رویه با مشروعیت جهانی!) برای افزایش فشارها به ایران و گسترش حملاتش به سمت کشتی های تجاری/نفتی ایران که حتی به سمت سوریه نمیرند و ناچارند برای مسیر اروپا و امریکای لاتین از دریای سرخ و کانال سوئز و مدیترانه عبور کنند و اصولا تهاجمی تر کردن اقداماتش در این شرایط و موقعیتی که به نفعش هست همه چیز. برای جلوگیری از اخباری که وجود داره مبنی بر راه اندازی خطوط تجاری کشتیرانی بین ایران و سوریه و در حقیقت هشدار با حمله به کشتی تجاری. 2.ایران پس از مدتها موقعیتی را فراهم دیده و با حمله به کشتی صهیونیستها پاسخ داده به حملات متعدشش و این هم پاسخ به حمله ما بوده. هرچند گزینه دوم از جهاتی به نظرم ضعیفتر هست: ما اصلا در موقعیتی نیستیم که این جنگ کشتی ها را با این رژیم شروع کنیم، به دلایل متعدد و از جمله مهمترینش اینکه میزان تردد ما اصلا قابل مقایسه با تردد این رژیم نیست و خصوصا مسیر دریای سرخ و کانال سوئز و مدیترانه کاملا در حوزه این رژیم محسوب میشه (خصوصا با همکاری امارات و سعودی و سودان و مصر و قبرس و یونان و ...) در حالیکه ما در دریای عمان و خلیج فارس که این رژیم تردد تجاری چندانی نداره (تازه با این انبوه ائتلاف دریایی که حاضر هست و هر حرکتی را رصد میکنه) مسلط هستیم. و پاسخ گانتز که تلویحا این عنلیات ضدکشتی ما را پذیرفته و صحبتهاش طوری بود که بیشتر نشان میداد از سر رضایت و مسیری است که علاقه دارند بهش.
-
2 پسندیده شدهسلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان میلیتاری پیشنهادات و تنظیمات رسانه ایی یه چند تا نکته رو در مورد رزمایش های موشکی میخوام بگم ، امیدوارم که به دست ، دست اندر کاران این حوزه برسه . لطفا به 3 تصویر پایین دقت کنید ، برای دیدن جزئیات هدف ها روشون زوم کنید ، چی میبینید . آفرین ، خدا پر و مادرتون رو براتون نگه داره ، درست گرفتید قضیه رو ، این ها کانتینر های خالی ۴۰ فوتی ( ۱۲ متری ) هستن و مشخصا نمونه ی از رده خارج و ضایعاتی حساب میشن . اما مشکل قضیه کجاست ببینید ، خیلی ساده میگم مشکل رو ، مشکل از ظاهر درب و داغون و زنگ زده ی این کانتینر ها هست . یعنی مخاطب داخلی و یا خارجی اگر تصاویر رزمایش رو ببینه بی برو برگرد ، یاد انبارهای ضایعاتی و آشغالی های کر و کثیف میفته . فراموش نکنیم که ما باید تو دوتا میدون بجنگیم : ۱_ میدون نبرد رسانه ایی ۲_ میدون نبرد واقعی تب فضای مجازی با توجه به اینکه تب فضای مجازی بالاهست و کلی کارشناس و کارنشناس نظامی ، در رسانه های مختلف داخلی و خارجی داریم ، مطمعنا برای کوبیدن توان موشکی به هر چیزی که دستشون برسه آویزون میشن ( بی بی سی و امثالهم که از تجهیزات باقر هم روی گردان نیستن ) ، باید و باید و باید پوشش رسانه ایی این رزمایش ها رو تا حد ممکن حرفه ایی و بدون اشکال انجام بدیم که هم خودمون با " حرفه ایی گری " آتو دست طرف مقابل نداده باشیم و هم راه رو برای سو استفاده ی طرف مقابل ببندیم . در کل وقتی یه رزمایش با اینقدر هزینه برگزار میشه ، اگر نتونیم اون رو حرفه ایی و تاثیرگذار رسانه ایی کنیم ، کلی از اموال ملی _ بیت المال رو حروم کردیم و بدهکار صاحب های اصلی جامعه ، یعنی مردم میشم و هم تو دنیا و هم تو آخرت شرمنده ... این نظر شخصی هست و بنده هست مطمئن هستم که نتیجه ی تلاش و زحمت درست و اصولی ما تو بحث کار رسانه ایی رو حق تعالی با برکت ( به دست آوردن قلوب هموطنان و به ترس یا محاسبه انداختن بیشتر دشمنان و همسایگان ) مضاعف همراه میکنه . خب راهکار چی هست راهکار بسیار ساده ، ایجاد تیم رنگ کاری برای رزمایش ها هست . این تیم - تیم ها متشکل از 1 راننده و 2 رنگ کار هستن . راننده در حین کار ، کمک رنگ کار تیم هست و 2 نفر رنگ کار هم برای سرعت بخشیدن به کار هست . لوازم مورد نیاز چی هست ۱_ کمپرسور هوای فشرده ی موتور بنزینی با مخزن حول و حوش ۱۰۰۰ لیتری یک عدد و یا در صورت نبود این مجموعه به شکل کامل و یکجا ، خرید مخزن 1000 لیتری . 2_ خرید و یا تعویض موتور برقی موجود با یک عدد موتور بنزینی تک سیلندر ( شبیه انجین موتور برق هستن که دینام نداره ) بنزینی که تو بازار موجوده و در دسترس . تقریبا میشه یه چیزی تو این مایه ها ، البته با مخزن بزرگتر . فقط یادتون نره که کمپرسور مجموعه 3 سیلندر باشه که تو رنگ کاری پر سرعت و یا دو نفره وقفه ایی بوجود نیاد . ۲_ کلاف شلنگ هوای بلند و با کیفیت ، حول و حوش ۳۰ الی 50 متر به تعداد 2 عدد . ۳_ پیستوله ی رنگ ( ترجیحا با خروجی بالا) حد اقل 2 عدد . و یا تجهیزات رنگ کاری حجم بالا که تو بازار به نام ارلس ( airless ) معروف هستن 2 عدد . تفاوت ایرلس با پیستوله ی معمولی اینه که پیستوله ی معمولی برای پاشیدن رنگ از هوای فشرده به شکل مستقیم استفاده میکنه ، اما تو مجموعه ی ایرلس هوای فشرده به شکل غیر مستقیم به کار میاد ، یعنی پیستون تزریق کننده ی رنگ به سمت تفنگ رنگپاش _ گان ، با هوای فشرده کار میکنه و این مجموعه ، رنگ آماده شده رو بدون حضور هوا و با حجم بالا اسپری میکنه ، در کل هوای فشرده موقع پاشش و به طور مستقیم به کار نمیاد . ۴_ نردبان آلومینیومی کشویی برای رفتن روی سقف کانتینر ( یا اهداف دیگه ) عدد . ۵_ یک دستگاه کامیونت باربند کانتینری _ فلزی 6 تن ایسوزو ، هیوندای ، اصلا همون کامیونت 911 بنز موجود تو نیرو و یا جهنم و ضرر خاور 608 . توضیحات مربوطه راهکار ساده اینه که ما یک عدد کامیونت مسقف نیاز داریم که بتونیم داخل باربند اون ( رو به حد نیاز قفسه بندی کنیم ) یه کمپرسور هوای مخزن بزرگ ببندیم و همینطور بشه یه چندتایی سطل رنگ + چند تا سطل حلال رو هم همراه خودمون ببریم + نردبان آلومینیومی کشویی و شلنگ هوای بلند پیستوله های رنگ و ابزار مختلف و مورد نیاز رو همراه ببریم . بعد از اینکه اهداف (مجموعه کانتینر ها ) تو منطقه ی هدف و به اشکال مورد نیاز چیده شدن ، با توجه به رزمایش و استفاده از رنگ مناسب ، هر هدف رو رنگ میکنیم . رنگ کاری واقعیتش نیاز نیست که کانتینر های هدف نو باشه و یا بیایم و همه جاشو رنگ کنیم ، همینکه اون قسمت های خارجی کانتینر ( سقف و دیواره ها ) که تو دید عکاس ها ، دوربین های زمینی و یا دوربین های هوایی هست رو یه دست رنگ غلیظ بزنیم کفایت میکنه . اهداف میتونن همشون به یک رنگ باشن و یا بابت تفکیک راحت اهداف مختلف ، از رنگهای مختلف استفاده کنیم .لازمه بگم که این رنگ کاری پر سرعت هست و نیازی به زیرسازی ( سنباده زدن ، بتونه کاری و یا شستشو ) نداره و راحت و بدون مشکل اجرا میشه . نکته ی مهم برای زیباتر شدن اصابت ها و انفجارها نیاز به تضاد رنگ روشن انفجار ( آتش و شعله ) با پس زمینه ی انفجار لازم داریم که میشه همون هدف ما . اگر اهداف رو به رنگ های تیره و براق تغییر رنگ بدیم عالی میشه . این رنگ ها عبارت هستن از مشکی براق ، سبز تیره براق ، قهوه ایی تیره براق ، خاکستری براق و یا رنگ های ترکیبی مورد نیاز . برای براق شدن اهداف جلوی دوربین میشه از رنگهای براق موجود تو بازار استفاده کنیم و یا میتونیم بعد از رنگ کاری از پاشش محدود کیلر روی رنگ استفاده کنیم ، البته کیلر پاشی میتونه یه مقدار زیاده روی محسوب بشه . نتیجه چی هست نتیجه ی اول نظم و آراستگی رزمایش و اهداف جلوی دوربین و پشت بندش جلوی چشمای همه در رسانه های مختلف هست ، همینطور ظاهر مناسب ( تر و تمیز و یک دست ) اهداف اجازه میده که اگر لازم شد برای ویدیوی تبلیغاتی بتونیم کنار اهداف با فرماندهان مصاحبه بگیریم . از همه مهمتر اینکه بتونیم در مکان مناسب و زاویه ی مناسب ، دوربین پرسرعت قرار بدیم تا از لحظه ی فرود موشک ها به روی هدف تصاویر عالی و با کیفیت ثبت کنیم . این ویدیو ها و تصاویر با کیفیت در نکته ی اول به کار دانشمندان عزیز موشکی کشورمون میاد ، تا بتونن دست پرورده ی خودشون رو تو میدون عمل مورد برسی بیشتر قرار بدن و بعدش اگر نکته ی حفاظتی نداشت داخل رسانه ها ( ویدیو کلیپ ها و یا اخبار سراسری ) بابت تاثیر بیشتر و همینطور رو کم کنی از دشمنان " خصوصا کشورهای همسایه " پخش کنیم . یه مطلبی جا افتاد که اینجا تقدیم میکنم ، از بین بردن یه هدف با شکل مشخص ( ماکت ساختمان ها و یا تجهیزات ) ، ظاهر رنگ شده ، نو و تروتمیز ، مشخصا نگاه های بیشتری رو به سمت خودش میکشه تا اینکه با موشک یه هدفی با ظاهر داغون ، کهنه و زنگ زده ( ضایعاتی _ آشغالی ) رو از بین ببریم . البته مشخصه که به لحاظ نظامی هدف ، هدف هست ( و خود برخورد و یا دقتش مهمه ) ، اما فراموش نکنیم که همه ی مخاطبین رسانه توی جامعه " نظامی نیستن" . عدد نویسی و یا توضیحات مناسب راستی تا فراموش نکردم بگم که میشه روی کانتینر ها و در قسمت های لازم اون ( یعنی چهار طرف هدف یا مجموعه ی هدف و همینطور روی سقف کانتینر یا مجموعه کانتینرها ) ، با ابعاد درشت و مناسب یه شماره بزنیم ( ۱ ، 2 ، 3 ، 4 ، 5) تا هم بتونیم برای تجزیه و تحلیل رزمایش توسط برنامه ریزان و فرماندهان ازش استفاده کنیم ، هم اینکه " منظم بودن رزمایش " به چشم بیاد و همینطور تفکیک کردن اهداف و اصابت ها برای مخاطبین ساده و کارشناسان جالب توجه میشه که میتونن این اصابت ها با ذکر اهداف و ... رو خوب توضیح بدن و خوراک رسانه ایی کامل تری فراهم بشه . فقط فراموش نشه که این عدد ها باید ابعاد بزرگی داشته باشن و ( رنگشون متضاد با پس زمینه ی تیره که همون هدف هست ) روشن باشه ( سفید باشه ) و در صورت امکان زیر عدد خط تیره داشته باشه . با اینکه شخصا خیلی دوست دارم این اعداد به فارسی روی اهداف حک بشن ، اما با توجه به نیازی که بابت تاثیرگذاری بین المللی رزمایش ها داریم ، این اعداد میتونن انگلیسی هم باشن . ویدیوهای کوتاه و یا تصاویر متحرک البته اگر اصابت مربوط به یک هدف میشه ، میتونیم روی هدف نکاتی مثل نوع موشک حمله کننده ، ابعاد هدف و همینطور فاصله ی شلیک تا برخورد ، سرعت تقریبی برخورد موشک به هدف و ... رو به صورت تقریبی و مورد نیاز حک کنیم ( روی یه بنر با ابعاد بزرگ _ مناسب چاپ کنیم و خیلی شیک و بدون چروک یا چسب دوطرفه بچسبونیم به روی کانتینر ) ، این روش برای ویدیوهای با کیفیت کوتاه و بدون گوینده و حتی تصاویر متحرک (gif ) بسیار جالب و تاثیر گذار هست . هزینه برای هدف شاید تو وهله ی اول این رنگ کاری و در کل هزینه کرد بابت هدف یه مقداری اضافه به نظر برسه ، اما فراموش نکنیم ، همونقدری که موشک اصابت کننده مهمه ، هدف منهدم شونده هم مهم هست و بابت نشون دادن هر منظوری ( منظور و هدف رزمایش که توسط تصاویر و ویدیوهای اون رزمایش به مخاطب خاص و عام منتقل میشه ) بایستی این دو یعنی موشک و هدف تو بهترین حالت خودشون دیده شده و نشون داده بشن . ببینید ما اونقدر که هزینه ی رزمایش میکنیم ، حتما و حتما بایستی برای هدف هم هزینه کنیم تا این پازل رسانه ایی کامل بشه . پرتابگرهای اختصاصی ، مشتی ، تر و تمیز . یکی از نکاتی که تو رزمایش قبلی خیلی خوب و زیبا به چشم اومد ، استفاده از پرتابگرهای اختصاصی ، جدید و نو بود . یادمون نره که دست کم بایستی جلوی دوربین و داخل تصاویر از پرتابگرهای اختصاصی نیرو استفاده بشه که برد رسانه ایی قابل توجهی داره . از اونور ماجرا استفاده از پرتابگرهای قدیمی و با ظاهر عهد دقیانوسی ، ذهن مخاطب رو به فرسودگی و داغون بودن تجهیزات سوق میده . این نکته فراموش نشه که تجهیزات اختصاصی مثل همین پرتابگر 8در 8 و یا 6 در 6 موجود توی رزمایش ها در ذهن مخاطب ، نشون دهنده ی کارایی ، کیفیت و تاثیرگذاری اون نیرو تو میدون عمل هست . این مطلب رو یادمون نره که پرتابگرهای موجود تو رزمایش رو قبل از استقرار شستشو داده باشیم تا نو بودن و تازگی رو نشون بدن و همینطور هم از رنگ آمیزی درست و مناسب استتار محیط استفاده کنیم . آسمون صاف و آفتابی بابت بالا بردن حداکثری کیفیت عکاسی و فیلم برداری لازم هست که قبل از تعیین زمان برای رزمایش ، از سازمان هواشناسی استعلام بگیریم که چه روزی آسمون صاف و آفتابی هست و بر اساس تفسیر هواشناسی روز و ساعت رزمایش رو انتخاب کنیم . تجهیزات مورد نیاز تیم رسانه ایی ویدیو های رزمایش رو که آدم نگاه میکنه ، حس میکنه که سخت افزار مورد استفاده زیاد جالب و توانا نیست . تو این زمینه نبایستی کوتاهی کنیم و تا حد ممکن سخت افزار ( دوربین فیلم برداری ، دوربین عکاسی و بالاخص دوربین های پرسرعت فیلم برداری ، فیلترهای موردنیاز تصویر برداری ، سیستم های مناسب مونتاژ و ادیت ، نرم افزارهای مناسب و ... ) با دست باز عمل کنیم . البته قبل از سفارش خرید ، حتما با تیم رسانه ایی مشورت بشه که بهترین انتخاب و اصولی ترین انتخاب انجام بشه که این سرمایه گذاری به نتیجه ی صحیح ختم بشه . ویدیوهای تاثیرگذار به شکل صحنه آهسته ( اسلو موشن ) . برای کارهای رسانه ایی تاثیر گذار کوتاه ، هیچ چیز جذابتر از ویدیوی صحنه ی آهسته از برخورد موشک ها و ... به اهداف نیست ( فرو رفتن موشک به داخل هدف ، لحظات شکل گرفتن موج انفجار ، پخش و پلا شدن قطعات هدف به اطراف ، نور انفجار و .. ) ، خصوصا اینکه این جور برخوردها تو فضای واقعی رزمایش ها و جنگ ها دیده نمیشه ، بنابراین هم مخاطب و هم تاثیر خودش رو داشته ، داره و خواهد داشت ( تصویر پایین از جنگاوران ) تیم رسانه ایی خیلی ساده بگم مطلب رو ، کار با کیفیت ، تیم با کیفیت رسانه ایی نیاز داره . اگر به هر دلیلی نمیتونیم از بیرون مجموعه های نظامی تیم توانایی رو برای رزمایش دعوت به کار کنیم ، خب آسمون که به زمین نمیرسه !!! همون افراد تیم رسانه ایی موجود رو که مورد اطمینان و دم دست هستن رو بفرستیم به آموزشگاه های معتبر داخلی تا به حد کفایت دوره های مناسبش رو بگذرونن و در اصطلاح عامی ، این کاره بشن . ارتباط پیوسته هر جوری نگاه کنیم ، نیاز هست که یک ارتباط پیوسته بین تیم موشکی و تیم رسانه ایی وجود داشته باشه . ببینید ما اینهمه اتاق جلسه و سالن جلسات و ... داخل مجموعه های نظامی داریم ، خب بیایم و ازشون در راه درستش استفاده کنیم . اینطور بگم که قبل از انجام رزمایش تیم رسانه ایی و نمایندگان تیم موشکی و عزیزان رده بالاتر تو یه سالن جلسه جمع میشن . عزیزان رده بالاتر هدف از رزمایش رو بیان میکنن و توضیح میدن که چه چیزی رو میخوان و باید به تصویر بکشیم . تیم رسانه ایی هم میاد و سوالات خودش رو میپرسه و نکته برداری میکنه که هیچ مجهولی براش وجود نداشته باشه . بعد از گفتگوی تیم رسانه ایی با عزیزان رده بالایی ، نوبت به گفتگوی تیم موشکی با تیم رسانه ایی میشه . به زبون ساده تیم رسانه ایی میپرسه که موشک های مورد استفاده چی هستن ، از چه جهتی ( شمال ، جنوب و ... ) قرار هست شلیک بشن . از چه جهتی و با چه زاویه ایی به اهداف میرسن ، ساعت شروع رزمایش چند هست ، شلیک ها با چه فاصله ایی انجام میشه ، موشک ها با چه اختلاف زمانی ایی به هدف و تیم رسانه ایی حاظر در اون نقطه میرسن . جایگاه تعریف شده برای تیم موشکی و تیم رسانه ایی و یا جایگاه عزیزان رده بالایی کجاست . همه ی این مطالب رو روی نقشه توضیح میدن و تفسیر میکنن ، سوالات پرسیده میشه ، ابهامات رفع میشن و این جلسه ادامه داره تا همه ی عوامل موجود توی اتاق تفهیم صد درصدی بشن . نکته ها با توجه به اینکه جنگهای واقعی زیاد به وجود نمیان ، اصل جنگ تو زمونه ی ما داخل " فضای رسانه ایی " شکل میگیره . پس میشه گفت که با کار اصولی و باکیفیت رسانه ایی ، اول باید این میدون رو فتح کنیم . فراموش نشه که میدان جنگ رسانه ایی ، مهماتش از رسانه های ما سرچشمه میگیره و هر تصویر و یا ویدیویی رو که منتشر میکنیم رو دشمنان و رقبا " فریم به فریم " روش کار میکنن تا بتونن ازش یه چماق خرکی بسازن و ازش برای کوبیدن خودمون تو این میدون استفاده کنن . نا گفته نمونه که این میدون مین مانند ، رو اگر داخلش اشتباهی کنیم ( عمدی یا سهویش مهم نیست ) با توجه به اینکه اکثر رسانه های دنیا دست اون غیر عزیزان هست ، بی برو برگرد دخلمون رو میارن و آبرومون رو میبرن . در ضمن ، این آبرو ریزی قطعا دو سر باخت هست ، یعنی هم مخاطب خارجی رو با خودشون همراه میکنن و بین المللی آسیب میبینیم و هم مخاطب داخل کشور رو از سیستم نظامی نا امید میکنن . این یه میدون جنگ واقعی هست و شوخی بردار نیست ... . اما با کار صحیح رسانه ایی ، علاوه بر اینکه جایی رو برای چنگ اندازی رقیب یا دشمن باقی نمیزاریم ، میتونیم مخاطب داخلی و همینطور مخاطب خارجی رو با خودمون همراه کنیم و به اون جا و یا منظوری که میخوایم راهنمایی کنیم . میشه گفت که به لحاظ رسانه ایی همه ی عالم منتظر و تشنه ی دیدن و جمع آوری تصاویر و یا ویدیوهای باکیفیت هستن تا به هر نحوی ازشون استفاده کنن و این ما هستیم که باید برای گرفتن بازخورد مناسب و ... بهشون خوراک مناسب بدیم . در آخر هم عرض کنم که تو زمینه ی رزمایش موشکی ، ریش و قیچی دست شما عزیزان نیروی هوافضای سپاه هست تا تو میدون عمل رسانه ایی تصاویر و ویدیو های زیبا ، با کیفیت ، آبرو دهنده و امیدوارکننده ، ثبت و ظبط کنید که کار درست رو انجام داده باشیم به امید حق تعالی ... پ ن 1_ برای دیدن نمونه کارهای به نسبت باکیفیت رسانه ایی ، میشه به بخش دفاعی و تسلیحات یوتیوب مراجعه کرد و یا ویدیو کلیپ های تبلیغاتی تسلیحات غربی و همچنین ویدیو کلیپ های محصولات نظامی ترکیه رو از نظر گذروند که مشخصا میتونه کمکی باشه برای پیدا کردن نگاه نو و جدید . 2_ رزمایش های مختلف ( و ضعف های رسانه ایی موجود در اونها که اذیت کننده هست ) رو تا یه حدودی دنبال میکنم و رزمایش موشکی اخیر و خصوصا تصاویرش حقیر رو درگیر کرد که بی رودرواسی نتونستم ازش رد بشم تا که این مطلب رو کامل تقدیم کنم . میدونم که این موضوع مورد مطالبه ی اکثر اعضای میلیتاری و علاقمندان هست . اگر این مطلب جای کار داشت ( بیشتر بابت پیشنهادات و توضیحات و لینک های ارزشمند دوستان فاضل انجمن عرض میکنم ) و اگر ارزش تایپک شدنش بود ، بعدا مدیران محترم تایپکش کنن ، اما اگر تکراری بود و مشابه داشت نیازی به تایپک شدنش نیست . 3_ اگه این مطلب به کار هر کدوم از خوانندگان یا عزیزان اومد ، استفاده ازش حلال و آزاده ... پایان
-
2 پسندیده شدهبسم ا... جلسه ششصد و چهل و هفت کلبه کرامت روز صفر و عملیات نیتروزئوس پی نوشت : این جلسه صرفاً برای بررسی آراء و اندیشه های مطرح شده و نقد انها در انجمن میلیتاری ارسال شده . این امید هست که بدون جهت گیری و پیش زمینه های ذهنی اولیه ، مورد بررسی قرار گیرد 2- تجمیع تمامی تاپیکهای مرتبط ، بیست و سوم اسفند سال 1399 خورشیدی . 3- پیشنهاد این هست که با دقت این ویدئو مورد بررسی قرار گیرد 4- تاپیک مرتبط : استاکسرونا: آن بیگناهی از دست رفته
-
2 پسندیده شدهبسم ا... ششم اسفند 1362 - ششم اسفند 1399 سی و هفتمین سالگرد شهادت سردار رشید و بی نشان سپاه اسلام ، شهید حمید باکری پی نوشت : تجمیع تاپیکهای پراکنده برادران شهید باکری ، ششم اسفند سال 1399 خورشیدی
-
1 پسندیده شدهاز سری تاپیکهای آرشیو میلیتاری لاکهید پی/اف-80 (تی-33) شوتینگ استار ( Shooting Star/T-Bird) بطور دقیق یکماه پس از فراخوان نیروی هوایی ارتش ایالات متحده در 17 ماه مه 1943 برای طراحی جنگنده ای مجهز به پیشرانه جت هالفورد H-1B محصول دی هاویلند ، شرکت لاکهید طرحی را پیشنهاد و مهلتی یکصد و هشتاد روزه را برای تحویل این هواگرد پیش بینی نمود . به این ترتیب ، لاکهید با تکیه بر قابلیتهای سرطراح مشهورش ، کلی جانسون ، طراحی هواپیمایی را اغاز نمود که بعدها P-80 نامیده شد . در ان زمان ، هواگردهای جت هنوز در ابتدای دوران خود قرار داشتند و پس از طرح های مشهور آلمانی نظیر HE-178 ( اوت 1939 ) ، مسراشمیت-262 (مارس 1942 ) و جنگنده گلاسترE-28 ( می 1941) ، جنگنده محصول بل XP-59A در اکتبر 1942 به تازگی تستهای پروازی خود را پشت سر گذاشته بود . راست : کابین پی /اف-80 چپ : پیشرانه هالفورد اچ یک-بی در این زمینه بخصوص ، صنعت هوانوردی تازه به غلیان درآمده ایالات متحده هنوز از کشورهای اروپایی عقب تر بود ، اما تصمیم ساختار نظامی این کشور بر تولید انبوه این نمونه قرار گرفته بود ، به همین دلیل بر خلاف تلاشها و طرح های قبلی جانسون ، این طرح جدید با جدیت قابل توجهی پیگیری گردید تا جایی که طرح پی-80 زودتر از معمول و در یکصدو چهل و سومین روز تحویل شد . هواگرد بل ایکس -59 ای ، نخستین جت رزمی برای سپاه هوایی نیروی زمینی ارتش ایالات متحده درجریان تستهای این پرنده ، به منظور جلوگیری از شناسایی توسط عوامل اطلاعاتی دشمن ، یک ملخ چهاره پَره در حالی یک روکش برزنتی ، بخش بالایی هواپیما را پوشانده بود به این هواپیما اضافه می شد نمونه اولیه ایکس پی-59 ای پس از طراحی اولیه ، تکنسین های فنی و گروه طراحی لاکهید با هماهنگی فرماندهان نیروی هوایی پس از دریافت مشخصات اولیه پیشرانه انتخاب شده ، کار طراحی را اولیه را آغاز نموده تا در زمان مقرر تحویل گردد . طرح اولیه XP-80 یک طرح کاملا معمولی و ساده بود ، بطوریکه بالهای مستقیم ، سطوح دُم معمولی و ارابه فرود سه گانه ای را ارائه می نمود ، با این وصف ، گروه طراحی لاکهید ، ریسک بزرگی را در خصوص طراحی بال به اجرا گذاشتند ، چرا که نسبت منظری بال بسیار کم طراحی گردید و به همین دلیل سطح جریان لایه ای که قبلاً در هیچ طرحی دیگری تست نشده بود ، مورد استفاده قرار گرفت . سروان جو کِپفورد ، ماه مه 1950 . این خلبان جنگنده پی/اف-80سی در 7 اکتبر 1950 در جریان درگیری های هوایی خونین در کُره ، کشته شد بخش ورودی های هوای XP-80 در زیربدنه و جلوتر از سطوح حمله بال قرار گرفت و پیشرانه های توربوجت آن در انتهای بدنه جاسازی شد . بخش انتهایی بدنه این جت جدید به منظور دسترسی سریع به بخش پیشرانه ، بطور کامل از بدنه اصلی هواگرد جدا میشد . با توجه به تمام نوآوری های انجام شده ، نمونه اولیه ماکآپ این جنگنده در یک بازه زمانی 2 روزه ( 22-20 ژوئیه ) ساخته شد ، در حالی که پس از ورود به خط تولید و درسالهای خدمت نیز تغییرات چندانی را بخود ندید . تصویری گویا از نحوه تعمیر/ تعویض پیشرانه جت اف/پی-80 با این وصف ، در زمان ساختن پیش نمونه ، هنوز پیشرانه به لاکهید تحویل نشده بود و تنها 7 روز قبل از اتمام مونتاژ نخستین فروند ، پیشرانه آماده گردید . در زمان تستهای استاتیکی ، بدلیل ساختار ضعیف بخش ورودی های هوا و قدرت زیاد موتور ، این قیمت بطور کامل درهم شکست تاجایی که صدمه زیادی به موتور وارد شد ، اما پس از حل تمامی این مشکلات ، نخستین XP-80 در هشتم ژانویه 1944 به پرواز درآمد و گرچه این جنگنده ها به عملیات رزمی در جنگ دوم جهانی نرسیدند ، اما کمی پیش از تسلیم المان در 15 ماه مه 1945 ، تعدادی از انها به اروپا ارسال شدند. سه نمای پی-80 شوتینگ استار / نمای جانبی بُرش خورده نسخه تک و دو سرنشینه جنگنده اف-80 (با نام رسمی P-80) در زمان ورود به خدمت ، چند رکورد سرعت از خود برجای گذاشت و تازمان خاتمه تولید نمونه های مختلفی از آن برای استنفاده از روی حاملهای هواپیمابر و اجرای ماموریتهای بمباران ، شناسایی و آموزشی عرضه شدند که نه تنها در نیروی هوایی ایالات متحده بلکه در ارتشهای اروپایی و آسیایی نیز بخدمت درآمدند . جنگنده اف-80 تا قبل از آزمایش هسته ای بلوک کمونیست ( اتحاد شوروی ) از سال 1949 تا 1953 نیروی رزمی قابل تاملی در اروپای پس از جنگ دوم ، بشمار می آمد ، اما ظهور جتهای جدیدتر با طراحی بال پسگرا (رو به عقب ) عمر رزمی آن را بسیار کوتاه نمود . تعمیر و نگهداری جنگنده پی/اف-80 برای خدمه زمینی بدلیل ساختار ساده و بازشونده این هواگرد ، در فرودگاه های خط مقدم ، چندان پیچیده بحساب نمی آمد مهمات آهنی 1000 پاوندی هوابه زمین پی/اف-80 شوتینگ استار در جنگ کره پی-80 چهار تیر مهمات 1000 پاوندی ، جمعاً 4000 پاوند مهمات را در ماموریتهای هوابه زمین می توانست حمل کند . در نخستین درگیری های هوایی پس از جنگ دوم جهانی ، (جنگ کره ) این جنگنده موفقیتهایی را در کارنامه خود به ثبت رساند ، اما با ورود نیروی هوایی ارتش جمهوری خلق چین و عملیاتی شدن جتهای جدید روسی میگ-15 ، تلفات اف-80 بتدریج افزایش یافت و به همین دلیل ، تدریجاً جنگنده های اف-86 جانشین آن شد و پس از ان ، شوتنیگ استار تنها در ماموریتهای هوابه زمین ، بکار گرفته می شد . همزمان با ، لاکیهد به نیروی هوایی ارتش ایالات متحده پیشنهاد داد تا یک هواگرد آموزشی دو سرنشینه ، براساس طرح پایه اف-80 و با سازه هوایی کشیده تر تحویل شود ولی نیروی هوایی در پذیرش ان مردد بود تا جایی که هیچ کس در این نیرو تصور نمی نمود تا محصول نهایی این پیشنهاد ، به یک هواگرد استاندارد برای دوره های آموزشی یک نسل کامل از خلبانان جت تبدیل گردد . اما این طرح با شناسه T-33 در 22 مارس 1948 به پرواز درآمد و براساس چیزی که در تاریخ هوانوردی به ثبت رسیده ، حتی از نمونه رزمی خود مشهورتر شد ، چرا که لاکهید در حدود 5691 فروند ، کانادایر ، 656 فروند ، کاواساکی ژاپن در حدود 210 فروند از ان را تولید که با محاسبه انجام شده ، 4 برابر نمونه رزمی بشمار می آمد . پی نوشت : منابع : 1- FLYERS GUIDEBOOK .P.157 2- Lockheed P-80 Shooting Star 3-Lockheed T-33 4- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 5- مولف ، جمع آوری کننده و مترجم MR9
-
1 پسندیده شدهپارادوکس های این رژیم جالبه اینقدر شوره که در داخل کشورشون هم صدای منتقدین در آمده ! از یک طرف ادعای غرامت دارن به دلیل آلودگی سواحل در اشغالشون و از طرف دیگه اعلام میکنن طی سالهای اخیر از انتقال نفت ایران به سوریه تا حد ممکن و تا انجا که تونستیم جلوگیری کردیم که البته با حمله به کانتینربر شهرکرد و از طرفی خبر و مقاله والستریت ژورنال عامل نشت نفت احتمالی که ادعا میکنن به احتمال به یقین حملات تروریستی خودشون به کشتی های تجاری بوده بطوری که از بنی گاتز این انتقاد میشه و ایشون هم با سفسطه عبور میکنن!! یکی از کارهایی که در سوریه فکر میکنم باید انجام بشه و در اولویت باشه باز پس گیری مناطق نفتی از معارضین و تروریستها است چون هم منابع را از دشمن پس گرفتی و هم این تمرکز و پتانسیل ما هم روی مسیر های دیگه میره.
-
1 پسندیده شدهچشم جدید اسرائیل با گسترش به کارگیری پهبادها در میان ارتش های جهان رقابت در میان تولید کنندگان این جنگ افزار تعیین کننده به شدت افزایش یافته است به همین دلیل تلاش برای بالا برد قابلیت های انها سطح دیگری از رقابت به خود گرفته است.در همین راستا شرکت البیت سیستمز اسرائیل که نقشی بزرگ در تامین قطعات پهبادی این رژیم دارد سامانه اپتیک کشف و شناسایی جدید از خانواده AMPS معرفی کرده است. این سامانه جدید که AMPS NG نام گرفته است از توان بسیار بالاتری نسبت به قبل برخوردار شده است.این سامانه از قابلیت SWIR یا شناسایی فرو سرخ موج کوتاه برخوردار است که به ان امکان شناسایی اهداف در شرایط گرد وغبار دود یا انواع استتارهای برپایه دود میدهد. این سامانه بر روی پهبادهای Hermes-900 یا خانواده Heron نصب میشود به گفته سازنده این سامانه قابلیت شناسایی سامانه های پدافندی دشمن از فاصله بسیار دور و عمدتا خارج از دید برای سامانه های کوتاه برد ومیان برد فراهم میسازد(در معرفی تصویر سامانه اس 300 هم دیده شده است!) . از فاصله ده ها کیلومتری با استفاده از طول موج کوتاه فرو سرخ SWIR تصویر یک زمین فوتبال از 25 کیلومتری با استفاده از طول موج متوسط فرو سرخ MWIR
-
1 پسندیده شدهبسمه تعالی 182 ظرفیت نژاد پرستی؛ تهدید جدید محیط امنیتی ایران مقدمه: در محیط امنیتی ایران همواره ظرفیت های جهادی اسلام سنی و اسلام شیعی و حتی دیگر اقوام به عنوان یک پارامتر مهم در سنجش ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این نوشته ما به بررسی مساله فوق در سمت اسلام سنی و بالاخص ابعاد نیروی انسانی آن پرداخته و می کوشیم با تحلیل وقایع دهه پیشین و جنگ های منطقه خاورمیانه از بعد کمیت و کیفیت نیروی انسانی به آن بنگریم. این مطلب با استدلال بر روند تغییرات جنگ در یمن و اهمیت نقش نیروی انسانی و کم رنگ شدن این موضوع در داخل و خارج محیط امنیتی ایران –به عنوان تهدید و آسیب- نشان می دهد که عامل نیروی انسانی –گرچه با کیفیت و کمیت ظرفیت جهادی اسلام سنی نیست- اکنون در موضوع قوم گرایی و نژاد پرستی پررنگ تر شده و لازم است که در پیش یابی های امنیتی نظامی جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش مورد نظر قرار گیرد. به طور واضح تر، در این مقاله نشان داده می شود که ظرفیت جهادی اسلام سنی که به دلیل تلاش های غرب به سمت ایران و شیعه جبهه بندی داشت اکنون ساییده شده و حداقل یک دهه برای پر شدن دوباره ی آن مورد نیاز است. ولی باقی مانده ی این ظرفیت به کمک تهدید دیگر امنیتی ایران (نژاد پرستی) آمده و به دلیل وجود ظرفیت انسانی جوان و مناسب برای اجرای پروژه های ضد امنیتی در بخش نژاد پرستی، این تهدید را بسیار برجسته نموده و به یکی از تهدیدات اساسی امنیت نظام تبدیل ساخته است. *** نیروهای جهادی مسلمان در دوران معاصر به گروه های مسلمان شبه نظامی حاضر در منطقه غرب آسیا، شمال تا نواحی آفریقا گفته می شود که عمدتا از اهل سنت هستند. اولین نمود عمده از این گروه ها و جذب گسترده و سازمان یافته افراد در آنها را می توان در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق دید. با شروع اشغال افغانستان در سال 1979 تشکیل گروه های شبهه نظامی مسلمان غیر دولتی - اگرچه در برخی موارد حمایت هایی از سوی برخی دولت ها از آنها می شد – برای مبارزه با اشغال شوروی و ساقط کردن دولت کمونیست دست نشانده مسکو آغاز شد. این گروه ها که مجاهدین نامیده می شدند را می توان تشکیل دهنده دومین موج از سه موج مبارزه با اشغال سرزمین های اسلامی از سوی مسلمانان در طی چند دهه اخیر دانست. اولین موج که یک مبارزه دولتی بود با اتحاد ها و حملات چند باره دولت های عرب علیه اشغال فلسطین توسط رژیم اسرائیل شروع شد که پس از چند دهه و چندین دوره جنگ و درگیری نهایتا با شکست های پی در پی دولت های مسلمان و پذیرش اشغال، و در نهایت به صلح و عادی سازی روابط نا نوشته با اسرائیل که در ایام اخیر به صورت "نوشته" نیز درامد، منتهی شد. پس از ناکامی موج دولتی و سرخوردگی های پس از آن، مبارزه با اشغال افغانستان از سوی یک دولت کمونیست و ضد دین، این بار به دور از سازش کاری ها، خیانت ها و بی کفایتی های دیکتاتور های عرب، و توسط جریان های مردمی بر پایه ی ایمان و جهاد در راه خدا برای مبارزه با اشغال کفار شکل گرفت. این بار خصوصا با توجه به جغرافیای افغانستان که فرصتی بی بدیل برای جنگ چریکی و نا منظم ایجاد می کرد، پیروزی های بدست آمده تبدیل به بارقه امیدی شد که شکست اشغال گران را ممکن نشان داد و تعداد انبوهی از مردان جوان را جذب گروه های مجاهدین کرد. از معروف ترین گروه های جهادی در افغانستان که در آن ایام شکل گرفتند می توان از القاعده نام برد. القاعده به معنی پایگاه برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان «قاعدة الجهاد» است. گفته می شود که در ابتدا این سازمان را «جبهه بینالمللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» مینامیدند. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلحکردن و آموزش مجاهدین داوطلب جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. پس از کشته شدن اسامه بن لادن و در زمان رهبری ایمن ظواهری، این سازمان با گروه جهاد اسلامی مصر ادغام شد ووجهه بین المللی آن تقویت شد هر چند که بنا به گفته جهادیون ناراضی (عمدتا عراقی) درکادر اصلی سازمان از ابتدا مناصب امارت و فرماندهی عمدتا به اعراب سعودی و یا خلیجی تعلق داشت. همین روحیه به عنوان مهم ترین عامل داخلی دست به دست برخی عوامل خارجی داد و در برهه های مهمی انشعاباتی ازین سازمان بزرگ صورت گرفت. اولین مورد مهم مساله طالبان بود که گذشته از مدیریت و فرماندهی غیر بومی در سطوح بالا در زمان پایان یافتن ایام اشغال شوروی در افغانستان دو موضوع، اشعابات را تسریع کرد. مساله اول معامله آمریکا با شوروی بر سر خروج امن این کشور از افغانستان و نیز هم زمان ترور مشکوک تعدادی از رهبران عالی رتبه مجاهدین بود و مساله دوم دخالت گسترده سازمان اطلاعات[1] ارتش پاکستان، با همراهی عربستان سعودی برای ساخت نیروهای پراکسی و الت دست برای خود بود. با پشتیبانی، آموزش و هدایت ISI پاکستان، منابع مالی و آموزگاران مذهبی وهابی عربستانی، در چند هزار مدرسه اسلامی پاکستان نسلی از دانش آموزان افغان با افکاری افراط گرایانه با ریشه های وهابی و حنفی دیوبندی تربیت شدند که در سال های بعد طالبان نامیده شدند. در دهه های بعد هرچند فعالیت طالبان عمدتا به داخل مرز های افغانستان محدود بود، اما سایر گروه های جهادی در سراسر منطقه، در مناطقی که دولت های دیکتاتور اسلام ستیز، جمعیت های اهل سنت بزرگ با زمینه ترویج افکار تکفیری و افراط گرایی، و فقر و بی عدالتی اقتصادی بی داد می کرد، این گروه ها شروع به تشکیل و گسترش کردند. این بار حتی مناطق جنوب تا جنوب شرق آسیا نیز به حوزه نفوذ این گروه ها اضافه شد، در حالی که القاعده با داشتن سازمان گسترده تر و انجام عملیات های متعدد به خصوص در 11 سپتامبر، کماکان پر آوازه ترین نام بود. در یک برداشت کلی تفکرات و ایدئولوژی های گروه های فوق را می توان ذیل 2 گروه کلی تقسیم بندی کرد: - گروه های ریشه دار تر همچون القاعده عمدتا پیرو سلفی گری با سویه های اخوانی، که افکار سید قطب در بین شان محبوبیت دارد. این گروه ها به نسبت کمتر رگه های تکفیری و ضد شیعی از خود نشان می دهند و تا قبل از ایام اخیر به رغم دریافت برخی حمایت ها از برخی دولت ها، سعی داشتند خود را مستقل و بدون وابستگی دولتی نشان دهند. - گروه های با گرایش وهابی-تکفیری غلیط تر. این گروه ها عمدتا و به خصوص پس از جریان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 با اشنقاق از گروه های جهادی دسته اول پدید آمدند. از مهمترین سرکردگان و پدران این گروه ها می توان از ابومصعب الزرقاوی نام برد. تکفیر، دشمنی شدید با شیعیان و آلت دست شدن دولت های دیگر به خصوص ال سعود که رویکرد ضد اخوانی را نیز در میان ایشان در پی داشت، از خصایص بارز این گروه ها است. از معروف ترین این گروه ها می توان از داعش نام برد. ما همه ی این ظرفیت را "ظرفیت جهادی اسلامی سنی" می نامیم. واقعیت این است که در تحلیل عمیق بایستی ریشه های تمدنی این ظرفیت مورد مطالعه قرار گیرد. تلاش های عربستان، پاکستان، غرب و یا حتی ایران برای افزایش یا کاهش این ظرفیت و یا جهت دهی آن امری روبنایی است و به دلیل اصل وجود چنین ظرفیتی در منطقه است. مهم ترین زمینه ی این ظرفیت شاید احساس حقارت ناشی از سرخوردگی تمدن اسلامی در مقابل تمدن صلیبی-یهودی است که پس از شکست اندلس تاکنون ادامه داشته و به جز مدت اندکی در دوران امپراطوری عثمانی هرگز ترمیم نشده است. آنچنان که پیشتر گفته شد این گروه ها به رشد و نمو خود در هر آنجا که فرصت آن محیا بوده است به خصوص در سطح خاورمیانه ادامه می دادند تا آنکه بهار عربی و سقوط دولت های دیکتاتور سکولار عرب و جنگ داخلی در سوریه فرصتی بی بدیل برای رشد و زمین های بازی جدیدی برای حضور و طبیعتا بازی خوردن ایشان با توهم نقش آفرینی عمده برای ایشان فراهم آورد. خلا دولت های مرکزی مقتدر، رشد احساسات و هیجانات انقلابی، اشتیاق شدید برای اسلام گرایی پس از دهه ها دیکتاتوری سکولار و لائیک و وجود زمینه های مستعد دموگرافیک و مذهبی از مهمترین عوامل موثر در این تحول بودند. انبار های بزرگ سلاح در کشور های درگیر نا آرامی که به دست شبه نظامیان افتاده بود به خصوص در لیبی و سوریه در کنار پول و ثروت کشورهایی چون عربستان و قطرکه سعی در سودجویی از این پتانسیل جهت پیشبرد اهداف و تصویه حساب های سیاسی خود داشتند چونان هیزمی بود که بر این آتش ریخته شد. در ابتدای امر با نقش آفرینی حکام حاشیه خلیج فارس بالاخص قطر سیل نیروهای جهادی از تمام ظرفیت جهادی اسلام سنی از تمام جهان اسلام مکیده شده و به درون سوریه پمپاژشد. این حرکت موجب ایجاد یک نیروی سوم در کنار دو نیروی اولیه ابتدایی (1.دولت علوی اسدیست 2. بدنه عمدتا سنی جدا شده از ارتش و دیگر اقوام حاشیه نشین ناراضی سوری) شد. به دلیل گستردگی زمین های فتح شده در ابتدای ورود جبهه النصره و عواید مالی چشم گیر این جهاد (اعم از کمک های خارجی و عواید ناشی از اشغال) اختلافات همیشگی بین امرا و فرماندهان و کادر میدانی بروز کرد واین بار بدنه جهادی عراقی یک بار برای همیشه ازین سازمان جدا شد و با شعار "برابری نژادی" و اعطای امارت و فرماندهی های سطوح بالا به خارجیان انشعاب کرد. داعش در ابتدای خروج به دلیل اینکه به بودجه خارجی مستقیمی وصل نبود شروع به پیشرفت در مناطق دارای درآمد داخلی نمود و در سال های اول دارای حداقل خطوط تماس درگیری با دولت بود. بیشترین تلاش داعش با یک استراتژی صحیح در سال های اولیه بر کار فرهنگی و تبلیغات و همچنین ایجاد منابع درآمد ( پیشرفت در مناطق نفتی) متمرکز شد و به دلیل جذاب بودن ایده اصلی بسیار موفق ظاهر شد. البته پس از تثبیت موقعیت داعش روابط در سطوح مختلف را با دولت های منطقه و فرا منطقه ای شروع نمود ولی همواره سعی می نمود که استقلال و فاصله خود را ازیشان حفظ نماید. در این بین عراق هرچند در دوران بهار عربی در دوره پسا صدام به سر می برد، ولی در تمام سال های پس از اشغال همواره محل نزاع و درگیری گروه های تندرو و تروریستی وهابی همچون جماعت توحید و جهاد بود، این موارد در کنار ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی، این کشور را نیز به جرگه کشورهای جولانگاه گروه های جهادی افراط گرا ضمیمه کرد و مناطق وسیعی از آن برای سال ها تحت سلطه دولت اسلامی عراق و شام "داعش" درامد. نکته مهم در مورد استفاده از ظرفیت جهادی اسلامی سنی آن بود که در داستان بهار عربی، پس از سرنگونی چند دیکتاتور در کشور های مختلف منطقه، کشورهایی چون عربستان و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس با کمک سرویس های اطلاعاتی غربی با حمایت مالی و تسلیحاتی و نفوذ سازمانی در این گروه ها از سویی سعی داشتند که این آتش را از تخت دیکتاتوری های خود دور نگاه دارند، از سوی دیگر آن را به ابزاری برای بسط نفوذ خود و براورده ساختن اهداف سیاسی خود و شرکای غربی شان که شامل تامین امنیت اسرائیل بود، بدل ساختند. جریان مبارزه ای که برای مبارزه با اشغال گری و آزادی سرزمین های اسلامی شکل گرفته بود، این بار تبدیل به ابزاری شد جهت تامین امنیت اشغال گر و از میان برداشتن معدود دولت هایی چون سوریه، ایران و عراق که کماکان موضع آزادی خواهانه خود را در برابر اشغال فلسطین حفظ کرده بودند. از سرریز نیرو تا کمبود نیرو: در سال های طولانی جنگ سوریه بارها شاهد کوچ نیروهای جهادی از کشور های مختلف منطقه، به خصوص از عراق و شمال آفریقا بودیم. به این گروه ها نیروهای جهادی با تجربه و کارآزموده چچنی که آنها نیز در مسیر مشابهی طعمه تفکر مسموم وهابی گری و تکفیر شده بودند اضافه شدند. در ایام این جنگ به کرات با همجوشی و یا شکاف گروه های جهادی گروه های جدیدی تشکیل می شد. نحوه بازی غرب در بازی گرفتن از دولت های سنی منطقه برای بهره برداری از ظرفیت جهادی اسلام سنی بسیار هوشمندانه بود ولی مقاومت ایران به همراه گروه های هم پیمان (عمدتا عراقی، افغان و ندرتا پاکستانی) و ادامه جنگ و تقویت توان دولت مرکزی در سوریه این طرح هوشمندانه را با نقطه ی ضعفش روبرو کرد: ظرفیت جهادی تولید شده در سال تعداد معدودی است و نیروهای پمپاژشده در سوریه حاصل انباشت سال های طولانی ازین ظرفیت بود! نهایتا با حمایت های ایران و روسیه عرصه بر این گروه ها تنگ آمد. زمین های بیشتری روزانه از دست آنها خارج و نفرات جنگ آور بیشتری هر روز از ایشان کشته می شد. با شکست داعش و عقب نشینی دیگر گروه های جهادی از سرزمین هایی که قبلا در اختیار داشتند، توان رزمی این گروه ها روز به روز کمتر شد که این بار منجر به اتحاد اجباری این گروه ها و تشکیل گروه های کمتر و کم تعداد تر شد. در نهایت با توسعه طلبی ها و سودجویی های دولت رجب طیب اردوغان که ارتش این کشور را به طور غیر قانونی وارد بخش هایی از خاک سوریه کرد، مناطقی در شمال سوریه و منطقه ادلب به عنوان آخرین مامن اخرین گروه های بزرگ جهادی در خاور میانه باقی ماند. نهایتا علاوه بر سرخوردگی عمیق در بین خود نیروها ناشی از شکست عظیم پروژه سوریه، سرنوشت گروه های عمده نیروهای جهادی در منطقه این گونه شد که: - نیرو های وهابی تکفیری که مورد حمایت عربستان و خلیجی ها بودند تقریبا از بین رفته و جز گروه های کوچک پراکنده شده در مناطق حاشیه ای و دور دست از ایشان باقی نماند. این مساله منجر شد در ماجراجویی های بعدی آل سعود در یمن، دست این کشور از نیروی انسانی جهادی کار آزموده و با تجربه خالی شود و به رغم داشتن برتری کامل مالی، تسلیحاتی به خصوص هوایی و لجستیکی در یمن نتواند کار مهمی از پیش برد و گروه کوچکی چون انصار الله با نفرات و امکانات محدود، بدون هیچ گونه توان رزمی کلاسیک راه آنها را بر روی زمین سد کرده و شکست های پی در پی بر آنها وارد سازد. گرچه ساختار بدوی یمن اجازه مانورهای بی نظیری را در صورت وجود یک ظرفیت با کیفیت از نیروهای جهادی خارجی به عربستان می داد ولی حتی داعش نیز که با تنفس مصنوعی عربستان در یمن اعلام موجودیت نمود به زودی خاموش شد. لذا به نظر می رسد حرکت انصارالله در مورد کشور یمن به دلیل خالی شدن خزانه نیروی انسانی ظرفیت جهادی سنی حرکتی هوشمندانه بوده است. داستان مشابهی نیز برای حمایت از نیروهای خلیفه حفتر در جنگ داخلی لیبی رخ داد. - در سمت دارای رگه اخوانی که به دلیل عقاید نزدیک تر به دولت اردوغان نزدیک شده بودند تنها تعداد محدودی در منطقه ادلب باقی ماندند. اما این پایان راه باقی مانده های جهادیون سوریه نبود. ترکیه پس از آنکه تمام سرمایه گذاری های مالی، سیاسی و نظامی اش در سوریه به شکست انجامید، سعی کرد از سرمایه جهادی باقی مانده برایش جهت قمار کردن در سرزمین های دیگری به منظور بسط نفوذ و قدرت دولت خود بهره ببرد. مهمترین این موارد دخالت نظامی ترکیه در لیبی و منطقه قره باغ بود. در هر دوی این مناطق ترکیه اقدام به پشتیبانی گسترده نظامی در حوزه توپخانه، پوشش هوایی و سامانه های پدافندی و جنگ الکترونیک کرد. هرچند این اقدامات نقش موثری برای تضعیف طرف های مقابل در هر دو منازعه داشتند، اما در نهایت نتیجه جنگ باید روی زمین مشخص شود. جایی که ریسک تلفات نیروی انسانی به شدت بالا است و هزینه های سیاسی و داخلی دخالت نظامی در خارج از مرز ها را به شدت بالا می برد. اینجا بود که اردوغان شروع به انتقال باقی مانده نیرو های جهادی به میادین رزم کرد، ابتدا در لیبی و سپس در قره باغ. این نیروهای جهادی که از سویی سال ها تجربه جنگی را در چنته داشتند و آب دیده شده بودند و از سوی دیگر پشتیبانی هوایی خوبی از ترکیه دریفات می کردند توانستند پیروزی های خوبی بدست آورند و طعم شکست های سخت را به نیرو های خلیفه حفتر در لیبی و ارمنستان در قره باغ بچشانند. اما در کنار پیروزی ها واقعیت دیگر آن است که هزنیه این اقدامات گزاف بود. تعداد اندک باقی مانده از جنگ آوران جهادی با تجربه با بکار گیری در هر دخالت نظامی خارجی به عنوان مزدور به سرعت کمتر و کمتر می شود. در هر درگیری صد ها نفر از آنان کشته می شود و یا توان رزمی خود را به دلیل جراحت از دست می دهد، و پایانی نیز برای این جنگ ها در سزمین های بیگانه دیده نمی شود، دیروز در لیبی، امروز در قره باغ و فردا شاید در اتیوپی ... دور نیست زمانی که از ذخیره انسانی این گروه از نیروهای جهادی نیز چیزی باقی نماند. از دید یک دولت شیعه همچون ایران، در نگاه نخست این می تواند خبر خوبی باشد. چه چیزی بیشتر از از بین رفتن جنگ جویانی که شیعیان را کافر دانسته و خونشان را حلال می دانند می تواند بیشتر امنیت اقلیت شیعه را تامین نماید! واقعیت تلخ اما آن است که این افراد ذخایر انسانی و رزمی دنیای اسلام بودند، ذخایری که درابتدا نه برای مسلمان کشی و برادر کشی، نه برای به آتش کشیدن و ویران کردن سرزمین های اسلامی، بلکه برای آزاد سازی سرزمین های اسلامی همچون فلسطین، بوسنی، چچن و افغانستان شکل گرفته بودند، ذخایری که می توانستند موجب تقویت جبهه مسلمین در برابر اشغال گران اجنبی باشند. ظرفیتی که می توانست برای مبارزه با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین های فلسطین از جمله قدس شریف بکار گرفته شود و نه تامین امنیت رژیم اشغال گر قدس با زمین گیر کردن دشمنان اسرائیل و تامین منافع امنیتی آمریکا و اسرائیل در منطقه. ولی متاسفانه این فرصت نیز همچون بسیاری دیگر از فرصت های تاریخی یک بار برای همیشه بر باد رفته و بعید است که سال های طولانی چنین ظرفیت تولید شود. تصویری از تروریست های سوری و پانترک در نزدیکی مرز ایران. نفر سمت چپی با دست سرزمین های ایران را نشانه رفته است، و نفر راستی علامت نژاد پرستانه گرگ های خاکستری را نشان می دهد. تروریسم، خطری قدیمی در پوستینی جدید اگرچه تهدید تروریسم تهدید جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران نبوده است، اما در دهه اخیر این تهدید عمدتا رنگی مذهبی داشته که طرف مقابل در آن گروه های تکفیری/سلفی/تندرو بوده اند. این گروه ها در منطقه برای سالیان متمادی سعی داشته اند ایران را نیز در آتش فتنه های خانمان سوز اقدامات تروریستی شان بسوزانند ولی به 2 دلیل عمده تلاش های آنان ناکام مانده است. نخست آنکه با مجاهدت ها و جان فشانی های رزمندگان محور مقاومت و شهدای حرم و نقش ویژه ای که شهید سپهبد سلیمانی بر عهده داشت، مقابله با فتنه در نطفه آن قبل از رسیدن به مرز های ایران اسلامی به عنوان راهبرد ایران تعریف شد. دوم آنکه این گروه ها در مناطقی در خاورمیانه موفقتر بودند که اولا جامعه شیعیان در اقلیت بودند و منابع انسانی برای جذب نیرو های تندرو و تکفیری از میان مذاهب دیگر در دسترس بود؛ دوم این مناطق عمدتا کشورهایی بودند که دولت مرکزی در آن فاقد قابلیت های لازم برای بر قراری نظم و امنیت بود و یا این قابلیت ها را از دست داده بود. در جامعه ایران اما با قدرت حکومت مرکزی و نیز اکثریت جمعیتی شیعه اساسا زمین بازی چندانی برای این گروه های تکفیری وجود نداشت و اقدامات آنها به معدود موارد بمب گذاری و ترور کور شهروندان خلاصه شد. اما به موازت این جریان با ریشه مذهبی، جریان خطرناک دیگری نیز سال ها در مناطق مختلف کشور در حال ریشه دواندن و فساد بود که مرتبا با هشدارهای کارشناسان و دلسوزان همراه بود که توامان با نادیده انگاری و بی کفایتی از سوی برخی نهاد های حاکمیتی همراه می شد. این خطر که در سال های اولیه انقلاب نیز در شکل تجزیه طلبی و قوم گرایی خود را نشان داده بود این بار با ریشه های قوی نژاد پرستانه از کشورهای همسایه همراه شده است. هویت زدایی های ناآگاهانه و بعضا سازمان یافته از سوی نهاد ها و اشخاص وابسته به حاکمیت، بی برنامگی فرهنگی و انفعال محض در برابر جعلیات و دست اندازی های فرهنگی-تاریخی-هویتی بیگانگان را می توان از مهم ترین دلایلی بر شمرد که به این فتنه دامن زده است. امروز شدیدترین و فاشیستی ترین نوع این تفکرات در ایران را در مناطق محروم جنوب شرقی و میان اهل سنت در مناطق غربی نمی توان یافت بلکه پایگاه آن در منطقه ای از کشور است که از توسعه یافته ترین و صنعتی ترین مناطق کشور بوده، و در میان جمعیتی دیده می شود که نه اهل سنت و یا سلفی و امثالهم، که از پایگاه های سنتی جمعیت معتقد شیعه در ایران بوده است. تروریست های سوری که پرچم ترکیه را به همراه دارند در پی کمرنگ شدن پیوند های فرهنگی، هویتی، و حتی مذهبی بین ایران و منطقه قفقاز در دو قرن پس از جدایی این مناطق؛ در چند دهه اخیر این روند تشدید شده است. از عوامل تشدید بایستی به فعالیت های گسترده پان ترکسیم، دین زدایی و جعل تاریخ از یک سو، و از سوی دیگر انفعال و کم توجهی جمهوری اسلامی به این مساله در منطقه قفقاز و حتی مناطق شمال شرقی داخل خاک خودی اشاره نمود. اکنون می توان گفت که اولویت ژئوپلتیک جدی و حیاتی برای ایران در این مناطق باقی نمانده است. علاوه بر اینکه منطقه قفقاز جنوبی، به خصوص جمهوری آذربایجان تبدیل به ترمینال حضور و فعالیت سرویس های امنیتی و جاسوسی اسرائیل علیه ایران شده است و فراتر از این ، جمهوری آذربایجان روابط گسترده نظامی و اقتصادی نیز با این رژیم بر قرار ساخته است. دامنه فعالیت اسرائیل تا آنجا بود که بر طبق برخی گزارشات مبدا پهپاد هرمس 180 اسرائیلی که چند سال قبل به حریم هوایی ایران تجاوز کرد جمهوری آذربایجان بود. این کشور نسبت به مرز های دریایی و زمینی ایران چشم طمع داشته و به شدت از فعالیت های تجزیه طلبانه در داخل ایران حمایت می کند. از سوی دیگر با توجه به حضور جمعیت چندین میلیونی اقوام آذری زبان در ایران که در بین گروهی از آنان تبلیغات تجزیه طلبانه و جعل تاریخی-هویتی رواج و باورمندی قابل توجهی داشته زمینه روز تهدید را روز به روز بیشتر می کند. "آذربایجان جنوبی ایران نیست" در ورزشگاه یادگار امام تبریز در دههی اخیر شاهد کشورگشایی "نیابتی" و افزایش نفوذ بیمهابای ترکیه و «رجب طیب اردوغان» در جایجای خاورمیانه و شمال آفریقا بودهایم. از دامن زدن به آتش سوریه و دستدرازی به سرزمینهای کردنشین این کشور، نفوذ و بمباران مستمر بخش شمالی کردستان عراق تا فعالیت مستقیم در پس دولت وفاق لیبی. اکنون اما کارزار قرهباغ / آرتساخ - در لوای مناقشهی قدیمی بین ارمنستان و آذربایجان - صحنهی قدرتنمایی ترکیه در مقابل سایر بازیگران منطقه است. با انتقال تروریست های سوی از شمال سوریه توسط ترکیه و از طریق خاک این کشور به منطقه قفقاز این تهدیدات جنبه دیگری نیز یافت. یال تکفیری تروریسم که فرسنگ ها دورتر از مرز های ایران درهم شکسته بود با پول، تجهیزات و حمایت ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان حامیان این جریان نژاد پرست با قشون تروریست های نژاد پرست دست داده و در نقطه صفر مرز ما مستقر شدند، دقیقا همان اتفاقی که برای جلوگیری از رخ دادن آن دریایی از خون بهترین جوانان اسلام هزینه شده بود. نتایج ایجاد کوریدور ترکی برای محیط امنیتی ایران: با شکست تحقیر آمیز ارمنستان از آذربایجان، که به نابودی ارتش این کشور انجامید پاشینیان در توافق نامه ای تهدات و امتیازات قابل توجهی را در اختیار طرف آذری قرار داد. بخش بسیار مهم و جنجالی در این توافق کوریدوری ست که در امتداد رود ارس از آذربایجان به نخجوان و ترکیه از درون سرزمین های تحت حاکمیت ارمنستان مرتبط می شود. با در اختیار گرفتن این کوریدور از جهات متعددی خطرات جدی متوجه جمهوری اسلامی ایران می شود. · نخست آنکه برای اولین بار، ترکیه مسیر زمینی مستقیمی به قفقاز جنوبی و سواحل دریای خزر پیدا می کند. این مهم این دولت را بیش از هر زمان دیگری در تمام دوران ترکیه مدرن در برتری ژئوپلتیک قرار می دهد و گامی ست مهم در جهت تحقق رویای قدیمی سرزمین های ترک. · دوم آنکه با توجه به آنکه ترکیه و آذربایجان در این جنگ در مقیاس قابل توجهی از توان رزمی گروه های تروریستی سوری که تجربه جنگی ارزنده ای را نیز در میادین نبرد سوریه به دست آورده بودند استفاده کردند، این مسیر دسترسی مستقیمی جهت انتقال باقی مانده نیرو و منابع انسانی جهادی و تامین تدارکات از ادلب در شمال سوریه تا نقطه صفر مرزی ایران و قفقاز جنوبی فراهم می آورد. در واقع سنگر بندی هایی که مدافعین حرم و رزمندگان محور مقاومت از دمشق تا بغداد برای جلوگیری از رسیدن تروریست ها به مرز های ایران انجام داده بودند از این مسیر دور زده می شود. · سوم، با توجه به جمعیت قابل توجه گروه های نژاد پرست تجزیه طلب در مناطق شمال غرب، خصوصا آذربایجان شرقی، این نیروها در پی دست دادن در دو سوی ارس و تحقق رویای خود در جدا سازی خاک ایران خواهند بود. ایجاد آشوب و تسلیح هسته های عملیاتی این نیروها در داخل خاک ایران از مواردی ست که پیشبینی می شود به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. در واقع تا همین امروز نیز چندین محموله قابل توجه اسلحه با مبدا ترکیه در داخل ایران کشف و ضبط شده است. این مساله به ویژه از آن جهت که جمهوری آذربایجان با دشمنان قسم خورده ایران اسلامی همپیمان شده، و ترکیه چشم طمع به خاک ایران دارد، و خصوصا دولت ترکیه به خاک ایران به چشم پلی برای اتصال زمینی به آسیای مرکزی می نگرد اهمیت دوچندانی می باید. · چهارم، احتمال می رود ترکیه، صحنه منازعه قره باغ را به صفحه شطرنج دیگری برای پیشبرد رقابت منطقه ای خود با ایران تبدیل سازد که می تواند ریسک های امنیتی و نظامی قابل توجهی به همراه داشته باشد. · پنجم، این کوریدور مسیر دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را کاملا قطع ساخته و مرز های زمینی ایران با این منطقه را کاملا تحت تسلط ترکیه در می آورد، این موضوع هم از جهت ژئوپلتیک موجب تضعیف ایران می شود و هم روسیه و دیگر همسایگان را در برتری نسبی ژئوپلتیک نسبت به ایران قرار می دهد. · ششم، این کوریدور حتی به لحاظ اقتصادی ریسک های جدی را متوجه ایران می کند. تغییر مسیر تزانزیت کالا به شکل انبوه، قطع ترانزیت کالا به نخجوان از خاک ایران، و تغییر مسیر شاه راه های انتقال انرژی از تبعات جدی این مساله می باشد. جمهوری آذربایجان برای دسترسی به نخجوان و ترانزیت به این منطقه، و فراتر از آن دسترسی زمینی به ترکیه همواره نیازمند عبور از مسیر ترانزیتی ایران بوده است. این مساله علاوه بر وابستگی این کشور به ایران منافع تجاری را نیز برای ایران به همراه داشت. این کوریدور پتانسیل قابل توجهی برای یک شاه راه انرژی جدید در قفقاز ایجاد می کند که منابع انرژی آذربایجان و دریای خزر را در مسیری کوتاه و بدون نیاز به عبور از خاک ایران به ترکیه و سپس به اروپا می رساند. حذف ایران از مسیر ترانزیت انرژی قفقاز و نیز تسهیل مسیر برای رقبای ایران در بازار انرژی از جمله خطرات اقتصادی این کوریدور ارزیابی می شود. اقدامات پیشنهادی · به دلیل وجود ظرفیت انسانی نسبتا موثر در تهدید مورد نظر، اتخاذ جدی و بی مهابای سیاست تحمل صفر از سوی جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی توصیه می شود. این سیاست به طور هم زمان در میادین سیاسی، رسانه ای و به ویژه عملیات گسترده نظامی لازم است پیگری شود. در واقع نه یک عملیات سیاسی، که یک عملیات رزم چند بعدی (هیبریدی) در تمامی اشکال خود باید پیگیری شود. · پذیرش هرگونه تغییر در مرز های بین المللی در هر دو حوزه سیاسی و نظامی باید به کلی رد شود. · در حوزه رسانه ای و جنگ نرم، بایستی توجیه پذیری داخلی و خصوصا بین المللی اقدامات قاطع نظامی مد نظر قرار گیرد. گروه های تروریست نژاد پرست تاکنون با جنایات خود به کرات خوراک رسانه ای و عملیاتی لازم را فراهم آورده اند و لازم است با مانور های رسانه ای گسترده از آن بهره گیری شود. مورد ظن بودن ترکیه و سیاست های تهاجمی آن در دیگر نقاط، در بین دولت ها و ملت های غربی خصوصا اروپا، مورد دیگری ست که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. · در بخش اقدامات سخت، این اقدامات باید کوتاه، خاتمه دهنده و وحشت گستر باشند. جمهوری اسلامی ایران به درگیری های متعدد و پراکنده، و یا جنگ فرسایشی در مرز های خود نیازی ندارد. از این روی این اقدامات آنچنان که گفته شد در راستای پیاده سازی سیاست تحمل صفر، باید با قاطعیت هر چه تمام تر، با قدرت حتی به مراتب بیش از حد نیاز، و با اشراف اطلاعاتی کامل صورت گیرد. · لازم است در کل مناطق شمال ارس، به ویژه در محدوده کوریدور مورد بحث عملیات های نظارتی، جاسوسی و شناسایی گسترده و مداوم اجرا شود. هر تحرک مشکوکی با سنگین ترین قدرت آتش سرکوب شود، هر گونه پاسخ احتمالی طرف مقابل با شدید ترین اقدامات در نطفه خفه شود. چنانچه برای زدن هدفی مشکوک، رهاسازی بمبی 20 کیلویی از یک پهپاد لازم باشد، با صرف 2 بمب 1 تنی که از جنگنده رها شود، آن هدف باید از بین برود. چنانچه یک راکت کوچک تحرک تروریست ها در حاشیه مرزی را بتواند متوقف سازد باید از موشک های سنگین و قدرتمندی استفاده شود که جدی و قاطع بودن اراده جمهوری اسلامی ایران را در تامین امنیت ملی و مبارزه با تروریسم به خوبی نمایش دهد. این اقدامات باید به نحوی باشد که چنانچه طرف مقابل بخواهد در یک اقدام انتقام جویانه یک گلوله خمپاره به سمت یک پاسگاه مرزی شلیک کند، به این گمان برسد که احتمالا یک نهاد دولتی در باکو با شلیک موشک های بالستیک و کروز با خاک یکسان خواهد شد. گرچه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است بت نگویید شکستیم که بت گر باقی است [1] ISI (Inter Servise Inteligence ) Multi domain warfare
-
1 پسندیده شدهقسمت دوم 2- بمب افکن های با سابقه (B-52 و B-1) مجهز به تسلیحات دورایستا توانایی دیگری که رهبران نیروی هوایی قصد دارند در بازه زمانی 2025 تا 2030 حفظ کنند ، توانایی ارائه شده توسط بمب افکن های قدیمی مانند B-52 و B-1 است که مجهز به سلاح های دور ایستا هستند. انتظار نمی رود این دارایی ها در برابر پدافند هوایی دشمن در آینده زنده بمانند ، اما آنها می توانند خارج از رینگ پدافندی دشمن اقدام به پرتاب مهمات دوربرد نمایند و به این صورت تعداد زیادی از اهداف را در معرض خطر قرار دهند. متأسفانه ، این تجزیه و تحلیل نشان می دهد که استقرار این بمب افکن ها در ترکیب با جنگنده های ضربتی کوتاه برد نیز به پایداری در بحران کمک نمی کند. همانطور که در نمودار مشخص است ، بمب افکن های قدیمی با سلاح های دورایستا از حمله غافلگیرانه نسبتاً ایمن خواهند بود ، زیرا فراتر از محدوده SRBM و MRBM حریف هستند. با این حال ، حداقل به طور مستقیم به قدرت تهدیدات بازدارنده ایالات متحده کمک زیادی نمی کنند. ، حتی نسخه برد بلند (AGM-158B JASSM-ER) با توجه به دامنه سیستم های پیشرفته SAM که انتظار می رود دشمنان آینده داشته باشند ، دسترسی محدودی به فضای هوایی حریف خواهد داشت ، به دلیل هزینه زیاد این مهمات ، موجودی نیروی هوایی نسبتاً کم خواهد بود. آنها احتمالاً در چند روز اول جنگ علیه یک حریف توانمند هزینه می شوند. این نیز توانایی سیستم سلاح را در ایجاد تهدید بازدارنده تثبیت کننده محدود می کند. مسائل پیچیده هستند ، حتی اگر بمب افکن ها فوق الذکر از حمله یک دشمن جلوگیری کنند ، ولی هنوز یک دارایی نامناسب برای حمله غافلگیرانه ایالات متحده میباشند. اگر تعداد زیادی از بمب افکن های دورایستا به گشت زنی بپردازند ، رهبران دشمن ممکن است باور کنند که دقیقاً حمله ای غریب الوقوع در انتظار است. این ویژگی باعث به خطر افتادن جنگنده های ضربتی آمریکا که در نزدیکی دشمن مستقر هستند خواهد شد. اگر برای خنثی سازی این آسیب اقدام به عقب بردن جنگنده های ضربتی کنند، نتیجه آن باعث کاهش نرخ جابجایی میشود و قدرت آنها را به طور قابل توجهی کاهش می دهد. با دیدن این وضعیت ، یک دشمن ریسک پذیر ممکن است به یکی از دوستان منطقه ای ایالات متحده حمله کند ، آنها شک خواهند کرد که نیروهای حمله کننده ایالات متحده می توانند قدرت آتش مناسبی برای شکست آن از دور فراهم کنند. یک از مزیت های این سیستم استفاده از آنها به همان شیوه ای است که در درگیری های قبلی استفاده شده است: در حملات ناگهانی علیه تاسیسات اصلی دفاع هوایی ساحلی و مقرهای فرماندهی و کنترل در IADS حریف. چنین استفاده هایی زمینه را برای نفوذ جنگنده های ضربتی به حریم هوایی و انجام موثرتر مأموریت هایشان کمک میکند. 3 - به کارگیری جنگنده های ضربتی (F-35) از فاصله دور برای کاهش آسیب پذیری ها در مورد قبلی ، فرماندهان مشترک می توانند جنگنده های آمریکایی را به مراکزی فراتر از SRBM و MRBM حریف منتقل کنند. با پشتیبانی کافی از تانکرهای سوخت رسان ، آنها هنوز هم می توانند در ترکیب با بمب افکن های مجهز به تسلیحات دورایستا برای تهدید اهداف مخالف استفاده شوند. نمودار زیر پیکربندی ویژگی ها را در این وضعیت نشان می دهد. همانطور که شکل نشان می دهد ، بازگشت جنگنده های ضربتی به عقب آسیب پذیری هر دو طرف در حمله غافلگیرانه را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. این امر تهدید حمله غافلگیرانه ایالات متحده را به طور اساسی کاهش می دهد اگر این مبنا با پراکندگی در چندین مکان ترکیب شود ، این آسیب پذیری در حمله غافلگیرانه را بیشتر کاهش می دهد.ولی درعوض زمان صرف شده در حمل و نقل از پایگاه ها به اهداف ، زمان تصمیم گیری دشمنان را افزایش می دهد. عقب کشیدن هواپیماهای ضربتی به عقب می تواند قدرت را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. مسافت های طولانی تا اهداف باعث می شود سرعت پروازها پایین بیاید و در نتیجه ماندگاری کمتری در حمله ایجاد شود. با توجه به بارگذاری محدود جنگنده ها ، نرخ پایین پرواز باعث کاهش قابل توجه حجم مهمات بر روی اهداف در طول زمان می شود. در نتیجه ، قدرت تهدید بازدارنده ایالات متحده کاهش می یابد. 4 - بمب افکن های دوربرد نسل آینده (B-X) تجزیه و تحلیل قبلی معضلی اساسی را در مدیریت بحران روشن می کند: استقرار نیروهای نزدیک به یک حریف تهدید قهری قوی ایجاد می کند ، اما همچنین باعث می شود هر دو طرف در معرض آسیب پذیری حمله غافلگیرانه قرار بگیرند . روش دیگر ، استقرار دارایی های ضربتی در پایگاه های دور بودکه آسیب پذیری هر دو طرف را در برابر حمله غافلگیرانه کاهش می دهد ، ولی ایجاد یک تهدید متعارف را که به اندازه کافی قوی باشد تا یک حریف تهاجمی را از حمله باز دارد ، دشوار می کند. تأکید این نکته مهم است که این معضل در مورد همه جنگنده های ضربتی تا حدی ، اعم از زمینی یا دریایی ، صدق خواهد کرد تنها زمانی که مخالفان بالقوه مجهز به سیستم های نظارتی و رهگیری پیشرفته باشند. نفوذ بمب افکن های پنهانکار دوربرد راه حلی برای این معضل ارائه است. شکل بالا نشان می دهد که بمب افکن های نفوذ کننده چطور می توانند در پایداری ساختار کمک کنند.این شکل خصوصیات بمب افکن های نفوذی را نشان می دهد که در پایگاه های دور قرار گرفته اند. همانطور که در شکل نشان داده شده است ، بمب افکن های نفوذی یک تهدید بازدارنده قوی ایجاد می کنند بدون اینکه نیروهای ایالات متحده در معرض آسیب پذیری حمله قرار بگیرند. اگرچه ویژگی های پنهانکاری بمب افکن ها باعث نفوذ به عمق پدافند هوایی دشمن میشود ولی آنها را بیش از جنگنده های ضربتی در معرض خطر قرار میدهد.این تهدید ها را میتوان با هماهنگی تاکتیکی در داخل یک استراتژی مدیریت بحران گسترده تر ، مدیریت کرد. 5 - موشک های ICBM , SLBM .SLCM سیستم های مورد بررسی یک مفهوم نیروی هوایی برای موشک های بالستیک قاره پیما مبتنی بر سیلو (ICBM) ، یک مفهوم نیروی دریایی برای موشکهای بالستیک زیرسطحی معمولی (SLBM) ؛ و موشک های کروز زیرسطحی (SLCM) که هم اکنون بر روی چهار زیردریایی کلاس (SSGN) فعالیت می کنند بوده است. کسانی که طرفدار این سیستم ها هستند پیشنهاد نمی کنند که از آنها برای مدیریت بحران استفاده شود. در عوض ، ICBM ها و SLBM های معمولی مفاهیمی جایگزین برای دستیابی به قابلیت ضربتی جهانی هستند که طرفداران معتقدند برای نگه داشتن اهداف زودگذر در معرض خطر مانند رهبران تروریست ها یا موشک هسته ای کره شمالی در سکوی پرتاب مورد نیاز است. برعکس ، SSGN ها (زیردریایی های با قابلیت پرتاب موشک کروز )بخش مهمی از توانایی جنگی موجود ملت هستند. همانطور که در شکل مشخص است ، موشک های معمولی از نظر برخی ویژگی ها قوی هستند اما در برخی دیگر ضعیف اند. بزرگترین مزیت این سیستمها در زنده ماندن آنها است که باعث می شود همه آنها در برابر حمله غافلگیرانه معمولی محفوظ بمانند. زیردریایی ها وقتی در دریا هستند کاملا پنهان کار هستند، یافتن آنها دشوار است و حتی هنگام رهگیری شدن شکست دادن آنها دشوار است. اگرچه زیردریایی ها در بندر آسیب پذیر هستند ، اما بنادر تقریباً از تمام دارایی های ضربتی دشمن بدور است و منطقی است که فرض کنیم زیردریایی ها در اوایل بحران ، قبل از اینکه خطر حمله غافلگیرانه بسیار زیاد باشد ، به دریا می روند. از طرف دیگر ، ICBM های معمولی قبل از پرتاب در طول بحران اهدافی ساکن خواهند بود. اما در سیلوهای مستحکم در سراسر ایالات متحده قرار دارند ، آنها نیز نسبتاً در معرض حمله دشمن نیستند. آنها فقط در صورت تصمیم حریف برای اقدام هسته ای استراتژیک ، در معرض خطر قرار می گیرند. ICBM از همه سیستمهای ارزیابی شده در این مطالعه واکنشی ترین بودند. در تماس مداوم با ستادهای بالاتر ، موشک ها می توانند خیلی سریع پرتاب شوند و در مدت 20-30 دقیقه به اهداف برسند. زیردریایی ها نیز معمولاً با مقامات پرتاب در تماس هستند ، اما رسیدن آنها به موقعیت های شلیک مختلف روزها یا بیشتر طول می کشد. این امتیاز واکنشپذیری آنها را در تجزیه و تحلیل کاهش می دهد. موشکهای معمولی به عنوان ابزار مدیریت بحران از عدم انعطاف پذیری و توانایی محدود سیگنالینگ رنج می بردند .گرچه شلیک موشک از زیردریایی ها یا ICBM می تواند برای نشان دادن نگرانی ایالات متحده در هنگام بحران مفید باشد ، اما پس از آن می توان کارهای بیشتری با این سیستم ها انجام داد تا پیام های قابل تشخیص برای حریف ارسال شود.تعداد پایین و قابلیت ضعیف آنها به موقع بارگیری ، قدرت آنها را بسیار پایین می آورد. در نتیجه ، آنها به عنوان سلاح های جنگی بی تأثیر خواهند بود.با این قدرت پایین ،بعید به نظر میرسد که این سلاحها به بازدارندگی کمک کنند .منتقدان نگرانند که یک حریف هسته ای یا حتی یک کشور ثالث ممکن است پرتاب موشک های بالستیک معمولی را به عنوان یک تهاجم هسته ای قلمداد کند. برعکس ، طرفداران استدلال می کنند که این خطرات را می توان با پروفایل های پروازی اصلاح شده ، مبانی جداگانه برای ICBM های معمولی و نظارت بین المللی یا سایر اقدامات برای SLBM ها کاهش داد. از طرف دیگر ، SLCM های معمولی ثابت کرده اند که دارایی های ارزشمندی برای جنگ هستند. آنها در درگیری های گذشته برای حمله به نقاط اصلی IADS دشمن مورد استفاده قرار می گرفتند و بدین ترتیب زمینه نفوذ هواپیماهای ضربتی به حریم هوایی و اجرای مأموریت های آنها فراهم می شد. بنابراین ، مانند تسلیحات دور ایستا در بمب افکن های قدیمی ، SLCM ها با موثرتر ساختن هواپیماهای ضربتی به طور غیرمستقیم به قدرت تهاجمی ایالات متحده کمک می کنند. منبع : https://www.rand.org/pubs/monographs/MG1258.html
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم ....بخش هایی که در ادامه می آید ، قسمتی از پروژه "تاپیک جامع قدرت هواپایه" انجمن میباشد...... اکثر تحلیل های دوستان منطقی و صحیح هستند ، حتی تحلیل هایی که در نقطه مقابل هم قرار گرفته اند. ولی در کل تک به تک تحلیل ها مبهم هستند.روش رسیدن به نتیجه مثل موارد قبلی در انجمن به روش به کرسی نشاندن مستقیم تحلیل و بر اساس داده های پراکنده است.در صورتی در این موارد باید جامع تر بررسی کرد یا اگر امکانش نیست ، که نیست ، بهتر این است که از روش مطالعه کیس استفاده کرد. مطلب پیش رو قسمتی از پروژه Project AIR FORCE (PAF) اندیشکده رند هست که به سفارش نیروی هوایی ایالات متحده و توسط Forrest E. Morgan در سال 2013 نگاشته شده است. پایداری در بحران و تهاجم دوربرد یک تحلیل مقایسه ای از جنگنده ها ، بمب افکن ها و موشک ها Crisis Stability and Long-Range Strike A Comparative Analysis of Fighters, Bombers, and Missiles بعد از پایان جنگ سرد با گسترش تسلیحات هسته ای و حضور مجدد رقبای بزرگ ، تقابل های خطرناک بین کشورها افزایش یافته است. هنگام مدیریت این بحران ها ، رهبران ایالات متحده باید خطر جنگ را خنثی کنند بدون اینکه منافع سیاسی یا نظامی مهم را به خطر بیندازند. آنها ترجیح می دهند این کار را انجام دهند تا رویارویی در سطح متعارف باقی بماند ، قبل از اینکه تنش ها تشدید شود و یک یا هر دو طرف به اقدام هسته ای متوسل شوند.در چنین شرایطی ، مدیریت بحران به تعادل تهدیدها و خویشتنداری جهت کاهش اسیب پذیری دو طرف از حمله غافلگیرانه نیاز دارد. دارایی های ضربتی دوربرد مثل جنگنده های ضربتی ، بمب افکن ها ، موشک های بالستیک و موشک های کروز - نقش مهمی در این زمینه خواهند داشت.سوال این است که کدام یک از این سیستم ها بیش از سایرین برای وضعیت پایداری در بحران مناسب هستند و چرا؟ رویکرد و روش شناسی برای پاسخ به این سوال ، این گزارش از آثار برجسته در این زمینه برای روشن ساختن ماهیت بحران بین المللی ، اصول مدیریت بحران و روابط بین ساختار نیرو و پایداری در بحران بهره گرفته است. از این بینش بدست امده ، مشخص می شود که چه ویژگی هایی در دارایی های تهاجم ضربتی مطلوب هستند و یک چارچوب تحلیلی برای ارزیابی سیستم های مختلف تهاجم ضربتی از آنها ارائه می دهد.در ادامه این گزارش چارچوب ترسیم شده را برای ارزیابی نقاط قوت و خطرات ناشی از استقرار چندین سیستم ضربتی در یک تقابل نظامی با یک حریف منطقه ای خطرناک در بازه زمانی 2025-2030 ترسیم می کند. سیستم های مورد تجزیه و تحلیل شامل : جنگنده های ضربتی (F-35) بمب افکن های با سابقه (B-52 و B-1) مجهز به تسلیحات دورایستا بمب افکن های نفوذ کننده آینده (B-Xs) ، موشک های بالستیک قاره پیمای (ICBM) موشک های بالستیک زیر سطحی (SLBM) موشکهای کروز دریایی (SLCM) یافته های این تجزیه و تحلیل سپس برای تولید مجموعه ای از گزاره ها در مورد تأثیرات بالقوه این سیستم ها بر پایداری در بحران و کاربرد آنها به عنوان ابزارهای مدیریت بحران استفاده می شود. سپس گزاره های بدست آمده را بر نتایج 48 بحران بین المللی از زمان پایان جنگ جهانی دوم ، در برابر سابقه تاریخی آن سیستم ها آزمایش می کند. سرانجام ، یافته های این تحلیل ها را ادغام می کند و آنها را در معرض دید قرار می دهد. یافته هایی از مطالعات گذشته این فصل روابط بین مدیریت بحران ، پایداری در بحران و ساختار نیروی نظامی را بررسی می کند. این مقاله با بررسی مطالعات انجام گرفته در مورد ماهیت بحرانهای بین المللی گذشته نشان می دهد ، ایجاد ثبات در یک بحران بین المللی در بهترین شرایط دشوار است و اگر بی ثباتی ساختاری وجود داشته باشد ، مدیریت بحران می تواند به طرز مهمی تضعیف شود. با توجه به این موضوع ، اهمیت ساختار نیروی نظامی در پایداری در بحران را توضیح می دهد و خصوصیاتی را که برای سیستم های ضربتی در ایجاد پایداری ساختاری و پشتیبانی از مدیریت بحران مطلوب هستند را مشخص می کند. مفهوم پایداری در بحران ( ثبات در بحران ، Crisis Stability) سه فرمول کلاسیک پایداری (ثبات) در رابطه با سلاح های هسته ای و گرایش به جنگ وجود دارد: پایداری در "ضربت نخست" (یا ثبات در بازدارندگی - first strike stability) ، به وجود یک توانایی ضربت دوم (Second strike) مطمئن برای هر یک از طرفهای مسلح هسته ای در یک رویارویی گفته می شود ، به طوری که هر یک از آنها در صورت اقدام هسته ای از خسارت تلافی جویانه طرف دیگر می ترسد. "پایداری در بحران" (Crisis Stability) به عنوان شرایطی تعریف می شود که در آن هیچ یک از طرفین از آغاز درگیری هسته ای ، متعارف یا غیر متعارف (از جمله حمله پیشگیرانه علیه دارایی های هسته ای)به دلیل وجود یک دفاع جامع ضد "ضربت نخست" یا شرایط دیگر نگران نباشند. پایداری در "مسابقه تسلیحاتی" (arms race stability) زمانی حاصل می شود که هیچ یک از طرفین نگران نباشند که دشمنش با دستیابی به پیشرفت تکنولوژیکی یا تجمع مخفی نیرویی که مزیت قاطع میدان جنگ را ایجاد می کند ، ثبات را تضعیف کنند. پایداری در بحران را می توان درجه ای از بازدارندگی متقابل بین طرفین توصیف کرد.پایداری در بحران و ابزارهای دستیابی و حفظ آن - مدیریت بحران - مربوط به جنگ نیست. آنها در مورد ایجاد و استقرار نیروها به روشهایی هستند که به یک کشور اجازه می دهند ، بدون نیاز به عقب نشینی ، از جنگ جلوگیری کند. به عبارت دیگر ، پایداری در بحران درجه ای است که دشمنان در آستانه جنگ احساس نمی کنند مجبورند اول حمله کنند ، چه برای بدست آوردن یک مزیت زودگذر در ضربت اول و چه از ترس اینکه مجبورند اولین حمله فلج کننده را از دشمن دریافت کنند. اهمیت ساختار نیرو نظامی در مدیریت و پایداری در بحران مدیریت بحران عمدتا در مورد استراتژی است و بکار گیری موثر آن بیشتر هنر است تا علم . هر بحرانی متمایز است و هیچ فرمولی وجود ندارد. در این بین ساختار نیرو بسیار مهم است. اگر ساختار زیربنایی محیط ژئوپلیتیک ناپایدار باشد ، تلاش برای مدیریت یک بحران تضعیف می شود. نیروهای نظامی بخش مهمی از این ساختار هستند . آنها از اصلی ترین ابزارهایی هستند که رهبران ملی برای مدیریت بحران های بین المللی به آنها متوسل می شوند. در این مرحله تأکید بر این نکته مهم است که هدف مدیریت بحران دستیابی و حفظ ثبات است و این امر بیشتر مربوط به بازدارندگی است تا جنگ. در حالی که تمام نیروهای نظامی به بازدارندگی کمک می کنند ، اما سیستم های ضربتی دوربرد (long-range strike ) از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند زیرا می توان آنها را سریعتر از سایر نیروها بکار برد و می توانند در برابر تهدیدات دور ایستا بازدارنده باشند. بررسی RAND سه ویژگی را که سیستم های ضربتی هوایی و موشکی برای تقویت پایداری ساختاری نیاز دارند و سه ویژگی دیگر از این سیستم ها را که ابزاری کارآمد برای مدیریت بحران هستند شناسایی کرده است. ویژگی های پایداری ساختاری [ پایداری در ساختار نظامی ] پایداری ساختاری با شرایط موجود در محیط استراتژیک ، از جمله جغرافیا ، روابط سیاسی و ساختار نیرو (به عنوان مثال ، اندازه ، ترکیب ، وضعیت ، فن آوری ، دکترین) تعیین می شود ، که به نوبه خود ، به مقوله پایداری در بحران کمک می کند یا آن را تضعیف میکند. .برای تقویت پایداری ساختاری ، سیستم های ضربتی باید دارای مشخصات زیر باشند. آنها باید به اندازه کافی قوی باشند تا از حمله متعارف جلوگیری کنند. بازدارندگی پایه واساس پایداری ساختاری است. از آنجا که تهدیدهای هسته ای ممکن است در مقابل تهاجم متعارف از اعتبار برخوردار نباشند ، و از آنجا که رهبران ایالات متحده خواهان ایجاد ثبات در بحرانهای بسیار پایین تر از آستانه هسته ای هستند ، باید سیستم های ضربتی متعارف قوی ، برای یک بحران بین المللی در دسترس باشد. رهبران ایالات متحده می خواهند تا حد ممکن از نیروهای متعارف برای ایجاد پایداری در بحران های آینده استفاده کنند. این یک چالش جالب است. در حالی که بازدارندگی هسته ای به تهدید مهاجم به یک مجازات با هزینه های ناگهانی فاجعه بار متکی است ، سلاح های معمولی فاقد توانایی تحمیل سریع هزینه هایی در آن سطح هستند. در نتیجه ، تلاش های قبلی حتی در برابر دشمنان ضعیف تر و ریسک پذیر ، مانند اسلوبودان میلوشویچ و صدام حسین ، گاهی اوقات با شکست روبرو شده است ، به این دلیل که این افراد معتقد بودند که میتوانند هزینه حملات هوایی و موشکی را به اندازه کافی تحمل کنند تا ائتلاف علیه خود را شکست دهند یا عاملان دیگر را در جامعه بینالمللی گرد هم آورند تا از لحاظ سیاسی از طرف آنها مداخله کنند. با این وجود ، اگر نیرو به طور مناسب ساختار یافته استقرار یابد ، بازدارندگی معمولی می تواند تقویت شود. تجزیه و تحلیل موارد تاریخی نشان داده است که برای ایجاد بازدارندگی متعارف ، باید به اندازه کافی قوی و انعطاف پذیر باشد تا بتواند به گونه ای دشمن را متقاعد کند که هر حمله ای منجر به خطر بالای شکست یا حداقل، خطر بالای فرو افتادن در جنگی پر هزینه و فرسایشی میشود.، به عبارت دیگر ، در حالی که بازدارندگی هسته ای منحصراً به تهدید به مجازات متکی است ، بازدارندگی متعارف تا حد زیادی به متعاقد کردن حریف بستگی دارد که می توان علاوه بر تحمیل هزینه های گزاف برای مجازات ، مزایای تهاجم دشمن را نیز از بین ببرند. در مجموع ، برای کمک به ثبات ساختاری ، سیستم های ضربتی باید به اندازه کافی قوی باشند که بتوانند از حمله متعارف جلوگیری کنند و حریف را متقاعد کنند که می تواند در شکست آن نقش اساسی داشته باشد. آنها باید بتوانند آسیب پذیری ایالات متحده در برابر حمله پیش دستانه را به حداقل برسانند. اگر استقرار نیروها برای ایجاد بازدارندگی مستلزم آسیب پذیر ساختن آنها (مثل استقرار در نزدیکی دشمن) در برابر یک حمله غافلگیرانه باشد ، ممکن است یک حریف ریسک پذیر وسوسه شود که یک حمله پیش دستانه (preemptive strike) انجام دهد. پایداری ساختاری نیاز به نیروهایی دارد که از قدرت کافی برای ممانعت از حمله یک دشمن بالقوه برخوردار باشند اما از طریق راه هایی که از قرار گرفتن در معرض پیش فرض جلوگیری کنند. روشهای مختلفی برای ساخت چنین نیروهایی وجود دارد. آنها می توانند به اندازه کافی انعطاف پذیر و واکنشی باشند تا به سرعت پراکنده شوند. مکان دقیق آنها را می توان در هنگام استقرار یا به کارگیری پنهان کرد. در پایگاه ها و گشت ها آنها میتوانند از پدافند فعال و غیرفعال برخوردار باشند یا می توان آنها را با برد کافی طراحی کرد تا بتوانند از دور اقدام کنند. یک نیروی ضربتی که برای به حداکثر رساندن پایداری ساختاری طراحی شده باشد ، باید به گونه ای باشد تا چندین مورد از این روش ها را در بر می گیرد. آنها باید بتوانند خطر حمله غافلگیرانه توسط ایالات متحده را کاهش دهند. این ویژگی دور از انتظار است. غافلگیری همیشه وسیله ای بسیار ارزشمند برای دستیابی به اهداف تاکتیکی در جنگ بوده است ، اما مدیریت بحران جنگ نیست. در طی یک بحران بین المللی ، استقرار نیروهای ضربتی قدرتمند به گونه ای که بیانگر آن باشد که حمله نزدیک است ، می تواند حریف را به این نتیجه برساند که چاره ای جز شروع یک حمله پیش دستانه ندارد. بنابراین ، پایداری ساختاری نیاز به نیروهایی دارد که بتوانند بازدارندگی قوی ایجاد کنند در حالی که خطر حملات غافلگیرانه توسط ایالات متحده را کاهش دهند . هرکشوری که با نیروی نظامی ایالات متحده روبرو می شود ، هرگز نباید از انهدام سریع کاملاً ایمن باشد. تأمین منافع ایالات متحده در شرایط بحرانی به دیپلماسی جبری (Coercive diplomacy) احتیاج دارد . توانایی دستکاری در ترس یک حریف از حمله پیش دستانه ، اهرم مهم جبر است که رهبران ایالات متحده می خواهند در دسترس داشته باشند. بنابراین نیروهای ضربتی برای تحمیل چنین تهدیدهایی به روش هایی نیاز دارند که مخالفان را قانع نکند که نابودی آنها قریب الوقوع است. باید به آنها اجازه داده شود باور كنند كه هنوز وقت دارند كه گزینه های خود را بسنجند و مذاكره كنند ، اما همچنین باید این نگرانی را داشته باشند كه آیا زمان تمام می شود و فاجعه در راه است. ویژگی های مدیریت بحران پایداری ساختاری تنها پیش شرط مدیریت موثر بحران است. اگر مدیریت بحران فقط به بازدارندگی در برابر حمله حریف نیاز داشت ، ممکن است با استقرار دفاع قدرتمند در هرجایی که احتمال رویارویی وجود دارد ، این امر انجام شود. اما هر استراتژی متکی به دفاع استاتیک ، از عدم توانایی در پیش بینی بحران بعدی رنج می برد. علاوه بر این، رهبران ایالات متحده خواهان انجام کارهایی بیش از جلوگیری از جاه طلبی های تهاجمی سایر کشورها در یک رویارویی هستند. آنها می خواهند بحران را از نظر شرایط مطلوب برای منافع ایالات متحده خنثی کنند. این امر مستلزم استراتژی هایی برای اعمال فشار برای مجبور کردن دشمن به پذیرش توافق مطلوب برای ایالات متحده است. سیستم های ضربتی باید توانایی پشتیبانی از چنین راهبردهایی را در هر زمان و هر مکان که لازم باشد داشته باشند. بنابراین ، آنها به ویژگی های زیر احتیاج دارند: آنها باید انعطاف پذیر باشند. سیستم های ضربتی باید در سناریوهای بسیار متنوعی کاربرد داشته باشند و آنها باید انتخاب گسترده ای از پروفایل های بکارگیری را در هر سناریو داشته باشند. آنها باید واکنشی باشند. از آنجا که بحران ها می توانند به طور ناگهانی در مکان های دور ایجاد شوند ، سیستم های ضربتی باید توانایی هشدار ، استقرار و بکارگیری سریع را داشته باشند. بعلاوه ، از آنجا که مدیریت بحران به همان اندازه یک کارکرد نظامی است ، ابزارهای نظامی که برای حمایت از آن استفاده می شوند ، باید توانایی تنظیم سرعت عملیاتی خود را با اقدامات دیپلماتیک داشته باشند. آنها باید بتوانند فعالیتهای خود را به طریقی تسریع كنند كه فشار و جبر بیشتری را در صورت لزوم تحمیل كنند و همچنین بتوانند فوراً این فشار را برطرف كنند ، شاید رهبران ملی تصمیم بگیرند كه خطرات عبور از آستانه بیش از حد زیاد است یا حرکت مسالمتآمیز برای نشان دادن حسننیت یا پاداش به حریف برای اتخاذ یک گام مثبت نظامی یا سیاسی به سمت حل بحران کفایت میکند. آنها باید قابلیت هایی برای انتقال پیام (Signaling) را ارائه دهند. در زمان بحران های بین المللی ، زمانی که معضلات امنیتی افزایش می یابد ، اقدامات ، بلندتر از کلمات صحبت می کنند. اگر وضعیت نظامی دفاعی از آمادگی برای حمله قابل تشخیص نباشد ، اطمینان از قصد غیرتهاجمی مشکوک به نظر می رسد. برعکس ، اگر وضعیت نظامی به طور واضح اراده و توانایی انجام چنین حملاتی را نداشته باشد ، تهدیدهای جبری (نظامی و سیاسی) فاقد اعتبار خواهند بود. بنابراین ، برای داشتن کارآیی بیشتر به عنوان ابزاری برای مدیریت بحران ، سیستم های ضربتی باید از طریق روش هایی بکارگیری شوند که حریف به وضوح می تواند آنها را درک کند.( نشان دادن عزم و توانایی برای پیروزی در صورت بروز جنگ ، اما تمایل به فرصت دادن برای دستیابی به یک توافق یا مذاکره ) تجزیه و تحلیل سیستم های ضربتی تجزیه و تحلیل در سه مرحله انجام شد است : مرحله 1 شامل تفکیک هر یک از شش ویژگی در اجزای تشکیل دهنده آن و توزیع وزنی هر قسمت برای امتیازدهی است. این تجزیه و تحلیل برگرفته از نظرات متخصصان موضوع در RAND و کارکنان ستاد نیروی هوایی ایالات متحده در شناسایی و وزن دهی به هر یک از ویژگی ها است. مرحله 2 شامل ایجاد یک سناریوی فرضی است که در آن ایالات متحده در بازه زمانی 2025-2030 با یک حریف منطقه ای بسیار توانمند روبرو می شود. هدف ایالات متحده در این سناریو ایجاد پایداری در بحران یک جنگ کوتاه مدت بدون از بین بردن منافع مهم ایالات متحده بوده است. پیش بینی شده که حریف ، دارای یک سیستم دفاع هوایی یکپارچه (IADS) و موجودی قابل توجهی از موشک های بالستیک برد کوتاه ، متوسط و برد متوسط (SRBMs ، MRBMs و IRBM) و همچنین موشک های بالستیک ضد کشتی (ASBM) و موشک های کروز ضد کشتی (ASCM) می باشد. فرض شده که همه این موشک ها با هدایت دقیق (PGM) هستند. مرحله 3 شامل کار با سناریو و بررسی حمله هوایی و موشکی از نظر شدت نمایش ویژگی های پایداری ساختاری و مدیریت بحران است. نمرات در مقیاس 0 تا 25 و 25 بهترین نمره تعیین شده است. سرانجام ، پس از ارزیابی همه سیستم های ضربتی ، امتیازات برای مقایسه، نمودار شد. شکل زیر نمونه ای از این نمودارها را ارائه می دهد. این یک نمودار شش بعدی است که با پنج حلقه از مرکز مشخص می شود. یعنی حلقه بیرونی نشانگر عدد 25 است. نمودار دارای دو بعد است که با رنگ تیره و روشن متمایز شده اند . هر بعد بر اساس آنچه ثبات ساختاری یا مدیریت بحران به آن امتیاز می دهد ، برچسب گذاری شده است. نمونه ای از طرح شش بعدی برای نمایش نمرات ویژگی ها باید تأکید کنیم که این تحلیل ها اساساً ذهنی است. اگرچه داده های فنی مربوط به هر سیستم جمع آوری و با دقت مقایسه شده ، اما در نهایت امتیازات بر اساس قضاوت متخصصان بوده ، بنابراین هیچ نقشه ای نباید دقیق در نظر گرفته شود.بعلاوه ، مقادیر بر روی حلقه ها نمایش داده نمی شوند زیرا اعداد مهم نیستند ، آنچه مهم است ، موقعیتهای نسبی نمرات هر سیستم ضربتی در مقایسه با سایر سیستم ها است. 1- جنگنده های ضربتی (F-35) تجزیه و تحلیل مبتنی بر سناریو با این فرض آغاز شد که ممکن است از نیروی هوایی ایالات متحده استفاده شود زیرا از اواخر جنگ سرد تاکنون در بحران ها و درگیری ها بوده است. رهبران آمریكا در پاسخ به بحرانهایی مانند بحرانهای ناشی از حمله عراق به كویت در سال 1990 ، جنایات صربستان در بوسنی و هرزگوین در سال 1995 و امتناع صربستان از پذیرش توافق نامه رامبوئه در سال 1999 ، نیرو و تعداد زیادی هواپیمای ضربتی کوتاه برد را به میدان نبرد منتقل نمودند. آنها همچنینن ناو گروه ها را در آبهای مجاور مستقر کردند. این رویکرد منافع ایالات متحده را به خوبی تأمین می کرد . استقرار تعداد زیادی هواپیمای ضربتی در نزدیکی دشمن به نیروهای هوایی ایالات متحده و ائتلاف اجازه می دهد تا نرخ بالایی پرواز را تولید کرده و مقدار قابل توجهی مهمات را بر روی اهداف قرار دهند.پیش بینی ها نشان می دهد ایالات متحده قادر خواهد بود حداقل تا دو دهه آینده با این روش ادامه دهد.(مقاله در سال 2013 منتشر شده) بی ثباتی ساختاری که ناشی از تهاجم از نزدیک است در سناریوی 2025-2030 که در اینجا مورد بررسی قرار گرفت ، جنگنده های پیشرفته F-35 توانستند تهدیدی جدی برای مخالفان باشند. آنها با نرخ پرواز بالا توانستند هنگامی که در خارج از رینگ پدافند هوایی دشمن سوخت گیری میکردند ، تعداد قابل توجهی از اهداف دشمن را در معرض خطر قرار دهند. با این حال ، قرار دادن نیروی تهاجمی ایالات متحده در محدوده قابل توجهی از نیروهای موشکی متعارف حریف ، آن را در برابر حمله غافلگیرانه دشمن بسیار آسیب پذیر میکند. در گذشته ، نزدیکی پایگاه های ایالات متحده و ناوهای هواپیمابر به اهداف باعث به حداقل رساندن زمان هشدار برای نیروهای دشمن و فشرده کردن زمان تصمیم گیری برای رهبران دشمن می شد .این رویکرد در گذشته به خوبی کار کرده است زیرا جنگنده های کشورهایی مثل ایالات متحده از رویارویی با دشمنانی که تا حد زیادی فاقد توانایی حمله به پایگاه ها و ناوهای هواپیمابر بودند ، لذت می بردند. متأسفانه ، آن دوران در حال پایان است.با گسترش بهره برداری از فضا ، موشک و فناوری مهمات هدایت دقیق ، احتمالاً حریفان آینده در مقابله با ایالات متحده دارای زرادخانه های قابل توجهی از موشک های بالستیک و کروز هدایت دقیق خواهند بود که می توانند پایگاه های هوایی و ناوهای هواپیمابر را در مسافت های بالا به طور دقیق هدف قرار دهند. نمودار بالا بی ثباتی ساختاری را نشان می دهد که می تواند ناشی از استقرار دارایی های ضربتی در نزدیکی دشمنانی است که دارای این قابلیت ها باشند. تجزیه و تحلیل موردی این یافته را تأیید می کند. اگرچه ایالات متحده در بحران های متعدد توانسته هواپیماهای ضربتی کوتاه برد خود را در نزدیکی مخالفان مورد استفاده قرار دهد ، اما دیگر کشورها چندان خوش شانس نبودند. نمونه بارز آن بحران اعراب و اسرائیل در سال 1967 و بحران یوم کیپور در سال 1973 است. در هر دو مورد ، نیروهای هوایی قدرتمند مستقر در نزدیکی یکدیگر (به دلیل جغرافیای سیاسی منطقه) یک ناپایداری ساختاری ایجاد کردند که در حملات غافلگیرانه منهدم شد. بحران بنگلادش در سال 1971 ، که با حمله هوایی پیشگیرانه پاکستان به 15 پایگاه هوایی هند به اوج خود رسید. اشاره به این نکته مهم است که این ضعف برای جنگنده های ضربتی مستقر در ناو هواپیمابر به اندازه جنگنده هایی که در پایگاه های زمینی هستند ، شدید نخواهد بود. از آنجا که ناوهای هواپیمابر سیستم عامل های سیار هستند ، به همین دلیل آسیب پذیری کمتری دارند . برای انجام یک حمله پیشگیرانه علیه آنها ، مخالفان بالقوه باید مجموعه ای پیچیده از سنسورها ، پردازنده های داده و سیستم های فرماندهی و کنترل را در اختیار داشته باشند تا بتواند ناو ها را به سرعت شناسایی ، ردیابی و هدف قرار دهند.برخی از مخالفان بالقوه در تلاش برای ایجاد چنین توانایی هایی پیشرفت قابل توجهی داشته اند و این تجزیه و تحلیل فرض می کند که آنها آنها را تا دوره سناریوها داشته باشند. اما اینکه توانایی واقعی سیستم های آنها چقدر باشد ، به طیف وسیعی از عوامل فراتر از محدوده این تحلیل بستگی دارد. در حالی که ناوهای هواپیمابر به اندازه پایگاه های زمینی نزدیک اهداف اسانی نیستند ، اما واضح است که آنها در آینده مانند گذشته قادر به فعالیت در نزدیکی مخالفان نخواهند بود. استقرار دورتر آنها در شرایط بحرانی نیز ، نرخ پروازها را کاهش می دهد و در نتیجه قدرت تهدید بازدارنده ای را که می توانند تولید کنند کاهش می دهد. پایان قسمت اول ....
-
1 پسندیده شدهتیغ بران جدید برای نیروی دریایی هند در نمایشگاه اخیر دفاعی هند محصولات دفاعی جالبی به نمایش گذاشته شد یکی از این تسلیحات جدید موشک ضد کشتی سبک هندی ها به نام NASM-SR میباشد این موشک اولین موشم ضد کشتی تخصصی هند برای حمل وشلیک از بالگردهای دریایی این کشور میباشد.این موشک با برد 55 کیلومتر شاید نسخه هندی موشک اروپایی Sea Venom باشد همچنین به گفته بعضی از منابع هندی پسوند نام این موشک نشان میدهد که ارتش این کشور به دنبال توسعه نسخه های دور بردتر این موشک تا برد احتمالی 150 کیلومتری میباشند.
-
1 پسندیده شدهبیش از 4 دهه از ورود موشک اسپارو به کشور می گذرد ! آیا نیروی هوایی در 20 سال اخیر ، به این موشک به عنوان یک بستر برای ساخت که موشک میانبرد بومی نگاه نکرده است ؟!؟