برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 17 فروردین 1400 در همه مناطق
-
14 پسندیده شدهناوگروه لیائونینگ (Liaoning) چین از تنگه میاکو (Miyako) ژاپن عبور می کند اولین ناوهواپیما بر چین لیائونینگ (Liaoning) همراه با پنج ناو همراه خود درست از جنوب غربی اوکیناوا در روز یک شنبه (4 اوریل 2021) عبور کرد. بر اساس گزارش وزارت دفاع ژاپن این ناو گروه متشکل از 2 ناوشکن Type 52D 1 ناوشکن Type 55 1 ناوچه Type 054A 1 ناو پشتیبانی Type 901 علاوه بر این کشتی ها یک فروند هواپیمای Y-9 هم ناوگروه را همراهی می کرد. با توجه به اینکه چین هنوز هیچ هواپیمای اواکس و ... را بر روی ناوهواپیمابر خود عملیاتی نکرده است. پس همراهی یک هواپیمای گشت دریایی و ضد زیردریایی می تواند امکانات ردیابی موثر و ارزشمندی را برای ناوگروه فراهم کند.(م: احتمالا بر خلاف ناوگروه های آمریکایی که به طور معمول یک زیردریایی هم شامل میشود، ناوگروه چینی فاقد زیردریایی برای محافظت از خود است_این نکته هم فراموش نشود که ژاپن در رزم زیرسطحی بسیار توانمند است) در سالهای اخیر ژاپن، به طور منظم هر هواپیمایی را در واکنش به پرواز های بیش از حد چینی ها رهگیری می کند. و طبق گفته وزارت دفاع ژاپن در سال های اخیر با هزاران مورد از این دست و پنجه نرم کردن ها داشته ایم! تنگه میاکو فضای عبور محدودی را بین مناطق اقتصادی انحصاری ژاپن فراهم می کند، با این حال یک ابراه استراتژیک محسوب می شود. به شکلی که به چین اجازه می دهد نیروهای خود را خارج از زنجیره اول جزایر مستقر کند. البته این دست حرکات تحریک امیز چیز جدیدی نیست و در سال گذشته هم عبور یک ناوگروه از تنگه تایوان هم تنش های زیادی را ایجاد کرد. در اینجا چیزی اهمیت دارد تنها سفر دریایی چند کشتی نیست، بلکه این سفر میتواند اولین قدم برای تبدیل شدن نیروی دریایی چین به یک نیروی آبی (blue-water) باشد. شادونگ و لیائونینگ و دیگر ناوهواپیما بر های بومی چین که در حال ساخت میباشند، توانایی پکن در تاثیرگذاری در حوادث اینده بشدت افزایش میدهند. منبع نیروی آبی (blue-water) : یک نیروی دریایی قادر به عملکرد پایدار در سراسر آبهای عمیق اقیانوس ها تعریف می شود. م: با توجه به این موضوع که چین برنامه های بلند مدتی در بحث گسترش ناوگان و حوزه نفوذ دریایی خود را دارد، کاملا محتمل است در سال های پیشرو شاهد حضور ناوهای چینی در شمال اوقیانوس هند (دریای عمان و حتی خلیج فارس) باشیم
-
9 پسندیده شدهعدم استفاده از فرصت تهدیدی بزرگتر از دشمن خارجی حقیقتا باید از مدیریت قراردادها توسط مسئولان ما باید ترسید واقعیتی که با بی پولی بر ملا شد در سال 92 تا 94 با این ایده که اگر فشار خارجی برداشته شود، به سمت برجام حرکت کردیم به امید آنکه بتوانیم اصلاحات اقتصادی رو انجام بدهیم و سروسامانی به اقتصاد کشور بدهیم برجام رخ داد ولی اقتصاد بیشتر از انکه فکر می کردیم ضربه خورد همه تقصیر ها به گردن ترامپ افتاد ولی هیچ کس نپرسید علت و ریشه در کجا بود؟؟؟؟؟ اکنون مثالی دیگر از زبان علاءالدين بروجردي سفير اسبق ايران در چين که چگونه امکان توسعه راه آهن سریع السیر در ایران در ازای پول نفت نادیده گرفته و رها شد. فکر کنم باز باید تاکید کرد که قراردادی همچون قرارداد 25 ساله با چین خطرناک نیست، بلکه بی مدیریتی و بی مسئولیتی یک مدیر برای یک فاجعه کافی هست. و متاسفانه مدیر بی مسئولیت کم در این دیار کم نیست. و بترسید از گل به خودی های این مسئولان خود بزرگ بین که در هر جناحی یافت می شوند
-
5 پسندیده شدهنیروگاه هسته ای براکه امارات متحده عربی تصویر ماهواره خلیفه ست امارات از نیروگاه هسته ای براکه منابع: نیروگاه هستهای براکه , KhalifaSat , Mohammed Bin Rashid Space Centre , Emirates Nuclear Energy Corporation (ENEC)
-
3 پسندیده شدههرچند در ظاهر میتونه وقتی آمریکا و متحدانش قصد ترک خلیج فارس را ندارند برای ما متعادل کننده قدرت محسوب میشه در خلیج فارس ولی اگر ایران همچنان متکی بر تنگه هرمز بمونه خودش هم در یک جنگ فرضی از اونجا که تنگه هرمز برای ما یکی از ابزارها محسوب میشه (جنگ منطقه ای که همسایگان جنوبی واردش شدند و جریان نفت حالا وارد معادلات شده) چین قطعا برای منافع خودش هم که شده همراه با سایر قدرتها منفعتش تامین امنیت تنگه هرمز خواهد بود (وحدت با سایر طرفها) اینجاست که نقش پایانه نفتی جاسک و سند همکاری با چین اهمیت پیدا میکنه. ما میتونیم نفت را در دریای عمان و بدون نیاز به تنگه هرمز تحویل بدیم و چین هم به خاطر سند همکاری و تضمین دریافت نفت نیاز کمتری به تنگه هرمز و نفت عبوری داشته باشه و مداخله کمتری کنه در اتحاد با قدرتهای دارای منافع. (ژاپن و کره میمونند از کشورهای شرق که اتفاقا تقویت کننده موضع ما با چین هستند به عنوان رقبای چین)
-
2 پسندیده شدهاین کار برای کم شدن فاصله ی مسافرت نفت کش ها خوب هست و توسعه ی سواحل مکران. در صورت درگیری و جنگ هم میدان جنگ را وسیع تر میکنه و کار را برای مهاجمان سخت تر
-
2 پسندیده شدهاین خط لوله گوره جاسک برای من جای سواله که تنگه هرمز رو دور میزنه و در صورت بستنش امکان صادرات نفت هست! خب اگه تنگه رو ببندیم که انقدر فضا متشنج و بحرانی میشه که حتی با دور زدن تنگه هم امکان صادرات نفت از دریای عمان وجود نخواهد داشت با اون حجم عظیمی از نیروهای خارجی که منطقه رو پر می کنند!!
-
2 پسندیده شدهسیستم معبر ساز Tamkar و Tamgec ترکیه سیستم Tamkar با قابلیت پاکسازی در طول100 متر , عرض 10 متر و عمق 1 متر و Tamgec قابلیت پاکسازی 50 متر و عرض 40 سانتی متر https://www.youtube.com/watch?v=O35ZVZxquYU
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز وطن یعنی سه سرباز دلاور ژنرال روس تا آن لحظه فکر می کرد با فوجی از سربازان ایرانی می جنگد. اما وقتی فهمید که تمام 48 ساعت گذشته را فقط با سه سرباز جنگیده به نشانه احترام یکی از درجه هایش را از روی شانه اش برداشت و روی جنازه سرباز گذاشت. در سوم شهریور 1320 که قوای روسیه قصد ورود به کشور را داشتند ، دستور تخلیه پادگان در مقابل ارتش شوروی از تهران رسید. اما سرجوخه مصیب ملک محمدی به سربازانش گفت : هر کس می خواهد برگردد. من اینجا می مانم . می خوام از کشور مقابل اجنبی ها دفاع کنم. سرجوخه مصیب ملک محمدی همراه با سرباز وظیفه عبدالله شهریاری ، سرباز وظیفه سید محمد رایی هاشمی ماندند و در مقابل لشکر 47 شوروی که قصد تجاوز به خاک کشور و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم را داشتند ؛ به مدت 48 ساعت در کنار پل مرزی جلفا مقاومت کردند و به شهادت رسیدند. نوشته اند " سرلشکر نوویکف " وقتی فهمید 48 ساعت تنها با 3 سرباز جنگیده ، به نشانه احترام درجه هایش را از روی یکی از دوش هایش باز کرد و روی سینه سرجوخه محمدی گذاشت و از چوپانی خواست 3 سرباز شجاع وطن را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند. تدفین این 3 سرباز به خاطر رشادت و وطن پرستی شان با تشریفات نظامی از سوی لشکر 47 ارتش دشمن ( روسیه شوروی ) صورت گرفت. حاج محمدعلی شهریاری ، پسر بازمانده سرباز شهریاری می گوید : "پیش از مرگش 2 با خانه آمد و قبل از اینکه از او بی خبر بمانیم ، نامه ای برایمان فرستاد که چند ماهی است حقوق نداده اند. چند تا از گوسفندها را بفروشیم و برایش پول بفرستیم. مادرم وصیت کرده بود ؛ وقتی مرد ، توی قبر نامه پدرم را هم روی پیشانی اش بگذارند... " یادمان و قبر این مرزبانان در اسفند 1389 در نقطه صفر مرزی با جمهوری آذربایجان بازسازی و رونمائی شده است. گویی روح شان از ورای این یادمان و مجسمه ها ، مثل بقیه شهدای میهن ، مثل همه آن ها که تا به امروز ؛ با چنگ و دندان ، و با خون و جان خویشتن ، وطن را نگهداری کرده اند؛ به ایران می نگرند. به گربه ای روی نقشه که نمی خواستند طعمه هیچ گرگی شود. پ.ن 1 : اگر برای میهن بجنگی (فرق نمی کند با اسلحه وسط میدان جنگ ، با خلاقیت برای پیشرفت ، با قلم برای اصلاح کارها و امور ، با درست کار کردن یا ... ) بالاخره هفتاد سال هم که بگذرد ، کسانی پیدا می شوند. مجسمه ات را می سازند و یادت را گرامی می دارند و الهام بخش تاریخ می شود. گوئی که هیچ چیز از جنس سلامت ، صداقت و رشادت ؛ در این جهان گم نمی شود. پ.ن 2 : اگر برای میهن استوار بایستی، دشمن هم در نهایت به تو احترام خواهد گذاشت ، منوط به این که آنچه انجام می دهی بهترین کار ممکنی باشد که از دستت بر می آید. مهم این است کار درست را انجام دهی نه آنچه به نفع توست یا تو دوست داری. کسانی پیدا می شوند که به تو بی مهری می کنند؛ عین کسانی که چند ماه حقوق سرباز شهریاری را نپرداخته بودند. اما شهریاری بین میهن و آن ها که باعث و بانی نپرداختن حقوق اش بودند؛ تفاوت قائل شد. پ.ن 3 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
2 پسندیده شدهخوب بعد از زدن موشک به ریاض و حواشی ان جمله معروف میگه حتی نظامند ترین رسانه ها بارها وبارها به کشورشان خیانت میکنند هشدار منابع اطلاعات باز باید در این کشور جدی گرفته بشود ویدئو العربیه از کمک تسلیحاتی ایران به یمن https://www.aparat.com/v/ORhmo لبته گزارشات کشف ضبط کورنت اسلحه های سبک و گزارش پهپاد ابابیل رو قبلا گذاشته بودم یک تیم از انگلیس اشتباه نکنم این گزارشات رو کار کرده بود افراد با لباس نظامی روی کشتی قایق بدون سرنشین انتحاری انهدام محل موشک بالستیک یمن جاسازی موشک در تریلی کشتی ساویز کشفیات فوریه 2016 مخزن موشک کرم ابریشم موشک برکان 1 موشک برکان 2 موشک قیام موشک ضد زره ؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟ کیبرد فارسی ابابیل1 یا قاصف موشک قاهر سام 2 تولید کننده کابل سیما مین دریایی تصویر بشار دوربین ارپی جی 7 با نوشتار فارسی الامو -- [/ur
-
2 پسندیده شدهشهریور گرم و شرجی سال 1387 بود تازه چند روز بود که به نفتکش سوپرتانکر" ایران هنگام" ملحق شده بودم ما 2میلیون و دویست هزار بشکه نفت خام از خارگ به مقصد رتردام هلند بارگرفتیم و با عبور از تنگه هرمز طبق روت و مسیر جدید و و دورتر که برخلاف مسیرهمیشگی با فاصله 200مایل از ساحل فاصله داشت درحال دریانوردی جهت دور زدن قاره آفریقا از دماغه امید نیک و رفتن به اروپا بودیم اون روزا خبر خاصی از حمله دزدان دریایی گزارش نشده بود دست و پا شکسته خبرهایی به گوشم خورده بود (وقتی که خونه بودم) ولی روی کشتی هیچکی از هیچ چیز خبر نداشت(البته بعدا مشخص شد کاپتان در جریان بوده بالاخص بحث دزدیده و روبوده شدن کشتی ایران دیانت از شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران، منتها اونا برای جلوگیری از ایجاد جو ترس و هراس پرسنل و عدم تجربه کافی و نامدیریتی و کلی مسایل دیگه چیزی به کسی نگفتن و فقط خواستن که حدود 130 -40 مایل بیشتر از مسیر های معمول از ساحل دوربشیم!!! البته اونا هم فکرشو نمیکردن با 200 میال فاصله از ساحل کسی بتونه به کشتی حتی نزدیک هم بشه) روز 30 شهریور بود یک جشنی حالا به چه مناسبتی بود(مناسبتش یادم رفته ولی فکر کنم یکی از مناسبتهای مذهبی بود درست خاطرم نمونده)گرفته بودیم و بعد از کلی بخور بخور و سروصدا و خوشگذرونی البته از نوع شرعی و قانونی و معقولش رفته بودیم باشگاه افسران و مشغول شب نشینی و وقت گذرونی بودیم ساعت حدود 11 شب بود که یه هو..... ...... صدای افسر راه مضطرب و پریشون و هراسون پیچید توی کشتی که نفس زنان و بدون رعایت ضوابت جاریه تند و تند از سیستم پیجینگ کشتی میگفت : دزدا اومدن رو کشتی دزدا اومدن رو کشتی دزدا اومدن رو کشتی ... صدای پیج مداوم و تکراری افسر سوم عرشه خوشی رو از سر هممون پروند همه دویدیم سمت کابینامونو با تعویض لباس رفتیم به بخشهایی مشخص شده ( هر دریانوردی در ابتدای الحاق به شغل دریایی باید دوره های خاصی رو بگذرونه و تمرینهای خاصی رو هم قبل از دریا و هم بصورت هفتگی باید روی کشتی بگذرونه بعلاوه آموزشهای پیش از الحاق به شغل دریایی و ضمن خدمت هفتگی و مستمری که در جریانه هم کلاس های آموزشی هفتگی هم جلسات فیلمهای آموزشی هفتگی هم آموزشهای بر پایه مدولهای کامپیوتری و... یکی از این اموزشهای الزامی آموزش و تمرین برخورد و مواجهه با دزدان دریایی هستش که اون روزا پایتختشون تنگه مالاکا و آسیای جنوب و جنوب شرقی بود و دیگر حیات خلوتاشون دریایی کارایب، آمریکای جنوبی ، غرب آفریقا و خلیج بنگال و......بود) ما هم هرکدوم بر مبنای آموزش و وظیفه محوله در ماستر لیست (لیستی که وظیفه و محل هر دریانورد پرسنل و یا همراه با شناور رو در وضعیتهای گوناگون غیر معمول مشخص میکنه) رفتیم سر استیشن و دیوتی خودمون بر مبنای لیست من رفتم اتاق کنترل و با استارت یک دیزل ژنراتور دیگه و پارال کردن اون و رفتن به حالت اماده باش کامل ،همه دستگاهای ذخیره رو در حالت اماده به کار قرار دادم بعد هم تماس گرفتم با یکی دوتا از بچه ها که ببینم چه خبر شده معلوم شد خبری از دزدان دریایی روی کشتی نیست اما دو قایق در حال تلاش برای نزدیکی به ما هستند همزمان سرمهندس پاکستانی هم که داشت از ترس قالب تهی میکرد رسید پایین و با برداشتن همه لیمیتهای موتور اصلی اجازه افزایش سرعت و دور موتور به دور اضطراری رو داد و نفتکش کوه پیکربا 2 میلیون و 200 هزار بشکه محموله اش شروع به غرش کرد!!!!!! کاپتان با حظورش در پل شروع به مانورهای زیکزاکی کرد البته یک اشتباه فاحش مرتکب شده بود که بعدا فهمیدیم(چون حول کرده بودیم و کسی هم چک نکرده بود) و اون هم این بود که فقط یکی از سیستمهای سکان کشتی روشن بود و دومی در حال اماده باش قرار داشت که حتما میبایست روشن میشد و ما فراموش کرده بودیم(کاپتان و افسر راه فراموش کرده بودن چون وظیفه اونا بود ، اما راسیتش ما هم توی اتاق کنترل چک نکرده بودیم از بس حول کرزده بودیم چون اون افسر پیج کرد دزدا اومدن رو کشتی و ما انتظار درگیری نزدی و رودرو با زدها رو داشتیم!!!!) تماس با تهران و با سواحل نزدیک جهت کمک از پل فرماندهی کشتی ما صورت پذیرفت که توصیه خاصی جز کارهایی که ما کردیم به ما نشد و ما همون وظعیت خودمونو حفظ کردیم و اما ماجرا از چه قرار بود؟ ماجرا از این قرار بود که: ساعتهای حول و حوش 11 شب افسر سوم که افسر مسیول و بقول نظامیها افسر نگهبان پل فرماندهی بود میره روی وینگ سمت راست پل فرماندهی برای بررسی اطراف کشتی خودش میگفت احساس کردم شبح یا سایه ای سمت راست کشتی و چسبیده به اون دیدم فکر کردم توهم زدم و دچار توهم شدم!!!!! برگشتم پل فرماندهی اما باز شک کردم و برگشتم اما چیزی ندیدم در حال برگشت به پل یک لحظه احساس کردم شبحی رو در زیر وینگ راست دیدم بازم توجهی نکردم!!!!! هنوز به پل فرماندهی نرسیده بودم که شک به جونم افتاد و برگشتم تا با روشن کردن نورافکن وظعیت رو بررسی کنم اومدم سمت وینگ راست و نورافکن مستقر در اونجا، که احساس کردم موازی با جایگاه خودم شبحی در دل سیاهی شب همراهمون میاد!!!!! نورافکن رو روشن کرده و نکرده بستنم به رگبار!!!!!!!!!!!! و بعدش هم دویدم سمت پیجر و شروع کردم به گفتن مداوم دزدها اومدن رو کشتی و....!!!!! بینوا به محض روشن کردن نورافکن مورد حمله دزدان دریایی قرار گرفته بود و با کلاشنیکوف بسته بودنش به رگبار ولی شکر خدا گلوله و یا ترکشی بهش نخورده بود و اما ادامه ماجرا بعد از رفتن به وظعیت آماده باش کامل برای مقابله با دزدان دریایی: طبق آموزشهای فراگرفته شده، تنها سلاح ما برای مقابله با دزدان دریایی برای جلوگیر از اومدنشون رو عرشه کشتی شلنگهای آب آتش نشانی کشتی با فشار آب 12 بار بودن والسلام!!! من هم پمپ اضطراری آب دریا برای آتشنشانی رو روشن کردم و فشار رو روری 12 بار ست کردم(روشن کردن پمپ با من بود و تنظیمش با یکی از بچه های مهندس دستیار) همزمان بچه های دیگه روی عرشه آماده مقابله با دزدان دریایی بودن اون موقع ما از شدت برخورد اونا و نوع تجهیزاتشون خبری نداشتیم واسه همین بچه ها با کمترین نوع مراقبت رفته بودن روعرشه که با رگبارهای بی امان اونا مواجه میشن من بیسیم رو رو کانال عرشه تنظیم کردم و دیدم واویلا هرکی داره جیزی میگه یکی میگه بستنمون به رگبار یکی میگه بخوابین رو عرشه یکی داد میزنه نرو اون سمت و... منم به سر مهندس گفتم ماجرا از این قراره و دویدم سمت عرشه که ببینم چه خبره از کنار بویلرها رفتم رو عرشه که رسیدنم به عرشه رو دزدان عزیزدل دریایی !!! با چندین و چند رگبار مسلسل کلاشنیکوف و تیربارام ژ-3 خوش آمد گفتن شیرجه رفتم و سینه خیز خودمو به یکی از دیواره ها رسوندم هرکی یک گوشه ای سنگر گرفته بود(سنگر که چه عرض کنم پناه گرفته بود) تنها کسی که با شیلنگ آب داشت به خیال خودش با دزدا مقابله میکیرد یکی از مهماندارهامون به نام " عزیز" اهل آبادن بود که قدش به زور 160 میشد و وزنش شاید 55 هم نمیشد حدودا اگر اشتباه نکنم 26-7 سالی هم داشت به پشت خوابیده بود رو عرشه و شیلنگ آب رو گرفته بود بیرون کشتی سمت ساعت 2/5 کشتی در حالی که دزدها سمت 5/5 ما بودن البته اونم تقصیر نداشت دزدها یکریز داشتن مانور میدادن و شلیک میکردن و کشتی ما هم داشت زیکزاکی میرفت تا اونا رو در موج حاصله از حرکت پروانه کشتی و ورتکسهای حاصله از اون قرار بده تا نتونن به ما نزدیک بشن واین کای آبادانی ما " عزیز " بینوا هم نه جایی رو میدید و نه میتونست سرشو بیاره بالا و اینکه هردو قایق دزدها در حال مانور و تغییر جا بودن و ما هم در حال زیکزاک نمیدونم چی شد که چند رگبار حواله بالای سر عزیز بینوا کردن که فیش پلیتهای کناره کشتی مثه سپر حفاظتش کردن کمی به خودم جرات دادم و سینه خیز رفتم سمتش و گفتم دیونه داری چیکار میکنی کارت بیهوده اس!!!!!! گفت چیکار کنیم؟ گفتم برگردیم عقب اومد شیلنگ رو ولش کنه گفتم نکن الان در میره میزنه هردوتامونو لت و پار میکنه کمکش کردم با هم شیلنگ رو ساپورت کردیم تا نازلشو تونستیم ببندیم و بعد ولش کردیم همونجا و سینه خیز برگشتیم عقب سمت پسیج وی وچسبیدیم به دیواره مانورها ادامه داشت من یک چرخی زدم اطراف انجین کیسینگ تا بتونم اونور رو ببینم همه حالت پناه گرفته بودیم و هرازگاهی بی دلیل و بی ثمر میرفتیم یه طرفی راستش همه ترسیده بودیم رفتم سمت چپ کشتی دیدم خبری نیست داشتم برمیگشتم سمت راست کشتی که دیدم یکی از قایقها از ما کمی فاصله گرفتو بعدش یکیشون بلند شد و با آر پی جی پل فرماندهی رو هدف قرار داد شلیک آر پی جی و چرخیدن در یکی از زیکزاکهای کشتی یکی شد و فانل کشتی شبیه سپر اومد جلوی پل فرماندهی و راکت آر پی چی با زاویه کم خورد به فانل و کمونه کرد تو هوا و ما همه به چش خودمون ترکیدن اونو توی هوا و در فاصله یکی دومتری فانل دیدیم قطعاتش ریخت رو عرشه و درگیری شدت بیشتری گرفت نمیدونم دقیقا چقد دیگه طول کشید که به گمونم سوخت اونا تموم شد یا از دستیابی به ما نا امید شدن و یا مهماتشون ته کشید به هر حال بیخیال ما شدن اما ما با همون سرعت بالا و با عجله در حال فرار از محل اونا بودیم،همه چراغها رو هم خاموش کرده بودیم حتی چراغهای راه رو!!!!!! بعد سه چهار ساعت و با فاصله گرفتن بیشتر از ساحل کم کم حالت همه به حال عادی برگشت و در بررسی ها مشخص شد بعلت عدم روشن کردن سامانه دوم سکان پین اصلی سکان در حال بیرون زدن هستش و الانه که بزنه بیرون خدا خودش بهمون رحم کرده بود اگر بیرون میزد دیگه هیچ کنترلی رو کشتی نداشتیم و براحتی دزدا میومدن رو کشتی بماند که بمدت حدود تا یکماه بعدش، ما سه دانشجوی بینوای مهندسی مکانیک که همراهمون بودن رو گذاشته بودیم بالای سر اون پین سکان در شیفتهای 4 ساعته و هربار که پین میخواست بزنه بیرون با یک پتک سنگین میزدن رو سرش و میفرستادنش سر جاش(این سه عزیز الان از همکاران و دوست های خوب من هستن، این پین هم بعدا مصیبتی شد برای ما که به بحث ما مربوط و مرتبط نیست) این حمله اولین حمله دزدان دریایی به کشتیهای ناوگان دریایی ما بود بلافاصله بعد از اون به همه سوپرتانکرها دستور داده شد که فاصله 200 مایلی از سواحل سومالی رو به 400 مایل افزایش بدن منتها اونایی که مجبور به عبور از تنگه باب المندب بودن همچنان درگیر حملات بودن و با فاصله چند روز بعد از ما دیگر سوپرتانکرهای ما هم یکی یکی مزه حمله رو چشیدن و دست و پنجه نرم کردن با دزدای دریای رو تجربه کردن بعنوان نمونه بعد از ما به سوپرتانکرهای زیر که همگی 320 هزارتنی و با محموله 2 میلیون و 200 هزار بشکه نفت خام بودن حمله شد 5 مهرماه یعنی حدود 6 روز بعد از حمله به ما دزدان دریایی سومالی به نفتکش سوپرتانکر" ایران هرمز" حمله کردن(سیستر شیپ نفتکش ما و هردو ساخت کره جنوبی) 11مهرماه به سوپرتانکر " ایران دماوند" 7 آبان به سوپرتانکر" ایران نور " 21 آبان سوپرتانکر"ایران دیلم" و دوباره 2 دیماه به همون کشتی" ایران دیلم" اما اینبار در مسیر برگشتش و بدون بار ( در حالت "بالاست") خوب این خاطره اولین حمله دزدان دریایی به یکی از کشتی های ما که بنده هم شرف حظور داشتم!!! بعد از اون ما به مسیرمون ادامه دادیم اما این سفرمون هرچند مرتبط با دزدان دریای نیست اما خالی از لطف هم نیست: در حال عبور از کیپ تاون آفریقای جنوبی دم دمای غروب یک زیردریایی هسته ای غول پیکر آمریکا یهویی با فاصله کمی از ما اومد رو آب که هممونو بالاخص کاپتانو بدجور ترسوند در ادامه در حال گذشتن از دماغه امید نیک یک جنگنده رافایل فرانسوی با ما سر شوخیش گرفته بود و شاخ به شاخ به سمت پل فرماندهی ما اومد و یه دفعه با شکستن دیوار صوتی با یه مانور و زاویه تند جنگنده اشو کشید بالا که کشتی ما درست مثه برخورد با یک سونامی دچار لرزش شدیدی شد و همه ما خوابیدیم رو زمین !!!! نمیدونم چه مرگش شده بود بعد هم در نزدیکی های سواحل اسپانیا یهو دوتا ناوچه اسپانیایی با سرعت بالا خودشونو رسوندن به ما و دوطرف ما قرار گرفتن و توپاهشونو گرفتن سمت ما ما هم از همه جا بیخبر کشتی رو نگیر داشتیم تا اونا بیان رو کشتی بعد اونا پرسیدن چرا به پیامهای شناسایی ما جواب ندادین؟ اونجا بود که متوجه شدیم یکی از ملوانا اشتباها در حین تمیز کردن بدنه سیستمهای مخابراتی دستش رفته بود رو دکمه حالت میوت و صدای سیستم رو قطع کرده بود و ما هم چیزی نشنیده بودیم خلاصه بعد که ثابت شد قضیه از چه قرار بوده مارو جریمه کردن و ولمون کردن بریم سمت رتردادم بعد از اون هم رفتیم افتادیم توی مسیر نروژ- کانادا اونم برای 5 ماه توی زمستون لعنتی دریایی وحشتانک شمال (نورت سی) بدترین موجهای ممکنه سخت ترین سرمای ممکنه کشتی چندین بار تا حد غرق شدن پیش رفت از کنار مثلث برمودا با حالت طوفان وحشتناک گذشتیم و... هزاران ماجرای عجیب و غریب داشتیم حتی تا پیاده شدن از کشتی و رسیدن به تهرون !!!! جاش نیست و مرتبط هم نیست تا بگم چی به سرمون اومد و چی کشیدیم خلاصه اون سفر پرماجراترین سفر عمر من و پرماجراترین سفر بعد از جنگ نفتکشهای شرکت ما بود
-
1 پسندیده شدهدوستان درود بر شما این تاپیک رو تنها بنا به درخواست یه دوست قدیمی که آشنایی ما به دیدار در سایت دیگری برمیگرده ایجاد میکنم و امیدوارم که مورد قبول و پسندتون قرار بگیره ناگقته پیداست که خاطراتم رو به مرور و با فاصله قرار خواهم داد همچنین میگوشم با ارسال ای میل به دیگر همکارانم از آنها بخواهم خاطراتشونو برام بفرستن تا با نام خودشون اینجا قرار بدم از دوستان هم اگر مسی خازه ای از خودش و یا کسان دیگری در این باره داره خواهش میکنم تعارف رو کنار بزارن و بیان توی گود منتها؛ در ذکر خاطرات دوستان غایبمون ابتدا از سهت و سقم اون اطلاع حاصل فرمایید که خدای ناکرده سوتفاهمی پیش نیایید بازم از همتون ممنونم منتظر خاطرات من باشید
-
1 پسندیده شدهنامه افسران بازنشسته نیروی دریایی ترکیه جنجال و موقعیت حساس و ویژه ای را در این کشور ایجاد کرده. این افسران ضمن اعلام برائت از گولن (به هر حال در ترکیه الان گنجشکها هم به جرم ارتباط با گولن بازداشت میشن و این افسران که با اسم بیانیه را امضا کردن جرات زیادی به خرج دادند) ولی در برابر اقدام جدید اردوغان در رفتن به سمت ایجاد یک کانال جدید در مقابل تنگه بسفر و داردانل اعلام مخالفت کردند و پیمان موجود بین قدرتها و ترکیه را میراث آتاتورک دونستند که در بیطرف نشاندن ترکیه در بحرانها نقش اساسی داشته (از جمله جنگ جهانی دوم) و خبط از اون را موجب مشکلاتی برای ترکیه میشه (اردوغان در عوض میگه موجب درامدزایی میشه و فقط موقع جنگ مجبور نیستم ببندمش بلکه کامل افسارش در دست خودمون خواهد بود (یک کشتی و نفتکشی چیزی هم یکوقتی غرق میکنه تو بسفر بعد که اونجا غیرقابل استفاده شد برای مدتی خب افسار چندین کشور در دریای سیاه در دستان ترکیه خواهد بود کامل هرچند همین حالا هم انصافا این دو تنگه و نیاز چندین کشور محصور در دریای سیاه موقعیت بسیار استثنایی و خاصی به ترکیه داده که مشابهش شاید به جز کانال سوئز (باز سوئز را میشه دور زد) کمتر باشه در جهان به این شکل. همین حالا هم موقعیت ممتاز ترکیه بین چند کشور دریای سیاه بخشیش ناشی از همین نیاز هست هرچند دست ترکیه باز نباشه در شرایط صلح. خلاصه حزب اردوغان هم با تمام عواملش شروع کردند به ارعاب و تهدید ضد افسران بازنشسته ارتش که حد خودتون را بدونید و بشینید سرجاتون.
-
1 پسندیده شدهاین رژیم قبلا حداقل یک اسکادران از این پرنده ها در اختیار داشته در این نقش ولی پرنده جدید گویا نسل جدید و البته پیچیده تتری در نقشی جدید هست. خصوصا که اشاره به حلقه سوم شده یعنی ایران که یا برد سنسورها، یا نوع عملیاتها و یا تاکتیک حضورش در آسمان (در تعامل با جتهای تجاری مثلا که از کریدور عراق عبور میکنند) امکانات جدیدی را براش مهیا کرده.
-
1 پسندیده شدهاین مصاحبه چون از طرف یک مقام ارشد اطلاعاتی/نظامی سابق این رژیم هست و البته اطلاعات جالب توجهی داره تمامش را اینجا آوردم و فقط به قسمتهای هایلایت شده توجه کنیم هم کافی است. از جمله توصیه میشه حتما دوستانی که ابهاماتی در مورد پروژه هسته ای ایران دارند(مرز آستانه در وضعیت فعلی که جهان اجازه ساخت بمب را به هیچ کشوری نمیده لااقل در شرایط طبیعی)، در مورد فشارهای غرب و ایستادگی ایران سوال دارند. و البته نکته مهم این مقاله تهدیدی است که ما قبلا هم مشاهده کردیم و این مقام اطلاعاتی هم داره گرا میده تا وضعیت فعلی و مقاومت ایران در این مقطع شکسته بشه به نفع غرب و شکستن مقاومتش در جلوگیری از بازگشت به تعهداتش تا انجام کامل تعهدات آمریکا که به نظر گرا داده برای خرابکاری، ترور و حملات هدفمند در داخل ایران هست. عمدتا منظور چیزی شبیه عملیات نطننز هست برای خالی کردن دست ایران از دستاوردهاش برای فشار به غرب. (برگهای برندش) عملیات ضد تاسیاست و دانشمندان هسته ای/صنعتی و نظامی و موشکی بسیار جدی است چون اخیرا مدام توسط مقامات این رژیم بیان میشه و به نظر خودم راهش فقط دفاعی نیست و ایران باید حتما بازدارندگی ایجاد کنه چون حملات به هر حال همیشه شانس موفقیت دارند (خصوصا در نبرد نابرابر با ما) و باید قصد حمله ازشون گرفته بشه نه عواقب حمله. ** نکتش در مورد موشکها جالب نیست؟ هر توافق جدید باید شامل موشک باشه و محدودیت برد 1000 چون ما در بردش نیستیم ولی ما جنگنده، موشک بالستیک حتی قاره پیما و بمب و موشک اتمی داشته باشیم عیب نداره! جالبه عده ای نمیدونم دوستان چقدر روزنامه میخونند هر روز در روزنامه ها دارند تئوریزه میکنند هوشمندی است ورود به مذاکرات موشکی! و جالبه باز عمدتا یا سلبریتی هستند یا شوربختانه دیپلمات سابق! و مذاکره موشکی که عیبی نداره. پ ن: به اندازه کافی از روند در پیش گرفته شده توسط دولت محترم در پرونده هسته ای در تاپیک خودش تحلیل انجام شده ولی چند عضو تیم ایرانی مدام نفی میکنند نباید بدبین (دلواپس) باشند منتقدان و چیزی که غرب میگه نیست ولی خب مورد بالا را در کنار انبوه اظهارت غربیها از روند میبینیم حق داریم نگران باشیم از روندی که تخلف از موضع نظام هست و برای همین انبوه مسئولان ناشناس مجبور هستند با پرس تی وی و نورنیوز و ... مصاحبه کنند و نظر رهبری را مدام تذکر بدند. اگر واقعا چیزی نیست حتی همین خبرسازی انبوه رسانه ها و مقامات غربی هم نشان از یک برنامه ریزی برای جلسه حضوری است که نشان از بی صداقتی و فریبکاریشون داره و همین برای لغو این جلسه (به زمانش باید نمیپذیرفتیم این چینش و بازی طرف غربی را) کافی بود:
-
1 پسندیده شدهاول نوشت: هر چه میخواهی چنین پستهایی طنز گونه نباشند نمیشه چون اصل خبر و حواشیش همینه. در راستای لطیفه های تاریخی خبرنگار شبکه cbs آمریکایی با تروریستی که مثلا آمریکا براش 10 میلیون دلار جایزه هم تعیین کرده ( برخی با این عناوین موشک آمریکایی چند هزاردلاری نصیبشون میشه و برخی میکروفون شیک و تریبون میلیونی و صحنه نمایش فول اچ دی) به مصاحبه نشسته تا تروریست عزیز! درس پس بده و از همون! تریبون اعلام کنه اتفاقا من آمریکا را خیلی هم دوست دارم چرا من را به غلامی نمیپذیره آخه عزیز. مگه من چیم کمتر از بن سلمانه اره است؟ تروریست خوب تواب البته همچنان دوستان جناب تروریست جولانی و متخصصان رسانه ای رفیق شفیق اردوغان حواسشون بوده این پسر خوب هر روز داره پیراسته تر میشه و به نظر مزه قدرت هم به قول نویسنده رای الیوم حسابی زیر زبونش خوش کرده و دوس داره رییس بمونه وسیعتر و پذیرفته تر. به هر حال اردوغان هم حواسش هست کاریزماتر و تجربه دارتر و باسابقه تر و وحشی تر از این مهره شاید مهره دیگه ای نباشه برای آرزوهاش در مورد سوریه (بله! میدونم که بعضا مثلا ما شاهد ظاهرا کشمکشهای رسانه ای عمدتا رسانه ای هستیم در مقاطعی بین دو طرف ولی شما حساب کنید با اشغال ادلب توسط ترکیه و هزاران پایگاه ریز و درشت و سرباز ترک که پشه را در ادلب میزنند جناب تروریست جولانی تحت امر و نهایتا کرنش اردوغان تروریست پرور نباشه. ) تروریست شیک تر با ریش کمتر و کت! از طرفی گویا اردوغان هنوز توی کلاسهایی که در ادلب با کارت شناسایی ترکیه برگزار میکنه به جناب تروریست اعظم یاد نداده که عزیزم در برابر سوال تو تروریست هستی نباید بگی من که اصلا به خدا دوست ندارم به منافع غرب و اقتصادش ضربه بزنم (درسته واقعیت همینه ولی عزیز داری با رسانه مثلا بی طرف مصاحبه میکنی و باید حفظ ظاهر کنی) و فراموش کنی که ترور فقط به این خلاصه نمیشه (واقعییش! همینو گفت و البته مصاحبه کننده هم یادش رفت که چیزی اضافه کنه برای حفظ ظاهر لااقل) و هرگونه سربریدن اسرا، قتل عام ملت به خاطر مذهب، گورهای دسته جمعی، گروگانگیری و تهدید مذاهب به پاکسازی و ریشه کنی و به کنیزی بردن زنان و بچگانش به خاطر دین و کشورشون و فرقه گشایی و همدستی با داعش و القاعده و محاصره زنان و بچکان و هدف قراردادن عمدی و شادانه غیرنظامیان به شکل از پیش تعیین شده و توحش تروریسم محسوب میشه در شکل لغویش و فقط اظهار ارادت به غرب (شاید در واقعیت واقعی واقعی همین باشه و تقصیری نداره بنده خدا!) نمیتونه تو را از تروریست به آقای محترم انقلابی شیفت بده. آقای محترم انقلابی حتی در گوگل هم هیچ تصویری ازش با جنایتهای گروه تحت امرش وجود نداره خیلی خیلی غیرمشکوک! و فقط عکسهای شیک و پیک و اتوخوردش بالا میاد حتی با کلیدواژه ترور نهایتا اینکه بله در جهان فعلی بزرگترین حامی داعش و النصره (با ارتباط کاملا کاملا مستقیم سیاسی/اجتماعی/امنیتی/نظاممی/اقتصادی/هواپیمایی/مسافری/ترانزیتی/رسانه ای/عشقی! حتی و خانوادگی شاید!!) جناب اردوغان در ده سال گذشته وقتی به خاطر انتساب به منافع غرب همچنان حتی با این همه تعرض حتی به چارچوبهای غرب یک رییس جمهور محترم شناخته میشه ( به خاطر نیازی که غرب به این اسب تراوا در منطقه و جهان اسلام داره در شکل منافقش) دیگه از شاگردانش و برخورد باهاشون هم همین انتظار میره. فراموش شد که به اصل صحبت های جولانی تروریست بپردازیم. اینطور اظهار چاکری کردن (با چشمان اشک آلود!) و گردن کج و اظهار ندامت و پشیمانی و تکذیب هرچه حالا حتی محدود (برای جمع کردن جهادیون لابد) ضد غرب گفته بود و البته مسکوت گذاشتن تمام جنایتها و توحشی که ضد مردم و نظامیان و غیرنظامیان در محیط جنگ داخلی سوریه کرده بود هم از اعجازهای این مصاحبه بود.
-
1 پسندیده شدهاستفاده نیرو های حزب الله از خرج پاکسازی میسر برای رفتن به مواضع ارتش اسراییل در جنوب لبنان سال 2000 میلادی خرج توسط ارپی جی شلیک میشود http://www.aparat.com/v/2CKs6
-
1 پسندیده شدهاین سیستم روسی هم بود ZRP-2 mine-clearing line charges حداکثر برد 160 متر با قابلیت پاکسازی 54تا60 متر به عرض 40 سانتی متر اکراین روسگرا ها http://armamentresearch.com/zrp-2-mine-clearing-line-charges-captured-from-pro-russian-separatists-in-ukraine/ سوریه پالمیرا نیروهای مهندسی رزمی روسیه ژوئن 2016 http://www.aparat.com/v/D6qfG http://www.aparat.com/v/XtIH5
-
1 پسندیده شدهچندتا ویدئو از این سیستم های معبر ساز میدان مین APOBS Anti-Personnel Obstacle Breaching System http://www.aparat.com/v/QY60o نمونه از نصب این سیستم روی ربات هم وجود دارد http://www.aparat.com/v/gTaPh اموزش استفاده از این سیستم به سربازان عراقی توسط مستشاران امریکایی http://www.aparat.com/v/aJLis بنگلور تورپیدو در 2015 خرج تخریبی بنگلور جزئی از 500 میلیون دلار خرید مهمات عربستان از امریکا بوده خبرش دوست خوبمون جناب ناصر کار کرده بودن http://www.military.ir/forums/topic/21582-اخبار-مرتبط-با-کشورهای-حوزه-خلیج-فارس/?p=463622 http://www.military.ir/forums/topic/13652-%D8%A7%DA%98%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%84-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/?hl=apobs http://www.aparat.com/v/zNYm9 http://www.aparat.com/v/cuqmE Python Rocket Minefield Breaching System http://www.aparat.com/v/9XUv2 Russian / Soviet mine clearing machine UR-77 http://www.aparat.com/v/crpkl تمرینات پاکسازی میدان مین رزمایش امریکا کره جنوبی جمعا هم از بنگلور تورپیدو استفاده کردن و هم از APOBS و سیستم POMINS II ساخت اسراییل که کشور اذربایجان هم از این سیستم استفاده میکنه http://www.aparat.com/v/PVqMg POMINS II قابلیت پاکسازی به طول 50 متر و عرض 50 سانتی متر اینم یک نمونه رباتیک که چینی ها ساختن اطلاعات وتصاویر بیشتر از ربات چینی http://www.popsci.com/chinas-new-rocket-robot-has-explosive-surprise
-
1 پسندیده شدهMine-Clearing Line Charge یا معبر ساز میدان مین (برای تلفظ راحتتر میک لیک - mick lick) به تجهیزاتی گفته میشود که برای باز کردن معبر امن از میان میدان مین در شرایط جنگی استفاده میشود. УР-77 روش کار این نوع تجهیزات به اینگونه است که تعداد زیادی از مواد منفجره متصل بهم در میانه میدان مینی یا مسیرهای بمب گذاری شده (مانند بمبهای کنار جاده ای - IED) که قرار است نیروهای خودی از آنجا رد شوند، پرتاب و منفجر میشوند؛ به این ترتیب یک مسیر امن برای عبور پیاده نظام ایجاد میشود. پیشینه این سیستمها، به جنگ حهانی اول و دستهای سازنده بریتانیایی برمیگردد؛ سیستمهای پیشرفته تر توسط ارتش کانادا در سالهای 1941-42 استفاده شدند که Bangalore Torpedo نام داشتند. این تجهیزات میتواند با خودرو یا سرباز حمل شود و البته نمیتوان موفقیت صد درصدی پاکسازی معبر را تضمین کرد. سیستمهای پیشرفته امروزی تواناییهای فوق العادهای در معبرسازی دارند. Python بریتانیایی قادر است تا معبری به طول 180 تا 200 متر و پهنای 7.3 متر ایجاد کند. M58 MCLC آمریکایی میتواند مسیر 100 در 8 متری باز کند. УР-77 روسی (شوروی سابق) که بر پایه BTR-50PK ساخته شده، زمینی به ابعاد 75 تا 100 متر در 6 متر را پاکسازی میکند. Baby viper هندی نیز میتواند محدوده 250 در 6 متر را ایمنسازی کند. تمام سیستمهای ذکر شده توسط خودروهای سنگین حمل میشوند. گونه های قابل حمل این سیستمها با عنوان Antipersonnel Obstacle Breaching System یا (APOBS) شناخته میشوند که در مدل آمریکایی آن که توسط 2 سرباز حمل میشود، توانایی پاکسازی معبری با ابعاد 0.6 تا 1 متر در 45 را دارد. برخی از مینهای ضد نفر مانند SB33 ساخت ایتالیا به فیوزهایی مجهز شده اند که به محض دریافت شوکهای ناگهانی (مانند مواد منفجره)، مین قفل شده و از انفجار آن جلوگیری میکند و به این صورت، MCLCها را خنثی میکند. انفجار یک مسیر بمبگذاری شده (IED) توسط نیروهای آمریکایی در عراق: شلیک Type-92 ژاپنی: کاربرد: این ویدئوهای زیبا در مورد عملکرد این سیستمها را از دست ندهید: http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=9af827af12caf22865076e8f9d761d1d[/CODE] Python [CODE]http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=a0abfc43571763095570f5cca2ee3422[/CODE] [color=#000080][b]منابع:[/b][/color] [url="http://en.wikipedia.org/wiki/Mine-clearing_line_charge"]http://en.wikipedia....ing_line_charge[/url] [url="http://ru.wikipedia.org/wiki/%D0%A3%D0%A0-77"]http://ru.wikipedia.....org/wiki/УР-77[/url] [url="http://en.wikipedia.org/wiki/Antipersonnel_Obstacle_Breaching_System"]http://en.wikipedia....reaching_System[/url] [url="http://drdo.gov.in/drdo/English/index.jsp?pg=Mine.jsp"]http://drdo.gov.in/d...jsp?pg=Mine.jsp[/url] [url="http://www.pica.army.mil/pmccs/supportmunitions/demolitionsys/miclic.html"]http://www.pica.army...sys/miclic.html[/url] [url="http://www.fas.org/man/dod-101/sys/land/m58-miclic.htm"]http://www.fas.org/m.../m58-miclic.htm[/url] [color=#000080][b]تهیه کننده:[/b][/color] خودم (هاتف) [left][color=#ff0000][b]برای military.ir[/b][/color][/left]
-
1 پسندیده شدهو اما بازم برگردیم سر موضوع اصلیمون اواسط اردیبهشت 88 بود، باتوجه به اینکه بعد از پیاده شدن از کشتی هنگام چند دوره تخصصی رو گذرونده بودم ، بالطبع مرخصیم شیفت کرد اونورتر و هنوز حدود یک ماه و نیم از مرخصیم مونده بود که یک روز صبح از شرکت تماس گرفتن و گفتن که کشتی سوپرتانکر" ایران هویزه" جهت تعمیرات دوره ای 5 ساله به " حوض خشک دبی " فرستاده شده و یکی دوروزی هستش که تعمیرات شروع شده، اما متاسفانه مشکل حادی پیش اومده که نیاز به فرستادن فوری و بدون فوت وقت چند نفر از مهندسین ایرانی احساس شده و چون من هم هر سه کشی قبلیم همگی همکلاس و خواهرخونده های این کشتی بودن بالطبع نام من هم جزو اونا بود ، البته ذکر کردن که چون از مرخصیمهنوز خیلی باقی مونده میتونم که نپذیرم!! منتها بخاطر همون مسایلی که هستش و همه میدونیم هر ایرانی دیگه هم جای من بود قبول میکرد و این شد که دوروز بعد پروازکردم تهران و از اونجا به دبی و مستقیما به کشتی ملحق شدم ، کشتی که از آب بیرون کشیده شده بود و در حوض خشک تحت تعمیر بود بگذریم که چه ماجراها داشتیم چون همزمان بود با تبلیغات و مناظره انتخاباتی ریاست جمهوری!!!، دقیقا روز رای گیری شورلیوها کنسل شد و نزاشتن بریم بیرون رای بدیم!!!! همون روزجمعه که روز رای گیری بود ، غروب کشتی برای تستهای دریایی به بیرون حوضچه فرستاده شد، کلی عیب و ایراد و مشکل پیدا وگزارش کردیم و بخاطر همین برگشتیم شیپ یارد و دوباره نیروهای شرکتهای درگیر اومدن روکشتی ، اما چون بازار اون روزهای کرایه تانکرها خیلی خوب و داغ بود و هر روز موندن بیشترکشتی در تعمییر علاوه بر بالا بردن هزینه های تعمیرات باعث از دست رفتن کلی پول کرایه و اصطلاحا " آف هایر " شدن کشتی میشد فشار آوردن که ایرادهای اصلی رو برطرف کنین و ایرادهای کوچیک رو بعدا خودتون حین سفر برطرف کنین و...!!!! خوب با اطلاع حضرات شیپ یارد دبی از این عجله ما ، هر مشکلی رو سرهم بندی کردن و اعتراضهای ما هم راه به جایی نبرد و مجبور شدیم کشتی رو با کلی ایراد و مشکل برطرف نشده برداریم و بیاییم سمت خارگ نرسیده به خارگ اولین مشکل رو موتور اصلی خودشو بدجور نشون داد و دچار" اسکونج فایر" یا آتش سوزی در قسمت هواخورانی موتور اصلی شدیم ( داخل پرانتز بگم ، موتور اصلی کشتی از نوع موتورهای دیزل دوزمانه سنگین دور پایین و قدرت بالا هستن که محفظه بالای پیستون رو محفظه احتراق ، زیر پیستون تا جدا کننده از کارتر ( کرنکیس) رو اسکوینج اسپیس و یا محفظه هواخورانی میگن و اگر رینگهای پیستون خوب سیل نکنن یا سیلندر لاینر دچار ویر داون و خوردگی و سایش و.. شده باشه یا روغنکاری رینگهای نامناسب و ناکافی باشه یا ... و باعث بلوپست یا عبور گازها و شعله های احتراق به زیر پیستون و یا بالارفتن زیاد دما بشه و..(کلی دلایل دیگه!!!!) منجر به آتیش سوزی در این منطقه میشه ، چون روغن مخصوص روانکاری سیلندر لاینر و پیستون رینگها بعد از انجام ماموریتش توسط رینگهی جاروبک و سگمنتهای جدا کننده زیر پیستون از کارتر که بهش استافینگ باکس میگن ، اونجا میریزه ، هوا هست ، ماده سوختنی هم هست فقط حرارت و یا گرما نیاز داره تا مثلث آتش شکل بگیره و...) با کلی مصیبت آتیشو خاموش کردیم و بعد ازچندین ساعت و یک بازدید دوباره از زیر پیستون به مسیرمون به سمت خارگ ادامه دادیم ، در خارگ بعد از بارگیری دومیلیون و دویست هزار بشکه نفت خام و همچنین دریافت حدود 7000 تن سوخت مورد نیاز کشتی به مقصد بندر " عین السوخنا " یا بقول ما " انسوکنا " ی مصر، حرکت کردیم، قبل از حرکت تمام اطراف کشتی وروی عرشه و بیرون هند ریلها(میله های کنار عرشه) دولایه سیم خاردار کشیدیم و اماده گذشتن از محدوده خطر شدیم تا قبل از کشتی ما ، چند ماهی بود ( میشه گفت 4-5 ماهی) که روال بر این بود که کشتیها چند نفر متخصص رو از یک تیم امنیتی انگلیس به نام " مست تیم" سوار میکردن و اینا هم دست خالی میومدن و همون چیزایی رو که آموزش دیده بودیم رو دوباره بارمون میکردن و میگفتن اگه اومدن منور شلیک کنین هوا و با شیلنگ آب آتشنشانی باهاشون مقابله کنین اما اگر اومدن دستاتونو هم ببرین بالا و... بابت این چرندیات هم چند ده هزار دلار ناقابل به جیب مبارک میزدن و میرفتن!!!! این موضوع با اعتراضهای مکرر بچه های ایرانی روبرو شده و در نهایت مسولین امر بر اون شدن که با توجه به تجربیات پیشین دوتا کشتی اونموقع در نقاط معینی از خلیج عدن مستقر کنن ، یکیشون حدودا بعد از عمان بود( البته کمی اینورتر) در نقطه ای با نام A( آلفا) با نام ..... و دیگری با نام ......در نقطه B (بتا) که اونموقع هردونقطه قبل از باب المندب بودن بخاطر مسایل خاص اون روزا و بحث اسراییل و عدم توانایی پوشش کامل منطقه و...( این مسایل بعد ها همه برطرف شد و نیروهای خودی تا انتهای دریای سرخ هم ما رو همراهی میکنن و دیگه این مشکلات وجودندارن) و قرار شد نیروهای خودی و ایرانی مارو بجای انگلیسیها همراهی و اسکورت کنن و همزمان هم نیروی دریایی دومین یا سومین ناوگروهشو که مشتمل بر دو ناو بود اعزام کرده بود به منطقه و میکوشید کشتیهامونو اسکورت کنه ( درست خاطرم نمونده اون موقع ناوگروه دوم بود یا سوم که نداجا میفرستادشون اونجا) اونبار کشتی ما برای اولین باربعنوان یکی از کشتی های شرکت ما ، برای تحویل گیری و سوار کردن تفنگداران دریایی به سمت نقطه A و کشتی .... حرکت کرد من پاین توی اتاق کنترل بودم که سرمهندس کشتی نفس زنان اومد پایین و گفت یه تیم تفنگدار"غول" از تفنگداران نیروی دریایی امریکا آومدن رو کشتی ما ، بدو بیا برو ببینشون!!! با تعجب رفتم رو عرشه ودیدم یه تیم 12 نفره از تفنگدارای امریکایی رو عرشه هستن و کلی هم تجهیزات همراهشونه وقتی جلوتر رفتم از تعجب داشتم شاخ درمی آوردم رو بازوشون پرچم ایران بود و رو سینه اشون آرم سپاه!!!!!! اما همه چیزشون امریکایی بود همه چیزشون از جوراب و پوتین و لباس گرفته تا نوع جنگ افزار و تجهیزاتشون هیکلا هم آآآآآآآآ این هوا !!!!!! خوش هیکل و شیک و مجهز و یه چیزی برای خودشون که ابدا توی مخیله هیچکدوممون نمیگنجید!!! همه با جلیقه ضد گلوله و کلاه تاکتیکی و دوربین دید در شب و تمام تجهیزات امریکایی با یکی یک ام 16 اصل با یکی یک ام9 رو کمر و یکی یک ام پی 5 چسبیده به سینه و واکی تاکیهای موتورولای هندس فری و... خلاصه چیزی بودن واسه خودشون دوتا اسنایپر 12/7 و حتی چندین موشک انداز یکبار مصرف ای تی 4 داشتم شاخ درمیآوردم چندین جعبه هم مهمات همراهشون بود دوتا هم مسلسل سبک 7.62 !! میشه گفت همه کپ کرده بودیم نه به اون سه تا انگلیسی "مست تیم" که دست خالی و بدون حتی باتوم میومدن و نه به این تیم که انگار قرار بود برن یه جنگ تموم عیار!!! طولش ندم از شوک که در اومدیم رفتیم سمتشونو باهاشون سلام و علیکی کردیم و کمکشون کردیم وسایل رو بیارن توی منزلگاه کشتی(اکومودیشن) به محض رسیدن درخواست یک تمرین رو کردن!!!یک گشتی توی کشتی زدن ، یک کپی از نقشه همه قسمتها رو تحویل گرفتن و برای چند ساعت بعد قرار یک تمرین مبارزه با دزدان دریایی رو گذاشتیم و اونا هم با همکاری ما شروع کردن به بررسی نقشه های کشتی برای آشنایی با نقاط حساس، حیاتی و آسیب پذیر و ... حدود 4 ساعت بعد هردوطرف آماده تمرین مبارزه با دزدان دریایی بودیم تا با تاکتیکها و آموزشها و شرایط هم آشنا بشیم ، مدیریت تیم امنیتی موتورخانه با من بود و چون محل تجمع در اتاق سکان کشتی بود خود بخود مدیریت برگزاری تمرین به من محول شد در حین تمرین متوجه یک نکته مهم شدیم و اونم ناتوانی بیسیمهای ما برای مچ شدن با بیسیمها و واکی تاکیهای اونا جهت برقراری ارتباط مستمر بخاطر تکنولوژی پاینتر سیستمهای ما بود!!!! بنا شد ما چند واکی تاکی یدکی رو که داشتیم به اونا بدیم تا اونا بین خودشون با سیستمهای خودشون و با ما با سیستمهای ما ارتباط برقرار کن!!!! تمرین خوبی بود ، نحوه عملیات در شرایط حمله تمرین و بررسی شد و هرکسی ماموریت و وظیفه خودشو شناخت ، بعدهم اونا به سه تیم 4 نفره تقسیم شدن و کشیک و گشتشونو شروع کردن ما هم برنامه ایمنی و امنیتی خودمونو با اونا هماهنگ کردیم و کشتی در مسیر خودش شروع به دریانوردی کرد بعد از این صحنه های جالب تری هم مشاهده شد!!!!!! سطح آموزششون بینهات بالا بود ، به نحو عجیبی برای چنین ماموریتهای اونم در فضای محدود و تو در تو پیچیده و ناشناخته کشتی و موتور خانه اموزش دیده بودن، تنها با بررسی سه جهار ساعته نقشه های کشتی تاکتیکهای رزمشونو مشخص کردن و وظایف و ماموریتها و مسیولیتها رو برنامه ریزی کردن و خودشون برای ماموریت اماده کردن حتی یک تمرین هم برگزار کردن که شرحشو بصورت مختصر گفتم (چون برخی تاکتیکاهی مشترک تمرین شد از بیان جزییات معذورم) بعنوان یک فارغ التحصیل دانشگاه افسری نیروی دریایی ارتش و با توجه به نزدیکی بسیار زیاد با بر وبچه های نیروی دریایی سپاه (ندسا) وآگاهی از سطح اموزششون ، انتظار همچین سطح آموزش و همچین تجهیزات و همچین امادگی رو به هیچ وجه نداشتم ، سرمهندس و کاپتان هندی کشتس هم شوکه شده بودن و میگفتن اگر همه نیروهای شما در این سطح هستن، شما برترین نیروی رزمی دنیا رو دارین حتی از یانکیها هم سرترین (متاسفانه چند سفر بعد نظرشون کاملا برگشت!!!) به هر حال یکی دیگه از نکات بسیار تعجب برانگیز، جدای از هیکل ، لباس، تجهیزات ، سطح آمادگی بدنی و اموزش و مهارتها و تاکتیکها برمیگشت به زبان همه اونا که بدون استثنا به انگلیسی مسلط بودن و این تعجب همه رو برانگیخته بود باورکنید فکر میکردم دارم خواب میبینم ، تعجبمون وقتی بیشتر شد که دیدیم حتی در لحظه استراحت هم از خودشون اسلخه اشونو جدا نمیکردن اونایی که شیفت و پست نبودن میومدن باشگاه افسران اونم چه ریختی باورش سخته به خدا!!!! یه تفنگدار سپاهی با کلی ریش و شلوارک و رکابی و صندل امریکای اصل و اونم با پیپ کاپتان بلک و اونم با یه ام9 تو جیب بغلی شلوارکشون و یه واکی تاکی موتورولا اون یکی جیبشون!!!! و دست برقضا همه هم یک شکل و یک فرم حتی رکابی و شلوارکا و صندلا و پیپها!!!! کلی باهاشون گرم گرفتیم ، من سریش شدم برای یگان و محل خدمتیشون که چیزی بروز ندادن ، درباره تجهیزاتشون سریش شدم که فقط با لبخندهای معنی داری جوابمونو میدادن و بحث رو عوض میکردن باور کنید حتی جوراباشون هم امریکایی بود اونم با مارک و آرم یواس نیوی انگاری یک یگان از مرینرهای یو اس نیوی ، آرم سپاه و پرچم ایران رو زده باشن و اومده باشن رو کشتی ما!!! البته خوب بحثهای بعد از انتخابات داغ بود و بچه ها کم هم سربه سرشون نمیزاشتن و به پر و پاشون نمیپیچدن ، ولی برخلاف بدنه عمومی سپاه که من بارها تجربه اشون کرده بودم اونا هیچ علاقه ای به مشارکت در بحثهای سیاسی داخلی رو نشون نمیدادن اما برعکسش عجیب پایه بحث های سیاسی بین المللی بودن !!! تا دلتون هم بخواد اهل بازی و شوخی ، پایه همه بازیهامون از شطرنج و تخته نرد و فوتبال دستی گرفته تا برسه به ورق بازی( البته بدون قمار)و... ابدا هم گیر نمیدان که مثلا این چه آهنگیه و یا این چه فیلمیه که دارین تو باشگاه پخش میکنین در حالی که قبلش از طرف شرکت کلی در اینباره بهمون تذکر داده بودن که چنین و چکار نکنین و اله و بله و... بگذریم روز سوم بود که دقیقا موقعی که چند قایق مشکوک داشت رصد و رویت میشد دوباره زد و موتور کشتی دچار آتش سوزی در همون قسمت هواخورانی شد (اسکونج فایر) ، مجبور شدیم موتور رو استاپ بدیم تا بتونیم آتیش رو خاموش کنیم ، برادران عزیز دل دزدان دریایی هم به خیال خودشون که آخ جون یک هلوی پوست کنده بپر تو گلو !!!یه سوپرتانکر بدون قدرت موتور و تحرک و مانوربلیتی !!!! گاز موتور قایقها رو گرفتن سمت ما که هنوز به یک مایلی ما نرسیده اسنایپرها چند تیر اخطار رو به طرفشون شلیک کردن ،فشنگهای رسام و آتشین!!!! اونا هم حساب کا راومد دستشون و در رفتن نکته جالب این بود که تیم تفنگدارهای سپاه همه جنبه ها ، منجمله احتمال خرابکاری از داخل رو هم مد نظر قرار داده بود و در همه مدت این چند ساعتی که ما با موتور درگیر بودیم یه تیم چهارنفره اشون با ام پی 5 چهار گوشه موتورخونه مثه عقاب حرکات و رفتارهای ما رو میپاییدن !!! حق هم داشتن وقوع همچین اتفاقی و از دست دادن تحرک و حرکت اونم در چنین جایی و در چنین موقعیتی وبا این درجه ریسک و خطر از دست رفتن کشتی خیلی مشکوک میزد!! همزمان دوتیم 4 نفره دیگه در حال پاس دادن روی عرشه بودن، تماس با ناوگان دریایی خودی برقرار شد و اونا هم که حدود 350 مایل از ما فاصله داشتن با سرعت هرچه تمامتر به سمت ما برای پشتیبانی و کاوریج حرکت کردن اما بعد از رفع عیب و راه افتادن باهاشون تماس گرفتیم و ضمن تشکر خواستیم که به محدوده خودشون برگردن، حدودای ساعت 2 شب بازهم سه قایق مشکوک در حال نزدیک شدن به ما با سرعت حدود 20 گره و در یک آرایش مشکوک رصد شدن که در حدود یک مایلی بازهم با شلیک اخطار فشنگ رسام اونا هم در رفتن!!!! فردای اون روز حدودای یک و نیم ظهر باز هم دوباره ماجرا تکرار شد!!! هردوبار هم به محض رویت و رصد قایقهای مشکوک، تماس با ناوگان دریایی خودمون و تهران برقرار میشد و وظعیت رو بهشون اطلاع میدادیم و بعد از رفع خطر دوباره موضوع رو هم به اونا و هم به تهران گزارش میکردیم!!!! خلاصه اون سفر پس از 3 بار هشدار به دزدان دریایی احتمالی ما به نقطه B و کشتی .... رسیدیم و با تیم خبره و ماهر و ورزیده تفنگدارای سپاه خداحافظی کرده و اونا رو به اون کشتی تحویل دادیم و بعد از اون توکلمون به خدا بود و هوشیاری خودمون !! چون دیگه انتهای محدوده حمایت نیروهای خودی بود و در صورت حمله دزدان دریایی ما هیچ حمایتی از سوی نیروهای خودی نداشتیم تا حدود 40 ساعت خبری نشد و ما هم تنگه باب المندب رو پاس کردیم اما وقتی که حدود600 مایل دورتر از یگان خودی و ناوگان نیروی دریایی خودمون بودیم ، جایی که هنوز دزدی دریایی گزارش نشده بود چند قایق بسیار مشکوک به سمت ما آرایش گرفتن و با سرعت زیاد کوشیدن بهمون نزدیک بشن ،ما هم سرعت رو به حداکثر ممکنه رسوندیم و به حالت آماده باش کامل دراومدیم (با همون شیلنگهای آبمون!!!!) اونا به چند ده متری ما رسیدن که ما بدون دوربین هم سلاح هاشونو میدیدیم همشون کلاشنیکوف داشتن ، اما وقتی سیم خاردارای دور کشتی و هشیاری ما و سرعت بالا و مانورهای کشتی رو دیدن ، بیخیال ما شدن و رفتن سراغ یک کشتی کانتینر بر یونانی که حدود 1 مایل با ما فاصله داشت، ما هرچی سعی کردیم با رادیو ، واکی تاکی ، چراغ ، منور، پاراشوت و هر کوفت و زهر ماری بهشون خبر بدیم انگار نه انگار ، فکر میکنم هیچکی توی پل فرماندهیشون نبود یا پرسنل پلشون در خواب ناز بودن یا سرشون به چیز دیگه ای گرم بود که اینهمه جون کندن ما برای اطلاع دادن بهشون رو نشنیدن و متوجه نشدن ، ما یک پیام اضطراری برای همه کشتیها و بالاخص نیروها و یگانهای نظامی حاظر در منطقه (اعتلاف) فرستادیم که همگی دریافتشو گزارش کردن اما اون کشتی لعنتی توجهی نکرد و جلوی چشم ما دزدها رفتن رو عرشه اش و کشتی رو برداشتن و بردن!!!!!!!!!!!!! در تماسهای مکرر ما با یگانهای نظامی ما تا حدود 98 مایلی خودمون اونا رو و مسیر حرکتشون رو به نیروهای نظامی گزارش کردیم ولی متاسفانه بعلت دور بودن نیروهای دریای بین المللی کشتی رفت که رفت !!!!( تا این 98 مایل کاور بشه چون خلاف جهت هم حرکت میکردیم حدودسه ساعت طول کشید ، برای نیروهای رزمی که بالگرد داشتن زمان کمی هم نبود اما اونایی که بالگرد نداشتن خوب بدون شک با اونهمه فاصله کاری از دستشون برنمیومد) ما هم مثه جن زده ها خوشیمون تلخ شد و دمق از اتفاقی که برای همکارای یونانیمون اونم جلوی چشم ما افتاده بود به مسیرمون ادامه دادیم سمت انسوکنای مصر.... کلی سوال تو ذهن هممون مونده بود ، اون نیروها با اون امادگی بدنی ، اون سطح اموزش ، اون تجهیزات و جنگ افزار اون همه آمادگی رزمی ؟ به جز.... چیزی به ذهن هیچکس نمیرسید هنوز هم که هنوزه من ته دلم به داشتن خیلی ها مثه اونا قرصه ، هرچند دیگه هیچوقت هیچ نیروی خودی رو با اون سطح امادگی رزمی ندیدم اما انگار یکی بهم میگه کمی صبر کنی شاید بیشترش رو هم ببینی و من امیدوار.... [size=5]اگر خدا بخواهد و عمری باشد ادامه خواهد داشت[/size]
-
1 پسندیده شدهخوب سال کاری 87 رو من با همون ماجراها به سر بردم ( قبلش کشتی " ایران هامون" بودم و بعدش هم" ایران هنگام " که اون بلا سرمون اومد) میخواستم برم سراغ خاطره بعدی درباره دزدان دریایی که دیدم حیفه ماجرای جالبی رو که در پیاده شدن این کشتی داشتم بیان نکنم پس واسه زنگ تفریح هم که شده اون خاطره رو هم میگم و بعد دوباره میریم سراغ بحث شیرین برادران عزیز دل ، دزدان دریایی!! وقتی بعد چند ماه از کشتی سوپرتانکر " ایران هنگام " پیاده شدم کشتی نروژ بود، اومدیم شهر "برگن" ، سه روز هتل بودیم با یه تیم 13 نفره که نحسی 13(البته من بهش اعتقادی ندارم) از همون اول ما رو گرفت یعنی تیم رو گرفت زیاده گویی میشه ودوست ندارم بگم همون سه روز چه بلاهایی سرمون اومد ، منتها دسته کم من تونستم ازداخل یک زیردریایی جنگ دوم جهانیشون که موزه اش کرده بودن حدود 400-500 متری هتلمون بازدید کنم ، هرچند متاسفانه بعلتی احمقانه نتونستم از داخلش تصویری بردارم اما بد نبود دسته کم به دیدنش می ارزید بعد هم موندیم تا بلیط هامون اوکی شد و بعدش پرواز کردیم به " اسلو" پروازمون از اسلو 11 صبح به لندن و از اونجا اگه اشتباه نکنم 4-4/5 به تهران بود اونم با یکی از شرکتهای هوایی انگلیسی( اسمشو نمیگم تا تبلیغ نشه براشون)!! تو فرودگاه اسلو به ما اطلاع دادن که بخاطر شرایط بد هوایی در لندن و بارش برف پروازها با تاخییر مواجه میشن موندیم تا ساعت حدود 1 بعد از ظهر، که بعدش ما کلی سر و صدا کردیم که الانه که پرواز اونورمونو از دست بدیمو.... به همین خاطراز مجموع چند پروازی که با تاخییر بودن، اومدن اونایی که بلیط پرواز بعدی نزدیکتری از لحاظ زمانی داشتن رو انتخاب کردن و یک پرواز ترتیب دادن از بینشون برای لندن و ما هم بالطبع جزو اوندسته ای بودیم که پریدیم سمت لندن اما.... آخرین هواپیمایی که روی باند فرودگاه هیثروی لندن به زمین نشست، هواپیمای ما بود!!!!!! و بعدش اعلام شد که فرودگاه بعلت بارش سنگین برف و بدی هوا و ...تعطیله!!!! ما موندیم و یک فرودگاه تعطیل و اونهمه پرواز کنسل شده و سیل جمعیت مونده از پرواز!! با تهران تماس گرفتیم ، گفتن ایجنتی اونجا نداریم ، خودتون برین هتل گیر بیارین هزینه هاتون با ما ، بعدا حساب میکنیم!!!! رفتیم که بریم بیرون از فرودگاه پلیس نزاشت و گفتن که باید ویزا داشته باشین کلی جر و بحث کردیم و قوانین بین المللی رو براشون یا سین کردیم تا بلاخره قبول کردن بهمون ویزای چند روزه بدن(هم پرواز اولی و هم پرواز بعدیمون هردوتا بریتانیایی بودن و همین کمکمون کرد تا بتونیم مجوز خروج از فرودگاه رو بگیریم) بعد از رد شدن از گیت چون همه مسافرا قبل از ما رفته بودن بیرون تقریبا جای خالی نبود و نمیتونستیم از نمایندگی هتلها توی فرودگاه جایی پیدا کنیم چند ساعتی اونجا بودیم تا اینکه یه پسر حدود 23-4 ساله اومد و با لهجه افغانی فارسی صحبت کردو بعد از پی بردن به موضوع به شرط اینکه رفت و برگشتمون به فرودگاه و هتل رو با اتوبوسهای شرکت نقلیه ای که اون واسش کار میکرد بریم وبیاییم ، برامون هتل رزرو کنه !!! و خداییش هم رزرو کرد یک سوم قیمتی که ما میخواستیم اونم کجا؟ وست مینسترلندن !!! رفتیم اما اولش اشتباهی رفتیم هتلی دیگه یعنی راننده اشتباهی بردمون اونجا حدودا ساعت 10/30 شب بود، تا منشیه بهمون حالی کنه هتلو اشتباه اومدیم ما نسل همه میوه و شیرینی های لابی هتل رو برداشته بودیم ، بعد هم تماس گرفت همون شرکت راننده دوباره اومد ما رو برد هتل اصلی که...... منظور بدی نگیرین زیباترین دختر انگلیسی منشی و رزروشنیست اونجا بود به اسم " ایرین" از جنوب انگلستان اومده بود و لندن دانشجوی حقوق بود و به همراه خواهر بزگترش که توی آشپزخونه هتل مشغول بود در اونجا برای کمک به هزینه تحصیلش کار میکرد( این اطلاعالت رو بچه ها سر سه سوت درآوردن ، بچه ها ها نه من!!!!!!!!!) بگذریم همه این مقدمات برای این بود که برسیم به این قسمتش که: یکی از دانشجوهایی که کاروزیشو میگذروند و همراهمون پیاده شده بود پسر خاله اش لندن زندگی میکرد یا بهتر بگم درس میخوند ، باهاش تماس گرفت که بیاد فردا صبح هتل ببیندش و بهش گفته بود که کی هستیم و چطوری اومدیم چشمتون روز بد نبینه، فردا صبح توی رستوران هتل وقتی برای صبحانه رفتیم دیدم همراه پسرخاله این دوست و همسفر ما، سه نفر دیگه هم اومده بودن با کلی پوشه و کیف و ... بعد هم شروع کردن با ما به صحبت کردن و تبلیغ برای سازمان مجاهدین و بدگویی از نظام و ارایه پیشنهاد پناهندگی و... در نهایت جذب نفر برای سازمان !!!! خلاصه بحثمون بالا گرفت بالاخص با یکیشون که ادعا میکرد جانباز و رزمنده بوده و رژیم ( به قول اون) براش تره هم خورد نکرده و انداختنش بیرون و انگلیسیهای عزیز دل با کمک برادران و خواهران انسان دوست سازمان مجاهدین براش زندگی مرفه بی دردی ساختن و.... خلاصه روزه ای خوند که گریه کن نداشت بپاش گریه کنه و الا سوزناک بود سوزناککککککککککک...!!!!!!!!!! دست برقضا بین ما یکی از بچه های جانباز بود و یکی هم از رزمندگان قدیمی بچه ماهشهر، اونا هم بهشون برخورد و با حمایت ما بحث بالا گرفت همه بچه ها خداوکیلی تند و سفت و سخت پشت نظام واستادن و کوتاه نمیومدن تا زد و بحث کشیده شد به پیشرفتهای کشور و ترقی و توسعه که اون منافق جانباز نما منبر رو به دست گرفت که : آره همه اش نظامیه و خون مردمو کردین تو شیشه و همش بمب و گلوله بدردنخور میسازین و ................ ادامه داد و رسید به اینجا که مرد و مردونه اینهمه موشک بالستیک ساختین تا حالا تونستین یه توپ پینگ پینگ رو بفرستین به فضا؟ تونستین در حوضه های علمی و نه نظامی فعالیتی بکنین ؟ تونستین حتی با کمک روسیه اتون!!!! یه جوجه ماهواره بفرستین هوا؟ که انگار شاهد از غیب رسید و خدا خودش اونکاری رو کرد که باید میشد!! بی بی سی محلی که داشت اخبار هواشناسی و صحنه های برفروبی خیابونا رو پخش میکرد یه دفعه خبراشو قطع کردو خبر پرتاب ماهوار امید به فضا رو بوسیله ایران اعلام کرد... .... .... چنان تکبیری فرستادیم که هتل لرزید!!! دیگه نفهمیدیم چی شد!!! لابی رو بنکل به هم ریختیم پریدیم هوا ، همو بغل کردیم ، سر و صدا میکردیم و هوار و هورا و تکبیر و خلاصه بدجوری جو گیر شده بودیم ، نمیدونستیم چطور خودمون کنترل کنیم خلاصه مایی که تا چند لحظه قبل دست بر قضا سر همین قضیه داشتیم سین جیم و محاکمه می شدیم حالا انگاری دنیا رو بهمون داده بودن اونقد محو و گیج شادی کردن سروصدا بودیم که نفهمیدیم برادران ارشادی سازمان مجاهدین کی در رفته بودن!!!!! بمانداون روز چه جشنی گرفتیم و چه پایکوبی توی لابی هتل راه انداختیم که هرکسی نمیدونست فکر میکرد ما خود خود خود تیم سازنده و پرتاب کننده امید بودیم و بماند که کثیفی های لندن رو در روزهای بعدش چطور با چشم خودمون دیدیم و به این نتیجه رسیدیم که اگر لندن کثیفترین شهر اروپا از لحاظ اجتماعی نباشه بیشک یکی از کثیفترینهاشون هست بعدش هم شکر خدا فرودگاه باز شد و ماهم تونستیم بلیط اون شرکت انگلیسی رو با بلیط هما تعویض کنیم و با یه 747 ایران ایر برگشتیم ایران عزیز!! اونم جزو اولین هواپیماهای خارجی پرواز کرده از هیثروی لندن جاتون خالی در برگشت هم با هماهنگی، من و یکی دیگه از بچه ها رفتیم کابین خلبان و کلی باهم خوش و بش و انتقال خاطره و تجربه کردیم!!!! بعد اونم با خوشی و سلامتی فرودگاه امام خمینی (ره) به زمین نشستیم و چند ساعت بعدش هم از مهرآباد با یه قارقارک روسی پریدیم تا خرم آباد و دل و روده مبارک و نازنینمون نزدیک بود بیاد تو حلقمون ( بماند که خدا بهمون کلی رحم کرد) و اینگونه بود که این سفر تبدیل به پرماجراتیرن و یبیادماندنی ترین سفر کاری من شد (منهای این سفر امسالم که .......) منتها هرچی بود به خیر و خوبی و خوشی و با خاطرات خوبی ختم به خیر شد یادش به خیر بویژه یاد همه دوستان عزیزی که همراهم بودن
-
1 پسندیده شدهخوب شکر خدا از این تاپیک بینوا هم رفع حصر شد تا من بتونم به قولی که به اون دوست بزرگوارم دادم عمل کنم ابتدای کلام هم بگم در نوشته های من چیزی بنام اطلاعات طبقه بندی شده نخواهد بود و اگر احساس کنم چیزی و یا مطلبی خواهد بود که گفتنش به صلاح کشورم و نیروی دریایی نباشد از بیان ان خود داری خواهم کرد اسناد و تصاویری هم هستند که تا حد ممکنه و در چهارچوب قوانین سایت و حفاظت اطلاعات تقدیم خواهم کرد و یک نکته بسیار مهم: با توجه با اینکه تاکتیکهای نیروی دریایی در این مورد خاص و ویژه و عملیاتی هستند و هنوز هم در حال جریان بوده و جزو اسرار نظامی به حساب می آیند از ذکر جزیات و گاها شیوه های عملیاتی و حتی برخی خاطرات خیلی مرتبط با تاکتیکها خود داری خواهم کرد این مطالب که بیان خواهم کرد خاطرات شخصی خودم و یا همکارانم بوده و برای هیچکدام سند و مدرکی ارایه نخواهم کرد تنها در باره خاطرات خودم میتوانم اطمینان بدهم که سرسوزنی ناراستی به انها نخواهم افزود اما از ارایه هرگونه سند و مدرک معذورم تاریخ و مکان و زمان رخدادها رو تقریبا میشه گفت اونم با استناد به گفته های خود نیرو یا صدا و سیما یا بیانیه های شرکتهای ایرانی یا مطالب ارایه شده در موسسات رده بندی بین المللی ضمن ارایه خاطرات سعی میکنم اطلاعاتی در باره منطقه و شرایط موجود و آمارهایی از حملات و تلفات رو بر مبنای آمار بین المللی خدمت دوستان ارایه کنم از سایر عزیزان هم خواهش میکنم اگر مطلب و یا موضوع مرتبطی داشتند ما رو بی نسیب نزارن، درضمن اگردوستان پرسش ، سوال یا مطلب گنگی در نوشته هام دیدن با کمال میل پاسخگو خواهم بود ممنون از همه