برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 19 فروردین 1400 در پست ها
-
27 پسندیده شدهمعامله سرخ آیا قرارداد 400 میلیارد دلاری ایران و چین می تواند زمینه ساز فروش جتهای جی-10سی شود ؟!!! سوم آوریل 2021 به تقریب ، پس از وقوع انقلاب اسلامی در ایران ، یک نقطه عطف قابل تامل بشمار می رود ، چرا که با قطع تمامی ارتباطات با غرب ، وقوع جنگ باعراق و پس از آن ایجاد شبکه ای درهم تنیده از تحریم های هوشمند بخصوص در حوزه تسلیحاتی و ایجاد ارتباطات نیم بند با اتحاد شوروی و سپس روسیه فدرال ، جمهوری اسلامی اینک در آستانه یک چرخش سیاسی در تاریخ خود قرار دارد ، چرا که در این تاریخ ، قراردادی به ارزش 400 میلیارد دلار برای سرمایه گذاری گسترده چینی ها در ایران در ازای فروش سوخت های فسیلی میان طرفین به امضاء رسید . در واقع ، این روند از چند ماه پیش یعنی در ژوئیه 2020 با امضاء پیش نویس قرارداد اقتصادی / نظامی میان دو کشور همزمان با تحریم های گسترده ایالات متحده علیه منافع تجاری تهران آغاز گردید ، در حالی که براساس توافق موسوم به "برجام" تحریم های تسلیحاتی علیه این کشور در اکتبر 2020 منقضی شد و انتظارمی رفت که خریدهای نظامی ایران 4 دهه پس از سقوط رژیم گذشته ، صورت تازه ای به خود بگیرد . مقایسه ابعاد جی-10 با جتهای هم رده به ترتیب از راست : گریپن (سوئد ) ، یوروفایتر ، رافال ( فرانسه ) ، جی-10 (چین ) و برنامه لغو شده لاوی ( اسراییل ) اگر چه در طول این 4 دهه ، صنعت دفاعی ایران به نسبت از یک خوداتکایی قابل ملاحضه برخوردار شده ، اما ضعف شدید در حوزه پشتیبانی از ناوگان نیروی هوایی و کاهش کمّی سازمان رزم شاخه هوایی بدلیل جنگ با عراق و افزایش سوانح هوایی در سالهای پس از آن باعث شد تا پاشنه آشیل این کشور به مرور به یک شکاف بزرگ در مقایسه به تهدیدات منطقه ای و فرامنطقه ای تبدیل گردد . درواقع نیروی هوایی ایران ، یقیناً متکی به جتهای منسوخ نسل سوم آمریکایی است که در دهه هفتاد میلادی از همپیمان غربی اش خریداری شده بود ، در حالی که تنها پس از اتمام جنگ با عراق ، تعداد محدودی از هواگردهای رزمی سوخو-24 و میگ-29 در کنار برنامه ریزی برای نوسازی جنگنده هایی نظیر اف-14 و اف-4 بصورت عملیاتی در اختیار دارد . بطور طبیعی با توجه به گستره تهدید ، در کوتاه مدت نیروی هوایی ارتش این کشور نیازمند یک جنگنده سبک نسل ++4 در کلاس جی-10سی است که می تواند بعنوان یک کاندیدی بالقوه برای نوسازی نیروی هوایی ایران تا رسیدن به یک وضعیت باثبات در نظر گرفته شود . در این میان ، گرچه تهران در یک مقطع نظامی ارتباطات نظامی به نسبت گسترده ای را با روسیه برای نوسازی سازمان مسلح خود برقرار نمود ، اما برخی ناظران معتقدند که علیرغم پیشینه نامطلوب روابط نظامی میان ایران و چین در حوزه سخت افزاری ، تهران در درازمدت برای خرید نظامی متوجه چین شود . دراین زمینه کارشناسان نظامی براین اعتقاد قرار دارند که این امر تا حدودی دلایل سیاسی را در بطن خودمی پرورد ، چرا که روسها براساس زمینه تاریخی ، بطور معمول در ازای عدم فروش سلاح یا ایجاد تاخیر در آن از غرب و اسراییل درخواست امتیاز می نمود . بدین ترتیب ، لغو فروش بیشتری از جنگنده های میگ-29 و احتمالا میگ-31 در اوایل دهه نود میلادی تحت فشار غرب و همچنین ایجاد تاخیر در تحویل سامانه های اس-300 را می توان در این زمینه مورد بررسی قرار داد . علاوه براین ، در بازه زمانی پس از تحویل سامانه های اس-300 در داخل ایران شایعات گسترده ای در خصوص انتقال اطلاعات این سامانه به اسراییل برای سرکوب ان ، رواج پیدا کرد که هرگز تایید نشد ، بااین حال ، در صورتی که این ادعاها صحت داشته باشد ، جذابیت دسترسی به تسلیحات روسی تا حدودی کاهش پیدا می کند . اما جدای از ملاحضات سیاسی برخی معتقدند که جی-10سی می تواند گزینه جذاب تری نسبت به سخت افزارهای روسی باشد . این جنگنده تک موتوره ، هزینه عملیاتی کمتری را در مقایسه با جتهای سنگین تری نظیر سوخو-35 یا سوخو-34 به نمایش می گذارد ، ضمن اینکه گفته میشود از موشکهای هوابه هوا و الکترونیک پیشرفته ای نیز بهره می برد . علاوه براین ، تعداد تولید شده جی-10 سی ( تا 200 فروند ) در مقایسه با 12 فروند عملیاتی میگ-35 نیز عامل موثری نیز بشمارمی رود . به همین دلیل کارشناسان معتقدند که جی-10سی گزینه توانمند تری بدلیل برخورداری از رادار AESA و زیرسیستم های جنگ شبکه محور ، موشک های پی ال-15 ( که در مقایسه با AIM-120 و R-77 برد بلندی را در اختیار کاربر قرار میدهد ) خواهد بود . در کنار این فاکتورها ، جی-10 سی علیرغم تک موتوره بودن ، ارتفاع عملیاتی ، پایایی و سرعت قابل توجهی را در عین ارزان بود در اختیار دارد که می تواند جایگزین جنگنده های قدیمی تر اف-4 نیروی هوایی ایران و به تبع آن ، کاهش هزینه های عملیاتی نیروی هوایی گردد ، ضمن اینکه گسترش روابط اقتصادی میان ایران و چین ، تامین مالی این پروژه را تسهیل خواهد نمود . این روند ، نه تنها جای پای صنعت هوایی چین را در خاورمیانه محکم تر خواهد کرد ، بلکه فرصتی را فراهم می کند تا داده های ارزشمندی از رقابت رزمی محصولات چینی در برابر جتهای غربی بدست آید . از سویی دیگر ، ناظران نظامی براین باورند که خرید جی-10 سی می تواند دستیابی ایران به جتهای سبک تر جی اف-17 بلاک3 را سریع تر نماید ، اما مهم ترین عیب جی-10 سی ، برد رزمی کم آن است که این مساله خرید نسخه های جی-16 یا سوخو34/35/30 را برای ایران مطلوب تر می کند ، هر چند جهت گیری صنعت دفاعی ایران و سرمایه گذاری بر روی بدون سرنشین های تهاجمی برد بلند ، این نقص را تا حدودی ناموجه می سازد . پی نوشت : 1-بن پایه 2- یکی از نواقص مهم چنین تحلیل هایی ، پیش بینی نسخه یک جنگنده رزمی، صرفاً براساس هزینه های عملیاتی است ، در حالی که استاندارد موجود برای انتخاب یک هواگرد رزمی ، علاوه بر هزینه های عملیاتی ، می بایست براساس ماهیت و گستره تهدید ، وجود زیرساختهای فنی برای تعمیر و نگهداری و عملیاتی نگاه داشتن این هواگردها ، مبحث بسیار پراهمیت آموزش ، سازه های نگهداری ( فرودگاه های نظامی ) و ده ها عامل دیگر ( که از حوصله این نوشتار خارج است ) می بایست صورت گیرد . 3- تحلیل موجود در متن بطور کامل قابل تایید نیست و صرفاً برای آگاهی مخاطب برگردان شده ... 4- صرفاً برای میلیتاری MR9
-
5 پسندیده شدهناشناخته های باور373 تصویر دستکاری شده است به نظر میرسه باور یک نسخه دیگر هم داره که از لحاظ پرتابگر شبیه به اس300 وی ام هست. هرچند در رزمایش سعی شده بود اجزای کامل پرتابگر جدید نشان داده نشه، باز هم اطلاعات مشخص هست. نمایشگر سامانه باور در زمان آزمایش سامانه تصویری از صفحه رادار کنترل آتش پرتاب در رزمایش پدافندی سال گذشته منتشر شد. در این تصویر-شبیه سازی هست یا واقعی- 9 دایره قرمز رنگ با فاصله 25 کیلومتر از هم دیده میشه. بنابراین رادار کنترل آتش باور، 225 کیلومتر برد داره. در نتیجه غیر از صیاد4 با برد 200 کیلومتری باید موشک دیگری هم در کار باشه تا برد 225 کیلومتر رو پوشش بده. تصویر بالا رو از مستند باور 373 برداشتم. این تصویر مربوط به یک رادار کنترل آتش هست. در سمت چپ نمایشگر دو گزینه Launcher و Communications نوشته شده. در قسمت Launcher شش پرتابگر 4 فروندی دیده میشه و در قسمت Communications یک جدول با 18 سلول. به نظر میرسه این قسمت مربوط به کانال های ارتباطی هست به این صورت که 18 کانال ارتباطی برای هدایت موشکها وجود داره یعنی 18 موشک به صورت همزمان هدایت میشه که 2 موشک برای هر هدف هست. در نتیجه هر آتشبار 24 موشک داره و رادار کنترل آتش توانایی مقابله با 9 هدف به طور همزمان و پرتاب دو موشک برای هر هدف یعنی شلیک و هدایت 18 موشک رو داره. همینطور که در تصویر پیداست برد رادار 120 کیلومتر هست. و با توجه به فیلم موشک سرعتی احتمالا بین 5-7 ماخ داره. در واقع با دو سامانه باور روبرو هستیم. به همین دلیل اطلاعات گاهی متناقض و اشتباه به نظر میرسد. نسخه یکم دارای برد 225 کیلومتر است که از موشک صیاد 4 استفاده میکند این موشک میتواند تا برد 200 کیلومتر و ارتفاع 27 کیلومتر را پوشش دهد. هر آتشبار قابلیت درگیری با 6 هدف و و هدایت 12 موشک به سمت اهداف را دارد. نسخه دوم همانطور که جانشین وزیر دفاع گفته است 120 کیلومتر برد دارد (با تصویر رادار بالایی مطابقت داره). احتمالا این نسخه طبق گفته رئیس مرکز مطالعات نیروی پدافند هوایی می تواند با 9 هدف مقابله کند. با توجه به گفته ایشون توانایی این نسخه مثل پاتریوت پک 3 هست که طبیعتا برای هر هدف از دو موشک استفاده میکند. نسخه دوم همانند اس 300 وی 4 از یک رادار بر روی خودروی پرتابگر برای شناسایی استفاده میکند. وجود چنین راداری در کنار برد 120 کیلومتری باعث کاهش شدید هزینه های نسخه دوم باور میشود. احتمالا هدف از چنین پروژه ای ساخت نسخه ضد بالستیک باور با توانایی مقابله با اهداف آیرودینامیک در فاصله میانبرد بوده است. این چنین امکان تولید بیشتری از این سامانه نسبت به نسخه اول وجود دارد. دو عدد 8 ماخ و 10 ماخ برای سرعت هدف سامانه باور بیان شده است. ممکن است عدد 8 ماخ مربوط به باور با برد 225 کیلومتر باشد و عدد 10 مربوط به باور ضد بالستیک (نسخه دوم) باشد. در صورت صحت این فرضیات باور 120 کیلومتری پوشش ضد بالستیک بسیار مناسبی برای مراکز نفتی، پایگاه های نظامی و زیرساخت های مهم کشور فراهم میکند. درگیری همزمان با 9 موشک بالستیک تا برد 1500 کیلومتر اطمینان پذیری بسیار زیادی در تامین امنیت زیرساخت های کشور میدهد اما باید به دنبال استفاده از پرتابگرهای با ظرفیت بیشتر چه به واسطه کوچکتر کردن موشکها یا استفاده از کنیسترهای بیشتر بود. در طی مستند دو موشک برای سامانه باور نشان داده شد موشک بالایی با "نام صیاد4 باور" و کد BVRM E2A قرمز که بالکهای انتهایی کشیده تری داره. موشک پایینی با نام "صیاد4 باور " و کد SD4AM IMA که بالک های انتهایی کوتاه تر هستند دقیقا شبیه موشک صیاد3.
-
3 پسندیده شدهاین خبر طبیعتا باید در تاپیک یمن باشه ولی از اونجایی که دخالت صهیونیستها به طور مستقیم در یمن به نظرم با توجه به دسترسی چند جانبه به یمن و عادت این رژیم به دست اندازی به کشورهای درگیر جنگ و گروه های بی دفاع یک عادت شناخته شده است فکر کنم این بخش چندان ناشناخته نیست و یمنی ها انشاء الله پاسخ اردوغان و صهیونیستها را یکجا میدند. به هر حال یمنی ها ابایی از آشکارسازی دشمنیشون با این فرقه جنایتکار ندارند خودشون و شجاعت ابرازش را دارند و حتما به فکر تبعات این ابزار در برابر یک رژیم تا بن دندان مسلح در جامعه جهانی استثنا و به معنای واقعی کلمه بدون قلاده و هار ی که کسی کاری به کارش نداره هستند. اما ماجرا به قسمت قرمز برجسته شده این تن برمیگرده: این خبر امنیتی (که درز دادن به روزنامه های این رژیم همه در چارچوب برنامه ریزی شده این رژیم امنیتی/نظامی است) در واقع اشاره مستقیمی داره که احتمالا این رژیم در ایران هم حمله هوایی داشته (در عراق که قطعا داشته) و با توجه به موضوع روز این روزها یعنی بحث هسته ای یحتمل تهدید در این راستا و باز احتمالا اشاره به ماجرای نطنز هست. موضوع نطنز از این جهت اهمیت داره (برون داد رسانه ایش به کنار چون به هر حال یک موضوع امنیتی است و ممکن هست تصمیم برای اعلام جزییاتش صلاح دیده نشده باشه) که به نظر یک حمله هوایی بسیار محتمل تر هست یا نهایتا یک حمله ترکیبی چون همه چیز را هم کنار بزاریم ساخت مجموعه بعدی در دل کوه خودش حرفهای بسیاری داره، هرچند ممکن هست یک پیش بینی ساده و رعایت اصول پدافندغیرعامل در مجموعه جدید باشه ولی ممکن هست بی ارتباط با حادثه هم نباشه. از این رو حادثه نطنز میتونه: 1.یک حمله هوایی از طریق آسمان عراق و در پوشش کریدور تجاری شلوغ عراق یا پرنده های آمریکایی همیشه حاضدر در کنار مرزهای ایران و کنار این کریدور باشه. (طبیعتا با مهمات دورایستا چون حتی یک درصد امکان خطا هرگونه حضور جنگنده با سرنشین را در آسمان کشور ایران منتفی میکنه بات وجه به عواقبش) 2.یک حمله پهپادی دوربرد با یک پهپاد پیشرفته بوده باشه 3.یک حمله پهپادی/موشکی از داخل کشور توسط یک گروه مزدور آموزش دیده با ابزار پیشرفته (ماجرای ترور شهید فخری زاده و ورود تجهیزات پیشرفته به کشور و مرزهای مشکل زای جنوب شرق، جنوب و غرب و شمال غرب و قاچاق در پوشش کولبری و لنج و سوختبری کاملا بدون کنترل که اماکانش را کاملا فراهم میکنه برای مونتاژ یک وسیله انفجاری پرنده) حالا هر کدوم از این حملات ممکنه در شرایط خاص اون موقع و ملاحظات پدافند، ترکیبی با یک عملیات سایبری ضد پدافند مجموعه و کشور یا حتی عملیات خائنانه محلی یا نفوذ بوده باشه برای تضمین موفقیتش. به هر حال این اشاره و تهدیدات مکرر اخیر این رژیم ضد تاسیسات هسته ای (و موشکی به طور پنهان) لزوم توجه هر چه بیشتر حتی به روشهای آنالوگ و بصری حفاظت از تاسیسات را گوشزد میکنه و لازم هست با تجهیز کشور و مجموعه ها به ابزارهای پیشرفته تر و تلاش برای بسط بیشتر این ابزارها و همچینن گسترش بیشتر چتر اطلاعاتی و نظامی و راداری و امنیتی مراقب تر باشیم. هرچند اشاره شده که با تمام این تلاشها این رژیم چون در تکنولوژی/مزدور/اطلاعات/منابع مالی و همکاری های امنیتی و جغرافیایی! و اطلاعاتی ده ها قدم پیش هست هیچ راهی جز یافتن بازدارندگی تهاجمی برای توقف عملیاتهاش وجود نداره که البته کار آسانی نیست.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز هزارآفرین بر "صدآفرین" در سحرگاه روز ۲۵ اوت ۱۹۴۱ میلادی برابر با سوم شهریور ۱۳۲۰ شمسی، درست ۱۱ روز بعد از انتشار منشور آتلانتیک که طی آن چرچیل و روزولت آزادی استقلال و حق تعیین سرنوشت را برای کلیه ملل جهان به رسمیت شناخته بودند، کشور بی طرف ایران از شمال و جنوب مورد تجاوز قرار گرفت و نیروهای شوروی و انگلستان با توسل به همان شیوههایی که به دشمنان خود نسبت میدادند، به ایران حمله کردند. فجیعترین جنایت نیروهای شوروی در حمله به ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰ در شهرستان بیلهسوار مغان رخ داد به طوری که در جریان این حمله نابرابر، همه سربازان مستقر در بیلهسوار تا آخرین نفس جنگیده و در راه میهن به شهادت رسیدند و در پی حمله متجاوزان قوی روس و ارتش شوروی، تعدادی از اهالی بیگناه شهر نیز جان خود را از دست دادند. نیروهای روسیه در آن تاریخ از چندین نقطه شمالی ایران از جمله جلفا، خداآفرین، بیلهسوار، گرمی، آستارا و نمین به خاک ایران وارد شده و شهرهای شمالی ایران را به اشغال خود درآوردند ولی این حمله اشغالگران بدون دفاع هم نماند و سربازان این خاک در جای جای نقاط مرزی این سرزمین به مقابله برخاستند. تلخترین و ماندگارترین حماسه دفاع از خاک پاک ایران در پاسگاه کَلوَز (صدآفرین) شهرستان نمین رخ داد به طوری که یک سرباز غیرتمند اهل آذربایجان در نقطه صفر مرزی به دفاع از خاک کشور خود پرداخت و پس از ساعتها مقابله با متجاوزان در راه میهن به شهادت رسید. همزمان با تجاوز قوای شوروی به ایران و با وجود اعلام تسلیم دولت ایران در برابر ورود قوای متجاوز به مرزهای این کشور، احتمال ورود نیروهای مسلح خارجی به پاسگاه کلوز شهرستان نمین اطلاع داده می شود ولی سربازی به نام "حسینعلی صدآفرین" که به عنوان معاون پاسگاه مشغول مرزبانی سرحدات ایران بود، اعلام میکند که در برابر قوای متجاوز به خاک ایران خواهد ایستاد. حسینعلی که در آن زمان ۱۷ سال سابقه خدمت داشته، پس از شنیدن خبر احتمال حمله قوای متجاوز به مرزهای ایران و به رغم عدم تمایل رئیس پاسگاه و ترک محل خدمت از سوی برخی از هم خدمتیهای خود، به خانه خود رفته و پس از وداع با خانواده به پاسگاه برگشته و برای درگیری با متجاوزان، منتظر قوای متجاوز میماند. وی با تنها اسلحه برنو در اختیار خود از ساعت چهار صبح که حمله قوای متجاوز شروع میشود، به دفاع از خاک ایران پرداخته و آنها را در مسیر تجاوز به عمق خاک ایران متوقف میکند. ستون اصلی قوای شوروی که قصد ورود به خاک ایران از این منطقه را داشته و انتظار دفاع در این منطقه را نداشتند، به احتمال حضور سربازان پرشمار ایرانی، پاسگاه کَلوَز را با توپ گلوله باران میکنند. حسینعلی سرباز فداکار ایرانی که تا ساعت هشت صبح در برابر قوای روس شجاعانه جنگیده بود و با وجود این که یگانهایی از قوای متجاوز از ساعات ۶ صبح از سمت نمین و ارشق با عبور از دهات و قصبهها وارد شهر اردبیل شده بودند، در برابر ستون اصلی نیروهای متجاوز مقاومت کرده و آنها را در حوالی پاسگاه کَلوَز زمین گیر میکند. توپخانه دشمن پاسگاه را ویران کرده و به علت طولانی شدن درگیری فشنگهای اسلحه حسینعلی سرباز جان فدای وطن نیز تمام شده و او با مشاهده اتمام فشنگ، برای این که اسلحهاش به دست دشمن نیافتد، اسلحه خود را با کوبیدن بر سنگ میشکند و کار به درگیری تن به تن با قوای روس میکشد. حسینعلی در این درگیری به شهادت میرسد و سربازان روس وقتی متوجه میشوند که فقط یک نفر با آنها میجنگیده، با قساوت تمام، سر از تن این سرباز غیرتمند ایرانی جدا میکنند. فرمانده نیروهای روس وقتی اسم شهید را میپرسد، او را حسینعلی صدآفرین معرفی میکنند و از این که نیروهای تحت امرش این سرباز غیور ایرانی را کشته اند، سربازان روس را مؤاخده میکند و با تحسین شجاعت این سرباز ایرانی، او را به جای "صدآفرین"، با لقب "هزار آفرین" خطاب میکند. سال ۱۳۷۴ همسر این شهید که در زنجان زندگی میکرد، بر سر مزار حسینعلی صدآفرین حضور یافته و از ۲۰ متری مزار، سینهخیز تا سر خاک او میرود و اشکریزان مزار او را زیارت میکند. چند سال پیش نیز شخص غیوری از اهالی روستای خواجه بلاغی آرامگاه این سرباز وطن را در این منطقه مرزی پاسگاه بازسازی کرد. چند سال بعد پاسگاه کَلوَز که در ۳۵ کیلومتری شمال غرب شهرستان نمین و در نقطه صفر مرزی ما بین روستای خواجه بلاغی و خوشآباد پیلهرود قرار دارد، به علت دلاوریهای حسینعلی صدآفرین در برابر قوای متجاوز روس به نام پاسگاه مرزی "صدآفرین" تغییر نام یافت. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
2 پسندیده شدهعدم استفاده از فرصت تهدیدی بزرگتر از دشمن خارجی حقیقتا باید از مدیریت قراردادها توسط مسئولان ما باید ترسید واقعیتی که با بی پولی بر ملا شد در سال 92 تا 94 با این ایده که اگر فشار خارجی برداشته شود، به سمت برجام حرکت کردیم به امید آنکه بتوانیم اصلاحات اقتصادی رو انجام بدهیم و سروسامانی به اقتصاد کشور بدهیم برجام رخ داد ولی اقتصاد بیشتر از انکه فکر می کردیم ضربه خورد همه تقصیر ها به گردن ترامپ افتاد ولی هیچ کس نپرسید علت و ریشه در کجا بود؟؟؟؟؟ اکنون مثالی دیگر از زبان علاءالدين بروجردي سفير اسبق ايران در چين که چگونه امکان توسعه راه آهن سریع السیر در ایران در ازای پول نفت نادیده گرفته و رها شد. فکر کنم باز باید تاکید کرد که قراردادی همچون قرارداد 25 ساله با چین خطرناک نیست، بلکه بی مدیریتی و بی مسئولیتی یک مدیر برای یک فاجعه کافی هست. و متاسفانه مدیر بی مسئولیت کم در این دیار کم نیست. و بترسید از گل به خودی های این مسئولان خود بزرگ بین که در هر جناحی یافت می شوند
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ارباً اربا در جنگی که صدام به امید آقایی بر اعراب منطقه و به دست آوردن موقعیت هژمونی منطقه علیه ایران راه انداخت ، 50 درصد جمعیت کشور به طور مستقیم درگیر جنگ شد. 5 استان مستقیم در آتش دشمن بود و 11 استان هدف حملات مکرر هواپیماها و موشک های صدام قرار می گرفت. اما دزفول تنی پر زخم داشت. چنان موشک باران شد که نامش را گذاشتند شهر موشک ها و مقاومت. هربار موشک به دزفول می خورد، نظامی و غیرنظامی در خطر بودند. دست، پا و اعضای مختلفی قطع و به اطراف پرتاب می شد. همان وقت که پیکر شهدا دفن می شد. این چاک چاک اعضای مطهر هم با احترام به خاک سپرده می شد. گلزار شهدای دزفول شاید یکی از کم نظیرترین آرامستان های جنگی جهان باشد. می گویند بومی ها وقتی می روند گلزار، خودشان را به قطعه این دست و پاهای شهید هم می رسانند. روضه ارباً اربا شدن علی اکبر(ع) و دستان بریده قمر بنی هاشم (ع) را می خوانند. آرامستان دزفول آرامستان عجیبی است، اینجا همه ناخودآگاه نوحه خوان می شوند. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهدر مورد بازی زیرکانه کاظمی همراه با آمریکایی ها و البته آوانس های متعدد آمریکا به کاظمی برای تقویتش و ایجاد شکاف در گروه های شیعی ( سفرهای متعددش به کشورهای عربی و ذوقزدگی ملی گرایانی چون صدر که حاضرند حتی تحت تا حدی تحت سلطع اعراب باشند ولی در عوض از نفوذ ایران در عراق کاسته بشه (درسته ملی گرا هستند ولی امثال صدر یک رقابت مذهبی هم داره که مزید بر علت هست) ) باید در مورد توافقاتشون مقاومت حواسش جمع باشه. مقاومت عراقی این روزها تمرکزش بر خروج نیروهای آمریکایی است و کاظمی با نقشه امریکایی ها طی نشستهایی با سواستفاده از شرایط بحث خروج نیروهای امریکایی را برجسته میکنه (کهاصلا ربطی به خواست گروه های مقاومت عراقی نداره ولی خوراک رسانه ای داره که بله ما هم همین را داریم انجام میدیم در حالیکه امریکا در بیانیه مشترک در یک فریب اشکار پایگاه های فعلیش را عراقی معرفی میکنه (بله پایگاه الاسد عراقی است و کنترلش هم دست عراقیهاست لابد که شبیه یک ایالت هست خودش و احتمالا پشه عراقی را هم توش رو هوا میزنند چه برسه نیروی عراقی و حالا یک جایی گوشه ای به عنوان سرایدار چند عراقی حاضر باشند بحثش جداست ولی در مصاحبه با شبکه های امریکایی عنوان میکنه اصلا بحصی مبنی بر خروج امریکاییها وجود نداره) در حالیکه مقاومت عراق باید در بدل به این فضاسازی کاظمی موضوع به نظرم مهمتر و قابل راستی آزمایی تر حریم هوایی عراق را مطرح کنه. فرض محال آمریکا کل نیروهاش را هم از عراق خارج کنه ولی همچنان از اردن و سوریه و کویت و ترکیه و قطر و بحرین و سعودی آسمان عراق کامل در اختیارش باشه هیچ تفاوتی برای خطرات ضد مقاومت نمیکنه و ایده آلترین شرایط برای رژیم صهیونیستی هم محسوب میشه این قبضه اسمان عراق در اختیار امریکا. امروز رییس حشد در روسیه حضور داشت برای همکاریهای نظامی ولی میدونیم تا رسمی نشده واگذاری اسمان عراق به دولت عراق حتی فرض محال خرید سامانه پدافندی در عراق توسط عوامل ناشناس دوباره منهدم میشه اگر در اختیار حشد باشه و در اختیار دولت عراق هم باشه سرنوشت اف-16 و پانتسیرها را خواهد داشت که اصلا معلوم نیست پس فردا مثل پاشینیان کاظمی بگه سامانه را خریدیم ولی موشک براش نخریدیم. حتی الان هم معلوم نیست رادارهای فرانسوی و پانتسیرها و ... کجا هستند و اصلا کدوم انباری چرا باید خاک بخورند.
-
1 پسندیده شدهساویز واقعا در موقعیت خطرناکی قرار داشت. ایستاده در یک باریکه و چسبیده به سواحلی که یک طرفش تقریبا محل تردد عوامل اطلاعاتی/نظامی رژیم صهیونیستی به طور مستمر در پوشش های مختلف هست، یک طرفش سواحل عربستان و خود دریای سرخ هم دربست در اختیار رژیم صهیونیستی و عربستان و ائتلاف غربی و امارات و کشورهای آفریقایی هم پیمان صهیونیستها. رسما وسط دره گرگها و شغالها تمام این سالها ایستاده بدون حتی وجود یک پایگاه پشتیبانی نزدیک و یا یک پایگاه پشتیبانی دریایی (حتی عمان هم به بهانه های مختلف و این اواخر کرونا به کشتی های ایران پهلو نمیداد) که البته منجر به پروژه فوری بندر شناور ارتش و سپاه شد در یک بازه چند ماهه و البته طبیعتا ناقص. ولی هر چند دلیرانه بود و هست و انشاء الله خواهد بود حضور امسال ساویز ولی نشان میده شرایط چقدر توسعه دریایی برای ایران مهم هست. و چقدر شناورهای در ابعاد مختلف نظامی/نیمه نظامی/لجستیکی مورد نیاز هست. امیدوارم در بحث بودجه اتفاقات جدی رخ بده با شرایط جدید. پ ن: حالا تحلیل شد در پستهای متعدد این روند یا یک بازی صهیونیستی بوده باشه برای افزایش تعداد حملاتش به کشتی های ایرانی برای به زعم خودش فشار حداکثری یا روند طبیعی تصمیم ایران به واکنش حملات به نفتکهاش بوده در دریای سرخ و مدیترانه به هر حال حمله به ساویز یک گام به جلو بردن این بازی توسط صهیونیستهاست چون حمله از نفتکش به مقصد خاص/به عموم نفتکشها/به کشتی های تجاری حالا رسیده به حمله به کشتی های عملیات و پشتیبانی. باید دید هرچند منابع ما بسیار محدوده در حوزه توان دریایی و لجستیکی (همین یک قلم سواحل دوست) چطور میتونیم اگر این یک بازی یکطرفه نباشه پاسخ درخور بدیم. قطعا اگر بازی باشه که باید پاسخ بدیم و چاره نیست چون اون به کارش ادامه میده/ اگر بازی هم نباشه که ما در مقام پاسخ هستیم و اونها اول شروع کردند حداقل به گفته منابع غربی بدون پاسخ گرفتن با حملاتشون به نفتکشهای ما در دریای سرخ و مدیترانه در سالهای اخیر و ادامه روند که منجر به قصد ایران برای پاسخ شد. پ ن: اصولا دهان کفتار که به خون آشنا شد ( ضرباتی که در این سالهای حضور ناگزیر ما در سوریه و البته تجمیع فشارهای همه جانبه مجبور به تحملشون شدیم) سخت میشه عقبش نشوند. گاهی حتی چنان مست خون میشه این حیوان که جانش هم براش اهمیتی نداره برای رسیدن به خون بیشتر. مرگ یا یک ضربه دردناک فقط میتونه عقب بشونش و مدارا کردن باهاش هرچند راهی است به هر حال ولی توحش و چنگ اندازیهاش کمتر نمیشه که بیشتر میشه.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز وطن یعنی سه سرباز دلاور ژنرال روس تا آن لحظه فکر می کرد با فوجی از سربازان ایرانی می جنگد. اما وقتی فهمید که تمام 48 ساعت گذشته را فقط با سه سرباز جنگیده به نشانه احترام یکی از درجه هایش را از روی شانه اش برداشت و روی جنازه سرباز گذاشت. در سوم شهریور 1320 که قوای روسیه قصد ورود به کشور را داشتند ، دستور تخلیه پادگان در مقابل ارتش شوروی از تهران رسید. اما سرجوخه مصیب ملک محمدی به سربازانش گفت : هر کس می خواهد برگردد. من اینجا می مانم . می خوام از کشور مقابل اجنبی ها دفاع کنم. سرجوخه مصیب ملک محمدی همراه با سرباز وظیفه عبدالله شهریاری ، سرباز وظیفه سید محمد رایی هاشمی ماندند و در مقابل لشکر 47 شوروی که قصد تجاوز به خاک کشور و اشغال ایران در جنگ جهانی دوم را داشتند ؛ به مدت 48 ساعت در کنار پل مرزی جلفا مقاومت کردند و به شهادت رسیدند. نوشته اند " سرلشکر نوویکف " وقتی فهمید 48 ساعت تنها با 3 سرباز جنگیده ، به نشانه احترام درجه هایش را از روی یکی از دوش هایش باز کرد و روی سینه سرجوخه محمدی گذاشت و از چوپانی خواست 3 سرباز شجاع وطن را به شیوه مسلمانان کنار پل آهنی دفن کند. تدفین این 3 سرباز به خاطر رشادت و وطن پرستی شان با تشریفات نظامی از سوی لشکر 47 ارتش دشمن ( روسیه شوروی ) صورت گرفت. حاج محمدعلی شهریاری ، پسر بازمانده سرباز شهریاری می گوید : "پیش از مرگش 2 با خانه آمد و قبل از اینکه از او بی خبر بمانیم ، نامه ای برایمان فرستاد که چند ماهی است حقوق نداده اند. چند تا از گوسفندها را بفروشیم و برایش پول بفرستیم. مادرم وصیت کرده بود ؛ وقتی مرد ، توی قبر نامه پدرم را هم روی پیشانی اش بگذارند... " یادمان و قبر این مرزبانان در اسفند 1389 در نقطه صفر مرزی با جمهوری آذربایجان بازسازی و رونمائی شده است. گویی روح شان از ورای این یادمان و مجسمه ها ، مثل بقیه شهدای میهن ، مثل همه آن ها که تا به امروز ؛ با چنگ و دندان ، و با خون و جان خویشتن ، وطن را نگهداری کرده اند؛ به ایران می نگرند. به گربه ای روی نقشه که نمی خواستند طعمه هیچ گرگی شود. پ.ن 1 : اگر برای میهن بجنگی (فرق نمی کند با اسلحه وسط میدان جنگ ، با خلاقیت برای پیشرفت ، با قلم برای اصلاح کارها و امور ، با درست کار کردن یا ... ) بالاخره هفتاد سال هم که بگذرد ، کسانی پیدا می شوند. مجسمه ات را می سازند و یادت را گرامی می دارند و الهام بخش تاریخ می شود. گوئی که هیچ چیز از جنس سلامت ، صداقت و رشادت ؛ در این جهان گم نمی شود. پ.ن 2 : اگر برای میهن استوار بایستی، دشمن هم در نهایت به تو احترام خواهد گذاشت ، منوط به این که آنچه انجام می دهی بهترین کار ممکنی باشد که از دستت بر می آید. مهم این است کار درست را انجام دهی نه آنچه به نفع توست یا تو دوست داری. کسانی پیدا می شوند که به تو بی مهری می کنند؛ عین کسانی که چند ماه حقوق سرباز شهریاری را نپرداخته بودند. اما شهریاری بین میهن و آن ها که باعث و بانی نپرداختن حقوق اش بودند؛ تفاوت قائل شد. پ.ن 3 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهخیلی مشخص هست حتی این جهت گیری امثال ما و من: بدبینی مفرط به قراردادهای با غرب و خوشبینی به قراردادی مثلا با چین. (اصلا تمام سوابق تاریخی و معاصر و ... را هم کنار بزاریم و فقط و فقط یک عنصر را ملاک بگیریم در سطح کلان) ایران با چین تضاد منافع نداره (قطعا منظور مطلقا نیست و در مقام مقایسه با غرب فعلی است و در سطح کلان در حوزه های سیاسی/امنیتی/نظامی و منطقه ای و حتی اقتصادی که میشه معدلش را اینطور در نظر گرفت) و بنابراین یک قرارداد خوب میتونه حامل منافعی برای دو طرف باشه. یک قرارداد برد- برد واقعی. (حالا حتی اگر مدعی نشیم اتفاقا دربرخی موارد اشتراک منافع هم دارند تازه: از بحث حضور چین در منطقه ما با تاثیرگذاری بیشتر بواسطه ما تا تمرکز زدایی از خودش با قویتر شدن ایران و باقی ماندن موی دماغ غرب، تا اتصال به یک منبع جریان انرژی بدون تاثیرپذیری از غرب و متنوع سازی هم پیمانان و شرایط جدید خودش و حضور در معادلات نظامی خاورمیانه به عنوان شاهرگ حیاتی صنایعش و غیره و غیره ) ایران با غرب تضاد منافع داره. یعنی چیزی که برای ایران نفع هست کاملا در مقابل برای غرب ضرر هست (فرضا یک مصداق در منطقه یا مثلا بحث اقتصاد که دلار بیشتر برای ما یعنی نفع بیشتر برای متحدان ما و این یعنی ضرر منافع غرب و متحدانش) پس هرگونه تفاهم یا قراردادی حاوی سود و زیان برای دو طرف خواهد بود و اصلا و ابدا یک قرارداد برد-برد وجود نداره ولو مثل برجام بخوان به خوردش بدند. برجام یک قرارداد باخت کمتر (برای ما) - برد برای غرب بود نهایتا اگر درست تنظیم و اجرا میشد. غرب در برجام نه چیزی را فدا میکرد و نه چیزی از دست میداد. همین یک مورد منجر به خوش بینی نسبت به قرارداد با چین درو هله اول و بدبینی نسبت به هر توافقی با غرب میشه (حتی روسیه هم با توجه به تضاد منافعش با ما خصوصا در بحث منطقه و متحدانش چنین هست تا حدی مشابه غرب). این تفاوت دیدگاه در دو رویداد به ظاهر مشابه هست. ولی حتما که نفی بررسی قرارداد یا سند را نمیکنه و بعدش که وارد مفاد سند هم میشیم (تا جاییکه منتشر میشه و از اظهارات و تحلیل خروجی ها از دو طرف برمیاد) میبینیم تا اینجا که مثلا باز بر خلاف برجام دارای بندهای مشکوک نیست. (البته برجام مثال خوبی نیست چون رسما قراردادی برای محرومیت ایران از برخی حقوقش بود با گروگانگیری برخی حقوق دیگش) نهایتا اینه که اولین پست ما در مورد برجام (حتی بدون انتشار مفاد) بدبینانه است ولی اولین پستمون در رابطه با قرارداد چین (باز بدون دیدن حتی مفاد) خوشبینانه است. مبتنی بر یک استدلال و تحلیل منطقی نه غش کردن به سمت شرق یا غرب.
-
1 پسندیده شدهبا سلام و عرض تبریک بهار نو به همه میلیتاری های عزیز این حقیر به علت گستردگی موضوع و دانش کم خودم تا کنون سعی نموده ام بیشتر مستمع باشم تا راوی در این موضوع مشخص اکنون به نظرم آمد تجربیاتی که از نزدیک داشتم را بیان کنم شاید به تحلیل و نقد دوستان فرهیخته میلیتاری کمکی کرده باشم . قبل از شرح و بسط بحث ذکر چند پیش درآمد لازم به نظر می رسد : 1-ایران کشوری به غایة بزرگ و گسترده و تنوع پروژه های فعال و راکد آن بسیار است . ذکر اینکه پروژه های صنعتی و غیره در ایران مثلاً خوب یا بد است انقدر کلی گویی هست که ما را از تحلیل درست دور می دارد . 2-کشوری مانند چین نیز که فعالیت های اقتصادی و صنعتی بیشماری در جهان در دست اقدام دارد هر کدام از پروژه های ایشان شرایط و ضمائم خود را دارد و نمی توان با ذکر یک کلمه تمام آنها را با القاب و صفات خوب یا بد باز تاب داد . 3-معمولا کشور میزبان لیستی از مقاصد و مکانهای که مایل به سرمایه گذاری در آنها است را به کشور میهمان ارائه می دهد ( معمولا پروژه های هست که خود میزبان یا پولش را ندارد یا تکنولوژی اش را و یا به نظرش سود کمتری دارد و تا کنون سراغش نرفته است ) ولی پیشنهاداتی هم از طرف میهمان ارائه می گردد که شما در لیست اولیه تان نبوده . چون اساساً لیست شما بر اساس اهداف خودتان بوده و نه کاستی و اشتیاقات طرف مقابل البته اینطور نیست که در کشور میزبان همه "بی مغز باشند" و ندانند که چطور باید از اشتیاق طرف معامله بهره ببرند بهر روی با ذکر این پیش درآمد قصد داشتم بیان کنم که تجربیات این حقیر که قصد ذکر آن را دارم چه خوب باشد و چه بد تمام داستان نیست و شاید بخشی از یک کلیت باشد و قطعاً باید کسانی قضاوت کنند که به کلیات بیشتری آگاهی دارند و گرنه یک گل نمونه بهار نخواهد بود ... علی ایحال : در 2 مکان شخصاً تجربه همکاری با چینی ها را داشته ام . یک سایت تقریباً به مدت 7 سال به دلایل مختلف راکد و نیمه فعال بود و در بهترین حالت بعد 7 سال 30 درصد پیشرفت فیزیکی داشت. به سرمایه گذار پیشنهاد شد جهت مشارکت . بعد از ورود ایشان در مدت 4 سال به بهره برداری رسیده است . نرخ مشارکت 49 درصد طرف چینی و سهم هلدینگ ایرانی 51 درصد بود . کارگران موقت که در زمان ساخت مشغول به کار بودند حدوداً 5 هزار نفر می شدند . در هیچ زمانی کل پرسنل و مهندسین ناظر و نمایندگان طرف سرمایه گذار از 50 نفر تجاوز نکرد . ( منظور اشتغال خود چینی ها در سایت مذکور است ) در کل 3 نکته اصلی و مهم را بیان میکنم : 1- سود چین ها در پروژه مذکور چند جانبه بود ( تمام سهمی که متقبل شده بود برای سرمایه گذاری به شکل پول نقد وارد نکردند ) وقتی ایران در خواست تزریق اعتبار می کرد . گاهی چینی ها محل هزینه را شناسایی می کردند و پیشنهاد های را ارائه میکردند ( هرگز اجبار نبود) مثلاً عنوان میشد که اعتبار برای خرید کابل و تجهیزات برقی مورد نیاز است . طرف چینی چند شرکت و محصولاتشان را در وندور لیست پیشنهادی می گذاشت . معمولا به خاطر قیمت مناسب و کیفیت نسبتاً خوب حداقل یکی از آنها انتخاب میشد 2-چین پیشنهاد داد که محصول را خودش بخرد . البته که 49 درصدش متعلق به خودش بود ولی به هر حال باید به عنوان مشتری حاضر و قیمت می داد : از نفوذ خود استفاده و قیمتی ارزان برای می داد ( صد البته که چون خودش نیز در تولید شریک است این ارزانی آن چنان نیست که موجب ورشکستگی و عدم سود کارخانه شود . می شود گفت سود کم ) ولی وقتی منصفانه نگاه می کردیم اگر چینی ها خودشان هم خریدار نباشند ما باید به خریدار عمده تخفیف می دادیم . خوب چه کسی بهتر از اینها که ثبات قدم داشتند . 3-در اواخر کار بود که از یکی از همکاران چینی پرسیدم این محصولات رو چطور در بازار چین می فروشید ؟ ( منظورم این بود که قیمتش رو چقدر بالاتر می برند ) ایشان گفت قرار نیست که این محصول به چین ارسال شود !!! و برایم یک پروژه را در آفریقای جنوبی تشریح کرد که قرار است خوراک آن کارخانه از اینجا تامین شود ( و این یعنی یک خوراک ارزان که از قطع نشدن منبع تولید مطمئن خواهند بود چون در تولید خوراک هم نقش دارند ) بعد از تشریح این همکار تقریبا متوجه شدم که این سیستم چگونه کار میکند : 1- اول اینکه از همان ابتدا آنها می دانستند که کجا دارند سرمایه گذاری می کنند و قرار است این محصول بخشی از کدام زنجیره باشد . 2-این محصول معروف هست به ارزان بودن در بازار بین المللی و چندان اشتیاقی برای سرمایه گذاران دیگر نداشت و اوایل خود ما هم فکر می کردیم که کلاه سرشان گذاشتیم که پولشان را خرج این محصول می کنند. 3-در ساخت و تامین و فروش محصول دخیل هستند . ( اگر ما برای سهم 51 درصد مثلا 100 دلار می دادیم آنها در عمل 70 دلار خرج کرده بودند . و وقتی که ما 10 دلار سود می بریم آنها شاید 15 دلار ( جنسی با تخفیف که خوراکی ارزان برای زنجیره تولیدشان است ) ولی به هر حال ضرری برای ما نداشت . من باید 100 دلار بدهم به همان جنس اولیه . چه از چین باشد چه از فرانسه !!!) 4- هرگز کارگران زیادی را آنجا نریختند و توجه و اعتراض ما را سبب نشدند . 5- هرگز وارد مسائل حاشیه زا نشدند و از هرمسئله ای که منجر به جنجال می شد پرهیز می کردند . ( وقتی رودخانه کنار کارخانه خشک شد و کشاورزان معترض به برداشت بی رویه ما شدند . به همه غرامت پیشنهاد شد و اشتغال در کارخانه و سریع مسئله جم و جور شد ... ) 6- هرگز از همان اول نیتشان نیست که پول وارد کشور خودشان کنند ( به بیانی دیگر سود حاصله را در یک جای دیگری در دنیا سرمایه گذاری می کنند . هم مانع تورم و افزایش نقدینگی در چین می شوند و هم آنرا نمی خورند و به فرزندانشان نمی گویند که خانه بنشین و تا هفت پشتت بخور دیگه کار میخواهی چه کار ... ! ) 7- هرگز به مسائلی که برای بومی ها مهم است وارد نمی شوند . مثل ملی گرایی و قومیت گرایی و دین و مذهب و .... ) خدایی ما که از ایشان ندیدیم و نشنیدیم . حداقل تجربه من این این گونه بود . 8-همه به انگلیسی صحبت می کردند . دلیلش را ایجاد اعتماد سازی بیان می کردند و احترام به میزبان ( خصوصا در جلسات فنی که خود من 4 چشمی مراقب پچ پچ های مهندسان ایرانی هستم ) این تفاهم نامه نه سیل ی است ویران کننده و نه دروازه ای است رو به بهشت تنها و تنها نظام مند کردن همکاری و سرمایه گذاری های تجاری , صنعتی و نظامی و غیره ... چین در ایران است که بیش از 10 سال است که مخفیانه وجود دارد . و کما بیش همه مطلع ایم . اکنون با تجربه این ده ساله که برای ما خوب و شیرین بوده در دور زدن تحریم ها و برای چینی ها سودهای دوبل به همراه داشته بناست توسعه , ترویج , نظام مند و آشکارتر انجام پذیرد . قطعاً طرفی که بیشتر مایل به آشکار کردن آن بوده ما بودیم . چون از فوائد تبلیغاتی و روانی آن قصد استفاده بیشتر داریم. انشالله با درایت جوانان این مرز و بوم مشارکت ها و تولیدات و صد البته قراردادهای به مراتب بهتری از گذشته با چینی ها منعقد گردد . و من به شخصه ایمان دارم از مشارکت های قبلی که امثال من در آن دخلیل بوده اند بهتر و پر منفعت تر خواهند بود . در پایان کلام را کوتاه کنم و عذر تقصیر بابت نوشتار طولانی . که مهارت کمی دارم در بیان صحیح مقصود در جملات کوتاه و من الله توفیق
-
1 پسندیده شدهاز سری تاپیکهای آرشیو میلیتاری لاکهید پی/اف-80 (تی-33) شوتینگ استار ( Shooting Star/T-Bird) بطور دقیق یکماه پس از فراخوان نیروی هوایی ارتش ایالات متحده در 17 ماه مه 1943 برای طراحی جنگنده ای مجهز به پیشرانه جت هالفورد H-1B محصول دی هاویلند ، شرکت لاکهید طرحی را پیشنهاد و مهلتی یکصد و هشتاد روزه را برای تحویل این هواگرد پیش بینی نمود . به این ترتیب ، لاکهید با تکیه بر قابلیتهای سرطراح مشهورش ، کلی جانسون ، طراحی هواپیمایی را اغاز نمود که بعدها P-80 نامیده شد . در ان زمان ، هواگردهای جت هنوز در ابتدای دوران خود قرار داشتند و پس از طرح های مشهور آلمانی نظیر HE-178 ( اوت 1939 ) ، مسراشمیت-262 (مارس 1942 ) و جنگنده گلاسترE-28 ( می 1941) ، جنگنده محصول بل XP-59A در اکتبر 1942 به تازگی تستهای پروازی خود را پشت سر گذاشته بود . راست : کابین پی /اف-80 چپ : پیشرانه هالفورد اچ یک-بی در این زمینه بخصوص ، صنعت هوانوردی تازه به غلیان درآمده ایالات متحده هنوز از کشورهای اروپایی عقب تر بود ، اما تصمیم ساختار نظامی این کشور بر تولید انبوه این نمونه قرار گرفته بود ، به همین دلیل بر خلاف تلاشها و طرح های قبلی جانسون ، این طرح جدید با جدیت قابل توجهی پیگیری گردید تا جایی که طرح پی-80 زودتر از معمول و در یکصدو چهل و سومین روز تحویل شد . هواگرد بل ایکس -59 ای ، نخستین جت رزمی برای سپاه هوایی نیروی زمینی ارتش ایالات متحده درجریان تستهای این پرنده ، به منظور جلوگیری از شناسایی توسط عوامل اطلاعاتی دشمن ، یک ملخ چهاره پَره در حالی یک روکش برزنتی ، بخش بالایی هواپیما را پوشانده بود به این هواپیما اضافه می شد نمونه اولیه ایکس پی-59 ای پس از طراحی اولیه ، تکنسین های فنی و گروه طراحی لاکهید با هماهنگی فرماندهان نیروی هوایی پس از دریافت مشخصات اولیه پیشرانه انتخاب شده ، کار طراحی را اولیه را آغاز نموده تا در زمان مقرر تحویل گردد . طرح اولیه XP-80 یک طرح کاملا معمولی و ساده بود ، بطوریکه بالهای مستقیم ، سطوح دُم معمولی و ارابه فرود سه گانه ای را ارائه می نمود ، با این وصف ، گروه طراحی لاکهید ، ریسک بزرگی را در خصوص طراحی بال به اجرا گذاشتند ، چرا که نسبت منظری بال بسیار کم طراحی گردید و به همین دلیل سطح جریان لایه ای که قبلاً در هیچ طرحی دیگری تست نشده بود ، مورد استفاده قرار گرفت . سروان جو کِپفورد ، ماه مه 1950 . این خلبان جنگنده پی/اف-80سی در 7 اکتبر 1950 در جریان درگیری های هوایی خونین در کُره ، کشته شد بخش ورودی های هوای XP-80 در زیربدنه و جلوتر از سطوح حمله بال قرار گرفت و پیشرانه های توربوجت آن در انتهای بدنه جاسازی شد . بخش انتهایی بدنه این جت جدید به منظور دسترسی سریع به بخش پیشرانه ، بطور کامل از بدنه اصلی هواگرد جدا میشد . با توجه به تمام نوآوری های انجام شده ، نمونه اولیه ماکآپ این جنگنده در یک بازه زمانی 2 روزه ( 22-20 ژوئیه ) ساخته شد ، در حالی که پس از ورود به خط تولید و درسالهای خدمت نیز تغییرات چندانی را بخود ندید . تصویری گویا از نحوه تعمیر/ تعویض پیشرانه جت اف/پی-80 با این وصف ، در زمان ساختن پیش نمونه ، هنوز پیشرانه به لاکهید تحویل نشده بود و تنها 7 روز قبل از اتمام مونتاژ نخستین فروند ، پیشرانه آماده گردید . در زمان تستهای استاتیکی ، بدلیل ساختار ضعیف بخش ورودی های هوا و قدرت زیاد موتور ، این قیمت بطور کامل درهم شکست تاجایی که صدمه زیادی به موتور وارد شد ، اما پس از حل تمامی این مشکلات ، نخستین XP-80 در هشتم ژانویه 1944 به پرواز درآمد و گرچه این جنگنده ها به عملیات رزمی در جنگ دوم جهانی نرسیدند ، اما کمی پیش از تسلیم المان در 15 ماه مه 1945 ، تعدادی از انها به اروپا ارسال شدند. سه نمای پی-80 شوتینگ استار / نمای جانبی بُرش خورده نسخه تک و دو سرنشینه جنگنده اف-80 (با نام رسمی P-80) در زمان ورود به خدمت ، چند رکورد سرعت از خود برجای گذاشت و تازمان خاتمه تولید نمونه های مختلفی از آن برای استنفاده از روی حاملهای هواپیمابر و اجرای ماموریتهای بمباران ، شناسایی و آموزشی عرضه شدند که نه تنها در نیروی هوایی ایالات متحده بلکه در ارتشهای اروپایی و آسیایی نیز بخدمت درآمدند . جنگنده اف-80 تا قبل از آزمایش هسته ای بلوک کمونیست ( اتحاد شوروی ) از سال 1949 تا 1953 نیروی رزمی قابل تاملی در اروپای پس از جنگ دوم ، بشمار می آمد ، اما ظهور جتهای جدیدتر با طراحی بال پسگرا (رو به عقب ) عمر رزمی آن را بسیار کوتاه نمود . تعمیر و نگهداری جنگنده پی/اف-80 برای خدمه زمینی بدلیل ساختار ساده و بازشونده این هواگرد ، در فرودگاه های خط مقدم ، چندان پیچیده بحساب نمی آمد مهمات آهنی 1000 پاوندی هوابه زمین پی/اف-80 شوتینگ استار در جنگ کره پی-80 چهار تیر مهمات 1000 پاوندی ، جمعاً 4000 پاوند مهمات را در ماموریتهای هوابه زمین می توانست حمل کند . در نخستین درگیری های هوایی پس از جنگ دوم جهانی ، (جنگ کره ) این جنگنده موفقیتهایی را در کارنامه خود به ثبت رساند ، اما با ورود نیروی هوایی ارتش جمهوری خلق چین و عملیاتی شدن جتهای جدید روسی میگ-15 ، تلفات اف-80 بتدریج افزایش یافت و به همین دلیل ، تدریجاً جنگنده های اف-86 جانشین آن شد و پس از ان ، شوتنیگ استار تنها در ماموریتهای هوابه زمین ، بکار گرفته می شد . همزمان با ، لاکیهد به نیروی هوایی ارتش ایالات متحده پیشنهاد داد تا یک هواگرد آموزشی دو سرنشینه ، براساس طرح پایه اف-80 و با سازه هوایی کشیده تر تحویل شود ولی نیروی هوایی در پذیرش ان مردد بود تا جایی که هیچ کس در این نیرو تصور نمی نمود تا محصول نهایی این پیشنهاد ، به یک هواگرد استاندارد برای دوره های آموزشی یک نسل کامل از خلبانان جت تبدیل گردد . اما این طرح با شناسه T-33 در 22 مارس 1948 به پرواز درآمد و براساس چیزی که در تاریخ هوانوردی به ثبت رسیده ، حتی از نمونه رزمی خود مشهورتر شد ، چرا که لاکهید در حدود 5691 فروند ، کانادایر ، 656 فروند ، کاواساکی ژاپن در حدود 210 فروند از ان را تولید که با محاسبه انجام شده ، 4 برابر نمونه رزمی بشمار می آمد . پی نوشت : منابع : 1- FLYERS GUIDEBOOK .P.157 2- Lockheed P-80 Shooting Star 3-Lockheed T-33 4- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 5- مولف ، جمع آوری کننده و مترجم MR9
-
1 پسندیده شده
-
-1 پسندیده شدهظریف: نقش من در سیاست خارجی «صفر» است https://www.mashreghnews.ir/news/1171793/ظریف-نقش-من-در-سیاست-خارجی-صفر-است-ربیعی-منتقدان-دولت-از