برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 24 فروردین 1400 در همه مناطق
-
26 پسندیده شدهجهش کوانتومی پدافند هوایی ایران همانطور که در پست قبل توضیح دادم به دلیل جغرافیای کوهستانی ایران، پایش آسمان و تهدیدات فرارو به طور کامل امکان پذیر نیست و نقاط کور راداری بسیار زیادی در پهنه کشور وجود دارد. بعضی کشورها با استفاده از هواگردهای آواکس اقدام به رصد تهدیدات می کنند اما برای ایران این گزینه فعلا غیر قابل دسترس است. آواکس تنها گزینه موجود نیست. بار دیگر با ورود بالنهای فضایی، ابزار جدیدی برای نقش ISR به کار گرفته شده است. گام اول ایران با ساخت بالنهای خانواده اوج وارد این عرصه شد. این سری از بالنها شامل 10 عضو هستند. بالن اوج50 آخرین عضو این خانواده می تواند محمولهای به وزن 500 کیلوگرم را در ارتفاع 5000 متری از سطح زمین مستقر کند. سازمان صنایع هوایی ایران اعلام کرده است توانایی ساخت بالنهایی با قابلیت حمل محموله سنگینتر را نیز دارد. اوج 10 توان اوج گیری تا ارتفاع 5000 متری، ماندگاری تا 20 روز، مقاومت در برابر بادهایی با سرعت حداکثر 60 کیلومتر بر ساعت و حمل محموله ای به وزن 10 کیلوگرم را دارد پژوهشگاه فضایی ایران بالن مقید را به عنوان یک سکوی هوایی به عنوان دکل مخابراتی در زمان بحران و مناطقی که پوشش مخابراتی ندارند طراحی و ساخته است. این بالنها امکان پخش اینترنت، عکسبرداری و پایش با دوربین، برقراری ارتباط بیسیم و... را دارند. این بالنها بسته به کاربرد، نیاز و محموله هایشان تا ارتفاعهای مختلفی بالا میروند معمولا تاحداکثر ارتفاع ۵۰۰ تا ۶۰۰ متری مستقر میشوند هر چند توانایی اوج گیری بالاتری را دارند. 3 نسخه از بالن بام ساخته شده است. بام 15 با توان حمل محموله 15 کیلوگرمی، بام 50 با توان حمل محموله ای به وزن 50-70 کیلوگرم و بالن بام 300 با قابلیت حمل 300 کیلوگرم بار سه عضو این مجموعه هستند. این بالنها میتوان در بحث رصد قاچاق کالا و مواد مخدر، دام، پایش سواحل و... نیز استفاده کرد. حتی در شب نیز قابل استفاده بوده و تنها کافی است به دوربین دید در شب مجهز شود. بام300 با توان حمل 300 کیلوگرم محموله مخابراتی و پایشی کشتی هوایی پژوهشگاه فضایی ایران در دی ماه 1397 انیمیشن کوتاهی از یک کشتی هوایی به نمایش گذاشت. این انیمیشن کوتاه، کشتی هوایی چهار موتوره بزرگی را نشان می داد که موتورهای الکتریکی آن توسط باتری های خورشیدی نصب شده روی کشتی هوایی شارژ می شدند. آن طور که در این ویدئو نمایش داده شد، کشتی هوایی به صورت نیمه خودکار هدایت خواهد شد، به عبارت دیگر بجز فرایند فرود و برخاستن، باقی مراحل پروازی از روی نقشه های از پیش مشخص شده با خلبان خودکار خواهد بود. تصویر کشتی هوایی پژوهشگاه فضایی ایران کشتی هوایی استراتوسفری به واسطه گاز هلیم محبوس در داخل بدنه خود میتواند نیروی بالابرنده لازم را تامین نماید. در راستای دستیابی به کشتی هوایی استراتوسفری، پروژه کشتی هوایی ارتفاع پایین کیهان در مرحله اول با ارتفاع عملیاتی ۳ تا ۴ کیلومتر از سطح دریا، وزن محموله حدود ۲۰۰ کیلوگرم و ماموریت ارائه سرویس مخابراتی و پایشی تعریف گردیده است و در دست طراحی و ساخت قرار دارد و در مرحله دوم به ارتفاع عملیاتی 20 کیلومتر میرسد. پروژه این کشتی هوایی توسط پژوهشکده سامانه های حمل و نقل فضایی پژوهشگاه فضایی در قالب برنامه ای 10 ساله تدوین شده است. راه حل ایالات متحده آمریکا به عنوان کشور پیشرو در این زمینه به سمت استفاده از این تجهیزات رفته است. به کارگیری بالن JLENS جهت شناسایی موشکهای کروز و استفاده از بالن های ارتفاع بالا برای برقراری ارتباط و جمع آوری اطلاعات از جمله این اقدامات است. نقش بالنها در آینده ارتش آمریکا با توجه به اینکه ساخت آواکس اقدامی زمانبر و پرهزینه است پدافند هوایی ایران می تواند به عنوان یک راه حل در دسترس و کم هزینه اقدام به ساخت چنین تجهیزاتی کند. در این جهت باید دو نوع بالن با تجهیزات مختلف ساخته شود. اولی یک بالن ارتفاع بالا جهت هشدار زودهنگام است. این بالن را باید به رادارهای VHF هشدار زودهنگام و یک رادار بردبلند اس باند جهت رهگیری مجهز کرد. برای این امر نیاز به بالن/کشتی هوایی با قابلیت حمل محموله های سنگین و استقرار در ارتفاع 20 کیلومتر داریم. بالن در این ارتفاع می تواند سطح زمین را تا شعاع 500 کیلومتری رصد کند. رادار VHF با برد 500 کیلومتر قادر به کشف زودهنگام اهداف متخاصم شامل موشک کروز، پهپادها، ریزپهپادها و جنگنده است و پس از کشف، رادار اس باند موقعیت دقیق اهداف را به شبکه پدافند هوایی انتقال میدهد. بالن دوم وظیفه رهگیری و درگیری را بر عهده دارد. این بالن در ارتفاع 3-4 کیلومتری سطح زمین قرار می گیرد و تا 200 کیلومتر را پوشش می دهد. شاید استفاده از رادار کنترل آتش در یک بالن کمی نامتعارف باشد اما باید در نظر داشت توان مقابله سامانه های پدافندی را چندین برابر افزایش میدهد. رادار این بالن می تواند موشک های صیاد4 را تا 200 کیلومتر و به ویژه بر ضد اهدافی که در ارتفاع پست و در نقطه کور سامانه های اس300 و باور373 پرواز میکنند هدایت کند. برای پوشش کل کشور و فراتر از مرزها به 6 بالن هشدار زودهنگام با برد 500 کیلومتر نیاز داریم. این بالن را میتوان 100 کیلومتر عقب تر از مرز مستقر کرد بنابراین بالنها می توانند اهداف را در هر ارتفاع پروازی تا فاصله 400 کیلومتری خارج از مرزهای کشور رصد کنند. بالن های مجهز به رادار کنترل آتش را نیز مانند بالن های هشدار زودهنگام در عقبتر از نوار مرزی هوایی قرار میدهیم اما با فاصله 30-50 کیلومتر داخل مرز هوایی ایران. در این صورت می تواند موشکهای برد بلند را بر علیه اهدافی در فاصله 150-170 کیلومتری مرزهای کشور و در پست ترین ارتفاع هدایت کرده و آنها را مورد اصابت قرار دهد. جهت پوشش کل کشور و تا فاصله 150 کیلومتری فراتر از مرزها به 20-23 بالن از این نوع نیاز خواهد بود. نحوه پوشش بالنهای هشدار زودهنگام (قرز) با 500 کیلومتر و بالنهای کنترل آتش (آبی) با برد 200 کیلومتر با عملیاتی کردن این پروژه، پدافند هوایی کشور دارای شبکهی کشف، شناسایی و درگیری مستقر در آسمان همانند آنچه که در زمین است خواهد شد. برای امنیت هرچه بیشتر این بالن ها بهتر است ارتفاع عملیاتی بالنها را به 30 کیلومتری سطح زمین رساند تا توسط موشکهای هوا به هوای دشمن منهدم نشوند. این شبکه مزایایی بسیار بیشتری نسبت به آواکسها دارد. هر بالن می تواند تا یک ماه و بیشتر به طور مداوم در آسمان حضور داشته باشد و عملیاتی باشد در صورتی که آواکس به مدت 6-8 ساعت امکان پرواز مداوم دارد (بدون سوختگیری) بنابراین برای پوشش تا فضای 400 کیلومتری خارج از مرز کشور به 12-15 پرنده آواکس نیاز داریم. هزینه بالنها نسبت به آواکس بسیار کمتر است به عنوان مثال بالن JLENS تقریبا 5 تا 7 برابر هزینه عملیاتی کمتری نسبت به آواکس دارد. هزینه از دست رفتن یک آواکس چندین برابر هزینه از دست دادن یک بالن است. عملکرد شبکه پدافندی بالنها بالن های هشدار زودهنگام اهداف را در فاصله 400 کیلومتری مرزها و در ارتفاع پست شناسایی می کنند (نیروی هوایی دشمن برای رعایت اصل غافلگیری و عدم شناسایی تا لحظه اقدام به انهام اهداف در ارتفاع پایین پرواز خواهد کرد همانند عملیات های اف 4 های ایران در دفاع مقدس). سپس رادار باند اس موقعیت دقیق اهداف را به بالن های پدافندی و شبکه پدافند زمینی منتقل میکند چنانچه این اهداف همان جنگنده ها باشند پدافند هوایی پس از رسیدن جنگنده ها به فاصله مناسب اقدام به شلیک موشکهای صیاد4 و یا طائر می کند. در صورت مخفی بودن اهداف در بین عوارض زمین و دیده نشدن توسط رادارهای زمینی، نوبت به بالن های کنترل آتش میرسد این بالن با وجود لینک با سامانه های موشکی، هدایت موشکهای صیاد و طائر را تا رسیدن به هدف بر عهده خواهند داشت. این شبکه نه تنها در برابر جنگنده هایی که در ارتفاع پایین پرواز میکنند کاربرد دارد بلکه یکی از مهمترین تواناییهای آن کشف موشکهای کروز در بردبلند است. این بالن ها قابلیت کشف موشکهای کروز و اهداف کوچک را از فاصله بیش از 150 کیلومتری خارج از مرز ایران دارند که در این صورت سامانه ای که لب مرز قرار دارد حداقل 10 دقیقه زمان دارد تا خود را آماده مقابله با موشک های کروز کند. شمایی ساده از نحوه ارتباط بین پدافند زمینی و بالنها پی نوشت: بالن ها را می توان همانند سایر هواگردهای پهن پیکر در نقشهای متفاوت به کار گرفت زیرا یک حامل برای تجهیزات می باشد. در آینده نه چندان دور شاهد تجهیز بالنها به سامانههای جنگ الکترونیک، تسلیحات لیزری، پهپادها و موشک هوایی پدافندی خواهیم بود.
-
14 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس نمایش قدرت نه هواپیمای مان و نه سر و وضع مان ، هیچکدام به چشم بچه ها نمی آمد. فرماندهان هم وقتی ما را با آن هواپیمای اسباب بازی مان می دیدند ، اگر متلک بارمان نی کردند ، اما به ریش مان می خندیدند. آنها انتظار داشتند وقتی نام عکس هوائی را می شنوند ؛ هواپیمائی به جثه RF-4 و RF-5 یا چیزی شبیه آن ها چشم شان را پر کند. دیدن هواپیمای کوچک ما با آن صدای قارقارش اصلا به حساب نمی آمد. چه برسد به اینکه باور کنند ، با همین هواپیماست که برخی از عملیات ها ، طرح ریزی می شود. قرار شد هم برای ارائه گزارش عملکرد پهپاد در جبهه های جنگ به برخی مسئولین کشوری و لشکری ، و هم به منظور جذب کمک های دولتی و مردمی ؛ نمایشگاهی برپا کنیم تا هم کمی بیشتر به چشم بیائیم و هم بتوانیم نیازهایمان را تامین کنیم. دل مان خوش ، هم هواپیمای تلاش یک و دو را و هم هواپیمای مهاجر را بزک کردیم و توی سوله ای چیدمان کرده و در و دیوار را هم پر کردیم از عکس ، تراکت ، جمله و پرده که حسابی از خجالت تبلیغات محیطی هم در بیائیم. وقتی نمایندگان مجلس ، مسئولین سیاسی و فرماندهان نظامی به داخل سوله بزرگ آمدند ، انگار که کسی آنها را سامان بدهد ؛ همگی از همان ابتدا چشم شان به میانه و سقف بود و اصلا توجهی به زیر پایشان نداشتند. مثل تیربارهائی که هیچ نقطه ای از اطراف را بی نصیب نگذارند ؛ در و دیوار را بسته بودند به شلیک نگاه های منتظرشان. اما از چهره های متعجب شان پیدا بود که مقصود را نیافته اند. یکی شان دل به دریا زد و پرسید : پس این هواپیماهایتان کجایند ؟! دیگری منتظر پاسخ ما نماند و پرسید : یعنی سوله را اشتباهی آمده ایم ؟! سومی ادامه داد : توی محوطه که چیزی نبود ! وقتی رضا ارباب با اشاره به پهپادها جواب داد : "همین جا هستند." ، همه نگاه ها به زیر زانوهایشان کشیده شد و برای لحظاتی به هم خیره شدند. انگار که کسی آنها را مسخره کرده باشد. حاج آقائی تا انعکاس نگاهش را توی چهره مصمم ما دید ، زد زیر خنده و توی هق هق خنده هایش گفت : یعنی این همه سر و صدا ، این همه برو و بیا ، برای همین اسباب بازی ها بود ؟! آنکه لباس سیاهی تنش بود و سالنامه ای زیر بغل داشت ، با تعجب حرف حاج آقا را پی گرفت و گفت : واقعا بچه های اطلاعات ، به خصوص برادر باقری، به این اسباب بازی ها اعتماد کرده اند ؟! آن روز اگر چه حقیقتا کمی دلمان گرفت و توی آسایشگاه بارها حرف های تحقیر کننده مدعوین را برای خود تکرار کردیم و تأسف خوردیم ؛ اما کمی بعد ، ته دلمان خوشحال شدیم که چقدر خوب کار کرده ایم که حتی خودی ها متوجه کارهایمان نشده بودند ، چه برسد به دشمن. وگرنه روزگارمان زار بود اگر دشمن می دانست ، با چه وسیله ای در حیاط خلوتش تردد می کنیم. راوی : عبدالمجید مختارزاده * * * * * سوسول های تهرانی حرص مان بیشتر از این بود که نمی توانستیم بگوئیم چه کاره هستیم و داریم چکاری انجام می دهیم. آن از دوربین تحویل گرفتنمان و این هم از عکس گرفتن مان. دلمان را خوش کرده بودیم به تشویق های مکرر برادر محسن رضائی فرمانده سپاه و برادر محمد باقری. چند روز پیش وقتی با آقا محسن نزد اکبر غمخوار رفتیم تا دوربین های عکاسی مدرنی را که خبرهایش را از انبارهای آنجا شنیده بودیم ، تحویل بگیریم ؛ توی پادگان بلال از ایشان ( غمخوار ) گرفته تا انباردارها ، هر چه متلک بود بارمان کردند که در چنین شرایطی که بچه های مردم به جبهه می روند و جانشان را کف دست شان گرفته اند ، شما دنبال قرتی بازی هستید ؟ نمی شد با همان دوربین های معمولی عکس می گرفتید و پیش دوست و رفیق هایتان جبهه رفتن تان را پز می دادید ؟! می خواهید خودتان را عزیز کنید ؟ بروید آقا ، بروید خودتان را اصلاح کنید !! سردار اکبر غمخوار ؛ در زمان مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس امروز هم که می خواستیم از روی لانچرهای داخل قایق ، پهپادمان را پرواز دهیم ، بچه های رزمنده جور دیگری متلک بارمان کردند. چون خودشان وسط خار و خاشاک و گل و لای در حال نگهبانی بودند ، تا چشم شان به چفیه های تر و تمیزمان افتاد که روی دوش انداخته بودیم و داشتیم سوار قایق می شدیم ؛ ما را به یکدیگر نشان می دادند و می گفتند : باز هم سوسول های تهرانی آمدند تا قایق سواری کنند. آفتاب بدهیم خدمت تان ؟؟!! این را یکی از رزمنده ها با صدای بلند به ما که با عینک آفتابی مان در حال حرکت بودیم می گفت. ما مجبور بودیم همیشه چشم مان به آسمان باشد و توی آن آفتاب داغ عینک های آفتابگیر بزنیم. بچه ها بیشتر لج شان همین عینک های دودی بود که متلک بارمان می کردند. اما ما ، حتی نمی توانستیم توضیحی بدهیم . ولی از ته دل خدا را شاکر بودیم که اگر حتی همه عملیات هایمان منجر به این شود که جان یک رزمنده را نجات دهیم ، به نوش جان کردن این متلک ها بسیار می ارزد. راویان : حمید آقاجانی ، عبدالمجید مختارزاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
13 پسندیده شدهدر باب اصل یکم جنگ غافلگیری اگر شما شیوه جنگی دارید که درآن دشمن متوجه نمی شود که از کجا آسیب پذیر هست ، این کارآمد ترین شیوه رزمی شماست و نمی بایست آن را رها کرد . "ایلان رامون ، یکی از چند خدمه نیروی هوایی رژیم عبری در حمله به اوسیراک" پی نوشت : 1- 24 ساعت بعد از حمله دوم به نطنز ( بیست و چهارم فروردین سال 1400 ) 2- روز صفر و عملیات نیتروزئوس
-
10 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز آموزش عبور از رودخانه و سیلاب (بخش اول) در کشور ما خیلی محتمل است که در زمان اردوهای نظامی ، طبیعت گردی و یا حتی در زمان سوانح غیر مترقبه به موانع آبی نظیر رودخانه ، سیلاب و ... موقعیت ، انسان را مجبور به عبور از گدار رودخانه نماید. ولی اگر چنین باشد بایستی اطلاعات و منابع لازم برای گذر امن از رودخانه در اختیار شما باشد. فرض می کنیم که شما در عبور از رودخانه و به گدار زدن شَک هائی در دل دارید، یا اطلاعات و تمریناتی برای این کار از پیش نداشته اید. حالا باید چه کاری انجام دهید؟. اقدامات اولیه در هنگام رسیدن به معبر آبی ( به تعبیر من ده فرمان مقدس ) 1- بررسی بالا و پایین رودخانه از روی نقشه و اینکه نزدیک ترین پل یا منطقه مسکونی کجاست؟ 2- بررسی عمق آب (پرهیز از عبور از رودخانه عمیق). ترجیحا اندازه آب برای عبور تا زانوها باشد، بیشتر از آن معمولا بسیار خطرناک است. 3- بررسی جریان و تلاطم آب رودخانه 4 - بررسی شرایط جوی و آب و هوائی . با در نظر گرفتن پیش بینی وضع هوا می توانید تصمیم بگیرید تا پایان بارش و پایین آمدن آب صبر کنید 5- بررسی رنگ یا کدر بودن آب (در آب های کدر ، تیره و گل آلود شما نمی توانید تشخیص بدهید که در گام بعدی با چه چیزی مواجه می شوید و این بسیار خطرناک است) 6- بررسی وضع بستر رودخانه و تعیین اینکه سنگلاخ ، گل یا لجن است 7- بررسی عرض رودخانه برای یافتن بهترین محل گدار (جستجو کنیم تا گدار مطمئن رودخانه برای عبور را پیداکنیم) 8- علاوه بر این ملاحظات فنی باید وضع بدنی گرو خود را مجددا ارزیابی کرده و از خود بپرسید این عبور برای آسیب پذیرترین عضو گروه چقدر امن است. 9- مواظب فشارهای روحی وارده به اعضای گروه و همچنین شرایط جسمانی همه اعضای گروه خود باشید. ( مواردی نظیر ترس از آب ، خستگی و تحلیل رفتن قوای بدنی و ... ) 10- ایمن سازی لباس ها و تمامی وسائل پیش از ورود اولین نفر به آب انتخاب گدار و عبور از آب گدار یعنی کم عمق ترین محل رودخانه که بدون ابزار ( یا با کمترین ابزار ) ، به راحتی بتوان از آن عبور کرد. در انتخاب بهترین گدار این عوامل و بسیاری عوامل دیگر بایستی به دقت مورد ملاحظه قرار گیرد: 1- کم عمق بودن منطقه انتخابی ،حداکثر تا زانو. 2 - عاری بودن منطقه انتخابی از موانع معلق یا غیر معلق نظیر گرداله بزرگ یا کنده درخت، (چون طناب به این موانع گیر می کند). 3- عاری بودن بستر رودخانه از گرداله (صخره های کوچک ) و سنگ های بیرون زده یا گِل چسبناک و دارا بودن عمق یکنواخت تا آنجا که ممکن است. 4- اجتناب از ساحل بلند ورودی و خروجی و اطمینان یافتن از یک نقطه مناسب برای نقطه خروج. 5- قوی تر بودن جریان آب در قسمت بیرونی پیچ ها. 6- عدم عبور از کنار پل های ویرانه. کلا هر مانع بزرگی در رودخانه قرار دارد محل ایجاد یک جریان برگشتی قوی می باشد که گرداب ایجاد می کند. 7- در جاهایی در رودخانه که مانع بزرگی مثل یک تخته سنگ بزرگ و آب ریز شیب دار قرار دارد ، گاهی یک گرداب عمودی می تواند تشکیل دهد و موجب یک جریان برگشتی قوی به سوی مانع در طرف پایین دست گردد. این گرداب های عمودی بی اندازه خطرناکند چون اگر کسی در یکی ازآنها گرفتار شود رهایی از آن تقریبا غیر ممکن است. 8- موانع غوطه ور و یا اندکی غوطه ور به ویژه شاخه های درختان خیلی خطرناکند. 9- با فرض اینکه با جریان آب حرکت می کنید نیروی آب ظاهر نیست. به محض اینک به مانعی برخوردید تمام زور و نیروی رودخانه را باید تحمل نمایید و همین می تواند شما را به دام بیاندازد. 10- همیشه متکی نباشید که از نقطه بخصوصی که مدتی قبل عبور کرده اید مجددا عبور کنید. چون گدار رودخانه در حال تغییر است. قبل از عبور از رودخانه حتما این موارد را رعایت کنید : 1- هنگامیکه گدار را انتخاب کردید بهترین روش عبور را انتخاب کنید ( روش های عبور از گدار در پست بعدی معرفی می شوند ) 2- در نظر گرفتن شرایط بدنی و آمادگی روانی گروه 3- در نظر گرفتن وزن کوله ها 4- اگر مجروح دارید عبور خیلی خطرناک است. حتما تمهیدات لازم برای عبور مطمئن مجروحین را پیش از ورود به آب مجددا مرور کنید 5- محل عبور باید در توان همه افراد گروه باشد. 6- عدم عبور از رودخانه در فصل سرما و در شب در تاریکی 7- اگر از طناب استفاده می کنید طریقه کار کردن با آن را مجددا به همه افراد گروه آموزش دهید. 8- پرهیز از پوشاک و لباسهایی که دارای بندهای متعدد است و جمع وجور کردن یا در شلوار زدن لباسها ی آویزان 9- در نظر گرفتن مسئولیت برای هر شخص در حد توان او و توجیه کردن او 10- شماره بندی اعضا در صورت لزوم 11- استفاده از علائم قراردادی برای ارتباط (به علت پر سرو صدا بودن رودخانه ها که نمی توان از صدا استفاده کرد، داشتن علائم قراردادی در هنگام عبور بسیار راهگشا است.) 12- اگر با طناب حمایت انجام می دهید علائمی برای دادن و جمع کردن طناب به کار برید. 13- با قرار دادن یک کیسه پلی اتیلن بزرگ (کیسه زباله بزرگ) داخل کوله، ابتدا لوازم را داخل کیسه های کوچک تر قرار دهید و همه را در کیسه بزرگ داخل کوله قراردهید و درب کیسه را کاملا ببندید تا کوله شما آب بندی شود. (بعد ازعبور به لباس خشک و گرم و دیگر لوازم خود نیاز دارید.) 14- پرهیز از پریدن روی سنگ ها با فاصله بلند (بهتر است پاهایمان خیس شود تا اینکه خشک عبور کنیم ولی پاهایمان رگ به رگ شود و صدمه ببیند) 15- در آوردن جوراب ها از پا و پا کردن پوتین ها 16- پوشیدن گتر و داخل کردن بند و نخ آن 17- پرهیز از شلوار بادگیر که پایین آن با کش مسدود شده زیرا آب داخل آن جمع شده و سطح تماس شما را با آب زیاد می کند و گام برداشتن را مشکل می کند. 18- تا آنجا که می توانید سطح تماس خود را با جریان آب کم کنید. 19- کوله را به پشت بگذارید اما آن را روی بدن محکم نکنید تا در زمان خطر آن را رها کنید ولی یک بند حمایت به کوله و خودتان با گره چفت شونده وصل کنید. به یاد داشته باشید که اگر کوله خوب آب بندی شود مانند یک کلک برای شما عمل می کنید. 20- آب بندی لوازم الکترونیکی مثل گوشی تلفن همراه، دستگاه GPS و غیره توسط کیسه های نایلونی و خاموش کردن آنها، تا در هنگام عبور از رودخانه دچار از کار افتادگی نشوند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
4 پسندیده شدهیکی از عجیب ترین پوشش استتار برای جتهای فانتوم نیروی دریایی/ هوایی /سپاه تفنگداران !!! ارتش ایالات متحده
-
3 پسندیده شدهبرنامه دوران شبکه مستند گفتگو با دکتر کامبیز عباسی (دکترای تخصصی مکانیزاسیون کشاورزی) با موضوع کشاورزی نوین http://www.doctv.ir/Program/157601
-
3 پسندیده شده
-
3 پسندیده شدهشاهین جوان کره ای KF-21 نگاه جاه طلبانه برنامه مشترک کره جنوبی- اندونزی به بازار صادرات جتهای رزمی صنعت هوا- فضای کره جنوبی (KAI) بدنبال دستیابی به موفقیتی در خور پس از کسب سفارش خرید برای جنگنده سبک نسل چهارم F/A-50 خود ، توسعه یک هواگرد رزمی نسل پنجم را تحت عنوان KF-X و اکنون KF-21 در دستور کار خود قرار داد و در حالی که تنها دو کشور ایالات متحده و چین تولید و عملیاتی نمودن چنین جنگنده هایی را به ثبت رسانده اند ، می توان از این اقدام ، بعنوان یک تصمیم بسیار قابل تامل نام برد . در واقع ، این برنامه ، 4 سال قبل از عملیاتی شدن نخستین جنگنده نسل پنجم دنیای هوانوردی نظامی (اف-22) کلید خورد و برای کاهش هزینه های توسعه ، صنعت هوانوردی نظامی کره جنوبی تصمیم گرفت تا با یک شریک دوم ( اندونزی ) این طرح را جامه عمل بپوشاند . برهمین اساس ، شرکتهای کره ای با در اختیار گرفتن 80 درصد سهام بعنوان طرف اصلی و مجموعه شرکتهای هوا-فضایی اندونزی بعنوان سهامدار کوچکتر ، 20درصد از هزینه های توسعه این برنامه را متقبل شدند . براساس فلسفه طراحی اولیه ، KF-21 بصورت یک جت تک سرنشینه مجهز به دو پیشرانه که می بایست از قابلیتهای پنهانکاری مشخصی بهره برده و هزینه های تعمیر و نگهداری پایینی را طلب کند ، تعریف گردید . این مساله بخصوص برای مجموعه شرکتهای دست اندرکار که براین قصد بودند تا بخشی از بازار صادراتی جنوب شرقی آسیا را در رقابت با محصولات غربی و چینی ، ( به نوعی همان استراتژی طراحی و تولید F/A-50) بدست آورند ، بسیار پراهمیت بشمارمی رفت . ازسویی دیگر ، نیروی هوایی کره جنوبی ، یکی از فعالترین نیروها در این حوزه جغرافیایی بشمار می رود و فرآیند سریع پیر شدن ناوگان رزمی این نیرو ، بستر لازم برای فروش چند صد فروند از نمونه های جدید KF-21 را فراهم مینمود که این مساله با توجه به قابلیتهای این هواگرد جدید و مقرون به صرفه بودن خرید و عملیاتی نمودن آن برای ارتش کره جنوبی ، باعث شد تا این برنامه بدون برخورد با مانعی جدی آغاز شده و ادامه پیدا کند . درواقع ، نیروی هوایی کره جنوبی قصد دارد تا با بازنشسته نمودن تمامی جنگنده های نسل سوم خود ( اف-4 و اف-5) که نمونه دوم، هم اکنون 175 فروند در خدمت می باشد ، این هواگرد بومی را جایگزین آنها نماید. بدین ترتیب ارتش کره جنوبی قصد دارد تا با بازنشسته نمودن هواگردهای رزمی موجود در سازمان رزم 10 اسکادران خود ( شامل 235 فروند جنگنده رزمی ) فضای لازم برای سفارش تعداد مشخصی از این جنگنده جدید را فراهم آورده ، در حالی که همزمان می بایست گوشه چشمی به محصولات چینی (جی-20) و غربی ( اف-35 ) نیز برای رقابت در بازارصادرات داشته باشد . با این وصف ، هزینه های عملیاتی بالاتر KF-21 در مقیاسه با اف-5 احتمالا بدین معنی است که یا تعداد کمتری تحویل خواهد شد و یا اینکه با کنار رفتن تدریجی تایگرها ، اسکادران نیز بلحاظ سازمان رزم کوچکتر خواهد شد . اگر چه خارج نمودن جتهای اف-15 از سازمان رزم نیروی هوایی کره جنوبی بسیار بعید به نظر می رسد ، اما ناوگان اف-16 های این نیرو ، کاندید خروج از حالت عملیاتی هستند . علاوه بر مساله جایگزینی جتهای اف-5 ، کره جنوبی با معرفی KF-21 این امکان را فراهم می آورد تا بخش قابل توجهی از ناوگان جنگنده های نسل چهارم خود ( F-16 و F-15K) را نیز در طول سالهای آینده جایگزین نماید . نیروی هوایی کره جنوبی نخستین جنگنده های اف-16 خود را در دهه هشتاد میلادی دریافت نمود و در حال حاضر 163 فروند از این جنگنده ها را در کنار 60 فروند هواگرد پیشرفته تر F-15K بکار می گیرد . با این حال ، ایگل های کره ای ، بعنوان یک جنگنده سنگین بدلیل قابلیتهای ضربتی هوابه زمین و همچنین توانمندیهای قابل توجه در نبردهای هوایی یکی از پتانسیل های اصلی ارتش این کشور بحساب می آید و از این نظر ، نه اف-35 و نه KF-21 توانایی رقابت با آن را نخواهد داشت در حالی که اف-16 بعنوان یک جنگنده سبکتر و ارزان تر از ایگل ، بدلیل ظهور هواگردهای پیشرفته تر ، بزودی در ردیف جنگنده های منسوخ قرار می گیرد و این فرصتی برای رقیبان تازه نفس نظیر KF-21 است . در این میان ، گرچه بروزرسانی ها و ارتقاء های میان دوره ای می تواند بصورت بالقوه عمر عملیاتی این جنگنده ها را افزایش دهد ، اما به احتمال بسیار زیاد ، کره جنوبی بدنبال بازنشستگی بخش بزرگی از ناوگان فالکون های خود است که برای جایگزینی آن ، محصول بومی کره ای نخستین گزینه بشمار می رود. به همین دلیل ، در مقایسه هزینه های عملیاتی KF-21 و اف-16 ، کفه محصول کره ای سنگین به نظر می رسد و این یک فرصت برای نیروی هوایی کره جنوبی است تا ضمن کاهش هزینه های عملیاتی ، توانمندهای رزمی جدیدی را بخود اضافه کند . اما یکی از نیّات اصلی کره جنوبی برای سرمایه گذاری مشترک در این برنامه ، هدف گذاری برای صدور این جنگنده به کشورهای جنوب شرقی آسیا است . کشورهایی نظیر تایلند ، فیلیپین ، اندونزی و احتمالا عراق ، می توانند به مشتریان اصلی این جنگنده تبدیل شوند چرا که همه این کشورها عمدتا کاربر هواگردهای اف-16 و اف-50 که KF-21 برای جایگزینی ان طراحی شده ، بحساب می آیند . بدین ترتیب ، با وجود قابلیتهای پنهانکاری کمتر محصول کره ای در مقایسه با اف-35 ، مزیتهای مشخص دیگری نظیر پایین بودن هزینه های عملیاتی ، سریعتر بودن و توانمندی در حمل تسلیحات پیشرفته می تواند زیرساخت مطلوب تری برای کشورهایی که توانایی خرید اف-35 را ندارند ، فراهم نماید . https://www.aparat.com/v/VdmlN از مهمترین پتانسیل های این جنگنده ، توانمندی آن در حمل نمونه بومی موشک کروز تائوروس و مهمات هوابه هوای میتئور است که در خصوص مهمات نوع نخست ، جتهای اف-15 نیروی هوایی این کشور ، آن را حمل می نمایند . در حالی که گفته میشود پس از تکمیل موشک هوابه هوای دوربرد AIM-260 قابلیت رزم هوا به هوای KF-21 نسبت به امروز ، بالاتر خواهد رفت .به اعتقاد کارشناسان نظامی ، کیفیت محصولات نظامی کره جنوبی در سالهای اخیر با معرفی توپهای خودکششی K-9 ، تانک اصلی میدان نبرد K-2 تا محصولات هوایی نظیر F/A-50 به سطح قابل توجهی رسیده که آنها را قابل رقابت با محصولات رقیب شرقی و غربی نموده و به احتمال بسیار زیاد ، KF-21 در آینده به موفق ترین پروژه جنگنده نسل پنجم خارج از ایالات متحده و چین تبدیل خواهد شد .بدین معنی که، روند آهسته تولید جتهای سوخو-57 روسی ، اتکاء بیش از حد برنامه جاه طلبانه برنامه TF-X ترکیه به فناوری های وارداتی ، برنامه مشترک AZM چین و پاکستان که احتمالا ًبیشتر متکی به فناورهای بومی پاکستانی باشد ، باعث شده تا پروژه KF-21 پیشگام تولید جتهای نسل پنجم خارج از کشورهای پیشرو ( چین و ایالات متحده ) بحساب آید . پی نوشت : 1- بن پایه 2- صرفاً برای میلیتاری / MR9 3- به هدف گذاری شرکت های کره جنوبی در سهیم کردن اندونزی ( هر قدر کوچک ) برای ایجاد زمینه در جهت فروش ( ایجاد بازار صادراتی ) به کشورهایی که کاربر محصولات امریکایی هستند دقت کنید . درواقع ، مشارکت و همکاری دفاعی میان کشورها برای کاهش هزینه های طراحی ، توسعه و تولید هواگردهای نظامی ، در قرن 21 به یک اصل برای کشورهایی خارج از حوزه توان صنعتی همه جانبه ( نظر چین و ایالات متحده ) تبدیل شده است . 4- با توجه به این که عراق احتمالا یکی از کاندیدهای خرید KF-21 خواهد بود ، می بایست از همین الان نسبت به این تهدید حساسیت نشان داد .
-
2 پسندیده شدههدف قرار گرفتن کشتی هایپرون اسرائیل این کشتی متعلق به شرکت اسرائیلی "PCC" در سواحل فجیره ، امارات متحده عربی مورد هدف قرار گرفته است. کشتی hyperion تجاری و حامل خودروهای صادراتی بوده است. کشتی اسرائیلی که هدف قرار گرفت شماره 9690559 است.
-
2 پسندیده شدهبه نام خدا تقدیم به بچه های میلیتاری بحث فرمانده خوب و بد که پیش می آید همه چشمها متوجه فرماندهانی می شوند که حملات جانانه ای به دشمن کرده اند. اصولا مردم عادی فرمانده خوب را فرمانده پیروز در حمله می دانند. اما بعضی از اهل فن فرمانده خوب را نه در زمان پیشروی بلکه در زمان عقب نشینی پیدا می کند. زمانی که فشار دشمن زیاد می شود و مشکلات لجستیکی و کمبود مهمات نفرات را فرسوده می کنند، اگر یک فرمانده بتواند ورق را برگرداند هنرکرده است. از آن مشکل تر موقعی است که یک فرمانده در تله افتاده و از هر طرف دشمن او را احاطه کرده است. در این زمان آشوب میدان نبرد به حداکثر می رسد، خطوط خودی و دشمن درهم و برهم می شوند، روحیه سربازان و افسران به حداقل می رسد و تنها یک فرمانده برجسته است که در چنین اوضاعی می تواند کنترل را به دست بگیرد و نیروهایش را به ساحل نجات برساند. در جنگ 8 ساله ایران و عراق بارها شاهد بودیم که فرماندهان طرفین حملات خوبی را بر علیه دشمن اجرا می کردند و به پیروزی می رساندند اما من هیچ گاه به یاد نمی آورم که فرمانده ای توانسته باشد نیروی خود را از حلقه ی محاصره به سلامت خارج کند. در بیشتر موارد نیروهای مدافع تا آخرین گلوله ی خود را شلیک می کردند و پس از آن یا کشته می شدند و یا به اسارت در می آمدند. در فاز نهایی عملیات الی بیت المقدس آشکار بود که نگه داشتن خرمشهر دیگر خیالی بیش نیست ولی فرماندهی عالی عراق با سرسختی نیروهایش را در خرمشهر نگه داشت، با اینکه فرصت داشت که آنها را قبل از حمله ایران از خرمشهر خارج کند. نتیجه این نبرد برای عراقی ها صدها کشته و هزاران اسیر بود. از سوی دیگر، مشابه همین اتفاق برای مدافعین ایرانی در جزایر مجنون افتاد و ایران سرانجام با دادن تلفات سنگینی ناچار شد تا مجنون را واگذار کند. اما شاید مشهورترین نمونه ی تاریخی از چنین اشتباهاتی محاصره و اسارت تمامی ارتش ششم ورماخت در طی نبرد استالینگراد بود. در روز 19 فوریه 1942 در حالیکه ارتش ششم، به رهبری ژنرال فون پاولوس، سرگرم درگیریهای کوچه به کوچه در استالینگراد بود فلشهای ارتش سرخ از شمال و جنوب استالینگراد از رود دن و ولگا گذشتند و دو ارتش رومانیایی را که جناحین ارتش ششم را نگه داشته بودند در هم شکستند و در انتها با نفوذی عمیق به پشت مواضع ارتش ششم آن را در محاصره ی خود گرفتند. فون پاولوس کاملا در لاک دفاعی فرو رفت و منفعلانه رفتار کرد. هیتلر به ژنرال فون مانشتاین دستور داد تا با گروه ارتش تازه سر و سازمان داده اش به کمک ارتش ششم برود و حلقه محاصره را بشکند. در روز 12 دسامبر فون مانشتاین ضد حمله خود را به خطوط روسها آغاز کرد اما با مقاومت سرسختانه روسها تنها توانست تا نیروهایش را به 50 کیلومتری استالینگراد برساند. فون پاولوس برای دست به دست دادن به فون مانشتاین از جایش تکان نخورد و در نهایت روسها در حدود 250 هزار سرباز و افسر ارتش ششم را به اسارت و در حدود 100 دستگاه تانک و 200 قبضه توپ را به غنیمت گرفتند. فون پاولوس. عملیات اورانوس و محاصره ارتش ششم. فون مانتشاین. از سوی دیگر در همان روز 12 دسامبر و مقارن با ضدحمله فون مانشتاین روسها عملیات زحل کوچک را اجرا کردند تا با رسیدن به خارکوف ارتباط گروه ارتش A مستقر در قفقاز را با عقبه ی خود قطع کنند. در آن زمان دفاع از ساحل غربی رود دن، در جبهه ای به طول 230 کیلومتر، برعهده ارتش هشتم ایتالیا بود. مأموریت اصلی این ارتش پوشش مرکز گروه ارتش B بود. بنا بر طرح دفاعی متحدین، دفاع از غرب بلگوگراد بر عهده ی یک سپاه از واحدهای رزمی ارتش هشتم ایتالیا گذشته شده بود به نام سپاه آلپی. سپاه آلپی سپاهی بود شامل سه لشکر پیاده کوهستانی و یک لشکر پیاده. این سپاه تشکیل شده بود از لشکر سوم جولیا، لشکر دوم تریدنتینا و لشکر چهارم کونیزه. لشکر پیاده ی 156ام ویچنزا به عنوان نیروی احتیاط در اختیار سپاه آلپی قرار داشت. لشکرهای پیاده کوهستان آلپی گل سرسبد نیروهای ایتالیایی در جبهه شرق تشکیل بودند. مواضع واحدهای رزمی متحدین در شمال استالینگراد در تابستان 1942. منقطه عملیاتی اورانوس و زحل کوچک در نبرد استالینگراد. روسها در اولین گام از عملیات زحل کوچک از جناح چپ سپاه آلپی با ارتشهای اول و سوم گارد خود به سپاه دوم ارتش هشتم ایتالیا زدند و پس از دو هفته زرهی روسها واحدهای عمدتا پیاده نظام ایتالیایی را جارو کرد. سپاه دوم در آشوب فرو رفت و در طی یک عقب نشینی درهم و برهم قسمت عمده ای از سربازانش را از دست داد. در روز 13 ژانویه 1943 روسها با گروه ارتش ورونژ به ارتش دوم مجارستان در شمال غربی سپاه آلپی تاختند و پس از آن از سمت جنوب سپاه آلپی با ارتش 24ام ورماخت درگیر شدند و آن را پس زدند. هرچند که تا اینجا سپاه آلپی تقریبا دست نخورده مانده بود اما جناحین راست و چپ آن به طول 200 کیلومتر به دست روسها افتاده بود. کار روسها که با جناحین سپاه آلپی تمام شد فشار خود را متوجه لشکرهای این سپاه کردند. فشار روسها از شرق و خطر بسته شدن در تله در غرب سبب شد تا فرمانده ی سپاه آلپی، ژنرال ناسکی، در شامگاه 17 ژانویه فرمان عقب نشینی عمومی را برای دو روز بعد صادر کند. همزمان با عقب نشینی ایتالیایی ها بعضی از عناصر پیشروی روسها با کمک پارتیزانهای روس موانعی در مسیر عقب نشینی سپاه آلپی ایجاد کرده بودند و عملا این سپاه در محاصره روسها قرار داشت. مسیر تقریبی عقب نشینی سپاه آلپی با رنگ قرمز مشخص شده است. در این زمان لشکرهای جولیا و کونیزه به شدت از روسها ضربه خورده بودند و سازمان رزم آنها از هم پاشیده بود. جولیا، در جناح چپ سپاه آلپی عقب نشینی خود را از همان روز 17ژانویه شروع کرد. واحدهای باقیمانده از لشکرهای کونیزه و ویچنزا در روز 19 عقب نشینی کردند. ایتالیایی ها به همراه فراریان لشکرهای مجار و آلمانی سعی کردند با پشتیبانی چند دستگاه تانک و زرهپوشی که برایشان باقی مانده بود خود را به خطوط آلمان در نزدیک خارکوف برسانند. کنترل عقب نشینی از دست ژنرال ناسکی خارج شد و قرارشد که تریدنتینا، که تقریبا دست نخورده مانده بود، در نوک ستون ایتالیایی ها قرار بگیرد و راه را برایشان باز کند. فرمانده ی تریدنتینا کهنه سربازی از جنگ جهانی اول بود به نام سرتیپ لوئیجی ریوربری. در همین نقطه از نبرد استالینگراد بود که این فرمانده ایتالیایی خوش درخشید و مهارت خود را در فرماندهی نشان داد. لوئیجی ریوربری. ریوربری در سال 1913 با درجه ستوان دومی به لیبی اعزام شد. در طول جنگ جهانی اول با هنگ 7ام آلپی جنگید و به سه مدال نقره، یک نشان صلیب و نشان نظامی ساووی رسید. پس از پایان جنگ، ریوربری در لشکر 2ام آلپی خدمت کرد و در سال 1926 به درجه سرهنگ دومی رسید. لوئیجی در سال 1935 سرهنگ تمام و فرمانده ی هنگ 67ام پیاده نظام شد. در سال 1939 وی رئیس ستاد واحد ترابری ارتش شد و در سال 1939 به درجه سرتیپی ارتقا یافت. در زمان ورود ایتالیا به جنگ جهانی دوم لوئیجی فرمانده سپاه 26ام در آلبانی شد. در سال 1942، درحالیکه لوئیجی به فرماندهی لشکر تریدنتینا رسیده بود، به جبهه روسیه اعزام شد. محبت وی نسبت به زیردستانش وفاداری و فداکاری آنها را تضمین کرده بود. اکنون ریوربری در برابر بزرگترین چالش دوران حرفه ای خود قرار گرفته بود. در حدود 40 هزار نفر باقیمانده از 61 هزار نفر سربازان سپاه آلپی چشم امید به او داشتند و انتظار داشتند که ریوربری بتواند آنها را به سلامت از حلقه محاصره روسها نجات دهد. درجه حرارت منفی 40 درجه استپهای روسیه و حملات چریکی روسها بزرگترین موانع سپاه آلپی در این عقب نشینی 200 کیلومتری بودند. جانمایی لشکرهای سپاه آلپی و مسیر عقب نشینی آنها تا نزدیک بلگوگراد. یک روز پس از عقب نشینی سراسری سپاه آلپی، ایتالیایی ها در نزدیک دهکده پوستایلی به مواضع دفاعی روسها برخورد کردند. تریدنتینا با حمله مواضع روسها را در هم شکست اما افراد دیگر لشکرها از تریدنتینا جدا افتادند و به یک موضع دفاعی دیگر روسها برخورد کردند. در زد و خوردی که در روز 23 ژانویه درگرفت تلفات زیادی بر ایتالیایی ها وارد شد. این زد و خورد فاصله ی لشکرهای باقیمانده سپاه آلپی را از تریدنتینا و واحدهای آلمانی بیشتر کرد. ایتالیایی ها به غیر از مشکلات یک عقب نشینی نامنظم با همرزمان سابق خود هم به مشکل برخوردند. روحیه پایین سربازان بارها سبب شد که نزاع بین ایتالیایی ها و آلمانها بر سر استفاده از تعداد محدود وسایل نقلیه باقیمانده دربگیرد. تصویری از عقب نشینی گسترده سربازان ایتالیایی. در صبح روز 26 ژانویه ، طلایه داران لشکر تریدنتینا به دهکده نیکولایفکا رسیدند، جاییکه خونین ترین درگیری بین ایتالیایی ها و روسها در طی عقب نشینی سپاه آلپی درگرفت. این دهکده توسط لشکر 48ام تفنگداران گارد، با استعداد حدودا 6000 نفر، اشغال شده بود. روسها به خاکریز راه آهن در دو طرف روستا پشت داده بودند. ژنرال ناسکی در ساعت 9:30 فرمان حمله سراسری را صادرکرد و هنگ 6ام آلپی به ظرفیت سه گردان، گردان مهندسی تریدنتینا، گروه توپخانه کوهستانی از هنگ دوم توپخانه کوهستان و سه دستگاه اشتورمگشاتز-3 آلمانی حمله سراسری را به خطوط دفاعی روسها آغاز کردند. تا حوالی ظهر ایتالیایی ها به حاشیه روستا رسیده بودند. در این زمان ژنرال جولیو مارتینات، رئیس ستاد سپاه آلپی، در رأس هنگ 5ام آلپی با استعداد سه گردان و باقیمانده عناصر هنگ دوم توپخانه کوهستان و بقایای لشکر جولیا به کمک هنگ 6ام آمد. ژنرال مارتینات در طی این نبرد کشته شد و فرماندهی آنچه که از واحدهای رزمی ایتالیایی باقیمانده بود بر گردن لوئیجی افتاد. با غروب آفتاب پیاده نظام کوهستان هنوز در حال تقلا برای عبور از خطوط تقویت شده روسها بود. لوئیجی دیگر زمان آنچنانی نداشت لذا خودش سوار بر تانک شد و فریاد کشید: تریدنتینا به پیش! او دستور داد تا نیروهایش به قلب دشمن بزنند و با جنگ تن به تن مقاومت آنها را در هم بشکنند. ریوربری قبل از آغاز شب توانست که راه خود را به سمت غرب بازکند. نبرد نیکولایفکا هرچند که نقطه اوجی برای تقویت روحیه سپاه آلپی بود اما پایان این ماراتون سهمگین نبود. باقیمانده افراد لشکر جولیا دو روز بعد به دام روسها افتادند و تقریبا همگی آنها اسیر شدند. در همین روز باقیمانده افراد لشکر کونیزه زیر حمله سواره نظام قزاق قرارگرفتند و از پای درآمدند. امیلیو باتیستی، اومبرتو ریکاگنو، اتولدو پاسکولینی، به ترتیب فرماندهان کونیزه، جولیا و ویچنزا، همگی اسیر شدند. صف اسرای ایتالیایی در چنگال روسها پس از نبرد استالینگراد. بسیاری از این اسرا در طی راهپیمایی های طولانی در اثر سرما و گرسنگی فوت کردند و تنها عده اندکی از آنها به ایتالیا بازگشتند. اولین عناصر سپاه آلپی در روز اول فوریه به مواضع دفاعی آلمان در اطراف خارکوف رسیدند. با تمام زحماتی که لوئیجی برای نجات سپاه آلپی کشید نتایج همچنان خرد کننده بودند: لشکر چهارم کونینزه در طی عقب نشینی کاملا نابود شد. از 15 هزار نفر پرسنل لشکر سوم جولیا تنها 1200 نفر نجات یافتند و از 15 هزار نفر پرسنل لشکر دوم تریدنیتنا 4250 نفر. لشکر ویچنزا در آغاز حمله شوروی 10500 نفر در اختیار داشت که 7760 نفر از آنها در طی عقب نشینی کشته شدند. در مجموع سپاه آلپی از 57 هزار نفر پرسنل خود در حدود 34 هزار نفر را از دست داد و 9،400 نفر زخمی برایش به جای ماند. از مجموع سربازان آلمانی و مجارستانی که با ایتالیایی ها در حال عقب نشینی بودند در حدود 550 نفر نجات یافتند. این سربازان در طی 15 روز توانستند 200 کیلومتر عقب نشینی کنند درحالیکه 22 بار با نیروهای دشمن درگیر شدند و سرمای شب به 40- درجه می رسید. قسمت عمده ای از تلفاتی که ایتالیایی ها وارد شد در اثر سرما، گرسنگی و خستگی بود. تنها یک روز بعد مقاومت ارتش ششم در استالینگراد هم به انتها رسید و فون پاولوس به همراه افراد ستادش تسلیم شدند. لوئیجی ریوربری شاید تنها فرمانده ی قوای محور بود که در طی فاجعه استالینگراد توانست نیروهایش را به سلامت از حلقه محاصره روسها خارج کند. او به دلیل دلاوری هایش در این نبرد مدال طلایی گرفت. اما حرکت اعجاز انگیز لوئیجی چندان به مذاق متحد قدرتمند ایتالیا خوش نیامد. ریوربری پس از بازگشت به ایتالیا توسط آلمانی ها دستگیر شد و در یک اردوگاه اسرای جنگی در پوزن زندانی شد. او برای فرار از این وضعیت اعلام کرد که می خواهد به دولت دست نشانده ی موسیلینی در شمال ایتالیا بپیوندد. آلمانها لوئیجی را آزاد کردند و او را برای مدیریت یک پادگان آموزشی به ویتل فرانسه فرستادند. طولی نکشید که ریوربری با نیروهای مقاومت تماس گرفت تا بتواند از چنگال نازیها فرار کند. وقتی آلمانی ها این موضوع را فهمیدند، او را دوباره به اردوگاه اسرای جنگی فرستادند و در نهایت او پس از تسلیم آلمان به دست روس ها افتاد. لوئیجی سرانجام در سپتامبر 1945 به ایتالیا بازگشت و در سال 1947 به درجه ی سپهبدی ارتقا یافت. او به عنوان یک فاشیست از ارتش پاکسازی شد و در عوض به عنوان مدیرعامل یک شرکت صابون سازی و تولید لوازم آرایشی مشغول به کار شد. وی چند کتاب در مورد نبردهای ایتالیا در جبهه شرق نوشت. در روز 22 ژوئن 1954، لوئیجی دچار حمله قلبی شد و با سقوط از پله های خانه اش فوت کرد. اسطوره ی پیاده نظام آلپی این گونه فوت کرد ولی خاطره ای از شهامت و قدرت خود را به عنوان یک فرمانده برجای گذاشت. ریوربری تنها فرمانده ی متحدین بود که در نبرد استالینگراد توانست از حلقه محاصره روسها فرار کند و قسمت عمده ای از نیروهایش را به همراه خود به عقب ببرد. ترجمه و تألیف رضا کیانی موحد منابع https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Nikolayevka https://it.wikipedia.org/wiki/Luigi_Reverberi https://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Uranus https://en.wikipedia.org/wiki/Erich_von_Manstein https://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Winter_Storm https://en.wikipedia.org/wiki/Operation_Little_Saturn https://en.wikipedia.org/wiki/Ostrogozhsk–Rossosh_Offensive https://it.wikipedia.org/wiki/Offensiva_Ostrogožsk-Rossoš' https://it.wikipedia.org/wiki/2ª_Divisione_alpina_"Tridentina" https://it.wikipedia.org/wiki/Battaglia_di_Nikolaevka https://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Nikolayevka https://ru.wikipedia.org/wiki/Бой_под_Николаевкой https://it.wikipedia.org/wiki/Seconda_battaglia_difensiva_del_Don
-
2 پسندیده شدهصحبت های دکتر فریدون عباسی در خصوص حمله تروریستی به نطنز شبکه سوم ساعت 19:20 23 فروردین 1400 برنامه پرونده ویژه * در حادثه قبل در میز بالانس بمب قرارداده شده بود و احتمالا بدلیل سنگینی و ضخامت میز با دقت کمتری در بازرسی برخورد شده است. * مشابه این اتفاق برای فردو افتاد سال 91 و برق و کابل کمک فردو رو همزمان زدند ولی چون پیشبینی شده بود و برق اضطراری هم اماده بود، عملیات آنها به سیستم اسیبی نرساند. * در خصوص نطنز سیستم برق و کابل ارتباطی با باتری شارژ ها در انفجار از بین رفته و از نظر فنی روی طرحشون خوب کار کرده بودن و برق سانتریفیوژها رفته است و آسیب دیده اند. * رژیم صهیونیستی تنها مجری هست و سیستم امنیتی آمریکا و انگلیس رو در راس و جلوتر باید دید که آنها جمع آوری اطلاعات را انجام می دهند. * ترور فخری زاده، قدرت سخت بایدن هست که در اومدن توانش را نشان داد. * ایران قصدی برای ساخت بمب اتم ندارد، پس طرح موضوع گریز اصلا موضوعیت ندارد. ما اورانیوم برای راکتور می خواهیم ، پس از نظر عقب افتادن زمانی این اتفاق تاثیری ندارد. فقط در مذاکرات مهم می شود که * نیروی انسانی ما مهم هستن نه تجهیزات مهاجرات نیروی انسانی ، اتلاف سرمایه هست، باید مانع مهاجرت سرمایه های ملی بشیم وقتی معیشت ما در خطر می افته که سرمایه انسانی ما مفت در دست دشمن میره ماشین سانتریفیوژ میشه جایگزین بشه ولی نیروی انسانی راحت نیست در ادامه حجت اسلام ذوالنور * ماموریت ها تقسیم نقش شده و اسرائیل بدون هماهنگی امریکا کار نمی کند و سیستم آمریکا بر مبنای چماق و هویج است * اونها میخوان سر میزه مذاکره ، آورده ایران رو کم کنن. * هدف دیگر مرعوب کردن مسئولان و مردم هست، ایجاد ترس برای امتیاز گرفتن * چون اقدام اساسی انجام ندادیم ، غرب به ما محل نذاشت و تنها وقتی قانون مجلس تصویب شد و اجرا شد، آمریکا شروع به تلاش کرد * بهترین دفاع، هجوم است باید دست برتر رو داشته باشیم قضایای این یک سال اخیر باعث جریحه دار شدن غرور ملی شده است * سازمان موظف شده است که سانتریفیوژ های آی ار 1 را کنار بگذارد و سراغ آی ار 2 ام برود * برای انرژی راکتورهای زیردریایی نیاز به غنی سازی 60 درصد هست. باتری های هسته ای ما رو به 63 درصد نیاز به غنی سازی دارد و باید وارد این شویم. ( اینم فرمان برای دوستمون @karmania20152015 که خواسته بود) * بحث ساخت تجهیزات نظامی غیر بمب هسته ای با استفاده از فلز اورانیوم مثل لعاب تانک مرکاوا، یا گلوله های جنگی * در صورت دسترسی به منافع اسرائیل بدون ملاحظه باید جواب داده بشه نباید بدهکار اسرائیل بمونیم * شروع برای ساخت موازی راکتور آب سنگین مشابه راکتور اراک -------------------------------------- * سوال از مذاکره کنندگان ، چه کرده اید که امتیاز تلقی شود توافق رو طوری جلو رفته که طرف بابت عدم تعهدش خسارت ندیده است. * ما در مذاکره جدید از قانون راهبردی عقب نشینی نمی کنیم دیگه بیشتر از این از جیب مردم خرج نمی کنیم برای بی تعهدی غرب * نقشه راه ایران و چین مورد توجه هست --------------------- یه نکته قشنگ تو صحبت ها بود اینکه اسرائیل رو اصلا به عنوان تصمیم گیر به رسمیت نشناختن و گفتن این کار رو به دستور امریکا انجام داده این بیان از نظر رسانه ای خوب بود، یعنی طرف رو حداقل در زبان خوار کردن و به رسمیت نشناختن و گرفتن حق تصمیم گیری از اسرائیل چه اینکه کار اطلاعاتی با سیا و انگلیس بوده است و چه اینکه موساد تنها به دستور امریکا اجرا کرده است.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس اینجا پهپاد است خیر سرم توی تقسیم مسئولیت ها، عنوان گرفته بودم. مسئول کل فنی پهپاد غرب کشور. شده بودم حکایت خادم مسجد. یاد متلک های عبدالرضا که می افتم خنده ام می گرفت. توی مسجد محل متلک می زد که حضرتعالی از این به بعد ، مسئول کل کفش های دم در هستی ، نظامشان بده. روی یک تکه کاغذ آدرسی در کرمانشاه به من دادند که خودم را به عنوان مسئول فنی پهپاد غرب کشور معرفی کنم و همانجا مشغول به کار شوم. البته آن روزها می گفتیم باختران ، نه کرمانشاه. صبح ساعت 4 بود که با وسایل شخصی و بار و بندیل فنی ام از اتوبوس پیاده شدم. کسی را پیدا نکردم که نشانی را بپرسم. مسجدی همان نزدیکی پیدا کردم تا هم نمازم را بخوانم و هم به انتظار روشنی صبح بنشینم. مهمان نوازی مردم این شهر را از همان صبح فهمیدم ، یک بنده خدائی هم مسیرش را برای ییافتن نشانی ام عوض کرد و هم تا پای مقر مرا همراهی کرد. توی آدرسم یک ایستگاه و یک مدرسه را نشان کرده بودند؛ اما هر چه به دنبال تابلوئی از پهپاد گشتم پیدا نکردم. تمام راسته پر بود از خانه های معمولی. شماره پلاک خانه ای دو طبقه که نه تابلوئی روی آن بود و نه پرچمی به علامت محل اداری ، همانی بود که توی کاغذ آمده بود. با تردید در زدم . کسی از پشت در مشخصاتم را خواست. به او که گفتم ؛ در را باز کرد و گفت درست آمده ای. اینجا پهپاد است. این ساختمان یک پذیرائی داشت و کلی اتاق اداری. اصلا شبیه آنچه در ذهن و تصورم داشتم ، نبود. نه ، حتی چند درصد ! به انتظار نشستم که هم فرمانده پهپاد بیاید و هم نیروهای اداری اش. مانده بودم توی این فضای تنگ و تاریک چطوری کارگاه فنی را راه بیاندازم. برادر زنگنه ، فرمانده آنجا به همراه دو خلبان که رسید با خوشروئی به من گفت : شما قرار است مسئول فنی کل پهپاد باختران شوید ، خوش آمدید. بعد بلافاصله دستم را گرفت و به طرف پارکینگ ساختمان برد. درب آن از توی خیابان باز می شد. برای اینکه به ساختمان پهپاد تردد کنی ، باید بر می گشتی از توی کوچه بغلی دور می زدی و می آمدی جلوی ساختمان دو طبقه. زنگنه کارگاه خفه و کوچکی را نشانم داد و گفت : این هم کارگاه هواپیمای پهپاد. اگر چهره مهربان و مصممش نبود ، همان جا می زدم زیر خنده! اما لبخند هم نزدم. بعدها برای راحتی کار از صاحبخانه اجازه گرفتند و یک در از توی پذیرائی به پارکینگ باز کردند. اما چون ارتفاعش کم بود ، نردبانی آنجا گذاشتیم تا پائین برویم. خدا را شکر توی ساختمان ، دو اتاق 16 متری هم بود که 10-12 هواپیمای تلاش تویش تلنبار کرده بودند.اتاق ها به کار کارگاه تعمیراتی هم می آمدند. به جز مقداری چسب و فوم و وسایلی از این دست ، چیز دیگری برای راه اندازی کارگاه فنی نبود. چون نیروی رسمی کم داشتیم ؛ چند نفر پاسدار وظیفه در اختیارم گذاشتند. آنها هم مومن و متعهد بودند و هم بسیار قابل اطمینان. اینجا هم مثل اهواز ، لوله های سوخت و باک هواپیما را باید از سرم های مستعمل بیمارستان ها تأمین می کردیم. کم کم که کارمان گرفت؛ زنگنه از من خواست که در کنار مسئولیتم، مسئولیت فرهنگی پهپاد را هم به عهده بگیرم. اگر کمک های بی دریغ قرارگاه نجف و [مرحوم] آیت الله زرندی امام جمعه محترم کرمانشاه نبود ، نمی توانستم کلاس های قرآن و احکام و مسابقات فرهنگی راه بیاندازم. این بار که در مرخصی به مسجد محل مان بازگشتم ، مسئولیت جدیدم را به عبدالرضا نگفتم ؛ وگرنه دوباره با متلک هایش معرکه می گرفت. راوی : عبدالعظیم کاظم زاده * * * * * نه مثل جنوب اصلا فکر نمی کردم مأموریت در غرب با مأموریت در جنوب ، اینقدر متفاوت باشد. برای رضای خدا حتی یک وجه مشترک هم باهمدیگر نداشتند که دلم را با آن خوش کنم. نه اینکه از مأموریتی که مختارزاده به من داده بود که "برو در غرب کشور پایگاهی راه اندازی کن" پشیمان شده باشم ، خیر. راحت طلب هم نبودم وگرنه پایم به جبهه ها باز نمی شد. اما برای تمام مشکلاتی که در این سالها در جنوب ، یکی یکی آنها را پشت سر گذاشته بودیم ، اینجا روز از نو و روزی از نو بود. اینجا گر چه خبری از گرد و غبارهای جنوب نبود ، اما در عوض همیشه آسمانی ابری داشت . گرمای طاقت فرسای جنوب جایش را داده بود به سرمای پر برف و باران. توی جنوب خودروهایمان را تا پای مأموریت جلو می بردیم . اما اینجا ، از همان ابتدا توی گل و لای گیر می کردند و یا نمی توانستند از سینه کوه و تپه ها بالا بکشند ، ما باید کسری از راه را با پای پیاده جبران می کردیم. در مقایسه با جاده های امن جنوب ، اینجا ولی باید به خاطر فراوانی ضد انقلاب در لای دره ها و کوه ها و در پیچ گردنه ها ، دائما باید اسلحه مان را از ضامن خارج می کردیم. جاده ها گاه آنقدر صعب العبور می شد که گاهی یک چرخ مان توی هوا بود و فاصله ای با سقوط توی دره نداشتیم. به سلامت که خود را به منطقه پروازی می رساندیم ، حالا انگشت هایمان آنقدر بی حس می شد که نمی توانستیم ملخ هواپیما را دور بدهیم. باید آتشی راه می انداختیم تا هم انگشت های مان را از بی حسی در آوریم و هم سوخت هواپیما را گرم کنیم تا یخ نزند. هواپیما که پرواز می کرد خدا خدا می کردیم که توی این برف و سرما سقوط نکند ، وگرنه برای پیدا کردنش کلاهمان پس معرکه بود. فرود آمدنش روی زمین که مکافات دیگری بود. تا یاد سختی های مأموریت در هور می افتادیم ، آرزو می کردیم ای کاش آن سختی ها ده برابر می شد ؛ اما پیش نمی آمد که توی جاده ای کوهستانی در حال احداث ، ساعت ها در انتظار لودرهای مهندسی بنشینیم تا یا برف را کنار بزند یا جاده را عریض کند که توی دره نیافتیم. توی جنوب ؛ آنقدر خود را به دشمن نزدیک می کردیم که به اصطلاح توی حلق او بودیم و به راحتی می توانستیم ، هم از لجمن دشمن عکسبرداری کنیم و هم تا عمق 3-4 کیلومتری او را راحت زیر شلیک دوربین عکاسی مان بگیریم. [ لجمن = لبه جلوئی میدان نبرد ] اینجا اما ؛ حتی با گروه های دو تیمه هم نمی توانستیم آن عکس ها را داشته باشیم. چرا که فاصله لجمن ما با آنها گاه فاصله یک دره یا یک تپه بود و نمی شد خود را خیلی راحت به آنها نزدیک کنیم. پرواز دادن هواپیما که خود پروژه ای دیگر بود. توی جنوب وقتی هواپیما اوج نمی گرفت با کمی زیاد و کم کردن روغن کرچک در سوخت ، هواپیما جان می گرفت. اما اینجا باید کمتر روغن می ریختیم تا نرمال کار کند ، ولی باید خطر داغ کردن موتور را به جان می خریدیم. اما با این همه یک دل خوشی خوب هم داشتیم و آن این بود که اختصاص یک پایگاه در کرمانشاه ، به سختی پایگاه مان در اهواز نبود. در تنگه چار زبر ، جائی که بعدها عملیات مرصاد در آنجا اتفاق افتاد ، فضائی به ما دادند که خودمان به پایگاه تبدیلش کنیم. بچه ها با ذوق و شوق تمام کمبودهایش را رفع کردند و مانده بود یک خط تلفن . چون با شهر فاصله ی زیادی داشت ؛ مخابرات به ما اجازه داده بود که از سیم های عبوری ، خطی برای خودمان بکشیم. وقتی در شادی و سرور بچه ها ، این آخرین کمبود پایگاه هم رفع شد ، فردایش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران پذیرفته شد. راوی : زنگنه ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
2 پسندیده شدهسالیکورنیا معجزه طبیعت یا سویا اب شور! در ادامه مطلب قبل و ارائه طرح های کشاورزی مبتنی بر اصل کمبود ونبود اب شیرین کافی در ایران به گیاهی خاص به نام سالیکورنیا میپردازیم.یکی از گیاهان شورزی سازگار با شرایط آب و هوایی کشور گیاه سالیکورنیا است که در حوزه خوراکی دارویی و صنعتی میتواند بازار مناسبی در داخل و خارج کشور داشته باشد گفته میشود تا 17 محصول جانبی صنعتی خوراکی دارویی از این گیاه به دست می اید سالیکورنیا گیاهی نمک پسند بوده و در خاک های شور قابل رشد است. همین ویژگی باعث می شود که جهت کشت آن نیازی به زمین زراعی و آب کشاورزی نباشد و از این نظر نیز صرفه اقتصادی خوبی خواهد داشت. این گیاه بدون برگ بوده و ساقه های آن بسیار آبدار و شاداب است. سالیکورنیا از آب شور تغذیه و به روش گرده افشانی تولید مثل می کند. امروزه توجه کشورهای اروپایی و آسیایی به این گیاه بیشتر شده است به طوری که از گیاه آن در کشورهای اروپایی برای تهیه خوراک و مواد غذایی و در کشورهای آسیایی برای تهیه سالاد تازه و ترشیجات استفاده می شود. از روغن سالیکورنیا نیز میتوان مستقیما به عنوان روغن خوراکی استفاده کرد روغن به دست امده از این گیاه ارزش و کیفیت غذایی بسیار بالایی دارد وسرشار از مواد معدنی و ویتامین سی میباشد. گیاه سالیکورینا ۷۰ گرم در لیتر نمک را میتواند تحمل کند، این یعنی نمکی بسیار بیشتر از نمک موجود در اب های دریا و اقیانوس ها...همچنین این گیاه با داشتن ۲۸ درصد روغن گزینه مناسبی برای تولید روغن خوراکی است. کنجاله گیاه سالیکورنیا نیز پس از استخراج روغن تا ۴۳ درصد حاوی پروتئین است که میتواند در تغذیه دام مورد استفاده قرار گیرد.همچنین گیاه سالیکورنیا را میتوان به عنوان نوعی خزه دریایی، به صورت خام و یا بخار پز شده خورد و یا به عنوان روغن پختو پز و ترکیب غذایی غنی از پروتئین مورد استفاده قرار داد.6 عضو این خانواده بومی ایران هستند و به فراوانی در جنوب ایران ودر زمین های شوره زار یافت می شوند در سال های اخیر کاشت این گیاه در مناطقی از قم و گلستان اغاز شده است در مزارع استان قم در هر هکتار ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلوگرم دانه های روغنی سالیکورنیا برداشت می شود.در سال های اخیر کشت این گیاه در کشورهای مختلف جهان مانند عربستان امارات پرتغال کالیفرنیا امریکا (این گیاه در امریکا به نام لوبیا دریایی شناخته میشود و مصرف غذایی فراوانی دارد) و مناطقی در افریقا رونق یافته است.این گیاه علاوه بر فواید ذکر شده در مقابله با ریزگردها نیز میتواندتاثیر گذار باشد.این گیاه همچنین میتواند در پاکسازی زمین های الوده به فاضلاب های صنعتی ویا نفتی نقش پر رنگی ایفا نماید.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس ایمان بچه ها داشتند کلافه ام می کردند. مرتب سوال می پرسیدند : رسول جان هواپیما را داری ؟ آن را نداشتم ! اما برای اینکه روحیه ها از دست نرود ، جواب مثبت می دادم. بچه ها اما به این جواب تردید داشتند که مرتب آن را تکرار می کردند. من خلبان بودم و برادر سید حجت کمک خلبان. او هم خبری از هواپیما نداشت. هفت هشت دقیقه ای می شد که دیگر صدایش را نمی شنیدیم. این آفتاب لعنتی هم چشمهایم را کور کرده بود. اگر یک عینک دودی بود این بلا سرمان نمی آمد. وقتی هواپما توی آسمان اندازه کلاغ می شد ، فقط با صدایش می دانستیم اکنون روی کدام بال می چرخد. وقتی فرمان می دادم مطمئن تر می شدم؛ اما توی بد مخمصه ای گیر افتاده بودم. نه آن را می دیدم و نه صدایش را می شنیدم. بچه ها هم که با سوالاتشان اوضاع را پیچیده تر می کردند. وقتی پیش خودم تجسم کردم که اکنون لای نخلستان های خرمشهر ، جائی گیر افتاده یا سقوط کرده ، وحشتم می گرفت. در اوج نا امیدی بودم صدای قارقارش ، آرامشی که وجودم منتظر آن بود را ، برایم به ارمغان آورد. از خوشحالی از جایم پریدم و گفتم پیدایش کردم. شکر خدا آمد ! آمد! بلافاصله در حیرت بچه ها یهو متوجه شدم که لو رفته ام. یکی از بچه ها پرسید : خدا وکیلی از کی او را گم کرده بودی ؟! " بی خیال ، خدا را شکر کن که پیدایش شد. " این را من به او گفتم. پس از فرود ، بچه های عکاسی ، دوربین را خارج کرده و رفتند سراغ ظهور عکس ها. فردایش ، وقتی رضا ارباب مرا دید ، با خوشحالی بغلم کرد و پیشانیم را بوسید. او گفت شاهکار کردی. با حیرت پرسیدم چطور ؟ او از توی کوله اش یک دستگاه ساعت کاسیو به من داد و گفت : این هدیه برادر رحیم صفوی به شماست. ایشان شخصا از شما تشکر کرده و پرسیده : چرا همیشه از این عکس ها نمی گیرید ؟! عکس های تو ، از عمق 5 کیلومتری دشمن بود. پرسیدم : 5 کیلومتر ؟ مگر چنین چیزی امکان دارد ؟! او پاسخ داد : من هم تعجب کردم. تو با این پرنده تا کجا رفته بودی ؟!! ماجرای گم شدن هواپیما را به ارباب نگفتم. اما غرق این قضیه شدم که عکس ها دقیقا در زمانی گرفته شده بود که من هواپیما را گم کرده بودم. همیشه ما را عادت داده بودند که امدادهای غیبی را در هیأت اسب سواری سپید رنگ ببینیم ؛ ولی آن روز هیأت دیگری داشت. من به این ایمان دارم. راوی : حاج رسول وکیلی * * * * * رئیس علی تنگستانی معلوم نبود چرا بین این همه راننده ، همیشه این هایس زبان بسته را می دادند دست حمید رضا. شاید به این دلیل که فرمانده تیم بود. آن روز هم که از جاده دشت عباس بر می گشتیم ، نرسیده به عقب جبهه ، یهو قاسمی گفت : بزن روی ترمز. آنطور که او داد کشید ، حمیدرضا طوری زد روی ترمز که گلوی مان آمد توی دهنمان. قاسمی فرمان جدید داد : عقب ... عقب ... باز هم عقب تر ... عقب رفتن اش هم مثل جلو رفتن اش بود. هیچ چاله چوله ای را رد نمی کرد. حتما باید می افتادیم تویش و روی صندلی بالا و پائین می شدیم.از بس عقب عقب رفته بودیم که این بار صدای حمید هم درآمد : خب بگو چی شده ... اینقدر می گوئی عقب عقب ، چیزی از داخل خودرو به بیرون پرت شده ؟ قاسمی این بار گفت : حالا برو جلو ... جلوتر ... بعد به جاده اشاره کرد و به حمیدرضا گفت : این چاله را می بینی ؟؟ ... این را جا گذاشتی. لطفا از توی این هم عبور کن تا هیچ چاله چوله ای جا نماند. این بار همه با هم زدیم زیر خنده. همه می دانستیم که دست فرمانش بد نیست ؛ بلکه افتضاح است. ولی در عوض تا دلتان می خواست مهربان و دلسوز بود. من شیفته عشق بازی اش با والدینش بودم. کسی را ندیده بودم چون او ، آنقدر نسبت به پدر و مادرش عشق بورزد. شب عملیات حتی از من قول گرفت ، هر کدام زنده ماندیم به خانواده دیگری سرکشی کند. نه این که چون اهل تنگستان بود و همشهری رئیس علی دلواری ، ولی بیشتر بخاطر شجاعت و مردم داری اش او را رئیس علی صدا می کردیم. دوستانش می گویند " وقتی برای مرخصی به روستایشان می رفت ، سوار بر موتورسیکلتش ، با بلندگوی دستی ، روستائیان را به حضور در جبهه تشویق می کرد" مردم روستا حمیدرضا را همیشه با این پیام می شناختند " کسی کوتاهی نکند. امروز اسلام به نیروی انسانی نیاز دارد." در ماه های آخر جنگ وقتی شنید دشمن در حال تصرف فاو است ؛ بلند شد و خودش را به فاو رساند تا تجهیزات عکاسی پهپاد را که حاوی کلی اطلاعات طبقه بندی شده بود را از جزیره فاو به عقب برگرداند. اما متأسفانه دیگر هرگز خبری از او نشد. نه توی اسرا پیدایش شد و نه توی شهداء. اما نام خود را به عنوان یکی از شهدای مظلوم پهپاد به ثبت رساند : " شهید حمیدرضا زارعی " راویان : حاج قاسم زارعی / قاسم دماوندیان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهنابودی ایستگاه جاسوسی، شنود و امنیتی رژیم صهیونیستی یک منبع امنیتی اعلام کرد که گروهی ناشناس یک مرکز اطلاعاتی ویژه موساد را در شمال عراق هدف قرار دادند که منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی از نیروهای این مرکز شد. گزارش شده است که جزئیات دیگری در مورد این عملیات وجود دارد که بعدا منتشر خواهد شد.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهتمام موارد و ابزار قدرت جمهوری اسلامی فقط و فقط برای حفظ نظام جمهوری اسلامی هست و هیچ ارتباطی به جان و مال من و شما نداره و فقط در صورتی از ابزار قدرتش استفاده میکنه که امنیت و موجودیت خودش به خطر بیفته_ همونطور که در ابان 98 دیدیم که اعتراضات مردم رو در 3 روز جمع کردن و بیش از 1500 نفر رو فرستادن سینهی قبرستون.
-
1 پسندیده شدهپرورش میگو اینده غذایی صادرات محور در ایران مطلبی که بنده میخواستم مدت ها قبل بنویسم اما متاسفانه امکان ان دست پیدا نکرد .اغاز هر طرح کشاورزی وگسترش ان در ایران باید با محوریت نبود اب و کمبود ان ترسیم شود تا زمانیکه منابع اب همچون شیرین سازی اب دریا اینقدر صرفه اقتصادی پیدا بکند تا از ان در کشاورزی استفاده بشود باید دید چه طرح هایی در این کشور توان گسترش و فعالیت دارند. از دید بنده ومطالعه محدودی که داشتم پرورش میگو در اب شور در حال حاضر باید بالاترین هدف ما در صنعت کشاورزی و ابزی پروری قرار بگیرد.ابتدا ببینیم وضعیت این طلا صورتی درجهان چگونه میباشد؟ در هر سال 4 میلیون تن میگو پرورشی عمدتا از نوع وانومی در جهان پرورش داده میشود که کشورهایی نظیر اکوادر با 400 هزار تن و تایلند هند ویتنام مکزیک ...از بزرگترین تولید کننده های ان هستند بازار مصرف هم چین امریکا استرالیا و اروپا وژاپن و کشورهای خلیج فارس میباشند در این بین ایران با تولید 50 هزار تن در سال تقریبا 1 درصد این بازار را در اختیار دارد عمده این محصول به چین و کشورهای خلیج فارس صادر میشود و میگوهای کوچک تر و کم کیفیت هم در بازار داخلی ایران مصرف میشود...قیمت هر کیلو از این میگو در بازار جهانی برجسب اندازه وکیفیت از 8 تا دلار 10 میباشد... حالا باید دید چرا تولید این محصول در ایران به شدت توصیه میشود : 1- سواحل طولانی ایران و همچنین نزدیکی این سواحل به هزاران هکتار زمین شوره زار ونمکی که هیچ ارزش کشاورزی خاصی ندارند هم به دلیل شور بودن خاک وهم به دلیل نبود اب 2-این میگو بومی امریکا جنوبی دوره پرورش 90 تا 120 روزه دارد ان هم به دلیل وابسته بودن ان به گرما هوا به طوریکه هر چه دوره گرما در طول سال بیشتر باشد میتوان دفعات پرورش را افزایش داد برای مثال درایران در شمال کشور این میگو فقط در استان گلستان و در یک دوره پرورش داده میشود اما در بوشهر و هرمزگان تا دو دوره پرورش ان صورت میگیرد و در استان سیستان وبلوچستان تا 3 یا حتی 4 دوره نیز قابل پرورش میباشد 3-این میگو دارای زنجیره کارافرینی بی نظیری بین محصولات کشاورزی و دامی وابزیان هست اول اینکه هر سایت پرورش ان به ازای هر هکتار به یک کارگر نیاز دارد یک سایت کوچک حداقل وسعت 20 هکتاری دارد علاوه بر کارگر دامپزشک و متخصص هم نیاز میباشد همچنین نیاز به سایت تولید لارو میگو و کارخانه جات تولید پلت وغذا نیز میباشد و در زمان برداشت میگو نیاز به صیادان وکامیون های سردخانه ای و مراکز فراروی و دسته بندی و بسته بندی نیز میباشد 4- همانطور که گفته شد بازار مصرف این محصول عمدتا در کشورهای نزدیک ایران وحتی نزدیک به شهرهای تولید کننده میگو میباشد مانند کشورهای عرب خلیج فارس وچین روسیه که هزینه صادرات را به شدت کاهش میدهد 5-نیروی کار ارزان ..پروش میگو نیاز به نیروی کار زیادی دارد در ایران و در جنوب کشور جوانان زیادی برای ورود به این کار داوطلب هستند بخش عمده ای هم در صنایع بسته بندی فعال هستند که عمدتا از میان بانوان هستند همانطور که گفته شد در حال حاظر ایران نزدیک به 50 هزار تن میگو در سال پرورش میدهد که با توجه به پتانسیل موجود رقم کمی میباشد البته طرح های بسیار بزرگی مانند طرح حسینیه هرمزگان و سایت پرورش این محصول در جنوب سیستان بلوچستان هم اکنون در این زمینه در کنار صدها طرح متوسط وکوچک تر در حال اجرا میباشند همین امر باعث شده است تا افق 1404 پیشبینی تولید 100 هزارتن از این محصول در ایران تخمین زده بشود پتانسیل کلی تولید این محصول در ایران حداقل 500 هزار تن میباشدکه رقمی بین 4 تا 5 میلیارد دلار ارز اوری برای ایران خواهد داشت.این صنعت قطعا در استانهایی چون سیستان وبلوچستان و گلستان وبوشهر وهرمزگان وخوزستان قابلیت اشتغال زایی برای صدها هزار نفر را خواهد داشت... پرورش لارو حوضچه های میگو در نزدیکی ساحل کارگاه های بسته بندی و جداسازی (این مطلب در کمتر از نیم ساعت جمع بندی و نگارش شده است و در پایان از وجود هرگونه غلط نگارشی و یا علمی در ان عذرخواهی می نمایم)
-
1 پسندیده شدهسلام، وقت به خیر دوستان. در مورد لگد سلاح توصیه میکنم ویدئو های شلیک با HK-417 را در اینترنت ببینید. از این بیشتر هم هست به نظر من. البته اگر ویدئو مصاف ۷.۶۲ رو ببینید هنگامی که فرد با لباس نوهد شلیک می کند لگد کمتر احساس می شود که مربوط به نوع گرفتن و کنترل سلاح هست. وقتی لگد را با ژ-۳ مقایسه کنید میبینید که از ژ-۳ کمتر هست. بحث تغییر کالیبر ارتش آمریکا هم برمیگردد به نیاز قدرت بیشتر و لگد کمتر از ۷.۶۲ ناتو . در واقع این کالیبر جدید چیزی بین ۷.۶۲ و ۵.۵۶ ناتو و مانند ۷.۶۲ روسی هست. به نظرم ما هم بهتر هست به جای توسعه کالیبر جدید مانند آمریکا به سمت بهینه سازی ۷.۶۲ روسی برویم که هزینه کمتری دارد و البته برای ۱۰ سال دیگر مناسب است چون فشنگ های تولید شده ی فعلی به اندازه ۱۰-۲۰ سال جنگ نفس گیر هست. احتمالا بعد از این وزارت دفاع بودجه بیچاره را صرف تولید مصاف ۳ کند(مصاف کالیبر ۷.۶۲ در ۳۹ روسی) در آخر هم یگان ها همان کلاش را از روسیه بخرند.
-
1 پسندیده شدهسلام. وقت به خیر. اینجور که از تصاویر به نظر میاد، هر دو سمت سلاح ضامن و دکمه رهاسازی خشاب وجود ندارد. پس جواب سوال اینکه برای افراد چپ دست یا بهتر بگیم برای استفاده با هر دو دست مناسب نیست و این قابلیت مهم و امروزی رو نداره. چون لزومی نداره شما چپ دست باشید تو جنگ موقعیتی پیش میاد که شما مجبورید پشت چیزی سنگر بگیرید که سمت چپ اون باز هست و شما اگر سلاح به کتف راست باشه (نحوه استفاده راست دست ها) باید سرتون کامل در معرض تیر دشمن قرار بگیره. برای همین سلاح های امروزی برای استفاده با دو دست طراحی میشن. حتی سلاح هایی هست که شما میتونید تعیین کنید پوکه از کدام سمت سلاح خارج بشه، مثلاً برای مواقعی که از شیشه سمت چپ خودرو شلیک میکنید پوکه داخل نیاد. گلنگدن پلتفرم های AR که این سلاح از آنها الگوبرداری شده قابلیت کشیدن با دو دست را دارد چون در پشت سلاح تعبیه شده ولی برای استفاده با هر دو دست به دکمه رها سازی خشاب و ضامن دوطرفه نیاز هست که ندارد. در مورد سوال دوم که شخص اول که لباس تیپ ۶۵ نوهد را بر تن دارد، باید گفت اون قابلیت ضامن تیر آخر هست که شمارو بی نیاز از کشیدن مجدد گلنگدن سلاح پس از اتمام خشاب می کند. در واقع وقتی خشاب شما تمام شود شما فقط با تعویض خشاب و ضربه به دکمه ای که در کنار اسلحه نزدیک رها کننده خشاب هست اسلحه را آماده شلیک می کنید (بدون نیاز به کشیدن مجدد گلنگدن). و اما این سلاح: اول اینکه با توجه به صحبت های وزیر دفاع مبنی بر «امیدوارم با توجه به آزمایش هایی که نیروها بر روی سلاح مصاف انجام داده اند، به مرور جایگزین سلاح های انفرادی موجود در نیروهای مسلح شود و سربازان عزیزمان بتوانند وظایف خود را به شکل بهتری انجام بدهند.» این سلاح هنوز برای جایگزینی تایید نشده. وزن سلاح حدود ۴ کیلوگرم اعلام شده که من نمیدانم حدود اینجا به چه معنی هست؟! ترازو نداشتن یا خراب بوده؟ این سلاح با mpt ترکیه ای هیچ نقطه مشترکی جز الگو برداری از خانواده AR ندارد. نمیدانم چرا با mpt مقایسه می شود. این مصاف ۲ یا به قول بهتر مصاف ۷/۶۲ در رده HK-417 قرار می گیرد نه HK-416. در ویدئو فردی که در حال حرکت شلیک می کند و لباس نوهد بر تن دارد ابتدا چند تیر شلیک می کند و مشخصا یا خشاب تمام می شود یا سلاح گیر می کند چون بخش بولت سلاح (معادل فرسی را نمیدانم) به عقب می رود و می ماند. سپس ویدئو تقطیع می شود و مجدد شلیک در حال حرکت با زاویه ای متفاوت نشان داده می شود. اگر اینجا دو دوربین باشد و تصاویر تا لحظه خالی شدن خشاب باشد و مجدد با دوربین دیگر روند شلیک حرکت نشان داده شده باشد که هیچ اما اگر سلاح هنگام ضبط این ویدئو گیر کرده باشد و با گرفتن مجدد پلان میکس شده باشد اول باید شخص سازنده کلیپ اخراج یا توبیخ شود و بعد باید فاتحه سلاح را خواند و امید عملیاتی شدن را نداشت. در کل این سلاح حرکت خوبی هست اما دقت به جزئیات و مسائل روز دنیا واجب هست. اما دلیل توسعه اینهمه سلاح مختلف را نمیفهمم. هنوز هم با این روند توسعه سلاح توسط وزارت دفاع مشکل دارم. می روند هزینه و وقت و انرژی صرف می کنند اما مورد قبول یگان ها واقع نمیشود چون از ابتدا اهداف اشتباه تعیین می شود و با خواست نیروها فاصله بسیار دارد. خب همان ابتدا یک کمیته تشکیل بدهید و خواست یگان هارا بپرسید، به همین سادگی. امیدوارم روند های دفاعی کشور نظم و سر و سامان بگیرد.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Hungdu JL-8) واقعیت این است که حلقه های زنجیر تولید هواپیماهای رزمی ، تکمیل نمی شود ، مگر با تولید جت های آموزشی مدرن. بدون شک جت آموزشی جی اِل-8 چین را باید یکی دیگر از نقاط قابل توجه در صنعت هوانوردی چین ( و صد البته صنعت هوانوردی پاکستان) دانست. هر چند که چین ،پیش از این هم چند نسخه هواپیمای آموزشی ساخته بود ، اما هیچکدام مانند این جت آموزشی چینی در بازار هوانوردی خوش ندرخشیدند. با این مقدمه ، در معرفی بیست و سومین اژدهای زرد به سراغ این جت آموزشی چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Hongdu JL-8 ) Karakorum-8 جی ال - 8 / کی -8 : جت آموزشی و جنگنده سبک JL-8 را باید یکی از موفق ترین محصولات صنعت هوانوردی چینی دانست. محصولی که شاید پس از آبگرمکن های چینی (J-7) ، یکی از پر فروش ترین هواپیماهای نظامی چین در بازارهای بین المللی نام گرفته است. این جت آموزشی اولین تجربه همکاری مشترک جدی بین دولت های چین و پاکستان می باشد . این هواپیما در صنایع Hongdu با نام JL-8 و در پاکستان با نام Karakorum K-8 تولید می گردد. این هواپیما تولید سال 1994 میلادی است. طیق اعلام منابع چینی بیش از 500 فروند از این هواپیما تولید گردیده است. از این هواپیما بیش از 2.000 فروند تولید گردیده و در نیروی هوائی چین و 14 کشور دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. مصر (118 فروند) ، پاکستان (92 فروند) ، ونزوئلا ، سودان و ... برخی از خریداران این پرنده آموزشی چینی هستند. این جت سبک آموزشی رزمی ، از یک موتور تورفن WS-11 ساخت چین بهره میگیرد. ( البته نسخه تولید پاکستان از یک موتور تورفن Honeywell TFE731 ساخت آمریکا بهره میگیرد.) ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهمطمئنا بودجه تاثیر زیادی بر روی روند کند برنامه هاشون داره ولی متاسفانه میزان زیادی از همین کند پیش رفتن برمیگرده به تفکرات اشتباه همون فرماندهان. اما چطوری؟ چیزی که ما تو این چند سال دیدیم این بوده که همواره نیروی دریایی در یک زمان حداقل روی 3 الی 4 پروژه مشغول بوده و این پروژه ها نهایتا سالی 10-20 درصد پیشرفت داشتن!!! چرا تمرکزشونو هرسال روی یک پروژه نمیذارن که هر یک یا دوسال یه ناو/زیردریایی یا هرچیز دیگه رو تکمیل کنن و برن سراغ بعدی؟ قطع به یقین با تجمیع تمرکز روی تعداد محدودتر پروژه ها شاهد افزایش حداقل دو برابری سرعت پیشرفت خواهیم بود (نمونهش همین پاکستان بغل دستیمون که چند سال عمدهی تمرکزشو میذاره روی نیروی هوایی و چند سال بعدش رو دریا و به همین منوال...) والا تا حالا من ندیدیم فرد یا گروهی، یکی از فرماندهان رو مجبور کرده باشه که یا باید مصاحبه کنی و بگی فلان ناو رو امسال تحویل میدیم و یا چنین میکنیم و چنان!!! خود فرماندهان هرچند وقت یه بار هوس میکنن که اسمشون در صدر خبرها باشه و رگباری مصاحبه میکنن که اقا تا فلان تاریخ کلی از دستاوردامونو رونمایی میکنیم و قس علی هذا. خصوصا در مورد نیروی دریایی ارتش که یک از ده مورد حرفشون راست هست و بقیه رو هم ما و هم خودشون میدونن که دارن "دروغ" میگن (در مورد نیروی زمینی ارتش هم میتونم حداقل ده تا مصاحبه از فرماندهانش بیارم که در زمانهای مختلف خبر از بکارگیری تانک کرار دادن و بقیهشو خودتون بهتر میدونید) ولی همیشه اصرار دارن این روش رو ادامه بدن و خودشون رو بیاعتبارتر و ما رو هم سرخوردهتر...
-
1 پسندیده شدهعموما برنامه ریزی برای خرید یا ساخت زیردریایی روند طولانی مدتی را طی میکند و فقط مختص ایران نیست. زیردریاییها طولانی مدت در خدمت نیروی دریایی هستند و به همین دلیل قبل از به کارگیری آنها، نیازهای نیرو از جمله منطقه عملیاتی، نوع زیردریایی (تهاجمی، حامل بالستیک)، طول مدت ماندگاری در آب، تکنولوژی به کار رفته (سونار، پیشران، ناوبری و...) در نظر گرفته میشود. برآورد و ارزش گذاری تمام این مولفهها به اضافه زمان طراحی و زمان ساخت اولین نمونه، غالبا طولانی مدت هست. برای مثال چند زیردریایی همرده بعثت را بررسی کنیم. زیردیایی اس 80 اسپانیا: اسپانیا سال 2003 تصویب کرد 4 فروند زیر دریایی اس 80 را با قابلیت دریانوردی طولانی مدت، پرتاب موشک و پیشران مستقل از هوا خریداری کند. سال 2004 قرارداد خرید زیردیایی 2450 تنی بسته شد، اما به دلیل بروز برخی مشکلات و آماده نبودن سامانه AIP، هنوز هم فروند اول ساخته نشده است. انتظار میرود اولین فروند سال 2022 و چهارمین فروند در 2027 وارد خدمت شود. تخمین زده می شود این کلاس زیردریایی به مدت 3 دهه در خدمت نیروی دریایی اسپانیا باشد. نکته قابل توجه، تصمیم هند مبنی بر جایگزینی زیردریاییهای اس 80 به جای زیردریایی های کیلو کلاس است. توجه کنید زیردیایی که طرح آن مربوط به سال 2005 است حداقل تا 2050-2060 قرار است در نیروی دریایی هند و اسپانیا خدمت کند، یعنی فاصله طراحی تا پایان خدمت 55 سال است. (قطعا در این بازه خدمتی بروزرسانی هایی انجام خواهد شد.) زیردریایی بعدی زیردریایی تهاجمی استرالیا است که جایگزین زیر دریایی های فعلی کلاس کولین خواهد شد. استرالیا از سال 2007 به دنبال جایگزینی کلاس کولین است و برنامه جایگزینی از همان زمان شروع شد در این راستا نیروی دریایی استرالیا طرح های زیادی مانند تایپ 2014 آلمان، اس 80 اسپانیا و سوریو ژاپن را بررسی کرد. حتی قرار شد دست به خرید زیردریایی ژاپنی بزند. این بررسی و تعیین انتظارات از زیردیایی آینده تا سال 2015 به طول انجامید. یک سال بعد استرالیا تصمیم گرفت نسخه دیزل الکتریک زیردریایی هسته ای فرانسوی باراکودا را به خدمت گیرد. استرالیا نیازهای خود را از این زیردیایی مشخص کرد: استفاده از پیشران مستقل از هوا، به کارگیری اژدر مارک 47 مد7، قابلیت دریانوردی طولانی مدت و برد زیاد همانند کلاس کولینز، سنسورهای پیشرفته تر و پنهانکاری بیشتر در زمینه نویز، استفاده از باتری های لیتیوم-یون، قابلیت پرتاب کروز تهاجم زمینی، قابلیت حمل مین، قابلیت پرتاب موشک های ضد کشتی. طبق برنامه قرار است اولین زیردریایی در سال 2030 وارد نیروی دریایی استرالیا شود. روند ساخت اولین فروند تا تکمیل آخرین فروند 25 سال طول خواهد کشید و فناوریهای برتر و پیشرفته به مروز زمان در طی تعمیرات زیردریایی های ساخته شده به آن اضافه خواهدشد. استرالیا 12 فروند زیردریایی باراکودا را سفارش داد که قرار است تا سال 2070 در خدمت باشند. ایران سالها پس از ساخت زیردریاییهای غدیر، شروع به بروزرسانی آنها کرد و اکنون این زیردریاییها توانایی شکلیک موشکهای کروز 100 کیلومتری را دارند و از پیشران جدید براش لس استفاده میکنند. همچنین زیردریایی فاتح در از فروند چهارم به بعد از پیشران مستقل از هوا استفاده خواهد کرد که توانایی ماندگاری زیر آب را از 5-6 روز به 2-3 هفته افزایش میدهد. مثالها زیاد است مثل بروزرسانی زیردریاییهای کیلو کلاس هند و الجزایر. پس می بینید زیردریاییها طوری طراحی میشوند که بتوانند نیازهای 30-40 سال آینده یک نیرو را تامین کنند و با پیشرفت مداوم فناوری، به دلیل مقابله با تهدیدات جدید و برطرف ساختن نیازهایی که در طول زمان به وجود میآید، کشورها اقدام به بروزرسانی زیردریاییهای ساخته شده خود میکنند. قطعا بعثت هم از این قاعده مستثنی نیست. مشاهده میکنید این زیردریایی در ابتدا 1200 تن وزن داشته است اما بعدا با توجه به نیازهای جدید نیروی دریایی و عدم توانایی زیردریایی 1200 تنی برای پاسخگویی به این نیازها، نیروی دریایی بعثت 4500 تنی را طراحی کرده است.