برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      8,886


  2. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      14

    • تعداد محتوا

      1,055


  3. karmania20152015

    karmania20152015

    Editorial Board


    • امتیاز

      10

    • تعداد محتوا

      413


  4. babak1985

    • امتیاز

      6

    • تعداد محتوا

      750



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 26 فروردین 1400 در پست ها

  1. 3 پسندیده شده
    دُرنای خاکستری چینی چگونه نیروی هوایی چین با خرید امتیاز تولید سوخو-27 ، قابلیتهای رزمی این جنگنده را بهبود داد ؟!! بخش نخست تا انتهای دهه هشتاد میلادی ، نیروی هوایی ارتش سرخ چین ، اتکاء بسیار زیادی به جتهای رزمی منسوخ روسی ( میگ-19/21 ) و همچنین نسخه های بومی آن در کمیت بسیار بالا داشت و گرچه لقب یکی از بزرگترین قدرتهای هوایی را یدک می کشید ، اما فرماندهان این نیرو بهتر می دانستند که در یک درگیری رودرو با نیروی هوایی ارتش ایالات متحده و متحدان منطقه ای آن ، به تقریب هیچ شانسی برای موفقیت در سطوح تاکتیکی و راهبردی نخواهند داشت ، به همین سبب ، تصمیم گرفته شد تا خون تازه ای به رگهای صنعت هوانوردی نظامی این کشور تزریق شود . بدین ترتیب داستان با این پیش زمینه ، آغاز میشود . نیروی هوایی ارتش چین به لطف برقراری روابط دفاعی با روسها ، موفق شد تا ضمن خرید تعداد زیادی از جتهای میگ-19 و 21 ، امتیاز تولید آن را بدست آورد ، این راهبرد گرچه بیشتر متمرکز بر کمیت بود ، اما در انتهای دهه هشتاد میلادی ، نقص آن آشکار گشت ، به همین دلیل چینی ها بسرعت دست به تغییر استراتژی کلان خود در حوزه قدرت هوایی زدند در حال حاضر جتهای رزمی جی-11 بی ستون فقرات ناوگان جنگنده های سنگین نیروی هوایی ارتش چین را تشکیل می دهد و به اعتقاد بخش عمده ای از کارشناسان نظامی حوزه چین ، این جنگنده یکی از توانمندترین هواگردهای نسل چهارم این نیرو برای اجرای ماموریتهای هوا به هوا و هوا به زمین محسوب می گردد . در حال حاضر ، بیشتر از 200 فروند از این هواگرد ( شامل 70 فروند در نیروی دریایی و 140 فروند در نیروی هوایی ) بصورت عملیاتی در خدمت قرار دارند ، با این حال ، بدلیل محرمانه نگاه داشتن خط تولید ، همچنان تعداد واقعی تولید شده در پرده ای از ابهام قرار دارد . سوخو-27 (راست ) و اف-15 ( چپ ) ایالات متحده تنها پس از فروپاشی شوروی و دستیابی به اطلاعات مربوط به سوخو-27 متوجه شد که این هواگرد تهدید بسیار جدی برای به چالش کشیدن برتری هوایی بلوک غرب در یک درگیری احتمالی بشمار می رود درواقع امر ، طرح اصلی جی-11بی ، نمونه ای خاص از جنگنده سوخو-27 روسی است که بلحاظ برخورداری از پتانسیل رزم هوایی ، یکی از سرآمدان رزم هوایی در طول جنگ ، بویژه سالهای پایانی آن بشمار می رفت ، در حالی که پس از فروپاشی شوروی و دستیابی احتمالی ایالات متحده به اطلاعات آن ، مشخص شد که تهدید سوخو-27 بسیار جدی تر از پیش بینی های اولیه بود . به همین دلیل ، ارتش چین درصدد برآمد تا به منظور نوسازی ناوگان جتهای رزمی خود ، از سوخو-27 استفاده کند و برای نیل به این هدف ، تنها یکسال بعد از فروپاشی اتحاد شوروی ( 1992 ) بتدریج تعدادی از این هواگردهای رزمی را دریافت نمود تا در درازمدت پتانسیل کاملی برای بومی سازی آن و جایگزینی جتهای منسوخ میگ-21/19 فراهم گردد . همانطور که گفته شد ، نیروی هوایی چین درسالهای پایانی جنگ سرد ، بلحاظ برخورداری از یک قدرت هوایی متوازن در برابر دشمنان و رقیبانش ، با یک عدم توازن جدی روبرو شده بود ، چرا که ناوگان موجود ، حداقل دو نسل ، با فناوری های عملیاتی کشورهای همسایه و فرا منطقه ای ، فاصله پیدا کرده و هیچکدام از ابزارهای لازم در حوزه هایی نظیر پیشرانه و آگاهی موقعیتی قابل مقایسه با ارتشهای منطقه برخوردار نبودند . اما با توجه به اینکه روسها سوخو-27 را بطور خاص برای مقابله با جنگنده سنگین اف-15 نیروی هوایی ارتش ایالات متحده توسعه داده و این هواگرد تا آن زمان به کشورهایی نظیر ژاپن نیز تحویل داده شده بود ، ورود سوخو-27 ها یک انقلاب گسترده در حوزه هایی نظیر فناوری ، تاکتیک برای نیروی هوایی ارتش چین پدید می آورد ، حتی اگر تعداد خریداری شده ، اندک می بود . فلانکرهای روسی درآن زمان به موشکهای کوتاهبرد R-73 مسلح شده بودند که تستهای صورت گرفته نشان می داد ، برتری قابل ملاحضه ای در برابر مهمات هوابه هوای کوتاهبرد غربی دارد ، در حالی که بطور همزمان ، خریداری موشکهای R-27 برد درگیری جنگنده های چینی را در مقایسه با گذشته ، حداقل 2 برابر می نمود . در نتیجه چینی ها تصمیم به خرید خط تولید تحت امتیاز این جنکنده از روسیه گرفتند که بلحاظ هزینه تمام شده ، برای هر فروند تنها 12.5 میلیون دلار تمام می شد . این جتها پس از ورود بخدمت ، با شناسه جی-11 نام گرفته و در کل شباهت بسیار زیادی به سوخو-27 های روسی داشتند ، اما در پشت پرده ، زیرساختهای هوانوردی چینی ، بشدت بر روی طراحی یک جنگنده سنگین براساس سازه سوخو-27 سرمایه گذاری کرده بودند که درنهایت می بایست با شناسه جی-11 بی بصورت انبوه تولید و وارد خدمت گردد . سامانه oeps-27 جی -11 بی بدین ترتیب ، تنها 10 سال پس از تحویل اولین سوخو-27 ، نخستین گونه تولید شده از جنگنده جی-11 بی به سال 2002 توسط شرکت شنیانگ که مسئولیت تولید تحت امتیازسوخو-27 های روسی را بدست آورده بود ، رونمایی گردید . این جنگنده از اواسط دهه نخست قرن 21 بتدریج وارد تولید انبوه شد ، در حالی که در مقایسه با سوخو-27 های اولیه روسی ، پیشرفتهای بسیار قابل توجهی را بخود می دید . بدین معنی که سازه و بدنه این جنگنده از مواد مرکب بیشتری ساخته میشد که بطور طبیعی ، وزن جنگنده سبک تر و دومینوار ، عملکرد پروازی آن بهبود قابل توجهی را به نمایش می گذاشت . مضاف براین ، سامانه های جدید ، بویژه حسگرهای جنگ الکترونیک پیشرفته تر شامل یک رادار پالس داپلر تایپ 1943 (/ TYPE1943/) بومی ، سامانه IRST پیشرفته تر نسبت به مدلهای روسی (N001E) نیز بدان اضافه شده بود . در همان زمان ، گزارش های متعددی منتشر شد که نشان می داد رادار جی-11 بی که در رده رادارهای میان وزن قرار می گرفت ، بردی برابر 170-150 کیلومتر دارد و میتواند شناورهای رزمی را در یک برد 350 کیلومتری کشف نماید . پی نوشت : 1- ادامه دارد 2- نکته جالب متن در این هست که به نوعی ( بدون در نظر گرفتن ارتباطات با طرفهای شرقی یا غربی ) نیروی هوایی چین در دهه هشتاد میلادی ،درست شرایط مشابهی با نیروی هوایی ایران قرار داشت ( تلاش برای تولید نمونه های برگرفته از جتهای خریداری شده ( جی6 و جی7 ) در مقایسه ، برنامه ریزی برای کپی جتهای سبک اف-5 ) 3- صرفاً برای میلیتاری / MR9
  2. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس رخت آویز یاد مادرم افتادم که ظهرها وقتی وسط حیاط خانه رخت های من و برادرانم را می شست و یکی یکی آنها را با دقت روی رخت آویز می انداخت و برای اینکه باد آنها را به جائی پرتاب نکند ، به تک تک شان گیره می زد. ما هم توی تاریک خانه با آن نور قرمز زننده ای که چشمان مان را اذیت می کرد ؛ پس از اینکه نگاتیوها را از توی تشت ثبوت در می آوردیم ، آنها را با گیره روی رخت آویز می انداختیم. همانطور که دل نگران به فیلم ها چشم دوخته بودیم ؛ وقتی متوجه شدیم لکه هائی سیاه و سفید روی آن در حال شکل گرفتن است ، امیدی هم به دل مان نور می تابید و از اینکه می دیدیم زحمات چند روزه مان در حال نتیجه دادن است ؛ توی ته دلمان جائی برای خوشحالی باز می کردیم. بی شک وقتی چشم بچه های اطلاعات به عکس ها می خورد، آنها را بین خودشان حلوا حلوا می کردند. بچه های شناسائی از این عکس ها اطلاعات زیادی دستگیرشان می شد و با خوشحالی نقاط مختلف عکس را به هم نشان می دادند و چیزهائی به هم رد و بدل می کردند. این را ما بارها بین شان دیده بودیم. آن روز هم وقتی ما عکس ها را روی سفره ای بزرگ چیده بودیم و در حال موزائیک کردنشان بودیم ، یهو برادر محمد باقری [سرلشکر باقری امروز] خودش آمد سر وقت کارگاه مان. چشمش که به عکس ها خورد ، یکهو برقی از امید توی چشمانش جرقه زد و با تعجب توأم با خوشحالی به همراهانش نقاطی را از روی عکس ها نشان می داد و می گفت : این سنگر کمینه ، آن سنگر فلان ، این جاده به فلان جاده ختم می شود و این خاکریز به فلان نقطه. از حرف هایش معلوم بود که تمام آن نقاط را خودش همراه بچه های شناسائی یکی یکی تجربه کرده است. توی همان خوشحالی بود که دستی روی شانه ام زد و گفت : خدا برکت تان بدهد؛ واقعا دست تان درد نکند. نمی دانید با این عکس ها چه خدمت بزرگی به رزمندگان اسلام می کنید. راوی : محسن باقری * * * * * محرومیت یا محدودیت؟ حالا آمریکا و شرکت های چند ملیتی اروپائی و ترک و آسیائی که تحریم مان کرده بودند و چیزی به ما نمی فروختند به کنار ، معلوم نبود چه کسی باید ما را از گیر سه پیچ مغازه دار کرمانشاهی رها می کرد؟ می گفت : یعنی چه ؟ این قدر می آئید و سیم گوشی تلفن می خرید؟! انگار می خواست چیزی که ما سالها با چنگ و دندان از آن حفاظت می کردیم تا ارتش عراق متوجه اش نشود، او یک روزه از ما بشنود. مجبور بودیم هر بار بهانه ای برایش بتراشیم. ولی مگر ول کن بود!! کسی نبود به او بگوید : آخر پدر آمرزیده ، تو سیمت را بفروش. چکار داری مشتری از آن استفاده می کند یا می اندازد توی جوب آب ؟ ما برای سیم کشی هواپیما به سیم های شیلد شده (7:14:20) نیاز داشتیم ؛ اما به خاطر تحریم های ظالمانه آمریکا نمی توانستیم به آنها دسترسی پیدا کنیم. اما به ابتکار یکی از دوستان متوجه شدیم که سیم های گوشی تلفن چون شیلد شده بود و می توانستیم آنها را کلافی 50 تومان از مغازه داری در کرمانشاه ، برای پایگاه مان بخریم ، بکار ببندیم و هواپیماهایمان را برای مأموریت، سر خط نگه داریم. هواپیماهائی که گاهی تا ساعت 12 شب بر روی آنها کار می کردیم و صبح ساعت 4 با همان ها به مأموریت می رفتیم. ما با همین تحریم ها بود که یاد گرفتیم تکنیک و تاکتیک را با هم قاطی کنیم و مطلوب مان را از تویش در آوریم. مثلا برای رادیو کنترلی که حداکثر تا هزار پا ارتفاع و نهایتا 500 متر عمق ، تعریف شده بود ؛ این تاکتیک را به کار می بستیم که تا 2000 پا اوج بگیریم و با نزدیک کردن خود به دشمن، آنرا تا عمق 3 کیلومتری اش پرواز دهیم. باک هواپیما را هم از سرم های بیمارستانی استفاده می کردیم که تا نیم ساعت مداومت پروازی به ما بدهد. اینها تکنیک های کارمان در ایام تحریم بود. اما اگر می شد ، دوربین های پنتاکس را توی هواپیما جاسازی می کردیم چه می شد ؟ ولی حیف که جثه کوچک هواپیماهای مان قادر به حمل آن نبود. تحریم ها می توانست برایمان محرومیت بیاوردند ، اما محدودیت هرگز. این درسی بود که تحریم هابه ما آموخته بودند. چرا که ما این روش را در تک تک اجزای هواپیماهای مان انجام دادیم و شکر خدا نتیجه هم گرفتیم. راوی : عباس مختاریان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
  3. 1 پسندیده شده
    به نام ایزد توانا شن یانگ J-11 (نام کامل:Jianji-11 یا Jian-11) کپی چینی جنگنده برتری هوایی Su-27 (نام گذاری ناتو:فلانکر) ساخت روسیه است که توسط شرکت هواپیمایی شن یانگ چین توسعه داده شده است.نمونه های اولیه جنگنده J-11 از کیت ها و تجهیزات روسی به کار رفته در جنگنده Su-27SK استفاده می کند.نمونه چند منظوره و بهینه سازی شده این جنگنده که با نام J-11B شناخته می شود بر اساس بدنه جنگنده های Su-27SK و نمونه اولیه یعنی Jian-11 طراحی و ساخته شده است اما از سامانه ها و سیستم های خودکار الکترونیکی و همینطور تسلیحات ساخت چین بهره می برد.به احتمال زیاد به غیر از نمونه های اولیه دیگر نمونه های جنگنده J-11 از موتور جت توربوفن بومی FWS-10A (تایهانگ) استفاده می کنند. J-11 در سال 1992 چین به جمع کاربران جنگنده سوخوی Su-27 پیوست.در سال 1995 روسیه و چین بر سر تولید تحت لیسانس جنگنده تک سرنشینه Su-27SK در چین به توافق دست یافتند.در همان سال شرکت های سوخو و شن یانگ قراردادی را به ارزش 2.5 میلیارد دلار به منظور تولید تحت لیسانس 200 فروند جنگنده Su-27SK با نام J-11 امضا کردند.بر اساس شرایط این توافق نامه شرکت های سوخو و KnAAPO مسئول ساخت و تحویل کیت ها به شرکت شن یانگ هستند و این شرکت نیز مسئولیت مونتاژ آن ها را دارد.روسیه و چین همچنین توافق کرده اند که روسیه اجازه دهد که به صورت تدریجی از برخی سامانه ها و سیستم های چینی در جنگنده J-11 استفاده شود.طبق گزارشات شرکت شن یانگ توانسته است با استفاده از شرایطی که در قرارداد ذکر شده است به این توانایی دست یابد تا جنگنده های J-11 را به صورت مستقل و با تجهیزات چینی تولید کند.اولین جنگنده J-11 در سال 1998 پس از مونتاژ در چین وارد خدمت شد اما به دلیل مشکلات فنی تولید انبوه آن از سال 2000 شروع شد.منابع روسی تایید کرده اند که تا سال 2002 ، 48 فروند جنگنده J-11 تولید شده بود و یک منبع دیگر اظهار می دارد که 48 فروند دیگر در بین سال های 2002 و 2003 تولید شده است.با این حال شرکت شن یانگ اعلام کرد به زودی همه 200 فروند ساخته و تحویل ارتش چین می شود.در نوامبر 2004 رسانه های روسی گزارش دادند که تولید جنگنده J-11 پس از ساخت حدود 100 فروند از آن متوقف شده است.در این گزارشات آورده شده است که طرف چینی از شرکت سوخوی درخواست کرده است که ارسال کیت های این جنگنده را برای مونتاژ متوقف کند.بر اساس گفته های یک منبع در داخل نیروی هوایی چین این توقف به آن دلیل است که جنگنده Su-27SK یاJ-11 نمی تواند الزامات و خواسته های نیروی هوایی چین را بر آورده کند. تعدادی از فرضیه ها می تواند به درک چرایی توقف تولید جنگنده J-11 کمک کند.اول این که قراداد امضا شده بین روسیه و چین باعث شده است چین نتواند از موتورهای ساخت داخل بر روی این جنگنده استفاده کند و به همین دلیل برای تامین موتور جنگنده های خود به روسیه وابسته است.فرضیه دوم سیستم کنترل آتش روسی جنگنده J-11 است که با موشک های چینی سازگار نیست ، در نتیجه چین مجبور به واردات موشک های روسی R-27 و R-73 به منظور پشتیبانی از جنگنده های J-11 خود می شود.فرضیه سوم این است که جنگنده Su-27SK یا J-11 صرفا به منظور انجام ماموریت های برتری هوایی و درگیری های هوایی ساخته شده است و به همین دلیل توانایی پایینی در انجام عملیات های ثانویه مانند حمله به اهداف زمینی دارد ، این موضوع زمانی بیشتر محرز می شود که بدانیم این جنگنده تنها می تواند بمب های سقوط آزاد یا راکت های غیر هدایت شونده را به منظور حمله به اهداف زمینی با خود حمل کند.شرکت سوخو در سال 2003 توانست موفقیت های چشمگیری در بازار صادرات با هواپیمای Su-27SKM به دست آورد.در مدل Su-27SKM که بر اساس مدل Su-27SK ساخته شده است این جنگنده به یک جنگنده چند منظوره تبدیل شده و توانایی های آن بهبود چشمگیری داشته است.از جمله این بهینه سازی ها می توان به بهبود رادار کنترل آتش Zhuk-27 (یا در نوع بعد N001VEP) و به روز رسانی کابین خلبان با نمایشگر های چند منظوره مانند جنگنده Su-30MK اشاره کرد.با این حال این جنگنده توسط نیروی هوایی چین و به نفع جنگنده J-11 رد شد. J-11B در اواسط سال 2002 شرکت شن یانگ از تصمیم خود برای ساخت نمونه ای چند منظوره و بهینه شده از جنگنده J-11 با نام J-11B که توانایی حمل طیف وسیعی از تسلیحات هوا به هوا و هوا به زمین را داشت پرده برداشت.در این هنگام منابع روسی نیز تایید کردند که شرکت شن یانگ در حال کار بر روی نمونه ای از جنگنده J-11 با نام J-11B است که اکثر سامانه ها و سیستم های آن چینی هستند.حداق سه نمونه از این جنگنده (با کدهای:#523 - #524 - #525) تولید شده است.در سال 2006 نمونه های ساخته شده آزمایش های پروازی مختلفی را پشت سر گذاشتند.این جنگنده بر اساس جنگنده Su-27SK یا J-11 ساخته شده است اما دارای تفاوت هایی است مانند: - استفاده از رادار کنترل آتش پالس داپلر چند منظوره بومی با توانایی رهگیری 6 تا 8 هدف و درگیری همزمان با 4 هدف - سیستم کنترل پرواز دیجیتال بومی - کپی چینی سامانه جست و جو و ردیابی اپتیکی OEPS-27 - سامانه ناوبری INS و GPS - کابین خلبان دارای چهار نمایشگر چند منظوره (MFD) ، دید عالی و نمایشگر سر بالا (HUD) این جنگنده می تواند موشک هوا به هوای کوتاه برد PL-8 (کپی چینی موشک اسرائیلی Python-3) و موشک هوا به هوای برد متوسط PL-12 با هدایت آشیانه فعال راداری را با خود حمل کند.در حالی که نیروی هوایی چین با جنگنده های Su-27/-30 خود می تواند به صورت همزمان تنها با 2 هدف و به وسیله موشک های R-77 درگیر شود ترکیب موشک های PL-12 و جنگنده J-11B باعث می شود که این جنگنده ها بتوانند به صورت همزمان با اهداف بیشتری درگیر شوند.علاوه بر توانایی های خوب جنگنده J-11B در نبردهای هوایی ، انتظار می رود این جنگنده توانایی های خوبی نیز در حملات دقیق به اهداف زمینی با استفاده از طیف وسیعی از تسلیحات هوا به زمین شامل : بمب هدایت لیزری LT-2 ، بمب هدایت شونده LS-6 ، موشک ضد رادار YJ-91 (کپی چینی Kh-31P) و موشک هوا به زمین KD-88 داشته باشد.در جریان ششمین نمایشگاه هوایی Zhuhai در چین که بین 31 اکتبر تا 5 نوامبر 2006 برگزار شد ، چین به صورت رسمی جزئیاتی را از موتور توربوفن بهینه سازی شده بومی FWS-10A منتشر کرد.این موتور در گذشته با موفقیت بر روی جنگنده جنگنده Su-27K و احتمالا J-11 تست شده است.از این موتور چنان بر می آید که دارای طراحی و عملکرد مشابهی با موتور توربوفن روسی AL-31F است و احتمال می رود که از آن الگوبرداری شده باشد.با این حال هنوز مشخص نیست که از موتور FWS-10A در جنگنده J-11 استفاده می شود یا نه. J-11BS حدس زده می شود که شرکت شن یانگ در حال توسعه نمونه دو سرنشینه جنگنده J-11B با نام احتمالی J-11BS است.این جنگنده از طراحی و ساختاری شبیه جنگنده Su-27UBK برخوردار است اما دارای موتور و سامانه های الکترونیکی و خودکار و تسلیحات ساخت چین است. مشخصات خدمه: 1 نفر (خلبان) طول :21.9 متر عرض : 12.9 متر طول بال ها: 14.70 متر ارتفاع: 5.92 متر وزن خالی: 16,380 کیلوگرم بیشینه وزن بارگذاری شده: 23,926 کیلوگرم رادار: رادار کنترل آتش روسی Zhuk-27 یا رادار پالس داپلر چینی موتور: موتورهای توربوفن روسی AL-31F یا چینی FWS-10A (دو عدد) بیشینه سرعت: 2.35 ماخ (2,500 کیلومتر در ساعت) برد:3,350 کیلومتر سقف ارتفاع پروازی: 18,500 متر تسلیحات: موشک های هوا به هوای PL-12 و PL-8 یا R-77 ، R-27 و R-73 بمب های هدایت شونده LT-2 و LS-6 و راکت ها و بمب های غیر هدایت شونده موشک ضد رادار YJ-91 (کپی چینی Kh-31P) موشک هوا به زمین KD-88 کاربران : نیروی هوایی چین - نیروی دریایی چین =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=- مترجم : سورنا نوشاد =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=- منبع هرگونه برداشت از مطلب تنها با ذکر نام مترجم و منبع امکان پذیر است! منتقل شده به " هواپيماهاي نظامي " REZAT1980
  4. 1 پسندیده شده
    https://ir.sputniknews.com/opinion/202104147734295-سلب-شادی-نتانیاهو/ همچنین طبق برخی گزارش ها یک مرکز وابسته به موساد اسرائیل در منطقه کردستان عراق شب گذشته کاملا منهدم شد و همه افرادی که در آنجا بودند کشته شدند.
  5. 1 پسندیده شده
    برنامه دوران شبکه مستند گفتگو با دکتر کامبیز عباسی (دکترای تخصصی مکانیزاسیون کشاورزی) با موضوع کشاورزی نوین http://www.doctv.ir/Program/157601
  6. 1 پسندیده شده
    جهش کوانتومی پدافند هوایی ایران همانطور که در پست قبل توضیح دادم به دلیل جغرافیای کوهستانی ایران، پایش آسمان و تهدیدات فرارو به طور کامل امکان پذیر نیست و نقاط کور راداری بسیار زیادی در پهنه کشور وجود دارد. بعضی کشورها با استفاده از هواگردهای آواکس اقدام به رصد تهدیدات می کنند اما برای ایران این گزینه فعلا غیر قابل دسترس است. آواکس تنها گزینه موجود نیست. بار دیگر با ورود بالن‌های فضایی، ابزار جدیدی برای نقش ISR به کار گرفته شده است. گام اول ایران با ساخت بالن‌های خانواده اوج وارد این عرصه شد. این سری از بالن‌ها شامل 10 عضو هستند. بالن اوج50 آخرین عضو این خانواده می تواند محموله‌ای به وزن 500 کیلوگرم را در ارتفاع 5000 متری از سطح زمین مستقر کند. سازمان صنایع هوایی ایران اعلام کرده است توانایی ساخت بالن‌هایی با قابلیت حمل محموله سنگینتر را نیز دارد. اوج 10 توان اوج گیری تا ارتفاع 5000 متری، ماندگاری تا 20 روز، مقاومت در برابر بادهایی با سرعت حداکثر 60 کیلومتر بر ساعت و حمل محموله ای به وزن 10 کیلوگرم را دارد پژوهشگاه فضایی ایران بالن مقید را به عنوان یک سکوی هوایی به عنوان دکل مخابراتی در زمان بحران و مناطقی که پوشش مخابراتی ندارند طراحی و ساخته است. این بالن‌ها امکان پخش اینترنت، عکسبرداری و پایش با دوربین، برقراری ارتباط بی‌سیم و... را دارند. این بالن‌ها بسته به کاربرد، نیاز و محموله هایشان تا ارتفاع‌های مختلفی بالا می‌روند معمولا تاحداکثر ارتفاع ۵۰۰ تا ۶۰۰ متری مستقر می‌شوند هر چند توانایی اوج گیری بالاتری را دارند. 3 نسخه از بالن بام ساخته شده است. بام 15 با توان حمل محموله 15 کیلوگرمی، بام 50 با توان حمل محموله ای به وزن 50-70 کیلوگرم و بالن بام 300 با قابلیت حمل 300 کیلوگرم بار سه عضو این مجموعه هستند. این بالن‌ها می‌توان در بحث رصد قاچاق کالا و مواد مخدر، دام، پایش سواحل و... نیز استفاده کرد. حتی در شب نیز قابل استفاده بوده و تنها کافی است به دوربین دید در شب مجهز شود. بام300 با توان حمل 300 کیلوگرم محموله مخابراتی و پایشی کشتی هوایی پژوهشگاه فضایی ایران در دی ماه 1397 انیمیشن کوتاهی از یک کشتی هوایی به نمایش گذاشت. این انیمیشن کوتاه، کشتی هوایی چهار موتوره بزرگی را نشان می داد که موتورهای الکتریکی آن توسط باتری های خورشیدی نصب شده روی کشتی هوایی شارژ می شدند. آن طور که در این ویدئو نمایش داده شد، کشتی هوایی به صورت نیمه خودکار هدایت خواهد شد، به عبارت دیگر بجز فرایند فرود و برخاستن، باقی مراحل پروازی از روی نقشه های از پیش مشخص شده با خلبان خودکار خواهد بود. تصویر کشتی هوایی پژوهشگاه فضایی ایران کشتی هوایی استراتوسفری به واسطه گاز هلیم محبوس در داخل بدنه خود میتواند نیروی بالابرنده لازم را تامین نماید. در راستای دستیابی به کشتی هوایی استراتوسفری، پروژه کشتی هوایی ارتفاع پایین کیهان در مرحله اول با ارتفاع عملیاتی ۳ تا ۴ کیلومتر از سطح دریا، وزن محموله حدود ۲۰۰ کیلوگرم و ماموریت ارائه سرویس مخابراتی و پایشی تعریف گردیده است و در دست طراحی و ساخت قرار دارد و در مرحله دوم به ارتفاع عملیاتی 20 کیلومتر می‌رسد. پروژه این کشتی هوایی توسط پژوهشکده سامانه های حمل و نقل فضایی پژوهشگاه فضایی در قالب برنامه ای 10 ساله تدوین شده است. راه حل ایالات متحده آمریکا به عنوان کشور پیشرو در این زمینه به سمت استفاده از این تجهیزات رفته است. به کارگیری بالن JLENS جهت شناسایی موشک‌های کروز و استفاده از بالن های ارتفاع بالا برای برقراری ارتباط و جمع آوری اطلاعات از جمله این اقدامات است. نقش بالن‌ها در آینده ارتش آمریکا با توجه به اینکه ساخت آواکس اقدامی زمان‌بر و پرهزینه است پدافند هوایی ایران می تواند به عنوان یک راه حل در دسترس و کم هزینه اقدام به ساخت چنین تجهیزاتی کند. در این جهت باید دو نوع بالن با تجهیزات مختلف ساخته شود. اولی یک بالن ارتفاع بالا جهت هشدار زودهنگام است. این بالن را باید به رادارهای VHF هشدار زودهنگام و یک رادار بردبلند اس باند جهت رهگیری مجهز کرد. برای این امر نیاز به بالن/کشتی هوایی با قابلیت حمل محموله های سنگین و استقرار در ارتفاع 20 کیلومتر داریم. بالن در این ارتفاع می تواند سطح زمین را تا شعاع 500 کیلومتری رصد کند. رادار VHF با برد 500 کیلومتر قادر به کشف زودهنگام اهداف متخاصم شامل موشک کروز، پهپادها، ریزپهپادها و جنگنده است و پس از کشف، رادار اس باند موقعیت دقیق اهداف را به شبکه پدافند هوایی انتقال میدهد. بالن دوم وظیفه رهگیری و درگیری را بر عهده دارد. این بالن در ارتفاع 3-4 کیلومتری سطح زمین قرار می گیرد و تا 200 کیلومتر را پوشش می دهد. شاید استفاده از رادار کنترل آتش در یک بالن کمی نامتعارف باشد اما باید در نظر داشت توان مقابله سامانه های پدافندی را چندین برابر افزایش میدهد. رادار این بالن می تواند موشک های صیاد4 را تا 200 کیلومتر و به ویژه بر ضد اهدافی که در ارتفاع پست و در نقطه کور سامانه های اس300 و باور373 پرواز میکنند هدایت کند. برای پوشش کل کشور و فراتر از مرزها به 6 بالن هشدار زودهنگام با برد 500 کیلومتر نیاز داریم. این بالن را میتوان 100 کیلومتر عقب تر از مرز مستقر کرد بنابراین بالنها می توانند اهداف را در هر ارتفاع پروازی تا فاصله 400 کیلومتری خارج از مرزهای کشور رصد کنند. بالن های مجهز به رادار کنترل آتش را نیز مانند بالن های هشدار زودهنگام در عقبتر از نوار مرزی هوایی قرار میدهیم اما با فاصله 30-50 کیلومتر داخل مرز هوایی ایران. در این صورت می تواند موشکهای برد بلند را بر علیه اهدافی در فاصله 150-170 کیلومتری مرزهای کشور و در پست ترین ارتفاع هدایت کرده و آنها را مورد اصابت قرار دهد. جهت پوشش کل کشور و تا فاصله 150 کیلومتری فراتر از مرزها به 20-23 بالن از این نوع نیاز خواهد بود. نحوه پوشش بالن‌های هشدار زودهنگام (قرز) با 500 کیلومتر و بالن‌های کنترل آتش (آبی) با برد 200 کیلومتر با عملیاتی کردن این پروژه، پدافند هوایی کشور دارای شبکه‌ی کشف، شناسایی و درگیری مستقر در آسمان همانند آنچه که در زمین است خواهد شد. برای امنیت هرچه بیشتر این بالن ها بهتر است ارتفاع عملیاتی بالنها را به 30 کیلومتری سطح زمین رساند تا توسط موشک‍های هوا به هوای دشمن منهدم نشوند. این شبکه مزایایی بسیار بیشتری نسبت به آواکس‌ها دارد. هر بالن می تواند تا یک ماه و بیشتر به طور مداوم در آسمان حضور داشته باشد و عملیاتی باشد در صورتی که آواکس به مدت 6-8 ساعت امکان پرواز مداوم دارد (بدون سوختگیری) بنابراین برای پوشش تا فضای 400 کیلومتری خارج از مرز کشور به 12-15 پرنده آواکس نیاز داریم. هزینه بالن‌ها نسبت به آواکس بسیار کمتر است به عنوان مثال بالن JLENS تقریبا 5 تا 7 برابر هزینه عملیاتی کمتری نسبت به آواکس دارد. هزینه از دست رفتن یک آواکس چندین برابر هزینه از دست دادن یک بالن است. عملکرد شبکه پدافندی بالن‌ها بالن های هشدار زودهنگام اهداف را در فاصله 400 کیلومتری مرزها و در ارتفاع پست شناسایی می کنند (نیروی هوایی دشمن برای رعایت اصل غافلگیری و عدم شناسایی تا لحظه اقدام به انهام اهداف در ارتفاع پایین پرواز خواهد کرد همانند عملیات های اف 4 های ایران در دفاع مقدس). سپس رادار باند اس موقعیت دقیق اهداف را به بالن های پدافندی و شبکه پدافند زمینی منتقل میکند چنانچه این اهداف همان جنگنده ها باشند پدافند هوایی پس از رسیدن جنگنده ها به فاصله مناسب اقدام به شلیک موشکهای صیاد4 و یا طائر می کند. در صورت مخفی بودن اهداف در بین عوارض زمین و دیده نشدن توسط رادارهای زمینی، نوبت به بالن های کنترل آتش میرسد این بالن با وجود لینک با سامانه های موشکی، هدایت موشکهای صیاد و طائر را تا رسیدن به هدف بر عهده خواهند داشت. این شبکه نه تنها در برابر جنگنده هایی که در ارتفاع پایین پرواز می‌کنند کاربرد دارد بلکه یکی از مهمترین توانایی‌های آن کشف موشک‌های کروز در بردبلند است. این بالن ها قابلیت کشف موشکهای کروز و اهداف کوچک را از فاصله بیش از 150 کیلومتری خارج از مرز ایران دارند که در این صورت سامانه ای که لب مرز قرار دارد حداقل 10 دقیقه زمان دارد تا خود را آماده مقابله با موشک های کروز کند. شمایی ساده از نحوه ارتباط بین پدافند زمینی و بالن‌ها پی نوشت: بالن ها را می توان همانند سایر هواگردهای پهن پیکر در نقش‌های متفاوت به کار گرفت زیرا یک حامل برای تجهیزات می باشد. در آینده نه چندان دور شاهد تجهیز بالن‌ها به سامانه‌های جنگ الکترونیک، تسلیحات لیزری، پهپادها و موشک هوایی پدافندی خواهیم بود.
  7. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس نمایش قدرت نه هواپیمای مان و نه سر و وضع مان ، هیچکدام به چشم بچه ها نمی آمد. فرماندهان هم وقتی ما را با آن هواپیمای اسباب بازی مان می دیدند ، اگر متلک بارمان نی کردند ، اما به ریش مان می خندیدند. آنها انتظار داشتند وقتی نام عکس هوائی را می شنوند ؛ هواپیمائی به جثه RF-4 و RF-5 یا چیزی شبیه آن ها چشم شان را پر کند. دیدن هواپیمای کوچک ما با آن صدای قارقارش اصلا به حساب نمی آمد. چه برسد به اینکه باور کنند ، با همین هواپیماست که برخی از عملیات ها ، طرح ریزی می شود. قرار شد هم برای ارائه گزارش عملکرد پهپاد در جبهه های جنگ به برخی مسئولین کشوری و لشکری ، و هم به منظور جذب کمک های دولتی و مردمی ؛ نمایشگاهی برپا کنیم تا هم کمی بیشتر به چشم بیائیم و هم بتوانیم نیازهایمان را تامین کنیم. دل مان خوش ، هم هواپیمای تلاش یک و دو را و هم هواپیمای مهاجر را بزک کردیم و توی سوله ای چیدمان کرده و در و دیوار را هم پر کردیم از عکس ، تراکت ، جمله و پرده که حسابی از خجالت تبلیغات محیطی هم در بیائیم. وقتی نمایندگان مجلس ، مسئولین سیاسی و فرماندهان نظامی به داخل سوله بزرگ آمدند ، انگار که کسی آنها را سامان بدهد ؛ همگی از همان ابتدا چشم شان به میانه و سقف بود و اصلا توجهی به زیر پایشان نداشتند. مثل تیربارهائی که هیچ نقطه ای از اطراف را بی نصیب نگذارند ؛ در و دیوار را بسته بودند به شلیک نگاه های منتظرشان. اما از چهره های متعجب شان پیدا بود که مقصود را نیافته اند. یکی شان دل به دریا زد و پرسید : پس این هواپیماهایتان کجایند ؟! دیگری منتظر پاسخ ما نماند و پرسید : یعنی سوله را اشتباهی آمده ایم ؟! سومی ادامه داد : توی محوطه که چیزی نبود ! وقتی رضا ارباب با اشاره به پهپادها جواب داد : "همین جا هستند." ، همه نگاه ها به زیر زانوهایشان کشیده شد و برای لحظاتی به هم خیره شدند. انگار که کسی آنها را مسخره کرده باشد. حاج آقائی تا انعکاس نگاهش را توی چهره مصمم ما دید ، زد زیر خنده و توی هق هق خنده هایش گفت : یعنی این همه سر و صدا ، این همه برو و بیا ، برای همین اسباب بازی ها بود ؟! آنکه لباس سیاهی تنش بود و سالنامه ای زیر بغل داشت ، با تعجب حرف حاج آقا را پی گرفت و گفت : واقعا بچه های اطلاعات ، به خصوص برادر باقری، به این اسباب بازی ها اعتماد کرده اند ؟! آن روز اگر چه حقیقتا کمی دلمان گرفت و توی آسایشگاه بارها حرف های تحقیر کننده مدعوین را برای خود تکرار کردیم و تأسف خوردیم ؛ اما کمی بعد ، ته دلمان خوشحال شدیم که چقدر خوب کار کرده ایم که حتی خودی ها متوجه کارهایمان نشده بودند ، چه برسد به دشمن. وگرنه روزگارمان زار بود اگر دشمن می دانست ، با چه وسیله ای در حیاط خلوتش تردد می کنیم. راوی : عبدالمجید مختارزاده * * * * * سوسول های تهرانی حرص مان بیشتر از این بود که نمی توانستیم بگوئیم چه کاره هستیم و داریم چکاری انجام می دهیم. آن از دوربین تحویل گرفتنمان و این هم از عکس گرفتن مان. دلمان را خوش کرده بودیم به تشویق های مکرر برادر محسن رضائی فرمانده سپاه و برادر محمد باقری. چند روز پیش وقتی با آقا محسن نزد اکبر غمخوار رفتیم تا دوربین های عکاسی مدرنی را که خبرهایش را از انبارهای آنجا شنیده بودیم ، تحویل بگیریم ؛ توی پادگان بلال از ایشان ( غمخوار ) گرفته تا انباردارها ، هر چه متلک بود بارمان کردند که در چنین شرایطی که بچه های مردم به جبهه می روند و جانشان را کف دست شان گرفته اند ، شما دنبال قرتی بازی هستید ؟ نمی شد با همان دوربین های معمولی عکس می گرفتید و پیش دوست و رفیق هایتان جبهه رفتن تان را پز می دادید ؟! می خواهید خودتان را عزیز کنید ؟ بروید آقا ، بروید خودتان را اصلاح کنید !! سردار اکبر غمخوار ؛ در زمان مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس امروز هم که می خواستیم از روی لانچرهای داخل قایق ، پهپادمان را پرواز دهیم ، بچه های رزمنده جور دیگری متلک بارمان کردند. چون خودشان وسط خار و خاشاک و گل و لای در حال نگهبانی بودند ، تا چشم شان به چفیه های تر و تمیزمان افتاد که روی دوش انداخته بودیم و داشتیم سوار قایق می شدیم ؛ ما را به یکدیگر نشان می دادند و می گفتند : باز هم سوسول های تهرانی آمدند تا قایق سواری کنند. آفتاب بدهیم خدمت تان ؟؟!! این را یکی از رزمنده ها با صدای بلند به ما که با عینک آفتابی مان در حال حرکت بودیم می گفت. ما مجبور بودیم همیشه چشم مان به آسمان باشد و توی آن آفتاب داغ عینک های آفتابگیر بزنیم. بچه ها بیشتر لج شان همین عینک های دودی بود که متلک بارمان می کردند. اما ما ، حتی نمی توانستیم توضیحی بدهیم . ولی از ته دل خدا را شاکر بودیم که اگر حتی همه عملیات هایمان منجر به این شود که جان یک رزمنده را نجات دهیم ، به نوش جان کردن این متلک ها بسیار می ارزد. راویان : حمید آقاجانی ، عبدالمجید مختارزاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
  8. 1 پسندیده شده
    شاهین جوان کره ای KF-21 نگاه جاه طلبانه برنامه مشترک کره جنوبی- اندونزی به بازار صادرات جتهای رزمی صنعت هوا- فضای کره جنوبی (KAI) بدنبال دستیابی به موفقیتی در خور پس از کسب سفارش خرید برای جنگنده سبک نسل چهارم F/A-50 خود ، توسعه یک هواگرد رزمی نسل پنجم را تحت عنوان KF-X و اکنون KF-21 در دستور کار خود قرار داد و در حالی که تنها دو کشور ایالات متحده و چین تولید و عملیاتی نمودن چنین جنگنده هایی را به ثبت رسانده اند ، می توان از این اقدام ، بعنوان یک تصمیم بسیار قابل تامل نام برد . در واقع ، این برنامه ، 4 سال قبل از عملیاتی شدن نخستین جنگنده نسل پنجم دنیای هوانوردی نظامی (اف-22) کلید خورد و برای کاهش هزینه های توسعه ، صنعت هوانوردی نظامی کره جنوبی تصمیم گرفت تا با یک شریک دوم ( اندونزی ) این طرح را جامه عمل بپوشاند . برهمین اساس ، شرکتهای کره ای با در اختیار گرفتن 80 درصد سهام بعنوان طرف اصلی و مجموعه شرکتهای هوا-فضایی اندونزی بعنوان سهامدار کوچکتر ، 20درصد از هزینه های توسعه این برنامه را متقبل شدند . براساس فلسفه طراحی اولیه ، KF-21 بصورت یک جت تک سرنشینه مجهز به دو پیشرانه که می بایست از قابلیتهای پنهانکاری مشخصی بهره برده و هزینه های تعمیر و نگهداری پایینی را طلب کند ، تعریف گردید . این مساله بخصوص برای مجموعه شرکتهای دست اندرکار که براین قصد بودند تا بخشی از بازار صادراتی جنوب شرقی آسیا را در رقابت با محصولات غربی و چینی ، ( به نوعی همان استراتژی طراحی و تولید F/A-50) بدست آورند ، بسیار پراهمیت بشمارمی رفت . ازسویی دیگر ، نیروی هوایی کره جنوبی ، یکی از فعالترین نیروها در این حوزه جغرافیایی بشمار می رود و فرآیند سریع پیر شدن ناوگان رزمی این نیرو ، بستر لازم برای فروش چند صد فروند از نمونه های جدید KF-21 را فراهم مینمود که این مساله با توجه به قابلیتهای این هواگرد جدید و مقرون به صرفه بودن خرید و عملیاتی نمودن آن برای ارتش کره جنوبی ، باعث شد تا این برنامه بدون برخورد با مانعی جدی آغاز شده و ادامه پیدا کند . درواقع ، نیروی هوایی کره جنوبی قصد دارد تا با بازنشسته نمودن تمامی جنگنده های نسل سوم خود ( اف-4 و اف-5) که نمونه دوم، هم اکنون 175 فروند در خدمت می باشد ، این هواگرد بومی را جایگزین آنها نماید. بدین ترتیب ارتش کره جنوبی قصد دارد تا با بازنشسته نمودن هواگردهای رزمی موجود در سازمان رزم 10 اسکادران خود ( شامل 235 فروند جنگنده رزمی ) فضای لازم برای سفارش تعداد مشخصی از این جنگنده جدید را فراهم آورده ، در حالی که همزمان می بایست گوشه چشمی به محصولات چینی (جی-20) و غربی ( اف-35 ) نیز برای رقابت در بازارصادرات داشته باشد . با این وصف ، هزینه های عملیاتی بالاتر KF-21 در مقیاسه با اف-5 احتمالا بدین معنی است که یا تعداد کمتری تحویل خواهد شد و یا اینکه با کنار رفتن تدریجی تایگرها ، اسکادران نیز بلحاظ سازمان رزم کوچکتر خواهد شد . اگر چه خارج نمودن جتهای اف-15 از سازمان رزم نیروی هوایی کره جنوبی بسیار بعید به نظر می رسد ، اما ناوگان اف-16 های این نیرو ، کاندید خروج از حالت عملیاتی هستند . علاوه بر مساله جایگزینی جتهای اف-5 ، کره جنوبی با معرفی KF-21 این امکان را فراهم می آورد تا بخش قابل توجهی از ناوگان جنگنده های نسل چهارم خود ( F-16 و F-15K) را نیز در طول سالهای آینده جایگزین نماید . نیروی هوایی کره جنوبی نخستین جنگنده های اف-16 خود را در دهه هشتاد میلادی دریافت نمود و در حال حاضر 163 فروند از این جنگنده ها را در کنار 60 فروند هواگرد پیشرفته تر F-15K بکار می گیرد . با این حال ، ایگل های کره ای ، بعنوان یک جنگنده سنگین بدلیل قابلیتهای ضربتی هوابه زمین و همچنین توانمندیهای قابل توجه در نبردهای هوایی یکی از پتانسیل های اصلی ارتش این کشور بحساب می آید و از این نظر ، نه اف-35 و نه KF-21 توانایی رقابت با آن را نخواهد داشت در حالی که اف-16 بعنوان یک جنگنده سبکتر و ارزان تر از ایگل ، بدلیل ظهور هواگردهای پیشرفته تر ، بزودی در ردیف جنگنده های منسوخ قرار می گیرد و این فرصتی برای رقیبان تازه نفس نظیر KF-21 است . در این میان ، گرچه بروزرسانی ها و ارتقاء های میان دوره ای می تواند بصورت بالقوه عمر عملیاتی این جنگنده ها را افزایش دهد ، اما به احتمال بسیار زیاد ، کره جنوبی بدنبال بازنشستگی بخش بزرگی از ناوگان فالکون های خود است که برای جایگزینی آن ، محصول بومی کره ای نخستین گزینه بشمار می رود. به همین دلیل ، در مقایسه هزینه های عملیاتی KF-21 و اف-16 ، کفه محصول کره ای سنگین به نظر می رسد و این یک فرصت برای نیروی هوایی کره جنوبی است تا ضمن کاهش هزینه های عملیاتی ، توانمندهای رزمی جدیدی را بخود اضافه کند . اما یکی از نیّات اصلی کره جنوبی برای سرمایه گذاری مشترک در این برنامه ، هدف گذاری برای صدور این جنگنده به کشورهای جنوب شرقی آسیا است . کشورهایی نظیر تایلند ، فیلیپین ، اندونزی و احتمالا عراق ، می توانند به مشتریان اصلی این جنگنده تبدیل شوند چرا که همه این کشورها عمدتا کاربر هواگردهای اف-16 و اف-50 که KF-21 برای جایگزینی ان طراحی شده ، بحساب می آیند . بدین ترتیب ، با وجود قابلیتهای پنهانکاری کمتر محصول کره ای در مقایسه با اف-35 ، مزیتهای مشخص دیگری نظیر پایین بودن هزینه های عملیاتی ، سریعتر بودن و توانمندی در حمل تسلیحات پیشرفته می تواند زیرساخت مطلوب تری برای کشورهایی که توانایی خرید اف-35 را ندارند ، فراهم نماید . https://www.aparat.com/v/VdmlN از مهمترین پتانسیل های این جنگنده ، توانمندی آن در حمل نمونه بومی موشک کروز تائوروس و مهمات هوابه هوای میتئور است که در خصوص مهمات نوع نخست ، جتهای اف-15 نیروی هوایی این کشور ، آن را حمل می نمایند . در حالی که گفته میشود پس از تکمیل موشک هوابه هوای دوربرد AIM-260 قابلیت رزم هوا به هوای KF-21 نسبت به امروز ، بالاتر خواهد رفت .به اعتقاد کارشناسان نظامی ، کیفیت محصولات نظامی کره جنوبی در سالهای اخیر با معرفی توپهای خودکششی K-9 ، تانک اصلی میدان نبرد K-2 تا محصولات هوایی نظیر F/A-50 به سطح قابل توجهی رسیده که آنها را قابل رقابت با محصولات رقیب شرقی و غربی نموده و به احتمال بسیار زیاد ، KF-21 در آینده به موفق ترین پروژه جنگنده نسل پنجم خارج از ایالات متحده و چین تبدیل خواهد شد .بدین معنی که، روند آهسته تولید جتهای سوخو-57 روسی ، اتکاء بیش از حد برنامه جاه طلبانه برنامه TF-X ترکیه به فناوری های وارداتی ، برنامه مشترک AZM چین و پاکستان که احتمالا ًبیشتر متکی به فناورهای بومی پاکستانی باشد ، باعث شده تا پروژه KF-21 پیشگام تولید جتهای نسل پنجم خارج از کشورهای پیشرو ( چین و ایالات متحده ) بحساب آید . پی نوشت : 1- بن پایه 2- صرفاً برای میلیتاری / MR9 3- به هدف گذاری شرکت های کره جنوبی در سهیم کردن اندونزی ( هر قدر کوچک ) برای ایجاد زمینه در جهت فروش ( ایجاد بازار صادراتی ) به کشورهایی که کاربر محصولات امریکایی هستند دقت کنید . درواقع ، مشارکت و همکاری دفاعی میان کشورها برای کاهش هزینه های طراحی ، توسعه و تولید هواگردهای نظامی ، در قرن 21 به یک اصل برای کشورهایی خارج از حوزه توان صنعتی همه جانبه ( نظر چین و ایالات متحده ) تبدیل شده است . 4- با توجه به این که عراق احتمالا یکی از کاندیدهای خرید KF-21 خواهد بود ، می بایست از همین الان نسبت به این تهدید حساسیت نشان داد .
  9. 1 پسندیده شده
    ارزیابی صبر استراتژیک انفجار شبکه برق تاسیسات غنی سازی نطنز یکی از اتفاقات ناراحت کننده ای بود که یک سوال قدیمی را زنده کرد. آیا عدم پاسخ ایران به حملات تروریستی اسرائیل چه در داخل و چه در سوریه توجیه دارد؟ آیا صبر استراتژیکی که مسئولان می گویند رفتار درستی است؟ چگونه این مفهوم قابل ارزیابی است؟ پیشتر بحث شد صبر استراتژیک چیست و در چه موقعیت هایی کاربرد دارد؟ لینک اما کارامدی یک راه متفاوت از ماهیت آن است؟ چرا که شرایط محیطی بر کارامدی و به جا بودن راه بسیار موثر است. اولین راه برای ارزیابی درست بررسی هدف گذاری اولیه و حین مسیر است که می توان به نظریه هدف گذاری رسید که به SMART معروف است و یک راه کاربردی در این زمینه است. برای ارزیابی صبر استراتژیک، باید پارامترهای SMART را در مورد هدف گذاری بررسی نمود. در غیر اینصورت رفتار، صبر تعبیر نشده و تنها توجیه تلقی می شود. * هر امتیازی باید ارزش گذاری شود و بیش از مبلغ خاصی نباید برای ان هزینه و صبر کرد. تعیین هدف باید همراه با زمان باشد، یعنی بعد از گذشت زمان مشخص دیگر برای آن نمی توان صبر کرد و باید جلو رفت. * هدف بزرگ و اصلی در طی مسیر نباید گم شود و فدای ابزار گردد. * اگر اتفاقی تکرار شود ، به تدریج حکم عادت و حق را پیدا می کند و پس گرفتن و مخالفت با آن هزینه ای بسیار بیشتر دارد. پس چرخه عادت سازی، یعنی پاداش باید قطع یا تولید شود. برای مثال در خصوص رفتار دشمن پاداش اشتباه بوده و در خصوص رفتار درست از ما پاداش بسیار مهم است. * هدف گذاری باید تکه تکه، قابل اندازه گیری و قابل هضم و انجام باشد. تا توجیه و یا عدم توجیه صبر بصورت مداوم ارزیابی شود. ارزیابی عامل مهمی در ادامه تلاش برای رسیدن به هدف دارد و سیستم را از ناامیدی در نزدیکی هدف باز می دارد. * در حین صبر استراتژیک باید دنبال رفع ضعف ها و پیشبرد اهداف بود. پیشبرد اهداف تنها راه درست شکستن صبر استراتژیک است چون موقعیت و شرایط بازی به طور کامل تغییر می کند. تکمیل ارزیابی SMART با فرض کمال برای ارزیابی بهتر نظریه SMART، باید فرض های ساده کننده مطرح کرد و به حداکثر مرزهای ممکن رسید. برای مثال اگر در مذاکره هستیم ، فرض بگیریم که خواسته های خود را تمام و کمال بدست می آوریم و فلان امتیاز را تمام کمال می دهیم یا در یک موضوع راهبردی فرض کمال مطرح می شود که به نوک فناوری رسیده ایم و سوال نهایی را می پرسیم؟ آیا این همان چیزی بود که می خواستیم؟؟ فرض رسیدن به کمال کلید پرسش سوالات مهمی است که در آن ارزیابی کاملی از راهکار نشان می دهد. اگر چه این فرض اتفاقات پیش بینی نشده و راه های جدید در نظرگرفته نمی شود ولی ارزیابی خوبی از واقعیت انتهای راه در مقابل اهداف اولیه طرح را نشان می دهد. این روش همچون سناریو نویسی است و تنها در هدف گذاری باهم تفاوت دارند مقاله مدیریت بحران 2 - نوشتن سناریو لینک پرویز امینی در کانال شخصی خود نقدی را در این خصوص مطرح کرده است که به عنوان یک مثال ابزار ارزیابی قابل تامل است. لینک خلاصه صحبت این است که این تحلیل اگرچه ناقص است ولی مسیر درستی را برای ارزیابی انتخاب کرده و یک نمونه ارزیابی فرض کمال محسوب می شود.
  10. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس اینجا پهپاد است خیر سرم توی تقسیم مسئولیت ها، عنوان گرفته بودم. مسئول کل فنی پهپاد غرب کشور. شده بودم حکایت خادم مسجد. یاد متلک های عبدالرضا که می افتم خنده ام می گرفت. توی مسجد محل متلک می زد که حضرتعالی از این به بعد ، مسئول کل کفش های دم در هستی ، نظامشان بده. روی یک تکه کاغذ آدرسی در کرمانشاه به من دادند که خودم را به عنوان مسئول فنی پهپاد غرب کشور معرفی کنم و همانجا مشغول به کار شوم. البته آن روزها می گفتیم باختران ، نه کرمانشاه. صبح ساعت 4 بود که با وسایل شخصی و بار و بندیل فنی ام از اتوبوس پیاده شدم. کسی را پیدا نکردم که نشانی را بپرسم. مسجدی همان نزدیکی پیدا کردم تا هم نمازم را بخوانم و هم به انتظار روشنی صبح بنشینم. مهمان نوازی مردم این شهر را از همان صبح فهمیدم ، یک بنده خدائی هم مسیرش را برای ییافتن نشانی ام عوض کرد و هم تا پای مقر مرا همراهی کرد. توی آدرسم یک ایستگاه و یک مدرسه را نشان کرده بودند؛ اما هر چه به دنبال تابلوئی از پهپاد گشتم پیدا نکردم. تمام راسته پر بود از خانه های معمولی. شماره پلاک خانه ای دو طبقه که نه تابلوئی روی آن بود و نه پرچمی به علامت محل اداری ، همانی بود که توی کاغذ آمده بود. با تردید در زدم . کسی از پشت در مشخصاتم را خواست. به او که گفتم ؛ در را باز کرد و گفت درست آمده ای. اینجا پهپاد است. این ساختمان یک پذیرائی داشت و کلی اتاق اداری. اصلا شبیه آنچه در ذهن و تصورم داشتم ، نبود. نه ، حتی چند درصد ! به انتظار نشستم که هم فرمانده پهپاد بیاید و هم نیروهای اداری اش. مانده بودم توی این فضای تنگ و تاریک چطوری کارگاه فنی را راه بیاندازم. برادر زنگنه ، فرمانده آنجا به همراه دو خلبان که رسید با خوشروئی به من گفت : شما قرار است مسئول فنی کل پهپاد باختران شوید ، خوش آمدید. بعد بلافاصله دستم را گرفت و به طرف پارکینگ ساختمان برد. درب آن از توی خیابان باز می شد. برای اینکه به ساختمان پهپاد تردد کنی ، باید بر می گشتی از توی کوچه بغلی دور می زدی و می آمدی جلوی ساختمان دو طبقه. زنگنه کارگاه خفه و کوچکی را نشانم داد و گفت : این هم کارگاه هواپیمای پهپاد. اگر چهره مهربان و مصممش نبود ، همان جا می زدم زیر خنده! اما لبخند هم نزدم. بعدها برای راحتی کار از صاحبخانه اجازه گرفتند و یک در از توی پذیرائی به پارکینگ باز کردند. اما چون ارتفاعش کم بود ، نردبانی آنجا گذاشتیم تا پائین برویم. خدا را شکر توی ساختمان ، دو اتاق 16 متری هم بود که 10-12 هواپیمای تلاش تویش تلنبار کرده بودند.اتاق ها به کار کارگاه تعمیراتی هم می آمدند. به جز مقداری چسب و فوم و وسایلی از این دست ، چیز دیگری برای راه اندازی کارگاه فنی نبود. چون نیروی رسمی کم داشتیم ؛ چند نفر پاسدار وظیفه در اختیارم گذاشتند. آنها هم مومن و متعهد بودند و هم بسیار قابل اطمینان. اینجا هم مثل اهواز ، لوله های سوخت و باک هواپیما را باید از سرم های مستعمل بیمارستان ها تأمین می کردیم. کم کم که کارمان گرفت؛ زنگنه از من خواست که در کنار مسئولیتم، مسئولیت فرهنگی پهپاد را هم به عهده بگیرم. اگر کمک های بی دریغ قرارگاه نجف و [مرحوم] آیت الله زرندی امام جمعه محترم کرمانشاه نبود ، نمی توانستم کلاس های قرآن و احکام و مسابقات فرهنگی راه بیاندازم. این بار که در مرخصی به مسجد محل مان بازگشتم ، مسئولیت جدیدم را به عبدالرضا نگفتم ؛ وگرنه دوباره با متلک هایش معرکه می گرفت. راوی : عبدالعظیم کاظم زاده * * * * * نه مثل جنوب اصلا فکر نمی کردم مأموریت در غرب با مأموریت در جنوب ، اینقدر متفاوت باشد. برای رضای خدا حتی یک وجه مشترک هم باهمدیگر نداشتند که دلم را با آن خوش کنم. نه اینکه از مأموریتی که مختارزاده به من داده بود که "برو در غرب کشور پایگاهی راه اندازی کن" پشیمان شده باشم ، خیر. راحت طلب هم نبودم وگرنه پایم به جبهه ها باز نمی شد. اما برای تمام مشکلاتی که در این سالها در جنوب ، یکی یکی آنها را پشت سر گذاشته بودیم ، اینجا روز از نو و روزی از نو بود. اینجا گر چه خبری از گرد و غبارهای جنوب نبود ، اما در عوض همیشه آسمانی ابری داشت . گرمای طاقت فرسای جنوب جایش را داده بود به سرمای پر برف و باران. توی جنوب خودروهایمان را تا پای مأموریت جلو می بردیم . اما اینجا ، از همان ابتدا توی گل و لای گیر می کردند و یا نمی توانستند از سینه کوه و تپه ها بالا بکشند ، ما باید کسری از راه را با پای پیاده جبران می کردیم. در مقایسه با جاده های امن جنوب ، اینجا ولی باید به خاطر فراوانی ضد انقلاب در لای دره ها و کوه ها و در پیچ گردنه ها ، دائما باید اسلحه مان را از ضامن خارج می کردیم. جاده ها گاه آنقدر صعب العبور می شد که گاهی یک چرخ مان توی هوا بود و فاصله ای با سقوط توی دره نداشتیم. به سلامت که خود را به منطقه پروازی می رساندیم ، حالا انگشت هایمان آنقدر بی حس می شد که نمی توانستیم ملخ هواپیما را دور بدهیم. باید آتشی راه می انداختیم تا هم انگشت های مان را از بی حسی در آوریم و هم سوخت هواپیما را گرم کنیم تا یخ نزند. هواپیما که پرواز می کرد خدا خدا می کردیم که توی این برف و سرما سقوط نکند ، وگرنه برای پیدا کردنش کلاهمان پس معرکه بود. فرود آمدنش روی زمین که مکافات دیگری بود. تا یاد سختی های مأموریت در هور می افتادیم ، آرزو می کردیم ای کاش آن سختی ها ده برابر می شد ؛ اما پیش نمی آمد که توی جاده ای کوهستانی در حال احداث ، ساعت ها در انتظار لودرهای مهندسی بنشینیم تا یا برف را کنار بزند یا جاده را عریض کند که توی دره نیافتیم. توی جنوب ؛ آنقدر خود را به دشمن نزدیک می کردیم که به اصطلاح توی حلق او بودیم و به راحتی می توانستیم ، هم از لجمن دشمن عکسبرداری کنیم و هم تا عمق 3-4 کیلومتری او را راحت زیر شلیک دوربین عکاسی مان بگیریم. [ لجمن = لبه جلوئی میدان نبرد ] اینجا اما ؛ حتی با گروه های دو تیمه هم نمی توانستیم آن عکس ها را داشته باشیم. چرا که فاصله لجمن ما با آنها گاه فاصله یک دره یا یک تپه بود و نمی شد خود را خیلی راحت به آنها نزدیک کنیم. پرواز دادن هواپیما که خود پروژه ای دیگر بود. توی جنوب وقتی هواپیما اوج نمی گرفت با کمی زیاد و کم کردن روغن کرچک در سوخت ، هواپیما جان می گرفت. اما اینجا باید کمتر روغن می ریختیم تا نرمال کار کند ، ولی باید خطر داغ کردن موتور را به جان می خریدیم. اما با این همه یک دل خوشی خوب هم داشتیم و آن این بود که اختصاص یک پایگاه در کرمانشاه ، به سختی پایگاه مان در اهواز نبود. در تنگه چار زبر ، جائی که بعدها عملیات مرصاد در آنجا اتفاق افتاد ، فضائی به ما دادند که خودمان به پایگاه تبدیلش کنیم. بچه ها با ذوق و شوق تمام کمبودهایش را رفع کردند و مانده بود یک خط تلفن . چون با شهر فاصله ی زیادی داشت ؛ مخابرات به ما اجازه داده بود که از سیم های عبوری ، خطی برای خودمان بکشیم. وقتی در شادی و سرور بچه ها ، این آخرین کمبود پایگاه هم رفع شد ، فردایش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران پذیرفته شد. راوی : زنگنه ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
  11. 1 پسندیده شده
    سالیکورنیا معجزه طبیعت یا سویا اب شور! در ادامه مطلب قبل و ارائه طرح های کشاورزی مبتنی بر اصل کمبود ونبود اب شیرین کافی در ایران به گیاهی خاص به نام سالیکورنیا میپردازیم.یکی از گیاهان شورزی سازگار با شرایط آب و هوایی کشور گیاه سالیکورنیا است که در حوزه خوراکی دارویی و صنعتی می‌تواند بازار مناسبی در داخل و خارج کشور داشته باشد گفته میشود تا 17 محصول جانبی صنعتی خوراکی دارویی از این گیاه به دست می اید سالیکورنیا گیاهی نمک پسند بوده و در خاک های شور قابل رشد است. همین ویژگی باعث می شود که جهت کشت آن نیازی به زمین زراعی و آب کشاورزی نباشد و از این نظر نیز صرفه اقتصادی خوبی خواهد داشت. این گیاه بدون برگ بوده و ساقه های آن بسیار آبدار و شاداب است. سالیکورنیا از آب شور تغذیه و به روش گرده افشانی تولید مثل می کند. امروزه توجه کشورهای اروپایی و آسیایی به این گیاه بیشتر شده است به طوری که از گیاه آن در کشورهای اروپایی برای تهیه خوراک و مواد غذایی و در کشورهای آسیایی برای تهیه سالاد تازه و ترشیجات استفاده می شود. از روغن سالیکورنیا نیز میتوان مستقیما به عنوان روغن خوراکی استفاده کرد روغن به دست امده از این گیاه ارزش و کیفیت غذایی بسیار بالایی دارد وسرشار از مواد معدنی و ویتامین سی میباشد. گیاه سالیکورینا ۷۰ گرم در لیتر نمک را می‌تواند تحمل کند، این یعنی نمکی بسیار بیشتر از نمک موجود در اب های دریا و اقیانوس ها...همچنین این گیاه با داشتن ۲۸ درصد روغن گزینه مناسبی برای تولید روغن خوراکی است. کنجاله گیاه سالیکورنیا نیز پس از استخراج روغن تا ۴۳ درصد حاوی پروتئین است که می‌تواند در تغذیه دام مورد استفاده قرار گیرد.همچنین گیاه سالیکورنیا را می‌توان به عنوان نوعی خزه دریایی، به صورت خام و یا بخار پز شده خورد و یا به عنوان روغن پخت‌و پز و ترکیب غذایی غنی از پروتئین مورد استفاده قرار داد.6 عضو این خانواده بومی ایران هستند و به فراوانی در جنوب ایران ودر زمین های شوره زار یافت می شوند در سال های اخیر کاشت این گیاه در مناطقی از قم و گلستان اغاز شده است در مزارع استان قم در هر هکتار ۵۰۰ تا ۶۰۰ کیلوگرم دانه های روغنی سالیکورنیا برداشت می شود.در سال های اخیر کشت این گیاه در کشورهای مختلف جهان مانند عربستان امارات پرتغال کالیفرنیا امریکا (این گیاه در امریکا به نام لوبیا دریایی شناخته میشود و مصرف غذایی فراوانی دارد) و مناطقی در افریقا رونق یافته است.این گیاه علاوه بر فواید ذکر شده در مقابله با ریزگردها نیز میتواندتاثیر گذار باشد.این گیاه همچنین میتواند در پاکسازی زمین های الوده به فاضلاب های صنعتی ویا نفتی نقش پر رنگی ایفا نماید.
  12. 1 پسندیده شده
    پرورش میگو اینده غذایی صادرات محور در ایران مطلبی که بنده میخواستم مدت ها قبل بنویسم اما متاسفانه امکان ان دست پیدا نکرد .اغاز هر طرح کشاورزی وگسترش ان در ایران باید با محوریت نبود اب و کمبود ان ترسیم شود تا زمانیکه منابع اب همچون شیرین سازی اب دریا اینقدر صرفه اقتصادی پیدا بکند تا از ان در کشاورزی استفاده بشود باید دید چه طرح هایی در این کشور توان گسترش و فعالیت دارند. از دید بنده ومطالعه محدودی که داشتم پرورش میگو در اب شور در حال حاضر باید بالاترین هدف ما در صنعت کشاورزی و ابزی پروری قرار بگیرد.ابتدا ببینیم وضعیت این طلا صورتی درجهان چگونه میباشد؟ در هر سال 4 میلیون تن میگو پرورشی عمدتا از نوع وانومی در جهان پرورش داده میشود که کشورهایی نظیر اکوادر با 400 هزار تن و تایلند هند ویتنام مکزیک ...از بزرگترین تولید کننده های ان هستند بازار مصرف هم چین امریکا استرالیا و اروپا وژاپن و کشورهای خلیج فارس میباشند در این بین ایران با تولید 50 هزار تن در سال تقریبا 1 درصد این بازار را در اختیار دارد عمده این محصول به چین و کشورهای خلیج فارس صادر میشود و میگوهای کوچک تر و کم کیفیت هم در بازار داخلی ایران مصرف میشود...قیمت هر کیلو از این میگو در بازار جهانی برجسب اندازه وکیفیت از 8 تا دلار 10 میباشد... حالا باید دید چرا تولید این محصول در ایران به شدت توصیه میشود : 1- سواحل طولانی ایران و همچنین نزدیکی این سواحل به هزاران هکتار زمین شوره زار ونمکی که هیچ ارزش کشاورزی خاصی ندارند هم به دلیل شور بودن خاک وهم به دلیل نبود اب 2-این میگو بومی امریکا جنوبی دوره پرورش 90 تا 120 روزه دارد ان هم به دلیل وابسته بودن ان به گرما هوا به طوریکه هر چه دوره گرما در طول سال بیشتر باشد میتوان دفعات پرورش را افزایش داد برای مثال درایران در شمال کشور این میگو فقط در استان گلستان و در یک دوره پرورش داده میشود اما در بوشهر و هرمزگان تا دو دوره پرورش ان صورت میگیرد و در استان سیستان وبلوچستان تا 3 یا حتی 4 دوره نیز قابل پرورش میباشد 3-این میگو دارای زنجیره کارافرینی بی نظیری بین محصولات کشاورزی و دامی وابزیان هست اول اینکه هر سایت پرورش ان به ازای هر هکتار به یک کارگر نیاز دارد یک سایت کوچک حداقل وسعت 20 هکتاری دارد علاوه بر کارگر دامپزشک و متخصص هم نیاز میباشد همچنین نیاز به سایت تولید لارو میگو و کارخانه جات تولید پلت وغذا نیز میباشد و در زمان برداشت میگو نیاز به صیادان وکامیون های سردخانه ای و مراکز فراروی و دسته بندی و بسته بندی نیز میباشد 4- همانطور که گفته شد بازار مصرف این محصول عمدتا در کشورهای نزدیک ایران وحتی نزدیک به شهرهای تولید کننده میگو میباشد مانند کشورهای عرب خلیج فارس وچین روسیه که هزینه صادرات را به شدت کاهش میدهد 5-نیروی کار ارزان ..پروش میگو نیاز به نیروی کار زیادی دارد در ایران و در جنوب کشور جوانان زیادی برای ورود به این کار داوطلب هستند بخش عمده ای هم در صنایع بسته بندی فعال هستند که عمدتا از میان بانوان هستند همانطور که گفته شد در حال حاظر ایران نزدیک به 50 هزار تن میگو در سال پرورش میدهد که با توجه به پتانسیل موجود رقم کمی میباشد البته طرح های بسیار بزرگی مانند طرح حسینیه هرمزگان و سایت پرورش این محصول در جنوب سیستان بلوچستان هم اکنون در این زمینه در کنار صدها طرح متوسط وکوچک تر در حال اجرا میباشند همین امر باعث شده است تا افق 1404 پیشبینی تولید 100 هزارتن از این محصول در ایران تخمین زده بشود پتانسیل کلی تولید این محصول در ایران حداقل 500 هزار تن میباشدکه رقمی بین 4 تا 5 میلیارد دلار ارز اوری برای ایران خواهد داشت.این صنعت قطعا در استانهایی چون سیستان وبلوچستان و گلستان وبوشهر وهرمزگان وخوزستان قابلیت اشتغال زایی برای صدها هزار نفر را خواهد داشت... پرورش لارو حوضچه های میگو در نزدیکی ساحل کارگاه های بسته بندی و جداسازی (این مطلب در کمتر از نیم ساعت جمع بندی و نگارش شده است و در پایان از وجود هرگونه غلط نگارشی و یا علمی در ان عذرخواهی می نمایم)
  13. 1 پسندیده شده
    همانطور که دوستمون هم گفتند ما باید ندبال روشهایی باشیم که این دولتها از وضعیت خام فعلی بیرون بیان به منظور تحت فشار گذاشتن و گرفتن امتیاز چون میدونیم مسئله اب شرب لااقل دیگه شوخی بردار نیست و وضعیت ما پیچیده است خصوصا در سیستان و بلوچستان و باز ارس منافع چند کشور در میان هست ولی خطرش شدید هست چون همین الان تبریز هم حتی اب شربش داره گره میخوره به اب ارس چه برسه مناطق متعدد دیگه که در این سالها وابسته هستند به اب ارس. تا وقتی ما وابسته این حقابه باشیم اتفاقا این دولتها تحریک میشند هر چه بیشتر مانع ایجاد کنند. همین الان به قول منابع گوناگون هم ترکیه و هم افغانستان در حال ساخت سدهای حتی بیشتری هستند ولی از طرفی مراجع بین المللی مشخصا وقتی پای ایران در میان باشه و دول دیگه اصلا قابل اطمینان نیستند که بیشتر به نظر نهایتا اگر بخوان کاری بکنند در یک روند فرسایشی میندازند کشور را که بعد اثرگذاری خشکسالی ها شاید یک حکم بدون ضمانت اجرایی صادر کنند. بهترین راهکار استفاده از توان فعلی برای رفع خطر فوری و ایجاد برگه هایی در مقابل کشورهای مغرض در این رابطه هست. این ربطی به پیگیری حقوقی نداره ولی مثل روز روشن هست که جنگ آب یک جنگ کاملا مفروض هست که فقط و فقط با ابزار قدرت و برگه های قدرت (در جهات مختلف) میشه بازیش کرد و پیروز شد. اولین قدم زدودن وابستگی است. (تا حد ممکن) و قدم دوم هزینه تراشی برای کشورهای مغرض تا لااقل به حقوق قانونی احترام بزارند.
  14. 1 پسندیده شده
    دوستان عزیر حالت اول اینکه ما بنشینیم و امثال غنی و اردوغان شیر اب رو باز و بسته بکنند یک طرف ماجرا هست یا خودمان باتوجه به پتانسیل های موجود اقدام کنیم...طبق اخرین امار اعراب منطقه روزانه 22 میلیون متر مکعب اب شیرین تولید میکنند این رقم برای ایران 200 هزار متر مکعب هست ....کل اب مصرفی که طبق قرار داد افغانستان از هیرمند باید تحویل ایران بدهد 800 میلیون متر مکعب در سال میباشد رقم تحویلی بسیار کمتر و احتمالا کمتر از 300 میلیون متر مکعب در سال است که در حد مصرف اب شرب زاهدان و زابل میباشد وعمدتا اب سیلاب ها میباشد که از طرف افغانها قابل کنترل نیست در ضمن برخلاف اب شیرین کارخانه ای بخش بزرگی از اب رودخانه و...شامل رسوب و ..هست که نیاز به تصفیه دارد ورقم واقعی ان کمتر میباشد حالا این ارقام رو بگذارید در کنار رقم واقعی اب مورد نیاز سالیانه شرب کل استان سیستان وبلوچستان در سال یعنی 181 میلیون متر مکعب در سال این به این معنا میباشد اب سالیانه مورد نیاز شرب کل سیستان بلوچستان با اب تولیدی ۸ روز اعراب منطقه برابری میکند . خوشبختانه روش های شیرین سازی اب با سرعت مناسبی در حال گسترش وارتقا هستند مثلا علاوه بر روش اسمز معکوس متداول در جهان استفاده از راکتورهای مدولار NuScale که هم هزینه راه اندازی بسیار کمی دارند و همزمان با تولید برق اب شیرین در مقیاس بالایی تولید میکنند و عمر تقریبی 80 سال نیز دارند مورد توجه قرار گرفته است و به احتمال بسیار زیاد در سال های نه چندان دور استفاده از اب شیرین حاصل از دریا برای کشاورزی نیز صرفه اقتصادی پیدا خواهد کرد...
  15. 1 پسندیده شده
    بسمه تعالی 182 ظرفیت نژاد پرستی؛ تهدید جدید محیط امنیتی ایران مقدمه: در محیط امنیتی ایران همواره ظرفیت های جهادی اسلام سنی و اسلام شیعی و حتی دیگر اقوام به عنوان یک پارامتر مهم در سنجش ها مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این نوشته ما به بررسی مساله فوق در سمت اسلام سنی و بالاخص ابعاد نیروی انسانی آن پرداخته و می کوشیم با تحلیل وقایع دهه پیشین و جنگ های منطقه خاورمیانه از بعد کمیت و کیفیت نیروی انسانی به آن بنگریم. این مطلب با استدلال بر روند تغییرات جنگ در یمن و اهمیت نقش نیروی انسانی و کم رنگ شدن این موضوع در داخل و خارج محیط امنیتی ایران –به عنوان تهدید و آسیب- نشان می دهد که عامل نیروی انسانی –گرچه با کیفیت و کمیت ظرفیت جهادی اسلام سنی نیست- اکنون در موضوع قوم گرایی و نژاد پرستی پررنگ تر شده و لازم است که در پیش یابی های امنیتی نظامی جمهوری اسلامی ایران بیش از پیش مورد نظر قرار گیرد. به طور واضح تر، در این مقاله نشان داده می شود که ظرفیت جهادی اسلام سنی که به دلیل تلاش های غرب به سمت ایران و شیعه جبهه بندی داشت اکنون ساییده شده و حداقل یک دهه برای پر شدن دوباره ی آن مورد نیاز است. ولی باقی مانده ی این ظرفیت به کمک تهدید دیگر امنیتی ایران (نژاد پرستی) آمده و به دلیل وجود ظرفیت انسانی جوان و مناسب برای اجرای پروژه های ضد امنیتی در بخش نژاد پرستی، این تهدید را بسیار برجسته نموده و به یکی از تهدیدات اساسی امنیت نظام تبدیل ساخته است. *** نیروهای جهادی مسلمان در دوران معاصر به گروه های مسلمان شبه نظامی حاضر در منطقه غرب آسیا، شمال تا نواحی آفریقا گفته می شود که عمدتا از اهل سنت هستند. اولین نمود عمده از این گروه ها و جذب گسترده و سازمان یافته افراد در آنها را می توان در جریان اشغال افغانستان توسط شوروی سابق دید. با شروع اشغال افغانستان در سال 1979 تشکیل گروه های شبهه نظامی مسلمان غیر دولتی - اگرچه در برخی موارد حمایت هایی از سوی برخی دولت ها از آنها می شد – برای مبارزه با اشغال شوروی و ساقط کردن دولت کمونیست دست نشانده مسکو آغاز شد. این گروه ها که مجاهدین نامیده می شدند را می توان تشکیل دهنده دومین موج از سه موج مبارزه با اشغال سرزمین های اسلامی از سوی مسلمانان در طی چند دهه اخیر دانست. اولین موج که یک مبارزه دولتی بود با اتحاد ها و حملات چند باره دولت های عرب علیه اشغال فلسطین توسط رژیم اسرائیل شروع شد که پس از چند دهه و چندین دوره جنگ و درگیری نهایتا با شکست های پی در پی دولت های مسلمان و پذیرش اشغال، و در نهایت به صلح و عادی سازی روابط نا نوشته با اسرائیل که در ایام اخیر به صورت "نوشته" نیز درامد، منتهی شد. پس از ناکامی موج دولتی و سرخوردگی های پس از آن، مبارزه با اشغال افغانستان از سوی یک دولت کمونیست و ضد دین، این بار به دور از سازش کاری ها، خیانت ها و بی کفایتی های دیکتاتور های عرب، و توسط جریان های مردمی بر پایه ی ایمان و جهاد در راه خدا برای مبارزه با اشغال کفار شکل گرفت. این بار خصوصا با توجه به جغرافیای افغانستان که فرصتی بی بدیل برای جنگ چریکی و نا منظم ایجاد می کرد، پیروزی های بدست آمده تبدیل به بارقه امیدی شد که شکست اشغال گران را ممکن نشان داد و تعداد انبوهی از مردان جوان را جذب گروه های مجاهدین کرد. از معروف ترین گروه های جهادی در افغانستان که در آن ایام شکل گرفتند می توان از القاعده نام برد. القاعده به معنی پایگاه برگرفته از نام اولین پایگاه نظامی این سازمان «قاعدة الجهاد» است. گفته می شود که در ابتدا این سازمان را «جبهه بین‌المللی جهاد علیه یهودیان و صلیبیان» می‌نامیدند. القاعده از سازمان «مکتب الخدمة» که هدف آن مسلح‌کردن و آموزش مجاهدین داوطلب جنگ با شوروی بود گسترش و پیشرفت یافت. پس از کشته شدن اسامه بن لادن و در زمان رهبری ایمن ظواهری، این سازمان با گروه جهاد اسلامی مصر ادغام شد ووجهه بین المللی آن تقویت شد هر چند که بنا به گفته جهادیون ناراضی (عمدتا عراقی) درکادر اصلی سازمان از ابتدا مناصب امارت و فرماندهی عمدتا به اعراب سعودی و یا خلیجی تعلق داشت. همین روحیه به عنوان مهم ترین عامل داخلی دست به دست برخی عوامل خارجی داد و در برهه های مهمی انشعاباتی ازین سازمان بزرگ صورت گرفت. اولین مورد مهم مساله طالبان بود که گذشته از مدیریت و فرماندهی غیر بومی در سطوح بالا در زمان پایان یافتن ایام اشغال شوروی در افغانستان دو موضوع، اشعابات را تسریع کرد. مساله اول معامله آمریکا با شوروی بر سر خروج امن این کشور از افغانستان و نیز هم زمان ترور مشکوک تعدادی از رهبران عالی رتبه مجاهدین بود و مساله دوم دخالت گسترده سازمان اطلاعات[1] ارتش پاکستان، با همراهی عربستان سعودی برای ساخت نیروهای پراکسی و الت دست برای خود بود. با پشتیبانی، آموزش و هدایت ISI پاکستان، منابع مالی و آموزگاران مذهبی وهابی عربستانی، در چند هزار مدرسه اسلامی پاکستان نسلی از دانش آموزان افغان با افکاری افراط گرایانه با ریشه های وهابی و حنفی دیوبندی تربیت شدند که در سال های بعد طالبان نامیده شدند. در دهه های بعد هرچند فعالیت طالبان عمدتا به داخل مرز های افغانستان محدود بود، اما سایر گروه های جهادی در سراسر منطقه، در مناطقی که دولت های دیکتاتور اسلام ستیز، جمعیت های اهل سنت بزرگ با زمینه ترویج افکار تکفیری و افراط گرایی، و فقر و بی عدالتی اقتصادی بی داد می کرد، این گروه ها شروع به تشکیل و گسترش کردند. این بار حتی مناطق جنوب تا جنوب شرق آسیا نیز به حوزه نفوذ این گروه ها اضافه شد، در حالی که القاعده با داشتن سازمان گسترده تر و انجام عملیات های متعدد به خصوص در 11 سپتامبر، کماکان پر آوازه ترین نام بود. در یک برداشت کلی تفکرات و ایدئولوژی های گروه های فوق را می توان ذیل 2 گروه کلی تقسیم بندی کرد: - گروه های ریشه دار تر همچون القاعده عمدتا پیرو سلفی گری با سویه های اخوانی، که افکار سید قطب در بین شان محبوبیت دارد. این گروه ها به نسبت کمتر رگه های تکفیری و ضد شیعی از خود نشان می دهند و تا قبل از ایام اخیر به رغم دریافت برخی حمایت ها از برخی دولت ها، سعی داشتند خود را مستقل و بدون وابستگی دولتی نشان دهند. - گروه های با گرایش وهابی-تکفیری غلیط تر. این گروه ها عمدتا و به خصوص پس از جریان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 با اشنقاق از گروه های جهادی دسته اول پدید آمدند. از مهمترین سرکردگان و پدران این گروه ها می توان از ابومصعب الزرقاوی نام برد. تکفیر، دشمنی شدید با شیعیان و آلت دست شدن دولت های دیگر به خصوص ال سعود که رویکرد ضد اخوانی را نیز در میان ایشان در پی داشت، از خصایص بارز این گروه ها است. از معروف ترین این گروه ها می توان از داعش نام برد. ما همه ی این ظرفیت را "ظرفیت جهادی اسلامی سنی" می نامیم. واقعیت این است که در تحلیل عمیق بایستی ریشه های تمدنی این ظرفیت مورد مطالعه قرار گیرد. تلاش های عربستان، پاکستان، غرب و یا حتی ایران برای افزایش یا کاهش این ظرفیت و یا جهت دهی آن امری روبنایی است و به دلیل اصل وجود چنین ظرفیتی در منطقه است. مهم ترین زمینه ی این ظرفیت شاید احساس حقارت ناشی از سرخوردگی تمدن اسلامی در مقابل تمدن صلیبی-یهودی است که پس از شکست اندلس تاکنون ادامه داشته و به جز مدت اندکی در دوران امپراطوری عثمانی هرگز ترمیم نشده است. آنچنان که پیشتر گفته شد این گروه ها به رشد و نمو خود در هر آنجا که فرصت آن محیا بوده است به خصوص در سطح خاورمیانه ادامه می دادند تا آنکه بهار عربی و سقوط دولت های دیکتاتور سکولار عرب و جنگ داخلی در سوریه فرصتی بی بدیل برای رشد و زمین های بازی جدیدی برای حضور و طبیعتا بازی خوردن ایشان با توهم نقش آفرینی عمده برای ایشان فراهم آورد. خلا دولت های مرکزی مقتدر، رشد احساسات و هیجانات انقلابی، اشتیاق شدید برای اسلام گرایی پس از دهه ها دیکتاتوری سکولار و لائیک و وجود زمینه های مستعد دموگرافیک و مذهبی از مهمترین عوامل موثر در این تحول بودند. انبار های بزرگ سلاح در کشور های درگیر نا آرامی که به دست شبه نظامیان افتاده بود به خصوص در لیبی و سوریه در کنار پول و ثروت کشورهایی چون عربستان و قطرکه سعی در سودجویی از این پتانسیل جهت پیشبرد اهداف و تصویه حساب های سیاسی خود داشتند چونان هیزمی بود که بر این آتش ریخته شد. در ابتدای امر با نقش آفرینی حکام حاشیه خلیج فارس بالاخص قطر سیل نیروهای جهادی از تمام ظرفیت جهادی اسلام سنی از تمام جهان اسلام مکیده شده و به درون سوریه پمپاژشد. این حرکت موجب ایجاد یک نیروی سوم در کنار دو نیروی اولیه ابتدایی (1.دولت علوی اسدیست 2. بدنه عمدتا سنی جدا شده از ارتش و دیگر اقوام حاشیه نشین ناراضی سوری) شد. به دلیل گستردگی زمین های فتح شده در ابتدای ورود جبهه النصره و عواید مالی چشم گیر این جهاد (اعم از کمک های خارجی و عواید ناشی از اشغال) اختلافات همیشگی بین امرا و فرماندهان و کادر میدانی بروز کرد واین بار بدنه جهادی عراقی یک بار برای همیشه ازین سازمان جدا شد و با شعار "برابری نژادی" و اعطای امارت و فرماندهی های سطوح بالا به خارجیان انشعاب کرد. داعش در ابتدای خروج به دلیل اینکه به بودجه خارجی مستقیمی وصل نبود شروع به پیشرفت در مناطق دارای درآمد داخلی نمود و در سال های اول دارای حداقل خطوط تماس درگیری با دولت بود. بیشترین تلاش داعش با یک استراتژی صحیح در سال های اولیه بر کار فرهنگی و تبلیغات و همچنین ایجاد منابع درآمد ( پیشرفت در مناطق نفتی) متمرکز شد و به دلیل جذاب بودن ایده اصلی بسیار موفق ظاهر شد. البته پس از تثبیت موقعیت داعش روابط در سطوح مختلف را با دولت های منطقه و فرا منطقه ای شروع نمود ولی همواره سعی می نمود که استقلال و فاصله خود را ازیشان حفظ نماید. در این بین عراق هرچند در دوران بهار عربی در دوره پسا صدام به سر می برد، ولی در تمام سال های پس از اشغال همواره محل نزاع و درگیری گروه های تندرو و تروریستی وهابی همچون جماعت توحید و جهاد بود، این موارد در کنار ضعف و ناکارآمدی دولت مرکزی، این کشور را نیز به جرگه کشورهای جولانگاه گروه های جهادی افراط گرا ضمیمه کرد و مناطق وسیعی از آن برای سال ها تحت سلطه دولت اسلامی عراق و شام "داعش" درامد. نکته مهم در مورد استفاده از ظرفیت جهادی اسلامی سنی آن بود که در داستان بهار عربی، پس از سرنگونی چند دیکتاتور در کشور های مختلف منطقه، کشورهایی چون عربستان و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس با کمک سرویس های اطلاعاتی غربی با حمایت مالی و تسلیحاتی و نفوذ سازمانی در این گروه ها از سویی سعی داشتند که این آتش را از تخت دیکتاتوری های خود دور نگاه دارند، از سوی دیگر آن را به ابزاری برای بسط نفوذ خود و براورده ساختن اهداف سیاسی خود و شرکای غربی شان که شامل تامین امنیت اسرائیل بود، بدل ساختند. جریان مبارزه ای که برای مبارزه با اشغال گری و آزادی سرزمین های اسلامی شکل گرفته بود، این بار تبدیل به ابزاری شد جهت تامین امنیت اشغال گر و از میان برداشتن معدود دولت هایی چون سوریه، ایران و عراق که کماکان موضع آزادی خواهانه خود را در برابر اشغال فلسطین حفظ کرده بودند. از سرریز نیرو تا کمبود نیرو: در سال های طولانی جنگ سوریه بارها شاهد کوچ نیروهای جهادی از کشور های مختلف منطقه، به خصوص از عراق و شمال آفریقا بودیم. به این گروه ها نیروهای جهادی با تجربه و کارآزموده چچنی که آنها نیز در مسیر مشابهی طعمه تفکر مسموم وهابی گری و تکفیر شده بودند اضافه شدند. در ایام این جنگ به کرات با همجوشی و یا شکاف گروه های جهادی گروه های جدیدی تشکیل می شد. نحوه بازی غرب در بازی گرفتن از دولت های سنی منطقه برای بهره برداری از ظرفیت جهادی اسلام سنی بسیار هوشمندانه بود ولی مقاومت ایران به همراه گروه های هم پیمان (عمدتا عراقی، افغان و ندرتا پاکستانی) و ادامه جنگ و تقویت توان دولت مرکزی در سوریه این طرح هوشمندانه را با نقطه ی ضعفش روبرو کرد: ظرفیت جهادی تولید شده در سال تعداد معدودی است و نیروهای پمپاژشده در سوریه حاصل انباشت سال های طولانی ازین ظرفیت بود! نهایتا با حمایت های ایران و روسیه عرصه بر این گروه ها تنگ آمد. زمین های بیشتری روزانه از دست آنها خارج و نفرات جنگ آور بیشتری هر روز از ایشان کشته می شد. با شکست داعش و عقب نشینی دیگر گروه های جهادی از سرزمین هایی که قبلا در اختیار داشتند، توان رزمی این گروه ها روز به روز کمتر شد که این بار منجر به اتحاد اجباری این گروه ها و تشکیل گروه های کمتر و کم تعداد تر شد. در نهایت با توسعه طلبی ها و سودجویی های دولت رجب طیب اردوغان که ارتش این کشور را به طور غیر قانونی وارد بخش هایی از خاک سوریه کرد، مناطقی در شمال سوریه و منطقه ادلب به عنوان آخرین مامن اخرین گروه های بزرگ جهادی در خاور میانه باقی ماند. نهایتا علاوه بر سرخوردگی عمیق در بین خود نیروها ناشی از شکست عظیم پروژه سوریه، سرنوشت گروه های عمده نیروهای جهادی در منطقه این گونه شد که: - نیرو های وهابی تکفیری که مورد حمایت عربستان و خلیجی ها بودند تقریبا از بین رفته و جز گروه های کوچک پراکنده شده در مناطق حاشیه ای و دور دست از ایشان باقی نماند. این مساله منجر شد در ماجراجویی های بعدی آل سعود در یمن، دست این کشور از نیروی انسانی جهادی کار آزموده و با تجربه خالی شود و به رغم داشتن برتری کامل مالی، تسلیحاتی به خصوص هوایی و لجستیکی در یمن نتواند کار مهمی از پیش برد و گروه کوچکی چون انصار الله با نفرات و امکانات محدود، بدون هیچ گونه توان رزمی کلاسیک راه آنها را بر روی زمین سد کرده و شکست های پی در پی بر آنها وارد سازد. گرچه ساختار بدوی یمن اجازه مانورهای بی نظیری را در صورت وجود یک ظرفیت با کیفیت از نیروهای جهادی خارجی به عربستان می داد ولی حتی داعش نیز که با تنفس مصنوعی عربستان در یمن اعلام موجودیت نمود به زودی خاموش شد. لذا به نظر می رسد حرکت انصارالله در مورد کشور یمن به دلیل خالی شدن خزانه نیروی انسانی ظرفیت جهادی سنی حرکتی هوشمندانه بوده است. داستان مشابهی نیز برای حمایت از نیروهای خلیفه حفتر در جنگ داخلی لیبی رخ داد. - در سمت دارای رگه اخوانی که به دلیل عقاید نزدیک تر به دولت اردوغان نزدیک شده بودند تنها تعداد محدودی در منطقه ادلب باقی ماندند. اما این پایان راه باقی مانده های جهادیون سوریه نبود. ترکیه پس از آنکه تمام سرمایه گذاری های مالی، سیاسی و نظامی اش در سوریه به شکست انجامید، سعی کرد از سرمایه جهادی باقی مانده برایش جهت قمار کردن در سرزمین های دیگری به منظور بسط نفوذ و قدرت دولت خود بهره ببرد. مهمترین این موارد دخالت نظامی ترکیه در لیبی و منطقه قره باغ بود. در هر دوی این مناطق ترکیه اقدام به پشتیبانی گسترده نظامی در حوزه توپخانه، پوشش هوایی و سامانه های پدافندی و جنگ الکترونیک کرد. هرچند این اقدامات نقش موثری برای تضعیف طرف های مقابل در هر دو منازعه داشتند، اما در نهایت نتیجه جنگ باید روی زمین مشخص شود. جایی که ریسک تلفات نیروی انسانی به شدت بالا است و هزینه های سیاسی و داخلی دخالت نظامی در خارج از مرز ها را به شدت بالا می برد. اینجا بود که اردوغان شروع به انتقال باقی مانده نیرو های جهادی به میادین رزم کرد، ابتدا در لیبی و سپس در قره باغ. این نیروهای جهادی که از سویی سال ها تجربه جنگی را در چنته داشتند و آب دیده شده بودند و از سوی دیگر پشتیبانی هوایی خوبی از ترکیه دریفات می کردند توانستند پیروزی های خوبی بدست آورند و طعم شکست های سخت را به نیرو های خلیفه حفتر در لیبی و ارمنستان در قره باغ بچشانند. اما در کنار پیروزی ها واقعیت دیگر آن است که هزنیه این اقدامات گزاف بود. تعداد اندک باقی مانده از جنگ آوران جهادی با تجربه با بکار گیری در هر دخالت نظامی خارجی به عنوان مزدور به سرعت کمتر و کمتر می شود. در هر درگیری صد ها نفر از آنان کشته می شود و یا توان رزمی خود را به دلیل جراحت از دست می دهد، و پایانی نیز برای این جنگ ها در سزمین های بیگانه دیده نمی شود، دیروز در لیبی، امروز در قره باغ و فردا شاید در اتیوپی ... دور نیست زمانی که از ذخیره انسانی این گروه از نیروهای جهادی نیز چیزی باقی نماند. از دید یک دولت شیعه همچون ایران، در نگاه نخست این می تواند خبر خوبی باشد. چه چیزی بیشتر از از بین رفتن جنگ جویانی که شیعیان را کافر دانسته و خونشان را حلال می دانند می تواند بیشتر امنیت اقلیت شیعه را تامین نماید! واقعیت تلخ اما آن است که این افراد ذخایر انسانی و رزمی دنیای اسلام بودند، ذخایری که درابتدا نه برای مسلمان کشی و برادر کشی، نه برای به آتش کشیدن و ویران کردن سرزمین های اسلامی، بلکه برای آزاد سازی سرزمین های اسلامی همچون فلسطین، بوسنی، چچن و افغانستان شکل گرفته بودند، ذخایری که می توانستند موجب تقویت جبهه مسلمین در برابر اشغال گران اجنبی باشند. ظرفیتی که می توانست برای مبارزه با اسرائیل و آزاد سازی سرزمین های فلسطین از جمله قدس شریف بکار گرفته شود و نه تامین امنیت رژیم اشغال گر قدس با زمین گیر کردن دشمنان اسرائیل و تامین منافع امنیتی آمریکا و اسرائیل در منطقه. ولی متاسفانه این فرصت نیز همچون بسیاری دیگر از فرصت های تاریخی یک بار برای همیشه بر باد رفته و بعید است که سال های طولانی چنین ظرفیت تولید شود. تصویری از تروریست های سوری و پانترک در نزدیکی مرز ایران. نفر سمت چپی با دست سرزمین های ایران را نشانه رفته است، و نفر راستی علامت نژاد پرستانه گرگ های خاکستری را نشان می دهد. تروریسم، خطری قدیمی در پوستینی جدید اگرچه تهدید تروریسم تهدید جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران نبوده است، اما در دهه اخیر این تهدید عمدتا رنگی مذهبی داشته که طرف مقابل در آن گروه های تکفیری/سلفی/تندرو بوده اند. این گروه ها در منطقه برای سالیان متمادی سعی داشته اند ایران را نیز در آتش فتنه های خانمان سوز اقدامات تروریستی شان بسوزانند ولی به 2 دلیل عمده تلاش های آنان ناکام مانده است. نخست آنکه با مجاهدت ها و جان فشانی های رزمندگان محور مقاومت و شهدای حرم و نقش ویژه ای که شهید سپهبد سلیمانی بر عهده داشت، مقابله با فتنه در نطفه آن قبل از رسیدن به مرز های ایران اسلامی به عنوان راهبرد ایران تعریف شد. دوم آنکه این گروه ها در مناطقی در خاورمیانه موفقتر بودند که اولا جامعه شیعیان در اقلیت بودند و منابع انسانی برای جذب نیرو های تندرو و تکفیری از میان مذاهب دیگر در دسترس بود؛ دوم این مناطق عمدتا کشورهایی بودند که دولت مرکزی در آن فاقد قابلیت های لازم برای بر قراری نظم و امنیت بود و یا این قابلیت ها را از دست داده بود. در جامعه ایران اما با قدرت حکومت مرکزی و نیز اکثریت جمعیتی شیعه اساسا زمین بازی چندانی برای این گروه های تکفیری وجود نداشت و اقدامات آنها به معدود موارد بمب گذاری و ترور کور شهروندان خلاصه شد. اما به موازت این جریان با ریشه مذهبی، جریان خطرناک دیگری نیز سال ها در مناطق مختلف کشور در حال ریشه دواندن و فساد بود که مرتبا با هشدارهای کارشناسان و دلسوزان همراه بود که توامان با نادیده انگاری و بی کفایتی از سوی برخی نهاد های حاکمیتی همراه می شد. این خطر که در سال های اولیه انقلاب نیز در شکل تجزیه طلبی و قوم گرایی خود را نشان داده بود این بار با ریشه های قوی نژاد پرستانه از کشورهای همسایه همراه شده است. هویت زدایی های ناآگاهانه و بعضا سازمان یافته از سوی نهاد ها و اشخاص وابسته به حاکمیت، بی برنامگی فرهنگی و انفعال محض در برابر جعلیات و دست اندازی های فرهنگی-تاریخی-هویتی بیگانگان را می توان از مهم ترین دلایلی بر شمرد که به این فتنه دامن زده است. امروز شدیدترین و فاشیستی ترین نوع این تفکرات در ایران را در مناطق محروم جنوب شرقی و میان اهل سنت در مناطق غربی نمی توان یافت بلکه پایگاه آن در منطقه ای از کشور است که از توسعه یافته ترین و صنعتی ترین مناطق کشور بوده، و در میان جمعیتی دیده می شود که نه اهل سنت و یا سلفی و امثالهم، که از پایگاه های سنتی جمعیت معتقد شیعه در ایران بوده است. تروریست های سوری که پرچم ترکیه را به همراه دارند در پی کمرنگ شدن پیوند های فرهنگی، هویتی، و حتی مذهبی بین ایران و منطقه قفقاز در دو قرن پس از جدایی این مناطق؛ در چند دهه اخیر این روند تشدید شده است. از عوامل تشدید بایستی به فعالیت های گسترده پان ترکسیم، دین زدایی و جعل تاریخ از یک سو، و از سوی دیگر انفعال و کم توجهی جمهوری اسلامی به این مساله در منطقه قفقاز و حتی مناطق شمال شرقی داخل خاک خودی اشاره نمود. اکنون می توان گفت که اولویت ژئوپلتیک جدی و حیاتی برای ایران در این مناطق باقی نمانده است. علاوه بر اینکه منطقه قفقاز جنوبی، به خصوص جمهوری آذربایجان تبدیل به ترمینال حضور و فعالیت سرویس های امنیتی و جاسوسی اسرائیل علیه ایران شده است و فراتر از این ، جمهوری آذربایجان روابط گسترده نظامی و اقتصادی نیز با این رژیم بر قرار ساخته است. دامنه فعالیت اسرائیل تا آنجا بود که بر طبق برخی گزارشات مبدا پهپاد هرمس 180 اسرائیلی که چند سال قبل به حریم هوایی ایران تجاوز کرد جمهوری آذربایجان بود. این کشور نسبت به مرز های دریایی و زمینی ایران چشم طمع داشته و به شدت از فعالیت های تجزیه طلبانه در داخل ایران حمایت می کند. از سوی دیگر با توجه به حضور جمعیت چندین میلیونی اقوام آذری زبان در ایران که در بین گروهی از آنان تبلیغات تجزیه طلبانه و جعل تاریخی-هویتی رواج و باورمندی قابل توجهی داشته زمینه روز تهدید را روز به روز بیشتر می کند. "آذربایجان جنوبی ایران نیست" در ورزشگاه یادگار امام تبریز در دهه‌ی اخیر شاهد کشورگشایی "نیابتی" و افزایش نفوذ بی‌مهابای ترکیه و «رجب طیب اردوغان» در جای‌جای خاورمیانه و شمال آفریقا بوده‌ایم. از دامن زدن به آتش سوریه و دست‌درازی به سرزمین‌های کردنشین این کشور، نفوذ و بمباران مستمر بخش شمالی کردستان عراق تا فعالیت مستقیم در پس دولت وفاق لیبی. اکنون اما کارزار قره‌باغ / آرتساخ - در لوای مناقشه‌ی قدیمی بین ارمنستان و آذربایجان - صحنه‌ی قدرت‌نمایی ترکیه در مقابل سایر بازیگران منطقه‌ است. با انتقال تروریست های سوی از شمال سوریه توسط ترکیه و از طریق خاک این کشور به منطقه قفقاز این تهدیدات جنبه دیگری نیز یافت. یال تکفیری تروریسم که فرسنگ ها دورتر از مرز های ایران درهم شکسته بود با پول، تجهیزات و حمایت ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان حامیان این جریان نژاد پرست با قشون تروریست های نژاد پرست دست داده و در نقطه صفر مرز ما مستقر شدند، دقیقا همان اتفاقی که برای جلوگیری از رخ دادن آن دریایی از خون بهترین جوانان اسلام هزینه شده بود. نتایج ایجاد کوریدور ترکی برای محیط امنیتی ایران: با شکست تحقیر آمیز ارمنستان از آذربایجان، که به نابودی ارتش این کشور انجامید پاشینیان در توافق نامه ای تهدات و امتیازات قابل توجهی را در اختیار طرف آذری قرار داد. بخش بسیار مهم و جنجالی در این توافق کوریدوری ست که در امتداد رود ارس از آذربایجان به نخجوان و ترکیه از درون سرزمین های تحت حاکمیت ارمنستان مرتبط می شود. با در اختیار گرفتن این کوریدور از جهات متعددی خطرات جدی متوجه جمهوری اسلامی ایران می شود. · نخست آنکه برای اولین بار، ترکیه مسیر زمینی مستقیمی به قفقاز جنوبی و سواحل دریای خزر پیدا می کند. این مهم این دولت را بیش از هر زمان دیگری در تمام دوران ترکیه مدرن در برتری ژئوپلتیک قرار می دهد و گامی ست مهم در جهت تحقق رویای قدیمی سرزمین های ترک. · دوم آنکه با توجه به آنکه ترکیه و آذربایجان در این جنگ در مقیاس قابل توجهی از توان رزمی گروه های تروریستی سوری که تجربه جنگی ارزنده ای را نیز در میادین نبرد سوریه به دست آورده بودند استفاده کردند، این مسیر دسترسی مستقیمی جهت انتقال باقی مانده نیرو و منابع انسانی جهادی و تامین تدارکات از ادلب در شمال سوریه تا نقطه صفر مرزی ایران و قفقاز جنوبی فراهم می آورد. در واقع سنگر بندی هایی که مدافعین حرم و رزمندگان محور مقاومت از دمشق تا بغداد برای جلوگیری از رسیدن تروریست ها به مرز های ایران انجام داده بودند از این مسیر دور زده می شود. · سوم، با توجه به جمعیت قابل توجه گروه های نژاد پرست تجزیه طلب در مناطق شمال غرب، خصوصا آذربایجان شرقی، این نیروها در پی دست دادن در دو سوی ارس و تحقق رویای خود در جدا سازی خاک ایران خواهند بود. ایجاد آشوب و تسلیح هسته های عملیاتی این نیروها در داخل خاک ایران از مواردی ست که پیشبینی می شود به طور جدی در دستور کار قرار گیرد. در واقع تا همین امروز نیز چندین محموله قابل توجه اسلحه با مبدا ترکیه در داخل ایران کشف و ضبط شده است. این مساله به ویژه از آن جهت که جمهوری آذربایجان با دشمنان قسم خورده ایران اسلامی همپیمان شده، و ترکیه چشم طمع به خاک ایران دارد، و خصوصا دولت ترکیه به خاک ایران به چشم پلی برای اتصال زمینی به آسیای مرکزی می نگرد اهمیت دوچندانی می باید. · چهارم، احتمال می رود ترکیه، صحنه منازعه قره باغ را به صفحه شطرنج دیگری برای پیشبرد رقابت منطقه ای خود با ایران تبدیل سازد که می تواند ریسک های امنیتی و نظامی قابل توجهی به همراه داشته باشد. · پنجم، این کوریدور مسیر دسترسی ایران به قفقاز جنوبی را کاملا قطع ساخته و مرز های زمینی ایران با این منطقه را کاملا تحت تسلط ترکیه در می آورد، این موضوع هم از جهت ژئوپلتیک موجب تضعیف ایران می شود و هم روسیه و دیگر همسایگان را در برتری نسبی ژئوپلتیک نسبت به ایران قرار می دهد. · ششم، این کوریدور حتی به لحاظ اقتصادی ریسک های جدی را متوجه ایران می کند. تغییر مسیر تزانزیت کالا به شکل انبوه، قطع ترانزیت کالا به نخجوان از خاک ایران، و تغییر مسیر شاه راه های انتقال انرژی از تبعات جدی این مساله می باشد. جمهوری آذربایجان برای دسترسی به نخجوان و ترانزیت به این منطقه، و فراتر از آن دسترسی زمینی به ترکیه همواره نیازمند عبور از مسیر ترانزیتی ایران بوده است. این مساله علاوه بر وابستگی این کشور به ایران منافع تجاری را نیز برای ایران به همراه داشت. این کوریدور پتانسیل قابل توجهی برای یک شاه راه انرژی جدید در قفقاز ایجاد می کند که منابع انرژی آذربایجان و دریای خزر را در مسیری کوتاه و بدون نیاز به عبور از خاک ایران به ترکیه و سپس به اروپا می رساند. حذف ایران از مسیر ترانزیت انرژی قفقاز و نیز تسهیل مسیر برای رقبای ایران در بازار انرژی از جمله خطرات اقتصادی این کوریدور ارزیابی می شود. اقدامات پیشنهادی · به دلیل وجود ظرفیت انسانی نسبتا موثر در تهدید مورد نظر، اتخاذ جدی و بی مهابای سیاست تحمل صفر از سوی جمهوری اسلامی ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی توصیه می شود. این سیاست به طور هم زمان در میادین سیاسی، رسانه ای و به ویژه عملیات گسترده نظامی لازم است پیگری شود. در واقع نه یک عملیات سیاسی، که یک عملیات رزم چند بعدی (هیبریدی) در تمامی اشکال خود باید پیگیری شود. · پذیرش هرگونه تغییر در مرز های بین المللی در هر دو حوزه سیاسی و نظامی باید به کلی رد شود. · در حوزه رسانه ای و جنگ نرم، بایستی توجیه پذیری داخلی و خصوصا بین المللی اقدامات قاطع نظامی مد نظر قرار گیرد. گروه های تروریست نژاد پرست تاکنون با جنایات خود به کرات خوراک رسانه ای و عملیاتی لازم را فراهم آورده اند و لازم است با مانور های رسانه ای گسترده از آن بهره گیری شود. مورد ظن بودن ترکیه و سیاست های تهاجمی آن در دیگر نقاط، در بین دولت ها و ملت های غربی خصوصا اروپا، مورد دیگری ست که می تواند مورد استفاده قرار گیرد. · در بخش اقدامات سخت، این اقدامات باید کوتاه، خاتمه دهنده و وحشت گستر باشند. جمهوری اسلامی ایران به درگیری های متعدد و پراکنده، و یا جنگ فرسایشی در مرز های خود نیازی ندارد. از این روی این اقدامات آنچنان که گفته شد در راستای پیاده سازی سیاست تحمل صفر، باید با قاطعیت هر چه تمام تر، با قدرت حتی به مراتب بیش از حد نیاز، و با اشراف اطلاعاتی کامل صورت گیرد. · لازم است در کل مناطق شمال ارس، به ویژه در محدوده کوریدور مورد بحث عملیات های نظارتی، جاسوسی و شناسایی گسترده و مداوم اجرا شود. هر تحرک مشکوکی با سنگین ترین قدرت آتش سرکوب شود، هر گونه پاسخ احتمالی طرف مقابل با شدید ترین اقدامات در نطفه خفه شود. چنانچه برای زدن هدفی مشکوک، رهاسازی بمبی 20 کیلویی از یک پهپاد لازم باشد، با صرف 2 بمب 1 تنی که از جنگنده رها شود، آن هدف باید از بین برود. چنانچه یک راکت کوچک تحرک تروریست ها در حاشیه مرزی را بتواند متوقف سازد باید از موشک های سنگین و قدرتمندی استفاده شود که جدی و قاطع بودن اراده جمهوری اسلامی ایران را در تامین امنیت ملی و مبارزه با تروریسم به خوبی نمایش دهد. این اقدامات باید به نحوی باشد که چنانچه طرف مقابل بخواهد در یک اقدام انتقام جویانه یک گلوله خمپاره به سمت یک پاسگاه مرزی شلیک کند، به این گمان برسد که احتمالا یک نهاد دولتی در باکو با شلیک موشک های بالستیک و کروز با خاک یکسان خواهد شد. گرچه مرحب سپر انداخته خیبر باقی است بت نگویید شکستیم که بت گر باقی است [1] ISI (Inter Servise Inteligence ) Multi domain warfare
  16. 1 پسندیده شده
    امروز داشتم راکت فلق 2 رو چک میکردم که متوجه شدم نسخه دریاپایه داره؛ و پرتابگر مجهز به تجهیزات هدایت دقیق؛ اینم بستر آزمون راکت
  17. 1 پسندیده شده
  18. 1 پسندیده شده
    تفاوت معنادار در فلسفه طراحی کابین اویونیک و کابین سوخو-35 اویونیک و کابین J-10C
  19. 1 پسندیده شده
    سوخو 35 تک سرنشین هست، مراد مقاله سوخو 35 به صورت تک پیشرانه بوده، ورای اعتماد به نفس مقاله اصلی در مقایسه، جی 10 در مقابل سوخو 35 حرفی برای گفتن نداره و نهایتا با گونه های توسعه یافته میگ 29 قابل مقایسه باشه. Single Engine Su-35: این عبارت به معنای اینه که جی 10 نسخه تک موتوره سوخو 35 است که ادعای گزاف و به دور از ذهنیه.
  20. 1 پسندیده شده
    سوخو-35 تک پیشرانه ...!!!!!! اعلام آمادگی چین برای صادرات نسل ++4 جت رزمی J-10C در تازه ترین دست اندازی چینی ها به بازار پرسود صادرات جتهای رزمی ، شرکت صنایع هوایی این کشور ، با اعلام آمادگی برای صدور نسل++4 جت رزمی J-10C برای نخستین بار قرار است یک پیکربندی پیشرفته رزمی را به مشتریان خارجی علاقه مند عرضه می کند . این درحالی است که بخش عمده از ناوگان رزمی فعلی نیروی هوایی ارتش خلق چین را جتهای سنگین تر دو موتوره J-16 و J-20 تشکیل میدهد ، هواگرد J-10 بیشتر بعنوان یک جت مکمل سبکتر و کمتر تخصصی با هزینه عملیاتی پایین تر است که سالهاست در دست توسعه قرار دارد . پیشرانه AL-31FN برهمین اساس آخرین گونه معرفی شده از خانواده جی-10در آوریل 2018 وارد خدمت گردید ، در حالی که آخرین دستاوردهای بومی چینی شامل یک رادار قدرتمند AESA ، استفاده از مواد مرکب در ساختار سازه هوایی برای کاهش سطح مقطع ، موشکهای برد بلند PL-15 با گونه ای قدرتمندتر از پیشرانه WS-10 ( احتمالا یک گونه چینی از پیشرانه روسی AL-31FN ) پیوند خورده که به گفته ناظران نظامی ، احتمالا با در اختیار داشتن خروجی بّردار رانش ،از مانورپذیری بیشتری نسبت به اسلاف خود برخوردار خواهد بود . نمای برش خورده جی-10 بی به همین دلیل برخی تحلیلگران حوزه هوایی معتقدند که این نمونه را می توان یا جتهای روسی سوخو-35 و جت برتری هوایی J-11D مقایسه نمود ، در حالی که ازفناوری های بسیار پیشرفته تری در یک بدنه کوچکتر و مانورپذیرتر استفاده می نماید . از سویی دیگر ، برخی از ناظران براین اعتقادند که این جت چینی درآینده به رقیبی بسیار قدرتمند برای جتهای تک موتوره F-16V ، میتسوبیشی F-2 و شاهکار سوئدی GREPEN.E تبدیل خواهد شد ، در حالی که از پایداری پروازی افزون تر ، سقف پرواز بالاتر ، مهمات دوربرد و همچنین اویونیک ، حسگرها و سامانه های جنگ الکترونیک برخوردار است . علت توجه به این جت چینی از آنجا ناشی میشود که کمیته دفاعی کنگره ایالات متحده در گزارشی ، این احتمال را مطرح نموده که جی-10سی می تواند با کمترین هزینه عملیاتی ، با جتهای پرهزینه تر رقیب که بلحاظ وزنی سنگین تر بوده و به شکل تخصصی برای رزم هوایی توسعه پیدا کرده اند ، مقابله کند . در این گزارش تاکید بسیار خاصی برروی جت F-15 نیروی هوایی ایالات متحده بعنوان مهمترین تهدید از سوی جی-10 های چینی شده است . گونه پنهانکار JF-17 علاوه براین ، چینی ها تا سال 2020 گونه بلاک+4 از جت رزمی JF-17 را برای صادرات عرضه خواهند کرد ونیروی هوایی پاکستان ، هم اکنون بعنوان مشتری نخست این گونه بعنوان یک جت رزمی پنهانکار تک موتوره که برای عرضه در بازار جهانی سلاح خواهد بود ، معرفی شده است . آرت ورک از نمونه جی-10 نیروی هوایی ایران بااین اوصاف ، جی-10 سی بعنوان جنگنده پیشرفته خط مقدم نیروی هوایی ارتش چین ، به شکل قابل توجهی در یک رده بالاتر بلحاظ وزنی و فناوری های بکار رفته قرار دارد . به همین دلیل ، ترکیبی از هزینه عملیاتی پایین و فناوریهای پیشرفته میتواند یک پیشنهاد جذاب برای مشتریان خارجی باشد ، بخصوص اینکه نیروی هوایی ایران در گذشته یکی از علاقه مندان جدی این جت رزمی برای نوسازی ناوگان رزمی اش از ابتدای سال 2021 بشمارمی آمد. اف-16 وی ... یکی از رقبای سرسخت جی -10 برای بازار سلاح جنوب شرق آسیا براساس گزارشهای منتشرشده ،نیروی هوایی پاکستان نیز درصدد است تا یک مکمل سنگین تر برای جتهای JF-17 خود تهیه کند و برای نیل به این هدف در گذشته به گونه J-10A ابزار علاقه نموده بود ،اما با توجه به مزیتهای J-10C ، احتمالا" این نمونه را سفارش خواهد داد . علاقه غیر متعارف ارتش چین برای صادرات گونه C جت جی-10 بویژه در سپتامبر 2019 با اعزام این جنگنده ها به تایلند برای شرکت در تمرینات مشترک با نیروی هوای این کشور ، به اوج خود رسید و ناظران براین باور بودند که این نشانه مهمی در تلاش چینی ها برای فروش سلاح به بازار جنوب شرق آسیا خواهد بود . بااین وصف ، انتخاب تایلند بعنوان نقطه شروع بازیابی جی-10 سی را میتوان در نوع خریدهای نظامی این کشور درسالهای اخیر دانست ، جایی که به صورت فزاینده ، اتکاء به تسلیحات شرقی ارزان قیمت و پیشرفته بیشتر می گردد .. طرح پیشنهادی اضافه شدن مخازن سوخت تطبیقی (Conformal Fuel Tanks) برای جی-10 سی با توجه به تلاش چین برای صادرات نمونه C این جنگنده ، این پیکربندی چینی می بایست وارد یک رقابت جدی با سایر جتهای سبک و میان وزن موجود در بازار نظیر میگ-35 ، اف-35 ، اف-16 وی و نمونه های ارزانتر JF-17 بلاک 3 شود . اما یک نکته در این میان قابل توجه است و آن اینکه آیا نمونه های صادراتی به سامانه های بردار رانش مجهز خواهند شد یا خیر و اینکه در صورت سفارش این گزینه از سوی خریدار ، آیا در قیمت تمام شده تاثیری از خود برجای می گذارد یا خیر ؟؟ پی نوشت : 1- تجمیع تاپیکهای موازی مربوط به جی-10 ... دهم آبان سال یکهزار و سیصد و نود و هشت خورشیدی 2- ظاهرا چینی ها علت خاصی را برای صدور این محصول دارند و آن تنوع تسلیحات محمول این جت هست ، به شکلی که جی-10 سی برای ایفای نقش سرکوب دفاع هوایی به مهمات YJ-91 ، و برای ایفای نقش دفاع هوایی به مهمات PL-8 ، و درنهایت غلاف های ECM پیشرفته مجهز می شود . بن پایه
  21. 1 پسندیده شده
  22. 1 پسندیده شده
  23. 1 پسندیده شده
  24. 1 پسندیده شده
    با توجه به ارزیابی های تهدیدات فعلی مانند آنچه در سال 2014 در اوکراین رخ داد و وضعیت استراتژیک در حال توسعه در اروپا توانایی های مهم تانک اصلی میدان نبرد توانسته اند اهمیت خود را دوباره به دست آورند. در حالی که برخی از کشورهای عضو اتحادیه اروپا در مورد تانک های خود وضعیت مبهم و نامشخصی دارند برخی دیگر ظرفیت های پر هزینه و بزرگی را برای تانک های خود در نظر گرفته اند. در حقیقت 17نوع ارتش در اتحادیه اروپا وجود دارد و در صورت بروز یک جنگ، فن آوری، تعداد خدمه و آموزش های عملیاتی مانع عملیات گسترده ی مشترک خواهد شد. ابتکار عمل" اداره دفاع اروپا (EDA)" برای بهینه سازی قابلیت های موجود تانک های اصلی میدان نبرد، جمع آوری و به اشتراک گذاری دارایی های موجود برای همه اعضا هست. تعداد تانک های اصلی میدان نبرد در کشورهای عضو اتحادیه اروپا به طور مرتب کاهش یافته است یعنی از 15.000 دستگاه در سال 2000 به 5.000 دستگاه تا به امروز رسیده است . به طور سنتی، اکثر کشورهای اتحادیه اروپا از تجهیزات میراث اروپا یا شوروی استفاده می کنند. از آنجایی که وابستگی به تکنولوژی میراث شوروی نگرانی های زیادی را به وجود می آورد خصوصا در کشورهای اروپای شرقی. می توان پیش بینی کرد که نسل بعدی تانک های اصلی میدان نبرد باید از منابع تامین شوند که بتوانند امنیت عرضه را در بلندمدت تضمین کنند. در این زمینه اداره دفاع اروپا در بهار سال 2017 "بهینه سازی ظرفیت تانک نبرد اصلی در اروپا با تمرکز اولیه بر روی لئوپارد 2 (OMBT-Leo2)" را راه اندازی کرد. این ابتکار یک آزمایش مهم برای تست مفهوم جمع آوری و به اشتراک گذاری است که به طور بالقوه برای مناطق دیگر قابل اجرا است. این سیستم به شرح زیر عمل می کند: پلتفرم های مازاد تانک های لئوپارد موجود در برخی از کشورهای عضو( "ارائه دهندگان" ) به یک یا چند کشور عضو علاقه مند برای یک دوره مشخص( "گیرنده ها") اجاره داده می شوند. در پایان دوره انتقال، تانک های اصلی میدان نبرد می توانند به ارائه دهندگان (برای استفاده بیشتر یا فروش بعدی به اشخاص ثالث) بازگردانده شوند یا به گیرنده ها فروخته شوند. جمع آوری و به اشتراک گذاری آموزش، تمرین و نگهداری بین ارائه دهندگان و گیرندگان، با استفاده از امکانات موجود این مفهوم را کامل می کند. این رویکرد نیاز به شرکای صنعتی اروپایی در حمایت در اجرای آن خواهد داشت . به زبان ساده تر کشورهای عضو اتحادیه اروپا باید نسخه های قدیمی تانک های لئوپارد 2 را که اغلب نمونه پر تیراژی در اورپا هست را به جدیدترین استاندارد A7 ارتقا دهند. این شامل کشورهای مانند آلمان، فنلاند، یونان، ایتالیا، اتریش، لهستان، سوئد و اسپانیا می شود. پس از کمیل مدرنیزاسیون این کشورها باید تانک های اضافه ی خود را به در اختیار کشور های دیگر اتحادیه اروپا که فاقد تانک اصلی میدان نبرد هست را به شکل فروش یا اجاره قرار دهند . ارتقاء فنی به عنوان اولین قدم، ارتقاء تمام تانک های لئوپارد2A4 به آخرین سری لئوپارد2A7 به عنوان بخشی از بسته جامع شامل آموزش و پشتیبانی پیش بینی شده است .کشورهای گیرنده برخی از انعطاف پذیری را حفظ خواهند كرد: ارتقا لئوپارد 2A7 یک پیکربندی فنی توسعه یافته است که توسط تولید کننده دارای تجهیزات اصلی خواهد بود اما به طور خودکار به تمام ویژگی های موجود مجهز نیست. کشورهای گیرنده با انتخاب تجهیزات تانکی که خود نیاز دارند بروز رسانی را انجام می دهند مانند افزودن خنک کننده، واحد های قدرت کمکی، تجهیزات ماموریت خاص، حفاظت اضافی و ... . پروژه EDA نه تنها شامل جمع آوری و به اشتراک گذاشتن تانک ها و همچنین خدمات مربوط به آن است بلکه قابلیت کامل یعنی آموزش و تدارکات پشتیبانی از جمله وسایل نقلیه خاص پلتفرم لئوپارد مانند خودرو های بازیابی زرهی ، مهندسی رزمی و پلگذار را در دستور کار دارد. ایده پشت این ارتقاء هماهنگی یک نوع پلت فرم برایر تمام کشورهای عضو شرکت کننده است و بر پیچیدگی ناشی از تعداد زیادی از انواع مختلف وسایل نقلیه جنگی در حال موجود، غلبه کنند. موقعیت برد – برد منافع برای همه طرفین درگیر در این پروژه واضح است . برای ارائه دهندگان، اجاره یا فروش تانک های مزاد نه تنها درآمد را تولید می کند، بلکه همچنین به کاهش قابل ملاحظه هزینه های نگهداری برای دارایی ها و تجهیزات اضافی کمک می کند به عنوان مثال کشوری مانند آلمان که کمتر از نیمی از 244 دستگاه تانک اصلی میدان نبرد خود را فعال نگه داشته است. از سوی دیگر، کشورهای گیرنده ها دسترسی آسان و سریع به قابلیت های تانک اضافی و مدرن، از جمله پشتیبانی و تخصص (تعمیر و نگهداری، آموزش، ارتباطات صنعتی، و غیره) را دریافت می کنند. در نهایت، شرکت های ارتقاء دهنده در مقایس مقادیر قابل توجهی سود در یافت می کنند که در مقایسه با هزینه های برنامه های ارتقاء فردی و ملی سودمند تر است. علاوه بر این، توانایی تانک های اصلی میدان نبرد از طریق این طرح سریع تر از فرآیندهای طبیعی کسب می شوند همچنین استفاده مشترک از یک مدل تانک باعث ایجاد یک دکترین متحد در ارتش های اروپایی می شود که چگونه از تانک ها در عملیات استفاده می کند. این باعث می شود واحدهای زرهی یک ملت را می توان به آسانی جایگزین دیگر کشور کرد. مشکلات با وجود مزایای قابل توجه OMBT-Leo2 این طرح دارای مشکلاتی نیز هست از جمله اینکه صنایع که قرار است بروز رسانی تانک های قدیمی لئوپارد 2A4 را انجام دهند توانایی ارتقا در زمان کوتاه راندارند به عنوان مثال برای بروز رسانی 104 دستگاه تانک لئوپارد به 7 سال زمان نیاز است. همچنین برخی کشورهاهمانند فنلاند ( فلاند دارای 100 دستگاه لئوپارد 2A4 است) و اتریش( اتریش دارای 40 دستگاه لئوپارد 2A4 است) اعلام کرده اند علاقه ای به شرکت در این پروژه ندارند. اسپانیا، یکی از بزرگترین دارندگان لئوپارد 2A4 (108 دستگاه) میگوید این کشور اولیت های دفاعی دیگر دارند مانند سرمایه گذاری بر بخش بالگردها وناوگان دریایی جدید دارد. همچنین کشورهای گیرنده که عموما کشورهای کوچکی هستند نیروهای مسلح کوچک و ارزان را به نیروهای مسلح گران ترجیح می دهند. کشورهای همانند لیتوانی و استونی اعلام کرده اند حاضر نیستند در این پروژه شرکت کنند. مترجم و گردآورنده : Crash نقل با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است. https://www.eda.europa.eu/webzine/issue14/in-the-field/optimizing-europe-s-main-battle-tank-capabilities
  25. 1 پسندیده شده
    سلام به همگی رفقا ! بازم برگشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم ! رفقا ديگه نگران نباشيد ، هرکولتون برگشته تا حال این دوستان ( زیاد حرف علمی بزن ) رو .....! at_wits'_end_new! اولا اینکه این قضیه دود و ..... رو بیخیال شید ، چون میشه از فیلترهای مختلف استفاده کرد . ثانیا بنده یکبار گفتم که ما موشک بالستیک ضد کشتی داریم و کسی باور نکرد تا رونمایی شد ، گفتم با بردهای بیشترشم داریم که بازم کسی باور نکرد ، تا یکی از مسئولین از شلیک موشک به دهانه ی اقیانوس هند با برد 1900 کیلومتر خبر داد ، حالا میگم و گفتم که ما زودتر از چین به موشک های بالستیک برای زدن ناوهای هواپیمابر روی آوردیم که بازم کسی باور نمیکنه ولی .....! ثالثا خلیج فارس از یک نوع سیستم هدایتی استفاده نمیکنه که اگه یکیش کور شد ، موشک به ..... ! رابعا زدن خلیج فارس رو بیخیال شید به هزار و یک دلیل که برادر اپرا یه چندتاش رو گفت ! خامسا قیام نسل جدید موشک های ضد کشتی ماست ( بزنید به حساب پیش بینی ) ! سادسا ..... دیگه حال ندارم @!