برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 4 اردیبهشت 1400 در پست ها
-
2 پسندیده شدهجهش کوانتومی پدافند هوایی ایران همانطور که در پست قبل توضیح دادم به دلیل جغرافیای کوهستانی ایران، پایش آسمان و تهدیدات فرارو به طور کامل امکان پذیر نیست و نقاط کور راداری بسیار زیادی در پهنه کشور وجود دارد. بعضی کشورها با استفاده از هواگردهای آواکس اقدام به رصد تهدیدات می کنند اما برای ایران این گزینه فعلا غیر قابل دسترس است. آواکس تنها گزینه موجود نیست. بار دیگر با ورود بالنهای فضایی، ابزار جدیدی برای نقش ISR به کار گرفته شده است. گام اول ایران با ساخت بالنهای خانواده اوج وارد این عرصه شد. این سری از بالنها شامل 10 عضو هستند. بالن اوج50 آخرین عضو این خانواده می تواند محمولهای به وزن 500 کیلوگرم را در ارتفاع 5000 متری از سطح زمین مستقر کند. سازمان صنایع هوایی ایران اعلام کرده است توانایی ساخت بالنهایی با قابلیت حمل محموله سنگینتر را نیز دارد. اوج 10 توان اوج گیری تا ارتفاع 5000 متری، ماندگاری تا 20 روز، مقاومت در برابر بادهایی با سرعت حداکثر 60 کیلومتر بر ساعت و حمل محموله ای به وزن 10 کیلوگرم را دارد پژوهشگاه فضایی ایران بالن مقید را به عنوان یک سکوی هوایی به عنوان دکل مخابراتی در زمان بحران و مناطقی که پوشش مخابراتی ندارند طراحی و ساخته است. این بالنها امکان پخش اینترنت، عکسبرداری و پایش با دوربین، برقراری ارتباط بیسیم و... را دارند. این بالنها بسته به کاربرد، نیاز و محموله هایشان تا ارتفاعهای مختلفی بالا میروند معمولا تاحداکثر ارتفاع ۵۰۰ تا ۶۰۰ متری مستقر میشوند هر چند توانایی اوج گیری بالاتری را دارند. 3 نسخه از بالن بام ساخته شده است. بام 15 با توان حمل محموله 15 کیلوگرمی، بام 50 با توان حمل محموله ای به وزن 50-70 کیلوگرم و بالن بام 300 با قابلیت حمل 300 کیلوگرم بار سه عضو این مجموعه هستند. این بالنها میتوان در بحث رصد قاچاق کالا و مواد مخدر، دام، پایش سواحل و... نیز استفاده کرد. حتی در شب نیز قابل استفاده بوده و تنها کافی است به دوربین دید در شب مجهز شود. بام300 با توان حمل 300 کیلوگرم محموله مخابراتی و پایشی کشتی هوایی پژوهشگاه فضایی ایران در دی ماه 1397 انیمیشن کوتاهی از یک کشتی هوایی به نمایش گذاشت. این انیمیشن کوتاه، کشتی هوایی چهار موتوره بزرگی را نشان می داد که موتورهای الکتریکی آن توسط باتری های خورشیدی نصب شده روی کشتی هوایی شارژ می شدند. آن طور که در این ویدئو نمایش داده شد، کشتی هوایی به صورت نیمه خودکار هدایت خواهد شد، به عبارت دیگر بجز فرایند فرود و برخاستن، باقی مراحل پروازی از روی نقشه های از پیش مشخص شده با خلبان خودکار خواهد بود. تصویر کشتی هوایی پژوهشگاه فضایی ایران کشتی هوایی استراتوسفری به واسطه گاز هلیم محبوس در داخل بدنه خود میتواند نیروی بالابرنده لازم را تامین نماید. در راستای دستیابی به کشتی هوایی استراتوسفری، پروژه کشتی هوایی ارتفاع پایین کیهان در مرحله اول با ارتفاع عملیاتی ۳ تا ۴ کیلومتر از سطح دریا، وزن محموله حدود ۲۰۰ کیلوگرم و ماموریت ارائه سرویس مخابراتی و پایشی تعریف گردیده است و در دست طراحی و ساخت قرار دارد و در مرحله دوم به ارتفاع عملیاتی 20 کیلومتر میرسد. پروژه این کشتی هوایی توسط پژوهشکده سامانه های حمل و نقل فضایی پژوهشگاه فضایی در قالب برنامه ای 10 ساله تدوین شده است. راه حل ایالات متحده آمریکا به عنوان کشور پیشرو در این زمینه به سمت استفاده از این تجهیزات رفته است. به کارگیری بالن JLENS جهت شناسایی موشکهای کروز و استفاده از بالن های ارتفاع بالا برای برقراری ارتباط و جمع آوری اطلاعات از جمله این اقدامات است. نقش بالنها در آینده ارتش آمریکا با توجه به اینکه ساخت آواکس اقدامی زمانبر و پرهزینه است پدافند هوایی ایران می تواند به عنوان یک راه حل در دسترس و کم هزینه اقدام به ساخت چنین تجهیزاتی کند. در این جهت باید دو نوع بالن با تجهیزات مختلف ساخته شود. اولی یک بالن ارتفاع بالا جهت هشدار زودهنگام است. این بالن را باید به رادارهای VHF هشدار زودهنگام و یک رادار بردبلند اس باند جهت رهگیری مجهز کرد. برای این امر نیاز به بالن/کشتی هوایی با قابلیت حمل محموله های سنگین و استقرار در ارتفاع 20 کیلومتر داریم. بالن در این ارتفاع می تواند سطح زمین را تا شعاع 500 کیلومتری رصد کند. رادار VHF با برد 500 کیلومتر قادر به کشف زودهنگام اهداف متخاصم شامل موشک کروز، پهپادها، ریزپهپادها و جنگنده است و پس از کشف، رادار اس باند موقعیت دقیق اهداف را به شبکه پدافند هوایی انتقال میدهد. بالن دوم وظیفه رهگیری و درگیری را بر عهده دارد. این بالن در ارتفاع 3-4 کیلومتری سطح زمین قرار می گیرد و تا 200 کیلومتر را پوشش می دهد. شاید استفاده از رادار کنترل آتش در یک بالن کمی نامتعارف باشد اما باید در نظر داشت توان مقابله سامانه های پدافندی را چندین برابر افزایش میدهد. رادار این بالن می تواند موشک های صیاد4 را تا 200 کیلومتر و به ویژه بر ضد اهدافی که در ارتفاع پست و در نقطه کور سامانه های اس300 و باور373 پرواز میکنند هدایت کند. برای پوشش کل کشور و فراتر از مرزها به 6 بالن هشدار زودهنگام با برد 500 کیلومتر نیاز داریم. این بالن را میتوان 100 کیلومتر عقب تر از مرز مستقر کرد بنابراین بالنها می توانند اهداف را در هر ارتفاع پروازی تا فاصله 400 کیلومتری خارج از مرزهای کشور رصد کنند. بالن های مجهز به رادار کنترل آتش را نیز مانند بالن های هشدار زودهنگام در عقبتر از نوار مرزی هوایی قرار میدهیم اما با فاصله 30-50 کیلومتر داخل مرز هوایی ایران. در این صورت می تواند موشکهای برد بلند را بر علیه اهدافی در فاصله 150-170 کیلومتری مرزهای کشور و در پست ترین ارتفاع هدایت کرده و آنها را مورد اصابت قرار دهد. جهت پوشش کل کشور و تا فاصله 150 کیلومتری فراتر از مرزها به 20-23 بالن از این نوع نیاز خواهد بود. نحوه پوشش بالنهای هشدار زودهنگام (قرز) با 500 کیلومتر و بالنهای کنترل آتش (آبی) با برد 200 کیلومتر با عملیاتی کردن این پروژه، پدافند هوایی کشور دارای شبکهی کشف، شناسایی و درگیری مستقر در آسمان همانند آنچه که در زمین است خواهد شد. برای امنیت هرچه بیشتر این بالن ها بهتر است ارتفاع عملیاتی بالنها را به 30 کیلومتری سطح زمین رساند تا توسط موشکهای هوا به هوای دشمن منهدم نشوند. این شبکه مزایایی بسیار بیشتری نسبت به آواکسها دارد. هر بالن می تواند تا یک ماه و بیشتر به طور مداوم در آسمان حضور داشته باشد و عملیاتی باشد در صورتی که آواکس به مدت 6-8 ساعت امکان پرواز مداوم دارد (بدون سوختگیری) بنابراین برای پوشش تا فضای 400 کیلومتری خارج از مرز کشور به 12-15 پرنده آواکس نیاز داریم. هزینه بالنها نسبت به آواکس بسیار کمتر است به عنوان مثال بالن JLENS تقریبا 5 تا 7 برابر هزینه عملیاتی کمتری نسبت به آواکس دارد. هزینه از دست رفتن یک آواکس چندین برابر هزینه از دست دادن یک بالن است. عملکرد شبکه پدافندی بالنها بالن های هشدار زودهنگام اهداف را در فاصله 400 کیلومتری مرزها و در ارتفاع پست شناسایی می کنند (نیروی هوایی دشمن برای رعایت اصل غافلگیری و عدم شناسایی تا لحظه اقدام به انهام اهداف در ارتفاع پایین پرواز خواهد کرد همانند عملیات های اف 4 های ایران در دفاع مقدس). سپس رادار باند اس موقعیت دقیق اهداف را به بالن های پدافندی و شبکه پدافند زمینی منتقل میکند چنانچه این اهداف همان جنگنده ها باشند پدافند هوایی پس از رسیدن جنگنده ها به فاصله مناسب اقدام به شلیک موشکهای صیاد4 و یا طائر می کند. در صورت مخفی بودن اهداف در بین عوارض زمین و دیده نشدن توسط رادارهای زمینی، نوبت به بالن های کنترل آتش میرسد این بالن با وجود لینک با سامانه های موشکی، هدایت موشکهای صیاد و طائر را تا رسیدن به هدف بر عهده خواهند داشت. این شبکه نه تنها در برابر جنگنده هایی که در ارتفاع پایین پرواز میکنند کاربرد دارد بلکه یکی از مهمترین تواناییهای آن کشف موشکهای کروز در بردبلند است. این بالن ها قابلیت کشف موشکهای کروز و اهداف کوچک را از فاصله بیش از 150 کیلومتری خارج از مرز ایران دارند که در این صورت سامانه ای که لب مرز قرار دارد حداقل 10 دقیقه زمان دارد تا خود را آماده مقابله با موشک های کروز کند. شمایی ساده از نحوه ارتباط بین پدافند زمینی و بالنها پی نوشت: بالن ها را می توان همانند سایر هواگردهای پهن پیکر در نقشهای متفاوت به کار گرفت زیرا یک حامل برای تجهیزات می باشد. در آینده نه چندان دور شاهد تجهیز بالنها به سامانههای جنگ الکترونیک، تسلیحات لیزری، پهپادها و موشک هوایی پدافندی خواهیم بود.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس اینجا پهپاد است خیر سرم توی تقسیم مسئولیت ها، عنوان گرفته بودم. مسئول کل فنی پهپاد غرب کشور. شده بودم حکایت خادم مسجد. یاد متلک های عبدالرضا که می افتم خنده ام می گرفت. توی مسجد محل متلک می زد که حضرتعالی از این به بعد ، مسئول کل کفش های دم در هستی ، نظامشان بده. روی یک تکه کاغذ آدرسی در کرمانشاه به من دادند که خودم را به عنوان مسئول فنی پهپاد غرب کشور معرفی کنم و همانجا مشغول به کار شوم. البته آن روزها می گفتیم باختران ، نه کرمانشاه. صبح ساعت 4 بود که با وسایل شخصی و بار و بندیل فنی ام از اتوبوس پیاده شدم. کسی را پیدا نکردم که نشانی را بپرسم. مسجدی همان نزدیکی پیدا کردم تا هم نمازم را بخوانم و هم به انتظار روشنی صبح بنشینم. مهمان نوازی مردم این شهر را از همان صبح فهمیدم ، یک بنده خدائی هم مسیرش را برای ییافتن نشانی ام عوض کرد و هم تا پای مقر مرا همراهی کرد. توی آدرسم یک ایستگاه و یک مدرسه را نشان کرده بودند؛ اما هر چه به دنبال تابلوئی از پهپاد گشتم پیدا نکردم. تمام راسته پر بود از خانه های معمولی. شماره پلاک خانه ای دو طبقه که نه تابلوئی روی آن بود و نه پرچمی به علامت محل اداری ، همانی بود که توی کاغذ آمده بود. با تردید در زدم . کسی از پشت در مشخصاتم را خواست. به او که گفتم ؛ در را باز کرد و گفت درست آمده ای. اینجا پهپاد است. این ساختمان یک پذیرائی داشت و کلی اتاق اداری. اصلا شبیه آنچه در ذهن و تصورم داشتم ، نبود. نه ، حتی چند درصد ! به انتظار نشستم که هم فرمانده پهپاد بیاید و هم نیروهای اداری اش. مانده بودم توی این فضای تنگ و تاریک چطوری کارگاه فنی را راه بیاندازم. برادر زنگنه ، فرمانده آنجا به همراه دو خلبان که رسید با خوشروئی به من گفت : شما قرار است مسئول فنی کل پهپاد باختران شوید ، خوش آمدید. بعد بلافاصله دستم را گرفت و به طرف پارکینگ ساختمان برد. درب آن از توی خیابان باز می شد. برای اینکه به ساختمان پهپاد تردد کنی ، باید بر می گشتی از توی کوچه بغلی دور می زدی و می آمدی جلوی ساختمان دو طبقه. زنگنه کارگاه خفه و کوچکی را نشانم داد و گفت : این هم کارگاه هواپیمای پهپاد. اگر چهره مهربان و مصممش نبود ، همان جا می زدم زیر خنده! اما لبخند هم نزدم. بعدها برای راحتی کار از صاحبخانه اجازه گرفتند و یک در از توی پذیرائی به پارکینگ باز کردند. اما چون ارتفاعش کم بود ، نردبانی آنجا گذاشتیم تا پائین برویم. خدا را شکر توی ساختمان ، دو اتاق 16 متری هم بود که 10-12 هواپیمای تلاش تویش تلنبار کرده بودند.اتاق ها به کار کارگاه تعمیراتی هم می آمدند. به جز مقداری چسب و فوم و وسایلی از این دست ، چیز دیگری برای راه اندازی کارگاه فنی نبود. چون نیروی رسمی کم داشتیم ؛ چند نفر پاسدار وظیفه در اختیارم گذاشتند. آنها هم مومن و متعهد بودند و هم بسیار قابل اطمینان. اینجا هم مثل اهواز ، لوله های سوخت و باک هواپیما را باید از سرم های مستعمل بیمارستان ها تأمین می کردیم. کم کم که کارمان گرفت؛ زنگنه از من خواست که در کنار مسئولیتم، مسئولیت فرهنگی پهپاد را هم به عهده بگیرم. اگر کمک های بی دریغ قرارگاه نجف و [مرحوم] آیت الله زرندی امام جمعه محترم کرمانشاه نبود ، نمی توانستم کلاس های قرآن و احکام و مسابقات فرهنگی راه بیاندازم. این بار که در مرخصی به مسجد محل مان بازگشتم ، مسئولیت جدیدم را به عبدالرضا نگفتم ؛ وگرنه دوباره با متلک هایش معرکه می گرفت. راوی : عبدالعظیم کاظم زاده * * * * * نه مثل جنوب اصلا فکر نمی کردم مأموریت در غرب با مأموریت در جنوب ، اینقدر متفاوت باشد. برای رضای خدا حتی یک وجه مشترک هم باهمدیگر نداشتند که دلم را با آن خوش کنم. نه اینکه از مأموریتی که مختارزاده به من داده بود که "برو در غرب کشور پایگاهی راه اندازی کن" پشیمان شده باشم ، خیر. راحت طلب هم نبودم وگرنه پایم به جبهه ها باز نمی شد. اما برای تمام مشکلاتی که در این سالها در جنوب ، یکی یکی آنها را پشت سر گذاشته بودیم ، اینجا روز از نو و روزی از نو بود. اینجا گر چه خبری از گرد و غبارهای جنوب نبود ، اما در عوض همیشه آسمانی ابری داشت . گرمای طاقت فرسای جنوب جایش را داده بود به سرمای پر برف و باران. توی جنوب خودروهایمان را تا پای مأموریت جلو می بردیم . اما اینجا ، از همان ابتدا توی گل و لای گیر می کردند و یا نمی توانستند از سینه کوه و تپه ها بالا بکشند ، ما باید کسری از راه را با پای پیاده جبران می کردیم. در مقایسه با جاده های امن جنوب ، اینجا ولی باید به خاطر فراوانی ضد انقلاب در لای دره ها و کوه ها و در پیچ گردنه ها ، دائما باید اسلحه مان را از ضامن خارج می کردیم. جاده ها گاه آنقدر صعب العبور می شد که گاهی یک چرخ مان توی هوا بود و فاصله ای با سقوط توی دره نداشتیم. به سلامت که خود را به منطقه پروازی می رساندیم ، حالا انگشت هایمان آنقدر بی حس می شد که نمی توانستیم ملخ هواپیما را دور بدهیم. باید آتشی راه می انداختیم تا هم انگشت های مان را از بی حسی در آوریم و هم سوخت هواپیما را گرم کنیم تا یخ نزند. هواپیما که پرواز می کرد خدا خدا می کردیم که توی این برف و سرما سقوط نکند ، وگرنه برای پیدا کردنش کلاهمان پس معرکه بود. فرود آمدنش روی زمین که مکافات دیگری بود. تا یاد سختی های مأموریت در هور می افتادیم ، آرزو می کردیم ای کاش آن سختی ها ده برابر می شد ؛ اما پیش نمی آمد که توی جاده ای کوهستانی در حال احداث ، ساعت ها در انتظار لودرهای مهندسی بنشینیم تا یا برف را کنار بزند یا جاده را عریض کند که توی دره نیافتیم. توی جنوب ؛ آنقدر خود را به دشمن نزدیک می کردیم که به اصطلاح توی حلق او بودیم و به راحتی می توانستیم ، هم از لجمن دشمن عکسبرداری کنیم و هم تا عمق 3-4 کیلومتری او را راحت زیر شلیک دوربین عکاسی مان بگیریم. [ لجمن = لبه جلوئی میدان نبرد ] اینجا اما ؛ حتی با گروه های دو تیمه هم نمی توانستیم آن عکس ها را داشته باشیم. چرا که فاصله لجمن ما با آنها گاه فاصله یک دره یا یک تپه بود و نمی شد خود را خیلی راحت به آنها نزدیک کنیم. پرواز دادن هواپیما که خود پروژه ای دیگر بود. توی جنوب وقتی هواپیما اوج نمی گرفت با کمی زیاد و کم کردن روغن کرچک در سوخت ، هواپیما جان می گرفت. اما اینجا باید کمتر روغن می ریختیم تا نرمال کار کند ، ولی باید خطر داغ کردن موتور را به جان می خریدیم. اما با این همه یک دل خوشی خوب هم داشتیم و آن این بود که اختصاص یک پایگاه در کرمانشاه ، به سختی پایگاه مان در اهواز نبود. در تنگه چار زبر ، جائی که بعدها عملیات مرصاد در آنجا اتفاق افتاد ، فضائی به ما دادند که خودمان به پایگاه تبدیلش کنیم. بچه ها با ذوق و شوق تمام کمبودهایش را رفع کردند و مانده بود یک خط تلفن . چون با شهر فاصله ی زیادی داشت ؛ مخابرات به ما اجازه داده بود که از سیم های عبوری ، خطی برای خودمان بکشیم. وقتی در شادی و سرور بچه ها ، این آخرین کمبود پایگاه هم رفع شد ، فردایش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران پذیرفته شد. راوی : زنگنه ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . مقدمه - خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار ، هنوز عمق بسیاری از مسائل ناشناخته باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. "بخش نهم" صدامِ عراق - بخش چهارم (جمهوری وحشت - بخش سوم و پایانی) وظيفه اصلی اداره امنيت داخلی، حفظ امنيت درون كشور بود و به ندرت در امور امنيتی برون مرزی مداخله می كرد. رئيس آن در سال ١٩٩٠ ، وطبان كوچك ترين برادر ناتنی صدام بود. اما پس از وی، اين اداره تحت كنترل مستقيم قصی صدام عمل می كرد. * * * الامن العسكريه يا سرويس امنيتی ارتش (MSS) حدود ٦٠٠٠ نفر نيرو داشت . اين واحد در سال ١٩٩٢ از استخبارات جدا شد و از آن زمان، مستقيما به كاخ رياست جمهوری گزارش می داد. الامن العسكريه مسئوليت برقراری امنيت داخلی كشور توسط ارتش را برعهده داشت و با شناسايی مخالفان نظامی در ارتش، با آنان مقابله می كرد. مأمورين اين سازمان اختلاس های مالي و رشوه گيری در ارتش را نيز گزارش می دادند. وظيفه اصلی اين واحد كشف كودتاها و خنثی سازی تحركات ضد حكومتی در درون ارتش بود. ژنرال ثابت خليل التكريتی رهبری اين سازمان را برعهده داشت. * * * امن الخاص، اداره امنيت رياست جمهوری بود . مجموع كاركنان اين بخش، ٥٠٠٠ نفر بودند كه غالبا از زادگاه صدام (تكريت) و دو شهر همجوار آن يعنی هويزه و سامرا و همچنين از قبايل غرب عراق مثل دليمی ها انتخاب می شدند تا نسبت به صدام وفادار باشند. اين سرويس امنيتی كه در پايان جنگ ايران و عراق ايجاد شده بود، كنترل حساب هاي بانك های خارجی و سرمايه گذاری به منظور خنثی كردن نقشه های مخالفان در خارج از كشور را عهده دار بود . اما وظيفه اصلي سرويس امنيتی ويژه (SSS) تأمين امنيت صدام و وابستگان درجه اول وی بود. يكی از ناكامی های جدی اين سازمان، مربوط به ترور عدی بود . در دسامبر ١٩٩٦ ، به رهبران گروه های مخالف خبر داده شد كه عدی و همراهان وی در يك مهمانی در محله منصور در حومه بغداد شركت خواهند كرد. عدی طی يك كمين و در اثر گلوله باران اتومبيلش به شدت مجروح شد. اين حمله باعث به دردسر افتادن نيروی امنيتي ويژه شد و برای افراد مربوطه، عواقب مرگباری در پی داشت . بعدها به دستور قصی ، پنج تن از مخالفان عدی به اتهام تبانی با مهاجمان اعدام شدند. عدی در اثر اين حمله به طور نسبی فلج شد. عدی صدام پس از ترور ناموفق * * * جهاز هانين یا اداره امنيت حزب بعث كه يك شبكه بزرگ اطلاعاتی برای كنترل اعضای حزب در سراسر كشور بود. * * * مجموع كاركنان اداره امنيت عمومی ، ٤٠٠٠ نفر و وظيفه اصلی اين تشكيلات، رسيدگی به امور امنيتی در داخل و خارج از كشور بود . به گفته الخليل، مخابرات "سازمانی شبه اطلاعاتی" بود كه بر شبكه پليس نظارت می كرد و كنترل فعاليت های دولت و نهادهای دولتی مثل ارتش، وزارت خانه ها وسازمان های توده ای (مثل سازمان جوانان، سازمان زنان و اتحاديه های كارگری) را در دست داشت. اين تشكيلات در اصل رابطه مستقيمی با پليس مخفی حزب (جهاز هانين ) كه صدام در سال ١٩٨٠ دست به تأسيس آن زد، داشت مخابرات كه به احتمال زياد بيش ترين تعداد نفرات پليس را تحت امر خود داشت. از نظر سلسله مراتب زير نظر وزارت كشور نبود با اين همه، از آن جا که افراد پليس مخفی جزو كاركنان دولت به حساب می آمدند، مخابرات نيز يك سازمان دولتی محسوب ميشد. در ٢٦ ژوئن ١٩٩٣ ، نيروی دريايی امريكا مقر سازمان مخابرات در بغداد را هدف موشك های كروز قرارداد. اين امر به تلافی طرح اين سازمان برای ترور جرج بوش پدر طی سفر وی به كويت در آوريل ١٩٩٣ ، صورت گرفت. در فاصله سال های ١٩٧٤ تا ١٩٨٣ ، رياست اين سازمان امنيتی مهم را برادر ناتنی صدام، برزان ابراهيم تكريتی برعهده داشت . در سال ١٩٨٣ دستور بركناری وی صادر شد و يكی از ياران صميمی و وفادار صدام به اين سمت برگزيده شد . پس از چندی مسئوليت به فادل سلفيگ پسرخاله صدام واگذار شد. شايعاتی وجود دارد كه دكتر فاضل البرک در ١٩٨٣ به جای برادر صدام به رياست مخابرات منصوب شد. وی نويسنده كتابی در مورد مدرسه های ايرانی و يهودی در عراق بود و در آن اظهار كرده بود كه اين مدارس دارای هدف های سياسی بلندمدت برای «به بردگی فكری و معنوی كشاندن جوانان عراقی» هستند. اعضای اين سرويس امنيتی غالبا از قبيله خود صدام "آل بونصير" و ساير قبايل وفادار مانند حبير و عبيد جمع آوری و استخدام شده و از مزايای فراوانی برخوردار بودند تا همكاری آنها تضمين شود تعداد كل نيروهای سرويس امنيت عمومی در حدود ٨٠٠٠ هزار نفر بود . حوزه عمليات سرويس امنيت عمومی در مورد تأمين امنيت داخلی، بسيار گسترده بود و شامل كليه فعاليت های سياسی و اقتصادی مردم می شد. اين نيرو شبكه گسترده ای از مخبران را در اختيار داشت . مسئوليت ها و حيطه وظايف اين نيرو در طول زمان با تأسيس سرويس های امنيتی ديگر محدودتر شد. اين نيرو در ابتدا در منطقه بتاوين شهر بغداد مستقر بود ولي در ١٩٩٠ ستاد جديد آن به منطقه البلديات بغداد منتقل شد و ساختمان هاي قبلی در منطقه بتاوين، به زندان های اين نيرو تبديل شد. سرويس امنيت عمومی در تمامی شهرها و روستاها به همراه پليس غيرنظامي حضور داشت . غالبا پليس معمولی در طبقه پايين ساختمان و پليس مخفی در طبقه دوم مستقر می شد. اين سرويس تا سال های پاياني دهه ١٩٧٠ جزء وزارت كشور و پليس غيرنظامی بود و از آن زمان به عنوان نيرويی مستقل شناخته شد و گزارش های خود را مستقيما به كاخ رياست جمهوری ارسال مي كرد . در سال های پايانی دهه ١٩٨٠ ، شماری از كارآگاهان بخش مبارزه با جرائم پليس غيرنظامی به اين نيرو منتقل شدند. * * * رعد مجید الحمدانی - فرمانده گارد ویژه جمهوری و سپس گارد ریاست جمهوری گارد ويژه جمهوری عراق ( توجه شود که با گارد ریاست جمهوری عراق که جزئی از نیروی زمینی ارتش بود ، متفاوت است -م ) مطابق آمار سال ١٩٩٧ دارای ٢٦ هزار نفر نيرو بود. اين سازمان در سال ١٩٩٥ به دستور صدام تأسيس شد و نيروهای تازه كار آن از مناطق تكريت، بايجی، موصل و بغداد تأمين شدند . اين نيروهای جوان كه در ابتدا ١٥ هزار نفر بودند، به ١٣ گروه اصلی تقسيم شدند و به مرور تعداد آن ها افزايش يافت . اين سازمان وظيفه محافظت از رئيس جمهور و واكنش نظامی به هرگونه خيانت يا كودتا را برعهده داشت. واحدهای آن كه در قصرهای صدام مستقر بودند، در سفرها وی را اسكورت می كردند و به عنوان نيروهای واكنش سريع وارد عمل می شدند. رهبری اين بخش با قصی حسين بود و وی نيز رياست آن را به سرگرد صفا مصطفی مقطوف ، از اعضای گارد شخصی خود، واگذار كرده بود. داماد سوم صدام ژنرال مصطفی تكريتی نيز از فرماندهان ارشد گارد ويژه جمهوری بود * * * اداره اطلاعات ارتش، استخبارات نام داشت . پرسنل استخبارات در حدود چهار تا شش هزار نفر بودند . اين تشكيلات بر عملكرد نظاميان و اعضای خانواده آن ها در داخل و خارج از كشور نظارت داشت و به اموری از قبيل جاسوسی رسيدگی مي كرد. اين سازمان با همكاری اداره امنيت عمومی ، يك شبكه تروريستی بين المللی تشكيل داده و مخالفان رژيم در داخل از كشور ، را ترور ميكرد. اعضای اين سازمان بسياری از مخالفان را در كشورهای لبنان، سوريه، مصر، سودان، انگلستان و امريكا به قتل رساندند. اين سازمان از كادر سفارتخانه ها به ويژه وابسته های نظامی استفاده می كرد . وظيفه وابسته های نظامی اين كشور در دهه ١٩٨٠ ، تهيه گزارش های منظم در مورد تأسيسات و مؤسسه های سلاح هسته ای، ميكروبی و شيميايی و تهيه اطلاعات دقيق در مورد ظرفيت ها و ذخاير اين موسسه ها و گرايش های شخصی دانشمندان شاغل در آن ها و نيز مشخص كردن دقيق پايگاه های نيروی دريايی همراه با نقشه های هوايی و زمينی بود. واحد سياسی سازمان، مسئول گردآوری اطلاعات از وابسته های نظامی و هيأت های ديپلماتيك عراق بود. اطلاعات لازم از طريق شبكه گسترده مخبران در ايران، اردن، تركيه و مصر جمع آوری می شد . اين مخبران با سيستم های ارتباطی سری پيشرفته ای تجهيز شده بودند . در خلال جنگ ايران و عراق، عوامل اين سازمان از ايران در مورد نتايج حملات هوايی عراق به ايران، گزارش هايی را ارسال می كردند كه با تصاوير نيروی هوايي تكميل می شد. همچنين، واحد امنيتی استخبارات، مسئول مقابله با مخالفان در نيروهای مسلح به عنوان يك واحد مستقل، در سال ١٩٩٢ تأسيس شد و برعملكرد سرويس امنيت نظامی ارتش نظارت داشت.. واحد ٩٩٩ مسئول عمليات سری در داخل و خارج كشور بوده و در يك پايگاه نظامی تحت عنوان «سلمان پاک» در جنوب شرقی بغداد مستقر شده بود . مهم ترين فعاليت های اين واحد، شامل نفوذ در شبه نظاميان مخالف كرد در شمال عراق مي شد. اين واحد طراحی عمليات ربودن فرمانده امريكايی ژنرال شوارتسكف از عربستان در خلال عمليات طوفان صحرا و حملات خرابكارانه در تأسيسات نفتی در ايران در دهه ١٩٩٠ را برعهده داشت. طرح های مذكور پيش از اجرا، فاش شدند. رژه اعضای واحد 999 (Unit 999) عراق واحد ٩٩٩ در ابتدا داراي پنج گردان بود كه هر گردان ٣٠٠ نفر نيرو داشت . در اين اواخر گردان ديگری نيز براي مقابله با گروه های معارض، تشكيل شده بود. اسامی اين گردان ها عبارت بود از: - گردان فارس ("Persian"Battalion) يا گردان كركوك كه منطقه كردستان در شمال عراق و ايران را تحت پوشش داشت. - گردان عربستان سعودی ("Saudi Arabia" Battalion) يا گردان بصره كه كشورهای حوزه جنوبی خليج فارس را تحت پوشش داشت. - گردان فلسطين ("Palestine"Battalion) يا گردان بغداد كه اردن، سوريه، عربستان، ايران و گروه های مخالف عراقی را تحت نظر داشت. - گردان تركيه ("Turkish"Battalion) يا گردان موصل كه تركيه و سوريه را تحت نظر داشت. - گردان دريايی ("Marine"Battalion) كه عمليات های دريايی و مين گذاری دريايی را انجام می داد. - گردان معارضان ("Opposition"Battalion) كه فعاليت مخالفان را در داخل و خارج از كشور كنترل می كرد. استخبارات اگرچه در ابتدا وابسته به وزارت دفاع بود، اما در سال های اوليه دهه ١٩٨٠ مقرر شد گزارش های خود را مستقيما به كاخ رياست جمهوری ارسال كند. * * * سپاه فدائیان صدام ، تعداد فداييان صدام حدود ٤٠ هزار نفر بر آورده شده است . اين سازمان در سال ١٩٩٥ توسط عدی حسين تأسيس شد . اعضای اين سازمان، سربازان جوانی بودند كه فرماندهی آن ها مستقيما به كاخ رياست جمهوری گزارش می داد و وظيفه آن پاسداری از رژيم و مبارزه با قاچاق بود. آن ها گروه قابل اعتمادی بودند كه از صدام در برابر مخالفان داخلی محافظت می كردند. با این پست ، بررسی ساختار امنیتی لایه لایه و گسترده عراق در دوران صدام به پایان رسید. ان شاء الله از پست آینده به سایر موارد مرتبط با تاپیک می پردازیم. ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس ایمان بچه ها داشتند کلافه ام می کردند. مرتب سوال می پرسیدند : رسول جان هواپیما را داری ؟ آن را نداشتم ! اما برای اینکه روحیه ها از دست نرود ، جواب مثبت می دادم. بچه ها اما به این جواب تردید داشتند که مرتب آن را تکرار می کردند. من خلبان بودم و برادر سید حجت کمک خلبان. او هم خبری از هواپیما نداشت. هفت هشت دقیقه ای می شد که دیگر صدایش را نمی شنیدیم. این آفتاب لعنتی هم چشمهایم را کور کرده بود. اگر یک عینک دودی بود این بلا سرمان نمی آمد. وقتی هواپما توی آسمان اندازه کلاغ می شد ، فقط با صدایش می دانستیم اکنون روی کدام بال می چرخد. وقتی فرمان می دادم مطمئن تر می شدم؛ اما توی بد مخمصه ای گیر افتاده بودم. نه آن را می دیدم و نه صدایش را می شنیدم. بچه ها هم که با سوالاتشان اوضاع را پیچیده تر می کردند. وقتی پیش خودم تجسم کردم که اکنون لای نخلستان های خرمشهر ، جائی گیر افتاده یا سقوط کرده ، وحشتم می گرفت. در اوج نا امیدی بودم صدای قارقارش ، آرامشی که وجودم منتظر آن بود را ، برایم به ارمغان آورد. از خوشحالی از جایم پریدم و گفتم پیدایش کردم. شکر خدا آمد ! آمد! بلافاصله در حیرت بچه ها یهو متوجه شدم که لو رفته ام. یکی از بچه ها پرسید : خدا وکیلی از کی او را گم کرده بودی ؟! " بی خیال ، خدا را شکر کن که پیدایش شد. " این را من به او گفتم. پس از فرود ، بچه های عکاسی ، دوربین را خارج کرده و رفتند سراغ ظهور عکس ها. فردایش ، وقتی رضا ارباب مرا دید ، با خوشحالی بغلم کرد و پیشانیم را بوسید. او گفت شاهکار کردی. با حیرت پرسیدم چطور ؟ او از توی کوله اش یک دستگاه ساعت کاسیو به من داد و گفت : این هدیه برادر رحیم صفوی به شماست. ایشان شخصا از شما تشکر کرده و پرسیده : چرا همیشه از این عکس ها نمی گیرید ؟! عکس های تو ، از عمق 5 کیلومتری دشمن بود. پرسیدم : 5 کیلومتر ؟ مگر چنین چیزی امکان دارد ؟! او پاسخ داد : من هم تعجب کردم. تو با این پرنده تا کجا رفته بودی ؟!! ماجرای گم شدن هواپیما را به ارباب نگفتم. اما غرق این قضیه شدم که عکس ها دقیقا در زمانی گرفته شده بود که من هواپیما را گم کرده بودم. همیشه ما را عادت داده بودند که امدادهای غیبی را در هیأت اسب سواری سپید رنگ ببینیم ؛ ولی آن روز هیأت دیگری داشت. من به این ایمان دارم. راوی : حاج رسول وکیلی * * * * * رئیس علی تنگستانی معلوم نبود چرا بین این همه راننده ، همیشه این هایس زبان بسته را می دادند دست حمید رضا. شاید به این دلیل که فرمانده تیم بود. آن روز هم که از جاده دشت عباس بر می گشتیم ، نرسیده به عقب جبهه ، یهو قاسمی گفت : بزن روی ترمز. آنطور که او داد کشید ، حمیدرضا طوری زد روی ترمز که گلوی مان آمد توی دهنمان. قاسمی فرمان جدید داد : عقب ... عقب ... باز هم عقب تر ... عقب رفتن اش هم مثل جلو رفتن اش بود. هیچ چاله چوله ای را رد نمی کرد. حتما باید می افتادیم تویش و روی صندلی بالا و پائین می شدیم.از بس عقب عقب رفته بودیم که این بار صدای حمید هم درآمد : خب بگو چی شده ... اینقدر می گوئی عقب عقب ، چیزی از داخل خودرو به بیرون پرت شده ؟ قاسمی این بار گفت : حالا برو جلو ... جلوتر ... بعد به جاده اشاره کرد و به حمیدرضا گفت : این چاله را می بینی ؟؟ ... این را جا گذاشتی. لطفا از توی این هم عبور کن تا هیچ چاله چوله ای جا نماند. این بار همه با هم زدیم زیر خنده. همه می دانستیم که دست فرمانش بد نیست ؛ بلکه افتضاح است. ولی در عوض تا دلتان می خواست مهربان و دلسوز بود. من شیفته عشق بازی اش با والدینش بودم. کسی را ندیده بودم چون او ، آنقدر نسبت به پدر و مادرش عشق بورزد. شب عملیات حتی از من قول گرفت ، هر کدام زنده ماندیم به خانواده دیگری سرکشی کند. نه این که چون اهل تنگستان بود و همشهری رئیس علی دلواری ، ولی بیشتر بخاطر شجاعت و مردم داری اش او را رئیس علی صدا می کردیم. دوستانش می گویند " وقتی برای مرخصی به روستایشان می رفت ، سوار بر موتورسیکلتش ، با بلندگوی دستی ، روستائیان را به حضور در جبهه تشویق می کرد" مردم روستا حمیدرضا را همیشه با این پیام می شناختند " کسی کوتاهی نکند. امروز اسلام به نیروی انسانی نیاز دارد." در ماه های آخر جنگ وقتی شنید دشمن در حال تصرف فاو است ؛ بلند شد و خودش را به فاو رساند تا تجهیزات عکاسی پهپاد را که حاوی کلی اطلاعات طبقه بندی شده بود را از جزیره فاو به عقب برگرداند. اما متأسفانه دیگر هرگز خبری از او نشد. نه توی اسرا پیدایش شد و نه توی شهداء. اما نام خود را به عنوان یکی از شهدای مظلوم پهپاد به ثبت رساند : " شهید حمیدرضا زارعی " راویان : حاج قاسم زارعی / قاسم دماوندیان ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . مقدمه - خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار ، هنوز عمق بسیاری از مسائل ناشناخته باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. "بخش هشتم" صدامِ عراق - بخش سوم (جمهوری وحشت - 2) دستگاه امنيتی دولت عراق به طور رسمی، شامل ميليشيايی تحت رهبري رئيس جمهور، بخش امنيتي حزب بعث و وزارت داخله می شد. سرويس های اطلاعاتی، به سه شاخه عمليات خارجی ، امنيت داخلی و محافظت از رهبر تقسيم می شدند. سرويس امنيت داخلی ؛ عملكرد آژانس هاي اطلاعاتي خارجی كه در عراق مشغول به فعاليت بودند را كنترل و با مخالفان داخلی مبارزه مي كرد. بخش محافظت از رهبری نيز شامل تأمين امنيت فيزيكی و انجام اقدامات ضد كودتا از طريق نيروهای واكنش سريع بود. در اين بخش ، (بدون احتساب گارد رياست جمهوري) حدود ٧٠ هزار نفر فعال بودند. بخش محافظت شخصی از صدام حسين شامل سه واحد تحت كنترل موسوم به «واحدهاي محافظتی» بود. بزرگترين اين واحدها، گارد رياست جمهوري بود كه تحت نظارت قصی صدام قرار داشت . اداره عمومی اطلاعات ارتش (استخبارات) نيز مستقيما در برابر دفتر رئيس جمهور پاسخگو بود. سرويس اطلاعات داخلی نيز كه مخابرات نام داشت، تحت نظارت قصی و عدی صدام عمل ميكرد. شوراي امنيت ملی عراق كه رهبری آن را صدام برعهده داشت، جلسات هفتگی خود را با حضور رؤسای ارتش عراق، سرويس امنيت ويژه، اداره كل اطلاعات عمومی ، اطلاعات ارتش، سرويس امنيت عمومی و اداره كاخ رياست جمهوري تشكيل مي داد. اطاق عمليات مشترك اين شورا نيز كه توسط قصی صدام اداره می شد در كاخ رياست جمهوري در بغداد تشكيل می شد و واحدهای زير را تحت كنترل داشت: ١. بريگاد مداخله سريع گارد ويژه جمهوري ٢. بريگاد مداخله سريع اداره برنامه ريزی امنيت عمومی ٣. گردان مداخله سريع سازمان اطلاعات ارتش ٤. گردان امنيتی اطلاعات ارتش ٥. بخش فنی اداره اطلاعات عمومی صدام حسين عراق را از لحاظ امنيتی به چهار منطقه شمالی، جنوبی، فرات اوسط و مركزی تقسيم کرده بود . در ابتدا رهبری منطقه شمالی به عهده عزت ابراهيم بود . اين منطقه شامل استان های موصل، دهوك، اربيل، كركوك و سليمانيه ميشد. منطقه جنوبی، استان های بصره، ناصريه، العماره و الكوت را در برمي گرفت كه رهبری آن را علی حسن المجيد به عهده داشت . منطقه عراق ميانه شامل استان های بغداد، تكريت، رمادی و دياله مي شد و رهبری اين مناطق، به وزير دفاع وقت، سلطان هاشم احمد سپرده شده بود. رهبری منطقه فرات اوسط نيز كه شامل استان های بابل، كربلا، نجف، الديوانيه و السماوه بود به عهده محمد حمزه الزبيدی بود. پس از بركناری وی ، مسئوليت اين منطقه به عهده قصی صدام گذاشته شد. با توجه به جو بسته حاكم برسيستم امنيتی عراق، كمتر مي توان به اختلافات ميان سازمان های مختلف امنيتی اين كشور در دوران حزب بعث (كه غالبا نيز به صورت موازی در حال فعاليت بودند) پی برد. اما بايد توجه داشت كه اقليت حاكم بر جامعه كه كنترل بر اين سازمان ها را نيز برعهده داشت، همواره تلاش ميكرد براي جلوگيری از شكل گرفتن هرگونه ائتلاف ضددولتی، به رقابت پنهانی ميان اين سازمان ها دامن بزند. سازمان های مذكور همواره در حال تنظيم و ارائه گزارش نظارتی عليه يكديگر بودند و اين فعاليت ها در دوران فرماندهی قصی بر آنها تشديد شد. قصی صدام حسین نخستين بحران جدی در ساختار اطلاعاتی عراق، زمانی به وقوع پيوست كه ناظم كزار، نخستين رئيس امنيت داخلي كشور در ٣٠ ژوئن ١٩٧٣ متهم به فراهم آوردن زمينه های ترور حسن البكر، رئيس جمهور وقت، شد. در گزارش سياسی ١٩٧٤ حزب بعث، از دوران كزار انتقاد شده و آمده است: " ... رهبری حزب مرتكب اين اشتباه شد كه اجازه داد اين سازمان حساس فارغ از كنترل دقيق و جدی به كار خود ادامه دهد. بعضی افسران اين سرويس از اعتماد حزب سوء استفاده كردند و حتی عليه حزب توطئه چينی كردند ... " يكی ديگر از مهم ترين بحران های سرويس امنيتي عراق، كودتای ناموفق مارس ١٩٩٥ بود كه توسط ژنرال عاليرتبه وفيق السامرايی ترتيب داده شد . وی كه فرمانده اطلاعاتی ارتش عراق در جنگ خليج فارس بود، در اين عمليات ناكام مانده و به انگلستان گريخت. بسياری از ياران وی دستگير و مجازات شدند. حسین کامل المجید ( مسئول برنامه سلاح های کشتار جمعی) از ديگر رسوايی های مهم بخش امنيتی عراق طی دوران حكومت حزب بعث، فرار دو داماد صدام، ژنرال حسين كامل المجید (كه مسئول برنامه سلاح های كشتار جمعی عراق بود) و سرهنگ صدام كامل المجيد، به اردن در آگوست ١٩٩٥ بود . بسياری از افسران در سطوح مختلف به علت همكاری با اين دو نفر دستگير و مجازات شدند. در عين حال، يكی از موفقيت آميزترين عمليات های امنيتی عراق طي آن سالها ، دستگيری حدود ١٠٠ نفر از اعضای مهمترین گروه مخالف عراقی موسوم به كنگره ملی عراق (INC) بود. آنها كه برای شركت در اجلاسی مهم در منطقه كوش تپه در اطراف اربيل جمع شده بودند، در تاريخ ٣١ آگوست ١٩٩٦ دستگير شدند. از سال ها پيش ، در عراق راه های عمده، تقاطع ها و ميدانها زير پوشش دوربين قرار داشتند. در هر منطقه شبكه وسيعی از دوربین های نظارتی ايجاد شده بود كه مركز مراقبت اين امكان را پيدا می كرد كه منطقه تحت پوشش خود را به طور عينی زير نظر بگيرد. همچنين پروژه الهادی در اين كشور، مسئول گردآوری، پردازش، بهره برداری و انتشار سيگنال های ارتباطات و اطلاعات الكترونيكی بود كه نيروهای آن بالغ بر ٨٠٠ نفر می شد. هر چند اين دستگاه گزارش های خود را مستقيماً به قصر رياست جمهوری ارسال می كرد، ولی الهادی زير مجموعه شورای امنيت ملی محسوب نمی شد و اطلاعات خود را به ديگر دستگاه های امنيتی نيز ارسال مي كرد. ستاد اصلی الهادی در الرشيديه، ٢٠ كيلومتری شمال بغداد بود كه در سه نوبت به صورت ٢٤ ساعته كار مي كرد. پنج مقر فرعی ديگر كه به جمع آوری اطلاعات مشغول بودند، در ديگر مناطق عراق مستقر بودند. البته اين امكانات تا حدودی در جنگ خلیج فارس آسيب ديده اند اما كارايي خود را از دست نداده اند. در ماه های پايانی سال ١٩٩٥ ، عراق ارتباط مستقيم با خارج از كشور را ممنوع اعلام كرد و ارتباط تلفنی با خارج از كشور صرفا توسط يك اپراتور در الرشيديه امكان داشت. مكالمات تلفنی ضبط شده، توسط كميته ای متشكل از نمايندگان سرويس اطلاعات، سرويس امنيتی و سرويس امنيت ويژه مورد بازشنوايی و بررسی قرار می گرفت. ارتباطات مستقيم تلفنی از طريق ماهواره نيز توسط پروژه الهادی مورد شنود قرار ميگرفت. تجهيزات كامپيوتری پيشرفته اين سازمان كه جهت شنود و قطع مكالمات داخلی و خارج از كشور مورد استفاده قرار می گرفت، در سال های ١٩٨٣ و ١٩٨٤ از ژاپن خريداري شده بود. ايستگاه های نظارتی الهادی همچنين قادر بودند هرگونه ايستگاه راديوئی مخفی را در عرض ٣٠ ثانيه پس از بخش برنامه، شناسايی كنند . شنود ارتباطات مخابراتی نظامی ديگر كشورهای منطقه، از جمله اولويت های كاری اين سازمان بود كه شامل شنود مكالمات پايگاه هوايی اينجرليك تركيه و پايگاه هماهنگی زاخو در شمال عراق و ... مي شد. الهادی همچنين ارتباطات مخابراتی كنگره ملی عراق و مكالمات انجام شده بين دو گروه عمده كرد در شمال عراق (اتحاديه ميهنی و حزب دمكرات كردستان) را شنود می كرد ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت. .
-
2 پسندیده شدهشاید ببر و شیر قوی تر باشند ولی یک گرگ هیچگاه بازیچه سیرک نمیشود. آدولف هیتلر
-
2 پسندیده شدهاژدهای دریایی وارد میشود ماه های پایانی روند تولید سومین ناوهواپیمابر نیروی دریایی ارتش خلق چین – شناورهای تایپ 075 پکن : گزارشهایی که به استناد ویدئوهای منتشره از کارخانه کشتی سازی شانگهای منتشرشده ، نشان میدهد که سومین ناوهواپیمابر سفارش داده شده از سوی نیروی دریایی ارتش چین مراحل پایانی ساخت خود را پشت سر می گذارد . حامل هواپیمابر تایپ 075 در کلاس 40000 تن قرار دارد که در مقایسه با حامل های قبلی ، سبک تر بوده و قدرت جابه جایی آن را میتوان با ناوهواپیمابر هسته ای شارل دوگل نیروی دریایی فرانسه مقایسه نمود ، هرچند بدلیل عدم استفاده از تخته پرش شیب دار یا منجنیق اصلی ترین قابلیت ناوهای هواپیمابر ، یعنی حمل و استفاده از جتهای بال ثابت را در اختیار نخواهد داشت . این درحالی است که حامل های هواپیمابر تایپ001 در کلاس وزنی 70000 تن شباهت زیادی به همتای روسی اش ( ناوهواپیمابر کوزنتسف نیروی دریایی اتحاد شوروی ) داشته و به نظر می رسد که شناورهای تایپ002 بطور کامل بر مبنای ابر حامل های هواپیمابر اولیانوسک روسی طراحی خواهند شد ، در حالی که شناورهای تایپ075 را می توان با حامل های کلاس واسپ نیروی دریایی ایالات متحده مقایسه نمود . راست ( حامل هواپیمابر تایپ 001 ) چپ ( حامل هواپیمابر تایپ 002 ) با توجه به این موارد ، این شناور رزمی جدید به شکل خاص برای حمل تعداد قابل توجهی از یگانهای تفنگدار دریایی ، خودروهای زرهی و وسایل نقیله آبی – خاکی در نظر گرفته شده ، در حالی که به صورت همزمان ، می تواند بعنوان حامل بالگرد ها و جتهای عمود پرواز نیز مورد استفاده قرار گیرد . بعنوان نمونه ، شناورهای رزمی کلاس WaspوAmerica در حال حاضر بعنوان سکوهای حامل جتهای رزمی اف-35 و هاریر-2 شناخته میشوند و طبق گزارشها ، چین نیز بشدت بدنبال توسعه یک جنگنده عمود پرواز مشابه ، احتمالا" با همکاری روسیه است . کلاس واسپ ( راست ) - کلاس آمریکا ( چپ ) علاوه براین ، خبرهایی موجود نشان می دهد که نیروی دریایی ارتش روسیه نیز برنامه های برای طراحی و تولید حامل های سبکتر با عملکردهای مشابه کلاس ها سنگین تر قدیمی در دهه 20 قرن بیست و یکم ( 2020 به بعد ) در دست اقدام داشته که می بایست توسعه جت متناسب با این شناورها نیز پیش بینی گردد . در همین راستا ، تا کنون تولید 3 فروند شناور تایپ075 برنامه ریزی شده است و درصورت اضافه شدن جتهای عمود پرواز به نیروی دریایی چین ، ساخت حداقل 7 فروند دیگر از این شناورهای رزمی محتمل خواهد بود . صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9 بن پایه
-
1 پسندیده شدهبنام خداوند بخشنده مهربان با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست در جریان بازدید از نمایشگاه اقتدار 40 در بهم ماه 1397 در حین بازدید از غرفه پهپادها ، با توجه به اینکه مسئول غرفه علاقه بنده به پهپادها رو مشاهده کردند ، یک کتاب رو به بنده هدیه دادند که به چگونگی روند شکل گیری یگان پهپادی سپاه می پرداخت. با کسب اجازه از مدیران محترم انجمن و در راستای پرداخت ذکات علم ، مطالب و محتوای این کتاب 188 صفحه ای رو به تدریج و در قالب این تاپیک خدمت سایر دوستان خودم تقدیم میکنم : پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس مقدمه - اگر چه از سالهای پیش از جنگ ، پرنده های هدایت پذیر از راه دور ( پهپاد ) به عنوان ابزار اطلاعاتی در ارتش های جهان از جایگاه خاصی برخوردار بودند ، اما در ارتش ایران ( قبل از پیروزی انقلاب اسلامی) محلی از اعراب نداشتند ؛ و گفته می شود که چند فروند از پهپاد های هدف در یکی از پایگاه های نظامی دیده شده که در دوران دفاع مقدس هیچ مأموریتی از خود نشان ندادند. پهپاد هدف BQM-74 Chuker ضرورت بکارگیری پهپادهای شناسائی دقیقا از روزی مطرح شد که فرماندهان جبهه های جنگ با چالشی به نام محدودیت پروازی هواپیماهای شناسائی RF-4 ارتش روبرو شدند و از عکس هوائی به عنوان مهمترین و قابل اتکاترین وسیله کسب اطلاعات و شناخت موقعیت دشمن در صحنه نبرد محروم شدند. فتو فانتوم نهاجا (RF-4E) به دنبال تحریم های اقتصادی - تسلیحاتی ، نیاز جبهه های جنگ به عکس هوائی و نگرانی فرماندهان از نبود وسیله جایگزین ؛ نیروهای مومن ، متعهد و جوان مراکز تحقیقاتی دانشگاهی ؛ بر آن شدند تا در جهت تأمین جایگزینی برای آن به فکر چاره باشند. قرار داشتن کشور در تحریم های اقتصادی - تسلیحاتی آمریکا و دنیای غرب از یک طرف و تصویب عملیات استانچ علیه جمهوری اسلامی ، امکان دستیابی به پهپادهای نظامی را برای سپاهیان اسلام طولانی و یا غیر ممکن ساخته بود که رزمندگان برای تأمین آن هدف مجبور به ساخت و ارتقای هواپیماهای مدل شدند. واحد اطلاعات - عملیات قرارگاه خاتم الانبیاء (محوری ترین قرارگاه عملیاتی سپاه که کار سازماندهی ، هدایت و طرح ریزی عملیاتی قوای اسلام علیه نیروهای اشغالگر بعثی را بر عهده داشت ) در سال 1362 گرفتار چالشی مهم در زمینه کسب اطلاعات از مواضع دشمن شد. این واحد از روش های گوناگون از جمله عکسبرداری هوائی توسط هواپیماهای RF-4 و RF-5 ارتش جمهوری اسلامی ، گروه های پیاده شناسائی ، شنود مخابراتی و تخلیه اطلاعاتی اسرای جنگی به کسب اطلاعات از دشمن اقدام می نمود. فتو تایگر نهاجا (RF-5A) در سال 1362 پس از جلسه مشترک فرماندهان ارتش و سپاه و اعلام فرمانده نیروی هوائی ارتش مبنی بر وضع محدودیت پرواز برای هواپیماهای RF-4 به دلائل مختلف از جمله کمبود هواپیما و پر مخاطره بودن این نوع پروازها ، فرماندهان جنگ را به دنبال یافتن وسیله یا روش جایگزین رهنمون کرد. اگر چه خواستگاه اولیه ساخت پرنده های بدون سرنشین با رویکرد شناسائی و عکسبرداری هوائی مشخص و روشن نیست ، اما قدر مسلم این است که ابتدا شهید چمران در وزارت دفاع و سپس جهادهای دانشگاهی دانشگاه اصفهان ، دانشگاه صنعتی اصفهان ، دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه شیراز ، گام های اولیه را برای تأمین آن هدف برداشته اند که به لحاظ دستیابی دانشگاه اصفهان به موفقیت هائی ، روند پیگیری ساخت ، تولید و بهره برداری اطلاعاتی تا تشکیل " یگان پهپاد در سپاه" از آنجا آغاز گردید. نیاز قرارگاه خاتم به اطلاعات از عمق نیروهای دشمن ، که تأمین آن توسط نیروهای پیاده شناسائی قابل اتکا نبود از یک طرف و عدم تأمین عکس های هوائی توسط ارتش از طرف دیگر ، نیاز به این پرنده را شدیدتر نمود. با انجام موفقیت آمیز اولین تست عملیاتی توسط این هواپیمای ساخت جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان در نزدیک جزیره ماهی ( تحت نظر فرماندهان قرارگاه خاتم ) ، امید به جایگزین شدن این پرنده های بدون سرنشین به جای هواپیمای RF-4 پر رنگ تر شد و به دستور فرمانده سپاه به یگان هوائی سپاه ؛ تشکیل " گردان رعد " ( گردانی اطلاعاتی با هدف تأمین عکس هوائی ) ابلاغ گردید. این گردان ، با استقرار در شهر اهواز و سپس در پادگانی در نزدیکی جبهه های جنگ ، به گسترش ساختار و سازمان پرداخت و تلاش نمود جای عکس های هوائی ارتش را برای فرماندهان سپاه پر نماید. اعضای گردان پهپادی رعد ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس نمایش قدرت نه هواپیمای مان و نه سر و وضع مان ، هیچکدام به چشم بچه ها نمی آمد. فرماندهان هم وقتی ما را با آن هواپیمای اسباب بازی مان می دیدند ، اگر متلک بارمان نی کردند ، اما به ریش مان می خندیدند. آنها انتظار داشتند وقتی نام عکس هوائی را می شنوند ؛ هواپیمائی به جثه RF-4 و RF-5 یا چیزی شبیه آن ها چشم شان را پر کند. دیدن هواپیمای کوچک ما با آن صدای قارقارش اصلا به حساب نمی آمد. چه برسد به اینکه باور کنند ، با همین هواپیماست که برخی از عملیات ها ، طرح ریزی می شود. قرار شد هم برای ارائه گزارش عملکرد پهپاد در جبهه های جنگ به برخی مسئولین کشوری و لشکری ، و هم به منظور جذب کمک های دولتی و مردمی ؛ نمایشگاهی برپا کنیم تا هم کمی بیشتر به چشم بیائیم و هم بتوانیم نیازهایمان را تامین کنیم. دل مان خوش ، هم هواپیمای تلاش یک و دو را و هم هواپیمای مهاجر را بزک کردیم و توی سوله ای چیدمان کرده و در و دیوار را هم پر کردیم از عکس ، تراکت ، جمله و پرده که حسابی از خجالت تبلیغات محیطی هم در بیائیم. وقتی نمایندگان مجلس ، مسئولین سیاسی و فرماندهان نظامی به داخل سوله بزرگ آمدند ، انگار که کسی آنها را سامان بدهد ؛ همگی از همان ابتدا چشم شان به میانه و سقف بود و اصلا توجهی به زیر پایشان نداشتند. مثل تیربارهائی که هیچ نقطه ای از اطراف را بی نصیب نگذارند ؛ در و دیوار را بسته بودند به شلیک نگاه های منتظرشان. اما از چهره های متعجب شان پیدا بود که مقصود را نیافته اند. یکی شان دل به دریا زد و پرسید : پس این هواپیماهایتان کجایند ؟! دیگری منتظر پاسخ ما نماند و پرسید : یعنی سوله را اشتباهی آمده ایم ؟! سومی ادامه داد : توی محوطه که چیزی نبود ! وقتی رضا ارباب با اشاره به پهپادها جواب داد : "همین جا هستند." ، همه نگاه ها به زیر زانوهایشان کشیده شد و برای لحظاتی به هم خیره شدند. انگار که کسی آنها را مسخره کرده باشد. حاج آقائی تا انعکاس نگاهش را توی چهره مصمم ما دید ، زد زیر خنده و توی هق هق خنده هایش گفت : یعنی این همه سر و صدا ، این همه برو و بیا ، برای همین اسباب بازی ها بود ؟! آنکه لباس سیاهی تنش بود و سالنامه ای زیر بغل داشت ، با تعجب حرف حاج آقا را پی گرفت و گفت : واقعا بچه های اطلاعات ، به خصوص برادر باقری، به این اسباب بازی ها اعتماد کرده اند ؟! آن روز اگر چه حقیقتا کمی دلمان گرفت و توی آسایشگاه بارها حرف های تحقیر کننده مدعوین را برای خود تکرار کردیم و تأسف خوردیم ؛ اما کمی بعد ، ته دلمان خوشحال شدیم که چقدر خوب کار کرده ایم که حتی خودی ها متوجه کارهایمان نشده بودند ، چه برسد به دشمن. وگرنه روزگارمان زار بود اگر دشمن می دانست ، با چه وسیله ای در حیاط خلوتش تردد می کنیم. راوی : عبدالمجید مختارزاده * * * * * سوسول های تهرانی حرص مان بیشتر از این بود که نمی توانستیم بگوئیم چه کاره هستیم و داریم چکاری انجام می دهیم. آن از دوربین تحویل گرفتنمان و این هم از عکس گرفتن مان. دلمان را خوش کرده بودیم به تشویق های مکرر برادر محسن رضائی فرمانده سپاه و برادر محمد باقری. چند روز پیش وقتی با آقا محسن نزد اکبر غمخوار رفتیم تا دوربین های عکاسی مدرنی را که خبرهایش را از انبارهای آنجا شنیده بودیم ، تحویل بگیریم ؛ توی پادگان بلال از ایشان ( غمخوار ) گرفته تا انباردارها ، هر چه متلک بود بارمان کردند که در چنین شرایطی که بچه های مردم به جبهه می روند و جانشان را کف دست شان گرفته اند ، شما دنبال قرتی بازی هستید ؟ نمی شد با همان دوربین های معمولی عکس می گرفتید و پیش دوست و رفیق هایتان جبهه رفتن تان را پز می دادید ؟! می خواهید خودتان را عزیز کنید ؟ بروید آقا ، بروید خودتان را اصلاح کنید !! سردار اکبر غمخوار ؛ در زمان مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس امروز هم که می خواستیم از روی لانچرهای داخل قایق ، پهپادمان را پرواز دهیم ، بچه های رزمنده جور دیگری متلک بارمان کردند. چون خودشان وسط خار و خاشاک و گل و لای در حال نگهبانی بودند ، تا چشم شان به چفیه های تر و تمیزمان افتاد که روی دوش انداخته بودیم و داشتیم سوار قایق می شدیم ؛ ما را به یکدیگر نشان می دادند و می گفتند : باز هم سوسول های تهرانی آمدند تا قایق سواری کنند. آفتاب بدهیم خدمت تان ؟؟!! این را یکی از رزمنده ها با صدای بلند به ما که با عینک آفتابی مان در حال حرکت بودیم می گفت. ما مجبور بودیم همیشه چشم مان به آسمان باشد و توی آن آفتاب داغ عینک های آفتابگیر بزنیم. بچه ها بیشتر لج شان همین عینک های دودی بود که متلک بارمان می کردند. اما ما ، حتی نمی توانستیم توضیحی بدهیم . ولی از ته دل خدا را شاکر بودیم که اگر حتی همه عملیات هایمان منجر به این شود که جان یک رزمنده را نجات دهیم ، به نوش جان کردن این متلک ها بسیار می ارزد. راویان : حمید آقاجانی ، عبدالمجید مختارزاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهرسیدن به هدف با موج احساسات یکی از شگردهای رسانه ای استفاده از موج احساسات انسانی برای رسیدن به اهداف غیر منطقی هست. این روش وقتی استفاده می شود که جامعه حاضر به پذیرش خواسته نیست و با ترکیب خواسته غیرقابل پذیرش با یک اتفاق انسانی جامعه را مجبور به انتخاب بین بد و بدتر می کند. نمونه هایی از این اتفاق رو در جنگ سوریه شاهد بودیم، چه بحث سواستفاده ترکیه از مرگ آوارگان سوری و چه سواستفاده کلاه سفیدها از تبعات جنگ برای تحریک آمریکا به حمله به سوریه. غرق شدن کشتی مهاجران سوری در نزدیکی سواحل «بودروم» در استان «مولگا» در جنوب غرب ترکیه عمران کودک سوری بعد از بمباران محله القاطرچی در حلب لینک خبر سخنرانی دختر سفیر کویت در آمریکا در جنگ خلیج فارس و عملیات آزادسازی کویت هم این احساسات برای گرفتن مجوز حمله به عراق استفاده شد که سخنرانی دختر سفیر کویت در آمریکا به عنوان یک پرستار بخش نوزادان در کویت نمونه بارز آن بود. ----------------- در کشور ما هم اشکالی از این کار دیده می شود. بویژه مسئول نماهایی که از خون شهیدان، ولایت فقیه و اهل بیت برای توجیه اقداماتشان استفاده می کنند. فیلم خروج اثری موفق در زمینه عملکرد نامسئولان مسئولی (فرماندار در فیلم) که زیرتابوت شهید می روند و دم از راه شهدا می زنند ولی برای مردم دردمند وقت ندارد
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس منافق یا فدائی ؟! همه نوع مجوزی داشتیم وگرنه با این بسیجی های گیر سه پیچ حساب مان با کرام الکاتبین بود. ما عضو تیم جلو بودیم و باید نی زارها را تا انتهائی ترین نقطه ی جزیره ، چیزی نزدیک کمین های دشمن پیش می رفتیم تا در آنجا هواپیما را از تیم عقب تحویل می گرفتیم ؛ که در بین راه گرفتار نیروهای بسیج شدیم. پیش خود اسیر گرفته بودند ، اما وقتی حرف زدیم ، چهره شان شکفت ؛ انگاری که جاسوس گرفته باشند. آن یکی به دیگری گفت : ببین لا مصبا چقدر خوب فارسی حرف می زنند ؟! آموزش دیده اند (...) !! هر چه قسم و آیه خوردیم که از بچه های پهپاد هستیم به خرجشان نرفت که نرفت. پرسیدند : پهپاد ؟ ... پهپاد دیگر چه صیغه ای هست ؟ ما از این اسم ها توی جبهه نداریم. فکر کردید یک کلمه قلمبه سلمبه بگوئید راضی می شویم و رهایتان می کنیم ؟ توضیح دادیم که ما خلبان همین قارقارک هائی هستیم که هر روز بالای سرتان پرواز می کنند و شما به آنها شلیک می کنید. این بار همه با هم زدند زیر خنده که عجبا ... ما خلبان روی زمین ندیده بودیم که این آخر عمری دیدیم. چاره ای نبود. حرف هایمان را نمی فهمیدند. ما هم نمی توانستیم بگوئیم داریم برای اطلاعات عکس برداری می کنیم و ناچار باید تسلیم می شدیم. آن ها ما را به سمت مقرشان به پشت نیزارها بردند. نمی دانم چرا کلمه پهپاد به گوش فرمانده شان هم نخورده بود. چشمش که به بیسیم افتاد ، یهوئی گُر گرفت که از منافقین هستید یا فدائی ها ؟ چه قشقرقی به راه انداخت وقتی رادیو کنترل را دست مان دید. سوال هائی می پرسید که اگر مأمور " کا.گ.ب" هم اینجا بود ، تویش می ماند. آنجا هم دفاع کردن بیهوده بود. خدا پدر بچه های تیم عقب را بیامرزد که اگر به دادمان نمی رسیدند ، معلوم نبود تا کی باید توی سنگر زندانی می ماندیم. تا قرارگاه به لشکر ، لشکر به تیپ ، تیپ به گردان و گردان به گروهانی که تویش اسیر شده بودیم ، دستور آزادیمان را رساند ، سه چهار ساعتی آب خنک خوردیم. وقتی آزادمان کردند ، دیگر پرواز بی فایده بود و باید دست از پا درازتر بر می گشتیم. چون نه هوا مساعد بود و نه تابش نور خورشید به سودمان. راوی : ... * * * * * تشنه یک جرعه کی و کجا را نمی دانستیم. اما همیشه می توانستیم ساعت حرکت را حدس بزنیم. آن دو تای اول را بچه های اطلاعات عملیات قرارگاه برایمان تعیین می کردند. برای اینکه هم عکس های مان از کیفیت بالائی برخوردار باشند و هم از شدت آتش دشمن در امان باشیم ، عموما ساعات اولیه صبح را به مأموریت می رفتیم. چون هم آفتاب توی چشم عراقی ها بود و این امکان را به ما می بخشید که تسلط بیشتری بر هواپیمایمان داشته باشیم و تا عمق بیشتری او را زیر نظر داشته باشیم و هم اینکه چون عراقی ها از ترس عملیات رزمندگان اسلام - که عموما شب ها انجام می گرفت - تا صبح بیدار می ماندند و صبح ها استراحت می کردند ، مزاحمت کمتری برایمان ایجاد می کردند. برای همین گاهی سر بچه ها داد و بیداد راه می انداختیم که شب ها زود به رختخواب بروند تا صبح ها از شادابی بهتری برخوردار باشند. به بچه هائی مثل شهیدان قاسمی ، زارعی و سلیمانی که اهل نماز شب بودند ، تشر می زدیم امشب نماز شب را بی خیال ، صبح کار داریم. اما نشد یک بار به خرج شان برود که حرفمان را گوش بدهند. یا توی جایشان نبودند و یا جوری می خوابیدند که انگار چمباتمه زده اند. آن شب نیز وقتی از خواب بیدار شدم ؛ قلمبه ای از پتو جلویم دیدم که بی حرکت افتاده بود. پتو را که کنار زدم ؛ شهید سلیمانی را زیرش دیدم که به حالت سجده خودش را به خواب زده بود. آمدم چیزی به او بگویم ، اما پشیمان شدم. اگر می خواست به حرفم گوش بدهد ، همان دیشب این کار را می کرد. سرم را که به بالین گذاشتم ، صدای آرام هق هقش ، خبر از ارتباطی با آسمان می داد که من تشنه یک جرعه اش بودم. راوی : رضا ارباب ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهجنگ افزاری به اسم "اسباب بازی " بخش دوم ( مدل مقیاس استاتیک ) دنیای ماکتهای مقیاس ، یکی از جالب ترین و در عین حال جذاب ترین شیوه های برند سازی در دنیای امروز هست و به تقریب بخش عمده کشورهای صاحب و پیشگام در صنعت نظامی ، به شکل موازی بواسطه تولید و تبلیغ ماکت های سلاح ، مشغول تبلیغ برای صنعت دفاعی خود هستند . تصاویر ذیل نمونه ای از کارهای یکی از هموطنان عزیز هست که در یکی از نشریات ماکت سازی به سال 2021 به نمایش درآمده است و مدلی از جیپ ام-38 آ.یک سی مسلح به توپ کالیبر 106 م.م ام-40 نشان می دهد . در یکی از صفحات این شماره مجله ، گریزی زده شده به یکی از قهرمانان ارتش ایران ، جناب صمدی و بیلان رزمی آن در جریان دفاع از خرمشهر ...
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس هَووی پهپاد انگار که از مادری دیگر باشیم ، توجهی به ما نداشتند. اما بیشتر تعجب در این بود که از ما دل هم نمی کندند !! ایام تشکیل گردان رزمی پهپاد بود و برای آموزش های پروازی به پادگانی دنج دور و بر تهران نیاز داشتیم. فقط می دانستیم که نباید خیلی نزدیک تهران باشیم تا در پروازهای کشوری اخلال بوجود نیاوریم. ما پروازهایمان را معمولا می بردیم " دارقوز آباد " جائی کنار اتوبان تهران - قم . مکان مناسبی نبود و بچه ها هم شاکی بودند. یک روز بر حسب اتفاق یکی از بچه های مَردآباد کرج ، ما را برد ملارد و جای دنج و بی سر و صدائی را نشانمان داد. وقتی از نزدیک منطقه را دیدیم ، خوشحال و سرحال نزد فرمانده نیرو ، برادر دهقان رفتم و طرح مسئله کردم. او هم با خوشروئی پذیرفت. حتی دستور انتقال وسائل و استقرار در آنجا را هم به ما داد. اما فردایش یک بالگرد 206 برداشت و گفت : بیا برویم از هوا منطقه را بازرسی کنیم. از اینکه این موضوع اینقدر برایش مهم شده بود ، در پوست خود نمی گنجیدم. فوری خودم را به او رساندم و سوار بالگرد شدم. فرمانده از آسمان تمام منطقه ملارد را چک کرد و هر بار مرا تحسین کرد که چه بهشتی را انتخاب کرده ای ! محلی را که ما انتخاب کرده بودیم یک طرفش کوه بود و یک طرفش رودخانه. خودش هم جان می داد برای صعود و فرود. از همه مهمتر دوری اش از منطقه پروازی ، باعث شده بود که نخواهیم برای پرواز هایمان هر بار اجازه بگیریم. فرمانده را نمی دانم ؛ اما من توی رویایی بودم که این منطقه پر شده بود از خلبان و پرنده. نزدیک تهران که رسیدیم ، پرسیدم : حاج حسین چی شد ؟ ما به امید خدا جابجا بشیم ؟ یهو برگشت و با قاطعیت گفت : نه با تعجب پرسیدم : نه ! چرا ؟ او گفت : برای اینکه اینجا جان می دهد برای احداث یک پایگاه موشکی. به او گفتم : مرد حسابی ! ما دو ماه دنبال همچین جائی گشتیم تا توانسته ایم این را که در محدوده پروازی نیست ، پیدا کنیم. می خواهیم راحت پرواز کور داشته باشیم و هی نخواهیم اجازه بگیریم. و ... اصرار کردنم فایده ای نداشت. موشکی همیشه هوویی را می مانست که ول کن مان نبود. فرمانده برای توجیه بیشتر مسئله گفت : شما دیگر از زیر کنترل ما خارج بشید ، ممکنه اعلام استقلال کنید. این را به خاطر این می گفت که ما بیشتر با بچه های نیروی زمینی دمخور بودیم. هیچی دیگه ؛ داستان "پایگاه بیدگنه ملارد" هم به همین راحتی رفت هوا. راوی : عبدالمجید مختارزاده * * * * * پرواز با اعمال شاقه خیر سرم خلبان بودم و هر روز با این نام کیفور می شدم. اما موقع کار ؛ هم راننده بودم و هم قایق ران و هم کارگری ساده. وقتی قرار بود به مأموریتی در هور برویم ، خودم قایق را به وانت می بستم به سمت هور می رفتم ؛ آنجا هم قایق را توی آب می انداختم و می شدم قایقران. پرنده را که می خواستیم روی لانچر سوار کنیم ، تازه کارگری مان شروع می شد. آقای نامدار جویباری حق داشت که همیشه می گفت : صداش "خ" ، اسمش خلبان ، خودش خدماتی به وقت خلبانی گاه اتفاق می افتاد که وسط سه سنگر کمین دشمن قایم می شدیم تا بهتر بتوانیم از عمق دشمن عکس بگیریم. یک چشم به آسمان داشتیم و چشمی دیگر از لای نیزارها به طرفین و سنگر جلوئی خود. بچه های مهندسی توی جزیره مجنون پدی تا فاصله 70-80 متری دشمن زده بودند و انتهای آن سنگری کوچک احداث کردند. ما را شبانه آنجا برده و در آن مستقر کردند که صبح اول وقت عملیات پروازی را شروع کنیم. در سنگری که مخصوص دو نفر بیشتر نبود ، ما 5 نفر را زور چپان کردند. من بودم ، کمک خلبان ، عکاس ، بیسیم چی و بلد چی اطلاعات ؛ مانده بودم با این دست و پای توی دل هم رفته ، چگونه می خواهم خلبانی کنم ؟ هوا که روشن شد متوجه شدم که در کنار سنگرمان هم آب میوه و شیر پاکتی بود و هم خوراکی های دیگر. بلدچی اطلاعات با خنده گفت : اگر جرأت داری بخور. پرسیدم فاسد هستند یا شیمیائی شده اند ؟ - هیچکدام. اما بعدش نمی توانی دستشوئی بروی. - خب چرا ؟ - کمی که صبر کنی آتش دشمن نمی گذارد به بیرون سنگر سرک بکشی ؛ چه برسد به اینکه بخواهی لای نیزارها ، جائی برای قضای حاجت پیدا کنی. - پس اینها را گذاشتن آئینه دق باشد ؟؟!! صبح بلد چی برای اینکه حساسیت منطقه را نشانم بدهد ، قوطی خالی کنسرو را به طرفی پرتاب کرد ، یهو رگبار گلوله آنجا را نشانه گرفت. ما تیم جلو بودیم. برای اینکه آنتن رادیو کنترل مان نوری از خود منعکس نکند ، آن را گل مالی کردیم و تا رسیدن هواپیما از عقب به انتظار نشستیم. هواپیما که آمد نمی شد بنشینم. باید ایستاده آن را کنترل می کردم. چیزی نگذشت که جبهه جهنم شد. بچه ها مرتب می گفتند وکیلی بخواب. اما مگر می توانستم؟ سرشان داد زدم : خوب است خودتان نیروهای پهپاد هستید ؛ اگر یک لحظه آن را رها کنم که از دستم رفته است. به هر تقدیر ، عکسبرداری که تمام شد ؛ آن را به تیم عقب دادم. اما به انتظار تاریکی تا شب باید همانجا می ماندیم. وگرنه تیکه بزرگه مان گوش مان بود. انگار که اسیران جنگی باشیم ، توی همان سنگر نهارمان را خوردیم و با وضع خاصی نمازمان را هم خواندیم. قرار شد هر کس ادرار داشت توی قوطی های خالی کنسرو بریزد ، با این شرط که بقیه یا چشم هایشان را ببندند یا روی شان را طرف دیگر کنند. این را می شد تحمل کرد. اما امان از این موش های موجی ، بی مهابا به سر و کولمان می آمدند و از لای دست و پای مان رد می شدند. یهو می دیدی می خوردند به این قوطی های ادرار و همه چیز بهم می ریخت. چقدر دلم برای حمام خانه مان لک می زد. هوا که تاریک شد ، انگار راه رفتن یادمان رفته باشد ، با پاهای خشک کلی تلو تلو می رفتیم تا عضلات مان باز شود. بعد سوار بلم شدیم و برگشتیم. در قرارگاه به روحانی گردان گفتم : حاج آقا ! امروز نمازی خواندم که توی عمرم نخوانده بودم. پرسید : چه طوری ؟ با خنده جواب دادم : سر تا پا ... او با همان خنده پاسخم داد : حاضرم تمام نمازهایم را با نماز امروزت عوض کنم. راوی : حاج رسول وکیلی ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهبا سلام از این نویسنده نمیتوان انتظار داشت بی طرف و منصف باشد ولی لااقل باید به تاریخ وفادار باشد که نیست عبدالکریم قاسم در کودتای مشترک طرفداران چند حزب( ناسیونالیستهای طرفداران عارف رئیس جمهور نظامی بعدی + بعثی ها+ کمونیستهاو...) کشته شد نه به وسیله جمعیت خشمناک !!! به نحوی بیان میکند انگار مردم انقلاب کردند و قاسم را کشتند که واقعیت ندارد ( قاسم محبوبیت نسبی بین عراقی ها داشت چون از مادر کرد بود و از پدرعرب و ضمنا چهره نسبتا کاریزمایی بود )آن زمان بعثی ها قدرت زیادی نداشتند و از محبوبیت عبدالکریم قاسم در میان مردم در هراس بودند پس با ناسیونالیستها و کمونیستها شریک شدند تا دشمن اصلی را از میدان به در کنند بعدا عارف در سانحه عمدی سقوط هلی کوپتر کشته شد و برادرش به قدرت رسید که در کودتای بعدی توسط بعثی ها برکنار و کشته شد --- زحمات جناب mehran55 جای تقدیر و تشکر دارد عرایض بنده ابهامات تاریخ است
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . مقدمه - خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار ، هنوز عمق بسیاری از مسائل ناشناخته باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. "بخش پنجم" ارتش عراق با اتوبوس به خاک کویت حمله کرد!! ( دلیل فرمان لغو آماده باش ارتش کویت چه بود ؟؟ ) در روز دوم آگوست سال 1990 میلادی جهان با یکی از بزرگترین فجایع جهان عرب در قرن گذشته مواجه شد. نیروهای عراقی تحت فرمان صدام حسین رئیس جمهور سابق عراق با حمله به کویت و اعلام جنگ علیه این کشور به دنبال اشغال خاک کویت بودند. موضوعی که باعث شد جامعه بین الملل و جهان عرب برای مهار بحران به وجود آمده میان دو کشور همسایه دست به کار شوند. با این اوصاف مسأله به سادگی پایان نیافت و خاورمیانه شاهد جنگ تمام عیاری شد که بسیاری از کشورهای عربی و غربی با تمام قوا وارد آن شدند تا اوضاع را به حالت عادی بازگردانند. اما این مسأله به سادگی محقق نشد بلکه به قربانی شدن ده ها هزار تن منجر شد و خسارت های مالی بسیاری به بار آورد. علاوه بر این، جنگ میان عراق و کویت یک شوک روانی را به وجود آورد که تمام کشورهای عرب زبان را دربرگرفت. وقتی ویرانی ، ارمغان تلاش برای آبادانی می شود! پس از پایان جنگ 8 ساله عراق و ایران در سال 1988 که تجربه نظامی زیادی برای عراقی به همراه داشت، بغداد چاره ای جز بازنگری در اوضاع خود و اصلاح ویرانی های جنگ با ایران در پیش نداشت. به ویژه با وجود تحریم های سنگین آمریکا، عراق برای تقویت اقتصاد خود راهکاری جز افزایش تولید نفت و بازسازی ریشه ای نیروی نظامی تحلیل رفته خود در اختیار نداشت. در این میان افزایش چشم گیر میزان تولید نفت کویت در اواسط سال 1990 میلادی برای صدام غیر قابل هضم بود. این مسأله موجب شد تا صدام خشم خود را ابراز کند و آشکارا انگشت اتهام خود را به این بهانه به سمت کویت نشانه رود که این دولت منابع نفتی سرشار عراق در منطقه بیابانی میان دو کشور را به سرقت می برد. صدام همچنین کویت را به تعرض به مرزهای عراق متهم کرد. پس از تهدیدهای دولت وقت عراق در پاسخ به کویت، در حاشیه سخنرانی رئیس جمهور این کشور در سالگرد قیام جولای 1968 میلادی عربستان دو کشور را به گفتگو برای حل بحران به وجود آمده دعوت کرد، اما این دعوت نتیجه ای در بر نداشت. در روزهای پایانی ماه جولای انتشار گسترده نیروهای عراقی در مرزهای مشترک با کویت دربردارنده این پیام بود که ممکن است این نیروها به انجام فعالیت های نظامی خصمانه بپردازند و طولی نکشید که این اقدامات در صبح روز دوم آگوست سال 1990میلادی به هجوم مستقیم نیروهای زمینی ارتش عراق با پشتیبانی نیروی هوایی این کشور به اراضی کویت ختم شد. عراق با اتوبوس به خاک کویت حمله کرد! با وجود اعلام آماده باش نیروهای کویتی اما در ساعات اولیه حمله عراق به کویت، ارتش صدام می توانست پایتخت کویت را تصرف کند. «ناصر الدویله» یکی از سیاستمداران سابق و افسر وقت ارتش کویت با افشای اطلاعات حمله نظامی عراق در مناظره ای تلویزیونی در سال 2014 گفت «یکی از یگان های ارتش عراق، غروب روز نخست ماه آگوست به سمت مرزهای کویت حمله ور شد اما پس از مدتی عقب نشست. در پی این اقدام و پس از آنکه کویت احساس کرد تحرکات عراقی ها تنها برای انجام رزمایش نظامی است، رئیس ستاد مشترک کویت فرمان آماده باش را لغو کرد و همین امر موجب به تعویق افتادن تأمین مهمات لازم برای پاسخ دادن به هجوم نیروهای عراقی در زمان حمله اصلی آنان شد.» وی با اشاره به جزئیات این حمله نظامی ادامه داد «برنامه ریزی عراق برای حمله به کویت شامل دو نقشه اصلی بود؛ اول اینکه اگر کویت آمادگی مقابله با این هجوم را داشت، عراق نوار مرزی و برخی از میدان های نفتی این کشور را تحت سیطره خود در می آورد و درباره آنها با کویت به مذاکره می نشست، و دوم اینکه اگر کویت برای مقابله با این هجوم آمادگی لازم را نداشت سراسر خاک این کشور توسط نیروهای عراقی اشغال می شد.» افسر بازنشسته ارتش کویت در ادامه می گوید «آماده نبودن نیروهای نظامی کویت منجر به نفوذ همه جانبه عراق به تمام مناطق این کشور شد در حالی که ارتش مدافع نتوانست پاسخ مناسبی به این حمله بدهد.» الدویله گفت که در ساعات اولیه صبح حمله، خیابان های کویت شاهد هجوم نظامیان عراقی بود، درحالی که حتی یک سرباز کویتی برای دفاع دربرابر آنان حضور نداشت. نیروهای ویژه ارتش عراق که از آنان با عنوان «المغاویر» یاد میشد، با استفاده از اتوبوس های شهری وارد یکی از مناطق مسکونی کویت شدند. تعداد این اتوبوس ها به 40 یا 50 عدد می رسید. علی رغم درگیری یکی از تیپ های نظامی کویت با این اتوبوس ها آسیب چندانی به این کاروان نرسید و این اشتباه بزرگ فرماندهان ستاد مشترک کویت بود که حتی پس از درگیری نیروهای کویت با مهاجمان نتوانست جلوی اشغال کامل این کشور را بگیرد. فرار امیران کویت به عربستان؛ تلاش برای تبدیل کویت به استانی عراقی روز پنجم ماه آگوست سال 1990 میلادی امیران کویت و در رأس آن ها «شیخ جابر احمد الصباح» با پناه بردن به عربستان در شهر طائف ساکن شدند. شیخ جابر برای پیگیری وضع موجود در این شهر یک دفتر مرکزی برای خود ایجاد کرد. این امر در تاریخ 4 آگوست 1990 میلادی یک روز پس از انتخاب یک سرهنگ کویتی به نام «علا حسین علی» از سوی صدام به ریاست دولت کویت انجام شد. صدام در پی این اقدام گروهی از مسئولان کویتی را نیز برای تشکیل یک دولت موقت برگزید. اما این مسأله به محاکمه علا حسین پس از پایان جنگ در سال 1993 میلادی ختم شد. وی که متواری شده بود در این محاکمه به اتهام خیانت و همدستی با دشمن به اعدام محکوم شد اما در سال 2001 میلادی پس از آنکه مجددا به کویت بازگشت، با تخفیف حکم به حبس ابد محکوم شد. علا حسین زمانی مشمول تخفیف حکم شد که بر اساس اطلاعات به دست آمده از حمله نیروهای عراق به کویت مشخص گردید که وی اسیر نیروهای عراقی شده و در پی آن صدام این سرهنگ کویتی را برای ریاست دولت موقت انتخاب کرده است. پس از حمله عراق به کویت شورای امنیت سازمان ملل متحد با برگزاری یک نشست اضطراری در روز ششم آگوست 1990 میلادی خواهان خروج بی قید و شرط و همه جانبه ارتش عراق از کویت شد. این شورا همچنین مقرر کرد که تحریم های اقتصادی گسترده ای علیه عراق اعمال شود. تنها پس از 24 ساعت در روز هفتم آگوست، نیروهای آمریکایی با هدف جلوگیری از پیشروی نیروهای عراقی به سمت مرزهای مشترک کویت و عربستان به این منطقه اعزام شدند. علی رغم تحرکات گسترده نیروهای آمریکایی و نیز شورای امنیت سازمان ملل اما صدام دست از ادامه جنگ نکشید، بلکه کویت را بخشی از خاک عراق معرفی کرد و نام آن را «کاظمه» گذاشت. وی مدعی بود کویت در حقیقت یکی از استان های عراق است که اکنون به آغوش میهن اصلی خود بازگشته است؛ در حالی که عراق در سال 1961 میلادی مرزهای این کشور را به رسمیت شناخته بود. پس از این اتفاقات نشست سران عرب در دهم آگوست 1990 میلادی در قاهره برگزار شد. حاضرین در این جلسه موافقت خود را با تصمیم دخالت نظامی در کویت اعلام کردند که مورد تأیید کشورهای حاشیه خلیج فارس، مصر، مراکش و سوریه قرار گرفت، اما برخی دیگر از جمله اردن، لیبی، سودان، الجزایر، یمن، فلسطین و موریتانی با آن مخالفت کردند. در رأس کشورهایی که از تصمیم دخالت نظامی در کویت حمایت کردند مصر و سوریه قرار داشتند که نیروهای خود را برای کمک رسانی به نیروهای آمریکایی در صورت بروز تهدید از جانب عراق، به مرزهای مشترک میان عربستان و کویت فرستادند. شروط صدام و هجمه جهانی علیه عراق در حالی که کشورهای عربی و آمریکا در حال تصمیم گیری برای انجام اقدام مشترک بودند، صدام حسین در روز دوازدهم آگوست شرطی را برای عقب نشینی از کویت مطرح کرد. وی گفته بود «اسرائیل باید از مناطقی که به اشغال درآورده است عقب نشینی کند تا تصمیمات پیشین سازمان ملل متحد اجرایی شود»، اما این پیشنهاد از سوی آمریکا و سازمان ملل متحد رد شد و جامعه بین الملل در پاسخ به مطالبات صدام عراق را محاصره دریایی کرد. تعداد کشورهای حاضر در ائتلاف بین المللی که ضد عراق شکل گرفت به 30 کشور رسید و همه آن ها تصمیمات سازمان ملل متحد مبنی بر خروج فوری عراق از کویت را مورد تأیید قرار دادند که در صورت عدم پیروی عراق از تصمیمات اتخاذ شده دخالت نظامی مستقیم علیه این کشور جزو گزینه ها بود. با وجود مخالفت شدید همه طرف ها با عراق، صدام به هیچ یک از تصمیمات سازمان ملل متحد اعتنایی نکرد و مذاکرات وی با آمریکا و سایر کشورها بی فایده بود. این در حالی بود که نیروی نظامی آمریکا در حال آماده سازی برای انجام گزینه نظامی سخت گیرانه علیه عراق بود. با فرارسیدن ماه نوامبر سال 1990 میلادی یک ائتلاف بین المللی به فرماندهی «ناتو» و آمریکا با حضور 38 کشور شکل گرفت که تعداد سربازان آن به 750 هزار تن می رسید. این ائتلاف به نیروهای عراقی فرصت داد تا از خاک کویت عقب نشینی کنند و در غیر این صورت تنها راهکار دخالت نظامی مستقیم علیه عراق بود. پیامدهای مخالفت با جامعه جهانی ؛ شکست پس از 42 روز صبح روز هفدهم ژانویه 1991 میلادی نیروهای ائتلاف بین الملل در یک حمله نظامی گسترده مناطقی از عراق را بمباران کردند. این عملیات که به «طوفان صحرا» شهرت یافت آغاز رویارویی عراق با پیامدهای تصمیمات نابخردانه بود. ارتش عراق با اعلام آماده باش به نیروهای خود اعلام کرد که با کشورهای همسایه ای که در این ائتلاف حضور دارند وارد جنگ خواهد شد. عربستان در رأس این کشورها قرار داشت و عراق درست روز بعد، مصادف با 18 ژانویه 1991 میلادی دو شهر «ریاض» و «حفر الباطن» را بمباران کرد. عراق همچنین به برخی از مناطق داخل اسرائیل حمله هوایی کرد و پس از دو روز تمام معاهدات خود با عربستان را لغو کرد. پس از گذشت دو روز از این اتفاقات، یکی از شدیدترین و سنگین ترین پیامدهای حمله نظامی عراق به کویت به وقوع پیوست. عراق نزدیک به 11 میلیون بشکه نفت کویت را در آب های خلیج فارس رها و با این کار اقدام به نابود کردن منابع نفتی کویت کرد. عراق با این اقدام به دنبال انتقام گرفتن از منابع نفتی کویت بود که در اثر آن با آلوده کردن تمام حوزه های آبی این منطقه باعث به وجود آمدن یک بحران بزرگ زیست محیطی نیز شد. با رسیدن به روزهای پایانی فوریه 1991 میلادی عراق با خسارت های مالی و انسانی بزرگی در داخل کشور و نیز مناطق اشغال شده مواجه شد و به همین دلیل در 25 فوریه تصمیم به عقب نشینی کامل از اراضی کویت گرفت. عقب نشینی فوری نیروهای عراقی یکی از دلایلی بود که باعث شد نیروهای ائتلاف بین الملل به سادگی آنان را مورد هدف قرار دهند و بسیاری از آنان را نابود کنند. سرانجام «جرج بوش» پدر رئیس جمهور وقت آمریکا در تاریخ 27 فوریه 1991 میلادی پایان جنگ و آزادی کویت را به طور رسمی اعلام کرد و این برهه زمانی را یکی از سخت ترین فصل های تاریخ کشورهای عربی خواند. منبع : Midlle Eeast News ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهشب حمله عراق به كويت ناگهان تلفن خط اضطراري كاخ الدسمان ( كاخ امير كويت ) به صدا در امد و امير را از خواب بيدار كرد پشت خط وزير دفاع بود كه خبر داد عراق به كويت حمله كرده است امير كويت سراسيمه با سفارت آمريكا تماس گرفت و با كمي معطلي ( چون سفير ظاهرا خوابيده بود ) توانست با سفير آمريكا صحبت كند و بگويد عراق حمله كرده است سفير گفت من هم تازه شنيدم چي شده !!!!!! و از واشنگتن كسب تكليف كردم احتمالا تا صبح جواب خواهد رسيد ! امير كويت گفت تا صبح كه عراقيها پايتخت را تصرف ميكنند ! سفير آمريكا پاسخ داد ما تصور نميكنيم آنها قصد تصرف پايتخت را داشته باشند ! ولي يك هلي كوپتر آمريكايي در محوطه سفارت براي انتقال شما و وليعهد به رياض آماده است !!!!!!!!( توجه بفرماييد سفير تازه از خواب بيدار شده واشنگتن هم تا صبح جواب نميده هيچكس هم نميگه آقا كويت نصفه شبه واشنگتن كه روزه اونا كه خواب نيستن تازه ميدونن عراق قصد تصرف پايتخت را نداره ولي يك هلي كوپتر آماده شده كه امير و وليعهد باهاش فرار كنن رياض !)
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث جنگ های اول و دوم عراق و آمریکا موسوم به جنگ اول خلیج(فارس) و جنگ دوم خلیج(فارس) ، یکی از بحث های مهم مرتبط با تحولات دهه پایانی قرن بیستم و دهه های آغازین قرن بیست و یکم در منطقه خاورمیانه است که در بلند مدت باعث ایجاد تغییرات عمیق جغرافیائی ، نظامی ، جغرافیای سیاسی ، نظامی و اقتصادی در این منطقه شده است. اما ظاهرا این مباحث در این انجمن اونقدر که شایسته و بایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. پس با اجازه مدیریت محترم و دوستان و کاربران ارجمند انجمن ، دوباره بررسی این بحث مهم رو در قالب سلسله پست هائی به جریان می اندازیم. ( باشد که بخاطر بالا آوردن تاپیک قدیمی توسط تامکت گیلانی هدف فینیکس قرار نگیریم ) "بخش سوم" قدرتمند و از پای درآمده (اوضاع عراق در پایان جنگ 8 ساله) جنگ ایران و عراق روز هشتم ماه اوت 1988 به پایان رسید ؛ و هیچکس پیش بینی نمی کرد که دو سال بعد " همین تاریخ" به عنوان سرآغاز بحران خلیج فارس ، شناخته شود. در عراق چنین تصور میشد که این کشور ، در جنگی که هشت سال به طول انجامید و بیش از یک میلیون کشته بر جای گذارد ، برنده شده است. اما این توهم صرفا بدان خاطر بود که "تهران" ابتدا پیشنهاد آتش بس را پذیرفت. بغداد نیز که در ان واحد "هم قدرتمند بود و هم از پای درآمده " به جنگ پایان بخشید. ماشین جنگی عراق شگفت انگیز و اعجاب آور بود ، بخصوص که در خاورمیانه نظیر نداشت. به این معنی که ارتش آن شامل 55 لشکر ( دربرابر 10 لشکر در سال 1980) ، یک میلیون سرباز آماده نبرد و جنگ دیده ، پانصد هواپیمای نظامی و 5500 تانک می گردید. (که این تعداد حتی بیش از آنچه بود که ایالات متحده آمریکا و آلمان فدرال متحد در آن سال در اختیار داشتند) از لحاظ مالی ابعاد فاجعه بسیار وسیع تر بود. زیرا در ابتدای شروع جنگ ، عراق 30 میلیارد دلار ذخیره ارزی داشت ، در حالیکه در پایان جنگ هشت ساله ، بدهی خارجی این کشور بالغ بر بیش از 100 میلیارد دلار می گردید. صدام همیشه و هر بار که از میهمانان خارجی خود در سالن مجلل و با شکوه کاخ ریاست جمهوری خود که در قلب بغداد بنا شده پذیرائی می کرد ؛ یادآور می شد که در طول جنگ 8 ساله باایران ، همچون سپر بلا و حامی و مدافع اعراب در قبال تهدید دائمی ایران بوده است و لذا از ثروتمندترین آنان یعنی عربستان سعودی ، امارات عربی متحده و کویت انتظار داشت که "آنها در پرداخت دیون خارجی عراق ، ما را کمک کنند" روز نهم اوت 1988 (درست یک روز بعد از اعلام آتش بس در جنگ ایران و عراق) ، کویت تصمیم گرفت که علیرغم موافقت نامه اوپک در تعیین سهمیه استخراج نفت کشورهای عضو و محدودیت آن ؛ میزان تولید نفت خود را از چاه های نفت " رومیله " (Roumaylah) را افزایش دهد. "رومیله" واقع در منطقه مرزی است که همیشه مورد ادعای عراق بوده و زمینه مساعدی برای ایجاد یک بحران سیاسی به شمار می رفت. صدام حسین این ابتکار کویتی ها را نوعی تحریک و خیانت تلقی نمود. بعلاوه آنکه افزایش تولید نفت کویت بر بازار نفت اثر گذارده و سبب کاهش بهای آن گردید و با این اقدام ، درآمد بغداد ( که 90% از نفت تأمین و بدان وابسته بود ) ، ناگهان به میزان 7 میلیارد دلار در سال سقوط نمود. و این در حالی بود که همزمان اقساط دیون خارجی این کشور به مرز 7 میلیارد دلار در سال بالا رفته بود که به این ترتیب برای دولت و کشور عراق یک " خفقان واقعی" به شمار می رفت. وجود افتراق میان این دو کشور غیر قابل تصور است: بدین معنی که در عراق تمامی امور اجرائی در دست یک فرد دیکتاتور قرار دارد که در رویای قدرت مطلق و متکی بر نیروی "زور" بسر می برد ؛ در حالیکه عراق با جمعیتی بالغ بر هفده میلیون نفر در سختی و مشقت و محرومیت بسر می برد. اما در کشور دیگر و همسایه آن ، امیرنشین کویت ، در یک محدوده کوچک و سرشار از ثروت فراوان که بر آن اعضاء "خانواده هزار فامیل الصباح" حکومت می کند که تمام پست ها و مقامات بانفوذ و پردرآمد را در اختیار دارند. سرمایه گذاری های کویت در خارج از کشور ، از مرز شگفت آور یکصد میلیارد دلار تجاوز می کند که هر ساله حدود شش میلیارد دلار به این کشور کوچک و کم جمعیت بر می گرداند و این رقم علاوه بر درآمدهای نفتی کویت است. و البته نباید فراموش کرد که این "گنج شایان" بیش از همه در خدمت و استفاده تنها هفتصد هزار نفر شهروندان کویتی است ، در حالیکه یک میلیون و دویست هزار نفر کارگران خارجی از اتباع فلسطینی ، فیلیپینی ، پاکستانی و مصری که اقتصاد این کشور را می گردانند ، جز خرده نانی از این خوان گسترده و ضیافت با شکوه طرفی نمی برند!! پول ، غالبا "نخوت" ، "تکبر" و "کوری" می آورد ! و رهبران کویت هیچ راه گریزی برای احتراز از این "گذرگاه دوگانه" و یا به اصطلاح "اره و دره" باقی نگذاشتند و این تراژدی غم انگیز را براه انداختند ؛ بی آنکه کسی علامت خطر را مشاهده یا احساس کند . (این همان نخوت و غرور و کوری است که قریب دو دهه بعد کودک-سلطانهای همسایه جنوبی کویت یعنی ریاض را هم به باتلاق جنگ یمن کشانید.) "عراق" و "کویت" از این پس و گام به گام به جنگی ویرانگر و فاجعه بار نزدیک می شوند. ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... یک کلیپ 52 ثانیه ای از آجامدیا .... همین روند را ادامه بدند ... بتدریج پخته تر و جذاب تر میشود نیروهای مسلح را بدون برگزاری رزمایشهای پرخرج ، در انظار عمومی به نمایش گذاشت ... https://www.aparat.com/v/Hh7YS
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس تروریست !!! کسی نبود به این "کنعانی" بگوید ؛ آخه پدر آمرزیده ، توی کارتنی که 30 کیلو کتاب جا می گیرد ، یک موتور هفت هشت کیلوئی گذاشته ای و آن وقت به مامور گمرک لندن می گوئی : حساس نشو ، تویش کتاب است !؟ مگر هالو است که نفهمد. این حجم کارتن باید بیشتر از هفت، هشت کیلو وزن داشته باشد. چقدر به او گفتیم : "بابا! این را از طریق پست سیاسی بفرست، پلیس لندن شک می کند ، به خرجش نرفت که نرفت". از بس از هول اینکه پس از سالها یک موتور WAE 26 اسب ، گیر آورده و می خواست فوری آنرا به بچه ها در ایران برساند، افتاده بود توی دیگ. البته او حق داشت ، این اولین موتوری بود که مافوق هواپیماهای مدل بود و در ردیف موتورهای پهپاد شناسائی به حساب می آمد. اما چه فایده ، پلیس گمرک گیر داده و آن را باز کرد و متوجه شده بود. نتیجه اش این شد که ؛ هم او را گرفتند بردند اداره پلیس برای بازجوئی ، هم موتور معلوم نشد که کجا گم و گور شد. لابد گذاشتند برای روزی که جنگ تمام شود ، آنوقت پس بدهند! ایام جنگ نفتکش ها در ایران هم ، پلیس لندن به هر کالائی که ممکن بود که که مصرف دوگانه (تجاری - نظامی) داشته باشد، گیر می داد و نمی گذاشتند به ایران وارد شود. سر همین قضایا بود که چند وقت بعد از دستگیری کنعانی مرا هم گرفتند و با هواپیمایی دیگر به ایران فرستادند. از شانس بد ، هواپیما خراب شد و ما را به پاریس بردند ، آنجا مثل لندن چقدر پلیس دور هواپیما جمع شده بود ، تا جائی فرار نکنیم. انگار بن لادن را گیر آورده بودند!!! راوی : محسن عمل نیک * * * * * در مقابل طوفان رمل چقدر نونوار شدیم ، وقتی محسن عمل نیک از انگلیس آمد. او تا حدود زیادی ما را از بی بضاعتی تجهیزاتی درآورد. هم تعدادی دوربین Canon F-1 با عدسی 28 آورد و هم مخازن فیلم را که به راحتی می شد تا 150 فریم فیلم تویش جا داد. از همه خوشحال کننده تر اینکه چند دستگاه رادیو کنترل هم آورد. دست و بال مان که با اینها باز شد ، عمل نیک شد مسئول ساخت و تولید و پشتیبانی وزارت سپاه و من شدم فرمانده ی گردان رعد ، اما از همان اول یک پایم تهران بود و یک پایم اهواز تا برای گردان رعد ، نیرو و امکانات جذب کنم. برای همین تمام کارها افتاده بود روی دوش رضا ارباب. او هم قوت گردان بود و هم انگیزه بخش آن. خدا وکیلی اگر امیدهای او نبود ، پهپاد کی جان می گرفت؟ بعد از سه سال از تشکیل گردان رعد ، پادگان ما شد زمینی در چهال کیلومتری اهواز ، که به جز یک زمین در "بَر ِ بیایان " ، چیز دیگری نداشت ، حتی نمازخانه مان یک چادر گروهی بود . وقتی باد ؛ شن و ماسه ها را با خودش می آورد توی دم و دستگاه بچه ها و نمی گذاشت کار بکنند ، من چطور می توانستم بنشینم و فرماندهی کنم ؟ اول باید فکری برای طوفان رمل می کردم ، فکری برای ساختمان سازی ، تأمین امکانات و ... وقتی توی پادگانت آب نباشد که حمام کنی ، برق نباشد که هواپیماهایت را تعمیر کنی ، فرماندهی چه معنائی داشت ؟ داشتن تعمیرگاه و لابراتوار و ... که شبیه یک آرزو بود. به ذهنمان رسید که دمای تند جنوب را با درختکاری مهار کنیم ، اما آبی نداشتیم. هم برای تأمین آب و برق و هم درختچه افتادیم به التماس پیش بچه های جهاد سازندگی. آن ها مثل ما خاکی و بدون تشریفات بودند ، کافی بود درد را می شناختند ، می افتادند در پی درمانش ، همان چیزی که امروز به آن می گویند مدیریت جهادی. اول از آنها خواستیم ، درختچه به ما بدهند ، گفتند : شما پاسدارها خرابکارید ، درک نمی کنید با چه زجری ما درختچه ها را پرورش می دهیم ، می زنید داغونشان می کنید. پرسیدم : چکار کنیم که مخالف آنرا ثابت کرده باشیم ؟. پاسخ دادند : در ازای 500 چاله ، 500 درختچه می دهیم. یادم آمد تراکتور نیمه خرابی ته پادگان نیروی هوائی سپاه در تهران افتاده بود که قبلا به کار کشیدن هواپیما روی باند می آمد و اکنون که نیروی هوائی نونوار شده بود ، تراکتور ، بی استفاده افتاده بود. پیش برادر حسین دهقان ، فرمانده نیرو رفتم و آن را درخواست کردم . جواب داد : دیوانه ای ؟ کشاورزی راه انداخته ای ؟ بالاخره با چه التماسی آن را گرفتم و فرستادم اهواز. پانصد چاله را که با تراکتور حفر کردیم ، اعتماد بچه های جهاد جلب شد و 500 درختچه به ما دادند. 1000 درختچه بعدی را خودشان پیشنهاد دادند. ما دور تا دور پادگان را درختچه کاشتیم، اما سیراب کردنشان آب زیادی طلب می کرد. دوباره رفتیم سراغ بچه های جهاد ، از آنها خواستیم از کانال رودخانه حق آبه به ما بدهند. ساعتی 800 تومان گرفتند برای یک راننده و یک لودر. برای اینکه حداکثر استفاده را هم از زمان بکنیم و هم از لودر و راننده اش ، تا توانستیم به راننده سیگار و تن ماهی دادیم. حتی از او اجازه گرفتیم بعد از ساعت کاری اش ، دو ساعت خودمان روی لودرش کار کنیم. آب توی پادگان که آمد همین فیلم ها را بازی کردیم تا پادگان برق دار هم شد. پیش خودمان فتح بزرگی کرده بودیم ، حتی انتظار تشویقی هم داشتیم ؛ ولی تا پایان قطعنامه که خبری نشد. جنگ که تمام شد ، گزارشی علیه من نوشتند که باید پاسخگو می شدم. جرمم این بود که شما به چه حقی در حوزه فرماندهی نیرو و بدون هماهنگی با او ، دست به این اقدامات زده اید ؟ تو فرمانده یگان بودی ، نه فرماندهی مهندسی!! وقتی می گویند ، سواره از پیاده خبر ندارد ، مال همین روزهاست. راوی : عبدالمجید مختار زاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث جنگ های اول و دوم عراق و آمریکا موسوم به جنگ اول خلیج(فارس) و جنگ دوم خلیج(فارس) ، یکی از بحث های مهم مرتبط با تحولات دهه پایانی قرن بیستم و دهه های آغازین قرن بیست و یکم در منطقه خاورمیانه است که در بلند مدت باعث ایجاد تغییرات عمیق جغرافیائی ، نظامی ، جغرافیای سیاسی ، نظامی و اقتصادی در این منطقه شده است. اما ظاهرا این مباحث در این انجمن اونقدر که شایسته و بایسته است مورد توجه قرار نگرفته است. پس با اجازه مدیریت محترم و دوستان و کاربران ارجمند انجمن ، دوباره بررسی این بحث مهم رو در قالب سلسله پست هائی به جریان می اندازیم. ( باشد که بخاطر بالا آوردن تاپیک قدیمی توسط تامکت گیلانی هدف فینیکس قرار نگیریم ) خشم و انتقام Anger & Revenge (چرا صدام به کویت حمله کرد؟) سرلشکر عراقی وفیق السامرایی در کتاب «ویرانی دروازه شرقی» چرایی تصمیم صدام برای حمله به کویت را تشریح کرده است: صدام در شرایطی جنگ با ایران را پایان داد که بدهیهای سنگینی بر عراق تحمیلشده بود. طرحهای توسعه اقتصادی بهصورت دردناکی متوقف یا فلج گردید. او نتوانست به هیچیک از اهداف اولیه جنگ جامه عمل بپوشاند. صدام با عملیات «انفال» و تمام خشونتها و مصیبتها و استبدادی که به همراه داشت و با بهکارگیری گسترده سلاحهای شیمیایی، احساسات کردها را جریحهدار نمود که هیچکس غیر از تسلیمشدگان نمیتواند آن را فراموش کند. نیروهای ما در طولانیترین جنگ مدرن با ایران جنگیدند و سرزمین «رافدین» را حفظ کردند، اما مسئول عدم تحقّق اهداف غیرواقعی جنگ نیستند؛ شکست بزرگی که حاصل شد، شکست صدام و رؤیاها و غرور او بود. صدام کاملاً با حقایق اطراف خود آشنا بود و به دروغین بودن زرقوبرقها پی میبرد؛ پس آغاز یک مرحله جدید اجتنابناپذیر بود: «کویت، کلید خلیج[فارس] و دروازه عراق بهسوی دریاچههای بزرگ نفتی.» روز دهم مارس ۱۹۹۰، بهاتفاق سپهبدستاد صابر الدوری در یک مأموریت کاری به بحرین سفر نمودیم. در آنجا با وزیر دفاع و رئیس ستاد مشترک ارتش و مدیر سرویس اطلاعات دولت بحرین ملاقات کردیم. مدتی پیش از این نیز به دولت امارات متحده عربی سفر کرده و طی آن با شیخ محمد بن زائد فرمانده نیروی هوایی وقت این کشور و رئیس ستاد کل نیروهای مسلّح فعلی، ملاقات کردیم. شیخ محمد بن زاید فرمانده وقت نیروی هوائی امارات + ژنرال نورمن شوراتسکف فرمانده طوفان صحرا پسازآنکه از بحرین بازگشتیم، نتایج سفر را به اطلاع ریاست جمهوری رساندیم. منشی رئیسجمهور مرا به قصر ریاست جمهوری فراخواند. بهمحض رسیدنم، در زمان مقرر، به دفتر رئیسجمهور هدایت شدم. صدام پسازآنکه پرسشهایی راجع به وضعیت سازمان اطلاعات نظامی به عمل آورد، گفت: «گزارش شما را راجع به دیدار از بحرین خواندم. منشی ریاست جمهوری سابقه دیدارهای قبلیتان از کشورهای خلیج [فارس] و ازجمله دیدار اخیرتان از امارات متحده عربی را نیز در گزارش آورده است ولی شما نتوانستید با کویتیها هماهنگی کنید.» من اهمیت کشورهای خلیج [فارس] را در زمینه فعالیتهای اطلاعاتی در برابر ایران و همچنین پاکستان، برای او توضیح دادم و از موضعگیری مقامات امارات و بحرین، ستایش به عمل آوردم. صدام با دقت و تمرکز، سرنخ صحبتها را به دست گرفت و در شرایطی که به نظر میرسید از چیزی عصبانی شده است، گفت: «کشورهای خلیج [فارس] به تعهدات مالیشان در قبال ما عمل نکردند... ما وارد جنگی طولانی شدیم، خون دادیم و اموال زیادی صرف کردیم. نقش ایران را در منطقه محدود کردیم... ولی کشورهای خلیج [فارس] نهتنها نسبت به جبران خسارتهای مالی ما اقدام نکردند، بلکه بهاتفاق آمریکاییها علیه انقلاب عراق توطئه میکنند. امریکا با عربستان سعودی و امارات و کویت در زمینه توطئه علیه ما تلاش میکنند. برای تحت تأثیر قرار دادن برنامههای صنایع و پژوهشهای علمی ما و همچنین وادار نمودنمان به کاهش حجم نیروهای مسلحمان، میخواهند از قیمت نفت بکاهند. در چنین شرایطی پیروزی نظامی ما بر ایران رو به ضعف میرود. شما باید نسبت به وجود یک ضربه هوایی یا بیشتر، از سوی اسرائیل هوشیار باشید. آنها قصد دارند در چارچوب همان طرح توطئهای که گفتم، برخی از اهداف مهم ما را نابود سازند. ما باید سرویس امنیتی و اطلاعاتی خود را بهگونهای بازسازی و تقویت کنیم، که بهعنوان بازوی نیرومند ما در خارج عمل کند تا اگر مجبور شدیم، پاسخ نظامی بدهیم و آنها را متزلزل نماییم. این کار را از طریق سازمانهای اطلاعاتی انجام میدهیم و این مستلزم داشتن شایستگیهای بالایی است... اختلاف پنهانی در حال حاضر در خلیج [فارس] بین عمان و امارات، امارات و عربستان و بحرین و قطر وجود دارد. خلیج [فارس]یها، کویتیها را دوست ندارند و ما باید به این مسئله دامن بزنیم. کشورها با گوشهگیری به وجود نمیآیند. اگر ما مجبور شویم به کشورهای خلیج [فارس]پاسخ گستردهای بدهیم، هیچکس نمیتواند از رسیدن ما به تنگه هرمز جلوگیری کند.» سرلشکر ستاد وفیق السامرائی سخنان صدام به پایان رسید و من به دفتر منشی رئیسجمهور رفتم. او از من خواست که در آنجا بنشینم تا او به نزد رئیسجمهور برود و مجدداً بازگردد. اندکی بعد، نزد من بازگشت و گفت: «آنچه از صدام شنیدی، نزد خودت باقی بماند.» سپس از گاوصندوقی که در کنارش قرار داشت، یک ساعت مردانه مچی خارج کرد و بهعنوان هدیه به من داد، من از دفتر صدام خارج شدم و فکر نمیکردم به آنچه گفته است، در آینده عمل میکند. ما با ایران جنگیدیم و اعراب کشورهای خلیج [فارس] با اموال و روابط و بنادرشان در کنار ما ایستادند؛ غرب نیز در کنار ما ایستاد. برخی از اعراب و کشورهای غربی در زمینه دستیابی ما به صنایع گسترده شیمیایی کمک کردند. نتیجه چنین جنگی، همان بود که دیدیم. حالا اگر بخواهیم با برادران عرب و همپیمانان دیروزمان بجنگیم، چه سرنوشتی پیدا خواهیم کرد؟ بهطورقطع هیچکس به کمک ما نخواهد آمد. این اندیشهها در آن لحظات از ذهن من گذشت. به دنبال سخنرانی صدام در 1990/04/02 بر تشنّج اوضاع افزوده شد. وی در این سخنرانی اعلام کرد: «ما سلاح شیمیایی دوگانه در اختیار داریم.» روز 1990/05/10 برای بازجویی از وابسته نظامی عراق در ترکیه، یعنی سرتیپ ستاد فاضل احمد السّبتی السامرایی به ترکیه سفر کردم. سازمان اطلاعات شدیداً اعتراض کرده بود که او یکی از کارمندان این سازمان را که بهعنوان نگهبان سفارت فعالیت میکرد، مورد ناسزاگویی قرار داده است. این نگهبان ادّعا کرده بود که السامرایی در فحاشی نسبت به او زیادهروی کرده و مدیر سازمان اطلاعات یعنی سبعاوی ابراهیم الحسن (نابرادری صدام) را نیز مورد ناسزاگویی خود قرار داده است. من هم به خاطر سبعاوی سفر کردم، نه آن نگهبان. ژنرال وفیق السامرائی روز 1990/7/4 برای انجام مأموریتهای محوله به پاکستان سفر کردم و در جریان این سفر، با خبرچینهای عراقی در کراچی و اسلامآباد دیدار کردم. در مدتی که در این کشور بودم، ردوبدل تهدیدها بین صدام و اسرائیل به حد خطرناکی رسید. بهروشنی دریافتم که نگرانیهای صدام از ضربه احتمالی و غافلگیرانه اسرائیل علیه تأسیسات اتمی و آزمایشگاهی سلاحهای میکروبی عراق بهشدت رو به افزایش نهاده است. این نگرانیها بهعنوان یک اهرم فشار شدید میتوانست صحنه جنگ را به کویت منتقل نماید و صدام را وادارد که برای رهایی از بحران اقتصادی، بهطرف جهنم فرار کند. جنگ تبلیغاتی صدام، بعد از اسرائیل متوجه دولت امارات متحده عربی و کویت گردید. وی این دو کشور را متهم به توطئه اقتصادی علیه عراق کرد و روز 1990/7/17 در سخنرانی خود این جمله معروف خود را گفت که: «زدن گردنها، نه قطع روزیها!» حکومتهای قبلی عراق، کویت را جزئی از عراق اعلام کرده بودند، ولی با واکنشهای بینالمللی و عربی مواجه شدند؛ بهویژه با واکنش مصر در دوران رهبری عبدالناصر. در آن هنگام کشورهای عربی به نفع کویت وارد عمل شدند و حکومتهای قبلی عراق درصدد عملی کردن خواسته خود برنیامدند و عراق را زیر سنگ آسیاب جنگی مدرن قرار ندادند. نیاز عراق به دو جزیره «وربه» و «بوبیان» در حدّی نبود که ارزش ماجراجویی داشته باشد. عراق میتوانست از بندرهای «بصره»، «سیبه»، «فاو» و «امالقصر» استفاده کند و برای بهبود وضعیت سواحل خود، بندر بزرگی را در رأس خلیج [فارس] احداث کند. اما اینکه پا را فراتر نهاده و در اندیشه ایجاد یک قدرت دریایی باشد، فاقد هرگونه مبنای منطقی یا عملی بود. ضرورتی نداشت که عراق بهعنوان یک قدرت دریایی نیرومند مطرح باشد. ناآگاهی صدام نسبت به فلسفه تحرکات نظامی و موازنه درگیریها که آمیخته با استبداد و خودکامگی و پیامدهای آن، کاهش حجم و ابعاد کمکهای مشورتی بود، او را بهسوی اشتباهات کشندهای سوق میدهد؛ مثل جاهطلبیهای او در زمینه کسب مقام زعامت جهان عرب و رؤیاهای خیالپردازانه که سرانجام او را به تجاوز به کویت وادار نمود. صدام در چادر سربازان عزاقی در لحظاتی که رهبران کشورهای عربی در کنفرانس فراگیر سران کشورهای عربی (بهجز سوریه و لبنان) در بغداد گرد هم آمده بودند، نیروهای گارد ریاست جمهوری، خود را برای تجاوز به کویت آماده میکردند. بعدازظهر یکی از روزهای بسیار گرم ماه ژوئیه و درحالیکه من در باغچههای اداره کل اطلاعات قدم میزدم، دو تن از افسران عالیرتبه ستاد نزد من آمدند. یکی از آنها گفت که شاهد تحرکات گسترده نیروهای گارد ریاست جمهوری در جنوب بوده است. دیگری گفت که این تحرکات احتمالاً در قالب مانورهای آمادگی سالانه صورت میگیرد. من به تمایل صدام به تجاوز به کویت یقین پیدا کردم. درحالیکه او انگیزههای خود را از فرماندهان نظامی، بهاستثنای تعداد اندکی از آنان پوشیده نگهداشته بود. ستون های تانک عراقی در حال ورود به کویت سیتی بر دامنه تشنّج سیاسی و تبلیغاتی افزوده گردید و روزنامه رسمی «الثوره» چاپ عراق، سرمقالههای خود را به حمله علیه حکام کویت اختصاص داد. این روزنامه از مردم کویت، ازآنجهت که رهبران عراق تاکنون نتوانستهاند به خواستههای آنها برای نجاتشان از دست خانواده حاکم بر کویت عمل کنند، پوزش طلبید. این حرفها در مقالاتی سادهلوحانه و مسخره که بهروشنی بیانگر اهداف و انگیزههای ناپاکی بود، آمده بود. عدی پسر صدام در کویت نیمهشب ۲ اوت ۱۹۹۰، نیروهای گارد ریاست جمهوری پیشروی خود را آغاز کردند و از مرزها گذشتند. دهها فروند هلیکوپتر نیروهای ویژه گارد ریاست جمهوری را حمل میکردند. مأموریت آنها اشغال اهداف مهم و ازجمله کاخ امیر کویت بود. هواپیماهای جنگنده کویت با ما درگیر شدند و ۲۶ فروند هلیکوپتر عراقی به همراه سرنشینانشان نابود شدند. هواپیمای A-4 Skyhawk کویت آزاد ( فراری به عربستان ) پس از اشغال رادیوی کویت، بیانیه شماره یک انقلاب، توسط یک گوینده عراقی که تلاش مینمود لهجه کویتی را تقلید نماید، خوانده شد. پوشش انقلاب، برای توجیه یک تجاوز نظامی، یک پوشش بسیار ضعیف و حاکی از عقبماندگی ذهنی طاغوت عراق بود. چه کسی میتوانست باور کند که کشوری ثروتمند با مردمی که از ثروتهای خود بهرهمندند و در پناه قانون زندگی میکنند، تحت هر عنوانی در اندیشه پیوستن به کشوری باشند که بهوسیله تعدادی ستمگر و یک انسان وحشی رهبری میشود؟! تغییر پلاک ماشین های کویت در زمان اشغال این کشور ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس جزایر ماهی در پائیز 62 سرانجام پس از چند ماه کار و تلاش شبانه روزی تیم فنی در دانشگاه اصفهان ، ما مامور به انجام عملیات تست پرواز و عکس برداری عملیاتی شدیم. من به همراه تیم 4 نفره اعزامی به اصفهان ، یکی دو نفر از بچه های دانشگاه اصفهان و آقای سلطانی از جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی اصفهان که در تمام این مدت همکاری خوبی با ما داشت ، خود را به قرارگاه خاتم الانبیاء در جبهه های جنگ رساندیم. سرلشکر باقری در دوران دفاع مقدس صبح روز بعد برادران باقری و پیش بهار و دو نفر از بچه های اطلاعات ، ما را با منطقه آشنا نموده و نسبت به عکس برداری توجیه نمودند. آنها با این کار می خواستند ، حتی از تست پروازی ، کار عملیاتی استخراج کنند ، وگرنه چه معنا داشت که از همان اول ما را یک راست توی خط مقدم ببرند. پهپاد مهاجر منطقه مورد نظر شلمچه بود و نزدیک ترین فاصله را با نیروهای عراقی داشت. قرار شد که ما توی اروند رود مستقر شویم و عکس برداری کنیم. خدا را شکر ، عجب روزی قسمت شد عکس بگیریم ، هم هوا صاف و آفتابی بود و هم اصلا خبری از باد نبود. مهم تر از همه جبهه ای ساکت و کم سر و صدا بود. انگار که خط دوم یا سوم یک منطقه ی جنگی باشد. راوی : محسن عمل نیک * * * * * روز عملیات عجب. چقدر استرس داشتیم روزی که قرار بود از قرارگاه خاتم به سمت " نهر خیّن " برویم. جائی که قرار بود ، نتیجه کار سه ماهه خود را برای فرماندهان سپاه به نمایش گذاشته و توجه آنها را نسبت به کارآمدی پهپاد جلب نمائیم. چون محدودیت برد رادیوئی داشتیم ، آنها نزدیک ترین فاصله را با عراقی ها برای ما انتخاب کرده بودند ، به طوری که اگر فریاد می کشیدند ، صدایشان را می شنیدیم. نهر خین به جز اعضای تیم ، برادر پیش بهار از قرارگاه هم آمده بود. نگاه ما همه به هواپیمای کوچکی دوخته شده بود که بیشتر اسباب خنده و متلک های آنها بود ، تا وسیله ای که از آن انتظار مأموریتی برود. با این همه مجبور بودیم که متلک ها و پوزخندهایشان را تحمل کنیم . این سوای دلهره ای بود که نسبت به فرشید داشتیم که نکند که متوجه شود در خط مقدم هستیم. او هنوز خیال می کرد در بیابان های دور از دسترس دشمن هستیم. حتی وقتی حین پرواز ، تمام نیروهای خط ما !!! و خط دشمن به طرف هواپیما شلیک کردند و او شاخک هایش جنبید که نکند در جبهه حضور دارد ، متقاعدش کردیم که خیر ، این شلیک ها از جانب نیروهای خودی است. پرنده آماده پرواز شد. اما از شانس بد حرکت نمی کرد. یکهو متوجه شدیم سوخت زیادی توی موتور کوچکش ریخته ایم. سوخت آن را خودمان از ترکیب الکل ، متانول و روغن کرچک ساخته بودیم. از طرفی آشغالی هم رفته بود توی لوله سوخت. چقدر توی آن ظهر گرم ، خیس عرق شدیم تا همانجا دوباره بدنه هواپیما را شکافتیم ، باک را درآوردیم و شروع کردیم به تعویض. پیش بهار و یکی از بچه های اصفهان ، باک را که دست مان دیدند ؛ این بار نتوانستند جلو خنده شان را بگیرند. باک یک قوطی پلاستیکی سرم بود و لوله های سوخت آن ، شیلنگ سرم. باک پهپادهای اولیه پیش بهار ، در حالی که عرق های پیشانی اش را خشک می کرد ، با دلخوری گفت : آمده اید ما را سر کار بگذارید ؟ دوستش اما ، او را دلداری داد : کمی صبر کنی تعمیر میشه. بیچاره ها دارند زحمت خود را می کشند. همانطور که باک را عوض می کردیم ، زیر چشمی ، به سر و صورت پر از عرق شان درآن تابستان داغ هم ، نیم نگاهی می انداختیم. هواپیما که آماده شد ، فرشید ؛ هنرمندانه تیک آف را شروع کرد و آن را فرستاد بالای سر خط خودی و دشمن. آن روز ، من با خوشحالی ، بیشتر به پیش بهار و بچه های قرارگاه نگاه کردم ، تا به هواپیما. و چقدر احساس غرور کردم ، وقتی نگاه های آنها را می دیدم که نیشخند و تمسخر در چهره شان هر بار کمرنگ تر می شد. راوی : عبدالمجید مختار زاده ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عمومامربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند
-
1 پسندیده شدهبسمه تعالی ایران و بحران قره باغ ؛ یک جنگ مذهبی ؟ تاکنون جنگ های بسیاری بر سر عقاید بین انسانها درگرفته است برخی ازین جنگ ها بر سر عقاید دینی بوده اند و برخی دیگر نه . فی المثل درگیری های گسترده بین کمونیست ها و کاپیتالیست ها و یا جنگ داخلی آمریکا به طور رسمی ناشی از یک عقیده ی مذهبی نبوده اندگرچه میتوان آنها را جنگ بر سر عقاید دانست. البته انواع تعاریف کاهش دهنده [1]وجود دارند که تاکید میکنند بسیاری از اعلام موضع های رسمی تنها روبنایی برای مسایل اقتصادی و یا نژادی هستند. نهایت این نظریات کاهش دهنده آنهایی هستند که جنگ و ستیز را یک امر ذاتی برای انسان دانسته و حتی اقتصاد و جنگ بر سر منابع را نیز امری روبنایی میدانند. جنگ دینی نیز خود بر دونوع است جنگ ناشی از انگیزه های دینی و جنگ توجیه شده با انگیزه های دینی . در مورد دوم باید توجه داشت که احتمال ظاهری بودن انگیزه های مذهبی و دینی بیشتر است.مهمترین علت در گر گرفتن آتش جنگ های مذهبی تفاوتهای مذهبی است. مفهوم تفاوت های مذهبی خود به یک گروهه ی بزرگتر اشاره دارد: تفاوت های انسانی. این قسم خاص از تفاوت های انسانی میتواند بین یک واحد سیاسی ( نظام مستقر، دولت ، پادشاهی الخ) ، یا میان فرقهها و مذاهب مختلف ویا ادیان مختلف تحت یک حاکمیت سیاسی باشد. در قرن بیستم عبارت holy war و عبارت هایی ازین دست یادآور افراط گرایی دینی است . این انبوهه های معمولا کوچک مذهبی تاکنون کوشیده اند به گسترش خشونتآمیز محتوای ایمان خود بپردازد، در برخی از موارد مانند گسترش ایمان با حذف افراد دیگری که به باور ایشان ایمان نداشته اند بوده است . برخی از مصادیق اخیر این موضوع ، نسل کشی مسلمانان توسط بوداییان در برمه، درگیری های دایمی میان مذاهب در هند، کشتار های دسته جمعی توسط افراط گرایان مسیحی و البته جنایت های پرشمار سنی های تندرو (سلفی ) به خصوص در قضایای عراق و سوریه بوده است . بر اساس برخی پژوهش ها [2] از میان 1763 جنگ ثبت شده به لحاظ تاریخی چیزی در حدود 7 درصد آنها با انگیزه های مذهبی بوده اند. البته نکته ی مهمی در اینجا وجود دارد : جنگ های مذهبی معمولا بسیار خونبارترند. براساس پژوهش دیگری [3]بیش از ده درصد از خونبارترین درگیری های تاریخی با انگیزه های مذهبی رخ داده اند. گذشته ازنظریاتی که وجود انگیزه های مذهبی را در مورد جنگ ها از اساس قبول ندارند، میتوان میل واضحی را در میان دولت ها و گروه ها برای نوعی از توجیه مذهبی برای درگیریهایشان دانست. مهم ترین دلیل امر فوق چنین به نظر میرسد: مذهبی کردن به جهت روانی و تبلیغاتی دارای ابعاد و تاثیرات مهم داخلی و خارجی است . ابعاد داخلی: یکی از مهمترین ابعاد رنگ و وبوی مذهبی دادن به جنگ ها، کمک به پروسه ی ناانسان پنداری [4] و یا شر پنداری [5] دشمن است. مذهب امر مهمی است و برای بسیاری از مردم جهان، اعتقادات مذهبی مهم ترین چیزها در زندگی ایشان است. کسی که مخالف این عقاید باشد . یا به آنها توهین کند قطعا موجود شریری است و باید به شدیدترین وجه با وی برخورد نمود. این کار به رهبران گروه ها و جوامع کمک میکند تا احساسات پیروانشان را تهییج کنند و ازیشان خشونت بیشتری در قبال دشمن طلب کنند. مثال های زیادی در این مورد وجود دارد که محور شرارت جرج بوش گویا ترین مثال است. ابعاد خارجی : در بعد خارجی استفاده از پوشش جنگ مذهبی که حوزه ی عقاید راسخ است به رهبران جوامع میکند که جوامع یا دولت های دیگر را حتی الامکان از منطقه ی خاکستری خارج کنند. آنها با ساختن یک دو قطبی جعلی [6]به بازیگران خارجی اعلام میکنند که یا با ما هستید و یا بر علیه ما. این تکنیک بسیاری از کمک های بالقوه را به بالفعل تبدیل میکند. در این مورد نیز آمریکای دوره ی جرج بوش یکی از کاملترین نمونه های معاصر است. شواهدی هم اکنون از درگیری قره باغ مخابره می شود که حاکی از میل طرفین به مذهبی کردن این جنگ است. هدف قرار دادن کلیساها و مساجد، استفاده از ادبیات مذهبی و دعوت از کشورهای هم مذهب از نمونه های این اقدامات است. اقداماتی چون بی حرمتی به اماکن مذهبی میتواندواقعا ازطرف دشمن و یا حتی خود این کشورها به صورت پرچم ساختگی [7] صورت گرفته و تشدید شود. این درحالی است که درگیری قره باغ یک درگیری با زمینه های فتح زمین [8] و در مراحل بعد ناشی از کینه های تاریخی و عمدتا نژادی است. کشتارهای وسیعی که دو طرف به عنوان زمینه های تاریخی این نزاع مدام برآن تکیه میکنند از سوی هر دو طرف و بر اساس بنیان های نژادی صورت گرفته است. ممکن است که دو طرف با تلاش برای دادن توجیهات مذهبی به این درگیری در بعد تبلیغات داخلی موفقیت هایی به دست بیاورند ولی باید بدانند که زمان تاثیر گذاری بر دیگر کشورها با استفاده از ادبیات مذهبی گذشته است. کسی در دنیا فریب هیچ یک از دو کشور برای اسلامی یا صلیبی کردن جنگ را نخواهد خورد. جمهوری اسلامی کماکان با پایبندی به قوانین بین المللی قره باغ را خاک آذربایجان میداند. البته باید به یاد داشت همانگونه که قره باغ بخشی از خاک آذربایجان بوده و پس از مدتی از آن جدا شده است کشور آذربایجان نیز در طول تاریخ بخشی از سرزمین ایران بوده و اکنون چندسالی است که مستقل شده است. جمهوری اسلامی همچنین هرگونه درگیری منطقه ای را به صلاح منطقه ندانسته و راه حل این بحران را در گفت و گو میداند. ایران در صورت اعلام جنگ مذهبی قطعا مخاطب ارمنستان نخواهد بود. ولی گرگینه های دو سوی ارس که نسخه ی بازتولید شده تفکرات مذهبی داعش در لباس تفکرات نژادپرستانه هستند نیز باید بدانند که نظام اسلامی وارد بازی مسلمان نمایی و شیعه نمایی ایشان نخواهد شد. تفکرات نژاد پرستانه هیچ جایی در اسلام ندارند از آن رو که طبق نص قرآن کریم : ان اکرمکم عندالله اتقاکم . ........................................................................................................................................... [1] https://en.wikipedia.org/wiki/Reductionism [2] Axelrod, Alan; Phillips, Charles, eds. (2004). Encyclopedia of Wars (Vol.3). Facts on File. pp. 1484–1485 Index entry for Religious wars category. [3] Matthew White (2011). The Great Big Book of Horrible Things. W.W. Norton & Company. p. 544. [4] Dehumanization of the enemy [5] Demonizing the enemy [6] https://en.wikipedia.org/wiki/False_dilemma [7] False flag [8] به دلیل وسعت کم سرزمینی دو کشور
-
1 پسندیده شدهاولتیماتوم سرتیپ کیومرث حیدری به ترکیه و باکو: «ما نگاهی برای دفاع از یکی از طرف های درگیر جنگ قره باغ نداریم و تاکید ما بر آرامش و پیگیری اختلافات از طریق گفتگو میان دو کشور است. اما حفظ ژئوپلیتیک منطقه قابل احترام و خط قرمز ما است و هیچ قدرتی نباید درصدد تغییر در جغرافیای منطقه باشد. ما این موضوع را بر نمی تابیم». ................................................................ سردار شکارچی: از آنجا که ایران با آذربایجان و ارمنستان مرز مشترک دارد و برای ایران، امنیت خطوط مرزی و شهروندان مرزنشین در اولویت قرار دارد، دو کشور به شدت مراقب باشند که کوچکترین تعرضی به جمهوری اسلامی ایران، واکنش قاطع در بر خواهد داشت. ما آمادگی بسیار خوبی برای مقابله با هر نوع تهدیدی در مرزهایمان با حضور نیروهای مرزبانی و واحدهایی از نیروی زمینی سپاه و ارتش ایران داریم. خواسته ما از طرفین مناقشه قرهباغ این است که پای تکفیریها نباید به هیچ عنوان در این منطقه باز شود، حضور تروریستهای تکفیری برای ایران غیر قابل تحمل است و قطعاً جمهوری اسلامی این حضور را به هیچ عنوان تحمل نمیکند. حضور پایگاههای جاسوسی رژیم صهیونیستی نکته مهم دیگری است، ما به هیچ وجه اجازه نمیدهیم پایگاههای این رژیم در نزدیکی مرزهای ما و در منطقه مورد مناقشه و درگیری ایجاد شود، این دو نکته برای ما خیلی اساسی است و دو کشور درگیر، به این موضوع توجه جدی داشته باشند. اگر غیر از این اتفاق بیفتد عواقب آن به عهده کشوری است که رد پا وحضور تکفیریها و مزدوران صهیونیستی را باز میکند، و ایران با این دو پدیده شوم برخورد قاطع میکند. ............................................................. منبع:کانال اذریها
-
1 پسندیده شدهدو روایت شفاف از اردوغان، تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل: رجب طیب اردوغان رئیسجمهوری ترکیه، روز سهشنبه 3 اکتبر گفت، هر سرزمینی كه خون سربازان ما در آنجا ریخته شود بخشی از خاک ما خواهد بود. اردوغان یادآور شد: «ما در سوریه، لیبی و آذربایجان حضور داریم و هزینههایی در عفرین، ادلب، عملیات شاخه زیتون، پنجه عقاب و دیگر عملیات خارج از مرزهای خود پرداختهایم». او در ادامه افزود: «هر سرزمینی که خون سربازان ترکیه در آن ریخته شود، آنجا سرزمین ما است. بله بخشی از سرزمین ما است». احمد داوود اوغلو رئیس حزب «آینده ترکیه» روز دوشنبه 2 نوامبر گفت، رجب طیب اردوغان برای جهان خطرناک تر از ویروس کرونا است. منابع: العربیه داوود اوغلو
-
1 پسندیده شدهPT-16 ارتش لهستان تجربه ساخت و بکارگیری تانک های اصلی میدان نبرد تی-72 ام 1 را طی سالیان متوالی دارد. لهستانی ها در سال های 1991 برای در خدمت نگه داشتن تانک های قدیمی تی- 72 بروز رسانی پی تی -91 (Twardy) را برای تانک های خود در نظر گرفته بودند، با گذر زمان ارتش لهستان متوجه شد تانک های پی تی -91 در میدان های نبرد امروزی دیگر بقاپذیری لازم را ندارند و با وجود تحویل تانک های لئوپارد به ارتش این کشور تنزل جایگاه تانک های پی تی -91 در ارتش لهستان قابل پیش بینی بود . نگهداری تانک های تی- 72 ام 1 / پی تی -91 هزینه ای اضافه را به ارتش لهستان تحمیل میکند. تانک های تی- 72 / پی تی -91 از نظر قطعات تفاوت زیادی با تانک های لئوپارد دارند ، گلوله های 125 میلیتری تانک تی- 72 / پی تی -91 نیز با گلوله های 120 میلیمتری لئوپارد متفاوت هستند که ارتش لهستان را برای تامین لجستیک در صورت بروز جنگ با مشکل مواجه خواهد کرد. به همین منظور ارتش لهستان برای کاهش هزینه های نگهداری، افزایش طول خدمت تانک های قدیمی، سهولت در تامین لجستیک و یا فروش تانک های تی-72 به مشتریان خارجی تصمیم گرفت نسخه جدید تانک تی-72 / پی تی -91 با نام پی تی -16 (PT-16) را با کمک شرکت های داخلی و با همکاری کمپا نی های خارجی توسعه دهد. تانک پی تی -16 مجهز به استتار دیجیتالی در حقیقت پی تی -16 آخرین نسخه از سری تانک های پی تی -91 است که براساس شاسی تانک تی- 72 ساخته شده است. هدف اصلی این ارتقا برطرف کردن نقاط ضعف تانک های تی-72 / پی تی -91 می باشد. توان وزنی مخصوص کم ، محل نامتقارن مکانیزم لگد توپ اصلی که در دقت شلیک تاثیر گذار است و محل نامناسب ذخیره سازی مهمات و خرج پرتاب تانک که در محفظه خدمه قرار دارد و برای امنیت خدمه خطرناک است از جمله کاستی هایی است که شرکت های لهستانی سعی در رفع آن داشتند. در بخش سلاح اصلی برای تانک پی تی -16 به جای توپ 125 میلیمتری خان دار که بروی تانک تی- 72 نصب است از یک توپ 120 میلیمتری بدون خان استفاده شده است. این توپ 120 میلیمتری(L44) توسط شرکت لهستانی Huta Stalowa Wola و تحت لیسانس شرکت المانی راین متال تولید می شود. به همین سبب علاوه براینکه تانک پی تی -16 قابلیت شلیک گلوله های استاندار ناتو را به دست می آرورد می تواند از گلوله های مانند DM11 و DM63 که توسط شرکت راین متال تولید می شود نیز بهره بگیرد. علاوه بر توپ برای اینکه این تانک جدید قابلیت استفاده از گلوله های استاندار ناتو را به دست آورد نیاز به داشتن یک بارگذار خودکار جدید نیز دارد. زیرا گلوله های استاندار ناتو برخلاف مهمات 125 میلمتری شرقی خرج پرتاب جداگانه ای ندارد به همین خاطر نمی توان از بارگذار های قدیمی برای لود کردن مهمات 120 میلیمتری ناتو استفاده کرد. کمپانی ZMT لهستان یک بارگذار جدید برای تانک ساخته و طراحی کرده است. اطلاعات کاملی از این بارگذار منتشر نشده است اما گمانه زنی ها از یک نوع بارگذار جدید خبر می دهند. بر خلاف تانک های تی-72 / پی تی -91 که از بارگذار چرخ و فلکی استفاده می کنند این بارگذار جدید یک مدل از بارگذار زنجیری با نام Bustle است . این بارگذارخودکار دو تویپ مستقل برای بارگذاری مهمات دارد که با چرخش این تویپ ها مهمات مورد نظر برای لود شدن در توپ اماده خواهد شد. این بارگذارخوکار در پشت برجک و جدا از محفظه خدمه نصب شده است که ایمنی لازم را برای خدمه در شرایط اضطراری فراهم می کند. این بارگذار خودکار جدید قابلت ذخیره سازی 22 گلوله را دارد ( ظرفیت ذخیره سازی کلی مهمات تانک 40 گلوله عنوان شده است) و قادر به ایجاد نرخ آتش 12 گلوله در دقیقه است. در صورت تولید انبوه شدن تانک های پی تی -16 این تانک لهستانی اولین تانک عملیاتی در دنیا خواهد بود که مجهز به نسل جدیدی از بارگذار زنجیری Bustle خواهد بود. برای تسلیحات ثانویه این تانک بر روی برجک، تانک به یک ایستگاه سلاح کنترل از راه دور مسلح به مسلسل 12.7 میلیمتری مجهز است همچنین یک مسلسل 7.62 میلیمتری هم محور نیز برای آن تعبیه شده است. تانک پی تی -16مسلح به توپ 120 میلیمتری ، ایستگاه سلاح کنترل از راه دور و مسلسل هم محور ایستگاه سلاح کنترل از راه دور تصویر شماتیک از بارگذارخودکار تانک پی تی -16 تصویر گرافیکی از اتولود های طراحی شده بوسیله شرکت لهستانی ZMT – این تصویر مدل کوچکتر بارگذار خودکار ZMT است که ظرفیت ذخیره سازی مهمات آن 16 گلوله است. این بارگذار خودکار کوچک تر برای تانک های سبک Anders و تانک مفهومی PL-01 طراحی شده است. این تانک جدید 3 خدمه ( فرمانده ، توپچی و راننده) دارد. فرمانده تانک یک سیستم دید مستقل پانورامیک دارد که قابلیت Hunter-Killer را فراهم می کند. توپچی نیز مجهز به یک سایت دید مستقل است. در مورد مدل و نوع این سایت های دید اطلاع دقیقی وجود ندارد اما گمانه زنی هایی در مورد انها صورت گرفته است. به نظرمی رسد سیستم دید فرمانده مدل GOD-1 IRIS باشد که به شکل ماژولار قابلیت نصب بر روی طیف گوناگونی از وسایل نقلیه زرهی را دارد و به فرمانده تانک امکان می دهد اهداف زمینی و هوایی را در شرایط مختلف جوی مشاهده، تشخیص، ردیابی و هدف گیری کند. سیستم دید مستقل پانورامیک فرمانده مدل GOD-1 IRIS برای آشنایی کامل تر با این محصول : سیستم دید توپچی نیز GOC-1 Nike می باشد این سیستم ماژولار قابلیت مشاهده، تشخیص، ردیابی و هدف گیری اهداف زمینی و هوایی را در شب و روز به توپچی می دهد. این سیستم دارای دوربین حرارتی ، مجموعه ای از دوربین های تلویزیون مجهز به سنسورهای روشنایی و یک فاصله یاب لیزری است. هردو سیستم دید ساخت شرکت لهستانی PCO SA می باشند. سیستم دید مستقل توپچی GOC-1 Nike در بخش حفاظت تانک پی تی -16 به نسبت تانک نسل قبلی خود یعنی پی تی- 91 ارتقا قابل ملاحضه ای پیدا کرده است. این تانک جدید لهستان مجهز به زره های ماژولار و یکپارچه ای هستند که خصوصا در بخش برجک به طور مناسبی چیده شده اند تا یکپارچکی حفاظت برجک تامین شود. به نظر می رسد زره اصلی تانک همان زره تانک تی-72 باشدکه بروی آن زره های ماژولار نصب شده است . تحلیلگران نظامی اعتقاد دارند سرمنشا این زره های ماژولار از شرکت آلمانی IBD Deisenroth می باشد. این کمپانی در ساخت زره های ماژولار تانک لئوپارد Revolution نقشی اساسی داشته است. زره های ماژولار IBD از مواد نانو سرامیکی، تیتانیومی و فولادی مخصوصی ساخته شده اند که قابلیت مقاومت در برابر طیف وسعی از تهدیدات را دارند. شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه که شرکت های لهستان زره های شرکت آلمانی IBD را تحت لیسانس در داخل لهستان تولید می کنند. تصویر شماتیک زره های ماژولار نصب شده بر روی برجک زره ماژولار برجک زره ماژولار بدنه استفاده از زره های گوی وزنجیر برای حفاظت هر چه بیشتر از حلقه برجک تانک - زره های قفسی نصب شده در پشت برجک برای حفاظت از بازگذارخودکار تانک ضخامت حدودی این زره های ماژولار در بخش شاسی 60 میلیمتر عنوان شده است که در بخش جلویی بدنه با توجه به شیب ضخامت معادل آن 160 میلیمتر خواهد بود. زره های ماژولار برجک نیز ضخامتی معادل 1000 میلیمتر دارند. علاوه بر بخش های ذکر شده برای تکمیل حفاظت تانک از زره های قفسی در بخش پشتی برجک، از زره های گوی و زنجیر در بخش کناری برجک و از صفحات لاستیکی در کناره و جلوی شاسی تانک استفاده شده است. پی تی -16 در حال گذراندن مراحل ساخت تانک پی تی -16 به سیستم هشدار دهنده قفل لیزری SSP-1 Obra-3 ساخت شرکت لهستانی PCO SA مجهز است. این سیستم هشدار دهنده در صورت قفل لیرزی برو روی تانک نارنجک های دودزای تانک را فعال می کند. این سیستم شامل 6 بخش ماژولار است که بر روی برجک نصب شده است . هر واحد ماژولار شامل 3 سنسور می باشد. سیستم هشدار دهنده قفل لیزری SSP-1 Obra-3 در گذشته بر روی تانک های پی تی- 91 نصب شده بوند. در بخش پیشرانه گفته می شود یک موتور نامعلوم دیزل توربوشارژ ( برخی منابع از مدل V46-TK نام برده اند) ساخت صربستان بر روی آن نصب است که حدود 1100 الی 1200 اسب بخار قدرت دارد. حداکثر سرعت این تانک در جاده 65 الی 70 کیلومتر بر ساعت عنوان شده است. یکی از سنسورهای 3 تایی سیستم هشدار دهنده قفل لیزری SSP-1 Obra-3 در نمایشگاه MSPO 2016 لهستان تانک پی تی -16 به طور کامل رونمایی شد. مسئولان لهستان گفته اند در خلال نمایشگاه یک کشور در خاورمیانه در مورد خرید این تانک اظهار علاقه کرده است. حضور تانک پی تی -16 در نمایشگاه MSPO 2016 لهستان بخشی از مهماتی که قابلیت شلیک از تانک پی تی -16 را دارند. مشخصلت کلی تانک PT-16 کشور سازنده: لهستان وزن : حدود 47.5 تن طول بدنه : 6.86 متر عرض: 3.7متر ارتفاع: 2.6متر خدمه: 3 نفر تسلیحات: توپ 120 میل متری L44 مسلسل هم محور 7.62 میلی متری ایستگاه سلاح کنترل از راه دور 12.7 میلیمتری پیشرانه: نامشخص قدرت موتور:1100 الی 1200اسب بخار سرعت: 65 الی 70 کلومتر برساعت برد: حدود 500 کیلومتر مترجم :Crash نقل با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است. تاپیک های پیوست : تانک پی تی -91