برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 17 اردیبهشت 1400 در همه مناطق
-
3 پسندیده شدهشبح مسلح شدن کرانه باختری یکی از آن مواردی که اسرائیل به شدت از آن وحشت دارد، تجهیز فلسطینیان کرانه باختری به سلاح است. این ترس با حمله یک جوان فلسطینی به 3 نظامی اشغالگر اسرائیلی و فرارش بیش از پیش شده است. لینک چیزی که ایران وعده پیگیری اش را داده بود و تاکید رهبر انقلاب بر مسلح کردن فلسطینی ها لینک اینکه چه میزان ایران در این زمینه پیشرفت کرده است، جای بحث دارد. فشارهای اسرائیل بر روی دولت فتح و پیروزی های نوار غزه هم از عللی هست که بخشی از مبارزین کرانه باختری را ترغیب به تجهیز و ارتقا توان نظامی کرده است. لازم به ذکر است که علیرغم تمام سختگیری ها در مورد تسلیحات موجود در کرانه باختری، در آنجا سلاح سبک یافت می شود ولی بحث سلاح تک تیرانداز، سلاح ضدتانک و موشک های فجر از چالش های اساسی محسوب می شود که ایران در انتقال دانش ساده و کاربردی آن سابقه طولانی دارد. تسلیحات کشف شده در کرانه باختری توسط رژیم اشغالگر موشک های ساده حماس لینک بحث ها در این خصوص در دیگر رسانه ها لینک 1 سلطان شاهی: مقاومت توان مقابله با طرح الحاق را دارد/ شرایط برای مسلح کردن کرانه باختری فراهم است لینک 2 کرانه باختری برای مسلح شدن نیازمند چیست؟ لینک 3 اگر کرانه باختری به موشک های مقاومت تجهیز شود... لینک 4 چرا رهبر انقلاب بر مسلح کردن فلسطین تأکید دارند؟ بی شک این کودکان با یاری خدا فلسطین را نجات خواهند داد.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . عملیات والفجر مقدماتی (بخش سوم) (بررسی علل شکست - بخش اول) دراین عملیات رزمندگان توانستند با شکستن خطوط پی درپی ارتش عراق، به عمق مواضع آن نفوذ، امّا براثر مقاومت شدید دشمن، در محور عملیاتی ناهماهنگی به وجود آمد ونیروهای خودی به مواضع قبلی بازگشتند. این عملیات نشان داد که در وضیعت جدید جنگ، مقدورات، ابتکارات و عوامل جدیدی باید وارد عرصه شود تا بتوان موانع مستحکم دشمن را پشت سر گذاشت. همچنین پس از این عملیات تشکیلات جدید سپاه ارزیابی و بهینه شد. هم زمانی این عملیات با ایام دهه فجر سبب شد که نام "والفجر"برای آن درنظر گرفته شود. پیش بینی میشد که این عملیات وضعیت تعیین کنندهای درسرنوشت جنگ داشته باشد. لیکن چنین نشد وبه همین دلیل، پسوند "مقدماتی" به کلمه "والفجر" افزوده شد و "والفجر مقدماتی" نام گرفت. شرح عملیات رزمندگان اسلام که نیمهشب گذشته (۱۷ بهمن ۱۳۶۱) موفق به عبور از اولین کانال خطوط عراقی شده بودند، در غرب این کانال با ردههای گوناگون موانع شامل میدانهای مختلف مین و انواع سیمخاردار مواجه شدند و شروع به پاکسازی کردند. مواجه شدن با این موانع موجب کاهش سرعت پیشروی نیروها شد. دشمن که به نظر میرسید تا آن زمان متوجه مسیر اصلی هجوم نشده ، بیشترین حساسیت را در منطقهی زبیدات به خرج داده و بر اساس اطلاعات رسیده، به نیروها و توپخانههای آن منطقه آمادهباش داده بود. اما پس از حدود ۳ ساعت از آغاز عملیات، عراقیها متوجه محور اصلی تک عملیات والفجر مقدماتی شدند و در اولین اقدام برای پرهیز از دادن تلفات به یگانهای در خط خود دستور عقبنشینی تا جادهی آسفالت غرب مرز و تشکیل یک خط در این منطقه را دادند. با عبور نیروها از کانال دوم (بین مرز و جادهی آسفالت غرب مرز) و نزدیک شدن به جادهی آسفالت، به دلیل حضور دشمن و شدت یافتن درگیریها پیشروی نیروها کند و به مرور متوقف شد. این وضعیت تا حدود ساعت ۳ صبح ادامه داشت. بدین ترتیب عبور یگانها از موانع پیچیده و پرحجم دشمن و عبور از دو کانال اولیهی عراقیها بیش از ۴ ساعت طول کشید. موقعیت یگانها در ساعت ۳ بامداد چنین بود: نیروهای دو یگان جناح چپ عملیات (تیپ ۳۵ امام حسن (ع) و لشکر نجف اشرف) با عبور از کانال دوم و پاکسازی جناحین خود به جادهی آسفالت مرزی (عراق) رسیده، اما به دلیل تجمع نیروهای عراقی در این نقطه و شدت یافتن درگیری موفق به عبور از جاده نشدند؛ بنابراین در صدد آماده و وارد کردن گردانهای بعدی برای پاکسازی دشمن و عبور از جاده شدند. تیپ ۱ لشکر عاشورا پس از پاکسازی سنگرهای کمین عراقیها، زمان زیادی را در پاکسازی موانع متعدد و پیچیدهی دشمن از دست داد و به سختی توانست از این موانع عبور کرده و خود را به کانال اول برساند، اما در میدانهای مین بین کانال اول و دوم گیر کرد. در قسمت میانی، تیپ عمار (از لشکر ۲۷ حضرت رسول (ص) ) بخشی از نیروهای خود (در حد یک گردان منها) را از کانال دوم عبور داد و این نیروها بدون الحاق با یگانهای چپ و راست به طرف جادهی آسفالت پیشروی کردند، ولی بیشتر نیروهای این تیپ در پشت میدان مین قبل از کانال دوم متوقف شده و با وجود تلاش فراوان موفق به باز کردن معبر نشدند و به همین دلیل از یگان همجوار سمت چپ خود (لشکر نجف) خواستند که با متمایل کردن نیروهایش به سمت راست و باز کردن میدان مین مقابل خود به این یگان کمک کند. بنابراین، در محور میانی کندی حرکت محسوس بود. در شمالیترین محور عملیات نیز تیپ جوادالائمه (ع) (از لشکر ۵ نصر) پس از عبور از کمینهای اولیه و انهدام آنها، برای تأمین جناح راست عملیات اقدام به احداث خاکریز در حد فاصل تپههای رملی تا کانال اول کرد. کندی پیشروی یگانها تا حدود ساعت ۳ بامداد وضعیتی را پیش آورد که رسیدن به هدف این مرحله از عملیات یعنی (کانال کشاورزی) را با تردید مواجه ساخت، زیرا این هدف در محدودهی برخی یگانها به ویژه در جناح میانی و راست عملیات از جادهی آسفالت غرب مرز حدود ۶ کیلومتر فاصله داشت. لذا با تدبیر فرماندهی مقرر شد که منطقهی تصرفشده (تا جادهی آسفالت) تثبیت شود. محسن رضایی در این باره به رحیم صفوی گفت: «از ساعت ۳ [صبح] به بعد همه باید به فکر الحاق و زدن خاکریز باشند.» با ابلاغ کردن نظر فرمانده کل سپاه به یگانها، رسیدن به جادهی آسفالت غرب مرز و احداث خاکریز و پدافند در آنجا، محور تلاش یگانها قرار گرفت. این تلاش تا ساعت ۶ صبح ادامه یافت. در این مدت لشکر ۸ نجف که ساعت ۳:۳۰ بامداد دستگاههای مهندسی خود را وارد منطقه کرده بود، اقدام به احداث خاکریز کرد. این یگان حدود ۱/۵ کیلومتر خاکریز در شرق جادهی آسفالت مرزی (بین کانال اول و جادهی آسفالت مرزی عراق) و یک کیلومتر خاکریز نیز در غرب جادهی آسفالت (در حد فاصل جاده و کانال دوم) احداث کرد، اما در جنوب منطقهی عملیات به دلیل پاکسازی نشدن منطقه از پاسگاه صفریه به سمت جنوب، موفق به احداث خاکریز نشد. کل منطقهای که لشکر نجف و تیپ امام حسن (ع) در آن پشت جاده مستقر شدند ۶ کیلومتر بود. در همین حال، جناح راست لشکر ۸ نجف به دلیل حضور نداشتن تیپ عمار چندان تأمین نبود. در جبههی میانی نیز به دلیل پیشروی نکردن نیروهای تیپ ۱ لشکر ۳۱ عاشورا و عقب ماندن نیروهای تیپ عمار که تلاش آنان با وجود درخواست کمک از نیروهای لشکر ۸ نجف بینتیجه مانده بود، نیروهای این تیپ پس از الحاق با نیروهای لشکر عاشورا، پشت جادهی شنی شرق کانال اقدام به احداث خاکریز کردند و جناح راست را هم تیپ جوادالائمه با تکمیل خاکریز تأمین کرد. پاتکهای دشمن / قتلگاه فکه از حدود ساعت ۶ صبح، تحرکات نیروهای عراقی با هدف اجرای پاتک آغاز شد. نیروهای دشمن در جناح راست از فکه به سمت جنوب و در محدودهی عملیات لشکر عاشورا، تیپ عمار و تیپ جوادالائمه (ع) فشار آوردند و با اجرای آتش پرحجم و آرایش دادن به یک گردان تانک در مقابل نیروهای لشکر ۳۱ عاشورا و تیپ عمار پاتک سنگینی را اجرا کردند. بر اثر تداوم فشار، الحاق بین نیروهای لشکر عاشورا و تیپ عمار از بین رفته و این نیروها موفق به تکمیل خاکریز در مقابل نیروهای خود نشدند. ضمن آنکه تیپ جوادالائمه نیز امکان تشکیل یک خط پدافندی مستحکم در جناح راست را با استفاده از خاکریز احداثی پیدا نکرد. بنابراین، نیروهای تیپ جواد الائمه (ع) به ناچار چند کیلومتر عقبتر (به طرف شرق) رفته و با استقرار روی تپههای رملی شرق رشیده - طاوسیه، جناح راست پدافند را در منطقه چومو قرار دادند. در جناح چپ عملیات در محدودهی استقرار نیروهای تیپ امام حسن (ع) و لشکر ۸ نجف نیز دشمن آتش سنگینی اجرا کرد و در نتیجه به رغم مقاومت نیروها، به دلیل افزایش حجم آتش و فشار زرهی و نیز عدم موفقیت نیروهای این دو یگان در احداث خاکریزهای جناحین خود به طور کامل، این یگانها برای جلوگیری از تلفات بیشتر تا جادهی شنی که در شرق مرز و به موازات آن قرار داشت (حد فاصل پاسگاه رشیده - پاسگاه صفریه) عقب آمدند و از ساعت ۷ صبح در پشت این جاده شروع به احداث خاکریز کردند و جناح چپ خود را به تپههای رملی شرق پاسگاه صفریه دادند. این در حالی بود که جناح راست این دو یگان به دلیل الحاق نشدن با نیروهای تیپ عمار همچنان تهدید میشد. در این میان، نیروهای لشکر ۸ نجف کوشیدند با احداث خاکریز هلالیشکل، سرپلی را در غرب کانالهای اول و دوم حفظ کرده و مانع تشکیل خط در این منطقه به وسیلهی نیروهای عراقی شوند. بر اثر فشار پیوستهی عراق و پاتکهای متعدد، ناگزیر نیروها به داخل کانال دوم (شرق جادهی آسفالتِ غرب مرز) آمده و در داخل کانال مقاومت کردند. دشمن با پی بردن به محل این نیروها از دو طرف وارد کانال شده و به آنان هجوم برد. مقاومت رزمندگان به حدی شدید و حماسی بود که دشمن تصور کرد خط پدافندی نیروهای ایرانی درون کانال است. و در نهایت عراقیها با اجرای چند پاتک که تلفات بسیاری برای آنها در پی داشت، این منطقه را تصرف کردند. در محدودهی تیپ عمار (از لشکر ۲۷) نیز پس از ابلاغ تشکیل خط دفاعی، تعدادی از نیروهای این یگان که از کانال دوم عبور کرده بودند در درون این کانال مستقر شدند و با توجه به نبود امکان تخلیهی مجروحان و نداشتن آب و غذا و در حالی که تنها از طریق بیسیم با فرماندهی یگان ارتباط داشتند، همچنان سلحشورانه در مقابل فشار شدید و حجم بالای آتش دشمن مقاومت میکردند. سرانجام خط پدافندی تشکیل شده و یگانها به این شکل تأمین شدند: تیپ ۳۵ امام حسن (ع) و لشکر ۸ نجف: پشت جادهی شنی در حد فاصل پاسگاه رشیده تا پاسگاه صفریه. تیپ ۱ لشکر ۳۱ عاشورا، تیپ عمار و تیپ جوادالائمه: از شمال پاسگاه رشیده و روی تپههای شمالی این پاسگاه (تپه دوقلو) و تپههای خال و چومو و جناح راست نیز روی تپههای چومو قرار داشت. بدین ترتیب با وجود تدبیر فرماندهان و تلاش یگانهای شرکتکننده در عملیات، تنها بخشهایی از اهداف تعیینشده تصرف شد. در واقع تقریباً هیچ یک از یگانها به دلایل متعددی موفق به تأمین هدفهای خود در مرحلهی اول عملیات نشدند. با روشن شدن هوا، حفظ مناطق تصرفشده و اصلاح و تقویت خطوط پدافندی برای مقابله با پاتکهای قریبالوقوع دشمن در رأس کار یگانها قرار گرفت. راوی لشکر ۸ نجف در گزارش عملیات این یگان، ماجرا را چنین شرح داده است: هنگامی [حدود ساعت ۵:۳۰ تا ۶ صبح] که نیروها به جادهی آسفالت مرزی رسیدند، برادر محمدی فرمانده تیپ و برادر قدیری مسئول محور از احمد کاظمی فرمانده سپاه هفتم و فرمانده لشکر ۸ نجف در مورد وضعیت یگانهای چپ و راست خود سؤال کردند، ولی برادر احمد جواب مشخصی نداد و در بررسیها مشخص شد که یگانهای چپ و راست این تیپ موفق عمل نکردهاند و جناحین تأمین نیست. این نیروها تا ساعت ۷ صبح در کنار جادهی آسفالت مرزی مستقر بودند و فرمانده تیپ برای دفع پاتکهای احتمالی دشمن درخواست کمک نیرو کرد، ولی علیرغم جواب مساعد احمد کاظمی، ارسال کمک توسط قرارگاه مقدور نشد. ساعت ۷:۳۰، برادر شرویی فرمانده گردان ثارالله اعلام میکند که از طرف دشمن در حال تهدید شدن هستیم و به نظر میرسد دشمن قصد دور زدن و محاصرهی ما را دارد و فرمانده تیپ نیز دستور عقبنشینی صادر میکند. متأسفانه این اقدام قدری دیر انجام شد، در حدی که تانکهای عراقی به نیروهای ما نزدیک شده بودند و به سمت این نیروها شلیک کردند که تعدادی از آنها شهید و مجروح شدند و چند نفر نیز از جمله برادر قدیری مسئول محور و حدود ۶۰ تا ۷۰ نفر در آنجا مفقود شدند. در این شرایط مهندسی لشکر حدود ۲۰۰ متر جلوتر از کانال دوم غرب مرز، یک خاکریز به طول ۲۰۰ متر احداث نمود و نیروها خود را به پشت خاکریز رسانده و در آنجا به دفاع پرداختند و یک تانک، ۲ دستگاه تفنگ ۱۰۶ و چند نفربر و چند قبضه خمپاره به خط برده شد و این نیروها تا ساعت ۱۲ ظهر در آنجا مقاومت سلحشورانهای کردند. ساعت ۱۲، همزمان با پخش غذا بین نیروها، عراق با بهرهبرداری از تعداد قابل توجهی تانک و اجرای آتش پرحجم، پاتک بسیار سنگینی را علیه این نیروها آغاز کرد که به دلیل محدود بودن طول خاکریز و تراکم بالای آتش توپخانه، ادوات و تانکهای دشمن، در همان لحظات اولیه تانک و یکی از قبضههای [تفنگ] ۱۰۶ در خط منهدم شد و نیروهای پشت خاکریز نیز مقاومت سرسختانهای انجام دادند و تعداد کمی از آنها موفق شدند تا پشت جادهی شنی مرز عقب بیایند، ولی تعدادی از شهدا و مجروحین در منطقه باقی ماندند. ادامه دارد ... ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . عملیات والفجر مقدماتی (عدم الفتح نسبی یا شکست مطلق - بخش دوم) هفدهم بهمن ماه هر سال یادآور عمليات « والفجر مقدماتی» در سال 1361 است که با هدف تصرف پل غزیله و همچنین آزادسازی شهر استراتژیک "العماره" عراق در منطقه عملیاتی فکه و با حضور و عملیات مشترک نیروهای بسیج ، سپاه و ارتش جمهوری اسلامی صورت گرفت. اين عمليات كه ابتدائا با نام «والفجر نهائی» طراحی شده بود ، به دليل عدم هماهنگی نيروهای عمل كننده و همچنين عدم رعایت اصول اولیه حفاظت اطلاعات مربوط به این عملیات در بین نیروهای خودی ، در کنار موفقیت های جاسوسی رژيم عراق با شكست مواجه شد و نام « والفجر مقدماتی» را به خود گرفت طرح مانور شهید حسن باقری؛ یکی از طراحان عملیات والفجر مقدماتی که در شناسائی پیش از عملیات به شهادت رسید در طرح ريزی عمليات ؛ مقرر شد قرارگاه خاتم الانبياء(ص) با نيروهای قرارگاه كربلا و قرارگاه نجف اشرف به سوی العماره تک كنند. در مرحله اول: يگانهای قرارگاه نجف اشرف می بايست در محور طاوسيه تا چزابه، حد فاصل خط تا كانال های آخر را تصرف كرده و در گام دوم و در ادامه تک ، جناح راست تا حاشيه جنوبی دويرج (پشت جاده آسفالت فكه و در غرب جاده اتوبان) و سرپل حلفائيه را تصرف كنند. نيروهای قرارگاه كربلا نيز می بايست با استفاده از معابر وصولی، جا پای تصرف شده به وسيله نيروهای رزمی قرارگاه نجف تا چزابه را تثبیت نموده و پدافند پشت كانال را به انجام می رساندند. در مرحله دوم: نيروهای خودی می بايست شرق غزيله و شمال هورالهويزه را پاكسازی كرده و سرپل غزيله را تامين كنند. بر اساس طرح عملياتی ، جناح نيروهای قرارگاه كربلا بايستی با احداث خاكريز تامين می شد تا در صورت بروز مشكل برای ماموريت نيروهای نجف، جناح يگانهای قرارگاه كربلا از تعرض و آسيب دشمن مصون بماند. در طرح مانور اين گونه پيش بينی شده بود كه پس از آن كه اهداف مرحله اول و دوم عمليات تحقق يافت، با بازسازی يگان ها و ايجاد شرايط مناسب و نيز با توجه به وضعيت دشمن، در مرحله سوم ، تک به سمت العماره ادامه يابد. در اين طرح، عمليات فريب در منطقه چيلات (دهلران) و طيب نيز پيش بينی شده بود. به موازات آن لشگر 14 امام حسين(ع) نيز ماموريت داشت ، در منطقه فاو عمليات فريب ديگری را انجام دهد. مسئله قابل ملاحظه در اين عمليات، استفاده از توان زرهی بود كه به دليل بعد مسافت و عمق منطقه عملياتی مورد توجه قرار گرفت. شرح وقایع عملیات با تاريک شدن هوا، يگان ها از نقطه رهايی به سوی مواضع دشمن حركت كردند. اين اقدام به اين دليل بود كه خط خودی با مواضع دشمن چهار تا پنج كيلومتر فاصله داشت. از اين رو، لازم بود نيروها، پياده روی خود را آغاز كنند تا بتوانند در ساعت مقرر به مواضع دشمن يورش برند. با حركت نيروها، در قرارگاه نيز جنب و جوش و اضطراب خاصی به چشم می خورد و همه برای موفقيت رزمندگان دعا می كردند. به همين منظور مراسم زيارت عاشورا در سنگر (عمومی) قرارگاه خاتم برگزار شد. از سوی ديگر، به دليل اهميت عمليات، آقای ميرحسين موسوی نخست وزير وقت، آيت الله موسی اردبيلی رئيس ديوان عالی كشور، آيت الله طاهری خرم آبادی و حجه الاسلام والمسلمين فاكر (نمايندگان حضرت امام در سپاه) ؛ نیز در سنگر فرماندهی حضور داشتند. بدين ترتيب، در ساعت 21:30 روز 17 بهمن 1361 رمز عمليات به شرح زير قرائت شد: "بسم الله الرحمن الرحيم، و لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم، اللهم اياک نعبد و اياک نستعين ، قد تری ما انا فيه ففرج عنا يا كريم، يا الله ، يا الله ، يا الله. به مظلوميت علی اصغر و به ذوالفقار برنده ولی المومنين و قهاريت رب العالمين به پيش" با اعلام رمز عمليات، حمله رزمندگان آغاز شد. اگرچه يگان ها ساعاتی قبل حركت كرده بودند؛ ولی نتوانستند همزمان، عمليات شكستن خط را آغاز كنند. لذا بعضی از نيروها در كمين متوقف شده، برخی هم درگيری را آغاز كردند و گروهی نيز نرسيده و هنوز درگير نشده بودند . از اين رو فرماندهان سپاه تلاش زيادی به عمل آوردند تا اين مشكل رفع شود و بالاخره در پی اين تلاش، نيروها توانستند به سختی از برخی موانع عبور كرده و به كانال اول برسند. در اين هنگام؛ دشمن به نيروهای در خط خود دستور داد، به پشت جاده آسفالت عقب نشينی كرده و در آنجا خط تشكيل دهند. اين اقدام دشمن ناشی از تجربه قبلی کسب شده در عمليات های گذشته بود. فرماندهان عراقی دريافته بودند كه نبايد در برابر سيل خروشان نيروهای بسيج مقاومت كرده و تلفات بدهند. آنها نمی خواستند مانع نفوذ نيروهای ايرانی شوند، زيرا قصد داشتند با دور زدن آنها از دو جناح، آنان را منهدم كنند. با وجود اين تدبير دشمن، نيروهای خودی در برخی محورها پيشروی كردند، ولی در محورهای ديگر موفق نشدند از موانع عبور كنند. اين وضع موجب شد آنها زمان را از دست بدهند. بر اين اساس، فرماندهان در تدبيری مناسب، اجازه ندادند يگان هائی كه عمليات شكستن خط را به اتمام رسانده بودند به پيشروی خود ادامه دهند. اين يگان ها موظف شدند در مواضع به دست آمده متوقف شده و با احداث خاكريز، به حفظ آن بپردازند. ویژگی ها و نتایج عملیات يكی از ويژگی های شاخص عمليات والفجر مقدماتی اين بود كه دشمن با توجه به تجربيات قبلی و پس از فتح خرمشهر و عقب نشينی با فرصت در يك مقطعی ، موانع بسياری را در جلوی لجمن (خط پدافندی / لبه جلوئی میدان نبرد) خودش ايجاد كرد. لذا قبل از نبرد با قوای دشمن، نبرد رزمندگان اسلام با ميدان موانع دشمن بود كه نقش به سزايی در ناكام ماندن عمليات داشت. به گونه ای كه تمام توان نيروها صرف عبور از آنها شد و اين موضوع در عمليات های قبلی اين چنين سابقه ای نداشت. در این عملیات ، از ابتدای پيشروی نيروهای خودی، از نقطه رهائی تا رسيدن به خط دوم دشمن، بيش از 16 نوع مانع از سوی دشمن تعبيه و ايجاد شده بود (و يا بصورت عارضه طبيعی منطقه وجود داشت) كه به ترتيب ( از سمت نیروهای خودی تا دشمن ) و با وجود تعدد و تكرار نوع آن عبارت بودند از: 1- حدود 8 الی 10 كيلومتر زمین رملی 2- يك سری ميادين مين كه از قبل تعبيه شده بود 3- سيم های خاردار حلقوی با حداقل 6 حلقه در عرض 4- مواضع و سنگرهای كمين در امتداد موانع 5- سيم خاردار معمولی 6- ميدان مين با عمق زياد 7- سيم خاردار حلقوی 8- كانال اول به عرض 3 الی 4 متر كه در بعضی جاها تا 9 متر نيز می رسيد 9- سيم خاردارحلقوی 10- ميدان مين با عمق زياد 11- سيم خاردار حلقوی 12- كانال دوم با مشخصات كانال رديف اول (بند8) 13- سيم خاردار حلقوی 14- ميدان مين 15- خط اول دشمن كه از سنگرهای متعدد و تعبيه كانال در زمين (مشابه شرق بصره) تشكيل شده و بسيار مستحكم بود. 16- خط دوم دشمن علاوه بر اینها پس از خط دوم ؛ مجددا 3 كانال ديگر وجود داشت ، كه اين هم سختی نبرد را تشديد می كرد. با اين وجود و به دليل جو خاصی كه ضرورت انجام اين عمليات در كشور ايجاد كرده بود و نيز اميدواری مسئولان سياسی كشور و جنگ روانی دشمن، مرحله دوم عمليات نيز در 19 بهمن 1361 انجام شد. اما اين بار نيز به دليل عدم هماهنگی ميان نيروهای عمل كننده، هوشياری دشمن و تسلط او بر راهكارهای خودی و همچنين با توجه به لو رفتن عمليات و وجود استحكامات پيچيده و فراوان دشمن كه موجب عدم كندی پيشروی نيروهای خودی شده بود ، قرارگاه خاتم الانبياء (ص) را واداشت تا به منظور كاهش تلفات خودی ، پايان عمليات را اعلام نمايد. در اين عمليات بيش از 2500 نفر از نيروهای دشمن كشته و زخمی و 113 نفر اسير گرديدند. همچنين قریب به 6000 نفر از نيروهای خودی شهيد، 7313 نفر زخمی و 3116 نفر مفقود شدند. ادامه دارد ... ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . عملیات والفجر مقدماتی (عدم الفتح نسبی یا شکست مطلق - بخش اول) هفدهم بهمن ماه هر سال یادآور عمليات « والفجر مقدماتی» در سال 1361 است که با هدف تصرف پل غزیله و همچنین آزادسازی شهر استراتژیک "العماره" عراق در منطقه عملیاتی فکه و با حضور و عملیات مشترک نیروهای بسیج ، سپاه و ارتش جمهوری اسلامی صورت گرفت. اين عمليات كه ابتدائا با نام «والفجر نهائی» طراحی شده بود ، به دليل عدم هماهنگی نيروهای عمل كننده و همچنين عدم رعایت اصول اولیه حفاظت اطلاعات مربوط به این عملیات در بین نیروهای خودی ، در کنار موفقیت های جاسوسی رژيم عراق با شكست مواجه شد و نام « والفجر مقدماتی» را به خود گرفت جايگاه عمليات ها در استراتژي نظامي ايران از ديدگاه فرماندهان نظامی ایران ، بغداد و بصره، دو هدف استراتژيك به شمار می رفتند. در اين ميان بغداد هدف غايی و بلند مدت ؛ و بصره هدف ميان مدت و قابل دسترس محسوب میشد. بر اساس همين نگرش، مناطق مورد نظر براي عمليات والفجر مقدماتی، با نیت زمينه سازی برای تصرف بغداد انتخاب شدند. به طور كلی در انجام هر عمليات ، دستيابی به بصره به طور مستقيم مورد توجه قرار داشت و سعی میشد اين هدف، با انجام دو يا سه عمليات تأمين شود، اما تصرف بغداد با انجام چند عمليات واسط امكان پذير بود و به زمان بيشتر و رشد سازمان رزم و اصلی شدن جنگ در تمام ابعاد نياز داشت. يكی از مناطقی كه امكان انجام عمليات در آن در راستای هدف تصرف بغداد وجود داشت، "منطقه كوت تا عماره" بود كه در نگرشی بلندمدت و كلان، مورد توجه تصميم گيرندگان نظامی کشور بود. در سطح خرد نيز، انهدام دشمن، گشودن جبهه جديد و دست يافتن به زمين های مهم، از دلايل اصلی انتخاب منطقه فكه برای عمليات والفجر مقدماتی محسوب می گرديد. ضمن آنكه، اين منطقه عملياتی، جناح شمالی هور را نيز در بر میگرفت. جائی كه در سالهای بعد (1362 و 1363) عمليات های بزرگ خيبر و بدر در آن انجام شد. دلایل انتخاب منطقه عملیات در جبهه جنوب غربی ، منطقه فكه ، به دليل وجود ارتفاعات حمرين و جاده ارتباطی بصره - عماره به سمت كوت، از اهميت ويژه ای برخوردار بود. به ويژه آن كه مركز فرماندهی سپاه چهارم عراق و يگان های تابعه آن در شهر عماره قرار داشتند. اين منطقه، پس از آن كه عمليات محرم انجام شد و طی آن رزمندگان توانستند ارتفاعات جبال حمرين را تصرف كنند، به همين دليل بيشتر مورد توجه قرار گرفت. موقعیت منطقه این منطقه دارای دو ارتفاع اصلی است. «ارتفاعات حمرين» كه در طول مرز ايران و عراق ، از جنوب شرقی دهلران تا شمال فكه را در بر می گیرد. از سوی ديگر، "ارتفاع جبل فوقی" كه در جنوب غربی حمرين واقع است. در شمال منطقه عملياتی والفجر مقدماتی نيز« ارتفاع ميشداغ» قرار دارد، كه سه تنگه طبيعی مهم با نام های 1- تنگه صعد 2- تنگه ذليجان 3- تنگه رقابيه در آن مشاهده مي شود. ارتفاع شمالی - جنوبی رقابيه، عارضه ديگری است كه از جنوب به تنگه رقابيه و از شمال به تنگه برقازه محدود میشود. مهمترين رود منطقه ، رودخانه مرزی «دويرج» است كه از كوههای شمال (جاده عين خوش به دهلران) شروع میشود و تا منطقه غرب فكه ادامه يافته و به «هورالسناف» می ريزد. وضعیت دشمن سرلشکر هشام صباح الفخری فرمانده سپاه چهارم عراق در دستان صدام عراق به دليل حملات پی در پی و موفق ايران در عمليات های دوره نخست جنگ ؛ در این مقطع جنگ به طور گسترده ای از نيروهای جيش الشعبی (بسیج مردمی) استفاده كرد و با تشكيل تيپ های سه رقمی ، سازمان رزم ارتش را بسيار گسترش داد. اين تيپ ها در آرايش نظامی عراق در منطقه عملياتی والفجر مقدماتی، در خط اول قرار داشتند. اين اقدام از يك سو موجب حفظ نيروهای اصلی ارتش آن كشور می شد و از سوی ديگر، توان هجومی نيروهای مهاجم را به شدت كاهش می داد، به گونه ای كه با توجه به درگيری رزمندگان با نيروهای در خط و موانع گوناگون، يگان های اصلی ارتش عراق در گام دوم ، بهتر می توانستند به دفاع در برابر حمله های ایران بپردازند. سپاه چهارم عراق ( به فرماندهی سرلشکر هشام صباح الفخری ) مسئوليت این منطقه عملياتی از چيلات تا هورالعظيم را به عهده داشت و دارای چهار لشكر بود : 1- لشكر 14 پياده شامل سه تيپ 421، 422 و 18 و يك گردان تانك به نام« سيف سعد» كه در محور چزابه و شمال هور الهويزه قرار داشت. از سه تيپ اين يگان ، يك تيپ شامل نيروهای جيش الشعبی و دو تيپ ديگر از نيروهاي اصلی ارتش عراق بودند. 2- لشكر 1 مكانيزه شامل تيپ 108 گارد مرزی، تيپ 501 پياده ، تيپ 1 مكانيزه كه در محور « دويرج» تا پاسگاه "پيچ انگيزه" مستقر بود. همچنين تيپ های 92، 93 و 66 نیز احتياط كلی منطقه فكه تا پاسگاه دويرج بودند. افزون بر اين ، تيپ های سازمانی 34 زرهی، 27 مكانيزه از لشكر 1 هم در احتياط منطقه عملياتی والفجر مقدماتی قرار داشتند. 3- لشكر 10 زرهی شامل سه تيپ، كه از محور پيچ انگيزه تا جنوب غربی چيلات (دهلران) آرايش داشت. 4- لشكر 3 زرهی (علاوه بر تيپ هائی كه به لشكر 14 مامور كرده بود) با تيپ های 16 زرهی ، 12 زرهی ، 8 مكانيزه و 53 مختلط، در شرق هورالسناف گسترش داشت و در احتياط بود. يگان هاي ديگري كه جزو سازمان رزم منطقه عملياتی سپاه چهارم عراق بوده و در احتياط قرار داشتند، عبارت بودند از : تيپ 30 زرهي از لشكر 6 ، تيپ 37 از لشكر 12 ، تيپ 16 از لشكر 6 ، تيپ 101 پياده گارد مرزی ، تيپ 10 زرهی وابسته به ستاد كل ، تيپ 49 زرهی از لشكر 11 ، تيپ 18 پياده ، تيپ 48 پياده از لشكر 11 ، تيپ 25 مكانيزه از لشكر 6 ، تيپ 51 مختلط و تيپ گارد جمهوری. وضعیت نیروهای خودی در اين عمليات ، قرارگاه مرکزی خاتم الانبياء(ص) (قرارگاه مشترك سپاه و ارتش) به همراه دو قرارگاه نجف اشرف و كربلا، مراحل طرح ريزی و اجرای عمليات را به عهده داشتند. تركيب قرارگاه كربلا به اين ترتيب بود: 1- سپاه سوم صاحب الزمان(عج) ، شامل لشكر 14 امام حسين (ع) با هشت گردان پياده ، لشگر 25 كربلا با 11 گردان پياده ، لشكر 17 علی بن ابيطالب (ع) با 14 گردان پياده و تيپ مستقل قمر بنی هاشم با پنج گردان پياده. 2- سپاه هفتم جديد متشكل از قرارگاه قدس شامل لشكر 7 ولی عصر (عج) با 12 گردان و تيپ 15 امام حسن (ع) با 10 گردان ؛ همچنين ، لشكر 8 نجف با 14 گردان ، لشكر 41 ثارالله با 11 گردان و لشكر 19 فجر با 24 گردان. ترکیب قرارگاه نجف نيز متشكل بود از : 1- سپاه 11 قدر، شامل لشكر 27 حضرت رسول (ص) با 24 گردان ، لشكر 31 عاشورا با 13 گردان و تيپ 10 مستقل سيدالشهدا (ع) با هفت گردان و همچنين لشكر 5 نصر شامل سه تيپ با 33 گردان . 2- ارتش جمهوری اسلامی نيز با لشكر 21 حمزه، تيپ 84 خرم آباد و تيپ 58 ذوالفقار در عمليات شركت داشتند . در مجموع ، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج با 13 يگان (176 گردان) و ارتش جمهوري اسلامي با سه يگان (15 گردان) بايستی اين عمليات را انجام می دادند. ادامه دارد ... ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس مهاجر سال 1366 وقتی پهپادهایمان لو رفت و دشمن فهمید که در این چند سال ، ما با آنها عملیات شناسائی انجام می دادیم ؛ تصمیم گرفتیم که هواپیمای جدیدی با اهداف تهاجمی بسازیم. یعنی پیش خود فکر کردیم می شود با تقویت موتور و بدنه و نصب RPG-7 آن را به سمت مواضع دشمن فرستاد و موشک ها را به طرفش شلیک کرد. این اقدام بیش از آنکه تهدید و خرابی برای دشمن بار آورد ، موجب ترس و وحشت آنها می شد. با این انگیزه بچه ها دست به کار شدند. موشک ها را هم باید در جلو هواپیما کار می گذاشتیم. این هواپیما خیلی سریع آماده شد و نامش را به یاد دوست همرزم شهیدمان "علی اصغر مهاجر" ، پهپاد مهاجر گذاشتیم. ما از اینکه برای اولین بار با این هواپیما پرواز می کردیم ، در پوست خود نمی گنجیدیم. کمی چموش بود ، اما برای خودش عظمتی به حساب می آمد. موشک هایش هم زیر بال چپ بودند و هم زیر بال راست. البته روزی که برای تست در بیابان های اطراف اهواز می رفتیم ، ناگهان یکی از راکت های در حال نصب توسط برادر پازوکی که یکی از پاسداران وظیفه بود و در امور الکترونیکی مهارت خاصی داشت ؛ یهو از زیر بال شلیک شد و آن طرف تر به جائی خورد و منفجر شد. بعدها ؛ خودم در جزیره مجنون ، با آنها به طرف کمین های دشمن حمله کردم و راکت هایش را به سمت سنگرهای آنها شلیک کردم. انگار که عراقی ها کُپ کرده باشند ؛ تا لحظاتی هیچ خبری از شلیک هایشان نبود. اما وقتی آن را پشت مواضع خودمان فرود آوردم ، با شلیک انواع توپ ها و خمپاره ها ، محل فرود را زیر آتش گرفتند. اگر دیر می جنبیدیم ، خودمان و هواپیمایمان می رفتیم هوا. چیزی نگذشت که بچه ها به فکر ساخت هواپیمای انتحاری هم افتادند. بچه ها با یک لوله پولیکای 110 ، بدنه هواپیما و با فوم بال هایش را ساختند. قسمت جلوی هواپیما را هم ، پُر کردند از مواد منفجره C4 یا هر ماده منفجره دیگر. وقتی هواپیما با آن جثه اش ، در ارتفاع پائین ، بی مهابا به طرف دشمن می رفت و یهو خودش را به توپ و تانک می زد ؛ بیشتر از انفجارش از هیبت اش ایجاد وحشت می کرد. این را بعدها، اسرای عراقی برایمان تعریف کردند. من خوشبختانه با این نوع هواپیما هم خلبانی کردم. بدین ترتیب که یک هدف فرضی را توی یکی از جزایر خلیج فارس دادند و من با دقت خاصی آن را به هدف کوبیدم. راوی : حاج رسول وکیلی * * * * * باز هم یا زهرا (س) جنگ که تمام شد ، ما هم بار و بندیل مان را از منطقه و اهواز بستیم و برگشتیم توی پادگان حضرت ولیعصر (عج) در میدان سپاه تهران. نه اینکه شبیه یگان موشکی سپاه ؛ حکایت فاتحان از جنگ برگشته را داشته باشیم ، ولی توی دل مان کمتر از آن هم متصور نبود. بچه هایمان با نقش آفرینی در طرح ریزی عملیاتی ، افتخارات زیادی برای نیروی هوائی سپاه به ارمغان آورده بودند. اما با پیشینه ای که از برخورد نیرو با خود داشتیم ، هیچ نوع صابونی به دل نمالیدیم. ما توی خودمان به شدت در حال آموزش ، به روز رسانی اطلاعات و توسعه سازمان یگان خود بودیم که یهو سر و صدای کله پا کردن یگان پهپاد گُر گرفت. ظاهرا فرماندهان نیروی هوائی به این جمع بندی رسیده بودند که با پایان جنگ ، در آینده نیازی به پهپادها نخواهد بود. حالا چرا حداقل استفاده های غیرنظامی پهپاد را ندیدند ، بماند. از همان اول بساط مان را از توی نیرو جمع کردند و فرستادند در بیابان های فردیس کرج. تازه این ارفاق به حساب می آمد وگرنه معلوم نبود ، چه بر سر پهپاد می آمد. شاید به مقصودی که می خواستند رسیدند؛ بچه ها از خلبان و فنی گرفته تا کادر اداری پهپاد هر کدام به جائی پراکنده شدند. ولی از آنجا که در زمان جنگ ، سرسختی و بی پناهی را آموخته بودیم ؛ باز هم به فکر اثبات خود و توانمندی هایمان افتادیم. مثل بچه های جنگ باز هم متوسل شدیم به "بی بی دو عالم" حضرت فاطمه زهرا(س). مثل توسل به او در فتح المبین ، در بیت المقدس ، در ... هیئتی تحت عنوان متوسلین به حضرت زهرا (س) تشکیل دادیم و اولین جلسه اش را از منزل خودمان شروع کردیم. اگر چه در ابتدا هفت نفر بیشتر نبودیم ، اما در تمام این سالها که تعدادمان بیشمار شد و نیروهای جوان پهپاد نیز به ما پیوستند ، نگذاشتیم حتی یک جلسه اش هم تعطیل شود. همچنان که دوشنبه اول هر ماه ، هیئت را در منزل یکی از پیشکسوتان پهپاد دنبال می کردیم و حضرت خانواده هایمان را نیز از وجود پر برکت خود سیراب می کرد ؛ به موازات آن ، پهپاد هر روز قوی تر از دیروز جان می گرفت و بازارش پر رونق تر می شد. اکنون که در ساخت انواع پهپادهای شناسائی و رزمی در رتبه چهارم جهان هستیم ، همه را مدیون توجه آن حضرت می دانیم. چیزی که در هر جلسه هیئت آن را از "بی بی" مطالبه می کردیم. راوی :رضا ارباب ... پایان کلام پایانی - این تاپیک رو تقدیم می کنم به همه دوستان عزیز میلیتاریست خصوصا برادر ارجمندم جناب @MR9 که باعث و بانی این تاپیک شدند. در واقع قصه از این قرار هست که در نمایشگاه چهلمین سالروز پیروزی انقلاب ، دو جلد از این کتاب رو گرفتم. یکی برای خودم و یکی برای ایشون. اما بعدتر چون دیدم شاید به مصلحت نباشه که از ایشون برای ارسال کتاب ، آدرس بگیرم ، برنامه ام رو عوض کردم و تصمیم گرفتم که این کتاب رو در قالب یک تاپیک ارسال کنم ؛ تا هم ایشون به مطالب این کتاب دسترسی پیدا کنند و هم سایر دوستانی که امکان حضور در اون نمایشگاه و دسترسی به این کتاب رو نداشتند. امیدوارم که مقبول دوستان واقع شده باشه. ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند پ.ن 3 : به پایان آمد این دفتر ، حکایت همچنان باقی است .
-
2 پسندیده شدهآتش سوزی در بندر نفتی حیفا: روزنامه صهیونیستی جروزالمپست نوشته یک آتشسوزی در تأسیسات CCR واقع در حیفا رخ داده است. این روزنامه بدون اشاره به جزئیات بیشتر نوشته «انجمن حفاظت از محیط زیست» در حال انجام تحقیقات درباره این آتشسوزی است.
-
2 پسندیده شده20 کارخانه ی موشک ایرانی در منطقه ساخته شده است: حمایت ایران برای تولید موشک محلی موضوع جدیدی نیست. غزه مرتباً از کمک های ایران برای تولیدات محلی می گوید و ادعای کارخانه موشکی حزب الله در دره اردن به موضوعی داغ در جنگ اسرائیل علیه این سازمان تبدیل شده است. اما به تازگی ، یک استراتژی جدید برای توانمندسازی سازمان های مورد حمایت ایران با سیاست جدید و بسیار جامع و نگران کننده تر از آنچه تصور می شد ، رونمایی شده است. حمایت از بازیگران منطقه ای به تکیه گاه اصلی استراتژی نظامی ایران در منطقه تبدیل شده است. تهران تهیه سامانه های تسلیحاتی استراتژیک برای سازمان های مورد حمایت خود را شامل موشک های توپخانه ای سنگین و موشک های بالستیک و همچنین فناوری ساخت آنها را آغاز کرده است. این حمایت از چندین جهت به نفع ایران است:به عنوان دو برابر شدن قدرت ، گسترش توانایی بازدارندگی ایران و روشی برای انجام حملات توسط شریک های وابسته که این کشور می تواند آن را انکار کند. ایران از چهار استراتژی برای انتقال به کشورهای دیگر استفاده می کند: انتقال مستقیم ، ارتقای موشک های موجود و انتقال قابلیت های تولید و عرضه از طریق اشخاص ثالث. تحت حمایت نیروی قدس ، ایرانیان شروع به توسعه ایده جدیدی کردند: اگر قاچاق آن امکان پذیر نبود ، ما به جای آن تولید می کنیم. ایران راه اندازی کارخانه های مخفی ساخت موشک را در چندین کشور در خاورمیانه آغاز کرده است. حدود بیست کارخانه مخفی ، برخی در زیرزمین ، در لبنان ، یمن ، سوریه ، سودان و عراق ساخته شدند.با دانش ایرانی و آموزش افراد محلی، خطوط تولید مخفی ساخت موشک های بالستیک کوتاه برد ، موشک های کروز و هواپیماهای بدون سرنشین انتحاری آغاز شده است. فناوری تولید موتورهای موشکی ، کلاهک ها و سیستم های هدفگیری دقیق به حوثی ها ، حزب الله و حماس نیز منتقل شده است. در بعضی مناطق موشک های دقیق تولید شده است و در بعضی دیگر کلاهک های دقیق روی موشک های ساده نصب شده که عملکرد آنها را بسیار بهبود بخشید. این یک پیشرفت قابل توجه است که از چهار سال گذشته آغاز شده و برای اسرائیل بسیار نگران کننده است. بر اساس گزارش ها ، اسرائیل برخی از کارخانه های موشکی را در سراسر منطقه کشف و به آن حمله کرده است. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر و ارتش اسرائیل نیز از تمرکز ارتش اسرائیل بر تهدید موشکی بارها گفته است. در سال های اخیر ، ایران در تلاش بوده است تا پروکسی های خود را به موشک های پیچیده تری نیز مجهز کند. اسرائیل اخیراً به شورای امنیت سازمان ملل این موارد را گزارش داده همچنین ، تهران یک موشک بالستیک با برد 5000 کیلومتر نیز تولید کرده است . ارتش اسرائیل به خوبی از تهدید آگاه است و آن را به عنوان اولویت اصلی قرار داده. ارتش روش ها و فن آوری های جدیدی را برای شناسایی و انهدام انبارهای موشکی و سایت های پرتاب ایجاد کرده است. در ماه مه ، اسرائیل یک تمرین بزرگ نظامی را برای آمادگی برای درگیری در چند جبهه برگزار می کند. به عنوان بخشی از این مانور ، ارتش اسرائیل توانایی های جدیدی را که برای مقابله با تهدیدات موشکی ایجاد کرده است را آزمایش خواهد کرد. واحد نخبگان نخبگان ارتش در حال آموزش برای این مأموریت است تا در پشت خطوط دشمن مستقر شود و سلولهای موشکی را به سرعت شناسایی و از بین ببرد . _________________________ منبع: https://mobile.mako.co.il/news-n12_magazine/2021_q2/Article-970eb19e7d71971026.htm?sCh=31750a2610f26110&pId=1714791232
-
2 پسندیده شدهدر باب اهمیت درس آموزی از اشتباهات .... یک خلبان ، هرگز از یاد گرفتن ، دست نمی کشه..! ممکنه اشتباه کُنه ، اما چه کسی هست که اشتباه نکند !! فقط از این اشتباهات درس بگیر .....! Sully-2016
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . "اصل وحدت فرماندهی" (*) و گرفتاری های دو نیروی رزمی صیاد شیرازی پس از شکست عملیات قادر ناراحت بود. "به شدت بدبین شده بود و درست یا غلط ، گمان می کرد در عملیات قادر او را تنها گذاشتند تا شکست بخورد." (در کمین گل سرخ / ص 345 ) همدلی سپاه و ارتش در پیروزی های بزرگ سال دوم جنگ نقش مهمی داشت ؛ اما به تدریج با شکست ها ، اختلاف ها هم تشدید شد. صیاد به ضرورت یک فرماندهی واحد برای جنگیدن معتقد بود. محسن رضائی می گوید " بعد از والفجر مقدماتی ایشان آمد و گفت آره اگر شما نپذیرید که وحدت فرماندهی در جنگ حاصل شود ، ما ول می کنیم و می رویم ... ما گفتیم اصلا این حرف ، حرف بی خودی و بی ربطی است " ( گفتگوی رضائی با راویان جنگ / ص 57). اختلاف ها که بیشتر شد ؛ هاشمی برای عملیات بدر ( اسفند63) فرماندهی عملیات را به رضائی داد. "مطرح شد که من فرمانده هستم و برادرمان صیاد هم از من تبعیت بکنند. منتها قرار شد که هیچکس این را نفهمد." (سطرهای ناخوانده / ص 77). نقشه عملیات بدر / اسفند ماه 1363 بدر اما به شکستی تلخ تبدیل شد و فرمانده سپاه با افزایش انتقادها در شرایط سختی قرار گرفت. هاشمی این بار ( سال 64) از طرح های صیاد استقبال کرد. رضائی می گوید : صیاد ، گفت 5 روزه جنگ را تمام می کند و هاشمی "ارتش را مسئول جنگ کرد. ما هم که شاهد این وضع بودیم ، گفتیم حرفی نیست ... ما هم یک نفر را معرفی می کنیم تا زیر نظر آقای صیاد شیرازی که گفته است من در عرض پنج روز جنگ را تمام می کنم ، عمل کند". رضائی با اشاره به مشکلات این دوره و شکست عملیات قادر می گوید : "برادران ارتش ، علاوه بر مشکلات بالا، وقت زیادی را هم تلف کردند" (گفتگوی محسن رضائی با راویان جنگ / ص 44 تا 46). نقشه عملیات قادر / تیرماه 1364 حالا صیاد به تنها گذاشته شدن اش در عملیات قادر بدبین بود و از طرف دیگر ، بخشی از فرماندهان دلیل شکست را ضعف طراحی و فرماندهی او می دانستند. گویا این بدبینی ها به بدنه نیروها نیز کشیده شده بود. عبدالحسین مفید از فرماندهان ارتش در خاطراتش به یک گردهمائی دو روزه در پائیز 64 با حضور رزمندگان ارتش برای بررسی "مشکلات ارتش در جنگ" اشاره کرده است. از نتایج این گردهمائی این بود که در ارتش "پیروی کورکورانه از سپاه پاسداران در تعیین هدف ، مأموریت و تهیه طرح و اجرا" وجود دارد. (بازخوانی جنگ تحمیلی/ ص 159) وقتی که بدنه دچار ابهام باشند و اختلاف ها ریشه دار ، توصیه های اخلاقی دیگر مشکلی را حل نمی کند. همانگونه که توصیه های امام، آقای هاشمی و سایر مسئولان اختلاف ها را حل نکرد. هاشمی در خاطراتش "مشکل جنگ را نظرات دوگانه ارتش و سپاه" معرفی می کند ؛ هر چند می گوید "هردو طرف حسن نیت دارند و آماده شهادتند". اما مفید معتقد است که او نمی خواهد واقعیت را بیان کند و "مشکل اصلی در ناتوانی فرماندهی کل قوا(هاشمی رفسنجانی) است که قادر به یکپارچه کردن نظرات دوگانه نیست." و "هاشمی و همکارانش در فرماندهی کل ، نمی توانند مسائل تخصصی نظامی را که توسط دو فرمانده ارائه می شود ، تحلیل و بهترین گزینه را انتخاب کنند". (بازخوانی جنگ تحمیلی / ص 152) فرماندهان ارتش سعی کردند ؛ روسای دو قوه دیگر را نیز در جریان مشکلات ارتش قرار دهند. در سمیناری که با حضور رئیس جمهور وقت ، حضرت آیت الله خامنه ای در آذر ماه 1364 برگزار شد ، برخی مشکلات مطرح شد. آنها هنوز در حال طرح مشکلات پشتیبانی و نیروی انسانی بودند که آقای رئیس جمهور گفت " اینجا [درون سمینار] ، جای این حرف ها نیست. اینجا همه هستند. [ یعنی خبرنگاران و مدعوین و مهمانان غیرنظامی سمینار] . بهتر است در جلسه خصوصی تری این مسائل را عنوان کنید." فردای آن روز آیت الله موسوی اردبیلی ، رئیس قوه قضائیه به سمینار آمد و واکنشش این بود که "معلم تقصیر را به گردن شاگرد می اندازد و شاگرد به گردن معلم. بروید جنگ کنید". (بازخوانی جنگ تحمیلی/ ص 162) در آن سالها ، ایران محدودیت ها و مشکلات فراوانی داشت و مسئولان باید زودتر در می یافتند که با حجم فراوان مشکلات و اختلاف زیاد در بالاترین سطح نظامی ، جنگ از راه صرفا نظامی به نتیجه نخواهد رسید و برای پایانش باید تدبیر و چاره ای اندیشید. در این شرایط اصرار بر ادامه جنگ با همین روش و با وجود مباحث مابین فرماندهان ، تنها به اختلافات بیشتر دامن می زد و حتی تغییر در راس نیروها مشکلی را حل نمی کند. همان گونه که با استعفاء و رفتن صیاد در سال 65 اختلاف ها حل نشد. فرمانده سپاه اما ،گمان می کرد که با امکانات ارتش میتواند به پیروزی های بزرگ برسد. هاشمی در 14 اردیبهشت 66 نوشته است: "آقای محسن رضائی بعد از ملاقات امام آمد ... پیشنهاد داشت که امام به خود ایشان درجه امیری ارتش را بدهد که بتواند بر امکانات ارتش دست داشته باشد و از موضع قدرت همه چیز را در خدمت جنگ بگیرد و با ارتشی ها برخورد کند". (دفاع و سیاست/ ص94) اما فرمانده سپاه در آخرین ماه های جنگ به برآورد واقعی تری رسید و نامه ای نوشت که در آن درخواست هائی داشت که نه تنها در ارتش موجود نبود ، که اصلا در مقدورات کشور هم نبود. دوگانگی فرماندهی ، تشکیلات موازی ، نگاه کدخدامنشانه فرماندهی کل برای حل اختلاف ها و کم توجهی به مشکلات ، در هنگامه نبرد ؛ می تواند کار را به جاهای سخت بکشاند. ============================== پ.ن 1 : اصل وحدت فرماندهی(*) : "اگر همه لشکر تحت فرمان فرماندهی واحد باشد و در کازار افسران و افراد به بهترین وجه از خود مایه بگذارند ، برای مقاومت در برابر چنین لشکری ؛ هیچ دشمنی کافی و نیرومند نیست و به هنگام حمله اش ، هیچ آرایشی استوار نمی ماند" ( سان تزو) پ.ن 2 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهوصف نیروی زمینی ایران در سال 1362 به قلم محمد رضا شاه کتاب "پاسخ به تاریخ" -نوشته محمد رضا شاه-قسمت 3- فصل 12،ارتش ایران در سال 1362: -1500 تانک انگلیسی موسوم به "شیر ایران" که از طرف مهندسان انگلیسی برای شرایط ایران طراحی شده و از هر جهت به تانک های مشابه برتری داشت. این تانکها قرار بود به موتور جدید،توپ 120 میلی متری تله متر با لیزر و زرهی از نوع تازه مجهز باشد و همه ی دستگاه های آن با کامپیوتر تنظیم و رهبری شود. -800 تانک "چیفتن" با موتور جدید و دستگاه هایی که فوقا ذکر شد. -460 تانک "m-60" مجهز به دستگاه های جدید و توپ 105. -400 تانک "m-47" با طرح جدید نظر شده و توپ 90 میلی متری که امکان جایگزینی آن با توپ 105 وجود داشت. -250 تانک " اسکورپیون" مخصوص عملیات اکتشافی. - تانکهای دیگری از نوع فوق میبایستی متعاقبا سفارش داده شود. از نظر توپ خانه واحدهای ارتش ایران میبایست دارای قدرت آتش مشابه با واحدهای ارتش پیمان آتلانتیک شمالی باشد و ما می توانستیم در آینده بسیار نزدیک در کارخانه های داخل کشور توپ های 105و120و150 و حتی قوی تر تولید نماییم. (در ادامه شاه به برنامه های تولید اسلحه در ایران میپردازه که اونچه که مربوط به نیرو زمینی هست مینویسم.) - موشکهای ضد تانک TOW. ما در فکر آن بودیم تا به نوع متعارف این موشکها که دارای سرعت کمتر از صوت است اکتفا نکرده و به ساختن موشکهای فوق صوت "TOW" با لیزر بپردازیم. -موشکهای ضد هوایی سام7. -موشک ضد تانک شوروی. -دستگاه های پرتاب موشک تله گیده از نوع دراگون برای نیرو زمینی با بردی 2 برابر متعارف یعنی 1000 متر به جای 500 متر. ارتش ایران در پایان سال 1357 دارای 3 تیپ هوابرد بود که میبایست 1362 به 5 تیپ افزایش یابد. منبع به منبع هم رجوع کنید بد نیست توضیح بعضی از دوستان جالب و قابل توجه هست
-
1 پسندیده شدهناو گروه CSG21 عازم سفری 26000 مایلی! وزارت دفاع انگلستان جزئیاتی از سفر و استقرار ناوگروه نیروی دریایی سلطنتی (Royal Navy) به منطقه هند-اوقیانوس آرام منتشر کرد. سفری به 40 کشور و به طول 26000 مایل! این سفر که توسط بن والاس (Ben Wallace) وزیر دفاع بریتانیا در 26 آوریل اعلام شد، بزرگترین اعزام ناوگروه نیروی دریایی انگلستان از دهه 90 است.(م:به نظر من بزرگترین اعزام بعد از جنگ جهانی دوم است.) این ناوگروه با مشارکت نیروی دریایی آمریکا (USN) ، تفنگداران دریایی آمریکا (USMC) و نیروی دریایی سلطنتی هلند (RNLN) قرار است مدت 28 هفته باشد و از اواخر ماه مه (May) اغاز شود. ناوگروه (CSG21) با فرماندهی ناو هواپیمابر ملکه الیزابت (HMS Queen Elizabeth) قرار است به بیش از 40 کشور سفر کرده و از اهداف زیادی را شامل می شود. افزایش همکاری و انجام تمرینات چند جانبه و حضور در شمال اوقیانوس هند (م: مثلث طلایی تجارت دریایی) و دریای چین جنوبی که یکی از پویا ترین مناطق جهان است. یک یادآوری مهم و سیگنالی برای متحدین و دشمنان و همچنین فرصتی برای اثبات و ارزیابی اسکورت ها، هواپیماها، زنجیره پشتیبانی و لجستیک در مسافت های طولانی و همچنین تعامل بیشتر با نیروی دریایی ایالات متحده در کنار ناو هواپیمابر ملکه الیزابت، ناوگروهی شامل: 2 عدد ناوشکن تایپ45 با نام های HMS Defender و HMS Diamond 2 ناوچه تایپ23 به نام های HMS Kent و HMS Richmond 2 کشتی پشتیبانی با نام های RFA Fort Victoria و RFA Tidespring 1 زیردریایی کلاس Astute 1 ناوشکن کلاس ارلی بورک با نام USS Sullivans و ناوچه هلندی RNLN HNLMS Evertsen منبع 1 منبع 2 م « همان طور که از ظاهر ماجرا پیداست، این حرکت بی نظیر که سالها است شاهد چیزی شبیه اش نیستیم همراه خود ماجرا و پیامد های بسیاری خواهد داشت. اما تا به اینجا به رخ کشیدن توانایی نیروی دریایی انگلستان پس از مدت ها است. (بعد از اتفاقات جزایر فالکند) و همچنین به طور اشکار چین مقصود اصلی چنین اقدامی است، پیامی واضح که در جنگ اوقیانوس آرام امریکا تنها نخواهد بود»
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت همه دوستان گرامی در سوریه ما جلو دشمنی می جنگیدیم که با تجارب قبلی ما تفاوت داشت . دشمنی که مثل ما می جنگید و از همان روشها و تاکتیکهای ما استفاده می کرد . در کنار ما هم نیروی نظامی سوریه بود که علاوه بر از هم پاشیدن آن به دلیل فرار و خیانت و نفوذی های زیاد ، به دلایل مختلف از نمی توانست از داشته هایش هم درست استفاده کند و ضمنا انگیزه کافی برای جنگ هم نداشت . از سوی دیگر بازیگران زیادی هم در سوریه حضور داشتند که طرف مقابل را به طور کامل پشتیبانی می کردند . از عربستان و قطر و امارات گرفته تا رژیم صهیونیستی . حتی بخشی از حماس هم پشتیبان معارضین سوری شده بود و حزب الله در القصیر مین هایی را پیدا کرد که خودش به حماس داده بود . حالا تجارب تونل زنی و رزم شهری حماس که در اختیار معارضین قرار گرفت به کنار . مشکل بعدی ترکیب قومیتی سوریه بود که علوی ها به لحاظ قومی در اکثریت نبودند . در حالی که در عراق و تا حدودی یمن این مورد وجود ندارد . از سوی دیگر حضور ترکیه و خودمختاری کردها هم معضل بعدی بود . اکثر فرودگاه های سوری ها سقوط کرده و جنگنده ها هم یا غیر عملیاتی بودند یا به درستی از آنها استفاده نمی شد . یادتان هست که کار به پرتاب بشکه های انفجاری رسیده بود . حزب الله هم برای حضور مشکلات خود را داشت و باید با فضای داخلی لبنان هم دست و پنجه نرم می کرد . رژیم صهیونیستی هم تا قبل از حمله تی فور و سقوط جنگنده اش از آسمان سوریه مانند اتوبان استفاده می کرد . هر چند حالا هم همان کار را با تسلیحات دور ایستا از آسمان لبنان انجام می دهد . ورود روسها اجتناب ناپذیر بود . هم به لحاظ مشکلات ما و هم به لحاظ درگیری های روسیه سر ماجرای اوکراین و تلاش غرب برای محاصره سیاسی روسیه و هم به دلیل تقویت داعش و به خصوص هواداران آن از کشورهای مشترک المنافع با روسیه . اما اینکه روسها موجب شدند ایران وارد سوریه شود کاملا غلط است و دلیل آن هم شهدای ایرانی است که قبل از حضور روسها در سوریه شهید شدند . اما در عراق زمانی ورق به نفع محور مقاومت برگشت که توانستیم الحشد الشعبی را ایجاد کنیم و گروه های مختلف طرفدار ما در عراق سازمان یافتند که با توجه به خیانت های مختلفی که آن اوایل صورت گرفت به خصوص از ناحیه کردها که عملا موجب سقوط یک سوم خاک عراق شدند و البته نتیجه آن را هم با در معرض خطر قرار گرفتن اربیل دیدند . خود بارزانی اعتراف کرد که در مرحله اول حاج قاسم و هفتاد ایرانی به دادشان رسیدند تا کمکهای بعدی رسید و البته درس عبرت نشد و تا کرکوک را ازدست ندادند ول کن ماجرای کردستان بزرگ نبودند . البته هنوز هم نیستند . نقش دیپلماسی حاج قاسم اینجا کاملا عیان بود که چطور فتنه صهیونیستی بعد از داعش را به شکست کشید . اما یمن قصه متفاوت تری دارد . مردمان آن جنگ دیده و با سختی زندگی کرده در برابر ارتش های به ظاهر مدرنی که جز قتل عام غیر نظامیان کار بهتری انجام نداده بودند . ماجرای یمن با حمایت ایران شروع شد در برابر حمایت عربستان از معارضین سوری . بنابراین استراتژی و برنامه ریزی و همه جوانب کار از پیش تعیین شده بود . بنابراین ما مسلط بر صحنه بودیم و علی رغم اینکه جاهایی هم توفیق به دست نیاوردیم هرگز ابتکار عمل و صحنه را از دست ندادیم تا به الان که فرمانده سنتکام را به اعتراف از دست دادن برتری مطلق هوایی آمریکا برای اولین بار پس از جنگ کره به واسطه حضور پهپادهای ایرانی رساندیم و عربستان را با این واقعیت روبرو کردیم که خرید سلاح تنها عامل موفقیت در جنگ نیست حتی اگر پشتیبانی آمریکایی ها و سایر بلوک غرب را داشته باشد .
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا جت های اصلاح شده اف-15 E دو برابر بیشتر مهمات JDAM را به پایگاه امارات منتقل می کنند جت های F-15 Strike Eagle با ارابه های اصلاح شده برای انتقال مهمات بیشتر در پایگاه امارات 6 فروند جنگنده F-15E نیروی هوایی ایالات متحده با ارابه مهمات تغییر یافته اولین محموله مهمات حمله مستقیم مشترک (JDAM) خود را در پایگاه هوایی الظفرا امارات تحویل دادند. این ارابه ها باعث می شوند جت ها بتوانند تا 15 JDAM ، که بمب های هدایت ناپذیر را به مهمات هدایت دقیق در همه شرایط آب و هوایی تبدیل می کنند، را حمل کنند. هدف این پیکربندی بارگیری بازبینی شده، نه ریختن بیشتر بمب روی هدف بلکه انتقال حجم زیادی از مهمات هوشمند به محل استقرار طبق بخشی از ابتکار به کارگیری جنگی سریع (ACE) نیروی هوایی است. این سرویس در 28 آوریل اعلام کرد که اسکدران چهل و نهم جنگنده های اعزامی، اولین ماموریت ترابری تاکتیکی رزمی روی پلت فرم اف-15 E را اجرا کرده اند که باعث می شود این 6 جنگنده 2 برابر مهمات بیشتری نسبت به حالت استاندارد خود حمل کنند. سرهنگ دوم کورتیس کالور، چهارصد و نود و چهارمین مدیر عملیات EFS در این باره گفت: این جنگنده ها قادر به بارگیری tac-ferry هستند. به این معنی که ما می توانیم با استفاده از به کارگیری جنگی سریع (ACE) ، مانور داده و در حالت حرکت رو به جلو سریع از پایگاه عملیات اصلی قرار بگیریم. این مرحله بعدی برای نیروی هوایی در به کارگیری سریع جنگی است. بنابراین، به جای به کار بردن متخصصین مهمات دارای تخصص های چندگانه که در حال تمرین مانور ها و لجستیک هستند، از تامین پایدار مهمات برای نشان دادن قدرت استفاده می کنیم. اسکادران هشتاد و پنجم تست و ارزیابی ، اثبات اولیه طرح ACE را در 22 فوریه سال 2021 ، هنگامی که یک هواپیمای جنگنده اف-15 E در یک سورتی 6 JDAM را حمل کرد، نشان داد. تیم اجرا کننده طرح ACE برای عملیات های رزمی شامل خلبان ها، افسر های سیستم اسلحه، مسئولان نگهداری و مسئولان مهمات از شاخه سی صد و سی و دوم با پشتیبانی شاخه اعزامی هوایی سی صد و هشتادم بودند. جسیکا نیس ونگر ،چهارصد و نود و چهارمین افسر سیستم سلاح EFS و برنامه ریز عملیات ها : از ما خواسته شد تا با یک چرخش کوچک از ماموریت های رزمی پشتیبانی کنیم بدون اینکه بمب ها قبلا در اینجا برای ما ساخته شده باشند. با حمل تعداد بمب های بیشتر نسبت آنچه که استفاده می شود، ما در حال تنظیم روزهای اولیه نبرد هستیم. اسکادران جنگنده ها، که به "پلنگ ها" هم شناخته می شوند، در حال اعزام از ایستگاه اصلی خود در پایگاه هوایی Lakenheath در انگلیس پلنگ ها این تمرین ها را روزانه در پایگاه نیروی هوایی آمریکا در اروپا انجام می دهند، بنابراین انعطاف پذیری بالایی دارند. توانایی غیر پیش بینی بودن و انعطاف پذیری بالا با استفاده از مهماتی به ارزش چندین سورتی پرواز از قابلیت های آنهاست. چهارصد و نود و چهارمین EFS به منظور پشتیبانی از اولویت های اصلی نیروی هوایی ایالات متحده برای ارتقا امنیت منطقه ای و همچنین ایجاد وضعیتی برای قابلیت های نبرد های هوایی آینده، از مکانی نامشخص به پایگاه هوایی الظفر منتقل شد چهارصد و نود و چهارمین EFS (اسکادران جنگنده های اعزامی) برای پشتیبانی از اولویت های فرماندهی مرکزی ایالات متحده، به سرعت پرواز های دستوری خود را آغاز خواهند کرد منبع: https://www.defenseworld.net/news/29481/Modified_U_S__F_15E_Jets_Transport_2X_JDAM_Munitions_to_U_A_E__Base
-
1 پسندیده شدهحمله به ماشین حمل پول ، آفریقای جنوبی ، 22 آوریل 2021 فیلم مربوط به واقعه https://uupload.ir/view/film_bxir.mp4 مقایسه شود با استفاده از اتوموبیل های مشابه در کشور
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس خلبان های سوم هواپیمای تلاش 2 ، تلاش و کوشش مضاعفی به ما بخشید. بچه ها با ارتقائی که به سیستم رادیوئی آن داده بودند به ما این جرأت را دادند که پس از انجام پروازهای دو تیمه ، آن را حتی سه تیمه یا اصطلاحا دو پله کنیم. من به همراه برادران اردلان ، نامدار ، یزدانی و قاری دو عملیات از این نوع را با موفقیت پشت سر گذاشتیم. من در هر دو عملیات عضو تیم وسط بودم یعنی هواپیما را از خلبان اول در پشت جبهه می گرفتم و به خلبان سوم در پشت نیروهای دشمن تحویل می دادم. در عملیات سوم قرار شد که من خلبان سوم باشم. به همین منظور با برادران به سمت منطقه عمومی بستان و دقیقا در هورالعظیم راه افتادیم. من و اردلان به همراه یک بلدچی عرب زبان از خط خودی گذشتیم تا پشت نیروهای دشمن برسیم. او با لباس محلی بود و ما دو نفر با لباس بسیجی. ما هر دو خلبان یک دستگاه بیسیم و یک دستگاه رادیو کنترل هواپیما نیز همراهمان بود. با "بلم" آنقدر جلو رفتیم تا آب تمام شد ، آن را کناری بستیم و بقیه راه را پیاده طی کردیم. باید جائی مستقر می شدیم که هم به دشمن نزدیک باشد و هم فضای مناسبی برای مانور پروازی محسوب شود. اما بقیه مسیر خشکی نبود، باتلاق بود. با آن پوتین های سنگین ، راه رفتن توی لجن زار ، سخت و خسته کننده بود. پایت را که می گذاشتی ، تا ساق توی لجن فرو می رفت. بلدچی خودش را راحت کرد و کفش هایش را درآورد و دور انداخت. کمی آن طرف تر ، لباس هایش را هم حتی دور انداخت و لخت ما را به جلو می برد. فاصله اش با ما 50-60 متری می شد. او ما را توی نیزاری برد که دقیقا پشت نیروهای دشمن بود و ما به راحتی سر و صدایشان را می شنیدیم که در حال بازی والیبال بودند. مکان را که مناسب دیدیم ، بیسیم را روشن کردیم و برای تحویل گرفتن هواپیما اعلام آمادگی کردیم. چون من طبیعتا از صدای بم و بلندی برخوردار بودم ، یهو اردلان هشدار داد که آرامتر ؛ نکند می خواهی که صدایت به گوش عراقی ها برسد! طبق سناریوی پروازی باید از دست راست خودمان شروع می کردیم و مسیری را در طول نوار جبهه دشمن ادامه می دادیم. این مسیر گاهی دو یا سه بار و حتی چهار بار امکان تکرار داشت و هر بار عمق بیشتری می گرفتیم و به صورت معکوس هر بار باید عمق مان را کم می کردیم تا عکس برداری ها حداکثر همپوشانی را داشته باشند. به محض اینکه هواپیما را تحویل گرفتم ، آنرا به سمت خودم کشاندم . چون موتور هواپیما پیستونی بود ، صدای قار قار هواپیما سراسر جبهه را از خود پر کرده بود و کاریش نمی شد کرد. عراقی ها تا صدای پهپاد را شنیدند ، بازی را قطع کردند و بلند بلند داد می زدند : الطیاره ، الطیاره. از بین نیزارها آن ها را می دیدیم که با شتاب پشت سیستم های پدافندی خود رفتند و لوله های جنگ افزارهایشان را به طرف پهپاد گرفتند ، آنها چون اطلاعاتی از پهپاد گرفته بودند ، به خوبی می دانستند که مأموریت چیست و خلبان هایشان حتما همین دورر و بر هستند ؛ برای همین نیروهای پیاده شان تفنگ هایشان را به اطراف نیزار گرفته و همه مدلی شلیک می کردند. انگار که شیلنگ آبی را به طرف باغچه ای گرفته باشند. ما چون از قبل فکر همچین برخوردی را کرده بودیم ، محکم در جان پناه خود سنگر گرفته و به عکس برداری مان ادامه دادیم. عکسبرداری و پروازمان که تمام شد ، آن را به سلامت به خلبان دوم دادم و دستگاهم را خاموش کردم. این تازه اول کار ما بود ؛ چون هم باید منتظر نتیجه عکسبرداری می ماندیم و هم به انتظار گشتی های دشمن که معمولا به تعقیب مان می افتادند. آنها از مسیر پرواز هواپیما ، شصت شان خبردار شده بود که در لابلای همین نیزارها هستیم. لحظات کُشنده ای بود چون پس از تحویل سالم هواپیما از خلبان دوم به اول و سپس فرود موفقیت آمیز ، عکاس تیم باید از سالم بودن دوربین مطمئن می شد. در اصل ، موفقیت عملیات منوط به موفقیت عکسبرداری بود. اولویت اول سالم برگشتن هواپیما نبود ، سالم بودن سیستم عکسبرداری بود و تا مسئول عکس ، درب کانتینر دوربین را باز نمی کرد و از سیستم عکسبرداری مطمئن نمی شد ، نمی توانستیم منطقه را ترک کنیم. چون در غیر اینصورت ، باید دوباره پرواز صورت می گرفت و هواپیما به دست ما خلبان های سوم می رسید. خوشبختانه ، وقتی موفقیت عملیات را اعلام کردند ، در همان گل و لائی که آمده بودیم راه برگشت را پیش گرفتیم ؛ در حالی که گلوله های جور واجور دشمن ، زوزه کشان از بیخ گوش مان رد می شد. پوتین هایمان آنقدر سنگین شده بود که جانمان را به لب می آورد. نمی دانم چرا راضی نمی شدیم مثل بلدچی در گل و لای با پای برهنه بدویم. انگار که نقل و نبات توی باتلاق بریزند ، همین جور گلوله بود که توی گل و لای می نشست. در نیمه راه بود که اردلان گفت : تو برو ، من دیگر نمی توانم. با اضطراب پرسیدم : چرا ؟! تیر خوردی ؟! پاسخ داد : خیر ، پایم نمی آید. من تا آن موقع نمی دانستم که اردلان پیشتر مجروح شده و از جانبازان جنگ است. من فاصله خود تا اردلان را برگشتم و به او توصیه کردم که تنها راه نجات در آوردن همین پوتین هاست. ببن بلدچی چقدر خوب راه می رود. همین کار را هم کردیم. فضای عجیبی شده بود ، چون این بار علاوه بر باران تیر و فشنگ ، ترکش های خمپاره هم بر سرمان می بارید. اردلان کمی که نفس تازه کرد ، همپای من با پای برهنه توی لجن زار شروع به دویدن نمود. خود را که به بلم رساندیم ؛ اگر چه کار تمام نشده بود ، اما احساس خوبی بهمان دست داد که می توانیم با جان سالم ، خود را از نیزارها و آبراه های منتهی ، به مقر خودمان برسانیم. به خصوص اینکه این مسیرها بلدچی مثل کف دست می شناخت. این اولین عملیات طولانی مسیری بود که در لیست عملیات های پهپاد جائی برای خود باز کرد و بعدها ابراهیم حاتمی کیا به سراغ مان آمد و با فیلم مهاجر آن را در سینمای دفاع مقدس ماندنی کرد. راوی : عباس مختاریان * * * * * رودست از نوع بسیجی ما توی چهار عملیات ، پنج هواپیمای خود را از دست داد بودیم. بچه ها همگی پکر بودند و هیچ خلبانی جرأت پرواز را به خود نمی داد. از اساتید خلبان فقط شهید زارعی ، حاج آقا عزیزی ، من و آقای صباغی مانده بودیم با کلی درخواست عملیاتی. بچه ها حتی در فرستادن تیم جلو هم روحیه شان را باخته بودند. این سقوط آخری که خلبانانش شهیدان شفیعی و زارعی بودند ، بدتر از همه حال ما را گرفته بود. چرا که برای اولین بار ؛ یکی از هواپیماهایمان به دست دشمن افتاد. یعنی از سال 1363 تا 1366 دقیقا سه سال ارتش عراق خبر نداشت که با همین هواپیمای قارقاری مزاحم ، چه بلاهائی سرشان آمده است !! چقدر هم کیفور شدند ؛ وقتی با آب و تاب آنرا توی تلویزیونشان ؛ نشان می دادند و به مردمشان فخر می فروختند که ما یکی از هواپیماهای جاسوسی ایران را ساقط کرده ایم. آنها حتی برای خودشان تفسیر می کردند این هواپیماها از پیشرفته ترین هواپیماهای جاسوسی است که ارتش اسرائیل آن را در اختیار ایران قرار داده است. هم به دلیل اینکه بخواهم به بچه ها روحیه بدهم و هم برای اینکه حال ارتش عراق را توی خوشحالیش بگیرم ، در غرب کشور به عنوان خلبان تیم عقب ، هواپیما را پرواز دادم و با سرعت به همراه برادر ایزدی خود را به خط جلو رسانده و خلبانی تیم جلو را هم بر عهده گرفتم. چند ویراژ که بالای سر عراقی ها رفتم ؛ این بار همه خط با آگاهی از عملکرد پهپادها ، شروع کردند به تیراندازی. جنگ افزاری نماند که دشمن با آن به طرف پهپاد شلیک نکند. پهپاد هم که انگاری بازی اش گرفته باشد ، گاه گاهی هم از دستم در می رفت و خودش را به باد می سپرد. عکسبرداری ام که تمام شد ؛ احساس کردم که برای بازگشت در آن حجم آتش به مشکل بر می خوردم. دل توی دلم نبود. نکند فردا شب این هواپیما را هم توی تلویزیون عراق نشان بدهند. زبان بسته هواپیما ، از توی رگبار گلوله های تیربارهای چهارلول و دو لول عراق همچنان پیش می تاخت که یهو به ذهنم رسید ، ارتفاع را کم کنم. بعد موتور را فول کردم و آن را انداختم توی اسپین. موتور افتاد به زوزه یعنی انگاری که مورد هدف قرار گرفته و در حال سقوط است. نقشه ام گرفت. چون تا هواپیما به این حالت افتاد ، تمام آتش ها فروکش کرد. ما پشت تپه ای بودیم که ارتفاعی حدود 70-80 متر داشت. هواپیما تا نزدیک 10-15 متری زمین که آمد ، آنرا به حالت عادل (Level) کردم و یک فرود انجام دادم و به راحتی او را روی زمین نشاندم. عراقی ها هم که باورشان نمی شد که فریب باشد ، توی رادیوشان اعلام کردند ؛ ما دومین هواپیمای جاسوسی ایران را هم زدیم . آنها حتی نام منطقه ای را که سقوط کرده بود اعلام کردند. همان شب ، رضا ارباب ، با نگرانی از جنوب با من تماس گرفت و پرسید : حمید چی شده ؟ جواب دادم : خیالت راحت، خبری نیست. رودست خوردند. با هیجان پرسید : رودست ؟! ... چه رودستی ؟! پاسخ دادم : وقتی دیدمت برایت می گویم. داستانش را تلفنی نمی شود گفت. راوی :حمیدآقاجانی ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس عملیات والفجر 10 نمی دانم چرا هر وقت به آیه 4 سورهء بلد می رسم یاد بدبختی ها و گرفتاری های پهپاد می افتم؛ "لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی کَبَدٍ" (ما انسان را در سختی و رنج آفریدیم). از همان روز اول که پایمان را به غرب گذاشتیم تا مأموریت عکس برداری برای قرارگاه حمزه انجام دهیم ، انگار تمام هیکل رفته بودیم توی خمره ای از مصیبت. به روستای خرمال یا همان حلبچه که رسیدیم ، با وحشتناک ترین صحنه ای که هرگز کسی به عمرش ندیده بود روبرو شدیم. توی خیابان ها ، کوچه ها ، پس کوچه ها ، جلوی خانه ها ، مغازه ها و مزارع از کودک و جوان و پیر گرفته تا هر جنبنده ای که تا دیروز نفس می کشید ، جنازه افتاده بود و بوی تند بمب های شیمیائی همه جا گسترده شده بود. مأموریت که هیچی ، ما یک روز کامل را با خودروهایمان فقط از سطح شهر و روستا جنازه جمع کردیم. مرور صحنه های دلخراش کودکانی که در گوشه و کنار و حتی در آغوش مادر روی زمین ولو شده بودند ، حتی پس از این همه سال برایم ویران کننده است. صدام را نمی دانم اما ، مانده بودیم یک خلبان چگونه و با چه منطق و استدلالی ، دکمه فرود بمب را بر سر مردم این شهر و روستا فشار داده است ؟!! توی جنوب گاه از کمین های دشمن هم رد می شدیم و پشت سنگرهای خط اول ، هواپیما را از تیم عقب تحویل گرفته و تا عمق مواضع دشمن را عکس برداری می کردیم. اما اینجا ده کیلومتر مانده به مواضع خودمان ، خودروهایمان از موانع و کوه و کمر بالا نمی کشید و باید تمام مسیر را پیاده می رفتیم ؛ در حالی که نفس نفس زنان بار و بندیل مان را همراه می بردیم. چقدر توی این مسیرها صدام و اذنابش از ما لعن و نفرین خوردند. در هر صورت مأموریت باید انجام می شد . تویوتایمان سه منظوره بود؛ هم خودروی حمل هواپیما ، هم لانچر پرواز و هم وسیله نقلیه حمل تیم پروازی. عقب وانت تویوتا را مثل خودرو هایس مان طوری طراحی کردیم که علاوه بر لانچر حتی تا چهار فروند هواپیمای تلاش با کلیه متعلقات داخل آن جای بگیرد. یک سپر پهن هم برایش طراحی کردیم که در مواقع لزوم بتواند ، موتورسیکلت مان را هم حمل کند. معجونی شده بود برای خودش. شکر خدا جاده های کوهستانی و روستائی توی خاک خودمان خوب بود و مشکلی پیدا نکردیم؛ اما پایمان که به خاک عراق رسید ، افتادیم به عجز و لابه. لودرهای مهندسی رزمی و جهاد سازندگی مشغول احداث جاده های مختلف روی سینه کش کوه و تپه ها بودند و مشکل جاده ها یک طرفه بودن آنها بود. با کلی مکافات وقتی خودرو جان می گرفت تا از کمند گردنه ای عبور کند ؛ آن جلو ، لودر چراغ می زد که جلو نیا من دارم می آیم. کنارمان که می رسید ، توی یکی از همین پارکینگ هائی که درست کرده بود می رفت تا ما مسیر را ادامه بدهیم. دوباره با سلام و صلوات آرام ، آرام جاده باریک و پر خطر را بالا می کشیدیم ، اما دوباره ازآن بالا خودروئی برایمان چراغ می زد. چقدر حرص می خوردیم وقتی مجبور بودیم مسیر آمده را عقب عقب گاه تا دو کیلومتر برگردیم. او که نمی توانست توی سربالائی با دنده عقب برگردد ، ما باید آن قدر عقب می آمدیم تا به یکی از همین پارکینگ ها بخوریم. سختی و گرفتاری کار آنجا بود که یهو می دیدی نم نم باران شروع شده. هر از گاهی کوه ریزش کرده و توی همان جاده باریک و یک طرفه قرار است از کنار پرتگاهی رد بشوی. پرتگاه ها و دره های عمیقی که وقتی از آن بالا همق آنها را جستجو می کردی ، قعرشان پیدا نبود و بقول صفری ، اگر توی آنها سقوط می کردیم، خیال مان راحت که مجروح نمی شویم ، در دم می میریم. توی این مسیرها که راننده هم نداشتیم ، خودم پشت فرمان می نشستم. یک بار که در پیچ گردنه ای سه چرخ مان روی جاده بود و چرخ چهارم برای خودش توی هوا دور می خورد ؛ قارداشی، نفس های حبس شده در سینه را با این جمله شکست : قلبم افتاد توی جورابم. بقیه اما در حال خواندن شهادتین بودند که خدا را شکر خودرو جان گرفت و از پرتگاه رهائی یافتیم. به مقر که رسیدیم دوست نداشتیم پس از انجام مأموریت این مسیر را برگردیم، چون فردا روز از نو و روزی از نو بود. برای همین ده پانزده روزی را توی همان ارتفاعات پیش بچه های رزمنده ماندیم و به انجام مأموریت پرداختیم. توی این فاصله بارها به یاد دختر بزرگم افتادم که با رسیدن به کرمانشاه ، او را در کلاس اول ابتدائی ثبت نام کرده بودم و به مادرش که نمی دانست توی این بی برقی و بی نفتی چگونه تکرار جمله مامان خیلی سردم است را از او کم کند. دلمان خوش ، نسبت به اهوز ، خانه اجاره ای توی کرمانشاه از خونه اجاره ای اهوازمان بزرگتر و جادارتر بود ، ولی توی این سرمای طاقت فرسا مجبور بودیم که توی یک اتاق جمع شویم تا گرم مان شود. نه اینکه ما تنها نفت نداشته باشیم ، تمام محله نفت نداشت. خدا پدر مسئول پشتیبانی نیروی هوائی سپاه را بیامرزد ، یک بار تانکری 4000 لیتری از نفت برایمان فرستاد که ما آن را بین تمام محله تقسیم کردیم. هر خانوار 20 لیتر و ما 40 لیتر گیرمان آمد. حالا چرا باید پانزده روز در ارتفاعات می ماندیم ؟ برای اینکه اینجا برعکس اهواز ، بیشتر روزها ابری بود و رطوبت هوا بسیار زیاد. هواپیما توی چنین شرایطی نمی توانست پرواز کند. به قول بچه ها هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. به طوری که نمی توانستیم با انگشت های یخ زده مان ملخ هواپیما را بچرخانیم تا موتور روشن شود و هواپیما پرواز کند. چقدر باید به انگشت هایمان ور می رفتیم و آتش روشن می کردیم تا دست هایمان جانی بگیرند و ملخ هواپیما راه بیوفتد. امروز وقتی استارتر را دست بچه های خلبان می بینم که چقدر هواپیما را راحت روشن می کنند ، تأسف می خورم که کاش یکی از این دستگاه ها را ما آن روزها در ارتفاعات داشتیم. سردی هوا یک طرف ، تمام شدن سوخت طرف دیگر. سنگر تدارکات ، خانه بغلی نبود که بخواهیم از او سوخت بگیریم. باید تحمل می کردیم. حالا ما هیچی ؛ نهایت 15 روزمان اینطوری می گذشت ، بیچاره رزمنده هائی که سالها آنجا مستقر بودند. صبح سحر ساعت 4 راه افتادیم به طرف عراقی ها برویم برای عکسبرداری که لای یکی از درخت ها توی مسیر ، جنازه ای عراقی دیدیم که روی شاخه درخت یخ زده بود. انگار که در حین عملیات مخفی شده و بعد در سرمای کوهستان همانجا یخ زده باشد. گاه اتفاق می افتاد که شب تا صبح آنقدر برف می بارید که توی سنگرها محبوس می شدیم. لودر که می آمد باید توی دره شهید بروجردی یکی یک خودروها را بالای کوه می کشیدیم. ماموریتمان که تمام شد باید عکس ها را می بردیم کرمانشاه تا آنها را ظاهر کنیم و به قرارگاه تحویل دهیم. توی مسیر از کنار مردم منطقه که می گذشتیم نمی توانستیم اعتماد کنیم اینهائی که با ما حرف می زنند یا جلوی خودرویمان را برای کمک گرفتن می گیرند ، مردم عادی هستند یا کومله و دموکرات ؟ و ما ، که عکس هائی که از جانمان عزیزتر بود را باید در نهایت هوشیاری و جانبازی ، پاسداری می کردیم تا به دست صاحبانش برسد. خدا را شکر توی تمام مأموریت ها ، نه اتفاقی برای عکس هایمان افتاد و نه هواپیماهایمان. حتی ، یک مورد سقوط منجر به افتادن به دست دشمن نیز نداشتیم. راوی : زنگنه * * * * * صخره های لعنتی پیش خودمان خلبان برجسته ای به حساب می آمدیم ، اما این سومین پهپاد بود که توی صخره ها می خورد و می افتاد توی آب. خوب شد کسی متوجه سقوط آنها نمی شد وگرنه توی این رزمایش مهم ؛ کلاه مان پس معرکه بود. حضرت آقا به عنوان رئیس جمهور ( در سال 1366) آمده بود جزیره لارک و ما قرار بود از توی تنگه ای هواپیماهایمان را رد می کردیم و از جلوی کشتی حامل معظم له ، پرواز نمایشی می دادیم و رد می شدیم ؛ اما از شانس بدمان این صخره های لعنتی هر بار مانع مان می شد. سه خلبان این سه فروند ، از برجسته ترین خلبان های پهپاد به حساب می آمدند. حمید رضا از همان اول می گفت : بگذارید من خلبانی کنم. اما بچه ها شاید به خاطر سن کمش فکر می کردند تجربه اش کم هم باشد. اما یهو دیدیم هواپیمائی با هنرمندی از لای صخره ها بیرون آمد و جلوی دیدگان حضرت آقا مانوری زیبا و به یاد ماندنی داد و آن طرف تر روی ساحل جزیره با خودنمائی هر چه تمام تر فرود آمد . این حمیدرضا بود که سرانجام حرفش را عملی کرد. او پاسدار صحنه های پر خطر هم بود و هنوز سه ماه از ازدواجش نگذشته بود که هم در مأموریت های خطرناک هور حضور می یافت و هم در کوهستان های صعب العبور غرب کشور. دلِ خوش ، همسر جوانش را آورده بود اهواز که مثلا توی مأموریت ها خیلی از او دور نباشد؛ اما هر بار او را تنها می گذاشت و توی مناطقی که مجبور بود چند روزی را در آنجا بماند حضور می یافت. من به عنوان فرمانده اش هر به بچه ها می سپردم که به خانم هایتان سفارش کنید که خانم حمیدرضا زارعی را تنها نگذارند. توی آخرین مأموریت اش هم او زودتر از بقیه آماده شد تا به فاو برود و به عنوان خلبان جلو ، از تغییر و تحولات منطقه دشمن عکس بگیرد. وقتی توی فاو عقب نشینی شد ؛ او ، هم تمام افراد گروهش را به سلامت عقب آورد و هم بسیاری از امکانات و تجهیزات پهپاد را . وقتی هم که شنید بچه های مهندسی پل اروند را تعمیر کرده اند ، این بار با شهید قاسمی هر دو به فاو برگشتند تا آتلیه سیار پهپاد را هم به عقب بیاورند. اما دیگر هرگز خبری از آن دو نشد. راوی :سید حجت الله قریشی ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . مقدمه - خاورمیانه یکی از پیچیده ترین و بغرنج ترین مناطق جهان از لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی محسوب می شود. در این میان عراق، کشوری که در سال 1921 تاسیس شد، یکی از پیچیده ترین و در عین حال حساس ترین کشورهای این منطقه بوده است. کشوری که گذرش از پادشاهی به جمهوریت توام با سیری از تحولات بوده و تا رسیدنش به ثبات نسبی در دوران حکومت رژیم بعث نیز سرشار از اتفاقات بی نظیر بوده است. دوران حزب بعث را می توان از تلخ ترین و خون بارترین وقایع دوران تاریخ عراق توصیف کرد. دوره ای که سراسر در جنگ گذشت و خشونت بی اندازه هیئت حاکمه تاریخی بی نظیر را برای خاورمیانه رقم زد. اما این دوره به اندازه ای در خود رمز و راز دارد که با وجود کتاب های بسیار ، هنوز عمق بسیاری از مسائل ناشناخته باقی مانده و بسیاری از حقایق بیان نشده است. برای همین انتظار می رود باز هم کتاب ها درباره عراق نوشته شوند و قصه های عجیب و غریب بی شماری از آن شنیده شود. "بخش دهم" صدامِ عراق - بخش پنجم (بهترین دوست یا بدترین دشمن غرب) در سال 1984 ، عراق چهارده میلیارد دلار صرف خرید اسلحه و مهمات نمود ، که به بهای نیمی از درآمد تولید خالص ملی این کشور تمام شد. گفتنی است که صدام بین سال های 1982 تا 1985 ، جمعا مبلغ 42/8 میلیارد دلار را به مصرف خرید تجهیزات نظامی رسانید. حتی پس از آتش بس جنگ ایران و عراق ، خریدهای نظامی وی همچنان ادامه داشت. ظرف 5 سال (1985-1990) ، بغداد بزرگترین خریدار و وارد کننده مواد نظامی در جهان بود که ده درصد کلیه این معاملات را در سطح جهان به خود اختصاص داده بود. این هم پیمان مسکو ، که در سال 1972 قرارداد "مودت و همکاری" با آن کشور به امضاء رسانده بود ، تا سالها همچنان روابط بسیار نزدیکی با آن کشور داشت . اما طی سال های بعد تنها کشورهای غربی می توانستند به نیازهای اساسی وی در این زمینه پاسخ دهند. آیا او می خواست صنایع هسته ای را نیز توسعه و گسترش دهد ؟ فرانسوی ها در اواخر دهه هفتاد میلادی ، این خواسته صدام را برآورده کرده و با تغذیه مرکز اتمی وی ، چشمان خود را نسبت به خطر تولید و تکثیر "پلوتونیوم" بستند. صدام خواهان سلاح اتمی بود و آنرا کتمان هم نمی کرد. اما این رویای او در سال های 1980 و 1981 که هواپیماهای ایرانی و اسرائیلی ، مرکز سلاح های هسته ای عراق را در اوسیراک (Osirak) منهدم ساختند ، موقتا فرو ریخت. طرح و نقشه عملیات های شمشیر سوزان (ایران/1980) و اُپرا (اسرائیل/1981) علیه تاسیسات اوسیراک (تموز) عراق او همچنین زرادخانه مهمی از سلاح های شیمیائی در اختیار داشت که در جنگ ایران و عراق علیه سربازان و شهروندان غیرنظامی ایرانی از آن استفاده نمود. همچنانکه دهکده ها و محل تجمع کردهای شورشی کشور خودش را نیز با همین سلاح ها مورد حمله قرار داد. در این مورد گفتنی است که کمک های "غرب" به وی نیز مسلم بوده و نقش غرب در این ماجرا قابل انکار و فاقد تاثیر نبود. آمارگیری ها نشان می دهد که دویست و هشت کمپانی غربی در سطوح مختلف ، در زمینه تسلیحات و تجهیزات نظامی و مخصوصا سلاح های هسته ای و شیمیائی با عراق همکاری کرده و این کشور را در این امر یاری داده اند . که فهرست آنها به تفصیل و تفکیک از این قرار است : 86 کمپانی آلمانی / 16 موسسه فرانسوی / 18 شرکت آمریکائی / 12 شرکت ایتالیائی / 17 کمپانی اتریشی / 11 موسسه سوئیسی / 8 کارخانه بلژیکی / 4 اسپانیائی / 3 آرژانتینی / 1 ژاپنی / 1 برزیلی / 1 مصری / 1 سوئدی / 2 هلندی / 1 لهستانی / 1 هندوستانی / 2 موناکوئی و 1 یونانی. ( تعداد شرکت های یوگوسلاوی ، رومانیائی ، روسی ، چینی ، کانادائی ، استرالیائی ، آفریقای جنوبی و برخی از دیگر کشورها در این لیست قید نشده است ) هر چند که دولت ایالات متحده آمریکا رسما فروش اسلحه به عراق را تکذیب نموده ، اما بسیاری از کمپانی ها و شرکت های عظیم تسلیحاتی خصوصی آمریکا ، به مقدار فراوان و تحت عناوین و پوشش کالاهای غیرنظامی ( و گاها هم با واسطه و بطور غیرمستقیم برخی کالاهای نظامی ) به عراق فروخته اند. Krytron عملیات انجام شده در فرودگاه هیث رو (Heathrow) لندن در تاریخ 28 مارس 1990 ، پرده از گستردگی این معاملات و اسرار پنهانی آن برداشت. در آن روز مأمورین گمرک فرودگاه ، مقداری لوازم الکتریکی به نام " کریترون" (Krytrons) را ضبط کردند که در واقع می توانست بصورت "چاشنی" برای انفجار سلاح های هسته ای مورد استفاده قرار گیرد. البته این کشف و این افشاگری نتیجه هجده ماه مطالعه ، تحقیق و بررسی و همچنین همکاری میان مقامات گمرک آمریکا و مامورین اطلاعاتی - امنیتی انگلستان بود. مواد و قطعات مورد سوءظن ، ساخت کارخانجات سان دیه گو در کالیفرنیای آمریکا ؛ برای عراق ، اما ظاهرا با واسطه و دخالت کسانی که پنهانی برای عراق کار می کردند سفارش شده بود. روسای این موسسه که از این افشاگری عصبانی و تحریک شده بودند ، مقامات گمرک را در جریان تمام مذاکرات معاملات و نقل و انتقال کریترون قرار دادند. کالاها توسط هواپیماهای کارگو و حمل و نقل بار شرکت معروف هواپیمائی آمریکائی تی دبلیو آ (T.W.A) به مقصد لندن ارسال شده و قرار بود که مدت دو هفته در انبار بخش ترانزیت در فرودگاه نگهداری شود. مامورین گمرک در لندن ، به موقع و درست به هنگام بارگیری آنها در یک هواپیمای شرکت هواپیمائی عراق که آماده پرواز به سوی بغداد بود ؛ سر رسیدند و آن را به همراه پنج نفر کارکنان موسسه توقیف نمودند که شامل دو نفر عراقی ، یک نفر لبنانی و دو نفر انگلیسی می شدند. اطلاعات بعدی که از سان دیه گو رسید ، سبب کشف و دستگیری چند نفر از کارکنان انگلیسی موسسه پوششی دیگری در انگلستان گردید. توقیف قطعات مورد بحث ، شک و تردید مقامات دولتی را برانگیخت و سبب شد تا تحقیقات دامنه داری آغاز گردد و گزارشات دامنه داری را سبب شد که طی دو سال آنچه را که "سعی و تلاش بغداد برای حصول توفیق در ساخت سلاح های هسته ای" نامیده شد ، مورد مطالعه و بررسی قرار دهد. ضبط "کریترون ها" توجیه کننده بیم و نگرانی بسیاری از کارشناسان مسائل تسلیحات هسته ای بود. آیا زمان دسترسی عراق به "بمب اتمی" چنان نزدیک شده بود که می شد آن را پیش بینی کرد و در نظر گرفت ؟ صدام حسین در مقام مقابله با این جریان طی یک سخنرانی اعلام داشت که "نیروهای ضد امت عربی ، با این بهانه ها می خواهند مانع پیشرفت و ترقی کشور عراق شوند" حاکم بغداد در موقعیت حساس و بحرانی قرار گرفته بود و دلیل این دشمنی های غرب با خودش را درک نمی کرد. پیشتر در سپتامبر 1989 انفجار مهیبی در یک مجتمع نظامی در اسکندریه ( واقع در جنوب بغداد) که انواع سلاح ها منجمله سلاح های شیمیائی عراق را تولید می نمود ، روی داد که موجب خسارات فراوانی گردید. علیرغم سانسور شدید مقامات عراقی ؛ عکس های هوائی که توسط ماهواره ها مخابره گردید و نیز شهادت برخی ناظران و منابع اطلاعاتی محلی ، ابعاد فاجعه حیرت انگیز و اندوهبار بود. بیش از هفتصد نفر تکه تکه شدند و صدها انسان با دست و پای قطع شده و مفلوج حاصل این حادثه بود. در فوریه 1990 یک روزنامه نگار از هیئت تحریریه روزنامه مشهور "آبزرور" انگلیسی به منظور تهیه گزارش تحقیقی در مورد این فاجعه عازم بغداد گردید. او که ایرانی تبار و نامش "فرزاد بازفت" بود ، گذرنامه انگلیسی در دست داشت. اما توسط مامورین امنیتی سازمان مخوف "مخابرات" که زیر نظر سبعاوی برادر ناتنی صدام اداره می شد ، به اتهام جاسوسی به نفع اسرائیل دستگیر شد. وی تحت شکنجه و آزار شدید ناگزیر در تلویزیون به جرم خود اعتراف نمود. محکومیت وی به مرگ ؛ انعکاس گسترده ای یافت و هیجان و اعتراضات بسیاری نه تنها در محافل اروپا و آمریکا ، که حتی در برخی کشورهای عرب برانگیخت. farzad bazoft The Observer journalist چند روز پیش از اجرای حکم اعدام ، مروان القاسمی ، وزیر امور خارجه اردن هاشمی ، برای شرکت در کنفرانس دیپلمات های عرب که در تونس تشکیل می یافت ، به این کشور سفر کرد. در آنجا با اغتنام فرصت در یک گفتگوی کوتاه و دو نفره خطاب به همکار عراقی خود ، طارق عزیز وزیر خارجه عراق ، که از سالها قبل با وی آشنائی و دوستی داشت ؛ گفت : "با کشتن فرزاد بازفت دولت شما مرتکب اشتباه بزرگی خواهد شد. زیرا مطبوعات غربی به این بهانه ، تصویر بدی از عراق ارائه می دهند که به وجهه این کشور لطمه می زند" القاسم از پاسخ و عکس العمل طارق عزیز به سختی دچار حیرت و شگفتی شد ، زیرا وزیر خارجه عراق به تندی و با لحنی حاکی از خشم و غضب پاسخ داده بود " می بایست که او را اعدام کنیم. زیرا اگر این کار را نکنیم ، از هفته آینده هزاران جاسوس در عراق سر بلند می کنند!!" روز پانزدهم ماه مارس ، فرزاد بارفت حلق آویز شد. کاری که موجب تقبیح و نکوهش در سراسر دنیا گردیده و صدام را کلافه و به زحمت انداخت. او نمی توانست انتقادات غرب را که تاکنون نسبت به او نرمش و انعطاف نشان می داد ، درک کند! ماجرای بازفت ، توقیف کالای نظامی در فرودگاه هیت رو ، و چرخش ناگهانی سیاست آمریکا (که در پست بعدی این تاپیک به آن خواهیم پرداخت) ، وی را قانع ساخت که یک مبارزه واقعی بین المللی علیه کشور او به جریان افتاده است. آدمی عامی و باهوش اما جاه طلب و مغرور که جنون بزرگی و عظمت در او غلیان دارد (*) ، حال می بایست می فهمید که از این پس ؛ عراق همچون قلعه ای است که در محاصره قرار گرفته است. و پرسش مهم این بود که آیا او قادر است که به مصاف و جدال با دنیائی برخیزد ، که خود ، او را چنین نیرومند ساخته بود؟ حمله اندکی بعد او به کویت ، نشان داد که صدام پاسخ درستی به این پرسش نداده است. ادامه دارد ... ------------ توضیح (*) : صدام خیلی دوست داشت خود را با بخت النصر ، پادشاه بابل قدیم مقایسه کند. احتمالا شاید بدان سبب که آرزو داشت که همچون او در زمان خود قدرت خود ، بتواند اورشلیم را به تصرف در آورده و معابد و کنیسه های یهودیان را ویران نموده و قوم یهود را به اسارت بگیرد. همچنین وی خود را سردار قادسیه هم می نامید و آرزو داشت که همچون نبرد قادسیه بتواند ایران را به تصرف خود درآورده و پایتختش را ویران کند و ایرانیان را به اسارت بگیرد. پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب مرتبط با این وقایع خواهیم پرداخت. .
-
1 پسندیده شدهدر مورد بخش اول صحبت های شما کاهش خدمه سامانه های توپخانه ای ربطی به این موضوع ندارد که این سامانه قرار خواهد بود به شکل تکی اجرای آتش نماید. در بحث مدرن سازی سامانه های توپخانه ای کاهش خدمه یک اولیت محسوب میشود. کاهش خدمه یک سامانه توپخانه مدرن به معنی ساده شدن فرایند بارگذاری مهمات و افرایش نرخ اتش خواهد بود. حتی در سطح آتشبار نیز استفاده از نیروی انسانی کمتر که در فرایند اجرای اتش دخیل هستند یک مزیت بزرگ محسوب میشود و باعث خواهد شد در مجموع نیروی انسانی کمتری برای آتشبارهای توپخانه ای صرف شود. تجهیزات و تعداد نیروهای یک اتشبار توپخانه خودکششی ارتش آمریکا در صورت اضافه شدن بارگذار خودکار به هویتزرهای نسل بعدی ارتش امریکا پیشبینی میشود در بخش رزمی در حدود سه الی شش نفر از نیروی انسانی کاسته بشود. اما سوال مهم در رابطه با هویتزرهای سوار بر شاسی چرخدار یا به اصطلاح کامیون سوار این خواهد بود که این نوع هویتزر خودکششی چه مزیتی نسبت به هویتزرهای سوار بر شاسی شنی دار دارند؟ مزیت مهم این نوع از هویتزرها که توجه بسیاری از ارتش های مدرن در دنیا را به خود جلب کرده است قابلیت تحرک پذیری آنها است. هویتزرهای کامیون سوار بر خلاف هویتزرهای خودکششی شنی دار میتوانند بدون نیاز به به کشنده های نظامی مانند تانکبر ها خود را به مناطق درگیری برسانند. در نتیجه هویتزرهای کامیون سوار میتوانند بسیار سریع تر از نمونه هاش شنی خود را به مناطق درگیری برسانند از طرفی به خاطر نیاز کمتر به تانکبر ها برای جا به جایی نیاز لجستیکی کمتر خواهند داشت. تحرک پذیری هویتزرهای کامیون سوار نیز بسیار بالاتر از نمونه های شنی دار است به طوری قابلیت جا به جایی بعد از بار شلیک برای این واحدهای توپخانه ای نیز وجود دارد. این ویژگی شناسایی موقعیت دقیق اتشبارهای توپخانه ای خودی را خصوصا برای واحدهای توپخانه ای دشمن سخت تر خواهد کرد. چنین ویژگی های مهمی باعث شده است ارتش های همانند امریکا به دنبال بهکارگیری هویتزرهای کامیون سوار بروند. هویتزرهای خودکششی کامیون سوار میتوانند بدون نیاز به کشنده های نظامی خود را به مناطق درگیری برساند. همچنین قابلیت های تحرک پذیری آنها در مقایسه با هویتزرهای شنی دار بیشتر است. (سمت راست هویتزر کامیون سوار ارچر سوئد) ( سمت چپ هویتزر خودکششی DANA متعلق به ارتش اذربایجان ) هویتزرهای کامیون سوار از نظر اقتصادی نیز بسیار به صرفه تر هستند. نسخه های دارای بارگذار خودکار تعداد خدمه کمتری نیاز خواهند داشت همچنین هویتزرهای کامیون سوار برای جابه جایی عموما به کشنده های نظامی نیاز ندارند در نتیجه نیازهای لجستیک کمتری احتیاج خواهند داشت. بر همین اساس هزینه عملیاتی انها در مقایسه هویتزرهای شنی دار کمتر خواهد بود. با توجه به اینکه این هویتزرهای از شاسی کامیون های تجاری استفاده میکنند هزینه نگه داری و تعمیرات انها بسیار ارزان تر خواهد بود.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز ، بحث شیرین تاریخچه تولید و بکارگیری پهپاد در سازمان رزم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: پهپاد در دفاع مقدس روند شکل گیری و نقش آفرینی یگان پهپاد سپاه در دفاع مقدس تپه مزاحم "تپه مزاحم". این نام را بچه ها به تپه ای دادند که تانکی از دشمن درست روی آن استقرار یافته و هر خودروئی را که از "جاده خرمال - سید صادق" می گذشت ، مورد هدف قرار می داد. تا بچه های مهندسی نیامدند و خاکریزی هم عرض جاده نکشیدند ، برای تردد در این مسیر دچار مشکل بودیم و خطر را باید به جان می خریدیم. ما ماموریت یافته بودیم به انجام عملیات پرواز و عکسبرداری در همان منطقه (برای اجرای عملیات والفجر 10) تا اطلاعاتی از خط و عقبه دشمن در اختیار فرماندهان قرار دهیم. در عبور از همین مسیر بود که خودروهای مان از چند نقطه مورد اصابت گلوله قرار گرفت ؛ اما الحمدالله به هواپیمای مان که توی آن بود آسیبی نرسید. چون در آن منطقه کوهستانی زمین صافی برای صعود نبود ، باید از لانچر استفاده می کردیم. از این بگذریم که به دلیل خرابی لانچر ، چند بار چرخ های پهپاد به آخر لانچر گیر می کرد و پرواز صورت نمی گرفت ، ولی سرانجام پهپاد را بالای سر عراقی ها فرستادیم و بی اعتنا به شلیک ها شروع کردیم به عکسبرداری. نمی دانم چرا از این همه اعزام نیرو ، که هم تصویرشان را در تلویزیون می دیدیم و هم خودشان را در جبهه های مختلف ؛ چرا ما از نظر نیروی انسانی همیشه در مضیقه بودیم. کمبود خلبان را که دیگر چه عرض کنم. آن روز من ، به جز سربازی که آموزش های اولیه پرواز را به او داده بودیم ، تنها خلبان حاضر در منطقه بودم. برای همین ؛ چاره ای جز این ندیدم که در کنار هواپیما ، موتور تریلی را آماده کرده و به محض صعود هواپیما ، رادیو کنترل را به دست سرباز داده و با عجله سوار تریل شده و از جلو همان تپه مزاحم ، با سرعت خود را به خط اول نبرد برسانم. بعد از همانجا با سر گروه عقب تماس گرفته و از سربازی که خلبان عقب بود ، بخواهم تا هواپیما را به طرف من هدایت کند. باز بعد از تحویل هواپیما و انجام عکسبرداری ، مجددا هواپیما را به سمت عقب هدایت کرده و با همان عجلگی سوار بر موتور تریل شده و برای فرود هواپیما خودم را به مقر اولیه برسانم. امروز ، وقتی وقتی به آن روزها فکر می کنم ، چقدر خنده ام می گیرد. بیشتر تعجبم از این است که چطور می شد که تمام محاسبات من درست از آب در می آمد. هم محاسبه رفت و آمدم از جلو تپه مزاحم ، هم پرواز بی خطر توسط سرباز و هم صعود و فرود بی حادثه در محل اولیه. راوی : عباس مختاریان * * * * * آب در لانه موران آرام آرام که بچه های جبهه با ما آشنا می شدند ، خیلی از آمدنمان خوشحال نمی شدند. آنها ما را با همان "هایس" عدسی رنگ می شناختند. انگار که با آمدنمان ، آب در لانه موران ریخته باشیم ، همه از دست مان ناراضی بودند. هم رزمنده ها و هم عراقی ها. از این سو رزمنده ها شاکی بودند به خاطر اینکه آرامش جبهه ، با جنگ افزارهای دشمن که برای مقابله با هواپیمای ما شلیک می شدند ؛ به هم می ریخت. از دیگر سو عراقی ها شاکی بودند که نمی دانستند این چه معجونی است که بالای سرشان قار قار می کند. بیشتر لج شان به این بود که با هیچ تیر و توپی هم نمی افتاد. آن روز هم که حماقت کردند و موشکی به سویش پرتاب کردند ؛ محمد حق داشت که بگوید : با پول این موشک ، ما می توانستیم صدها فروند تلاش بسازیم. حیف ! او درست می گفت. آن روزها قیمت ساخت یک پهپاد با تمام امکاناتش ، به اندازه یک هزارم هزینه ساخت یک موشک هم نبود. قضیه این طور بود که دقیقا در جریان عملیات والفجر 10 در منطقه آبادی بود و هواپیما در حال برگشت و دور زدن ، که کلید دوربین را زدیم تا اولین عکس را بگیریم که یهو موشکی از زیر هواپیمایمان رد شد و آن طرفتر منفجر شد. ما وقتی عکس ها را حاضر کردیم یهو چشم مان به عکسی افتاد که موشکی در حال اصابت به پهپاد بود. توی عکس هم موشک و هم محل پرتاب آن کاملا واضح بود. فوری عکس را نشان بچه های اطلاعات دادیم. شهید احمد سوداگر فرمانده اطلاعات قرارگاه قدس سپاه با خوشحالی گفت : عجب عکسی ، کی این را گرفته اید ؟ تا گفتیم ، ساعاتی پیش ، یهو رفت سراغ بچه های توپخانه. چیزی نگذشت که دیدیم سکوی موشک های پدافندی عراقی رفت روی هوا. سرلشکر شهید دکتر احمد سوداگر این موضوع بهانه ای شد که گاهی مواقع شیطنت هائی هم از خودمان نشان دهیم که اتفاقا کارساز بود. از طرف حاج عزیز ، فرمانده عملیات والفجر 10 ما را خبر کردند که زود خود را به منطقه برسانید و بالای سر دشمن در منطقه دربندی خان چند سورتی پرواز انجام دهید. تاکید هم کردند عکسبرداری لازم نیست ، مقصود فریب دشمن است. فاصله کرمانشاه تا آنجا کم نبود ، باید به سرعت می رفتیم. یکی از بچه ها گفت : ما که داریم پرواز می کنیم، چه اشکالی دارد عکس هوائی هم بگیری ؟ ساعت 2 به منطقه که رسیدیم شهید احمد سوداگر ما را با وضعیت خط آشنا نمود. منطقه جنگلی بود و دشمن تمام تجهیزاتش را زیر برگ درختان استتار کرده بود. تا ساعت 4 ، چند سورتی پرواز بالای سر دشمن انجام دادیم و علی رغم اینکه شلیک های زیادی به ما شد ، اما توانستیم تعداد زیادی عکس بگیریم. چون در ارتفاع بسیار پائین پرواز می کردیم ، عکس ها از وضوح بالائی برخوردار بودند و به راحتی تجهیزات دشمن و نوع آرایش نظامی شان پیدا بود. آقا عزیز جبهه ها ، سرلشکر محمدعلی جعفری امروز ساعاتی بعد وقتی عکس ها را نشان بچه های اطلاعات دادیم ، مواضع دشمن را گرفتند زیر آتش. از سر و صدای تانک هایشان معلوم شد که دارند یک کارهائی می کنند. آن طور که شنیدیم ؛ قرار بود دشمن ، تک سنگینی علیه رزمندگان انجام دهد که همین پروازهای فریب و متعاقب آن شلیک تند و تیز توپخانه های سپاه و ارتش ، آرایش آنها را بهم ریخت و به همه آنها فهماند که آمادگی تک شان را داریم. صبح که شد ؛ وقتی خبری از تک شان نشد ، معلوم گشت که موفق شده ایم و از عملیات دشمن خبری نیست. راوی : حسین رحمانی ادامه دارد ... ------------ پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به طولانی بودن مطالب و بخاطر جلوگیری از خستگی مخاطب در پست های بعدی به ادامه مطالب این کتاب خواهیم پرداخت. پ.ن 3 : به دلیل رعایت امانتداری لازم است بیان نمایم که بخاطر جلوگیری از یکنواختی مطالب ، تعدادی عکس هم در لابلای مطالب تاپیک قرار داده ام که این عکس ها عموما مربوط به کتاب نبوده و توسط اینجانب انتخاب شده اند .
-
1 پسندیده شدهمشخصا توییت اشنا تقلید بد از اسرائیلی ها است و نشون میده ما کاره ای نبودیم یک موشک سرگردان اون هم فردای انفجار تاسیسات موشکی اسرائیل باور اتفاقی بودنش سخته بویژه که همه سیستم های اسرائیل رو غافلگیر کرد و خبری هم از حمله قبلی شنیده نشده
-
1 پسندیده شدهجانشین فرمانده نیروی قدس سپاه سردار فلاح زاده: رژیم غاصب صهیونیستی بداند که گروههای مقاومت در جایجای کره خاکی در کنار مقرهای شما قرار دارد و هر لحظه شما را به افول نزدیکتر میکنند. رژیم صهیونیستی مطابق با صحبتهای رهبر معظم انقلاب، 25 سال آینده که چند سالی از آن هم میگذرد را نخواهد دید. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/02/02/2489397/جانشین-فرمانده-نیروی-قدس-سپاه-گروه-های-مقاومت-کنار-مقرهای-رژیم-صهیونیستی-قرار-دارند واکنش «لیبرمن» به انفجار موشک در نزدیکی دیمونا وزیر جنگ پیشین رژیم صهیونیستی: شرایطی که در آن موشکی با سر جنگی ۲۰۰ کیلوگرمی به سمت اسرائیل شلیک میشود، میتوانست به گونهای دیگر رقم بخورد. نتانیاهو میخوابد تا تنها برای انجام امور شخصی خود آماده شود.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز آموزش عبور از رودخانه و سیلاب (بخش اول) در کشور ما خیلی محتمل است که در زمان اردوهای نظامی ، طبیعت گردی و یا حتی در زمان سوانح غیر مترقبه به موانع آبی نظیر رودخانه ، سیلاب و ... موقعیت ، انسان را مجبور به عبور از گدار رودخانه نماید. ولی اگر چنین باشد بایستی اطلاعات و منابع لازم برای گذر امن از رودخانه در اختیار شما باشد. فرض می کنیم که شما در عبور از رودخانه و به گدار زدن شَک هائی در دل دارید، یا اطلاعات و تمریناتی برای این کار از پیش نداشته اید. حالا باید چه کاری انجام دهید؟. اقدامات اولیه در هنگام رسیدن به معبر آبی ( به تعبیر من ده فرمان مقدس ) 1- بررسی بالا و پایین رودخانه از روی نقشه و اینکه نزدیک ترین پل یا منطقه مسکونی کجاست؟ 2- بررسی عمق آب (پرهیز از عبور از رودخانه عمیق). ترجیحا اندازه آب برای عبور تا زانوها باشد، بیشتر از آن معمولا بسیار خطرناک است. 3- بررسی جریان و تلاطم آب رودخانه 4 - بررسی شرایط جوی و آب و هوائی . با در نظر گرفتن پیش بینی وضع هوا می توانید تصمیم بگیرید تا پایان بارش و پایین آمدن آب صبر کنید 5- بررسی رنگ یا کدر بودن آب (در آب های کدر ، تیره و گل آلود شما نمی توانید تشخیص بدهید که در گام بعدی با چه چیزی مواجه می شوید و این بسیار خطرناک است) 6- بررسی وضع بستر رودخانه و تعیین اینکه سنگلاخ ، گل یا لجن است 7- بررسی عرض رودخانه برای یافتن بهترین محل گدار (جستجو کنیم تا گدار مطمئن رودخانه برای عبور را پیداکنیم) 8- علاوه بر این ملاحظات فنی باید وضع بدنی گرو خود را مجددا ارزیابی کرده و از خود بپرسید این عبور برای آسیب پذیرترین عضو گروه چقدر امن است. 9- مواظب فشارهای روحی وارده به اعضای گروه و همچنین شرایط جسمانی همه اعضای گروه خود باشید. ( مواردی نظیر ترس از آب ، خستگی و تحلیل رفتن قوای بدنی و ... ) 10- ایمن سازی لباس ها و تمامی وسائل پیش از ورود اولین نفر به آب انتخاب گدار و عبور از آب گدار یعنی کم عمق ترین محل رودخانه که بدون ابزار ( یا با کمترین ابزار ) ، به راحتی بتوان از آن عبور کرد. در انتخاب بهترین گدار این عوامل و بسیاری عوامل دیگر بایستی به دقت مورد ملاحظه قرار گیرد: 1- کم عمق بودن منطقه انتخابی ،حداکثر تا زانو. 2 - عاری بودن منطقه انتخابی از موانع معلق یا غیر معلق نظیر گرداله بزرگ یا کنده درخت، (چون طناب به این موانع گیر می کند). 3- عاری بودن بستر رودخانه از گرداله (صخره های کوچک ) و سنگ های بیرون زده یا گِل چسبناک و دارا بودن عمق یکنواخت تا آنجا که ممکن است. 4- اجتناب از ساحل بلند ورودی و خروجی و اطمینان یافتن از یک نقطه مناسب برای نقطه خروج. 5- قوی تر بودن جریان آب در قسمت بیرونی پیچ ها. 6- عدم عبور از کنار پل های ویرانه. کلا هر مانع بزرگی در رودخانه قرار دارد محل ایجاد یک جریان برگشتی قوی می باشد که گرداب ایجاد می کند. 7- در جاهایی در رودخانه که مانع بزرگی مثل یک تخته سنگ بزرگ و آب ریز شیب دار قرار دارد ، گاهی یک گرداب عمودی می تواند تشکیل دهد و موجب یک جریان برگشتی قوی به سوی مانع در طرف پایین دست گردد. این گرداب های عمودی بی اندازه خطرناکند چون اگر کسی در یکی ازآنها گرفتار شود رهایی از آن تقریبا غیر ممکن است. 8- موانع غوطه ور و یا اندکی غوطه ور به ویژه شاخه های درختان خیلی خطرناکند. 9- با فرض اینکه با جریان آب حرکت می کنید نیروی آب ظاهر نیست. به محض اینک به مانعی برخوردید تمام زور و نیروی رودخانه را باید تحمل نمایید و همین می تواند شما را به دام بیاندازد. 10- همیشه متکی نباشید که از نقطه بخصوصی که مدتی قبل عبور کرده اید مجددا عبور کنید. چون گدار رودخانه در حال تغییر است. قبل از عبور از رودخانه حتما این موارد را رعایت کنید : 1- هنگامیکه گدار را انتخاب کردید بهترین روش عبور را انتخاب کنید ( روش های عبور از گدار در پست بعدی معرفی می شوند ) 2- در نظر گرفتن شرایط بدنی و آمادگی روانی گروه 3- در نظر گرفتن وزن کوله ها 4- اگر مجروح دارید عبور خیلی خطرناک است. حتما تمهیدات لازم برای عبور مطمئن مجروحین را پیش از ورود به آب مجددا مرور کنید 5- محل عبور باید در توان همه افراد گروه باشد. 6- عدم عبور از رودخانه در فصل سرما و در شب در تاریکی 7- اگر از طناب استفاده می کنید طریقه کار کردن با آن را مجددا به همه افراد گروه آموزش دهید. 8- پرهیز از پوشاک و لباسهایی که دارای بندهای متعدد است و جمع وجور کردن یا در شلوار زدن لباسها ی آویزان 9- در نظر گرفتن مسئولیت برای هر شخص در حد توان او و توجیه کردن او 10- شماره بندی اعضا در صورت لزوم 11- استفاده از علائم قراردادی برای ارتباط (به علت پر سرو صدا بودن رودخانه ها که نمی توان از صدا استفاده کرد، داشتن علائم قراردادی در هنگام عبور بسیار راهگشا است.) 12- اگر با طناب حمایت انجام می دهید علائمی برای دادن و جمع کردن طناب به کار برید. 13- با قرار دادن یک کیسه پلی اتیلن بزرگ (کیسه زباله بزرگ) داخل کوله، ابتدا لوازم را داخل کیسه های کوچک تر قرار دهید و همه را در کیسه بزرگ داخل کوله قراردهید و درب کیسه را کاملا ببندید تا کوله شما آب بندی شود. (بعد ازعبور به لباس خشک و گرم و دیگر لوازم خود نیاز دارید.) 14- پرهیز از پریدن روی سنگ ها با فاصله بلند (بهتر است پاهایمان خیس شود تا اینکه خشک عبور کنیم ولی پاهایمان رگ به رگ شود و صدمه ببیند) 15- در آوردن جوراب ها از پا و پا کردن پوتین ها 16- پوشیدن گتر و داخل کردن بند و نخ آن 17- پرهیز از شلوار بادگیر که پایین آن با کش مسدود شده زیرا آب داخل آن جمع شده و سطح تماس شما را با آب زیاد می کند و گام برداشتن را مشکل می کند. 18- تا آنجا که می توانید سطح تماس خود را با جریان آب کم کنید. 19- کوله را به پشت بگذارید اما آن را روی بدن محکم نکنید تا در زمان خطر آن را رها کنید ولی یک بند حمایت به کوله و خودتان با گره چفت شونده وصل کنید. به یاد داشته باشید که اگر کوله خوب آب بندی شود مانند یک کلک برای شما عمل می کنید. 20- آب بندی لوازم الکترونیکی مثل گوشی تلفن همراه، دستگاه GPS و غیره توسط کیسه های نایلونی و خاموش کردن آنها، تا در هنگام عبور از رودخانه دچار از کار افتادگی نشوند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز حتما دوستان با اصطلاح " شرافت سربازی " و " اصول شرافت سربازی " بارها و بارها مواجه شده اند. اما شاید برای شما سوال شده باشد که اصول شرافت سربازی چیست ؟ اصول شرافت سربازی آئین نامه انضباطی نیروهای مسلح / فصل دوم / ماده چهارده: پرسنل نیروهای مسلح از هر درجه و رتبه ای که باشد مفتخر به عنوان سرباز ولی امر بوده و باید همواره اصول زیر را رعایت کنند ، رعایت این اصول اساس و پایه انضباط را پی ریزی نموده و اصول شرافت سربازی نامیده می شود و از زبان یک سرباز مسلمان و ایرانی به شرح زیر بیان می شود : الف ) من یک سرباز ایرانی هستم که در اطاعت از خدا و رسول و ولایت فقیه به منظور حفظ نظام ، استقلال ، تمامیت ارضی کشور جمهوری اسلامی ایران و پاسداری از اسلام و دست آوردهای انقلاب اسلامی و حمایت از مظلومین و مستضعفین جهان ( غیر معارض با اسلام ) تحت فرمان مقام معظم رهبری خدمت می کنم . ب) من شهادت در راه خدا را فوز عظیم می دانم و آماده ام جان خود را در راه دفاع و حراست از اسلام ، نظام و کشور جمهوری اسلامی ایران فدا کنم . ج) من دستور فرماندهان ، روسا و مدیران خود را اطاعت می کنم . د) من حفظ حیثیت و شرافت سربازی و اخلاق اسلامی را سر لوحه زندگی خود قرار می دهم. ه) من اصول و مقررات حفاظتی را مد نظر داشته و در حفظ اسرار نظامی و دولتی کوشش می کنم. و ) من از انجام هرگونه فعالیت سیاسی ممنوعه و وابستگی به احزاب و گروه های سیاسی خودداری می نمایم. ز) اموال و وسائل و اسنادی را که به من سپرده شده با نهایت دلسوزی و دقت نگه داری و حفظ خواهم نمود. ح) من وظایف خود را با جدیت و صداقت انجام می دهم. ط) در جنگ هیچگاه تسلیم دشمن نخواهم شد و تا قدرت جنگیدن باقی باشد به مقاومت ادامه خواهم داد. ی) اگر دشمن اسیرم نماید با تمام توان به مقاومت خود ادامه خواهم داد ، هنگام اسارت به هر وسیله ای برای گریختن از دست دشمن و پیوستن به نیرو های خودی متوسل خواهم شد و به فرار دیگران که جز نیرو های خودی هستند کمک خواهم کرد. ک) اگر دشمن اسیرم نماید هنگام بازپرسی توسط دشمن فقط نام – نام خانوادگی – درجه یا رتبه – شماره پرسنلی – و تاریخ تولد خود را خواهم گفت ، از پاسخ به هر سوال دیگری خودداری خواهم کرد و هیچگونه اظهاری (کتبی یا شفاهی ) علیه نظام اسلامی ، کشور ، ملت و نیرو های مسلح خود نخواهم نمود. ل) در دوران اسارت نسبت به نظام اسلامی ، ملت ، میهن و نیرو های مسلح جمهوری اسلامی ایران و همه همرزمان خود وفادار خواهم ماند ، هیچ گونه اطلاعی که به ضرر نظام ، کشور ، میهن باشد به دشمن نداده و در هیچ عملی علیه آنان شرکت نخواهم کرد. اگر نسبت به همکارانم که اسیر شده اند ارشدیت داشته باشم فرماندهی آنان را بر عهده می گیرم و اگر کسی یا کسانی دیگر ارشد باشند دستورات آنها را اطاعت نموده و با کلیه امکانات از آنان پشتیبانی خواهم نمود. م) من همواره نسبت به همکاران و همرزمان و عموم مسلمین صمیمی و مهربان بوده و نسبت به دشمنان اسلام و ستمگران سختگیر و سازش ناپذیر خواهم بود . پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهامسال از نظر نظامی سال عجیبی بود مخصوصا از نظر موشکی رونمایی های گسترده ای صورت گرفت اولین رونمایی در رزمایش موشکی که در مرداد امسال برگزار شد بود که از دو موشک بینام که یکی از اونها ضد رادار و دیگری بدون بالک بود رونمایی شد که اسم هیچ کدوم از این موشک ها مشخص نشد البته در این رزمایش برای اولین بار از مزرعه موشکی رونمایی شد که موشک های سوخت جامد در دل زمین قرار گرفته رو نشون میداد که میتونستند ضربه اول به پایگاه های دشمن در دقایق اولیه رو وارد کنند دومین رونمایی در 30 مرداد 99 بود که از دو موشک حاج قاسم با برد 1400 کیلومتر و در آینده 1800 کیلومتر و همچنین کروز برد بلند ابومهدی رونمایی شد و روز بعدش از موشک فتح که هنوز مشخصاتش معلوم نیست پرده برداری شد سومین رونمایی مربوط به رگبار موشکی بود که از یک سیلوی موشکی میتوانستند 5 موشک شلیک کنند به صورت مثال اگر در 30 استان کشور ما 5 شهر موشکی داشته باشیم(همه این اعداد و تعداد موشک ها فرضیه) و در هر شهر موشکی 10 سیلوی پرتاب موشک داشته باشم و از هر سیلو 5 موشک شلیک کنیم به عدد 7500 شلیک پس از سوخت گیری موشک هامون میرسیم که میتواند جهنمی به پا کند چهارمین چیزی که نشون دادن مربوط به دقت موشک خرمشهر 2 بود که این موشک به مرکز یک هدف 30 در 30 خورد و همچنین برای اولین بار تصاویری از دقت موشک عماد نشون داده شده که اون موقع در سایت مشرق عنوان شد که این موشک ضدناو خواهد بود که در رزمایش پیامبر اعظم 15 سپاه نشون داده شد که این حرف درسته این توئیت رو بخونید که دقت عماد و همچنین پیش بینی اون سایت در اون هست https://twitter.com/komeil75307308/status/1350351516067131397 رونمایی بعدی در مهر ماه سال 99 در رونمایی از پهپادها و تسلیحات سپاه در پارک ملی هوا و فضا 4 موشک جدید علاوه بر موشک ذوافقار بصیر نشون داده شد که زیاد بهشون پرداخته نشد موشک های فاتح a،فاتح f،زهیر و موشک بدون نام دیگه در کنار موشک زهیرهست اگر به بدنه موشک زهیر توجه کنید نوشته شده jzh و اگر در بدنه موشک کناری توجه کنید نوشته شده za که نشان دهنده وجود موشک جدیدی هست همان ط.ر که در بدنه موشک فاتح a و f نوشته شده fa و ff و اخرین رونمایی در این مورد مربوط به موشک ضد کشتی بالستیک با برد 1800 کیاومتره که در بالا در موردش توضیح داده شد مجموعا امسال 11 موشک جدید نشون داده شد که رکورد بی نظیری بود از 2 موشک بینام در مرداد 99 گرفته تا موشک فتح و حاج قاسم و ابومهدی و ذوالفقار بصیر و فاتح a و فاتح f و زهیر و موشک بدون نام دیگه در کنار زهیر و با نام za در بدنه و موشک ضد کشتی جدید اوایلش به گمان خودم این حجم از رونمایی ها برای گرفتن انتقام حاج قاسم نشون داده شده که به دشمن بفهونه اگر انتقام گرفتیم و خواستید بزنید دست ما بسته نخواهد بود که متاسفانه این تحلیلم تا الان که این متن رو مینویسم درست از آب نیومد و بیشتر این رونمایی ها و رزمایش ها برای جلوگیری از حمله ترامپ دیوانه رئیس جمهور سابق آمریکا بود که نتیجه داد و تا پایان رپاست جمهوریش اون رو از حمله به ایران منع کرد البته ما فقط تو بخش موشکی رونمایی نداشتیم در بخش دریایی ناوبندر رودکی،مکران،قایق موشک انداز زره در بخش هوایی استفاده از موشک jdam-er در اف 4 هامون در بخش پهپادی رونمایی از پهپاد انتحاری ضد رادار آرش و پهپاد انتحاری شبیه هارپی و هگزاکوپترهای حامل بمب های کوچک و نشون دادن رنگ های جاذب امواج در پهپادها و همچنین ریزپهپادها و پهپاد انتحاری بر روی هلی کوپترهای ارتش و پهپاد انتحاری کوچک مانند پهپاد انتحاری alpagu و پهپاد شاهد 171 با برد 4400 کیلومتر و پهپاد کمان با انواع اقسام سلاح و پاد جنگ الکترونیک و تحویل تعداد بالا از پهپادها به سپاه و ارتش و همچنین استفاده از پهپاد انتحاری طوفان 2 در قایق های تندرو و پهپاد انتحاری ثاقب و پدافند سوم خرداد فرمانی و نشون دادن بنری از پهپادی شبیه x47 به نام غدیر رونمایی از اسپایک اسلم و اسلحه جدید که شبیه اسلحه k7 کره جنوبیه و موارد دیگری بود که در خاطر بنده نیست رونمایی این همه سلاح در کمتر از 1 سال واقعا عجیب بود برام حالا در دهه فجر و حتی تا آخر سال چه رونمایی های صورت خواهد گرفت بماند اسلحه k7 کره جنوبی https://en.wikipedia.org/wiki/Daewoo_Telecom_K7 https://twitter.com/maysam21901/status/1348198842009849856 https://twitter.com/maysam21901/status/1349788809312034818
-
1 پسندیده شدهآزمایش پروژه ATLAS ارتش آمریکا ارتش آمریکا در حال حاضر برنامه های ویژه و گسترده ای برای ارتقا و مدرن سازی خودروهای رزمی دارد. نحوه کار خدمه خودروهای زرهی از جنگ سرد اساساً بدون تغییر بوده است. در حقیقت عملکرد یک خودرو زرمی کاملاً به ورودی های دستی خدمه بسیار آموزش دیده متکی است. امروزه خدمه خودروهای زرهی از یک فرایند دستی برای تشخیص، شناسایی و درگیری اهداف استفاده می کنند. خدمه باید با کمک سنسورهای خودرو، اهداف را کشف کنند و با آن درگیر شوند. در تانک های اصلی میدان نبرد مانند آبرامز فرایند بارگذاری مجدد مهمات نیز دستی انجام می شود. فرمانده و توپچی نیز باید به شکل هماهنگی برای یافت اهداف و درگیری با انها با یکدیگر تامل کنند. در نتیجه این فرآیند کامل دستی بسیار زمان بر خواهد که در کشندگی و بقاپذیری خودروهای زرهی اثرگذار خواهد بود. اما ارتش امریکا در نظر دارد تا با کمک سیستم های رباتیک ، هوش مصنوعی و شبکه های ارتباطی نسل بعدی تحول منحصر بفرد در خودروهای رزمی ایجاد کند. به همین منظور ارتش امریکا چند طرح و پروژه اولیه برای نسل بعدی خودروهای رزمی (NGCV) را در دست بررسی ومطالعه دارد. یکی از پروژهای ارتش امریکا پروژه ATLAS است. پروژه ATLAS یک خودرو رزمی است که با استفاده از سنسورهای پیشرفته ، الگوریتم های یادگیری ماشین و یک صفحه نمایش لمسی جدید ، روند یافتن و شلیک اهداف را به شکل سریعتری انجام میدهد و به خدمه امکان می دهد سریعتر از گذشته به تهدیدها پاسخ دهند. فرآینده عملکرد خودروهای رزمی امروزه دستی است که یک ضعف برای آنها محسوب میشود در نتیجه نیاز به اتوماسیون دراین بخش احساس میشود نمونه اولیه پروژه ATLAS بر روی شاسی خودرو زرهی Griffin ساخت شرکت جنرال داینامیکس پیاده سازی شده است. این نمونه اولیه دارای توپ متوسط 50 میلیمتری XM913 و بارگذار خودکار است. ATLAS به سنسورهای پیشرفته ای بر روی برجک مجهز است تا محیط پیرامونی خود را به شکل دقیق رصد کند. نمونه اولیه ATLAS کاملا بی سرنشین است و از طریق کابل های به یک نفربر M113 متصل شده است. در حقیقت خدمه در داخل نفربر M113 با کمک تجهیزات کنترل و صفحات نمایش لمسی هدایت ATLAS را بر عهده میگرند. در نتیجه خدمه بدون درگیر شدن و قرار گرفتن در معرض تهدیدات می تواند هدایت یک خودرو قاتل را برعهده داشته باشند. به شکل ساده ، سنسور نصب شده ای ATLAS داده های محیطی را جمع آوری می کند، اهداف بلقوه را تشخیص و شناسایی میکندند، الگوریتم یادگیری ماشین و هوش مصنوعی داده ها را پردازش می کند در اخر اطلاعات تجزیه وتحلیل شده به نفربر فرماندهی منتقل میشود و خدمه با کمک صفحه نمایش لمسی / کنترلرها موجود دستور های بعدی را به خودرو رزمی ATLAS می دهند. هوش مصنوعی متصل به سیستم کنترل اتش با قدت فراوان با اهداف تایید شده درگیر میشوند. هوش مصنوعی میتواند متناسب با تهدید، مهمات مناسب را به شکل خودکار انتخاب کند. هوش مصنوعی ATLAS توصیه های مختلفی را در اختیار خدمه قرار میدهد اما خدمه میتواند این توصیه ها را اجرا کنند و یا انجام آن را نادیده بگیرند. مثلا هوش مصنوعی اهداف متخاصم را برای خدمه رتبه بندی میکند و خدمه میتواند از این رتبه بندی برای نابودی اهداف پیش رو استفاده کنند. یا حتی در مورد انتخاب نوع مهمات خدمه میتواند در تصمیم گیری هوش مصنوعی دخالت کنند و به ان دستورهای جدیدی در این رابطه بدهند. نمونه اولیه پروژه ATLAS بر روی شاسی خودرو زرهی Griffin و مجهز به توپ 50 میلیمتریXM913 است در حقیقت این انسان است که در حلقه اخر تصمیم گیری قرار دارد و انتخاب هدف و شلیک را انجام میدهد. در حقیقت هدف کلی پروژه ATLAS کاهش زمان بین شناسایی هدف تا نابودی آن است. در نتیجه سرعت تصمیم گیری خدمه افزایش خواهد یافت. پیش بینی میشود با کمک هوش مصنوعی خدمه های خودروهای رزمی نسل اینده در مقایسه با خودروهای رزمی فعلی سرعت شناسایی و پاسخگویی بیشتری به تهدیدات خواهند داشت. در حال حاضر 40 سرباز ارتش امریکا در حال تمرین با نمونه اولیه پروژه ATLAS هستند. ارتش امریکا با بررسی عملکرد این سربازها خواهد فهمید که هوش مصنوعی، سنسورهای یکپارچه و الگورتیم های یادگیری ماشین چه اثری بر عملکرد نیروی انسانی در میدان نبرد خواهند داشت. نتایج این پروژه چه به شکل کلی و یا جزء قطعا در برنامه نسل بعدی خودروهای رزمی (NGCV) ارتش امریکا تاثیر بسازی خواهد گذاشت. تصویری از نفربر فرماندهی پروژه ATLAS - خدمه میتواند به راحتی با کمک هوش مصنوعی و با صفحات نمایش لمسی به شکل کنترل از راه دور خودرو رزمی را هدایت کنند