برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 20 اردیبهشت 1400 در همه مناطق
-
11 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. " الله مدد شاهسون " کارمند دبیرخانه سفارت ایران در مزارشریف افغانستان بوده که به لطف خدا از حمله وحشیانه به سفارت ایران جان به در برده است. وی قبل از ورود به فضای دیپلماسی و اشتغال در وزارت امور خارجه ، سرهنگ ارتش بوده و فضای جبهه و دفاع مقدس را کاملا درک کرده است. بعدها از طریق ارتش ، مأمور به خدمت در وزارت خارجه می شود. وی در سالروز شهادت دیپلمات های ایرانی گفتگوئی با تبیان داشته که بخش هائی از آن را خلاصه وار خدمت دوستان ارائه می دهم. برای شرح کامل گفتگو دوستان می توانند به لینک منبع که در پائین مطلب گذاشته شده رجوع کنند قربانیان جنایت مزار شریف دیپلماتِ راوی ، سفیر مظلومیت دیپلمات ها همین عنصر طالبان احمد توکل، این قاتلان را در صف خود می دانست ولی می گفت از ما نیستند. شکل آن ها، رفتارشان و برخورد آن ها مانند طالبان بود. به هر ترتیب این وظیفه من نیست که بر روی این موضوع تحقیق کنم. این وظیفه آقایان و مسئولان وزارت امور خارجه بوده و است که ابعاد این موضوع را روشن کنند و به مردم توضیح دهند که چرا و توسط چه کسانی جوانانشان به خاک و خون کشیده شدند. من در جایگاهی نیستم که در مورد زوایای پنهان مانده این حادثه تحقیق کنم. وظیفه کسانی بوده است که در زمان حادثه مسئولیت داشتند و یا در حال حاضر مسئولیت دارند. به نظر می رسید این کسانی از خود طالبان نبودند بلکه در قواره و پوست طالبان این اقدام را انجام دادند. اما هرکه بودند چون زیر پوشش طالبان آمدند، بعدها طالبان مسئولیت این قضیه را پذیرفت. طالبان بعد از مصاحبه من در سال 77، اعلام کرد که آن چیزی که شاهسون می گوید درست است. آنها می گفتند که ایران باید در شرایط جنگی ، نیروهای خود را از سفارت خانه خارج می کرد و این اشکال را بر ایران وارد کردند . حتی در قوانین بین المللی که منجر به محکومیت طالبان شد، طوری دست و پا می زدند که مشخص شد خودشان مسئولیت این اتفاق را پذیرفته اند. حتی بعد از این موضوع بعدها پیکرهای شهدا را تحویل دادند و در جریان رسیدگی ها هم پاسخگو بودند و حتی خیلی از اسرا را آزاد کردند. اما چیزی که مشخص بود آنها هم می دانستند در پشت پرده این اتفاقات مسائلی وجود دارد.، گفته می شد نیروهای پاکستانی به جهت تلافی شکست طالبان در سال های قبل در مزار شریف ، دست به این اقدام زدند. چراکه گفته می شد مردم مزار شریف و نیروهای مبارزه کننده با طالبان، سفارت پاکستان را در جریان آن حمله ، به آتش کشیدند. این موضوع قابل بررسی است و باید مراجع قانونی و مسئول بررسی کننده و پاسخگو باشند. سکانسی از فیلم سینمائی مزار شریف من سختی شدیدی را تحمل کردم. آقای افسر ابراهیمی ، نماینده دبیرکل سازمان ملل که در امور سوریه مسئولیت دارد، در خواست گفتگویی با من داشت که شاید بیش از 1 ساعت صحبت کردیم و اینکه در آخرش گفت: «این شاهسون قهرمان است». بماند ، با این کاری ندارم ، بعد گفت: «این آقای شاهسون ضربه سنگینی خورده که این راه طولانی را با این شرایط طی کرده است و شما باید ایشان را تحت مراقبت پزشکی قرار بدهید.» ولی درست عکس این موضوع با من برخورد شد، و در نهایت بی حرمتی منجر به این شد که من خانواده ام را از دست دادم. آسیب دیدم وداستان های دیگر که بماند، همه ی این ها فدای این سرزمین. الله مدد شاهسون ، که پس از این ماجرا پیش از موعد بازنشسته می شود ، به کشاورزی و دامداری روی آورده است. مصاحبه ی آقای عبدالمنان نیازی (فرمانده نیروهای طالبان در شمال افغانستان) را شنیدم که سعی داشت به نوعی این موضوع قتل عام را کلا از بین ببرند و به نوعی اعلام کنند که این اتفاق در حالتی اتفاق افتاده که ما با اسلحه به همراه حزب وحدت در مقابلشان ایستاده ایم و بالاخره هم کشته شدیم. واقعا این برگشتن و بیان واقعیت ها باعث دفاع از آبروی کشور شد و باعث رسوایی آنها و هم باعث دفاع از مظلومیت و خون های شهدا. خوشحالم هرچند واقعا سختی های شدید متحمل شدم. مگر ساده است شخصی که با پای گلوله خورده خود را از بین پیکرهای به خون غلطیده شهدا بیرون کشیده است، از بین تعداد بی شماری از نیروهای طالبان به خارج از افغانستان برود؟ اینکه بنده این موضوع را اینطور روایت می کنم مهر تایید است بر اینکه ثانیه به ثانیه در حوادث سفارت حضور داشتم. وقتی آخرین مرحله را عرض می کنم که آقای ریگی به ایران تلفن زد و صحبت کرد و شرایط را گزارش داد یعنی من تا آخرین لحظه آنجا بودم . وقتی که 5 یا 10 دقیقه بعدش که این نیروها سفارت را ترک کردند من با کسی برخوردم که به نوعی نیروی سفارت بود و با خانواده او آشنا بودم منشور [احتمالا کلمه صحیح باید منظور باشد که اشتباه تایپ شده] شخصی [است] که در حسینیه کنار سفارت مقیم بود و راننده سفارت بود. چند روز آنجا بودم، پس همه چیز روشن است. دلیل اینکه سالها این رفتار با من می شود چیست؟ سکانسی دیگر از فیلم سینمائی مزار شریف بعضی از اشخاص این را می گفتند که تو کار بزرگی کردی که برگشتی آن هم در شرایطی که قدم به قدم نیروهای طالبان بودند. از شمالی ترین نقطه مزار شریف که در شمال افغانستان قرار داشت برگشتم تا سفیر مظلومیت دیپلمات های ایرانی در افغانستان باشم. فکر می کنم کار بزرگی انجام دادم. به هر ترتیب من راه به این سختی را طی کردم و آمدم. حالا اگر مرا سر دست بلند نکردند ظلم در حق من نمی کردند. من خطاب به مسئولین عرض می کنم 15 سال مرا رها کردید. اصلا مرا به گوشه ای انداختید. ظلم و بی حرمتی از این بیشتر؟ و بعدش آنوقت هزاران سوال در مورد این موضوع و حادثه در اذهان باقی گذاشتید؟ به هر ترتیب باید به این سوالها جواب داده شود. یعنی من با این کاری که کردم واقعا شایستگی این را ندارم که به حضور حضور فرمانده ام برسم؟ آیا من شایستگی این را ندارم که در جمع این خانواده ی شهدا باشم و خدمتشان برسم و داستان رو خودم خدمتشان توضیح می دادم؟ شاید من هم حرف هایی داشتم که اصلا به طور کلی برای مملکت موثر و مفید واقع می شد. متاسفانه به من هیچ وقت اجازه حضور در هیچ جمعی ندادند ، چه برسد به اینکه ما به خدمت مقام معظم رهبری برسیم. نمی دانم به چه دلیلی این کار را با من کرده اند و می کنند. جا داشت با توجه به اینکه این اتفاق در سفارت ایران افتاد و تعداد دیپلمات های شهید هم بیشتر بود و ما از این اتفاقات در نقاط دیگری داشتیم خوب بود یک روز دیگری را به نام روز خبرنگار مشخص می کردند واین روز را به روز شهدای دیپلمات اختصاص می دادند. من با همه ی احترامی که به شهید صارمی قائل هستم ولی جا داشت این روز را به عنوان روز دیپلمات نامگذاری می کردند. این روز ، یکی از روزهای خونین برای مجموعه ی دستگاه دیپلماسی کشور محسوب می شود. منبع ================================ روایتی دیگر : نگاهی به مستند "چه کسی ما را کشت؟" در برنامه راز ================================ فیلم سینمائی مزار شریف ( روایت نجات و فرار الله مدد شاهسون ) : ============================= پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
5 پسندیده شدهبا سلام خدمت همه دوستان گرامی گمانه زنی هایی بود مبنی بر اینکه سرویس اطلاعاتی پاکستان پشت این قضیه بوده است . آن زمان پاکستان از طالبان حمایت می کرد و شروع حرکت طالبان به عنوان طلاب مدارس علمیه از پاکستان بود و البته حامی مالی این مدارس وهابی عربستان است . احتمال اینکه طالبان وادار شده مسئولیت این اقدام را بپذیرد زیاد است . آن زمان افغانستان صحنه رقابت نیابتی بین کشورهای منطقه شده بود . البته اکنون خود پاکستان این وضعیت را پیدا کرده و بسته به اینکه دولتهایی که سر کار می آیند تا چه حد به ایران و عربستان نزدیک باشند سیاست های منطقه ای آن تعریف می شود . از خط لوله صلح تا مشارکت در جنگ یمن .
-
5 پسندیده شدهجغرافیای خشونت نبردی مردانه میانه میدانم آرزوست 18 اردیبهشت 1400 انفجار تروریستی مقابل مدرسه دخترانه «سیدالشهدا(ع)» واقع در منطقه شیعهنشین شهر کابل پایتخت افغانستان بیش از 60 شهید و 150 تن مجروح پ . ن - خیلی سخته که بروی یک پارچه را کنار بزنی تا ببینی عزیزت آنجا برای همیشه خفته است یا نه ! مخصوصا برای یک پدر .
-
3 پسندیده شدهبه نام خدا مراکش سنسور های الکترو-اپتیکال پهپاد ترکیه ای خود را مستقیما از کانادا خریداری خواهد کرد پهپاد رزمی بایراکتار TB2 مراکش در حال دریافت سامانه های الکترو-اپتیکال از کانادا است تا آنها را بر روی پهپاد های ساخت ترکیه خود که به زودی خریداری خواهد کرد نصب کند. در 18 آپریل، نیروی مسلح سلطنتی مراکش (Far-Maroc) اعلام کرد که قرارداد خرید 13 پهپاد رزمی بایراکتار TB2 به ارزش 626 میلیون درهم مراکش (70 میلیون دلار) را امضا کرده است. طبق گزارش ها ، این قرارداد شامل 4 ایستگاه کنترل از راه دور زمینی، یک سامانه شبیهساز قابل تنظیم برای پرواز پهپادها و یک سامانه دیجیتال برای ردیابی و ذخیره اطلاعات می شود. یک مرکز هدایت پهپاد هم در یکی از پایگاه های هوایی مراکش نصب خواهد شد. بایراکتار TB2 مجهز به دوربین های WESCAM ، سامانه های الکترو-اپتیک و سامانه های تصویربرداری و ردیابی ساخت شرکت کانادایی L3Harris Wescam است. کانادا پس از آنکه در اوایل ماه آپریل مطلع شد بعضی از سامانه های ساخت این کشور توسط طرف آذربایجانی در درگیری های قره باغ و همچنین سوریه استفاده شده است، صادرات تکنولوژی مرتبط با پهپاد را به ترکیه متوقف کرد. این محدودیت ها شامل 29 محصول نظامی می شد که WESCAM یکی از آنها بود. طبق گزارش ها، مراکش دنبال تهیه مستقیم این محصولات کانادایی است تا تحریم های وضع شده بر ترکیه را دور بزند. دوربین WESCAM اتاوا اولین بار هنگام حمله ترکیه به شمال سوریه در سال 2019 ، مجوز های صادرات را لغو کرد. پس از آن محدودیت ها کاهش یافت اما هنگام درگیری های قره باغ در اکتبر 2020 مجددا اعمال شد. پهپاد بایراکتار منبع 1 منبع 2
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. قربانیان جنایت مزار شریف دیپلماتِ سردار ، مجاهدی بدون مرز سردار شهید "محمد ناصر ناصری" در سال 1340 در روستای سیستانک از توابع شهر اسفدن در خانواده ای مذهبی متولد شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی؛ در تأسیس کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران بیرجند نقش کلیدی ایفاء می نماید و در حالی که به عضویت سپاه در می آید ، موفق به اخذ دیپلم نیز می گردد. سخن گفتن از سردار شهید ، محمد ناصر ناصری ، بدون پرداختن به ارتباطات و تعلقات خاطر آن بزرگوار به افغانستان و افغان ها ، قطعا کاری ناقص خواهد بود. او که از دوران کودکی با زندگی در نوار مرزی ایران و افغانستان ، کم و بیش با مردمان آن سامان برخوردهائی داشته ، همزمان با تجاوز شوروی به آن کشور ؛ در جبهه خدمت به مردم محروم و مجاهدین افغان نیز فعال می گردد . به شکل گسترده ای اقدام به حمایت از نهضت جهادی آنان می کند. در سال های 1359 و 1360 به دو شهر "شیندند" و "فراه" سفر می کند و ضمن گفتگو با مسئولین جهادی افغانستان ، راهکارهای کمک به آنها را بیشتر و بهتر بررسی می نماید. در عین حال ، از انجام وظیفه در حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی نیز باز نمی ماند. در همین راستا می توان به نقش درخشان او در خاتمه دادن به شورش های منافقین در شهرهای بیرجند، قائن و نواحی اطراف آن اشاره نمود. در خلال جنگ تحمیلی در عملیات عاشورا ( میمک ) به سختی از ناحیه کتف و پا مجروح می شود. در سال 1364 ، سردار پر آوازه دفاع مقدس ، شهید محمود کاوه وقتی اوصاف ناصری را از دوستانش می شنود و استعداد بالای او را شناسائی می کند ، برای جذب وی به تیپ شهدا تلاش می نماید. نهایتا موفق می شود او را به تیپ ویژه بیاورد و ریاست ستاد تیپ را بر عهده اش می گذارد. پس از پایان جنگ ، همچنان با روحیه ای خستگی ناپذیر در سنگرهای مختلفی مشغول خدمت به نظام و انقلاب می شود تا اینکه سرانجام در روز 17 مردداد ماه 1377 ، در شهر مزار شریف افغانستان ؛ به دست نیروهای طالبان به نحوی مظلومانه به شهادت می رسد. پیکر پاک این شهید در محل بوستان شهدای بیرجند به خاک سپرده شده است. ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهمقدمه در کد ایالات متحده آمریکا، عنوان 10 ، بخش 5063 ، تفنگداران دریایی ایالات متحده: ترکیب و عملکرد، مورخ 1 اکتبر 1986 آمده است: تفنگداران نیروی دریایی به منظور فراهم آوردن قابلیت های عملیات آبی-خاکی و زمینی برای دستیابی به پایگاههای پیشرفته دریایی و انجام نبردهای زمینی-دریایی باید آموزش دیده و مجهز باشند. در این راستا ، تفنگداران نیروی دریایی طبق قانون موظفند تجهیزات لازم را برای انجام عملیات آبی-خاکی و عملیات زمینی داشته باشند. این بند از قوانین در حقیقت به وزارت دفاع و تفنگداران نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا یک اجازه قانونی می دهد تا سیستم های آبی-خاکی مدرن و لازم را به خدمت بگیرند و توانایی های مهمی را برای اجرای استراتژی نظامی ارائه دهند. شروع ماجرا در 6 ژانویه سال 2011میلادی پروژه EFV (Expeditionary Fighting Vehicle) سپاه تفنگداران نیروی دریایی ارتش ایالات متحده آمریکا به خاطر ضعف در طی آزمایش عملیاتی و هزینه های بیش از حد لغو شد. پروژه EFV در دهه 1990 و 2000 توسط جنرال دینامیکس ساخته شده بود . قرار بود 573 دستگاه شامل انواع مدل نفربر (EFVP1) و مدل فرماندهی (EFVC1) به خدمت گرفته شود. خودرو EFV یک خودرو زنجیر دار دوزیست بود که می توانست فاصله 42 کیلومتری از دریا تا ساحل به شکل مستقل در حالت شناوری طی کند. ظرفیت EFV در مدل نفربر شامل 3 خدمه و 17 سرنشین و مسلح به توپ 30 میلیمتری Mk44 Bushmaster II بود. مدل فرماندهی نیز دارای تجهیزات فرماندهی ، کنترل و اطلاعاتی بودند. همچنین متصل به پشتیبانی آتش سپاه تفنگداران نیروی دریایی بودند. با این وجود پس از صرف حدود 3 میلیارد دلار بر روی پروژه EFV آن لغو شد. پروژه EFV جنرال دینامیکس- برنامه ای که باوجود تلاش های این شرکت برای سرپا نگه داشتن آن لغو شد. سپاه تفنگداران نیروی دریایی سال ها درگیر جنگ های زمینی در عراق و افغانستان بود در نتیجه تحلیگران نظامی این سوال را مطرح کردند آیا در آینده سپاه تفنگداران نیروی دریایی نیاز دارد دست به یک عملیات گسترده آبی-خاکی بزند؟ درنتیجه پس از تجربه جنگ های عراق و افغانستان تفنگداران نیروی دریایی و بخش نیروی دریایی وزارت دفاع لزوم انجام عملیات بزرگ آبی-خاکی را مورد بررسی قرار دادند. در اوایل سال 2012 چشم انداز استراتژیک برای چگونگی انجام عملیات دوزیستان در آینده منتشر شد. ادعای اصلی تحقیق این است که توانایی های عملیات آبی-خاکی نیروی دریایی نقش محوری در دفاع از اهداف جهانی یک کشور متصل به دریا خواهد داشت. حضور خودروهای دوزیست AAV در اشغال عراق نمونه های از نابودی خودروهای دوزیستAAV ارتش امریکا در عراق بوسیله راکت های ضد زره و بمب های کنارجاده ای در نتیجه پس از لغو پروژه EFV که برای جایگزینی خودروی های نظامی AAV (Amphibious Assault Vehicle) که 40 سال از عمر عملیاتی آنها گذشته بود، پنتاگون در نظر داشت به سرعت به منظور توسعه یك وسیله نقلیه "مناسب تر و پایدارتر" برای جایگزینی EFV حرکت كند. در حال حاضر ، تفنگداران نیروی دریایی از وسیله نقلیه تهاجمی دوزیست سری AAV-7A1 برای انتقال تفنگداران دریایی از کشتی به ساحل استفاده می کنند. تفنگداران نیروی دریایی از سال 1971 از AAV استفاده كرده اند و انتظار دارند كه تا زمان تعویض با وسیله نقلیه مشابه ، از آن استفاده كنند. با گذشت سال ها ، تفنگداران نیروی دریایی ادعا كردند كه AAV دیگر قادر نیست نیازهای این نیرو را برآورده سازد. از آنجا که فناوری تسلیحات و شکل تهدیدات از اوایل دهه 1970 متحول شده اند. با وجود ارتقاء ،AAV دارای کمبود های در زمینه های عملکرد در شناوری، حرکت بر روی خشکی، مرگبار بودن ، محافظت و قابلیت شبکه بودن است. محدوده 3 کیلومتری از کشتی به ساحل که خودروهای AAV باید طی کنند به عنوان یک مسئله مهم برای بقاپذیری انها محسوب می شود نه تنها برای خود وسیله نقلیه بلکه برای نیروهای نظامی که در داخل ان قرار دارند. از طرف دیگر AAV توانایی عملکرد به عنوان یک خودرو رزمی برای حمایت از نیروهای پیاده نظام را ندارد. تفنگداران نیروی دریایی مجهز به خودروهای LAV-25 با پیکرندی8x8 هستند . این خودرو زرهی توانایی جابه جایی 3 خدمه و 6 سرنشین رادارد. با این وجود کاملاً دوزیست نیست و برای عملیت های آبی خاکی نیاز به شناور ها مخصوص مانند لندی کرافت و هواناو دارد. از طرفی با توجه به مسلح بودن این خودرو زرهی به توپ25 میلیمتری طبق اعلام دفتر اجرایی برنامه های دریایی، زره پوش های LAV-25 به عنوان خودروهای شناسایی در خدمت قرار دارد و قرار نیست نقش یک خودرو رزمی را برعهده داشته باشند. خودرو دوزیست AAV دیگر توانایی برطرف کردن نیازهای تفنگداران نیروی دریایی آمریکا را باوجود بروز رسانی ندارد. زره پوش هایLAV-25 نیز به هیچ عنوان توانایی برظرف کردن نیازهایتفنگداران نیروی دریایی آمریکا را ندارند چون از نظر شناوری نمی توانند در آب های پر از موج دوام بیاورندو در عملیات های ابی-خاکی به شناورهای متکلی اند. در نتیجه تفنگداران نیروی دریایی پروژه (Amphibious Combat Vehicle) ACV را برای پر کردن این خلاء تعریف کرد. از جمله ویژگی های این طرح: 1- وسیله نقلیه ACV باید به شکل کامل دوزیست باشد و بتواند یک تیم 17 نفره و کاملا تجهیز شده تفنگداران دریایی را جابه جا کند. همچنین بتواند یک مسافت به طول 20 کیلومتر را با سرعت 8 گره دریایی با موج های به ارتفاع 60 الی 180 سانتی متر را طی کند. 2- این وسیله نقلیه باید بتواند با گروهای مکانیزه برای انجام عملیات پایدار در ساحل در انواع زمین ها حرکت کند. همچنین سرعت آن در جاده ، خارج از جاده و برد رزمی ان بیشتر یا مساوی با تانک اصلی میدان نبرد M1A1 باشد. 3- خودرو مورد نظر باید تواند در برابر آتش مستقیم ، غیر مستقیم و انفجار مین ها و بمب های کنار جاده ای (IED) از خود محافظت کند . 4- وسیله نقلیه باید مجهز به سیستم های فرمان و کنترل (C2) با امکان فعالیت در دریا خشکی باشد. همچنین حداقل تسلیحات پایه برای این خودرو زرهی یک مسلسل است تا بتواند با خودروهای سبک و پیاده نظام دشمن درگیر شود. پروژه ACV برخی از قابلیت های EFV را با روشی عملی تر و با صرفه تر خواهد داشت. در هماهنگی با طرح ACV سپاه تفنگداران نیروی دریایی در حال توسعه یک نفربر دوزیست با نام پروژه (Marine Personnel Carrier) MPC بودند تا به عنوان پلتفرم با تحرک زیاد و بقاپذیری بالا در مناطق ساحلی به این نیروها خدمت کند. در پروژه MPC این خودروها قابلیت های دوزیست بودن و شناوری مانند پروژه های EFV، ACV و AAV را نخواهند داشت و بیشتر برای انجام عملیات در آب های سرزمینی مانند رودخانه ها ،دریاچه ها و یا عملیات ساحل به ساحل از آن استفاده خواهد شد. در نتیجه پروژه MPC و ACV قرار بود نقش اصلی را در عملیات های آینده سپاه تفنگداران نیروی دریایی بازی کنند. در این بین سپاه تفنگداران نیروی دریایی باید کنگره را موجاب کند که پروژه های خودروهای دوزیست مانند MPC و ACV چه اهمیتی و ضرورتی دارند. کنگره مسئول مجوز و تخصیص بودجه برای کلیه برنامه های سیستم های تسلیحاتی ، از جمله MPC و ACV است. کنگره می تواند نگران این باشد که چگونه ACV تفنگداران نیروی دریایی را قادر می سازد نه تنها عملیات آبی-خاکی ، بلکه عملیاتی را در ساحل انجام دهند. یکی دیگر از نگرانی های احتمالی کنگره این است که تا چه اندازه یک توانایی حمله آبی-خاکی گسترده ، جزء ضروری امنیت ملی ایالات متحده است. در 14 ژوئن 2013، فرماندهی سپاه تفنگداران نیروی دریایی برنامه MPC را به خاطر فشارهای مالی لغو کرد، اما پیشنهاد کرد که ممکن است این برنامه حدود 10 سال دیگر با مناسب تر شدن وضعیت بوجه دوباره مورد بررسی قرار گیرد. در این دوره توجه بیشتر سپاه تفنگداران نیروی دریایی معطوف به پروژه ACV و وسیله نقلیه تاکتیکی سبک مشترک (JLTV) بود. با این حال در ماه مارس سال 2014 تفنگداران نیروی دریایی طرح تصمیم گرفتند پروژه MPC را زنده نگه دارند. تفنگداران نیروی دریایی MPC را به عنوان پروژه ACV Increment 1.1 معرفی و برای به خدمت گرفتن حدود 200 دستگاه خودرو برنامه ریزی کردند. همچنین تفنگداران نیروی دریایی قصد دارند پروژه ACV Increment 1.2، که یک خودرو زنجیردار، کاملا دوزیست و قابلیت حرکت سریع در آب را دارد در حدود 470 دستگاه به خدمت بگیرند. اگر چه پروژه ACV Increment 1.1 نیز دارای قابلیت شناوری و دوزیست بودن را دارد اما برای حرکت به سمت سواحل به کشتی ها وابسته خواهد بود. در 24 نوامبر 2015 ، تفنگداران نیروی دریایی قراردادهای با شرکت هایBAE Systems و SAIC برای توسعه نمونه های اولیه ACV 1.1 بستند. قرارداد BAE به مبلغ 8/103میلیون دلار و SAIC با 5/121میلیون دلار بود. هر شرکت می بایست ظرف دوسال 16 نمونه اولیه را به این نیرو تحویل دهند. هر دو شرکت نمونه های اولیه خود را زود تحویل و آزمایش مهندسی و ساخت از اواسط مارس 2017 آغاز شد. در تاریخ 19 ژوئن سال 2018 ، تفنگداران نیروی دریایی طرح شرکت BAE Systems را برای تولید انبوه انتخاب کردند. گزارش های عملکرد ACV 1.1 شرکت BAE Systems در آزمایش ها نشان می داد واحد های مجهز به این خودرو می توانستند به سرعت مانورهای حرکت مناسب را انجام دهند و با ایجاد آتش پشتیبانی مناسب از پیاده نظام حفاظت کنند. در آزمایش هیچ مشکلی در عملکرد خودروها وجود نداشت که نشان دهد نیاز به طراحی مجدد نیاز است. تست های مختلف که شامل : حرکت در زمین های بیابانی، عملیات مشترک با تانک ها و خودروهای رزمی، انجام مانور برای به دست آوردن مزیت تاکتیکی نسبت به نیروی مقابل و پشتیبانی از نیروهای پیاده نظام بود انجام گرفت. نیروهای شرکت کننده در این آزمایش ها خاطر نشان کردند ACV 1.1 به نسبت به پیشینیان خود عملکرد بهتری داشته است. قرارداد اولیه به ارزش 198 میلیون دلار برای تولید 30 دستگاه ACV 1.1 و تحویل تا پاییز سال 2019 تحویل بسته شد. در تاریخ 10 آوریل 2019، فرماندهی تفنگداران نیروی دریایی در کمیته خدمات مسلح سنا اعلام کرد در پاییز سال 2018 ، آزمایش نمونه های اولیه ACV 1.1 عملکرد خوبی خصوصا در تحرک پذیری در حالت شناوری از خود نشان دادند در نتیجه تصویب شد تا پروژه ACV 1.1 و ACV 1.2 در یک دیگر ادغام شدند. و خودروهایACV به طور کامل جایگزین با خودروهای AAV شوند. جدیدترین تست های بر روی ACV در تاریخ 18 دسامبر سال 2019 اتجام شد. هدف از ان تست عملکرد این خودروها در حالت گشت شبانه در خط ساحلی در موقعی که نور محیطی کم است بود. شرکت SAIC با همکاری شرکت مهندسیST سنگاپور محصول Terrex 2 را در رقابت ACV 1.1 شرکت دادند که نتوانست رضایت تفنگداران نیروی دریایی را جلب نمایید. شرکت BAE Systems نیز با همکاری شرکت Iveco با محصول SuperAV در رقابتACV 1.1 شرکت کردند بخشی از رقابتACV 1.1 - در این بخش خودروهای دوزیست باید از یک شناوری آبی-خاکی خارج شوند - خودرو تمام سبز رنگ در سمت چپ Terrex 2 است و دو خودرو با استتار سبز-مشکی-قهوه ای SuperAV است در پشت سر انها نیز خودروهای دوزیست AAV قرار دارند. لحظه خروج خودرو دوزیستSuperAV از شناور جدیدترین تست ACV در زمنیه گشت های ساحلی در شرایط نور کم برنده بازی در سال 2015 بعد از درخواست سپاه تفنگداران نیروی دریایی برای ارائه برنامه ACV ،شرکت BAE Systems با همکاری شرکت دفاعی Iveco طرح مورد نظر را پیاده سازی کردند و نمونه اولیه را در دسامبر سال 2016 به سپاه تفنگداران نیروی دریایی تحویل دادند. در حقیقت تا قبل از این شرکت دفاعی Iveco طرح خود یعنی SuperAV که یک خودرو دوزیست 8x8 بود را ارائه کرده بود. با مشارکت BAE Systems و شرکت دفاعی Iveco ، شرکت BAE برای هماهنگی طرح SuperAV با نیازمندی های سپاه تفنگداران نیروی دریایی مجبور شد SuperAV را مجدد طراحی کند. تغییر اندازه بدنه، اضافه شدن بدنه V شکل برای مقاومت بیشتر دربرابر انفجار مین ها و تغییر پیشران ها از جمله تغییرات اصلی عنوان شد. طرح ACV شرکت های BAE / Iveco که برای سپاه تفنگداران نیروی دریایی ارسال شد توانایی حمل 3 خدمه و 13 سرنشین را دارد. ACV می تواند به راحتی از حوضچه های شناورهای جنگی دوزیست بارگیری و یا تخلیه شود. این خودرو می تواند به یک برجک رزمی بدون سرنشین با تسلیحات سنگین نیز مجهز شود. اما در حال حاظر برنامه ای برای نوع تسلیحات مناسب برای ACV در نظر گرفته نشده است. خودرو ACV مجهز به سیستم H-Drive است به این شکل که نیرو برای هر چرخ به شکل انفرادی تامین می شود در نتیجه در صورت آسیب یا از بین رفتن از هر چرخ خودرو می تواند به حرکت خود ادامه دهد و تحرک پذیری در زمین های نرم مانند زمینهای شن وماسه ای نیز حفظ می شود. این وسیله نقلیه به یک موتور دیزلی شش سیلندر با حداکثر ظرفیت تولید 690 اسب بخار مجهز شده است. طول کلی بدنه 8.9 متر، عرض و ارتفاع آن به ترتیب 3.1 و 2.8 متر است. وزن خالص ACV 30 تن است و می تواند تا وزن 3 تن را حمل نمایید. بدنه ACV می تواند به راحتی در برابر آتش سلاح های کالیبرکم و ترکش توپخانه ای از خود مقاومت نشان دهد. همچنین برای بقای بیشتر خدمه مجهز به صندلی ها مقاوم در برابر انفجار است. حداکثر در جاده سرعت بیش از 105 کیلومتر بر سرعت در حالت شناوری 6 گره دریایی می باشد. حداکثر برد رزمی در حالت حرکت بر روی جاده با سرعت 89 کیلومتر بر ساعت 523 کیلومتر است. همچنین برد رزمی ان در حالت شناوری 12 مایل دریایی می باشد. خودروSuperAV ساخت شرکت دفاعی Iveco ACV در حال وارد شدن به آب و حالت شناوری- در این عکس می توان واترجت های ACV را مشاهده کرد در بخش عقبی بدنه نصب شده اند. هنوز مشخص نیست سپاه تفنگداران نیروی دریایی چه آرایش تسلیحاتی را برای ACV انتخاب می کند. علاوه بر حالت شناوری خودروهای ACV ، بر روی خشکی نیز تحرک پذیری بالایی دارند. خودرو ACV در کنار خودرو دوزیست AAV نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است منبع 1
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. شهادت مظلومانه دیپلماتهای ایرانی به روایت تنها بازمانده قتل عام حال که بحث خروج نیروهای آمریکائی از افغانستان ، پیروزی های مجدد طالبان و شکست های پیاپی ارتش افغانستان در برابر طالبان و همچنین احتمال مذاکره ایران با طالبان در خصوص آینده افغانستان داغ شده ، طبیعتا خاطره آن ماجرا هم دوباره زنده شده و به جریان افتاده است. "الله مدد شاهسون" عضو سابق سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف ، تنها شاهد و بازمانده حادثه حمله به سرکنسولگری ایران در 17 مرداد 1377 است. به همین مناسبت روایت دقیق شاهسون ازآن ماجرا که با حضور در محل سرکنسولگری ایران به روایت آن حادثه پرداخته است ، پس از گذشت 23 سال ، شاید برای دوستان میلیتاری جالب و شنیدنی باشد: لینک آپارات : https://www.aparat.com/v/KAhgJ/روایت_شهادت_مظلومانه_دیپلماتهای_ایران_در_افغانستان_از_زبان_تنها ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. بخش دوم مصاحبه با سردار عزلتی مقدم سردار محمد عزلتی مقدم ، معاون پیشین دفتر سیاسی سپاه پاسداران (به مدت 8 سال از سال 1368 تا 1376) در گفتگوئی مفصل و تفصیلی با سایت جماران به نکاتی پیرامون اهداف تشکیل سپاه ، پیشنهادات برای ادغام ارتش و سپاه و ... پرداخته است. بخشهائی از این گفتگو را در ادامه به اتفاق مرور می کنیم : سردار محمد عزلتی مقدم اعزام نیرو به غرب و سقوط فاو بگذارید به داخل زمان جنگ هم گریزی داشته باشیم. در قضیه بازپس گیری فاو در سال 67 ظاهرا برخی فرماندهان برای شرکت در یک همایش انتخاباتی رفته بودند. لطفا توضیح دهید که ماجرا چه بود؟ در این رابطه یک تحلیلی دارم. ما تمرکز جبهه خودمان را از جنوب به غرب منتقل کردیم. اعتقاد من این است که این کار، کار اشتباهی بود. چه شد که این اتفاق افتاد؟ خبر ندارم که چه کسی این را به فرمانده سپاه پیشنهاد داد. اما در جلسه ای بین آقای محسن رضایی فرمانده سپاه با مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ ( که سه ساعت طول کشید و نوار آن هم ضبط و پیاده شده است ) آقای رضایی تلاش می کند آقای هاشمی را توجیه کند که ما باید برویم به غرب کشور و با عراق بجنگیم. آقای هاشمی مخالفت می کند و می گوید ما باید سرنوشت جنگ را در همین جنوب رقم بزنیم؛ موقعیت جنوب است که تعیین می کند جنگ باید به چه سرنوشتی دچار شود؛ ما در غرب چیزی نداریم. آقای رضایی اصرار می کند و آقای هاشمی بسیار با دلیل و منطق به ایشان می گوید موافق نیستم. اما در نهایت آقای رضایی می گوید که من نیروها را فرستاده ام. یعنی او بدون اجازه آقای هاشمی که فرمانده جنگ بود نیروها را به آنجا اعزام کرده بود. آقای هاشمی می گوید خب پس اگر این کار را کرده اید که هیچ. من چون در قرارگاه رمضان بودم، اعتقادم این است که اتحادیه میهنی کردستان عراق و رهبرش آقای جلال طالبانی با سپاه ارتباط داشت و او بود که سپاه را به رفتن به غرب ترغیب کرد. من هنوز هم به این ماجرا مشکوکم. چون احساس می کنم این کار، کار آمریکایی ها بود. آقای طالبانی را هم یک آدم آمریکایی می دانم و بنابراین می گویم این طرح آمریکایی ها بود. معتقدم ما که در جنوب موقعیت داشتیم که سرنوشت جنگ را تعیین کنیم اما آن ها نیروهای ما را پراکنده کردند و به شمال غرب بردند. در حالی که شمال غرب چیزی نداشت که ما برویم و آنجا تمرکز کنیم. ما به آنجا رفتیم، آنجا کاری نکردیم و در جنوب، فاو را از دست دادیم. شما می توانید بگویید در غرب چه چیز گیر سپاه آمد؟ هیچ! اما ما در جنوب فاو را از دست دادیم. محسن رضائی / جلال طالبانی آقای رضایی هم به اقای روحانی گفته بود اگر عراق از بمب اتم هم استفاده کند نمی تواند فاو را بگیرد. آقای رضایی که انسان خائنی نبود؛ او هم فکر می کرد چنین شرایطی را داریم. به هرحال اینجا یک گپی هست که می شود وارد شد و پرسید چرا به غرب رفتید و به تنهایی تصمیم گرفتید که به این نتیجه رسید؟ البته آقای هاشمی خیلی بزرگوارانه با سپاه برخورد کرد. من در چهلمین روز درگذشت آقای هاشمی مقاله ای نوشتم و این ها را گفتم که آقای هاشمی به رغم اینکه با این رفتار سپاه ، فاو را هم از دست داد اما در عین حال به روی سپاه هم نیاورد و سپاه را تحقیر نکرد. شما می پرسید که چرا فاو از دست رفت من می گویم باید بپرسیم چرا سپاه به شمال غرب رفت؟ علت مشکلات ایران در عملیات های پایانی جنگ را همین تصمیم می دانید؟ بله من آن ها را با تصمیم اشتباه سپاه می فهمم. لطفا درباره شرکت در همایش انتخاباتی هم توضیح دهید که چه شد که فرماندهان سپاه تصمیم گرفتند به مسائل انتخاباتی ورود کنند؟ متاسفانه بخشی از جناح راست مجاهدین انقلاب اسلامی به رغم تاکید حضرت امام بر اینکه سپاه حق ندارد در انتخابات دخالت کند در سپاه مانده بودند. اگر بپرسید چرا سپاه در مسائل سیاسی دخالت کرد می گویم بروید مجاهدین انقلاب جناح راست را بررسی کنید. امام فرموده بود که یا حزب یا سپاه. من از یکی از چهره های شاخص جناح چپ اسم می آورم؛ آقای فیض الله عرب سرخی در اطلاعات سپاه بود. او بعد از حرف امام بلافاصله آمد و در حیاط سپاه (در نگارستان هشتم پاسداران) با همه روبوسی کرد و گفت می خواهم حرف امام را گوش کنم و حزب را انتخاب می کنم. با این حال به جبهه هم رفت و جانباز شد. برادر او هم شهید شد. متاسفانه جریان راست مجاهدین انقلاب در داخل سپاه ماندند و ارتباطات سازمانی خود را حفظ کردند. ... پایان منبع 1 منبع 2 ============================== بخاطر حفظ امانتداری در متن مصاحبه ، در این پست صرفا روایت سردار عزلتی مقدم از سقوط فاو را مرور کردیم. ان شاء الله در پست بعدی به سقوط فاو بطور جامع تری خواهیم پرداخت. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهHAVA SOJ کلید سلطه بر امواج HAVA SOJ پروژه ای مشترک میان TAI و ASELSAN برای توسعه هواپیمای ویژه جنگ الکترونیک و پشتیبانی الکترونیک از راه دور مورد نیاز ترکیه است. این اقدامی بزرگ برای به حداقل رساندن وابستگی خارجی در تامین نیاز های دفاعی است. همچنین علاوه بر توسعه هواگرد قرار است، مراکز برنامه ریزی و آموزش، تجهیزات پشتیبانی زمینی و خدمات پشتیبانی یکپارچه را نیز شامل می شود. SOJ سیستم یکپارچه است که اجازه میدهد بدون ورود به مرز های دشمن انواع سیستم های ارتباطی و رادار ها کشف کنیم و بر عملکرد آن ها اخلال ایجاد کنیم. این پروژه از دو بخش کلی تشکیل شده است: هواگرد SOJ مرکز برنامه ریزی و آموزش (عناصر پشتیبانی فنی مأموریت) هواپیمای تجاری Bombardier Global 6000 پلتفرم انتخابی برای این پروژه است. این هواپیما می تواند تا 12 ساعت به پرواز ادامه بدهد و مضاف بر موتور ها به یک ژنراتور مجهز هست که می تواند انرژی کافی را برای سیستم ها الکترونیکی فراهم کند. (م:شرکت ساب هم براساس همین هواپیمای اواکس Erieye را توسعه داده) اما تغییراتی در سیستم توزیع نیروی برق، خنک کننده ها و بخش های از بدنه خارجی اعمال میشود. و پس از اتمام این تغییرات TAI گواهینامه پروازی را پس از انجام تست های گوناگون مجدد صادر خواهد کرد. ویژگی ها: سیستم های شنود در باند فرکانسی وسیع سیستم های جنگ الکترونیک با توان خروجی بالا رادار ارایه فازی فعال سیستم پیوند داده DSSS و مقاوم در برابر اختلال مداومت پروازی بسیار بالا سیستم های تشخیص تهدید و مقابله با تهدیدات موشکی زیر سیستم ها: زیر سیستم حمله الکترونیکی / پشتیبانی الکترونیک زیر سیستم رادار آرایه فازی فعال زیر سیستم ارتباطی و خط داده تاکتیکی زیر سیستم مدیریت میدان نبرد زیر سیستم های دفاعی منبع (Stand-Off-Jammer) SOJ م« چیزی معلوم است گام بلند ترکیه برای تقویت هرچه بیشتر قدرت هوایی با اتکا به توان داخلی خود است. اما این هواگرد، هواگردی در کلاس شاویت و گلوبال آی (البته بدون در نظر گرفتن بحث اواکس بودن گلوبال آی) است. ترکیبی از قابلیت های الینت و جنگ الکترونیک، و به همراه یک رادار برای شناسایی و ردیابی دقیق اهداف زمینی. حال باید منتظر ماند و دید که چه زمانی این پروژه به سرانجام میرسد و اطلاعات دقیق تری ارائه میشود. به شکل محسوسی نبود چنین پرنده ای در کنار اواکس در نیروی هوایی خودمان احساس میشود.»
-
1 پسندیده شدهبه گزارش خبرگزاری bhol متعلق به رژیم صهیونیستی، برای نخستین بار؛ مسئولین سایت هسته ای دیمونا از نشت مواد رادیواکتیو درسایت اتمی دیمونا خبر دادند. به گفته ی رییس کمیسیون انرژی هسته ای رژیم صهیونیستی، نشست مواد رادیواکتیو در دیمونا در نتیجه ی موج انفجار موشک شلیک شده از سمت سوریه بوده است. این موج انفجار باعث ایجاد نقص در عملکرد برخی سانتریفیوژها شده و در نتیجه مقداری از این مواد به بیرون نشت کرده است. بنابر گزارش خبرگزاری Bhol گرچه بخشی از کارکنان مرکز هسته ای دیمونا در حال حاضر به دلیل عوارض ناشی از مجاورت با مواد رادیواکتیو در بیمارستان بستری هستند اما روند نشست مواد کنترل شده و مناطق آلوده شده، پاکسازی شده است!!
-
1 پسندیده شدهGHIAM6 May 2:09 PM گلوبال هاوک ایرانی oldmagina6 May 2:13 PM @GHIAM برای پهپاد بودن سکانهای عمودی بزرگی داره . بیشتر بهش میشه به عنوان قطعه انتهایی یک چیز خیلی بزرگتر نگاه کرد GHIAM6 May 2:14 PM @oldmagina احتمال داره پهپاد مبین باشه arjemandi6 May 2:16 PM @GHIAM دقیقا به مبین میخوره ولی قرار نبود مبین کروز باشه؟ GAHERRRR6 May 2:17 PM گلوبال هاک موتور میخواد که نداریم ماهواره میخواد اونم نداریم @GHIAM بعد همه اینا حجیمه که طرف راحت میتونه بزنه ساقطش کنه میین هم فک نکنم باشه مبین طول بالش ۳ متره oldmagina6 May 2:18 PM @GHIAM نه کلا متفاوته . اینو ببینید : GHIAM6 May 2:19 PM @oldmagina احتمال بالاتر سجیل باشه worior6 May 2:20 PM @GHIAM ماکته و ممکنه برای نمایش ساخته باشن GHIAM6 May 2:20 PM @arjemandi مبین نیست. اما مبین پهپاده oldmagina6 May 2:21 PM @GHIAM نه با اون هم متفاوته . @worior برای ماکت بودن نیاز نبود که سطوح متحرک رو واقعا متحرک بسازند worior6 May 2:22 PM @oldmagina نیازی هم نیست زیرش فوم بزارن اونم گرد ISLFK6 May 2:26 PM رو سکان عمودیش نقش هم زدن GHIAM6 May 2:28 PM @GAHERRRR @worior @oldmagina @bds110 فکر میکنم فهمیدم چیه. احتمالا شاهد 149 (ام کیو9 سپاه) باشه. زاویه سکان عمودی و قسمتهای متحرک سکان کاملا شبیه به سکان عمودی شاهد 129 هست GHIAM6 May 2:30 PM @worior @oldmagina @bds110 @GAHERRRR مقایسه کنید GHIAM6 May 2:31 PM به سبک ام کیو9 ورودی هوا رفته قسمت بالای بدنه oldmagina6 May 2:34 PM @GHIAM زاویه اش زیادی نزدیک به عمود نیست ؟ اینجوری نیاز به سکانهای افقی هم داره !؟ GHIAM6 May 2:35 PM @oldmagina به نظر خطای دید به سبب زاویه عکس باشه GHIAM6 May 2:36 PM @oldmagina سکان گلوبال هاوک هم چنان زاویه بازی نداره Navard6 May 2:39 PM @GHIAM دوستانی که با شاهد ۱۲۹ مقایسه میکنند و میگن که ۱۴۹باید توجهی به ابعاد داشته باشند. ۱۲۹ ببسیارکوچکتر از اینه. این در ابعاد یک جنگندست GAHERRRR6 May 2:41 PM فک کنم سجیل یا مبین ناو پرواز بودن این خودش در حد یک چهارم یه ناوه ISLFK6 May 2:41 PM این موتورش جت هست بنظرم Navard6 May 2:42 PM @ISLFK احتمالا این یک بستر برای تست بخشی از یک پرنده سنگین! Overdose6 May 2:42 PMهمونگلوبال هاوک با یدونه موتور جی۸۵ بدون پس سوز هست Navard6 May 2:42 PM @ISLFK احتمالا این یک بستر برای تست بخشی از یک پرنده سنگینه GHIAM6 May 2:49 PM @Navard ام کیو9 بیش از 11 متر طول داره اصلا کوچیک نیست. شاهد149 هم همون حدودا باید باشه Amirali1236 May 2:52 PM@ISLFK از قصد تیکه کردنش تا بار ترافیکی محسوب نشه و بقیش را جدا ببرند. برای همین که ماهیتش معلوم نیست oldmagina6 May 2:57 PM @GHIAM شاید الان به نظر خنده دار باشه ولی زاویه سکانهای عمودی اش و سطوح متحرک ته اونها به اون مدل اولیه رونمایی شده تک موتوره قاهر بیشتر میخوره ! Navard6 May 2:59 PM @GHIAM در بزرگی ام اکیو ۹ بحثی نسیت ولی لزوم ساخت و نیاز ایران هم بحث. ما اطلاع داریم چند پروزه کلان پهپادی در حال پیگیری هست که حتی ماکت هم بیرون اومده ازشون . مثل سجیل و غدیر و پروزه ۱۴۰۰ . گمانه زنی هاییواز ساخت نسخه دوبرابری ار کیو۱۷۰ هست. و شاهد ۱۴۹ . اما در کنار تمام این ها وزرت دفاع از پروژه ده ساله ساخت جنگنده سنگین خبر داده بود. که حتما مطلع هستید. برای همین میگم این احتمالا ماکاپ یک بخش جداشده از هواگرد اصلی جهت انجام تست Navard6 May 3:01 PM البته هدف ایران جهت رسیدن به پهپاد بادپ هم قابل پیشبینی. چی بهتر از گلوبال هاوک برای این منطور. مخصوصا که موشک کروز هم نصب شده باشه بهش و در عمق دریای ع ب ماموریت انجام بده GHIAM6 May 3:04 PM @Navard @oldmagina اگر به انتهای سازه یعنی قسمت پیشران دقت کنید امکان نصب موتور توربوپراپ یا وانکل نیست. فقط موتور جت یا توربوفن نصب میشه ISLFK6 May 3:05 PM فاصله دو سکان برای قرار گیری نازل موتور جت مناسب نیست اگه تک موتور باشه شاید بشه Navard6 May 3:07 PM @GHIAM بالک ها تفاوت های واضح با پهپاد مدنظر شما دارند remo6 May 3:14 PM Wind Shadow ا GAHERRRR6 May 3:15 PM قاهر نیست زوایه این عمودیه و زائده انتهایی سکان قاهر رو نداره گلوبال هاک هم نیست سطوح کنترلی این یه تیکه هست ولی مال گلوبال هاک ۲ تیکه هست Navard6 May 3:15 PM Navard6 May 3:15 PM با دم قاهر ظاهرا مشابهت هایی داره. @oldmagina GAHERRRR6 May 3:15 PM @remo اسم این چیه remo6 May 3:21 PM @GAHERRRR از پهپاد ها چینی هست ... Wind Shadow یا sky wing3 remo6 May 3:22 PM Cloud-Shadow ا GAHERRRR6 May 3:25 PM @remo با اینکه احتمالش هست اما سکان عمودی این تا آخرش ثابته اما این پهپاد چینی ثابت نیست رفته رفته باریکتر میشه remo6 May 3:28 PM @GAHERRRR بحث سکان نبود ، بحث دوستان در مورد فضای قرارگیری موتور بود... هم تک موتوره و هم دو موتوره اش موجود هست در فضای مشابه... oldmagina6 May 3:32 PM @GAHERRRR این رنگ شده ، یعنی هر چیزی که هست فقط داره منتقل میشه که دوباره مونتاژ بشه و یک قطعه آزمایشی یا در حال ساخت نیست Overdose6 May 3:37 PM هرچی هست اگه تابلو ها و مسیر درست باشه از صها داره میره به هسا......بدنه اصلی بدون منتاژ .....شاید روحانی اواخر دورهای میخاد قاهر تک موتور را باز رونمایی کنه
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. روایت تشکیل سپاه سردار محمد عزلتی مقدم ، معاون پیشین دفتر سیاسی سپاه پاسداران (به مدت 8 سال از سال 1368 تا 1376) در گفتگوئی مفصل و تفصیلی با سایت جماران به نکاتی پیرامون اهداف تشکیل سپاه ، پیشنهادات برای ادغام ارتش و سپاه و ... پرداخته است. بخشهائی از این گفتگو را در ادامه به اتفاق مرور می کنیم : سردار محمد عزلتی مقدم سپاه در بستر ایران متولد شده است. درست است که انقلاب شده است اما مردمی که انقلاب کردند ، نخبگانی که در انقلاب بودند و ... یک سابقه فکری از فرهنگ و اندیشه ایرانی دارند. بنابراین اگر بخواهیم بفهمیم اندیشه و انگیزه نظامی در ایران چه بوده است باید نگاه تاریخی کوتاهی داشته باشیم. در این نگاه میی بینیم که نیروهای مسلح ایران دارای سه ویژگی هستند : 1-برخورداری از ارزش های دینی 2-دارای عرق ملی 3- حمایت از مردم چرائی تشکیل سپاه آن موقع هم ارتش و هم شهربانی آسیب دیده بود. هم کلانتری ها در بعضی از شهرها مورد اشغال قرار گرفته بودند و اسلحه هایشان غارت شده بود و هم برای پادگان ها چنین اتفاقی افتاده بود. اما مهمتر از همه اینها ، نیروهای نظامی و انتظامی از نظر روانی دچار انفعال شده بودند. ارتش شاه ؛ ارتشی بود که رضا شاه آن را پایه گذاری کرده بود. ایران پیش از آن چند نیروی نظامی نظیر : بریگاد قزاق ، نیروی پلیس جنوب ، نیروهای کلنل تقی خان پسیان و ... داشت که رضاشاه آنها را جمع و به یک ارتش تبدیل کرد. ارتشی که او بنا گذاشت اصلا با اندیشه دینی ارتباط و آمیختگی نداشت ، بلکه ضد آن بود. این ارتش همه نهضت های مردمی را سرکوب کرده بود؛ مثل نهضت جنگل. حتی کلنل پسیان هم وقتی دید که اینها دارند ظلم می کنند ، از مشهد قیام کرد. ارتش زمان رضاشاه شد حافظ تاج و تخت. ارتش در زمان رضاشاه از نظر ارزش های دینی، مردمی و ملی بدتر و پلیدتر شد. ارتش اگر از این ارزش ها جدا شود ، اصلا ارتش نیست. امام دستور داد تا شورای انقلاب درباره سپاه تصمیم بگیرد (در اشاره به نقش محسن سازگارا و ادعای او که می گوید من موسس سپاه هستم سردار عزلتی می گوید که : ) واقعیت این است که عرض می کنم. فردای پیروزی انقلاب دو واحد نظامی درست شد. یکی گارد انقلاب بود که توسط دولت موقت و آقای ابراهیم یزدی تشکیل شد. اعضای مشهور این گارد آقایان محسن سازگارا، ناصر آلادپوش، هاشم صباغیان و سید محمد غرضی بودند. فرمانده این گارد هم آقای دانش آشتیانی بود. از طرف دیگر یک کمیته استقبال از امام بود که قبل از پیروزی انقلاب تشکیل شده بود که جریان های وفادار به امام و جریان های طرفدار اسلام حوزه و فقاهت آن را ایجاد کرده بودند. حزب ملل اسلامی ، هیأت های مؤتلفه اسلامی ، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ، ساتجا و سازمان فجر اسلامی این واحد را تشکیل می داد. حزب ملل اسلامی (ویکی پدیا حزب ملل اسلامی) و هیأت های مؤتلفه اسلامی بعد از پیروزی انقلاب گروه مسلحی درست می کنند و اسم آن را پاسا (پاسداران انقلاب) می گذارند و در خیابان ستارخان و اداره گذرنامه کنونی مستقر می شوند. عباس آقا زمانی معروف به ابوشریف و جواد منصوری(هر دو از اولین فرماندهان سپاه بودند) از اعضای شناخته شده حزب ملل اسلامی بودند. عباس آقازمانی معروف به ابوشریف آقای شهید شیخ محمد منتظری که در فلسطین سابقه کار مسلحانه داشت ؛ با دوستانش گروهی ایجاد و 500 نفر نیرو جمع می کند. آنها زمان بازرگان می روند فرودگاه و بست می نشینند که به لبنان که مورد هجوم اسرائیل قرار گرفته بود بروند. پایگاه اینها پادگان جمشیدیه بود. این گروه ساتجا (سازمان انقلابی توده های جمهوری اسلامی) (ویکی پدیا ساتجا) نام داشت. شهید احمد کاظمی هم از نیروهای این گروه بود. فیلم تمرینات نظامی گروه ساتجا : https://www.tabnak.ir/fa/news/836016/تمرینات-نظامی-نیروهای-منتظری-برای-مبارزه-در-لبنان شهید محمد منتظری در فرودگاه مهرآباد هنگام تسخیر هواپیما برای اعزام نیرو به لبنان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم خودش از هفت گروه مسلح و چریکی : "امت واحده" ، "گروه توحیدی صف" ، "گروه فلاح" ، "موحدین" ، "منصورون" ، "گروه توحیدی بدر (ابوذر)" و "فلق (حدید)" تشکیل شده بود. این هفت گروه به ساختمانی در شریعتی که به تیمسار کیا متعلق بود می روند و مستقر می شوند. از چهره های شاخص این سازمان می توان به محسن رضائی ، شهید محمد بروجردی ، سعید حجاریان ، محمدباقر ذوالقدر ، سردار نجات ، بهزاد نبوی ، مرتضی الویری ، مصطفی تاج زاده ، محسن مخلباف و ... اشاره کرد. حاج داوود کریمی و حاج محسن کنگرلو هم گروه کوچکی به نام "سازمان فجر اسلامی" راه اندازی کردند. البته فقط خود خود حاج داود وارد سپاه شد و آقای کنگرلو وارد اطلاعات نخست وزیری شد. این ها قبل از انقلاب در فلسطین بودند و تجربه کار نظامی داشتند. حاج داوود کریمی - فرد متمایز شده با دایره قرمز در تصویر این گروه ها هسته اولیه تشکیل سپاه شدند. بعد بین گارد انقلاب و این آقایان اختلاف پیش آمد. این چند گروه ؛ از انقلاب و رهبری ، یک تحلیل داشتند و برای همین می گفتند ما می خواهیم زیر نظر امام خمینی و شورای انقلاب باشیم نه دولت موقت. این گروه ها می گفتند دولت موقت را از نظر فکری قبول نداریم . دولت موقت هم می گفت چون هزینه های اینها را من پرداخت می کنم ، من باید اداره کنم و باید زیر نظر من باشید. نهایتا امام گفتند شورای انقلاب تصمیم بگیرد و هر تصمیمی گرفت همان کار را انجام دهید. در شورای انقلاب تصمیم گرفته شد که همه این گروه ها یک سپاه را تشکیل دهند و زیر نظر شورای انقلاب بروند. دولت موقت به رغم اکراهی که داشت ، پذیرفت که سپاه زیر نظر شورای انقلاب برود. اما خیلی از آنها ( گارد انقلاب) نیامدند و رفتند. آقای محسن سازگارا هم که در گارد انقلاب بود بعنوان رابط سپاه با دولت انتخاب شد. همچنین یک فرمانده و شش نفر عضو شورای فرماندهی برای سپاه تعیین شدند. ابلاغ اساسنامه سپاه و ابلاغ فرمانده سپاه در تاریخ 2 اردیبهشت 1358 انجام شد. آقای جواد منصوری (ویکی پدیا جواد منصوری) به عنوان اولین فرمانده سپاه از شورای انقلاب و شهید بهشتی حکم گرفت. بقیه اعضای شورای فرماندهی را هم آقایان عباس آقا زمانی معروف به ابوشریف (واحد عملیات) ، داوود شمسی (واحد مالی) ، یوسف کلاهدوز ( واحد آموزش) ، مرتضی الویری(روابط عمومی) ، علی محمد بشارتی (واحد اطلاعات و پرسنلی) و محسن رفیق دوست (تدارکات) تشکیل دادند. ادغام ارتش و سپاه (درباره موافقت ها و مخالفت ها با ادغام ارتش و سپاه سردار عزلتی مقدم می گوید :) اولین مرحله قانونی شدن سپاه در شورای انقلاب بود که اساسنامه و ساختار سپاه را تصویب کرد. دومین اقدام آمدن سپاه در قانون اساسی بود. یعنی می بایست سپاه در قانون اساسی ذکر شده باشد. در خبرگان قانون اساسی در اصل 150 و 151 در مورد سپاه سه نگاه وجود داشت : یک نگرش این بود که سپاه موقت است و نباید بیشتر از زمانی که ارتش اصلاح شود و جا بیفتد ، وجود داشته باشد. بنابراین لازم نیست در قانون اساسی سپاه را بیاوریم. سپاه باشد اما بر روی ارتش تکیه کنیم و زمانی که ارتش را متناسب با ارزش های انقلاب کردیم سپاه را منحل کنیم یا سپاه در ارتش ادغام شود. نگرش دوم این بود که ما باید یک ارتش مکتبی داشته باشیم. ارتش مکتبی می تواند حافظ انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن باشد و این ارتش مکتبی باید از بنیان ساخته شود. بنابراین ما سپاه را در قانون می آوریم اما ارتش را موقت می کنیم که در آینده بتوانیم ارتش را داخل سپاه ببریم. دیدگاه سوم این بود که ما باید ارتش را برای حراست از مرزها و کیان کشور داشته باشیم ، اما یک نیروی نظامی ذو وجهتین هم می خواهیم که بتواند از انقلاب و دستاوردهای آن حمایت کند. نهایتا این نگرش بود که رای می آورد و سپاه به عنوان یک ارتش مکتبی که وظیفه اش حفظ انقلاب و دستاوردهای آن است در قانون اساسی تصویب می شود. ادامه دارد ... ============================== پ.ن 1 : توجه به اینکه ممکن بود که برخی نام های اشخاص یا نهادها ؛ برای دوستان غریب و ناآشنا باشد ، صفحه ویکی پدیا مرتبط با این نام ها رو بصورت لینک در متن اضافه کردم. پ.ن 2 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهNGCV، برنامه مدرن سازی خودروهای رزمی ارتش امریکا ارتش ایالات متحده آمریکا در تلاش است تا با بهکارگیری خودروهای رزمی مسلح تر بتواند برتری خود را در مقابله با تهدایدات فعلی و اینده تا سال 2050 در یک نبرد نزدیک حفظ کند. بنابراین پروژه نسل بعدی خودرو رزمی (NGCV) اولویت دوم نوسازی نیروی زمینی ارتش آمریکا است. در حقیقت هدف توسعه واقعی این پروژه برطرف کردن نیازهای واقع بینانه و قابل دستیابی برای ارتش امریکا و ایجاد برتری تسلیحاتی در برابر دشمنان آمریکا است. رقیب ها و دشمنان امریکا تجهیزات و تاکتیک های کنونی ارتش این کشور را بررسی و مطالعه کرده اند. اکنون انها به سامانه ها و تسلیحات بروز مانند مهمات پیشرفته انرژی جنبشی ، موشک های هدایت شونده ضد تانک، مهمات شکل گیرنده انفجاری (EFP)، ریز مهمات هوشمند توپخانه ای، پهپادهای انتحاری ، پهپادهای رزمی و فعالیت های الکترومغناطیسی و سایبری مجهز شده اند. بسیاری از خودروهای رزمی زمینی فعلی ارتش آمریکا از جمله خودرو رزمی پیاده نظام برادلی و تانک اصلی میدان نبرد آبرامز در دهه 1980 یا قبل از آن توسعه یافته بودند. در طول سال ها ، ارتش امریکا این خودروها را با فناوری های اضافی نوین ، از جمله سیستم های ارتباطی جدید ، زره های سنگین تر و موتورهای قدرتمندتر ، ارتقا داده است. این خودروها به شکلی طراحی شده بودند که تا ظرفیت پذیرفتن چنین ارتقا هایی را داشته باشند. با این حال ، اضافه شدن ارتقا های مختلف، ظرفیت ارتقا خودروهای رزمی ارتش امریکا را مصرف کرده است. درنتیجه ناوگان خودروهای رزمی زمینی ارتش آمریکا به دلیل کمبود فضای موجود ، افزایش قابل توجه وزن و ناکافی بودن قدرت خودرو ، با محدودیت های فزاینده ای در قابلیت ارتقا مواجه هستند. جدا از توانایی محدود برای به روزرسانی های جدید خودروهای رزمی زمینی فعلی توانایی هماهنگ شدن با قابلیت های مدرن را ندارند. در پاسخ به این مشکل ارتش آمریکا گام هایی را برای توسعه خودروهای زرهی جدید برداشته است. ارتش آمریکا فوریت نوسازی خودروهای رزمی را در اوایل سال 2010 متذکر شد، اما تلاش های گذشته برای جایگزینی برخی از این سیستم ها به دلیل فناوری نابالغ، الزامات پیچیده و هزینه ها بسیار لغو شد. در نتیجه پروژه NGCV در سال 2017 توسط وزیر دفاع وقت مارک اسپر و رئیس ستاد مشترک ارتش جنرال مارک میلی تاسیس شد. این پروژه اولویت های اصلی مدرن سازی خودروهای رزمی ارتش امریکا است تا به سرعت پیشرفته ترین سیستم های رزمی را در اختیار سربازان قرار دهد. بسیاری از خودروهای رزمی زمینی فعلی ارتش آمریکا از جمله خودرو رزمی برادلی و تانک اصلی میدان نبرد آبرامز در دهه 1980 یا قبل از آن توسعه یافته در نتیجه ارتش آمریکا نیاز به نوسازی در این بخش را در اولیت خود قرار داده است. پروژه NGCV اولویت ارتش امریکا برای بهکارگیری علوم و فناوری جدید در زمینه خودروهای رزمی است در حال حاضر این پروژه شامل چندین سیستم است: 1- خودرو چند منظوره زرهی(AMPV) : جایگزین خودروهای زرهی M113 2- تحرک پذیری حفاظت قدرت اتش (MPF) : یک تانک سبک برای گروه های رزمی (هنگ) پیاده نظام (IBCTs) 3- خودرو رزمی سرنشین دار اختیاری (OMFV) : جایگزین خودرو رزمی پیاده نظام M2 برادلی 4- وسایل نقلیه رزمی رباتیک (RCV) : در سه نسخه سبک ، متوسط و سنگین 5- پلتفرم مرگبار قاطع (DLP) : جایگزینی تانک M1 ابرامز – هنوز در رابطه با این بخش از پروژه NGCV اطلاعتی منتشر نشده است و به طور دقیق مشخص نیست جایگزین تانک های اصلی میدان نبرد ابرامز چه نوع سیستم تسلیحاتی خواهند بود. سیستم های رزمی در پروژه NGCV هر پلتفرم در پروژه NGCV بسته به نقش آن سیستم در میدان نبرد ، مجموعه ای از الزامات و قابلیت های مورد نظر خود را خواهد داشت. این پلتفرم ها از "مانور تسلیحات ترکیبی " موثر در تشکیلات رزمی پیش رو ارتش آمریکا و ساختار "عملیات چند دامنه" (MDO) پشتیبانی خواهند کرد. هدف این پروژه این است که نیازهای واقع بینانه و قابل دستیابی را ایجاد کند تا شکاف موجود در بخش رزم زمینی را برطرف سازد. همچنین برتری در برابر تهدیدات آینده را حفظ نماید. سیستم هایی که برای آینده ارتش آمریکا در حال توسعه هستند باید ویژگی هایی را داشته باشند که امروز پلتفرمهای رزمی این ارتش را به کشنده ترین سلاح ها در جهان تبدیل کرده است و کشندگی قاطع همچنان یک اصل اصلی در طراحی سیستم هایی است که در خط مقدم نبرد حضور دارند. علاوه بر این ، هر سیستمی که امروزه در حال توسعه است ، باید بتواند در میدان نبرد آینده بجنگد و پیروز شود. میدان نبردی که همچنان تهدیدات متنوع تر و کشنده تری را در همه حوزه ها - هوا ، جنگ الکترونیکی و سایبری - در برمیگیرد. سرانجام ، سیستم های آینده باید بارهای لجستیکی را کاهش دهند، بازدهی های بهتر در قدرت خودرو داشته باشند، از سامانه پیش آگهی دهنده لجستیکی و پایداری هوشمند برخوردار باشند تا بتوانند قابلیت عملیاتی را افزایش دهند و انعطاف پذیری را برای فرماندهان فراهم کنند. تصویر از نسخه های مفهومی خودرو رزمی OMFV و خودروهای سبک RCV ارتش امریکا در حال کار بر روی فناوری های پیشرفته مانند اتوماسیون سیستم ها، هوش مصنوعی و یادگیری ماشین برای خودروهای زرهی است. همچنین انها جایگزین کردن تانک های اصلی میدان نبرد را نیز ارزیابی می کنند. به طور کلی ارتش امریکا برای دستیابی سریع به تولید نسل بعدی خودروهای رزمی در ابتدا توانایی ها و آسیب پذیری های دشمنان را بررسی میکند. بعد از آن پروژه های علم و فناوری دولت، تحولات دانشگاهی و صنعت، آزمایش نمونه های اولیه، عملکرد واحدهای نظامی را با یک دیگر هماهنگ میکند در مرحله اخر تمام موارد مورد ارزیابی و تجریه و تحلیل قرار میگرند. نمونه های اولیه ساخت شده و در اختیار واحد های عملیاتی قرار می گیرد. تمرینات اختصاصی سرباز با نمونه های اولیه پروژه NGCV کاملاً به ارتش این امکان را می دهد تا تجهیزات را در واحدهای عملیاتی مورد آزمایش قرار دهند. بدین ترتیب فرصتی به فرماندهان ارتش امریکا داده میشود تا بازخورد های فوری از پروژه های را ارزیابی کنند. سربازان لشکر یکم سواره نظلم ارتش آمریکا در حال انجام یک آزمایش در پروژه NGCV پلتفرم های پروژه NGCV : 1) AMPV این پروژه یک جایگزین برای پلتفرم M113 در سطح گروه رزمی(هنگ ) زرهی (ABCT) و واحد های کوچکتر میباشد. پروژه AMPV می تواند با سرعت با واحدهای ABCT مطابقت پیدا کند، قابلیت بقا و حفاظت از نیروهای پیاده نظام را نسبت به M113 بهبود بخشد و بتواند از فن آوری های آینده و سیستم های شبکه ای اینده ارتش امریکا استفاده کند. این قابلیت ها به واحدها امکان می دهد تا با تانک ها ، خودروهای رزمی پیاده نظام و توپخانه های خودکششی در واحدهای ABCT با ایمنی و کارایی بیشتری همکاری نمایند. در صورت استفاده از مدل های مختلف AMPV بیش از 30 درصد از ناوگان خودروهای شنی دار قدیمی واحدهای ABCT جایگزین خواهند شد. نسخه فرماندهی AMPV باعث میشود عملکرد فرمان و کنترل پیشرفته برای فرماندهان میدانی و سربازان تسهیل می شود. نسخه خمپاره انداز AMPV میتواند آتش پشتیبانی را به شکل فوری و واکنشی برای انجام عملیات تهاجمی سریع گروه رزمی (هنگ) (BCT ) فراهم میکند. نسخه آمبولانس زرهی AMPV میتواند در گردان های پشتیبانی کشته های جنگی را حمل کند ویا چهار یا شش مصدوم را درحین مراقبت های پزشکی جابه جا نماید. نسخه بیمارستان سیار AMPV فضای کافی برای جراحان و تیم پزشکی برای مراقبت از سربازان فراهم می کند. نسخه عمومی AMPV نیز به عنوان یک نفربر زرهی پشتیبانی از تدارکات و جا به جایی سربازان را در سطح گروهان بر عهده دارد. خانواده خودروهای زرهی AMPV:(از راست به چپ) نسخه نفربر زرهی، نسخه فرماندهی، نسخه بیمارستان سیار، نسخه آمبولانس زرهی و نسخه خمپاره انداز خودکششی 2) MPF ارتش آمریکا برای برآورد ساختن نیاز و پشتیبانی از گروه های رزمی (هنگ) پیاده نظام (IBCT)، MPF را به میدان می آورد ، یک تانک سبک که آتش مستقیم دوربرد و دقیق را با توپ های کالییر بالا برای IBCT فراهم می کند. این تانک سبک دارای ویژگی های مانند مجهز بودن به توپ 105 میلممتری، مسلسل هم محور 7.62 میلی متری، جایگاه سلاح فرمانده و قابلیت جا به جایی با هواپیمای ترابری C-17 است. MPF مواضع ، مسلسل های سنگین و خودروهای زره پوش سبک دشمن را خنثی خواهد کرد. 3) OMFV به عنوان بخشی از گروه رزمی زرهی (هنگ ) (ABCT)، پروژه OMFV جایگزین خودرو رزمی پیاده نظام برادلی خواهد شد تا توانایی های لازم برای شکست دادن یک یک نیروی رقیب همتای در آینده را فراهم کند. ارتش امریکا به دنبال ایجاد یک تحویل در افزایش توانایی های رزمی نه یک بروز رسانی جهت بهبود تدریجی قابلیت های رزمی در خودرو رزمی پیاده نظام برادلی است. مانند برادلی ، OMFV نیز به عنوان بخشی از تیم تسلیحات ترکیبی از مانور بین دامنه ای پشتیبانی خواهد کرد و به راحتی تهدیدات مرحله ای را شکست می دهند در حالی با انجام مانور، سربازان را به سمت اهداف تاکتیکی جابه جا می کند. OMFV دارای سنسورهای پیشرفته و قابلیت فرماندهی ماموریت برای خدمه خودرو و سربازان پیاده نظام خواهد بود. 4) RCV پروژه RCV دارای دو هدف اساسی شامل ایجاد کشندگی قاطع در میادین نبرد آینده و انتقال خطر در ماموریت های بسیار خطرناک از سربازان به سیستم عامل های بدون سرنشین می باشد. RCV ها هندسه میدان جنگ را گسترش می دهند، به سرعت یک تصویر عملیاتی مشترک ایجاد کنید و فضای تصمیم گیری بزرگتری را برای فرماندهان ایجاد میکند در حالی که خطرات موجود برای سربازان کاهش می دهند. RCVها فرماندهان را قادر می سازند تا به به جای سربازان، ربات ها را در خطرناکترین مکانهای میدان نبرد آینده جهت خط کشنی های پیچیده ، عملیات طولانی مدت و انجام عملیات در فضای زیرزمینی در محیط های متراکم شهری انجام دهند. مجموعه RCV شامل سه نوع سبک ، متوسط و سنگین خواهد بود. RCV سبک دارای یک مجموعه حسگرهای قوی هستند این تجهیزات مأموریت های متمرکز بر شناسایی را انجام خواهند داد. RCV متوسط یک سلاح کالیبر متوسط و موشک های هدایت شونده ضد تانک مجهز است تا قابلیت قدرت شلیک مستقیم را برای واحدهای انسانی فراهم می کند. این نوع از RCV ها نیز می توانند با قابلیت ماژولار بودن، با تجهیزات متناسب ماموریت های جنگ الکترونیکی ، ضد پهپادی و ایجاد پرده دود را پشتیبانی کنند. RCV سنگین به عنوان بخشی ازبرنامه کشنده قاطع (DP) به مبارزه با تهدیدات می پردازند و همزمان با همتایان سرنشین دار خود مانور می دهند. یا به عنوان بخشی از یک دسته رباتیک با سیستم های تسلیحاتی که در اختیار دارند تمام اهداف تهدیدآمیز را نابود میکنند. همه انواع RCV باید در حین حرکت و انجام مانور با واحدهای انسانی همگام باشند ، بنابراین به قابلیت های نیمه خودمختار قوی و ویژگی های تحرک تهاجمی نیاز دارند. ادامه دارد... ( در ادامه هر کدام از سیستم های پروژه NGCV به تفضیل پرداخته میشود) نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است منبع : مجله ARMOR Spring 2020
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا موتور تانک بومی 1500 اسب بخاری ترکیه برای اولین بار روشن شد موتور 1500 اسب بخاری BATU از شرکت BMC Power رئیس صنایع دفاعی ترکیه، اسماعیل دمیر (Ismail Demir) روز چهارشنبه اعلام کرد: موتور بومی 1500 اسب بخاری BATU ، روشن شد. این موتور بر روی انواع خودرو های زره ای و تانک ها قابل نصب است. دمیر این موضوع را به همراه ویدئو روشن شدن این موتور که ساخت شرکت BMC Power است در صفحه توئیتر خود به اشتراک گذاشت. (لینک یوتیوب) وی افزود: صنعت دفاعی ما در حال برداشتن قدم های محکم به سمت هدف های خود در تکنولوژی موتور است. این موتور ساخت داخل همچنین قرار است نیروی تانک اصلی میدان نبرد (MBT) بومی ترکیه ، آلتای (Altay) را تامین کند. BATU موتوری 12 سیلندر V شکل آب-خنک توربودیزل است که توانایی تولید 1500 اسب بخار و 4600 نیوتون متر گشتاور را دارد. گزارش های خبری گذشته حاکی از این بودند که آنکارا برای تامین موتور این تانک، تصمیم به خرید از شرکتی در کره جنوبی گرفته است. گزارش های اوایل ماه مارس بیان کردند که BMC ، شرکت ترکیه ای که پروژه آلتای را به عهده گرفته است، با 2 شرکت از کره جنوبی، Infracore Co. و S&S Dynamics Co. ، برای تامین موتور و محور انتقال قدرت به توافق رسیده است. اطلاعاتی از اینکه این موتور کی به تولید انبوه خواهد رسید در دسترس نیست. تانک اصلی میدان نبرد آلتای تصاویری از تست موتور BATU منبع 1 منبع 2 منبع 3
-
1 پسندیده شدهنسخه مفهومی جدید خودرو ضدزره آینده انگلیس بعد از معرفی خودروی زرهی آژاکس نسخه Overwatch که با همکاری کنسرسیوم موشکی اروپا MBDA توسعه پیدا کرده است. اکنون آزمایشگاه علوم و فناوری دفاعی انگلستان (Dstl) نسخه مفهومی از خودرو ضد زره آینده ارتش انگلیس را به نمایش گذاشته است. این نسخه جدید از خودرو ضد زره اینده ارتش انگلستان که با مشارکت MBDA طراحی شده است بر روی پلتفرم چرخدار بوکسر سوار است و مجهز به 32 موشک ضد زره بریمستون ( در هر طرف 16 موشک ضد زره) است. طرفیت بالای حمل موشک هدایت شونده ضد زره بر روی این پلتفرم زمینی بسیار چشمگیر است. این تعداد موشک میتواند برای نیروهای زمینی دشمن بسیار کشنده باشد. یک موشک با قابلیت نصب بر روی طیف گسترده ای از پلفترم ها از جمله ویژگی های موشک ضد زره بریمستون نصب آن بر روی طیف گسترده از خودروهای زمینی سرنشین دار و بی سرنشین است
-
1 پسندیده شدهاسراییل سامانه هایی مثل گنبد آهنین یا فلاخن داوود را به استفاده گرفته از طرفی توسعه بسیار زیادی نسبت به جنگ قبلی در زمینه استفاده از پهباد کرده پهبادهایی اسرایلی الان مداومت پرواز بالایی دارند و سیستم های جاسوسی و شناسایی قوی دارند سیستمی مثل تروفی را توسعه داده حتی روی لیزرهایی برای هدف قرار دادن موشک داره کار میکنه سرمایه گذاری بسیار زیادی روی رادارهای سار و سیستم های شناسایی انجام داده از طرفی الان جنگنده نسل ۵ داره میتونه به مدت زیادی پرواز کنه بدون اینکه ترسی از شناسایی داشته باشه اگر فرضا اسراییل با حزب الله وارد جنگ بشه شاید اولویت اصلی برای حزب الله آسیب زدن به اسراییل هست اما وقتی مثلا نازی ها به استالینگراد حمله کردند ( دو کشور با هم بجنگند) هدف حفظ شهر ها است جنگ آینده اسراییل و حزب الله جنگ پهبادها خواهد بود هم حزب الله هم اسراییل به خوبی توانایی های خودشون را توسعه دادند هر چند با توجه به تجربه سوریه به نطر توانایی رزمی انفرادی نیروی حزب الله اگر تجهیزات مناسب داشته باشند از نیروهای اسراییلی بیشتر هست
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت همه دوستان گرامی در سوریه ما جلو دشمنی می جنگیدیم که با تجارب قبلی ما تفاوت داشت . دشمنی که مثل ما می جنگید و از همان روشها و تاکتیکهای ما استفاده می کرد . در کنار ما هم نیروی نظامی سوریه بود که علاوه بر از هم پاشیدن آن به دلیل فرار و خیانت و نفوذی های زیاد ، به دلایل مختلف از نمی توانست از داشته هایش هم درست استفاده کند و ضمنا انگیزه کافی برای جنگ هم نداشت . از سوی دیگر بازیگران زیادی هم در سوریه حضور داشتند که طرف مقابل را به طور کامل پشتیبانی می کردند . از عربستان و قطر و امارات گرفته تا رژیم صهیونیستی . حتی بخشی از حماس هم پشتیبان معارضین سوری شده بود و حزب الله در القصیر مین هایی را پیدا کرد که خودش به حماس داده بود . حالا تجارب تونل زنی و رزم شهری حماس که در اختیار معارضین قرار گرفت به کنار . مشکل بعدی ترکیب قومیتی سوریه بود که علوی ها به لحاظ قومی در اکثریت نبودند . در حالی که در عراق و تا حدودی یمن این مورد وجود ندارد . از سوی دیگر حضور ترکیه و خودمختاری کردها هم معضل بعدی بود . اکثر فرودگاه های سوری ها سقوط کرده و جنگنده ها هم یا غیر عملیاتی بودند یا به درستی از آنها استفاده نمی شد . یادتان هست که کار به پرتاب بشکه های انفجاری رسیده بود . حزب الله هم برای حضور مشکلات خود را داشت و باید با فضای داخلی لبنان هم دست و پنجه نرم می کرد . رژیم صهیونیستی هم تا قبل از حمله تی فور و سقوط جنگنده اش از آسمان سوریه مانند اتوبان استفاده می کرد . هر چند حالا هم همان کار را با تسلیحات دور ایستا از آسمان لبنان انجام می دهد . ورود روسها اجتناب ناپذیر بود . هم به لحاظ مشکلات ما و هم به لحاظ درگیری های روسیه سر ماجرای اوکراین و تلاش غرب برای محاصره سیاسی روسیه و هم به دلیل تقویت داعش و به خصوص هواداران آن از کشورهای مشترک المنافع با روسیه . اما اینکه روسها موجب شدند ایران وارد سوریه شود کاملا غلط است و دلیل آن هم شهدای ایرانی است که قبل از حضور روسها در سوریه شهید شدند . اما در عراق زمانی ورق به نفع محور مقاومت برگشت که توانستیم الحشد الشعبی را ایجاد کنیم و گروه های مختلف طرفدار ما در عراق سازمان یافتند که با توجه به خیانت های مختلفی که آن اوایل صورت گرفت به خصوص از ناحیه کردها که عملا موجب سقوط یک سوم خاک عراق شدند و البته نتیجه آن را هم با در معرض خطر قرار گرفتن اربیل دیدند . خود بارزانی اعتراف کرد که در مرحله اول حاج قاسم و هفتاد ایرانی به دادشان رسیدند تا کمکهای بعدی رسید و البته درس عبرت نشد و تا کرکوک را ازدست ندادند ول کن ماجرای کردستان بزرگ نبودند . البته هنوز هم نیستند . نقش دیپلماسی حاج قاسم اینجا کاملا عیان بود که چطور فتنه صهیونیستی بعد از داعش را به شکست کشید . اما یمن قصه متفاوت تری دارد . مردمان آن جنگ دیده و با سختی زندگی کرده در برابر ارتش های به ظاهر مدرنی که جز قتل عام غیر نظامیان کار بهتری انجام نداده بودند . ماجرای یمن با حمایت ایران شروع شد در برابر حمایت عربستان از معارضین سوری . بنابراین استراتژی و برنامه ریزی و همه جوانب کار از پیش تعیین شده بود . بنابراین ما مسلط بر صحنه بودیم و علی رغم اینکه جاهایی هم توفیق به دست نیاوردیم هرگز ابتکار عمل و صحنه را از دست ندادیم تا به الان که فرمانده سنتکام را به اعتراف از دست دادن برتری مطلق هوایی آمریکا برای اولین بار پس از جنگ کره به واسطه حضور پهپادهای ایرانی رساندیم و عربستان را با این واقعیت روبرو کردیم که خرید سلاح تنها عامل موفقیت در جنگ نیست حتی اگر پشتیبانی آمریکایی ها و سایر بلوک غرب را داشته باشد .
-
1 پسندیده شدهAJAX Overwatch شرکت General Dynamics Land Systems – UK نسخه جدیدی از خانواده خودروهای زرهی آژاکس (AJAX) را با نام Overwatch معرفی کرد. این نمونه با همکاری شرکت MBDA ساخته شده است. این نمونه جدید حامل موشک بریمستون (Brimstone) است که به تیم های زرهی این امکان را می دهد که دست به حملات عمیق تری نسبت به قبل بزنند و یا از فاصله ایمن تری دست به اتش بزنند. خودروی زرهی آژاکس به لطف معماری الکترونیکی پیشرفته خود می تواند به راحتی با فناوری های جدید تلفیق شود و در نقش های مختلفی ظاهر شود. مدیر عامل MBDA UK کریس آلام (Chris Allam) افزود :" بریمستون یک همکاری مشترک بین MBDA و وزارت دفاع انگلستان است. این همکاری نشان می دهد که چطور می توانیم از تکنولوژی سلاح های پیشرفته برای پیدا راه حل های سریع و کم هزینه برای تقویت نیروهای های زرهی انگلستان استفاده کنیم و حفظ مشاغل در آینده" منبع م « دو نکته اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد، اول معماری تطبیق پذیر پلتفرم زرهی آژاکس و دوم استفاده یک سلاح (موشک بریمستون) در نقش های مختلف و متنوع که در کاهش هزینه ها بسیار موثر است »
-
1 پسندیده شدهمعرفی زیر سیستم های پیشنهادی BAE Systems برای خودروی دوزیست SuperAV شرکت BAE Systems به تازگی تصویری از خودروی دوزیست SuperAV را منتشر کرده است که به شکل ویژه ای به تجهیزات رزمی و شناسایی مجهز است. البته به نظر نمی رسد این نمونه عملیاتی باشد و فقط شرکت BAE Systems میخواهد قابلیت خودروی دوزیست SuperAV در هماهنگی با سیستم های مدرن رزمی و شناسایی جهت بازاریابی را نشان دهد. در حقیقت تجهیز خودروهای رزمی در میدان نبرد کنونی و آینده به طیف گسترده ای از سنسورها و زیر سیستم ها برای بقا و انجام ماموریت به خاطر تغییر شکل میدان نبرد ضروری است. تفنگداران نیروی دریایی آمریکا در حال حاضر از مشتریان خودروی دوزیست SuperAV هستند که میتواند این زیر سیستم ها برای انها جذاب باشد. در ادامه به بررسی برخی از این زیر سیستم های میپردازیم: زیر سیستم های نصب شده بر روی خودروی دوزیست SuperAV 1) سیستم اقدام متقابل TERRA RAVEN : این سیستم اقدام مقابل ساخت خود شرکت BAE Systems می باشد. سیستم اقدام متقابل TERRA RAVEN به شکل ماژولار طراحی شده است که میتواند بر روی طیف گسترده ای از خودروهای زرهی نصب شود. این سیستم اقدام متقابل مبتنی بر لیزر قابلیت شناسایی تهدیداتی مانند موشکهای ضد زره و غیر فعال کردن آنها به شکل پوشش 360 درجه ای را دارد. سیستم اقدام متقابل TERRA RAVEN 2) برجک رزمی بدون سرنشین MCT : به نظر میرسد یکی از تسلیحات اصلی خودروی دوزیست تفنگداران نیروی دریایی آمریکا SuperAV برجک رزمی MCT مسلح به توپ های 30 م.م MK44 و مسلسل هم محور 7.62 م.م باشد. علاوه بر این این مدل برجک مجهز به موشکهای هدایت شونده ضد زره جاولین نیز میباشد. برجک رزمی بدون سرنشین MCT 3) راکت انداز هدایت لیزری LAND-LGR4 : علاوه بر موشکهای جاولین بر روی برجک MCT یک سیستم راکتی نیز نصب بود. سیستم راکت هدایت لیزری LAND-LGR4 ساخت شرکت دفاعی Arnold یک سیستم راکتی سبک وزن برای خودروهای زرهی است که به آنها قابلیت شلیک ازران و دقیق را میدهد. این راکت انداز میتواند راکتهای 70 م.م هدایت لیزری را با حداکثر برد 8 کیلومتر شلیک نماید. برد موثر این راکت انداز 6 کیلومتر می باشد. هر پرتابگر این مدل میتواند 4 راکت را در خود جای دهد. راکت انداز هدایت لیزری LAND-LGR4 4) سامانه پدافندی برد کوتاه : سامانه پدافندی برد کوتاه نصب شده بر این خودرو SuperAV دارای دو بخش مجزا است: 1) سیستم تسلیحات لیزری کم جحم CLWS: این سیستم تسلیحات لیزری ساخت شرکت بوئینگ است که با قدرت 5 کیلوواتی می تواند یک سلاح ارزان قیمت و موثر خصوصا برای نابودی پهپاد ها و ریز پهپادها برای خودروهای زرهی در میدان نبرد باشد. سیستم تسلیحات لیزری کم جحم بوئینگ 2) رادار نظارت RPS-42 : این رادار نظارت هوایی در باند اس، حالت جامد و رادار دیجیتالی است. این رادار می تواند جنگنده ها ، هلی کوپترها ، پهپادها ، هواپیماهای ترابری و غیره را در محدوده تاکتیکی شناسایی ، طبقه بندی و ردیابی کند. به علت پوشش نیم کره این رادر برای ایجاد پوشش 360 درجه ای 4 عدد از این رادارها بر روی خودرو نصب شده است. حداکثر برد این رادار 50 کیلومتر و برای اهداف کوچک مانند ریز پهپادها 3/5 کیلومتر میباشد. رادار نظارت RPS-42 5) سیستم نظارت چند طیفی کم حجم برد بلند TacFLIR 280-HD: این سیستم نظارتی ساخت شرکت FLIR یک سیستم تصویربرداری زمینی برای شناسایی و ردیابی قاچاقچیان ، تروریست ها یا هر تهدید دیگری در روز/شب و در زمین های ناهموار است. این سیستم نظارتی میتواند جزئیات لازم برای شناسایی ، ردیابی و ارزیابی تهدیدهای دوربرد را انجام دهد. در این نمونه سیستم نظارتی برای افزایش برد و دید بهتر سیستم نظارتی بر روی یک پایه تلسکوپی نصب شده است. سیستم نظارت چند طیفی کم حجم برد بلند TacFLIR 280-HD
-
1 پسندیده شدهبسم ا... خوب ، تک به تک موارد مطرح شده را عرض می کنم دقت بفرمایید ، فضای نخبگانی، می طلبد که صحبتها و تحلیل ها براساس مستندات وشواهد مستدل صورت بگیرد ، بطور قطع این مساله در خصوص قاهر در زمان حاضر ، صدق نمیکند . البته شاید این شکل آینده پژوهی در سایر فضای های موجود طرفدار های پرشوری داشته باشد ولی در میلیتاری ، این مسائل زیر ذره بین بسیار دقیق کاربران قرار دارد و قطعا تحلیل های بسیار متفاوتی را نسبت به بخشهای دفاعی وبسایتهای خبری مشاهده می فرمایید ، ضمن اینکه خدمت شما عرض کنم ، آینده پژوهی برای خودش یک چهارچوب و شیوه خاصی دارد که حداقل بنده در پست قبلی جنابعالی چیزی در این خصوص رصد نکردم دقت بفرمایید ، فرماندهان عزیز و محترم ما حداقل در بیست و پنج سال اخیر ، طیف متنوعی از موارد را مطرح کردند و ما علاقه مندان حوزه نظامی ، جز در حوزه موشکهای بالستیک ، ضد کشتی و بسیار محدود تسلیحات هواپایه ، موردی که به شکل عملیاتی با مستندات را بکار گرفته باشند ، رارصد نکردیم ، آرشیو میلیتاری گواه این مساله هست . نقد اصلی به عزیزان ما در رده های نیرویهای مسلح از ستاد کل تا به پایین ، روی همین مساله متمرکز هست و بارها در میلیتاری به آن پرداخته شده ملاک ما برای تایید صحت گفته های این عزیزان ، عملیاتی شدن تمامی صحبتهای انها هست ، تک به تک میشود در خصوص عدم تحقق وعده های دوستان شاهد و مثال آورد و به نظرم به آرشیو میلیتاری مراجعه بفرمایید دقت بفرمایید ، اگر ملاک نمونه های به نمایش درآمده در نمایشگاه باشد ، با احترام ، تحلیل اشتباهی هست ، چون فرآیند تبدیل نمونه های آزمایشگاهی به نمونه های تولید انبوه و مهمتر ازآن ، نمونه های عملیاتی یک فرآیند مشخص هست که در همه جای دنیا ، یک استاندارد مشخص را بخودش می بیند ، اگر قرار باشد که این استانداردها را در نظر بگیریم ، با احترام مجدد ، این دستاوردها ، در همان حد نمونه های آزمایشگاهی قابل ارزیابی هست و نه بیشتر خوب ، حداقل بنده نه از واژه شوآف استفاده می کنم و نه هوچی گری و نه دروغ ، این اعتقاد وجود دارد که ساختار بخش دفاعی ما دچار یک سرطان مزمن هست ( به اسم بخش دولتی ) که تا این سرطان درمان نشود ، هر گونه تلاش برای بهبود شرایط ، جز هدر رفت منابع محدود ما فایده دیگری ندارد . حالا دوستان ما قابلیت هضم این مشکل را ندارند ، در نتیجه متوسل به مواردی میشوند که درشان بنده نیست وارد آن بشوم در نتیجه از این مساله می گذرم با احترام ، قاهر نه قابلیت برطرف کردن نیازمندهای ما را دارد و نه براساس ادعاهای موجود با امکانات فعلی ما در حوزه موتور ، رادار ، اویونیک برحسب ادعای فرماندهان ( و نه جنابعالی ) در خصوص نسل 5 بودن قاهر ، همخوانی داشته ، مجموعه ادعاهای چندسال اخیر را اگر در کنار هم بگذاریم ، حداقل تا این تاریخ ( اردیبهشت 99) نشانی از یک جنگنده در سطح استانداردهای پذیرفته شده چه در خصوص نسل 4 ، چه درخصوص نسل 5 و یا حتی نسل6 رصد نشده خوب ، به نظرم شخصا این را بررسی بفرمایید ، وب سایتی که مدعی هست در خصوص تحلیل دفاعی ، وقتی به دم دستی ترین منبع (ویکی ) مراجعه نمیکند تا بفهمد ، نیروی هوایی مالزی فاقد جنگنده های اف-16 هست و این اشتباهات فاحش را علیرغم تغذیه از بودجه های مختلف بطور دائم تکرار میکند و حاضر به پذیرش اشتباهات اش هم نیست ، مشخصا" صلاحیت قرارگرفتن بعنوان مرجع علمی را ندارد چرا نشنال اینترست منبع رسمی و موثق برای رصد قابلیتهای نظامی ایران نیست فرمانده محترم نیروی هوایی در شبکه 2 : از کارخانه ساخت یوروفایتر بازدید کردم !!! کارخانه ساخت کوثر به مراتب از کارخانه یورو فایتر بهترهست !!!! ما هرگز مدعی نشدیم که که فرماندهان ما لاف می زنند ، عملکرد و اظهارات فرماندهان محترم هست که در ذهن مخاطبی که بنابر علاقه ، مطالعه و تحلیل دارد ، به شکل واضح این مساله را نشان داده و میدهد . شاید در محیط اینستا وتلگرام ،این قبیل اظهارات ، یک عده ای را دچار هیجان کاذب بکند ولی در میلیتاری ،این قبیل اظهارات ، به سختی نقد شده و خواهد شد . ضمن اینکه ما نشون دادیم ، در عین حفظ احترام این عزیزان ، تعارفی در نقد عملکرد آنها نداریم برادر عزیز ، موشک فجر هواپایه ، برنامه بسیار خوبی هست ولی پیکربندی که برای آنتخاب شده ، شاید در کوتاه مدت یکسری را بلحاظ تبلیغاتی ارضاء کند ولی ما داریم آینده را برحسب تهدیدات موجود می بینیم ، برادر عزیز ، در خصوص 9 دی همین طور هست ، این موشک اگر معادل آمرام همباشد ، تا پیکربندی مناسب خودش را که شامل سامانه های کنترل آتش ، کشف و شناسایی هدف و .. را پیدا نکند و با ان منطبق نشود ، صرفا" در حد همین ماک آپ قابل ارزیابی هست و نه بیشتر اگر قرار باشد ، صرفا برحسب دید و تحلیل روی ماک آپ جلو بریم ، نیروی هوایی آلمان در جنگ دوم ، حداقل چندین ده برنامه روی کاغذ و نمونه های چوبی پیش تولید شده داشت که هنوز در موزه های هوانوردی دنیا در معرض نمایش هستند با کیفیت ظاهری بالا برادر عزیز ، همین ماک آپ شفق الان در چه وضعیتی هست ؟؟؟ خود شفق به کجا رسید ؟؟ روی چه استدلالی و مستنداتی می فرمایید قاهر ،ادامه شفق و صاعقه هست ؟؟ چرا سطح تحلیل یک فضای نخبگانی مثل میلیتاری را در حد اینستا و تلگرام تنزل میدید که مخاطب حتی در خصوص سطح تحلیل شما دچار تردید بشود ؟؟ اخوی ، هند و پاکستان این درک را پیدا کردند که برای رفع نیاز خودشون در کوتاه مدت ، میان مدت وبلند مدت ، نیازمند همکاری با دیگران هستند و نه اینکه با لجبازی بچه گانه ، علیرغم درک این مساله که در حوزه فناوری دچار محدودیتهای قابل توجهی هستیم ، از فرصتهایی که میشد ایجاد کرد ، گذشتیم و وضعیت را به این روز درآوردیم که فرضا" روسها یا چینی ها سر خرید یا فروش سلاح بخواهند با ما بازی کنند و امتیاز بگیرند عزیز ، شما یک شرکت جهانی را نشانی بدید که در این زمینه ها به ما کمک موثر ونه صرفا فروش یا قطعه یدکی کرده باشد بازار فناوری هوایی بخصوص نظامی ، یک بازار بشدت انحصاری هست و هیچ کس برحسب رضای خدا به شما کمک نمی کند ، این شما هستید که باید با ایجاد سازو کار درست ، با ترکیب توان بومی و همکاری خارجی ، این انحصار را بشکنید ، استدلال کردن روی احتمالات که مسیر درستی نیست عزیز برادر عزیز ، همین یک جمله نشون میدهد که تحلیل درستی از صنعت نظامی درشرایط فعلی ما متاسفانه ندارید ، کشوری که کامل محاصره تسلیحاتی هست و منابع اندک سرمایه ای دارد ، نباید فعالیت جزیره ای و پراکنده داشته باشد ، نباید بین دوتا سازمان مسلح اش رقابتهای ناگفته وجود داشته باشد و بسیاری موارد که در ان مورد حرف زده نشود بهتر هست انصافا" متوجه شدید این جمله را ؟؟ ارتقاء تایگر به قاهر ؟؟ هواگردی که هیچ کدام از زیرسامانه هایش مشخص نیست ، چه شکلی باید بستر ارتقاء یک هواگرد دیگر قرار بگیرد ؟؟ بااین تحلیل ها ، با احترام مجدد ،در شناخت شما از حوزه صنعت هوانوردی ، تردید ایجاد شده !!!!
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم و رحمت ا... فرمودید " نیاز عملیاتی " // خوب بنده قصد ورود به تاریخ هوانوردی نظامی را از دهه دوم قرن گذشته ندارم و فقط دوران جدید ( قرن بیست و یکم ) را عرض می کنم . با توجه به شرایط موجود ، وقوع درگیری داگفایت بسیار نامحتمل خواهد بود و بخش عمده ای ازنبردهای هوایی آینده در " ماورآء افق دید" ( BVR) رخ می دهد ، در نتیجه هر جنگنده ای ( چه تک ماموریته که اکنون طراحی آن برای قدرتهای بزرگ نظامی هم به دور منطق هست و جتهای چند ماموریته که در حال حاضر بیشترین درصد طراحی ها را بخودش اختصاص داده) باید به گونه ای طراحی شود و توسعه یابد که ماموریتهای مختلفی را بر عهده گیرد . بنابراین تعریف نیاز عملیاتی برای جنگنده قاهر مبهم هست . حتی اگر منطق طراحان ، تولید یک جنگنده برای درگیری های نزدیک باشد ، برای سخت افزار طراحی شده باید قابلیت ابر مانورپذیری ، پادکارهای پیشرفته جنگ الکترونیک و مهمات هوا به هوای کوتاه برد پیشرفته و... در نظر گرفته شود . علاوه برآن ، " نیاز عملیاتی " شامل مفاهیم زیر هست : 1- کشندگی ( مرگ آوری ) /// برای قاهر به چه مهماتی ؟؟؟ 2- قابلیت مانور پذیری ( آیرودینامیک و پیشرانه به شکل مکمل هم ) 3- خوشدستی ( خوش فرمان بودن برای خلبان ) 4- شعاع عملیاتی ( اندازه هواپیما = سوخت قابل حمل و میزان مصرف پیشرانه به شکل مکمل ) // برای قاهر با کدام پیشرانه ؟؟؟ 5- میدان دید خلیان ( چه به شکل مسلح و چه بصورت غیر مسلح ) 6- پنهانکاری 7- قابلیت عملیات پی در پی ( که این مورد اخیر مخصوصاً برای قاهر مصداق ندارد ) حالا باید دید ، نخست چه نیرویی حاضر هست قاهر را ( اگر به تولید انبوه برسد که شخصاً زیاد امیدوار نیستم ) بخدمت بگیرد . 1- قطعاً نیروی هوایی ارتش که خلبانانش با جتهای بی نظیری نظیر اف-4 و اف-14 پرواز کردند و می کنند ، بدلایل گفتنی و ناگفتنی بسیار بعید است که این پرنده را حتی در ظاهر و به شکل نمایشی وارد خدمت کند . 2- نیروی هوایی سپاه که این نیرو هم تمرکز عمده اش روی توسعه موشکهای بالستیک هست و اگر هم اولویتی برای توسعه بیشتر باشد ، افزایش توانمندی هوانیروز ( خرید بالگردهای روسی یا تولید انبوه طرح های داخلی ) عقلانی تر خواهد بود دقت بفرمایید ، سالهاست که دیگر مفهوم جنگنده ارزان ، معنی و مفهوم خودش را از دست داده ، شاید یک زمانی تولید جنگنده ای نظیر ماسکیتو با " چوب" هزینه های بکارگیری و تعمیر و نگهداری را پایین نگاه می داشت ولی زمانی که رادار ، رایانه ، موشکهای هوا به هوای فروسرخ ، هدایت فعال و نیمه فعال راداری ، سیستم های جنگ الکترونیک ، کنترل آتش و .... به هواپیما راه پیدا کردند ، دیگر تولید جنگنده ارزان نظیر میگ-15 یا اف-86 بلحاظ منطق نظامی عقلانی نبود و نیست . پس منطق جنگنده ارزان ، تقریباً قابل قبول نیست . در حقیقت تا جایی که به یاد دارم ، جتهای رزمی عموماً بر دو گونه هستند ، یا جتهای رزمی زمین پایه ( نظیر فالکون یا ایگل ) و یا دریاپایه هستند ( نظیر هورنت ، تامکت و...) . برخی هم در قابلیت دوگانه دارند ( احتمالاً رافال ) . نتیجتاً ، جنگنده ای به اسم " هوا-دریا" علی الظاهر وجود خارجی ندارد . دقت بفرمایید ، پرواز در ارتفاع پایین ، نیازمند وجود سیستم های پیشرفته هدایت و ناوبری است . بعنوان مثال در سطح دریا ، خلبانان عموماً دچار ورتیگو ( در تعریف ساده ، گم کردن شرایط واقعی پروازی برای خلبان) می شوند و نیروی دریایی ایلات متحده بارها و بارها به همین دلیل هواپیماها و خلبانان قابل توجهی را از ابتدای تاسیس تا کنون از دست داده ، در نتیجه پرواز در چنین شرایطی بر خلاف تصورات آنچنان ساده نیست و این مساله نیازمند بکارگیری سیستم های پیشرفته خواهد بود که طبیعتاً هزینه ها را بالا می برد و این خودش ارزان بودن قاهر را به چالش می کشد ( البته اگر فناوری پیشرفته ای برای استفاده در دسترس وجود داشته باشد ) اطلاعات تخصصی بنده در حوزه پیشرانه زیاد نیست ولی تجربه موجود نشان می دهد که شرکتهای طراحی هواپیما ، برای طراحی جتهای نیروی دریایی عموماً از طرح دو موتوره پیروی می کردند ( هورنت ، تامکت ، MIG-29K ، جتهای سوخو ، رافال و حتی یوروفایتر ) که در این زمینه ، قاهر با یک پیشرانه ( جی 85 یا پیشرانه احتمالی روسی ) بسیار بسیار بعید هست که توانایی پرواز تا دیگو گارسیا را داشته باشد . دقت بفرمایید ، سئوال اینجاست که تولید انبوه احتمالی قاهر قرار هست چه تهدیدی را دفع کند ؟؟؟ ( احیاناً اگر منظور باز تولید اسکادرانهای کامیکازه به شیوه نیروی هوایی سلطنتی ژاپن نباشد !!!!) سئوال دوم ، ارزان بودن قاهر ( در سطور پیشین منطق آن به چالش کشیده شد ) به چه شکل توانمندی ما را در برابر دشمنان تا دندان مسلح ، افزایش می دهد ؟؟ ( حتی اگر به جای 200 فروند ، 2000 فروند از آن تولید شود ) سئوال سوم ، آیا ماهیت جنگهای آینده به گونه ای هست که به ما اجازه دهد ، به شیوه قرن بیستمی در مقابل دشمنان قرن بیست و یکمی از خود دفاع کنیم ؟؟؟ نظر شخصی بنده این هست ، ماهیت رزم در سطح دریا ، بطور کامل با ماهیت رزم در هوا متفاوت هست . شما برای اجرای تاکتیکهای سوارم در هوا ، پهپادهای مسلح را در اختیار دارید . در نتیجه به نظر شما منطقی هست که برای تربیت خلبان ، هزینه بفرمایید و بعد از آن فقط در یک عملیات استفاده کنید ؟؟؟ ( البته با جنگنده ای نظیر قاهر !!!!) دقت بفرمایید ، ارزان بودن و تولید انبوه تضمینی برای ایجاد برتری در برابر دشمنی که در مقابل ما قرار دارد ، نیست . ( صرفاً جهت مزاح : اگر قرار به تولید انبوه هست ، شخصاً تولید انبوه BF-109 را ترجیح می دهم ) این جمله ، دقیقاً ترجمه اجرای حملات انبوه به شیوه " کامیکازه " هست و تا زمانی که پهپاد و موشک هست ، نیاز به جت رزمی سرنشین دار نیست . ( البته در این سناریو ) بدون تردید ، مجموع صنایع داخلی ما تا طراحی یک جنگنده رزمی کامل ( حتی اگر سرمایه / اراده و فناوری لازم ) وجود داشته باشد ، سالها فاصله دارد . ( حتی یک کشور سازنده ای نظیر فرانسه بعد از رافال به این نتیجه رسید که به تنهایی نمی تواند جنگنده نسل بعد خودش را طراحی و تولید کند ) علاوه بر همه این موضوعات ، مواردی که به ذهن بنده متبادر می شود اینهاست : 1- جنگنده قاهر نیازمند مهمات پیشرفته هوا به هواست ، قطعاً با اسپاروها و سایدویندرهای 40 سال گذشته که با کمک پاکستان اورهال شدند ، نمیشود به جنگ AIM-9X رفت . پس باید منطقی بود و منطقی عمل کرد 2- جنگنده قاهر برای پرواز و اجرای ماموریتهای تعریف شده ، نیازمند یک پیشرانه مطمئن و کم مصرف هست ، جی -85 یا آر دی -33 گزینه های مناسبی نیستند . 3- اگر همه این موارد هم حل شود ، شما نیازمند جلب اعتماد خلبانی هستید که باید با آن پرواز کند . قطعاً خلبانی که در کابین تامکت ، پرواز رزمی را تجربه کرده ، اعتماد چندانی به این سخت افزار نخواهد داشت ( قضیه اورهال رادارهای AWG-9 تامکت در زمان شهید ستاری را به یاد بیاورید ) 4- به نظرم ، ادعای پر کردن شکاف موجود در توان هوایی کشور با تولید انبوه قاهر ، بسیار خطرناک هست ، ( هیچ عقل سلیمی این استدلال را قبول نمی کند و اصرار براین مساله قطعاً خیانت هست . البته متاسفم ولی حقیقت این هست و در صورت محقق شدن این مساله ، باید منتظر وقوع فاجعه بود ) 5- حتی اگر قاهر با همین وضعیت پرواز هم کند ، تقریباً هیچ مشکلی از وضعیت نابسامان نیروی هوایی حل نخواهد شد . سناریو این هست : ما همچنان از فانتوم ها ، تایگرها ، تامکتها ، فالکروم ها و فنسرها استفاده خواهیم کرد تا عمر عملیاتی آنها به اتمام برسد و بعد آن موقع هست که به فکر بازسازی اساسی خواهیم افتاد که به نظرم بسیار دیر خواهد بود . پی نوشت : 1- مطمئن هستم که این پست بسیار تلخ بود ولی همین روبرو شدن با واقعیت ها ، ( هر چند مدعی هستم که بسیار ناقص هست این تحلیل ) نقطه شروع امیدوار کننده ای خواهد بود . 2- این مطالب بعلت کمبود زمان برای مطالعه تخصصی تر ، بیشتر براساس مطالعات گذشته ارائه شد ، در نتیجه اگر نقصی در تحلیل وجود دارد ، دوستان بفرمایند . 3- قطعاً یک عده ای مطالب فوق الذکر را تضعیف توان داخلی برداشت می کنند ، اما اطلاع داشته باشند که جنگ آینده و درگیری نظامی احتمالی با دشمنان ، به هیچ عنوان شبیه بازی های ویدئویی رایج و یا حتی جنگهای گذشته نیست . باید آماده شد و این آمادگی نیازمند روبرو شدن با واقعیتهاست . 4- برای آن دسته کاربرانی که براساس خامی و بی تجربگی زود قضاوت می کنند ، پیشنهاد می شود کتاب پرفسور ویتفورد را مطالعه کنند
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم قسمت اخر سایر نبرد های معروف شهری: نبرد استالینگراد محاصره بوداپست:محاصره بوداپست،یکی از خونین ترین نبرد های جنگ جهانی دوم بود،با خشونت و خون ریزی و زد خورد های سنگین ناحیه به ناحیه،خانه به خانه و کانال به کانال! نبرد" هیو" نبرد بیروت (1982) : نبرد بیروت،در تابستان سال 1982 به عنوان بخشی از جنگ داخلی لبنان در سال 1982 اتفاق افتاد که نتیجه شککسته شدن آتش بسی بود که سازمان ملل مستقر ساخته بود. محاصره سارایو:محاصره سارایو،طولانی ترین محاصره یک شهر ممرکزی در طول تاریخ جنگاوری نوین میباشد.پس از محاصره شدن ابتدایی شهر توسط نیروهای "ارتش مردمی یوگوسلاوی" ،سارایو پایتخت بوسنی و هرزگویین، توسط ارتش "ریپابلیکا اسپاسکا" از 5 اپریل 1992 تا 29 فبریه 1996 ( به مدت 1425 روز) در طی جنگ بوسنی محاصره شد.محاصره سه برابر طولانی تر از محاصره استالینگراد و یک سال طولانی تر از محاصره لنینگراد بود. ارتش جمهوری بوسنی و هرزگویین از شهر دفاع میکردند.ممحاصره نهایتا در سال 1996 توسط نیروهای بوسنیایی ملغی شد نبرد "وکوئور" نبرد موگادیشو نبرد حلب نبرد بغداد(2003) دومین نبرد فلوجه سربازان تیپ کفیر اسرائیل،در حال تمرین شبیه سازی تصرف منطقه شهری متخاصم عملیات سپر دفاعی : عملیات سپر دفاعی یا ستون دفاعی(در مطالب فارسی) یک عملیات ضد تروریسم نظامی بود که توسط نیروهای دفاعی اسرائیل،در پاسخ به انتفاضه و موج بمب گذاری ها و انفجار های انتحاری فلسطینیان که جان بسیاری از شهروندان اسرائیلی را گرفت و رعب و تهدید را در سراسر اراضی دو کشور به وجود آورد،در آپریل سال 2002 صورت گرفت.دو نبرد عمده در طی این عملیات،در شهر های " نبلوس" و "جنین" صورت گرفت.در " نابلس" تیپ چتر بازان اسرائیل و تیپ مشهور گولانی،با حمایت نیروهای زرهی رزرو و همراهی واحد های مهندسی رزمی مجهز به بولدوز دی 9 کاترپیلار،وارد نبلوس شدند.هفتاد شبه نظامی را به قتل رساندند و صد ها نفر را دستگیر کردند.با تلفات تنها یک کشته.نیروهای دفاعی اسرائیل،تیمم های بسیاری را سازمان داده و مستقر ساختند ،در مسیر های غیر مستقیم از بسیاری جهات پیشروی کردند و از تسلیحات متعارف نبرد های شهری همچون تک تیر انداز ها و البته پشتیبانی هوایی به فور استفاده شد.نبرد به سرعت و با پیروزی قاطع اسرائیل به اتمام رسید.در جنین،نبرد سخت تر و شدید تر بود.بر خلاف نابلس،اکثر نیروهای عمل کننده که در جنین درگیر شدند،نیروهای رزرو بودند. شبه نظامیان فلسطینی،تله های انفجاری و مواد منفجره را-در حد و اندازه های مختلف،از بسیار بزرگ تا عمدتا در حجم کوچک و مخصوص اپارتمان ها و خانه های در خیابان- در نقطه به نقطه خانه ها،خیابان های شهر و اردوگاه های پناهجویان مستقر ساختند(اردوگاه ها عمدتا شامل اپارتمان های دو تا سه طبقه میشدند) پس از کشته شدن 13 سرباز اسرائیلی در یک کمین ترکیبی از تله های انفجاری،بمب گذار های انتحاری و تک تیر انداز ها،نیروهای دفاعی اسرائیلی،تاکتیک خود را از پیشروی کند و آهسته نیروهای پیاده نظام ،در زیر چتر پوششی هلیکوپتر های تهاجمی،به استفاده پرحجم از بولدوزر های زرهی سنگین تغییر داد.بولدوزر های سنگین زرهی شده،شروع به پاکسازی تله ها و بمب های انفجاری کردند و نتیجه آن با ویران شدن بسیاری از خانه های پایان یافت؛عمده خانه های ویران شده،در مرکز اردوگاه های پناهجویان فلسطینی واقع شده بودند(حدود ده درصد از خانه ها ویران شده بودند)بلدوزر های زرهی اسرائیل،توقف ناپذیر در عمل و نفود ناپذیر در برابر حملات فلسطینیان بود،به نابود سازی تمام خانه هایی که احتمال وجود تله در ان ها میرفت اهتمام ورزید و نهایتا،پس از این امر،نیروهای اصلی فاز نهایی حمله خود را به شبه نظامیان تروریست اغاز ساختند تا آنان را تسلیم کنند.در کل،56 فلسطینی که 6 نفر از آن ها غیر نظامی بودند و 23 سرباز اسرائیلی در نبرد جنین کشته شدند.در میان تلفات کلی طرف فلسطینی ( چه زخمی و چه کشته) تعداد بسیار بالایی در نتیجه انفجار بمب ها و تله های دست ساز ساخته و جای گذاریده شده توسط خود شبه نظامیان فلسطینی کشته شدند( یک نمونه معروف آن کودکی بود که در حین ورود به خانه و زمانی که در ـه ورودی خانه بمب گذارده شده بود،در اثر انفجار زخمی شد) در کل، عملیات ستون دفاعی به عنوان پیروزی قاطع اسرائیل و نقطه عطفیدر جریان انتفاضه دوم شناخته میشود.با وجود ادامه تلاش ها برای انجام عملیات های بمب گذاری انتحاری و حتی تشدید شدن بیش از یپش آن ها برای مدت کوتاهی،تعداد کل بمب گذاران انتحاری که عملا در رسیدن به اهداف خود موفق شدند،بسیار کاهش یافت.اسرائیل به هجوم های روزانه خود به شهر ها و شهرک های فلسطینی نشین برای دستگیری شبه نظامی ها و امکانات و تاسیسات خرابکارانه آن ها تا کنون ادامه داده.در طی چند سال پس از این عملیات،تعداد تلاش ها برای انجام بمب گذاری های انتحاری و اعمال خرابکارانه از این دست،بتدریج کاهش پیدا کرد و امروزه کاملا ناچیز شده. Caterpillar D9، یک بلدوزر زرهی مهندسی رزمی نیروهای دفاعی اسرائیل نبرد های فاصله نزدیک: واژه نبرد های فاصله نزدیک،اصطلاحی است که به شیوه های نبرد درون ساختمان ها،خیابان ها،کوچه های باریک و باقی مکان هایی که دید و مانور پذیری پایین و محدود شده ای دارند اطلاق میگردد.هر دوی " نبرد های فاصله نزدیک" و " عملیات های شهری"به جنگ های شهری مربتط هستند،اما هنگامی که "عملیات های شهری " بیشتر به "مدیریت کلان و طولانی مدت " اشاره دارد ( از جمله چگونگی تحرکات و ارسال نیرو ها،استفاده از وسایل زره پوش سنگین جنگی،مدیریت میدان نبرد ) "نبرد های فاصله نزدیک"،عطف به "مدریت خرد و کوتاه مدت " میدان نبرد دارد،از جمله این که چگوونه یک جوخه کوچک از سربازان پیاده نظام بایستی در یک محیط شهری یا درون ساختمان ها به مبارزه بپردازند تا به اهداف تعیین شده،با کم ترین تلفات برسند.به عنوان یک دکترین(رهنامه کلان ) ،نبرد های فاصله نزدیک بیشتر به چنین موضوعاتی ارتباط دارد: -تسلیحات و مهمات مناسب برای ماموریت -تجهیزات مورد نیاز،از جمله تجهیزات و وسایل دید در شب و انواع جلیقه های ضد گلوله. -مواد انفجاری دقیق -تمرینات لازم به جهت درگیر شدن با دشمنان،از جمله تمرینات پاکسازی محیط ها و اتاق ها و ... -مانور های لازم و آموزش و تمرین آن ها -آموزش و تمرین شیوه ها و تاکتیک های متناسب نکته ای که بایستی به آن توجه شود این است که " داکترین نبرد های فاصله نزدیک نظامی" تفاوت های عمده ای با داکترین" نبرد های فاصله نزدیک پلیسی " دارد،دلیل عمده آن نیز این است که ارتش ها معمولا در محیط های متخاصم به عملیات می پردازند،در حالی که پلیس عمدتا در محلات و شرایط امن دست به عملیات میزند.ارتش هایی که عمدتا در عملیات های جنگ شهری درگیر میشوند،عمدتا نیروهای پیاده نظام خود را در داکترین " نبرد های فاصله نزدیک " آموزش میدهند.با این که آموزش ها دائما تغییر میکنند،با این حال،عمدتا تمرکز آن ها بر این است که هر واحد،چه مهارت هایی را بایستی کسب کند.این امر،کاملا در تضاد با این است که هر واحد،ممکن است از چه ضعف ها و کمبود هایی چه در بحث قدت و استعداد خود شخص و چه در بحث توانایی تسلیحات رنج ببرد.به دلیل نوع و شرایط ویژه و خاصی که این گونه نبرد ها دارند،چه به خاطر وجود فضا های محدود شهری و چه به خاطر استرس هایی که به نیرو ها وارد میشود ، نکات حفاظتی از جمله امنیت و ایمنی تسلیحات سبک در دست نیرو ها چگونگی به حداقل رساندن آسیب ها از جانب نیروهای خودی در این دوره ها کاملا مد نظر قرار میگیرد و به عنوان فاکتور مهم آموزشی اطلاق میگردد. یک شهر شبیه سازی شده برای تمرین نبرد های شهری در جزیره سن کلمنته آموزش های نبرد شهری: سازمان های رزمی مسلح،به دنبال آموزش دادن نیرهای خود در شرایطی هستند که آن ها در یک نبرد واقعی باید با آن روبرو شوند و در آن شرایط بجنگند.محیط های شهری و شرایط متراکم از ساختمان های بلند،از خصیصه های اصلی شرایط نبرد شهری هستند چندین منطقه ویژه نظامی تاکنون ساخته شده که الگوی اصلی ساخت آن ها،محیط های تمرینی نبرد های شهری هستند.ارتش بریتانیا،نوعی محیط ویژه به اسم " روستای افغانی " را در منطقه جنگی استنفورد ساخته و ارتش فرانسه نیز چندین منطقه آموزشی ویژه نبرد های شهری را در منطقه ویژه تمرینی تاکتیکی "سنزوب " ساخته است.در طی جنگ جهانی دوم،به جهت آماده سازی نیروهای متفقین برای تهاجم به نرماندی،جمعیت روستای انگلیسی "ایمبر"به صورت عامدانه تخلیه شد تا یک محیط آموزشی شهری برای نیروهای ایالات متحده آماده گردد.این روستا هنوز هم یک محیط آموزشی رزمی برای نبرد های شهری باقی مانده،با وجود تمام تلاش هایی که سکنه پیشین این روستا،برای پس گرفتن خانه هایشان انجام دادند،از این روستا برای آموزش نیروهای ارتش بریتانیا برای عملیات های مقابله جویانه در برابر شورشیان ایرلند شمالی استفاده شد.هم اکنون که این مقابله به رشته تحریر در آمده،یک منطقه با کاربری خاص آموزشی –رزمی تمرینی مختص نبرد های شهری برای نیروهای ارتش بریتانیا، در " کاپیهیل داون" که حدود 4.5 کیلومتر با روستای " ایمبر " فاصله دارد ساخته شده است.
-
1 پسندیده شدهسلام قسمت دوم ادامه عملیات های شاخص شهری دفاع پترو گراد: در اکتبر 1919،ژنرال"یودنیچ" تلاش کرد تا پتروگراد را در یک حمله غافلگیر کننده،با استعدادی حدود 20000 نیرو به تسخیر خود در آورد.حمله به صورت ماهرانه ای انجام شده بود،استفاده از شبیخون و حرکات رعد آسای سواره نظام،برای دور زدن جناحین طرف مدافع؛ارتش سرخ.یودنیچ همچنین تعداد شش تانک انگلیسی داشت که هر زمان در میدان نبرد حاضر میشدند،ترس را صفوف دشمن انتقال میدادند!متفقین همچنین مقادیر بسیار زیادی از انواع کمک های مالی و تسلیحاتی و تدارکاتی را به یودنیچ انجام دادند ،اما با این حال باز هم این ژنرال از ناکار امدی و ناکافی بودن پشتیبانی های صورت گرفته شکایت میکرد!تا 19 اکتبر،سربازان یودنیچ به حومه های شهر رسیده بودند.برخی از اعضای کمیته مرکزی بلشووریک در مسکو،مایل به تسلیم پتروگراد بودند،اما تروتسکی حاضر به تسلیم و از دست دادن شهر نشد و شخصا به ساماندهی دفاع از آن پرداخت.او اعلام کرد که " این غیر ممکن است که یک ارتش کوچک 15 هزار نفره،که عمدتا از افسران قدیمی تشکیل شده اند،بر یک شهر طبقه کارگر با هفتصد هزار نفر سکنه مسلط شوند!"او استراتژی دفاع شهری را بنا نهاده بود،که فهوای آن،این بود که "شهری از خودش و بر روی زمین خود دفاع خواهد کرد" و ارتش سفید در هزارتوی شبکه مانند خیابان های مستحکم و سنگربندی شده خواهد باخت و آنان قبر های خود را در پترزبورگ ملاقات خواهند کرد!عطف به نیاز ها و وضعیت ارتش سرخ به عنوان حاکم زمان،معادله تروتسکی مشخص بود،لزوم دفاع از شهر ضروری است، حتی اگر لازم باشد از طریق تاکتیک های درگیری خیابانی.با یک درک و شعور قوی از چینش و تاکتیک و سازمان دهی نظامی،تروتسکی مشخص کرد که چگونه ارتش سرخ،در واقع یگان هایی از ارتش سرخ،با اشغال یک مرکز و چندین موضع در مرکز شهر،عملیات هایش را موازی با نیروهایی که از طرفین دیگر،به حومه شهر خواهند رفت و برای عملیات اماده خواهند شد،تدارک خواهد دید. خیابان ها به جولانگاه سیم های خار دار،موانع و استحکامات،ادوات توپخانه ای و انواع تسلیحات سنگین و تیربار ها تبدیل خواهد شد.البته تروتسکی مسلما در نظر داشت که نبرد های خیابانی،حتما ریسک تخریب گسترده و خرابی انواع بافت های تاریخی و شهری و صد البته تلفات تصادفی از بین شهروندان عادی را خواهد داشت، " ویکتور سرج" در کتاب " شهر در خطر"شرح میدهد که چگونه پتروگراد،با خیابان های تو در تویش،کانال هایش و خانه هایش به یک باروی مستحکم و مرکزی برای انواع کمین ها،به مثابه یک تله مرگبار برای ارتش کم تعداد سفید خواهد بود.وی همچنین به شرح شرایط شهر ادامه میدهد ؛ قصر پیتر پائل،قصر قدیمی تزار،به عنوان قرارگاه ارتش سرخ استفاده شده بود،و یا قصر "تائوریده"جایی که هماهنگی و توجیح نیروهای ارتش سرخ صورت گرفت،یا "زمین مارس،جایی که گودال ها حفر شده بودند یا مرکز اسمولنی را،جایی که موانع و استحکامات چوبی،سیم های خار دار و باقی موارد در باغ مرکز ساخته شده بوند،برای حفاظت از ستاد-قرارگاه انقلاب اکتبر و باقی تلاش های ارتش سرخ،با وجود تمام مخالفت ها و سختی ها را برای گسترده کردن دفاع در تمامی جنبه ها تبدیل نمود .تروتسکی،تمام کارگران در دسترس،چه زن وچه مرد را مسلح ساخت،سپس دستور انتقال نیروهای نظامی را از مسکو داد.در طول چند هفته،نیروهای مدافع پتروگراد از حیث استعداد سه برابر نیروهای ارتش سفید شدند! موازی با این برتری،کمبود های تدارکاتی،موجب شد "یودنیچ" از محاصره شهر پتروگراد دست بردارد و به سرعت جهت کسب دستور برای تغییر مسیر نیروهایش به سمت استونی و صرف نظر از محاصره پتروگراد،اقدام ورزد. یک سرباز آلمانی،در طی نبرد استالینگراد در سال 1942 شهر دانشگاهی،مادرید: کمی قبل و بعد از نبرد مانتری،اسپانیا تجربیاتی از نبرد های شهری به مدد درگیری های شهری که در طی جنگ استقلال کوبا و جنگ با بربر های ریف در مراکش داشته بود،در اختیار داشت.در سال 1936،به دنبال موفقیت ارتش-لجیون افریقایی فرانکو در امن و پاکسازی عموم مناطق شهری آندلس،ژنرال" یاغه" دست به یک لشگرکشی سریع و برق آسا (بلیتزکریگ) علیه استان " اکسترامدورا" زد که به گروه جنوبی از نییروهای فرانکو و ارتش ملی گرایان اجازه میداد که بخش های شمالی و جنوبی را به این واسطه به یک دیگر متصل سازند و هسته مرکزی نیروهای وفا دار و جممهوری خواهان را محاصره کنند.زمانی که چنین اتفاقی روی میداد،فرصت بی نظیریی برای فرانکو بود که نیروهایش به صورت قطره ای و آرام رهسپار حومه مادرید سازد و این به یعنی پایان یافتن جنگ بود.تا پیش از هفدهم نوامبر،مردان ژنرال" کارلوس آسنسیو کابانیلاس"،موفق به نفوذ به حاشیه دفاعی که بر کرانه رود " مانزانارس" و پس از زمین های مجموعه تازه ساخت " پردیس و شهر دانشگاهی مادریید" ساخته شده بود،شدند. ساختمان معروف رایستاگ ( پارلمان) در سال 1945 شورشی های ناسیونال،به سرعت یک سرپل شناور را ساختند تا از آن به عنوان معبری برای حمله ای سخت و برق آسا به آنارشیست های وفادار به جمهوری خواهان استفاده کنند و پردیس دانشگاهی را به سرعت و ساختمان به ساختمان به اشغال خود در آورند،اما آنان با دفاع و مقاومت مستحکم و همه جانبه ی شبه نظامیان آنارشیست "سی.ان.تیی"به رهبری " بوناونتورا دروتی" روبرو شدند. علیرغم پیشروی های اولیه سریع و پیوسته ملی گرایان و با وجود ضعف و کم و کاست های فراوان آنارشیست ها ، هر دو سمت متخاصم برای اولٌین بار فهمیدند که نبرد های فاصله نزدیک در محیط های شهری، هر دو طرف را در شرایط یکسانی قرار میدهد.نه لژیون ملی گرا توان و بازدارندگی بالایی داشت و نه آنارشیست ها در آن شرایط و عوارض نامنظم به خوبی میجنگیدند.علیرغم اصلاحاتی که در طی این نبرد در بدنه آنارشیست های رخ داد( ساختار مند شدن به همراه نظم و هوشیاری نسبتا خوب)ضعف در آموزش و کمبود تجربه نهایتا باعث شد تا نظامیان ملی گرا که سابقه جنگ های شهری را داشتند،ساختمان دانشکده علوم انسانی را اشغال کنند.در این زمان حساس بود که آنارشیست ها،با عناصر تیپ یازدهم از نیروهای بین المللی تجدید قوا شدند.نیروهای این تیپ،عمدتا از کشور ها ی" آلمان،فرانسه و بلژیک " بودند و قریب به اتفاق هم کمونیست!اکثریت آنان نیز با تجربه بودند و سابقه جنگیدن در جنگ جهانی اول را هم داشتند.این نیروهای بین المللی،مقاوم،جنگ دیده و کاملا منظم بودند.آنان بلافاصله به دانشکده علوم انسانی هجوم بردند و شروغ به درگیر شدن با نیروهای لژیون با استفاده از ابزار متعارف نببرد های شهری آن زمان،از جمله انواع سرنیزه،چاقو ها،انواع گرز و باتوم و نارنجک های دستی مناسب برای درون سنگر ها،کانال و باقی مواضع سطحی و زیر سطحی مبادرت کردند. کلاس ها،تراس ها،سرسرا ها و حتی کتابخانه ها به میدان نبرد تبدیل گشته بود و هزاران کتاب،به عنوان استحکامات و سنگر ها استفاده شد و این تیپ بین المللی،قرارگاه خود را نیز در درون این ساختمان مستقر ساخت! درگیر در هر ساختمان از مجموعه شهر دانشگاهی تبدیل به نبردی نا متقارن و بسیار شدید شد.روویارویی ها طبقه به طبقه و سالن به سالن اتففاق می افتاد.درست در این بزنگاه تاریخی بود که مستشاران فنی-نظامی روسیه،مبانی و اصول جنگ های شهری را آموختند.در ضمن، پدافند و لایه های دفاعی آن منطقه از مادرید به گونه ای چینش شده بود که دقیقا "تروتسکی" بیست سال قبل،به همان گونه پدافند شهر پتروگراد را نظم و چینش داده بود.البته ارزش مافوق تصور این تجارب شش سال بعد و در استالینگراد نمایان شد،جایی که بسیاری از این مستشاران به عنوان افسران ارشد و عملیاتی خدمت میکردند.مردان جنرال آسنسیو،مدرسه کشاورزی را ااشغال کردند و از آن جا،به آسایشگاه سانتا کریستینا حمله کردند و پس از آن به بیمارستان دانشگاه که توسط "دوراتی" حفاظت میشد هجوم بردند!بیمارستان دانشگاه یک ساختمان چند طبقه عظیم و مرتفع بود و بر روی یک تپه،مشرف بر شهر مادرید قرار داشت که از روی آن تپه می توانستید تمام مادرید را کنترل کنید.لذا چنین تپه و در راس آن ساختمان بیمارستان تبدیل به یک هدف و ضرورت استراتژیک برای اشغال از جانب هر دو طرف شد!زد و خورد ها در در درمانگاه-یا همان کلینیکو-به مانند باقی درگیری ها در محوطه پردیس های دانشگاهی و باقی نقاط دانشگاه،شامل جنگیدن در راهرو های مختلف چه زیر سطوح خیابان ها و چه تحت زیر زمین ها و عمدتا تونل ها میشد.تاکتیک های این نبرد،شباهت های زیادی هم به نبرد مانتری داشت.کار کردن در جفت- گروه های مشخص شده،یکی از سربازان این واحد های دو نفره،شروع به کندن حفره های دوار با کلنگ میکرد.حجم آن هم به قدری بزرگ بود که لوله یک تفنگ تهاجمی یا تپانچه را در درون آن گذاشت و شروع به رگباری زدن به درون سوراخ و پرتاب کردن نارنجک های دست پرتاب کرد - به گونه ای که حاشیه امنیتی مناسبی هم برای سربازان خودی وجود داشته باشد- و پس از ان به پاکسازی های دیگر ادامه داد و اتاق به اتاق و سالن به سان پیشروی کرد!با این اوصاف نبرد شدید این درمانگاه برای دو هفته دیگر هم ادامه پیدا کرد.چندین بار در طی این مدت مواضع طرفین شامل اتاق و باقی موارد جا به جا شد که به طرفی که پیشروی داشت امکان برتری آتش در فاصله های بسیار نزدیک را میداد به گونه ای که حتی درگیری در مقاطعی آن قدر نزدیک شد که طرفین از طریق در و پنجره های اتاق به اتاق،به پرتاب انواه فحش و نارنجک به طرف هم مبادرت ورزیدند.اما به دلیل شرایط ذکر شده و علی الخصوص بحث نزدیکی امکان تثبیت مواضع برای هیچ کدام از طرفین فراهم نگردید.شرایط در مقاطعی به گونه ای بغرنج شد که طرفین حتی نمی توانستند نیروهای خودی را از غیر خودی تشخیص دهند،تشخیص و رصد دشمنان که بماند!حتی هیچ خط تماس و جبهه مشخصی نیز به دلیل شرایط ساختمانی مشخص نبود و لذا نمی شد به درستی افند یا پدافند منظم ترتیب داد.به هر جهت و تحت این شرایط بود که فرمانده شبه نظامیان آنارشیست،"بوناونتورا دروتی" زمانی که در حال بازگشت از یک جلسه ستادی که برای برسی علل فرار سربازانش در درمانگاه حین خدمت و رزم تشکیل شده بود،کشته شد.دروتی فرمانده ای خشن و تند خود بود که زمان ملالت باری را با شبه نظامیان آنارشیست و ضعف ها و نقایص آن ها در این جنگ و عصر از نبرد ها طی کرده بود.او در اوج خشم فرماندهان را عزل و جوخه آتش هم تهدید کرده بود!اما امان از گلچین روزگار که کمی بعد از این فرمان عجیب و غریب،در 20 نوامبر جانش را گرفت!در تمام جبهات اطراف شهر دانشگاهی،درگیری ها روزانه کم و کم تر شد.دو طرف تلاش در نگه داری زمین ها و متصرفات ساختند و شروع به مستحکم سازی مواضع کردند.از ان نقطه زمانی-تاریخی بود بود که جمهوری خواهان شروع به استفاده از مین ها و واحد های مهندسی رزمی اولیه شامل سربازان بیل و کلنگ دار در حجم انبوه ساخت اما جبهه مقابل،تا انتهای جنگ بی حرکت ماند. نبرد برلین: یک گروه نبرد-رزمی شوروی،یک واحد رزمی ترکیب شده از حدود 80 سرباز بود،که به گروه های حمله بین 6 تا هشت نفره تقسیم میشدند و با پشتیبانی سنگین توپخانه ای زمینی از آن ها حمایت به عمل می آمد.این ها،واحد های تاکتیکی بودند که قادر به عملی سازی تاکتیک مبارزه خانه به خانه بودند،همان تاکتیکی که شوروی زمان و آموزش زیادی را برای مسلط سازی سربازانش بر آن گذاشته بود و آن را به خوبی توسعه داده بود و در هر شهر مستحکمی که با آن روبرو میشد،از استالینگراد تا برلین به آن رجوع میکرد.تاکتیک های آلمانی ها در نبرد برلین با توجه به سه نکته چیده شد،ابتدا تجربه ای بود که آلممانی ها در طی 5 سال جنگ کسب کرده بودند،دومی مشخصات،عوارض و خصیصه های فیزیکی شهر برلین بود و سومین نکته نیز تاکتتیک های طرف مقابل،اتحاد جماهیر شوروی بود.اکثر مناطق مرکزی در برلین،شامل بلوک های شهری همراه خیابان های عریض مستقیم و صاف میشد که ابراه های متعددی این خیابان ها را قطع کرده بود ریل های راه آهن نیز از میان آن ها میگذشتت.برلین،عمدتا محیطی بی عارضه بود و شرایط زمینی آن مسطح،اما تپه های کم ارتفاعی مثل " کریوزبرگ" با حدود 66 متر ارتفاع از سطح دریا نیز در آن وجود داشتند.عمده بخش مسکونی و خانه های شهر برلین،شامل آپارتمان هایی می شد که در نیمه دوم قرن نونزدهم ساخته شده بودند.بنا بر وجود آسانسور ها و قواعد مدیریت شهری اعمال شده در آلمان آن زمان،این ساختمان ها عمدتا 5 طبقه بودند و اطراف یک حیات بزرگ ساخته شده بودند که از خیابان،از طریق یک کریدور که انقدر بزرگ بود که یک اسب و یک گاری را و یا حتی یک کامیون کوچک در آن کریدور جای پیدا کند،مردم میتوانستند به خانه های خود برسند.البته چنین شرایطی برای خانه های گران تر و بزرگ تر بود که مستقیما روبروی خیابان ساخته شده بودند و دسترسی دائمی به خیابان ها داشتند،اما آن ساختمان هایی که کووچکک تر و ارزان تر بودند شرایط دیگری داشتند.این ساختمان های ارزان تر،پشت سر هم ساخته شده بودند و چندین حیاط بین آن ها قرار داشت.دسترسی ان ها به خیابان نیز از طریق کریدوری بود که از وسط تمام این حیاط ها میگذشت و علاوه بر آن که این بلوک ها را هم وصل میکرد؛نهایتا منتهی به خیابان میشد.در واقع یک راه همگانی بیشتر برای دسترسی به خیابان وجود نداشت.همان گونه که ارتش شوروی از تجربیاتش استفاده کرده بود و راجب جنگ شهری بسیار آموخته بود،ژرمن ها نیز بیکار ننشسته بوود."وافن اس اس" از موانع و استحکامات ضعیف در نقاط حساس برلین،کنج خیابان ها،تقاطع ها و شاهراه ها،به سبک مرسوم آماده سازی و مستحکم سازی شهر برای نبرد شهری استفاده نکرد،زیرا میدانستند که این موانع به راحتی توسط اتش سنگین توپخانه خوب و مستقیم زن (!) شوروی نابود خواهند شد،در عوض آنان انواع تک تیر اندازان و تیربار های سنگین را در طبقات بالایی و پشت بام ساختمان ها مستقر کردند،این ارایش و تاکتیک هوشنمندانه،به این خاطر اخذ شده بود که آلمانی ها به خوبی میدانستند که تانک ها و تسلیحات شوروی قادر به هدایت آتش تا آن ارتفاع نیستند.یا اگر هستند تخریب و تاثیر کمی خواهد داشت.آنان همچنین در زیر زمین و سرداب ها،کانال های زیر زمینی،شبکه فاضلاب،نیروهایی را به تسلیحات ضد تانک و نارنجک های معروف آلمان،" پانزرفائوستز"قرار دادند تا زمانی که تانک ها از کف خیابان های برلین عبور میکنند،آنان را مورد کمین قرار دهند.این تاکتیک های البته چندان هم بی سابقه نبودند،چون در طی جنگ جهانی اول توسط عناصر شبه نظامی " طوفان مردمی " و بعد ها نیز توسط "جووانان هیتلری"مورد استفاده قرار گرفتند.ضد تاکتیک روس ها نیز از این قرار بود؛تخریب همه جا و همه چیز توسط توپچی و مسلسل چی های روسی،که البته خطرات خود را نیز داشت،و راه کار بعدی نیز اعتماد به هویتزر های سنگین 152 و 203 میلی متری بود،که به صورت مستقیم و در راستای میدان دید،تمام ساختمان های مستحکم شده و مراکز استقرار نیروهای نازی را تخریب سازد و هم چنین استفاده از تسلیحات ضد هوایی در برابر نیروهایی که در طبقات بالا و دور از دسترس تسلیحات شوروی،مستقر شده بودند.گروه های رزمی شوروی،شروع به حرکت خانه به خانه،به جای حرکت در خیابان ها کردند.انان از طریق آپارتمان ها و زیرزمین ها و منفذ هایی که به صورت دیوار به دیوار برای انتقال از ساختمان محل استقرار به ساختمان مجاور کرده بودند،تحرک و مانوور پذیری خود را افزایش دادند.البته به صورت هم زمان نیز،واحد های دیگری به صورت مستقیم با نازی ها،بر فراز ساختمان ها درگیر شدند.در نهایت تاکتیک های شوروی موثر افتاده و تلفات سنگینی به المان ها وارد شد.اما از آن جایی که جمعیت غیر نظامی برلین تخلیه نشده بود،لاجرم غیرنظامیان بسیاری نیز در کشاکش این نبرد کشته شدند. یک خیابان کاملا نابود شده در مرکز شهر برلین،در سوم جولای سال 1945 جنگ اول چچن: در طی جنگ اول چچن،اکثریت مبارزین چچنی در نیروهای مسلح شوروی آموزش دیده بودند.آنان به گروه های رزم 15 الی 20 نفره تقسیم ممیشدند که این گرووه های رزم ،خود نیز به جوخه های آتش 3 الی 4 نفره بخش میشدند.یک جوخه آتش،شامل یک توپچی تسلیحات ضد تانک،که معولا با آر پی جی هفت یا هجده تسلیح شده بود،توپچی مسلسل های سنگین و همچنین یک تک تیرانداز میشد.این تیم توسط یک حمل کننده مهمات و یک دستیار توپچی(ذخیره) پشتیبانی یشد.به جهت نابود سازی زره پوش های روسی در " گروزنی)،سه الی چهار تیم- جوخه شکار چی در طبقات همکف زمین،در طبقات دوم الی سوم و همچنین در زیر زمین مستقر میشدند.تک تیر انداز و مسلسل چی پیاده نظام محافظ زره پوش را هدف قرار میدادند و در همین حین که انان مشغول تبادل آتش بودند،توپچی ضدتانک،به درگیر کردن و هدف قرار دادن زره پوش،از بالا،عقب و پشت می پرداختند.در ابتدا روس ها سوپرایز شده بودند.ستون های فقرات نیروهای زرهی روسیه،که قرار بود که شهر را بدون تلفات و سختی ،همانند نیروهای شوروی در جریان تسخیر بوداپست در سال 1956 ،شهر را به اشغال خود در بیاورند،اما پاشیده شدن ستون های نیروی زرهی آنان،با دادن تلفات سنگین در ابتدای این جنگ،بیشتر یاد آور خاطرات نه چندان تلخ نبرد بوداپست در اواخر سال 1944 بود!نظر به تجربیات ارتش شوروی و عقبه تاریخی این گونه نبرد ها علی الخصوص در جریان حمله به برلین،روسیه به عنوان یک راه حل موقتی و فشار کوتاه مدت،از انواع توپ ها و تسللیحات ضد هوایی خود کششی خود( از جمله شلیکا و تونگوزاکا) برای درگیر ساختن تیم های رزمی تروریست های چچنی بهره برد؛این تاکتیک پاسخی بود به نقصان توپ اصلی تانک میدان نبرد آن ها و این که این سلاح توان اتش و تحریک پذیری برای ارتفاع های بالا را نداشت و توپ-مسلسل های زره پوش های آن هم توانایی سرکوب و منهدم سازی و حتی هم توانی در برابر 6 و بیشتر جوخه چچنی را دارا نبودند! در طولانی مدت،روس ها پیاده نظام بیشتری را وارد کردند و شروع به یک پیشروی همه جانبه و سیستماتیک در طول شهر کردند؛به صورت خانه به خانه و وبلوک به بلوک،تاکتیک البته همان تاکتیک بود، پیشروی پیاده نظام در چتر پوششی زرهی های سنگین و سبک.در چندین حرکات خلاقانه و پیشگیرانه،روس ها شروع به قرار نهادن انواع نقاط کمین از پیش هماهنگ شده کردند و سپس زرهی خود را در موازات و آن ها جلو بردند و این گونه به تروریست های چچنی حقه زدند و آنان را به سوی کمین ها کشاندند. همان گونه که در برلین سال 1945،خدمه و اعضای زرهی روسیه،فنر های تخت های خوابی را به شکل یک شبکه منظم فلزی در اورده و به عنوان زره ضربه گیر به برجک تانک های خود چسباندند تا از خسارات وارده توسط نارنجک های معروف آلممانی جلوگیری کند،برخی از زره های تانک ها و ادوات روسی در طی جنگ چچن،به قفسی از جنس شبکه فلزی که حدود 20 تا سی سانتی متر از زره اصلی تانک فاصله داشت،مجهز شده بودند تا خسارات و خطرات احتمالی در کمین خدمه و ادوات زرهی را علی الخصوص از سوی خانواه ار پی جی ها بکاهند و به عنوان زره قفسه ای ضربه گیر عمل کنند! یک نیروی تروریست جدایی طلب چچنی،در نزدیکی قصر ریاست جمهوری " گروزنی"
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم نوشته حاضر ترجمه ای از مقاله آینده نبرد زرهی نوشته سرهنگ بازنشسته رالف پیترز است که مدتی در دفتر معاون اداره اطلاعات به عنوان مسئول بخش نبردهای آینده مشغول به کار بوده است. او این مقاله را در سال 1997 نوشته است و از آن زمان تا کنون ممکن است تغییراتی در شیوه نبردها روی داده باشد و تجربیاتی جدید در زمینه زرهی اتفاق افتاده باشد. با این حال به نظر مترجم این مقاله حاوی نکات و اطلاعات بسیار ارزشمندی است که امید است مورد استفاده دوستان قرار گیرد. نثر نوشته در بعضی موارد بسیار سنگین بوده و مترجم از نا مفهوم بودن بعضی موارد عذرخواهی می نماید. بخش اول: مقدمه همچون بسیاری موارد دیگر خودروهای زرهی نیز برای مدت طولانی در جنگ ها باقی خواهند ماند ولی شکل، اندازه، وزن، زره، سلاح، ارتباطات، پیشرانه، سیستم های هشدار میدان نبرد و خدمه آنها به طور جدی تغییر خواهد کرد. البته پیوستگی در ماموریت وجود خواهد داشت، بدین صورت که قدرت کشندگی محلی اجرا خواهد شد و مانورهای حفاظت شده مقدور خواهد بود. تکامل خودروهای زرهی از تکامل تکنولوژی و نیازهای استراتژیک بدست خواهد آمد ولی بالاتر از همه با تغییر محیط نبرد و افزایش شهری شدن نبردها و شفافیت بیشتر عملیات های غیر شهری (که ما قادر خواهیم بود فعالیت های دشمن را در زمان آنی رصد کنیم) تغییرات در خودروهای زرهی بیشتر تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. جدا از ابهامات در مورد تانک، عصر جدید می تواند دوران بزرگی برای زرهی باشد. گروزنی در دوران جنگ نکاتی که واحد زرهی نیاز دارد تا برای اصلاحاتش مورد توجه قرار دهد بزرگتر از آنی هستند که قابل چشم پوشی باشند. در اولین مورد، در جنگ خلیج فارس نیاز به یک نیروی پیاده نظام بود تا تشخیص دهد که نبرد زمینی در فاز بعدی آغاز شده است. بسیاری از فرماندهان زرهی در جستجوی نبردهایی که در کتاب ها به تصویر کشیده شده بود، بودند در حالی که آن کتاب ها ویرایش های قدیمی و تاریخ مصرف گذشته یی بودند که توسط جناح های مطمئنی بزرگ شمرده می شدند. سپس تجربه روس ها در گروزنی پیش آمد. واکنش ما این بود که بی کفایتی روس ها مسخره کنیم و این دیدگاه قدیمی را تکرار کنیم که شما زرهی را به داخل شهرها نفرستید. ما برای فهم آینده دچار مشکل شدیم همانند اروپایی ها که آمریکا را در زمان جنگ داخلی شان بی کفایت فرض می کردند و به قدرت سلاح های خان دار که در جنگ داخلی ما استفاده شد بی اعتنایی کردند. نیم قرن بعد اروپایی ها نبرد Cold Harbor ما را در مقیاس وسیعی در نبرد Somme تلافی کردند. آیا ما نیز نبرد گروزنی را تکرار خواهیم کرد؟ بله روس ها از نظر نظامی در چچن بی کفایت بودند و از سوی دیگر آنها مانند همه ارتش های پیشرفته هیچ انتخابی بجز استفاده از خودروهای زرهی در خیابان های شهر نداشتند به دلیل آنکه آنها فاقد قدرت پیاده نظام برای تصرف خانه به خانه بودند. بین این دو مثال، سربازان ما خودشان را در یک نبرد خونین در موگادیشو که شرایط استفاده از زرهی را نداشت دیدند. جدا از ملاحظات سیاسی که باعث شد نیروهای ما از بسیاری از چیزهایی که برای پیروزی بر رقیبشان لازم بود منع شوند تقصیر ارتش این بود که بر شیوه های معمولی برای عملیات های شهری تکیه زد. تانک های منهدم شده روسی در گروزنی درس های این مثال ها بسیار هستند ولی چالش های اصلی به چند نکته تقلیل می یابند. نبرد سواره در محیط های غیر شهری بسیار سریع هستند و سریعتر نیز خواهند شد. اندازه های کنترل معمولی ناکافی هستند. میدان های نبرد به سرعت به شکل سلولی و چند جهته مبدل می شوند و برای نیروهایی که برتری اطلاعات و فرمانده شجاعی که از ابتکارات زیردستانش نترسد داشته باشند، فرصت ها بیشتر از خطرات خواهند بود. با اینکه تمرینات سخت و کیفیت تجهیزات ضروری هستند ولی متغیر کلیدی آگاهی محیطی می باشد. هم تمریناتی مهم است که در آن شما تانک دشمن را قبل از اینکه او شما ببیند، ببینید و هم نوع عمیق تر فرماندهی که دشمن در دیدن شما پیش دستی کند و شما باید صحنه را مدیریت کنید. در آینده، فرمیشن ها هم بسیار سریعتر و هم در تعداد کمتر عمل خواهند کرد بطوری که از موفق ترین حملات در طول طوفان صحرا نیز سریعتر و کمتر خواهند بود و این تولد دوباره مدل اصلی است. سریع برو، از نقطه ضعف دشمن به آن ضربه بزن، به ضربه زدن به آن ادامه بده و از حرکت کردن متوقف نشو. این یک منطق نظامی بسیار قدیمی است. این سخن متعلق به مک کللان یک از فرماندهان جنگ های داخلی آمریکاست. درس های چچن مفیدتر و بیشتر از درس های پیروزی ناکامل ما در کرانه های فرات است. در دره های مرگبار گروزنی نیروهای روسی به شدت بیش از یک شهر کوچک در یک استاندارد جهانی نیازمند آتش حفاظتی و تحرک بودند. آنها مجبور به استفاده از هر آنچه داشتند شدند و آن چیزی که آنها داشتند مناسب آنها نبود. تجهیزات طراحی شده برای جنگ در دشت های اروپا، تاکتیک های ناقص، آموزش های به شدت ناکافی و فرماندهی و کنترل ضعیف منجر به فاجعه شد. تجربه روس ها این را اثبات نکرد که زرهی جواب نادرستی است بلکه تنها ثابت کرد که روس ها نوع اشتباهی از زرهی را دارا می باشند و از آن به غلط استفاده کرده اند. کلید آینده نبردهای زرهی تکیه بر عدم انتظار ما از تانک برای ایفای نقشی است که تانک های آینده قرار است بر عهده بگیرند. نیروهای زرهی فردا خودروهایی از میدان های نبرد آینده حذف خواهند شد که در محیط های شهری و پیچیده نتوانند به اجرای عملیات بپردازند ولی انتظار می رود که تانک ها حداقل برای یک نسل در این میان باقی بمانند. ما شاهد تغییراتی در مرگ آوری، حفاظت، پیشرانه و وزن آنها خواهیم بود ولی بزرگترین پیشرفت در آگاهی محیطی آنها از میدان نبرد خواهد بود. قابلیت ارتقا، کنترل کردن از راه دور و حتی سنسورهای استراتژیک به خدمه تانک ها این قابلیت را می دهد که بتوانند یک نگاه فرماندهی بر میدان نبرد داشته باشند ولی یک کمبود نیز برای آنها پیش خواهد آورد بدین صورت که محدوده دید آنها از برد درگیری پیشی خواهد گرفت. سرانجام تانک ها قابلیت آتش غیر مستقیم و مهمات حساس بدست خواهند آورد که اینها باعث افزایش نسبت برد درگیری (همانند آنچه بر نبردهای دریایی اتفاق افتاده است) خواهند شد. این تانک های فوق شهری، بسیار سبک تر و سریعتر خواهند شد. کوچک سازی قطعات از موتور تا مهمات باعث پیشرفت زرهی برای گسترش بسیار سریعتر سیستم نبرد خواهد شد. سرانجام زره اصلی تانک ممکن است به صورت الکترومغناطیسی یا به صورت های دیگر که ما هنوز در ابتدای راه آن قرار داریم بشود. ما می توانیم توسعه ای را تصور کنیم که در آن سیستم های نبرد دو رقیب تقلا می کنند تا در روند سیستم های الکترونیکی طرف مخالف خود اخلال ایجاد کنند و از تعقیب نیروهای خودی توسط سیستم های دشمن جلوگیری کنند. بسیاری از آزمایشات شکست خواهند خورد ولی بعضی از آنها که احتمالا شدیدترین آنهاست پیروز خواهند شد. سیستم های آینده باعث افزایش هوشیاری میدانی خواهند شد به رغم پیشرفت های حفاظتی، خدمه هنوز آسیب پذیرترین بخش از سیستم نبرد زرهی خواهند بود. این امر با تکثیر سلاح های کشتار جمعی ترکیب خواهد شد. سرانجام ما انواع مختلفی از سیستم های زرهی کنترل از راه دور را خواهیم دید که در آن خدمه از مکانی خارج از خودروی کنترلی به هدایت آن خواهند پرداخت. در این حالت به حداقل دو نفر برای هدایت آن احتیاج است که بتوانند با تعویض شیفت کار خود را ادامه دهند. پیچیدگی تصمیم گیری تا مدت ها اجازه خودمختاری کامل را به این وسایل نخواهد داد و اپراتورهای کنترل کننده از راه دور به کنترل خودروها خواهند پرداخت. همچنین محیط های واقعیت مجازی شرایط را واقعی تر خواهند کرد. خودروهای زرهی آینده حتی امکان این را نیز خواهند داشت که در شرایط معمول به طریقه هدایت خودکار به راه خود ادامه دهند و در مواقع ضروری کنترل با اپراتور خواهد بود. ایالات متحده برای توسعه نفربرهای فوق محافظت شونده ای تلاش خواهد کرد که از ضروریات نبردهای زمینی آینده خواهند بود. ولی حتی با وجود آنها نیز ربات ها نقش اصلی را در عملیات بازی خواهند کرد بطوری که در محیطی با شرایط استفاده از سلاح های کشتار جمعی بدون حضور انسان نیز بتوانند به عمل بپردازند(اگر چه حضور انسانی در محیط نبرد همیشه مطلوب خواهد بود و حتی معمولا ضروری به نظر می رسد). خودورهای کنترلی می توانند در خط مقدم نبرد و محیط های مسلح به انجام مانوور بپردازند و عوامل انسانی نیز در نزدیکی مکان های پرجمعیت و پر تهدید به هدایت آنها اقدام کنند. ایالات متحده برای آینده همچنین علاقه مند به توسعه خودروهای زرهی است که با قابلیت دوگانه هوش مصنوعی و هدایت از راه دور و حتی خود ترمیم شونده، بتواند خسارت های میدان نبرد را ترمیم کند. ایده تانک پرنده شوروی در اوایل قرن بیستم تانک های پرنده نیز برای مدت طولانی در خیال بسیاری از فرماندهان بوده است، ولی دینامیک فیزیکی و روانی میدان های نبرد و بررسی های منطقی برای مدت زیادی سیستم های زمین پایه را تقاضا کرده است. در حالی که هلیکوپترهای تهاجمی بسیاری از ویژگی هایی که برای تانک های پرنده تصور می شد را دارا هستند ما هنوز نیز آنها را به عنوان یک تکمیل کننده بخش زمین پایه و زرهی به حساب می آوریم و بار اصلی نبرد بر دوش آنها نیست. اگر ما به سمت تانک های پرنده پیش برویم (البته اگر سیستم اقتصادی نیز آن را بطلبد) احتمالا باید از خود بپرسیم که چگونه می توان هلیکوپترها را تغییر داد بطوری که بتوانند روی زمین حرکت کنند، روی آن شلیک کنند و جان بدر ببرند. هواگردها از سیستم های زمینی تغییر پذیرتر هستند و اگر طرفداران تانک های پرنده درست بگویند آنها راحتتر می توانند نیازهای این طرفداران را مرتفع کنند. یک خطر بسیار واقعی برای تانک های پرنده ایجاد سیستمی است که بتواند کارهای بسیاری را همزمان انجام دهد ولی این در اکثر مواقع به سیستمی منجر می شود که هیچ کدام از کارها را نمی تواند بطور صحیح انجام دهد. ایجاد یک تعادل مناسب در اهداف و انعطاف پذیری کارکردها یک مشکل طراحی سیستمی بنیادی است. هلیکوپترهای تهاجمی به عنوان تانک های پرنده امروزی در آینده رابطه بین آتش مستقیم و غیر مستقیم تغییر خواهد کرد. همانطور که در بالا اشاره شد تانک ها به زودی نیاز به قابلیت های هدف گیری دقیق و دوربرد خواهند داشت. در همان زمان هواپیماها و بعدها پلتفرم های مداری می توانند قدرت آتشی بسیار بزرگتر از آنچه نیروی زرهی می تواند ایجاد کند در محیط های باز ایجاد کنند. پیشرفت های عظیمی برای مختصات یابی آتش اتفاق خواهد افتاد و این علاقه وجود دارد که بتوان با استفاده همزمان از تانک ها، ماهواره ها و کامپیوترها به اهداف پیچیده حمله کرد. همزمان با نیروهای زرهی واحد های توپخانه میدانی نیز باید بتوانند در فاصله های مورد نیاز نفوذ کنند. راه جایگزین،کاهش نقش زرهی در نبردهایی است که بطور مثال وزن سنگین باعث استقرار دیرهنگام آن شود، شکل زمخت آن در عملیات های شهری از پنهان کاری آن جلوگیری کند و یا در نبردهای اطلاعاتی شرکت کندکه بی تاثیر بودن آن اثبات شده است. در حالی که هدف اصلی نبرد همواره نابود کردن دشمن خواهد بود، اولین گام امروز این است که بتوان این سیستم را در مقابل رقیبان متعارف اجرا نمود و هدف های دشمن (از سیستم های پدافند هوایی گرفته تا مراکز کنترل و فرماندهی و حتی زیرساخت های اطلاعات ملی) را نابود ساخت. چنین چیزی شبیه به توپخانه آینده خواهد بود. روند بلند مدت در نبردهای روی زمین باز به سمت حاکمیت ایالات متحده پیش می رود. هوشیاری میدان نبرد ممکن است بسیار کامل شود و سلاح های با دقت و تاثیر بالا و گستردگی بسیار زیاد تولید خواهند شد. در نهایت پایگاه های نبرد زمینی دشمن نمی توانند در صحراها، دشت ها و میادینی که بسیاری از نبردهای بزرگ تاریخ در آن به وقوع پیوسته اند جان به در ببرند. دشمنان ایالات متحده مجبور خواهند شد به شهرها و مناطقی با شرایط اقلیمی پیچیده پناه ببرند بطوری که تکنیک های شناسایی ایالات متحده نتوانند در آنها نفوذ کنند و یا تمایز قائل شوند و سیستم های اولویت دهی هدفگیری نتوانند آن طوری که برای آن طراحی شده اند عمل کنند. ایالات متحده قربانی موفقیت خود خواهد شد. به حدی در مدل متعارف نبرد قدرتمند خواهد شد که دشمنانش را مجبور به جنگیدن در شهرها خواهد کرد. ایالات متحده در شهرها خواهد جنگید و برای آن نیاز دارد زرهی خود را به نحوی ارتقا ببخشد که بتواند از چنین محیط ها و خیابان هایی سالم بیرون بیاید. ادامه دارد... مطالب مرتبط تانک ها وارد جنگ شهری می شوند !
-
1 پسندیده شدهبا سلام. مثل اینکه طراحیه رادارگریزی شناورهای جدید برای زیبایی طرحه! کشتی به ساحل نزدیک بوده امکان داره موشک بدون روشن شدن رادار جستجوگر و بطور چشمی هدایت شده باشه البته چون اسرائیلی ها اصلا انتظار نداشتن اینطور ادعا کردن که موقع اصابت موشک سیستم محافظ کشتی خاموش بوده .... البته اونها راست میگن! وسط جنگ، این کشتی نظامی اومده بود تو سواحل دشمنش واسه تفریح!