برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      51

    • تعداد محتوا

      8,885


  2. Brave_Heart

    • امتیاز

      36

    • تعداد محتوا

      657


  3. alrkhs

    alrkhs

    Members


    • امتیاز

      25

    • تعداد محتوا

      373


  4. GHIAM

    GHIAM

    VIP


    • امتیاز

      25

    • تعداد محتوا

      142



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on شنبه, 5 تیر 1400 در همه مناطق

  1. 6 پسندیده شده
    بسم الله الرّحمن الرّحیم مسلسلهای دستی ارتش ایران در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ بخش سوم: با وجود توضیحات پیشین، هیچ کدام از مسلسلهای دستی که در نیروهای نظامی/امنیتی/شهربانی ایران در آن دوران بکار گرفته شده بودند نتوانستند معروفیت مسلسل یوزی (UZI) ساخت اسرائیل را به دست آورند. ایران موجودیت اسرائیل را در سال ۱۹۴۹ به رسمیت شناخت (اسفند ۱۳۲۸ بصورت دو فاکتو - مترجم) و به دنبال آن روابط اقتصادی و نظامی نزدیکی با این کشور برقرار نمود. در سال‌های دهه ۱۹۶۰ میلادی، شاه برنامه گسترده ای را برای ایجاد تحول در نیروهای نظامی ایران آغاز نمود. به عنوان بخشی از این برنامه، سرلشکر طوفانیان که مسؤولیت خریدهای خارجی برای نیروهای نظامی ایران را بر عهده داشت به کمک سرهنگ نیمرودی که وابسته نظامی اسرائیل در ایران بود قراردادی را با صنایع جنگ افزاری اسرائیل (Israel Military Industry-IMI) برای خرید و تحویل مسلسل یوزی در سال‌های ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۶ امضاء نمود (قرارداد دیگری نیز پس از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ برای خرید حداقل ۶۰۰۰ قبضه دیگر مسلسل یوزی منعقد شد - مترجم): باوجود اینکه سری نخست یوزیهای تحویلی به ایران قنداق چوبی ثابت داشتند، بیشتر سریهای تحویلی دارای قنداق فلزی و تاشو بودند. مسلسلهای یوزی که از سوی ایران سفارش داده شده بودند علاوه بر حک شدن نشان IMI بر روی بدنه، دارای نشان شاهنشاهی، شماره سریال ساخت، و یگان بکارگیرنده به زبان فارسی نیز بودند. همچنین از نکات جالب توجه درباره یوزیهای تحویلی به ایران این بود که برخی دارای برگه ناظم آتش با توضیحات به زبان فارسی و برخی به زبان انگلیسی بودند: ایران همچنین به همراه خود مسلسل، ملحقات آنها شامل صدا خفه کن را نیز از اسرائیل خریداری نمود: همچنین یک ویژگی منحصر به فرد مسلسلهای یوزی سفارش ایران دارا بودن جایگاه نصب سرنیزه در آنها بود که به سفارش ایران برای استفاده در رژه های نظامی روی آنها پیش بینی شده بود: در طول چند سال، هزاران دستگاه مسلسل یوزی به ایران وارد و مورد استقبال یگانهای بکارگیرنده آن شامل نیروهای ویژه نیروی زمینی ارتش (نوهد)، تکاوران نیروی دریایی، نیروهای شهربانی و نیز ژاندارمی قرار گرفت. با ورود مسلسل یوزی به ایران، به جز شمار محدودی مسلسل M3، همه مسلسلهای دستی پیشین از رده خدمت در نیروهای نظامی/ امنیتی/ شهربانی خارج شدند. (همانگونه که در تصاویر و خبر زیر مشاهده می کنید، مسلسل یوزی همچنان در خدمت نیروهای نظامی و امنیتی کشورمان قرار دارد - مترجم):  ادامه دارد …..
  2. 4 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم  مسلسلهای دستی ارتش ایران در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ بخش دوم در سال‌های دهه ۱۹۵۰ میلادی و به ویژه پس از رویدادهای تابستان ۱۹۵۳ (اشاره به ماجراهای مصدق و شاه در مرداد ۱۳۳۲ - مترجم)، دو گونه مسلسل دستی جدید به خدمت نیروهای نظامی و انتظامی ایران درآمدند. گونه نخست مسلسلهای آلمانی MP40 غنیمتی با کالیبر ۱۹*۹ میلی متر و گونه دیگر مسلسل M3/M3A1 با کالیبر ۰/۴۵ (۱۱/۴ میلیمتری) مازاد ارتش ایالات متحده آمریکا بود. هر دو این مسلسلها از سوی دولت آمریکا در اختیار ارتش ایران قرار گرفتند: با توجه به محدود بودن شمار مسلسلهای تحویلی، اولویت نخست برای استفاده از آنها گارد شاهنشاهی ایران در نظر گرفته شد، ولی بر اساس تصاویر موجود تیپ ۵۵ ویژه نیروهای هوابرد ارتش شاهنشاهی هم از دارندگان این مسلسل ها بوده اند: (بر اساس تصاویر موجود در رسانه های آن زمان، مسلسل استفاده شده در ترور شاه در کاخ مرمر توسط سرباز وظیفه رضا شمس آبادی نیز همین مسلسل آمریکایی M3 بوده است - مترجم): مسلسل دستی دیگری که در این دوران به کشور وارد شد، مسلسل ۱۹*۹ میلیمتری فرانسوی MAT49 بود که بعدها در جریان ترور سرلشکر ضیاءالدّین فرسیو در سال ۱۹۷۰ (۱۸ فروردین ۱۳۵۰ - مترجم) نیز مورد استفاده قرار گرفت. مسلسل فرانسوی مورد استفاده در این ترور خود پیشتر در جریان حمله به یک پاسگاه شهربانی (کلانتری قلهک تهران - مترجم) به دست اعضای گروهک چریکهای فدایی خلق افتاده بود: ادامه دارد…
  3. 3 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم مسلسلهای دستی ارتش ایران در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ * بخش نخست در واژگان ایرانی، مسلسل دستی به جنگ افزاری کوچک اطلاق می شود که توانایی آتش رگباری دارد. در دوران پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، ارتش و نیروهای انتظامی ایران از گونه های مختلفی از مسلسلهای دستی ساخت کشورهای بلوک غرب و شرق استفاده می کردند. برخی از این مسلسلها در داخل تولید و برخی نیز مستقیما” از خارج به کشور وارد شده بودند. در نوشتار پیش رو، نگاهی داریم به مسلسلهای دستی مورد استفاده در ایران در سال‌های ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ بر پایه دانسته های جناب یوسف ریاضی که بیشتر برپایه تصاویر موجود و دانسته های گردآوری شده از منابع مختلف تهیه و گردآوری شده است. بیشتر ایرانیان درباره استفاده کشورشان از مسلسلهای یوزی (UZI) و ام پی فایو (HK MP5) شنیده، دیده، و خوانده اند، ولی دانسته های کمتری درباره دیگر مسلسلهای دستی مورد استفاده در نیروهای نظامی، انتظامی، و امنیتی ایران در دسترس علاقمندان قرار داشته است. به احتمال بسیار زیاد، نخستین مسلسل دستی رسما” بکارگرفته شده توسط ارتش ایران مسلسل آلمانی MP28 ساخت شرکت برگمن (Bergmann) است که پیش از آغاز دومین جنگ جهانی توسط ایران از آلمان خریداری شدند. در ژانویه سال ۱۹۴۳، مقامات ایرانی و اتحاد جماهیر شوروی قراردادی را به امضاء رساندند که برپایه آن صنایع جنگ افزار سازی ایران مسلسل PPSh-41 با کالیبر ۲۵ * ۷/۶۲ میلی متری را برای نیروهای نظامی ایران تولید و همزمان بخشی از تولیدات خود را به اتحاد جماهیر شوروی صادر نماید. این مسلسل یکی از نخستین مسلسلهای تولید شده در ایران می باشد که البته خط تولید آن همزمان با پایان دومین جنگ جهانی متوقف شد. در این دوره کوتاه شمار نامشخصی از این مسلسل دستی در ایران تولید و در اختیار نیروهای نظامی ایران قرار گرفت. البته بر پایه شواهد موجود علاوه بر نیروهای نظامی، نیروی پلیس ایران (شهربانی) هم از این مسلسل استفاده می کرده است تا اینکه همگی در سال‌های دهه ۱۹۵۰ با مسلسلهای دستی جدیدتر جایگزین شدند. در همین دوره زمانی، ایران همچنین به شمار محدودی مسلسل کالیبر ۰/۴۵ تامپسون M1 نیز دست یافته بود که در جنگ با جدایی خواهان فرقه پیشه وری (نبرد برای نجات آذربایجان) در سال‌های ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶ مورد استفاده قرار گرفت. در یک تصویر با ارزش تاریخی بالا، تیمور بختیار جوان که در سال‌های بعد به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) رسید، با یک مسلسل دستی تامپسون M1 مشاهده می شود. ادامه دارد….
  4. 2 پسندیده شده
    درسته، با توجه به تغییراتی که در طالبان مشاهده میشه بهتره که شیعیان بی طرف مونده و مقابل طالبان نایستند دولت مرکزی افغانستان ، دولتی کاملا فاسد هست که سبب شده مردم محلی ازش دل ببرن و طالبان رو بپذیرن ایران هم باتوجه به مذاکرات قبلی اش با طالبان پیش بینی این امور رو انجام داده است و احتمالا به نیروهای خودش خواهد گفت با طالبان درگیر نشن و از طرف با طالبان برای عدم قتل عام مردم به توافق رسیده است احتمالا ما با بازگشت به دوران طالبان مواجه هستیم و توافق و همزیستی با طالبان برای ایران بسیار راحت تر است تا با دولت فعلی ولی ناراحتی داره برای مردم افغانستان که فساد چگونه مانع یک دولت یکپارچه برایشان شده است ولی نکته مهم ناامنی در شرق ایران و خراب شدن راه ابریشم است که ترکیه رو بسیار خوشحال خواهد کرد در این مورد ایران باید با پاکستان سر خطوط لوله و راه اهن به توافق برسه و نذاره ترکیه بیش از این یکتازی کنه
  5. 2 پسندیده شده
  6. 2 پسندیده شده
    گشت های امنیتی/شناسایی در محیط های شهری در طول نبرد شهری نیاز است تا واحدهای شناسایی برای انجام ماموریت های شناسایی و گشت های زنی امنیتی وارد محیط شهری شوند. در این نوع گشت های به طور معمول بازرسی خانه به خانه انجام نمیشود. نکته مهم برای شروع گشت زنی ها در محیط شهری داشتن برنامه ریزی دقیق قبل از اجرای گشت است. فرمانده دسته با استفاده از نقشه ها، عکسبرداری هوایی و هرگونه اطلاعات شناخته شده باید موارد زیر را در برنامه ریزی خود در نظر بگیرد: 1- شناسایی مقدماتی مسیر 2-استخراج و درج مسیرها 3- مشخص کردن مسیر های مسدود شده 4- مشخص کردن مکان های احتمالی بمب ها وتله های انفجاری ، کمین و محل تک تیراندازها 5- تعیین مسیر های فرار 6- توانایی دفع جمعیت غیر نظامی 7-بهره مندی از رهبران یا افراد تأثیرگذار و کلیدی در منطقه 8- صحبت کردن و دریافت اطلاعات 9- ملاحظات تدارکاتی ( جابه جای مصدومین و بازداشت شدگان ، بازیابی خودروهای نظامی، تامین مجدد تدارکات و...) 10- داشتن ارتباطات در هنگام شناسایی چند بعدی ، نیروهای برای جمع اوری اطلاعات از اطلاعات انسانی (HUMINT) استفاده میکنند. اطلاعات انسانی به اطلاعاتی گفته میشود که با استفاده از تماس بین فردی جمع می شود. یک جمع کننده اطلاعات انسانی از فرماندهان میادین جنگ پشتیبانی می کند و مسئول عملیات جمع آوری اطلاعات از افراد بومی در منطقه است. حداقل، گشت ها در سطح جوخه (سه سرباز) سازماندهی می شوند. گشت های که به اندازه رسد (شش سرباز) سازماندهی میشوند ترجیحا برای اهداف امنیتی استفاده میشوند. یک گشت در اندازه رسد دارای تیم جمع آوری اطلاعات و هم یک تیم امنیتی است. فرماندهان گشت های پیاده باید ارتباطات خود را با خودروهای نظامی و مقر ها در کل مأموریت حفظ کنند. در دسته های شناسایی ، خودروهای نظامی باید آماده باشند تا در برابر هر موقعیتی که عنصر پیاده نظام با آن برخورد می کند ، واکنش نشان دهند. این گشت ها باید مناطقی با انبوه غیرنظامی که می توانند به سرعت علیه حضور سربازان خارجی به مخالفت بپردازند، عبور نکنند.. تیم های یک گشت باید امادگی لازم برای هماهنگی با سایر گشت ها و یا عناصر پشتیبانی در شرایط نامساعد یا خطرناک را داشته باشند. سربازان آمریکایی در حال جمع آوری اطلاعات انسانی (HUMINT) و ارتباط گیری با بومیان و افراد شاخص منطقه، در سوریه برای انجام عملیات شناسایی نمونه ای از ارایش گشت های امنیتی /شناسایی در سطح رسد با کمک خودروهای نظامی جهت پشتیبانی در این ارایش جهت جمع آوری اطلاعات انسانی یک سرباز زبان شناس نیز وجود دارد
  7. 2 پسندیده شده
    عملیات بارریزی هوایی حرفه ای هرکولسهای نیروی هوایی ارتش در سوریه فوعه و کفریا - اردیبهشت 1397 https://www.aparat.com/v/TmRvl
  8. 1 پسندیده شده
    همانطور که برادر ارجمند @alala فرمودند به نظر می رسد این تحولات حداقل از 2 سال پیش و جلسات پیاپی آمریکایی ها با طالبان و بدون حضور دولت افغانستان به شکل دقیق برنامه ریزی شده است . آزاد کردند چندین هزار جنگجوی طالبان که حتی وقتی دولت گاهاً مقاومت می کرد در آزاد سازی با دخالت مستقیم نماینده آمریکا اطمینان حاصل کردند که تا نفر آخر ایشان آزاد گردد ( دولت اعلام کرد که یک لیست 700-800 نفره از اینها به شکلی هست که شاکی خصوصی دارند و در تجاوز جنسی ، قتل ، دزدی و ... مشارکت دارند ولی متاسفانه با فشار آمریکا تمام آنها آزاد شدند ) از دشمن جز دشمنی نمی توان توقع داشت بهر حال . نیت آمریکا در افغانستان دهه ها ست عیان و آشکار است . ولی به نظر نمی رسد که ایران نیز بدون توجه در افغانستان فقط به نظاره نشسته باشد . سردار قآنی بهرحال در زمان فرماندهی سردار سلیمانی هماهنگ کننده شرق کشور بودند و آگاهی کاملی در حوزه افغانستان دارند . ایران نشان داده که بارها بازی به نظر باخته را به برد تبدیل کرده و یا حداقل اش این بوده که از شکست سنگین گریخته است و همچنین در جهت دهی تحولات جاری خاورمیانه به سمت دیدگاه های اصلی خود بارها تبهر نشان داده است . انشالله با دقت نظر به مشاوران دلسوز حوزه افغانستان و همچنین مشارکت جویی همپیمانان ایران در این کشور ( که محدود به نیروهای فاطمیون نخواهد بود ) بتوان این سیل ویران گر تحولات را هدایت کرد و در پشت دیواره یک سد از نعمت آن به نفع تمام مردم منطقه بهره مند شد . چه کسی فکرش را می کرد در سالیان گذشته که گروهی اندک بتوانند بازیگری شوند در جنوب لبنان که محاسبات چندین ابر قدرت و عضو ناتو را در هم بریزند و موجب رفع اشغال و مخصوصاً در حوزه نظامی موجب فشار به دشمنان تا دندان مسلح کشور ما شوند . آن روزگار و حتی هم اکنون این گونه نبود که تمام شیعیان جنوب لبنان هم رای و هم نظر باشند ( چه با خودشان و چه با ما ) و همین اتفاق هم مگر در یمن و فلسطین و غیره نیافتاد ؟ مجاهدان حوثی که قبایلی بودند عموماً در مرز شمالی چندین بار به شدت سرکوب شده و یا مجبور به همپیمانی با کسانی شده بودند که هیچ هم راستایی با دیدگاه های خودشان و ما نداشتند ولی صبر و تلاش و فداکاری و برکت ریخته شدن خون عده کثیری از مجاهدان باعث گردید تا تحولات به سمت دیگری چرخش نماید و به بیان دوست و دشمن حداقل از بعد نظامی این گروه ها دستی پر قدرت داشته باشند برای حفظ عزت خود و جامعه شان . در رابطه با پتانسیل برادران فاطمیون به نظر می رسد که اتفاقاً بعد از فروکش کردن نسبی درگیری ها در سوریه چنانچه برنامه و نقشه راه مشخصی نباشد منجر به عدم تحرک و سکون این لشگر پر استعداد خواهد شد . بر خلاف نیروهای لبنانی و فلسطینی و عراقی که همچنان باید در جبهه سوریه و عراق فعال بمانند این لشکر در آینده سوریه باید جابجا گردد و به جبهه های که اشتراکات بیشتری دارند منتقل شوند . چنانچه برای برادران فاطمیون نقشه راهی دیده نشود که بتوان ایشان را در تحولات کشور افغانستان مشارکت داد منجر به کاهش چشم انداز مثبت در آینده این استعداد عظیم خواهد شد . سردار قاآنی فردی کار آزموده هستند و این تحولات هم قطعاً میدانی سخت خواهد بود برای ایشان . انشالله خواهند توانست چون دیگر میدان ها باعث سربلندی و عزت امت اسلامی باشند . مورد دیگر که در این چند روزه پر رنگ شده " واژه بسیج مردمی " هست . لازم است که به مسئولین پر طمطراق افغانستان که از حضور یونیفرم پوشان چشم آبی سرمست غرور شده بودند یاد آور شد اگر شما این کاره بودید الان وضعتان این نبود ... ! تقلیدی کور کورانه ...! نا خودآگاه یاد روزهای آخر صدام می افتم که داشت در باتلاق خود ساخته اش فرو می رفت و چشم اندازی برای برتری نظامی نمی دید و با کلید واژه " بسیج مردمی " شروع به مسلح کردن عشایر بدون نقشه و برنامه مشخصی کرد که نه تنها سودی برایش نداشت بلکه ضمینه ساز درگیری های قومی و مذهبی هم در آینده این کشور شد . هرچند امیدی نیست که امثال اشرف غنی دست نشانده ( که هواپیمای شخصی و چمدان پولش آماده است ) بتوانند دردی از آلام مردم افغانستان بکاهند ولی بهر حال دعا می کنیم که به خاطر مصالح و آینده خود این مردم مظلوم بتواند تا دیر نشده یک همگرایی ملی ایجاد کرده و فارق از مشاوره های دوستان امریکایی اش دست دوستی به تمام اقوام و گروه های فعال در این کشور دهد و کشورش را از این باتلاق بی فرجام برون کشد . خدا خودش دست شر آمریکا را از سر مردم منطقه ( از شیعه و سنی و مسیحی و کلیمی و بودایی و... ) بردارد ... انشاالله
  9. 1 پسندیده شده
    به نام خدا Aisheng BZK-600 هواپیمای بدون سرنشین رزمی (UCAV) (2009) BZK-006 عضوی از خانواده پهپاد های چینی Aisheng است که به نظر از سری ASN-205/207 (WZ-6) تکامل یافته است. این پهپاد در سال 2009 به خدمت گرفته شد و در تمرینات منظم (مثل تمرینات نیروی زمینی چین) دیده شده است. BZK-600 بخشی از تلاش گسترده چین برای به خدمت گرفتن انواع پهپاد ها در نقش های مختلف میدان نبرد است. بسیاری از این طرح ها از شرکت های چینی نشات می گیرند. طراحی این پهپاد با بدنه عریض و تیوبی شکلش که جایگاه سامانه های اویونیک، تجهیزات دوربین، حسگر ها و موتور است، مشخص است. موتور در عقب هواپیما قرار دارد و یک ملخ چند پره را با آرایش pusher می چرخاند. این موضوع باعث می شود تا بخش دماغه برای تجهیزات اپتیکی خالی باشد. روی سازه پشتیبان در بالای قسمت جلویی بدنه، یک گنبد قرار دارد. بال های اصلی روی شانه و در امتداد پهلوی بدنه نصب شده اند و از انتهای هرکدام از آن ها یک میله نازک به سمت عقب منشعب می شود. هرکدام از این میله ها یک سکان عمودی دارند که این سکان ها توسط یک صفحه افقی (بالابرنده) به هم متصل می شوند. BZK-006 هیچ سامانه چرخی ندارد؛ بلکه توسط یک منجنیق همراه با بوستر (معمولا از قسمت مسطح عقب یک کامیون نظامی چینی) به پرواز در می آید. سپس برروی 2 پایه متصل به شکم بدنه فرود می آید. BZK-006 از نظر ابعاد، با 4.3 متر طول و 1.5 متر عرض، بزرگتر از WZ-6 progenitor است. این پهپاد به طور خاص برای ایفای نقش پلتفرم هجومی در میدان نبرد و درگیری با اهداف زمینی طراحی شده و به همین منظور زیر هر بال 2 نقطه سخت تعبیه شده است. از این نقاط برای مقابله با اهداف زمینی دوربرد توسط موشک های هوا به سطح استفاده می شود. BZK-006 مداومت پروازی 12 ساعته دارد که قابلیت گشت زنی خوبی به آن می دهد. به طور دقیق مشخص نیست که چند فروند از پهپاد BZK-006 در حال خدمت هستند. یکی از گونه های شناخته شده آن، BZK-600A است اما تفاوت بین این 2 مدل نامشخص است. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2009 - تعداد فروند ساخته شده: 75 - کشورهای مصرف کننده: چین - نقش: حملات زمینی (هدایت بمب های هواپایه برای نابودی اهداف زمینی توسط تیر بمب موشک و راکت)، پشتیبانی هوایی نزدیک (توسعه داده شده برای عملیات در نزدیکی عناصر فعال زمینی دشمن توسط انواعی از مهمات هوا به زمین)، جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 4.3 متر - طول بال ها: 7.5 متر - ارتفاع: 1.5 متر - قوای محرکه: 1 موتور معمولی که ملخ های چند پره را در انتهای بدنه می چرخاند. آرایش pusher - تسلیحات: 4 موشک هوا به زمین (2 موشک در زیر هر بال) - نسخه ها: BZK-006 (سری پایه)، BZK-600A (نسخه نامشخص) منبع
  10. 1 پسندیده شده
    دخالت اردوغان در افغانستان جدی است. نه تنها به تمایل زیاده خواهانه خودش بلکه به عنوان مهره ناتو و البته در رقابت و تحدید ایران رون مرزهای خودش. برای اردوغان ( و البته حامیان پشت پردش که با شناخت خوب از شخصیتش کاملا نامحسوس تحریکش میکنند) کمرنگ کردن حضور ایران در سوریه با تحت فشار گذاشتنش در مرزهاش (شما و آذربایجان، جنوب و خلیج فارس، شرق و افغانستان و غرب و عراق و سوریه) یک بازی دو سر برد هست. تمرکز زدایی از حضور و نفوذ ایران در سوریه و عراق با نیاز فاطمیون به دفاع از کشور خودشون فقط یکی از اهداف هست. اردوغان در شمال سوریه خانواده مسلحین عمدتا تکفیری و قومی/قبیله ای را داره در شهرک های تازه تاسیس توسط خودش که تمام قوانین ترکیه بر اونها حاکم هست اسکان میده. تکفیری ها را امتداد داده به مرزهای شمال ایران و آذربایجان و حالا در افغانستان هم هم احتمالا باز انتقال تکفیریهای را خواهیم داشت و هم غرب دستانش را باز میزاره تا با تشکیل واحدهای قومی (ازبک) و تکمیلش با نیروهای با تجربه تکفیری در سوریه (ترکستانی ها و سلفی ها) یک وزنه سرطانی/تکفیری جدید ایجاد کنه. اردوغان با توجه به شخصیتش در حال حاضر بهترین ابزار غرب هست که دارند ازش برای گسترش غده سرطانی تکفیری ها و نژآدپرستهای قومی استفاده میکنند. در این میان همچنان باید مراقب بازی اشرف غنی در این پازل در هماهنگی با غرب و اردوغان بود. طالبان بخشیش از حضور و نفوذ خارجی ها دل خوشی ندارند. ایران باید هشومندانه از همه ظرفیت هاش استفاده کنه برای هوشیارسازی خود افغان ها نسبت به دخالت خارجی (خواه حتی خود ایران باشه خواه آمریکا و ترکیه ) بخشی از طالبان، بخشی از رهبران گروه های جهادی و فاطمیون و مردمان عادی میتونند در این برنامه هوشیارسازی قرار بگیرند برای دفاع از کشورشون. طبیعتا ایران نه مثل امریکا و نه ترکها دنبال قصد و غرضهای اشغالگرایانه اونها نیست. البته نباید فراموش کرد در تمام سال های اشغال عراق و افغانستان و ... مهمترین عملکرد دول اشغالگر تاسیس رسانه های پرتعداد و جذب کلی مزدور رسانه ای بوده که تا تونستند نفرت از همسایگان و خصوصا ایران را پمپاژ کردند به مردمان این کشورها که تاثیراتش را قبلا در کوچکترین اتفاقات و شایعات دیدیدم. الان هم مهمترین ابزارشون این مزدوران بومی است و رسانه های تحت هدایتشون برای عقیم گذاشتن اگاه سازی ها.
  11. 1 پسندیده شده
    پشت پرده سقوط شهرهای افغانستان به دست طالبان(لبنک) اکنون پرسش اینجاست که چرا با ظهور مجدد طالبان بویژه در مناطقی که این گروه دهشت افکن فاقد پایگاه اجتماعی است، هیچ جنبش نیرومند مردمی علیه این گروه تروریستی همانند اواخر دهه ١٣٧٠ شکل نمی‌گیرد؟! هرچند متغیر‌های بسیاری در این ناتوانی حکومت و مردم در مبارزه علیه طالبان دخیل هستند، اما یکی از مهمترینِ این دلایل، ترور‌های هدفمند رهبران شاخص ضدطالبانی طی دو دهه اخیر بر کسی پوشیده نیست که بافت اجتماعی افغانستان تا هنوز هم بر محور تعلقات قومی و قبیله‌ای استوار است (نباید فراموش کرد بیش از ٧٠ درصد جمعیت این کشور هنوز هم در روستا‌ها سکونت دارند) و در چنین جامعه‌ای وجود رهبران مردمی برای حفظ نظم و انسجام محلی بویژه در هنگامه بحران و جنگ بسیار ضروری است، اما طی دو دهه گذشته یک توطئه شوم در پشت پرده سیاست این کشور در جریان بوده تا تمام رهبران ارشد ضدطالبانی را تصفیه نماید و با تاسف امروز که طالبان جبهه جنگ خود را از جنوب به مناطق مرکزی و شمالی کشانیده خلاء این پرچمداران ضدطالبانی به شکل دردناکی احساس می‌شود؛ رهبرانی که روزی کانون و محور مقاومت مردمی علیه انحصارطلبی‌های قومی و مذهبی بنیادگرایان تحت حمایت پاکستان و عربستان بودند و اکنون لشکریان بیگانه بر مردم و سرزمین شان بیرحمانه می‌تازند. در ادمه تلاش می‌کنیم به معرفی مختصر تعداد معدودی از قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای افغانستان بپردازیم: برهان الدین ربانی ربانی دهمین رئیس جمهور کشور افغانستان، از رهبران باتجربه جهاد علیه شوروی و مقاومت علیه طالبان در دهه‌های ١٣٦٠ و ١٣٧٠، نماینده سابق پارلمان و رئیس شورای عالی صلح در زمان شهادتش در تاریخ ٢٩ شهریور ١٣٩٠ بود. ربانی که آن زمان برای شرکت در یک نشست سیاسی به ایران دعوت شده بود پس از تماس یکی از اعضای شورای عالی صلح (به نام استانکزی) به بهانه مذاکره با چند تن از نمایندگان ارشد طالبان به کابل فراخوانده می‌شود و سرانجام در منزل خود وقتی میزبان نمایندگان طالبان بود توسط همان‌ها طی یک انفجار انتحاری به قتل رسید. نکته مشکوک این ترور آنجاست که نمایندهٔ انتحاری طالبان، از طریق معصوم استانکزی رئیس دبیرخانهٔ شورای عالی صلح به منزل شهید ربانی آورده شده بود. استانکزی پس از این حادثه نه تنها مورد بازخواست و تحقیق قرارنگرفت بلکه در دولت اشرف غنی به مقام سرپرستی وزارت دفاع و سپس مقام ریاست امنیت ملی افغانستان رسید، در دوره ریاست وی بر سازمان امنیت ملی ناامنی‌های داخلی شدت گرفت و نیرو‌های طالبان عملاً به عنوان پلیس ضدشورش سیاستمداران پشتون تبار برای حذف نیرو‌های سیاسی غیرپشتون مورد استفاده قرار می‌گرفتند و نهایتاً جبهه نبرد طالبان با هدایت مقامات حکومتی افغان (همانند کرزی، غنی، استانکزی، اتمر و…) از جنوب کشور به شمال منتقل شد. ژنرال داوود داوود و ژنرال شاه جهان نوری این دو نفر از فرماندهان برجسته احمدشاه مسعود در دوران جهاد علیه شوروی و دوره مقاومت علیه طالبان بودند که هر دو ژنرال در ساختار نظامی دولت پساطالبانی جایگاه مهمی داشتند (داوود فرمانده زون ٣٠٣ پامیر و نوری فرمانده امنیه استان تخار بود) و به دلیل تجربه زیاد در نبرد‌های پارتیزانی علیه طالبان، از سنگر‌های مستحکم علیه نفوذ طالبان در صفحات شمال افغانستان محسوب میشدند، اما این دو ژنرال کارکشته در هفتم خردادماه سال ١٣٩٠ نه در میدان نبرد علیه دشمن بلکه دقیقاً در ساختمان استانداری (ولایت) تخار و طی یک انفجار مشکوک تروریستی به شهادت رسیدند. ردپای منصوبان حکومت حامد کرزی (رئیس جمهور وقت) در این ترور‌ها کاملاً مشهود بود، اما هیچگاه زلمی ویسا؛ فرمانده لشکر ٢٠٩ شاهین و عبدالجبار تقوا؛ والی وقت تخار که خود نیز در این جلسه شرکت داشتند و از حمله جان سالم بدر برده بودند محاکمه یا بازجویی نشدند! نکته قابل تامل اینکه زلمی ویسا بعد‌ها در قتل ژنرال عبدالرازق در قندهار و عبدالجبار تقوا در قتل عبدالمطلب بیگ در طالقان تخار نیز دست داشتند. سیدمصطفی کاظمی کاظمی از رهبران برجسته شیعیان افغانستان، تحصیل کرده ایران، از متحدین احمدشاه مسعود در نبرد با طالبان، عضو شورای موسوم به شورای عالی رهبری دولت در دولت ائتلافی برهان الدین ربانی و از بنیانگذاران حزب وحدت اسلامی بود که سابقه مبارزاتی زیادی علیه اشغالگران خارجی و تروریسم طالبانی داشت. وی پس از سقوط طالبان برای مدتی وزیر تجارت دولت موقت حامدکرزی بود و در زمان شهادتش در ١٥ آبان سال ١٣٨٦ نماینده پارلمان و رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس افغانستان بود. شهادت کاظمی نیز در میدان نبرد رخ نداد بلکه زمانی به وقوع پیوست که وی همراه شش تن از نمایندگان پارلمان برای افتتاح یک کارخانه صنعتی به شهر پلخمری، مرکز ولایت بغلان سفر کرده بودند. در این حادثه دردناک که بیش از یکصد تن به شهادت رسیدند ابتدا یک عامل انتحاری خود را در نزدیکی کاظمی منفجر کرد و سپس جمعیت زیر رگبار گلوله افراد مسلح قرار گرفتند، هیچگاه مشخص نشد چرا در آن روز هیچ یک از مقامات امنیتی و انتظامی بغلان برای استقبال و تامین امنیت هیئت هفت نفره پارلمان حضور نداشتند؟! و اینکه چه کسانی عامل این حادثه بودند؟! دولت وقت نیز برای شناسایی و محاکمه دست‌های پشت این قتل عام جمعی کاری صورت نداد و صرفاً به اعلام سه روز عزای عمومی اکتفا نمود. ژنرال عبدالرازق در تاریخ ٢٦ مهرماه ١٣٩٧ خبر ترور فرمانده پلیس قندهار افکارعمومی افغانستان را در بهت و حیرت فرو برد. این ژنرال کار کشته جوان که خود سال‌ها در اسارت طالبان به سر برده بود و پدر و عمویش نیز توسط این گروه به قتل رسیده بودند در سال ١٣٨٢ زمانی که ٢٤ سال داشت با هدف گرفتن انتقام خون خانواده خود وارد نیرو‌های پلیس در نظام نوپای جمهوری اسلامی افغانستان شد و موفق شد به سرعت پله‌های ترقی را طی کند. رازق در زمان شهادتش قدرتمندترین چهره ضدطالبانی در جنوب افغانستان محسوب می‌شد، او طی هفت سال فرماندهی نیرو‌های پلیس در جنوب کشور (از سال‌های ١٣٩٠ تا ١٣٩٧) موفق شده بود ضربات سنگینی به جبهه طالبان در قندهار، زابل، اُروزگان و هلمند بزند و بدین ترتیب محبوبیت زیادی نیز در میان مردم کسب کرده بود. رویداد مرگ رازق نیز مانند سایر قربانیان قتل‌های زنجیره‌ای نه در میدان نبرد با دشمن بلکه در توطئه‌ای اطلاعاتی و استخباراتی در جریان دیدار با مایک میلر (رئیس عمومی نیرو‌های ناتو در افغانستان) در شهر قندهار رخ داد. نکته تامل برانگیز، اما حضور والی وقت قندهار (زلمی ویسا) در این جلسه است که طبق گزارشات، ژنرال رزاق با شلیک گلوله محافظ وی به قتل می‌رسد (زلمی ویسا در زمان شهادت ژنرال داوود و شاه جهان نوری به دستور حامد کرزی فرماندهی لشکر ٢٠٩ شاهین را در شمال به دست داشت، در سال ٩٧ نیز والی منتخب اشرف غنی در قندهار بود و مستقیماً در صحنه قتل هر سه ژنرال ضدطالبانی حضور داشته است!) درباره این فاجعه هیچگاه تحقیقات مستقلی صورت نگرفت و کسی محاکمه نشد، هیچ کس نپرسید چرا زلمی ویسا علیرغم نقش مشکوکی که در ترور دو ژنرال بلندرتبه در سال ١٣٩٠ در تخار داشته است نه تنها محاکمه نشده بلکه ارتقاء درجه یافته و والی ولایت کلیدی قندهار شده است؟ عامل نفوذی طالبان چگونه محافظ مورد اعتماد والی ولایت قندهار شده است؟ در شرایطی که فرماندهان ناتو در تمام جلسات شان با مقامات افغان، همه حضار را خلع سلاح می‌کرده اند چگونه اجازه دادند شخص والی محافظ مسلح خود را به این جلسه بیاورد؟ و در نهایت با فرض پذیرش نفوذ طالبان چرا فرد مهاجم، مقام ارشد خارجی در حد فرمانده عمومی نیرو‌های ناتو در افغانستان را بی نصیب گذاشته و به یک هموطن خود (ژنرال رازق) شلیک می‌کند؟ همچنین در تاریخ ٢٠ اسفند ١٣٨٩ ژنرال مولانا سیدخیلی که فرماندهی پلیس کُندُز (کهندژ) را برعهده داشت و عملیات تصفیه مناطق اطراف شهر از وجود طالبان را به پیش می‌برد توسط مردان مسلح در سطح شهر ترور می‌شود آن هم درست ساعاتی پس از بازگشت از کابل! طبق اظهارات نزدیکان سیدخیلی، وی ابتدا توسط رئیس جمهور وقت (حامد کرزی) به مرکز فراخوانده می‌شود و با اتهامات قومگرایانه از جانب رئیس جمهور روبرو و توبیخ می‌شود، و سرانجام ساعاتی پس از بازگشت از کابل به شکل مرموزی در کندز ترور می‌شود. عبدالمطلب بیگ، از چهره‌های شناخته شده ضدطالبانی در شمال، نماینده ولایت تخار در مجلس نمایندگان افغانستان و از فرماندهان سابق جهادی در یک انفجار انتحاری در جریان مراسم خاکسپاری یکی از مقامات محلی در شهر طالقان تخار همراه با ٢٠ تن دیگر از حاضرین در پنجم دی ماه سال ١٣٩٠ کشته شدند. عبدالجبار تقوا که از طراحان قتل ژنرال داوود و شاه جهان نوری است، در همین زمان والی تخار است که البته به شکل مشکوکی از حضور در این مراسم خاکسپاری خونین استنکاف می‌ورزد. ژنرال احمدخان سمنگانی، نماینده پارلمان افغانستان در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۱ به همراه رئیس امنیت ملی ولایت سمنگان و فرمانده پلیس زون غرب و ۲۰ تن دیگر در حمله تروریستی که در جریان مراسم عروسی دختر آقای سمنگانی صورت گرفت کشته شدند. وی طی سال‌های ١٣٧٧ تا ١٣٨٠ از فرماندهان ارشد حزب جنبش اسلامی افغانستان در نبرد علیه طالبان بود. پیرم‌قل ضیایی، از همرزمان احمدشاه مسعود، نماینده پیشین پارلمان افغانستان و فرمانده محلی خیزش مردمی در ولایت تخار در شمال شرق در تاریخ ١٢ اردیبهشت ١٤٠٠ براثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور کشته شد. قربانیانی که نام برده شدند از جمله بزرگترین رهبران جبهه مقاومت ضدطالبانی بودند، اما قتل‌های زنجیره‌ای افغانستان صرفاً به همین افراد محدود نبوده است بلکه صد‌ها فرمانده و رهبر در سطوح بالایی و میانی جبهه مقاومت ضدطالبانی تاکنون به صورت مشکوکی به قتل رسیده اند و هیچ احدی نیز تاکنون به علت قتل این رهبران محاکمه نشده است! تمام قتل‌های زنجیره‌ای دارای وجوه مشترکی هستند؛ مِن جمله اینکه در تمام قتل‌ها ردپای مقامات بلندپایه دولتی و وابسته به ارگ ریاست جمهوری قابل مشاهده است، هیچ یک از قربانیان در میدان نبرد کشته نشده اند و محل جنایات عموماً اماکن اداری، مسکونی و غیرنظامی بوده است، همه قربانیان یک وجه مشترک برجسته داشته اند و آن هم تفکر و کارنامه درخشان در میدان نبرد علیه طالبان بوده است! در چنین شرایطی بدیهی است که با خروج نیرو‌های خارجی تحت رهبری امریکا از افغانستان و با وجود سیاستمداران متعصبِ فاسد و ارتش و پلیس ناتوان، کشور بلافاصله به چنگ نیرو‌های طالبان سقوط کند.
  12. 1 پسندیده شده
    کاش مثل ترکیه که بخشی از سوریه را تحت کنترل خودش در آورد ایرانم استانهای مرزی و مناطق شیعه نشین را تحت حمایت جدی قرار بده
  13. 1 پسندیده شده
    مهم نيست مهم نحوه پرداختن به خبر هست اون زمان اينطوري القا ميشد كه احمدي نژاد جز حمله كنندگان بوده الان به عنوان تروريست شناخته ميشه و ... در كنار اون اينطور القا ميشد كه مردم با حمله سفارت مخالف بودند و هزينه ميدن و ايشون سبب فشار به مردم هست و ... يك مجموعه استدلال ها با هم تركيب شده و طرف رو ميكوبن در اين شرايط هر حركتي به ضرر طرف تمام ميشه در اين شرايط پشتوانه و كارهاي قبلي سبب ميشن تيغ رسانه دشمن ببره يا بشكنه براي مثال چقدر خصوص سفارت امريكا كار كرديم تقريبا هيچ و خب اونها با اين اقدامات كار رو به جايي رسوندن كه خواستار عذر خواهي به خاطر لانه جاسوسي شون شدن
  14. 1 پسندیده شده
    عملیات روانی: گرفتن انرژی در ابتدای مسیر وقتی با یک شطرنج باز حرفه ای بازی میکنید همیشه باید مراقب تله های دو سرباخت باشید چرا که شما را با یک حرکت بین انتخاب بد و بدتر روبرو می کند و گریزی از تلفات و هزینه نخواهد بود تنها راه مبارزه با این وضعیت تنها و تنها شناخت و پیشگیری قبل از چنین حرکاتی است. برای مثال با حرکت اسب سیاه، شاه کیش می شود و وزیر سفید هم در خطر قرار می گیرد سفید راهی جز حرکت دادن شاه نداشته و عملا وزیر را از دست خواهد داد و با گرفتن انرژی حریف شروع سلسله حملات از سمت سیاه رقم خواهد خورد در بازی سیاست هم عملیات روانی، یک ابزار ارزان و برنده است که همچون ویروس انرژی یک فیل را می تواند بگیرد و زمین بزند با مقایسه هجمه رسانه ای کنونی علیه رئیس جمهور جدید ، آقای رئیسی نگاه اول به سمت اشکالات گفتاری می رود ولی ذهن مقایسه گر از خود سوالی را می پرسد که ساده ولی نکته دار است مگر حسن روحانی از این اشتباهات نداشت؟ پس چرا بلد نشد؟ مشابه این حملات آشنا نیست؟ کجا رخ داد؟ سال 84 برای احمدی نژاد هم چنین موردی رخ داد بله در ابتدای ریاست جمهوری احمدی نژاد هجمه رسانه ای بر سر احمدی نژاد رخ داد - حضور در اشغال سفارت امریکا ( اگرچه مدارک نشان داد او در اشغال سفارت نبوده است ولی همین خبر و هجمه کلی برای او دردسر ساز شد) - نحوه حرف زدن او - حرکات دست و بدن اون همه این حرف ها باعث گرفتن انرژی و امید در ابتدای کار شد از یک سمت جواب دولت باعث تقویت این حرف ها می شد و از سوی دیگر جواب ندادن هم مهر تاییدی بر این حرف ها بود یک بازی دو سر باخت و کثیف و حالا تکرار این بازی برای رئیسی، با هدف گرفتن انرژی و امید در شروع کار اونها ضربه رو برای بار دوم موفق شدن بزنن ولی راهکارش نشان دادن این حیله و تکراری بودنش هست تا ذهن مخاطب این حقه را درک کرده و نسبت به آن مقاوم و قوی شود موارد هم مشابه روش قبل است - ارتباط با یک اتفاق در گذشته ---------- اعدام های سال 67 و همه حوادث قضایی ایران - تمسخر نحوه حرف زدن ----------- تمرکز شدید روی تپق ها و اشتباه هات - تلاش برای نشان دادن ناتوانی ---------- به زودی خواهیم دید موارد گفته شده فارغ از نقدهای درست و وارد است چرا که در نقد هدف اصلاح امور و درست کردن روند است و در تخریب هدف مچ گیری و مسخره کردن است
  15. 1 پسندیده شده
    در حالی که هنوز یک ماه از کشف گور جمعی کودکان بومی در یکی از استان‌های کانادا نگذشته، بار دیگر خبر هولناک مشابهی از این کشور به گوش می‌رسد. روزنامه کانادایی «نشنال‌ پست» بامداد پنجشنبه از کشف صدها گور ثبت‌نشده در استان «ساسکاچوان» خبر داد که احتمالا حاوی اجساد کودکان است. بر اساس این گزارش، یکی از بومیان این استان گفت که صدها گورِ بدون نشانی - که باور دارد بسیاری از آنها حاوی اجساد کودکان باشد - در نزدیکی محل استقرار سابق یک مدرسه شبانه‌روزی در منطقه «کووِسِس» کشف شده است. ساکنان استان ساسکاچوان انتظار دارند که تعداد اجساد کودکانی که قرار است از این چند صد گور تازه کشف‌شده بیرون بیاید، حداقل سه برابر تعداد اجسادی باشد که در گورجمعی در نزدیکی یک مدرسه شبانه‌ روزی کاتولیک در استان «بریتیش کلمبیا» کشف شد. به نوشته نشنال‌پست، مسئولان بومی منطقه کووِسس احتمالا روز پنجشنبه در نشست خبری، جزئیات بیشتری از این «کشف هولناک و تکان‌دهنده» در محوطه‌ای که پیشتر مکان مدرسه شبانه‌روزی «ماریوال ایندییَن» و همچنین جدیدترین آمار از تعداد اجساد بیرون‌کشیده شده ارائه کنند. بر این اساس، فدراسیون اقوام بومی مستقل در کانادا شامگاه چهارشنبه در اعلامیه‌ای توضیح دادند: «تعداد این گورهای بدون نشانی، بیشترین میزان در تاریخ کانادا تاکنون خواهد بود». نشنال‌پست گزارش داد: «باقی‌مانده اجساد در این گورهای بدون نشانی، در یک قبرستان جمعی که سال ۱۸۸۵ ایجاد شده، وجود دارند که به‌تدریج مدرسه شبانه‌روزی ماریوال ایندییَن - تحت مدیریت کلیسیای کاتولیک - آنجا را به کنترل خود درآورد». در بازه زمانی ۱۸۸۳ تا ۱۹۹۶، حدود ۱۵۰ هزار کودک بودمی از خانواده‌های خود به اجبار جدا شدند و به مدارس شبانه‌روزی فرستاده شدند که کلیسای کاتولیک آن را تأسیس کرده بود و هدف اصلی آن دور کردن این کودکان از جوامع بومی کانادا و جلوگیری از ترویج زبان و سنت‌های مادری‌‌شان و تربیت آن‌ها به شیوه‌ای تحمیلی بود.
  16. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. «جنگ ناشناخته حزب الله در بوسنی»  (بخش پایانی) فرمانده شهید علی أحمد فیاض ملقب به علاء البوسنة ؛ فرمانده نیروهای حزب الله در بوسنی چندی قبل روزنامه الاخبار لبنان، با انتشار گزارشی به قلم علی یحیی، به بررسی نقش جمهوری اسلامی ایران و حلقه های منطقه‌ای آن بخصوص حزب‌الله لبنان در جنگ بوسنی پرداخت. گزارش "الاخبار” تحت عنوان ” اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزب‌الله در بوسنی” منتشر شده است اما بر خلاف این عنوان، بیش از آنکه به عملکرد نیروهای حزب‌الله بپردازد، بر عملکرد ایران و سپاه پاسداران تمرکز دارد. با این حال به نظر می‌رسد عنوان گزارش متناسب با بحران فعلی لبنان و تحت تأثیر فشارهایی که از سوی کشورهای عربی خلیج‌فارس، حزب‌الله را نشانه رفته، انتخاب شده است. آنچه در پی می‌آید برگردان کامل گزارش "الاخبار” است: راه های انتقال تسلیحات ورود سیل‌آسای اسلحه، بارزترین نقش را در معادلات میدان نبرد داشت. این سلاح گاهی از طریق کرواسی وارد و گاهی با استفاده از روش‌های ابتکاری در بدنه هواپیماهای مسافربری جاسازی می‌شد. روند انتقال سلاح حتی پس از اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز فرودگاه زاگرب نیز ادامه یافت هر چند به‌صورت طبیعی، مسیر آن آسان نبود و از جمله به کشف کامیون‌های حامل سلاح می‌انجامید که یک مسئول سازمان ملل در گفت‌وگو با "آبزرور” در تاریخ 1992/10/8 به آن اشاره کرده است. سومین راه قاچاق (سلاح) که از پیچیدگی بیشتری برخوردار بود، گذر از ایتالیا و آلبانی بود که گرفتار منافع برخی گروه‌های محلی می‌شد. (منظورش همکاری با مافیای ایتالیا هست؟؟) پاره‌ای اسناد نیز گویای تلاش ایران برای وارد کردن سلاح از مسیر دریایی است. کریستوفر کوکس در مقاله‌ای تحت عنوان "گسترش نفوذ ایران در بوسنی” (1996/4/26) از کاروان‌هایی سخن می‌گوید که هشت بار در هر ماه هزاران تن سلاح و مهمات به بوسنی آوردند. سلاح‌هایی که یا منشأ ایرانی داشتند و یا با حمایت ایران خریداری و به مقصد بوسنی حمل می‌شدند و یک‌سوم کل تسلیحاتی که وارد آن کشور شد را در بر می‌گرفتند. به عنوان مثال carl savich روزنامه‌نگار صرب می‌گوید، تنها در فاصله می ۱۹۹۴ تا ژانویه ۱۹۹۶ سلاح و مهماتی که ایران برای بوسنی ارسال کرده، افزون بر پنج هزار تن بوده است. دگرگونی معامله درحالی‌که ائتلاف بین‌المللی به دلیل ناهماهنگی برنامه دولت‌ها (خصوصاً دولت‌های اروپایی) تأثیر میدانی ضعیفی داشت و تصمیم‌گیری برای دخالت نظامی با بن‌بست مواجه بود (همچنان که حملات هوایی نیز تنها پس از کشتار سربرنیتسا آغاز شد)، گستردگی حمایت‌های ایران، وقایع میدانی را متحول می‌کرد تا آنجا که نیروهای بوسنیایی از مرحله عقب‌نشینی از سرزمین‌های خود به مرحله پیشروی و آزادسازی برخی سرزمین‌های از دست رفته رسیدند (هفتاد درصد خاک بوسنی تحت تصرف صرب‌ها قرار داشت) و برآوردها نشان می‌داد ظرف چند روز قادر به آزادسازی بانیالوکا مرکز ایالت جمهوری صرب خواهند بود. بگوویچ نیز از این احساس قدرت در آن دوره در جنگ روانی بهره می‌برد. او ابتدا مراتب قدردانی خود و مسلمانان بوسنی را از "آیت‌الله خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی (رییس جمهوری وقت) ، ملت و حکومت ایران به عنوان کسانی که بیشترین حمایت از کشور و مردمش در برابر کشتار صرب‌ها داشتند” را اعلام کرد؛ سپس در سخنانی بی‌سابقه گفت که "اگر حالت کنونی برای ملت بوسنی تداوم یابد علی‌رغم میل واقعی‌مان ناچار به استفاده از گازهای شیمیایی برای دفاع از خود و متوقف کردن جنایات صرب‌ها خواهیم بود.” برخورد و رویارویی دشمنان گزارش‌هایی که از دلایل جدی درباره عمق تأثیر ایران در بوسنی به واشنگتن می‌رسید، به‌طور فزاینده افزایش یافت. در گزارش یکی از کمیته‌های مجلس نمایندگان آمده است ” نقش خطرناکی که عناصر ایرانی بازی می‌کنند، جای پای محکمی در اروپا یافته که به منزله خطری استراتژیک برای منافع آمریکا است. این خطر به پشتوانه گسترش روابط نزدیک ایران با سران و نسل کنونی رهبران بوسنی به وجود آمده است. دستگاه‌های ایرانی نظیر سرویس اطلاعاتی این کشور نیز که مدیریت مناطق خشکی را در دست دارند از طریق توسعه شبکه‌های مختلف ساختار کاملی یافته‌اند.” رابرت بایر، یکی از نیروهای "سیا” در سارایوو می‌گوید، حکومت بوسنی در خلال جنگ، بر سر دوراهی ” انتخاب سی آی ای یا انتخاب ایرانی‌ها قرار داشت در حالی که می‌رفت تا آن‌ها ایرانی‌ها را انتخاب کنند. در پرتو اطلاعات تازه‌ای که به آمریکایی‌ها می‌رسید، سی آی ای در سال ۱۹۹۵ مدیر جدیدی را به سارایوو اعزام کرد. اما او در آنجا با توطئه دوستانش برای سو قصد مواجه شد. نیروهای امنیتی بوسنیایی‌ها در راستای اهداف نیروهای ایران نقشه ترور او را کشیده بودند.” جو بایدن در جوانی در بوسنی این البته تنها برخورد طرفین نبود و نفوذ ایران در بوسنی حس رقابت آمریکایی‌ها و وحشت اروپایی‌ها را برانگیخت: در هجدهم اکتبر ۱۹۹۲، یک مسئول سازمان ملل متحد با نگارش مقاله‌ای در نشریه بریتانیایی آبزرور اعلام کرد که یکی از محموله‌های ارسالی سلاح کشف و ضبط شده است. در یازدهم نوامبر ۱۹۹۲، یک هواپیمای ایرانی در فرودگاه زاگرب مورد بازرسی از پیش اعلام نشده قرار گرفت و طی این بازرسی مقدار زیادی اسلحه که به مقصد بوسنی حمل شده بود کشف شد. در پانزدهم فوریه ۱۹۹۶، کماندوهای فرانسوی به کلبه‌ای دورافتاده در بوسنی یورش بردند که طی آن مشخص شد آنجا مرکزی برای آموزش تیراندازی بوده و حاوی مقدار زیادی اسلحه دوربین‌دار، راکت انداز و همچنین مواد منفجره‌ای است که در اسباب‌بازی کودکان جاسازی شده است. در فوریه ۱۹۹۲ سه ایرانی به دست نیروهای فرانسوی که توسط ناتو فرستاده شده بودند، بازداشت شدند. این حوادث مدام بین سال‌های ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ تکرار شد که می‌توان از میان آن‌ها به توقیف یک کشتی ایرانی پر از سلاح توسط ترکیه اشاره کرد که به مقصد سارایوو در حرکت بود. قرارداد صلح دیتون و تبعات آن بسیاری از ابتکار عمل‌هایی که به عنوان راه‌حل پایان جنگ ارائه می‌شد، مانند طرح صلح لرد ونس اوئن به شکست انجامید و تنها طرح صلح دیتون بود که به موفقیت رسید. طرح صلح دیتون با وجود پیشروی‌های میدانی بوسنیایی‌ها و در اثر فشار آمریکا پذیرفته شد. همان‌طور که بعدها مشخص شد اولویت آمریکا خشکاندن سرچشمه‌های نفوذ ایران بود که توسط وفادارانش توانسته بود در تعدادی از نهادها و سازمان‌های بوسنی ریشه بدواند. از جمله این وفاداران، می‌توان به حسن چنگیچ، معاون وزیر دفاع، باقر علی اسپاهیچ رییس سابق سازمان اطلاعات بوسنی و دو نفر از دستیاران ارشد او که در همکاری با نیروهای امنیتی ایران اقدام به برپایی پایگاه‌های نظامی کردند اشاره کرد. (همان پایگاه‌هایی که کوماندوهای فرانسوی به آن‌ها یورش بردند.) جیمز رایسن (روزنامه‌نگار) می‌گوید، "شخص بگوویچ نیز از ایران پول دریافت می‌کرد که تنها در یک‌قلم معادل پانصد هزار دلار بود.” رژه جنگجویان مسلمان غیر بوسنیائی بعد از خاتمه جنگ عمق هم‌پیمانی دو طرف آنجا آشکار شد که سفیر ایران در بوسنی تنها دیپلمات خارجی بود که در جریان رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶ عزت بگوویچ را در کمپین انتخاباتی‌اش همراهی می‌کرد. آمریکایی‌ها در سطوح مختلفی کوشیدند از تأثیر ایران کاسته و سیطره خود را افزایش دهند. آن‌ها در راستای برطرف کردن نیازهای بوسنیایی‌ها از قبیل تسلیحات و ایجاد مراکز آموزشی اقدام کردند. در نهایت نیز به موفقیت‌های نسبی دست یافتند از جمله موفق به برکناری حسن چنگیچ معاون وزیر دفاع و باقر علی اسپاهیچ رییس سابق سازمان اطلاعات بوسنی شده و تا جای ممکن نقش و سهم ایران در بازسازی بوسنی را محدود کردند. هدف ایران برای استقلال کامل بوسنی و جلوگیری از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای ناتو به موفقیت کامل نرسید. اما با وجود تضعیف برخی جنبه‌های روابط دو طرف، حمایت‌های گوناگون ایران از بوسنی استمرار یافت. حمایت‌هایی که می‌تواند جنبه اقتصادی یا نظامی داشته باشد. افزون بر این می‌توان به حمایت ایران از خانواده شهدا و مجروحان بوسنی اشاره کرد که هنوز هم مراسم بزرگداشت آنان در تهران برگزار می‌شود. ایرانی‌ها مراتب نارضایتی خود از روند تحولات را اعلام می‌کردند چنانکه هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است: "جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود بعد از جنگ، در بوسنی حضوری فعال و سازنده برای کمک به مردم این کشور داشته باشد ولی دخالت دشمنان سطح روابط و همکاری‌های دو کشور را تنزل داد”. بگوویچ اما در یک کنفرانس مطبوعاتی در مرکز پایتخت ویران شده‌اش موضعی اتخاذ کرد که بار دیگر ایران را در جایگاه برتر نشاند. او با دست خود به نماینده جمهوری اسلامی که در کنارش ایستاده بود، اشاره کرد ؛ به علی اکبر ولایتی که روزی وزیر امور خارجه ایران بود و سی‌ام نوامبر ۱۹۹۵ خود را به سارایوو رسانده بود. او به ولایتی اشاره کرد تا بگوید ” اگر این مرد (منظور جمهوری اسلامی است) نبود امروز کشور من روی نقشه وجود نداشت”. سخنان بگوویچ بیانگر نظر افکار عمومی نیز بود همچنان که یک نظرسنجی که در پایان جنگ انجام شد مشخص کرد که ۸۶ درصد از بوسنیایی‌ها، نگرش مثبتی به جمهوری اسلامی ایران دارند. در طول جنگ بوسنی و هرزگوین که تا خاتمه آن در سال ۱۹۹۵، بین ۹۷ تا ۱۱۰ هزار قربانی برجای گذاشت، صدها تن از نیروهای ایرانی و کادرهای حزب‌الله لبنان به شهادت رسیده و یا در راه جلوگیری از تبدیل بوسنی به فلسطینی دیگر اسیر شدند. سردار شهید رسول حیدری یکی از آنان است که بنای یادبود او در کنار هم‌رزم بوسنیایی‌اش محمد آودیچ بنا شده تا عمق پیوستگی آرمانی که هر دو برایش جنگیده و کشته شدند را نشان دهد. بنای یادبود شهید حیدری در کشور بوسنی ... پایان ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  17. 1 پسندیده شده
    پرنده آتشین جایگزین شاهین های لاهور آیا جنگنده های جی-10سی جایگزین جتهای اف-16 اسکادران های نخبه نیروی هوایی پاکستان خواهد شد ؟ نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی پاکستان نزدیک به یک دهه است که در قالب برنامه ای مشترک با چین ، بخشی از ناوگان جتهای رزمی خود را با بخدمت گرفتن جتهای JF-17 بروزسانی نموده و این تجدید قوا یا از طریق خرید مستقیم این جنگنده ها از کشور سازنده یا مونتاژ قطعات ارسال شده از شرکت چینی صورت گرفته است . اما تا قبل از ورود JF-17 به سازمان رزمی ارتش پاکستان ، نیروی هوایی این کشور با در اختیار داشتن تعداد قابل توجهی از جتهای سبک نسل سوم نظیر میراژ-3 ، میراژ-5 ، جی-7 و کیو-5 توان هوایی خود را تشکیل داده بود و بعدها با اضافه شدن یک اسکادران از جتهای کمی سنگینتر نسل چهارم F-16A/B تا حدودی ضعف خود را در برابر نیروی هوایی هند جبران نمود . راست ( میراژ - سه و پنج ) چپ :کیو-5 فانتان نیروی هوایی ارتش پاکستان با این حال ورود JF-17 نسل چهارمی به نیروی هوایی ارتش پاکستان اجازه داد تا بتدریج فناوری پیشرفته تری را جایگزین نمونه های متعلق به دهه هشتاد میلادی نماید ، اما اگر چه این نمونه چینی – پاکستانی از بسیاری جهات از جنگنده آمریکایی پیشرفته تر بشمار می آید ، اما بدلیل قابلیتهای رزمی محدودتر نسبت به اف-16 انتظار نمی رود که با ورود تعداد بیشتری از این جنگنده ها ، ناوگان فالکن های پاکستانی از رده عملیاتی کنار گذاشته شوند . تصویر گرافیکی منتسب به پروژه AZM اما آن چه که کاملا واضح به نظر می رسد ، ناوگان اف-16 نیروی هوایی پاکستان بتدریج در حال پیرترشدن است و با توجه به اینکه بخش قابل توجهی از این هواگردها در دهه هشتاد میلادی تحویل شده اند ، فرماندهان این نیرو می بایست از هم اکنون به فکر جایگزینی این نمونه ها باشند . درواقع نسخه های موجود در پاکستان هم اکنون در بسیاری از کشورها بازنشسته شده اند و تنها تایوان و ونوزئلا به دلیل عدم توانایی در جایگزینی به استفاده از آنها ادامه می دهند . جنگنده های اف-16 تحویلی به نیروی هوایی پاکستان ( براساس بلاک تولیدی و سال تحویل ) ارتش پاکستان پس از نیروی هوایی ارتش ایالات متحده و اسراییل ، سومین کشور کاربر اف-16 در جهان است و با تغییر تهدیدات بالاجبار توانمندی های جدیدی شامل قابلیت حمل و شلیک موشکهای هوابه هوای AIM-120C را بدانها اضافه نمود . اما عوامل متعددی نظیر خستگی شدید سازه که بطور خودکار موجبات افزایش هزینه های عملیاتی را فراهم می آورد باعث شد تا کارشناسان نظامی پاکستانی به این نتیجه رسند که می بایست نمونه جدیدی را جایگزین این جتهای قدیمی نمایند که احتمالا یک جنگنده سبک یا میان وزن خواهد بود که قابلیتهای افزون تری را نسبت به JF-17 خواهد داشت . جدول مقایسه قابلیتهای فامد (BVR) جی-10 و اف-16 اما هنگامی که قرارباشد این تصمیم اجرایی شود ، به احتمال بسیار زیاد ، نمونه انتخابی یک هواگرد غیرآمریکایی خواهد بود چرا که بعید به نظر می رسد که ایالات متحده قصد داشته باشد تا یک هواگرد پیشرفته تر نظیر نسخه های ارتقاء یافته هورنت یا اف-35 را به پاکستان تحویل دهد . در این میان ، گزارشهایی در دست است که نشان می دهد پاکستان مشغول بررسی جنگنده های میگ-35 روسی است ،اما با توجه به روابط دفاعی نزدیک هند و روسیه و همچنین وجود جتهای MIG-29UPG در نیروی هوایی هند که قابلیتهای کمتری نسبت به میگ-35 را داراست بعید خواهد بود که چنین معامله ای به سرانجام برسد . از این رو ، آنچه که محتمل به نظر می رسد ، پاکستان درصدد است تا قبل از به ثمر رسیدن پروژه جنگنده نسل پنجم AZM یک جنگنده جدید که احتمالا جی-10سی خواهد بود را خریداری نماید . پیش ازاین ، چینی ها برای یکسری تستهای میدانی ، جی-10سی را در پاکستان مستقر نموده اند و گزارش هایی در دست است که نشان می دهد ارتش پاکستان تحت تاثیر قابلیتهای این جنگنده قرار گرفته است . جت رزمی جی-10سی که از سال 2018 وادر خدمت نیروی هوایی چین شد ، به مانند اف-16 یک جنگنده تک موتوره سبک وزن بشمار می رود و بدلیل اینکه چند دهه پس از اف-16 معرفی گردید ، به تقریب در اکثر پارامترها نظیر سرعت ، سطح مقطع راداری کو.چکتر و قدرت مانورپذیری بیشتر از طراحی پیشرفته تری برخوردار است و بدلیل اضافه شدن سامانه تغییر بُردار رانش قابلیت اجرای مانورهایی را دارد که غیر از اف-22 جنگنده دیگری در دنیای غرب قادر به انجام آن نیست . مضاف براین ، جی-10سی با مجهز شدن به یک رادار AESA و قابلیت حمل موشکهای جدیدتر PL-10و PL-15 می تواند پتانسیل رزمی بهتری را در اختیار نیروی هوایی پاکستان قرار دهد . علاوه براین ، جی-10سی بدلیل هزینه پرواز پایین تر نسبت به اف-16 های قدیمی ، میتواند نیروی هوایی پاکستان را در خرید تعداد بیشتری از این جنگنده یاری نماید . مقایسه هزینه هر ساعت پرواز اف-16 و جی-10 مضاف براین ، دسترسی نیروی هوایی پاکستان به موشکهای کروز YJ-91 باعث می شود تا درصد توان آفندی این نیرو افزایش پیدا نماید .برخی ناظران نظامی براین باورند که جی-10سی قابلیت مانورپذیری بیشتری را نسبت به جتهای سنگین تر خانواده فلانکر در اختیار دارد و با مجهز شدن نیروی هوایی پاکستان به این جت رزمی ، حریف قدرتمندی در برابر جتهای SU-30MKI نیروی هوایی هندبوجود خواهد آمد. سوخو-30 ام کا آی - نیروی هوایی ارتش هند پی نوشت : 1-بن پایه 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ مترجم و نویسنده : MR9
  18. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. «جنگ ناشناخته حزب الله در بوسنی»  (بخش نخست) فرمانده شهید علی أحمد فیاض ملقب به علاء البوسنة ؛ فرمانده نیروهای حزب الله در بوسنی چندی قبل روزنامه الاخبار لبنان، با انتشار گزارشی به قلم علی یحیی، به بررسی نقش جمهوری اسلامی ایران و حلقه های منطقه‌ای آن بخصوص حزب‌الله لبنان در جنگ بوسنی پرداخت. گزارش "الاخبار” تحت عنوان ” اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزب‌الله در بوسنی” منتشر شده است اما بر خلاف این عنوان، بیش از آنکه به عملکرد نیروهای حزب‌الله بپردازد، بر عملکرد ایران و سپاه پاسداران تمرکز دارد. با این حال به نظر می‌رسد عنوان گزارش متناسب با بحران فعلی لبنان و تحت تأثیر فشارهایی که از سوی کشورهای عربی خلیج‌فارس، حزب‌الله را نشانه رفته، انتخاب شده است. همچنان که سید حسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله لبنان در پاسخ به تبلیغات سنگینی که می‌کوشد مقاومت در لبنان را به دشمنی با منافع مسلمانان اهل سنت در لبنان، سوریه و دیگر کشورهای منطقه متهم کند، چند بار یادآور شده که نیروهای تحت امرش سال‌ها پیش از این که وارد نبرد در سوریه شوند، برای دفاع از مسلمانان اهل سنت بوسنی به آن کشور رفته و جنگیده‌اند. نصرالله البته پیش از این و در سال ۲۰۱۳ میلادی (چنانکه در مقدمه گزارش نیز بدان اشاره رفته است) برای اولین بار مشارکت نیروهای حزب‌الله در جنگ بوسنی را تأیید کرده بود. اگر چه در سال‌های گذشته، هم در رسانه‌های غربی و هم رسانه‌های فارسی ­زبان به حضور ایران در جنگ بوسنی پرداخته شده اما گزارش روزنامه الاخبار نخستین گزارش یک رسانه عربی است که با جزییات قابل توجه به بررسی نقش ایران در این جنگ پرداخته و به همین دلیل بازتاب وسیعی نیز یافته است. این گزارش البته با اتکا به منابع غالباً غربی، به بیان برخی نکات مناقشه برانگیز نیز پرداخته که درجای خود قابل بررسی و تدقیق است. آنچه در پی می‌آید برگردان کامل گزارش "الاخبار” است: اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزب‌الله در بوسنی "ای برادران! ما با بهترین مردانمان به بوسنی و هرزگوین رفتیم. آنجا پادگان نظامی در اختیار داشتیم … احتمالاً برای اولین بار است که در این باره و با این صراحت سخن می‌گوییم، جنگیدیم و شهدایی را تقدیم کردیم. برای دفاع از چه کسی؟ از مسلمانان اهل سنت در بوسنی” (بخشی از سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان در بیست و پنجم می ۲۰۱۳ میلادی) اعلام صادره از سوی حزب‌الله واضح بود، اگرچه معنای آن بعدتر مشخص شد: "جایی که باید باشیم خواهیم بود” یعنی پیش از آنکه بالای منبر بروم در میدان عمل حضور دارم، اقدام عملی او از کلامش پیشی می‌گیرد. حزب الله قبل از سوریه، عراق و یمن، در سارایوو و فلسطین حضور داشته است. هیچ حد و مرزی برای حضورش متصور نیست. ژنرال کانادایی، لوییس مکنزی، اولین فرمانده نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در بوسنی، از جمله کسانی بود که از فعالیت‌های حزب‌الله و در پس آن سپاه پاسداران ایران ابراز ناخرسندی کرده بود و در جلسه سازمان ملل متحد درباره توسعه حضور این سازمان در جنوب لبنان در فاصله‌ای نه‌چندان دور از جنگ ژوئیه، نسبت به تکرار برخی از این سیاست‌ها و روش‌های احتمالی ابراز نگرانی کرده بود. اما داستان از چه قرار است؟ آرایش نظامی در سارایوو مانیفست نیروهای مسلح ایران در تاریخ 1992/11/5 ، همان‌طور که قابل انتظار بود، صادر شد: اعلام آمادگی کامل برای کمک به بوسنی و پیوستن به بوسنیایی‌ها در جنگ با صرب‌ها. این تصمیم در پی شکست تلاش‌های بین‌المللی برای مهار بحران و توقف کشتار اتخاذ شد. دو هفته پیش از آن، تهران یادداشت اولیه‌ای را توسط دکتر صباح زنگنه، نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی تقدیم کرد که در آن خواستار لغو تحریم تسلیحاتی شده بود. کمتر از یک هفته بعد از آن نیز تحرکات دیپلماتیک ایران برای شکستن حصار بوسنی توسط وزیر خارجه وقت این کشور در حالی آغاز شد که ناتو ایران را از ورود به این جنگ منع می‌کرد. هم‌پیمانان ایالات‌متحده مانند عربستان سعودی و ترکیه، به‌منظور مسدود کردن راه ورود ایران تلاش کردند به جرگه حامیان بوسنی بپیوندند اما گارد منفی علی عزت بگوویچ رییس جمهوری بوسنی در مقابل میراث داران اتاتورک از یک‌سو و مدل حاکمیتی عربستان سعودی از سوی دیگر باعث "گرایش بیش از پیش حکومت بوسنی به ایران” شد. علی عزت بگوویچ در سفر به ایران و دیدار با رهبر انقلاب بگوویچ در حالی که او و حزب تحت رهبری‌اش (حزب اقدام دموکراتیک) از اولین کسانی بودند که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران به عنوان دومین انشعاب ایدئولوژیک پس از اخوان المسلمین قرار داشتند، در سال ۱۹۹۲ سفری به تهران ترتیب داد. او پیش از این نیز در سال ۱۹۸۲ فرستادگانی را برای شرکت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران به این کشور گسیل داشته بود که باعث دومین دستگیری و به زندان افتادنش در زمان ریاست جمهوری ژوزف تیتو شد. تیتو فردی بود که مرگش سرآغاز فروپاشی یوگوسلاوی بود. یوسیپ بروز تیتو رئیس‌جمهور کروات یوگسلاوی و رهبر اتحادیه کمونیستی این کشور بود که با وجود کمونیست بودن از شوروی مستقل ماند و بعدها کشور خود را به عضویت جنبش عدم تعهد درآورد. در زمان حکومت وی، علی عزت بگوویچ به خاطر نگارش کتاب "بیانیه اسلامی” و نیز به دلیل برخی تحرکات از جمله به اتهام ارتباط با حکومت اسلامی ایران به چهارده سال زندان محکوم شد. با این حال پنج سال بعد در پی گشایش سیاسی در یوگوسلاوی از زندان آزاد شد. دوگانه سپاه پاسداران و حزب‌الله لبنان، از تجربه انباشته شده خود برای پیکربندی ساختار نظامی بوسنی استفاده کردند تا قادر به دفاع از خود و بازپس‌گیری سرزمین‌هایش شود. همچنین محموله‌هایی هم به کروات‌ها در دوره "عدم درگیری” با بوسنیایی‌ها داده شد. اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزب‌الله در بوسنی سردار سعید قاسمی و امیر فرشاد ابراهیمی (که بعدها به غرب پناهنده شد) در جنگ بوسنی مسلمانان بوسنیایی (که اکثریت غالب آنان از فرقه کلامی ماتریدیه و پیرو مذهب حنفی هستند) ضعیف‌ترین حلقه در مثلث قومی این کشور بودند. با وجود تعداد نیروهایشان که ۶۰ هزار عضو غیر ذخیره را در بر می‌گرفت، فاقد تجهیزات بوده و آمادگی ورود به جنگ را نداشتند. در این زمان رهبران ایران نظیر آیت‌الله جنتی دبیر شورای نگهبان (و نماینده وقت آیت‌الله خامنه‌ای در بوسنی) به ایفای نقش برای سرعت بخشیدن به حمایت از بوسنیایی‌ها پرداختند. بدین منظور مجموعه‌هایی از سپاه پاسداران و حزب‌الله لبنان به این کشور فرستاده شدند که در رأس آنان فرماندهانی نظیر محمد رضا نقدی فرمانده کنونی ارشد سپاه و سعید قاسمی از فرماندهان بارز سپاه (که اخیراً تصویر او در یکی از جبهه‌های جنگ در سوریه منتشر شده است) قرار داشتند تا زیر ذره‌بین رسانه‌ها و سرویس‌های اطلاعاتی قرار گیرند. در یک گزارش بین‌المللی درباره پنجاه مربی و مستشار نظامی از اعضای حزب‌الله لبنان و جنبش توحید اسلامی سخن به میان آمده که در نهم سپتامبر ۱۹۹۲ پس از ترک بندر طرابلس در شمال لبنان به صف مبارزان بوسنیایی پیوستند. همچنان که "واشنگتن تایمز” نیز در دوم جون ۱۹۹۴ به نقل از منابع خود در "سیا” از ورود چهارصد نفر از نیروهای سپاه پاسداران در ماه می همان سال به بوسنی پرده برداشت. این نیروها به حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نیرویی پیوستند که از قبل در بوسنی حضور داشتند. تعداد نیروهای سپاه پاسداران که به بوسنی و هرزگوین منتقل شدند، بین سه تا چهارهزار نیروی داوطلب تخمین زده می‌شود. و این تعداد علاوه بر حدود چهارصد نفری است که از بقاع لبنان به‌منظور برپایی اردوگاه‌های آموزشی به بوسنی و هرزگوین آمدند. این افراد غالباً در زنیتسا در مرکز بوسنی اقامت داشتند. آیت الله جنتی در سفر به بوسنی و هرزگوین در زمان جنگ داخلی پروفسور کایز فیبس (*) درباره فعالیت‌های این گروه می‌گوید "نقش جهادگران خارجی در جنگ بوسنی کوچک اما مهم بود” و نیروهای سپاه پاسداران "شامل جنگجویانی قدرتمند بودند که مانند نیروهای واکنش سریع، حمله‌های برق‌آسایی را ترتیب می‌دادند” و پیکارجویان حزب‌الله که ” وظیفه‌شان مبارزات منسجم بود، لذا به سادگی می‌توان گفت مهارت و تجربه آنان، ارزش بیشتری از مدل‌های دیگر درگیری با پیچیدگی کمتر داشت.” همان‌طور که Lauren Van Metre and Burchu Akan در گزارش خود برای انستیتوی صلح این موضوع را توصیف کرده‌اند. شهید علی احمد فیاض فرمانده حزب الله در بوسنی ( شهادت : عملیات فتح خناصر حلب) همان‌طور که اندرو گیون در "اصول جنگ جهانی سوم” یادآور شده است، زیرساخت‌هایی که "سپاه” ایجاد کرد برای حمایت‌های لجستیک و انتقال نیرو و "ورود داوطلبان با تابعیت‌های گوناگون مانند داوطلبان افغان، چچنی، یمنی و الجزایری” و سازمان‌دهی‌شان برای نبرد مورد استفاده قرار می‌گرفت. چنان‌که یک مسئول نظامی عالی‌رتبه غربی در تاریخ 1996/3/3 به نیویورک‌تایمز گفته است، زیرساخت‌های ایجاد شده در مسیر عکس نیز به‌منظور تسهیل انتقال رزمندگان بوسنیایی به ایران و آموزش آنان در این کشور استفاده شد، موضوعی که از آن به عنوان "بزرگ‌ترین تهدید علیه غرب” یاد می‌شد. (*) : کتاب پروفسور کایز فیبس که استاد دانشگاه آمستردام است، مرجعی مهم درباره "دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی و جنگ بوسنی” محسوب می‌شود. ادامه دارد... ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  19. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم چگونه آزمایشگاهی سرّی در هند نگاهبانی سوخوهای نیروی هوایی مهاراجه را پیگیری می کند در پست پیشین کارشناسان اوکراین و روسیه سفید به برخی از کاستی های سامانه های جنگ الکترونیکی هواپایه ساخت روسیه اشاره کردند. در ادامه جستجو در اینترنت گزارش کوتاه دیگری اینبار از سوی کارشناسان هندی مشغول به کار در یک آزمایشگاه سرّی زیرمجموعه DRDO درباره این سامانه ها و بطور ویژه سامانه SAP -518 یافت شد. توجه داشته باشیم که این یافته های اینترنتی لزوما” دلیل بر شکست صد درصدی سامانه های روسی در برابر سامانه های غربی نیست. چه بسا سامانه های ساخت کشورهای بلوک غرب نیز دارای کاستی هایی باشند که بایستی در جای خود بررسی شوند. به عنوان نمونه همین نیروی هوایی هند پس از خریداری و سنجش سامانه های جنگ الکترونیکی ساخت عزرائیل با نمونه های روسی، دیگر حساب چندان زیادی روی سامانه های عزرائیلی EL-8222 ناوگان سوخوی ۳۰ خود نمی کند. بنا بر آنچه در تارنمای Deagal در باره سامانه SAP-518 ذکر شده، جنگنده های سوخوی ۳۰ و سوخوی ۳۴ با بکارگیری همزمان پاد SAP-518 در نوک بال‌ها و پاد SAP-14 در زیر بدنه به توانایی جنگ الکترونیکی هم تراز با هواپیماهای EA-6B (ولگرد) و EA-18G (غُرغُرو) مجهز به سامانه ALQ-99 دست می یابند. لازم به یادآوری است که هر دو سامانه روسی ساخت KNIRTI بوده و در جریان نمایشگاه ۲۰۰۹ MAKS رونمایی شده بودند: در گزارش یافت شده، کارشناسان هندی دو کاستی عمده در کارآیی سامانه روسی SAP-518 خریداری شده برای ناوگان سوخوی ۳۰ را یادآوری کرده اند: نخستین کاستی بر پایه گفته یکی از دانشمندان این آزمایشگاه، از دست رفتن توانایی آئرودینامیک پروازی هواپیمای سوخوی ۳۰ پس از نصب پاد SAP-518 است. به گفته این دانشمند، نصب این پاد بر روی سوخوی ۳۰ همانند پاره کردن پروفایل آئرودینامیک این هواپیما با یک ساطور تیز قصابی است که در نتیجه، این جنگنده چابک توانایی های پروازی و مانور خود را از دست داده و چابکی ذاتی آن به سطح یک هواپیمای ترابری کاهش می یابد. جالب است که انتقاد مشابهی در سال ۲۰۲۰ از سوی مارشال نیروی هوایی هند یعنی دالجیت سینگ در تارنمای Janes Defense بیان شده است. دومین کاستی، عدم سازگاری و یکپارچه سازی سامانه SAP-518 با سامانه بومی گیرنده اخطار راداری (RWR) نصب شده بر ناوگان سوخوی ۳۰ نیروی هوایی هند است. بنابر ادعای این دانشمند، روسیه برای در اختیار گذاشتن کدهای این سامانه و کمک به یکپارچه سازی آن با سامانه های بومی ساخت هند تقاضای قراردادی جداگانه و دریافت پول از کشور هند شده است. البته همزمان، این کارشناسان هندی به این نکته تأکید دارند که به دلیل سطح مقطع راداری بسیار زیاد جنگنده سوخوی ۳۰ بدون بکارگیری این پادهای اخلالگر، بقاپذیری این جنگنده در نبردهای امروزی بسیار کاهش خواهد یافت. برای برطرف کردن این مشکلات، آزمایشگاه یادشده مشغول توسعه یک پاد بومی با عنوان “ اخلالگر باند بالا (High Band Jammer-HBJ) “ است که آزمایش‌های نخستین آن نیز انجام شده است. برگردان و چکیده سازی از: https://www.livefistdefence.com/how-a-secretive-drdo-lab-is-saving-the-iaf-su-30mki/ https://www.janes.com/defence-news/news-detail/indian-air-force-needs-to-upgrade-su-30mki-says-former-air-marshal
  20. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرّحمن الرّحیم نوشتاری کوتاه بر ضعفِ سامانه های جنگ الکترونیکی هوابرد ساخت روسیه امروزه سامانه های جنگ الکترونیکی هوابرد (EW- Electronic Warfare) در حال تبدیل شدن به بخشی حیاتی از توانایی های الکترونیکی هواپیماهای جنگنده هستند. در طراحی های جدید، کارکرد بسیاری از این سامانه ها تنها به نگهبانی از خود جنگنده محدودنمی شود. یکی دیگر از کاربردهای روزافزون این سامانه ها ثبت و ذخیره سازی سیگنالها و امواج الکترونیکی است که در حین انجام یک مأموریت، جنگنده حامل این سامانه ها را مستقیما” تحت تأثیر قرار داده و یا بصورت غیر مستقیم در محدوده عملیات آن جنگنده قرار دارند. کارشناسان روسی از کارکرد ثبت و ذخیره یک سیستم جنگ الکترونیکی یا همان چیزی که آنها "REB" (مخفف اختصاری روسی به معنی مبارزه رادیویی الکترونیکی) می نامند ، به عنوان radarnaya razvedka یا "پردازش هوشمند سیگنال های راداری" یاد می کنند. به این معنی که هر بار که یک هواپیمای جنگنده قادر به رهگیری و ثبت سیگنال یک رادار ناشناخته، سیگنال اخلال (جمینگ)، یا هرگونه سیگنال الکترونیکی جدید است، این داده های ثبت شده از سامانه هواپیما به یک سامانه مرکزی نگهداری داده ها فرستاده و در آن بارگزاری می شوند تا یک پایگاه جامع داده یا "کتابخانه تهدیدها" شکل گیرد. این پایگاه داده ها پیوسته به روزرسانی شده و با دیگرهواپیماها به اشتراک گذاشته می شود تا همه ناوگان هوایی از این تهدیدها آگاه بوده و روش مناسب برای مقابله با آنها را بکار گیرند. در روسیه، شرکتهای اصلی طراحی و تولید سامانه های جنگ الکترونیک هواپایه با عنوان "فناوریهای رادیویی الکترونیکی" (یا KRET دراختصار روسی آن) شناخته می شوند. یکی از شناخته شده ترین و فعال ترین شرکت ها که طراحی بسیاری از سیستم های EW هوایی کنونی روسیه را برعهده دارد، مؤسسه علمی-پژوهشی کالوگا برای مهندسی امواج رادیویی (KNIRTI) است. این مؤسسه، مجموعه کاملی از سامانه های جنگ الکترونیک هواپایه را تولید می کند که همگی از یک طرح پایه (پلتفورم) مشتق شده اند و در چندین گونه برای سازگاری با جنگنده های این کشور تولید می شوند. از این پلتفورم در نوشته های روسی با عنوان Khibiny (نام رشته کوهی در روسیه) نام برده شده است. ویژگی های سامانه های تولید شده بر پایه پلتفورم Khibiny در یکی از اسناد روسی به این گونه تشریح شده است: توانایی شناسایی و مقابله تک فروندی یا گروهی در برابر سیگنالهای تهدید شناسایی شده بوسیله: جمینگ فعال با ارسال امواج راداری در طیف گسترده ای از باند های فرکانسی و در برابر چهار هدف جداگانه به طور همزمان جمینگ غیر فعال با ایجاد اهداف حرارتی کاذب و بازتابنده های دو قطبی پرتاب موشک های ضد رادار به سوی اهداف ساطع کننده امواج تاریخچه توسعه این سامانه به دوران شوروی سابق باز می گردد. کارهای نخستین بررسی و توسعه این سامانه در سال‌های ۱۹۷۷ تا۱۹۹۰ انجام و در سالهای ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۷ نخستین نمونه ها به مرحله آزمایش رسیدند. سرانجام در سال ۲۰۱۴ بود که کارایی این سامانه برای استفاده بر روی سوخوی ۳۴، یعنی جنگنده ای که از روز نخست هدف اصلی ساخت سامانه Khibiny بود مورد پذیرش کاربر اصلی آن قرار گرفت. در حال حاضر، شناخته شده ترین سامانه های جنگ الکترونیکی هوابرد ساخت روسیه/شوروی که برای نصب روی جنگنده های ساخت کشور طراحی و ساخته شده اند عبارتند از: KC418E — گونه صادراتی جنگنده بمب افکن سوخو Su-24MK /MK2 L-175М10-35 (Khibiny) - جنگنده سوخو SU-35 L-265-10M / L-26510MS(Khibiny) - جنگنده سوخو SU-35S (غلاف های سر بال به جای زیر بدنه) L-175V-10V (Khibiny)- جنگنده سوخو SU-34 Khibiny-U جنگنده سوخو SU-30SM به گفته کارشناسان اوکراین و بلاروس که هر دو کشور از کاربران اصلی سیستمهای روسی هستند، سامانه های جنگ الکترونیکی هوابرد ساخت روسیه در سنجش با سامانه های روز دنیا کاستی هایی دارند که با گذشت زمان و پیشرفت در روش‌های نوین جنگ الکترونیک این کاستیها بارزتر نیز خواهند شد. نخستین کاستی، ادامه وابستگی طرحهای جنگ الکترونیک روسی به حافظه فرکانس رادیویی دیجیتال (DRFM) به عنوان پایه ای برای سیگنالهای تولید شده توسط این غلاف های اخلال کننده است. در این رویکرد، سامانه جنگ الکترونیک هواپیماهای روسی با مقایسه امواج راداری دریافتی با داده های موجود در “کتابخانه تهدیدها” نوع رادار دشمن را شناسایی و سیگنالی دقیقا” مشابه سیگنال آن رادار را به آن باز می گرداند ‌(بدون هیچ تغییر) به گونه ای اپراتور رادار دشمن فریب خورده و فکر می کند که سامانه راداری اش با هیچ هواپیمایی تماس نداشته است. نکته اینجا است که موفقیت این روش به ثابت ماندن فرکانس امواج رادار دشمن (فرکانس ثابت) وتکرارپذیری آنها (الگوی ثابت) بستگی دارد. ولی به گفته یک کارشناس اوکراینی این رویکرد در مقابله با سامانه های راداری روز جهان دیگر کاربرد مؤثری ندارد چرا که رادارهای امروزی یا از روش پرش فرکانسی استفاده می کنند و یا از پالسهایی با پهنای متغیر که از هیچ الگوی مشخصی پیروی نمی کنند - بنابراین شناسایی دقیق سیگنال ورودی و تقلید از آن برای فریب رادار ارسال کننده را برای بسیاری از اخلالگرهای هواپایه ساخت روسیه غیر ممکن می کنند. دومین کاستی اخلالگرهای روسی، توان خروجی بالای آنها است که درصورت عدم کنترل مناسب در حین کار، خود به عاملی برای شناسایی هواپیمای حامل آنها خواهد شد. به بیان دیگر، هواپیمای حامل نه بوسیله بازتابش سیگنالهای راداری از بال و بدنه خود هواپیما بلکه از روی سیگنالهای اخلال گر تولید شده توسط جنگ افزارهای جنگ الکترونیک نصب شده روی آن شناسایی شده و تبدیل به هدفی برای جنگ افزارهای ضد رادار (نه ضد هوایی) که توانایی "home on jam" را داشته باشند خواهد شد. درباره سومین کاستی، کارشناسان اوکراینی و بلاروسی باور دارند که امروزه می توان سامانه های جنگ الکترونیکی هوابرد جمع وجورتر، ارزان‌تر، و مؤثرتری ساخت که از قطعات تجاری موجود در بازار استفاده می کنند (کاهش هزینه ها)، درحالیکه وابسته به فناوری DRFM نیز نخواهند بود. به بیان دیگر نیازی نیست که نخست مأموریتهای شناسایی متعددی برای جمع آوری و تجزیه و تحلیل سیگنالهای مورد نیاز برای ایجاد یک کتابخانه جامع تهدیدها، انجام شود. در عوض، این سامانه های نوین این توانایی را دارند که بصورت زنده در میدان جنگ با ایجاد اهداف کاذب با موقعیت متغیر، سامانه های راداری دشمن را به آسانی فریب دهند. طرحهایی از این دست که بر مبنای قطعات و فناوریهای موجود در بازار توسعه یافته اند امکان ساخت سامانه های موثر جنگ الکترونیکی را برای شمار بیشتری از کشورها امکان پذیر ساخته است. همانگونه که امروزه تصاویر ماهواره ای به دست آمده از ماهواره های تجاری با دقت قابل قبول برای بسیاری از کشورها در دسترس است بدون اینکه این گونه کشورها به ماهواره های نظامی دسترسی داشته باشند. از دیدگاه این کارشناسان، سرنوشت سامانه های جنگ الکترونیکی هوابرد همانند برخی دیگر از جنگ افزارهای مدرن خواهد بود. زمانی، انحصار طراحی و تولید چنین سامانه هایی تنها در دستِ شماری از ابرقدرت های دارای بودجه های کلان نظامی و فناوری پیشرفته بود. اما اکنون توانایی ایجاد پارازیت و اخلال در رادارهای دشمن در کشورهایی وجود دارد که حتی یک دهه قبل هم تصور آن نمی شد. برگردان از مقاله: https://www.ainonline.com/aviation-news/defense/2019-06-16/russian-ew-weaknesses-endure-while-other-nations-innovate
  21. 1 پسندیده شده
    قطعا اون چیزی که مشاهده میشه مربوط به رها سازی فلر هست. شواهدی که میشه برای این ادعا مطرح کرد: -درخشندگی اون اشیاء(برخلاف بدنه جنگنده که صرفا اثر گرمایی داره)و رد دود و گرمایی که نشان از مشتعل بودن اشیاء داره!حتی با حرارت بیشتر از پس سوز موتورهای جنگنده! -رها سازی غیر همزمان(در صورتی که مخازن سوخت رو میشه یکباره و همزمان رها کرد) -پایداری اشیاء پس از رها سازی(در صورتی که مخازن سوخت احتمالا پس از رهاسازی دچار ناپایداری میشن) و به نظر بنده هم این جنگنده با موشک منپد مورد هدف قرار گرفته! شاید با سیکر تصویر ساز حرارتی! جنگ یمن موقعیت خوبی هست که برخی تولیدات در صحنه عمل مورد ارزیابی قرار بگیرند. پیروزی شیرینی هست اما نکته جالب پایداری جنگنده پس از برخورد هست که البته معلوم نیست بعدش چه اتفاقی رخ داده!پس از چنین برخوردی ممکنه در راه بازگشت جنگنده سقوط کنه و یا اینکه در صورت فرود به بازسازی گسترده بدنه و اجزاء نیاز داشته باشه!
  22. 1 پسندیده شده
    تصاویری از الحاق این کروت     [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076535B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076635B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076505B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076515B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076645B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076695B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076685B15D.jpg][/url]
  23. 1 پسندیده شده
      (از مجموعه تاپیک های هیأت تحریریه میلیتاری)     ناوچه کلاس Steregushchy ، یک ناو محافظ سبک چند منظوره تحت پروژه 20380 با نام روسی (стерегущий "vigilant ) میباشد که توسط صنایع دریایی روسیه Severnaya Verf  واقع در شهر سن پترزبورگ ساخته شده است .     نشان این کمپانی       این محصول نظامی یک ویژگی منحصر به فرد دارد و ان هم نواوری های بکار رفته در تکمیل و ساخت این محصول است به این صورت که 21 اختراع و 14 نرم افزار جدید و نوآوری های خاص در طول زمان ساخت در ان بکار رفته  . مورد دیگری که سعی شده در این محصول بکار رود بحث رادارگریزی است که با طرح های گوناگون که توسط  دفتر طراحی almaz  انجام شد در نهایت طرحی که برای بحث رادارگریزی انتخاب شد استفاده از مواد کامپوزیتی در ساخت بدنه این کشتی بود. این سری کلاس از ناو ها قرار است جایگزین ناوچه Grisha Class corvettes شوند. ناوچه Grisha دارای وزن 1200 تن و طول 71.6 متر و عرض 9.8 متر و ابخور 3.7 متر و با سرعت 68 کیلومتر بر ساعت میباشد.       اطلاعات بیشتر در مورد این محصول http://en.wikipedia.org/wiki/Grisha-class_corvette     برنامه ریزی     این کشتی ها در کلاس Steregushchy قرار دارد و طراحی ان بصورتی است که به بتوان در ما موریت هایی نظیر ( عملیات  های ساحلی ، عملیات ضد زیردریایی ، اسکورت کشتی ها ی تجاری و...) ایفای نقش کند. این کشتی توسط كمپاني كشتي سازي Severnaya Verf واقع در شهر سن پترزبورگ ساخته شده است . نیروی دریایی روسیه جهت ارتقای ناوگان خود 30 عدد از این کشتی ها را سفارش داده است. بر اساس خبر های اعلام شده اولین نمونه از این کشتی در 14 نوامبر سال 2007  به طور رسمی وارد ناوگان دریایی روسیه شده است.           صادرات   اولین مشتری این نوع از کشتی ها کشور اندونزی بود که 4 فروند از این کلاس ناوچه ها را در سال 2007 برای جایگزین کردن کشتی های کلاس Fatahillah که توسط کشور هلند ساخته شده است ، خریداری کند. قرار بود  نمونه اول این محصول در سن پترزبورگ ساخته شود و در نمونه های بعد کشور اندونزی هم مشارکت داده شود ، ولی برنامه  ریزی های انجام شده   به خوبی پیش نرفت و تقریبا پروژه کنسل شد و سپس  کشور اندوزی در سال 2011 قرار داد جدیدی را برای  خرید دو ناوچه  MİLGEM را با ترکیه بست .   مشتری بعدی این ناوچه کشور الجزایر بود و این کشور توافق محکمی را با روسها بست تا مانع از بدقلی این کشور شود و اولین نسخه صادراتی واقعی این محصول تحت پروژه tiger20382 به تعداد 2 فروند به امضای دو طرف رسید . قیمت براورد شده برای هر کشتی تقریبا بین 120-150 میلون دلار امریکا براورد میشود. قرار است اولین کشتی در سال 2014 و دومین کشتی در سال 2015 به کشور الجزایر تحویل داده شود.   تاریخچه عملیاتی   ساخت اولین نمونه از این کلاس از کشتی با نام Steregushchiy در سال 2001 ميلادي آغاز شد و در سال 2006 به اب انداخته شد و در سال  2007 به طور رسمی   وارد ناوگان دریایی روسیه شد. نمونه بعدی با نام Soobrazitelny  در سال 2003 ميلادي آغاز شد و در در سال 2010 به اب انداخته شد و در سال  2011 به طور رسمی   وارد ناوگان دریایی روسیه شد. نمونه بعدی با نام Boyky در سال 2005 ميلادي آغاز شد و در در سال 2011 به اب انداخته شد و در سال  2013 به طور رسمی   وارد ناوگان دریایی روسیه شد. نمونه بعدی با نام Sovershennyyدر سال 2006 ميلادي آغاز شد و در در سال 2015 به اب انداخته شد و درهمان  سال  2015 به طور رسمی   وارد ناوگان دریایی روسیه شد. نمونه بعدی با نام Stoikiy در سال 2006 ميلادي آغاز شد و در در سال 2012 به اب انداخته شد و در سال  2014 به طور رسمی   وارد ناوگان دریایی روسیه شد. نمونه های بعدی در حال ساخته شدن است.   طراحی   یکی از ویژگی های برتر این کشتی جنگی بحث رادار گریز بودن ان است که با طراحی هایی که توسط کمپانی سازنده (Almaz Central Marine Design Bureau ) انجام شد سعی بر این شده کمترین بازتاب راداری را داشته باشد. اين شناور شامل بدنه ي فولادي - سوپر استراكچر كامپوزيتي و بال باسبو مي باشد . (( سوپر استراكچر سازه هاي موجود بر روي عرشه ي شناور را گويند و بال باسبو ((bulbous bow)) انحناي موجود در پايين سينه ي شناور براي برش موج هاي برخوردي به سينه ي شناور را گويند )) . بدنه به 9 عدد آب بند تقسيم شده است و طراحي آن به گونه اي است كه سطح مقطع راداري آن بسيار كاهش پيدا كرده است . همچنين امواج صوتي - فرو سرخ - مغناطيسي و سيگنچر مجازي در اين شناور به دليل تركيب تكنولوژي ضد راداري در بدنه ي اين شناور نظامي كاهش چشم گيري يافته است .این اولین ناو محافظ سبک روسها است که به صورت خاص در طراحی ان کاهش سطح مقطع در نظر گرفته شده و به گفته روسها این ناو از صد کیلومتر به اندازه یک قایق ماهیگیری در رادار دیده میشود .   قسمت رویه این کشتی شامل 3 قسمت است: بخش جلوی که شامل توپ ۱۰۰ میلیمتری  A-190 Arsenal  و یک سیلوی حمل موشک که میتواند 8 موشک SS-N-25 را در خود ذخیره کند ، قسمت ساختمان و پل فرمانده ای کشتی و در انتها ی کشتی هم محل فرود بالگرد میباشد. .محل ذخیره مهمات میانه بدنه و در انتهای بدنه موتور خانه است که از ماده جدید برای کاهش دما و صدا در بدنه داخلی موتور خانه استفاده شده که یک اختراع جدید بود و در مسکو به ثبت رسیده . البته در ساخت این کلاس ناو محافظ ۲۱ اختراع و 14 نرم افزار جدید به کار رفته که قبلا هم به انها اشاره کردم.   بدنه این کشتی به صورت مدولار ساخته شده تا بتوان به راحتی 30 سال خدمت کند وسعی شده تعمیرو نگهداری ان اسان باشد و یا سلاح و تجهیزات جدیدی را بتوان به ان اضافه کرد . تلاش شده در ساخت پوسته بخش زیر اب بدنه ایرودینامیک وقسمتهای که در شکاف و هدایت اب در کنار بدنه نقش دارند به گونه ای طراحی شودند که تا بیشترین سرعت و کمترین مصرف سوخت به دست اید به صورتی که این طراحی توانسته است ۱۸% در بازده موتور افزایش دهد. نمونه  اول این کشتی در قسمت سینه از سامانه کاشتان که برای پوشش اهداف هوایی کاربرد دارد نصب شده است  ولی در نمونه سوم به جای ان از سیستم لانچرهای عمودی ۱۲ سلولی استفاده شده است که گفته میشود نمونه ی دریایی سیستم S-400 بوده و مجهز به موشکهای 9M96E  است استفاده خواهد کرد . قرار است در نسخه های جدید تر موشک کروز SS-N-27 تحت پروژه 20385 به انها اضافه شود.     پیشرانه   سیستم رانش این ناوچه بصورت دیزل ترکیبی (CODAD) میباشد. کلمه‌ی CODAD مخفف عبارت Combined diesel and diesel است. در این ساختار دو موتور دیزلی یک محور شفت متصل به پروانه را به چرخش در می‌آورند. موتورها به وسیله‌ی جعبه دنده و کلاچ به محور متصل هستند و می‌توان از قدرت یکی یا هر دوی آنها استفاده کرد. در ناوهای محافظ کلاس la Fayette فرانسوی (الریاض) و Lekiu اندونزیایی از این ساختار استفاده شده‌است.   این کشتی جنگی از 4 عدد موتور دیزل 16D49 که میتواند توانی برابر 23.664 اسب بخار تولید کند بهره میبرد.  این 4 موتور در دو دسته ی 2 تایی دو ملخ عقب کشتی را به حرکت در میاورند .  پیشرانه چهار دستگاه موتور دیزل16D49   است که چهار ژنراتور دیزل را با توان ایجاد قدرت ۲۵۲۰ کیلو وات را پشتیبانی میکنند.کنترل کننده موتورها یک واحد دیجیتال است و برای اولین بار برای کاهش صدای تولید موتور از فناوری های به کار رفته در زیر دریایی های اتمی استفاده شده است . این ناو همچنین برای تامین انرژی تجهیزات الکترونیکی به منبع تغذیه  AC 380/220V و 4 موتور 630 کیلوواتی مجهز است .   مشخصات   این کشتی در کلاس Corvette ها قرار دارد ( ناو محافظ سبک ) و دارای طولی برابر 104.5 متر و عرض 11.6 متر و اب خور 3.7 متر و وزن 1800-2200 تن میباشد. این کشتی میتواند با سرعت 50 کیلومتر بر ساعت حرکت کند و دارای رنج عملیاتی 7000 کیلومتر میباشد . همچنین این کشتی میتواند  15 روز بدون نیاز به سوخت گیری در دریا شناور بماند  و دارای تعداد خدمه 90 نفر میباشد.   تجهیزات   رادارها و سنسورها   رادار جستجوی هوایی Furke 2 : (Air search radar ) این رادار یک  رادار سه بعدی با توان کار در باند ایی و اف است .این رادار در بالاترین سطح کشتی نصب شده و دارای برد جستجوی ۱۵۰ کیلومتر بسته به هدف است و میتواند تا ۲۰۰ هدف را به طور همزمان رهگیری کند. گفته شده این رادار توان کشف موشک های ضد کشتی با سطح مقطعی ۰٫۰۲ متر مربع را از ۱۴ کیلومتری و یک هدف یک متر مربعی را از برد ۱۲۰ کیلومتر و قفل بر روی ان از ۶۰ کیلومتری را دارد.   رادار جستجوی سطحی Granit : (Surface search radar): مدل این رادار رادار جستجوی سطحی Garpun-B/3Ts-25E/PLANK SHAVE و بردی حدود 250 کیلو متر دارد.   رادار کنترل اتش Ratep 5P-10E Puma for A-190 (Fire control radar ) : این رادار برای هدایت موشک های ضد کشتی و توپ سینه و سامانه گاتیلینگ دفاع هوایی کاربرد دارد . این سامانه داری بردی ۶۰ کیلومتر و توان درگیری همزمان با 4  هدف را دارد.   سونار : (Sonar) : Zarya-M این سونار در قسمت جلو دماغه و زیر کشتی نصب شده و هم میتواند به صوت فعال و غیر فعال عمل میکند. این رادار قابلیت  جستجوی اهداف زیرسطحی (زیردریایی و ...) را هم دارد.   این ناو برای جنگ الکترونیک نیز از سیستم جنگ الکترونیک TK-25E-5 و 4 دستگاه منحرف کننده ی PK-10 بهره میبرد.             تسلیحات     ناو محافظ کلاس استروگاشی تسلیحات متنوعی را برای تهاجم دریایی و یا زمینی و دفاع از خود استفاده میکند که در ادامه انها را معرفی خواهم کرد. البته شایان به ذکر است با توجه به تهدیدات هواپایه ای که امروزه این ناو ها را تهدید میکند و استفاده فقط دوسامانه کشتان و توپ 100 میلیمتری در این ناوها یک ضعف بحساب میاید چرا که اکثر این ناو ها توسط موشک های هوا به سطح مورد اثابت قرار میگیرند و این ضعف در ناوهای خودمان نظیر کلاس موج بشدت حس میشود که بنظر بنده حقیر باید رفع بشود.   یک توپ 100 میلیمتری A-190 Arsenal : این توپ 100 م.م که بصورت  خودکار عمل میکند دارای بیشترین برد ۲۱ کیلومتر است و نرخ اتش ان ۸۰ گلوله بر دقیقه میباشد.این توپ را می توان به کمک سامانه کنترل اتش پوما نشان گیری و اتش کرد ودارای گلوله های انفجار ترکش شونده نیز می باشد و میتوان ان را علیه اهداف هوایی و یا دریایی نیز با این نوع گلوله استفاده کرد. البته اینم باید گفت که این سامانه میتواند اهداف هوایی در ارتفاع کم مورد اصابت قرار دهد.         دو مسلسل MTPU pedestal machine gun 14.5 mm : در این کشتی دو مسلسل برای در گیری با اهداف نزدیک در نظر گرفته شده است     سیستم دفاع هوایی نزدیک kashtan : این سیستم دفاع هوایی که یکی از مدرن ترین و قویترین سیستمهای پدافند نزدیک دریایی جهان به شمار میاید که در ناو هواپیمابر کوزنتسوف نیز مورد استفاده قرار گرفته است . سامانه پدافند هوایی کاشتان برای پاسداری از کشتی های سطحی در برابر جنگ افزار های هدایت دقیق بسان موشک ها ی ضد کشتی و ضد رادار و بمب های هوایی ونیز اهداف کوچک دریایی و ساحلی توسط روسیه طراحی و تولید شده است. این سامانه پدافند هوایی از سه بخش کلی جنگ افزار, واپایش و پشتیبانی و بخش اتش تشکیل شده است. ویژگی ها: کار بخش واپایش و پشتیبانی در واقع شناسایی اهداف متحرک و ثابت رهگیری و فرستادن فرامین لازم جهت سرنگونی هدف به بخش جنگ افزار میباشد ( شامل رادار و سامانه شناسایی اپتیکال (نوری)) . بخش اتش از دو بخش توپ و موشک تشکیل شده است که توسط سامانه های اپتیکی و راداری واپایش و هدایت می شود که بر اساس نیاز دفاعی (توپ یا موشک) با اهداف در گیر می شود. در حال معمولی یک کشتی توان جای دادن 1 تا 6 سامانه پدافندیست (بنا به بزرگی و نیاز) . در کشتی های بزرگ تر هر اتشبار رزمی با یک سامانه ذخیره سازی / بارگذاری با ظرفیت 32 موشک یدکی کامل شده است جنگ افزار: موشک 9M311  به کار رفته در کاشتان موشکی است دو مرحله ایی با سوخت جامد از نوع زمین به هواکه با کلاهکی ترکشی با چاشنی مجاوراتی بارگزاری شده است. برد این موشک چیزی نزدیک 1500تا 8000 متر میباشد که با دقت 96 تا 98درسدی (یک شلیک) با بیشینه تندی 900متر بر ثانیه جز دقیق ترین موشکهای زمین به هوا به شمار می اید.       بخش توپخانه (اتشبار) از دو توپ30 میلی متری 6 لول GSH-6-30K با نرخ اتش 10000 گلوله در دقیقه با برد 500تا 1500 متری تشکیل شده که با بخش های بارگزاری خودکار مهمات و بخش خنک کننده کامل شده است .   سامانه کاشتان دارای یک بخش بارگزاری و ذخیره سازی مهمات در زیر عرشه می باشد که ظرفیت نگهداری 32 موشک را دارا است که قادر است 4 لانچر پرتاب موشک را در عرض 1.5 دقیقه بارگزاری کند.خودکار بودن سامانه اتش (از بارگزاری تا شلیک) این اجازه را به کاشتان می دهد که بتواند به طور همزمان با 5 هدف درگیر شود.سامانه پدافند هوایی کاشتان توان سوار شدن بر روی عرشه کشتی هایی جنگی با تناژ 400 تن با بالا است .در پایان بایستی عرض کنم که سامانه Kashtan-M نمونه بهینه شده سامانهKAashtan می باشد که دارای برد رزمی و برد شناسایی و جنگ افزار بهتری می باشد . در اولین نسخه تحویلی در قسمت جلوی پل فرمانده ای یک سامانه کاشتان نیز نصب شده بود که البته در نسخ بعدی با ۱۲ سیلوی پرتاب جایگزین شده است. مشابه این سامانه را میتوان سامانه فلانکس نام برد.     انواع مختلف این سامانه به همراه مشخصات     استفاده از سیستم لانچر عمودی در پروژه 20381 : این سامانه 12 سلولی  اتش جایگزین سامانه کاشتان شده و همین امر باعث قدرتمند تر شدن این ناو شده است         سامانه AK-630 : در این کشتی از دو سامانه در دو طرف کشتی نصب شده و توان شلیک ۵۰۰۰ گلوله بر دقیقه را داردو توسط سامانه پوما هدایت میشوند.            موشک مادون صوت Kh-35 :  ناو محافظ کلاس استروگاشی تسلیحات متنوعی را برای تهاجم دریایی و یا زمینی و دفاع از خود استفاده میکند. این موشک ضد کشتی که در حالت کلی هوا پایه است در نقش ضد کشتی استروگاشی مجهز به دو پرتاب گر چهار تایی مجموعا 8 موشک ضد کشتی KH-35  بر روی ساختمان کشتی پشت سر پل فرمانده ای است که هر کدام به یکی از دو طرف کشتی نشان رفته اند. موشک ضد کشتی مادون صوت رادار فعال خا ۳۵ با برد ۱۳۰ کیلومتر و توان پرواز درارتفاع چهار متری اب به خوبی از توان درگیر با کشتی های با تناژ ۵۰۰۰ تن را برخوردار است. نسخه صادراتی این ناوچه مسلح به موشک مافوق صوت یاخونت است.  موشک سطح به سطح و هوا به سطح - وزن در دو ورژن 520 و 610 کیلوگرم - طول در دو ورژن 385 و 440 سانتی متری و شعاع 42 سانتی متر - سر جنگی 145 کیلوگرمی - برد 130 کیلومتر و سرعت 0.8 ماخ میباشد.         موشک 3M-54 کلوب : این موشکها چند منظوره بوده و قابلیت درگیری با اهداف سطحی و زیرسطحی را دارند ، این موشک به لطف موتور توربوجت سوخت جامد با سرعت فوق العاده بالای خود (2.9 ماخ) میتواند قبل از هرگونه واکنشی توسط سیستم دفاعی کشتی دشمن آنرا مورد اصابت قرار دهد . این موشک چند مرحله برای هرکدام از اهداف خود 5 نوع کلاهک و سیستم هدایتی متفاوت دارد . سیستم هدایتی پیش فرض موشک از نوع هدایت راداری بوده و تا برد 15 کیلومتر قادر به اصابت اهداف است . 12 سلول این موشک بر عرشه ی ناو نصب شده است . کلوب در دو نسخه ضد کشتی و تهاجم زمینی توسعه پیدا کرده است . نسخه ضد کشتی ۲۵۰ کیلومتر برد دارد و دارای سرعت بیش از دو ماخ است ولی نسخه تهاجمی با برد ۳۰ کیلومتر دارای سرعت زیر صوت است(نسخه های قابل پرتاب از ۱۲ سلولی ناو های جنگی دارای این رقم برد هستند ولی نسخه های دیگر برد بیشتری دارند).         موشک ضد دریایی یاخونت P-800 : موشک یاخونت نیز از انواع موشکهای ضد کشتی ساخت اتحاد جماهیر شوروی است . اولین نسل از موشکهای ضد کشتی کروز که قابلیت هدایت توسط رادار را داشتند در سال 1957 با نام p-5 شلیک شد که در حقیقت نسلهای بعد نیز بعد از این موشک ساخته شدند . موشک یاخونت موشکی ضد کشتیست که جزء موشکهای نسل چهارم در این رده از موشکها قرار میگیرد . این موشک دارای 3 فاز پرتابی است که در همه فازها دارای سرعت سوپرسونیک است و به علت هدف گیری خودکار ، نیازی نیست تا لزوما هدف گیری کاملی قبل از شلیک انجام شود و اصطلاحا موشک موشک دارای سیستم " بزن و فراموش کن " ( fire & forget ) می باشد . از مشخصات خوب این موشک اینست که می تواند در انواع شناورهای سنگین و حتی ناوچه های سبک نیز به راحتی نصب و شلیک شود . این موشک از یک موتور رمجت با سوخت مایع (kerosene)  برای حرکت با سرعت 2.5 ماخ استفاده میکند و برد ان بین  120 تا 300 کیلومتر است ، ارتفاع پروازی این موشک 5 متر اعلام شده است.   همچنین این کشتی به دو لانچر چهار تایی اژدر ۳۳۰۰ م م در دو طرف بدنه در قسمت عقب ناو تجهیز شده است.   بالگرد قابل حمل : این کشتی در قسمت عقب ناوچه توان حمل یک بالگرد جستجو و نجات و ضد زیر دریایی کاموف ۲۷ را دارد و برای ان یک اشیانه مخصوص نیز در نظر گرفته شده است. هلیکوپتر Ka-۲۷ که در ناتو با کد HELIX ساخت شرکت کاموف است که طراحی و ساخت آن بر اساس نیاز نیروی دریایی شوروی به یک هلیکوپتر کارامد چند منظوره انجام شده است . روند طراحی این هلیکوپتر از 1969 آغاز شد و در ساخت این هلیکوپتر نیز همانند بقیه ی هلیکوپترهای این شرکت ، از تکنولوژی ملخی Contra rotating معروف کاموف که در تستها و شرایط واقعی کارایی خود را نشان داده است ، استفاده شده . کا-27 میتواند با کمک ای موتورها تا 5 تن بار حمل کند . حداکثر ظرفیت بار آن 5 تن بوده و سقف پروازی 5000 متر دارد . سرعت این هلیکوپتر در سطح دریا 290 کیلومتر بر ساعت است . اولین مدل عملیاتی این هلیکوپتر در ارتش سرخ که با ماموریت ضد زیردریایی (Anti Submarine) وارد خدمت شد مدل Ka-27PL Helix-A بود که در سال 1982 وارد خدمت شد . این هلیکوپتر دارای هدایت آسان ، سیستم حفظ ارتفاع خودکار ، انتقال قدرت خودکار از Hover و Autohover در هر شرایط آب و هوایی است . Ka-27PL به منظور جستجو ، ردیابی و حمله به زیردریایی های دشمن که در عمق 500 متری دریا هستند ،ساخته شده . این هلیکوپتر قابلیت حرکت تا سرعت 75 کیلومتر بر ساعت و تا برد 200 کیلومتری است .      تصاویر بیشتر       پوستر این ناو       منابع     http://en.wikipedia.org/wiki/Steregushchy-class_corvette http://www.military.ir/forums/topic/14989-project-20380-steregushchy-كلاس-corvettes-متعلق-به-نيروي-دريايي-روسيه/      با تشکر از از جناب   Ehsan_animator Commandant     مترجم و گرداوری: hamidz65 کپی با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است.     copyright © Military.ir
  24. 1 پسندیده شده
    حاشیه های علی هاشمی مثه حاشیه های حاج داود کریمی زیاده ... تا قبل از پیدا شدن  پیکرمطهرش ، عده ای میگفتن پناهنده شده . منتها در سطوح بالا احتمال میدادن که اسیر شده باشه و با اینکه این کتاب جزو اولین کتاب های آماده شده ی اون مجموعه بود محسن رضایی اجازه ی چاپشو نمی داد تا اگر اسیر شده باشه داستان نشه ... حتی بعد از اشغال عراق هم به دلیل اینکه احتمال بسیار کمی بود که  به اسرائیل منتقل شده باشه اجازه ی انتشار کتاب رو نمی دادن تا با کشف باقی مونده ی پیکرش مشکل حل شد ... ...................... جالبه اون وقتی که محسن رضایی ، همت و متوسلیان و باکری و ... رو اصن بازی نمی داده ، علی هاشمی محرم رازش بوده ...  اقا این کتاب رو حتما بخونید ... دیدتون نسبت به خیلی چیزها عوض خواهد شد ...      پ.ن.    سلام خدا بر سردار مظلوم هور ، علی هاشمی ؛  آنگاه که متولد شد وآنگاه که شهید شد و آنگاه که برانگیخته خواهد شد ....     >>>  پ.ن. 2  : به هر حال ماجرای قرار گاه نصرت و عملیات خیبر و کشاندن جنگ به داخل هور ، یکی از بزرگترین درس های استراتژی "تغییر زمین بازی " بود و مهمترین نقش رو در تغییر وضعیت جنگ  ، بالاخص پس از  دوره ی رکود دوساله ی جنگ داشت ...
  25. 1 پسندیده شده
    با سلام   تصویر ذیل ، روی جلد ، مجله ای است با عنوان " خیبرشکنان" ، شماره دوم ، اسفند 1386 ، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ، بدون تعارف بنده این مجله را با هزاران ترفند ، از یکی از عزیزترین دوستانم گرفتم و بدلیل اینکه بیش از اندازه جذاب بود ، بعد از 7 سال هنوز به وی عودت ندادم . امیدوارم بنده را حلال بفرمایند .   ولی وقتی بحث شهید بزرگوار "علی هاشمی " شد ، بلافاصله با مراجعه به آرشیو دفاع مقدس مستقر در کتابخانه اینجانب مراجعه کرده و تصویر جلد آن را برای آشنایی دوستان مبنی براینکه هر صد سال ، یک کار خوب هم در این کشور در ارتباط با دفاع مقدس صورت می گیرد ، اسکن نمودم . این مجله 104 صفحه ای ، سرشار از اطلاعات جالب در مورد عملیات خیبر ، پل 13 کیلومتری ایجاد شده در هور ، نحوه شناسایی خطوط دشمن توسط رزمنده های قرارگاه نصرت و شجاعتهای سردار پر افتخار سپاه اسلام ، شهید علی هاشمی است . امیدوارم کسانی که دست اندر کار این موضوعات هستند ، در اجرای مسئولیتهای خودشان که در حقیقت پاسداشت خون شهداست ، کم کاری  نکنند .