برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 5 تیر 1400 در پست ها
-
6 پسندیده شدهبسم الله الرّحمن الرّحیم مسلسلهای دستی ارتش ایران در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ بخش سوم: با وجود توضیحات پیشین، هیچ کدام از مسلسلهای دستی که در نیروهای نظامی/امنیتی/شهربانی ایران در آن دوران بکار گرفته شده بودند نتوانستند معروفیت مسلسل یوزی (UZI) ساخت اسرائیل را به دست آورند. ایران موجودیت اسرائیل را در سال ۱۹۴۹ به رسمیت شناخت (اسفند ۱۳۲۸ بصورت دو فاکتو - مترجم) و به دنبال آن روابط اقتصادی و نظامی نزدیکی با این کشور برقرار نمود. در سالهای دهه ۱۹۶۰ میلادی، شاه برنامه گسترده ای را برای ایجاد تحول در نیروهای نظامی ایران آغاز نمود. به عنوان بخشی از این برنامه، سرلشکر طوفانیان که مسؤولیت خریدهای خارجی برای نیروهای نظامی ایران را بر عهده داشت به کمک سرهنگ نیمرودی که وابسته نظامی اسرائیل در ایران بود قراردادی را با صنایع جنگ افزاری اسرائیل (Israel Military Industry-IMI) برای خرید و تحویل مسلسل یوزی در سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۶ امضاء نمود (قرارداد دیگری نیز پس از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷ برای خرید حداقل ۶۰۰۰ قبضه دیگر مسلسل یوزی منعقد شد - مترجم): باوجود اینکه سری نخست یوزیهای تحویلی به ایران قنداق چوبی ثابت داشتند، بیشتر سریهای تحویلی دارای قنداق فلزی و تاشو بودند. مسلسلهای یوزی که از سوی ایران سفارش داده شده بودند علاوه بر حک شدن نشان IMI بر روی بدنه، دارای نشان شاهنشاهی، شماره سریال ساخت، و یگان بکارگیرنده به زبان فارسی نیز بودند. همچنین از نکات جالب توجه درباره یوزیهای تحویلی به ایران این بود که برخی دارای برگه ناظم آتش با توضیحات به زبان فارسی و برخی به زبان انگلیسی بودند: ایران همچنین به همراه خود مسلسل، ملحقات آنها شامل صدا خفه کن را نیز از اسرائیل خریداری نمود: همچنین یک ویژگی منحصر به فرد مسلسلهای یوزی سفارش ایران دارا بودن جایگاه نصب سرنیزه در آنها بود که به سفارش ایران برای استفاده در رژه های نظامی روی آنها پیش بینی شده بود: در طول چند سال، هزاران دستگاه مسلسل یوزی به ایران وارد و مورد استقبال یگانهای بکارگیرنده آن شامل نیروهای ویژه نیروی زمینی ارتش (نوهد)، تکاوران نیروی دریایی، نیروهای شهربانی و نیز ژاندارمی قرار گرفت. با ورود مسلسل یوزی به ایران، به جز شمار محدودی مسلسل M3، همه مسلسلهای دستی پیشین از رده خدمت در نیروهای نظامی/ امنیتی/ شهربانی خارج شدند. (همانگونه که در تصاویر و خبر زیر مشاهده می کنید، مسلسل یوزی همچنان در خدمت نیروهای نظامی و امنیتی کشورمان قرار دارد - مترجم): ادامه دارد …..
-
4 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم مسلسلهای دستی ارتش ایران در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ بخش دوم در سالهای دهه ۱۹۵۰ میلادی و به ویژه پس از رویدادهای تابستان ۱۹۵۳ (اشاره به ماجراهای مصدق و شاه در مرداد ۱۳۳۲ - مترجم)، دو گونه مسلسل دستی جدید به خدمت نیروهای نظامی و انتظامی ایران درآمدند. گونه نخست مسلسلهای آلمانی MP40 غنیمتی با کالیبر ۱۹*۹ میلی متر و گونه دیگر مسلسل M3/M3A1 با کالیبر ۰/۴۵ (۱۱/۴ میلیمتری) مازاد ارتش ایالات متحده آمریکا بود. هر دو این مسلسلها از سوی دولت آمریکا در اختیار ارتش ایران قرار گرفتند: با توجه به محدود بودن شمار مسلسلهای تحویلی، اولویت نخست برای استفاده از آنها گارد شاهنشاهی ایران در نظر گرفته شد، ولی بر اساس تصاویر موجود تیپ ۵۵ ویژه نیروهای هوابرد ارتش شاهنشاهی هم از دارندگان این مسلسل ها بوده اند: (بر اساس تصاویر موجود در رسانه های آن زمان، مسلسل استفاده شده در ترور شاه در کاخ مرمر توسط سرباز وظیفه رضا شمس آبادی نیز همین مسلسل آمریکایی M3 بوده است - مترجم): مسلسل دستی دیگری که در این دوران به کشور وارد شد، مسلسل ۱۹*۹ میلیمتری فرانسوی MAT49 بود که بعدها در جریان ترور سرلشکر ضیاءالدّین فرسیو در سال ۱۹۷۰ (۱۸ فروردین ۱۳۵۰ - مترجم) نیز مورد استفاده قرار گرفت. مسلسل فرانسوی مورد استفاده در این ترور خود پیشتر در جریان حمله به یک پاسگاه شهربانی (کلانتری قلهک تهران - مترجم) به دست اعضای گروهک چریکهای فدایی خلق افتاده بود: ادامه دارد…
-
3 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم مسلسلهای دستی ارتش ایران در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ * بخش نخست در واژگان ایرانی، مسلسل دستی به جنگ افزاری کوچک اطلاق می شود که توانایی آتش رگباری دارد. در دوران پادشاهی محمدرضا شاه پهلوی، ارتش و نیروهای انتظامی ایران از گونه های مختلفی از مسلسلهای دستی ساخت کشورهای بلوک غرب و شرق استفاده می کردند. برخی از این مسلسلها در داخل تولید و برخی نیز مستقیما” از خارج به کشور وارد شده بودند. در نوشتار پیش رو، نگاهی داریم به مسلسلهای دستی مورد استفاده در ایران در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۷۹ بر پایه دانسته های جناب یوسف ریاضی که بیشتر برپایه تصاویر موجود و دانسته های گردآوری شده از منابع مختلف تهیه و گردآوری شده است. بیشتر ایرانیان درباره استفاده کشورشان از مسلسلهای یوزی (UZI) و ام پی فایو (HK MP5) شنیده، دیده، و خوانده اند، ولی دانسته های کمتری درباره دیگر مسلسلهای دستی مورد استفاده در نیروهای نظامی، انتظامی، و امنیتی ایران در دسترس علاقمندان قرار داشته است. به احتمال بسیار زیاد، نخستین مسلسل دستی رسما” بکارگرفته شده توسط ارتش ایران مسلسل آلمانی MP28 ساخت شرکت برگمن (Bergmann) است که پیش از آغاز دومین جنگ جهانی توسط ایران از آلمان خریداری شدند. در ژانویه سال ۱۹۴۳، مقامات ایرانی و اتحاد جماهیر شوروی قراردادی را به امضاء رساندند که برپایه آن صنایع جنگ افزار سازی ایران مسلسل PPSh-41 با کالیبر ۲۵ * ۷/۶۲ میلی متری را برای نیروهای نظامی ایران تولید و همزمان بخشی از تولیدات خود را به اتحاد جماهیر شوروی صادر نماید. این مسلسل یکی از نخستین مسلسلهای تولید شده در ایران می باشد که البته خط تولید آن همزمان با پایان دومین جنگ جهانی متوقف شد. در این دوره کوتاه شمار نامشخصی از این مسلسل دستی در ایران تولید و در اختیار نیروهای نظامی ایران قرار گرفت. البته بر پایه شواهد موجود علاوه بر نیروهای نظامی، نیروی پلیس ایران (شهربانی) هم از این مسلسل استفاده می کرده است تا اینکه همگی در سالهای دهه ۱۹۵۰ با مسلسلهای دستی جدیدتر جایگزین شدند. در همین دوره زمانی، ایران همچنین به شمار محدودی مسلسل کالیبر ۰/۴۵ تامپسون M1 نیز دست یافته بود که در جنگ با جدایی خواهان فرقه پیشه وری (نبرد برای نجات آذربایجان) در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶ مورد استفاده قرار گرفت. در یک تصویر با ارزش تاریخی بالا، تیمور بختیار جوان که در سالهای بعد به ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) رسید، با یک مسلسل دستی تامپسون M1 مشاهده می شود. ادامه دارد….
-
2 پسندیده شدهافغانستان کشوریه با چندین قومیت اعم از پشتون که تقریبا 50% جمعیت این کشور رو داره، تاجیک ها 26-27 % رو داره و هزاره ها که 10-20% جمعیت رو دارند و فعلا نمی تونن در این کشور هژمون شن. کارهایی که ایران میتونه انجام بده: اطمینان گرفتن از اینکه مشکلی برای شیعیان این کشور رخ نده امتیازهایی رو که دولت موجود نداده رو با مذاکره از طالبان بگیرند بتونن برای داشتن یک رهبر نافذ و کارا هزاره های این کشور رو حمایت و پشتیبانی کنند تا کم کم از کیک قدرت و امور اجرایی درصد قابل ملاحظه ای هم به این قومیت افغانی برسه در لبنان کم کم این مدل پیاده شد در ابتدا خود شیعیان متحد و سپس کم کم با رهبری هوشمندانه سید حسن نصرالله در ساختار قدرت وارد شدند. در لبنان به مانند افغانستان و برخلاف ایران و عراق شیعیان طوری نیسند که بتونن حکومت رو به دست بگیرند ولی با تعامل با احزاب متحد طوری نضج گرفتند که در ساختار سیاسی لبنان قابل چشم پوشی نیستند. البته لازم به یادآوری که امیدوارم افغانستان به چنگال طالبان نیفتاده و بعد از 20 سال دوباره بنیادگرایی بغل گوش ایران پا نگیره. ولی چه باید کرد. بهرحال باید در هر شرایط واقع گرا بود و شرایط رو سنجید.
-
2 پسندیده شدهدرسته، با توجه به تغییراتی که در طالبان مشاهده میشه بهتره که شیعیان بی طرف مونده و مقابل طالبان نایستند دولت مرکزی افغانستان ، دولتی کاملا فاسد هست که سبب شده مردم محلی ازش دل ببرن و طالبان رو بپذیرن ایران هم باتوجه به مذاکرات قبلی اش با طالبان پیش بینی این امور رو انجام داده است و احتمالا به نیروهای خودش خواهد گفت با طالبان درگیر نشن و از طرف با طالبان برای عدم قتل عام مردم به توافق رسیده است احتمالا ما با بازگشت به دوران طالبان مواجه هستیم و توافق و همزیستی با طالبان برای ایران بسیار راحت تر است تا با دولت فعلی ولی ناراحتی داره برای مردم افغانستان که فساد چگونه مانع یک دولت یکپارچه برایشان شده است ولی نکته مهم ناامنی در شرق ایران و خراب شدن راه ابریشم است که ترکیه رو بسیار خوشحال خواهد کرد در این مورد ایران باید با پاکستان سر خطوط لوله و راه اهن به توافق برسه و نذاره ترکیه بیش از این یکتازی کنه
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهگشت های امنیتی/شناسایی در محیط های شهری در طول نبرد شهری نیاز است تا واحدهای شناسایی برای انجام ماموریت های شناسایی و گشت های زنی امنیتی وارد محیط شهری شوند. در این نوع گشت های به طور معمول بازرسی خانه به خانه انجام نمیشود. نکته مهم برای شروع گشت زنی ها در محیط شهری داشتن برنامه ریزی دقیق قبل از اجرای گشت است. فرمانده دسته با استفاده از نقشه ها، عکسبرداری هوایی و هرگونه اطلاعات شناخته شده باید موارد زیر را در برنامه ریزی خود در نظر بگیرد: 1- شناسایی مقدماتی مسیر 2-استخراج و درج مسیرها 3- مشخص کردن مسیر های مسدود شده 4- مشخص کردن مکان های احتمالی بمب ها وتله های انفجاری ، کمین و محل تک تیراندازها 5- تعیین مسیر های فرار 6- توانایی دفع جمعیت غیر نظامی 7-بهره مندی از رهبران یا افراد تأثیرگذار و کلیدی در منطقه 8- صحبت کردن و دریافت اطلاعات 9- ملاحظات تدارکاتی ( جابه جای مصدومین و بازداشت شدگان ، بازیابی خودروهای نظامی، تامین مجدد تدارکات و...) 10- داشتن ارتباطات در هنگام شناسایی چند بعدی ، نیروهای برای جمع اوری اطلاعات از اطلاعات انسانی (HUMINT) استفاده میکنند. اطلاعات انسانی به اطلاعاتی گفته میشود که با استفاده از تماس بین فردی جمع می شود. یک جمع کننده اطلاعات انسانی از فرماندهان میادین جنگ پشتیبانی می کند و مسئول عملیات جمع آوری اطلاعات از افراد بومی در منطقه است. حداقل، گشت ها در سطح جوخه (سه سرباز) سازماندهی می شوند. گشت های که به اندازه رسد (شش سرباز) سازماندهی میشوند ترجیحا برای اهداف امنیتی استفاده میشوند. یک گشت در اندازه رسد دارای تیم جمع آوری اطلاعات و هم یک تیم امنیتی است. فرماندهان گشت های پیاده باید ارتباطات خود را با خودروهای نظامی و مقر ها در کل مأموریت حفظ کنند. در دسته های شناسایی ، خودروهای نظامی باید آماده باشند تا در برابر هر موقعیتی که عنصر پیاده نظام با آن برخورد می کند ، واکنش نشان دهند. این گشت ها باید مناطقی با انبوه غیرنظامی که می توانند به سرعت علیه حضور سربازان خارجی به مخالفت بپردازند، عبور نکنند.. تیم های یک گشت باید امادگی لازم برای هماهنگی با سایر گشت ها و یا عناصر پشتیبانی در شرایط نامساعد یا خطرناک را داشته باشند. سربازان آمریکایی در حال جمع آوری اطلاعات انسانی (HUMINT) و ارتباط گیری با بومیان و افراد شاخص منطقه، در سوریه برای انجام عملیات شناسایی نمونه ای از ارایش گشت های امنیتی /شناسایی در سطح رسد با کمک خودروهای نظامی جهت پشتیبانی در این ارایش جهت جمع آوری اطلاعات انسانی یک سرباز زبان شناس نیز وجود دارد
-
2 پسندیده شدهعملیات بارریزی هوایی حرفه ای هرکولسهای نیروی هوایی ارتش در سوریه فوعه و کفریا - اردیبهشت 1397 https://www.aparat.com/v/TmRvl
-
1 پسندیده شدهاگر طالبان بتونه موفق بشه ایران باید درخواست ها و معاملات بیشتری رو انجام بده( نه فقط عدم اسیب رساندن به شیعیان).حداقل باید قضیه سرچشمه ها (مشکلات ابی) و .... رو هم یکبار برای همیشه حل و فصل کنه.
-
1 پسندیده شدهپشت پرده سقوط شهرهای افغانستان به دست طالبان(لبنک) اکنون پرسش اینجاست که چرا با ظهور مجدد طالبان بویژه در مناطقی که این گروه دهشت افکن فاقد پایگاه اجتماعی است، هیچ جنبش نیرومند مردمی علیه این گروه تروریستی همانند اواخر دهه ١٣٧٠ شکل نمیگیرد؟! هرچند متغیرهای بسیاری در این ناتوانی حکومت و مردم در مبارزه علیه طالبان دخیل هستند، اما یکی از مهمترینِ این دلایل، ترورهای هدفمند رهبران شاخص ضدطالبانی طی دو دهه اخیر بر کسی پوشیده نیست که بافت اجتماعی افغانستان تا هنوز هم بر محور تعلقات قومی و قبیلهای استوار است (نباید فراموش کرد بیش از ٧٠ درصد جمعیت این کشور هنوز هم در روستاها سکونت دارند) و در چنین جامعهای وجود رهبران مردمی برای حفظ نظم و انسجام محلی بویژه در هنگامه بحران و جنگ بسیار ضروری است، اما طی دو دهه گذشته یک توطئه شوم در پشت پرده سیاست این کشور در جریان بوده تا تمام رهبران ارشد ضدطالبانی را تصفیه نماید و با تاسف امروز که طالبان جبهه جنگ خود را از جنوب به مناطق مرکزی و شمالی کشانیده خلاء این پرچمداران ضدطالبانی به شکل دردناکی احساس میشود؛ رهبرانی که روزی کانون و محور مقاومت مردمی علیه انحصارطلبیهای قومی و مذهبی بنیادگرایان تحت حمایت پاکستان و عربستان بودند و اکنون لشکریان بیگانه بر مردم و سرزمین شان بیرحمانه میتازند. در ادمه تلاش میکنیم به معرفی مختصر تعداد معدودی از قربانیان قتلهای زنجیرهای افغانستان بپردازیم: برهان الدین ربانی ربانی دهمین رئیس جمهور کشور افغانستان، از رهبران باتجربه جهاد علیه شوروی و مقاومت علیه طالبان در دهههای ١٣٦٠ و ١٣٧٠، نماینده سابق پارلمان و رئیس شورای عالی صلح در زمان شهادتش در تاریخ ٢٩ شهریور ١٣٩٠ بود. ربانی که آن زمان برای شرکت در یک نشست سیاسی به ایران دعوت شده بود پس از تماس یکی از اعضای شورای عالی صلح (به نام استانکزی) به بهانه مذاکره با چند تن از نمایندگان ارشد طالبان به کابل فراخوانده میشود و سرانجام در منزل خود وقتی میزبان نمایندگان طالبان بود توسط همانها طی یک انفجار انتحاری به قتل رسید. نکته مشکوک این ترور آنجاست که نمایندهٔ انتحاری طالبان، از طریق معصوم استانکزی رئیس دبیرخانهٔ شورای عالی صلح به منزل شهید ربانی آورده شده بود. استانکزی پس از این حادثه نه تنها مورد بازخواست و تحقیق قرارنگرفت بلکه در دولت اشرف غنی به مقام سرپرستی وزارت دفاع و سپس مقام ریاست امنیت ملی افغانستان رسید، در دوره ریاست وی بر سازمان امنیت ملی ناامنیهای داخلی شدت گرفت و نیروهای طالبان عملاً به عنوان پلیس ضدشورش سیاستمداران پشتون تبار برای حذف نیروهای سیاسی غیرپشتون مورد استفاده قرار میگرفتند و نهایتاً جبهه نبرد طالبان با هدایت مقامات حکومتی افغان (همانند کرزی، غنی، استانکزی، اتمر و…) از جنوب کشور به شمال منتقل شد. ژنرال داوود داوود و ژنرال شاه جهان نوری این دو نفر از فرماندهان برجسته احمدشاه مسعود در دوران جهاد علیه شوروی و دوره مقاومت علیه طالبان بودند که هر دو ژنرال در ساختار نظامی دولت پساطالبانی جایگاه مهمی داشتند (داوود فرمانده زون ٣٠٣ پامیر و نوری فرمانده امنیه استان تخار بود) و به دلیل تجربه زیاد در نبردهای پارتیزانی علیه طالبان، از سنگرهای مستحکم علیه نفوذ طالبان در صفحات شمال افغانستان محسوب میشدند، اما این دو ژنرال کارکشته در هفتم خردادماه سال ١٣٩٠ نه در میدان نبرد علیه دشمن بلکه دقیقاً در ساختمان استانداری (ولایت) تخار و طی یک انفجار مشکوک تروریستی به شهادت رسیدند. ردپای منصوبان حکومت حامد کرزی (رئیس جمهور وقت) در این ترورها کاملاً مشهود بود، اما هیچگاه زلمی ویسا؛ فرمانده لشکر ٢٠٩ شاهین و عبدالجبار تقوا؛ والی وقت تخار که خود نیز در این جلسه شرکت داشتند و از حمله جان سالم بدر برده بودند محاکمه یا بازجویی نشدند! نکته قابل تامل اینکه زلمی ویسا بعدها در قتل ژنرال عبدالرازق در قندهار و عبدالجبار تقوا در قتل عبدالمطلب بیگ در طالقان تخار نیز دست داشتند. سیدمصطفی کاظمی کاظمی از رهبران برجسته شیعیان افغانستان، تحصیل کرده ایران، از متحدین احمدشاه مسعود در نبرد با طالبان، عضو شورای موسوم به شورای عالی رهبری دولت در دولت ائتلافی برهان الدین ربانی و از بنیانگذاران حزب وحدت اسلامی بود که سابقه مبارزاتی زیادی علیه اشغالگران خارجی و تروریسم طالبانی داشت. وی پس از سقوط طالبان برای مدتی وزیر تجارت دولت موقت حامدکرزی بود و در زمان شهادتش در ١٥ آبان سال ١٣٨٦ نماینده پارلمان و رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس افغانستان بود. شهادت کاظمی نیز در میدان نبرد رخ نداد بلکه زمانی به وقوع پیوست که وی همراه شش تن از نمایندگان پارلمان برای افتتاح یک کارخانه صنعتی به شهر پلخمری، مرکز ولایت بغلان سفر کرده بودند. در این حادثه دردناک که بیش از یکصد تن به شهادت رسیدند ابتدا یک عامل انتحاری خود را در نزدیکی کاظمی منفجر کرد و سپس جمعیت زیر رگبار گلوله افراد مسلح قرار گرفتند، هیچگاه مشخص نشد چرا در آن روز هیچ یک از مقامات امنیتی و انتظامی بغلان برای استقبال و تامین امنیت هیئت هفت نفره پارلمان حضور نداشتند؟! و اینکه چه کسانی عامل این حادثه بودند؟! دولت وقت نیز برای شناسایی و محاکمه دستهای پشت این قتل عام جمعی کاری صورت نداد و صرفاً به اعلام سه روز عزای عمومی اکتفا نمود. ژنرال عبدالرازق در تاریخ ٢٦ مهرماه ١٣٩٧ خبر ترور فرمانده پلیس قندهار افکارعمومی افغانستان را در بهت و حیرت فرو برد. این ژنرال کار کشته جوان که خود سالها در اسارت طالبان به سر برده بود و پدر و عمویش نیز توسط این گروه به قتل رسیده بودند در سال ١٣٨٢ زمانی که ٢٤ سال داشت با هدف گرفتن انتقام خون خانواده خود وارد نیروهای پلیس در نظام نوپای جمهوری اسلامی افغانستان شد و موفق شد به سرعت پلههای ترقی را طی کند. رازق در زمان شهادتش قدرتمندترین چهره ضدطالبانی در جنوب افغانستان محسوب میشد، او طی هفت سال فرماندهی نیروهای پلیس در جنوب کشور (از سالهای ١٣٩٠ تا ١٣٩٧) موفق شده بود ضربات سنگینی به جبهه طالبان در قندهار، زابل، اُروزگان و هلمند بزند و بدین ترتیب محبوبیت زیادی نیز در میان مردم کسب کرده بود. رویداد مرگ رازق نیز مانند سایر قربانیان قتلهای زنجیرهای نه در میدان نبرد با دشمن بلکه در توطئهای اطلاعاتی و استخباراتی در جریان دیدار با مایک میلر (رئیس عمومی نیروهای ناتو در افغانستان) در شهر قندهار رخ داد. نکته تامل برانگیز، اما حضور والی وقت قندهار (زلمی ویسا) در این جلسه است که طبق گزارشات، ژنرال رزاق با شلیک گلوله محافظ وی به قتل میرسد (زلمی ویسا در زمان شهادت ژنرال داوود و شاه جهان نوری به دستور حامد کرزی فرماندهی لشکر ٢٠٩ شاهین را در شمال به دست داشت، در سال ٩٧ نیز والی منتخب اشرف غنی در قندهار بود و مستقیماً در صحنه قتل هر سه ژنرال ضدطالبانی حضور داشته است!) درباره این فاجعه هیچگاه تحقیقات مستقلی صورت نگرفت و کسی محاکمه نشد، هیچ کس نپرسید چرا زلمی ویسا علیرغم نقش مشکوکی که در ترور دو ژنرال بلندرتبه در سال ١٣٩٠ در تخار داشته است نه تنها محاکمه نشده بلکه ارتقاء درجه یافته و والی ولایت کلیدی قندهار شده است؟ عامل نفوذی طالبان چگونه محافظ مورد اعتماد والی ولایت قندهار شده است؟ در شرایطی که فرماندهان ناتو در تمام جلسات شان با مقامات افغان، همه حضار را خلع سلاح میکرده اند چگونه اجازه دادند شخص والی محافظ مسلح خود را به این جلسه بیاورد؟ و در نهایت با فرض پذیرش نفوذ طالبان چرا فرد مهاجم، مقام ارشد خارجی در حد فرمانده عمومی نیروهای ناتو در افغانستان را بی نصیب گذاشته و به یک هموطن خود (ژنرال رازق) شلیک میکند؟ همچنین در تاریخ ٢٠ اسفند ١٣٨٩ ژنرال مولانا سیدخیلی که فرماندهی پلیس کُندُز (کهندژ) را برعهده داشت و عملیات تصفیه مناطق اطراف شهر از وجود طالبان را به پیش میبرد توسط مردان مسلح در سطح شهر ترور میشود آن هم درست ساعاتی پس از بازگشت از کابل! طبق اظهارات نزدیکان سیدخیلی، وی ابتدا توسط رئیس جمهور وقت (حامد کرزی) به مرکز فراخوانده میشود و با اتهامات قومگرایانه از جانب رئیس جمهور روبرو و توبیخ میشود، و سرانجام ساعاتی پس از بازگشت از کابل به شکل مرموزی در کندز ترور میشود. عبدالمطلب بیگ، از چهرههای شناخته شده ضدطالبانی در شمال، نماینده ولایت تخار در مجلس نمایندگان افغانستان و از فرماندهان سابق جهادی در یک انفجار انتحاری در جریان مراسم خاکسپاری یکی از مقامات محلی در شهر طالقان تخار همراه با ٢٠ تن دیگر از حاضرین در پنجم دی ماه سال ١٣٩٠ کشته شدند. عبدالجبار تقوا که از طراحان قتل ژنرال داوود و شاه جهان نوری است، در همین زمان والی تخار است که البته به شکل مشکوکی از حضور در این مراسم خاکسپاری خونین استنکاف میورزد. ژنرال احمدخان سمنگانی، نماینده پارلمان افغانستان در ۲۴ تیرماه ۱۳۹۱ به همراه رئیس امنیت ملی ولایت سمنگان و فرمانده پلیس زون غرب و ۲۰ تن دیگر در حمله تروریستی که در جریان مراسم عروسی دختر آقای سمنگانی صورت گرفت کشته شدند. وی طی سالهای ١٣٧٧ تا ١٣٨٠ از فرماندهان ارشد حزب جنبش اسلامی افغانستان در نبرد علیه طالبان بود. پیرمقل ضیایی، از همرزمان احمدشاه مسعود، نماینده پیشین پارلمان افغانستان و فرمانده محلی خیزش مردمی در ولایت تخار در شمال شرق در تاریخ ١٢ اردیبهشت ١٤٠٠ براثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور کشته شد. قربانیانی که نام برده شدند از جمله بزرگترین رهبران جبهه مقاومت ضدطالبانی بودند، اما قتلهای زنجیرهای افغانستان صرفاً به همین افراد محدود نبوده است بلکه صدها فرمانده و رهبر در سطوح بالایی و میانی جبهه مقاومت ضدطالبانی تاکنون به صورت مشکوکی به قتل رسیده اند و هیچ احدی نیز تاکنون به علت قتل این رهبران محاکمه نشده است! تمام قتلهای زنجیرهای دارای وجوه مشترکی هستند؛ مِن جمله اینکه در تمام قتلها ردپای مقامات بلندپایه دولتی و وابسته به ارگ ریاست جمهوری قابل مشاهده است، هیچ یک از قربانیان در میدان نبرد کشته نشده اند و محل جنایات عموماً اماکن اداری، مسکونی و غیرنظامی بوده است، همه قربانیان یک وجه مشترک برجسته داشته اند و آن هم تفکر و کارنامه درخشان در میدان نبرد علیه طالبان بوده است! در چنین شرایطی بدیهی است که با خروج نیروهای خارجی تحت رهبری امریکا از افغانستان و با وجود سیاستمداران متعصبِ فاسد و ارتش و پلیس ناتوان، کشور بلافاصله به چنگ نیروهای طالبان سقوط کند.
-
1 پسندیده شدهمهم : در افغانستان چه خبر است؟ پشت پرده چه توافقاتی صورت گرفته است؟ عبدالواحد ذکی می نویسد: چند روز پیش خبر سفر ناگهانی مارشال دوستم از وسط معرکه میدان نبرد شمال با هواپیمای ویژه ترکیه با هماهنگی سفیر به آنکارا مخابره شد. این خبر در میدان اجتماعی چندان جای پایی باز نکرد اما ذهن تحلیلگران مسائل استراتژیک را سخت مشغول کرده است. ژنرال دوستم به عنوان رهبر ازبک های افغانستان در تعامل مستقیم با ترکیه است و در دو وجه، حرکت ناهماهنگ سیاسی دو طرف بدون شک محال است. ترکیه در بازی بزرگ منطقه ای از دیر باز در ذهن استراتژیستهای پنتاگون آمریکا به عنوان مهره متعادل کننده غرب آسیا و نماینده بلوک سنی در تقابل با محور مقاومت در نظر گرفته شده است. این تئوری که در اواخر دوره اوباما مطرح شد با اذعان به شکست محور عربی و نفوذ بسیار قوی محور مقاومت به سرکردگی ایران در جهان عرب، راه مقابله را در تقویت یک رقیب دیرینه ایران که خاستگاه نیمه مذهبی سنی و رویای احیای امپراطوری دارد، یعنی ترکیه جستجو میکند و از دیگر سو با علم به اینکه نفوذ محور مقاومت در دنیای غیر عرب بسیار ضعیف است سعی در برجسته کردن نقش ترکیه در جهان اسلام میشود تا زمین بازی از نقطه قوت محور مقاومت در جهان عرب به نقاط ضعف آن در جهان غیر عرب تغییر کند. در پروژه مذاکرات و زوایای پنهان آن قبلا در تحلیل مفصلی به این نتیجه رسیدیم که در مثلث بازی قدرت، نهایتا برنامه جامع بر حاکمیت یک رژیم سلفی بر افغانستان استوار است که در حفظ موازنه قدرت منطقه ای در شرق ایران کمک کند و در راهبرد تقویت محور سنی یک میدان جاذبه جدید برای مبارزین مستأصل دنیای اهل سنت ایجاد کند و به تدریج با تقویت محور سنی میدان نزاع را از تقابل اسلام و صهیونیسم و اسلام و استکبار غربی به تقابل درونی محور شیعی و سنی برگرداند. لذا بازیهای حاشیه ای طالبان و ترکیه و آمریکا و دولت افغانستان نباید ما را فریب دهد و نقطه تمرکز بر ایستگاههای اساسی این شطرنج پیچیده باید باشد. آمریکا همچنان بر تقویت محور ترکیه و گسترش نفوذ معنوی و سیاسی ترکیه کمک میکند و ترکیه با ولع تمام این انرژیهای ارسالی را جذب و اعلام آمادگی میکند، دولت پشتونیست حاکم بر کابل به صورت حرفه ای و پیچیده شهرستانها و امکانات عظیم نظامی و دولتی را به طالبان واگذار میکند و طالبان با تظاهر به مدارا با شیعیان اما در مذاکره دوحه قطر هرگونه مسامحه در پذیرش قانون فعلی و رسمیت مذهب جعفری را رد کردند. و اما دوستم و ازبک تباران قبلا ثابت کرده اند از قواعد بازی باخبرند و در تقابل دو فرهنگ فارسی و افغان (پشتون) در داخل افغانستان به امتیازگیری حداکثری می اندیشند و حاضرند در بازی سیاسی زیر پای هم پیمانان را خالی کنند ولی مشکلی که تا کنون وجود داشته درک جزمی و تمامیت خواهی افغانهای (پشتونها) افغانستان بر تصاحب بدون تقسیم قدرت و سرکوب همه قومیتها بوده است اما دفاع سرسختانه دوستم در شمال و بسیج نیروها نشان داد در صورت اراده مقاومت این کار امکانپذیر نیست لذا به نظر می آید پشتونیستهای ناچار به همان ایده جایگزین تن داده باشند و روزهای آینده پس از بازگشت بی سر و صدای ژنرال از ترکیه باید منتظر دیدن فرکانسهای آن باشیم که احتمالا فتح در فاریاب و جوزجان و سکوت ژنرال و تمرکز سنگین طالبان بر مناطق شیعه نشین باشیم. برای هزاره ها و شیعیان بازی در این معادله قدرت، بازی مرگ و زندگی است چرا که امکان هیچ گونه سازشی وجود ندارد چه در حوزه فرهنگ زبانی که زبان پرقدرت فارسی چالشی عمیق و پایدار در برابر پشتونیزه کردن افغانستان بوده و هست و چه در حوزه مذهب که با پروژه منطقه ای تقویت محور سنی در تعارض است.
-
1 پسندیده شدهتوانایی یا اراده؟ با توجه به شرایط بینالمللی و آزاد شدن منابع مابع مالی و رفع 1000 تحریم و همچنین وجود فاطمیون و قدرت پهپادیمون امکان عملی وجود داره و بین المللی هم کسی چیزی نمیگه ولی شک دارم اراده ای برای بازگرداندن سرزمینهای از دست رفته وجود داشته باشه
-
1 پسندیده شدهمهم نيست مهم نحوه پرداختن به خبر هست اون زمان اينطوري القا ميشد كه احمدي نژاد جز حمله كنندگان بوده الان به عنوان تروريست شناخته ميشه و ... در كنار اون اينطور القا ميشد كه مردم با حمله سفارت مخالف بودند و هزينه ميدن و ايشون سبب فشار به مردم هست و ... يك مجموعه استدلال ها با هم تركيب شده و طرف رو ميكوبن در اين شرايط هر حركتي به ضرر طرف تمام ميشه در اين شرايط پشتوانه و كارهاي قبلي سبب ميشن تيغ رسانه دشمن ببره يا بشكنه براي مثال چقدر خصوص سفارت امريكا كار كرديم تقريبا هيچ و خب اونها با اين اقدامات كار رو به جايي رسوندن كه خواستار عذر خواهي به خاطر لانه جاسوسي شون شدن
-
1 پسندیده شدهعملیات روانی: گرفتن انرژی در ابتدای مسیر وقتی با یک شطرنج باز حرفه ای بازی میکنید همیشه باید مراقب تله های دو سرباخت باشید چرا که شما را با یک حرکت بین انتخاب بد و بدتر روبرو می کند و گریزی از تلفات و هزینه نخواهد بود تنها راه مبارزه با این وضعیت تنها و تنها شناخت و پیشگیری قبل از چنین حرکاتی است. برای مثال با حرکت اسب سیاه، شاه کیش می شود و وزیر سفید هم در خطر قرار می گیرد سفید راهی جز حرکت دادن شاه نداشته و عملا وزیر را از دست خواهد داد و با گرفتن انرژی حریف شروع سلسله حملات از سمت سیاه رقم خواهد خورد در بازی سیاست هم عملیات روانی، یک ابزار ارزان و برنده است که همچون ویروس انرژی یک فیل را می تواند بگیرد و زمین بزند با مقایسه هجمه رسانه ای کنونی علیه رئیس جمهور جدید ، آقای رئیسی نگاه اول به سمت اشکالات گفتاری می رود ولی ذهن مقایسه گر از خود سوالی را می پرسد که ساده ولی نکته دار است مگر حسن روحانی از این اشتباهات نداشت؟ پس چرا بلد نشد؟ مشابه این حملات آشنا نیست؟ کجا رخ داد؟ سال 84 برای احمدی نژاد هم چنین موردی رخ داد بله در ابتدای ریاست جمهوری احمدی نژاد هجمه رسانه ای بر سر احمدی نژاد رخ داد - حضور در اشغال سفارت امریکا ( اگرچه مدارک نشان داد او در اشغال سفارت نبوده است ولی همین خبر و هجمه کلی برای او دردسر ساز شد) - نحوه حرف زدن او - حرکات دست و بدن اون همه این حرف ها باعث گرفتن انرژی و امید در ابتدای کار شد از یک سمت جواب دولت باعث تقویت این حرف ها می شد و از سوی دیگر جواب ندادن هم مهر تاییدی بر این حرف ها بود یک بازی دو سر باخت و کثیف و حالا تکرار این بازی برای رئیسی، با هدف گرفتن انرژی و امید در شروع کار اونها ضربه رو برای بار دوم موفق شدن بزنن ولی راهکارش نشان دادن این حیله و تکراری بودنش هست تا ذهن مخاطب این حقه را درک کرده و نسبت به آن مقاوم و قوی شود موارد هم مشابه روش قبل است - ارتباط با یک اتفاق در گذشته ---------- اعدام های سال 67 و همه حوادث قضایی ایران - تمسخر نحوه حرف زدن ----------- تمرکز شدید روی تپق ها و اشتباه هات - تلاش برای نشان دادن ناتوانی ---------- به زودی خواهیم دید موارد گفته شده فارغ از نقدهای درست و وارد است چرا که در نقد هدف اصلاح امور و درست کردن روند است و در تخریب هدف مچ گیری و مسخره کردن است
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. «جنگ ناشناخته حزب الله در بوسنی» (بخش پایانی) فرمانده شهید علی أحمد فیاض ملقب به علاء البوسنة ؛ فرمانده نیروهای حزب الله در بوسنی چندی قبل روزنامه الاخبار لبنان، با انتشار گزارشی به قلم علی یحیی، به بررسی نقش جمهوری اسلامی ایران و حلقه های منطقهای آن بخصوص حزبالله لبنان در جنگ بوسنی پرداخت. گزارش "الاخبار” تحت عنوان ” اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی” منتشر شده است اما بر خلاف این عنوان، بیش از آنکه به عملکرد نیروهای حزبالله بپردازد، بر عملکرد ایران و سپاه پاسداران تمرکز دارد. با این حال به نظر میرسد عنوان گزارش متناسب با بحران فعلی لبنان و تحت تأثیر فشارهایی که از سوی کشورهای عربی خلیجفارس، حزبالله را نشانه رفته، انتخاب شده است. آنچه در پی میآید برگردان کامل گزارش "الاخبار” است: راه های انتقال تسلیحات ورود سیلآسای اسلحه، بارزترین نقش را در معادلات میدان نبرد داشت. این سلاح گاهی از طریق کرواسی وارد و گاهی با استفاده از روشهای ابتکاری در بدنه هواپیماهای مسافربری جاسازی میشد. روند انتقال سلاح حتی پس از اعمال منطقه پرواز ممنوع بر فراز فرودگاه زاگرب نیز ادامه یافت هر چند بهصورت طبیعی، مسیر آن آسان نبود و از جمله به کشف کامیونهای حامل سلاح میانجامید که یک مسئول سازمان ملل در گفتوگو با "آبزرور” در تاریخ 1992/10/8 به آن اشاره کرده است. سومین راه قاچاق (سلاح) که از پیچیدگی بیشتری برخوردار بود، گذر از ایتالیا و آلبانی بود که گرفتار منافع برخی گروههای محلی میشد. (منظورش همکاری با مافیای ایتالیا هست؟؟) پارهای اسناد نیز گویای تلاش ایران برای وارد کردن سلاح از مسیر دریایی است. کریستوفر کوکس در مقالهای تحت عنوان "گسترش نفوذ ایران در بوسنی” (1996/4/26) از کاروانهایی سخن میگوید که هشت بار در هر ماه هزاران تن سلاح و مهمات به بوسنی آوردند. سلاحهایی که یا منشأ ایرانی داشتند و یا با حمایت ایران خریداری و به مقصد بوسنی حمل میشدند و یکسوم کل تسلیحاتی که وارد آن کشور شد را در بر میگرفتند. به عنوان مثال carl savich روزنامهنگار صرب میگوید، تنها در فاصله می ۱۹۹۴ تا ژانویه ۱۹۹۶ سلاح و مهماتی که ایران برای بوسنی ارسال کرده، افزون بر پنج هزار تن بوده است. دگرگونی معامله درحالیکه ائتلاف بینالمللی به دلیل ناهماهنگی برنامه دولتها (خصوصاً دولتهای اروپایی) تأثیر میدانی ضعیفی داشت و تصمیمگیری برای دخالت نظامی با بنبست مواجه بود (همچنان که حملات هوایی نیز تنها پس از کشتار سربرنیتسا آغاز شد)، گستردگی حمایتهای ایران، وقایع میدانی را متحول میکرد تا آنجا که نیروهای بوسنیایی از مرحله عقبنشینی از سرزمینهای خود به مرحله پیشروی و آزادسازی برخی سرزمینهای از دست رفته رسیدند (هفتاد درصد خاک بوسنی تحت تصرف صربها قرار داشت) و برآوردها نشان میداد ظرف چند روز قادر به آزادسازی بانیالوکا مرکز ایالت جمهوری صرب خواهند بود. بگوویچ نیز از این احساس قدرت در آن دوره در جنگ روانی بهره میبرد. او ابتدا مراتب قدردانی خود و مسلمانان بوسنی را از "آیتالله خامنهای، هاشمی رفسنجانی (رییس جمهوری وقت) ، ملت و حکومت ایران به عنوان کسانی که بیشترین حمایت از کشور و مردمش در برابر کشتار صربها داشتند” را اعلام کرد؛ سپس در سخنانی بیسابقه گفت که "اگر حالت کنونی برای ملت بوسنی تداوم یابد علیرغم میل واقعیمان ناچار به استفاده از گازهای شیمیایی برای دفاع از خود و متوقف کردن جنایات صربها خواهیم بود.” برخورد و رویارویی دشمنان گزارشهایی که از دلایل جدی درباره عمق تأثیر ایران در بوسنی به واشنگتن میرسید، بهطور فزاینده افزایش یافت. در گزارش یکی از کمیتههای مجلس نمایندگان آمده است ” نقش خطرناکی که عناصر ایرانی بازی میکنند، جای پای محکمی در اروپا یافته که به منزله خطری استراتژیک برای منافع آمریکا است. این خطر به پشتوانه گسترش روابط نزدیک ایران با سران و نسل کنونی رهبران بوسنی به وجود آمده است. دستگاههای ایرانی نظیر سرویس اطلاعاتی این کشور نیز که مدیریت مناطق خشکی را در دست دارند از طریق توسعه شبکههای مختلف ساختار کاملی یافتهاند.” رابرت بایر، یکی از نیروهای "سیا” در سارایوو میگوید، حکومت بوسنی در خلال جنگ، بر سر دوراهی ” انتخاب سی آی ای یا انتخاب ایرانیها قرار داشت در حالی که میرفت تا آنها ایرانیها را انتخاب کنند. در پرتو اطلاعات تازهای که به آمریکاییها میرسید، سی آی ای در سال ۱۹۹۵ مدیر جدیدی را به سارایوو اعزام کرد. اما او در آنجا با توطئه دوستانش برای سو قصد مواجه شد. نیروهای امنیتی بوسنیاییها در راستای اهداف نیروهای ایران نقشه ترور او را کشیده بودند.” جو بایدن در جوانی در بوسنی این البته تنها برخورد طرفین نبود و نفوذ ایران در بوسنی حس رقابت آمریکاییها و وحشت اروپاییها را برانگیخت: در هجدهم اکتبر ۱۹۹۲، یک مسئول سازمان ملل متحد با نگارش مقالهای در نشریه بریتانیایی آبزرور اعلام کرد که یکی از محمولههای ارسالی سلاح کشف و ضبط شده است. در یازدهم نوامبر ۱۹۹۲، یک هواپیمای ایرانی در فرودگاه زاگرب مورد بازرسی از پیش اعلام نشده قرار گرفت و طی این بازرسی مقدار زیادی اسلحه که به مقصد بوسنی حمل شده بود کشف شد. در پانزدهم فوریه ۱۹۹۶، کماندوهای فرانسوی به کلبهای دورافتاده در بوسنی یورش بردند که طی آن مشخص شد آنجا مرکزی برای آموزش تیراندازی بوده و حاوی مقدار زیادی اسلحه دوربیندار، راکت انداز و همچنین مواد منفجرهای است که در اسباببازی کودکان جاسازی شده است. در فوریه ۱۹۹۲ سه ایرانی به دست نیروهای فرانسوی که توسط ناتو فرستاده شده بودند، بازداشت شدند. این حوادث مدام بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۶ تکرار شد که میتوان از میان آنها به توقیف یک کشتی ایرانی پر از سلاح توسط ترکیه اشاره کرد که به مقصد سارایوو در حرکت بود. قرارداد صلح دیتون و تبعات آن بسیاری از ابتکار عملهایی که به عنوان راهحل پایان جنگ ارائه میشد، مانند طرح صلح لرد ونس اوئن به شکست انجامید و تنها طرح صلح دیتون بود که به موفقیت رسید. طرح صلح دیتون با وجود پیشرویهای میدانی بوسنیاییها و در اثر فشار آمریکا پذیرفته شد. همانطور که بعدها مشخص شد اولویت آمریکا خشکاندن سرچشمههای نفوذ ایران بود که توسط وفادارانش توانسته بود در تعدادی از نهادها و سازمانهای بوسنی ریشه بدواند. از جمله این وفاداران، میتوان به حسن چنگیچ، معاون وزیر دفاع، باقر علی اسپاهیچ رییس سابق سازمان اطلاعات بوسنی و دو نفر از دستیاران ارشد او که در همکاری با نیروهای امنیتی ایران اقدام به برپایی پایگاههای نظامی کردند اشاره کرد. (همان پایگاههایی که کوماندوهای فرانسوی به آنها یورش بردند.) جیمز رایسن (روزنامهنگار) میگوید، "شخص بگوویچ نیز از ایران پول دریافت میکرد که تنها در یکقلم معادل پانصد هزار دلار بود.” رژه جنگجویان مسلمان غیر بوسنیائی بعد از خاتمه جنگ عمق همپیمانی دو طرف آنجا آشکار شد که سفیر ایران در بوسنی تنها دیپلمات خارجی بود که در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶ عزت بگوویچ را در کمپین انتخاباتیاش همراهی میکرد. آمریکاییها در سطوح مختلفی کوشیدند از تأثیر ایران کاسته و سیطره خود را افزایش دهند. آنها در راستای برطرف کردن نیازهای بوسنیاییها از قبیل تسلیحات و ایجاد مراکز آموزشی اقدام کردند. در نهایت نیز به موفقیتهای نسبی دست یافتند از جمله موفق به برکناری حسن چنگیچ معاون وزیر دفاع و باقر علی اسپاهیچ رییس سابق سازمان اطلاعات بوسنی شده و تا جای ممکن نقش و سهم ایران در بازسازی بوسنی را محدود کردند. هدف ایران برای استقلال کامل بوسنی و جلوگیری از تبدیل شدن آن به پایگاهی برای ناتو به موفقیت کامل نرسید. اما با وجود تضعیف برخی جنبههای روابط دو طرف، حمایتهای گوناگون ایران از بوسنی استمرار یافت. حمایتهایی که میتواند جنبه اقتصادی یا نظامی داشته باشد. افزون بر این میتوان به حمایت ایران از خانواده شهدا و مجروحان بوسنی اشاره کرد که هنوز هم مراسم بزرگداشت آنان در تهران برگزار میشود. ایرانیها مراتب نارضایتی خود از روند تحولات را اعلام میکردند چنانکه هاشمی رفسنجانی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفته است: "جمهوری اسلامی ایران امیدوار بود بعد از جنگ، در بوسنی حضوری فعال و سازنده برای کمک به مردم این کشور داشته باشد ولی دخالت دشمنان سطح روابط و همکاریهای دو کشور را تنزل داد”. بگوویچ اما در یک کنفرانس مطبوعاتی در مرکز پایتخت ویران شدهاش موضعی اتخاذ کرد که بار دیگر ایران را در جایگاه برتر نشاند. او با دست خود به نماینده جمهوری اسلامی که در کنارش ایستاده بود، اشاره کرد ؛ به علی اکبر ولایتی که روزی وزیر امور خارجه ایران بود و سیام نوامبر ۱۹۹۵ خود را به سارایوو رسانده بود. او به ولایتی اشاره کرد تا بگوید ” اگر این مرد (منظور جمهوری اسلامی است) نبود امروز کشور من روی نقشه وجود نداشت”. سخنان بگوویچ بیانگر نظر افکار عمومی نیز بود همچنان که یک نظرسنجی که در پایان جنگ انجام شد مشخص کرد که ۸۶ درصد از بوسنیاییها، نگرش مثبتی به جمهوری اسلامی ایران دارند. در طول جنگ بوسنی و هرزگوین که تا خاتمه آن در سال ۱۹۹۵، بین ۹۷ تا ۱۱۰ هزار قربانی برجای گذاشت، صدها تن از نیروهای ایرانی و کادرهای حزبالله لبنان به شهادت رسیده و یا در راه جلوگیری از تبدیل بوسنی به فلسطینی دیگر اسیر شدند. سردار شهید رسول حیدری یکی از آنان است که بنای یادبود او در کنار همرزم بوسنیاییاش محمد آودیچ بنا شده تا عمق پیوستگی آرمانی که هر دو برایش جنگیده و کشته شدند را نشان دهد. بنای یادبود شهید حیدری در کشور بوسنی ... پایان ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. «جنگ ناشناخته حزب الله در بوسنی» (بخش نخست) فرمانده شهید علی أحمد فیاض ملقب به علاء البوسنة ؛ فرمانده نیروهای حزب الله در بوسنی چندی قبل روزنامه الاخبار لبنان، با انتشار گزارشی به قلم علی یحیی، به بررسی نقش جمهوری اسلامی ایران و حلقه های منطقهای آن بخصوص حزبالله لبنان در جنگ بوسنی پرداخت. گزارش "الاخبار” تحت عنوان ” اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی” منتشر شده است اما بر خلاف این عنوان، بیش از آنکه به عملکرد نیروهای حزبالله بپردازد، بر عملکرد ایران و سپاه پاسداران تمرکز دارد. با این حال به نظر میرسد عنوان گزارش متناسب با بحران فعلی لبنان و تحت تأثیر فشارهایی که از سوی کشورهای عربی خلیجفارس، حزبالله را نشانه رفته، انتخاب شده است. همچنان که سید حسن نصرالله دبیر کل حزبالله لبنان در پاسخ به تبلیغات سنگینی که میکوشد مقاومت در لبنان را به دشمنی با منافع مسلمانان اهل سنت در لبنان، سوریه و دیگر کشورهای منطقه متهم کند، چند بار یادآور شده که نیروهای تحت امرش سالها پیش از این که وارد نبرد در سوریه شوند، برای دفاع از مسلمانان اهل سنت بوسنی به آن کشور رفته و جنگیدهاند. نصرالله البته پیش از این و در سال ۲۰۱۳ میلادی (چنانکه در مقدمه گزارش نیز بدان اشاره رفته است) برای اولین بار مشارکت نیروهای حزبالله در جنگ بوسنی را تأیید کرده بود. اگر چه در سالهای گذشته، هم در رسانههای غربی و هم رسانههای فارسی زبان به حضور ایران در جنگ بوسنی پرداخته شده اما گزارش روزنامه الاخبار نخستین گزارش یک رسانه عربی است که با جزییات قابل توجه به بررسی نقش ایران در این جنگ پرداخته و به همین دلیل بازتاب وسیعی نیز یافته است. این گزارش البته با اتکا به منابع غالباً غربی، به بیان برخی نکات مناقشه برانگیز نیز پرداخته که درجای خود قابل بررسی و تدقیق است. آنچه در پی میآید برگردان کامل گزارش "الاخبار” است: اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی "ای برادران! ما با بهترین مردانمان به بوسنی و هرزگوین رفتیم. آنجا پادگان نظامی در اختیار داشتیم … احتمالاً برای اولین بار است که در این باره و با این صراحت سخن میگوییم، جنگیدیم و شهدایی را تقدیم کردیم. برای دفاع از چه کسی؟ از مسلمانان اهل سنت در بوسنی” (بخشی از سخنرانی سید حسن نصرالله، دبیر کل حزبالله لبنان در بیست و پنجم می ۲۰۱۳ میلادی) اعلام صادره از سوی حزبالله واضح بود، اگرچه معنای آن بعدتر مشخص شد: "جایی که باید باشیم خواهیم بود” یعنی پیش از آنکه بالای منبر بروم در میدان عمل حضور دارم، اقدام عملی او از کلامش پیشی میگیرد. حزب الله قبل از سوریه، عراق و یمن، در سارایوو و فلسطین حضور داشته است. هیچ حد و مرزی برای حضورش متصور نیست. ژنرال کانادایی، لوییس مکنزی، اولین فرمانده نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در بوسنی، از جمله کسانی بود که از فعالیتهای حزبالله و در پس آن سپاه پاسداران ایران ابراز ناخرسندی کرده بود و در جلسه سازمان ملل متحد درباره توسعه حضور این سازمان در جنوب لبنان در فاصلهای نهچندان دور از جنگ ژوئیه، نسبت به تکرار برخی از این سیاستها و روشهای احتمالی ابراز نگرانی کرده بود. اما داستان از چه قرار است؟ آرایش نظامی در سارایوو مانیفست نیروهای مسلح ایران در تاریخ 1992/11/5 ، همانطور که قابل انتظار بود، صادر شد: اعلام آمادگی کامل برای کمک به بوسنی و پیوستن به بوسنیاییها در جنگ با صربها. این تصمیم در پی شکست تلاشهای بینالمللی برای مهار بحران و توقف کشتار اتخاذ شد. دو هفته پیش از آن، تهران یادداشت اولیهای را توسط دکتر صباح زنگنه، نماینده ایران در سازمان کنفرانس اسلامی تقدیم کرد که در آن خواستار لغو تحریم تسلیحاتی شده بود. کمتر از یک هفته بعد از آن نیز تحرکات دیپلماتیک ایران برای شکستن حصار بوسنی توسط وزیر خارجه وقت این کشور در حالی آغاز شد که ناتو ایران را از ورود به این جنگ منع میکرد. همپیمانان ایالاتمتحده مانند عربستان سعودی و ترکیه، بهمنظور مسدود کردن راه ورود ایران تلاش کردند به جرگه حامیان بوسنی بپیوندند اما گارد منفی علی عزت بگوویچ رییس جمهوری بوسنی در مقابل میراث داران اتاتورک از یکسو و مدل حاکمیتی عربستان سعودی از سوی دیگر باعث "گرایش بیش از پیش حکومت بوسنی به ایران” شد. علی عزت بگوویچ در سفر به ایران و دیدار با رهبر انقلاب بگوویچ در حالی که او و حزب تحت رهبریاش (حزب اقدام دموکراتیک) از اولین کسانی بودند که تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران به عنوان دومین انشعاب ایدئولوژیک پس از اخوان المسلمین قرار داشتند، در سال ۱۹۹۲ سفری به تهران ترتیب داد. او پیش از این نیز در سال ۱۹۸۲ فرستادگانی را برای شرکت در سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران به این کشور گسیل داشته بود که باعث دومین دستگیری و به زندان افتادنش در زمان ریاست جمهوری ژوزف تیتو شد. تیتو فردی بود که مرگش سرآغاز فروپاشی یوگوسلاوی بود. یوسیپ بروز تیتو رئیسجمهور کروات یوگسلاوی و رهبر اتحادیه کمونیستی این کشور بود که با وجود کمونیست بودن از شوروی مستقل ماند و بعدها کشور خود را به عضویت جنبش عدم تعهد درآورد. در زمان حکومت وی، علی عزت بگوویچ به خاطر نگارش کتاب "بیانیه اسلامی” و نیز به دلیل برخی تحرکات از جمله به اتهام ارتباط با حکومت اسلامی ایران به چهارده سال زندان محکوم شد. با این حال پنج سال بعد در پی گشایش سیاسی در یوگوسلاوی از زندان آزاد شد. دوگانه سپاه پاسداران و حزبالله لبنان، از تجربه انباشته شده خود برای پیکربندی ساختار نظامی بوسنی استفاده کردند تا قادر به دفاع از خود و بازپسگیری سرزمینهایش شود. همچنین محمولههایی هم به کرواتها در دوره "عدم درگیری” با بوسنیاییها داده شد. اطلاعاتی درباره جنگ ناشناخته حزبالله در بوسنی سردار سعید قاسمی و امیر فرشاد ابراهیمی (که بعدها به غرب پناهنده شد) در جنگ بوسنی مسلمانان بوسنیایی (که اکثریت غالب آنان از فرقه کلامی ماتریدیه و پیرو مذهب حنفی هستند) ضعیفترین حلقه در مثلث قومی این کشور بودند. با وجود تعداد نیروهایشان که ۶۰ هزار عضو غیر ذخیره را در بر میگرفت، فاقد تجهیزات بوده و آمادگی ورود به جنگ را نداشتند. در این زمان رهبران ایران نظیر آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان (و نماینده وقت آیتالله خامنهای در بوسنی) به ایفای نقش برای سرعت بخشیدن به حمایت از بوسنیاییها پرداختند. بدین منظور مجموعههایی از سپاه پاسداران و حزبالله لبنان به این کشور فرستاده شدند که در رأس آنان فرماندهانی نظیر محمد رضا نقدی فرمانده کنونی ارشد سپاه و سعید قاسمی از فرماندهان بارز سپاه (که اخیراً تصویر او در یکی از جبهههای جنگ در سوریه منتشر شده است) قرار داشتند تا زیر ذرهبین رسانهها و سرویسهای اطلاعاتی قرار گیرند. در یک گزارش بینالمللی درباره پنجاه مربی و مستشار نظامی از اعضای حزبالله لبنان و جنبش توحید اسلامی سخن به میان آمده که در نهم سپتامبر ۱۹۹۲ پس از ترک بندر طرابلس در شمال لبنان به صف مبارزان بوسنیایی پیوستند. همچنان که "واشنگتن تایمز” نیز در دوم جون ۱۹۹۴ به نقل از منابع خود در "سیا” از ورود چهارصد نفر از نیروهای سپاه پاسداران در ماه می همان سال به بوسنی پرده برداشت. این نیروها به حدود ۳۵۰ تا ۴۰۰ نیرویی پیوستند که از قبل در بوسنی حضور داشتند. تعداد نیروهای سپاه پاسداران که به بوسنی و هرزگوین منتقل شدند، بین سه تا چهارهزار نیروی داوطلب تخمین زده میشود. و این تعداد علاوه بر حدود چهارصد نفری است که از بقاع لبنان بهمنظور برپایی اردوگاههای آموزشی به بوسنی و هرزگوین آمدند. این افراد غالباً در زنیتسا در مرکز بوسنی اقامت داشتند. آیت الله جنتی در سفر به بوسنی و هرزگوین در زمان جنگ داخلی پروفسور کایز فیبس (*) درباره فعالیتهای این گروه میگوید "نقش جهادگران خارجی در جنگ بوسنی کوچک اما مهم بود” و نیروهای سپاه پاسداران "شامل جنگجویانی قدرتمند بودند که مانند نیروهای واکنش سریع، حملههای برقآسایی را ترتیب میدادند” و پیکارجویان حزبالله که ” وظیفهشان مبارزات منسجم بود، لذا به سادگی میتوان گفت مهارت و تجربه آنان، ارزش بیشتری از مدلهای دیگر درگیری با پیچیدگی کمتر داشت.” همانطور که Lauren Van Metre and Burchu Akan در گزارش خود برای انستیتوی صلح این موضوع را توصیف کردهاند. شهید علی احمد فیاض فرمانده حزب الله در بوسنی ( شهادت : عملیات فتح خناصر حلب) همانطور که اندرو گیون در "اصول جنگ جهانی سوم” یادآور شده است، زیرساختهایی که "سپاه” ایجاد کرد برای حمایتهای لجستیک و انتقال نیرو و "ورود داوطلبان با تابعیتهای گوناگون مانند داوطلبان افغان، چچنی، یمنی و الجزایری” و سازماندهیشان برای نبرد مورد استفاده قرار میگرفت. چنانکه یک مسئول نظامی عالیرتبه غربی در تاریخ 1996/3/3 به نیویورکتایمز گفته است، زیرساختهای ایجاد شده در مسیر عکس نیز بهمنظور تسهیل انتقال رزمندگان بوسنیایی به ایران و آموزش آنان در این کشور استفاده شد، موضوعی که از آن به عنوان "بزرگترین تهدید علیه غرب” یاد میشد. (*) : کتاب پروفسور کایز فیبس که استاد دانشگاه آمستردام است، مرجعی مهم درباره "دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و جنگ بوسنی” محسوب میشود. ادامه دارد... ============================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهتصاویر گرافیکی جدید از بمب افکن پنهانکار H-20 مجله Modern Weaponry که توسط شرکت چینی NORINCO منتشر میشود در شماره ماه ژوئن سال 2021 خود تصاویر گرافیکی از بمب افکن پنهانکار H-20 را منتشر کرده است. در این مجله هیچ جزئیاتی با ماهیت فنی ، مانند ترکیب تجهیزات روی هواپیما ، مشخصات پرواز و ... ارائه نشده است. علاوه بر این به زمان توسعه و تولید، برنامه های تولید و زمان ورود به خدمت و ... نیز اشاره نشده بود. ممکن است زمان نمایش نمونه اولیه بمب افکن H-20 نزدیک یاشد و این می تواند به مطالب اخیر و تصاویر گرافیکی که اخیرا و به شکل رسمی منتشر می شوند مرتبط باشد. انتشار تصاویر H-20 در فیلم تبلیغاتی نیروی هوایی ارتش آزادیبخش چین (5 ژانویه 2021) و مجله دفاعی Modern Weaponryشاید به رونمایی از نمونه اولیه بمب افکن H-20 در یکی از رویدادهای آینده دفاعی چینی مربوط باشد.
-
1 پسندیده شدهتصاویر پی 3 اوریون نیرو دریایی نزدیک چرخ جلو ظاهرا سامانه اپتیکیه میراژ اف1 نیرو هوایی سی کینگ گزارش تصویری مربوط به تمرینات و رژه هوایی https://www.yjc.ir/fa/news/7076610/رژه-تمرینی-نیروی-هوایی-ارتش-و-هوافضای-سپاه http://www.taghribnews.com/fa/gallery/437866/1/تمرین-مشترک-نیروی-هوایی-ارتش-سپاه-بندرعباس http://www.defapress.ir/fa/news/362685/تصاویر-دومین-مرحله-تمرین-رژه-هوایی-جنگندههای-نیروی-هوایی-ارتش-و-هوافضای-سپاه-پاسداران-در-بندرعباس اینو نمیدونم چی بگم پایگاه اصفهان https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/07/01/2102483/مسابقات-قوی-ترین-مردان-اصفهان-نکوداشت-هفته-دفاع-مقدس/photo/1 کنیستر موشک اس 300 بندر عباس پهپاد مهاجر4 نسخه جدید اهواز ظاهرا پهپاد مهاجر 4نسخه قدیم همدان زیر دریایی مرطوب السابحات تانک تی 72 مجهز به زره قفسی امیدواریم این زره قفسی روی کلیه تجهیزات نیروهای مسلح نصب بشه امروز حداقل تهدید ارپی جی 7 است البته هرچه گشتم عکسی از این تی 72 صنایع بنی هاشم سپاه که در رژه نشان داده نیافتم البته قبل اقای نوریخانی در توئیتر اشاره ای داشتند https://twitter.com/SinaNoorikhani/status/1091843865743634433
-
1 پسندیده شدهخلاصه قابلیتهای جت رزمی F-16 V بلاک 70 ( F-21) اویونیک سلاح ، مهمات ، فریب دهنده ها ، پاد جنگ الکترونیک ،پاد هدفگیری ، پاد شناسایی رادار آرایه فازی AN/APG--83 قابلیت رادار AN-APG-83
-
1 پسندیده شدهمعامله شیرین هندی- روسی پیشنهاد انتقال فناوری تولید جتهای میگ-35 در ازای سفارش انبوه این جنگنده از سوی هند هند بعنوان یکی از قدیمی ترین مشتریان سخت افزارهای نظامی روسی ، باهدف تکمیل ناوگان نیروی هوایی و همچنین گزینش یک هواگرد جدید نسل ++4 بعنوان مکملی برای اسکادران های برتری هوایی سوخو-30 خود که می بایست به عدد 300 فروند برسد ، به احتمال بسیار زیاد ، تعداد قابل توجهی از جت میگ-35 را به شرکت سازنده سفارش خواهد داد . در حال حاضر ، هند بیشتراز 100 فروند از جتهای رزمی MiG-29UPG و MiG-29K را در سازمان رزمی نیروی هوایی خود مورد استفاده قرار میدهد که بلحاظ کمی ، دومین جنگنده پرتعداد در این نیرو بشمارمی آید و درصورتی که این امر ، قطعیت پیدا کند ، طبیعتا" نخستین سفارش جت نسل ++4 محصول میگ خواهد بود . از یک نظر ، میگ-35 شباهتهای مشخصی را یا جنگنده سلف خود داشته و همین امر موجب میشود تا هزینه آموزش خدمه برای ورود به تایپ جدید ، به حداقل ممکن ، کاهش یابد . این در حالی است که بطور همزمان ، ارتش این کشور یک سفارش 135 فروندی از جت رافال فرانسوی را نیز به شرکت سازنده اعلام نموده ، اما نیازمندی های گسترده این نیرو برای یک پیکربندی رزمی چند ماموریته میان وزن و سبکتر نسبت به سوخو-30 های عملیاتی و همچنین هزینه بسیاربالای انتقال فناوری رافال به شرکت صنایع هوایی هند (HAL) که موجبات بروز اختلافات گسترده در میان مقامات تصمیم گیر گردید ، باعث شد تا بتدریج ، نگاه ها بسمت محصول روسی جلب گردد . بنابراین ، در حالی که به نظر می رسد ، میگ-35 یک پیکربندی رزمی قابل قبول برای تامین نیاز هند به یک جنگنده میان وزن خواهد بود و توجه به این نکته که هندی ها برای جایگزینی جتهای فرسوده وقدیمی خود ، تعدا د قابل توجهی از ان جت را می بایست به کار گیرند ، شرکت سازنده Russia’s United Aircraft Corporation (UAC) دریک اقدام غیر منتظره ، آمادگی خود را برای انتقال فناوری همزمان با فروش این جنگنده به هند اعلام نمود . استدلال شرکت سازنده در این اعلام آمادگی ، این بود که هند بدنبال یک جنگنده جدید است و با توجه به وضعیت نیروی هوایی ، سفارشی در حدود 100 فروند و به احتمال بسیار زیاد ، تعداد بیشتری پس از اجرای مرحله اول ، در میان خواهد بود ، به همین دلیل برای UAC این یک فرصت شگفت انگیز خواهد بود ، بویژه اینکه نیروی هوایی روسیه ، محصول میگ را به نفع پیکربندی های سنگینی تری نادیده گرفته و تمام تمرکز خود را برروی جتهای سنگین تری نظیر سوخو-30 و سوخو-34 نهاده است . با توجه به این مساله که میگ-35 در مقایسه ، هزینه های مراتب کمتری را نسبت به سوخو-35 در حوزه هایی نظیر هزینه هر پرانه ( سورتی ) پرواز رزمی و تعمیر و نگهداری داشته و در عین حال ، بعنوان یک جنگنده میان وزن ، حسگرهای بسیار پیشرفته و به تبع آن ، مهمات مدرن را در اختیار کاربر خواهد گذاشت، اما ترجیح نیروی هوایی روسیه ، باعث شد تا تولید جتهای سنگین تر خانواده سوخو-35 از سال 2014 ( در حدود 100 فروند تا حال حاضر ) در دستور کار روسها قرارگیرد ، در حالی که نسبت به محصول میگ ، روش محافظه کارانه تری در پیش گرفته شد . ایلیا تاراسنکو ، جانشین UAC در این خصوص ، ایلیا تاراسنکو ، جانشین UAC در خصوص تمایل روسها برای انتقال فناوری می گوید : " ما نه تنها از آمادگی کامل برای تولید جنگنده برخورداریم ، بلکه این اراده برای انتقال فناوری و اسناد لازم برای شراکت هند در ایجاد خط تولید در خاک این کشور وجود دارد . این مساله باعث میشود تا روند ارائه خدمات ، تهیه قطعات یدکی به یک استاندارد قابل قبول رسیده و این نیز به نوبه خود ، موجبات افزایش سطح عملکرد سیستم ، افزایش اطمینان پذیری رزمی ، مطلوبیت مالکیت کامل فناوری سلاح و سخت افزار نظامی را برای مشتری در پی خواهد داشت " به اعتقاد این مقام ارشد ، میگ-35 یک گزینه مطلوب برای نیروی هوایی هند خواهد بود ، چرا که در مقایسه با پیکربندی قدیمی میگ-29 تغییرات زیادی را بخود دیده و بطور کامل با الزامات نیروی هوایی منطبق است . به اعتقاد برخی ناظران نظامی ، این سیگنال جدید از سوی روسها ، تنها پس از آن ارسال شد که نیروی هوایی هند از قصد خود برای خرید تعداد افزون تری از جتهای MiG-29UPG بعنوان یک راه حل موقت برای گسترس سازمان رزم جتهای میان وزن خود تا عملیاتی شدن کامل ناوگان سوخو-30 رونمایی نمود . بنابراین ، اگر تا پیش از این تاریخ ، ادامه حیات برنامه میگ-35 ، نگرانی اصلی این شرکت روسی بشمار میرفت ، اعلام آمادگی برای انتقال فناوری ، طور قطع ، افزایش فروش و همچنین بازار یابی ساده تر محصول روسی را فراهم می نماید. صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 پی نوشت : 1- بن پایه 2- این تاپیک ، حاصل ادغام چهار تاپیک مشابه در انجمن وزین میلیتاری است که تصاویر آن همگی بازیابی شدند . 3- دقت کنید که وقتی در ساختار یک سازمان مسلح ، ( در اینجا نیروی هوایی هند ) ، آینده نگری لازم وجود داشته باشد ، شرکتهای فروشنده ، گزینه های مطلوبی را به مشتری ارائه خواهند نمود .
-
1 پسندیده شدهیک نکته هم در خصوص حملات موشکی نیروهای یمنی به عربستان و امارات عرض کنم. تا اونجایی که بنده دیدم محور عبری عربی غربی شواهد خاصی برای سرنگون سازی موشک کروز یمنی ها ارائه نکرده! صرفا یک سرجنگی ترکش زا و یک تکه فلزی که بر روی اون اسامی ائمه درج شده! در صورتی که در سقوط هایی که ما از موشک تاماهاوک و موشکهای کروز روسی دیدم, اجزای بیشتری وجود داشته و صرفا بدنه در اثر برخورد به سطح زمین تغییر حالت پیدا کرده! حالا چطوره که تیکه بزرگه موشک یمنی ها سرجنگیشه و فقط یک تکه آهن پاره ازش به جا مونده که اتفاقا اسامی ائمه رو هم به اون صورت روش نوشتن! تاماهاوک های فیل شده: موشک های فیل شده روسی: یک نکته دیگر اینکه تصویر مربوط به سرجنگی این موشک نشون دهنده اینه که از یک سرجنگی ترکش زا استفاده شده! در حالی که چنین سرجنگی برای تهاجم به نیروگاه هسته ای در حال ساخت امارات مناسب نیست! هرچند این موشک شباهت بسیاری به موشک ایرانی سومار داره(و به نظر بنده هم همینطوره)اما اگر فرض کنیم که ما یک چنین سلاحی به یمنی ها تحویل دادیم در این صورت با توجه به اهمیت موضوع باید در انتخاب سرجنگی و هدف مورد نظر هم دقت کافی شده باشه! چنین سرجنگی برای تهاجم به پایگاه های هوایی خوبه اما چرا نیروگاه در حال ساخت هدف حمله اعلام شده؟ اینجاست که ادعای عمال محور یاد شده در خصوص سقوط موشک کروز یمنی ها با تردید مواجه میشه! و نکته اساسی تر اینکه موشک سومار همونطور که از ظاهرش پیداست مهندسی معکوس KH-55 روسی هست که یک بوستر بهش اضافه شده و اساسا باید در اجزاء داخلیش با این موشک مشابهت(با ارتقاء هایی در زمینه الکترونیک)داشته باشه!نکته اینجاست که سرجنگی نمایش داده شده برای موشک یمنی اساسا با موشک KH-55 تطابق نداره! این سرجنگی بیشتر شبیه به نمونه های آمریکایی هست تا روسی! شاید حتی از موشک های تاماهاوک فیل شده برداشته شده و یا اینکه مروبط به یک بمب یا موشک هوا به سطح هست که توسط خود محور عبری عربی غربی استفاده شده و عمل نکرده! موشک KH-55: تاماهاوک: نمونه هایی از سرجنگی تاماهاوک: سرجنگی نسبت داده شده به موشک کروز یمنی: در کل به نظر میرسه بیشتر با یک صحنه سازی مواجه هستیم! همونطور که در قضیه رهگیری موشک برکان2 اچ(مشابه قیام)پدافند سعودی حداقل 5 تیر موشک پاتریوت شلیک کرد و به عمد صحنه شلیک اول رو کات کردن و تنها شلیک 4 تیر نمایش داده شد که با توجه به صدای انفجارها کاملا مشخص بود که انفجار پنجم هم مربوط به موشک های پاتریوته و این سیستم در انهدام تنها یک فروند موشک برکان2 اچ ناموفق ظاهر شده و همونطور که دیدیم سرجنگی موشک هم تونست فرود بیاد و ماموریتش رو به انجام برسونه!
-
1 پسندیده شدهقطعا اون چیزی که مشاهده میشه مربوط به رها سازی فلر هست. شواهدی که میشه برای این ادعا مطرح کرد: -درخشندگی اون اشیاء(برخلاف بدنه جنگنده که صرفا اثر گرمایی داره)و رد دود و گرمایی که نشان از مشتعل بودن اشیاء داره!حتی با حرارت بیشتر از پس سوز موتورهای جنگنده! -رها سازی غیر همزمان(در صورتی که مخازن سوخت رو میشه یکباره و همزمان رها کرد) -پایداری اشیاء پس از رها سازی(در صورتی که مخازن سوخت احتمالا پس از رهاسازی دچار ناپایداری میشن) و به نظر بنده هم این جنگنده با موشک منپد مورد هدف قرار گرفته! شاید با سیکر تصویر ساز حرارتی! جنگ یمن موقعیت خوبی هست که برخی تولیدات در صحنه عمل مورد ارزیابی قرار بگیرند. پیروزی شیرینی هست اما نکته جالب پایداری جنگنده پس از برخورد هست که البته معلوم نیست بعدش چه اتفاقی رخ داده!پس از چنین برخوردی ممکنه در راه بازگشت جنگنده سقوط کنه و یا اینکه در صورت فرود به بازسازی گسترده بدنه و اجزاء نیاز داشته باشه!
-
1 پسندیده شدهفاجعه یا ادعا ایگل های سعودی در برزخ در چند روز گذشته ، تصاویر و ویدئویی از آنچه که ادعا می شود یکفروند جنگنده/ بمب افکن F-15 نیروی هوایی سلطنتی عربستان سعودی ، توسط یک تیرموشک سام ناشناس یمنی برفراز صنعا مورد هدف قرار گرفته ، در فضای مجازی منتشر شده است . براساس اطلاعات موجود ، منتشرکنندگان این ویدئو مدعی هستند که این تصاویر با استفاده از حسگر مادون قرمز که بطور معمول برای نظارت و هدفگیری بالگردهای رزمی طراحی و مورد استفاده قرار می گیرد و احتمالا" از گونه سامانه کنترل آتش ULTRA 8500 است ، به ثبت رسیده است . این مجموعه تصاویر ، یک فروند ایگل نیروی هوایی عربستان ( گونه ناشناخته ) را به نمایش گذاشته که در ارتفاع پایین ، مشغول عملیات رزمی است . در بخشهایی از ویدئوی مورد بحث که از سمت راست این جت رزمی گرفته شده ، به محض آنکه پرنده سعودی کمی بیشتر به راست متمایل می شود ، به نظر میرسد که سکان عمودی ( رادر/ استابلایزر ) کوتاه تر از حد طبیعی آن در یک ایگل نرمال است که به اعتقاد برخی ، همان بخش آسیب دیده ناشی از برخورد!!! یا موج انفجار کلاهک موشک مورد نظر است . کارشناسان با بررسی ویدئوی مورد نظر براین باورند که انفجارموشک ،ممکن است حداقل به یکی از سکان های عمودی ایگل آسیب زده باشد . بلافاصله پس از مانور ایگل به سمت راست ، دو جسم ناشناخته که با توجه به درخشان بودن آنها در تصویر مادون قرمز گرفته شده، از پرنده جدا شده که این رویداد با روشن شدن پس سوزهای پیشرانه این جت همزمان میشود . به نظر میرسد ، خلبان طبق روال استاندارد جهت مقابله با موشکهای زمین به هوا با جستجوگر حرارتی ، اقدام به رها کردن شراره کرده که چندان تعجب برانگیز نیست . پس از آنکه ایگل سعودی مجدداً بسمت راست متمایل شده و نمای آسمانه آن قابل مشاهده می گردد ، متوجه می شویم که جت مورد بحث از گونه تک سرنشینه بوده ، که با توجه به کیفیت ویدئو ، تشخیص دقیق و تاییدآن مشکل به نظر می رسد . در بخشی دیگر از این ویدئو ، یک جسم بزرگ از بخش پایینی قاب دوربین وارد صحنه شده که احتمالاً یک موشک سطح به هوا است که بر روی خط سیر ایگل تاثیر گذاشته ( تصویر مادون قرمز بخوبی استفاده خلبان از پس سوز را به نمایش می گذارد ) که به احتمال بسیار زیاد ، کلاهک آن در مجاورت یا نزدیک شراره های شلیک شده ، عمل می کند . بخش پایانی ویدئو ، بدون آنکه سرانجام ماجرا را به نمایش گذارد ، به اتمام می رسد ، هرچند ثانیه های پایانی نشاندهنده خط سیر عادی و مداوم جت سعودی است .متنی که در شبکه یوتیوب به زبان عربی ، ذیل این ویدئو منتشر شده ، بدین قرار است :" لحظاتی از شناسایی و هدف قرارگرفتن جت اف-15 سعودی در فضای پایتخت یمن ( صنعا) . بلافاصله پس از انتشار این ویدئو ، برخی گمانه زنی ها خبر از شلیک یک تیر موشک سام-2 بسوی جت سعودی می داد ، با این حال پس از مدتی ، منابع مختلف به شکل فزاینده ای به این باور رسیدند که ایگل مورد بحث احتمالاً توسط یک تیر موشک R-27T که توسط شبه نظامیان حوثی تغییر کاربری یافته و بر روی خودروهای سبک به شکل زمین به هوا درآمده ، مورد اصابت قرارگرفته است . این موشک ، ( AA-10 ALAMO-B) در رده موشکهای مادون قرمز قرارمی گیرد که می تواند دریک برد 63 کیلومتری و حداکثر در ارتقاع 10 کیلومتری وارد عمل شود . اگر ادعای شبه نظامیان حوثی در ساقط کردن ایگل سعودی اثبات شود ، شاید در تاریخ عملیات رزمی جت اف-15 ، این سومین موردی باشد که به انهدام کامل هواپیما منجر شده است . طبق اطلاعات موجود ، نیروی هوایی عربستان سعودی ، ناوگانی متشکل از 129 فروند جت رزمی تک سرنشینه F-15C و جتهای ویژه چند ماموریته F-15 S را در کنار 13 فروند جت F-15SA ( از 84 فروند سفارش داده شده ) را بصورت عملیاتی در اختیار دارد . در اکتبر 2017 نیز شبه نظامیان حوثی ادعا کردند که یکفروند جت یوروفایتر تایفون عربستان را برفراز یمن ساقط کرده اند . پی نوشت : 1- به هرترتیب ، بعد از نمایش لاشه ایگل سعودی ، میشود در خصوص این رویداد بیشتر صحبت کرد . 2- منبع : https://theaviationist.com/2018/01/09/yemens-shiite-houthis-claim-saudi-f-15-kill-with-sam-over-capital-city-of-sanaa/ 3- مترجم : MR9 4- صرفاً برای میلیتاری
-
1 پسندیده شدهتصاویری از الحاق این کروت [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076535B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076635B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076505B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076515B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076645B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076695B15D.jpg][/url][url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10303/DSC076685B15D.jpg][/url]
-
1 پسندیده شدهروایت سردار باقرزاده از نحوه شهادت و کشف پیکر مطهر شهید هاشمی؛ در مرکز تحقیقات ژنتیک سپاه با آزمایش DNA پاسخ گرفتیم وقتی وارد صحنه شدیم، در آغاز چیزی دیده نشد، جاده پاکسازی شده بود و اثری از آنها نبود، ولی کاوش که شروع شد، در کنار سنگر اورژانس، چسبیده به سنگر، در یک فضای تقریبا مثلثی شکل، در حدود 100 متر مربع، شهدا پیدا شدند و جالب اینجاست که آثار و بقایای بالگرد و ماشین هم دیده میشد/ این صحنه نشان میدهد که ایشان برای این که به اسارت در نیاید، این عملیات شجاعانه و شهادتطلبانه را انجام داده و این نکته بسیار مهم است. در منطقه قرارگاه خاتم 4 ما سه تا سنگر اصلی داریم، همین الان هم آثارش آنجاست و بنا داریم که آنجا را به عنوان نقطه یادمانی به نام «دلاور هور» انشاءالله احیا کنیم و الآن هم پیمانکار در حال کار است و کارهای مقدماتی را با یاد حماسه شهید علی هاشمی و همرزمانش آغاز کردیم. به گزارش «تابناک»، سردار باقرزاده در گفتوگو با فرزند این شهید بزرگوار با بیان این مطلب گفت: تا آنجا که ما اطلاع داشتیم، تقریبا 15 نفر از جمله بچههای رابط لجستیکی، رابط مخابرات، مسئول مخابرات، شهید نویدی و چند نفر از اینها آنجا بودند و آقای سردار گرجی که آنجا اسیر شدند. شرایط خاصی آنجا به وجود آمد و حضور شهید هاشمی تا لحظات آخر، نشانه این است که به هر شکلی جزایر را حفظ کنند و عقب نشینی نکنند. بنابر این گزارش، متن زیر روایت سردار باقرزاده از عملیات تفحص پیکر این شهید بزرگوار است که در پایگاه اطلاع رسانی شهدای گمنام منتشر شده است: خوب از چند سال پیش یک کار گستردهای در منطقه مجنون، جاده سید الشهدا و جاده قمر شروع و در چند مرحله کار شد. در گام اول90 شهید را پیدا کردیم و این کار همین طور ادامه پیدا کرد تا به سمت منطقه پایانی جاده شهید همت آمدیم. بعد به سمت قمر و یک مقداری هم به سمت مجنون رفتیم؛ تعداد قابل توجهی شهید پیدا شد، در استمرار کار به این نقطه رسیدیم، در این نقطه سه تا قرارگاه اصلی بود: یک، قرارگاه خاتم4، دو، اورژانس (بیمارستان) صحرایی و سومین سنگر هم که در حال حاضر مقر بچههای تفحص است، مواضع توپخانه بود. این سه قرارگاه مانند دانههای تسبیح پشت سر هم قرار میگیرند و فواصلشان هم کم بوده. این نقطه که دقیقاً محل پیدا شدن پیکر طیبه شهداست، در کنار همین سنگر اورژانس است که چیزی در حدود 200 متر از قرارگاه فاصله دارد. پیش از آغاز شناسایی به دلیل وجود آب در این نقطه حتی ماهیگیری نیز میشد و به جز بچههای ارتش یگان دیگری آنجا نبود. آن زمان به همراه دو نفر از بچههای بسیجی و یک برادر عراقی از مجاهدین لشکر بدر اینجا آمدیم، دیدیم یک وضعیت نامیزانی است. عراقیها یک مهندس زن ایتالیایی را برای ساخت یک دژ مرزی در امتداد مرز آورده بودند، برای اینکه هور را خشک کنند و بتوانند مجاهدین عراقی را سرکوب کنند. ما رفتیم به این نقطه و بچهها شروع به کار کردند. یکی از اهداف ما از روز نخست، پیدا کردن پیکر شهید هاشمی و همرزمانشان بود. میدانستیم با توجه به سابقه درگیری آنها با بالگرد عراقی ـ چون اساسا عراقیها بالگرد را برای دستگیری و اسیر کردن شهید علی هاشمی بلند کرده بودند ـ لذا باید در همین اطراف باشند؛ عراقیها مختصات قرارگاه را داشتند، شنود میکردند و اطلاعاشان دقیق بود. اما وقتی وارد صحنه شدیم، در ابتدا چیزی دیده نشد، جاده پاکسازی شده بود و اثری از آنها نبود، ولی کاوش که شروع شد، در کنار سنگر اورژانس، چسبیده به سنگر، در یک فضای تقریبا مثلثی شکل، در حدود 100 متر مربع، شهدا پیدا شدند و جالب اینجاست که آثار و بقایای بالگرد و ماشین هم دیده میشد. از ظواهر این طور بر میآمد که نیروهای دشمن قصد هلی برن داشتند و با بالگرد روی جاده نشستند و نیروهایشان را پیاده کردند تا بتوانند راه را ببندند. اینجا دقیقا نشان میدهد که ایشان بر پایه همان منطق هیهات من الذله با ماشین به این بالگرد عراقی زدند و آنها را به هلاکت رساندند. چون چیزهایی که از بالگرد و ماشین باقی مانده حاکی از یک انفجار و برخورد است و این طور تکه تکه شدن بصورت طبیعی نیست. از طرفی راه دیگری هم برای گریز نبوده، بنابراین به این بالگرد عراقی زدند، و هم آنها را به هلاکت رساندند و هم خودشان به شهادت رسیدند. این صحنه نشان میدهد که ایشان برای این که به اسارت در نیاید، این عملیات شجاعانه و شهادت طلبانه را انجام داده و این نکته بسیار مهم است. البته عراقیها اجساد خودشان را برده و از صحنه خارج کرده بودند. بنا بر آن چیزی که پیدا کردیم، حدود پنج شهید را دوستان تأیید کردند. در مرحله نخست؛ طبیعی است با توجه به گل و خاک و آب و هور و جابه جایی ها، یک مقداری از این استخوانها با هم مخلوط شود،، ولی با اقداماتی که در پزشکی قانونی و کارهای آناتومی و بعد هم کار تکمیلیDNA انجام گرفت، خوشبختانه جواب گرفتیم و حتی با آخرین نظریهای که مرکز تحقیقات ژنتیک سپاه اعلام نمود، ما توانستیم دو، سه تا استخوانی را که اضافه با بدن ایشان مخلوط شده بود را جدا کنیم. هماکنون بنا بر اطلاعاتی که داریم در آستانه شناسایی چند شهید دیگر از این سانحه هستیم. من یک خاطرهای را اشاره کنم که یکی از دوستان به نقل از فرماندهان و همرزمان شهید علی هاشمی تعریف میکردند؛ تقریبا یک ماه یش از شهادتشان اعلام کرده بود؛ «من تعداد زیادی از عملیاتها را بودم، اما حتی یک بار هم مجروح نشدم. چرا؟» این دغدغه خیلی جالب است؛ یعنی همان دغدغه امیرالمؤمنین است پس از جنگ بدر، که چرا من در جنگ بدر شهید نشدم؟ دو ـ سه نکته در این مطلب است. فرمانده عزیزی در پاسخ ایشان گفته بود: « خدا شما را سالم نگه داشته که یک دفعه تحویل بگیرد.» و همین طور هم شد. شهید هاشمی از آغاز جنگ آمد و در همه عملیاتها شرکت کرد؛ در عملیات ام الحسنین، بعد آمد در جبهه طراح و کرخه کور شد کرخه نور، بعد در عملیات بیت المقدس تیپ 37 نور را تشکیل داد؛ خطی که از قرارگاه قدس به اینها داده شده بود را ادامه داد، تا طلائیه آمد و حد فاصل طلائیه تا کوشک، خط را توسعه داد و تا چزابه آمد. در دوازده ماهی که در خوزستان جنگ قفل شده بود، ایشان با آن حرکت عمیق و شناساییهایی که صورت داد و سازماندهی خوبی که بین بچههای عرب ایرانی و عراقی منطقه ایجاد نمود، توانست به خوبی در آن منطقه اشرافیت پیدا کند و راه رخنه ایران را به مواضع دشمن در خاک عراق فراهم کند. این مدال خیلی با ارزشی است و زیباییهای دیگری هم در زندگی این شهید بزرگوار وجود دارد. برای نمونه؛ در جریان عملیات خیبر، احدی غیر از فرمانده شان آقا محسن و فرماندهان دیگر که در آستانه عملیات مطلع شدند، از کار ایشان با خبر نشد، من تعبیری داشتم، که بر اساس روایت: «المؤمنُ ملجّم»، مؤمن لجام دارد و بالاخره دهانش قرص است. این بزرگوار با یک تأنی و با یک تدبیر خاصی عملیات را شناسایی و هدایت کرد، تا جایی که ما توانستیم عملیات خیبر را در حد بسیار قابل قبول به انجام برسانیم. این مرهون تلاش ها، ذکاوت، درایت، تدبیر و دقت ایشان و همرزمان ایشان بود که با ایشان کار میکردند. نکته دیگری که شاید کمتر بیان شده، این است که ایشان انسانی شوخ طبع و رئوف بود؛ با اخلاق، رئوف و مهربان نسبت به مردم و مردم داری اش خیلی بالا بود. یکی از دوستان نقل میکردند؛ یک روز در بازار سوار ماشین بودیم؛ جمعیت انبوهی آمدند که عبور کنند، راننده بوق زد، ایشان (شهید هاشمی) اعتراض کرد که چرا بوق میزنید؟ راننده گفت که راه باز نمیشود، ما باید سریعتر برویم، گفت: صبر کن که همه بروند، رد که شدند آن وقت شما بروید. در این مسائل این قدر صبر و حوصله داشتند که مبادا مردم آزرده شوند. البته یک مقدار فرایند شناسایی پیکر مطهر ایشان طول کشید، علتش هم این بود که میخواستیم مطمئن شویم. یک ملاحظاتی بود، یک مقداری هم از طرف خانواده وقفه شد، زیرا وقتی ما نمونه خون میخواستیم بگیریم و کارهای اولیه را انجام دهیم، اوایل با ما همکاری نشد، چون تصور میکردند که ایشان اسیر شده است. تا این که اخوی بزرگوارشان را در یک مراسمی در اهواز دیدم و آنجا گلایه کردم و گفتم زودتر بیایید و این کار را انجام دهید که ما کار را شروع کنیم و الحمدلله ایشان مادر مکرمه ایشان را در جریان قرار دادند و مقدمات شروع شد. در فتوای مقام معظم رهبری نیز در مورد پیکرهای گمنام اشاره شده است؛ در صورت یأس از شناسایی، اجساد مطهره باید دفن شوند. رای همین، ما باید آنقدر تلاش کنیم که مأیوس شویم و واقعاً مطمئن شویم که دیگر اینها قابل شناسایی نیستند. درباره ایشان چون مطمئن بودیم که شناسایی میکنیم، یک مقدار دست نگه داشتیم و همین طور کاوش کردیم، ادامه دادیم و کار را تا به اینجا رساندیم، بعد هم الحمدلله به نتیجه رسیدیم و هیچ تردیدی نداریم. رابطه مادر و فرزند و رابطه برادر با برادر، الحمدلله بر پایه نظریه مرکز تحقیقات ژنتیک سپاه کاملا احصاء شده و به نتیجه رسیدیم. مردم باید این شهید را بشناسند؛ شخصیت این بزرگوار را و ویژگیها و سجایای اخلاقی ایشان را، انسانِ مطیع، منضبط، در خطِ امام به تمام معنا، فداکار، بی مدعا و مظلوم و مظلوم و مظلوم... که حالا این مظلومیت را در تشییع و تدفین همزمان با سالروز شهادت مظلومانه حضرت زهرا ـ سلام الله علیها ـ میبینید. اینها همگی روی حساب و مبنایی است. همان گونه که آیه شریفه دارد؛ «و ما تدری نفس بأیّ ارض تموت»، هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی میمیرد، برای همین، نمیداند در چه روزی تدفین میشود و هیچ کس نمیداند در چه سرزمینی دفن میشود، و اینها نکاتی است که من فکر میکنم از مقامات معنوی شهید است که سالهای سال در دل هور، در غربت بماند و بعد ما متوقف بمانیم و بعد هم پیکر شناسایی شود و سرافراز و با عزت به آغوش ملت برگردد. همراه فرزند شهید: سردار یکی از نکات پنهانی این است که بر حسب حکمت خداوند، اربعین مراسم تشییع حاج علی میافتد چهارم تیر ماه، روزی که این اتفاق برای ایشان رخ داد. سردار باقرزاده: از قضا روزی که ما برنامه ریزی میکردیم که زمان تشییع و شهادت ایشان را اعلام کنیم؛ خواهری به نام نظرلو، هم زمان کتابش بیرون آمد و جالب اینجاست که این خواهر 30 شب ماه رمضان تا سحر نشسته و این کتاب را نوشته؛ بعد من به ایشان گفتم که معلوم است این شهید و خدای متعال کار شما را قبول کرده که شما الآن موفق شدید در چنین روزی از این کتاب رو نمایی کردید. از همراهان سردار باقرزاده: حاج آقا نکته دیگر اینکه میگفتند این کتاب یک سال و اندی در نوبت چاپ بوده، یعنی آماده شده بوده و چاپش به این زمان رسیده که... سردار باقرزاده: مادر شهید الان چند سالشان است؟ همراه فرزند شهید: 79 سال، خیلی شکسته شدند. حاج آقای بزرگمان که چهار، پنج سال پیش به رحمت خدا رفتند (پدر حاج علی)؛ از روزی که حاجی مفقود شد ـ فکر میکنم 16 سال ـ هر روز صبح فرشش را دم حیاط پهن میکرد و منتظر حاجی مینشست. 16 سال دم در حیاط نشست، سن خاصی هم نداشت، ایشان حتی فوتبال هم بازی میکرد و ورزشکار بود. منتهی حاجی در این 16 سال به رحمت خدا رفت، منتظر بود و اذیت شد، مادر شهید هم شکسته شده و واقعا سنی ندارد. لينك خبر :http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=100955