برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      53

    • تعداد محتوا

      1,110


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      8,885


  3. remo

    remo

    Scientific Pal


    • امتیاز

      19

    • تعداد محتوا

      347


  4. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      16

    • تعداد محتوا

      5,139



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 13 تیر 1400 در همه مناطق

  1. 3 پسندیده شده
    سراب لیزری فرانسوی آزمایش مهمات هدایت شونده جدید لیزری BAT-120 بر روی میراژ2000 پاریس : کنسرسیوم تسلیحاتی "تالس" فرانسه اعلام نمود که با موفقیت ، نمونه اولیه مهمات هدایت دقیق لیزری خود را با استفاده از یکفروند جت رزمی میراژ-2000 دی مورد آزمایش قرار داده است . براساس اطلاعات منتشر شده از سوی این شرکت ، مهمات BAT-120 یک سامانه جدید تسلیحاتی هوا به سطح است که می تواند از روی پیکربندی های هوایی ، زمینی و دریایی بسوی اهداف مورد نظر شلیک گردد . طبق ادعای مطرح شده از سوی فرانسوی ها ، BAT-120 جنگ افزاری ضربتی با هدایت دقیق بشمار میرود که بدلیل طراحی مناسب آن ، می تواند از روی طیف وسیع و متنوعی از جنگنده های بال ثابت ، بالگردها برعلیه اهداف ایستا و متحرک ( خودروهای سبک زرهی و غیر زرهی و شناورهای سریع السیر ) مورد استفاده قرار گیرد . اطلاعات منتشر شده نشان می دهد که این مهمات جدید فرانسوی ، یک جنگ افزار سبک ( به وزن 35 کیلوگرم ) با هزینه های پایین عملیاتی است که درصورت استفاده در هواگردهای رزمی ، از ارتفاع متوسط و بالا قابل پرتاب خواهد بود . برای تطبیق این سلاح با پیکربندیهای موجود ، تغییرات عمده ای ضرورت پیدا نمی کند ، چرا که طراحی آن به گونه ای صورت پذیرفته که با سامانه کنترل آتش مورد استفاده فعلی ، بطور کامل هماهنگ می گردد . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، کنسرسیوم " تالس" در حال توسعه نسل جدیدی از تسلیحات دفاعی است که به حسگرهای هوشمند و سامانه های دفاعی پیشرفته مجهز میشود و علاوه براین ، تلاشی موازی برای بهبود قابلیتهای ارتشها در حوزه فناوری های رزم مشترک و اتصال همه اجزاء صحنه نبرد در میدان جنگ دیجیتال را در دستور کار خود قرار داده است ، چرا که در صحنه رزم فعلی ، "زمان" به یک عنصر تعیین کننده ، تبدیل شده است . پی نوشت : ظاهرا" فرانسوی ها هم به توسعه تسلیحات کم هزینه لیزری برای مقابله با تهدید شناورهای تندروی رزمی علاقه مند شدند !!!!! صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
  2. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. نحوه خرید موشک استینگر در زمان جنگ تحمیلی حجه الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان با وجود مشغله های فراوان و مسئولیت های قضائی و امنیتی گسترده در دهه 60 ؛ در مقاطع مختلف ، در جبهه های جنگ هم حضور می یافت. مرحوم حسینیان بعد از شهادت برادرش (شهید محمدعلی حسینیان) در عملیات بستان ؛ بارها در میان رزمندگان اسلام حاضر شد و خاطرات جالبی نیز از حضور در جبهه ها نقل می نمود. ایشان علاوه بر حضور در عملیات ها ، در پشتیبانی جنگ نیز تا آنجا که می توانست ایفای نقش می کرد. که یکی از این خاطرات را به اتفاق هم مرور می کنیم : وی می گوید « زمانی که دادستان سیستان و بلوچستان بودم ، روزی به آقای [محسن] رفیق دوست زنگ زدم و گفتم : موشک استینگر نیاز دارید؟ او گفت : یعنی چه ؟ گفتم : چند فروند داریم ، چند نفر را بفرست تا اصالت موشک را تصدیق کنند. پس از آن گروهی اعزام شدند و بر درستی آن صحه گذاشتند. ما این موشک ها را از یک گروه از برادران افغانی [افغان] خریده بودیم. وقتی آقای رفیق دوست به تهران رفت ، باز هم به او زنگ زدم و گفتم باز هم موشک نیاز دارید؟ گفت چگونه ؟ گفتم : من تهیه می کنم و تهیه هم کردم . پس از آن یک سوخو عراقی را در جزیره مینو با این موشک ها زدیم و پس از مدتی هم یک هلیکوپتر آمریکائی را در خلیج فارس با همین موشک ها سرنگون کردیم. بلافاصله وزیر دفاع وقت آمریکا در رادیوی آمریکا اعلام کرد این [یعنی سرنگونی هلیکوپتر آمریکائی با موشک اهدائی آمریکا] فاجعه است. » منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  3. 2 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم استراتژی چین در قبال امریکا در منطقه اقیانوس ارام بسیاری از ناظران بر این باورند که چین در حال ساخت و توسعه ی نیروی نظامی خود، خصوصا نیروی دریایی است تا اولین و دومین حلقه جزایر خود را پشت سر گذاشته و ایالات متحده را از منطقه اسیا-اقیانوسیه بیرون براند. (اولین زنجیره از مجمع الجزایر اسیای شرقی چین که شامل جزایر کری، مجمع الجزایر ژاپن و.... می شود. در دکترین دفاعی چین، این کشور باید این مناطق را عاری از پایگاه ها، ناوهای هواپیمابر و هواپیماهای امریکایی کند، و در دفاع از خود باید حمله پیشگیرانه به این مناطق صورت دهد. هدف از این سیاست دفاعی حفاظت از دریای زرد، دریای جنوبی چین و دریای شرقی چین است. طبق گزارشات مراکز تحقیقاتی RAND و CSBA امریکا، تا سال 2020 چین در مسیر دست یافتن به این سیات خود قرار خواهد گرفت.) گسترش حضور نظامی چین در منطقه به عنوان تهدیدی جدی علیه امنیت و منافع امریکا است. اما مشکل بزرگی در زبان موجود است. عباراتی مثل "بیرون راندن امریکا از منطقه اسیا-اقیانوسیه "، "گسترش حضور نظامی چین در اسیا"، "پشت سر نهادن دو زنجیره جزایر" تصویری از یک فرایند فیزیکی فشار نظامی چین به نیروهای امریکا و پایگاه های آن در منطقه اسیا-اقیانوسیه را به ما می دهد که امریکا دیگر نمی تواند مقاومت کند و مجبور به خروج از منطقه است. در واقعیت، هم هدف و هم فرایند متفاوت هستند-و تا زمانی که استراتژیست های امریکا شیوه نگرش خود در این مورد را اصلاح نکنند، ممکن است به نتایج خطرناکی دست یابند. موضوع نه تنها در مورد یک نتیجه فیزیکی بلکه یک نتیجه سیاسی است. مسئله تنها به پایگاه های امریکا در ژاپن یا کره جنوبی بر نمی گردد. امریکا در فیلیپین پایگاه های دائمی ندارد، اما به خاطر معاهده نظامی مشترک بین دو کشور، در صورت حمله نظامی، سربازان امریکایی از این کشور دفاع خواهند کرد. هدف چین تنها این نیست تا خدمه و تجهیزات نظامی امریکا را از منطقه بیرون کند، و یا اینکه استقرار نظامی ادواری یا تمرین های مشترک در اسیا-اقیانوسیه را متوقف کند: بلکه هدفش این است تا نفوذ واشنگتن بر کشورهای منطقه را از طریف ابطال معاهده های دفاعی انها و قانون روابط تایوان بگیرد که همه ی این موارد امریکا را متعهد به حمایت دفاعی از تایوان می کند. این بدین معنی نیست که چین قصد دارد تا برای همیشه از شر امریکا در کشورهای منطقه اسیا-اقیانوسیه خلاص شود: چین با مبادلات تجاری و سرمایه گذاری شرکت های امریکایی در کشورهای منطقه مشکی ندارد. اما هدف چین محدود کردن نفوذ واشنگتن تا حدی است که امریکا دیگر سعی نکند یا نتواند دولت های منطقه را متقاعد کند تا علیه چین اقدام کنند همانند انچه در مسئله ممنوعیت تکنولوژی نسل پنج Huawei رخ داد. اگر سربازان امریکایی ژاپن و کره جنوبی را ترک کنند تا حدودی به چین کمک خواهد کرد اما معاهده های دفاعی مشتکر آنها هنوز اجرایی می ماند. تا زمانی که واشنگتن شریک اصلی انها باقی بماند، دولت امریکا باز هم می تواند توکیو و سئول را متقاعد کند تا دست به اقداماتی علیه چین همچون محدود کردن شرکت های تکنولوژی چین بزند. با این حال هم در پکن و هم در واشنگتن، باوری وجود دارد که اگر چین برتری نظامی خود بر امریکا را در منطقه ایجاد کند، قادر خواهد بود تا امریکا را از منطقه اقیانوس ارام اسیا بیرون کند. اما انتقال این برتری نظامی به نفوذ سیاسی بسیار بغرنج تر از آنچه به نظر می رسد است. تصور کنید سال 2025 است و در حالی که امریکا از چین عقب مانده است، نیروی نظامی چین قوی تر و فعال تر شده است. اندیشکده ها و کاشرشناسان هشدار می دهند که تعادل نظامی به نفع چین تغییر کرده است و در صورت وفوع جنگ، احتمال پیروزی چین بالا است. ایا متحدان امریکا در منطقه از سئول تا کانبرا (پایتخت استرالیا) خود را با خواسته های چین همانند حاکمیت بر شبه جزیره های دریای جنوبی چین مثل Senkaku و Diaoyu، و یا سانسور مخالفان ضد دولتی محلی هماهنگ می دهند؟ و یا اینکه به امریکا می چسبند، توان نظامی خود را می سازند و دیگر پیمان های نظامی را تقویت می کنند؟ هم متحدان امریکا و هم کشورهای بی طرف در منطقه اسیا-اقیانوسیه از قدرت رو به رشد چین در منطقه و خواسته های ژئوپوتیک ان واهمه دارند. این مسئله در زمانی اتفاق می افتد که تعادل نظامی هنوز به نفع واشنگتن است. اگر چین قوی تر شود، تهدید کننده تر می شود. به استثای هند، تمامی کشورهای منطقه تحت الشعاع چین قرار داند و از ان کوچک تر هستند. اگر این کشورها تنها گذاشته شوند، مجبور خواهند بود تا تسلیم خواسته هایی پکن شوند، زیرا شانس انها برای غلبه بر چین در یک درگیری نظامی دوطرفه صفر است. در چنین منطقه متنوع ژئوپولوتیکی، ایالات متحده-حتی ضعیف تر از چین-تنهی شانس این کشورها خواهد بود. چین ترسناک تر (خظرناک تر) دولت امریکا و عامه مردم را تحریک به رویارویی با خود می کند. توسعه نظامی به خودی خود نمی تواند چین را به اهداف خود برساند. قدرت نظامی چین می تواند در دو سناریو امریکا را مجبور به خروج از منطقه کند: چینی که قدرت امریکا را کوچک جلوه داده و حضور این کشور در منطقه را تحت الشعاع قرار داده که قدرتش بلامنازع و شکست ناپذیر است، یا یک پیروزی نظامی قاطع. سناریوی اول مستلزم این است که برنامه ریزان نظامی منطقه باور کنند که دیگر نمی توانند هزینه کافی بر چین تحمیل کنند، در نتیجه تاثیر بازدارنگی اتحادهای نظامی بی اثر و ملغی خواهد شد. اگر مشخص شود که روابط با امریکا به هیچ هدف دفاعی کمک نخواهد کرد، همراه با تحریم های اقتصادی چین یا درگیری های نظامی، ممکن است کشورهای اسیا-اقیانوسیه مجبور شوند روابط خود با امریکا را قطع کنند. اما بسیار بعید است که یک دولت امریکایی اجازه دهد چنین فاصله ایی بین این کشورها با امریکا رخ دهد. سناریوی دیگر، نیازمند یک پیروزی قاطع نظامی چین در برابر امریکا است که ممکن است شامل اشغال یکی از همپینان امریکا شود. در این سناریو یک پیروزی تاکتیکی کفایت نمی کند. اگر چین اتحاد امریکا-ژاپن را با غرق کردن چند کشتی و بمباران برخی پایگاه ها از بین ببرد، ایا منجر به یک توافق دیپلماتیک می شود که پکن کنترل جزایر Senkakuو Diaoyu را به دست گیرد و نهایتا ژاپن معاهده دفاعی خود را با امریکا معلق کند و در چنگ چین اسیر بماند؟ این سناریو از از نظر ژوپولوتیکی قابل فهم و عاقلانه به نظر نمی رسد. بلکه منجر به تقویت روابط دفاعی با امریکا و یا حتی توسعه توان هسته ای برای بازدارندگی در برابر تهدید چین شود. تنها یک شکست ویران بار در یک درگیری تمام عیار که ممکن است به جنگ هسته ای منجر شود می تواند باعث تحقق این هدف شود-مسئله ای که چین نیز همانند بقیه به ان تمایلی ندارد. این رویه به مشکل اصلی با استراتژی چین منجر می شود: اولین دیدگاه نظامی این کشور در نگاه اول خوب به نظر می رسد، اما زمانی که نگاه عمیق تری به ان داریم، قابل فهم و عاقلانه به نظر نمی رسد. اگر امریکا رقابت خود با چین را مشتاقانه ترک کند، پکن هرگز نمی تواند شکاف نظامی مورد نیاز برای ترساندن تمام منطقه برای تسلیم را ایجاد کند. این استراتژی به سادگی ترس کافی ایجاد می کند تا حضور متوازنانه امریکا در منطقه بین کشورهای منطقه را محبوب تر کند. یک هدف سیاسی به یک راه کار سیاسی نیاز دارد. نیروی نظامی تنها بخش کوچکی از استراتژی ژئوپولوتیکی است، استراتژی که به نظر می رسد چیم فاقد ان است. دو راه وجود دارد که چین به هدف خود مبنی بر اسیا-اقیانوسیه عاری از امریکا دست یابد: متقاعد کردن کشورهای منطقه برای رها کردن امریکا، یا ایجاد شرایطی (یا اینکه به راحتی اجازه دهد همه چیز مسیر طبیعی خود را طی کند) برای اینکه امریکا منطقه را ترک کند. مورد دوم تا نوامبر 2016 بسیار سخت و مشکل می نمود. رئیس جمهور امریکا دونالد ترامپ هیچ فایده ای در حضور نظامی امریکا در منطقه اسیا-اقیانوسیه نمی بیند. اگر همه چیز تنها به وی بستگی داشت، بدون فشار مسئولان امنیت ملی و سیاسیون جمهوری خواه، ترجیح می داد سربازان امریکایی را خارج کند و معاهده های نظامی دوجانبه را لغو کند. برای اولین بار ترامپ انزواگرایی سیاسی را وارد کاخ سفید کرد. تمام کاری که چین باید انجام می داد این بود تا اجازه دهد همه چیز مسیر خود را طی کند، و شاید تکان کوچکی نیز به ان بدهد. ترامپ برد تجاری می خواست. چین می توانست با تقدیم یک پیروزی بزرگ مورد لطف و مرحمت ترامپ واقع شود، و مطمون شود که ترامپ نیت سوئی نسبت به پکن ندارد و مشاوران تندرو خود را نادیده بگیرد و منتظر بماند تا ترامپ دیدگاه انزواگرایانه خود را به اجرا دراورد. متاسفانه رهبران چین در محاسبات خود اشتباه کرده و وارد یک جنگ تجاری شدند که منجر به یک رویارویی کلی با امریکا شده است. هدف چین باید این باشد تا سیاست انزواگرایانه امریکا را تقویت کند، و این امر با استراتژی گسترش حضور نظامی محقق نمی شود. انتخابات مقدماتی دموکرات امریکا فرصت دیگری را فراهم می کند: اگر نامزدان این حزب- سناتور Bernie Sanders یاسناتور Elizabeth Warren انتخاب شوند، چشم انداز اقتصادی متغیر آنها فرصت مالی کمی برای یک دهه نزاع ژئوپولوتیکی و نظامی در سطح جهانی علیه چین به دست می دهد. از طرف دیگر اگر تصویر منفی چین، هم به علت اقدامات داخلی و هم اقدامات خارجی در بین کشورها به همین صورت بدتر شود، حتی دموکرات ها نیز در صورت رای آوردن مجبور به رویارویی با چین می شوند. چین فرصت بی نظیر و فوق العاده یک انتخابات امریکا را در اختیار دارد که ممکن است دو حزب را بر سر حضور نظامی امریکا وارد رقابت با یکدیگر کند. هدف چین باید تقویت انزواگرایی سیاسی امریکا باشد و این امر با گسترش حضور نظامی محقق نخواهد شد. تحقق این هدف تنها در این است که مردم امریکا چین را به عنوان دوست خود قلمداد کنند. چین گزینه دیگری نیز در اختیار دارد: کشورهای اسیا-اقیانوسیه را مقاعد کند تا در (راه خروج) را به واشنگتن نشان دهند. همان طور که قبلا دیدیم، برای پکن غیر ممکن است با اجتناب از جنگ علیه امریکا و ابزار نظامی به این هدف دست یابد. اما این هدف قابل دست یابی است. در فوریه، بیش از نیمی از رای دهندگان اوکیناوا در رفراندومی در مورد پایگاه نظامی Futenma شرکت کردند که 72% انها با جابه جایی پایگاه مخالف بودند. البته سیاست اوکیناوا در مورد پایگاه ها در گیر رابطه متضاد با سرزمین اصلی ژاپن است. پایگاه های امریکا در مناطق دیگر-از فیلیپین تا کره جنوبی- مشکلات زیادی ایجاد کرده اند. معمولا کشورها از ترس یک تهدید بزرگ تر نسبت یه حاکمیت خود میزبانی پایگاه های نظامی خارجی را قبول می کنند. در نبود یک تهدید، مشکلات و دردسرهای حضور سربازان خارجی شروع می شود. اما هر انچه که چین در دهه گذشته انجام داده است، یا به صورت مستقیم- توسعه ی نظامی-یا غیر مستقیم-حمایت از کره شمالی- به تهدیدات و تنش ها دامن زده است. چین نمی تواند با افزایش گشت های دریایی و هوایی اطراف جزایر اوکیناوا انها را به بیرون راندن پایگاه امریکا متقاعد کند. زمانی که ترامپ شروع به فشار به کره جنوبی و ژاپن برای معاهده های تجاری کرد، و در همین حال عوارض گمرگی بر انها وضع کرد، حالا هم انها را مجبور به پرداخت میلیاردها دلار برای پرداخت حضور نظامی امریکا در منطقه می کند، چین باید روابط اقتصادی خود را با کشورهای منطقه گسترش دهد و خود را به عنوان یک شریک با ارزش و با ثبات ارتقا دهد. با این حال ذهنیت چین مبنی بر اولیت قدرت نظامی منجر به تحریم های اقتصادی غیر رسمی علیه کره جنوبی به خاطر تصمیم کره جنوبی مبنی بر استقرار سامانه ضد هوایی THAAD در این کشور شده است. استقرار این سامانه برخی امتیازات را به کره جنوبی داد اما خصومت علنی علیه چین را افزایش داد. بزرگترین تهدید علیه حضور و نفوذ امریکا در منطقه اسیا-اقیانوسیه گسترش حضور نظامی چین نیست بلکه انزواگرایی سیاسی، مشکلات داخلی کشور، احساسات یا عقاید ضد امریکایی گرایی است. بزرگترین تهدید علیه حضور و نفوذ امریکا در منقه اقیانوس اسیا-اقیانوسیه گسترش حضور نظامی چین نیست بلکه انزواگرایی سیاسی، مشکلات داخلی کشور، احساسات یا عقاید ضد امریکایی گرایی است. نیازی به تقابل با افزایش قدرت نظامی چین نیست . تا زمانی که امریکا متعهد به دفاع از متحدان خود باقی بماند، ایت کشورها طرف امریکا خواهند ماند، حتی اگر تعادل نظامی به نفع چین حرکت کند. مهم نیست اگر امریکا قادر نیست تا توان نظامی چین را در همه زمینه ها شکست دهد، تنها کافی است تا توان نظامی خود را تا ان حد حفظ کند تا بتوان خسارت کافی به چین وارد کند یا مانع حمله چین به متحدانش در منطقه شود. افزایش توان نظامی چین تا همان اندازه ای که یک تهدید است یک فرصت نیز هست. هر یوان چینی که برای تجهیزات نظامی به هدر می رود تا کشورهای منطقه را به سمت ارتش امریکا سوق دهد، پولی است که چین نمی تواند بر خدمات اجتماعی مورد نیاز خود سرمایه گذاری کند و در بلند مدت وی را ضعیف می کند. واشنگتن بسیار درگیر تعدل نظامی است و در عوض باید بر روابط اقتصادی با کشورهای منطقه، منافع مشترک، و روابط مردم با مردم تمرکز کند تا مطئن شود عموم مردم با امریکا هستند. تا زمانی که مردم منطقه امریکا را به چین ترجیح بدهند، امریکا در موقعیت خود باقی می ماند و بدون توجه به گسترش توان نظامی چین منطقه را تحت نفوذ خود نگه می دارد. از طرف دیگر چین باید بفهمد که اولویت برتری نظامی (بها دادن بسیار زیاد به توان نظامی یا فدا کردن اهداف یا پول برای رسیدن به توان نظامی زیاد) اهداف ژئوپولوتیک چین را تضیف می کند. به جای ترساندن کشورهای منطقه، چین باید کشورهای منطقه را متقاعد کند تا او را دوست داشته باشند و به وی اعتماد کنند. تنها یک چین مهربان نیروهای امریکا از منطقه را بیرون می راند، در حالی که گسترش توان نظامی و خطر یک جنگ تمام عیار ان حضور امریکا را تضمین می کند. بنابراین به جای فشار اوردن به کشورهای منطقه، تشدید نزاع های منطقه ای و تقویت ملیت گرایی، چین باید بر روابط تجاری اقتصادی با انها تمرکز کند. در ازای بیرون راندن سربازان امریکا از منطقه، چین باید از خودر بپرسد چگونه می تواند واشنگتن را متقاعد کند تا سربازان خود را به خانه برگرداند. این به معنی اجتناب از ورود به درگیری بلند مدت با امریکا و شروع اقدامات لازم برای تقویت تصویر خود بین امریکایی ها است. امریکا تنها زمانی که ببیند در حال نبرد با یک تهدید جهانی است تا امنیت و ارزش های خود را حفظ کند قوی تر خواهد شد. هر چه بیشتر چین تلاش کند تا امریکا را از منطقه بیرون کند، امریکا با قدرت بیشتری مقاومت می کند. پ.ن: 1. به موارد رنگی شده بسیار دقت کنید. 2. ایا کشور ما نیز نباید استراتژی مشابهی در منطقه خاورمیانه انچه نویسنده توصیه کرده اتخاذ کند؟ 3. کشورهای منطقه باید از ایران بترسند یا ان را دوست و شریک تجاری اقتصادی و یار روزهای سخت بدانند؟ 4. تقویت وجه ایران در بین کشورهای منطقه مستلزم حمت و عزم جدی مردم و خصوصا مسئولان است. فضاوت انچه که اکنون مسئولان مشغول به ان هستند با شما. مترجم: محمد رجبعلی/صرفا برای میلیتاری منبع: https://foreignpolicy.com/2019/12/12/china-asia-pacific-blowing-chance/
  4. 2 پسندیده شده
    روندی که در رژه بزرگ ارتش آزادیبخش چین (یکم اکتبر 2019 ) رصد شد : نتایج بدست آمده ، حاصل از رصد و بررسی تصاویر ماهواره ای موجود ، مخاطب را با درصد اطمینان بالایی نسبت به شناسایی سامانه های تسلیحاتی که در این رویداد به نمایش درآمد را توجیه خواهد نمود . برای نیل به این هدف ، تمرکز اصلی عمدتا" بر روی تصاویر ماهواره ای از یک پایگاه نظامی ارتش چین که در آن تمرینات پیش از مراسم ، برگزار شد ، قرار داشت . با توجه به این مساله ، در 35 کیلومتری شمال غربی پکن ، دهکده ای با عنوان یانگ فنگ قرار دارد که از سال 2015 ، بعنوان پایگاه نظامی ارتش آزادیبخش و به شکل خاص محل استقرار انستیتو و هنگ هشتاد و دوم دفاع شیمیایی ، میکروبی و هسته ای ارتش تعیین شده ، ضمن آنکه پایگاه مورد نظر ، محلی برای تمرینات ارتش برای شرکت در رژه نظامی نیز بشمار می آید . برای استفاده از این موقعیت ، از بهار سال 2015 ساخت و سازهای قابل توجهی ، از جمله ساخت یک جاده 3 کیلومتری و ماکت مقیاس واقعی میدان تیانانمن (دروازه جنوبی شهر ممنوعه ) در آن صورت پذیرفته است . این رژه با توجه به بررسی های انجام شده ، یک نمونه مقیاس کوچک از تمامی قابلیتهای ارتش چین بشمار میرفت که در آن بسیاری از سامانه ها و تجهیزات جدید ، به نمایش درآمد که در این میان ، بخش مربوط به تسلیحات راهبردی ، بیشتر مورد توجه قرار گرفته است ، به این دلیل که علیرغم حضور برخی سامانه های راهبردی و سیستمهای پرتاب که از گذشته مورد شناسایی قرار گرفته بودند ، برخی حتی با وجود ورود بخدمت عملیاتی ، همچنان در هاله ای از ابهام قرار داشته و برخی نیز فقط بصورت شایعات غیر قابل تایید ، نزد رسانه های غربی شناخته می شدند . با این وصف ، رژه یگانهای موشکی استراتژیک ارتش چین گرچه نشاندهنده توسعه پتانسیل بازدارندگی این کشور محسوب میشد ، اما حضور تجهیزات رزمی با محوریت اثبات پیشرفت فناوری در حوزه سامانه های موشکی میانبرد ( بخصوص سیستم های هشدار دهنده ) ، اهمیت بالایی نزد تحلیلگران غربی داشت ، چرا که مورد اخیر نشاندهنده سرعت فزاینده و بالای ارتش چین در دست یابی به سامانه های پیشرفته بود ، بااین وصف ، نکته پراهمیت ماجرا در اینجاست که این تحلیل ها ، براساس بررسی رژه ارتش چین در میدان تمرینات صورت گرفته است . رژه ارتش چین ، تلفیقی از قابلیتهای راهبردی پیشرفته یکی از مهمترین عناصر رژه یک اکتبر 2019 ، کمیت وتنوع سامانه های ICBM محسوب میشد که طبق تصاویر ، 36 دستگاه از این سامانه های در رژه اول اکتبر به نمایش درآمدند . این سامانه ها ، عمدتا" از جدید ترین نمونه های تولید شده توسط صنعت دفاعی چین بودند که یا به خدمت رزمی درآمده ( DF-31AG) یا برنامه ریزی های برای عملیاتی شدن آنها ( DF-41) در حال انجام است . تا دوسال پیش (2017) ارتش چین ، تنها 24 دستگاه لانچر ICBM ( شامل 16 دستگاه DF-31AG و 8 دستگاه DF-31A) در اختیار داشت که بلحاظ فنی ، نشانگر نسل دوم موشکهای استراتژیک چینی و همچنین نمایانگر زرادخانه روبه گسترش هسته ای این کشور بود . اگر در این زمینه ، فرضیه وزارت دفاع ایالات متحده مبنای تحلیل قرار گیرد ، هم اکنون چینی ها 90 دستگاه پرتابگر ICBM در اختیار دارند که نمایش 36 دستگاه آن ، به معنای حضور بیش از یک سوم پتانسیل راهبردی چینی هاست. 1-موشک بالستیک قاره پیمای DF-5B: براساس تجزیه و تحلیل تصاویر ، در رژه یکم اکتبر ، 4 دستگاه پرتابگر موشک بالستیک DF-5B حضور داشت که طبق اطلاعات موجود ، در رده موشکهای بالستیک قاره پیمای با سوخت مایع قابل طبقه بندی است و علیرغم برد 12000 کیلومتری ، و یک سرجنگی بزرگ ، به اعتقاد ناظران نظامی ، بتدریج از رده رزمی خارج خواهد شد . به همین دلیل تعجب آور نخواهد بود که DF-5 در گونه B خود به کلاهکهای مستقل هدایت شونده (MIRV) مسلح گردد . بطور طبیعی ، حضور این موشک در رژه سال 2019 ( همانند رژه 2015) نشاندهنده اهمیت آن در زرادخانه ارتش چین است . به اعتقاد برخی تحلیلگران ، احتمال اینکه موشک به نمایش درآمده از گونه C ( مسلح به تعداد بیشتری کلاهک جنگی ) نیز وجود دارد . 2- موشک قاره پیمای DF-31AG: این موشک که برای نخستین بار به سال 2017 در معرض دید عموم قرار گرفت ، با کمیت 16 دستگاه در رژه 2019 حضور پیدا نمود . این موشک ، در واقع یک نسخه مدرنیزه شده از سامانه DF-31A بابردی برابر 10000 تا 11000 کیلومتر بشمارمی رود که با بزرگتر شدن کلاهک جنگی ، برد عملیاتی آن کاهش یافته و این به معنای کاهش ظرفیت تهاجمی آن برای حمله به اهداف موجود در داخل خاک ایالات متحده است . به گفته تحلیلگران نظامی ، نمونه AG یک نسخه قدرتمند تر بلحاظ حمل کلاهک وضعیف تر بلحاظ برد عملیاتی نسبت به DF-31A خواهد بود . 3- موشک قاره پیمای DF-41 : جدیدترین موشک چینی به نمایش درآمده در رژه 2019 ، موشک DF-41 است که اگر چه پیش از این ، تصاویر مبهمی از آن در صفحات وب منتشرشد ، اما معرفی رسمی آن در یکم اکتبر 2019 بود . این نخستین موشک قاره پیمای چینی است که علیرغم مسلح شدن به یک کلاهک سنگین ، میتواند تمام خاک ایالات متحده را زیر چتر آتش خودقرار دهد . به اعتقاد ناظران نظامی ، DF-41 م تواند به 10 کلاهک هسته ای ( در مقایسه با 3 کلاهک برای DF-31AG) مسلح شود و این مساله به ارتش چین اجازه میدهد تا بدون نیاز به گسترش کمی این موشک ، تعداد کلاهکهای عملیاتی را تا حد زیادی توسعه دهد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ........... 2-منابع در انتهای مقاله درج خواهد شد . 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .  برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  5. 2 پسندیده شده
    نبرد ایدئولوژیک ، هـنر فـراموش شـده ایالات متحده "قسمت دوم" اگر چه برخی از حضار انتظار شنیدن شعارهای ضد کمونیستی را داشتند و متوجه جنگ ایدئولوژیک ریگان نبودند. او به جای انتقاد مستقیم از دولت شوروی , در همه جا با تاکید بر اشتراکات بین مردم روسیه و آمریکا , بوروکراسی حاکم را مورد انتقاد قرار داد . او در مورد موارد مهم‌تر و اساسی‌تر از سیاست صحبت کرد , مانند تکنولوژی , ادبیات , فیلم‌ها و مذهب . در واقع ریگان مطلقا از واژه " کمونیسم " در هیچ کجای صحبتش استفاده نکرد . اما از طرف دیگر از کلمه " آزادی " 23 بار نام برد. البته که هدف ریگان خرابکارانه بود. نکته این بود که در بین مخاطبان این درک را ایجاد کند که آزادی یک حق اساسی انسانی است ، همانطور که برای آمریکایی ها سلب نشدنی است برای روس ها هم نبود. ریگان آن را اینطور توضیح داد ، "آزادی یعنی به رسمیت شناختن این واقعیت که حقیقت در انحصار هیچ فردی و هیچ نهادی و هیچ اتوریته یا حکومتی نیست، و اینکه هر حیات فردی بی اندازه باارزش است، اینکه هر یک از ما به دلیل خاصی به این دنیا آمده است و چیزی برای عرضه کردن دارد..."در حالی که مخاطبان او در عصر گلاسنوست (فضای باز) بودند، این شیوه بیان اصلا تصادفی نبود. محقق روسیه ، Leon Aaron استدلال کرده است که بیش از شرایط رکود اقتصادی ، احساس فروپاشی اخلاقی در رهبری اتحاد جماهیر شوروی ، راه را برای گلاسنوست(فضای باز) و پرسترویکا (بازسازی) هموار می کرد. تهاجم ایدئولوژیک ریگان هم دقیقا برای تشدید این نوع بحران مشروعیت طراحی شده بود .یک سال و نیم پس از موعظه ریگان و بشارت آزادی در مسکو ، جنگ سرد به پایان رسید. متاسفانه تاریخ پایانی نداشت. در همان سال که اروپا شاهد فروپاشی دیوار برلین بود , سرزمینی دور در شرق , دشمنی خودکامه ، با ابزار ظلم و ستم, در میدان تیان آن من سر برآورد .فروپاشی شوروی از خاطر شی جین پینگ نرفته است. جالب ترین نتیجه گیری در مورد پایان اتحاد جماهیر شوروی توسط دبیر کل حزب کمونیست چین این است که شوروی ها به اندازه کافی به ایدئولوژی اختصاص ندادند. به گفته شی جین پینگ ، حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی با ثروت فاسد شد واین منجر به از بین رفتن باور ها و مشروعیت سیاسی اش شد. او در ادامه بیان می کند که : " تردید ایمانی یک آرمانگرا خطرناک ترین شکل تردید است. افول یک حزب سیاسی اغلب با از دست دادن یا فقدان ایمان آرمانی آغاز می شود. "استناد شی جین پینگ به مارکسیسم-لنینیسم به عنوان منبع مشروعیت داخلی است. وقتی ایمان به حزب پرچمدار از بین برود ، کل سیستم در معرض خطر فروپاشی است.چالش شی جین پینگ ، متقاعد کردن مداوم 1.4 میلیارد نفر به حاکمیت حزب کمونیست چین و ترغیب دولت های خارجی به شراکت با دولت تمامیت خواه (totalitarisme) و قومگرای (Ethnocentrism) او است ، که کار کوچکی نیست. عدم موفقیت ایالات متحده در دشوارتر کردن کار شی جین پینگ ، یک اشتباه بزرگ برای ایالات متحده در رقابت قدرت خواهد بود. برای شروع یک تهاجم ایدئولوژیک به سبک ریگان علیه دولت کمونیستی چین ، ایالات متحده ابتدا باید عملکرد و ارزش های خود را در تضاد مستقیم با حزب کمونیست چین (CCP) ترویج کند. دستاوردهای دیپلماتیک و توسعه ای یكی از دارایی های مهم دیپلماسی عمومی آمریكا است كه رهبران كمونیست چین نمی توانند امیدوار به مقابله با آن باشند. همانطور که ریگان معتقد به این استدلال بود که حتی دشمنان سابق ، زمانی که در جامعه بین المللی به رهبری آمریکا گنجانیده شدند ، از نظر اقتصادی و سیاسی به پیشرفت رسیده اند. بزرگواری تاریخی آمریکا به ویژه با توجه به اعتبار روزافزون حزب کمونیست چین در ایجاد دام بدهی ، اجبار اقتصادی و زورگویی منطقه ای ، بسیار تاثیرگذار و کارامد بوده است. برجسته کردن سوابق و ارزش‌های واگرا بسیار مهم است زیرا همانطور که یکی از دانشگاهیان چینی در سال 2011 نوشت ، "هسته اصلی رقابت بین چین و ایالات متحده این است که ببینیم چه کسی دوستان باکیفیت تری دارد." شی جین پینگ و اعضایش روزانه تلاش می کنند تا متحدان آمریکا را بی طرف نمایند و کشورهای بی طرف را متمایل به چین کنند. با توجه به خطرات مالی مرتبط با سرمایه‌گذاری چین, اگر این محاسبه به یک تصمیم جدی اقتصادی منجر شود, کشورهای محروم از سرمایه‌گذاری بعید است پیشنهاد شی جین پینگ را رد کنند. چالش آمریكا این است كه باید یک مورد ایدئولوژیك مبتنی بر ارزش ها ایجاد كند كه تا جذابیت سرمایه گذاری چین برای آنها از بین برود. ایالات متحده می تواند استفاده از فناوری های نوظهور را که برای اعمال كنترل سیاسی حزب کمونیست چین در داخل به کار می روند دشوارتر كند. با توجه به تاکید دولت ریگان بر مسدود کردن انتقال فن‌آوری‌های حساس به اتحاد جماهیر شوروی, کنگره میتواند قوانینی اتخاذ کند که صادرات تکنولوژی محور آمریکا به شرکت‌های وابسته به حزب مانند Huawei و ZTE را مسدود کند و فناوریهای مهمی مانند هوش مصنوعی و محاسبات کوانتومی. بخش خصوصی نیز باید در آن شرکت کند. سیلیکون‌ولی باید مشارکتهای تکنولوژیک با نهادهای چینی را که احتمالاً نقض حقوق بشر را تشدید می کنند و وضعیت نظارت طرف چینی را ارتقا می بخشند ، قطع کند. در اخر ، سیاست گذاران ایالات متحده باید بین مردم چین و حزب کمونیست چین تفاوت قائل شوند. همانطور که ریگان با شهروندان شوروی همدردی و در برابر سیستمی که آن‌ها را سرکوب می نمود حمایت می‌کرد، ایالات متحده باید این مسئله را روشن کند که هیچ مشاجره ای با مردم چین ندارد.معاون رئیس جمهور پنس در اکتبر گذشته هنگامی که بر ظلم و ستم حزب کمونیست، از جمله اقلیت های مذهبی تأکید کرد ، مورد توجه قرار گرفت . نکته اصلی این است که باید به روش‌هایی که بوسیله مردم چین طنین‌انداز شود، نشان دهیم که این حزب ستمگر است و نه قهرمان آن‌ها.در هر فرصتی ، سیاستگذاران ایالات متحده باید اردوگاه های کار اجباری سین کیانگ را برجسته کنند و این مسئله را مطرح کنند که این وضعیت خودسرانه بازداشت و نظارت گسترده ، نتیجه منطقی یک رژیم فاسد است. بی اعتبار کردن حزب کمونیست چین در چشم جهان و مردم چین روشی آسان نخواهد بود.اما میلیون‌ها نفر یا بیشتر از ساکنین هنگ‌کنگ که در دفاع از آزادی در مقابل حزب کمونیست باقی مانده اند ، باید باعث خوش بینی بلندمدت شوند.هرچند که ممکن است به زودی امیدوار به اعتراضات مشابه در سرزمین اصلی باشیم ، سی امین سالگرد اعتراضات میدان تیان آن من و سقوط دیوار برلین به ما یادآوری می کند که دولتهای تمامیت خواه (totalitarisme) غالباً از آنچه تظاهر میکنند از امنیت کمتری برخوردار هستند. ایالات‌متحده ممکن است مثل دولت ریگان در مرحله اولیه رقابت قدرت خود در بهار سال ۱۹۸۸ در مسکو باشد، اما نقشه راه او برای پیروزی امروز نامرتبط نیست.با کشف مجدد هنر از دست رفته جنگ ایدئولوژیک، ایالات‌متحده می‌تواند با میراث ریگان زندگی کند و مطمئن باشد که حزب کمونیست چین نیز مانند اتحاد جماهیر شوروی به زباله دان تاریخ می‌پیوندد. لینک مقاله واشنگتن پست پ ن : تلاش پمپئو برای حضور در تهران ، مصاحبه با تلویزیون ایران و گفتگوی مستقیم با مردم ایران مایک پمپئو در جمع ایرانیان کالیفرنیا از آنها خواست تا از اعتراضات در داخل ایران حمایت کنند. وی که روز یکشنبه ۳۱ تیر در کتابخانه رونالد ریگان در شمال لس‌آنجلس در همایشی با عنوان «پشتیبانی از صدای ایرانیان» سخنرانی می‌کرد، با یادآوری سیاست دولت متبوعش در قبال ایران گفت: «آرزوی دولت ترامپ همان آرزویی است که شما برای مردم ایران دارید، آرزویی که با تکیه بر نیروی الهی یک روز به حقیقت خواهد پیوست.ایالات متحده صدای شما را می‌شنود، ایالات متحده از شما حمایت می‌کند، ایالات متحده با شماست.» ایالات متحده آمریکا محمدجواد ظریف، وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در فهرست تحریم‌ها قرار داد . "دستاوردهای دیپلماتیک یكی از دارایی های مهم دیپلماسی عمومی آمریكا است كه رهبران كمونیست چین نمی توانند امیدوار به مقابله با آن باشند." دارایی مهمی که ظریف برای بی اثر کردنش به خوبی آن را به چالش کشید.
  6. 2 پسندیده شده
    قسمت ششم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف چهارم - پیوند بین المللی ( Cement International) تمایل حزب کمونیست چین (CCP) برای حفظ نظم داخلی و به حداکثر رساندن قدرت جامع ملی ، توسط عنصر نهایی هدف استراتژیک اش افزایش یافته است : چین به عنوان یک بازیگر مرکزی در نظام بین الملل حتی قبل از انقلاب کمونیستی در سال 1949، چشم اندازهای تضمین شده ای برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ داشت ، همانگونه که در شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) قادر به استفاده از حق وتو بود. پس از آنکه ریچارد نیکسون رییس جمهور و کیسینجر وزیر امور خارجه آمریكا ، روابط با مائو در سال 1971 را تقویت كرد، نقش چین در میان نخبگان جهانی - یعنی آن دسته از كشورهایی كه مسئول نظارت بر نظم بین المللی بودند - به صورت یکپارچه به رژیم کمونیست منتقل شد.اگر چه این برتری نمادین, زمانی که چین از نظر اقتصادی, هنوز در شرایط ضعیف بود توخالی به نظر می‌رسید , اما هنوز به لحاظ استراتژیک ، بحرانی بود، زیرا اطمینان حاصل شد که هیچ تصمیم اساسی در مورد شورای امنیت بدون رضایت چین نمی توان انجام داد. اکنون که چین به یک قدرت اقتصادی پایدار تبدیل شده است، عزم پکن برای جلوگیری از هرگونه توسعه این نهاد (شورای امنیت سازمان ملل) که می‌تواند برتری دیرینه خود در منطقه و جهان را کمرنگ کند، برجسته شده‌است . با این حال, حتی فراتر ازعضویت در شورای امنیت, قابلیت‌های مادی رشد چین تضمین کرده‌اند که اساساً در همه نهادهای نظم جهانی بازیگر مهمی است و جای تعجب نیست که به دنبال افزایش قدرت در این نهادها باشد - برای مثال در صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی (IBRD) - برای هدایت عملیات‌ها به سمت خدمت به اهداف خود چه در نهاد های کاربردی و چه در نهاد های منطقه ای است . چین در واقع "جهانی شده‌است" و به دنبال ایفای نقش فعال در تضمین این امر است که قوانین ارائه‌شده در این سازمان‌ها نه تنها منافع اش را تضعیف نمی‌کنند بلکه آن‌ها را پیش می‌برند. در انجام این کار ، رفتارهای چین مشابه سایر قدرت‌های پیشین در سیاست بین‌المللی هستند. کشورهای معروف به G4 nations که از بخت بیشتر برای دریافت حق وتو برخوردارند (هند و ژاپن از رقبای منطقه ای چین) مقایسه شاخص های کشورهای دارای حق وتو و G4 nations با این وجود ، امروزه مشارکت گسترده چین در نهاده‌ای بین‌المللی یک بازخورد ترکیبی ایجاد کرده‌است . در برخی موارد ، فعالیت‌های چین برای نظم جهانی مفید بوده‌است ، اما در بسیاری از موارد پکن ، عدم تمایل خود را به هزینه کرد برای کمک به حاکمیت جهانی را به نمایش گذاشته‌است. چین علی‌رغم دارا بودن دومین اقتصاد بزرگ و بودجه نظامی قابل توجه , به طور کلی یک استراتژی انتقال بار مسئولیت (strategy of burden shifting) را اتخاذ کرده‌است و اصرار دارد که ایالات‌متحده و دیگران هزینه‌های اقدامات عمومی جهانی را متقبل شوند.حتی چین با سواستفاده از چالش‌هایش به عنوان یک "کشور در حال توسعه" برای به حداکثر رساندن قدرت ملی خود توقع متحمل شدن هزینه ها توسط دیگر بازیگران، از جانب چین را دارد. هنگامی که نهادهای بین المللی به منافع چین خدمت نکنند، دولت چین تلاش می کند تا جایگزین ها را ایجاد یا تقویت کند، به ویژه آنهایی که ایالات متحده را نادیده می گیرند. به عنوان مثال، چین در تلاش است تا همکاران و همسایگان منطقه ای خود را به پیمان های اقتصادی از جمله: بریکس (BRICS) که رقیب نظام بین المللی لیبرال هست، بانک توسعه جدید (NDB) که به طور گسترده جایگزینی است برای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول؛ پیمان اقتصادی منطقه ای جامع (RCEP) ؛ اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) ؛ منطقه تجارت آزاد (FTA) که چین به شدت از آن حمایت می کند ؛ بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی (AIIB) (رقیب بانک توسعه آسیایی) ؛ و تفاهم‌نامه تجاری آسیا-پاسیفیک (APTA) (که چین را به همسایگانش در آسیا نزدیکتر می کند) ؛ متصل کند. در دیگر نقاط جهان، پکن تشکیل انجمن بین المللی همکاری چین و آفریقا، مجمع همکاری چین-عرب و مجموعه‌ای از نهادهای مشابه را آغاز کرده‌است که موقعیت چین را ارتقا و استانداردهای تعریف شده سازمان هایی مثل سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) ، بانک جهانی و دیگر موسسات بین‌المللی را تضعیف کرده‌است. کشورهای عضو پیمان بریکس بنابراین، شخصیت مشارکت بین المللی پکن، نشان می دهد که تعهد آن نسبت به نظم فعلی به طور قابل‌توجهی ابزاری است. چین در این زمینه تا حدی به فعالیت می‌پردازد که منافع مادی یا جایگاهی را دریافت کند، اما هیچ تعهد بنیادی برای حمایت از این سیستم فراتر از منافعی که متحمل می‌شود ندارد. این نباید تعجب برانگیز باشد زیرا، همانطور که کیسینجر خاطر نشان کرد ، چین هنوز در حال وفق دادن خود به عضویت در یک سیستم بین المللی است که در غیابش طراحی شده و اساسا در توسعه برنامه هایش سهمی نداشته ". هنگامی که همه چیز در نظر گرفته شود، این دوسویه گرایی در نهایت منافع ملی آمریکا را تضعیف می‌کند و مهم‌تر از آن استوار کردن استراتژی یکپارچه سازی فعلی امریکا بر این فرض اشتباه است که: ورود چین به نظم لیبرال در دراز مدت به پشتیبانی رژیم از آن خواهد انجامید که منجر به اجتناب از تهدید علیه قیم اصلی آن, ایالات‌متحده میشود. از آنجا که این دو انتظار تحقق نیافته است، ظهور چین به عنوان یک قدرت عظیم جدید، چشم‌انداز نگران‌کننده‌ای برای ایالات‌متحده در چند سال آینده ترسیم خواهد کرد. رشد اقتصادی چین به طور قابل‌توجهی بیشتر از مشارکت آن در نظام تجارت چند جانبه و نظم لیبرال بین‌المللی ناشی می‌شود، اما توسعه نظامی آن، استراتژی اقتصادی پکن را در تضاد با هدف سیاسی اش یعنی تهدید ایالات‌متحده ، قیم اصلی "وابستگی جهانی" قرار داده‌است. در حال حاضر، چین هیچ عجله‌ای برای پرداختن به این ابهام ندارد، آگاه است که شرکای تجاری اش در فشار آوردن روی پکن به دلیل پتانسیل زیان‌های اقتصادی که ممکن است رخ دهد تردید دارند. با توجه به این محاسبه، رهبران چین به این نتیجه رسیده‌اند که کشور آن‌ها می‌تواند از تجارت بین المللی بهره مند شود بدون آنکه مجبور باشد مصالحه ای برای اختلافات موجود با کشورهای آسیایی انجام دهد و یا آن‌ها برای تضعیف قدرت آمریکا در آسیا ترغیب کند. چین تا زمانی که ایالات متحده "وابستگی جهانی" را که فعلا روابط اقتصادی ایالات متحده و چین را تعریف می کند، تغییر ندهد، به حفظ نظم فعلی محتاج است. چین هنوز هم به دنبال همکاری با ایالات متحده است .از آنجایی که چین دریافته که تلاش خود برای دستیابی به قدرت جامع ملی هنوز ناقص است، در تلاش است تا از رویارویی با ایالات متحده یا سیستم بین المللی در آینده نزدیک جلوگیری کند. در عوض، پکن قصد دارد روابط خود را با تمام شرکای جهانی اش و به ویژه واشنگتن را تقویت کند،و امیدوار است که افزایش سریع آن و تمرکز بر تجارت و سیاست بین الملل، دیگران را مجبور سازد که به طور فزاینده ای به سلطه چین احترام بگذارند. اگر چین با موفقیت بالا بیاید , به طور کامل تجهیز خواهد شد تا از حقوق خود با زور و با هزینه‌ای کم‌تر از آنچه امروز می پردازد , محافظت کند, با توجه به اینکه هنوز هم نسبتاً ضعیف است و متکی به مزایای تجارت و وابستگی متقابل جهانی است. حجم تجارت چین و امریکا به تفکیک سبد بنابراین ، نتیجه‌گیری بنیادی برای آمریکا این است که دیگر چین منافع خود را برای تبدیل شدن به یک " کشور تجاری " تعریف نمیکند و مهم نیست که برای حل تنش‌های بین استراتژی‌ اقتصادی و ژئوپلیتیک اش . چه نتیجه‌ای حاصل خواهد شد.در عوض ، چین حرکت به سمت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با مجموعه ای کامل از قابلیت‌های سیاسی و نظامی را ادامه خواهد داد ، که همگی معطوف به بازپس‌گیری سلطه آسیایی خود از ایالات‌متحده ، به عنوان مقدمه‌ای برای سلطه جهانی در آینده است . پ.ن : خب بخش تحلیل کلان استراتژی چین تموم شد ، ادامه سند به تببین کلان استراتژی امریکا در برابر چین میپردازه ...انشالله در اینده خدمتتون ترجمه میشه... در جواب یکی از دوستان که پرسیده بود چه نیازی به این ترجمه بلند بالا هست باید بگم که اگر کلیت این پست هارو خونده باشید، درک کردید که : کشورها برای نیل به چشم اندازی که برای خودشون ترسیم میکنن نیاز به طرح یک کلان استراتژی دارند ، که باعث بشه اقداماتشون در تمام زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، فرهنگی و.... همسو و تقویت کنندی دیگر زمینه ها باشد.چیزی که در ایران عزیز اسلامی به شدت بهش احتیاج داریم. هدف بعدی این بود که چون ارزش این سند در سیاست های امریکا خیلی بالاست ، مارو با بالاترین سطح تحلیل استراتژی دشمن و تبیین استراتژی بر ضد اون آشنا میکنه. برای اشنایی با اندیشکده شورای روابط خارجی
  7. 2 پسندیده شده
    قسمت پنجم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف سوم -ثبات منطقه ای مزایای خارجی ناشی از نرخ رشد بالای چین تا کنون ظرفیت خود را برای دستیابی به سومین هدف عملیاتی که تلاش برای دستیابی به " قدرت جامع ملی " به شمار می رود ، تقویت می کند.گسترش آرامش در بخش وسیعی از جغرافیای آن به همراه موفقیت در اصلاحات اقتصادی دهه های 1980 و 1990، پکن را در نهایت قادر ساخت به عنوان یک عنصر از استراتژی کلان خود به آرامش سیستماتیک مناطق توسعه یافته و تثبیت سلطه در منطقه هند-آرام ( Indo-Pacific ) برای دهه های آینده دست یابد. منازعات ارضی چین با این حال، شرایطی که در این تلاش تازه در صلح و آرامش ایجاد شد، به طور چشمگیری متفاوت از دوره های امپراطوری قبلی بود. چین در حال حاضر توسط رقبای قدرتمندی مانند روسیه، ژاپن و هند احاطه شده است. علاوه بر این، حتی دولت های کوچکتر که قبلا جزو اقمار چین بودند مانند کره جنوبی و ویتنام در حال حاضر موفق بوده اند و به رغم نقاط ضعف خود، علاقه ای به وابستگی به چین ندارند. و در نهایت ، به جهت پاکسازی نفوذ منطقه ای چین در آسیا، تن به حضور گسترده پایگاه های عملیاتی خط مقدم ( FOB) و پایگاه های عملیات اصلی (MOB) ایالات متحده و سیستم ائتلاف قدرتمند آن در آسیا دادند. پایگاه های امریکا دارایی های نظامی آمریکا در منطقه استعداد نظامی کل منطقه در مواجهه با این محیط جدید, پکن سیاست‌های متنوعی را برای آرام کردن محیط پیرامون خود ارائه کرده‌است : نخست _ اینکه, روابط عمیق اقتصادی خود با همسایگان آسیایی اش را به منظور " کاهش نگرانی‌های منطقه‌ای " در مورد افزایش نفوذ جمهوری خلق چین (PRC) برقرا نموده. در حالی که اثر گذاری همین مکانیزم را برای افزایش نفوذ خود بر همسایگان حفظ کرده است . رابطه تجاری بسیار قوی چین و آسه آن (جنوب شرقی آسیا) در مقابل ژاپن دوم _ایجاد انگیزه و هدف مشترک با برخی از کشورها ، مانند روسیه ، که علیرغم سوء ظن خود نسبت به پکن، در بحران اوکراین و تحریم اقتصادی غرب در مورد مسکو - دلایل خود را برای مقاومت در برابر تقویت توازن بیشتر در برابر چین حال حاضر در آسیا دارد. سوم _ پکن ، نوسازی مجدد ارتش آزادی‌بخش خلق (PLA) را با هدف ارتقای قدرت نظامی که توانایی شکست دادن دشمنان محلی و بازداشتن ایالات متحده در ورود امکانات دفاعی در یک بحران را داشته باشد ، آغاز کرده است. رشد بودجه نظامی چین چهارم _ این کشور در حال حاضر تلاش‌های سابق خود برای محکوم کردن سیستم اتحاد آمریکایی در آسیا را ادامه می دهد و بر این موضوع تاکید دارد که واشنگتن همچنان مانع اصلی در تلاش پکن برای یک ایجاد یک ثبات منطقه ای خواهد بود . بر این اساس ، چین به طور فعال " یک مفهوم امنیتی جدید " را ترویج کرده‌است که اتحاد های آمریکایی را رد می‌کند ؛ و خواستار تامین امنیت آسیا تنها توسط کشورهای آسیایی است ؛ و چین را به عنوان تامین کننده امنیت منطقه ای معرفی می کند ، همانطور که شی جین پینگ "Xi Jinping اخیرا آن را بیان کرد، "توسعه عالی ترین شکل امنیت است". مشارکت اقتصادی منطقه ای جامع ( RCEP ) با حضور چین در مقابل پیمان تجاری ترنس-پسیفیک (TPP) بلوک غرب به این ترتیب تمایل به ثبات منطقه ای ، یک تطبیق مدرن از هدف سیستم مرکز عالم گرایی چینی (sinocentric) است یعنی ،تقویت مرکزیت چین در آسیا است. اگر پکن بتواند در دستیابی به این سیاست ها در کنار پایداری ثبات داخلی به موفقیت برسد. رشد اقتصادی پایدار و گسترش توانایی های نظامی اش جاه طلبی چین برای غلبه بر آسیا را افزون خواهد کرد که در آینده ، منجر به ایجاد نظام دو قطبی در جهان خواهد شد. این دستاورد ، به نوبه خود، اهداف داخلی حزب کمونیست چین را تقویت خواهد کرد: رساندن منافع مادی به مردم چین در حالی که امنیت و ثبات کشور را بیشتر افزایش می دهد، موجب تضمین ادامه حاکمیت حزب می شود. ادامه دارد ......
  8. 2 پسندیده شده
    قسمت چهارم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف دوم- حفظ رشد اقتصادی بالا حفظ نظم داخلی مهم‌ترین هدف امروز ، حزب کمونیست چین (CCP) است . اما حفظ و تداوم بلامنازع حکومت کمونیستی , نیاز به هدف عملیاتی دوم دارد : حفظ رشد بالای اقتصادی که برای حفظ نظم اجتماعی ضروری است . از زمان تاسیس دولت کمونیستی , رشد اقتصاد چین به هدف سیاسی مهمی بدل شد . پس از این همه , مائو تسه‌تونگ هیچ شکی نداشت که قدرت سیاسی نه تنها با انحصار قدرت رشد می‌کند بلکه اساسا ً پایه‌های مادی دارد.با این حال , متاسفانه استراتژی جمع‌گرایی (Collectivism) مائو نتوانست به سطوح بالایی از رشد دست یابد و اقدامات فریبکارانه سیاسی او تنها مانع توسعه بیشتر چین شد. تا زمانی که مائو زنده ماند , شخصیت برجسته او و سیاست های بی رحمانه اش به ویژه خشونت افراطی PLA و گارد سرخ (CRG) اطمینان داد که حزب کمونیست چین برای حفظ قدرت به خاطر عملکرد ضعیف اقتصادی در رنج است. با این حال، از آغاز دوره اصلاحات تحت رهبری ، پدر چین مدرن دنگ ژیائوپینگ Deng Xiaoping ، میزان بالای رشد اقتصادی اجتناب‌ناپذیر شده‌است. در غیاب رهبران کاریزماتیک مانند مائو و ژیائوپینگ، رشد اقتصادی برای حفظ مشروعیت حزب کمونیست حتی برای رئیس‌جمهوری شاهانه فعلی چین، شی جین پینگ "Xi Jinping" مهم شده‌است.با اصلاحات در بازار که در سال ۱۹۷۸ آغاز شد ، نیاز به رشد اقتصادی بالا تشدید شد چون تنها نقطه تمایز حزب رو به زوالی است که پیشتاز سوسیالیسم هست . دیگر هیچ چیز خاصی در مورد حزب وجود ندارد ، به جز اینکه این حزب تنها دارنده قدرت سیاسی در چین است. دنگ ژیائوپینگ ملقب به معمار اصلاحات و پدر چین مدرن چرا پاسخ به این مورد باید به طور دائم دشوار باقی بماند و حزب به دنبال منحرف کردن این سوال از طریق عمل به وعده رشد بالا و پایدار اقتصادی به عنوان جدیدترین توجیه برای ادامه حکومت باشد. این استراتژی برای مقابله با کاهش مشروعیت سیاسی از طریق عملکرد چشمگیر اقتصادی ، چهره قرارداد اجتماعی جدید چین را به تصویر کشیده است: این حزب از طریق سیاست‌های اقتصادی اش ، وعده افزایش استانداردهای زندگی برای مردم چین و افزایش آزادی‌های فردی ( نه سیاسی ) در قبال پذیرش بلامنازع حاکمیت حزب کمونیست را می‌دهد. هر چند در نهایت ممکن است مردم چین به حمایت از رژیم پایان دهند ، اما در حال حاضر ، این استراتژی به نظر موفقیت‌آمیز می‌رسد چرا که دولت نظم و کنترل را به عنوان ، اساسی برای حفظ رشد بالای اقتصادی که موجب رفاه شهروندان می‌شود توجیه میکند . بنابراین توده مردم و حزب به یک هم‌زیستی نامسالمت آمیز وادار می‌شوند که قدرت و حاکمیت و ثبات رژیم را تامین می‌کند - این رابطه‌ ،رهبران چین را وادار به حفظ روابط قوی اقتصادی با جهان می‌کند تا از حفاظت و پیگیری مطالبات و حقوق بین‌المللی کشور به عنوان موفقیت سیاسی در خانه بهره برداری کند. بنابراین هدف حفظ رشد بالای اقتصادی , دلیل اقتصادی و هم سیاسی دارد. اولی از برنامه توسعه چین صحبت می‌کند ( اهمیت بالا کشیدن تعداد زیادی از مردم از فقر و غنی کردن جمعیت با سریع‌ترین نرخ ممکن) در حالی که دومی به وسیله این حقیقت که توسعه سریع اقتصادی منجر به مشروعیت سیاسی حزب کمونیست می‌شود , منابع در دسترس خود را برای اهداف داخلی و جهانی (مثل نظامیگری) افزایش می‌دهد تا جایگاه خود را در عرصه بین‌المللی ارتقا دهد . روش چین برای تولید رشد بالای اقتصادی نیز متمایز بوده‌است . پکن بازارهای آزاد محدودی در چین با آزادسازی ارزش کالا و نیروی کار بغیر از ارزش سایر عوامل مانند زمین , سرمایه و انرژی ایجاد کرد که تحت نظارت یک دولت مقتدر فعالیت می‌کردند. از آنجا که بسیاری از شرکت‌های خارجی در چین در این طرح سرمایه‌گذاری کردند ، تولید کالاهای مصرفی و صنعتی اصولا ً به قصد صادرات انجام و چین به " کارگاه جدید جهان " بدل شد. این مدل اقتصادی تولید برای بازارهای خارجی به آرامی در حال تغییر است : امروزه با افزایش توجه به مصرف کنندگان داخلی چین ، رشد تاسیس شرکت‌های خصوصی افزایش یافته , درواقع این یک نوع سرمایه داری کنترل شده (controlled capitalism) بود که رشد چین را به طور بی سابقه ای افزایش داد و به این ترتیب پکن توانست رویکرد خودش که شامل : اصلاحات تدریجی, نوآوری و آزمایش, رشد صادرات محور , سرمایه داری تحت سلطه دولتی و سیاستهای اقتدارگرا بود را به تصویر بکشد .و به عنوان جایگزین برتر ، رویکرد بازار های آزاد آمریکا معرفی کند. بحران مالی جهانی سال 2007-2008 در مورد روش‌های مدیریت اقتصادی واشنگتن تردیدهایی را مطرح کرد و فرصت جدیدی را برای نقد لیبرال دموکراسی و بازارهای آزاد به چینی ها داد. پایان بازار آزاد : چه کسی جنگ بین دولت ها و شرکت ها را می برد؟(برای دریافت کتاب کلیک کنید) اگرچه این جذابیت , پایداری و توانایی صادراتی به اصطلاح "مدل پکن" به دلایل متعدد مشکوک هستند , اما واقعیت این است که تا کنون این رویکرد به خوبی به چین خدمت کرده‌است . این مدل ,برای پکن درامد مازاد کلان ( به شکل ذخایر ارزی خارجی ) به ارمغان اورد و به طور قابل‌توجهی قابلیت‌های تکنولوژیکی اش را ( به لطف هر دو جنبه قانونی و غیر قانونی کسب مالکیت دانش اختصاصی ) افزایش داد , و از همه مهم‌تر اقتصادی جهانی و گسترده را به چین هدیه کرد.اگرچه این توسعه , رشد ثروت و رفاه را در سطح جهان به وجود آورده‌است , اما عواقب استراتژیک دلسرد کننده ای را ایجاد کرده‌است . بسیاری از شرکای تجاری چین , به ویژه همسایگان کوچک‌تر آن , به صورت نامتقارن به چین وابسته شده اند . یکپارچگی اقتصادی چین دستاوردهای نسبی بالاتری حتی با شرکای تجاری بزرگی مانند ایالات‌متحده - نه در مفهوم محدود معاملات تجاری ، بلکه در مفهوم استراتژیک بزرگ‌تر که رشد کلی بسیار سریع‌ آن است ایجاد کرده‌است . حمایت آمریکا از ورود چین به سیستم تجارت جهانی این دید را ایجاد کرده‌است که واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کرده‌است به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد. سرعت رشد اقتصادی چین و آمریکا در بازه 20 ساله علاوه بر این، روابط اقتصادی رو به رشد چین، در میان شرکای تجاری ، حوزه های مختلف داخلی را تقویت و تشویق می کند تا منافع بخشی خود را که اغلب با منافع ملی کشورشان در رابطه با چین در تضاد است ، دنبال کنند. در نهایت این یکپارچگی اقتصادی ، ادراکات رهبران بسیاری از شرکای تجاری چین را به گونه ای شکل داده که موجب نگرانی آنها در مورد وابستگی و آسیب پذیری آنها نسبت به چین شده است. حتی اگر گاهی اوقات چنین نگرانی هایی اغراق آمیز باشد، مقاومت آنها در برابر ترغیب یا فشار چین تضعیف می شود. با توجه به این نتایج، نباید تعجب برانگیز باشد که پکن آگاهانه در تلاش است با استفاده از قدرت اقتصادی رو به رشد خود از به چالش کشیده شدن منافع ژئوپلیتیک اش توسط همسایگان آسیایی جلوگیری کند ، و همچنین سیستم ائتلاف امریکایی در آسیا را تضعیف کند. تعهد پکن برای حفظ رشد بالای اقتصادی از طریق عمیق‌تر شدن وابستگی متقابل بین‌المللی ، نه تنها باعث افزایش درآمد داخلی خواهد شد که رضایت جمعیت بیشتری از مردم خود را کسب کند و دولت قدرتمندتری نیز داشته باشد، بلکه منافع خارجی نیز با ایجاد رابطه نظامی و محترمانه با همسایگان اش طوری سامان می یابد که از هرگونه مخالفت سیاسی با چین که منجر یه زیان اقتصادی آنها می شود خود داری میکنند.این منافع حتی با کاهش رشد اقتصادی چین در طول زمان نیز ادامه خواهد یافت - همانطور که به ناچار قدرت مادی پکن و نرخ رشد نسبی آن نسبت به همسایگان خود برتر باقی می‌ماند. ادامه دارد ......
  9. 2 پسندیده شده
    قسمت سوم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین پکن برای افزایش کنترل بر جامعه و به حداکثر رساندن قابلیت‌های کلی کشور نسبت به رقبای خارجی ، به طور مداوم چهار هدف عملیاتی خاص را از زمان انقلاب کمونیستی دنبال کرده‌است، اگرچه ابزار مورد استفاده برای رسیدن به این اهداف در طول زمان تغییر کرده‌است : هدف اول - حفظ نظم (ثبات) داخلی مرد تانکی - تظاهرات میدان تیان‌آن‌من 1989 اولين و مهمترين هدفي که رهبران چين از زمان ايجاد حکومت مدرن چين دنبال مي کنند، حفظ نظم داخلي بوده است.اگر چه این پی‌گیری قاطع در حفظ نظم داخلی ریشه در منافع حزب کمونیست چین (CCP) دارد، اما از فوبیا عمیق‌ چینی یعنی " هرج و مرج اجتماعی و تکه‌تکه شدن و فروپاشی سیاسی" که معمولاً "هر لحظه امکان وقوع" آن دیده می‌شود و اغلب با [ترس شدید از] تجاوز و مداخله خارجی همراه است، نشات گرفته‌ است. به دلیل اختلافات دیرینه داخلی که انگیزه ای برای دخالت خارجی و حتی تهاجم فراهم می‌کند، حاکمان چین به دنبال سرکوب تمامی ناآرامی سیاسی هستند، این ناآرامی ها به طور فزاینده‌ای با توسل به ملی گرایی مرتفع، و در صورت لزوم با توسل به زور ، سرکوب می‌شوند. تظاهرات دانشجویان در میدان تیان ان من در سال 1989 در دوران معاصر، تثبیت نظم داخلی به دلیل پیشرفت اقتصادی اخیر چین به شدت حاد و دچار تناقض است.رشد بالا اقتصادی منجر به تمایل به گسترش آزادی های شخصی شده است، اما رژیم با محدود کردن آزادی بیان در عرصه های مختلف پاسخ داده است.از طرفی رشد سریع اقتصادی به طور چشمگیری ، نابرابری های اجتماعی را افزایش داده و در حال بالا بردن درگیری های اجتماعی و فساد در سطح ملی است.در نتیجه، همان ابزاری که افزایش رشد چین در نظام جهانی را تسریع کرده‌است، مشروعیت داخلی حزب کمونیست چین (CCP) را تضعیف نموده و خشم سیاسی علیه پکن به خصوص در مناطق اقلیت قومی ، افزایش یافته. نقشه قومیت ها و تجزیه طلب های چین علیرغم موفقیت اقتصادی درخشان چین، رهبری آن راه حل آسانی برای چالش های فعلی یعنی حاکمیت و مشروعیت ندارد. تسلیم قدرت به نفع دموکراسی واقعی برای رژیم کمونیستی غیر قابل تصور است، مبارزه با فساد اداری، طرح حکومت به بوسیله قانون (Rule by law) به جای حاکمیت قانون (Rule of law) ، افزایش استفاده از متون کلاسیک و تلاش برای افزایش اعتبار سنت و تأکید رو به رشد ترویج ایدئولوژیک ارزش های چینی و رویای چینی (Chinese Dream) بر حول محور تجدید حیات ملی (Rejuvenation) ، بهبود معیشت مردم، رفاه، ساختن یک جامعه بهتر و تقویت قوای نظامی و تحریک ملی گرایی همه و همه ، هنوز بحران مشروعیت حزب کمونیست چین (CCP) را حل نکرده است . حاکمان کمونیست چین با کمپین های تحت حمایت آمریکا مثل دفاع از دموکراسی، حاکمیت قانون و اقلیت ها که همه در پکن دیده می شوند به مثابه تلاش های ظریف و پنهان در جهت تحریک تجزیه طلبی و مهندسی تغییر رژیم برخورد میکنند. و برای اطمینان از اینکه این ارزش ها و سیاست های دموکراتیک آمریکا قدرت حزب کمونیست چین (CCP) را تحت تأثیر قرار ندهد، حاکمان چینی یک کمپین ایدئولوژیک چندجانبه که شامل دفاع جدی از حاکمیت و رد هرگونه منافع خارجی در امور داخلی کشور ، تشدید نظارت بر گروه های مظنون داخلی و سازمان های مردم نهاد (NGOs) که در چین فعالیت می کنند برپا کرده اند و تلاش های تبلیغاتی متمرکزی را برای تقویت ملی گرایی و بسیج حمایت عمومی برای دفاع از رژیم و دولت به کار گرفته اند. اما در زیر این تلاش‌ها مشت آهنین نهفته‌است . با توجه به نگرانی‌های عمیق حزب کمونیست چین برای بقای خود در میان ناآرامی‌های اخیر اقتصادی و اجتماعی در چین , این حزب به طور مستمر قابلیت خود را برای اعمال فشار داخلی گسترش داده‌است , تا جایی که بودجه امنیتی داخلی اش , که پلیس مسلح خلق ( PAP )نمونه آن است , بزرگ‌تر از ارتش آزادی‌بخش خلق ( PLA ) است . واضح است که امنیت داخلی با امنیت خارجی رقابت می کند و حتی می تواند آن را از بین ببرد. با پیچیده‌تر شدن اوضاع ، ترس از نوع واکنش ارتش این حزب در موقعیت ناجور دفاع از نمایندگان ادعا شده مردم ، علیه خشم خود مردم است - معمایی وحشتناک که می تواند مانند رویداد میدان تیان آن من انفجاری باشد. پلیس مسلح خلق ( PAP ) ادامه دارد ......
  10. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم از ویکی پدیا : " اراده ، به شوق شدید تحقق فعل اطلاق می‌شود.خواستن و اراده، آن قدر مهم است که گفته شده، خواستن، توانستن است." به طور کلی، «اراده» ، ظرفیت کلی داشتن چنان خواسته‌هایی است که عمل قاطعانه بر مبنای آنها شکل میگیرد. این موضوع به یک کلیشه تبدیل شده‌است که در قرن بیست و یکم هیچ رابطه ای مهمتر از رابطه بین ایالات‌متحده و چین نیست .مانند بسیاری از کلیشه‌های دیگر، این جمله درست است اما خیلی مفید نیست ، چون در مورد ماهیت رابطه ، چیز کمی میگوید و یا بهتر است بگوییم اصلا نمیگوید.در این تاپیک قصد داریم اسناد و تحلیل های مهم این جنگ اراده ها رو خدمت دوستان ترجمه و ارائه بدیم.متن زیر معرفی و بررسی اولبن سند و مهمترین سند در مقابله امریکا با چین هست که به صورت پیش درامد تاپیک اورده شده.ترجمه سند در پست های بعدی خدمت دوستان ارائه میشه. در سال 2015 مرحله تازه ای در محافل سیاست خارجی آمریکا بر سر رسیدن به یک سیاست تهاجمی در قبال چین توسط آخرین گزارش منتشر شده اندیشکده شورای روابط خارجی امریکا آغاز شد.این گزارش با عنوان " بازبینی استراتژی کلان آمریکا نسبت به چین " ( Revising US Grand Strategy Toward China ), چیزی کم‌تر از یک دستور کار برای جنگ نیست. این گزارش به مبحثی اشاره می‌کند که در طول جنگ جهانی دوم مطرح شده‌است ، یعنی ،کلان استراتژی (Grand Strategy) .کلان استراتژی درواقع با " یکپارچه کردن سیاست‌ ها (سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و...) و قدرت نظامی یک ملت ، توسل و نیاز به جنگ را [برای تسهیل اهداف] غیر ضرور می نماید و یا شانس پیروزی را افزایش می دهد. موضوع اصلی گزارش این است که سلطه جهانی آمریکا به واسطه رشد مستمر چین مورد تهدید است و این روند باید توسط ابزارهای اقتصادی , دیپلماتیک و نظامی معکوس شود .به طور قابل‌توجهی , در ابتدای گزارش , نویسندگان آن به راهنمای برنامه‌ریزی دفاعی پنتاگون در سال 1992 اشاره کرده اند که در پی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شد و اصرار داشت استراتژی آمریکا باید بر روی ممانعت از ظهور هر رقیب جهانی احتمالی در آینده تمرکز کند . نویسندگان ادعا می‌کنند چین یک " کلان استراتژی " برای سلطه منطقه‌ای و در نهایت سلطه جهانی دارد و روشن می‌کنند که تهدیدی جدی برای آمریکا است که از رشد اقتصادی چین در نظام بین‌المللی کنونی ناشی می‌شود . لحن این گزارش یادآور تحلیلی است که در ابتدای سال ۱۹۰۷ توسط مقام ارشد دفتر وزارت امور خارجه بریتانیا ، ایر کرو (Eyre Crowe) در مورد تهدیدات روبه رشد آلمان و تاثیر آن بر بریتانیا نگاشته شد. با اینکه چین یک قدرت امپریالیستی مثل آلمان نیست ، اما افزایش قدرت اقتصادی آن موقعیت آمریکا را تضعیف می‌کند .طبق این گزارش : " از آنجا که تلاش آمریکا برای ادغام چین در نظم بین‌المللی لیبرالی ، تهدیدات جدیدی مقابل سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کرده‌است و می‌تواند در نهایت منجر به یک چالش مهم در سلطه جهانی آمریکا شود، واشنگتن به یک استراتژی کلان در برابر چین نیاز دارد تا به برقراری سلطه خود کمک کند .تکرار سیاست جنگ سرد مبتنی بر " سد نفوذ " (Containment) دیگر ممکن نیست زیرا بر اساس سیاست های اقتدارگرا و توسعه طلبی اتحاد جماهیر شوروی بود، اما رشد اقتصادی چین با جهانی شدن اقتصاد و ادغام چین در بازارهای جهانی مرتبط است. پوستری از استراتژی سد نفوذ این ادعا تایید مستقیمی از تحلیل مارکسیستی است که ریشه جنگ در شیوه عملکرد خود نظام کاپیتالیسم قرار دارد.چین در چارچوب بازار جهانی فعالیت کرده‌است که حداقل توسط آمریکا تاسیس نشده است.اما این ادغام به خودی خود برتری ایالات‌متحده را تضعیف کرده‌است .در این گزارش گفته شده‌است : حمایت ایالات‌متحده از ورود چین به سیستم تجارت جهانی باعث ایجاد وضعیت ناهنجاری شده‌ که در آن واشنگتن به تسریع رشد اقتصادی پکن کمک کرده‌است و به همین ترتیب موجب ظهور یک رقیب ژئوپولتیک شد.بر این اساس , در پیشبرد عوامل اصلی یک " استراتژی کلان " آمریکایی , نویسندگان تمرکز قابل‌توجهی در مسائل اقتصادی دارند . به عنوان بخشی از طرح احیا اقتصادی , آمریکا باید : مجموعه جدیدی از روابط تجاری در آسیا که چین را نادیده می گیرد ایجاد و ابزارهای موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکونومیک در آسیا و در مشارکت با متحدین و شرکای آمریکا و فراتر از آن طراحی کند . ایجاد یک مکانیزم جدید کنترل فن‌آوری در برابر چین . پیمان تجاری اقیانوس آرام یا شراکت ترنس-پسیفیک(TPP) ، که در حال حاضر چین را نادیده می گیرد و پیمان تجاری و سرمایه‌گذاری ترنس-آتلانتیک (TTIP ) بین اتحادیهٔ اروپا و ایالات متحده امریکا در دوران اوباما مطرح شد و طبق گزارش از الزامات محدود کردن چین است . عدم ارائه آن به شدت استراتژی کلان ایالات متحده را تضعیف خواهد کرد.قرارداد TPP باعث نزدیک شدن کشورهای همسایه چین به آمریکا و کاهش وابستگی آن‌ها به تجارت با چین می‌شود و در نتیجه قدرت چین در روابط تجاری کاهش میابد. تراز تجاری منفی امریکا در مقابل چین و اتحادیه اروپا تمرکز این گزارش در مورد مسائل اقتصادی به هیچ وجه نمایانگر کاهش معیارهای نظامی نیست. برعکس، نویسندگان اقدامات نظامی مفصلی را تعریف می کنند. پیشنهادات این گزارش عبارتند از گسترش روابط امنیتی ایالات متحده و ژاپن برای پوشش همه آسیا، ارتقا ارتش ژاپن, همسو کردن ژاپن با مفاهیمی مانند نبرد هوا - دریایی (Air - Sea battle)، حمله گسترده به امکانات نظامی در سرزمین اصلی چین و افزایش همکاری با ژاپن در مورد دفاع موشکی (BMD) است. سیستم‌های ضد موشکی برای یک استراتژی تهاجم اولیه حیاتی محسوب می‌شوند چون هدف آن این است که هر گونه اقدام تلافی جویانه را خنثی کند.در کره جنوبی، افزایش ظرفیت BMD و همچنین یک استراتژی جامع به همراه ژاپن برای "تغییر رژیم" در کره شمالی، مورد نیاز است. استرالیا به عنوان «لنگر جنوبی» روابط ایالات متحده در اقیانوس آرام توصیف شده است. این گزارش خواستار استفاده از پایگاه نیروی دریایی استرلینگ در غرب استرالیا برای حمایت از "ساختار نیروی دریایی ایالات متحده در منطقه است." ایالات متحده و استرالیا باید در امر شناسایی ، ناوگان بدون سرنشین را در جزایر کوکوس استرالیا در اقیانوس هند مستقرکنند و "دو کشور باید با هم کار کنند تا سریع تر بتوانند مزیت های بالقوه استرالیا در دفاع موشکی را شناسایی کنند. " تسلیحات هسته ای هند باید به عنوان یک "دارایی" در موازنه قدرت دیده شود، و همکاری نظامی ایالات متحده و هند باید افزایش یابد. نقش اندونزی در تمرینات نظامی مشترک باید گسترش یابد، تمرینات دریایی با ویتنام تقویت شده و فیلیپین باید طیف وسیعی از توانایی های دفاعی را توسعه دهد. در جبهه سیاسی این گزارش ، ایالات متحده باید "دیپلماسی سطح بالا" (high - level diplomacy) را با چین برای کاهش "تنش های شدید ذاتی" شروع کند تا به متحدان و دوستان خود در آسیا و دیگر نقاط اطمینان دهد هدف آن اجتناب از مقابله با چین است. منشا این تناقض آشکار، در بخش مهمی از محرک جنگ آمریکا و تهاجم در جبهه ایدئولوژیک قرار دارد. هدف "دیپلماسی سطح بالا" و حتی سرمایه‌گذاری‌های مشترک احتمالی با چین در برخی موارد، تولید تبلیغات دروغین است که علت جنگ، تقصیر دشمن آمریکا است - در این مورد قاطعیت و پرخاشگری چین. راه اندازی تبلیغات دروغین عنصر اصلی آغاز فعالیت نظامی آمریکا بوده‌است، یعنی از اواخر قرن ۱۹ زمانی که تبدیل به یک قدرت امپریالیستی شد تاکنون . در واقع, این گزارش به طور خاص هر گونه سازش با چین را رد می‌کند. در نتیجه نویسندگان آمده : در اینجا چشم‌انداز واقعی مطلقا ایجاد اعتماد بنیادین, هم‌زیستی مسالمت‌آمیز, " درک متقابل ", " یک شراکت استراتژیک " یا " نوع جدیدی از روابط " بین ایالات‌متحده و چین نیست. " دانلود سند سایت معرفی و شرح سند : https://www.wsws.org/en/articles/2015/05/02/chin-m02.html
  11. 1 پسندیده شده
    سلام و وقتتون بخیر با عرض پوزش و جسارتا نام گان یا توپ داخلی 9a4071k هست یا gsh301
  12. 1 پسندیده شده
    بزرگ‎ترین پایگاه آمریکا در افغانستان خالی شد فاکس‎ نیوز به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی خبر داد که همه نیروهای این کشور از پایگاه هوایی بگرام خارج شدند. بگرام، پایگاه اصلی نیروهای خارجی در افغانستان است و روسای جمهور آمریکا در هنگام بازدید از افغانستان در این پایگاه اقامت داشته‌اند.
  13. 1 پسندیده شده
    خب برادران 3 مورد رو گفتگو کردند که جالب بود: 1) زبان پارسی و انواع اون 2) رنجش مهاجرین افغان از بعضی رفتار ایرانیان 3) علل وقوع این دیدگاه منفی نسبت به بعضی از اتباع افغانی در میان ایرانیان خیلی موارد گفته شد منم چند نکته ای عرض میکنم اولا زبان پارسی دارای تکامل بوده، ما پارسی باستان رو داشتیم، پارسی دری و پارسی نوین. هر سه این موارد زبان پارسی اند و نمیشه شاخه ای چه مدرن و چه باستان مدعی تصاحب این زبان و دزد بودن بقیه بشه. دوما من دیدگاه یا رفتار منفی بعضی هموطنانم رو رد نمی کنم ولی خب باید به اونها حق داد بدلایلی اولا ایران غنی بودن کشورهایی نظیر آلمان و خلاقیت در به کار گیری مهاجرین رو نداره. اتباع افغانی از بعد حکومت محمد ظاهرشاه و استیلای شوروی ها و بعد جنگ های داخلی به سمت ایران سرازیر شدند، طالبان از میان رفت ولی باز این مهاجرین کم نشدند، سرعت رشد جمعیتی بالایی دارند، خیلی فرصت های شغلی رو تصاحب کردند و کم کم مطالبه هایی هم دارند که هی در حال افزایشه، همانطور که برادران اشاره کردند در مهاجرت انگار غربال کردند جمعیت رو؛ چنانچه جمعیت غنی و متخصص به سمت کشورهای غربی رفتند و ... چیزی که ما در مهاجرت از ایران با برعکس اون روبرو هستیم. یکی از علل همینه. علل ثانوی برخورد همیشه طلبکارانه دولت مستقر افغانستان هست که وقتی با دیدگاه مهاجرین جمع بسته میشه نگران کننده میشه. اگر اتباع افغانی خواهان مساوات و توزیع فرصت های برابر با برادران افغانی هستند نمیشه که دولت اونها مارو دزد زبان بدونه یا برای استفاده از آب و منابع طبیعی برای ما نرخ تعیین کنه. اگر قراره بر اساس منافع ملی شون عمل کنند که باید گفت چیزی که عوض داره گله نداره. انتظار واکنش متناسب نباید گلایه ای رو به همراه داشته باشه. واقعا ما هیچ وقت دولتی همسو با خودمون رو در افغانستان ندیدیم. خیلی مواقع ما حامی اونها بودیم ولی تنخواه و بودجشونو رو به ایالات متحده دادند و دیدیم که این 20 سال چقدر ایالات متحده دلسوزشون بود. بعد 20 سال دوباره رسیدند به همون شرایط خیزش طالبان. خب اگه هم نژاد یا هم زبان یا برادریم باید در منافع هم برادر باشیم و ایران بتونه شریک قابل اعتنای اونها باشه کشورهایی نظیر عراق و افغانستان طوری بد رفتار می کنند که اگه ایران دلسوز اونهاست فقط از باب جوانمردی و رافت اسلامیه وگرنه تعامل دو طرفه وجود ندارد. افغانستان، تاجیکستان و حتی ازبکستان وارث خراسان قدیم، ماوراالنهر تا تخارستان اند، باید خودشون هم پیگیر ریشه مشترکشون باشن و این ریشه رو به کشورهای استعماری نبازن.
  14. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه درباره ماجرای خروج بنی صدر و رجوی از ایران، تاکنون بسیار گفته شده است، اما یکی از خلبانانی که به دلیل موقعیت شغلی خویش اطلاعات ریز تری از این فرار بزرگ و ترفندهای به کار رفته در آن داشته است، در سایت خود، روایت دقیقی از مراحل این نقشه، نحوه خروج، اتفاقات حین پرواز و عبور از مرزهای هوایی و فرود در پاریس داده است که در زیر می آید. خلبان بهروز مدرسی، که بازنشسته شده و در حال نگارش خاطرات سال ها پرواز خود بود در فرودین ماه 1394 درگذشت. گزارش لحظه به لحظه فرار رجوی و بنی صدر بخش اول سرهنگ بهزاد معزی که بود؟ سال 1350 وقتی من به نیروی هوایی پیوستم یک سالی می شد که سرهنگ خلبان بهزاد معزی از تهران به شیراز منتقل شده بود. او از بدو ورود به عنوان فرمانده گردان پرواز هواپیماهای سی – 130 در پایگاه هفتم ترابری منصوب شده بود. آن گونه که بچه های قدیمی آن دوره و بعد ها خود من شاهد اش بودم، افسری منظم سخت گیر و با سواد بود. فرماندهی که صدای خنده او را به ندرت می شد شنید. و در هنگام عصبانیت عادت به جویدن سبیل های کم پشت بورش داشت. او سپس برای طی دوره فرماندهی ستاد به کشور آمریکا اعزام می شود. و در سال 1352 به ایران برگشته و در ستاد کل نیروی هوایی در مقام معاونت عملیات در بخش” یکنواختی” مشغول به خدمت می شود و از آن جایی که رشته اصلی او خلبانی بود، طی هماهنگی های صورت گرفته او سه روز در هفته به پایگاه یکم ترابری می آمد و با هواپیماهای سی -130 به پرواز و یا ماموریت می رفت. شایان ذکر است در آن ایام فرمانده عملیات ستاد کل نیروی هوایی تیمسار آذربرزین و فرماندهی پایگاه یکم ترابری به عهده تیمسار امیرفضلی بود. در آن روزگار هر خلبانی مجاز به پرواز با شخصیت های طراز اول مملکتی و یا با خانواده سلطنتی نبود. فقط تعدادی معین از افسران با تجربه و تعین صلاحیت شده به عنوان کروی (V.I.P) مشخص شده بودند که بهزاد معزی از آن جمله بود. در اندک زمانی کوتاه او به دربار سلطنتی راه یافته و در مقام خلبان مخصوص شاه به انجام وظیفه می پرداخت. سرهنگ معزی بارها در همان روزگار برای خرید هواپیما به عنوان کارشناس مطلع به کشورهای اروپایی سفر می کرد. سلامت نفس و رشوه نپذیری او در انجام معاملات زبانزد بود. با خرید هواپیماهای بوئینگ سوخت رسان 707 او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعالیت پرداخت. قهرمان انقلاب مردمی !!! در همین ایام بود که محمدرضا شاه یک فروند بوئینگ اختصاصی به نام شاهین خریداری نمود. با همین هواپیما بود که بعد از قیام مردمی بر علیه خاندان سلطنتی، در تاریخ 26 دی ماه سال 57 محمد رضا شاه را به همراه خانواده اش به مصر و سپس مراکش منتقل نمود. معزی اما ، بعد از مدتی با هواپیمای شاهین به ایران بازگشت. با بازگشت غیر مترقبه سرهنگ بهزادمعزی با هواپیمای شاهین به کشور از او چهره ای قهرمان و متعهد به انقلاب ساخته شد. همه به چشم دیگری به او می نگریستند. خوب یادمه که اوایل جنگ بود و همانند سایر بخش های اجتماعی در پایگاه هم نیروهای مومن و انقلابی ، انجمن های اسلامی تشکیل داده بودند که سرهنگ معزی گل سرسبد آن ها محسوب می شد. بدبین ترین افراد هم هرگز تصور نمی کردند که این افراد هم ممکن است روزی اغفال شوند. یا به دلیل اعتقادات و گرایشات پنهانشان روزی به کشور ضربه ای بزنند. اگر آن روزی که یکی از خلبانان سی -130 به نام سروان” موگویی” به دلیل گرایشات ضد حکومتی خود از جمع همین افراد وابسته به انجمن اسلامی پایگاه، ایران را به قصد یکی از کشورهای اروپایی ترک کرد، قضیه کالبد شکافی دقیق می شد و این عمل او زنگ خطری برای مقامات عالی رتبه پایگاه و برادران حفاظت یا عقیدتی سیاسی تلقی می شد، هرگز این چنین کشور شوکه نمی گردید و امثال رجوی سرکرده مجاهدین که دستش به خون افراد بیشماری آلوده بود با حمایت و خیانت مشتی وطن فروش از کشور به این راحتی خارج نمی شد. با روی کار آمدن بنی صدر و متعاقب آن حمله ناجوانمردانه عراق به سرزمین ما کشور در شرایط بحرانی به سر می برد. درگیری مردم در دفاع از آب و خاکشان و به طبع آن سرگرم بودن مسئولان به امور برنامه ریزی تدارکات و سازماندهی جبهه های جنگ، بهترین فرصت برای عرض اندام نمودن گروه های ضدمردمی را به وجود آورده بود. خوب یادم هست که بیشترین ترورها در همین ایام صورت می گرفت. راستش را بخواهید به دلیل رعایت اصول بی طرفی در این گزارش، دقیقآ نمی دانم علت اختلاف بنی صدر که در آن هنگام علاوه بر رئیس جمهوری، فرماندهی کل قوا هم به او تنفیذ شده بود، با فرماندهان سپاه پاسداران و نیروهای وفادار به نظام بر سر چی بود. فقط این را می دونم نزدیکی و حمایت بنی صدر از رجوی باعث رنجش افراد مومن و حزب اللهی شده بود. به طوری که زمزمه های سلب مصونیت سیاسی او در جامعه به گوش می رسید. کار به جایی رسید که امام خمینی با عزل او موافقت فرمودند و مجلس شورای اسلامی او را از مقام ریاست جمهوری خلع ید نمود. ماجرای فرار بنی صدر و رجوی کشور در این هنگام به اوج نا امنی رسیده بود. عده ای به طرفداری بنی صدر و عده ای به مخالفت او قد علم کرده بودند. فشار به جبهه های جنگ هر روز بیشتر می شد. در مناطق جنگی برخی از شکست ها رو به حساب خیانت بنی صدر قلمداد می کردند. به عبارت صحیح تر اوج تفرقه و دو دستگی بر ایران سایه افکنده بود. با تسلط سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی بر اوضاع داخلی بنی صدر فراری شده و هیچ نشانی از محل سکونت او نبود. همان طور که گفتم این تفرقه و دو دستگی بهترین فرصت رو برای توطئه گران بوجود آورده بود. در اون زمان هنوز ارتش پاکسازی نشده بود. و نیروهای آشوب گر و جنایت کار هم فعالیت های خود را به شکل زیرزمینی و با رخنه به سازمان های حساس ادامه می دادند. در این اوضاع و احوال بود که بزرگترین نقشه فرار طرح و به مورد اجرا در آمد. سرهنگ بهزاد معزی که روزگاری با دربار شاهنشاهی مراوده داشت و عالی ترین مقامات ارشد رژیم شاهنشاهی همچون اسداالله علم (وزیر دربار)، ارتشبد طوفانیان (مسئول خرید و قراردادهای کلان تسلیحات نظامی) و…با او پرواز و نشست برخاست می نمودند، به خاطر مراجعت از مراکش و اطمینان بیش از حد به او کارگردان این نمایش گردید. ارتباط سرهنگ معزی با سازمان مجاهدین دقیقآ هیچ کس نمی داند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزی با سازمان تروریستی مجاهدین از کی و به چه شکلی بوده.شاید هم برای نهاد های امنیتی کشور مشخص است. ولی من نمی دانم. سئوال اساسی این است که چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار کرده بود؟ اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه کنیم او فردی سلطنت طلب بوده که متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با این گونه افراد که به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است. آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است؟ و یا وقتی به کشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد. پاسخ هر دو سوال مثل روز واضح است که این چنین نبوده است. به نظر بنده (که البته نظر شخصی ام است) او پیش از این ها با سازمان های اطلاعاتی غرب در تماس بوده است. حضور خواهرش در سیاسی ترین نهاد آمریکایی در ایالت تگزاس بهترین رابط می تواند تلقی شود. به عبارت صحیح تر این سازمان های اطلاعات غربی بودند که به او دستور بازگشت را دادند. طراحی نقشه فرار به هر حال او در ظرف مدت کوتاهی هم پشت به سلطنت طلب ها کرده و هم از جمهوری اسلامی روی برگرداند!! پس همان طور که اشاره کردم به هر دلیلی که بوده او به سازمان مجاهدین وصل می شود. تمام جزئیات نقشه فرار به دقت طرح ریزی می شود. به احتمال فراوان نقشه ورود بنی صدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی که توسط معزی و همدستان اش ارائه گردیده بود برنامه ریزی می گردد و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد که فرانسه باشد به عهده آقا بهزاد بوده است. این عملیات که واقعآ یکی از پیچیده ترین و گسترده ترین نقشه های فرار محسوب می شود با همکاری طیف عظیمی از نیروهای فریب خورده مجاهدین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی صورت می پذیرد. بدین صورت که یک عده وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده می گیرند. آن ها از چند روز قبل از عملیات با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می نمایند تا روز عملیات چهره این اتوموبیل عادی تلقی شود. عده ای هم با ماشین آتش نشانی در اطراف پایگاه مستقر می شوند تا برای فرار دادن سوژه در صورت لو رفتن وارد عملیات شوند. عده ای هم از شاخه نظامی گروه مجاهدین با سلاح های سنگین مسئولیت عبور سوژه ها رو به داخل پایگاه به عهده می گیرند. یه گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاه های رادار مسیر را مختل می نمایند. به این صورت که با قرار دادن جعبه هایی در ایستگاه، خود در لحظه آغاز عملیات تلفن زده و اعلام می کنند بمب گذاری شده است!! عده ای دیگر هم با از کار انداختن 8 فروند هواپیمای شکاری اف – 4 عملآ از ره گیری و تعقیب آن ها جلوگیری می کنند. (واقعآ چه انسان های خائن ی پیدا می شوند که در زمان جنگ تنها ابزار مقابله با دشمن را از کار می اندازند. ننگ بر شما) خب بعد از همه این کار ها نوبت به اسکان سوژه ها می رسد. حال یکی دیگر از عوامل سرسپرده و خائن نیروی هوایی بنام سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار آن ها قرار می دهد. (معزی خیلی سعی دارد او را بی گناه و نا آگاه از ماجرا جلوه دهد). و به این ترتیب همه چیز از قبل طراحی و آماده می شود. برنامه به این صورت بود که با یکی از پرواز های شبانه آموزش سوختگیری این عملیات انجام شود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  15. 1 پسندیده شده
    مردم افغانستان اکثرا سواد چندانی ندارند و اطلاعات خاصی از جهان و نژاد و زبان و... ندارند و با سواد هایی هم که در میان مردم این کشور هستند اکثر مزدوری کشورهای دشمن ایران را میکنند. به راحتی یک جامعه ی بی سواد با اندک با سواد های خائن را می شود فریب داد. نتیجه اش میشه بحث های مسخره ای که در رسانه هایشان میکنند. نمونه ای از چرندیات این مزدوران قلم به دست که در شبکه هایشان شنیدم: 1_زبان فارسی با زبان دری فرق داره!!! (اصلا اسم زبان فارسی دری هست) 2_زبان فارسی اول در افغانستان بوده بعد اومده ایران!!!!!! (زبان فارسی میانه دوران ساسانیان را هر کسی از فارسی زبانان بشنوه متوجه میشه که بسیار شبیه زبان فارسی امروزه هست. جالب هست به صحبت یکی از اون مزدوران گوش میدادم میگفت که زبان فارسی امروزه در واقع ادامه ی زبان پارتی هست که به مرور زمان به آن گفتند فارسی!!!!!!! در ضمن قوم پارت هم یعنی افغانستان!!!!!!! یعنی هر کس که اندک سواد زبان شناختی و تاریخی داشته باشه این حرف را بشنوه شاخ درمیاره) 3_خراسان یک کشور مستقل بوده که حالا شده افغانستان!!!! (این در حالی هست که خراسان همیشه استان بزرگ و مرزی ایران بزرگ بوده در همه ی کتاب های تاریخی این نوشته شده و فقط نیمه ی شمالی افغانستان جزو خراسان بزرگ بوده و خراسان بزرگ علاوه بر آن شامل کشورهای ترکمنستان ازبکستان و تاجیکستان و استان خراسان ایران بوده) 4_ایران در واقع اسم کشور ما بوده دزدیدندش!!!! (خب قسمت اول این حرف درسته چون کشور افغانستان یک قسمتی از ایران بزرگ بوده ولی ایران فعلی هم قسمت مرکزی از آن ایران بزرگ بوده و بحث دزدی خیلی خنده دار هست) 5_ایرانی ها نژاد پرست ضد افغانی هستند و ما را مدام میکشند!!!! (منکر رفتار بد عده ی کمی از ایرانیان با افغان های مهاجر نمیشم ولی کدام کشور همسایه را سراغ دارید که از چند میلیون مهاجر همسایه برای دهه ها پذیرایی کنه بعد این جور علیهش حرف زده بشه؟ به نطر ایران اولین مورد در تاریخ هست )
  16. 1 پسندیده شده
    منافقین از نگاه جدا شدگان داستان مجاهدین خلق بسیار عجیب است که چگونه انسان می توان اخلاق را در همه وجوه زیر پا بگذارد و کارهایی را انجام دهد که وقتی برای دیگران شرح می دهی باور نمی کند و فکر می کند داستانی تخیلی از فیلم های خونبار و ترسناک امریکایی توصیف میکنی منافقین را باید از چندین زاویه دید اول مردم و کسانی که در درگیری های مسلحانه و طرح های وحشیانه آسیب و هزینه های جانی وحشتناک دیدند دوم خانواده های اعضای مجاهدین که چوب دو سر سوخت شدند سوم اعضایی که مردند در حالی که فکر می کردند در راه حق می جنگند چهارم اعضای جدا شده از مجاهدین که متوجه شرایط شدند و خود را نجات دادند پنجم بچه هایی که از پدر و مادر خود جدا شدند و از سرنوشتشان خبری نیست ششم مسیر تاریخ و اسناد منتشر شده در مورد بخش اول اشاراتی شده است ولی ساده و بی توجه پرداخته شده است در مورد بخش ششم بیشترین اطلاعات موجود است اما بخش های دیگر کمتر پرداخته شده اند تلاش هایی شد مثل فیلم های ماجرای نیمروز 1 و 2 - یا فیلم امکان مینا یا سریال یا سریال خانه امن به بچه های جدا شده منافقین اشاره میکند اینجا میخواهد در مورد بخش چهارم و از زبان جدا شدگان منافقین صحبت کنم کسانی که از دل تاریکی محض این سازمان فرصت نجات یافتند تا هم فرصت شروعی دوباره را تجربه کنند و هم حسرت روزهای جوانی گذشته را بکشند از این افراد مطالب و لینک های زیادی وجود دارد ولی به دلیل خطر نفوذ منافقین سعی در پرهیز در مواجه با این افراد می شود و انسان هایی هرگز لذت خانواده و بچه را نچشیدند و بهای سنگینی بابت فریب خوردنشان دادند و شاید ارزو می کردند که ای کاش از فروغ جاویدان زنده بر نمی گشتند که اینگونه حقارت درونی (نمی دونم اسمش رو چی بذارم ) را تجربه کنند غروب استراتژی مجاهدین در فروغ جاویدان لینک نکته جالبی که تو صحبت هاش بود این بود که "اگر از تنگه چهارزبر رد می کردیم دیگه برگشتی توش نبود و همه ما می مردیم " "من هنوز یادم هست که انهایی که زنده ماندن چندین روز پیاده تا مرز عراق تو راه بودن و راه را گم کرده بودن " و ... حتی یه جاهایی اذعان میکنن عملیات صفر یا یک بود یا مرگ نیروها و مخالفین مسعود یا پیروزی بزرگ و قدرت بیشتر مسعود صحبت هاش جالبه و افشاگرانه بدرد آینده میخوره در خصوص خود عملیات مرصاد هم صحبت های سرگرد فروزش موجود است لینک که جزئیات خوبی از عملیات مرصاد میگه اگرچه بعضی صحبت ها قابل بحث هست
  17. 1 پسندیده شده
    تجهیز حزب نازی با صهیونیستها بود/ردپای اسرائیل درقتلهای زنجیره‌ای علیانی: یک‌سری احکام در شریعت یهودیان هست که به آن‌ها اجازه می‌دهد همسان گروه‌های دیگر شوند. مثلاً اسم شما عاشر است. اگر از همسایه‌هایت غیریهودی‌ات می‌ترسی، می‌توانی بگویی من هاشم هستم. یعنی خودت را شبیه کن! در این روند شبیه‌سازی هرجا به این افراد بر بخوریم، می‌گوید «دین‌ام این‌طوری گفته و من هم از شما می‌ترسیدم.» خب، بین این آدم‌ها، آن‌کسی که هم که می‌خواهد نفوذ کند، وجود دارد. به‌عنوان مثال اگر دقت کنیم، در دو انفجار آخر تأسیسات نطنز، دو نفر متهم و تحت تعقیب‌اند و هیچ ردی هم از آن‌ها نداریم؛ ارشاد کریمی و رضا کریمی. ارشاد کریمی بابت انفجار میز ابزار دقیق و رضا کریمی هم انفجار کابل انتقال نیرو. حدس‌زدن این مساله از کوروش علیانی هم ساخته است که اگر کسی فامیلش کریمی است، ممکن است قبلاً کلیمی بوده باشد. ولی خب این کار را نکرده‌اند. ارشاد کریمی که دیگر اصلاً اسمش داد می‌زند بهایی است! نمی‌دانم می‌دانید یا نه؛ بهایی‌های ایران، در چهار گروه عمده بهایی شدند. یک گروه بابی بودند و بعد بهایی شدند، یک‌گروه زرتشتی، یک گروه یهودی‌ها و یک گروه هم رعایایی که از دست اربابانشان به تنگ آمده بودند و بهائیت را یک جنبش اجتماعی می‌دیدند. خب چه‌کسی مسئول تائید صلاحیت این آقای ارشاد کریمی بوده که وارد قلب تأسیسات نطنز شود؟ آیا واقعاً عقل آن مسئول تائیدکننده نمی‌رسیده؟ یا نه؟ قرار بوده ایشان را وارد کند؟ می‌خواهم بگویم نشانه‌های نفوذ بسیار زیادند... https://www.mehrnews.com/news/5232542/تجهیز-حزب-نازی-با-صهیونیستها-بود-ردپای-اسرائیل-درقتلهای-زنجیره-ای
  18. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Hungdu JL-8) واقعیت این است که حلقه های زنجیر تولید هواپیماهای رزمی ، تکمیل نمی شود ، مگر با تولید جت های آموزشی مدرن. بدون شک جت آموزشی جی اِل-8 چین را باید یکی دیگر از نقاط قابل توجه در صنعت هوانوردی چین ( و صد البته صنعت هوانوردی پاکستان) دانست. هر چند که چین ،پیش از این هم چند نسخه هواپیمای آموزشی ساخته بود ، اما هیچکدام مانند این جت آموزشی چینی در بازار هوانوردی خوش ندرخشیدند. با این مقدمه ، در معرفی بیست و سومین اژدهای زرد به سراغ این جت آموزشی چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Hongdu JL-8 ) Karakorum-8 جی ال - 8 / کی -8 : جت آموزشی و جنگنده سبک JL-8 را باید یکی از موفق ترین محصولات صنعت هوانوردی چینی دانست. محصولی که شاید پس از آبگرمکن های چینی (J-7) ، یکی از پر فروش ترین هواپیماهای نظامی چین در بازارهای بین المللی نام گرفته است. این جت آموزشی اولین تجربه همکاری مشترک جدی بین دولت های چین و پاکستان می باشد . این هواپیما در صنایع Hongdu با نام JL-8 و در پاکستان با نام Karakorum K-8 تولید می گردد. این هواپیما تولید سال 1994 میلادی است. طیق اعلام منابع چینی بیش از 500 فروند از این هواپیما تولید گردیده است. از این هواپیما بیش از 2.000 فروند تولید گردیده و در نیروی هوائی چین و 14 کشور دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. مصر (118 فروند) ، پاکستان (92 فروند) ، ونزوئلا ، سودان و ... برخی از خریداران این پرنده آموزشی چینی هستند. این جت سبک آموزشی رزمی ، از یک موتور تورفن WS-11 ساخت چین بهره میگیرد. ( البته نسخه تولید پاکستان از یک موتور تورفن Honeywell TFE731 ساخت آمریکا بهره میگیرد.) ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
  19. 1 پسندیده شده
    بسم الله الرحمن الرحیم امیر المومنین (علیه السلام): مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ با توجه به اطلاعات و اخبار منتشر شده در مورد پروژه های پدافندی برد کوتاه، به ویژه پروژه سپر که ظاهرا بر اساس پنتسیر روسی ساخته شده است، این یادداشت بر آن است تا برخی نظریات و پیشنهادات خود را در باب این موضوع بیان کند. نخست در باب اهمیت پدافند برد کوتاه در میادین نبرد مدرن: همان طور که مستحضر هستید با توجه به تغییر میادین نبرد به سمت استفاده از جنگ افزار های دوربرد، هوشمند و شبکه محور،و نیز رشد روز افزون تهدیدات جدید در حوزه پدافند از جمله حملات انبوه توسط پهپاد ها و ریز پرنده ها و موشک های کروز، پدافند برد کوتاه از جهات مختلف اهمیت ویژه ای یافته است. پدافند برد کوتاه از یک سو آخرین لایه پدافندی قبل از رسیدن موج حملات دشمن به اهداف و تاسیسات استراتژیک و با اهمیت حیاتی (همچون تاسیسات گازی پارس جنوبی یا تاسیسات اتمی) ست، از سوی دیگر حافظ سامانه های دور برد و میان برد در برابر موج انبوه حملات توسط سلاح های دور ایستایی ست که با هدف اوت نامبر کردن سامانه های دوربرد و نابودی آنها جهت ایجاد خلع در شبکه پدافندی یا مجبور ساختن به مصرف موشک های برد بلند و گران قیمت برای نابودی اهداف ازان قیمت غیر قابل چشم پوشی، شلیک می شوند. تجربه ی تاریخی چنین حملاتی که به ویژه از جنگ اول خلیج فارس و عملیات طوفان صحرا شروع شد و تا منازعات پس از آن از جمله در جنگ دوم عراق درسال 2003، جنگ داخلی لیبی، جنگ سوریه و ادامه و تکامل یافت، سرعت رشد و تکامل این استراتژی و جنگ افزار های مربوطه، میزان اثر گذاری آنها در میادین نبرد، توان دشمنان در بکار گیری گسترده و دامنه دار چنین تسلیحاتی –از جهت مالی، لجستیکی و فناوری- اهمیت و خطر این دست تهدیدات را غیر قابل کتمان ساخته است. در این باب سخن بسیار است که خود موضوع مقاله مفصل جداگانه ای ست. بررسی آنچه در مورد پروژه های داخلی منتشر شده: به نظر می رسد از سوی با توجه به سابقه و تجربه به کار گیری سامانه ی پدافندی کوتاه برد تور ام-1 روسی در ایران، و نیز شهرت سامانه های روسی پنتسیر و نسل جدید سامانه ی تور در دنیا و آشنایی نزدیک با این سیستم ها در خلال درگیری های سوریه، این دو سامانه به عنوان پایه ای برای طراحی نسخه ی مشابه داخلی در نظر گرفته شده اند، عقاب به عنوان سامانه مشابه تور و سپر به عنوان سامانه مشابه پنتسیر. گرچه از برخی اطلاعات و اظهار نظر های منتشر شده به نظر می رسد که طاعون موازی کاری ها گریبان گیر این پروژه نیز شده است، اما در این نوشتار اطلاعات موجود را بر اساس وجود تنها سامانه سپر تحلیل می کنیم. از آنجا که به نظر می رسد سامانه های پنتسیر و تور به عنوان مبنایی برای طراحی نسخه ایرانی در نظر گرفته شده اند، از این روی بررسی مشخصات و عملکرد عملیاتی سامانه های مذکور اجتناب ناپذیر می باشد. ابتدا در مورد سوابق این 2 سامانه در ایران به اختصار توضیح کوتاهی ارائه می شود سابقه تور ام-1 در ایران به سال 85 و بر اساس اطلاعات موجود خرید 29 آتش بار از این سامانه بر می گردد. کاربر تمامی آتشبار های تور خریداری شده سپاه پاسداران می باشد. این سامانه در مناطق پدافندی مهم و نیز در رزمایش های پدافندی همواره حضور چشم گیری داشته است. از سوابق مهم آن در ایران اما می توان به 3 مورد شاخص اشاره کرد. v فرندلی فایر هواپیمای اف-14 تامکت به خلبانی شهید کریمایی و کمک خلبانی شهید فصیحی بر فراز خلیج فارس در بهمن ماه 1390 v شکار پهپاد هرمس 180 اسرائیلی در سال 2014 v سرنگون کردن هواپیمای مسافر بری اوکراینی در 18 دی ماه 1398 در مورد پنتسیر اما ایران جز کاربران و خریداران رسمی این سامانه نمی باشد و اطلاعاتی از حضور و عملیاتی بودن آن در ایران موجود نیست. اما از سوی نشریه دفاعی جینز اطلاعاتی منتشر شده که حاکی از آن است که از خرید 1 میلیارد دلاری سوریه برای خرید سامانه پنتسیر در سال 2006 که فرایند تحویل آن از سال 2007 شروع شد، تعداد 10 آتشبار از این سامانه تا سال 2008 به ایران تحویل داده شده است. این اطلاعات در شماره 112 نشریه میلیتاری بالانس منتشر شده در سال 2012 از سوی موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS) نیز منعکس شده است. بررسی اجمالی توانایی های سامانه ها در نسخه تور ام-1 تحویلی به ایران این سامانه 8 موشک را حمل می کند که مکانیزم پرتاب آن از نوع لانچ سرد است که در کنار مزایای قابل توجه، البته دارای معایبی نیز هست. هر آتشبار تور توانایی درگیری هم زمان تنها با 1 هدف را دارا بود که البته در به روز رسانی بعدی توانایی درگیری همزمان با 2 هدف به آن افزوده می شود. هر آتشبار این سامانه به یک سیستم اپتیکال تلویزیونی نیز مجهز است که از آن می توان صرفا جهت تایید هدف استفاده کرد و قابلیت رهگیری یا هدایت به خط دید بر اساس آن وجود ندارد. در تعداد اندکی از آتشبار های عملیاتی در ایران جز اپتیک مذکور یا یک سامانه الکترواپتیکال جدید تعویض شده است که قابلیت دید در شب را نیز دارا می باشد. نسل جدید سامانه ی تور Tor-M2E، نسخه ای ارتقا یافته از نسل قبلی خصوصا از جهت رادار و سیستم کنترل آتش است که می تواند در هر تلار تا 16 موشک از نوع 9M338 را به صورت آماده به شلیک حمل کند. این موشک ها فاقد سیکر مستقل هستند و از طریق فرمان رادیویی هدایت می شوند، این روش گرچه موجب کاهش هزینه می شود ولی در عین حال آسیب پذیری را در برابر جنگ الکترونیک افزایش می دهد. طبق اطلاعات موجود هر تلار از این سامانه می تواند به طور هم زمان با 4 هدف درگیر شود که نسبت به نسل قبل بهبود یافته است. رهگیری و شلیک به سمت اهداف در حال حرکت از ویژگی های قابل توجه این سامانه است. پنتسیر از سوی دیگر سامانه ای ست با پیکره بندی منحصر به فرد، که در کنار استفاده از یک توپ 2 لول با نواخت بالای 30 میلی متری از 12 موشک هات لانچ مایل پرتاب نیز استفاده می کند. موشک های مورد استفاده در این سامانه متفاوت از موشک های سامانه ی تور است، ولی از جهت هدایت رادیویی دارای شباهت است. بر اساس اطلاعات موجود در منابع با دسترسی عمومی، موشک 57E6 مورد استفاده در این سامانه دارای مشخصاتی به شرح زیر است: - موشکی ست 2 مرحله ای که مرحله ی اول را بوستر تشکل داده است و قسمت دوم بدون داشتن مولد رانش مستقل، صرفا با اتکا به انرژی فراهم شده توسط بوستر مرحله اول ادامه مسیر می دهد. - وزن: 76 کیلوگرم خود موشک، 94 کیلوگرم همراه کانتینر - برد 18 کیلومتر - 20 کیلوگرم سرجنگی - مکانیزم هدایت: رادیویی/ به خط دید پنتسیر سوری مجموعه پدافندی روسیه در پایگاه لاذقیه در سوریه متشکل از 5 تلار پنتسیر، 1 واحد تور ام-2 ، خودروی بارگذار و رادار اکتساب هدف L696 گرچه ترکیب و تجمیع موشک و توپ و نیز سامانه های راداری و اپتیکی و کنترل آتش مورد نیاز تنها بر روی یک کشنده متحرک، از جهاتی موضوعی اغوا کننده است، اما در عین حال کارنامه ی عملیاتی این سامانه، عمدتا درگیری های سوریه، چه در مواردی که تحت هدایت و استفاده ی ارتش سوریه بوده، و چه در مواردی که در پایگاه های در اختیار روسیه، توسط خود پرسنل روسی بکار گیری شده، حاکی از عملکردی ضعیف است، تا جایی که در چندین مورد در حملات رژیم اشغالگر اسرائیل به مواضع ارتش سوریه، این سامانه ی دفاعی خود شکار موشک های کروز دلیله شد، در درگیری های اخیر در منطقه ادلب نیز بر اساس اطلاعات منتشر شده دست کم 2 سامانه پنتسیر شکار پهپاد های ترک شده اند در حالی که حتی از کشف هدف تهدید نیز عاجز بوده اند. در سایر حملات صورت گرفته از سوی اسرائیل نیز که عمدتا شامل شلیک تعداد 8 تا 16 موشک دلیله در هر حمله بوده این سیستم در بهترین حالت موفق به شکار تعداد اندکی از تهدیدات شده است. تصاویر اخرین مورد انهدام پنتسیر در سوریه در تاریخ 3 مارچ 2020 توسط ترکیه. نقش سامانه اخلالگر کورال که تصاویر حضور آن در سوریه نیز منتشر شده بود در پرونده انهدام پنتسیر پر رنگ است. سامانه جنگ الکترونیک کورال ساخت ترکیه از جمله دلایل این عملکرد نا امید کننده ضعف شدید در برابر جنگ الکترونیک، عدم امکان درگیری هم زمان در چند جهت، توان درگیری هم زمان تنها با 2 هدف، مشکل موشک ها در مقابله با اهداف با مانورپذیری بالا، و البته ضعف اساسی در شبکه پدافندی سوریه است. اخیرا در وبسایت Army Recognition که از منابع شناخته شده در حوزه ی نظامی ست گزارشی از عملکرد سامانه های کوتاه برد روسی منتشر کرد است، بر اساس این اطلاعات از آوریل تا اکتبر سال 2018 میلادی سامانه تور ام 2 یو 80 هدف هوایی را رهگیری کرده است و درصد موفقیت این سامانه در حدود 80 درصد بوده است و این در حالی است که میزان موفقیت سامانه پانتسیر اس 1 در برابر این اهداف 19 درصد است بوده است. از همین روی روسیه به دنبال توسعه و ساخت نسخه پیشرفته تری از این سامانه با تجهیزات الکترونیکی، رادار و موشک جدید است که Pantsir-SM نام دارد. همچنین گزارشاتی غیر رسمی وجود دارد که سامانه پنتسیر در بدو ورود به سوریه در آزمایشاتی حتی در برابر سیستم های جنگال ساخت کره شمالی نیز دچار اختلال در عملکرد شدید شده است. مشکلات نسخه فعلی پنتسیر عمدتا به ضعف جدی در فضای الکترومغناطیسی آلوده، توانایی محدود رادار در مواجهه با اهداف کم RCS ، آسیب پذیری هدایت رادیویی ، و نیز قابلبت محدود موشک در مقابله با اهداف مانور پذیر است. از انجا که نیروی پیشرانش این موشک تنها توسط بوستر مرحله اول تامین می شود که ظرف مدت 1.5 ثانیه موشک را به سرعت 3.8 ماخ می رساند و پس از جدایش بوستر صرفا با اتکا به انرژی جنبشی حاصله ادامه مسیر می دهد، در مقابله با اهداف چابک و مانورپذیر به دلیل آنکه پس از هر بار تغییر مسیر بخش قابل توجهی از انرژی خود را از دست می دهد، احتمال جا ماندن از هدف تقویت می شود، هم زمان ضعف هدایت این موشک در برابر جنگ الکترونیک احتمال ایجاد خطا در هدایت را تقویت می کند که به نوبه ی خود مزید بر علت می شود. در مورد مواجه های متعدد این سامانه در برابر حملات روتین رژیم اسرائیل به سوریه نیز ضعف در حوزه هایی همچون اوت نامبر شدن به عنوان یکی از بزرگترین تهدیدات برای سامانه های پدافندی، و نیز جنگ الکترونیک که خصوصا هدایت رادیویی در برابر آن آسیب پذیری بیشتری دارد، مشکلات مربوط به پیکره بندی که باعث شده هر تلار تنها در یک جهت قابلیت درگیری داشته باشد و .... از جمله مواردی بوده اند که باعث شده اند حملات رژیم اشغالگر با نرخ موفقیت قابل توجه همراه باشد. از سوی دیگر گرچه عملکرد سامانه ی تور به میزان قابل توجهی بهتر بوده، لیکن این عملکرد نیز در شرایط عملیات نظامی محدود و نه یک جنگ تمام عیار به دست آمده است. این سامانه گرچه در عمده پارامتر ها عملکرد بهتری نسبت به پنتسیر دارد اما به جهت مکانیزم هدایت عدم برخور داری موشک ها از جست و جو گر مستقل، کماکان آسیب پذیری قابل توجهی در برابر جنگ الکترونیک دارد، و علاوه بر آن به دلیل همین مورد فقدان سیکر تا اخرین لحظه ی قبل از برخورد نیاز به هدایت توسط سامانه را دارد، که ضمن آنکه ظرفیت سیستم را برای درگیری با اهداف دیگر اشغال می کند، احتمال خطا رفتن موشک به جهت تاثیر پذیری فرامین رادیویی از اخلال گسترده را افزایش می دهد. همچنین به دلیل مکانیزم پرتاب کلد لانچ، و نیز سطح بالای ماشینیزم این موشک از پیچیدگی های بسیار زیادی برخوردار است که تولید آنرا خصوصا برای کشور هایی که تجربه فنی لازم در این زمینه را ندارند بسیار دشوار و هزینه بر ساخته، و از طرف دیگر اطمینان پذیری عملیاتی را کاهش می دهد. 2 مورد هدف قرار گرفتن پنتسیر سوری توسط موشک های دلیله اسرائیل موشک کروز هواپرتاب دلیله با برد 250 کیلومتر، سلاح اصلی اسرائیل در حمله به تاسیاست نظامی سوریه اگرچه موارد مطرح شده در مورد هر دو سامانه برد کوتاه عقاب و سپر می توان به عنوان معیاری جهت ارزیابی قابلیت ها در یک میدان رزم واقعی احتمالی قرار داد، اما تمرکز اصلی این یادداشت بر روی سامانه سپر خواهد بود. سپر اطلاعات محدودی به صورت نیمه رسمی از این سامانه منتشر شده است اما بر اساس دیگر اطلاعاتی که از منابع اوپن سورس قابل دست یابی ست می توان پیشبینی های قابل توجهی در مورد ساختار و قابلیت های این سامانه داشت. گرچه از حدود یک سال قبل اطلاعات و تصاویری موجود بود که حاکی از آن بود که احتمالا پروژه ای جهت ساخت سیستم پدافند کوتاه برد مشابه پنتسیر در ایران در جریان است، اما اولین بار وجود قطعی این پروژه و نام آن توسط اطلاعاتی که از سوی نهادهای نظامی در اختیار خبرنگار تسنیم قرار گرفته بود اعلام شد. اولین نشانه ها در مورد توسعه چنین سامانه ای را می توان به دیده شدن نسخه تمام متحرک از توپ 35 میلیمتری 2 دولول اورلیکن در قالب پروژه حائل و نیز تجهیز آن به سامانه الکترواپتیکال جهت کشف و رهگیری هدف تحت پروژه سراج نسبت داد. همچنین اطلاعاتی در مورد تجهیز این توپ به سنسور های لازم جهت شلیک گلوله های با فیوز قابل زمان بندی جهت افزایش هرچه بیشتر اثرگذاری آن وجود دارد. حائل در رزمایش پدافندی ولایت 97 سامانه سراج- وجود سنسور های چند گانه جهت رصد آسمان منطقه و رهگیری هدف و نیز امکان کشف حین رهگیری از نقاط شاخص این مجموعه می باشد. اورلیکن مجهز به سنسور مازل ولاسیتی که به جهت کنترل و دقت آتش بهتر و نیز فرمان دادن به فیوز مجاورتی با محاسبه سرعت گلوله و فاصله تا هدف، استفاده می شود. (با تشکر از elo) گرچه اطلاعات موجود تا بدینجا حاکی از تلاشی ارزشمند و طراحی سامانه ای قابل را دارد، اما مواردی حساسیت و نگرانی ما را بر انگیخت. همچنین وضعیت موجود، تهدیدات پیش رو، و نیز نیازمندی های عملیاتی خاص جمهوری اسلامی ایران، و البته نظر به شدت مخالف پژوهشگران حوزه ی نظامی از جمله اعضای این اندیشکده نسبت به موازی کاری ها، و تلاش برای ارائه راه حلی جامع موجب شکل گیری نظرات و پیشنهاداتی شد که در ادامه بیان می گردد. از جمله موارد اصلی موجب نگرانی تصویری منتشر شده از مدل تونل باد موشکی 2 مرحله ای مشابه موشک مورد استفاده در سامانه پنتسیر (البته با تفاوت هایی در طراحی بالک ها) است، از آنجایی که سایر مدل های موجود در تصویر تبدیل به محصول عملیاتی شده اند یا در پروسه مربوطه قرار دارند بیم آن می رود که این مدل نیز سرنوشتی مشابه یافته و موشک سامانه سپر نیز وارث عیوب طراحی سامانه ی روسی باشد. مدل تونل باد موشک ایرانی نسخه اصلی موشک 57E6مورد استفاده در سامانه پنتسیر اس-1 البته با توجه به شباهت غیرقابل انکار میان طراحی مرحله دوم این موشک با موشک اسپارو، و نیز افزایش قطر و وینگ اسپن نسبت به موشک مشابه در سامانه پنتسیر، صرفا بر اساس یک احتمال، می توان این موشک را حاصل یک جراحی بر روی موشک های اسپارو دانست، بدین شکل که از قسمت بعد از وارهد و بالک های کنترلی که شامل بخش موتور سوخت جامد موشک می باشد جدا شده، یک قسمت جایگزین شامل بالک های استابلایزر به آن افزوده شده و در نهایت با توجه به زمین پرتاب بودن موشک از سرعت و ارتفاع از سطح صفر (از سرعت و ارتفاع اولیه پرتاب های هواپایه بهره نمی برد) مشابه موشک پنتسیر به یک بوستر سوخت جامد قطور تر و البته بسیار قوی تر مجهز شده باشد. در صورت درست بودن این سناریو در مورد باقی ماندن سیکر آشیانه یاب اصلی موشک، یا ارتقای احتمالی آن و یا حتی حذف به کلی آن و استفاده از همان فرامین رادیویی مشابه پنتسیر که ارزان تر و البته آسیب پذیر تر است، اظهارنظر قطعی نمی توان داشت. طرح پیشنهادی، چرا و چگونه: آنچنان که پیشتر عرض شد معتقد به اهمیت فراوان سامانه های بردکوتاه خصوصا در مقابله با تهدیدات نو ظهور و حملات انبوه توسط تسلیحات دور ایستا و لزوم برخورداری این سامانه ها از استاندارد ها و قابلیت های سطح بالا هستیم تا نه تنها بقای خود در میدان رزم را حفظ کنند، بلکه ضامن بقای تاسیسات حیاتی برای کشور باشند که بعضا دهه ها عمر و ده ها میلیارد دلار هزینه صرف ساخت آنها شده و نابودی آنها می تواند ضربات جبران ناپذیر بر پیکره ی ایران عزیز وارد آرد. به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی، برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور، در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. از جمله دیگر موارد این دست تاسیسات استراتژیک می توان به پایانه ی نفتی خارک اشاره کرد، "با وجود توسعه ترمینال های نفتی جایگزین خارک در طی جنگ و بعد از آن، همچنان خارک اصلی ترین پایانه صادرات نفت خام کشور است و آسیب دیدن آن ضربه سنگینی به صادرات نفت و اقتصاد ملی ایران وارد می سازد. همچنین پارس جنوبی گذشته از تولید 70 درصد گاز کشور، طی سالهای اخیر و برنامه تبدیل سوخت نیروگاه های برق سیکل ترکیبی از مایع به گاز و توسعه نیروگاه های گازی، اصلی ترین تامین کننده سوخت نیروگاه های برق کشور محسوب می شود و اخلال در روند تولید آن به معنای خاموشی وسیع در ایران است" [1]. بر خلاف پالایشگاه جم که در جانمایی آن اصول پدافند غیر عامل تا حد زیادی رعایت شده است و با قرار گرفتن در میان رشته کوه ها از تیررس مستقیم آتش دشمن در امان مانده است، اما در مورد تاسیسات پارس جنوبی جانمایی آن به جهت سهولت ترابری تجاری به قیمت آن تمام شده تا ده ها میلیارد دلار تاسیسات گران قیمت در بی دفاع ترین شکل ممکن جلو تر از ارتفاعاتی که می توانست پناه آنها باشد قرار گیرند و در خط آتش مستقیم ساده ترین حملاتی از سمت ساحل قرار بگیرند که به راحتی می توانند فاجعه آفرین باشند. از این روی با توجه به اهمیت استراتژیک این تاسیسات حفاظت از آنها توسط سامانه های کوتاه بردی که توان مقابله با سوارم تسلیحات استنداف دشمن را داشته باشند اهمیتی صدچندان می یابد. عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل در جانمایی تاسیسات استراتژیک پارس جنوبی همچنین به جهت افزایش تطبیق پذیری، کاهش هزینه های توسعه و تست محصول، کاهش هزینه های تولید خصوصا از جهت افزایش تیراژ، افزایش کیفیت تولید و کنترل کیفیت از جهت مقرون به صرفه شدن اتوماسیون در فرایند تولید و نیز متمرکز و نظام مند تر شدن فرایند تولید، کاهش هزینه های تعمییر نگه داری و آموزش و افزایش ارزش، قائل به ارائه راه حل های جامع خصوصا در حوزه ی نظامی هستیم که در آن نه سود و زیان تجاری صرف بلکه امنیت ملی در میان است. طرح پیشنهادی مورد نظر نه تنها با طراحی و توسعه ی 2 یا چند محصول کاملا متفاوت توسط سپاه و ارتش در حوزه ی پدافند زمین پایه ی برد کوتاه مخالف دارد، بلکه سعی در ارائه راه حلی دارد که پدافند را در سایر حوزه ها نیز بهره مند سازد، در عین حال آنکه از جهت قابلیت ها و مطابقت داشتن با نیازمندی های عملیاتی روز، امکان استفاده در پیکره بندی های متفاوت بر اساس نیاز با توجه به رعایت مفاهیم ماجولاریتی و معماری باز در طراحی سیستم، و البته با نگاه به تغییرات پیش روی میدان رزم، بتواند محصولی قابل و موثر باشد. پدافند برد کوتاه نه تنها یک خلا در پدافند زمین پایه است، بلکه در حوزه های هواپایه و دریاپایه نیز قوای مسلح جمهوری اسلامی از ضعف مشابهی رنج می برد. در حوزه پدافند دریا پایه به رغم تلاش های صورت گرفته در بخش های پدافند برد بلند، میان برد، برد کوتاه، و دفاع نزدیک وضعیت ناوگان نیروی دریایی متاسفانه اسف بار است و امکان تکرار تجربه ی تلخ عملیات مانتیس در یک نزاع دریایی حتی با قدرت های نظامی دست چندم! نه تنها دور از ذهن نیست که به شدت محتمل است! و این مساله تبدیل به پاشنه ی آشیل نیروی دریایی شده است. در نیروی هوایی نیز وضعیت چندان بهتری را شاهد نیستیم، ناوگانی پیر و فرتوت، از نظر فناوری کاملا از رده خارج، و دست کم در بخش هوا به هوا (پدافند هواپایه) فاقد تسلیحات با اثر بخشی قابل اعتنا. گرچه وضعیت فعلی تسلیحات هواپایه نیروی هوایی، و نیز روند در حال پیگری توسعه جنگ افزار های هواپایه که در سال های اخیر در بخش هوا به زمین خصوصا با پروژه هایی چون یاسین، بالابان و قاصد سرعت بهتری یافته که خود نیازمند بحث مفصل دیگری ست، این نوشتار در مورد نیروی هوایی به مساله مهم و ضروری موشک های کوتاه برد هوا به هوا (به عنوان بخشی از مساله ی جامع تسلیحات هواپایه) می پردازد. در این بخش به غیر از تعدادی موشک های به نسبت تواناتر R-73 آرچر خریداری شده از شوروی سابق که بر روی ناوگان کم تعداد جنگنده های فالکروم عملیاتی ست، مابقی زرادخانه ی کوتاه برد نیروی هوایی را انواع قدیمی موشک های حرارتی چینی و سایدواندر آمریکایی تشکیل می دهد که کاملا فاقد توان عملیاتی لازم است. مساله ی موشک های کوتاه برد برای نیروی هوایی ایران از سوی دیگر از آن جهت اهمیت می باید که به نسبت موشک های برد متوسط هدایت راداری فعال، با هزینه ها و پیچیدگی های به نسبت کمتری می تواند بر روی جنگنده ها بکار گیری شود، گرچه این موشک ها به تنهایی توان ایجاد و حفظ برتری هوایی را به نیروی هوایی نمی دهد اما می تواند با اتخاد تاکتیک ها و استراتژی مناسب نقش مکمل بسیار با ارزشی را برای پدافند زمین پایه بازی کند و بقای در میدان رزم و اثر بخشی آنها را دو چندان ساخته، در عین حال به صورت حداقلی توان پوشش و دفاع در پهنه ی آسمان را خصوصا در برابر تهدیدات کروز و پهپادی فراهم آورد. پیشنهاد مورد نظر این مجموعه بر طراحی و ساخت موشکی واحد استوار است که با حداکثر استفاده از قطعات مشترک و مشابهت، و با حداقل ممکن تغییرات در تمامی حوزه های هوا پایه، زمین پایه، دریا پایه و حتی زیر سطح پایه! قابلیت بکار گیری را داشته باشد، در عین اینکه از ضعف های سامانه هایی که پیشتر مورد اشاره قرار گرفت دور باشد. به عنوان مثالی از سابقه چنین راه حل هایی در سطح دنیا می توان به موشک آلمانی IRIS-T اشاره کرد که به صورت هواپایه، زمین پایه، دریا پایه و حتی زیر دریایی پایه قابلیت بکار گیری دارد. قابل توجه است که حتی کشوری چون تایلند در پی خرید این موشک برای جنگنده های قدیمی F-5 خود (که مشابه آن نه تنها در ایران موجود که پایه جنگنده های صاعقه و کوثر نیز بوده است) می باشد تا به واسطه ی آن توان هوایی خود را بهبودی قابل توجه بخشد. این موشک در کشور های اتریش، بلژیک، آلمان، مصر، یونان، ایتالیا، نروژ، عربستان سعودی، آفریقای جنوبی، اسپانیا و سوئد در حال خدمت عملیاتی ست. استفاده ی چند منظوره از موشک پدافندی کوتاه برد IRIS-T نیازمندی های عملیاتی پیشنهادی ایده ی پیشنهادی مورد نظر طراحی موشکی با مشخصاتی که در ادامه ذکر می شود را مطرح می کند که نه درگیر ضعف های موشک سامانه ی پنتسیر باشد و نه اسیر پیچیدگی های فراوان موشک مورد استفاده در سامانه ی تور، در عین حال پروژه ای باشد که کلیه ی بخش های قوای مسلح ایران، در زمین، هوا و دریا از نتیجه ی آن بهره مند شوند و در توسعه ی آن چه از جهت مالی و چه فناورانه مشارکت داشته باشند. از جمله تاکیدات اصلی صورت گرفته در این ایده مساله وجود سیکر (جست و جو گر) و ماجولار بودن آن است. این مورد از چند جهت حائز اهمیت است: v نخست آنکه مقاومت موشک را در برابر جنگ الکترونیک بالا برده و شانس برخورد با هدف را بهبود می دهد v دوم، داشتن سیکر این موشک را به سلاحی کاربردی در بخش های دیگر خصوصا در نیروی هوایی بدل می کند. v سوم، ماجولار بودن سیکر سبب می شود علاوه بر آنکه در مناطق با اهمیت بالای پدافندی بتوان از بهترین نوع جست و جو گر های در دسترس برای نابودی هرچه مطمئن تر تهدیدات بهره برد، در سایر مناطقی که اهمیت پدافندی کمتری دارند، یا محدودیت های بودجه ما را مجبور به کاستن از هزینه ها می کند، آن سیکر را با نسخه های ساده تری جایگزین کرد، تا ضمن آنکه کماکان سیستم از بخشی از فواید داشتن جست و جو گر مستقل استفاده کند، موجب کاهش هزینه ها نیز گردد، علاوه بر آن امکان حمله به هدف توسط 2 موشک با جست و جو گر های متفاوت نیز فراهم می شود، برای مثال، شلیک هم زمان 2 موشک به سمت هدف، یکی مجهز به سیکر آشیانه یاب راداری، دیگری مجهز به تصویر ساز حرارتی، تا اهداف خطرناک با دقت و اطمینان هرچه بیشتری نابود شوند. v چهارم آنکه دیگر احتیاجی به هدایت تا آخرین لحظه وجود ندارد و ظرفیت سیستم جهت درگیری با اهداف بعدی به مراتب زودتر آزاد می شود. آنچنان که پیشتر عرض شد با توجه به اتکای دشمنان در استفاده از تسلیحات دورایستا در تعداد انبوه برای سرکوب پدافند، این مساله اهمیت دوچندانی می یابد. برای مثال: " فرض کنیم، در تهاجم یک روزه در طی 8 ساعت، با هدف گشایش مسیر پدافند و بدست گرفتن آسمان ایران، ائتلاف مهاجم، اقدام به اجرای تهاجمی با مشخصات ذیل بنماید: v 4000 موشک کروز، در برد های مختلف، بدون خطا(فرض میشود، این تعداد موشکی هست که به هدف خواهد رسید) v اهداف عمقی و مرزی آیا چنین حمله ای از نظر هزینه ای و لجستیک برای ائتلاف مهاجم دشوار خواهد بود؟ v قیمت هر موشک تاماهاوک کلاس 4 که از آخرین و بیشترین حجم امکانات مسیریابی بهره میجوید، 1.87 میلیون دلار با نرخ شناور 2017 محاسبه شده است، بنابراین 4000 موشک حداکثر 8 میلیارد دلار هزینه خواهد داشت و این رقم حتی اگر به 10 یا 20 میلیارد دلار نیز برسد، با توجه بودجه نظامی کشورهایی مانند آمریکا و اعراب منطقه، همچنین تامین هزینه در چند سال مالی، رقمی دور از ذهن و دست نیافتنی نیست. هم اکنون نیز فقط دو کشور عربستان و امارات در حدود 1200 موشک کروز در اختیار دارند. اگر به این دو کشور، سایرین چون ایالات متحده، فرانسه، انگلستان و ... اضافه شوند، مقدار 4000 موشک رقم کاملا دست یافتنی خواهد بود. v از نظر لجستیک نیز، با توجه به تعداد بسیار پایگاه های اجاره ای و تسخیری دشمن در منطقه، و گستردگی پهنه جغرافیایی مرزهای کشورمان، استقرار چنین موشک هایی فقط به ناوها محدود نمی شود، و تمامی پایگاه های زمینی میتوانند به عنوان محل پرتاب استفاده شوند، و میتوان این فرض را گرفت که طی سالهای اخیر این انبار سازی موشک های کروز صورت گرفته باشد و به زمان حمله موکول نگردیده است.[2] " همانطور که در این مثال ذکر شد مساله ی مقابله با تهاجم دور ایستای انبوه، خصوصا در یک میدان نبرد شبکه محور، مساله ای به غایت جدی، و خطری در کمین امنیت ملی ایران می باشد. از این روی توان مقابله هم زمان با تعداد اهداف قابل توجه، مقاومت در برابر اخالال، تعداد مناسب موشک آماده به شلیک در هر باتری از سامانه ی پدافندی مطروحه، و قابلیت بکار گیری آن در تمامی سطوح زمین پایه، دریا پایه و هوا پایه، به جای طراحی و تولید چندین سیستم موازی در هر یک از این سطوح با حداقل اشتراکات، هزینه های توسعه و تولید سرسام آور، تیراژ به شدت پایین و دیگر مشکلاتی که قبلا شرح داده شد، از مسائل اصلی لحاظ شده در این طرح می باشد. مشخصاتی که در این ایده برای این طرح مورد نظر است به شرح زیر می باشد: مشخصات موشک (شاهین) - وزن: 100 کیلوگرم (تا حداکثر 150 کیلوگرم کماکان قابل قبول است) - برد: 20 کیلومتر در شلیک زمین به هوا - سر جنگی: 15 کیلوگرم شدید الانفجار ترکش زا - وینگ اسپن: کمتر از 50 سانتی متر - بهره بردن از کانارد، بالک های متحرک انتهایی و نیز سامانه تغییر بردار رانش جهت کنترل - هدایت: لینک راداری، سیکر ماجولار قابل تعویض: فرو سرخ، تصویر ساز حرارتی، آشیانه یاب رداری ... - روش پرتاب: سافت لانچ در حالت زمین پایه و دریا پایه، شلیک از روی ریل یا پس از رها سازی در وضعیت هواپایه - طول: حدود 3 متر (بدون مکانیزم سافت لانچ) - بدنه کامپوزیتی و استفاده از سوخت پر انرژی یک طراحی مفهومی از طرح پیشنهادی برای چنین موشکی : برخی مشخصات کلی سامانه (طوفان شکن): - هر باتری از سامانه متشکل از 6 تلار حامل موشک، در نسخه ی دارای توپ، هر تلار دارای 12 تا 16 موشک عمود پرتاب به روش سافت لانچ با امکان درگیری 360 درجه - استفاده از توپ اورلیکن 35 میلیمتری مجهیز به مهمات با فیوز قابل برنامه ریزی - امکان درگیری با 6 هدف هم زمان توسط هر تلار - در نسخه فاقد توپ، دست کم 24 موشک بر روی هر تلار - برخورداری از خودروی بارگذار با توان بارگذاری بلوکی مهمات و موشک ها جهت به حداقل رساندن زمان بارگذاری (در سامانه ی تور ام-1 به دلیل بار گذاری تک به تک موشک ها زمان بازگشت به رزم هر سامانه بسیار طولانی می باشد.) - قابلیت لینک شدن به شبکه پدافندی و تبادل اطلاعات با سایر سامانه ها - بهره مند بودن هر تلار از چند مجموعه الکترواپتیک برای کشف و رهگیری اهداف که یک مجموعه مستقلا در اختیار توپ باشد. - هر تلار مجهز به یک رادار کشف هدف باند L گردان با توان کشف دست کم 1 متر مربع سطح مقطع راداری از فاصله ی 100 کیلومتری - هر تلار مجهز به یک رادار رهگیر باند X با توان کشف دست کم 1 متر مربع سطح مقطع راداری از 50 کیلومتری - امکان اضافه شدن رادار موج میلیمتری به صورت انتخابی - امکان اضافه شدن رادار های دکل سوار مانند کاستا و نیز دیگر واحد هایی همچون شنود و جنگ الکترونیک به صورت انتخابی - پروفایل برنامه ریزی شده جهت مقابله با انواع تسلیحات دور ایستا، موشک های کروز، پهپاد ها و ریز پرنده ها ... - توان مقابله با اهداف با مانور پذیری بالا - امکان مقابله با اهداف سوپر سونیک، 2.5 ماخ در ارتفاع پست و سرعت های بیشتر در ارتفاعات بالاتر - تجهیز هر باتری به رادار ها و سامانه های مورد نیاز جهت کشف تهدیدات راکتی و توپخانه ای - امکان مقابله Hard kill با تهدیدات راکتی و توپخانه ای امکان کشف مسیر و نقطه برخورد تهدیدات راکتی و توپخانه ای و اعلام اخطار در نقاط مورد تهدید - امکان ارسال مختصات منشا تهدیدات راکتی و توپخانه ای به توپخانه خودی جهت آتش متقابل - ارائه بر روی پلت فرم های چرخ دار 8*8 (یا در صورت لزوم 10*10) مشابه کشنده های مورد استفاده در سامانه باور و نیز امکان ارائه نسخه زرهی بر روی پلتفرم شنی دار - قابلیت حمل توسط هواپیما های il-76 و C-130 - قابلیت ارائه به شکل پک پرتابل قابل نصب بر روی پد بالگرد کوروت های کلاس جماران و من الله توفیق [1] نقل قول شده از Sorena [2] نقل قول از Worrior
  20. 1 پسندیده شده
    متوجه نمیشم. یعنی تعداد سامانه های ضد کروز خود را افزایش بدیم بی فایده است؟؟ طبیعتا اولین نقاط مورد تهاجم خود سامانه های پدافندی و رادارهای ما هستند. فکر نمی کنید باید کنار هر سامانه پدافند اصلی یک یا چند لایه پدافند ضد کروز و ضد موشک وجود داشته باشد وگرنه در ابتدای جنگ بیشتر سامانه های ما ازبین میرود و فضای ما مورد اشغال جنگنده های انها و حتی مورد بمباران فرشی قرار میگیرد. اگر بخواهیم اینطور فکر کنیم شکاف فن اوارانه ما انها بسیار زیاد است اصلا نباید وارد این مناقشه ها بشویم. شکار موشک کروز اگر سامانه مناسب وجود داشته باشد زیاد سخت نیست. با وجود رادارهای هشدار زود هنگامی که هم داریم احتمال غافلگیری کم است. حالا ممکن است در ادامه رادارها توسط دشمن از بین بروند ولی غافلگیر نمی شویم. فقط کافی است شبکه پدافندی ما حداقل یک هفته مقاومت کند. در این حالت سامانه های موشکی ما فرصت کافی برای نابودی پایگاه های دشمن در شعاع حداقل هزار کیلومتری کشور و دور کردن ناوهای هواپیمابر دشمن را پیدا میکند. در این حالت ضرب حمله دشمن به شدت کاهش میابد.
  21. 1 پسندیده شده
    بسم ا... به چند دلیل مشخص ، کمیت سامانه های خریداری شده یا تولید شده بومی ، موجبات افزایش حفاظت ما را بطور مطلق فراهم نمی کند . 1- شکاف فناورانه زیاد بین ما و نوک پیکان تهاجمی دشمن 2- آسیب پذیری شدید سامانه های زمین پایه در برابر جنگ الکترونیک دشمن بدلیل استفاده از فناوری برتر 3- وجود احتمال بالای غافلگیری 4- فقدان سامانه های دفاع ضد بالستیک ( ABM) سال 1378 ، یک کار میدانی براساس سرشماری صورت گرفته سراسری ، صورت گرفته بود که در جریان ان در ایران 600 شهر و 6500 روستا تخمین زده بودند و یک ضرب و تقسیم ساده نشان داده بود که اگر در هر شهر 40 نقطه اسیب پذیر داشته باشیم و برای دفاع از آن 10 قبضه ZU-23 ( بعنوان ساده ترین و ارزان ترین جنگ افزار دفاع هوایی موجود ) استفاده شود ، نیاز به 240000 قبضه توپ و 1200000 خدمه هست . طبیعتا این حجم از سازمان رزم در طولانی مدت قابل تامین نیست ( بلحاظ نیروی انسانی ، استهلاک سلاح ها و ... ) برای همین یک نسبت مشخص بین تولید سامانه های پدافند ( دفاع عامل ) و آمایش سرزمینی ( دفاع غیر عامل ) باید صورت بگیرد که برادر عزیز @7mmt در پست خودشون در خصوص پارس جنوبی به درستی آن را بیان کردند . به همین دلیل ما در کنار تقویت شبکه پدافند برد کوتاه خودمون ، باید استراتژی غیر مستقیم ، به معنای تقویت ساختار پدافند غیر عامل را بیشتر توسعه بدیم
  22. 1 پسندیده شده
    رژه نظامی هفتادمین سالگرد تاسیس ارتش جمهوری خلق چین نمادی بارز در نمایش قدرت راهبردی اژدهای سرخ در یکم اکتبر 2019 ، مراسم هفتادمین سالگرد تاسیس ارتش جمهوری خلق چین به مانند سنت سالهای قبل ازآن ، در پکن برگزار شد . این رویداد ، در حالی بوقوع پیوست که در ماه های پیش از آن ، مقالات و تحلیل های متفاوتی از ظهور نشانه های آشکاری از جدایی طلبی در این کشور پهناور در سطح رسانه های مطرح به چاپ رسده بود ، در عین اینکه روابط میان چین و ایالات متحده در تیره ترین وضعیت خود قرار داشت و در نهایت ، معاهدات بین المللی کنترل سلاح نیز بیش از گذشته بعنوان ابزاری برای فشار بر این ابرقدرت نو ظهور مورد استفاده قرار می گرفت . اما همانطور که چینی ها پیش از این اعلام کرده بودند ، رژه هفتادمین سالگرد ارتش خلق ، می بایست به بزرگترین رژه برنامه ریزی شده توسط این کشور تبدیل می گردید . رژه نظامی دهمین سالگرد تاسیس ارتش آزادیبخش خلق چین با این وصف ، برگزاری این رویداد نظامی ، بسرعت تبدیل به یک نمایش بی سابقه در حوزه قابلیتها و توانمندی های بالستیک متعارف و هسته ای مبدل شد که به اعتقاد ناظران نظامی نشانگر تغییرات کمی و کیفی زرادخانه بالستیک چین بشمارمی آید . در این رژه سامانه های تسلیحاتی متنوعی از جمله موشکهای هایپرسونیک در معرض دید عموم قرار گرفت که برخی آنها را می توان در خط مقدم فناوری نظامی موجود ، طبقه بندی نمود . این نکته نیز برای علاقه مندان شاید جالب به نظر برسد که حتی اتحاد شوروی نیز در طول دوران حیات خود ، رژه ای که شامل تمامی توانمندی ها و قابلیتهای بالستیک راهبردی و یا سامانه های غیر بالستیک باشد را در میدان سرخ مسکو ترتیب نداد و از این حیث ، ارتش چین یک رکورد قابل توجه را از خود برجای نهاده است . این گزارش به نسبت غیر معمول ، براساس تحلیلهای بدست آمده از تصاویر ماهواره ای پایگاه نظامی یانگ فنگ در حومه شهر پکن که بنا به معمول هرسال ، از آن برای اجرای تمرینات رژه استفاده می شود ، تدوین شده است . شی جین پینگ ( رییس جمهور وقت چین ) مرد رژه های نظامی مداوم : سمت راست : رژه نظامی اول اکتبر 2017 سمت چپ : رژه نظامی اول اکتبر 1950 از یک نظر ، مراسم رژه نظامی در چین ، هرساله در یکم اکتبر ، که در این کشور سالروز تاسیس ارتش خلق در سال 1949 است ، برگزار می گردد . تحلیلگران حوزه چین معتقدند که این نمایش قدرت در درجه نخست ، با هدف اعلام وفاداری ارتش آزادیبخش خلق (PLA) به حزب کمونیست (CCP) ، تقویت احساسات ملی گرایانه میان مردم ، نمایش قدرت نظامی و افزایش وزن ژئوپلیتیکی ، در معرض دید عموم قرار دادن سیستم های جدید تسلیحاتی و در نهایت اعلام عمومی نوسازی نظامی ارتش صورت می گیرد . از سال 1949 تا کنون ، 14 رژه نظامی در اول اکتبر برگزار شده که از این تعداد ، 10 رژه بصورت مستمر مابین سالهای 1949 تا 1959 ، سال 1984 و در زمان ریاست دنگ شیائوپینگ ، 1999 به ریاست جیانگ زمین و درسال 2009 و 2019 به ریاست هوجین تائو بوده است . ازراست به ترتیب : دنگ شیائوپنگ /جیانگ زمین / هوجین تائو /شی جین پینگ اما شی جین پینگ بر خلاف اسلاف خود ، دوره زمانی مابین اجرای رژه های نظامی را به شکل بی سابقه ای کاهش داده (به معنای افزایش کمیت رژه های برگزار شده ) که اولین آن در یکم سپتامبر 2015 و به مناسبت هفتادمین سالگرد پیروزی چین برارتش سلطنتی ژاپن بشمارمی رفت ، در حالی که وی از این فرصت استفاده نمود تا چند ماه قبل از اعلام اصلاحات اساسی در ارتش آزادیبخش چین ، از کاهش 300000 نفری تعداد پرسنل خبر دهد . ویژگی این رژه ، حضور بسیاری از رهبران کشورهای خارجی از جمله ولادیمیر پوتین بعنوان میهمان افتخاری بود ، اگر چه پیش ازاین نیز در رژه مشهور 1954 ، دو رهبر نزدیک به این کشور ( نیکیتا سرگیوویچ خروشچف و کیم ایل سونگ ) حاضربودند . آوریل 2019 ، رژه نیروی دریایی ارتش چین دوسال بعد ، یعنی در اوت سال 2017 ، شی جین پینگ نیز جشن نودامین سال تاسیس بزرگترین پایگاه نظامی ارتش را در Zhurihe ( مغولستان چین ) برگزار نمود که این مساله با توجه به موقعیت وی بعنوان فرمانده ستاد مرکزی مشترک (بالاترین مقام نظامی ) ، او را به یکی از بزرگترین هواداران توسعه قدرت نظامی از آغاز تاسیس این کشور تبدیل نموده است . علاوه براین ، به فرمان شی جین پینگ ، ارتش رژه ای دریایی به سال 2018 در دریای چین جنوبی برگزار نمود که به گفته شاهدان ، بزرگترین نمایش قدرت دریایی این کشور در 600 سال اخیرمحسوب می شد ، در حالی که مجددا" در آوریل 2019 نیز نیروی دریایی چین مراسم هفتادمین سالگرد تاسیس خود را با یک رژه گسترده تر جشن گرفت . راست : DF-21C چپ : DF-26 کارشناسان حوزه چین براین اعتقاد قرار دارند که چنین افزایش بی سابقه در کمیت رژه های نظامی از زمان روی کارآمدن شی جین پینگ ، بعنوان بخشی از تلاش های غیر محسوس حزب کمونیست برای گذر از دوره تغییر نسلی و جوان شدن ملت چین و حرکت سریع تر به منظور ایجاد یک کشور مرفه در کنار توسعه ارتشی قدرتمند ، در قالب برنامه توسعه نیروهای مسلح قابل تحلیل است ، به شکلی که در سال 2049 ، جمهوری خلق چین به یک کشور ابرقدرت در مقیاس جهانی تبدیل گردد . این نشانه را می توان از رژه سال 2009 به عینه مشاهده نمود ، چرا که بر خلاف دوره های گذشته ، سامانه های راهبردی نظامی شامل موشکهای میانبرد DF-21C وDF-26 و به همین ترتیب در رژه سال 2017 موشکهای قاره پیمای DF-31 به نمایش درآمدند . پی نوشت : 1- ادامه دارد ........... 2-منابع در انتهای مقاله درج خواهد شد . 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .  برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
  23. 1 پسندیده شده
    قسمت نهم از ترجمه سند  توصیه هایی برای استراتژی کلان ایالات متحده در برابر چین واشنگتن برای به ثمر رساندن این کلان استراتژی ، باید سیاست های زیر را اجرا کند : احیای اقتصاد ایالات متحده هیچ چیزی بهتر از رشد اقتصادی قوی در آمریکا ،این استراتژی را جلو نمی برد . این باید اولویت اول رئیس جمهور و کنگره جدید باشد. گسترش شبکه های تجاری در آسیا راه اندازی پیمان تجاری اقیانوس آرام (TPP). این پیمان که تا همین اواخر توسط دولت اوباما پیگیری شد نه به عنوان پاسخی ژئواکانومیک در برابر افزایش قدرت اقتصادی چین و جبر ژئوپولیتیکی موجود در آسیا, بلکه به عنوان یک تیر خلاص بر نشست دوره ای سازمان تجارت جهانی (WTO) در دوحه مطرح شده‌است. اگر چه TPP مزایای نامتقارن اقتصادی چین را نسبت به کشورهای آسیایی پاک نخواهد کرد، ولی نشان می دهد که ایالات متحده مصمم است که در زمین بازی اقتصادی آسیا رقابت کند.در همین راستا, کلان استراتژی بدون پیگیری TPP , به شدت تضعیف خواهد شد. بنابراین میبایست یک فشار گسترده توسط کاخ سفید برای تصویب فوری آن در کنگره آغاز گردد که شامل دادن اختیار در ارتقا تجارت شود.(ترامپ با عدم پیروی از این رویکرد آمریکا را از تمامی این پیمانها خارج کرد) بسیاری از عناصر تعامل اقتصادی ایالات متحده و چین منافع ملی ایالات متحده را تامین می کنند که باید تقویت شوند. با این حال، باید با چالش های مداوم پکن در برابر سیستم تجارت جهانی با یک واکنش واحد از سمت دموکراسی‌های صنعتی (Industrial democracy) که توسط ایالات‌متحده رهبری می‌شوند مقابله کرد.واشنگتن همچنین باید پکن تحت فشار قرار دهد تا ارز یوان را با ارزش واقعی بازار خود عرضه کند. اتخاذ سیاست های موثر برای مقابله با استفاده گسترده چین از ابزارهای ژئواکانومیک در آسیا و جهان. در طول تاریخ هرگز ، یک حکومت مثل چین مستقیما کنترل این مقدار از ثروت را بر عهده نداشته است . پس تعجب برانگیز نیست که با افزایش قدرت اقتصادی ، پکن تمایل برای استفاده از این قدرت برای پیشبرد اهداف ژئوپولیتیک را در دستور کار قرار دهد. چین اغلب به درستی به عنوان یک کارشناس پیشرو ژئواکانومی در جهان توصیف می‌شود.در این گزارش، ژئواکانومی «استفاده از ابزارهای اقتصادی برای اهداف ژئوپولیتیک » تعریف شده است. در این مورد سیاست‌های ژئواکانومیک جبری چین نسبت به ژاپن، کشورهای آسه‌آن ، استرالیا، و دیگران، بدون هیچ واکنش سیاسی جدی از جانب آمریکا صورت پذیرفته . بنابراین یک رویکرد سیاست خارجی ژئواکانومیک مستلزم این ابتکارها خواهد بود: اتحادهای آسیایی - آمریکایی باید برای اقدامات ژئواکانومیک تهاجمی و دفاعی دوباره راه اندازی شوند. تمرکز شدید اتحاد باید به استفاده از ژئواکانومیک به عنوان ابزار سیاسی-نظامی معطوف باشد. دولت باید یک سیاست ژئواکانومیک بلندمدت برای مقابله با چین اتخاذ کند و با استفاده از قدرت پایدار و مثبت اقتصاد، نوآوری و شبکه های آمریکا اقدام به جذب کشورهای آسیایی و مقابله با فشار اجباری چین بر همسایگان خود به گونه ای که همواره مبتنی بر قواعد سیستم بین‌المللی و به وضوح در راستای منافع ملی ایالات‌متحده ، دوستان و هم پیمانان آن باشد. انقلاب انرژی ایالات متحده باید از طریق برداشتن محدودیت هایی برای تامین گاز و نفت متحدان و دوستان خود ، به دستاورد ژئوپلیتیک پایدار در آسیا تبدیل شود. ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین تولید کننده نفت خام جهان است درصد تفکیکی صادرات نفت خام امریکا - سال 2017 کشورهای اسیایی در صدر مقصد های صادراتی نفت خام و گاز مایع آمریکا یک رژیم جدید کنترل فناوری در مقابل پکن ایجاد کنید. واشنگتن باید توجه بیشتری به محدود کردن دسترسی چین به سلاح‌های پیشرفته و فن‌آوری‌های حیاتی نظامی داشته باشد.اگر چه ایالات‌متحده قطعاً باید غرب را در گسترش تجارت بین‌المللی هدایت کند, اما این سیاست نباید باعث تضعیف قدرت آمریکا شود و در توانایی واشنگتن برای اجرای تعهد اساسی خود ، تضمین امنیت آسیا و جهان خدشه‌ وارد کند و چالشی همچون چین را برآورده سازد.مزیت تجاری با چین "نباید این ابهام را ایجاد کند که جهانی‌سازی منجر به افزایش دسترسی پکن به تسلیحات پیشرفته و عوامل مرتبط با آن از جمله تکنولوژی باکارایی دوگانه ( Dual-use technology ) می‌شود. چنین برداشت هایی می‌تواند هر گونه موفقیت آمریکا در متعادل کردن رشد چین را با عواقب قاطع و خطرناکی روبه رو و تضعیف کند. امروزه واضح است که چنین تکنولوژی هایی تنها در ایالات متحده در دسترس نیستند؛ آنها در بسیاری از کشورها، به ویژه متحدان اروپایی و آسیایی واشنگتن، پیدا میشوند. ایالات متحده باید این کشورها را تشویق کند تا یک رویکرد هماهنگ را برای محدود کردن دسترسی چین به تمام فن آوری ها، از جمله تکنولوژی باکارایی دوگانه ، که می تواند باعث «آسیب های استراتژیک سطح بالا» شود، اتخاذ کنند. واشنگتن برای ایجاد یک رژیم کنترل فناوری جدید ، باید به گفتگوی فوری با متحدان و دوستان خود بپردازد. بدیهی است که انجام این کار آسان نخواهد بود، اما این تلاش باید بلافاصله صورت گیرد. ادامه دارد.... احتمالا قطع صاردات نفت ایران به کشورهای اسیایی رو میشه در راستای کمک به سیاست"تامین انرژی متحدان امریکا توسط خوده آمریکا" قرار داد.
  24. 1 پسندیده شده
    قسمت هفتم از ترجمه سند غفلت استراتژیک برخی به تاریخ اشاره می‌کنند و استدلال می‌کنند که رقابت استراتژیک بین ابر قدرت بالفعل و ابر قدرت بالقوه اجتناب‌ناپذیر است. بعضی دیگر چنین پیش‌بینی را با تاکید بر تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در دو کشور و همچنین نفوذ سازنده دیپلماسی و حکومت داری به چالش می‌کشند. نتیجه گیری نویسندگان این گزارش Robert D. Blackwill و Ashley J. Tellis ، به طور قابل‌توجهی به نخستین گزاره بالا نزدیک‌ است.آن‌ها عنوان میکنند ، "چین مهم‌ترین رقیب ایالات‌متحده برای دهه‌های آینده خواهد بود، و احتمال یک رقابت استراتژیک بلندمدت بین پکن و واشنگتن زیاد است".آنها همچنین استدلال می کنند که چین با ورود به بازار آزاد و نظم لیبرالی به "بازیگر ذینفع مسئولی" که بسیاری در ایالات متحده به آن امید داشتند تبدیل نشده است. برعکس، Blackwill و Tellis چین را به عنوان کشوری که یک کلان استراتژی به هدف افزایش کنترل بر داخل و خارج از مرزهها ، تحکیم جایگاه خود در نظام بین‌المللی و جایگزینی با ایالات‌متحده برای تسلط بر آسیا طرح ریزی کرده ، تلقی می‌کنند. در یک کار قدیمی که در اوایل جنگ جهانی دوم منتشر شد، Edward Meade Earle در کتاب "طراحان استراتژی مدرن : تفکر نظامی از ماکیاولی تا هیتلر" ، کلان استراتژی را "هنر کنترل و استفاده از منابع یک ملت ، به منظور تامین منافع حیاتی کشور ، علیه دشمنان بالفعل ، بالقوه یا احتمالی تعریف کرد" ...او با تشریح این ایده، استدلال کرد که وجود این "بالاترین نوع استراتژی" به این دلیل است که " سیاست‌ها و قدرت نظامی یک ملت را به صورتی یکپارچه می نماید، که [برای تحصیل منافع] توسل و نیاز به جنگ را غیر ضرور و یا شانس پیروزی در آن را افزایش می دهد". در آخر Earle به درستی نتیجه‌گیری کرد که " کلان استراتژی نه تنها یک مفهوم در زمان جنگ نیست بلکه یک عنصر ذاتی در کشورداری است."اگر چه بسیاری پس از او تغییراتی را در این مفهوم ارائه کرده اند، ولی تعریفی عاقلانه تر و جامع تر از این برای کلان استراتژی ارائه نشده است. ایالات متحده از زمان شکل گیری خود به طور پیوسته دنبال یک استراتژی کلان برای دستیابی و حفظ برتری بر رقبای مختلف بوده است، ابتدا در قاره آمریکای شمالی، سپس در نیمکره غربی و نهایت در سطح جهانی.در طول جنگ سرد، این استراتژی در شکل " سد نفوذ " (Containment) آشکار شد، که چشم‌انداز منسجمی بود از اینکه ایالات‌متحده چگونه می‌تواند با استفاده از برتری سیستماتیک خود ، امنیت امریکا ، متحدانش و در نهایت شکست حریف خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی را تضمین کند.همانطور که ملوین لفلر (Melvyn Leffler) بیان کرده است ، "اهداف کلیدی سد نفوذ (Containment) محدود کردن نفوذ و قدرت شوروی و ایدئولوژی کمونیستی بود. با این حال، سد نفوذ هرگز یک استراتژی دفاعی نبود؛ بلکه میتوان آن را به عنوان یک ابزار برای پیروزی جنگ سرد در نظر گرفت " سیاست های گوناگونی از جمله محدود کردن عمدی اتحاد جماهیر شوروی در اتصال به مراکز مهم اقتصاد جهانی، حفظ یک مجموعه گوناگون و گاه متضاد از "موافقت نامه های امنیتی " و ائتلاف ها ، پیگیری مبارزات ایدئولوژیک ضد کمونیسیتی در سراسر جهان به منظور محکوم کردن دولت شوروی و سیاست های آن و حفظ برتری صنعتی و تکنولوژیکی ایالات متحده با موفقیت به سرانجام رسید تا واشنگتن وارد عصر جدیدی از رقابت ژئوپولیتیک بشود. پس از پیروزی آمریکا در جنگ سرد و منحل شدن استراتژی " سد نفوذ " (Containment) ، سیاست گذاران ایالات‌متحده برای مفهوم سازی یک استراتژی کلان تلاش کردند که تمایل بیشتری برای حمایت از نظم جهانی لیبرالی در دوران پس از جنگ سرد ایجاد کند.(منظور مغلوب کردن رقبا با وارد کردنشون به نظام لیبرالی و تغییر خودبه خودی رقبا به عنصری خنثی بواسطه رعایت دستورالعملهای نظام لیبرال). اگرچه وزارت دفاع در طول ریاست جورج اچ دابلیو بوش (بوش پدر) با رد این استراتژی ادعا کرد که " استراتژی کنونی باید بر جلوگیری از ظهور هرگونه رقیب بالقوه در آینده متمرکز شود " - همان استراتژی موفقی که اتحاد جماهیر شوروی را ساقط کرد - در آن زمان تردید وجود داشت که آیا این سند منعکس‌کننده سیاست شخص بوش است یا خیر . در هر صورت ، آگاهانه یا عامدانه هیچ مدیریتی در واشنگتن چنین رویکردی را دنبال نکرد . در مقابل ، یک سری از مدیران به بهانه فروپاشی شوروی ، به اجرای سیاست‌هایی ادامه داده‌اند که در واقع ظهور رقبای جدید مانند چین را امکان پذیر کرد. از آنجا که تلاش آمریکا برای " ادغام " چین در نظم جهانی لیبرال ، تهدیدات جدیدی را نسبت به سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کرده که در نهایت منجر به یک چالش مهم در برتری آمریکا در سطح جهانی می‌شود - واشنگتن نیاز به یک کلان استراتژی جدید در قبال چین دارد که به جای ادامه دادن به این افزایش برتری ، بر مهار قدرت چین تمرکز داشته باشد.اما این استراتژی به دلیل واقعیت‌های کنونی جهانی شدن نمی‌تواند بر پایه همان استراتژی " سد نفوذ " ضد شوروی ، بنا شود ، همچنین نمی ‌توان بسادگی سیاست کلی جهانی سازی را محدود کرد . بنابراین باید تغییرات اساسی در سیاست کنونی اعمال شود تا خطرات توسعه اقتصادی و نظامی چین برای منافع آمریکا در آسیا و در سطح جهانی را محدود کند . نویسندگان این گزارش سیاستی را پیشنهاد می‌کنند که تاکید کمتری بر حمایت و همکاری و تاکید بیشتری بر فشار و رقابت دارد . درواقع "محاصره کم‌تر و مبارزه فعالانه ‌تر" .این تغییرات ، قلب یک استراتژی متعادل ساز را تشکیل می دهند ، که میگوید: حفظ سلطه ایالات متحده در سیستم جهانی باید به عنوان هدف اصلی استراتژی کلان ایالات متحده در قرن بیست و یکم باقی بماند. حفظ این وضعیت در مواجه با افزایش قدرت چین، به احیای اقتصاد ایالات متحده ،برای پرورش نوآوری هایی که مزیت های نامتقارن اقتصادی نسبت به دیگران ایجاد میکند،انعقاد توافقنامه تجاری ترجیحی میان دوستان و متحدان ایالات متحده برای افزایش سود دوجانبه خود از طریق ابزارهایی که به طور آگاهانه چین را حذف می کنند؛ ایجاد مجدد یک رژیم کنترل تکنولوژی که شامل متحدان ایالات متحده است که مانع از دستیابی چین به توانایی های نظامی و استراتژیک شود، نیاز دارد .در حالی که همه(امریکا و متحدان امریکا) به کار با چین به طریق مختلف ادامه می‌دهند (که نباید در تضاد با تامین منافع ملی ایالات متحده باشند) امریکا میبایست اقدام به هماهنگ ساختن ظرفیت های سیاسی دوستان و متحدان ایالات متحده در اطراف چین و بهبود توانایی نیروهای نظامی ایالات‌متحده در امتداد سرزمین حاشیه یا Rimland نماید. مقایسه مفهوم Rimland جان اسپایکمن و Heartland جان مکیندر در این استراتژی تعادلی (balancing strategy) با اینکه ایالات‌متحده و هم پیمانانش به طور دیپلماتیک و اقتصادی به تعامل با چین ادامه می‌دهند به عمد عواملی را به کار گرفته میشود که توانایی چین برای سواستفاده از قدرت رو به رشد خود را محدود می‌سازد. تنها فروپاشی چین واشنگتن را از اقدام به تعدیل سیستماتیک پکن آزاد خواهد کرد, چرا که حتی یک چین میانه رو هم خطرات این کشور برای ایالات‌ متحده در آسیا و فراتر از آن را از بین نخواهد برد. ادامه دارد . . . .
  25. 1 پسندیده شده
    قسمت دوم از ترجمه سند تحول در استراتژی کلان چین پس از انقلاب کمونیستی در سال ۱۹۴۹ ، چین به هدف دستیابی به برتری ژئوپلیتیکی که قبل از دوران پیشاکلمبی (دوران قبل از ورود اروپایی ها) در شرق آسیا از آن برخوردار بود ، به حداکثر رساندن قدرت ملی خود را دنبال کرد.مدرنیته ضمن اینکه نسبت به سلطه منطقه‌ای چین نامهربان بود ، همچنین از منظر اقتصادی جایگاه جهانی آن را بدتر میکرد.بنیانگذارن مائوئیست مصمم بودند که از طریق قیام کمونیستی خود، عظمت گذشته چین در دوران سلسله چینگ (Qing dynasty) که به دلیل ضعف تکنولوژیکی، جنگ داخلی و مداخله خارجی از دست رفته بود احیا کنند.با توجه به این تاریخچه دردناک ، تعجب‌آور نیست که هدف اولیه استراتژیک چین در دوران معاصر انباشت " قدرت جامع ملی " بوده‌است . این پی‌گیریِ قدرت در تمام ابعاد اقتصادی ، نظامی ، فن‌آوری و دیپلماتیک با اعتقاد به این موضوع شکل گرفته است : " چین یک تمدن بزرگ است که با خصومت دیگران ویران شده‌ است ، و هرگز نمی‌تواند به سرنوشت خود دست یابد مگر اینکه نیروی لازم برای دفع دشمنی کسانی که مخالف این ماموریت هستند بدست آورد ." این مفهوم که توسط همه رهبران چینی از سال ۱۹۴۹ به اشتراک گذاشته شده‌است ، تصویری از سیاست منعکس می‌کند که تعارض و کشمکش را به عنوان ذات بشریت می‌بیند . در این پارادایم آماده برای ستیز (parabellum paradigm) ، قدرت برتر به تنهایی نظم ایجاد می‌کند . موفقیت چین به عنوان یک کشور مستلزم داشتن رهبرانی است که توانمندی های بیشتری نسبت به هر نهاد داخل مرزی یا خارج مرزی داشته باشد. شکست در ایجاد چنین سلسله‌مراتبی با محوریت برتری حزب کمونیست چین ( CCP ) در داخل کشور و برتری چین در سیستم بین‌المللی ، درها را به سوی تهدیدات مداوم و خطرناکی باز خواهد کرد که در "قرن تحقیر ملی " چین شاهد بودیم . رفع این خطرات مستلزم آن است که حزب از انحصار قدرت خود در کشور محافظت کند در حالی که به طور پیوسته قدرت بیشتری نسبت به رقبای بین‌المللی خود کسب می‌کند . Ye Zicheng ، نظریه‌پرداز چینی ، در مقاله خود درباره استراتژی کلان چین بیان می‌کند : " ارتباط نزدیکی بین تجدید حیات (Rejuvenation) ملت چین و چینِ در حال تبدیل شدن به یک قدرت جهانی وجود دارد . اگر چین به قدرت جهانی تبدیل نشود ، تجدید حیات ملت چین ناقص خواهد بود . تنها زمانی که به قدرت جهانی تبدیل شود ، می‌توانیم بگوییم که تجدید حیات کل ملت چین به دست آمده‌است ." این چشم انداز یعنی تقویت دولت چین از درون و برتری چین در سیاست بین الملل ، هر دو نیاز به انباشت "قدرت جامع ملی" دارد و نشان می دهد که اهداف استراتژی کلان پکن، ایالات متحده و دیگر رقبای آسیایی چین را تحریک می کند. برای چین، که به طور همزمان یک تمدن باستانی و یک دولت مدرن است، اهداف مورد نظر در استراتژیک کلان اش صرفا در مورد مقوله هایی مثل کسب رتبه بندی مطلوب در سیاست های بین المللی نیست بلکه در مورد مفاهیم اساسی نظم [جهانی] است. در دنیای چینی نظم مطلوب با ایجاد یک سلسله مراتب پایدار تضمین شده است: حاکمیت مطلق و با فضیلت (اریستوکراسی) در داخل و برتری ژئوپولیتیک در خارج.با این حال، تجدید حیات ملت چین" بیش از آنکه تقویت یک دولت در درون باشد ، برتری در سیاست بین الملل است. اساسا، این امر مستلزم آن است که دیگران این نظم را بپذیرند، که مورخ وانگ گونگوو آن را "اصل برتری" (principle of superiority) توصیف کرده است، که "سنت مقدس و دیرینه اداره کشورهای غیر هم سطح توسط چین است. هنری کیسینجر در توصیف سیستم مرکز عالم گرایی چین (sinocentric) ، به درستی متوجه شده‌است که چین خود را "تنها دولت مستقل جهان" می‌نامد، که در آن قلمرو امپراطور "یک کشور مستقل در چین" نیست، بلکه همه زیر لوای آن بخش مرکزی و متمدن چین قرار دارند .از این رو با انباشت " قدرت جامع ملی " برای افزایش کنترل دولت چین بر جامعه خود و به حداکثر رساندن قابلیت‌های کلی کشور نسبت به رقبای خارجی ، پکن به طور مداوم چهار هدف عملیاتی خاص را از زمان انقلاب دنبال کرده‌است، اگرچه ابزار مورد استفاده برای رسیدن به این اهداف در طول زمان تغییر کرده‌است. نمودار sinocentric ادامه دارد . . . .