برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 14 تیر 1400 در همه مناطق
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «انفجار هفتم تیرماه 1360» اختصاص داد. هفتم تیر ماه 1360 واقعهای رخ داد که شاید اثر آن بر جریان انقلاب اسلامی تاکنون ادامه داشته باشد. در فضایی که جمهوری اسلامی ایران نیازمند اندیشهسازی و نقد و نظر بود. دشمن با به شهادت رساندن سید محمد بهشتی و یارانش نقشهای را پیاده کرد تا بتوان جمهوری اسلامی ایران را از مسیر خود منحرف کند. سیدمحمد بهشتی با انفجار دو بمب در ساختمان اصلی حزب جمهوری اسلامی به همراه ۷۲ تن دیگر در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت میرسد. انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی در روز هفتم تیر 1360 در حالی که در دفتر حزب جمهوری اسلامی ، اجلاسی از سران آن در حال برگزاری بود، بمب قدرتمندی منفجر شده و بیش از هفتاد تن از مقامات بلندپایه حکومتی از جمله، رئیس دیوان عالی کشور (دبیرکل حزب- شهید بهشتی) ، چهار تن از وزرای کابینهٔ دولت، ۲۳ نمایندهٔ مجلس و چندین تن از دیگر مقامات ترور شدند. مدتی بعد کرسی ریاست جمهوری به محمدعلی رجائی سپرده شد و به سمت دبیرکل دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد. هم چنین وی محمدجواد باهنر را به مقام نخستوزیری خویش برگزید. مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر که در خفا به سر میبردند، توسط خلبان اختصاصی شاه سابق ایران، بهزاد معزی، طی یک عملیات پروازی از پایگاه یکم شکاری [پایگاه شهید لشکری] به وسیلهٔ یک هواپیمای جت [در واقع تانکر سوخت رسان 707] از کشور خارج و در فرودگاه پاریس فرود آمدند. رجوی و بنی صدر به همراه برخی گروههای دیگر، آغاز فعالیت شورای ملی مقاومت را برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی اعلام کردند. ( منبع ویکی پدیا ) در حادثه هفتم تیر چه کسی بمب را به مجاهدین داده بود؟ محمدحسن اصغرنیا از اعضای شورای مرکزی و مسئول آموزش حزب جمهوری اسلامی و از بازماندگان انفجار 7 تیر 1360 در مقر این حزب، دراینباره بیان میکند: «حزب جمهوری اسلامی هر هفته یکشنبهها بعد از نماز مغرب و عشا جلساتی داشت، اگرچه دستور جلسه هفتم تیرماه در رابطه با تورم و گرانی بود، اما شهید بهشتی عنوان کردند که موضوع مهمتری هست و باید به آن پرداخته شود. ایشان ضمن صحبت در رابطه با وضعیت حساس کشور از نبود گزینه برای کاندیداتوری ریاست جمهوری در حزب جمهوری اسلامی سخن گفته و سپس بر این مسئله که بیرون از حزب رجایی گزینه مناسبی است، تأکید کردند». به روایت این شاهد عینی انتهای سخنرانی دکتر بهشتی یعنی درست در همین لحظه بمب منفجر شد و صدای انفجار مهیبی تمام سالن را پر کرد. نقش مجاهدین (منافقین) در حادثه هفتم تیر مرتضی محمدخانی از دیگر بازماندگان این حادثه برشدت انفجار تأکید کرده و گفته است: «آن شب وقتی بمب منفجر شد همه ناله میکردند و شهادتین میگفتند، اما بعد از چند دقیقه صداهای کمتری به گوش رسید و ظاهراً بسیاری از آنان که ناله میکردند، شهید شدند. شدت انفجار آنقدر زیاد بود که طاق سقف ویران شد در چنین شرایطی ظاهراً جرثقیلی آورده بودند تا این طاق ویران را بردارند، اما زنجیر جرثقیل پاره شد و دوباره آوارهایی بر سر حادثه دیدگان ریزش کرد. در حقیقت این طاق ویران روی آوار افتاد. صداهای زیادی از پشتبام به گوش میرسید و آنطور که متوجه شدم، نجات حادثه دیدگان از زیر آوار کار سختی بود و نمیدانستند چهکار کنند». محمدرضا کلاهی عامل ترور هفتم تیر طبق بررسیهایی که بعد از انفجار انجام شد، عامل این حادثه تروریستی فردی به نام محمدرضا کلاهی است. محمدرضا کلاهی از اعضای مجاهدین خلق بود که ابتدا بهعنوان کاردان فنی تجربی تجهیزات صوتی وارد حزب جمهوری اسلامی شد بعد از مدتی ارتقا درجه یافت و مسئول هماهنگی جلسات شد. او در روز هفتتیر ۱۳۶۰ بهوسیله یک کیفدستی دو بمب کوچک را وارد ساختمان اصلی حزب جمهوری اسلامی میکند. یکی از بمبها را زیر تریبون شهید بهشتی و دیگری را بروی یکی از ستونهای اصلی ساختمان قرار میدهد که با انفجار آنها سقف ساختمان فرومیریزد. وی بعد از انفجار به فرانسه فرار میکند و بعد از مدتی به هلند میرود. او بعد از خروج از ایران نام خود را به «علی معتمد» تغییر میدهد و بنا به اخبار منتشر شده در آذر ۱۳۹۴ در شهر المیره هلند با اصابت گلوله از فاصله نزدیک به هلاکت میرسد. مجاهدین خلق عامل اصلی هفتم تیر هستند؟ مسعود خدابنده عضو اسبق سازمان مجاهدین خلق و از نزدیکترین حلقهها به مسعود رجوی، در سال ۱۳۷۵ از سازمان جدا شد. او درباره عملیات تروریستی ۷ تیر میگوید: «در مورد انفجار دفتر نخستوزیری و دفتر حزب جمهوری اسلامی، فکر نمیکنم کسی در بین اعضاء، هواداران، اعضای شورا و یا جداشدگان وجود داشته باشد که نداند آن انفجارها کار سازمان بوده. بله! رجوی بارها در جلسات این مسئولیت را پذیرفته و البته آن روزهایی هم که مسئولیت را با کنایه میپذیرفت (میگفت این خشم خلق قهرمان بود که این کار را کرد) به خاطر حضورش در فرانسه بود که با رفتن به عراق این قید دیگر برایش وجود نداشت». موضوع دیگری که باید به آن بپردازیم قدرت بمبهایی است که در آن سالن منفجر شد. اگر نگاهی به گذشته و اقدامات گروه مجاهدین خلق بکنیم، میبینیم که این گروه معمولاً یا با سلاح گرم و یا با بمبهای ضعیف عملیات انجام میدانند و توانایی ساخت چنین بمبهایی را نداشتند؛ که در این صورت وجود این بمبها دو حالت دارد؛ یک اینکه این بمبها را سازمانهای جاسوسی کشورهایی مانند اسرائیل و آمریکا به آنها داده باشند و یا اینکه این بمبها غنائمی باشند که از خالی کردن اسلحهخانههای ارتش در اول انقلاب بهدستآمده باشند. حمایت های آمریکا از مجاهدین خدابنده درباره حمایتهای آمریکا از سازمان مجاهدین خلق به رسانهها میگوید: وقتی مجاهدین خلق از عراق اخراج شدند، آمریکا با پرداخت حدود سی میلیون دلار (سه پرداخت ده میلیون دلاری) به آلبانی و فشارهای سیاسی و خارج کردنِ سازمان از لیست تروریستی امریکا و اروپا، دولت آلبانی را وادار کرد که اینها را بپذیرد. خیلی از عملیاتها را سازمان دستوری انجام میداد. مثلاً ترور صیاد شیرازی با دستور صدام صورت گرفت؛ یعنی صدام بابت این کار به رجوی پول داد. نوارهایش هم وجود دارد. حتی رجوی سر قیمت این کار چانه میزد. زدنِ صیاد شیرازی هیچ ربطی به رجوی نداشت. او پول گرفت تا این کار را بکند؛ یعنی یک حرکت کاملاً مزدورانه انجام داد. منبع: خبرگزاری آنا بخش ویژه نظامی منافقین خبرگزاری دانشجو به نقل از کانال تلگرامی هابیلیان با انتشار فیلمی از نحوه فعالیت بخش ویژه نظامی در سازمان مجاهدین خلق پرده برداشت : «بخش ویژه نظامی» منافقین کمتر از ۲ماه پس از آغاز فاز نظامی و رویارویی مسلحانه در مقابل نظام جمهوری اسلامی ایران ؛ آغاز به فعالیت کرد. این بخش با «بخش نظامی» سازمان متفاوت بوده و مأموریت و کارکردی دیگر داشت و بیشتر به اقدامات اطلاعاتی و مأموریت های خاص می پرداخت. https://www.aparat.com/v/8710B پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «ورود سازمان به فاز مسلحانه» اختصاص داد. سرانجام در آخرین روزهای خرداد 1360 زمان تغییر فاز سازمان مجاهدین خلق فرا رسید. یک روز پس از تصویب آییننامه نحوه رسیدگی به کفایت سیاسی رئیسجمهور در 27 خرداد، سازمان مجاهدین خلق به بهانه حمله به خانه پدر مهدی ابریشمچی، اطلاعیه سیاسی نظامی شماره 25 را صادر کرد و ضمن تهدید مسئولان نظام، تاکتیک خود را «قاطعترین مقاومت انقلابی» و «سختترین کیفر و مجازات انقلابی» عنوان کرد. (کتاب عملیات مهندسی) رجوی - بنی صدر - مکتبی ها به دنبال کشمکشها و اختلاف نظرهای رئیسجمهور وقت، ابوالحسن بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی و تلاش ناموفقش در جهت سلب اختیارات آنان و در نتیجه از دست دادن حمایت امام خمینی، از آنجا که او به تنهایی توان مقابله با مخالفانش را نداشت و پیشتر هیچگاه به ایجاد یک حزب یا ائتلاف اقدام نکرده بود، با مجاهدین خلق که «پیشتر از آنها به شدت انتقاد کرده بود» ، متحد شد. در اواخر ماه خرداد او که برای حفظ جان خویش در اختفا به سر میبرد، مردم را به قیام فراخواند. مجاهدین خلق نیز در پی تعارضات شدید با نظام جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۹، از بنی صدر حمایت کرده و در تاریخ ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ از هوادارانشان خواستند تا علیه نظام به خیابانها بریزند. یک روز پس از آن، تظاهرات خشونتآمیزی در شهرهای مختلف کشور به راه افتاد. در تهران حدود پانصد هزار نفر [عدد مورد ادعای مجاهدین که با آمار رسمی تفاوت بسیار دارد] در خیابانها به دادن شعار و اعتراض و درگیری با نیروهای نظام پرداختند. نظام نیز با اعلام امام خمینی، مبنی بر اینکه «آنان که علیه حاکمان شرع حرف میزنند، با اسلام به مبارزه میپردازند»، به سرعت عکسالعمل نشان داد. چنانکه تنها در اطراف دانشگاه تهران حدود ۵۰ نفر کشته، ۲۰۰ نفر مجروح و ۱۰۰۰ نفر دستگیر شدند. روز بعد، بنی صدر برکنار و دستور بازداشت او توسط امام خمینی، به اتهام خیانت و توطئه علیه نظام، صادر شد و به این ترتیب رقابتهای سیاسی وارد عرصهٔ خشونتآمیزی گشت. در ماه شهریور ۱۳۶۰، مجاهدین، هواداران جوان خود را برای اعتراض و درگیری مسلحانه با نیروهای حکومتیبه خیابانها فرستادند. در تاریخ ۵ مهر ماه ۱۳۶۰ آنان از تیربار و موشک انداز آر پی جی علیه نیروهای سپاه پاسداران استفاده نموده و برخی از گروههای کوچکتر چپگرا همچون چریک های فدائی خلق، دست به اقدامات چریکی مشابهی زدند. حکومت نیز در پاسخ به اقدامات مسلحانه، نیروهای اطلاعات سپاه [واحد اطلاعات سپاه] را بسط داد و در ابعادی وسیع به دستگیری بسیاری از اعضای گروه و افراد مشکوک به همکاری با آنان شد. با وجود وقوع حوادث خشونتآمیز سال ۱۳۶۰ و کشته شدن برخی مقامات بلندپایه، بر خلاف پیشبینی مجاهدین خلق و سایر مبارزان مسلح که با ضربه وارد آوردن به وسیلهٔ عملیات مسلحانه و حذف فیزیکی نیروهای «مکتبی»، امید به سلب قدرت و ضعیف نمودن آنان داشتند، نه تنها از قدرت این نیروها کاسته نگردید، بلکه تمامی مراکز تصمیمگیری نیز در اختیار آنان قرار گرفت. بدین ترتیب، همه گروههای سیاسی، جز آنهایی که در ردیف نیروهای «مکتبی» قرار داشتند، از میدان خارج شدند. ( منبع ویکی پدیا) آنچه در ادامه میخوانید بخشی از کتاب "عملیات مهندسی" است که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده و به روایت مسئولان اطلاعاتی سپاه در دهه شصت از استراتژی سپاه برای مقابله با جنگ مسلحانه منافقین میپردازد: چرا سازمان از عزل بنی صدر غافلگیر شد؟ یک کارشناس اطلاعاتی در تحلیل چرایی ورود سازمان به فاز نظامی، اظهار میدارد که سازمان با عزل بنیصدر غافلگیر شد و این غافلگیری موجب شد تا زمانی سازمان رسماً اعلام ورود به فاز نظامی کند که آمادگی ندارد: «سازمان زمانی کف خیابان آمد و استراتژی فاز نظامی را اجرا کرد که نمیخواست. راهپیمایی مسلحانه 30 خرداد 1360 را سازمان نمیخواست در آن موقع انجام بدهد. چه شد که این کار را کرد؟ به خاطر اینکه تحلیل سازمان این بود که نظام دو پایه است. یک طرفش را بنیصدر دارد میکشد و یک طرف را حضرت امام و این نظام تا زمانی که جنگ هست تکپایه نخواهد شد. این عین تحلیلهای رجوی است. اسنادش هم عیناً موجودند. حتی بخشهایی از اینها هم علنی است، یعنی در نشریات هم انعکاس داشت. حرف سازمان این بود که تا زمانی که جنگ هست، نظام تکپایه نخواهد شد و اینکه حذف بنیصدر امکانپذیر نیست. سازمان روی پایگاه اجتماعی بنیصدر حساب باز کرده بود. اگر اشتباه نکنم بنی صدر 20 خرداد از فرماندهی کل قوا عزل شد. 25 خرداد جبهه ملی تظاهرات کرد. در این فاصله مسئله عزل بنیصدر از ریاستجمهوری مطرح شد. بعد سازمان او را مخفی کرد. باورشان نمیشد این جریان دارد به سمت حذف همه گروههای سیاسی که داشتند فعالیت میکردند برود. مسئله جنگ هم وجود داشت. هیچ کسی در چنین شرایطی ریسک نمیکند، اما امام بیخیال این حرفها بود. امام از نظر شخصیتی طوری بود که شکست برایش وحشتناک نبود و مسئله وظیفه خیلی برایش ارجح بود. حقیقتاً انسان شجاعی بود. وقتی اینطور شد، سازمان برنامهای که برای بعد چیده بود، جلو انداخت. درست هم فکر میکرد، چون میدانست چند روز بعد همهشان قلع و قمع میشوند، پس تا زمانی که میتوانیم یک نیروی اجتماعی را به صحنه بکشانیم، آن را بیاوریم و آزمایش کنیم. اگر بخواهید بگویید اینها از قبل رفته و برای 30 خرداد و 7 تیر محاسبه کردهاند، اصلاً اینطور نبوده است». از طرف دیگر مسئولین امنیتی وقت نیز بر این باور بودند که سازمان مجاهدین خلق سرانجام دست به شورشی نظیر 30 خرداد خواهد زد. مسئول بررسی بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه در خصوص اتفاقات پیش از 30 خرداد سال 1360 توضیح داد: «سازمان از روز اول پیروزی انقلاب اسلامی قصد درگیری مسلحانه داشت. دلیل ایدئولوژیکش را میتوانید در کتاب «زمامداری کارتر» ببینید، ولی دلیل تشکیلاتیاش این بود که در سازماندهی مجاهدین، نفر اول همیشه مسئول واحد نظامی بود. اینها توی بخش نظامی، یک نهاد اطلاعات داشتند که وظیفه آن هدایت نفوذیها بود. در واقع در اولین چارتی که سازمان تشکیل داد، قویترین آدم مسئول بخش نظامی بود. سفر مخفیانه رجوی به فرانسه در سال 59 حدوداً در تابستان 1359 رجوی قاچاقی به فرانسه رفت که ما از چند کانال اطلاعات صددرصد موثق داریم. البته اینکه در آنجا چه اتفاقی میافتد را کسی خبر ندارد؛ گرچه شواهد و قرائن نشان میدهد که هماهنگی اینها با سرویس اطلاعاتی فرانسه امر بدیهی است، مثلاً یک سال بعد رجوی و بنیصدر در فرودگاه نظامی فرانسه فرود آمدند. حتی در مقطعی ما شواهدی بهدست آوردیم که سفارت فرانسه در تهران در چمدانهای سیاسی برای اینها تجهیزات میآورد. این نکته را در نظر بگیرید که هر کشوری که سازمان با آن ارتباط برقرار میکند، قویترین ارتباطات را با سرویس اطلاعاتی آن کشور دارد؛ از ترکیه و پاکستان تا آلمان و کشورهای دیگر. به هر حال اینکه در سال 1359 در فرانسه چه گذشت را نمیدانیم. زمانی که رجوی در اول فروردین 1360 قاچاقی و زمینی از مرزهای شرقی کشور برگشت، بلافاصله جلسه شورای مرکزی سازمان را تشکیل داد و اعلام کرد فاز نظامی باید شروع شود. تمام اعضای شورای مرکزی مخالف بودند ولی رجوی میگوید نه، باید فاز نظامی را شروع کنیم و سریع خودتان را آماده کنید. اعضای اصلی شورای مرکزی سازمان عبارت بودند از موسی خیابانی، مهدی ابریشمچی، محمد ضابطی، محمود عطایی و علی زرکش. بیشتر از جهت ذهنیت نیروها بود که شورای مرکزی میگفت ما آمادگی نداریم، کما اینکه وقتی در 30 خرداد فاز مسلحانه اعلام شد خیلی از نیروها بریدند، خیلی از خانوادههایی که طرفدار اینها بودند بریدند و اینها را کنار گذاشتند.» 30 خرداد 60 در تهران چه گذشت؟ در هر صورت ساعت 16 عصر روز 30 خردادماه فرا رسید و تهران و چند شهر بزرگ دیگر شاهد اغتشاش و آشوب عناصر سازمان مجاهدین خلق بود. سازمان بعداً مدعی شد که 500هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شرکت کردند، لیکن تعداد افراد سازماندهیشده سازمان و گروههایی که به آنها پیوستند و در حمایت از بنیصدر و سازمان به تظاهرات مسلحانه دست زدند، بیش از چندهزار نفر نبود. خبرگزاری رویتر گزارش دارد که حدود 3 هزار نفر از افرادی که به سازمان چریکی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابانها را بستند و تعدادی اتومبیل و موتورسیکلت را آتش زدند و علیه حکومت اسلامی به شعار دادن پرداختند. مکانهای تظاهرات در تهران عبارت بودند از خیابان انقلاب، میدان فردوسی، خیابان طالقانی، منیریه، خیابان ولیعصر، میدان ولیعصر، بلوار کشاورز، میدان فلسطین، خیابان نظامآباد و پل سیدخندان. مسئولیت و هدایت تظاهرات به عهدهی بخش اجتماعی و زیر نظر محمد ضابطی بود. اهمیت این تظاهرات مسلحانه به حدی زیاد بود که برخی مسئولین مرکزیت و کادرهای سازمان نظیر محمد ضابطی، محمد مقدم، قاسم باقرزاده، مهدی کتیرایی، سعید غیور نجفآبادی، صادق ساداتدربندی و مهدی برایی به صحنه عمل آمدند و به صورت علنی تظاهرات مجاهدین را فرماندهی و سازماندهی کردند. هواداران تشکیلاتی در تیمهای 3 تا 5 نفره سازماندهی و به یکی از سلاحهای سرد مسلح شده بودند. چاقو، چماق، تیغ موکتبری، قمه، پنجه بکس و گاز فلفل از وسایلی بود که اغلب هواداران به دستور تشکیلات با خود حمله میکردند. ردههای بالاتر دارای سلاح گرم بودند. اما در مقابل، مردم حزباللهی و حتی کسانی که نظر میانهای داشتند در برابر این تظاهرات موضعگیری کردند. از جنوب شهر تهران و مناطق دیگر مانند میدان خراسان، میدان امام حسین(ع)، خیابان مولوی، شهرری، راهآهن، جوادیه و...) گروههای مردم به راه افتادند و با موتور، دوچرخه، اتوبوس، مینیبوس و هر وسیله شخصی و امکان دیگری که در دسترس بود خود را به مرکز شهر رساندند. در ابتدای رویارویی مردم عموماً از کمربند یا سنگ استفاده میکردند، ولی زمانی که هواداران سازمان با سلاحهای مختلف سرد و در چند جا سلاح گرم حمله کردند، نیروهای سپاه و کمیته وارد عمل شدند. تعدادی از مردم در خلال این درگیریها متحمل جرح و ضرب شدند و حتی تعدادی [توسط میلیشیاهای سازمان] به قتل رسیدند. اولین خبر منتشره در مورد تعداد تلفات 30 خرداد تهران، حاکی از آن بود که بیش از 16 تن از مردم کشته و دهها نفر مجروح شدهاند. 8 تن از مجروحین نیز فردای آن روز به علت شدت جراحات وارده در بیمارستان فوت کردند. صدای آمریکا در خبر خود، وقایع 30 خرداد تهران را از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی بیسابقه توصیف کرد و اعلان نمود که در خلال درگیریهای آن روز دستکم 30 تن کشته و 200 تن مجروح شدند. چهره ملتهب شهر، مغازههای تعطیلشده، اتوبوسهای به آتش کشیدهشده و دود لاستیکهای سوخته، چهره این مناطق را دگرگون کرده بود. هواداران سازمان و اغلب همان میلیشیای معروف به همراه جمعی از هواداران دیگر گروهها، در کوچه و خیابان افرادی را که از جهت ظاهری به حزباللهیها شبیه بودند، کتک زده و از آنها میخواستند که به نفع بنیصدر و سازمان شعار دهند؛ چوب و سنگ بر سر و روی افراد مقاوم میریختند و با کارد و چاقو و تیغ موکتبری صورت و بدن آنها را زخمی میکردند. سرانجام حضور گروههای مختلف مردم و پاسداران در خیابانهای اصلی و مرکزی شهر کمکم وضع را دگرگون کرد و دستگیری مهاجمان آغاز شد. از حدود ساعت 7 بعدازظهر، هواداران باقیمانده که مبهوت از این شکست بودند، با انفعال و سردرگمی، متفرق شدند و فضای شهر تحت کنترل نیروهای انتظامی آرام گرفت. همزمان در چند شهر مانند اصفهان، همدان، ارومیه، شیراز، اهواز، اراک، زاهدان، مسجدسلیمان، بندرعباس و مشهد نیز درگیریهای پراکنده مشابهی در سطوح کوچکتری رخ داد که طی آنها نیز دهها تن مجروح و چند تن کشته شدند. منبع: کتاب عملیات مهندسی (مرکز اسناد انقلاب اسلامی) پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبزرگترین پایگاه آمریکا در افغانستان خالی شد فاکس نیوز به نقل از یک مقام ارشد آمریکایی خبر داد که همه نیروهای این کشور از پایگاه هوایی بگرام خارج شدند. بگرام، پایگاه اصلی نیروهای خارجی در افغانستان است و روسای جمهور آمریکا در هنگام بازدید از افغانستان در این پایگاه اقامت داشتهاند.
-
2 پسندیده شدهعملیات زرهی در محیط های شهری توسط دکتر رابرت کامرون در قرن های گذشته نیروهای زرهی ، جنگ شهری را به عنوان یک ماموریت نا خواسته می پذیرفتند . علوم نظامی عملیات های نظامی را در مناطق ساختمانی ، به عنوان موارد خواص می پذیرفتند . بنابراین هنگامی که شرایط یگان های زرهی را مجبور به فعالیت در مناطق ساختمانی کرد ، آنها این کار را بدون آماده سازی مناسب انجام دادند و سربازان را به سمت تکنیک ها و تاکتیک های فی البداهه کشاند . این اقدامات آزمایش و خطا منجر به کسب اطلاعات موثر اما به قیمت جان و مال افراد شد . علاوه بر این هنگامی که نیاز به این مهارت ها از بین رفت ، موقتا اهمیت به جنگ شهری از بین رفت و نسل های بعدی نیروهای زرهی مجبور به اجرای همان اصول قدیمی شدند . امروزه نیروهای زرهی عملیات های نبرد شهری و ضد تروریسم را انجام می دهند . با توجه به روند جهانی در گسترش شهرنشینی اهمیت نیروهای زرهی را بیشتر می کند . جنگ جهانی دوم سال 1940 ارتش آمریکا در حال آماده سازی برای جنگ بود . بخشی از این آماده سازی مربوط به نیروی زرهی بود که در مقابل نیروهای زرهی بسیار قدرتمند ارتش آلمان آموزش می دید .آموزش نیروها بر مهارت های اساسی متمرکز بود . این آموزش ها مربوط به مانور های ستاد کل تا قبل از جنگ جهانی دوم بود که بدون تغییر بیان می شد. این فعالیت های آموزشی بزرگترین مانور میدانی در زمان صلح در تاریخ ایالات متحده را تشکیل می دهند . آنها این تجربه ی میدانی را برای همه رده ها فراهم کردند و آمادگی نیروهای میدانی آمریکا ، به ویژه لشکر های زرهی جدید را آزمایش کردند . با این حال نیروهای زرهی درک مناسبی از عملیات در مناطق ساختمانی را نداشتند . تانک ها تمایل داشتند به نیروهای دشمن در شهر ها حمله کنند بدون اینکه منتظر یگان توپخانه یا پشتیبانی یگان پیاده نظام باشند . در عوض آنها به راحتی به خیابان ها رفتند ، جایی که آنها برای سلاح های ضد تانک دشمن اهداف آسانی بودند . انتقاد از این عملکرد باعث ایجاد تجربه ی موثری نشد . منابع آموزش زرهی استفاده از نیروی زرهی در جنگ شهری را منع می کرد . در اواخر ژانویه سال 1944 ، آموزه های زرهی نیاز به نبرد در مناطق ساختمانی را تایید می کرد ، اما راهکاری برای استفاده از یگان زرهی بویژه در شهر های بزرگ ارائه نکرد . تانک ها به منظور به حداقل رساندن تلفات به فعالیت در خارج از محدوده شهر تشویق می شدند . آموزش های زرهی ، تانک ها را برای نبرد در مناطق ساختمانی که در اروپای غربی واقع شده بود آماده نکرد . عملیات در سراسر فرانسه و سپس در جریان فشار نهایی به آلمان ، تحرک بالا و قدرت شلیک گسترده تانک ها را مشخص کرد . تانک ها موقعیت های کلیدی در اطراف شهر های کوچک را اشغال می کردند و از آنجا بر روی دشمن اجرای آتش می کردند . تیم های پیاده نظام سپس وارد شهر می شدند و عملیات پاکسازی و تثبیت را اجرا می کردند . وی ادامه داد: "در طول جنگ جهانی دوم ، یگان های زرهی عدم حضور درگیری در خیابان را نشان داد. تانک ها تمایل داشتند که بدون انتظار برای توپخانه یا پشتیبانی پیاده نظام ، به نیروهای دشمن در شهرها حمله کنند. درعوض ، آنها به سادگی به خیابانها رفتند ، جایی که آنها برای از بین بردن سلاح های پیاده نظام و ضد تانک ، هدف های منحرف ، منزوی و آسان قرار گرفتند. " این تاکنیکها در برابر نیروهای نامنظم در مناطق ساختمانی کوچک عملکرد قابل قبولی داشت اما نه در شهر های بزرگ . در سال 1944 ، نیروهای آمریکایی با یک هنگ پیاده که با نیروهای زرهی تقویت شده بود و با پشتیبانی سنگین به شهر مستحکم آخن حمله کردند . این عملیات با برنامه ریزی و شناسایی دقیق قبل از شروع همراه بود . ابتدا یک تیم از پیاده پیشتاز شدند و مواضع دشمن را شناسایی کردند . سپس تانک ها با آتش دقیق و سنگین نیروهای دشمن را مجبور به عقب نشینی کرد . شهر پس از نه روز تسلیم شد . آخن به الگویی برای عملیات ترکیبی تبدیل شد . یگان های پیاده معمولا به همران یگان های زرهی آموزش نمی دیدند . عملیات ترکیبی از ضعف در کار گروهی و دستگاه های ارتباطی رنج می برد . این مشکل تا حد زیادی با نصب تلفن های میدانی روی تانک ها اصلاح شده است و به سربازان این امکان را می دهد که مستقیما با فرمانده ی دستگاه صحبت کنند . جنگ کره جنگ کره به استثنای شهر مهم سئول درگیری چندانی در مناطق ساختمانی وجود نداشت و بیشتر درگیری ها در روستاهای کوچک اتفاق می افتاد . در سپتامبر 1950 شهر سئول پس از حمله موفقیت آمیز به انچئون هدف اصلی نیروهای سازمان ملل شد . مسئولیت تصرف شهر به تفنگداران دریایی سپرده شد که در ادامه ماموریت با نقاط قوت و مستحکم دشمن روبرو شدند. هر یک از یگان های تفنگداران دریایی توسط تیم هایی از تک تیرانداز ها ، مسلسل ها ، سلاح های ضد تانک و نیروهای زرهی پشتیبانی می شدند . همانگونه که در آخن همکاری نزدیک پیاده نظام و تانک ها به طور هماهنگ توانستند هر نقطه قدرتمند را از بین ببرند . تفنگداران دریایی حرکات تانک را هدایت می کردند و اهداف را شناسایی می کردند . تانک ها نقاط مستحکم و حساس را با قدرت آتش خود از بین می بردند و برای پاکسازی منطقه به حمایت پیاده نظام متکی بودند . به این ترتیب زرهی باعث پیشروی پیاده نظام شد و بخش اعظم این شهر در چهار روز پاکسازی شد . جنگ ویتنام پس از جنگ کره ، ارتش آمریکا توجه خود را به اروپا معطوف کرد . در آنجا با شروع جنگ سرد خطر درگیری با نیروهای پیمان ورشو افزایش یافت . با این حال ، در دهه ی 50 میلادی ، به دلیل تکیه بر سلاح های اتمی ، به جای تجهیزات متعارف ، برای جلوگیری از تجاوز اتحاد جماهیر شوروی ، اقدامات کمی در خصوص پیشرفت دکترین عملیات ترکیبی صورت گرفت . یک دهه بعد آمریکا در باتلاق ویتنام غوطه ور شد . بیشتر این درگیری ها در خارج از مناطق ساختمانی رخ داده بود . تا سال 1968 ، شهر ها به عنوان پایگاه های امن از درگیری ها مصون ماندند . در همان سال نیروهای کمونسیتی تحت حمایت ویتنام شمالی ( ویت کنگ ) حمله ای به نام عملیات تت ( عید باستانی تت ) را علیه ویتنام جنوبی آغاز کردند و مناطق شهری را هدف قرار دادند تا از حمایت مردم آمریکا از جنگ جلوگیری کنند . نیروهای ویتنام جنوبی سعی می کردند نیروهای کمونیست را با ضدحمله های خود دفع کنند . با این حال ، شهر امپراتوری هیو نزدیک به یک ماه به مرکز درگیری های خیابانی تبدیل شد . در آنجا پیاده نپام ویتنام شمالی بخش اعظمی از شهر را تحت اشغال خود قرار داده و استحکامات قدرتمندی بوجود آوردند . نیروهای واکنش سریع تفنگداران دریایی ایالات متحده اندکی پس از حملات اولیه واکنش نشان دادند ، اما آنها فاقد تجربه عملیات ترکیبی بودند . یکی از فرماندههان گردان با برسی سریع کتابچه های راهنمای جنگ شهری به دنبال اصلاح این کمبود بود .(9) بازماندگان سازماندهی مجدد شدند و شروع به حمله به نقاط قوت ویتنام شمالی کردند وکه در پوشش دیوارها و ساختمان ها می جنگیدند . تاکتیک های عملیات در مناطق جنگلی در خیابان های هیو کار نمی کرد. تفنگداران دریایی متحمل ضررهای سنگینی شدند ، به ویژه در بین فرماندهان کم تجربه ، درحالی که از تکنیک های جدید مطابق با محیط خود استفاده می کردند .سرانجام تفنگداران دریایی با خمپاره ،مسلسل و تانک ها سازماندهی شدند و عملیات منظم پاکسازی را آغاز کردند . تانک ها پشتیبانی از نیروهای پیاده در مقابل آتش دشمن را برعهده داشتند و با اسکورت نیروهای پیاده به سمت اهدافی که نیروی پیاده مشخص کرده بود حرکت می کردند . این تاکتیک ها باعث شد که این شهر پس از 25 روز جنگ شدید به دست نیروهای آمریکایی بیفتد ، که البته تلفات سنگینی را در بین تفنگداران دریایی و جمعیت غیرنظامی بزرگی که در شهر باقی مانده بودند رقم زد. پیروزی نهایی مدیون آموزش و انسجام تفنگداران دریایی بود که به آنها این اجازه را می داد تا با یک محیط ناآشنا در زیر آتش دشمن سازگار شوند . جنگ سرد پس از ویتنام ، تمرکز نظامی ارتش آمریکا از حمله از حمله احتمالی پیمان ورشو ، به دفاع از اروپای مرکزی بازگشت . عملیات های ترکیبی و استفاده از قدرت آتش و مانور توجهات را به خود جلب کرد ، اما عملیات شهری همچنان بر عهده پیاده نظام بود .نقش زرهی ، مانور در خارج از مناطق ساختمانی و پشتیبانی آتش در صورت لزوم است .دفترچه راهنمای ارتش آمریکا " عملیات نظامی در مناطق ساختمانی " انتشار 1973 این گفته را تقویت می کند . اما نقش زرهی را به یک ضمیمه کوتاه بسنده کرده است " خطرات ناشی از زرهی در جنگ شهری . همچنین واحد های زرهی باید انتظار جنگ در جنگ شهری را در صورت ضرورت داشته باشد . احتمال بکارگیری زرهی درمناطق ساختمانی در جمهوری فدرال آلمان افزایش یافته است . تا دهه 1980 ، هر تیپ از نیروهای ایالات متحده به طور متوسط 25 روستا و حداقل یک شهر را شامل می شد . (12) با وجود این یکی از تحلیلگران ناتو خاطرنشان کرد : " سؤال اینجاست که آیا آموزش کافی وجود دارد یا خیر ، آیا فکر کافی شده است ؟ سازگاری سلاح ها و مهمات جدید با عملیات ترکیبی و شاید مهم تر از همه ، این که آیا یک نیروی نظامی به اهمیت عملیات ترکیبی رسیده است یا خیر ؟" در غیاب راهنمایی های آموزنده ، پرسنل ارتش به دنبال تولید دکترین خود بودند . مقالات زرهی پر از مفاهیمی مربوط به استفاده از یگان های زرهی در جنگ شهری بود ، از اصول عمومی تا راهنمایی های دقیق . (14) اما آنالیز های مربوط به جنگ شهری عمدتا یک تمرین فکری بدون تحولی در نظام آموزشی بود . جنگ پس از جنگ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی عصر جدیدی را گشود که دیگر تحت سلطه رقابت ابرقدرتها نبود. در عوض ، بحران های منطقه ای جایگزین تهدید جنگ جهانی سوم شد ، و نیروهای ایالات متحده خود را برای ارائه ی یاری و کمک های بشردوستان به مناطق درگیری در اثر خشونت جناحی ، قومی و مذهبی پیداکردند . ارتش ایالات متحده برای ماموریت های خارج از کشور نیاز به دسترسی به بنادر و خطوط هوایی در خارج از کشور دارد . جنگ چچن تجربه روسیه در چچن ، بیشتر ، عواقب انجام عملیات جنگ شهری را بدون آموزش و آموزه مناسب ، نشان داد . در دسامبر سال 1994 ، یک یگان از نیروهای نظامی مجهز از سربازان بی تجربه به طور ناگهانی و بدون برنامه ریزی وارد گرزنی شد تا به آرزوهای استقلال چچن پایان دهد . با تکیه بر زور برای جلوگیری از مقاومت ، روسها انتظار عملیاتی بدون خون را داشتند . چچنی ها با وجود این ، دفاع پیشرفته غیر خطی را برای بهرهبرداری از نقاط ضعف روسها آماده کردند . چچنی ها با بهره گیری از تیم های کوچک مجهز به سلاح های ضد زره ، تک تیرانداز ها و سلاح های سبک به سرعت یک تیپ مکانیزه را منهدم کردند و اثر بخشی سایر واحد های روسی در طی چند هفته جنگ شهری تقلیل دادند . عدم پایان مقاومت چچن باعث خروج روسیه در سال 1996 شد. طی سه سال آینده ، روس ها عملیات ترکیبی را مجدداً آموزش دادند و آموزه جنگ شهری خود را به روز کردند. آنها بطور خاص ، تاکتیک های جنگ خیابانی ترکیبی را که توسط ارتش سرخ در طول جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود ، مورد تجزیه و تحلیل قرار دادند. با توجه به پیشرفت تسلیحاتی و فناوری های جدید آنها تاکتیک ها را اصلاح و بروز کردند و دوباره به گروزنی یورش بردند .آنها بسیار بهتر شروع کردند و شهر را بدون جنگ طولانی که مشخصه عملیات قبلی است ، به تصرف خود درآوردند . در اواخر دهه 1990 ، تجربه جنگ سومالی و چچن ، بروز رسانی دیرهنگام آموزه های جنگ شهری آمریکا را بدنبال داشت . با این حال برنامه های آموزشی هنوز نشان دهنده ی افزایش علاقه به استفاده از عملیات مشترک را نداشت . تانک های شرکت کننده در تمرین های نظامی هنوز بدون شناسایی و پشتیبانی مناسب رخ می داد ، دقیقا مانند قبل از سال 1941 . جنگ عراق جنگ عراق تاکید بیشتری به عملیات مشترک در جنگ شهری داشت . با این حال ، میزان آماده سازی متفاوت بود . برخی از واحد های تانک سپر هایی برای اگزوز تانک های خود بوجود آوردند تا به پیاده نظام این اجازه را بدهد که در نزدیکی تانک های آبرامز فعالیت کنند ، درحالی که در برخی چنین تغییری رخ نداده بود . حرکت به سمت بغداد نیروهای زرهی را در معرض درگیری با سربازان عراقی ، تانک ها و نیروهای شبه نظامی قرار داد که غالبا از مواضع کمین شهری حمله می کردند . خدمه تانک ها که غالبا تیراندازی با برد بالا و دقیق آموزش دیده بودند خود را در معرض حملات RPG دشمن قرار دادند . نیروهای زرهی رفته رفته با محیط عملیاتی جدید سازگار شدند . دقیقا مانند پیشینیان خود در جنگ های قبلی . آنها قدرت تاکتیکی و رهبری خود را تقویت کردند . در سال 2004 این مهارت های جدید عملیات مشترک در از بین بردن پناهگاه های امن تروریست ها به کار گرفته شد . در جریان حمله نهایی به فلوجه در ماه نوامبر ، یگان های زرهی تفنگداران دریایی در حالی که نیروهای پیاده ساختمان های مجاور را پاکسازی می کردند ، از طریق خیابان ها پیشروی می کردند ." دیده بان ها و تک تیرانداز ها تانک ها را به سمت مکانهایی هدایت میکردند که بتوان از قدرت آتش آنها در برابر نقاط قوت دشمن استفاده کرد ." عملیات ارتش با یک کار تیمی و قدرت آتش همراه شد . در شهر صدر ، تیم های ترکیبی شامل تانک های M1A2 SEP و نفربرهای زرهی M2A3 Bradley و نیروهای پیاده را تشکیل می دادند که با سرعت آهسته از طریق خیابان های شهر حرکت می کردند . خدمه دستگاه های زرهی تمام توان خود را بکار گرفتند و از سایت های دیدبانی خود برای اسکن اهداف استفاده می کردند . یگان های زرهی به طور پیوسته با کمترین آسیب از سوی شبه نظامیان حرکت می کردند . عملیات در عراق طیف گسترده ای از تجارب جنگ شهری را در اختیار نیروهای ایالات متحره قرار می دهد که منعکس کننده فناوری و ملاحظات تاکتیکی است . در آینده شرایط مشابهی دوباره رخ خواهد داد . بنابراین درسهایی که تاکنون آموخته شده ، باید در توسعه دکترین عملیات مشترک و آموزشهایی که به نیروهای نظامی داده می شود منعکس شود . شهرنشینی جهانی یک روند تایید شده است ، حتی در مناطق کمتر توسعه یافته جهان . مناطق شهری محیط های جنگ مشترک خواهند بود . استفاده از آموزش های مبتدی برای نیروهای نظامی نیازها را برآورده نمی کند . تاکتیک های تسلیحاتی ترکیبی جزء موثرترین راهکارهای مقابله با شهرهای دفاع شده است . اما یگان های عمل کننده برای درک بهتر چگونگی استفاده از نقاط قوت و و پوشاندن نقاط ضعف ، باید آموزش و همکاری کنند. "زرهی نیز به عنوان عضو اصلی عملیات ترکیبی باید عملیات جنگ شهری را یک وظیفه در نظر بگیرد و برای آنچه که در اجرای جنگ لازم است ، در صلح آماده سازی شود " .
-
2 پسندیده شدهتمرین جدید ارتش چین با محوریت جنگ شهری ایا زنگ خطر برای تایوان به صدا درامده است؟ واحدهای پیاده نظام ارتش ازادی بخش خلق چین با همراهی واحدهای زرهی به تازگی در یک تمرین نظامی جنگ شهری شرکت کردند. هفته گذشته تلویزیون دولتی تصاویر نادری از ارتش چین در جریان یک تمرین نظامی در هانگژو ، مرکز استان ژجیانگ در شرق چین نمایش دادند. رسانه های دولتی چین گزارش دادند ارتش گروه 72 ام ارتش چین در این تمرین نظامی با شبیه سازی شرایط جنگ شهری شرکت کردند. نیروهای چینی در این زرمایش در نقش نیروهای مهاجم جهت آزاد سازی مناطق شهری شرکت کرده اند. در این تمرین نیروهای "قرمز" در نقش مهاجم با استعداد 230 سرباز و 30 خودرو زرهی وظیفه تصرف یک منطقه شهری را داشتند. نیروهای "آبی" نیز در نقش مدافع با استعداد 70 سرباز و 6 تانک وظیفه دفاع از شهر را داشتند. با وجود تعداد بیشتر نیروهای مهاجم اما نیروهای مدافع مزایایی قابل توجه ای داشتند. به عنوان مثال انها میتواند در ساختمانهای مستحکم حمله نیروهای مهاجم را دفع نمایند. نیروهای ارتش چین در این تمرین نظامی جنگ شهری از تانک های اصلی میدان نبرد Type 96A و خودروهای رزمی پیاده نظام ZBD-04 استفاده کردند. در این تمرین نیروهای تیم قرمز توانستند با کمک واحدهای زرهی در کمتر از سه ساعت از موانع دفاعی تیم آبی همچون میدان های مین و موانع مهندسی ضد تانک عبور کرده وشهر را تصور کنند. تلویزیون دولتی چین گزارش داد این تمرین با پیروزی قاطع نیروهای قرمز به پایان رسید. پس از برگزاری این رزمایش بسیاری از رسانه ها و تحلیل گران غربی تمرین نظامی جدید ارتش چین را افزایش امادگی چین برای حمله و تصرف تایوان تفسیر کردند. هکتور کانگ ، تحلیلگر نظامی تایوانی گفت که در این تمرین نیروهای آبی نشانگر نیروهای تایوانی است. ارتش گروه 72 ام که دراین تمرین شرکت کرده بود در کنار ارتش گروه 73 ام ارتش چین، به عنوان نیروهای اصلی حمله احتمالی چین به تایوان شناخته میشوند. هر دو گروه ارتش زیر فرمانده جبهه شرقی چین هستند. این تمرین چالش برانگیز چین مقامات تایوانی را مجبور کرد که نسبت به آن واکنشی نشان دهند. ژنرال آلن شی ، سخنگوی وزارت دفاع تایوان در این باره گفت : " اطلاعات نظامی تایوان از همه اعزام ها و بسیج نیروهای چین آگاه است." وی افزود: "حزب کمونیست چین هرگز تهدیدهای لفظی و نظامی خود را کاهش نداده است. ارتش تایوان به پیشرفت توانایی های دفاعی خود ادامه می دهد." دولت تایوان تأکید کرده است که مصمم است از خود دفاع کند رئیس جمهور تسای اینگ ون به بی بی سی گفت که حمله به تایوان برای چین "بسیار پرهزینه" است. تانک های اصلی میدان نبرد Type 96A و خودروهای رزمی پیاده نظام ZBD-04 تیم مهاجم نیروی قرمز در حال نزدیک شدن به مناطق شهری استفاده تیم مهاجم از شعله افکن برای در هم کوبیندن مواضع نیروهای مدافع در ساختمانها- برخی تحلیلگران غربی این رزمایش را فاقد ارزش عملیاتی می دادند و آن را فقط یک عملیات روانی بر علیه تایوان توصیف میکنند تانک Type 96A شرکت کننده در این زرمایش جنگ شهری به عنوان نیروهای تیم ابی و مدافع
-
1 پسندیده شدهسلام و وقت بخیر بله فقط 50 کیلو با برق شلیک میکنه بر اثر انرژی حاصل از شلیک پوکه رو از زیر رو به عقب بیرون میندازه و از بغل فشنگ جدید وارد میکنه برای رفع گیر تا یک فشنگ هم یک عدد اگزلری کارتریج داره که اگه بعد از یکصدم ثانیه از فشردن ماشه فشنگ شلیک نشه اون اگزلری اونو شلیک میکنه با اب و هوا خنک میشه که البته ابش مخلوط با الکله برا جلوگیری از یخزدگی لگد بدی هم داره معمولا سه یا فوقش دو نفره سوار و پیاده میشه و بعد از هر تیراندازی باید سرویس بشه و قطعات حساسش برن ان دی ای ndi ......عمر لوله 1000 تیره اونقدرام عظمتی نیست از نزذیک عکس گرفتن برادرم
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا BAe Magma هواپیمای بدون سرنشین (UAV) / اثبات گر فناوری (2017) هواپیما های مدرن برای تغییر مسیر به سطوح کنترل پرواز نیازمندند که ترکیبی از اتصالات، مکانیزم ها و سامانه های دیجیتالی است. BAe Systems مرکز دفاعی انگلیس و دانشگاه منچستر برای ایجاد انقلابی در این حوزه همکاری می کنند و در حال توسعه پهپاد اثبات گر فناوری Magma هستند. توسعه این پهپاد از سال 2002 آغاز شد. از این محصول برای جمعآوری اطلاعات درباره ی طرح مفهومی "هوای دمیده شده برای کنترل پرواز" استفاده می شود. در این طرح، از گاز های خروجی موتور برای تاثیر بر روی خواص بالابرندگی بال استفاده می شود (هوا با سرعت مافوق صوت از لبه عقبی سطوح کنترلی خارج می شود). امید است این پیشرفت، جایگزین سطوح کنترل پیچیده فعلی شود که طراحی هواپیما های رزمی (و تجاری) را محدود می کنند. ممکن است روزی نیاز به هرگونه سطوح کنترلی از بین برود. علاوه بر این، رانش خروجی این هواپیما توسط "سامانه کنترل بردار رانش سیال" مدیریت می شود. هواپیمایی بدون سطوح کنترلی متحرک ذاتا آیرودینامیک تر خواهد بود، پیچیدگی و حجم آن کاهش پیدا می کند و ایمنی آن بالاتر خواهد رفت. با حذف اتصالات و فاطله بین آن ها، قابلیت پنهان کاری آن بیشتر می شود. هوای دمیده شده برای کنترل پرواز: هوا از موتور گرفته می شود و با سرعت مافوق صوت از شکاف های باریک دور لبه های عقبی مخصوص خارج می شود تا پهپاد را کنترل کند. سامانه کنترل بردار رانش سیال: کنترل پهپاد با دمیدن هوا به داخل نازل و منحرف کردن گاز خروجی و ایجاد نیروی کنترلی در حالت فعلی، Magma پلتفرمی "شبه بال پرنده" با شکل کلی شبیه سرنیزه است. همچنین، این پهپاد برای حداکثر کارایی آیرودینامیکی از شکل بال-بدنه ترکیبی استفاده می کند. در بخش عقب بدنه، یک جفت باله دمی عمودی متمایل به خارج قرار دارد. در نسخه های اصلاح شده در آینده این باله های عمودی حذف خواهد شد تا آن را به یک طراحی "بال پرنده" واقعی تبدیل کند. از چرخ های سهگانه برای حرکت روی زمین استفاده می شود. اولین پرواز Magma در سپتامبر سال 2017 در Llanbedr ولز انجام شد. این پهپاد در ابتدا یک اثبات گر فناوری است، اما بدون شک توسعه آن باعث ایجاد مفاهیم و رویکردهای طراحی برای پلتفرم های جنگی آینده خواهد شد. در سال 2019، پهپاد Magma، کنترل توسط هوای سیال مافوق صوت را در طول آزمایشی در 11 آپریل 2019 اثبات کرد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2017 - تعداد فروند ساخته شده: 1 - کشورهای مصرف کننده: انگلیس - نقش: X-Plane(توسعه ای، نمونه اولیه، اثبات گر فناوری؛ این هواپیما برای نمونه سازی اولیه، اثبات فناوری، تحقیق و کسب اطلاعات توسعه داده شده است)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 3.6 متر - ارتفاع: نامشخص - وزن: نامشخص - حداکثر وزن برخاست: نامشخص – قوای محرکه: موتور جت حداکثر سرعت: 150 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 7620 متر - برد: نامشخص - تسلیحات: نامشخص - نسخه ها: Magma (سری پایه) منبع
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «عملیات مهندسی» اختصاص داد. اما شاید برای دوستانی که کمتر در خصوص «فرقه رجویه» مطالعه نموده باشند این سوال پیش بیاید که : عملیات مهندسی چیست ؟ عملیات مهندسی به مجموعه اقدامات سازمان مجاهدین در برخورد با اعضای سپاه پاسداران ، کمیته های انقلاب و مردم عادی در تلاش برای کسب اطلاعات از طریق شکنجه آنان در مرداد ۱۳۶۱ گفته میشود. در پی لو رفتن خانههای تیمی در اوایل سال ۱۳۶۱ مجاهدین اعضای سپاه و افرادی مشکوکی را که در اطراف خانههای تیمی مشاهده میکردند، ربوده و برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار میدادند. یکی از اعضای جداشدهٔ سازمان در کتاب خاطرات خود مینویسد: «ما شکنجه میکنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمیکنیم … جنگ ما با رژیم [نظام]، جنگ دو سازمان مهندسی است. هر کدام بیشتر شکنجه کند، برنده است.» در این عملیات، که از اوایل مرداد تا ۲۵ همان ماه به طول انجامید سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، یک کفاش، یک معلم و یک مهندس هوادار سازمان قربانی عملیات مهندسی شدند. (ویکیپدیا) در کتاب "عملیات مهندسی" (چاپ شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی) درباره نحوه کشف اجساد و شناسایی پیکر شهدای کمیته چنین گفته شده است: کشف شهدای عملیات مهندسی در پی کشف اجساد متلاشیشده قربانیان عملیات مهندسی، موج وسیع انزجار از سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. یکی از اعضای دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، روایت قابلتوجهی از کشف شکنجهگاه خیابان بهار و پیدا کردن پیکر شهدای عملیات مهندسی تعریف کرد: «خسرو زندی ما را به [سمت] جنازههای [پیکرهای] شهدا نبُرد. ما از طریق این ملاتهایی [ملات = احتمالا منظور محتوا هائی است که مبنای بازجوئی ها قرار می گرفته.] که اعضا برای مقام بالاترشان گزارش نوشته بودند، رموز اینها را باز کردیم و از این طریق به این موضوع رسیدیم که اینها مطلب جسد را با کد «ج» آوردهاند. بعد که پیگیر شدیم خسرو بُرید. بعد این ما را به آن خانه خیابان بهار برد... رفتیم آنجا و خانه را دیدیم. گفت که شکنجهگاه اینجا بود. بعد گفت که آمدهاند و اینها را بردهاند و من دیگر چیزی نمیدانم، سعی میکرد که جای این شهدا را نگوید. یعنی ما از طریق ملاتها به این مسئله پی بردیم و به زندی گفتیم تو باید جایش را بگویی، او هم میگفت نمیدانم. آن زمان هم فلکه دوم صادقیه به سمت شمال بیابان بود. بعد ما او را به آنجا بردیم و چند جا را کندیم که به اجساد رسیدیم.» دادستانی انقلاب اسلامی تهران از خانوادههای قربانیان دعوت کرد تا برای شناسایی و تشخیص هویت اجساد پاسداران مراجعه کنند، حال آن که تغییر شکل و دگرگونی جنازهها به حدی زیاد بود که کار تشخیص هویت دشوار و غیرممکن ساخته بود. برادر شهید طالب طاهری در این خصوص اظهار داشت: «[برادرم] اول جذب کمیته محل شد و چون بچه فعالی بود جذب کمیته مرکز شد. او را در بخش اطلاعات (تعقیب و مراقبت) گذاشتند. در این فاصله چند بار هم به جبهه رفت، مجروح شد و برگشت. به من هم نمیگفت در تعقیب و مراقبت است. شرایط هم خیلی سخت بود و گاهی ماه تا ماه خانواده را نمیدیدیم. وقتی دیدم موتور دستش هست و ریشش را کوتاه میکند و لباس آستینکوتاه میپوشد فهمیدم دارد کار اطلاعاتی میکند. روزی که ربایش شد، آقای فکور از دادستانی به من زنگ زد... گفت برای اخوی شما چنین اتفاقی افتاده است. جزئیات را هم نگفت. سریع به همان منطقه رفتم و از بچههای کمیته سؤال کردم... یک شوک به دستگاه اطلاعاتی کشور بود. طهماسبی گم شده بود و کسی نمیدانست. بعد از آن اینها را بُردند. همه اینها در فاصله یک هفته، ده روز توسط سازمان ربوده شدند. خط ، درآمد. [روش سازمان بیرون آمد] که سازمان شروع کرده است و همه باید حواسشان جمع باشد. تا اینکه فردی رفته بود یک نفر را ترور کند، مردم ریختند و او را گرفتند. موقعی که او را آوردند، در ملاتهایش چیزی پیدا میکنند و عملیات چالکردن [دفن کردن پیکرها] را در ملاتهایش پیدا میکنند... به سردخانه اوین رفتم. ورودی اوین، دم در. عملیات اوین همان جا دم در یک سردخانه داشت. محلی بود که یخ و جنازهها را میگذاشتند. همین که بدنها را نگاه کردم، او را برگرداندم و جای زخمش را در کمرش دیدم و گفتم این است. بیشتر از همه آسیب دیده بود. دندانها، صورت، چشم، سر، بدن و پشت بدنش کاملاً جای داغ باقی مانده و پوستش ور آمده بود. ناخنهایش را کشیده بودند. از روی دستهای بلندش میتوانستم او را تشخیص بدهم، منتهی میخواستم بیشتر مطمئن شوم و شدم. بچهها نمیگذاشتند اعصاب ما خیلی به هم بریزد. گفتم این اخوی ماست، ولی بقیه را نمیشناسم. از روی شلوارش هم میشد او را تشخیص داد. از این شلوارهای بسیجی به تنش میکرد. این قضیه و مراسم و دفن و ادامه عملیات و این مسائل گذشت تا اینکه آن ضربه کرج اتفاق افتاد که در ضربهی کرج ملاتهایی را که اینها بازجویی شده بودند در مورد سیروس لطیفی زدیم. از کیفِ «زن سیروس لطیفی» ملات بازجوییهای انجامشده از اخوی را کشف کردیم... اصدقی [هنوز] دستگیر نشده بود که ما ملات بازجویی را پیدا کردیم و در آنجا فهمیدیم اینها [زیر شکنجه منافقین] خیلی مقاومت کرده بودند.» پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبسم ا... توپ کالیبر 30 م.م 9A1-4071K که در نسخه آزمایشی تی-50 مورد استفاده قرار گرفت ولی اینکه در نمونه اصلی استفاده شده اطلاعاتی پیدا نشد تا الان .....
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبعد از اشغال اصولا تاسیس چنین رسانه هایی و تربیت چنین مزدورهایی ( که اون بخش آگاهانه ماجرا هستند که بعدش افراد ناآگاه را هم حالا در طیف های مختلف از نژآدپرستها گرفته تا متعصبین تا اونهایی که به هر حال با عناوین مختلف دچار ناراحتی هستند* ) وظیفه نیروهای اشغالگر هست خصوصا اینکه از ابتدا یکی از اهداف اشغال تحت فشار گذاشتن کشور همسایه بوده. در عراق هم همین را میبینیم که مستقیما در قالب NGO ها جوان ها را چطور جذب میکنند و همونها میشن میدان دار حملات به منافع ایران در عراق. در لبنان هم حتی در ظاهر اشغالی صورت نگرفته ولی در باطن کشور گروگان هست و چنین میبینیم. مضاف بر اینکه در سایر کشورهای همسایه هم تربیت چنین نیروهای رسانه ای اولویت هست (آذربایجان، ترکیه، اعراب خلیج فارس و ...) * من چند باری اشاره کردم. اصولا برخی افغان ها حق دارند ناراحت باشند از برخوردهای درون ایران (اگر منصف بودند باید میدونستند که در ایران به خاطر فرهنگ غلط حتی در برخورد با اقوام هم بعضا تحقیر وجود داره توسط برخی پایتخت نشینها، مثل برخورد با افغان ها قدیم بیشتر و حالا کمتر) ولی از لحاظ اجتماعی بررسی کنیم نمیتونند توقع داشته باشند سیر طبیعی ماجرای ایران و مثلا سوییس در برخورد با مردمان کشورها با مهاجران طیف افغان یکسان باشه. ورود هجمه گون قانونی و غیرقانونی حدود چند میلیون افغان در اوج جنگ و فشار و سختی مردمان یک کشور و اجازه بهشون برای ورود مستقیم به شهرها و نه اسکان خفت بار و دشوار در کمپها و بهره گیری از انبوه یارانه های پنهان کشور که طبیعتا برای مردم خودش هست که در سختی بسیار هم هستند اتفاقا ( شاید جوان ترهای افغان یادشون نیاد که وقتی صف های طولانی برای نان و شیر و نفت و ... وجود داشت و یک ایرانی وقتی در صف نان بعد از کلی انتظار مواجه میشد با یک شهروند محترم افغان که به خاطر جمعیت زیادشون یک نصفه تنور نان را میخرید چه حس بدی پیدا میکرد (که کسی تایید هم نمیکنه ولی خب حس بد طبیعتا رخ میداد) برابر نیست با ورود گزینش شده مورد به مورد مهاجرین افغان به کشورهای اروپایی. طبیعتا اصصکاکی که در اینجا رخ میده منجر به بروز ناهنجاری میشه در رابطه طرفین. به همین ترتیب از دهها زاویه دیگه میشه بررسی کرد. اینکه زبان افغان ها یکسان بود و بنابراین در موقعیتهای شغلی راحت جای کارگران ایرانی را گرفتند در شکل انبوه ( بله تقصیر اونها نبود ولی کارگری که زن و بچش گشنه میمونه دیگه به کارفرمایی که به فکر سود خودش هست فقط و بهره گیری از کارگر خارجی که فکر نمیکنه، اون فقط کارگر خارجی را مقصر قلمداد میکنه) یا اصطکاکی که در شهرها رخ داد بین جمعیت انبوهی که ناگهان با یک خرده فرهنگ دیگه وارد شدند و به هر حال به عنوان مهاجر ناگهان در شهرها ظاهر شدند و ده ها مسئله به این شکل که به طور طبیعی (و البته غلط) سبب مواجهه های بعضا نادرست بین دو گروه شد. ولی خب الان نون این رسانه های تنفر پخش کن بررسی قیق و عادلانه این مسائل نیست که، فقط دامن زدن به تنفر بین دو کشور هست و البته گفتن این معضلات ولی عدم اشاره به صدها اتفاق خوب و برخوردهای دوستانه همین مردمان ایران با افغان ها که نمونش قطعا در سوییس و ... هم یافت نمیشه.
-
1 پسندیده شدهاهمیت تسلیحات ترکیبی در عملیات شهری شکست و موفقیت یک گروهان پیاده نظام جهان به طور فزاینده ای به سمت شهرنشینی گرایش دارد. در آمریکای شمالی ، آمریکای جنوبی و اروپا ، بین 75-82 درصد از جمعیت در مناطق شهری زندگی می کنند. سازمان ملل متحد پیش بینی کرده است که 68 درصد از کل جمعیت جهان تا سال 2050 در محیط های شهری زندگی می کنند. تقریباً هر درگیری عمده در 80 سال گذشته اهمیت استراتژیک پایدار مناطق شهری را ثابت می کند، از نبردهایی مانند آخن و استالینگراد در جنگ جهانی دوم گرفته تا نبردها بر سر رقه و موصل در سال های اخیر اتفاق افتاده است. گروه جنگ نامتقارن ارتش ایالات متحده در گزارش خود در مورد جنگ شهری ، تاکتیک شماره یک خود را که کمتر آموخته است ، بیان می کند: استفاده از تسلیحات ترکیبی در عملیات شهری ضروری است، خودرو های زرهی از پیاده نظام پشتیبانی می کند و پیاده نظام از خودروهای زرهی پشتیبانی می کند." ضروری است که گروهانهای پیاده نظام مزایای تسلیحات ترکیبی واقعی را درک کنند و برای دستیابی به هماهنگی تسلیحات ترکیبی در نبردهای شهری تلاش کنند. در این مقاله بخشی از اقدامات و نتایج عملکرد یک گروهان تفنگ دار در مرکز آموزش ملی (NTC)، فورت اروین، کالیفرنیا ارائه شده است. پیچیدگی نبردهای شهری کاملاً مستند است. زمین های شهری به طور طبیعی برای مدافعین سودمند است . از طرفی نیروهای ارتش ایالات متحده آمریکا معمولاً خود را به عنوان مهاجم در جریان عملیات شهری در نظر میگیرند. نرخ بالای تلفات نظامی و نیاز به محافظت به طور مداوم از هر ساختمانی که از نیروهای دشمن گرفته شده است باعث می شود درگیری در شهرها بر واحدهای نظامی فشار زیادی وارد نماید. واحدها نظامی باید با چالش ارتباطات، آسیب پذیری ادوات زرهی در برابر سلاح های ضد زره انفرادی و عدم تحرک تاکتیکی معمول پیاده نظام کنار بیایند. گروهان پیاده نظام سواره دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند که آنها را قادر می سازد در مقایسه با گروهان های پیاده نظام در مناطق شهری به طور موثرتری مبارزه کنند. در حقیقت واحدهای زرهی و مکانیزه از توانایی یگان های پیاده نظام برای فعالیت در مناطق با محدودیت شدید مانند مناطق شهری، جنگلها و مناطق کوهستانی، همراه با تحرک و قدرت آتش ذاتی واحدهای زرهی بهره می برند. به عنوان نمونه وظایف گروه های رزمی استرایکر در گروهان های پیاده نظام تفنگدار درعملیات شهری شامل جابه جایی جوخه های پیاده نظام در یک منطقه شهری، استفاده از تسلیحات کنترل از راه دور مسلح به مسلسلهای 12/7 میلیمتری، نارنجک اندازهای اتوماتیک MK-19 و یا توپ 105 میلیمتری ( در نسخه MGS استرایکر) با ایمنی ودقت بالا برای نابودی مکانهای نیروهای متخاصم که به شدت تقویت شده است. همچنین این خودروهای رزمی با کمک زره از خود و سربازان پیاده نظام محافظت میکنند. گروه های رزمی زرهی و گروهان های پیاده نظام اغلب در تلاشند تا به طور کاملا مستقل از توانایی عناصر پیاده و موتوری خود استفاده کنند و بنابراین در مبارزه موثر با استفاده از بازوهای ترکیبی شکست می خورند. گروهان پیاده نظام سواره دارای ویژگی های منحصر به فردی هستند که آنها را قادر می سازد در مقایسه با گروهان های پیاده نظام در مناطق شهری به طور موثرتری مبارزه کنند. در مرکز آموزش ملی (NTC) ، گروهان های پیاده نظام به دو سمت کامل مختلف گرایش پیدا می کنند: یا به ندرت از عناصر پیاده استفاده می کنند و بر روی مبارزات با خودروهای نظامی تمرکز می کنند یا به طور کامل بر روی مبارزه با عناصر پیاده و محروم از خودروهای نظامی متمرکز می شوند. به طور خاص، گروهان های پیاده نظامی که در NTC با ادغام سیستم رزمی خود در نبردهای شهری مبارزه می کنند نیز غالبا فقط از نیروهای پیاده پشتیبانی نشده برای پاکسازی اهداف پیچیده شهری استفاده می کنند و یا برنامه ریزی کافی برای ادغام موثر خودروهای رزمی برخودار نیستند. طی یک چرخش اخیر در NTC، یک گروهان پیاده نظام سواره موفقیت های مختلفی را در عملیات شهری کسب کرد. قدرت رزمی این گروهان شامل 13 خودرو رزمی، چهار چوخه تفنگدار ، سه چوخه تیربارچی/ضد زره بود. استراتژی آموزشی این گروهان به شدت بر روی عملیات پیاده نظام سواره متمرکز شده بود. فرماندهان گروهان در بخش آموزش موتوری غفلت کرده اند و بیشتر خودروهای رزمی را در تمرینات نظامی در سطح جوخه ودسته درگیر حمل و نقل و پشتیبانی آتش محدود کرده بودند. برنامه های تاکتیکی اولیه در این گروهان شامل راهپیمایی طولانی مدت پیاده نظام تحت پوشش تاریکی هوا بود. خودروهای رزمی این گروهان نیز فقط وظیفه انتقال پیاده نظام به محل پیاده شدن نیروها را بر عهده داشتند و تا پایان زمان انجام ماموریت در همان نقطه باقی می مانند. وقتی نیروها به اولین هدف شهری خود نزدیک می شدند، برنامه ریزی کرده بودند که به شکل مخفیانه موانع اطراف شهر از قبیل سیم های خاردار را از میان بردارند و به دنبال آن واحدهای پیاده به پاکسازی هدف بپردازند. هیچ برنامه عمدی برای شرکت خودروهای رزمی در عملیات وجود نداشت و گروهان از خودروها در محل پیاده شدن پیاده نظام که تا هدف 4 کیلومتر فاصله داشت جدا شد. در طی عملیات پاکسازی ، این گروهان پس از استقرار و محکم کردن موقعیت خود متحمل تلفات سنگینی شد و ادامه تلفات گروهان هنگامی بود که با نقطه قوت دشمن که نمی توانستند به طور مثر آنها را سرکوب یا نابود کنند بروز کرد. این گروهان بعد از یک مکث تاکتیکی و سازماندهی مجدد نیروها، خودروهای رزمی خود را برای تکمیل مأموریت به جلو آورد. در پایان عملیات از 39 نفر زخمی در حین عملیات 37 نفر آنها بر اثر جراحات کشته شدند در مقابل نیروهای مدافع فقط 15 نفر کشته دادند. جدول مقایسه میزان تلفات و جراحت نیروهای خودی و دشمن چالش های این گروهان در اولین هدف شهری خود به دلیل مهارت آن در اجرای رزمایش در سطح جوخه نبود. جوخه ها و دسته ها از بهترین نیروهای آموزش دیده ها در عملیات های پیاده نظام سواره بودند. عمده ی ناتوانی این سازمان دراین مبارزات مربوط به ناتوانی در شکست موقعیت های نیرومند مدافعین و انجام انتقال موثر مجروحین محل حادثه بود. با داشتن برنامه ای آگاهانه برای ادغام خودروهای نظامی در گروهان، می توان هر دو این کاستی ها را برطرف کرد. فرماندهان گروهان با درک این موضوع ،برنامه ریزی گسترده تری را انجام دادند که خودروها آنها را برای هدف بعدی شهری در نظر گرفته شد همراهی کنند. در مرحله بعدی بعد از اینکه واحدهای پیاده نظام در شهر مستقر شدند هر گونه سلاح ضد تانک را از منطقه اولیه از بین بردند. خودروهای رزمی به سمت بالا حرکت می کنند و از یک تا دو بلوک پشتی جوخه های پیاده نظام را پشتیبانی میکنند. سپس جوخه های پیاده نظام جلو می روند و تهدیدهای ضد تانک بعدی را از بین می برند و خودروهای رزمی برای پشتیبانی از پیاده نظام پیشرو با قدرت آتش در دسترس خواهند بود. این گروهان در اجرای عملیات برای دستیابی به هدف دوم شهری بسیار موفق تر بود. این گروهان چندین بار خودروهای رزمی خود را به جلو فراخوانده تا دشمنی که سربازان نمی توانند به طور موثر با تسلیحات سبک خود آنها را نابود کنند، درگیر شوند. 32 نفر از سربازن این گروهان در هدف دوم شهری زخمی شدند در حالی 25 نفر از مدافعین در شهر را کشتند. سلاح های سنگین سوار بر خودروهای رزمی 13 نفر از مدافعین در شهر را کشته بودند. با کمک پیاده نظام که وظیفه مقابله با تیم های ضد زره مدافعین را داشتند هیچ خودرو رزمی منهدم نشد. بخش عمده برنامه ادغام خودروهای رزمی و پیاده نظام این گروهان را قادر ساخت تا نقاط قوت دشمن را از بین ببرد و به سرعت زخمی ها را به پشت خطوط درگیری و بخش های درمانی و مراقبتی با سطح بالاتر منتقل کند. بخش عمده برنامه ادغام خودروهای رزمی و پیاده نظام این گروهان را قادر ساخت تا به سرعت زخمی ها را به پشت خطوط درگیری و بخش های درمانی و مراقبتی با سطح بالاتر منتقل کند. فرماندهان عموما به علت خطر از دست دادن خودروهای رزمی ، آنها را وارد مناطق شهری نمی کنند. اما خطر افزایش تلفات جوخه های پیاده نظام سواره كه بدون خودروهای زرمی خود فعالیت می كنند به ندرت در نظر گرفته می شود. همانطور که مشاهده می شود، احتمال عدم موفقیت در گروه های پیاده نظام، چه در هنگام درگیری اولیه و چه از نظر بقا پس از مجروح شدن در صورت عدم پشتیبانی خودروهای رزمی بسیار بیشتر است. عناصر پیاده نظام سواره و خودروهای رزمی یک گروهان باید در تمام مراحل عملیات در محدوده و فاصله پشتیبانی از هم باقی بمانند، در نتیجه مزایای عملکرد هر یک را به حداکثر میرسانند و خطرات مربوط به هر عنصر را به طور جداگانه کاهش می دهند. احتمال عدم موفقیت در گروه های پیاده نظام، چه در هنگام درگیری اولیه و چه از نظر بقا پس از مجروح شدن در صورت عدم پشتیبانی خودروهای رزمی بسیار بیشتر است. البته باید بیاد داشت برنامه های تاکتیکی که برای یک نبرد شهری که در بالا شرح داده شد لزوماً پاسخ صحیح یا نادرست برای هر سناریوی مشخص نیست. در عوض، این تمرین نشان میدهد هم افزایی دو عنصر با هم خطرات مرتبط با عدم انجام عملیات تسلیحاتی ترکیبی در سطح گروهان را کاهش می دهد. همچنین این تمرین نشان میدهد چگونه یک گروهان پس از درس گرفتن از اشتباهات خود توانسته است به موفقیت برسد. مهم است که به یاد داشته باشیم هنگام انجام عملیات شهری، هر دو عنصر یک گروهان پیاده نظام سوار شده را در برنامه تاکتیکی ادغام کنید. سربازان پیاده نظام می توانند سلاح های ضد تانک را از بین ببرند ، از کمین در نزدیکی واحدهای نظامی جلوگیری کنند و ساختمان ها و بلوک های شهر را به طور موثر پاک سازی کنند. این وظایف زمین میدان نبرد را ایمن می کند ، امنیت خودروها را تأمین می کند و به حفظ حرکت واحدها کمک خواهد کرد . خودروهای رزمی میتواند با سیستم های نظارتی و سلاح های برد بلند خود مراقبت و پشتیبانی فوق العاده ای را فراهم کنند. همچنین میتوانند مجروحین و کشته ها را از محل درگیری خارج نمایند. این وظایف پیاده نظام را قادر می سازد تا به پیشروی خود ادامه دهد در حالی که اطمینان حاصل می کند هنگام برخورد با نقاط قوت دشمن توانایی حرکت از دست نخواهد رفت. این ضروری است که فرماندهان از توانایی های کامل ارائه شده توسط هر یک از عناصر تیم تسلیحاتی ترکیبی آگاه باشند و از مزایای کامل هر دو برای شکستن و نابودی دشمن استفاده می کنند.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... مجلس نمایندگان آمریکا طرح اختیارات جنگی رییسجمهور را لغو کرد مجلس نمایندگان آمریکا امروز پنجشنبه طرحی را که خواستار لغو اختیارات قانونی اعطاشده به رئیسجمهور برای آغاز جنگ بدون مشورت کنگره است را به تصویب رساند. نمایندگان دموکرات در کنگره آمریکا از مدتها پیش به دنبال لغو دو قانونی بودهاند که در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۲ وضع شدهاند و به رئیسجمهور آمریکا اجازه میدهند در برخی شرایط معین بدون مشورت با کنگره دستور اقدامات نظامی در منطقه غرب آسیا را صادر کنند. «مجوز استفاده از نیروی نظامی علیه عراق، مصوب سال ۲۰۰۲» قانونی است که قانونگذاران آمریکایی قبل از حمله نظامی به عراق به تصویب رسانده بودند. این قانون به رئیسجمهور آمریکا اجازه میدهد در برخی شرایط معین بدون کسب تأیید کنگره دستور اقدامات نظامی در منطقه غرب آسیا را صادر کند. پی نوشت : مابقی متن در لینک معرفی شده مطالعه شود ..
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ویدئویی از مراحل اورهال زیرسطحی های طارق کلاس ( کیلو ) https://www.aparat.com/v/Swq6N
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلام - ضمن تشکر از یاد آوری شما - در طول دهه 1950 و 1960 ، به چند دلیل استفاده از راکتهای آزاد پرتاب ، برای مورد اصابت قرار دادن یک هدف بسیارمشکل نظیر یک پل که نیم رخ بسیار باریکی دارد ، به صرفه نبود 1- خطای دایره ای یا CEP راکتهای موجود در سازمان رزم طرفهای درگیر آنچنان نبود که بتوانند بطور دقیق هدفی مانند یک پل را نابود نمایند . 2- بدلیل فوق ، بخش بزرگی از راکتهای موجود در سازمان رزم ایالات متحده به کلاهکهای WMD مجهز می بود و بسیار واضح است که استفاده از سلاح هسته ای در جوار مرز چین و شوروی سابق اصلا" به صلاح نبود چون موجب تحریک این دوشده و در نهایت موجب شروع ناخواسته جنگ هسته ای می گردید .
-
1 پسندیده شدهاختیار دارید برادر عزیز - این حداقل کاری بود که بنده قادر بودم انجام دهم . درحقیقت ، در مقابل اطلاعات ارزشمندی که تا کنون از سایر عزیزان یاد گرفتم ، این تاپیک چیزی بحساب نمی آید :rose: :rose:
-
1 پسندیده شدهدر یک پاراگراف ،شبکه پدافند هوایی مستقر در اطراف پل چند لایه بود ( اگر اشتباه نکنم ، چهار لایه ) ، خوب برای عبور از چنین شبکه ای متراکم که حداقل به12 تا 20 لانچر سام-2 ، بیش از 60 قبضه توپ ضد هوایی اس-60 و بعدها موشکهای سام-3 ، نیاز به هواپیماهای بمب افکن ، هواپیماهای مسلح به مهمات ضد رادار ( شرایک / استاندارد ) ، پرنده های مجهز به چف ( در آن زمان و در نیروی هوایی ایالات متحده برای اسکورت گروه های بمب افکن از فانتوم هایی که مخصوصا" فقط به مخازن حاوی چف مجهز بودند در یک مرحله بعد از پرنده های ضد رادار استفاده میشد ) ، فانتوم های مسلح به موشکهای هوابه هوا برای اجرای ماموریتهای MIG CAP ، پرنده های جاسوسی سیگنالی ، و حتی زمانی که بمب افکن های بی-52 ماموریت بمباران را برعهده داشتند ، پرنده های سنگین اخلالگر EB-66 ، پرنده های EC-121 و در نهایت پرنده های شناسایی RF-4 جهت شناسایی مواضع دشمن پس از اجرای عملیات بمباران و سر آخر حداقل چهار فروند KC-135 نیاز بود . خوب مشاهده می فرمایید حجم بزرگی از هواپیما ها برای اجرای فقط یک حمله . واین چیزی نیست جز متراکم بودن پدافند هوایی ، سخت بودن انهدام یک پل از ارتفاع بالا و وجود عوامل دیگر نظیر استرس بیش از حد خدمه پرواز بدلیل ترس از مورد اصابت واقع شدن . به جدول زیر که بخشی از مجموعه ترجمه شده توسط بنده در ارتباط با تاکتیکهای سرکوب پدافند هوایی است دقت فرمایید این لیست هواگردهایی است که توسط آتش پدافند ویتنام شمالی ساقط شده است . این آمار نشان دهنده این است که ارتش ایالات متحده برای از میان بردن زیر ساختهای ویتنام شمالی تا چه اندازه به نیروی هوایی وابسته بوده و تا چه اندازه دچار تلفات شده است . در ضمن مشکل ایالات متحده تا قبل از سال 1972 و ظهور مهمات هدایت دقیق همین بود ، یعنی حملات انبوه ولی فاقد نتیجه ( 48 فروند تلفات فقط برای حمله به این پل ) ولی فقط دو حمله با مهمات هدایت دقیق موجب نابودی پل گردید . اگر بازابهامی بود در خدمت هستم :rose: :rose:
-
1 پسندیده شدهبا سلام سرگرد فردریک .بی. بلیس ( Frederick “Boots” Blesse) یکی از 38 خلبان نیروی هوایی ایالات متحده در جنگ کره بشمار می آمد که با سرنگونی حداقل 5 فروند میگ کره شمالی ، یکی از خلبانان تکخال این نیرو بشمار می آمد . این تصویر که در سال 1952 برداشته شده است ، وی را در کابین جنگنده F-86 خود نشان می دهد که بر روی بدنه آن 8 ستاره به نشانه 8 پیروزی هوایی نقش بسته است . وی بلافاصله پس از جنگ کتابی تحت عنوان "بدون شجاعت ، بدون افتخار" درارتباط با تاکتیک های جنگ هوایی درعصر جت منتشر نمود . وی درسال 1975 بادرجه سرلشکری بازنشسته شد . سرلشکر فردریک بلیس نمای جانبی جنگنده اف-86 سرگرد بلیس با 8 ستاره (kill mark) به نشانه 8 شکار بدون شرح ! تولد 22 اوت 1927 ، مرگ ، 31 اکتبر 2012
-
1 پسندیده شدهنکته جالبی را فرمودید ، فیلمی بود با عنوان down fall یا "سقوط" که چند روز آخر رایش سوم را در پناهگاه هیتلر در ساختمان صدرات اعظمی از نگاه منشی و تایپیست ویژه هیتلر روایت می کرد . در یک سکانس که بسیار ناراحت کننده هم بود ، خدمه یک توپ 88 م.م ک عمدتا" جوان هم بودند ، بار سیدن تانکهای روسی بسمت هم شلیک کردند و به قول قدیمی ها الفاتحه .....
-
1 پسندیده شدهبا سلام - این فلاک تاورها عجیب بنده را بخودش جذب کرده ، این هم چند تصویر دیگر از این سازه های شگفت آور فلاک تاور های آلمانی در سالهای پس از جنگ ، به آنتنی که شبیه آنتن رادار هست در بخش فوقانی این برج دقت کنید عکس یادگاری خدمه توپ FLAK-40 مشخص نیست چه بر سر این سربازان امده است ؟ تاثیر اصابت مهمات 76 م.م تانک شرمن فایرفلای ( شرمن مسلح به توپ 76 م.م یا 17 پاوندی بریتانیایی ) به دیواره برج ، ظاهرا" تاثیری نداشته است . :mrgreen:
-
1 پسندیده شدهبا سلام - در ارتباط با استفاده از تسلیحات آتش زا ، کتب متعددی به رشته تحریر در آمده است با این حال بطور خلاصه ،این تسلیحات بیشتر توسط جوخه های مهندسی - رزمی و یگانهایی که ماموریت پاکسازی استحکامات ثابت نظامی را برعهده دارند مورد استفاده قرار می گیرد ولی با توجه به ارتفاع فوق العاده این استحکامات و نبود منافذ قابل دسترس برای شعله افکن ها ( قابل حمل توسط پیاده نظام یا شعله افکن هایی با قدرت بالا که بر روی شاسی تانک قابل نصب می بود ) شاید استفاده از این تجهیزات بی فایده می بود .
-
1 پسندیده شدهباسلام - تنها عملیات گسترده با مهمات اتش زا ، علیه اهداف شهری ، بمباران شهر درسدن آلمان بود که تعداد قربانیان آن ( اگر اشتباه نکرده باشم ) حتی بیشتر از فاجعه هیروشیما بحساب می آمد .
-
1 پسندیده شدهسیستم دفاع هوایی اسپایدر از نام دو سیستم PYthon و DERby تشکیل شده و در حقیقت نسخه ای از سیستم های موشکی Python 5 و Derby به شمار می رود. این سیستم توسط شرکت دفاعی رافائل اسراییل توسعه پیدا کرده است. این سیستم موشکی واکنش سریع محسوب می شود و قادر است اهدافی از قبیل هلیکوپتر ، پهباد و سایر اهداف پروازی را در محدوده برد عملیاتی خود با سرعت تمام هدف قرار دهد. قابلیت دفاع نقطه ای و منطقه ای از ویژگی های دیگر این سیستم است.[align=center] سیستم اسپایدر با قابلیت چرخش 360 درجه قادر است اهداف را در زمان کمتر از 5 ثانیه بعد از تاییده آتش نابود کند. محدوده عملیاتی آن 20 مایل و ارتفاع پروازی آن هم بین 50 تا 120000 فوت متغییر است. قابلیت شلیک در روز و شب و در تمام شرایط هوایی و نیز درگیری با اهداف چندگانه از دیگر ویژگی های این سیستم است. قسمت کنترل و هدایت اسپایدر توسط صنعت هوافضای اسراییل طراحی شده است. اسپایدر با رادار EL/M-2106 ATAR و سیستم تشخیص دوست از دشمن (IFF) روی شاسی کامیون نصب گردیده است. برای ارتباط با نیروهای داخلی از تجهیزات ارتباطی یو اچ اف و وی اچ اف استفاده شده ، رادار Elta EL/M-2106 ATAR با قابلیت ردیابی 500 هدف و چرخش سه بعدی و 360 درجه ای می باشد این رادار در مقابل جنگ الکترونیک به سیستم ECCM مجهز است. برنامه صادرات 18 واحد از این سیستم موشکی به ارزش 415 میلیون دلار به هند انجام شده است. خصوصیات : موشک سطح به هوا با برد کوتاه محل خدمت در اسراییل است قیمت حدود 55.55 میلیون دلار برای هر واحد وزن حدود 103.6 کیلوگرم طول حدود 3.1 متر و عرض حدود 160 میلیمتر وزن سر جنگی 11 کیلو گرم با فیوز مجاورتی موتور موشک با سوخت جامد است محدوده عملیاتی حدود 15- 35 کیلومتر ارتفاع پرتاب حدود 9 الی 16 کیلومتر سرعت 4 ماخ مجهز به سیستم الکترواپتیکال و جستجو گر مادون قرمز و رادار آر اف می باشد. بر روی شاسی کامیون تاترا سوار شده است. منبع استفاده از این مقاله با نام مترجم و سایت میلیتاری مجاز است.
-
1 پسندیده شدهتوی متن نوشته "جت" ، اون پهباد هم که ملخی هست ... کار با امواج تراهرتزی (مثلا مدولاسیون و دیمدولاسیون همچنین قطعاتی که بتونند با سرعتهای بالا پردازش کنند ) بسیار سخت هست ، تا اونجا که به خاطر دارم روی 370 گیگاهرتز به بالا کار میکردن ، این اواخر یه شرکت اگر اشتباه نکنم ژاپنی با 540 گیگاهرتز موفقیتهای بدست آورده بود ،اگر درست خاطرم مونده باشه ، میگفتند که ریتون هم سابقه تولید ترانزیستور های 1 تراهرتزی رو داره .. بازه امواج تراهرتز 300 گیگا تا 3 تراهرتز هست .. البته اخلال در این بازه بسیار مشکل هست ، بنابراین چاره همون رهگیری پدافند ، هک و نفوذ هست ... مراد از مثالی که در اون تاپیک زدم "نوعی خود آگاهی مستقل الکترونیکی هست" مثل بازی شطرنج کامپیوتر که براحتی میتونه حرکات شما رو پیشبینی کنه و شکستتون بده ، هرچند که هنوز مقداری زود هست و ایرادات و محدودیت های فراوانی در تسلط فرمان (سایبرنتیکی) روی اجزای مکانیکی وجود داره .....