برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 15 تیر 1400 در همه مناطق
-
2 پسندیده شده12 کیلومتر برد برای مهمات تانک ؟؟؟؟! برد موثر اتش تانکی مثل تی-55 کمتر از 2 کیلومتر هست . همان برد 6 کیلومتر هم برای تانکی مثل تی55 و تی -62 بسیار عجیبه ! حتی در صورت صحیح بودن این اعداد اگر این عدد 12 و 6 کیلومتر را حداکثر برد ممکن در نظر بگیرم تفاوت برد موثر و حداکثر برد نشان میدهد این تقاوت تاثیر در میدان نبرد نخواهد داشت چون برد موثر اتش در میدان نبرد اثر گذار هست. اهمیت برد موثر اتش را درعملیات طوفان صحرا میتوان به وضوح دید تانکهای ابرامز با برد موثر بیشتر خارج از برد موثر تانکهای عراقی انها را شکار میکردند.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «عملیات مهندسی» اختصاص داد. اما شاید برای دوستانی که کمتر در خصوص «فرقه رجویه» مطالعه نموده باشند این سوال پیش بیاید که : عملیات مهندسی چیست ؟ عملیات مهندسی به مجموعه اقدامات سازمان مجاهدین در برخورد با اعضای سپاه پاسداران ، کمیته های انقلاب و مردم عادی در تلاش برای کسب اطلاعات از طریق شکنجه آنان در مرداد ۱۳۶۱ گفته میشود. در پی لو رفتن خانههای تیمی در اوایل سال ۱۳۶۱ مجاهدین اعضای سپاه و افرادی مشکوکی را که در اطراف خانههای تیمی مشاهده میکردند، ربوده و برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار میدادند. یکی از اعضای جداشدهٔ سازمان در کتاب خاطرات خود مینویسد: «ما شکنجه میکنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمیکنیم … جنگ ما با رژیم [نظام]، جنگ دو سازمان مهندسی است. هر کدام بیشتر شکنجه کند، برنده است.» در این عملیات، که از اوایل مرداد تا ۲۵ همان ماه به طول انجامید سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، یک کفاش، یک معلم و یک مهندس هوادار سازمان قربانی عملیات مهندسی شدند. (ویکیپدیا) در کتاب "عملیات مهندسی" (چاپ شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی) درباره نحوه کشف اجساد و شناسایی پیکر شهدای کمیته چنین گفته شده است: کشف شهدای عملیات مهندسی در پی کشف اجساد متلاشیشده قربانیان عملیات مهندسی، موج وسیع انزجار از سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. یکی از اعضای دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، روایت قابلتوجهی از کشف شکنجهگاه خیابان بهار و پیدا کردن پیکر شهدای عملیات مهندسی تعریف کرد: «خسرو زندی ما را به [سمت] جنازههای [پیکرهای] شهدا نبُرد. ما از طریق این ملاتهایی [ملات = احتمالا منظور محتوا هائی است که مبنای بازجوئی ها قرار می گرفته.] که اعضا برای مقام بالاترشان گزارش نوشته بودند، رموز اینها را باز کردیم و از این طریق به این موضوع رسیدیم که اینها مطلب جسد را با کد «ج» آوردهاند. بعد که پیگیر شدیم خسرو بُرید. بعد این ما را به آن خانه خیابان بهار برد... رفتیم آنجا و خانه را دیدیم. گفت که شکنجهگاه اینجا بود. بعد گفت که آمدهاند و اینها را بردهاند و من دیگر چیزی نمیدانم، سعی میکرد که جای این شهدا را نگوید. یعنی ما از طریق ملاتها به این مسئله پی بردیم و به زندی گفتیم تو باید جایش را بگویی، او هم میگفت نمیدانم. آن زمان هم فلکه دوم صادقیه به سمت شمال بیابان بود. بعد ما او را به آنجا بردیم و چند جا را کندیم که به اجساد رسیدیم.» دادستانی انقلاب اسلامی تهران از خانوادههای قربانیان دعوت کرد تا برای شناسایی و تشخیص هویت اجساد پاسداران مراجعه کنند، حال آن که تغییر شکل و دگرگونی جنازهها به حدی زیاد بود که کار تشخیص هویت دشوار و غیرممکن ساخته بود. برادر شهید طالب طاهری در این خصوص اظهار داشت: «[برادرم] اول جذب کمیته محل شد و چون بچه فعالی بود جذب کمیته مرکز شد. او را در بخش اطلاعات (تعقیب و مراقبت) گذاشتند. در این فاصله چند بار هم به جبهه رفت، مجروح شد و برگشت. به من هم نمیگفت در تعقیب و مراقبت است. شرایط هم خیلی سخت بود و گاهی ماه تا ماه خانواده را نمیدیدیم. وقتی دیدم موتور دستش هست و ریشش را کوتاه میکند و لباس آستینکوتاه میپوشد فهمیدم دارد کار اطلاعاتی میکند. روزی که ربایش شد، آقای فکور از دادستانی به من زنگ زد... گفت برای اخوی شما چنین اتفاقی افتاده است. جزئیات را هم نگفت. سریع به همان منطقه رفتم و از بچههای کمیته سؤال کردم... یک شوک به دستگاه اطلاعاتی کشور بود. طهماسبی گم شده بود و کسی نمیدانست. بعد از آن اینها را بُردند. همه اینها در فاصله یک هفته، ده روز توسط سازمان ربوده شدند. خط ، درآمد. [روش سازمان بیرون آمد] که سازمان شروع کرده است و همه باید حواسشان جمع باشد. تا اینکه فردی رفته بود یک نفر را ترور کند، مردم ریختند و او را گرفتند. موقعی که او را آوردند، در ملاتهایش چیزی پیدا میکنند و عملیات چالکردن [دفن کردن پیکرها] را در ملاتهایش پیدا میکنند... به سردخانه اوین رفتم. ورودی اوین، دم در. عملیات اوین همان جا دم در یک سردخانه داشت. محلی بود که یخ و جنازهها را میگذاشتند. همین که بدنها را نگاه کردم، او را برگرداندم و جای زخمش را در کمرش دیدم و گفتم این است. بیشتر از همه آسیب دیده بود. دندانها، صورت، چشم، سر، بدن و پشت بدنش کاملاً جای داغ باقی مانده و پوستش ور آمده بود. ناخنهایش را کشیده بودند. از روی دستهای بلندش میتوانستم او را تشخیص بدهم، منتهی میخواستم بیشتر مطمئن شوم و شدم. بچهها نمیگذاشتند اعصاب ما خیلی به هم بریزد. گفتم این اخوی ماست، ولی بقیه را نمیشناسم. از روی شلوارش هم میشد او را تشخیص داد. از این شلوارهای بسیجی به تنش میکرد. این قضیه و مراسم و دفن و ادامه عملیات و این مسائل گذشت تا اینکه آن ضربه کرج اتفاق افتاد که در ضربهی کرج ملاتهایی را که اینها بازجویی شده بودند در مورد سیروس لطیفی زدیم. از کیفِ «زن سیروس لطیفی» ملات بازجوییهای انجامشده از اخوی را کشف کردیم... اصدقی [هنوز] دستگیر نشده بود که ما ملات بازجویی را پیدا کردیم و در آنجا فهمیدیم اینها [زیر شکنجه منافقین] خیلی مقاومت کرده بودند.» پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. سلام آرمین جان اصولا استراتژی سازمان از ابتدای ریاست مسعود (بعد ضربه سال 1350 ) همیشه در این جمله خلاصه میشده : تمام سازمان فدای مسعود ان شاء الله در پست های بعدی که قرار هست به انقلاب طلاق (انقلاب مریم) و سرنوشت شوم زنان سازمان بپردازم ، معنای این عبارت رو بسیار واضح تر درک خواهید کرد. شما دیگه چرا برادر ؟ اشاره کردم که هواپیما چی شد . تازه در خصوص آینده این هواپیما بعد از این ماجرا هم نوشتم این هواپیما (در مقطعی هم که تبدیل به مسافربری میشه) در آینده هدف هواپیما ربائی قرار می گیره و هواپیمارباها میبرنش اسرائیل (تصویر زیر مربوط به حضور این هواپیما در یکی از فرودگاه های نظامی اسرائیل هست در زمان ربوده شدن) یک بار هم موقع نشستن روی باند تو تخمین مسافت اشتباه صورت می گیره و از انتهای باند خارج میشه و می افته توی رودخانه کن کلا بعد سوار کردن رجوی این هواپیما هیچ وقت نتونست از نحوست اون مسافر شوم رها بشه و عاقبت به خیر بشه =========================================== سلام بر جناب تقدیر عزیز من خودم هم خیلی مطمئن نیستم. احتمالش خیلی زیاد هست که حق با شما باشه و تصویر حنیف نژاد باشه.
-
2 پسندیده شدهبابت این کار خیلی از تیم های خودشون رو لو دادند البته براشون ارزش داشت بویژه که موسی خیابانی رهبری ترور در ایران را در دست داشت و بعد از مدت کوتاهی افرادی چون کلاهی و مسعود کشمیری رو سوزاندند که این نگرانی رو ایجاد کرد که چرا باید برای یک چنین ضربه ای ، این سطح نفوذ را افشا کنند مگر نفوذی دیگری دارند؟؟؟ از سرنوشت این هواپیما خبری شد؟ حدسم اینه که برگشت ولی مطمئن نیستم -------------------------- البته باید گفت که بنی صدر بعد از تصمیم رجوی برای همکاری با عراق از این سازمان جدا شد و ننگ این میزان خیانت به کشور را نپذیرفت و همکاری با ارتش متجاوز صدام که تا چند ماه قبل روبرویش بود را نپذیرفت و شاید سر همین حرکتش بعضی او را جاه طلب و دیوانه می دانستند تا خائن لینک 1 مقاله شرق لینک 2 اپارات
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه درباره ماجرای خروج بنی صدر و رجوی از ایران، تاکنون بسیار گفته شده است، اما یکی از خلبانانی که به دلیل موقعیت شغلی خویش اطلاعات ریز تری از این فرار بزرگ و ترفندهای به کار رفته در آن داشته است، در سایت خود، روایت دقیقی از مراحل این نقشه، نحوه خروج، اتفاقات حین پرواز و عبور از مرزهای هوایی و فرود در پاریس داده است که در زیر می آید. خلبان بهروز مدرسی، که بازنشسته شده و در حال نگارش خاطرات سال ها پرواز خود بود در فرودین ماه 1394 درگذشت. گزارش لحظه به لحظه فرار رجوی و بنی صدر بخش دوم شب عملیات قرار بود فرار چند روز دیر تر صورت پذیرد اما به دلیل اعلام حکم انتقال سرهنگ معزی به شیراز مجبور می شوند در شب 6 مرداد که مطابق با 27 رمضان بود این کار را به سرانجام برسانند. طبق نقشه از پیش طراحی شده سوژه ها در داخل مینی بوسی که از منازل سازمانی کروی پروازی را به رمپ پرواز می برد پنهان می شوند. یک مانع بزرگ در سر راه خود داشتند و آن عبور از دژبانی پایگاه بود که متآسفانه آقایون دژبانی و پلیس هوایی که معمولآ داخل همه خود رو ها رو بازدید می نمایند و بعد از مشاهده کارت شناسایی افراد اجازه ورود را می دهند، به خاطر احترامی که به قهرمان اتقلاب قائل بودند، با دیدن سرهنگ معزی، بدون بازدید اجازه داخل شدن را می دهد. در این جا لازم می بینم به یک نکته اشاره نمایم و آن این است که معزی در خاطرات خود بیان نموده است که خلبان حسین اسکندری و مهندس پرواز بیژن وکیلی از ماجرا بی اطلاع بودند که این چنین نمی تواند باشد چون مینی بوس خلبانان همه گروه را با هم می برد پای هواپیما. مگر می شود معزی تنها با سوژه ها پای هواپیما برود؟! و بعد از پنهان کردن دو سرنشین غیرمجاز ، منتظر شاگردان خود بماند؟ قبل از پرواز چه گذشت؟ ساعت 19:35 دقیقه سوژه ها در حالی که لباس پرواز بر تن دارند و در تاریکی شب تشخیص قیافه ها ناممکن است وارد رمپ پرواز می شوند. در همین حال از پست فرماندهی اعلام می کنند که پرواز یک ساعت جلو افتاده است. و به جای ساعت 10:30 شب، یک ساعت زودتر پرواز نمایند. سوژه ها همراه محافظ های خود در محوطه اتاقک سوختگیری پنهان می شوند. وقتی سایر خدمه از قبیل کروچیف و بوم اپراتور (مسئول سوختگیری) برای بازدید قبل از پرواز سعی دارند محوطه را چک نمایند، با در بسته مواجه می شوند. سرهنگ معزی به مسئول مربوطه می گوید چکار می کنی؟ وسعی می کند او را منصرف نماید. ولی طرف ول کن نبوده وبا تبری که در هواپیما برای مواقع اضطراری تعبیه شده است سعی در شکستن در می نماید. در همین هنگام گارد ویژه (محافظین بنی صدر و رجوی) در را باز کرده و با گذاشتن لوله اسلحه بر پیشانی همافر مربوطه از او می خواهد بی سر و صدا وارد شود. نفر بعدی با مشاهده غیبت همکارش کنجکاو شده و تا می خواهد وارد محفظه شود، او هم به همین ترتیب غافلگیر می گردد. در این هنگام هواپیما شماره 311 موتور های خود را روشن می نماید. ترفند سرهنگ معزی برای گمراه کردن مسئولین سروان حسین اسکندری در صندلی چپ (خلبان اصلی) نشسته و سرهنگ معزی در صندلی سمت راست می نشیند. همافر مهندس پرواز بیژن وکیلی هم در بین آن دو می نشیند. طبق برنامه ریزی قبلی، که سرهنگ معزی مشخصات مسیر را به آن ها داده بود، یکی از محافظان رجوی با اسلحه وارد کابین شده و با تهدید اسلحه از آن ها می خواهد که مختصات را به دستگاه (I.N.S) که نوعی دستگاه ناوبری کامپیوتری است وارد نمایند. معزی بعد از دور شدن از تهران به برج مراقبت اعلام می کند که یکی از موتور های من آتش گرفته است و برای همین به سمت ورامین بر می گردد. بر روی ایستگاه ورامین معزی بار دیگر به برج می گوید که یک موتور دیگر هواپیما هم آتش گرفته است و متعاقب آن برای پنهان ماندن از دید رادار اعلام می کند که به سمت شمال، یعنی کوه های البرز می رود. مسئولان برج با ناراحتی فریاد می زنند که مواظب باش به کوه می خوری. لطفآ به آن سمت نرو. و این دقیقآ همان چیزی بود که معزی می خواست برج تصور نماید که به کوه خورده است! و در پاسخ برج که ارتفاع را می پرسد به دروغ ارتفاع 12 هزار پا را اعلام می کند. واکنش مسئولان پست فرماندهی بعد از پرواز در حالی که برج مرتب فریاد می زند به کوه می خوری برگرد، هواپیما در ارتفاع 18000 پایی به مسیرش ادامه می دهد. معزی می دانست که در این مسیر ایستگاه های رادار کرج، بابلسر و تبریز قرار دارند. ولی خیالش از هر سو آسوده بود که قبلآ توسط عوامل سازمان از کار افتاده اند. همچنین می دانست هیچ هواپیمای فانتومی او را تعقیب نخواهد کرد. (همان طور که قبلآ گفتم از کار انداخته بودند) و برای این که عوامل برج فکر کنند که به کوه خورده است دیگر پاسخ برج را هم نداد. در همین هنگام مسئولان رادار به پست فرماندهی نیروی هوایی اطلاع می دهند که هواپیما به سمت البرز رفته و احتمالآ به کوه برخورد نموده است. سرهنگ خلبان جواد وارسته که زمانی شاگرد معزی بوده با خنده به مسئول رادار می گوید معزی به کوه نمی خورد، او فرار کرده است!! سرهنگ معزی برای گفتگو های احتمالی ترتیبی می دهد که هواپیماربا گوشی های اسکندری و وکیلی را بگیرد تا شاهد مکالمه او نشوند. سرهنگ معزی برای این که هر چه زودتر از خاک ایران خارج شود و به گیر شکاری های اف – 14 نیفتد، با حداکثر سرعت به هواپیما فشار می آورد. پیشنهاد تأمین جانی و مالی این رو هم بگم که حداکثر سرعت مجاز بوئینگ 707، چیزی نزدیک 8 تا 9 دهم سرعت صوت است. ودر این شرایط در داخل کابین بوقی مرتب به صدا در می آید. در همین موقعیت بود که رجوی و بنی صدر به کابین هواپیما می آیند. در همین حال هم ستاد نیروی هوایی به یک فروند شکاری اف – 14 خود که در حال گشت زنی است ماموریت می دهد که به سوی شمال پرواز نماید. در چنین شرایط بالاخره رادار تبریز موفق می شود هواپیما را شناسایی نماید. معزی برای گمراه کردن رادار تبریز می گوید ما تقصیری نداریم چند نفر از پرسنل نیروی هوایی ما را به گروگان گرفته اند. در همین هنگام شهید رجایی که نخست وزیر بود به اتفاق شهید فکوری فرمانده نیروی هوایی در پست فرماندهی از قول حضرت امام به آن ها تآمین می دهند. اما خدمه برای کش دادن زمان، بهانه می آورند که شخص آقای رجایی صحبت نماید. ولی صحبت های هیچ یک از مسئولان کار ساز نیست. در همین موقع هواپیمای اف – 14 به معزی اخطار می دهد برگرد و گرنه شلیک می کنم. سرهنگ معزی که خوب خلبان شکاری را می شناخته و روزگاری از شاگردان وی محسوب می شده خطاب به خلبان آن می گوید: هواپیما ربوده شده است. لطفآ شما بیا نزدیک ما تا این ها شما را ببینند و بترسند! و در همین اثنا تمام چراغ های داخل و بیرون هواپیما را خاموش می کند و از بچه ها می خواهد از قسمت سوختگیری بیرون را نگاه کنند تا ببینند شکاری دیده می شود یا نه؟ در این هنگام بنی صدر خطاب به معزی می گوید به خلبان شکاری اعلام کن که من داخل هواپیما هستم!! آن گاه او ما را نخواهد زد!! معزی که به این طرز فکر آقای رئیس جمهور خنده اش گرفته است می گوید قربان خلبان شکاری اگر بداند که چه کسانی داخل هواپیما است، یا شلیک می کند یا اگر برگردد حتمآ اعدام اش می کنند. معزی برای پرهیز از گزند موشک های هاگ ایستگاه تبریز، به سوی مرز شوری حرکت می کند. در همین حال هم دو فروند میگ روس ها لب مرز به پرواز در می آیند تا به محض ورود به خاک آن ها شلیک نمایند. عبور از مرز ایران معزی با اطمینان از این موضوع که هواپیماهای اف - 5 مستقر در تبریز قادر به رهگیری در شب نیستند، از مرز شوروی به صورت نیمدایره از کنار تبریز می گذرد تا گرفتار موشک های هاگ نگردد. هواپیمای تامکت همچنان تعقیب بوئینگ 707 رو ادامه می دهد. معزی با رفتن به خاک ترکیه، اعلام می کند که قصد نشستن در آنکارا را دارد. مسئولین ترکیه به او اجازه این کار را نمی دهند و با خاموش کردن چراغ های باند از آن ها می خواهند خاک ترکیه را ترک نماید. اف – 14 پشت سر بوئینگ وارد خاک ترکیه می شود. معزی به برج ترکیه می گوید یک شکاری دنبال من است به ایران بگویید برگردد و آن ها چنین می کنند و بدین ترتیب شر شکاری از سر آن ها کم می شود. بنی صدر یک بار دیگر نطق اش باز شده و خطاب به معزی می گوید بگو من داخل هواپیما هستم حتما چراغ های باندآنکارا را روشن می کنند!! معزی پاسخ می دهد قربان من که قصد نشستن در ترکیه را ندارم. سرهنگ می دانست موشک های سوریه حتمآ او را خواهند زد به همین دلیل سعی می کند به سمت قبرس و یونان برود. در همین حال رادار سوریه از طریق یو اچ اف می پرسد کجا هستید؟ سرهنگ معزی به خوبی می داند پاسخ دادن از طریق یو اچ اف، صرفآ برای شناسایی موقعیت هواپیما است. تا با اعزام جنگنده ها آنها را برگردانند. به همین دلیل هیچ پاسخی به رادار سوریه نمی دهد. در فضای یونان و پاریس بوئینگ 707 پرماجرای نهاجا با سریال 7311 - از ربوده شدن و رفتن به اسرائیل تا سقوط در رودخانه کن عاقبت با رفتن به سمت یونان و قبرس سر از آسمان پاریس در می آورد. مسئولان فرانسوی اعلام می کنند که برای فرود اجازه نمی دهند. سرهنگ معزی کار کشته تر از این ترفند ها است. لذا آخرین حقه خود را رو کرده و به آن ها می گوید بنزین هواپیما تمام شده است و اگر اجازه ندهید بر روی شهر سقوط خواهم کرد و به این ترتیب آن ها را به سمت فرودگاه اورلی راهنمایی می نمایند و در پایان بعد از پشت سر گذاشتن ساعت ها پرواز عاقبت در فرانسه پیاده می شوند. فردای آن روز بعد از این که مشخص می شود چه خیانت هایی انجام شده است. تمام خائنین در نیروی هوائی دستگیر و محاکمه می شوند و به سزای اعمال خیانت بار خود به وطن می رسند. هواپیما هم با ارسال تیم کروی پرواز دیگری به پاریس ، به کشور بازگردانده می شود. پس از فرار بنیصدر همسر وی که در ایران بود، دستگیر شد اما با سفارش آیتالله بهشتی آزاد شد. حجتالاسلام باغانی در اینباره میگوید: «در آن مقطع، آیتالله بهشتی، رئیس دیوان عالی کشور و آیتالله موسوی اردبیلی، دادستان کل کشور بودند. شهید بهشتی به آقای موسویاردبیلی سفارش کردهبود تا خانم بنیصدر را آزاد کنند و استدلال ایشان این بود که بنیصدر تا دیروز رئیسجمهور ما بودهاست. بنابراین دستگیری همسر وی انعکاس مطلوبی را در جهان نخواهد داشت. آقای موسویاردبیلی توصیهی شهید بهشتی را نپذیرفت و در پاسخ اظهار کرد که شفاهی نمیشود. بنابراین شهید بهشتی بهطور کتبی نوشت و خانم بنیصدر آزاد شد». ... پایان منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهیعنی ایران از قصد برقشون رو قطع می کنه؟ خب می تونن از کشور های دیگه هم برق بخرن اصولا بخش پنهان و پشت پرده و البته برخی از عوامل راه اندازی چنین تظاهرات هایی در عراق کاری ندارند که چه اتفاقی و با چه کیفیتی در عراق رخ میده، نهایتا مقصر ایران و البته حشد الشعبی است. (برق تقریبا مجانی میبرند تا کولرهاشون را روشن کنند زیرش لم بدند گوشی هاشون را شارژ کنند تا ضد ایران توییت کنند و پولش را هم ندند و در هر باری هم که عشقشون میکشه کنسولگری های ایران را اتش بزنند و تازه هر از چند گاهی هم در تظاهراتی که راه میندازن به ایران ناسزا بگن در حالیکه اینبار دیگه حتی نمیتونند دولت را به ایران منتسب کنند و پس بهانه دیگه ای پیدا کردند والا الان بهانشون دولت ناکارامد وابسته به ایران بود که نمیتونه برقشون را تامین کنه) بخشی که اصطلاحا معروف به جوکرهای عراقی هستند و بعضا رفت و آمد مستمر هم دارند برخی مرتبطینشون به سفارتهای خارجی در عراق و در زمانی که حشد و ایران داشتند با داعش میجنگیدند که اینها را در شهرها سلاخی نکنند پای توییتر و ایسنتا داشتند از ترس نزدیک شدن داعش را دنبال میکردند و طبیعتا گروهی که با حشد عراقی که هنوز هم سینش در برابر داعش برای ورود به شهرهای شیعی سپر هست چنین رفتاری میکنند که فرمانده زخمیش را همراه امبولانس ( خودشون زخمی کردند با حمله به دفترش و وقت انتقال با آمبولانس) آتش میزنند و تکه تکه میکنند دیگه نسبتشون با ایران مشخص هست. ترور میشه کار ایرانه پس حمله کنیم به کنسولگری ایران، برق قطع میشه کار ایرانه پس حمله کنیم به ایران ( جالبه در کمال گستاخی به روی خودشون نمیارن با بدهی نزدیک به ده میلیارد دلاری که هیچ کشوری قبول نمیکنه ایران همچنان داره بهشون گاز و برق صادر میکنه با اینکه میدونه به پولش دستری نداره) مقاماتشون کم کاری میکنند کار ایرانه، اصولا تمام مشکلات و ویرانی حال حاضر عراق همش تقصیر ایرانه و قوای اشغالگر که کشورشون و زیرساختها و چندین نسل عراقی را به خاک مالیدند و نابود کردند همچنان قوای نایس چشم آبی هستند که بورس میدند به سران جوکریشون و در سفارت براشون برنامه های شاد و آموزنده! تدارک میبینند! توجه کنید عمده و اکثریت این جماعت هم شیعه (نما) هستند و البته چندین بار متذکر شدیم که جامعه عراقی همین هست. یک طرف حشد و قهرمانان عراقیش و یک طرف هم بالاخره این جماعت همانوطور که در ایران خودمون هم هستند طیف های مختلف و در لبنان و .. . اتفاقا روابط ترکیه و عربستان با داعش چنان هست که از وسط کاخ فرمانده داعش هم میتونند برق عبور بدند و تازه امنیتش را هم داعش خصوصا برای ترکیه تضمین کنه همانوطور که خطوط تجاری ترکیه با عراق هیچوقت کامل قطع نشد و روابط تجاری شخص شخیص اردوغان و اطرافیانش با داعش از زمانیکه در سوریه جزء یاران خاص هم بودند زبانزد هست. ولی تا به حال چندین بار عربستان قول داده جای ایران را میگیره و برای عراق نیروگاه میسازه و برق صادر میکنه و .. ولی هربار ترجیح داده اوضاع به همین شکل باقی بمونه، به هر حال هم ایران برقش را میده، هم پولش را نمیتونه بگیره و هم توسط این نادانان وابسته فحشش را میخوره. دقت کنیم اگر تا به حال دولت کاظمی (دولتی که با تمایل سفارت آمریکا انتخاب شد) نبود مثل قبل صدها تظاهرات ضد دولت برگزار شده بود با توجه به اینکه اوضاع اقتصادی و برق و آب حتی بدتر از قبل شده ولی ما هیچ تظاهرات جدی و خشنی را شاهد نبودیم و تازه الان هم که زمزمه تظاهرات دارند باز نه ضد دولتشون (مثل دفعات قبل) که عمدتا با اهداف ضد ایرانی است در هسته مرکزیش.
-
2 پسندیده شدهبعد از اشغال اصولا تاسیس چنین رسانه هایی و تربیت چنین مزدورهایی ( که اون بخش آگاهانه ماجرا هستند که بعدش افراد ناآگاه را هم حالا در طیف های مختلف از نژآدپرستها گرفته تا متعصبین تا اونهایی که به هر حال با عناوین مختلف دچار ناراحتی هستند* ) وظیفه نیروهای اشغالگر هست خصوصا اینکه از ابتدا یکی از اهداف اشغال تحت فشار گذاشتن کشور همسایه بوده. در عراق هم همین را میبینیم که مستقیما در قالب NGO ها جوان ها را چطور جذب میکنند و همونها میشن میدان دار حملات به منافع ایران در عراق. در لبنان هم حتی در ظاهر اشغالی صورت نگرفته ولی در باطن کشور گروگان هست و چنین میبینیم. مضاف بر اینکه در سایر کشورهای همسایه هم تربیت چنین نیروهای رسانه ای اولویت هست (آذربایجان، ترکیه، اعراب خلیج فارس و ...) * من چند باری اشاره کردم. اصولا برخی افغان ها حق دارند ناراحت باشند از برخوردهای درون ایران (اگر منصف بودند باید میدونستند که در ایران به خاطر فرهنگ غلط حتی در برخورد با اقوام هم بعضا تحقیر وجود داره توسط برخی پایتخت نشینها، مثل برخورد با افغان ها قدیم بیشتر و حالا کمتر) ولی از لحاظ اجتماعی بررسی کنیم نمیتونند توقع داشته باشند سیر طبیعی ماجرای ایران و مثلا سوییس در برخورد با مردمان کشورها با مهاجران طیف افغان یکسان باشه. ورود هجمه گون قانونی و غیرقانونی حدود چند میلیون افغان در اوج جنگ و فشار و سختی مردمان یک کشور و اجازه بهشون برای ورود مستقیم به شهرها و نه اسکان خفت بار و دشوار در کمپها و بهره گیری از انبوه یارانه های پنهان کشور که طبیعتا برای مردم خودش هست که در سختی بسیار هم هستند اتفاقا ( شاید جوان ترهای افغان یادشون نیاد که وقتی صف های طولانی برای نان و شیر و نفت و ... وجود داشت و یک ایرانی وقتی در صف نان بعد از کلی انتظار مواجه میشد با یک شهروند محترم افغان که به خاطر جمعیت زیادشون یک نصفه تنور نان را میخرید چه حس بدی پیدا میکرد (که کسی تایید هم نمیکنه ولی خب حس بد طبیعتا رخ میداد) برابر نیست با ورود گزینش شده مورد به مورد مهاجرین افغان به کشورهای اروپایی. طبیعتا اصصکاکی که در اینجا رخ میده منجر به بروز ناهنجاری میشه در رابطه طرفین. به همین ترتیب از دهها زاویه دیگه میشه بررسی کرد. اینکه زبان افغان ها یکسان بود و بنابراین در موقعیتهای شغلی راحت جای کارگران ایرانی را گرفتند در شکل انبوه ( بله تقصیر اونها نبود ولی کارگری که زن و بچش گشنه میمونه دیگه به کارفرمایی که به فکر سود خودش هست فقط و بهره گیری از کارگر خارجی که فکر نمیکنه، اون فقط کارگر خارجی را مقصر قلمداد میکنه) یا اصطکاکی که در شهرها رخ داد بین جمعیت انبوهی که ناگهان با یک خرده فرهنگ دیگه وارد شدند و به هر حال به عنوان مهاجر ناگهان در شهرها ظاهر شدند و ده ها مسئله به این شکل که به طور طبیعی (و البته غلط) سبب مواجهه های بعضا نادرست بین دو گروه شد. ولی خب الان نون این رسانه های تنفر پخش کن بررسی قیق و عادلانه این مسائل نیست که، فقط دامن زدن به تنفر بین دو کشور هست و البته گفتن این معضلات ولی عدم اشاره به صدها اتفاق خوب و برخوردهای دوستانه همین مردمان ایران با افغان ها که نمونش قطعا در سوییس و ... هم یافت نمیشه.
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه درباره ماجرای خروج بنی صدر و رجوی از ایران، تاکنون بسیار گفته شده است، اما یکی از خلبانانی که به دلیل موقعیت شغلی خویش اطلاعات ریز تری از این فرار بزرگ و ترفندهای به کار رفته در آن داشته است، در سایت خود، روایت دقیقی از مراحل این نقشه، نحوه خروج، اتفاقات حین پرواز و عبور از مرزهای هوایی و فرود در پاریس داده است که در زیر می آید. خلبان بهروز مدرسی، که بازنشسته شده و در حال نگارش خاطرات سال ها پرواز خود بود در فرودین ماه 1394 درگذشت. گزارش لحظه به لحظه فرار رجوی و بنی صدر بخش اول سرهنگ بهزاد معزی که بود؟ سال 1350 وقتی من به نیروی هوایی پیوستم یک سالی می شد که سرهنگ خلبان بهزاد معزی از تهران به شیراز منتقل شده بود. او از بدو ورود به عنوان فرمانده گردان پرواز هواپیماهای سی – 130 در پایگاه هفتم ترابری منصوب شده بود. آن گونه که بچه های قدیمی آن دوره و بعد ها خود من شاهد اش بودم، افسری منظم سخت گیر و با سواد بود. فرماندهی که صدای خنده او را به ندرت می شد شنید. و در هنگام عصبانیت عادت به جویدن سبیل های کم پشت بورش داشت. او سپس برای طی دوره فرماندهی ستاد به کشور آمریکا اعزام می شود. و در سال 1352 به ایران برگشته و در ستاد کل نیروی هوایی در مقام معاونت عملیات در بخش” یکنواختی” مشغول به خدمت می شود و از آن جایی که رشته اصلی او خلبانی بود، طی هماهنگی های صورت گرفته او سه روز در هفته به پایگاه یکم ترابری می آمد و با هواپیماهای سی -130 به پرواز و یا ماموریت می رفت. شایان ذکر است در آن ایام فرمانده عملیات ستاد کل نیروی هوایی تیمسار آذربرزین و فرماندهی پایگاه یکم ترابری به عهده تیمسار امیرفضلی بود. در آن روزگار هر خلبانی مجاز به پرواز با شخصیت های طراز اول مملکتی و یا با خانواده سلطنتی نبود. فقط تعدادی معین از افسران با تجربه و تعین صلاحیت شده به عنوان کروی (V.I.P) مشخص شده بودند که بهزاد معزی از آن جمله بود. در اندک زمانی کوتاه او به دربار سلطنتی راه یافته و در مقام خلبان مخصوص شاه به انجام وظیفه می پرداخت. سرهنگ معزی بارها در همان روزگار برای خرید هواپیما به عنوان کارشناس مطلع به کشورهای اروپایی سفر می کرد. سلامت نفس و رشوه نپذیری او در انجام معاملات زبانزد بود. با خرید هواپیماهای بوئینگ سوخت رسان 707 او به عنوان فرمانده گردان و در ادامه به عنوان معلم خلبان به فعالیت پرداخت. قهرمان انقلاب مردمی !!! در همین ایام بود که محمدرضا شاه یک فروند بوئینگ اختصاصی به نام شاهین خریداری نمود. با همین هواپیما بود که بعد از قیام مردمی بر علیه خاندان سلطنتی، در تاریخ 26 دی ماه سال 57 محمد رضا شاه را به همراه خانواده اش به مصر و سپس مراکش منتقل نمود. معزی اما ، بعد از مدتی با هواپیمای شاهین به ایران بازگشت. با بازگشت غیر مترقبه سرهنگ بهزادمعزی با هواپیمای شاهین به کشور از او چهره ای قهرمان و متعهد به انقلاب ساخته شد. همه به چشم دیگری به او می نگریستند. خوب یادمه که اوایل جنگ بود و همانند سایر بخش های اجتماعی در پایگاه هم نیروهای مومن و انقلابی ، انجمن های اسلامی تشکیل داده بودند که سرهنگ معزی گل سرسبد آن ها محسوب می شد. بدبین ترین افراد هم هرگز تصور نمی کردند که این افراد هم ممکن است روزی اغفال شوند. یا به دلیل اعتقادات و گرایشات پنهانشان روزی به کشور ضربه ای بزنند. اگر آن روزی که یکی از خلبانان سی -130 به نام سروان” موگویی” به دلیل گرایشات ضد حکومتی خود از جمع همین افراد وابسته به انجمن اسلامی پایگاه، ایران را به قصد یکی از کشورهای اروپایی ترک کرد، قضیه کالبد شکافی دقیق می شد و این عمل او زنگ خطری برای مقامات عالی رتبه پایگاه و برادران حفاظت یا عقیدتی سیاسی تلقی می شد، هرگز این چنین کشور شوکه نمی گردید و امثال رجوی سرکرده مجاهدین که دستش به خون افراد بیشماری آلوده بود با حمایت و خیانت مشتی وطن فروش از کشور به این راحتی خارج نمی شد. با روی کار آمدن بنی صدر و متعاقب آن حمله ناجوانمردانه عراق به سرزمین ما کشور در شرایط بحرانی به سر می برد. درگیری مردم در دفاع از آب و خاکشان و به طبع آن سرگرم بودن مسئولان به امور برنامه ریزی تدارکات و سازماندهی جبهه های جنگ، بهترین فرصت برای عرض اندام نمودن گروه های ضدمردمی را به وجود آورده بود. خوب یادم هست که بیشترین ترورها در همین ایام صورت می گرفت. راستش را بخواهید به دلیل رعایت اصول بی طرفی در این گزارش، دقیقآ نمی دانم علت اختلاف بنی صدر که در آن هنگام علاوه بر رئیس جمهوری، فرماندهی کل قوا هم به او تنفیذ شده بود، با فرماندهان سپاه پاسداران و نیروهای وفادار به نظام بر سر چی بود. فقط این را می دونم نزدیکی و حمایت بنی صدر از رجوی باعث رنجش افراد مومن و حزب اللهی شده بود. به طوری که زمزمه های سلب مصونیت سیاسی او در جامعه به گوش می رسید. کار به جایی رسید که امام خمینی با عزل او موافقت فرمودند و مجلس شورای اسلامی او را از مقام ریاست جمهوری خلع ید نمود. ماجرای فرار بنی صدر و رجوی کشور در این هنگام به اوج نا امنی رسیده بود. عده ای به طرفداری بنی صدر و عده ای به مخالفت او قد علم کرده بودند. فشار به جبهه های جنگ هر روز بیشتر می شد. در مناطق جنگی برخی از شکست ها رو به حساب خیانت بنی صدر قلمداد می کردند. به عبارت صحیح تر اوج تفرقه و دو دستگی بر ایران سایه افکنده بود. با تسلط سپاه پاسداران و نیروهای بسیجی بر اوضاع داخلی بنی صدر فراری شده و هیچ نشانی از محل سکونت او نبود. همان طور که گفتم این تفرقه و دو دستگی بهترین فرصت رو برای توطئه گران بوجود آورده بود. در اون زمان هنوز ارتش پاکسازی نشده بود. و نیروهای آشوب گر و جنایت کار هم فعالیت های خود را به شکل زیرزمینی و با رخنه به سازمان های حساس ادامه می دادند. در این اوضاع و احوال بود که بزرگترین نقشه فرار طرح و به مورد اجرا در آمد. سرهنگ بهزاد معزی که روزگاری با دربار شاهنشاهی مراوده داشت و عالی ترین مقامات ارشد رژیم شاهنشاهی همچون اسداالله علم (وزیر دربار)، ارتشبد طوفانیان (مسئول خرید و قراردادهای کلان تسلیحات نظامی) و…با او پرواز و نشست برخاست می نمودند، به خاطر مراجعت از مراکش و اطمینان بیش از حد به او کارگردان این نمایش گردید. ارتباط سرهنگ معزی با سازمان مجاهدین دقیقآ هیچ کس نمی داند ارتباط سرهنگ خلبان بهزاد معزی با سازمان تروریستی مجاهدین از کی و به چه شکلی بوده.شاید هم برای نهاد های امنیتی کشور مشخص است. ولی من نمی دانم. سئوال اساسی این است که چگونه او با شاخه نظامی سازمان ارتباط برقرار کرده بود؟ اگر از زاویه گرایشات سیاسی به قضیه نگاه کنیم او فردی سلطنت طلب بوده که متحول گشته و جزء افراد خاص نظام قرار گرفته بود و ارتباط با این گونه افراد که به عنوان فرمانده بزرگترین و حساس ترین گردان پروازی خدمت می نمود به راحتی میسر نبوده است. آیا او از قبل از انقلاب مخالف خاندان سلطنتی بوده است؟ و یا وقتی به کشور برگشت مخالف نظام جمهوری اسلامی شد. پاسخ هر دو سوال مثل روز واضح است که این چنین نبوده است. به نظر بنده (که البته نظر شخصی ام است) او پیش از این ها با سازمان های اطلاعاتی غرب در تماس بوده است. حضور خواهرش در سیاسی ترین نهاد آمریکایی در ایالت تگزاس بهترین رابط می تواند تلقی شود. به عبارت صحیح تر این سازمان های اطلاعات غربی بودند که به او دستور بازگشت را دادند. طراحی نقشه فرار به هر حال او در ظرف مدت کوتاهی هم پشت به سلطنت طلب ها کرده و هم از جمهوری اسلامی روی برگرداند!! پس همان طور که اشاره کردم به هر دلیلی که بوده او به سازمان مجاهدین وصل می شود. تمام جزئیات نقشه فرار به دقت طرح ریزی می شود. به احتمال فراوان نقشه ورود بنی صدر و رجوی به داخل پایگاه با اطلاعاتی که توسط معزی و همدستان اش ارائه گردیده بود برنامه ریزی می گردد و نقشه پرواز و جزئیات فرار در آسمان تا مقصد که فرانسه باشد به عهده آقا بهزاد بوده است. این عملیات که واقعآ یکی از پیچیده ترین و گسترده ترین نقشه های فرار محسوب می شود با همکاری طیف عظیمی از نیروهای فریب خورده مجاهدین و عوامل نظامی آن در نیروی هوایی صورت می پذیرد. بدین صورت که یک عده وظیفه اغفال و فریب عوامل دژبانی و حراست ورودی پایگاه را به عهده می گیرند. آن ها از چند روز قبل از عملیات با یک دستگاه خودروی کاماروی زرد رنگ مرتب به پایگاه تردد می نمایند تا روز عملیات چهره این اتوموبیل عادی تلقی شود. عده ای هم با ماشین آتش نشانی در اطراف پایگاه مستقر می شوند تا برای فرار دادن سوژه در صورت لو رفتن وارد عملیات شوند. عده ای هم از شاخه نظامی گروه مجاهدین با سلاح های سنگین مسئولیت عبور سوژه ها رو به داخل پایگاه به عهده می گیرند. یه گروه دیگر از افراد نظامی فریب خورده ایستگاه های رادار مسیر را مختل می نمایند. به این صورت که با قرار دادن جعبه هایی در ایستگاه، خود در لحظه آغاز عملیات تلفن زده و اعلام می کنند بمب گذاری شده است!! عده ای دیگر هم با از کار انداختن 8 فروند هواپیمای شکاری اف – 4 عملآ از ره گیری و تعقیب آن ها جلوگیری می کنند. (واقعآ چه انسان های خائن ی پیدا می شوند که در زمان جنگ تنها ابزار مقابله با دشمن را از کار می اندازند. ننگ بر شما) خب بعد از همه این کار ها نوبت به اسکان سوژه ها می رسد. حال یکی دیگر از عوامل سرسپرده و خائن نیروی هوایی بنام سرهنگ ناوبر اسماعیل فرخنده منزل سازمانی خویش را در اختیار آن ها قرار می دهد. (معزی خیلی سعی دارد او را بی گناه و نا آگاه از ماجرا جلوه دهد). و به این ترتیب همه چیز از قبل طراحی و آماده می شود. برنامه به این صورت بود که با یکی از پرواز های شبانه آموزش سوختگیری این عملیات انجام شود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهمردم افغانستان اکثرا سواد چندانی ندارند و اطلاعات خاصی از جهان و نژاد و زبان و... ندارند و با سواد هایی هم که در میان مردم این کشور هستند اکثر مزدوری کشورهای دشمن ایران را میکنند. به راحتی یک جامعه ی بی سواد با اندک با سواد های خائن را می شود فریب داد. نتیجه اش میشه بحث های مسخره ای که در رسانه هایشان میکنند. نمونه ای از چرندیات این مزدوران قلم به دست که در شبکه هایشان شنیدم: 1_زبان فارسی با زبان دری فرق داره!!! (اصلا اسم زبان فارسی دری هست) 2_زبان فارسی اول در افغانستان بوده بعد اومده ایران!!!!!! (زبان فارسی میانه دوران ساسانیان را هر کسی از فارسی زبانان بشنوه متوجه میشه که بسیار شبیه زبان فارسی امروزه هست. جالب هست به صحبت یکی از اون مزدوران گوش میدادم میگفت که زبان فارسی امروزه در واقع ادامه ی زبان پارتی هست که به مرور زمان به آن گفتند فارسی!!!!!!! در ضمن قوم پارت هم یعنی افغانستان!!!!!!! یعنی هر کس که اندک سواد زبان شناختی و تاریخی داشته باشه این حرف را بشنوه شاخ درمیاره) 3_خراسان یک کشور مستقل بوده که حالا شده افغانستان!!!! (این در حالی هست که خراسان همیشه استان بزرگ و مرزی ایران بزرگ بوده در همه ی کتاب های تاریخی این نوشته شده و فقط نیمه ی شمالی افغانستان جزو خراسان بزرگ بوده و خراسان بزرگ علاوه بر آن شامل کشورهای ترکمنستان ازبکستان و تاجیکستان و استان خراسان ایران بوده) 4_ایران در واقع اسم کشور ما بوده دزدیدندش!!!! (خب قسمت اول این حرف درسته چون کشور افغانستان یک قسمتی از ایران بزرگ بوده ولی ایران فعلی هم قسمت مرکزی از آن ایران بزرگ بوده و بحث دزدی خیلی خنده دار هست) 5_ایرانی ها نژاد پرست ضد افغانی هستند و ما را مدام میکشند!!!! (منکر رفتار بد عده ی کمی از ایرانیان با افغان های مهاجر نمیشم ولی کدام کشور همسایه را سراغ دارید که از چند میلیون مهاجر همسایه برای دهه ها پذیرایی کنه بعد این جور علیهش حرف زده بشه؟ به نطر ایران اولین مورد در تاریخ هست )
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. شاید در نظر نخست بنظر بیاید که ؛ قرار دادن تصویر شعر خوانی یک شاعر در پیش شاعری دیگر ؛ چندان ارتباطی با مجموعه میلیتاری ندارد. اما شاعر جوان افغان «غفران بدخشانی» با این شعری در برابر استاد هوشنگ ابتهاج خواند ؛ حداقل به من یادآوردی کرد که در پرداختن به همزبانان شرق کشور (به تعبیر این شاعر ایرانیان آن سوی مرز) چقدر دچار اهمال و کاستی شده ایم. درود ای همزبان / من هم از ایرانم زبان مشترک بزرگترین میراث و سرمایه مشترک بین ملت های ایران و افغانستان و تاجیکستان است. سرمایه ای که اگر درست مورد توجه قرار بگیرد می تواند سبب ساز اتفاقات مثبت و شگرفی در این پهنه جغرافیائی شود. شعر غفران بدخشانی با این جمله شروع می شود « درود ای هم زبان / من از بدخشانم » و با این جمله خاتمه می یابد « درود ای هم زبان / من هم از ایرانم » پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهمنافقین از نگاه جدا شدگان داستان مجاهدین خلق بسیار عجیب است که چگونه انسان می توان اخلاق را در همه وجوه زیر پا بگذارد و کارهایی را انجام دهد که وقتی برای دیگران شرح می دهی باور نمی کند و فکر می کند داستانی تخیلی از فیلم های خونبار و ترسناک امریکایی توصیف میکنی منافقین را باید از چندین زاویه دید اول مردم و کسانی که در درگیری های مسلحانه و طرح های وحشیانه آسیب و هزینه های جانی وحشتناک دیدند دوم خانواده های اعضای مجاهدین که چوب دو سر سوخت شدند سوم اعضایی که مردند در حالی که فکر می کردند در راه حق می جنگند چهارم اعضای جدا شده از مجاهدین که متوجه شرایط شدند و خود را نجات دادند پنجم بچه هایی که از پدر و مادر خود جدا شدند و از سرنوشتشان خبری نیست ششم مسیر تاریخ و اسناد منتشر شده در مورد بخش اول اشاراتی شده است ولی ساده و بی توجه پرداخته شده است در مورد بخش ششم بیشترین اطلاعات موجود است اما بخش های دیگر کمتر پرداخته شده اند تلاش هایی شد مثل فیلم های ماجرای نیمروز 1 و 2 - یا فیلم امکان مینا یا سریال یا سریال خانه امن به بچه های جدا شده منافقین اشاره میکند اینجا میخواهد در مورد بخش چهارم و از زبان جدا شدگان منافقین صحبت کنم کسانی که از دل تاریکی محض این سازمان فرصت نجات یافتند تا هم فرصت شروعی دوباره را تجربه کنند و هم حسرت روزهای جوانی گذشته را بکشند از این افراد مطالب و لینک های زیادی وجود دارد ولی به دلیل خطر نفوذ منافقین سعی در پرهیز در مواجه با این افراد می شود و انسان هایی هرگز لذت خانواده و بچه را نچشیدند و بهای سنگینی بابت فریب خوردنشان دادند و شاید ارزو می کردند که ای کاش از فروغ جاویدان زنده بر نمی گشتند که اینگونه حقارت درونی (نمی دونم اسمش رو چی بذارم ) را تجربه کنند غروب استراتژی مجاهدین در فروغ جاویدان لینک نکته جالبی که تو صحبت هاش بود این بود که "اگر از تنگه چهارزبر رد می کردیم دیگه برگشتی توش نبود و همه ما می مردیم " "من هنوز یادم هست که انهایی که زنده ماندن چندین روز پیاده تا مرز عراق تو راه بودن و راه را گم کرده بودن " و ... حتی یه جاهایی اذعان میکنن عملیات صفر یا یک بود یا مرگ نیروها و مخالفین مسعود یا پیروزی بزرگ و قدرت بیشتر مسعود صحبت هاش جالبه و افشاگرانه بدرد آینده میخوره در خصوص خود عملیات مرصاد هم صحبت های سرگرد فروزش موجود است لینک که جزئیات خوبی از عملیات مرصاد میگه اگرچه بعضی صحبت ها قابل بحث هست
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا Convair F2Y Sea Dart: جنگنده ای با اسکی های آبی Convair F2Y Sea Dart هواپیمای جنگنده دریایی آمریکایی بود که هنگام برخاست و فرود از اسکی های آبی استفاده می کرد. این جنگنده فقط به عنوان نمونه اولیه پرواز کرد و هیچ وقت به تولید انبوه نرسید. F2Y تنها هواپیمای دریایی است که از سرعت صوت فراتر رفته است. این هواپیما در دهه 1950 ساخته شد تا مشکلات فرود و برخاست هواپیما ها بر روی ناو های هواپیما بر را برطرف کند. این برنامه پس از نتایج نامطلوب و حادثه دلخراش سال 1954 متوقف شد. در چهارم نوامبر سال 1954 Sea Dart در آسمان متلاشی شد و خلبان آن، Charles E. Richbourg، کشته شد. 4 فروند هواپیمای باقی مانده در سال 1957 بازنشسته شدند اما تعدادی تا 1962 آماده به خدمت باقی ماندند. شروع Sea Dart با ورود Convair به رقابت نیروی دریایی ایالات متحده برای ساخت یک هواپیمای رهگیر مافوق صوت بود. در آن زمان، تردید های زیادی برای عملیاتی کردن جنگنده های مافوق صوت از عرشه هواپیمابر ها وجود داشت. برای حل این مشکل، نیروی دریایی ایالات متحده جنگنده های زیرصوت زیادی خریداری کرد. البته این نگرانی ها دلایلی هم داشت. بسیاری از طرح های مافوق صوت در آن زمان نیاز به باند برخاستی طولانی بودند، سرعت نزدیک شدن بالایی داشتند و پایداری یا کنترل زیادی نداشتند. تمام این عوامل برای هواپیمابر ها مشکل ساز بودند. تیم Ernest Stout در آزمایشگاه تحقیقات هیدرودینامیک Convair پیشنهاد داد تا رویF-102 Delta Dagger اسکی آبی نصب کنند. پیشنهاد Convair منجر به سفارش 2 نمونه اولیه در اواخر سال 1951 شد. پیش پرواز نمونه های اولیه، 12 فروند از آن سفارش داده شد. هیچ تسلیحاتی در Sea Dart نصب نشد اما هدف برنامه، مسلح کردن نسخه تولیدی به 4 توپ 20 میلی متری Colt Mk12 و باتری راکت های غیر هدایتی با باله های جمع شونده بود. 4 فروند از هواپیما های سفارش داده شده برای ایفای نقش وسیله آزمایشی بازطراحی شدند. پس از مدتی 8 فروند دیگر هم سفارش داده شد. این هواپیما قرار بود بال دلتا و ضد آب باشد و برخاست و فرود آن توسط اسکی های آبی دوگانه جکع شونده انجام می شد. Sea Dart در حالت سکون یا حرکت با سرعت پایین در آب تا لبه عقبی بال هایش در آب فرو می رفت.اسکی ها در هنگام برخاست تا موقعی که هواپیما به سرعت 16 کیلومتر بر ساعت نرسیده بود، باز نمی شدند. توان Sea Dart توسط 2 موتور توربوجت Westinghouse XJ46-WE-02 با قابلیت پس سوز تامین می شد که هوای مورد نیاز خود را از ورودی هایی در بالای بال ها (برای عدم ورود اسپری آب) دریافت می کردند. در زمانی که این موتور ها اماده نبودند، 2 موتور Westinghouse J34-WE-32 با قدرت کمی بیش از نصف موتور های قبلی روی آن نصب شدند. نمونه اولیه از نسخه ازمایشی با یک اسکی استفاده می کرد که موفقیت آن از نسخه ی دارای 2 اسکی بیشتر بود. تا سال 1957، آزمایش هایی روی انواع آرایش های مختلف اسکی ها صورت گرفت و پس از آن به انبار منتقل شد. ایالات متحده تنها کشوری نبود که به دنبال اسکی های آبی باشد. شرکت Saunders-Roe از انگلستان نسخه ای آزمایشی از جت جنگنده قایق پرنده به نام SR.A/1 را ساخته بود که اولین بار در سال 1947 به پرواز در آمد. این طراحی در واقع یک جنگنده مجهز به اسکی بود اما نتایج خوبی نداشت. در دهه 1950، نیروی دریایی ایالات متحده آرایش داخلی یک زیردریایی هواپیمابر را مطرح کرد که می تواند 3 فروند از این هواپیما ها را حمل کند. هواپیما ها در محفظه های فشار نگه داری می شدند که از بدنه بیرون نزده بود. هواپیما ها توسط یک بالابر در سمت چپ به بالا می آمدند. در آب های آرام هواپیما خودش برخاست را انجام می داد اما در آب های متلاطم این کار توسط منجنیق صورت می گرفت. این برنامه به دلیل 2 مشکل عمده روی کاغذ باقی ماند: سوراخ مورد نیاز برای بالابر بدنه را ضعیف می کرد و انتقال بالابر بارگیری شده به ساختار بدنه دشوار بود. Sea Dart در تاسیسات Convair در سن دیگو در فرودگاه Lindbergh ساخته شد و برای آزمایش، در دسامبر سال 1952 به بندر سن دیگومنتقل شد. هواپیما با خلبانی E. D. "Sam" Shannon به طور ناخواسته اولین پرواز کوتاه خود را در حالی که قرار بود فقط آزمایش تاکسی سریع داشته باشد، در چهاردهم ژانویه سال 1953 انجام داد. اولین پرواز رسمی آن در نهم آپریل بود. موتور های کم توان باعث شدند تا جنگنده کند شود و اسکی های آبی به اندازه مورد انتظار موفق نباشند. اسکی ها با وجود بازوی لرزش گیر oleo در هنگام برخاست و فرود تکانه های شدیدی ایجاد کردند. کار برروی اسکی و بازو ها شرایط را تا حدودی بهبود بخشید اما آن ها قادر به رفع مشکل عملکرد ضعیف نبودند. Sea Dart با موتور های J34 قادر به رسیدن به سرعت مافوق صوت نبود. طراحی آن نیز مربوط دوره پیش از قانون سطح Whitcomb بود و ضریب پسای فراصوت زیادی داشت. دومین نسخه اولیه لغو شد، بنابراین اولین هواپیمای آزمایشی ساخته شد و پرواز کرد. این هواپیما به موتور های J46 مجهز بود که کارایی کمتری داشت. با این حال، با شیرجه ای کم عمق به سرعتی کمی بیش از 1 ماخ دست پیدا کرد تا به تنها هواپیمای دریایی مافوق صوت تا به امروز تبدیل شود. در چهارم نوامبر سال 1954، Sea Dart BuNo 135762 در نمایشی برای مقامات نیروی دریایی و خبرنگاران بالای بندر سن دیگو در آسمان متلاشی و خلبان آزمایشی Convair، Charles E. Richbourg، پس از عبور ناخواسته از محدودیت های سازه هوایی کشته شد. ریچبورگ 31 ساله، کهنه سرباز نیروی دریایی از جنگ جهانی دوم بود. بدون او به سرعت از آب خارج شد اما او از شکستگی سازه هوایی نجات نیافت. پیکر وی در آرامستان ملی سنت آگوستین در فلوریدا به خاک سپرده شد. حتی پیش از این اتفاق هم نیروی دریایی نسبت به این برنامه بی علاقه شده بود (مشکلات جنگنده های مافوق صوت بر روی عرشه حامل در حال برطرف شدن بودند) و سقوط آن باعث شد تا برنامه Sea Dart به حالت آزمایشی درآید. تمام هواپیما های تولیدی لغو شدند، اما 3 نمونه آزمایشی تکمیل شدند. 2 پیش نمونه نهایی هیچ وقت پرواز نکردند. علی رغم اینکه Sea Dart به طور رسمی بازنشسته شد و از سال 1957 دیگر پرواز نکرد، حداقل یک نسخه از F2Y تا سال 1962 در انبار باقی ماند. در نتیجه، نام آن تحت "سامانه سه خدمته تعیین هواپیمای ایالات متحده در سال 1962" به YF-7A تغییر کرد. هر 4 فروند Sea Dart باقی مانده تا امروز نجات پیدا کرده اند. XF2Y-1 Sea Dart، با شماره 137634، به دلیل اشتباه جرثقیل در وضعیت بدی است و منتظر ترمیم برای موسسه Smithsonian در واشنگتن است. YF2Y-1 Sea Dart، با شماره 135763، در موزه هوایی و فضایی سن دیگو در پارک بالبوآ نمایش داده می شود. این هواپیما از موزه ملی هوانوردی دریایی در پایگاه Pensacola نیروی دریایی قرض گرفته شده است. YF2Y-1 Sea Dart، با شماره 135764، در موزه هوانوردی بال های آزادی در پایگاه Willow Grove نیروی دریایی در پنسیلوانیا نمایش داده می شود. این هواپیما از موزه ملی هوانوردی دریایی در پایگاه Pensacola نیروی دریایی قرض گرفته شده است. YF2Y-1 Sea Dart، با شماره 135765، در موزه هوایی فلوریدا که بخشی از مجموعه Sun 'n Fun در فرودگاه بین المللی Lakeland Linder است، نمایش داده می شود. مشخصات - خدمه: 1 - طول: 15.583 متر - طول بال ها: 10.77 متر - عرض: 1.65 متر - آبنشین (عمق مورد نیاز عدم برخورد به کف دریا): 1000 میلیمتر در صورت جمع شدن اسکی ها، 2450 میلیمتر در صورت باز بودن اسکی ها - ارتفاع: 4.9 متر با لوازم 3 نقطه ای ساحلی، 2.26 متر در حالت افقی - مساحت بال ها: 52.8 متر مربع - وزن: 7586 کیلوگرم - وزن ناخالص: 11055 کیلوگرم - حجم سوخت: 3800 لیتر سوخت قابل مصرف + 25 لیتر سوخت غیر قابل مصرف - قوای محرکه: 2 موتور توربوجت Westinghouse J46-WE-12B با پس سوز که هرکدام 20 کیلونیوتن رانش خشک و 27 کیلونیوتن رانش با پس سوز تولید می کنند. در نسخه 137634 از 2 موتور Westinghouse J34-WE-32 با 15 کیلونیوتن تراست (فقط خشک) استفاده می شد - حداکثر سرعت: 1118 کیلومتر بر ساعت (در ارتفاع 2400 متری)، 1328 کیلومتر بر ساعت (در ارتفاع 11000 متری) - حداکثر سرعت: 1.25 ماخ - برد: 826 کیلومتر - زمان ارتفاع گیری: 11000 متر در 1 دقیقه و 42 ثانیه - بارگیری بال ها: 140 کیلوگرم بر متر مربع - نسبت رانش به وزن: 0.56 (در حالت بارگیری کامل)، 0.96 (در هنگام خالی بودن) - طول باند مورد نیاز برای بلند شدن: 1700 متر - طول باند مورد نیاز برای فرود: 460 متر - زمان برخاست در هوای آرام: 35 ثانیه - سرعت فرود در 20 درجه آلفا: 209 کیلومتر بر ساعت در پیکربندی فرود با 10 درصد سوخت تسلیحات: توپ ها (4 توپ 20 میلیمتریColt Mk 12 ثابت شده به سمت جلو)، راکت ها (راکت های هوایی با بالچه های جمع شونده)، موشک ها (2 موشک هوا به هوا) منبع
-
1 پسندیده شدهپروتکل شبح !!! ماموریت غیر ممکن !!! آیا جنگنده J-10C قابلیت جایگزینی ناوگان جنگنده –رهگیرهای سنگین اف-14 نیروی هوایی ایران را خواهد داشت ؟! نیروی هوایی ایران بیشتر از 45 سال است که بعنوان دومین و اکنون تنها کاربر جتهای سنگین اف-14 تامکت محسوب میشود که در دهه 70 میلادی عمدتاً برای خنثی نمودن تهدیدات اتحاد شووری و ایجاد برتری هوایی در برابر تهدید نیروی هوایی عراق نزدیک به 79 فروند از آن را دریافت نمود . در واقع ، تامکت سنگین ترین و گرانترین جنگنده زمان خود بشمار می رفت که علیرغم وجود جتهایی سبک تر و ارزان تری نظیر اف-5 ، اف-16 و اف-15 در اختیار ارتش ایران قرارگرفت . بدین ترتیب IIAF تنها مشتری خارجی این جنگنده بشمار می رفت که بدلیل مساحت قابل توجه ایران ، تامکت را در حالی که به حسگرهای پیشرفته و مهمات دوربرد مناسب در زمان خود ، مسلح شده بود ، خریداری نمود و صحت این انتخاب نیز سالهای بعد و در جریان جنگ شدید با عراق و ثبت نزدیک به 160 شکار و همچنین آمارهای غیر قابل تصوری نظیر سه شکار در یک روز توسط یک جنگنده را در تاریخ هوانوردی نظامی از خود برجای گذاشت . با این حال ، گزارش های مختلفی در دست است که نشان میدهد ایران همچنان در حال بررسی های کارشناسی در خصوص جنگنده های جدید برای نیروی هوایی است و در این میان ، برخی معتقدند که جنگنده نسل ++4 جی-10سی کاندیدای اصلی برای بازسازی توان هوایی این نیرو بشمار می رود . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، این انتخاب برای نیروی هوایی ایران ، در مقایسه با طرح های روسی ، انتخاب منطقی تری خواهد بود ، چرا که در درجه نخست ، تعداد قابل توجهی از آن تا کنون از خطوط تولید خارج شده ( بیشتر از 200 فروند در سه سال ) که این به معنای کارآمدی روند تولید است . علاوه بر این ، تجهیز این جنگنده چینی به سامانه های الکترونیک پیشرفته و همچنین مهمات هوا به هوای دوربردی نظیر PL-15 نیز مزید بر علت انتخاب آن به نظر می رسد . اما بر خلاف انتظارها ، در حالی که تحریم نظامی سازمان ملل در اکتبر 2020 منقضی گردید ، هیچ اتفاق مشخصی در این خصوص رخ نداد و این به معنای زیرسئوال رفتن توانایی مالی ایران برای خرید این جنگنده چینی است تا جایی که حتی خرید یک اسکادران ( 32 فروند ) نیز بسیار سخت به نظر می رسد . اما با وجود این روند ، انتظار می رود با بهبود وضعیت اقتصادی ایران در سالهای آینده ، خرید این نمونه به واقعیت نزدیکتر گردد . اما در صورتی که جی-10 سی وارد سازمان رزم نیروی هوایی ایران گردد ، سئوالات بسیار زیادی در خصوص اینکه توانمندی کدام یک از این دو جنگنده ( تامکت یا فایربرد ) بیشتر خواهد بود ، ایجاد می گردد . جت رهگیر اف-14 گرچه بلحاظ فناوری مورد استفاده ، متعلق به دهه هفتاد میلادی است ، اما اطلاعات جسته و گریخته ای از بهینه سازی های بومی صورت گرفته بر روی آن و همچنین تسلیح این جنگنده به مهمات بومی ( فکور-90) به گوش می رسد . در مقابل ، جی-10سی بعنوان یک جنگنده سبک وزن کم هزینه ، عمدتاً بصورت مکمل در کنار جتهای سنگین تری نظیر جی-20 و جی-16 می بایست وارد عمل گردد . در نتیجه اختلاف محدوده وزنی این دو جنگنده بدلیل استفاده از ترکیب دو و تک موتوره و همچین تفاوت قابل ملاحضه در میزان حمل سوخت و سامانه های الکترونیک و راداری شبهاتی را بوجود می آورد . از یک نظر ، اف-14 یکی از بزرگترین رادارهای هوابرد نصب شده بر روی یک جنگنده را در اختیار دارد که برخی معتقدند که این رادارها با توجه به قابلیتهای بومی ایران ، در این کشور مورد بهینه سازی قرار گرفته اند . با این حال گفته شده که آگاهی موقعیتی فراهم شده توسط رادار جی-10سی علیرغم کوچکتر و سبک تر بودن تا حدودی به سامانه های نصب شده روی تامکت شباهت دارد . برخی ناظران معتقدند که قابلیت اسکن رادار نصب شده بر روی جی-10سی ، از سرعت بیشتری برخوردار بوده ، اهداف بیشتری را می تواند ردیابی کند . علاوه بر این ، جنگنده چینی نه تنها از حسگرهای پیشرفته تری برخوردار است ، بلکه بدلیل اندازه کوچکتر بدنه ، پوشش احتمالی رادارگریزی می توانند برای جتهای مهاجم ، دردسر بیشتری تولید نمایند . این مساله باعث می شود تا بقاپذیری جت چینی افزون تر گردد و این در کنار نسبت رانش به وزن بالاتر جی-10 قدرت مانورپذیری بهتری را برای آن فراهم نماید. این مساله ، عمدتا در ارتفاعات بالاتر برای خدمه جی-10 یک مزیت بسیر عمده خواهد بود . به اعتقاد این کارشناسان ، تامکت بدلیل جثه بزرگ ، قابلیت مانور محدودی را به نمایش می گذارد ، گرچه بالهای متحرک آن ، قابلیت چرخش قابل توجهی را بدان داده است . در حوزه تسلیحات نظامی ، جنگنده اف-14 در حال حاضر با اختلاف نسبی ، دوربردترین موشک عملیاتی در آسیای جنوب غربی را در اختیار دارد که اگر نسخه داخلی آن نیز عملیاتی شده ، فرض شود می توان از آن برای هواگردهای تهاجمی سنگین و جتهای سبک تر ( نظیر آنچه که بر علیه جنگنده های عراقی کاربرد پیدا نمود ) استفاده کرد . بدین ترتیب ، درصورت ورود احتمالی PL-15 به نیروی هوایی ایران ، بدلیل ماهیت پیچیده آن و استفاده از فناوری جدید تر و اینکه از فینیکس سبک تر خواهد بود می تواند گزینه ای جذاب برای مسلح نمودن سایر جنگنده های ایرانی نیز باشد . علاوه براین ، قابیلت ذاتی جی-10سی در به اشتراک گذاری داده ها با یگانهای حاضر در صحنه نبرد ، تفاوت قابل ملاحضه ای را با وضعیت فعلی تامکتهای ایرانی برای استفاده موثر از موشکهای محمول بوجود می آورد . صرف نظر از مهمات هوا به هوا ، جی-10سی در نقش ضربتی و بر روی کاغذ ، برتری مشخصی را به نمایش می گذارد . این جنگنده درصورت مسلح شدن به موشکهای کروز YJ-91 نقش تهاجمی تری را نسبت به اف-14 نشان میدهد در حالی که تامکتهای نیروی هوایی ایران تا این لحظه قابلیت حمل مهمات آهنی سقوط آزاد را در اختیار دارند و در این حوزه ، جی-10سی می تواند گزینه به طورنسبی بهتری باشد . علاوه براین ، در حالی که جی-10سی به موشکهای کوتاهبرد PL-10 سایت نصب شده بر روی کلاه پروازی خلبان مجهز است ، تامکتهای ایرانی بر روی کاغذ تنها به موشکهای قدیمی AIM-9 مسلح هستند و این مزیت قابل توجه محصول چینی است . اما از سوی دیگر ، تامکتهای ایرانی در حوزه کاراکترهای پروازی ، نظیر برد بیشتر و پایایی پرواز افزون تر که از مزیتهای جتهای سنگین است ، از جی -10سی در رده بالاتری قرار می گیرند ، هر چند این مساله بطور خودکار ، به معنای افزایش هزینه های تعمیر و نگهداری خواهد بود و در زمان نبرد ، این بدان معناست که به ازای هر ساعت پرواز ، اف-14 ها می بایست مدت زمان بیشتری را بر روی زمین جهت طی نمودن فرآیندهای تعمیر و نگهداری سپری نمایند . مضاف براین ، پیشرانه های تی اف-30 تامکت نیز با وجود پشتیبانی خارق العاده نیروی هوایی ایران ، همچنان یکی از مشکلات قابل توجه بشمارمی آیند تا جایی که همین عامل باعث گردید تا نیروی دریایی ایالات متحده در نهایت موتورهای اف-110 را جایگزین آن نماید در حالی که پیشرانه WS-10B جنگنده چینی ، چنین مساله ای را تا کنون از خود نشان نداده است . ولی در مجموع ، حضور جی-10سی در کنار اف-14 های ایرانی ، بخوبی می تواند توان رزم نیروی هوایی ایران را افزون کند ، که این بسته به ماهیت ارتقاء صورت گرفته بر روی اف-14 هاست ، هر چند همچنان بحث هزینه های تعمیر و نگهداری مطرح و پراهمیت به نظر می رسد . از یک طرف سامانه های الکترونیک پیشرفته چینی و رادار AESA آن مزیت عمده ای را بوجود می آورد و از سوی دیگر ، تامکتها بدلیل در اختیار داشتن کاراکترهای یک جنگنده سنگین ، برای ایفای نقش های خاص از جمله اجرای گشت رزمی هوایی (MIG CAP) / اسکورت سوخترسان ها و ای وکس های احتمالی مناسب خواهند بود . با توجه به اینکه بسیار بعید است که ایران تامکتهای خود را بازنشسته کند ، احتمالا جی-10سی برای کاهش فشار بر روی اسکادرانهای اف-5 و ( در یک فرآیند بسیار بعید .م ) جانشین اف-4 های این نیرو گردد . بنابراین ، اگر خرید جی-10سی رخ دهد ، قرارگرفتن آنها در کنار تامکتهای عملیاتی ، بخش دفاع هوایی نیروی هوایی ارتش ایران را تا حدودی از وضعیت فعلی نجات خواهد داد . پی نوشت : 1- بن پایه 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./ مترجم و نویسنده : MR9
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ویدئویی از مراحل تولید و تست جنگنده آب نشین سی دارت https://www.aparat.com/v/OJtkW
-
1 پسندیده شدهعمداً این نمودار قرار داده شده ... اگر دقت کرده باشید ، پست فرماندهی مرکزی پدافند هوایی بطور مستقیم با 7 مرکز مرتبط هست که در سمت راست نمودار حوزه غیر نظامی و درسمت چپ نیروی زمینی . نکته با اهمیت این نمودار ، پایین سمت چپ هست که پست کنترل تاکتیکی نیروی هوایی را از یک سمت به هواگردهای پیش اخطار هوابرد و از یک سمت دیگر به جنگنده های نیروی هوایی متصل می کند . حالا یک لحظه این دوتا ساختار را از این نمودار حذف کنید ، چه فاجعه ای رخ می دهد ؟؟؟ جز این هست که وقتی تمام تمرکز شما روی شبکه پدافند زمین پایه وقتی قرار دارد ، بخشی از میدان دید برای حفاظت از فضای هوایی کشور کور شده و عملا کنترل کاملی روی این فضا ندارید ؟؟ عطف به دو تا واقعه در همین سالها ، یکی نفوذ 250 کیلومتری آر.کیو-170 به شرق کشور و دومی نفوذ پهپادهای آذری - اسراییلی از شمال غربی ایران .. حالا چه کسی دارد درست تحلیل می کند ؟؟ اتکاء صرف روی سامانه های دفاع هوایی زمین پایه ( بدون ارتباط درست با بخش غیر نظامی ) و حذف بخش هواپایه آن یا توجه همزمان به دو بخش زمین پایه و هواپایه بطور یکسان ؟؟
-
1 پسندیده شدهحالا مقداری برگردیم عقب ، ظاهرا ارتش خیلی علاقه پیدا کرده که دوباره به همون سیستم قدیم برگردد. به کلاه های نظامیان حاضر در تصویر دقت کنید با اینکه یونیفرم ها خاکی ساده هست ولی شکل یکسان کلاه ها ، قرار گیری منظم حمایل ها ، جایگاه غلاف سرنیزه ، پیرایش به نسبت هماهنگ صورتها و در نهایت کالبد یکدست افراد جذبه یک یگان نظامی را در عکس به نمایش گذاشته ... این همون ارتشی هست که باید با توجه به نیازهای روز ضمن حفظ نظم ظاهری داشته باشیم
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. نحوه خرید موشک استینگر در زمان جنگ تحمیلی حجه الاسلام و المسلمین روح الله حسینیان با وجود مشغله های فراوان و مسئولیت های قضائی و امنیتی گسترده در دهه 60 ؛ در مقاطع مختلف ، در جبهه های جنگ هم حضور می یافت. مرحوم حسینیان بعد از شهادت برادرش (شهید محمدعلی حسینیان) در عملیات بستان ؛ بارها در میان رزمندگان اسلام حاضر شد و خاطرات جالبی نیز از حضور در جبهه ها نقل می نمود. ایشان علاوه بر حضور در عملیات ها ، در پشتیبانی جنگ نیز تا آنجا که می توانست ایفای نقش می کرد. که یکی از این خاطرات را به اتفاق هم مرور می کنیم : وی می گوید « زمانی که دادستان سیستان و بلوچستان بودم ، روزی به آقای [محسن] رفیق دوست زنگ زدم و گفتم : موشک استینگر نیاز دارید؟ او گفت : یعنی چه ؟ گفتم : چند فروند داریم ، چند نفر را بفرست تا اصالت موشک را تصدیق کنند. پس از آن گروهی اعزام شدند و بر درستی آن صحه گذاشتند. ما این موشک ها را از یک گروه از برادران افغانی [افغان] خریده بودیم. وقتی آقای رفیق دوست به تهران رفت ، باز هم به او زنگ زدم و گفتم باز هم موشک نیاز دارید؟ گفت چگونه ؟ گفتم : من تهیه می کنم و تهیه هم کردم . پس از آن یک سوخو عراقی را در جزیره مینو با این موشک ها زدیم و پس از مدتی هم یک هلیکوپتر آمریکائی را در خلیج فارس با همین موشک ها سرنگون کردیم. بلافاصله وزیر دفاع وقت آمریکا در رادیوی آمریکا اعلام کرد این [یعنی سرنگونی هلیکوپتر آمریکائی با موشک اهدائی آمریکا] فاجعه است. » منبع پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهموردی منطقیه یادآوری اینکه ما چرا تاثیر گذاری بر اقلیم هایی نظیر افغانستان، تاجیکستان و حتی مهدهای کهن زبان پارسی باستان نظیر هند و پاکستان را از دست دادیم. حقیقتا تا پشت این امر دکترین و حمایتی نباشد بجز تلاشی فردی یا تک و توک فعالیتی را در این زمینه شاهد نخواهیم بود. چیزی که من از مجموعه نظام جمهوری اسلامی دیدم چندان میلی به حمایت از ریشه های زبانی و نژادی ندارند و بیشتر جنبه های مذهبی را برای اتحاد چسبیدند. با این امر مخالف نیستم ولی این بی اعتنایی به زبان و نژاد هم جالب نیست. در افغانستان تاثیر پذیری جالب مرحوم احمد شاه مسعود از حکیم ارد بزرگ را داشتیم و اگر این دست عقاید حمایت میشد بالطبع تاثیر بیشتری داشت. در مقام مقایسه اتحادیه شمال اروپا که شامل کشورهایی با نژاد ژرمنی بود رو یادآوری میکنم که غولانی نظیر ریچارد واگنر و فردریش ویلهلم نیچه و در درجاتی پایین تر بتهوون، باخ، موزارت و... چطور در نزدیکی دلهای این مردمان از از پروس و اتریش و سودت تا کشورهای اسکاندیناوی و... تاثیر خارق العاده ای داشتند. در مورد ایران هم همچنین پتانسیلی وجود داشت که البته حمایت و استفاده نشد. پ.ن: کلا استاد ابتهاج آدم چندان علاقه مند به شعرخوانی میهمان هاش نداره ولی موندم چقدر با علاقه به این شعر زیبا گوش می داد و چه جادویی در این شعر بود که رنگی از شعرهای کهن پارسی داشت.
-
1 پسندیده شدهبعد از اینکه افشا شد در کره به کمک لیزر غنی سازی تا سطح بمب اتمی انجام شد دولت کره اعلام کرد نکته جالب این هست که آژانس هم حرف کره را قبول کرد. حالا اگر ایران همچین کاری می کرد رسانه های دنیا را خبر دار می کردند دنیا دنیای تبلیغات هست دنیایی هست که مردم گرسنه یمن تحریم میشن ترکیه جنایت کار هست فعلا چون تو مسیر منافع غربی ها هست کسی بهش کاری نداره اما روزی که بخواد مسیرشون عوض کند همین جنایاتش میشه سند محکوم کردن صدام زمنی که مردمش و کردها را می کشت کسی کارش نداشت اما وقتی فایدش برای اونها تمام شد همون جنایاتی که سالها جلو چشماشون می کرد و کسی چیزی نمی گفت شد دلیل حمله به عراق و اعدام صدام ترکیه هم نوبتش خواهد شد ترکیه ششم کشور بدهکار دنیا به بانک جهانی هست و از نظر نرخ نسبت سهم بدهکاری خارجی از درآمد ناخالص ملی ترکیه با رقم ۵۹ درصد پس از آرژانتین با رقم ۶۵ درصد در جایگاه دوم قرار گرفته است. یکی از بدهکار ترین اقتصادهای دنیا هست
-
1 پسندیده شدهانصاف را هم بگیم و حتی فیلم ها و کلیپ های همین شهدای مدافع حرم و یا نیروهای ایرانی که در خارج از مرزها در حال نبرد هستند را هم نگاه کنیم واقعا تفاوت از زمین تا آسمان هست با همین ترکیه در همه شئون و مقایسه نه موارد فاش شده بلکه همین کلیپ هایی که خودشون منتشر میکنند. در حالیکه تازه اونها در یونیفرم رسمی و در کسوت یک قوای نظامی رسمی و با پشتیبانی تام و تمام کشورشون هستند و عمدتا نیروهای ما در کسوت غیررسمی و در قالب نیروهایی که نظام مند چندان حضور ندارند (بنابراین بی نظمی و نفوذ حتی ممکنه بینشون باشه تا حدی که دیدیم جاسوس هم خودش را بین نیروها جا زده بود) و اتفاقا در بیشتر موارد اختلافات مذهبی ما هم با گروه هایی که به هر حال ناچارا باهاشون برخورد داریم شدیدتر هست تا ترکیه ای که معمولا هم دین و مذهب هست یا نزدیک به مسلک و مذهبشون. حالا تفاوت ژنرال ارتش ترکیه که با افتخار سر سرباز سوری را میبره و همراه با توحش هلهله میکنه انصافا با امثال شهید زنجانی ها و بیضایی ها از زمین تا آسمان هست. به هر حال نیروهای ما و حزب الله چیزی نزدیک به ده سال هست که در سوریه حضور دارند در شدیدترین شکل ممکن میجنگند و در برهه هایی در شرایط بسیار سخت و غریب و زیر فشار وحشتناک گروهک های تکفیری و طبیعتا عصبانیت های ناشی از برخوردهای خشن و توحش آمیز تکفیریها با اسرا و شهدا و ... بودندولی چیزی که در این ده سال از مرام رزمندگان تقریبا نیمه رسمی ایران دیدیم با دشمنانشون کجا و چیزهایی که از حضور فقط چند ماهه مثلا ژنرال های ارتش ترکیه با دشمنانشون در ادلب مثلا دیدیم کجا. تازه اون چیزی که خودشون منتشر کردند والا نیروهای مقابل ارتش ترکیه حتی یک دهم سواد رسانه ای و تجهیزات حتی تکفیریها را نه داشتند و نه بلد بودند در پروپاگاندا به کار بگیرند تا چیزی ثبت کنند از واقعیات بر خلاف تکفیریها که صدها بار موبایل رزمندگان مقاومت ایرانی و لبنانی را بدست اوردند و طبیعتا صدها فیلم و کلیپ که ضبط شده بود. حتما افتخار داره این تفاوت سلوک ها هم. بماند باز که نیروهای ایرانی و لبنانی و ... حتی بین سوری ها غریب بودند و در مناطقی نگاه خوبی بهشون وجود نداشت و برخوردهای تندی باهاشون میشد و حتی بین نظامیان سوری هم لااقل اون اوایل یک غریبه بودند و همه اینها فشار روی یک آدم را میتونه به حد انفجار برسونه.
-
1 پسندیده شدهفقط تصور کنید عملیات زیر توسط ایران در خاک عراق و ضد گروهک های تروریستی تجزیه طلب انجام گرفته بود. اولین اقدام انتشار تصاویر نایس! و خصوصی و لب دریا! لب! ساحل و دشت و دمن تروریستها بود و بعد هم تمرکز روی زن بودنشان، مادر (احتمالا) بودنشان، دختر بودنشان، روابط عاشقانه شانو تصاویر خواهر و کودکانشون و چقدر ناز و کیوت و خوشگل بودند و حالا رفتند زیر خاک به خاطر جنایت حکومت ایران! و سپاه و خصوصا اگر سازمان اطلاعات ایرانی بود و ال و بل! بعد هم سلبریتیها به شکل پیمانکاری وارد معرکه میشدند و از هوا و باران و گیسو و زن و جنس باران! شعر میبافتند که بله تحت ستم چه جنایتکارانی ما مجبوریم زندگی کنیم. حالا دفاع از سبیل کلفت های مسلح به کلاشینکوف را که تا حد یک بچه معصوم و جوانک نخبه! جا میزدند را در کارنامه دارند چه برسه به جنس لطیف زن! ترکیه میزنه و خیلی صریح و شیک هم اعلام عمومی میکنه. ما اینجا برای محاکمه یک تروریست که نهایتا به اعدام منتهی بشه یا نه اون هم با دهها جنایت و ارتباط به انواع و اقسام گروهک های تروریستی ده ها مرتبه بدتر از پ ک ک باید به زمین و آسمان و سلبریتی جماعت با عکس و فیلم و تصویر و صوت و کروکی جرمهاشون را اعتراف کنیم و نهایت هم بپذیرند یا نه(!) کار خودشون را میکنند در هجمه به نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی کشور. حالا هی بگو بابا تجزیه طلبه و با کلاش دستگیرش کردیم طی عملیات مسلحانه داشته میزده تو جداره مرز بچه های مرزبان را ولی حرف براشون حرف سالومه جانه!
-
1 پسندیده شدهبرنامه اتمی کره جنوبی کره جنوبی علیرغم داشتن تکنولوژی و مواد مورد نیاز جهت ساخت کلاهک اتمی اما طبق اعلام رسمی دنبال ساخت بمب اتمی نیست . ولی مرور برنامه های اتمی این کشور مطالب دیگری را نشان می دهد. در آگوست 2004 ، کره جنوبی پیشرفت در برنامه های تحقیقاتی هسته ای بسیار مخفیانه و حساس خود را به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی رساند. ،از جمله برخی آزمایش ها و تحقیقات انجام شده برای ساخت تسلیحات اتمی که تا به حال به آژانس اطلاع نداده بود. علی رغم این گزارش ها شورای حکام اعلام کرد که کره تخلفی نداشته است که احتمالا نتیجه یک توافق پشت پرده بین آژانس و کره بود. از این تاریخ به بعد سیاست کره حفظ شبه جزیره کره از تسلیحات اتمی است سیاستی که عملکرد دولت کره بر خلاف آن است. در عوض کره شمالی طبق مواضع رسمی که اعلام کرده دنبال ساخت سلاح های اتمی هست. آغاز برنامه جاه طلبانه کره جنوبی هنگامی که در ژوئیه 1970 دولت ایالات متحده اعلام کرده که تصمیم گرفته امور امنیتی و نظامی کره را به خود این کشور تحویل دهد با توجه به تهدیدات چین و کره شمالی ، کره جنوبی تصمیم گرفت امکان یک برنامه هسته ای مستقل را بررسی کرد. در ابتدا بعد از خروج 26000 هزار سرباز آمریکایی از کره کمیته ای تحت عنوان کمیته بهره برداری از سلاح در این کشور تاسیس شد این در سال 1971این کمیته سعی کرد در مرحله اول با کمک تکنولوژی داخلی بازفرآوری پلوتونیوم را در کشور آغاز کند اما بعد از بررسی ها به این نتیجه رسید که امکان داخلی برای این هدف ناکافی می باشد پس یک قرار با دولت فرانسه جهت ساخت یک مرکز بازفرآوری پلوتونیوم امضا کرد. بعد از شکست ویتنام جنوبی و سقوط آن در سال 1975 رییس جمهور کره پارک چونگ هی در 12 ژوئن 1975 اعلام کرد که آرزو دارد کشورش هر چه سریعتر به سلاح های اتمی دسترسی داشته باشد. تحت فشارهای ایالات متحده فرانسه مرکز پردازش مجدد پلوتونیوم را تحویل کره نداد و کره در 23 آوریل 1975 به معاهده منع گسترش سلاح های اتمی پیوست. اما اعلام کرد که برنامه صلح آمیز هسته ای را برای مصارف غیر نظامی ادامه خواهد داد. آزمایش های هسته ای مخفیانه کره جنوبی در سال 1982 دانشمندان انستیتو تحقیقات انرژی اتمی کره جنوبی در یک مطالعه آزمایشی چندین گرم پلوتونیوم استخراج کردند. اصرار داشتند که برای کاربردهای غیر نظامی این کار را انجام دادند. بعد از این واقعه قرار دادی بین آمریکا و کره به امضا رسید که آمریکا تکنولوژی ساخت راکتور اتمی را به کره می دهد و اجازه همکاری های صنعتی و سرمایه گزاری مالی شرکت های آمریکایی فعال در بخش انرژی هسته ای را در کره خواهند داد به شرط آنکه دیگر کره دنبال پردازش مجدد اورانیوم نرود. در عین حال در گزارش های سال 2004 مشخص شد که کره این تحقیقات را ادامه داد و حتی در سال های 1983 و 1984 مواد شیمیایی و ادواتی توسط دانشمندان کره جنوبی تولید شده که به وسیله اونها قادر بودند پلوتونیوم با درصد غنای بالا را جابجا کنند. بعدا در سال 2000 در همان مرکز دانشمندان کره 200 میلی گرم اورانیوم را تا سطح سلاح های اتمی به کمک لیزر غنی سازی کردند. هر چند دولت کره اعلام کرد که در جریان این تحقیقات نبوده و افراد به صورت خودسر اقدام به این کار کردند.(( آره جون بابات)) هر چند غنی سازی که توسط دانشمندان کره انجام گرفته از نظر تئوری قابل استفاده در بمب های اتمی هست اما چون هنوز خلوص زیادی نداشت مواد زیادی برای ساخت بمب مورد نیاز بود. نکته جالب این هست که این فرآیند در گزارش دوم به اطلاع آژانس انرژی هسته ای رسید. پاسخ آژانس به گزارش های هسته ای کره به دنبال افشای برنامه فوق توسط سئول ، آژانس بین المللی انرژی هسته ای تحقیقات کاملی درباره فعالیت های هسته ای کره جنوبی آغاز کرد. در گزارشی که در 11 نوامبر 2004 منتشر شد ، آژانس انرژی هسته ای (IAEA) عدم گزارش دولت کره جنوبی در گزارش فعالیت های هسته ای خود را "نگران کننده جدی" توصیف کرد ، اما پذیرفت که این آزمایشات هرگز بیش از مقادیر بسیار کمی از مواد قابل استفاده در سلاح های اتمی را تولید نمی کند. شورای حکام تصمیم گرفت که به طور رسمی عدم مغایرت را اعلام کند و موضوع به شورای امنیت ارجاع نشد. استقرار سلاح های اتمی امریکا در کره آمریکا برای اولین بار در سال 1958 تعدادی سلاح اتمی را در پایگاه های خود در کره مستقر کرد اوج حضور این تجهیزات در کره در اواخر دهه 1960 بود که بیشتر از 950 تا از انواع سلاح های اتمی و تسلیحات استراتژیک آمریکایی در کره وجود داشتن .( انواع موشک ها کلاهک های اتمی هواپیما و..) کره شما بعد از پیوستن به پیمان منع گسترش سلاح های اتمی در سال 1985 به دلیل وجود تسلیحات اتمی آمریکایی در کره جنوبی از این پیمان خارج شد. در سال 1991 رییس جمهور آمریکا بوش اعلام کرد که همه تسلیحات اتمی تاکتیکی آمریکا را که در پایگاه این کشور در خارج خاک آمریکا وجود دارد را به خاک آمریکا منتقل می کند در آن زمان اعلام شد که حدود 100 کلاهک اتمی در کره جنوبی وجود دارد. با توجه به اعلام آمریکا برای خروج تسلیحات اتمی از کره در سال 1992 و 1993 طی جلسات مقامات کره شمالی و جنوبی جلساتی برای خلع سلاح اتمی انجام شد که به نتیجه نرسید. در سال 2013 چونگ هونگ وون نخست وزیر کره جنوبی درخوست استقرار مجدد تسلیحات اتمی امریکایی را در خاک کره رد کرد اما با بالا گرفتن بحران مرزی ها در سال 2017وزیر دفاع کره جنوبی اعلام کرد مجددا درخواست بررسی استقرار تسلیحات اتمی امریکا را در خاک این کشور به دولت داده . افکار عمومی در اواخر دهه 1990 مردم کره خواستار تلاش این کشور برای تولید اورانیوم با غنی بالا بودند اما درصد خیلی کمی دنبال تسلیحات اتمی بودند. اما در سال 2017 مردم کره احتمال داند ممکنه با دستیابی کره شمالی به تسلیحات اتمی و موشک های دوربرد از ترس حملات اتمی کره شمالی دیگه از کره جنوبی حمایت نکند . نظر سنجی ها نشان می دهد در این مدت 60درصد مردم خواستار تولید تسلیحات اتمی در داخل خاک کره بودند. توانایی های اتمی کره جنوبی گرچه در حال حاضر کره جنوبی تحت چتر حراست هسته ای ایالات متحده قرار دارد ، اما به خوبی می تواند در صورت نیاز در داخل کشور تسلیحات اتمی تولید کند. . کره جنوبی مانند ژاپن دارای مواد اولیه ، فناوری و منابع لازم برای ایجاد سلاح هسته ای است. تجربیات قبلی نشان می دهد کره جنوبی در صورت لزوم قادر به داشتن سلاح هسته ای در هر مکانی از یک تا سه سال است. پیش از این نشان داده شده بود که کره جنوبی اورانیوم غنی شده تا 77٪ تولید کرده ، که اگرچه از قدرت خاصی برخوردار نیست ، اما نشان می دهد کره جنوبی پتانسیل تولید سلاح هسته ای با اورانیوم غنی شده بسیار بیشتر را دارد. کره جنوبی هیچ ICBM ندارد اما طیف گسترده ای از SRBM و MRBM را از طریق برنامهHyunmoo در اختیار دارد. مجموعه ای از موشکهای بالستیک / کروز که در حال حاضر در ارتش کره جنوبی تست شده اند . سری موشک های بالستیک Hyunmoo مشابه موشک Tomahawk آمریکایی است که می تواند به کلاهک های هسته ای W80 و W84 مسلح شود. از نظر تئوریک ، در صورت نیاز ، کلاهک معمولی 500 کیلوگرمی می تواند با یک کلاهک هسته ای کوچک جایگزین شود. موشکهای هیونمو از قبل می توانند کل دامنه کره شمالی را در بر بگیرند و اگر جنوب دارای موشک های MRBM مسلح به کلاهک اتمی هسته باشد می تواند تهدید بسیار جدی برای همسایه شمالی خود باشد. با این حال در صورت رخ دادن بحران شدید با کره جنوبی طبق گفته Suh Kune-yull مهندس ارشد هسته ایی این شکور در طی کمتر از 6 ماه می تواند تسلیحات اتمی تولید کند. نگاهی به برنامه موشگی کره توسعه برنامه موشکی کره جنوبی از سال 1970 با ایجاد مرکز تحقیقاتی وزارت دفاع ، آژانس توسعه دفاع ملی در سال 1971 به دستور رئیس جمهور وقت پارک چونگ هی آغاز شد. در سال 1972 تحت نظارت شرکت ریتون و ارتش آمریکا برخی از مهندسان کره ای آموزش هایی برای مونتاژ و نگه داری موشک های هاوک و نایت هرکولس داده شد. و با همکاری مهندشان کره ای یک سری اصلاحات در برخی از مشخصات این موشک ها انجام گرفت. در سال 1975 با ورود برخی از تجهیزات موشک های سوخت ساخت از شرکت لاکهید مارتین اولین موشک کره جنوبی به نام NHK-1 تست شد برد این موشک در حدود 160 تا 200 کیلومتر بود . با عدم توافق کره و امریکا بر سر برد موشک ها تا سال 1982 همکاری های مشترک دو کشور در برنامه موشکی قطع شد. اما مجددا در سال 1984 کار روی موشک NHK-2 آغاز شد این موشک که سیستم های هدایت آن توسط آمریکا تامین می شد دقت مناسبی داشت. در سال 1995 کره درخواست تولید موشک هایی با برد 300کیلومتر و در سال 1999 خواستار افزایش برد موشک هایش تا 500 کیلومتر شد. موشک های خانواده هیونمو تلاش کره برای تولید موشک ها با برد بالاتر بود در ابتدا قرار بود که افزایش برد با کم کردن وزن کلاهک ها انجام شود اما از سال 2017 محدودیت های موشکی این کشور برداشته شد. در حال حاضر برای مقابه احتمالی با چین آمریکا همکاری های بسیار گستره نظامی با کره دارد و این کشور می تونه به تکنولوژی ها پیشرفته امریکا برای هدایت و کنترل موشک ها دسترسی داشته باشد. منبع
-
1 پسندیده شدهضربه ای که منافقین به ایران از ابتدای انقلاب زدند فکر کنم در تاریخ هیچ کشوری حتی سابقه نداشته باشه چنین حجم و کیفیتی از خیانت یک گروه به کشور خودشون. یعنی هر نوعی از خیانت را که حساب کنی، به هر کیفیت و کمیتی و با هر کشوری که متقاضیشون بوده در هر برهه ای نه نگفتند: - اختلال در انقلاب - ترور اکثریت نخبگانی انقلاب و تهی کردن انقلاب از افراد موثر، باهوش، توانمند و سالم - تضعیف انقلابی نوپا در آغازین روزهاش شکل گیریش که طبیعتا کشور دچار خلا و کمبودها و آشفتگی است - ترور بخش عظیمی از جمعیت کشور در روزهایی که کشور نیاز داشت بهشون - ترور مردمان عادی و ایجاد جو وحشت و خفقان - اعلام جنگ مسلحانه داخلی در بحبوحه جنگی به وسعت 1200 کیلومتر در مرزهای خارجی که این حتی در تاریخ کم نظیر هست وقتی کشوری درگیر جنگ خارجی است گروهی مسلح مدعی! نه تنها به تجاوز خارجی کاری نداشته باشه بلکه جنگ داخلی هم راه بیندازه - پیوستن به دشمن خارجی و شرکت مستقیم در عملیات نظامی یک دشمن خارجی بر علیه کشور باز هم در ابتدای انقلاب و شرایط متزلزل کشور - پیوستن به سرویس های اطلاعاتی چندین دشمن خارجی به هر روش و طریقی که اونها بخوان و همکاری بر هر دشمن خارجی ضد کشور با هر شرایطی - نفوذ گسترده در کشور و عملیات های خرابکارانه متعدد در قالب مردمان عادی کشور که با توجه به ایرانی بودن یک گنج عظیم برای سرویس های اطلاعاتی خارجی کشور محسوب میشدند که به صورت پکیج خودشون را کاملا در اختیار این سرویسها قرار دادند - ضرباتی که در در رابطه با برنامه هسته ای ایران به کشور در عناوین مختلف از جاسوسی تا خرابکاری و ترور و تشدید تحریمها به کشور زدند - ترورهای مستمر دانشمندان کشور و در راسشون چندین دانشمند اتمی و از همه مهمتر شهید طهرانی مقدم به همراه نزدیک به چهل نفر از نخبگان موشکی و همچنین نابودی یکی از مهمترین مراکز تحقیقاتی موشکی کشور که حداقل یک دهه کشور را در این زمنیه شاید عقب انداخت - آلت دست انواع کشورهای خارجی برای تولید محتوای حقوق بشری، تبلیغات رایگان ضد کشور خودشون، هر گونه و از هر نوعی تلاش برای فشار و تهدید کشور و حتی تلاش مستمر برای حمله نظامی به کشور توسط دشمن خارجی و .... و البته بسیاری از موارد دیگه که احتمالا در خفا و پنهان انجام گرفته و ما مردمان عادی هیچوقت مطلع نشدیم ازش. اصولا همانطور که در بالا هم اشاره شد چنین جمعیت مزدوری در لا به لای مردمان عادی کشور برای هر دشمن خارجی به هر نحوی یک گنج و فراگنج محسوب میشه. خیلی واضح و حتی بدون ذره ای فکر میشه گفت هیچ گروه مزدوری در حال حاضر و شاید حتی تاریخ چند قرن اخیر در هیچ کشوری به این وسعت و کیفیت به دشمنان خارجی یک کشور خدمات ارائه ندادند. -
-
1 پسندیده شدهبسم ا... F-15E VS F-15EX اصلا شبیه پدر و پدربزرگم نیستم ....!! پی نوشت : برای اندازه اصلی روی داده نما کلیک کنید ...
-
1 پسندیده شدهبخشی از تاریخ شفاهی نیروی هوایی تاریخ شفاهی با ضبط مصاحبه های تصویری آغاز شد و امروز ابزار پویایی برای ضبط تاریخ شده است. بخشی از تاریخ خلبانان نیروی هوایی توسط سرتیپ خلبان حمزه ای بصورت مصاحبه های مجازی ضبط شده است. فارغ از دقیق بودن صحبت ها منبع خوبی برای افزایش آگاهی تاریخی نیروی هوایی است. https://www.youtube.com/channel/UCr22Uc9iOazh_waTqLcQ2ew/videos راست کار جناب @MR9 است البته اگر قبلا همه رو ندیده باشه