برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      30

    • تعداد محتوا

      1,110


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      27

    • تعداد محتوا

      8,886


  3. alrkhs

    alrkhs

    Members


    • امتیاز

      23

    • تعداد محتوا

      373


  4. Crash

    Crash

    Army


    • امتیاز

      18

    • تعداد محتوا

      1,055



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 21 تیر 1400 در پست ها

  1. 16 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر اول : ترکیه» (بخش نخست) داوود باقروند ارشد در خصوص چگونگی استقرار خود در ترکیه بعنوان مسئول شاخه ترکیه منافقین و راه اندازی خط فرار منافقین در ترکیه چنین می گوید : در فروردین سال 1361 علیرضا باباخانی (محافظ شخصی مسعود رجوی با نام سازمانی وحید) تماس گرفت و از من خواست که مسئولیتهایم را در لندن تحویل داده به پاریس بروم. وقتی سوال کردم که تایمرهایی که انجمن در حال تست دارد را چکار کنیم ، گفت با خود بیاور. من نیز همین کار کردم و همه را گذاشتم داخل یک کیف سامسونیت و به پاریس بردم. و در آنجا تحویل محمد علی تشید شد. (منظور ، تایمرهای بمب هائی است که دانشجویان همسو با سازمان در انگلستان در حال ساخت آن بودند. در خصوص این تایمرها در پست مربوط به علی زرکش بیشتر سخن خواهیم گفت) طی چند روزیکه در پاریس بودم در یک پایگاه در نزدیکی شهرک مری سورواز پاریس بهمراه «محمد علی تشید» ، «مجید معینی» (معروف به آقا) و «وحید» مستقر بودم. هر روز صبح با محمد علی تشید برای دویدن میرفتیم. او تیپ بسیار انرژیکی بود. در طی این مدت جهت تحویل گیری کشور ترکیه توسط «عباس داوری» که در آن زمان در پاریس بود توجیه شدم. یکبار هم با مسعود رجوی درحضور «محمدعلی جابرزاده» ملاقات کردم. رجوی اساسا میخواست مرا قبل از رفتن به محل ماموریت دیده باشد. اینکاری بود که او همواره زمانیکه کاری و مسئولیتی را تصویب میکرد که انجام شود و حساس بود خود شخصا قبل از اعزام ملاقاتی با فرد انجام میداد و بدین شکل پای تصمیم گیری آنرا مهر مینمود. من بعد از رسیدن به ترکیه در شهر استانبول به آدرس [خانه امن] پایگاه سازمان در محله بشیک تاش رفتم و آنجا با احمد افشار (فرزاد) از زندانیان زمان شاه اهل مشهد که مترجم عربی زبان مسعود رجوی در دیدارهای او با خبرنگاران و یا با مقامات عراقی بود دیدار کردم. فرزاد را اولین بار در تهران بعد از پیروزی انقلاب در ستاد دیده بودم و سپس در سال 1359 وقتی که به لندن آمده بود دیده بودم در تمام مدتی هم که انجمن را اداره میکردم در تهران به او وصل بودم. طی دو روز ، فرزاد مسئولیت کشور [ترکیه] را با همه جزئیات سازماندهی و پایگاهها درشهرهای مختلف ترکیه و ماموریتها را به من منتقل نمود و خودش به پاریس برگشت. فرزاد با توجه به تسلطش به زبان عربی برای مسئولیت عراق در نظر گرفته شده بود و بعد از تحویل ترکیه به من به عراق رفت و آنجا مستقر گردید. که بعدها وقتی من به پاکستان رفتم از آنجا با او در تماس بودم. اما در این کار من تحت مسئولیت عباس داوری که در پاریس مستقر بود قرار داشتم. در آن زمان خط سازمان با توجه به ضربات نظامی داخل کشور (بطور خاص بعد از ضربه 19 بهمن سال 1360) و ضرباتی که تیمهای نظامی بطور روزانه میخوردند و طرحهایی که حکومت پیاده میکرد مانند اطلاع یافتن نیروهای اطلاعاتی از اجاره شدن هر خانه به وسیله بنگاههای املاک تحت نام «طرح مالک و مستاجر» و… چنان عرصه را بر نیروهای باقی مانده تنگ نموده بود، که گزارشات بسیاری داشتیم که نفرات قطع شده ؛ مرتباً بدلیل نداشتن جا و اجبار در ، رفتن به خانه اقوام یا خانواده و دوستان … بلافاصله دستگیر و یا در حین دستگیری کشته شده اند و یا بدلیل سرخ بودن تمامی ردهای مرتبط ، افراد مجبور بودند در بیابانهای اطراف شهرها یا در زیر پل جوی ها شب ها را به صبح برسانند. بعضی نیز مجبور بودند که تا زمانیکه پولی همراه داشتند تمامی روز و شب را با خرید بلیط اتوبوس بین شهری از این شهر به شهر دیگری همواره در تردد باشند. از طرفی نیز کادرها و نفراتی (چه مجاهد و چه غیر مجاهد) بودند که بعد از اعلام جنگ مسلحانه بدون هیچ مقدمه و آمادگی در تله افتاده بودند و هیچ کارکرد نظامی و سیاسی … در داخل نداشتند و مرتب در حال دستگیری و اعدام بودند. به همه اینگونه موارد فشار نظامی رژیم [نظام] نیز بود که با «فعال کردن تیمهای شناسایی» و «عبدالله پیام» و «ایست و بازرسی» هایی که بدنبال راه افتادن تیمهای ترور سازمان که سوار بر یک خودرو مصادره شده [در واقع اگر بگوئیم خودرو به سرقت رفته؛ درست تر است] به هر هدفی در خیابان میرسیدند آتش میکردند برقرار شده بود توانسته بود به پایگاهها و تیمها ضربه جدی بزند. بدتر اینکه با بسته شدن جو امنیتی و شدت گرفتن ایست و بازرسی ها در سطح شهرها و حتی جاده ها ، دیگر کادرهای سازمان که نظامی نیز نبودند و حتی نفرات دیگر گروهها و احزاب نیز در این تورها بدام افتاده، دستگیر و اعدام و یا در هنگام فرار کشته شوند. در نتیجه بسیاری از تیمها و کادرهای قطع شده سازمان «بطور خودجوش» و «تحت اجبار شرایط نظامی و امنیتی» به سمت مرزها برای خروج از کشور به راه افتادند. تعدادی به کمک خانواده هایشان ، تعدادی نیز بصورت فردی. تیمهایی داشتیم که در زمستان سرد و پر برف سال 1360 هنگام خروج از کشور در تبریز مورد سوء ظن قرار گرفته و بعد از مدتها تعقیب و گریز در تپه های برفی اطراف تبریز طی درگیری مسلحانه با نیروهای رژیم [نظام] بشهادت رسیدند[ به هلاکت رسیدند] . سازمان در نشریه انجمن دانشجویان مسلمان خارج کشور خود از این درگیریها بعنوان عملیاتهای متحورانه تیم های نظامی مجاهد خلق یاد میکرد. از فاز سیاسی و قبل از سی خرداد بخشهایی از فرماندهی سازمان مخفیانه زندگی میکردند. ولی بعد از «اعلام عجولانه و بدون آمادگی» فاز مبارزه مسلحانه ، تمامی بدنه سازمان و بخشهای عمده فرماندهی را غافلگیر کرده بود. طوری که بالاترین مسئولین سازمانی بعد از شنیدن خبر اعلام جنگ مسلحانه شوکه شده و نمیدانستند با توجه به شناخته شدگی خود و محل بکجا بروند و بدنبال آن موج دستگیریها و اعدامهای روزانه توسط رژیم [نظام] حاکم که جهان شاهد آن بود، موج ریزش در سازمان نیز شروع شد. بسیاری اجبارا قطع شدند. چون ارتباطات آنها یا دستگیر و یا در درگیری کشته شده بودند. بسیاری بدلیل شناخته شدگی باید محل خود را ترک میکردند و قطع شدند. بسیاری خود دستگیر شدند. اما بخش عمده ریزش در پایه سازمان بود که با این خط در تضاد بودند. این ریزش بصورت موج مخالفت با خط و خطوط سازمان در بالا خودش را نشان داد. و سازمان بخوبی از این امر آگاه بود. این موج ریزش بطور اخص با شهادت [هلاکت] اشرف و موسی در بهمن 1360 که مقر فرماندهی کل داخله بود به اوج جدیدی رسید و با ضربه 11 اردیبهشت سال 1361 به بخش اجتماعی سازمان که همزمان نیروهای رژیم [نظام] به 60 پایگاه سازمان که تقریبا 90 درصد پایگاههای سازمان بود حمله کرد دامنه بسیار گسترده تری بخود گرفت و کامل شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  2. 9 پسندیده شده
    به نام خدا Bluebird Aero Spylite سامانه هواپیمای بدون سرنشین (UASs) (2012) دنیای سامانه های هواپیمای بدون سرنشین (UASs) دنیایی بزرگ با بازیگرانی از سراسر جهان است. مشتریان نیز بهترین محصولات را برای نیاز های میدان نبرد انتخاب می کنند. شرکت Bluebird Aero Systems اسرائیل پهپاد Spylite را برای ایفای نقش شناسایی و جمع‌آوری اطلاعات کوچک با ارتفاع پروازی بالا معرفی کرد که مورد توجه قدرت های نظامی مثل هند قرار گرفت. Spylite برای آماده‌سازی، پرتاب، فعالیت و بازیابی فقط به 2 نفر نیاز دارد. محموله آن متغییر است و می تواند از حسگر ها و دوربین های HD برای فیلم برداری لحظه ای و باکیفیت (1080p) تشکیل شود. این پهپاد تا برد 50 کیلومتر (قابل افزایش تا 80 کیلومتر) و تا 4 ساعت قابل کنترل است. Spylite از یک سامانه محافظت از جمینگ GPS برای عملیات در حریم هوایی مورد مناقشه و یک لینک داده پشتیبان در صورت از دست رفتن ارتباط استفاده می کند. حداکثر ارتفاع پروازی آن 9144 متر است اما عموما در ارتفاع 914 تا 1005 متری پرواز می کند. حداکثر وزن برخاست آن به 9.5 کیلوگرم می رسد. Spylite از لانچر های تاشو، سبک، کم هزینه و با کمک نوار لاستیکی پرتاب می شود. از این لانچر می توان در تمام شرایط آب و هوایی در شب و روز استفاده کرد. زمان راه‌اندازی آن 15 دقیقه است. در بخش بازیابی، Spylite کاملا خودکار است و از یک چتر نجات آسان و ارزان برای کم کردن سرعت قوط در منطقه فرود از پیش تعیین شده استفاده می کند. این پهپاد قادر به تعیین سرعت سقوط خود با توجه به ارتفاع و سرعت باد است تا از سامانه های داخلی حیاتی و خود پهپاد محافظت کند. سپس یک مکانیزم رهاسازی سریع به اپراتور اجازه می دهد تا چتر را جدا کند تا برای بسته بندی و استفاده مجدد آماده شود. توانایی های Bluebird به جز شناسایی، شامل دستیابی به هدف، کمک های امدادی/بشردوستانه، نقشه برداری، نقشه برداری هوایی، جستجو و نجات، امنیت مرز، محافظت از کاروان ها و اجرای قانون می شود. اثر صوتی کم آن، مناسب عملیات پنهانی عناصر نیروی های ویژه است. تا امروز Spylite بیش از 35000 ساعت پرواز داشته است. در سپتامبر 2018، پس از نمایش موفق در آزمایش های ارتش، هند Spylite را خریداری کرد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2012 - تعداد فروند ساخته شده: 50 - سازنده: Bluebird Aero Systems (اسرائیل) - کشورهای مصرف کننده: هند، اسرائیل (متعهد) - نقش: جستجو و نجات (توانایی مکان یابی و خارج کردن افراد از مکان های پرخطر مثل خلبان سقوط کرده در دریا)، جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، نیروهای ویژه (شناسایی عناصر و ماموریت های نیروهای ویژه/عملیات های ویژه)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 1.35 متر - طول بال ها: 2.75 متر - وزن: 7 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 9 کیلوگرم (2 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور که یک ملخ 2 پره را در انتهای بدنه با آرایش pusher می گرداند. حداکثر سرعت: 120 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 1000 متر - برد: 50 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. محموله شامل حسگر و دوربین - نسخه ها: Spylite (سری پایه) منبع
  3. 6 پسندیده شده
    این نوع زره واکنشی از این جهت جالب هست که میتونه یک خرج گود رو به یک efp تبدیل کنه و عملا همچین پرتابه ای قدرت نفوذ در زره رو نخواهد داشت علاوه بر زره واکنشی و سایر موارد که می توان تحلیل کرد. تفاوت عمده خرج گود معمول و efp در فاصله stand off هست که در زیر توضیح داده شده
  4. 4 پسندیده شده
    داستان جهل نیست، مسئله عدم درک منافع ملی و نتوانستن اولویت قرار دادنش نسبت به تفکرات شعاری هست . در واقع ملت و منافع ملی قربانی شعارهای 40 سال پیشن و یه عده از مسئولین توش گیر کردن یه عده هم منافعشون ایجاب میکنه بچسبن به همون شعار ها.
  5. 4 پسندیده شده
    حتما همینطوره، الان هم ترکیه داره کانال استامبول رو ایجاد میکنه که یه مسیر دریایی واسه وصل کردن شرق آسیا به اروپا ایجاد کنه. و کاملا مسیر زمینی از ایران رو دور بزنن. آدم این هوش و زکاوت مسئولین ترکیه رو میبینه و مقایسه میکنه با حماقت و جهل مسولین ایران، غصه دار میشه.
  6. 4 پسندیده شده
    به نظر میاد بخشی از اتفاقات در افغانستان را تو پلن راه ترکیه و مسیر چین به اروپا باید جستجو کرد تلاش ها برای این است که این راه انحصارا باقی بموند حتی کار شکنی هایی در خط راه اهن ایران و پاکستان هم صورت گرفته، چه در ایران و چه در پاکستان در نتیجه در بررسی ها و پاسخ به اتفاقات اخیر این مساله و مزایای به آشوب کشیدن افغانستان برای ترکیه و این راه را باید در نظر گرفت
  7. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «راه اندازی رادیو مجاهد با حمایت مستقیم صدام» اختصاص داد. «رادیو منافقین» در باره نقش حساس اين راديو بايد گفت : منافقين استفاده های کاربردی فراوانی از اين راديو می کردند ... مخصوصاً شاخه نظامی آن که بخش ترورهای کور را به عهده داشت ، از اين امواج در رساندن پيام رمز در ساعات معين به سرپل های عملياتی خويش استفاده می کرد! بعد از کودتای ناموفق 30 خرداد 1360 و افشاء شدن چهره تروريستی سازمان ، راديو مجاهد تنها رسانه ای بود که فرماندهان و سران از آن به عنوان ابزار سازماندهی نيروهای خود استفاده می کردند. آن ها به شيوه گويندگان راديو عراق مرتب در حال تضعيف نيروهای رزمی کشور (و خصوصا خانواده های ایشان) بودند ...! و همان گونه که اشاره شد این رادیو در ساعات معينی هم پيام های رمز دار ارسال می نمود! مشخص بود که اين جنايتکاران بدين وسيله با نيروهای خود در ارتباط اند. نظام جمهوری اسلامی هم در پی کشف و از کار انداختن اين رسانه بود. آن ها ابتدا با ارسال پارازيت های قوی سعی در اختلال امواج راديو مجاهد را داشتند ... اما منافقين با جا به جايی سرور يا فرستنده اصلی ، امواج پارازيت را خنثی می کردند ... ! ديگر کار به جايی رسيده بود که اين راديو عملآ و به قول معروف آشکارا پيام های مخرب خود را برای اعضايش قرائت می کرد و در فواصل معين هم به تبليغات کاذب می پرداخت ... سازمان های امنيتی و تيم های تجسس جستجوی گسترده ای را برای کشف اين ايستگاه راديويی آغاز کرده بودند ؛ اما حتی منافقين بريده و تواب هم از محل استقرار آن بی اطلاع بودند! پس از اينکه در سال 1360 سازمان منافقين اعلام جنگ مسلحانه به نظام می دهند، عملآ از طريق اين راديو به سازماندهی نيروهای باقی مانده در خاک ايران می پرداختند. در همين سال کشف می شود که محل استقرار راديو مجاهد در دل يکی از کوه های کردستان قرار دارد! نهاد های اطلاعاتی و امنیتی ایران با کشف محل تقريبی راديو ، اميدواری فراوانی را به دست می آورند . از اين رو برنامه برای از کار انداختن صدای منافق وارد فاز تازه ای می شود ... بلافاصله ستادی از با تجربه ترين متخصصان نيروی هوايی ، اداره فرکانس های شرکت مخابرات ، اداره دوم ارتش ، بر و بچه های خبره تجسس و اطلاعات و ... ماموريت می يابند محل راديوی منافق رو کشف کرده و سپس دستور به انهدام آن دهند ... ادامه مطلب در لینک زیر : راه اندازی رادیو مجاهد به روایت داوود باقروند ارشد (*) باقروند در حال افشای نقض گسترده حقوق بشر توسط فرقه رجوی در کنگره سالگرد قرارداد ماسریخت انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجوئی مجاهدین در اروپا) با مسئولیت محمد سیدی کاشانی (اسم سازمانی : بابا) از کادرهای اولیه سازمان از پاریس بدنبال تهیه فرستنده رادیویی برای کردستان بود که من را مأمور این کار نمود. اما بدلیل کمی سن من و اینکه در تماس با شرکت های بزرگ، اولا «جدی نمیگرفتند» و در ثانی «مشکوک بودند» که این جوان بیست و چهار ساله فرستنده رادیویی را برای چه میخواهد. بدین منظور پیشنهاد کردم که در این امر از کمک کاظم باقرزاده (از تجار شناخته شده ایران و برادر بزرگتر قاسم باقرزاده از فرماندهان بخش اجتماعی سازمان) که آن زمان به لندن آمده بود ، استفاده کنم. باقرزاده با حدود 50-60 سال سن خیلی بهتر از من میتوانست به شرکتهایی مانند مارکونی ، زیمنس و … نزدیک شود. این درخواست من توسط مسئولین سازمان پذیرفته شد و من (در پوشش مترجم) و ایشان (بعنوان یک تاجر) که برای مجاهدین افغان بدنبال خرید فرستنده هستیم اینکار را دنبال میکردیم. کاظم باقر زاده [در عملیات فروغ کشته شد] از بدو ورودش به لندن با من در تماس قرار گرفت و در جریان مسافرتهایی که به مناطق مختلف انگلستان برای دنبال کردن امور محوله با هم داشتیم رابطه نزدیک ودوستانه و خوبی پیدا کرده بودیم. البته آن زمان من نمیدانستم که رابطه باقرزاده با سازمان چیست؟ و فکر میکردم با توجه به سن و سالش از اعضاء قدیمی سازمان است. منبع : خاطرات مکتوب داوود باقر وند ارشد راه اندازی رادیو مجاهد به روایت مسعود خدابنده (**) همزمان با آمدن مسعود رجوی و ابوالحسن بنی‌صدر به فرانسه، من از لندن به پاریس اعزام شدم. مسعود رجوی در اولین فرصت پس از ورود به پاریس «قصد سرنگونی قهر آمیز رژیم [نظام] به دست مجاهدین خلق [منافقین] و جایگزینی شورای ملی مقاومت در کمتر از شش ماه» را اعلام نمود. اعلامیه ای که اگر چه مبنایی واقعی نداشت ولی به هر حال بهایش را میلیشیای باقی مانده در کشور با خون و آوارگی و اعدام دادند. [عجب ؟! بهایش را میلیشیا داد یا شهروندان غیرنظامی ایران با ترور و بمب گذاری و ... !!!؟ ] تا جایی که به شخص من بر می گشت، بعد از سی خرداد مسیر من دیگر مشخص تر بود. دو سه هفته «تحویل دهی انجمن های خارج کشور و وصل آنها به پاریس» و دو سه هفته هم «راه اندازی کارهای اجرایی "نشریه" در پاریس» که قرار شد چند شماره ای بنام انجمن [دانشجویان مسلمان] و بعد تحت عنوان سری جدید «نشریه مجاهد» تولید شود. حالا دیگر کارم در خارج تمام شده بود. ماموریت بعدی من اما در راستای جمع و جور کردن ریخت و پاش های بعد از سی خرداد است. ماموریت بازگشت به داخل ولی این بار به کردستان. آخر شب است. در هتلی در مونیخ در کنار آقای سعید شاهسوندی نشسته ام. تازه وصل شده ام و قرار است با ایشان کار کنم. هر دو نماز خواندیم و هر دو جلوی هم نشستیم و گریه کردیم. امروز خبر کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی رسید. تاکید موکد شده که در این مامویت به هیچ وجه به مجاهدین وصل نشویم. رابطه سازمان با عراق نباید لو برود. شاهسوندی از اعضای شورای مرکزی سازمان-درعملیات مرصاد به اسارت درامد-سال ۱۳۷۱ از زندان ازاد شده و به آلمان رفت. دیروز فرستنده رادیوئی ده کیلو واتی "زیمنس" آلمان با مقادیری فرستنده های کوچک تر "دریک" آمریکایی و ژنراتور و پوتین و لباس گرم و چادر و ... برخی موارد دیگر را تحویل ترانزیت داده ایم. کاغذ های خرید فرستنده ها برای افغانستان است ولی قرار است مقصد را به بغداد تغییر بدهند. فردا صبح با چند تن بار همراهان مان عازم بغداد هستیم. آنجا با کمک ستون ارتش عراق محموله مان را به مرز می رسانیم. پس همراه [سعید] شاهسوندی برای بردن فرستنده رادیو و سایر وسائل ارتباطی از مونیخ به بغداد (همراه رادیو و وسائل) و از آنجا به مرز کردستان ایران و از طریق کوهستان به دره زیر سردشت منتقل شدم. رودخانه زاب، مرز ایران و عراق، از اینجا به بعد تردد با قاطر و یا پای پیاده است. ماموریت جدید، انتقال و راه اندازی رادیو مجاهد در کوه های زیر سردشت و البته در کنار آن عضوگیری از اکراد و راه اندازی «یگان پیشمرگه مجاهد خلق» ، خارج کردن سرمایه های انسانی سازمان از داخل، عملیات مرزی و عملیات در عمق و ... دکتر قاسملو [به بنی صدر] اعتماد کرده و به شورای ملی مقاومت پیوسته [است]. الان هم با دست باز امکاناتش را در اختیار ما گذاشته و در کنار مقر مرکزی حزبش جایمان داده تا مگر حجم خسارات "سی خرداد شصت" را تا حد امکان پایین بیاوریم. مدتی نگذشته بود که این مقر، محل وصل نفرات داخل کشور به فرانسه شد. خیلی‌ها در آن سال‌های بعد از شکست کودتای رجوی (30 خرداد شصت) از طریق مقر ما که آن زمان همجوار مقر حزب دموکرات بود به دفتر بغداد و از طریق اردن به فرانسه منتقل شدند. از جمله اینها مهدی ابریشمچی از سران مجاهدین و جلال گنجه‌ای از شورایی‌های مجاهدین و بسیاری دیگر را من خودم از مرز تحویل گرفتم. به جرئت می توانم بگویم که بیش از نود و پنج درصد مجاهدین (و شورایی هائی) که توانستند بعد از سی خرداد از کشور خارج شوند از این مسیر و با این کمک ها گریختند. [ در خصوص این عدد 95% یا اشتباه می کند و یا دروغ می گوید. در پست های بعدی بیشتر توضیح خواهم داد] مسعود کشمیری و محمدرضا کلاهی هم در همین زمان و البته با فاصله زمانی کمی به مقر ما آورده شدند. مشخص بود که هیچ‌کدام را بخاطر سابقه ترور، نمی‌توانستیم به اروپا بفرستیم و دستور، نگه داشتن و مراقبت از آنها بود. کلاهی (نام سازمانی: کریم رادیو) را که به لحاظ فنی در ایستگاه رادیو قابل استفاده بود در کردستان نگه داشتیم و مسعود کشمیری (نام سازمانی: باقر روابط) را که عربی بلد بود به دفتر بغداد فرستادیم. شاهسوندی و خدابنده (دو نفر سمت راست) - در حال انتقال رادیو به خاک ایران من بعنوان کسی از نزدیک با این دو فرد در ارتباط بودم می‌توانم شهادت بدهم که هیچ کدام سابقه جدی ارتباطی با مجاهدین نداشتند. بطور مشخص مسعود کشمیری حتی یک سرود سازمانی یا دعاهای خاص بعد از نماز مجاهدین را بلد نبود و من سرودهای صبحگاه و شعائر مرتبط را به وی آموزش دادم. کلاهی هم همینطور. به هیچ وجه حتی ریخت و قیافه‌اش به این کارها نمی‌خورد. رابطش ابراهیم ذاکری (نام سازمانی: کاک صالح) بود که در ایران برای ترور مجهزش کرده بود. ابراهیم ذاکری خودش هم مهندسی برق از دانشگاه تهران داشت. من دو سال بعد ماموریتم در آنجا پایان یافت. (یعنی زمانی که سپاه وارد منطقه شد و ما با گذشتن از رودخانه زاب از ایران به عراق عقب‌نشینی کردیم) . در واقع رادیو به عراق منتقل شد و دیگر نیازی به [فعالیت های حفاظتی و اطلاعاتی ] من نبود. کار رادیو را به محمدرضا کلاهی سپردم و خودم به فرانسه رفتم. سال‌ها بعد که با مسعود رجوی (این بار علنی) به عراق برگشتم، کلاهی بدون هیچ تغییری (شاید کمی خسته‌تر) هنوز مسئولیت‌های صرفا فنی را بعهده داشت. (سرویس و نگهداری و تعمیرات بیسیم‌ها و تلفن‌ها و …) و کشمیری هم همچنان در دفتر بغداد بعنوان رابط و مترجم مشغول کار بود. هیچ کدام از این دو تا آخرین روزهایی که من آنها را در عراق دیدم به لحاظ ایدئولوژیک به سازمان نزدیک نشدند. آنها سازمان را تحمل می‌کردند و سازمان آنها را. هیچکدام چاره‌ای نداشتند. مراحل مختلف انقلاب ایدئولوژیک و طلاق‌های ایدئولوژیک حتی برایشان قابل فهم نبود ولی در کارهای اجرائی سر خودشان را گرم می‌کردند تا زمان بگذرد. مسئولین سازمانی هم از این موضوعات اطلاع داشتند، ولی همین که اینها مشکلی ایجاد نکنند برایشان کافی بود. بن مایه : خلاصه مقاله خدابنده برای بی بی سی فارسی ---------------------------------------------------------------------------- * : داود باقروند ارشد ( نام سازمانی جلالِ پاکستان) : عضو عالیرتبه مجاهدین به مدت سی سال - مسئول شاخه تشکیلات دانشجوئی در خارج از کشور - مسئول شاخه عملیاتی ترکیه منافقین - مسئول شاخه عملیاتی پاکستان منافقین - مسئول دفتر شاخه نظامی سازمان در بغداد - مسئول بخش پرسنلی ستاد مرکزی مجاهدین در بغداد - رئیس دانشکده راه و ساختمان ارتش آزادیبخش در کمپ اشرف - وی بعد از حمایت رجوی از حمله 11 سپتامبر به آمریکا [ !!! ] بخاطر اعتراض به این امر توسط دادگاه کمپ اشرف به ده سال زندان محکوم می شود (دو سال در اشرف و هشت سال در ابوغریب) - پس از سقوط صدام ، در ابتدای 2005 میلادی به همراه 150 نفر عضو دیگر «بریده از سازمان» ، توسط مقامات سازمان ملل و صلیب سرخ تحویل دولت ایران می شود. وی از سال 2013 در کلن آلمان به سر می برد و رئیس جنبش «نه به تروریسم و فرقه ها» در کشور آلمان است. ---------------------------------------------------------------------------- ** : مسعود خدابنده ( نام سازمانی رسول ) : عضو عالیرتبه مجاهدین به مدت بیست و پنج سال - عضو موسس «انجمن دانشجویان مسلمان » در لندن (شاخه دانشجوی مجاهدین در اروپا) - عضو و فرمانده تیم اشغال سفارت ایران در لندن در خلال جنگ سفارتخانه ها - عضو شورای مرکزی مجاهدین - عضو شورای ملی ملی مقاومت در فرانسه - فرمانده ارتش آزادیبخش - مسئول مستقیم تیم حفاظت ، استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی ( در بغداد و پاریس) - رابط سازمان با بسیاری از سرویس های اطلاعاتی نظیر عربستان و عراق و فرانسه و ... - جدا شده از سازمان در سال 1375 و در حال حاضر در لیدز انگلستان ساکن است. وی اخیرا گفتگوی مکتوب و مفصلی هم با مرکز اسناد انقلاب اسلامی انجام داده که حاوی نکات جالبی از زوایای تاریک اقدامات مجاهدین (منافقین) از 30 خرداد 1360 به بعد است. --------------------------------------------------------------------------- پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  8. 2 پسندیده شده
    با سلام. به نظر میرسه که با توجه به ضعیف بودن زره قسمت های کنار و پشت برجک و تجربه هایی که در جنگ سوریه و تلفات این نوع تانک بدست اومده طراحان چنین طرحی رو پیاده کرده باشند. بدین صورت که با فاصله گرفتن زره های واکنشی از بدنه برجک در نقاط با ذخامت کم برجک باعث خواهد شد تا انرژی خرج گود یا دیگر تسلیحات ضد زره در این فاصله بین زره واکنشی و بدنه برجک مستهلک شده و تاثیر و قدرت نفوذ کمتری داشته باشد. البته طریقه نصب زره های واکنشی در این قسمت همون طور که فرمودین به نظر قابل اتکا نیست ولی بعید هست که این طرح بدون تست و امتحان پیاده شده باشه.
  9. 2 پسندیده شده
    تصویر بهتری از این تی ۷۲ های بهینه سازی شده در فضای مجازی قرار گرفته است که جزئیات بهتری از طراحی عجیب زره های واکنشی (احتمالا”) در کناره انتهایی برجک تانک تی ۷۲ را نشان می‌دهد. همانگونه که مشاهده می کنید بخش بزرگی از این زره ها روی برجک سوار نبوده و تا انتهای پشت برجک هم ادامه پیدا می کنند. مشخص نیست که صنایع زرهی سپاه کارایی این طراحی را پیش از انبوه سازی آزمایش نموده است یا خیر، چون به نظر می رسد با این وضعیت، انرژی جنبشی پرتابه ضد تانک (موشک یا گلوله توپ دشمن) به راحتی بخش پُشتی این زره ها را بصورت فیزیکی جابجا خواهد کرد ( به اصطلاح خودمانی از جا خواهد کَند). به هر روی و جدا از گونه تانک و جزئیات پروژه، کیفیت انجام کار بالاتر از نمونه های کرار، سفیر ۷۴، و تیام به نمایش درآمده از سوی منابع داخلی است و اصطلاحا” کار خیلی تمیز درآمده است.
  10. 1 پسندیده شده
    دلایل موفقیت یک کار مطالعه بر روی شرکت ها و استارتاپ های ناموفق بسیار بیشتر از شرکت های موفق اطلاعات مفید تولید می کند. بر اساس همین مطالعات نتایجی در مورد پارامترهای موثر در موفقیت شرکت ها بدست امده است. برخلاف انتظار، موفقیت یک کار کمترین وابستگی به ایده یا سرمایه را دارد. اگر متغیرهای یک موفقیت حرفه ای را لیست کنیم به ترتیب عبارت خواهد بود از : 1- زمان بندی 35% 2- نیروی انسانی 25% 4- نحوه اجرای کار 20% 3- ایده 15% 5- سرمایه 5% * زمان بندی زمان بندی مهمترین عامل موفقیت در یک پروژه است. منظور از زمان بندی اجرای کار و ایده در زمان صحیح و مکان مناسب است یعنی در زمانی که مشتری نیاز به خدمات و یا محصولی را دارد آن را در اختیارش بگذاریم و نیاز را تا جای ممکن مرتفع کنیم یک پروژه در زمان خودش معنی و مفهوم داره، اگر زمانش زودتر رخ بدهد و یا بگذرد دیگر بدرد نمیخوره و ارزش ندارد برای مثال وقتی زلزله یا حادثه ای رخ می دهد، تیم های عملیاتی باید در کمتر از 6 ساعت در محل حاضر شده و تا 24 ساعت اول اقدامات نجات را انجام دهند بعد از آن اقدامات هرچقدر هم پرحجم و حرفه ای صورت بگیرد، جان عده کمتری را نجات خواهد داد. یا در قضیه حمله هوایی و اسکرامبل، جنگنده باید در لحظه اعلام سریعا بلند شود، و اگرنه بعد از دست رفتن زمان طلایی، بلند شدن هزار اسکادارن اف 22 هم جوابگو نخواهد بود. * نیروی انسانی انجام یک پروژه یک کار تیمی است و انسجام تیمی موفقیت را تضمین می کند. شرکت های موفق همیشه نیروی انسانی ماهر و مسئولیت پذیری داشته اند و نمود کار تیمی و دلسوزی برای کار در آنها مشخص است. نیروی انسانی در ترکیب با زمان بندی درست بیش از 70 درصد موفقیت یک کار را تضمین می کند. در مقاله های نیروی انسانی به این عامل پرداخته شد. نیروی انسانی با شعور و عملگرا لینک نیروی انسانی با شعور و عملگرا: قسمت دوم داستان دو شهر لینک نیروی انسانی با شعور و عملگرا: قسمت 3 مثال های تکمیلی لینک * نحوه اجرای کار همه به دنبال یک ایده گیرا و موفق هستند ولی داشتن یک ایده صرف کافی نیست نحوه اجرای ان ایده از خود ایده مهمتر بوده و همه ایده را تحت تاثیر خود قرار می دهد. بسیاری از پروژه ها با یک ایده خوب شروع می شوند ولی بدلیل اجرای بد به یک فاجعه تبدیل می شوند از این رو باید همیشه نحوه اجرای یک پروژه را در کنار خود ایده مهم و تاثیرگذار دید. * ایده ایده در حقیقت ارائه یک راه حل برای حل یک نیاز هست هرچه این راه حل ارزان تر، ساده تر و چابک تر باشد ایده جذاب تر خواهد بود نکته کلیدی در هر ایده پاسخ به نیازی هست که مغفول مانده است. در پاسخ به نیاز، خلاق بودن بسیار مهم است. یک زمانی استفاده از وسایل دم دست خانگی برای ساخت موشک ایده بود یک زمانی استفاده از پهپاد به جای هواپیما ایده بود. * سرمایه پول برای ناامیدان بیشتر بهانه هست چرا که تجربه نشان داده است وقتی یک پروژه جذاب تعریف می شود و جلو می رود گرفتن و جذب سرمایه خصوصی به سهولت ترین شکل انجام می شود و به قول دوستان خود سرمایه پیش تو زانو می زند.
  11. 1 پسندیده شده
    در طی مرور خبرگزاری های افغانستان و مطالعه نظرهای زیر خبر مطلب زیر چشم مارا گرفت : در ادامه جدل های محترمانه و غیر محترمانه بین نظر دهندگان ذیل خبر که گویا هم ایرانی و هم افغانستانی هستند ، مطلب زیر جهت مطالعه دوستان انتخاب گردید : مخاطب ایرانی محترمانه چنین می نویسد : درود بر شما. بی گمان بخشی از مردم ایران چون نگارنده از این رویکرد خودخواهانه شرمسارند. ما برای چندین هزاره برادر بوده ایم و هنوز هم هستیم. اگرچه از هر دو سو تلاش های دولتی سنگینی شده است تا گذشته را تحریف کنند و امروز چیزهای زیادی از هر دو سو میشنویم که درست نیستند. بهرروی خردمند به خرد خویش برمیگردد و چندان به گفته های دولتی در دو طرف نگاه نمی کند. امیدواریم هر چه زودتر ارامش و زندگی به برادران و خواهران ستمدیده ما برگردد که براستی از شایسته ترین فرهنگ های روی زمین هستند. اگرچه امروز بوی گند بی فرهنگی تا ارزش های جهانی هم رسیده باشد باز در دل میپرورانیم که ارزش های ما چه بود که برای ده هزارسال ما را یک جان و یک تن میکرد. آنچه پیداست این است که هر نظمی بهتر از اشوب است. همین که مردم و ارگ تصمیمی قاطع گرفتند تا بدون دست دراز کردن سوی کشورهای دیگر خود این مشکل را حل کنند بهترین رویداد است. پس از فروکش کردن این بحران موقتی (که به سود مردم به پایان میرسد) خودبخود مشکلاتی که برای ما نیز جانسوز است رفع میشود. امیدواریم نگاه دوگانه ارگ به پشتون-غیرپشتون؛ شیعه-سنی؛ و زبان فارسی-غیرفارسی با خردمندی جایگزین راهبردی شود که همه اقوام حق دارند داشته های بنیادی و فرهنگ خویش را زنده نگه دارند و دخالت در جهت تغییر این مفاهیم تنها شکاف می آفریند. دست کم به تجربه چند دهه اخیر امروز بخوبی میدانیم که این شکاف محل گذر مگس های رنج افرین است و اگر حکومتی قادر به ترمیم آن نباشد خودبخود از شایستگی و مشروعیت ندارد. ولی تغییرات ارام است که پایدار می ماند. امید که روزی برادران ما این اختلافات را نیز به همدلی و همبستگی رفع کنند تا در آسایش و ارامش شاهد بالیدن فرزندان خویش در خاک خویش باشند. ما نیز از ستم ناپذیری و روحیه جان فدا کردن برادران و خواهرانمان سرافرازیم. چه همان حکایت پروانه و شمع است که فدا شدن در راه راستی بخشی از هویت ماست و چه نادان است کسی که میکوشد دریای فرهنگی ما را در کوزه کوچک خویش بریزد و بگوید این ما بودیم که چنین و چنان. پاینده و سرفراز باشید. امید که هرگز امید و خودباوری و همبستگی خود را از دست ندهید که برای دهه ها تنها نقطه ضعف همین بوده است و چه کوشش هایی شده است تا این ارزش های ناب را فراموش کنیم. بدرود. و در ادامه مخاطب افغانستانی چنین پاسخ میدهد : سلام به دوست مهمان عزیز بحث وطنی ما ، ایرانی محترم بیشتر مطالب شمارا خواندم انچه دریافتم حسن نیت شما بزرگوار بود که در همه نوشته تان موج میزد ایرانی های امثال شما بسیار دیدم انگونه هستید که برازنده نام وتاریختان هست با عرض پوزش نه مانند برخی نژاد پرست وخود بزرگ بین. اول تشکر از اهمیت شما واینکه تاریخ معاصر وحتی بیشتر از ان را مطالعه کردید وبعد برای ما مطلب گذاشتید.اما درمورد بحثی که کردید متاسفانه جمهوری اسلامی ایران در هیچ برهه ای شیعیان افغانستان را جدی نگرفت و در بسیاری از مواقع حتی پشت انها را خالی کرد ودر مواردی هم ظلم به ایشان روا داشت که سعی میکنم مختصر عرض کنم این مجموع اتفاقات که خواهم گفت باعث بی اعتمادی اکثر شیعیان افغانستان نسبت به دولت شماست: شیعیان افغانستان وقتی برای دفاع از حرم رفتند اصلا بحثشان ایران و سوریه نبود صرفا حرمین وقداستشان باعث شد اینچنین جان فشانی کنند همچنین که در جنگ عراق هم برای شیعه بسیاری شهید شدند وتا همین چند سال پیش تلویزیون ایران حتی نامی از ایشان نمیبرد بااینکه چند هزار نفر بودند قبول ارمان ایشان ایران نبود صرفا پرچم شیعه بود حال با ذکر دلیل عرض میکنم چرا اکثرا شیعیان به ایران بد بین هستند. مهاجرین ورفتار تحقیر امیز هم دولت و هم ملت ایران بطور مثال سیستم اقتصادی ایران طوری طراحی شده که یک مهاجر هرچقدر هم تلاش کند بجایی نخواهد رسید سیستماتیک کارگر وکارگر زاده خواهد ماندبه استثناها کاری ندارم غالب جامعه مهاجر را میگویم غیر این موضوع بچه های ما در مدارس شما با تحقیر ملیتشان بزرگ شدند یا درصف گرفتن کارت از دوستان ایرانی بارها کتک خوردند. این را یک ایرانی شاید هرگز نتواند درک کند منظور از تحقیر چیست اینکه در هر بخش ازجامعه حقت خورده شود ونتوانی هیچ اعتراضی کنی کینه به بار خواهد اورد مثلا پدر من با ماشین تصادف کرد درحالی که سوار دوچرخه بود مقصر شناخته شد میدونید چرا چون خانواده راننده شهید داده بودند. به همین راحتی میلیون ها افغانستانی مانند ما بودند و هستند کسانی که به دلیل نداشتن مدرک شناسایی معتبر پول پیش خانشان را براحتی خوردند ماشینشان را خوردند پول کارگری را ندادند وهیچ جای اعتراض نبود. من از استثناها حرف نمیزنم این اتفاقات مکرر در زندگی ما تکرار شده مثال دیگر اینکه پشتون ها اینجا تجاوز میکردند وفردایش به افغانستان میگریختند یا دستگیر میشدند و رسانه ها پخش میکردند جنایت افغانستانی ها حالا مردم عصبانی اصلا نمیتوانستند تفکیک کنند که ما فارس و شیعه هستیم یا هزاره هستیم ناموس شیعه ناموس ماست چنان که درتاریخ ثابت کردیم ولی لت کوب ان تجاوز انتقامش از ما گرفته میشد ومتحمل رنج بسیار میشدیم مستند ها از ما اژدهایی میساخت بی شاخ و دم دریغ از درک که ماهم برای حفظ ناموس خود از دست این سلفی ها گریختیم که اینجا هم سایه شومشان برسر ما بود گله بسیاررراست لیکن این ها را صرفا نمونه گفتم نه برای گله برای روشن شدن بحثی که قرار است مطرح کنم‌ پس بگذریم. 2. رفتار اشتباه دولت ایران با شیعیان افغانستان. اول فاجعه افشار شاید تاریخ وحشتناکش را خوانده باشید منه شیعه از خودم میپرسم دولت جمهوری اسلامی کجا بود که ۲۴ساعت ناموس شیعه به بدترین شکل ممکن نابود شد حتی کودکان در امان نبودند یا حمله وحشیانه طالبان به مزار شریف و۳روز حلال بودن ناموس وجان شیعه برای سلفی های وحشی با نام طالب برای شیعه سوال میشود ایران کشور مقتدر شیعه چرا پشت شیعیان افغانستان نایستاد حتی احمد شاه مسعود در فاجعه افشار وزیر دفاع بود وجنگ را مدیریت میکرد رفیق گرمابه و گلستان ایران بود. مثلا ما شیعیان افغانستان تنهایک پرچم داریم انهم تشیع هست و بس ولی دولت ایران نگاه میکند کجا منفعتش هست با همون رفیق و یار میشود حتی اگر طالب دشمن قسم خورده شیعه باشد تطهیرش میکند وبا او همکاسه میشود بزرگوار ایران برای ما در هیچ زمینه ای بزرگتری، برادری و پدری نکرد به عنوان مهاجر برده و مستعمره بودیم ودر جنگ ها گوشت دم توپ چنان که ایرانی هارا به جنگ سوریه نمیبردند که بسباری از شهدا کارت افغانستانی میگرفتند و میرفتند البته غیراز سپاهیان خب برادر من مگه خون شما رنگین تر است چرا در همه زمینه ها از بالا به پایین نگاه میکنید در وصف امروز هم با اطمینان میگم سپاه هیچ وقت اندازه سر سوزن حاضر نیست برای شیعه مایه بگذارد ودر مقابل طالب قد علم کند وبه پشتیبانی از انها بلند شود اگر قرار بود کاری کند ۴۰سال فرصت داشت. اما دریغ شیعیان این را میفهمند وهمچنان ایران را دوست دارند چون بارها گفتم ارمان شیعه افغانستان فقط تشیع هست وبس مجموعا ذکر اینها را گفتم که بدانید ما چاره ای جز پناه بردن به ارگ نداشتیم لیکن به ایران و جامعه شیعه هرگز خیانت نکردیم وهرگز اختلافات را جدی نگرفتیم بنابراین واقعیت از تصورات شما بسیار دور است. شیعه افغانستان فهمیده خودش است وخودش مجبور است هم‌ با طالب بسازد هم با ارگ هم با ایران .فاطمیون هم برای دولت ایران چماقی است برسر طالب که اگر تکان بخورد بر فرق سرش فرود اید. خلاصه که دوست بزرگوار وبسیار مهربان من شیعه افغانستان پیشتر این راه را رفت وبه ترکستان رسید دوباره همه تخم مرغ هایش را در یک سبد نمیچیند هوشیار شده واین را فهمیده که فقط باید با همه تعامل کرد لیکن به هیچ کس تکیه نکرد تا دوباره افشار و مزاری بپا نشود.
  12. 1 پسندیده شده
    بسم ا... ببینید ، نیروی هوایی بطور خاص و قدرت هوایی به شکل عام ، نقشی که در جنگهای امروز برای آن تعریف شده ( چه بصورت سرنشین دار و چه بصورت بدون سرنشین ) عموما تعارف بردار نیست حتی برای نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ، یعنی وقتی نیاز شما برای صحنه نبرد بواسطه کاربرد اف-22 ، اف-35 و نسخه های ارتقاء یافته ایگل تامین نمیشود ، می بایست برید برای تامین این نیاز بر مبنای فناوری روز حتی اگر این مساله به معنای برداشتن یک گام به عقب و سرمایه گذاری روی جتهای نسل چهارم باشد . ضمن اینکه طرف غربی این تحلیل را دارد که ارتشهای رقیب ( چین و روسیه ) بسرعت قابلیتهای نسل 4 خودشون را دارند تقویت می کنند که ممکن هست حتی برای ناوگان جوان نسل5 غربی ممکن هست بیش از حد تصور ، خطرناک باشد . نویسنده متن کینگ اسنیک هم معتقد هست که این نمونه جدید نسل 5 نیست چون بهره ای از فناوری پنهانکارانه ندارد در حد رپتور یا لایتینینگ ولی برای جانشینی ناوگان در حال پیر شدن فالکن های نیروی هوایی (با توجه به سابقه بسیار روشن جنگنده های اف-16 نیرو ) دارد توسعه پیدا می کند . تمام مشکل و انتقاداتی که به برنامه داخلی ما وارد هست بر مبنای اطلاعات موجود ( نه ادعاهای غیر مستند ) این هست که نخست طرح های بومی مختصات جتهای نسل ++4 را در حوزه رادار و سلاح ، ندارد . علاوه براین در حوزه نیروی هوایی ما هیچ نوع مدیریتی را شاهد نیستیم . وقتی به راحتی اتوریته نیرو توسط ستاد کل نادیده گرفته میشود ( بخصوص در ماجرای پایگاه شیراز و علیرغم دستور صریح فرماندهی کل قوا ) و بی توجهی عمدی به توان رزمی نیروی هوایی علیرغم نیاز فوری نیروهای مسلح ، این را بگیرید تا آخر ماجرا که چرا یکسری موارد برای مخاطب خارج از نیروهای مسلح قابل باور نیست ، چه در حوزه آموزش ، چه در حوزه اتخاد استراتژی درست و چه حتی در تشخیص چالش های روبروی ما در آینده .....
  13. 1 پسندیده شده
    به نام خدا Bell V-247 Vigilant طرح پیشنهادی سامانه هوایی بدون سرنشین کج پروانه (2023) "Bell V-247 "Vigilant طرح مفهومی یک پهپاد کج پروانه در حال توسعه است که توسط شرکت Bell Helicopter در سپتامبر سال 2016 رونمایی شد. طراحی آن برای جلب رضایت چشم انداز آینده توانایی های هوایی سپاه تفنگداران ایالات متحده (USMC) است. به عنوان یک پهپاد کج پروانه، این محصول توانایی های فنی یک هواپیمای بال ثابت را با ویژگی نشت و برخاست عمودی یک بالگرد ترکیب کرده است (با کمک از آزمایش‌ها محصول V-22 کج پروانه شرکت بل). این پلتفرم می تواند در نقش های بی شماری در میدان نبرد مانند شناسایی دریایی، آماده‌سازی کشتی های دور از ساحل، تامین پایگاه های خط مقدم، دستیابی و ردیابی هدف، نظارت کلی و ... حاضر شود. اگر برنامه Vigilan همان طور که در نظر گرفته شده پیش رود، تولید انبوه آن در سال 2023 شروع خواهد شد. بالگرد ها به دلیل توانایی فرود روی سطوح نا آماده و عدم نیاز به باند طولانی، نسبت به همتایان بال ثابت خود مزیت های بیشتری دارند. با این ویژگی می توانند روی کشتی های جنگی و دامنه کوه مستقر شوند و به طور مستقیم به خدمت به عناصر عملیاتی پیشرو مثل پیاده نظامان بپردازند. عدم وجود خلبان و خدمه به معنی عدم ازدست دادن انسان ها در حین فعالیت در مناطق خطرناک است. کیفیت بالای Vigilan، برد عملیاتی و مداومت پروازی بالا را ارائه می دهد، فاکتورهایی که معمولا هواپیما های بال ثابت سریع و تشنه سوخت را محدود می کنند. قرار است V-247 از یک موتور بهره بگیرد که 2 ملخ 3 پره 9 متری را می گرداند. روتور ها در امتداد یک بال 20 متری روی بدنه قرار دارند و با چرخش خود، هوا را به پایین (در پرواز عمودی) یا عقب (در پرواز معمولی) هل می دهند. برد رزمی آن 1600 کیلومتر تحمین زده می شود و مداومت پروازی آن 11 ساعت است. وزن خالی آن 7200 کیلوگرم و حداکثر وزن برخاست آن 13600 کیلوگرم است. حداکثر وزن محموله 6000 کیلوگرم است که شامل انواع تجهیزات ماموریتی مثل موشک های هلفایر، موشک های هوا به زمین و Mk-50 تورپدو می شود که در محفظه داخلی نگهداری می شوند. محموله به صورت ماژولار است تا به سرعت برای ماموریت های بعدی آماده شود. اندازه نهایی Vigilant برای حمل در هواپیمای ترابری C-17 نیروی هوایی ایالات متحده و خدمت روی عرشه پروازی ناوشکن های تایپ DDG نیروی دریایی مناسب خواهد بود. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2023 - وضعیت: تحت توسعه - تعداد فروند ساخته شده: 0 - سازنده: Bell Helicopter (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: ایالات متحده (احتمالی) - نقش: حملات زمینی (هدایت بمب های هواپایه برای نابودی اهداف زمینی توسط تیر بمب موشک و راکت)، پشتیبانی هوایی نزدیک (توسعه داده شده برای عملیات در نزدیکی عناصر فعال زمینی دشمن توسط انواعی از مهمات هوا به زمین)، جنگ ضد زیردریایی (مجهز برای جستجو، رهگیری و درگیر شدن با عناصر زیرسطحی دشمن تسلیحات مخصوص)، ضد کشتی (مجهز برای جستجو، رهگیری و درگیر شدن با عناصر سطحی دشمن توسط کسب اطلاعات بصری، پشتیبانی از رادار و تسلیحات موجود)، جستجو و نجات (توانایی مکان یابی و خارج کردن افراد از مکان های پرخطر مثل خلبان سقوط کرده در دریا)، ترابری (قابلیت حمل و نقل وسایل، محموله ها یا افراد از جمله مجروحان و افراد مهم)، نیروی دریایی (توانایی برخاست از زمین و ناو برای انجام عملیات های روی دریا در انواع نقش های دریایی هنگام پشتیبانی شدن توسط عناصر سطحی هم پیمانان)، جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، X-Plane (توسعه ای، نمونه اولیه، اثبات گر فناوری؛ این هواپیما برای نمونه سازی اولیه، اثبات فناوری، تحقیق و کسب اطلاعات توسعه داده شده است)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول بال ها: 19.8 متر - وزن: 7260 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 13600 کیلوگرم (6340 کیلوگرم ظرفیت بار) - قوای محرکه: 1 موتور که 2 پروانه 9 متری با قابلیت تغییر زاویه را می چرخاند - حداکثر سرعت: 555 کیلومتر بر ساعت - برد: 1650 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. محموله های جاسوسی-نظارت-شناسایی تا وزن 272 کیلوگرم، پشتیبانی پیشنهادی از تورپدو های سری Mk-50، موشک های هدایت پذیر ضد تانک هلفایر و موشک های مشترک هوا به زمین (JAGMs) در محفظه داخلی - نسخه ها: "V-247 "Vigilant (سری پایه) منبع
  14. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. «چهار» ضربهِ کُشنده (مروی بر چهار ضربه کشنده نهادهای انقلابی بر پیکر گروهک منافقین) مقدمه - در پی « اولین عمليات‌های سازمان منافقین » در سال‌های آغازین دهه 60، اقدامات نهادهای انقلابی، نظام مند و سازمان‌يافته شد، فعاليت‌های اطلاعاتی عليه گروه‌های محارب انسجام پيدا کرد و برخورد با تروريسم به سرعت در دستور کار قرار گرفت و از این زمان به بعد، سازمان مجاهدين خلق (منافقین) که تا آن مقطع زمانی توانسته بود کشور را متحمل خسارات سنگين و جبران‌ناپذيری کند با هماهنگ‌شدن اقدامات ارگان‌های انتظامی، امنيتی و قضايی، در مسیر افول قرار گرفت و نيروهای «واحد اطلاعات» سپاه پاسداران، «کميته‌ انقلاب اسلامی» و «گروه ضربت» دادستانی انقلاب از اواخر سال 1360 در وضعيتی کاملاً هماهنگ، همه‌ معادله‌ها و محاسبه‌های سازمان و حاميان خارجی آن را بر هم زدند. اين "ضربات مهلک" به خانه‌های تيمی به فواصل سه ماه از هم عملياتی شد. اين ضربه‌ها در هر مرحله منجر به فروپاشی يکی از بخش‌های سازمان شد و هر بار ماشين کشتار سازمان را نسبت به قبل مستهلک‌تر و ناتوان‌تر می‌کرد. ضربه‌های نهادهای امنيتی جمهوري اسلامی، به ترتيب مرکزيت، بخش اجتماعی و بخش روابط سازمان را هدف گرفتند که طي آن تعداد زيادی از تروريست‌های داخل کشور کشته يا دستگير شدند. در ادامه به ضربات چهارگانه و مهلک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به تشکیلات سازمان منافقین در دهه 60 اشاره می‌شود: ضربه اول (19 بهمن 1360) « زدنِ سرِ افعی » یا زیر ضربه رفتن مرکزیت سازمان «مهم‌ترين ضربه‌« نهادهای امنيتی کشور به سازمان تروریستی منافقین در روز 19 بهمن سال 60 صورت گرفت. در اين ضربه، خانه تيمی مرکزيت سازمان در داخل کشور که در منطقه زعفرانیه واقع بود هدف قرار گرفت و موسی خيابانی (قائم‌مقام مسعود رجوی در داخل کشور و نفر دوم سازمان) ، اشرف ربيعی همسر مسعود رجوی و آذر رضايی همسر موسی خيابانی طی درگيری مسلحانه با پاسداران کميته و سپاه کشته شدند. علاوه بر خانه‌ تيمی اصلي که در زعفرانيه واقع بود، سه خانه‌ تيمی ديگر نيز هدف قرار گرفت : خانه تيمی يوسف‌آباد شمالی که شاهرخ شميم، فاطمه نجاری (شميم) و محمد منجی در آن حضور داشتند. خانه‌ تيمي خيابان پاسداران، خيابان بوستان که خسرو رحيمی، محمدحسن پورقاضيان، حسن مهدوی، ناهيد رأفتی (مهدوی) و مهناز کلانتری در آن ساکن بودند. خانه‌ تيمی خيابان خردمند شمالی که سعيد سعيدپور در آن حضور داشت. (نشريه‌ مجاهد- 1361/12/12 - ص29) در این ضربه، مرکزیت سازمان با خسارت فراوانی مواجه شد که اسامی کشته‌شدگان آن به این شرح بود: «1- موسی خيابانی 2- اشرف ربيعی 3- آذر رضايی (خيابانی)، 4- محمد مقدم، 5- مهشيد فرزانه‌سا (مقدم)، 6- ميرطه ميرصادقی، 7- تهمينه رحيمی‌نژاد (ميرصادقی)، 8- محمد معينی،9- شاهرخ شميم،10- فاطمه نجاری (شميم)، 11- خسرو رحيمی، 12- سعيد سعيدپور، 13- محمدحسن پورقاضيان، 14- حسين بخشافر،15- کاظم مرتضوی، 16- حسن مهدوی،‌ 17- ناهيد رأفتی (مهدوی) 18- مهناز کلانتری 19- عباسعلی جابرزاده انصاری 20- ثريا سنماری (جابرزاده انصاری)» (سازمان مجاهدين خلق؛ پيدايی تا فرجام - مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سياسی - جلد 2 - ص689) علاوه بر این ، روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی اطلاعيه‌ای 8 نفر دیگر از اعضای سازمان را به عنوان دستگيرشدگان و معدومين اين ضربه اعلام کرد: «محمود سيفی‌نژاد، فرزانه عمويی، فرح ترابی، حسن قندهاری، بهمن جوادی، الهه عروجی، فرزانه چيت‌ساز، بيژن محرابی». (روزنامه‌ کيهان - 1360/11/21) ضربه‌ 19 بهمن به مرکزيت سازمان منافقین در داخل کشور، تبعات سنگينی برای سازمان در پی داشت. اين ضربه در سطح تشکيلات موجب پاره‌شدن رشته ارتباط بخش‌ها با فرماندهی داخل کشور شد و در سطح سياسی، قدرتمندی تشکيلات سازمان را برای قدرت‌های حامی آن زير سؤال برد. علاوه بر آن، پيامد روانی اين ضربه نيز بسيار مهم بود، چراکه هم مرکزيت و هم اعضا را در حالت درماندگی و ترس از سرايت ضربه به بخش‌های ديگر قرار داد. همچنين اين ضربه باعث شده بود که مجموعه عمليات‌های تروريستي سازمان با بحران مواجه شود. به گفته محسن رضایی: «سازمان گيج بود و بعد از ضربه‌ 19 بهمن نتوانست بفهمد با چه توانايی از جمهوری اسلامی مواجه هست. ليکن هشدار بزرگی برای سازمان بود و بيشتر در حالت گيجی به سر می‌برد و قدرت تحليل شکست را نداشت». (راه - تاريخ شفاهی دکتر محسن رضايی - مرکز اسناد و تحقيقات دفاع مقدس - ص493-499) بنابر گزارش بولتن محرمانه سپاه پاسداران، پس از این عملیات، رجوی که بارها اعلام کرده بود سازمان همچنان پرقدرت به پيش می‌رود و سرنگونی نظام نزديک است، اين بار اعتراف کرد که ضربه کشنده‌ای به سازمان وارد شده است و از این روز با عنوان «عاشورای مجاهدین» یاد کرد. ضربه دوم (12 اردیبهشت 1361) «شکستن کمر کفتار» یا زیر ضربه رفتن بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق علاوه بر مرکزیت، دارای 5 بخش مهم بود که «اجتماعی»، «روابط»، «شهرستان‌ها» ، «ویژه نظامی» و «نظامی» از جمله این بخش‌ها بودند. بخش اجتماعی شامل واحدهای کارگری، کارمندی، دانشجویی، دانش‌آموزی و محلات بود. مسئولیت این بخش با «محمد ضابطی» بود. محمد ضابطی هدایت‌کننده‌ تظاهرات 30 خرداد و 5 مهر 1360 و مجموعه عملیات‌های ترور و تخریب بود. در واقع بخش اجتماعی ستون فقرات ترورهای سازمان بود. پس از پاشیده شدن مرکزیت سازمان، ستاد عملیات به سطح پایین‌تر و بخش اجتماعی منتقل شده بود. بخش اجتماعی سازمان، عملیات‌های تروریستی گسترده‌ای را طراحی کرده و در پی اجرای آن بود. برخی از اعضای منافقین در بازجویی‌ها اعتراف کردند که قرار بود پس از ضربه‌ای که بعد از کشته‌شدن موسی خیابانی بر آنان وارد آمد، برای اینکه اعلام موجودیت بکنند، دست به یک سری انفجارات سراسری بزنند. سه ماه پس از فرو پاشيده ‌شدن مرکزيت سازمان در داخل کشور، ضربه‌ ديگری بر پيکره‌ سازمان منافقین وارد آمد که به نوعی مؤثرتر و اساسی‌تر از ضربه به مرکزيت سازمان بود. دستگاه‌های امنيتی اين بار بخش اجتماعی سازمان را که اصلیترين بخش هدايت و مديريت عمليات‌های ترور و تخريب را برعهده داشت، نشانه رفتند و موفق شدند مرکزيت اين بخش را به کلی منهدم و زمين‌گير کنند. رأس ساعت 2 بعدازظهر روز 12 ارديبهشت‌ماه 1361، حمله‌ هماهنگ نهادهای انقلابی به بيش از 10 خانه‌ تيمی بخش اجتماعی آغاز شد. چنانکه محسن رضايی می‌گوید: «قبل از اينکه سازمان بتواند کاری انجام دهد، ما آماده شديم که ضربه بعدی را بزنيم. آنها عمليات گسترده‌ای را شروع کردند، ولی قبل از اينکه بتوانند آن را به نقطه مدنظر برسانند، ما از طريق سرنخی که از دادستانی پيدا کرديم، هفت هشت‌تا خانه‌ تيمی را شناسايی کرديم که يکی از اين خانه‌ها برای ما خيلی مهم بود، زيرا در آن خانه شورای اجتماعی سازمان که [محمد] ضابطی هم در ميان آنها بود، حضور داشت.» محمد ضابطی ، فرمانده بخش اجتماعی منافقین در اثر اين ضربه، بخش اجتماعی که به فرماندهی و مسئوليت محمد ضابطی (هدايت‌کننده‌ تظاهرات 30 خرداد و 5 مهر 1360 و مجموعه عمليات متعدد ترور و تخريب) اداره می‌شد و در واقع ستون فقرات ترورهای سازمان بود، کاملاً از بين رفت. به گفته‌ مسئولين خود سازمان در ضربه 12 ارديبهشت يک سازمان مجاهدين از سازمان جدا شد. (پرونده‌ مهران اصدقی (بخش اول) - آرشيو مرکز اسناد انقلاب اسلامی - شماره بازيابی 18405) فرماندهان اين بخش از مرکزيت تا رده شاخه ضربه خوردند. نهاد دانش‌آموزی، نهاد دانشجويی، نهاد جعل، نهاد تدارکات، قسمت شهرستان‌های شمال و شهرستان‌های جنوب‌، مسئولان نهاد کارمندی و مسئولان حفاظت مرکزيت بخش اجتماعی همگی در اين ضربه منهدم شدند. علاوه بر تلفات مهمی که بخش اجتماعی بر جای گذاشت نزديک به 60 نفر نيز دستگير شدند. (سازمان مجاهدين خلق - پيدايی تا فرجام - جلد 2 - ص693) تلفات سازمان طی اين ضربه، به لحاظ کيفی بسيار بالا بود. در اين خصوص در اولين اطلاعيه مشترک سپاه پاسداران و دادستانی کل انقلاب اسلامی بخشی از جزئيات ضربه‌ دستگاه‌های امنيتی به بخش اجتماعی سازمان آمده است: «الف) از هم پاشيدن بيش از ده مرکز و پايگاه اصلی منافقين... ب) دستگيری و هلاکت بيش از 50 نفر از عناصر تشکيلاتی... ج) به هلاکت رسيدن عناصر کادر مرکزی و مرکزيت منافقين...» محسن رضايی پس از اين ضربه طی گفتگويی اعلام کرد: «در عمليات اخير که توسط برادران ما انجام شد، سه يا چهار برابر بيشتر از ضربه‌ قبلی [ضربه‌ 19 بهمن 1360] اهميت دارد، زيرا در اين عمليات ضربه‌ اصلی بر کادر مرکزی و قسمت‌های تدارکاتی منافقين وارد شد و بخش اجتماعی منافقين شامل : شعبه‌های کادر دانشجويی، دانش‌آموزی، کارمندی و کلاً 90 درصد نيروی کادر سازمان منافقين خلق را تشکيل می‌دادند ضربه‌ اساسی بر آن وارد شد. در مجموع نزديک به 60 نفر از افراد درجه يک، از رهبری تا شورای مرکزی يا کشته و يا دستگير شدند.» وی در ادامه از نقشه سازمان برای انتقام گرفتن از مردم عادی رمزگشایی کرد و با استناد به اعترافات برخی از اعضای سازمان گفت: «بعضی از اعضای منافقين در بازجويی اعتراف کردند که قرار بود که پس از ضربه‌ای که بعد از قتل خيابانی بر آنان وارد شده، برای اينكه به‌اصطلاح اعلام موجوديت کنند، دست به يک‌سری انفجارات سراسری بزنند که بحمدالله با اين ضربه‌ای که به آنان وارد شد اين مسائل از بين رفت.» (روزنامه‌ جمهوری اسلامی - 1361/2/15 - ص10) تلفات سازمان، طی ضربه مزبور، از طرفی به لحاظ کیفی خیلی بالا بود و آن را دچار فقر شدید نسبت به کادرها و اعضای مؤثر کرد؛ و از سوی دیگر، نحوه ضربه و مجهول ماندن علت آن، سازمان را به یک سراشیبی هولناک تاکتیکی انداخت (چیزی که «عملیات مهندسی» نام گرفت). مهم‌ترین تلفات سازمان، نتیجه حمله به پنج پایگاه (خانه تیمی) مهم مرکزی در شهر تهران بود. ضربه سوم (ضربه 19 اردیبهشت 1361) « کشیدن دندان سگ هار » یا زیر ضربه رفتن باقیمانده های بخش اجتماعی یک هفته بعد از عملیات اطلاعاتی موفق در روز 12 اردیبهشت، ضربه دیگری در روز 19 اردیبهشت به سازمان تروریستی منافقین وارد آمد و مهمترین کادرهای باقیمانده تروریسم متشکل در بخش اجتماعی سازمان در دو خانه تیمی از بین رفتند. «پایگاه فاضل مصلحتی» از جمله پایگاه‌های مهم بخش اجتماعی سازمان بود که در ضربه 19 اردیبهشت مورد هدف پاسداران کمیته و سپاه قرار گرفت. علاوه بر این، خانه تیمی دیگری از بخش اجتماعی سازمان که در این روز مورد هدف قرار گرفت، خانه تیمی واقع در فلکه سوم تهرانپارس بود. ضربه 19 اردیبهشت که در واقع تکمیل کننده ضربه 12 اردیبهشت دستگاه‌های اطلاعاتی به بخش اجتماعی سازمان بود، توانست ماشین ترور منافقین را منهدم کند و بر شعله‌های ترور و نا امنی همچون آب سردی باشد. در پی ضربات پیاپی به مرکزیت و بخش اجتماعی سازمان مجاهدین خلق، حضرت امام خمینی از نهادهای امنیتی تشکر و قدردانی کردند. در روز 20 اردیبهشت و یک روز پس از ضربه دوم به بخش اجتماعی، امام خمینی در دیدار مسئولان واحد اطلاعات سپاه پاسداران فرمودند: «امروز هرچه می‌بینید امور غیرعادى است. تمام كارهایى كه در داخل شهرها و در جبهه‌ها می‌شود از امورى است كه خداوند متعال بر ما منت گذاشته است. شما ببینید چگونه لشكریان كفر با آن سلاح‌ها و آن همه افراد از تعداد اندك ما شكست می‌خورند. این همان نصر به واسطه رعب است كه خدا در دل دشمنان ما رعب ایجاد كرده است. در صدر اسلام لشكریان كفر در مقابل مسلمانان چنان می‌ترسیدند كه با همه تجهیزاتشان خودشان را یا تسلیم می‌كردند و یا فرار می‌نمودند. امروز هم در ایران وضع چنین شده است. هر كجا حرف پاسدار می‌شود، دشمنان ما، چه منافقین، چه صدامیان شدیداً می‌ترسند. آن‌ها هم كه در خارج نشسته‌اند از پاسداران ما در ایران می‌ترسند...» ضربه چهارم (ضربه 10 مرداد 1361 ) « جارو کردن نهائی » یا زیر ضربه رفتن بخش روابط سازمان (واحد اطلاعات) در پی ضربه به مرکزیت سازمان در بهمن 1360 و ضربه به بخش اجتماعی (به عنوان مرکز هدایت کننده ترور و بدنه نظامی سازمان) در اردیبهشت 1361، با هماهنگی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی جمهوری اسلامی در تاریخ 10 مرداد 1361 بخش روابط سازمان به زیر ضربه رفت و جمعی از کادرها و اعضای تروریست کشته و زخمی و تعداد کثیری نیز دستگیر شدند. در اطلاعیه سپاه پاسداران درباره این ضربه آمده است: «مدافعان راه الله از سحرگاه امروز در هجومی گسترده به بیش از 20 لانه فساد و توطئه منافقین دگر بار قدرت اسلام و مرگ محتوم ایادی شیطان بزرگ را به نمایش گذاردند. این عملیات که به نام شهید محراب آیت‌الله صدوقی و با رمز "یا مهدی ادرکنی" و انسجام و اتحاد تمامی نیروهای انتظامی اعم از جانبازان کمیته‌های انقلاب اسلامی، جهادگران شهربانی، ایثارگران دادستانی و جان‌برکفان سپاه و بسیج انجام گرفت، انهدام یکی از حساس‌ترین بخش‌های تشکیلات منافقین، به نام بخش روابط را به دنبال داشت. تاکنون آمار معدومین و دستگیرشدگان از مرز 65 تن گذشته است. این عناصر اکثراً از اعضا و کادرهای فعال در بخش روابط تشکیلات منافقین بودند.» محمدحسین سبحانی از مسئولان امنیتی سابق سازمان درباره وضعیت سازمان منافقین پس از این ضربه می‌نویسد: «به دنبال ضربه 19 بهمن 1360... با ضربه‌های سراسری و همزمان رژیم [نظام] جمهوری اسلامی به کلیه پایگاه‌های بخش اجتماعی در اردیبهشت ماه 1361 و 10 مرداد 61... در این ضربات عملاً بیش از 80 درصد کادرها و مسئولین سازمان که عمدتاً در بخش اجتماعی سازماندهی شده بودند دستگیر یا هنگام درگیری‌ها کشته شدند... بعد از این مقطع تقریباً کلیه ارتباطات تشکیلاتی اعضای سازمان با یکدیگر در داخل تهران و شهرهای بزرگ از هم پاشیده شد.» از این رو، نتيجه‌ فعاليت‌های اطلاعاتی سپاه پاسداران، دادستانی انقلاب اسلامی مرکز و کميته‌های انقلاب اسلامی منجر به آن شد که نهادهای انقلابی بتوانند طی ضربات سهمگين در سال‌های 60 و 61، مرکزيت و بخش‌های مختلف سازمان تروریستی منافقین را به زير ضربه ببرند و اعضای مؤثر و مهره‌های کليدی تروريسم را مهار کنند. لذا طی این ضربات مهلک و غافلگيرکننده‌، علاوه بر اینکه عناصر کليدی سازمان که نقش راهبری ترورها را برعهده داشتند، کشته يا دستگير شدند، اقتدار نیروهای اطلاعاتی و امنیتی نظام نوپای جمهوری اسلامی بر همگان روشن شد. --------------------------------------------------------------------------------------- مؤخره : بدنبال این چهار ضربه کمر شکن ، سازمان مجاهدین خلق به این نتیجه رسید که وضعیت داخل کشور برای آن‌ها خیلی سخت شده است و باید فکری برای خروج بکند. در نتیجه ؛ علی رغم اصرارها و تأکیدات فراوان و مکرر مسعود رجوی ؛ مبنی بر باقی ماندن نیروهای مجاهدین در کشور و ادامه مبارزه (در واقع ترور و خرابکاری) ، «علی زرکش» عالیرتبه ترین نفر باقیمانده سازمان مجاهدین (منافقین) در داخل کشور ، به دلیل جلوگیری از نابودی باقیمانده تشکیلات و نفرات سازمان ، فرمان خروج سراسری مجاهدین از کشور را صادر نمود !! -------------------------------------------------------------------------------- پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با این پست ، مرور پرونده منافقین در نیمه نخست دهه 60 را به پایان می بریم و از پست بعدی به سراغ پرونده اعمال ننگین منافقین در خارج از کشور ( نیمه دوم دهه 60 تا به امروز) خواهیم رفت و به آن خواهیم پرداخت. .
  15. 1 پسندیده شده
    مقدمه : جنگ جهانی دوم ، جدا از ابعاد خشونت بار خود ، شاهد شاهکارهای متعددی از فرار اسرای جنگی بوده که در هر دو طرف درگیری ، نمونه های قابل توجهی را میتوان مورد بررسی قرار داد . با این حال ، در سالهای پس از جنگ تا کنون ، صنعت فیلم سازی تنها به افتخارات اسرای متفقین در بند بازداشتگاه های جنگی ارتش آلمان پرداخته و به تقریب اثری از شیوه عمل اسرای آلمانی که در اردوگاه های اسرای جنگی متفقین قرار داشتند ، نپرداخته است . سروان فرانتس فون ورا پس از دریافت نشان شوالیه صلیب آهنین پرده اول : معرفی فرانتز خاویر بارون فون ورا ( تولد : 13 ژوئیه 1914 ، مرگ- 25 اکتبر 1941 ) یکی از افسران خلبان نیروی هوایی ارتش آلمان ( لوفت وافه ) در جنگ دوم جهانی بشمار می رفت که بعنوان یکی از برترین خدمه هوایی این نیرو ، در جریان یک نبرد هوایی بر فراز بریتانیا ، سرنگون و به اسارت ارتش انگلستان درآمد . وی در کنار یکی از خدمه زیرسطحی های نیروی دریایی آلمان ، والتر کورت رایش که گفته شده در ژوئیه 1940 با پریدن از یک شناور نفربر لهستانی به رودخانه سنت لاورنس ، موفق به فرار شد ، از معدود افسران آلمانی بشمار می رود که چنین رکوردی را از خود بر جای گذاشته است . وی پس از چند بار فرار از بازداشتگاه اسرای جنگی در خاک انگلستان ، در نهایت به کانادا اعزام گردید ، اما در مسیر انتقال به یک بازداشتگاه موقت در خاک کانادا ، از دست اسیر کنندگانش گریخت و با وارد شدن به ایالات متحده ( قبل از ورود این کشور به جنگ ) و عبور از مکزیک ، پرو و اسپانیا ، نهایتاً در 18 آوریل 1941 مجدداً به آلمان بازگشت . ستوان فون ورا پس از بازگشت به آلمان ، در 14 دسامبر 1940 مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه گردید . پرده دوم : زندگینامه : فرانتس بارون فون ورا ، در سیزدهم ژوئیه 1914 در خانواده ای فقیر اهل سوئیس در منطقه خودمختار والایس به دنیا آمد که لقب فرایهر ( معادل بارون ) از پدر واقعی اش ، لئو فرایهر فون ورا به وی رسید که پس از یک بحران اقتصادی ، به مرز ورشکستگی رسید . ازآنجایی که براساس قانون این کشور ، بستگان او ، موظف بودند تا از همسر و شش فروند فون ورا مراقبت کنند ، عموزاده وی ، روزالی فون ورا ، دوست بی فرزندش لوئیز کارل فون هابر را ترغیب نمود تا فرانتز و خواهر کوچکترش از مزیت ثروت اش برای ادامه تحصیل استفاده نماید ،در حالی که این مساله ، تا آخر عمر فون هابر بصورت یک راز باقی مانده بود . نشان اسکادران جادگشوادر-3 با این حال ، فرانتز در سال 1936 به نیروی هوایی آلمان پیوست و در سال 1938 به درجه ستوانی مفتخر شده و پس از حمله آلمان به فرانسه ، با انتقال به وینگ سوم هوایی لوفت وافه (Jagdgeschwader3 ) ، بعنوان آجودان فرمانده وینگ ، وارد جنگ گردید ، در حالی همرزمانش معتقد بودند وی یک شخصیت ناآرام داشته و هرگز در یک جا بند نمیشد . این مساله تا جایی ادامه پیدا کرد که وی یک توله شیر (سیمبا ) را بعنوان نشان این یگان نگهداری می نمود که حتی در مطبوعات هم بدان پرداخته شد . ستوان فون ورا ، نخستین 4 پیروزی هوایی خود را در ماه مه 1940 و درجریان نبرد فرانسه ، بدست آورد . سیمبا ، توله شیر فرانتس فون ورا ( پشت به دوربین ) در جریان این درگیری ها ، فون ورا مدعی ساقط کردن یک فروند هاوکر هاریکن در 20 ماه مه و به فاصله 48 ساعت ، دو بمب افکن فرانسوی برگه 690 و یک پوتز 630 در نزدیکی کامبری شد . اما ادعای جنجالی وی ، در 25 اوت 1940 صورت گرفت ، چرا که در این روز ، فون ورا مدعی شد که یک فروند جنگنده اسپیت فایر و سه فروند هاوکر هاریکن را در غرب روچستر و همچنین 5 فروند هاریکن را بر روی زمین و در مجموع 9 فروند جنگنده بریتانیایی را در یک روز منهدم نموده است . هرچند جزییات این رویداد همچنان در ردیف اقدامات ناشناخته قرار داشته و مقامات بریتانیایی هرگز سوابقی در این زمینه ارائه ندادند . جنگنده مسراشمیت-109 ورنر فون ورا پس از سقوط پرده سوم : اسارت و فرار در 5 سپتامبر 1940 ، جنگنده مسراشمیت BF-109E-4 وی به رجیستر (W.NR.1480) برفراز ونچیت هیل ( کنت ، بریتانیا ) سرنگون گردید . اگرچه تا مدتها مسئولیت سرنگون نمودن فون ورا مشخص نبود ، اما در نهایت افسر خلبان جرالد استلپتون جمعی اسکادران 603 نیروی هوایی سلطنتی شکار وی را تایید نمود ، در حالی که ستوان خلبان استرالیایی ، پیترسون هیوز ( جمعی اسکادران 234 ) نیروی هوایی سلطنتی نیز مدعی این شکار گردید . اما برخی دیگر معتقند که به احتمال بسیار زیاد ، جنگنده فون ورا ابتدا توسط جرج بنینوس یا جان ترنس وبستر جمعی اسکادران 41 ابتدا دچار آسیب شد و وی اجباراً وادار به فرود اضطراری گردید . اما در نهایت فون ورا پس از فرود اضطراری در یک مزرعه توسط یک آشپز غیر مسلح بازداشت گردید و سپس به پادگان میدستون متعلق به یک واحد ارتش منتقل شد ، جایی که برای اولین بار ، موفق گردید تا ازآن فرار کند . پس از بازداشت و بازجویی مجدد ، فون ورا به 18 روز حبس انفرادی در اردوگاه اسرای جنگی ترنت پارک محکوم و درنهایت به ارودگاه اسرای جنگی شماره یک مستقر در منطقه فورنس ولز اعزام شد . سکانس بازسازی شده سرقت هاوکر هاریکن توسط ستوان فون ورا با بازی هاردی کروگر ( هنرپیشه نام آشنای آلمانی ) دومین تلاش وی برای فرار ، در 7 اکتبر 1940 ، هنگام پیاده روی روزانه خارج از اردوگاه رخ داد . وی با استفاده از حواس پرتی نگهبانان انگلیسی و علیرغم هشدارهای کارگران محلی ، با کمک سایر اسرای آلمانی فرار نمود و 3 روز بعد ، یعنی در 10 اکتبر ، توسط سربازان گارد داخلی ارتش در یک کلبه سنگی پیدا ولی مجددا با جسارت هر چه تمام تر از دست آنها گریخت ، هر چند 2 روز بعد ، یعنی 12 اکتبر ، زمانی که در حال صعود از یک ارتفاع بود ، مشاهده و بازداشت گردید تا پس از رسیدن به محل بازداشتگاه ، به 21 روز حبس انفرادی محکوم گردد . پس از این فرار ، فون ورا به اردوگاه اسرای جنگی شماره 13 در سوانویک که مشهور به غیر قابل فرار بود بود ، منتقل شد . در اردوگاه شماره 13 ، فون ورا به گروهی پیوست که با حفر تونل ،طراحی یک عملیات فرار را بر عهده گرفته بودند . این تونل در 17 دسامبر 1940 آماده شده و تمامی اسرای فراری با پیش بینی پول و اوراق هویتی جعلی تلاش داشتند تا با رسیدن به یک کشتی بی طرف ، مسیر خود را بسمت آلمان ادامه دهند . فون ورا ضمن جعل هویت یک خلبان نیروی هوایی سلطنتی هلند (سروان ون لوت ) با مراجعه به یک ایستگاه قطار ، مدعی گردید که باقی مانده خدمه یک بمب افکن ولینگتون نیروی هوایی است که به تازگی سقوط کرده و قصد دارد که به یگان خود باز گردد . به این ترتیب ، فون ورا با ترغیب رئیس ایستگاه قطار ، از نزدیکترین فرودگاه نیروی هوایی سلطنتی درخواست کمک نمود ( فررودگاه هاکنال در نزدیکی ناتینگهام ) تا وی را به این موقعیت منتقل کنند . باوجود شک پلیس محلی ، وی به فرودگاه منتقل شد و پس از ملاقات با افسر نگهبان پایگاه و درخواست مدارک از سوی افسر بریتانیایی ، وی با زیرکی هرچه تمام تر از پنجره آبریزگاه پادگان بسمت آشیانه های جنگنده های هاریکن دوید و سعی کرد تا یکی از مکانیکهای خط پرواز را وادار کند ، با روشن کردن جنگنده ، شرایط را برای پرواز فراهم نماید. اما زمانی که مشغول بررسی سیستم های هواپیما بود ، افسر نگهبان پایگاه ، وی را با تهدید سلاح ، بازداشت و تحت مراقبت مسلح ، به اردوگاه اسرای جنگی بازگرداند . در ژانویه 1941 ، فن ورا با بخش قابل توجهی از اسرای آلمانی به کانادا اعزام شد و براساس برنامه ریزی صورت گرفته ، قرار بود تا تمامی اسرای جنگی به یک اردوگاه جدید در شمال یک دریاچه در اونتاریو منتقل گردند ، هر چند فون ورا دوباره برنامه ریزی برای فرار را از سر گرفت و نهایتا ، در 21 ژانویه 1941 مدت کوتاهی پس از ترک ایستگاه قطار مونترال ، وی از پنجره قطار به بیرون پرید و پس از عبور از رودخانه سنت لارنس ، وارد ایالات متحده که هنوز در حالت بی طرفی قرار داشت ، گردید . فون ورا با عبور از رودخانه یخزده مرزی ، علیرغم دست و پنجه نرم کردن با سرمای شدید ماه دسامبر ، چند ماه قبل از ورود آمریکا به جنگ ، خود را به نیویورک رساند و ابتدا بعنوان یک مهاجر غیر قانونی بازداشت شد ،اما کنسول آلمان با پرداخت وثیقه ، وی را آزاد نمود و علیرغم مذاکرات متعدد میان مقامات کانادایی و آمریکایی برای استرداد وی ، معاون کنسول آلمان ، او را تا مرز مکزیک همراهی و بصورت مرحله ای به ریودژانیرو (برزیل ) ، اسپانیا 0 بارسلون ) و ایتالیا (رم) منتقل نمودند . سرانجام فرانتز فون ورا در 18 آوریل 1941 به آلمان عودت داده شد . راست : ستوان فون ورا در ملاقات با هیتلر چپ : نشان صلیب آهنین شوالیه پرده چهارم : بازگشت و مرگ از ستوان هوایی فرانتز فون ورا ، در بازگشت از اردوگاه اسرای جنگی ، بصورت یک قهرمان استقبال شد . سرفرماندهی ارتش به پاس شجاعت ، وی را مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه نمود . فون ورا نیز براساس تجربیات کسب شده از نحوه بازجویی ارتش انگلستان ، وظیفه بهوبد قابلیتهای نظامیان آلمانی را در مورد نحوه مواجهه با بازجویان بریتانیایی بر عهده گرفت و کتابی را نیز با همین عنوان (Meine Flucht aus England /My Escape from England) به رشته تحریر درآورد که همچنان منتشر نشده است . راست : مسراشمیت -109 ئی-4 چپ : نشان اسکادران جادگشوادر -53 پس از طی این مراحل ، فون ورا مجدداً در قالب فرماندهی وینگ هوایی پنجاه و سوم (Jagdgeschwader53 ) به جبهه روسیه اعزام گشت . وی تا ژوئیه 1941 ، سیزده پیروزی هوایی دیگری را در کارنامه خود به ثبت رساند و به این ترتیب ، شکارهای تایید شده او به رقم 21 رسید . پس از خاتمه ماموریت در جبهه شرقی ، در اوایل اوت 1941 اسکادران تحت فرماندهی وی برای تحویل جنگنده های جدید BF-109E-4 به آلمان منتقل و سپس برای اجرای ماموریت های محوله به هلند اعزام گردید . اما در نهایت ، سروان خلبان ، فون ورا در 25 اکتبر 1941 در حالی که سوار بر جنگنده BF-109E-4خود بود در جریان یک پرواز عادی ، دچار نقص موتورشد و در شمال ویلیسینگن ( دریای شمال ) ساقط گردید . فرض براین گذاشته شد که فون ورا کشته شده است ، هر چند جسد وی هرگز پیدا نشد . راست : پوستر فیلم THE ONE THAT GOT AWAY چپ : هاردی کروگر در نقش فرانتس فون ورا در سکانس بازجویی مقدماتی توسط نیروی هوایی سلطنتی پی نوشت : راه های افتخار (1) - دژ واگنر 1- بن پایه 2- بن پایه 3- بن پایه 4- بن پایه 5-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  16. 1 پسندیده شده
  17. 1 پسندیده شده
    آیین الحاق تجهیزات جدید به نیروی زمینی سپاه قسمت دوم:
  18. 1 پسندیده شده
    به نام خدا Bayraktar Akinci (Raider) هواپیمای بدون سرنشین رزمی سنگین (2022) صنایع هوافضای ترکیه در دهه گذشته گام های بزرگی در حوزه پهپاد های نظامی برداشته که چند طرح بزرگ آن ها (مانند TAI Anka) قابل توجه است. مرحله بعدی ، طراحی، توسعه و ساخت بومی یک پهپاد رزمی است که قادر به حمل مهمات هدایت دقیق در برد و ارتفاع مناسب باشد. ایفای این نقش بر عهده "Baykar Makina "Akinci است که تاسیسات مونتاژ آن در میانه های سال 2018 افتتاح شد. با پایان فاز طراحی اولیه در ماه ژوئن سال 2019، حرکت زمینی Akinci با موتور توربوپراپ Ivchenko-Progress AI-450C اکراینی در آگوست 2019 آغاز شد. اولین آزمایش موتور در سپتامبر 2019 به انجام رسید. با اتمام آزمایش های تکنیکی، پهپاد به مرکز فرماندهی Çorlu ارتش ترکیه منتقل شد. اولین پرواز این پهپاد با برخاست خودکار در دسامبر سال 2019 انجام شد و 16 دقیقه به طول انجامید. نیروی Akinci توسط موتور های دوقلوی توربوپراپ (هر موتور یک ملخ 5 پره را می چرخاند) تامین می شود. موتور ها در خارج بدنه ای با ساختار مرکزی قرار گرفته اند. بال های اصلی به سمت بالا و محل قرار گیری موتور ها حالت شکسته دارند و برای کارایی بالاتر آیرودینامیکی، بالچه هایی در نوک آن ها نصب شده اند. 1 باله دمی عمودی در پشت پهپاد قرار گرفته است. بخشی جلویی آن سامانه های اپتیک (Aselsan Cats) و اویونیک را در خود جای می دهد. در زیر هر بال، 3 نقطه سخت (در مجموع 6) وجود دارد که می توانند مهمات نیروی هوایی ترکیه مانند موشک های هدایت پذیر ضد تانک (ATGM) و بمب های پرتابی هدایت دقیق Mk 82 را حمل کنند. ارتباط ماهواره ای در طراحی این پهپاد لحاظ شده است. از نظر میزان محموله 900 کیلوگرم در خارج و 450 کیلوگرم در محفظه داخلی آن حمل می شود. از دیگر امکانات Akinci می توان به رادار آرایه فازی فعال بومی، سامانه هدف گذاری روزنه مشترک Aselsan، پاد های جنگ الکترونیک و ماژول جاسوسی سیگنالی (SIGINT) بومی اشاره کرد. طول بال های Akinci بین 18 تا 20 متر است.تا ارتفاع 12000 متری پرواز می کند و مداومت پروازی آن حدود 24 ساعت است. در 24 جون سال 2021، سلچوک بایراکتار، مدیر ارشد بخش فناوری شرکت Baykar Savunma، تصاویری از تجهیز Akinci به بمب های HGK-84 و همچنین دومین نمونه اولیه آن به نام PT-2 را منتشر کرد. ویدئویی از کارخانه تولید این پهپاد: مشخصات - سال ورود به خدمت: 2022 - وضعیت: تحت توسعه - تعداد فروند ساخته شده: 1 - سازنده: Kale-Baykar Makina (ترکیه) - کشورهای مصرف کننده: ترکیه (برنامه ریزی شده) - نقش: حملات زمینی (هدایت بمب های هواپایه برای نابودی اهداف زمینی توسط تیر بمب موشک و راکت)، پشتیبانی هوایی نزدیک (توسعه داده شده برای عملیات در نزدیکی عناصر فعال زمینی دشمن توسط انواعی از مهمات هوا به زمین)،توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 12.5 متر - طول بال ها: 20 متر - ارتفاع: 4.1 متر - وزن: 4500 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 6500 کیلوگرم (2000 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 2 موتور توربوپراپ Ivchenko-Progress Motor Sich AI-450T با توان (هر موتور) 750 اسب بخار که ملخ های 5 پره را در آرایش puller / tractor می گردانند حداکثر سرعت: 361 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 12192 متر - برد: 5000 کیلومتر - تسلیحات: موشک هدایت لیزری CIRIT، موشک هوا به سطح ضد تانک دوربرد L-UMTAS، موشک هوا به هوای Gökdoğan، موشک هوا به هوای Bozdoğan، موشک کروز SOM، راکت هدایت لیزری TUBITAK-SAGE BOZOK، خانواده بمب های هدایت لیزری MAM، بمب Mk-81 Mk-82 و Mk-83، JDAM، کیت هدایت پذیری HGK، LGK، مهمات هوا به سطح 81 میلی متری - نسخه ها: Akina (سری پایه) منبع
  19. 1 پسندیده شده
    کار سخت ایران در این نبرد نابرابر واقعا مشاهده میشه. نبردی که دشمن استارتش را زده و ایران مجبور هست حداقلی هم که شده پاسخ بده چون قبلا دیدیم که عدم پاسخ تنها منجر به جری تر شدن دشمن میشه. در حالیکه این رژیم با کمک ده ها متحد آشکار و پنهانش و استفاده از سواحل و امکانتشون و امکانات نظامی و غیرنظامی ایالات متحده و بعضا اعراب و ... کار بسیار آسانی در هدف قرار دادن ناوگان کشتی های پیشونی سفید ایران داره (پیشونی سفید به دلایل مختلف: هم دولتی بودنشون عمدتا، هم اینکه به خاطر تحریم ها تحت رصد ده ها ارگان دولتی و خصوصی هستند و دم به دم ازشون گزارش منتشر میشه و هم اینکه متحدان امریکا و این رژیم تقریبا تمام کشورهایی را شامل میشه که ایران عبور و مرور داره بهشون و ... ناوگان ایرانی از ساحل خودمون تا سواحل دیگر کشورها و مسیرهای تردد زیر ذره بین هست) ما در مقابل کار بسیار بسیار سختی داریم اولا شناسایی اهداف این رژیم که میبینیم عمدتا در قالب شرکتهای خصوصی و با چند لایه پنهان تحت استخدام هستند و تردد دارند و تازه ما با تمام امکانتی که طرف مقابل داره و ما نداریم (امکانات اطلاعاتی و لجستیکی اعراب و سواحلشون و کمکهای اطلاعاتی آمریکا و سازمانهای متمرکز بر ایران و کشتیرانیش و ده ها ابزار نظامی و غیرنظامی رصد و شناسایی و رهگیری از ماهواره ها گرفته تا ناوگان ناظمی مستقر در منطقه و ...) باید شناسایی کنیم، برآورد اطلاعاتی در مورد هویت و افراد مستقر روی کشتی کنیم و تازه با همین امکانات محدود و محصور نظامی طوری هم بزنیم که بازی تلفات شروع نشه. واقعا دست مریزاد باید گفت به اونهایی که "وسط میدان" هستند.
  20. 1 پسندیده شده
    موشک SM-6 که در نیروی دریایی استفاده میشود اکنون به ستاره ای بی نظیر برای ایفای نقش یک موشک چند منظوره تبدیل شده . این موشک نمادی از تجربه و توانایی های با در نظر گرفتن تکنولوژی های جدید هست . این موشک توانایی درگیری با هواپیماها موشک های کروز و تسلیحات هایپرسونیک و حتی انهدام کلاهک موشک های در فاز پایانی هم دارد همچنین قرار است در آینده توانایی حمله به اهداف دریایی و زمینی را هم داشته باشد. این موشک قادر است به کمک لینک های ارتباطی به اهدافی که توسط سایر منابع شناسایی می شود حمله بکند . برد موشک بردی معادل 150 مایل ( حدود 240 کیلومتر دارد) و در بودجه سال 2020 سرمایه گذاری بیشتری برای بروز رسانی از نظر برد، سرعت و قابلیت های شناسایی بر روی این موشک انجام مبلغی در نظر گرفته شده که تا سال 2024 قرارهست ورژن جدیدی ازاین موشک تولید شود. طراحی اولیه این موشک به منظور استفاده از اجزای موجود در نیروی دریایی برای تولید یک موشک جدید می باشد. به این منظور در طراحی اولیه که از اسکلت موشک SM-2EDBLOCK4 و جستجوگر موشک AIM-120C استفاده شد. این طرح در سال 2013 برای اولین بار تحویل یگان های نیروی دریایی شده . این موشک در طول این مدت فرم قدیمی خود را کلا با طرح های جدید جایگزین کرده همچین از موتور های جدید که سرعت و برد بیشتر به این موشک می دهد استفاده شده که قابل نصب روی سیستم های عمود پرتاب MK14 نیروی دریایی را دارد. موشک در مرحله پایانی مونتاژ آژانس دفاع موشکی به همراه نیروی دریایی سعی دارد موشک SM-6 را در برابر موشک های هایپرسونیک که جدیدا توسط چین و روسیه در حال توسعه هستند تست کند. به گفته پنتاگون آزمایش های قبلی سطوحی از توانمندی را برای دفاع از ناوگان دریایی در مقابل موشک های هایپرسونیک برای موشک SM-6 نشان داده اما اینبار سعی شده که نوع کلا جدیدی از این موشک به نام SM-6 BLOCK 1B برای مقابله با این موشک ها توسعه پیدا کند. رنگ سبز قطعات موشک هستند که از sm-2 استفاده شده و رنگ بنفش قطعاتی هستند که برای خود sm-6 مجددا طراحی شدن طبق گفته مقامات وزارت دفاع این نوع جدید از موشک تا سال 2024 عملیاتی خواهد شد و قادرخواهد بود با موشک هایی که در این سطح ناوگان نیروی دریایی را تهدید می کند مقابله کند. امروز نیروی دریایی 300 فروند شناور در اختیار دارد که در کل 10000 موشک روی آنها نصب هست . این را با نیروی دریایی چین مقایسه کنید که تعداد بیشتری کشتی دارد اما تعداد کمتری موشک روی آب دراختیار دارد( حدود 3300). حضور موشک مثل SM-6 این امکان را به نیروی دریایی می دهد تا بتواند با هر تهدیدی در سطح هوا دریا و آب مقابله کند. تاریخچه بعد از لغو پروژه موشک دوربرد RIM-156 شرکت ریتون در سال 2004 قرار دادی برای تولید یک نسل جدید موشک های با نیروی دریایی امضا کرد. تحقیقات روی این طرح از سال 2007 آغاز شد و آزمایش تکنولوژی های و زیر ساخت های این موشک در سال 2007 شروع شد. این موشک به طور رسمی در RIM-174A در سال 2008 نام گذاری شد. و در سپتامبر سال 2009 ریتون قراردادی به ارزش 93 میلیون دلار برای تولید تعداد محدودی از این موشک را با نیروی دریایی امضا کرد. اولین موشک در مارس سال 2010 تحویل شد و بعد از آزمایش های جدید یک قرار داد برای تولید انبوه این موشک به امضا رسید. نهایتا در نوامبر سال 2013 در کشتی USS KIDD به طور رسمی عملیاتی شد. در حین تمرینات نیروی دریایی از 18 تا 20 ژوئن ناو یو اس اس جان پل جونز چهار موشک SM-6 شلیک کرد که این موشک ها طولانی ترین درگیری سطح نیروی دریایی تا اون زمان بود. هر چند که اطلاعات دقیقی از میزان موفقیت این موشک ها منتشر نشد. در 14 آگوست 2014 این موشک با دقت توانست یک موشک کروز که در ارتفاع پایین پرواز می کرد را مورد اصابت قرار دهد. در 24 اکتبر 2014 ریتون اعلام کرد که این موشک توانست در برد متوسط دو موشک آزمایشی را مورد اصابت قرار دهد که یکی از این موشک های موشک مافوق صوت GQM-163A و دیگر موشک BQM-74E بود. در این آزمایش موشک GQM-163A از نزدیکی نام شلیک شده بود و در لحظه برخورد موشک در حالت مافوق صوت و ارتفاع کم قرار داشت و هدف دیگر از برد متوسط شلیک شد که در لحظه برخورد موشک در ارتفاع کم بود. همچنین در این آزمایش مشخصات هدف توسط ناو دیگری به موشک داده شده بود. موشک GQM-163A هدف تمرینی BQM-74E در سال 2016 با توجه به عملکرد موفق موشک نرخ تولید آن افزایش یافت که منجر به کم شدن هزینه ها تولید شد. در 28 ژوئیه سال 2015 نسل جدید این موشک برای هدف قرار دادن موشک های بالستیک در فاز نهایی طراحی شد. یکی از مهم ترین به روز رسانی ها در این مدل ارتقا نرم افزارها و پردازنه برای تحلیل سریعتر هدف بود. این مدل جدید از سال 2016 وارد سرویس شد. در ژانویه سال 2016 این موشک توانست در حداکثر برد درگیری ارتفاع پایین و هم حداقل برد رهگیری ارتفاع پایین اهداف را مورد اصابت قرار دهد. و مجددا بیشترین برد درگیری سطح به هوای نیروی دریایی را بهبود بخشید. در این آزمایش پنج هدف با سناریوهای مختلف مورد اصابت قرار گرفتند. در 18 ژانویه 2016 این موشک ناو USS Reuben James را مورد اصابت قرار دارد و توانست توانایی ضد کشتی خود را به نمایش بگذارد. در 30 سپتامبر 2016 ریتون اعلام کرد مجددا این موشک توانست رکورد مسافت رهگیری را در نیروی دریایی که در اختیار خود این موشک بود را بشکند. در 14 دسامبر 2016 این موشک توانست یک موشک بالستیک میانبرد با قابلیت مانور را مورد اصابت قرار داد. این آزمایش جهت تست توانایی های این موشک جهت درگیری با نسل جدید موشک های بالستیک ضد ناو چینی مثل DF-21 و DF-26 انجام شد. در آگوست سال 2017 مجددا این موشک توانایی خود را در رهگیری موشک های بالستیک میان برد را در فاز پایانی نشان داد. در 27 مه 2021 در منطقه تست این موشک کشتی جاسوسی روسیه Kareliya (SSV-535) دیده شد. این امر باعث توقف تست این موشک شد. دو روز بعد مجددا سناریوهای جدیدی برای حمله با موشک های بالستیک مورد بررسی قرار گرفت در این تست یکی از موشک ها SM-6 نتوانست موشک بالستیک را مورد اصابت قرار بدهد. ناو روسی ssv-535 ویژه عملیات های شناسایی و جمع آوری علائم راداری و مخابراتی ( آخرشم کار با گالری را یاد نمیگیرم ) انشا الله ادامه خواهد داشت
  21. 1 پسندیده شده
    حمله ی آمریکایی ها به حشد شعبی در بوکمال: ‏بر اساس گزارش پنتاگون، با دستور بایدن جنگنده های آمریکایی به مواضع نیروهای حشدالشعبی عراق در مرز القائم-بوکمال به دلیل جواب به حملات به پایگاه ها و نظامیان آمریکایی در چند روز گذشته حمله کرده اند. در بیانیه رسمی کتائب حزب الله آمده که در ساعت 2 بامداد امروز جنگنده‌های امریکایی قرارگاه‌های تیپ 14 الحشد الشعبی در نقاط مرزی عراق و سوریه را هدف قرار داده‌اند که چهارنفر از رزمندگان به شهادت رسیدند(عکس) . همچنین یک هواپیمای جنگی آمریکایی ساعت یک بامداد به وقت محلی به منازل مسکونی در حومه شرقی دیرالزور در منطقه بوکمال حمله کرده است که در این حملات یک کودک شهید و سه غیرنظامی مجروح شده‌اند.در این حمله همچنین خسارات مادی به منازل مسکونی و غیرنظامی رسید.
  22. 1 پسندیده شده
    دارپا یک طرح تحقیقاتی برای تهیه یک نرم افزار جهت نصب روی سیستم های رایانه ای سربازان برای جنگ شهری انجام میده https://www.darpa.mil/news-events/2017-06-15 هدف این طرح ارتباط سریع بین نیروهای پیاده و واحد های پشتیبانی هست اونچیزی که واضح هست در نهایت باید پیاده نظام وارد منطقه ای بشه تا اون منطقه سقوط کنه حالا اگر به نحوی بشه اهداف توسط پیاده نطام به سرعت به واحدهای هوایی معرفی بشن به راحتی مدافعان شهر شکست خواهند خود
  23. 1 پسندیده شده
  24. 1 پسندیده شده
    خوب برای اینکه یک مقدار برای نمونه گشت دریایی ایران-140 روضه بخونیم ، یک نمودار مقایسه ای را حدود دو سال پیش تهیه کرده بودم ، که اگر این نمونه الان وجود داشت ، چه قابلیتهای را در مقایسه با فوکر اف-27 و نمونه پی-3 اف در اختیار ما می گذاشت خوب ، می بینید که حتی با فرض حضور ایران-140 دریایی ، باز هم جای خالی پی-3 اف ها در حوزه برد پوشش داده نمیشد ولی خوب، با توجه به اینکه امکان افزایش کمی این پرنده ها بود ، مقداری به قابلیتهای شناسایی و ضد سطحی / ضد زیرسطحی نیروی دریایی افزوده میشد
  25. 1 پسندیده شده
    البته انتخاب بنده یکمی قدیمی سلطان ببر آلمان نازی