برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on شنبه, 26 تیر 1400 در پست ها
-
8 پسندیده شدهبه نام خدا Boeing Insitu ScanEagle 2 هواپیمای بدون سرنشین (UAV) (2016) ScanEagle 2 نسخه پیشرفتهتر ScanEagle است. این نسخه از موتور سوخت سنگین جدید برای افزایش پایداری استفاده می کند. همچنین خط تولید این محصول برای افزایش خدمات در بازار های تجاری گستردهتر شده است. تا امروز، در خدمت به ارتش و عناصر نیرو های ویژه ایالات متحده و دیگر قدرت های نظامی جهان عملکرد خوبی داشته است. از این پهپاد در بعضی بخش های تجاری مثل صنعت نفت هم استفاده می شود. ScanEagle 2 نسبت به نسخه اولیه، بخش بینی بزرگ تری دارد تا تجهیزات اپتیکی و حسگر ها را راحت تر در خود جای دهد. حداکثر وزن محموله آن هم افزایش پیدا کرده است. بدنه تیوبی شکل و بال های اصلی رو به عقب آن حفظ شده اند. موتور جدید، ساخته Orbital، در عقب قرار گرفته و یک ملخ 3 پره را در آرایش pusher می گرداند. بال های اصلی در نوک خود بالچه های عمودی دارند. پرتاب آن توسط منجنیق انجام می شود که به آن امکان پرواز را از موقعیت ثابت، خودرو، کشتی جنگی و کشتی های گشتی می دهد. در نوامبر سال 2018، اندونزی اولین اسکادران تمام پهپادی خود را تشکیل داد. این نیرو بر ScanEagle 2 هایی که تحت طرح امنیت دریایی توسط ایالات متحده به آن ها اهدا شد، تکیه دارد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2016 - وضعیت: در حال خدمت - تعداد فروند ساخته شده: 100 - سازنده: Insitu (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: مالزی، ایالات متحده - نقش: توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 1.71 متر - طول بال ها: 3.11 متر - وزن: 19 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 23 کیلوگرم (4 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور Orbital سوخت سنگین بنزینی (JP5 یا JP8) که یک ملخ 3 پره را با آرایش pusher می گرداند حداکثر سرعت: 148 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 5950 متر - تسلیحات: ندارد. محموله شامل دوربین و حسگر ها - نسخه ها: ScanEagle 2 (سری پایه) منبع
-
6 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر دوم : پاکستان» (بخش سوم و پایانی پاکستان) در ادامه تاپیک به بررسی ماجراهای باقروند و این بار در خصوص «راه اندازی خط فرار منافقین در پاکستان» خواهیم پرداخت. داوود باقروند ارشد ، ماجراهای خودش در پاکستان را اینگونه ادامه می دهد : شیوه کار نیرویی در پاکستان بدین صورت بود که نفرات مشخص شده برای اعزام در یک پایگاه جمع میشدند، از آنها عکس پرسنلی گرفته میشد و به کنسولگری عراق در کراچی تحویل داده میشد تا به عراق ارسال شود. سپس فرزاد از بغداد پاسپورت ایرانی متناسب با تعداد نفرات آماده اعزام تهیه و از طریق کنسولگری عراق در کراچی بدست سازمان در پاکستان میرساند. پاسپورتها با مهر ویزای عراق روی یک برگه سفید منگنه شده به پاسپورت بدست ما میرسید. برای نفرات بلیط تهیه میشد و از طریق فرودگاه کراچی به بغداد پایگاه اکبری و سپس به منطقه کردستان عراق (دره احزاب) اعزام میشدند. این ریل به همین صورت ادامه داشت و مرتب نیروهای موجود در پاکستان بمقصد عراق تخلیه میشدند. سیستم دیگری که سازمان داشت «رو به داخل کشور» بود، تا نیروهای پراکنده و قطع شده را جمع کرده و از کشور خارج کند. در این رابطه رادیو مجاهد نقش مهمی ایفا میکرد و پیام هائی که میخواستیم به نفرات بدهیم را رله میکرد. در این سیستم سازمان از سه طریق اقدام مینمود: الف: نفرات «راه بلد بلوچ» که پول میگرفتند ب: «بلوچ های هواداری» که آنها نیز پول میگرفتند ولی کمتر ج:توسط «تیم های خودی اعزامی به داخل» تا بتواند نفراتی که در کشور پراکنده بودند را خارج کند. از پاکستان عمدتا تیم های عملیاتی و فرماندهان عملیاتی بودند که خارج میشدند. مثلا حسین ابریشمچی و نامزدش که بعد از رسیدن به کراچی ازدواج آنها را ترتیب دادیم، زهره اخیانی و همسرش کمال (که در اشرف با سیانور کشته شد) و سپس نفرات تیمهای عملیاتی و و غیر عملیاتی و بسیاری دیگر خارج شدند. درمقطعی در تابستان سال 1362 خط سازمان بر این شد که حالا که نمیشود تیم های عملیاتی را در داخل اداره نمود آنها را از کراچی هدایت کند. بدین صورت که تیم [عملیاتی] حتی بیاید و در کراچی مستقر باشد. همه طراحی عملیاتی و آماده سازی در آنجا انجام شود سپس جهت انجام عملیات به داخل اعزام گردد. و بعد از انجام عملیات باز به پاکستان باز گردد. بدین منظور مهدی کتیرایی (ساسان فرمانده عملیات تهران) از پاریس به کراچی آمد و با حسین ابریشمچی که از تهران به کراچی آمده بود بدنبال این خط بودند. همانگونه که گفته شد، خروج نفرات از داخل کشور به چند صورت بود: یکی اینکه توسط راه بلد معمولی [قاچاقچی انسان یا اصطلاحا آدم پَران] که پول میگرفت و میرفت و ردی در تهران به او داده میشد که البته یک محل عمومی بود، بعد به تیم داخل هم گفته میشد که کجا برود و بعد از تماسهای اولیه و چک سلامتی و اطمینان از سفید بودن راه بلد ، بهم وصل میشدند. شیوه بعدی توسط راه بلد های هوادار بودند که آنها نیز پول میگرفتند ولی نفرات حساس تر را به آنها میسپردیم. شیوه دیگر فرستادن تیم بود که توانسته بودیم یک پایگاهی در ارتفاعات مرزی مشترک ایران و افغانستان و پاکستان دایر کنیم و با یکی از عشایری که در آنجا مستقر بودند نزدیک شده بودیم و تحت حمایت آنها بودیم. بدون اینکه ماهیت سیاسی ما را بدانند. تیم از کراچی به مرز سه گانه و از آنجا به لب جاده و از آنجا به تهران یا هر جایی که بود تردد میکرد، اکیپ اعزامی را به زاهدان میآورد و هنگام عبور اتوبوس یا مینی بوس در مقابل این نقطه سه گانه مرزی پیاده میشدند. و پای پیاده این فاصله که کمترین فاصله جاده تا مرز بود (حدود 1200متر) را برای عبور از مرز و رسیدن به پایگاه مرزی طی میکردند که بعد از آن با خودرو به کویته پاکستان و کراچی آورده میشدند. ما در اعزام نفرات با راه بلد ها هیچگاه ضربه ای نخوردیم. اما در دو تردد تیمهای اعزامی خودی بداخل در تورهای بازرسی دستگیری صورت گرفت و رژیم [نظام] بر روی کراچی حساس شد. با توجه به اخباری که از طریق هوادارهای در میان راه بلدها داشتیم به دستمان میرسید متوجه شدیم که رژیم [نظام] برای من در کراچی جایزه گذاشته است. چون نفرات دستگیر شده نام (مستعار) مرا در زیر بازجویی داده بودند. در این مدت پایگاه های بسیاری در شهرهای کراچی، کویته و مرز پاکستان راه اندازی شده بود و خانواده ها و کادرهای بسیاری در پاکستان سازماندهی شدند. در اینمدت که پاکستان بودم بدلیل اینکه کادرها و مادران و خواهران بسیاری زیر دستم بودند در آذر 1361 جهت ازدواج به ترکیه فرستاده شدم و در آنجا ازدواج کردم و برگشتم به پاکستان. مسئول ازدواج ما محمد سادات دربندی (عادل که بعد ها در اشرف معروف به شکنجه گر سازمان شد) و همسرش مهری که در عملیات فروغ کشته شد بود. در آن زمان در ترکیه بساط ازدواج ها براه بود. در همان جلسه عقد که توسط آقا (مجید معینی) اداره و عقد خوانده میشد من و علیرضا خوشنویس که در جریان حمله به اشرف توسط نیروهای مالکی در سپتامبر 2013 کشته شد همزمان مراسم عقدمان برگزار شد. در همین زمان رژیم [نظام] ضمن پاکسازی شهرها ، رو به کردستان نهاد و آنجا را (که تحت حمایت حزب دمکرات نیروهای زیادی گرد آمده بودند) نیز با حملات نظامی و توپ باران پاکسازی نمود که همه احزاب به کردستان عراق و دره معروف احزاب عقب نشینی کردند. با توجه به حساس شدن رژیم [نظام] روی من در کراچی ، مدتی امور را از داخل پایگاه اداره میکردم و کمتر تردد مینمودم، که در نهایت سازمان در آبان سال 1362 مرا به پاریس فراخواند. بعدا ابراهیم ذاکری (کاک صالح) مسئولیت پاکستان را برعهده گرفت. تا خط ادامه عملیات از کراچی را پیش ببرد که طولی نکشید که همه پایگاه های سازمان در چند شهر پاکستان که ما حضور داشتیم با آرپی جی «مورد حمله همزمان» نیروهای سپاه قرار گرفتند. عملا این خط با شکست کامل مواجه شد و تمامی پایگاهها تخلیه شدند. ضمن اینکه رژیم [نظام] در کردستان نیز حضور نیروهای مخالف را تحمل نکرده بود و [با بیرون راندن گروهک ها به داخل خاک عراق] این مسیر نیز تقریبا مسدود شده بود. ... پایان پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با پایان یافتن بررسی راه های فرار منافقین ، ان شاء الله در پست بعدی به معرفی برخی از چهره های شاخص منافقین خواهیم پرداخت.
-
4 پسندیده شدهاگر ماموریت ساخت این جنگنده هم با سوخو باشه احتمالا روسیه قصد انحلال میگ رو داره. کلا کار عاقلانه ای هم هست. در گذشته صنایع روسیه کل ارتش شوروی و پیمان ورشو رو تامین میکردند و بازارهای صادراتی زیادی مثل عراق سوریه مصر هند چین و....داشتند. الان روسیه داره بیشتر بازارهاش رو از دست میده. چین خودش صاحب صنعت شده. هند به امریکا داره خیلی نزدیک میشه. سوریه توان مالی نداره و.... نمیشه این همه صنعت رو برای فقط تامین ارتش روسیه حفظ کرد مجبور هستند صنایع رو کوچک و یا تجمیع کنند. بسیاری میگن روسیه به ایران هواپیما نمی ده. به نظر من میده چون نیاز به بازار سلاح داره ولی بستگی به وضعیت ما داره. اگه ما بخواهیم مثلا ازش 500 ملیون دلار سلاح بخریم. این عدد دردی از صنایع روسیه دوا نمی کنه فقط کاربریش برای روسیه اینه که انرا ابزاری برای چانه زنی با غرب میکنه و در نهایت با گرفتن امتیازاتی از اعراب و غرب زیر معامله میزنه. ولی اگه ما هم به مانند کشورهای دیگر درخواست یک خرید مثلا ده میلیارد دلاری بدهیم بعیده روسیه این پیشنهاد رو رد کنه چون اون هم به چنین معاملاتی نیاز داره. ممکنه عده ای بگن این عدد بالا است ولی بالا نیست. بسیاری از کشورها خریدهایی در این ابعاد دارند. برای کشوری مانند ما که سالها سلاح به خصوص هواپیما نخریده در صورت رفع تحریم باید در این حدود هزینه کنه. خود اتمی برای ما خیلی بیش از اینها هزینه داشته
-
3 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «فرار عناصر سازمان به خارج کشور با هدف ادامه فعالیت های نظامی» اختصاص داد. خط فرار نفاق (مروی بر خط فرار منافقین از ایران بعد از خرداد 1360) «مسیر دوم : پاکستان» (بخش دوم پاکستان) در ادامه تاپیک به بررسی ماجراهای باقروند و این بار در خصوص «راه اندازی خط فرار منافقین در پاکستان» خواهیم پرداخت. داوود باقروند ارشد ، ماجراهای خودش در پاکستان را اینگونه ادامه می دهد : جهت سازماندهی کار شروع کردیم به عضوگیری از میان این افراد و اولین کسی که عضوگیری شد «هادی پویان مهر کاسه چی» از زندانیان و اعضای زمان شاه سازمان بود. او در میان پناهندگان زندگی میکرد که بعد از گرفتن گزارش و مشخص شدن اینکه هیچ مسئله ای روی خط و خطوط ندارد او بکارگرفته شد. بعد اسدالله اوسطی باز از زندانیان مجاهد زمان شاه بود که با همسر و دو دخترش در کراچی در میان پناهندگان زندگی میکرد که او نیز عضو گیری شد. با آمدن اسدالله اوسطی وهمس رو فرزندانش و هادی برای هر کدام یک پایگاه [خانه] در منطقه کلیفتن کراچی کرایه کردیم که بعنوان پایگاه های اصلی ما محسوب میشد. هادی و اسدالله (با اتفاق همسرش)، هرکدام مسئولیت استقرار و تدارکات یک پایگاه را برعهده گرفتند. با ورود نفرات جدید به پاکستان و طی فرایندی که گفته شد سازمان در پاکستان نیز گسترش یافت. خط سازمان در پاکستان «نیرویی» بود یعنی نیروها باید ابتدا چک سیاسی و امنیتی میشدند یعنی از همه گزارشات گرفته میشد و به فرانسه ارسال میگردید. از این طریق مدتی نیز در مناسبات پاکستان در ارتباط با ما حضور داشتند تا اینکه چک میشدند. در همین حین سازمان در عراق نیز فعال شده بود و فرزاد (احمد افشار) که ترکیه را تحویل من داده بود در بغداد مستقر گردیده بود. نیروها بعد از تعین تکلیف متناسب با درخواست پاریس به کشورهای دیگر از آمریکا گرفته تا اروپا اعزام میشدند. در همین مدت «کشور امارات» نیز فعال شده بود و محمد امام از اعضای قدیمی زمان شاه سازمان مسئول آنجا بود. ولی عمده نیرو به عراق اعزام میشدند. در یکی از ترددات محمد امام به کراچی جهت تمدید ویزایش و آوردن پول برای پاکستان که معمولا داخل یک کیف سامسونیت در جداره هایش جاسازی میشد در فرودگاه کراچی بدلیل نزدیک بودن پایان اعتبار پاسپورتش دستگیر شد. تامین مالی هر کشور به همین صورت بود که هر چند وقت یکبار به همین طریق دلارهای جا سازی شده ارسال میشد. قانون کشور پاکستان این بود که «وقتی فردی مشکل مدارک سفری دارد بطور خاص پاسپورت، او را به مبدا سفرش برنمیگردانند بلکه به کشوری که مدارکش به آن تعلق دارد پس میدهند». و عطف به اینکه محمد نیز از زندانیان زمان شاه بود و رژیم [نظام] هم او را میشناخت در خطر جدی قرار داشت. او را در قسمت ترانزیت فرودگاه نگهداشته بودند تا در اولین پرواز به تهران بفرستند. محمد هرچه تلاش کرده بود نتوانسته بود مشکل را حل کند بنابراین با پاریس تماس گرفته و موضوع را اطلاع داده بود. به همین دلیل قرار شد من بروم و برایش قرص سیانور ببرم تا اگر در نهایت نتوانستیم حل کنیم از قرص استفاده کند. من ضمن بردن قرص برای محمد و دیدارش در ترانزیت فرودگاه، ملاقاتی گرفتم با رئیس فرودگاه که مرد 60 ساله ای بود و با او صحبت کردم. به او پیشنهاد شد بجای اینکه محمد سه هزار روپیه بدهد برود تهران و پاسپورت را تمدید کند و برگردد، این پول را شما بگیرید اجازه بدهید برود در کنسولگری ایران در کراچی تمدید کند. رئیس فرودگاه قبول کرد که با دریافت 3 هزار روپیه بگذارد که محمد وارد کراچی شود. او البته پول را از من نگرفت بلکه کشو میزش را باز کرد و گفت بگذار اینجا. در کشو میز وی تنها یک مهر ویک سجاده بود! البته این مورد زیاد خاطره انگیز نبوده بلکه رئیس پلیس کراچی که با دریافت ده هزار روپیه از کنسولگری آمریکا در کراچی ویزا آمریکا میگرفت قابل توجه تر بود. او که برای دیدنش از چندین ایست و بارزسی باید عبور میکردی، مدارک شناسایی تحویل میدادی برگه عبور میگرفتی و در ساختمان اصلی اداره پلیس در طبقه آخر در اتاقش که نزدیک به 400 متر یعنی تمامی طبقه وسعت داشت میرفتی، پاسپورت را از میگرفت و با ویزای آمریکا ده روز بعد تحویل میداد. سازمان در هرکجا با اتکا به پول و هر وسیله ای که میتوانست امورش را پیش برده است. در حال حاضر نیز همین است. ملاقات با وزیر کشور پاکستان یکی از بازاریان هوادار سازمان بنام «حاج حسین حسینی» که بدنبال قطع ارتباط و آوارگی به کراچی آمده بود گزارش کرد که در هنگام عبور از فرودگاه کراچی مبلغ یک میلیون و سیصدهزار دلار او را که داخل یک کیف سامسونیت بوده کشف و ضبط کرده اند. بعد از گزارش آن به سازمان قرار شد که ملاقاتی با وزیر کشور پاکستان داشته باشم و از این طریق این پول را برای سازمان پس بگیرم. این ملاقات در اساس توسط آقای «هدایت الله متین دفتری» از اعضای آن زمان شورای ملی مقاومت که از دوستان خانوادگی وزیر کشور پاکستان بود تحت نام اعضای شورای ملی مقاومت برای من ترتیب داده شده بود. وزیر مربوطه و آقای متین دفتری در زمان تحصیل در انگلستان همکلاسی بوده اند بعدها نیز بصورت خانوادگی با هم رفت و آمد داشتند ضمن اینکه هنگام ملاقات، وزیر حال همسر آقای متین دفتری را نیز میپرسید …. در دیدار اولم با وزیر مربوطه ریز ماجرا را که از حاج حسینی گرفته بودم را به وی منتقل نمودم و قرار شد که ایشان پرسو وجو کنند و نتیجه را اطلاع دهند. بعد از دو هفته ایشان تماسی گرفت و خواست که او را در خانه اش ببینم که در آن ملاقات گفتند که نتوانسته اند ردی از پول بگیرند. به دنبال آن قرار شد که آقای متین دفتری خودش نیز برای ملاقات بیایند که همینطور هم شد و به کراچی آمدند و به اتفاق به دیدار وزیر کشور رفتیم. محل ملاقات اینبار فرق کرد و در یک ویلا روبروی سفارت آمریکا اما در همان منطقه کلیفتون کراچی بود. اما در نهایت دلارها را نتوانستیم زنده کنیم که البته بسیار بسیار طبیعی بود. هدایت الله متین دفتری ، نوه دختری دکتر محمد مصدق نکته بسیار مهم این بود که وزیر کاملا نسبت به وضعیت و تحولات ایران آشنا بود و اوضاع ایران و شورا و جریاناتی که میگذشت را دنبال میکرد. از من نیز ریز سوال میکرد که من نیز همه اطلاعاتی که در نشریه بعنوان گزارش میدانستم و اقدامات رژیم [نظام] و موضوع آزادیها و… منتقل میکردم. اما او در بحثهایی که میکرد ضمن اینکه بسیار سمپاتیک بود و تمایل خودش را برای پیروز شدن شورای ملی مقاومت ابراز میکرد با همان وقار یک سیاستمدار 50-60 ساله و با احترام میگفت که «غیر ممکن است شما بتوانید با این شیوه بجایی برسید». «شما اشتباه بزرگی که کرده اید این است که در دام رژیم [نظام] افتاده اید و این همان کاری است که او میخواست تا شما را برای همیشه از صحنه حذف کند و توانست اینکار را بکند». «با وجود اینکه سیستم سیاسی آنها بسیار نو پاست ولی توانست شما را وادار به این اقدام نسنجیده بکند. تا چند وقت دیگر این جنگ تمام میشود (جنگ ایران و عراق) و یا سیاستها تغییر میکند، و چون کارایی دیگری برای سیاست بین اللملی ندارید از صحنه سیاسی که الان درش مطرح هستید حذف میشوید.» او تاکید داشت «در دنیا با دولتها کار میکنند و نه با مخالفین. نباید کار را به اینجا میکشاندید. مخالفین توسط دولتها بعنوان اهرم فشار جهت امتیاز گیری از یکدیگر مورد سوء استفاده قرار میگیرند». به نظر میرسید که میخواست از این ملاقات ها استفاده کند و پیامی را به شورا برساند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. درس های فراموش نشدنی آمریکا از جنگ افغانستان در حالی که نظامیان ایالات متحده بعد از بیست سال افغانستان را ترک میکنند، یک سیاستمدار ارشد آمریکایی با برشمردن دستاوردهای حضور آمریکا در آن کشور و تاثیر درازمدت و غیرقابل بازگشتی که جنگ افغانستان بر سیاست و فرهنگ و اجتماع آمریکا بر جای گذاشته، به درسهایی پرداخته است که نمیتوان فراموش کرد. لئون پانتهتا، که چهار سال در مقام رئیس سازمان «سیا» و وزیر دفاع آمریکا بر جزئيات عملیات آمریکا در افغانستان نظارت داشت، با انتشار مقاله ای در پایگاه اینترنتی شبکه سی.ان.ان. مینویسد: «آمریکا در افغانستان موفقیتهایی داشت، از جمله «تاسیس دولت دموکراتیک» ، «گسترش حقوق زنان» ، «بهسازی آموزش» ، و «عملیات موفقیتآمیزی که به از میان برداشتن هسته رهبری القاعده» و «اجرای عدالت در حق اسامه بن لادن» انجامید. و آمریکا خسارات زیادی را تحمل کرد، تلفات ۲ هزار و ۲۰۰ رزمنده آمریکایی در عملیات جنگی و کشته شدن هفت افسر سازمان سیا بر اثر حمله انتحاری در سال ۲۰۱۰ و مرگ تعداد بیشماری غیرنظامی در این جنگ طولانی و مایوسکننده.» لئون پانهتا که اندیشکده ای (*) برای تحقیق درباره سیاستگذاری دولت در واشنگتن تاسیس کرده است، بعد از اشاره به پیشرویهای طالبان در افغانستان، این گروه را در امور مربوط به تروریسم غیرقابل اعتماد میداند و مینویسد رئیس جمهوری آمریکا میتواند از تواناییهای قابلملاحظه نظامی، دیپلماتیک، و اطلاعاتی که در اختیار دارد، برای کمک به افغانستان در این مقطع خطرناک، استفاده کند. آقای پانهتا هشدار میدهد که در غیاب آمریکا، ارتش افغانستان ممکن است در مقابله با نیروهای با انگیزه طالبان، به زحمت بیافتد و به همین جهت، او کمک نظامی «معنیدار» به نیروهای امنیتی افغانستان را ضروری میبیند، و از سوی دیگر، به آمریکا توصیه میکند که عملیات ضدتروریستی را متوقف نکند، شبکههای اطلاعاتی را حفظ کند، حضور دیپلماتیک نیرومندی در این کشور داشته باشد، و سرانجام از افغانهایی که همراه نیروهای آمریکا جنگیدند حراست کند. پانهتا مینویسد: «ما به بازماندگان قربانیان حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر و تمام کسانی که در جنگهای بعد از آن جان باختند، وامدار هستیم که نگذاریم حادثه مشابهی تکرار شود.» منبع برای مطالعه بیشتر (*) : https://www.panettainstitute.org/
-
2 پسندیده شدهمقدمه : در زمستان سال 1394 ، بحثی در خصوص نبردهای زرهی جنوب آسیا ( هند و پاکستان ) میان کاربران بوجود آمد که بلحاظ بررسی تاریخی ، هیچ تاپیک خاصی در مورد آن وجود نداشت ، به همین دلیل تصمیم گرفته شد که 4 جنگی که درآن واحدهای زرهی دو کشور هند و پاکستان درآن حضور موثری را به نمایش گذاشتند ، مورد بررسی قرار گیرد ، به همین دلیل در دی ماه سال 1394 و سپس یکسال بعد ، یعنی در شهریور 1395 دو تاپیک مستقل در خصوص نبردهای زرهی "آسال اوتار " و " فیلورا" ایجاد شد که مورد استقبال کاربران قرار گرفت . با توجه به این امر ، درآستانه شش هزار و ششصدمین پست ارسال شده در انجمن میلیتاری ، راند سوم از نبرد های زرهی میان این دو کشور مورد بررسی قرار می گیرد . نبرد باسانتار نبرد باسانتار یا نبرد باراپیند (14 تا 16دسامبر 1971) یکی از مهمترین و درعین حال شدیدترین درگیری ها میان یگانهای زرهی هند و پاکستان بشمار می رود که در جنوب آسیا روی داده است .در جریان این زد و خوردها ، واحدهای ارتش هند موفق شدند تا بطور کامل منطقه جامو و کشمیر را تحت کنترل گرفته و علی الخصوص امنیت را در منطقه جامو/ پنجاب تامین نمایند . در حقیقت ، نبرد باسانتار شامل تمام درگیری ها می شد که در ناحیه "شاکارگاره " بوقوع پیوسته بود. موقعیت درگیری در برآمدگی ( تو رفتگی ) خاک پاکستان در هند – موقعیت شاکارگاره موقعیت نبرد : رودخانه باسانتار ، شاخه ای از رودخانه "راوی " در ایالت پنجاب و هیماچالاپرادش بشمار می رود . با این وصف ،موقعیت "شاکارگاه" یا "شاکارگاره " که نبرد فوق در آن رخ داد ، براساس مرزهای بین المللی ، بصورت یک "تو رفتگی " یا " برآمدگی " خاک پاکستان به درون مرزهای هند ، در آمده بود وعلاوه بر آن ، یک منطقه استراتژیک برای دو طرف بشمار می رفت ، این مساله بویژه برای هند اهمیت بیشتری داشت ، چرا که جاده های ارتباطی و مواصلاتی میان ایالت جامو بسمت پنجاب ، درست از کنار آن عبور می نمود و در صورتی که ارتفاعات و مناطق سرکوب منطقه ، به تصرف پاکستان در می آمد ، نخست این جاده ها زیر دید و تیر واحدهای توپخانه ارتش پاکستان قرار می گرفت و عملا" برای هندی ها غیر قابل استفاده شده و علاوه براین ، در صورت قطع این جاده ها ، ارتباط زمینی میان واحدهای ارتش هند در منطقه فوق بطور کامل قطع شده و مسیر برای پیشروی واحدهای پاکستانی برای تصرف جامو ، تسهیل می گردید . در کنار اهمیت راهبردی این منطقه ، شاکارگاره بلحاظ ژئواکونومیکی نیز برای دوطرف ، اما این بار برای پاکستانی اهمیت داشت ، چرا که این ناحیه در حقیقت کمربند حاصلخیز رود سند محسوب می گردید . علل آغاز مخاصمات : همزمان با آغاز درگیریها میان واحدهای ارتش پاکستان ، مستقر در پاکستان شرقی ( بنگلادش ) و ارتش هند، فرماندهان ارشد پاکستانی تصمیم گرفتند تا از یکسو با هدف تقسیم توان رزمی و ازسویی دیگر ، به منظور فریب فرماندهان ارتش هند و همچنین دور نمودن اذهان کارشناسان اطلاعاتی دشمن از تمرکز بر روی منطقه اصلی درگیری ، جبهه جدیدی را در غرب هند ( نواحی مرزی با پاکستان غربی ) گشوده و جنگ را به یک نبرد فرسایشی تبدیل نمایند . جنگ در دوجبهه یکی از مهمترین کابوسهای فرماندهان هر سازمان مسلح ، درگیر شدن همزمان در دو جبهه بشمار می آید ، اما بر خلاف انتظارها ، ارتش هند به پشتوانه نیروی انسانی عظیم خود ، از این مهم ، برآمد . بنابراین ، همانطور که در سطور بالا تشریح شد ، موقعیت شاکارگاره یک منطقه استراتژیک برای هندی ها محسوب می گردید و خطوط مواصلاتی ارتش هند نیز از نزدیکی آن عبور می نمود ، در نتیجه امنیت آن برای هند بسیار پراهمیت می نمود . علاوه بر این ، مجاورت این موقعیت با یکی از مهمترین پادگان های نظامی ارتش پاکستان که در " سیالکوت" وجود داشت ، بر حساسیتهای آن می افزود ، چرا که به دودلیل ، نخست ، میزان استعداد رزمی واحدهای پاکستانی مستقر در سیالکوت و دوم ، فاصله اندک آن با مرزهای بین المللی ، باعث می شد تا فرماندهان ارتش پاکستان ، به محض صدور فرمان ، قادر باشند تا بسرعت هندی ها را غافلگیر نموده و با اجرای یک تک زرهی و تحمل کمترین تلفات ، جامو و کشمیر را به راحتی از از بقیه خاک هند ، جدا نمایند . در نتیجه ، بدلایل فوق ، ستاد ارتش هند با ایجاد یک پادگان بزرگ در چند مایلی مرزهای بین المللی ( موقعیت پاسانکوت ) ، امنیت این ناحیه را تامین می نمود تا درصورت تهاجم غافلگیرانه پاکستان ، بسرعت واکنش نشان داده و تمامیت ارضی هند را حفظ نمایند . با این وصف و بنابر دلایل فوق ، ستاد ارتش هند ، علیرغم وجود درگیری شدید در پاکستان شرقی و در کنار آن ، عدم وجود یگانهای نظامی جهت یک تک گسترده ، تصمیم گرفت تا با استفاده از اصل غافلگیری ، دست به اجرای یک تک نیمه گسترده در منطقه "جارپال" زده ، که همین امر موجب عکس العمل سریع ارتش پاکستان و در نتیجه ، شروع درگیری در نواحی مرزی گردید . یگان های رزمی مورداستفاده طرفین درگیر در جریان نبرد باسانتار سازمان رزم ارتشهای درگیر : هر دوسوی مخاصمه ، با واحدهای موجود ، جمعی سپاه یکم خود وارد نبرد شدند . سپاه یکم ارتش پاکستان از 3 لشکر پیاده ، یک لشکر زرهی ، بعلاوه یک تیپ زرهی مستقل که توسط تعداد نامعلومی آتشبارهای توپخانه پشتیبانی می شدند ، وارد نبرد گردید . ستاد ارتش پاکستان ، علاوه بر واحدهای درگیر در خطوط تماس ، یک نیروی احتیاط ( ذخیره )شامل پنج لشکر ، به فرماندهی سپهبد ارشاد حسن خان ، که تا پیش از این ، مدتی بعنوان مدیر سرویس اطلاعات نظامی (DMI) خدمت می نمود را برای مواقع اضطراری ، در نظر گرفته بود . در آنسوی جبهه ، سازمان رزم سپاه یکم ارتش هند از 3 لشکر پیاده ، 2 گردان تانک ، دو تیپ مستقل توپخانه و یک تیپ مهندسی – رزمی تشکیل می گردید . براساس طرح ریزی های انجام شده ، فرماندهای هندی قصد داشتند تا با ایجاد یک یا چند پل رزمی بر روی رودخانه باسانتار ، با رعایت اصل غافلگیری ، پس از پاکسازی مناطق مین گذاری شده مرزی ، وارد تورفتگی شاکارگاره شده و کنترل کامل آن را بدست آورند . استدلال فرماندهان هندی بر این منطق استوار بود که اجرای موفقیت آمیز این تک غافلگیرانه و تامین منطقه فوق ، می تواند ، پادگان اصلی ارتش هند در موقعیت پاسانکوت را در مقابل تک تهاجمی غافلگیرانه ارتش پاکستان ، مصون نگاه دارد . موقعیت وقوع نبرد : شابازپور ، برآمدگی شاکارگاره https://www.aparat.com/v/9An3E آغاز نبرد : چند روز پس از آغاز مخاصمات میان در طرف در پاکستان شرقی ، ارتش هند دست به یک تک نیمه گسترده غافلگیرانه در این منطقه زد ، که در جریان آن ، سپاه یکم ارتش هند برای تصرف و تامین اهداف پیش گفته ، خطوط دفاعی ارتش پاکستان را شکافته و پیشروی خود را برای تصرف و تامین منطقه آغاز نمود . فرماندهی واحدهای تک ور برای نیل به اهداف خود ، با بکارگیری دو یگان از سپاه یکم ، شامل لشکر پنجاه و چهارم پیاده نظام و تیپ 16 زرهی ، دست به پیشروی زده ، اما بر خلاف پیش بینی ها ، با مقاومت شدید واحدهای مدافع پاکستانی روبرو شدند . اما واحدهای هندی به دلیل استفاده صحیح از اصل غافلگیری و درنتیجه عدم آمادگی کامل مدافعان پاکستانی ، بتدریج راه خود را بسوی رودخانه باز نمودند ، اما دو عامل بسیار مهم ، موجب گردید تا طرح ریزی ستاد ارتش هند ، مطابق با برنامه ریزی های انجام شده ، اجرا نگردد . نخستین عامل بازدارنده ، گستردگی و پراکندگی بیش از حد میادین مین ایجاد شده توسط ارتش پاکستان بود که موجب کند شدن پیشروی هندی ها گردید و دومین عامل ، عقب بودن واحدهای مهندسی – رزمی از برنامه زمانبندی شده جهت ایجاد پل های رزمی بر روی رودخانه ، دست به دست هم دادند تا واحدهای ارتش هند نتوانند سرپل مورد نظر را در زمان مقرر در آنسوی رودخانه تصرف نموده ، گسترش دهند و در نهایت تثبیت نمایند . سربازان ارتش هند، پس از انهدام یکدستگاه تانک پاتون ارتش پاکستان با این وجود ، وضعیت فوق پایدار نماند ، چرا که جوخه هفدهم سوار زرهی به فرماندهی ستوان " آرون ختارپال " با استفاده از 3 دستگاه تانک و بدون اطلاع قبلی ، به یک موضع دفاعی ارتش پاکستان که در مسیر پیشروی ارتش هند بسوی رودخانه قرار داشت ، حمله برده و در جریان یک نبرد کوتاه ، با انهدام یکدستگاه تانک پاکستانی ، ساختار دفاعی واحد مدافع را از هم گسیخت و مسیر پیشروی را باز نمود . در این شرایط و بدلیل عدم وجود یکپارچگی در خطوط مقدم ، از یکطرف ، بدستور فرمانده قرارگاه تاکتیکی منطقه ، ، یگانهای پاکستانی دست به یک عقب نشینی تاکتیکی زده تا یکپارچگی واحدها حفظ شود و از سویی دیگر تیپ هشتم زرهی برای سد نمودن پیشروی واحدهای ارتش هند ، به این منطقه فراخوانده شد . اما علیرغم این تغییرات ، پیشروی ارتش هند ، صرفا" ، کمی کند شد . جوخه هفدهم ستوان ختارپال هم نیز پیش از آنکه تعداد تانکهای عملیاتی اش به 2 دستگاه کاهش یابد ، موفق شد تا بیش از 10 دستگاه تانک پاکستانی را منهدم نماید ، اما در جریان این درگیری ها ، وی بر اثر اصابت یک گلوله مستقیم تانک کشته شد . در آنسوی جبهه ، یگانهای مدافع پاکستانی که بشدت غافلگیر شده بودند ، بتدریج خود را بازیافته و برای متوقف نمودن و سپس وادار کردن آنها به عقب نشینی ، قصد داشتند تا براساس یک طرح از پیش تعیین شده ، ضد حمله ای را علیه واحدهای در حال پیشروی هندی اجرا نمایند . بنابراین ، طبق اسناد منتشر شده ، این ضد حمله می بایست در 4 مرحله صورت گیرد که این 4 مرحله عبارت بود از : 1- اجرای یک پاتک محلی و تصرف بخش شمالی نواحی جنگلی لالیال (15 دسامبر 1971) 2- تصرف جارپال و لوهال (16 دسامبر 1971) 3- تصرف و تامین بخش شرقی رودخانه باسانتار شامل نواحی جنگلی لالیال ، جارپال و لوهال (15 و 16 دسامبر 1971) 4- وادار نمودن یگانهای هندی برای عقب نشینی از مناطق متصرفه اما بر خلاف تصورات فرماندهان پاکستانی ، ضد حمله فوق الذکر ، بسرعت تبدیل به یک جنگ فرسایشی میان دوطرف گردید ، به گونه ای که مناطق نامبرده ، بطور مرتب دست به دست می شد و این حملات و ضدحملات متقابل تاجایی ادامه یافت که در نهایت منطقه درگیری قفل و نبرد دچار یک بن بست راهبردی گردید . با این وصف ، علیرغم اینکه ارتش هند بلحاظ کمی و کیفی ، به مراتب از واحدهای پاکستانی ضعیف تر می نمود ، اما برخلاف پیش بینی ها ، جنگ را با موفقیتهای بیشتری ، به پایان برد ، چرا که علیرغم غافلگیری نسبت به این پاتک ، بخوبی حملات پی درپی پاکستانی ها دفع شده بود . ستوان " آرون ختارپال " این مساله ، سرخوردگی شدیدی میان فرماندهان مستقر در خطوط تماس با ارتش هند پدید آورد ، بطوریکه در روزهای منتهی به پایان جنگ ، سرهنگ دوم " اکرم رجاء" در پی انجام یک عمل غیر عاقلانه ، دست به یک تک غافلگیرانه ، علیه خطوط بخوبی محافظت شده ارتش هند در نزدیکی شاکارگاره زد . وی با استفاده از تانکهای موجود در واحد سواره نظام تحت فرماندهی خود ، در روز روشن و بدون هیچ آتش پشتیبانی ، پیشروی خود را بسمت خطوط ارتش هند آغاز نمود ، اما به دلایل مختلف ، منجر به یک فاجعه نظامی گردید ، چرا که ارتش هند در کنار سرکوب این تهاجم با استفاده از آتش شدید توپخانه ، با بهره بردن از خلا" وجود یک نیروی دفاعی منسجم در خط دفاعی ارتش پاکستان ، عمق دفاعی این ارتش را هدف قرار داده و تا نزدیکی قرارگاه ارتش پاکستان در سیالکوت ، پیشروی نمود . از آنجایی که اینک ، واحدهای مدافع پاکستانی دچار کمبود نیرو برای سد کردن مسیر پیشروی هندی ها شده بودند ، بنا به درخواست فرمانده قرارگاه تاکتیکی منطقه ، نیروی هوایی پاکستان وارد عمل گردید تا با زیر آتش قرار دادن ستون زرهی ارتش هند ، آنها راوادار به توقف نماید . اما توان و انگیزه هندی ها به اندازه ای بود که شاید در آنزمان ، پاکستانی ها قادر نبودند تا ستون فوق را وادر به توقف نمایند ، چنانکه در صورت ادامه جنگ ، ارتش هند وارد عمق خاک پاکستان شده و وضعیت بشدت بحرانی می گردید ، در نتیجه ، آتش بس اعلام شده ، بدون قید و شرط از سوی ارتش پاکستان پذیرفته شد . در جریان این درگیری ها ، واحدهای هندی موفق شدند تا بیش از 100 مایل مربع از خاک پاکستان ( شامل 500 روستا) را تحت کنترل خود در آورند و به متصرفات قبلی خود اضافه کنند ، این در حالی بود که قبل از آغاز مخاصمات ، مناطق تحت تصرف ارتش هند ، در حدود 350 مایل مربع (910 کیلومتر مربع ) وسعت داشت . کارت پستال ارتش هند به مناسبت یادبود نبرد باسانتار پی آمد : حمله به برآمدگی شاکارگاره ، یکی از مهمترین اجزای استراتژی تهاجمی پاکستان در غرب هند بشمار می رفت . فرماندهان ارتش پاکستان بر این باور بودند که با تصرف و تامین این بر آمدگی قادر خواهند بود تا خطوط مواصلاتی ، ارتباطی و لجستیکی ارتش هند در کشیمر و پاسانکوت را قطع نموده و با خاطری آسوده ، جامو و کشمیر را به تصرف در آورند . از سویی دیگر ، سرفرماندهی ارتش پاکستان بر این اعتقاد بود که با استقرار واحدهای پاکستانی در این منطقه ، می توانند دهانه پاسانکوت را در اختیار گرفته و هرگونه تهاجم احتمالی ارتش هند را که با هدف تصرف شاکارگاره صورت می گرفت ، سرکوب نمایند . اما علیرغم این محاسبات ، بدلیل پیش دستی ارتش هند و اجرای یک تک غافلگیرانه علیه خطوط دفاعی مدافعین ، نه تنها موجب غافلگیری شد ، بلکه شکسته شدن خط دفاعی موجب نفوذ مهاجمان هندی به داخل حوزه دفاعی ارتش پاکستان و بر هم خوردن آرایش تهاجمی پاکستانی ها شده و براساس پیش بینی ها ، اگر عملیات واحدهای هندی ، ادامه می یافت ، امکان تصرف سیالکوت نیز وجود داشت . در یک برآورد کلی ، ارتش پاکستان بدلیل عدم وجود توازن قوا با یگان های ارتش هند ( این ارتش فقط در جریان نبرد لانگ والا ، بلحاظ کمی و کیفی ، برتری محسوسی بر ارتش هند داشت ) ، شکست سختی را پذیرا شد . بنابراین ، به غیر از نبرد چاویندا ، که واحدهای ارتش پاکستان ، علیرغم کمبود نیرو ، بخوبی در برابر هندی ها مقاومت نمودند ، سیر عملیات نظامی و بیلان نبرد ، به سود پاکستان نبود . سرتیپ دوم هانوت سینگ ، فرماندهی وقت یکی از یگان های زرهی نیروی زمینی ارتش هند در جریان این سلسله از نبردها ، ارتش هند موفق شد تا بیش از 70 دستگاه تانک ارتش پاکستان را در برابر انهدام چند دستگاه تانک خودی ، منهدم نموده و یا به غنیمت درآورد . پس از پایان جنگ ، ، کمسیون تحقیق مجلس پاکستان تحت عنوان " کمیسیون حامودور رحمان " به سرفرماندهی ارتش پاکستان توصیه نمود تا فرمانده سپاه یکم را بدلیل تسلیم شدن بدون جنگ و بی توجهی عمدی در انجام وظیفه که به شکل فاجعه باری ، عملیات تهاجمی ارتش را در جنوب به خطر انداخت ، محاکمه و بر کنار نماید . در آنسوی ماجرا نیز ، فرماندهان ارتش هند بدلیل عدم ادامه تهاجم برای تصرف سیالکوت " ترسو " خطاب شده و بشدت مورد انتقاد قرار گرفتند . سیل این انتقادات به اندازه ای بود که ستاد ارتش طی یک بیانیه رسمی ، اعلام نمود که طرح تهاجمی مفصلی برای تصرف سیالکوت طراحی و آماده اجرا بود ، اما اجرای آن صرفا" بدلیل اعلام آتش بس ، مسکوت ماند . بیلان این شکست برای پاکستان بسیار گران تمام شد ، چرا که دیگر دولت پاکستان ، برگ برنده ای برای چانه زنی در خصوص قلمرو اش در پاکستان شرقی در اختیار نداشت ، چرا که با اشغال بخشی از قلمرو پاکستان غربی ، این کشور بخش قابل توجهی از خاکش را در هر دو سمت از دست داد . در حال حاضر ، دو دستگاه تانک ام-60 پاتون ارتش پاکستان بعنوان جاذبه گردشگری در نزدیکی شهر حیدر آباد قرار دارد که یکی از این دو ، توسط لشکر 54 پیاده و دومی نیز در جریان نبرد باسانتار (15 تا 17 دسامبر 1971) توسط یک یگان ناشناس هندی به غنیمت گرفته شده بود . پی نوشت : 1- بن پایه 2- بن پایه نبرد غولها و نیمچه غولها ، راند نخست " آسال اوتار" نبرد غولها و نیمچه غولها " راند دوم ، فیلورا " 3-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
2 پسندیده شدهبه نام خدا ایالات متحده از برنامه استخراج عناصر کمیاب از منابع داخلی برای پایان دادن وابستگی به چین رونمایی کرد DARPA از برنامه خود برای استخراج عناصر کمیاب زمینی (RRE) از منابع داخلی با استفاده از میکروب ها در پروسه ای به نام "استخراج زیستی" رونمایی کرد. موفقیت این برنامه وابستگی ایالات متحده به چین را که بزرگترین تامین کننده RRE های این کشور است از بین می برد. هدف برنامه دارپا با نام "میکروب های محیطی به عنوان یک منبع مهندسی زیستی" (EMBER)، پیشرفت در حوزه مهندسی میکروبی و بیومولکولی است تا استراتژی جدا و خالص سازی REE ها با استفاده از منابع داخلی در حال توسعه است. REE ها گروهی از 17 فلز مشابه است که ماده حیاتی برای بسیاری از سامانه های دفاعی مانند لیزر ها، سلاح های هدایت دقیق، آهنربا برای موتور ها و بسیاری از دستگاه های دیگر محسوب می شوند. با اینکه ایالات متحده به اندازه کافی منابع داخلی REE را دراختیار دارد اما زنجیره تامین آن به دلیل وابستگی به نهاد های خارجی برای جدا و خالص سازی این عناصر، آسیب پذیر است. چین که بزرگترین تامین کننده RRE های ایالات متحده است، بارها در پاسخ به تحریم های آمریکا علیه شرکت های چینی، تهدید به قطع عرضه خود به شرکت های دفاعی ایالات متحده کرده است. لیندا کریسی، مدیر برنامه EMBER در اینباره گفت: "هدف برنامه EMBER، پر کردن شکاف حیاتی موجود در زنجیره تامین وزارت دفاع است. این برنامه از روش های مهندسی زیستی ارگانیزم ها/بیومولکول ها برای خالص سازی REE استفاده می کند، سپس آن ها را به ماژول های استخراج زیستی (جاذب زیستی، فیلتراسیون زیستی و ...) تبدیل می کند که می توانند با عناصر REE داخلی یکپارچه شوند." این برنامه 4 ساله، 2 حوزه حیاتی (TA) را پوشش می دهد و به 3 فاز تقسیم می شود. هدف TA1 "مهندسی زیستی برای استفاده از REE ها" ساخت پلتفرمی برای مهندسی ارگانیزم ها یا بیومولکول ها برای فعال سازی پیوند های REE ها در شرایط سخت است. TA2 "استخراج زیستی REE" روی توسعه و آزمایش روند استخراج زیستی برای خالص سازی REE های خاص از منابع واقعی است. در طول فاز 1، تلاش ها روی توسعه میکروارگانیزم ها و بیومولکول ها مورد نیاز برای استفاده در جداسازی REE ها متمرکز می شود. کاری چالش برانگیز به دلیل شباهت شیمیایی REE ها. در فاز 2، کار بر روی ارتقا بازده و مقیاس جداسازی REE از منابع انجام می شود. فاز 3، مربوط به تکمیل مقیاس پایلوت طرح استخراج زیستی REE است. کریسی اضافه کرد: "هدف EMBER ایجاد چندیدن توانایی، مانند جداکردن عناصر از ترکیب REE ها، تبدیل اکسید/نمک REE برای تسهیل ساخت فرم های آماده تولید، سنجش های جدید برای تجزیه و تحلیل توان بالای سلول های حاوی REE و مولکول های زیستی است." منبع
-
2 پسندیده شدهبرنامه اتمی کره جنوبی کره جنوبی علیرغم داشتن تکنولوژی و مواد مورد نیاز جهت ساخت کلاهک اتمی اما طبق اعلام رسمی دنبال ساخت بمب اتمی نیست . ولی مرور برنامه های اتمی این کشور مطالب دیگری را نشان می دهد. در آگوست 2004 ، کره جنوبی پیشرفت در برنامه های تحقیقاتی هسته ای بسیار مخفیانه و حساس خود را به اطلاع آژانس بین المللی انرژی اتمی رساند. ،از جمله برخی آزمایش ها و تحقیقات انجام شده برای ساخت تسلیحات اتمی که تا به حال به آژانس اطلاع نداده بود. علی رغم این گزارش ها شورای حکام اعلام کرد که کره تخلفی نداشته است که احتمالا نتیجه یک توافق پشت پرده بین آژانس و کره بود. از این تاریخ به بعد سیاست کره حفظ شبه جزیره کره از تسلیحات اتمی است سیاستی که عملکرد دولت کره بر خلاف آن است. در عوض کره شمالی طبق مواضع رسمی که اعلام کرده دنبال ساخت سلاح های اتمی هست. آغاز برنامه جاه طلبانه کره جنوبی هنگامی که در ژوئیه 1970 دولت ایالات متحده اعلام کرده که تصمیم گرفته امور امنیتی و نظامی کره را به خود این کشور تحویل دهد با توجه به تهدیدات چین و کره شمالی ، کره جنوبی تصمیم گرفت امکان یک برنامه هسته ای مستقل را بررسی کرد. در ابتدا بعد از خروج 26000 هزار سرباز آمریکایی از کره کمیته ای تحت عنوان کمیته بهره برداری از سلاح در این کشور تاسیس شد این در سال 1971این کمیته سعی کرد در مرحله اول با کمک تکنولوژی داخلی بازفرآوری پلوتونیوم را در کشور آغاز کند اما بعد از بررسی ها به این نتیجه رسید که امکان داخلی برای این هدف ناکافی می باشد پس یک قرار با دولت فرانسه جهت ساخت یک مرکز بازفرآوری پلوتونیوم امضا کرد. بعد از شکست ویتنام جنوبی و سقوط آن در سال 1975 رییس جمهور کره پارک چونگ هی در 12 ژوئن 1975 اعلام کرد که آرزو دارد کشورش هر چه سریعتر به سلاح های اتمی دسترسی داشته باشد. تحت فشارهای ایالات متحده فرانسه مرکز پردازش مجدد پلوتونیوم را تحویل کره نداد و کره در 23 آوریل 1975 به معاهده منع گسترش سلاح های اتمی پیوست. اما اعلام کرد که برنامه صلح آمیز هسته ای را برای مصارف غیر نظامی ادامه خواهد داد. آزمایش های هسته ای مخفیانه کره جنوبی در سال 1982 دانشمندان انستیتو تحقیقات انرژی اتمی کره جنوبی در یک مطالعه آزمایشی چندین گرم پلوتونیوم استخراج کردند. اصرار داشتند که برای کاربردهای غیر نظامی این کار را انجام دادند. بعد از این واقعه قرار دادی بین آمریکا و کره به امضا رسید که آمریکا تکنولوژی ساخت راکتور اتمی را به کره می دهد و اجازه همکاری های صنعتی و سرمایه گزاری مالی شرکت های آمریکایی فعال در بخش انرژی هسته ای را در کره خواهند داد به شرط آنکه دیگر کره دنبال پردازش مجدد اورانیوم نرود. در عین حال در گزارش های سال 2004 مشخص شد که کره این تحقیقات را ادامه داد و حتی در سال های 1983 و 1984 مواد شیمیایی و ادواتی توسط دانشمندان کره جنوبی تولید شده که به وسیله اونها قادر بودند پلوتونیوم با درصد غنای بالا را جابجا کنند. بعدا در سال 2000 در همان مرکز دانشمندان کره 200 میلی گرم اورانیوم را تا سطح سلاح های اتمی به کمک لیزر غنی سازی کردند. هر چند دولت کره اعلام کرد که در جریان این تحقیقات نبوده و افراد به صورت خودسر اقدام به این کار کردند.(( آره جون بابات)) هر چند غنی سازی که توسط دانشمندان کره انجام گرفته از نظر تئوری قابل استفاده در بمب های اتمی هست اما چون هنوز خلوص زیادی نداشت مواد زیادی برای ساخت بمب مورد نیاز بود. نکته جالب این هست که این فرآیند در گزارش دوم به اطلاع آژانس انرژی هسته ای رسید. پاسخ آژانس به گزارش های هسته ای کره به دنبال افشای برنامه فوق توسط سئول ، آژانس بین المللی انرژی هسته ای تحقیقات کاملی درباره فعالیت های هسته ای کره جنوبی آغاز کرد. در گزارشی که در 11 نوامبر 2004 منتشر شد ، آژانس انرژی هسته ای (IAEA) عدم گزارش دولت کره جنوبی در گزارش فعالیت های هسته ای خود را "نگران کننده جدی" توصیف کرد ، اما پذیرفت که این آزمایشات هرگز بیش از مقادیر بسیار کمی از مواد قابل استفاده در سلاح های اتمی را تولید نمی کند. شورای حکام تصمیم گرفت که به طور رسمی عدم مغایرت را اعلام کند و موضوع به شورای امنیت ارجاع نشد. استقرار سلاح های اتمی امریکا در کره آمریکا برای اولین بار در سال 1958 تعدادی سلاح اتمی را در پایگاه های خود در کره مستقر کرد اوج حضور این تجهیزات در کره در اواخر دهه 1960 بود که بیشتر از 950 تا از انواع سلاح های اتمی و تسلیحات استراتژیک آمریکایی در کره وجود داشتن .( انواع موشک ها کلاهک های اتمی هواپیما و..) کره شما بعد از پیوستن به پیمان منع گسترش سلاح های اتمی در سال 1985 به دلیل وجود تسلیحات اتمی آمریکایی در کره جنوبی از این پیمان خارج شد. در سال 1991 رییس جمهور آمریکا بوش اعلام کرد که همه تسلیحات اتمی تاکتیکی آمریکا را که در پایگاه این کشور در خارج خاک آمریکا وجود دارد را به خاک آمریکا منتقل می کند در آن زمان اعلام شد که حدود 100 کلاهک اتمی در کره جنوبی وجود دارد. با توجه به اعلام آمریکا برای خروج تسلیحات اتمی از کره در سال 1992 و 1993 طی جلسات مقامات کره شمالی و جنوبی جلساتی برای خلع سلاح اتمی انجام شد که به نتیجه نرسید. در سال 2013 چونگ هونگ وون نخست وزیر کره جنوبی درخوست استقرار مجدد تسلیحات اتمی امریکایی را در خاک کره رد کرد اما با بالا گرفتن بحران مرزی ها در سال 2017وزیر دفاع کره جنوبی اعلام کرد مجددا درخواست بررسی استقرار تسلیحات اتمی امریکا را در خاک این کشور به دولت داده . افکار عمومی در اواخر دهه 1990 مردم کره خواستار تلاش این کشور برای تولید اورانیوم با غنی بالا بودند اما درصد خیلی کمی دنبال تسلیحات اتمی بودند. اما در سال 2017 مردم کره احتمال داند ممکنه با دستیابی کره شمالی به تسلیحات اتمی و موشک های دوربرد از ترس حملات اتمی کره شمالی دیگه از کره جنوبی حمایت نکند . نظر سنجی ها نشان می دهد در این مدت 60درصد مردم خواستار تولید تسلیحات اتمی در داخل خاک کره بودند. توانایی های اتمی کره جنوبی گرچه در حال حاضر کره جنوبی تحت چتر حراست هسته ای ایالات متحده قرار دارد ، اما به خوبی می تواند در صورت نیاز در داخل کشور تسلیحات اتمی تولید کند. . کره جنوبی مانند ژاپن دارای مواد اولیه ، فناوری و منابع لازم برای ایجاد سلاح هسته ای است. تجربیات قبلی نشان می دهد کره جنوبی در صورت لزوم قادر به داشتن سلاح هسته ای در هر مکانی از یک تا سه سال است. پیش از این نشان داده شده بود که کره جنوبی اورانیوم غنی شده تا 77٪ تولید کرده ، که اگرچه از قدرت خاصی برخوردار نیست ، اما نشان می دهد کره جنوبی پتانسیل تولید سلاح هسته ای با اورانیوم غنی شده بسیار بیشتر را دارد. کره جنوبی هیچ ICBM ندارد اما طیف گسترده ای از SRBM و MRBM را از طریق برنامهHyunmoo در اختیار دارد. مجموعه ای از موشکهای بالستیک / کروز که در حال حاضر در ارتش کره جنوبی تست شده اند . سری موشک های بالستیک Hyunmoo مشابه موشک Tomahawk آمریکایی است که می تواند به کلاهک های هسته ای W80 و W84 مسلح شود. از نظر تئوریک ، در صورت نیاز ، کلاهک معمولی 500 کیلوگرمی می تواند با یک کلاهک هسته ای کوچک جایگزین شود. موشکهای هیونمو از قبل می توانند کل دامنه کره شمالی را در بر بگیرند و اگر جنوب دارای موشک های MRBM مسلح به کلاهک اتمی هسته باشد می تواند تهدید بسیار جدی برای همسایه شمالی خود باشد. با این حال در صورت رخ دادن بحران شدید با کره جنوبی طبق گفته Suh Kune-yull مهندس ارشد هسته ایی این شکور در طی کمتر از 6 ماه می تواند تسلیحات اتمی تولید کند. نگاهی به برنامه موشگی کره توسعه برنامه موشکی کره جنوبی از سال 1970 با ایجاد مرکز تحقیقاتی وزارت دفاع ، آژانس توسعه دفاع ملی در سال 1971 به دستور رئیس جمهور وقت پارک چونگ هی آغاز شد. در سال 1972 تحت نظارت شرکت ریتون و ارتش آمریکا برخی از مهندسان کره ای آموزش هایی برای مونتاژ و نگه داری موشک های هاوک و نایت هرکولس داده شد. و با همکاری مهندشان کره ای یک سری اصلاحات در برخی از مشخصات این موشک ها انجام گرفت. در سال 1975 با ورود برخی از تجهیزات موشک های سوخت ساخت از شرکت لاکهید مارتین اولین موشک کره جنوبی به نام NHK-1 تست شد برد این موشک در حدود 160 تا 200 کیلومتر بود . با عدم توافق کره و امریکا بر سر برد موشک ها تا سال 1982 همکاری های مشترک دو کشور در برنامه موشکی قطع شد. اما مجددا در سال 1984 کار روی موشک NHK-2 آغاز شد این موشک که سیستم های هدایت آن توسط آمریکا تامین می شد دقت مناسبی داشت. در سال 1995 کره درخواست تولید موشک هایی با برد 300کیلومتر و در سال 1999 خواستار افزایش برد موشک هایش تا 500 کیلومتر شد. موشک های خانواده هیونمو تلاش کره برای تولید موشک ها با برد بالاتر بود در ابتدا قرار بود که افزایش برد با کم کردن وزن کلاهک ها انجام شود اما از سال 2017 محدودیت های موشکی این کشور برداشته شد. در حال حاضر برای مقابه احتمالی با چین آمریکا همکاری های بسیار گستره نظامی با کره دارد و این کشور می تونه به تکنولوژی ها پیشرفته امریکا برای هدایت و کنترل موشک ها دسترسی داشته باشد. منبع
-
2 پسندیده شدهنمونه های داخلی .... بسیار با کیفیت ولی وقتی برای تهیه مراجعه می کنید ، با یک جمله عجیب مواجهه می شوید " فقط به سفارش ارگان های نظامی "!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! گرفتاری اصلی ما در این هست که حتی در صنعت پول ساز ماکت سازی که سالانه صدها میلیون دلار گردش مالی دارد ، بسته عمل می کنیم ، بعد انتظار این هست که استعداد ها شکوفا شده و صنعت رونق بگیرد پی نوشت : تصور کنید ، اگر چهار نفر را در این حوزه پشتیبانی می کردند ، آیا به صرفه بود که برای تغییر پلتفرم فلان خودرو ، فلان میلیون دلار ، هزینه شود ؟!!!!!!
-
1 پسندیده شدهسوخو-57 تک موتوره آیا جدیدترین جنگنده روسی با یکی از قدرتمندترین پیشرانه های جت دنیا ، به پرواز در خواهد آمد ؟ در سیزدهم ژوئیه 2021 شرکت یونایتد ارکرافت کورپوریشن تیزر تبلیغاتی یک جنگنده پنهانکار تک موتوره آینده خود را به نمایش گذاشت که گفته شده در 20 ژوئیه در سالن افتتاحیه نمایشگاه ماکس 2021 رونمایی خواهد شد . این هواگرد جدید ، نخستین جنگنده تک موتوره تولیدی روسها پس از سقوط اتحاد شوروی بشمار می رود که احتمالا از فناوری مشابهی با سوخو-57 در یک پیکربندی سبکتر و ارزان تر که هزینه های تعمیرو نگهداری اش کمتر خواهد بود استفاده می کند . این واقعیت که بخش قابل توجهی از فناوری هایی که برای نسل آتی جنگنده ها طراحی شده را میتوان در در پیکربندی های فعلی استفاده نمود ، موجب شده تا هزینه تحقیق و توسعه تا حد زیادی کاهش پیدا کند . برهمین اساس ، گزارشهای مربوط به عملکرد جنگنده تک موتوره جدید نشان می دهد که به احتمال بسیار زیاد ، نسخه ای برگرفته از هوش مصنوعی مورد استفاده در میگ-35 و همچنین فناوری خروجی بُردار رانش جدید روسی را استفاده می کند . رسانه های روسی در این زمینه گزارش داده اند که توانمندی های این جنگنده جدید ، به شکل قابل توجهی از تمامی جتهای نسل چهارم موجود فراتر بوده و می تواند با موفقیت با جنگنده اف-35 ارتش ایالات متحده در میدان جنگ و بازارهای صادراتی ، رقابت کند . اما بر خلاف اف-35 ، جت جدید روسها از قابلیت ارزشمند ابرمانورپذیری بهره می گیرد که در این حوزه ، تنها جنگنده جی-10سی چینی می تواند رقیبی برای آن باشد . علاوه براین ، جنگنده جدید روسی توانایی قابل ملاحضه ای در حوزه پرواز فراصوت بدون پس سوز را ارائه می دهد که اگر درست باشد ، قابل تامل خواهد بود . تیزر معرفی چکمیت https://www.aparat.com/v/o1NXu بر همین اساس ، انتظار می رود که شرکت روسی در این جنگنده تک موتوره از پیشرانه ساترن 30 که قرار است از سال 2022 نسخه های جدید سوخو-57 بدان مجهز شوند و طبق ادعای رسانه های روسی ، قدرتمندترین موتور جنگنده در جهان است ، استفاده شود . در این خصوص ، می توان گفت که روسها ،سابقه ای بسیار طولانی در ثبت رکوردهای جهانی قدرت موتور دارند که در این خصوص نمونه های برجسته ای نظیر پیشرانه آر-35 ( برای جنگنده میگ-23 ) و دی-30اف-6 ( برای جنگنده میگ-31 ) را می توان نام برد که برای 25سال ، رکوردهای قابل توجهی را هنوز در اختیار دارند . علاوه براین ، بمب افکن های توپولف-160ام نیروی هوایی روسیه نیز از پیشرانه های NK-32M استفاده می کنند . به ترتیب از راست : ان.کا-32 ام / دی30 اف-6 / آر-35 با این وصف ، جنگنده تک موتوره آینده درصورت مجهز شدن به پیشرانه ساترن-30 اگر چه برای بازار صادراتی طراحی شده ، اما نیروی هوایی روسیه نیز می تواند از این نمونه برای جایگزینی نسخه های قدیمی میگ-29 و شاید نمونه های اولیه سوخو-30 استفاده نماید . درصورتی که مولفه تعمیر و نگهداری ارزان و ساده را برای این نمونه جدید ، واقعی فرض کنیم ، این هواپیما نسبت به سوخو-30 و سوخو-57 بهره وری بیشتر رزمی را خواهد داشت . اما برخی نیز معتقدند که این نمونه به یک پیشرانه مشتق شده از ساترن 30 مجهز میشود که الزاما ارزان و ساده بودن تعمیر و نگهداری را با شبهاتی روبرو می نماید ، هر چند احتمالا همچنان بطور قابل ملاحضه ای قدرتمند تراز موتورهای هر جنگنده نسل چهارم دیگری است . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا Boeing Insitu ScanEagle هواپیمای بدون سرنشین/ پهپاد شناسایی (2005) ScanEagle محصول مشترک شرکت بوئینگ و گروه Insitu است. به طور کلی، این برنامه براساس پهپاد SeaScan شرکت Insitu ساخته شده اما از تجربه مهندسی سامانه های هواپیمایی بوئینگ هم استفاده کرده است. ScanEagle تا امروز بیش از 48000 ساعت پرواز داشته و نشان داده به همان اندازه ای که تبلیغ می شود، موثر است. این پهپاد به شناسایی از راه دور در تمام شرایط جوی و رهگیری هدف و مداومت پروازی استثنایی مجهز شده است. ScanEagle می تواند به دوربین های مادون قرمز یا الکترواپتیک مجهز شود. شرایط به طور لحظه ای گزارش می شوند. این سامانه قادر به پرواز به مدت بیش از 48 ساعت است. پرتاب آن توسط یک سامانه منجنیق صورت می گیرد. فرود آن با روش "skyhook" است یعنی ScanEagle طناب نصب شده روی یک دکل 15 متری را در موقعیت مخصوص می گیرد. این پهپاد بیانگر راه حلی ارزان برای نیازی بلقوه است. ScanEagle از ابتدا طراحی شده بود تا از کشتی های اقیانوس پیما عملیات کند و منجنیق و سامانه بازیابی قلابی آن برای این نیاز ساخته شده اند. اندازه کوچک آن کمک می کند تا در کشتی های نیروی دریایی که با مشکل کمبود فضا مواجه هستند، حمل شود. اولین پرواز ScanEagle در سال 2002 انجام شد و از آن زمان درخدمت سپاه تفنگداران و نیروی دریایی ایالات متحده در عملیات هایی در عراق است. پس از دستیابی ایران به تعدادی پهپاد ScanEagle در طول درگیری شدید ایالات متحده در عراق، سامانه های ScanEagle توسط جمهوری اسلامی مهندسی معکوس شد و خط منتاژی برای تولید انبوه غیر قانونی این محصول آمریکایی (با مقداری تغییر) برای نیروی هوایی و دریایی ایران راه افتاد. لیست استفاده کنندگان جهانی ScanEagle در طول سال ها افزایش چشم گیری داشته و از سواحل آمریکا فراتر رفته است. این لیست شامل افغانستان، استرالیا، برزیل، کامرون، کانادا، کلمبیا، جمهوری چک، اندونزی، عراق، ژاپن، کنیا، لبنان، لیتوانی، مالزی، هلند، پاکستان، فیلیپین، لهستان، سنگاپور، اسپانیا، تونس، انگلیس و ویتنام می شود. در تلاشی برای کمک به یمن برای مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی، 12 فروند برای این کشور درنظر گرفته شد اما با شروع درگیری ها، هیچ وقت تحویل داده نشد. اندونزی و فیلیپین تحت برنامه ضد تروریسم ایالات متحده، هرکدام 2 سامانه ScanEagle دریافت کردند. مالزی از پلتفرم ScanEagle 2 استفاده می کند. در آپریل سال 2018، اسکن ایگل در با محصولی از Textron برای تبدیل شدن به SUAS استاندارد گارد ساحلی ایالات متحده بود. در ماه ژوئن، گارد ساحلی مجوز استفاده از اسکن ایگل در کشتی های Cutter خود را دریافت کرد. این قرارداد 8 ساله به ارزش 117 میلیون دلار با Insitu امضا شد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2005 - وضعیت: در حال خدمت - تعداد فروند ساخته شده: 500 - سازنده: Insitu (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: افغانستان، استرالیا، برزیل، کامرون، کانادا، کلمبیا، جمهوری چک، ایران، اندونزی، عراق، ژاپن، کنیا، لبنان، لیتوانی، مالزی، هلند، پاکستان، فیلیپین، لهستان، سنگاپور، اسپانیا، تونس، انگلیس و ویتنام، ایالات متحده - نقش: جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، نیروهای ویژه (شناسایی عناصر و ماموریت های نیروهای ویژه/عملیات های ویژه)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 1.2 متر - طول بال ها: 3.05 متر - وزن: 17 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 22 کیلوگرم (5 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور دو زمانه پیستونی Orbital 3W با قدرت 1.5 اسب بخار که یک ملخ 2 پره را در آرایش pusher می گرداند حداکثر سرعت: 148 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 6000 متر - برد: 550 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. دوربین با کیفیت بالای روز و شب، تصویربرداری گرمایی - نسخه ها: ScanEagle (سری پایه)، ScanEagle A (نسخه تولید اولیه) منبع
-
1 پسندیده شدهتصویری از یک خودرو زرهی M1117 نیروهای ارتش افغانستان که توانسته است در مقابل سلاح سبک طالبان (احتمالا یک تک تیرانداز ) مقاوت کند یک گلوله به شیشه ضد گلوله جلویی خودرو و یک گلوله دیگر به محافظ تیربارچی اثابت کرده است و حداقل جان دو سرباز را حفظ کرده است. اهمیت و عملکرد شیشه های ضد گلوله در جنگهای اخیر خصوصا در افغانستان، عراق و سوریه نشان داده است که این شیشه ها میتواند در برابر سلاحهای سبک و ترکشهای کشنده جان خدمه و سرنشینهای خودرو های زرهی را حفظ نمایید.
-
1 پسندیده شدهببینید من هم همین رو میگم. واقعیت اینه این نسل جنگنده موفق نبوده. این نسل جنگنده در این بیست سال که از حضورش میگذره کم رنگ بوده است. تمام نیرو هوایی های دنیا هنوز اسکلت اصلی اشان پس از بیست سال هنوز بر مبنای نسل 4 و 4+ است. بقیه حرف ها توجیه این ناکامی است. برای طراحی این نسل توانایی های عملیاتی بعضا قربانی میشن و توانایی به وجود میاد و مشکلاتی ایجاد میشه که نهایت توجیه لازم رو نداره. اگر توجیه داشت ما شاهد توقف تولید f22 نبودیم بلکه شاهد ورژن های دیگری از ان بودیم. همینطور شاهد استمرار تولید اف 15 نبودیم. خود رادار گریزی هم هر روز با توسعه دانش رادار داره کم رنگ میشه.
-
1 پسندیده شدهآن چیزی که ما می بینیم ، روند هست . حالا شما اگر چیزی جدیدتر از فرماندهی تاکتیکی نیروی هوایی اطلاع دارید ، بفرمایید استفاده می کنیم ( عجالتا با قاطعیتی که استدلال می فرمایید ، احتمالا یا در این فرماندهی حضور دارید یا ارتباطاتی هست که ما اطلاع نداریم) دی ماه سال 1394 قصد نداشتم وسط یک بحث جدی ، شوخی باب بشود ، ولی چون سر شوخی را باز کردید ، بنده هم مجبورم که یک مقداری شوخی کنیم !!! ... قطعا نقاشی های قشنگی هستند !!!!!!!!! البته قبلی نقاشی بود که حداقل بخشی اش در قالب اف-22 محقق شد ولی این مورد اخیر از سال 88 ملت را بشکل وقیحانه ای سرکار گذاشته و در نهایت هم با یک مصاحبه ، آب پاکی را روی دست همه ریختند فروردین 1388 - اردیبهشت سال 1400 مصاحبه با امیرخواجه فرد ، ریاست وقت سازمان صنایع هوایی نیروهای مسلح اردیبهشت سال 1393 این صحبتی که مد نظر شما هست یا سعی دارید بفرمایید ، بنده 7 سال پیش عرض کرده بودم .... بعید می دونم اصولا توان این کشورها در حال حاضر این باشد که بتونند یک جنگنده را فقط برای یک منظور تولید کنند ... تایفون ( جنگنده چند ماموریته با قابلیت ایجاد برتری هوایی ) جی-20 ( چند ماموریته با قابلیت ایجاد برتری هوایی ، سوخو-35 ( جنگنده چند ماموریته با قابلیت ایجاد برتری هوایی ) و نظایر این .. در گذشته هم که روسها تا حدودی این قابلیت را داشتند ، چنین ریسکی را متحمل نمی شدند ( میگ-25 ( اکتشافی ، رهگیر و بعدها حتی بمب افکن ارتفاع بالا ) ، میگ-31 ( رهگیر و بعد حامل موشکهای کروز فراصوت برای اجرای حملات هوابه زمین ) ، هاریر ( جنگنده تهاجم زمینی عمود پرواز با قابلیت نشست و برخاست عمودی ) و .... به نظرم قبل از اینکه وارد این بحث بشید ، حداقل تاریخ های ورود بخدمت این جنگنده هایی که نام بردید را بررسی کنید ، ایگل و سوخو-27 سالها قبل از اف-22 وارد خدمت شدند و مفهوم برتری هوایی هم از دهه هفتاد تا سال ورود بخدمت رپتور ( 2005 ) تفاوت های زیادی کرده (برد رادار ، برد موشکها ، سامانه های کشف ، سامانه های اخلال ، فناوری پنهانکاری و ... ) ضمن اینکه به پست قبلی بنده هم مراجعه بفرمایید که فلسفه تولید اف-22 اصلا چی بود . متاسفانه دقت ندارید در مطالعه پستها و علاقه ای هم ندارم دائم یک مساله را تکرار کنم ، چوم مصداق اسپم هست خوب ، شما هنوز چیزی در مورد سیاست صدور سلاح نمیدونید . هرکشوری بنا بر مقتضیات و منافع ملی خودش ، مبادرت به صدور سلاح میکند ( در تحویل اف-15 به ژاپن و اسراییل وسعودی منافع ایالات متحده بعنوان کشور صاحب فناوری اقتضاء می کرد که این جنگنده ها برای ایجاد برتری هوایی در مقابل رقبا و دشمنان این کشور / به ترتیب کره شمالی و چین ، اعراب و ایران و دوباره ایران ، تحویل داده شوند و داده هم شدند ) ، در تحویل اف-14 به ایران ، منافع این کشور اقتضاء می کرد که این کشور در برابر روسها و اعراب دست برتر را داشته باشد ) همون طوری که روسها هرگز سوخو-15 و تا الان سوخو-34 را صادر نکردند ، آمریکایی ها هم اف-22 را نه به کشورهای اروپایی و ژاپن و نه حتی به اسراییل تحویل ندادند ، چون نه تنها فناوری هایی که در این هواگرد استفاده شده ، طبقه بندی هست ، بلکه منافع این کشور (آمریکا ) هم اقتضاء می کند تا به جای تحویل اف-22 ، یا به این کشورها فناورهای مورد نیاز برای تولید بومی یک هواگرد رزمی را بدهد یا اینکه جتهای موجود آنها را تا حد امکان بروزرسانی کند ( برای ژاپن این مساله در خصوص ایگل ها تا حدودی و نه بطور کامل صادق هست ) سوپرسامورایی سرزمین آفتاب تابان برنامه ریزی نیروی هوایی ارتش ژاپن برای ارتقاء جتهای رزمی F-15J
-
1 پسندیده شدهاین مطلب را چون نورنیوز کار کرده بود اینجا بازنشر میکنم و به جد امیدوارم اشاره به این مطلب توسط نورنیوز مقدمه لااقل فضاسازی و مقدمه چینی رسانه ای برای امری باشه که بارها بر لزومش برای ایران تاکید کردیم در تاپیک های مختلف هم در حوزه بازدارندگی/هم در نبردهای نامتقارن و پاسخ های نامتقارن و هم در یک جنگ فراگیر یعنی: تسلیحات ضد ماهوراه که چندان هم برای ایران دور از دسترس نیست یعنی حتی اگر این اقدام رژیم صهیونیستی به اذعان خودشون یعنی استفاده از فضا و ماهواره ها (به هر شکلی) براری ترور و تروریسم هم نبود ایران باید از مدتها قبل خیز برداشته باشه به این سمت چون در بالا در سه حوزه اشاره کردم به لزوم داشتن تسلیحات ضدماهواره (خصوصا اینکه توان دستیابیش برای ما چندان پیچیده نباید باشه به نسبت برخی فناوری ها به خاطر برنامه موشکیمون) 1.در حوزه بازدارندگی به هر حال توان هدف قراردادن ماهواره های گران قیمت و حیاتی برای دشمن یک نقطه ضعف محسوب میشه خصوصا اینکه دست پری هم داشته باشه در این حوزه و تکیه زیادی هم داشته باشه و جایزگینی هم به نسبت سخت تر و طولانی تر هست 2.در حوزه نبردهای نامتقارن ما مثلا در مورد رژیم صهیونیستی امکان خرابکاری و یا تروهای هدفمند مخفیانه را به نسبت این رژیم کمتر داریم ولی در یک بازی و پاسخ نامتقارن هدف قراردادن ماهواره هاش در فضا حساسیت کمتری داره در پاسخ به شیطنت هاش تا حمله مستقیم بهش (جنجال میتونه بکنه و حتی جهان را تهییج چون منافع بسیاری به خطر میفته ولی چون در مقام پاسخ هست ایران میتونه این را جا بندازه که جنایت و خرابکاری نکنی من هم به فضا کاری ندارم) 3.در یک جنگ فراگیر هم که اصولا هرچه دستت پرتر باشه بهتر و در مورد ایران و آمریکا با توجه به اتکای دشمن به این حوزه و عدم امکان آسیب متقارن به ایران در این حوزه یعنی در یک جنگ فراگیر ضربه به جایی که امکان تلافی نداره (اونکه همه ضربات ممکن دیگه را میزنه) و البته نقطه حساسی هم هست برای دشمن چون برنامه های نظامیش در بخشی لااقل کاملا متکی است به فضا. پس عزیزان حوزه نظامی داشتن تسلیحات ضدماهواره از نان شب برای ما واجب تر هست و اولین عملیاتش هم با حتی اعلام قبلی میتونه هدف قرار دادن یکی از ماهواره های رژیم صهیونیستی باشه که خودشون اذعان کردند در ترور یک دانشمند (حالا به هر نحوی) مورد استفاده قرار گرفته.
-
1 پسندیده شدهمقدمه : جنگ جهانی دوم ، جدا از ابعاد خشونت بار خود ، شاهد شاهکارهای متعددی از فرار اسرای جنگی بوده که در هر دو طرف درگیری ، نمونه های قابل توجهی را میتوان مورد بررسی قرار داد . با این حال ، در سالهای پس از جنگ تا کنون ، صنعت فیلم سازی تنها به افتخارات اسرای متفقین در بند بازداشتگاه های جنگی ارتش آلمان پرداخته و به تقریب اثری از شیوه عمل اسرای آلمانی که در اردوگاه های اسرای جنگی متفقین قرار داشتند ، نپرداخته است . سروان فرانتس فون ورا پس از دریافت نشان شوالیه صلیب آهنین پرده اول : معرفی فرانتز خاویر بارون فون ورا ( تولد : 13 ژوئیه 1914 ، مرگ- 25 اکتبر 1941 ) یکی از افسران خلبان نیروی هوایی ارتش آلمان ( لوفت وافه ) در جنگ دوم جهانی بشمار می رفت که بعنوان یکی از برترین خدمه هوایی این نیرو ، در جریان یک نبرد هوایی بر فراز بریتانیا ، سرنگون و به اسارت ارتش انگلستان درآمد . وی در کنار یکی از خدمه زیرسطحی های نیروی دریایی آلمان ، والتر کورت رایش که گفته شده در ژوئیه 1940 با پریدن از یک شناور نفربر لهستانی به رودخانه سنت لاورنس ، موفق به فرار شد ، از معدود افسران آلمانی بشمار می رود که چنین رکوردی را از خود بر جای گذاشته است . وی پس از چند بار فرار از بازداشتگاه اسرای جنگی در خاک انگلستان ، در نهایت به کانادا اعزام گردید ، اما در مسیر انتقال به یک بازداشتگاه موقت در خاک کانادا ، از دست اسیر کنندگانش گریخت و با وارد شدن به ایالات متحده ( قبل از ورود این کشور به جنگ ) و عبور از مکزیک ، پرو و اسپانیا ، نهایتاً در 18 آوریل 1941 مجدداً به آلمان بازگشت . ستوان فون ورا پس از بازگشت به آلمان ، در 14 دسامبر 1940 مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه گردید . پرده دوم : زندگینامه : فرانتس بارون فون ورا ، در سیزدهم ژوئیه 1914 در خانواده ای فقیر اهل سوئیس در منطقه خودمختار والایس به دنیا آمد که لقب فرایهر ( معادل بارون ) از پدر واقعی اش ، لئو فرایهر فون ورا به وی رسید که پس از یک بحران اقتصادی ، به مرز ورشکستگی رسید . ازآنجایی که براساس قانون این کشور ، بستگان او ، موظف بودند تا از همسر و شش فروند فون ورا مراقبت کنند ، عموزاده وی ، روزالی فون ورا ، دوست بی فرزندش لوئیز کارل فون هابر را ترغیب نمود تا فرانتز و خواهر کوچکترش از مزیت ثروت اش برای ادامه تحصیل استفاده نماید ،در حالی که این مساله ، تا آخر عمر فون هابر بصورت یک راز باقی مانده بود . نشان اسکادران جادگشوادر-3 با این حال ، فرانتز در سال 1936 به نیروی هوایی آلمان پیوست و در سال 1938 به درجه ستوانی مفتخر شده و پس از حمله آلمان به فرانسه ، با انتقال به وینگ سوم هوایی لوفت وافه (Jagdgeschwader3 ) ، بعنوان آجودان فرمانده وینگ ، وارد جنگ گردید ، در حالی همرزمانش معتقد بودند وی یک شخصیت ناآرام داشته و هرگز در یک جا بند نمیشد . این مساله تا جایی ادامه پیدا کرد که وی یک توله شیر (سیمبا ) را بعنوان نشان این یگان نگهداری می نمود که حتی در مطبوعات هم بدان پرداخته شد . ستوان فون ورا ، نخستین 4 پیروزی هوایی خود را در ماه مه 1940 و درجریان نبرد فرانسه ، بدست آورد . سیمبا ، توله شیر فرانتس فون ورا ( پشت به دوربین ) در جریان این درگیری ها ، فون ورا مدعی ساقط کردن یک فروند هاوکر هاریکن در 20 ماه مه و به فاصله 48 ساعت ، دو بمب افکن فرانسوی برگه 690 و یک پوتز 630 در نزدیکی کامبری شد . اما ادعای جنجالی وی ، در 25 اوت 1940 صورت گرفت ، چرا که در این روز ، فون ورا مدعی شد که یک فروند جنگنده اسپیت فایر و سه فروند هاوکر هاریکن را در غرب روچستر و همچنین 5 فروند هاریکن را بر روی زمین و در مجموع 9 فروند جنگنده بریتانیایی را در یک روز منهدم نموده است . هرچند جزییات این رویداد همچنان در ردیف اقدامات ناشناخته قرار داشته و مقامات بریتانیایی هرگز سوابقی در این زمینه ارائه ندادند . جنگنده مسراشمیت-109 ورنر فون ورا پس از سقوط پرده سوم : اسارت و فرار در 5 سپتامبر 1940 ، جنگنده مسراشمیت BF-109E-4 وی به رجیستر (W.NR.1480) برفراز ونچیت هیل ( کنت ، بریتانیا ) سرنگون گردید . اگرچه تا مدتها مسئولیت سرنگون نمودن فون ورا مشخص نبود ، اما در نهایت افسر خلبان جرالد استلپتون جمعی اسکادران 603 نیروی هوایی سلطنتی شکار وی را تایید نمود ، در حالی که ستوان خلبان استرالیایی ، پیترسون هیوز ( جمعی اسکادران 234 ) نیروی هوایی سلطنتی نیز مدعی این شکار گردید . اما برخی دیگر معتقند که به احتمال بسیار زیاد ، جنگنده فون ورا ابتدا توسط جرج بنینوس یا جان ترنس وبستر جمعی اسکادران 41 ابتدا دچار آسیب شد و وی اجباراً وادار به فرود اضطراری گردید . اما در نهایت فون ورا پس از فرود اضطراری در یک مزرعه توسط یک آشپز غیر مسلح بازداشت گردید و سپس به پادگان میدستون متعلق به یک واحد ارتش منتقل شد ، جایی که برای اولین بار ، موفق گردید تا ازآن فرار کند . پس از بازداشت و بازجویی مجدد ، فون ورا به 18 روز حبس انفرادی در اردوگاه اسرای جنگی ترنت پارک محکوم و درنهایت به ارودگاه اسرای جنگی شماره یک مستقر در منطقه فورنس ولز اعزام شد . سکانس بازسازی شده سرقت هاوکر هاریکن توسط ستوان فون ورا با بازی هاردی کروگر ( هنرپیشه نام آشنای آلمانی ) دومین تلاش وی برای فرار ، در 7 اکتبر 1940 ، هنگام پیاده روی روزانه خارج از اردوگاه رخ داد . وی با استفاده از حواس پرتی نگهبانان انگلیسی و علیرغم هشدارهای کارگران محلی ، با کمک سایر اسرای آلمانی فرار نمود و 3 روز بعد ، یعنی در 10 اکتبر ، توسط سربازان گارد داخلی ارتش در یک کلبه سنگی پیدا ولی مجددا با جسارت هر چه تمام تر از دست آنها گریخت ، هر چند 2 روز بعد ، یعنی 12 اکتبر ، زمانی که در حال صعود از یک ارتفاع بود ، مشاهده و بازداشت گردید تا پس از رسیدن به محل بازداشتگاه ، به 21 روز حبس انفرادی محکوم گردد . پس از این فرار ، فون ورا به اردوگاه اسرای جنگی شماره 13 در سوانویک که مشهور به غیر قابل فرار بود بود ، منتقل شد . در اردوگاه شماره 13 ، فون ورا به گروهی پیوست که با حفر تونل ،طراحی یک عملیات فرار را بر عهده گرفته بودند . این تونل در 17 دسامبر 1940 آماده شده و تمامی اسرای فراری با پیش بینی پول و اوراق هویتی جعلی تلاش داشتند تا با رسیدن به یک کشتی بی طرف ، مسیر خود را بسمت آلمان ادامه دهند . فون ورا ضمن جعل هویت یک خلبان نیروی هوایی سلطنتی هلند (سروان ون لوت ) با مراجعه به یک ایستگاه قطار ، مدعی گردید که باقی مانده خدمه یک بمب افکن ولینگتون نیروی هوایی است که به تازگی سقوط کرده و قصد دارد که به یگان خود باز گردد . به این ترتیب ، فون ورا با ترغیب رئیس ایستگاه قطار ، از نزدیکترین فرودگاه نیروی هوایی سلطنتی درخواست کمک نمود ( فررودگاه هاکنال در نزدیکی ناتینگهام ) تا وی را به این موقعیت منتقل کنند . باوجود شک پلیس محلی ، وی به فرودگاه منتقل شد و پس از ملاقات با افسر نگهبان پایگاه و درخواست مدارک از سوی افسر بریتانیایی ، وی با زیرکی هرچه تمام تر از پنجره آبریزگاه پادگان بسمت آشیانه های جنگنده های هاریکن دوید و سعی کرد تا یکی از مکانیکهای خط پرواز را وادار کند ، با روشن کردن جنگنده ، شرایط را برای پرواز فراهم نماید. اما زمانی که مشغول بررسی سیستم های هواپیما بود ، افسر نگهبان پایگاه ، وی را با تهدید سلاح ، بازداشت و تحت مراقبت مسلح ، به اردوگاه اسرای جنگی بازگرداند . در ژانویه 1941 ، فن ورا با بخش قابل توجهی از اسرای آلمانی به کانادا اعزام شد و براساس برنامه ریزی صورت گرفته ، قرار بود تا تمامی اسرای جنگی به یک اردوگاه جدید در شمال یک دریاچه در اونتاریو منتقل گردند ، هر چند فون ورا دوباره برنامه ریزی برای فرار را از سر گرفت و نهایتا ، در 21 ژانویه 1941 مدت کوتاهی پس از ترک ایستگاه قطار مونترال ، وی از پنجره قطار به بیرون پرید و پس از عبور از رودخانه سنت لارنس ، وارد ایالات متحده که هنوز در حالت بی طرفی قرار داشت ، گردید . فون ورا با عبور از رودخانه یخزده مرزی ، علیرغم دست و پنجه نرم کردن با سرمای شدید ماه دسامبر ، چند ماه قبل از ورود آمریکا به جنگ ، خود را به نیویورک رساند و ابتدا بعنوان یک مهاجر غیر قانونی بازداشت شد ،اما کنسول آلمان با پرداخت وثیقه ، وی را آزاد نمود و علیرغم مذاکرات متعدد میان مقامات کانادایی و آمریکایی برای استرداد وی ، معاون کنسول آلمان ، او را تا مرز مکزیک همراهی و بصورت مرحله ای به ریودژانیرو (برزیل ) ، اسپانیا 0 بارسلون ) و ایتالیا (رم) منتقل نمودند . سرانجام فرانتز فون ورا در 18 آوریل 1941 به آلمان عودت داده شد . راست : ستوان فون ورا در ملاقات با هیتلر چپ : نشان صلیب آهنین شوالیه پرده چهارم : بازگشت و مرگ از ستوان هوایی فرانتز فون ورا ، در بازگشت از اردوگاه اسرای جنگی ، بصورت یک قهرمان استقبال شد . سرفرماندهی ارتش به پاس شجاعت ، وی را مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه نمود . فون ورا نیز براساس تجربیات کسب شده از نحوه بازجویی ارتش انگلستان ، وظیفه بهوبد قابلیتهای نظامیان آلمانی را در مورد نحوه مواجهه با بازجویان بریتانیایی بر عهده گرفت و کتابی را نیز با همین عنوان (Meine Flucht aus England /My Escape from England) به رشته تحریر درآورد که همچنان منتشر نشده است . راست : مسراشمیت -109 ئی-4 چپ : نشان اسکادران جادگشوادر -53 پس از طی این مراحل ، فون ورا مجدداً در قالب فرماندهی وینگ هوایی پنجاه و سوم (Jagdgeschwader53 ) به جبهه روسیه اعزام گشت . وی تا ژوئیه 1941 ، سیزده پیروزی هوایی دیگری را در کارنامه خود به ثبت رساند و به این ترتیب ، شکارهای تایید شده او به رقم 21 رسید . پس از خاتمه ماموریت در جبهه شرقی ، در اوایل اوت 1941 اسکادران تحت فرماندهی وی برای تحویل جنگنده های جدید BF-109E-4 به آلمان منتقل و سپس برای اجرای ماموریت های محوله به هلند اعزام گردید . اما در نهایت ، سروان خلبان ، فون ورا در 25 اکتبر 1941 در حالی که سوار بر جنگنده BF-109E-4خود بود در جریان یک پرواز عادی ، دچار نقص موتورشد و در شمال ویلیسینگن ( دریای شمال ) ساقط گردید . فرض براین گذاشته شد که فون ورا کشته شده است ، هر چند جسد وی هرگز پیدا نشد . راست : پوستر فیلم THE ONE THAT GOT AWAY چپ : هاردی کروگر در نقش فرانتس فون ورا در سکانس بازجویی مقدماتی توسط نیروی هوایی سلطنتی پی نوشت : راه های افتخار (1) - دژ واگنر 1- بن پایه 2- بن پایه 3- بن پایه 4- بن پایه 5-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. او 14 جنگ را از چشمی دوربینش دیده است ! تنها 6 خبرنگار در دنیا هستند که ملا محمد عمر ، رهبر طالبان را از نزدیک دیده اند ؛ ولی شاید فقط یک خبرنگار در دنیا وجود داشته باشد که سه هفته با «اسامه بن لادن» ، رهبر گروه القاعده زندگی کرده باشد و او کسی نیست غیر از رضا برجی. او مردی است که صدای شاتر دوربین اش در میان صدای توپ و تفنگ 14 جنگ بین المللی دهه های 60 و 70 و 80 قطع نشد. هنرمند عکاسی که از جنس عافیت طلبی های سانتی مانتال هنرمندان این زمانه نیست. هنرش همراه با خبرنگاری ، او را در بین «خبرنگاران بحران» رکورد دار حضور در جنگ کرده است. جنگ های ایران و عراق ، افغانستان، تاجیکستان، کشمیر هند و پاکستان، قره باغ، چچن ، بوسنی، کوزه وو، لبنان، سومالی، سودان، غزه و جنگ های اول و دوم خلیج فارس ؛ از جنگ هائی هستند که برجی در آنها حضور داشته است. مردی که همراه شهید آوینی به جبهه بوسنی و هرزگویین رفت و اقدام به ثبت روایت تصویری این جنگ و نسل کشی مسلمانان پرداخت. او در درباره جنگ بوسنی این چنین روایت می کند که : "سلاح من در زمان جنگ بوسنی دوربینم بود که بتوانم سندهایی از فجایع را برای تاریخ ارائه نمایم." رضا برجی؛ عکاس، فیلمبردار و مستندساز خبری؛ درباره سفر خود به افغانستان (در زمان جنگ در این کشور) و ماجرای حضور روس ها و شلیک هواپیما به یک روستا در افغانستان خاطره ای دارد. این روایت را به اتفاق ببینبم : ====================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهخوب بلاخره سپاه رو بزرگترین تست استندش در شاهرود تست انجام داد دربازه زمانی 18 تا 26 اسفند 99 و بیش از 100 متر روی زمین اثر تستش بجامانده است البته از سنتیل هاب میتوانید بینید کلیک کنید تست استند موجود در شاهرود حداقل وزن این تست استندها باید 4تا 6 برابر تراست موتوری باشد رویش تست انجام می شود از 2016 تا 2019 بر روی 3 تا از تست استند ها موتور تست شده است تراست این موتور جدید تست شده بین 164 تا 246 تن است حداقل از موتو74 تنی ذوالجناح وزارت دفاع که تصویر تست 2015 انرا دیدیم بزرگتر است منبع1 , منبع2
-
1 پسندیده شدهناکامی "ابر سگ تازی " روسی چرا ناتو با خوشحالی از لغو برنامه MIG-31M استقبال نمود ؟ با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، و پایان جنگ سرد ، وارثان این سرزمین ،با شدیدترین بحران اقتصادی از ابتدای قرن مواجه شدند و بخش قابل توجهی از برنامه های تسلیحاتی که می بایست تضمین کننده برتری نظامی ارتش شوروی بر رقبایش میشد ، به همین دلیل لغو و از تولید انبوه بازماند . این برنامه ها ، در حوزه های مختلفی نظیر نیروی دریایی ( ابرحامل هواپیمابر کلاس اولیانوفسک ) ، نیروی زمینی ( نسخه ای برگرفته از تانک اصلی میدان نبرد تی-80 مسلح به یک قبضه توپ 152 م.م ) از تولید بازماند ،اما خسارت آمیز ترین جنبه این وضعیت ، ایجاد یک توقف کامل در حوزه هوایی می بود ، چنانکه نیروی هوایی ارتش شوروی ، برنامه های متعددی از قبیل جت عمود پرواز یاک-141 ، جتهای پنهانکار نسل پنجم میگ-1.44 و همچنین برنامه سوخو-47 بطور کامل لغو و برنامه هایی نظیر نسخه ارتقاء یافته فلانکر ( سوخو-27 ام ) با 15 ساله تاخیر روبرو گشت . اما در این میان ، یک برنامه شناخته شده برای نیروی هوایی ارتش شوروی ، نسخه جدیدی از جنگنده میگ-31 فاکس هاوند با شناسه میگ-31 ام بود که درصورت ورود بخدمت ، قابلیتهای رزم هوابه هوای دوربرد قابل توجهی را برای کاربرانش فراهم مینمود ، جنگنده ای که علیرغم فقدان کاراکترهای جتهای نسل پنجم ، می توانست در اثتای ورود هواگردهای نسل پنجم غربی ، توانایی های برتری هوایی آنان را وارد یک چالش جدی نماید . در واقع ، برنامه ارتقاء فاکس هاوند به نسخه M می توانست قابلیتهای رزم هوایی میگ-31 را به میزان قابل توجهی گسترش دهد ، گرچه جزییات آن تاکنون ناشناخته باقی مانده است . با این حال ، در حالی که نسخه پایه میگ-31 تقریباً 41 تن بسته به میزان سوخت و مهمات محمول ، وزن می داشت ، میگ-31 ام تا حدودی سنگین تر ( 50 تن ) طراحی شد . این نسخه که برای اولین بار در سال 1985 به پرواز درآمد ، از رادار جدید زاسلن-ام که آنتن بزرگتر و برد بیشتری را ارائه میداد ، استفاده می نمود و به اندازه ای قدرتمند بود که اهدافی با سرعت 6 ماخ را براحتی کشف می نمود تا جایی که گفته می شد میگ-31 ام از معدود هواگردهای رزمی بشمار می رفت که برای رهگیری موشکهای بالستیک بهینه شده بود . این نسخه برای رسیدن به عملکرد بهینه به یک پیشرانه جدیدتر با مصرف سوخت پایین تر D-30F-6M و آسمانه جدید نیز مجهز می شد . همزمان برای افزایش توانایی رزم ، تعداد جایگاه های تسلیحاتی این نسخه از 4 به 6 افزایش پیدا کرد . علاوه براین ، نسخه جدید فاکس هاوند را می شد از روی بالهای متفاوت و همچنین حسگر مادون قرمز ثابت مستقر در زیر بخش جلوی بدنه تشخیص داد . در کنار این موارد ، میگ-31 بروز شده ، به اویونیک کاملاً جدید ، سامانه های رزم الکترونیک پیشرفته نیز مجهز شده بود . در حوزه پایایی رزمی ، افزایش ظرفیت حمل سوخت داخلی و همچنین اضافه شدن لوله سوخت گیری هوایی از مزیتهای میگ جدید بود که در ترکیب با موشکهای R-37 که در مقایسه با نمونه های قدیمی تر R-33 مرگ آوری افزون تری را به نمایش می گذاشت . اما این نمونه در سال 1995 پس از چند پرواز موفقیت آمیز آزمایشی بدلیل بحران اقتصادی روسیه بطور کامل لغو گردید و این امر باعث شد تا برنامه تبدیل فاکس هاوند به نسخه جدید بتدریج بدست فراموشی سپرده شود و در عوض بروزرسانی جتهای میگ-29 در دستور کار قرار گیرد و برای بازارصادرات نیز جنگنده های سنگین تر سوخو-27 انتخاب گردد . در این میان ، سوخو-27 گرچه بلحاظ قابلیتهای حسگرهای خود ، در رتبه ای پایین تر از میگ-31 قرار می گرفت ، اما بدلیل وجود کاراکتر " چند ماموریته " بودن ، طبعاً گزینه جذابتری برای صادرت محسوب می شد . علاوه براین ، فلانکر بلحاظ قیمت ، ارزان تر بود و این تعداد مشتریان احتمالی را افزایش می داد . در این میان ، گرچه شایعاتی وجود دارد که نیروی هوایی چین تعدادی میگ-31 را بخدمت گرفته ، اما انتخاب سوخو-27 برای مونتاژ و تولید در داخل خاک چین بدان معنا بود که میگ-31 ام قادر به رقابت با سوخو-27 نمی بود و این درنهایت تعداد تولید شده میگ-31 ام را به شش فروند محدود نمود .اما تلاشهای صورت گرفته برای تولید این نمونه ، چندان بی فایده هم نبود ، چرا که این برنامه باعث شد تا نسخه های B و BM فاکس هاوند بسرعت ارتقاء پیدا کنند . در واقع نسخه MIG-31 BSM تا قبل از ورود بخدمت سوخو-57 توانمندترین جت رزم هوایی ارتش روسیه بشمار می آید ، به همین دلیل برنامه های ارتقاء بیشتری ، از جمله قابلیت حمل موشکهای بالستیک هواپرتاب در نمونه K و همچنین نسخه های ضد ماهواره نیز روی آن صورت گرفت . با این وصف ، اخباری در دست است که نشان می دهد ، نیروی هوایی روسیه ، به تقریب 50 سال پس از ورود میگ-31 به سازمان رزمی خود ، درصدد است با سرمایه گذاری بر روی پروژه میگ-41 مجدداً به عرصه رهگیرهای برد بلند وارد گردد . پی نوشت : 1- بن پایه یک 2- بن پایه دو 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 4- مولف ، جمع آوری کننده و مترجم MR9
-
1 پسندیده شدهچاک زره در رپتور قسمت اول "چاک در زره " ( Chink in the Armor) ۱. یک شکاف محدود و ناحیه ای آسیبپذیر در زره شوالیه های قدیم می باشد ، که حریف معمولا به دنبال یافتن آن برای ضربه زدن بود. در نمایشگاه هوایی EAA AirVenture Oshkosh امسال در ویسکانسین F-22 Raptor پرنده شاخص بود. تیم نمایشی رپتور با هواپیماهایی که در پایگاه هوایی Langley در ویرجینیا مستقر بودندهنرنمایی کردند. اما یکی از این جت ها علائم شدید خوردگی در قسمت بالای دماغه ، درست قبل از کانوپی (آسمانه) را نشان می داد. در حقیقت ، این بخش از وضعیت بسیار ضعیفی برخوردار بود ، که یک نمای عجیب از F-22 را که از بهترین سطوح ساخته شده ، نمایش داد.عکسها یادآور این هستند که چقدر کار در آماده نگه داشتن پوشش F-22 برای نبرد و دانش شگفتانگیز پشت طرح پنهانکار آن صرف شده است !! همانطور که در تصاویر مشاهده می کنید ، صرفا خوردگی سطوح نیست ، به نظر می رسد که قسمتهای زیرین مواد جاذب رادار (RAM) کاملاً از بین رفته است. تقریباً به نظر می رسد که حفره هایی هایی در دماغه فوقانی جت وجود دارد ، اما ممکن است واقعاً اینگونه نباشد. اگر از نزدیک دقت کنید ، به نظر می رسد که در زیر این پوشش نیمه شفاف (translucent coating) یک ساختار فوم مانندقرار دارد. مع ذلک به نظر می رسد دماغه F-22 از داخل توخالی است.حتی به نظر می رسد دیافراگم سیستم هشدار شلیک موشک AN/ AAR-56 تا حدی بر روی این پوسته صدف مانند "شناور" است. اگر اینها حفره باشند و برای ورود هوا باز باشد ، در حالی که جت در حال پرواز است به سرعت از هم جدا شده و باعث اثرات منفی آیرودینامیکی و buffeting و سایر موارد میشود. فارغ از این ، ما به دنبال دانش مواد و روش ساخت واقعاً شگفت انگیز ! این پوشش هستیم در مقایسه با جنگنده های غیر پنهانکار. بخش اعظم آنچه در زیر پوشش نقره ای F-22 Raptor وجود دارد ، یک راز کاملاً حفاظتی است. کالبد بیرونی این هواپیما که به صورت موزائیکی از پوششهای جاذب رادار و پوشش راداری شفاف (radar transparent) وکامپوزیت های ضد رادار (radar defeating) تشکیل شده ، به گونه ای با هم ترکیب شده اند تا به رپتور اجازه دهند تا از نظر آیرودینامیکی کارآمد و در عین حال تا حد زیادی از دید رادارهای کنترل آتش مخفی باشد. همه اینها کار زیادی را برای حفظ آن طلب میکند ، بسیاری از این پوشش ها اندکی پس از انجام پرواز ، با اصطکاک ناشی از پرواز با سرعت بالا ، له شدگی بر اثر نیروی G و دیگر عناصر تسریع کننده این روند ، تخریب می شوند. بدین ترتیب ، یکی از پرهزینه ترین جنبه های عملیاتی F-22s با متوسط هزینه ساعت پرواز بسیار بالای حدود 60 هزار دلار ، حفظ پوشش پنهانکار آن است . به نظر می رسد که این عامل مهمی در نامناسب بودن نرخ توانایی عملیاتی (mission capable rate) 50 درصدی اش دارد.(لینک خبر در مورد نرخ توانایی عملیاتی F-22 Raptor ) برای جنگنده های با سناریوهای رزمی یا تمرینی ، حفظ پوشش پنهانکار جت به یک اندازه اولویت ندارد . استانداردهای مختلفی از آمادگی برای پوشش F-22 بسته به وضعیت وجود دارد.به عنوان مثال ، برای جت های آماده نبرد یا جت هایی که برای تست و تمرین به آمادگی بالایی نیاز دارند تا از توانایی های کامل آن استفاده کنند ، تخریب کمتر از 10 درصد می تواند نیاز به سرویس مجدد را ایجاد کند. برای یک جت مورد استفاده برای آموزش خلبانان جدید F-22 ، این درصد می تواند بسیار بیشتر باشد.افسرهوایی ارشد Joshua Moon از 192nd Fighter Wing در یک مورد خبری از USAF news در مورد حفظ پوشش پنهانکار F-22 در حین رزمایش پرچم سرخ (Red Flag) اظهار داشت: ما می دانستیم که آنها قصد پرواز در یک فضای جهنمی را دارند زیرا این یک تمرین در مقیاس بزرگ است ... وقتی خلبان پرواز می کند ، بعضی اوقات به سختی گردش bank می کند ، که این می تواند باعث شکاف یا جدا شدن مواد جاذب رادار شود. اگر خسارات زیادی وارد شود ، هواپیما راحت تر تشخیص داده می شود ، بنابراین ما سعی می کنیم آن خسارت ها را به حداقل برسانیم تا جایی که نشود آن را در رادار مشاهده کرد.وقتی افراد با یک جت مشکلی دارند ، روی رادارگریزی (LO ) تأثیر می گذارد ... در حال حاضر ، بعضی موارد درباره پنل های سبک مشکل زا است. از آنجا که تعمیر و نگهداری نیاز به ورود به آن پنل دارد ، ما باید مواد جاذب رادار را از بکنیم و تمام بست ها را از بیرون تمیز کنیم تا بتوانند پنل را تعمیر کنند. پس از تعمیر ، مجدداً پوشش و مواد را به هم متصل می کنیم تا 100 درصد آماده شود. در رزمایش Red Flag ، آنها با رادارهای دوربرد شان، جت های ما را آزمایش می کنند ، بنابراین این فشار زیادی به ما وارد می کند- واقعاً مهم است که این جت ها شناسایی نشوند. 'گردش bank واضح است که پرواز در نمایش های هوایی به هیچ وجه پنهانکاری نیاز ندارد. در واقع ، جت ها از لنزهای منعکس کننده امواج رادار استفاده میکنند به طوری که سطح مقطع راداری آنها در رادارهای کنترل ترافیک هوایی بزرگ به نظر برسد. بنابراین ، منطقی است که جت هایی را که از رادارگریزی مناسبی برخوردار نیستند برای انجام چنین کارهایی مورد استفاده قرار بدید و جت های دیگر را برای مأموریت های چالش برانگیزتر و پر فشار تر ارسال کنید.علاوه بر این ، تقریباً یک سوم از ناوگان نسبتاً کوچک F-22 قابلیت رزمی ندارد. مدل های قدیمی تر که به روز نشده اند ، برای آموزش و در بعضی موارد تست استفاده می شوند. یک بار دیگر ، این هواپیماها به احتمال زیاد اولویت کمتری برای نگه داشتن پوشش پنهانکار نسبت به همتایان مقدم خود دارند. هواپیماهایی که در محیط های خورنده تر مستقر هستند ، مانند مناطق مرطوب یا مناطق نزدیک هوای نمکی دریا ، یا جایی که باران و سرما حاکم است ، می توانند شاهد تسریع در تخریب رادارگریزی باشند. پایگاه هوایی Langley درست در کنار اقیانوس اطلس قرار دارد و مطمئناً بیشتر از هواپیماهایی که مستقر در بیابان خشک در پایگاه هوایی Nellis است ، کارکنان بازآماد را به چالش می کشد. حتی کویر بخصوص ماسه های خاورمیانه می تواند عوارض خود را روی پوشش رپتور بگذارد. F-35 با پوشش رادارگریزی جدید طراحی شده است که مدت زمان لازم برای نگه داری آن را کاهش می دهد.با این حال ، جنگنده های پنهانکار جدید نفرساعت زیادی برای حفظ و نگه داری پوشش پنهانکاری شان نیاز دارند.F-22 با گذشت زمان فناوری ها و مواد جدید را در پوشش خود بکار برده است ، از جمله برخی از پیشرفت های تثبیت شده در F-35 ، اما هنوز هم کار زیادی می طلبد تا جت ها در پنهانکار ترین حالت خود نگه داشته شوند. . ادامه دارد.....
-
1 پسندیده شدهسوپروایپر در جنوب آسیا 144 فروند جنگنده بروزرسانی شده F-21 ، پیشنهاد لاکهید مارتین به نیروی هوایی هند در بیستم فوریه سال 2019 ، شرکت لاکهید مارتین ، از مذاکرات اولیه خود برای فروش حداقل یکصد و چهل و چهارفروند جنگنده چند ماموریته F-21 (F-16V Block 70 ) در قالب یک قرارداد بزرگ 15 میلیارد دلاری به نیروی هوایی ارتش هند ، رونمایی نمود که گفته میشود قرار است تا این جنگنده ،بصورت مشترک توسط لاکهید و شرکت صنایع پیشرفته Tata هند تولید گردد . باین وصف ، در حالی که این جت رزمی ، بطور کامل یک پیکربندی جدید محسوب می شود ، اما نگاهی دقیق ، تحلیلگران را بدین نتیجه خواهد رساند که F-21 ، در واقع ، طراحی جدیدی برای خانواده جنگنده آمریکایی اف-16 است که در حدود 41 سال قبل ( 1978) وارد خدمت رزمی گردید و بصورت فزاینده ای در نیروی هوایی ارتش ایالات متحده و متحدان آن بکار گرفته شد . ازیک نظر ، علت اصلی اصرار لاکهید در اصرار بر ادامه توسعه پیکربندی اف-16 و تبدیل آن به F-21 را بتوان در انتقادات مطرح شده توسط ناظران نظامی در خصوص قدیمی شدن طراحی اف-16 و عدم تناسب آن با شرایط رزم هوایی در قرن بیست و یکم ، به مانند نقدهایی که به برادر ناتنی آن ، یعنی جت دو موتوره اف-15 و اف-18 وارد می آمد ، دانست . یک نمونه برجسته از این انتقادات را می توان در تحلیل وزیر دفاع وقت سنگاپور(Ng Eng Hen) در اوایل سال 2019 جستجو نمود که به شکل رسمی اعلام نمود که اف-16 در سال 2030 یک جنگنده منسوخ و از رده خارج خواهد بود ، ضمن اینکه ژنرال مایکل هوستیج ، فرماندهی دپارتمان رزم هوایی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده نیز در اظهاراتی مشابه اعلام نمود که اف-16 و اف-15 تا سال 2024 در شمار پیکربندی های از رده خارج قرار خواهند گرفت . علیرغم جذابیت خرید اف-16 ، شاید نیروی هوایی هند بدلیل در اختیار داشتن یکی از قدرتمند ترین ناوگان رزمی دنیا ،بویژه برنامه ریزی های گسترده برای عملیاتی نمودن نزدیک به 300 فروند جنگنده سوخو-30 ، تمایل چندانی برای برای بخدمت گرفتن وایپرهای جدید نداشته باشد . با این حال ، خرید اف-16 توسط نیروی هوایی هند ، بشدت با وضعیت نیروی هوایی پاکستان مرتبط به نظر می رسد ، کما اینکه نیروی هوایی هند از ابتدای دهه هشتاد میلادی و بخصوص پس از جنگ کارگیل ، گسترش نیروی هوایی را در دستور کار خود قرار داد و بدلایل مختلف ، جنگنده سبک وزن میگ-29 را به سازمان رزم خود اضافه نمود . اما واقعیت آن بود که توانایی گشت هوایی فالکروم های هندی که با موفقیت هر چه تمام تر موجبات جلوگیری از حضور بی پروای فالکون های پاکستانی را فراهم آورد ، باعث شد تا تصورات فرماندهان ارشد هندی از اف-16 ، حتی در دهه 90 میلادی ، چندان مطلوب نباشد . به همین سبب ، لاکهید – مارتین ، یکی از پیشرفته ترین گزینه های در دسترس را به نیروی هوایی هند پیشنهاد نمود ، درواقع ، جت چند ماموریته F-21 ( و یابعبارت بهتر F-16V Block 70 ) دربسیاری از جهات ، شباهت بسیاری به گونه F-16E نیروی هوایی امارات خواهد داشت ، چرا که بطور قطع ، پیشرانه قدرتمند F-110 ،رادار آرایه فازی فعال و همچنین ترکیب بدنه با مخازن سوخت تطبیقی جدید برای دستیابی به برد بیشتر در آن مورد استفاده واقع شده ، ضمن آنکه نمایشگرهای نصب شده در این گونه جدید ، از آخرین فناوری های موجود بهره میبرد و این انتظار نیز می رود که نمونه های جدیدتر از موشکهای هوا به هوای AIM-120D بابرد 180 کیلومتر ، با آن سازگار شوند . اما بر خلاف F-16E ، گونه F-21 حداقل دو تیر موشک بیشتر را با خود حمل میکند و برای اجرای ماموریتهای دفاع از خود ، موشکهای AIM-9X را نیز در ردیف تسلیحات سازمانی خود ، خواهد دید . با توجه به این روند ، نمونه اف-21 ، به مانند F-15C سنگین تر از پیکربندی اصلی ، از آب درآمده ، هرچند ، درصد مرگباری آن در رزم هوایی ، به مراتب بیشتر از نسخه های فعلی اف-16 است . به اعتقاد ناظران نظامی ، متغییرهای متعددی برای به ثمر رسیدن تلاشهای لاکهید مارتین جهت عقد قرار داد وجود دارد و میتواند بر تصمیم طرفین ، تاثیر گذارباشد ، بدین معنا که اصرار مقامات تلاش لاکهید – مارتین ، برای به نمایش گذاشتن توانمندی های جتهای نسل++4 مسیر خوبی برای متقاعد کردن رده های ارشد تصمیم گیر برای حمایت از ایده مدرن سازی ناوگان موجود خواهد بود . به همین دلیل ، ویوک آل ، جانشین دپارتمان طراحی راهبرد و تجارت لاکهید – مارتین ، بشدت معتقد است که اف-21 ، بلحاظ سخت افزاری و نرم افزاری ، بطور کامل متفاوت از گونه های پیشین خواهد بود . این دقیقا" همان پیامی است که لاکهید- مارتین تلاش می کند تا با تغییر نام این جنگنده ، که دقیقا مشابه راهبرد روسیه در دهه 90 میلادی است ، به سایرین ارسال نماید ، چرا که صنعت جنگ افزارسازی ، به شکل فزاینده ای به صادرات متکی بود و تغییر نام سوخو-27 به سوخو-30 و سوخو-35 نیز به همین دلیل صورت می گرفت . در مجموع ، حتی درصورت علاقه هندی ها به این محصول جدید ، مشکلات متعددی نظیر تطبیق شبکه پشتیبانی فنی نیروی هوایی هند با محصولات آمریکایی ، در حالی که هندی ها گسترش ناوگان شرقی خود را در دستور کارقراردادند ،وجود خواهد داشت و این با توجه به پایین بودن هزینه عملیاتی جتهای جدید روسی و برخورداری از قابلیتهای پیشرفته ، عملا" به یک تصمیم بزرگ برای نیروی هوایی هند تبدیل شده است . پی نوشت : 1- این تاپیک ، حاصل بررسی و ادغام 25 تاپیک مشابه برای جنگنده اف-16 در انجمن وزین میلیتاری در یک بازه زمان 48 ساعته هست . 2- بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهقسمت سوم : سیستم حفاظت فعال (Active Protection System) در کنار صفحات زرهی ، تانک T-14 Armata به نوعی سیستم حفاظتی مجهز است که روسها از ابتدا سند ابداع و توسعه آن را به نام خود ثبت کرده اند : سیستم های حفاظت فعال. سیستم حفاظت فعال Armata موسوم به Afghanit که میتوان آنرا لایه اول حفاظت آرماتا در برابر تهدیدات ضد تانک دانست، جدیدترین نوع سیستم های حفاظتی توسعه یافته توسط روسیه است که از هر دو تکنیک Soft Kill و Hard Kill برای دفع تهدیدات موشکی و پرتابه ای علیه تانک استفاده میکند و قابلیت حفاظت 360 درجه ای تانک (از جمله در مقابل سیستم های ضدتانک حمله از بالا) را دارد. در حقیقت سیستم Afghanit را میتوان سیستم یکپارچه شده و متشکل از دو سیستم حفاظت فعال Drozd-2 و سیستم اخلال الکترواپتیکی مشابه Shtora-1 در نظر گرفت. سامانه Afghanit برای کشف و هدفیابی تهدیداتی مانند پرتابه ها و گلوله های تانک از 4 پنل رادار فاز آرایه فعال (AESA) که در زوایای مختلف برجک تانک نصب شده و پوشش 360 درجه ای ایجاد میکنند استفاده نموده که طبق اطلاعات منابع روسی رادارهای موج میلیمتری این سامانه از تکنولوژی مشابه راداری استفاده شده در جنگنده T-50 استفاده میکنند و قابلیت کشف و ردیابی پرتابه های ضدتانک با سرعت 1700 متر بر ثانیه را دارند. از سوی دیگر سنسورهای الکترواپتیکی چند طیفی (از جمله IR) با پوشش 180 درجه در بخش جلو و عقب تانک قرار گرفته اند. اما به جرات میتوان گفت نوآوری اصلی سامانه Afghanit نسبت به سلف خود و همچنین دیگر سیستم های حفاظت فعال توسعه یافته در جهان در تکنولوژی به کار رفته برای سرکوب تهدیدات ضدتانک میباشد. سیستم Drozd-1 ، اولین سیستم دفاع فعال جهان در سال 1978 توسط متخصصان شوروی توسعه یافت و دارای خصوصیات بی همتا در زمان خود برای دفع تهدیدات ضدتانک بود که از خرج های انفجاری شدید 107 میلیمتری برای نابود کردن پرتابه ها استفاده میکرد اما یکی از مهمترین محدودیت های سیستم دفاع فعال مبتنی بر خرج های HE ، سرعت پایین پرتابه (حدود 120 متر بر ثانیه) است که کارایی آنرا برای مقابله با پرتابه های ثاقب (که دارای سرعت بالا هستند) کاهش میدهد. کارشناسان روسی با در نظر گرفتن این محدودیت سیستم drozd در مقابله با تسلیحات ضد تانک امروزی، در نوآوری جدید خود که بعنوان اختراع نیز با کد RU 2263268 ثبت گردیده است، بجای خرج های انفجاری از مهمات شکل گیرنده انفجاری (EFP) برای استفاده نموده اند. مهمات EFP بطور کلی از خرج انفجاری برای شکل دادن صفحه فلزی به شکل یک پرتابه و پرتاب کردن آن با سرعت بالا استفاده میکند، نکته قابل توجه قابلیت تغییر الگوی شکل گیری پرتابه EFP و نوع اصابت پرتابه به هدف توسط طراحی انفجار و نیروی وارده ناشی از انفجار به صفحه فلزی است. در طرح استفاده شده برای سیستم Afghanit ، پرتابه EFP پرتاب شده از تیوب های کالیبر بالای نصب شده در بخش تحتانی برجک بصورت یک قیف با زاویه باز در نوک پرتابه شکل داده میشود تا بر مبنای اصل Shock Core به هدف اصابت و آنرا منهدم نماید. زاویه قیف پرتابه EFP بنابر نیاز میتواند بین 120 تا 160 درجه تعیین شود. اما مزیت بزرگتر پرتابه EFP بهره گیری از سرعت پرتاب 2 تا 3 کیلومتر بر ثانیه ای (سریعتر از هر پرتابه دیگری) است که بصورت عملی آن را قادر به سرکوب کامل پرتابه های ضدتانک با سرعت 3000 متر بر ثانیه میکند. علاوه بر پرتابه های EFP ، نوع دیگری از مهمات کالیبر پایین برای دفع تهدیدات ضدتانک در دو لانچر قابل چرخش و بصورت عمودی در بخش فوقانی تانک بصورت پرتاب عمودی (با آرایش VLS) قرار گرفته است که درباره آن اطلاعات به مراتب کمتری وجود دارد اما گمانه زنی کارشناسان مبنی بر آنست که این پرتابه ها با سنسورهای الکترواپتیکی و سیستم کنترل سامانه Afghanit در ارتباط بوده و پرتابه های دود زای aerosol خود را در جهت حرکت تهدید و به منظور شکستن بیم لیزری هدایتی موشک های با هدایت نیمه اتوماتیک یا گمراه کردن سیستم های هدفگیری پرتاب میکند. اما در این صورت این سوال پیش می آید که آیا پرتابگرهای عمودی این مهمات کالیبر پایین که هم در تانک T-14 و هم در T-15 بصورت مشابه نصب شده اند برای Soft kill مهمات حمله از بالا تعبیه شده اند و اگر چنین است آیا با پرتاب مهمات دودزا در بالای سر تانک دفع را انجام میدهند یا نوع این مهمات نیز پرتابه های اصابت مستقیم یا اصطلاحا Hard Kill است؟ پاسخ قطعی به این سوال تنها با ارائه اطلاعات بیشتر از نحوه کار Afghanit میسر خواهد شد. گفته میشود بخش Soft Kill سامانه Afghanit قابلیت دفع موشک های ضدتانک نسل سوم و چهارم چون هلفایر، TOW و BILL را دارد. برخی منابع غربی گمانه زنی هایی درباره استفاده سیستم حفاظت فعال تانک از تیربار 7.62 میلیمتری کنترل از راه دور نصب شده روی برجک تانک برای هدف قرار دادن پرتابه های ضد تانک نیز کرده اند اما این اطلاعات هنوز بطور رسمی تایید نشده است. تمام حقوق متعلق به میلیتاری است ترجمه و گردآوری : Cheka http://topwar.ru/31710-sistemy-aktivnoy-zaschity-bronetehniki.html http://izvestia.ru/news/568891 http://www.findpatent.ru/patent/226/2263268.html http://www.janes.com/article/51469/russia-s-armour-revolution http://www.armyrecognition.com/russia_russian_army_tank_heavy_armoured_vehicles_u/armata_russian_main_battle_tank_technical_data_sheet_specifications_information_description_pictures.html http://defense-update.com/20150509_t14-t15_analysis.html
-
1 پسندیده شده