برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 27 تیر 1400 در پست ها
-
14 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «پناه بردن به آغوش کشورهای بیگانه و عموما متخاصم با ملت ایران» اختصاص داد. فرانسه ؛ اولین کشور در حمایت علنی از منافقین (بخش دوم) (نگاهی به پیوندهای گسترده خروس ها با دشمنان سرزمین شیرها) اقدامات تروریستی گروهک منافقین از ابتدای سال 1360 ( که موجب شهادت هزاران نفر از مردم بیگناه و غیر نظامی ایران و قریب به 200 نفر از مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی شد) ؛ از همان قدم های اول مورد حمایت کشورهای متخاصمی نظیر آمریکا ، رژیم صهیونیستی ، رژیم صدام و علی الخصوص فرانسه بود. مردم ایران پس از انقلاب اسلامی تا به امروز نه تنها خاطره خوشی از دولت های فرانسه ندارند، بلكه صدمات زیادی نیز از اقدامات فرانسوی ها در حمایت های بی حد وحصر از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، پناه دادن به گروهك تروریستی منافقین، دادن خون های آلوده ، كارشكنی در توافقنامه هسته ای و چندین پرونده دیگر دارند. در مطلب ذیل به تعامل خوب پاریس با منافقین خواهیم پرداخت: توافق نامه صلح !!! امضای توافقنامه صلح و بیانیه مشترك بین رجوی و «طارق عزیز» معاون وقت نخست وزیر عراق در فرانسه موجبات رفتن جلادان دهه شصت [یا همان منافقین] به عراق را فراهم كرد و پاریس بر اثر فشار افكار عمومی در حمایت از تروریستها، مجبور به انتقال منافقین به بغداد شد؛ هرچند كه همكاریهای آنها تا به امروز ادامه دارد. با اتمام جنگ تحمیلی رژیم بعث صدام [علیه ایران] و سرخوردگی فراوان در اعضای سازمان كه میرفت تبدیل به بحران برای مسئولین شورای به اصطلاح مقاومت شود، سركرده های منافقین برای حفظ اندك نیروی خود و جذب حمایت كشورهای خارجی «وارد فاز سیاسی» شدند و در یك اقدام غیرمنتظره مریم رجوی را به عنوان رئیسجمهور خودخوانده شورای باصطلاح مقاومت معرفی كردند. در واقع مأموریت اصلی مریم رجوی شروع رایزنیها با كشورهای غربی - عربی برای حمایتهای دوباره از سازمان از پا افتاده منافقین و در كنار آن فعال كردن ظرفیت ایرانیهای خارج از كشور و تشویق آنها به عضویت در این سازمان تروریستی بود. برای شروع فاز سیاسی مقصد منافقین جایی غیر از فرانسه نبود؛ در واقع جایگاه و امكانات آنها در فرانسه تا حدی محفوظ مانده بود و آنها اطمینان داشتند كه با ورود به فرانسه مشكلات كمتری برای انجام فعالیتهای خود علیه ایران خواهند داشت. هر چند در آن ایام سازمان به حال احتضار افتاده بود و پس از دو سال حضور مریم و بخشی از نیروهای مطرح منافقین در فرانسه، گشایشی در كار رجویها برای گشودن پر و بال سیاسی حاصل نشد. در سال 2001 (1380) ، انگلیس سازمان مجاهدین را در لیست گروهك های تروریستی قرار داد و فعالیتهای آن را در لندن ممنوع كرد؛ البته این ممنوعیت شامل حال شورای سازمان و همچنین انتشار نشریه مجاهد نبود. همچنین پس از آن اتحادیه اروپا نیز منافقین را در لیست تروریستی خود قرارداد. در ادامه كار با سرنگونی صدام در عراق و بازگشت اعضای ارشد سازمان به پاریس، مریم رجوی و 165 نفر عناصر و سركرده های منافقین در سال 1382 توسط نیروهای امنیتی فرانسه بازداشت و در دادگاه محاكمه شدند، اما پس از چندی با آزادی آنها موافقت شد. در این برهه منافقین با لابیگری در سازمان های بینالمللی به خصوص كنگره آمریكا زمینه خروج خود را از فهرست گروههای تروریستی فراهم كردند. در این زمینه در سال 2007 (1386) «دادگاه استراسبورگ» بالاترین مرجع قضائی اتحادیه اروپا منافقین را از فهرست گروهكهای تروریستی خارج كرد و در سال 2009(1388) وزرای خارجه 27 كشور اتحادیه اروپا، در نشست بروكسل در رویكردی متناقض با ادعای مقابله با تروریسم، منافقین را از «فهرست سیاه سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا» خارج كردند. نكته قابل تامل آن است كه فرانسه به عنوان اولین كشور غربی اعلام كرد كه حاضر است به «عناصر منافقین اردوگاه اشرف» پناهندگی سیاسی دهد و این اعلام آمادگی نشان داد كه مهد باصطلاح آزادی و حقوقبشر اروپا برای همیشه فرزندان تروریست خود را دوباره در آغوش می گیرد. «اور سور واز»، مقر سرفرماندهی منافقین در اروپا زمانی كه مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی صدر در سال 1360 به فرانسه گریخت، یك خانه ویلایی كوچك كه محل زندگی «صالح رجوی» [برادر بزرگتر مسعود رجوی] در شهرك «اور سور واز» (Auvers-sur-Oise) در حومه [حدود 30 كیلومتری] پاریس پایتخت فرانسه بود، به مقر فعالیت های سركرده منافقین در خارج از ایران تبدیل شد. در سال 1382 كه پلیس ضد تروریسم فرانسه به این مقر حمله كرد، مریم رجوی با 165 نفر دیگر به همراه میلیون ها دلار نقد به اتهام پولشویی بازداشت شد. «قرارگاه اروپایی گروهك تروریستی منافقین» در نزدیكی شهرك حومه ای «اُور سور واز» در استان «سرژی» در كشور فرانسه از زمان پیدایش خود با تأیید دولت فرانسه، نقش مقر سرفرماندهی جنگ مسلحانه و اقدامات تروریستی این گروهك علیه مردم ایران را به اشكال مختلف ایفا كرده است. به دنبال شكست مرحله اول اقدامات تروریستی منافقین در داخل ایران در سال 1360 و فرار سركرده این گروهك از كشور به همراه ابوالحسن بنی صدر به فرانسه، منافقین از مقر «اور سور واز» ، خط اعزام تیم های تروریستی به خاک ایران را پی گیری می كردند و این تیم ها از طریق تلفن های اختصاصی از پاریس در داخل ایران هدایت و كنترل می شدند. این مقر محل استقرار فعلی مریم رجوی سركرده اجرایی منافقین می باشد و به همین دلیل در برابر پادگان «اشرف در عراق» به پادگان «مریم در فرانسه» مشهور است. به تدریج و در طول زمان تعدادی از ویلاهای مجاور آن [در كنار رودخانه اواز] از سوی منافقین خریداری و به این محل اضافه گردید و ساختمان های قدیمی خراب و بناهای جدید در این مكان احداث شد. دیوارهای این خانه هم روز به روز بالاتر رفت و سیم های خاردار بر فراز آنها پدیدار گشت تا اینكه نهایتا به یك دژ و پادگان نظامی تبدیل گردید. لازم به ذكر است كه با توجه به فوج ژاندارم های فرانسوی مستقر در پیرامون این پادگان كه حفاظت آن را به عهده دارند، این دیوارهای بلند و سیم های خاردار بر فراز آنها نه برای ممانعت از ورود افراد غریبه به داخل آن، بلكه به جهت جلوگیری از فرار افراد اسیر در داخل آن به خارج تعبیه شده اند. خروج نزدیك ترین نیروهای سازمان از این پادگان صرفا با اجازه كتبی بالاترین سركرده های منافقین امكان پذیر است. همچنین خروج تك نفره از این پادگان ممنوع بوده و افراد باید به صورت جمعی خارج شوند تا كنترل بیشتری بر كار آنها در خارج از پادگان مربوطه وجود داشته باشد. در داخل این پادگان همچون پادگان اشرف مقررات ویژه فرقه ای حاكم است كه هرگونه ارتباط با دنیای بیرون را از هر نظر محدود می نماید. با عزیمت مسعود رجوی به عراق در سال 1365 و تشكیل ارتش باصطلاح آزادیبخش ملی و تأسیس پادگان اشرف در عراقِ تحت حاكمیت صدام رئیس جمهور [معدوم] عراق، این پادگان همچنان نقش خود را به عنوان «مقر ثانویه برای دادن پشتیبانی به عملیات نظامی منافقین در داخل كشور» و اعمال كنترل بر نیروهای خارج از كشور حفظ نمود. پادگان مریم در حاشیه پاریس طی 27 سال گذشته به عنوان ستاد فرماندهی مجاهدین خلق عمل نموده و هم اكنون به مثابه قلعه ای محصور از منظر بیرونی و آزمایشگاهی برای تبدیل کردن اعضاء به ربات های مطیع در درون تشكیلات منافقین عمل می نماید. بنابراین این مقر طی پنج سال اقامت مسعود رجوی در فرانسه و همچنین طی 17 سال حضور وی تحت حاكمیت صدام در عراق و حتی بعد از ناپدید شدن او نقش حیاتی در خط نظامی و فرقه ای مجاهدین ایفا نموده است. پادگان مریم به نوعی نقشی كه پادگان اشرف در عراق ایفا می كند را در اروپا برای منافقین به عهده دارد؛ پس از سقوط دیكتاتوری صدام درعراق، نقش این پادگان دوچندان شد. خصوصیات یك پادگان پادگان مریم در فرانسه در عین حالیكه تنظیم كننده مناسبات داخلی [درون تشكیلاتی] منافقین است، روابط بیرونی را نیز تنظیم می نماید و مسئولیت تمامی اتفاقاتی كه از ناحیه منافقین [چه در پادگان اشرف در عراق و آلبانی و در هر نقطه دیگر جهان] به وقوع می پیوست به عهده این مقر بود كه خصوصیات آن به صورت محوری عبارتند از: 1- مركز و ستاد فرماندهی استراتژی [جنگ مسلحانه] گروهك تروریستی منافقین و بازوی نظامی آن یعنی ارتش باصطلاح آزادیبخش ملی است؛ این مركز در طی سه فاز عملیات مسلحانه منافقین در داخل ایران همیشه نقش خود را به نوعی ایفاء نموده است. 2- پادگان مریم، مركزی امن برای عناصر تئوریک و ایدئولوگ سازمان منافقین است كه مسئولیت تبیین متدولوژی فرقه ای را برای كنترل ذهن عناصر گروهك منافقین پیش از آن در عراق و در غرب و هم اكنون در آلبانی به عهده دارد. 3- «شورای باصطلاح ملی مقاومت» ظرف سیاسی و ستاد اصلی منافقین و ویترین سیاسی این گروهک در خارج از كشور است؛ این شورا كه ابتدا در سال 1360 با اتحاد مسعود رجوی و ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران تشكیل شد در حال حاضر تماما پوششی بوده و برای ژست ها و فیگورهای دموكراتیك و خنثی كردن وجهه تروریستی منافقین بكار گرفته می شود كه رجوی آن را صرفا بر اساس یك ضرورت سمبلیك و تاكتیكی و نه یك اصل دموكراتیك پذیرفته است. لازم به ذكر است كه نگاه منافقین به كار سیاسی همواره در مسیر نظامی و مشروعیت بخشیدن به آن بوده و رجوی ها فی النفسه به كار سیاسی اعتقادی ندارد و تا جایی به آن می پردازد كه «جاده صاف كن فعالیت نظامی» باشد. 4- پادگان مریم ستاد اصلی جریان نفاق برای «هدایت ماشین تبلیغاتی» است؛ كار تبلیغات هم البته نهایتا «در خدمت كار نظامی» و «مشروع نمودن ترور» می باشد. این پادگان محل ستاد سازماندهی اجرایی در زمینه های تبلیغی، نیرویی، مالی، ارتباطی، اطلاعاتی و جاسوسی و جنگ روانی گروهک منافقین است. پیش از این برنامه های جذب نیرو و اعزام آنان به عراق برای آموزش های تروریستی و انجام عملیات ترور در داخل ایران نیز از همین مقر هدایت می شد. این ستاد همچنین موظف است انجمن های پوششی برای اخذ كمک های مالی را سازماندهی نماید تا نیروهای فعال در كار مالی - اجتماعی سازمان بتوانند در قالب پوشش های جعلی از مردم گدایی نمایند. مواردی همچون مالی اجتماعی، مالی ویژه، تصاحب ارثیه، بنیادهای خیریه جعلی، انجمن های ساختگی پوششی، و . . . تماما در پادگان مریم برنامه ریزی و سازماندهی می شوند. «تخلیه اطلاعاتی و جاسوسی» بر روی ایرانیان و جداشدگان و تهدید و ارعاب آنان و «به راه انداختن جنگ روانی علیه اعضای ناراضی جدا شده» و منتقدین و مخالفین با عنوان جنگ سیاسی نیز از دیگر وظایف این مقر محسوب می شود. 5 - مقر مریم در كشور فرانسه مشابه پادگان اشرف در عراق (در گذشته) و پادگان اشرف 3 در آلبانی ( حال حاضر) به حساب می آید كه هر دو مقر البته تأثیرات مخربی بر محیط خود علاوه بر ساكنین اصلی خود داشته اند؛ پیش از خروج منافقین از عراق، پادگان اشرف كه در استان دیاله در شمال بغداد قرار داشت، یك مقر ژئوپلیتیك (تشكیلاتی، نظامی، سیاسی، تبلیغی، نیرویی، مالی، و . . .) از بیرون و یك مقر كنترل نیروها (ایدئولوژیك) از درون بود و به عنوان نماد پوشالی قدرت منافقین در تبلیغات بیرونی و فعالیت های سیاسی و دیپلماتیک از آن یاد می شد. در واقع در گذشته «دو پادگان اشرف و مریم به نوعی لازم و ملزوم یكدیگر بودند» و این دو پادگان بدون دیگری پایدار نمی ماند؛ چنانچه هر كدام از این دو پادگان به هر دلیل برچیده می شد تأثیرات تخریبی خود را بر دیگری می گذاشت كه این مساله هم اكنون اتفاق افتاده است. اسامی پادگانهای «اشرف» و «مریم» در كشورهای عراق و فرانسه، در حقیقت به نام همسران اول و سوم مسعود رجوی [اشرف ربیعی و مریم قجرعضدانلو] می باشد. مسعود رجوی بجز اشرف و مریم، همسر دیگری نیز بنام فیروزه بنی صدر (دختر ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور مخلوع ایران) داشت كه براساس یك تاكتیک (برخلاف ازداواج های تشكیلاتی) انجام گرفته بود. این ازدواج با جدایی بنی صدر از رجوی به طلاق منجر گردید. نكته قابل تامل این كه مریم رجوی تنها زن عضو گروهک تروریستی منافقین است كه دارای همسر بوده و اجازه دارد با نام همسرش معرفی گردد؛ بقیه زنانی كه عضو فرقه رجوی می باشند در جریان انقلاب سوم ایدئولوژیك (*) از همسران خود جداشده و حق ندارند با نام همسران خود شناخته شوند. ... پایان (*) : منافقین در طول حیات سیاسی خود حداقل 4 مرحله انقلاب ایدئولوژیکی را پشت سر گذاشته اند: انقلاب اول ایدئولوژیک سازمان (پیش از پیروزی انقلاب اسلامی) منجر به گردش این مجموعه از اسلام به مارکسیسم (در واقع مخلوط کردن اسلام با مارکسیسم) گردید و تشکیلات دارای گرایش التقاطی شد (ادغام اسلام خدا باور با مارکسیسم منکر خدا در ایدئولوژی سازمان). انقلاب دوم ایدئولوژیک سازمان (سال های 1363 و 1364) منجر به ارتقاء جایگاه همسر مهدی ابریشمچی به رده اول سازمان و نهایتا طلاق این دو از یکدیگر و ازدواج مریم قجر با مسعود رجوی شد. انقلاب سوم ایدئولوژیک (پس از عملیات مرصاد) منجر به طلاق گرفتن همه زوج های سازمان از یکدیگر و ازدواج همه زنان عضو سازمان با مسعود رجوی شد. انقلاب چهارم ایدئولوژیک (پس از سقوط صدام) منجر به تغییر ماهیت کامل سازمان به یک فرقه مذهبی گردید که با ادعای امام زمان بودن مسعود به وقوع پیوست. [مسعود رجوی از عبارت امام حال به جای امام زمان استفاده می کرد] دقیقا به همین دلیل است که اعضای فرقه از مفقود شدن ناگهانی مسعود رجوی متعجب نیستند و از عبارت «غیبت» برای نبود رجوی استفاده می کنند. ================================================== این هم فیلمی یک ساعته که شما را با پادگان مریم بیشتر آشنا می نماید : ================================================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، بطور مفصل تر به انقلاب دوم ایدئولوژیک سازمان منافقین (موسوم به انقلاب مریم) خواهیم پرداخت.
-
10 پسندیده شدهبه نام خدا Boeing MQ-18 Hummingbird (A160) هواپیمای بدون سرنشین (UAV) (2012) A160 Hummingbird یک پهپاد بالگردی است که مزایای پهپاد های مرسوم را با بالگرد های رزمی مدرن ترکیب کرده است. Hummingbird هدفی کوچکتر است، سرعت بیشتر و بهره وری موتور بالاتری دارد و توانایی هایش فراتر از سامانه های بال چرخنده اندازه کامل نسل فعلی است. همچنین، به دلیل بدون سرنشین بودن، این پهپاد خدمه خود را دور از صحنه نبرد نگه می دارد و در صورت لزوم می تواند محموله و نیرو را به خط مقدم منتقل کند. جدا از قابلیت های ترابری، Hummingbird تطبیق پذیر است و می تواند در نقش هایی از جمله جمعآوری اطلاعات، شناسایی و نظارت دشمن یا میدان نبرد (به صورت لحظه ای)، رله ارتباط هوایی متحرک برای نیرو های زمینی و پیدا کردن به هدف در صورت نیاز ظاهر شود. گفته می شود که Hummingbird تا حد زیادی خودکار است که نیاز به مداخله انسانی را کاهش می دهد و برنامه ریزی شده است تا در طول پرواز برای یافتن بهترین راه انجام ماموریت تصمیم بگیرد. منشا A160 به توسعه پهپاد Maverick توسط شرکت Frontier Systems بر می گردد؛ مدلی تغییر یافته از بالگرد تجاری 2 سرنشینه رابینسون R22 و جد پهپاد A160. Maverick اولین پرواز بدون سرنشین خود را پس فقط 1 سال از آغاز برنامه و در سال 1998 انجام داد. سامانه های داخلی که برای Maverick توسعه داده شده بودند، در پهپاد A160 مورد استفاده قرار گرفت. Maverick توسط ارتش ایالات متحده خریداری شد و حداقل 4 فروند از آن در خدمت نیروی دریایی بود (یا است). اولین پرواز A160 در ژانویه سال 2002 به ثبت رسید. نمونه های اولیه از یک موتور خودرو بنزینی 4 و 6 سیلندر استفاده می کردند که به یک روتور 3 پره متصل بود. در سال 2003، آژانس پروژه های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (DARPA)، قراردادی 75 میلیون دلاری را برای ساخت و آزمایش 6 نمونه اولیه به Frontier Systems اعطا کرد. اما بوئینگ در سال 2004 شرکت Frontier Systems را خریداری کرد و Hummingbird را به خط تولید پهپاد خود اضافه نمود. Hummingbird تا مدتی با نشان Boeing Phantom Works خدمت کرد و سپس تحت برند Boeing's Advanced Systems که شاخه ای از سامانه های دفاعی یکپارچه بوئینگ بود، در آمد. A160T ارتقا یافته (حرف T بیانگر موتور توربینی است) پرواز های آزمایشی خود را در ژوئن سال 2007 آغاز کرد. در سال 2008 رکورد مداومت پروازی برای پهپادی در این کلاس را شکست و به مدت 18.7 ساعت پرواز کرد. در بیست و هفتم سپتامبر سال 2007 یکی از نمونه های اولیه A160T در سانحه ای به دلیل عدم پاسخگویی حسگر داده به کامپیوتر پرواز از دست رفت. در مارس سال 2010، Hummingbird ارزشیابی توانایی ترابری خود را برای تفنگداران دریایی ایالات متحده به اتمام رساند. در این ارزیابی، 1134 کیلوگرم را در 2 سورتی پرواز 277 کیلومتری بین 2 پایگاه خط مقدم شبیه سازی شده جا به جا کرد. چیزی که این آزمایش را خاص کرد، این بود که Hummingbird با تنظیمات برنامه ریزی شده ماموریتی خود و تقریبا خودکار، پرواز کرد. در بیست و هشتم جولای سال 2010، بار دیگر یک A160T بر اثر از دست رفتن کنترل سقوط کرد. در آگوست سال 2010، 2 فروند Hummingbird به سامانه های راداری جدید Forrester مجهز شدند و پرواز های آزمایشی خود را در Belize انجام دادند. این رادار توانایی پایش از میان شاخ و برگ های انبوه را دارد. این پرواز ها منجر به سقوط یکی دیگر از A160T ها شد و ارزیابی ها را متوقف کرد. با این حال، ساخت آن در مارچ سال 2010 آغاز شد. نام رسمی Hummingbird در ارتش ایالات متحده "YMQ-18A" است. در ظاهر، Hummingbird با توجه به ساختار بدون تغییر بالگرد رابینسون R22 و پهپاد Maverick، مانند بالگرد های سرنشین دار معمولی است. بدنه آن صاف است و در قسمت دماغه به شدت مخروطی می شود. بدنه به سمت عقب ظریف و ساده است. ملخ اصلی 4 پره در نزدیکی و بالای بدنه اصلی و اندکی جلوتر از مرکز قرار دارد. بخش زیرین از 2 چرخ فرود اصلی کاملا جمع شونده (به سمت عقب) در زیر قسمت میانی و یک چرخ غیر جمع شونده دمی در پشت تشکیل شده است. موتور و جعبه دنده در مرکز بدنه نصب شده اند و 2 ورودی هوا در طرفین هوای مورد نیاز موتور را تامین می کنند. یک بالچه عمودی در پشت و زیر ساختار دم قرار گرفته که چرخ دمی را حمل می کند. محموله ها را می توان مستقیما زیر بدنه و بین بازو های فرود اصلی حمل کرد. طول سازه ی Hummingbird حدود 10 متر و طول ملخ اصلی آن 11 متر است. حداکثر وزن برخاست آن 3000 کیلوگرم اعلام شده است. انتظار می رود تا حداکثر ارتفاع 9144 متری پرواز کند اما با موتور فعلی تا ارتفاع 6096 متری می رود. حداکثر سرعت کروز آن 304 کیلومتر در ساعت و برد آن 4166 کیلومتر است. شرکت بوئینگ ادعا می کند که Hummingbird می تواند در تمام مشخصه های نبرد از بالگرد های مدرن فعلی عملکرد بهتری داشته باشد. این پهپاد از نظر ارتفاع و مداومت پروازی از سامانه های بال چرخنده فعلی بالاتر است. به نویز تولیدی آن هم توجه شده و صدای کمتری از بالگرد های مرسوم بزرگتر از خود تولید می کند. یکی از جنبه های خاص Hummingbird، "سامانه تنظیم خودکار سرعت ملخ" است که به پهپاد اجازه می دهد در طول پرواز نسبت به شرایط تغییر ارتفاع، واکنش نشان دهد. ملخ می تواند تعداد دور بر دقیقه خود را تنظیم کند تا چرخشی بهینه (کمتر یا بیشتر) را بسته به شرایط خارجی فراهم کند و با کاهش مصرف سوخت، مداومت پروازی خود را افزایش دهد. بوئینگ اسم این ویژگی را "سامانه سرعت مطلوب ملخ" یا OSR گذاشته است. Hummingbird مانند بالگرد های مرسوم می تواند بدون نیاز به باند برخاست و فرود انجام دهد اما برخلاف پهپاد های دیگر نیازی به منجنیق پرتاب یا سامانه بازیابی ندارد. این پهپاد برای ارتش های متحرکی که در جبهه های متغیر می جنگند و به خصوص گروه هایی که به منابع میدان نبرد دسترسی ندارند، مناسب است. کنترل دقیق آن به فرماندهان اطمینان می دهد که Hummingbird می تواند منابع را تقریبا در هر محیط رزمی مثل محیط های کوهستانی و مناطق شهری، برای سربازان تامین کند. Hummingbird همچنین مناسب پرتاب از کشتی های نیروی دریایی برای داشتن چشمی فعال، مرتفع و مداوم در آسمان خواهد بود. در هفدهم آپریل سال 2012 سقوط دیگری بر اثر لرزش برای Hummingbird رقم خورد که به رادار و بدنه هواپیما آسیب زد. در دسامبر سال 2010، وزارت دفاع ایالات متحده (فرماندهی سامانه های هوایی نیروی دریایی) به طور رسمی اعلام کرد که قراردادی 30 میلیون دلاری با شرکت Frontier Systems امضا کرده است تا 2 فروند Hummingbird را برای پشتیبانی از فعالیت های ارتش آمریکا در افغانستان آماده کند. اما پیش از ارائه پهپاد ها در سال 2012، سفارش خود را لغو کرد، زیرا احتمال تاخیر های فنی برنامه ریزی شده آن بالا بود، و ریسک و هزینه به حدی افزایش پیدا کرده بود که ادامه برنامه دیگر به نفع دولت نبود. لرزش یکی از مشکلات گفته شده بود. سفارش متوقف شدن کار باعث شد A160 در مرحله توسعه باقی بماند اما به نابودی نزدیک شود. در دسامبر سال 2012 فرماندهی تمرینات و دکترین، نظر ارتش درباره پهپاد بالگردی عمود پرواز برای ماموریت های جاسوسی-نظارت-شناسایی را مورد بررسی قرار داد و تصمیم گرفت که به دلیل محدودیت بودجه، این ایده دنبال نشود و در عوض، ارتش از پهپاد های بال ثابت فعلی خود استفاده کند. با این تصمیم پروژه Hummingbird برای همیشه متوقف شد. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2012 - وضعیت: لغو شده - تعداد فروند ساخته شده: 2 - سازنده: Frontier Systems ، Boeing Phantom Works، Boeing Integrated Defense Systems، Boeing Advanced Systems (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: ایالات متحده (لغو شده) - نقش: ترابری (توانایی ترابری کلی در محدوده نزدیک برای عناصر زمینی فعال با انواع مهمات هوا به زمین)، جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 10.7 متر - طول بال ها: 11 متر - وزن: 1134 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 2948 کیلوگرم (1814 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور توربوشفت Pratt & Whitney PW207D با قدرت 550 اسب بخار حداکثر سرعت: 258 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 6100 تا 9150 متر - برد: 4170 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. محموله یا پاد های تجهیزاتی در زیر بدنه نصب می شوند - نسخه ها: A160 (سری پایه، موتور خودروی بنزینی 4 یا 6 سیلندر)، A160T (مجهز به موتور توربوفن)، YMQ-18A (نمونه اولیه ارتش ایالات متحده، مجهز به موتور توربوشفت Pratt & Whitney PW207D)، MQ-18A (نام رسمی ارتش در صورت ورود به خدمت) منبع
-
8 پسندیده شدهمرکاوا مارک-4 Walk Around بخش دوم پی نوشت : ادامه دارد ......... برای مشاهده تصاویر در ابعاد واقعی ، روی آنها کلیک کنید
-
5 پسندیده شدهنقشه اینتر اکتیو سایت فضایی شاهرود سپاه البته تصویر قدیمی تر نه اثار تست اسفند 99 در محل تست استند ها مشخصه نه چندتا ساختمان جدید اضافه شده https://maphub.net/Cengiz/shahroud-missile-test-site تصویر ماهواره ای 2 روز قبل سایت شاهرود از سنتینل هاب 15 جولای 2021 کلیک کنید منبع هشدار: همواره از اوسینت تاسیسات حیاتی کشور خود بپرهیزید.
-
5 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «پناه بردن به آغوش کشورهای بیگانه و عموما متخاصم با ملت ایران» اختصاص داد. اقدامات تروریستی گروهک منافقین در ابتدای سال 1360 ( که موجب شهادت هزاران نفر از مردم بیگناه و غیر نظامی ایران و قریب به 200 نفر از مقامات ارشد نظام جمهوری اسلامی شد) ؛ از همان ابتدا مورد حمایت کشورهای متخاصمی نظیر آمریکا ، رژیم صهیونیستی ، رژیم صدام و علی الخصوص فرانسه بود. مردم ایران پس از انقلاب اسلامی تا به امروز نه تنها خاطره خوشی از دولت های فرانسه ندارند، بلكه صدمات زیادی نیز از اقدامات فرانسوی ها در حمایت های بی حد وحصر از رژیم صدام در جنگ تحمیلی، پناه دادن به گروهك تروریستی منافقین، دادن خون های آلوده ، كارشكنی در توافقنامه هسته ای و چندین پرونده دیگر دارند. در مطلب ذیل به تعامل خوب پاریس با منافقین خواهیم پرداخت: فرانسه ؛ اولین کشور در حمایت علنی از منافقین (بخش اول) (نگاهی به پیوندهای گسترده خروس ها با دشمنان سرزمین شیرها) در نخستین سالهای پیروزی انقلاب اسلامی، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) همه توان خود را به كار گرفته بود تا بتواند اوضاع كشور را آشفته کرده و با تشنجآفرینی بتواند به اهداف خود دست پیدا كند و البته که برای این تنشآفرینی هم از سوی بسیاری از كشورهای غربی حمایت میشد. با شروع اقدامات تروریستی منافقین كه از 30 خرداد ماه 1360 به دستور مسعود رجوی سركرده این گروهك آغاز شد و شرایط جدیدی را در مقابل این سازمان قرار داد، سركرده منافقین به این نتیجه رسید كه باید ایران را ترك كند و «كانون اصلی تحركات ضد امنیتی» را از كشورهای دیگر هدایت كند. مسعود رجوی در همین راستا به همراه ابوالحسن بنیصدر، رئیس جمهور معزول ایران با یک پرواز به كشور فرانسه گریخت و برای چند سال در آنجا سكونت كرد؛ از همین رو میتوان گفت، اولین كشور غربی كه در حمایت از ضدانقلاب و این سازمان تروریستی نقشآفرینی كرد، «فرانسه» بود. فرانسه (به عنوان یكی از داعیهداران حقوق بشر) اصلیترین حمایتها را از ضدانسانیترین جنایتها علیه مردم ایران داشت كه بازخوانی آن ابعاد دیگری از حامیان تروریسم در جهان را نشان میدهد. فرار رجوی و بنی صدر با خلبان شاه در 20 خرداد ماه سال 1360 حكم امام خمینی(ره) مبنی بر عزل بنی صدر از فرماندهی كل قوا صادر شد و به دنبال آن بنی صدر كه در خانه های تیمی منافقین مخفی شده بود، در روز 7 مرداد 1360 به همراه مسعود رجوی و به صورت مخفیانه (با خلبان مخصوص شاه مخلوع) ایران را به مقصد پاریس ترك كرد؛ اتفاقی كه تاثیر ماندگاری بر تغییر رفتار علنی سازمان مجاهدین خلق و شرایط «سیاسی-امنیتی» كشور گذاشت. ارتباط بنی صدر با سركرده های منافقین از قبل برقرار شده بود و این گروهك نیز در انتخابات ریاست جمهوری و پس از آن به شدت از بنی صدر حمایت می كردند. با رییس جمهور شدن بنی صدر، ارتباط وی با مسعود رجوی سركرده گروهك مجاهدین خلق و شماری از اعضای آن نیز گسترده تر شد و بنی صدر عملا پلی شد برای نفوذ اعضای این گروهك به بدنه دولت و نهادها تا حدی كه عناصر مجاهدین خلق در نهایت توانستند دفتر رئیس جمهور در آن دوران را در اختیار خود بگیرند. پس از فرار رجوی و بنی صدر به فرانسه، آنها با شماری دیگری از عناصر ضدانقلاب گروه موسوم به «شورای ملی مقاومت» را تشكیل دادند، اما همكاری این دو نفر در فرانسه مدت زیادی طول نكشید. (حدود دو سال) ازدواجهای مسعود رجوی با فرار رجوی و بنی صدر به فرانسه، وی با دختر 18 ساله بنی صدر (به نام فیروزه) كه نزدیك به 15 سال با رجوی فاصله سنی داشت ازدواج كرد؛ رجوی حدود یك سال قبل از آن اشرف ربیعی همسر خود را [كه در یكی از خانه های تیمی منافقین حضور داشت]، از دست داده بود. زندگی مسعود رجوی با فیروزه بنی صدر 2 سال بیشتر طول نكشید؛ فیروزه در مصاحبه ای درباره علت طلاق از رجوی می گوید «روابط نامشروع مسعود با رئیس دفترش مریم عضدانلو (همسر مهدی ابریشمچی) و تعدادی از دختران دیگر ؛ مرا وادار به گرفتن تصمیم طلاق كرد». در سال 1364 بود كه به یكباره اعلام شد، مریم قجر عضدانلو که به مقام هم ردیفی مسئول اول سازمان [یعنی مسعود رجوی] ارتقاء یافته ، از همسر خود یعنی مهدی ابریشمچی جدا شده و با مسعود رجوی ازدواج كرده است؛. سركرده منافقین این اقدام را «انقلاب نوین ایدئولوژیك مجاهدین!» نامید. هرچند روابط پنهانی مریم عضدانلو (زمانی كه همسر مهدی ابریشمچی بود) با مسعود رجوی كه پیش از آن عنوان رئیس دفتر رجوی در پاریس فعالیت می كرد، تا حدی افشا شده بود، اما كمتر كسی تصور می كرد كه سركرده منافقین به چنین اقدامی دست بزند؛ این اتفاق شروعی بود برای سازمان كه هرگاه رجوی در بحران گیر می كرد، مرحله دیگری از این باصطلاح انقلاب را اجرا كند. رجوی در مرحله دوم انقلاب ایدئولوژیكش «همه نیروهای منتقد و زاویه دار با خود» را [كه آنها را «نیروهای مسئله دار» می نامید]، خلع رده كرد و مسئولیت ها را به دختران و زنان سازمان منافقین سپرد. ازدواج و متعاقبا بزرگنمایی نقش رهبری مسعود در سازمان منافقین شروع یك تغییر در این سازمان به سمت یك فرقه «كیش شخصیتی» نیز بود. تغییرات اولیه در سازمان منافقین شامل «افزایش مطالعات اجباری»، «ترتیبات زندگی جمعی جبری» و «اعمال كنترل بر اعضای گروه در تبعید» در سراسر اروپا انجام می شد که هدف ثانویه آن حذف اعضایی بود كه كمتر به سازمان [و در واقع به شخص مسعود] متعهد بودند. حمایتهای فرانسه از منافقین همكاریهای فرانسه و سازمان منافقین فقط محدود به پناهندگی به مسعود رجوی نبوده و نیست؛ مقامات الیزه از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری توسط منافقین اطلاع داشتند. سركرده منافقین در دیدار با سران رژیم بعث در دهه 60 میگوید: «همانگونه كه اطلاع دارید من در سالهای 1981 تا 1986 در پاریس بودم؛ در آن سالها به ما تروریست نمیگفتند؛ هرچند كه كاخ سفید و كاخ الیزه [از اقدام ما در انفجار حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری] اطلاع داشتند؛ با كاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، [آنها] میدانستند كه چه كسی حزب جمهوری [اسلامی] را در ایران منفجر كرد و چه كسی و چرا عملیات علیه رئیسجمهور و علیه رئیسالوزرای [ایران] را انجام داد؛ آنها میدانستند و خوب هم میدانستند، ولی صفت تروریست به ما نزدند.» «جواد منصوری» معاون كنسولی وقت وزارت امور خارجه در همین رابطه میگوید: «قبل از خبرگزاری ایران یا هر مقام و دستگاه ایرانی، خبرگزاری فرانسه اخبار انفجارها [ی حزب جمهوری اسلامی و نخست وزیری] را منتشر كرد؛ این مسئله برای بررسی تاریخی بسیار اهمیت دارد و نشان میدهد كه دست فرانسه در وقایع این دوران در كار بوده است». با توجه به اینكه فرانسه از اولین كشورهای حامی اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق در ایران بود، باعث شد تا «روابط تهران - پاریس» تیرهتر شود و هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در جلسه 4 اسفند 1360 حمایتهای فرانسه از منافقین را محكوم كند. رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در این باره می گوید: «این جنایتكارها امروز در فرانسه جمع شدهاند و مشتركا توطئه میریزند... آمریكا هم بوده و مراكزی را در تهران شناسایی كردیم كه در همین رابطه پول از آمریكا گرفتند و در همین راه پول خرج كردند كه بهظاهر كمونیست هم نیستند، اما ما مسئولیت مشترك برای همه این جنایتكارها قائلیم و خصوصا امروز فرانسه مركز تجمع این جنایتكارها شده؛ بختیار، بنیصدر، رجوی، اویسی، ازهاری و عبور و مرور رضا پهلوی و امثال اینها كه ما میدانیم اینها همه آنجا هستند و این فرانسه است كه اینها را با هم متحد كرده و [مقامات] فرانسه باید در آینده تاریخ جوابگوی ملت ما باشد و ما از فرانسه به این آسانی نخواهیم گذشت؛ اگر هم «ما بگذریم» مردم ما و این محرومانی كه جسدهای قطعهقطعه شده بچههایشان را از بیمارستان تحویل گرفتند و به گورستان بردند از فرانسه نمیگذرند، البته فرانسه بدون آمریكا كار نمیكند». با تغییر دولت فرانسه در سال 1364، «ژاك شیراك» حمله تندی به حضور پناهندگان ایرانی به ویژه منافقین در پاریس كرد و هیأتی از مجلس فرانسه به ایران آمد و بابت رفتارهای گذشته مقامات پاریس در حمایت از فرقه رجوی عذرخواهی كرد؛ بر این اساس خبرهای امیدواركنندهای برای مقابله فرانسه با منافقین به مردم ایران میرسید؛ در این زمینه رفت و آمدها میان هیأتهای ایرانی و فرانسوی ادامه داشت، اما باز هم عزم جدی برای همكاری پاریس با ایران مشاهده نشد. در همین رابطه حجت الاسلام ریشهری وزیر اطلاعات وقت ایران در خاطرات خود میگوید: «هیئت ایرانی پس از ورود به فرانسه، مسائل دیگر را به صورت كمرنگتری مطرح كرد و بیش از هر چیز روی تحویل یا اخراج ضدانقلاب [از این كشور] اصرار كرد؛ جالب اینجاست در آن زمان در هر جا نامی از ضدانقلاب برده میشد، ذهن فرانسویها متوجه منافقین می شد! از نظر هیئت [ایرانی]، تحویل رجوی به مثابه اولین گام عملی در جهت عادی شدن روابط [میان تهران - پاریس] بود؛ ولی فرانسویها با این بهانه كه در صورت تحویل رجوی [به ایران] آبروی ما در سطح جهان میرود، از این امر سر باز زدند و گفتند كه میتوانیم آنها را محدود یا اخراج كنیم». جنگ سفارتخانهها کنفرانس مطبوعاتی وحید گرجی در سفارت ایران در پاریس (جنگ سفارتخانه ها بین ایران و فرانسه) منافقین كه برای ماندن در پاریس دست به هر اقدامی میزدند، در زمینه جاسوسی نیز همكاری اطلاعاتی با سرویس امنیتی فرانسه داشتند، بطوری كه در بحران موسوم به «جنگ سفارتخانهها» در تیر ماه 1366 و اتهام علیه وحید گرجی [دیپلمات سفارت ایران] روزنامه لیبراسیون فاش كرد: «اعضای سازمان مجاهدین خلق به بهای جاسوسی برای دولت فرانسه در این كشور باقی ماندهاند و اتهام دولت علیه وحید گرجی دیپلمات ایرانی مقیم پاریس توسط این سازمان و با همكاری صاحبان صنایع نظامی فرانسه و برخی سیاستمداران این كشور به وی وارد شده است». تجمع منافقین در پاریس، آن هم در حساسترین دوران تاریخی [و در خلال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران] زمینهای برای شروع همكاری مزدوران رجوی با صدام بود؛ فرانسه كه خود از حامیان همهجانبه رژیم بعث صدام در دوران جنگ تحمیلی بود، بسترهای مناسبی را نیز برای تسهیل روابط منافقین - صدام فراهم كرد. در همین زمینه مسعود رجوی در دیدار با سپهبد «طاهر جلیل حبوش» از روسای سازمان اطلاعات رژیم عراق «به دو سال ارتباط با رئیس دستگاه اطلاعاتی رژیم بعث عراق در پاریس اشاره كرده و از آن دیدارها احساس خرسندی میكند». از دیگر خدمتهای پاریس به منافقین، رفت وآمدهای سران اطلاعاتی رژیم بعث صدام و دیدارهای آنها با مسعود رجوی بود كه منجر به امضای توافقنامه بین منافقین و بعثیها شد، بطوری كه رجوی در این باره میگوید: «به یاد میآورم كه در سال 1982 وقتی طارق عزیز به خانه ما در پاریس آمد با یكدیگر قرارداد صلح امضا كردیم و من جلوی خبرنگاران گفتم... [امام] خمینی(ره) شكست میخورد و این مقاومت [یعنی منافقین] و مردم [ایران] و [دولت] عراق هستند كه پیروزمندانه از این جنگ خارج خواهند شد». ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
3 پسندیده شدهویدئویی از این بالگرد: https://www.aparat.com/v/FDVPJ
-
3 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهمشخصات احتمالی موشک الماس: این سلاح یک موشک هواپرتاب دارای موتور راکتی سوخت جامد و بالهای بازشونده از داخل بدنه بوده و از جستجوگر تصویری حرارتی به عنوان سامانه هدایت خود بهره می برد. برد این موشک در پرتاب از پهپادها 8 کیلومتر عنوان شده است. به نظر می رسد ایران نمونه Spike-LR یا نمونه LR-2 آن را مبنای ساخت موشک مشابه داخلی جدید خود قرار داده است. برد نهایی نمونه LR در شلیک از سطح زمین بین 4 تا 5 کیلومتر، جرم 14 کیلوگرم و میزان نفوذ 700 میلیمتر عنوان شده است. نمونه LR-2 این موشک دارای برد 5.5 کیلومتر با شلیک از زمین و تا 10 کیلومتر با پرتاب از بالگرد بوده و جرم آن به 12.7 کیلوگرم کاهش یافته است. از آنجا که رده وزنی موشک مذکور کاملاً با میزان محموله قابل حمل پهپاد ابابیل-3 تطابق دارد این احتمال که نمونه ساخت ایران همرده با آنها باشد تقویت میشود. در نتیجه برد نمونه زمین پایه الماس که در اختیار نزسا قرار گرفت بین 4 تا 5.5 کیلومتر قابل تخمین است. در حالی این برد بیشتر از نمونههای پایه موشک طوفان و قابل مقایسه با نمونههای جدید طوفان-5، توسن و دهلاویه است که موشک الماس از همه این موارد بسیار سبکتر بوده و به راحتی توسط نفر قابل حمل و به کارگیری است. نکته مهم در زمینه موشک الماس، علاوه بر قابلیت شلیک کن-فراموش کن آن (برخلاف موشکهای طوفان و توسن و دهلاویه) قابلیت حمله به هدف از بالا است. با توجه به اینکه در تجهیزات زرهی معمولاً قسمت فوقانی ضعیف ترین سطح حفاظت را دارد، یک موشک با قابلیت حمله از بالا یا تاپ اتک، میتواند اثر گذاری مخرب بسیار بالایی بر هدف داشته باشد.
-
2 پسندیده شدهپهپادهای جدید تحویلی به نزسا معراج1 با جرم برخاست 33 کیلوگرم قابلیت رسیدن به مداومت پروازی ده و نیم ساعت را داشته و میتواند تا 5 کیلوگرم محموله را حمل کند. این پهپاد به سرعت 140 کیلومتر بر ساعت و سقف پرواز 3650 متر (حدود 12000 پا) معراج113 دارای 3 ساعت مداومت پروازی بوده و میتواند تا ارتفاع حدود 5400 متر (18000 پا) پرواز کرده و با جرم برخاست 50 کیلوگرمی، تا 30 کیلوگرم محموله و سوخت حمل نماید و بخشهایی از بدنه به صورت ماژولار طراحی شده است. پهپاد بدون نام دست پرتاب مجهز به سکوی شناسایی الکترواپتیکی و با قابلیت حمل و نقل ساده و سریع که با توجه به امکان حمل شدن در یک محفظه صندوقی کم حجم، امکان مونتاژ سریع در محیط عملیاتی و برد و مداومت پروازی مناسب برای شناساییهای سریع مناسب هستند. یک نمونه عمودپرواز از این پهپاد هم در این مراسم وجود داشت. چند نوع پهپاد مولتی روتور بدون نام نیز در مراسم تحویل دستاوردها به نزسا قابل مشاهده بودند که نمونه تهاجمی دارای محفظه پرتاب نارنجک یا پرتابه حاوی خرج گود (سرجنگی نفوذگر در زره) از جمله آنها بود.
-
2 پسندیده شدهتحویل امرپ طوفان به نیروهای مسلح خودروی ضد مین و ضد کمین (امرپ) طوفان برای حفاظت از جان پرسنل زمینی در مناطق مورد تهدید توسط گروهک های تروریستی در مرزهای کشور بسیار ضروری است.امسال چندین دستگاه طوفان به نیروهایمسلح و سپاه تحویل داده شد. طبق اطلاعات اعلام شده توسط وزارت دفاع، بدنه امرپ طوفان در برابر گلولههای کالیبر 7.62 میلیمتری با هسته فولادی مقاوم بوده و کف آن نیز در سطح مقاومت Stanag 4569 L2 قرار دارد. از نظر مقاومت در برابر انفجار، امرپ طوفان در برابر تا 6 کیلوگرم تی ان تی مقاوم است. این خودرو توان حمل 8 نفر به جز راننده و کمک راننده را دارد. این امرپ 14 تنی با طول 7 متر، عرض کمتر از 2.5 و ارتفاع کمتر از 4 متر با یک موتور 260 اسب بخار به سرعت 100 کیلومتر بر ساعت دست یافته و توان شیبروی طولی 60 درصد و عرضی 30 درصدی را دارد. سقف این خودرو دارای یک جایگاه نصب سلاح است که به صورت استاندارد یک تیربار 14.5 میلیمتری برای آن در نظر گرفته شده. هر چند روی همه نفربرهای کیا و رخش تحویل داده شده به ناجا سکوی کنترل از راه دور مجهز به دوربین حرارتی و تیربار 12.7 میلیمتری وجود داشت اما در نمونه تحویلی به سپاه از سکوی کنترل از راه دور استفاده نشده که امید میرود در آینده این تغییر صورت پذیرد.
-
2 پسندیده شدهرباتهای شناسایی و تهاجمی سپاه این ربات ها مجهز به دوربینهای دید در شب نصب شونده روی سلاح، دوربینهای نظامی چند منظوره و تجهیزات مختص عملیات ویژه هستند که تحویل نیروی زمینی سپاه و یگان صابرین شده است.
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهدر بخش قبلی مقاله ، تاریخچه مسلسل های دستی موجود در سازمان رزمی نیروهای مسلح ایران که از سال 1941 تا قبل از وقوع انقلاب اسلامی وارد خدمت عملیاتی گردید ، معرفی شد . اما دست قدرتمند تاریخ در سال 1979 ( 1357 خورشیدی ) بر گُرده دودمان پهلوی نهاد و این نظام سیاسی توسط انقلابیون ایرانی سرنگون شد و بطور طبیعی بخش قابل توجهی از سلاح های سبک خریداری شده توسط پهلوی اول و دوم به خدمت ارتش جمهوری اسلامی ایران و همچنین واحدهای مسلح تازه تشکیل شده در روزهای پس از انقلاب اسلامی ( کمیته های انقلاب و سپس سپاه پاسداران ) درآمد . با این حال ، براساس شواهد تاریخی ، چندین نمونه خرید خارجی در دهه هشتاد میلادی از منابع ناشناخته صورت گرفت که عمدتا برای واحدهای تازه تاسیس کمیته و سپاه پاسداران بود . از جمله این واحدها ، یگان موسوم به انصار المهدی که وظیفه حفاظت از جان شخصیتهای کلیدی و همچنین یگان موسوم به "صابرین " بشمار می آمد . بابک خان زنجانی ( مولتی میلیارد زندانی ) که اصولا مشخص نیست با چه مجوزی با سلاح برتا ام-12 سرو کار دارد !!!! برتا ام-12 مجهز به صداخفه کن (سمت راست تصویر ) ، ضبط شده از اشرار توسط نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران برتا ام-12 : یکی از نخستین مسلسل های دستی که پس از انقلاب اسلامی وارد سازمان رزم نیروهای مسلح ایران در اواخر دهه هفتاد و سپس دهه هشتاد میلادی شد ، برتا ام-12 با کالیبر 9×19 م.م بود . براساس شواهد در دسترس ، تعداد محدودی از این سلاح از منابع ناشناخته ای خریداری و به ایران ارسال شد و طبق تصاویر موجود ، تا سال 2010 نیز در خدمت قرار داشت . اما این احتمال وجود دارد که امروز ام-12 دیگر در خدمت عملیاتی قرار نداشته باشد . گفته شده این سلاح عمدتا توسط واحدهای انصارالمهدی برای حفاظت از شخصیتهای مهم و همچنین عناصر حفاظت سپاه پاسداران استفاده می شد. زد-84 : مسلسل دستی دیگری که در اواخر دهه هشتاد میلادی بطور مستقیم از اسپانیا تهیه شد ، مسلسل مشهور استار زد-84 با کالیبر 9×19 بود که نیروی دریایی سپاه برای تسلیح واحدهای عملیات ویژه زیرسطحی ( غواص ) از آن بهره می برد . اگر در ابتدا انتظار نمی رفت که این سلاح چندان مورد استقبال قرار بگیرد ، اما ظاهرا از عملکرد این سلاح چنان رضایت حاصل آمده بود که گفته میشود بدون اخذ مجوزهای لازم نیز درایران تولید شد . واحد مردان قورباغه ای نیروی دریایی سپاه مسلح به زد-84 نسخه ای که نیروی دریایی سپاه از آن استفاده می کند ، گونه کوتاه (نسخه موسوم به Corto) است که طول لوله آن به 215 م.م. می رسد و مشابه سلاح انفرادی CETME L rifle است . زد-84 آخرین بار در رزمایش پیامبر اعظم (ص) در سازمان رزم واحدهای دریایی سپاه دیده شد و این اعتقاد وجود دارد که هنوز در خدمت است . به ترتیب از راست : شهربانی جمهوری اسلامی ایران ، کمیته انقلاب اسلامی و ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران که تا قبل از سال 1370 ، مسئولیت حفظ امنیت داخلی را بر عهده داشتند تندر ( ام پی-5 ایرانی ) : در اوایل دهه نود میلادی ( 1991 ) بخش انتظامی نیروهای مسلح ایران ( شامل شهربانی ، ژاندارمری و کمیته های انقلاب اسلامی ) به طیف متنوعی از مسلسل های دستی مسلح شده بودند که از نمونه های عبری (یوزی ) ، ایتالیا ( برتا ام -12 ) و برخی نمونه هایی ام.پی-5 آ.3 استفاده می کردند . با این وصف ، پس از ادغام این نیروها و خرید سلاح های کمری جدید نظیر زیگ زائر پی-226 ، این نیروی تازه تشکیل داده شده ، مسلسل دستی ام.پی-5 آ.3 را بعنوان سلاح ثانویه خود انتخاب نمود و یوزی نیز بتدریج به دپوهای تسلیحاتی برای مواقع ضروری انتقال داده شد و تمامی مسلسل های برتا ام-12 نیز به سپاه منتقل گردید . با توجه به گسترش یکباره سازمان رزمی نیروی انتظامی ، پلیس ایران نیاز بیشتری به دریافت ام.پی-5 پیدا نمود ، در نتیجه ، سازمان صنایع دفاع ( DIO) در اواخر دهه نود میلادی ، یک خط تولید جدید برای تحویل تعداد بیشتری از نمونه روگرفت ( کپی ) مسلسل ام.پی-5 آ.3 راه اندازی و آن را تندر ( TONDAR) نام نهاد . . مسلسل دستی MP-5A3 ( بالا ) و تندر (پایین ) تندرسبک ( راست ) و نسخه بومی ام. پی-5 در دست واحدهای ویژه نیروی انتظامی ( چپ ) براساس مندرجات متن ، بدلیل کیفیت پایین ساخت نمونه های بومی ام. پی-5 ، واحدهای نظامی ایران ، مجدداً با بازسازی مسلسل های سبک یوزی ، آنها را بخدمت گرفتند . ام.پی-5 در دستان واحدهای کمیته انقلاب اسلامی ( راست ) و کلاه سبزهای ارتش ( چپ ) نسخه ایرانی بلحاظ بصری از نمونه های ساخت آلمان بدلیل تفاوت در رنگ بخش محافظ پایینی لوله سلاح (قهوه ای – زیتونی ) که مشابه ژ-3 ، قابل شناسایی است ، در حالی که حالتهای ماشه آن بصورت S.E.F و در برخی از نمونه های تولیدی بصورت 0.1.20 نشانه گذاری شده است . علاوه بر نسخه MP-5A.3 استاندارد توسط صنایع دفاعی ایران ، نسخه MP-5K نیز تحت شناسه تندر سبک یا TK-9 نیز تولید گردید . مضاف براین دو نمونه ، صنعت جنگ افزارسازی ایران نمونه ای را با قنداق پلاستیکی ثابت مشابه گونه MP-5A2 نیز معرفی نموده که هم اکنون در ارتش ، سپاه و پلیس در خدمت قرار دارد ولی گفته میشود بدلیل کیفیت پایین تولید ،؛ اغلب آنها در انبارها نگهداری می شوند تا جایی که برخی از یگان های سپاه مجددا مسلسل یوزی را در همان نقش بخدمت گرفته اند . به تقریب ، 10سال پس از شروع تولید این مسلسل در ایران ، با آغاز سال 2000 و نزدیک شدن روابط ایران و سودان ، این کشور یک کارخانه تولید سلاح را در این کشور راه اندازی نمود که در کنار طیف متنوعی از سامانه های تسلیحاتی ، نسخه ای از تندر تحت عنوان "Tihraga " در این کشور تولید شد که بخدمت واحدهای مسلح سودانی نیز درآمد . علاوه بر این ، تحلیل تصاویر منتشرشده نشان میدهد که گروه های مسلح در سراسر خاورمیانه ، نسخه های از مسلسل تندر را بخدمت گرفته اند . روگرفت بدون نام از مسلسل دستی کا-7 : در سال 2020 ، نیروهای مسلح ایران در جریان یک نمایشگاه نظامی دولتی ، سلاح جدیدی را به نمایش گذاشت که براساس شواهد ، براساس پیکربندی K-7 محصول کره جنوبی بنا نهاده شده بود . اگر چه هنوز نام این سلاح جدید مشخص نشده ، اما خبرگزاری های کره جنوبی مدعی شدند که نمونه به نمایش درآمده توسط ایران ، نسخه ای از سلاح کا-7 با کالیبر 9×19 م.م محصول این کشور است . این نمونه مجددا در سالگرد پیروزی نظامی ایران علیه عراق ( فتح خرمشهر در سال 1361 ) نیز به نمایش درآمد . با این حال ، هنوز مشخص نیست که این مسلسل دستی بصورت انبوه تولید گردیده یا خیر یا فقط یک نمونه نمایشی بشمار می رود و اگر بصورت انبوه خریداری شده ، چگونه این معامله تحت شرایط تحریم تسلیحاتی صورت پذیرفته است ؟!!! مضاف براین ، یک گونه کامل از این مسلسل دستی در همین نمایشگاه ، معرفی شد که تا تاریخ انتشار این مقاله ، هنوز اطلاعات بیشتری از آن درز نکرده است . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهپهپادها فرشتگان مرگ نبردهای آینده مقدمه پهپادها به عنوانی سلاحی ارزان قیمت و قابل دسترس به یک پلتفرم مورد علاقه برای بازیگران دولتی و غیر دولتی تبدیل شده اند. با توجه به وجود انواع پهپادهای تجاری و فراوانی و در دسترس بودن قطعات تجاری در بازاراهای جهانی برای ساخت پهپادها ، بسیاری از نیرو های شبه نظامی و کشورهای فاقد نیروی هوایی و یا دارای نیروی هوایی محدود، به سمت این جنگ افزار تمایل پیدا کرده اند. در این سلسه مقالات سعی کرده ام خطرات پهپادها، میزان تاثیرگذاری آنها بر روند جنگ، و راه های مقابله با این جنگ افزار را مورد بررسی قرار دهم. گرچه از حداقل دو دهه گذشته خطر پهپادها به طور آشکار نمایان شده است اما این تسلیحات تا میانه جنگ یمن، به طور بسیار گسترده مورد استقاده قرار نگرفته بودند و همیشه نقش فرعی را در جنگها ایفا میکردند. نیروهای انصارالله یمن با کمک ایران اقدام به تهیه پهپادهای انتحاری کردند و توانستند صدها فروند از این پهپادها را به عنوان یک سلاح محوری علیه مواضع ائتلاف عربی در داخل خاک یمن و خارج از آن به کار گیردند. اما اوج نقش آفرینی هواگردهای بدون سرنشین در جنگ قره باغ اتفاق افتاد. جنگ قره باغ بخش اول حضور خوردوی پرتابگر پهپاد هاروپ مجهز به 9 فروند هاروپ در رژه باکو پیش زمینه آذربایجان در تاریخ 27 سپتامبر 2020 برای بازپسگیری مناطقی که در جنگ 1994 از دست داده بود جنگ شدیدی را بر ضد ارمنستان راه اندازی کرد. اما برای درک علل اصلی این درگیری باید ریشه خصومتها و نقش سایر قدرتهای منطقهای را مورد بررسی قرار داد. اتحاد جماهیر شوروی در سال 1920 منطقه کوهستانی قره باغ واقع در مرزهای آذربایجان را به عنوان منطقهای خود مختار تاسیس کرد. گرچه این سرزمین جزو اراضی آذربایجان بود، تقریبا 95 درصد جمعیت آن را ارامنه تشکیل میدادند. این منطقه تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری نسبتا پایدار باقی ماند و همین امر دریچهای برای اعلام استقلال ساکنان در محاصره این منطقه باز کرد و باعث آغاز جنگ بین آذربایجان و ارمنستان شد. در ابتدای امر روسیه نقش تامین سلاح و مزدور را برای دو طرف جنگ داشت اما روسها سرانجام در سال 1994 برای کاهش بی ثباتی منطقه، آتش بس را به اجرا گذاشتند. علی رغم قرارگیری این منطقه کوهستانی در داخل مرزهای آذربایجان، این آتش بس موجب شد قره باغ به استقلال نظامی و سیاسی دست پیدا کند. اما پس از دو دهه تعلل در ایجاد صلح، آذربایجان و ارمنستان یکبار دیگر بر سر منطقه با یکدیگر وارد جنگ شدند که در نتیجهی آن، بیش از 20000 نفر کشته و میلیونها نفر آواره شدند. با وجود توافق آتش بس در سال 1994 اما این آتش بس 7000 بار مورد نقض قرار گرفت. جنگ 4 روزه آوریل 2016 که در امتداد خطوط تماس صورت گرفت یکی از مرگبارترین درگیریها بود. پس از چند دهه رکود، جنگ 4 روزه به آذربایجان نشان داد که میتواند با اعمال قدرت، به اهداف راهبردی خود دست یابد. این درس در کنار استفاده از یک متحد نظامی قدرمند، موجب فراهم آوردن شرایط در سپتامبر 2020 شد. جنگ اخیر 44 روز طول کشید و آذربایجان توانست کنترل تقربیا یک سوم منطقه قره باغ را به دست گیرد. جنگ 2020 برخلاف درگیریهای قبلی، شامل ویژگیهای پست مدرن و عملیاتهای نظامی مرکب بود. تنها 6 روز پس از درگیری، آذربایجان مدعی شد 250 دستگاه خودروی زرهی، چندین عراده توپ و 39 سامانه پدافند هوایی از جمله یک سامانه پدافندی بردبلند اس 300 را منهدم کرده است. ارتش ارمنستان با تهدید مداوم پهپادها روبرو شد که میتواند توانایی پدافند مرسوم را کاهش داده و قابلیتهای دفاعی را به حداقل برساند. دو سامانه پدافندی کوتاه برد osa متعلق به ارتش ارمنستان از دید پهپاد آذربایجانی قبل از انهدام یک اختلاف ارضی طولانی مدت و پنهان، شرایط حمله 27 سپتامبر را فراهم کرد، اما سرانجام نقش آفرینی بسیار بزرگ ترکیه بود که در نهایت جنگ قره باغ را به پیش میبرد. اشتراکات فرهنگی، اتحادهای نظامی و یا منافع اقتصادی میتواند پیوند مستحکمی بین کشورها ایجاد کند اما در مورد ترکیه و آذربایجان این دو کشور از هر سه نقاط اشتراک برخودارند و این یکی از استراتژیکترین همکاریهای منطقه است. با توجه به زبان و فرهنگ مشترک جمعیت آذری و ترکی، این حس را در بین آنها ایجاد میکند که آنها یک ملت در دوکشور هستند. سیاست خارجی آذربایجان در طی سالهای آغازین استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوری، یک دستورالعمل پان ترکسیم را دنبال میکرد. این رویکرد ایدئولوژیک باعث تقویت ارتباط بین دو کشور شد و آغاز مرحله جدیدی در آینده سیاسی، اقتصادی و نظامی آذربایجان بود. آذربایجان در اوایل استقلال خود، احساس کرد نیازمند داشتن متحدان منطقهای است از این رو دو کار بسیار مهم را انجام داد. ابتدا در سال 1992 یک توافقنامه با ترکیه امضا کرد که کمکهای نظامی، آموزش و شرکت در تمرینات مشترک را شامل میشد و سپس در سال 1999 این دو کشور اتحاد آنکارا و باکو را با هدف توسعه اهداف اقتصادی مشترک، تقویت بیشتری کردند. ترکیه، آذربایجان و گرجستان به طور مشترک خط لوله انتقال نفت باکو-تفلیس-جیحان را ایجاد کردند که دریای خزر را به دریای مدیترانه متصل میکرد. این اتحاد اقتصادی، مزیت اقتصادی بیشتری برای آذربایجان نسبت به سایر همسایگان خود ایجاد کرد، زیرا درآمد سرانه آن در سال 2011 به بالاترین رقم یعنی 7190 دلار رسید در حالی که ارمنستان 3526 دلار و گرجستان 4022 دلار، سرانهی درآمد داشتند. درآمدهای جدید، آذربایجان را قادر ساخت تا سرمایه گذاری را در ارتش خود افزایش دهد. آذربایجان بین سالهای 2006 تا 2019 تقریبا 29 میلیارد دلار در ارتش خود سرمایهگذاری کرد در حالی که ارمنستان در همان مدت زمان تنها 6 میلیارد دلار سرمایه را به ارتش خود اختصاص داده بود. این موضوع نتیجه اتحاد آذربایجان و ترکیه و رشد 15 ساله اقتصادی آن در پی تاسیس خط لوله نفتی مشترک بود که موجب رشد و بهبود سریع آموزش، آمادگی و قابلیتهای نظامی آذربایجان نسبت به ارمنستان شد. سیستم های بدون سرنشین آذربایجان با استفاده از درآمدهای نفتی، پهپادهای مختلفی را در جنگ استفاده کرد. موثرترین و مرگبارترین آنها پهپاد بیرقدار ترکی بود که میتوانست 4 فروند موشک مینیاتوری هدایت لیرزی ))مام)) را حمل کند. آذریها زرادخانه پهپادی خود را با خرید پهپادهای انتحاری هاروپ و اسکای استیکر اسرائیلی توسعه دادند. همچنین آنها نسخه هایی از پهپاد انتحاری "orbiter 1k" اسرائیل را که در آذربایجان به تولید رسیده بود به خدمت گرفتند و علاوه بر آن هواگردهای قدیمی AN-2 روسی را به سامانه های بدون سرنشین جمع آوری اطلاعات و یا انتحاری تبدیل کردند. در مقابل، ناوگان پهپادی ارمنستان متشکل از سیستم های بومی کوچکتر بود که متمرکز بر مأموریت های شناسایی بودند و به طور کلی نسبت به ناوگان متنوع پهپادهای خارجی آذربایجان توانایی کمتری داشتند. پهپاد orbiter 1k آذربایجان بر فراز هدف منهدم شده ارمنستانی از دید پهپاد بیرقدار درگیری نظامی بین آذربایجان و ارمنستان و استفاده مداوم از پهپادها دو چیز را نشان داد: اثربخشی این تجهیزات در نبردهای با شدت کم و در نتیجه تبدیل ارتشهای کوچکتر با بودجه کم به سازمانهای جنگی مرگبار. آذربایجان طیف وسیعی از عملیاتهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی را با استفاده از پهپادها انجام داد و همچنین عملیاتهای رزمی پهپادها را با استفاده از انواع سکوها و مهمات مختلف اجرا کرد. موفقیت چشمگیر پهپادها در جنگ قره باغ همان چیزی است که بسیاری آن را نقطه عطفی در جنگ مدرن میدانند. برای اولین بار در درگیریهای نظامی، تقریبا تمام خسارتهای میدان نبرد توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت گرفته است. انهدام نیروها و تجهیزات توسط پهپادهای آذری منجر به یک پیروزی قاطع برای این کشور شد. آذربایجان در آغاز درگیریها برای فریب و افشای مکان پدافند هوایی ارمنستان از دو هواپیمای AN-2 بهره جست. گرچه این هواگردها چندین دهه عمر دارند و اصالتا سرنشیندار هستند اما تبدیل آنها به هواپیماهای بدون سرنشینِ در نقش طعمه، باعث شد تا آذربایجان در محیط بسیار پر خطر و خصوصا منطقه تحت پوشش پدافند هوایی ارمنستان بتواند پروازهای ارتفاع پایین را انجام دهد. استفاده از از این هواگردها به عنوان طعمه و ارسال آنها به خط مقدم درگیری، پدافند هوایی ارمنستان را مجبور کرد مکان خود را افشا کند که در نتیجه توسط پهپادهای بیرقدار مورد هدف قرار بگیرد. زمانی که پدافند ارمنستان اقدام به هدفگیری، رهگیری و انهدم تهدیدات کشف شده کرد، به طور ناخواسته مواضع خود را برای پهپادهای آذری که در ارتفاعات بالاتری پرواز میکردند فاش ساخت و این امکان را برای هواگردهای بدون سرنشین بیرقدار و پهپادهای انتحاری فراهم آورد تا اهداف با ارزش تری همچون سامانههای پدافند هوایی ارمنستان را نابود کند. این تاکتیکها یادرآور مفاهیم Wild Weasel یا Hunter- killer در دوران جنگ ویتنام است. نیروی هوایی آمریکا برای سرکوب پدافند ویتنام تیمهای هوایی با نام Hunter- killer را تشکیل داده بود این تیم ها شامل یک فروند جنگنده F-4G Wild Weasel به عنوان پیشقراول مجهز به موشکهای ضد رادار بود و یک یا چند فروند جنگنده F-4E Phantoms در پشت سر آن با فاصله مناسبی پرواز میکردند. Wild Weasel با استفاده از موشک ضد راردار خود اقدام به از بین بردن رادارهای پدافندی دشمن میکرد و اینگونه راه را برای سایر فانتوم ها باز می نمود تا بتوانند سامانه های موشکی شناسایی شده را منهدم کنند ارمنستان با وجود ضعف شدید پدافندی توانست چند پهپاد هاروپ، بیرقدار و اوربیتر را منهدم کند با استفادهی پهپادها از این تاکتیکها و تکنیکها، آذربایجان توانست بخش اعظم تجهیزات پدافند هوایی و موشکی ارمنستان را از بین ببرد و با حداقل خطر ممکن برای نیروها و ماموریتها، برتری هوایی تاکتیکی را ایجاد کند. قابل توجه است که از داراییهای سرنشین دار در طی این حملات استفاده نشده است. تراکم بالای سامانههای دفاع هوایی در سراسر میدان نبرد، خطر بسیار بالایی برای دارایی های هوایی با سرنشین بود. مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی (CSIS) تحلیل مفصلی از چگونگی و عدم موفقیت پدافند هوایی ارمنستان در مقابله با پهپادهای آذری ارائه داده است: بخش اعظم پدافند هوایی ارمنستان از سامانههای منسوخ ساخت اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده بود مانند: سامانه های "2 کا 11 کروگ"، اوسا، سام6 و استرلا 10. ارتفاع پرواز بیرقدار بالاتر از آن بود که این سامانهها بتوانند آن را هدف قرار دهند البته اگر قادر به شناسایی این نوع هواگردهای کوچک میبودند. ارمنستان با استفاده از سامانههای جنگ الکترونیکPolye21 روسی توانست عملیاتهای پهپادهای آذربایجانی را فقط 4 روز مختل کند. به احتمال زیاد سامانههای بوک و "تور ام2 کا ام" ارمنستان توانستند چند پهپاد را منهدم کنند اما این سامانهها در اواخر جنگ وارد عمل شدند و تعداد آنها محدود بود و همچنین در دفاع از خود آسیبپذیر بودند. همچنین ارمنستان از سامانهی دوربرد اس 300 استفاده کرد که البته برای مقابله با پهپادها طراحی نشده است و در همان اوایل درگیری توسط پهپادهای انتحاری هدف قرار گرفت. علاوه بر کمبود و نقص آشکار قابلیتهای ضد پهپادی ارمنستان، این حملات به وضوح آسیب پذیری سامانههای پدافندی پیشرفته تر را در مواجهه با تهدید منکوب کننده حملات پهپادی نشان میدهد. ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شدهHQ-16 HQ-16 یک سامانه موشکی سطح به هوای میانبرد چین هست که توسعه یافته سامانه دفاعی بوکm1 روسیه هست که قادر به درگیری اهداف در فاصله 40 کیلومتری وارتفاع درگیری 400 متر تا 14 کیلومتری می باشد همچنین سر جنگی موشک این سامانه 70 کیلوگرم و سرعت آن 3 ماخ می باشد FK-3 سامانه دفاع هوایی FK-3 دارای چهار پرتابگر موشک هست که می تواند به صورت همزمان موشک های کروز، هواپیما، هلیکوپتر و پهپاد های بزرگ را شناسایی و مورد هدف قرار دهد . این سامانه دارای محدوده عملیاتی 50 تا 100 کیلومتر و ارتفاع عملیاتی 5 تا 27 کیلومتر می باشد .
-
1 پسندیده شدهتحلیل های رسانه های افغانستان از وضع پیچیده موجود : آینده تیره و تار و سوریه ای شدن کشور از اوضاع چنین بر می آید که ارگ نشینان(دولتی ها) به آسانی رها کردنی نیستند. حال اگر کار به فروپاشی و نابودی کشور هم بکشد، برای شان مهم نیست. امریکایی ها هم حضور شان را به شکل اطلاعاتی در کابل و برخی جاهای دیگر ادامه خواهند داد. یعنی بحران سیاسی، بحران مشروعیت نظام و بحران بی اعتمادی ملی ، بحران ساختار نظام، بحران قانون اساسی، بحران مدیریت و بسا بحران های ديگر به شدت ادامه خواهد یافت. از سوی دیگر پروژه جغرافیای جنگ به شمال با سرمایه گذاری هنگفت عربستان و قطر با پیمانکاری پاکستان و ترکیه و با کارگردانی امریکا، انگلیس و اسراییل و با هماهنگی محافل و حلقات شناخته شده ارگ نشین با سرعت در حال پیاده شدن است. از سویی طالب با پول عربستان در حال استقرار در زون شمال شرق و جنوب غرب است. جنگ با هزاره ها در سراسر مرز میان گستره هزارستان و گستره پشتون نشین که زیر کنترل طالبان است، ادامه خواهد یالت. یکی از نقشه های زون های افغانستان از سوی دیگر قرار است ترکیه هزاران جنگجوی داعش را وارد زون شمال شرق و همین گونه شمال غرب بسازد. افتادن کنترل فرودگاه کابل به دست ترکیه هم روند انتقال داعش را آسانتر می سازد. چنین پنداشته می شود که چند هزار چچنی، اویغوری، تاجیکستانی و ازبیکستانی و عرب به شمال آورده شوند تا در آینده به تاجیکستان و ازبیکستان و قزاقستان گسیل گردند. یعنی دو پروژه همزمان از سوی دو کشور متخاصم عرب تمویل و از سوی دو کشور پیمانکار منطقه پیاده خواهد شد. از همین اکنون تاجیکستان برای رویارویی با این تهدید، بیست هزار نیروهای ذخیره خود را احضار کرده و روسیه نیروهای خود را برای مصاف دادن با نیروهای داعش و طالب در تاجیکستان تقویت کرده و رزمایش هایی به راه انداخته است. در قزاقستان هم تاب و تاب به چشم می خورد. بی چون و چرا احزاب بنیادگرای دیگری چون شبکه حقانی، حزب اسلامی، اتحاد اسلامی و.... همه با دریافت کمک های مالی پویاتر از همیشه خواهند شد. بیگمان، ایران بیکار ننشسته فاطمیون را برای مقابله با داعش و طالبان وابسته به عربستان وارد میدان خواهد ساخت. شاید هم پهبادهایی را در دسترس برخی از گروه ها بگذارد. نیروهای زرهی و ویژه ارتش ایران از همین اکنون در امتداد مرزها با افغانستان جابجا شده اند. ازبیکستان هم جنبش را تجهیز خواهد کرد. روسیه و تاجیکستان هم از بخش هایی از جمعیت حمایت خواهند کرد. ترکمنستان هم برای پاسبانی از مرزهایش به روسیه رو آورده است. به گمان غالب، تا دو ماه دیگر فاز جنگی کمرنگ تر خواهد شد و زمینه برای دیپلماسی و گفتگوهای صلح فراهم خواهد شد. اما هنوز کشور از رسیدن به صلح بسیار دور است. مواضع ارگ، طالب و اپوزیسیون درون دولتی بسیار از هم دور است. نبرد اطلاعاتی بسیار پیچیده و چند لایه یی با اشتراک نیروهای بیرونی و درونی در راه است. در این حال نیروهای شمال در پراکندگی، بی برنامگی بسر می برند و سرگرم رقابت های درونی خود اند. تنها راه برونرفت از بحران هم شتافتن به سوی اداره موقت و انتقالی است. اما ارگ میلی به این کار ندارد. در بعد خارجی هم توافق قدرت های بزرگ و منطقه ای و بیطرف ساختن کشور تنها پیش شرط استقرار صلح است. اما تا کنون نشانه هایی از چنبن توافقی به چشم نمی خورد. در یک سخن، شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا داند حال ما سبکبار ان ساحل ها. عزیز آریانفر نظرات کاربران : بعد با اين شرايط افغانستان مردم افغانستان انتظار داردند ايران دست روي دست بگزارد و مرزهاي كشورش را ناامن كند نخير افغانهاي عزيز ما مثل شما ....نيستيم حتما با طالبان و حكومت افغانستان براي امنيت مرزها مزاكره ميكنيم و هركدام بتواند امنيت برقراركند حمايت مبكنيم . ایران تمایلی به دخالت در افغانستان ندارد ، ایران گرایش به کشورهای عربی دارد ، اگر ارتش ایران مستقر شده در مرزها بخاطر ورود ترکیه عضو ناتو به افغانستان است ، ترکیه گرایش به دخالت در همه جا از سوریه تا افغانستان و حتی مصر و لیبی در شمال آفریقا دارد پاکستان هم قدرت اول در افغانستان است که امروز متحد ترکیه است قطر هم متحد دیگر ترکیه است.فاطمیون چند هزار نفر بیشتر نیستند و برخلاف تصور شما قدرت چندانی ندارند. آقای عزیز آریانفر از شما بعید است.ایران هیچوقت فاطمیون رو وارد افغانستان نمیکنه.وارد کردن فاطمیون یعنی جنگ مذهبی شیعه و سنی.اون وقت بقیه اقوام اهل سنت هم پشت طالبان یا خودشون نیرو تشکیل داده برای جنگ با فاطمیون و شیعیان.یعنی بر هم خوردن اتحاد ایران با تاجیکها و در کل مجاهدین سابق از عطا نور تا ژنرال دوستم.وقتی دولت افغانستان برای گرفتن علیپور هزاره شیعه مذهب لشگرکشی میکنه اونوقت ایران برای چی فاطمیون رو وارد افغانستان کنه؟.وارد کردن فاطمیون یعنی برانکیختن احساسات مذهبی دیگران و کشتار بی وقفه شیعیان در افغانستان. تو رو خدا تحلیل این آقا را ببینید.ایران اگر می خواست فاطمیون را به افغانستان اعزام کند که این همه سال می کرد.اگر فاطمیون به افغانستان بیاید تقریبا بیش از نصف طالبان جدا شده و به داعش می پیوندند.ملا منان نیازی به هلاکت رسید ولی پسرش و ملامنان نیازی های زیادی در افغانستان وجود دارند که منتظر فرصت و بهانه هستند شیعیان هزاره را قتل عام کنند و متاسفانه فقط می خواهد به شعله ورتر شدن جنگ و آشوب کمک بکند.خواهشا انقدر راجب آمدن فاطمیون به افغانستان نکنید تا افراطی ها را تحریک کنید . ایران در سوریه و عراق به درخواست دولت و ملت آنها وارد حمایت های سیاسی ،لوجستیکی ،نظامی و ...شده ،اما در افغانستان هیچ یک از آنها نمی خواهند ایران کمک کند ،وضعیت اقتصادی ایران هم چنین اجازه ای نمیدهد. در دوران جهاد نیز ایران تمام گروپ های هشتگانه هزاره ها را مسلح کرده بود و ولایات هرات و فراه و نیمروز ث غور و بامیان و دیگر ولایات را توسط هزاره ها تسخیر کرده بود و امریکا و پاکستان و کشور های عربی گفتند که حاجت جهاد از پاکستان نیست و گروپ های هفتگانه هیچ شرور نیست،هزاره ها خودشان روس ها را از افغانستان بیرون میکنند.حالا حاجت اقوام دیگر نیست.هزاره ها طالبان را به کمک ایران از افغانستان بیرون میکنند و دوباره به پاکستان میغرستند. ایرانیان عزیز چه اصراری دارید در همه سایت های افغانستان بدون اینکه اصلا بفهمید جنگ افغانستان برای چیست نظر بدهید یک بار برای همیشه میگم ما کشور ۳۰میلیونی تا نهایت ۴۰میلیونی هستیم بیشتر از ۴۰سال است در کشور ما جنگ است نه به خاطر قومیت و مذهب که البته این ها را هم ترزیق کردند بلکه تجاوز نزدیک به صد کشور اول شوروی وابر قدرت جهان و بعد امریکا و همه متحدانش و در تمام این ۴۰سال پاکستان. بی شرف افغانستان ایران نیست که یکی از ثروتمند ترین کشورهای دنیا باشد یک کشوریست که هنوز راه درامد مستقلی ندارد تا بتواند دولتش سرپای خود بایستد وهمیشه وابسته است انهم به دلیل اول جغرافیای خشن است و دوم جنگ بی وقفه جنگ قومیت و مذهب را پاکستان با همه توان تبلیغاتی اش در حال به جریان انداختن است لطفا لطفا لطفا بروید تاریخ افغانستان را بخوانید بعدش ما خوش حال میشویم با شما هم کلام بشیم مثل دوتا ادم متمدن با هم گپ بزنیم در غیر این صورت اصلا نیازی نیست هیچ ادمی همه جا دهانش را باز کند و هرچه مغز خالی اش تراوش میکند بنویسد در مورد ایران هم دولتش هیچ دل خوشی از سلفی جماعت ندارد ولی ایران یک کشور شیعه است با دشمنانی قسم خورده وهابی که کم هم نیستند و پاکستان بی شرف که گروه های تروریستی مرزی ایران را تقویت میکند چاره ای ندارد جز سازش با طالبان که غلط هم نیست ماهم بودیم همین کار را میکردیم هرکس مسول ملت خودش است وحفظ تشیع فعلا مهم ترین ارمان همه شیعیان است
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «ارائه لیست های جعلی در مورد اعدام های دهه 60» اختصاص داد. درباره اعدام های سال 1367 ، مسعود رجوی ؛ در آغاز مدعی شد که تعداد آن ، 6400 نفر است. اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12 هزار نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضاس شازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شده اند. رجوی تلاش می کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند. درباره لیست تنظیم شده از سوی سازمان ، امروز می توان ادعا نمود که بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند. تا زمان عملیات فروغ جاودان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیری های مسلحانه کشته می شدند را لیست می کرد و از آن بهره تبلیغاتی می نمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسامی را که بعدا به لیست اضافه می شد ، «بهره بانک خون» می نامید. بعد از عملیات فروغ جاویدان ، سازمان پی برد که ایجاد لیست های ساختگی ، بازدهی بالائی (به ویژه در مجامع بین المللی) برای مجاهدین دارد ؛ از این رو ، از آن زمان ، این روند تشدید شد تا جائی که «کشته سازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت. مسعود خدابنده ؛ عضو سابق شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق و عضو شورای ملی مقاومت، مسئول مستقیم تیم حفاظت استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده ارتش آزادیبخش که در سال 1375 از سازمان جدا شد، طی یادداشت اختصاصی که در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، به بررسی پروژه کشتهسازی منافقین در دهه 60 میپردازد. خدابنده شواهدی ارائه میدهد که با استناد به آن میتوان پی برد مرکزیت سازمان برای نیل به اهداف خود اعضاء را به کام مرگ میفرستاد. این عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق توضیح میدهد چگونه مسعود رجوی لیست جعلی از اعدامیهای سال 1367 درست کرد و آن لیست را به مجامع بینالمللی میفرستاد تا با استفاده از آن لیست، علیه جمهوری اسلامی فعالیت کند. مشروح یادداشت اختصاصی مسعود خدابنده را در ادامه میخوانید: بازی دجال با آمار و ارقام کشته ها !!! (پیدا و پنهان لیست های جعلی اعدام های دهه 60) درباره اعدامهای سال 1367، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، 6400 نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد 12000 نفر بوده و بعد مدعی شد که 20 الی 30 هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شدهاند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد 30 هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش میکرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند. از این رو لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد. اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرفهایشان در مورد اعدامها دروغ بوده است. درباره لیست تنظیم شده از سوی سازمان امروز میتوان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سالهای قبل بخاطر جرمهایی مانند قتل و یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آنها نشان میداد بر اثر تصادف مردهاند و تعدادی نیز در درگیریهای مسلحانه سازمان کشته شده بودند. حتی سازمان تعداد بالایی از کشتهشدگانِ عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد. این لیستسازی اولا: بخاطر پشتیبانی سازمانهای اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصا سازمان سیا که رابط آن زمانش سیدمحمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازیها، شهادتهای دروغین و ارقام و اعداد با روشهای اطلاعات شویی در نشریات به اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تاثیر بودند (مثلا کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر میکند و استقلالی برایش باقی نمانده) توانست به این شکل مورد استفاده دوائر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیا: نه اولین مورد کشتهسازی بود و نه آخرین آن. به خاطر دارم اولین نمونه کشتهسازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند؛ حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عدهای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق میبرد و سپس شروع به لیستسازی میکرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه میگرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» بخاطر آفتاب زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد. (بعد از اینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است) جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلیاش اعظم ملاحسنی کهنه است که بخاطر خلافهای متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمد حنیف جزایری) از آن زمان تابه حال در نشریات و مقالات مدعی شدهاند که حسن در ایران اعدام شده است. از این قبیل موارد بسیار زیاد است. مثلا تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیریهای مسلحانه کشته میشدند را لیست میکرد و از آن بهرهبرداری تبلیغاتی مینمود. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه میشد «بهره بانک خون» مینامید. لیلا جزایری (با نام قبلی اعظم فراهانی ملاحسنی کُهنه) نام خود را به این دلیل تغییر داده که تحت پیگرد پلیس انگلیس بخاطر فروش غیر قانونی یک خانه اجاره ای در انگلستان است بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیستهای ساختگی، بازدهی بالایی (به ویژه در مجامع بینالمللی) برای مجاهدین خلق دارد؛ از این رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشتهسازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت. یادم هست در سال 1994 م، زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال 1997 او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیمهای عملیاتی را به ایران اعزام کرد. اما از آنجا که ایران «در بالاترین سطوح» به اطلاعات دسترسی داشت، تیمها تک تک به محض ورود دستگیر میشدند. مسعود رجوی خوب میدانست که تیمهای عملیاتی به محض ورود به ایران لو میروند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام میکرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشتهسازی بود. او میخواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند. مشخصا یادم هست بابک امین آنقدر در تهران [!!!] خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمیکشیدند و اصرار میکردند این عمل را ادامه دهد. سازمان از اعضاء میخواست هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند. آرش صامتیپور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور بخاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد. اهداف ترورها اصلا مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود. بزرگترین ضربهای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدامها بود. یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمیآیند بلکه برای کشته شدن اعزام میشوند. سازمان منافقین همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک سوم شمالی را تحویل میدهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند. به آنها گفته بودند عراقیها آمدهاند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوسهای ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. از این رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشتههایی هم داشت؛ کشتههایی که سازمان از آنها علیه دولت عراق استفاده کرد و به عنوان برگ برنده در مجامع بینالمللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشتهشدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند. باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و میگیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است. یک تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایذایی توسط مامورین تعلیم دیده در کشورهای همسایه انجام میشود ولی غلوها و تبلیغات رسانهای، کلیکها و باز نشرها در شبکههای اجتماعی و تولید فیلمها و عکسهای تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط های عربستان سعودی است. رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدامهای دهه شصت مشاهده شد، امروز هم میشود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجیهای شبکهها و سایتهای فارسی زبان و ایضا شبکههای اجتماعی ملاحظه کرد. و طبق معمول مصرف کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دستساز و تولیدی را در مجامع بینالمللی علیه عالیترین منافع ملت ایران خرج میکنند. در پایان اضافه میکنم اگر شخصا کارم مشاوره به سازمان سیا بود حتما اصرار میکردم که این نوع جعل و بزرگنمایی و دروغ سازی بخصوص با پشتوانه نیرویی تروریستی و آبروباخته مثل مجاهدین خلق اگر چه ممکن است در کوتاه مدت به سناریوی ضد ایرانی کمک کند ولی در نهایت به ضرر همان نیروهای ضد ایرانی خواهد بود. مسعود خدابنده پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهبسم ا.... مرکاوا مارک-4 Walk Around بخش یکم پی نوشت : ادامه دارد ......... برای مشاهده تصاویر در ابعاد واقعی ، روی آنها کلیک کنید
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست "حفاظت گفتار(*)" حضرت علی (ع): «نشانه انسان عاقل اين است كه هر چه را می داند نگويد.» --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- حفاظت گفتار (*) : عبارت است از رعایت اصول حفاظتی در بیان مطالب و خودداری از ذکر اسرار و اطلاعات و هرگونه اتفاقات مهم (خوب یا بد) و تفاسیر مربوط به آنها در محاوره ها ، محافل و مجامع گوناگون. حفاظت از گفتار هم یکی از مهمترین بخش های پدافند غیرعامل است که مانع کسب اطلاعات توسط عناصر غیردوست از توانمندی ها و نقاط ضعف هر سیستم نظامی و غیرنظامی (حتی تجاری) می گردد. رعایت اصل حفاظت گفتار (در هر مورد) نشان دهنده دارا بودن اخلاق حرفه ای توسط گوینده است. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهنسخه مفهومی جدید خودرو ضدزره آینده انگلیس بعد از معرفی خودروی زرهی آژاکس نسخه Overwatch که با همکاری کنسرسیوم موشکی اروپا MBDA توسعه پیدا کرده است. اکنون آزمایشگاه علوم و فناوری دفاعی انگلستان (Dstl) نسخه مفهومی از خودرو ضد زره آینده ارتش انگلیس را به نمایش گذاشته است. این نسخه جدید از خودرو ضد زره اینده ارتش انگلستان که با مشارکت MBDA طراحی شده است بر روی پلتفرم چرخدار بوکسر سوار است و مجهز به 32 موشک ضد زره بریمستون ( در هر طرف 16 موشک ضد زره) است. طرفیت بالای حمل موشک هدایت شونده ضد زره بر روی این پلتفرم زمینی بسیار چشمگیر است. این تعداد موشک میتواند برای نیروهای زمینی دشمن بسیار کشنده باشد. یک موشک با قابلیت نصب بر روی طیف گسترده ای از پلفترم ها از جمله ویژگی های موشک ضد زره بریمستون نصب آن بر روی طیف گسترده از خودروهای زمینی سرنشین دار و بی سرنشین است
-
1 پسندیده شدهAJAX Overwatch شرکت General Dynamics Land Systems – UK نسخه جدیدی از خانواده خودروهای زرهی آژاکس (AJAX) را با نام Overwatch معرفی کرد. این نمونه با همکاری شرکت MBDA ساخته شده است. این نمونه جدید حامل موشک بریمستون (Brimstone) است که به تیم های زرهی این امکان را می دهد که دست به حملات عمیق تری نسبت به قبل بزنند و یا از فاصله ایمن تری دست به اتش بزنند. خودروی زرهی آژاکس به لطف معماری الکترونیکی پیشرفته خود می تواند به راحتی با فناوری های جدید تلفیق شود و در نقش های مختلفی ظاهر شود. مدیر عامل MBDA UK کریس آلام (Chris Allam) افزود :" بریمستون یک همکاری مشترک بین MBDA و وزارت دفاع انگلستان است. این همکاری نشان می دهد که چطور می توانیم از تکنولوژی سلاح های پیشرفته برای پیدا راه حل های سریع و کم هزینه برای تقویت نیروهای های زرهی انگلستان استفاده کنیم و حفظ مشاغل در آینده" منبع م « دو نکته اینجا باید مورد توجه قرار بگیرد، اول معماری تطبیق پذیر پلتفرم زرهی آژاکس و دوم استفاده یک سلاح (موشک بریمستون) در نقش های مختلف و متنوع که در کاهش هزینه ها بسیار موثر است »
-
1 پسندیده شدهطرح های مفهومی جدید خودرو ضد تانک لهستان در نمایشگاه دفاعی MSPO 2020 کنسرسیوم موشکی اروپا MBDA طرح های جدیدی از خودرو زرهی ضد تانک برای لهستان را به نمایش گذاشته است. تمرکز اصلی در ارائه نمونه های جدید نصب لانچر موشک های ضد تانک بریمستون بر روی یک پلفترم زرهی چرخدار بود. این طرح های جدید شامل پلتفرم چرخدار 8x8 زرهی Rosomak و خودروهای 4x4 زرهی Zubr بود. در طرح های مفهومی جدید هر پلتفرم زرهی چرخدار 12 موشک بریمستون اماده به شلیک در اختیار دارد. به نظر میرسد لهستان علاوه بر خودروهای ضد تانک با شاسی شنی دار به دنبال توسعه نمونه های با شاسی چرخدار نیز می باشد. طرح مفهومی خودرو زرهی Rosomak مسلح به موشک بریمستون - لهستان مجموعا 863 دستگاه از این پلفترم زرهی در کاربری های مختلف را در اختیار دارد طرح مفهومی خودرو زرهی Zubr ساخت لهستان مسلح به موشک بریمستون البته جدا از طرحهای MBDA به تازگی شرکت اسرائیلی رافائل نیز دو طرح مفهومی خودرو ضد تانک (شاسی چرخدار و شنی دار) مجهز به موشک های اسپایک NLOS را جهت فروش به لهستان پیشنهاد داده است. نکته قابل توجه در مورد نمونه رافائل با نمونه MBDA برد این سامانه و تعداد موشکهای اماده برای شلیک است. نمونه ی شرکت رافائل مجهز به موشکهای اسپایک NLOS با برد تقریبی 25 کیلومتر است اما برد موشکهای بریمستون برد تقریبی 12 کیلومتر دارد. با توجه به برد بالاتر موشک اسپایک وزن و ابعاد آن در مقابل موشک بریمستون نیز بیشتر است. در نتیجه در طرح خودرو ضد تانک شرکت MBDA هر خودرو 12 موشک بریمستون آماده برای شلیک در اختیار دارد اما در طرح مفهومی رافائل هر خودرو فقط 8 موشک اماده به شلیک در اختیار دارد. طرح مفهومی شرکت رافائل برای خودرو ضد تانک برای لهستان که بر روی شاسی بی ام پی -1 و پلتفرم زرهی Rosomak سوار شده است.
-
1 پسندیده شدهچند وقت پیش ویدئو از شرکت بیت شیمش انجین اسراییل در سایت گذاشته بودم نکته جالب نشان دادن خط اسمبلی نسخه های اولیه موشک Delilah بود https://www.aparat.com/v/UQo0Y شباهت تصاویر داکت کابلها - مارک سیاه رنگ- انتن - ریشه بالها موتور های توربوجت شرکت بیت شیمش BS 151 و BS 175 موتور توربو جت SOREK 4
-
1 پسندیده شدهسلام علیکم با احترام به نظر دوستان ، اگر چه نقدهای بسیار جدی به سکانداران فعلی قوه مجریه در حوزه های مختلف از سیاست خارجی تا اقتصاد و فرهنگ و تامین رفاه جامعه و ... وجود دارد ولی همین که شاهد رونمایی های فاجعه بار سالهای گذشته نیستیم ( در حوزه های مختلف از نیروی هوایی تا زمینی ) خودش نشان میدهد که در راس وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ، یک منطق حداقلی در خصوص شیوه و کیفیت رونمایی حاکم شده . جایی که : 1- یک سیستم ، وقتی به بلوغ خودش رسیده ، 2- با منطق خاص این حوزه نامگذاری شده ، 3-در نهایت و به اصطلاح " کلید در دست" تحویل واحدهای بکار گیرنده میشود به مانند همه کشورهای دارنده فناوری نظامی ، به دور از هر گونه پروپاگاندای رسانه ای و عجله های بی مورد که بیشتر به تضعیف وجهه نیروی های مسلح می انجامید . پی نوشت : 1- حداقل تا حال حاضر ( پنجم خرداد 1397 شمسی ) باید نمره قبولی را به امیر حاتمی ، وزیر محترم دفاع داد . 2- فقط کافی هست به لیست طولانی و غیر قابل کنترل سامانه های رونمایی شده در یک دهه اخیر که سرانجام انها هنوز مشخص نشده ، نگاهی انداخته تا متوجه شویم که وضعیت از چه قرار بوده است . 3- عدم رونمایی ، به هیچ عنوانی ، به معنای رکورد در بدنه وزارت دفاع نیست . دوستانی هم که چنین تعبیری را از عدم رونمایی دارند ، به نظرم دارند اشتباه می کنند ، چون دولتها با هر گرایش سیاسی ، هرگز با امنیت و بقای خودشان بازی نمی کنند .