برترین های انجمن

  1. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      49

    • تعداد محتوا

      1,110


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      24

    • تعداد محتوا

      8,885


  3. alrkhs

    alrkhs

    Members


    • امتیاز

      18

    • تعداد محتوا

      373


  4. morteza69hb

    morteza69hb

    Members


    • امتیاز

      17

    • تعداد محتوا

      118



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 13 مرداد 1400 در همه مناطق

  1. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «نقش این سازمان در حج خونین سال 1366» اختصاص داد. حج خونین 1366 کشتار حجاج در مکه (بخش پایانی) کشتار حجاج در مکه که در روز ۹ مرداد ۱۳۶۶ روی داد، به کشتار حجاج عمدتاً ایرانی که به شعارهای سیاسی موسوم به «اعلان برائت از مشرکین» در طول مناسک حج واجب پرداخته‌بودند، اشاره دارد. این رویداد سبب ایجاد تنش در روابط ایران و عربستان سعودی شد. این کشتار در زمان حکومت ملک فهد اتفاق افتاد. در این واقعه ۴۰۵ نفر به تیر مستقیم یا در اثر ازدحام جمعیت کشته (۲۷۵ ایرانی، ۸۵ نیروی پلیس عربستانی و ۴۵ تن از حاجیان دیگر کشورها) و ۶۴۹ نفر زخمی (۳۰۳ ایرانی، ۱۴۵ عربستانی و ۲۰۱ از دیگر ملیت ها) شدند. پس از این واقعه، حکومت عربستان سعودی سفارتخانه خود را در تهران تعطیل و روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرد. [ویکی پدیا] پشت پرده حج خونین به روایت استخبارات عراق اظهارات و گواهی های برخی از جدا شدگان سازمان در اروپا مبنی بر اطلاع از نقش سازمان در کشتار حجاج ایرانی در سال 66، در اسفند ماه 73 و بهار 74 بازتاب وسیعی در نشریات فارسی زبان خارجی از کشور یافت و بعد از آن نیز به تناوب در مصاحبه ها و نوشته های آنان به این موضوع اشاره شده است. همچنین سابقه اقدام سازمان برای اعزام مخفیانه افراد به حج با هویت عراقی و تلاش برای نفوذ در کاروان های ایرانی، در نوارهای ویدئویی مذاکرات رابط سازمان و مقامات استخبارات عراق وجود دارد. در بخشی از مذاکرات افشا شده عباس داوری [نماینده سازمان در جلسه با افسران امنیتی عراق] که بعد از سقوط صدام به دست آمده است، به موضوع حضور افراد سازمان در حج اینگونه اشاره می شود : البته جزئیات پیچیده نقش سازمان در زمینه سازی و سوق دادن دولت وقت عربستان به کشتار خونین حجاج ایرانی و حتی مشارکت در عملیات کشتار ، هنوز کاملاً روشن نشده است . اما این واقعیت مسلم است که سازمان با ایفای نقش دوگانه «از یک سو افراد خود را به عنوان عوامل دولت ایران برای انجام اقدامات تخریبی در عربستان به داخل ایرانیان فرستاد» و «از سوی دیگر با ارائه اطلاعات گمراه کننده به مقامات عربستان» آنان را برای اقدام پیشگیرانه و خشونت بار علیه حجاج ایرانی ، فریب داد و تحریک نمود. سفر محرمانه رجوی به عربستان و نقش منافقین در کشتار مکه بعد از موفقیت سازمان در جلب اعتماد حکومت عربستان [به کمک رژیم بعث عراق]، که بعد از انتشار اطلاعیه سازمان در محکومیت فاجعه مکه و انتساب مسئولیت آن به جمهوری اسلامی به بالاترین حد خود رسید [سازمان در این اطلاعیه که در تاریخ 14 آبان 1366 صادر شد ، مسئولیت وقوع کشتار خونین حجاج ایرانی را بر عهده دولت جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود و به تبرئه دولت عربستان پرداخت] ، روابط تشکیلات با عربستان سعودی توسعه یافت. در یک نوار ویدئویی مذاکرات مهدی ابریشمچی با افسران ارشد اطلاعاتی عراق در آبان 1366 چنین آمده است : ابریشمچی در ادامه این جلسه ، پیام رجوی خطاب به رئیس سازمان اطلاعات عراق را قرائت می کند که در بخشی از آن چنین آمده است : هیئت مزبور به عربستان سفر نمود و بعد از مدتی مقدمات سفر محرمانه رجوی به عربستان در پوشش انجام مناسک عمره فراهم شد. [به نظر کارشناسان مسائل سازمان و برخی اعضای سابق ، سفر شخص رجوی به عربستان ، نشانه ای از عمق روابط و همکاری های اطلاعاتی و امنیتی مشترک عراق و عربستان و سازمان در آن مقطع زمانی بوده است و نمی توان آن را صرفاً یک تشکر ساده عربستان به خاطر صدور یک اطلاعیه محسوب نمود. زیرا اگر مسئله فقط دعوت رجوی برای انجام مناسک عمره به میزبانی دولت عربستان می بود، نیازی به اعزام یک هیئت مقدماتی و دخالت سازمان اطلاعات عراق نبود.] در بخش دیگر از مذاکرات ، افسر اطلاعات عراق می گوید : در جلسات دیگر بین رابط سازمان مجاهدین و سازمان اطلاعاتی عراق تأکید می شود که سفر مزبور در جهت جلب حمایت بیشتر عربستان از سازمان برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران بوده است. همان گونه که قبلاً اشاره شد ، سازمان خبر این مسافرت را 13 سال مخفی نگاه داشت و اولین بار در سال 1379 ، ظاهراً به دلیل استفاده تبلیغاتی از چاپ عکس رجوی در لباس احرام حج ، آن را علنی نمود . البته همواره سازمان موضوع نقش خود در کشتار حجاج در سال 1366 را تکذیب نموده و مانند سایر موارد افشا شده از سوی جدا شدگان ، ماجرا را از اساس منکر گردیده است. البته پیش از افشاگری‌های اعضای منافقین، اطلاعاتی از نقش گروهک منافقین در کشتار مردم در روز 9 مردادماه به دست مقامات جمهوری اسلامی رسیده بود. به‌عنوان مثال حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت ایران، ضمن سخنرانی خود در مرداد 66 به نقش منافقین در حوادث جمعه خونین مکه اشاره کرده و فرمودند: عزت‌الله سحابی از مشهورترین چهره های جریان ملی-مذهبی نیز مدت‌ها بعد درمورد شیطنت‌های منافقین در حادثه «جمعه خونین» در کتاب خاطرات خود نوشت: ... پایان منبع:کتاب سازمان مجاهدین خلق/پیدایی تا فرجام/جلد سوم پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : پس از پایان بررسی نقش مجاهدین «در حج خونین سال 66» ؛ ان شاء الله در پست بعدی ، به «ماجرای عملیات های نظامی منافقین» در خلال جنگ 8 ساله خواهیم پرداخت. .
  2. 3 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «نقش این سازمان در حج خونین سال 1366» اختصاص داد. حج خونین 1366 کشتار حجاج در مکه (بخش اول) کشتار حجاج در مکه که در روز ۹ مرداد ۱۳۶۶ روی داد، به کشتار حجاج عمدتاً ایرانی که به شعارهای سیاسی موسوم به «اعلان برائت از مشرکین» در طول مناسک حج واجب پرداخته‌بودند، اشاره دارد. این رویداد سبب ایجاد تنش در روابط ایران و عربستان سعودی شد. در این واقعه ۲۷۵ تن از حجاج ایرانی، ۸۵ عربستانی از جمله نیروی پلیس و ۴۵ تن از حجاج دیگر کشورها کشته و شماری نیز زخمی شدند. این کشتار در زمان حکومت ملک فهد اتفاق افتاد. در مرداد ۱۳۶۶ مسئولین ایرانی اعلام کردند که یک راهپیمایی یا تظاهرات صرفاً ایرانی کافی نیست. آنها خواستار این بودند که رژیم سعودی در پایان تظاهرات خود به زائران ایرانی اجازه ورود به مسجد الحرام در مکه را بدهد. در نتیجه گفت وگوهای سختگیرانه، اجازه داده شد که تظاهرات نیم کیلومتر قبل از مسجد الحرام به پایان برسد. همزمان تصمیم گرفته شد که نیروهای امنیتی سعودی را در حالت آماده باش بالا در نقطه مورد نظر قرار داشته باشند. در روز جمعه ۹ مرداد، پس از نماز ظهر تظاهرات آغاز شد و زائران ایرانی شعارهای «مرگ بر آمریکا»، «مرگ بر اتحاد جماهیر شوروی» و «مرگ بر اسرائیل» سر می‌دادند. این راهپیمایی تا اواخر مسیر پیش‌بینی شده، یعنی پانصد متر قبل از مسجد الحرام، بدون مشکل انجام گرفت. در این مرحله، برخی از ایرانیان خواستار ادامه تظاهرات برای ادامه فشار به سمت جلو و حضور در مسجد شدند. با شروع این اتفاق‌ها، افراد ناشناس با پرتاب اشیایی به سمت تظاهرات کنندگان، به آزار و اذیت زائران ایرانی پرداختند. این عوامل اوضاع را تشدید کرده و اوضاع را به درگیری شدید بین حجاج ایرانی و امنیت سعودی تبدیل کرده و گفته می‌شود که سعودی ها از چوب دستی و مواد برقی و ایرانی ها از چاقو و قمه استفاده می‌کردند. بر اساس اعلام رسمی دولت سعودی ۴۰۵ نفر در این حادثه جان باختند ولی علت مرگ این افراد لگدمال شدن و فشار بوده و نه تنها شلیک نیروهای نظامی و امنیتی را «انکار کرده» ، بلکه استفاده از گاز اشک آور را نیز منکر شده است. بر اساس منابع اطلاعاتی آمریکایی با بالا گرفتن درگیری بین نیروهای امنیتی و پلیس عربستان و تظاهرکنندگان، گارد ملی وارد عمل می‌شود و ابتدا گاز اشک آور شلیک می‌کند و سپس با اسلحه کمری و مسلسل شروع به شلیک می‌کنند و بدین صورت اعتراضات خاتمه می‌یابد. در این واقعه ۴۰۵ نفر به تیر مستقیم یا در اثر ازدحام جمعیت کشته (۲۷۵ ایرانی، ۸۵ نیروی پلیس عربستانی و ۴۵ تن از حاجیان دیگر کشورها) و ۶۴۹ نفر زخمی (۳۰۳ ایرانی، ۱۴۵ عربستانی و ۲۰۱ از دیگر ملیت ها) شدند. پس از این واقعه، حکومت عربستان سعودی سفارتخانه خود را در تهران تعطیل و روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کرد. [ویکی پدیا] نقش عناصر مجاهدین در حج خونین در مراسم حج سال 1366 «تهاجم خونینی به تظاهرات حجاج ایرانی» رخ داد که منجر به شهادت صدها نفر شد. در آن زمان دولت عربستان سعودی مقصر این فاجعه را نظام جمهوری اسلامی اعلام کرد. جمهوری اسلامی نیز علاوه بر رژیم آل سعود ، عوامل عراق و منافقین را هم از مسببان حادثه معرفی کرد. به تصریح یکی از عناصر سابق سازمان ، رجوی با استفاده از فرصت ایام حج ، طبق یک طرح از قبل تعیین شده و با همکاری دولت عراق ، تظاهرات آرام اعلام برائت زائران ایرانی را به خون کشید تا به اهداف خاص خود برسد! (نشریه نگاه/سازمان مجاهدین … بیانیه رضوانی/ص 330) سبحانی در کتاب خود عکس رجوی و همراهانش در لباس احرام را چاپ کرده و نوشته است: افراد همراه رجوی در عکس مزبور عبارتند از : عباس داوری ، علیرضا باباخانی ، محمد سیدالمحدثین ، علی رضا صدر حاج سید جوادی و رضا درودی ، که همگی از مسئولین روابط خارجی و اطلاعاتی و حفاظتی سازمان بودند. در سال 66 ، دولت عربستان سعودی در حال نزدیک شدن به ایران بود و تمایل داشت بسیاری از مشکلات و اختلافات فی مابین را حل نماید و روابط خود را با ایران بهبهود بخشد. نزدیکی عربستان سعودی به جمهوری اسلامی ایران [در حالی که جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به اوج خود رسیده بود]، هم برای صدام و هم برای رجوی بسیار هولناک بود. چرا که هر دو به کمک های مالی سعودی نیازمند بودند و این در صورتی ممکن بود که آن رژیم را هر چه بیشتر از جمهوری اسلامی دور سازند. از این رو می بایست تضاد بین آنها را دامن بزنند تا نزدیکی آن دو را مانع شوند. تدارک امکانات اولیه و مقدمات اجرای توطئه را مأموران عراقی در پوشش مصونیت دیپلماتیک بر عهده داشتند، اینان مواد منفجره و نیز تصاویر امام را با خود به فرودگاه جده آوردند ، بدون آن که بازرسی و کنترلی در کار باشد. افراد سازمان با گذرنامه های عراقی به عنوان حجاج عراقی وارد خاک عربستان شدند، ریاست کاروان سازمان را عنصر قدیمی مرکزیت عباس داوری (رحمان) به عهده داشت. نیروهای رجوی در این مأموریت که از خارج کشور و منطقه جمع آوری و اعزام شدند و از هفته ها قبل ریش گذاشته بودند ، با یک اتوبوس از ساختمان موسوم به سعادتی در بغداد حرکت کردند. این جمع پس از ورود به عربستان خود را به راحتی در میان زائران ایرانی جای دادند تا تحرکات آنان به نام ایرانیان تمام شود. نوروز علی رضوانی ، عضو سابق سازمان می نویسد : سرنوشت تیم عملیاتی اعزامی به حج بنای یادبود شهدای حج خونین در بهشت زهراء تهران پس از بازگشت کاروان مزبور از عربستان، عده ای از این افراد به مرور زمان مسئله دار شدند و احتمال جدایی آنها از سازمان افزایش یافت ، به تصریح همان عضو جدا شده: موارد مستند این امر بدین قرار نقل شده است : به غیر از موارد مذکور ، در همان مقطع مرگ های مشکوک دیگری نیز در قرارگاه اشرف روی داده است که حداقل 18 مورد آنها تاکنون توسط برخی اعضای سابق سازمان افشا شده اند، (نشریه نگاه/سازمان مجاهدین …/ص 333–334 /گفتگوها/محمد محمدی گرگانی درباره مرگ مشکوک برادرش حسن محمدی گرگانی) ولی معلوم نیست افراد مقتول یا متوفی در واقعه حج سال 66 دخالت داشته اند یا خیر ، لیکن قطعی است که همه این مرگ های مدتی پس از آن حادثه پیش آمده است. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ؛ ان شاء الله در پست بعدی ، به ادامه بررسی «نقش مجاهدین خلق در وقوع حج خونین» خواهیم پرداخت. .
  3. 2 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان با سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. نیزه ( Naiza MLRS ) جنگجوی نیزه دار قزاق سیستم توپخانه راکتی نیزه (lance) توسط صنایع نظامی اسرائیل (IMI) برای وزارت دفاع قزاقستان توسعه داده شد. این سیستم بسیار شبیه راکت انداز LYNX (MRL) صهاینه است. راکت انداز Naiza از غلاف های راکت قابل تعویض استفاده می کند. این آتشبار قادر است راکت های گراد 122 میلی متری ، راکت های LAR-160 (اسرائیلی) 160 میلی متری، راکت های BM-27 اورگان 220 میلی متری و راکت های IMI EXTRA (اسرائیلی) 306 میلی متری را شلیک کند. آشنائی با کشور قزاقستان «قزاق» تحریف واژه‌ روسی «کازاک Kazak» است که در فرانسه و برخی زبانهای دیگر، کُزاک (Cosaque) تلفظ می‌شود. قزاق‌ها یا کازاخ‌ها، یکی از اقوام ترک تبار ساکن شمال آسیای میانه هستند که به زبان قزاقی صحبت می‌کنند و بیشتر آن‌ها در جمهوری قزاقستان ساکن هستند. در زبان روسی قزاق‌ها را کازاخ می‌گویند که از لحاظ ریشه لغوی هیچ ارتباطی به کازاک های اوکراینی (که در زمان قاجار و رضاشاه با عنوان بریگاد قزاق در ایران حضور پررنگی داشته‌اند) ندارد. بیشتر قزاق‌ها مسلمان و اهل سنت (حنفی مذهب) هستند. قزاقستان با نام رسمی «جمهوری قزاقستان» کشوری در آسیای میانه است. واژهٔ قزاقستان از دو بخش «قزاق» و پسوند فارسی «ستان» تشکیل شده‌است، که به معنای «سرزمین قزاق‌ها» است. واژه قزاق نیز خود به معنی «کوچنده» و از ریشه ترکی «قَز» است که معنای کوچیدن می‌دهد و به زندگی کوچ‌نشینی قزاق‌ها اشاره دارد. پس از انقلاب اکتبر و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی ، قزاقستان با عنوان «جمهوری سوسیالیستی قزاقستان شوروی» به یکی از جمهوری های آن تبدیل شد. با فروپاشی شوروی، قزاقستان به استقلال دست یافت. قزاقستان در تاریخ ۱۶ دسامبر ۱۹۹۱ آخرین جمهوری شوروی بود که اعلام استقلال کرد. جمعیت قزاقستان ۱۸٬800٬۰۰۰ نفر و زبان‌های رسمی آن قزاقی و روسی است. قزاقستان بزرگترین کشور محصور در خشکی در دنیا است و تراکم جمعیتی کمی دارد. پایتخت این کشور در سال ۱۹۹۸ از آلماتی در جنوب که بزرگ‌ترین شهر کشور است به «نورسلطان» یا «آستانه» در شمال منتقل شد. نورسلطان(آستانه) پایتخت جدید التأسیس قزاقستان نور سلطان ، پایتخت کنونی قزاقستان شهری است بسیار سرد و بادخیز که دمای هوا در زمستان در آن به منفی ۴۰ درجه می‌رسد. گروه‌هایی از ملی‌گرایان روس در روسیه و داخل قزاقستان دعوی الحاق مجدد شمال قزاقستان به روسیه را داشتند، و این یکی از انگیزه‌های رئیس‌جمهوری قزاقستان برای انتقال پایتخت به شهری در مرکز کشور و نزدیک به روسیه بود و این امر باعث شد که شمار زیادی از قزاق‌ها به این شهر منتقل شوند و این دعوی به خودی خود خاموش شود. قزاقستان از شمال با روسیه، از شرق با چین، در جنوب شرقی باقرقیزستان، در جنوب با ازبکستان و در جنوب غربی با ترکمنستان همسایه است. سواحل شمال شرقی دریای کاسپین در خاک این کشور قرار دارد. وسعت قزاقستان ۲٬۷۲۴٬۹۰۰ کیلومتر مربع (بیش از سه برابر ترکیه یا پاکستان) است و حدود ۲۰٪ آن در سوی کوه های اورال قرار گرفته و به لحاظ جغرافیایی بخشی از آن در اروپا است. البته قزاقستان معمولاً یک کشور آسیائی طبقه‌بندی می‌شود. قزاقستان که به بزرگی اروپای غربی است بزرگ‌ترین کشور محصور در خشکی (فاقد دسترسی به آب های آزاد) دنیا است. با وجود وسعت زیادی که این کشور را نهمین کشور بزرگ دنیا کرده، بیشتر پهنه‌هایش کویر و استپ است و تراکم جمعیت آن تنها ۶ نفر در هر کیلومترمربع است. قزاقستان صاحب دومین منابع بزرگ در اورانیوم ، کروم، روی و سرب، سومین در منگنز، چهارمین در مس و در مورد زغال سنگ، آهن و طلا نیز در بین ۱۰ کشور اول دنیا قرار می‌گیرد و همچنین یازدهمین منابع بزرگ هم در نفت و هم در گاز طبیعی را در اختیار دارد. کشف و استخراج نفت در مناطق غربی در کنار دریای مازندران، این کشور را جزو کشورهایی با درصد رشد اقتصادی بالا در میان جمهوری‌های اتحاد شوروی سابق قرار داده‌است. قزاقستان به درآمدهای نفتی بسیار وابسته است و سقوط جهانی قیمت نفت در مقطعی وضعیت اقتصادی این کشور را دشوار کرد. پایگاه فضائی بایکورنور در کشور قزاقستان قرار دارد و قدیمی‌ترین پایگاه فضایی جهان است. این پایگاه در دوران شوروی سابق و به خاطر موقعیت جغرافیایی مناسب در جمهوری قزاقستان ساخته شد. پس از فروپاشی شوروی، کشور روسیه این پایگاه را تا سال ۲۰۵۰ از قزاقستان اجاره کرده‌است. روابط اسرائیل و قزاقستان روابط دو جانبه میان اسرائیل و قزاقستان تقریبا قدمتی به اندازه استقلال این کشور از شوروی دارد. این دو کشور در ۱۰ آوریل ۱۹۹۲ روابط دیپلماتیک برقرار کردند. سفارت اسرائیل که اکنون در نورسلطان (آستانه سابق) قزاقستان است در اوت ۱۹۹۲ افتتاح شد. اما سفارت قزاقستان در تل آویو اسرائیل، در مه ۱۹۹۶ افتتاح گردید. وزیر امور خارجه قزاقستان در اوت ۲۰۰۴ با موشه کامخی، سفیر اسرائیل در ازبکستان دیدار کرد و در مورد روابط اجتماعی و اقتصادی بین کشورها و انتقال سفارت اسرائیل به آستانه (نور سلطان کنونی) گفتگو کرد. در ژوئن ۲۰۰۹، رئیس‌جمهور اسرائیل [شیمون پرز] به قزاقستان سفر کرد. نخست‌وزیر اسرائیل هم [بنیامین نتانیاهو] در دسامبر ۲۰۱۶ در اجلاس تجاری قزاقستان و اسرائیل در آستانه شرکت کرد. سفر نتانیاهو به قزاقستان اولین سفر یک رئیس دولت اسرائیل بود. روابط قزاقستان و اسرائیل برای یک مدت طولانی از توجه ناظران و تحلیلگران خارجی به دور افتاده بود که در نتیجه، شکل گیری ائتلاف بین آستانه و تل آویو تا حدود زیادی عادی و بدون سر و صدا باقی ماند. امروز اسرائیل در میان شرکای تجاری آسیایی قزاقستان در جایگاه پنجم قرار گرفته و حدود ۲۵ درصد از نفت وارداتی تل آویو منشاء قزاقی دارد [البته قزاقستان به دنبال افزایش فروش نفت به اسرائیل است]. آستانه به اسرائیل سوخت، مواد معدنی، روغن، نمک، گوگرد، تجهیزات پروازی، فلزات غیر قیمتی و غلات صادر کرده و در عوض تجهیزات و ماشین آلات برقی، راکتورهای هسته‌ای، دیگ‌های بخار و دستگاه‌های مکانیکی، تجهیزات و دستگاه‌های بصری، مواد مربوط به تبدیل سبزیجات و کود دریافت می‌کند. همچنین بیش از نود و پنج کشاورز، مدیر و دانشمند قزاقستانی در اسرائیل آموزش دیده‌اند و پس از بازگشت به قزاقستان در مصدر امور قرار گرفته اند. همچنین معلوم است که مشارکت استراتژیک میان آستانه و تل آویو فقط محدود به حوزه‌های اقتصادی و تجاری نخواهد بود. دو کشور در بخش دفاعی و اطلاعاتی ارتباط نزدیک دارند. بازدید نتانیاهو از قزاقستان به معنای شروع یک مرحله جدید برای همکاری‌های نظامی- فنی بین دو طرف نیز می‌باشد. ظاهرا جنجالی که در سال ۲۰۰۴ بر سر خرید (همراه با فساد مالی) سیستم‌های توپخانه‌ای تولید اسرائیل راه افتاده و تعدادی از نظامیان بلندپایه قزاقی و تجار اسرائیلی در آن دست داشتند، به طور کامل به باد فراموشی سپرده شده است. امروز قزاقستان از اسرائیل سیستم‌های راکت انداز چندگانه LAR-۱۶۰ و موشک‌های غیر هدایت شونده EXTRA (با افزایش برد) برای این سیستم‌ها دریافت می‌کند. بر اساس مجوز تولید صادر شده توسط اسرائیل ، در قزاقستان تولید سیستم خمپاره انداز متحرک ۱۲۰ میلی متری «آیبات»، سامانه‌ دفاع موشکی «نیزه» و هویتزر ۱۲۲ میلی متری «سیمسیر» (Semser) صورت گرفته و آستانه از تل آویو خمپاره‌ها و گلوله‌های مورد استفاده در توپ ۱۰۶، ۱۲۰، ۱۵۵ و ۱۶۰ میلی متری دریافت می‌کند. بدون شک در آینده نزدیک در کنار سیستم سپر دفاع موشکی اسرائیل به نام «گنبد آهنین» (Iron Dome) همچنین محصولات شرکت‌های مجتمع صنایع نظامی اسرائیل نیز (نظیر Israel Military Industries و Elbit Systems) از جمله سیستم‌های پهپاد، اویونیک، رادار، ماهواره‌های اکتشافات فضایی، تکنولوژی سیستم‌های دفاع ضد هوایی (رافائل) و موشک‌های تاکتیکی وارد قزاقستان خواهد شد. هویتزر خودکششی 122 میلی متری سیسمیر ( محصول مشترک اسرائیل و قزاقستان) درخواست نظربایف از نتانیاهو در رابطه با کمک اسرائیل در آموزش نیروهای ویژه قزاقی برای مبارزه با تروریسم نیز غیر منتظره نبود. البته تل آویو از این پیشنهاد کمال استقبال را خواهد داشت چون زمینه برای گسترش همکاری‌های بین سرویس‌های اطلاعاتی دو طرف (نظیر تبادل اطلاعات، آموزش کادر نهادهای اطلاعاتی قزاق و انجام عملیات‌های مشترک علیه اسلام گرایان) فراهم کرده و فرصت‌های جدیدی در اختیار موساد و سایر نهادهای اطلاعاتی اسرائیل قرار خواهد داد. قزاقستان یکی از متحدان مهم و اصلی آمریکا در آسیای مرکزی است. جرج بوش در نامه ای به نورسلطان نظربایف، «قزاقستان را شریک استراتژیک آمریکا در منطقه دانست» که حمایت های قوی و مؤثری را برای ایجاد نظام های دموکراتیک در عراق و افغانستان صورت داده است[ !!! کوری عصاکش کور دگر شود]. آمریکا به عنوان بزرگترین سرمایه گذار خارجی در قزاقستان، رقمی معادل 11 میلیارد دلار، در این کشور سرمایه گذاری کرده است. پیوند میان آمریکا و قزاقستان به نوعی به پیوند میان اسرائیل و قزاقستان نیز تسری یافته است. بائور جان الوبایف، معاون رئیس کمیسیون امنیت ملی قزاقستان، با اشاره به خطر تروریسم که مشترکا روسیه، اسرائیل، آمریکا و قزاقستان را تهدید می کند، خواستار همکاری نیروهای امنیتی قزاقستان با سرویس های ویژه امنیتی کشورهای فوق الذکر شد. وی افزود: ظهور اسلام گرایان افراطی در جنوب قزاقستان و تهدید بنیادگرایی اسلامی، قزاقستان را در معرض حملات تروریستی قرار داده است. برداشت مشترک اسرائیل و قزاقستان از مفهوم «تهدیدات ناشی از تروریسم» منجر به گرایش این دو کشور به یکدیگر شده و همکاری امنیتی دوجانبه میان تل آویو - آلماتی به شکل بارز در قالب ایجاد یک پایگاه جاسوسی اسرائیل در قزاقستان، نمود پیدا کرده است. این پایگاه جاسوسی پیشرفته با همکاری مشترک نیروهای اطلاعاتی - امنیتی قزاق و اسرائیلی در نقطه ای نامعلوم در قزاقستان احداث شده و بنابر خواسته دو طرف، تأسیس آن مخفی ماند. هدف از احداث و راه اندازی پایگاه مزبور کنترل فعالیت سازمانهای اسلامی تازه تأسیس در جمهوریهای آسیای مرکزی، توسط اسرائیل بود. و بالاخره یهودیان ساکن قزاقستان و تمایل برای تشویق آنها به اسکان در اسرائیل و استفاده از فرصتهای موجود در این رابطه، جاذبه دیگری را در توسعه مناسبات دوجانبه «اسرائیل - قزاقستان» ایجاد کرده است. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با عرض پوزش از دوستان ، آنقدر مقدمه طولانی شد که اصل موضوع ( معرفی آتشبار راکتی قزاقستانی ) ماند برای پست بعدی .
  4. 2 پسندیده شده
  5. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «حذف افراد خود و تسویه حساب های درون تشکیلاتی» اختصاص داد. علی زرکش یزدی فرجام یک بی فرجام (بخش سوم) علی زرکش یزدی از اعضای سازمان مجاهدین خلق [منافقین] بود. بعد از کشته شدن موسی خیابانی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰، فرماندهی نظامی سازمان در داخل ایران را عهده‌دار شد. مدتی قائم‌مقام مسعودرجوی و عملا نفر دوم سازمان بود، اما به دلیل مخالفت با انقلاب ایدئولوژیک رجوی، پس از چندی مغضوب گردیده و توسط رجوی به اعدام محکوم گردید. وی و همسرش در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان) کشته شدند. [ویکی پدیا] جلسه دادگاه علی زرکش (اعدام فقط به این دلیل که مسعود می گوید!!!) آخرین تصویر از مهین رضائی (همسر علی زرکش) پیش از کشته شدن در مرصاد پیش از این گمان می کردم که در پایان تابستان ۶۱ با از بین رفتن اغلب خانه های تیمی، رجوی مجبور شد باقیمانده افراد را از ایران خارج کند اما با خواندن بخشی ازخاطرات هادی افشار به این نتیجه رسیدم ؛ بازهم هنوز خوی و خصلت رجوی را به خوبی نشناخته ام. چرا که متوجه شدم او باز هم اصرار به ماندن در ایران و ادامه کشت و کشتار و خط ترور داشته و [طبق ادعای افشار] تنها کسی که در برابر او ایستاده علی زرکش بوده است و یکی از علت های برکناری و پایمال کردن او ؛ خروجش از ایران و داشتن ایده ای خارج از طرح و نظر رجوی بوده است. رجوی هم با رذالت عجیب و غریبی که ظاهرا فقط و فقط مختص به خود اوست ، او را به اعدام محکوم و سپس او را سربه نیست کرد. به همین دلیل از شما می خواهم که در ادامه بررسی فراز و فرود علی زرکش و برای پی بردن به جزئیات بیشتر ماجراهای درونی «فرقه رجویه» مطالب زیر را مطالعه نمایید تا شاید بیشتر با نیات پلید قلبی رجوی و هوادارانش در فرقه آشنا شوید. بخشی از شرح وضعیت او را مستقیم از خاطرات هادی افشار از اعضای قدیم مرکزیت سازمان می آورم: خلاصه جلسه دادگاه زرکش به روایت هادی افشار چند ماهی از آغاز انقلاب ایدئولوژیک نگذشته بود که تعدادی از فرماندهان دست چین شده فرقه را با عجله از منطقه [منظور ترکیه و عراق است] به پاریس فرا خواندند. کسی نمی دانست که موضوع از چه قرار است تا اینکه وارد سالن نشست شدیم. طبق معمول «خانم و آقا» آن بالا نشسته بودند و مسعود رجوی اعلام کرد که علی زرکش به جرم خیانت هایی که مرتکب شده، در دفتر سیاسی به اعدام محکوم شده است. ما (همگی) همچون اهالی کره شمالی، در تائید تصمیم گرفته شده شروع به کف زدن کردیم و درست در همین هنگام مهدی ابریشمچی با یکی دو نفر دیگر، علی زرکش را از در کنار سن به داخل آوردند. علی زرکش فکر کرد که افراد به خاطر او کف میزنند و لذا دستش را به علامت پاسخ دادن بلند کرد و کف زدن هم تمام شد (خواستم در جریان فضا باشید) شاید او در لحظه فکر کرده بوده که مورد عفو! قرار گرفته و حال صحنه عوض شده است. بعد در حضور خودش ، محاکمه اش شروع شد [جالب است که اول به اعدام محکوم شده و بعدا محاکمه برگزار شده است]. کمی مسعود رجوی صحبت کرد، مقدار بیشتری مریم قجر، بلبل زبانی کرد و اگر اشتباه نکرده باشم مهدی ابریشمچی هم به عنوان مستنطق سوژه توضیحاتی داد. علت اینکه گفتم بلبل زبانی کرد این بود که در آن روزگار کسی او را نه به رسمیت می شناخت و نه جایگاهی برای او تصور می شد، همگی او را به چشم یک عروسک و ویترینی برای خالی نبودن عریضه نگاه می کردند. واقعیت سال های بعد هم نشان داد که این احساس کاذب نبوده است. حال در چنین جلسه مهمی که قرار بود جانشین مسئول اول سازمان اعدام شود، هیچ جایی برای سخن گفتن مریم قجر وجود نداشت اما بیشترین سخنرانی را او کرد، فضای موجود و فضای سخنان وی تنها این احساس را القاء می کرد که گویا زنی در یک دعوای خانوادگی از شوهرش دفاع می کند. جلسه در دو قسمت برگزار شد، قسمت اول که با حضور متهم بود نسبتا کوتاه بود و نه از متهم خواسته شد و نه به او اجازه صحبت داده شد و در قسمت دوم در غیاب متهم هر کس (منجمله اینجانب) هر حرف مربوط یا نامربوط و لنگه کفشی را که پیدا می کردیم نثار او می نمودیم. اما حرفها و اتهاماتی که به علی زرکش نسبت داده شد و بر مبنای آن حکم اعدامش صادر شده بود به قرار زیر است که این حرفها با جو سازی و هیاهوی فراوان همراه بود. اتهامات همین سه قلم بودند و چیزی بیش از آن نبود، اما در میان صحبت ها نکات زیر هم مطرح شد که اصل قضیه در آنها نهفته است: اگر چه جملات کوتاه است اما به راحتی قابل فهم است که حرف این بود: «می ماندی و کشته می شدی» بقیه توضیحات و برداشتها را با توجه به سابقه این فرد بر عهده شما می گذاریم. همانطور که در خلال نوشته توضیح دادم این جلسه به منظور تائید حکم اعدام توسط مرکزیت سازمان برگزار شده بود، حکم اعدام در نشست دفتر سیاسی صادر شده بود و در این جلسه فقط باید مورد تائید قرار می گرفت. جریان از این قرار بود که علی زرکش به عنوان فرمانده داخل کشور به چشم دیده بود که امکان ادامه عملیات و خط به اصطلاح مبارزه مسلحانه وجود ندارد، آنها که خود از بالاترین امکانات حفاظتی، مالی، خانه و پایگاه و امکانات جابجایی برخوردار بودند، دیده بودند امکان دوام آوردن نیست و هر روز تعداد بیشتری کشته می شوند و به همین خاطر تصمیم به خروج از ایران می گیرند. و این داستان در فرقه همواره ادامه دارد ... ... پایان (*) : واژه «سکتاریسم» را بیشتر چپی‌ها و کمونیست‌ها به کار می‌برند؛ از این رو تعریف سکتاریسم از دید آن‌ها در این‌جا نقل می‌شود: «سکتاریسم یعنی بریدن از توده‌ها و تبدیل شدن به یک دسته جدا از خلق». این لغت از واژه «سِکت» مشتق شده و به معنای فرقه، گروه، دسته کوچک و «در بروی خود بسته» و «جدا از مردم» استعمار شده‌است. جلو دویدن یا عقب ماندن از توده‌های مردم از ویژگی‌های سکتاریسم است. سکتاریسم زائیده جمود و دُگماتیسم و چپ روی است و در پوسته تنگ خود می‌تند و با زندگی و توده مردم هرگونه تماس و ارتباطی را قطع می‌کند و به محافظه کاری و تحریف اصول و فراموشی پروسه‌های اجتماعی می‌انجامد. ========================== این سه پست رو بطور ویژه تقدیم می کنم به @AdmiralErfan عزیز که ارسال این سه پست بخاطر درخواست ایشون زودتر ارسال شد (خودم تصمیم داشتم که پست های مربوط به ماجرای زرکش را بعد از بررسی عملیات فروغ ارسال کنم) ========================== پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : پس از پایان سه گانه «فراز و فرود علی زرکش» ؛ ان شاء الله در پست بعدی ، به «ماجراهای خیانت بار فرقه رجوی در عراق» و در خلال جنگ 8 ساله خواهیم پرداخت. .
  6. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «حذف افراد خود و تسویه حساب های درون تشکیلاتی» اختصاص داد. علی زرکش یزدی فرجام یک بی فرجام (بخش دوم) علی زرکش یزدی (۱۳۲۸/مشهد - ۱۳۶۷ قصر شیرین) از اعضای سازمان مجاهدین خلق [منافقین] بود. وی در زندان شاه به کادر مرکزی سازمان راه یافت. بعد از کشته شدن موسی خیابانی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰، فرماندهی نظامی سازمان در داخل ایران را عهده‌دار شد. در سال ۶۱ به فرانسه رفت و مدتی قائم‌مقام مسعودرجوی و عملا نفر دوم سازمان بود، اما به دلیل مخالفت با انقلاب ایدئولوژیک رجوی، پس از چندی مغضوب گردیده و توسط رجوی به اعدام محکوم گردید. وی و همسرش در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان) کشته شدند. [ویکی پدیا] فرجام علی زرکش برخی از جدا شدگان سازمان (که در عمليات فروغ شخصاً شرکت داشته اند) ، درباره نحوه مرگ علی زرکش که به عنوان يک سرباز صفر در عمليات شرکت داده شده بود، معتقدند که وی از پشت سر هدف قرار گرفته و به قتل رسيد. در مورد قاتل او دو قول وجود دارد : روايت اول: روايت دوم: همان گونه که در پست قبل اشاره کردیم ؛ زرکش پيش از مرگ در نامه ای به همسرش مهين رضايی به افشای بعضی مسائل درون گروهی می پردازد و «از له شدن و تصفيه خود» پرده بر می دارد و عمليات فروغ را ناموفق پيش بينی می کند و تحليل رجوی و مرکزيت سازمان را اشتباه دانسته است. متن اين نامه که در جريان عمليات مرصاد (فروغ جاويدان) به دست نيروهای ايران افتاده بود، برای نخستين بار در داخل کشور انتشار يافت . زرکش و همسرش هر دو در عمليات مزبور کشته شدند و وسايل شخصی آن دو نيز پس از شناسايی، مورد بازرسی قرار گرفته بودند که نامه مزبور در بين آنها پيدا شد. وی در نامه خود با اشاره به نادرستی تحليل سازمان در اقدام به پديد آوردن فاجعه هفتم تير، درباره اقدام به عمليات فروغ می نويسد : دیدار رجوی و ملک حسین پادشاه سابق اردن در کاخ پادشاهی اردن در قسمت ديگری از نامه مزبور در مورد ديدگاه رجوی نسبت به مردم چنين آمده است : زرکش در همين نامه علت باقی ماندن خود در تشکيلات را اينگونه توضيح داده بود : شکست فاجعه بار عملیات فروغ جاویدان گروهی از هواداران سازمان در فرانسه که مخالف رجوی بودند، [در تابستان 1377] اطلاعيه ای در مورد مرگ زرکش منتشر کردند. در اين اطلاعيه درباره انتشار نامه مذکور در ايران و واکنش سازمان در قبال آن چنين آمده است : (*) : رجوی در حکم انتصاب زرکش به عنوان قائم مقام خود، در تاريخ 30 فروردين 61 ، وی را از ارزنده ترين رهبران سازمان که مدارج خطير را طی کرده، توصيف کرده است. (نشريه اتحاديه انجمن های .../ش 36/ص1-2) حال سؤال اين است که اگر آنچه در دست نويس جعلی علی زرکش آمده نادرست است ؟ ... تغيير موضع او چه بوده که مسئول ارتش آزاديبخش از ترس پيش دستی دشمن او را محکوم به اعدام و سپس برای مدتی وی را از ديده ها مخفی نگاه می دارند؟ (راستگو/مجاهدين خلق در آئينه تاريخ/ص239-242) محمد حسين سبحانی با بررسی چگونگی خلع رده و محاکمه و سرانجام مرگ زرکش با استناد به اسناد و مدارک منتشره و معتبر، معتقد است : جدای از اين نقل قول مهدی افتخاری که عضو دفتر سياسی وقت سازمان در زمان دستگيری علی زرکش بود، می توان به مضمون نامه های علی زرکش به همسرش مهين رضايی قبل از عمليات به اصطلاح فروغ جاويدان نيز اشاره کرد . البته سازمان مجاهدين مدعی است که اين نامه ها قلابی می باشد و توسط رژيم [نظام] جمهوری اسلامی دست خط علی زرکش جعل شده است که البته می توان حدس زد بر اساس همان استدلالی که علی زرکش زندانی شد (يعنی جلوگيری از سوء استفاده رژيم) اين دروغ (جعل شدن نامه های علی زرکش توسط رژيم) نيز بر اساس همان استدال در سازمان توجيه و امکان طرح پيدا می کند. (سبحانی/روزهای تاريک بغداد/ص267-271) سبحانی همچنين با ذکر واکنش های همراه با شگفتی اعضای سازمان بعد از اعلام خبر کشته شدن زرکش در عمليات فروغ، روشن نشدن علت اين که وی به عنوان سرباز صفر در آن عمليات سازماندهی شده بود و عبارات سؤال برانگيز در وصيت نامه زرکش که توسط سازمان منتشر شد و حاکی از ديدگاه های مخالف قبلی وی با رهبران سازمان بود، تأکيد می کند که مطلب مندرج در نامه منتشره زرکش به همسرش صحت دارد و قابل انکار نيست. (سبحانی/روزهای تاريک بغداد/ص273-281) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، به آخرین بخش از سه گانه علی زرکش یعنی «روایت جلسه دادگاه علی زرکش» خواهیم پرداخت. .
  7. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «حذف افراد خود و تسویه حساب های درون تشکیلاتی» اختصاص داد. علی زرکش یزدی فرجام یک بی فرجام (بخش اول) علی زرکش یزدی (۱۳۲۸/مشهد - ۱۳۶۷ قصر شیرین) از اعضای سازمان مجاهدین خلق [منافقین] بود. وی دانش آموختهٔ مهندسی عمران دانشگاه تهران بود. وی در زندان شاه به کادر مرکزی سازمان راه یافت. در خرداد ۵۹ با مهین رضائی ، خواهر رضایی‌ها، (احمد رضائی، مهدی رضائی و رضا رضائی) ازدواج کرد. بعد از کشته شدن موسی خیابانی در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰، فرماندهی نظامی سازمان در داخل ایران را عهده‌دار شد. در سال ۶۱ با شدت گرفتن درگیری مجاهدین با نظام، به فرانسه رفت. در آنجا مدتی قائم‌مقام مسعودرجوی و عملا نفر دوم سازمان بود، اما به دلیل مخالفت با انقلاب ایدئولوژیک رجوی، پس از چندی مغضوب گردیده و توسط رجوی به اعدام محکوم گردید. وی و همسرش در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان) کشته شدند؛ جمهوری اسلامی و همچنین اعضای قدیمی جدا شده از سازمان، کشتن وی را در آن عملیات به خود نیروهای سازمان مجاهدین خلق نسبت داده‌اند. سعید شاهسوندی عضو سابق کمیته مرکزی سازمان مجاهدین تائید میکند که وی در فرانسه توسط مسعود رجوی در چند نوبت دادگاهی به اعدام محکوم شده‌ بوده و مدتی را هم در پایگاه نظامی مجاهدین در عراق زندانی بوده است. برخی داستان مرگ علی زرکش را به قتل مجید شریف واقفی به دستور تقی شهرام تشبیه کرده‌اند. [ویکی پدیا] نامه علی زرکش به همسرش مهین رضائی (سمتر است) همسر علی زرکش (و خواهر زن موسی خیابانی) پیش از کشته شدن در عملیات مرصاد طبق گفته سپاه پاسداران ، علی زرکش در تیرماه ۶۷ (قبل از عملیات) نامه‌ای به همسرش نوشته که حاکی از اختلافات وی با مسعود رجوی است. مسعود رجوی و سازمانش وجود این نامه را تکذیب کردند، اما جمهوری اسلامی می گوید که این نامه بعد از کشته شدن علی زرکش و همسرش در عملیات مرصاد بین وسایل شخصی آن‌ها، کشف شده است. و در همان سال آنرا منتشر کرد. متن نامه: [ویکی پدیا] اما به راستی علی زرکش که بود؟ علی زرکش يزدی در سال 1328 در شهر مشهد متولد شد. در سال 1348 به دانشکده فنی دانشگاه تهران راه يافت . وی توسط مهدی افتخاری و محمد مفيدی معرفی و به عضويت سازمان پذيرفته شد . سبحانی اما معتقد است که زرکش توسط کاظم ذوالانوار عضوگيری شد. (سبحانی/روزهای تاريک بغداد/ص 252) . در بيوگرافی رسمی سازمان پس از انقلاب نيز گفته شده که در زندان ، کاظم ذوالانوار موضع سازمانی زرکش را ارتقا داد. (نشريه مجاهد/ش 147 /ص 4) در سال 1351 به علت فعاليت های دانشجويی و ارتباط با بعضی افراد سازمان بازداشت و به ده سال حبس محکوم گردید. وی در زندان شاه ، عضو کادر مرکزی سازمان و در کنار رجوی و خيابانی نفر سوم سازمان بود. (نشريه مجاهد/ش 147/ص4) به نوشته نشريه مجاهد ، زرکش «پايه گذار و نخستين مسئول و سردبير نشريه مجاهد» ، «مسئول کل انتشارات و تبليغات» ، «مسئول تشکيلات کل سازمان» ، ... و «کادر مرکزی غير علنی» بود که تنها در يک مناظره تلويزيونی با شهيد بهشتی به عنوان عضو سازمان معرفی شد. چهره و قيافه علی زرکش برای بسياری از اعضای سازمان هم ناشناخته بود و تنها افرادی که به ستاد انزلی (ساختان پايگاه اصلی و علنی سازمان در خيابان انزلی منشعب از خيابان طالقانی، پس از انقلاب) در تهران تردد داشتند، چهره وی را از نزديک ديده بودند. ضمن اين که در فاز سياسی (1357 - 1360) و همچنين بعد از شروع يک مناظره تلويزيونی بدون اعلام موقعيت تشکيلاتی اش ، به نمايندگی از سازمان شرکت کرد ، ولی به جز آن تک مورد ، اسم و تصوير او در جايی نيامد . (سبحانی/روزهای تاريک بغداد/ص262) در خرداد 59 با مهين رضايی ازدواج کرد. در برپايی شورش مسلحانه 30 خرداد سال 1360 نقش فعالی ايفا نمود. بعد از کشته شدن موسی خيابانی در 19 بهمن 60 ، وی به سمت قائم مقام مسئول اول سازمان و فرمانده سياسی - نظامی آن منصوب شد (نشريه مجاهد/ش 147/ص 21 - 22) و مسئوليت ترورهای سازمان را تا خروج از کشور در سال 64 عهده دار بود . وي در سال 1364 به پاريس احضار و در دادگاه ويژه ای به مدت يک ساعت محاکمه و به اعدام محکوم می گردد و سپس به بغداد انتقال داده می شود و در همانجا زندانی می شود . در مورد محاکمه و عزل علی زرکش ، هادی شمس حائری می نويسد : نکته ای که در اينجا قابل ذکر است اين است که محاکمه و زندانی شدن علی زرکش ابتدا در فرانسه صورت گرفت و او مدتی در محل اقامت رجوی در پاريس زندانی بود و سپس به زندان عراق منتقل شد. زرکش می توانست هنگام انتقال به عراق از دست مأمورين بگريزد و خود را به پليس فرانسه معرفی کند، اما وی با قبول محکوميت خود و آمادگی برای رفتن به عراق مهر تأييدی بر انحرافات سازمان نهاد . زيرا کسی که درون سيستمی پرورش يافته باشد که خود يکی از مهره های سازنده آن است و در تکوين انحرافات سازمان پا به پای رجوی سهيم بوده ، نمی تواند دارای ابتکار و استقلال رأی باشد و خود نيز تبديل به مهره ای بی اراده می گردد. بدين جهت او نتوانست در مقابل اين انحراف بايستد . سعيد شاهسوندی در رابطه با محکوميت زرکش می نويسد : يکي از وابستگان سازمان در اروپا در کتابی که آذر ماه 84 نوشته است و به تحليل انقلاب ايدئولوژيک [از منظر مقبول سازمان] اختصاص دارد، درباره ماجرای زرکش چنين می نويسد : در ادامه متن فوق ، نويسنده حسن مهرابی و محمد حياتی را در کنار جايگاه علی زرکش قرار داده است که خلع رده می شوند. اولی کناره گيری می کند و دومی هنوز در سازمان است. روشن است که بر خلاف نظر نيابتی اهميت زرکش قابل مقايسه با ديگران نبوده و بجز مسعود رجوی از همه کادرهای سازمان بالاتر و مهم تر بوده است علی زرکش که تا مقطع انقلاب ايدئولوژيک مجاهدين و متعاقب آن انحلال دفتر سياسی و کميته مرکزی مجاهدين، جانشين مسئول اول سازمان و فرماندهی [نیروهای] داخل [کشور] مجاهدين را بر عهده داشت، مسئول شکست های استراتژيک گذشته و انتقال نادرست خطوط رهبری به تشکيلات قلمداد شده و خلع رده می شود. بعد هم بدون سر و صدا به قرارگاه بديع زادگان [درون پادگان اشرف] که محل اقامت رهبری سازمان بود منتقل می شود . ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در مجموعه پست های بعدی ، به معرفی بخش های دیگری از زندگی و مرگ علی زرکش خواهیم پرداخت. .
  8. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «انقلاب دوم ایدئولوژیک منافقین موسوم به انقلاب مریم» اختصاص داد. انقلاب ایدئولوژیک مسعود و مریم آغاز یک پایان (بخش سوم و پایانی) در اواخر سال 63 رجوى پيش‏ بينى كرد كه كادرهاى اصلى گروه دير يا زود به اين جمع ‏بندى مى ‏رسند كه اقدامات، تاكتيك ‏ها و سياست‏ هاى وى با ناكامى روبرو شده و ضايعات سنگينى بر پيكر سازمان وارد آمده است. رهبرى سازمان پى برد كه عدم تحقق هدف‏ هاى استراتژيك باعث بروز ترديد در خط ‏مشى و درستى تاكتيك‏ هاى رهبرى شده و مقدمه بحران سياسى، تشكيلاتى و رشد تضادهاى درونى را فراهم خواهد ساخت. از اين رو براى گريز از بحران، اقدام به تغيير ماهيت تشكيلات و روابط تشكيلاتى نمود و كوشيد تحت عنوان «انقلاب نوين ايدئولوژيك»، در واقع با «رهبرسازى» بر بن‏ بست پديد آمده غلبه كند. روز 19 اسفند 1363 خبر ازدواج غيرمترقبه نفر اول سازمان مجاهدین خلق (رجوى) با همسر فرد دوم سازمان (ابريشمچى) اعلام شد و توجه بسيارى را به اين حادثه معطوف ساخت. بازخورد انقلاب ایدئولوژیک در درون سازمان افرادى مثل پرويز يعقوبى [كه از كادرهاى قديمى بودند] ، به علت رعايت نشدن اصول تشكيلاتى مقبول سازمان به نوشتن نامه‌‏هاى اعتراضيه به رهبرى سازمان اقدام كردند و خواستار تشكيل كنگره‌‏اى از نمايندگان اعضاى سازمان شدند تا عملكرد مركزيت مورد بررسى قرار گيرد. يعقوبى در اين زمينه مى‌‏نويسد: در ادامه اختلافات درون ‏گروهى و افزايش زمينه ‏هاى انشعاب در سازمان، رهبرى تشكيلات در اواخر سال 63 «براى تثبيت غيراصولى خويش و فرار از حساب‏رسى... تحت عنوان جمع‏ بندى... دست به تجديدنظر اساسى در اصول و ضوابط تشكيلاتى و معيارهاى ايدئولوژيكى زد... تحت عنوان به اصطلاح «جهش عظيم ايدئولوژيكى» و «تحول عميق درونى و ارتقاء جدا كيفى و تكاملى» و...» در تاريخ 19 اسفند 63 ، اعلان ازدواج رجوى با همسر فرد دوم سازمان (ابريشمچى) توجه بسيارى را به اين حادثه معطوف ساخت. مركزيت سازمان در بيانيه خود كوشيد تا اعضا و هواداران را براى جا انداختن شكل نوين رهبرى آماده سازد. ظاهرا چنين نمايانده شد كه اين برنامه از مدت‏ها قبل توسط رجوى در حلقه پيرامونش مورد بحث و پذيرش قرار گرفته بود و مدت‏ها روى طراحى و چگونگى اجراى آن كار شده بود. از همان مرحله آغازين اجراى اين طرح، كادرها در مقياس وسيعى اقدام به تقديس و ستايش و اعلام تسليم در برابر رهبرى نوين كردند. به رغم آشكار بودن جنبه غيرشرعى اين ازدواج (كه قبل از سپرى شدن مدت شرعى بين طلاق و ازدواج دوم زن) ، انجام شده بود، در تبليغات انبوه سازمان تلاش شد تا با تشبيه و استناد موضوع به اسلام و سنت پيامبر، صورت مقدس نيز براى اين اقدام پرداخته شود. حال آنكه، شگفتى و تحير ناشى از اين ماجرا ، وجوه عاطفى و انسانى ايجاد جدايى بين يك زوج داراى فرزند 3 ساله و تصاحب اقتدارگرايانه همسر يك دوست و همكار را نيز در اذهان برجسته ساخته بود. در كتابچه «بحران در خط‏ مشى»، طرح موضوع اين گونه صورت پذيرفته است: وقتى تمايل و رأى و سياست رجوى و به اصطلاح جمع ‏بندى و مصلحت سازمان بر اين ازدواج قرار گرفت، [ابريشمچى] همسر خود را كه فرزندى هم از او داشت، بى ‏آنكه عواطف انسانى ‏اش جريحه‏ دار شود، طلاق داد و جمله ‏اى گفت كه مضمونش اين بود: «مخالفت با مشيت مسعود، كفرآميزتر از مخالفت با مشيت خداست....» تركيب مسعود و مريم هدف اصلى برنامه جنجال برانگيز موسوم به «انقلاب ايدئولوژيك» نه تنها تثبيت، بلكه ارتقاى رجوى به مقام رهبر پيامبر گونه و لازم ‏الاتّباع و خارق‏ العاده، با ويژگى‏ هاى استثنايى، در رأس تشكيلات بود. اندك زمانى پس از آغاز ماجرا، تعريف‏ها و تمجيدها از رجوى با عناوينى چون رهبر، مراد و معلم شروع شد و با الفاظى همانند «امام الهادى» و «ناطق بالحق» ادامه يافت. مهدى ابريشمچى گفت: دليل و ماهيت اين همه تحسين و تعريف و تمجيدها از «رهبرى نوين»، چيزى نبود جز ظهور عينى و بروز آشكار حقايق و تحولاتى كه از مدت‏ها قبل در سازمان رخ داده بود. در حقيقت، از مدت‏ها قبل، روابط درونى و رهبرى سازمان به سوى رهبرى فردى و سلطه شخصى و انحصارى سير كرده بود. آنچه تحت عنوان «انقلاب» انجام مى ‏شد، نمايشى بود كه به وسيله آن «رهبرى نوين» مى‏ خواست موقعيت خود را به تأييد همه كادرها و اعضا و سپس هواداران برساند و موانع داخلى را شناسايى و رفع نمايد يا سركوب كند. در فرهنگ جديد تشكيلاتى، اعضا و كادرها بايد مى‏ پذيرفتند كه رهبرى نوين نقش «پيشوا» را در سازمان داشته باشد و در همه موارد از جمله مسائل ايدئولوژيك، سياسى و ... مطيع و تسليم محض وى باشند. اغلب هواداران و كادرهاى محصور در تار و پود تشكيلات، مى‏ بايست «با اعلام وفادارى آشكار» باقيمانده اراده و تفكر مستقل در زواياى درونى و حتى تظاهر به دارا بودن قدرت تشخيص و حق انتخاب را از خود سلب مى‏ كردند تا روح و جسم خويش را دربست تسليم رهبر نمايند. از ابتدا دو موضوع در كنار هم به عنوان اهداف سازمان از اين «انقلاب نوين» مطرح و بر روى آن تبليغ مى ‏شد: اول ارتقاى موقعيت زن و تساوى حقوق زن و مرد در سازمان؛ و دوم مطرح كردن «تركيب مسعود و مريم» به عنوان «رهبرى» هم طراز با رهبران بزرگ تاريخ كه همانند معصومين(ع) بايستى تبعيت شوند و همه تسليم فرمان و مشيتى كه اين دو تعيين مى‏ كنند، باشند. در واقع مفهوم اين كار از لحاظ تشكيلاتى، علنى ساختن و رسميت بخشيدن به چرخش از رهبرى شورايى به رهبرى مطلق‏ العنان فردى و خودكامه بود. زيرا قبلاً هم شورا و مركزيت بيشتر كاركرد نمايشى داشتند تا واقعى، و در اغلب موارد، همگان، تابع رجوى بودند كه توانسته بود بر مقدرات و امكانات سازمان سلطه كامل بيابد. انقلاب ايدئولوژيك فقط تعارفات و تظاهرهاى پيشين را برطرف ساخت و «حاكميت فردى» را عيان‏ تر نمود. از طرفى «بن ‏بست سياسى - استراتژيك سازمان» موجب ايجاد بحران و شكاف در صفوف آن شده بود و مى‏ توانست به اضمحلال تشكيلات بيانجامد. رهبرى سازمان، با هدف سركوب بحران ايجاد شده، علت اصلى تمام شكست‏ هاى استراتژى‏ هاى قبلى سازمان را در نداشتن رهبرى مشخص كه همه اعضا و هواداران از او تبعيت بى ‏قيد و شرط كنند، اعلام نمود. هادى شمس حائرى از اعضاى قديمى كه پس از 16 سال عضويت در سال 1370 از سازمان جدا شد، مى‏نويسد: لذا انقلاب ایدئولوژیک مریم ، نه صرفا تبدیل یک رابطه پنهانی رسوا شده ، به یک ارتباط به ظاهر مشروع و حلال ؛ که در واقع گام بلندی در گذر منافقین از یک تشکیلات سیاسی - نظامی به یک فرقه مذهبی بود. گذر از این مسیر نیاز به دو گام دیگر یا بقول رجوی دو «انقلاب ایدئولوژیک» دیگر داشت که در آینده در این تاپیک از آنها هم خواهیم نوشت. ... پایان پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در مجموعه پست های بعدی ، به معرفی یکی از شخصیت های مرموز سازمان یعنی علی زرکش خواهیم پرداخت. .
  9. 2 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «انقلاب دوم ایدئولوژیک منافقین موسوم به انقلاب مریم» اختصاص داد. انقلاب ایدئولوژیک مسعود و مریم آغاز یک پایان (بخش دوم) روز 19 اسفند 1363 خبر ازدواج غيرمترقبه نفر اول سازمان مجاهدین خلق (رجوى) با همسر فرد دوم سازمان (ابريشمچى) اعلام شد و توجه بسيارى را به اين حادثه معطوف ساخت. مریم قجر عضدانلو [مشهور به مریم رجوی] ؛ در کانون این تحول سازمان مجاهدین قرار دارد که سرمنشاء تمامی مشکلات و انحرافات اخلاقی بعدی نیز از این سرچشمه می گیرد. برای درک بهتر این جنایت تاریخی، باید به شخصیت و بیوگرافی زنی پرداخت که علی رغم داشتن همسر ، با مرد زن دار دیگری ارتباطات خارج از عرف دارد و سرانجام هم [علیرغم داشتن یک دختر کوچک 3 ساله] از همسر خود طلاق گرفته و تقریبا در همان روز بدون رعایت مسائل شرعی به عقد مرد دیگری در می آید!! درباره مریم قجر عضدانلو مریم ابریشمچی (قجر عضدانلو) کاندیدای اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی مريم قجر عضدانلو متولد 1332، بنا به بيوگرافى رسمى منتشره از سوى سازمان، در سال 56 به عضويت سازمان درآمد. او قبل از آن با گروه عليرضا الفت ارتباط داشته و از طريق برادرش محمود عضدانلو كه عضو سازمان بود با ديدگاه‏ هاى سازمان آشنا شده بود. پس از پيروزى انقلاب «وى مسئوليت‏هاى متعددى در رابطه با سازماندهى ميليشياى خواهران و سرپرستى اردوهاى انقلابى - سازندگى [در واقع شستشوی مغزی] خواهران دانش‏ آموز عهده‏ دار بوده است.» طاهره باقرزاده كه از سال 52 عضو سازمان شده بود، درباره وى نوشته است كه در آستانه پيروزى انقلاب، مريم دانشجوى سال آخر متالوژى دانشگاه صنعتى شريف بود و در تأسيس انجمن دانشجويان مسلمان (شاخه دانشجويى هواداران سازمان منافقین) در اين دانشگاه نقش داشت. از نظر مراتب تشكيلاتى، مريم در «بخش اجتماعى» سازماندهى شد و مستقيما تحت مسئوليت محمد ضابطى قرار گرفت. در جريان نخستين انتخابات مجلس شوراى اسلامى، مريم قجرعضدانلو يكى از كانديداهاى سازمان مجاهدين خلق در حوزه انتخابيه تهران بود و معرفى نامه و مختصرى از شرح حال وى در جزوه حاوى معرفى نامزدهاى سازمان براى تهران درج شد. حوزه مسئوليت مريم قجر [پس از فرار از ايران و از بدو ورود به پاريس در اواخر پاييز 1361] مقر و دفتر مسعود رجوى بود و در دوره ‏اى طولانى [عملاً] مسئول اين دفتر بود و بيشترين نشست‏ ها و ملاقات‏ ها را با رجوى داشت. گاف عجیب روزنامه همشهری در چاپ این آگهی (31 خرداد 1386) به نوشته سبحانى : باقرزاده خاطرات خود را درباره مريم چنين نگاشته است: در بخش ديگرى از نوشته باقرزاده خاطره ديگرى درباره مريم رجوى، به اين شرح نقل شده است: مریم قجر در پیش از انقلاب پيشينه اين پيوند برخى از مبارزان قديمى [كه از قضا داراى سوابق طولانى حضور در ميان مجاهدين خلق نيز بودند] به گونه‏ اى، ارتباط ميان آن دو تن را مسبوق به سابقه عنوان كردند و حتى يادآور شدند كه پچ پچ ‏هاى مربوطه، «حاكى از قدمت اين رابطه از اواخر سال 59 بوده است!» «راه كارگر» (نشریه گروهک موسوم به سازمان انقلابى كارگران ايران) در يك اطلاعيه به تاريخ نهم فروردين ماه 1364 [يعنى پيش از مراسم رسمى ازدواج و در واقع پس از اطلاعيه دفتر سياسى سازمان] اين جريان را تقبيح نمود و نوشت: علاوه بر اين گونه واكنش‏ ها و اتخاذ مواضع، زمزمه ‏هاى ديگرى از درون سازمان مجاهدين خلق به بيرون انعكاس مى‏ يافت كه كل ماجرا را به نوعى ديگر ترسيم مى‏ كرد. اين زمزمه‏ ها حاكى از اين بود كه «يك جريان رسوا» ناگهان به «چيزى ديگر» تبديل شده است. در اينجا [بدون قضاوت درباره چند و چون آنچه بيان گشته] اين روايت بازگو مى ‏شود. البته ناگفته نماند كه اختلاف مريم و ابريشمچى بر سر ارتباط با رجوى مسبوق به سابقه بوده، زمان آن به كمى بعد از ازدواج اين دو بر مى ‏گشته است. رجوی ها در حال سان دیدن از نیروهای اعزامی به عملیات فروغ در ماجراى پاييز 63 نيز گويا قضيه از اين قرار بوده است كه عده ‏اى از اعضاى سازمان در پاييز آن سال، مسعود رجوى و مريم عضدانلو را به اعمال منافى عفت متهم مى‏ نمايند و اين دو نيز تكذيب نمى‏ كنند !! : از سوى متهمين (يعنى مريم و رجوى) اتهامات [بدون كم و كاست] مورد قبول واقع مى ‏شود؛ يعنى صراحتا به زناى محصنه در حضور جمع اقرار مى‏ كنند. هواداران رجوى در كميته مركزى در دادگاه هياهو مى‏ كنند كه «رهبر اختيار دارد و از اين حرف‏‌ها!...» https://uupload.ir/view/مراسم_پیشکش_کردن_مریم_قجر_به_رجوی_7ils.mp4/ مراسم پیشکش کردن مریم قجر به رجوی توسط ابریشمچی ( موسوم به انقلاب ایدئولوژیک منافقین) از قضا، اولين كسى كه فضا را گرفت و قضيه را با ژستى پراگماتيستى تحليل كرد (و به عبارتى، جانبدارى از رجوى را به سود خود و تشكيلات قلمداد نمود) و «مخالفت با مشيت مسعود را كفرآميزتر از مخالفت با مشيت خدا دانست» شخص شاكى (ابريشمچى) بوده است. محور نشست (يا دادگاه) به دنبال بگومگوهاى مفصل، بدين سمت متمايل شد كه حذف مسعود يعنى تلاشى و نابودى سازمان و بدين ترتيب، وجود شخص رجوى رمز بقاى سازمان وانمود شد. اين تغيير جهت، كه شايد (با فرض صحت اين روايت) از قبل برنامه ‏ريزى شده بوده، منتهى به بيان مطالبى از سوى مسعود رجوى و سپس مريم قجرعضدانلو شد كه چكيده آن [به اجمال] اين است: شايد الزام همه افراد [در مقاطع بعدى] به اينكه كليه اعمال غيراخلاقى خود را در طول ساليان زندگيشان اعتراف كنند و [راست يا دروغ] ناگزير باشند كه نسبت‏ هاى سخيف و شنيع به خود بدهند تا به عنوان يك عضو «انقلاب كرده» پذيرفته شوند، نوعى تلاش براى عادى‏ سازى این مسئله و جبران آن «دادگاه» [در خصوص ناگزير شدن رجوى و همسر ابريشمچى به پذيرفتن ارتباط نامشروعشان] باشد. روايت خواهرزن اول از ازدواج سوم مينا ربيعى [خواهر اشرف ربيعى همسر اول مسعود رجوى] ، كه از سازمان جدا شده است، طى نشستى درباره بررسى انقلاب ايدئولوژيك، درباره ماجراى ازدواج سوم رجوى مى‏ گويد: قبل از اينكه انقلاب ايدئولوژيك را اعلام كنند، تحت عنوان اينكه رژيم [نظام] نفوذى داخل سازمان فرستاده، بچه‏ ها را [در منطقه كردنشين عراق] خلع سلاح كردند و زندان‏هايشان را آماده كردند. دستبندها، شكنجه گران، نقاب‏ها و آن چشم‏ بندها آماده شد و بعد از خلع سلاح بچه ‏ها، تحت عنوان نفوذى‏ هاى رژيم [نظام] 750 نفر را بازداشت و زندانى كردند... «بعد از اينكه بچه ‏ها را زندان كردند، در اسفند ماه در درون تشكيلات مسئله انقلاب ايدئولوژيك را مطرح كردند و بعد از آن هم، با برنامه ‏اى (كه خود مبحث جدايى دارد) ترتيب جدايى آقاى رجوى و خانم فيروزه بنى‏ صدر را دادند و به فاصله كوتاهى بين خانم مريم عضدانلو و آقاى مسعود رجوى اعلام ازدواج كردند». «كمتر كسى بود كه اين خبر را بشنود و با شگفتى، براى چند روز به اين مسئله فكر نكند ... اين چه معنايى دارد كه آقايى كه همسرش را دوست دارد، از او جدا بشود و آقاى ديگرى (حتى بدون رعايت مسائل دينى ‏اش) ... كه بايد چهار ماه صبر كنند [كه] شايد اين زوجين به هم برگشت كنند؛ شايد بخواهند ادامه دهند ... بدون در نظر گرفتن اين موارد، ازدواجشان را اعلام كردند.» البته در اغلب انتقادات اعضاى سابق سازمان و شوراى مقاومت از منظر اخلاقى، ابتدا و پيش از رجوى، اين ابريشمچى بود كه آماج حملات اوليه واقع مى‏ شد كه چرا و چگونه حاضر شده است از همسر خود به سود رفيق تشكيلاتى ‏اش «گذشت» كند و به اين موضوع تن دهد. حال این سوال مطرح است که : «آیا به جز مریم عضدانلو ، زن صالح ؟؟!!!!! و انقلابی !! دیگری در سازمان نبود ؟؟؟ » ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، به آخرین بخش مربوط به انقلاب دوم ایدئولوژیک سازمان منافقین (موسوم به انقلاب مریم) خواهیم پرداخت. .
  10. 2 پسندیده شده
    ارتش فرعون ... پیش بسوی مدرنیزه سازی !!!! نگاهی به برنامه نوسازی نیروی هوایی ارتش مصر با سرنگونی دولت متمایل به جناح اسلامگرای محمد مُرسی و روی کار آمدن دولت نظامی همسو با غرب ژنرال السیسی ، نیروهای مسلح مصر ، پس از چند دهه تقویت روابط نظامی با ایالات متحده ، بتدریج همکاری های نظامی خود را با روسیه افزایش میدهد . اگر چه ، خرید سامانه های پدافند هوایی پیشرفته روسی نظیر اس-400 وی 4 و بوک –ام2 چندان باعث تعجب ناظران نظامی نشد ، چرا که کشورهای غربی به تقریب هیچ سامانه دفاع هوایی موثری را به مصر ارائه نداد ، اما خرید جتهای نسل چهارم میگ-29 ام بطور کامل از سوی تحلیلگران غربی یک تحول غیر قابل پیش بینی برای ارتش مصر ارزیابی گردید . به اعتقاد این دسته از ناظران ، فالکروم های مصری در رده ای بالاتر از نسخه سی جنگنده اف-16 عملیاتی موجود نیروی هوایی این کشور قرار می گرفتند . با این وصف ، دسته دیگری از ناظران براین باورند که فالکروم های خریداری شده توسط مصر ، هیچ توانایی جدیدی در قیاس با فالکون های آمریکاییدر حوزه تسلیحاتی ارائه نداده ،جز اینکه سریعتر ، مانورپذیرتر به نظر می رسد ، در حالی که اضافه شدن آن به نیروی هوایی مصر مشکلات تعمیر و نگهداری افزون تری را پدید می آورد . بدین ترتیب ، این سئوال ایجاد شد که چرا مصر مشتاق خرید میگ-29 ام شد ،در حالی که پیش از این ، ناوگان بزرگی از جتهای هم نسل را با قابلیتهای مشابه در اختیار داشت . در این ارتباط ، تحلیلگران نظامی براین عقیده اند با ارزیابی دقیق تر شرایط خرید میگ-29 ام ، میتوان دلایل مشخصی را برای این رویداد فراهم آورد . از میانه دهه هفتاد میلادی ، زمانی که مصر به مشارکت و همکاری نزدیک خود با اتحاد شوروی پایان داد و بسوی غرب متمایل شد ، تصور می نمود که دسترسی اش به سامانه های تسلیحاتی پیشرفته ای نظیر اف-15 و حتی اف-14 براحتی امکان پذیر خواهد شد . درواقع ، شرکای سطح بالاتر ایالات متحده در منطقه نظیر ایران ، ژاپن ، سعودی و اسراییل ، همگی جنگنده های پیشرفته زمان خود را دریافت نموده بودند و عدم تحقق این مساله ، موجب شده بود تا مصر به شکل غیر قابل جبرانی دچار آسیب پذیری گردد . علاوه براین ، حتی با موافقت فروش جتهای اف-16 ، تحویل موشکهای AIM-120 به نیروی هوایی این کشور ممنوع گردید که این امر موجب شد تا ناوگان فالکون های مصری که تنها به مهمات AIM-7 مسلح می شدند ، به تقریب حرفی دربرابر رقبای خود در نیروی هوایی رژیم عبری نداشته باشند . ضمن اینکه بدلیل عدم وجود زیرساختهای تعمیر و نگهداری ، در صورت قطع کمک های لجستیکی ، ( که تا سال 2013 تا حدودی جنبه واقعی بخود گرفت ) توان هوایی مصر تا حدودی تضعیف می گردید .از سویی دیگر ، فالکروم های روسی در زمان گفتگو برای خرید توسط مصر ، چندان بلحاظ روزآمد سازی در شرایط خوبی قرار نداشتند و می شد انها را تنها یک جنگنده در ابعاد بزرگتر از اف-16 سی قرار داد ، اما خرید این جتهای روسی ، دسترسی نیروی هوایی ارتش مصر را به فناوری موشکهای R-27ER و R-77 ممکن می ساخت تا برای اولین بار پس از دهه هفتاد میلادی ، قابلیتهای رزم فامد ( فراتر از میدان دید ) در این نیرو پدید آید که بلحاظ نظامی ، یک امر حیاتی بشمار می رفت . علاوه براین ، برخلاف کشورهای منطقه نظیر سوریه ، لیبی و سودان که نمونه های روزآمد شده دوران اتحاد شوروی را دریافت نموده بودند ، نسخه تحویلی به مصر ، آخرین نسخه به روز شده فالکروم بشمار می رفت و ضمن کاربرد گسترده مواد مرکب در بدنه که موجبات سبکترشدن آن را فراهم می آورد ، با افزایش میزان حمل سوخت ، پیشرانه های قدرتمندتر و مجموعه ای از حسگرهای پیشرفته ، یک نسخه بی همتا از میگ-29 را به نمایش می گذاشت .بدین ترتیب ، خرید میگ-29 ام بطور سیستماتیک ، زمینه و بستر لازم برای خرید جنگنده های پیشرفته تر روسی در آینده را فراهم آورد بویژه جت رزمی میگ-35 که یک هواگرد نسل ++4 که در واقع همان زیرساختهای تعمیرو نگهداری میگ-29 ام را نیاز داشت . در همین راستا ، نیروی هوایی مصر در سال 2018 جتهای برتری هوایی سوخو-35 را به روسیه سفارش داد که به تقریب از همان مهمات استاندارد میگ-29 ام استفاده می نمود تا بتواندهمان نیازی که قرار بود با خرید اف-15 در دهه هفتاد رفع شود را برای ارتش مصر برآورده سازد. بدین معنی که سوخو-35 ضمن صرفه جویی در هزینه های تعمیر و نگهداری (در مقایسه با اف-15 ) همان توانمندی ها را بعنوان یک جنگنده ++4 برتری هوایی در اختیار مصری ها قرار می داد . با توجه به این مساله ، با ورود سوخو-35 ها ، میگ-29ام بطور طبیعی در رده دوم قرار خواهد گرفت و در کنار هم ، قدرت هوایی مصر را از دهه شصت مجددا احیاء خواهد نمود . مترجم : MR9 /صرفاً برای میلیتاری پی نوشت : 1-بن پایه
  11. 2 پسندیده شده
    شاید در بین تمامی منابع فارسی قابل دسترس به دفعات به بررسی توان نظامی کشورهای عربی حوزه خلیج فارس پرداخته شده است اما کشورهای شمال افریقا و خصوصا مصر کمی مورد بی توجهی قرارگرفته است.ذکر این نکته خالی از لطف نیست مصر به دلایل از دست دادن جایگاه سابق خود در جهان عرب و اسلامی و همچنین مشکلات شدید مالی و احتیاج شدید به سرمایه کشورهای عربی ثروتمند مانند عربستان در سالهای اخیر عموما در ائتلاف کشورهای عربی حضور فعالی داشته است.و شاید همین حضور در اینده نزدیک در سمت مخالف سیاست های منطقه ای کشور ما ایران باعث رقم خوردن حوادثی جدید در تاریخ منطقه بشود در نتیجه بررسی توان نظامی این کشور خالی از لطف نیست. نیروی پدافند هوایی مصر در سال 1968 به عنوان یکی از چهار شاخه تابع قوات مسلح مصر شناخته شد و از زیر مجموعه نیروی هوایی این کشور خارج شد.و خود به عنوان یکی از نیروهای چهارگانه این کشور شناخته شد.این نیرو برخلاف بسیاری از کشورهای جهان وعربی به ترکیبی متوازن از تحهیزات شرقی و غربی در سازمان رزم خود دست یافته است.تمامی پرسنل این نیرو دوره اموزشی خود را دردانشگاه افسری پدافند هوایی اسکندریه طی میکنند و سپس برحسب تخصص تقسیم میشوند.در حال حاضر مقر فرماندهی کل این نیرور در قاهره میباشد و از سال 2016 سپهبد علی فهمی فرماندهی این نیرو را بر عهده دارد.این نیرو در حال حاضر دارای 80000 هزار پرسنل و 70000 هزار نیروی ذخیره میباشد. به طور کلی اغاز پدافند هوایی در مصر از جنگ جهانی اول و برای دفاع از مراکز اقتصادی اسکندریه وقاهره بود در ان زمان این نیرو به طور محدود از تجهیزات اپتیکی و تعدای توپ هوایی بهره میبرد حرکت جدی این نیرو در جنگ جهانی دوم اغاز شد جایی که برای حفظ منافع ملی مصر در قاهره و اسکندریه و پورسعید و شهر السویس نیاز به گسترش حس شد. در ان زمان مصر به دلیل پرواز بمب افکن های المانی وایتالیایی برای وارد کردن ضربات به نیروهای برتانیایی و بعضا بمبارن بنادر مصر نیاز به گسترش پدافند هوایی را بیشتر از هر زمانی حس کرد. بحران کانال سوئز درسال 1956 را باید عصر مدرن سازی نیروی های پدافند هوایی مصر دانست این دوره با ورود رادارها و سامانه های قدرتمند توپخانه ای از شوروی اغاز شد. نبرد سال 1967 و حمله نیروی هوایی اسرائیل به جبهه مصر در صحرا سینا را باید دوره ورود سامانه های دفاع موشکی در ساختار این نیرو در مصر دانست الیته این ورود نسبتا محدود و با پوش کم بود و عملا توپ هانقش اصلی در دفاع از اسمان مصر را برعهده داشتند به همین دلیل و ناتوانی از این تسلیحات در هدف قرار دادن هواپیماهای پرسرعت جت اسرائیلی عملا نیروی پدافند هوایی مصر فروغ چندانی در این زمان نداشت.این دوره را باید دوره تشکیل وتولد دوباره این نیرو در مصر دانست در این ندوره ساختارهای دفاع هوایی با کمک کارشناسان شوروی شکل گرفت و سامانه های مختلف دفاع هوایی از شوروی به سمت مصر سرازیر شدند.سامانه های هشدار اولیه و جنگ الکترونیک در قالب پایگاه های مختلف به تعداد فراوان در سرتاسر مصر شکل گرفتند. در سال 1967 و در جنگ شش روزه اعراب با اسرائیل این نیرو با غافلگیری شدیدی که از نیروی هوایی اسرائیل دریافت کرد عملا با وجود داشتن سامانه های دفاع هوایی موشکی چون سام-2 و رادارهای هشدار اولیه نتوانست حضور موثری در صحنه نبرد ان دوره داشته باشد جنگ 1973 یوم کیپور .اعراب ومصر زخم خورده پس از شکست سخ تاز اسرائیل در جنگ شش روزه با سرمایه گذاری کلان در پی تلافی شکست پیشین خود از اسرائیل بودند در این دوره با کمک این سرمایه کلان خریدهای تجهیزاتی بزرگی از شوروی صورت گرفت . ورود سام-3 و سام-6 و سامانه کوتاه برد سام-9 و توپ شیلکا در این جنگ در ابتدا پیروزی بزرگی نصیب مصر کرد .در سه روز ابتدا جنگ هشتاد هواپیما اسرائیلی منهدم شدبرای نخستین بار در تاریخ نیروی هوایی اسرائیل این نیرو خود را در برابر یک پدافند هوایی بسیار قدرتمند و چند لایه دید که به طور کامل براساس دکترین نظامی شوروی و توسط مستشاران روسی طرح ریزی شده بود. جنگنده های اسرائیلی در ارتفاع بالا گرفتار موشک های سام-2 می شدند در ارتفاع متوسط که محدوده ی بزرگی را شامل می شد در کمین موشک های سام-3 و سام-6 گرفتار می شدند و در ارتفاع بسیار پایین که برگ برنده نیروی هوایی اسرائیل در سال های گذشته بود، موشک های سام-9 و توپ های شیلکا انتظار انها را می کشیدند.البته در ادمه نیروی هوایی مصر راه های موثری برای گذر از سام های شش مصری پیدا کردند و تیغ برنده مصری فعالیت اولیه خود را از دست داد.همزمان شکست نیروی هوایی مصر از نیروی هوایی اسرائیل عرصه را بر پدافند هوایی مصر سخت تر از قبل کرد. پس از صلح اعراب با اسرائیل مصر عملا برخلاف سایر بخش های نظامی از تمرکز خود بر تولیدات شرقی و خصوصا روسیه کم نکرد بلکه خریدهای مهمی نیز از این کشور انجام شد. در سالهای اخیر مصر اقدام به خرید سامانه پدافند دوربرد موشکی اس300 وی ام از روسیه کرده است سامانه که به صورت تخصصی برای نابودی موشکهای بالستیک طراحی شده است که توان خوبی به مصر در انهدام موشکهای بالستیک تاکتیکی میدهد .البته تاکنون در هیچ رزمایشی دیده نشده است. این سامانه قادر بر تهاجم بر سایر اهداف هوایی مانند موشکهای کروز و جگنده ...نیز میباشد. در بحث سامانه های میانبرد سامانه موشک هاوک امریکایی نیز در کنار سامانه بوک ام-1 و بوک ام2 در خدمت ارتش مصر میباشد . البته مصر تحت پروژه ای موسوم به طائر الصباح سامانه سام-2 خود را مورد به روز رسانی قرار داده است علاوه بر ای سامانه سام-3 و سام-6 هم از سامانه های قدیمی ارتش مصر میباشند که صورت کلی ارزش عملیاتی زیادی ندارند.در بحث سامانه های کوتاه برد مصر ازتنوع بسیار جالبی برخوردار است این ارتش همزمان از تور ام -1 روسی و کروتال فرانسوی و چاپارل و اونجر امریکایی استفاده میکند البته سامانه های قدیمی چون سام-9 نیز از تجهیزات دیگر ارتش مصر در این بخش میباشد.جالب است بدانید مصر با کمک امریکا موشک های RIM 7 E را به سامانه اسکای گارد خود اضافه کرده است و این سامانه به روز شده را اسکای گارد امون نامیده است تصویری از امون مصری جالب است بدانید در بحث رادار ارتش مصر انطور که باید به تولیدات روسی توجه نکرده است و عموما دارایی ان رادارهای قدیم تولید شوروی میباشد و شاید به غیر از رادار امریکایی ارایه فازی سه بعدی AN/TPS-59 از تنوع کافی در این زمینه برخوردار نیست البته در سالیان اخیر مصر به رادارهای چینی روی خوش نشان داده است و رادارهای مدرنی چون JY-9 و JLG-43 را از این کشور خریداری کرده است وضمنا به تازگی به نظر با کمک فناوری خارجی (چین) رادرای ارایه فازی نیز طراحی کرده است که در مراحل اولیه توسعه قرار دارد. رادار AN/TPS-59 در بحث اینده این نیرو خرید سامانه هایی چون بوک ام3 وپانتسیر و سامانه اس 400 به نظر محتمل میرسد. در ضمن به تازگی این کشور موافقت خرید سامانه موشکی استر را از المان دریافت کرده است. ========= منبع :سایت های نظامی عربی و مصری و https://ar.wikipedia.org/wiki/قوات_الدفاع_الجوي_(مصر)
  12. 2 پسندیده شده
    فالکروم در سرزمین فراعنه آیا "شاهین ترازو" تغییر دهنده بازی برای نیروی هوایی عربی مصر خواهد بود ؟!!! در سالهای اخیر ، نیروی هوایی مصر بتدریج در حال بخدمت گیری نسل جدیدی از جتهای رزمی جدیدی است که هدف اصلی آن را می توان ایجاد یک انقلاب در توانمندی های نظامی این کشور در حوزه هوایی تفسیر نمود . براساس گزارشهای موجود ، قاهره در سال 2013 نزدیک به 40 فروند جنگنده دو موتوره و چند ماموریته نسل +4 میگ-29 ام را در کنار سامانه برد بلند پدافند هوایی S-300V4 ، همچنین بالگردهای تهاجمی Ka-52 و طیف متنوعی از فناوری های پیشرفته روسی را به سازمان رزم خود اضافه نموده تا تحولی قابل توجه را در قابلیتهای دفاعی و تهاجمی خود ایجاد نماید . علیرغم اینکه ناوگان نیروی هوایی مصر تا پیش از این ، با در اختیار داشتن 20 اسکادران ، در ردیف بزرگترین ناوگان جتهای رزمی در آسیا جنوب غربی و آفریقا قرار داشته ، ورود جتهای جدید روسی ، توانمندی های رزمی این نیرو را در برابر کشورهای رقیب و حتی متخاصم ، بشدت افزایش داده است . کابین فالکروم - ام به اعتقاد برخی ناظران نظامی ، ناوگان نیروی هوایی مصر ، هر چند بلحاظ کمّی در سطح قابل توجهی ارزیابی می گردد ، اما توانمندی های رزمی آن در مقایسه با کشورهای همسایه و بعضا" متخاصم ، بشدت ضعیف به نظر می رسد ، چنانکه ستون فقرات اصلی این نیرو تنها شامل 9 اسکادران جتهای اف-16 ونزدیک به 220 فروند هواپیما ( از گونه های A,B,Cو D) است . اگر چه مقامات ارشد نیروی هوایی مصر ، بشدت درصدد خرید جتهای پیشرفته تر اف-15 بودند ، اما خرید اف-16 بدلیل وجود مزیت های در دسترس تر نظیر وجود توانایی درگیری فراتراز میدان دید (BVR) ، موجبات انتخاب آن را فراهم آورد . اما ناوگان اف-16 های مصری هم اکنون ، بشدت متکی بر موشکهای قدیمی تر AIM-7M اسپارو بوده و در حالی که ایالات متحده و متحدانش از ابتدای دهه 90 میلادی ، به شکل فزاینده ای موشکهای پیشرفته تر AIM-120C ( بخصوص برای فالکون های عبری ) را با این جت رزمی سبک تطبیق داده اند ، نیروی هوایی مصر تنها موفق به خرید تسلیحات ابتدایی برای ناوگان خود شده است . این مساله ، برد درگیری فالکونهای مصری را به 70 کیلومتر محدوده نموده ، ضمن اینکه مهمات مورد استفاده مصری ها نیز در برابر اقدامات متقابل ، آسیب پذیر تر به نظر می رسند ، در حالی که فالکونهای عبری ، با توجه به مسلح شدن به مهمات پیشرفته تر ، عملا" از فاصله 105 کیلومتری می توانند مهمات محمول خود را بسوی هدف روانه کنند و این بطور طبیعی در صحنه رزم هوایی یک مزیت آشکار محسوب می گردد . جدول اف-16 های تحویلی به مصر براساس مدل ، بلوک های تولید و سال تحویل اما با خرید جتهای جدید روسی ( میگ-29ام) ، یک تغییر اساسی در این نیرو پدید خواهد آمد ، چرا که فالکروم های جدید ، قابلیتها و توانمندی های جدیدتری را به مصری ها اضافه نموده ، چرا که این جنگنده ها ، احتمالا" به همتای آنالوگ موشک AIM-120 یعنی مهمات هوابه هوای R-77 مسلح می شوند که در مقایسه با اسپارو برد ( نزدیک به 110 کیلومتر ) و دقت بیشتری را برای خدمه فراهم می کند ، ضمن اینکه مقاومت بیشتری در مقابل اخلال های متقابل خواهد داشت . مضاف براینکه به احتمال بسیار ، مصری ها امکان سفارش موشکهای پیشرفته تری نظیر R-27ER ( با برد 130 کیلومتر ) را نیز دارند و با لینک شدن فالکروم با پرنده های پیش اخطار E-2 Hawkeye ، عملا" یک سد محکم در برابر مهاجمان بوجود خواهد آمد . از سویی دیگر ، با درنظر گرفتن احتمال تطبیق موشکهای جدیدتر K-77 با میگ-29 ام ، گزینه مطلوب دیگری برای مصری ها بوجود می آید ، هر چند خرید این فناوری ، هزینه های به مراتب افزون تری را می طلبد ، اما در صورت تحقق این احتمال ، محدوده درگیری جتهای مصری به 193 کیلومتر میرسد و بدلیل دقت افزون تر مهمات روسی ،فضای هوایی مصر به یک دام مهلک برای نیروی هوایی مهاجم تبدیل خواهد شد . به اعتقاد کارشناسان نظامی ، جتهای جدید مصری ، نه تنها یک سخت افزار پیشرفته برای درگیری های فراتر از دید بشمارمی آیند ، بلکه قابلیت رزم نزدیک هوایی ( داگفایت ) این نیرو را افزون تر خواهند نمود . این جنگنده های جدید ، با برد رزمی بیشتر و استفاده از حسگرهای ارتقاء یافته ، گزینه مطلوبی برای چنین شرایطی محسوب میشوند ، چنانکه حسگرهای مادن قرمز فالکروم (IRST) به آنها اجازه میدهد تا بدون روشن کردن رادار ، فضای هوایی را پایش نموده و این یک مزیت بالقوه در درگیریهای هوایی نزدیک بشمارمی رود . برد کشف سامانه نصب شده بر روی فالکروم ، طبق اطلاعات موجود به 18 کیلومتر می رسد که به مراتب فراتر از نمونه های موجود نصب شده روی اف-16 است ، علاوه براینکه هزینه تعمیر و نگهداری آنها نیز در مقایسه با نمونه های غربی پایین بوده و مجموع این موارد باعث میشود تا ناوگان میگهای مصری به یک دارایی ارزشمند تبدیل گردد . با توجه به تمامی این شرایط ، خرید تعداد بیشتری از این جنگنده روسی که هزینه های تعمیر و نگهداری به مراتب کمتر از میگ-35 یا سوخو-30 را خواهد داشت ، آن را در دراز مدت به یک کارت برنده برای نیروی هوایی مصر مبدل خواهد نمود . صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9 بن پایه
  13. 1 پسندیده شده
    بدون شرح ......... پ . ن : اگر قرار به توضیح باشه فکر کنم (( شینوک در طبیعت ! )) مناسب باشه ! =================== تصویر به گالری منتقل شد. Salem
  14. 1 پسندیده شده
    سلام علیکم - دقیق اطلاع ندارم ولی یحتمل با توجه به جمع و جور بودن کل سیستم ، اپراتور باید در خودرو حضور داشته باشد
  15. 1 پسندیده شده
    نمایش تست شلیک موشک ضد زره اسپایک از روی پیکربندی اشکوش JLT براساس خبرهای منتشره ، همکاری میان دو شرکت رافائل و اشکوش برای آماده سازی خودروهای حامل ( اشکوش JLT) موشک ضد زره اسپایک نلوس (خارج از خط دید) به پایان رسید . این موشک با حداکثر بردی برابر 32 کیلومتر بدلیل استفاده از سامانه ناوبری بسیار دقیق خود قابلیت انهدام طیف وسیعی از اهداف را در اختیار دارد . با این حال تست حامل این موشک به میزبانی نیروی دریایی استونی در جزیره سارما با حضور 14 نماینده از کشورهای عوض ناتو و همچنین اعضای ارشد نیروهای مسلح استونی صورت پذیرفت . این تست آزمایشی ، شامل شلیک دو تیر موشک اسپایک نلوس از روی پرتابگرهای نصب شده بر روی خودروی اشکوش JLT بود که بسمت اهدافی خارج از خط دید دو هدف دریایی متفاوت در اندازه ها و ویژگیهای کاملا جدا روانه گردید و هر دو هدف را نیز با موفقیت منهدم نمود . به اعتقاد ناظران نظامی ، این نمایش ، قابلیتهای منحصر به فرد اسپایک نلوس را برای پاسخ به نیازمندی های چالش برانگیز دفاع از سواحل و انهدام اهداف متحرک مستقر در دریا را ارائه نمود . در واقع ، بر خلاف نسخه های هدایت شونده لیزری ، گونه هدایت اپتیکی موشک نلوس می تواند در محیط هایی با اخلال متراکم جی پی اس عمل نماید . اسپایک نلوس توانایی شناسایی بصری را یک برد قابل توجه علیه اهداف دریایی شامل شناورهای آبخاکی ، کورووت ها ،شناورهای تاکتیکی کوچک به منصه ظهور رسانده ، در حالی که بطور همزمان میتواند عناصر رزمی مهاجم شامل تانک ، خودروهای پیاده نظام ، پستهای فرماندهی خط مقدم را منهدم نماید . این موشک با مجهز شدن به یک پایگاه داده دو طرفه ، قابلیت کنترل خوبی را از زمان خارج شدن از پرتابگر تا انهدام هدف را میسر می سازد . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  16. 1 پسندیده شده
    به نام خدا CETC JY-300 (Tian Shao) / (Sentinel of the Sky) پهپاد کنترل و هشدار زودهنگام هوایی (2026) یکی از پهپاد هایی که توسط صنایع بومی هوافضای چین در نمایشگاه هوایی Zhuhai سال 2018 معرفی شد، پهپاد ارتفاع متوسط مداومت بالای (MALE) Zhuhai "Tian Shao" (دیده بان آسمان) بود. این پهپاد هم اکنون توسط گروه CETC (چین)، سازنده تجهیزات الکترونیکی، در حال توسعه است. JY-300 به این دلیل تولید شده است تا نقش کنترل و هشدار زودهنگام هوایی بدون سرنشین (AEW&C/AWACS) را بر عهده بگیرد. به همین دلیل به رادار آرایه اسکن الکترونیکی فعال (AESA) مجهز شده است. شکل کلی آن همانند پهپاد پریدیتور شرکت جنرل اتمیکس است. بخش دماغه برجسته است و اجزای مرتبط با کنترل و فعالیت کلی هواپیما را در خود جای می دهد. برجستگی مجموعه اپتیک در قسمت چانه قرار دارد. بدنه رو به عقب مخروطی می شود. بخش دم از یک جفت باله عمودی رو به عقب تشکیل شده و باله افقی ندارد. در زیر دم یک بالچه شکمی کوچک قرار دارد. بال های اصلی در نزدیکی میانه بدنه نصب شده اند و از کناره های بدنه لبه دار (نشانه ای مشترک بین هواپیما های پنهان کار امروزی) منشا می گیرند. در انتهای بال های منعطف، بالچه هایی وجود دارند تا بهره وری سوخت افزایش یابد. مجموعه پیشران در انتهای بدنه قرار می گیرد و یک ملخ 3 پره را در آرایش pusher می چرخاند (همانند سری پریدیتور). از چرخ های سه‌گانه ثابت برای حرکت روی زمین استفاده می شود. مهم ترین ویژگی این پهپاد نداشتن محفظه رادار خارجی است که بین هواپیما های AWACS بسیار مرسوم است. به جای آن، آنتن های تطبیقی رادار در سطوح مختلف پهپاد مثل لبه های جلویی/عقبی بال ها و کناره های بدنه جلویی نصب شده اند تا پوششی 360 درجه ایجاد کنند. حداکثر سرعت آن به 200 کیلومتر بر ساعت می رسد و تا ارتفاع 7500 متری پرواز می کند. مداومت پروازی آن 15 ساعت است. حداکثر وزن برخاست آن 1300 کیلوگرم و وزن محموله آن 400 کیلوگرم است. طول بال های JY-300 به 17 متر می رسد. ورود JY-300 به خدمت، گام مهمی برای طراحی و توسعه پهپادی چین خواهد بود و عصر جدیدی از کنترل های بدون سرنشین AWACS را آغاز خواهد کرد. به احتمال زیاد چین این فناوری را به کشور هایی که ایالات متحده و اسرائیل از فروش پهپاد به آن ها خودداری می کنند، صادر خواهد کرد. بخشی از ویژگی های سازه ای و فنی، براساس حدس و گمان است. در نوامبر سال 2018، نسخه ای پروازی از پهپاد CETC JY-300 AEW در نمایشگاه هوایی Zhuhai به نمایش در آمد که به رادار آرایه اسکن الکترونیکی فعال (AESA) مجهز بود. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2026 - وضعیت: تحت توسعه - تعداد فروند ساخته شده: 1 - سازنده: گروه CETC (چین) - کشورهای مصرف کننده: چین (احتمالی) - نقش: هشدار زودهنگام هوایی (مجهز برای ارائه کنترل و فرماندهی در بالای میدان نبرد برای عناصر هوایی دوست)، جنگ الکترونیک (دفع فعال طیف الکترومغناطیس دشمن محافظت از نیروهای دوست در برابر این طیف)، جاسوسی-نظارت-شناسایی و پیش آهنگی (ISR، سنجش اهداف زمینی و منطقه هدف برای ارزیابی سطح تهدیدات محیطی، قدرت و تحرکات دشمن)، X-Plane (توسعه ای، نمونه اولیه، اثبات گر فناوری؛ این هواپیما برای نمونه سازی اولیه، اثبات فناوری، تحقیق و کسب اطلاعات توسعه داده شده است)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 8 متر - طول بال ها: 17 متر - ارتفاع: 3.1 متر - وزن: 700 کیلوگرم - حداکثر وزن برخاست: 1300 کیلوگرم (600 کیلوگرم ظرفیت بار) – قوای محرکه: 1 موتور با ملخ 3 پره در آرایش pusher - حداکثر سرعت: 200 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 7500 متر - برد: 3000 کیلومتر - تسلیحات: ندارد. تجهیزات ماموریتی برای نقش هشدار زودهنگام هوایی - نسخه ها: JY-300 (سری پایه) منبع
  17. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی دیگر از صفحات بسیار سیاه کارنامه منافقین را باید به «انقلاب دوم ایدئولوژیک منافقین موسوم به انقلاب مریم» اختصاص داد. انقلاب ایدئولوژیک مسعود و مریم آغاز یک پایان (بخش اول) روز 19 اسفند 1363 خبر ازدواج غيرمترقبه نفر اول سازمان مجاهدین خلق (رجوى) با همسر فرد دوم سازمان (ابريشمچى) اعلام شد و توجه بسيارى را به اين حادثه معطوف ساخت. در پى «استقرار تشكيلات در فرانسه» ، «شكست‌هاى مستمر استراتژى‏‌هاى رهبرى سازمان» و «تناقض بين تفكرات و عملكرد انحرافى و غلط مركزيت [چه ايدئولوژيك و چه تشكيلات سياسى - استراتژيك] با اصول و ضوابط و معيارهاى سازمان» ، كه در «شكست‌‏ها و بن ‏بست‌‏ها» ، «عدم كارآيى لازم سيستم تشكيلاتى» ، «رشد انتقادات و اعتراضات و كناره‌‏گيرى سطوح مختلف سازمانى» عينيّت مى‌‏يافت، انشعاب و فروپاشى تشكيلاتى را در آينده ‏اى نه چندان دور، در چشم‏ انداز قرار داده بود. مریم قجر عضدانلو [مشهور به مریم رجوی] ؛ در کانون این تحول سازمان مجاهدین قرار دارد که سرمنشاء تمامی مشکلات و انحرافات اخلاقی بعدی نیز از این سرچشمه می گیرد. در تاریخ 19 اسفند 1363 اعلان ازدواج غیر مترقبه و حیرت انگیز «نفر اول سازمان» مسعود رجوی با «همسر فرد دوم سازمان» مهدی ابریشمچی ؛ توجه بسیاری را به این حادثه غیر اجتماعی و غیر عرفی معطوف ساخت! برای درک بهتر این جنایت تاریخی، باید ابتدا به شخصیت و بیوگرافی مردی پرداخت که زنی را مجبور کرد از همسر خود [علیرغم داشتن یک دختر کوچک 3 ساله] طلاق گرفته و بدون رعایت مسائل شرعی به عقد مرد دیگری (خودش) در آید!! مسعود رجوی در یک نگاه مسعود رجوی (زاده ۱۳۲۷ در طبس)، از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق در دهه آخر حکومت پهلوی و رهبر سازمان و مسئول شورای ملی مقاومت ایران است. وی فارغ‌التحصیل حقوق سیاسی از دانشگاه تهران است. در سال ۱۳۴۶ به عضویت سازمان مجاهدین خلق درآمد و در شهریور ۱۳۵۰ توسط ساواک در تهران دستگیر شد و به دلایل مشکوکی [همکاری با ساواک] از اعدام جَست و همزمان با اوجگیری انقلاب ضد نظام سلطنتی در سی‌ام دی‌ماه ۱۳۵۷ به همراه آخرین گروه از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شد. مسعود رجوی از اعدام جان بدر برد درحالی که مدارک گسترده و وسیعی در اینترنت از خیانت های وی در حق دوستانش و همکاری گسترده با ساواک موجود است. مسعود رجوی زندان را با خیانت سپری کرد و پس از آزادی با اشرف ربیعی ازدواج کرد که حاصل این ازدواج هم یک پسر به نام محمد رجوی یا همان مصطفی رجوی شد! شرایط که سخت شد و رویاروئی ها با قدرت حاکم آغاز شد، مسعود رجوی در یک فرصت طلبی دیگر با بنی صدر رئیس جمهور وقت ، از کشور فرارکرد! بعدها اشرف ربیعی به همراه موسی خیابانی و چندین نفر دیگر در یک خانه تیمی محاصره و کشته شدند. از آن خانه یک کودک زنده ماند و او کسی نبود جز مصطفی رجوی که بعدها به خارج رفته و پس از بزرگ شدن ، در نوجوانی به پادگان اشرف برده شد و مجاهد خلق شد ، اما دیری نپائید که او هم فرقه را ترک کرده و به یکی از منتقدان پدرش تبدیل شد! مسعود رجوی بعد از مرگ اشرف در پاریس بلافاصله با فیروزه بنی صدر دختر ابوالحسن بنی صدر ازدواج کرد! طولی نکشید که بنی صدر و دخترش به ماهیت پلید و فرصت طلبانه مسعود رجوی پی بردند و فیروزه از مسعود رجوی طلاق گرفت و «پدر و دختر» از مسعود اعلام برائت کردند. قبل از جدائی فیروزه و مسعود رجوی ، سایه یک زن بر زندگی مسعود سایه انداخته بود! مریم قجر عضدانلو، زنی بود که پس از خروج از کشور از مسیر ترکیه ؛ به رئیس دفتری مسعود رجوی انتخاب شده بود. فیروزه قبل از طلاق به روابط پنهانی مریم و مسعود و روابط نامشروع آن دو پی برده بود و یکی از علل طلاق فیروزه ، این روابط پنهانی شوهرش با یک زن متاهل بود! همسران رجوی اشرف ربیعی (1360 – 1330) : متولد تهران و همسر اکبر نبوی نوری بود [که در سال 1355 در درگیری با ساواک کشته شده بود]. اشرف ربیعی در تیرماه 1358 به عقد مسعود رجوی درآمد و مصطفی ثمره ی این ازدواج بود. فیروزه ی بنی صدر( 1344 ) : دختر 17 ساله بنی صدر بود که پس از مرگ اشرف ربیعی همسر اول مسعود ، در سال 1361 با مسعود رجوی ازدواج کرد. مریم قجر عضدانلو(1332) : در سن 30 سالگی ، در حالیکه همسر مهدی ابریشمچی از اعضای ارشد سازمان بود و حاصل ازدواج آنان دختری به نام اشرف بود، از مهدی طلاق و به عقد مسعود رجوی درآمد! مریم قجر عضدانلو ، تنها چند روز بعد از طلاق خودش از ابریشمچی و طلاق فیروزه از رجوی ؛ به عقد مسعود رجوی درآمد! طرح انقلاب ایدئولوژیک مسعود رجوی که در واقع بنیان «کیش شخصیت مسعود رجوی» می باشد، از همین زمان و در پاریس پی ریزی شد. مهمترین رکن این انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک به همسری گرفتن زن مهدی ابریشمچی یعنی مریم قجر عضدانلو، بود؛ پیش از این که مدت زمان شرعی طلاق او از همسر سابقش سپری شود. سابقه رسمی ماجرا مسعود رجوى در تاريخ 1363/11/7 طى اطلاعيه ‏اى مريم قجر عضدانلو [همسر مهدى ابريشمچى] را به عنوان همرديف مسئول اول سازمان معرفى نمود. وى در اين اطلاعيه تلويحاً تغييرات تشكيلاتى آينده را متذكر شد: در تاريخ 1363/12/19 از سوى دفتر سياسى و كميته مركزى سازمان اطلاعيه ‏اى مبنى بر اعلام تصميم «ازدواج فرخنده توحيدى و انقلابى مسعود و مريم» صادر گرديد. در بخشى از اين اطلاعيه درباره همسر جديد رهبرى سازمان آمده است: شوراى مركزى سازمان نيز در بيانيه مفصلى تأكيد كرد كه مصطفی ، پسر اشرف ربیعی ؛ خیلی زود از منافقین جدا شد و به منتقد جدی رجوی بدل گشت در توجيه اين ماجرا همچنين اعلام شد كه پس از اعلام همرديفى مريم قجر عضدانلو با مسئول اول سازمان، على زركش و محمود عطايى، از كادرهاى شماره 2 و 3 نظامى سازمان طى دو نامه بر ضرورت وحدت فيزيكى (جسمانى) رهبرى نوين تأكيد كرده بودند. در اين نامه‏ ها اين‏طور استدلال شده بود: در تاريخ 27 اسفند 63 توسط راديوى سازمان، خبر ازدواج مسعود رجوى با مريم قجر همراه با تعريف و توصيف‏هاى بسيار و با تعابيرى چون «دستاورد عظيم شگرف ايدئولوژيكى و ايثار و از خودگذشتگى» پخش گرديد. اين در حالى بود كه اين راديو، طى اطلاعيه ‏اى تاريخ طلاق مريم قجر عضدانلو از همسرش مهدى ابريشمچى را 25 اسفند 63 اعلام نمود. در قسمت ديگرى از اطلاعيه شوراى مركزى سازمان چنين آمده بود: درباره مهدى ابريشمچى راست : ابریشمچی و مینا خیابانی / چپ : مهدی ابریشمچی ، مریم قجر ، مینا خیابانی و اشرف دختر ابریشمچی و مریم قجر سبحانى از جداشدگان سازمان درباره مهدى ابريشمچى چنين نوشته است: « ....مهدى ابريشمچى با نام‏هاى تشكيلاتى اسد و شريف از اعضاى قديمى و اوليه سازمان مجاهدين خلق مى ‏باشد كه در زمان شاه مدتى را در زندان‏هاى مشهد و اوين تهران در حبس بوده است. بعد از 22 بهمن 1357 مهدى ابريشمچى يكى از چند مسئول اصلى و ارشد سازمان مجاهدين خلق محسوب مى‏ شد كه در مصاحبه‏ هاى مطبوعاتى و سخنرانى ‏ها و ميتينگ‏ هاى عمومى سازمان شركت مى‏ كرد. پدر مهدى ابريشمچى از كارخانه ‏داران تهران بود و به لحاظ اقتصادى وضعيت بسيار خوبى داشتند. وى بعد از انقلاب با مريم عضدانلو ازدواج كرد و داراى دخترى به نام اشرف مى ‏باشند. هنگامى كه اشرف 6 الى 7 ساله بود، من در ستاد روابط خارجى سازمان در عراق وى را از نزديك مى‏ ديدم، وى جمعه ‏ها به محل كار پدرش مى ‏آمد. واقعا تناقض و درد و رنج طلاق و جدايى پدر و مادرش از يكديگر را به راحتى مى ‏توانستى در چهره اين دختر مثل صدها دختر و پسر كوچك اعضا و مسئولين سازمان ببينى.... از نكات جالب و تاريخى سازمان مجاهدين كه بايد به طور جداگانه بر روى آن بحث كرد، اطلاعيه سياسى و نظامى سازمان در 28 خرداد 1360 مى ‏باشد كه سازمان دليل شروع «مبارزه مسلحانه» را «حمله چماقداران به خانه پدرى برادر مجاهد مهدى ابريشمچى» اعلام مى‏ كند و تصريح مى ‏كند كه از اين پس از اعضاى خود مسلحانه دفاع خواهد كرد كه نشان دهنده يك طرح از پيش برنامه‏ ريزى شده براى 30 خرداد 1360 بوده است. [البته در شرايط كنونى سازمان به هيچ عنوان نمى‏ خواهد اطلاعيه 28 خرداد 1360 كه به شروع عمليات مسلحانه اشاره مى‏ كند، در دسترس اعضا و هواداران سازمان قرار بگيرد] . طارق عزیز - صدام حسین - رجوی - ابریشمچی در یک قاب ابريشمچى و همسرش مريم عضدانلو بعد از 30 خرداد 1360 به پاريس رفتند و بعد از مطرح شدن «انقلاب ايدئولوژيك» در سال 1364، وى و مريم عضدانلو به دستور سازمان و مسعود رجوى از يكديگر طلاق گرفتند. مريم به عقد مسعود رجوى درآمد و مهدى ابريشمچى نيز با مينا خيابانى [خواهر كوچكتر موسى خيابانى] ازدواج كرد [در تاريخ 1364/1/15]. مينا خيابانى 17 سال از مهدى ابريشمچى كوچكتر بود و ازدواج اول مينا خيابانى نيز محسوب مى ‏شد. مهدى ابريشمچى هنگام رفتن رجوى به عراق، همراه وى بود و در تمامى ملاقات‏هاى صدام حسين ديكتاتور سرنگون شده عراق با مسعود رجوى، حضور و مشاركت فعال داشته است. وى در بغداد مسئول روابط سازمان با عراق شد و كليه حمايت‏هاى مالى و تداركاتى و تسليحاتى صدام حسين به سازمان از طريق وى صورت مى‏ گرفت. ضمنا وى رييس كميسيون صلح!! شوراى ملى مقاومت نيز بود كه به اصطلاح قرار بود بين صدام حسين و ايران صلح برقرار كند. جالب اين است كه هنوز اين كميسيون صلح!! بعد از سرنگونى صدام حسين در شوراى ملى مقاومت وجود دارد و رياست آن كماكان با مهدى ابريشمچى است. مشخص نيست مسعود رجوى بعد از صدام حسين با چه كسى مى ‏خواهد تئورى مضحك «صلح، طناب‏ دار رژيم» [نظام] را دنبال كند؟ ابريشمچى قبل از سرنگونى رژيم صدام حسين به همراه 250 الى 300 تن از مسئولين مورد اعتماد رجوى به پاريس آمد. وى در 17 ژوئن 2003 توسط پليس فرانسه به همراه مريم رجوی و 160 تن ديگر از اعضا و مسئولين سازمان دستگير و سپس با قيد ضمانت تا تشكيل دادگاه از زندان آزاد شد....» ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پی.نوشت 2 : ان شاء الله در پست بعدی ، به ادامه انقلاب دوم ایدئولوژیک سازمان منافقین (موسوم به انقلاب مریم) خواهیم پرداخت. .
  18. 1 پسندیده شده
    شیطنت ها در زمان های خاص رسانه های مخالف ایران به چند دست تقسیم می شوند، رسانه های با قدمت و حرفه ای در رسانه مثل بی بی سی رسانه های نسبتا زرد مثل من و تو و ایران اینترنشنال شیطنت ها در رسانه ای چون بی بی سی بسیار ظریف و هوشمندانه هست که ناخودآگاه افراد آگاه را هدف قرار داده و خود را از میانه قضاوت بیرون کشیده و فرد را وارد قضاوت از پیش تعیین شده می کشاند. این اتفاق تنها با یک نکته خبر یا یک حاشیه بر خبر انجام می شود و بیننده به هیچ عنوان متوجه موضوع نخواهد شد. مثالی از این خبرها رو اینطور می شود دید در روز اعلام ترور و شهادت سردار سلیمانی خبری نقل شد مبنی بر خوشحالی عده ای در بغداد و اوردن پرچم عراق به خیابان ها این خبر برای مردمی که دلشون شکسته بود ناراحت کننده و توهین بود، بی بی سی 5 الی 10 ثانیه خبر را بدون ادامه رفت همین 5 ثانیه برای عدم واکنش مخاطب ولی اثر گذاری کافی بود بقیه کار دست رسانه های زرد بود که با کمک من و تو و ایران اینترنشنال برای مخاطب خاص خود گزارش کنند و با تفسیرهای دلخواهشان هم بگوینند این همان عراقی هایی هستند که شما نجاتشان دادید و الان نمک نشناس هستند و از سمت با تکیه از این مورد بگن سپاه قدس مزدور بود و کسی دوستش نداشت و نمک به زخم دوست داران سردار بپاشند این همه مورد رو باید در حالی دید که مردم عراق برای تشیع جنازه سردار سنگ تمام گذاشتند بعدها مشخص شد که ان تصاویر و آن راهپیمایی کاری از پیش تعیین شده با اهداف تبلیغاتی بوده است و نه حجم و تعداد افراد حاضر هیچ کدام با خبرها تناسبی نداشت اما چه فایده ولی شیطنت رسانه ای استفاده اش را فرصت برد در سوریه هم همین مساله رخ داد ولی کسی توجهی نکرد زیاد -------------------------------- این اتفاق بیشتر در حادثه تروریستی 11 سپتامبر هم رخ داد وقتی در عین صدور تمام تسلیت ها و محکومیت ها شبکه ی آمریکایی فاکس نیوز فیلم آرشیوی شیرینی دادن مردم فلسطین را به عنوان خوشحالی مردم فلسطین و لبنان پخش کرد و از قضا صدا و سیمای ما هم اون رو باز تکرار کرد و این به ذهن همه نشست لینک و در ادامه همه این ها مبنایی شد برای کنترل و اجرای اهداف تکنیک های ریز را جدی بگیریم
  19. 1 پسندیده شده
    با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. مقدمه - یکی از هزاران صفحه بسیار سیاه و تاریک کارنامه منافقین را باید به «عملیات مهندسی» اختصاص داد. اما شاید برای دوستانی که کمتر در خصوص «فرقه رجویه» مطالعه نموده باشند این سوال پیش بیاید که : عملیات مهندسی چیست ؟ عملیات مهندسی به مجموعه اقدامات سازمان مجاهدین در برخورد با اعضای سپاه پاسداران ، کمیته های انقلاب و مردم عادی در تلاش برای کسب اطلاعات از طریق شکنجه آنان در مرداد ۱۳۶۱ گفته می‌شود. در پی لو رفتن خانه‌های تیمی در اوایل سال ۱۳۶۱ مجاهدین اعضای سپاه و افرادی مشکوکی را که در اطراف خانه‌های تیمی مشاهده می‌کردند، ربوده و برای کسب اطلاعات مورد شکنجه قرار می‌دادند. یکی از اعضای جداشدهٔ سازمان در کتاب خاطرات خود می‌نویسد: «ما شکنجه می‌کنیم چون مجبور هستیم، ولی وقتی حاکم شویم، نمی‌کنیم … جنگ ما با رژیم [نظام]، جنگ دو سازمان مهندسی است. هر کدام بیشتر شکنجه کند، برنده است.» در این عملیات، که از اوایل مرداد تا ۲۵ همان ماه به طول انجامید سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی، یک کفاش، یک معلم و یک مهندس هوادار سازمان قربانی عملیات مهندسی شدند. (ویکیپدیا) در کتاب "عملیات مهندسی" (چاپ شده مرکز اسناد انقلاب اسلامی) درباره نحوه کشف اجساد و شناسایی پیکر شهدای کمیته چنین گفته شده است: کشف شهدای عملیات مهندسی در پی کشف اجساد متلاشی‌شده‌ قربانیان عملیات مهندسی، موج وسیع انزجار از سازمان مجاهدین خلق به راه افتاد. یکی از اعضای دادستانی انقلاب اسلامی مرکز، روایت قابل‌توجهی از کشف شکنجه‌گاه خیابان بهار و پیدا کردن پیکر شهدای عملیات مهندسی تعریف کرد: «خسرو زندی ما را به [سمت] جنازه‌های [پیکرهای] شهدا نبُرد. ما از طریق این ملات‌هایی [ملات = احتمالا منظور محتوا هائی است که مبنای بازجوئی ها قرار می گرفته.] که اعضا برای مقام بالاترشان گزارش نوشته بودند، رموز این‌ها را باز کردیم و از این طریق به این موضوع رسیدیم که این‌ها مطلب جسد را با کد «ج» آورده‌اند. بعد که پیگیر شدیم خسرو بُرید. بعد این ما را به آن خانه‌ خیابان بهار برد... رفتیم آنجا و خانه را دیدیم. گفت که شکنجه‌گاه اینجا بود. بعد گفت که آمده‌اند و این‌ها را برده‌اند و من دیگر چیزی نمی‌دانم، سعی می‌کرد که جای این شهدا را نگوید. یعنی ما از طریق ملات‌ها به این مسئله پی بردیم و به زندی گفتیم تو باید جایش را بگویی، او هم می‌گفت نمی‌دانم. آن زمان هم فلکه دوم صادقیه به سمت شمال بیابان بود. بعد ما او را به آنجا بردیم و چند جا را کندیم که به اجساد رسیدیم.» دادستانی انقلاب اسلامی تهران از خانواده‌های قربانیان دعوت کرد تا برای شناسایی و تشخیص هویت اجساد پاسداران مراجعه کنند، حال آن که تغییر شکل و دگرگونی جنازه‌ها به حدی زیاد بود که کار تشخیص هویت دشوار و غیرممکن ساخته بود. برادر شهید طالب طاهری در این خصوص اظهار داشت: «[برادرم] اول جذب کمیته محل شد و چون بچه‌ فعالی بود جذب کمیته‌ مرکز شد. او را در بخش اطلاعات (تعقیب و مراقبت) گذاشتند. در این فاصله چند بار هم به جبهه رفت، مجروح شد و برگشت. به من هم نمی‌گفت در تعقیب و مراقبت است. شرایط هم خیلی سخت بود و گاهی ماه تا ماه خانواده را نمی‌دیدیم. وقتی دیدم موتور دستش هست و ریشش را کوتاه می‌کند و لباس آستین‌کوتاه می‌پوشد فهمیدم دارد کار اطلاعاتی می‌کند. روزی که ربایش شد، آقای فکور از دادستانی به من زنگ زد... گفت برای اخوی شما چنین اتفاقی افتاده است. جزئیات را هم نگفت. سریع به همان منطقه رفتم و از بچه‌های کمیته سؤال کردم... یک شوک به دستگاه اطلاعاتی کشور بود. طهماسبی گم شده بود و کسی نمی‌دانست. بعد از آن این‌ها را بُردند. همه‌ این‌ها در فاصله یک هفته، ده روز توسط سازمان ربوده شدند. خط ، درآمد. [روش سازمان بیرون آمد] که سازمان شروع کرده است و همه باید حواسشان جمع باشد. تا اینکه فردی رفته بود یک نفر را ترور کند، مردم ریختند و او را گرفتند. موقعی که او را آوردند، در ملات‌هایش چیزی پیدا می‌کنند و عملیات چال‌کردن [دفن کردن پیکرها] را در ملات‌هایش پیدا می‌کنند... به سردخانه اوین رفتم. ورودی اوین، دم در. عملیات اوین همان جا دم در یک سردخانه داشت. محلی بود که یخ و جنازه‌ها را می‌گذاشتند. همین که بدن‌ها را نگاه کردم، او را برگرداندم و جای زخمش را در کمرش دیدم و گفتم این است. بیشتر از همه آسیب دیده بود. دندان‌ها، صورت، چشم، سر، بدن و پشت بدنش کاملاً جای داغ باقی مانده و پوستش ور آمده بود. ناخن‌هایش را کشیده بودند. از روی دست‌های بلندش می‌توانستم او را تشخیص بدهم، منتهی می‌خواستم بیشتر مطمئن شوم و شدم. بچه‌ها نمی‌گذاشتند اعصاب ما خیلی به هم بریزد. گفتم این اخوی ماست، ولی بقیه را نمی‌شناسم. از روی شلوارش هم می‌شد او را تشخیص داد. از این شلوارهای بسیجی به تنش می‌کرد. این قضیه و مراسم و دفن و ادامه عملیات و این مسائل گذشت تا اینکه آن ضربه‌ کرج اتفاق افتاد که در ضربه‌ی کرج ملات‌هایی را که این‌ها بازجویی شده بودند در مورد سیروس لطیفی زدیم. از کیفِ «زن سیروس لطیفی» ملات بازجویی‌های انجام‌شده از اخوی را کشف کردیم... اصدقی [هنوز] دستگیر نشده بود که ما ملات بازجویی را پیدا کردیم و در آنجا فهمیدیم این‌ها [زیر شکنجه منافقین] خیلی مقاومت کرده بودند.» پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
  20. 1 پسندیده شده
    مهمات 120 میلیمتری L31A7 تانک های چیفتن ایرانی شهید داود ندرتی در داخل تانک چیفتن ارتش تصویر بالا یک تانک چیفتن ایرانی رانشان میدهد. در این تصویر میتوان مهمات 120 میلیمتری HESH L31A7 (شدید الانفجار با سر له شونده) را مشاهده کرد. این نوع مهمات توسط شرکت Royal Ordnance در اوایل دهه 1960 برای توپ 120 میلیمتری سری L11 ساخته شده است. مهمات L31A7 دارای یک پوسته نازک فلزی ودارای مواد منفجره پلاستیکی هستند. این نوع مهمات در برابر ساختمانها ، استحکامات، نفربرها، خودروهای رزمی پیاده نظام ، خودروهای زرهی سبک و تجمع سربازان پیاده نظام موثر است. مهمات 120 میلیمتری HESH L31A7 انعطاف پذیری بالاتر را در مقایسه با پرتابه های HEAT (شدید الانفجار ضد زره ) هم عصر خود ارائه می دادند. با این حال این نوع مهمات ضعف های مخصوص به خود را داشتند به طوری که در برابر زره های فاصله دار ، زره های کامپوزیتی و زره های واکنشی کارآیی کمتری داشتند. همچنین به خاطر سرعت پایین سرعت دهانه ( 670 متر بر ثانیه) هدف قرار دادن اهداف متحرک در فواصل دور با این نوع مهمات بسیار مشکل بود. مهمات 120 میلیمتری L31A7 HESH حداکثر برد : 4000 متر سرعت دهانه : 670 متر بر ثانیه قابلیت اثر گذاری بر روی زره با ضخامت 370 میلیمتری در مقیاس RHA ( زره همگن نورد شده) اگر چه مهمات شدید الانفجار با سر له شونده به داخل زره نفوذ نمیکنند اما با بعد از برخورد با زره باعث ایجاد ترکش های خطرناک در داخل فضای داخلی خودروهای زرهی میشوند که می تواند برای خدمه خودروهای زرهی کشنده باشد.
  21. 1 پسندیده شده
    بخش دوم : مضاف بر ارتقاء های صورت گرفته در حوزه رزم هوا به هوا ، تعبیه اویونیک و حسگرهای جدید در جی -11 بی به کاربر اجازه میداد تا در زمان اجرای ماموریتهای هوا به زمین و هوا به سطح ،بسیار موثرتر از سوخو-27 باشد تا جایی که برخی معتقدند که پتانسیل نسخه چینی در حمل و شلیک مهمات هدایت شونده دقیق و همچنین موشکهای ضد کشتی مثال زدنی است . در واقع ، استراتژی شرکت چینی در تجهیز این هواگرد رزمی به کابین تمام شیشه ای ، سامانه هشدار دهنده بصری موشک ، سامانه های کنترل پرواز دیجیتال و همچنین یک نمایشگر سربالای جدید ( HUD) از متمایز ترین ویژگی های جی-11 بی بشمار می رود . راست : مهمات حال حاضر و آینده جتهای رزمی خط مقدم نیروی هوایی و دریایی ارتش چین چپ : موشک هوا به هوای پی ال-12 در حوزه پیشران ، جی-11 بی از دو موتور بومی WS-10 که یکی از قدرتمندترین پیشرانه های توربوفن موجود برای جتهای نسل چهارم است بهره می برد که برخی معتقدند تمامی ویژگی های مطلوب خود را از نمونه های شرقی و غربی ( سی. اف. ام-56 آمریکایی و آل. ال-31 روسی ) به ارث برده است . اما نکته اینجاست که نمونه های اولیه موتور چینی در مقایسه با همتایان روسی و آمریکایی خود به مراتب ضعیف تر می بود ، اما در نسخه WS-10B چینی ها یک جهش بزرگ را به نمایش گذاشتند . در حوزه تسلیحات هوا به هوا ، جی-11 بی به شکل خاص به موشکهای بومی PL-12 هدایت راداری فعال مجهز میشود که قابلیت درگیری با تعداد اهداف بیشتری را بصورت شلیک کن- فراموش کن بدان می بخشد . به اعتقاد تحلیلگران غربی ، این موشک را می توان با نمونه های AIM-120C امریکایی با بردی نزیک به 100 کیلومتر مقایسه نمود ، در حالی که معرفی نسخه PL-8 به جای R-73 نیز قابلیتهای مشابهی را در اختیار این جنگنده قرار می داد . اما ورود بخدمت جی-11 بی انتهای کار نبود ، چرا که بلافاصله پس از معرفی این نمونه ، چینی ها جنگنده سبک وزن نسل چهارم J-10A را به سال 2006 معرفی نمودند که گرچه طراحی پیچیده تری داشت ولی بلحاظ هزینه های تعمیر و نگهداری ارزان تر می بود . علاوه براین ، نیروی هوایی چین با سرمایه گذاری بر روی جی-16 که از سال 2013 وارد خدمت شد و به اولین رادار AESA بومی مجهز است ، نشان داد که قصد دارد در این حوزه از روسها پیشی بگیرد . این رادار با بردی برابر 400 کیلومتر به گونه ای طراحی شده که برخی ناظران براین باورند که ایجاد اخلال در آن برای نیروی مهاجم بسیار سخت خواهد بود . راست : کابین جی-11 چپ : رادار موجود در بخش وسط تصویر ، احتمالا نمونه توسعه یافته برای جنگنده جی-16 است (با 1760 اِلِمان ارسال /دریافت کننده ) و گفته میشود رادار جی-11 دی نمونه بهینه شده این رادار خواهد بود علاوه براین ، جی-16 نه تنها در حوزه کاراکترهای پنهانکاری یکی از محصولات پیشرو این کشور بشمار می رود ، بلکه با مسلح شدن به سامانه های جدید جنگ الکترونیک ، هدف گیر نصب شده روی کلاه پروازی خلبان در دو حالت هوا به هوا و هوا به زمین ، توانایی بسیار افزون تری را نسبت به جی-11 بی در اختیار دارد . مهمات اصلی مورد استفاده در جی-16 موشک PL-15 بوده که با بردی 300-250 کیلومتر به نزدیکترین رقیب موشکهای ژاپنی که ازرادار AESA استفاده می کند تبدیل شده است ، ضمن اینکه موشکهای کوتاهبرد PL-10 که جایگزین نمونه های قدیمی تر شده ، پتانسیل دفاع از خود را برای جی-16 به مراتب افزایش می دهد . بدین ترتیب ، به احتمال بسیار زیاد ، جی-11بی مستمرا" ارتقاء خواهد یافت تا به سطح رزمی جی-16 رسیده که این نسخه با شناسه J-11BG با مجهز شدن به یک رادار AESA بطور کامل به یک جنگنده جدید تبدیل خواهد شد که بطور طبیعی توانایی حمل وشلیک PL-10 و PL-15 را خواهد داشت و این یک انقلاب شگفت انگیز در حوزه رزم هوایی در ارتش چین بحساب خواهد آمد . در واقع با این ارتقاء ، جی-11 بدون بار مالی قابل توجه ، توان رزم نیروی هوایی چین را چند برابر می کند . از سویی دیگر همانطور که جنگنده سبک تر جی-10 در ترکیب با فناوریهای نسل ++4 شامل پوشش های پنهانکاری ، رادار AESA ، سطح مقطع راداری کاهش یافته و در نهایت سازه هوایی ساخته شده از مواد مرکب ، به نمونه جی-10سی تبدیل شد ، تمامی نمونه های جی-11 بی احتمالا با مجهز شدن به این فناوری ها ، تبدیل به نمونه های جی-11 دی شده و بعنوان مسلح ترین نمونه فلانکر شناخته خواهند شد . اما هنوز مشخص نیست که آیا جی-11 دی همانند جی-11 بی در تیراژ بالا ( 200 فروند ) تولید خواهد شد یا اینکه چه تعداد از نمونه های جی-11 بی به استاندارد جی-11 بی جی تبدیل می شود . با این حال ، در حالی که چین بصورت موازی مشغول توسعه فناوری های جدید برای جتهای نسل پنجم و ششم است ، به احتمال زیاد توسعه جی-11 را ادامه خواهد داد یا اینکه در بدترین حالت ممکن است سطح پیشرفت این برنامه ها را بطور یکسان جلو برد ، اما در نهایت این هدف گذاری برای چینی ها یک روند بسیار چالش برانگیز خواهد بود . https://www.aparat.com/v/sdRuk پی نوشت : 1-بن پایه 2- صرفاً برای میلیتاری / MR9 3- قابل توجه دوستان در وزارت دفاع ، نیروی هوایی ارتش ، ستاد کل نیروهای مسلح و مجتمع های هسا / اوج
  22. 1 پسندیده شده
    بسم ا... تحویل نخستین سری از مهمات دورایستای پیشرفته اسکالپ و غلاف های تالیوس برای مسلح سازی جتهای فرانسوی رافال نیروی هوایی مصر ویدئوی فرآیند شلیک اسکالپ توسط رافال های نیروی هوایی ارتش فرانسه https://www.aparat.com/v/Mu8Hz
  23. 1 پسندیده شده
    چندتا تصویر ازسانسور شدید ارتش رژیم صهیونیستی اکثر پرسنل فعال پشت به عکاس هستندویا تصویر صورتشان سانسور شده است تمام پنل ها و نمایشگر نیز تار شدند مراسمات نظامی. فارغ التحصیلی .اعطا درجه مقایسه شود با صدها نفری که تصویرشان در مراسمات دانشگاه افسری امام علی یا امام حسین منتشر شد این هم مراسم فارغ التحصیلی خلبان پهپاد نیرو هوایی اسراییل که هر سال 2 دوره 6 ماه اموزش خلبان پهپاد برگزار میکند تصاویر مربوط به دوره 30 یا 31 هست 6 ماه قبل 30 نفر اموزش ها رو بطور کامل طی کردند 3زن و 27 مرد از اینگونه عکس زیاد دیدیم معمولا صورت ها مشخص است و روبه عکاس اگر خلبان جنگنده بودند هلمت رو سرشون بودتا صورتشون زیاد مشخص نباشه اتاق کنترل زمینی پهپاد مقایسه شود با تصاویر اتاق کنترل زمینی پهپاد شاهد 129 تصاویر سانسور کاکپیت هرکولس نمای داخلی زیر دریایی کلاس دلفین1 اسراییل حالا ببینم کانال اجا مدیا و امثالهم دست از سر انتشار تصاویر پرسنل بر می دارند یا خیر در بازدید ها البته کرونا سبب خیر شده همه مجبور شدند ماسک بزنند به صورتشون هر چند دانشمندان هسته ای خیلی وقته ماسک صورت میزنند خبر رسانی صحیح منافاتی با رعایت حفاظت اطلاعات ندارد
  24. 1 پسندیده شده
    فرود شینوک هوانیروز بر روی آب پ . ن : فکر می کنم که اینجا دریاچه پشت سد زاینده رود باشه ، این مورد رو با توجه به دارو درخت و ویلاهای عکس شماره 1 که من رو یاد منطقه تفریحی چادگان ( که چسبیده به دریاچه هست ) می اندازه می گم .
  25. 1 پسندیده شده
    شینوک هوانیروز در حال بلند کردن بل 205 آسیب دیده