برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 24 مرداد 1400 در همه مناطق
-
9 پسندیده شدهبه نام خدا Dynetics X-61 Gremlins UAV/UCAV ارزان و قابل استفاده مجدد آزمایشی (2019) آینده جنگ های هوایی بدون شک در دست هواپیما های بدون سرنشین است. درگیری های اویل قرن 21 نقش و ارزش میدانی پهپاد را بیش از پیش پر رنگ کرده است. با عبور از سال های جنگ در افغانستان و عراق، فناوری پهپاد ها پیشرفتهتر شده اند و اکنون سامانه هایی که در حال توسعه هستند، در تمام موارد از دهه های گذشته بهتر عمل می کنند. با افزایش ارزش تاکتیکی پهپاد ها، تقاضای جهانی برای سامانه های هوایی که خلبان و خدمه را از خطر دور نگه می دارند، رو به افزایش است. X-61 Gremlins به عنوان یک سامانه کم هزینه و قابل بازیابی توسط شرکت آمریکایی Dynetics و با رهبری دارپا در حال توسعه است. Dynetics یکی از 4 شرکتی بود که در سال 2016 قرارداد توسعه ای دریافت کردند و در آپریل سال 2018 به طور رسمی به عنوان برنده معرفی شد. نسخه آزمایشی اولیه، X-61A نام گرفت و 5 فروند از آن ساخته شد. روشی ارزان و منطقی امکان ساخت انبوه سریع این هواپیما و استفاده از پشتیبانی زمینی و سامانه های کنترل فعلی در دسترس ایالات متحده را فراهم کرده است. X-61 با بدنه و دماغه گرد، بال های نصب شده در پایین و ترکیب دم تایپ X، بی شباهت به موشک ها نیست. ترکیب پیشرانه از یک موتور توربوفن Williams F107 بدون پس سوز برای پرواز زیر سرعت صوت تشکیل می شود که 3.1 کیلو نیوتن رانش تولید می کند و سرعت پهپاد را به حدود 0.6 ماخ (740 کیلومتر بر ساعت) می رساند. برد Gremlins حدود 560 کیلومتر است. X-61 حدود 4 متر طول، 3.5 متر طول بال و 0.5 متر ارتفاع دارد. وزن ناخالص این پهپاد به 680 کیلوگرم می رسد. X-61 توانایی حمل محموله های متنوع ای از حسگر و اپتیک ها را برای نقش ISR دارد و برنامه های تبدیل آن به یک پهپاد رزمی (موشک های هوایی و سلاح های پرتابی هدایت دقیق) هم در حال پیگیری است. اولین پرواز X-61 در حالی که توسط هواپیمای مادر C-130 هرکولس حمل می شد در نوامبر سال 2019 انجام شد. در ژانویه سال 2020، این پهپاد اولین پرواز مستقل خود را انجام داد. به دلیل عدم باز شدن چتر نجات این نسخه اولیه نابود شد. X-61 برخلاف پهپاد های دیگر، کاملا خودکار نیست به مداخله خلبان از داخل ایستگاه زمینی یا هواپیما مادر نیاز دارد. در آگوست سال 2020، دومین نسخه X-61 از هواپیمای ترابری C-130 پرواز کرد. این پرواز بیش از 2 ساعت به طول انجامید و در طول آن، X-61 توانست فاصله خود با هواپیمای مادر را حفظ کند. مشخصات - سال ورود به خدمت: 2019 - وضعیت: تحت توسعه - تعداد فروند ساخته شده: 2 - سازنده: Dynetics (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: ایالات متحده - نقش: حملات زمینی (هدایت بمب های هواپایه برای نابودی اهداف زمینی توسط تیر بمب موشک و راکت)، X-Plane (توسعه ای، نمونه اولیه، اثبات گر فناوری؛ این هواپیما برای نمونه سازی اولیه، اثبات فناوری، تحقیق و کسب اطلاعات توسعه داده شده است)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 4.2 متر - طول بال ها: 3.45 متر - ارتفاع: 0.52 متر - حداکثر وزن برخاست: 680 کیلوگرم – قوای محرکه: 1 موتور توربوفن Williams F107 با رانش 3.1 کیلونیوتن - حداکثر سرعت: 740 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 6096 متر - برد: 46 کیلومتر در کمتر از 4 ساعت، 555 کیلومتر در کمتر از 1 ساعت - تسلیحات: سامانه های تصویر برداری الکترواپتیک/مادون قرمز، رادار روزنه مصنوعی، نشان گذار لیزری، پشتیبانی جنگ الکترونیک، حمله جنبشی و الکترونیکی - نسخه ها: X-61 Gremlins (سری پایه)، H X-61A (نسخه اولیه، 5 فروند از آن ساخته شد) منبع
-
6 پسندیده شدهتوطئهها بسيار بزرگ اند و متاسفانه شما بسيار كوچک فكر میکنید! آخرين فرصتهاى نجات وطن را به هدر ندهيد؛ اگر وضعیت به همین منوال پیش برود و حكومت سپينبولدک را دوباره به بسيار زودى آزاد نسازد، همه روزه بهطور اوسط يکهزار مليشهٔ پاكستانى و ديگر ترورستان خارجى در لباس طالبان بهگونهٔ آزادانه داخل افغانستان و سهميه وار به ولایتهای مختلف وارد/آماده جنگ و تجاوز مستقیم بالای خاک افغانستان میشوند. همين اكنون تمام مراكز جلب و جذب و تنظيم اين تروريستان تحت نظارت و مديريت مستقيم لشكر طيبه/جيش محمد/حزب المجاهدين به سركردگى حافظ سعيد ، صلاح الدين، عبدالرحمن مكى و ديگر سازمانها تروريستى به همكارى عبدالله گل پسر جنرال حميد گل، اعجاز الحق پسر جنرال ضيالحق، كرنيل نعمان پسر كرنيل امام، و افسرMI-206 پاكستان به اسم ميجر عابد مشهور به (عابد بهايى) در چندين شهر پاكستان دوباره فعال گرديده اند و جهت تمويل اين گروپ هاى تروريستى موسسه خيريه "فلاح انسانيت" را دو باره فعال ساخته اند و از تمامى كشور هاييكه در عقب ترويج و افراطيت در اين منطقه جهت تعقيب اهداف خود هستند، پول جمع آورى ميكنند. در پهلوى رستورانت رفتن و احساسات تويترى كه بدونشک حق شهروندىتان است، لطفاً جلو مصيبتهاييكه از هر بندر و ديوار وارد افغانستان میشود را با تدبیر بگيريد! توطئهها بسيار بزرگ اند و متاسفانه شما بسيار كوچک فكر میکنید! اگر مديريتتان از اوضاع به همينگونه دوام يابد، مردم افغانستان بالاى شما هم شک شريک بودن در توطئه را خواهند كرد كه در آنصورت دست بسيار تواناى مردم گردن (بسيار، بسيار و بسيار نحيف جمهوريت) را خواهند فشرد. بيدار شويد و آخرين فرصتهاى نجات وطن را به هدر ندهيد؛ ديگر به اميد خارجى ها/بيگانه ها ننشينيد! نوت: تصوير ها فقط بخاطر شناسايى چهره ها ضميمه گرديده است. جهت حفاظت از هويت منابع تصاوير آخرين فعاليت هاى اشخاص ذكر شده ضميمه نگرديده است! https://www.facebook.com/RahmatullahNabil/?ref=page_internal
-
3 پسندیده شدهقطعاً تصمیم آمریکا برای خروج از افغانستان از روی نا آگاهی و ... نبوده و به نظر بنده اتفاقاً خیلی خوب از اتفاقات امروز افغانستان خبر داشتند به نظر دوستان ، آمریکا با این اقدامش قصد نداره تا آرامش چین و روسیه را بهم بریزد ؟ به نظر میرسد که آمریکا به این نتیجه رسیده که با خروجش از افغانستان با یک تیر چند هدف را نشانه میره جلوگیری از هزینه بیشتر در افغانستان نا امنی در مرزهای شرقی ایران و ایجاد دغدغه جدید برای جمهوری اسلامی تمرکز چین و روسیه بر رخدادهای افغانستان و از بعد روانی هم شاید منجی نشان دادن خودش ، که آی تا زمانی که ما بودیم افغانستان مشکلی نداشت و ... و باتوجه به اینکه چندین سال است که آمریکا درگیر مسئله ایران شده و میشود گفت از موضوع چین و پیشرفت های تکنولوژیکی و اقتصادی چین غفلت کرده ، شاید به عرایض بنده در بالا بی ارتباط نباشد و چین هم به همین خاطر سریعاً اعلام کرده که دولت طالبان را به رسمیت خواهد شناخت ؟ https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/01/22/2482695/آمریکا-به-دنبال-عقب-نشینی-تاکتیکی-از-خاورمیانه-با-هدف-تمرکز-بر-چین https://www.isna.ir/news/1400052215548/چین-آماده-است-تا-در-صورت-سقوط-کابل-طالبان-را-به-رسمیت-بشناسد اینها تئوری هایی بود که به ذهن بنده میاد .
-
2 پسندیده شدهداسو میراژ-3 وی/ بالزاک تلاش نیروی هوایی ارتش فرانسه برای بخدمت گیری هواگردهای رزمی عمود پرواز در دهه پنجاه میلادی ، نیروی هوایی و صنعت هوانوردی نظامی فرانسه بدنبال مسیرهای جدید به منظور بهبود قابلیتهای رزمی و بقاء اسکادران های تاکتیکی خود در یک جنگ احتمالی با ارتش سرخ شوروی بود که در میان تمامی ایده های مطرح شده ، توسعه فناوری نشست و برخاست کوتاه / عمودی ، از همه جذاب تر بشمار می آمد که گونه میراژ-5 بالزاک ، اولین نمونه ای محسوب میشود که در این کشور به مرحله آزمایشهای پروازی نیز رسید . مشکل اول ، چالشهای مربوط به بقاءپذیری رزمی : براساس پیش فرضهای جنگ سرد بطور عام و قواعد تجربه شده رزم هوایی ، درصورت بروز یک درگیری مسلحانه در مقیاس گسترده ، پایگاه های هوایی ، نخستین هدف برای حملات سنگین دشمن خواهند بود و درصورت از کار افتادن چنین مراکزی ، ارتشها بسرعت شکست را می بایست پذیرا شده ، چرا که عملا فضای هوایی خودی در اختیار مهاجم قرار خواهد گرفت . بر همین اساس ، لازم بود که اصل پراکندگی برای یگانهای ترابری و رزمی تاکتیکی اعمال گردد و از صحت عملکرد آنها ، حتی پس از حملات غافلگیرانه اطمینان حاصل آید . به همین دلیل از اواخر دهه 50 میلادی ، ایده توسعه فناوری جتهای رزمی عمود پرواز ناگهان جذابیت پیدا نمود و توسط ارتشها حمایت شد . درواقع ، تولید چنین هواگردهایی ، در عین ایفای نقش جتهای با قابلیت متعارف ، مزیت عدم نیاز به مسیرهای طولانی نشست و برخاست را ارائه می داد ، به همین جهت ، مفهوم جنگنده های نشست و برخاست عمودی (VTOL) توسط داسو و چند شرکت دیگر مورد پیگیری قرار گرفت . اما شرکت داسو ، بعنوان قطب صنعت هوانوردی نظامی فرانسه ، دوطرح اصلی با امیدواری بسیار زیاد را برای تولید انبوه پیگیری می نمود . اولین نمونه ، طرحی بود براساس ایده شرکتهای انگلیسی که درآن از یک پیشرانه توربوجت برای تامین نیروی بالابرنده با خروجی های پیشبرنده عمودی و افقی استفاده می شد . دومین طرح نیز بصورت استفاده از یک پیشرانه توربوجت برای پرواز افقی و نصب یکسری پیشرانه های کوچکتر برای نشست و برخاست عمودی ارائه گردید . براساس تستهای صورت گرفته توسط شرکت داسو ، درهر دوطرح ، پیشرانه های مورد استفاده ، نیروی پیش برنده مشابهی را تولید می کنند . کابین هدایت بالزاک اما در طرح تک موتوره ، 30درصد صرفه جویی بیشتر در مصرف سوخت پدید می آمد . علاوه براین ، در همان زمان ، فناوری به گونه ای پیشرفت نموده بود که پیشرانه های توربوجت نیازی به خروجی های پیچیده و غیر قابل اعتماد نداشتند و همین امر ، از پیچیدگی غیر ضروری جنگنده می کاست و نقص فنی در هرکدام از پیشرانه های بالابرنده ، منجر به سانحه نمی شد . با این وصف ، برای افزایش ضریب ایمنی هواگرد ، طرح جدیدی با پیشرانه های بالابرنده و جلوبرنده جداگانه تهیه شد که برای صرفه جویی در هزینه ها بر روی یکفروند جنگنده میراژ-3 نصب گردید ، در حالی که به منظور تسهیل شناسایی از سایر گونه های میراژ ، شناسه MIRAGE-3 V بدان تعلق گرفت و کل برنامه از 1960 کلید خورد . آغاز برنامه آزمایشی طبق برنامه ریزی صورت گرفته ، داسو در نسخه میراژ-3 وی پیشنهاد نمود تا برای تامین نیروی پیش برنده از یک دستگاه پیشرانه اسنکما با رانش 9000 کیلوگرم و هشت دستگاه پیشرانه رولزوریس با نیروی بالابرنده 2500 کیلوگرم استفاده شود ،اما بدلیل طولانی شدن تستهای اولیه ، این پیشرانه ها تنها در سال 1964 قابل تحویل می بود و داسو مجبور شد تا در زمان بندی اولیه خود تجدید نظر بعمل آورد . اما این شرکت با هدف عدم اتلاف زمان ارزشمند ، تصمیم گرفت تا با استفاده از پیشرانه های موجود یک هواگرد آزمایشی بسازد ،اما پیشرانه در دسترس ، رانشی بیشتر از 1000 کیلوگرم تولید نمی نمود ، در نتیجه ابعاد و وزن هواگرد می بایست محدود می شد ، به همین دلیل هواگرد عمودپرواز جدید ، روی پیکربندی اولیه MIRAGE-3 001 اجرا گردید که بعدها این پروزه ، شناسه میراژ بالزاک- وی را بخود گرفت . حرف V از پروژه اصلی به امانت گرفته شد و نام بالزاک ( کمیاب ) نیز بدلیل بدیع بوده این برنامه بدان منسوب شد ( این برداشت مترجم از روند نامگذاری است ) ،در حالی که اتصال اعداد 001 از روی شماره تلفن یک شرکت تبلیغاتی معروف در پاریس گرفته شد تا بیشتر به یاد مقامات و پرسنل بیاید (BALZAC 001) هماهنگی میان بخش هایی مختلفی که در برنامه بالزاک- وی مشارکت داشتند ، توسط داسو صورت می گرفت ، در حالی که بخشهای بال و بدنه توسط همین شرکت تامین شد . هر چند گفته میشود که بدنه میراژ توسط شرکت "سودآویاسیون" و سامانه کنترل پیشرانه نیز توسط اسنکما طراحی گردید و دو رولزرویس و بریستول-سایدلی نیز تامین کننده کننده پیشرانه های بالابر محسوب می شدند . با توجه به این مساله ، از همان ابتدای کار ، تستهای اولیه و روند طراحی در یک موقعیت انجام می شد تا قابلیت برطرف نمودن سریع مشکلات فراهم آید ، ضمن اینکه تجربیات بدست آمده از این روند قرار بود تا در خط تولید این جنگنده استفاده گردد. تست زیرسامانه های بالزاک ویژگی های فنی براساس تعاریف از برنامه فوق الذکر ، میراژ بالزاک- وی یک جنگنده بال پایین بشمارمی آمد که درظاهر امر هیچ تفاوتی با جتهای میراژ-3 نداشت ، اما برای نصب پیشرانه های بالابرنده ، آرایش داخلی بدنه می بایست دچار تغییر میشد و سطح مقطع بخش مرکزی آن افزایش می یافت ، در حالی که بال مثلثی همچنان بطور ثابت استفاده می شد و آویزگاه های حمل سلاح نیز بدون تغییر در جای خود قرار می گرفتند . در بخش انتهایی بدنه ، یک دستگاه پیشرانه توربوجت بریستول- سایدلی B.OR03 اورفیوس با نیروی پیشرانش 2200 کیلوگرم نصب میشد ،درحالی که 8 دستگاه پیشرانه رولزرویس RB-108-1A با نیروی رانش 1000 کیلوگرم در دوطرف ورودی های هوا و پیشرانه اصلی قرارمی گرفتند . ورودی های هوای پیشرانه های بالابرنده در قسمت فوقانی بدنه جانمایی و با یکسری زبانه های ویژه پوشانده می شند . این پیشرانه بصورت مایل بسمت بیرون و عقب قرار میگرفتند تا در زمان پرواز بخوبی عمل نمایند . سامانه کنترل هواپیما نیز ، همان سیستم کابلی میراژ3 بود و درزمانی که هواپیما بصورت عمودی از روی زمین برمی خاست ، خلبان با دسته گازیکه در سه حالت قابل تنظیم بود ، با استفاده از هوای فشرده ، نازلهای روی بال و بدنه را کنترل می نمود . ارابه های فرود نیز مانند جنگنده میراژ-3 بود ولی بدلیل اینکه نشست وبرخاست بصورت عمودی صورت گرفت ، ساختار آنها کاملا تقویت گردید . درازای بالزاک- وی به 13.1 متر ، دهانه بال 7.3 متر و ارتفاع از سطح زمین 4.6 متر می رسید . وزن ناخالص این نمونه جدید چیزی در حدود 6.1 تن و حداکثروزن برخاست آن 7 تن بود و میتوانست به حداکثر سرعتی در حدود 2 ماخ برسد . در حالی که ظرفیت حمل سوخت مخازن داخلی این جنگنده حدود 1500 لیتر برآورد میشد که پس از نشست وبرخاست عمودی ، فقط برای 15 دقیقه پرواز کافی بود . برای شروع فرآیند برخاست عمودی ، خلبان مجبور بود تا ابتدا پیشرانه اصلی را روشن کرده و پس ازآن ، پیشرانه های بالابر با هوای فشرده ، شروع به کار نموده و پس از افزایش نیروی رانش موتورهای بالابرنده ، هواپیما به ارتفاع 30 متر رسیده و سپس شرایط برای حرکت افقی فراهم می شود ، خلبان نیز پس از رسیدن سرعت هواپیما به 300 کیلومتر درساعت ، مجاز به خاموش کردن پیشرانه های بالابرنده می شد . فرآیند فرود عمودی نیز بطور دقیق معکوس وضعیت فوق الذکر می بود ، بدین معنی که با کاهش سرعت هواپیما به 320-300 کیلومتر درساعت ، درپوش موتورهای بالابر ، باز میشد که این کار ، موجبات خودچرخان شدن موتورهای بالابر شده و بتدریج با کاهش سرعت افقی و انتقال نیرو به موتورهای بالابرنده ، عمل فرود انجام می گردید . آزمایشات پروازی پس از اتمام تستهای زمینی ، پروژه بالزاک- وی در پایان سال 1961 آماده شد و در ژانویه 1962 ، مونتاز قطعات این هواپیما آغاز گردید . پس از چندماه ، در مه 1962 ، کار مونتاژ نیز به اتمام رسید تا این نمونه برای آزمایشات زمینی آماده گردد ، هر چند بدلیل تجربیات بدست آمده در مراحل قبلی ، آزمایشهای برنامه ریزی شده ، زودتر به اتمام رسید تا مرحله بعدی شروع گردد . خلبان آزمایشی ، رنه بیگند سرانجام در12 اکتبر 1962 ، نخستین پرواز این هواپیما در پایگاه هوایی میلان-ویلاروس صورت پذیرفت . خلبان آزمایشی ، رنه بیگند ، هواپیما را چند متر از روی زمین بلند کرد تا عملکرد سامانه های مختلف را بررسی کند و سپس فرود آمد . شش روز بعد در 18 اکتبر ، دومین تست صورت گرفت که اینبار ، بدون توقف هواپیما در آسمان بحالت شناور درآمد که این روند برای روزهای متوالی و به منظور نمایش برای مطبوعات صورت پذیرفت تا نوامبر همان سال که قرار شد تا یک پیکربندی استاندارد مجهز به چتر ترمز و سایر سیستم های جدید تولید شود . پس از این رویدادها ، پروازهای آزمایشی این نمونه تا مارس 1963 ادامه پیدا کرد تا اینکه در 18 مارس این سال ، برای اولین بار ، بالزاک- وی برخاست عمودی موفقیت آمیزی را با ورود به پرواز افقی به نمایش گذاشت تا با موفقیت تمام در نمایشگاه هوایی لوبورژه سال 1963 در معرض دید همه قرار گیرد . اما در 10 ژانویه 1964 ، زمانی که خلبان آزمایشگر ، ژاک پینه ، یک پرواز آزمایشی برای تست عملکرد سامانه کنترل جت انجام داد که هنگام پرواز در ارتفاع 100 متری ، هواپیما ثبات خود را از دست داد و بسرعت شروع به کاهش ارتفاع نمود و درنهایت پس از نزدیک شدن به زمین واژگون شد و سرنگون گردید . بدلیل هزینه های سنگین ، داسو تصمیم گرفت تا هواپیمای آسیب دیده را بازسازی کند که این کار حدود 1 سال بطول انجامید . پس از بازسازی کامل ، پروازهای آزمایشی از 2 فوریه 1965 مجددا آغاز شد و در طول یکماه ، نزدیک به 65 سورتی تست پروازی انجام شد تا امکان بررسی فنی طرح فراهم گردد . اما در 8 اکتبر 1965 ، حادثه مجددی اتفاق افتاد ، خلبان آزمایشگر نیروی هوایی آمریکا ، فیلیپ نیل به منظور تست ویژگی های این پرنده با این محصول فرانسوی پروازی آزمایشی را صورت داد ، ولی هواپیما در ارتفاع 50 متری ، ناگهان از کنترل خارج شد و بسوی زمین سقوط نمود ، در این میان ، خلبان هواپیما گرچه از سامانه صندلی پران خود استفاده کرد ، اما بدلیل ارتفاع کم ، با شدت به زمین برخورد نمود و جان خود را از دست داد و داسو نیز تصمیم گرفت تا مجددا این نمونه را بازسازی نکند . نتیجه : علیرغم دو سانحه جدی منجر به مرگ و همچنین از دست رفتن نمونه اولیه هواپیما ، پروژه بالزاک-وی یک برنامه موفق شناخته میشود . شرکت داسو با استفاده از بسترهای فراهم شده در این برنامه ، امکان برنامه ریزی برای تستهای بیشتر را برای طرح های پیشنهادی جدید ، بدست آورد . علاوه براین ، فناوریهای توسعه داده شده برای بالزاک- وی ، موجبات ساخت اولین نسخه جدید از این هواگرد در اوایل سال 1965 را فرهم آورده و اولین پرواز آن در 12 فوریه همین سال انجام شد . با این وصف ، گرچه میراژ عمود پرواز فرانسوی هرگز وارد خدمت نشد ، اما تجربیات بدست آمده از آن ، اثر قابل توجهی بر روی صنعت هوانوردی فرانسه از خودبرجای نهاد . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
2 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم دفتر طراحی و ساخت ماشین Morizov اوکراین پس از طراحی BMP- 55با شاسی T-55 اینبار تصمیم گرفته تا نفربر چرخ داری بسازد که تلفیقی از خودروی و تانک T-64 باشد و با این کار از امکانات موجود حداکثر استفاده را ببرد. نفربر جدید کمپانی Morizov اوکراین BMP-K-64 نام دارد. همانطور که گفتم این نفربر از دو خودرو، یک تانک و یک نفربر تشکیل شده است. شاسی T-64 و بدنه ی BMP که با هم نفربر چرخ دار BMP-K-64 را تشکیل می دهند. در سال 2005 بود که اولین نمونه ی آزمایشی برای تست ها و امتحان های مختلف تولید شد. سازندگان ترجیح دادند تا این نفربر بر خلاف نمونه ی BMP-55 چرخ دار باشد و از اضافه کردن شنی به آن خودداری کردند. نمونه ی دیگری از تلفیق BMP و T-64 وجود دارد و BMPV-64 نام دارد. این نفربر یک خودروی حمل و نقل سنگین است که دارای بلوک های زرهی در اطراف بدنه خودرو است. اما برویم سر اصل مطلب! نفربر اوکراینی BMP-K-64 در سال 2014 به عنوان یک نمونه ی آزمایشی رسانه ای شد و به همگان معرفی گردید. اما به نظر می رسد که این خودرو تاکنون فقط یک نمونه ی آزمایشی است و هدفی برای رسیدن به تولید انبوه ندارد. البته این نکته نیز شایان ذکر است که نیروی زمینی ارتش اکراین حدود 2200 دستگاه تانک T-64 دارد که تعدادی از آنها در حال آماده باش و بقیه به صورت ذخیره در اقصی نقاط اکراین مورد استفاده قرار می گیرد. تعداد بسیار زیادی از این تانک های T-64 در زمان فروپاشی شوروی در اوکراین باقی ماندند و روسیه هرگز سراغی از آنها نگرفت. در این کشور شرکت Ukrspetsexport که یک نهاد دولتی است، تانک هایی که اضافه می آیند و به عبارتی مازاد بر نیاز کشور اوکراین هستند را به مشتریان خارجی می فروشد و به کشور های مختلف صادر می کند. در طی چند سال گذشته این شرکت تصمیم گرفت تا با طرح ریزی برنامه های مختلف این تانک ها را به کشور های دیگر صادر کند. یکی از این برنامه ها تلفیق شاسی تانک T-64 با BMP بود و در نظر داشت تا با تولید انبوهشان آنها را صادر کند. BMPV-64 این خودروی زرهی مبتنی بر تانک اصلاح شده و به نوعی مرمت شده ی T-64 است. یکی از این اصلاح ها تغییر سیستم پیشرانه است. تانک T-64 موتور و پیشرانه اش در عقب تانک قرار دارد. بر همین اساس مشکل طراحان این بود که چگونه آن را برطرف نمایند بدون اینکه دخل و تصرفی در قسمت های اصلی تانک داشته باشند. یک راه حل ساده ارائه شده این بود که پیشرانه و موتور سر جایش باقی بماند و به جای اینکه رمپ در پشت قرار بگیرد، آن را در جلوی نفربر بگذارند. در نتیجه نفربر BMP-K-64 در مقایسه با نسخه ی اصلی خود به سمت عقب حرکت می کند و برعکس تانک اصلی به سمت جلو حرکت نمی نماید. سپس با حذف برجک تانک و با بدست آوردن فضای اضافی شروع به طراحی محل جایگیری نیرو ها کردند. این نفربر دارای پوسته ی اطراف با سطح مقطعی پایین می باشد. در جلوی تانک، با وجود پیشرانه و موتور، یک لایه دفاعی برای حفاظت از خدمه و سرنشینان به وجود آورده است که در مواقع ضروری می تواند بسیار به نفع افراد درون نفربر باشد. یکی دیگر از ویژگی های این نفربر افزودن بلوک های زرهی است. زمانیکه به سطح بالایی از حفاظت احتیاج داریم می توانیم با افزودن این بلوک های زرهی فعال اضافه شونده میزان حفاظت نفربر را تا حد زیادی بالا ببریم که می تواند لایه بزرگی از حفاظت را در برابر حملات برای نفربر به ارمغان بیاورد. سازندگان این نفربر ادعا کردند اند که با این سطح از حفاظت، جلوی نفربر می تواند در برابر پرتابه های 90 میلیمتری ضد زره دوام بیاورد و آسیبی نبیند. البته اطراف نفربر نیز با سطح حفاظتی مناسب می توانند در برابر راکت های RPG-7، نارنجک اندازها و بمب های کنار جاده مقاومت کند. در پشت نفربر و جایی که رمپ عقب قرار دارد، توانایی مقاومت در برابر گلوله هایی با کالیبر 14.7 میلیمتری را دارد و از نفوذ گلوله های ضد زره نیز می تواند جلوگیری کند. با توجه به موارد ذکر شده باید اضافه کنم که توانایی این نفربر در مقابله با IED ها و مین های زمینی افزایش یافته است و با اتکا بر گفته ی سازندگان، زیر نفربر می تواند در مقابل 10 کیلوگرم TNT دوام آورده و متلاشی نشود. اگر مشاهده کنید در می یابید که اکثر قریب به اتفاق نفربر ها امروزه دارای حداقل یک جایگاه اسلحه بر روی خود هستند و بسته به سلیقه ی طراح، در جایی از نفربر قرار می گیرد. خودروی BMP-K-64 نیز از این قاعده مستثنی نبوده و می تواند یک مسلسل هدایت از راه دور کالیبر 12.7 میلمیتری را بر روی سقف خود حمل کند. البته باید خاطر نشان کرد که می تواند به غیر از نسخه ی ذکر شده با کالیبر های مختلفی همچون 30 میلیمتری و یا حتی 90 میلمیتری نیز مسلح گردد. البته تعداد زیادی از این مدل مسلسل ها به تازگی در اوکراین طراحی و توسعه داده شده اند. خدمه ی BMP-K-64 2 نفر است که در صورت نیاز می تواند به 3 نفر افزایش بیابد. داخل نفربر نیز توانایی جایگری 8 نفر کاملا مسلح را دارد و سربازان با استفاده از رمپ تعبیه شده در پشت خودرو به داخل نفربر تردد می کنند. برای این خودرو یک سیستم تعلیق با 4 محور در نظر گرفته شده که برخی از منابع بر این باورند که این نفربر از سیستم تعلیق 8×8 نفربر چرخ دار BTR-3 اکراینی استفاده می کند. موتور مورد استفاده در این خودرو یک موتور 5TDF دیزل است که به 700 اسب بخار ارتقاء داده شده است تا بتواند در مناطق صعب العبور به راحتی جابجا شود. این موتور با توجه به ابعاد جمع و جورش دارای خروجی بسیار نیرومندی است که بر خلاف طراحی اش می تواند بیش از آنکه نشان می دهد اجرا کند. با وجود کارایی خارق العاده ی موتور، دارای عمر خدمات دهی بسیار کمی است و تقریبا می توان گفت این موتور غیر قابل اطمینان است. با توجه به قابلیت تعویض موتور، می توان با صرف نظر از کمی کاهش قدرت یک موتور 3TD دیزل را بر روی نفربر نصب کرد که قدرتی برابر با 550 اسب بخار دارد. در مقایسه با موتور 5TDF از توان کمی برخوردار است اما طول عمرش نصبت آن بیشتر است. این نفربر دارای سرعتی نظیر 105 کیلومتر در ساعت در جاده است و می تواند تا شعاع عملیاتی 800 کیلومتری برد داشته باشد. نفربر BMP-K64 دارای یک موتور هیدرولیکی برای سیستم انتقال قدرت چرخ ها است و از یک handle مشابه با تانک ها در این نفربر استفاده می شود. وقتی که راننده فرمان را می چرخاند، چرخ های سمت دیگر خودرو متوقف می شوند. این کار باعث می شود تا شعاع چرخشی این نفربر کاهش یابد و نتواند قدرت مانور دهی بسیار بالایی داشته باشد. موتور 5TDF دیزل موتور 3TD دیزل نویسنده و ترجمه: سیاوش سلطان ویس Copyright Military.ir تمامی حقوق برای میلیتاری محفوظ است (البته خیلی ها کار خودشون رو می کنند )
-
2 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبه نام خداوند بخشنده مهربان که قسم خورد به نون و قلم "نون قسم به قلم و به آنچه قلم ها می نویسند" امیدواریم لطف و کرمش رو در تدوین این تاپیک شامل همه ما بکند با سلام مشغله انسان را از تولید محتوا دور می کند ولی همین تولید محتوای کاربردی هست که پی و پایه توسعه خواهد بود. ریشه بخشی از مشکلات در کشور مستقیما ناشی از نبود دانش و آموزش غلط به نیروها می شود. یعنی هر دو مشکل رسانه و مدیریت ناشی از ضعف اموزش شده و در کنار ریشه های دیگر تشدید می شوند. به نظر حقیر ضعف های اساسی در کشور ما شامل سه دسته می شود که در تلاشم با کمک دوستان در سه تاپیک نگاهی مختصر ولی کاربردی تدوین کنیم 1- رسانه و تبلیغات ---------------------- تاپیک نبرد "رسانه ای و الگوی تبلیغات" 2- مدیریت منابع و نیروها ------------ تاپیک "مدیریت منابع و نیروها در صنایع نظامی" 3- الگوی آموزش و انتقال تجربه ---- تاپیک فعلی " آموزش و مستند سازی نظامی" که کلید توسعه منابع انسانی است. مطالب این تاپیک هنوز آنچنان تدوین نشده است ولی با امید به خدا کلنگ اولش رو می زنیم که نیاز اول و امروز مملکت ماست. آموزش و مستند سازی نظامی بشر در طول میلیون ها سال عمر خود، دانش را یا از پیشینیان خود دریافت می کرد و یا از عمر خود برای کسب آن هزینه می نمود. این مسیر با فراز و نشیب های متفاوت و از صفر شروع کردن های مکرر، به سطحی رسید که انتقال و مستند سازی دانش امروز به حدود 30 درصد رسیده است. این اتفاق که منجر به پیشرفت سریع علوم و فناوری انسان ها شد، در جوانه زدن علوم بعد از ظهور اسلام، انقلاب صنعتی و رشد دیوانه وار علوم در حال حاضر به خوبی قابل رویت هست. مستندسازی تجربه ها آموزش مستندسازی بر مبنای جمع آوری و نظم دهی به تجربه ها است. آموزش بر مبنای انتقال دانش مستند شده به نسل بعد است و آماده سازی برای مسائل پیش رو هست. آموزش و مستندسازی تجارب دو اصل موازی و به هم پیوسته هستند و پیشرفت در یک سیستم را تضمین می کنند. ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهخونین ترین نبرد تاریخ و بزرگترین شکست آلمان ستاره بخت رایش سوم کی افول کرد؟ بسیاری از تاریخ نویسان و نظامیان حمله هیتلر به شوروی را بزرگترین اشتباه او می دانند اما حقیقت این است که زمانی که فرمان حمله به استالینگراد از جانب پیشوا صادرشد آلمان هنوز در جنگ دست بالا را داشت. نبرد استالینگراد اولین شکست بزرگ را برای ارتش ظفرنمون آلمان رقم زد. از آن روز به بعد بود که ماشین جنگی آلمان هیتلری در سرازیری قرارگرفت. استالینگراد؛ جادوی فریبنده تا میانه سال 1942 تهاجم آلمان به شوروی برای ارتش سرخ مسکو به قیمت 3 میلیون کشته و 3 میلیون اسیر تمام شده بود. روسها در سال اول جنگ با آلمان، با بهره گیری از شرایط آب و هوا و جغرافیایی سرزمینشان توانستند پیشروی آلمان را در جبهه های شمالی و مرکزی سد کنند و آنها را از اطراف مسکو با موفقیت به عقب برانند. با فرارسیدن تابستان، ژنرالهای عالی رتبه هیتلر تصمیم گرفتند تا حرکت خود را به سوی مسکو ادامه دهند و ارتشهای روس را از وسط به دو نیم کنند اما هیتلر توانست کنترل نیروی زمینی را شخصا در دست بگیرد و دیگر نیازی نمی دید که به نصایح فرماندهانش گوش کند. هیتلر نقشه ای با نام رمز "عملیات آبی" طرح کرد که در طی آن واحدهای مستقر در جبهه جنوبی باید در دو ستون به داخل خاک شوروی پیشروی می کردند. ستون اول باید به سمت جنوب شرقی حرکت کرده و چاه های نفت باکو و قفقاز را در اختیار می گرفت و ستون دوم با حرکت به سمت شرق ناحیه صنعتی استالینگراد در ساحل غربی رود ولگا را اشغال می کردند. نکته جالب این است که هیتلر از ابتدا قصد اشغال شهر استالینگراد را نداشت و هدف او رسیدن به حاشیه این ناحیه صنعتی و بمباران آن بود به گونه ای که دیگر روسها نتوانند از کارخانه های ساحل رودولگا استفاده کنند. آلمان ها با کمترین تلفات و در اولین روز نبرد استالینگراد توانستند به این هدف دست پیداکنند. پس از رسیدن به اهداف اولیه عملیات، دراین بخش از جبهه نام "استالینگراد" بر روح هیتلر پنجه انداخت. هیتلر تصمیم گرفت تا با اشغال شهری که به نام حریفش نامیده می شد شخص استالین را مسخره کرده و روحیه تمام روسها را در هم شکند. هنگامی که لشکرهای آلمانی به دروازه های استالینگراد رسیدند و در آنجا در تله افتادند جادوی این نام به هیتلر اجازه عقب کشیدن نیروهایش را نداد. از این روی پیشوا پای در راهی نهاد که انتهای آن از دست رفتن تمامی ارتش ششم آلمان بود. حمله برق آسا حمله آلمانها در روز 28 ژوئن (تیرماه 1321) و یکسال پس از آغاز تهاجم به شوروی آغازشد. ارتش ششم به فرماندهی ژنرال فون پاولوس از کهنه سربازانی تشکیل شده بود که توانایی های خود را قبلا در بلژیک و لهستان به اثبات رسانده بودند. آلمانها با استفاده از تاکتیک حمله برق آسای خود به سرعت صفوف ارتش سرخ را شکافتند. لشکرهای متحدین آلمان از ایتالیا، رومانیا و مجارستان ارتش ششم را دنبال کردند تا بتوانند جناح های طولانی آن را پوشش دهند. استالین در همان روز و پس از فروپاشی ارتش سرخ اعلامیه ای صادر کرد:" هر وجب از خاک شوروی باید با سرسختی و تا آخرین قطره خون دفاع شود." ماموران پلیس مخفی و حزب کمونیست در پشت جبهه روسها مستقر شدند و هر کس را که قصد فرار وعقب نشینی داشت به تیر می بستند. با این وجود، لشکرهای 62ام و 64ام مجبور به عقب نشینی به داخل شهر استالینگراد شدند چرا که زمینهای مسطح غرب شهر موقعیت خوبی برای مانورهای زرهی آلمانها در اختیار آنها گذاشته بود و آلمانها با بهره گیری از این برتری روسها را به عقب راندند. در اواسط شهریور طلایه داران ارتش ششم به در شمال استالینگراد به ساحل غربی ولگا رسیدند و با تانک و توپخانه به کشتی های و قایقهای روسی در رودخانه حمله ور شدند. واحدهای دیگر ارتش ششم به حومه شهر رسیدند و بمباران سنگین شهر توسط صدها فروند هواپیمای آلمانی آغازشد. بمبارانی که به صورت روزانه و تا هفته ها ادامه یافت. هیچ خانه ای در استالینگراد نبود که از بمباران آلمانها مصون مانده باشد. خورشید خونین نبرد استالینگراد تازه در حال طلوع بود. مردی با اراده آهنین آلمانها در روزهای اولیه نبرد شهری امیدوار بودند که باوجود مقاومت سرسختانه روسها بتوانند شهر را به سرعت اشغال کنند. از طرف روسها نیز اوضاع بهتر از این به نظر نمی رسید. تمامی نیروی روسها در داخل استالینگراد 40000 سرباز ذخیره بود که تجهیزاتی اندک و ناکافی داشتند. از دیگر سو، جمعیت غیرنظامی شهر هم هنوز تخلیه نشده بود و سقوط استالینگراد در عرض چند روز حتمی به نظر می رسید. برای استالین روشن بود که تنها راه جلوگیری از سقوط شهر استفاده از فرمانده ای با اراده آهنین و تقویت هر چه بیشتر مدافعین است. استالین به بهترین ژنرالش ، ژوکوف، دستور داد تا جبهه مسکو را رها کرده و به جنوب برود تا هر چه را که بتواند حفظ کند. از طرف دیگر ژنرال چویکوف به فرماندهی مدافعین محلی منصوب شد تا دفاع استالینگراد را سامان دهد. چویکوف وضعیت وخیم شهر را به خوبی حس کرده بود و زمانی که فرماندهی ارتش 62ام به وی رسید فرمانده سابق مدافعین از چویکوف درباره نقشه اش پرسید. چویکوف به سادگی جواب داد:" ما یا از شهر دفاع خواهیم کرد و یا در همینجا دفن خواهیم شد." رهبری وی در طی چند ماه آینده نشان داد که تصمیم وی قاطع و غیرقابل برگشت بوده است. زمانی که چویکوف به استالینگراد وارد شد ارتش 62ام نیمی از سربازانش را از دست داده بود و سربازانش باورداشتند که به تله افتاده اند. چویکوف تصمیم گرفت که برای دفاع از شهر به خریدن زمان دست بزند و بهای آن را با خون بپردازد. به سربازان گفته شد که هر کس که بدون داشتن جواز عبور قصد عبور از ولگا را داشته باشد درجا اعدام خواهدشد. چویکوف از ساحل شرقی ولگا تعداد زیادی سرباز را با قایق و هر وسیله دم دست دیگر به ساحل غربی اعزام کرد. تعداد زیادی از این سربازان توسط هواپیماهای آلمانی و آتش توپخانه کشته شدند اما آنقدر سرباز به استالینگراد واردشد که چویکوف بتواند قسمتهای باقی مانده شهر را نگه دارد. فشار آلمان ها ساعت به ساعت زیاد تر می شد تا جاییکه متوسط طول عمر مدافعین تازه وارد به کمتر از 24 ساعت رسید. تمام این واحدها در دفاعی ناامیدانه از شهر قربانی شدند. از 10000 جنگجوی لشکر سیزدهم نخبه گارد ،که به ساحل غربی ولگا رسیدند، 3000 مرد در اولین روز نبرد از بین رفتند و در انتهای جنگ تنها 320نفر از آنان زنده ماندند. فشار آلمانها تا اندازه یی افزایش پیداکرد که چویکوف ناچارشد چندین بار مقر فرماندهی خود را در شهر جابجا کند تا به دست آلمانها نیافتد. در قدم بعدی چویکوف سعی کرد تا فاصله خطوط دفاعی خود را با آلمانها کمتر کند. در این صورت هواپیماها و توپخانه آلمان از ترس آسیب رساندن به نیروهای خودشان کمتر جرات می کردند که روسها را بمباران کنند. در نیتجه این استراتژی نبرد استالینگراد به یک سری زد و خوردهای کوچک برای کنترل هر خیابان، هر ساختمان، هر طبقه و هر اتاق تبدیل شد. بعضی از ساختمان های کلیدی استالینگراد تا 15بار بین مدافعین و مهاجمین دست به دست می شد و هر بار به بهای ریختن خونهای بیشتر. روسها در جنگهای شهری و به ویژه در شبها ماهرانه تر از آلمانها عمل می کردند. این شکارچیان شبرو برای صید خود بیشتر از چاقو استفاده می کردند. از طرف دیگر ساختمانها و کارخانه های مخروبه شهر، استالینگراد را به بهشت تک تیراندازهای دو طرف مبدل ساخته بود. آنها با تفنگهای دوربین دار خود در گوشه و کنار به کمین می نشستند و هر جنبنده ای را به خاک و خون می کشیدند. شکار ویژه تک تیراندازان روسی سربازان آلمانی بودند که وظیفه داشتند برای دیگر همقطارانشان آب و غذا را به خط مقدم ببرند. با کشتن این سربازان فشار مضاعفی به دیگر سربازان وارد می شد. روسها به استالینگراد نام مستعار "دانشکده جنگهای خیابانی استالینگراد" راداده بودند. اندک اندک ورود توپخانه کمکی روسها برتری تانکها و هواپیماهای آلمانی را خنثی کردند. روسها هر چه که داشتند ،از خمپاره تا راکت انداز، در شرق رود ولگا متمرکز کردند و هر چه توپ ضدهوایی داشتند در اطراف آن چیدند. آنها همچنین هواپیماهای بیشتری وارد صحنه کردند و از خلبانهای بهتری در جبهه استالینگراد استفاده کردند. برای سربازان و غیرنظامیان معدودی که در شهر باقیمانده بودند استالینگراد جهنم پایان ناپذیری از آتش گلوله، انفجار نارنجک، غرش هواپیما و دود بود. بوی مرگ از همه جا به مشام می رسید. روزها از پی هم می آمدند و مصیبت گسترده و گسترده تر می شد. چیوکوف مقاومت مردم شهر را چنین وصف می کند: "مردم حاضر بودند در راه دفاع از خانه و کاشانه خود مردانه بجنگند، همانجا کشته و در همان خاک مقدس به خاک سپرده شوند ولی عقب نشینی نکنند." در اواسط پاییز روسها تنها باریکه نازکی از ساحل غربی ولگا و چند خیابان جدا از هم را در استالینگراد در اختیار داشتند و آلمانها حمله دیگری به راه انداختند تا قبل از زمستان کار شهر را یکسره کنند اما مهماتشان در میانه حمله به آخر رسید و حمله شان به گل نشست. هیتلر که از استقامت مدافعین به خشم آمده بود هر لحظه سپاهیان بیشتری را به کام اژدهای استالینگراد می فرستاد. او لشکرهایش را از کناره های سپاه ششم بر می داشت و به داخل شهر روانه می کرد چرا که فکر می کرد نیروی روسها به آخر رسیده و آنها دیگر نیروی ذخیره ای برای حمله گسترده به جناحین ارتش ششم در اختیار ندارند. هیتلر بار دیگر روسها و استقامت آنها را دست کم گرفته بود. بازهم ژوکوف ژوکوف که در حال جمع کردن نیروهای ذخیره در پشت مدافعین استالینگراد بود مترصد یک فرصت برای ضربه زدن به ارتش ششم بود. در این میان زمستان سخت روسیه نیز فرارسید و کار را برای آلمان ها سخت تر از پیش کرد. یک سرباز آلمانی درخاطراتش نوشت: "در این بین، جای زخم حصل از سرما و یخزدگی پاشنه های من در سال گذشته که ظاهرا کاملا التیام یافته بود دوباره شروع به درد و ایجاد ناراحتی نمود. اصلا جرأت فکر کردن به نحوه مقاومت و امیدواری زنده ماندن دراین سرمای طاقت فرسا را نداشتم . با مشاهده آغازسرما به این شدت به طور حتم در ماه مارس همه چیز حتی سرتاسر پیکر ما هم تبدیل به یک پارچه یخ می شد. ما که نه راه به جایی داشتیم و نه وسیله برای رهایی از این سرمای کشنده همگی در میان حفره یخ زده خودمان دراز کشیده بودیم و مطمئن بودیم که سرما، امشب، فردا، پس فردا وفردای فرداها همچنان همراه با لرزش همیشگی سراپای ما ادامه خواهد داشت و با این وجود هنوز هم بیهوده امید زنده ماندن و یافتن راه نجات به هرطریق در تاریکی دلمان سوسو می زد. امیدی بیهوده و نابجا." ژوکوف نقشه ضدحمله گسترده خود را تکمیل کرد و اسم رمز آن را "عملیات اورانوس" گذاشت. او تصمیم گرفت که در فاصله 200 کیلومتری شمال و جنوب استالینگراد ارتشهایش را از ولگا عبور دهد و دو سر این چنگک را در فاصله دوری از استالینگراد به هم نزدیک کند تا تمامی ارتش ششم را یکجا به چنگ آورد. بار دیگر یک حمله برق آسا انجام شد اما اینبار توسط روسها. ژوکوف نه تنها قصد داشت تا استالینگراد را نجات دهد بلکه می خواست به حضور آلمانها در جنوب روسیه یکجا خاتمه دهد. بزرگترین بسیج نظامی ارتش سرخ در فاصله دوری از شرق استالینگرادانجام شد. یک میلیون سرباز، 14000 قبضه توپ سنگین، 1000 دستگاه تانک و 1350 فروند هواپیما گرد آمدند تا پوزه هیتلر را به خاک بمالند. ژنرال فون پاولوس که متوجه تجمع نیروهای عظیم روس شده بود به هیتلر پیشنهاد داد که ارتش ششم را از اطراف استالینگراد به عقب بکشد اما دیکتاتور آلمان فریاد کشید که" هرگز ساحل ولگا را رها نخواهم کرد." بسته شدن در تله روسها به روزنه ای مابین ارتشهای سوم و چهارم رومانی ،که قسمتی از نیروهای ارتش ششم را تشکیل می دادند، پی بردند و در روز 19 نوامبر(آذر) با اجرای یک ضدحمله سنگین توانستند از همین نقاط حمله کرده و رخنه ای را در اطراف ارتش ششم ایجاد کنند. روسها با اطلاعاتی که اسرای آلمانی کسب کرده بودند می دانستند که در میان صفوف دشمن رومانیایی ها از پایین ترین روحیه و کمترین تجهیزات برخوردارند. 4 روز بعد و در 200 کیلومتر بالاتر از استالینگراد، روسها واحدهای آلمانی را از کنار رود دن پس زدند. چنگالهای ژوکوف در 100 کیلومتری غرب استالینگراد به هم ملحق شدند و عملا ارتش ششم در محاصره قرارگرفت. در اواخر همان ماه فون پاولوس ،که به وخامت اوضاع پی برده بود، از هیتلر درخواست می کند که فرمان عقب نشینی صادرکند اما هیتلر با لجاجت درخواست عقب نشینی را رد می کند. او قول داد تا مهمات و آذوقه مورد نیاز لشکرهای فون پاولوس را از طریق هوا تامین کند اما هرمان گورینگ ،فرمانده نیروی هوایی هیتلر، نتوانست بیشتر از یک پنجم نیازهای پاولوس را از طریق پل هوایی تامین کند. این پروازها تا روز تسلیم کامل ارتش ششم ادامه یافت و نیروی هوایی آلمان 488 فروند هواپیمای باری خود را در طی این عملیات از دست داد. ارتش ششم ذخایر غذا، مهمات و سوخت خود را به سرعت به اتمام رسانید و سربازان آلمانی در وضعیتی مرگبار قرارگرفتند. ژوکوف برای اینکه ارتش ششم با شکستن محاصره فرارنکند شکافی به عرض 100 کیلومتر بین ارتش ششم و دیگر واحدهای آلمانی ایجادکرد و به سرعت 60 لشکر و 1000 تانک را در این ناحیه متمرکز کرد. او نمی دانست که نیازی به این همه تقلا ندارد چرا که هیتلر هیچگاه به فون پاولوس اجازه عقب نشینی نمی داد. سه هفته بعد 150 هزار سرباز به فرماندهی ژنرال فون مانشتاین برای کمک به ارتش محاصره شده فون پاولوس حرکت خود را آغازکردند. روسها از یک طرف به سدکردن پیشروی فون مانشتاین پرداختند و از طرف دیگر به فشار خود بر سپاهیان گرسنه و سرمازده آلمان افزودند. ژنرال آلمانی زیتزلرمی نویسد: "بزرگترین مشکل غیرقابل تحمل سربازان ما در استالینگراد علاوه بر سرمای کشنده گرسنگی مداوم و طاقت فرسای آنها بود. مشکلاتی متعدد همچون گرسنگی، تنهایی، غربت و نداشت راحتی و استراحت یاس و ناامیدی به خصوص سرمای گزنده و تلخ سربازان ما را از زندگی سیرکرده، همچون کابوسی طولانی و بی پایان همچنان ادامه داشت و پنجه در گلویشان انداخته بود. خواندن کلمه کابوس و تلخی ها چیزی نیست که بازگو و مجسم کننده واقعیت جهنمی به نام استالینگراد باشد. انگشتان دستهای من در اثر سرمای شدید در حال از کار افتادن است و روز به روز بدتر می گردد. آغاز این عارضه از ماه دسامبر گذشته شروع شد. ابتدا انگشت کوچک دستم چپم در اثر برخورد گلوله از دست رفت.چندی بعد سه انگشت وسط دست راستم به علت یخزدگی شدید از کارافتاد به طوریکه در حال حاضر به سختی قادر به نگهداشتن لیوان فلزیم به وسیله شست و انگشت کوچکم هستم. از دست دادن این انگشتها به کلی باعث یأس و شکست روحیه من شده است. انسان تا وقتی همه انگشتان خود را دارد قدر آنها را نمی داند وقتی که آنها را از دست داد به هنگام نیاز به انجام بعضی کارهای ظریف و کوچک به وسیله انگشتان پی به ارزش آنان می برد. بهترین کاری که من قادر به انجام آن با انگشت کوچک باقیمانده ام هستم تیراندازی کردن و کشیدن ماشه به وسیله آن است. به هر صورت دستهای من از این پس بدون داشتن انگشت هرگز قابل استفاده نخواهند بود و معلوم نیست در صورت زنده برگشت از جبهه چه کاری از من ساخته خواهد بود؟ تنها عاملی که مرا با وجود ناقص بودن دستها وادار به نوشتن این خاطرات ساخته مشغول داشتن خود و تا حدودی تسکین بخشیدن به نگرانیم در این سرزمین لعنتی است." سربازان ارتش ششم باوجود محاصره شدن به جنگ ادامه دادند و هرجا که توانستند به ساختن سنگر پرداختند. پس از تلاش نافرجام فون مانشتاین دیگر برای آنها روشن شده بود که راه نجاتی برایشان باقی نمانده است. ژوکوف به فون پاولوس اولتیماتوم داد تا تسلیم شود اما پاولوس تصمیم داشت تا به مقاومت ادامه دهد. ژوکوف فرمان خود را برای حمله نهایی به ارتش ششم صادر کرد. وی گمان می کرد که سربازان آلمانی در حدود 80000 نفر هستند اما در حقیقت بیش از 250000 نفر در حلقه محاصره سربازان روسی گرفتار آمده بودند. در روز 10 ژانویه روسها از تمام جهات به آلمانها حمله کردند. یک هفته بعد جبهه آلمانها شکاف برداشت و آنها به سمت شهر عقب نشینی کردند. حال دیگر برای آنها یک باند پرواز باقی مانده بود که آن هم در زیر آتش دائم توپخانه روسها قراداشت. در روز 22 ژانویه (بهمن) ارتش یخ زده ششم شروع به فروپاشی کرد. یک هفته بعد هیتلر فون پاولوس را به مقام فیلدمارشالی ارتقا داد. درجه او با هواپیما فرستاده شد و هیتلر به وی پیغام داد که هیچ فیلدمارشال آلمانی زنده اسیر نمی شود. فردای آن روز فون پاولوس اسیرشد و ارتش ششم تسلیم شد. در روز دوم فوریه 1943 (بهمن)آخرین مقاومتهای پراکنده آلمانها فروکش کرد. آلمانها در طی 6 ماه نبرد خونبار 150000 کشته و 91000 اسیر دادند که در بین آنها 25 نفر ژنرال و200 افسر وجود داشت. از این تعداد بیشمار تنها 5000 نفر توانستند پی از پایان جنگ از اردوگاه های مخوف سیبری جان به دربرده و به آلمان بازگردند. به علاوه، در این نبرد 150000 نفر تلفات نیز به متحدین ایتالیایی و رومانیایی هیتلر واردشد. روسها برای نجات استالینگراد جان 750000 نفر نظامی و بیش از 40000 نفر غیرنظامی را هزینه کردند. اما مهمترین باخت هیتلر آن بود که هیمنه شکست ناپذیری ارتش رایش سوم در نبرد استالینگراد شکسته شد. سربازان روسی آموختند که می توانند بر سپاه مجهز آلمان چیره شوند و دو سال ونیم بعد توانستند همان بلایی که هیتلر بر سر استالینگراد آورده بود بر سر برلین بیاورند. اکنون ارتش 62ام روسیه به عنوان یک واحد نمونه و برگزیده شناخته می شد و ژنرال چویکوف سربازانش را از استالینگراد تا برلین هدایت کرد. چویکوف بعدها به مقام فیلدمارشالی رسید و در دهه 60مدتی وزیر جنگ شوروی بود. استالین که از خبر نجات شهر سر از پا نمی شناخت به ژوکوف درجه فیلدمارشالی داد و جالب اینکه خود را نیز به این مقام متفخرکرد. اکنون هیلتردیگر چاره ای نداشت جز آنکه رویای رسیدن به چاه های نفت باکو را از سر به در کند. منبع مجله اطلاعات هفتگي اطلاعات بيشتر: http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Stalingrad پولوس ژويكوف
-
1 پسندیده شدهجِنّ جدید برای نیروی هوایی انتخاب گروه طراحی دارپا برای پروژه پهپاد موسوم به " Gremlin" آژانس تحقیقات پیشرفته دفاعی (DARPA) به منظور ادامه پروژه پهپاد Gremlin در نظر دارد تا این سخت افزار بدون سرنشین جدید ،که قادر است بعنوان یک پهپاد کوچک و کم هزینه بمب افکن ، از پرنده های ترابری C-130 و یا جتهای جنگنده شلیک و مجدداً بازیابی شود ، را توسعه دهد .این پهپاد باریک پیکر ، بخوبی برای اجرای تاکتیکهای رزم شبکه ای و اجرای حملات دقیق به اهداف بخوبی محافظت شده توسط پوشش های الکترونیک ، مجهز شده است ، بطوریکه علیرغم بر عهده گرفتن جنین ماموریت سنگینی ، می بایست با سیستم های حامل های مورد نظر ( جتهای جنگنده سرنشین دار ، پرنده های ترابری و حتی پهپادهای گران قیمت سازگار گردد . هفته گذشته ( هفته نخست آوریل 2016) دارپا ، مرحله نخست این پروژه را به شکل مشترک به لاکهید مارتین و جنرال اتمیکز و Dynetics ، اعطاء نمود . دارپا براین اعتقاد است که پیشنهاد ارسال شده ، می بایست طیف وسیعی از نیازهای تکنیکی رادربربگیرد . به گفته سخنگوی دارپا ، نخستین گام از سه مرحله تعریف شده برای این پروژه ، اثبات سقف پرواز پهپاد برای شلیک بسوی هدف ، بازیابی هوایی و مهمتر از همه ، توانایی این پهپاد در شلیک پیاپی خواهد بود .دَن پَت ، مدیر برنامه های دارپا ، براین نظر است که ما یک گروه باانگیزه از محققان را در اختیار داریم که بخوبی می توانند ایده پهپاد Gremlin را به گونه ای توسعه دهند که نیازهای تعریف شده شامل " شلیک از حاملهای تعریف شده ، مقرون به صرفه بودن و تاثیر مناسب " را در برداشته باشد . چنانکه این تیم ، روشهای نوآورانه متفاوتی را برای دستیابی به این اهداف ، در دستور کار قرار دارد . براساس اعلام دارپا ، نامزدهای انتخاب شده برای سیستم های حامل این پهپاد جدید ، در سپتامبر اعلام خواهند شد ، که احتمالاً شامل بمب افکن های B-52، بمب افکن های B-1 ، و یا پرنده های توربوپراپ C-130 خواهد بود . اما پرنده بازیابی این پهپاد ، قطعاً هرکولس بشمار می رود . هر کدام از این پهپادهای جدید ، سرعتی بیش از 300 تا 500 ناتیکال مایل ( 555 تا 926 کیلومتر درساعت ) خواهند داشت و پس از اجرای ماموریت ، با حداقل سرعت ،توسط هرکوسها بازیابی خواند شد . انتظار می رود که هزینه شلیک هر فروند از این پهپادها ، چیزی در حدود 700 هزار دلار باشد .بخش مهندسی مواد مرکب برای پرنده ای بدون سرنشین شرکت "کارتوس" ، که یکی از عمده ترین پیمانکاران تولید هواپیماهای بدون سرنشین برای ارتش ایالات متحده است ، یکی از بزرگترین منجنیق های شلیک را برای پهپادهایی نظیر MQM-178 فایر جت را در اختیار دارد و علاوه برآن ، شرکت فوق ، یکی از پیمانکاران برنامه محرمانه موسوم به UAS بشمار می رود که محصول نهایی آن قرار است مابین سالهای 2017 تا 2019 ، معرفی گردد . یکی دیگر از شرکتهای درگیر این پروژه ، مجموعه Dynetics است که به شکل تخصصی بر روی فناوری موشکهای ماهواره بر ، توسعه هوش مصنوعی ، حسگرها ، و بویژه فناورهای مرتبط با امنیت ملی ایالات متحده ، کار می کند به شکلی که از این شرکت بعنوان یکی از پیشگامان صنعت هوا-فضا نام می برند .کارخانجات وابسته به جنرال اتمیکز نیز عمدتاً در حوزه تولید پهپادهای مسلح نظیر MQ-1C (عقاب خاکستری ) و MQ-9 مشغول فعالیت است . این شرکت برای سالهای متمادی ، در حال توسعه حسگرهای نظامی ، طراحی شبکه های هوابرد کنترل / فرماندهی ، سیستم های کنترل وارتباطات ، لیزرهای پُرانرژی و سیستم های پرتاب الکترومغناطیسی پرنده های رزمی است . لاکهید مارتین که امروزه لقب بزرگترین شرکت تسلیحاتی در جهان را بدنبال خود یدک می کشد ، و پیمانکار اصلی پروژه های c-130و F-35 است ، فناوری های متنوعی را در حوزه تجهیزات بدون سرنشین سطحی و زیر سطحی وهوایی ( RQ-170) و همچنین پروژه جدید فوق الذکر ، در دست اقدام دارد . بر طبق جدول زمانی دارپا ، هرینه این پروژه ، برای سال مالی جاری ، 15 میلون دلار و برای سال مالی 2017 ، 31 میلون دلار پیش بینی شده است . صرفاً برای میلیتاری / مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهروحانی همین اواخر گفت از موقعی که میتونستیم سلاح بخریم، دیگه پولشو نداشتیم.
-
1 پسندیده شدهسوال این هست که نمی توانیم خرید کنیم یا اصلا قرار بر خرید نیست؟ چین و روسیه برای فروش هواپیما و.... مشکلی با ما دارند؟
-
1 پسندیده شدهبه نظر کار افغانستان تمام شده هست فقط کابل و حومه برای دولت اشرف غنی باقی مانده و به زودی امارت اسلامی افغانستان را خواهیم دید درباره ی دخالت نظامی مستقیم یا غیر مستقیم در شرایط افغانستان هم به نظرم به چندین دلیل کار اشتباهی هست. نمیتوانیم مثل سوریه یا عراق ورود نظامی و مستشاری کنیم چون دولت افغانستان هیچ دعوتی از ما نکرده و ارتش افغانستان هم مقاومت نمی کند و بسیج مردمی عمومی را هم شاهد نبودیم. دولت غربگرای پشتونی افغانستان هم که دشمن آشکار ایران و شیعیان افغانستان در این سالها بوده و سقوط همچین دولتی باعث ناراحتی نیست. فقط میماند برخورد طالبان با شیعیان افغانستان که طالبان میداند جان و مال و ناموس شیعه افغانستان خط قرمز جمهوری اسلامی است و برای آنها باعث چه خواهد شد. برای امنیت مرز ها هم باید شروع به دیوار کشی و بستن مرز ها در نقاطی که هنوز باز هست بکنیم.
-
1 پسندیده شدهوزیر دفاع پیشنهادی دولت سیزدهم خاطرنشان ساخت: حفظ و ارتقاء عوامل تولید فناورانه قدرت دفاعی برتر ساز با تاکید بر توان موشکی پدافند هوایی پهبادی سایبری و رزم نوین از اولویتهای وزارت دفاع خواهد بود. اگر خوشبینانه به صحبت های نامزد وزارت دفاع دولت جدید نگاه کنیم ، احتمالا این موارد اولویت های مهم بوده اند که ذکر شده درعین حال مسائل دیگر نیروهای مسلح هم قرار است مورد توجه قرار بگیرند که خب احتمالا نخواسته اند وقت جلسه گرفته شود اما اگر بدبینانه (واقع بینانه ) مسئله را ارزیابی کنیم همان روضه های مکرر اشکبار بر اوضاع نیروی هوایی ، ناوگان بالگرد ، ادوات زرهی ، تجهیزات انفرادی ( حفاظتی و سلاح انفرادی و ....) و هزار مسئله ریز و درشت دیگر قرار است طی چند سال آینده سر داده شود و البته جوابی هم برایش نخواهد بود. https://www.isna.ir/news/1400052316536/تاکید-بر-توان-موشکی-پدافند-هوایی-پهپادی-سایبری-و-رزم-نوین
-
1 پسندیده شدهاداوات به غنیمت گرفته شده در هرات ولشگرگاه چهار بالگرد میل 2 بالگرد بلک هاوک 2 ام دی530 سه پهپاد دیگر اسکن ایگل و.../ البته برخی از این هواگردها زمینگیر بوده ونیاز به تعمیرات دارند وضعیت اففانستان سفید طالبان/ قرمز دولت /خاکستری درگیری قرمز طالبان نارنجی در خطر حمله وسقوط زرد هم آرام
-
1 پسندیده شدهMD-530F غنیمتی از ارتش افغانستان ارتش افغانستان در حدود 60 فروند از این بالگردهای سبک را تحویل گرفته ..... خسته نباشی پهلوان ، خدا قوت دلاور!!!
-
1 پسندیده شدهسطحی بندی آموزش 2: تیم های نمونه در هر نیروی مسلح یک نیروی نمونه به عنوان ویترین آن نیرو معرفی و به نمایش گذاشته می شود. در ظاهر داستان جهت نمایش قدرت در رسانه ها مطرح می شوند. ولی در واقع آنها این نیروها پیش برنده خطوط کیفیت هستند. و با بروزرسانی کیفیت های مدنظر تلاش می شود، تخصص و کیفیت جنبه عمومی در سازمان رزم پیدا کند. نمونه بارز نیروی ویترین، تیم های آکروجت هوایی هست تیم هایی به ظاهر نمایشی ولی با بنیان ارتقا مهارت های خلبانی در حقیقت تیم هایی از این نوع که در مسابقات نمایشی و نظامی دیده می شوند، همان تیم های تحقیق توسعه هستند ولی اینبار در زمینه توسعه مهارت های فردی و تیمی نمونه این تیم ها در ایران تیم آکروجت هوایی ایران ملقب به تاج طلایی هست که علاوه بر ارتقا سطح عمومی مهارت های فردی خلبانان کشور، از دل خود افرادی را تربیت و معرفی کرد که بسیاری از آنها به عنوان نابغه نبردهای هوایی شناخته می شوند. شاید مقایسه این تیم ها با مدرسه Top Gun زیاد بی راه نباشد. ولی اینبار بر مبنای توانمندی فردی و تیمی نه توانایی تجهیزات پروازی از دل همین تیم ها، روس ها مانور کبری را ابداع و معرفی کردند.
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا پهپاد Avenger شرکت جنرال اتمیکس مجهز به پاد Legion به طور خودکار هواپیما های هدف را رهگیری می کند پهپاد Avenger به همراه پاد Legion شرکت General Atomics Aeronautical Systems (GA-ASI) روز چهارشنبه اعلام کرد که برای اولین بار از یک هواپیمای بدون سرنشین Avenger مجهز به غلاف Legion لاکهید مارتین برای ردیابی و دنبال کردن اهداف استفاده کرده است. این موضوع، هوانوردان نظامی را یک قدم به دستیابی به سامانه های خودمختار که همکاری سرنشین دار-بدون سرنشین (MUM-T) را در همه عملیات های بین حوزه ای پشتیبانی می کنند، نزدیک می کند. در طول پرواز، سامانه جستجو و رهگیری مادون قرمز پاد Legion یعنی IRST21 چندین هواپیمای سریع در حال فعالیت در منطقه را شناسایی کرد و اطلاعات ردیابی هدف را به موتور خودمختار Avenger فرستاد. بخش خودمختار، اهداف را الویت بندی می کند و مانور های مورد نیاز برای درگیری با هدف را به Avenger می دهد. Dave Belvin، نایب رئیس بخش سنسورها و پایداری جهانی در لاکهید مارتین گفت: "این پرواز یک حسگر حیاتی را نشان می دهد که به هواپیماهای جنگی بدون سرنشین مانند Avenger امکان می دهد به طور خودکار در عملیات مشترک همه حوزه فعالیت کنند. ما پاد Legion را برای تشخیص و ردیابی غیرفعال اهداف برای خلبانان تاکتیکی جنگنده در محیط های محروم از رادار طراحی کردیم. این قابلیت اطلاعات لازم را فراهم می کند تا هواپیما های بدون سرنشین بتوانند اهداف هوایی دشمن را بدون دخالت انسان ردیابی کنند و با آن درگیر شوند." این پرواز بر اساس سری آزمایشی پروازهای خودمختار GA-ASI است که در دسامبر سال 2020 آغاز شد تا عملکرد نسل بعدی هواپیمای بدون سرنشین هوا به هوا را نشان دهد. ادغام نرمافزار پاد Legion در سامانه مدیریت ماموریت Avenger (MMS) کمتر از سه ماه طول کشید و با وجود استانداردهای پیام سامانه های ماموریت باز (OMS) فعال شد. این نمایش OMS ثابت می کند که سامانه های عملیاتی موجود را می توان به سرعت در سراسر سامانه ها با حداقل هزینه ادغام کرد. منبع
-
1 پسندیده شدهسطحی بندی آموزش دوره های اموزش زمان های محدودی دارند از یک روز تا یک سال ولی آموزش فرآیندی ادامه دار و طولانی هست از این رو آموزش به درجات پله ای تقسیم و سطح بندی می شود تا یک فرآیند مطمئن ایجاد شود. در سمت دیگر استعدادهای انسان ها یکسان نبوده و ارزیابی و اطمینان از آموزش به عنوان نقطه نظر دیگری در آموزش مطرح می شود. تعیین مهارت های عمومی، تخصصی نیز از دیدگاه های دیگر حاکم بر این قضیه هست. برای ایجاد یک فرآیند ادامه دار در آموزش، مسیر آموزش به سطوح مشخصی تقسیم بندی می شود. در هر سطح مواد مشخصی تدریس و تمرین شده و در پایان برای اطمینان از کیفیت یادگیری آزمونی برگزار می شود. سیستم آموزش مدارس و دانشگاه ها به عنوان معروف ترین سیستم آموزشی سطح بندی شده شناخته می شوند. دوره های مهارتی نیز معمولا به دوره های مقدماتی، تخصصی و فوق تخصصی تقسیم می شوند. ------------------------------------ دو نمونه تقسیم بندی سطوح آموزشی در نیروی دریایی و هوایی امریکا قابل مشاهده است. نیروهای هوایی ارتش امریکا به دو بخش نیروی هوایی و نیروی دریای تقسیم می شود و از همین بابت مراجع آموزشی این نیروها متفاوت می شود، نکته مهم آموزش بر اساس نیاز هست بخشی از اموزش ها عمومی هست و بین دو نیرو تقریبا مشترک هستند ولی در دوره های تخصصی و تکمیلی تفاوت ها بنا به محیط عملیات و هواپیماها و نیازمندی ها کاملا متفاوت می شود آموزش نیروهای ویژه دریایی آمریکا ملقب به سیلز United States Navy SEAL selection and training استفاده کاربردی از سطح بندی: با نظریه سطوح اموزشی، میتوان به یکی از نقدهای دوستان در خصوص مسابقات ارتش های جهان پرداخت مسابقات بیاتلون Tank biathlon مسابقه ای بر مبنای سنجش و رقابت بین تواناییهای خدمه تانک شامل مهارت عبور از زمین سخت بهمراه توانایی شلیک آتش دقیق و سریع در طول مانور نتایج حضور تیم ایران در چنین مسابقاتی رضایت بخش نبود اما راهکار چه بود؟ واضح هست که مسابقات بیاتلون یک آزمون چندگانه هست. برای موفقیت در این آزمون می بایست در مواد ان تمرین بسیار داشت. اما تربیت یک یا چند تیم قوی شاید در این مسابقات باعث رتبه آوری شود ولی در کیفیت خدمه تانک های ما در سطح کشور موثر نیست برای دست یابی به یک راهکار مطلوب می بایست برای خدمه تانک مدارک درجه بندی شده از تخصص های تانک تهیه کرد برای هر درجه مواد تمرینی و آموزشی مشخص تعریف شده و در نهایت یک آزمون تعریف می شود که حداقل های مدنظر در آن تعیین می شود. شبیه مواد آزمون در هر سطح دوره سیل و انجام تعدادی فعالیت در زمان تعیین شده تعریف چنین دوره هایی بصورت گواهینامه یا مدارک درجه بندی شده اولین راهکار برای بسط آموزش بصورت عمومی است در این میان مواد دوره ها به تدریج اصلاح شده، تجهیزات و زمین اموزش استاندارد سازی و کیفیت مهارت ها قابل ارزیابی می گردد. از میان افرادی که به درجه بالایی از مهارت می رسند می توان، خدمه منتخب انتخاب نموده و در مسابقات جهانی شرکت داد که نتیجه آن بهبود رتبه کشور همزمان با افزایش کیفیت اموزش خدمه تانک در کشور خواهد شد. علاوه بر این نیازسنجی و بهبود افق دید در همه سطوحی تکنیک، تاکتیک و استراتژی تانک نیز از ثمرات این گونه اموزش ها خواهد بود. نکته: لازم به ذکر است که مسابقات بیاتلون مربوط به مهارت های عمومی شده و شامل مهارت های تیمی و تاکتیکی کمتر می شود به شخصه اطلاعاتی در خصوص کیفیت چنین گواهینامه هایی در کشور ندارم ولی احتمالا وجود دارد و نیاز به اصلاح و بروز رسانی خواهد داشت نمونه گواهینامه در ارتش امریکا ------------------------------------------------ امیدوارم چنین فایل هایی رو بشه کامل تر جمع اوری کرد و شاهد تاپیک سطوح آموزشی در نیروهای چندگانه نظامی باشیم که گام مهمی در مدون سازی و استاندارد سازی مجدد نیروها می باشد ما در نیروهای دریای هوایی و هوانیروز اموزش های مدون داریم بویژه تخصصی ولی این اموزش با رفتن نیروهای خبره و جنگ دیده کم رنگ میشه از این بابت مستندسازی و سیستم سازی آموزش گام مهمی در همه بخش های نظامی و غیرنظامی است تقدیم به دوست و برادر خوبمان @MR9
-
1 پسندیده شدهسامانه کمند خبرهایی از توسعه این سامانه در سالهای اولیه دهه 1390 منتشر شد. فیلم کوتاهی از آزمایش این سامانه در بین دستاوردهای جدید وزارت دفاع نشان داد که این سامانه به طور جدی در دست توسعه قرار دارد. نهایتاً با رونمایی از ناوچه محافظ سهند در سال 1397 سامانه کمند نیز به طور عملیاتی مشاهده شد. توپ 6 لوله فتح630 متعلق به سامانه کمند کمند در دسته سلاحهای CIWS قرار گرفته و برای دفاع نقطه ای لایه آخر در برابر تهدیداتی که از سایر لایه های دفاعی واحد شناور عبور کرده اند مورد استفاده قرار می گیرد. سلاح سامانه کمند یک قبضه توپ 6 لوله 30 میلیمتری چرخان (گتلینگ) است که نواخت تیر 4000 تا 5000 تیر بر دقیقه دارد. این سامانه علیه هر هدف شناسایی شده در برد خود قابلیت استفاده دارد یعنی علاوه بر هواگردهای مختلف و موشک کروز علیه شناورهای کوچک و مین های شناور نیز قابل استفاده است. سامانه کمند شامل توپ فتح630 و دو سامانه مستقل کشف و ردگیری الکترواپتیک و سامانه هدفگیری چشمی آن روی ناو البرز؛ توپ 35 میلیمتری و سامانههای الکترواپتیکی آن با کادر زرد مشخص شده اند در حالت استاندارد، سامانه کمند از سه سامانه برای هدفگیری خود استفاده می کند. یک سامانه جستجوی اپتیکی همانند IRSS-I-4، یک سامانه ردگیری و قفل و همچنین یک سامانه اپتیکی برای هدفگیری دستی توسط نفر. رادارهای معمولی و آرایه فازی نیز برای افزوده شدن به کمند در نظر گرفته شده و همچنین با توجه به کارایی مطلوب این سامانه، نسخه زمین پایه این سامانه نیز در دست توسعه قرار دارد. همچنین موشک آذرخش نیز به عنوان یک سلاح برد کوتاه موشکی قابلیت افزوده شدن به این مجموعه و تشکیل یک لایه دفاعی موشکی-توپخانهای را دارد. اجزا سامانه کمند به ترتیب از بالا به پایین: سامانه کشف، سامانه ردگیری و کنترل آتش، سامانه هدفگیری دستی، توپ فتح630 برد مؤثر کمند 4000 متر و برد نهایی آن 8000 متر و سرعت خروج گلوله از لوله برابر 875 متر بر ثانیه اعلام شده است. این توپ قابلیت چرخش از منفی 12 تا مثبت 88 درجه را در صفحه عمودی (نسبت به افق به عنوان زاویه صفر) و نیز 163 درجه به طرفین را دارد. سرعت زاویه ای این سامانه نیز 50 درجه بر ثانیه در راستای عمودی و 70 درجه بر ثانیه در صفحه افقی است. این سامانه بدون مهمات 2 تن وزن داشته و 2000 گلوله در مخزن آن به صورت خودکار در سلاح تغذیه می شوند. با توجه به اینکه این سامانه تنها در حدود 61 درصد وزن توپ 40 میلیمتری فتح40 را دارد امکان نصب آن از نظر وزنی روی شناورهای رزمی رده پیکان نیز وجود دارد
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا DARPA Falcon HTV-2 وسیله آزمایش مافوق صوت (2010) Falcon HTV-2 (وسیله فناوری هایپرسونیک) که به عنوان سریع ترین هواپیمای دنیا شناخته می شود، سامانه آزمایش هایپرسونیک است که توسط DARPA برای نیروی هوایی ایالات متحده توسعه داده می شود. این برنامه هنوز در حال توسعه است و هدف آن ساخت هواپیمایی است که بتواند در 60 دقیقه به هر نقطه ای از زمین برسد (طبق اعلام دارپا مسیر نیویورک تا لس آنجلس را در 12 دقیقه طی می کند). این ویژگی آن را تبدیل به سلاحی وسوسه انگیز خواهد کرد. ایده اصلی این است که تحقیقات مربوطه منجر به ساخت پهپادی با توانایی پرتاب مهمات علیه اهداف زمینی شود که به راحتی از رادار می گریزد، از موشک های مقابله کننده فرار کند و پیش از واکنش دشمن به هدف برسد. برنامه فالکون HTV-2 (حمله سریع جهانی) در سال 2003 متولد شد تا به تحقیقات روی وسیله ای برای ارتش ایالات متحده کمک کند که هدف اصلی آن رسیدن به هر بخشی از جهان در کمتر از 1 ساعت است. در طی فاز طراحی، HTV-2 با شبیه سازی های رایانه ای و آزمایش در تونل باد ساخته شد تا اعتبار چنین سامانه هایی ارزیابی شود. با اینکه آزمایش های تونل باد به 15 ماخ و زمان کوتاه محدود می شد، دارپا با منابع مالی خود توانست نسخه واقعی آن را بسازد. HTV-2 از راکت پرتاب می شود، در اساس بدون سرنشین است و کنترل زمینی آن همانند سایر پهپاد هاست. HTV-2 نسخه ای تحقیقاتی است تا اطلاعات پروازی مورد نیاز برای پردازش های پس از ماموریت را تامین کند. مفهوم کلی نسبتا ساده است و شامل انتقال یک هواپیمای بدون سرنشین به زیر مدار می شود. پهپاد از سامانه راکتی بوستر رها می شود، کنترل خود را بدست می گیرد، جهت یابی می کند و به سمت زمین شیرجه می زند، در طول این پروسه سرعتش به 20921 کیلومتر بر ساعت (20 ماخ، 20 برابر سرعت صوت) می رسد. طراحی پیکان مانند آن با سرعتی باورنکردنی اتمسفر بالایی را می شکافد، و با وجود سرعت 20 ماخی آن را تبدیل به یک گلایدر مافوق صوت می کند. سپس هواپیما با پایان ماموریت خود در سقوطی کنترل شده در اقیانوس می افتد. به دلیل پرواز زیر مداری، بدنه HTV-2 قادر به تحمل گرمای بسیار زیاد (تا 2000 درجه سانتی گراد) در طول پرواز با سرعت زیاد و ارتفاع بالا خواهد بود. همچنین، اصول آیرودینامیک آن باید به شدت پایدار باشد و در سرعت های بالا کنترل شود. سوار کردن آن بر دوش هواپیمای بوستر کار جدیدی در نیروی هوایی ایالات متحده نیست. آن ها از این شیوه پرتاب در دسته ای از سامانه های آزمایشی خود در دهه های 1950 و 1960 استفاده کرده اند. یکی از این سامانه ها، بوئینگ B-29 Superfortress تغییر یافته بود که برای پرتاب هواپیمای راکتی Bell X-1 (با کمک این هواپیما آمریکا برای نخستین بار با موفقیت دیوار صوتی را شکست) استفاده شد. هواپیمای راکتی X-15 نورث آمریکا نیز از زیر بال های بوئینگ B-52 Stratofortress پرتاب شد. HTV-2 توسط راکت بوستر Minotaur IV Lite به فضای زیر مداری پرتاب می شود. B-29 Superfortress به همراه Bell X-1 و B-52 Stratofortress به همراه X-15 تا امروز فالکون HTV-2 دو بار با موفقیت پرتاب شده اما هر دو پهپاد به دلیل از دست رفتن ارتباط، به صورت کنترل نشده به اقیانوس سقوط کردند. اولین پرواز در آپریل سال 2010 انجام شد و در طول آن به سرعت 17 تا 22 ماخ رسید. دومین و آخرین پرواز عمومی شده در دهم آگوست 2011 در پایگاه هوایی Vandenberg در کالیفرنیا به وقوع پیوست. این پرواز 9 دقیقه به طول انجامید و طبق گقته ها پیش از سقوط، اطلاعات با ارزشی مثل رسیدن به سرعت 5.8 کیلومتر در ثانیه استخراج شد. بررسی پرواز پرواز فالکون HTV-2 به چند فاز اصلی تقسیم می شود. فاز اولیه "فاز پرتاب" است که شامل لانچر بوستر Minotaur IV Lite برای رساندن HTV-2 به فضا می شود. نیروی تراست سامانه Minotaur IV به فالکون اجازه می دهد به سرعت و ارتفاع تقریبا مداری برسد. پس از پرتاب و رسیدن به ارتفاع مورد نظر، HTV-2 از بوستر لانچر جدا می شود و با فعال کردن سامانه کنترل بازخورد (RCS)، جهت خود را با استفاده از تراستر های خود (همان طور که شاتل های فضایی جهت خود را در خارج از جو تنظیم می کنند) در شرایط تقریبا مداری تنظیم می کند. به این فاز "فاز جهت گیری ورود دوباره" می گویند. HTV-2 در حین رسیدن به خود کنترلی، وارد "فاز ورود دوباره" می شود. در این فاز پهپاد به صورت کنترل شده به سمت زمین شیرجه می رود. پس از آن HTV-2 وارد "فاز به بالا راندن" می شود که در واقع HTV-2 جهت و سرعت خود را تنظیم می کند. "فاز گلاید" فاز بعدی است که در آن HTV-2 با سرعتی باورنکردنی در کمتر از 1 ساعت به هر نقطه ای روی زمین می رسد. تا این زمان، این دوره برای آزمایش اعتبارسنجی سامانه های داخلی، کنترل پرواز، جمعآوری داده و توانایی های آیرودینامیک استفاده شده است با اینکه برنامه های نیازی بسیارند. پس از پرواز، هواپیما وارد "فاز ترمینال" می شود. در این فاز HTV-2 بر می گردد و با شیرجه به منطقه ای از پیش تعیین شده، ماموریت خود را طبق برنامه ریزی به پایان می رساند. سپس گروه بازیابی هواپیما را برای استفاده مجدد جمعآوری می کنند. راکت بوستر Minotaur IV Lite Minotaur IV Lite نسخه توسعه یافته از خانواده راکت های Minotaur IV است.Minotaur IV پس از درخواست نیروی هوایی ایالات متحده برای یک سامانه پرتاب چند بار مصرف برای رسیدن به مدار کم زمینی، از سری موشک های Peacekeeper توسعه داده شد. نسخه Lite لانچر Minotaur IV از پروسه ای 3 مرحله ای و سوخت جامد استفاده می کند و به ارتفاع زیرمداری می رسد. Minotaur IV تا کنون 4 پرتاب موفق داشته است که در اولین پرواز خود سامانه HTV-2 را حمل کرد. با هزینه 50 میلیون دلار برای هر پرتاب، Minotaur IV سامانه پرتاب گرانقیمت قابل استفاده مجدد است. راکت Minotaur IV Lite در سپتامبر 2007 اعلام شد که نیروی هوایی ایالات متحده با پروژه Blackswift موافقت کرده است (Blackswift هواپیمایی مافوق صوت بدون سرنشین در اندازه یک جنگنده است که با نام HTV-3X شناخته می شود). با این حال، این برنامه در اکتبر سال 2008 به دلیل کمبود منابع مالی لغو شد. HTV-1 اصلی تا مرحله طراحی مفهومی پیش رفت اما قبل از کاربردی شدن HTV-2 لغو شد. Blackswift مشخصات - سال ورود به خدمت: 2010 - وضعیت: در حال خدمت محدود - تعداد فروند ساخته شده: 2 - سازنده: دارپا (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: ایالات متحده - نقش: X-Plane (توسعه ای، نمونه اولیه، اثبات گر فناوری؛ این هواپیما برای نمونه سازی اولیه، اثبات فناوری، تحقیق و کسب اطلاعات توسعه داده شده است)، توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) – قوای محرکه: نامشخص - حداکثر سرعت: 20921 کیلومتر بر ساعت - تسلیحات: ندارد. - نسخه ها: HTV-2 (سری پایه) منبع استفاده از این مطلب در صورت نام بردن سایت میلیتاری (www.military.ir) مجاز است
-
1 پسندیده شدهماموریت جدید برای شکار ای وکس تجهیز جتهای F-15EX نیروی هوایی ارتش ایالات متحده به موشکهای دوربرد هوا به هوا براساس گزارش های جدید منتشر شده ، نیروی هوایی ارتش ایالات متحده درصدد است تا کلاس جدیدی از موشکهای دوربرد را برای جتهای رزمی سنگین F-15EX بعنوان یک جنگنده نسل چهارم که نخستین پرواز خود را در فوریه 2021 انجام داد ، تولید کند . پیش بینی های فعلی نشان می دهد که این موشک احتمالا بلحاظ ابعاد ، بزرگتر از موشکهای AIM-120 که هم اکنون جتهای خط مقدم این نیرو را مسلح نموده ، باشد . تحلیلگران نظامی ، این سلاح جدید را با عبارت " یک موشک هوابه هوای بزرگ " توصیف می کنند و جنگنده ایگل نیز بدلیل قابلیت حمل وشلیک آن ، "کامیون حامل سلاح " نامیده شده است . راست : طرح AIM-260 چپ : طرح PL-XX درواقع ، جنگنده – بمب افکن اف-15 در حال حاضر ، سنگین ترین جنگنده جت غربی است که برای ایجاد برتری هوایی ساخته شده است ( به استثنای جنگنده- رهگیر اف-14 تامکت که هم اکنون بازنشسته شده و همچنین جتهای پنهانکار اف-22 که خط تولید آن بسته شده ) . بنابراین ، ایگل مناسبترین پیکربندی برای این سلاح بزرگ تشخیص داده میشود . مزیت عمده توسعه چنین سلاحی ، ضمن قابلیت شلیک از فواصل دور، وجود امکان حمل کلاهک و رادار بزرگترو قدرتمند تر است . فینیکس ... افسانه ای که در سالهای پس از بازنشستگی ، قابلیتهای آن همچنان رُخ می نمایاند در گذشته های نه چندان دور ، موشکهای بزرگ هوابه هوایی نظیر آر-33 ، آر-40 و آر-37 روسی و سپس افسانه شکار دوربرد AIM-54 فینیکس (آمریکایی ) ، فکور-90 ( ایران ) و طرح PL-XX چینی طراحی و بصورت عملیاتی بکار گرفته شدند یا در مرحله طراحی قرار دارند . موشک فینیکس در اوایل دهه هفتاد میلادی وارد خدمت شد و در جریان جنگ ایران و عراق توسط جنگنده های اف-14 نیروی هوایی ایران مورد استفاده قرارگرفت و نشان داد ، درصورتی که درست بکار گرفته شود ، یک جنگ افزار مرگبار بر علیه جتهای رزمی دشمن است . راست : گرچه ترکیب آرایش شش تیر فینیکس ، تامکت را برای حضور در صحنه رزم هوایی سنگین می نمود ، اما قابلیتهای غیر قابل کتمانش ، آن را تبدیل به خاطره ای خوش در تاریخ هوانوردی نمود چپ : تامکتهای نیروی هوایی ایران (IIAF و سپس IRIAF) گرچه بلحاظ پشتیبانی در مضیقه بودند ، اما بیلان عمل آنها در تاریخ رزم هوایی تبدیل به الگویی از برتری فناورانه شد با این حال ، ابر رهگیر اف-14 در مقایسه با جنگنده اف-15 به سطح تعمیر و نگهداری بالاتری نیاز داشت و بلحاظ لجستیکی ، برای کاربرانش مشکل ساز تر بود ، اما رادار قدرتمند و اندازه پیکربندی هواگرد ، آن را برای حمل شش تیر موشک فینیکس مناسب ساخته بود . در این میان ، گرچه یکسری برنامه ها برای یکپارچه سازی فینیکس با جنگنده اف-15 انجام شد ، اما ایگل بدلیل ابعاد کوچکتر ، قابلیت حمل تعداد قابل توجهی از این موشکها را نداشت ، ضمن اینکه حتی درصورت ایجاد چنین قابلیتی ، احتمالا عملکرد پروازی آن را دچار مخاطره می نمود . علاوه براین ، رادار نصب شده بر روی ایگل ، در بازه زمانی فوق الذکر ، باعث شده بود تا خلبان نتواند از حداکثر برد فینیکس کمال استفاده را ببرد . خانواده موشکهای برد بلند عملیاتی . از راست به چپ ، خلاف عقربه های ساعت آر-33 ، آر-37 ، آر-40 و فکور-90 بدین ترتیب ، پس از بازنشستگی فینیکس ها از نیروی دریایی ایالات متحده ، این نیرو بر خلاف نیروی هوایی روسیه ، قزاقستان ، الجزایر و عراق ( قبل از سقوط صدام ) که موشک برد بلند آر-40 را در سازمان خود بصورت عملیاتی در اختیار داشتند ، اکنون فاقد یک موشک برد بلند سنگین است . این مساله ، بخصوص هنگامی که ایگلهای آمریکایی در جنگ خلیج فارس ، مجبورشدند با فاکس بتهای عراقی ، روبرو شوند ، به شکل فاجعه باری خودش را عیان نمود و این به معنای آسب پذیری نیروی هوایی در برابر حریفان خود است . مرکز تحقیقات پرواز درایدن (ناسا) تست موشک فینیکس برای جمع آوری داده برای سازه های هایپرسونیک اما معرفی F-15EX که بر خلاف اسلافش ، بدلیل اینکه بر روی کاغذ ، قابلیت استقرار موشکهای هوابه هوای بزرگتر را در اختیار دارد ، می تواند به گزینه ای جذاب برای حمل چنین سلاحی تبدیل گردد ، بخصوص اینکه حریفانش ، روز به روز در حال گسترش ناوگان هواگردهای ای وکس ، بمب افکن ها و تانکرهای سوخت رسان بوده و معمولا در خارج از برد موشکهای AIM-120 عمل می نمایند . مضاف براین ، عملیاتی شدن موشک جدید ، موجبات کاهش فاصله با رهگیرهای میگ-31 روسی و هچنین تعداد فزاینده جتهای پنهانکارتری نظیر سوخو-57 و سوخو-30 اس ام مسلح به موشکهای آر-37 را فراهم می نماید . رویارویی ناوگان ایگل های نیروی هوایی مسلح به اسپارو با فاکسبتهای مسلح به آر-40 در جنگ سال 1991 نشان داد که نیروی هوایی در چنین رزم گاه هایی قطعاً با مشکل روبرو خواهد شد با توجه به تمامی موارد فوق الذکر ، انتظار می رود که موشک جدید طراحی شده ، بزرگتر از آر-37 و چیزی نزدیک به طرح PL-XX باشد که هم اکنون برای جتهای جی-16 در دست طراحی است که بلحاظ وزن ، در محدوده اف-15 قرار دارد . اگر اطلاعات مربوط به این موشک چینی مبناء تحلیل قرار بگیرد ، هر جی-16 تنها می تواند یک تیر از نمونه PL-XX را برای حمله به اهدافی در یک برد 500 تا 600 کیلومتر با استفاده از حسگرهای دوگانه راداری و مادون قرمز مورد استفاده قرار دهد . در مقایسه ، هم اکنون موشکهای AIM-120C آمریکایی بعنوان موشک خط مقدم جتهای نیروی هوایی ، بردی برابر 100 کیلومتر را به نمایش می گذارد ، در حالی که فینیکس ها ، حدوداً 200 کیلومتر برد را در اختیار خدمه اف-14 قرار می دادند . اگر موشک جدید آمریکایی ، عملکردی مشابه با PL-XX را داشته باشد ، پس از مدتها ، یک سلاح مهیب را برای نیروی هوایی ارتش ایالات متحده فراهم خواهد ساخت و متعاقباً خاطره موشکهای فینیکس را زنده می نماید . پی نوشت : 1-بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./
-
1 پسندیده شدهطرح جدید بالگرد بویینگ ! شرکت بویینگ با نمایش تصویر گرافیکی از نمونه اولیه بالگرد خود ورود به رقابت هواگرد شناسایی/ تهاجمی آینده ارتش امریکا را رسمی کرد. به نظر میرسد این بالگرد جدید طرح نهایی شرکت بویینگ برای این رقابت باشد. بالگرد شرکت بویینگ برای پاسخگویی به الزامات ارتش طراحی شده است در حالی که با تغییر فناوری ها و مأموریت ها، قابلیت پیشرفت نیز خواهد داشت. این بالگرد جدید دارای دو کابین ماژولار است که اجزای داخلی آن مانند نمایشگرها و تجهیزات مورد نیاز میتواند بسته به نیاز ارتش امریکا تغییر کند. این بالگرد دارای یک موتور (نامشخص) و روتور اصلی تکی شش پره است. شین اوپنشو مدیر برنامه هواگرد شناسایی/ تهاجمی آینده بویینگ گفت : "ما به ارتش گوش داده ایم، تمام گزینه های مختلف را ارزیابی و طراحی خود را بهینه کرده ایم تا هواگرد مناسب برای تحقق نیازهای ارتش فراهم کنیم. ما در حال ارائه هواگرد بسیار معتبر ، پایدار و انعطاف پذیر با تمرکز بر ایمنی و جنگ آینده هستیم. " شرکت بویینگ مشخصات فنی درباره این بالگرد جدید را هنوز منتشر نکرده است.ی کی از رقبای اصلی شرکت بویینگ در رقابت هواگرد شناسایی/ تهاجمی آینده ارتش امریکا شرکت بل با هواگرد بل 360 است.
-
1 پسندیده شدهبا سلام رویای جدید برای نیروی هوایی انتخاب دو تیم تحقیقاتی از سوی دارپا برای توسعه مرحله دوم فناوری پهپادهای هواپرتاب " گرملین " به تازگی آژانش تحقیقات پیشرفته دفاعی (DARPA) ، مرحله دوم برنامه موسوم به "Gremlins" ، که قرار است در قالب آن ، یک سیستم تسلیحاتی بدون سرنشین هوا- پرتاب با هزینه کم و قابلیت بازیابی مجدد توسعه یابد را آغاز نموده است .برای این کار ، دارپا ، دو تیم جداگانه را انتخاب و به هرکدام ، سرمایه ای در حدود 21 میلیون دلار اختصاص داد . این دو تیم ، یکی به سرپرستی شرکت Dynetics و دومین تیم به سرپرستی جنرال اتمیکز ، به شکل خاص به تکمیل طرح اولیه خواهند پرداخت و این به شکل طبیعی ، خطرپذیری های مرتبط با آزمون زیرسیستم های این برنامه را به حداقل ممکن کاهش خواهد داد . اسکات وایرزبانووسکی به گفته اسکات وایرزبانووسکی ، مدیر برنامه های دفاعی دارپا : " مرحله نخست این برنامه ، امکان سنجی توسعه این فناوری و بخصوص ، فناوریهای مرتبط با موضوع بازیابی این پهپادها توسط پرنده میزبان را هدف قرار داده بود . پس از اتمام این مرحله و تشکیل دو تیم مجزا ،مفهوم اولیه ، به بلوغ طراحی رسید که براساس آن ، حامل این پهپادها ، بصورت " ناوهای هواپیمابر " در هوا عمل نموده و این مساله ، دامنه انعطاف پذیری و هزینه بکارگیری کاربران آن را بشدت کاهش خواهد داد" شرکت Dynetics ، کنسرسیومی از شرکتهای فناور محور ، شامل شرکت امنیتی / دفاعی کراتوس ، شرکت نوادا / سییرا ، شرکت بین المللی مهندسی سیستمهای دفاعی ویلیامز ، شرکت سیستمهای هوایی موگ است که در زمینه فناوریهای پیشرفته هوایی ، خدمات خود را ارائه می کنند . به گفته دیوید .آر. آلکساندر ، مدیرعامل شرکت GA-ASI ، این مجموعه ، به شکل خاص برروی سیستم های هوایی بدون سرنشین رزمی با قابلیت بازیابی مجدد مشغول کار است و ما پتانسیل اتصال این فناوری به پهپادهای رزمی کنونی نظیر MQ-9 پریدیتور را در اختیار داریم تا مشتری احتمالی این فناوری ، قابلیتهای جدیدی را در اختیار خود داشته باشد .دارپا در قالب پروژه فوق الذکر ، قصد دارد تا مجموعه ای از پهپادهای کوچک را برای ارتش ایالات متحده تحت توسعه قرار دهد . این مینی پهپادها ، با زمان پاییش 60 دقیقه ای در یک برد 300 ناتیکال مایلی می توانند یک محموله 60 پاوندی را با خود حمل کنند . فاز نخست این برنامه در مارس 2016 آغاز گردید و پس از اتمام آن و تکمیل طرح اولیه ، پرنده ترابری تاکتیکی C-130 بعنوان هواپیمای بستر ازمون ( پرنده بازیابی کننده ) انتخاب و تستهای مرتبط با فناوری های کلیدی ، تستهای ایمنی و... برروی آن انجام خواهد شد . طبق پیش بینی ها ، انتظار می رود تا این آزمایشات در سال 2019 به نقطه اوج خود رسیده و چرخه تولید آن آغاز گردد .براساس پیش بینی دارپا ، این مینی پهپاد ، قادر خواهد بود تا از حامل های متنوعی نظیر جنگنده های رزمی سبک ، بمب افکن ها ، پهپادهای کنونی ، خارج از برد سیستمهای دفاع هوایی دشمن شلیک و پس از اجرای ماموریت مجدداً بازیابی شوند . زمانی که گرملین ماموریت خود را به انجام رساند ، توسط هرکولس بازیابی شده و به پایگاه مبداء منتقل می کند ، جایی که خدمه زمینی آماده اند تا در عرض 24 ساعت ، آنها رابرای ماموریت بعدی آماده نمایند . انتظار می رود گرملین برای 20 ماموریت مورد استفاده قرار گیرد که این مساله مزیتهای بسیاری برای کاربران آن فراهم می نماید . پی نوشت : زمان در گذر هست و فناوری های دفاعی با انجام سرمایه گذاری های بهینه و به دور از موازی کاری ها ، درحال پیشرفت . حالا شما ، خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. صرفاً برای میلیتاری / مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهبا تشکر از سیاوش عزیز [quote]90 میلیمتر؟؟؟!!! این که خیلی کمه تانک تی 64 خودش چند صد میلیمتر مقاومت داره اشتباهی رخ نداده؟ [/quote] یک نکته مهم در مورد نفربر اوکراینی که در بحث حفاظت زرهی آن نیز باید مورد توجه قرار گیرد جا به جا شدن بخش جلویی و عقبی و به نوعی معکوس شدن شاسی تانک تی 64 برای ساخت این نفربر است در نتیجه پیکربندی زرهی نیز تغییر خواهد یافت. جهت اطلاع از حفاظت زرهی مدل های مختلفی از تی 64 [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10206/4455.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10206/thumb_4455.jpg[/img][/url] اما حفاظت در برابر پرتابه های 90 میلیمتری نیز امروزه نیاز به حداقل 300 میلیمتر مقاومت زرهی (در مقابل پرتابه های انرژی جنبشی)در فواصل اصابت 2000 متری دارد. در حال حاضر مهمات 90 میلیمتری با کارایی بالا همچون M690A1 با توان نفوذی بیش از 300 میلیمتر در فاصله 2000 متر نیز ارائه شده اند پس با توجه به این مسئله نفربر اوکراینی برای مقابله با پرتابه های 90 میلیمتری انرژی جنبشی باید از حدود 350 الی 450 میلیمتر مقاومت زرهی برخوردار باشد که مشابه مقاومت زرهی مدل های مختلف تی 64 در بخش شیب جلوی شاسی (یا سینه تانک) است. در مورد مهمات M690A1 و خانواده ای از مهمات 90 میلیمتری [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10206/fdsfsd.jpg][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10206/thumb_fdsfsd.jpg[/IMG][/url] [url="http://www.mecar.be/content.php?langue=english&cle_menus=1156856615"]http://www.mecar.be/...enus=1156856615[/url] سطح مقاومتی که برای این نفربر زرهی عنوان شده هر چند پایین تر از سطح حفاظت نفربرهای سنگین است اما همچنان سطح مناسبی از حفاظت در برابر برخی تهدیدات همچون خودروهای رزمی پیاده نظام و خودروهای زرهی با تسلیحات مشابه را فراهم میکند