برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 27 مرداد 1400 در پست ها
-
4 پسندیده شدهبرنامه ۴ ساله وزیر پیشنهادی دفاع دولت سیزدهم اعلام شد برنامه های چهار ساله امیر محمد رضا آشتیانی وزیر پیشنهادی دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح جهت ارائه به مجلس شورای اسلامی اعلام شد. ارائه محصولات مورد نیاز برای مقابله با تهدیدات جدید، افزایش سهم فروش محصولات جدید در کل فروش نظامی، تشخیص صحیح نیاز نیروهای مسلح، کاهش زمان ایده تا محصول پروژههای سطح یک، تحویل به موقع تجهیزات مورد نیاز نیروهای مسلح و ... از جمله برنامههای وزیر پیشنهادی دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح دولت سیزدهم است. دانلود خلاصه این برنامه به شرح زیر است:
-
3 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهپهپادها فرشتگان مرگ نبردهای آینده مقدمه پهپادها به عنوانی سلاحی ارزان قیمت و قابل دسترس به یک پلتفرم مورد علاقه برای بازیگران دولتی و غیر دولتی تبدیل شده اند. با توجه به وجود انواع پهپادهای تجاری و فراوانی و در دسترس بودن قطعات تجاری در بازاراهای جهانی برای ساخت پهپادها ، بسیاری از نیرو های شبه نظامی و کشورهای فاقد نیروی هوایی و یا دارای نیروی هوایی محدود، به سمت این جنگ افزار تمایل پیدا کرده اند. در این سلسه مقالات سعی کرده ام خطرات پهپادها، میزان تاثیرگذاری آنها بر روند جنگ، و راه های مقابله با این جنگ افزار را مورد بررسی قرار دهم. گرچه از حداقل دو دهه گذشته خطر پهپادها به طور آشکار نمایان شده است اما این تسلیحات تا میانه جنگ یمن، به طور بسیار گسترده مورد استقاده قرار نگرفته بودند و همیشه نقش فرعی را در جنگها ایفا میکردند. نیروهای انصارالله یمن با کمک ایران اقدام به تهیه پهپادهای انتحاری کردند و توانستند صدها فروند از این پهپادها را به عنوان یک سلاح محوری علیه مواضع ائتلاف عربی در داخل خاک یمن و خارج از آن به کار گیردند. اما اوج نقش آفرینی هواگردهای بدون سرنشین در جنگ قره باغ اتفاق افتاد. جنگ قره باغ بخش اول حضور خوردوی پرتابگر پهپاد هاروپ مجهز به 9 فروند هاروپ در رژه باکو پیش زمینه آذربایجان در تاریخ 27 سپتامبر 2020 برای بازپسگیری مناطقی که در جنگ 1994 از دست داده بود جنگ شدیدی را بر ضد ارمنستان راه اندازی کرد. اما برای درک علل اصلی این درگیری باید ریشه خصومتها و نقش سایر قدرتهای منطقهای را مورد بررسی قرار داد. اتحاد جماهیر شوروی در سال 1920 منطقه کوهستانی قره باغ واقع در مرزهای آذربایجان را به عنوان منطقهای خود مختار تاسیس کرد. گرچه این سرزمین جزو اراضی آذربایجان بود، تقریبا 95 درصد جمعیت آن را ارامنه تشکیل میدادند. این منطقه تا زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری نسبتا پایدار باقی ماند و همین امر دریچهای برای اعلام استقلال ساکنان در محاصره این منطقه باز کرد و باعث آغاز جنگ بین آذربایجان و ارمنستان شد. در ابتدای امر روسیه نقش تامین سلاح و مزدور را برای دو طرف جنگ داشت اما روسها سرانجام در سال 1994 برای کاهش بی ثباتی منطقه، آتش بس را به اجرا گذاشتند. علی رغم قرارگیری این منطقه کوهستانی در داخل مرزهای آذربایجان، این آتش بس موجب شد قره باغ به استقلال نظامی و سیاسی دست پیدا کند. اما پس از دو دهه تعلل در ایجاد صلح، آذربایجان و ارمنستان یکبار دیگر بر سر منطقه با یکدیگر وارد جنگ شدند که در نتیجهی آن، بیش از 20000 نفر کشته و میلیونها نفر آواره شدند. با وجود توافق آتش بس در سال 1994 اما این آتش بس 7000 بار مورد نقض قرار گرفت. جنگ 4 روزه آوریل 2016 که در امتداد خطوط تماس صورت گرفت یکی از مرگبارترین درگیریها بود. پس از چند دهه رکود، جنگ 4 روزه به آذربایجان نشان داد که میتواند با اعمال قدرت، به اهداف راهبردی خود دست یابد. این درس در کنار استفاده از یک متحد نظامی قدرمند، موجب فراهم آوردن شرایط در سپتامبر 2020 شد. جنگ اخیر 44 روز طول کشید و آذربایجان توانست کنترل تقربیا یک سوم منطقه قره باغ را به دست گیرد. جنگ 2020 برخلاف درگیریهای قبلی، شامل ویژگیهای پست مدرن و عملیاتهای نظامی مرکب بود. تنها 6 روز پس از درگیری، آذربایجان مدعی شد 250 دستگاه خودروی زرهی، چندین عراده توپ و 39 سامانه پدافند هوایی از جمله یک سامانه پدافندی بردبلند اس 300 را منهدم کرده است. ارتش ارمنستان با تهدید مداوم پهپادها روبرو شد که میتواند توانایی پدافند مرسوم را کاهش داده و قابلیتهای دفاعی را به حداقل برساند. دو سامانه پدافندی کوتاه برد osa متعلق به ارتش ارمنستان از دید پهپاد آذربایجانی قبل از انهدام یک اختلاف ارضی طولانی مدت و پنهان، شرایط حمله 27 سپتامبر را فراهم کرد، اما سرانجام نقش آفرینی بسیار بزرگ ترکیه بود که در نهایت جنگ قره باغ را به پیش میبرد. اشتراکات فرهنگی، اتحادهای نظامی و یا منافع اقتصادی میتواند پیوند مستحکمی بین کشورها ایجاد کند اما در مورد ترکیه و آذربایجان این دو کشور از هر سه نقاط اشتراک برخودارند و این یکی از استراتژیکترین همکاریهای منطقه است. با توجه به زبان و فرهنگ مشترک جمعیت آذری و ترکی، این حس را در بین آنها ایجاد میکند که آنها یک ملت در دوکشور هستند. سیاست خارجی آذربایجان در طی سالهای آغازین استقلال این کشور از اتحاد جماهیر شوری، یک دستورالعمل پان ترکسیم را دنبال میکرد. این رویکرد ایدئولوژیک باعث تقویت ارتباط بین دو کشور شد و آغاز مرحله جدیدی در آینده سیاسی، اقتصادی و نظامی آذربایجان بود. آذربایجان در اوایل استقلال خود، احساس کرد نیازمند داشتن متحدان منطقهای است از این رو دو کار بسیار مهم را انجام داد. ابتدا در سال 1992 یک توافقنامه با ترکیه امضا کرد که کمکهای نظامی، آموزش و شرکت در تمرینات مشترک را شامل میشد و سپس در سال 1999 این دو کشور اتحاد آنکارا و باکو را با هدف توسعه اهداف اقتصادی مشترک، تقویت بیشتری کردند. ترکیه، آذربایجان و گرجستان به طور مشترک خط لوله انتقال نفت باکو-تفلیس-جیحان را ایجاد کردند که دریای خزر را به دریای مدیترانه متصل میکرد. این اتحاد اقتصادی، مزیت اقتصادی بیشتری برای آذربایجان نسبت به سایر همسایگان خود ایجاد کرد، زیرا درآمد سرانه آن در سال 2011 به بالاترین رقم یعنی 7190 دلار رسید در حالی که ارمنستان 3526 دلار و گرجستان 4022 دلار، سرانهی درآمد داشتند. درآمدهای جدید، آذربایجان را قادر ساخت تا سرمایه گذاری را در ارتش خود افزایش دهد. آذربایجان بین سالهای 2006 تا 2019 تقریبا 29 میلیارد دلار در ارتش خود سرمایهگذاری کرد در حالی که ارمنستان در همان مدت زمان تنها 6 میلیارد دلار سرمایه را به ارتش خود اختصاص داده بود. این موضوع نتیجه اتحاد آذربایجان و ترکیه و رشد 15 ساله اقتصادی آن در پی تاسیس خط لوله نفتی مشترک بود که موجب رشد و بهبود سریع آموزش، آمادگی و قابلیتهای نظامی آذربایجان نسبت به ارمنستان شد. سیستم های بدون سرنشین آذربایجان با استفاده از درآمدهای نفتی، پهپادهای مختلفی را در جنگ استفاده کرد. موثرترین و مرگبارترین آنها پهپاد بیرقدار ترکی بود که میتوانست 4 فروند موشک مینیاتوری هدایت لیرزی ))مام)) را حمل کند. آذریها زرادخانه پهپادی خود را با خرید پهپادهای انتحاری هاروپ و اسکای استیکر اسرائیلی توسعه دادند. همچنین آنها نسخه هایی از پهپاد انتحاری "orbiter 1k" اسرائیل را که در آذربایجان به تولید رسیده بود به خدمت گرفتند و علاوه بر آن هواگردهای قدیمی AN-2 روسی را به سامانه های بدون سرنشین جمع آوری اطلاعات و یا انتحاری تبدیل کردند. در مقابل، ناوگان پهپادی ارمنستان متشکل از سیستم های بومی کوچکتر بود که متمرکز بر مأموریت های شناسایی بودند و به طور کلی نسبت به ناوگان متنوع پهپادهای خارجی آذربایجان توانایی کمتری داشتند. پهپاد orbiter 1k آذربایجان بر فراز هدف منهدم شده ارمنستانی از دید پهپاد بیرقدار درگیری نظامی بین آذربایجان و ارمنستان و استفاده مداوم از پهپادها دو چیز را نشان داد: اثربخشی این تجهیزات در نبردهای با شدت کم و در نتیجه تبدیل ارتشهای کوچکتر با بودجه کم به سازمانهای جنگی مرگبار. آذربایجان طیف وسیعی از عملیاتهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی را با استفاده از پهپادها انجام داد و همچنین عملیاتهای رزمی پهپادها را با استفاده از انواع سکوها و مهمات مختلف اجرا کرد. موفقیت چشمگیر پهپادها در جنگ قره باغ همان چیزی است که بسیاری آن را نقطه عطفی در جنگ مدرن میدانند. برای اولین بار در درگیریهای نظامی، تقریبا تمام خسارتهای میدان نبرد توسط هواپیماهای بدون سرنشین صورت گرفته است. انهدام نیروها و تجهیزات توسط پهپادهای آذری منجر به یک پیروزی قاطع برای این کشور شد. آذربایجان در آغاز درگیریها برای فریب و افشای مکان پدافند هوایی ارمنستان از دو هواپیمای AN-2 بهره جست. گرچه این هواگردها چندین دهه عمر دارند و اصالتا سرنشیندار هستند اما تبدیل آنها به هواپیماهای بدون سرنشینِ در نقش طعمه، باعث شد تا آذربایجان در محیط بسیار پر خطر و خصوصا منطقه تحت پوشش پدافند هوایی ارمنستان بتواند پروازهای ارتفاع پایین را انجام دهد. استفاده از از این هواگردها به عنوان طعمه و ارسال آنها به خط مقدم درگیری، پدافند هوایی ارمنستان را مجبور کرد مکان خود را افشا کند که در نتیجه توسط پهپادهای بیرقدار مورد هدف قرار بگیرد. زمانی که پدافند ارمنستان اقدام به هدفگیری، رهگیری و انهدم تهدیدات کشف شده کرد، به طور ناخواسته مواضع خود را برای پهپادهای آذری که در ارتفاعات بالاتری پرواز میکردند فاش ساخت و این امکان را برای هواگردهای بدون سرنشین بیرقدار و پهپادهای انتحاری فراهم آورد تا اهداف با ارزش تری همچون سامانههای پدافند هوایی ارمنستان را نابود کند. این تاکتیکها یادرآور مفاهیم Wild Weasel یا Hunter- killer در دوران جنگ ویتنام است. نیروی هوایی آمریکا برای سرکوب پدافند ویتنام تیمهای هوایی با نام Hunter- killer را تشکیل داده بود این تیم ها شامل یک فروند جنگنده F-4G Wild Weasel به عنوان پیشقراول مجهز به موشکهای ضد رادار بود و یک یا چند فروند جنگنده F-4E Phantoms در پشت سر آن با فاصله مناسبی پرواز میکردند. Wild Weasel با استفاده از موشک ضد راردار خود اقدام به از بین بردن رادارهای پدافندی دشمن میکرد و اینگونه راه را برای سایر فانتوم ها باز می نمود تا بتوانند سامانه های موشکی شناسایی شده را منهدم کنند ارمنستان با وجود ضعف شدید پدافندی توانست چند پهپاد هاروپ، بیرقدار و اوربیتر را منهدم کند با استفادهی پهپادها از این تاکتیکها و تکنیکها، آذربایجان توانست بخش اعظم تجهیزات پدافند هوایی و موشکی ارمنستان را از بین ببرد و با حداقل خطر ممکن برای نیروها و ماموریتها، برتری هوایی تاکتیکی را ایجاد کند. قابل توجه است که از داراییهای سرنشین دار در طی این حملات استفاده نشده است. تراکم بالای سامانههای دفاع هوایی در سراسر میدان نبرد، خطر بسیار بالایی برای دارایی های هوایی با سرنشین بود. مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی (CSIS) تحلیل مفصلی از چگونگی و عدم موفقیت پدافند هوایی ارمنستان در مقابله با پهپادهای آذری ارائه داده است: بخش اعظم پدافند هوایی ارمنستان از سامانههای منسوخ ساخت اتحاد جماهیر شوروی تشکیل شده بود مانند: سامانه های "2 کا 11 کروگ"، اوسا، سام6 و استرلا 10. ارتفاع پرواز بیرقدار بالاتر از آن بود که این سامانهها بتوانند آن را هدف قرار دهند البته اگر قادر به شناسایی این نوع هواگردهای کوچک میبودند. ارمنستان با استفاده از سامانههای جنگ الکترونیکPolye21 روسی توانست عملیاتهای پهپادهای آذربایجانی را فقط 4 روز مختل کند. به احتمال زیاد سامانههای بوک و "تور ام2 کا ام" ارمنستان توانستند چند پهپاد را منهدم کنند اما این سامانهها در اواخر جنگ وارد عمل شدند و تعداد آنها محدود بود و همچنین در دفاع از خود آسیبپذیر بودند. همچنین ارمنستان از سامانهی دوربرد اس 300 استفاده کرد که البته برای مقابله با پهپادها طراحی نشده است و در همان اوایل درگیری توسط پهپادهای انتحاری هدف قرار گرفت. علاوه بر کمبود و نقص آشکار قابلیتهای ضد پهپادی ارمنستان، این حملات به وضوح آسیب پذیری سامانههای پدافندی پیشرفته تر را در مواجهه با تهدید منکوب کننده حملات پهپادی نشان میدهد. ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شدههمچنان ادامه دارد .... تی-34 همچنان در نبرد تاخت و تاز می کند ، بعد از سوریه ، اینبار در افغانستان
-
1 پسندیده شدهخلاصهای از اتفاقات جاری در افغانستان درست از ماه آوریل که جو بایدن اعلام کرد که نیروهای خود را تا 11 سپتامبر 2021 از خاک افغانستان خارج خواهیم کرد طالبان تحرک خود را برای تصرف ولایات و ولسوالیهای افغانستان شدت بخشید. در واقع پیشروی طالبان پس از خروج نیروهای امریکا که شباهت بسیاری به «لحظه سایگون» در ویتنام دارد، حاصل تبانی چین، امریکا و پاکستان در آوریل 2021 در دوحه میباشد.«افغانستان آینده» حاصل همکاری حامد کرزی و طالبان خواهد بود و از مسیر پاکستان به جاده ابریشم خواهد پیوست نه از طریق خط لاجورد. از طرفی دیگر این را نیز باید دانست که جنگ امروز در افغانستان، عملاً جنگ برای دو نسخه از طرح جاده ابریشم است: ترکیه که از نشست تاجیکستان در ماه مارس با حمایت اشرف غنی و ائتلاف شمال شامل تاجیکها، هزاره ها و ازبکها بدنبال خط لاجورد و دور زدن ایران و پاکستان برای اتصال به چین است و پاکستان که با حمایت از طالبان در صدد به شکست کشاندن طرح لاجورد است؛ زیرا خط لاجورد برای پاکستان یعنی کاهش ارزش ژئوپلیتیک و سود اساسی پاکستان در این است که از طریق ایران به ترکیه برسد ولی چون ترکیه نمیخواهد مزیت جغرافیایی خود را به ایران و پاکستان پیوند بزند سعی در ایجاد راه لاجورد داشت که با نپذیرفتن دعوت چاووش اوغلو از سوی طالبان بعنوان نیروی نیابتی در آوریل 2021، ابرطرح ترکیه به چالش جدی خورد. از روز نخست می 2021 که امریکاییها با تخلیه پایگاههایی همچون آنتونیک، شورابک، مایک اسپن و کابل عملاً حضورشان در صحنه افغانستان کمرنگ شد ، طالبان نیز سعی در جایگزینی نیروهایش زد. راهبرد طالبان از ماه می 2021 با خروج نظامیان امریکایی از افغانستان، مبتنی بر تمرکز تصرفات بر مناطق جنوبی و مرکزی مانند ولایات وردک و زابل بود که البته دامنه تصرفات به مناطقی چون بغلان و و ولسوالیهایی چون برکه کشیده شد. این راهبرد در ماه ژوئن به تمرکز تصرفات در ولایات شمالی تغییر یافت تا مانع از ارسال تجهیزات از تاجیکستان و ازبکستان به ائتلاف شمال بشود. ارسال تجهیزاتی که عموماً با حمایت ترکیه انجام میشد و عملاً با شکست میدانی نیروهای عطامحمدنور و دوستم طرح ترکیه نیز ناکام ماند. چین را نیز باید پیروز خروج نیروهای امریکایی از افغانستان دانست. اشرف غنی که همواره بعنوان یک نیروی غربگرا مخالف حضور چین در افغانستان بود از ماه مارس و نشست دوشنبه در تاجیکستان طرفدار برقراری روابط با چین شد ولی چین با سازش با طالبان در آوریل 2021 توانست متحد جدیدی برای خود پیدا کند. در دهه 1990 نیز چین از معدود کشورهایی بود که از طریق پاکستان سعی در برقراری ارتباط با امارت اسلامی طالبان را داشت تا جاییکه پروازهای مستقیم بین ارومچی و کابل برقرار شد. در یک دهه اخیر نیز چین به موازات مذاکرات طالبان و امریکا از آغاز دوران شی جی پینگ در صدد میانجی برای مذاکرات دولت و طالبان بوده است. عمده ترین منافع افغانستان برای چین غیر از امکان اتحاد طالبان و اویغورهای سین کیانگ و نیز ارزش جغرافیایی آن بعنوان «سوزن پرگار آسیا» که چارراه برخورد روسیه، چین،شبه قاره و ایران است؛ منابع لیتیم، مس، قلع، تیتانیوم و ... میباشد که چین برای صنایع الکترونیک بدان نیاز دارد. به دلیلی خطرناک بودن خط لاجورد حضور طالبان در افغانستان برای ایران بهتر از حضور دولت اشرف غنی است. ضمن اینکه دستگاه امنیتی دولت افغانستان که ارتباط تنگاتنگی با عربستان دارد در طول یک دهه اخیر جولان ضد ایرانی ترین گروهها بوده است: از همکاری این دستگاه با «عبدالمنان نیازی» علیه طالبان و اسکان داعش در مرز چین تا شایعات همکاری «حمدالله محب» با گروه رجوی در پایگاه شیندند علیه ایران. در کنار این همکاریهای ایران با طالبان در دو دهه اخیر ثمراتی برای ایران داشته است:ایران ضمن اینکه بوسیله طالبان حملاتی را علیه امریکا سامان داد؛ در قضایای ملاننگیالی در هرات(2015) به کمک طالبان مانع از رسیدن داعش به مرز شرقی شد. اکنون نیز طالبان با «دلار هرات» نقش زیادی در تنفس اقتصادی ایران در شرایط تحریم دارد؛ضمن اینکه قدرت گیری طالبان با زدن خط لاجورد به سود منافع ملی ایران است. برخلاف دید تویتر فارسی، بخش عمده ای از تاجیکها و هزاره های افغان علیرغم اشتراک هویتی با ایران، خود را به ترکیه نزدیکتر میدانند.(بعید می دونم اینطوری باشه. افغانی ها فارس زبان هستند. بسیار به شاهنامه علاقه دارند. بسیاری برای کار تحصیل و معالجه حداقل یکبار به ایران امده اند. سریال های ایرانی را دنبال می کنند. حتی در این کشور فوتبال ما رو پیگیری می کنند و بسیاری استقلالی و پرسپولیسی هستند بسیار ارادتمند هایده هستند..) برنامه بنیادهای فرهنگی ترکیه از گولن تا تیکا و نیز اعطای بورسیه دانشگاههای ترکیه نقش زیادی در همسویی نسل جدید تاجیک و هزاره با ترکیه داشته است. در نهایت پیروز وقایع امروز افغانستان، حامد کرزی است که ذیل طرح «دولت موقت» بدنبال ائتلاف با طالبان میباشد. طالبان امروز در کوتاه مدت به دنبال امارت اسلامی نیست بلکه میخواهد بوسیله ائتلاف با کرزی از سوی قدرتهای بزرگ شناسایی شود. کرزی پیشتر در دهه 1990 قرار بود نماینده طالبان در سازمان ملل باشد. در صفحهی دوستی گرامی سوالی بنیانی مطرح شده بود که چرا در طی بیست سال پس از سرنگونی طالبان، نیروهای مدنی افغان نتوانستند به وحدت ملی و اتحاد اقوام گوناگون دست یازند . جامع ترین و تمام کننده ترین جواب را در کامنتی از یک دوست افغانستانی ذیل ان پست خواندم : پاسخ به این پرسش دردناک نیازمند بحث فراوانی است. اما اگر چند نکته بنیادی را برشماریم، اینها را میبینیم: ۱. آمریکا از ابتدای امر با نیت ساختن دولت-ملت نیامده بود. اگر چنین بود، با جعل رای و زورگویی، عناصر ناآشنا با افغانستان ولی مزدور به آمریکا را حاکم نمیساخت. ۲. قانون اساسی و قانون انتخابات افغانستان (زیر نظر مشاوران امریکایی) طوری سامان یافت که در آن قوانین جایگاهی برای حزب سیاسی پیشبینی نشد. Single non-transferable vote فقط در یکی دو کشور کوچک آمریکای لاتین وجود دارد و افغانستان. این امر، به حلقهٔ حاکم قومگرای پشتون در افغانستان کمک میکرد تا تمام قدرت را به صورت متمرکز در دست خود داشته باشد و سیاسیون این کشور نه به خاطر برنامههای شان که به خاطر نفوذ تباری، قومی و شخصیشان رای بگیرند. همین امر به امریکا کمک میکرد تا به جای چانه زنی با نمایندگان فکرهای گوناگون، با شخصی که در ارگ ریاست جمهوری نشسته (که آن را هم خود آمریکا به ریاست جمهوری می رساند و نه مردم افغانستان) و چند شخصیت با نفوذ قومی معامله کند. ۳. پروژهٔ ساختن دولت مرکزی نیرومند با محوریت یک قوم- آرزوی نوستالژیک نخبگان سیاسی پشتون تکنوکرات از دیر زمان به این سو بوده است. اهداف این پروژه به رییس جمهور (پشتون) «مشروعیت» میداد تا جلو نفوذ هر فکر و هر شخصی را بگیرد که همسو با این پروژه نیست، و این اشخاص را منزوی، حذف و حتی با توطئه نابود کند. اهمیتی هم نداشت که میزان کاردانی، وفاداری به آرمان های ملی در این اشخاص چه اندازه بود. مهمترین مسئله همانا، وفاداری به آن پروژهٔ ساختن دولت مرکزی نیرومند بر محور یک قوم یا اشخاصی بود که در راس اجرای این پروژه قرار داشتند. ۴. ارتش افغانستان با وجود دزدی (هم از طرف منصبداران آمریکایی و هم همکاران افغانستانیشان) و سواستفاده از هزینهای که برای ساختن آن خرج شد، نیرومند، مجهز و متناسب با رویارویی با خطر طالب بود. اما دولت مرکزی در این چند روز آخر به واحدهای ارتش در ولایت های کندز (کهندژ)، قندهار، هرات، غزنی و ولایتهای دیگر اجازه مقاومت در برابر طالب را نمیداد. به واحدهایی که در برابر طالبان میرزمیدند، دولت مرکزی نه تنها کمک نمیرساند که آنها را در صورت ادامهٔ مقاومت در برابر طالب، تهدید به بمباران هوایی هم میکرد (این را از قول چند دوستم که در ارتش هستند، میگویم). ۵. والی های (استانداران) تمام ولایتهایی که با سقوط مواجه شدند، توسط غنی با لجاجت کم نظیر بر مردم تحمیل شدند. این والیها برخاستگان از یک قوم بودند و در تهٔ دل گوشهٔ چشمی به طالب و آن پروژه قوم محوری پشتونی در افغانستان داشتند. ۶. دو سه روز پیش غنی به مزار شریف، مرکز ولایت بلخ رفته بود و مهمترین هدف او از این سفر، تحمیل جمعه خان همدرد، پشتون و عضو حزب افراطی اسلامی گلبدین حکمتیار -که تفاوتی از طالبان ندارد- به عنوان والی بلخ بود. در چنین وضعیت نابسامان- منصوب کردن والی که در میان مردم منفور است کاری است که فقط از غنی قومگرا برمیآمد. ۷. قومگرایی کرزی و غنی، اقوام دیگر افغانستان را نیز وادار به واکنش کرد و آنها نیز به دور رهبران بی برنامه ولی کاریزماتیک اقوام شان جمع شدند و در نتیجه همگرایی ملی شکل نگرفت. ۸. جامعهٔ مدنی افغانستان از تمام آن فرماندهان خیزش های مردمی که در برابر طالب ایستادند، پشتیبانی کرد. اما نه خیزش های مردمی در غیاب تجهیزات نظامی و نه جامعهٔ مدنی در فقدان نفوذ قابل توجه در جامعه نمیتوانستند کاری از پیش ببرند. ۹. پذیرفتنی نیست این فرضیه که آمریکا هر چه میتوانست برای افغانستان انجام داد و این مردم افغانستان بود که باید از وطنشان دفاع میکرد. پذیرفتنی نیست که امریکا جامعهٔ افغانستان را نمیشناخت. من با چند آمریکایی مسئول ردهٔ بالا در افغانستان رو در رو صحبت داشته ام و آنها با وقوف شان بر وضع افغانستان مرا شگفتزده کرده بودند. امریکایی ها میدانستند در کجا هستند و با چه مردمی روبرویند. آنها عمد داشتند بحران «مدیریت پذیر» را در افغانستان حفظ کنند تا از افراط و بنیادگرایی دینی به عنوان ابزاری برای برنامههای کلانترشان در منطقه در آینده بهره برداری کنند و با دادن امتیاز به پاکستان (مدیر اصلی طالب)، دلخوری های این کشور را که در بیست سال گذشتهه خاطر حمایت از طالب مورد انتقاد ادارهٔ واشنگتن قرار داشت، رفع کنند. ۱۰. افغانستان در بیست سال آخر توسط کسانی اداره شد که جز پاسپورت خارجی (ترجیحاً امریکایی) هیچ فضیلت دیگری نداشتند. قدرتمندترین فرد اداره غنی حمدالله محب کامپیوتر خوانده و در سی و دو-سه سالگی سفیر افغانستان در امریکا شد و بعد مشاور امنیت ملی. این افراد افغانستان را نمیشناختند. تنها پروژهای که در سطح ملی دنبال میکردند، ساختن دولت متمرکز با محوریت یک قوم بود و درشتتر کردن ارقام حساب بانکی شان در بیرون از کشور. این بخشی از دشواریهایی بود که مردم افغانستان در این بیست سال با آن روبرو بودند و در اعتراض به اینها، جامعهٔ مدنی افغانستان سه جنبش با شکوه تبسم، روشنایی و رستاخیز تغییر را برگزار کرد و از این میان دو اعتراض به فاجعهٔ عظیمی منجر شد. یکی از فاجعه ها را پای دولت اسلامی نوشتند و دومی را خود جمهوری اسلامی افغانستان آفرید.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهکاری به شجاعت اینها ندارم ، شاید بعدا تسلیم بشوند ولی اگر قرار باشد این حکومت جدید از سمت سازمان ملل به رسمیت شناخت نشود ، آن وقت مصداق موش توی شلوار طالبان هست ، مرتب این موش را تقویت می کنند تا دوباره یک جنگ داخلی طولانی دیگری شروع بشود
-
1 پسندیده شدهاوت سال 2021- دره پنجشیر گروه های کوچکی از ارتش سابق افغانستان ، در حالت عملیاتی ، بدون تسلیم شدن به طالبان
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا جت تجاری Hindustan-228 هند آزمایش های حرکت زمینی و تاکسی کم سرعت را به پایان رساند Hindustan-228 شرکت دولتی Hindustan Aeronautics Limited (HAL) هند از اتمام آزمایشها ی زمینی و تاکسی آهسته (LSTT) هواپیماهای غیرنظامی بومی خود با نام Hindustan-228 خبر داد. Hindustan-228 اولین هواپیمای بال ثابت ساخته شده در هند است. این هواپیما همچنین اولین تلاش این شرکت برای ساخت هواپیماهای غیرنظامی است، که خدمات آن تا به امروز فقط روی مشتریان دفاعی متمرکز بوده است. این آزمایش ها بخشی از هفتاد و پنجمین روز استقلال کشور بود. این شرکت در حساب کاربری رسمی خود در توئیتر در 16 آگوست اعلام کرد: "هواپیماهای تجاری HAL ساخته شده در هند به نقطه عطف بزرگی دست یافته و آزمایشهای حرکت زمینی و تاکسی آهسته را انجام می دهد." Hindustan-228 یک هواپیمای چند منظوره 19 نفره است. این هواپیما برای کاربردهایی مانند حمل و نقل VIP، بارورسازی ابر ها، حمل و نقل مسافر، آمبولانس هوایی، نظارتی، عکاسی و برنامه های ترابری ساخته شده است. منبع
-
1 پسندیده شدهبسم ا... تحلیل بسیار کوتاه از نیروی هوایی طالبان و روند عملیات آن تا قبل از سال 2001 فرض اگر این روند مجدد تکرار بشود ، احتمالا خبری از ابتیاع پرنده های به جا مانده از ارتش سابق افغانستان نخواهد شد
-
1 پسندیده شدهطالبان در مجلس افغانستان: اوضاع غیر قابل کنترل فرودگاه کابل: تلاش برای سوار شدن به هواپیماهای آمریکایی پرتاب شدن چند نفر از هواپیما
-
1 پسندیده شدهعزیمت احمد مسعود، (فرزند احمد شاه مسعود) به ولایت پنجشیر https://www.aparat.com/v/Q3Vzp
-
1 پسندیده شدهنیش زنبور بر کالبد خرس روسی ، تحلیلی مستند بر کاربرد سامانه دفاع هوایی استینگر در افغانستان 1989- 1979 سامانه دفاع هوایی دوش پرتاب بلوپایپ بریتانیایی ، یکی از گزینه های شبکه قاچاق سلاح به واحدهای عرب- افغان ( به سرکردگی اسامه بن لادن و شبکه کُنام انصار ) برای مقابله با برتری همه جانبه هوایی ارتش سرخ بشما می رفت ،اما بدلیل پیچیدگی های فنی و قیمت بالا ، به شکل گسترده وارد عملیات رزمی در افغانستان نشد ( تصویر متعلق به واحدهای ارتش بریتانیاست )
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهنقشه اینتر اکتیو سایت فضایی شاهرود سپاه البته تصویر قدیمی تر نه اثار تست اسفند 99 در محل تست استند ها مشخصه نه چندتا ساختمان جدید اضافه شده https://maphub.net/Cengiz/shahroud-missile-test-site تصویر ماهواره ای 2 روز قبل سایت شاهرود از سنتینل هاب 15 جولای 2021 کلیک کنید منبع هشدار: همواره از اوسینت تاسیسات حیاتی کشور خود بپرهیزید.
-
1 پسندیده شدهمقدمه : جنگ جهانی دوم ، جدا از ابعاد خشونت بار خود ، شاهد شاهکارهای متعددی از فرار اسرای جنگی بوده که در هر دو طرف درگیری ، نمونه های قابل توجهی را میتوان مورد بررسی قرار داد . با این حال ، در سالهای پس از جنگ تا کنون ، صنعت فیلم سازی تنها به افتخارات اسرای متفقین در بند بازداشتگاه های جنگی ارتش آلمان پرداخته و به تقریب اثری از شیوه عمل اسرای آلمانی که در اردوگاه های اسرای جنگی متفقین قرار داشتند ، نپرداخته است . سروان فرانتس فون ورا پس از دریافت نشان شوالیه صلیب آهنین پرده اول : معرفی فرانتز خاویر بارون فون ورا ( تولد : 13 ژوئیه 1914 ، مرگ- 25 اکتبر 1941 ) یکی از افسران خلبان نیروی هوایی ارتش آلمان ( لوفت وافه ) در جنگ دوم جهانی بشمار می رفت که بعنوان یکی از برترین خدمه هوایی این نیرو ، در جریان یک نبرد هوایی بر فراز بریتانیا ، سرنگون و به اسارت ارتش انگلستان درآمد . وی در کنار یکی از خدمه زیرسطحی های نیروی دریایی آلمان ، والتر کورت رایش که گفته شده در ژوئیه 1940 با پریدن از یک شناور نفربر لهستانی به رودخانه سنت لاورنس ، موفق به فرار شد ، از معدود افسران آلمانی بشمار می رود که چنین رکوردی را از خود بر جای گذاشته است . وی پس از چند بار فرار از بازداشتگاه اسرای جنگی در خاک انگلستان ، در نهایت به کانادا اعزام گردید ، اما در مسیر انتقال به یک بازداشتگاه موقت در خاک کانادا ، از دست اسیر کنندگانش گریخت و با وارد شدن به ایالات متحده ( قبل از ورود این کشور به جنگ ) و عبور از مکزیک ، پرو و اسپانیا ، نهایتاً در 18 آوریل 1941 مجدداً به آلمان بازگشت . ستوان فون ورا پس از بازگشت به آلمان ، در 14 دسامبر 1940 مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه گردید . پرده دوم : زندگینامه : فرانتس بارون فون ورا ، در سیزدهم ژوئیه 1914 در خانواده ای فقیر اهل سوئیس در منطقه خودمختار والایس به دنیا آمد که لقب فرایهر ( معادل بارون ) از پدر واقعی اش ، لئو فرایهر فون ورا به وی رسید که پس از یک بحران اقتصادی ، به مرز ورشکستگی رسید . ازآنجایی که براساس قانون این کشور ، بستگان او ، موظف بودند تا از همسر و شش فروند فون ورا مراقبت کنند ، عموزاده وی ، روزالی فون ورا ، دوست بی فرزندش لوئیز کارل فون هابر را ترغیب نمود تا فرانتز و خواهر کوچکترش از مزیت ثروت اش برای ادامه تحصیل استفاده نماید ،در حالی که این مساله ، تا آخر عمر فون هابر بصورت یک راز باقی مانده بود . نشان اسکادران جادگشوادر-3 با این حال ، فرانتز در سال 1936 به نیروی هوایی آلمان پیوست و در سال 1938 به درجه ستوانی مفتخر شده و پس از حمله آلمان به فرانسه ، با انتقال به وینگ سوم هوایی لوفت وافه (Jagdgeschwader3 ) ، بعنوان آجودان فرمانده وینگ ، وارد جنگ گردید ، در حالی همرزمانش معتقد بودند وی یک شخصیت ناآرام داشته و هرگز در یک جا بند نمیشد . این مساله تا جایی ادامه پیدا کرد که وی یک توله شیر (سیمبا ) را بعنوان نشان این یگان نگهداری می نمود که حتی در مطبوعات هم بدان پرداخته شد . ستوان فون ورا ، نخستین 4 پیروزی هوایی خود را در ماه مه 1940 و درجریان نبرد فرانسه ، بدست آورد . سیمبا ، توله شیر فرانتس فون ورا ( پشت به دوربین ) در جریان این درگیری ها ، فون ورا مدعی ساقط کردن یک فروند هاوکر هاریکن در 20 ماه مه و به فاصله 48 ساعت ، دو بمب افکن فرانسوی برگه 690 و یک پوتز 630 در نزدیکی کامبری شد . اما ادعای جنجالی وی ، در 25 اوت 1940 صورت گرفت ، چرا که در این روز ، فون ورا مدعی شد که یک فروند جنگنده اسپیت فایر و سه فروند هاوکر هاریکن را در غرب روچستر و همچنین 5 فروند هاریکن را بر روی زمین و در مجموع 9 فروند جنگنده بریتانیایی را در یک روز منهدم نموده است . هرچند جزییات این رویداد همچنان در ردیف اقدامات ناشناخته قرار داشته و مقامات بریتانیایی هرگز سوابقی در این زمینه ارائه ندادند . جنگنده مسراشمیت-109 ورنر فون ورا پس از سقوط پرده سوم : اسارت و فرار در 5 سپتامبر 1940 ، جنگنده مسراشمیت BF-109E-4 وی به رجیستر (W.NR.1480) برفراز ونچیت هیل ( کنت ، بریتانیا ) سرنگون گردید . اگرچه تا مدتها مسئولیت سرنگون نمودن فون ورا مشخص نبود ، اما در نهایت افسر خلبان جرالد استلپتون جمعی اسکادران 603 نیروی هوایی سلطنتی شکار وی را تایید نمود ، در حالی که ستوان خلبان استرالیایی ، پیترسون هیوز ( جمعی اسکادران 234 ) نیروی هوایی سلطنتی نیز مدعی این شکار گردید . اما برخی دیگر معتقند که به احتمال بسیار زیاد ، جنگنده فون ورا ابتدا توسط جرج بنینوس یا جان ترنس وبستر جمعی اسکادران 41 ابتدا دچار آسیب شد و وی اجباراً وادار به فرود اضطراری گردید . اما در نهایت فون ورا پس از فرود اضطراری در یک مزرعه توسط یک آشپز غیر مسلح بازداشت گردید و سپس به پادگان میدستون متعلق به یک واحد ارتش منتقل شد ، جایی که برای اولین بار ، موفق گردید تا ازآن فرار کند . پس از بازداشت و بازجویی مجدد ، فون ورا به 18 روز حبس انفرادی در اردوگاه اسرای جنگی ترنت پارک محکوم و درنهایت به ارودگاه اسرای جنگی شماره یک مستقر در منطقه فورنس ولز اعزام شد . سکانس بازسازی شده سرقت هاوکر هاریکن توسط ستوان فون ورا با بازی هاردی کروگر ( هنرپیشه نام آشنای آلمانی ) دومین تلاش وی برای فرار ، در 7 اکتبر 1940 ، هنگام پیاده روی روزانه خارج از اردوگاه رخ داد . وی با استفاده از حواس پرتی نگهبانان انگلیسی و علیرغم هشدارهای کارگران محلی ، با کمک سایر اسرای آلمانی فرار نمود و 3 روز بعد ، یعنی در 10 اکتبر ، توسط سربازان گارد داخلی ارتش در یک کلبه سنگی پیدا ولی مجددا با جسارت هر چه تمام تر از دست آنها گریخت ، هر چند 2 روز بعد ، یعنی 12 اکتبر ، زمانی که در حال صعود از یک ارتفاع بود ، مشاهده و بازداشت گردید تا پس از رسیدن به محل بازداشتگاه ، به 21 روز حبس انفرادی محکوم گردد . پس از این فرار ، فون ورا به اردوگاه اسرای جنگی شماره 13 در سوانویک که مشهور به غیر قابل فرار بود بود ، منتقل شد . در اردوگاه شماره 13 ، فون ورا به گروهی پیوست که با حفر تونل ،طراحی یک عملیات فرار را بر عهده گرفته بودند . این تونل در 17 دسامبر 1940 آماده شده و تمامی اسرای فراری با پیش بینی پول و اوراق هویتی جعلی تلاش داشتند تا با رسیدن به یک کشتی بی طرف ، مسیر خود را بسمت آلمان ادامه دهند . فون ورا ضمن جعل هویت یک خلبان نیروی هوایی سلطنتی هلند (سروان ون لوت ) با مراجعه به یک ایستگاه قطار ، مدعی گردید که باقی مانده خدمه یک بمب افکن ولینگتون نیروی هوایی است که به تازگی سقوط کرده و قصد دارد که به یگان خود باز گردد . به این ترتیب ، فون ورا با ترغیب رئیس ایستگاه قطار ، از نزدیکترین فرودگاه نیروی هوایی سلطنتی درخواست کمک نمود ( فررودگاه هاکنال در نزدیکی ناتینگهام ) تا وی را به این موقعیت منتقل کنند . باوجود شک پلیس محلی ، وی به فرودگاه منتقل شد و پس از ملاقات با افسر نگهبان پایگاه و درخواست مدارک از سوی افسر بریتانیایی ، وی با زیرکی هرچه تمام تر از پنجره آبریزگاه پادگان بسمت آشیانه های جنگنده های هاریکن دوید و سعی کرد تا یکی از مکانیکهای خط پرواز را وادار کند ، با روشن کردن جنگنده ، شرایط را برای پرواز فراهم نماید. اما زمانی که مشغول بررسی سیستم های هواپیما بود ، افسر نگهبان پایگاه ، وی را با تهدید سلاح ، بازداشت و تحت مراقبت مسلح ، به اردوگاه اسرای جنگی بازگرداند . در ژانویه 1941 ، فن ورا با بخش قابل توجهی از اسرای آلمانی به کانادا اعزام شد و براساس برنامه ریزی صورت گرفته ، قرار بود تا تمامی اسرای جنگی به یک اردوگاه جدید در شمال یک دریاچه در اونتاریو منتقل گردند ، هر چند فون ورا دوباره برنامه ریزی برای فرار را از سر گرفت و نهایتا ، در 21 ژانویه 1941 مدت کوتاهی پس از ترک ایستگاه قطار مونترال ، وی از پنجره قطار به بیرون پرید و پس از عبور از رودخانه سنت لارنس ، وارد ایالات متحده که هنوز در حالت بی طرفی قرار داشت ، گردید . فون ورا با عبور از رودخانه یخزده مرزی ، علیرغم دست و پنجه نرم کردن با سرمای شدید ماه دسامبر ، چند ماه قبل از ورود آمریکا به جنگ ، خود را به نیویورک رساند و ابتدا بعنوان یک مهاجر غیر قانونی بازداشت شد ،اما کنسول آلمان با پرداخت وثیقه ، وی را آزاد نمود و علیرغم مذاکرات متعدد میان مقامات کانادایی و آمریکایی برای استرداد وی ، معاون کنسول آلمان ، او را تا مرز مکزیک همراهی و بصورت مرحله ای به ریودژانیرو (برزیل ) ، اسپانیا 0 بارسلون ) و ایتالیا (رم) منتقل نمودند . سرانجام فرانتز فون ورا در 18 آوریل 1941 به آلمان عودت داده شد . راست : ستوان فون ورا در ملاقات با هیتلر چپ : نشان صلیب آهنین شوالیه پرده چهارم : بازگشت و مرگ از ستوان هوایی فرانتز فون ورا ، در بازگشت از اردوگاه اسرای جنگی ، بصورت یک قهرمان استقبال شد . سرفرماندهی ارتش به پاس شجاعت ، وی را مفتخر به دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه نمود . فون ورا نیز براساس تجربیات کسب شده از نحوه بازجویی ارتش انگلستان ، وظیفه بهوبد قابلیتهای نظامیان آلمانی را در مورد نحوه مواجهه با بازجویان بریتانیایی بر عهده گرفت و کتابی را نیز با همین عنوان (Meine Flucht aus England /My Escape from England) به رشته تحریر درآورد که همچنان منتشر نشده است . راست : مسراشمیت -109 ئی-4 چپ : نشان اسکادران جادگشوادر -53 پس از طی این مراحل ، فون ورا مجدداً در قالب فرماندهی وینگ هوایی پنجاه و سوم (Jagdgeschwader53 ) به جبهه روسیه اعزام گشت . وی تا ژوئیه 1941 ، سیزده پیروزی هوایی دیگری را در کارنامه خود به ثبت رساند و به این ترتیب ، شکارهای تایید شده او به رقم 21 رسید . پس از خاتمه ماموریت در جبهه شرقی ، در اوایل اوت 1941 اسکادران تحت فرماندهی وی برای تحویل جنگنده های جدید BF-109E-4 به آلمان منتقل و سپس برای اجرای ماموریت های محوله به هلند اعزام گردید . اما در نهایت ، سروان خلبان ، فون ورا در 25 اکتبر 1941 در حالی که سوار بر جنگنده BF-109E-4خود بود در جریان یک پرواز عادی ، دچار نقص موتورشد و در شمال ویلیسینگن ( دریای شمال ) ساقط گردید . فرض براین گذاشته شد که فون ورا کشته شده است ، هر چند جسد وی هرگز پیدا نشد . راست : پوستر فیلم THE ONE THAT GOT AWAY چپ : هاردی کروگر در نقش فرانتس فون ورا در سکانس بازجویی مقدماتی توسط نیروی هوایی سلطنتی پی نوشت : راه های افتخار (1) - دژ واگنر 1- بن پایه 2- بن پایه 3- بن پایه 4- بن پایه 5-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا Bell Eagle Eye (Model 918) بالگرد کج پروانه (Tiltrotor) بدون سرنشین (1998) Bell Eagle Eye سامانه هوایی بدون سرنشینی بود که برای رقابت در "برنامه پهپاد های برخاست عمودی" نیروی دریایی ایالات متحده توسعه داده شد. مانند سایر پهپاد های نسل فعلی، Eagle Eye به عنوان سامانه ای معرفی شد که در شرایط نامطلوب جوی کار می کند و گزارش ارزیابی لحظه ای میدان نبرد را به اپراتور ارائه می کند. ادعای برنامه این بود که نیروی انسانی و ساعت تعمیر و نگهداری کمتری نسبت به هواپیما های معمولی در حال خدمت دارد. همچنین، از آنجایی که اپراتور می تواند در مکانی دور بایستد، استفاده از سامانه های پهپادی امکان سقوط، کشته شدن یا دستگیری خلبان توسط دشمن را از بین می برد. هواپیما های rotary به دلیل امکان برخاست و فرود عمودی، نیازی به باند فرود، منجنیق یا توری بازیابی ندارند. سامانه های کج پروانه می توانند مانند یک بالگرد معمولی نشست و برخاست انجام دهد اما با کمک محفظه موتور متغیر خود می تواند مانند یک هواپیمای بال ثابت معمولی پرواز کند. مداومت پروازی هواپیما های rotary نسبت به پهپاد های بال ثابت نسل اول و دوم (مثل سری پریدیتور) که مجبور به پرواز دایره وار بالای منطقه هدف هستند، مزیت بالاتری دارند. Eagle Eye با استفاده از 2 روتور تا زمانی که سوخت داشته باشد، در جای خود ثابت می ماند. البته این کار باعث می شود که Eagle Eye در معرض آتش زمینی دقیق قرار بگیرد زیرا ماهیت معلق بودن و اندازه اش، آن را به هدفی بزرگ و ثابت تبدیل می کند. Eagle Eye آزمایش های پرواز از خشکی و دریا را با موفقیت به پایان رسانده است. این ویژگی قابل توجه است، چون پهپاد را در معرض انواعی از شرایط دریایی مثل پلتفرم پرواز و نشستن ناپایدار یا عناصر خورنده دریایی که به سامانه های داخلی و خارجی آسیب می زند، قرار می دهد. شرکت بل کار بر روی Eagle Eye را در سال 1993 آغاز کرد و اولین پروتوتایپ آن را با نام "TR911X" ساخت. در نهایت 2 نمونه اثبات گر ساخته شد و اولین بار در ششم مارچ سال 1998 پرواز کرد. هر کدام از این نمونه های اولیه یک موتور توربوشفت Allison 250-C20 داشتند. اندکی بعد، Eagle Eye وارد برنامه آزمون های ضروری پرواز شد که از 2 فاز تشکیل می شد: یکی در خشکی و دیگری در دریا. اولین نمونه در طول آزمایش ها گم شد اما نمونه دوم بدون آسیب خاصی آزمایش ها را به اتمام رساند. با اینکه در ابتدا نیروی دریایی و سپاه تفنگداران دریایی ایالات متحده به Eagle Eye علاقه نشان دادند، اما این پهپاد تا مدت ها بدون درخواست باقی ماند و هیچ نسخه دیگری سفارش داده نشد. در سال 2002، نسخه ای با اندازه کامل به نام "TR918" ساخته شد. این نسخه جدید به یک موتور توربوشفت Pratt & Whitney Canada PW207D مجهز بود. گارد ساحلی ایالات متحده به سامانه کج پروانه علاقه نشان داد و شروع به همکاری با Bell برای ساخت نسخه ای بزرگتر از مدل اولیه کرد. روی کاغذ، Eagle Eye در نقش جستجو و نجات برای گارد ساحلی مناسب بود، تا با استفاده از مدوامت بالای خود به جستجوی بازماندگان یا رهگیری عناصر فاسدی که قصد قاچاق کالا به خاک ایالات متحده داشتند، بپردازد. نتیجه طراحی مشترک بل و گارد ساحلی، پهپاد "HV-911" بود. اما با نامشخص ماندن بودجه این محصول مختص گارد ساحلی، Eagle Eye منتظر روز موفقیت خود باقی ماند. طراحی Eagle Eye بی شباهت به بالگرد کج پروانه ترابری V-22 Osprey بوئینگ-بل نیست. این پهپاد بدنه ای مرکزی دارد که تجهیزات الکترونیکی و دیجیتالی اصلی در آن قرار گرفته اند. بال های مستقیم، به بدنه چسبیده اند و هرکدام یک سامانه روتور دارند که با میل لنگ به سامانه انتقال قدرت متصل می شود. ورودی هوایی بزرگ در بالای بدنه وجود دارد. بدنه به سمت عقب باریک می شود. در هر 2 طرف بخش دم، صفحات افقی پایدارساز قرار دارند که به هرکدام از آن ها یک باله دمی متصل می شوند. بخش زیرین از 2 چرخ دوگانه اصلی در دماغه و پشت تشکیل شده است. یک جفت چرخ های کوچکتر در پشت هر محفظه موتور وجود دارد که در هنگام برخاست و فرود با محفظه های رو به بالا به کار می آید. توانایی حمل محموله آن 91 کیلوگرم گزارش شده است که می تواند برای شناسایی، نظارت، جنگ الکترونیک و بار های تسلیحاتی دیگر مورد استفاده قرار گیرد. Eagle Eye از 2 موتور توربوشفت Pratt & Whitney Canada PW207D استفاده می کند. این موتور ها در مجموع 641 اسب بخار قدرت به مجموعه روتور های بیرونی روی هر بالچه منتقل می کنند. هر مجموعه روتور یک روتور با ملخ های 3 پره را می چرخاند. براساس نتایج آزمایش های ارزیابی، حداکثر سرعت Eagle Eye به 360 کیلومتر بر ساعت می رسد و ارتفاع پروازی آن 6000 متر است. با یک موتور، تا 6 ساعت پایداری دارد، مزیتی عالی برای پهپاد های میدان نبرد یا عناصر هوایی جستجو و نجات. اگرچه که آمریکا خرید این پهپاد را متوقف کرد، اما از خارج درخواست هایی برای آن وجود داشت. شرکت Bell با شرکت آلمانی صنایع دفاعی Rheinmetall و شرکت Sagem همکاری کرد تا Eagle Eye را به دارایی کشور های اروپایی اضافه کند. ساختار آن به گونه ای بود تا هر دفتر محموله مورد نیاز خود را روی آن قرار دهد. Bell مسئول ساخت و تحویل سازه، موتور و سامانه های اویونیک خواهد بود. مشخصات - سال ورود به خدمت: 1998 - وضعیت: لغو شده - تعداد فروند ساخته شده: بیش از 2 - سازنده: Bell Helicopter (ایالات متحده) - کشورهای مصرف کننده: ایالات متحده (لغو شد) - نقش: توانایی های بدون سرنشین (طراحی شده با توانایی های بدون سرنشین برای ایفای انواع نقش های بالای میدان نبرد) - طول: 5.56 متر - طول بال ها: 7.37 متر - قوای محرکه: 1 موتور توربوشفت Pratt & Whitney Canada PW207D با قدرت 641 اسب بخار - حداکثر سرعت: 360 کیلومتر بر ساعت - ارتفاع پروازی: 6096 متر - تسلیحات: تا 91 کیلوگرم تجهیزات یا مهمات - نسخه ها: Model 918 (شرکت بل)، "Eagle Eye" (سری پایه)، TR911X (نسخه 7:8، 2 فروند ساخه شد که یکی در تصادف گم شد، آزمایش های زمینی و دریایی را طی کرد، 1 موتور توربوشفت Allison 250-C20 دارد)، HV-911 (نسخه مخصوص گارد ساحلی ایالات متحده، دارای 1 موتور توربوشفت Pratt & Whitney Canada PW207D 641 اسب بخاری) منبع
-
1 پسندیده شدهماکت مقیاس هواگرد ترابری ایران-140
-
1 پسندیده شدهجنگ قره باغ بخش دوم طبق برخی گزارشها تیمهای عملیات ویژه آذربایجانی چند روز قبل از شروع درگیری با نفوذ به ارمنستان در بعضی از خانههای خالی مستقر شده بودند. ساکنین ارمنی این مناطق، رفت و آمد افرادی با چهرههای مشکوک را گزارش کردهاند. حملات ابتدایی پهپادهای آذری توانست مواضع دفاعی ارمنستان را از بین ببرد و شکافی را در خطوط دفاعی نیروهای ارمنی ایجاد کند و تیمهای کوچک آذری قادر شدند کنترل مناطق کلیدی را با حداقل مقاومت از طرف نیروهای ارمنی به دست گیرند. همچنین تیمهای عملیات ویژه توانستند با استفاده از پهپادها اجرای آتش کنند و موشکهای دقیق، توپخانه و موشکهای هوا به زمین را به سمت اهداف از پیش تعیین شده هدایت کنند. البته مشخص نیست که آیا این نیروها از هر نوع پلتفرم بدون سرنشین یا سرنشیندار برای دریافت تصاویر زنده، شناسایی اهداف یا ارزیابی خسارات جنگی استفاده کردهاند یا خیر؟ این تاکتیکها شباهت زیادی به عملیات ناتو در افغانستان دارد که در آن نیرویهای عملیات ویژه ایالات متحده پرندههای بدون سرنشین و تجهیزات مسافت یاب لیزری و هدفگذار لیزری را برای هدایت مهمات هدایت لیزری دقیق یا کمک به هدایت مهمات غیرهدایت شونده به سمت اهداف به کار میگرفتند. تجمع نیروهای ارمنستانی در فضای باز و بدون رعایت پدافند غیر عامل حرکت نیروی پیاده نظام در کوههای متراکم قره باغ به کندی صورت میگیرد، همچنین محدودیتهای زیادی برای فعالیت تانکها وجود دارد. در چنین شرایطی پهپادها ضعف قدرت را جبران می کنند و مزیتهایی را که توسط زمینهای مرتفع، پوشش گیاهی و اختفا برای دشمن ایجاد شده است از بین میبرند. پایگاهها و مواضع جنگی در مناطق کوهستانی توسط پهپادهای مجهز به حسگرها و تسلیحات مدرن قابل شناسایی و تخریب است. استفاده از پهپادها به ویژه بر علیه مواضع جنگی که پدافند غیرعامل نامناسبی دارد قابل اجراست. چنانچه پهپاد، حامل تسلیحات نباشد یا پهپادی دیگر توانایی پشتیبانی از راه دور برای درگیری نداشته باشد، پهپاد شناسایی میتواند مختصات دقیق هدف را به توپخانه یا سامانههای راکتی هدایت شوندهای که قابلیت اجرای آتش فوری را دارند، ارسال کند تا آتش موثری را با دقت کمتر از 10 متر بر ضد هدف شناسایی شده تدارک ببینند. تصاویر ویدئویی نشان میدهد نیروهای طرفین فاقد آموزش و مهارت لازم در استفاده از تکنیکهای پدافند غیرعامل هستند. مشاهده میشود نیروها به طور پیوسته در فضای باز فعالیت میکنند، توقف میکنند یا به آرامی حرکت میکنند. این نیروها از استتار کمی برخوردار هستند و به صورت گروهی تجمع میکنند. حرکت ستونهای زرهی ارمنستان بدون پوشش پدافندی یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار در تلفات بالای ارمنیها بود رابرت بیتمن نویسنده Foreign Policy میگوید: گرچه پهپادها ابزاری در جهت افزایش قدرت هستند اما بسیاری از شکستهایی که در طول جنگ مشاهده شده است میتواند نشانی از آموزش ضعیف باشد. هیچ یک از طرفین به این درک نرسیده است که اگر شما یک نیروی جنگی آموزش دیده و بانظم در داخل این تجهیزات نداشته باشید حتی پیشرفته ترین تانکها و سایر خوردوهای زرهی بی فایده هستند. عدم آموزش نیروهای ارمنی و یا نبود نظم تاکتیکی و شکیبایی لازم نیروها، هزینه زیادی را برای ارمنستان به بار آورد. همچنین ویدئوهای منتشر شده از جنگ نشان میدهد پهپادهای آذری ابتدا چندین هدف با ارزش بالا را رصد میکنند و بلافاصله پس از نابودی این اهدافِ با اولویت بالا، اهداف با اولویت کمتر مانند نیروهای حاضر در فضای باز و داخل خوردوهای غیرزرهی را مورد حمله قرار میدهند. در فضایی که کمبود مهمات وجود دارد تجهیزات هوایی مشغول حمله به گروههای کوچک یا تجهیزات با اولویت پایین هستند که نشان میدهد نیروهای آذری زرادخانه بزرگی از موشکهای هوا به زمین ترکی و پهپادهای انتحاری اسرائیلی را در اختیار دارند. حمله پهپادها به نیروهای پیاده نظام نشان دهنده حجم زیاد تسلیحات هواپرتاب زرادخانه آذربایجان است نقش ترکیه تمام نشانهها حاکی از آن است که آذربایجان بخش عمدهای از پهپادهای بیرقدار خود را درست قبل از جنگ خریداری کرده است. بنابر گزارشها فقط در ابتدای سال 2020 ترکیه بیش از 120 میلیون دلار تجهیزات نظامی به آذربایجان فروخته است. با توجه به جمع آوری سریع تجهیزات، متخصصان موضوع، ابراز تردید کرده اند که نیروهای آذری بتوانند سطح مناسبی از آموزش به موقع و مهارت کافی در رابطه با تجهیزات جدید برای انجام چنین حملات مهلکی دیده باشند. یک نتیجه گیری منطقی این است که ترکیه احتمالاً نقش گسترده تری در حملات به نیروها و تجهیزات ارمنستان داشته است. مارک اپیسکوپوس ، گزارشگر National Interest ، نقش بالقوه ترکیه در جنگ را قابل توجه میداند: مجموعهای از شواهد نشان میدهد برنامه ریزی و هماهنگی اقدامات نظامی آذربایجان توسط ترکیه صورت گرفته و تا حد زیادی اجرای آن نیز بر عهده ترکیه بوده است. کمک های نظامی آنکارا شامل هواپیماهای بدون سرنشین بیرقدار، تکاوران نیروهای ویژه و مزدوران سوری وابسته به ترکیه بود. کنترل ترکیه بر نیروهای مسلح آذربایجان چنان عمیق است که طبق گزارش ها، تعدای از افسران آذربایجانی که از انتقاد به میزان درگیری ترکیه در نبرد قره باغ انتقاد کرده بودند، به دستور آنکارا از ارتش آذربایجان اخراج شدهاند. شرکت رجب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در رژه پیروزی در باکو، صحنهای قابل توجه را پدید آورد: دو رهبر در کنار هم ایستادهاند و پشت سر آنها به صورت مساوی یکی در میان پرچم ترکیه و آذربایجان قرار داشت. در واقع پرچم ترکیه به همان اندازه که در خیابانهای باکو دیده میشود در سایر مناطق آذربایجان هم حضور دارد. مفاهیم منطقهای درگیری ترکیه در قفقاز جنوبی بسیار فراتر از حمایت آشکار آن از حاکمیت آذربایجان است برخی اعتقاد دارند کنترل حاکمیت آذربایجان در دست ترکیه است. با تلاشهای مسالمتآمیز روسیه، حداقل تا پنج سال آینده مشخص نیست واقعا چه کسی قره باغ را کنترل خواهد کرد و نفوذ کدام کشور بر منطقهی بزرگتر قفقاز جنوبی مسلط خواهد شد. ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهبرادر عزیز مثل اینکه عرایض بنده را دقیق مطالعه نکردید چین برچه اساسی تانک های تایپ 96 رو به سطح "بی" ارتقا داد ؟؟؟ اصلا چرا این ارتقا صورت گرفت؟؟؟ آیا غیراز این بود که تانک های چینی تایپ 96 آ که در مسابقات سال های پیش شرکت کرده بودند با مشکلات زیادی مواجه شده بودند و بعد از اینکه ارتش چین متوجه شدند تانک هایشان در شرایط میدان مسابقه ضعف های زیادی دارند تصمیم به ارتقا این تانک ها گرفتند و بعد ازاینکه تانک ها تایپ 96 بی در شرایط میدان مسابقه عملکرد مناسبی از خود برجایی گذاشت نظر ارتش مبنی بر توسعه سری "بی" گرفته شد؟؟؟ نکته مهم که باید بهش توجه بشه تجربه ی کسب شده در این مسابقات است که برای کشورهای شرکت کننده به طور قطع یکسان نیست و متفاوت خواهد بود چون سازمان رزم این کشور ها با یکدگیر متفاوت است . ما باید تجربه خودمان را از این مسابقات با آنالیز درست کسب نماییم .( اگر از این مسابقات بهره کافی را نبرده باشیم فقط وقت و مال نیروهای مسلح به هدر رفته است. ) تانک های تایپ 96 آ که مسابقات سال های قبل دچار نقص فنی زیادی شدند . تصویر سمت راست مشکل فنی در بخش پیشرانه تانک - تصویر سمت چپ مشکل در بخش شاسی و سیستم تعلیق شاید مسابقات تانک بیاتلون و حمله ساواروف برای سازمان رزم ایران به خوبی تعریف نشده باشد اما برای ارتش های کشور های چین و روسیه که بخشی از تکنیک های آفندی و پدافندی آنها شامل حملات گسترده سریع زرهی در دشت های بازی که دریاچه ها و مسیرهای مالرو در آنها وجود دارد به درستی تعریف شده است.
-
1 پسندیده شدهقابل توجه عزیزانی که فکر می کنند مسابقات روسیه هیچگونه بار فنی برای نیروهای نظامی نخواهد داشت و فقط مثل یک فسیوال هرساله برای خوش گذارنی فرماندهان هست. تانک های تایپ 96بی همیچان می تازند ! همان طور که گفته شد تانک های سری قبل مسابقات چین، تایپ 96 آ بودند. این سری از تانک ها عملکرد بسیار ضیعفی در مسابقات داشتند. درنتیجه ارتش چین مجبور شد تا تانک های سری تاپپ خود را برای شرکت در این مسابقات بروزرسانی کند و تانک تایپ 96 بی را وارد مسابقات کرد. حالا که عملکرد درخشان این سری از تانک های تایپ 96 بی مشخص شده است. ارتش چین در نظردارد تا این سری از تانک ها را در سطح گسترده تولید کند. با وجود اینکه ارتش چین تانک های پیشرفته سری تایپ 99 را دراختیار دارد ، اما هزینه تولید و نگهداری آنها بالا است و ارتش چین فقط می تواند تعداد محدودی از این تانک را تولید و در ارتش خود نگهداری کند. به همین خاطر نیاز ارتش چین به تعدادی زیادی تانک مدرن را نمی تواند تامین کند. در نتیجه تانک های تایپ 96 بی می تواند با هزینه مناسب در سطح وسیع تولید شود و گزینه ی قابل توجه ای برای جایگیزنی تانک های قدیمی سری تایپ 59 و تایپ 69 باشد. تانک تایپ 96 بی که دست آورد ارتش چین از تجربه ی شرکت در مسابقات روسیه است گزینه اصلی این ارتش برای نوسازی نیروهای زرهی خواهد بود ! تانک تایپ 96 بی چین در کنار تانک تی 72 بی 3 ام ایران http://www.military.ir/forums/topic/1896-خبرهای-دفاعی-جمهوری-اسلامی-ایران/?p=497434
-
1 پسندیده شدهدقیقا درست می فرمایید علاوه بر درجه ها کلاه ها هم آرم مجزا دارند این عکس ها سپاهی است http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/_MG_2812-900.jpg به آرم کلاهش که سپاه است دقت کنید http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/_MG_2777-900.jpg این عکس که چهره اش مشخص است ارتشی است http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/_MG_2878-900.jpg در این عکس جوان ریش دار سپاهی و جوان بدون ریش ارتشی است به درجه ها و آرم کلاه دقت کنید http://gallery.military.ir/albums/userpics/10314/_MG_2728-900.jpg
-
1 پسندیده شدهنيروهاى سپاه و ارتش إز روى درجه هايشان قابل تشخيص هستند واگرنه لباس ها تقريبا نزديك به هم است
-
1 پسندیده شدههر چند شرایط برای بچه های ما منصفانه نیست به خاطر ایزولگی از آموزش ها و تجهیزات مدرن و در نتیجه عدم اعتماد به نفس لازم شاید ولی کسب تجربه هر چند از شکست ها و تصحیحشون هر چند برای رتبه ی بهتر مثلا سال بعد؛ خودش دستاورد محسوب میشه. سال بعد آیا میشه در این بخش شرکت کرد؟ تجهیزات s-300 pmu و pmu2 http://eng.armygames2016.mil.ru/keystothesky هر چند تو یکی از فروم های روسی یک روس ادعا کرده بود برای تسلط بر این سیستم بعد از استقرارش در کشور مورد نظر حداقل 2 سال زمان نیاز هست و شاید هم بیشتر.