برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 21 آبان 1400 در پست ها
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهپهپاد سیمرغ نیروی دریایی ارتش پهپاد سیمرغ همان پهپاد شاهد 129 می باشد که در خدمت نیروی دریایی ارتش بوده و در رزمایش با استفاده از بمبهای هوشمند و نقطهزن موفق به انهدام یک هدف متحرک شناوری در آبهای دوردست با استفاده از بمبهای هوشمند و نقطهزن تماما ایرانی شد.
-
1 پسندیده شدهدلیل آن مشخص هست ، چون نه پول دارند و نه اعتقادی . اگر تصور میشود که مثلا نیروی هوایی آمریکا ، چیزی شبیه به جهاد خودکفایی ما ندارد ، یک اشتباه محض هست تا اینجا دوستان ما نشون دادند که هیچ اعتقادی به قدرت هوایی ندارند ( امروز 17 ابان 1400 و قبل از تحویل سوخو-30 های احتمالی ) و وقتی اعتقاد نداشته باشند ، پولی هم قرار نیست خرج بشود ! بدبینانه ترین و در عین حال منطقی ترین توجیه این هست ، جذب حداقل بودجه برای اینکه مدعی باشند ایران هنوز نیروی هوایی دارد ، در حالی که حتی خواجه حافظ شیرازی هم می دوند که این نیرو ، قابلیت دفع تهدید مرگباری که مرتب دارد وحشتناکتر میشود را ندارد ... هیچ تعارفی هم برای بیان این موضوع نداریم .
-
1 پسندیده شدهبسم ا... وقتی می فرمایید ، کار جزیره ای ، یعنی اصلا کاری انجام نشده ، چون به مرحله عمل درنیامده وانسجامی ندارد ، پس اصولا در چهارچوب یک برنامه قابل تامل و موثر قابل دسته بندی نیست پی ال -7 ها هیچ وقت در نیرو محبوب نبودند ، تا جایی که خدمه استفاده از همون سایدویندرهای قدیمی را ترجیح میدهند ( بخصوص برای اف-5 ) با توجه به اینکه میراژها هرگز مسلح دیده نشدند ، متاسفانه نمیشود این را تایید کرد و طبق قاعده " اگر ببینیم ، میشود باور کرد " به این موضوع نباید زیاد استناد کرد
-
1 پسندیده شدهچنگالهای تیز ققنوس برنامه تبدیل موشکهای هوابه هوای دوربرد فینیکس به گونه سطح به هوا موشک هوابه هوای دوربرد AIM-54 فینیکس برای 4 دهه متوالی ،جنگ افزار اصلی ناوگان جتهای برتری هوایی اف-14 تامکت نیروی دریایی ایالات متحده ( و هم اکنون نیروی هوایی ایران ) بشمار می رفت و می رود ، ولی کمتر کسی اطلاع دارد که نیروی دریایی ارتش آمریکا ، در مقطعی ، درصدد بود تا نسخه متفاوتی از این موشک مشهور را برای شلیک از روی شناورهای رزمی مستقر نماید. در واقع پروژه ناکام Sea Phoenix ضمن تبدیل موشک ، شامل نصب مجموعه کاملی از رادار هدایت آتش AWG-9 بر روی شناورهای رزمی بود که حتی تا مرحله شلیک آزمایشی نیز پیشرفت نمود . ابعاد غول آسای موشک دوربرد هوابه هوایی AIM-54A در مقایسه با خدمه حاضر در تصویر کاملا مشخص است مفهوم اولیه فینیکس دریاپایه ، در اواسط دهه هفتاد میلادی بعنوان جایگزینی مناسب برای نسخه های اولیه سامانه دفاع هوایی دریاپایه سی اسپارو ( نسخه ای از موشک هوابه هوای AIM-7) پیشنهاد گردید . درآن زمان ، فینیکس هواپایه ، به همراه اف-14 های نیروی دریایی در خط مقدم درگیری مستقر بودند و مجموعه سامانه کنترل آتش قدرتمند AWG-9 نیز در پشتیبانی این دو قرار می گرفت تا تهدید اصلی بر علیه ناوگروه های هواپیمابر یعنی موشکهای کروز ضد کشتی نیروی دریایی ارتش شوروی و بمب افکن های حامل آنها را خنثی نماید . آنتن و سامانه AWG-9 جنگنده اف-14 با این حال ، منشاء موشک فینیکس را می توان فراتر از برنامه ترکیبی اف-14 و آگ ناین دانست ، چرا که پیشتر ازاین ، برنامه AAM-N-10 نیروی دریایی و گونه طراحی شده برای نیروی هوایی یعنی موشک GAR-9 وجود داشت ،اما در نهایت دچار ناکامی گردید . بدین ترتیب ، به منظور پر کردن شکاف تهدید موشکهای کروز روسی ، یک برنامه طراحی جدید به منظور جایگزین نمودن این موشکها توسط شرکت هیوز به سال 1962 آغاز شد که نخستین موشک تولید شده در این برنامه در 8 سپتامبر 1966 از یکفروند هواگرد NA-3A اسکای واریور برفراز میدان تیر موشکی نیروی دریایی در اقیانوس آرام شلیک گردید که در نهایت امر با تبدیل شده به برنامه AIM-54A و ترکیب با پروژه اف-14 ، به سال 1974 عملیاتی شد . تست موشک فینیکس علیه یک هدف پرنده QF-4 سال 1983 اما در حالی که ترکیب اف-14 و فینیکس با پرواز از روی عرشه اوهواپیمابر قرار بود تا یک لایه محافظتی برای ناوگروه های هواپیمابر ایجاد کند ، برنامه سی فینیکس بر روی خود ناو نصب میشد تا یک حلقه دفاعی محکم ولی نزدیکتر اما همچنان دوربرد را در برابر هر گونه هواگرد یا موشک کروز مهاجم ایجاد نماید تا اگر موشکی از لایه اول ( تامکت- فینیکس ) عبور نمود ، بتوان از ناوگروه دفاع نمود . براساس برنامه طراحی شده ، نیروی دریایی می بایست بر روی هر ناو ، سه سامانه (پرتابگر) نصب می نمود تا پوشش 360 درجه برای شناور فراهم شود ،اما هرکدام از این پرتابگرها ، بطور مستقل قادر به عملیات بودند که شامل یک لانچر 12 تایی برای موشک فینیکس ، یک رادار AWG-9 بعلاوه کنترل ها و نمایشگرهای مختلف برای کار با آن بود . نخستین تست موشک فینیکس ، سال 1966 براساس طراحی اولیه ، تکنسین های نیروی دریایی و شرکت سازنده ، انتظار نداشتند که نصب سی فینیکس بر روی ابرحامل های هواپیمابر یا سایر شناورهای رزمی مشکلات زیادی ایجاد کند . براساس داده های شرکت هیوز که مسئولیت تولید رادار و موشک را بصورت توامان داشت ، چیزی در حدود 27 جزء از 29 جزء سامانه اصلی را می شد به کشتی اضافه کرد بدون اینکه نیازی به تغییرات زیاد داشته باشد . درواقع ، گونه دریایی فینیکس مزیتهای قابل توجهی از جمله توانایی درگیری با چندهدف بطور همزمان را در اختیار داشت . ازاین گذشته ، AWG-9 می توانست تا 24 هدف را بطور همزمان و بصورت اسکن در حالت جستجو کشف و شش هدف را براساس اولویت انتخاب و با آن درگیر شود . راست : لود سنگین تامکت ، شش تیر موشک فینیکس که گفته میشود در این آرایش ، مانور پذیری اف-14 تا حدودی کاهش می یافت چپ : لود استاندارد تامکت ( اف-14 جلویی ) ، 4 تیر فینیکس ، دو تیر اسپارو و دوتیر سایدویندر ( نیروی هوایی ایران ) بدین ترتیب ، در حالی که اف-14 تنها شش تیر فینیکس با خود حمل مینمود ( در سنگین ترین لود ممکن ) و 4 تیر موشک در حالت عادی ، نسخه دریاپایه بصورت بالقوه میتوانست با اهداف بیشتری وارد نبرد گردد .علاوه براین ، موشک AIM-54 حتی در حالت دریاپایه نیز عملکرد بسیار چشم گیری از خود نشان می داد . بدین معنی که موشک در حالت هواپایه ، با سرعتی در حدود 4.3 ماخ می توانست در یک برد 72.5 مایل دریایی با هدف درگیر شود ،و اگر چه در نسخه دریاپایه ، این مقدار کمتر می بود ،اما همچنان سلاح مرگباری بشمار می رفت . مراحل بارگذاری موشک RIM-7P در مقام مقایسه ، موشک AIM-7F اسپارو ، هواپرتاب ، بردی در حدود 38 مایل دریایی دارد که این رقم برای موشک RIM-7P سی اسپارو به 14 مایل می رسد . با این وجود ، علیرغم کاهش برد فینیکس دریاپایه ، بدلیل وزن سنگین 1000 پاوندی آن ، واضح بود که عملکرد بسیار بهتری از سی اسپارو به نمایش می گذاشت . در نبردهایی که در بردهای نزدیک بوقوع می پیوست ، فینیکس هواپرتاب از رادار فعال خود استفاده می کرد که این برای نسخه دریاپایه نیز صدق می نمود در حالی که گفته شده حداقل برد درگیری فینیکس دریاپایه چیزی در حدود 2 ناتیکال مایل می بود . مراحل بارگذاری موشک RIM-7P برنامه نهایی شده برای نصب ترکیب سی فینیکس و AWG-9 بر روی شناورهای رزمی چندان با نمونه هواپایه تفاوت نداشت ، اما قرار بود پس از تایید اولیه ، قابلیتهای بیشتری بدان اضافه گردد. در شکل نهایی شده طرح به سال 1977 ، قراربود تا به موشک فینیکس یک بوستر اضافه شود تا کاهش برد تا حدی جبران گردد که این احتمالاًهمان تغییراتی بود که هیوز می بایست انجام میداد . شلیک موشک RIM-7P در جریان تستهای صورت گرفته در مرکز آزمون های نیروی دریایی در چاینالیک کالیفرنیا ، گونه استاندارد سی فینیکس مسافت 13.5 مایلی را در 90 ثانیه طی نمود ، هر چند عملکرد موشک در حوزه هایی نظیر مرحله جداشدن از پرتابگر و جنبه های ایمنی آن مورد بررسی قرار نگرفت ،در حالی که بطور همزمان ، چهاردهمین نسخه مجموعه AWG-9 ویژه دریا نیز در حال تولید بود . پی نوشت : 1- ادامه دارد 2--استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهغول روسی نیروی زمینی ارتش تانکبرهای روسی MAZ-537 نیروی زمینی ارتش در زمان پهلوی دوم از شوروی خریداری شده بود. تانکبرهای MAZ-537 ایرانی نسخه G بودند که مجهز به وینچ در پشت موتور خودرو هستند. این وینچ برای تسهیل بارگیری و تخلیه خودروها و همچنین امکان بازیابی خودروها در هنگام گیرکردن در زمین های نامساعد (مانند گل) کاربرد داشته است. طول کابل این وینچ 100 متر و ظرفیت کششی وینچ 15 تن بوده است.این تانکبر با موتور 12 سیلندر دیزلی ( موتور در پشت کابین خدمه قرار دارد) و نیمه تریلر دومحوره ChMZAP-5247G خودروهای زرهی تا وزن 50 تن را حتی در زمینهای ناهوار جابه جا نمایید. از دیگر تغییرات نسخه MAZ-537G میتوان به طراحی پوشش موتور متفاوت برای خنک سازی بهتر موتور اشاره کرد. همچنین موتور 12 سیلندر نسخه G به جهت ساده سازی تعمیرات و دردسترس بودن قطعات، با موتور و فیلتر هوا تانک تی-55 مشترک است. تانکبر MAZ-537G ایرانی در حال جابه جایی هویتزر خودکششی M109A1 تانکبر MAZ-537G ایرانی در حال جابه جایی تانک M47M (البته در تصویر گرافیکی وینچ تانکبر MAZ-537G که در پشت موتور قرار دارد ترسیم نشده است) وینچ تانکبر MAZ-537G که در پشت موتور قرار دارد ( این عکس مربوط به نسخه ایرانی نیست) تانکبرهای MAZ-537G ایرانی در حال جابه جایی تانک های M60A1
-
1 پسندیده شدهگستراندن بالهای عقاب رونمایی از قابلیت حمل 5 تیر موشک پنهانکار JASSM بر روی جنگنده- بمب افکن F-15E استریک ایگل نیروی هوایی ارتش ایالات متحده به منظور افزایش قابلیتهای ضربتی پنهکار خود ، برای نخستین بار ، اقدام به تجهیز یکفروند جنگنده- بمب افکن F-15E استریک ایگل خود به موشکهای کروز هوابه سطح دورایستای ای جی ام-158 بعنوان بخشی از یک برنامه اثباتگر مفهومی در پایگاه هوایی اگلین نمود. اگر چه این روند هنوز در مراحل آزمایشی قرار دارد ، اما نیروی هوایی درصدد است تا بتدریج ناوگان ایگل های ضربتی خود را به این قابلیت مجهز نماید . اگر چه نیروی هوایی تا کنون بخشی از جزییات پروژه موسوم به Strike Rodeo را اعلام نموده ،اما تحلیلگران معتقدند که تجهیزناوگان اف-15 های نیروی هوایی به این مهمات جدید ، به صورتبندی های کوچک ایگل اجازه میدهد تا بخشی از ماموریتهای محوله به بمب افکن های سنگین را بر عهده گیرند ،در حالی که بطور همزمان ، برنامه مسلح سازی بمب افکن های بی-1 بی لنسر به تعداد بیشتری از این موشک ( اضافه شدن 12 مقر خارجی حمل مهمات کروز در کنار 24 مقر موجود در دهلیز داخلی این بمب افکن ) نیز در جریان است . با این حال ، براساس یکی از چند پیشنهاد مطرح شده در این برنامه ، نیروی هوایی می بایست صورتبندی های کوچک اف-15 را جایگزین اعزام یک بمب افکن حامل موشکهای فوق الذکر نماید . https://www.aparat.com/v/WSv3H به گفته یکی از سخنگویان نیروی هوایی ، این روش جدید ، اندازه و پیچیدگی حمله به اهداف فوق حفاظت شده را کاهش میدهد ،در حالی که خطرپذیری اجرای چنین ماموریتهایی در سراسر اسکادران های نیروی هوایی توزیع می شود . در عین حال ، این صورتبندی ها قابلیت دفاع از خود تا رسیدن به نقطه شلیک را با مسلح شدن به موشکهای هوابه هوا در اختیار خواهند داشت . دریچه و دهلیز داخلی بمب افکن بی -1 بی و گردونه حمل موشکهای کروز AGM-158 علیرغم جذابیت آشکارو پنهان این طرح ، تاکنون هیچ کدام از جتهای نیروی هوایی قابلیت حمل بیشتر از 2 تیر از موشک فوق را بدست نیاورده اند ، در نتیجه یک مطالعه اختصاصی برای بررسی امکان حمل تعداد بیشتری از این موشک توسط جنگنده های اف-15 کلید خورد . در همین راستا ، بررسی ها نشان داد که جنگنده- بمب افکن F-15E در پیکربندی استاندارد خود ، همزمان با نصب مخازن سوخت تطبیقی (CFT) امکان حمل تعداد بیشتری از این موشکها را در جایگاه های تسلیحاتی خود ندارد . با در نظر گرفتن این موضوع ، تکنسین های فنی پایگاه هوایی اگلین ، یک ابزار جدید را ابداع نمودند که به ایگل اجازه میدهد تا موشکهای JASSM را در بخش انتهایی جنگنده بارگیری نماید . این مساله باعث گردید تا دفتر برنامه ریزی نیروی هوایی به محض اطلاع از این روند ، بسرعت بودجه لازم برای آغاز برنامه فراهم آورده که این امر باعث شد تا تنها 5 ماه پس از ایده پردازی اولیه ، پروژه فوق کامل شود . سرهنگ مایک بنیتز ، رئیس ستاد تیپ هوایی ( وینگ ) پنجاه و سوم نیروی هوایی در این ارتباط ، سرهنگ مایک بنیتز ، رئیس ستاد تیپ هوایی ( وینگ ) پنجاه و سوم نیروی هوایی چنین معتقد است : " در واقع ، هیچ کسی به ما دستور نداد که دنبال چنین کاری برویم ، ولی حقیقت آن است که ما تشخیص دادیم و فرصت را مغتنم شمردیم و بطور طبیعی ، این ایده ، صورت عمل بخود گرفت . در ابتدای امر به این پروژه با نگاه های خاصی نگریسته می شد ، همه می خواستند ببینند که این کار در نهایت انجام میشود یا نه . بر همین اساس ، هیچکدام از تکنسین های درگیر ، عقب نشینی نکرد و درنهایت کار انجام شد . با توجه به این مساله ، این ایده ، یک تلاش نوآورانه برای اسکادران های نیروی هوایی با نتایج درخشان تاکتیکی و راهبردی است . این توانایی جدید پس از اجرایی شدن بر روی ناوگان موجود ، گزینه های جدیدی را در اختیار فرماندهان نظامی قرار میدهد تا با غافلگیری بیشتری ، اهداف را در درون خاک دشمن ، زیر ضربه قرار دهند . " بدین ترتیب ، با وجود آزمایشی بودن این ایده ، به نظر می رسد که بخشی از ناوگان ایگل های نیروی هوایی مسلح به JASSM در سالهای اخیر حملات غافلگیرانه ای را بر علیه عناصر تروریستی داعش بخصوص بر علیه ابوبکر بغدادی (اکتبر 2019) انجام داده است . درواقع ، مدت بسیار کوتاهی پس از انتشار خبر استقرار چند فروند جنگنده –بمب افکن اف-15 مسلح به JASSM در اردن که از مبداء پایگاه نیروی هوایی سلطنتی لیکن هیث اعزام شده بودند ، خبر حمله به اهدافی در داخل خاک سوریه ، به بیرون درز نمود . موشکهای کروز هوابه سطح پنهاکار ای جی ام-158 ای با بردی در حدود 330 مایل (531 کیلومتر ) و وزنی در حدود 2250 پاوند ( 1020 کیلوگرم ) در این سری حملات استفاده شدند که در نوع خود ، جالب به نظر می رسد . ولی در حالی که انتخاب موشکهای کروز پنهانکار گران قیمت برای چنین حملاتی چندان توجیه پذیر نیست ، اما برد قابل توجه این مهمات ، به اندازه کافی جتهای حامل این موشک را از برد موثر سامانه های دفاع هوایی موجود در منطقه هدف ( شامل روسیه ، سوریه و ترکیه ) دور نگاه خواهد داشت . در همین حال ، در سایر بخش ها ، خدمه استریک ایگل های نیروی هوایی در حال فراگیری تاکتیکهای جدیدی برای کاربرد JASSM برای درگیری های آینده هستند ، چنانکه اخبار درز کرده از داخل نیروی هوایی حاکی از آن است که خدمه نیروی هوایی آمریکا ، بشکل فشرده در حال آموزش شیوه حمله به اهداف دشمن با استفاده از JASSM در منطقه بالتیک که محل استقرار متراکمی از سامانه های رزمی ارتش روسیه هستند ، بوده تا چتر منع منطقه ای / ضد دسترسی روسها را خنثی نمایند . برهمین اساس ، در اوایل سال 2021 تصاویری جدید از یکفروند جنگنده –بمب افکن F-15E مسلح به موشکهای هوا به سطح AGM-185B یا بعبارت بهتر JASSM-ER به منظور تکمیل آزمایشات در میدان تیر وایت سندز نیومکزیکو مشاهده شد که در این مساله را وارد مرحله جدیدی نمود . این مهمات جدید که در سال 2014 وارد خدمت شد ، از ابتدا تنها بر روی بمب افکن های بی -1بی قابل استفاده بود ولی تطبیق این موشک با ایگل در سال 2018 و رساندن آن به قابلیت عملیاتی کامل در سال 2021 نشان از مرحله ای جدید در حملات هوایی به نظر می رسد . مضاف براین ، خانواده موشکهای JASSM امروز طیف متنوعی از ماموریتها شامل ضد کشتی ، ضد کشتی برد بلند ( LRASM) در گونه AGM-158C نیز به جای موشکهای بازنشسته شده AGM-86C/D را برعهده دارد ، در حالی که ناوگان بمب افکن های بی-52 نیروی هوایی نیز بتدریج مهمات JASSM را جایزیگن موشکهای کروز CALCM نموده اند . راست : نمای پشتی جنگنده F-15E استریک ایگل مجهز به مخازن سوخت تطبیقی و پایلون های ویژه حمل AGM-158 چپ : رونمایی از ایگل مسلح به 5 تیر AGM-158 بیست و یکم ماه مه 2021 علاوه بر این ، در آینده نیروی هوایی وجتهای F-15E به احتمال بسیار زیاد یک نسخه دوربردتر از JASSM را با شناسه ای جی ام-158 دی (JASSM-XR) دریافت خواهند نمود که میتواند اهدافی را در فاصله 1000 مایلی ( 1609 کیلومتر ) مورد اصابت قرار دهد . در مجموع ، ظهور تسلیحات گونه JASSM در زمان بسیار مناسبی صورت گرفته ، زیرا پیکربندی اف-15 از اطمینان پذیری رزمی قابل توجه و همچنین معماری قابل انعطاف برای بروزسانی های جدید برخوردار است تا جایی از هم اکنون ، گونه EX کاندیدای حمل 5 تیر JASSM نیز هست . در نتیجه ، با توجه به این که پروژه Strike Rodeo به ایگل اجازه می دهد تا پنج تیر ازاین جنگ افزار را با خود حمل کند ، دلیل دیگری برای حفظ این پیکربندی رزمی برای سالهای متمادی به منظور اجرای حملات دوربرد قابل ذکر به نظر نمیرسد . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند./
-
1 پسندیده شدهمجموعه مستند فیاسکو روایت آمریکایی ها از ماجرای ایران کنترا این مستند در6 قسمت پخش شد در نوع خودش جالب است تصویر بازسازی شده از کیک معروفی الیور نورث با خودش به تهران آورد توسط ماموران خورده شد قبل از تحویل به مقامات ایران برای تماشا کلیک کنید
-
1 پسندیده شدهخوب یکی از خبرنگاران کشور خبر از انتقال 600 نخل های دشستان به دوبی خبر دادمنبع البته جای سوال است ذخایر ژنتیکی به راحتی به یغما می رود البته ظاهرا مشکلات کم ابی بی تاثیر نبوده است هرچند عدم توسعه شیوه نوین ابیاری و یا حتی تصفیه فاضلاب بی تاثیر نیست گزارش تصویری رکنا از انتقال نخل ها در بوشهرمنبع
-
1 پسندیده شدهقابلیت تحرک یا قدرت آتش / حفاظت ، مساله این است !!!! زره پوش سنگین T-35 A ، سال 1936 ، مرکز آموزش زرهی ، خارکف زره پوش سبک BT-7 سری 2 ، استتار زمستانی ، زمستان 1939 جنگ زمستانی اتحاد شوروی - فنلاند ، در ماه های منتهی به آغاز جنگ دوم جهانی، یکی از ناشناخته ترین درگیریهای نظامی و در عین حال یکی از عبرت آموزترین مخاصمات در اروپا بشمار می آید . این جنگ ، از جهات گوناگون ، مورد بررسی کارشناسان نظامی قرار گرفت . از یک سو ، بیلان ارتش سرخ ، این تصور را در میان افسران OKW ، بوجود آورد که هسته اصلی رهبری نظامی روسها ، توانایی چندانی در طرح ریزی و اجرای عملیات نظامی ندارد . از سویی دیگر ، همین تصوردر ذهن ژنرال تیموشنکو ( بعنوان رهبر عملیات نظامی علیه فنلاند ) ، البته به شکل محدودتر بوجود آمد و همین مساله ، وی را وادار نمود تا تغییرات گسترده ای در ارتش و بویژه نیروی زمینی بوجود آورد . بنابراین ، با توجه به تجارب بدست آمده در جنگ زمستانی ، خط تولید زره پوش های سبک به نفع تولید زره پوش های سنگین تغییر یافت. اما تانکهای جدید ، بواسطه عجله ستاد ارتش برای دراختیارگرفتن سریع تجهیزات ، از قدرت تحرک چندانی برخوردار نبودند . اما بدلیل قدرت آتش بالا و سطح حفاظت مناسب ، قادر بود تا با حفظ قابلیت اجرای عملیات رزمی در زمستان ، خطوط دفاعی دشمن را درهم شکنند . با این حال ، شکست ارتش فرانسه در سال 1940 و نقش زره پوش های سبک آلمانی در پیشروی سریع به داخل خاک فرانسه ، موجب شد تا ستاد کل ارتش سرخ ، مجددا" بر تولید زره پوش های سبک تاکید نماید . پی نوشت : 1--استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهتصویر های متحرک بالا مربوط به تست اتش تانک ارماتا می باشد. ناپایداری توپ و شاسی تانک در هنگام شلیک و بعد از آن بسیار محسوس است. مشکل تثبیت کننده توپ و توزیع نامناسب وزن شاسی ( استفاده از جایگاه امن خدمه در جلوی شاسی و تقویت زره این بخش) موجب نوسان های شدید توپ و شاسی در هنگام شلیک می شود. در صورت رفع نشدن این نوسانها موجب دقت پایین آتش در آرماتا خواهد شد خصوصا در حالت های شلیک های دور برد ، شلیک در حال حرکت و شلیک در حالت قرارگیری برجک در زاویه 90 درجه این موضوع به خوبی خود را نشان خواهد داد. به نظر میرسد چالشهای فنی آرماتا پیش روی مهندسین روس ادامه دار هست . باید منتظر ماند و دید روسها برای رفع این چالش چه برنامه ای را در پیش میگیرند.
-
1 پسندیده شدهرادارهای آرایه فازی فعال نسبت به رادارهای رایه فازی غیر فعال مزیت قابل توجهی ارئه دهند . رادارهای AESA هم در زمینه وضوح ، اسکن سریع ، انجام همزمان عملیات هوا به زمین و هوا به هوای و مقاومت در برابر ECCM برتری های بیشتر نسبت به رادار ازایه فازی غیر فعال ارائه می دهند. در ابتدا باید ذکر شود که رادار IRBIS-E توانمندترین رادار روسیه هست که روی یک جنگنده عملیاتی نصب شده. اما این رادار در مقایسه با بقیه رادارهای که در غرب روی جنگنده نصب شده واقعا مزیت خاصی ندارد. در دوران جنگ سرد رادارهای روسیه به طرز قابل توجهی از رادارهای غربی عقب تر بودند. در سال 2011 اعلام شده که رادار IRBIS-E قابلیت SAR با وضوح یک متر را ارائه خواهد کرد که در عین حا قابل مقایسه با ارتقا رادارF15E در دهه 1990 (1.4 متر) هست. اما زمانی که سوخو 35 عملیاتی شده مشخص شد که قابلیت SAR رادار جنگنده به 3 متر میرسد که این مقدار برابر با ارتقاهای اولیه APG-77 در اواخر دهه 1980 هست. هر چند این ارتقا برای روسیه قابل توجه هست قابل به ذکر است رادار N011M Bars جنگنده سوخو 30 که جد این رادار حساب میشود در حدود 10 متر مربع است. رادار بارس رادار Irbi-e وضوح SAR به طور مستقیم باپهنای باند رادار که مقاومت در برابر پارازیت (ECCM) را تعیین میکند متناسب هست . پهنای باند بیشتر ، شکل موج های پیچیده تر راداری می توان ایجاد کند و اختلال رادار دشوارتر خواهد شد. ( در یک رادار پالس داپلر اندازه پهنای باند گیرنده با عرض پالس سیگنال ارسالی رادار رابطه عکس دارد. انتخاب پنهای باند مناسب می تواند در افزایش حساسیت، برد رادار، و افزایش قابلیت ضد متقابل الکترونیکی رادار تاثیرگذار باشد .) مقایسه وضوح SAR یک رادار PESA با رادارها مکانیکی با تکنولوژی 20 سال قبل می تواند فاصله فن آوری را نشان دهد. در حال هوا به هوا برد رادار IRBIS_E برای یک هدف 3 متر مربع 350 کیلومتر هست که مقدار بسیار خوبی هست ( سطح مقطح جنگنده ها با نصب تسلیحات و مخازن سوخت به طور قابل توجی زیاد می شد) اما دانستن این نکته مهم است که این برد فقط در حالتی بدست می آید که رادار یک محدود با زاویه کم را سرچ کند و در حالت جستجو معمولی این برد به 200 کیلومتر محدود میشود. هرچند در برابر اهدافی مثل بمب افکن بی 52 برد شناسایی 250 کیلومتر اعلام شد. همچین در یک ویدیوی نشان داده شده که رادارIrbis-E تونسته یک هدف را در فاصله 268 کلومتری شناسایی کنه اما تا 100 کیلومتری نتونسته اطلاعات مسیر هدف را بدست آورد. بر این اساس کاملا محتمل است که برد رادار Irbis-E برای ردیابی در همام محدود برد موشک r77-1 باشد. در مقابل اکثر رادارهای AESA برد انها از برد تسلیحاتشون فراتر میرود . به عنوان مثال رادار APG-79 قادر است موشک را شلیک کند و بعد از شلیک و بعد از اینکه جنگنده دشمن به برد موشک رسید اطلاعات را به موشک بدهد. در یک محیط بدون پارازیت رادار Iribs-E می تواند برد بیشتری نسبت به رادارهای rafale-saab39ng-f16e ارایه دهد اما زمانی که بحث جنگ الکترونیک صورت بگیرید اختلافی نخواهد بود. حوزه دیگری که رادارهای ارایه فاری فعال برتری نسبت به رادارهایPESA دارند ویژگی LPI هست . هدفی که توسط رادار Irbis-E ردیابی می شود می تواند بین حالتهای مختلف( جستجو، ردیابی و قفل) توسط سیستم های PWR تمایز قابل شود اما در رادارهای ارایه فازی فعال به دلیل قابلیت LPI این تمایز بسیار دشوار هست. هدفی که توسط رادارهای PESA شناسایی میشود می تواند با توجه به سیستم های PWR اطلاعات مناسبی از درگیری تهیه کند و برای این منظور امادگی پیدا کند اما رادارهای ارایه فازی فعال قادر هستند اجازه این کار را به دشواری میدهند. در حالت هوا به زمین وضوح پایین رادار باعث عملکرد محدود تر su35 خواهد شود. به این تصاویر SAR که از تانک های M47 که توسط پهپاد Predator در سال 1999 گرفته شده است، نگاهی بیندازید. در حالت هوا به زمین وضوح ضعیف SAR بزرگترین عامل محدود کننده عملکرد سوخو 35خواهد بود. به این تصاویر SAR از تانک M47 نگاهی بیندازید و به تفاوت عملکرد بین 1 متر و 0.1 متر در وضوح SAR توجه کنید. رادارهایی ازایه فازی جدیدی که روی جنگنده های جدی غربی نصب می شوند میتوانند درحدود 0.1متر تصویر برداری کنند. در بهترین حالت، 35Su- می تواند تانک ها یا خودروهای زرهی را روی زمین پیدا کند، در حالی که راداری جدید می توانند وسایل جنگی را از سایر وسایل تشخیص بدهند همچین وضوح بالایSAR این اجازه را خواهد داد که اهداف واقعی از اهداف تقلبی تشخیص داده شود. انجام عملیات همزمان هوا به هوا و هوا به زمین یکی از قابلیت هایی که رادارهای AESA به وضوح برتری نسبت به راداری PESA دارند رادار APG-79 قابلیت این را دارد که هم با وضوح بالا تصویر برداری کند و هم همزمان چهار هدف هوایی برای شلیک موشک را در نظر بگیرد. در بروشور KNAAPO می توان دید که سوخو 35 میتواند یک ناوشکن را در برد 100 کیلومتری و یک ناوهواپیمابر را در برد 200 کیلومتری تشخیص بدهد. اما رادار APG-83(که روی اف 16 بلاک 70 نصب هست) میتواند در برد بیشتر از 200 کیلومتری تصویر SAR با وضوح بالا تهیه کند. از طرفی Predator در سال 1999 می تونسته تصویر با وضوع 0.1 متر مربع تهیه کند. مشخصات رادار سوخو 35 با توجه به بردهای مشخص شده برای شناسایی اهداف بزرگ مثل کشتی های دریایی رادارای Iris-E از چه بردی خواهد توانست اهداف متحرک کوچک را شناسایی کند؟ در حیط های شهری که نیاز به هدایت دقیق تسلیحات به اهداف کوچک هست چگونه عمل خواهد کرد؟ بنابراین در دنیای واقعی راداری ارایه فازی( چه غربی و چه شرقی) عملکرد بهتری از رادار Irbis-E خواهند داشت. رادارهای AESA در برابر سیستم های مدرنی که به صورت داخای روی جنگنده های نسل 4 حمل می شد( مانند ALQ214 در F18 ، یا Spectra در رافال وdass در تایفون) مقاومتر هستند. و در مقابل تکنیک های فریب راداری اسیب پذیری کمتری دارند. در مقایسه رادار سوخو 57 و یا رادار Zhuk-AE در میگ 35 علیرغم داشتن اندازه کوچکتر و توان خروجی کمتر توانایی و عملکرد بهتری نسبت به رادار Irbis-E خواهد داشت. چون یک نسل جلوتر از اون هستند. فیلم رهگیری رادار سوخو35 منبع 2 منبع 3 منبع4 منبع 5
-
1 پسندیده شدهبا سلام ، لطفا این واتر مارک های روی عکسهارو کوچکتر کنید ، هیچ چی از خود عکسها مشخص نیست !
-
1 پسندیده شدهسلام اتفاق جالبی که در این رزمایش اخیر افتاده ظاهرا تعریف پروتکل های سخت افزاری و نرم افزاری جدید ارتباطی است که منجر به تشکیل اتاق فرماندهی متمرکز کشوری در حوزه عملیاتی و ارتباطی با هواگردها و میان هواگردها شده است . یکی از موارد جالبی هم که دوستان اشاره کردند و می تواند به همین ارتقای پروتکل های ارتباطی در هواگردها مربوط باشد ، کیفیت تصویری بود که در شلیک ماوریک و از دوربین موشک بر روی هواگرد نشان داده شد .
-
1 پسندیده شدهیک رادار پسیو ماک آپ یک موشک ماک آپ رادار چشم عقاب اگر قرار باشد رقیبی برای این سامانه ناشناخته ایرانی باشد شاید باید در کنار سامانه هایی نظیر "هیسار ترکیه" و "اومخونتو افریقای جنوبی" و "فلاخن داود رژیم حرامی صهیونیستی"، سامانه "باراک" را نیز مد نظر قرار بدهیم .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهسلام و وقت بخیر در ابتدای فیلم به نظر شاسی تور بود جدا از علاقه و شبهات به محصول افریقای جنوبی ابن سامانه بی شباهت به هیسار ترکها هم نیست با وجود احساس منفی قلبی به ترکیه.....
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهآرماتا از نگاه شرکتهای نظامی غربی یعد از گذشت حدود 5 سال از زمان معرفی تانک ارماتا هنوز وضعیت به کار گیری این تانک توسط ارتش روسیه به طور روشن مشخص نیست. با این وجود شرکتهای نظامی غربی خصوصا امریکایی با نمایش این تانک، آن را به عنوان یک تهدید اصلی در نبرد زمینی اینده نشان میدهند. البته بخشی از هدف نمایش آرماتا به عنوان تهدید خصوصا در تبلیغات شرکتها یک تکینک تبلیغاتی برای فروش محصول و القای این موضوع است که شرکتها برای تهدیدات آینده اماده هستند. اولین حضور ارماتا در تبلیغ شرکتهای غربی مربوط به سال 2019 و متعلق به شرکت نظامی آمریکایی Raytheon در مورد فناوریهای هوش مصنوعی بود. در این تبلیغ سربازی پیاده نظام با کمک هوش مصنوعی در یک میدان نبرد شبیه سازی شده قرار دارد که از نیروهای خودی و دشمن مجازی تشکیل شده است. در این تبلیغ تانک ارماتا به عنوان دشمن مجازی در این شبیه سازی قرار دارد. تاتک ارماتا در تبلیغ هوش مصنوعی اموزشی شرکت Raytheon دومین مورد حضور ارماتا در تبلیغ یک محصول نظامی آمریکایی، مربوط به شرکت بالگردسازی بل بود. بل در کلیپ معرفی محصول جدید خود یعنی بل 360 شکست ناپذیر تانک آرماتا به همراه خودرو رزمی پیاده نظام ارماتا به عنوان اهداف متخاصم نشان میدهد که به راحتی توسط بالگرد های شرکت بل نابود میشوند. شرکت نظامی بعدی، یک شرکت استرالیایی بانام GaardTech است. این شرکت در زمینه تولید اهداف نظامی تمرینی در مدلهای مختلف دوبعدی، سه بعدی و سه بعدی متحرک فعالیت میکند. به تازگی این شرکت یک هدف تمرین 2 بعدی با طرح ارماتا را نیز تولید کرده است. تانک و خودروی رزمی پیاده ارماتا در تبلیغ شرکت بل هدف تمرینی دو بعدی تانک ارماتا، تی-90 و تی-80 بی وی ساخت شرکت استرالیایی GaardTech - این شرکت مدلهای مختلف اهداف تمرینی را می سازد یکی از مشتریان اصلی این شرکت، کشور انگلیس می باشد
-
1 پسندیده شدهیکی از گزینه های رویایی برای تغییر حال و هوای هوانیروز ! کاموف 52 و لود 6 موشک ضد تانک Vikhr و 6 موشک ضد تانک Ataka همچنین 4 موشک Igla-V و دو راکت انداز اس-8
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده[color=#0000cd][b]قبل از اینکه پرواز کنم، چشمانم با وحشت روی تابلوی سبزرنگ بزرگی که چند متر بالاتر از در پادگان قرار داشت و روی آن با حروف عربی نوشته شده بود دوباره میخکوب ماند و بر وحشتم افزوده شد.[/b][/color] [center][img]http://media.farsnews.com/media/Uploaded/Files/Images/1390/09/20/13900920160738_PhotoA.jpg[/img][/center] [color=#0000cd][b]گروه حماسه و مقاومت [url="http://www.farsnews.com"]خبرگزاری فارس[/url]- [/b][/color]ابلاغ ماموریت که کردند ناراحت شدم. نه به خاطر رفتن به ماموریت، بلکه به دلیل ماه مبارک رمضان بود. شانزده روز از ماه رمضان گذشته بود. به خودم وعده داده بودم پس از چند سال که ماههای مبارک رمضان در جبهه بودم، امسال این ماه مبارک را میتوانم کامل روزه بگیرم؛ اما با ابلاغ ماموریت همه بافتههایم رشته شد. هرچه هم تلاش کردم کسی را به جای خودم جایگزین کنم، همه روزهدار بودند و هیچیک از بچهها زیر بار نرفتند. ناچار امریه را گرفتم و با سمت سرپرست گروه پروازی هوانیروز به سوی اهواز پرواز کردم. فردای همان روز پیام انجام ماموریتی با عنوان شناسایی هوایی واگذار شد و از ما یک بالگرد با دو خلبان مجرب و آشنا به منطقه درخواست کردند. قرار بود یک گروه سه نفره، متشکل از نماینده قرارگاه مقدم ارتش، نماینده سپاه پاسداران و نماینده ستاد هوانیروز در منطقه غرب و جنوب غربی، از طریق پرواز با بالگرد، شناسایی کاملی از منطقهای وسیع و مکانهای استقرار دشمن انجام دهند. در بدو امر آنها اصرار داشتند شناسایی با بالگرد 214 انجام شود که بتوانند از افراد بیشتری استفاده کنند؛ اما من با توجه به تجربیاتی که داشتم مخالفت کردم و گفتم: بی برو برگرد باید از بالگرد شناسایی 206 استفاده شود، چون کارایی این نوع بالگرد فقط برای چنین ماموریتهایی پیشبینی شده است. از آنها اصرار و از من انکار، سرانجام دلایل مرا قبول کردند. استدلالم این بود که بالگرد شناسایی جثهاش کوچک است، هدف کوچکتر و مشکلتری برای شکار توسط دشمن است، صدای آن از صدای بالگرد 214 کمتر است و قدرت تحرک بیشتری برای اینگونه عملیاتها دارد. ساعت 10 بود که با یک فروند بالگرد شناسایی و سه نماینده انتخاباتی، از اهواز به سمت غرب سوسنگرد و بستان پرواز کردیم. بیشترین اتکای نمایندگان در آن شناسایی، به آشنایی و اطلاعات من همراه با جاده و رودخانههای موجود در مسیر بود. من هم برای تسهیل و پیشبرد کار سعی میکردم با ارتفاع پائین و تاحدی برابر خواستههای آنها پرواز کنم. پس از عبور از بالای خرابههای پادگان حمید، در مسیر رودخانه کرخه به سمت غرب، به پرواز ادامه دادیم. در آن زمان از سال، به دلیل طغیان رودخانه کرخه، اکثر زمینها، کشتزارها و جادههای اطراف آن به زیر آب فرو رفته بودند. این آبگرفتگیها تا حدی بود که مسیر رودخانه نرسیده به شهر سوسنگرد به یک آبگرفتگی وسیع و دریاچهمانندی تبدیل شده بود. با این حال، از مسیر منحرف نشدم و با استفاده از سمتنما و نقشه پرواز میکردم. سوسنگرد را هم پشت سر گذاشتیم و همچنان به سمت غرب و بستان در حال پرواز پیش رفتیم. وسعت آبگرفتگی پس از سوسنگرد همچنان وسیع و پهناور شده بود که بعضی مواقع فکر میکردم بالای هورالعظیم در حال پرواز هستم. مشکل دیگرم نزدیکی به خط مقدم جبهه بود که سعی میکردم در کمترین ارتفاع پرواز کنم تا از دید رادارها و نیروهای دشمن در امان باشیم؛ اما متاسفانه به محلی رسیدیم که به دلیل همان آب گرفتگی، مسیر رودخانه را گم کردیم. تنها چاره این بود که میبایست ارتفاعم را تا 200 الی 150 متر بالا بکشم، که این اقدام هم بسیار خطرناک بود و باعث میشد موقعیتمان افشا شود. با احتساب زمان پرواز، حدس زدم شهر بستان باید نزدیک و در شمال غربی ما باشد. بنابراین با همان ارتفاع و سرعت به سمت بستان پرواز میکردم که مواجه با جادهای شنی در زمین شدیم. جاده هرچند ناهموار و شنی بود، اما چند کامیون و خودرو در روی آن در حال تردد بودند و معلوم بود که به سختی حرکت میکنند. همچنان چشم به جلو دوخته بودم و پرواز میکردم که بین دو نفر از نمایندهها اختلافنظر پیش آمد و با یکدیگر شروع به جرو بحث کردند. یکی از آنها گفت: من این منطقه را مثل کف دستم میشناسم، ما حتما باید به سمت راست برویم. دومی که معلوم بود به او برخورده است، با لحن اربابمآبانهای گفت: شما برای ما تکلیف معلوم نکنید! هشت سال است که من توی این مناطق هستم و حتما باید به سمت چپ برویم. سومی هم مستأصل مانده بود که طرف کدامیک را بگیرد. من که از سروصدای آنها کلافه شده بودم، ناچار وارد مجادله آنها شدم و با نشان دادن نقشه و سمتنما و وسایل پروازی گفتم: شما که تمام این منطقه را مثل کف دست میشناسید، پس چرا متوسل به ما شدید؟ سروصدای شما باعث میشود که ما تمرکزمان را از دست بدهیم. آنها با شنیدن اعتراض من ساکت شدند و دیگر حرفی نزدند. از طرفی بگومگوی آنها، تردید به دل خودم هم انداخته بود که نکند مسیر را اشتباهی داریم طی میکنیم؟ آخرین تصمیم را که با همپروازم در میان گذاشتم، این بود که اگر مسافت دیگری پرواز کردیم و به بستان نرسیدیم، سریع از همان مسیری که آمده بودیم، بازگشت میکنیم. [color=#000080]با خودم در کلنجار بودم که یکباره در کنار جادهای که روی آن پرواز میکردیم، یک قرارگاه نظامی دیدم. با دیدن آن قرارگاه جرقهای به مغزم خورد و خوشحال شدم که در فرود و برخاست، میتوانیم از نیروهای آن قرارگاه کمک بگیریم. مقدار دیگری از ارتفاع بالگرد کم و قرارگاه را برانداز کردم. تعدادی نیرو و چند دستگاه تانک، نفربر و خودروهای کوچک و بزرگ در داخل آن در حال رفت و آمد بودند. با تاکید خوشحالی یکی از نمایندهها از دیدن آن قرارگاه که میگفت: «این قرارگاه خودی است و من آن را میشناسم و به داخل آن رفتهام»، عزمم جزمتر شد و تصمیم گرفتم کنار آن فرود بیایم و پرسوجویی درباره منطقه و شهر بستان و مسیر کنم. برای دومین بار با کم کردن ارتفاع و سرعت، بالگرد را بدون نگاه به اطراف، درست مقابل در قرارگاه، مماس با زمین قرار دادم. منتها به دلیل گل و لای زمین، پایههای بالگرد را کامل روی زمین نگذاشتم. در پادگان یا قرارگاه، به طور دقیق مقابل رویمان بود. آن در آهنی مشبک به اندازه عرض جاده و فاصله آن با ما بیشتر از پنج یا شش متر نبود. ما از پشت شیشه داخل پادگان و عبور و مرور افراد، خودروها و ساختمانها را به وضوح میدیدیم. افراد داخل قرارگاه و به ویژه نزدیک در، به خیال اینکه بالگرد حامل شخصیت یا فرمانده یا مقام رده بالایی است، دستپاچه شده و شروع به جمعوجور کردن خودشان کردند. در داخل پادگان هم درهای دو سه ساختمان باز شدند و تعدادی بیکلاه و با کلاه به سمت در دویدند. سربازان جلو و پشت در به صورت خبردار و احترام حالت گرفتند و آنهایی که سر و وضع مرتبی نداشتند سعی میکردند به طریقی خود را از چشم و دید ما دور کنند. در صدد گذاشتن پایههای بالگرد روی زمین و فرود کامل بودم که یک آن چشمانم روی سربازانی که مقابل در و رو به ما با دست احترام گذاشته بودند، میخکوب ماند و ترسی ناخودآگاه وجودم را گرفت. نه احترام گذاشتن آنها مثل نیروهای ارتش ما بود و نه رنگ لباسها و کلاههایی که به سر داشتند به رنگ و شکل لباس های ما بودند. کلاه آنها از کلاههای نرم هوابرد و به رنگ مشکی بود. انگار نشان و علامتهای کلاهها و لباسهایشان هم با ما خیلی تفاوت داشتند. یک آن بند دلم پائین ریخت که نکند مقابل یک قرارگاه دشمن نشستهایم؟ در جواب احترام آنها، من هم مثل خودشان با دست از همان پشت شیشه جواب احترامشان را دادم. این عکسالعمل من فقط ناخودآگاه و از روی عادت بود. در همین احوال با شنیدن باز شدن در عقب بالگرد، سر که چرخاندم یکی از آن سه نفر نماینده را دیدم که با باز کردن کمربند ایمنی خود، قصد دارد از بالگرد پیاده شود. نگران و شتابزده به او گفتم: چه کار میخوای بکنی؟ کجا داری میری؟ * هیچی. میخوام برم از یکی از اینا بپرسم ما کجا هستیم. افسری که کنار او نشسته بود، در حالی که به صورت نیمخیز داخل پادگان را نگاه میکرد، با زدن روی شانه من، هراسان گفت: جناب سرهنگ! مثل اینکه داخل خاک دشمن هستیم و این هم یکی از پادگانهای آنهاست... و قبل از اینکه حرفش تمام شود، چنگ به یقه آن نماینده که در حال بیرون پریدن از بالگرد بود، زد و او را محکم روی صندلی نشاند. من هم که عصبانی شده بودم، چشم غرهای به او رفتم، یکباره و ناگهان و سریع با بلند کردن بالگرد از زمین و مقداری ارتفاع گرفتم، یک چرخ 180 درجه زدم. قبل از اینکه پرواز کنم، چشمانم با وحشت روی تابلوی سبز رنگ بزرگی که چند متر بالاتر از در پادگان قرار داشت و روی آن با حروف عربی نوشته شده بود دوباره میخکوب ماند و بر وحشتم افزوده شد که دیگر معطل نکردم. سریع فرامین را به سمت جلو دادم و با مقداری اوج گرفتن از روی درختان، ساختمانها و تاسیسات داخل پادگان گذشتم و با آخرین سرعت شروع به پرواز کردم. از پادگان که رد شدیم دوباره به صورت سینهمال و زیگزاگ تا آنجایی که ذهنم یاری میکرد، فقط تلاش میکردم از آن مهلکه و خاک دشمن و دید پدافندهای ضدهوایی که در اطراف و مسیر میدیدم دور و خارج شوم. بالگرد با تمام سرعت پرواز میکرد و من وجود نگران و ترسیده و دستپاچه آن سه نماینده را در اتاقک عقب و پشت سرم، به وضوح احساس میکردم. به آبگرفتگیها که رسیدیم، آبهای آنها با تابش خورشید مثل آیینه میدرخشیدند و انعکاس نور آنها در شیشه بالگرد و چشمان ما میافتاد. مطمئن بودم که دشمن به خودش آمده و الان از همه طرف بسیج شدهاند تا ما را اسیر یا سرنگون کنند. خطاب به همپروازم گفتم: چشمت فقط به زمین و پدافند باشد که ناغافل هدف قرار نگیریم! در حاشیه نیزارها با سرعت جلو میرفتیم که با اشاره همپروازم به یک لوله توپ و افرادی در حواشی آن، با چرخشی ناگهانی بالگرد را به داخل نیزارها هدایت کردم. بلندی نیها میتوانستند بهترین استتار برای ما از چشم پدافند و نیروهای دشمن باشند. جثه بالگرد 206 شناسایی کوچک، اما بسیار چابک و تیز است. یقین داشتم اگر با بالگرد 214 ترابری یا هر بالگرد دیگری بودیم، جان سالم به در نمیبردیم. چون هم جثه آنها بزرگ بود و هم قابلیت تحرک سریع مثل بالگرد 206 را نداشتند. با همان تاکتیک، سرعت و حرکت زیگزاگ، از سه خط دفاعی دشمن یکی بعد از دیگری گذشتیم. چنان برقآسا پرواز میکردم که تا میآمدند به خودشان بجنبند، از روی سرشان عبور کرده و رفته بودیم. سکوت مطلق در داخل بالگرد حکمفرما بود و نفس از کسی بیرون نمیآمد. کمک خلبانم و نمایندهها فقط چشم به من و دستهایم که فرامین را هدایت میکردند و مسیری که پرواز میکردیم، دوخته بودند. از هر خط دفاعی دشمن که میگذشتیم صدای شلیک سلاحهای کالیبر کوچک و بزرگ آنها را پشت سرمان میشنیدیم. همه هر لحظه انتظار داشتیم با اصابت موشک، راکت یا گلولهای، آتش بگیریم و سقوط کنیم. درهمان سریع پرواز کردنها، گهگاهی نیم نگاهی به صورتهای عرق کرده و نگران افراد پشت سرم میانداختم که ببینم سالم هستند یا خیر، یک چشمم به مقابل و چشم دیگرم به سامانه و نشاندهندههای مقابلم بود. یک بار که نگاه به عقب کردم همان نماینده ارتش را که افسر درجه بالایی بودم، دیدم که خونسرد در حالی که نقشه تاکتیکی منطقه روی زانویش بود، با مداد تند تند مشغول یادداشت و علامتگذاری در نقاط مختلف آن است و خطوطی روی آن ترسیم میکند. او مشغول جمع کردن اطلاعات بود؛ اما آن دو نفر با رنگ و روی پریده، حتی یارای حرف زدن نداشتند. از خونسردی و حس مسئولیت و انجام وظیفهاش خیلی خوشم آمد و انگشت شستم را با عنوان اینکه - موفق باشی- به سویش گرفتم که با تبسم و سر تکان دادن جوابم را داد. سرانجام به خطوط دفاعی خودمان رسیدیم. پس از گذشتن از میان نیزارها و رسیدن به منطقه خودی، با دیدن اولین واحد نیروهای خودمان که پرچم ایران و سه چهار پرچم دیگر که به رنگهای سبز، قرمز و زرد روی خاکریزهایشان نصب کرده بودند، بیواهمه در کنار یکی از سنگرها فرود آمدم و بیمعطلی از بالگرد پیاده شدم و شروع به چرخش در اطراف بالگرد و بررسی بدنه آن از دُم تا نوک و ملخ و دیگر قسمتهای ظاهری کردم، ملخهای بالگرد همچنان میچرخیدند، اما من وجب به وجب بیرون و بالای بالگرد را دقیق بازدید میکردم و جلو میرفتم. در همین حال تعدادی از نیروهای خودی اطراف بالگرد جمع شده بودند و با تعجب و تحسین چشم به بالگرد و حرکات من دوخته بودند. سرتا پای بالگرد را قشری از گل پوشانده بود؛ اما خوشبختانه جای گلوله و ترکشی در هیچ قسمتی مشاهده نکردم. باز دیدم که تمام شد با گرفتن دستهایم به سوی آسمان و شکر پروردگار به سوی همان نیروهای خودی که اطرافمان ایستاده بودند، رفتم و به ستوانی که گویا فرمانده آنها بود، خیلی سریع اما کوتاه موضوع فرارمان را گفتم و هشدار دادم که: - به احتمال زیاد هواپیماها و بالگردهای دشمن در تعقیب ما هستند. چشم و گوشتان را باز کنید و آمادگی کامل برای برخورد با آنها را داشته باشید! هشدار را که به آنها دادم، بلافاصله به داخل بالگرد رفتم و به سوی قرارگاه خودمان پرواز کردم. در قرارگاه که فرود آمدم، شادی غیرقابل وصفی وجودمان را به ویژه وجود مرا پر کرده بود که سرنشینانم سالم هستند. بیشتر از همه آن افسری که وصفش را گفتم،اظهار محبت و دوستی از خود نشان داد و پس از خداحافظی با من، با عجله اما خوشحال به سوی خودرویی که برای بردن آنها آمده بود، رفت. فردای آن روز در حال سرکشی به بالگردها بودم که اطلاع دادند یک نفر با شما کار دارد. به سنگرم که رفتم همان افسر را دیدم. پس از خوش و بش با لحن مخصوصی گفت: - کارگشا! اولا اطلاعاتی که دیروز من در آن پرواز جمع کردم بسیار کارساز و حیاتی بودند. دوم اینکه، هیچ میدانی دیروز تا غروب شش فروند بالگرد عراقی در میان نیزارها به دنبال لاشه بالگرد تو میگشتند و کلی از فرماندهان و نیروهای آن پادگان و خطوطی که از رویشان پرواز کردی، توبیخ و تنبیه شدند؟ - شش فروند بالگد دنبال لاشه بالگرد ما؟ با دو سه بار سر پائین آوردن و تایید گفتههایش با لحن مخصوصی ادامه داد: - کجای کاری؟ جریان پرواز تو دیروز به گوش اون بالا بالاهای ایران و عراق هم رسیده است.[/color] [b]راوی: سرهنگ خلبان محمد کارگشا[/b] [url="http://farsnews.com/newstext.php?nn=13920716001130"]لینک[/url]
-
1 پسندیده شده[align=center] پيشنهاد بي شرمانه سفير آمريكا ، در تركيه[/align] روایتی از یک ماجرای واقعی : هنوز چند سالي از جنگ نگذشته بود ، كه شنيديم يكي از خلبانان خائن پايگاه دوم شكاري در تبريز با يك فروند هواپيماي اف - ۵ از كشور گريخته و به تركيه پناهنده شده است . و به ما ماموريت دادند تا به تركيه رفته و اين هواپيما رو برگردانيم . در اين جا لازم مي دونم در مورد واژه " خيانت " يه توضيح كوتاهي بدهم . من هميشه حتي از دوران نو جواني از خائنان به ملت متنفر بودم . و بعد ها خصوصآ در ايام جنگ وقتي خبر اين نوع خيانت ها را مي شنيدم ، به شدت متآثر مي گشتم . مخصوصآ آن هايي كه با خود ، هواپيمايي رو هم كه ميليون ها دلار ارزش داشت مي بردند . درست است بعد ها اين طياره ها با روش هاي ديپلماسي به كشور باز گردانده مي شدند ، اما نبودشان در ايام جنگ براي دفاع از آب وخاك مقدس كشور ، به خوبي احساس مي شد. قبل از پرواز به تركيه ، يك فروند سي -۱۳۰ به تبريز رفته و تمام تجهيزات لازم رو براي راه اندازي هواپيما به همراه تكنسين ها ي مربوطه به تهران آورد . بعد از اين كه تجهيزات رو داخل هواپيما بار گيري كردند ، هواپيما رو روشن نموده و از رمپ نظامي به سمت فرودگاه بين المللي مهرآباد ، تاكسي كرديم . تا در آن جا مراحل قانوني و گمركي رو انجام دهند . يادم است در اون ايام پست نخست وزيري در كشور وجود داشت . و اگه اشتباه نكنم ، آقاي مير حسين موسوي نخست وزير بودند . و چندين بار ايشون رو براي بازديد به جبهه و مناطق جنگي برده بودم . حالا چرا از نخست وزيري ياد كردم ؟ دليلش در همون فرودگاه مهرآباد براي طي تشريفات خروج ، اتاقك هاي مختلفي به نام نخست وزيري وجود داشت كه هر يك وظيفه اي به عهده داشتند و مانند هفت خوان رستم ، عبور از هر خوان مشكلاتي داشت . و آخرين خوان هم مربوط به دادستاني كشور بود . كه احتمالآ در مورد ممنوع الخروج بودن افراد و اين قبيل مسايل ، كنترل مي كردند . از شانس بد ما در ميان افراد تكنسين ، يك درجه دار يا همافري بود كه اسمش " رجوي " بود . و همين امر پرواز ما رو به تآخير انداخت . احتمالآ ّ برادران دادستاني مي خواستند مطمئن شوند مشاراليه ، هيچ قرابتي با رجوي سركرده سازمان مجاهدين خلق ، ببخشيد منافقين نداشته باشد . اين رو بگم اين تنها تآخيري بود كه ما بابت آن ناراحت نشديم . زيرا اگه خداي ناكرده اين بابا سرو سري با آن گروهك داشت ، تو كشور غريب حسابي به درد سر مي افتاديم ... بالاخره بعد از ساعت ها استعلام در باره اين مادر مرده ! عاقبت به ما اجازه خروج از كشور رو دادند !! و ما به سوي تركيه پر كشيديم . بر خورد با بختيار !! : حالا كه مدت ها از اين ماجرا گذشته ، وقتي فكر مي كنم مي بينم واقعآ ما به يه سفر " نفرين شده " مي رفتيم !! چون از همون لحظه اول تا آخر ، با مشكلات عديده اي روبرو مي شديم . اولين مشكل ما زماني رخ داد كه داشتيم خاك كشور عزيزمون رو ترك مي كرديم . مقصد ما شهر كوچك مرزي " وان " تركيه بود . زماني كه با برج آن جا تماس گرفتيم تا موقعيت خودمون رو گزارش نماييم با كمال تعجب مشاهده كرديم ، برادران ترك ما به زبان انگليسي مسلط نيستند !! اولين بار بود در سفر هاي خارجي با چنين مشكلي مواجه مي شدم . به نقشه بين المللي پرواز نگاه كرديم ، ديديم نوشته : اين فرودگاه فقط به زبان محلي يعني تركي مكالمه مي كند !! يعني اگر كسي تركي بلد نباشد ، معلوم نيست چگونه اطلاعات ضروري نشستن رو دريافت نمايد ! مثل اين مي مونه كه يه هواپيماي خارجي بخواد در فرودگاه كوچك مسجد سليمان خودمان بنشينه ، بعد بگيم با لهجه اهوازي بايد صحبت كنيد !! خلاصه شانس آورديم كه من و يكي از لود مستر ها به زبون تركي مسلط بوديم . خوب يادمه اسم لود مستر ما كريم بود . بعد از اين پرواز ، مرتب او رو " كريم افندي " صداش مي كرديم . و او هم خوشش مي آمد و نيشش تا بنا گوش باز مي شد .! بعد از مكالمه هاي ضروري با مسئولين برج شهر " وان " ، و گرفتن مشخصات لازم ، ارتفاع رو كم كرديم تازه روي درياچه زيباي " وان " رسيده بوديم و داشتيم از زيبايي هاي طبعيت لذت مي برديم كه دومين مشكل رخ داد . ماجرا چنين بود كه ما باند رو در مقابل خود داشتيم و داشتيم خود رو براي نشستن آماده مي كرديم كه ناگهان ديديم يك " بختيار " سر راهمون تو هوا سبز شد !! حالا چرا بختيار ..؟ اون هايي كه ماجرا هاي اوايل انقلاب رو به خاطر دارند ، خوب يادشون است كه بختيار ، آخرين مهره شاه در ايران ، خودش رو نخست وزير قانوني مي خواند ! و در پاسخ به مبارزات مردمي مي گفت : من مرغ طوفانم ... از طوفان چه باك !. از آن تاريخ به بعد من هر جا " مرغ طوفان " ي رو مي ديدم ، بي اختيار ياد آن جمله نخست وزير افتاده و به دوستانم مي گفتم ... بختيار ... بختيار ... اون روز هم تو كابين با ديدن گروهي از ان ها ، نا خود آگاه فرياد زدم ... بچه ها بختيار .. بختيار .. مواظب بختيار ها باشين .. خدمه كه متحير از حرف من بودن ... هنوز جمله ام تمام نشده بود كه يكي از آن ها با بال سمت چپ ما برخورد نمود !! و بر اثر شدت برخورد ، صدمه جدي به بال هواپيما وارد اومد . ورود سفير آمريكا ... : بعد از نشستن ، گروهي از مسئولان فرودگاه به استقبالمون آمدند . بيچاره هواپيماي اف - ۵ ما هم تو گوشه اي از رمپ پرواز غريبانه زير تابش اشعه سورناك آفتاب پارك شده بود . به شوخي به برادران ترك گفتم : افندي .. چرا اين هواپيما رو دوست ما تو سايه پارك نكرده ؟ معلوم بود با رسيدن به تركيه ، از خوشحالي همين جوري از روي عجله طياره رو رها كرده ، چون در خط پارك قرار نداشت . و همين جوري يه وري پارك كرده و خودش رو به ارباباش معرفي نموده بود . بعد از مدتي يك دستگاه ميني بوس آمد و همه پرسنل رو با خودش به يه متل دور افتاده اي كه در نزديكي ساحل دريا قرار داشت برد . هنوز عرق هايمان خشك نشده بود كه مسئول هتل وارد اتاق شد و خبر داد سفير كبير آمريكا در لابي متل ، منتظر ما است !! ما ديگه اين جاش رو نخونده بوديم !! وارد لابي شديم ، ديديم يه آقاي جنتلمن آمريكايي در حالي كه عينك ريبني هم به چشم داشت و بوي ادكلن اش فضاي اطراف را پر كرده بود ، خود را سفير آمريكا معرفي نمود .. بعد از كلي صغري و كبري چيدن ، رفت رو اصل موضوع ! و پيشنهاد بي شرمانه خودش رو چنين بيان داشت : آقايون اگه شما ها به ايران بر نگرديد ، من ترتيبي مي دهم كه در آمريكا يا هر كشور آزاد ديگري كه مايل بوديد ، اقامت گرفته و با خانواده تا آخر عمر به خوشي و خرمي زندگي راحت و مرفهي رو آغاز كنيد ... البته ما از طريق ديپلماسي ترتيب مي دهيم كه زن وبچه هاي شما زودتر از خودتون به اون كشوري كه مايليد فرستاده شوند . شما نگران هيچ چيز نباشيد !! ما در پاسخ گفتيم ، شما يك پيشنهاد وسوسه آميزي رو مطرح نموديد ، اجازه بدهيد ما فكر هامون رو بكنيم ، بعد به شما خبر مي دهيم . او از خوشحالي چشمانش برق مي زد . با خود فكر مي كرد كه يك فروند شكاري اف - ۵ فرار كرده و ما كلي تبليغ بر عليه رژيم آخوند ها كرديم ، حالا دومين هواپيما رو هم پناهنده اش مي كنيم ... چه شود !! چقدر مي شه روي پناهندگي هواپيماي دوم مانور داد .. حسابي از طريق بنگاه هاي خبر پراكني روي اختناق در ايران مانور مي كنيم ... بعد از رفتن مسيو ي آمريكايي ، جملگي در يه اتاق گرد آمديم ... هر يك چيزي مي گفت .. ابتدا موضوع رو با شوخي و خنده سپري كرديم . هر يك نام كشوري رو به زبان مي آورد و در مدح آن كشور و چگونه زيستنش ، خيال پردازي مي كرد ... راستي يادم رفت بگويم كه سفير آمريكا قبل از ترك متل ، خطاب به مدير آن جا گفت : اين ها همه ميهمان سفارت آمريكا هستند . تمام هزينه هاي آن ها از خورد و خوراك گرفته تا پول متل به عهده ما است . بعد از مدتي كه از فضاي شوخي و خنده گذشت ، همه بچه ها به پيشنهاد آن مردك خنديدند ... واقعيت اين است كه من خودم سال ها در امريكا حضور داشتم . درسته كه آمريكايي ها مسكن و اتوموبيل در اختيار فراري ها قرار مي دهند . ولي اين دقيقآ مصداق اين ضرب المثل معروف ايراني است كه مي گويد : صداي دهل از دور خوش است . من به عينه با همين دوتا چشم هاي خودم در آمريكا ديده بودم كه در زمان جنگ ويتنام ، اكثر پرواز هاي خطرناك رو كه براي اولين بار قرار بود در منطقه اي از ويتنام حمله كنند ، ابتدا خلبان هاي فراري كشور هاي ديگر رو مي فرستادند . و مثل موش آزمايشگاهي ابتدا روي آن ها امتحان مي كردند .. ضمن اين كه هيچگاه به آن ها به چشم يك شهروند آمريكايي نگاه نمي كردند . و معتقد بودند كه اين ها وقتي وطن خود رو به راحتي فروخته اند ، چه تضميني وجود داره كه آمريكا رو نفروشند !! و اين واقعيتي بود كه اغلب بچه ها يي كه اغفال مي شدند از آن بي اطلاع بودند . ما بعد از ساعت ها مذاكره به اين نتيجه رسيديم كه به سفير آمريكا فعلآ " نه " نگوييم !! تا حسابي از ما پذيرايي كند تا روز آخر بالاخره يك بهانه اي مي آوريم .. از پذيرايي و احترامي كه براي ما قائل بودند هر چه بنويسم كم است . چند نفر سرباز آمريكايي كه بر روي بازوي دستشون كلمه " ام - پي " به معني پليس نظامي نقش بسته بود ، مسئول پذيرايي از ما بودند ! چند دستگاه ماشين استيشن دوج آمريكايي كه به طرز مجللي داخلشون آراسته شده بود ، وظيفه حمل ما ها رو به شهر به عهده داشتند . جالب اين جاست حتي اجازه نمي دادند ما دست به جيبمان بريم ... فوري دلار هاي سيز از سوي آن ها پرداخت مي شد . بيچاره ها چقدر كوته بين بودند كه فكر مي كردند با اين ترفند ها مي تونند افسران ايراني رو بخرند !! كارشكني ترك ها و تحت نظر گرفتن ما : دو روز به همين روال گذشت . تا اينكه سرو كله جناب سفير كبير آمريكا پيدا شد . او به همراه دو نفر از مشاوران ارشد خود كه از درجه دار هاي ورزيده و سياه پوست بودند ، و هر يك دفتر دستكي به همراه داشتند ، وارد متل گرديدند . ما سريع ساير بچه ها رو خبر كرديم تا يك جا جمع شويم . سفير بعد از پرسيدن اين موضوع كه آيا به ما خوش گذشته است يا نه ..؟ دو نفر همراهش رو معرفي كرده و افزود ، اون عده از آقايوني كه مي خواهند راهي آمريكا شوند ، خودشون رو به اين فرد ( اشاره به يكي از همراهان ) و بقيه كه مايلند كشور ديگري بروند به آن يكي ديگر معرفي نمايند !! ما هم عين روز اول كه سفير اومد ، شروع كرديم بعد از مقدمه چيني هاي فراوان و در تهابت اعلام كرديم ما همگي فكر هامون رو كرديم . و همه مشتاقيم به آمريكا بياييم . اما دوست نداريم پل پشت سرمون رو خراب كنيم . ما مي ريم تهران ، سپس براي آمدن به آمريكا اقدام مي كنيم !! سفير كه انتظار چنين پاسخي از ما رو نداشت ، حسابي عصباني شده و در اون حال بار ديگر پرسيد اين حرف آخر شما ست ؟ گفتيم بله .. واقعآ قيافه اش ديدني بود .. اصلآ فكر نمي كرد اين چنين رو دست بخورد !! با ناراحتي متل رو ترك كرد . و بقدري گيج بود كه عينك كذايي اش رو فراموش كرد ببرد . و من آن را براي يادگاري ورداشتم . فكر كرديم قضيه به همين سادگي تموم شده ، اما وقتي تقاضاي ماشين براي رفتن به فرودگاه كرديم ، ديديم اي دل غافل ... ما در اين جا تحت نظر هستيم ... و به ما حتي اجازه خروج از ساختمان رو نمي دهند ! كمي داد و بيداد كرده و مسئول سر سپرده متل گفتيم سفارت جمهوري اسلامي رو برايمون بگير .. با اكراه اين كار رو انجام داد و بعد از ساعاتي ، بك دستگاه ميني بوس درب و داغون براي بردن ما به فرودگاه آمد . با هزار بدبختي از حلقه پليس هاي آمريكايي رهايي يافته وارد فرودگاه شديم . بعد از دقايقي نوبت به تحويل گرفتن هواپيماي شكاري از دست مسئولان تركيه رسيد . ولي همان طور كه حدس مي زديم ، كارشكني ها شروع شد . ابتدا آن ها سختگيري هاي شديدي در تحويل هواپيما شروع كردند .... بهانه پشت بهانه .. امضاء پشت امضا ء .. آخر عصباني شده گفتيم افندي مگر شما از خلبان شكاري ما اين قدر امضاء گرفتيد كه حالا داريد بهانه تراشي مي كنيد ..؟ اصلآ گوششان به اين حرف ها بدهكار نبود .. بعد از كلي سرو كله زدن ، تقاضاي سوخت براي اف - ۵ كرديم . گفتند نداريم ... ما اينجا به سوخت نيازي نداريم !! اگه شما مي خواهيد ، بايد نامه نگاري كنيم كه چند روزي به طول مي انجامد !! گفتيم اشكالي نداره .. از هواپيماي سي -۱۳۰ مي كشيم !! اين رو اضافه كنم كه از نظر علمي اين كار اصلآ صحيح نيست كه سوخت از هواپيمايي خارج شده و به طياره اي ديگر ريخته شود !! بايد درلابراتوار چك شود . اما از روي ناچاري اين ريسك رو پذيرفتيم و از سي -۱۳۰ بنزين جي پي ۴ رو تخليه و به شكاري ريختيم تا به تبريز برسه !! مرحله آخر ، تحويل فرا رسيد ، آخرين بهانه اين بود تحويل گيرنده علاوه بر شغل خلباني ، بايد يه سمت ستادي هم داشته باشه !! اي بابا در ميان خدمه فقط سروان كاتوزيان مسئول يكنواختي پايگاه بود . يه سمت ديگه هم لازم بود و گرنه هواپيما بي هواپيما ..! من يهو يادم اومد كه چندي پيش مسئوليت نظارت بر كار كارگران هواپيما رو به من دادند ! تقريبآ نظارت بر حسن انجام كار شستشوي هواپيما و كارگران حمل كترينگ ( غذاي هواپيما ) . گفتم من مسئول كل فليت سرويس هواپيما هاي مهرآباد هستم !! بچه ها از اين عنوان فانتزي خنده اشان گزفته بود .. چشمكي زدم كه صداش رو در نياورند تا از دست اين ها خلاص شويم .. خلاصه با هزار بدبختي مدارك رد و بدل شد و هواپيماي اف - ۵ ما آماده پرواز به سوي ايران گرديد .. از پشت شيشه دفتر رئيس فرودگاه سايه حضور سفير آمريكا پيدا بود . كه آخرين تلاشش رو براي ماندن ما مي كرد .. بعد از رفتن شكاري ، با آخرين مشكل مواجه شديم .. آن هم صدمه ديدن بال چپ سي -۱۳۰ !! قانونآ نبايد پرواز مي كرديم . و بايد گروهي متخصص از تهران مي آمدند و بال ما رو تعمير مي كردند !! ديديم اين همون چيزي است كه سفير مي خواد .. و آمدن طياره اي ديگر .. داستان اغفال خدمه اي ديگر ... لذا با پذيرفتن ريسك پرواز ، به خاطر اين كه معلم خلبان بوديم ، هواپيما رو با اون وضعيت خراب ، به پرواز در آورديم . البته براي پيش گيري از جر خوردن بيشتر بال ، در ارتفاع پائين به پرواز ادامه داديم و با سلام و صلوات به پايگاه تبريز رسيديم ، و در خواست هواپيمايي ديگر براي تعمير و بازگشت خودمون كرديم .. و عاقبت با طياره اي ديگر به تهران رسيديم . بعد از رسيدن به تهران ، من موضوع رو به مسئولان رده بالا گزارش دادم . و مصرانه خواهش كردم از طريق وزارت امور خارجه به مسئولان تركيه تذكر دهند كه اجازه ندهند بچه هاي ايراني با مسئولان مغرض خارجي ارتباطي داشته باشند ... ما ها كه مي دونستيم اون ور چه خبره .. ولي خب همه كه نمي دونند . و ممكن بود به راحتي اغفال گردند . تمام مطالب " خاطرات پرواز " در وبلاگي مستقل به آدرس ذيل كپي گرديده است : http://bmodarresi.blogfa.com/ با تشكر و احترام : بهروز مدرسي