برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 1 آذر 1400 در همه مناطق
-
2 پسندیده شدهاحتمالا روسیه به ایران قول داده است که اجازه اشغال جنوب ارمنستان را به باکو ندهد. ولی در مواردی احساس می شود که از این سناریو خیلی بدش هم نیاید. برای من رفتار روسیه کاملا مشخص نیست شاید به دنبال عدم حمایت کافی از ارمنستان میخواهد اسباب سقوط پاشنیان را فراهم کند و بعد که یک حکومت طرفدار روسیه در ارمنستان سرکار امد بساط جاده زنگزور را جمع کند. شاید برای ایجاد اختلاف بیشتر بین ترکیه و اروپا میخواهد اجازه گسترش کنترل شده به پانترکیسم را بدهد. به هر حال این نگرانی در ما ایرانی ها با توجه به شکنندگی ارتش ارمنستان وجود دارد که یک صبح بیدار شویم و بفهمیم در یک حمله برق اسا نخجوان به باکو وصل شده است. امکان ورود ما به ارمنستان به صورت نظامی یک فرصت است که بعد از 200 سال از ارس رد شویم. احتمالا روسیه مخالف است و ما هم به علت تقابل هایی که با غرب داریم نمی توانیم با روسیه تقابل کنیم. شاید هم مسئولین کشور نمی خواهند نیروی نظامی ما به صورت علنی به یک ارتش مسیحی علیه یک ارتش مسلمان کمک کند.
-
2 پسندیده شدهبخش چهارم و پایانی اما بر خلاف تصورات اولیه ، چگونگی کاربرد این سخت افزارهای زرهی جدید از دید گودریان ، با ماموریتی که توپهای تهاجمی برای آن درنظر گرفته شده بودند ، بطور اساسی تفاوت داشت . بدین معنی که توپهای تهاجمی جدید ، عمدتا" برای پشتیبانی از حملات پیاده نظام طراحی شده بودند ، اما اینک این نقش ، ماموریتی فرعی محسوب میشود و کاربرد اصلی آنها را می بایست در ایجاد یک ضربه گیر و سپر دفاعی در برابر حملات تانکهای روسی جستجو نمود. هزینه های تولید تانک در آلمان (براساس واحد پولی دلار ) و مقایسه آن با همتایان آمریکایی ، روسی و انگلیسی در جریان جنگ دوم جهانی زره کوب سبک هتزر ( Hetzer) در این زمان ، توپهای خودکششی ماردر بدلیل زره های سبک و فضای باز برای استقرار خدمه ، بتدریج منسوخ می شدند . به همین دلیل ، در سال 1943 ، بخش تسلیحات وزارت جنگ اعلام نیازی در خصوص توسعه یک خودروی کوچکتر که یک توپ 75 م.م قابل نصب بر روی شاسی قابل اطمینان پانز-38تی را با خود حمل می نمود ، اعلام کرد . نتیجه این نیازمندی ، تولید زره کوب هتزر 16 تنی بود که مقرون به صرفه ترین سلاح ورماخت برای برطرف نمودن روند رو به گسترش نیازمندی برای یک سلاح ضد زره محسوب میشد . این گونه که عمدتا" برای گردان های ضد تانک پیاده نظام تولید شد ، تا سال 1944 در میدان نبرد ظاهر نگردید که از این بابت ، یکی دیگراز نمونه های آشکار تلاش های پراکنده رایش برای افزایش توان زرهی خود بشمارمی رود . زره کوب سبک ماردر از سویی دیگر ، معرفی یک خودروی زرهی دیگر ، اشتورمگشتز-33جی (Sturmgeschütz IIIG) مسلح به یک قبضه توپ 75 م.م ال-48 ، سلاح مناسبی برای انهدام تانکهای حریف ، تا قبل از شدت یافتن بمباران های متفقین بر علیه زیرساختهای صنعتی آلمان ، بشمارمی رفت.خط تولید این نمونه در اواخر سال 1943 بدلیل یک عملیات هوایی سنگین بشدت آسیب دید ، به همین دلیل برای جبران خسارت و عدم توقف برنامه تحویل آن به ارتش ، هیتلر دستور داد تا تمامی قطعات باقی مانده و آنچه که بعدا" تولید میشد ، بر روی شاسی پانزر-4 سوار گردد . این تصمیم ، علیرغم مخالفت و اعتراض شدید گودریان ، با استناد به کاهش تولید پانزر4 استاندارد موجب شد تا نوامبر 1944 ، بیشتر از 1700 دستگاه زره کوب یاگدپانزر4 ( Jagdpanzer IV) ، تولید شود . درواقع ، نامگذاری این جنگ افزار جدید (تانک شکن/ زره کوب ) تناسب کاملی با ماموریت های محوله بدان داشت ، گرچه اسلاف این خودرو ، همچنان تحت شناسه استاندارد خود ، بخدمت ادامه میدادند ، بااین حال ، بدلیل شباهتهای زیاد ، موجبات سردرگمی در شناسایی دقیق آن را فراهم می آورد . زره کوب یاگدپانزر4 ( Jagdpanzer IV) بدین ترتیب ، یاگدپانزر4 به شکل خاص برای تکمیل توان آفندی –پدافندی لشکرهای پانزر و همچنین هنگ ( گردان ) های مستقلی که می بایست به توپهای تهاجمی مسلح گردد در نظر گرفته شد و بر همین اساس منابع لازم برای آغاز روند تولید آنها اختصاص یافت ، تا جایی که رقم تولید شده این سخت افزار در سال 1943 به 36 دستگاه رسید . علاوه براین ، نسخه سنگین تری از این زره کوب که به یک توپ 75 م.م ال-70 ، شبیه به آنچه که در پانتر استفاده شده بود و میان افسران زرهی به "اردک گودریان " مشهور شد از اوت 1944 از خطوط تولید خارج گردید . برخلاف پیش بینی های اولیه ، عملکرد این زره کوب در جبهه شرقی و غربی فراتر از انتظارات بود و تا انتهای جنگ نزدیک به 1000 دستگاه از آن تولید شد . با این وصف ،منقار ( لوله ) بلند این اردک ، در برخی مواقع موجبات آزار خدمه را فراهم میآورد ، هر چند این مساله ، درمقایسه با سایر مشکلات حوزه زرهی ورماخت ، یکی از کوچکترین موارد بشمار می رفت . sdkfz 234/2 بررسی روند تولید تانک و زره کوب در سالهای جنگ دوم جهانی در آلمان ، نکته مهمی را پیش پای محققان میگذارد که به غیر از چند مورد غیرقابل پیش بینی در ماه های آخر جنگ ، روند وترتیب و پازل تولید پانزرهای آلمانی ، به تقریب کامل شده بود و درنهایت امر ، بر اساس تجارب میدان نبرد ، به تقریب بهترین ماشین جنگی آن سالها یعنی خودروی زرهی sdkfz 234/2 پوما را روانه میدان نبرد نموده بود . مزیتهای قابل توجه این طرح شامل سرعت بالا ، نیم رخ پایین و در نهایت مسلح شدن به یک توپ قدرتمند 50م.م ال-39 در که در مواقع اضطراری ، حتی بر علیه تانکهای سنگین نیز موثر بود . با این حال ، پوما و گونه های مختلف آن ، درست درزمانی وارد صحنه نبرد شدند که دیگر ورماخت نیازی به یک خودروی زرهی برای اجرای ماموریتهای شناسایی – رزمی در فواصل طولانی نداشت و نیروی های متخاصم قابلیت خنثی نمودن توانمندیهای رزمی آن را بدست آورده بودند . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهبسمه تعالی 182 نظام رونمایی ها: امنیت زایی و امنیت زدایی به جهت اهمیت یافتن، برخوردار شدن از روش های نظام مند و دارای فلسفه در باب مساله نظام رونمایی های نظامی باید به دوران جنگ سرد رجوع کرد. در این دوره بود که مساله رونمایی از اهمیت ویژه ای برخوردار شد و هر یک از نظامات شرق و غرب برای آن روال های متفاوتی تعریف کردند. این امر در کنار دیگر سیاست های تبلیغی دو طرف از تاثیر بسزایی در شکل دهی به فضای جنگ سرد برخوردار بود. چیستایی و چرایی فضای جنگ سرد از جهاتی متاثر از جنگ دوم جهانی بود. دنیا به تازگی از شر یک جنگ خانمان سوز جهانی آسودگی یافته بود، جنگی که جان ده ها میلیون نفر را در کام خود فروبرده و شهرها و سرزمین های بسیاری را به نابودی کشانده بود. در عین حال هر یک از دو قطب شرق و غرب حریف خود را قدرتمندتر از آن می دیدند که راه حل نظامی را به عنوان گزینه نخست برای حل اختلافات و حفاظت از منافع خود برگزینند. دراین دوره مفاهیمی چون بازدارندگی، دیپلماسی عمومی، جهت دهی به افکار عمومی و هژمونی در کالبد جدیدی سربراورده و از اهمیت ویژه ای برخوردار شدند. از آنجا که یکی از ویژگی های شاخص جنگ سرد رشد سریع صنایع نظامی بود و شاکله توان هر یک از دو قطب غالب را، خصوصا در جبهه شرقی، توان نظامی طرفین شکل داده بود؛ مساله ارائه و نمایش این توان نظامی در راستای دست یابی به مفاهیمی که پیشتر ذکر شد، در دستور کار قرار گرفت. با وجود داغ بودن مساله جاسوسی های نظامی و صنعتی، و به رغم آنکه از نظر حفاظت اطلاعات، هرچه بیشتر پنهان نگاه داشتن توان و دست آورد های نظامی در اولویت درجه اول قرار دارد، دست یابی و بهره بردن از مفاهیمی چون بازدارندگی، دیپلماسی عمومی و هژمونی چنان ارزشمند و اثر گذار بود که هر یک از طرفین شرق و غرب با توجه به برنامه ها و راهبردهای کلان خود نظامات رونمایی و تبلیغات نظامی خاص خود را تعریف کرده و توسعه دادند و با این کار ریسک هایی که از جانب مسائل حفاظت اطلاعاتی مطرح می شد را به جان خریدند. بلوک غرب در بلوک غرب و خصوصا آمریکا، به مساله تجهیزات نظامی و رونمایی از آنها در غالب سه دسته بندی پرداخته می شد. نخست تجهیزات و فناوری هایی که هیچ گاه هیچ اطلاعاتی از آنها منتشر نمی شد، این دسته از پروژه ها حتی در هنگام تنظیم لوایح بودجه ای ردیف بودجه روشن و مشخصی نداشتند و عموما با اسم های کدگذاری شده به آنها ارجاع داده می شد که بسیاری از آنها حتی تا به امروز طبقه بندی شده باقی مانده اند و یا اطلاعات بسیار اندک و محدودی از آنها منتشر شده است؛ این دست پروژه ها را اصطلاحا پروژه های سیاه[1] می نامیدند. تعداد این پروژه ها محدود بوده و عموما در لبه دانش و فناوری اجرا می شدند و از نظر توانایی به عنوان تجهیزات تغییر دهنده میدان بازی (رزم )[2] روی آنها حساب باز می شد و حتی در مواردی در دسته تجهیزات ویژه سناریوهای ماشین قیامت یا Doomsday قرار می گرفتند. دسته دوم تجهیزات و فناوری هایی بودند که اطلاعات محدودی از آنها امکان انتشار داشت، و باقی اطلاعات و اسناد مربوطه تا مدت زمان مشخصی تحت طبقه بندی قرار می گرفت و پس از طی زمان تعیین شده بخش قابل توجهی از اطلاعات و اسناد مربوطه به پروژه در سطح دسترسی عمومی قرار می گرفت که به عنوان نمونه هایی از این میان می توان به پروژه هایی چون U-2 و یا هواپیمای جاسوسی A-12 اشاره کرد. دسته سوم پروژه هایی بودند که به طور گسترده اطلاعات و تصاویر در مورد آنها منتشر می شد و در مورد توانایی ها و قابلیت هایی آنها تبلیغات صورت می گرفت و برنامه ریزی های ویژه ای جهت برنامه رونمایی از آنها ترتیب داده می شد، هرچند در مورد این دسته سوم نیز اطلاعات برخی جزئیات فنی و فناوری های خاص نیز به صورت طبقه بندی شده باقی می ماند. از علل اساسی این رویکرد غرب را می توان اهداف مرتبط با اعمال قدرت و مفهوم هژمونی دانست که شامل آزادی، گردش آزاد اطالاعات، مالکیت خصوصی و اصالت بازار بود. مالکیت خصوصی صنایع بزرگ نظامی، فضای به مراتب بازتر رسانه ها نسبت به بلوک شرق و مساله بازاریابی جهت فروش این تجهیزات به کشورهای همسویی که از نظر اقتصادی توان تقبل هزینه این تجهیزات را داشتند را می توان به عنوان دلایل سطح دوم معرفی کرد. به عنوان مثال جنگنده اف-4 فانتوم که در دهه 60 میلادی عملیاتی شد به بیش از 11 کشور صادر و در مجموع حدود 5200 فروند از آن ساخته شد. همچنین جنگنده اف-5 تایگر به عنوان یک گزینه ارزان قیمت و دارای سطح فناوری پایین تر که اختصاصا برای متحدین کم درامدتر و با توان فنی پایین تر ساخته شده بود[3] به بیش از 17 کشور صادر و حدود 2250 فروند از آن ساخته شد. به عنوان آخرین مثال نیز می توان به جنگنده اف-16 فالکون اشاره کرد که به بیش از 25 کشور دنیا صادر شده، تا کنون بیش از 4600 فروند از آن ساخته شده و تولید، بازاریابی و فروش نسخه های به روز شده آن کماکان ادامه دارد. بلوک شرق در بلوک شرق و به طور اخص شوروی سابق اما امور دارای مشابهت ها و تفاوت های خاص خود بود. در دستگاه تبلیغاتی شوروی سابق تقریبا می توان وجود سه دسته قبلی را البته با تفاوت هایی قائل بود اما در عین حال دسته چهارم مهم دیگری نیز وجود داشت. این دسته چهارم شامل تجهیزاتی بودند که عملیاتی نشده بودند و یا حتی قابلیت عملیاتی شدن نداشتند، و یا تجهیزاتی که در مورد توانایی ها و قابلیت های آنها بسیار اغراق شده بود. به عنوان نمونه می توان به جنگنده میگ-25 فاکسبت[4] اشاره کرد که تا مدت ها تبدیل به کابوس بلوک غرب شده بود. جنگنده ای که در تبلیغات شوروی با قابلیت هایی چون پرواز در ارتفاع بلند، سرعت نزدیک به 3 ماخ و مجهز به رادار و تسلیحات پیشرفته معرفی شده بود به نحوی که با توجه به معادن بزرگ تیتانیوم شوروی، برای رسیدن به وزن و استحکام و مقاومت حرارتی مناسب، در بلوک غرب گمان می شد بدنه این جنگنده تماما از تیتانیوم ساخته شده است. این جنگنده و توانایی های مخوف آن تبدیل به بدترین کابوس بمب افکن ها و جنگنده های آمریکایی شده بود اما زمانی که در سال 1976 ویکتور بلنکو[5] با یک فروند فاکسبت به ژاپن پناهنده شد مشخص شد که توانایی های واقعی این جنگنده بسیار با آنچه در مورد آن ادعا می شد فاصله داشته و حتی بدنه آن جهت کاهش هزینه تماما از فولاد ساخته شده و از این روی دچار افزایش وزن شده است. یک مثال دیگر طرح بمب افکن استراتژیک با پیشران اتمی است. چنین پروژه ای با تفاوت هایی تقریبا به طور همزمان در آمریکا و شوروی در حال پیگیری بود، در طرف آمریکایی به دلیل محدودیت های ایمنی در نهایت این طرح کنار گذاشته شد اما در همان ایام در کمال ناباوری ناظران غربی، شوروی بمب افکن پیشران اتمی خود را به پرواز دراورد. سال ها بعد مشخص شد که شوروی تعمدا و با آگاهی از مشکلات ایمنی و زیستی خطرناک این پروژه طرفا جهت پیشبرد اهداف تبلیغاتی با لاپوشانی و دروغ گویی به خدمه این بمب افکن را به پرواز درآورده، کاری که البته به قیمت مبتلا شدن تمامی خدمه به سرطان و جان باختن اکثر آنها تمام شد. از سوی دیگر شوروی با پذیرفتن فاصله صنعتی خود در بسیاری از فناوری های نظامی و همچنین توان مالی به نسبت محدودتر خود در تسلیحات گروه سوم به جای تبلیغات گسترده بر کیفیت و قابلیت های فنی چشم گیر عموما بر کمیت، توان تولید و تیراژ انبوه این تجهیزات تکیه می کرد به نحوی که در محتوای تبلیغی نظامی شوروی انبوهی از تصاویر یافت می شود که شمار زیادی از تانک ها و جنگنده ها قاب تصویر را پر کرده اند. از سوی دیگر بسیاری از کشورهای هم پیمان و همسوی شوروی توان مالی و صنعتی گسترده ای نداشتند و حتی بعضا به لحاظ فنی توانایی بکارگیری تجهیزات پیشرفته و سطح بالا در آنها موجود نبود، چرا که بر اساس فلسفه و منش پرولتاریایی نظام کمونیستی شوروی که به دنبال مبارزه با امپریالیسم و متحد کردن طبقات کارگر در اقصی نقاط دنیا بود، بسیاری از کشورها و جنبش های همسوی بلوک شرق را کشورهای جهان سومی تشکیل داده بودند. به همین جهت مساله بازار یابی و فروش تجهیزات همانند بلوک غرب در شوروی در دستور کار قرار نداشت، با وجود آنکه بسیاری از تجهیرات از نظر کمیت در تیراژهای افسانه ای تولید می شد. در واقع حتی در بسیاری موارد تجهیزات نظامی قرار گرفته در اختیار کشورهای همسوی بلوک شرق با قیمت های بسیار کم و یا حتی کاملا در قالب کمک بلاعوض نظامی به آنها اعطا می شد. هدف مشترک، مسیر متفاوت در ایامی که یک جنگ جهانی دیگر بدترین کابوس بشر بود، در لبه تیغ بحران کوبا آنچه عطش ابرقدرت ها به بسط هرچه بیشتر قدرتشان را سیراب می کرد نفوذ و سیطره تبلیغاتی بود تا برنده جنگ هایی شوند که جنگ افزارهای مخوف در دو طرف آن صف آرایی کرده اند اما گلوله ای از سلاحی شلیک نمی شود. تا آنچنان که سانتزو در هنر جنگ خود آورده بدون جنگنیدن برنده جنگ ها بشوند. در این راستا علاوه بر هژمونی فرهنگی، ابرقدرت ها برای نمایش یک چهره موفق از خود به عنوان یک مدل توسعه ای و تمدنی کارآمد که حریف را مقهور خود ساخته روی نمایش ابزارها و توان صنعتی نظامی خود حساب ویژه ای بازکرد بودند. چه کسی بیشترین تعداد تانک را در اختیار دارد، چه کسی پیشرفته ترین بمب افکن را عملیاتی کرده، چه کسی سریع ترین جنگنده را ساخته، چه کسی اولین انسان را به فضا فرستاده، چه کسی اولین بار بر روی سطح ماه فرود آمده ، داستانی که دامنه آن حتی به مسابقه فضایی هم کشید. اگرچه دوران جنگ سرد به تاریخ پیوست اما کماکان صنعت نظامی به عنوان نمادی از توسعه فناوری و توان اقتصادی و نیز رکن رکین حفظ تمامیت ارضی و حفاظت از منافع کماکان نقش مهمی در شکل دهی به روابط سیاسی و ساختارهای جئوپلتیک جهانی بازی می کند. سرعت چین در ساخت ناوشکن ها و هواپیمابرهای جدید، مسابقه تسلیحات هایپرسونیک بین روسیه و آمریکا، جنگنده های رادار گریز، بمب افکن های استراتژیک، زیردریایی های اتمی، پهپاد ها و ... را که بازار رقابتی داغی در میان کشورهای قدرتمند نظامی دنیا دارند را می توان جملگی از ارکان نمایش قدرت نظامی، و به تبع آن ارائه الگوی کارآمد و توفق بر رقبا محسوب کرد. اما این نظام تبلیغات و رونمایی از آخرین دستاوردها باید از کارایی لازم برخوردار باشد تا علاوه بر آنکه کارکردهای مورد نظر را ارائه دهد، به سادگی به ضد آنچه که فلسفه وجودی آن بوده بدل نشود. یک نظام رونمایی و تبلیغی نظامی چنانچه از اثر بخشی در جامعه مخاطبینی که پیشتر مورد شناسایی قرار گرفته اند برخوردار نباشد به سرعت به جای امنیت زایی تبدیل به ابزاری خود ساخته برای امنیت زدایی و حتی تهیج دشمنان بدل می شود. چنین نظامی به جای آنکه ارائه دهنده الگویی موفق و مقتدر باشد که بر بلندای دیوار های دژ بازدارندگی بیافزاید صرفا نمایشی مضحک و سخیف خواهد بود که بنیان آن دیوارها را سست می کند. چنان نظامی به جای نمایش یک الگوی کارآمد خود به آیینه ای تمام عیار از بی کفایتی و نابخردی بدل خواهد شد. چنان نظامی به جای آنکه به دشمنان پیام قدرت و هوشیاری بدهد آنان را تهیج کرده و نسبت به ارتکاب اقدامات خصمانه تشویق می کند. چنان نظامی به جای آنکه در میان مخاطبان داخلی، جوانان و نخبگان شور و اشتیاق امید بکارد سر منشا یاس و نامیدی خواهد بود و آنان را نسبت به آینده کشور و نقش خود در آن آینده دلسرد می کند. چنان نظامی به جای تشویق دوستان در سراسر دنیا، طعنه و استهزای دشمنان و سر افندگی دلدادگان را به همراه خواهد داشت. در یک کلام خروجی یک نظام تبلیغی ناکارآمد مشابه آنچه در حال حاضر در کشور با آن رو به رو هستیم، آبی ست که به آسیاب دشمن ریخته می شود. بررسی تجربه های موفق و ناموفق جهانی و ارزیابی کارشناسان امر نشان داده است که یک نظام رونمایی و تبلیغی نظامی موثر باید شامل موارد زیر باشد: · باور پذیری · جذابیت بصری · تعیین و شناخت گروه مخاطبان · باور پذیری : در مباحث رسانه ای عنصر باورپذیری یا اعتبار، هم شامل محتوای پیام و هم شامل منبع پیام می شود و اجزای عینی و ذهنی قابل باور بودن یک پیام یا منبع را در بر میگیرد. اصولاً دو راه برای ایجاد اقناع در دیگران وجود دارد: ـ راه محوری ـ راه حاشیهای «راه محوری» در اقناع شامل توجه متفکرانه به استدلال موجود در پیام، ایدهها و محتواست و زمانی اتفاق میافتد که شنوندة پیام، انگیزه و توانایی فکر کردن در مورد پیام را داشته باشد. در واقع پردازش محوری به معنای تفکر عمیق در ایدهها و براهین درون یک پیام است.در موضوعات مرتبط با نیروهای مسلح باید توجه داشت در مواقعی که جامعه ی هدف تحلیلگران نظامی هستند اما «راه حاشیهای» در اقناع زمانی است که دریافتکنندهی پیام، تلاش نکند با دقت در مورد ایدههای درون پیام فکر کند. به بیان دیگر، شنوندة پیام، توانایی یا انگیزه یا هر دوی آنها را برای درگیر شدن با پیام ندارد. [6]در این مورد یکی از مهم ترین فاکتور ها، منبع بیان کننده است. منبعی که شروط قابل اعتماد بودن و تخصص را داراست و علاوه برآن از دو عنصر، پویایی و کاریزمای نیز بهره می برد در مورد هر پیامی که صادر می کند بسیار باور پذیر خواهد بود. در این مورد اخبار رسمی صدا و سیما می تواند مثال خوبی باشد. با کاهش اعتماد عمومی به اخبار رسمی سیما مشخصا تبلیغات نظامی این منبع نیز دچار آسیب یادکرده می شود. وجود یک خبرنگار دفاعی مسلط به علوم دفاعی نیز می تواند موجب باور پذیری شود. در این مورد مثلا سیمای رسمی ما از چند خبرنگار بدون تخصص که همزمان از پوشک و شیرخشک هم گزارش تهیه می کنند استفاده می کند. جذابیت بصری: این موضوع دارای فاکتور های متعدد زیبایی شناسانه است که در موضوع تبلیغات مرتبط با دستاوردهای دفاعی نیز بسیار کاربرد دارد. در مورد این موضوع و موضوع شناخت مخاطبان به طور مفصل در اینجا بحث و گفتگو کرده ایم و پیشنهاد می کنم با توجه به این نوشتار یک بار دیگر مرورش کنید. بررسی و مطالعه یک نمونه در خرداد ماه سال جاری، چهارمین فروند از ناوهای کلاس جماران به نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران الحاق شد. این ناو 1400 تنی که از نظر وزنی و توان عملیاتی در استاندارد کورت ها دسته بندی می شود پس از 15 سال از شروع ساخت در خرداد 1400 سرانجام تحویل نیروی دریایی شد. در حالی که در تبلیغات (پروپاگاندای) رسمی عموما این کلاس ناوها ناوشکن خوانده می شوند، اما این ادعایی ست که تنها دست مایه تمسخر و استهزا را فراهم می آورد. در استاندارد های نظامی ناوچه ها عموما در محدوده وزنی 5 هزار تن و ناوشکن ها عموما در محدوده وزنی بین 7 تا 10 هزار تن قراردارند که توان رزمی و قابلیت های دریانوردی بسیار بیشتری دارند، در واقع در حال حاضر نیروی دریایی هیچ ناوی از نوع ناوچه و یا ناوشکن در اختیار ندارد و اصرار فرماندهان این نیرو بر " تفاوت نظام نامگذاری ایران و جهان" مشخصا چیزی بر قابلیت های رزمی این شناورها نمی افزاید. ناوهای کلاس جماران در واقع حاصل تغییرات پر پلتفرم ناوهای کلاس الوند خریداری شده از انگلیس هستند که عمر طراحی آنها به بیش از نیم قرن پیش می رسد و از حیث طراحی و چینش کمپارتمان ها کاملا منسوخ هستند. مدت زمان بین 12 تا 15 سال هم که عموما برای ساخت هر کدام از این چهار ناو کلاس جماران صرف شده، نکته درخشان قابل افتخاری را برای تبلیغ و پروپاگاندای گسترده باقی نمی گذارد. از سوی دیگر این ناوها در بین ناوهای همکلاس خود از نظر توان تسلیحاتی یکی از ضعیف ترین، اگر نه ضعیف ترین، در سطح دنیا هستند و از نظر قابلیت پدافندی در صفر مطلق قرار دارند و در شرایط جنگی صرفا یک تابوت متحرک برای پرسنل آن خواهند بود. در 24 خرداد ماه در میان تبلیغات عمده رسانه های داخلی در حالی که از قابلیت های کم نظیر ادعایی آن و خصوصا رادار عصر بهینه شده مدرن آرایه فازی آن الحاق شد که چندی بعد در عکس های گرفته شده مشخص شد که شناور دشمن شکن مذکور درواقع صرفا از یک ماکت فوق مدرن به جای رادار بهره می برد، واقعه ای که برای مدت ها دست مایه تحقیر و استهزای قوای مسلح جمهوری اسلامی را در سطح منطقه و دنیا فراهم آورد. می بینیم که با عدم دقت بخشی از یک نهاد نظامی چگونه یکی از پر هزینه ترین محصولات دفاعی ما به جای امنیت زایی موجب امنیت زدایی شده و در سطحی بالاتر آبرو و عزتی که به قیمت خون شهدا برای این مملکت و نیروهای مسلح آن خریداری شده بود به ثمن بخس فروخته شد تا زیر تمسخر اجنبی لگدمال شود. و اما آن فغان بلند که گوش فلک را بخراشد: از آنجا که این اتفاق نه برای بار اول و دوم، که تبدیل به رویه ای عادی در سطح نیروهای مسلح شده است و سال به سال بیشتر به عمق فضاحت آن افزوده می شود و بیشتر راه نفس دلسوزان ایران و انقلاب را می بندد، ما را به دامان این سوال می کشاند که اساسا از نظر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی فلسفه، چرایی و چیستایی نظام رونمایی ها چیست؟ امنیت افزایی با نمایش یک چهره قدرتمند و استوار، یا امنیت زدایی و تهیج دشمنان با نمایش یک چهره مفلوک، عقب مانده و خرفت از توان نظامی کشور؟ [1] Black Projects [2] Game changer [3] این جنگنده هیچگاه در نیروی هوایی آمریکا به خدمت گرفته نشد [4] MiG-25 Foxbat [5] Viktor Belenko [6]https://fa.wikipedia.org/wiki/مدل_احتمال_ارزیابی
-
1 پسندیده شدهتهدید شماره 1 امنیتی ایران چه در گذشته چه در حال، روسیه است. متاسفانه اشتباه در سیاستگذاری کلان، افکار عمومی به سمت ایزرائیل و امریکا برده. دغدغه فلسطین بیشتر یه دغدغه عربی/خلافتی/عثمانی/اسلام سنی هست ولی برای ما یه دغدغه انتزاعی/فانتزی شده.
-
1 پسندیده شدهاگه قرار به فروختن گاز باشه بهترین جا برای ما پاکستان و هند هست که مشکل شدید دارند. فروختن گاز به اروپا از طریق زمینی کاری سخت و تقریبا نشد هست با این همسایه ها و شرایطی که داریم
-
1 پسندیده شدهسلام فکر می کنید اروپایی ها می دانند ما می توانیم آنها را از زیر فشار موضوع گاز روسها دربیاوریم و هیچ کاری نمی کنند ؟ بگذریم که حتی اگر موضوع کاملا درست باشد ( که من در این قسمت داستان هنوز مشکوکم ) وقتی اروپایی ها تمایلی به گاز ما نداشته باشند و نخواهند برای آن سرمایه گذاری بکنند ، چطوری گاز خودمان را به اروپا خواهیم فروخت ؟ این هم اگر حل شود ، از کدام مسیر ؟ از طریق خط لوله از طریق ارمنستان و گرجستان ؟ از طریق خط لوله از طریق ترکیه ؟ از طریق مسیر باز نشده عراق - سوریه ؟
-
1 پسندیده شدهسیاست ایران همیشه تقویت و خودکفایی مدافعان بوده و نیروهای ارمنی خودشان باید از خاکشان دفاع کنند مهمترین کار ایران ورود و تکمیل بزرگراه در ارمنستان هست که باعث میشه زمان به نفع ما و به ضرر متوهمین باکو می شود از سمت دیگر تقویت بحث جنگ الکترونیک و پهپادی و ضدپهپادی می تواند قدرت اذری ها رو مهار کنه یه زمانی در هر درگیری یک الی دو ارمنی کشته و 20 اذر کشته میشد الان برعکس شده است پس زیاد نباید احساساتی شد
-
1 پسندیده شدهفکر میکنید چه کار باید میکردیم که نکرده ایم ؟ اعلام چند روز یکبار در مورد عدم اجازه برای هرگونه تغییر مرز در منطقه ، آماده نگهداشتن آنهمه نیروی نظامی در مرز شمال غرب ، کار بر روی جاده و بزرگراه در جنوب ارمنستان ( جاده ارتباطی خودمان ). نکند انتظار دارید که بدون درخواست رسمی ارمنستان ، نیرو اعزام کنیم داخل ارمنستان ؟ که نتیجه اش می شود اشغال نظامی رسمی نخجوان توسط ترکیه با دعوت رسمی باکو !
-
1 پسندیده شدهمقدمه : هانس گودریان ( 1954- 1888 ) ، ملقب به هانس سریع ( Schneller Heinz ) یکی از مشهورترین ژنرال های ورماخت بشمار می آید که نامش در تاریخ نظامی عصر مدرن ، با استخوان بندی یگان های نیروی زمینی ( واحدهای زرهی ) به شکل عجیبی عجین شده تا جایی که یکی از جوان ترین ، مشهورترین و در عین حال از اخرین فرماندهان واحدهای پانزر در جنگ دوم جهانی ، ژنرال ژنرال اتو فون مانتوفیل روایت جالبی از فرمانده ارشدش ، دارد: """"" او گودریان بود ، در آغاز یکّه و تنها ، اما او بود که تانک و کاربردش را بعنوان یک سلاح ارزشمند رزمی به ارتش شناساند . این کار ، مطمئناً از ستاد کل ارتش برنمی آمد ، باید گفت ، نام و مُهر شخصیت وی به مفهوم واقعی کلمه بر بدنه این سلاح حک شده است و حقیقتاً ، این جنگ افزار ، موفقیت عملیاتی خود را به او مدیون است .""""" راست : اتو فون مانتوفل چپ : هانس گودریان شروع طوفان : در میانه جنگ دوم جهانی ، کمیسیون تولید تانک به سرپرستی ژنرال هانس گودریان به منظور پر کردن شکاف ایجاد شده حاصل از روند طولانی طراحی ، تولید انبوه و تحویل سوپرتانک 1944 ((پانتر )) به ارتش توصیه کرد تا بر روی آنچه که درآن زمان ، توپهای تهاجمی ( assault guns ) نامیده می شد متمرکز شده و طرح های موجود را به نمونه های ارتقاء یافته ، تبدیل کند. برای نیل به این هدف ، چیزی در حدود 120 دستگاه پانزر-3 از گونه F با مسلح شدن به یک قبضه توپ 75 م.م L/43 به سال 1942 وارد خدمت شد ، به همین دلیل برخی مورخان براین عقیده اند که ارتش در آن زمان ، تمایل بیشتری برای توسعه یک توپ تهاجمی در قالب خودروی ویژه پشتیبانی از پیاده نظام در مقایسه با یک زره کوب نشان می داد . زره کوب اشتوگ-3 سری جی راست : نمای روبرو چپ : بخش نگهداری مهمات با توجه به این مساله ،براساس یک قاعده نانوشته ، هر اندازه درازای لوله توپ بیشتر می بود ، تاثیر کاربرد مهمات شدید الانفجار کاهش می یافت ولی از دید افسران واحدهای پیاده ، این معامله به نسبت قابل قبول می آمد ، به همین دلیل گونه Sturmgeschütz IIIG پس از مسلح شدن به یک قبضه توپ 75 م.م L-48 بصورت غیر قابل باوری از سوی این واحدها مورد استقبال قرار گرفت . برد موثر توپ فوق الذکر ( PAK-43) به بیشتر از 7000 فوت می رسید که دراین فاصله قابلیت نفوذ به درون زرهی به ضخامت 100 م.م با شیب 30درجه را در اختیار کاربر می گذاشت . در واقع ، زره کوب اشتوگ-3 با نیم رخ بسیار کوتاه و بهبود ضخامت زره های بخش جلویی با اضافه شدن زره هایی به ضخامت 80 م.م و همچنین با قرار گرفتن در کلاس وزنی کمتر از 25 تن ، انقلابی اساسی را در واحدهای زرهی و پیاده ارتش آلمان در جنگ دوم ایجاد نمود . این طرح چنان برای ورماخت جذاب شد که بعدها با اضافه شدن یک قبضه توپ کالیبر 105 م.م به شاسی فوق الذکر ، یک توپ خودکششی ابداع گردید که بنا بر برخی ملاحضات ، به هر گردان سه قبضه این توپها تعلق گرفت تا پوشش آتش کافی برای پشتیبانی از پیاده نظام فراهم گردد . اشتوگ-3 جی . ایتالیا - 1943 بدین سان ، فرزند ناتنی واحدهای زرهی ارتش ، اکنون درست در پیشانی یگانهای رزمی قرار گرفته بود و تا ماه مه 1941 ، نزدیک به 19 گردان مستقل از این توپهای تهاجمی (زره کوب) تشکیل شد . دوسال بعد ، یعنی در سال 1943 این تعداد به دو برابر یعنی حدود 38 گردان مستقل رسید و برای پشتیبانی از عملیات پیاده نظام در قالب یگانهای کوچک بطور مداوم جابه جا میشد . اهمیت این جنگ افزار به نسبت انقلابی در میان واحدهای نیروی زمینی چنان افزایش یافت که پس از کسب تجارت ذیقیمت در نبردهای گسترده ، افسران پیاده نظام برای انهدام توان زرهی دشمن و همچنین اجرای ضد حملات ، به شکل خاص بر روی این واحدها حساب جداگانه ای باز می کردند . از سویی دیگر ، توپهای تهاجمی جدید ، در مقایسه با تانکهای متعارف ، از هزینه طراحی وتولید کمتری برخوردار بودند ، چرا که مکانیزم پیچیده وگران قیمت برجک گردان در آنها وجود نداشت ، تولید انبوه آن به نسبت ساده تر بود واین برای صنایع زمان جنگ آلمان که نیروی انسانی با مهارت کمتر شامل کارگران خارجی ، اسرای جنگی را در برمی گرفت ، یک گزینه جذاب بشمارمی رفت . پانزر-4 علیرغم معرفی طرح های گوناگون و متنوع زرهی ، اسب کاری و استخوان بندی واحدهای زرهی ورماخت تا پایان جنگ دوم جهانی بشمار می رفت همزمان با افزایش جذابیت توپهای تهاجمی برای ارتش ، روند تولید تانک بتدریج دچار رکود میشد . بعنوان مثال ، از رده خارج بودن تانکهای پانزر-3 آنقدر واضح شده بود که خط تولید آن بعنوان یک خودروی رزمی سرعت به تکمیل یک شاسی برای نصب توپ تبدیل گردید . از سویی دیگر ، در اکتبر سال 1942 تولید پانزر-4 به 100 دستگاه در ماه کاهش پیدا کرد به همین دلیل در همان زمان ، ستاد کل ارتش پیشنهاد داد تا برنامه تولید انبوه پانزر-4 بعنون اسب کاری واحدهای زرهی متوقف و در عوض همه منابع برای تولید سریعتر پانترها و تایگر ها متمرکز گردد . اما در کمال تعجب ، شرکتهای قدیمی تری نظیر پورشه و پیمانکاران فرعی تولید تانک از همان ابتدای امر با این تصمیم به مشکل برخوردند . دلیل این امر را نیز می توان به محافظه کاری بیش از حد صنعت خودروسازی آلمان مرتبط نمود . موقعیت قرارگیری مهمات پانزر-3 سری اف از طرفی دیگر ، طراحان غیر نظامی خودروهای زرهی سنگین ،به شکل نامتناسبی ، شیفته یافتن راه حل برای چالشهای مربوط به مدلهای جدید ارتش نظیر تایگر و پانتر شده بودند و از دید آنها ، حل مشکلات فنی این سخت افزارها می بایست به گونه ای جلو می رفت که حتی در شرایط سخت نیز امکان تعمیرات صحرایی برای ارتش فراهم گردد . راست : نمای گرافیکی تانک پانزر3 سری اف چپ : پانزر3 سری اف .. جمعی هنگ پانزدهم زرهی ، لشکر 11 پانزر .. روسیه با توجه به این پیچیدگی بیش از حد روند طراحی و تولید تانک درآلمان ، تا سال 1942 یک هم افزایی با رویه منفی میان دوصنعت هم خانواده تولید خودرو و تانک ایجاد گردید و هر کدام ازاین دو در تلاش بود تا به شیوه مخصوص به خود که تصویرگر پیشگام بودن را در اختیار مشتری قرار میداد ، فرآیند تولید را به پیش ببرد . درواقع ، پیش از جریانات فوق الذکر ، دخالت سرفرماندهی ارتش در روند اعلام نیازمندی و طراحی خودروهای زرهی بسیار محدود بود و بیشتر بصورت یکسری توصیه ها و پیشنهادات عمدتا" منطق صورت می پذیرفت . بعنوان مثال ، براساس درخواست شخص هیتلر ، یکی از شرکتهای پیمانکاری موفق شد تا از ترکیب شاسی تانک پانزر-3 با توپ L-71 کالیبر 88 م.م که عمدتا" برای تانک تایگر توسعه یافته بود ، توپ خودکشی هامل را به نیروی زمینی تحویل دهد . راست : فوریه 1943 ... نمونه پروتوتایپ توپ خودکششی هامل در جریان یک بازدید به هیتلر نشان داده می شود . نمونه های اولیه این توپ به فشار شکن دهانه مجهز بودند ولی در نمونه های بعدی تصمیم گرفته شده تا این قطعه حذف گردد . در این زمینه ، گرچه شاسی مورد استفاده ، به گونه ای بود که آسیب پذیری قابل توجهی را در برابر آتش تانکهای پیاده نظام یا توپهای تهاجمی دشمن نشان میداد ، اما توپ قدرتمند و دوربرد 88 م.م با سرعت دهانه بالا پتانسیل بالایی به اندازه 50 درصد سازمان رزمی یک گردان ضد زره را به کاربر ارائه می داد و با تصویب تولید حداقل 500 دستگاه از این توپ ، قدرت تهاجمی و تدافعی ورماخت تا حد قابل قبولی افزایش پیدا می نمود . توپ تهاجمی فردیناند که بعدها با لقب "فیل" ( الفانت ) وارد خدمت شد ، در واقع پاسخی ناخواسته / خواسته به بدنه و سامانه رانشی پورشه به منظور تولید یک زره کوب سنگین مسلح به توپ 88 م.م بود و بدلیل شرایط جنگ ، بسرعت نزدیک به 90 دستگاه ازاین زره کوب تولید و در بهار سال 1943 در یک هنگ مستقل زرهی سازماندهی شدند . این خودروی زرهی ، بدون برجگ گردان ، در بهترین حالت ، یک تانک تایگر ناقص بشمارمی رفت که همان مشکلات فنی و بدون هیچ مزیت قابل توجه را ارائه میداد ، ضمن اینکه با وزنی در حدود 65 تن ، بلحاظ ابعاد تفاوتی با تایگر نداشت . علاوه براین ، حذف غیرضروری تیربار که برای دفاع از خود درمیدان نبرد بسیار اهمیت داشت ، موجب گردید که روسها در جبهه شرقی ، با هرنوع سلاح ضد زرهی که درسازمان رزمی آنها وجود داشت ( بخصوص در عملیات کورسک ) به تهدید قابل توجهی برای این هیولاهای فلزی تبدیل شوند . راست : نمای گرافیکی زره کوب 65 تنی ورماخت چپ : نمای درونی موقعیت قرار گیری مهمات زره کوب فردیناند اگرچه براساس تحلیل فوق الذکر ، این سخت افزارهای زرهی بیلان قابل توجهی را از خود برجای نگذاشتند ، اما ترکیب توپ88 م.م و شاسی تانک های متعارف ، تنها پیش مقدمه ای برای معرفی طرح های آینده بشمارمی رفت . ،به همین دلیل ، وی در ژوئن 1942 ، به فردیناند پورشه اجازه داد تا طراحی یک تانک فوق سنگین را کلید بزند که در نهایت با شناسه کنایه آمیز موش ( Mouse) در تاریخ خودروهای زرهی شناخته می شود . ماوس . فیل سفید هیتلر در جنگ ، گرچه روی کاغذ به تقریب رقیبی نداشت ، اما بدلایل مختلف ، سرنوشت محتومی در انتظارش بود !! موقعیت نگهداری مهمات مورد استفاده در پانزر-8 ماوس بر اساس اطلاعات موجود ، زره بخش جلویی این ابرتانک ، به 10 اینچ ( 25 سانتی متر ) می رسید و در حالی به یک توپ 6 اینچی (150 م.م ) مسلح شده بود که وزن هرپرتابه آن به 150 پاوند می رسید و در طرح نهایی ، وزن عملیاتی آن 188 تن ثبت شده بود که می بایست با سرعت جاده ای 12.5 مایل در ساعت وارد صحنه رزمی شود .صرف نظر از هزینه و پیچیدگی های طراحی ، تکمیل دو نمونه نخست این ابرتانک بیشتر از یکسال بطول انجامید . با این حال ، در عدم تاثیر رزمی این ابرتانک آلمانی بعنوان یک جنگ افزار زرهی بر روی روند جنگ و همچنین اتلاف منابع مادی و مهارت مهندسی اختصاص داده شده به این پروژه به تقریب هیچ شکی وجود ندارد ، با این وجود ، ابرتانک ماوس ، نشانه ای فراموش ناشدنی از نیروی زرهی ورماخت در جنگ دوم جهانی بشمار میرفت . بدین معنی که صرف نظر از حمایت مستقیم هیتلر ، ماوس درواقع نشان دهنده مسابقه ای میان برتری فنی و نیازهای رزمی میدان نبرد بشمار می رفت . پانزر4-سری اچ روسیه .. زمستان سال 1943 مضاف براین ، افزایش اندازه تانک بصورت خودکار ، تاثیر قابل توجی را بر روی میزان تحرک و قابلیت اطمینان رزمی این خودرو برجای گذاشت که این خود نیز بخوبی نشاندهنده فلسفه طراحی خودروهای زرهی و سلاح در آن زمان بود . اما با ورود جنگ به سال 1943 و سخت تر شدن شرایط نبرد در جبهه شرقی ، تکنیسن های آلمانی با تغییر رویکرد از حوزه مهندسی به علم مواد درصدد بودند تا راه حل مناسبی را برای غلبه بر مشکلات کاربرد واحدهای زرهی در جنگ پیدا نمایند . با تمامی این تفاسیر ، داستان طراحی وتولید ماوس ، در زمان خود ، روندی طولانی و نفس گیر محسوب میشد که در آن ترکیبی از تنش های میان نهادی ، پیچیدگی های فنی مربوط به ایجاد خط تولید و درنهایت کاهش توان رزمی ورماخت باعث گردید تا برخی کارشناسان (نظامیان ) نزدیک به سرفرماندهی عالی ارتش خواستار تعیین یک داور ( نظیر هانس گودریان ) برای رفع مشکلات پیش آمده شدند . در این خصوص ، گودریان ، ماوقع یک ملاقات خصوصی با هیتلر در 20 فوریه 1943 با محوریت برطرف کردن سوء تفاهامات متعدد در این خصوص را شرح می دهد که با تعیین یکسری شروط ، موجبات وسوسه سرفرماندهی عالی ارتش را فراهم نمود . براساس انچه که در تاریخ نظامی ورماخت به ثبت رسیده ، پی نوشت : 1- ادامه دارد ................. 2- برای اینکه بدونید چرا ورماخت در طول جنگ دوم جهانی علیرغم ارائه طرح های فوق العاده زرهی ، همیشه دچار مشکل بود ، این تاپیک را دنبال کنید ................. 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . برگردان به پارسی ، اختصاصی برای بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ( MILITARY.IR) مترجم : MR9
-
1 پسندیده شدهمتاسفانه تجربه نشون داده که نیروی نظامی جدای از اقدامات اشتباهی که روی هم انباشته شده اند و در نهایت رخداد های مشابه را به وجود می آورد، مسئولیت پذیری هم ندارد ، حالا هر کی این وسط قدرت بیشتری داشته باشد کاسه کوزه رو سر زیر دست خالی می کند و در اینجا هیچ مصاحبه و یا گزارشی از خود اپراتور وجود ندارد.
-
1 پسندیده شدهگزارش سانحه هوایی رو خوندم یک نکته ایی که خیلی مهمه و به صورت عمد ازش گذشتند عدم توانایی ارتباط اپراتور تور با مرکز بوده با اینکه تو گزارش این نقص قید شده ولی دلیلش رو هیچ وقت نگفتند .زنجیره ایی که باعث شده این اتفاق بیفته 1- خطای انسانی در تنظیم سیستم تور 2- ناتوانی در ارتباط بر قرار کردن با مرکز 3- طبقه بندی اشتباه هدف 4- شلیک سر خود اپراتور بر خلاف قوانین حالا هیچکس نگفته چرا اپراتور نمی تونسته با مرکز تماس بگیره اونم بدون وجود هیچ دشمنی این بود شبکه پدافند یکپارچه ؟ اینو میگم چون احتمالا نقص عدم توانایی تماس از سامانه تور نبوده و از مرکز بوده تو گزارش نوشته شده مرکز اصلا پیام اپراتور رو ثبت نکرده و جوابی هم نداده از 4 عاملی که زنجیره اتفاق رو تشکیل دادند 3 تاش عینا تو حادثه تامکت 6062 شهید کریمیایی صد در صد اتفاق افتاده اپراتور تور ام 1 به دلیل خطی انسانی و عدم اموزش صحیح هواپیمای اسکرمبل رو به عنوان مهاجم تشخیص داده و سر خود براش شلیک کرده ولی خوب گردن که نگرفتند هیچ وقت . فقط اون بی چشم رویه بی حیایی که گفت شخصا تو دل شب با فاصله چند کیلومتر دیده نوک بال تامکت خورده به اب . عدم تخصص و برخورد قانونی که نتیجش میشد رفع عیب برای جلوگیری از تکرار چنین حوادثی نتیجش شد زدن هواپیما مسافربری وسط کشور با همون سامانه و با همون خطی
-
1 پسندیده شدهصحبت درباره زره کوب فردیناند شد بهتر چند نکته را باهم مرور کنیم مشکل اصلی زره کوب فردیناند نداشتن مسلسل نبود بلکه اشکال فردیناند اساسی تر از این حرفها بود: اگر مشکل فردیناندها فقط مسلسل بود نصب یک مسلسل می توانست به مشکلات این زره کوب پایان دهد. در حقیقت المان ها هم متوجه این موضوع بودند و سعی کردند با اصلاحاتی طرح فردیناند را بانام Elefant بهبود ببخشند اما مشکلات فردیناندها حتی با وجود بهبودها باقی بود. تصویر سمت راست Elefant تصویر سمت چپ فردیناند همان طور که در متن بالا توضیح داده شد در نمونه های بعدی این زره کوب تغییراتی از جمله نصب مسلسل انجام شد اما مشکلات فردیناند تمامی نداشت. سربازان المانی در حال جابه جا کردن پیشرانه جدید برای زره کوب فردیناند از قطار _ مشکل فردیناند جدی تر از این حرفها بود !! جدا از بحث نامطمئن بودن سیستم تعلیق حتی پشیرانه مایباخ این تانک نیز به خاطر محفظه تنگ فقط 800 کیلومتر عمر مفید داشت. پیشرانه ها مرتب باید تعویض میشدند که با توجه به شرایط صنایع المان موتورهای اضافی به سختی برای زره کوبها فراهم میشد. تصویری از زره کوبهای فردیناند در انتظار تعمیر در کارخانه تانک سازی Nibelungenwerk _ خرابیهای پی در پی در کنار کمبود قطعات ضربه بدی به علمکرد زره کوبهای فردیناند زد بازیابی زره کوب Elefant به خاطر وزن 70 تنی بسیار سخت و دشوار بود به طوری که با کوچکترین مشکل در سیستم حرکتی این غولهای زرهی رها می شدند. پشتیبانی فنی و لجستیکی از سخت افزارهای نظامی در میدان نبرد گاهی ارزشی بیشتر از خود تجهیزات دارد.
-
1 پسندیده شدهممنون بابت مطالب جذاب و مهم که زحمتش رو کشیدید حسین فردوست یکی از اون آدم هایی هست که باید بیشتر شناخت چون که دقیقا نقطه مقابل کسایی چون شاپور ریپورتر قرار می گیره و اینکه چرا بعد از انقلاب از ایران نرفت و مدت 5 سال مخفیانه زندگی کرد و در طول 4 سال بازداشت برخلاف روند مرسوم اعدام نشد بویژه با پستی که داشت
-
1 پسندیده شدهبا شواهدی که در طول این چند سال مشاهده شده به نظرم شاید بخش زیادیش با واقعیت تطبیق داشته باشه اگر نگیم همش و برخی بخش ها شاید به خاطر دشمنی اون سرباز اغراق شده باشه. شاید تاریخ و عاملین و پسر و پدر و برادر و بلک واتر و .. جا به جایی ها و یا کم و زیادهایی داشته باشند ولی در اینکه ترکیه یکی از حامیان اگر نگیم رسمی، غیر رسمی داعش و سایر گروه های تروریستی دیگه هست به نظر شکی درش نیست. انفجارات داعش در ترکیه را هم که باز با دیده ی شک و تردید باید بهش نگاه کرد تنها میشه اختلافات درون خانوادگی پدر و پسری دونست در نهایت! :)
-
1 پسندیده شدهروایت متفاوت پایگاه لبنانی از نقش تهران در نجات اردوغان جام نیوز: پایگاه لبنانی "العرب پست" به نقل از یک مسئول امنیتی عراقی اعلام کرد به اطلاعات مهمی در خصوص حوادث شب کودتا در ترکیه دست یافته است. منبع یادشده نوشت: «در بامداد 15 جولای اخباری در خصوص اسکورت یک هواپیمای مسافربری توسط جنگنده های ایرانی در خاک جمهوری اسلامی منتشر شد که گمانه زنی ها را در خصوص حضور اردوغان در این هواپیما به دنبال داشت. اما یک مسؤول امنیتی در دولت عراق به العرب پست گفت که اردوغان در ساعات اولیه قصد داشته تا پایان یافتن غائله کودتا توسط سازمان امنیت ترکیه (میت) و مشخص شدن سرنوشت دولت خود، در یکی از کشورهای عربی -که احتمالا قطر بوده است- بماند و از آنجا منتظر نتیجه تحولات جاری باشد.» العرب پست به نقل از منبع خود افزود: «ولی مسؤولان ایرانی با اردوغان تماس برقرار می کنند و به او پیشنهاد می دهند به جای خروج از کشور، به ترکیه برگردد و مردم را به صحنه بیاورد تا شانس مهار کودتا بیشتر شود. http://www.fardanews.com/files/fa/news/1395/4/31/397473_902.jpg ظاهرا اردوغان پس از کمی تعلل و مشاوره با تیم همراهان، این پیشنهاد را قبول میکند و در پیامی شفاهی از مردم میخواهد برای دفاع از دموکراسی به خیابان ها بیایند. خود او نیز پس از ساعتی از طریق تماس تصویری و پس از آن در مقابل دوربین ها حضور پیدا میکند.» این پایگاه لبنانی در همین رابطه از قول یک کارشناس مسائل منطقه خاطرنشان کرد: «ایران و ترکیه با توجه به بسیاری از اختلافات بر سر مسائل مهم منطقه ای، اما در دشمن دانستن برخی معارضان مسلح کرد اتفاق نظر دارند. از آنجا که اخیرا عربستان و آمریکا کردهای منطقه را تجهیز و فعال کرده اند، ایران نمیتوانست در کنار عراق و پاکستان، یک کشور ناامن دیگر را در مرزهای خود تحمل کند. به همین علت با هدف حفظ ثبات ترکیه در همسایگی خود، به تثبیت دولت اردوغان کمک کرد و نگذاشت دولت مرکزی در آنکارا ساقط شود.» http://www.fardanews.com/fa/news/546361/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%85%D8%AA%D9%81%D8%A7%D9%88%D8%AA-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%84%D8%A8%D9%86%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%AC%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%D8%BA%D8%A7%D9%86
-
1 پسندیده شدهبه شخصه بعيد مى دانم كودتا نمايشى باشد ويا اردوغان إز ان مطلع بوده است ولى مشخص است كه اردوغان خود را براى چنين روزى آماده كرده بود چه به تصفيه هاى قبلى ارتش و چه با آماده كردن نيرو هاى مردمى و پليس نقش پليس واقعا در اين امر پررنگ بود اما يك سوال اينجا مطرح است چرا كودتاگران به سمت نخست وزيرى و رئيس جمهور حمله اى صورت ندادند؟ چرا هواپيماى اردوغان راحت در فرودگاه فرود امد؟ نكته مشخص ديگر عدم تمايل سربازان براى خونريزى بود تصاوير نشان مى دهد سربازان امكان درگير و گلوله بستن مردم را داشته اند ولى نخواستند أين كار را بكنند فكر كنم دوستان كودتاى شيلى را به ياد داشته باشند -------- گلن چيز جالبى گفته من كودتا را مى شناسم أين يك سناريو است چرا به رهبران حمله نكردند
-
1 پسندیده شدهنمایشی شاید خیر ولی شبه نمایشی چی؟ در پست بالا توضیح دادم مثلا به چه نحوی. یک جور مهندسی و کنترل و هدایت نارضایتی ای که در ارتش وجود داشته ( با دستگیری های قبلی و اطلاعات به دست آمده و فریب برخی فرماندهان ارتش توسط عوامل نفوذی که امکان موفقیت کودتای فرضی را در ذهنشون بالا کاشتند و پرورش دادند ) و بعد کنار نشستن و حماقت چند ساعته ی این فرماندهان را دیدن و بعد هم مردم از همه جا بی خبر را با تصور یک کودتای واقعی به خیابان کشاندن و بعد هم که هدف اصلی... این تنها یک فرضه ولی وقتی همه چیز این کودتا را کنار هم میچینی و برخی قطعات جور در نمیاد به هر حال میشه بهش فکر کرد لااقل. بعد هم مردم را به چی وادار کرد؟ اتفاقا مردم نقش اصلی بی خبران را داشتند و مهره ای برای پیشبرد این نقشه. همونطور که گفتم "هدفی" که چنین ریسکی را برای اردوغان قابل پذیرش کنه بعدا شاید ابعادش مشخص بشه ولی همین حالا هم به قول اردوغان کم لطف نداشته برای دولت ایشون. انتقاداتی که از ضعف دولت در باج دهی به اصراعیل و روسیه میشد حالا با یک نمایش قدرت مردمی و نشان دادن پشتوانه مردمی کاملا فراموش شد و انتقادات مخالفان هم که در این رابطه بسیار زیاد بود از یادها رفت. بدنه ی طرفدار مغرور و ملی گرای اردوغان که سرخورده بود از این عذرخواهی ها حالا با یک پیروزی! دوباره غرورش را بدست اورده. ارسال سیگنال برای برخی کشورها که در صف انتظار برای تبریک موفقیت غلبه بر کودتا هستند. فشار به امریکا خصوصا در عملیات ضد داعش با وقفه ای که به این بهانه ایجاد کرد. واکسینه کردن دولت از هرگونه نقدی تا مدت ها با حربه ی "طرفداری از کودتا" به حاشیه راندن تمامی بحث های حمایت از داعش و دوستانش تا مدت ها با جایگزینی خبر داغ کودتا شناختن دوست از دشمن در بین همسایگان و کشورها محک زدن عوامل داخلی و جناح ها و احتمالا در صورت حرکت اشتباه این جناح ها و احزاب مخالف در حمایت از کودتا منکوب کردنشون ( که احزاب مخالف دانسته یا ندانسته هوشمندانه رفتار کردند در این مورد ) و موارد زیادی که میشه لیست کرد ...
-
1 پسندیده شدهبا توجه به شرايط كودتا به بدترين طريق ممكن صورت گرفته و عملا إز همان اول شكست خورده بوده است يا شايد هم نمى خواستند زياد خونريزى إيجاد شود با توجه به اخبار أصلا در حمله به مراكز مهم و سياسى قوى نبودند
-
1 پسندیده شدهبا توجه به استقبال دوستان از تاپیک هواپیمای A-9 (رقیب شکست خورده A-10 تاندربولت) ، تصمیم گرفتیم که داستان یکی دیگر از پروژه های ناکام صنعت هوانوردی ایالات متحده را به همان سبک و سیاق به اتفاق شما دوستان عزیز مرور کنیم : Nortrop YF-17 شکست مار کبرا از زنبور سرخ مقدمه - هَتریک (سه گانه) ناکام نورتروپ : تاریخ صنعت هوانوردی در کشور آمریکا، با توجه به رقابت بیرحمانه بخش خصوصی، از افت و خیزها و پیروزی و شکست های فراوان سرشار است. اما در این وانفسای پر از گریه و خنده ، داستان تلخ شکست های سه گانه کمپانی نورتروپ آمریکا ؛ داستانی خواندنی است. داستان سه شکست نورت روپ در پروژه های A-10 و F-18 و F-22 و برخواستن مجدد این کمپانی با پروژه بمب افکن B-2 پیش از این و در قالب این تاپیک ، به سرنوشت رقیب ناکام A-10 پرداختیم. در تاپیک پیش رو هم به سرنوشت رقیب ناکام F-18 می پردازیم و انشاء الله و اگر عمری باقی بود؛ در آینده ای نزدیک هم به سرنوشت رقیب ناکام F-22 خواهیم پرداخت. F-17 Cobra / F-16 Falcon نبرد مار کبرا با شاهین جنگجو LWF : هواپیمای YF-17 شرکت نورت روپ (با لقب یا نام مستعار کبرا) ، در واقع یک نمونه اولیه (پیش نمونه - پروتایپ) از طرح هواپیمای "جنگنده سبک وزن" (LWF) طراحی شده برای نیروی هوائی ایالات متحده آمریکا می باشد. برنامه LWF نیروی هوائی در واقع برای ارزیابی و تعیین استانداردهای مورد نیاز برای ساخت جنگنده سبک وزن نیروی هوائی آمریکا ایجاد گردید. آغاز پروژه LWF به این علت بود که بسیاری از مقامات ارشد نیروی هوائی آمریکا ، بر این اعتقاد بودند که جنگنده ای مانند f-15 ایگل ، برای اجرای بخش زیادی از مأمویرتهای رزمی مد نظر فرماندهان، بیش از حد بزرگ و بیش از اندازه گران قیمت است. اف-15 ایگل هواپیمای YF-17 ، نقطه اوج یک خط طولانی و ممتد در تفکرات طراحی شرکت نورت روپ می باشد. تفکری که با طراحی N-102 Fang در سال 1956 شروع گردید و با خانواده منحصر به فرد F-5 به مرتبه بالائی از پختگی و تجربه رسیده بود. چند نسل خانواده F-5 : (ان-102 - اف-5 - اف-20 ) هر چند که در نهایت هواپیمای بسیار کارآمد F-16 فالکون ، برنده مناقصه LWF نیروی هوائی گردید، اما قابلیت های خوب و ارزشمند جنگنده YF-17 منجر به این شد که این هواپیما به مرحله نهائی پروژه جنگنده تجربی سبک نیروی دریائی (VFAX) نیز راه یابد. در این پروژه، بنا بر این بود که یک جنگنده سبک و کارآمد با هدف جایگزینی A-7 Corsair II و فانتوم های نیروی دریائی و سپاه تفنگداران دریائی و چه بسا جایگزینی ارزان تر برای هواپیماهای گران قیمت F-14 Tomcat انتخاب گردد؛ که سرانجام F/a-18 Hornet برنده این مناقصه شده و در اختیار این دو نیرو قرار گرفت. اف-18 هورنت هر چند تصور می شد که قرار است این جنگنده در کلاس جنگنده های کوچک و سبک وزن قرار بگیرد ، ولی مدل ارتقاء یافته اش یعنی F/A-18 E/F Super Hornet در نهایت به همان ابعاد F-15 رسید ادامه دارد ... پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند ، مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : انشاء الله در پست بعدی به ادامه داستان اف-17 می پردازیم. پ.ن 3 : داستان نورت روپ در طراحی خانواده اف-5 و مسیر رسیدن از N-102 تا F-17 هم بخش دیگری از این تاپیک خواهد بود. ------------------------------------------------------ کپی رایت : با توجه به عدم وجود منبع فارسی زبان مشابه ، ذکر مطالب این تاپیک فقط با بکار بردن military.ir به عنوان منبع مجاز می باشد. مترجم : مهران (mehran55) منبع این پست : (1)
-
1 پسندیده شدهبا سلامی دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست این هم وفای به عهدی که بسته بودم میثم جان هواپیمای آ-9 در یوتیوب https://www.youtube.com/watch?v=qRsor-m9CB4 این هم یه کلیپ یوتیوپ از سوخو 25 https://www.youtube.com/watch?v=CtAThLpxmxw و بعنوان حسن ختام این تاپیک : --------------------- پ.ن : فیلترینگ یوتیوب برداشته شده؟ الان ظاهرا برای من فیلتر نیست raised_eyebrow ( بخاطر همین هم من لینک اش رو مستقیم گذاشتم.) پ.ن 2 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 3 : انشاء الله و بزودی یک تاپیک دیگه در مورد یکی دیگه از پروژه های ناکام صنعت هوائی آمریکا رو تقدیم دوستان خواهم نمود. //// مرجع اعلام رفع مسدودیت شورای عالی فضایی هست و تا وقتی که بصورت رسمی اعلام نشده ، لینک ها رو در کد قرار بدید لینک های سایت ها بعضی اوقات موقتی باز میشن دوباره بسته میشن cheka
-
1 پسندیده شدهبنام خدا با سلام به دوستان میلیتاریست عزیز امروز توی آپارات بطور اتفاقی با این فیلم برخورد کردم. توی این فیلم میگه که در خلال سالهای جنگ اول جهانی و پس از اشغال ایران توسط انگلیس و روسیه، تقریبا نیمی از جمعیت کشور ایران کشته شدند. یعنی از جمعیت 20 میلیون نفری ایران، حدود 9.5 میلیون نفر. توی این فیلم گفته میشه که عمده این کشتار بر اثر قحطی و کمبود غلات توی سالهای اشغال ایران صورت پذیرفته. طبق نظر کارگردان این فیلم، این قحطی و نبود نان، نه به دلیل اتفاقات طبیعی حاصل از سالهای جنگ (نیاز ارتشهای اشغالگر به آذوقه) که بر اساس یک طرح و برنامه مدون و از قبل طرح ریزی شده توسط انگلستان صورت پذیرفته و کارگردان به واقع مدعی این هست که این کشتار در قالب یک فرمول نسل کشی سازمان یافته اجرا شده. من این تاپیک رو ایجاد کردم تا نظر دوستان در مورد موارد مطرح شده توی این فیلم رو بدونیم و فضائی رو برای بررسی این موضوع توی میلیتاری اختصاص بدیم که: آیا به واقع در قرن بیستم، کشور ایران شاهد یک نسل کشی سازمان یافته بوده است؟ آیا کشته شدن نیمی از جمعیت کشورمون در ظرف 2 سال صحت داره؟ اگر این موضوع صحت داشته باشه، بررسی کنیم که دلیل این نسل کشی و کشتار سازمان یافته (به تعبیر امروزی ها هلوکاست) چی بوده؟ این هم لینک آپارت این فیلم: [aparat]dbx3i[/aparat] http://www.aparat.com/v/dbx3i خود من هم در ادامه و بطور متناوب مستندات تاریخی اون دوره از تاریخ معاصر کشور عزیزمون رو توی این تاپیک قرار خواهم داد.
-
1 پسندیده شدهاول اینکه واقعا شما تصور میکنید که این کشور 20 میلیون نفری (که تبدیل به یک کشور 11.5 میلیون نفری میشه) واقعا تا سالها بعد تونست از روی زمین بلند بشه؟ raised_eyebrow دوم اینکه انقراض یک نسل به این سادگی ها نیست. مگه کشور آلمان که توی جنگ جهانی دوم اون همه تلفات داد، نسل مردم اش منقرض شدند؟ سوم اینکه ایران تا اواسط دوران قاجار کشور نسبتا سرسبزی بوده و اون مشکلاتی که شما میگید رو نداشته. در نظر داشته باشید که در تاریخ این سرزمین عموما یکی از واحدهای محوری ارتش ایران سواره نظام بوده. داشتن سواره نظام قدرتمند یعنی وجود سوارکاران و اسبهای فراوان و اسب هم فقط توی مراتع تغذیه میکرده. پس اگر ایران رو سرزمین خشک و لم یزرعی بدونیم ، نبایستی که فضای کافی برای پرورش اسب های رزمی و در نتیجه ایجاد یک سواره نظام قدرتمند رو می داشت. البته این یک مثال دم دستی بود وگرنه دلائل جغرافیائی و تاریخی متعددی رو برای عدم وجود قحطی گسترده در سالهای پیش از قرن بیستم میشه بر شمرد. ===== این سرزمین که اهورا مزدایم به من ارزانی داشته؛ زبیا، خوب اسب و دارای مردمی نیک است. اهورا مزدا این سرزمین را ازابتلاء خشکسالی، سپاه (دشمن) و دروغ (دیو دروغ) حفظ نماید. کتیبه داریوش هخامنشی)
-
1 پسندیده شدهایران در هر دو دوره جنگ های جهانی اول و دوم؛ علیرغم اعلام بی طرفی به اشغال بیگانگان در آمد و در هر دو دوره اشغال هم دچار قحطی شدید شد. اما شدت ویرانگری و مرگ و میر در زمان جنگ جهانی اول به هیچ وجه قابل مقایسه با جنگ جهانی دوم نبود. :cry: :cry:
-
1 پسندیده شده[quote name='100' timestamp='1367093351' post='309510'] سلام ... اف ۴ های نیروی هوایی این بمباران رو انجام دادن .... تلویزیون یک مستند تقریبا بی قیچی نشون داد ... طرف مصاحبه هم یکی از کمک خلبان دوتا فانتوم اعزامی بود .... گویا در حالی که فرمانده سپاه منطقه و نیروهاش داشتند منطقه و هلیکوپترها رو بررسی می کردند این فانتومها رو می فرستند و فانتوم ها هم به خیال اینکه اینها نیروی امریکایی هستند بمبارانسون می کنند که جمعی از سپاهی ها و فرماندهشون شهید می شند .... بعدها پشت خلبانهای بیجاره رو خالی ی کنند و از اونور هم بین سپاه و نیروی هوایی مشکل پیش میاد . [/quote] کسی از سرنوشت این خلبان ها اطلاعی دارد؟ با آنها چگونه رفتار شد؟ چون با توجه به چیزهایی که شنیدیم ، این اف 4 ها طبق دستور مرکز فرماندهی اقدام به عملیات کرده بودند و برای خلبان تشخیص و ارتباط با نیروهای سپاه خیلی سخت بوده است
-
1 پسندیده شدهدیروز تو مستندی داشت می گفت بدلیل خرابی عملیات لغو شده بود اما حین برگشت کنترل هلکوپتر بهم می خورد و با برخورد به سوخت رسان انفجار رخ می دهد به بیان دیگر انفجار و برخورد حسن ختام داستان بوده است و شن ها اصل کار و لغو عملیات را انجام داده بودند اکنون بحث دوستان روی خاموشی یا روشنی رادارها است که زیاد فرقی نمی کند چون جاسوسان و مخالفان در تهران پربودند و اگر اینجا نبود کنار دستش حتما بود اما بحث حمله به بیت با این تعداد نیرو کمی عجیب است ، با 60 نفر نیرو آنهم برای آزادی بالای 10 نفر که زمان و فضا برای عملیات دوم نیست شاید حمله ایذایی در کار باشد اما حجم عملیات در همان حد حمله و آزادی آمریکایی ها است تا حمله به بیت که محافظ هم داشت