برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 7 آذر 1400 در همه مناطق
-
7 پسندیده شده
-
3 پسندیده شدهسیر تکامل کلاه خودهای نظامی قسمت دوم و نهایی: با وارد شدن سلاحهای گرم به صحنه جنگ کلاه خودها کاملا تغییر پیدا کردند . کلاهخود برودی : این کلاه که توسط جان لئوپارد برودی ، در سال 1915 به عنوان کلاه پیاده نظام به ثبت رسید ، در جنگ جهانی اول توسط ارتشهای متحدین به میدان آورده شد. تا پایان جنگ هفت و نیم میلیون از آن تولید شد . ساخت آن با فولاد منگنزی انجام می شد و مقداری لبه داشت . این طراحی باعث می شد که فولاد ضخیم با یک بار پرس به شکل کامل شکل بگیرد و همزمان ضخامت یکنواخت خود را هم حفظ کند . فولاد بکار رفته در این کلاهخود که به وسیله اضافه کردن 12% منگنز سخت کاری شده بود ، می توانست گلوله یک سلاح کمری با کالیبر 0.45 گرد را که با سرعت 600 فوت بر ثانیه و از فاصله ده فوتی شلیک می شد ، را متوقف سازد .اگر چه این کلاهخود محافظت محدودی از سر و گردن فراعن می آورد ولی محافظت آن در برابر آتش غیر مستقیم ارزشمند بود . وزن آن حدود 600 گرم بود . به علت وزن پایین آن و همچنین بهینه سازی های متعدد برای آستر داخلی و بند نگهدارنده آن ، همچنین با توجه به نسبت حفاظتی که در طی جنگ جهانی اول داشت استفاده کننده کاملا راحت بود . کلاهخود M1 : این کلاهخود توسط سرگرد هارولد جی سیدنهام طراحی شد. بیشتر از بیست و دو میلیون از آن تا پایان جنگ دوم جهانی تولید شد و بعد یک میلیون دیگر برای جنگ ویتنام به این تعداد اضافه شد . این کلاه خود از یک پوسته فولادی ساخته شده بود که یک آستری به شکل کلاه ایمنی با سیستم معلق داشت . شکل کلاهخود باعث می شد که پوشش برای جلوی سر ، کناره های سر و گردن فراهم شود . هر کلاه خود از یک قطعه یکپارچه فولاد منگنزی هانفیلد که برای شکل دادن پرس شده ، ساخته شده است . در توانایی مقابله بالستیک تقریبا مشابه کلاهخود برودی است و حفاظت در مقابل گلوله یک سلاح کمری با کالیبر 0.45 گرد را با سرعت 600 فوت بر ثانیه و از فاصله ده فوتی را همراه با حفاظت از ترکشها فراهم می کند . وزن آن با پوشش داخلی و بند چانه حدود یک کیلو و سیصد گرم است . سربازان استفاده کننده هنگام استفاده از آن با پوشش داخلی اش آن را کاملا راحت توصیف کرده اند . اندازه پوشش داخلی قابل تنظیم است . این کلاهخود یکی از اولین کلاهخودهایی است که از پوشش داخلی معلق استفاده می کند . کلاهخود PASGT : مخفف عبارت سیستم زره شخصی برای نیروهای زمینی است . این کلاهخود برای جایگزینی کلاهخود نوع M1 طراحی شد و اولین کلاهخود با تولید انبوه است که در آن به جای آلیاژ از فیبرهای بالستیک استفاده شد. همچنین اولین کلاهخودی بود که برای استفاده از تجهیزات جانبی متعددی مانند عینکهای دید در شب و اضافه کردن نقاب صورتی ضد شورش ، سازگاری داشت . این کلاه خود هنوز توسط ارتشهای مختلف ، پلیس یا مردم عادی استفاده می شود . سطح حفاظتی NIJ IIIA دارد که توانایی متوقف کردن گلوله اسلحه کمری مگنوم با کالیبر 0.44 گرد را از از فاصله ده فوتی همراه با حفاظت از ترکشها را دارد . وزن آن یک کیلو و چهارصد گرم تا یک کیلو و نهصد گرم است . این کلاهخود هم به شکل دارای لایه داخلی معلق و هم به شکل سیستم پدهای داخلی قابل تنظیم تولید می شود . انواع مدرن تر این کلاهخود از سیستم پدهای قابل تنظیم استفاده می کنند تا بهترین تناسب مورد نظر کاربر نهایی را فراهم کنند . کلاهخود MICH : مخفف عبارت کلاهخود ارتباطی یکپارچه مدولار است . این کلاهخود در اصل برای نیروهای عملیات ویژه طراحی شده است . ابتدا به صورت انحصاری توسط فرماندهی عملیاتهای ویژه ایالات متحده به کار می رفت ولی به خاطر طراحی و عملکرد آن ، کم کم توسط سایر نیروها نیز به کار گرفته شد .این کلاه خود یک پوسته با فاصله کم ، همراه با برآمدگی روی گوشها برای جا دادن ابزارهای ارتباطی دارد. این کلاهخود معمولا همراه خود یک پایه نصب دوربین دید در شب و گاهی ریلهایی برای سایر ابزار جانبی را دارد . بیشتر ارتشهای مدرن روز و پلیسها از این کلاه خود استفاده می کنند . سطح حفاظتی NIJ IIIA دارد که توانایی متوقف کردن گلوله اسلحه کمری مگنوم با کالیبر 0.44 گرد را از از فاصله ده فوتی همراه با حفاظت از ترکشها را دارد . وزن آن یک کیلو و سیصد و شصت گرم تا یک کیلو و ششصد و سی گرم است . این نوع کلاهخود خیلی راحت تر از نوع PASGT است ولی عقب گردهایی هم داشته است . بسیاری از آنها با پدهای داخلی و جانبی مشابه با PASGT تولید می شوند . مساله دیگر رواج استفاده از هدست های ارتباطی به همراه این کلاه خود است . اگر چه برجستگی روی گوش در این کلاه خود فضایی برای قرار گرفتن هدست فراهم می کند ولی بیشتر هدستها به خاطر فشرده شدن بر روی گوش در کوتاه مدت منجر به ناراحتی و نارضایتی استفاده کننده می شوند . کلاهخود ATE : ( بالای گوش ) با برش از بالا تولید این کلاهخود نتیجه یک تکامل طبیعی برای پشتیبانی از تعداد بیشتر ابزارهای جانبی قابل نصب بر روی کلاهخود و همچنین ابزارهای ارتباطی است . اصلی ترین تغییر در طراحی آن حذف قسمتهای جانبی روی گوش است که هدستهای ارتباطی بدون مشکل در آنجا قرار می گیرند . البته همچنان بیشتر این کلاهخودها پایه دوربین دید در شب و سایر ریلها را دارند . سطح حفاظتی NIJ IIIA دارد که توانایی متوقف کردن گلوله اسلحه کمری مگنوم با کالیبر 0.44 گرد را از از فاصله ده فوتی همراه با حفاظت از ترکشها را دارد . با این کلاهخود حفاظت جانبی دو طرف در محل بریدگیها از دست رفته است . از این گذشته به تدریج کلاهخودهای مقاوم در برابر گلوله تفنگ و حفاظهای ارتقا یافته در دسترس قرار می گیرند . به عنوان مثال حفاظ ارتقا یافته ای که در برابر گلوله های 5.56 و 7.62 تفنگ مقاوم است . وزن آن حدود یک کیلوگرم تا یک کیلو و سیصد و شصت گرم است . این کلاهخودها به علت پیشرفت در آستر و سیستم نگهدارنده و همچنین کاهش وزن ، از راحت ترین کلاه خودها برای استفاده به شمار می روند . منبع
-
2 پسندیده شدهاگرچه زمان دقیق استفاده از باروت به عنوان یک خرج پرتاب، به طور دقیق تعیین نگردیده است؛ اما زمان استفاده از آن به قرن 14 میلادی برمی گردد. تاریخچه استفاده از سلاح گرم در ایران به دوران حکومت صفویان بازمی گردد. در اینجا مراحل تکامل سلاح گرم را در ایران از دوران سلطنت پادشاهان صفوی بررسی می کنیم. دوران حکومت سلسله صفویه سلسله صفویه در سال 905 هجری قمری توسط شاه اسماعیل اول بر سر کار آمد که سلطنت او مقارن با دوران اقتدار دولت پرتغال بود. پرتغالیها با دو هدف قرار دادن جزیره هرمز به عنوان مرکز بازرگانی خویش و نیز تضعیف امپراتوری مقتدر عثمانی که خواسته پادشاهان عیسوی اروپا بود، درصدد برآمدند که ارتش شاه ایران را با سلاح گرم آشنا کنند. بدین ترتیب با انتخاتب زبده عرین جوانان هنگ پاسداران شاهی که مرکب از 5000 نفر بودند و به قورچیها معروف بودند، آنها را به تفنگهای فتیله ای تجهیز کردند. سلاحهای سواره نظام این عصر شامل شمشیر کج، یک جفت تپانچه، نیزه و تیر و کمان بود. شاه اسماعیل اول برای تعلیم تیراندازی با تفنگ به سربازان ایرانی، معلمان فرانسوی و انگلیسی را به کار گرفت. در این دوره شش هزار قبضه تفنگ از انگلیس وارد شد تا تفنگها را از روی آنها بسازند. به نوشته سیوری، ایرانیان در زمان حکومت شاه اسماعیل از تفنگهای فتیله ای استفاده می کرند. تفنگهای ایرانی (عجمی) دارای برد زیادی بود و لوله آن به طرز خاصی به قنداق بسته می شد. وین چنتو دالساندری هم درباره سلاح سربازان صفوی مطالب مهمی نوشته است: "تفنگداران ایرانی، مسلح به تفنگهایی هستند که عموماً طولشان معادل شش وجب و فشنگی که داخل لوله تفنگ می نهند، بسیار کوچک است و وزنش از 17 مثقال تجاوز نمی کند." این بخش از نوشته های دالساندری از این جهت جالب است که برای نخستین بار در تاریخ صفویه و پیش از آمدن برادران شرلی و تهیه توپ و تفنگ، به وجود هنگی از تفنگداران ایرانی و مهارت آنان در تیراندازی با این سلاح آتشین اشاره می شود. پیش از مرگ شاه اسماعیل اول، سپاهیان ایران از تفنگ استفاده می کردند و عده ای از نیروهای صفوی مسقر در پادگان هرات، نیروهای عبدالله خان ازبک را با تیر و تفنگ عقب نشاندند. تلاش جدی برای تجهیز قشون ایران به سلاح آتشین، در زمان شاه اسماعیل اول و احتمالاً حتی قبل از جنگ چالدران آغاز شد و پس اط گذشت یک دهه، در سالهای نخست سلطنت شاه طهماسب اول، آثار خود را نمایان ساخت. توپچیان و تفنگچیان ایران درای واحدهای مستقلی بودند، چنان که یکی از عوامل پیروزی سپاه ایران بر ازبکان و اخراج آنان از هرات استفاده و مهارت زیاد در کاربرد سلاحهای آتشین بوده است. در اواخر سال 1006 هجری قمری (مصادف با 1598 میلادی) دو برادر انگلیسی به نامهای سرآتونی و رابرت شرلی به همراه یک گروه 26 نفری که تمامی آنها نظامی بودند، به قزوین وارد شدند و نزد شاه عباس صفوی رفتند و خود را به عنوان دو نفر از نجبای انگلیسی که مایل به خدمتگزاری به او هستند، معرفی کردند. از آنجا که همراهان برادران شرلی همگی اهل نظام بودند وچند تن از ایشان به اصول توپ ریزی و اسلحه سازی آشنایی داشتند، ساخت توپ و تفنگ در ایران رونق بیشتری گرفت.با آمدن برادران شرلی و همراهانشان، الله وردی خان که فرمانده قوای سلطنتی بود، به سمت فرماندهی در ارتش و تهیه سلاح گرم و تهیه سلاح گرم منصوب شد و کارخانه های اسلحه سازی را در اصفهان بنیان گذاشت. یکی از سلاحهای مورد استفاده در آن زمان، تفنگهای سرپر قلعه ای با لوله هشت ضلعی بود که توسط صنعتگران ایرانی ساخته شده بود که نسخه اصلی آن از تفنگهای انگلیسی برداشته شده بود و بسیار سنگین، بلند و با لوله های ضخیم ساخته می شد و جنس باروتدان آن از فلز یا پوست آهو بود. تفنگهای قلعه ای بر روی دیوار قلعه نصب می شد و در هنگام شلیک تعداد زیادی ساچمه درشت به طرف دشمن پرتاب می کرد. همچنین تفنگ بزرگ و سنگینی به نام شمخال وجود داشت که قطر دهانه لوله آن حدود 25 میلی متر بود و به سبب سنگینی اش، دو شمخالچی آن را حمل می کردند. از شمخالها بیشتر در دژها و برج و باروی شهرها استفاده می کرند. شخص استفاده کننده از این سلاح می توانست آن را به خوبی در مقابل شانه اش نگاه داشته و شلیک کند. در همان حال او می توانست به موازات لوله تفنگ نشانه گیری کند. دلیل نامگذاری این تفنگ به شمخال، خمیده بودن قنداقش بود.به طور کلی بعد از احداث نخستین کارخانه اسلحه سازی در ایران، صنعتگران تلاش کردند تا استادی خود را در ساختن تفنگهای سرپر فتیله ای به نمایش بگذارند. تفنگها و تپانچه های سرپر فیتیله ای اساس کار این سلاحها، انفجار باروت در لوله و پرتاب گلوله یا ساچمه به سمت هدف می باشد. در این زمان لوله تفنگ را از فلز برنج می ساختند که دلیل مقاومت کم این فلز، مجبور بودند که ضخامت لوله را زیاد در نظر بگیرند که این امر به نوبه خود موجب سنگینی بیش از حد سلاح می شد.در تفنگهای سرپر فیتله ای، باروت سیاه را با پیمانه به داخل لوله می ریختند، سپس روی آن را پارچه یا نمد گذاشته و با میله فلزی (سنبه) می کوبیدند، سپس گلوله یا ساچمه ریخته و روی آن نیز پارچه یا نمد می گذاشتند و با کمک شعله یا فتیله سوزان از سوراخ ته لوله، باروت را منفجر می کردند.مطابق آنچه در برخی سفرنامه های دوره صفوی درباره تفنگداران و روش استفاده از تفنگ آمده است، سربازان تفنگدار فاقد زره بودند و سلاحشان تفنگ و قداره بود. شلیک با تفنگ کاری بسیار دشوار بود و برای آنکه ره راحتی و با دقت تیراندازی کنند، تفنگ را بر روی پایه ای قرار می دادند. دوران حکومت سلسله افشاریه در اواخر حکومت صفوی و اوایل حکومت افشاریه، به تدریج با تکامیل این سلاحها، برای راحتی نشانه روی و سهولت کار، چخماق ابداع شد. فتیله روشن روی چخماق قرار می گرفت و هنگام شلیک، آتش فتیله با سوراخ مخزن باروت تماس یافته و تفنگ شلیک می شد. روشن نگه داشتن فتیله و منتظر فرصت تیراندازی بودن، مخصوصاً در هوای بارانی، کاری دشوار و گاهی ناممکن بود. به همین دلیل به تدریج تفنگهای فتیله ای جای خود را به سنگ چخماقی داد. در این نوع تفنگها، سنگ چخماق بعد از کشیدن ماشه به فلز جلوی سوراخ باروت ساییده می شد و جرقه حاصل، باروت را آتش می زد. سلاحهای گرم اصلی نظامیان این عصر عبارت بود از: توپ، خمپاره، زنبورک، تفنگ فتیله ای و چخماقی و تپانچه. دوران حکومت سلسله زندیه نظامیان دوران زندیه نیز مانند دوران صفویه و افشاریه شامل چند گروه پیاده نظام و سواره نظام، گارد، نیروهای نامنظم و توپخانه بودند. سلاحهای اصلی این دوره عبارت بود از: تفنگ سرپر فتیله ای و چخماقی، نیزه، خنجر، گرز و شمشیر.با اختراع چاشنی، تفنگهای سرپر تکمیل شد و تبدیل به سلاحی گردید که مدتها در میادین جنگ و شکار مورد استفاده قرار گرفت. دود حاصل از تیراندازی، بوی باروت سیاه و مراحل پر کردن تفنگ از ویژگیهای این نوع سلاح بود. باروت مورد استفاده در تفنگهای سرپر، باروت سیاه است که از نیترات پتاسیم (شوره)، پودر زغال و گوگرد تهیه می شد. در این تفنگها به دلیل استحکام کم لوله هرگز نمی بایست از باروت بی دود استفاده می شد. باروت سیاه سرعت اشتعال کمتری داشته و به همین دلیل لوله تفنگهای سرپر را بلند درست می کرند تا شتاب لازم به گلوله داده شود. سلاحهای سرپر سیستم چاشنی از مدلهای انگلیسی که در کارخانه جیمز ویلینکسن ساخته شده بود، کپی برداری شد. دوران حکومت سلسله قاجار بنیانگذار این سلسله آغامحمد خان قاجار بود و پس از او به ترتیب فتحعلی شاه، محمدشاه، ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمدشاه بر تخت سلطنت تکیه زدند. در اواخر حکومت آغامحمدخان، چند تن از افسران روسی که به ایران آمده بودند، توسط شاه قاجار ماموریت یافتند تا در شهر قزوین به تعلیم و تربیت قوای نظامی بپردازند. این افسران روس بعد از برادران شرلی (در زمان شاه عباس صفوی) اولین افراد خارجی بودند که به تعلیم قوای ارتش ایران گمارده شدند. در این زمان سلسله قاجار با دنیای غرب آشنا گردید.بازسازی ارتش ایران با روش مشق و تجهیز آنها به جنگ افزار نوین اروپایی نیز از زمان فتحعلی شاه در قرارداد نظامی اش با ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه آغاز شد. در دوره فتحعلی شاه، اسلحه و مهمات فراوانی برای قشون ایران خریداری گردید. همچین یک هیات 27 نفره از درجه داران و افسران فرانسوی جهت تعلیم نظامیان به ایران آمد. این هیات یک کارخانه توپ ریزی در اصفهان و یک زرادخانه در تهران دایر کرد. عباس میرزا، ولیعهد فتحعلی شاه، به بررسی جزئیات ساختمان سربازخانه ها، زرادخانه ها و کارگاههای اسلحه سازی و باروت کوبی، توپ ریزی و برقراری انضباط و تغییر لباس نظامیان اصرار داشت. در این دوران علاوه بر استفاده از افسران فرانسوی و انگلیسی، تلاش شد که با اعزام دانشجو به خارج از کشور، از دانش فنی آنها نیز در گسترش صنایع نظامی استفاده شود. محمد شاه در دوران 15 ساله حکومت خود به دلیل درگیری با شورشها و دخالت عثمانیها، انگلیسهیها و روسها فرصت چندانی برای ادامه اصلاحات در ارتش نیافت. در زمان او نیز از مربیان روسی و انگلیسی در تعلیم نظامیان کمک گرفته شد و نیز تجهیزاتی از انگلستان خریداری شد.در دوره ناصرالدین شاه، سلاحهای خودکار یا به اصطلاح مسلسل وارد ایران شد که از جمله آنها می توان به مسلسهای نوردن فلت-هاچکیس که از کشورهای فرانسه و انگلستان خریداری شده بود، اشاره کرد. در این دوران سلاحهای با لوله خان دار خریداری شد که افزایش برد و دقت تیراندازی را در پی داشت و مقدمه ای برای ساخت لوله های خان دار در ایران شد. سلاحهای مورد استفاده سربازان در این دوره تفنگهای فتیله ای، چخماقی، اشنایدر، مارتینی، روسی، ورندل، پروسی، گاللین، شاسپورت، بردان و مگزین بود. دوران حکومت سلسله پهلوی پس از به سلطنت رسیدن رضاشاه، کارخانه های اسله سازی و مهمات سازی با نام قورخانه در ایران راه اندازی گردید. در این دوران اکثر سلاحهای نظامیان، قدیمی، مستعمل و فرسوده بود و هر از چند گاهی نیاز به تعمیر و مرمت پیدا می کردند که مسئولیت این کار بر عهده قورخانه بود. تشکیلات قورخانه هم به مانند تشکیلات نظامی بود که شامل قنداق سازی، تفنگ سازی، مدرسه، آهنگری، ریخته گری، تلگراف خانه، فشنگ سازی، اداره مرکزی و ... بود و در راس آن، ارباب مناصب و سپس اصناف صنعتگر و دیگر کارکنان در رده های بعد قرار داشتند. سرپرستی قورخانه را مقام سرتیپ عهده دار بود. در طی هشت سال، تعداد 600 توپ برنزی، 200 خمپاره، توپ کوچک، تفنگ چهماقی و مقادیر زیادی مهمات در قورخانه تولید شد. نمودار سازمانی قورخانه آذربایجان به شرح ذیل بود: یک نفر سرتیپ، یک نفر سررشته دار، 4 نفر یاور، 6 نفر سلطان، 2 نفر نایب اول، 8 نفر نایب دوم، 8 نفر وکیل، یک نفر مشرف و 63 نفر صنعتگر و دیگر کارکنان. در روز هفتم بهمن ماه سال 1309 در پی یک بررسی طولانی، رضاشاه که فرمانده کل نیروهای مسلح بود، موافقت کرد هیاتی به نام "تفتیش و خرید اسلحه" را به چکسلواکی بفرستد. 47 صندوق تفنگ برنو و 48 صندوق ساز و برگ چرمی توسط این هیات خریداری و به ایران آورده شد. آزمایشها بر روی تفنگهای ماوزر vz. 24 صورت گرفت (vz مخفف vzor به معنای مدل و 24 نشان دهنده سال طراحی سلاح یعنی 1924 می باشد) و ستاد ارتش به آن نمره قبولی داد. از آن پس ماوزر که تولید انبوه آن از سال 1898 در ابرنادورف آلمان آغاز شده بود و به عنوان دقیقترین و خوشدست ترین تفنگ سبک به کار رفته بود، جای تفنگهای روسی و انگلیسی و ... را در ارتش ایران گرفت. کارخانه ماوزر بعداً شعبه خود را در شهر "برنو" واقع در ایالت مواویای چکسلواکی دایر کرد و دولت ایران که مشتری کمپانی اشکودا بود ترجیح داد که تفنگهای ماوزر ساخت شهر برنو (Brno) را خریداری کند و از آن پس در ایران نام "برنو" بر تفنگهای ماوزر گذارده شد. این تفنگها پنج تیر و تک تیر بودند. صنایع مسلسل سازی (جنگ افزار سازی) در هفتم مردادماه 1312 در شهر برلین آلمان قراردادی بین دولت ایران و کارخانه فریتس ورنر آلمان مبنی بر تاسیس کارخانه اسلحه سازی با ظرفیت اولیه تولید 25 قبضه تفنگ برنو به امضا رسید. در سال 1314 کارخانه در محل قورخانه آغاز به کار کرد و به مرور با تکمیل ماشین آلات و تغییر مکان آن به محل فعلی (خیابان پیروزی) در سالهای 1316 تا 1318 تعدادی پرسنل متخصص کار با ماشین آلات به کار گرفته شدند. در تیرماه سال 1317 به منظور افزایش سقف تولید سالانه 1200 قبضه مسلسل سبک و 300 قبضه مسلسل سنگین، تجهیزات بیشتری در صنایع مسلسل سازی نصب گردید.در سال 1320 با توجه به وقایع جنگ جهانی دوم و در پی اعلام بی طرفی ایران، محل صنایع مسلسل سازی به قرارگاه نیروهای هندی و لهستانی تبدیل شد که حاصل یان اشغال، وارد آمدن خسارات بسیار سنگین به ساختمانها و ماشین آلات بود.پس از تخلیه نیروهای هندی و لهستانی و سقوط هیتلر، در سال 1325 در اوایل سلطنت محمدرضا شاه، قراردادی بین ایران و روسیه مبنی بر تولید مسلسل سبک P.P.Sh منعقد شد. در کنار تولید این سلاح، در سال 1329 صنایع مسلسل سازی موفق به تولید 16 قبضه مسلسل برنو شد. به دلیل نیاز روزافزون نیروهای نظامی به سلاحهای پیشرفته و در عین حال قویتر و مدرنتر، در شهریور 1345 قراردادی بین تسلیحات ارتش ایران و شرکت فریتس ورنر آلمان جهت ایجاد و تکمیل تاسیسات و توسعه کارخانه های موجود منعقد گردید که مفاد آن به شرح زیر می باشد: 1- قرارداد ساخت و تولید سالانه 40000 قبضه تفنگ G3 2- قرارداد ساخت و تولید سالیانه 6000 قبضه تیربار MG3 با لوله کرم شده و لوله یدکی 3- اعزام 20 نفر متخصص به مدت 3 سال به ایران جهت نصب و مونتاژ تاسیسات 4- تحویل کلیه ماشین آلات و وسایل و لوازم فنی از جانب شرکت مزبور 5- تحویل نقشه های دوپایه، قنداق کشویی، سه پایه سنگین به صورت رایگان و آموزش 20 نفر از افسران و استادان به مدت یک سال در آلمان در سال 1356 قرارداد دیگری با همان شرکت آلمانی منعقد شد که بر اساس آن سالیانه 2000 قبضه موشک انداز RPG چهل میلی متری تولید گردد که 50 قبضه آن ساخته شد و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و تعطیلی صنایع، ادامه تولید متوقف شد. دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در زمستان 1357 صنایع مسلسل سازی به دلایل امنیتی تعطیل شد و به علت قرار گرفتن صنعت در مرکز درگیری مردم با حکومت پهلوی، محل صنعت آماج حمله شد و بعضی از تجهیزات مانند فرامین و ابزارآلات تولیدی به خارج از صنعت منتقل و بعضی از کارخانجات دچار آسیب شد که در اوایل سال 1358 بدون حضور کارشناسان خارجی بازسازی و آماده تولید شد. در سال 1359 نمونه های اولیه سلاح دوش پرتاب RPG7 بدون حضور کارشناسان خارجی روانه جبهه های جنگ ایران و عراق شد. فعالیتهای صنایع جنگ افزار سازی در دهه 60 با تلاش پرسنل صنایع جنگ افزارسازی در دهه 60 شمسی همزمان با جنگ تحمیلی، محصولات زیر به مرحله تولید رسید: 1- پرتاب کننده هدهد 81 م.م. 2- خمپاره انداز کماندویی 60 م.م. 3- لوله جوفی 4- تفنگ تک تیرانداز G3 5- سلاح درون شهری MP5 در مدلهای قنداق ثابت، کشویی و بدون قنداق 6- تجهیزات سلاح مانند تک پایه خودرویی تیربار، کارد سنگری، طناب انداز و آداپتور پرتاب نارنجک 7- تفنگ G4 در کنار تولید سلاح در داخل صنایع، جهت پشتیبانی از خطوط دفاع مقدس، صنایع اقدام به تجهیز و راه اندازی کارگاههای تعمیرات سلاح در مناطق جنگی کرد که باعث بازسازی و تعمیر مقادیر قابل توجهی از سلاح و بالا بردن روحیه رزمندگان شد که این روند تا پایان جنگ در سال 1367 ادامه داست. ادامه تلاش پرسنل صنایع با استفاده از روش مهندسی معکوس (بدون خرید دانش فنی کامل) باعث ایجاد تنوع بیشتر در خطوط تولید نظامی شد تا جایی که در سال 1367 سلاح شهری MP5 به روش مهندسی معکوس و با کالیبر 9 م.م. در مدلهای مختلف قنداق ثابت، کشویی و بدون قنداق در صنایع جنگ افزار تولید شد. با توجه به تولید سلاحهای اتوماتیک، نیاز صنعت به دستگاههای پیشرفته محسوس بود، بنابراین برخی از کاگاههای تولید به دستگاههای CNC آلمانی تجهیز شد. پروژه مهندسی معکوس برای راه اندازی خط تولید تیربار نیمه سنگین 12.7 م.م. دوشکا و تپانچه 9 م.م. زیکزوئور P226 موسوم به زعاف از سال 169 آغاز شد. بعد از اتمام جنگ تحمیلی و افت تیراژ سلاحهای نظامی، ساخت و تولید سلاحهای شکاری ساچمه زن و گلوله زن و تولید قطعات بازرگانی به منظور مشارکت در امر خوداتکایی و سازندگی کشور در دستور کار صنعت قرار گرفت که از جمله شامل موارد ذیل بود: 1- پروژه تفنگهای شکاری ساچمه زنی 12 گیج با نامهای نخجیر 1 و نخجیر 2 2- تولید قطعات و مجموعه های خودرو (مجموعه ترمز، اویل پمپ و ...) 3- تولید قطعات و مجموعه های مورد نیاز شرکت نفت و گاز (مجموعه تی سرویس و ...) 4- تولید قطعات کشاورزی (مجموعه پمپ هیدرولیک تراکتور و ...) 5- تولید قطعات مورد نیاز وزارت نیرو (مجموعه فیوز کات اوت و ...) 6- تولید قطعات مورد کاربرد ایران خودرو (دیفرانسیل پیکان و ...) فعالیتهای صنایع جنگ افزار سازی در دهه 70 در روزهای پایانی سال 1373 خطوط تولید سلاح تیربار دوشکا 12.7 م.م.، کلت کمری 9 م.م. زعاف، تفنگ پرتاب کننده گاز اشک آور 38 م.م.، کلت پرتاب کننده گاز اشک آور 38 م.م. و تفنگ شکاری نخجیر 1 و 2 با کالیبر 12 گیج به روشهای مهندسی معکوس راه اندازی شد. فعالیتهای صنایع جنگ افزار سازی در دهه 80 با جذب نیروهای متخصص و جوان، دوران توسعه در این دهه آغاز شد. با همت و پشتکار روزافزون پرسنل و با دستیابی به دانش فنی بالا، این صنعت توانست تولیدات خود را افزایش داده و در زمینه های نظامی و بازرگانی پروژه های زیر را به سرانجام رساند: 1- پروژه های نظامی - نمونه سازی و تولید انبوه تفنگ کلاشنیکف AK-47 با قنداق ثابت، قنداق تاشو از زیر و قنداق تاشو از بغل - تیربار گرینوف 7.62 م.م. PKM و PKT - تفنگ تک تیرانداز دراگانف 7.62 م.م. - تفنگ G3 بهینه شده - تفنگ M16 کالیبر 5.56 - تفنگ تک تیرانداز 7.62 مرصاد - تفنگ تک تیرانداز AM کالیبر 12.7 م.م. - پرتاب کننده 40 م.م. GL قابل نصب روی سلاحهای M16، G3 و AK - سلاح زاویه زن - صداخفه کن سلاح MP5 و کلت C9 - تفنگ صیاد پلیسی (مدل وینچستر) - نمونه سازی تفنگ و تپانچه پرتاب کننده کالیبر 38 م.م. جدید • از فعالیتهای مهم دهه 80 صنعت جنگ افزارسازی می توان به وارد شدن در بحث طراحی سلاح تحت عنوان پروژه خیبر نام برد که منجر به ساخت تعدادی سلاح تحقیقاتی با نام سما گردید. • پروژه های آزمایشی شامل تندر کوتاه، G3 بهینه تک تیرانداز (کارا تک تیرانداز)، G3 بهینه (کارا)، زعاف کامپکت، تندر کوتاه با قنداق تاشو و کارابین کلاشنیکف 2- پروژه های سلاح شکاری تفنگ شکاری دولول روی هم با کالیبر 12 گیج منبع: وبلاگ هوانورد http://newcoy.persianblog.ir
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهبسمه تعالی 182 خلاصه سیاستی: بررسی نیاز به پدافند هسته ای مقدمه: اصطلاح پدافند هسته ای گاه به معنی دفاع از سایت های هسته ای به کارمی رود. گاهی نیز به طور خاص در مورد کسانی که در پروژه هایی چون آماد و یا پروژه های مشابه احتمالی درگیر بوده اند به کار می رود تا بر ماهیت دفاعی کار ایشان تاکید شود.* گاهی نیز به معنی استفاده از نیروی هسته ای برای مقاصد پدافندی است. خلاصه ی سیاستی زیر در پی بررسی این موضوع است. *** اصلی ترین تهدید نظامی علیه ایران در سال های پس از انقلاب آمریکا، اسرائیل و برخی کشور های منطقه بوده و هستند. این کشور ها همواره به توان نظامی و حجم تهدیدات خود علیه نظام ایران افزوده اند و اخیرا جسورانه دست به اقدامات خصمانه ی تمام عیار می زنند. اگرچه ایران به لحاظ وسعت، توپوگرافی و نیز توان نظامی قابل توجهی که داراست هدف فوق العاده دشواری برای اشغال زمینی است، اما در عین حال در برابر حملات هوایی خصوصا در مورد زیر ساخت های حیاتی که در نوار ساحلی جنوبی قرار دارند، ضعف های قابل توجهی دارد. در عین حال رزم هواپایه همان نقطه ی قوتی ست که دشمنان ایران خصوصا آمریکا به شدت بر روی آن سرمایه گذاری کرده اند. به همین جهت انبوهی از پایگاه های هوایی را در اطراف مرز های ایران تاسیس کرده اند و بعضی کشور های منطقه نیز خاک و پایگاه های هوایی خود را در اختیار آنان قرار داده اند. این البته امری نیست که از دید سران و نظامیان دور مانده باشد. اصلی ترین استراتژی ایران در هنگام درگرفتن یک جنگ تمام عیار با آمریکا یا ائتلافی به رهبری آمریکا علیه ایران نابودی سریع این پایگاه ها قبل از آن است که بتوانند نقش مثمر ثمری در طی آن جنگ ایفا کنند. در حالی که نیروی هوایی ایران به لحاظ کمی و کیفی دارای ضعف های عمده است و توان اجرای چنین ماموریتی را خصوصا در برابر قوای هوایی کشور های متخاصم ندارد، عمده تلاش ها و سرمایه گذاری های ایران در طی چند دهه گذشته بر روی موشک های بالستیک برای نابودی این پایگاه ها و حتی ناو های هواپیمابر به عنوان پایگاه های هوایی متحرک، و دیگر اهداف نظامی استراتژیک دشمن متمرکز شده است. در واقع در برابر قدرت هوایی حریف دکترین نظامی ایران بر پایه استراتژی انکار (A2AD) و به طورخاص انکار هوا بنا شده است. البته با توجه به وسعت، تعدد و حفاظت شده بودن این پایگاه های هوایی در مورد کفایت و عملکرد توان موشکی متعارف ایران مباحثی از جمله لزوم استفاده از تسلیحات اتمی مطرح شده است که پیش تر به طور مفصل در بسته سیاستی راهبردی از سوی اندیشکده ممتن تهیه شده است و مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفته است. اما تمامی این استراتژی ها و تاکتیک ها در بعد آفندی مطرح می شود . برنامه ریزی برای یک جنگ تمام عیار نیازمند داشتن راهکارهای پدافندی مناسب نیز می باشد. ظهور تسلیحات دوربرد و هدایت شونده یکی از مهمترین عناصر متمایز کننده کارزار های موج دومی و موج سومی است. در طی 3 دهه گذشته مثال های متعددی از عمل کرد و تاثیر گذاری این تسلیحات بر سرنوشت جنگ ها و تمدن ها می توان بر شمرد که عمدتا از جنگ اول خلیج فارس (طوفان صحرا) شروع و با به امروز ادامه و تکامل یافته است. ، سرعت رشد و تکامل این استراتژی و جنگ افزار های مربوطه، میزان اثر گذاری آنها در میادین نبرد، توان دشمنان در بکار گیری گسترده و دامنه دار چنین تسلیحاتی –از جهت مالی، لجستیکی و فناوری- اهمیت و خطر این دست تهدیدات را غیر قابل کتمان ساخته است. در یک طبقه بندی کلی بر حسب تعریف راه حل، این تهدیدات را می توان به دو دسته تقسیم کرد. · تهدیدات کروز، هوا سرشی و شبه بالستیک با سرعت های ساب سونیک و حداکثر 3 ماخ · تهدیدات هوا سرشی، شبیه بالستیک و بالستیک با سرعت های بیش از 3 ماخ و هایپرسونیک در این راستا در مورد دسته اول تهدیدات معتقد به اهمیت فراوان سامانه های بردکوتاه خصوصا در مقابله با تهدیدات نو ظهور و حملات انبوه توسط تسلیحات دور ایستا و لزوم برخورداری این سامانه ها از استاندارد ها و قابلیت های سطح بالا هستیم تا نه تنها بقای خود در میدان رزم را حفظ کنند، بلکه ضامن بقای تاسیسات حیاتی برای کشور باشند که بعضا دهه ها عمر و دهه ها میلیارد دلار هزینه صرف ساخت آنها شده و نابودی آنها می تواند ضربات جبران ناپذیر بر پیکره ی ایران عزیز وارد آرد. به رغم پهنه ی وسیع جغرافیایی برخی از مهم ترین و استراتژیک ترین تاسیسات کشور در نقاط مرزی (جنوب) واقع هستند نه در "عمق استراتژیک" کشور، در واقع همیشه و در همه موارد داشتن پهنه ی جغرافیایی وسیع فراهم آورنده ی عمق استراتژیک لازم در همه سطوح نیست. حمله به این تاسیسات نه تنها نیاز به عملیات های پر ریسک عمقی ندارد، بلکه در مواردی مانند تاسیسات پارس جنوبی عدم رعایت اصول پدافند غیر عامل این تاسیسات را به شدت آسیب پذیر ساخته است. در مورد دسته دوم تهدیدات سامانه های پدافندی مورد نیاز است که بتواند در محدوده های ارتفاعی مختلف با اهداف بسیار پر سرعت درگیر شود. انواع سامانه های ضد بالستیک در این دسته بندی قرار می گیرند. کار در مورد ساخت این سامانه ها در دنیا از دهه 60 میلادی و ایام جنگ سرد شروع شده و تا به امروز ادامه یافته اند. آمریکا، اسرائیل و روسیه (شوروی سابق) سه قدرت نظامی هستند که بیشترین سرمایه گذاری ها را در این حوزه انجام داده اند که البته به لحاظ سطح فناوری و تعدد سامانه ها آمریکا با اختلاف زیاد از سایرین پیش است. در کشور ما نیز در سال های اخیر با تحویل گرفتن سامانه پدافندی اس-300 و نیز ساخت سامانه باور-372 توان بسیار محدودی در این حوزه پدافندی ایجاد شده که البته برای رویارویی در یک سناریوی جنگی مطلقا کافی نمی باشد و توجه و سرمایه بیشتری در این حوزه مورد نیاز است. اما همانند بخش آفندی که در مورد مفید و یا حتی ضروری بودن قدرت آتش اتمی مباحثی از سوی کارشناسان مطرح شده در بخش پدافندی نیز نظراتی از سوی تعدادی از کارشناسان نظامی مطرح شده است که درخور توجه است. در مورد تهدیدات دسته اول سابقه توسعه تسلیحات اتمی برای اجرای عملیات پدافندی در علیه اهدافی که می توان آنها را در این دسته قرارداد وجود دارد، از راکت های غیر هدایت شونده هوا به هوای اتمی، تا موشک های پدافندی دوربرد اتمی همچون سامانه اس-200 در نسخه اصلی (نسخه های صادراتی این سامانه فاقد کلاهک اتمی می باشند). نکته اما اینجاست که شکل و نحوه عملکرد تهدیدات جدید به گونه ای است که این راه حل ها را می توان کاملا منسوخ بر شمرد. حملات امروزه نه توسط اسکادران های انبوه و متراکم جنگنده ها و نه توسط فورمیشنی از بمب افکن های استراتژیک همچون بی-52 برای اجرای عملیات بمباران فرشی، صورت می گیرد. حملات دورایستای امروزی که عمدتا توسط موشک های کروز و هوا سرشی هواپایه صورت می گیرد هرچند به صورت انبوه صورت می گیرد اما عموما از مسیرهای متفاوت و در ارتفاع پست انجام می شود و حتی برخی از این تسلیحات همچون JASSM این قابلیت را دارند تا محدوده هدف را دور زده و از پشت سر به سمت آنها حمله ور شوند. پرواز در ارتفاع پست معضل دیگری ست که بکارگیری تسلیحات پدافندی با کلاهک اتمی را بسیار خسارت بار می کند. در مورد بکارگیری تسلیحات اتمی پدافندی در بردهای بسیار دور، برای مثال در سناریویی گروهی از بمب افکن های آمریکایی از پایگاه دیگوگارسیا برخاسته و در محدوده دریای عرب ده ها فروند موشک کروز AGM-158ER را روانه خاک ایران می کنند، در چنین سناریویی در میانه مسیر علاوه بر آنکه مساله مسیرهای پروازی غیر متراکم و متعدد وجود دارد، نکته دیگر آن است که به فرض به قدر کافی دور بردن برد پدافند به نحوی که به یک مبدا حمله به قدر کافی همگرا و متراکم برسیم، در اینجا درواقع شکل دیگری از سناریوی انکار هوا را مطرح کرده ایم، به شکلی که انهدام خود پایگاه دیگوگارسیا که مبدا خیزش بمب افکن های آمریکایی به سمت ایران است، عملی تر، به صرفه تر و با پیچیدگی های فنی و عملیاتی به مراتب کمتری همراه خواهد بود. ولی در مورد تهدیدات بالستیک و هایپر سونیک از آنجایی که سرعت و ارتفاع پروازی این دسته از تهدیدات عموما زیاد است و سرعت واکنش نسبت به آنها محدود، و نیز سر نسل های متاخر توان مانور دهی این تسلیحات افزایش قابل توجهی داشته، نابودی این تهدیدات نیازمند در اختیار داشتن سامانه های پدافندی با سرعت و دقت بسیار زیاد است به نحوی که بتوانند تخریب لازم را نسبت به هدف اعمال کنند. نسل اول این سامانه ها که در آمریکا و شوروی سابق توسعه یافتند به جهت ضعف در رسیدن به دقت لازم و توان اعمال تخریب مناسب از کلاهک های اتمی بهره می برند تا با شعاع نابودی[1] و قدرت زیاد از انهدام تهدید اطمینان حاصل کنند. به عنوان نمونه می توان از موشک های ضد بالستیک آمریکایی اسپارتان ویژه درگیری با هدف در ارتفاع بلند با کلاهک اتمی به قدرت 5 کیلوتن و موشک اسپرینت ویژه درگیری در ارتفاع کمتر با کلاهک اتمی با قدرت 1 کیلوتن نام برد که هر دو جزئی از سمانه ضد بالستیک سیف گارد بودند. در روسیه امروزی که میراث دار شوروی سابق است تحول عمده ای نسبت به حوزه جنگ سرد نسبت به تهدیدات بالستیک دوربرد رخ نداده و دفاع ضد بالستیک مسکو کماکان بر عهده سامانه های برجای مانده از دوره جنگ سرد است که عملکردی مشابه موشک اسپراینت دارند و از کلاهک اتمی بهره می برند. در مورد آمریکا اما این کشور با توسعه انبوهی از فناوری های جدید و گران قیمت از موشک های غول پیکر با کلاهک اتمی فاصله گرفته و به سمت استفاده از فناوری هایی چون برخورد مستقیم[2] و سرباره کشنده[3] پیش رفته و آنها را جهت بکار گیری در زمین و دریا و محدوده ارتفاع عملکردی مختلف توسعه داده است. لازم به ذکر است که این سامانه ها هنوز در برابر حملات انبوه در حد یک سناریوی آخر الزمانی خصوصا در مورد موشک های قاره پیما محدودیت هایی را در برابر خود دارند هرچند پیشرفت های عمده و چشم گیری خصوصا در دهه های اخیر رخ داده و توسعه و سرمایه گذاری های بیشتر در دست اقدام است. فناوری Hit to kill و نیز Kill vehicle در بین تمامی کشور های جهان تنها در اختیار آمریکا بوده و رژیم اسرائیل نیز با انتقال فناوری از آمریکا تنها به شکل محدودی از این سطح فناوری ها برخوردار است و دیگر کشورها از اروپای غربی گرفته تا روسیه و چین، چه به لحاظ سطح فناوری چه به لحاظ منابع مالی مورد نیاز برای حرکت در مسیر به دست آوردن چنین فناوری هایی با مشکل رو به رو هستند و فاصله بسیار زیادی با آمریکا در این حوزه دارند. با توجه به این موارد ساخت یک سامانه ضد بالستیک، خصوصا ضد قاره پیما که ابزار عمده اعمال قدرت اتمی دشمنان است که به جای آنکه درگیر فناوری های بسیار پیچیده و گران قیمت همچون Kill vehicle بشود، از کلاهک اتمی در محدوده چند کیلوتن بهره ببرد می تواند راه حلی معقول تر و در دسترس تر باشد. والحمدلله رب العالمین *در مورد شهید فخری زاده این عبارت مرتبا تکرار شد. [1] Kill radius [2] Hit to kill [3] Kill vehicle
-
2 پسندیده شدهبازار تسلیحات در نگاهی گذرا بعد از معرفی اصول بازاریابی تسلیحاتی و نظامی نیاز هست نگاهی کوتاه به این بازار و سهم فروش تسلیحات و دولت ها انداخت نگاه کوتاه مشخصا نگاه آمار و اعداد است تا واقعیت صحنه دیده شود و باتوجه به توان و داشته ها تصمیم گیری شود به ترتیب آمار شرکت های تسلیحاتی، آمار کشورهای فروشنده و کشورهای خریدار تسلیحات بر حسب فروش طبق آمار از سال 1950 تا 2017 طبق این آمار آمریکا و و دوم روسیه بیشترین فروش و بیشترین شرکت های موجود در بازار تسلیحات را دارد در این بین هند آلمان و چین نیز خریداران اصلی تسلیحات در جهان هستند وقتی در جزئیات فروش تسلیحات می رویم و درصد های بازار فروش تسلیحات آمریکا را بر حسب تسلیحات نگاه می کنیم نکات جالب تری را مشاهده می کنیم بیشترین بازار متعلق به جنگنده های هوایی بوده و با اختلاف زیاد رتبه بعدی به موشک و وسایل زرهی می رسد این نکته برای یک بازاریاب پر از مفهوم هست و چرخش مالی را می بیند جالب هست که تسلیحات دریایی و کشتی ها در رتبه نزدیک به آخر قرار می گیرد آمار فروش آمریکا به تفکیک جنگ افزار شدت فروش و ارتباطات را هم در شکل زیر می تواند دید این قضیه در آمار فروش روس ها هم صدق می کند و تکرار این نکات مشاهده می شود آمار فروش تسلیحات روسیه به تفکیک تسلیحات و کشورها اما فروش تسلیحات رژیم اشغالگر قدس هم جالب هست بزرگترین خریداران هند و آذربایجان هستند که پر نکته هست آمریکا رتبه 4 خرید تسلیحات را دارد و 3 کشور اروپایی انگلیس، آلمان و ایتالیا در زمره ده کشور اول خریدار هستند. تفسیر دوستان فرای این آمار چیست؟ یک مرجع خوب در این زمینه سایت استاتیستا هست https://www.statista.com/chartoftheday/Military%20Aircraft%20Manufacturing/
-
1 پسندیده شدهبه تقریب ، بیش از یک دهه از شهادت سرلشکر پاسدار ، حاج حسن تهرانی مقدم ، ( آبان 1390- آبان 1400 ) بعنوان بنیان گذار قدرت موشکی جمهوری اسلامی ایران می گذرد و گرچه هنوز ابهامات بسیاری در خصوص اتفاقی که در پادگان سپاه در بیدگنه رخ داد ، وجود دارد ،اما روندی که توسط ایشان پایه گذاری شد ، اکنون به درختی تناور تبدیل شده که بخشی از پتانسیل بازدارندگی دفاعی جمهوری اسلامی را بر دوش خود حمل می کند . با توجه به این مساله و به مناسبت هفت هزارمین پست در انجمن میلیتاری ، بررسی و تجزیه و تحلیل جدیدترین عامل بازدانده در حوزه توان بالستیکی جمهوری اسلامی ایران در دستور کار قرار گرفت که ادای دینی باشد به زحمات این پاسدار ایران و انقلاب اسلامی و یاد آوری باشد به مجموعه ما علاقه مندان به حوزه بررسی های نظامی که این قدرت ، به سادگی ، بدست نیامده و همواره می بایست در رشد و توسعه آن دقت نظر لازم صورت گیرد که این هدف ، تنها در سایه نقد درست ،قابل تحقق خواهد بود . با این وصف ، ذکر این نکته واجب است که در متن حاضر که در چند بخش و به شکل مفصل خدمت مخاطبان محترم ارائه میشود ، بدلیل ماهیت طبقه بندی شده اطلاعات مربوط به این شهرها ، هیچ گونه تفسیری ، جدای از متن های مورد استفاده ، در آن نیامده ، و متن اصلی ، تنها با یکسری ویرایش ها و اضافات مربوط به حوزه تاریخ نظامی خدمت عزیزان تقدیم می گردد . باشد که روح ما ، همواره با یاد حاج حسن تهرانی مقدم ، شاد باشد . مقدمه بازدارندگی یکی از مفاهیم بنیادین و استراتژیک در سیاست بین الملل و بطور خاص در حوزه نظامی- امنیتی است و کشورها باتوجه به فوریت تهدیدات به ایجاد بازدارندگی در راستای حفظ امنیت و بقاء وجودی خود اقدام می کنند. در حوزه ژئوپلیتیکی آسیای جنوب غربی تهدیدات زیادی به لحاظ ذهنی و عینی علیه ایران فعال هستند. در همین راستا، تعیین الزام استاندارد برای دکترین امنیتی جمهوری اسلامی ایران می بایست براساس وجود تهدیدات و شیوه مقابله موثر با این تهدیدات طراحی و اجرا می شود. با توجه به این مساله ، بطور فزاینده واضح است که نگاه غالب در میان تئوریسین های امنیتی – دفاعی ایرانی ، رویکرد امنیت محور بوده ، بر این اساس، دکترین امنیتی ایران به گونه ای طرح ریزی شده است که نسبت به نحوه مقابله با تهدیدات و معضلات امنیتی منفعل نباشد و با نگاه به آینده و براساس اولویت بندی نسبت به تهدید ، اقدام به اتخاذ تصمیم و سپس اجرای آن بپردازد. در همین راستا ، دبیر وقت شورای امنیت ملی ایران ( دریابان علی شمخانی ) در یکی از کنفرانس های امنیتی برگزار شده در تهران ، براین اعتقاد قرار داشت که هیچ کدام از همسایگان ایران در غرب آسیا ، به استثنای رژیم عبری در حوزه تهدید برای جمهوری اسلامی ایران طبقه بندی نمی شوند و ایران در تلاش است تا با ارتقاء همبستگی های متقابل سیاسی ، امنیتی ، اقتصادی و فرهنگی مسیر جدیدی را برای تقرب به موقعیتهای کم تنش بازکند ، ضمن آنکه در بخش دفاعی ، با تمرکز بر استراتژی ضربه دوم ، تقویت بازدارندگی متعارف را با ماهیت غیر متقارن در دستور کار خود قرار داده است . در واقع ، ماهیت رفتار ایران ، منوط به رفتار طرف مقابل خواهد بود . با توجه به مفاهیم ذکر شده ، درطول سه دهه پس از پایان جنگ ایران و عراق ، راهبرد بازدارندگی ایران بر مبنای توسعه توان موشکی شکل گرفت و نقش تعیین کننده ای برای این سلاح در تامین امنیت ایران گذاشته شد . اما با توجه به برتری هوایی عناصر بالقوه مهاجم ، مستقر در محیط اطراف جمهوری اسلامی ایران و ضعف شدید در حفظ آسمان در برابر تهدیدات فوق الذکر ، بنابراین براساس منطق نظامی و به منظور جلوگیری از نابودی این عنصر بازدارندگی در اثر ضربه اول دشمن ، انتقال همه سامانه ها و زیرساختهای موشکی به عمق زمین در دستور کار قرار گرفت که این امر به تولد شهرهای موشکی در ایران منجر شد . داستان ما در مطلب پیش رو ، تحلیلی است براین قابلیت ایران .... 1-مفهوم اولیه یکی از معمول ترین استدلال ها در انتقال عناصر مرتبط به بازدارندگی در دوره جنگ سرد به اعماق زمین ، این بود که کشورهای غیر هسته ای و حتی مسلح به تسلیحات کشتار جمعی ، می توانند بالاترین قابلیتهای رزمی متعارف را در اختیار داشته باشند ، اما وقتی بحث به مرحله کاربرد تسلیحات غیرمتعارف وارد می شود ، این قابلیت ها معمولا ارزش خود را از دست داده و یا اینکه در ارزیابی ها ، از اهمیت چنین توانمندی هایی بشدت کاسته میشود . این استدلال عمدتاً بر دو ایده اصلی قرار می گیرد الف- در حال حاضر ، هیچ دفاع کاربردی در برابر استفاده حریف از سلاح های هسته ای وجود ندارد ب – تسلیحات متعارف در ایجاد یک بازدارندگی کامل نظامی ناتوان به نظر می آیند . در این میان ، گرچه جمهوری اسلامی ایران تا کنون ( آبان 1400 ) هنوز به طور رسمی در شمار کشورهای دارنده تسلیحات هسته ای قرار نگرفته است ، اما دکترین نظامی این کشور در قرن بیست و یکم بر سه قابلیت اصلی پایه گذاری شده است : 1- طراحی و تولید موشک های بالستیک با هدف اجرای حملات دقیق ( با خطای دایره ای با دقت 50 متر ) به زیرساخت های کلیدی حریف نظیر نیروگاه های تولید انرژی الکتریکی و سایر زیرساختهای حیاتی و همچنین اهداف نظامی با اهمیت راهبردی نظیر سیلوهای پرتاب موشک یا رادارهای هشدار اولیه دفاع هوایی . 2- طراح و ساخت پناهگاه های فوق امن پرتاب موشکهای بالستیک بطوریکه امکان درامان ماندن از ضربه اول متعارف و حتی نامتعارف بوجود آمده و متقابلا زیرساختها برای ایجاد امکان وارد کردن ضربه دوم فراهم شود . 3-ایجاد پتانسیل بالفعل با ماهیت خسارت حداکثری به دشمن در سریع ترین زمان ممکن تا ضمن جلوگیری از ادامه حملات عناصر متخاصم ، در محاسبات حریف برای ادامه درگیری اختلال ایجاد گردد . بنابراین ، اگر این قابلیت بر اثر حمله دشمن ، غیر فعال گردد ، زرادخانه موشکهای بالستیک ایران به تقریب هیچ کارکرد موثر دیگری در یک درگیری احتمالی نخواهد داشت . درصورتی که واقعیات فوق الذکر مبنایی برای تحلیل در نظر گرفته شود ، ایجاد و توسعه مستمر این قابلیت می تواند به 2 دلیل ، گزینه کاربرد حملات غیر متعارف حریف را خنثی نماید: 1- اجرای حملات هسته ای ، قابلیتهای بالفعل ایران را برای اجرای حملات متقابل آسیب زا ، از کار نخواهد انداخت و آنچه که از حمله هسته ای نخست باقی می ماند ، برای وارد کردن آسیب متقابل به گونه ای که برای حریف قابل تحمل نباشد ، کافی خواهد بود . 2- مقیاس خسارت های وارده به حریف بلحاظ هدف قرار دادن اهداف مهم و با ارزش در سطحی خواهد بود که می توان آن را با وضعیت احتمالی کاربرد سلاح های هسته ای یا حملات هوایی ایران مقایسه نمود . بنیان استراتژی نظامی ایران : وارد کردن ضربه دوم در دکترین جنگ هسته ای، "وجود قابلیت ضربه دوم " را می توان به توانایی یک کشور در پاسخ به یک حمله هسته ای، با اجرای یک حمله تلافی جویانه هسته ای متقابل ، مورد تعریف قرار داد . ایجاد چنین قابلیتی ، ضمن متقاعد کردن دشمن به وجود این قابلیت در دکترین بازدارندگی هسته ای لازم و ضروری است و از ان جا که ممکن است طرف مقابل تلاش کند تا در یک جنگ هسته ای با یک "حمله بزرگ اولیه" (first strike) بر ضد رقیب ، جنگ را به نفع خود تمام کند، توسعه این توانمندی "عدم استفاده اولیه از تسلیحات هسته ای "را تضمین خواهد کرد. گر چه ممکن است یکی از طرفین قدرت پاسخ بازدارندگی کمتری داشته باشد، اما معمولا قابلیت های حمله دوم متقابل و دوجانبه باعث شکل گیری روند " تخریب متقابل" (mutual assured destruction) می شود. از سوئی دیگر ، قابلیت های حمله دوم را می توان با تحقق بخشیدن به فرایند های fail-deadly تقویت کرد. این فرایند ها خط قرمزی را تعیین می کند و درصورتی که از این خطوط قرمز عبور شود ، عواقب آن برای مهاجم ، چندان خوشایند نخواهد و شیوه های از پیش تعیین شده ای برای پاسخ بدانها وجود خواهد داشت. این عواقب از پیش تعیین شده، همچون یک حمله دوم هسته ای تلافی جویانه، می تواند طیف گسترده ای از پاسخ ها را در بر گیرد. اما براساس آنچه که استراتژیست های ایرانی بطور مداوم برآن اصرار می ورزند ، پاسخ متقابل ایران ، دردناک و کُشنده بوده که تا کنون ، گرچه ماهیت هسته ای ندارد ( که امکان پدید آمدن آن همچنان هست ) ولی می تواند برگزینه های متعارف ولی غیرقابل پیش بینی ( چه در حوزه حجم پاسخ و چه روشهای گوناگون طراحی شده ) استوار باشد . در واقع ، به احتمال بسیار زیاد ، ایران با علم بر محدودیتهای مشخص موجود در ظرفیت نظامی کلاسیک خود ، به جای تمرکز تمام قابلیتهای رزمی موجود غیر موشکی بر علیه مهاجم احتمالی ، مجموعه ای از اهداف مشخص را انتخاب نموده که پس از ارزیابی های مستمر و به روزرسانی اطلاعات در مورد آنها ، درصورت وقوع هر گونه عملیات نظامی که بطور مستقیم خاکش را هدف قرار بدهد ، این نقاط از پیش تعیین شده را با حجم قابل توجهی از موشک های خود مورد اصابت قرار دهد و قبل از آنکه جنگ به مرحله گسترده تری وارد شود ، به مهاجم تفهیم نماید که هزینه ادامه عملیات نظامی بر علیه ایران ، فراتر از پیش بینی های اولیه اوست .با این وصف ، نظرات مختلفی در خصوص ماهیت و کارایی اتخاذ استراتژی ضربه دوم وجود دارد که بدلیل طولانی بودن و خارج شدن از موضوع اصلی ، بحث در خصوص آن به زمانی دیگر موکول می شود . پی نوشت : 1- ادامه دارد .................... 2- تمامی منابع مورد استفاده ( اینترنتی ، چاپی و... در انتهای متن آورده خواهد شد ) 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهاولین و شاید تنها سیستم عملیاتی حفاظت فعال دنیا ، سامانه حفاظت فعال 1030M Drozd ساخت کمپانی KBP روسیه باشد که برای اولین بار در سال 1983 بر روی سری تانکهای میدان نبرد اصلی T-55ad نصب شد .این سامانه خودکار قادر به نابودی موشکهای هدایت شونده ضد تانک و راکتهایی که با سرعت 70 تا 700 متر در ثانیه به سمت تانک میایند ، میباشد .دروزد از هشت راکت ضد تانک 107mm بهره میبرد که به وسیله یک جفت از سنسورهای رادار موج میلیمتری که بر روی دو طرف برجک و به صورت رو به جلو کار گذاشته شده است ، شلیک میشود . این ترکیب بندی باعث شده است که دروزد ، همواره و تحت هر شرایطی از قسمت جلوی برجک و تانک محافظت کامل نماید . راکتها از یک فیوز تاخیری که در فاصله ایمن از تانک منفجر میشوند بهره میبرد . هر کدام از رادار ها ، همزمان یک کمان چهل درجه ای از منطقه رو به رو و با ارتفاع -6+20 را پوشش میدهند . راکت ها میتوانند با اتکا بر رادار خود ، در هر جهتی که برجک قرار گرفته باشد نقش پیش اخطار ، نشانه گیری و رهگیری را ایفا کرده و به سمت هدف شلیک کنند . وزن کلی سیستم دروزد ، شامل دو پرتاب کننده راکت چهارتایی که هر کدام از چهار خرج انفجار قوی تکه تکه شونده ( ترکشی ) به وزن 19 کیلو گرم استفاده میکنند ، به کمتر از 1000kg میرسد . برای ایجاد پوشش 120 درجه ای ، سامانه دروزد -2 با پنج لانچر دو لول و سنسور و رادارهایی که در محل های مختلف نصب میشوند پیشنهاد گردیده است . در حال حاضر این سامانه برای نمونه ی ارتقا یافته تانک T80uعرضه شده است . همچنین پیشنهاد شده است که در پروژه عقاب سیاه از این سسیستم استفاده شود .
-
1 پسندیده شدهگرجستان: پنج روزی که قفقاز را تکان داد نوشته Vicken CHETERIAN آوريل ٢٠٠٩ لوموند دیپلماتیک در چند صد متری مرکز شهر گوری، جایی که هنوز مجسمهی بزرگی از ژوزف استالین سرپاست، نانا برواَشویلی یک زن ۴۶ ساله و دو فرزند او، به همراه چهار خانوادهی آوارهی دیگر یکی از کلاس های سابق یک مدرسهی ابتدایی را اشغال کردهاند. روستای سابق او اِرِدوی، تنها چند کیلومتر آنسوتر در داخل مرز اوستیای جنوبی قرار گرفته است. برواَشویلی ده خود را که در سه کیلومتری تسخینوالی پایتخت اوستیای جنوبی واقع است، دو روز پیش از آغاز جنگ ترک کرده بود. او در حال حاضر قادر به بازگشت به روستای خود نیست چون از یکسو خانهاش سوخته است و از سوی دیگر به او گفته می شود، «در صورتی می توانی برگردی که اول پاسپورت روسی بگیری.» او می گوید، «هیچکدام از ما قبول نمی کند. ما گُرجی هستیم!» با اینهمه برواَشویلی هیچگونه دشمنییی با اوستیایی ها حس نمی کند و رابطهی نزدیک او با روستاییان دیگر شاهدی بر این مدعاست. آخرین باری که او به تسخینوالی رفته بود روز پنجم اوت ۲۰۰۸ یعنی دو روز پیش از آغاز جنگ، و برای فروش محصولات کشاورزی خود نظیر خیار و گوجه و خرید مایحتاج روزانه خود بود. هرچند که روستای او زیر کنترل پلیس گرجستان و در وسط روستاهای اوستیایی بود اما از آرامش برخوردار بود تا روزی که جنگ آغاز شد. برواَشویلی به رغم رنج ها و مشکلات خود، تاکید می کند که اوستیایی ها مانند همروستایی های گرجی او آدم های خوبی هستند و به آیندهیی توام با صلح و امنیت امید بسته است. به دنبال جنگ گمان می رفت که احساسات ضد اوستیایی و از آن بدتر ضد روسی بروز نماید اما چنین نشد. در خیابان های تفلیس هنوز هم زبان روسی به گوش می رسد خصوصاً در محلات و میان اقلیت هایی که روسی همیشه زبان اصلی آنان بشمار می آمده است. برخلاف سالهای آخر حیات روسیه شوروی، و دورهیی که تحرکات و نزاع های میان قومی به جنگ های شدید در همه جا و از جمله اوستیا منجر شد، امروز در گرجستان هیچگونه تحرک قومی مشاهده نمی شود. مبارزات امروز ماهیت متفاوتی پیدا کرده و درگیری ها به فرمان رهبران سیاسی آغاز می شود. به این دلیل بحث «جنگ را کدام طرف آغاز کرد» از بار سیاسی سنگینی برخوردارست. جنگ را کدام طرف آغاز کرد؟ هنوز که هنوز است اسرار جنگ پنج روزهیی که شب ۷ اوت ۲۰۰۸ آغاز شد عموماً مخفی باقی مانده است. چه عاملی باعث شد که گرجستان با وجودی که برایش ریسک درگیری با نیروهای روسیِ مورد تایید سازمان ملل وجود داشت، نیرو های خود را به تسخینوالی گسیل دارد؟ چرا بیشتر پایتخت های غربی و خصوصاً آمریکا تلاش نکردند از نابودی بالقوهی یکی از متحدین خود و از بروز یک سرشکستگی دیگر برای آمریکا، و آسیب به چهرهی جهانی آن جلوگیری کنند؟ در سال ۲۰۰۸ آرایش نیرو های روسیه و گرجستان در اطراف اوستیا، و از آن پیشتر در آبخازیا بقدر کافی چشمگیر بود که نسبت به درگیری های آتی هشدار داده باشد. در گذشته، حداقل در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ آمریکا با دخالت های خود مانع حملهی گرجستان به اوستیای جنوبی شده بود تا جاییکه ایراکی اُکرواشویلی وزیر دفاع جنگ طلب گرجستان را که قول داده بود کریسمس سال ۲۰۰۷ را در مرکز اوستیای جنوبی جشن بگیرد، برکنار کرده بودند. این بار چه شده بود؟ از الکساندر لومایا، ریاست شورای امنیت گرجستان و مشاور میخائیل ساآکشویلی رئیس جمهور سئوال کردم کجای کار عیب کرده بود؟ او جواب داد تبلیغ رسانه های غربی و انداختن مسئولیت آغاز جنگ به گردن گرجستان نادرست بود: «جنگ روسیه بر خلاف ادعای آن کشور برای دفاع از اتباع خود نبود. هدف از آن نه اوستیای جنوبی بود و نه حتی خود گرجستان؛ هدف قدرت نمایی و ترسیم نقشهی تازهی اروپا بود.» لومایا می گفت گرجستان تا پیش از جنگ ماه اوت آمادهی مذاکره در خصوص تمام موارد مورد مناقشهی دو کشور بود. «ما به همتایان روسی خود گفته بودیم که حاضریم دربارهی هرچیزی مذاکره کنیم بجز استقلال و تمامیت ارضی خود.» چه کسی جنگ را آغاز کرد؟ برخلاف آنچه رسانه های غربی منتشر می ساختند و اینکه گویا جنگ با حملهی گرجستان به تسخینوالی آغاز شده و روسیه مجبور به نشان دادن عکسالعمل شدید گشته، لومایا بر موضع رسمی گرجستان اصرار می ورزد: «روس ها تعداد زیادی از نیروهای خود را در روز ۷ اوت با بیش از ۱۵۰ کامیون از راه تونل رُکی و از سوی کوههای قفقاز روسیه به اوستیای جنوبی بسیج کرده بودند و همین گرجستان را به دفاع از مرزهای خود واداشت.» با این وجود، این تئوری که گرجی ها با قصد دفاع از خود دست به حمله زده اند، با توالی اتفاقات و آنچه توسط رسانه ها گزارش شده همخوانی ندارد. من در اکتبر ۲۰۰۸ چند روز پس از عقب نشینی نیروهای روسی از «خط جداسازی»، از روستای اِرگنِتی بین راه گوری و تسخینوالی، در دو کیلومتری جنوب مرکز اوستیا دیدن کردم. بیشتر خانه های روستا نابود و از داخل-شاید پس از غارت شدن- به آتش کشیده شده بودند. تنها بر یکی از خانه ها آثار اصابت گلوله و انفجار یافت می شد. برداشت بیننده این بود که هیچگونه جنگی در این روستا صورت نگرفته است. اگر نیروهای گرجی میخواستند از خاک خود در مقابل نیروهای روسی دفاع کنند، از این روستا بهتر جایی پیدا نمی شد. گرجستان در پایان جنگ از برخوردهای دوستانهی رسانه های غربی برخوردار شد. با وجودی که به گزارش رسانه های غربی این گرجستان بود که جنگ را آغاز کرده بود، با اینحال سه روز بیشتر طول نکشید که ارتش آن بکلی از هم بپاشد و ارتش روسیه بسرعت بسوی مرکز گرجستان پیشروی نماید و با اشغال شهر گوری کشور را به دو قسمت کرده و علاوه بر آن شهر های غربی زوگدیدی و پوتی و سِناکی را نیز اشغال کند. ترس از این وجود داشت که یکان های ویژهی ارتش روسیه وارد تفلیس شده و رهبران آن کشور را بازداشت کنند. در واقع اگر مسکو تصمیم به چنین عملیاتی می گرفت با هیچ مانع نظامییی مواجه نمی شد. تحت همین شرایط بود که رسانه هایی که اوضاع روز را گزارش می کردند به گرجستان بعنوان قربانی بالقوه نگاه می کردند و نسبت به آن کشور لحن همدردانهیی داشتند. اما به محض اینکه نیروهای روسیه مرزهای رسمی گرجستان را ترک کرده و به مرزهای کشورداری دوران شوروی در اوستیای جنوبی و آبخازیا عقب نشینی کردند خصلت گزارش ها تغیییر کرد و این سئوال که چرا گرجستان دست به حمله زد مطرح شد. دلایل ارائه شده از سوی گرجستان حس کنجکاوی رسانه ها را تسکین نبخشید و اخیراً بهمنی از انعکاسات منفی بر سر آن کشور فرود آمده است. نیویورک تایمز با رجوع به برداشت های دو نفر از ناظران نظامی OSCE ادعاهای گرجستان را زیر سئوال برده و بر مسئولیت گرجستان در حمله به مرکز اوستیای جنوبی مجددا تاکید کرده است: «نیروهای بی تجربهی گرجی در روز ۷ اوت مرکز دور افتادهی استان جدایی طلب را مورد حمله قرار داده و مردم غیر نظامی و نیروهای روسی حافظ صلح و ناظران غیر مسلح را زیر باران بی امان توپ و خمپاره گرفتند.» مقامات گرجی بارها و بارها اعلام کردند که هدف آنها از این عملیات دفاع از روستاهایی بوده که هدف آتش نیروهای روسی قرار گرفته بوده اند. با اینحال چنانچه گزارش نیویورک تایمز نشان داده است، ناظران نظامی OSCE که گزارش های محرمانه ی خود را به دیپلومات های غربی در تفلیس رساندهاند تاکید کردهاند که خود شاهد چنین چیزی نبوده اند. بدنبال جنگ اصلی، این سئوال که «چه کسی جنگ را اول بار آغاز کرد» باعث یک درگیری تازه شد. مجلس گرجستان زیر فشار رهبران جناح مخالف دست به تشکیل جلسات حقیقت یابی و روشن کردن عوامل آغازگر جنگ زد. حتی جامعه اروپا کمیسیونی به سرپرستی هایدی تاگلیاوینی دیپلومات ورزیدهی سویسی به منظور بررسی ریشه ها و شرایط رشد این نزاع تشکیل داده است. اما این یافته ها صرفنظر از نتیجه گیری های خود، از نظر سیاسی خارج از موضوع تلقی می شوند. گزارش این کمیسیون تا نوامبر ۲۰۰۹ منتشر خواهد شد، در حالیکه قدرت های بزرگ جهانی یعنی روسیه و آمریکا و جامعه اروپا مواضع خود را نسبت به جنگ و پیامد های آن مشخص کرده، و سازمان های جهانی مسئول، ناتوانی خود را در حل این نزاع کم و بیش آشکار ساختهاند: قدرت های بزرگ علیرغم حجم بالای هشدار های خود در طول سال ۲۰۰۸، زمینهی مقابله با اوجگیری این اختلافات را فراهم نکردند. در کنفرانس کشور های امدادگر که در ۲۲ اکتبر ۲۰۰۸ در بروکسل تشکیل شد، قول یک کمک ۳.۴۴ میلیارد یورویی به گرجستان داده شد که نشانهی حمایت شدید اروپا و آمریکا از آن کشور محسوب می شد. هدف از این کمک ها یکی بازسازی کشور و بهبود بخشیدن به خدمات اجتماعی و دیگری ایجاد ثبات مالی و جلوگیری از سقوط اقتصادیي ناشی از جنگ بود. چنین کمک هایی از آنجا ضروری بنظر می رسید که می توانست از سقوط بیشتر وضعیت اقتصادی و ریختن نیرو های مخالف به خیابان های تفلیس جلوگیری بعمل آورد. اپوزیسیون گرجستان و جنگ نینو بورجانادزه سخنگوی مجلس گرجستان می گوید، «جنگی که در اوستیای جنوبی در گرفت نقطهی اوج توطئهیی بود که از مدتها پیش در روسیه نطفه بسته بود. مسئله در اینجاست که ما را دولت خودی به این دام کشاند.» او اضافه کرد که حل مسئلهی اوستیا و آبخازیا به آینده نگری و یک راه حل غیر نظامی نیاز دارد که از توان دولت فعلی خارج است. بورجانادزه در ۱۸ اوت خواستار تشکیل کمیسیون تحقیق دربارهی علل جنگ و روشن شدن مسائل مربوطه شد. او در آوریل ۲۰۰۸ اعلام کرد که به دلیل اختلاف نظر با حزب حاکم بر سر لیست اسامی شرکت کنندگان در انتخابات ماه مه، از شرکت در انتخابات خودداری خواهد کرد. از آن روز به بعد اختلاف میان او و ساآکشویلی شدت بیشتری یافت تا روزی که او در نوامبر ۲۰۰۸ تشکیل یک حزب مخالف تازه را اعلام کرد. آیا این جدایی اپوزیسیون گرجستان را مصمم تر خواهد ساخت؟ آیا دولت ساآکشویلی روزهای آخر حیات خود را می گذراند؟ نمیتوان با قاطعیت گفت. مخالفین دیگر دولت در پیوستن به بورجانادزه تردید نشان داده و هنوز فراموش نکردهاند که او در روزهایی که مقامات دولتی و وزارت کشور به سرکوب اپوزیسیون و گرفتن ایستگاه تلویزیون ایمدی و شکستن وسایل آن در روز ۷ نوامبر ۲۰۰۷ دست زده بودند با آنها در یک صف قرار داشت. حقیقت اینست که با اینکه در پاییز سال ۲۰۰۷ احزاب مخالف دولت موفق به بسیج هزاران نفر از مردم ناراضی از سیر اصلاحات اجتماعی و اقتصادی شدند اما ضعف اپوزیسیون و تاکتیک های موفقیت آمیز ساآکشویلی جلوی این حرکت ها را گرفت. ساآکشویلی در پاسخ به تقاضای اپوزیسیون برای انتخابات تازهی مجلس، اول در ژانویه ۲۰۰۸ انتخابات ریاست جمهوری به راه انداخت که در آن ۵۲٪ آرا را بدست آورد. هرچند که اپوزیسیون به نتیجهی انتخابات اعتراض کرد و خواستار برگزاری دور دوم آن شد اما دیگر کار از کار گذشته بود. این پیروزی در ماه مه ۲۰۰۸ با پیروزی مجدد حزب حاکم و بدست آوردن اکثریت برتر مجلس تکمیل شد. نیرو های اپوزیسیون قدرت سرنگونی دولت حاضر و یا حتی تاثیر گذاشتن بر روند های سیاسی را ندارند مگر آنکه غرب حمایت خود را از ساآکشیویلی متوقف ساخته و یا یک سقوط اقتصادی چشمگیر مردم را به خیابان ها بکشاند. قدرت های بزرگ و نزاع های جزئی در مارس ۲۰۰۷ یکی از مراکز دفاع از حقوق بشر تفلیس دست به یک فراخوان همگانی بنام «پوزش» زد که مخاطب آن مردم آبخازیا بخاطر حملهی سال ۱۹۹۲ گرجستان به آن ناحیه بود. این از اولین ابتکارات از نوع خود بشمار می آمد که در آن یک سازمان غیر دولتی( اِن-جی-اُو ) گرجی در موقعیتی که زمینه یک خونریزی دیگر بخوبی آماده بود، نقش گرجستان را در شروع یک برخورد نظامی در ۱۵ سال پیش به بحث همگانی می گذاشت. این فراخوان از آنجا پر اهمیت بود که یادآور یک نکته مهم بود و آن اینکه سنگ بنای تفاهم میان دو ملت منوط به درک گرجستان از تهدید های خود نسبت به آبخازیا و هراس هایی است که در رابطه با امر حیات و مرگ و زندگی ملی، در مردم آن ایجاد کرده است. خبرگان سیاسی گرجستان نگرانی های منطقی اوستیایی ها و آبخازی ها را عموماً نادیده می گرفتند. آبخازی ها علیرغم پیروزی خود در سال ۱۹۹۳، به شدت آسیب پذیر بوده و جمعیت آنها در خاک آبخاز به بیش از ۹۴ هزار نفر نمی رسد. هراس آبخازی ها همیشه از این بوده است که طولانی شدن جنگ به نابودی کامل آنها بیانجامد. هراس اوستیای جنوبی در مورد موجودیت خود آنی تر بود و در جنگ گذشته، برخلاف آبخازیا تصفیه نژادی و اخراج گرجی ها صورت نگرفته بود. این امر باعث امیدواری بود چرا که به دنبال امضای قرارداد صلح، رابطهی اقوام مختلف با یکدیگر بسرعت رو به آرامی نهاد. زمانی که ساآکشویلی قدرت را بدست گرفت، علیرغم محاصرهی اقتصادی جمهوری جدایی طلب بطور علنی، و نبود مذاکرات جدی صلح بین آنها، یک رابطهی عادی میان اوستیایی ها و گرجی ها برقرار بود. با از سر گرفته شدن فشارهای سیاسی و نظامی بر اوستیا در سال ۲۰۰۴، با هدف بازگرداندن آن به زیر کنترل گرجستان، حساسیت موضع اوستیا بیش از پیش روشن شد: تسخینوالی و ۳۰۰۰۰ نفر ساکنین آن از سوی شمال و جنوب و مشرق با روستاهای گرجی نشینی محاصره شده بود که در کنترل پلیس گرجستان بودند. تاسیس یک پادگان نظامی تازه در شهر گوری در نیم ساعتی شهر تسخینوالی تهدیدی دائمی برای ساکنین شهر اخیر محسوب می شد. تفاوت های فاحشی میان اوستیای جنوبی و آبخازیا وجود دارد. اوستیای جنوبی یک منطقهی فقیر کوهستانی است که فاقد ارزش استراتژیک بوده و برخلاف آبخازیا نه به سواحل دریای سیاه راه دارد و نه از زمینه ای برای صنایع کشاورزی و توریستی برخوردار است. همین عوامل این منطقه را بشدت وابسته به کمک های روسیه ساخته و به همین دلیل بارها خواستار پیوستن به فدراسیون روسیه گشته است. حتی مقامات امنیتی و سیاسی اوستیای جنوبی نیز توسط کرملین تعیین می شوند که به عنوان نمونه می توان نخست وزیر اصلان بیک بولاتسف را نام برد که در گذشته مدیریت ادارهی مالیات اوستیای شمالی(عضو فدراسیون روسیه) را بر عهده داشت. آبخازیا از سوی مقابل همیشه استقلال خود را حفظ کرده و برخلاف رهبریت اوستیا هرگز مایل نبوده است به روسیه بپیوندد. شناسایی رسمی استقلای اوستیای جنوبی و آبخازیا توسط روسیه، امنیت اوستیای جنوبی را در کوتاه مدت تضمین خواهد کرد اما مشکلات اساسی را نه تنها از میان نخواهد برد بلکه بارز تر نیز خواهد ساخت. جنگ اوت گذشته به نابودی اقلیت گرجی در اوستیای جنوبی انجامید؛ روستاهای آنان تخریب و به آتش کشیده شد و بیش از ۱۵ هزار نفر از آنان آوارهی گرجستان شدند. اوستیای جنوبی از نظر جغرافیایی در جنوب کوههای قفقاز واقع شده و خطوط ارتباطی آن از دره های گرجستان می گذرد. چنین است گسترهی طبیعی اوستیای جنوبی، و بریده شدن آن از بقیهی گرجستان و مرتبط ساختن آن با روسیه خلاف وضعیت طبیعی سرزمین عمل کرده و حفظ و تداوم مصنوعی این وضعیت با بحران های شدید همراه خواهد بود. این منطقه در مقابل درگیری های تازه مصونیت ندارد. از یکسو ارتش روسیه در نظر دارد پادگان های جدیدی در اوستیای جنوبی و آبخازیا بنا کند، و از سوی دیگر گرجستان با تجربهیی که از درگیری های اخیر بدست آورده است تصمیم به بازسازی ارتش خود و مجهز کردن آن به سلاح های ضد تانک و موشک های ضد هوایی گرفته است. این جنگ تهدیدات نظامی گرجستان را افزایش داده است. تا به امروز استان های جدایی طلب معضل گرجستان تلقی می شدند و این کشور تنها در سال ۲۰۰۸ بود که با کشوری مانند روسیه درگیر می شد. این جنگ باعث شد که روسیه نیرو ها و پایگاه های نظامی خود را تنها یکسال پس از عقب نشینی از پایگاه های باتومی و آخالکالاکی، به قلب گرجستان بازگرداند. رونالد ماگنوم سرهنگ بازنشستهی آمریکایی، که در سه سال گذشته در تفلیس مستقر بوده است می گوید، «تا قبل از جنگ ماه اوت گرجستان قادر بود با بستن تونل روکی و سد کردن راه کازبکی، از نیمهی شرقی خاک خود دفاع کند.» این سرهنگ که نظارت بر «برنامهی اصلاح ارتش گرجستان» را به عهده دارد ادامه می دهد، «اما حالا یک بادکنک بزرگ(اوستیای جنوبی) و یک پادگان نظامی روسی افتاده است درست در قلب کشور.» ماکسیم گونجیا، معاون وزیر خارجهی گرجستان نگران ادامهی درگیری های در مقیاس کوچک است. او می گوید نیروهای گرجی هم در گذشته و هم در حال حاضر به داخل خاک آبخازیا نفوذ کرده و سعی در برهم زدن ثبات آن دارند. علاوه بر این داتو شنگلیا اخیراً به منظور احیای مجدد سازمان خود، از زندان گرجستان آزاد شده است. شنگلیا رهبر یک گروه چریکی به نام «برادران جنگلی» بود که توسط وزارت کشور گرجستان حمایت می شد و در منطقهی گالی در آبخازیای جنوبی دست به عملیات نظامی می زد. سازمان های شبه نظامی اینچنینی، در سال ۲۰۰۴ و با سر کار آمدن ساآکشویلی منحل شدند. اما گزارش هایی در دست است که نشان می دهد که برخی از چریک های سابق فعالیت های خود را از اوایل سال ۲۰۰۸ بار دیگر از سر گرفتهاند. جنگ اوت ۲۰۰۸ در گرجستان به هیچ رو باعث بروز «جنگ سرد تازه» ای نخواهد شد اما این کشور آشکارا به میدانی تبدیل شده است که برخی از قدرت های بزرگ حدود پیشروی ها و قابلیت های نظامی خود را به آزمایش می گذارند. http://www.mil.blogsky.com
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهدر تصویر دوم روی ناو هواپیمابر فرود امده است ؟ در این صورت به عنوان یک ترابری نظامی ناو نشین پرنده بسیار کاربردی و ارزشمندی است -- کشورهایی که قصد تشکیل و حفظ نیروی دریایی گسترده مثل آمریکا را دارند باید به وجود چنین ابزارهایی توجه کنند چون در شرایط خاص فقدان آن صدمات غیرقابل پیش بینی ایجاد خواهد کرد
-
1 پسندیده شدهدر این تاپیک به بررسی و معرفی جلیغه های ضد گلوله امریکایی و همچنین کلاه های محافظ امریکایی از دوران جنگ جهانی دوم تا زمان حاضر می پردازم . جلیغه زره دار (Armor vest) معروف به T64 . این جلیغه چند ماه قبل از تسلیم زاپن در جنگ جهانی دوم وارد خدمت شد . در خلال جنگ کره این جلیغه با نام M21 بیشتر توسط سربازان کره جنوبی مورد استفاده قرار گرفت . این جلیغه از الیاف کنف بهمراه صفحات الومینیوم تشکیل شده است و حفاظت بالستیکی زیادی نداشت . همچنین دارای وزن حدودا 6 کیلو گرم بوده است . کلاه خود M1 در خلال جنگ جهانی دوم وارد خدمت شد و جانشین کلاه خودهایM1917 مربوط به دوره جنگ جهانی اول گردید . این کلاه خود دارای قطر 1.5 م م از فولاد پر کربن است و همچنین دارای نگه دارنده ی فایبر گلاس در درون خود برای قرار گرفتن بر روی سر می باشد . سربازان نیروی دریایی امریکا در مناطق اقیانوسی بر روی کلاه خودهای خود دارای الگوی استتار 2 رو بودند . یکی برای مناطق ساحلی و شنی و دیگری برای مناطق جنگلی و سبز . جلیغه ضد ترکش M1952 در سال 1952 وارد خدمت شد و در خلال جنگ کره و ویتنام بسیار مورد استفاده قرار گرفت . جلیغه متشکل از 12 لایه نایلون مقاوم بود و وزن حدودا 4 کیلوگرم . از لحاظ حفاظتی بر اساس استاندارد های امروزی دارای سطح پایینی بوده است . در خلال جنگ ویتنام نمونه ارتقا یافته ی کلاه خود M1 مورد استفاده قرار گرفت که دارای ظاهری نسبتا متفاوت و همچنین لایه های داخلی بهتری نسبت به نمونه قبلی بوده است . این کلاه خود هم دارای روکش استتار دو رو بوده است . یکی برای فصول پاییزی و دیگری برای تابستان و فصول سبز . جلیغه ضد ترکش M1955 نمونه ی ارتقا یافته جلیغه M1952 است که در خلال جنگ کره مورد استفاده قرار گرفت . فرق اصلی ان در جیب های جدید بر روی جلیغه و همچنین لبه های ضخیم در اطراف شانه ها و گردن است . این جلیغه از 13 لایه نایلون در اطراف شانه ها و لایه های روی هم قرار گرفته Doron ( نوعی صفحه فایبر گلاس به ضخامت تقریبا 3 سانتیمتر ) در اطراف پهلوها تشکیل شده است . این جلیغه از نمونه ی قبلی از راحتی کمتری برخوردار بود و دارای حفاظت بهتری نسبت به گلوله کلت و سلاح های لبه تیز از نمونه های قبل می باشد . وزن ان حدود 5 کیلو گرم است . کلاه خود محافظ معروف به نمونه ی مخصوص چتربازان - شبیه نمونه ی M1 است ولی دارای بند نگه دارنده روی چانه متفاوت با قبلی ها . این کلاه خود را بیشتر با الگوی استتار RDF بکار رفته ی روی ان می شناسند . اولین مدل از جلیغه های ضد گلوله امریکایی که توانایی مقاومت در برابر کالیبر های جنگی مخصوصا 7.62 م م را دارد . این جلیغه در سال 1960 ارائه گردید و دارای 2 صفحه مقاوم و کامپوزیت از جنس فایبر گلاس بود که در قسمت جلو و پشت جلیغه نصب می شدند و همچنین قابل جابجایی بودند . این جلیغه با توجه به وزن بالای ان حدود 13 کیلوگرم و همچنین یک طرفه بودن جهت گردن ان و شکل ان که فشار زیادی به شانه ها می اورد در مقیاس بالا تولید و استفاده نشد . اخرین مدل استفاده شده از کلاه خود M1 که در دهه 80 و اوایل دهه 90 مورد استفاده قرار می گرفت تا اینکه به طور کامل توسط کلاه خود های مدرن PASGT جایگزین شد . این مدل دارای بند چانه مدرن و همچنین پوشش استتار درختی بر روی خود می باشد . جلیغه های PASGT اولین جلیغه های محافظ ضد گلوله و ضدترکش از جنس کولار بودند که در اواخر دهه 70 به نیروهای امریکایی تحویل داده شدند و دارای 13 لایه کولار بودند . از لحاظ رتبه بندی محافظت این جلیغه ها در مرحله اول قرار داشتند که محافظت در برابر گلوله های کالیبر پایین نظیر کلت ها و سلاح های دستی را فراهم می نمود . چون این جلیغه ها فقط در مدل استتار درختی تولید شدند روکش های استتاری صحرایی 6 رنگ و 3 رنگ برای انها تولید شد . کلاه محافظPASGT که مخفف( Personal Armor System Ground Troops ) می باشد در دهه 80 به نیروهای امریکایی تحویل داده شد از 19 لایه کولار تشکیل شده است که علاوه بر وزن بیشتر از نمونه ی فولادی مقاومت و محافظت بیشتری نسبت به گلوله سلاح های دستی فراهم می نمود . جلیغه محافظ Ranger . این جلیغه در اوایل دهه 90 برای محافظت از رنجر های ارتش در برابر گلوله سلاح های کوچک تولید شد و دارای 32 لایه کولار و همچنین صفحه سرامیکی در ابعاد 10 در 12 اینچ می باشد . خود جلیغه دارای رتبه محافظت 3A می باشد و توانایی مقاومت در برابر گلوله مگنوم را دارد . صفحه سرامیکی دارای رتبه بندی مرحله 3 می باشد و در برابر کالیبر 7.62 م م مقاوم است . تنها عیب این جلیغه ضد گلوله وزن بالای ان بود : چیزی حدود 13 کیلوگرم . مدل مخصوص نیروهای چتر باز از کلاه خود PASGT که دارای پد جدید و همچنین نوار نگه دارنده 3 تیکه است که از جابجایی کلاه خود بر روی سر جلو گیری می کند . جلیغه ضد گلوله Interceptor اولین جلیغه ضد گلوله ارتش امریکا بود که توانایی مقاومت در برابر گلوله سلاح های جنگی را داشت . این جلیغه در اواخر دهه 90 وارد خدمت ارتش امریکا شد و تبدیل به گرینه استاندارد سربازان امریکایی چند ماه بعد از حمله به عراق گردید . این جلیغه از بسیاری از جهات شبیه جلیغه Ranger می باشد فقط بافرق اینکه وزن ان حدود 8 کیلو گرم است . این جلیغه همچنین دارای محل هایی برای نصب جیب های مهمات و تجهیزات می باشد . مدل جدید تر و بهینه شده کلاه خود PASGT دارای رتبه بندی محافظت مرحله 3A و همچنین وزن کمتر و گیره و چانه بند بهتر و 3 نقطه برای محکم کردن کلاه بر روی سر است . در سال 2003 نیروی دریایی امریکا مدل جدید از جلیغه ضد گلوله Interceptor را ارائه کرد که تنها رنگ ان را تغییر داد . نمونه جدید دارای رنگ بندی قهوه ای کایوت ( coyote brown ) می باشد . این رنگ هم در محیط صحرایی و هم در محیط دارای درخت از استتار خوبی برخوردار است . کلاه خود مخصوص نیروی دریایی نمونه جدید و به روز شده PASGT می باشد که دارای رتبه بندی محافظت 3A و وزن کمتر و بند نگه دارنده 4 نقطه است . همچنین دارای پوشش استتار 2 رو دیجیتال می باشد . جلیغه استاندارد Interceptor مخصوص ارتش امریکا . کلاه خود مخصوص نیروهای ارتش امریکا که مشابه نمونه ی نیروی دریایی است با اندکی تفاوت در ظاهر. دارای محافظت رتبه بندی 3A و وزن کمتر نسبت به نمونه ی PASGT و همچنین دارای سیستم ضربه گیر داخلی جدید برای خنثی کردن ضربه ناشی از برحورد گلوله می باشد . همچنین دارای 2 نوع پوشش یکی ACU و دیگری پوشش 2 رو از استتار صحرایی و درختی است . فقط برای میلیتاری .//// بازیابی تصاویر ، 1397/11/10 // MR9
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهسلام. سیر تکامل کلاه خودهای نظامی قسمت اول کلاه خودها قدمتی به اندازه خود جنگ دارند و یکی از اولین وسایل حفاظتی بکار برده شده در جنگها بوده اند . حتی قدیمی ترین امپراتوری های باستانی که مورد مطالعه قرار گرفته اند ، مانند آکادی ها و سومری ها در 2300 سال قبل از میلاد مسیح نیز از کلاه خود در جنگهایشان استفاده می کردند . با گذر زمان و پیشرفت جنگ افزار و سلاح ، کلاه خودها نیز به عنوان یک ابزار حفاظتی در مقابل آنهاپیشرفت کردند . کلاه خودهای ساخته شده از چرم تبدیل شدند به کلاهخودهای برنجین ، برنزی ، فولادی و در نهایت ساخته شده از فیبرهای پیچیده مدرن امروزی . سعی می کنیم نگاهی به سیر این تکامل بیندازیم . کلاه خود دندان گرازی موکنای یونان : در قسمتی از ایلیاد هومر آمده است : " مریونز به اودیسه یک کمان ، یک تیردان و یک شمشیر داد و یک کلاه خود چرمی بر سر او نهاد که هوشمندانه ساخته شده بود . داخل آن یک لایه به هم بافته شده ضخیم از چرم بود که روی یک کلاه نمدی دوخته شده بود . دور قسمت خارجی آن با هوشمندی به وسیله ردیفهایی از عاج سفید تهیه شده از دندان گراز ، محکم کاری شده بود . در هر ردیف عاجها در جهتهای مختلف قرار گرفته بودند . " امروزه ما می دانیم که این کلاه خودهای پوشیده شده با عاج دندان گراز در بین نظامیان موکنای از 1700 سال قبل از میلاد تا 1000 سال قبل از میلاد به کار می رفته اند . ترکیب چرم و عاج باعث میشده است که کلاه خود یک حفاظت محدود در برابر ضربات و همچنین لبه های تیز داشته باشد . احتمالا در مقابل قلاب سنگ ، ضربات مایل لبه شمشیر مقاومت خوبی داشته است هرچند به نظر نمی رسد در مقابل اصابت تیر و ضربه مستقیم لبه شمشیر حفاظت کافی ایجاد کند . با در نظر گرفتن اندازه و ساختار ، بیشتر کلاه خودهای یافته شده حدود وزنی بین نیم تا یک کیلوگرم داشته اند . وزن سبک آنها در مقایسه با کلاه خودهای دوره های بعدی و حتی کلاه خودهای پیشرفته فیبری با وزن پایین امروزی ، قابل توجه است . فرد استفاده کننده از این کلاه خودها با توجه به تویی چرمی که داشتند ، نسبتا راحت بود . کلاه خود کورینتی : معمولا وقتی به یونان باستان فکر می کنیم ، تصویر این کلاه خود است که به ذهن می آید . کلاه خود کورینتی یکی از رایج ترین کلاه خودهای استفاده شده در طی دوره باستان بود . در طی جنگ های مشهوری در دوره باستان مانند نبردهای ماراتن ، ترموپیل و پلاته ، این کلاه خود گزینه انتخابی بین هوپلیت ها ( سربازان پیاده یونانی ) بوده است. جنس این کلاه خود از برنز است و قسمت خمیده بزرگی دارد که پشت گردن را محافظت می کند . این شکل از کلاه خود از حدود 600 قبل از میلاد تا 100 سال قبل از میلاد استفاده می شد . بیشتر کلاه خودهای کورینتی از ورق برنزی یک تکه ساخته می شدند که باعث می شد کلاه خود به صورت یک پارچه باشد . این کلاه خود اگر چه نمی توانست در مقابل برخورد عمودی تیر دوام بیاورد ولی معمولا تیرها را منحرف می کرد . جنس برنزی این کلاه خود معمولا حفاظت بیشتری در مقابل سلاحهای دارای لبه ( شمشیر و مانند آن ) مختص این دوره فراهم می کرد . کلاه خودهای کورینتی به دست آمده وزنی بین یک تا دو کیلوگرم دارند که به آنها وزنی تقریبا معادل کلاهخودهای امروزی می دهد . برای راحتی این کلاه خودها معمولا داخل آنها یک آستری چرمی استفاده می کردند . معمولا در زمانهای غیر جنگ ، برای راحتی ، این کلاه خودها را بالا می کشیدند . اگر چه برنز هدایت پذیری کمتری نسبت به فلزات دیگر دارد ولی همچنان می توان فرض کرد که این کلاه خود به راحتی با دمای محیط گرما و سرما را انتقال می داده است . کلاه خود رومی : این کلاه خود مورد پسند لژیونرهای رومی ، نسخه های متعدد و متفاوتی داشته است . همچنین بسته به زمان و مکان طراحی آن متغیر بوده است .این کلاهها در بازه زمانی 100 سال قبل از میلاد تا 400 سال بعد از میلاد متداول بودند . آنها یک حفاظ گردن شیبدار ، زائده های محافظ گوش ، تزئینات برنجین و گاهی سایر اجزای تزئینی داشتند . در ادامه کلاهخود طوری ارتقا پیدا کرد که میله های آهنی در سرتاسر آن به شکل متقاطع قرار بگیرند و قدرت حفاظتی آن را مخصوصا در برابر داسهای جنگی بالا ببرند. این کلاه خودها حفاظت نسبی در مقابل اسلحه های با لبه برنده و تیرها فراهم می کردند . با توجه به انواع بسیار مختلف این کلاه خودها ، آنها محدوده وزنی بین نیم تا دو و نیم کیلو داشتند . لایه به کار رفته دذر داخل این کلاهها به نظر می رسد که پشم ضخیم یا انواعی از پنبه بوده است . خیلی ها مطرح می کنند که احتمالا سربازان در زیر این کلاه خود از کلاه ساده استفاده می کرده اند . کلاه خود بینی دار : علت نامگذاری آن به علت به کاربردن یک زائده محافظ بینی است که در وسط صورت کاربر به طرف پایین قرار می گیرد . این کلاهخودها از قرن نهم تا دوازدهم میلادی در اروپا استفاده می شدند . اینها اولین گونه کلاهخودهایی بودند که بیشتر ساختار آنها آهنی بود و معمولا از یک قطعه آهنی پیوسته ساخته می شدند . آنها معمولا بر روی کلاه یک زره زنجیری استفاده می شدند که این کار باعث می شد حفاظت اضافی برای سر ، گردن و گلو نیز ایجاد شود . علاوه بر جنس آهنی آنها ، استفاده همزمان آنها با زره های زنجیری باعث می شد حفاظت خیلی بالاتری برای شخص کاربر ایجاد کنند . با توجه به شکل ساخت و ضخامت آهن ، وزنی حدود یک و نیم تا دو کیلوگرم داشتند . هنگامی که همراه با کلاه زره زنجیری استفاده می شدند وزن مجموع آنها تا حدود سه کیلوگرم می رسید . برای لایه داخلی آنها بنا به راحتی استفاده کننده مواد مختلفی مانند چرم یا پشم به کار می رفت . این کلاهخودها در مقایسه با سایر کلاهخودها ، میدان دید وسیع تری برای استفاده کننده فراهم می کردند . کلاهخود بزرگ : یک تکامل از کلاهخود بینی دار بود که از حدود قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم میلادی استفاده می شد . شکلی خمره ای داشت و توسط بیشتر شوالیه ها در ارتشهای ارپا به کار می رفت . این کلاهخود کاملا بسته حفاظت بالایی ایجاد می کرد ولی در مقابل میدان دید کمتر و البته راحتی کمی هم داشت . از حدود قرن سیزدهم میلادی این کلاهخودها همراه با کلاه زره زنجیری به همراه عرقچین آهنی استفاده می شد که حغاظتی سه لایه ایجاد کنند . حفاظت آنها به خاطر پوشش کامل صورت کاملا افزایش یافته بود . همچنین استفاده از حفاظت سه لایه باز هم قدرت آن را افزایش می داد . بیشتر این کلاهخودها کاملا حمله مستقیم با سلاحهای لبه تیز مانند شمشیر و تیرها را متوقف می کردند . وزن خود کلاهخود به تنهایی بین یک و نیم تا یه کیلوگرم بود . با اضافه کردن کلاه زره زنجیری و عرقچین آهنی و آستر داخلی وزن کلی آنها به حدود چهار و نیم کیلو نیز می رسید . به خاطر بسته بودن کلاهخود ، تنفس مشکل بود . حتی بعد از ارتقاهای بعدی که منجر به ایجاد سوراخهایی برای تنفس در روی آنها شد ، باز هم تنفس با آنها راحت نبود . این مشکل در کنار وزن زیاد و محدودیت دید باعث می شد که معمولا بعد از برخورد اولیه در میدان جنگ و در طی درگیری آنها را از سر دربیاورند تا بتوانند آزادی عمل بیشتری درمبارزه داشته باشند . کلاهخود آرمت و کلاهخودهای بسته : این کلاهخودها در اروپادر اواخر قرون وسطی و اوائل رنسانس استفاده می شدند . ویژگی آنها پوشاندن کامل سر و سورت بود. آنها به هم پیوسته و به قدری سبک بودند که استفاده کننده راحت بود . آرمت بیشتر در قرن پانزده و شانزده استفاده می شد ، زمانی که زره های صفحه ای ارپایی توسط آهنگران به کمال رسیده بود . آبدیده کردن و شکل دادن فلزات در این دوره تکامل زیلدی پیدا کرده بود . این کار باعث می شد انواع طراحی ها انجام شود تا فواصل بین قطعات مختلف زره و کلاه خود را که قبلا به عنوان یک نقطه ضعف شمرده می شد ، به حداقل برساند . بعضی از کلاهخودهای بسته طوری طراحی شده بودند که قطعات مدولار برای استفاده در صحنه های جنگ سنگین و سبک یا مسابقات و یا حتی با لباسهای مختلف داشته باشند . بسته به طراحی و ضخامت فلز به کار رفته حدود وزنی بین دو تا سه و نیم کیلوگرم داشتند. همانند کلاهخود بزرگ ، این کلاهخود ها هم مشکل در تنفس ایجاد می کردند که معمولا در مواقع غیر ضروری قطعه صورتی بلند می شد تا مشکل کمتر شود . بیشتر این کلاهها با یک کلاه زیری یا کلاه پارچه ای استفاده می شدند . منبع 2 ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شدهسید ابراهیم رئیسی رییس جمهور صبح امروز از آخرین دستاوردهای صنعت فضایی کشور بازدید کرد. پس از این بازدید، جلسه شورای عالی فضایی به ریاست رییس جمهور برگزار شد.
-
1 پسندیده شدهسلام حالا نه ما اطلاعاتی داریم و نه عقلانی است که وارد جزییات بشیم در این موارد ولی به هر حال با فرض انقطاع در پروژه، باید توجه داشت یک تیم بزرگ با تمام امکانات که داشتند روی این پروژه کار می کردند همه به شهادت رسیدند و تمام اون مجموعه هم از چرخه خارج شد. درسته که شهید با آینده نگریشون حالا به مقام مادی یا معنویشون اشاره میشه که تصمیم میگیرند جزییات تمام تستها و آزمایش ها ثبت بشه در بازه ای کوتاه قبل از شهادت و حتما پیشرفتهای موشکی بعد ایشون هم نشون میده که مورد استفاده هم قرار گرفتند ولی این پروژه خاص چون اختصاصا توسط ایشون و تیمش دنبال میشد طبیعی است که وقفه ای ولو طولانی مدت درش رخ بده. ممکنه اولیت ها هم تغییر کرده باشه یا آینده نگری ایشون با توجه به تغییرات بسیار پس از شهادت ایشون در عرصه جهانی؛ تصمیم گرفته شده باشه در جایی دیگه صرف بشه و ... به هر حال حتما مسیری که شهیدی چون طهرانی مقدم استارتش را زده به خیر ختم خواهد شد انشاءالله با تلاش گمنامانی مثل ایشون که هنوز هم حضور دارند و با جان دل کار می کنند.
-
1 پسندیده شدهصحبت های جدید از لحظه شهادت حاج حسن طهرانیمقدم در آستانه دهمین سالگرد شهادت پدر موشکی جمهوری اسلامی ایران، سردار رشید اسلام شهید حاج حسن طهرانیمقدم، مهران ناظمنیا، ناظر سابق پروژههای موشکی پادگان شهید مدرس در خصوص آخرین روزهای حاج حسن طهرانیمقدم صحبت کردند. *در دو جا در مورد لحظه انفجار و تصاویر ثبتی در دوربین ها حرف میزنه دقیقه 1 دقیقه 5 چند لحظه قبل از انفجار متوجه اتفاقی در یکی از سوله ها میشن و بعد انفجار از صحبت ها و تصاویر که بیان شده نمیشه گفت که انفجار ناشی از برنامه ترور بوده یا حادثه ناخواسته بوده است از این بابت به نظر میاد که هنوز نمی دانند که انفجار سهوی بوده یا عملیات ترور بوده است و تمامی حرف ها حدس و گمان هست * تیم تروری برای ترور شهید امده بود و تیم محافظت برای ایشان در نظر گرفته بودن که شهید ردشون میکنه یعنی می دونستن اسرائیلی ها برای ترور برنامه دارن * شهید قبل از ترور خواب می بینه و پیرو اون خواب ، تلاش ها رو دو چندان میکنه و جدی پیگیری میکنه و دستور میده تمام تست ها و نتایجش رو ریز به ریز مستند کنند و در دو جای متفاوت نگه داری کنند لینک ویدیو
-
1 پسندیده شدهسلام جالب است که مرکز فضایی امام خمینی تنها مرکز پرتابهای فضایی فعال ایران است که تقریبا تمام پرتابها از این مرکز تا به حال انجام شده است . حالب تر این که ماهواره ای که سپاه پرتاب کرد اصلا از این مرکز پرتاب نشد ! از همه جالب تر این که همه موشکهای پرتابی سوخت مایع بودند و تنها پرتاب ماهواره بر سپاه هم مرحله اولش سوخت مایع بود !
-
1 پسندیده شدهتصویری از وانت تویوتا لندکروز تکنیکال ساخت دفتر طراحی و توسعه ملک عبدالله دوم (KADDB ) اردن که با برجک رزمی BPPU نقربرهای زرهی BTR-80A یمنی ترکیب شده است برجک رزمی BPPU مجهز توپ 30 م.م 2A72، مسلسل هم محور 7.62 م.م دید نظارتی 1PZ-9 و دید در شب TPN-3 است. BTR-80A یمنی
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم از زمان آغاز به کار حزب کمونیست در چین در سال 1949 شوروی سعی کرد حمایت های گسترده تسلیحاتی از این کشور بکند. بخصوص در زمان جنگ کره و با تحویل جنگده های میگ 15 باعث کاهش تاثیر گذاری بمب افکن های استراتژیک آمریکایی در این جنگ شد. چینی ها از فرصتی که روس ها در اختیار اونها گذاشتند سعی کرد بهترین استفاده را بکند و محصولات کپی شده را خود به طور گسترده به فروش برساند. بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 چین به برخی محصولات پیشرفته این کشور مثل سوخو 27 و سوخو 30 که دو موتوره بودند و از قابلیت اطمینان و امکانات پروازی بیشتری بودند علاقمند شد و با نمونه برای از آن ها جنگنده های جی 11 و جی 16 و جی 15 را ساخت. اما مطالعات موسسه رویال یونایتد سرویس نشان می دهد الان دیگه چین برای توسعه صنایع هوایی خود به روسیه نیاز ندارد و از این کشور جلو زده. به گفته تحلیل گران چین از وضعیت وابستگی به محصولات روسی عبور کره و الان توانایی دارد در بسیاری از زمینه های تولید جنگنده و سنسورها از روسیه بهتر عمل کرد. و با توجه به کاهش بودجه نظامی روسیه و ضعف های ساختاری صنعتی بعید هست روسها بتوانند این فاصله را پر کنند. هر چند همچنان چینی ها موتورهای توبوفن را از روسیه وارد می کنند اما سرمایه گذاری کلان آنها در موتورهای WS-10 و WS -15 نشان دهنده تلاش انها برای پیشی گرفت از روسیه در این جهت است. موتور ws10 دلایل پیشرفت چین در زمینه تولید جنگنده در مقایسه با روسیه را می توان به صورت زیر دانست: 1- بودجه نظامی چین که بیش از 2 برابر بودجه روسیه هست. 2- گسترش صنایع الکترونیک غیر نظامی در این کشور که خیلی از تکنولوژی های غربی را توانسته وارد چین بکند. 3- سرمایه گذاری زیاد چینی ها برای جاسوسی صنعتی و مهندسی معکوس 4- تحریم های غرب بر ضد روسیه که اجازه دسترسی روسیه به برخی سنسورها را نمی دهد. البته به این معنا نیست که ارتش چین از برتری کامل در مقابل روسیه برخورد دار هست بلکه روسها با تولید محصولاتی ماننده میگ 31 توپولف 160 و 22و سوخو 25 محصولاتی را تولید کردند که در چین هیچ معادلی ندارد و از طرفی شرکت انها در جنگ روسیه و تقابل با فن آوری های غربی یک تجربه و مزیت غیر قابل انکار برای انها فراهم کرده. این در حالی این که تجربیات ارتش چین در این زمینه صرفا به برگزاری مانور با سایر یگان ارتش خودش محدود می شود. همچنین روسها در زمینه صادرات جنگنده بسیار موفق تر عمل کردند. میگ 31 و توپولوف 160 از شاهکارهای شوروی و جنگ سرد با توجه به فرسوده شدن ادوات نظامی که کشورهای متحد شوروی از این کشور خریداری کردند و به دنبال محصولات غربی هم نیستند به وضوح تمایل انها برای بروز رسانی ادوات خود با تجهیزات چینی به جای روسی قابل مشاهده هست . دلایل برتری جنگنده های چینی 1- استفاده گسترده از مواد کامپوزیت : نسل های جدید جنگده های جی 11/جی 15/جی 16 به طور واضح از مواد کامپوزیت بیشتری نسبت به همتایان روس خود بهره برده اند و این مسئله باعث کاهش وزن و افزایش مانور پذیری انها می شود و از طرفی شرکت شیان چین با کمک چاپگرهای ه بعدی و مواد کامپوزیت توانسه قطعاتی برای هواپیمای Y-20 تولید کند . Y20 هواپیما ترابری چین 2- رادارهای ارایه فازی فعال : توانایی ردیابی دشمن و تحت نظر گرفتن اون یک برتری تعیین کننده برای هر خلبان در جنگهای هوایی هست. برای همین یک رادار با تکنولوژی برتر می تواند مزیت های زیادی فراهم کند رادار IRBIS-E نصب شده روی جنگنده سوخو 35 روسیه یک رادار بسیار پر قدرت هست که گفته شده جنگنده ای مثل اف 16 را می تواند از فاصله بیشتر از 250 کیلومتری شناسایی کند اما استفاده از ابلیت های این رادار سبب می شود که در همان ابتدا حضور آن افشا شود. چون این رادار یک رادار ارایه فازی غیر فعال است . اما رادارهای ارایه فازی فعال می توانند دقت بیشتر و روشهای جستجوی بهتر را برای خلبان فراهم کنند. اما بزرگترین مزیت رادارهای ارایه فازی فعال دشوار بودن تشخیص حضور آنها می باشد. ایالات متحده بیشتر از دو دهه هست که از رادارهای ارایه فازی فعال در ناوگان خود استفاده می کند و این در حالی است که روسیه دو رادار برای پکفا و میگ 35 توسعه داده بررسی رادار جنگنده میگ 35 نشون میده که هنوز از بلوغ کافی برخوردار نیست ( شاید برای همین مصری ها دنبال این هواپیما نرفتن) و برای رادار پکفا هم اطلاعات خاصی تا به حال ارائه نشده و این در حالی است که چینی ها روی جنگنده های های خود به طور گسترده در حالت استفاده از رادارهای ارایه فازی هستند و با توجه به جاسوسی هایی که چین از صنایع غربی کرده احتمالا این رادارها در برخی مشخصات مشابه نمونه های غربی عملکرد خواهند داشت. هر چند چین تا به حال از قابلیت ههای راداری ارایف فاری خود مطالبی منتشر نکرده. جدیدترین رادار ارایه فازی چین به رادارهای پهلو نگر دقت کنید 3- موشک های هوا به هوا : وجود یک موشک با توانایی جنگ BVR به طور واضح قدرت نیروی هوایی را در درگیری با اهداف دور دست افزایش می دهد. چینی ها دو موشک را برای این منظور در دست توسعه دارند اولین موشک PL12 هست که عی شد در اون از موشک AIM120C نمونه برداری بشه این موشک توانایی های بالاتر از موشک R 77 روسیه دارد . و موشک بعدی موشک PL15 هست که در اون سعی شده از موشک AIM120D نمونه برداری شود . همچین این کشور یک موتور دوپالسی برای این موشک طراحی کردند که در نزدیکی هدف هم بتواند سرعت خود را حفظ کند. موشک پی ال 15 موشک pl10 هر چند روسیه موشک های دوربردی مثل R33 و R37 هم در اختیار دارد که در ایالات متحده و چین نمونه های عملیاتی برای اونها وجود ندارد. موشک r33 زمانی روسیه با تولید موشک R73 رهبری دنیا در زمینه موشک های حرارتی کوتاه برد را در اختیار داشت اما الان با توجه به تولید موشک های جدید PL10 و AIM9X در چین و ایالات متحده که مجهز به تکنولوژی تصویر ساز هستند روسیه هیچ معادلی در اختیار ندارد. 4- تولید هواپیماهای رادار گزیر: هرچند خیلی اعتقاد دارند که جنگنده جی 20 چینی توانایی هایی برای رقابت با اف 22 در اختیار ندارد اما واقعیت این هست که جی 20 اولین جنگنده نسل 5 هست که در خارج خاک امریکا توسعه پیدا کرده . جنگنده پکفا با اینکه به نظر می رسد از قابلیت مانور زیادی برخوردار است اما دارای ضعف هایی هم هست. ورودی هوا و سطوح کنترل کننده بزرگ و طراحی محل قرار گیری خلبان و نحوه استقرار موتور و همچین نحوه قرار گرفت IRST همه باعث افزایش سطح مقطع این هواپیما می شود. و این مسئله سطح مقطع ان را بالا از اف 35 و اف 22 کرده . این هواپیما احتمالا از کیفیت ساخت بالایی برخوردار خواهد بود اما سطح مقطع اون از جی 20 هم بیشتر است. عکس های منتشر شده از جی 20 نشان می دهد دولت چین به مراتب تلاش های بیشتری برای بهبود مشخصات این هواپیما انجام داده. هر چند طرح جنگنده جی 31 چینی هم گسترش خوبی داشته و معلوم نیست که عملیاتی میشه یا نه 5- مهمات دقیق: در جنگ های نوین این ایده مطرح شده که مناسب تر است هدف با یک یا دو بمب دقیق مورد اصابت قرار بگیرد تا اینکه با یک بمب بزرگ با قدرت تخریب زیاد به هدف حمله کرد. از طرفی تصاویر منتشر شده از جنگ سوریه نشان می دهد که تسلیحات روسی فاقد دقت زیاد در هدف قرار دادن سوژه ها هستند و این یا به دلیل ضعف سیستم گلوناس هست و یا هم به دلیل اینکه روسیه نتونسته یک غلاف هدفگیری مناسب برای جنگنده های توسعه بدهد. و این باهث شده در برخی موارد خلبان های روسی برای حمله به اهداف مدتی بالای ان پرواز کنند که به خوبی بتوانند هدف را شناسایی کنند و یا از بمب های هدایت تلویزیونی که نیاز به اپراتور هدایت کنند در SU24 و SU34 دارد استفاده کنند. درمقابل گزارش هایی در دسترس هست که نشان می دهد چینی ها به گسترده موفق یه ساخت غلاف های هدف گیری برای جنگنده های خود شده اند و از طرفی مهمات کوچک که دقت زیادی هم دارند را توانسته اند با این غلاف ها هماهنگ کنند. جدیدترین پاد هدفگیری چین 6- توسعه پهبادها: پهبادها ابزار ارزشمندی برای درگیری ها هستند شاید برخی از انها گران باشند اما اکثر انها هزینه عملیاتی پایی دارند و با توجه به استفاده از هوش مصنوعی در این قرن استفاده از انها در جنگ ها بیسار گسترده تر خواهد شد و حتی در برخی ماموریت ها جای هواپیماهای با سرنشین را هم خواهند گرفت. چین در دهه گذشته سرمایه گذاری بسیار زیادی در امر پهبادها کرده و بازار خوبی هم به دست اورده و الان طیف زیادی از انواع پهباد ها را تولید می کند. روسیه هم توانسته پهبادی مثل اوران را تولید کنه مه در سوریه و اکراین عملکرد قابل قبولی داشته و از طرف روی طرف اوختیک هم کار می کند ام به وضوح محصولات این کشور در حال حاضر از محصولات کشورهای مثل ترکیه و چین تنوع کمتری دارد. برخی از پهباد های رزمی چین منبع
-
1 پسندیده شدهباد آورده یک ستوان نیروی زمینی ارتش ایالات متحده در جنگ دوم جهانی ، در حال بررسی عملکرد یک قبضه سلاح هجومی stg-44 آلمانی با لوله خمیده ( کروام لوف /krummlauf) ارتش ایالات متحده ، بعدها این فناوری را بر روی سلاح انفرادی M-3 گریس گان نیز مورد استفاده قرار داد .
-
1 پسندیده شدهانتظارفرج فقط انتظار فرج به معنای ظهور حضرت ولیعصر سلام الله علیه و عجل الله فرجه و جعلنا الله فداه نیست، مطلق فرج است. نفْس اینکه انسان انتظار فرج داشته باشد، یعنی اگر در یک شدتی قرارداردانتظار داشته باشدکه آن شدت برطرف بشود. این یعنی چه؟ یعنی اینکه شما هرگز در هیچ شرایطی نباید ناامید بشوید، در هیچ شرایط شما امید را از دست ندهید. فرض کنید انسان در یک تونلی گیر افتاده که مدخل تونل را مثلاً یک سنگی بسته، انتهای تونل هم بسته است، در یک چنین وضعی هم انتظار فرج داشته باشید. یعنی خدای متعال ممکن است یک تفضلی بکند، فرض کنید گوشه ای از سقف بریزد راهی باز بشود انسان بیرون برود. درهیچشرایطی انسان نباید احساس بن بست بکند بلکه بایستی همیشه انتظار فرج داشته باشید. در مورد این انتظار فرج میفرمایند:عبادت است. رهبرانقلاب امروز (۲۳ دی) درابتدای درس خارج خود، روایت «انتظار الفرج عبادة» را تفسیر کردند
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا تجهیزات شناسایی و دیده بانی زمینی G-ISR شناسایی ،نظارت و اطلاع (ISR) شامل اقداماتی هستند که چندین تابع میدان نبرد را با یکدیگر پیوند می دهند تا در جمع آوری ،پردازش ،بهبود آگاهی محیطی ،تدوین برنامه های نبرد و انجام اقدامات متقابل با ارائه اطلاعات به موقع ،دقیق و منسجم ،سربازان ،فرماندهان و نیروهای اطلاعاتی را یاری رسانند . سیستم های ISR در پلتفرم های زمینی ،هوایی ،دریایی و فضایی می توانند در گونه های مختلفی از جمله راداری ،اپتیکال ،صوتی ،تصاویر مادون قرمز و یا سیگنال های الکترونیکی باشند و برای شناسایی افراد ،خودروها و سایر ادوات و تجهیزات گروه هایی با ساختار کلاسیک و غیر کلاسیک مورد استفاده قرار گیرند .اما باید توجه داشت که "نوع" ،"نحوه استفاده" و "ترکیب صحیح " این سیستم ها با هم هست که موفقیت یا عدم موفقیت شما در کشف موقعیت دشمن و بهبود عملکرد سیستم ها را باعث می شود . تجهیزات شناسایی و دیده بانی زمینی (G-ISR) در انواع مختلف ثابت ،سیار و قابل حمل توسط نفر برای ماموریت ها و شرایط مختلف توسعه داده شده اند .مثلا برای حفاظت از مناطق حساس ،پادگان ها ،حفاظت مرزی و...سیستم های ثابت و برای مناطقی که نیاز به مانور ، جابجایی و استقرار سریع است انواع سیستم های سیار و ... در کنار تجهیزات G-ISR راه حل های مختلفی نیز وجود دارند مثل استفاده از پهپاد و پلت فرم های هوایی و ... اما استفاده از پهپاد برای انجام ماموریت های نظارتی مداوم و نقطه ای دارای محدودیت هایی هست و هیچ کشوری نمی تواند تنها با استفاده از پهپاد مناطق مرزی ،نظامی و غیر نظامی خود را تحت کنترل مداوم قرار داده و محافظت کند بلکه سیستم های نظارتی زمینی هستند که وظیفه اصلی شناسایی ، نظارت و اطلاع را انجام می دهد .اما پهپاد ها ،بالون ها و پلت فرم های هوایی نیز مکمل و تکمیل کننده این حلقه هستند .مثلا رادار ها و دوربین های دید در شب / روز و ...تهدیدی را در نقطه ای کشف می کنند و بلافاصله اقدامات مقابله ای مثل اعزام پهپاد و ... برای رهگیری و نابودی هدف صورت می گیرد . اما نکته ای که باید مورد توجه قرار بگیرد این است که سیستم های زمینی ISR و ... برای مناطقی که تحت تسلط و کنترل نیروهای خودی هستند قابل استفاده هستند نه برای شناسایی و نظارت در مناطق تحت تسلط دشمن (البته منظور سیستم هایی که قابل حمل توسط انسان نیستند) و برای انجام این ماموریت ها استفاده از پهپاد ، پلت فرم های هوایی و ...می تواند در دستور قرار گیرد . برای آشنایی بیشتر با تجهیزات G-ISR در ادامه به طور خلاصه به معرفی برخی از این سیستم های می پردازیم : رادار نظارت زمینی SR Hawk که یکی از بهترین سیستم ها در کلاس خود است توسط شرکت آمریکایی SRC تولید و پشتیبانی می شود و ترکیب فوق العاده ای از عملکرد و کارایی را در اندازه ، وزن و میزان بسته های قابل حمل ارائه می دهد .این رادار قادر به پوشش 360 درجه ای زمین ،بنادر ، لنگرگاه ها و فضای هوایی بوده و توان شناسایی افراد ،خودروها ،ناوگان دریایی و پرنده هایی از جمله پهپاد ها را که در ارتفاع پست پرواز می کنند دارد و نیاز به سیستم های تخصصی و چندگانه را به تنهایی براورده می سازد . تمام این قابلیت ها موجب شده است تا این سیستم کاربرد های فراوانی در مواردی مثل نظارت زمینی ،مرزی ،هوایی ،پشتیبانی ماموریت های ضد UAS ،نظارت ساحلی و ... داشته باشد .دقت بالا در سمت و محدوده که همراه با امکان بکارگیری دوربین ها EO/IR خودکار ،هشدار قابل شنیدن هستند امکان طبقه بندی و شناسایی چندین هدف را میسر ساخته و به اپراتور اجازه می دهد تا به آنچه که واقها مهم است متمرکز شود یعنی همان تهدید . سیستم نظارت تصویری سیار (MVSS) "عقاب" یک سیستم نظارتی سیار و مستقل می باشد که برای پاسخ به نیاز های فوری و متنوع نظارتی و مراقبتی طراحی شده است .از جمله موارد استفاده MVSS می توان به حفاظت ، شناسایی ، مراقبت و کسب هدف (RSTA)،کنترل مرزی ،جستجو و نجات ،کنترلی و امنیتی ،امنیت تاسیسات در مناطق دوردست اشاره کرد .عقاب را می توان به تجهیزات مختلفی از جمله رادار ، دوربین ،فاصله یاب لیزری و.. مجهز کرد . [aparat]9A40p[/aparat] خودروی تاکتیکی سبک وزن Cerberus یک سیستم نظارتی وشناسایی همه جاروی سبک وزن است که توسط شرکت آمریکایی FLIR Systems بر اساس Polaris 4x4 ATV توسعه داده شده است و برای اپراتور ها توانایی انجام ماموریت های نظارتی مستقل با استفاده از رادار پیشرفته ، سیستم های تصویربرداری الکترو اپتیکال و حرارتی را تقریبا در هر نقطه ای فراهم می کند. سنسورهای پیچیده دوربرد با هم در یک پلت فرم با تحرک یکپارچه شده اند تا شناسایی ،قابلیت اطمینان و مقیاس پذیری حداکثری را با هشدارهای مزاحم و نادرست حداقلی فراهم کنند .محموله ها بسته به ماموریت می تواند تغییر کنند و با سنسورها ،خودروها ،و نود های کنترل و فرماندهی دیگر یکپارچه شود .از جمله کاربرد های این سیستم حفاظت و نظارت مرزی و تاسیسات حیاتی ،شناسایی تاکتیکی ،برقراری امنیت خطوط لوله ،ردیابی هدف است . از ویژگی کلیدی Cerberus می توان به بهره گیری از رادار موج پیوسته مدوله فرکانسی یا FMCW و داپلر باند X و Ka با برد 700 متر تا 30 کیلومتر (تا 60 کیلومتر هم امکان پذیر است)،دوربین های دید در روز/شب دوربرد و محموله های اختیاری در چهار باند طیفی شامل باندهای visible ، NIR، SWIR، MWIR،گزینه های تمام دیجیتال و با وضوح بسیار بالا برای تمامی کانال های ویدیویی ،رهگیری همزمان بیش از 500 هدف ،نقش دهنده ،فاصله یاب و اشاره گر لیزری و بهره گیری از سیستم بی سیم اختیاری برای تبادل اطلاعات هدف بین سایر نیروها و خودروها اشاره کرد . سیستم نظارتی cerberus که به صورت کششی جابجا می شود خودرو گشت مرزی ThreatSTALKER که مجهز به دوربین های EO/IR و رادار نظارت زمینی است ELI-3302 Black Granite یک سیستم نظارتی ،شناسایی و اطلاعاتی (ISR) می باشد که توسط شرکت ELTA Systems صنایع هوا و فضای اسرائیل توسعه داده شده است . Black Granite نظارت مداوم ، اطلاعات تاکتیکی و آگاهی محیطی از یک منطقه خاص را از طریق رادار تشخیص جنبش زمینی باند X با تجهیزات اختیاری شامل سیستم های الکترو اپتیکال دید در روز/شب ، SIGINT(سیگنال های اطلاعاتی) برای نیروهای رزمی عملیاتی ارائه می دهد و می توان آن را به ایستگاه های مرکزی کنترل و فرماندهی مرتبط کرد .این سیستم قابلیت هشدار فوری آتش مستقیم و موشک های هدایت شونده دشمن را دارد و به طور خاص به سنسور الکترو اپتیکال پیشرفته کشف محل تیرانداز مجهز شده است . خودروی جمع آوری اطلاعات granite که بر اساس خودروی نظارتی ،شناسایی و اطلاعاتی Elta Systems ISRV برای ارتش رژیم صهیونیستی توسعه داده شده است . مجموعه سنسورهای ماژولار این خودرو شامل رادار تشخیص جنبش زمینی ،سنسورهای الکترواپتیکال دید در شب/روز شامل فاصله یاب لیزری و اشاره گر لیزری ،سیستم مادون قرمز موج کوتاه کشف موقعیت تیرانداز ،سیستم ناوبری (GPS و شمال یاب)،سیستم ناوبری ترکیبی زمینی (INS/GPS) ،سیستم COMINT/DF ،ارتباطات بی سیم ،Data Link و یا SATCOM ،سنسورهای لرزه نگاری و صوتی بی مراقب ،پهپاد تاکتیکی و ...است. [aparat]I1Ldr[/aparat] سیستم نظارت و رصد زمینی قابل حمل توسط نفر (MNPGOSS) یا EL/I 3370 MAPSS یک سیستم نظارتی ،شناسایی و اطلاعاتی (ISR) جمع و جور ، سبک وزن و انعطاف پذیر برای نیروهای رزمی تاکتیکی و واحد های مجری قانون می باشد که توسط شرکت ELTA Systems صنایع هوا و فضای اسرائیل توسعه داده شده است . MAPSSترکیبی از یک رادار تشخیص جنبش زمینی همراه با سنسور الکترواپتیک روز/شب است که به صورت محلی یا از راه دور توسط یک نفر کنترل می شود .رادار این سیستم اهداف را در فاصله چند صد متری شناسایی می کند در حالی که سنسور EO وظیفه شناسایی و مکان یابی هدف را دارد و سپس داده های بدست آمده از هر دو سیستم در کمترین زمان به سرباز ارائه می شود . MAPSS برای ماموریت های متوسط و کوتاه برد طراحی شده است و قابلیت عملیات در هر شرایط آب و هوایی و مکانی را دارد و با توجه به اندازه جمع و جور سیستم می توان آن را به راحتی پنهان و استتار کرد . copyright © Military.ir تمامی حقوق برای وبسایت میلیتاری محفوظ است . ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهاولا نشان بدهید من در جایی به علمای شیعه توهین کرده ام . دوم این که بررسی کردم دولت صفوی با معیارهای ( دولت ملی ) یا دولت ( پیشاملی ) سازگاری ندارد . همان طور که دولت های قبلی ندارند ، اعم از سنی و شیعی و خوارجی مذهب . اصولا اطلاق لفظ دولت ملی به این دولت ها اشتباه است ، انواع و اقسام معیارها هم برای این امر تعریف شد . اندیشه ملی در ایران اگر هم بوده ، از نیمه دوم دوران قاجار شروع می شود و در دوران مشروطیت خودش را نشان می دهد . نام افراد برجسته تاریخ ادبیات ایران را عنوان کردم ، نظرشان را هم . در برابر زوال ادب ایران در عهد صفوی هم ایشان نظری خلاف نظر شما دارند ، خود کتاب ها را بخوانید در می یابید . آقای ذبیح الله صفا اگر مخالف این نظر بود بر آن ردیه می نوشت نه این که تاییدش کند . پس الحمدلله معترفید که این نظر خود شماست . در نظر من ، اعلام چیزی به اسم ( مذهب رسمی ) در تناقض با مفهوم ملت است ، چه شیعه چه سنی چه یهودی چه مسیحی و چه بودایی . چون دین یک مقوله جدا از ملیت است . هر کس یک دور نوشته های من و شما را بخوانید می بیند تعصب از طرف کی هست . وضع ادبیات کلاسیک ایران پیش و پس از صفویه را با نقل منبع مقایسه کردم . کسی نگقت جامی از سعدی و حافظ جایگاه بزرگتری داره . ولی منابعی که نقل کردم ، معتقدند پس از جامی شاعری در حد ادبیات کلاسیک پیشین ایران ظهور نکرد . اسم خاتم الشعرا را هم شعرای بعدی بر او نهاده اند نه یکی دو نفر . مثل این که نگرفتید موضوع را . کتاب های فاخر ادبیات ایران متعلق به دوران صفوی اصلا موجود نیست یا بسیار کم است ، اما متعلق به همان دوره قرن 15 و 16 میلادی در ماوراالنهر و هند و عثمانی فراوان . این خود روشن کننده موضوع هست به قدر کافی . وقتی شما از بایسنقر و شاهرخ و الغ بیک و هنر عهد تیموری و وضع علم ریاضی و نجوم و فیزیک در آن دوران چیزی نمی دانید ، باید هم این طور نظر بدهید . نمی دانم با کدام معیار می گویید صفویان خود را شاه ایران می دانستند و سلاجقه و غزنویان نه . لفظ ( مملکت قزلباش ) را که الحمدلله می دانید چه کسی به کار می برد و منظورش چه بود . اوزون حسن و سلطان محمود هم خودشان را ( شاه ایران ) می خواندند . رجوع کنید به مقاله آقای سعید نفیسی و کتاب های فاروق سومر و مینورسکی . در مورد هنر ، حکومت های قبلی ایران هم کارنامه خوبی دارند . اما مساله این است که سوای ادبیات ، سایر هنرها چندان به موضوع بحث این تاپیک ارتباط نمی یابند . جدا از این که هنر تجسمی دوره صفوی ادامه هنر دوره تیموری است و در همان زمینه هنر هم سیاست های مذهبی چه قجایعی را موجب شده ( ماجرای میرعماد خوش نویس و سرنوشت دردناک او برای مثال ) ، بی انصافی است که رشد هنر در نیمه دوم دوره صفوی را نادیده بگیریم و من هم در این مورد هم نظرم . اما مساله این است که هنر تجسمی به آن چه موضوع این تاپیک است ربط چندانی پیدا نمی کند . در مورد علم نیز همین طور ، این مقاله را در مورد وضع علم ( خاصه فیزیک ) در ایران پس از اسلام است اینجا قرار می دهم ، خوانندگان بخوانند و قضاوت کنند ، شما هم مختارید نویسندگان مقاله را دوباره ( ابله ) بپندارید یا خیر : http://www.sciencecultivation.ir/far/pdf/sc05/5-2.pdf اولا که (ایران ) خیلی بزرگتر از قلمرو صفوی است . دوم این که در کشتار و تخریب ، صفویه نیز دست کم از پیشینیان نداشتند ، حتی در قبال مردم قلمرو خودشان ، فقط نمونه گیلان را در این دوره در نظر بگیرید کافی است . در مورد قیام های غریب شاه گیلانی و لشکرکشی میرغضب شاه عباس ( شیخ احمد آقا ) و خود شاه اسماعیل به گیلان تحقیق بفرمایید . دولت صفوی با رفتاری که با مردم ایران در دوره اولیه حکومتش و با زرتشتیان و افغان ها و کردها و اهالی گیلان در دوره های بعدی داشت نشان داد چقدر به مردم ایران تعهد دارد . قدر مسلم این که اگر مثلا عبیدالله خان ازبک هم بر عراق عجم چیره می شد ، او هم شاه ایران نامیده می شد . زبان دربار و اشعار او هم نشان می دهد به ایران چه حسی داشت : باز جانم هوس ملک خراسان دارد -تن بی جان شده من هوس جان دارد روح بخش است شمالش چو دم روح الله - مگر او نیز هوای پل مالان دارد بی ادبی تان در سطر آخر را هم نادیده می گیریم و باز هم طلب مدرک می کنم . کتاب ( سازمان اداری دولت صفوی ) اثر ولادیمیر مینورسکی معتبرترین منبع در این رابطه است ، که خواننده با مطالعه آن و مقایسه دستگاه حکومت صفوی با دولت های قبلی و مثلا عثمانی ، می تواند اطلاعات کافی کسب کند . انشالله مثل دفعه های قبلی باز هم نظر ( خودتان ) نباشد . فرقش این بود که آریایی و حتی مغول و تاتار و عرب ، مذهب و عقاید مردم پیشین را پذیرفتند و عقاید خود را با قتل و کشتار تحمیل نکردند و دانشمندان دوره قبل را سلاخی نکردند و آواره کوه و بیابان نکردند . خیر ، ایرانی بودن یعنی این که حق آب و گل قبلی ها را نگه داشت و به عقایدشان و زبان و فرهنگشان احترام گذاشت . هر کس که این کار را کرده ، خود را لایق ایرانی بودن کرده و هر کس که خیر ، نه . نه این که مردمان ایرانی با سابقه هزاران ساله ( کرد و بلوچ و تالش و تاجیک و پشتون و لارستانی و ...) را به سبب مذهبشان از دایره خودی خارج کرد و مذهب آن هایی را هم که دستت رسید به زور تغییر داد . با مدرک نشان دادم که بر عکس هست . وقتی شاه صفوی خودش را شاه ( شیعیان) می داند نه شاه ایرانیان ، و مساجد اهل سنت را مستراح می کند ، چه توقعی هست ؟ جالب است کرد و پشتون و بلوچ که صاحب مملکتند این جا متهم می شوند ، اما قزل باش آمده از آناتولی و شام و ملای آمده از لبنان و عراق صاحبخانه . مذهب اقلیتی تازه وارد را آن هم به ضرب شمشیر قبول کنند ؟!!!! شما الآن اگر وضعیت مشابه پیش بیاید چنین می کنید ؟! لابد شورش بختیاری ها و سام میرزا و محمد تقی خان شیرازی و سایر شورش های رنگارنگی که به اسم بازگشت صفویه انجام شد را هم سنی مذهبان ایران و با هماهنگی عثمانی انجام دادند ؟ الحمدلله ماهیت نادر از همان شروطش در دشت مغان برای پذیرش سلطنت مشخص است و اگر کسی شایسته ایم شاه ( ایران ) باشد نادر است . در همان لشکر کشی به هند هم قبایل بزرگ پشتون همه همراه و یاور نادر بودند تا نشان بدهند اگر شاهی تعصب مذهبی نداشته باشد و مردم قلمروش را فارغ از نژاد و مذهب رعیت خود بداند ، چه نتیجه ای حاصل می شود . بلوچ ها هم در سپاه نادر حضور گسترده داشتند و اشرف افغان را هم آن ها کشتند . در مورد قتل عام دهلی هم کتاب ( نادرشاه ) لارنس لکهارت و ( نادرشاه ) هنری مورتیمر دیوراند شرح واقعه را به طور کامل انجام داده است که می توانید مراجعه کنید . نادر به قصد کشتار وارد دهلی نشد بلکه پس از یک شورش و قتل چند صد سرباز ایرانی دست به تنبیهی کوتاه مدت زد . نخیر ، روحانیان لبنانی و عراقی و قزل باشان آناتولی از مردمان بومی ایران ( ایرانی ) تر هستند لابد . احتمالا از سلسله های قبلی هم :) تعصب مذهبی این است که به مردم اصیل ایران تهمت بزنید ، چون هم مذهب شما نیستند و ( مذهب رسمی ) اعلام کنید و آن ها را شهروند درجه چند و غیرخودی بدانید ، که تا چنین فکری در ایران هست ، وحدت ملی و دوستی میان مردم ایران گزافه ای بیش نخواهد بود . دولت عثمانی از ابتدا هدفش را جهاد با کفار تعریف کرده بود و اگر غیر این می کرد با مخالفت سربازانش رو به رو می شد . چه در جنگ با تیمور و چه آق قویونلو و چه شاه اسماعیل هم این مسائل پیش آمد . اما این که حکومت های سنی مذهب ، از جمله غزنویان و سلاجقه و خوارزمشاهیان چه برخوردی با خلافت عباسی داشتند را اگر اندکی مطالعه کنید در می یابید ، دشمنی و در بهترین حالت عروسک و دستاویز پنداشتن ، رابطه این حکومت ها با عباسیان بود . عین سخنان سلطان محمود غزنوی راجع به خلیفه عباسی در مورد اتهام حسنک وزیر به قرمطی بودن : ( به این خلیفهٔ خرف شده بباید نبشت که من از بهر عباسیان انگشت در کردهام در همهٔ جهان و قرمطی میجویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردار میکشند، و اگر مرا درست شدی که حسنک قرمطی است خبر به امیرالمؤمنین رسیدی که در باب وی چه رفتی. وی را من پروردهام و با فرزندان و برادران من برابر است. اگر وی قرمطی است من هم قرمطی باشم ) . داستان لشکرکشی محمد خوارزمشاه به بغداد و توقف آن بر اثر بارش برف در اطراف همدان همان طور ، و نحوه برخورد ممالیک مصر و سلاجقه با خلفای دست نشانده شان همان طور . ---------------------------------------------------- به دلیل مسائل کاری پیش آمده ، متاسفانه تا آینده نامعلوم فرصت مراجعه به سایت را نخواهم داشت . انشالله به محض ایجاد فرصت بار دیگر بحث را در صورت نیاز ادامه می دهم .