برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 23 آذر 1400 در همه مناطق
-
2 پسندیده شدهسد ضد دسترسی اس-500 دربرابر امواج آتلانتیک شمالی اصل پیروی ساختار از کارکرد FORM MUST FOLLOW FUNCTION بخش دوم و پایانی : با توجه به موارد پیش گفته شده ، درصورت استقرار سیستم دفاع هوایی اس-500 در مرزهای ناتو ، طیف متنوعی از هواگردهای کنترل و نظارت غربی شامل E-9 ، E-8 و E-4 ، و همچنین سامانه های هواپایه دیده بانی و شناسایی نظیر OC-135 و RC-135 و پیکربندی های جنگ الکترونیک خط مقدم به مانند EC-130 که بعنوان اهداف پراهمیت ، در تعداد بسیار محدود و همواره با اسکورت سنگین رزمی وارد عمل می شوند ، تهدید قابل توجهی را بخود خواهند دید . از سویی دیگر ، عملکرد شریان حیاتی ناوگان ضربتی ناتو ، که همانا پیکربندی های سوخت رسانی نظیر KC-10 و KC-135 بشمار میروند ، با عملیاتی شدن اس-500 ، به شکل جدی ، با محدودیتهای بیشتری مواجه خواهد شد و با توجه به اینکه بخش عمده ای از ناوگان موجود ارتشهای غربی را جتهای رزمی برد کوتاه و ومتوسطی نظیر F-16، F-18E، Gripen، Rafale, و F-35تشکیل میدهد و این نیز به نوبه خود ، وابستگی بیشتری به ناوگان سوخت رسان ایجاد خواهد نمود ، بطور طبیعی قابلیتهای تهاجمی ناتو دامنه کمتری خواهد یافت . ضمن اینکه کاهش پتانسیل ناوگان ترابری تاکتیکی نظیر هواگردهای هرکولس ، مشکلات لجستیکی فراوانی برای واحدهای خط مقدم ایجاد میکند که بصورت خودکار ، موجبات تضعیف هماهنگ عکس العمل ناتو در برابر تحرکات احتمالی روسیه را فراهم می نماید ، چنانکه طبق ارزیابی موجود ، گرچه این هواگردها بلحاظ اهمیت رزمی در مقایسه با دسته نخست ، جایگاه پایین تری را در اختیار دارند ، اما بدلیل حضور پرشمار آنها و همچنین اهمیت این ناوگان در جابه جایی سامانه های پیشرفته رزمی در صحنه عملیات و مضاف برآن ، افزایش قدرت تحرک پیاده نظام کلاسیک ، درصورت هر گونه اخلال در روند عملیات ، ضربه جدی به ساختار ضربتی / تدافعی ناتو وارد خواهد آمد . بنابراین ، بشکل طبیعی ، ارتش روسیه برای افزایش قابلیت های ضد دسترسی خود ، سیستم های جدید خود را با کمیت قابل توجه در نقاطی نظیر کالینینگراد ، کریمه و بخش غربی روسیه مرکزی بخصوص در نزدیک بریانسک مستقر خواهد نمود تا بخش عمده ای از اروپا و بالتیک را تحت پوشش خود قرار دهد . بعنوان مثال ، درصد خطر پذیری کریدور ( دالان ) پروازی هواگردهای آواکس ناتو که پیش از این در مسیر برلین تاشمال پراگ تعیین شده بود ، اینک با حضور اس-500 افزایش پیدانموده و این موشکهای حاضر در کالینینگراد هستند که خطرات جدی جدیدی را برای چشم و گوشهای ناتو ایجاد می کند . با عملیاتی شدن سامانه های جدید روسی ، به تقریب همه زیرساختهای نظامی ایالات متحده در لهستان ، دریای سیاه و بخارست و استانبول زیر دید و تیر ارتش روسیه قرار می گیرد و این به معنای فراهم نمودن توانایی های بالقوه برای روسها برای مقابه با برتری هوایی قابل توجه ناتو به نظر می رسد ، ضمن اینکه مزیت تحرک افزون در اس-500 بدان معنا است که در صورت نیازمندی واحدهای زمینی ، این سیستم ها میتوانند همگام با عناصر زمینی ، به جلو حرکت کرده تا چتر پوشش گسترده تری را فراهم نمایند . به همین دلیل ، استقرار گسترده سامانه هایی نظیر اس-500 ، آزادی عمل واحدهای ضربتی ناتو را دریک بحران ، بطور قطع ، با محدودیتهای بیشتری مواجه خواهد نمود و این بشکل معکوس ، قدرت بازدارندگی روسها را افزایش میدهد ، ضمن اینکه این پیکربندی دفاع هوایی ، در ترکیب با هواگردهای رزمی نظیر سوخو-57 و میگ -31 مسلح به مهمات هوا به هوای R-37 و همچنین موشکهای 40N6E موجود در آتشبارهای اس-400 و S-300V4 در یک برد 400 کیلومتری ، ماموریتهای جذاب تر و هیجان انگیزتر " شکار آواکس " را برعهده خواهند گرفت . بن پایه صرفا" برای میلیتاری /مترجم : MR9
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز فورمیشن چهار فروندی نیروی هوائی شاهنشاهی (پیش از وقوع انقلاب) برای سازماندهی جت های جنگنده خود عموما از اسکادران های 16 فروندی بهره می گرفت (هر گردان هوائی یا اسکادران متشکل از 4 دسته 4 فروندی). این روال تا خرید تامکت ها هم ادامه داشت ( 80 فروند در قالب 5 اسکادران 16 فروندی) اتفاقا در فیلم های دفاع مقدس هم پر تکرارترین تصاویر مربوط به عملیات های فانتوم های ایرانی ، نمایش آرایش رزمی و فورمیشن 4 فروندی فانتوم ها می باشد. به اتفاق چند تصویر از آرایش 4 فروندی فانتوم های ایرانی را ببینیم. با توجه به این که در خصوص ساختار اسکادران های نهاجا پس از جنگ اطلاع رسانی رسمی صورت نپذیرفته است، به همین دلیل خواهشمندم اگر دوستان در این خصوص اطلاعی دارند هم ، لطفا منتشر نفرمایند. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... فاکس بت ، الکل و باقی ماجرا یکی از مشهورترین داستان هایی که در مورد روسها گفته میشود ، علاقه عجیب آنها به نوشیدنی های غیر عادی است ، این مساله در جنگ دوم جهانی به شکل ناباورانه ای بصورت جهانی در آمد ، چنانکه گفته می شد ، دهقان های روسی (موژیکها ) که در مناطق اشغالی توسط آلمان زندگی می کردند ، بخش قابل توجهی از محصولات لبنی خود شامل کره ، خامه ، شیر و پنیر را در ازای بنزین تانک و الکل برای مصرف شخصی !!!!!!! خریداری می نمودند ، اما این مساله در سالهای جنگ سرد و با ظهور محصول فوق العاده ای به نام میگ-25 فاکس بت ، شکل خاص تری به خود گرفت . براساس طراحی های صورت گرفته توسط شرکت میگ ، بخشی از سامانه اویونیک این جنگنده ، توسط مایعی که ظاهرا الکل خالص می بود ، خُنک می شد . اگر چه الکل در حالت عادی ، می بایست 40 درصد رقیق شود تا برای انسان ، قابل استفاده بشود ، اما این مایع خنک کننده ، عجیب به مذاق خدمه زمینی روسی در پایگاه های هوایی ، خوش آمد و بتدریج سهیمه الکل جتهای روسی به سرقت رفته و در بازارسیاه برای نوشیدن !!!!!! فروخته میشد .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهپارادوکس جنگ ظرافت و خشونت زمان : 1972 مکان : ایرلند شمالی یک عضو مونث شاخه نظامی ارتش جمهوری خواه ایرلند (شاخه شبه نظامی زنان ایرلند شمالی / Cumann na mBan ) در حال شلیک با سلاح آمریکایی آرمالایت AR-18 بسوی یگانهای ضد شورش ارتش بریتانیا این سلاح توسط گروه های حامی ارتش جمهوری خواه ایرلند مستقر در بوستون ( ایالات متحده ) در اختیار یگان های این سازمان گذارده می شد براساس آنچه که در تاریخ ثبت شده ، این سلاح به نمادی از موفقیت این سازمان مبدل گردید !!!
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهدوک های آهنین در نجف در 22 آوریل 2004، گردان دوم نیروهای ویژه از هنگ 37 ام زرهی ، تیپ یکم ، از لشکریکم زرهی ملقب به دوک های آهنین برای انجام ماموریت وارد شهر مقدس نجف شدند. عناصر متخاصم رودروی نیروهای آمریکایی در این شهر، شبه نظامیان مقتدی صدر بشمار می آمدند که شهرهای نجف و کوفه در کنترل آنها قرار گرفته بود. ماموریت این گردان به نظر ساده می رسید که شامل نابودی شبه نظامیان و برقراری نظم در نجف و کوفه ، انتقال قدرت به دولت قانونی عراق و انتقال مسئولیت های امنیتی به نیروهای امنیتی عراق بود. هنگامی که جنگ در 4 ژوئن 2004 متوقف شد. گردان دوک های آهنین به مدت 5 هفته بدون توقف در شرایط رزمی قرار داشت و اراده دشمن را برای جنگ شکسته بودند. بیش از 600 شبه نظامی کشته شدند و تعداد بیشماری دیگر از آنها زخمی شدند، انواع سلاح های نیروهای شبه نظامی توقیف و یا نابود شد، انبار مهمات شبه نظامیان در قبرستان مقدس و مسجد سهله کشف و توقیف شد. دو دستیار برتر مقتدی صدر نیز در شهر نجف بازداشت شدند. برای دوکهای اهنین حرکت به سمت نجف از از 28 مه 2003 آغاز شد. دوکهای آهنین به هنگ دوم سواره نظام زرهی ملقب به " اژدهایان " متصل شده بودند. دوکها در این پیوست یک گروه سواره نظام سبک و یک گروهان تانک جداگانه را نیز پذیرفتند. در 10 ماه آینده ، دوكها مأموریتهای رزمی و مأموریتهای صلح را انجام می دادند همچنین آنها 500 نفر را برای پلیس عراق و یك گردان را برای واحد دفاع غیر نظامی در جنوب بغداد استخدام و آموزش می دادند. بین 4 آوریل و 10 آوریل 2004 ، دوک ها در شهرک صدر بغداد ، تحت کنترل تاکتیکی تیپ یکم تیم رزمی، لشکر یکم سواره نظام جنگیدند و به دنبال آن در شهرهای کوت در 10 آوریل و شهر دیوانیه در 17 آوریل به مبارزه پرداختند. این اقدامات به طور کامل دوک های اهنین را برای یکی از شدیدترین نبردهای شهری که از زمان تهاجم زمینی به عراق در سال 2003 بی سابقه بود آماده کرد. نبردها در نجف در 28 آوریل 2004 آغاز شد. پتانسیل رزمی نیروهای ویژه دوک های آهنین در این جنگ شامل: دو گروهان تانک AIM M1A1 با نام های Aggressor و Crusader، دو دسته پیاده نظام سواره سبک با نام های APACHE و IRON، یک آتشبار هویتزرهای پالادین به نام Assassin با رادار مکان یاب محل آتش، یک گروهان پلیس نظامی با نام های Warbear، یک دسته پلیس نظامی با نام های Renegade، یک گروهان مهندسی سبک، یک تیم عملیات روانی، دو تیم امور عمرانی، دو دسته جنگ الکترونیکی و مرکز فرماندهی بود. گروه ویژه نیروهای خود را به چهار تیم مانور سازماندهی کرده اند. نیروها در فضای جنگ در سه پایگاه عملیات خط مقدم (FOB) قرار داشتند و تقریباً 40 کیلومتر از هم فاصله داشتند. پایگاه عملیات خط مقدم ستاد مرکز فرماندی دوکها در خارج شهر و یک منطقه بیابانی قرار داشت. پایگاه عملیات خط مقدم یک تیم تانک و آتشبار پالادین در یک هتل در حومه شمالی نجف قرار داشتند. پایگاه عملیات خط مقدم بقیه واحدها در قلب نجف مستقر شده بود. همچنین گروه ویژه نیز با تیم های تسلیحاتی عملیات دیده بانی هوایی متشکل از : گان شیپ AC-130، جنگنده F-16 وهواپیماهای بدون سرنشین ادغام شدند دشمن از شبه نظامیان آموزش دیده و آموزش ندیده تشکیل شده بود. اعضای شبه نظامی آموزش دیده در چهار گروهان سازمان یافته قرار داشتند . دو گروهان به عنوان گروهان های دفاعی و کنترل زمین های اصلی اطراف حرم امام علی (ع) و مسجد کوفه مستقر شدند. در حالی که دو گروهان به عنوان گروهان های حمله در سراسر کوفه و نجف مستقر شدند. شبه نظامیان آموزش ندیده در خیابان ها پرسه می زنند و "حملات فرصت طلبانه" را بر ضد گشت های ائتلاف انجام میدادند. علاوه بر این در سراسر شهر ستوانهای نظامی صدر در گروههای امنیتی شخصی حضور داشتند و تقریباً از هر مسجد و مدرسه به عنوان ابنار مهمات یا محل شلیک خمپاره استفاده می شد. باز هم، شرح ماموریت ساده به نظر می رسد. اما، گروه ویژه روزانه به چالش کشیده می شد و باید آنها بین اعمال نیرو و پیچیدگی های میدان نبرد شهری توازن برقرار می کردند. اولین و مهمترین چالش برای نیروهای امریکایی وارد نکردن خسارات به اماکن متبرکه و مهم در نجف بود. از جمله حرم امام علی (ع) که نمادی مهم برای تمام شیعیان در سراسر جهان بود و مسجد کوفه که از نظر مذهبی بعد از حرم امام علی (ع) در جایگاه بعدی قرار داشت. همچین محل محل اقامت آیت الله سیستانی یکی از تأثیرگذارترین و با نفوذترین افراد در عراق در نجف قرار داشت. در شمال حرم امام علی (ع)، بزرگترین محل دفن شیعیان در جهان قرار دارد. این منطقه مملو از شبه نظامیان بود و به عنوان انبار مخفی مهمات مورد استفاده قرار می گرفت. بعداً گروه ویژه یاد گرفت ، یک مکان حساس نیاز به آتش دقیق داشت. در ادامه این مقاله به اشتراک آموزه ها و روش های به دست آمده در طول جنگ در نجف / کوفه اشاره خواهد شد. همچنین این مقاله شدت، سرعت و محدودیت ها برای به کارگیری نیروهای زرهی در زمین های شهری را نشان میدهد. شبه نظامیان مقتدی صدر در شهر نجف سرعت و تهاجم پیچیدگی های میدان جنگ را درک کنید در مورد نجف و کوفه ، در نظر گرفتن واکنش های سیاسی ناشی از آسیب رساندن به اماکن متبرکه و ایجاد خسارت غیر ضروری در کل برنامه ریزی ها و اجرای آتش در نظر گرفته شد. سربازان به خوبی از تأثیرات ناگهانی صدمه زدن به گنبد طلایی حرم ها و مسجدها یا یک بلوک شهری آگاه بودند. در اصل این حوادث میتوانست، هدف عملیات را به شکست به کشاند. از ابتدا، این محدودیت ها به یک چالش برای فرماندهی تبدیل شدند. از همین رو سربازان براي از بين بردن تهدیدات، سيستم هاي تسليحاتي مناسبي را با اثرات آسیب کم یا بدون هیچ آسیبی به اماکن مقدس و اطراف آن انتخاب كردند. سربازان ونیروهای شرکت کننده در عملیات، اماکن مقدس را در طی فرایند تصمیم گیری نظامی شناسایی کرده و شناختند. آنها با استفاده از حملات دقیق، حملات کشنده یا دور زدن اماکن مقدس عملیات را پیش می بردند. نیروهای آمریکایی در نزدیکی حرم امام علی (ع) برنامه داشته باشید در این میدان نبرد پیچیده ، سرعت ممکن است مهمترین عاملی باشد که فرماندهان وسربازان هنگام تدوین برنامه عملیاتی در نظر می گیرند. اما نباید در این مورد زیاده روی کرد. با پیشرفت عملیات و فشار به نیروها، تجهیزات از دست میروند، سربازان زخمی شده در عملیات از دست خواهند رفت و انرژی نیروها روز به روز در جنگ تحلیل خواهد رفت. حالت نهایی را باید در نظر گرفته شود و برنامه ای متناسب آن شکل بگیرد. در نجف نیروهای ویژه در 3 مورد تمرکز کرده و حملات مداوم را در این موارد ادامه دادند. اولین قدم تمرکز بر شبه نظامیان بود دراین بخش فشارها را باید حفظ کرد، انعطاف پذیر بود و غیرقابل پیش بینی باقی ماند. قدم دوم تمرکز بر روی رهبران است. آنها باید هدف قرار داده شوند یعنی کشته یا دستگیر شوند. برای این کار باید زمان مناسب برای حمله را انتخاب شود. مثلا زمانی که دشمن به رهبران خود به شکل عمومی نیاز دارد. گروه ویژه در روزهای جمعه و زمان نماز جمعه حملات خرابکاری انجام میداد تا حرکت نیروی های صدر بین نجف و کوفه را مختل کند. در دو مورد ، صدر مجبور شد دومین مسئول خود را برای سخنرانی در نماز جمعه به کوفه بفرستد و در یک مورد، گروه ویژه دستیار شخصی مقتدی صدر را دستگیر کرد. واقعیت این بود که گروه ویژه حرکت دشمن را مختل میکرد. به عنوان مثال حدود دو هفته از آغاز درگیری ها، گروه ویژه شروع به هدف قرار دادن فرماندهان برتر شبه نظامیان کرد. وضعیت نهایی نیروهای امریکایی تسخیر شهر بود، اما در طی این روند، متوجه شدند که مستقیماً بر توانایی دشمن برای تحریک، برقراری ارتباط و حفظ ابتکار عمل تأثیر گذاشته می شود، این امر به نیروهای عملیاتی امکان مانور در سراسر منطقه فعالیت را می دهد. در قدم سوم تمرکز بر روی انبارهای تسلیحاتی شبه نظامیان گذاشته شد. نیروهای ویژه به طور مشخص خطوط تأمین و انبار مهمات دشمن را هدف قرار می دادند. در واقع ، این سه مرحله باعث ایجاد درگیری ها در جهات چندگانه شد و شبه نظامیان را مجبور به انتخاب اولویت ها کرد. با مجبور کردن دشمن به انتخاب، ابتکار عمل به دست نیروهای آمریکایی افتاد و دشمن مجبور شد تا برای محافظت از اهداف با ارزش نیروهای خود را تلفیق کند. همین حرکت دشمن باعث شد گروه ویژه برای از بین بردن شبه نظامیان متمرکز شوند. توجه به سربازان و تجهیزات برای سنجش میزان کارآیی سربازان میتوان به فرماندهان دسته و گروهبانان دسته تکیه کرد. در طول نبردهای طولانی شهری توجه به جزئیات میدان نبرد نباید از دست برود. نیروهای نظامی آمریکایی در نجف یک دوره 12 ساعته برای استراحت و بازسازی در اختیار داشتند. یک جدول زمان بندی به دسته ها/نیروها اجازه داد تا عملیات تهاجمی در سطح دسته و همچنین عملیات گروه ویژه را اجرا کنند. کشیش ها و جوخه پزشکی واحدهای نیروهای ویژه، منابع عالی برای تأثیر بر روی عملیات مستمر بر سربازان هستند. دفتر تعمیر و نگهداری و همچنین تکنسین تعمیر و نگهداری گردان در برطرف کردن نیازهای قطعات یدکی ، کیت های مورد نیاز و چرخه تعمیرات مهم هستند. در طول نبرد نجف واحدهای تانکها و دارایی های گروه ویژه، پشتیانی فنی فوق العاده ای دریافت میکردند. درگیری دقیق، آتش کشنده و شکل دادن به میدان نبرد تانک اصلی میدان نبرد M1A1، دقیق ترین سیستم تسلیحاتی نیروی ویژه مسلسل M240 که به شکل هم محور بر روی تانک های ابرامز نصب شده است بسیار دقیق است. تانک ها با مسلسل هم محور میتوانند با ارپی جی زن های دشمن درگیر شوند و با دقت بالا و تخریب پایین در زمین های شهری با اهداف دشمن درگیر شوند. همچنین این تانک مجهز به دقیق ترین و کشنده ترین سلاح یعنی توپ اصلی 120 میلیمتری است. فرماندهان تانک در همان اوایل فهمیدند که شلیک یک گلوله ضد تانک چند منظوره (MPAT) ، یک گلوله ضد تانک شدید النفجار (HEAT) یا یک گلوله ضد موانع (OR) ، بلافاصله آتش دشمن در موانع دفاعی متراکم را به دلیل تأثیرات روانی فوق العاده خاموش میکنند. یک تانک می تواند مهمات خود را به سمت پنجره ها شلیک کنند. در این حالت فقط به یک اتاق آسیب می رساند اما میتواند دشمنان را از بین برده و آسیب جانبی را به حداقل برساند. مهمات توپ اصلی تانک ها میتواند با تجریب دیوار مسیرهای حرکتی جدید برای ورود نیروهای پیاده نظام پیشرو ایجاد کند. مهمات MPAT بر ضد نیروهای پیاده نظام دشمن که در خیابان ها قرار دارند بسیار موثر است. همچنین این نوع مهمات در کنار مهمات OR برای از بین بردن سریع موانع در محیط های شهری بسیار اثر گذار هستند. تیم عملیاتی پس از تجربه اثرات گلوله های کالیبر 0.50 سوراخ کننده زره (API) در زمین های نزدیک شهری، بر سلاح اصلی تانک ( توپ 120م.م) تکیه کردند. گلوله های کالیبر 0.50 سوراخ کننده زره (API)ویرانگر و دقیق هستند اما باعث ایجاد قابل توجهی خسارت جانبی میشوند. به عنوان نمونه در یک رویداد ارپی جی زن نیروهای شبه نظامی در پشت یک مانع آلاسکا مخفی شده بود. موانع الاسکا سازه های بتونی با میلگرد تقویت شده و 12 فوت ارتفاع هستند. خدمه تانک به جای استفاده از توپ اصلی از مهمات کالیبر 0.50 سوراخ کننده زره را به سمت مانع الاسکا شلیک کردند که منجر به کشته شدن ارپی جی زن شد. اما مهمات 0.50 سوراخ کننده زره اثرات جانبی مخربی بر جای می گذارند به عنوان مثال این گلوله ها بدون کاهش سرعت از دیوار چهار تا پنج ساختمان عبور می کنند و اثار تخریبی بر روی سازه های بتونی خواهند داشت. این نوع گلوله ها همچنین مواد قابل اشتعال مانند درختان خرما را شعله ور می کند. علاوه بر مسلسل های نصب شده بر روی برجک تانک، لودر و فرمانده تانک میتوانند با اسلحه های تهاجمی M4 خود از بالای برجک به اهدافی که به تانک نزدیک میشوند تیراندازی کنند. خدمه تانک های آمریکایی چندین بار توانستند با اسلحه های تهاجمی M4 خود شبه نظامیان که از کوچه های مجاور به تانک نزدیک می شدند را سرکوب کنند. تانک ابرامز نیروهای آمریکایی در خیابان های شهر نجف استفاده خدمه تانک های از اسلحه تهاجمی M4 برای درگیری های نزدیک نقش حیاتی تک تیراندازها در جنگ های شهری گردان های تانک فاقد تک تیرانداز هستند. بنابراین در طی نیرد در نجف تک تیراندازهای دوربرد و یا تک تیراندازهای آموزش دیده را از یک گروه سواره نظام سبک ملحق شدند. در شهرهای نجف و کوفه نیروهای امریکایی نمی تواستند به شکل مستقل تک تیراندازها را مستقر کنند. برای استقرار انها ابتدا منطقه وساختمان محل استقرار تک تیراندازها باید پاکسازی شود. همچنین نیروهای پشتیبانی برای خروج تیم تک تیراندازها در دسترس باشد. مدت حضور در محل استقرار و اهداف مشخص برای هر تیم تک تیر انداز به شکل جداگانه و اختصاصی به آنها گفته شود. تک تیراندازها در از بین بردن آرپی جی زن های که در امتداد دیوارهای مسجد یا مناره ها مستقر بودند بسیار موثر بود. تک تیرانداز نیروهای امریکایی در شهر نجف استفاده از هر سیستم رزمی در دسترس در طول جنگ پنج هفته ای دوک ها در شهر نجف و کوفه، گروه های ویژه از گان شیپ AC-130 ، بالگردهای Kiowa Warriors OH-58D مسلح به موشک های هدایت شونده Hellfire و مهمات توپخانه ای 155 میلیمتری و 120 میلیمتری با فیوز های مجاورتی و تاخیری نیز استفاده کردند. هر یک از این تسلیحات هدف خاصی را در برنامه داشتند. نقش AC-130 ها برای سنگرها، ار پی جی زنها در نخلستان ها و فعالیت های مهندسی دشمن بسیار کشنده بود. بعد از چند بار استفاده از AC-130 ، دشمن تصمیم گرفت که تازمانی که این صدای گان شیپ در بالاسرشان در حال گشت زنی شنیده میشود از مخفی گاه های خود بیرون نیایند. در نتیجه نیروهای امریکایی از این مزیت استفاده کردند تا دشمن را به داخل مخفی گاه های خود برگردانند تا نیروهای زمینی اجازه مانور نزدیک بیشتری داشته باشند. در روش دیگر استفاده از AC-130 ، نیروهای آمریکایی آن را دور از نقطه درگیری آماده نگه میداشتند. در حالی که یک پهپاد در حال رصد موقعیت بود بعد از شناسایی دشمن توسط پهپاد، AC-130 به محل فراخوانده می شد تا دشمن را سرکوب کند. بالگردهای Kiowa Warrior یک سکوی تسلیحاتی خارق العاده است. هنگام مسلح شدن به موشک های هدایت شونده Hellfire به فرماندهان اجازه میدهد تا با اهداف سخت درگیر شوند. علاوه بر این، پهپاد های مسلح هنگامی که دشمن در اطراف مناطق شهری در حال جا به جایی می باشد گزینه مناسبی است. در طی یکی از آخرین نبردهای گروه ویژه، یک وانت مجهز به خمپاره انداز 82 میلی متر در حال اجرای اتش به سمت نیروهای آمریکایی توسط پهپاد شناسایی شد. پهپاد هدف را تعقیب کرد و در شرایط مناسب خمپاره انداز و وانت را در یک فرصت مناسب، بدون هیچ خسارت جانبی نابود کرد. بالگرد Kiowa در عراق آتش هویتزرهای خودکششی پالادین M109A6 برای نیروهای امریکایی حیاتی بود. نیروهای امریکایی انواع مهمات را بر علیه شبه نظامیان استفاده کردند. با ادامه روند درگیری ها دشمن روشهای خاص خود را برای درامان ماندن در برابر گلوله های شدید النفجار سنتی پیدا کرد. دشمن در داخل ساختمان ها یا در امتداد سقف اهداف حساس و متبرکه باقی می ماندند. دشمنان در پشت بام ساختمان ها و موقعیت خمپاره اندازهای دشمن در نزدیکی ساختمان های با مهمات توپخانه ای مجهز به فیوز مجاورتی ازبین میرفت. در یک مورد شبه نظامیان مسلح در طبقه دوم یک ساختمان در یک طرف رودخانه مانع پیشروی نیروهای امریکایی می شدند. شش گلوله توپخانه ای مجهز به فیوز تاخیری به موضع دشمن شلیک شد که باعث نابودی آنها و ادامه پیشروی نیروهای آمریکایی را به دنبال داشت. در ابتدا درگیریها نیروهای امریکایی از ترکیب بالگردهای Kiowa OH-58D مجهز به نشانه گذاری لیزری به همراه مهمات توپخانه ای M712 Copperhead هدایت لیزری برای تخریب سنگرهای در خیابان های باریک و نخلستان ها استفاده کردند. در این روش با تمرین بیشتر نیروها، به فرماندهان اجازه می دهد تا ازادی حرکت بیشتری خصوصا در محورهای جانبی داشته باشند. گروه ویژه همچنین فرصتی برای استخدام یک نیروی ضد تروریستی عراقی پیدا کرد که عملکرد آنها بسیار چشمگیر بود. فعالیت های اطلاعاتی دشمن انها را متقاعد کرده که نیروهای ائتلاف وارد مساجد نخواهد شد. نیروهای ائتلاف هم وارد مسجد نشدند بلکه نیروهای ضد تروریسم عراقی وارد عملیات پاکسازی مساجد شدند. در یکی از عملیات ها در مساجد 5 سرباز تنگفدار دشمن کشته و تسلیحاتی مانند AK47 ، ارپی جی و خمپاره نداز کشف و ضبط شد. تأثیر آتش غیر کشنده برای هرگونه نبرد جدایی ناپذیر است. گروه ویژه در نجف و کوفه به خوبی برای این امر مجهز شده بود. یک تیم روانشناختی تاکتیکی (TPT) ، دو تیم امور مدنی (CA) ، دو تیم سگ های مهاجم/ بمب یاب ، مهندسان و چندین منبع رسانه ای مجهز شده بود. تیم های TPT و CA قبل از وقوع فجایع در مرحله عملیات به نام "فاز کاهشی" به محل های شهری برای ارزیابی احساسات عمومی و جمع آوری اطلاعات در مورد آسیب های جانبی ارسال می شدند. تیم سگ های مهاجم/ بمب یاب در هر عملیاتی مانند شناسایی انبارهای تسلیحاتی مخفی، شناسایی موقعیت های شلیک خمپاره انداز، مورد استفاده قرار گرفتند. مهندسین نیز در زمینه حفاظت از پایگاه های عملیات خط مقدم، ایستگاه های پلیس عراق و دیگر اهداف بسیار حساس وارد عمل میشدند. نیروهای ویژه همچنین از مهندسین برای بازیابی موانع جرسی استفاده شده توسط دشمن در کنار خندق ها استفاده می کردند همجنین انها خندق های کنده شده توسط دشمن و خطوط درگیری را پر می کردند. از آنجا که رسانه ها جامعه بین المللی را هدف قرار می دهند و رده های بالاتر از فرماندهی را خوشحال نگه میدارند باید با آنها هممانند عضوی از یک خانواده رفتار شود. اطلاعات ارائه شده قبل و بلافاصله پس از عملیات توسط رسانه ها تعیین می کرد که داستان یک عملیات چقدر موفقیت آمیز بوده است. به طور معمول ، فرمانده نیروی وِیژه به طور خلاصه عملیات، تصویر کلی عملیات و اهداف پیش رو را برای رسانه ها ، شرح میدهد. خبرنگارن سوار بر یک خودرو نظامی (M1114 یا M113) توسط یک گروهان همراهی میشود. پس از پایان یافتن درگیری، مصاحبه ای برای توضیحات بیشتر مانند خلاصه ای از اتفاقات رخ داده و شرح ماجرا انجام میشود. در برخی موارد فرماندهان در طول درگیریها باید در میدان نبرد حضور یابد برای اطمینان از اینکه مطبوعات پیش فرض های خودشان را منتقل نکنند. در همه موارد، برخورد با احترام بامطبوعات باید با عزت و احترام باشد. فرماندهی جنگ عنصر فرماندهی وارد میدان می شود! در مناطق شهری ، فرماندهان دریافتند که برای تجسم میادین نبرد شهری ، باید کاملاً در وسط درگیریها باشند. فرمانده می تواند با قرار گرفتن در مرکز تصمیم گیری، شدت و سرعت پیشروی ها را بسنجند. این امر پیامدهایی دارد و فرماندهان برای آشنایی با این روش به مدتی زمان نیاز دارند. در نجف این روش با موفقیت به کار گرفته شد. بدون ارتباطات هرگز! تمام فرماندهان باید در مناطق شهری حضور داشته باشند –حتی فرماندهان گردانهای زرهی- در حالی که روی زمین قرار دارید بدون داشتن ارتباطات گرفتار می شوید و فوراً درک موقعیتی و اطلاعات ارسال شده در شبکه فرماندهی و فرماندهان دسته را از دست می دهید . قانون اول) شبکه فرماندهی، شبکه فرماندهی است! وظیفه اصلی شبکه فرماندهی تسهیل گفتگوی بین فرماندهان است. مرکز عملیات تاکتیکی (TOC) بهروزرسانیهای اطلاعاتی لازم را رصد میکند و موارد لازم را ارسال میکند یا ورود عوامل ضرب کننده رزمی (combat multipliers) را اعلام میکند. افسر اجرایی گردان، افسر آموزش گردان و فرمانده گردان برای ادامه گفتگو در مورد جنگ نیاید از شبکه فرماندهی استفاده کنند. قانون دوم) در طول درگیری ها، مشاهده و حضور فیزیکی فرمانده در میدان نبرد به پایداری نیروها کمک می کند. این مورد به اندازه ای که ممکن است تصور شود واضح نیست - بر اساس تجربه کسب شده در نبردهای نجف، این یک مهارت است که باید تجربه شود. نقش یک فرمانده که در طول مبارزات حضور و فرماندهی را انجام میدهد بسیار سخت تر آن چیزی است که در طول اجرای شبیه سازی یا آموزش در مراکز آموزشی رزمی نشان داده میشود. فرماندهان باید از نظر ذهنی قبل از مبارزه آماده باشند تجسم کنند که کجا میخواهند بر روی میدان نبرد تأثیر بگذارند، سپس در صورت تغییر آتش دشمن، آتش خودی را تنظیم کنند. اعتماد به نفس و رفتار هرگز به فرماندهان یا سربازان خود شک نکنید. به تجهیزات و توانایی کل تیم رزمی برای حفظ سیستم های رزمی در جنگ اطمینان داشته باشید. با هدف تمرین کنید و با پایبندی به آنچه کار می کند موفق شوید. قرمانده ای که در میدان نبرد مدیریت خرد (Micromanagement) می کند باعث ایجاد نتایج فاجعه باری خواهد شد. به فرماندهان زیردست اجازه دهید نقشه خود را در ارتباط با فکر فرماندهان بالاتر توسعه و اجرا کنند. توانایی های زیردستان خود را بشناسید این چیزی است که با گذشت زمان توسعه می یابد. فرماندهان در حال حاضر یک راه حل 80 درصدی در مورد چگونگی واکنش فرماندهان زیردستان در شرایط استرس زا دارند. میدان نبرد نشان می دهد که آنها چگونه به موفقیت یا از دست دادن یک سرباز واکنش نشان می دهند. این دانش را یاد بگیرید و در مبارزات به کار ببرید. یک فرمانده تهاجمی ممکن است زمانی که موفقیت در بخش او به سرعت به دست میآید بیش از حد جلو بزند و کل میدان نبرد را نمیبیند. یک فرمانده حتی ممکن است در صورت از دست دادن یک سرباز یا وسیله نقلیه مردد شود واز پیش روی دست بکشد، بدون اینکه تاثیر این تاخیر بر واحدهای مجاور را درک کند. بیشتر این مسائل باید در تمرینات و رزمایش ها تسلیحات ترکیبی گروه ویزه بررسی شود. اما فرمانده گروه ویژه در نهایت تصمیمات خود را بر اساس درک نزدیک از توانایی ها و محدودیت های زیردستان خود اتخاذ خواهد کرد. سه درس مهم از جنگ نجف که در نبردهای آینده قابل اجرا خواهد بود. فرماندهان و افسران ابتدا باید با در نظر گرفتن یک جدول زمانی واقع بینانه برای دستیابی به وضعیت نهایی، یک برنامه مبارزاتی تهیه کنند، سپس سرعت یا پیشروی مورد نیاز برای حفظ نبرد را تجسم کنند. باید به پتانسیل رزمی توجه شود، که به شکلی عمدی به کار گرفته شود. سیستم های رزمی ارتش ایالات متحده بی همتا هستند. هر سیستم دقت را اعمال می کند و زمانی که به درستی با کمی ابتکار به کار گرفته شود، مرگبار می شود. در نهایت، فرماندهان جنگی همه چیز را با هم ترکیب می کنند. از نظر فنی و تاکتیکی فرماندهان و سربازان ماهر و متخصص برنده روز هستند، اما آنها خستگی ناپذیر نیستند و اشتباه خواهند کرد. یک فرمانده باید دائماً کارآمدی سربازان و فرماندهان خود را بسنجد، دانشی که از طریق تجربه و اعتماد به دست میآید. جنگ در نجف یک ماجرای شدید و خونین بود. نبرد پنج هفته ای دوباره تأیید کرد که سربازان و فرماندهان آمریکایی بهترین ها در جهان هستند، با بهترین تجهیزات و دکترین دقیقاً همین است، دکترین! مهمتر از همه، جنگ نجف ثابت کرد که تجهیزات زرهی همچنان ماندگار است و یک نیروی کشنده در زمین شهری است. منبع: مجله Armor - شماره March- April 2006 نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است
-
1 پسندیده شدهتکرار فاجعه سایگون آپریل 1975 نیروی هوایی و پرداخت هزینه سنگین سقوط دولت و ارتش افغانستان بخش دوم و پایانی فراز و فرود روند خروج از کابل با تمامی شرایط فوق الذکر ، مجموعه ای از هواگردهای سی-130 و سی-17 با اضافه شدن هواپیماهای خطوط هوایی بین المللی به صورت متراکمی سعی داشتند تا با استفاده از تک باند قابل استفاده در فروگاه بین المللی کابل ، عملیات خروج را ادامه دهند . این در حالی بود که توان رزمی نیروی هوایی و سپاه تفنگداران ، شامل جتهای اف-16 ، هواگردهای پشتیبانی AC-130 ، بمب افکن های بی-52 و همچنین بدون سرنشین های ام کیو-9 در کنار جنگنده های F/A-18 و AV-8B حفاظت از آسمان این منطقه را برعهده گرفته بودند .از یک نظر ، با توجه به حجم کاری که قرار بود صورت گیرد ، عملیات تخلیه در نوع خود قابل توجه به نظر می رسید ،در واقع ، بین 5000 تا 9000 نیروی آمریکایی در افغانستان در کنار 20000 افغان دارای ویزای خروج بعلاوه همسران و فرزندان و در کل بیشتر از 70 هزار نفر می بایست به خارج از این کشور منتقل می شدند . اما تنها رسیدن به منطقه فررودگاهی کابل خود یک چالش بشمار می رفت . . پس از اشغال کابل بدست طالبان ، این گروه یکسری نقاط بازرسی در خارج از موقعیت فوق الذکر ایجاد نموده بودند و تنها به پرسنل نظامی ، وزارت امورخارجه اجازه خروج داده می شد و بقیه می بایست پس از بررسی وارد فرودگاه میشدند که این بدان معنی بود که در هر 60 دقیقه ، حدود 400 تا 500 نفر می بایست مورد بررسی قرار می گرفتند . با این همه ، براساس برنامه ریزی های صورت گرفته ، نیروی هوایی مجبور بود برای تسریع در عملیات خروج ، روزانه تا 5000 نفر را جابه جا کند که این امر با اضافه شدن تعداد بیشتری هواپیمای سی-130 و سی-17 به 4500 نفر در روز رسید ،در حالی که بیشتر از 2000 نفر مسئولیت تامین امنیت فرودگاه را در حوزه های مختلف بر عهده داشتند . این مساله تا بدانجا اهمیت داشت که ژنرال میلی معتقد بود که تا زمان خروج کامل ، احتمالا تلفات مشخصی به ثبت خواهد رسید ،اما تا زمان انتشار این مقاله ، موردی در این زمینه منتشر نگردید. تجربه افغانستان ، یک گام به جلو !! به اعتقاد برخی تحلیلگران نظامی ، فروپاشی ساختار دولت- ارتش درافغانستان شاید با دقت پیش بینی نشده باشد ، اما احتمالا روندی اجتناب ناپذیر بشمار می آمد . در این خصوص ، دفتر مرکزی بازرسی ارتش ویژه افغانستان در یازدهمین و آخرین گزارش خود با عنوان " درسهای برگرفته از بازسازی ، که در 18 اوت 2021 و تنها در 140 صفحه ، قبل از تسلط کامل طالبان بر افغانستان منتشر گردید ، تسلیم شدن ارتش افغانستان را بصورت تلویحی پیش بینی نموده بود . این گزارش ، ضمن بیان نشانه های آشکار از روند ده ساله عقب نشینی ایالات متحده از ماموریت خود در افغانستان ، به این نکته اشاره می کند که دولت افغانستان ، قابلیت پیشرفت به جلوی خود را از دست داده و برنامه 145 میلیارد دلاری بازسازی افغانستان بلحاظ زمان بندی و اهداف غیر واقعی به نظر می رسد . در انتهای این گزارش چنین آمده: " اگر هدف اصلی بازسازی و پشت سرگذاشتن کشوری بود که بتواند را امنیت خود را حفظ کرده و برای منافع ایالات متحده ، تبدیل به تهدید نشود ، می توان گفت که تصویری مبهم از این هدف در حال حاضر ایجاد شده است " به اعتقاد نویسندگان این گزارش ، دلیل شکست راهبرد ایالات متحده مشخص به نظر می رسد ، چرا که با آغاز روند عقب نشینی از 10 سال پیش تا کنون ، دولت افغانستان نشان داد که چقدر وابسته و آسیب پذیر است . این دفتر در گزارش خود خاطرنشان نموده که طالبان در حد فاصل سال 2020تا 2021 بتدریج مناطق بیشتری را به زیر سلطه خود در آورده بود و علیرغم پرداخت هزینه ای در حدود 83 میلیارد دلار برای بازسازی نیروهای دفاعی و امنیتی افغانستان ، سطح امنیت بتدریج بدتر می شد . به همین دلیل ، نویسنده گزارش اعتقاد داشت که فقدان استراتژی جامع برای نیل به هدف علت اصلی بروز چنین روندی بوده است . براساس مندرجات این گزارش ، دولت ایالات متحده درصدد بود تا بطور همزمان در نقاط مختلف سرکوب سلولهای القاعده را پیش ببرد ، بستر استقرار گروه های تروریستی در خاک افغانستان را از میان بردارد ، نیروهای امنیتی افغان را توانمند کند و در نهایت به دولت غیر نظامی کمک کند تا مشروعیت خود را برای جلب اعتماد افغان ها ، بدست آورد. برهمین اساس ، تصور اولیه این بود که پس از اتمام هرکدام از مراحل فوق ، ارتش می تواند خود را یک گام بسمت خروج کامل نزدیک نماید . اما در عوض ، پس از یک دهه تشدید عملیات نظامی ، ارتش ایالات به این نتیجه رسید که باید مسیر خود را تغییر داده و هزینه های خود را کاهش دهد که این امر از سال 2011 آغاز شد . داگلاس لوت در همین راستا ، داگلاس لوت ، هماهنگ کننده استراتژی افغانستان در شورای امنیت ملی از سال 2007 چنین اعتقاد دارد" در ساختار تصمیم سازی ایالات متحده که می بایست استراتژی واحدی برای افغانستان طراحی کند ، یک شکاف اساسی وجود داشت و آن طراحی اهداف مبالغه آمیز ، اعتماد بیش از حد به ارتش و عدم درک مناسب از منابع مورد نیاز برای پیشبرد اهداف بود " با این حال ، ژنرال میلی در 18 اوت 2021 براین نکته که هیچکدام از اطلاعاتی که وی و سایر فرماندهان نظامی بررسی کرده اند ، نشانی از فروپاشی ارتش و دولت در افغانستان تنها در 11 روز نداشت .درواقع ، فرماندهان ارشد و رییس جمهور انتظار داشتند که ارتش افغانستان بسرعت وارد یک درگیری تمام عیار با طالب ها شود. این درحالی است که یک گزارش منتشر شده در ژانویه 2014 نشان میداد که روند عقب نشینی ارتش در افغانستان نشان میدهد که پیشرفتهایی ادعایی در حوزه تامین امنیت ، چقدر توخالی بوده و سرزمین هایی که با صرف هزینه مادی و انسانی ، پاکسازی شده و تحویل دولت می شدند ، بسرعت در اختیار نیروهای طالب قرار می گرفت . بازتابهای یک خروج الگویی که در افغانستان تجربه شد ، از یک نظر ، مشابه بسیاری از مشکلاتی که ارتش ایالات متحده در ویتنام آن را تجربه نموده بود ، بشمارمی رفت .بلحاظ یادآوری تاریخی ژنرال جان جامپر ، رئیس وقت ستاد نیروی هوایی که در روزهای منتهی به 11 سپتامبر 2001 بدین سمت منصوب شد و تا سال 2005 خدمت نمود ، وضعیت ارتش را بصورت تکان دهنده ای توصیف می نمود : ژنرال جان جامپر "برای کسانی که دریک رده سنی خاصی قرار دارند ، تصویر هرج و مرج در افغانستان ، حس سیاه تکرار سال 1975 را زنده می کند که یک غافلگیری ناشی از شکست استراتژیک هزینه شده از اعتبار ایالات متحده ،بشمار می رفت ." به اعتقاد وی ، در طول 20 سال گذشته ، مردان و زنان یونیفرم پوش ارتش در ماموریتهای جنگی علیه القاعده انجام وظیفه نمودند تا ملت سازی !!!!!!!!! کاملی برای افغان ها فراهم آورند . با این حال ، ژنرال جامپر ، تهدید و فرصت بدست آمده از این شکست را بطور همزمان تحلیل می کند . به اعتقاد وی ، درسها حاصله از ویتنام ،تغییرات بسیاری در روند حرکتی ارتش ایجاد نمود ، ما از دهه هفتاد تا کنون ، ارزش بکارگیری پنهانکاری ، حملات دورایستا ، دقت مهمات را درک و پذیرفتیم ، اینکه می بایست در صحنه نبرد ، بصورت مشترک وارد عمل شد و از توان دیجیتالی برای افزایش کارایی فرماندهی و کنترل در زمان واقعی استفاده کرد . اما وی ادامه داد که: " جنگ افغانستان ، درسهای جدیدی نظیر بازگشت به بررسی دشمنان هم تراز و تجدید نظر در ایجاد نیروی فضایی عملیاتی و تسلیحات سایبری پیشرفته و تامل بیشتر در خصوص گستره تهدیدهایی که تمایز تاکتیکی قابل توجهی را نشان نمی دهند و همچنین ایجاد سطوح مشترک عملیاتی و استراتژیک را به ما گوشزد نمود" پی نوشت : 1- بن پایه :2021 Air Force Magazine -SEPTEMBER 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهدر اروپا مجبور بودند قوانین و کنوانسیونهای بین المللی را رعایت کنند به خیلی از نقاط حساس به دلیل احتمال تلفات انسانی حمله نشد حتی آن پل معروف بلگراد به دلیل تشکیل زنجیره انسانی از لیست اهداف خارج شد مثل خاورمیانه و آفریقا نیست که هرچه خواستند کردند و از هر سلاح نامتعارفی که توانستند استفاده کردند و سازمانهای جهانی و مطبوعات غرب هم چشم خود را بستند
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهپوتین و تسلیحات تغییر دهنده جریان بازی فرضیه : جنگ افزارهای هایپرسونیک سُرشی باسرعت بیش از 20 ماخ مسلح به سرجنگی حرارتی / هسته ای جدید روسی ، به تقریب هیچ سد دفاعی را در برابر خود نخواهند داشت . در ابتدای ماه مارس 2018 ، ولادیمیر پوتین بر خلاف رویه معمول معرفی تسلیحات جدید در روسیه ، شخصا" در مراسم معرفی یک جنگ افزار جدید هایپرسونیک سُرشی شرکت نمود و به گفته وی ، ورود این سلاح به سازمان رزمی ارتش روسیه ، انقلابی را در قابلیتهای رزمی این کشور ، در دوسطح تاکتیکی و راهبردی ، ایجاد خواهد نمود . این سلاح جدید که "آوانگارد" (پیشرو) نامیده شده بود ، از ابتدا در قالب یک سامانه تسلیحاتی راهبردی طراحی گردید که می بایست کلاهک جنگی حرارتی / هسته ای خود را با سرعتی فراصوت ، به هر نقطه از کره زمین ، حمل نماید . این کلاهک فراصوت که بر روی یک حامل با شناسه UR-100 قابل استفاده است ، پس از خروج از اتمسفر، قابلیت هدایت به سوی هدف با سرعتی نزدیک به 20 ماخ را خواهد داشت که ضمن اینکه رهگیری و انهدام آن را به تقریب به یک امر غیر ممکن تبدیل خواهد کرد ، پتانسیل استفاده از انرژی جنبشی در لحظه برخورد به هدف را بدان خواهد داد که صرفا" استفاده از این قابلیت ، میتواند حداقل موجبات انهدام چند بلوک شهری را فراهم کند . علاوه براین ، وجود ویژگی "سُرش " (glide) در این کلاهک ، ضمن آنکه مانورپذیری و طبعا" بقاء آن را افزایش میدهد ، برد افزون تری را بدان خواهد داده و این برای چندمگاتن سرجنگی حرارتی / هسته ای آوانگارد ، فرصتی را فراهم خواهد نمود تا هدف را بخوبی در تیررس خود قرار داده و منهدم نماید . رییس جمهوری روسیه ، در زمان رونمایی از این دستاورد نظامی جدید ، اعلام نمود که آوانگارد ، بدلیل دقت بسیار بالا ، به مانند یک شهاب سنگ و گلوله آتشین دقیق میتواند هر هدفی را در هر نقطه از جهان در بردی فرای تصورات موجود ، زیرآتش خود قرار دهد . درفوریه 2019 نیز ، پوتین مجددا" قابلیتهای این سلاح جدید را مورد تمجید قرارداد و ادعا نمود که آوانگارد ، یه یک سلاح تغییر دهنده جریان بازی تبدیل خواهد شد . درجریان مصاحبه ولادیمیر سونگورکین با رییس جمهور روسیه ، وی از پوتین سئوال نمود که " آقای رییس جمهور ، شما ،آوانگارد را با اولین ماهواره ارسال شده به فضا توسط انسان ، مقایسه کردید " آیا به نظر نمی رسد که این مقایسه ، بیش از حد مورد نیاز ، مبالغه آمیز است ؟؟ چرا که این دو تفاوت بسیاری با هم دارند ، به چه علت از این تحلیل استفاده کردید ؟؟ پویتن در پاسخ چنین گفت که :" این سیستم ، بدلیل تطبیق شرایط فعلی روسیه با وضعیت اتحاد شوروی در زمان ارسال اولین ماهواره ساخته دست بشر به فضا ، به منظور تلاشی برای حفظ امنیت ملی ، کاملا قابل مقایسه است . ارسال اولین ماهواره اتحاد شوروی به فضا ، در آن زمان ، معرف توانایی شوروی در تولید موشکهای بالستیک قاره پیما مسلح به کلاهکهای هسته ای و ارسال سیگنال به دشمن در وجود قابلیت انهدام اهداف مشخص در قلمرو وی ، محسوب میشد . درواقع ، این شلیک ، مقدمه برنامه تولید انبوه موشکهای بالستیک قاره پیما بود ، هرچند صنعت موشکی شوروی ، پیش ازاین ، مراحل توسعه خود را می گذراند ، اما جرقه اصلی این روند ، از همین رویداد زده شد و این به معنای تولد شاخه موشکهای بالستیک در ارتش سرخ بود . اما دوستان آمریکایی ما ، برای مقابله با این قابلیت ، توسعه سامانه های دفاع ضد بالستیک خود را در پیش گرفتند ، در نتیجه ، ما مجبور بودیم تا یک پاسخ نامتقارن ، کافی و جدی را ارائه کنیم ، اما این پاسخ دقیقا چه ماهیتی داشت ؟ بطور طبیعی ، طراحی مفهومی و سپس تولید سامانه آوانگارد ، پاسخ روسیه به سامانه دفاع ضد بالستیک بلوک غرب بود . حامل سُرشی با سرعت 20 ماخ در داخل لایه های جو به بسوی هدف حرکت میکند که تصور این فرآیند در گذشته بسیار مشکل بود . در نتیجه ، بلحاظ ایجاد پتانسیل دفاعی ، معرفی آوانگارد ، بطور دقیق معادل ارسال نخستین ماهواره به فضا و به برجستگی آن خواهد بود . به همین دلیل است که ما امروز درباره یک سلاح راهبردی بالستیک صحبت می کنیم . حال سئوال اینجاست که حامل کلاهک ، یک حامل جدید است ؟؟ پاسخ بطور قطع مثبت خواهد بود ، چرا که حامل مورد نظر ، یک پیشرفت مطلق در حوزه های فناوری و مواد بحساب می آید . براساس اطلاعات موجود ، بخش های قابل توجهی ازاین موشک در زمان شلیک بسوی هدف ، تا 3000 درجه سانتی گراد ، گرم خواهد شد ،آیا پیش ازاین ، چنین فناوری برای موشکهای بالستیک ، قابل تصور بود ؟ در مقایسه، سطح خورشید ، تا 6000 درجه حرارت تولید میکند و وقتی ما از حرارت 3000 درجه ای صحبت می کنیم ، قطعا" موشک مد نظر ، پوششی نظیر لایه محافظ بستنی شکلاتی دربر ندارد . فناوری روسی ، بدنه موشک با لایه ای از پلاسما قابل پوشش داده ، بطوری که در زمان شلیک ، حرارت بخش بیرونی به 1900 تا2000درجه می رسد و در همان زمان، قابلیت کنترل موشک برای اپراتور وجود دارد . در آخرین تست این موشک ، کاربر از عبارت " پیام تایید شد" استفاده کرد که به معنای اصابت دقیق کلاهک به نقطه از قبل تعیین شده بود . در حال حاضر ، مدرسه مهندسی و علوم روسیه ، موفقیتهای قابل توجهی را در بخش دفاعی کسب کرده اند واین کاملا فوق العاده است . بنابراین ، مقایسه آن با پرتاب اسپوتنیک ، کاملا به جا و مناسب به نظر می رسد . پی نوشت : 1- متن یک سیگنال مشخص را در اختیار خواننده می گذارد ، کشوری که رشد و توسعه متوازن نظامی را در دستور کار خود قرار دهد ، می تواند در حوزه تبلیغات و جنگ روانی ، به اصطلاح نظامی ، "دور تک" را مرتب حفظ کرده و استمرار دهد ، و این جدا از جنبه سخت افزاری قضیه بشمارمی رود و این درس عبرت بزرگی برای ما است ، چرا که روسها صرف نظراز قابلیت نامتعارف آوانکارد ، حساب ویژه ای بر روی اینسلاح برای استفاده در صحنه های رزمی متعارف باز کردند . بن پایه صرفاً برای میلیتاری / مترجم MR9
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهحدودا” اوایل دهه شصت خورشیدی بود که کتابی چاپ شد به نام مقدمات جنگ اکتبر که در واقع ترجمه کتاب محمد حسنین هیکل در این زمینه بود. در این کتاب، این خبرنگار شهیر مصری به دقت دلایل شکست اعراب (مصری ها و سوریها عرب نیستند بلکه عربی صحبت می کنند) در جنگ ۱۹۶۷ را بررسی کرده بود و مهمترین دلیل آنرا عدم آموزش مناسب پرسنل نظامی این کشورها می دانست. البته ایشان نه طرف روسی (شوروی)، بلکه ساختار آموزش و تربیت پرسنل نظامی کشورهای عربی را مقصر اصلی می دانست که عمده پرسنل فنی ارتشهای آنها را جوانانی از خانواده های فقیر و با سطح تحصیلی پایین تشکیل می دادند که در نتیجه دروس و مطالب فنی ارائه شده از سوی کارشناسان شوروی را به درستی جذب نمی کردند. از اینرو نخستین کاری که جمال عبدالناصر پس از عدم قبول درخواست استعفایش انجام داد ایجاد تغییرات بنیادی در ساختار آموزشی ارتش مصر و بکارگیری افسران تحصیل کرده و فارغ التحصیل دانشکده افسری در مناصب فنی ارتش بود. توجه داشته باشید که کار کردن با سیستمهای آنالوگ راداری و پدافندی دهه پنجاه و شصت میلادی نیازمند داشتن درک درستی از قوانین فیزیک به ویژه فیزیک امواج بود.
-
1 پسندیده شدهبا سلام البته هدف نویسنده این متن از پرداختن به ماموریتهای شناسایی روسها ، توجیه علاقه IAF به یک پرنده رهگیر فراصوت در ارتفاع بالا و سپس تبدیل پروژه به ارتقاء این پرنده به گونه شناسایی بود . با این حال ، روسها با ارسال فاکس بتها ، به راحتی از پایگاه های نیروی هوایی مصر ، پروازهای شناسایی مورد نیاز ستاد ارتش مصر را انجام دادند و نتیجه این پرواز ها بخوبی خودش را در مراحل نخست جنگ 1973 نشان داد . که در این شکل ، دیگر نیازی به پرواز مستقیم از پایگاه های اتحاد شوروی ، پرواز طولانی و استهلاک پبیشرانه ها و خستگی مفرط خلبان نبود. خفاش مکار در سرزمین مهاراجه بطور مسلم پاسخ بخش دوم فرموده شما منفی هست . IAF به روشهای گوناگون ، سعی کرد تا جلوی این پروازها را بگیرد ولی علی الظاهر موفق نشد . بدین معنی که نه فانتوم ها موفق به رهگیری کامل شدند و نه آتشبارهای هاوک (MIM-23) توانایی جلوگیری از ورود بی پروای روسها به حریم سرزمین های اشغالی در صحرای سینا را داشتند. در خصوص عکس العمل ایالات متحده هم با توجه به بخش سوم این متن : " با آغاز ماه اوت 1970 ، دو فروند پرنده شناسایی یو-2 جمعی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ، درجریان بحران سوئز ، و باهدف اجرای ماموریت شناسایی ، از پایگاه نیروی هوایی سلطنتی بریتانیا در قبرس ( پایگاه آکروتیری AKROTIRI) به پرواز در آمده و با عبور از حریم هوایی سرزمین های اشغالی ، ماموریت خود را به انجام رساندند . اما پس از نخستین پرواز یو-2 ها ، موشه دایان ( وزیر وقت دفاع رژیم صهیونیستی ) با احضار سفیر وقت ایالات متحده در تل آویو ، از اینکه پرنده های شناسایی ارتش ایالات متحده ، درحدود 5 کیلومتر از دالان مشخص شده بر فراز سرزمین های اشغالی ، منحرف شده است ، بشدت به وی اعتراض نمود و تهدید کرد که در صورت تکرار ، به رهگیرهای اف-4 نیروی هوایی ، دستورشلیک به پرنده خاطی را خواهد داد" بدلایل مختلف از جمله دلیل فوق الذکر ، نسخه رهگیر این پرنده از دستور کار خارج شد و به جای آن ، حداقل 3 فروند نسخه بهبود یافته RF-4E به IAF تحویل شد که به احتمال زیاد در عملیات اوپرا ( شناسایی قبل و بعد از حمله ) هم حضور داشتند .
-
1 پسندیده شدهبا سلام در حقیقت تا جایی که جستجو کردم ، اطلاعات چندانی در خصوص این غلاف شناسایی نبود ، با این حال با توجه به شناسه فنی این تجهیزات (LORAP یاLONG-RANGE OBLIQUE PHOTOGRAPHY مطمئناً نسبت به دوربین های استاندارد RF-4E قدرت وضوح بیشتری داشت . با این وجود ، ظاهراً فرماندهان وقت IAF زیاد از این غلاف شناسایی راضی نبودند ، چون به محض ورود فالکون ها ، یک غلاف شناسایی جدید را توسعه دادند که با شناسه کندور-2 شناخته می شود که یک دوربین الکترواپتیکال با وضوح بسیار بالا بشمار می رفت ( براساس اطلاعات مندرج در بولتن وزارت دفاع ، یک مخزن سوخت خارجی فالکون برای این منظور بطور کامل تغییر پیدا کرد )