برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 3 بهمن 1400 در پست ها
-
7 پسندیده شدهقابلیت هایی که نیروهای زرهی میان وزن1 به طیف کامل عملیات ها می آورند نیروهای زره پوش میان وزن در چشم انداز ارتش ایالات متحده از نیروی آینده نقش اساسی دارند. پیشبینی میشود که چابکی پیاده نظام سبک با کشندگی و بقای بیشتر واحدهای سنگین وزن از جمله واحدهای زرهپوش میان وزن ترکیب خواهد شد. واحدهای زره پوش میان وزن میتوانند توانایی فعلی نیروها را افزایش دهند. ( مترجم : همانطور که ارتش امریکا در برنامه های لغو شده خودروهای زرهی یعنی سیستم رزمی اینده (FCS) و خودرو رزمی زمینی (GCV) و برنامه جدید نیروی زمینی امریکا موسوم به نسل آینده خودروهای رزمی ( NGCV ) تمرکز ویژه ای را بر روی خودروهای زرهی میان وزن گذاشته است.) واحدهای زرهی میان وزن در قرن بیستم به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفتهاند، اما امروزه ارتش ایالات متحده تجربه کمی از آنها در سراسر طیف کامل عملیات نظامی دارند. برای ارائه درک بیشتر و کمک به تصمیم گیری از نیروی های رزمی آینده، محققان مرکز RAND Arroyo یک ارزیابی کیفی از عملکرد نیروهای زرهی میان وزن در 13 درگیری گذشته که محدوده عملیات نظامی را در بر می گیرند ، انجام دادند. به طور خاص بررسی مطالعات موردی درگیری های گذشته نظامیان آمریکایی و هم نظامیان خارجی برای درک توانایی های منحصر به فرد نیروهای زرهی میان وزن انجام شد. به عنوان نمونه چگونه این واحدها در زمین های پیچیده عمل کرده اند، و توانایی استقرار سریع نیروهای زرهی میان وزن چه مزایایی برای فرماندهان عملیاتی در گذشته داشته است. نیروهای زرهی میان وزن می توانند در برابر نیروهای سنگین توانمند آسیب پذیر باشند در بالاترین محدوده عملیات های نظامی (عملیات و لشکرکشی های بزرگ)، عملکرد نیروهای زرهی میان وزن مختلط بوده است. در جنگ داخلی اسپانیا تانک های روسی برتری آشکاری نسبت به خودروهای زرهی سبک تر آلمانی و ایتالیایی داشتند. در جنگ جهانی دوم، تانکها و زره کوب های آمریکایی در برابر نیروهای توانمند آلمانی مجهز به تانکها و سلاحهای ضدتانک با بقاپدیری پایین و آسیبهای مرگبار همراه بوده است. این اتفاقی بود که دکترین ارتش ایالات متحده آن را رد کرده بود و نیروهای ایالات متحده با غلبه بر آلمان ها با تعداد زیاد و توپخانه و پشتیبانی هوایی بسیار مؤثر آن را کاهش دادند. نیروهای زرهی میان وزن به ویژه در عملیات واکنش به بحران و عملیات اضطراری محدود ارزشمند بوده اند. حتی تعداد کمی از نیروهای زرهی میان وزن می توانند تفاوت اساسی ایجاد کنند، به ویژه در مواقعی که با نیروهای سبک ترکیب میشوند یا زمانی که به طور مستقل در عملیات های حمله یا ضربه زدن عمل می کنند. در سومالی (1993)، زره پوش های مالزیایی و پاکستانی تحرک، محافظت و قدرت آتش مورد نیاز برای خارج کردن سربازانی که در موگادیشو در جریان دستگیری یک فرمانده قبیله به دام افتاده بودند را فراهم کردند. در طی عملیات "هدف مشروع" در پاناما (1989)، خودروهای شناسایی زرهی M551 شریدان به عنوان زرهی میان وزن هوابرد قابلیت حیاتی را برای نیروهای سبک فراهم کردند. در عراق (2003-2005)، تیمهای رزمی تیپ استرایکر توانستند پاسخ سریعی را در یک منطقه عملیاتی بزرگ ارائه دهند و بقای بیشتری نسبت به نیروهای سبک ارائه داده بودند. در هر یک از این موارد، وسایل نقلیه زرهی میان وزن به نیروها اجازه می دادند تا با ارائه تحرک محافظت شده، قدرت شلیک متحرک، و قابلیت های واکنش سریعی که سربازان پیاده از آن برخوردار نیستند بهتر عمل کنند. نیروهای زرهی میان وزن در زمین های پیچیده عملکرد خوبی داشته اند، اما آسیب پذیری هایی وجود دارد تقریباً در هر موردی که مورد بررسی قرار گرفت، نیروهای زرهی میان وزن مجبور بودند در نوعی از زمین های پیچیده (به عنوان مثال، شهری، جنگلی، کوهستانی یا ترکیبی از آنها) وارد عمل شوند علاوه بر این، بیشتر عملیاتها تحت تأثیر بافت های توسعه نیافته2 که محیطهای عملیاتی را مشخص میکرد، قرار گرفتند. جدول -1 انواع زمین هایی را که در آنها نیروهای زرهی میان وزن در طول هر یک از 13 درگیری در آن قرار گرفته بوده را مشخص می کند. ارزیابی تیم RAND نشان میدهد که خودروهای زرهی میان وزن بهتر از تانکهای سنگین وزن با تحرک بیشتر در زمینهای پیچیده عمل میکنند و تسلیحات روی خودروهای زرهی میان وزن برای نبرد در کوهها (افغانستان، چچن) و مناطق شهری (چچن) سازگارتر از واحدهای زرهی سنگین وزن بودند. پلتفرمهای زرهی میان وزن نیز نسبت به خودروهای سبک وزن بقای بیشتری را برای پیاده نظام فراهم می کردند. در نهایت، نیروهای زرهی میان وزن بهتر می توانستند در مناطقی با بافت های کمتر توسعه یافته عمل کنند. با این وجود، زمین های پیچیده مشکلات بقاپذیری را ایجاد کردند. به عنوان مثال تا مدتها، به منظور درگیریهای رو در رو و شلیک ها مستقیم زره در قسمت جلویی اکثر خودروهای زرهی ضخیمترین بخش انها بوده است . با این حال، در زمین های پیچیده، حملات آتش مستقیم اغلب در فاصله نزدیک اتفاق می افتد و هدف گیریها به سمت آسیب پذیرتر خودروهای زرهی یعنی بخش عقب، یا فوقانی وسایل نقلیه قرار بگیرد. علاوه بر این، بخش زیرین اکثر خودروهای زرهی نازک است و بنابراین در برابر مین ها و بمب های دست ساز آسیب پذیر است، سلاح هایی که راحت تر در زمین های پیچیده پنهان می شوند. جدول-1 زمین های پیچیده ای که توسط نیروهای زرهی میان وزن در 13 درگیری گذشته تجربه شده است قابلیت استقرار سریع نیروهای زرهی میان وزن یک دارایی کلیدی بوده است ظرفیت استقرار سریع نیروهای زرهی میان وزن ممکن است یک قابلیت مهم ملی باشد. در عملیات ضربتی و ضد شورشی که توسط اتحاد جماهیر شوروی در چکسلواکی و افغانستان (به ترتیب 1968 و 1979-1988) انجام شد . شوروی نیروهای زرهی میان وزن را انتخاب کرد و قابلیت استقرار بیشتر آنها را در مقایسه با نیروهای سنگین وزن و تحرک و قدرت آتش بیشتر در مقایسه با زرهی سبک وزن را ترجیح داد. (مترجم : نمونه جدید ترین آن عملیات ضد شورش نیروهای روس در سال 2022 درقزاقستان بود که روسها از خودروهای زرهی میان وزن استفاده کردند.) در پاناما، خودرو شناسایی زرهی M551 شریدان هوابرد توانایی مهمی را برای نیروهای سبک ایالات متحده فراهم کردند، اگرچه آنها در برابر دشمنی که کاملاً از قبل مغلوب شده بودند، همسان بودند. توجه به این نکته ضروری است که ارتش ایالات متحده در حال حاضر فاقد یک زره پوش میان وزن با قابلیت عملیات ورود سریع السیر3 ( forced-entry) و قابل هوابرد است. خودروهای زرهی شریدان بازنشسته شده اند. خودروهای زرهی میان وزن فعلی ارتش آمریکا همچون استرایکرها هوابرد نیستند. انتقال استرایکرها فقط یا هواپیماهای ترابری C-17 یا C-5 انجام میشود و جابه جای هوایی آنها نیازمند محل های فرود امن است. بینش های کلیدی و توصیه های این مطالعه های موردی سه بینش عمده را به همراه داشت. اول، اگر برنامههایی برای افزایش قابلیت بقا و کشنگی نیروهای زرهی میان وزن برآورده نشود یا در شرایط میدان نبرد به طور کامل محقق نشود، نیروهای زره پوش میان وزن در برابر مخالفان توانا و زره پوش های سنگین وزن بسیار ضعیف عمل می کنند. در حالی که زرهی میان وزن در بسیاری از موقعیتها از مزایای آشکاری نسبت به زرهی سنگین وزن برخوردار هستند، دشمنانی که در زمینهای پیچیده با زرههای سنگین وزن و/یا تسلیحات بسیار کشنده عمل میکنند میتوانند این مزایا را خنثی کنند. دوم، مراحل دکترین و ساختار های سازمانی نظامی میتواند در شرایط خاص مسولیت ها و وظایف نیروهای زرهی میان وزن را کاهش دهد این مراحل شامل اجرای تاکتیک های تسلیحات ترکیبی با کیفیت بالا تا پایین ترین رده ها می باشد، استفاده موثر از پشتیبانی آتش و آموزش خدمه و فرماندهان رده پایین است. سوم، ارتش ایالات متحده از زمان بازنشستگی M551 شریدان فاقد یک خودرو زرهی با توانایی اجرای عملیات ورود سریع السیر است. خودروهای زرهی استرایکر نمی توانند این خلاء مهم را پر کنند. محققان به این نتیجه رسیدند که برای ارتش ایالات متحده عاقلانه است که ترکیبی از نیروهای زرهی سنگین وزن ، میان وزن و سبک وزن را در اختیار داشته باشد. در نتیجه ارتش آمریکا می تواند این نیروها را با توجه به شرایطی میدان نبرد به بهترین شکل و متناسب با ویژگی های این تجهیزات سازماندهی و به کاربگیرد. نیروهای زرهی میان وزن در چنین ترکیبی چیزهای زیادی برای ارائه دارند. نیروهای زره پوش میان وزن می توانند سهم مهمی داشته باشند، به ویژه در هنگام تقویت نیروهای نظامی سبک یا در مواردی که واکنش سریع می تواند جلوی مقابله موثر دشمن را بگیرد. پاورقی 1_ زرهی میان وزن: در این مقاله کوتاه، نیروی زرهی میان وزن (1) بر حسب پلتفرم (به عنوان مثال، تانک ها و سایر وسایل نقلیه زرهی) و(2) نسبت به نیروی کلی یک ارتش و خودروهای زرهی حریف تعریف می شود. به عنوان مثال، تانک های شرمن سنگین ترین تانک ارتش ایالات متحده (33 تا 36.5 تن) در بیشتر دوران جنگ جهانی دوم بود نسبت به نیروهای آلمانی مجهز به پانزر (تانک های 44 تا 69 تنی) نیوری زرهی میان وزن محسوب می شوند. 2- بافت های توسعه نیافته : حومه شهرها یا بعبارت دقیق زاغه نشین ها یا محیط های مسکونی با بافت نامنظم که از الگو ، ساخت و توسعه شهری پیروی نمی کنند. و در طول زمان بدون رعایت استانداردهای شهری ساخته اند. 3- عملیات ورود سریع السیر : توسط سازمانهایی انجام میشود که ساختار نیروی آنها اجازه استقرار سریع در منطقه هدف را میدهد. نیروهای مشترک ممکن است مستقیماً در منطقه یا مناطقی مستقر شوند تا برای عملیات های بعدی آماده شوند. نقل با ذکر نام میلیتاری بلامانع است منبع
-
3 پسندیده شدهکاپیتان عباسعلی عبداللهی ، آخرین بازمانده از گروه خلبان های نیروی هوایی ایران که آموزش پرواز با جنگنده های هاریکن را دیده بودند ، مرحوم شدند . بعد از بازنشستگی ایشان از نیروی هوایی ، این جنگنده ها بدلیل سیستم خاص خنک کننده موتور ( که با الکل صورت می گرفت ) و در آب و هوایی ایران باعث بروز مشکلاتی می شد ، از خدمت کنار گذاشته شدند
-
1 پسندیده شدهانصارالله تا حالا نشان داده از این تاکتیک استافده نمیکنه معمولا. حتی در مواجه ه با نیروهای نظامی. حتی نمیدونم دیگه لازم هست اشاره بشه به وضع کنونی جهان و رسانه های بی آبروی به اصطلاح آزاد! یا خیر! لختی پادشاه حالا حتی برای خودش هم روشن هست و باز با بی شرمی در حال ابراز اندام و ابدان! هستند در ملا عام و موقعیت های مختلف. یکی از بزرگترین آژانس های خبری غربی با کلی فاصله و زمان از وقوع جنایتی با بیش از 220 کشته و مجروح مثلا یک گزارش کار کرده به این نحو ( حالا مقایسه کنید با مثلا یکی از جنگ های اخیر و سوریه فرضا): اول اشاره کرده که طی حمله ای (چه حمله ای؟! از طرف کی؟! با چه حجم و تلفاتی؟ ) تعدادی مردند! ( دقیقا کلمه مردن! مثلا سرما خورده بودن مردن! انفولانزا داشتن مردن! تصادف کردن مردن! مسموم شدن مردن! ) در مناطقی که شورشیان! حوثی در اختیار دارن ( هر کس اطلاع نداشته باشه فکر میکنه منظورش اینه خود حوثی ها حمله کردند بعد یک عده هم همینطوری افتادن مردن) بعد همینجا دقیقا با این همه فعل مجهول و ضمیر نامعلوم و ... داستان را رها کرده و با اشاره اینکه معلوم نیست حمله از جانب چه کسی بوده(!) ( بله! دقیقا با عبارت معلوم نیست!) رفته سراغ داستان توقیف کشتی اماراتی و چند پاراگراف در مورد اقدام تروریستی(!) شورشیان گفته و تقبیح جهانی و چقدر کار بدی و جنایتکارانه ای بوده و کشتی غیرنظامی را گروگان گرفتند و ال و بل و نهایتا گفته برای همین ائتلاف سعودی هم در پاسخ بهش حدیده را بمباران کرده و بعد دوباره اشاره کرده به صعده و گفته با این مضمون که هیچ کس نمیدونه چه اتفاقی افتاده اونجا در مناطق تحت کنترل حوثی ها! ( به همین بامزگی! ) حالا شما یک مقایسه کنید با مواردی که پول سعودی و بی شرفی غربی و رسانه هاش در میان نباشه. واژگانی که پشت هم میچینند که نشاندار هست از قتل عام و نسل کشی و جنایت علیه بشریت و توحش و ... بگیر تا مسئولیت و جلسه و محکومیت جهانی و شورای امنیت و واکنش و یکی را علم کردن به عنوان جنایتکار جنگی به عنوان مسبب ( شوخی نیست که ارباب اره! که با دستور مستقیمش و حالا که تمام جهان هم میدونه یک نفر روزنامه نگار را در سفارت کشور خودش در یک کشور خارجی با ارسال یک تیم جنایتکار حرفه ای سر حوصله و اوازخوانی و کمال خونسردی و سوت زنان اره اره و تکه تکش میکنند و بعدش در اسید حلش میکنند و بعد هم راس راس جلوی دوربین میگه کی گفته چنین اتفاقی افتاده و چه و چه راس همین کشوری است که 7 سال به کنار هر لحظه داره جنایت میکنه و حتی یک نفر اشاره نمیکنه به این ارتباط؟! ) دبیرکل سازمان ملل هم به همین ترتیب بدون اینکه حتی نامی ببره از جنایتکار و اشاره کوچکی به تعداد کشته ها بکنه و حتی اصلا در مورد فاجعه یکم بیشتر صحبت کنه (نکنه طرف خوشش نیاد) انگار که تو بیابون ماشین زده به یه روباه و حالا قرار هست بگه دیگه تکرار نکنید و .... با لغات و کلماتی مجهول و بی هویت و بدون زمان و مکان یک بیانیه خنثی میخونه و میگه اره باید تحقیق بشه!!! یک زمانی بمب هنوز از هواپیما پایین نیومده یک نفر و یک کشور که سهله کل حامیان اون کشور هم به بهانه حمایت از اون شخص و کشور را جلسش را هم میزارن و قطعنامه محکومیتش را هم میگیرن و همزمان پرونده حقوق بشری و جنایت جنگیش را هم تایپ میکنن بعد جایی که احتمالا فقط "هیچ کس" خبر نداره که چه کسی بمباران کرده و چه فاجعه ای را افریده را میگه باید تحقیق بشه! بعد میگیم سیرک و جنگل جهانی در حالیکه برای واژگان نگونبخت "سیرک" و "جنگل" دلمون میسوزه که مجبورن در چنین مقایسه ای قرار بگیرن! جالبه یک عده هنوز ذیل این سیرک و جنگل سینه میدرن! که دستاوردهای دوران معاصر و حقوق بشر و حاکمیت قانون مترقی غرب! هست. پ ن: بیبیسی فارسی هم با کلی انکار و تحریف و جانبداری طنز! در نهایت گفته یک جایی بمباران شده که در برخی گزارش ها زندان توصیف شده! زندان توصیف شده؟! ( در همه خبرها در مورد منشا جایی که بمباران میشه از توصیف استفاده میشه؟ تازه به استناد به برخی گزارشها! لابد گزارش شبکه العربیه! البته اونکه بالکل منکر شده! اصلا حمله را. ) این به کار بردن و تولید واژگان جدید و استفاده دوگانه ازشون در خبرهای با مشابهت یکسان توسط بیبیسی فارسی کم کم باید به عنوان یک واحد در ادبیات فارسی تدریس بشه در دانشگاه ها! پ ن2: بیبیسی فارسی در خبر مفصل دیگه ای حالا با کلی شعبده بازی از ابتدا تا انتهای خبر که آدمیزاد شاخ درمیاره دقیقا داره در مورد کجا صحبت میکنه و نهایتا به این نتیجه میرسه که عده ای آدم خوار از اونور دنیا اومدن یمن دارند همینطوری سر هیچ و پوچ با عربستان میجنگند (اصلا یمنی ها از قبایل ادم خوار اقیانوس آرام، دقیقا عربستان توی یمن سوال نیست که چه میکنه؟!) نهایتا گفته علل این حوادث طبیعی(!) اخیر این بوده که شورشیان حوثی به حدیده حمله کردند!! توجه دارید که تخلیه نیروهای امارات را از حدیده برای ارسال به جبهه شبوه و مارب را حمله انصارالله به این مناطق توصیف میکنه و دلیل حملات بیشتر امارات و عربستان به حوثی ها. بدون اینکه یک کلمه از عقب نشینی نیروهای تحت امر امارات و دلیلش و گسیلشون به شبوه و حملات تهاجمی در اون مناطق حتی بگه.
-
1 پسندیده شدهبه نظرم قطعا روابط بین ایران و روسیه دوران جدیدی را آغاز کرده از زمان جنگ سوریه و همکاری نظامی در سوریه دو کشور به هم نزدیک شدند و با اینکه تفکرات منفی درباره ی روسیه به خاطر گذشته وجود داره که تا حدی به حق هم هست ولی به نظرم با شرایطی که در این چند سال به وجود آمده همکاری های بی سابقه ای با روسیه را خواهیم دید. یک نمونه از تغییرات واضح در روابط بین دو کشور: تشویق ایستاده ی رئیس جمهور رئیسی در مجلس دومای روسیه
-
1 پسندیده شدهبخش چهارم : با این وصف ، در این مرحله می بایست ، ماهیت وقوع چنین شرایطی را در زمان بحران (جنگ) در مجتمع های موشکی زیرزمینی در صدر توجه ها قرار داد . بدین معنی که تنها هدف اعزام جتهای نیروی هوایی و شلیک مهمات سنگین سنگرشکن نابودی ذخیره و همچنین زرادخانه موشکهای بالستیک خودی است که در این وضعیت برای مهاجم یک معضل جدی بوجود خواهد آمد ، بدین صورت که برای رسیدن به برد مناسب ، نیروی حمله ور باید در شبکه یکپارچه دفاع هوایی مدافع دالانی امن ایجاد کنند و این دالان آنقدر می بایست امن باشد که امکان عبور پیکربندی حامل این مهمات و رسیدن به نقطه مناسب و رها نمودن مهمات مورد نظر فراهم گردد. حال این واقعیتها در خصوص توان بالستیک نیروهای مسلح ایران قابل بررسی است : 1- برد موشکهای بالستیک ایران به شهرهای موشکی امکان می دهد تا در اعماق مناطق مرکزی این کشور استقرار پیدا کنند. 2- بردی که نیروی هوایی مهاجم می بایست با امنیت کامل و بدون ازدست رفتن دارایی های حامل مهمات سنگین به این موقعیتها حمله کند ، به صدها کیلومتر می رسد که درصورت برخورد با بخشی از زنجیره دفاع هوایی زمین پایه ، اجرای مانورهای پرهیز از روبرو شدن با این شبکه ، در اغلب موارد با از دست رفتن هدف اصلی مساوی به نظر می رسد . 3- بحرانی بودن وضعیت درزمان برخورد دوطرف ، اجازه طراحی و اجرای عملیات سرکوب دفاع هوایی و از میان بردن شبکه دفاع هوایی را به مهاجمان نخواهد داد . 4- صنعت دفاعی ایران ، سالهاست بر روی فناوری سامانه های دفاع هوایی در بردها و قابلیتهای مختلف مشغول کار است و علاوه بر آن خریدهای قابل ذکری نیز صورت گرفته است ، در نتیجه این امکان به شبکه فوق داده شده تا هواگردهای با سطح مقطع راداری پایین را که توسط مهاجم برای حمله به اهداف با ارزش نظامی بالا استفاده می کنند را کشف و با آن درگیر شود . 5- در صورت وقوع یک جنگ ، وظیفه نخست شبکه دفاع هوایی ایران ، ایجاد لایه های چندگانه برای یک هدف با ارزش نظامی بالا است که دفاع ازآن به مراتب ، راحت تر از اهداف پراکنده به نظر می رسد . در این سناریوی درگیری ، هر اندازه تعداد موشکهای کروز مادن صوت شلیک شده ، زیاد باشد ، احتمالا تحت تاثیر این لایه های چندگانه قرار خواهد گرفت . قاعده دوم این است ، هر تاکتیکی ، ضد تاکتیک مخصوص به خود را خواهد داشت ! شهرهای موشکی زیرآتش ! حداکثر اندازه ای که گالری میلیتاری اجازه میداد برای این داده نما استفاده شد.. برای مطالعه روی آن کلیک کنید امروزه ، یکی از مسیرهای غلبه بر انتقال دارایی های رزمی به اعماق زمین ، کاربرد سلاح های هسته ای است که این امر برای مجتمع های موشکی زیرزمینی ایران نیز با توسعه کلاهک های هسته ای تاکتیکی در سالهای اخیر ، مصداق خواهد داشت . در واقع امر ، شلیک کلاهک های هسته ای برای از میان بردن چنین پایگاه هایی در آینده شامل کاربرد ترکیبی کلاهکهای نافذ مافوق صوت با کلاهک متعارف یا هسته ای است که عمدتا با موشکهای بالستیک به نقطه هدف ارسال می شوند . با این وصف ، سازندهای سخت گرانیتی قابلیت مقاومت در برابر ضربه حاصله از برخورد یک موشک بالستیک با کلاهک گرما – هسته ای 300 کیلوتنی را خواهند داشت ( با خطای دایره ای 100 متر ) که دراین صورت : 1-در عمق 300 متری ، با الزام وجود تثبیت کننده های محاط بر محور اصلی تونل و استفاده از صفحات مشبک که چنین سازه ای برای تونل های ذخیره موشک و مسیرهای دسترسی به انبارهای ذخیره بطور معمول وجود خواهد داشت . 2-در عمق 100 متری درصورت استفاده از آسترهای بتونی چند لایه که این سازه برای بخش های حیاتی نزدیک به مسیرهای ورودی ، انبار های ذخیره تجهیزات و محل استقرار پرسنل معمول است . 3-در عمق 50-30 متر درصورت وجود سازه های بتونی با کارایی بالا برای مسیرهای دسترسی به بخش های اصلی تونل تا درصورت برخورد مهمات فوق الذکر ، از ریزش های شدید و تبدیل شده سازه به قطعات درهم شکسته و قلوه سنگ جلوگیری بعمل آمده و میسر برای عبور باز بماند . بطور معمول ، مبادی ورودی تونل هایی که بدین صورت طراحی می شوند ، روباره های گرانیتی با ضخامت بین 30 تا 50 متر را به نمایش می گذارند که در چنین حملاتی بشدت آسیب پذیر خواهند بود و بطور معمول زمان بسیار زیادی برای آوار برداری و باز کردن مسیر نیاز دارد ، در حالی که وارد شدن ضربات متعدد در بازه زمانی حملات می تواند بطور دائم شهرهای موشکی را از حیز انتفاع خارج سازد . در مجموع ، ضمن توجه به این مساله که زرادخانه موشکی حتی با وجود کاربرد سلاح های هسته ای ، از میان نمی رود ، اما درصورتی که برنامه ریزان حریف ، قصد خارج کردن این گزینه را از صحنه نبرد داشته باشند ، این امکان برای آنها وجود خواهد داشت . مجموعه مرکز فرماندهی پدافند هوایی آمریکای شمالی و کانادا ( نوراد ) در کوهستان شاین نکات بسیار جالبی در خصوص این تصاویر وجود دارد که میشود ساعتها در مورد آن بحث نمود قاعده سوم ، چرخه تاکتیک – ضدتاکتیک ، هیچ گاه متوقف نمیشود ! شهرهای موشکی مقاوم سازی شده در برابر حملات هسته ای علیرغم آسیب پذیری هایی نامبرده شده در بخش قبلی ، شهرهای موشکی مقاوم سازی شده در برابر حملات هسته ای که می توانند حتی درصورت کاربرد تسلیحات اتمی ، به عملیات پرتاب ادامه دهند ، عمدتاً از نوع پناهگاه های با ورودی / دالان عمودی / شیبدار ( cavern shaft type) بشمارمی روند . این نوع پناهگاه ها ، نیازبه فضای ورودی یا دهانه ای به اندازه کافی بزرگ برای ورود و خروج پرتابگرهای متحرک ندارند و به جای آن ، موشکها ، از داخل کوه یا بواسطه ایجاد یک منفذ عمودی با اندازه های مشخص قابلیت شلیک بسمت هدف را خواهند داشت . درواقع امر ، تا زمانی که این مجرای عمودی سالم بماند ، عملیات پرتاب ادامه خواهد داشت ، در حالی ماهیت طراحی چنین سازه ای بدان اجازه میدهد تا از چندین حمله هسته ای در مقیاس های متفاوت ( نظیر حامل های ترایدنت-2) جان سالم به در برد . از آنجایی که نیروهای مسلح ایران ، در حال حاضر ، فاقد سکوهای گران قمیتی نظیر زیردریایی های هسته ای حامل موشک بالستیک ( SSBN) است ، این احتمال وجود خواهد داشت که منابع لازم را برای توسعه چنین روشی ( توسعه پناهگاه های با ورودی شیبدار/ عمودی ) که بسیار گران قیمت نیز می باشند ، متمرکز نماید . درواقع ، ارتش ایالات متحده ، با معرفی سامانه های بالستیک ام –ایکس بعنوان پایه گذار اصلی چنین سازه هایی بشمارمی رود که بلحاظ ماهیت سخت سازی شده اش ، یکی از مهمترین ها ودر عین حال گران قیمت ترین آنها محسوب می گردد . بنابراین ، با توجه به ماهیت تهدید ، احتمالا تنها ایران و کره شمالی از مفهوم مجموعه پناهگاه های با سازه ورودی شیبدار/عمودی استفاده می کنند . اما باید گفت که جنس سنگ های روباره ای توپوگرافی ایران بدلیل عمق به نسبت کم محور عمودی ، احتمالا مقاومت کمتری در برابر موج حاصله از انفجار را خواهند داشت ، در حالی که تحلیل نمونه های به نمایش درآمده توسط ایران نشان می دهد که در هردور ، تنها یک موشک شلیک می شود که این بر خلاف روند محتمل دریک جنگ که نیازمند شلیک همزمان تعداد قابل ملاحضه ای موشک است ، بشمارمی رود . با این حال ، ایران در اوایل نوامبر 2020 ، مفهوم جدیدی از نحوه بارگیری و شلیک موشکهای بالستیک خود را رونمایی نمود که در رسانه ها به "تیربارموشکی " مشهور شد . مکانیزمی که در رسانه های ایران رصد گردید ، یک واگن ریلی با نیروی متحرکه برقی بود که 5 تیر موشک بالستیک سوخت مایع آماده پرتاب را با یک سامانه نیمه خودکار ، برای شلیک به جایگاه مربوطه حمل می نمود. به اعتقاد تحلیلگران نظامی ، مکانیزم رصد شده ، به نوعی یک سامانه بارگیری و شلیک چرخ و فلکی چندگانه محسوب می شد که امکان بارگذاری موشکهای بصورت موازی را فراهم می آورد ، هر چند تصاویر منتشره از سوی نیروی هوا- فضای سپاه هرگز مسیر انتقال موشکها و جایگاه پرتاب آنها را نشان نداد . ولی از روی تصاویر منتشره می توان چنین تحلیل نمود که روش پرتاب بصورت ترکیبی و براساس مفهوم سازه طراحی شده برای این مجتمع ها است که احتمالا از یک محور عمودی با عمق بیشتر از 100 متر بهره می برد . اما ، به نظر می رسد که بدلیل محدودیت در منابع تخصیص داده شده ، ایران از یک سازه بسیار ساده تر ، کمتر پیچیده استفاده نموده تا حداقل الزام مقاومت در برابر حملات هسته ای را رعایت کرده باشد . این مفهوم ، احتمالاً کاراکترهای ذیل را به نمایش می گذارد: 1- یک تونل عمودی مرتبط با هوای آزاد و به قدر کافی عمیق تا بخش های اصلی در معرض فشار بیش از اندازه ناشی از انفجار هسته ای و حرارت ساطع شده از آن قرار نگیرد . 2- این تونل به اندازه کافی کوچک خواهد بود که خطر ناشی از برخورد مستقیم کلاهکهای هسته ای برای آن بشدت کاهش پیدا کند . 3- این تونل به اندازه ای عمیق خواهد بود که برای مهاجم برای حمله به درون سازه ، یعنی جایی که مجموعه ریل ها و مسیر ورودی تونل در آن قرار دارد ، می بایست از سلاح هایی با زاویه برخورد بسیار تند استفاده نماید . 4- کل سازه مجموعه در اعماق دره ها ، جایی که مسیر سلاح های پرتاب شده با هدف انهدام آن ، بدلیل وجود موانع طبیعی ، بسیار پیچیده شده و وضعیت مناسبی برای منحرف نمودن قدرت و شدت انفجار فراهم می گردد. با توجه به این فرضیات اولیه ، تونل پرتاب چندگانه در یک توپوگرافی با ماهیت سنگ گرانیت سخت حفرو با سازه های بتونی با کارایی بالا تقویت و پوشش داده شده است . این ساختارهای به نسبت کوچک می توانند بخوبی در برابر موج انفجار و حرارت ناشی از کاربرد سلاح های هسته ای درست به مانند سیلوهای موشکی در برابر برخورد یک کلاهک حرارتی- هسته ای تا عمق 300 متر از خود مقاومت نشان دهند . با این وصف ، در مقایسه با سیلو موشک های قاره پیما ، تونل پرتاب ، نه به تجهیزات حساس خاصی مجهز شده و کار دیگری ، جز قرار دادن یک درب و ریل برای انتقال حامل موشک با آن قرار است انجام شود ، از این رو ، میزان تحمل آن در برابر فشار نه تنها بالاتر به نظر می رسد ، بلکه درصورت لزوم می توان با حداقل تجهیزات ، آن را تعمیر نمود . بدین ترتیب ، هدف از طراحی تونل پرتاب این است که اثرات حاصله از انفجار هسته ای احتمالی را تا حدی که به درب های ورودی و مجموعه ریل پرتاب آسیبی وارد نشود ، کاهش دهد . درواقع سطح شوک ناشی از انفجار که مکانیزم اصلی تسیلحات هسته ای برای انهدام اهداف فوق حفاظت شده هستند ، می بایست تا حدی کاسته شود که سازه تونل فوق در عمق 10تا 30 متر انتهایی خود منتهی به درب اصلی سالم باقی بماند و به شکل تعمیرناپذیر ، فرونریزد که دراین تعریف ، اندازه های مربوط به میزان ارتعاش را در این بخش می توان تا حدی نادیده گرفت ، چرا که هدف جلوگیری از فروریختن و خرابی درب بارگیری موشک است .کلاهک های هسته ای چندمگاتنی درصورت کاربرد برعلیه چنین اهدافی ، قطعا اثرات نامطلوب تر بیشتری را از خود به نمایش می گذارند ،اما این سلاح ها برای استفاده در شرایط جنگی ، عمومیت ندارند ،چرا که علاوه بر محدود بودن تعداد آنها ، بلحاظ وزنی سنگین تر بوده و این ، شیوه انتقال آنها بسوی هدف را پیچیده تر می کند . علاوه براین ، مهمات سنگر شکن هسته ای عمدتا بصورت محدود تحویل نیروی هوایی شده ، چرا که در مقایسه ، اثر برخورد بالستیکهای هسته ای به نظر بیشتر می رسد . پی نوشت : 1- ادامه دارد .......... 2- تمامی منابع مورد استفاده در پایان متن ارائه خواهد شد 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شدهبمباران های دیوانه وارد جنگنده های سعودی/اماراتی به شکل وحشیانه ای مناطق مسکونی و بنادر یمن را هدف قرار داده و همچنان ادامه داره در سکوت مطلق جهان و حتی خفت آورتر اینکه ذیل حمایت تمام کشورها و سازمان هایی که پول های سعودی و لابی امریکایی/اسراییلی خفشون کرده. ویدئوهایی که انصارالله از نبردهای اخیر منتشر کرده میتونه خیلی روشن علل برخی عقب نشینی ها را روشن کنه: حملات هوایی بی امان، مستمر، بدون وقفه و پرحجم ائتلاف سعودی (به همراه چتر اطلاعاتی و هوایی گسترده بر روی مناطق جنگی و غیرجنگی به کمک پرنده ها و پهپادها و ماهواره های چندین کشور دخیل در جنگ) گسیل بی سابقه و پرحجم نیروهای زمینی مهاجم که گاهی فقط تعداد خودروهای زرهی و تقویت شدشون چندین برابر نیروهای فردی انصارالله هست در هجوم ها که فقط تنها کاری که میکنند گاز خودروهای زرهی را گرفتند و به دل جبهات زدند. تعداد کم نیروهای زمینی انصارالله و البته تقریبا حذف کامل وسایل نقلیه و لجستیک (زرهی و توپخانه و تانک که شوخی محسوب میشه) به علت آسمانی که یک لحظه از پرنده های مهاجم خالی نمیشه عدم وجود تسلیحات کافی. انصارالله غالبا تنها با کلاشینکوف در برابر هجوم انبوه خودروهای زرهی و تقویت شده تاکتیکی و زیر اتش پرحجم حملات هوایی در حال جنگ هست که دشمن هم با اطلاع از این موضوع با گسیل گسترده خودروهای تاکتیکی و زرهی پیش میاد. انصارالله اگر به اندازه یک دهم النصره و داعش در سوریه ( با خط مستقیم اردوغان و در ابتدا همین امارات و عربستان و قطر و ...برای موشکهای تاو فقط در یک قلم ) سلاح ضد زره داشت اونوقت شاید شاهد گسترده ترین شکار زرهی تاریخ میبودیم در یمن. منتهی طبیعتا زور ار پی جی نهایتا و چند تا ضد زره محدود و کلاشینکوف به انبوه خودروهای زرهی تحت حمایت جنگنده ها و توپخانه و پهپاد و ... نمیرسه. انصارالله به خاطر پای کار اوردن همه توان هوایی چندین کشور حتی روی زمین برای تحرک و مثلا کمین و تله هم مشکل خواهد داشت طبیعتا و این کار را براشون سخت میکنه حتی در شکل حداقلی دفاع.
-
1 پسندیده شدهامارات گویا مقابله ای نکرده و حملات پهپادی سابقا نشون داده و میشه این برداشت را کرد که اگر امادگی 24 ساعته براش وجود نداشته باشه امکان پدافند در مقابلش سخت هست. در عوض عربستان که در حملات اولیه تنها گفته بود رصد کرده حملات از فرودگاه صنعا را در ادامه بعد از ظهر مدعی شد تا عصر امروز هشت پهپاد را در جنوب عربستان رهگیری کرده. در حقیقت حالا بیشتر میشه مطمئن بود با توجه به داده های موجود عربستان با هزینه سنگین و رصد 24 ساعته و گشت زنی مداوم جنگنده هاش در آسمان عربستان و خصوصا نقاط بحرانی است که با پهپادها میتونه مقابله کنه. در حقیقت این شیوه ای است که تا حدی در برابر تهدیدات پهپادی باعث میشه بتونه مقابله داشته باشه قبل از برخورد. ولی لازمه این امر اشراف کامل اطلاعاتی است که به نظر کشور یا رژیم های ثالث دارند این کار را انجام میدند براش. در همین مورد هم نیمه شب گذشته ناگهان خبری روی خروجی خبرگزاریها اومد که امیر ابوظبی به طور کاملا ناگهانی دیدار مهمش با رییس جمهور کره جنوبی را که قرار بود امروز برگزار بشه به خاطر شرایط اضطراری لغو کرده. احتمال غریب به یقین به همین حادثه مربوط بوده و این نشون میده که چطور اطلاعات کاملی ( احتمالا رصد ماهواره ای و هوایی و اطلاعاتی تحرکات در داخل یمن و آمادگی های پیش پرتاب ) توسط طرف هایی که از چنین قابلیتهایی برخوردارند داره به امارات و خصوصا عربستان ارائه میشه. در این مورد هم البته انصارالله تصفیه حساب با امارات را خصوصا بعد اعلام رسمی کناره گیریش (به ظاهر لااقل) از جنگ یمن را گذاشته بود برای بعد ولی وقتی در شبوه نیروهای تحت امر امارات به طور مستقیم وارد درگیریها شدند خب شرایط انصارالله هم تغییر کرد. به نظرم البته تصمیم، تصمیم امارات هم نبود و عقب نشینی نیروهای تحت امر امارات از حدیده و گسیل به شبوه و مارب دستوری از بالا (فراتر از عربستان) بود. امروز خبرهایی داشتیم که آمریکا هم به طور آشکار درگیری غیرمستقیمش از جنگ یمن را برای یکسره کردن تکلیف مارب و کمک به عربستان رسما به کمک مستقیم تغییر داده. ( در کنار کمکهای مستقیم رژیم صهیونیستی که در حلقه متفاوتی داره رخ میده احتمالا)
-
1 پسندیده شدهیک هفته بعد انجام شد باید دید پدافند این کشور چقدر با اهداف مقابله کرده است که شررایط فعلی نشون میده اقدام خاصی نشده ، چه از باب ناتوانی یا چه از خاموش بودن دستگاه ها یا نقطه کور این قضیه برای امارات ریختن اب سرد واقعیت هست به چند دلیل اول زیرسوال رفتن ادعای توان درگیری با ایران دوم عدم توانایی دفاعی علیرغم حمله قبلی و احتمال وقوع این حمله سوم عدم توانایی در سرکوب توان دفاعی حوثی ها البته باید گفت که اماراتی ها بصورت زیرکانه زیر بلیط عربستان وارد جنگ شدند و دنبال حاشیه های مهم مثل جزایر در تنگه باب المندب هستند این رفتار نشون میده اونها دنبال منفعت خودشون هستند و دنبال درگیری نیستن برخلاف عربستان که دنبال افتخار هست این رفتار رو باید در مقابل خودمون هم ببینیم که امارات همیشه طوری بازی میکنه که منفعت ببره و در صورت جنگ احتمالی پشت سر امریکا روی جزایر ما خیمه میزنه
-
1 پسندیده شدهحمله به امارات با ۲۰ پهپاد و ۱۰ موشک شبکه تلویزیونی «المیادین»: ۲۰ فروند پهپاد و ۱۰ فروند موشک بالستیک ارتش و کمیته های مردمی یمن اهداف حساسی را در عمق خاک امارات هدف قرار دادند. عملیات نظامی در قلب شهر ابوظبی پایتخت امارات همچنان ادامه دارد و زبانه های آتش و دود در آسمان این شهر برخاسته است.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهقسمت هفتم از ترجمه سند غفلت استراتژیک برخی به تاریخ اشاره میکنند و استدلال میکنند که رقابت استراتژیک بین ابر قدرت بالفعل و ابر قدرت بالقوه اجتنابناپذیر است. بعضی دیگر چنین پیشبینی را با تاکید بر تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در دو کشور و همچنین نفوذ سازنده دیپلماسی و حکومت داری به چالش میکشند. نتیجه گیری نویسندگان این گزارش Robert D. Blackwill و Ashley J. Tellis ، به طور قابلتوجهی به نخستین گزاره بالا نزدیک است.آنها عنوان میکنند ، "چین مهمترین رقیب ایالاتمتحده برای دهههای آینده خواهد بود، و احتمال یک رقابت استراتژیک بلندمدت بین پکن و واشنگتن زیاد است".آنها همچنین استدلال می کنند که چین با ورود به بازار آزاد و نظم لیبرالی به "بازیگر ذینفع مسئولی" که بسیاری در ایالات متحده به آن امید داشتند تبدیل نشده است. برعکس، Blackwill و Tellis چین را به عنوان کشوری که یک کلان استراتژی به هدف افزایش کنترل بر داخل و خارج از مرزهها ، تحکیم جایگاه خود در نظام بینالمللی و جایگزینی با ایالاتمتحده برای تسلط بر آسیا طرح ریزی کرده ، تلقی میکنند. در یک کار قدیمی که در اوایل جنگ جهانی دوم منتشر شد، Edward Meade Earle در کتاب "طراحان استراتژی مدرن : تفکر نظامی از ماکیاولی تا هیتلر" ، کلان استراتژی را "هنر کنترل و استفاده از منابع یک ملت ، به منظور تامین منافع حیاتی کشور ، علیه دشمنان بالفعل ، بالقوه یا احتمالی تعریف کرد" ...او با تشریح این ایده، استدلال کرد که وجود این "بالاترین نوع استراتژی" به این دلیل است که " سیاستها و قدرت نظامی یک ملت را به صورتی یکپارچه می نماید، که [برای تحصیل منافع] توسل و نیاز به جنگ را غیر ضرور و یا شانس پیروزی در آن را افزایش می دهد". در آخر Earle به درستی نتیجهگیری کرد که " کلان استراتژی نه تنها یک مفهوم در زمان جنگ نیست بلکه یک عنصر ذاتی در کشورداری است."اگر چه بسیاری پس از او تغییراتی را در این مفهوم ارائه کرده اند، ولی تعریفی عاقلانه تر و جامع تر از این برای کلان استراتژی ارائه نشده است. ایالات متحده از زمان شکل گیری خود به طور پیوسته دنبال یک استراتژی کلان برای دستیابی و حفظ برتری بر رقبای مختلف بوده است، ابتدا در قاره آمریکای شمالی، سپس در نیمکره غربی و نهایت در سطح جهانی.در طول جنگ سرد، این استراتژی در شکل " سد نفوذ " (Containment) آشکار شد، که چشمانداز منسجمی بود از اینکه ایالاتمتحده چگونه میتواند با استفاده از برتری سیستماتیک خود ، امنیت امریکا ، متحدانش و در نهایت شکست حریف خود یعنی اتحاد جماهیر شوروی را تضمین کند.همانطور که ملوین لفلر (Melvyn Leffler) بیان کرده است ، "اهداف کلیدی سد نفوذ (Containment) محدود کردن نفوذ و قدرت شوروی و ایدئولوژی کمونیستی بود. با این حال، سد نفوذ هرگز یک استراتژی دفاعی نبود؛ بلکه میتوان آن را به عنوان یک ابزار برای پیروزی جنگ سرد در نظر گرفت " سیاست های گوناگونی از جمله محدود کردن عمدی اتحاد جماهیر شوروی در اتصال به مراکز مهم اقتصاد جهانی، حفظ یک مجموعه گوناگون و گاه متضاد از "موافقت نامه های امنیتی " و ائتلاف ها ، پیگیری مبارزات ایدئولوژیک ضد کمونیسیتی در سراسر جهان به منظور محکوم کردن دولت شوروی و سیاست های آن و حفظ برتری صنعتی و تکنولوژیکی ایالات متحده با موفقیت به سرانجام رسید تا واشنگتن وارد عصر جدیدی از رقابت ژئوپولیتیک بشود. پس از پیروزی آمریکا در جنگ سرد و منحل شدن استراتژی " سد نفوذ " (Containment) ، سیاست گذاران ایالاتمتحده برای مفهوم سازی یک استراتژی کلان تلاش کردند که تمایل بیشتری برای حمایت از نظم جهانی لیبرالی در دوران پس از جنگ سرد ایجاد کند.(منظور مغلوب کردن رقبا با وارد کردنشون به نظام لیبرالی و تغییر خودبه خودی رقبا به عنصری خنثی بواسطه رعایت دستورالعملهای نظام لیبرال). اگرچه وزارت دفاع در طول ریاست جورج اچ دابلیو بوش (بوش پدر) با رد این استراتژی ادعا کرد که " استراتژی کنونی باید بر جلوگیری از ظهور هرگونه رقیب بالقوه در آینده متمرکز شود " - همان استراتژی موفقی که اتحاد جماهیر شوروی را ساقط کرد - در آن زمان تردید وجود داشت که آیا این سند منعکسکننده سیاست شخص بوش است یا خیر . در هر صورت ، آگاهانه یا عامدانه هیچ مدیریتی در واشنگتن چنین رویکردی را دنبال نکرد . در مقابل ، یک سری از مدیران به بهانه فروپاشی شوروی ، به اجرای سیاستهایی ادامه دادهاند که در واقع ظهور رقبای جدید مانند چین را امکان پذیر کرد. از آنجا که تلاش آمریکا برای " ادغام " چین در نظم جهانی لیبرال ، تهدیدات جدیدی را نسبت به سلطه آمریکا در آسیا ایجاد کرده که در نهایت منجر به یک چالش مهم در برتری آمریکا در سطح جهانی میشود - واشنگتن نیاز به یک کلان استراتژی جدید در قبال چین دارد که به جای ادامه دادن به این افزایش برتری ، بر مهار قدرت چین تمرکز داشته باشد.اما این استراتژی به دلیل واقعیتهای کنونی جهانی شدن نمیتواند بر پایه همان استراتژی " سد نفوذ " ضد شوروی ، بنا شود ، همچنین نمی توان بسادگی سیاست کلی جهانی سازی را محدود کرد . بنابراین باید تغییرات اساسی در سیاست کنونی اعمال شود تا خطرات توسعه اقتصادی و نظامی چین برای منافع آمریکا در آسیا و در سطح جهانی را محدود کند . نویسندگان این گزارش سیاستی را پیشنهاد میکنند که تاکید کمتری بر حمایت و همکاری و تاکید بیشتری بر فشار و رقابت دارد . درواقع "محاصره کمتر و مبارزه فعالانه تر" .این تغییرات ، قلب یک استراتژی متعادل ساز را تشکیل می دهند ، که میگوید: حفظ سلطه ایالات متحده در سیستم جهانی باید به عنوان هدف اصلی استراتژی کلان ایالات متحده در قرن بیست و یکم باقی بماند. حفظ این وضعیت در مواجه با افزایش قدرت چین، به احیای اقتصاد ایالات متحده ،برای پرورش نوآوری هایی که مزیت های نامتقارن اقتصادی نسبت به دیگران ایجاد میکند،انعقاد توافقنامه تجاری ترجیحی میان دوستان و متحدان ایالات متحده برای افزایش سود دوجانبه خود از طریق ابزارهایی که به طور آگاهانه چین را حذف می کنند؛ ایجاد مجدد یک رژیم کنترل تکنولوژی که شامل متحدان ایالات متحده است که مانع از دستیابی چین به توانایی های نظامی و استراتژیک شود، نیاز دارد .در حالی که همه(امریکا و متحدان امریکا) به کار با چین به طریق مختلف ادامه میدهند (که نباید در تضاد با تامین منافع ملی ایالات متحده باشند) امریکا میبایست اقدام به هماهنگ ساختن ظرفیت های سیاسی دوستان و متحدان ایالات متحده در اطراف چین و بهبود توانایی نیروهای نظامی ایالاتمتحده در امتداد سرزمین حاشیه یا Rimland نماید. مقایسه مفهوم Rimland جان اسپایکمن و Heartland جان مکیندر در این استراتژی تعادلی (balancing strategy) با اینکه ایالاتمتحده و هم پیمانانش به طور دیپلماتیک و اقتصادی به تعامل با چین ادامه میدهند به عمد عواملی را به کار گرفته میشود که توانایی چین برای سواستفاده از قدرت رو به رشد خود را محدود میسازد. تنها فروپاشی چین واشنگتن را از اقدام به تعدیل سیستماتیک پکن آزاد خواهد کرد, چرا که حتی یک چین میانه رو هم خطرات این کشور برای ایالات متحده در آسیا و فراتر از آن را از بین نخواهد برد. ادامه دارد . . . .
-
1 پسندیده شدهقسمت ششم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین هدف چهارم - پیوند بین المللی ( Cement International) تمایل حزب کمونیست چین (CCP) برای حفظ نظم داخلی و به حداکثر رساندن قدرت جامع ملی ، توسط عنصر نهایی هدف استراتژیک اش افزایش یافته است : چین به عنوان یک بازیگر مرکزی در نظام بین الملل حتی قبل از انقلاب کمونیستی در سال 1949، چشم اندازهای تضمین شده ای برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ داشت ، همانگونه که در شورای امنیت سازمان ملل متحد (UNSC) قادر به استفاده از حق وتو بود. پس از آنکه ریچارد نیکسون رییس جمهور و کیسینجر وزیر امور خارجه آمریكا ، روابط با مائو در سال 1971 را تقویت كرد، نقش چین در میان نخبگان جهانی - یعنی آن دسته از كشورهایی كه مسئول نظارت بر نظم بین المللی بودند - به صورت یکپارچه به رژیم کمونیست منتقل شد.اگر چه این برتری نمادین, زمانی که چین از نظر اقتصادی, هنوز در شرایط ضعیف بود توخالی به نظر میرسید , اما هنوز به لحاظ استراتژیک ، بحرانی بود، زیرا اطمینان حاصل شد که هیچ تصمیم اساسی در مورد شورای امنیت بدون رضایت چین نمی توان انجام داد. اکنون که چین به یک قدرت اقتصادی پایدار تبدیل شده است، عزم پکن برای جلوگیری از هرگونه توسعه این نهاد (شورای امنیت سازمان ملل) که میتواند برتری دیرینه خود در منطقه و جهان را کمرنگ کند، برجسته شدهاست . با این حال, حتی فراتر ازعضویت در شورای امنیت, قابلیتهای مادی رشد چین تضمین کردهاند که اساساً در همه نهادهای نظم جهانی بازیگر مهمی است و جای تعجب نیست که به دنبال افزایش قدرت در این نهادها باشد - برای مثال در صندوق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی (IBRD) - برای هدایت عملیاتها به سمت خدمت به اهداف خود چه در نهاد های کاربردی و چه در نهاد های منطقه ای است . چین در واقع "جهانی شدهاست" و به دنبال ایفای نقش فعال در تضمین این امر است که قوانین ارائهشده در این سازمانها نه تنها منافع اش را تضعیف نمیکنند بلکه آنها را پیش میبرند. در انجام این کار ، رفتارهای چین مشابه سایر قدرتهای پیشین در سیاست بینالمللی هستند. کشورهای معروف به G4 nations که از بخت بیشتر برای دریافت حق وتو برخوردارند (هند و ژاپن از رقبای منطقه ای چین) مقایسه شاخص های کشورهای دارای حق وتو و G4 nations با این وجود ، امروزه مشارکت گسترده چین در نهادهای بینالمللی یک بازخورد ترکیبی ایجاد کردهاست . در برخی موارد ، فعالیتهای چین برای نظم جهانی مفید بودهاست ، اما در بسیاری از موارد پکن ، عدم تمایل خود را به هزینه کرد برای کمک به حاکمیت جهانی را به نمایش گذاشتهاست. چین علیرغم دارا بودن دومین اقتصاد بزرگ و بودجه نظامی قابل توجه , به طور کلی یک استراتژی انتقال بار مسئولیت (strategy of burden shifting) را اتخاذ کردهاست و اصرار دارد که ایالاتمتحده و دیگران هزینههای اقدامات عمومی جهانی را متقبل شوند.حتی چین با سواستفاده از چالشهایش به عنوان یک "کشور در حال توسعه" برای به حداکثر رساندن قدرت ملی خود توقع متحمل شدن هزینه ها توسط دیگر بازیگران، از جانب چین را دارد. هنگامی که نهادهای بین المللی به منافع چین خدمت نکنند، دولت چین تلاش می کند تا جایگزین ها را ایجاد یا تقویت کند، به ویژه آنهایی که ایالات متحده را نادیده می گیرند. به عنوان مثال، چین در تلاش است تا همکاران و همسایگان منطقه ای خود را به پیمان های اقتصادی از جمله: بریکس (BRICS) که رقیب نظام بین المللی لیبرال هست، بانک توسعه جدید (NDB) که به طور گسترده جایگزینی است برای بانک جهانی و صندوق بین المللی پول؛ پیمان اقتصادی منطقه ای جامع (RCEP) ؛ اتحادیه کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) ؛ منطقه تجارت آزاد (FTA) که چین به شدت از آن حمایت می کند ؛ بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیایی (AIIB) (رقیب بانک توسعه آسیایی) ؛ و تفاهمنامه تجاری آسیا-پاسیفیک (APTA) (که چین را به همسایگانش در آسیا نزدیکتر می کند) ؛ متصل کند. در دیگر نقاط جهان، پکن تشکیل انجمن بین المللی همکاری چین و آفریقا، مجمع همکاری چین-عرب و مجموعهای از نهادهای مشابه را آغاز کردهاست که موقعیت چین را ارتقا و استانداردهای تعریف شده سازمان هایی مثل سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) ، بانک جهانی و دیگر موسسات بینالمللی را تضعیف کردهاست. کشورهای عضو پیمان بریکس بنابراین، شخصیت مشارکت بین المللی پکن، نشان می دهد که تعهد آن نسبت به نظم فعلی به طور قابلتوجهی ابزاری است. چین در این زمینه تا حدی به فعالیت میپردازد که منافع مادی یا جایگاهی را دریافت کند، اما هیچ تعهد بنیادی برای حمایت از این سیستم فراتر از منافعی که متحمل میشود ندارد. این نباید تعجب برانگیز باشد زیرا، همانطور که کیسینجر خاطر نشان کرد ، چین هنوز در حال وفق دادن خود به عضویت در یک سیستم بین المللی است که در غیابش طراحی شده و اساسا در توسعه برنامه هایش سهمی نداشته ". هنگامی که همه چیز در نظر گرفته شود، این دوسویه گرایی در نهایت منافع ملی آمریکا را تضعیف میکند و مهمتر از آن استوار کردن استراتژی یکپارچه سازی فعلی امریکا بر این فرض اشتباه است که: ورود چین به نظم لیبرال در دراز مدت به پشتیبانی رژیم از آن خواهد انجامید که منجر به اجتناب از تهدید علیه قیم اصلی آن, ایالاتمتحده میشود. از آنجا که این دو انتظار تحقق نیافته است، ظهور چین به عنوان یک قدرت عظیم جدید، چشمانداز نگرانکنندهای برای ایالاتمتحده در چند سال آینده ترسیم خواهد کرد. رشد اقتصادی چین به طور قابلتوجهی بیشتر از مشارکت آن در نظام تجارت چند جانبه و نظم لیبرال بینالمللی ناشی میشود، اما توسعه نظامی آن، استراتژی اقتصادی پکن را در تضاد با هدف سیاسی اش یعنی تهدید ایالاتمتحده ، قیم اصلی "وابستگی جهانی" قرار دادهاست. در حال حاضر، چین هیچ عجلهای برای پرداختن به این ابهام ندارد، آگاه است که شرکای تجاری اش در فشار آوردن روی پکن به دلیل پتانسیل زیانهای اقتصادی که ممکن است رخ دهد تردید دارند. با توجه به این محاسبه، رهبران چین به این نتیجه رسیدهاند که کشور آنها میتواند از تجارت بین المللی بهره مند شود بدون آنکه مجبور باشد مصالحه ای برای اختلافات موجود با کشورهای آسیایی انجام دهد و یا آنها برای تضعیف قدرت آمریکا در آسیا ترغیب کند. چین تا زمانی که ایالات متحده "وابستگی جهانی" را که فعلا روابط اقتصادی ایالات متحده و چین را تعریف می کند، تغییر ندهد، به حفظ نظم فعلی محتاج است. چین هنوز هم به دنبال همکاری با ایالات متحده است .از آنجایی که چین دریافته که تلاش خود برای دستیابی به قدرت جامع ملی هنوز ناقص است، در تلاش است تا از رویارویی با ایالات متحده یا سیستم بین المللی در آینده نزدیک جلوگیری کند. در عوض، پکن قصد دارد روابط خود را با تمام شرکای جهانی اش و به ویژه واشنگتن را تقویت کند،و امیدوار است که افزایش سریع آن و تمرکز بر تجارت و سیاست بین الملل، دیگران را مجبور سازد که به طور فزاینده ای به سلطه چین احترام بگذارند. اگر چین با موفقیت بالا بیاید , به طور کامل تجهیز خواهد شد تا از حقوق خود با زور و با هزینهای کمتر از آنچه امروز می پردازد , محافظت کند, با توجه به اینکه هنوز هم نسبتاً ضعیف است و متکی به مزایای تجارت و وابستگی متقابل جهانی است. حجم تجارت چین و امریکا به تفکیک سبد بنابراین ، نتیجهگیری بنیادی برای آمریکا این است که دیگر چین منافع خود را برای تبدیل شدن به یک " کشور تجاری " تعریف نمیکند و مهم نیست که برای حل تنشهای بین استراتژی اقتصادی و ژئوپلیتیک اش . چه نتیجهای حاصل خواهد شد.در عوض ، چین حرکت به سمت تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ با مجموعه ای کامل از قابلیتهای سیاسی و نظامی را ادامه خواهد داد ، که همگی معطوف به بازپسگیری سلطه آسیایی خود از ایالاتمتحده ، به عنوان مقدمهای برای سلطه جهانی در آینده است . پ.ن : خب بخش تحلیل کلان استراتژی چین تموم شد ، ادامه سند به تببین کلان استراتژی امریکا در برابر چین میپردازه ...انشالله در اینده خدمتتون ترجمه میشه... در جواب یکی از دوستان که پرسیده بود چه نیازی به این ترجمه بلند بالا هست باید بگم که اگر کلیت این پست هارو خونده باشید، درک کردید که : کشورها برای نیل به چشم اندازی که برای خودشون ترسیم میکنن نیاز به طرح یک کلان استراتژی دارند ، که باعث بشه اقداماتشون در تمام زمینه های سیاسی ، اقتصادی ، نظامی ، فرهنگی و.... همسو و تقویت کنندی دیگر زمینه ها باشد.چیزی که در ایران عزیز اسلامی به شدت بهش احتیاج داریم. هدف بعدی این بود که چون ارزش این سند در سیاست های امریکا خیلی بالاست ، مارو با بالاترین سطح تحلیل استراتژی دشمن و تبیین استراتژی بر ضد اون آشنا میکنه. برای اشنایی با اندیشکده شورای روابط خارجی
-
1 پسندیده شدهقسمت سوم از ترجمه سند اهداف عملیاتی جمهوری خلق چین پکن برای افزایش کنترل بر جامعه و به حداکثر رساندن قابلیتهای کلی کشور نسبت به رقبای خارجی ، به طور مداوم چهار هدف عملیاتی خاص را از زمان انقلاب کمونیستی دنبال کردهاست، اگرچه ابزار مورد استفاده برای رسیدن به این اهداف در طول زمان تغییر کردهاست : هدف اول - حفظ نظم (ثبات) داخلی مرد تانکی - تظاهرات میدان تیانآنمن 1989 اولين و مهمترين هدفي که رهبران چين از زمان ايجاد حکومت مدرن چين دنبال مي کنند، حفظ نظم داخلي بوده است.اگر چه این پیگیری قاطع در حفظ نظم داخلی ریشه در منافع حزب کمونیست چین (CCP) دارد، اما از فوبیا عمیق چینی یعنی " هرج و مرج اجتماعی و تکهتکه شدن و فروپاشی سیاسی" که معمولاً "هر لحظه امکان وقوع" آن دیده میشود و اغلب با [ترس شدید از] تجاوز و مداخله خارجی همراه است، نشات گرفته است. به دلیل اختلافات دیرینه داخلی که انگیزه ای برای دخالت خارجی و حتی تهاجم فراهم میکند، حاکمان چین به دنبال سرکوب تمامی ناآرامی سیاسی هستند، این ناآرامی ها به طور فزایندهای با توسل به ملی گرایی مرتفع، و در صورت لزوم با توسل به زور ، سرکوب میشوند. تظاهرات دانشجویان در میدان تیان ان من در سال 1989 در دوران معاصر، تثبیت نظم داخلی به دلیل پیشرفت اقتصادی اخیر چین به شدت حاد و دچار تناقض است.رشد بالا اقتصادی منجر به تمایل به گسترش آزادی های شخصی شده است، اما رژیم با محدود کردن آزادی بیان در عرصه های مختلف پاسخ داده است.از طرفی رشد سریع اقتصادی به طور چشمگیری ، نابرابری های اجتماعی را افزایش داده و در حال بالا بردن درگیری های اجتماعی و فساد در سطح ملی است.در نتیجه، همان ابزاری که افزایش رشد چین در نظام جهانی را تسریع کردهاست، مشروعیت داخلی حزب کمونیست چین (CCP) را تضعیف نموده و خشم سیاسی علیه پکن به خصوص در مناطق اقلیت قومی ، افزایش یافته. نقشه قومیت ها و تجزیه طلب های چین علیرغم موفقیت اقتصادی درخشان چین، رهبری آن راه حل آسانی برای چالش های فعلی یعنی حاکمیت و مشروعیت ندارد. تسلیم قدرت به نفع دموکراسی واقعی برای رژیم کمونیستی غیر قابل تصور است، مبارزه با فساد اداری، طرح حکومت به بوسیله قانون (Rule by law) به جای حاکمیت قانون (Rule of law) ، افزایش استفاده از متون کلاسیک و تلاش برای افزایش اعتبار سنت و تأکید رو به رشد ترویج ایدئولوژیک ارزش های چینی و رویای چینی (Chinese Dream) بر حول محور تجدید حیات ملی (Rejuvenation) ، بهبود معیشت مردم، رفاه، ساختن یک جامعه بهتر و تقویت قوای نظامی و تحریک ملی گرایی همه و همه ، هنوز بحران مشروعیت حزب کمونیست چین (CCP) را حل نکرده است . حاکمان کمونیست چین با کمپین های تحت حمایت آمریکا مثل دفاع از دموکراسی، حاکمیت قانون و اقلیت ها که همه در پکن دیده می شوند به مثابه تلاش های ظریف و پنهان در جهت تحریک تجزیه طلبی و مهندسی تغییر رژیم برخورد میکنند. و برای اطمینان از اینکه این ارزش ها و سیاست های دموکراتیک آمریکا قدرت حزب کمونیست چین (CCP) را تحت تأثیر قرار ندهد، حاکمان چینی یک کمپین ایدئولوژیک چندجانبه که شامل دفاع جدی از حاکمیت و رد هرگونه منافع خارجی در امور داخلی کشور ، تشدید نظارت بر گروه های مظنون داخلی و سازمان های مردم نهاد (NGOs) که در چین فعالیت می کنند برپا کرده اند و تلاش های تبلیغاتی متمرکزی را برای تقویت ملی گرایی و بسیج حمایت عمومی برای دفاع از رژیم و دولت به کار گرفته اند. اما در زیر این تلاشها مشت آهنین نهفتهاست . با توجه به نگرانیهای عمیق حزب کمونیست چین برای بقای خود در میان ناآرامیهای اخیر اقتصادی و اجتماعی در چین , این حزب به طور مستمر قابلیت خود را برای اعمال فشار داخلی گسترش دادهاست , تا جایی که بودجه امنیتی داخلی اش , که پلیس مسلح خلق ( PAP )نمونه آن است , بزرگتر از ارتش آزادیبخش خلق ( PLA ) است . واضح است که امنیت داخلی با امنیت خارجی رقابت می کند و حتی می تواند آن را از بین ببرد. با پیچیدهتر شدن اوضاع ، ترس از نوع واکنش ارتش این حزب در موقعیت ناجور دفاع از نمایندگان ادعا شده مردم ، علیه خشم خود مردم است - معمایی وحشتناک که می تواند مانند رویداد میدان تیان آن من انفجاری باشد. پلیس مسلح خلق ( PAP ) ادامه دارد ......
-
1 پسندیده شدهقسمت دوم از ترجمه سند تحول در استراتژی کلان چین پس از انقلاب کمونیستی در سال ۱۹۴۹ ، چین به هدف دستیابی به برتری ژئوپلیتیکی که قبل از دوران پیشاکلمبی (دوران قبل از ورود اروپایی ها) در شرق آسیا از آن برخوردار بود ، به حداکثر رساندن قدرت ملی خود را دنبال کرد.مدرنیته ضمن اینکه نسبت به سلطه منطقهای چین نامهربان بود ، همچنین از منظر اقتصادی جایگاه جهانی آن را بدتر میکرد.بنیانگذارن مائوئیست مصمم بودند که از طریق قیام کمونیستی خود، عظمت گذشته چین در دوران سلسله چینگ (Qing dynasty) که به دلیل ضعف تکنولوژیکی، جنگ داخلی و مداخله خارجی از دست رفته بود احیا کنند.با توجه به این تاریخچه دردناک ، تعجبآور نیست که هدف اولیه استراتژیک چین در دوران معاصر انباشت " قدرت جامع ملی " بودهاست . این پیگیریِ قدرت در تمام ابعاد اقتصادی ، نظامی ، فنآوری و دیپلماتیک با اعتقاد به این موضوع شکل گرفته است : " چین یک تمدن بزرگ است که با خصومت دیگران ویران شده است ، و هرگز نمیتواند به سرنوشت خود دست یابد مگر اینکه نیروی لازم برای دفع دشمنی کسانی که مخالف این ماموریت هستند بدست آورد ." این مفهوم که توسط همه رهبران چینی از سال ۱۹۴۹ به اشتراک گذاشته شدهاست ، تصویری از سیاست منعکس میکند که تعارض و کشمکش را به عنوان ذات بشریت میبیند . در این پارادایم آماده برای ستیز (parabellum paradigm) ، قدرت برتر به تنهایی نظم ایجاد میکند . موفقیت چین به عنوان یک کشور مستلزم داشتن رهبرانی است که توانمندی های بیشتری نسبت به هر نهاد داخل مرزی یا خارج مرزی داشته باشد. شکست در ایجاد چنین سلسلهمراتبی با محوریت برتری حزب کمونیست چین ( CCP ) در داخل کشور و برتری چین در سیستم بینالمللی ، درها را به سوی تهدیدات مداوم و خطرناکی باز خواهد کرد که در "قرن تحقیر ملی " چین شاهد بودیم . رفع این خطرات مستلزم آن است که حزب از انحصار قدرت خود در کشور محافظت کند در حالی که به طور پیوسته قدرت بیشتری نسبت به رقبای بینالمللی خود کسب میکند . Ye Zicheng ، نظریهپرداز چینی ، در مقاله خود درباره استراتژی کلان چین بیان میکند : " ارتباط نزدیکی بین تجدید حیات (Rejuvenation) ملت چین و چینِ در حال تبدیل شدن به یک قدرت جهانی وجود دارد . اگر چین به قدرت جهانی تبدیل نشود ، تجدید حیات ملت چین ناقص خواهد بود . تنها زمانی که به قدرت جهانی تبدیل شود ، میتوانیم بگوییم که تجدید حیات کل ملت چین به دست آمدهاست ." این چشم انداز یعنی تقویت دولت چین از درون و برتری چین در سیاست بین الملل ، هر دو نیاز به انباشت "قدرت جامع ملی" دارد و نشان می دهد که اهداف استراتژی کلان پکن، ایالات متحده و دیگر رقبای آسیایی چین را تحریک می کند. برای چین، که به طور همزمان یک تمدن باستانی و یک دولت مدرن است، اهداف مورد نظر در استراتژیک کلان اش صرفا در مورد مقوله هایی مثل کسب رتبه بندی مطلوب در سیاست های بین المللی نیست بلکه در مورد مفاهیم اساسی نظم [جهانی] است. در دنیای چینی نظم مطلوب با ایجاد یک سلسله مراتب پایدار تضمین شده است: حاکمیت مطلق و با فضیلت (اریستوکراسی) در داخل و برتری ژئوپولیتیک در خارج.با این حال، تجدید حیات ملت چین" بیش از آنکه تقویت یک دولت در درون باشد ، برتری در سیاست بین الملل است. اساسا، این امر مستلزم آن است که دیگران این نظم را بپذیرند، که مورخ وانگ گونگوو آن را "اصل برتری" (principle of superiority) توصیف کرده است، که "سنت مقدس و دیرینه اداره کشورهای غیر هم سطح توسط چین است. هنری کیسینجر در توصیف سیستم مرکز عالم گرایی چین (sinocentric) ، به درستی متوجه شدهاست که چین خود را "تنها دولت مستقل جهان" مینامد، که در آن قلمرو امپراطور "یک کشور مستقل در چین" نیست، بلکه همه زیر لوای آن بخش مرکزی و متمدن چین قرار دارند .از این رو با انباشت " قدرت جامع ملی " برای افزایش کنترل دولت چین بر جامعه خود و به حداکثر رساندن قابلیتهای کلی کشور نسبت به رقبای خارجی ، پکن به طور مداوم چهار هدف عملیاتی خاص را از زمان انقلاب دنبال کردهاست، اگرچه ابزار مورد استفاده برای رسیدن به این اهداف در طول زمان تغییر کردهاست. نمودار sinocentric ادامه دارد . . . .
-
1 پسندیده شدهبا سلام oh!!!!!my god شرمن های باستانی و زیرخاکی !!!!!!! :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: :mrgreen: پی نوشت : 1- این شرمن ها اگر الان در یک کشور دیگری بود ، مثل یک قطعه چند تُنی طلا از آن استفاده می کردند . 2- چند روز پیش خبری رسید مبنی براینکه یک مجموعه دار فرانسوی ، قصد دارد موزه خصوصی خودش ، مشتمل بر تجهیزات رزمی شرکت کننده در عملیات D-DAY را صرفاً بدلیل بازدید کننده کم ، به فروش برساند . 3- این تجهیزات را اگر مسئولین امر ، از دپوهای خودشان بیرون کشیده و فقط با سرمایه بسیار اندک ( بسیار اندک تر از سمینارهای آنچنانی ) بازسازی کنند ، درآمد حاصله از آن ، بخشی از هزینه های جاری آنها را تامین خواهد کرد . ولی خوب ، دوستان بسیار عزیز ما ، آنقدر که برای دعواهای سیاسی وقت دارند ، برای این شکل کارها ، زمان لازم را در اختیار ندارند . :straight: 4- در این زمان ، روح کارگردان فیلم " FURY" دچار نوسان شدید شده :mrgreen:
-
1 پسندیده شدهضمن عرض سلام خدمت مدیریت و کاربرای محترم وعذرخواهی که رو یه تاپیک قدیمی نظر میذارم منتهامن در خلال مطالعه بعضی تاپیکهادر سایت خودمون و بعضا چندتا سایت دیگه به پستهایی با مظنون پست این دوست عزیزمون برخورد کردم که امریکاهیچوقت دریک جنگ تمام عیارشرکت نکرده و همواره ضعیف کشی کرده و شکست خورده که پیرو این پست من چندتا سوال برام پیش اومده که از دوستانیکه اطلاعاتی دارن خواهش میکنم جواب سوالات منو بدن و منو راهنمایی کنن بخصوص این دوست گرامیمون که این پست رو ارسال فرمودن اگه هنوز کاربرسایت هستن جواب منو بدن 1-منظور شمااز یک جنگ تمام عیار چیه؟میشه لطفایک مثال برای من بزنین منم مفهوم جنگ تمام عیار رو بفهمم که جنگهای کره و ویتنام و خلیج فارس و جنگ جهانی دوم وجنگ فاقد اون عیار مد نظر شمابودن 2-میشه لطفا بفرماییدتعریف یک کشور مظلوم وضعیف چیه و کدوم اون خصوصیات شامل حال کره و عراق و یوگسلاوی میشه چون تا جایی که من میدونم همه این کشورها کشورهایی بی رحم جنایتکار و فاقد خوی انسانی بودن همین عراقی که از نظر شما ضعیف ومظلوم هستش توی سوسنگرد و هویزه به دختران جوان رحم نکرد و همه رو مورد تجاوز جنسی قرار دادن و تنهاکشوریه که علیه منطق مسکونی از سلاحهای شیمیایی استفاده کرده وهم در جنگ با ایران و هم خلیج فارس بخاطر زیاده خواهی و با قلدری خودش رو واردجنگ کرد از جنایات صربها هم برعلیه مسلمانان بوسنی تادلتون بخواد فیلمهای تکان دهنده و اخبار وحشتناک هستش جنگ کره هم بدنبال حمله کره شمالی به خیال کشورگشایی به روش اسکندر مقدونی بوقوع پیوست و پشت پرده هم جنگ بین امریکا با چین و شوروی بود پس همچین هم مظلوم و ستمدیده نبودچطور زمانیکه عراق بما حمله کرد جنایتکار جنگی بود ولی زمانیکه ثروت کویت رو به تاراج برد مظلوم و ستمدیده شد برادر گرامی یامن اشتباه معنی مظلوم و ستمدیده رو فهمیدم یا شما به عمد دارین جنایتکارانی مثل صدام و صربهای جانی رو ستمدیده معرفی و مبرا از هرگونه اتهامی معرفی میکنین من دلیلی نمیبینم به صرف اینکه ما با امریکا مشکل داریم جانیانی رو که بااون درگیر بودن رو قدیسه و عملیات نسل کشی و جنایات و تجاوزات اونارو حماسه معرفی کنیم ایا این توهین به ملتی که زخم خورده و داغدار جنایات وحشیانه امثال صدام هستن نیست ایا این توهین به خانواده شهدای خودمون نیست هنوز هم بعد از نزدیک به چهل سال دارن اجساد شهدایی رو میارن که توسط صدام مظلوم و ستمدیده به تعبیر شما به شهادت رسیدن و ایا از نظر شما فرقی بین دفاع از میهن با تجاوز به ملت و کشور همسایه نیست؟ ونکته بعد وجالب اینه که همه این ضعفا ومظلومین که توسط امریکا وبه ناحق ضعیف کشی شدن بعد از تجاوز و تصرف زورگویانه کشور همسایه و بعد از کلی مذاکرات دیپلماتیک وارد جنگ با امریکا شدن البته من مدعی نیستم که امریکا منجی و نجات دهنده اون ملت هستش ایضا اونهم بدنبال منافع و غارت اموال اونها به حمایتشون اومده و به قول معروف از اب گل الود ماهی گرفته ولی همیشه این کشورهای بی منطق و زیاده خواه هستن که پای ابرقدرتهارو به یک منطقه باز میکنن در انتها بازم عذرخواهی میکنم از مدیریت و کاربرها که تاپیک قدیمی رو بالا اوردم ولی امیدوارم اگه نظر من اشتباه هست توسط دوستان جواب درست رو بگیرم واز اشتباه دربیام
-
1 پسندیده شدهبا سلام احتمال قریب به یقین ، نمونه نفربر زرهی " سداد" نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران
-
1 پسندیده شدهضمن عرض سلام خسته نباشید وباتشکراز تایپیک خوبتون یه نکته به نظرمن اومدکه یکسری ازدوستان فرموده بودن امریکاضعیف کشی میکنه وتویه جنگ تمام عیارقدرتش محک نخورده اولا قدرت نظامی طوریه که اگه روسیه وچین رو کناربزاریم باهرکشوردیگه ای که بجنگه خوب ضعیف کشی میشه دوم منظور شماازجنگ تمام عیار رو من متوجه نشدم جنگ کره که عملا باچین وشوروی میجنگید یاجنگ ویتنام یاجنگ جهانی دوم یاجنگ خلیج فارس تمام عیار نبودن؟به نظرشماانتقال اون حجم نیرو وتدارکات باتوجه به بعد مسافت از امریکابه عراق دراونزمان کم شاهکار نبود؟بازم عذرخواهی میکنم وقت عزیزان رو گرفتم
-
1 پسندیده شدهمدل دوم نفربر رخش تانک ها سفیر 74 (ارتقای تی 55/54) هستند منتهی در چند پیش مدل قبل از اعمال ارتقای نهایی قبل از نهایی شدن طرح ارتقای تانک های تی 55/54 و تایپ 59 به جز نصب سیستم کنترل آتش EFCS-3-55 که در تمامی گزینه های به روزرسانی مد نظر بود سایر موارد به روزرسانی در مدل های مختلف تفاوت ایجاد میکرد. در کل سه نمونه به روزرسانی شده متفاوت از سفیر 74 و تی 72 زد ساخته ش.نمونه اول تانکی ارتقا یافته دارای بسته قدرت مجهز به پیشرانه سری 5TD اوکراینی بود که البته این طرح بعد ها منتفی شد و به جایش بسته قدرتی مجهز به پیشرانه ای متفاوت جایگزین شد. نمونه دوم مجهز به زره واکنشگر توسعه داخل بود. در سال 1375 صنایع زرهی شهید کلاهدوز براساس زره های کنتاکت روسی زره واکنشگری توسعه داد که بعضا از بلوک های واکنشگر دو مرحله ای (دو بلوک به صورت روی هم) برخوردار بود ، سطح پوشش متفاوتی داشته و با اضافه شدن صفحات کامپوزیتی به صفحات واکنشگر داخلی زره از قابلیت بهتری در مقابله با تهدیدات انرژی جنبشی برخوردار بود. سطح پوشش و نحوه قرارگیری بلوک های واکنشگر بر روی تانک نمونه با تانک های ارتقا یافته عملیاتی فعلی متفاوت بود. بسته ارتقای زرهی ساخت صنایع کلاهدوز از قابلیت پوشش تانک تی 72 و دیگر تانک ها نیز برخوردار بود. بلوک های این زره بر روی برجک تانک تی 72 در حدود 416 کیلوگرم ، در جلوی شاسی در حدود 281 کیلوگرم و در کناره های شاسی نیز در حدود 494 کیلوگرم وزن داشتند (مجموعا 1191 کیلوگرم). سطح پوشش برجک این زره در تانک تی 72 ، در حدود 60 الی 65 درصد برجک ، 80 درصد بخش جلویی شاسی و 60 الی 62 درصد کناره های شاسی بوده است. نمونه سوم شامل نصب سیستم اخطار قفل لیزری و نصب نارنجک های دودزا بر روی برجک بود
-
1 پسندیده شدهبازدید رهبری از صنایع پارچین تصاویری از آرشیوم: ام-47: ام-60: چیفتن: براق: اینا اسمش چی بود؟ : صیاد: با اسم سفیر توی آرشیوم بود: با اسم سفیر-2 توی آرشیوم بود:
-
1 پسندیده شدهخودرو شنرو (لندکروز شنی دار) - نام خودرو شن رو یا شنرو هست ... تصویری که شاید ندیده باشید
-
1 پسندیده شدهالبته من کمی به این عکس مشکوک هستم این عکس از برنامه حماسه برادشته شده که داخل لشکر 16 زرهی قزوین فیلم برداری شده است این طور که من فیلم و چند بار دیدم به نظر می اد به خاطر فیلم بردار در هنگام غروب و کمبود نور و به علت کیفیت پایین به نظرمی اد تصویر احتمالا یک خطای دید باید باشه وقتی به برجک این تانک نگاه کنید متوجه می شود به نظر می اد فقط در بخش جلوی برجک تفاوت وجو داره و بقیه بخش دست نخورده باقی ماندن تانک مورد نظر از زاویه دیگه برجک تانک از زاویه نزدیک تر برامدگی محل اتصال توپ با برجک از نزدیک هیچ تغییری رو نشون نمی ده تانک چیفتن از نمای نزدیک تر و در نور بیشتر
-
1 پسندیده شدهhttp://www.military.ir/forums/topic/26650-از-همه-جا-از-همه-رنگ-میلیتاریستی/?p=391042
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده