برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on سه شنبه, 6 اردیبهشت 1401 در پست ها
-
3 پسندیده شدهبسم ا... جنگ در اوکراین – نیمه روز پنجاه و هشتم و نیمه روز پنجاه و نهم نبردهای شدید در خطوط تماس / موشک باران و حملات هوایی برفراز خاک اوکراین در روزهای اخیر ، روند خصومتها به گونه ای جلو میرود که هیچ پیشرفت قابل ملاحضه ای از سوی طرفین درگیر دیده نمیشود ولی شدت نبردها در خطوط مقدم دونباس ادامه دارد و این مساله همزمان با تشدید موشک باران و حملات هوایی به زیرساختهای نظامی ارتش اوکراین شده است . در حدود 4 روز پیش ( 21 آوریل ) وزیر دفاع روسیه ، به پوتین اعلام نمود که ماریوپل آزاد شده و باقی مانده گردان های آزوف در منطقه آزوفستال پنهان شده اند ولی بدستور رئیس جمهوری روسیه ، حمله مسقیم به این بخش فعلا صورت نمی گیرد تا تمامی نیروهای مستقر دراین بخش ، سلاح های خود رابر زمین گذاشته و تسلیم شوند .در این میان ، در 23 آوریل تلاش مجددی برای تخلیه غیرنظامیان از این منطقه آغاز شد که به دلیل مقاومت مدافعان ، این انتقال صورت نپذیرفت . در مجموع ، منابع میدانی معتقدند که بخش اعظمی از ماریوپل پاکسازی و تثبیت شده است و فقط بخش آزوفستال است که در معرض حملات هوایی و توپخانه ای قرار دارد . اجرای آتش نفربرهای بی تی آر4 ارتش اوکراین - آوریل 2022 https://www.aparat.com/v/HbpkC راست : تسلیم اعضای گردان های آزوف ، شامل حداقل 2 عضو کروات چپ : تی-72 بی3 روسی به غنیمت ارتش اوکراین در می آید شیوه کاربرد سامانه یوآر-77 در مناطق شهری توسط ارتش روسیه https://www.aparat.com/v/7xNDV در محور ایژیوم ، شدت درگیریهای رو به افزایش بوده و توپخانه ارتش اوکراین در حال گلوله باران حومه این شهر است ، ولی در حال حاضر واحدهای روسی کنترل شهر را در دست دارند . در این منطقه ، واحدهای ارتش روسیه در حال پیشروی در راستای ساحل سمت راست رودخانه موجود دراین موقعیت هستند که با رسیدن به روستای زاودی ، مقاومت ارتش اوکراین بیشتر شده و هنوز اتفاق خاصی در آن رخ نداده است . همزمان ، بارونکوو بعنوان مسیر لجستیکی راهبردی روسها زیر آتش شدید توپخانه مهاجمان قرار دارد ولی هنوز مواضع ثابت بوده و دوطرف یکدیگر را زیر آتش خود دارند . در محور اسلاویانسک ، عناصر مهاجم اینک به حومه لیمان رسیده اند ولی خطوط دفاعی ارتش اوکراین در حومه سوردونتسک هنوز شکسته نشده ، اما برخی خبرها نشان میدهد که بخشی از واحدهای رزمی اوکراینی برای جلوگیری از محاصره شدن به لیسیچانسک عقب نشسته اند . در همین محور ، گلوله باران شدید مواضع ارتش اوکراین در زارچونویه ادامه دارد تا این واحدها ، آتشباری علیه مناطق غیرنظامی تحت کنترل جمهوری دونتسک را متوقف کنند . در 23 آوریل ، در جریان نبرد برای اشغال ایستگاه راه آهن پوپاسنایا ، عناصری از تیپ24 مکانیزه ارتش اوکراین به اسارت درآمدند که گفته شده مقادیر قابل توجهی سلاح و مهمات از آنها به غنمیت گرفته شده است . در محور خارکف ، این منطقه در 22 آوریل شاهد یک عملیات آفندی از سوی ارتش اوکراین بود که بواسطه یک گردان رزمی صورت گرفت ، ولی بدلیل مقاومت واحدهای مدافع ، 2 تانک و 8 نفربر زرهی مهماجمان از میان رفت و تغییری در خطوط مقدم ایجاد نشد .به فاصله 24 ساعت ، یعنی 23 آوریل ، واحدهای خمپاره انداز ارتش اوکراین حمله مجددی را به روستای تتکنیو در کورسک انجام دادند که این حملات تلفات جانی نداشته ولی خسارات فیزیکی زیادی را به بارآورده است .در محور آویودیوکا ، شدت درگیری ها در مناطقی نظیر نووباخموتوفکا ، نووسلکا-2 ، ترویتسکی و حومه مارینکا افزایش پیدا نموده و این مساله باعث گردید تا توپخانه ارتش روسیه در جنوب منطقه دونباس با شدت بیشتری مبادرت به اجرای آتش نماید . گفته شده سیل کمکهای نظامی غرب و ناتو به اوکراین ابتدا به فرودگاه Rzeszow در 90 کیلومتری مرز اوکراین در کشور لهستان منتقل و از آنجا به شکل زمینی به اوکراین تحویل داده میشود در جنوب اوکراین ، بندر اودسا باردیگر خبرساز گردید چرا که ارتش اوکراین مجددا در حال جمع آوری نیرو برای دفاع از شهر بوده و ستون های لجستیکی از مولداوی به این منطقه سرازیرشده است . در همین حال زلنسکی مدعی شد که اودسا بزودی به ماریوپل دوم تبیدل خواهد شد . در این روز ، حداقل 6 تیر موشک kh-101 به زیرساخت های نظامی ارتش اوکراین شامل فرودگاه این منطقه ک در حال تخلیه تسلیحات غربی بوده اصابت نمود . علاوه براین ، تعدادی از این موشکها به یک ساختمان غیرنظامی در اودسا برخورد کرد که گفته میشود حداقل 6نفرکشته شده اند که احتمالا بدلیل برخورد باقی مانده موشکهای رهگیری شده روسی بوده است . سامانه دفاع هوایی مارتلت -اوکراین براساس اطلاعات وزارت دفاع روسیه ، در شب 23 و 24 آوریل ، 9 زیرساخت نظامی ارتش اوکراین شامل یک قرارگاه تاکتیکی ،4 نیروگاه ، 4 انبار سلاح در خارکف هدف حملات هوایی قرار گرفت . علاوه براین ، 26 زیرساخت نظامی دیگر اوکراینی شامل 25 مرکز تجمع نیرو هدف حملات هوایی قرار گرفت که به کشته شدن 150 نیروی ملی گرا و 40 خودروی زرهی منجر شد . مسلح شدن زیردریایی کلاس کیلو ناوگان دریای سیاه روسیه به موشکهای کروز حمله زمینی کالیبر با برد 2500 کیلومتر گفته شده نیروی دریایی روسیه حداقل 6 فروند از این زیرسطحی های ارتقاء یافته را در این منطقه در اختیار دارد پی نوشت : منبع1 منبع2 3-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
-
2 پسندیده شدهنخستین تلاش نیروی زمینی اکراین برای نفوذ به خاک روسیه سه روز پیش یک گروهان از ارتش اکراین با استعداد تقریبی 10 دستگاه تانک ونفربر و 100 نیروی پیاده به قصد نفوذ به خاک روسیه در شمال غربی شهر خارکف و در مناطق مرزی شهر بلگورود روسیه حملاتی رو انجام دادن که سریعا توسط ارتش روسیه دفع و وبعد از ساعاتی درگیری مهاجمین مجبور به عقب نشینی شدن . خود منابع اکراینی خسارتهای خود را 8 دستگاه زرهپوش ودهها کشته وزخمی عنوان کرده اما در صحنه نبرد 3 نفربر و دو تانک تی64 اکراینی منهدم و همچنین اجساد ده تا دوازده سرباز این کشور بجای مانده است سوخو34 و 25 روسی اولین تصاویر از حضور پهپاد انتحاری Warmate ساخت لهستان در اکراین به اسارت گرفته شدن 20 سرباز اکراینی درجنوب شرقی اکراین
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش سوم : ابن تیمیه و رجوع به سَلَفِ صالح سلفیت ابن تیمیه تنها یک راه و روش [در کنار دیگر روش ها] ، برای فهم درست اسلام از طریق تابعیت از پیشوایان نیست. این سلفیت نه تنها ادعا میکند صحیح ترین شیوه را در فهم اسلام داشته بلکه با نادرست دانستن دیگر شیوه ها، موضعی خصمانه و تطهیرکننده نیز علیه آنان می گیرد. از این رو وقتی سلفیت ادعا میکند که تابع پیشوایان است، معنی دیگر این ادعا به معنی تابع نبودن دیگران نیز هست. همین طور وقتی سلفیت ادعا میکند که فهم آن از توحید درست ترین است، این به معنی موحد نبودن دیگران نیز هست و الخ. آن چنان که دواداری [ابوبکر ابن عبدالله ابن آیبک دواداری] مورخ قرن چهاردهم سلطنت ممالیک (که معاصر ابن تیمیه نیز بوده) نقل میکند، ابن تیمیه در سال 1305 میلادی به خاطر عقایدی که ابراز کرده و در نوشته هایش ذکر کرده از سوی قضات شافعی، حنفی و مالکی مورد نکوهش قرار گرفته و سرانجام قاضی مالکی حکم حبس او را میدهد. در این دادگاه مسائل مختلفی از جمله «تکفیر در لفاف پیچیده شده» شافعی ها ، «عقیده تجسیم» ابن تیمیه و «خروج او» از آن چه که اسلام به لحاظ سنتی تا قرن چهاردهم فهمیده شده بود، مایه نگرانی بود. اما گویی دادگاه با پافشاری صوفیان قاهره برپا شده بود که ابن تیمیه در دو دست نوشته خود به عقاید آنها و آراء ابن عربی حمله کرده بود. ابن تیمیه، ابن عربی و هر آنکه بر مسلک او بود در دست نوشته های خود لعن کرده، عقاید او را شرک دانسته و درنهایت از او این گونه یاد میکند که «فقط خدا میداند که او به هنگام مردن تابع چه دینی بوده». منهاج السنه یکی از ضد شیعه ترین کتاب های ابن تیمیه است اما شدیدترین حملات ابن تیمیه که در جای جای دست نوشته هایش دیده می شود متوجه شیعیان است. در نمونه ای از تکفیر شیعیان ، آنها را این گونه وصف می کند: او در رد کتاب منهاج الکرامه که نوشته علامه حلی )از علمای شیعه و معاصر ابن تیمیه( است، کتابی با نام منهاج السنه نوشته و در آن به تفصیل به شیعیان تاخته است. در رابطه با این کتاب و موضع به غایت خصمانه ابن تیمیه علیه شیعیان در فصل دوم بیشتر صحبت خواهد شد. 3-4 : ابن تیمیه و فتوای جهاد گرچه برخاسته از مذهب حنبلی، اما سلفیت با نظرهای مستقل ابن تیمیه شاخه ای جدا از مذهب حنبلی است. برخی از فتاوی ابن تیمیه مانند شرک دانستن زیارت قبور و مزار اولیاء و طلب وساطت از آنها، با باورهای حنابله در تضاد است. علاوه براین، ابن تیمیه حتی در زمان حیات خود نتوانست حمایت بسیاری از حنابله را نسبت به مسلک خود برانگیزد و آنان آراء وی را غیر مطابق با فهم سنتی مذهب حنبلی از اسلام یافتند. تا قبل از ابن تیمیه هیچکدام از احکام و شروط جهاد )به معنای جنگی آن( ، جهاد علیه حاکم مسلمان را جایز نمی دانست. ابن حنبل در این باره حتی شورش و طغیان علیه حاکم را، هرچند هم که جائر و ظالم باشد، مجاز نمی دانست. تا اواخر قرن سیزدهم محمود قازان [که بر ایران و بخش هایی از عراق کنونی حاکم بود] ، به اسلام و مذهب تشیع گروید. ایلخانان مغول اما هم چنان درصدد فتح شام و مصر بوده و قازان تنها حاکم مغولی بود که توانست دمشق را برای مدت یک سال تصرف کند. «ایلخانان» و «ممالیک حاکم بر شام و مصر» شش بار با یکدیگر به نبرد پرداختند که به جز تصرف فوق الذکر دمشق، پیروز بقیه نبردها ممالیک بودند. دیگر فقها که بستر فقهی توجیه کننده ای برای این امر نیافته بودند در استفاده از حکم جهاد تعلل به خرج دادند. اما ابن تیمیه تعللی در منافق خواندن قازان نکرد و علیه او حکم جهاد اعلام کرد. آن چنان که از مجموعه آرای فقهی ابن تیمیه پیداست او جهاد را «بهترین اعمال داوطلبانه» ]اعمال مستحب؟؟[ می دید، حتی بهتر از حج و روزه مستحب. گفته می شود که او برای تشویق سپاه مصر و شام در رویارویی با مغول ها، که مصادف با ماه رمضان نیز بود، با خوردن و دادن غذا به سربازان به آن ها گوشزد می کرد که جنگ با مغول ها از روزه واجب تر است. ابن تیمیه فقیهی است که حدود ۳۰۰ اثر در باب های مختلف از خود به جای گذاشته است. تاکنون کسی تحقیقی که براساس بررسی تمام آثار ابن تیمیه باشد ارائه نداده است. چه از زاویه طرفداری چه انتقاد، نظرها و کارهای مطرح شده در رابطه با او ، تنها جوانبی از زندگی این فقیه «فوق العاده موثر» را کندوکاو کرده اند. در ارتباط با ابن تیمیه و ایدئولوژی جهادگرایی ؛ کارشناسان (به خصوص در اسناد انگلیسی زبان) ، بیشتر بر «میراث تکفیری» و سابقه ای که او در باب «اعلام جهاد مسلمانان علیه مسلمانان» برجای گذاشت تمرکز می کنند. اما اگر بشود بر «رساله فوق لیسانس» ارائه شده از سوی «حسن وهدان» به «دانشگاه اردن» اتکا کرد، باید گفت که میراث ابن تیمیه [برای جنبش های جهادگرای عهد مدرن] از دو نکته فوق الذکر بیشتر است. در این رساله که آشکارا از ابن تیمیه و از «وجوب جهاد» طرفداری شده، نویسنده در صدد این است که احکام و شروط و چگونگی جهاد را از منظر فقهی ابن تیمیه استخراج کند. این فهرست از «نحوه برخورد با اسرا در جنگ» تا چگونگی «مشارکت زنان در غزوات» تا نوع «استفاده از سلاح علیه کفار» را شامل می شود. «شکل و شمایل خلافت اسلامی» و «نقش حاکم و رعایا در آن» و حکم تعامل با «زنان و کودکان اسیر کفار» که «جزو غنایم مسلمانان» به شمار میروند نیز ، در کنار بسیاری از احکام دیگری که به دست جنبش های جهادگرا احیا و تطبیق شده اند، در بررسی این پژوهش مشاهده می شود. اعدام اسراء توسط جلادهای خردسال داعش ؛ جهان را بهت زده کرده بود. [ابن تیمیه در مورد ضرورت کشتن کافران اسیر فتواهای روشنی دارد] مکتب مطرح شده از سوی ابن تیمیه نه تنها نتوانست در زمان خود چنین امری را تحقق بخشد، بلکه با پایان قرن چهاردهم ، ابن تیمیه و بستر نظری او برای اعمال اسلامی [که آن را «درست ترین» می دانست] به طور کامل به فراموشی سپرده شدند. لذا آن چه امروزه به عنوان «سلفیت» شناخته می شود ، نه در زمان ابن تیمیه بلکه پنج قرن پس از او احیا شد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش سوم : ابن تیمیه و رجوع به سَلَفِ صالح در شیوه پیشنهادی ابن تیمیه که همان سلفیت است استفاده از احادیث به عنوان مصدر تشریعی برای اعمال «اسلام صحیح» ، تا سر حد اغراق پیش میرود. این که ابن تیمیه چگونه سخنان خود را هم ارزش با پیشوایان اسلام میداند را می بایست در استناد او به احادیث به جا مانده که شرح حال پیشوایان اولیه را داده اند، جست. نخستین تاریخ نگاری اسلامی که تاریخ طبری نمونه ای از آن است نیز در قرن دهم میلادی و سه قرن پس از وفات پیامبر شکل گرفته است. این گونه تاریخ نویسی شاید زیاد مورد قبول علم تاریخ امروز نباشد که از شیوه های کاملا متفاوتی برای کشف و ثبت تاریخ استفاده می کند. به عنوان نمونه، طبری سیر تاریخ نگاری خود را از زمان آدم و حوا آغاز کرده تا به تاریخ نگارش کتاب خویش . 3-3 : ابن تیمیه و سَلَفیت طبق این شیوه معنی آیات قرآنی باید عینا آن طور که در قرآن نوشته شده است استنباط شوند. لذا، استفاده از خرد یا مد نظر داشتن گذر زمان نمی تواند جایگاهی در تفسیر قرآن داشته باشد و معنی ظاهری کلمات قرآن را تغییر دهد. حال این که اکثر مذاهب اسلامی از شیوه «تاویل» در فهم قرآن استفاده می کنند. تأویل عبارت است از به کارگیری عقل برای فهم معانی قرآن، ولو این که معنی ظاهری آیات تغییر کنند. مذهب شیعه به شیوه ای نزدیک به تاویل [که همان شیوه باطنی است] معتقد است. این شیوه به این نکته استناد میکند که در عمق آیات قرآن معانی فراتری از شکل ظاهری کلمات نهفته که برای فهم صحیح آنها می بایست به باطن کلمات نیز توجه کرد. برخی با رد وصف «خشک و دگماتیک» بودن شیوه ابن تیمیه برای دانستن متون، آنها را نوعی تعقل برای حفظ سنت اسلامی از برداشت های مفسرین می دانند. اما شاید ایده عباس زریاب خوئی که با ایده بسیاری پژوهشگران دیگر هم سو است درست تر باشد که ابن تیمیه به کارگیری عقل را تنها زمانی جایز می دانست که عقل با نص قرآن و احادیث پیامبر سنخیت داشته باشند. ابن تیمیه در مساله هفتم )القاعدة السابعة( کتاب التدمريه با حمله به شگرد مذاهبی که در فهم قرآن از عقل مستقل استفاده و تاویل می کنند، شرح مفصلی مي دهد که: ابن تیمه با رد میراث فلسفه اسلامی و کارهای فلاسفه ای چون فارابی، ابن سینا، ابن رشد و ابن عربی آن ها را به تبعیت از فلاسفه یونان و ایران که از دید او مشرک بودند، متهم کرد. بدون شک ترجمه آثار فلاسفه یونان و به کارگیری آن ها برای ارائه فلسفه بومی اسلامی، نقش به سزایی در امور اجتهادی و تاویل اسلام داشته است. عمده فلسفه اسلامی ارائه شده از سوی فلاسفه ، انسان مومن را از قید و بندهای سفت و سخت به متون رها کرده اند و برای او اصالتی قائل می شوند که خود به شکلی مستقل برای رسیدن به حقیقت و «تقرب» به خدای خویش تلاش کند. آلبرت حورانی معتقد است که «ابن سینا» موثرترین فیلسوفی است که دیگر فیلسوفان بزرگ اسلامی مانند ابن عربی و ابن رشد بر سنگ بنای فلسفه او ، فلسفه خود را بنا کرده و از این رو فلسفه ابن سینا را وارد مراحل تازه ای کرده اند. ابن سینا با صحه گذاشتن به جایگاه ویژه پیامبر به عنوان شخصی که به حکم ارتباطش با خداوند از علم به حقیقت برخوردار است، بر این باور بوده که «نور الهی» بر روح و جان هر انسانی جداگانه تابیده شده است. لذا، هر انسانی می تواند که با تلاش و کوشش، روح خود را به سوی خالق سوق دهد و به جایگاه متعالی در یافتن حقیقت برسد. غزالی که بیشتر به عنوان فیلسوفی محافظه کار شناخته شده است با ابن سینا مخالفت کرده و معتقد بود که ویژگیِ داشتنِ «نور الهی» تنها از طریق وحی به پیامبر نازل شده و انسانهای معمولی نمی توانند از آن برخوردار باشند. از سویی، ابن رشد با تمایل به فلسفه ابن سینا، در رد عقاید غزالی، آثار متنوعی به جا گذاشت. اما ابن عربی که سردمدار تفکر صوفی نیز به شمار میرود در امتداد فلسفه ابن سینا و ابن رشد بیشترین اصالت را به انسان داده تا مستقل و فارغ از بایدها و نبایدها، خود در جهت کشف خدای خود گام بردارد. ابن عربی معتقد بود که هرچه انسان در ابراز تجلی خداوندی موفق تر باشد، انسان کاملتری است. ابن تیمیه با رد فلسفه های مطرح شده، فلاسفه را به این متهم میکند که ادعا میکنند از پیامبر بیشتر میفهمند. اما مهم تر از آن ، این است که او نقطه آغاز سیر قهقرایی اسلام را از شکل ابتدایی و صحیح و بی آلایش زمانی میداند که فرهنگها، افکار و علومی مانند فلسفه یونان باستان وارد اسلام شد. در این خصوص ابوذهب و اولیور روی «ملاحظه به جایی» از رویکرد سلفی و سلفیت جهادگرا کرده اند. این دو محقق در تعریف سلفی های جهادگرا می گویند که : مسلک مطرح شده از سوی ابن تیمیه به این جهت بعدها به مسلک سلفی مشهور شد که او صحیح ترین شیوه فهم اسلام را شیوه تبعیت از پیشوایان یا در اصل سه نسل نخستین اسلام میداند. ابن تیمیه معتقد بود که سلف بیش از نسل های بعدتر به اسلام راستین نزدیک بوده و آن را درک کرده اند. و نسلهای بعد از سلف با وارد کردن دیگر فرهنگهای بیگانه مانند افکار برگرفته از یونان و ایران باستان، اسلام را به انحراف کشانده اند. با مفهوم بدعت و استفاده افراطی از آن برای تکفیر دیگران در زمان بررسی اندیشه های محمد ابن عبدالوهاب بیشتر آشنا خواهیم شد لازم به ذکر است که دوره سلف برای تمام مذاهب اسلام به نوعی قابل تقدیر و احترام است. اما هیچکدام از این مذاهب عملکرد سلف و تبعیت از آنان را در مرکز فقه و باورهای مذهبی خود قرار نمی دهند. البوطی در سال ۲۰۱۳ و پس از شعله ور شدن درگیری ها در سوریه توسط یک بمب گذار انتحاری، در مسجدی در حین سخنرانی به قتل رسید. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش سوم : ابن تیمیه و رجوع به سَلَفِ صالح به عنوان مثال، او در کتاب «الصارم المسلول علی شاتم الرسول» احکام چگونگی برخورد با دشنام دهندگان به پیامبر و همسران او را بررسی میکند. حِدت مجازات دشنام دهندگان در این کتاب اغلب مرگ و دشنام دهندگان مهدورالدم شناخته می شوند. اسناد ارائه شده از سوی ابن تیمیه برای توجیه چنین مجازات های سنگین را تعداد اندکی آیه قرآنی )که حتی برخی معتقدند که آیات ذکر شده با اصل قضیه مطرح شده ارتباطی ندارند( و تعداد انبوهی حدیث اند. از این رو پیش از این که وارد شرح میراث ابن تیمیه شویم، ضروری است که به برخی از نقدهای مطرح شده در باب پیدایش و نگارش احادیث اشاره کنیم. چرا که بنیان تفکرات ابن تیمیه و تکفیرگرایان پس از او ، بر برخی از احادیث استوار است : 3-2 : علم حدیث پس از وفات پیامبر در مدینه، مسلمانان برای فهم آموزه های اسلامی و نظر حضرت محمد(ص) در این رابطه، به طور طبیعی به اصحاب ایشان رجوع می کردند. پس از اصحاب این امر به تابعین واگذار شد، یعنی نسل پس از اصحاب که به دلیل فاصله زمانی کمتر آنها با زمانی که پیامبر می زیست امر نقل سینه به سینه گفته ها و آموزه های او کار چندان دشواری نبود. اما پس از تابعین و تا دو قرن پس از وفات پیامبر چیزی در حدود ۷۰۰ هزار حدیث در میان جامعه اسلامی آن زمان رد و بدل شد که اکثر آن ها جعل شده بودند تا منافع شخصی جعل کنندگان آنان را تامین کنند. پژوهشگر مجارستانی اگناز گلدزایر در بررسی مشابه تعداد زیادی از احادیث را شناسایی کرده است که در واقع ترجمه آیاتی از تورات، انجیل، حکمت های ایران باستان، پندهایی از فلاسفه یونان، ضرب المثل های هندی و غیره بوده اند. رضا اصلان در این رابطه معتقد است که در این نقل قول اشاره اصلی به سلسله بنی امیه است. تصویر از یک دستخط از احادیث نبوی مربوط به 1322 میلادی در مکه خلافت بنی امیه آن چنان که پیشتر ذکر شده با خلافت معاویه آغاز شد. معاویه فرزند ابوسفیان و هند است. ابوسفیان از اشراف قریش در مکه بود که قبایل عرب را جهت نبرد با مسلمانان مدینه تشویق میکرد و در زمره آخرین اشرافیانی بود که به اسلام گروید. مادر معاویه نیز آن چنان که معروف است پس از به قتل رسیدن حمزه، عموی پیامبر، در جنگ احد جگر او را بر سر خنجر به دندان کشید. در چنین شرایطی هرکس که می خواست هر عملی را انجام دهد [هرچند غیر متعارف] ، آن را با حدیثی از پیامبر توجیه می کرد. پس گردآوری احادیث ضروری شد. این که گردآورندگان حدیث تا چه حد در رسالت خود توفیق حاصل کرده اند تا به امروز موضوع جدل و حرف و حدیث بسیاری است. آنگونه که به نظر می رسد فرآیند گردآوری و بازنویسی احادیث ، خالی از «تاثیر و تاثرات مناسبات قدرت»، «نگرش گردآورنده حدیث» و «فرهنگ» و ارزشهای غالب بر جامعه ای که در زمان و مکانی متفاوت با آنچه که هسته اولیه مسلمانان به همراه پیامبر در مدینه می زیسته اند، نبوده است. یکی از اشکالاتی که میتوان به فرآیند گردآوری احادیث وارد دانست، کثرت احادیث ضد و نقیض است. به عنوان مثال، در صحیح بخاری می توان حدیثی [که از قضا شدیداً مورد علاقه و استفاده جهادگرایان نیز هست] یافت که پیامبر در پاسخ به این سوال یارانش که «حکم زنان و کودکان کفار چیست؟» پاسخ میدهد «هُم مِنهُم» ، به این معنا که آن ها نیز از خود همان کفار هستند و از این رو قتل آنها جایز است. اما در همان صحیح بخاری احادیثی دیگر هست که پیامبر قتل مومن را با ویران ساختن دنیا یکی دانسته یا مسلمانی که همسایه خود را بیازارد مومن واقعی نمی شمارد. مباحث انتقادی و جدل بر سر جایگاه و نوع احادیث امروز هم در محافل اهل تسنن از سوی روشنفکرانی مانند حسن بن فرحان المالکی عربستانی، اسلام البحیری و محمد عبدالله نصر مصری و به شکلی دیگر از سوی برخی محافل شیعیان ، مباحث داغ و پرطرفداری هستند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
2 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست 2: تکفیر سابقه ای به قدمت تاریخ اسلام 2-3 : قیام علیه عثمان (خلیفه سوم) همان طور که گفته شد قبایل نجد با قریشیان حجاز تنشی دیرینه داشتند. ذکر این نکته نیز مهم است که پیامبر اسلام(ص) و چهار خلیفه پس از او و حتی دو سلسله بنی امیه و بنی عباس که پس از علی ابن ابیطالب (ع) به خلافت رسیدند جملگی از حجاز (همگی از قبیله قریش) بوده اند. شاهزاده نجدی ، به سنت اجداد خود ؛ چاره تمام مشکلات را استفاده از زور و شمشیر می داند در زمان خلیفه سوم، عثمان بن عفان، قلمروهایی چون ایران، عراق، مصر و شامات نیز جزو قلمرو اسلامی به شمار می رفتند. اما عثمان مقبولیت دو خلیفه قبل از خود را در بین مسلمانان نداشت و دوره او با دوره بی ثباتی و مخالفت گروه های مختلف مسلمانان توام بوده است. دلیل این مخالفت ها معدود ذکر شده است. نخست این که عثمان لقب «خلیفه الله» یا جانشین خداوند را بر می گزیند (برخلاف سنت و روش دو خلیفه پیش از خود). او معتقد بود که مشروعیت خود را از خداوند گرفته و تا لحظه آخر که شورشیانی از مصر و عراق منزل او را احاطه کرده و وارد منزل او شدند نیز بر این نکته پافشاری کرد. این درحالی بود که نخستین خلیفه یعنی ابوبکر لقب «خلیفه الرسول» یا جانشین پیامبر را برای خود برگزیده و خلیفه دوم عمر، لقب «امیرالمومنین» را برای خود برگزید. حتی علی ابن ابیطالب (ع) نیز پس از عثمان ،همچون عمر، لقب «امیرالمومنین» را برای خود برگزیده و آن چنان که معروف است پس از گردهمایی مردم در مقابل خانه ایشان و درخواست آن ها از علی(ع) برای تقبل خلافت این مقام را پذیرفت. نکته دومی که مسلمانان را از عثمان رنجاند این بود که او تقریبا تمامی امرای گماشته شده از سوی عمر را برکنار و خویشاوندان و نزدیکان خود را در مناصب آنان به کار گماشت. معروفترین این نزدیکان معاویه ابن ابی سفیان است که از سوی عثمان به حکمرانی شام در دمشق منصوب شد. عامل سوم نیز بخشش مقداری از اموال عمومی به نزدیکانش بود. اکثر محققان بر این نکته توافق نظر دارند که تا قبل از عثمان ، قرآن در یک نسخه واحد گردآوری نشده بود و به دستور او ، این امر در مدینه محقق شد. رضا اصلان یادآور می شود که نسخه های قرآنی دیگر بین اهالی عراق، سوریه و مصر تفاوت هایی با یکدیگر و با قرآن گردآوری شده در مدینه داشته اند. درنهایت امر ، عثمان توسط مخالفانی که خانه او را محاصره کرده بودند به قتل رسید. پس از او علی ابن ابی طالب به خلافت رسید. اما خلافت علی(ع) و شرایط پیرامون او با سه خلیفه پیشین بسیار تفاوت داشت. او پس از خلافت برای حفظ منافع جمعی مسلمین ، عفو عمومی صادر کرده و قاتلین عثمان را که نماینده جمع انبوهی از مسلمانان بودند، بخشید. این امر به مذاق بسیاری از بزرگان آن دوران خوش نیامده و در یک چند دستگی عمیق که بعدها به جنگ های داخلی میان مسلمانان منجر شد، عده ای خواهان مجازات قاتلین عثمان شده و برخی حتی علی(ع) را مسئول قتل عثمان خواندند. جنگ جمل و مهم تر از آن جنگ صفین حاصل این اختلافات عمیق بود. معاویه از جمله مهم ترین مخالفان حضرت علی(ع) در آن برهه، حاکم قدرتمند و پرنفوذ دمشق بود. حضرت علی(ع) در نبرد خود با معاویه و سایرمخالفین ؛ به مردم کوفه، که خود را پیروان علی یا شیعه علی می نامیدند، بسیار تکیه کرد. شیعه به معنی پیرو است و از قرار معلوم در آن زمان پیروان تمامی رهبران درگیر ، خود را شیعه آن رهبران می نامیدند. از این رو، در آن دوره احتمالاشیعه معاویه و شیعه عثمان نیز وجود داشته است. اما تنها شیعه علی است که توانست بعدها و در امتداد تاریخ اسلامی به حیات خود ادامه بدهد و به عنوان یک مذهب، پیش از دیگر مذاهب اسلامی صاحب فقه گردید. جاهلانی که در برابر قرآن های روی نیزه ، خلاف امر امام خود رفتار کردند ، اندک مدتی بعد پشیمان شدند و نشستند و گریه کردند و گفتند " الهی العفو" یکی دیگر از گروه هایی که امام علی (ع) برای نبرد با معاویه به آنها تکیه کرد قبایل نجدی بودند که مشکلات دیرینه و جدید با قریش، آن ها را به سوی ضدیت با عثمان و پس از آن معاویه سوق داده بود. این گروه جزو کسانی بودند که در نتیجه حکمیت در جنگ صفین با نارضایتی از سپاه امامعلی (ع) جدا شده و به خوارج پیوستند. [در ادامه تاپیک خواهیم دید که سرزمین نجد از صدر اسلام تا به امروز ، به عنوان کشتزاری حاصلخیز ، در پرورش و رشد جریان تکفیر گرا چه نقش بسیار پر رنگی داشته و به همین دلیل این مقدار بر سرزمین نجد تأکید می گردد.] ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش چهارم : تکفیر ؛ ایدئولوژی حکومت در رابطه با نقش اسلام گرایی [در انواع مختلف آن] ، در تاریخ معاصر روابط بین الملل ، آن چه را که باید مد نظر داشت ؛ این است که این پدیده در زمان جنگ سرد هیچگاه در کمپ سوسیالیستی قرار نداشت. «نیاز شدید ایالات متحده آمریکا به نفت» در اوایل دهه چهل میلادی، «تضمین ارائه همیشگی این محصول» و همچنین «کنترل قیمت آن در بازارهای جهانی» نقشی محوری در روابط استراتژیک ایالات متحده آمریکا با عربستان، که بزرگترین منابع زیرزمینی نفتی را در جهان دارد، ایفا میکند. شرکت عربستانی-آمریکایی آرامکو در این راستا، با بالاترین ظرفیت استخراج نفت در جهان، تنها شرکت نفتی در عربستان است. از طرفی، عربستان سعودی برای حفظ امنیت بر هم پیمان خود آمریکا تکیه میکند. در فاصله زمانی بین دهه ۶۰ تا ۸۰ میلادی هدف دیگری که همانا رویارویی با گسترش کمونیسم در جهان بود، این دو «هم پیمان» را وارد شراکتی تازه کرد. 4-6 : وهابیت به عنوان یک پروژه بین المللی (بخش نخست) عربستان در دهه ۶۰ میلادی با در اختیار گذاشتن منابع عظیم موسساتی و مالی ، به رجال دین خود تصمیم می گیرد تا پروژه بسط و تبلیغ وهابیت را خارج از مرزها و در سطح جهان توسعه دهد. دو انگیزه برای اتخاذ چنین تصمیمی از سوی رژیم عربستان ذکر شده که هر دو می توانند درست باشند: در دهه شصت و تحت رهبری ناصر، مصر مرکز جهان عرب و رهبر آن به شمار می رفت. ناصر همواره شیوه حکومت داری آل سعود را «ارتجاعی» خوانده و آنها را به دلیل هم پیمانی با غرب به توطئه علیه منافع کشورهای عربی متهم میکرد. او در این راستا تا مرز رویارو شدن با عربستان در یمن، پیاده کردن نیرو در طائف عربستان برای سرنگونی فیصل )پادشاه وقت عربستان( و حمایت از تشکل «امرای آزاد» که مخالفان عربستانی فیصل بودند، پیش رفت. از این رو بنجامین شوارتز سیاست بسط منطقه ای و جهانی وهابیت را به عنوان سیاستی بازدارنده علیه ناصر این گونه توصیف می کند: جمال عبدالناصر و فیدل کاسترو - دو رهبر متحد اردوگاه شرق (نیویورک/حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل) در همین رابطه، ذکر این نکته نیز ضروری است که رژیم جمال عبدالناصر در مصر ، از سوی ایالات متحده آمریکا رژیمی تلقی می شد که در کمپ سوسیالیستی و علیه آمریکا و هم پیمانانش قرار دارد. تسلط چنین رژیمی بر منابع نفتی عظیمی که برای آمریکا اهمیتی استراتژیک داشت، قطعا غیر قابل قبول بود. از این رو آل سعود با بیم «نارضایتی موسسات دینی» از «کوتاه شدن دست شان در امور داخلی» و تصمیم گیریهای این کشور، بر آن شدند تا با سپردن تبلیغ وهابیتِ خارج از مرزها به ایشان ، دل آن ها را به دست بیاورند. تشویق یا پشتیبانی اسلام گرایی از سوی آمریکا نیز در بحبوحه جنگ سرد یکی از وسایل بازدارنده علیه بسط کمونیسم به شمار می رفت. (استراتژی کمربند سبز) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهطالبان یک افغانی را به جرم تلاش برای قاچاق دوربینهای نظارتی قدرتمند XM-20 به ایران بازداشت کرد اون چیزی که به شخصه از تصاویر از این مدل دوربین دیدم در هوا صاف تا برد 60 کیلومتر رو با صورت کاملا واضح نشون میده حتی بردهای بیش از صد کیلومتری رو هم پوشش میده
-
1 پسندیده شدهویدئو https://www.aparat.com/v/8U07g کمین نیروهای ویژه ارتش روسیه در مسیر تکاوران اکراینی به نظر تکاوران اکراینی در پشت خطوط در مسیرهای ارتباطی درحال خرابکار وانجام کمین برعلیه ارتش روسیه بودن که خودشون گرفتار یه کمین میشن ویدئو https://www.aparat.com/v/Wi36c دوئل بین شکارچی تانک اکراینی وتانک روسی ویدئو https://www.aparat.com/v/lgXE9 تانک تی64 اکراینی هدف قرار گرفته توسط تانک تی72 گفته شده به وسیله مهمات انرژی جنبشی مورد اصابت قرار گرفته است کمین نیروهای مخصوص روسی بر سر راه سربازان اکراینی استفاده روسها از UR77 برای انهدام مواضع ارتش اکراین در جنگ شهری جالب اینجاست که دقیق بروی هدف فرود میاد این وسیله با پرتاب یک خرج انفجاری قوی درواقع مخصوص پاکسازی موانع ومیادین مین است دو تانک تی64 و دو تانک تی72 غنیمتی ویا منهدم شده ارتش اکراین +18 تلفات انسانی اکراین یک تانک تی72 یک تانک تی80 به همراه نفربر بی ام پی2 منهدم ویا آسیب دیده ارتش روسیه سامانه اوسا و اس 300 اکراینی
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش چهارم : تکفیر ؛ ایدئولوژی حکومت کاخ عبدالعزیز / ریاض عربستان / سال 1917 میلادی می توان به این نتیجه رسید که جنبش وهابی، در همان وهله نخست، بدون مورد توجه قرار گرفتن از سوی حکام محلی، جهت پیش برد اهداف سیاسی و توسعه قلمرو خود، نمی توانست به عنوان یک جنبش پایگاهی اجتماعی کسب کند. در این رابطه، از عثمانی ها گرفته تا مردم حجاز تا حاکم ریاض و وفاداران به او که راضی به اطاعت از تشکل سیاسی موجود در درعیه نبودند، در زمره کفار بوده و جهاد علیه آنان واجب بود. حتی وقتی که ریاض نیز جزو قلمرو متصرفه آل سعود شد، دو برادرِ متخاصمِ حاکمِ بر درعیه و ریاض با تکفیر یکدیگر ؛ علیه هم به نبرد پرداختند که گویی در نهایت، حاکم درعیه بر دیگر برادر خود که حاکم ریاض بود پیروز می شود. درحقیقت نخستین گسترش قلمرو وهابیان در عربستان، که آن را «پادشاهی نخست» نیز می نامند، با ارسال ارتشی از سوی محمد علی پاشا، حاکم مصر سرکوب و قلع و قمع شد. 4-5 : بریتانیا و جنبش وهابی ناهار « وینستون چرچیل » با « عبدالعزیز » در هتل « اوبرگ دولاک » ( « فیوم » مصر / سال 1945 ) از نیمه دوم قرن نوزدهم به بعد؛ بریتانیا ، جنبش وهابی را به عنوان حربه ای علیه رقیب خود، یعنی امپراطوری عثمانی، تقویت کرد. به باور حمید الگر، دومین عزم جنبش وهابی برای توسعه قلمرو به سمت عمان، در سال ۱۸۳۲ ، توجه بریتانیا را جلب کرد که علاوه بر تضعیف عثمانی ها ، انگیزه تسلط بر منطقه خلیج فارس را نیز داشت. اما اوج رابطه این دو در بحبوحه جنگ جهانی اول شکل گرفت که از قضا بریتانیا در آن جنگ تا مرز اشغال قلب امپراطوری عثمانی یا همان ترکیه کنونی پیش رفت. در سال ۱۹۱۵ آل سعود و بریتانیا معاهده «دوستی و همکاری» با یکدیگر امضا کرده و از سال ۱۹۱۷ به بعد خانواده سعود ماهانه پنج هزار پوند از بریتانیا دریافت میکرد. به تشویق و حمایت تسلیحاتی و مالی بریتانیا، عبدالعزیز اقدام به تصرف دیگر مناطق شبه جزیره عربستان کرده که با تصرف ریاض در سال ۱۹۰۲ شروع شد. پس از ریاض منطقه الاحسا در شرق، عسیر در جنوب و سپس حجاز در غربِ این قلمرو مورد تاخت و تاز عبدالعزیز بن سعود و جنگجویان وهابی اش، معروف به «اخوان» ، قرار گرفتند. عبدالعزیز در کنار سر پرسی کاکس (نفر سوم سمت راست) و شماری از مستشاران نظامی بریتانیا در خاورمیانه این فتوحات در سال ۱۹۲۴ و با فتح مکه به اتمام رسید. سرانجام [علی رغم اینکه بریتانیا حکمرانی عربستان را به خاندان هاشمی (*) وعده داده بود] ، عربستان سعودی در سال ۱۹۳۲ و با حکمرانی آل سعود به شکلی رسمی به عضویت جامعه بین الملل درمی آید. این سال با آغاز استخراج و فروش نفت در این کشور نیز همراه بود. برخی از فرماندهان اخوان در سال ۱۹۲۷ خواهان برخی امارتهای تصرف شده برای حکمرانی شدند. برخی نیز خواهان ادامه جهاد به قلمروهای فراتری مانند کویت و عراق بودند. مطالباتی که عبدالعزیز با هیچکدام از آن ها موافقت نکرد. فواد ابراهیم معتقد است که عبدالعزیز از همان ابتدای امر با تصور این که در نهایت کنترل اخوان را به دست خواهد گرفت، از آنها به عنوان حربه نظامی استفاده کرد. در نهایت امر ، اخوان ؛ علیه عبدالعزیز شورش کردند. عبدالعزیز - نشسته مابین آنتونی ایدن (وزیرخارجه بریتانیا) و وینستون چرچیل (نخست وزیر بریتانیا) / فیوم مصر اما این شورش با کمک نیروهای بریتانیایی، [از جمله با کمک نیروی هوایی آن ها] سرکوب شد و عبدالعزیز نه تنها پادشاهی آل سعود را بنیان گذاشت بلکه آن را برای پادشاهان پس از خود [که فرزندانش بودند] مستحکم کرد. پاورقی: ----------------------------------------------------------- (*) : سلسله هاشمی (معروف به اشراف) ، سلسلهای از حکمرانان عرب سنی در «عربستان» و «اردن» و «عراق» است که خود را منسوب به قبیله قریش و پیامبر اسلام میدانند. این سلسله فرزندان «حسین الهاشمی» [معروف به شریف حسین] محسوب میشوند که امیر و حکمران حجاز بود. بعد از جنگ جهانی اول [که با تجزیه عثمانی ، سرزمین های عراق و اردن و فلسطین زیر قیومیت انگلیس قرار گرفت] ؛ فرزندان شریف حسین با حمایت انگلیس، دولتهای جدیدی را در دو کشور عراق و اردن پایهریزی نموده و حکمرانی کردند. پسر ارشد وی «شریف علی» مدتی امیر و حکمران حجاز بود. ملک عبدالله اول [ بنیانگذار عربستانی پادشاهی هاشمی در کشور اردن ] در کنار عبدالعزیز بن سعود دو پسر دیگر او «ملک عبدالله اول» [پدربزرگ پادشاه فعلی اردن] و «ملک فیصل» به عنوان پادشاه بر اردن و عراق حکومت کردند. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش چهارم : تکفیر ؛ ایدئولوژی حکومت به نظر می رسد، «حُکام محلی نجد» در زمره نخستین کسانی بودند که با وهابیت مطرح شده از سوی ابن عبدالوهاب ؛ حربه ای برای حذف رقبا پیدا کردند و قلمروشان را توسعه داده و قدرتشان را تثبیت کردند. آنچنان که گفته شد، برادر عبدالوهاب، سلیمان و پدر او در زمره نخستین کسانی بودند که با عقاید او مخالفت کردند. 4-4 : نشر دعوت !!! نخستین شخص موثری که به عقاید ابن عبدالوهاب توجه کرد عثمان بن حمد بن معمر، حاکم العیینه بود. او ابن عبدالوهاب را که در حریملا اقامت داشت به العیینه دعوت کرد و به او آزادی عمل داد تا در کنار «نشر اسلام» پیروانش را گرد آورد و از قلمرو عثمان نیز حمایت کند. در نتیجه و آن چنان که ابن غنام یاد می کند: از مجموعه «بت های» شکسته شده به دست خود ابن عبدالوهاب ؛ مزار صحابی پیامبر، زید فرزند عمر ابن الخطاب بود. مردم العیینه که کاسه صبرشان از اعمال ابن عبدالوهاب روز به روز لبریزتر می شد، به شیخ شهر بزرگ و پررونق الاحساء، واقع در شرق عربستان، نامه های متعددی نوشته و او را بر حذر داشتند که اگر دخالتی در العیینه نکند، ملک خود او نیز در خطر خواهد بود. سرانجام و پس از سنگسار زنی به دستور ابن عبدالوهاب در العیینه، شیخ سلیمان آل محمد، رئیس الاحساء، به عثمان بن معمر نامه نوشته و او را تهدید کرد که اگر ابن عبدالوهاب را به قتل نرسانده یا او را بیرون نکند خراج عثمان را پرداخت نمی کند و اموال او را در الاحساء مصادره میکند. عثمان نیز به این تهدیدها تن داد و ابن عبدالوهاب را وادار کرد که العیینه را به قصد درعیه که در سلطه محمد ابن سعود بود ترک کند. محمد ابن سعود که پیشتر درباره ابن عبدالوهاب شنیده بود به همراه دو تن از برادرانش با گشاده رویی از او استقبال کرد. به نقل از ابن غنام ، زندگینامه نویس ابن عبدالوهاب : در پس این زبان کاملا دینی که در آن زمان بین افراد آن منطقه جغرافیایی مرسوم و قابل فهم بود، ابن عبدالوهاب سه نکته سیاسی به ابن سعود پیشنهاد کرده است: یک - می توان در برابر مردم نجد جنگید و پیروز شد. دو - در این جنگ سود سرشاری است و خداوند در پس آن برادری، من و تو را عزیز و غنی خواهد کرد. سوم - این که من توجیه کافی برای انجام دو نکته اول دارم. ابن سعود با خوشحالی بسته پیشنهادی ابن عبدالوهاب را پذیرفته و او را بشارت می دهد به جهاد علیه کسانی که با «توحید» مطرح شده از سوی ابن عبدالوهاب مخالفت کنند. عبدالعزیز آل سعود - بنیانگذار پادشاهی سعودی اما گو این که او از تجربه های عثمان بن معمر حاکم العیینه درس گرفته باشد، دو شرط برای ابن عبدالوهاب تعیین میکند : شرط نخست این که ابن عبدالوهاب ؛ ابن سعود را به قصد پیوستن به حاکم دیگری ترک نکند. شرط دوم این بود که ابن عبدالوهاب ؛ با ابن سعود ، در اخذ مالی که از مردم درعیه جهت «حمایت» می گرفت، مخالفت نکند. ابن عبدالوهاب شرط نخست را می پذیرد و در رابطه با شرط دوم به ابن سعود اطمینان می دهد که آن قدر از برکت جهاد غنیمت عایدش می شود که از این مالیات بی نیاز خواهد شد. از این رو به باور الدخیل، وهابیت به همان اندازه که یک پدیده دینی است، یک پدیده سیاسی نیز هست. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش چهارم : تکفیر ؛ ایدئولوژی حکومت برخی از علمایی که در زمان ابن عبدالوهاب یا پس از او می زیسته اند و در مخالفت با او آثاری به جا گذاشته اند؛ مدعی شده اند که او خود را در هیات یک پیامبر می دید. اثبات این که در ذهن ابن عبدالوهاب چه می گذشت، کار سختی است. اما از قرائت تاریخی اعمال وی می توان تصور کرد که او سعی در تقلید از پیامبر یا به نوعی اعاده تاریخ او را داشته است. حتی برای روسای قبایل و سرشناسان حجاز نامه نوشته و پیک و قاصد فرستاد تا آن ها را به «اسلام» دعوت کند. پیش از همه این ها هم، خروجش از عینیه به درعیه را «هجرت» خوانده و وفادارانی را که از دیگر روستاها به او می پیوستند «مهاجر» می نامید. حتی وقتی که وهابی ها به رهبری عبدالعزیز آل سعود موفق شدند که در سال ۱۹۲۴ مکه را تصرف کنند این تصرف را «فتح مکه» نام نهاده و طبق باور خود همان طور که پیامبر پس از فتح این شهر ، بت ها را شکست ؛ وهابی ها هم دست به تخریب و هَدَم [انهدام] قبور اصحاب پیامبر و دیگر اماکن مقدس زدند که جملگی ارزش باستانی داشته و قدمت آن ها به قرن هفتم میلادی می رسید. در صورت صحت این روایت باید گفت که این می تواند یکی دیگر از مجموعه تناقضات آیین وهابیت باشد. زیرا شخصی که امروزه دارای «اهمیت خاصی» نیست، احادیث منتسبش در تمام نوشته ها و ادعاهای وهابیت به عنوان اسنادی بدون چون و چرا مورد استفاده قرار می گیرند. به خصوص اینکه حِدَت و هجوم به کار رفته در این ادعاها که عمدتا با احادیث پیامبر توجیه می شوند تا سر حد تکفیر و هَدَرِ دَم افراد [مباح دانستن خون افراد] نیز می رسد. 4-3 : جهادگرایان وهابی کتاب مدیریت توحش ، نوشته ابوبکر ناجی مانیفست بسیاری از گروه های جهادی تکفیری نظیر داعش ، بوکوحرام و ... است نخستین گروهی که با نام کفار مورد حملات جهادگرایانه وهابی ها قرار گرفتند ؛ سنی های حنبلی بودند. مذهب حنبلی تا قبل از وهابیت مذهب رایج مردم نجد بود. دیگر کفاری که جهاد وهابیان متوجه آنان شد : عثمانی ها، شیعیان عراق و الاحساء و همچنین صوفی ها و سنی های حجاز و سوریه بودند. عراق برای اولین بار در سال ۲۰۰۳ میلادی مورد آماج حملات و بمب گذاری های سلفی های القاعده قرار نگرفت. بلکه در اوایل قرن نوزدهم ، وهابی ها با حمله به عراق تا شهر کربلا پیش رفته، چیزی در حدود ۸ هزار شیعه عراقی را قتل عام کرده، زیارتگاه های مقدس شیعیان را در کربلا ویران کرده و جواهرآلات موجود در آنها را به تاراج و غنیمت برده و بین خود تقسیم کردند. تصرف شهر طائف در حجاز نیز توسط وهابیان داستان غم انگیزی دارد. آن ها پس از حملات متعدد نتوانستند این شهر را به تصرف خود درآورده و درنتیجه آن را محاصره کردند. مردم طائف که از کمبود آب و آذوقه به ستوه آمده بودند در پی آن برآمدند که به شرط در امان ماندن، وهابی ها را به شهر راه دهند، وهابی ها نیز این شرط را پذیرفتند. اما به محض ورود به شهر، مردم بیگناه را قتل عام کرده، طوری که بسیاری از زنان و کودکان نیز در زمره قربانیان بودند. به دلیل رویکرد و خوی آنارشیستی ایدئولوژی جهادی، کنترل این پدیده و افرادی که با استناد به آن به نبرد با دیگران می پردازند امری بسیار دشوار و در بسیاری از موارد غیرممکن است. یکی از احتمالات این امر این است که آن ها ممکن است هر آن حتی بر پشتیبانان خود هم طغیان کنند. عبدالعزیز آل سعود دقیقا با چنین مشکلی در بحبوحه زایش عربستان سعودی برخورد کرد. وهابی ها، که به «اخوان» معروف بودند، با ایده تشکیل دولت و ملزم بودن به مرزهای بین المللی مخالفت داشتند. درحقیقت کل این تفکر را که زاییده قوانین بشری بود شرک می نامیدند. آنها می خواستند هم چون دو قرن پیش ، به جهادی فراتر از مرزهای بین المللی که اینک برای آنها تعیین شده بود ادامه داده و به «غزوات» خود به سمت کویت و عراق ادامه دهند. اما عبدالعزیز که اینک نخستین پادشاه عربستان سعودی شده و از التزامات بین المللی خود آگاه بود، اخوانی را که خواهان جهادی فراتر از مرزهای تعیین شده برای عربستان در سال ۱۹۳۲ بودند سرکوب کرد. آن چه قابل استنتاج است این است که جنبش وهابیت تنها ؛ احیا کننده سلفیت به فراموشی سپرده شده در قرن چهاردهم نیست. بلکه وهابیت بر سنگ بنای تئوری های ابن تیمیه ، ایده ها و ویژگی های تازه تری بنا کرده و این ایدئولوژی را در سیر تکاملی اش وارد مرحله تازه تری کرد. در نهایت، جنبش وهابی و حتی سلفیت مطرح شده از سوی ابن تیمیه، [آنچنان که در بخش مرتبط با ابن تیمیه در این تاپیک گفته شد] خارج از کشمکش های سیاسی برای رسیدن به قدرت نبود. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش چهارم : تکفیر ؛ ایدئولوژی حکومت ابن عبدالوهاب مانند ابن تیمیه نطق تشهد را برای اسلام آوردن کافی نمی دانست، حال آنکه نطق تشهد «تنها شرطی بود» که پیامبر اسلام در مدینه برای اسلام آوردن قرار داده بود. او معتقد بود مسلمانی که تشهد می گوید باید معنی آن را هم بداند و معنی آن شریک ندانستن هیچکس با خداوند است. همه طاعات و عبادات فقط و فقط باید متوجه خداوند باشد و شریک و مقدس دانستن هر چیزی با خداوند شرک به شمار آمده و با مفهوم توحید در تناقض است. از این رو، وهابی ها تقدس ائمه توسط شیعیان، زیارت قبور و واسطه و شفیع قرار دادن اولیاء ، برگزاری موالید برای سال روز پیامبر که علاوه بر شیعیان در بین مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز رواج دارد، استفاده از آلات موسیقی توسط صوفیان و بسیاری موارد دیگر از جمله آویزان کردن تصاویر در خانه ها و بنای مجسمه ها را از مظاهر شرک دانسته و کسانی را که به این گونه امور اعتقاد دارند مشرک می دانند. مفهوم جهاد نیز در آموزه های ابن عبدالوهاب یک مفهوم حاشیه ای در اسلام نیست و آنان معتقدند که جهاد «بهترین اعمال» است. گرچه ابن تیمیه سابقه ای جدید و تعریف فقهی نامتعارفی در باب جهاد از خود باقی گذاشت، ابن عبدالوهاب بسیار فراتر از ابن تیمیه این مفهوم را به خارج از مفهوم متعارفش برد. 4-2 : آراء و دیدگاه های محمد ابن عبدالوهاب مفصلترین شرح ابن عبدالوهاب در باب جهاد در کتاب الدرر السنیة که از او به جا مانده یافت می شود. او در این دست نوشته تمام کسانی را که به فراخوان او برای اعلام جهاد در درعیه نپیوسته بودند «بدون شک بزر گترین مرتدین» می شمارد. ابن غنام، زندگی نامه نویس مورد اعتماد ابن عبدالوهاب، در کتاب تاریخ نجد از تمامی حملاتی که وهابی ها از درعیه به دیگر مناطق نجد و عربستان کرده اند به عنوان «غزوه» یاد میکند. در مقدمه این کتاب نیز دلایل جاهلی و به دور از اسلام بودن ملتهای «عربستان، عراق، سوریه، شام، کردستان، بحرین، یمن و مصر» ؛ وجود داشتن قبور اولیاء در آن سرزمین ها عنوان شده که مردم آنها را زیارت میکنند. ابن غنام از این واقعیت به عنوان سندی برای برحق بودن جنبش ابن عبدالوهاب برای احیای اسلام نیز یاد میکند. او هم چنان در خطابه «انفرو خفافا و ثقالا» از «مسلمانان» خواست تا به دعوت او برای جهاد لبیک گفته و به خلافت او در سوریه و عراق بپیوندند. اکنون که از دیدگاه ابن عبدالوهاب تمام مسلمانان زمانش مشرک و کافر بودند، برای دعوت این مشرکان به آیین خود معنای تازه ای نیز به کل مفهوم «دعوت به اسلام» اضافه کرد و آن را «الدعوه» نامید. اما ابن عبدالوهاب ، همان طور که در کتاب کشف الشبهات او آمده است ؛ مسلمانان زمان خود را «همانند مشرکین زمان پیامبر» میداند، بلکه آن ها را از مشرکین زمان پیامبر «بدتر» دانسته و لذا «همان طور که پیامبر با مشرکین زمان خود جهاد و نبرد کرد باید با مشرکین امروزی نیز جنگید.» او «مال و زنان و کودکان» مشرکین را بر مسلمانان (در واقع وهابیان و طرفدارانش( مباح دانست. از این منظر تمام حمله های وهابیان به دیگر شهرهای عربستان از نیمه قرن هجدهم گرفته تا اوایل قرن بیستم تحت عنوان جهاد صورت گرفت و اموال به دست آمده از این تاراج ها به عنوان غنیمت بین آنان تقسیم شد که ابن عبدالوهاب )تا زمان حیات خود( نیز از این غنیمت ها سهم به سزایی داشت. تحلیل دیگری هم که برای اصرار ابن عبدالوهاب بر استفاده از مفهوم جهاد ارائه می شود این است که این رویکرد بخاطر هرچه مثمرثمرتر کردن جنگهای وهابیان با دیگر مردم عربستان بوده است. مثلا فواد ابراهیم معتقد است که ابن عبدالوهاب با اعطای عنوان جهاد به تاراج هایش به آن رنگ و لعابی مقدس داده و از آن یک حربه بسیار قوی ساخت. او اضافه میکند داوطلبانی که برای جنگ در کنار ابن عبدالوهاب و ابن سعود آمده بودند واقعا خود را «سربازان فتح» یا به عربی جیش الفتح )اشاره به مسلمانان صدر اسلام( می دانستند. جبهه فتح شام (جبهه النصره سابق) این ائتلاف متشکل از هشت گروه جهادگرا با نام های جبهه النصره، احرار الشام، صقور الشام، جند الاقصی، فیلق الشام، لواء الحق فی ریف ادلب، جیش السنه و اجناد الشام بود. جبهه النصره که شاخه رسمی القاعده در سوریه به شمار می رود نیز بعدها نام خود را به «جبهه فتح شام» تغییر داد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش چهارم : تکفیر ؛ ایدئولوژی حکومت در قرن هیجدهم میلادی عربستان تحت قلمرو وسیع امپراطوری عثمانی در خاورمیانه بود. اما کنترل و سلطه عثمانی ها بر عربستان تنها به نوار غربی عربستان یعنی حجاز ختم می شد. از این رو صحرای وسیع نجد، در مرکز عربستان، منطقه ای صعب العبور و غیر قابل دسترس برای عثمانی ها به شمار رفته و آنها نیز زحمت اعمال سلطه بر آن را نمی کشیدند و نه حتی از این کار پرهزینه ، سودی عایدشان می شد. آن چنان که پژوهشگر عربستانی فواد ابراهیم نقل میکند در اثر عدم استقرار موجود در نجد تنها مصدر اقتصادی منطقه [که عمدتا محل عبور کاروانهای تجاری بود] ، نیز دست خوش غارت برخی قبایل و در نتیجه راکد بود. همچنان اضافه میکند که تا آن زمان ، هجوم به منطقه حجاز برای برخی از قبایل نجدی به نوعی وسیله کسب رزق و روزی بود. حمید الگر نیز با بررسی جغرافیا و تاریخچه فکری نجد در تاریخ اسلامی به این نتیجه می رسد که : در چنین فضایی ، و در اواسط قرن هجدهم میلادی ؛ واعظ دینی به نام محمد ابن عبدالوهاب تفسیری از دین اسلام ارائه می دهد که در پس آن ، شرایط سیاسی اجتماعی منطقه خاورمیانه را تا به امروز دچار تغییر و تحول میکند. 4-1 : پیوند تاریخ ساز دو شیخ ابن عبدالوهاب ) ۱۷۰۳ - ۱۷۹۲ م( در خانواد های حنبلی و در یکی از روستاهای نجد به نام العیینه به دنیا آمد. او در مدینه از طریق معلمان دینی خود عبدالله بن ابراهیم ابن سیف نجدی و محمد حیات سندی با افکار ابن تیمیه آشنا شد. او در هیچیک از معدود کارهایی که از خود به جا گذاشت ؛ وارد مسائل فقهی نشده و وهابیت )منتسب به محمد عبدالوهاب( تا به امروز هرجا که میراث فقهی ابن تیمیه کم بیاورد ، در معدود مسائل فقهی باقیمانده به مکتب حنبلی رجوع میکند. از این رو آن چه که به مذهب وهابیت معروف است بیشتر یک انتساب اسمی به رهبر جنش وهابیت یعنی محمد عبدالوهاب است. مشرب فقهی و رویکرد مذهبی وهابیان در فهم دین، آن چنان که خود به آن اذعان دارند، سلفیت ابن تیمیه و پیروی از سلف صالح است. تاثیرپذیری ابن عبدالوهاب از ابن تیمیه، به خصوص در بعد تکفیری و تطهیرگرایانه، تا حدی است که برخی به اشتباه او را شاگرد ابن تیمیه دانسته اند. نخستین کسانی که با افکار ابن عبدالوهاب مخالفت کرده و آنها را خارج از عرف اسلامی قلمداد کردند پدر او و برادرش سلیمان بودند. او پس از مرگ پدر در حریملا و سپس العیینه به عنوان قاضی مشغول به کار شد. آنجا برخی از قبوری که مردم آن ها را زیارت می کردند خراب کرد و زنی را سنگسار کرد. مردم به ستوه آمده از رفتارهای ابن عبدالوهاب حتی طرح قتل شبانه او را نیز کشیدند. ابن عبدالوهاب پس از این واقعه به درعیه، دهکده ای دیگر در نجد رفت. آنجا بین محمد بن سعود که همواره رویای تسلط بر قلمرویی فراتر از درعیه را در سر می پروراند و ابن عبدالوهاب که قصد نشر یافته های دینی اش را داشت پیمانی بسته شد. در این پیمان ابن سعود در تائید افکار و خواسته های ابن عبدالوهاب می گوید: «این دین ]دینی که محمد عبدالوهاب از آن برای ابن سعود گفته بود[ دین خداوند و پیغمبر آن بوده و شکی در آن نیست، پس بشارت می دهم به تو و به آن چه که امر کردی و جهاد را علیه مخالفان توحید به راه خواهم انداخت.» ابن عبدالوهاب نیز در پاسخ به ابن سعود او را به «اطاعت» و «پیروزی» بشارت داد. در پس این توافق ، یک درگیری خونین جهادی در عربستان به پا شد که بیش از دو قرن به درازا کشید و در سال ۱۹۳۲ م و با شکل گیری عربستان سعودی به عنوان یک کشور خاتمه یافت. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش سوم : ابن تیمیه و رجوع به سَلَفِ صالح 3-6 : ابن تیمیه در کشمکش ممالیک و ایلخانان حقیقت امر این است که اختلاف بین مذاهب چهارگانه سنی با مذهب شیعه را در حوزه های محدودی می تواند به جدال کشانید. اختلافات فقهی و تاریخی مانند عصمت امامان، حقانیت خلافت بین خلفای راشدین یا خلافت بنی امیه در برابر حقانیت خلافت بنی هاشم و ... در محدوده مشخصی محصور می شوند. به معنایی دیگر، از دل این اختلافات که همواره بین این دو مجموعه از مذاهب به بحث و جدل گذاشته شده است، آن غول بی شکل و شمایلی که ابن تیمیه از تشیع ساخته است بیرون نمی آید. از این جهت و آن گونه که از آثار او پیداست، آنجا که بحث و جدل فقهی و تاریخی برای محکومیت شیعه )از دیدگاه سنی( به محدوده و مرزهای پایانی خود می رسد، ابن تیمیه تهاجم علیه شیعیان را فراتر از مرزهای فقهی و تاریخی برده و برای خلق تصویری کریه از شیعیان وارد حوزه اغراق می شود. تصویری که به نظر می رسد ابن تیمیه خواهان ارائه آن از شیعیان است، این است که آن ها فرقه ای هستند که «غیرصادقانه» اسلام آورده اند تا اسلام را نابود کنند. او در منهاج السنه مدعی است که یک یهودی بنام عبدالله سبا مذهب تشیع را برای انحراف اسلام به وجود آورده است. لازم به ذکر است که در رابطه وجود داشتن یا نداشتن چنین شخصی بین متخصصین امر اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان مثال، پژوهشگر دینی عربستانی حسن بن فرحان المالکی معتقد است که این شخصی وجود خارجی نداشته است. ابن تیمیه در همان کتاب منهاج السنه النبویه ، در ذکر شباهت های تشیع و یهودیت می گوید: «شیعیان قبل از رکوع سر خود را تکان می دهند، درست مثل یهودی ها» و همچنین میان ملائک از جبرئیل متنفرند «درست مثل یهودیها». از مجموعه ادعاهایی که در محکومیت شیعیان ارائه می دهد این است که آنان به تحریف قرآن معتقدند، یا اینکه «زنان آنان پاک دامن نیستند چرا که آنان را برای تمتع )صیغه( گرفته اند». [برخی از مبلغان مذهبی وهابی ، چند قرن پس از ابن تیمیه ، پا را هم از این فراتر گذاشته اند و به کلی منکر ازدواج دائم در بین شیعیان شده اند و مدعی هستند که تمام ازدواج های شیعیان غیر دائم و متعه است !!! ] باید در نظر داشت که ابن تیمیه به هیچ وجه به عنوان فقیهی با معلوماتی سطحی شناخته نمی شود، حتا علم و اطلاع او از علوم مختلف زمان خود و چیره دستی اش در این علوم از ویژگی های بارزش بوده است. در توجیه خیانت ذاتی شیعیان در منهاج السنه و توطئه آنان علیه مسلمانان، مثال ابن تیمیه، وزیری شیعه بنام ابن علقمی است که تا زمان سقوط بغداد به دست هلاکو در دربار معتصم عباسی خدمت می کرد. او از این شخص با عنوان کسی یاد می کند که به قصد سرنگونی خلافت عباسی و با تقدیم کلیدهای بغداد به هولاکو سعی در تاسیس حکومتی شیعه داشته است. مورخ ادیان عراقی، رشید الخیون، با برشمردن منابع تاریخی آن دوران، این ادعا را رد کرده و می گوید که چنین ادعایی با کلیت تاریخ آن دوران در تعارض است. اما از طرفی سیاست حکام ممالیک نسبت به ابن تیمیه سیاستی توام با مدارا بود. از این جهت، ولو این که آنان به آرای ابن تیمیه علیه ایلخانان شیعه نیاز داشتند، اما آرای تکفیری دیگر ابن تیمیه علیه بقیه مسلمانان که در زمره رعایای ممالیک بودند مشکل ساز شده بود. قبر ابن تیمیه در قبرستان صوفیان !!! دمشق به عنوان مثال، وقتی ابن تیمیه به دراویش و «فقرای» صوفی دمشق خرده می گرفت و سعی در بازداشتن آنها از اعمال «بدعت انگیزشان» داشت، حاکم دمشق با او مخالفتی نمی کرد. شاید به این دلیل که دراویش صوفی قدرت اجتماعی چندانی نداشتند تا برای ممالیک دردسرساز شوند. اما وقتی ابن تیمیه با صوفیان قدرتمند قاهره درافتاده و عقاید آنان را به چالش بدعت کشید، حکام مملوک در جانب داری از صوفیان قاهره ابن تیمیه را به زندان انداختند. شش سال قبل از مرگ ابن تیمیه، ایلخانان و ممالیک به صلحی توافقی دست یافتند. او اکثر این شش سال را به دلیل تعدی به عقاید شافعی ها، به خصوص در باب زیارت قبور، در قلعه دمشق زندانی بود و همانجا هم جان سپرد. ادامه دارد ... با پایان یافتن بخش مربوط به این تیمیه و ظهور سلفیت ، در بخش بعدی این فصل به چگونگی برآمدن «محمد ابن عبدالوهاب» و فرقه دست ساز او یعنی «وهابیت» خواهیم پرداخت. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست بخش سوم : ابن تیمیه و رجوع به سَلَفِ صالح یورش سپاهیان مغول به دیگر سرزمین ها و تصرف آن ها خالی از توجیه ایدئولوژیک نبود. در این رابطه، آنان خود را حکام طبیعی جهان دانسته و تنها از سر ملتی می گذشتند که این حق را برای آنان به رسمیت شمرده و به اطاعت آنان درآید. آن طور که از قرائت های تاریخی برمی آید، «اطاعت» حاکمی مشخص ؛ به معنی ارسال اموال و هدایا به حاکم مغول در قبال عدم حمله آن حاکم به قلمرو او بود. دو سال پس از تصرف بغداد، هولاکو در سال ۱۲۶۰ م قصد حمله به شام و مصر می کند. نیروهای او پس از فتح دمشق به قصد مصر، به سمت فلسطین حرکت می کنند. سلطان مملوکی و تازه به دوران رسیده مصر، قتوز، با سپاه خود در منطقه ای به نام عین جالوت در فلسطین کنونی، با سپاه مغول رویارو می شود. او در این جنگ نه تنها پیروز شد، بلکه به عنوان تنها حاکم اسلامی برای اولین بار پیش روی سپاهیان مغول که پیش از این ایران، قفقاز، ترکیه و عراق کنونی را به تصرف خود درآورده بودند، ایستاد. یکی از این سلاطین، نجم الدین ایوبی )وفات- ۱۲۴۹ (حاکم مصر بود که ممالیک را برای حفاظت از تاج و تختش در دربار خود جای داده بود. دولت ایوبی اما در آن زمان مانند دیگر دولت های کوچک در قلمرو اسلامی، ضعیف ترین روزهای خود را تجربه می کرد. ممالیک نیز در چنین برهه ای، توران شاه، فرزند نجم الدین، را به قتل رسانده و با خاتمه دادن به سلسله ایوبی خود را سلاطین جدید مصر معرفی کردند. نخستین سلاطین ممالیک اما ؛ برای توجیه مشروعیت خود، به عنوان حکام جدید مسلمانان، با بحرانی جدی مواجه بودند. چرا که آنان علاوه بر اینکه بردگان دیروز و سلاطین امروز بودند، نه عرب بودند و نه مسلمان زاده. آن چنان که از پیام تحقیرآمیز جانشین هولاکو، آباغا، به سلطان مملوک، «بیبرس بُندُقداری» به نظر می رسد حتی نخستین ایلخانان مغول )سلسله ای که پس از هولاکو تشکیل شده و بر ایران حکومت کرد( نیز ممالیک را به خاطر اصل و نسب شان سرزنش می کردند. او با فرستادن پیکی به بیبرس می گوید: «بهترین کاری که می توانی انجام بدهی این است که با ما صلح کنی... تو یک برده خریداری شده هستی، چگونه می توانی با پادشاهان زمین روبه رو شوی؟». علی رغم اینکه ممالیک دشمنان دیگری مانند صلیبیان داشتند، که از قضا همان ممالیک ؛ صلیبیان را نیز در سال 1291 برای همیشه شکست داده و از سرزمین های اسلامی بیرون راندند، رویارویی با ایلخانان مغول هسته اصلی شکل گیری سلطنت ممالیک و مستحکم شدن آن بود. 3-5 : کشمکش ممالیک و ایلخانان گستره پادشاهی سلسله ممالیک بحری (1250 میلادی - 1382 میلادی) سلطان بیبرس )سلطنت۱۲۶۰ -۱۲۷۷میلادی( برای نمایش نقش خود به عنوان حامی اسلام دست به اقدامات متفاوتی زد. در زمان او مساجد و مراکز پژوهش فقهی مختلفی در شام و مصر بنا شد. در زمان او علمای دین علاوه بر امور فقهی و قضایی در امر مشورت و بسیج کردن مردم و روحیه دادن به نظامیان هنگام جنگ به کار گرفته می شدند. به دستور بیبرس دیگر مذاهب سنی نیز در کنار مذهب شافعی که مذهب چیره آن دوره بود، از دادگاه ها و قضات خاص خود برخوردار شدند. او حتی یک سال پس از سلطنتش با بررسی صحت اصل و نسب، بازمانده خاندان عباسی را به عنوان خلیفه عباسی در قاهره منصوب کرد، هرچند محققین بر این توافق نظر دارند که سمت خلیفه عباسی در زمان ممالیک پُستی تشریفاتی و چه بسا کمتر بوده است. اقدامات بیبرس توسط سلاطین بعد از او نیز ادامه یافت. اما تا پیش از پایان قرن سیزدهم میلادی و در سال ۱۲۹۲ ؛ «سلطان محمود قازان ایلخانی» نیز به دین اسلام و مذهب تشیع گروید و از آن پس ایلخانان مانند ممالیک، به سلاطین مسلمانی که مسلمان زاده نبودند تبدیل شدند. بعید هم به نظر نمی رسد که قازان در همان وهله نخست برای به چالش کشیدن مشروعیت رقبای ممالیک خود و برای منطبق شدن با واقعیت های فرهنگی و سیاسی مردم و منطقه ای که در آن حکم می راند به اسلام گرویده باشد. چرا که او و دیگر ایلخانان زمانش علی رغم گرویدن به اسلام از عقاید و دین شامانیستی خود که مختص مردم مغول بود، دست برنداشتند. از این رو و در راستای این کشمکش های سیاسی که به مناسبات قدرت و سلطنت بین ایلخانان و ممالیک ختم می شد، طارق الجمیل می گوید: به معنایی دیگر ابن تیمیه به عنوان فقیهی از فقهای دربار ممالیک، نه تنها ممالیک را به عنوان سلاطین اسلامی در مقایسه با ایلخانان مشروع می دانست بلکه اسلام ایلخانان [که همان تشیع بود] را هم اسلام نمی دانست. قازان تنها یک ایلخان به اسلام گرویده نبود. او در نهایت تنها ایلخان به اسلام گرویده ای بود که توانست ممالیک را در نبرد شکست داده و به مدت یک سال دمشق را به تصرف خود دربیاورد. آنچنان که از نامه نگاریها و صدور فرمان نامه های آن زمان استنتاج می شود ، هر دو سلسله ممالیک و ایلخانان با به چالش کشیدن اعمال همدیگر با نام اعمالی غیراسلامی سعی در توجیه حملات به یکدیگر و کسب حمایت مردم داشتند. یادآوری این نکته نیز ضروری است که او تنها فقیهی بود که حکم جهاد علیه ایلخانان و حکم کافر بودن شان را صادر کرد. عقاید ضد شیعه این فقیه در جاهای دیگر نیز به یاری جنگ قدرت ممالیک شتافته است. او در احکام دیگری علیه «روافض» کوه کسروان که در لبنان کنونی است، دو بار سپاه ممالیک را برای درگیری با مردم آن کوه همراهی کرد. برخی به این نکته اشاره کرده اند که مردم کوه کسروان دروزی و علوی بوده و با این که ابن تیمیه این دو گروه را نیز در زمره کفار می داند، شیعه دانستن و به حکم شیعه راندن آنان کار دقیقی از سوی او نبوده. اضافه بر این، ابن تیمیه نوشته های تهاجمی دیگری نیز علیه شیعیان مدینه داشته و آنان را به این متهم کرده که با قصد تسلط بر شهر پیامبر ، سعی در «ریشه کن کردن سنت پیامبر» در آن شهر را دارند. این امر نیز بیشتر با مناسبات سیاسی و جنگ قدرت آن زمان سنجیده شده است. چرا که حاکم مدینه هم زیر بار سلطه ممالیک نمی رفت و تنوع مذهبی در مدینه و طلابی را که در آن شهر به تحصیل می پرداختند را در حیطه استقلال این شهر می دید. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهسلام - ایشون مجارستانی و یهودی بودند و متاسفانه یک محقق بی طرف نبودند و کتاب ایشون هم در باره اسلام به عنوان منشا و ماخذ برای تالیف یک کتاب ضاله در ایران مورد استفاده قرار گرفت در واقع استناد به حرف محققی که معتقد به وحیانیت کلام الله و رسالت رسول الله نیست از اساس اشکال دارد - زحمات جناب mehran55 جای تقدیر و تشکر دارد انتقاد مطرح شده خطاب به خاورشناسان مادی گرا است
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . با توجه به خاتمه بخش دوم این فصل (تکفیر سابقه ای به قدمت تاریخ اسلام) به اتفاق هم بخش سوم (ابن تیمیه و رجوع به سلف صالح) رو آغاز می کنیم. البته بخش دوم این فصل ، موارد دیگری هم داشت که برای جلوگیری از طولانی شدن تاپیک ، از آنها صرف نظر کردم. (به عنوان مثال نقش غیرمستقیم و مستقیم خوارج تکفیری در واقعه عاشورا و ... ) فصل نخست بخش سوم : ابن تیمیه و رجوع به سَلَفِ صالح قرون سیزدهم و چهاردهم میلادی در تاریخ اسلامی به «عصر پس رفت» یا «عصر الانحطاط» معروف اند. 3-1 : عصر انحطاط در قرن سیزدهم میلادی، سپاهیان پیش تاخته مغول از مرزهای شرقی قلمرو اسلامی با بی رحمی تمام و قتل و غارت به سوی قلمروهای غربی تاختند. سپاه مغول به رهبری هولاکو سرانجام در سال ۱۲۵۸ میلادی پس از محاصره ای طاقت فرسا وارد شهر یک میلیون نفری بغداد می شود و با کشتن مستعصم، آخرین خلیفه عباسی ، به آخرین خلافت اسلامی و خلفای عرب تبار آن پایان می دهد. هرچند خلافت عباسی در زمان حمله مغول ، تنها خلافتی صوری بوده و قلمرو نفوذ آن محدود به بغداد و حومه آن بود. در آن زمان قلمروی عظیم الجثه اسلامی که مرزهای آن از مراکش در غرب تا اندونزی و جنوب چین در شرق کشیده شده بود، پاره پاره و هر قسمت آن کاملا مستقل از حکومت بغداد اداره می شد. هم زمان با ویرانی شهر بغداد و گردن زدن دانش پژوهانی که از نقاط مختلف دنیا این شهر را برای کسب علم برگزیده بودند، مغول ها کتابخانه معروف بغداد را نیز به آتش کشیدند. مینیاتوری از محاصره بغداد به دست سپاهیان مغول و هلاکو خان اما علی رغم «انحطاط» ، تعدد فرهنگ ها و مذاهب و پذیرش تفاوت های آن ها در قرن سیزدهم و چهاردهم میان مسلمانان نسبت بالایی داشت. جهانگرد مراکشی قرن چهاردهم ابن بطوطه در سفرنامه خویش با شگفتی از تنوع آیین و مناسک مختلف مذاهب سنی در مکه می گوید و این که چگونه این مناسک از محله ای تا محله دیگر شهر با یکدیگر تفاوت داشته اند. او همچنین در مورد سیستم قضایی دمشق در اوایل قرن چهاردهم می گوید که هر یک از مذاهب چهارگانه اهل تسنن )شافعی، مالکی، حنفی و حنبلی( قضات و دادگاه های خاص خود را داشته اند. یعنی اگر شخصی بر مذهب حنفی بود قاضی حنفی به دعاوی او رسیدگی می کرد تا با توجه به فقه و باورهای او حکم صادر شود. البته شهری مانند دمشق حتی در زمان رونق بغداد نیز از چنین ویژگی برخوردار بود. آن چنان که طارق الجمیل به ثبت رسانده است، در بحبوحه قرن سیزدهم و چهاردهم میلادی و در شهر دمشق است که فقها و طلاب علم شیعه و سنی در مراکز علمی مشترک ضمن همکاری و داد و ستد علم با یکدیگر، بر هم تاثیر هم می گذارند. او معتقد است که در این برهه شیعیان به عنوان همکار، طلاب و مدرسین در بسط فقه و دانش مدارس مذهب سنی مشارکت داشته و در آن واحد ضمن استعانت از فقه سنی به بسط و تکامل فقه شیعه پرداختند. مسلک و قرائت اسلامی پیشنهادی از سوی ابن تیمه، از جهتی می تواند طغیان بر این تعدد و تنوع و رویارویی با انطباقی باشد که اسلام از قرن هفتم میلادی تا به قرن چهاردهم با دیگر فرهنگ ها و علوم آن زمان داشت. ابن تیمیه در سال ۱۲۶۳ م ، ۶۶۱ ه، در حران [شهری در شامات قدیم و ترکیه امروزی] و در خانواد های حنبلی به دنیا آمد. او در سالهای جوانی مانند پدر و پدربزرگ خود به درجه فقاهت در این مذهب رسید. احمد ابن حنبل، شخصی که مذهب حنبلی منتسب به اوست، از سوی برخی علما بیشتر به عنوان یک محدث شناخته شده است تا مجتهد و فقیه اسلام. برخلاف «اهل رأی» که به امورات فقهی و استفاده از آراء و اجتهادات عقلی در استنباط اسلام تمایل دارند، «اهل حدیث» در فهم بایدها و نبایدهای اسلامی بیشتر به احادیث تکیه کرده و از این رو خود را تابع رای و اجتهاد نمی دانند. این فرآیند در عمل می تواند به دو فهم متفاوت از یک مساله یا اصل اسلامی منجر شود. علاوه بر این، مشروعیت مصدر فهم به باور کسانی که اسلام را به شیوه اهل حدیث فهمیده اند الزاما برای گروه دیگر مصدری مشروع نیست، و بالعکس. دلایل و قراین بسیاری نشان از این دارد که مذاهب مختلف اسلامی در طول تاریخ توانسته اند تفاوتهای میان یکدیگر را درک و با آن ها تعامل و در نتیجه هم زیستی کنند. اما تفاوت در مصادر فهم اسلام ، وقتی خطرناک می شود که : ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . ممنونم آرمین جان. احساس خود من هم این بود که در برخورد با تکفیری ها ، عموماً به جای پرداختن به ریشه ها و آبشخورهای فکری شون ، بیشتر به جنایات و سبعیت و وحشی گری اونها می پردازیم و جای خالی بررسی عمقی تر این جریانات احساس میشد. کاملا درست میگی و این مقوله هنوز خیلی جای کار داره. من سعی کردم (به دلیل اینکه برای دوستان مطالب تاپیک خسته کننده نشه) ، صرفاً به صورت گذرا و فهرست وار ، فقط و فقط به تاریخچه فکری اونها بپردازم. وگرنه جریانات تکفیری رو از زوایای جامعه شناسی ، روان شناسی ، اقتصاد سیاسی و ... هم باید بررسی کرد تا به درک درستی از اونها رسید. فصل نخست 2: تکفیر سابقه ای به قدمت تاریخ اسلام 2-3 : تطهیرگرایانی که خوارج نام گرفتند جنگ صفین در سال ۶۵۶ میلادی یعنی یک سال پس از قتل عثمان رخ داد. این جنگ ماه ها طول کشید و نیروهای امام علی(ع) و معاویه بارها میدان نبرد را ترک کرده تا در زمان دیگری نبرد کنند. سرانجام سپاه علی (ع) بر سپاه معاویه برتری می یابد. سپاهیان معاویه با بر سر نیزه قرار دادن قرآن ها خواستار داوری قرآن بین دو سپاه درگیر جنگ شدند. سرانجام امام علی(ع) و معاویه برای پایان دادن به درگیری تن به این حکمیت و داوری می دهند. در مفاد داوری صفین این نکته ضمیمه می شود که لقب امیرمومنان از حضرت علی سلب شود. برخی از همراهان امام علی با نارضایتی از این امر از او خواستند که حکمیت را منتفی قلمداد کند تا جنگ علیه سپاه معاویه هم چنان ادامه یابد. اما آن ها با پاسخ منفی علی(ع) مواجه شده و این امر باعث شد تا برخی از آنان جریان حکمیت را منطبق با قرآن ندانسته و از سپاه حضرت علی جدا شوند. جداشدگان از سپاه علی(ع) با نامهای مختلفی معروف شدند: از جمله «حاروریه» که این لقب آنها منسوب به منطقه جغرافی محل استقرارشان بود. لقب دیگری نیز که به آن شهرت یافتند «محاکمه» بود که آنها را به مخالفت شان با جریان حکمیت منتسب می کرد. اما معروفترین لقب شان تا به امروز «خوارج» است، به معنی کسانی که خروج یا طغیان کردند. آنها سپس در منطقه نهروان نزدیک بغداد کنونی متمرکز شدند و حملات و دست اندازی های مکرری علیه مسلمانانی که با آنها هم عقیده نبوده یا به آنها نمی پیوستند انجام دادند. جنگ معروف نهروان، که در آن لشکر علی ابن ابیطالب ، خوارج را شکست داد، در همین زمان اتفاق افتاد. خوارج به دسته های مختلفی تقسیم شده و مسلک هرکدام ، الزاما با دیگری یکی نبود: برخی از آنان معتقد بودند که حکومت بر مسلمانان تنها حق شخص زاهدی است که به امور دینی آگاه باشد. از این رو برخی خوارج را نخستین تئوکراتها یا طرفداران حکومت دینی نیز به شمار می آورند. خوارج نجدی اما بیشتر به مسلک آنارشیستی معرفی می شوند. همه دسته های خوارج اما ؛ به یک ویژگی شناخته می شوند و آن هم کافر شمردن مسلمانانیست که آنان را همراهی نمی کردند. فرقه ازارقه خوارج )منتسب به رهبر آنان نافع ابن ازرق( ، که خشن ترین گروه خوارج شناخته شده اند، حتی کسانی را که علیه دشمنان شان شمشیر نمی زدند هم کافر دانسته و از این رو ریختن خون شان را مباح و مال و ناموس شان را بر ازارقه حلال می شمردند. علی رغم کمبود منابع مستدل تاریخی، وحشتی که خوارج میان مسلمانان آن دوره به وجود آورده بودند به خوبی قابل تصور است. به عنوان مثال آن گونه که میدلونگ ذکر می کند، هنگامی که علی(ع) سپاه خود را برای نبردی مجدد با معاویه از کوفه راهی دمشق می کند، همراهان امام علی (ع) از او می خواهند که ابتدا با خوارج بجنگند تا آنان را از شر خشونت های دهشت بارشان رها سازد. علی(ع) بارها با خوارج نبرد کرد و در همه موارد پیروز شد. اما نه تنها نتوانست این پدیده را کاملا و برای همیشه از بین ببرد، بلکه این خوارج بودند که حضرت علی را هنگام نماز در مسجد کوفه به شهادت برساندند. معاویه که پس از حضرت علی به خلافت رسیده و از ثروت و در نتیجه توان نظامی و سپاهیان و امکانات بیشتری نسبت به علی(ع) برخوردار بود نیز بارها علیه خوارج جنگید. اما او نیز نتوانست این پدیده را کاملا و برای همیشه از بین ببرد. پدیده خوارج تا بعد از عهد اموی و تا اوایل عهد عباسی ممتد شد. سرانجام در قرن نهم میلادی بود که خوارج به تدریج در مذاهب دیگر اسلامی حل شده یا به مذهبی «نسبتاً» معتدل تر مانند اباضی های عمان تبدیل شدند. برخی پژوهشگران مانند جفری کنی «جنبش جهادگرا» در مصر را تماما براساس عقاید و سیاست های نشات گرفته از خوارج تحلیل میکند. برخی از علمای معاصر و غیرمعاصر ، محمد عبدالوهاب [پایه گذار مکتب معروف به وهابیت] را به دلیل شباهت های دکترین پیشنهادی او با دکترین خوارج؛ متهم می کنند که افکار خود را از آنها گرفته و کتاب های آنها را می خوانده است. اما خود جهادگرایان این گونه ادعاها را اتهام خوانده و آن را رد میکنند. قرائت سَلَفی از دین اسلام؛ مکتبی واضح است که فقها و رویکرد و دکترین خاص به خود را دارد. حال این که خوارج متعلق به برهه ای از تاریخ هستند و امروزه مذهب یا فقهی که به مذهب خارجی معروف باشد دیگر در میان مسلمانان وجود ندارد. (ان شاءالله در پست آینده با قرائت سلفی از اسلام و واضع آن یعنی ابن تیمیه آشنا خواهیم شد) ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست 2: تکفیر سابقه ای به قدمت تاریخ اسلام اختلاف ها بین شیعه و سنی در مسئله جانشینی پیامبر (ص) از سابقه دارترین مسائل اختلافی در میان امت اسلامی است و اولین جرقه های تکفیر در جهان اسلام در سقیفه بنی ساعده زده شد [سال یازدهم هجری]. یعنی جائیکه ، برخی مسلمانان ، گروهی از صحابه شناخته شده و نامدار پیامبر [نظیر سلمان و ابوذر] را به دلیل بیعت نکردن با خلیفه نخست تکفیر کرده و کافر قلمداد کردند. (مهدی فرمانیان/دیوبندینه/مجله طلوع/شماره6/ 1382) همین اتفاق مجددا در سال 61 هجری هم تکرار شد. گروهی از طرفداران خلیفه وقت ، نوه پیامبر اسلام را به دلیل بیعت نکردن با خلیفه وقت [یزید ابن معاویه] ، تکفیر کرده و کافر و خارج از دین [اصطلاحا خارجی] دانستند. لذا بیراه نیست اگر بگوئیم که بزرگ ترین مصائب در تاریخ اسلام و بدترین ضربه ها بر پیکر اسلام از اینجا شروع می شود. 2-1 : بستر جغرافیائی مختصات جغرافیایی و اجتماعی شبه جزیره عربستان را تا قبل و حتی بعد از اسلام می توان به طور عمده به دو بخش تقسیم کرد. این دو بخش جغرافیایی عبارتند از نوار غربی این شبه جزیره که به حجاز معروف است و صحرای وسیعی که در مرکز این قلمرو واقع شده و نجد نام دارد. قبایل عرب ساکن عربستان تا قبل از ظهور اسلام نیز به دو دسته قبایل شهرنشین (عمدتا در حجاز) و قبایل بادیه نشین نجد تقسیم می شدند. اسلام در قرن هفتم میلادی در شهر مکه ظهور و در شهر یثرب [که پس از هجرت پیامبر مدینه النبی نام گرفت] استحکام یافت. تا قبل از ظهور اسلام تنش بین قبایل نجدی و قبیله قریش (که زمام امور را در منطقه حاصل خیز و پر رونق حجاز برعهده داشت) به اندازه ای بود که قبایل نجدی هیچ گاه زیر سلطه قریش نروند. محققینی چون آل مکین بر این باورند که جدال و تنش بین قبایل بادیه نشین نجد و قبایل حجاز حتی تا پس از ظهور اسلام نیز ادامه پیدا کرد. 2-2 : جنگ های رَدِه (یا جنگ های ارتداد) پس از وفات پیامبر اسلام در سال ۶۳۲ میلادی و جانشینی ابوبکر بر مسند خلیفه ، برخی از قبایل نجد از پرداخت زکات به جانشین پیامبر سرباز زدند. ترس از بازگشت امور به عقب و خروج قبایل از سلطه مرکزیت موجود در مدینه، ابوبکر را بر این داشت تا علیه قبایلی که «ارتداد» کرده بودند، لشکرکشی کند. این جنگ ها به «جنگ های الرَده» (یعنی کسانی که از راه و رسم اسلامی سرباز زده و رفته اند) معروف شد. آل مکین معتقد است که برخی از این قبایل نجدی به شخصی در نجد که مُسَیلَمه نام داشت و پس از مرگ پیامبر ادعای پیامبری کرد پیوستند. پس از واقعه ای که ذکرش رفت ابوبکر همراه لشکری که عمدتا از مسلمانان مدینه بودند ، با مسیلمه و یارانش به نبرد پرداخت و در نهایت قبایل نجدی و پیامبر جدید آنها را شکست داد. اسناد تاریخی با ارزشِ مرتبطِ با این واقعه بسیار اندک اند، اما از جمله یافته های مهمی که آل مکین به آن اشاره می کند این است که : «نخست، پس از شکست مسیلمه از ابوبکر، بسیاری از نجدیها دوباره به اسلام بازگشته و تعدادی نیز بر دین مسیلمه باقی ماندند». «نکته دوم این که، دینی که مسیلمه آن را عرضه کرد توام با تعصبات و ممنوعیت هایی چون تحریم سرسختانه خوردن شراب و فعالیت های جنسی بود. لذا، از آنجا که حدوداً پس از گذشت دو قرن از وفات پیامبر ، روند بحث برانگیز حدیث نویسی آغاز شد و نخستین تاریخ نگاری اسلامی سه قرن پس از از وفات پیامبر شکل گرفت (که آن هم طبق موازین تاریخ نگاری امروزی دارای اشکالاتی جدی است) ، به سختی می توان حدس زد و تشخیص داد که آموزه های مسیلمه تا چه میزان با نام آموزه های اسلامی وارد برخی شاخه ها و گرایشات مذهبی در این دین شده یا نشده است.» یکی دیگر از تاثیرات جنگ های رده نیز این است که جنبش های تکفیری بعدها از آن ، با عنوان سابقه ای استفاده کردند که با تشبیهی غیرمنسجم و حتی بی پایه و اساس؛ خصم خود را به خروج از اطاعت خلیفه و ارتداد متهم کرده تا درنتیجه به حذف آنان مشروعیت ببخشند. نجد یک بار دیگر نیز در «صدر اسلام» و در زمان خلافت حضرت علی ابن ابیطالب (ع) پراهمیت جلوه کرد. [که ان شاء الله در پست های آینده به آن خواهیم پرداخت] ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . فصل نخست 1: مبانی نظری تکفیر 1-2 : فتنه تکفیر همانگونه که در پست پیشین عرض کردم ، فصل حاضر به دنبال بررسی مبنای تفکر «تکفیر» در عقاید گروههای تکفیری میباشد. این تفکر از جمله مهمترین مفاهیم بنیادی گروههای تکفیری است که در صدر اسلام به وجود آمد و خوارج نمونه بارز آن بودند. گروه های تکفیری با استفاده از این مبنای فکری، مخالفان خود اعم از مسلمانان (شیعیان و اهل سنتی که با آنها هم عقیده نیستند) و غیرمسلمانان را تکفیر نموده و علاوه بر آن از این تفکر به عنوان دستاویزی برای رسیدن به اهداف و مقاصد سیاسی خود نیز استفاده میکنند. اما آنچه که موجب ظهور» فتنه تکفیر« شده است ، مفتیان کشور حجاز را نیز در برخی مواقع در برابر این تندروی ها به انتقاد شدید وادار کرده است. امروز جهان با پدیده ی شومی به نام تکفیر مواجه است که برآمده از سلفی گری افراطی حاصل تبلیغ وهابیت در بین اهل سنت می باشد، گرچه بسیاری از اهل تسنن و علمای اهل سنت با آن مخالفند. در قرن بیست و یکم ، ظهور و بروز گروه های تکفیری وهابی در آفریقا شدت گرفته است این جریان متأثر از آموزه های غلط و برداشت نادرست از دین اسلام [با پشتوانه درآمدهای نفتی چند کشور عربی و سیاست های غرب] علاوه بر ایجاد شکاف در میان مسلمانان به عاملی برای راه اندازی تضادها، جنگ های مذهبی، کشتار و قتل عام مسلمانان در کشورهایی همچون عراق، لبنان، سوریه، پاکستان، افغانستان ، نیجریه ، بحرین و ... تبدیل شده و به عنوان یک خطر بالقوه در سراسر جهان خودنمایی می کند و به صورت بالفعل خصوصا در کشورهای اسلامی امروز مطرح می باشد و هر روز بر دامنه ی آن افزوده میگردد. به طوری که کشورهای به وجود آورنده ی خود را نیز تهدید میکند. پروژه بعثی - تکفیری داعش : با عملیات نظامی آمریکا علیه عراق ، جریان تکفیری با سردمداری القاعده و با هماهنگی و اراده سرویس های اطلاعاتی غرب ، فعالیت خود را در عراق شروع نمود. هدف از این کار هم ، از یک سو با دور کردن خطر از مرزهای رژیم صهیونیستی و از سوی دیگر با بر هم زدن محور مقتدر مقاومت ، تهدیدات را به مرزهای جمهوری اسلامی ایران بکشاند. ابومصعب زرقاوی ، پدر معنوی داعش - در فصل مربوط به «تکفیری ها در عراق» با او آشناتر خواهیم شد بعدها همین جریان با حضور در لبنان و سوریه علیه آن کشورها جنگید و کارکرد آنها ، کاملا در راستای تضعیف خط مقاومت و هم جهت با اهداف اسرائیل، انگلیس و آمریکا در منطقه قرار گرفت. هرچند در حال حاضر وهابیان از این تفکر عملاً استفاده نموده و به ترویج آن میپردازند، اما مبنای این تفکر ، اعتقادات ظاهرگرایانه عالمان اهل حدیث از جمله احمد ابن حنبل و شاگرد او ابن تیمیه بوده که پیروان آنها به ترویج این تفکر پرداختند و در نهایت توسط فرقه وهابیت اجرایی گردید. لذا تفکرات تکفیری که اکنون در جهان اسلام وجود دارد به نوعی نشات گرفته از افکار و نظریات ابن تیمیه است. 1-3 : سیر تاریخی شکل گیری تفکر تکفیر تفکرِ تکفیر در جهان اسلام ، به صدر اسلام (سده نخستین اسلامی) بازمیگردد. پس از آن و در سده دوم هجری نیز جریانی به نام اهل حدیث به وجود آمد که ازنظر کلامی در برابر معتزله و ازنظر فقهی در برابر اهل رأی موضع گرفت. در قرن هفتم و هشتم هجری ، تفکر ابن تیمیه تا حدود زیادی موضوع تکفیر را تئوریزه کرد اما مورد استقبال علما و یا عوام قرار نگرفت ، بلکه به مقابله با او منجر شد. تا این که در قرن دوازدهم (ه.ق) محمد بن عبدالوهاب این اندیشه را در نجد عربستان زنده کرد و آن را با همکاری بخشی از قبیله آل سعود و حمایت انگلیس تبدیل به یک فرقه و نظام سیاسی نمود که موجب اشاعه وهابیت گردید. لذا شکل گیری تفکر تکفیر را در مراحل زیر میتوان تقسیم بندی کرد: مرحله اول – دوران بنیادین (احمد ابن حنبل) حداد عادل معتقد است احمدبن حنبل با ایجاد یک طرز فکر قشری گرائی و ظاهر گرایی سبب شد که برخی متفکران حنبلی تفاوت میان اعمال مسلمین و اعمال مشرکین جاهلی را درک نکرده و فقط با توجه به ظاهر، اعمال مسلمین را از مصادیق شرک خوانده و در نتیجه سبب پدیدار شدن یک تعریف از شرک شوند که دایره شمول آن بسیاری از اعمال مسلمین را در برگرفت. با ظهور ابومحمد بربهاری ما با نخستین تحرکات در مورد تخطئه اعمال مسلمین در ارتباط با اولیاء خدا پس از مرگ مواجه میشویم. این شخص که در قرن چهارم میزیسته ؛ از علمای حنبلی بغداد و میتوان او را تنها محرک و پیشوای فعّال حنبلیان بغداد دانست. مرحله دوم – دوران تکامل ( ابن تیمیه - 661-728 ه.ق ) در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری فردی که تأثیر زیادی در تحقق دیدگاهی جدید در مورد توحید و شرک گذاشت، ابن تیمیه بود. او صراحتاً در مورد توحید و شرک تحلیلی ارائه داد که در آن تحلیل تفکیک بین توحید ربوبی و توحید عبادی به طور کامل صورت گرفت و ابراز شد که هیچگونه تلازمی بین اعتقاد به ربوبیت یا خالقیت با تحقق عبادت نیست. او تحلیل کاملی از تعریف خود از شرک عبادی ارائه نداد و ادله او بر تحلیل جدیدش وافی نبود و این امر خود نشان دهنده ضعف مبنایی وی می باشد. مرحله سوم – دوران انتقال ( ابن قیم جوزیه – 691-751 ه.ق ) آن گونه که رفیعی بیان می کند ، ابن قیم یکی از مروجان سرسخت عقاید ابن تیمیه بود که به نظرات ابن تیمیه شاکله ای جدید بخشید. وی پس از مرگ ابن تیمیه از زندان آزاد شد و به مصر رفت و در آنجا سرسختانه با همه مذاهب مخالفت کرد. اما بر خلاف استاد خویش علاقه شدیدی به تصوف و عرفان نشان می داد و از آن طرفداری می کرد. از قرن هشتم تا قرن دوازدهم را مرحله انتقال می نامند چرا که در این سالها گروهی وجود داشتند که سعی در احیاء و تبیین آثار و افکار نوظهور ابن تیمیه نمودند که در میان آنها «محمدابن حیاه السندی» و «عبدالله ابن ابراهیم نجدی» (از استادان محمد این عبدالوهاب) را می توان نام برد. مرحله چهارم – دوران تبلور ( محمد ابن عبدالوهاب) از دیدگاه علیزاده موسوی ، قرن دوازدهم ؛ قرن تظاهر عملی و افراطی یک نهضت فکری طغیان گر بود که یازده قرن در زمینه فکری حنبلی ها مخفیانه ریشه دوانیده بود. در واقع محمد ابن عبدالوهاب را می بایست مجری طرح های پیشنیان نامید. ابن عبدالوهاب با پیوستن به حاکم محلی درعیه (یعنی محمد ابن سعود) و تحریک او برای قتل و نهب (به معنای غارت) مسلمانان ، موجبات دل آزردگی بسیاری از مسلمانان را در شهرهای مختلف حجاز، عراق، ایران، شامات و هندوستان فراهم و تشتت را حاکم کرد. در چند حمله ویرانگر پیروان محمد بن عبدالوهاب به شهرهای مکه ، مدینه ، کربلا ، نجف و طائف ؛ چه بسیار عالمان که کشته شدند و چه مزارها و مقبره های امامان و اولیاء و صحابه ویران شدند. تفکرات او که شکوفائی تام یک سیر فکری طولانی و مرموز بود در میان برخی متفکران معاصر و جنبش های اسلامی رخ نمود. محمد بن عبدالرحمن العريفی - یکی از جنجال برانگیزترین مفتیان سلفی - تکفیری عربستان مرحله پنجم – دوران اغراق در تکفیر (سلفیان معاصر) به دنبال فتح ریاض توسط عبدالعزیز (معروف به ابن سعود) در سال 1319 ه.ق (1280 ه.ش) و تداوم مبارزه برای کسب قدرت که تا سال 1351 ه.ق (1311 ه.ش) برای فتح کامل سرزمین عربستان ادامه یافت، یک رژیم سیاسی مبتنی بر نظام پادشاهی در قالب قبیله ای و با تکیه بر اصول وهابیت در سرزمین حجاز استقرار یافت. از سوی دیگر هجوم گسترده استعمار غربی به جهان اسلام و انحطاط و عقب ماندگی داخلی مسلمانان ، برخی از اقشار گوناگون جوامع مسلمان را به واکنش واداشت. به دنبال آن گروه های سلفی در مصر با هدف اصلاح جوامع مسلمان، احیای عظمت مسلمین، اتحاد سرزمین های عربی و بازگشت به خلافت عثمانی از طریق تمسک به قدرت و حتی با خشونت ظهور کردند. گروه «صالح سریه» از نخستین جماعت هائی بود که این اندیشه را پی گرفت. پس از آن «شکری مصطفی» در کنار اندیشه حاکمیت ، به طرح ایده جدید «هجرت» از «دار الحرب» و «دار الکفر» به «دار الاسلام» ، با هدف کسب آمادگی برای جهاد و دستیابی به قدرت مطرح شد. جماعت اسلامی مصر نیز از گروه هائی بود که در امتداد اندیشه های صالح به سریه حرکت می کرد و جهاد علیه حکومت کافر را هدف اصلی این سازمان می دانست. آنان رهبران کنونی جهان اسلام را به دلیل تمکین در برابر صلیبیان، کمونیست ها یا صهیونیست ها ؛ مرتد دانسته و جاهلیت نوین و دنیوی آنان را خطرناک تر از جاهلیت قبل از اسلام می خواندند. تکفیر آنان برای «غیرمشروع کردن تبعیت از حاکمان» و تعیین «کافران داخلی» به عنوان اولین هدف جهادی که طاغوت را از میان بر می دارد ، است. ادامه دارد ... پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : با توجه به اینکه مبانی نظری تمام شده و می خواهیم وارد تاریخ بشویم ، لطفا دوستان در مورد مسیر تاپیک نظر خودشون رو اعلام کنند. حجم مطالب هر پست زیاد نیست ؟ مطالب گویا است یا نیاز به توضیح و اصطلاحا پاورقی دارد ؟ و ...
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان میلیتاریست عزیز . توضیح ضروری - ممکن است که در این پست و پست بعدی مطالبی گفته شود که برای تعدادی از دوستان مباحثی شناخته شده و حتی تکراری باشد. اما با توجه به اینکه در ادامه تاپیک از برخی عبارات به طور متناوب و تکراری استفاده خواهد شد ، ترجیح دادم که در ابتدای تاپیک برای برخی کلمات و عبارات ، تعریف واحدی را بین خود داشته باشیم که بعدتر و در خلال پیشرفت تاپیک دچار سردرگمی نشویم. بزودی به بخش های جذاب تر تاپیک می رسیم فصل نخست 1: مبانی نظری تکفیر مقدمه فصل نخست : فصل نخست این پژوهش در رابطه با سیر تکاملی اندیشه جهادگرایی و ابعاد تاریخی آن است. گرچه این پدیده در قرن های «بیستم» و »بیست و یکم» توانسته است فراسوی مرزها و به شکل جهانی قد علم کند ؛ اما دکترین و بستر ایدئولوژیک آن به قرن چهاردهم میلادی بازمی گردد. قرائتی از اسلام که امروزه داعش با آن ایزدی ها را «کافر اصلی» ، شیعیان را «هرجا که یافتید آن ها را بکشید» (آن چنان که رهبرشان ابوبکر البغدادی دستور داده) و سنی هایی که مطیع داعش نمی شوند «مرتد» می شمارد. اما آن چه امروز به مکتب سَلَفی معروف است در حقیقت زائیده قرن چهاردهم میلادی نیست. افکار ابن تیمیه در زمان خود قادر به جذب مسلمانان نبودند و پس از مرگ او (اواخر قرن چهاردهم میلادی) به فراموشی سپرده شدند. اما پنج قرن پس از مرگ ابن تیمیه و در اواسط قرن هجدهم میلادی یک داعی اسلامی به نام محمد ابن عبدالوهاب در نجد عربستان نظریات ابن تیمیه را احیا کرد. ابن عبدالوهاب که خود به عنوان موسس مکتب نه چندان خوش نام وهابیت در بین مسلمانان شهرت دارد ، با محمد بن سعود )موسس سلسله آل سعود که از سال ۱۹۳۲ تاکنون بر عربستان حکومت می کنند) ائتلاف کرد و درگیریِ خونینِ برآمده از ائتلاف این دو، تا دو قرن در عربستان [و حتی عراق و سوریه] به درازا کشید. عبارتی که به تازگی با نام «جهادگرایی» (Jihadism) برای توصیفگروه هایی مانند القاعده به کار میرود ؛ برگرفته از تاکید ایدئولوژیک آنها بر مفهوم جهاد است. [آن چنان که ابن تیمیه و پس از او محمد عبدالوهاب از اهمیت جهاد یاد کرده اند] این مفهوم برای جهادگرایان به اندازه یکی از اصول دین اسلام و یا حتی برتر از اصول دین اهمیت دارد. ابوبکر البغدادی در یکی از خطابه های خود به مخاطبانش می گوید: بدون شک فقهای اسلامی از طیف ها و مذاهب مختلف اسلامی و پژوهشگران حوزه اسلام شناسی در رابطه با اهمیت جهاد در اسلام و یا حتی تعداد آیه های مربوط به آن نظری متفاوت با ادعای ابوبکر البغدادی دارند. اما سلفی های جهادگرا در رابطه با اهمیت جهاد در اسلام همانند ابوبکر البغدادی فکر می کنند و نظر فقها و پژوهشگران برایشان اهمیتی ندارد. ایده های ابن تیمیه و محمد عبدالوهاب در محافل جهادگرایان افکاری کلاسیک به شمار می روند. اما نظریه پردازان جدیدتری از اواسط قرن بیستم به بعد در این محفل سر برافراشته تا ایدئولوژی جهادگرایی به شکل امروزینش ارائه شود. از این نام ها می توان به سید قطب در دهه ۶۰ میلادی در مصر، عبدالسلام فرج در دهه ۷۰ میلادی در مصر، عبدالله عزام فلسطینی الاصل در دهه ۸۰ میلادی در افغانستان، بن لادن عربستانی و ایمن الظواهری مصری در افغانستان و جدیدا ابوبکر ناجی و عبدالله بن محمد و دیگران اشاره کرد. محصول این خط تاریخی یک ماشین ایدئولوژیک است که از هرکس به غیر از جهادگرایان یک کافر ساخته تا اِعمال خشونت علیه او توجیه شود. این فرآیند بین مسلمانان به تکفیر معروف است. 1-1 : تکفیر و تکفیری در این بحث شاید ابتدائی ترین سوالات این باشد که تکفیر یعنی چه ؟ و تکفیری چه کسی است؟ واژه تکفیر از کلمه عربی کفر مشتق شدهاست. در کلاسیک ترین معنا ، تکفیر یعنی آنکه «یکی از اهل قبله» و «مسلمانی» را به کفر نسبت دهند. در اتهام تکفیر، شخصِ تکفیری، دیگر مسلمانان را متهم به ناخالص بودن در دین (تطهیرگرائی) و از راه اسلام منحرف شدن میکند. در اسلام اما مجوز متهم کردن دیگر مسلمانان به تکفیر به دست علما و آن هم به شرط رعایت تمام جوانب احتیاطی آن است. تکفیری یعنی مسلمانی که دیگر مسلمانان را متهم به ارتداد میکند. این اتهام تکفیر نامیده میشود. امروزه تکفیری عنوانی است که به گروههای اسلامی که از حربه تکفیر برای مقابله با مخالفان و دشمنان خود استفاده میکنند، اطلاق میشود. این گروهها که از درون سلفیه بیرون آمده اند، امروزه به بزرگترین مشکل دنیای اسلام تبدیل شده و باعث ایجاد خسارات جبران ناپذیر مادی و معنوی به جهان اسلام گردیده اند. اعضای گروه تکفیری انصارالدین کشور مالی (آفریقا) "ایاد اگ قالی" فرمانده این گروه در سال 2010 پس از بازگشت از عربستان این گروه سلفی تندرو را تشکیل داد این جریان فکری در وهابیتی ظهور کرده که خود به دو بخش تکفیری و غیر تکفیری تقسیم می شود. با شاخه غیر تکفیری وهابیت می توان بحث منطقی کرده و اصطلاحاًدعوایی نداشت. اما شاخه تکفیری وهابیت ، جریانی خطرناک می باشدکه همچون خفاش خود را شب و تاریکیپنهان کرده و سپس در جایی دیگر خود را منفجر می کنند و عده ای بی گناه را به خاک و خون می کشند. اینان غیر از خود را کافر قلمداد می کنند [حتی اهل سنتی را که با آنها موافق نباشند] و همین «قرائت های افراطی» و «خوارجی» از اسلام است که گسترش ویرانی ، فقر اقتصادی و حاکمیت استعمار، در دنیای اسلام را سبب گردید و در نتیجه اندیشه های سلفی را هر چه بیشتر گسترش داده است. به طور مثال در تاریخ آمده است که وهابیون و هواداران محمد بن سعود در سال 1801 میلادی به شهر مقدس کربلا [که از مشاهد شریفه اهل تشیع محسوب می شود] یورش برده و ضمن ویران سازی صحن مقدس حضرت اباعبدالله)ع( ، بالغ بر پنج هزار شیعه را سر بریده و یا (بعد از تسلط بر دو شهر مقدس مکه و مدینه) کلیه مخالفان خود را به بیرون از شهر رانده و فضایی مملو از وحشت و نگرانی در بین طرفداران دیگر مذاهب دینی ایجاد نمودند. محمد ابن عبدالوهاب - موسس مکتب نه چندان خوش نام وهابیت در هر حال آن چه از اخبار و دیدگاه های مختلف فقهی شیعه و سنی به دست می آید این است که گفتن شهادتین باعث ورود افراد به اسلام و حفظ خون آنان می شود (شهادتین یعنی بر زبان راندن «أشهد ان لاإله إلا الله و أشهد ان محمداً رسول الله»). شهید محمدباقر صدر نیز می نویسد: ولیکن این نهضت انحرافی و دنیاطلب ، با حضور جریان های استعماری و صهیونیستی در منطقه مجددا آغاز و در خدمت اهداف دشمنان اسلام قرار گرفت. محققان تاریخ وهابیت ثابت کرده اند که این فرقه در اصل به دستور مستقیم وزارت مستعمرات بریتانیا ایجاد شد. به عنوان مثال به کتاب هایی چون: «پایه های استعمار» از خیری حماد و «تاریخ نجد» از سنت جان ویلبی و »خاطرات حییم وایزمن« اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و نیز »خاطرات مستر همفر« و »وهابیت، نقد و تحلیل» از دکتر همایون همتی می توان مراجعه کرد. ادامه دارد ... پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. .
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم سرگرد جان اسپنسر رییس مرکز اموزش جنگ شهری در کالیفرینا هست . تجریه اون شامل 23 سال خدت در ارتش و دو بار اعزام به عراق به عنوان نیروی پیاده نظام را دارد. همچنین در عراق مدتها به عنوان مربی و برنامه ریز امور استراتژیک کار کرده. و مولف چندین کتاب است در توصیف جنگ شهری گفته: "دفاع قوی ترین شکل جنگ است و شهرها اسفنج هایی هستند که نیروها و منابع را جذب می کنند." اهمیت بتن در جنگهای مدرن اهمیت بتن در جنگ های شهری را می توان از خاطرات و سخنان سربازان امریکایی اعزام شده به عراق می توان فهمید. بسیاری از این سربازان اعتقاد دارند هیچ سلاحی به اندازه بتن برای کمک به انها جهت تامین اهدافشون کمک نکرده. تامین امنیت، حفاظت از نیروها و برقراری امنیت و از بین بردن تهدیدات در محیط های شهری وظایفی بودند که سازه های بتنی به خوبی توانسته بودند انجام بدن . هیچ فردی نباید درسی که در مورد استفاده از سازه های بتنی در جنگ عراق وجود دارد فراموش شود. وقتی در سال 2008 به عنوان یک سرباز پیاده نظام به عراق اعزام شدم فکر نمی کردم که به یک متخصص بتن تبدیل شوم. از موانع کوچک بتنی برای کنترل ترافیک استفاده می شد همچنین از سازه های بزرگ بتنی برای حفاظت در برابر بمب های کنار جاده ای و شلیک راکت ها و خمپاره ها به طور گسترده در عراق استفاده می شد. در پایان ماموریت من در عراق ، می توان به شما بگویم که وزن هم مانع بتنی چقدر است ، هزینه ساخت انها چقدر است و همچنین چه نوع جرثقیلی برای جابه جا کردن ان مورد نیاز است . چند نفر می توانند پشت هر مانع بتنی پناه بگیرن یا چه تعداد از موانع بتنی را قبل از خراب شدن هر وسیله نقلیه با ان میشود جا به جا کرد. بغداد با موانع ، دیوارها و برج های نگهبانی پر شده بود. هر کدام نام و وزن خودشان را داشتند . موانع کوچک مانند جرسی ( با ارتفاع 3 فوت و وزن 2 تن) موانع متوسط مانند کلرادو ( با ارتفاع 6 فوت و وزن سه و نیم تن) و تگزاس ( با ارتفاع 6 فوت و 8 اینج و وزن 6 تن) موانع بزرگ ماننده آلاسکا ( با ارتفاع 12 فوت و وزن 7تن ) و پناهگاهها ( با قد 6 فوت و وزن 8 تن) و برجکهای نگهبانی با ارتفاع 15 تا 28 فوت وجو داشتند. اولین کاربردهای موانع بتنی در عراق مربوط به سال 2004 بود . با توجه به گسترش استفاده از بمب های کنار جاده ای یک از اصلی ترین تاکتیک های برای مبارزه با این تهدیدات این بود که در ابتدای بزرگ راه ها دیواره های بتنی به ارتفاع 12 فوت قرار بگیرد. سربازان روزها و ماهها تلاش کردند که ابتدای بزرگ راهها و سپس جاده های کوچک را با موانع بتنی پوشش دهند. هرینه این کار برای هر مانع بتنی به طور متوسط 600 دلار بود در طی 8 سال میلیاردها دلار برای این کار هزینه شد. مطمئنا دیواره های بتنی تهدیدات IED را از بین نمیبردن ، انها باید همواره تحت نظر می بودند که امکان پذیر نبود. در نتیجه دشمن با قرار دادن بمب ها در داخل یا بالای موانع بتنی خود را با این مسئله تطبیق دادند. همچین آنها با کمک منابع خارجی ( که به اعتقاد امریکایی ها ایرانی ها بودند) بمب های ساختند که می توانستند به دیواره های بتنی نفوذ کنند. در عین حال وجود دیواره های بتنی باعث شد دشمن نتوند به راحتی از بمب ها استفاده کرد میزان کشندگی آنها را کم کرد. همچنی این مواقع باعث شده بر رفت و امد ها نظارت بیشتری صورت بگیرد و کنترل بر وسایل نقلیه بیشتر شود. بمب های دست ساز تنها تهدید بزرگ ارتش امریکا در عراق نبودند. بعد از تهاجم ایالات متحده به عراق نیروی این کشور در پایگاه های خورد مورد حملات موشکی و خمپاره ای قرار می گرفتند. این حملات زمانی مخرب تر می شد که نیروها در پایپاه های کوچک استقرار پیدا می کردند. استفاده از سازه های بتنی در دیواره ها و سنگرهای و پناهگاه های بتنی در پایگاه باعث شده بود تاثیر این حملات کاهش قابل توجهی داشته باشد. بتن می تواند فضای مناسب برای سربازان جهت زندگی را فراهم کند . در سالهای اولیه جنگ فرماندهان به دنبال کارحانه های متروکه ، ساختمان های دولتی و مدارس برای اسکان نیروهای و بودند. استفاده از کیسه های شن یا تولید موانع خاکی نمی توانستند حفاظت کافی را برای این امکان فراهم کنند. با گسترش استفاده از بتن سربازان می توانستند در هر زمینی به راحتی مستقر بشن و موانع مورد نیاز جهت حفاظت از انرا فراهم کنند. تقاضا برای بتن به شدت افزایش پیدا کرد و تهیه بتن به یک ماموریت مهم تبدیل شده بود. با افزایش خشونت های فرقه ای در عراق اهمیت بتن به عنوان یکی از اصلی ترین مولفه های تامین امنیت بیشتر شد. نیروهای ایالات متحده از بتن جهت کم کردن پیچیدگی محیط استفاده می کردند. به وسیله بتن محیط های مختلف شهری را محدود می کردند و در ابتدای ورودی ها نیروی های داوطلب را قرار می دادند. به این صورت قابلیت مانور و حرکت نیروهای شوروشی را محدود می کردند. در ماه مارس 2008 نیروهای ائتلاف به طور گسترده در نیرد شهر صدر از موانع بتنی استفاده کردند. مقتدی صدر روحانی شیعه در پاسخ به حمله دولت عراق به جنوب بصره که شیعه نشین بود به آتس بس پایان داد و حملات گسترده به پست های بازرسی ارتش عراق و نیروهای ائتلاف ، نیروهایی که در جاده ها حرکت می کردند و پایگاه های نظامی و منطقه سبز انجام دادند. اصلی ترین منبع پشتبانی جیش المهدی منطقه شهرک صدر بود این منطقه با مساحتی در حدود 13 مایل مربع دو میلیون نفر سکنه داشت. نیروهای ائتلاف قبلا چند مورد حمله به اهدافی در شهرک صدر داشته اند. در شهرک صدر نیرو زمانی کمی برای ورود و خروج داشت به محض ورود نیروها به شهرک صدر تعداد زیادی از افراد مسلح به سمت مهاجمان حمله می کردند. برای درگیری در این منطقه نیروهای امریکایی به جای اینکه خودشان وارد محاصره شوند سعی کردند با کمک دیواره های بتنی به ارتفاع 12 فوت افراد مسلح را در نواحی مختلف محاصره کنند در شب ها نیروهای امریکایی به کمک جرثقیل ها و کامیون های عظیم دیواره های بتنی را حمل و نصب می کردند در یک شب خود میشد تا 122 مانع را میشد نصب کرد. نیروهای داخل شهرک به شدت به نیروی های نصب کننده تجهیزات جمله می کردند و ارتش ایالات متحده هم توسط بالگردها ، تانک ها و نفربرهای مسلح از نیروهای نصب کننده حمایت می کردند. در مدت 30 روز سربازن بیشتر از 3000 دیواره بتنی T شکل نصب کردند و یک دیوار به طول سه مایل احداث کردند . این دیوار با موفقیت توانایی جیش المهدی را برای انتقال نیرو و تدارکات و انجام حملات به خارج ار منطقه محصور کم کرد و توانست جلو دید این نیروهای جهت انجام حملات موشکی و خمپاره ای به مناطق بین المللی گرفت. این دیوار مجهز به پست های بازرسی بودند که کمک زیادی به ارتش ایالات متحده و عراقی ها برای پاکسازی شهر کردند. نیروهای ارتش به درگیری در شهرهای بزرگ با جمعیت بالای ده میلیون نفر فکر می کنند . بتن می توان به کاهش پیچیدگی محیط شهری کمک کند و باعث ثبات شود همچنین می تواند پناهگاههای امن برای نیروها در داخل شهرها ایجاد کند. آیا ارتش باید جرثقیلها با کیفیت بالا در اختیار داشته باشد؟ ایا قبل از عملیات باید تجهیزات بتنی را مستقر کرد ؟ آیا نیازی هست قبل از هر عملیاتی ارتش به فکر تامین بتن باشد؟ ایا نیاز هست تجهیزات هیدرولیکی با قابلیت حمل و نصب سازه های بتنی 6 تنی در ارتش وجود داشته باشد؟به نظر من جواب تمام این سوالات بله است بتن نقش مهمی در جنگ های مدرن خواهد داشت منیع این مطلب اهمیت مهندسی در جنگ را نشون میده در ابتدا می خواستم یک تاپیک تازه برای این مطلب بزنم اما مطلب خیلی طولانی بود و متاسفانه هنوز فرصت نشده همه را بزارم ان شالله اگر عمری بود ادامه می دم
-
1 پسندیده شدهچکا برای حزب ( حزب کمونیست ) حکم شمشیر و سپر را دارد ، حتی اگر لازم باشد شمشیر را بر سر بیگناهی فرود بیاوریم ....!!!!! ولادیمیر ایلیچ اولیانوف ( لنین )
-
1 پسندیده شدهفردیناند ، فیل جنگی آلمان نازی مقدمه Elefant (به آلمانی یعنی فیل) یک ضد تانک سنگین بود که توسط ارتش آلمان نازی در طی جنگ جهانی دوم طراحی و شاخته شد. در سال 1943 کارخانه پورشه این ضد تانک را با نام فردیناند (Ferdinand) ساخت و در سال 1944 بعد از اصلاحاتی به نام Elefant تغییر نام داد و با اسم خاص Sd. Kfz. 184 در سیستم رزمی آلمان نازی نامگذاری شد. تاریخچه توسعه نیرو های آلمان نازی نیاز به یک تانک سنگین را در سیستم رزمی خود به شدت احساس می کردند پس در 21 می سال 1942جلسه ای درآلمان برگزار شد و از شرکت های پورشه و هنشل خواسته شد تا برای ارتش آلمان نازی یک تانک سنگین با وزن 45 تن ومسلح به توپ 88 میلیمتری KwK36- L/56 ، را طراحی کنند. هردو این شرکت ها از یک برج برای تانک خود استفاده کردند این برجک توسط شرکت Krupp ساخته شده بود. تفاوت دو پروژه ای که طراحی شده بود در محل قرار گیری برجک ، نوع شاسی و نیرو محرک تانک بود. در تانک ساخته شده توسط شرکت پورشه برجک نزدیک به جلویی بدنه قرار داده شده بود ولی در طراحی مدل شرکت هنشل برجک در وسط شاسی گذاشته شده بود. تانک ساخته شرکت کمپانی پورشه به یک پیشرانه که توسط خود کمپانی پورشه طراحی و ساخته شده بود مجهز شد. این پیشرانه بنزینی Type 101/1 نام داشت که به وسیله هوا خنک می شود محل قرار گیری پیشرانه در قسمت عقب تانک بود. کارخانه پورشه اسم این تانک را VK4501 گذاشت. اما طرح تانک پورشه در مقابل طرح شرکت هنشل شکست خورد و طرح شرکت هنشل با نام تایگر 1 وارد سیستم رزمی آلمان شد. تانک پورشه از علل شکست طرح شرکت پورشه ضعف پیشرانه ،سیستم انتقال قدرت ناکارآمد ، نیاز به تعمییر و نگهداری مداوم موتور و مانور پذیر ضعیف تر نسبت به رقیب خود بود. بعد از شکست این پروژه شرکت پورشه تصمیم گرفته شد از شاسی تانک خود برای ساخت یک توپ خودکششی 170 میلی متری یا 150 میلیمتری و یا خمپاره انداز 210 میلی متری استفاده نمایید ، اما اعتقاد بر این شد که از این شاسی برای ساخت ضد تانک سنگین استفاده شود. در طول سال 1942، هشتاد و پنج دستگاه از شاسی های تانک پورشه برای تبدیل شدن یه یک زره کوب انتخاب شدند. دکتر پورشه (فردیناند پورشه) شخصا خود برای کار طراحی نظارت آن را به عهده گرفت به همین خاطر این زره کوب به افتخار او فردیناند نامگذاری شد. در 19 مارس سال 1943 اولین نمونه فردیناند ساخته شد . 91 شاسی تانک تایگر پورشه تبدیل به این زره کوب جدید شدند . کار ساخت این تعداد فردیناند به سرعت دربین ماه مارس تا مه سال 1943انجام گرفت. هدف از توسعه فردیناند جایگزینی برای زره کوب های سبک Marder II و Marder III بود. فردیناند پورشه طراح اصلی زره کوب فردیناند کارخانه ساخت فردیناند زره کوب فردیناند فردیناندهای ساخته شده در حال اعزام به جبهه شرقی طراحی برای برجک این زره کوب از یک ساختار ساده استفاده شده بود. که فقط در اطراف بدنه برجک دارای شیب ملایم بود. فردیناند در مجموع داره 6 خدمه بوده است ، محل قراری گیری راننده و متصدی رادیو در جلوی بدنه بوده، پیشرانه در قسمت وسط شاسی و برجک در قسمت عقبی بدنه قرار داشت. برجک محل قرار گیری دیگر خدمه شامل فرمانده ، دو نفر لودر و یک توپیچی بوده است. همچنین مهمات در برجک قرار داشتند. برای خروج خدمه یک دریچه بزرگ در پشت برجک قرار داشته است ، همچنین بروی دریچه بزرگ یک دریچه کوچک برای بیرون انداختن پوکهای گلوله تعبیه شده است. برای تقویت حفاظت بدنه از زره اضافه شونده به ضخامت 100 میلیمتر در جلوی بدنه و تقویت بقیه قسمت ها بدنه با زره ای یه ضخامت 200 میلیمتری استفاده شد که منجر به اضافه شدن وزن 5 تن به کل ساختار شد. پیشرانه قبلی که پورشه برای تانک قبلی خود پیشنهاد داده بود VK4501 نام داشت در این زره کوب با پیشرانه ساخت شرکت مایباخ که قدرتی در حدود 296 اسب بخار داشت تعویض شد. در زره کوب فردیناند دو پیشرانه جاسازی شده است در نتیجه قدرتی معادل 592 اسب بخار قدرت داشت . علاوه براین در این زره کوب دو موتور الکتریکی زیمنس با قدرت 230 کیلو وات قرار داشت هر کدام از این موتورهای الکتریکی به چرخ های خورشیدی عقبی متصل بودند. موتورهای الکتریکی نیز به عنوان واحد فرمان موتور وسیله نقلیه عمل کرده است. این پشرانه دیزلی- الکتریکی این امکان را به فردیناند میداد تا در جاده به حداکثر سرعت 30 کیلومتر برساعت و در خارج از جاده به 10 کیلومتر بر ساعت دست پیدا کند. این پیشرانه ترکیبی مصرف سوخت بالا و عملکرد ضعیف داشت همچنین چرخ های خورشیدی در هر 500 کیلومتر نیاز به تعویض داشتند. سیستم تعلیق از نوع "slack track" بوده است که شامل 6 جفت چرخ ( 3 جفت در هر طرف) و که بروی سیستم میله ای پیچشی قرار داشتند، در این سیستم تعلیق، غلطک بازگرداننده وجود ندارد .در وعوض دارای دو جفت چرخ های خورشیدی است که در هر انتهای خودرو در هر طرف قرار داشتند. میزان ضخامت زره در بخش های مختلف زره کوب نمایش اجزایی داخلی زره کوب فردیناند چرخها در سیستم تعلیق شامل 6 جفت چرخ بوده است مهمات این زره کوب به یک توپ 88 میلیمتری کالیبر 71 مدل Pak 43/2) KwK 43) مجهز بوده است.در حقیقت این نسل از توپهای کالیبر 71 جایگزینی برای توپ های معروف ضد هوایی 88 میلیمتری فلاک بود. لوله توپ KwK 43 در مقایسه با توپ KwK 36 لوله توپ بزرگتر ، افزایش سرعت خروج گلوله از دهانه و گلوله های بلند تر بود. از توپ های مدل KwK 43 در تانک تایگر 2 و زره کوب Jagdpanther نیز استفاده شده بود. توپ های سری KwK 36 نیز در تانکهای تایگر 1 نصب شده بودند. همین ویژگی ها باعث شد Pak 43 نتواند به عنوان یک سلاح ضد هوایی ایفای نقش کند اما در عوض یک سلاح کشنده ضد تانک محسوب میشد. میزان حرکت لوله توپ در Elefant بسیار محدود بوده است وفقط توانایی گردش 25 درجه ای عمودی و افقی را داشته است. در نسخه بهینه سازی شده فردیناند (Elefant) یک مسلسل 7.92 میلیمتری MG-34 به عنوان سلاح ثانویه نصب شد. اصلاح فردیناند- (Elefant) در سپتامبر سال 1943 ، فردیناند های باقی مانده فرا خوانده شدند تا با توجه به تجربیات به دست امده از نبرد کورسک بهینه سازی شوند. در طول ماه های اکتبر و نوامبر سال 1943، از 50 وسایل نقلیه باقی مانده 48 دستگاه به این سطح از ارتقا رسیدند . نصب مسلسل MG 34 در جلویی بدنه برای مقابله با پیاده نظام ، نصب گنبد فرماندهی ( مشابه گنبد فرماندهی در زره کوب StuG III) ، نصب پوشش حفاظتی Zimmerit و تقویت زره جلوی بدنه (که منجر به افزایش وزن از 65 تن به 70 تن شد) از جمله ویژگی های بهینه سازی شده در زره کوب فردیناند بوده است. گفته می شود در ماه مه 1 سال1944 ، به دستور شخص هیلتر اسم این زره کوب بهینه سازی شده Elefant نامگذاری شد. در پاییز سال 1943 از شاسی سه دستگاه تایگر پورشه ، خودرو بازیاب زرهی Bergetiger ساخته شد ، همچنین یک دستگاه زره کوب فردیناند که در جنگ به طور جدی آسیب دیده بود و برای بهینه سازی به سطح Elefant مناسب نبود به یک دستگاه Rammtiger که یک نمونه آزمایشی از خودرو زرهی خط شکن بود تبدیل شد. گنبد فرماندهی در زره کوب StuG III خودرو زرهی خط شکن Rammtiger خودرو بازیاب زرهی Bergetiger یک نمونه مدل از خودرو بازیاب زرهی Bergetiger تاریخجه عملیات اولین نبردی که زره کوب فردیناند به طور متمرکز در آن شرکت داشت نبرد کورسک بود. فردیناند با کمک توپ 88 میلیمتری Pak43/2 می توانست تانک های T-34 و ضد تانک های 76.2 میلیمتری ارتش شوروی را در فاصله از بیش از 3 کیلومتر به آسانی از میان بردارد . با این حال با پیشروی پیاده نظام ارتش شوروی و گذشتن از خطوط دفاعی آلمان فردیناند ها بی دفاع می ماندند. نداشتن مسلسل به عنوان سلاح ثانویه و مجهز نبودن یه برجک متحرک از جمله نقاط ضعف بزرگ این زره کوب ها در مقابل پیاده نظام بود . پیاده نظام شوروی خیلی زود نقاط ضعف این زره کوب سنگین را یافتند ، انها بدون دیدن شدن و حرکت در نقاط کور فردیناند به آن نزدیک می شدند با استفاده از نارنجک و کوکتل مولوتف از هر دو طرف فردیناند ها را از میان برمی داشتند. اما این تنها مشکل فردیناند ها در جبهه های جنگ نبود ، بزرگترین مشکل فردیناندها در نیرد کورسک آسیبهای مکانیکی و صدمه های ناشی از مین ها بود. هر گونه صدمه به زنجیرهای حرکتی ، سیستم تعلیق و یا زره های، خدمه را مجبور به پیاده شدن و تلاش برای تعمیر می کرد. وزن بسیار این زره کوب مانع از بکسل کردن آن می شد. خودرو های بازیابی زرهی در نیرد کورسک عموما از مدل Bergepanzer IV بودند که توانایی بکس کردن خودرهای زرهی سنگین را نداشتند . برای جا به جا کردن تانک های تایگر 1 به سه دستگاه Bergepanzer IV نیاز بود در عوض برای جا به جایی فردیناندها به 5 دستگاه Bergepanzer IV که به یک دیگر متصل می شدند نیاز بود .در مراحل اولیه از نبرد کورسک هنگامی که آلمانی ها دست به حمله می زدند، وسایل نقلیه سنگین بعد از حمله در طول شب تعمیر می شدند و دوباره می تواسنتند به میدان نبرد بازگردند. اما با شروع ضد حملات ارتش شوروی با سقوط مواضع دفاعی آلمانها با کوچکترین مشکل جزئی دربخش تعلیق که مانع از حرکت کردن فردیناندها و هر خودرو زرهی سنگین دیگر میشد خدمه معمولا مجبور بودند وسیله زرهی خود را ترک کنند در نتیجه این ادوات سالم بدست ارتش شوروی می افتاند. از جمله اشکالات تانک ها و زره کوب های سنگین نیاز به تعمیرات طولانی مدت آنها خصوصا در بخش سیستم تعلیق بوده است- نیروهای آلمان نازی در حالی تعویض پیشرانه فردیناند زره کوب های سنگین فردیناند که در جبهه نبرد کورسک رها شدند گروهی از فرماندهان ارتش سرخ در کنار فردیناند پوستری برای ارتش شوروی در مورد ساختار زره کوب فردیناند به همین دلیل ارتش آلمان اصلاحاتی را بخش آرایش نظامی خود اعمال کردو واحده های نظامی خود را به جوخه های کوچکتری تقسیم کرد. دراین تقسیم بندی در حمله زره کوب های سنگین مثل Jagdpanzer در نوک آرایش قرار می گرفت . پیاده نظام و تانک های در جناحین و عقب این آرایش قرار داشتند و زره کوب های سنگین را پوشش میداند. در دفاع نیز یک واحد به عنوان نیرو ذخیره در عقب خط مقدم نگه داشته می شد. وظیفه این گروه کند کردن و کاستن از حرکت دشمن خصوصا تانک های انها بود . با ایجاد بهبود در فردیناندو رسیدن به سطح Elefant هنوز برخی از مشکلات وجود داشت. در سال 1944 زره کوب های Elefantوارد جبهه ایتالیا شدند. اما به علت وزن بالایی این زره کوب ها به آنها اجازه نمیداد از جاده ها و پل ها در طول میسر استفاده کنند. همچنین Elefant برای نبرد در فضاهای باز کاربرد داشت و در در زمین پر از تپه ایتالیا توان رزمی چندانی نداشت. همانطور که در کورسک بیشتر تلفات نه به خاطر درگیری های مستقیم بلکه به علت خرابی مکانیکی و کمبود قطعات یدکی بود در جبهه ایتالیا نیز اشکالات فنی خدمه را مجبور می کرد تا خودرو زرهی خود را از بین بردن و یا رها کنند. یک گروه از زره کوب های Elefant در ژانویه سال 1945 در مقابل ارتش شوروی در لهستان قرارداشتند و باقی آنها برای دفاع از برلین به کار گرفته شدند. با تمام کاستی های فردیناند ، عملکرد این زره کوب در نیرد کورسک بسیار درخشان بوده است . در طوب نیرد کورسک گردان 653 زره کوب های سنگین آلمان نازی ادعا کرده است که فردیناند ها توانسته بودند 320 تانک دشمن را نابود کنند که در عضو فقط 13 دستگاه از این زره کوب از بین رفته بود. در نتیحه فردیناند ها در کل جبهه های نبرد به یک نسبت 10 به 1 ( کشتن به ازای از بین رفتن) رسیده بودند. از جمله علل موفقیت این چنین فردیناند ها حفاظت بالایی آنها بود اما تحرک ضعیف و عدم اطمینان مکانیکی تا حد زیادی توانایی های عملیاتی آنها را کاهش داده بود. آلمان نازی Jagdpanther را جایگزین برای زره کوب های سنگین خود در نظر داشت، ترکیب تحرک قابل قبول و زره مناسب در حالی که همان قدرت آتش را در اختیار داشت. Elefant در جبهه ایتالیا از 19 دستگاه فقط 2 دستگاه از این زره کوب بعد از جنگ سالم باقی ماند. یکی از آنها یک فردیناند بود که توسط نیروهای شوروی در طی نبرد کورسک به غنیمت گرفته شد و در حال حاضر در موزه تانک کوبینکا در خارج از مسکو قرار دارد. ودیگری یک دستگاه Elefant بود که توسط نیروهای آمریکایی در نبرد آنزیو به غنیمت گرفته شد اکنون این زره کوب در موزه ای در ایالت ویرجینیا نگهداری میشود. این زره کوب در سال 2007الی 2008 دوباره نوسازی شد و به نمایش عموم در آمد. فردیناند در موزه ای در روسیه Elefant در ایالات متحده آمریکا مشخصات کلی زره کوب فردیناند کارخانه تولید کننده: پورشه سال تولید : مارس الی مه سال 1943 تعداد دستگاه تولیدی : 91 دستگاه وزن : 65 تن – 70 تن در نمونه Elefant طول : 8.14 متر عرض : 3.38 متر ارتفاع : 2.97 متر خدمه : 6 نفر( فرمانده، توپچی ، راننده ، اوپراتور رادیو ، دو نفر بارگذار ) حداکثر ضخامت زره : 200 میلیمتر تسلیحات : توپ 88 میلیمتری Pak 43/2 – مسلسل 7.92 میلیمتری MG-34 ( فقط در نمونه های Elefant) پیشرانه : 2 x موتور مایباخ با قدرت 296 اسب بخار برد : 120 کیلومتر حداکثر سرعت : 30 کیلومتر بر ساعت مترجم :Crash نقل با ذکر نام میلیتاری و مترجم بلامانع است.