برترین های انجمن

  1. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      70

    • تعداد محتوا

      8,884


  2. mehdipersian

    • امتیاز

      30

    • تعداد محتوا

      2,883


  3. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      25

    • تعداد محتوا

      2,400


  4. mehran55

    mehran55

    Editorial Board


    • امتیاز

      23

    • تعداد محتوا

      1,110



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 2 خرداد 1401 در همه مناطق

  1. 2 پسندیده شده
  2. 2 پسندیده شده
    بنام خداوند بخشنده مهربان با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ؛ دوستان این داستان راستان، یکی از برگهای زرین ولی فراموش شده تاریخ دفاع مقدس هست. مطمئن باشید که ارزش خوندن رو داره ======= آغاز آشنایی شب بود. پتویم را برداشتم از چادر زدم بیرون. حوصله شلوغی را نداشتم. دلم می خواست یک گوشه ساکت گیر بیاورم و بخوابم. ذهنم درگیر اتفاقات صبح تا حالا بود. راه افتادم طرف زمین صبح گاه. با خودم گفتم: اینجا هم بزرگ است و هم آرامش بیشتری دارد. جای خلوت زمین صبح گاه را پیدا کردم و پتویم را پهن کردم و «آخیش». ولو شدم. چشم هایم خسته بود. اما آسمان هم زیبایی خاصی داشت. نگاه می کردم و فکرم مشغول که خوابم برد. نمی دانم چقدر گذشته بود که حس کردم کسی کنارم دارد زمزمه می کند. غلت زدم و پتو را کشیدم روی سرم. فکر کردم خواب می بینم، اما صدای زمزمه همچنان می آمد. سرم را بیرون آوردم و با چشمانم اطراف را کاویدم. حالا صدای گریه هم می آمد. چند نفر بودند انگار. تکان نخوردم. فقط چشم برگرداندم. سه نفر کنار هم نشسته بودند. زمزمه می کردند. دقت کردم هم به تُن صدا و هم به خودشان. یک دفعه حس کردم آب یخ ریختند روی سرم. حاج احمد متوسلیان، حاج همت و بابایی بودند. داشتند مناجات می خواندند؛ یعنی حاج احمد می خواند و همت و بابایی گریه می کردند. لبم را گزیدم و با خودم گفتم: «خاک بر سرت». یاد صبح افتادم که چه برخوردی با این سه تا داشتیم. * * * 350 نفر بودیم که از قم راهی جبهه شده بودیم. زیر نظر تیپ 27 محمد رسول الله(ص). قم خودش تیپ و لشکر نداشت و زیرمجموعة تهران بود. در زمین صبح گاه جمع شده بودیم و منتظر بودیم تا حاج احمد متوسلیان بیاید و فرمانده برایمان انتخاب کند. فکر می کردیم از جمع خودمان یکی را انتخاب کند که دیدیم یک نفر به سمت مان می آید. منظم ایستادیم. حاج همت بود و یک غریبه. همت کمی عصبانی بود. کمی تند صحبت کرد و ما هم نگذاشتیم کلامش تمام شود. زمزمة اعتراض مان کم کم به فریاد تبدیل شد و... هیچ... بی نتیجه ماند. گردان ما از تمام گردان ها بهتر بود. هم از لحاظ روحیه و هم توان جسمی و هم تجربه عملیاتی بچه ها. همین باعث شده بود حساس باشیم روی فرمانده مان تا متوسلیان هم با حساسیت برای مان تصمیم بگیرد. از رفتن همت چند دقیقه ای نگذشته بود که یک جیپ کنارمان توقف کرد. حاج احمد متوسلیان بود و حاج همت و آن غریبه. بچه ها متوسلیان را که دیدند غصه شان سر باز کرد. دور متوسلیان را گرفتیم. بغض کرده بودیم. بین ما و حاجی یک علاقه خاصی بود. خیلی می خواستیمش. حاج احمد نشست و ماهم دورش نشستیم. حاجی نگاه مهربانی به ما کرد و بعد شروع کرد به صحبت کردن. می گفت: «ما همه از جبهه آمدن مان یک هدف داشتیم و حالا هم فقط برای یک هدف می جنگیم. همه مان می خواهیم دل امام از ناراحتی دربیاید و شاد بشه. امام حالا گفته باید خرمشهر آزاد بشود. من و شما هم باید کمک کنیم تا این حرف امام به نتیجه برسه. بچه ها! شما غیر از این چیز دیگری می خواهید؟ نه به خدا. امام به ما بگوید بمیر، همه برایش جان می دهیم. اما و اگر و چرا هم نمی آوریم.» بعد دست غریبه را گرفت و گفت: «این بابایی است. برادر من و شما که مثل ماها فقط برای یک هدف آمده. به خاطر دل امام. من به او ایمان دارم. شما هم به او ایمان داشته باشید. این قدر در این یکی ـ دو سال جنگ در جبهه بوده و در عملیات ها شرکت کرده که کلکسیون تیر و ترکش است. هر دستوری که او بده دستور من است. شما هم مطمئن باشید که بابایی جز رضای خدا هیچ چیزی نمی خواهد. یکی از مجروحیت های شهید احمد بابائی در جبهه غرب بغض مان بی صدا اشک شده بود. حاجی هم دل مان را حسابی سوزاند. بابایی را کنار ما گذاشت و خودش و همت راه افتادند که بروند. دوره شان کردیم. حاجی را بغل کردیم و بوسیدیم. همت را هم. سوار جیپ شدند و رفتند. ما ماندیم و فرمانده جدیدمان حاج احمد بابایی. بابایی ارتشی بود. این را همان اول به ما نشان داد. شهید احمد بابائی (نیروی هوائی ارتش - پیش از انقلاب) به صف شدیم و گفت: به دستور من می دوید تا آن دیوار و برمی گردید. و شمرد: 1، 2، 3. دویدیم. اما چند نفر که هنوز دل شان با فرمانده ارتشی جدید نبود، ایستادند. رفتیم و برگشتیم. بابایی نگاهی به سر تا پایشان کرد. یکی لباس سپاه داشت و آن دو تا هم بسیجی بودند. سپاهی را تنبیه کرد و سینه خیز بردش. گفت: باید به دستور فرمانده تان گوش بدهید. چه بابایی و چه غیر از اون. تا شب آموزش و تمرین و بدو و بشین، حرکت، صبر و تنبیه و ... ادامه داشت. دیگر از تک و تا افتاده بودیم. موقع نماز رهایمان کرد. شام را که خوردیم، آماده می شدیم برای خواب. همه به فکر بابایی و سخت گیری هایش بودیم که دوباره آمد و شروع کرد در چادرهایمان گشتن. از تک تک بچه ها احوال می پرسید. نگاه می کرد که بچه ها شام خورده اند، پتو دارند، چیزی کم و کسر ندارند. مثل پدر مهربانی به بچه ها نگاه می کرد. همه ذهنیت ها را عوض کرد. انگار نه انگار که فرمانده مان است. شهید احمد بابائی در لباس ارتش * * * صدای «العفو العفو» و هق هق گریه سه نفرشان اشکم را درآورده بود. تکان نمی خورم که نفهمند آنجایم. نزدیک اذان صبح بلند شدند و رفتند و من تازه فرصت کردم بنشینم و آزادانه گریه کنم. خبر ازعملیات صبح توی صبح گاه، بابایی اول برای مان صحبت کرد. گفت: «فقط بیست روز تا شروع عملیات وقت داریم. باید هم در این بیست روز آماده شویم. عملیات آزادسازی خرمشهر، ان شاءالله. گردان ما هم خط شکن است. پس همه باید تلاش مان را بکنیم.» تمرینات مان شروع شد. سخت و طاقت فرسا. از نیمه شب شروع می شد تا اوایل شب بعد. خیلی سختی می کشیدیم، اما بابایی آن قدر محبت بچه ها را خریده بود که کسی لب به اعتراض باز نمی کرد. شهید احمد بابائی در کردستان مثلاً یک شب ساعت شش آماده باش زد. تازه نماز خوانده بودیم. آماده شدیم و پیاده راه افتادیم. تا ساعت چهار صبح راه می رفتیم توی بیابون. تاریکی مطلق. هیچ جا را نمی دیدیم. بچه ها شوخی می کردند که: ان شاءالله نماز صبح خود را اهوازیم. دیگری می گفت: این جوری که ما داریم می ریم هفت ـ هشت ساعت دیگه حرم حضرت معصومه(س) هستیم... هوا کم کم داشت روشن می شد دلشوره گرفتیم که نماز صبح مان را کجا می خوانیم که دیدیم دژبانی پادگان پیدا شد. کلی خندیدیم که حاجی دستت درد نکند. هشت ساعت ما را در بیابان دور خودمان گرداندی. حاجی قطب نما را 360 درجه گرفته بود و هشت ساعت پیاده دور زده بودیم. از پادگان به پادگان. فقط دویدیم که نمازمان قضا نشود. ادامه آموزش در انرژی اتمی بعد از چند روز قرار شد گردان برای آمادگی بیشتر به سایت انرژی اتمی دارخوین برود. کانکس های سایت انرژی اتمی دارخوین (مقر لشکر 17 علی ابن ابیطالب) انرژی اتمی در دید عراقی ها بود و جاده اش زیر آتش توپ و خمپاره ها. با این حال برای این که بیشتر آماده شویم، چند روز باقی مانده تا شروع عملیات را برای آشنایی بیشتر با شرایط و آموزش آنجا بودیم. هوا گرم بود. پنجاه درجه دمای آنجا بود. آفتاب پوست و استخوان را می سوزاند اما دل حاجی نمی سوخت انگار. تمرین های مان سرجایش بود. عطش هم پدرمان را درمی آورد. چون جاده زیر دید بود. فقط شب ها برای مان یک تانکر آب می آوردند که هم برای خوردن، هم برای شست و شو و هم.... به خاطر همین در مضیقه بودیم. از سحر تا نیمه شب آموزش می دیدیم. یک بار داشتیم کنار لوله های نفت می دویدیم که حاجی ایستاد. گردان را هم نگه داشت. بعد گفت: برادرها سریع پوتین هایشان را دربیاورند. سریع سریع. بعد بروید بالای لوله ها و بدوید تا آن انتها. چشم های مان گرد شد. همین جوری توی پوتین پاهای مان از شدت حرارت زمین می سوخت. حالا لوله آهنی ... که دیدیم حاج احمد بابایی خودش خم شد و پوتین هایش را درآورد. ما همین کار را کردیم و پریدیم بالای لوله ها و سوختیم. می سوختیم و می دویدیم. پاهایمان تاول داشت. تاول می زد. می سوخت. پوستش کنده می شد. خون می آمد. اما ما همچنان می دویدیم. بابایی بلند فریاد زد: «عملیات می خواهد شروع شود. شماها گردان خط شکن هستید. همه عملیات بسته به کار شماست. ضعف نشان دهید، کوتاهی کنید، بترسید یا خسته شوید، همه زحمات به هدر می رود. مهمات کم است. ادوات ما مثل عراقی ها نیست. باید با گوشت و پوست بجنگید. پس خسته نشوید. شهید بابائی ( نفر اول ایستاده از سمت راست) - حاج احمد متوسلیان ( نفر اول ایستاده از سمت چپ) دعای کومله یادش به خیر! چقدر سختی کشیدیم! شب ها فقط دو ساعت می خوابیدیم. آن قدر گرم بود که انگار در حمام سونا بودیم، ولی خستگی همه را بیهوش می کرد. اما بابایی همان دو ساعت را هم آرام نمی گرفت. دور می افتاد و به همه بچه ها سر می زد. تمام بچه ها را می شناخت. یک شب یکی از بچه ها از شدت گرما رفته بود بالای کانکس ها خوابیده بود. حاجی فهمیده بود یکی کم است. خیلی گشته بود تا بالاخره صبح بالای کانکس پیدایش کرده بود. صدایش زده بود که پسرم تو آن بالا چه کار می کنی؟ آن بنده خدا هم که مست خواب بود توی همان حال خواب و بیدار گفته بود: حاجی داشتم دعای کومله می خواندم خوابم برد. حاجی خندیده بود که: اولاً کمیل نه کومله، دوماً نماز صبح که خواندی با چی وضو گرفتی. گفته بود: با آب کتری. حاجی گفته بود پاشو بیا عزیزم توی کتری چایی بوده نه آب. تو با چایی وضو گرفتی و نماز خواندی. مربی روح و جسم وضعیت مان خیلی سخت بود. اما هیچ وقت شکایت نمی کردیم. مثل پروانه دور بابایی می گشتیم. یک ویژگی دیگری هم داشت، آن هم اینکه علاوه بر جسم بچه ها روح شان را هم تربیت می کرد. عادات بدمان را می خواست از بین ببرد. کمک مان می داد برای کشتن خواهش های نفسانی مان. مثلاً یک شب که بردمان رزم شب، گفت: کسی حق ندارد در حین رزم سیگار بکشد. صبح، خسته برگشتیم، اما نگذاشت برویم توی چادر. نگه مان داشت. گفت: کی سیگار کشید؟ کسی جواب نداد. پرسید: کی سیگار رو درآورد، ولی نکشید؟ دو نفر دست شان را بلند کردند. گفت: کی درآورد و لبش گذاشت؟ یک نفر دستش را بلند کرد. همه را مرخص کرد. از آن سه نفر، دو نفر بسیجی بودند و یکی پاسدار. به بسیجی ها گفت بروید، اما دیگر تکرار نشود، اما پاسدار را تنبیه کرد؛ صدتا کلاغ پر برو بعد مرخص. جانش بود و بسیجی ها شب عملیات شب عملیات رسید. مرحله اول آزادسازی خرمشهر تا چند ساعت دیگر شروع می شد. سینه هامان از شوق داشت می ترکید. حال و هوای خاصی داشتیم. ما و یک گردان از ارتش در قسمت خودمان خط شکن بودیم. باید از جاده اهواز ـ خرمشهر می گذشتیم. رمز عملیات را که اعلام کردند، حرکت کردیم. از رودخانه گذشتیم. به خط دشمن نزدیک شده بودیم. خط را شکستیم. کار سخت بود، اما انجامش دادیم. گردان از جاده رد شد، آن هم زیر آتش شدید دشمن. به اهداف رسیده بودیم و باید خط را تثبیت می کردیم. عراقی ها تازه بیدار شده بودند. آن قدر سنگین آتش می ریختند که به زحمت توانستیم طاقت بیاوریم. می دانستیم که در محاصره هستیم. بابایی گفته بود که باید یک هفته در محاصره باشید، اما مقاومت کنید و عقب ننشینید. به خاطر همین هرچه در توان داشتیم مهمات برداشته بودیم. برای یک هفته صبر و جنگ. گاهی فشار عراقی ها آن قدر زیاد می شد که بابایی هم آر.پی.جی برمی داشت و می آمد کمک ما هفت روز محاصره روز سوم محاصره، عراق پاتک سنگینی کرد. تنها سلاح سنگین مان آر.پی.جی بود و گلوله ها هم خیلی کم. عراقی ها با تانک هایشان به طرف ما می آمدند. تشنگی، خستگی، فشار دشمن و کمبود مهمات امان بچه ها را بریده بود. حاج احمد متوسلیان و همت هم کنار ما بودند. شهید ناطق آر.پی .جی زن بود. یک لحظه عصبانی شد و رفت مقابل متوسلیان و داد زد: «حاج احمد دروغگو! کو توپ هات؟ کو تانک هات؟ دروغگو متوسلیان صبر کرد. وقتی شهید ناطق داد و قالش تمام شد با حالت جدی گفت: «بسیجی توپ و تانکش آر.پی.جی اش است. اگر بسیجی بخواهد به فکر توپ و تانکش باشد، باید بمیرد نگاه بچه ها همه به حاجی و کلامش بود. مطیع بودیم. با سختی آن محاصره هفت روزه را گذراندیم. هفت روز مظلومیت و تشنگی، بی مهماتی، هفت روز گوشت و خون مقابل توپ و تانک. هفت روز یک گردان در مقابل دو لشگر عراق. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند، اما حاج احمد گفت مرحله دوم را هم باید شما انجام بدهید. در مرحلة دوم بابایی دستور داد که فقط سلاح سبک بردارید. یعنی همان آر.پی.جی را هم نمی توانستیم ببریم. راه افتادیم و تا پشت توپ خانة عراق در سکوت رفتیم. وقتی بابایی کلت منور را شلیک کرد و «الله اکبر» گفت، مثل عقاب برسرشان ظاهر شدیم. درگیری مان بالا گرفت. اما توانستیم توپخانه عراقی ها را تصرف کنیم. خیلی از دوستان مجروح و شهید شده بودند. بابایی هم مجروح شده بود. اما نگذاشت بچه ها متوجه بشوند. در پنج کیلومتری خرمشهر بودیم. باید همان جا خط مان را تثبیت می کردیم. بابایی را عقب برده بودند. بی فرمانده بودیم. باز هم کمبود مهمات، تشنگی و خستگی. آتش دشمن هم پدرمان را درآورده بود. با هرچه داشتیم و نداشتیم مقاومت می کردیم. مهمات مان رو به اتمام بود. پاتک دشمن هم خیلی سنگین. تعدادمان هم کم شده بود. حالت ناامیدی داشتیم که دیدم یک موتوری با سرعت، زیر باران گلوله دارد می آید. بی اختیار برایش صلوات فرستادیم که سالم برسد. وقتی رسید، رفتم جلو. موتورش را خاموش کرد. دستش را جلو آورد و گفت: «سلام. من زین الدینم. از قم. شما بچه های گردان مالک هستید؟» باهاش دست دادم و گفتم: «سلام. من هم حاجی زاده ام. آره. ما بچه های مالک ایم. مهمات مان دارد تمام می شود. مهمات می خواهیم.» سریع موتورش را روشن کرد و گفت: «می آورم الان می روم مهمات می آورم.» تا آمد راه بیفتد، پریدم پشت موتور و همراهش رفتم. عراقی ها هم با گلوله بدرقه مان کردند. رسیدیم سر جاده. حسن باقری و حاج همت هم آنجا بودند. مهمات را که برداشتیم، می خواستیم راه بیفتیم که حسن باقری دیدمان. آمد جلو. نگاهی به صورت من کرد. وقتی حال زار و رنگ و روی مرا دید، محکم با دستش کوبید توی صورتش و گفت: عزیزجان، چرا این جوری شدی؟ دستم را گرفت که مثل یخ سرد بود. دوباره کوبید توی صورتش و گفت: خاک بر سر من! خدایا چه کار کنم؟ همت دست باقری را گرفت تا دیگر خودش را نزند و مدام می گفت: حسن جان، دعا کن!» حال باقری دلم را خیلی سوزاند. واقعاً چقدر ما غریب و بی وسیله بودیم. راه افتادیم. باقری بی تاب بود. برگشتیم پیش بچه ها با یک موتور مهمات. دویدند و مهمات را گرفتند. من همانجام افتادم روی زمین. اشعری پرید پشت موتور و با زین الدین رفتند که دوباره مهمات بیاورند. اشعری که می آمد، من می رفتم ... سه روز بدون فرمانده وضعیت جسمی مان اصلاً خوب نبود. سه روز کشید تا توانستیم خط را تثبیت کنیم. حالا فقط پنجاه نفر مانده بودیم. سیصدتا از بهترین دوستانمان شهید یا مجروح بودند. خسته و دلشکسته بودیم که بالگردی نزدیکمان نشست. مقابل چشمان بهت زده مان بابایی از بالگرد پیاده شد.دستش را گچ گرفته بودند. دویدیم طرفش. دورش را گرفتیم. این سه روز بدون فرمانده، با پاتک های سنگین دشمن و سیصد داغ، بی اختیار اشک هایمان سرازیر شد. بچه هایی شده بودیم دور از پدرشان. آن روز خیلی گریه کردیم. بابایی نشست. همه ما هم دورش. ولی ، کار هنوز تمام نشده بود. خرمشهر هنوز دست عراقی ها بود. مرحله آخر عملیات و عروج فرمانده ما آخرین مرحلة عملیات را هم ما باید انجام می دادیم. گردان مالک هنوز زنده بود و خرمشهر اسیر. پس گردان ما جان می داد تا ناموس و غیرتش را نجات دهد. بابایی صحبت می کرد و ما گریه می کردیم. اراده های خسته مان دوباره جان گرفت و احساس شور و توان انجام کار درون مان زنده شد. دستان هم را فشردیم. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. سر بر شانه هم گذاشتیم و همه خاطراتمان را گریه کردیم. همة برادرهای شهیدمان را، همة نوجوان های پرپر شده را، همه تن های بی سر را، همة بدن های قطعه قطعه شده را، . همة مادران بی پسر شده را گریه کردیم. همه کربلای بی حسین(ع) را ، و همة زینب(س) بی عباس(ع) را. کمرمان را محکم تر بستیم وهمچنین سربندهای یازهرای مان که تمام بچه های گردان مالک بر بازوی راست خود بسته بودند باید گلوگاه شلمچه به بصره را می بستیم؛ مرحلة سوم عملیات آزاد شدن خرمشهر. عملیات شروع شد. درگیری سخت تر از قبل بود. عراق نمی خواست خرمشهر را از دست بدهد. یک قدم تا خرمشهر فاصله داشتیم. کار سخت بود، اما انجام شدنی. باید به هر قیمتی در روز خط را می شکستیم. وسط عملیات دیگر بابایی را ندیدیم. دلمان شور می زد، اما آتش دشمن سنگین بود. خمپاره ای بابایی را از ما گرفته بود. بدون فرمانده می جنگیدیم و نمی دانستیم. نمی گذاشتند بچه ها بفهمند که روحیه شان را نبازند. سرانجام اهداف را گرفتیم. عملیات تمام شد. دنبال فرمانده مان می گشتیم. خرمشهر آزاد شده بود. می خواستیم همراه بابایی وارد شهر شویم. اما هرچه سراغ او را گرفتیم خبری نبود. رفته بود پیش بچه های دیگر. پیش آن 320 نفر. دلش برایشان تنگ شده بود. رفته بود پیش مهدی اجاق، احمد سعادتمند، اسماعیل پانزده ساله، پیش رضا بلندیان، مختاری، حیدرزاده، حسین ملاغلامی، ناطق، محمد، علی، مجتبی و ... سی نفر از گردان 350 نفری یاد حسین ملاغلامی به خیر. باهم آر.پی.جی می زدیم. مرحله دوم رفت بالا و یک تانک را زد و خوشحال فریاد زد: علی تانک را زدم. پریدم بالای خاکریز تا تانک را ببینم و فریاد زنان گفتم: آفرین حسین، آفرین، اما حسین جوابم را نداد. برگشتم دیدم حسین افتاده. نشستم بالای سرش. بوسیدمش. شهید شده بود. آن موقع سه تا آر.پی.جی زن بودیم، اما بدون حسین ملاغلامی... نرفتیم خرمشهر را ببینیم. دیگر خسته بودیم. تازه می فهمیدیم که چقدر خسته ایم. این دو هفته اندازه دو سال پیر شده بودیم. راهمان را گرفتیم و برعکس همه که می رفتند خرمشهر، ما چند نفر به سمت پادگان برمی گشتیم نزدیک چادرهایمان که شدیم، احساس غربت داشت دیوانه مان می کرد. چادرهای 350 نفری و حالا فقط چند نفر. سی نفر از گردان 350 نفری خدا، چه کار کنیم؟ هرکس وارد چادر خودش که می شد، مثل ابر بهار گریه می کرد. مظلومیت، بی کسی، تنهایی، داغ، داغ برادر و عزیزتر از برادر، همه مان را مچاله کرده بود. مخصوصاً باباغلامی را که مسئول تدارکات مان بود. چون تدارکات کم بود گاهی بچه ها ازش کمپوت می خواستند با بداخلاقی جواب منفی می داد. می گفت: فقط شب عملیات. شب عملیات هم آمد و به همه یک کمپوت داد. اما چون می دانستیم باید یک هفته در محاصره بجنگیم و باید هرچه می توانستیم مهمات برداریم به جای کمپوتمان دو سه تا نارنجک برداشتیم. توی چادرها کمپوت را گذاشتیم و رفتیم. روضه بابا غلامی بابا غلامی حالا می دید چادرهای خالی از بچه هاست و گوشة هر چادر هم چند کمپوت. شروع کرد به گریه کردن. خودش را می زد. مثل پدرهای پسرمرده زار می زد. زبان گرفته بود: «مهدی جان، حمیدم، دورت بگردم بابا. کجایی اسماعیلم. برایت کمپوت آوردم. بمیرم من که شما را اذیت کردم. رضا جان. آقا هادی. بابا بیایید. محمدم، کمپوت نمی خواهی. خدایا کجان بچه هایم. خدایا گل هایم پرپر شدند.» روضه ای بود چندنفره که دل ها را می سوزاند. گردان مالک حالا شده بود دسته مالک. دسته بی فرمانده. دیگر کاری نداشتیم. بار و بندیلمان را جمع می کنیم و راهی قم می شویم. باید برای تشییع بچه ها برسیم. به خانواده هایشان سر بزنیم و سراغ مجروحین هم برویم. راه می افتیم. در قطار کسی حوصله شوخی ندارد. سکوت و غم و نگاه و اشک و سوزهای آرامی که از گوشة چشمانمان می آید و صورت ها را خیس می کند. کسی برای گردان مالک یادمان نمی گیرد!؟ چند روزی در شهر هستیم. قرار است لشکرهای سپاه سازمان جدیدی بگیرند. نیروهای قم می روند زیر نظر لشکر 17 علی بن ابی طالب و از تهران و لشکر 27 محمد رسول الله(ص). جدا می شوند. گردان مالک هم می رود زیر نظر لشکر 17. دسته مالک از 350 نفر فقط سی نفر نیرو دارد. پس منحل می شود گردان فراموش شده ای که نه لشکر 27 برایش یاد می گیرد و نه لشکر 17. مهم نیست. بچه ها روسفیدند. مثل فرمانده غریب شان حاج احمد بابایی، فرمانده صبور و مهربانشان. از ارتش آمده بود در سپاه و کنار بسیجی ها خدمت کرد و حالا ... ما هم تا آخر جنگ بودیم. هرچند که از آن سی نفر هم حالا تنها ده نفر مانده ایم؛ ده نفری که یادگار جنگ اند. جانبازاند و البته سرافراز * * * گفت وگو با علی حاجی زاده و ناگفته هایی از حماسه آفرین خرمشهر، شهید احمد بابابی ================ این خاطرات که جگر من رو سوزند بچه ها. شما رو نمیدونم انشاءالله که لایق باشیم تا امروز پرچم این شهدا رو نگذاریم که به زمین بیوفته و فردای قیامت هم در کنارشون محشور بشیم. ============ بسیار زیبا و تأثیرگذار... منتقل شد PersianKing
  3. 1 پسندیده شده
    مربوط به کدام درگیریهاست؟ چون اخرین درگیری جدی حزب الله با صهیونیستها 2006 بود که محصول شکست صهیونیستها و هدف قرار داده شدن تعداد زیادی مرکاوا اگر اشتباه نکنم شد تروفی. پس تروفی بعد از 2006 به شکل گسترده وارد میدان رزم شد فکر کنم تازه در سال 2010 و بعد از اون هم حزب الله درگیری جدی اون هم در مقیاس زرهی نداشته با این رژیم. تنها حماس در یکی از نبردهای سنگین شلیک چند موشک ضدزره و گزارشاتی از دفعش را تجربه کرده به نظر در نبردهای غزه. پ ن: به نظر حزب الله هنوز وارد نبرد جدی با تروفی نشده در مقیاس وسیع و هنوز قضاوتی در مورد لااقل عملکرد حزب الله و زرهی/تروفی صهیونیستها نمیشه داشت. اون مارک ها هم عجیب هست منتسب شده به حزب الله اون هم 8 شلیک. کلا حزب الله فکر کنم بعد از سال 2006 به تعداد 8 شلیک نمیرسه شلیکهاش در مقابل این رژیم در اون چند مورد رویارویی بابت انتقام نیروها که تازه اکثرشون هم به سمت خوردوها و حامل های نیمه زرهی و توقیت شده بوده نه تانک.
  4. 1 پسندیده شده
    ممنوعیت صادرات گندم توسط هند/ پیش بینی افزایش شدید قیمت گندم و افزایش فقر در آسیا و آفریقا هند بعنوان دومین کشور بزرگ تولیدکننده گندم در جهان تصمیم گرفته است با توجه به بحران ناشی از جنگ در اوکراین و به دلیل خشکسالی و «آنچه امنیت غذایی کشور» اعلام کرده صادرات گندم را متوقف کند. این تصمیم با انتقاد گروه جی هفت روبرو شده است. در پی بحران گندم در جهان خریداران جهانی بویژه ترکیه و مصر بر روی تامین گندم از هند حساب کرده بودند. پیش از این ممنوعیت، هند هدف گذاری خود برای صادرات گندم را برای سال جاری ۱۰ میلیون تُن برآورد کرده بود. بدین ترتیب ممنوعیت صادرات گندم از هند می تواند به افزایش جهانی قیمت گندم و رکوردی جدید در قیمت این محصول منجر شود و مصرف کنندگان فقیر در آسیا و آفریقا را بسیار تحت تاثیر قرار دهد.
  5. 1 پسندیده شده
    کشف گورهای دسته‌جمعی در محل سابق ۵۳ مدرسه بومیان (سرخپوست های) آمریکا وزیر کشور آمریکا از کشف گورهای دسته جمعی در محل ۵۳ مدرسه شبانه‌روزی سابق که مخصوص بومیان آمریکایی ساخته شده بود، خبر داده است. برای گردآوری گزارش هالند، محققان سوابق ۴۰۸ مدرسه‌ای را که از سال ۱۸۱۹ تا ۱۹۶۹ بودجه فدرال دریافت کرده‌اند و ۸۹ مدرسه دیگر را که از دولت پولی دریافت نکرده‌اند، پیدا کردند. حدود نیمی از مدارس توسط کلیساهای فرقه های مختلف برای دولت اداره یا توسط آن ها حمایت می شد. فعالان و محققان می گویند که بسیاری از کودکان در مدارس مورد آزار و اذیت قرار گرفتند و دیگر خبری از ده ها هزار نفر از آنان نشد. این گزارش خاطرنشان کرد که «سوءاستفاده‌های شدید جسمی، جنسی و عاطفی» که در مدارس صورت گرفته به خوبی مستند شده است و تاکنون تحقیقات بیش از ۵۰۰ کودک را پیدا کرده که در این مدارس جان خود را از دست داده‌اند. بازرسان گفتند که انتظار دارند تعداد بیشتری از مرگ افراد را کشف کنند. گفتنی است در دو سال گذشته، کانادا نیز ده‌ها گور دسته‌جمعی از کودکان بومی این کشور را کشف کرده است
  6. 1 پسندیده شده
    با نشون دادن این عکسه از این ماهواره 3 توانایی قطعی شده . 1- پرتاب موفق 2- پایدار سازی موفق 3- ارتباط گیری موفق .... با این سه فاکتور عملا ما میتونیم ماهواره های بیشتر و با دوربین های دقیق تر در مدار 500 کیلومتری قرار بدیم . و یه چیز خیلی مهم تر اینه که ما میتونیم ماهواره های ارتباطی در فضا قرار بدیم یعنی میتونیم پهپاد هامون رو از راه دور کنترل کنیم . دقت تفکیک نور 2 بر اساس گفته ها 10 متر هست این دقت میتونه ناو هواپیمابر و ناوشکن های دشمن رو تشخیص بده . با همین یدونه کلی اطلاعات مهم از وضعیت ناوگان دریایی دشمن به دست ما می رسه ولی با زمان زیاد اگر بخوایم زمان کمتر بشه تعداد ماهواره ها رو زیاد تر کنیم . ما قبلا یه مشکل برای رهگیری ناو های دشمن از راه دور داشتیم که شناسایی موقعیتشون ممکن نبود . برد موشکهامون خیلی بالا تر از توانایی رصد ما بود . الان با این ماهواره و بعدی ها انشالله این مشکل حل میشه .
  7. 1 پسندیده شده
    این تاپیک بالا نیست؛ همه توجهات به سمت جنگ اوکراین و وقایع سیاسی داخلی جلب شده. اما فلسطین هم کم‌خبر نبوده! چندین عملیات تیراندازی و مشابه اون در سرزیمن اشغالی اتفاق افتاده، دیروز بشار اسد به ایران سفر کرده و امروز هم خبر اومده که در فرودگاه بن‌گوریون هم میزبان اتفاقاتی بوده: اخبار غیررسمی و شایعات تایید می‌کنن که احتمالا اخبار بیشتری در راه خواهند بود.
  8. 1 پسندیده شده
    از دو جا کتاب مسلمانان به اروپا رسید اولی در جنگ های صلیبی و غارت شهر های مسلمانان در شام و فلسطین دومی غارت و کشتار بزرگ صلیبی ها در آندلس که این مورد خیلی بیشتر از قبلی تاثیر داشته. کتابخانه های بزرگ با چند صد هزار کتاب به دست صلیبی های اسپانیا رسید. یک نمونه کپی کاری اثر ((کمدی الهی)) دانته هست کاملا کپی شده شرح معراج پیامبر اسلام به هفت آسمان هست. جالبه که کتاب بسیار مشهور در تاریخ اروپا هم هست.
  9. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی در هر دوره ای زبان علم بسته به کشورهایی که پیشرو علم آن دوره هستند تغییر می کند بنابراین علاقه مندان به علوم دنبال یادگیری زبان علم آن دوره می روند . مانند اکنون که انگلیسی است و قبل از آن فرانسه بود و همینطور سایر زبان ها . قبل از اروپایی ها ، مسلمین آثار یونانی ها را ترجمه می کردند . مشهور است که ابن سینا 40 بار مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده و نفهمیده بود تا اینکه شرح فارابی را بر آن خواند و فهمید . وی در 18 سالگی به مطالعه مابعدالطبیعه (متافیزیک) ارسطو پرداخت، ولی مطالب آن را در نیافت. خودش می‌گوید: «من 40 بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خواندم و تمام متن آن را از حفظ شدم، ولی محتوای آن را نفهمیدم. روزی در بازار کتابفروشان، مردی با اصرار کتابی ارزان به من فروخت. بعداً متوجه شدم، آن کتاب شرح مابعدالطبیعه ارسطو به قلم ابونصر فارابی است. پس از خواندن آن، مفهوم کتاب ارسطو را به درستی دریافتم.» http://frh.blogfa.com/post/51
  10. 1 پسندیده شده
    مستند "ساعت آخر"، جدیدترین روایت و اطلاعات از ترور شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس در فرودگاه بغداد. در حوزه نیوز https://hawzahnews.com/xbJnM منبع پست ارسالی بالایی با عنوان آخرین مکالمه بیسیمی شهدای ایرانی خان‌طومان سوریه هم سایت حوزه نیوز بوده است https://hawzahnews.com/xbJnc +++++++++++ این خبر قدیمی است ولی چون انعکاس نداشت اینجا می گذارم ۱۱ فروردين ۱۴۰۱ پیکر شهیدان میثم علی و امتیاز حسین از شهدای مدافع حرم لشکر زینبیون ظهر امروز پس از مراسم تشییع در گلزار شهدای بهشت معصومه به خاک سپرده شدند. شهید میثم علی مهندس برق و شهید امتیاز حسین مهندس مکانیک بودند که به مدت هفت سال در لشکر زینبیون در مقابل تکفیر‌ی‌ها شجاعانه جنگیدند و در سال 1400 در بوکمال سوریه به شهادت رسیدند. https://www.yjc.news/00Xz5j ++++++++++++++++ این خبر هم البته مربوط هزینه فرودگاه دمشق و مقایسه آن با مالیات فرودگاه های عراق است که تاثیر آن در ارزان شدن هزینه زیارت دمشق جالب است. مدت زمان پرواز به استانبول و شهرهای توریستی #ترکیه بیش از دو برابر پرواز به #بغداد و نجف است اما هزینه سفر به آنجا نصف هزینه #عتبات است! برخلاف ادعاها عملیات سوخت‌گیری هوایی هم در ایران انجام می‌شود و هواپیماها در عراق سوختی دریافت نمی‌کنند! مشکل اصلی مالیات فرودگاهی اونجاست. برای فرودگاه استانبول چیزی حدود ٢٠ یورو به ازای هر مسافر و برای فرودگاه نجف حدود ١۵٠ یورو! https://twitter.com/drjahanpur/status/1521132818088316928 در زمان ۲۱ فروردین ۱۴۰۱ هزینه سفر یک زائر مازندرانی به سوریه با فاصله خیلی بیشتر از بغداد یا نجف حدود ۹ میلیون تومان است که تفاوت زیادی با هزینه سفر هوایی زیارتی به عتبات ندارد، irna.ir/xjJ3xV
  11. 1 پسندیده شده
    بسم ا... به درخواست برادر عزیز جناب @MF44 آخرین مکالمه بیسیمی شهدای ایرانی خان‌طومان سوریه https://www.aparat.com/v/Q4BE5
  12. 1 پسندیده شده
    شمشیرباز کهنه کار
  13. 1 پسندیده شده
    بشار در تهران کشته شدن 6 فرد مسلح در اصابت موشک کورنت خبرهای مبنی بر هدف فرار گرفتن این افراد توسط یک پهپاد روسی(اوریون) مجهز به موشک کورنت منتشر شده کواد کوپتر انتحاری kargu ساخت ترکیه در دستان ارتش سوریه ممکن است ترکها مسلحین را به این کود کوپتر مجهز کرده باشند
  14. 1 پسندیده شده
    ژن اوکراینی مروری بر تاریخچه و توانمندی های نفربر زرهی حامل خمپاره انداز خودکششی بی تی آر-3 نمونه ام-2 در خط مونتاژ در جریان نبردهای شدید میان روسیه و اوکراین برای تسلط بر روی شهر گوستمول ( حومه کیف ) طیف متنوعی از تسلیحات ارتش اوکراین به غنمیت واحدهای روسی درآمد که در میان این غنائم ، یک نمونه خمپاره انداز خودکششی BTR-3M2 نیز دیده میشد و براساس داده های موجود ، یکی از معدود نمونه هایی بشمار می رفت که به شکل فعال در خدمت ارتش اوکراین قرار داشت . نفربر زرهی پیاده نظام بی تی آر-3 غنمیت بی همتا براساس روند عملیات نظامی در محور شمال اوکراین که با هدف محاصره کیف در روزهای نخست جنگ اتفاق افتاد ، واحدهای روسی در جریان یک عملیات نظامی غافلگیر کننده ، فرودگاه و شهر گوستومل را به تصرف خود درآورد ، با این وصف در 21 مارس 2022 پس از انتشار نخستین تصاویر از غنائم بدست آمده ، نمونه های جالبی مورد مشاهده قرار گرفت .یگانهای ارتش اوکراین قبل از عقب نشینی سراسیمه از این منطقه ، طیف متنوعی از سلاح های سبک ، نارنجک انداز ، سامانه های دفاع هوایی دوش پرتاب و ضد زره و همچنین خودروهای زرهی مختلفی را برجای گذاشتند که در میان این تجهیزات ، یک دستگاه خمپاره انداز خودکششی BTR-3M2 خودنمایی می نمود . نسخه BTR-3M1 در عکس های موجود ، این خمپاره انداز روی یک سکوی ویژه با دریچه های باز روی سقف نفربر به حال خود رها شده بود و به نظر می رسید به جز چرخ هایی که بر اثر اصابت ترکش ها ،سوراخ شده اند ، آسیب دیگری ندیده است . علاوه براین تصاویری از درون این نفربر نیز پخش گردید که صدمه قابل توجهی را نشان نمی داد و سلاح اصلی این خودروی زرهی که یک قبضه خمپاره انداز 120 م.م بود که بصورت جدا شده در داخل نفربر قرار داشت که احتمال تلاش خدمه برای باز کردن این سلاح به منظور انتقال آن به عقب را به نمایش می گذاشت . سرنوشت این خمپاره انداز خودکششی جالب هنوز در پرده ای از ابهام قرار دارد و اگر روند استاندارد تحویل تجهیزات ارتش اوکراین به یگانهای جمهوری های لوهانسک / دونتسک ادامه پیدا کند ، به مانند سایر تجهیزات غنیمتی ، این نفربر نیز بدان ها تحویل خواهد شد ، با این وصف ، احتمال تعمیر این آن و و تحویل به یک سازمان نظامی غیر از ارتش اوکرین قابل بررسی است ولی وضعیت فعلی آن هنوز مشخص نشده است واین در حالی است که تخمین تعداد تحویلی به ارتش اوکراین نیز تا حدودی غیرممکن بوده و شرایط خدمتی حال حاضر آن نیز چشم انداز معینی بخود نمی بیند . تولید با سفارش خارجی : درسال 2007 ، نیروهای مسلح ارتش تایلند سفارشی را به صنعت دفاعی اوکراین ارائه داد تا حداقل 100 دستگاه از نفربرهای زرهی BTR-3 و تجهیزات مربوط به آن را برای این کشور تولید کند . در یکی از بند های این قرارداد ، ارتش تایلند درخواست نمود تا امکان تبدیل تعدادی از این خودروها برای نصب ، حمل و شلیک خمپاره انداز 81 م.م فراهم آید که این درخواست منجر به تولید محصولی با شناسه BTR-3M1 گردید . در همین راستا ، پروژه خمپاره انداز خودکششی چندین سال به طول انجامید ولی در نهایت برای اولین بار در سال 2011-2010 چند نمونه تولید شده به همراه سایر خودروهای زرهی به ارتش تایلند تحویل داده شد . آنچه که داده های موجود نشان میدهد، تایلند تا سال 2014 حدود 10-9 دستگاه از نمونه خمپاره انداز خودکششی را دریافت نمود و حتی شروع درگیریهای فرسایشی در دونباس ، تاثیری بر روند صادارت خارجی این نفربر ویژه از خود برجای نگذاشته و درنهایت تا سال 2016 تمامی نمونه های سفارش داده شده به مشتری داده شد . درآن زمان ، با توجه به رضایت یگانهای کاربر تایلندی از این خودروی زرهی ، اوکراین سفارش مجددی از این نمونه ها را از ارتش تایلند دریافت نمود به شکلی که در سال 2011 یک سفارش قابل توجه در مقیاس 121 دستگاه پیش بینی می شد با این تفاوت که خریدار اکنون نیاز داشت تا یک خمپاره انداز با کالیبر بزرگتر روی آن نصب شود که در همین راستا ، شرکت اوکراینی ، با اعمال یکسری تغییرات در چیدمان داخلی نفربر BTR-3 شرایط را برای نصب یک قبضه خمپاره انداز 120 م.م فراهم نمود که این پروژه با شناسه BTR-3M2 شناخته شد . با توجه به این مساله ، برخی منابع معتقدند که اوکراین موفق شده تا حداقل 8 دستگاه ازاین نمونه را به تایلند تحویل دهد در حالی که خط تولید این گونه هنوز فعال بود و تعداد بیشتری ، مراحل مونتاژ را طی مینمود ولی گفته شده به مشتری خارجی تحویل داده نشد . نشریه معتبر میلیتاری بالانس نیز درهمین رابطه معتقدند بود ارتش تایلند حدود 18 دستگاه از نمونه BTR-3M1 ( مسلح به خمپاره انداز 81 م.م ) را دریافت نموده و در کنار آن نیز 8 دستگاه نفربر مسلح به خمپاره انداز 120 م.م نیز در خدمت قرار دارد . از آن زمان تاکنون خبری از افزایش کمی این نفربرهای در تایلند اخباری وجود ندارد و ارتش تایلند به همین تعداد ظاهرا بسنده نموده است . مشکلات داخلی برای تولید انبوه : ارتش اوکراین ، به تقریب از همان روزهای آغاز پروژه ، به نمونه BTR-3M1 علاقه نشان داد و اقداماتی برای خرید آن صورت گرفت ولی این تلاشها به نتیجه خاصی منتهی نشد تا جایی که درسال 2016 اخباری منتشر گردید که نشان می داد این نمونه هنوز استانداردهای ارتش اوکراین را برآورده ننموده ولی همزمان خبر از اختصاص بودجه برای نیل به شرایط مورد نیاز داده شد . گوستمول - یکم فروردین 1401 اما در سالهای بعد وضعیت این برنامه چندان تغییری ننمود و حتی یک دستگاه از نمونه BTR-3M1 وارد سازمان رزم ارتش اوکراین نگردید . در حالی که نمونه ام-2 نیز که از سال 2014 بطور کامل عملیاتی شده بود ، مشکلاتی را نشان می داد اما چند ماه قبل از تهاجم ارتش روسیه به خاک این کشور ، ستاد کل ارتش اوکراین تصمیم گرفت تا تجهیزاتی را که برای مشتری خارجی ساخته شده بود به گارد ملی خود تحویل دهد . به همین ترتیب ، چند دستگاه از نمونه BTR-3M2 در رژه های ارتش اوکراین ظاهر گردید و درنهایت یکی از این نمونه ها ، در نبرد گوستمول به غنیمت روسها درآمد . ویژگی های فنی : پروژه های BTR-3M1 و BTR-3M2 از یک ایده بسیار ساده ، یعنی متحرک سازی آتش توپخانه سبک و نیمه سنگین برای نیروی زمینی ،شروع شدند ولی بخش اصلی آن ، یعنی تغییر چیدمان داخلی از اهمیت قابل توجهی برخوردار می بود . در واقع امر ، این نفربر ، بخشهای اصلی خود شامل پیشرانه و شاسی را حفظ نموده بود در حالی که در بخش اصلی داخلی ، قنداق فلزی و سامانه های هدایت آتش قرار می گرفت . راست : خمپاره انداز 2بی11 کالیبر 120 م.م چپ : خمپاره انداز 2بی14 کالیبر 81 م.م بخش جلویی بدنه این نفربر با یک سازه جعبه ای جدید جایگزین شده و یک دریچه بزرگ با درب لولایی در بخش فوقاتی نفربر تعبیه شد که درست درزیرآن ، قنداق فلزی خمپاره انداز قرار می گرفت در حالی که یک سایت جدید برای نصب یک تیربار سنگین درست در جلوی این دریچه بزرگ ، طراحی گردید . در کناره های بدنه نیز جایگاه هایی برای حمل قنداق اصلی این خمپاره انداز ایجاد گردید که درصورت نیاز می شد سلاح را از درون خودرو باز کرده و برای شلیک روی زمین مستقر نمود . اما سلاح اصلی نفربر BTR-3M1 یک قبضه خمپاره انداز KBA48M اوکراینی بود که درحقیقت نمونه اصلاح شده خمپاره انداز روسی 2B14 بشمار می رفت و با یکسری تغییرات در طراحی و استفاده از مواد جدید در ساخت بدنه که امکان کاهش وزن را فراهم ساخته بود ، در سبد محصولات نظامی اوکراین قرار گرفت . با این حال ، در حالی که تغییرات اندکی در نمونه 82 م.م و نسخه صادراتی 81 م.م مشاهده میشد ، اما کیفیت رزمی سلاح و کاراکترهای رزمی آن به همان حالت قبلی باقی ماند و با حداکثر برد شلیک 3900 متر و سرعت آتش 20 تا 22 گلوله در دقیقه ، در خودرویی که میتوانست تا 80 گلوله ذخیره را با خود حمل کند ، نصب شد . اما در نمونه BTR-3M2 به جز تغییر سلاح اصلی ، تجهیزات خاصی به گونه ام1 اضافه نشد و با جایگزین شدن خمپاره انداز کالیبر 120 م.م 2B11 روسی میزان حمل مهمات داخلی نفربر به 40 گلوله کاهش پیدا نموده در حالی که برد شلیک به 7100 متر وسرعت آتش آن نیز به 13 تا 15 تیر در دقیقه رسیده بود . چشم انداز رزمی و صادراتی در مجموع امر ، خمپاره انداز خودکششی BTR-3M1/M2 را میتوان به نوعی ترکیب تسلیحات معمولی دانست که بر روی یک شاسی امتحان پس داده نصب شده اند و به مانند نمونه های مشابه ، با متحرک سازی آتش سبک و نیمه سنگین ، می توانند ضمن غافلگیر کردن دشمن ، با جابه جایی سریع از حملات موسوم به ضد آتشبار متقابل دوری جویند . پی نوشت : 1-بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. 3- تجمیع پستهای پراکنده خانواده بی تی آر-3 . هفدهم اردیبهشت سال 1401 خورشیدی
  15. 1 پسندیده شده
    در مورد بالگردها که حله، در مورد هواپیماها هم قابل نصب هست. حداقل در مورد اف 5 های جدید (کوثر) سیستم راداری شون (جهت اکتساب هدف و هدایت موشک) برد قابل قبولی داره که من امیدوار هستم حتی نسخه نیمه فعال 9 دی رو بشه روش نصب کرد.
  16. 1 پسندیده شده
    آیا جنگ اخیر روسیه با اوکراین باعث باز شدن پنجره فرصت های جدیدی برای همکاری مشترک و یا خرید محصولات نظامی خواهد شد ؟ باسلام بسیاری از سلاح ها جنبه تاکتیکی دارند و اصولا" تولید انبوه و دائمی ندارند . و بسیاری دیگر محل مصرف عمومی دارند و دائم کارخانه های تولیدی مشغول تولید و حتی بروز رسانی آنها هستند . به عنوان مثال خط تولید مهمات سبک ، توپخانه ای ، خمپاره اندازها و شاید تا حدودی ضد زره ها ... به صورت مشخص لاین هایی از خطوط تولید به آنها اختصاص داده شده و در تمام طول سال به نسبت فعال هستند و دلایلی مانند: میزان مصرف بیشتر این محصولات ، صادرات راحت تر ، رزمایش های دوره ای ، درگیری های مقطعی و ... مدام باعث می شوند که این خطوط تولید فعال و پرکار ! بمانند و پس از انبار داری به ترتیب و اولویت تاریخ مصرف آنها را روانه بازار مصرف بکنند ... در بحث سلاح های تاکتیکی و یا مهمات های با کاربرد خاص روال کمی متفاوت است . به عنوان مثال اژدر اشکوال ( بهینه سازی شده ایرانی آن با نام حوت ) چه میزان مصرف و یا بازار صادراتی دارد که بتواند یک خط تولید دائم را از آن خود کند ؟ جواب قطعا" مصرف محدود هست ... پس یقینا" این گونه محصولات به صورت مقطعی و بنا به سفارش روی خط تولید می روند و پس از انبار داری به میزان از قبل اعلام شده تولید آنها متوقف می گردد . حال به این خصوصیات خطوط تولیدی از منظر شرایط جنگ و صلح نگاه کنیم ... در شرایط جنگی قطعا" انبوهی از سفارشات به سوی کارخانجات تولیدی سرازیر می شود . نقشه و پلانها از بایگانی خارج و روی میز تکنیسینهای کارخانه قرار می گیرد . متریال های اولیه و نیمه آماده بر روی خطوط تولید می روند تا سفارشات مشتری در اسرع وقت آماده شود . عموما" دیده می شود که این گونه کارخانه جات سفارش های صادراتی را تعلیق می کنند و تامین قوای نظامی کشور خود که اکنون در حالت جنگی به سر می برد را در اولویت قرار می دهند . پس چگونه می توان امیدوار بود برای باز شدن پنجره های جدید همکاری مشترک پیرامون تولید محصولات نظامی در چنین اوضاع و احوال جنگیی ؟؟! بهتر است یک مثال بزنیم ... وقتی یک محصول که در حال حاضر در خط تولید قراردارد را برای خرید انتخاب کنید , کارخانه سازنده با توجه به اصل کاهش هزینه در زمان تولید انبوه به شما قیمت پایین تری را پیشنهاد می دهد و همچنین با استفاده گسترده تر آن محصول , سازنده برای رفع عیوب محصولش رغبت بیشتری خواهد داشت و به خودی خود ورژن های جدید تری و با تکنولوژی بهتری را روانه تولید و بازار مصرف خواهد کرد . ولی هنگامی یک محصول چندین سال است که تولیدی نداشته را برای خرید انتخاب می کنید باید خاطر نشان کرد که قابل پیش بینی خواهد بود که سازنده قیمت بیشتری را از شما مطالبه می کند و قطعا" هزینه تمام شده برای اینگونه محصولات نیز برای خود سازنده بیشتر خواهد بود ... فقط اینجا بحث زمان سنجی و فرصت شناسی است : شما در یک شرایط جنگی چند ضلع خواهید داشت : * دولتی که روز به روز خزانه اش خالی تر میشود . * بدهی اش به موسسات مالی و کارخانجات تولیدی روز به روز بیشتر می شود . * کارخانه ای که تشنه سرمایه گذاری جدید است تا محصولاتی که به زور سیاسی باید تولید آن را به صورت اعتباری ادامه دهد با تزریق اعتبار سر پا نگه دارد . * کشوری که به خاطر جنگ و تحریم ها خودش را در محاصره می یابد و تا حدودی از سیاست محافظه کاری بیرون می آید و بی محاباتر می تواند معاملات تسلیحاتی اش را سامان ببخشد . * و در پایان خطوط تولیدی که پس از فروکش کردن جنگ ها به دنبال مشتری جدید میگردند که تیراژ بالای تولید خود را حفظ نمایند . * و سرمایه گذاری که با هوشمندی در سرمایه گذاری به موقع خودش خواهان بازگشت مطالباتش به صورت محصولات بروز و امتحان پس داده ( در صحنه رزم واقعی ) می شود .
  17. 1 پسندیده شده
    در مورد اهمیت مجید با توجه به جنگ در اکراین: وقتی نیروی زمینی پیشروی میکنه، گهگاه میتونه موفعیت هدف رو تشخیص بده و گهگاه فقط میتونه محدوده تهدید رو شناسایی کنه، در بسیاری از موارد به تهدید بسیار نزدیک هست و شاید فاصله میان خط تماس دو نیروی مخاصم کاملا از بین بره. در این موارد پشتیبانی نزدیک هوایی فقط با هلیکوپتر ممکن هست و یا گشت و شناسایی جنگنده در ارتفاع پست. و اگر تهدید نیروی پیاده باشه، شناسایی و انهدام از ارتفاع متوسط و بالا شاید غیر ممکن بشه، بخصوص در مناطق دارای پوشش.(مثل اکراین و جنوب لبنان و ...) در این زمان ورود به ارتفاع پست به دشمن تحمیل میشه. و کار میفته دست سامانه های برد کوتاه و این سامانه ها باید بسیار متنوع و بسیار پرتعداد باشن که بتونن اقدامات متقابل تجهیزات هوایی دشمن رو به چالش بکشن. مجید از اون سامانه هایی هست که بسرعت میتونه در هر جایی به هر تعدادی مستقر بشه. متکی به رادار نیست و به تنهایی عمل میکنه و هیچ وقت موقعیت دقیقش برای مهاجم قابل تدقیق و یا حتی شناسایی نیست. این برای جنگ زمینی بود، ولی» در اکراین حرکت موشکهای کروز رو شاهدیم که طبق محاسبه سر انگشتی من حدود 8 ثانیه برای هر موشک در شناسایی و شلیک زمان هست. پدافند ایران واحد هایی داره با عنوان دیده بان زمینی که این سامانه ها برای استقرار در حلقه های دفاعی اونها طراحی شده. دیده بان زمینی تیم های موتوری و گشت و شناسایی اطراف مناطق دارای حفاظت پدافندی و نقاط کور راداری هستند که بصورت چشمی(مسلح و غیر مسلح) هواگردها رو گزارش میکنند. واحدهایی که مثل گشت موتوری نیروی انتظامی عمل میکنن! بسیار پر تعدادن و به خودروهای فرماندهی مختلفی وصل هستن، گزارشات اینها میتونه موفقیت این سامانه های استقراری سریع مثل مجید رو چند برابر کنه.و با مستقر شدن واحدهایی مثل مجید در مناطق دارای نقاط کور، دشمن رو در تله پدافندی گرفتار کنه. اضافه کنم: مجید ظاهرا از سوخت بدون دود استفاده میکنه که این برای کشف نشدن موقعیت مجید روی زمین بصورت چشمی بسیار مفید هست، البته نمیدونم تا چه حد در برابر سنسورهای جدید مثل اف 35 میتونه موثر باشه
  18. 1 پسندیده شده
    البته در مورد جنگنده ها و برخی حامل ها باید به سیستم کشف هم توجه کرد. سیستمی که بیش از بیشینه برد موشک برد داشته باشه و بتونه اهداف را اکتساب و به موشک محول کنه.
  19. 1 پسندیده شده
    بسم ا... پانزرهابیتز2000 بسوی شرق هویتزرهای خودکششی آلمانی برای ارتش اوکراین نخستین خبرهای موجود از احتمال تحویل هویتزرهای پانزرهابیتز 2000 به تاریخ 12 آوریل 2022 در مطبوعات آلمان انتشار یافت و براساس آن قرار بود تا تعداد مشخصی از این سلاح ها به نیروی زمینی ارتش اوکراین تحویل شود . این مساله تا 29 آوریل 2022 قطعیت پیدا ننمود تا اینکه سرانجام در این تاریخ با انتشار عکس هایی از این جنگ افزار در ایستگاه راه آهن اشتوتگارت ، عینیت پیدا نمود . متن پیش رو ، نگاهی شرقی به اخبار تحویل این سلاح آلمانی به اوکراین است که در واقع امر ، نخستین حضور هویتزرهای آلمانی در یکی از جمهوری های سابق اتحاد شوروی پس از اتمام جنگ دوم جهانی بشمار می رود . هفتاد و هفت سال پس از آخرین حضور توپهای خودکششی هامل آلمانی در شرق ، اینک یک محصول آلمانی در حوزه توپخانه ، قرار است مجدد خاک اوکراین را لمس کند اطلاعات غیر رسمی : در نهم آوریل 2022 مطبوعات آلمان گزارشهای اولیه با درصد احتمال بسیار پائینی را منتشر نمودند که نشان می داد دولت این کشور درصدد است تا تامین مالی و سخت افزاری بخشی از نیازهای رزمی ارتش اوکراین برای مقابله با حملات روسها را بر عهده بگیرد . این داده ها که از سوی یک منبع ناشناس در اختیار روزنامه ها قرار داده شده بود از کمیت و کیفیت این کمک ها اطلاعات زیادی نداشت وتلاش های روزنامه نگاران برای دریافت اطلاعات دقیق نیز راه به جایی نبرد . اما مدتی بعد درز خبرهای جدید ، نشان میداد که شرکت سازنده این سلاح ( KMW) به دولت اوکراین پیشنهاد داده تا 100 قبضه از این هویتزرهای خودکششی را به ارتش این کشور تحویل دهد . این پیشنهاد برای کیف از جذابیت بالایی برخوردار شد و با قبول آن ، شرکت آلمانی پیشنهاد خود را به وزارت اقتصاد آلمان ارائه داد ، هر چند تا این تاریخ هنوز ازسرنوشت این درخواست اطلاعاتی منشتر نشده است . با این حال ،در صورتی که تعداد 100 قبضه ادعایی صحت داشته باشد ، این قرارداد شامل تجهیزات آموزشی ، قطعات یدکی و .. به ارزش 1.7 میلیارد یورو برای نمونه شنی دار و رقمی در حدود 1.2 میلیارد یورو نیز برای تحویل نمونه های چرخدار از این سلاح خواهد شد . علاوه براین ،داده های غیرقابل تاییدی وجود دارد که نشان میدهد اگر کیف پیشنهاد تحویل این هویتزرها را قبول کند ، این تعداد از موجودی بوندس وهر ( ارتش آلمان .م ) تامین می شود و به موازات آن، به منظور جبران کمبود این هویتزرها در ارتش آلمان ، به همان تعداد قبضه های جدید تولید خواهد شد ، اما اینکه این نمونه از نوع شنی دار یا چرخدار باشد ، معین نگردید . در همین راستا ، شرایط تحویل نیز مشخص شد ، به گونه ای که اولین دسته از تجهیزات تنها ظرف 30 ماه از تاریخ امضای قرارداد به مشتری تحویل خواهد شد و این بدان معنی است که هویتزرهای موصوف تا قبل از اکتبر 2024 در خط تولید قرار گرفته و نهایتا همه سفارش تا انتهای سال 2027 تحویل می گردد. با تمامی این اوصاف ، بدلیل محرمانه بودن این مذاکرات ، حتی اگر توافق اصولی نیز منعقد شود ، مراحل اداری آن باید طی شده و به همین دلیل کسب تاییدیه هنوز در پرده ای از ابهام قرار می گیرد . مشکلات موجود برای تحویل پانزرهابیتز2000 به ارتش اوکراین درواقع امر ، سناریوهای مختلفی را میتوان برای تحویل این هویتزر ها به کیف مورد بررسی قرار داد و کل این روند می تواند نقاط قوت و ضعف مشخصی را بدنبال خود داشته باشد .نخست اینکه اگر این معامله صورت پذیرد ، ارتش اوکراین در ازای پولی که پرداخت خواهد کرد ، چندان در موضع برتر قرار نخواهد گرفت ، چرا که برای 100 قبضه هویتزر و تجهیزات مرتبط رقمی در حدود 1.7 میلیارد دلار قرار است پرداخت شود که حدود 17 میلیون دلار برای هر هویتزر خواهد شد . این در حالی است که این هویتزرها چندسالی است که در ارتش آلمان در حال خدمت بوده و قیمت اصلی آن درزمان خرید برای بوندس وهر حداکثر به رقم 4.6 میلیون یورو ( حدود 4/800/000 دلار ) می رسید که قیمت 17 میلیون یورویی به معنای 4 برابر شدن هزینه فروش برای تجهیزات کارکرده است . دراین زمینه ، خرید گونه چرخدار این هویتزر ظاهرا به صرفه تر بوده که با رقم 1.2 میلیارد یورو به ازای هر قبضه 12 میلیون یورو هزینه در پی خواهد داشت . با این حال ، صرف نظر از نوع تجهیزات انتخاب شده ، این قرارداد گران قیمتی برای ارتش اوکراین است و حتی اگر وام خارجی نیز چاره کار باشد ، هزینه های کلی قرارداد به مراتب افزایش پیدا کرده و در کنار آن نیز روند بازپرداخت وام نیز بدلیل وضعیت احتمالی اوکراین پس از پایان جنگ نیز چندان خبر خوشحال کننده ای برای شرکتهای غربی نخواهد بود .دومین مشکلی که ممکن است رخ دهد ، زمان تحویل بوده ، بدین معنی که اگر این سلاح های کار کرده نیز تحویل شود ، چیزی در حدود 2 سال ونیم طول خواهد کشید تا آماده انتقال شود و این برای ارتش اوکراین در کوتاه مدت چاره ساز نخواهد بود . مزیت اصلی برای دولت آلمان به هر ترتیب ، سفارش تجهیزات آلمانی به تقریب برای طرف آلمانی یک معامله یکطرفه خواهد بود . نخستین برنده این فروش فوری ، شرکت سازنده سلاح (KMW) است که خط تولید این جنگ افزار را مجدد فعال خواهد کرد و با توجه به تحویل این هویتزرها از موجودی ارتش آلمان ، این امر احتمالا محقق گردد . علاوه براین ، دومین برنده این قرارداد ، بوندس وهر خواهد بود چرا که هم اکنون حدود 120 قبضه از این هویتزرها تحویل شده و با ارسال 100 دستگاه از این سلاح ها ، ارتش امکان خواهد داشت نمونه های جدید را به شرکت سازنده تحویل دهد . خرید این تجهیزات که بصورت اعتباری صورت خواهد گرفت ، بانک های آلمانی را نیز وارد جریان کرده و باعث رونق کسب و کار آنها می گردد و اگر چه خطرهای مشخصی در حوزه سود وام و بیمه کل قرارداد وجود دارد ، اما سود هنگفت این روند ، بانکها را بسوی خود جلب میکند . پی نوشت : 1- ادامه دارد 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
  20. 1 پسندیده شده
    با رفتارهای اخیر امارات، اشغال جزیره های یمن و باز کردن پای اسراییل به منطقه و البته ادعاهای مدام در مورد تمامیت ارضی ایران به نظرم کم کاری بزرگی رخ داده در یک قرن اخیر خصوصا و باید رویکرد تهاجمی را جایگزین رویکرد فعلی کنیم در مورد همسایه ها که همگی به گمان بد افتادند تقریبا. در مورد امارات با توجه به موارد گفته شده و البته لفاظی مدام در مورد تمامیت ارضی ایران و همچنین اشغال جزایر یمنی به نظرم بسیار به موقع هست که بحث جزایر اشغال شده ایران توسط امارات به صورت جدی دنبال بشه و موضوعش به طور کامل در افکار عمومی برجسته بشه، اگر امارات با توقیت و همکاری با دشمنان به دنبال روزنه ای میگرده تا تعدی کنه به جزایر ایرانی و البته کاملا غیرقانونی جزایر یمنی را اشغال هم کرده (طبیعتا اشغالگر محسوب میشه) خب ما هم فرصت سازی میکنیم از حالا تا روزی که اتفاقی رخ داد افکار عمومی منطقه و کشور برای بازپسگیری جزایر ایرانی آماده تر باشند. نقل قول کامل چندان صحیح نیست و البته محتوا هم بررسی نشده که کاملا دقیق باشه ولی صرف اینکه ببینیم در چه موردی صحبت میکنیم اطلاعات زیر شاید راهگشای مفهوم مدنظر باشه:
  21. 1 پسندیده شده
  22. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست و با پوزش بخاطر وقفه ای که در این تاپیک پیش آمد ( بدلیل درگیر شدن بنده در تاپیک نمایشگاه اقتدار 40 ) ، تاپیک بررسی عملیات نظامی چنگال عقاب رو به اتفاق هم ادامه می دهیم : بخش دوم واکنش آمریکا به بحران گروگان گیری دولت آمریکا ، به دنبال شکایت به سازمان های بین المللی ؛ حساب های بانکی ایران در آمریکا را بست و ایران را تهدید به تحریم اقتصادی نمود.(ظاهرا این تاکتیک قدیمی دموکراتها بوده که از دولت کارتر شروع شده و در دولتهای کلینتون و اوباما هم ادامه پیدا کرده - مترجم ) برژینسکی در جلسه مشورتی با باراک اوباما در تاریخ 16 نوامبر سال 979 ، برژینسکی (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا) ، از قول پرزیدنت کارتر به وزیر دفاع وقت آمریکا هارولد براون ابلاغ نمود که از رئیس ستاد مشترک آمریکا ، خواسته شود تا طرحی را برای آزادی و نجات گروگان ها تهیه نماید. برژینسکی - کارتر این تصمیم ، در اثر فشارهای مداوم برژینسکی بود که همان طور که در کتاب خود نوشته : وی معتقد بود که نجات گروگان ها ، آبروی رفته کشور آمریکا را بازگردانده و باعث تقویت روحیه گروگان ها خواهد شد. (ظاهرا تشابهاتی بین تأثیرگذاری برژینسکی بر کارتر و تأثیر جان بولتن بر ترامپ مشاهده میشه . البته بولتون تا بدینجا نشون داده که به هیچ وجه نبوغ دیپلماتیک برژینسکی رو نداره - مترجم) پرزیدنت کارتر که اصولا تجربه نظامی نداشت ، بدون اینکه تصور کند اجرای چنین عملی ممکن است ، سلامت گروگان ها را به خطر بیاندازد ، دستور تهیه طرح را داد. البته سایروس ونس ، وزیر امور خارجه ایالات متحده ، بشدت در مقابل فشارهای برژینسکی برای اقدامات نظامی برای رهائی گروگان ها مخالفت می کرد. اما ونس که با بیماری نقرس مبارزه می کرد ، روز پنج شنبه 10 آوریل ؛ برای تعطیلات آخر هفته ای عازم فلوریدا شد . روز جمعه 11 آوریل و در غیاب ونس ، برژینسکی ، جلسه ای در واحد برنامه ریزی شورای امنیت ملی برگزار کرد که در آن جلسه کارتر ، برگزاری عملیات نظامی را مجاز دانست. معاون وزیر خارجه آمریکا ، وارن کریستوفر که در جلسه حاضر بود ، نتیجه جلسه را به توصیه برژینسکی به موقع به سایروس ونس اطلاع نداد. وارن کریستوفر بعدها در دولت کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا گردید. ونس پس از اطلاع از تصویب اقدام نظامی ، شدیدا خشمگین می شود و استعفای خود را تسلیم رئیس جمهور می کند. وی در گفتگوی تلفنی با کارتر و همچنین در متن استعفاء خود ؛ از برژینسکی با لقب ابلیس (Evil) یاد می کند که نظر خود را بر کابینه امنیت ملی آمریکا تحمیل کرده است. سایروس ونس و برژینسکی بخش سوم طرح ریزی عملیات طراحان اولیه طرح نجات عبارت بودند از : هارولد براون ( وزیر دفاع آمریکا) ، آدمیرال ترنر ( رئیس وقت سازمان سیا) ، ژنرال جونز ( رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا) ، سپهبد پاستاکس (مشاور ژنرال جونز) و برژینسکی ( مشاور امنیت ملی کاخ سفید) که به دستور رئیس جمهور در جلسه طرح ریزی حمله شرکت می کرد. البته حضور یک غیر نظامی (برژینسکی) که تخصصی هم در عملیات های نظامی اینچنینی ندارد ، در چنین جلسه ای غیر عادی بود. ژنرال جونز ؛ رئیس وقت ستاد مشترک ایالات متحده یگان های شرکت کننده کمیته بررسی کننده طرح اولیه نجات گروگان ها ، ترکیب سلاح ها و نیروهای شرکت کننده در عملیات را به شرح ذیل انتخاب نمود. ( البته تعداد اصلی سلاح ها و تعداد دقیق نفرات را فرمانده عملیات هنگام طرح اجرائی تعیین می نمود. ) الف - یک واحد از رزمندگان دلتا فورس (Delta force) - نفرات این یگان ها اعضاء ممتاز و برجسته کلاه سبزها یا نیروهای مخصوص آمریکائی می باشند که برای عملیات های خاص ( مبارزه با تروریسم و عملیات پنهانی) آموزش داده می شوند. این یگان در سال 1977 ( دو سال قبل از گروگان گیری ) در ارتش آمریکا به وجود آمد. ب - یک واحد از کوماندوهای نیروی زمینی یا رنجرها (RANGERs) که برای مأموریت های خاص برون مرزی (نظیر کسب خبر و خرابکاری) در منطقه دشمن نفوذ می کنند. انهدام تأسیسات هوائی و زمینی و خطوط مواصلاتی دشمن ، از تخصص های این یگان می باشد. پ - تعدادی هواپیمای سوخت رسان C-130 که وظیفه حمل سوخت برای هلی کوپترها را بر عهده دارند. ت - دو فروند هواپیمای C-130 از نوع گان شیپ (Gun ship) که وظیفه تأمین پوشش بر روی سفارت و فرودگاه مهرآباد را بر عهده خواهند داشت. این هواپیماها مجهز به مسلسل های پر قدرتی هستند که در داخل هواپیما و نزدیک درب های خروجی طرفین نصب شده و از همین مکان ها تیراندازی انجام می شود. قدرت آتش این هواپیماها ، به مراتب از هواپیماهای شکاری برای پشتیبانی نیروهای عملبیاتی روی زمین بیشتر است. ث - تعدادی هلی کوپتر که نوع و تعداد آنرا ، فرمانده واحد اجرائی تعیین خواهد نمود. ج - یک فروند هواپیمای غول پیکر جت C-141 برای خارج کردن گروگان ها و نفرات شرکت کننده در عملیات از تهران چ - به تعداد مورد نیاز ، خودرو ون. قرار شد که این خودرو ها توسط عوامل سیا در محل ( ایران) تهیه شود. ادامه دارد ... منابع مورد استفاده در انتهای تاپیک معرفی می شوند. ===================================================== پ.ن 1 : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند. پ.ن 2 : بخاطر کثرت منابع مورد بررسی ؛ حجم بالائی از دیتا و اطلاعات گرداوردی شده است که پرداختن به همه آنها در یک پست میسر نیست. لذا از صبر و تحملی که دوستان عزیز به خرج میدهند تا مطالب دنباله دار تاپیک به سرانجام برسد. پیشاپیش سپاسگذارم.
  23. 1 پسندیده شده
    رژه زرهی حزب الله در القصیر، ریف حمص، امروز:            hee_hee  
  24. 1 پسندیده شده
    [quote name='MR9' timestamp='1405137614' post='392376'] [size=6]حالا انصافاً به دور از هر نگاه حزبی ، کج فهمی و .... چقدر به این بخش از سفارش حضرت امام (ره) عمل شده است ؟؟؟؟؟[/size] [/quote] متأسفانه خیلی کم البته این رو هم بگم. توی این کم کاری نه فقط دولتمردان که بسیاری از شهروندان هم مقصر هستند. همین آمریکائی ها رو ببینید؟ یک نفر توی ویتنام (حمله به یک کشور دیگر= تجاوزکاری) کلی جنایت کرده، ولی مردم اون کشور از اون فرد با عنوان قهرمان یاد میکنند. ولی توی ایران توی جنگ (دفاع از خاک خود= عملی بسیار ارزشمند) جانباز شده، ولی خیلی از مردم یا نسبت بهش بی تفاوت هستند و یا متأسفانه ... بگذریم.
  25. 1 پسندیده شده
    به نام خدا با سلام ارگان صادرات تسلیحات اوکراین UkrespectExport قراردادی به منظور تحویل 21 دستگاه دیگر از نمونه های ارتقا یافته نفربر زرهی BTR-3 به ارتش سلطنتی تایلند را به امضا رسانده است. این قرارداد صادرات و پشتیبانی 15 دستگاه BTR-3E1 و 6 دستگاه BTR-3RK به تایلند را تحت پوشش دارد. از مبلغ این قراداد تاکنون اطلاعاتی منتشر نشده است. خودرو های زرهی BTR-3E1 و BTR-3RK نمونه های تغییر و ارتقا یافته خودروی زرهی BTR-3U هستند که از ماه سپتامبر سال 2010 به تایلند صادر شده اند. بنا به گزارش های موجود ، اوکراین تاکنون 233 دستگاه از نفربر زرهی BTR-3E1 را تحت قراردادی ترکیبی به ارزش 270 میلیون دلار که از سال 2006 الی 2011 منعقد شده ، به تایلند صادر کرده است. ساخت زره پوش ها و اجرایی کردن قرارداد توسط دفتر طراحی ماشین آلات Kharkiv Morozov و کارخانه تعمیرات مکانیکی Zhytomyr که بخشی از صنایع Ukroboronprom هستند صورت میگیرد. صنایع اوکراینی Ukroboronprom در حال حاضر به دنبال بررسی پتانسیل ایجاد یک مرکز خدمات در کشور تایلند به منظور ارائه خدمات تعمیر و نگهداری ادوات اوکراینی فروخته شده و همچنین گفتگو پیرامون امکان منتاژ مشترک نفربر BTR-3E1 با ارتش این کشور است. نفربر BTR-3E1 که بر پایه BTR-3U (موسوم به نگهبان) ساخته شده است ، خودروی زره پوش چرخ داری با پیکربندی 8×8 است که به منظور جا به جایی نفرات و تجهیزات در میدان جنگ و ارائه همزمان پشتیبانی آتش از نیروی های پیاده با استفاده از سلاح های نصب شده بر برجک خود طراحی شده است. این نفربر دارای برجک BM-3 ، پیشرانه جدید و سلاح اصلی کالیبر 14.5 میلیمتری در کنار تیربار کالیبر 7.62 میلیمتری هم محور است که امکان به کارگیری در عملیات های شناسایی ، پشتیبانی رزمی و ماموریت های گشتی را برای آن فراهم می آورند. زره پوش BTR-3RK نیز مجموعه ضد تانک سیاری است که دارای برجکی با چهار پرتابگر موشک های هدایت شونده ضد تانک (ATGM) و یک قبضه تیربار کالیبر12.7 میلیمتری NSVT است. زره پوش ها در ماه اوت سال 2013 با استفاده از کشتی از اودسای اوکراین به تایلند حمل خواهند شد. ارزیابی پیش از عملیاتی شدن زره پوش های تحویلی نیز در ماه آینده برنامه ریزی شده است. army-technology 1 August 2013