برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 2 خرداد 1401 در پست ها
-
2 پسندیده شدهبنام خداوند بخشنده مهربان با سلام خدمت دوستان عزیز میلیتاریست ؛ دوستان این داستان راستان، یکی از برگهای زرین ولی فراموش شده تاریخ دفاع مقدس هست. مطمئن باشید که ارزش خوندن رو داره ======= آغاز آشنایی شب بود. پتویم را برداشتم از چادر زدم بیرون. حوصله شلوغی را نداشتم. دلم می خواست یک گوشه ساکت گیر بیاورم و بخوابم. ذهنم درگیر اتفاقات صبح تا حالا بود. راه افتادم طرف زمین صبح گاه. با خودم گفتم: اینجا هم بزرگ است و هم آرامش بیشتری دارد. جای خلوت زمین صبح گاه را پیدا کردم و پتویم را پهن کردم و «آخیش». ولو شدم. چشم هایم خسته بود. اما آسمان هم زیبایی خاصی داشت. نگاه می کردم و فکرم مشغول که خوابم برد. نمی دانم چقدر گذشته بود که حس کردم کسی کنارم دارد زمزمه می کند. غلت زدم و پتو را کشیدم روی سرم. فکر کردم خواب می بینم، اما صدای زمزمه همچنان می آمد. سرم را بیرون آوردم و با چشمانم اطراف را کاویدم. حالا صدای گریه هم می آمد. چند نفر بودند انگار. تکان نخوردم. فقط چشم برگرداندم. سه نفر کنار هم نشسته بودند. زمزمه می کردند. دقت کردم هم به تُن صدا و هم به خودشان. یک دفعه حس کردم آب یخ ریختند روی سرم. حاج احمد متوسلیان، حاج همت و بابایی بودند. داشتند مناجات می خواندند؛ یعنی حاج احمد می خواند و همت و بابایی گریه می کردند. لبم را گزیدم و با خودم گفتم: «خاک بر سرت». یاد صبح افتادم که چه برخوردی با این سه تا داشتیم. * * * 350 نفر بودیم که از قم راهی جبهه شده بودیم. زیر نظر تیپ 27 محمد رسول الله(ص). قم خودش تیپ و لشکر نداشت و زیرمجموعة تهران بود. در زمین صبح گاه جمع شده بودیم و منتظر بودیم تا حاج احمد متوسلیان بیاید و فرمانده برایمان انتخاب کند. فکر می کردیم از جمع خودمان یکی را انتخاب کند که دیدیم یک نفر به سمت مان می آید. منظم ایستادیم. حاج همت بود و یک غریبه. همت کمی عصبانی بود. کمی تند صحبت کرد و ما هم نگذاشتیم کلامش تمام شود. زمزمة اعتراض مان کم کم به فریاد تبدیل شد و... هیچ... بی نتیجه ماند. گردان ما از تمام گردان ها بهتر بود. هم از لحاظ روحیه و هم توان جسمی و هم تجربه عملیاتی بچه ها. همین باعث شده بود حساس باشیم روی فرمانده مان تا متوسلیان هم با حساسیت برای مان تصمیم بگیرد. از رفتن همت چند دقیقه ای نگذشته بود که یک جیپ کنارمان توقف کرد. حاج احمد متوسلیان بود و حاج همت و آن غریبه. بچه ها متوسلیان را که دیدند غصه شان سر باز کرد. دور متوسلیان را گرفتیم. بغض کرده بودیم. بین ما و حاجی یک علاقه خاصی بود. خیلی می خواستیمش. حاج احمد نشست و ماهم دورش نشستیم. حاجی نگاه مهربانی به ما کرد و بعد شروع کرد به صحبت کردن. می گفت: «ما همه از جبهه آمدن مان یک هدف داشتیم و حالا هم فقط برای یک هدف می جنگیم. همه مان می خواهیم دل امام از ناراحتی دربیاید و شاد بشه. امام حالا گفته باید خرمشهر آزاد بشود. من و شما هم باید کمک کنیم تا این حرف امام به نتیجه برسه. بچه ها! شما غیر از این چیز دیگری می خواهید؟ نه به خدا. امام به ما بگوید بمیر، همه برایش جان می دهیم. اما و اگر و چرا هم نمی آوریم.» بعد دست غریبه را گرفت و گفت: «این بابایی است. برادر من و شما که مثل ماها فقط برای یک هدف آمده. به خاطر دل امام. من به او ایمان دارم. شما هم به او ایمان داشته باشید. این قدر در این یکی ـ دو سال جنگ در جبهه بوده و در عملیات ها شرکت کرده که کلکسیون تیر و ترکش است. هر دستوری که او بده دستور من است. شما هم مطمئن باشید که بابایی جز رضای خدا هیچ چیزی نمی خواهد. یکی از مجروحیت های شهید احمد بابائی در جبهه غرب بغض مان بی صدا اشک شده بود. حاجی هم دل مان را حسابی سوزاند. بابایی را کنار ما گذاشت و خودش و همت راه افتادند که بروند. دوره شان کردیم. حاجی را بغل کردیم و بوسیدیم. همت را هم. سوار جیپ شدند و رفتند. ما ماندیم و فرمانده جدیدمان حاج احمد بابایی. بابایی ارتشی بود. این را همان اول به ما نشان داد. شهید احمد بابائی (نیروی هوائی ارتش - پیش از انقلاب) به صف شدیم و گفت: به دستور من می دوید تا آن دیوار و برمی گردید. و شمرد: 1، 2، 3. دویدیم. اما چند نفر که هنوز دل شان با فرمانده ارتشی جدید نبود، ایستادند. رفتیم و برگشتیم. بابایی نگاهی به سر تا پایشان کرد. یکی لباس سپاه داشت و آن دو تا هم بسیجی بودند. سپاهی را تنبیه کرد و سینه خیز بردش. گفت: باید به دستور فرمانده تان گوش بدهید. چه بابایی و چه غیر از اون. تا شب آموزش و تمرین و بدو و بشین، حرکت، صبر و تنبیه و ... ادامه داشت. دیگر از تک و تا افتاده بودیم. موقع نماز رهایمان کرد. شام را که خوردیم، آماده می شدیم برای خواب. همه به فکر بابایی و سخت گیری هایش بودیم که دوباره آمد و شروع کرد در چادرهایمان گشتن. از تک تک بچه ها احوال می پرسید. نگاه می کرد که بچه ها شام خورده اند، پتو دارند، چیزی کم و کسر ندارند. مثل پدر مهربانی به بچه ها نگاه می کرد. همه ذهنیت ها را عوض کرد. انگار نه انگار که فرمانده مان است. شهید احمد بابائی در لباس ارتش * * * صدای «العفو العفو» و هق هق گریه سه نفرشان اشکم را درآورده بود. تکان نمی خورم که نفهمند آنجایم. نزدیک اذان صبح بلند شدند و رفتند و من تازه فرصت کردم بنشینم و آزادانه گریه کنم. خبر ازعملیات صبح توی صبح گاه، بابایی اول برای مان صحبت کرد. گفت: «فقط بیست روز تا شروع عملیات وقت داریم. باید هم در این بیست روز آماده شویم. عملیات آزادسازی خرمشهر، ان شاءالله. گردان ما هم خط شکن است. پس همه باید تلاش مان را بکنیم.» تمرینات مان شروع شد. سخت و طاقت فرسا. از نیمه شب شروع می شد تا اوایل شب بعد. خیلی سختی می کشیدیم، اما بابایی آن قدر محبت بچه ها را خریده بود که کسی لب به اعتراض باز نمی کرد. شهید احمد بابائی در کردستان مثلاً یک شب ساعت شش آماده باش زد. تازه نماز خوانده بودیم. آماده شدیم و پیاده راه افتادیم. تا ساعت چهار صبح راه می رفتیم توی بیابون. تاریکی مطلق. هیچ جا را نمی دیدیم. بچه ها شوخی می کردند که: ان شاءالله نماز صبح خود را اهوازیم. دیگری می گفت: این جوری که ما داریم می ریم هفت ـ هشت ساعت دیگه حرم حضرت معصومه(س) هستیم... هوا کم کم داشت روشن می شد دلشوره گرفتیم که نماز صبح مان را کجا می خوانیم که دیدیم دژبانی پادگان پیدا شد. کلی خندیدیم که حاجی دستت درد نکند. هشت ساعت ما را در بیابان دور خودمان گرداندی. حاجی قطب نما را 360 درجه گرفته بود و هشت ساعت پیاده دور زده بودیم. از پادگان به پادگان. فقط دویدیم که نمازمان قضا نشود. ادامه آموزش در انرژی اتمی بعد از چند روز قرار شد گردان برای آمادگی بیشتر به سایت انرژی اتمی دارخوین برود. کانکس های سایت انرژی اتمی دارخوین (مقر لشکر 17 علی ابن ابیطالب) انرژی اتمی در دید عراقی ها بود و جاده اش زیر آتش توپ و خمپاره ها. با این حال برای این که بیشتر آماده شویم، چند روز باقی مانده تا شروع عملیات را برای آشنایی بیشتر با شرایط و آموزش آنجا بودیم. هوا گرم بود. پنجاه درجه دمای آنجا بود. آفتاب پوست و استخوان را می سوزاند اما دل حاجی نمی سوخت انگار. تمرین های مان سرجایش بود. عطش هم پدرمان را درمی آورد. چون جاده زیر دید بود. فقط شب ها برای مان یک تانکر آب می آوردند که هم برای خوردن، هم برای شست و شو و هم.... به خاطر همین در مضیقه بودیم. از سحر تا نیمه شب آموزش می دیدیم. یک بار داشتیم کنار لوله های نفت می دویدیم که حاجی ایستاد. گردان را هم نگه داشت. بعد گفت: برادرها سریع پوتین هایشان را دربیاورند. سریع سریع. بعد بروید بالای لوله ها و بدوید تا آن انتها. چشم های مان گرد شد. همین جوری توی پوتین پاهای مان از شدت حرارت زمین می سوخت. حالا لوله آهنی ... که دیدیم حاج احمد بابایی خودش خم شد و پوتین هایش را درآورد. ما همین کار را کردیم و پریدیم بالای لوله ها و سوختیم. می سوختیم و می دویدیم. پاهایمان تاول داشت. تاول می زد. می سوخت. پوستش کنده می شد. خون می آمد. اما ما همچنان می دویدیم. بابایی بلند فریاد زد: «عملیات می خواهد شروع شود. شماها گردان خط شکن هستید. همه عملیات بسته به کار شماست. ضعف نشان دهید، کوتاهی کنید، بترسید یا خسته شوید، همه زحمات به هدر می رود. مهمات کم است. ادوات ما مثل عراقی ها نیست. باید با گوشت و پوست بجنگید. پس خسته نشوید. شهید بابائی ( نفر اول ایستاده از سمت راست) - حاج احمد متوسلیان ( نفر اول ایستاده از سمت چپ) دعای کومله یادش به خیر! چقدر سختی کشیدیم! شب ها فقط دو ساعت می خوابیدیم. آن قدر گرم بود که انگار در حمام سونا بودیم، ولی خستگی همه را بیهوش می کرد. اما بابایی همان دو ساعت را هم آرام نمی گرفت. دور می افتاد و به همه بچه ها سر می زد. تمام بچه ها را می شناخت. یک شب یکی از بچه ها از شدت گرما رفته بود بالای کانکس ها خوابیده بود. حاجی فهمیده بود یکی کم است. خیلی گشته بود تا بالاخره صبح بالای کانکس پیدایش کرده بود. صدایش زده بود که پسرم تو آن بالا چه کار می کنی؟ آن بنده خدا هم که مست خواب بود توی همان حال خواب و بیدار گفته بود: حاجی داشتم دعای کومله می خواندم خوابم برد. حاجی خندیده بود که: اولاً کمیل نه کومله، دوماً نماز صبح که خواندی با چی وضو گرفتی. گفته بود: با آب کتری. حاجی گفته بود پاشو بیا عزیزم توی کتری چایی بوده نه آب. تو با چایی وضو گرفتی و نماز خواندی. مربی روح و جسم وضعیت مان خیلی سخت بود. اما هیچ وقت شکایت نمی کردیم. مثل پروانه دور بابایی می گشتیم. یک ویژگی دیگری هم داشت، آن هم اینکه علاوه بر جسم بچه ها روح شان را هم تربیت می کرد. عادات بدمان را می خواست از بین ببرد. کمک مان می داد برای کشتن خواهش های نفسانی مان. مثلاً یک شب که بردمان رزم شب، گفت: کسی حق ندارد در حین رزم سیگار بکشد. صبح، خسته برگشتیم، اما نگذاشت برویم توی چادر. نگه مان داشت. گفت: کی سیگار کشید؟ کسی جواب نداد. پرسید: کی سیگار رو درآورد، ولی نکشید؟ دو نفر دست شان را بلند کردند. گفت: کی درآورد و لبش گذاشت؟ یک نفر دستش را بلند کرد. همه را مرخص کرد. از آن سه نفر، دو نفر بسیجی بودند و یکی پاسدار. به بسیجی ها گفت بروید، اما دیگر تکرار نشود، اما پاسدار را تنبیه کرد؛ صدتا کلاغ پر برو بعد مرخص. جانش بود و بسیجی ها شب عملیات شب عملیات رسید. مرحله اول آزادسازی خرمشهر تا چند ساعت دیگر شروع می شد. سینه هامان از شوق داشت می ترکید. حال و هوای خاصی داشتیم. ما و یک گردان از ارتش در قسمت خودمان خط شکن بودیم. باید از جاده اهواز ـ خرمشهر می گذشتیم. رمز عملیات را که اعلام کردند، حرکت کردیم. از رودخانه گذشتیم. به خط دشمن نزدیک شده بودیم. خط را شکستیم. کار سخت بود، اما انجامش دادیم. گردان از جاده رد شد، آن هم زیر آتش شدید دشمن. به اهداف رسیده بودیم و باید خط را تثبیت می کردیم. عراقی ها تازه بیدار شده بودند. آن قدر سنگین آتش می ریختند که به زحمت توانستیم طاقت بیاوریم. می دانستیم که در محاصره هستیم. بابایی گفته بود که باید یک هفته در محاصره باشید، اما مقاومت کنید و عقب ننشینید. به خاطر همین هرچه در توان داشتیم مهمات برداشته بودیم. برای یک هفته صبر و جنگ. گاهی فشار عراقی ها آن قدر زیاد می شد که بابایی هم آر.پی.جی برمی داشت و می آمد کمک ما هفت روز محاصره روز سوم محاصره، عراق پاتک سنگینی کرد. تنها سلاح سنگین مان آر.پی.جی بود و گلوله ها هم خیلی کم. عراقی ها با تانک هایشان به طرف ما می آمدند. تشنگی، خستگی، فشار دشمن و کمبود مهمات امان بچه ها را بریده بود. حاج احمد متوسلیان و همت هم کنار ما بودند. شهید ناطق آر.پی .جی زن بود. یک لحظه عصبانی شد و رفت مقابل متوسلیان و داد زد: «حاج احمد دروغگو! کو توپ هات؟ کو تانک هات؟ دروغگو متوسلیان صبر کرد. وقتی شهید ناطق داد و قالش تمام شد با حالت جدی گفت: «بسیجی توپ و تانکش آر.پی.جی اش است. اگر بسیجی بخواهد به فکر توپ و تانکش باشد، باید بمیرد نگاه بچه ها همه به حاجی و کلامش بود. مطیع بودیم. با سختی آن محاصره هفت روزه را گذراندیم. هفت روز مظلومیت و تشنگی، بی مهماتی، هفت روز گوشت و خون مقابل توپ و تانک. هفت روز یک گردان در مقابل دو لشگر عراق. خیلی از بچه ها شهید و مجروح شده بودند، اما حاج احمد گفت مرحله دوم را هم باید شما انجام بدهید. در مرحلة دوم بابایی دستور داد که فقط سلاح سبک بردارید. یعنی همان آر.پی.جی را هم نمی توانستیم ببریم. راه افتادیم و تا پشت توپ خانة عراق در سکوت رفتیم. وقتی بابایی کلت منور را شلیک کرد و «الله اکبر» گفت، مثل عقاب برسرشان ظاهر شدیم. درگیری مان بالا گرفت. اما توانستیم توپخانه عراقی ها را تصرف کنیم. خیلی از دوستان مجروح و شهید شده بودند. بابایی هم مجروح شده بود. اما نگذاشت بچه ها متوجه بشوند. در پنج کیلومتری خرمشهر بودیم. باید همان جا خط مان را تثبیت می کردیم. بابایی را عقب برده بودند. بی فرمانده بودیم. باز هم کمبود مهمات، تشنگی و خستگی. آتش دشمن هم پدرمان را درآورده بود. با هرچه داشتیم و نداشتیم مقاومت می کردیم. مهمات مان رو به اتمام بود. پاتک دشمن هم خیلی سنگین. تعدادمان هم کم شده بود. حالت ناامیدی داشتیم که دیدم یک موتوری با سرعت، زیر باران گلوله دارد می آید. بی اختیار برایش صلوات فرستادیم که سالم برسد. وقتی رسید، رفتم جلو. موتورش را خاموش کرد. دستش را جلو آورد و گفت: «سلام. من زین الدینم. از قم. شما بچه های گردان مالک هستید؟» باهاش دست دادم و گفتم: «سلام. من هم حاجی زاده ام. آره. ما بچه های مالک ایم. مهمات مان دارد تمام می شود. مهمات می خواهیم.» سریع موتورش را روشن کرد و گفت: «می آورم الان می روم مهمات می آورم.» تا آمد راه بیفتد، پریدم پشت موتور و همراهش رفتم. عراقی ها هم با گلوله بدرقه مان کردند. رسیدیم سر جاده. حسن باقری و حاج همت هم آنجا بودند. مهمات را که برداشتیم، می خواستیم راه بیفتیم که حسن باقری دیدمان. آمد جلو. نگاهی به صورت من کرد. وقتی حال زار و رنگ و روی مرا دید، محکم با دستش کوبید توی صورتش و گفت: عزیزجان، چرا این جوری شدی؟ دستم را گرفت که مثل یخ سرد بود. دوباره کوبید توی صورتش و گفت: خاک بر سر من! خدایا چه کار کنم؟ همت دست باقری را گرفت تا دیگر خودش را نزند و مدام می گفت: حسن جان، دعا کن!» حال باقری دلم را خیلی سوزاند. واقعاً چقدر ما غریب و بی وسیله بودیم. راه افتادیم. باقری بی تاب بود. برگشتیم پیش بچه ها با یک موتور مهمات. دویدند و مهمات را گرفتند. من همانجام افتادم روی زمین. اشعری پرید پشت موتور و با زین الدین رفتند که دوباره مهمات بیاورند. اشعری که می آمد، من می رفتم ... سه روز بدون فرمانده وضعیت جسمی مان اصلاً خوب نبود. سه روز کشید تا توانستیم خط را تثبیت کنیم. حالا فقط پنجاه نفر مانده بودیم. سیصدتا از بهترین دوستانمان شهید یا مجروح بودند. خسته و دلشکسته بودیم که بالگردی نزدیکمان نشست. مقابل چشمان بهت زده مان بابایی از بالگرد پیاده شد.دستش را گچ گرفته بودند. دویدیم طرفش. دورش را گرفتیم. این سه روز بدون فرمانده، با پاتک های سنگین دشمن و سیصد داغ، بی اختیار اشک هایمان سرازیر شد. بچه هایی شده بودیم دور از پدرشان. آن روز خیلی گریه کردیم. بابایی نشست. همه ما هم دورش. ولی ، کار هنوز تمام نشده بود. خرمشهر هنوز دست عراقی ها بود. مرحله آخر عملیات و عروج فرمانده ما آخرین مرحلة عملیات را هم ما باید انجام می دادیم. گردان مالک هنوز زنده بود و خرمشهر اسیر. پس گردان ما جان می داد تا ناموس و غیرتش را نجات دهد. بابایی صحبت می کرد و ما گریه می کردیم. اراده های خسته مان دوباره جان گرفت و احساس شور و توان انجام کار درون مان زنده شد. دستان هم را فشردیم. یکدیگر را در آغوش گرفتیم. سر بر شانه هم گذاشتیم و همه خاطراتمان را گریه کردیم. همة برادرهای شهیدمان را، همة نوجوان های پرپر شده را، همه تن های بی سر را، همة بدن های قطعه قطعه شده را، . همة مادران بی پسر شده را گریه کردیم. همه کربلای بی حسین(ع) را ، و همة زینب(س) بی عباس(ع) را. کمرمان را محکم تر بستیم وهمچنین سربندهای یازهرای مان که تمام بچه های گردان مالک بر بازوی راست خود بسته بودند باید گلوگاه شلمچه به بصره را می بستیم؛ مرحلة سوم عملیات آزاد شدن خرمشهر. عملیات شروع شد. درگیری سخت تر از قبل بود. عراق نمی خواست خرمشهر را از دست بدهد. یک قدم تا خرمشهر فاصله داشتیم. کار سخت بود، اما انجام شدنی. باید به هر قیمتی در روز خط را می شکستیم. وسط عملیات دیگر بابایی را ندیدیم. دلمان شور می زد، اما آتش دشمن سنگین بود. خمپاره ای بابایی را از ما گرفته بود. بدون فرمانده می جنگیدیم و نمی دانستیم. نمی گذاشتند بچه ها بفهمند که روحیه شان را نبازند. سرانجام اهداف را گرفتیم. عملیات تمام شد. دنبال فرمانده مان می گشتیم. خرمشهر آزاد شده بود. می خواستیم همراه بابایی وارد شهر شویم. اما هرچه سراغ او را گرفتیم خبری نبود. رفته بود پیش بچه های دیگر. پیش آن 320 نفر. دلش برایشان تنگ شده بود. رفته بود پیش مهدی اجاق، احمد سعادتمند، اسماعیل پانزده ساله، پیش رضا بلندیان، مختاری، حیدرزاده، حسین ملاغلامی، ناطق، محمد، علی، مجتبی و ... سی نفر از گردان 350 نفری یاد حسین ملاغلامی به خیر. باهم آر.پی.جی می زدیم. مرحله دوم رفت بالا و یک تانک را زد و خوشحال فریاد زد: علی تانک را زدم. پریدم بالای خاکریز تا تانک را ببینم و فریاد زنان گفتم: آفرین حسین، آفرین، اما حسین جوابم را نداد. برگشتم دیدم حسین افتاده. نشستم بالای سرش. بوسیدمش. شهید شده بود. آن موقع سه تا آر.پی.جی زن بودیم، اما بدون حسین ملاغلامی... نرفتیم خرمشهر را ببینیم. دیگر خسته بودیم. تازه می فهمیدیم که چقدر خسته ایم. این دو هفته اندازه دو سال پیر شده بودیم. راهمان را گرفتیم و برعکس همه که می رفتند خرمشهر، ما چند نفر به سمت پادگان برمی گشتیم نزدیک چادرهایمان که شدیم، احساس غربت داشت دیوانه مان می کرد. چادرهای 350 نفری و حالا فقط چند نفر. سی نفر از گردان 350 نفری خدا، چه کار کنیم؟ هرکس وارد چادر خودش که می شد، مثل ابر بهار گریه می کرد. مظلومیت، بی کسی، تنهایی، داغ، داغ برادر و عزیزتر از برادر، همه مان را مچاله کرده بود. مخصوصاً باباغلامی را که مسئول تدارکات مان بود. چون تدارکات کم بود گاهی بچه ها ازش کمپوت می خواستند با بداخلاقی جواب منفی می داد. می گفت: فقط شب عملیات. شب عملیات هم آمد و به همه یک کمپوت داد. اما چون می دانستیم باید یک هفته در محاصره بجنگیم و باید هرچه می توانستیم مهمات برداریم به جای کمپوتمان دو سه تا نارنجک برداشتیم. توی چادرها کمپوت را گذاشتیم و رفتیم. روضه بابا غلامی بابا غلامی حالا می دید چادرهای خالی از بچه هاست و گوشة هر چادر هم چند کمپوت. شروع کرد به گریه کردن. خودش را می زد. مثل پدرهای پسرمرده زار می زد. زبان گرفته بود: «مهدی جان، حمیدم، دورت بگردم بابا. کجایی اسماعیلم. برایت کمپوت آوردم. بمیرم من که شما را اذیت کردم. رضا جان. آقا هادی. بابا بیایید. محمدم، کمپوت نمی خواهی. خدایا کجان بچه هایم. خدایا گل هایم پرپر شدند.» روضه ای بود چندنفره که دل ها را می سوزاند. گردان مالک حالا شده بود دسته مالک. دسته بی فرمانده. دیگر کاری نداشتیم. بار و بندیلمان را جمع می کنیم و راهی قم می شویم. باید برای تشییع بچه ها برسیم. به خانواده هایشان سر بزنیم و سراغ مجروحین هم برویم. راه می افتیم. در قطار کسی حوصله شوخی ندارد. سکوت و غم و نگاه و اشک و سوزهای آرامی که از گوشة چشمانمان می آید و صورت ها را خیس می کند. کسی برای گردان مالک یادمان نمی گیرد!؟ چند روزی در شهر هستیم. قرار است لشکرهای سپاه سازمان جدیدی بگیرند. نیروهای قم می روند زیر نظر لشکر 17 علی بن ابی طالب و از تهران و لشکر 27 محمد رسول الله(ص). جدا می شوند. گردان مالک هم می رود زیر نظر لشکر 17. دسته مالک از 350 نفر فقط سی نفر نیرو دارد. پس منحل می شود گردان فراموش شده ای که نه لشکر 27 برایش یاد می گیرد و نه لشکر 17. مهم نیست. بچه ها روسفیدند. مثل فرمانده غریب شان حاج احمد بابایی، فرمانده صبور و مهربانشان. از ارتش آمده بود در سپاه و کنار بسیجی ها خدمت کرد و حالا ... ما هم تا آخر جنگ بودیم. هرچند که از آن سی نفر هم حالا تنها ده نفر مانده ایم؛ ده نفری که یادگار جنگ اند. جانبازاند و البته سرافراز * * * گفت وگو با علی حاجی زاده و ناگفته هایی از حماسه آفرین خرمشهر، شهید احمد بابابی ================ این خاطرات که جگر من رو سوزند بچه ها. شما رو نمیدونم انشاءالله که لایق باشیم تا امروز پرچم این شهدا رو نگذاریم که به زمین بیوفته و فردای قیامت هم در کنارشون محشور بشیم. ============ بسیار زیبا و تأثیرگذار... منتقل شد PersianKing
-
1 پسندیده شدهبرای آینده ی کوتاه مدت با همین ماهواره های کوچک می شود به این هدف با هزینه ی کم تقریبا رسید. ولی برای بلند مدت باید هم ماهواره و هم فاصله ی ماهواره باید بیشتر بشود. قدرت دوربین هم باید بالا برود.هزینه ی تحقیقاتی و عملیاتی زیادی داره ولی جزو اهداف ملی باید باشه.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهتانک های ابرامز در برابر تهدیدات سایبری و جنگ الکترونیک با پیشرفت تانک ها و خودروهای زرهی سامانه های کامپیوتری و سامانه های ناوبری به این تجهیزات اضافه شدند که موجب ارتقا عملکرد انها در میدان نبرد می شود. اما از طرف دیگر باعث اسیب پذیری خودروهای زرهی در برابر تهدیدات سایبری و جنگ الکترونیک خواهد شد. خصوصا از سال 2014 و تنش در اورپا لزوم تقویت خودروهای زرهی در برابر تهدیدات نوظهور با شدت بیشتر در ارتش آمریکا پیگیری شده است. زمانی که نیروهای روسیه و طرفدار آنها برای اولین بار در سال 2014-2015 به منطقه دونباس در شرقی اوکراین حمله کردند، جنگ الکترونیک و سایبری نقش مهمی در این تهاجم ایفا کرد. یک افسر اوکراینی توضیح میداد که چگونه رادیوهای ساخت روسیه ارتش اوکراین متحمل نوعی خرابکاری انبوه شده اند، که ظاهراً ناشی از حملات سایبری بوده است. حتی ارتش آمریکا و کشورهای عضو ناتو از این حملات در امان نبوده اند. سامانه جنگ الکترونیک نیروهای روسی چندین مرتبه سامانه های GPS ارتش آمریکا را در سوریه مختلل کرده بود. همچنین در چندمورد طی رزمایش های ناتو، کشورهای عضو ادعا کرده اند روسها در حین برگزاری رزمایش با سامانه های جنگ الکترونیک موجب اختلال در عملکرد سامانه های GPS شدند. مرکز سیستم های خودرو زمینی ارتش ایالات متحده نیز اعلام کرده است خودروهای نظامی مستعد حملات سایبری هستند. در سال 2020 اعلام شد حملات نامشخص سایبری با موفقیت علیه نسخه های جدید استرایکر دراگون (ICV-D) انجام شده بود. از همین رو نیروی زمینی ارتش آمریکا قصد دارد تا با ارتقا نرم افزاری و سخت افزاری تانک های ابرامز و دیگر خودروهای زرهی توانمندی آنها را در برابر تهدیدات سایبری و جنگ الکترونیک ارتقا بدهد. سامانه ناوبری و زمان بندی مطمئن یا به اختصار APS به عنوان سامانه مقاوم در برابر پارازیت طراحی شدهاند تا به واحدهای زمینی حتی با وجود جنگ الترونیک اطلاع دهند که دقیقاً کجا هستند و دقیقاً چه ساعتی است. دو نسخه قابل نصب بر روی خودرو MAPS و نسخه DAPS برای حمل توسط پیاده نظام طراحی شده است. در نسل جدیدتر سامانه MAPS گیرنده های جدید برای ناوبری جایگزین مانند ماهوارههای گالیله اروپا و یا ناوبری نوری در نظر گرفته شده است. حدود 22000 دستگاه از خودرو نظامی از جمله تانک های ابرامز به سامانه های MAPS مجهز خواهند شد. بخش دیگر برنامه نیروی زمینی ارتفا توانایی تانک های ابرامز در برابر تهدیدات سایبری است. از همین رو مرکز سیستم های خودرو زمینی ارتش ایالات متحده در حال تست سامانه Bus Defender بر روی تانک های ابرامز است که اطمینان حاصل شود که سامانه های حیاتی یک خودرو رزمی نمیتوانند توسط دشمنان در هنگام فعالیت در میدان نبرد دستکاری یا خاموش شوند. داده نمایی از مسیرهای انتقال داده در یک وسیله نقلیه زمینی که احتمال حملات جنگ الکترونیک و حملات سایبری در این مسیرها وجود دارد- احتمال استفاده از قطعات آلوده نیز در نظر گرفته شده است آنتن سامانه MAPS تانک های ابرامز ارتش امریکا مستقر در لهستان در بحبوحه جنگ 2022 اوکراین - همگی تانک ها به سامانه MAPS مجهز هستند. سامانه Bus Defender که به شکل ازمایشی بر روی تانک ابرامز مورد بررسی قرار گرفته است. منابع 1 2
-
1 پسندیده شدهسلام الان دوره زمانی که برای دقت عکس وابسته به نقاط قابل تفکیک ( رزولوشن ) در یک عکس بودند ، گذشته است . با دسترسی به عکسهای مشابه با تعداد بالا می توان به سادگی دقت تصاویر نهایی را به طرز خیره کننده ای بالا برد
-
1 پسندیده شدهعکس با کیفیت خیلی بالا نور ۲ حجم عکس ۱۷۰ مگ پایگاه دشمن رو با کیفیت بالا تر مشاهده کنید. https://img9.irna.ir/d/r2/2022/05/10/0/169666981.png پی نوشت : این تصویر با کمک نرم افزار افزایش کیفیت داده شده است ...
-
1 پسندیده شدهاین تاپیک بالا نیست؛ همه توجهات به سمت جنگ اوکراین و وقایع سیاسی داخلی جلب شده. اما فلسطین هم کمخبر نبوده! چندین عملیات تیراندازی و مشابه اون در سرزیمن اشغالی اتفاق افتاده، دیروز بشار اسد به ایران سفر کرده و امروز هم خبر اومده که در فرودگاه بنگوریون هم میزبان اتفاقاتی بوده: اخبار غیررسمی و شایعات تایید میکنن که احتمالا اخبار بیشتری در راه خواهند بود.
-
1 پسندیده شدهاز دو جا کتاب مسلمانان به اروپا رسید اولی در جنگ های صلیبی و غارت شهر های مسلمانان در شام و فلسطین دومی غارت و کشتار بزرگ صلیبی ها در آندلس که این مورد خیلی بیشتر از قبلی تاثیر داشته. کتابخانه های بزرگ با چند صد هزار کتاب به دست صلیبی های اسپانیا رسید. یک نمونه کپی کاری اثر ((کمدی الهی)) دانته هست کاملا کپی شده شرح معراج پیامبر اسلام به هفت آسمان هست. جالبه که کتاب بسیار مشهور در تاریخ اروپا هم هست.
-
1 پسندیده شدهبا سلام خدمت همه دوستان گرامی در هر دوره ای زبان علم بسته به کشورهایی که پیشرو علم آن دوره هستند تغییر می کند بنابراین علاقه مندان به علوم دنبال یادگیری زبان علم آن دوره می روند . مانند اکنون که انگلیسی است و قبل از آن فرانسه بود و همینطور سایر زبان ها . قبل از اروپایی ها ، مسلمین آثار یونانی ها را ترجمه می کردند . مشهور است که ابن سینا 40 بار مابعدالطبیعه ارسطو را خوانده و نفهمیده بود تا اینکه شرح فارابی را بر آن خواند و فهمید . وی در 18 سالگی به مطالعه مابعدالطبیعه (متافیزیک) ارسطو پرداخت، ولی مطالب آن را در نیافت. خودش میگوید: «من 40 بار کتاب مابعدالطبیعه ارسطو را خواندم و تمام متن آن را از حفظ شدم، ولی محتوای آن را نفهمیدم. روزی در بازار کتابفروشان، مردی با اصرار کتابی ارزان به من فروخت. بعداً متوجه شدم، آن کتاب شرح مابعدالطبیعه ارسطو به قلم ابونصر فارابی است. پس از خواندن آن، مفهوم کتاب ارسطو را به درستی دریافتم.» http://frh.blogfa.com/post/51
-
1 پسندیده شدهزایش یک ابرقدرت متفاوت و جدید در منطقه! ابرقدرت آبی منطقه ترکیه! _بامهار و کنترل و ذخیره سازی۳۰درصد از کل منابع آب شیرین منطقه! _سالهاست کارشناسان حوزه آب، از دیپلماسی ضعیف در دفاع از حقابه رودخانههای مرزی گلایه میکنند و درباره عواقب آن هشدار میدهند. موضوعی که حالا اثراتش در گوشه و کنار کشور قابل مشاهده است؛ یک روز باید با مردم سیستان و بلوچستان در خشکی هامون همغصه شویم، یک روز با مردم خوزستان در گرد و غبار ناشی از خشکی دجله و فرات همنفس شویم و احتمالا در آینده نزدیک باید با مردم آذریزبان شمال غرب کشور، در سوگ ارس بنشینیم. نگرانی از تسلط کشورهای بالادست رودخانههای مرزی و تبعات آن برای کشورهای پاییندست، یک تحلیل کارشناسی است و به عنوان نمونه، احمدکاظمی دکترای حقوق بینالملل با اشاره به پروژه سدسازیهای ترکیه (گپ)، توئیت کرده است: «آثار سدهای آتاترک و ایلیسو: بیابانزایی در خوزستان - آثار سدهای کاراکورت توزلوجا و سویلمز روی ارس: بحران کشاورزی در آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل» _او تصریح کرده است: «هیچ کشوری به اندازه ترکیه ناقض حقوق بینالملل محیط زیست نیست و در هیدروپلیتیک ترکیه، آب سلاح است». صدیف بدری نماینده اردبیل هم هشدار داده است: «تداوم احداث سدهای بالادست ارس در ترکیه، دشت مغان ایران را به دشت لمیزرع تبدیل خواهد کرد و برای جلوگیری از این اتفاق باید به موضوع رسیدگی شود». وزیر امور خارجه هم درباره این پیگیریها گفته: «در مدتی که مسئولیت دستگاه دیپلماسی را برعهده گرفتم، با وزیر خارجه ترکیه درباره سدهایی که روی ارس زده شده و میتواند تاثیرگذار باشد، گفتوگو کردهایم»؛ اقدامی قابل تقدیر، اگر که صرفا درحد گفتوگوهای بدون اقدام باقی نماند.. https://www.iranjib.ir/shownews/95527/دیپلماسی-آب؛-وقت-پایان-خواب/
-
1 پسندیده شدهبله دقیقا" نکته درستی را فرمودید . در مورد روسیه هر چه در این تقابل اخیر رو به جلوتر می رویم عیان تر می شود که جنگ حاضر روابط مسکو و ناتو را دچار گسست شدید نموده است جنگی که در واقع شروع آن مذاکرات ناتو و اکراین برای عضویت و در ادامه آن الحاق کریمه به روسیه بود . تقریبا" می شود گفت این شکاف بعد از فروپاشی شوروی تبدیل به عمیق ترین بحران معاصر در روابط طرفین خواهد شد. در رابطه با اینکه کشورهای چون ایران در چنین شرایطی چه نقشی برای خود تعریف خواهند کرد ؟: اصولا" یکی از تفاوت کشورهای ابر قدرت با کشور های در حال توسعه همین است که ابرقدرتها توان و ابزار تحمیل اراده خود بر محیط پیرامونی خود را دارند . ( مانند اشغال و حمله نظامی ، تحریم اقتصادی ، گرفتن مشروعیت بین المللی برای تمام اقدامات فرا قانونیشان و ...) ولی کشور های ضعیف تر باید منتظر فرصت مناسب بمانند و با تدبیر از گسست های پیش آمده و بزنگاه های تاریخی کمال استفاده را ببرند . ( به اعتقاد بسیاری خرید های دوران مرحوم هاشمی از شوروی سابق در یکی از همین بزنگاه ها اتفاق افتاد ) بزنگاهی که شاید ما همان موقع نمیدانستیم که تا چندین سال بعد شرایط تکرار مجددش برای ما رخ نخواهد داد . هوشمندی و فرصت شناسی اصل هر سرمایه گذاری موفق هست . البته که همانطور که شما فرمودید تحریمهای ایران و روسیه مانعی بزرگ بر سر راه هرگونه چشم اندازی خواهند بود ولی باید دقت نماییم که در هیچ برحه تاریخی این دست برنامه و اقدامات بدون مانع نبوده و نخواهد بود . اگر به تجهیز ارتش ایران در زمان صفویان به تکنولوژی ساخت توپ جنگی نگاهی بیاندازیم در میابیم که هوشمندی افرادی تصمیم گیر و دلسوز از همچنین گسست های بین المللی باعث گردید که فضایی تحرک برای کشورهای چون ایران باز شود و با ورود تجهیزات جدید به خطوط مقدم ایران شاهد تغیرات شگرفی در صحنه رزم آن زمان خود شود . ولی اینکه از این پنجره فرصت ها چقدر بهره ببرید دیگر به خودتان بر میگردد ..! در زمان تجهیز و بازسازی ارتش نوین ایران توسط پهلوی اول انگلیسی ها کم خباثت نکردند و مانع نتراشیدند و همانطور هم به گواه تاریخ در نابودی این ارتش نوپا نقش اول را بر عهده داشتند. ولی شناخت این گسست ها و مرزها و فضاهایی تحرک موجب شد علی رقم مانع تراشی های ایشان ارتش نوبنیاد ایران بتواند شروع به تجهیز خود کند ( هرچند که در سرانجام کار عقیم ماند ) در واقع توانستند با رجوع کردن به سایر بازیگران و ابرقدرتهای آن دوره اهداف توسعه ای خود را دنبال کنند . بهر روی روسیه نیز هر چه جلوتر می رود در این نبرد بهتر متوجه می شود که غرب هرگذر برای آنها نمی تواند از نقش یک دشمن خارج شود . ولو اینکه مشارکت در بعضی پروژه ها ( چون همکاری در اشغال افغانستان و حمله به داعش در عراق و سوریه توسط آمریکا ) مسکو را خوشبین به این نموده بود که با فشردن یک دکمه قرمز تمام تخاصم ها ریست خواهند شد ...! ( غافل از اینکه اکثر این تخاصم ها ماهیتی است و نه تاکتیکی ...) روسیه به اعتقاد من این توان را دارد که بتواند با یک بازبینی جامعه و باز تعریف پروژه های تولیدات نظامی اش تحریم ها را حداقل در بحث صنایع نظامی دور بزند و خطوط تولیدش را همچنان روی پا نگهدارد . و البته امید علاقه مندان تیزپروازهای آسمان به ورود ناوگانی نو نوار را زنده نگه دارد . اما گذشته از مذاح وضعیت فعلی ما به گونه ای است که هر گونه ( خرید ، تولید مشترک ، سرمایه گذاری در ساخت ، مشارکت در تحقیق و توسعه و ... ) هر محصولی می تواند میمون و مبارک باشد اعم از زرهی و دریایی و ... حتی اگر شامل محصولات هوایی هم نشود ...
-
1 پسندیده شدهسلام اگر اوکراینی ها عاقلانه رفتار میکردند با وجود ذخایر بزرگ باقیمانده از ارتش سرخ نیاز به گدایی توپخانه و آموزش از غرب نداشتند کافی بود هرآنچه در انبارها باقیمانده را بروزرسانی میکردند چون ارتش اوکراین کاربر این تسلیحات بود نیاز به آموزش هم نبود توپخانه شرقی از نظر برد و قدرت آتش چیزی از غرب کم ندارد در خصوص کیفیت و دقت نمونه غربی برتر است که آن را میتوان با تعداد بیشتر ادوات پوشش داد
-
1 پسندیده شدهالبته در این مورد و مورد خاص روس ها به عنوان یکی از معدود کشورهای هدف ما برای تهیه چند قلم محصول دفاعی خاص متاسفانه با تحریمهای اعمال شده در زمینه قطعات حساس به نظر روس ها برای تامین جدید که خیر حتی سرپا نگه داشتن تسلیحات فعلی خودشون هم با مشکلاتی روبرو بشند و از این منظر با توجه به دورنمای جنگ ( خاصه در مورد جنگنده) شانس خرید برای ایران کاهش پیدا میکنه. اگر روس ها موفق بشند برخی قطعات را جایگزین کنند با قطعات با تکنولوژی پایین تر باز تطبیق و کارایی محصول نهایی احتمالا ریسک بالایی را به کشور مقصد تحمیل میکنه، بماند که در کوتاه مدت تطبیق قطعات جدید خودش پروسه ای پیچیده و زمانبر هست. این بسته به میزان وابستگی یک محصول به قطعات حساس و غیرقابل تولید در داخل روسیه هست که در مورد جنگنده ها به نظر قابل تامل هست.
-
1 پسندیده شدهدر مورد موشک مجید، خب بسیار سامانه خوب و بدرد بخوری هست و همونطور که گفتید برای شلیک از روی پلتفرمهای هواپایه هم بسیار عالی میباشد. یه سری ویژگی داره این موشک که به چندتاشون اشاره میکنم: موشک مجید از یک موتور بدون دود (و بدون آتش) استفاده میکنه که مزیت ضربهی غافلگیرانهی درجه یکی را در روز و شب به آن میدهد. از همه مهمتر اینکه این کلِ سامانه وزن بسیار پایینی داره به طوری که با وانت های معمولی نظامی (همانطور که دیدید) قابل حمل و به کارگیری هست و احتمالاً در ورژن نهایی، نسخهای که توسط وانت حمل میشه شاید هشت فروندی و حتی ۱۲ فروندی باشه یعنی در هر طرف ۴ یا ۶ موشک خواهیم داشت که خیلی عالی هست. نکته دیگه اینکه موشک وزن بسیار کمی داره نکته بعدی اینکه موشک دقت فوق العادهای داره که در فیلم تست دیدیم که از نسخه ای استفاده شده بود که اصلاً سرجنگی نداشت و به صورت برخورد مستقیم عمل کرد که نشون میده ما به یک سطح بسیار بالایی از توان و تکنولوژی دفاعی رسیدیم که به ما اجازه میده موشکی در این سطح بسازیم و خود نفس این عمل پیامی بود به جهان؛ (هرچند نسخه اصلی سرجنگی دارد) در فیلم هدف قرار دادن که در رونمایی به نمایش در آمد اگر یاد دوستان باشد موشک (فاقد سرجنگی) دقیقاً از میان یک پهپاد بسیار کوچک (به ابعاد تقریبی یک متر و خوردهای طول و دو متر دهانه بال) رد شده بود که دیوانه کننده هست! بسیار جای تبریک دارد به دوستان. مسئله بعدی اینکه طول بسیار کمی داره که به راحتی پشت وانت جا میشه. حالا از همه این المانها نتیجه گیری میکنم: پس وزن کم، دقت بالا، طول کم و قطر کم. حالا چه کاربردهایی دیگه میتونه این موشک برای ما داشته باشه؟ این موشک به صورت شلیک کن فراموش کن است که نیاز به سامانه های هدایتی ثانویه در بین مسیر رو از بین میبره پس به راحتی توسط پهپادها قابلیت بکارگیری داره، ترکیب پهپاد کرار با ۳ فروند از این موشک (به وزن ۲۲۵ کیلوگرم، یعنی ۲ کیلو سبکتر از بمب Mk-82 که کرار در پایلون مرکزی حمل میکند) که با لانچر لولهای خودشون در زیر پایلون مرکزی بدنه نصب شدهاند یا در 3 جایگاه مجزا (2 تا زیر بالها و یکی در پایلون مرکزی) ترکیب زهرداری بر علیه هر نوع هواگرد مزاحمی تا فاصله ۱۰۰۰ کیلومتری ایجاد میکند. یعنی با یک موشکی که در حالت هوا به هوا مثلاً ۲۰ تا ۳۰ کیلومتر برد دارد و ترکیب آن با یک پهپاد با شعاع رزمی ۱۰۰۰ کیلومتر، انگار که شما یک سامانهی زمین به هوا با برد ۱۰۲۰ کیلومتر دارید. منتها بسیار دقیقتر و فلکسیبلتر. با عدم امکان نابود سازی با بمبهای هوشمند دشمن! و تازه در فاصله ۱۰۰۰ کیلومتری توان حمله به ۳ هدف مستقل را دارد و سرجنگی ۱۴ کیلوگرمی موشک مجید نابودی/ازکارافتادگی اهداف بزرگ را هم تضمین میکند. تصور کنید اگر کشوری مانند اوکراین چنین چیزی داشت، چه قتل عامی از هواگردهای روسی (اعم از بالگرد، جنگنده، بمبافکن و ...) به راه میانداخت.... تجربه جنگ اوکراین هم نشان داد که اخلال عملی در پرواز و ارتباط پهپادها به آن سادگی و قدرتی که همه تصور میکردند نبوده و نیست؛ روسها با داشتن سیستم جنگالی مانند کراسوخا-۴ و سیستم ابر جنگالی مانند مورمانسک هم نتوانستند حتی از پس کوادکوپترهای اوکراینیها بر بیایند، امثال تی بی۲ که جای خود. نسخهای از پهپاد سیمرغ هم برای عملیات در ارتفاعات بالاتر نسبت به کرار (و مداومت پروازی بیشتر نسبت به کرار، که خیلی مهمتر برای من هست) میشود به کار گیری کرد که در ارتفاع بالا اصطلاحاً گشت هوایی خودش (یا CAP ) رو برقرار کنه. با توجه به برد این سامانه از زمین به هوا ۸ کیلومتر اعلام شده و این مقادیر در ارتفاعات بالا تا ۳ برابر تغییر افزایش پیدا میکنه که ۲۴ کیلومتر تا ۲۵ کیلومتر رو احتمالاً بتونه پوشش بده و وزنش هم 75 کیلو هست که خب وزن خوبیه و میشه گفت عالیه. مشخصات اعلامی طبق کاتالوگ منتشر شده توسط وزارت دفاع: حداقل و حداکثر برد درگیر : ۷۰۰ - ۸۰۰۰ متر حداقل و حداکثر ارتفاع درگیر : ۲۰ - ۵۰۰۰ متر وزن موشک : ۷۵ کیلوگرم وزن سر جنگی : ۱۴ کیلوگرم (با سرجنگی 4.5 کیلوگرمی سایدویندر نسخه جِی مقایسه کنید) تعداد موشک برای هر لانچر : ۴ تیر نوع هدایت موشک : جستجوگر فروسرخ یا همون passive IIR Homing برد سامانه ی الکترواپتیک : ۱۵ کیلومتر حداکثر اهداف رهگیری شده بصورت همزمان : ۴ هدف مورد بعدی برای بالگردها است، کبراهای هوانیروز و شاهد ۲۸۵ سپاه، اینها می توانند این موشک رو حمل کنند و از خودشان در برابر تهدیدات دفاع کنند مورد بعدی که باز برای خودم خیلی هیجان انگیزه، اف ۵ های نیرو هوایی سالیان سال سلاح دفاع از خود و به نوعی هجومشون به پرندههای دشمن، موشک سایدویندر در مدل پی و جِی بوده، اما برد این موشک در حال حمله Head on یا رو در رو چیزی بین ۵ تا ۸ کیلومتر و در حالت تعقیبی چیزی حدود یک و نیم کیلومتر گزارش شده که بسیار کم هست. حالا فرض کنید این موشک با موشک مجید جایگزین بشه و با اون دقت فوق العاده که اصلاً قابل مقایسه با سایدویندرهای قدیمی نیست بتونه اهداف رو نابود کنه و حتی اگر از نظر وزنی از سایدویندر سبک تر باشه شاید بشه با طراحی یک پایلوت های خاص، در حالت عادی به جای دو فروند، ۴ فروند موشک کوتاه برد حمل کنه. در مجموع موشک بسیار خوبیه در پلتفرم های مختلف برای ما کاربرد داره و از جمله در پلتفرم دفاع از شناورها، که می تونه با یک حجم جاگیری بسیار کم و کارایی بسیار بالا، شناورهای ما را در برابر تهدیدات هوایی از جمله ریز پرنده ها، موشک های کروز، بمب های بالدار و تهدیدات سبک دریایی مثل قایق های تندرو و قایق های انتحاری حفاظت کنه. اینها مواردی بود که به ذهنم رسید بازهم اگر شما مواردی دارید اضافه کنید.
-
1 پسندیده شدهبا توجه به روابط خاص ترکیه با اکراین و پرواز هر روزه ترابری های ترکیه به لهستان برای انتقال سلاح شاید موفق بشه ترکیه در قبال این خدمات تکنولوژی مدنظر و زیرساختها را از اکراینی که خصوصا در حال حاضر با انبوه سلاح های غربی داره خفه میشه و نیاز به پول هم داره برای بازسازی را به دست بیاره.
-
1 پسندیده شدهدرآمد ارزی عراق از صادرات نفت عمدتا فقط جنوب و مرکزش از 10 میلیارد دلار در ماه فراتر رفت. موقعیت بسیار مناسبی است برای کاظمی به عنوان هم پیمان صدر و دولت احتمالی ایندشون که با هزینه ارزهای صادراتی افکار عمومی را جلب کنه. این هم از شانس دولت موقت فعلی است که با افزایش قیمت نفت عراق به 104 دلار در بشکه میتونه تسکین های موقت مناسبی ایجاد کنه و همچنین برای اقلیم که با مشکلات مالی مواجه بود.
-
1 پسندیده شدهآینده تانک های آبرامز برنامه بروز رسانی تانک های اصلی میدان نبرد ابرامز با توجه به برنامه ریزی های فعلی نیروی زمینی ارتش امریکا تا سال 2050 ادامه خواهد داشت ( البته احتمال تغییر برنامه نیز وجود دارد). جدیدترین نسخه فعلی SEPv3 به شکل خلاصه مجموعه ای از پیشرفت ها از جمله برجک جدید با زره تقویت شده ، سامانه های رایانه ای جدید، صفحات نمایشگر جدید، حسگرهای بهبود یافته ، سیستم های ارتباطی جدید، واحد قدرت کمکی(APU) بهبود یافته و بسته جنگ الکترونیک بهبود یافته برای مقابله با بمب های کناره جاده ای است. با توجه به برنامه ریزی فعلی تا سال 2050 تانک های ابرامز دو بروز رسانی جدید (SEPv4 و SEPv5 ) را دریافت خواهند کرد. در مورد اینکه نسخه های بعدی تانک آبرامز چه ویژگی های خواهند داشت فعلا به شکل قطعی مشخص نیست اما در مورد نسخه SEPv4 بعضی موارد تایید شده است. نسخه SEPv4 که در اواسط سال 2025 عملیاتی خواهد شد در حقیقت نسخه بهبود یافته SEPv3 است و تمرکز اصلی بر نسخه جدید بهبود سنسورها و حسگرهای اصلی تانک است. بروز رسانی نسخه SEPv4 شامل : 1 - بهبود دید اصلی توپچی با دید نسل سوم مادون قرمز FLIR (دید رو به جلو مادن قرمز) (3GEN FLIR)، فاصله یاب لیزری بهبود یافته (LRF) و دوربین رنگی 2- بهبود دید اصلی فرمانده با 3GEN FLIR ، فاصله یاب لیزری بهبود یافته، نشانه گذار لیزری و و دوربین رنگی بهبود یافته 3- بهبود دقت شلیک از طریق نصب سنسور هواشناسی 4- بهبود سیستم عیب یاب داخلی 5- بهبود سیستم گردش برجک در مورد نسخه SEPv5 هنوز مشخص نیست سطح ارتقا این نسخه در چه حدی باشد. اما شایعاتی از جمله استفاده از نسل جدید مهمات "خط دید گسترده" (ELOS) وجود دارد. این نوع مهمات با قابلیت هدایت پذیری، جستجو، کشف، مانور پذیری می توانند یک هدف را در فواصل بسیار دور حتی فراتز از دید تانک با دقت بالا نابود کنند. اجزای این مهمات شامل بالک های تثبیت کننده، واحد جستجوگر ، واحد هدایت الکترونیک، نرم افزارهای هدایت، ناوبری و کنترل ، کلاهک انفجاری و سیستم پیشرانه است. مهمات ELOS برای مقابله با تهدیدات رو به رشد همچون موشک های هدایت شونده و زرهی سنگین در خط دید گسترده (2 تا 8 کیلومتر) طراحی خواهد شد. مهمات ELOS تکمیل کننده برد دیدهای 3GEN FLIR برای مقابله با تهدیدات است. همچنین نیروی زمینی امریکا در نظر دارد مهمات انرژی جنبشی با آلیاژهای تنگستن بهبود یافته را جایگزین مهمات انرژی جنبشی اورانیوم ضعیف شده (DU) کند. برد دیدهای 3GEN FLIR در تانک های ابرامز SEPv4 موجب می شود خدمه از فواصل دور حتی خارج از برد مهمات فعلی تانک، تهدیدات را شناسایی کنند. ترکیب دیدهای 3GEN FLIR با مهمات ELOS می تواند کشندگی تانک های ابرامز را در آینده افزایش دهد. نمونه اولیه از مهمات ELOS علاوه بر نیروی زمینی ارتش آمریکا مابقی ارتش های که کاربر تانک های ابرامز نیز هستند هم در نظر دارند تا با ارتقا نسخه های فعلی توانایی رزمی تانک های خود را ارتفا بدهند. نسخه های ابرامز ارتش هر کشور با وجود طبقه بندی استاندارد بروز رسانی تانک های ابرامز، بنا به نیاز و موقعیت هر ارتش گزینه ها و بسته های متفاوتی را دریافت میکنند از همین رو کد هر نسخه ابرامز صادراتی با نسخه ابرامز صادراتی دیگر متفاوت است. تانک ابرامز M1A2 SEPv3 دو کشور تایوان و لهستان از کاربران جدید تانک های ابرامز بشمار می ایند. هر دو ارتش نسخه های SEPv3 را به خدمت خواهند گرفت. لهستان 250 تانک ابرامز M1A2 SEPv3 را تحویل خواهد گرفت. تایوان قرار است 108 دستگاه تانک ابرامز M1A2 SEPv3 را دریافت کند. اولین دسته، 38 تانک آبرامز قرار است تا سال 2024 وارد تایوان شود، سپس 42 دستگاه تانک در سال 2025 و 28 تانک در سال 2026 وارد ارتش تایوان میشود. استرالیا از کاربران تانک های ابرامز نسخه M1A1SA به تعداد 59 دستگاه است. ارتش این کشور در نظر دارد تا 75 دستگاه تانک ابرامز نسخه SEPv3 را در سال 2024 به خدمت بگیرد. عربستان و کویت از کربران نسخه M1A2 در نظر دارند تا ابرامز های خود را به نسخه SEPv2 ارتقا دهند. عربستان در طی چند مرحله از سال 2006 تا 2016 حدود 575 ( با وجو تلفات در جنگ یمن) تانک ابرامز SEPv2 در اختیار دارد. کویت نیز در حال دریافت بروز رسانی 218 دستگاه تانک های M1A2 به نسخه SEPv2 است. عربستان سعودی جز کاربران ابرامز می باشد که توانسته است با کمک آمریکاییها بخشی از قطعات تانک های ابرامز را منتاژ و تولید می کند. مصر نیز در حال تلاش است تا تانک های ابرامز M1A1 خود را بروز رسانی کند. مصری ها در سال 2021- 2022 چند مرحله با جنرال داینامیکس در مورد بروز رسانی تانک های ابرامز خود مذاکره کرده اند. جزئیات و آینده بروز رسانی تانک های ابرامز مصری فعلا مشخص نیست اما به نظر میرسد مصری برای بروز رسانی تانک های ابرامز خود جدی هستند. مصری در حدود 1360 دستگاه تانک ابرامز در اختیار دارند. مراکش 222 دستگاه تانک ابرامز M1A1SA در اختیار دارد. در سال 2018 سفارش خرید 162 دستگاه نسخهM1A2 SEPv2 را به ایالات متحده امریکا داده است. اما تا به امروز خبری رسمی از دریافت آنها منتشر نشده است.
-
1 پسندیده شدهپهپاد مهاجم ترکیه بدون موتور میماند! https://s6.uupload.ir/files/979010_lwxx.jpg پهپاد آکینجی بیرقدار که جدیدا آزمایشات مربوط به انجام عملیات مکمل ضد شناور با پهپاد تیبی-2 را انجام داده است درواقع بسیاری از بخش هایش مانند موتور al-450 آن به دست اوکراینی ها و در صنایع هوانوردی زاپروژیا توسط شرکت ivecho progress ساخته میشوند. https://s6.uupload.ir/files/40_qwoi.jpg موقعیت کارخانجات تولید کننده موتور ناگفته نماند کارخانجات مربوطه در 30 کیلومتری خط مقدم در استان زاپروژیا قرار دارند و درحال حاضر به سفارشات خارجی رسیدگی نمیکنند. در صورت اشغال این کارخانجات توسط روس ها حداقل ضرر ترک ها پس از اتمام جنگ دادن باج های بسیار سنگین به روسیه جهت تامین موتور و دیگر قطعات خواهد بود https://aparat.com/v/QsqtM فیلمی از پرواز پهپاد آکینجی ترکها نوعی بمب هواسرشی را برای پهپاد آکینجی خود توسعه دادند، فیلم منتشر شده نشان از لود شدن دو تیر بمب زیر این پهپاد خبر میدهد، هر چند به نظر میرسد فاصله رها سازی این بمب هدایت شونده تا هدف مورد نظر زیاد نبوده اما باز هم دقت اصابت مطلوبی از بمب مشاهده نمیشود.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... پانزرهابیتز2000 بسوی شرق هویتزرهای خودکششی آلمانی برای ارتش اوکراین نخستین خبرهای موجود از احتمال تحویل هویتزرهای پانزرهابیتز 2000 به تاریخ 12 آوریل 2022 در مطبوعات آلمان انتشار یافت و براساس آن قرار بود تا تعداد مشخصی از این سلاح ها به نیروی زمینی ارتش اوکراین تحویل شود . این مساله تا 29 آوریل 2022 قطعیت پیدا ننمود تا اینکه سرانجام در این تاریخ با انتشار عکس هایی از این جنگ افزار در ایستگاه راه آهن اشتوتگارت ، عینیت پیدا نمود . متن پیش رو ، نگاهی شرقی به اخبار تحویل این سلاح آلمانی به اوکراین است که در واقع امر ، نخستین حضور هویتزرهای آلمانی در یکی از جمهوری های سابق اتحاد شوروی پس از اتمام جنگ دوم جهانی بشمار می رود . هفتاد و هفت سال پس از آخرین حضور توپهای خودکششی هامل آلمانی در شرق ، اینک یک محصول آلمانی در حوزه توپخانه ، قرار است مجدد خاک اوکراین را لمس کند اطلاعات غیر رسمی : در نهم آوریل 2022 مطبوعات آلمان گزارشهای اولیه با درصد احتمال بسیار پائینی را منتشر نمودند که نشان می داد دولت این کشور درصدد است تا تامین مالی و سخت افزاری بخشی از نیازهای رزمی ارتش اوکراین برای مقابله با حملات روسها را بر عهده بگیرد . این داده ها که از سوی یک منبع ناشناس در اختیار روزنامه ها قرار داده شده بود از کمیت و کیفیت این کمک ها اطلاعات زیادی نداشت وتلاش های روزنامه نگاران برای دریافت اطلاعات دقیق نیز راه به جایی نبرد . اما مدتی بعد درز خبرهای جدید ، نشان میداد که شرکت سازنده این سلاح ( KMW) به دولت اوکراین پیشنهاد داده تا 100 قبضه از این هویتزرهای خودکششی را به ارتش این کشور تحویل دهد . این پیشنهاد برای کیف از جذابیت بالایی برخوردار شد و با قبول آن ، شرکت آلمانی پیشنهاد خود را به وزارت اقتصاد آلمان ارائه داد ، هر چند تا این تاریخ هنوز ازسرنوشت این درخواست اطلاعاتی منشتر نشده است . با این حال ،در صورتی که تعداد 100 قبضه ادعایی صحت داشته باشد ، این قرارداد شامل تجهیزات آموزشی ، قطعات یدکی و .. به ارزش 1.7 میلیارد یورو برای نمونه شنی دار و رقمی در حدود 1.2 میلیارد یورو نیز برای تحویل نمونه های چرخدار از این سلاح خواهد شد . علاوه براین ،داده های غیرقابل تاییدی وجود دارد که نشان میدهد اگر کیف پیشنهاد تحویل این هویتزرها را قبول کند ، این تعداد از موجودی بوندس وهر ( ارتش آلمان .م ) تامین می شود و به موازات آن، به منظور جبران کمبود این هویتزرها در ارتش آلمان ، به همان تعداد قبضه های جدید تولید خواهد شد ، اما اینکه این نمونه از نوع شنی دار یا چرخدار باشد ، معین نگردید . در همین راستا ، شرایط تحویل نیز مشخص شد ، به گونه ای که اولین دسته از تجهیزات تنها ظرف 30 ماه از تاریخ امضای قرارداد به مشتری تحویل خواهد شد و این بدان معنی است که هویتزرهای موصوف تا قبل از اکتبر 2024 در خط تولید قرار گرفته و نهایتا همه سفارش تا انتهای سال 2027 تحویل می گردد. با تمامی این اوصاف ، بدلیل محرمانه بودن این مذاکرات ، حتی اگر توافق اصولی نیز منعقد شود ، مراحل اداری آن باید طی شده و به همین دلیل کسب تاییدیه هنوز در پرده ای از ابهام قرار می گیرد . مشکلات موجود برای تحویل پانزرهابیتز2000 به ارتش اوکراین درواقع امر ، سناریوهای مختلفی را میتوان برای تحویل این هویتزر ها به کیف مورد بررسی قرار داد و کل این روند می تواند نقاط قوت و ضعف مشخصی را بدنبال خود داشته باشد .نخست اینکه اگر این معامله صورت پذیرد ، ارتش اوکراین در ازای پولی که پرداخت خواهد کرد ، چندان در موضع برتر قرار نخواهد گرفت ، چرا که برای 100 قبضه هویتزر و تجهیزات مرتبط رقمی در حدود 1.7 میلیارد دلار قرار است پرداخت شود که حدود 17 میلیون دلار برای هر هویتزر خواهد شد . این در حالی است که این هویتزرها چندسالی است که در ارتش آلمان در حال خدمت بوده و قیمت اصلی آن درزمان خرید برای بوندس وهر حداکثر به رقم 4.6 میلیون یورو ( حدود 4/800/000 دلار ) می رسید که قیمت 17 میلیون یورویی به معنای 4 برابر شدن هزینه فروش برای تجهیزات کارکرده است . دراین زمینه ، خرید گونه چرخدار این هویتزر ظاهرا به صرفه تر بوده که با رقم 1.2 میلیارد یورو به ازای هر قبضه 12 میلیون یورو هزینه در پی خواهد داشت . با این حال ، صرف نظر از نوع تجهیزات انتخاب شده ، این قرارداد گران قیمتی برای ارتش اوکراین است و حتی اگر وام خارجی نیز چاره کار باشد ، هزینه های کلی قرارداد به مراتب افزایش پیدا کرده و در کنار آن نیز روند بازپرداخت وام نیز بدلیل وضعیت احتمالی اوکراین پس از پایان جنگ نیز چندان خبر خوشحال کننده ای برای شرکتهای غربی نخواهد بود .دومین مشکلی که ممکن است رخ دهد ، زمان تحویل بوده ، بدین معنی که اگر این سلاح های کار کرده نیز تحویل شود ، چیزی در حدود 2 سال ونیم طول خواهد کشید تا آماده انتقال شود و این برای ارتش اوکراین در کوتاه مدت چاره ساز نخواهد بود . مزیت اصلی برای دولت آلمان به هر ترتیب ، سفارش تجهیزات آلمانی به تقریب برای طرف آلمانی یک معامله یکطرفه خواهد بود . نخستین برنده این فروش فوری ، شرکت سازنده سلاح (KMW) است که خط تولید این جنگ افزار را مجدد فعال خواهد کرد و با توجه به تحویل این هویتزرها از موجودی ارتش آلمان ، این امر احتمالا محقق گردد . علاوه براین ، دومین برنده این قرارداد ، بوندس وهر خواهد بود چرا که هم اکنون حدود 120 قبضه از این هویتزرها تحویل شده و با ارسال 100 دستگاه از این سلاح ها ، ارتش امکان خواهد داشت نمونه های جدید را به شرکت سازنده تحویل دهد . خرید این تجهیزات که بصورت اعتباری صورت خواهد گرفت ، بانک های آلمانی را نیز وارد جریان کرده و باعث رونق کسب و کار آنها می گردد و اگر چه خطرهای مشخصی در حوزه سود وام و بیمه کل قرارداد وجود دارد ، اما سود هنگفت این روند ، بانکها را بسوی خود جلب میکند . پی نوشت : 1- ادامه دارد 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
-
1 پسندیده شدهبا رفتارهای اخیر امارات، اشغال جزیره های یمن و باز کردن پای اسراییل به منطقه و البته ادعاهای مدام در مورد تمامیت ارضی ایران به نظرم کم کاری بزرگی رخ داده در یک قرن اخیر خصوصا و باید رویکرد تهاجمی را جایگزین رویکرد فعلی کنیم در مورد همسایه ها که همگی به گمان بد افتادند تقریبا. در مورد امارات با توجه به موارد گفته شده و البته لفاظی مدام در مورد تمامیت ارضی ایران و همچنین اشغال جزایر یمنی به نظرم بسیار به موقع هست که بحث جزایر اشغال شده ایران توسط امارات به صورت جدی دنبال بشه و موضوعش به طور کامل در افکار عمومی برجسته بشه، اگر امارات با توقیت و همکاری با دشمنان به دنبال روزنه ای میگرده تا تعدی کنه به جزایر ایرانی و البته کاملا غیرقانونی جزایر یمنی را اشغال هم کرده (طبیعتا اشغالگر محسوب میشه) خب ما هم فرصت سازی میکنیم از حالا تا روزی که اتفاقی رخ داد افکار عمومی منطقه و کشور برای بازپسگیری جزایر ایرانی آماده تر باشند. نقل قول کامل چندان صحیح نیست و البته محتوا هم بررسی نشده که کاملا دقیق باشه ولی صرف اینکه ببینیم در چه موردی صحبت میکنیم اطلاعات زیر شاید راهگشای مفهوم مدنظر باشه:
-
1 پسندیده شدههمزمان با افتتاح کنسولگری ایران در استان سیونیک ارمنستان که اقدام خوبی است ولی ناکافی و اظهارات مقامات ارشد این استان مبنی بر آموزش زبان فارسی در این استان الهام علیف دوباره شروع به لفاظی کرده که روسیه از طریق ایران به ارمنستان سلاح ارسال کرده و ما نامه دادیم که ایران ببنده حریمش را (عجبا ذهنیتی که مشتی پان ترک ایجاد کردند و یک متوهم را اینطور به مراحل بالا! رسوندند که گمان کنه حالا به خاطر انبوه حامیانش! در ایران که منتظر اوامر الهام جون! هستند میتونه امر و نهی کنه که چه کشوری چه کاری بکنه یا نه) از طرفی دوباره بحث دالان را کشیده وسط و گفته ما برای تعیین حدودش(!) به نقشه های 1918 تا 20 شوروی رجوع میکنیم و مبنامون این سالهاست. یک مقام ارمنی هم گفته چرا فقط نقشه های قرن 20 و چرا نقشه های قرون اولیه و حکومت بابل و ... نه؟! جا داره ما هم بگیم حالا که قرار هست مرزهای ما هم تحت تاثیر قرار بگیره ما هم نقشه های ابتدای تاریخ تا همین قرن اخیر را مدنظر قرار میدیم ببینیم کی به کی بدهکار میشه!! ارمنستان و پاشینیان و حرفهاشون هیچ ثبات و حسابی نداره، ایران باید خودش برگه های خودش را ایجاد کنه و حتی برای روزی که ممکنه پیش بیاد اماده حتی عملیات مستقل برای حفظ حقوقش باشه. تمام کشورها به بهانه کیلومتر ها در خاک همسایه و قاره همسایه حتی پیشروی میکنند و پایگاه میزنند، ما که وضعیتمون اصلا و ابدا بهانه محسوب نیست و زیاده خواهی و نوعی تجاوز به حقوق کشور هست.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبیرقدار در اوکراین کارایی چندانی نشان نداده (مثل جنگ آذربایجان و ارمنستان) جمعا فکر کنم 5 تا فیلم شکار ازش بیرون اومده حالا چقدر تلفات داشته مشخص نیست حتما هم شکار ها در مناطقیبوده که احساس کردند پدافند فعال نیست
-
1 پسندیده شدهاین که اینجا همچنین مرجعی باشه برای اخبار حاشیه ای مربوط به شهدا امیدوارم از تمرکزش کم نکنه. مدیران هم لطفا اگر روی اسکرول رفتن مدامش ( با توجه به اخبار زیاد پیرامون شهدا ) باعث شکایت کاربران میشه فکری براش بکنند. ولی اینکه تاپیک جامعی باشه به نظرم بعدها شاید کاربرد بیشتری داشته باشه. |||||||| |||||||||| |||||||||||||||| |||||||||||||||||||||||||||| محمد علی باشه اهنگر به یاد دوست شهیدش سعید سیاح طاهری دلنوشته ای نوشت که متن آن را به شرح ذیل آمده است. سکوت سیاح... حالا باز زمستان است سعید. به چشم هایم خیره میشوی و شاید من هم خیرهبودم حتماً... به چشمی که شمایل چشمی است که دیگر در قاب گرد صورتنداری برادر. رفت تا دیده بانت باشد تا دیماه سال هزار و سیصد و نود و چهار. بله سعید سعادت یا آنطور که هستی سعید سیاح، پارسال هم مثل حالا زمستان بود. یادت که هست، داستان شهید علی صالح شریعتی. انگار همین حالاست سعید. در روزی که گرد و غبار نفس را میبرید و حبس میکرد،پیامی تلفنی از دوستی آمد که زکات علم ات اگر داری چیست؟ گفتم چه میخواهی؟ گفت برای شهیدی مرثیه ای تصویری بساز. گفتم خدا من رانبخشد. شهید که مرثیه نمیخواهد! گفت نمیدانم کلیپ یا فیلمی که اورا بشناساند. گفتم شهید را فقط خدا میشناسد. اوست که روز ازل در دفتر کائنات و آفرینش ثبتش میکند. بلند بالایش میکند. خوش نفس و خوش دل و خوش نقش می آرایدش تا روزی که به بهانه ی تیری، ترکشی، جدایش کند ودر کنارش بنشاندش. گفتم اسم شهید که می آید دست و دلم میلرزد. در خدمتم، میسازمش. آری سعید پارسال هم مثل امسال حالا زمستان بود. لابد سرد هم بود. بله سرد بود که تو بالاپوشی گرم به تن کرده بودی. برازنده ات بود برادر. در خیابان طالقانی آنجا که باید دوستان و یاران شهید علی صالح شریعتی را میدیدم. اول تو را دیدم. سپید موی سپید محاسن. راستی سعید چرا اینقدر موهایت زود سفید شد؟ حتماً باز لبخندی میزنی مثل همیشه در سکوت. که تو را چه کار با موی سپید من. همه ی آنها که باید، آمده اند و هر کی از شهید سخنی میگوید، تو در سکوت فقط مینویسی. سکوت... سکوتی که سرشار از ناگفته ها بود. شاید تو بیش از دیگران اورا میشناختی، شاید نمیخواستی فضل فروشی کنی. گاهی فقط لبخندی ملیح که صورتت را نورانی تر می نمود و چقدر غافل بودم من که بیشتر نگاهت نکردم. فیلم ساخته شد برای شهید بیست و دو ساله که فرمانده ی پادگان دژ خرمشهر بود. تویی که میشناختیش و من که ندیده بودمش. کنگره شهید در مشهد مقدس برگزار شد و تو رفتی و من سعادت آمدن نصیبم نشد. تا بهار امسال... بهار سال 94 خبر که رسید دلم لرزید سعید. خبر کوتاه و هولناک بود. منصور عطشانی به یاران شهیدش پیوست. منصور از تبار همان بچه هایی بود که شهادت را آرزو میکردند. و چه کشیدی سعید وقتی چند ماه در کما بودن سعید را دیدی و سکوت کردی. سکوت تا یادداشت تکان دهنده ات قلب همه را ریش کرد. ماجرای بی مهری به شهید منصور عطشانی باجناق و دوست هم سنگریت در بیمارستان نفت آبادان. آری اینچنین است برادر. زمستان و بهارمان با عطر شهدا آمیخته شد و رسید به تابستان. تابستان گرم سال 94 و این بار خبر هولناکتری که انتظارش را نمیکشیدیم رسید، مهدی اکبری زادگان به دوستان شهیدش پیوست و جالب تر که مهدی گفته بود من را در کنار منصور عطشانی دفن کنید. یعنی همین جایی که حالا پیکرشان در کنار هم آرمیده اند. ماجرای زمینی که بچه ها می گفتند مهدی و منصور چقدر تلاش کردند تا این زمین را به قطعه ی شهدای آبادان الحاق کنند. در نزدیکی مهدی، گلستانی هم به خیل دوستان پیوست و گویی سال 94 سال پیوستن کرور کرور جوانان دیروز و امروز به خیل شهیدان است. و اما تو سعید، در سکوت به سوریه رفتی و در سکوت ماندی، پنج سفر و پنج عروج. سعید باور می کنی بسیاری نمیدانستند تو در سوریه بوده ای؟ حالا که این چند سطر را می نویسم به یاد مراسم تشیع می افتم. سعید خیلی ها آمده بودند. دوستانی که سال هاست یکدیگر را ندیده اند. از برکت شهادت تو میبینم که یکدیگر را در بغل می گیرند و حالا رفتن تو، فصل جدیدی در رابطه ی دوستان قدیمیت آغاز کرده است. تو اولین شهید مدافع حرم آبادان و شاید موثرترین آن برای شهری که هنوز زخم هایش از جنگ 8 ساله التیام نیافته هستی و تو چقدر تلاش کردی دردهای بی درمان این شهر را در سکوت درمان کنی. سعید یکی شاید بیش از دیگران غمگین نبودنت است. یکی که روزها و ماه ها و سال ها در کنارش تلاش کردی. نمی دانم حبیب احمدزاده از فردا چگونه نبودنت را باور خواهد کرد. برای او و همه ی ما دعا کن. دعا کن شهادت از ما دریغ نشود. هر طور که خودت می دانی. شاید با سکوت. فارس
-
1 پسندیده شدهبه نام خدا با سلام ارگان صادرات تسلیحات اوکراین UkrespectExport قراردادی به منظور تحویل 21 دستگاه دیگر از نمونه های ارتقا یافته نفربر زرهی BTR-3 به ارتش سلطنتی تایلند را به امضا رسانده است. این قرارداد صادرات و پشتیبانی 15 دستگاه BTR-3E1 و 6 دستگاه BTR-3RK به تایلند را تحت پوشش دارد. از مبلغ این قراداد تاکنون اطلاعاتی منتشر نشده است. خودرو های زرهی BTR-3E1 و BTR-3RK نمونه های تغییر و ارتقا یافته خودروی زرهی BTR-3U هستند که از ماه سپتامبر سال 2010 به تایلند صادر شده اند. بنا به گزارش های موجود ، اوکراین تاکنون 233 دستگاه از نفربر زرهی BTR-3E1 را تحت قراردادی ترکیبی به ارزش 270 میلیون دلار که از سال 2006 الی 2011 منعقد شده ، به تایلند صادر کرده است. ساخت زره پوش ها و اجرایی کردن قرارداد توسط دفتر طراحی ماشین آلات Kharkiv Morozov و کارخانه تعمیرات مکانیکی Zhytomyr که بخشی از صنایع Ukroboronprom هستند صورت میگیرد. صنایع اوکراینی Ukroboronprom در حال حاضر به دنبال بررسی پتانسیل ایجاد یک مرکز خدمات در کشور تایلند به منظور ارائه خدمات تعمیر و نگهداری ادوات اوکراینی فروخته شده و همچنین گفتگو پیرامون امکان منتاژ مشترک نفربر BTR-3E1 با ارتش این کشور است. نفربر BTR-3E1 که بر پایه BTR-3U (موسوم به نگهبان) ساخته شده است ، خودروی زره پوش چرخ داری با پیکربندی 8×8 است که به منظور جا به جایی نفرات و تجهیزات در میدان جنگ و ارائه همزمان پشتیبانی آتش از نیروی های پیاده با استفاده از سلاح های نصب شده بر برجک خود طراحی شده است. این نفربر دارای برجک BM-3 ، پیشرانه جدید و سلاح اصلی کالیبر 14.5 میلیمتری در کنار تیربار کالیبر 7.62 میلیمتری هم محور است که امکان به کارگیری در عملیات های شناسایی ، پشتیبانی رزمی و ماموریت های گشتی را برای آن فراهم می آورند. زره پوش BTR-3RK نیز مجموعه ضد تانک سیاری است که دارای برجکی با چهار پرتابگر موشک های هدایت شونده ضد تانک (ATGM) و یک قبضه تیربار کالیبر12.7 میلیمتری NSVT است. زره پوش ها در ماه اوت سال 2013 با استفاده از کشتی از اودسای اوکراین به تایلند حمل خواهند شد. ارزیابی پیش از عملیاتی شدن زره پوش های تحویلی نیز در ماه آینده برنامه ریزی شده است. army-technology 1 August 2013