برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 2 آذر 1401 در همه مناطق
-
3 پسندیده شدهشهید سرتیپ ایرج نصرت زاد در مرداد ماه سال 1312 درخانوادهای متوسط، مؤمن و میهندوست پا به عرصۀ وجود گذاشت. پدرش از کارمندان شهربانی و مادرش زنی مؤمن ، خانهدار و حافظ قرآن بود. ایرج از همان کودکی، هوش و استعداد خوبی داشت و در پنج سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان عسجدی آغاز کرد. سه سال دورة متوسطه را در دبیرستان شاهپور (شهید بهشتی کنونی) گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام رشت شد. در سال 1332 با ورود به دانشکده افسری مرحله دیگری از زندگی اش را آغاز کرد. او پس از گذراندن دانشکده افسری، خدمت نظامی خود را در استان فارس و شهر کازرون شروع کرد. مدتی بعد به شیراز منتقل شد و در تیپ 55 هوابرد خدمتش را ادامه داد. در آن تیپ از فرماندهی گروهان تا فرماندهی گردانی مسؤولیت داشت و همانجا موفق به اخذ گواهی نامه استادی در رشته چتربازی و دوره رنجر شد. سپس به آلمان اعزام شد تا برخی فنون عالی نظامی را در آنجا آموزش ببیند. شهید نصرت زاد در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و چند ماه پس از آن در ستاد نیروی زمینی مشغول به کار شد. پس از آن که عوامل تجزیه طلب بیگانه، کردستان را آماج فعالیت ها و اهداف شوم خود قرار دادند، او از جمله نیروهای فداکار و شجاع نیروی زمینی بود که داوطلب مبارزه با ضد انقلاب شد. وی در تاریخ 8/10/1358 با انتصاب به فرماندهی تیپ یکم لشکر 28 به کردستان اعزام شد و در پادگان سنندج، خدمت خود را شروع کرد. او در بدو ورودش به لشکر، به سازماندهی دوباره تیپ یکم پرداخت و رعایت اصول نظامی، سلسله مراتب، حفظ انضباط و انسجام به واحدهای نظامی را در دستور کار خود قرار داد. در فروردین ماه سال 1359 شهید نصرت زاد که برای نظارت بر اعزام ستون، به سوی سه راهی سنندج سقزسدقشلاق حرکت کرده بود، از کمین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی در یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان 116 برای تأمین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد. شهید نصرت زاد پس از صعود به ارتفاعات و مشاهدة صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب که موقعیت خود را در خطر دید و همچنین متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را در اختیار دارند، عده ای را مأمور کرد با صعود به ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آن ها شوند. طولی نکشید که ضد انقلاب، نیروهای ارتش به فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگ تر کردند.سرهنگ نصرت زاد که زخمی شده بود، وضعیت خود را با بی سیم به لشکر مخابره کرد. (عین مکالمه وی در دایرة شهدای لشکر موجود است.) این نظامی فداکار درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود کرد تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود. سرانجام همراهان شجاعش، به دست مزدوران به شرف شهادت نائل آمدند، در حالی که در آخرین پیام خود که با بی سیم به مرکز لشکر مخابره کرده چنین گفته است: «من سرهنگ ستاد، ایرج نصرت زاد، به علت زخمی شدن و جراحات وارده در آخرین لحظات عمر سربازی خویش نکاتی را برای همرزمان بازگو می کنم: جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یک كد شناسايي 1783179 نام ايرج نام خانوادگي نصرت زاد درجه زمان شهادت سرتيپ درجه حقوقي فعلي سپهبد رسته پياده تاريخ ورود به دانشكده افسري 01/07/1332 تاريخ فارغ التحصيلي از دانشكده افسري 01/07/1335 نام پدر فتح الله محل تولد رشت تاريخ تولد 1312 مدرك ، رشته ومحل تحصيل ليسانس علوم نظامي از دانشكده افسري . وضعيت تاهل وتعدادفرزندان متاهل * مجرد فرزند پسر 1 فرزند دختر 2 يگان خدمتي لشگر 28 تاريخ شهادت 31/1/1359 محل شهادت پل شيخ نوع عمليات - چگونگي شهادت توسط منافقين نشاني مزار شهيد گلزار شهداي رشت مسئوليت در زمان شهادت فرماندهي تيپ يكم لشگر 28 مسئوليتها و فعاليتها فرماندهي گروهان و فرماندهي گردان – ستاد نيروي زميني – فرماندهي تيپ يكم لشكر 28 دوره هايي كه طي نموده دانشكده افسري- چتربازي - رنجر سابقه مجروحيت - سابقه اسارت - استان و شهر پوشش دهنده رشت منبع
-
2 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهظاهرا پوستری از موتورهای توربوفن و توربو شفت جدید شرکت آقای پور فرزانه در فرم پاک دیفنس قرار داده شد صرفا جهت آرشیو موتور توربوفن TF-HP2 و موتور توربو شفت TS-HP4 منبع , منبع توئیتر
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ظاهرا نقشه راه تولید پیشرانه های توربوفن بومی در ایران هست با توجه به اینکه سابقه چنین نقشه راه هایی موجود هست در حافظه میلیتاری و محقق هم نشده .... این تصویر برای مخاطبان در آینده ارائه می شود تا قضاوت مناسبی در خصوص سرمایه گذاری در بخش هوانوردی ایران داشته باشند پی نوشت : اگر فرض ، محقق بشود ، از همین حالا پیوستن جمهوری اسلامی ایران به جرگه تولید کنندگان پیشرانه های هوایی را که یکی از گلوگاه های تولید جتهای رزمی واقعی است را تبریک عرض می کنم
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهرونمایی و تحویل انبوه جی اف-17 تاندر بلاک-3 به نیروی هوایی ارتش پاکستان ژانویه 2022 برای نیروی هوایی پاکستان با یک رخداد قابل توجه آغاز شد . در پنجم این ماه ، نخستین دسته از تولید انبوه جتهای رزمی جی اف-17 بلاک 3 سفارش داده شده این نیرو که پس از نخستین پرواز درسال 2019 قرار بود وارد خدمت شود ، به نیروی هوایی پاکستان تحویل گردید . بر همین اساس ، ناظران نظامی براین باورند که بدنه این هواپیما احتمالا در دو کشور چین و پاکستان تولید خواهد شد ، هر چند چین این جنگنده را صرفا برای صادرات تولید نموده و در این مورد ، نیروی هوایی پاکستان در خرید و ارتقاء آن پیشگام است ولی گفته شده این گونه جدید مورد توجه مشتریان دیگری نیز قرار گیرد . راست : بدنه جتهای تاندر بلاک-3 توسط کاندیدهای پاکستانی از تاسیسات چنگدو به پاکستان منتقل می شوند چپ : تولید و تحویل انبوه تاندرها به نیروی هوایی پاکستان ،روندی که برای تولیدات داخلی با بیشتر از 10 سال انتظار ، هنوز محقق نشده !!!!!!!!! در همین راستا ، این گونه جدید از جی اف-17 به منظور ایجادیک جهش بزرگ برای نیروی هوایی پاکستان ، قابلیتهای پنهانکاری بیشتر ، پیشرانه قدرتمندتر ، رادار بزرگتر آرایه فازی و نخستین سامانه ردیابی و جستجوی فروسرخ نصب شده در یک جنگنده پاکستانی را بخود می بیند . با توجه به این موارد ، نیروی هوایی پاکستان در کنار خرید جتهای چینی جی-10سی ، با تاخیری چندماهه ، درنهایت جی اف-17 بلاک3 را بخدمت گرفته ولی با ورود این نمونه ، در مقایسه باسنوات گذشته ، خدمه این نیروی هوایی آگاهی موقعیتی بیشتر و مصونیت بهتری را در برابر جنگ الکترونیک دشمن خواهند داشت و در عین حال ، برای اجرای تاکتیک های جنگ الکترونیک آفندی ، گزینه های بهتری را بدست می آورد . از آنجایی که جی اف-17 یکی از سبکترین جتهای رزمی عملیاتی دنیاست و به تقریب در کلاس وزنی جت اف-20 تایگرشارک و گریپن سوئدی قرار دارد ، انطباق یک رادار جدید برای جبران محدودیتهای رادارهای قبلی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و به همین علت ، ارتش پاکستان در گونه جدید تاندر بر روی این قابلیت تاکید بیشتری داشته است . به گفته تحلیلگران نظامی ، هزینه تعمیرو نگهداری این جنگنده درمقایسه با گونه های قبلی بسیار کمتر و در عین حال روند عملیاتی شدن آنها سریع تراست و بخش بزرگی از ناوگان را می توان بطور دائم در حالت رزمی قرار داد . با این حال ، ویژگی ارزان بودن ، چندان مزیت خاصی برای نیروی هوایی پاکستان ندارد ، چرا که مانورپذیری آن محدود بوده ولی با تجهیزآن به موشکهای PL-10 که توانایی درگیری در زوایای بسیار تند را دارد ، می توان این نقیصه را تا حدی جبران نماید . تفاوتهای ظاهری بلاک3 و نسخه های قدیمی تر تاندر جدای از مجموعه حسگرها و اویونیک تاندربلاک 3 ، اضافه شدن احتمالی موشک دوربرد PL-15 با برد تخمینی 200 تا 300 کیلومتر که روی کاغذ از موشک میکا فرانسوی نصب شده بر روی جتهای رافال و میراژ2000 نیروی هوایی هند برد بیشتر داشته و همچنین از برد 110 کیلومتری موشکهای آر-77 نصب شده روی جتهای میگ-21 هندی نیز برتر است ، می تواند به یک برتری موقعیتی برای نیروی هوایی پاکستان مبدل گردد . اما تنها استثناء در این میان ، موشک K-100 جتهای سوخو-30 هندی است که برای انهدام اهداف در برد 300 کیلومتر و همچنین موشکهای میتئور با برد 200 کیلومتر که به منظور مسلح کردن رافال ها خریداری شده می تواند برای پاکستانی ها خطرآفرین باشد . با تمامی این اوصاف ، PL-15 بر روی کاغذ بدلیل ویژگی های برتر ادعایی ، برتری قابل تاملی بر طرح های غربی و روسی از خود نشان می دهد . رادار آرایه فازی LKF601E محصول انستیتو چنگدو در حوزه صادرات ، قابلیت های به نسبت پیشرفته تاندر بلاک-3 می تواند آن را به یک گزینه جذاب تبدیل نماید ولی در مجموع با توجه به سفارش 100 فروندی نیروی هوایی پاکستان که شامل نسخه های تک سرنشین و دو سرنشین می شود ، این جنگنده می تواند حلقه دفاع هوایی این کشور را به دور مرزهای هوایی آن مستحکم تر نموده و همزمان مکمل مناسبی برای جی-10 سی هایی قرار است درآینده تحویل شوند ، باشد . پی نوشت : 1- بن پایه 2- تاپیک جنگنده جی اف-17 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبسم ا.... روایت بازسازی شده نجات کردستان عراق توسط حاج قاسم https://www.aparat.com/v/9OpHs
-
1 پسندیده شدهمشخصات موتورهای هوایی طلوع 10 طلوع4 طلوع 14 و موتور توربوجت اوج و موتورهای پیستونی و وانکل ساخت ایران ظاهر موتور طللوع 5؟ منبع
-
1 پسندیده شدهمشخصات احتمالی موشک الماس: این سلاح یک موشک هواپرتاب دارای موتور راکتی سوخت جامد و بالهای بازشونده از داخل بدنه بوده و از جستجوگر تصویری حرارتی به عنوان سامانه هدایت خود بهره می برد. برد این موشک در پرتاب از پهپادها 8 کیلومتر عنوان شده است. به نظر می رسد ایران نمونه Spike-LR یا نمونه LR-2 آن را مبنای ساخت موشک مشابه داخلی جدید خود قرار داده است. برد نهایی نمونه LR در شلیک از سطح زمین بین 4 تا 5 کیلومتر، جرم 14 کیلوگرم و میزان نفوذ 700 میلیمتر عنوان شده است. نمونه LR-2 این موشک دارای برد 5.5 کیلومتر با شلیک از زمین و تا 10 کیلومتر با پرتاب از بالگرد بوده و جرم آن به 12.7 کیلوگرم کاهش یافته است. از آنجا که رده وزنی موشک مذکور کاملاً با میزان محموله قابل حمل پهپاد ابابیل-3 تطابق دارد این احتمال که نمونه ساخت ایران همرده با آنها باشد تقویت میشود. در نتیجه برد نمونه زمین پایه الماس که در اختیار نزسا قرار گرفت بین 4 تا 5.5 کیلومتر قابل تخمین است. در حالی این برد بیشتر از نمونههای پایه موشک طوفان و قابل مقایسه با نمونههای جدید طوفان-5، توسن و دهلاویه است که موشک الماس از همه این موارد بسیار سبکتر بوده و به راحتی توسط نفر قابل حمل و به کارگیری است. نکته مهم در زمینه موشک الماس، علاوه بر قابلیت شلیک کن-فراموش کن آن (برخلاف موشکهای طوفان و توسن و دهلاویه) قابلیت حمله به هدف از بالا است. با توجه به اینکه در تجهیزات زرهی معمولاً قسمت فوقانی ضعیف ترین سطح حفاظت را دارد، یک موشک با قابلیت حمله از بالا یا تاپ اتک، میتواند اثر گذاری مخرب بسیار بالایی بر هدف داشته باشد.
-
1 پسندیده شده[color=#0000ff]دوستان عزیز ، همانطور که خدمتتون عرض کرده بودم ، به تازگی کتابی روتحت عنوان وقتی که پلنگ خواب است مطالعه کردم که خاطرات سرهنگ خلبان حسین وکیلی از استاد خلبانان کبری هست ، به دوستان قول داده بودم که بخش هایی که از این کتاب رو که برام جالبه توی انجمن قرار دهم تا دوستان استفاده کنند ، البته پیشنهاد می کنم که دوستان کتاب رو خریداری و مطالعه کنند ، حالا برای آن دسته از دوستانی که فرصت کافی جهت مطالعه کل کتاب ندارند ، و به منظور نشر مساظل جنگ بخش هایی از اون رو اینجا می آورم ، لطفا کسانی که این مطالب رو کپی می کنند و در انجمن های دیگر قرار می دهند ،[/color] [color=#ff0000]منبع اصلی رو که کتاب وقتی پلنگ خواب است نوشته حجت شاه محمدی و منتشر شده توسط انتشارات سوره مهر ذکر فرمایند . [/color] [b]بخش اول : تیمسار سرلشگر منوچهر خسروداد [/b] در مجموعه هوانیروز ، آمریکایی ها از خسروداد به شدت می ترسیدند ، همین که خبر آمدن او به یکی از پادگان ها با مراکز آموزش هوانیروز می رسید به قول معروف همه ماست ها را کیسه می کردند . یک روز طی یکی از بازدید ها ، در حضور تمام دانشجویان خلبانی ، هنرجویان فنی ، اساتید ایرانی و نیروهای کادر ، در مراسم صبح گاه مطالبی را عنوان کرد که با توجه به زشتی کلمات ، همه آنها را نمی توانم بازگو کنم . اما در بحث خودکفایی و عدم وابستگی ، در مقابل چند آمریکایی حاضر در مراسم جملاتی را اظهار کرد که هنوز هم باورم نمی شود از زبان او جاری شده است . مسلما تمام کسانی که آن روز در مراسم صبح گاه حضور داشتند این اظهارات او را هنوز به یاد می آوردند ، او گفت : [color=#008000]( این پدر سوخته ها می گویند ، خلبان های ایرانی یک مشت چوپان هستند که از دهات آمدند . راست می گویند ، اما چشمشان کور است که ببینند همین چوپان ها دارند اساتید آمریکایی را آموزش می دهند . من به شما حقوق خوب می دهم تا خوب بخورید ، خوب بخوابید و خوب درس بخوانید و خوب یاد بگیرید ، خوب بپوشید و خانواده شما در رفاه کامل باشند برای این که تلاش کنید تا از اینها کار را یاد بگیرید ، تا این بی پدر و مادرهای مادر ق ......ه را که پول و نفت این مملکت را به یغما می برند بیرون کنیم . اینها مفت اینجا نیامده اند . من همین قدر که بدانم شما کار را یاد گرفته اید ، با لگد این مفت خورهای بی پدر و مادر را از مملکت بیرون می ریزم )[/color] حرفهایش را صادقانه می زد در آن زمان نیاز نبود برای ما جانماز آب بکشد ، از قدرت خوبی برخوردار بود و رو در روی آمریکایی ها حتی روسای شرکت بل و ژنرال های آمریکایی می ایستاد و حرفش را میزد . شاید همین حضور و قدرت او بود که موجب احترام ما می شد . اما این ما بودیم که با رعایت نکردن اصول اساسی فرهنگ و مذهبمان ، نخواستیم و نتوانستیم شایسته عمل کنیم. چهار سال پیاپی از نزدیک با کسانی کار کردم که مسلمان نبودند اما تعهد داشتند . عوامل شرکت بل واقعا در اجرای کار متعهد و با وجدان بودند و چماق بالای سر نیاز نداشتند ، در روزهایی که خودشان آموزش می دادند و خودشان امتحان می گرفتند ، آیا نمی توانستند در کارشان تقلب کنند و نیروی ضعیف تحویل ارتش بدهند ؟ به راحتی این کار برایشان امکان پذیر بود اما تعهدشان مانع از این کار می شد . خسرو داد در روش فرماندهی ، مدیر خوبی بود و از یگان و نیروهایش خوب دفاع می کرد و در عوض ، توقع داشت که ما هم مثل نیروهای آمریکایی خواسته هایش را برآورده کنیم . حسن ستاری یکی از خلبان های هوانیروز بود که قبل از انقلاب برخوردی با یکی از امرای ارتش داشت که شرح آن را زبان خوش می گویم : ( به من ابلاغ کردند که با یک فروند 206 یکی از امرای ارتش را به جایی برسانم ، وقتی او را دیدم ، پرسیدم مقصدش کجاست ؟ ، متاسفانه با تکبر خاصی گفت بعدا می گویم ، داخل هلی کوپتر که نشستم ، سوالم را دوباره پرسیدم ، این بار با چوب تعلیمی توی سرم زد و همان جواب را داد . موتور را که روشن کردم ، دوباره پرسیدم و او دوباره با تعلیمی اش توی سرم زد و همان جواب را داد . از زمین که بلند شدم باز سوالم را پرسیدم ، متاسفانه ذوق پرواز و مقام آنچنان ایشان را در خود گرفته بود که فکر می کرد تاکسی سوار است ، نه حرمت قایل می شد و نه به قوانین پرواز احترام می ذاشت . برای اینکه او را به نوعی سرزنش کرده باشم ، با چند بار جابجایی سریغ فرامین موجب شدم که هلی کوپتر تکان های شدیدی بخورد . این مسله که اتفاق افتاد ، ترسید و پرسید : جناب سروان اتفاقی افتاده؟ جواب دادم : بله متاسفانه هلی کوپتر دچار اشکال شده و باید برگردیم . ایشان که نمی خواست موقعیت دلپذیرش را از دست بدهد ، پرسید : آیا کاری از دستم بر می آید که انجام بدهم ؟ من هم یکی از سوییچ های بالای سرم را نشان دادم و گفتم اگر می خواهید به پرواز ادامه بدهیم باید تا مقصد این انگشتش را روی آن سوییچ نگه دارد. هم موقع رفتن و هم موقع بر گشت مجبوش کردم که این کار را بکند. موقع پیاده شدن رو کرد و گفت : به تیمسار می گویم که با چه هلی کوپتر خرابی مرا به پرواز برده ای تا شما و مسولان را تنبیه کند . چند روز بعد آجودان خسروداد مرا احضار کرد. حقیقتا ترسیده بودم و بر روی ادامه خدمتم خط قرمز کشیده بودم . وقتی به دفتر فرماندهی رفتم ، خسرو داد گفت : یکی از امرای ارتش را با هلی کوپتری به پرواز برده ای که اشکال داشته است . ایشان به من گفته اند این وسایلی که خریده ام به درد نمی خورد و باید آنها را پس بدهم . بعد از من توضیح خواستند و من هم تمام اتفاق را آنطور که بود برای ایشان تعریف کردم و آماده بودم تا دستور شدیدترین تنبیه را بدهد . بر عکس آنچه که فکر می کردم ، وقتی حرفم تمام شد ، خندید و گفت : حقش بوده ، برو سر کارت و نگران نباش کسی که برای خلبان من احترام قایل نمی شود و فرماندهی او را در پرواز به زیر سوال می برد و جواب سوالش را نمی دهد ، نباید از این بهتر باهاش برخورد کرد . قبل از پیروز انقلاب ، جضور و قدرت خسرو داد باعث شکوفایی هوانیروز شده بود و این در حالی بود که نیروی زمینی هیچ گاه نگاه مثبت و سازنده ای به هوانیروز نداشت . شاید اگر توسعه هوانیروز با انقلاب هم زمان نمی شد ، امروز این یگان می توانست خدمات بهتری به انقلاب و جنگ و کشور بکند . خاطره ای که خودم از برخورد با خسرو داد دارم این است که در زمانی که تازه پروازهای عملیاتی ام را هلی کوپتر 205 شروع کرده بودم ، مانوری در منطقه دارنگون شیراز برگزار شد ، صبح روز شروع عملیات ابلاغ کردند که با ستوان خسرو صالحی که خلبان یکم 205 بود به دارنگون بروم . بعد هم اطلاع دادند که تیمسار خسرو داد با هواپیما به فرودگاه شیراز خواهند آمد و باید از آنجا ایشان را به منطقه مانور ببریم. صالحی از خلبانان قدیمی هوانیروز بود و چندین بار اینگونه ماموریت ها را انجام داده بود پس تمام حواسم را جمع کردم و گوش به حرف های او سپردم : ( قبل ار فرود هواپیما ، ما باید موتور هلی کوپتر را روشن کنیم . هواپیما که وارد پارکینگ شد و موتورش را خاموش کرد ، ما باید پرواز کنیم و هلی کوپتر را نزدیک هواپیما ببریم . وقتی تیمسار خواستند سوار هلی کوپتر شوند ، من پیاده می شوم شما کنترل ها را در اختیار می گیرید تا تیمسار روی صندلی خلبان یکم بنشینند. با تعجب پرسیدم : مپر خودشان پرواز می کنند؟ صالحی بعد از اینکه به سوالم جواب مثبت داد ، توضیحاتش را این گونه دنبال کرد : تیمسار به عنوان فرمانده هوانیروز با تمام وسایل پرنده هوانیروز می تواند پرواز کند . برابر قوانین استاندارد پرواز ، باید با استاد خلبان یا خلبان یکم با تجربه پروازشان انجام شود تا اگر خدای نکرده هلی کوپتر دچار مشکل شد ، سالم روی زمین بنشینند. وقتی تیمسار روی صندلی نشست من در هلی کوپتر را می بندم و به طرف شما می آیم . شما هم وقتی تیمسار کلاه پروازشان را روی سرشان گذاشتند ، کنترل ها را در اختیارشان قرار داده و پیاده می شوید تا من جای شما بنشینم ، خودت هم می روی کابین عقب و قسمت پشت سوار می شوی . از زمان شروع پرواز تا برگشت حق صحبت با کسی را نداری و اگر همراهان تیمسار سوالی داشتند ، می گویی از من بپرسند. توضیحات صالحی کامل بود و سعی کردم به گونه ای رفتار کنم تا مورد ایراد قرار نگیرم. هواپیما که داخل پارکینگ شد ، هلی کوپتر را نزدیکش بردیم و طبق برنامه صالحی پیاده شد تا تیمسار را به سمت هلی کوپتر هدایت کند . من هم با دلهره فرامین را در اختیار گرفتم تا وقتی خسروداد کلاه پروازش را گذاشت ، آنها را تحویل او بدهم . وقتی رو صندلی نشست ، تعدادی از فرماندهان ارشد و معاونتهای هوانیروز در کابین عقب نشستند . ستوان صالحی بعد از اینکه مطمین شد که تیمسار کمربندش را بسته و کلاه پرواز را به سر گذاشته ، در را بست و به سمت من آمد . من هم منتظر بودم تا خسروداد فرامین را به دست گیرد تا طبق قرار جایم را به صالحی بدهم. زمانی که تیمسار کلاهش را گذاشت، به او سلام کردم و خواستم فرامین را در دست بگیرد ، جواب سلامم را داد اما فرامین را در دست نگرفت ، وقتی دیدم صالحی منتظر است تا من پیاده شوم ، با صدای بلند گفتم : ببخشید قربان ! کنترل ها با شما ، من خلبان دوم هستم . باید پیاده شوم تا خلبان یکم بنشیند . خونسرد جواب داد : نمی خواهد پیاده شوی ، خودت بنشین . صالحی هم هر چند لحظه یکبار با دست به پهلویم می کوبید تا پیاده شوم . به او اشارهکردم و گفتم : تیمسار می گویند ، پیاده نشو ، خودت بنشین . باورش نمی شد ، بازهم فشار آورد تا به خسرو داد بگویم و پیاده شوم ، اما دیگر جرات نداشتم که حرفم را تکرار کنم. صالحی که این طور دید ، به کابین عقب رفت و موضوع را با معاون خسرو داد در میان گذاشت ، او هم به اتفاق بقیه سرش را از بین دو صندلی جلو آورد و با صدای بلند گفت : قربان ایشان تازه خلبان شده . تجربه پرواز را ندارد ، طبق مقررات شما باید با یک نفر که ساعت پرواز بالا دارد پرواز کنید . خسرو داد با چشمانی خشم آلود نگاهش کرد و مشغول بازدید سوییچ ها شد ، معاونش برای بار دوم حرفش را تکرار کرد و جوابی نگرفت . دفعه بعد یکی دیگر از همراهانش موضوع را مطرح کرد ، خسروداد ، دستش را زیر گلوی او گذاشت و وی را به عقب هل داد و با عصبانیت فریاد کشید : سر جاتون بنشینید ، مگه خلبان نیست ؟ ! خودش باید پرواز کنه . من می خواهم همین تازه خلبان شده ها پرواز کنند . می خوام ببینم چقدر یاد گرفته ، عرضه داره فرمانده هوانیروز رو پرواز ببره یا پولای این مملکت رو به باد دادیم؟ چه موقع اینها باید تجربه پیدا کنند ؟ تمام کارها رو خودتون قبضه کردید و نمی ذارید جوونا خودشون رو نشون بدن . مانور مال ایناست و باید از حالا یاد بگیرن. خسرو داد هنگام بلند شدن از زمین ، چند بار تلاش کرد با برج مراقبت شیراز ارتباط برقرار کند و اجازه پرواز را بگیرد ، اما جوابی نگرفت ، دست آخر هم بدون اینکه موفق به کسب اجازه شود ، با چند ناسزای زشت ، از روی باند بلند شد ، حین برخاست زیر چشمی نگاهی به رادیو انداختم ، فرکانس ها درست بودند . آرام دست بردم و صدای آن را زیاد کردم . هم زمان صدای برج به گوشمان رسید که عاجزانه عذر خواهی می کرد و طلب بخشایش داشت ، خسرو داد هم هرچه بر زبانش آمد نثار روح اموات آن بیچاره کرد. [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/353-%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%BE%D9%84%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%88%DA%A9%DB%8C/"]منبع[/url] لطفا با این[url="http://www.military.ir/forums/topic/26563-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%86%DA%AF/"] تایپیک [/url]ادغام نشود ادامه دارد ...
-
1 پسندیده شدهروايتي ديگر از عمليات كركوك نبرد كركوك به روايت فرمانده عمليات «نيروى قدس» من قرآن را باز كردم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مىدهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم اشاره: شهيد "حاج اكبر آقابابايى " فرمانده عمليات نيروى قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى بود. حاج اكبر چند سال پيش عوارض شيميايىاش عود كرد و در شهريور ماه سال 1375 شهيد شد. قرار نيست از حاج اكبر صحبت كنيم بلكه قرار است يكى از صحبتهاى او را بخوانيم. در آينده مفصلاً از خود حاج اكبر هم خواهيم نوشت انشاءالله. آن روزها شهيد بابايى از پاسداران جوان، زيرك و چالاك قرارگاه رمضان بود. روحش با شهداى كربلا محشور باد. * "انافتحنالك فتحا مبينا " از بنده خواسته شد امشب مقدارى راجع به عمليات فتح يك(عمليات كركوك) صحبت كنم.اين عمليات از عمليات هايى بود كه در داخل آن طور كه بايد روى آن تبليغ نشد و خيلى از برادران از كم و كيف عمليات اطلاع پيدا نكردند كه توضيحاتى را عرض مىكنم. بعد از تصرف فاو توسط رزمندگان اسلام و شكستهاى بعد رژيم بعثى، دشمن با خط و مشى جديد شروع كرد به بمباران تاسيسات نفتى و زدن مراكز اقتصادى ايران كه البته اين خط مشى هم از خودش نبود؛ زيرا از يك طرف قيمت نفت را به پايينترين سطح آن رساندند و از طرف ديگر مراكز نفتى و اقتصادى ايران را با هواپيماها و سلاحهايى كه غربىها در اختيار صدام قرار دادند بمباران كردند؛ يعنى همزمان با كم شدن قيمت نفت شروع كردند صنايع ما را زدن. خب، ضربات اقتصادى براى زير فشار قرار دادن ايران بود و ما بايستى براى مقابله اقدام نماييم. چندين راه داشتيم، يكى استفاده از هواپيما و موشك بود كه خب ما محدوديتهايى در اين زمينه داشتيم. يكى هم استفاده از همان سلاحى بود كه اول جنگ تاكنون از آن استفاده كردهايم و آن سلاح ايمان و جهاد بود كه با يك عمليات چريكى گسترده به تاسيسات نفتى و اقتصادى عراق ضربه بزنيم؛ لذا بعد از عملياتهاى كربلاى 2 و 3 كه باز خود عمليات كربلاى 3 كه در اثر تلاش و ايثار و از خودگذشتگى بچههاى لشكر 14امام حسين(عليه السلام) در دريا و گرفتن اسكله الاميه بود و پيروزى كه در اين رابطه به دست آمد، لازم بود به منابع اقتصادى عراق ضربهاى محكم زده شود كه عمليات فتح يك برنامه ريزى شد. باانجام اين عمليات عراق مجبور مىشد حداقل يكى دو لشكر خود را به كردستان بكشد كه اين به نفع ما در جنگ بود و هم اينكه با حضور ما در اين عمليات مىتوانستيم ضربه اقتصادى گستردهاى در كركوك به دشمن وارد نماييم. عمليات كركوك يك عملياتى بود كه براى اولين بار مىخواست داخل خاك عراق انجام شود و براى اولين بار بود كه با اتحاديه ميهنى كردستان مىخواستيم يك عمليات عليه صدام را به انجام برسانيم. نيروهايى كه مىخواستند داخل خاك عراق بروند دو تا مشكل داشتند. يكى اينكه به اتحاديه ميهنى كردستان عراق اعتماد نداشتند؛ چون واقعا به جلال طالبانى نمىشد اعتماد كرد؛ چون اصلا معروف بودند به كسانى كه هر لحظهاى به يك سمت مىروند و البته آنها دنبال منافع خودشان هستند، آنها چند بار با صدام كنار آمده و بر عليه ما جنگ كرده بودند؛ ولى حالا نماينده فرستاده بودند و آمادگى براى همراهى با جمهورى اسلامى عليه رژيم بعثى را اعلام كرده بودند. حالا ما مىخواستيم برويم با كسى كه بر عليه ما جنگ كرده بود بايستيم و عمليات كنيم. خيلى شرايط روحى عجيبى مىخواست. اين اولين ويژگى آن عمليات بود؛ لذا برادرانى كه داشتند مىرفتند داخل خاك عراق بايستى اعتماد مىكردند به همينها و در عمق خاك عراق وارد مىشدند. و عمليات به آن عظيمى را در كركوك انجام مىدادند. اين يكى از ويژگىها بود كه در داخل عراق 45 روز مانده بوديم و بعدش هم اصلا خبر نداشتيم كه عراق آن روز، براى سر هر ايرانى جايزه تعيين كرده بود؛ چون خبردار شده بود! براى سر هر ايرانى دويست هزار دينار آن روز كه هر دينارى برابر 68 تومان ما بود قرار داده بود! بعضى شبها خبر مىرسيد كه اينها احتمالاً مىخواهند ترتيب همه را بدهند؛ لذا بچهها مسلح مىشدند و مىخوابيدند. يكى ديگر از ويژگىها اين بود كه در آن زمان تعدادى قابل توجه از پاسداران بايد مىرفتند داخل خاك عراق و مرز هم داشت بسته مىشد. در رفتن به داخل از مسيرهايى بايد مىرفتيم كه در كمين نيفتيم و ما توى اون عمليات يك مقطعاش 24 ساعت پياده راه رفتيم يعنى از ساعت 2 امروز تا فردا ساعت 2 يكسره پياده راه رفتيم؛ فقط نماز و 24 ساعت تو كوه مىرفتيم و از سليمانيه عبور كرديم رسيديم به كركوك. تو اين عمليات از سلاح سنگين هم مىخواستيم استفاده كنيم. برادران سلاحها را از مرز از زير پاى پاسگاههاى عراق وارد عراق كردند و در منطقهاى در سليمانيه نگهدارى كردند. بيش از 3 هزار بار قاطر ظرف ده شب وارد عراق شد كه خب حساب كنيد سلاحها بود، مهمات بود، مقدارى هم كمكهاى تغذيهاى كه البته بيشتر سلاح و مهمات بود بيش از سه هزار گلوله، بيش از 10 قبضه از يك نوع سلاح. حالا اسم سلاحها را به خاطر بردش نمىآورم و 13 قبضه هم از يك نوع سلاح ديگر سلاح و سلاحهاى مختلف، تيربار و دوشيكا به خاطر ضد هوايى و پدافند هوايى، تصور كنيد بيش از 3 هزار گلوله خمپاره را مىخواهى ببرى در عمق 150 كيلومتر داخل عراق با اين راه محدود و پركمين و در كوه. من يادم هست كه سه هزار بار قاطر يعنى 10 شب و هر شب 300 قاطر از يك مسير كه باز كرده بوديم فقط تداركات اين عمليات را حمل كردند. به هر حال سلاحها و مهمات بايستى از جاده بوكان سليمانيه عبور مىكرد و نفرات هم همين طور. در اين جاده فاصله پاسگاههاى دشمن بيش از 800 تا 1000 متر بود و بچهها بايستى سلاح و مهمات را از بين اين پاسگاهها عبور مىدادند: البته در بعضى جاها هم فاصله تا 2 كيلومتر مىرسيد. به خاطر همين نيروهايى در نظر گرفته شد براى پايگاهها كه اگر يك موقع خواستند تيراندازى كنند بريزند و آن را خلع سلاح كنند و سلاحها و مهماتها را عبور دهند. بعد هم اين سلاح و مهمات را از سليمانيه تا نزديكىهاى كركوك كه دشمن روى ارتفاعات اطراف شهر پايگاه داشت ما با 20 تا 30 تراكتور و ماشينهاى 10 تن و شورولت و تويوتا برديم؛ يعنى همه امكانات را با ماشين برديم، حتى با استفاده از يك تاكتيك حدود 700 گلولهمان را از وسط شهر سليمانيه عبور داديم داخل منطقه؛ البته نفراتمان پياده رفتند به خاطر اينكه مسيرها ناامن بود. وقتى بعضى اينها را براى مسوولين مىگفتيم باور نمىكردند!كردستان عراق موقعيتاش مناسب بود براى اين كارها؛ ولى مسوولين باورشان نمىشد، حتى در اين عمليات باور نمىكردند كه ما مىتوانيم تا كركوك برويم؛ در صورتى كه كركوك چيزى نيست، ما تا موصل هم مىتوانيم برويم، تا بغداد هم مىتوانيم برويم؛ يعنى عراق شرايطى دارد در داخل خاكش - بالاخص در شرايط موجود - كه پيش مرگها مىگفتيم ما را ببريد كربلا، اينها مىگفتند حيف كه يك مقدار جوانيد؛ چون عراق جوان اندازه شما نيست كه بگردد. همه توى جبهه هستند، مىگفتند اگر يك مقدارى مسن بوديد ما شما را تا كربلا مىبرديم .خب، يك بدشانسى كه داشتيم اين بود كه جوان بوديم! همه چيز براى عمليات آماده شده بود كه شب قبلاش يك خبر رسيد كه دشمن روى ارتفاعات را تقويت كرده و متوجه شده، اين خبرى بود كه طالبانىها مىدادند. ما مىخواستيم برويم عمليات را اجرا كنيم و برنامه عمليات را به طور جدى تنظيم كرده بوديم كه ادوات را مستقر كنيم روى ارتفاعات و تمام تپهها را بگيريم و از اونجا به تاسيسات نفتى و اقتصادى در كركوك و هدفهايى كه شناسايى شده بود حمله كنيم؛ولى اينها آمدند و گفتند دشمن يك تيپ تقويت كرده و اصلا نمىشود عمليات بكنيد؛ لذا مجددا براى شناسايى مردد بوديم كه آن روز قرار شد استخاره بكنيم كه من قرآن را باز كرديم و آيه نور از سوره نور آمد: "الله نورالسموات والارض... " فهميديم كه بايد سرعت عمل به خرج دهيم والا فرصت را از دست مىدهيم و هم اينكه فهميديم اون شب يك آتشبارى درست و حسابى داريم. به هر حال آخر كار گفتيم مىگذاريم با خدا، همه كارها را كرده بوديم گفتيم مىگذاريم پاخدا. راه افتاديم با توكل به خدا، هر چى اينها مىگفتند نمىشود ما اصرار داشتيم عمليات بشود. معاون جلال طالبانى مىگفت: نمىشود. ما مىگفتيم قرآن مىگويد مىشود. ما مىرويم و به زور قالب كرديم برويم. كردها را هم يك مقدار وحشت برداشته بود. كار بزرگى بود، تا حالا تو طول جنگهاى چريكى دنيا يك همچنين كارى سابقه نداشته؛ يعنى واقعا عين فتحالمبين كه عمليات مهمى بود براى جنگهاى منظم، اين هم فتحالمبين ديگرى بود در جنگهاى نامنظم؛ يعنى بزرگترين عمليات جريكى در دنيا بود و واقعا اون شب نور بود. پايگاه هوايى كركوك را زديم، يك هواپيما تو باند خورده بود در آن و چه نورى تو آسمان بود، برق كركوك منفجر شد. يادمه نور آسمان را گرفت، خود پالايشگاه كركوك بود كه منفجر مىشد و گلولههايى بود كه در آن فرود مىآمد، هى آتش توى آتش مىآمد اصلا احساس مىكرديم اين آتش بيشتر مىشود. علاوه بر پالايشگاه كركوك، تاسيسات اصلى كه يك ميليون و دويست هزار بشكه نفت در روز استخراج مىكرد براى مصارف داخلى عراق، منفجر شد كه ارتفاع آتش آن كه بيش از صد متر مىرسيد. تاسيسات گاز بود كه اين هم زده شد و آتش گرفت. تاسيسات تشويش عراق بود كه روى شبكه بىسيم و براى كور كردن شبكههاى بىسيمى كار مىكرد آن هم زده شد. يك مقر منافقين در سمت شمالى كركوك بود كه شناسايى شد و با اينكه جزء اهدافمان نبود؛ ولى يك سهميهاى از گلولهها برايشان قرار داديم تا به آنها بگوييم اگر تو دل صدام و در عمق 150 كيلومترى عراق هم برويد ما با كمك خداوند مىتوانيم بياييم و شما را بزنيم! و منافقين روز بعد در راديوشون با فحش و داد و بيداد اعلام كردند كه 10 كشته دادهاند؛ در حالى كه اخبار چند برابر اين كشتهها را تاييد مىكرد. و من مىگويم اينها فقط كار خدا بود، خدا كمك كرد و اين ضربات بر پيكر رژيم بعثى وارد آمد. جالب است وقتى توى تاسيسات گلوله ريخته مىشد پدافند عراقىها فكر مىكردند هواپيما آمده و بمباران مىكند؛لذا سر چهار لول را گرفته بود تو هوا مثل چى داشتند تيراندازى مىكردند توى هوا، غافل از اينكه اينها دارند از زمين مىخورند! در كركوك وقتى ما تيراندازى مىكرديم و صداى گلولهها همه جا را گرفته بود مردم كركوك آمده بودند روى پشت بامها و كف مىزدند و خوشحالى مىكردند و طرفداران رژيم نيز فكر كرده بودند كه نيروهاى جمهورى اسلامى پيشروى كرده و تا كركوك آمدهاند؛ لذا شهر را خالى كرده بودند. بعد از عمليات كركوك هم برادران به سرعت عقبنشينى كردند و عراق هم هيچ كارى نتوانست بكند و عمليات چريكى با اين موفقيت بالا براى جمهورى اسلامى بدون حتى يك شهيد و تنها با 3 تا زخمى انجام شد كه خيلى ارزشمند است. در برگشت ما نزديك سليمانيه رسيديم. شب رفتيم منزل يكى از كردها، خيلى عجيب بود. اين پيرمر كرد كه از اهل سنت بود خوشش آمده بود از راز و نيازى كه برادرها داشتند. وقتى ديد ما يك مفاتيح كوچك دنبالمون بود آن روز مناجات حضرت على(عليهالسلام) را مىخوانديم در مسجد كوفه "مولاى يا مولاى... " و او آمده بود و گريه مىكرد و من هم براش به كردى ترجمه مىكردم. يك مقدارى اونجا كردى بلد بودم. ترجمه مىكردم، گريه مىكرد و مىگفت: "اين حرفها از كيست؟ " بعد بهش گفتم از حضرت على(ع) است. چقدر اين پيرمرد علاقه به امام داشت. عشق عجيبى به امام داشت. به من گفت: "يك عكس از امام به من بده " داخل عراق مىگفت يك عكس از امام به من بده كه من يك عكس كوچك داشتم بهش دادم، كلى لذت برده بود واقعا بدانيد كه انقلاب اسلامى در بين مستضعفين جاى خودش را پيدا كرده است و هيچ مانعى هم نمىتواند اين نفوذ معنوى را در مردم كنترل كند! منبع : http://www.sabokbalan.com/newsagency/inter.php?nid=1602
-
1 پسندیده شدهبرادر ها همه این سازوکار و تانک و توپ ، همه این ها هیچ مفهومی ندارد ، الا اینکه دل بالاسر آن ها باشد ، دلی که برگرفته از خدای متعال باشد ، دلی که سپرده شده باشد به حضرت مهدی (عج) ، دلی که بتپد برای آن دلی که تپید دل مهدی و جانش را داد در آن راه ، راه حسین ، راه حسین شهید ، راه فرزند زهرا ، ما از آن جنسیم ، ما آن لباس را به تن کردیم و ما آن نیت را کردیم . شهید حاج احمد کاظمی در جمع رزمندگان لشکر 31 عاشورا
-
-1 پسندیده شدهدقیقا درسته حتی رباتهای پیچیدهای ساختنبرای کامنتگزاری و پخش اخبار البتهوزارت اطلاعات چنتایی از این لیدرها مجازی و حتی واقعی را بازداشت کرده بود که مشخص شده بود مبالغی در حدود ۳۰۰ دلار در ماه دریافتی داشتن از منابع خارجی ناشناس !! الانمکه با بیتکویینوارز های رمز پایه انتقال پول و استخدام مزدور خیلی راحته!! بخصوص که کشور مزبور پول بی ارزشی داشته باشهوحتی راه تنفسش باشی!!
-
-1 پسندیده شدهبه احتمال نمونه کارگو ایران ۱۴۰ یاهمون انتونف ۱۴۰ هست گویای تغییراتی روی پیکربندی ایجاد شده ممکنه نوساز طراحی شده باشه !! صحبتهایی از ساخت چنین چیزی بود گویا در صنایع یاشی مشکلات موتورش را با تغییراتی حل کردن.
-
-1 پسندیده شدهمگه این قطعنامه ها برای فلسطین اشغالی و اسراییل هم صادر نشده چرا قضیه متفاوته؟ قطعنامههارا باز شما مطالعه کنید قطعیتی نیست بیشتر روی بازگردانی اذری های اواره شده تاکید داره تا پیوستن مجدد به اینکشور!
-
-1 پسندیده شدهبنظرم ترامپ میتونست قاطع برنده بشه ولی یک موضوع کل معادلات را بهم زد و اون بیماری چینی کرونا بود که بی مدیریتی و بیکاری و مرگ و میر زیاد و شیوع شدید این بیماری در این کشور باعث منفور شدن ترامپ شد بخصوص که طرح های بیمهای اوبامارا هم کنسل کرده بود ........ فعلا که تا این لحظه در نتایج چه امار رای واقعی چه الکترال عقبه!!
-
-1 پسندیده شدهقطعاً همین طور هست . اما قدرت منطقه ای با ابر قدرت جهانی بودن تفاوت بسیاری داره . و صرف داشتن یک ژئوپولتیک مهم تنها معیار ابر قدرت "جهانی" بودن نیست و یا اینکه در کنار یک تنگه قرار گرفتن و حتی منابع سرشار زیر زمینی . نکته دیگر اینه که : هستند کشورهایی که حتی قدرت منطقه خودشون هم نبودن و یا نیستن ولی ابرقدرتها رو به چالش کشیدند . پس صرف تقابل و به چالش کشیدن یک ابر قدرت جهانی یک کشور رو در دسته بندی دیگری قرار نمی دهد . البته بسیاری از ابر قدرت ها قبلاً قدرت منطقه ای بودن و این به معنی این نیست که ما ضعیف هستیم و یا در اون مسیر نیستیم . در دنیا هستند قدرت های منطقه ای که با دارا بودن پتانسیل رشد دارند به قدرتی جهانی تبدیل میشن و یا حداقل در مسیر اون هستند. نظر شخصی خود من اینه که کشور ایران اکثر پتانسیل های رشد رو داره و این قابلیت رو داره که این مسیر رو شاید سریعتر از دیگران بره . مانند یک تیم فوتبال که صرف داشتن لیونل مسی شما رو صاحب جام نمیکنه و یا به جمع نیمه نهایی نمیبره . ولی همیشه عنوان میشه که آرژانتین با داشتن مسی مدعی جام هست .
-
-1 پسندیده شده
-
-1 پسندیده شدهبه این مواردی که شما گفتید جهت حمایت از تولید ان خرید تضمینی و یارانهای پرداخت نمیشه برای در اختیار مردم قرار گرفتنش البته برای واردتش ارز مرجع ۴۲۰۰ تومانی تعلق میگیره شبیه به واردات گندمدر مورد ذرت معمولا اراضی کشت گندم پس از برداشت به اینمحصول در مکانهایی که استعداد کشت دو کشت در یک سال راداشته باشن اختصاص پیدا میکنه ولی دومحصول برنج و دانه های روِغنی همین الان هم جز وارد کنندگان بزرگ جهانی هستیم و فکر نمی کنم با توجه به قیمت چند برابر برنج کسی کشت خودش را به گندم تغییر بدهد البته برای حمایت از کشت برنج باید به مکانیزه کردن سه مرحله کشت داشت برداشت اشاره کرد که باعث با صرفه بودن برای زارعین میشه که نیازمند ادوات و کمکبرای یکپارچگی و جلوگیری از تغییر کاربری بخصوص در نواحی شمالی کشور که عمده کشت مربوط به اینمکان هست بشه .... دانه های روغنی باید ما اراضی جدید که به خاطر نرسیدن اب بایر شدن را فکری کنیم تا مساحت زیر کشت بیشتر بشه و همزمان افزایش بهرهوری و الگوی توسعه جهانی را پیشبریم...... ایننیست که اگه از یه کالایی حمایت بشه الباقی نابود میشه البته اگه گندم به مقدار لازم تولید کنیم کشورهای همسایه ما وارد کننده اینمحصول هستن بخصوص گندم ایران که بسیار با کیفیته و درصد پروتئین بالاتری داره.
-
-1 پسندیده شدهبا عرض پوزش بسیار ما که متوجه نشدیم شما چی گفتی ولی حدس میزنم احتمالاً هر دوتاشون "ظریف - سلیمانی" ناراحتت کردن و شاید هم از هردو ضرب شست های خوردین که در خاطرتون مونده
-
-1 پسندیده شدهقطعاً برای سنجش آمادگی های طرف مقابل و احیاناً تشخیص نوع سامانه ها و قابلیت هاشون حملات ایضائی مدام صورت می گیرد . ولی اینکه انتظار داشت که با این سطح از حملات سامانه ها کاملاً مختل یا منهدم بشوند غیر ضروری است . باید اطلاعات بیشتری کسب شود که چه قسمت های از مجموعه سامانه پاتریوت را انتخاب کردن برای اصابت . بعضی مواقع که این حملات ایضائی برای تست هست ( حالا تست تاکتیک جدید باشه یا تست یک سیستم جدید ) برای اینکه قدرت نفوذ و موفقیت اون آزمایش بشه و به وقتش در روز مبادا کمک کنه که موثر ترین شیوه بکار گرفته بشه . لذا چنانچه مقصود تست باشه گرفتن تلفات انسانی و یا تجهیزاتی اهمیتی نداره و صرف موفقیت در نفوذ ممکنه بالنفسه دستیابی به اهداف عملیات شمرده بشود .
-
-1 پسندیده شدهبافت جمعیتی ، قومی ، مذهبی و جغرافیایی افغانستان بسیار پیچیده است . یک نمونه از این پیچیدگی که ذهن بنده حقیر را در این چند روزه درگیر نموده همین موردی هست که برادر ارجمند @powerman1 با ارائه خاطرات آقای رفسنجانی به آن اشاره کردند . بیاییم بررسی کنیم اگر همین الان ما بجای مسئولین نهادهای مربوطه بودیم چه تاکتیک های واقع بینانه ای را در پیش می گرفتیم ؟ بنا بر این یادداشت سردار سلیمانی در آن موقع تحلیلی از وضعیت جغرافیایی و آرایش نیروها ارائه داده اند . تا جایی که مشخص هست کسی با اصل موضوع حمایت ایران مخالفتی نکرده بوده است . ولی دشواری چگونگی ورود و خروج از معرکه هست که آن زمان و قطعاً این زمان مسئولین را به درنگ وا می دارد . با توجه به وقایع بعدی که در آن دهه اتفاق افتاد مشخص هست که ایران استراتژی نیروهای نیابتی و حمایت مستشاری و تجهیزاتی را برگزید و نیروهای خود را مستقیم در نبرد وارد نکرد . ( از این قبیل روایت ها در مورد لبنان و عراق نیز هست که ایران اول بنای ورود مستقیم داشت ولی با سنجیدن جوانب امر در اکثر مواقع نبرد نیابتی را برگزید و تا حدود زیادی هم با توجه به امکانات و مقدورات عمل نمود و موفق هم بوده است ) اگر به نقشه ذیل که بافت جمعیتی افغانستان را نشان می دهد دقت نمائیم خواهیم دید نیروهای که پتانسیل بالقوه هم پیمانی با ایران را دارند از مرز های شرقی کشورمان فاصله دارند . بافت شیعیان غالباً در مرکز و شمال افغانستان قرار دارند و چنانچه درگیری بین ایشان و طالبان صورت پذیرد پیشتیبانی از آنها را برای ما دشوار خواهد کرد ( به عنوان نمونه توپخانه ترکیه از داخل مرز خود می توانست آتش تهیه مناسبی را برای نیروهای هم راستا با خود در آن سوی مرز سوریه فراهم آورد به شکلی که قبل از اینکه حتی یک دستگاه زرهی وارد معرکه کند با آتش تهیه مناسب و گشت های هوایی و پهپادی در جوار مرز توانست فضای پیشروی را برای ایشان فراهم نماید ) در همین یاداشت و خاطرات فوق اشاره می شود که تحلبل گردیده که چگونه نیروهای ایرانی بعد از تثبیت موقعیت ها باید آنها را تحویل نیرو های بومی داده و خارج گردند . در زمان حال نیز چنانچه موفقیتی در این ضمینه ( عملیات رزمی و زمینی ) کسب گردد باید برنامه ای برای زمان بعد از آن وجود داشته باشد . 1 - سناریو اول ( درگیری با طالبان ) توسط قوایی ایرانی پیشروی از سمت غرب افغانستان به سمت مرکز و شمال صورت پذیرد و پس از تثبیت مواضع پایگاه هایی دایر و شبه نظامیان هم سو و بومی کنترل مناطق مورد نظر را در دست بگیرند . ( این نوع پیشروی زمینی نیاز گسترده ای به حمایت هوایی خواهد داشت و باید توان جایگزینی ادوات زرهی از دست رفته را هم محاسبه نمائید و قطعاً باتوجه به جغرافیای این مناطق تلفات زرهی گسترده در هر صورت جزعی جدایی ناپذیر از آن خواهد بود . که ناگفته هویداست وضع کنونی ما در رابطه با مورد اول و هم مورد دوم چگونه است ! ) ( اینجا دیگر جای هست که آه حسرت را در نهاد همه دلسوزان خصوصاً برادران میلیتاریستی بر می آورد ) 2 - سناریو دوم ( توافق با طالبان ) و مطلوب تر این است کشورمان بتواند با طالبان به یک توافق دست پیدا کند که مناطق مورد نظر بدون درگیری با طالبان حاکمیت ایشان را بر این کشور به رسمیت بشناسند و در ازای کمک های مالی و تسلیحاتی به طالبان مناطق شیعه نشین و همپیمان با ایران توسط خود این شبه نظامیان شیعه اداره گردد ( مشابه نیروی های کرد در شیخ مقصود و تل رفعت در سوریه که ضمن داشتن شبه نظامیان محلی حاکمیت اصلی را نیز پذیرفته اند و با ایشان همکاری می کنند ) و پایگاه های کشورمان نیز نه در داخل کشور افغانستان بلکه در جانب مرز نقش پشتیبانی و هماهنگی را بین طرفین بر عهده بگیرند . وجه مشترک و ضعف هر دوی این سناریو ها همان موقعیت مواضع این نیرو ها و فاصله آنها از مرزهای ایران است . چنانچه ایران و ایضاً خود شیعیان بتوانند با قبایلی که ما بین ایران و مناطق ایشان است به یک هم پیمانی رسیده و خط عقبه خود را به مرز شرقی ایران بسط دهند ( مانند حوثی ها در یمن که با اتحاد با قبایل دیگر توانستند مواضع پراکنده خودشان را یکپارچه نمایند ) در صورت تحقق این یکپارچه سازی خواهند توانست در روند اتفاقات آتی ضمینه را برای منطقه ای که حفاظت از آن امکان پذیرتر باشد را ایجاد نموده و راهی برای تامین مایحتاج ضروری صحنه نبرد را فراهم بنمایند . و حتی به نوعی خودمختاری و حل نهایی مشکلات این اقلیت نیز منجر گردد . بهر حال به نظر می رسد که زمان زیادی باقی نمانده و تعلل و بی عملی بدترین کار خواهد بود . باید هر چه سریعتر از شوک اولیه این سقوط های پی در پی خارج و به بازآرایی نیروهای هم پیمان اقدام نمود . و لازم به ذکر است به امان نامه های طالبان به شیعیان اعتباری نیست و بدون داشتن یک نیروی رزمی آماده ، کشتار این اقلیت توسط طالبان به هیچ عنوان دور از ذهن نیست . در هر صورت به نظر می رسد که اقلیت شیعه باید خودشان را برای روزهای سخت تری از گذشته آماده کنند و در صورت پیچیده تر شدن صحنه درگیری ها حداقل این آمادگی ها این خواهد بود که توان یک مقاومت مقطعی را خواهند داشت تا دیگر نیروها بتوانند به یاری ایشان بشتابند و بلایی که بر سر مردم ایزدی بی پناه و بی سلاح آمد برای آنان تکرار نگردد . خداوند برای شهید سرافراز قاسم سلیمانی و یاران هم رزمش علو درجات را عنایت فرماید . کسی که در مواقع این چنینی پناه مردم مضطرب بود . هنگامی که زنان و کودکان با بقچه های بر دست راهی غار ها و کوه ها شده بودند و از وحشت درنده خوهایی چون داعش هیچ امید و پناهی را نداشتند . در میان اولین نیروی های اعزامی به آن مناطق حضور داشت و اولین اقدام خود را دادن دلگرمی و حفظ روحیه و بازآرایی نیروهای بومی قرار می داد . به یاد همه شهدایی که خارج از وطن جان خود را نثار حمایت از مردم بی پناه کردند صلواتی را هدیه کنیم
-
-1 پسندیده شدهبا سلام و عرض ارادت ضمن تشکر و خسته نباشید برای تلاش مجدانه شما و جنابان @aminor عزیز و @Nattan گرامی برای دسته بندی و چکیده گیری و تحلیل های مناسب وقایع جاریه در درگیری شرق اکراین نکته قابل توجه از ابتدای این درگیری چندین ماهه تاکنون پیشروی میلیمتری در این خط هست که با ناکامی هایی زیادی برای روسها همراه شده . اگر در مقام قیاس باشد می توان آن را با محور شمال حما در درگیری سوریه مقایسه کرد ( طیبه الامام , محرده ... ) تشابه از این نظر که وقتی به خطوط مقدمی که کهنه شده و تثبت شده اند نگاه کنیم می بینیم که قوای مهاجم به سختی قادر به پیشروی هست به گونه ای که نیروهای مدافع به خاطر استحکامات بسیار زیاد و تو در تو که در طول سالها ایجاد شده هر گونه پیشروی را غیر ممکن می کنند . مورد بعدی این است که آمادگی رزمی همراه با اشراف محیطی بدست آمده برای نیروی مستقر که طی چند سال بدست می آید باعث می شود هر اقدامی بکنید چیزی به اسم عنصر غافلگیری در این محور ها رخ ندهد . چون به واسطه درگیری و آتش باری مستمر ( حالا چه پراکنده و چه متمرکز در زمان عملیات ) باعث شده جابجایی نیروهای درگیر با قوای تازه نفس به صورت چرخشی و یک مکانیسم منظم دربیاید و لذا در این محورها همیشه شاهد آمادگی و هوشیاری حداکثری مدافعان هستیم . شما چه راه حلی برای شکسته شدن اینچنین خطوط کهنه ای می دهید ؟ ( که در واقع به سان قلعه در آمده اند و بهتر است بگوییم قلعه تا خط ..! ) به نظر من که شاید هم دقیق نباشد راه حل همان راه حلی است که قوای متحده در سوریه در پیش گرفتند ( مشخصا همان محور محرده , طیبه المام را عرض می کنم ) تقویت جناجین و ایجاد پاکت و در نهایت ترغیب مدافعین برای رها کردن استحکامات جهت عقب نشینی که در محاصره گرفتار نشوند . البته و قطعا" گفتن آن از عملکردن به آن راحتر است . چون که جناحین نیز قطعا" به همان علت که عرض شد تقویت و تثبیت شده اند . در شمال حما تعداد عملیات های که سعی شد از جناحین نفوذ انجام شود و تعداد شهدا خود گویایی این دشواری بود . ( حالا شاید برای قیاس بهتر جناب امینور بتوانند کمک کنند و اشاره کنند که قوای متحد چه تعداد عملیات داشت برای بستن آن محور مشخص ؟ ) اساسا" پیشروی مستقیم و شکستن این گونه محورها رو در رو بسیار زمان بر ، پر تلفات و شاید هم غیر ممکن باشد ... قطعا" تک های ایضایی را خواهیم داشت ولی توقع چیزی بیشتر بسیار سخت است . آنچه من به خاطر دارم حداقل از سال 2014 تا کنون غرب دونتسک شاهد درگیری های مستمر و فرسایشی بوده تا کنون . حالا که صحبت شمال حما شد واقعا چه کسی می تواند نقش فرماندهان ایرانی مستشار در سوریه برای طراحی عملیات های موفقیت آمیز آن زمانها را کتمان کند .. ؟؟ به قول دوستان اگر غرور کاذب روسها اجازه دهد تشکیل اتاق های طراحی و مشاوره عملیات با فرماندهان میدانی ایرانی می تواند گره گشایی کارشان باشد . برای ما هم می تواند دورنمایی از آینده را به همراه داشته باشد که تجربه آزمایشی مناسبی از درگیری با ناتو و گمارده هایش را بدست آوریم ... با تشکر و سپاس مجدد