برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on یکشنبه, 20 آذر 1401 در پست ها
-
2 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم در پاسخ به پیشنهاد دوست بسیار عزیز mostafa_by در خصوص استراتژی نبرد هوا- زمینی بر ان شدم تا توضیحات مختصر و درحد بضاعت در ارتباط با این بحث ارائه دهم . البته با ذکر این مطلب که ممکن است در حال حاضر تمام جنبه های این استراتژی را مورد توجه قرار نگیرد وبتدریج با شروع این کار توسط این حقیر ( پروژه بعدی بنده ) این مساله بطور شفاف تر انجام گیرد . "نکته بعدی این است که تمام حقوق این تاپیک برای مجموعه میلیتاری است و بدون ذکر منبع و گردآورنده ، استفاده از آن شرعا"و قانونا" جایز نیست " نبرد هوا زمینی (AIR- LAND BATTLE ) بخش یکم مبدع : دان استاری ، مردی بلند قد و درشت هیکل ، با موها و چشمانی خاکستری ، که عینک پنسی بر چشم دارد و با لحنی آرام و قاطع سخن می گوید . از نجاری و نقاشی در در خانه تابستانی اش در کوهستان خلوت و آرام کلورادو ( مقر فرماندهی نوراد- پدافند آمریکای شمالی ) لذت می برد . او با دقت کتابخانه 4000 جلدی اش را فهرست نویسی کرده ( بخش مورد علاقه من) و بیشتر شبیه یک رییس دانشگاه است تا یک نظامی ، و برای مدتی هم این پست را البته در یک دانشگاه غیر متعارف برعهده داشته است . سرتیپ دان استاری ، رهبری تمرین روشنفکرانه ای را برعهده داشت که به بیرون کشیدن ارتش ایالات متحده از سیاهچال تضعیف روحیه ای کمک کرد که پس از جنگ ویتنام به درون آن پرتاب شده بود و توانست آن را در جنگ خلیج فارس به سال 1990 به اوج خود برساند . او با موفقیت به بازسازی یکی از بزرگترین ، اداری ترین و سرکش ترین نهادهای جهان کمک نمود . جهان واقعا" نمی داند که سایه استاری در سراسر طول جنگ خلیج فارس دور سر صدام حسین ، دیکتاتور عراقی می چرخید ، چرا که از یک دهه پیش دان مورلی و دن استاری ، مفهوم جنگ موج سوم را ایجاد کرده بودند . استاری فرزند رکود اقتصادی دهه 1930 بود . پدرش برای مدتی در یک مبل فروشی و روزنامه محلی در کانزاس کار می نمود . اما در عین حال افسر گارد ملی کانزاس هم بود و پسرش "دن " برای سربازانی که در تعطیلات آخر هفته به شهرش می آمدند ، نقش پسرکی را ایفا می نمود که شبیه به آنها اونیفورم می پوشید و جلوی آنها رژه می رفت . در سال 1943 که شعله های جنگ جهانی دوم سراسر کره زمین را در خود گرفت ، دن در ارتش آمریکا ثبت نام نمود زیرا مشتاق بود بجنگد ، اما سرگروهبانی باهوش و حساس ، تقریبا" به فوریت تشخیص داد که در او درونمایه فرماندهی وجود دارد . او استاری را به سوی دسته ای کتاب هدایت نمود و اورا راهنمایی کرد و به وی گفت که خود را برای 3 هفته در درون اتاقی زندانی کند و این کتابها را بخواند . وی به استاری گفت : استاری تو باید در امتحان پر رقابت وست پوینت (west point - دانشکده جنگ ارتش ایالات متحده ) شرکت کنی " وقتی با اعتراض استاری مواجه شد که وی می خواهد به جبهه برود ، سرگروهبان چنین پاسخ داد : بگذار چیزی به تو بگویم ، قرار نیست این جنگ تا ابد طول بکشد ، من از جنگ جهانی اول تا اکنون در ارتش بوده ام ، ارتش همیشه به افسران خوب نیاز خواهد داشت . البته تو بلافاصله افسر خوبی نخواهی شد ، تو غیر نظامی نا مرتبی هستی ولی از تو می خواهم که بروی بالا و شروع کنی به مطالعه " ادامه دارد .....
-
2 پسندیده شدهتشکر ، این آمار و ارقام بر طبق استاندارد ساعات پروازی و عملیاتی آمریکا هست که تقریبا 200 ساعت در سال برای خلبان جنگنده در شرایط عادی و 350 ساعت در سال در منطقه جنگی و عملیاتی است در جدول هم هزینه ها رو با دو رنگ که مربوط به هزینه های عملیاتی - پشتیبانی و نگهداری و تعمیرات هست نشون داده ، هزینه های عملیاتی - پشتیبانی بسته به نوع هواگرد متفاوت هست ولی بخش اصلی هزینه هارو شامل میشه ولی در جنگنده های اف22 و اف35 هزینه های نگهداری و تعمیرات به نسبت بیشتر هست و بخصوص در اف22 تقریبا به میزان 40 درصد کل هزینه ها میرسه ، در اف16 تقریبا همه هزینه ها مربوط به کاربری عملیاتی میشه و نگهداری اون کم هزینه هست ما برای محاسبه هزینه سالانه هر فروند هواگرد دو راه داریم ، یا باید بر اساس پروتکل خودمون و هزینه های ساعت - پرواز و تقسیم هزینه اورهال به هر سال ، زمان کاربری عملیاتی و مهمات مصرفی و ... این هزینه کل رو محاسبه کنیم یا هم میتونیم از همین جدول برای یه تخمین منطقی استفاده کنیم ، البته باید در نظر داشت که این جدول بر پایه ساعات پروازی بالایی تنظیم شده و به احتمال زیاد خلبانان ما ساعات پروازی کمتری خواهند داشت مگر اینکه بخواهیم از نظر مهارت خلبان به رتبه های اول دنیا صعود کنیم که بستگی مسقتیم داره به نوع سیاست گذاری برای نیروی هوایی ، اینکه یک نیروی هوایی برتری هوایی داشته باشیم یا یک نیروی هوایی پشتیبانی یا دفاع هوایی یا یک نیروی هوایی کاملا آفندی و با قابلیت و توانایی اجرای عملیات هایی مثل حمله به اچ3 یا اوسیرک ؟ به هر حال با در نظر گرفتن اینکه ما در شرایط صلح قرار داریم و هزینه های عملیاتی محدود میشه به رزمایش های سالیانه و محدود عملیات هایی که در بعضی مواقع ضرورت پیدا میکنه ، با فرض 200 ساعت پرواز برای هر هواگرد ، در حدود 1 میلیون دلار هزینه برای هواگردهای سبکی مثل اف16 و 2 میلیون دلار برای هواگرد سنگینی مثل اف15 میتونیم در نظر بگیریم ، در این مبالغ هزینه های مربوط به مهمات و ... رو برای رزمایش ها و عملیاتهای مورد نظر هم اضافه کنیم چیزی در حدود 1.5 تا 2 میلیون دلار برای هواگرد سبک و 2.5 تا 3 میلیون دلار برای هواگرد سنگین بدست میاد ، در این شرایط برای 150 فروند جنگنده اف16 به هزینه ای در حدود 225 الی 300 میلیون دلار در سال نیاز داریم ، با کاهش ساعت پروازی به 150 ساعت که سطح قابل قبولی هست و قبل از انقلاب و در شرایط نرمال تامین قطعات یدکی و اقتصادی هم در این محدوده قرار داشت ، میتوان این هزینه رو بین 170 الی 225 میلیون دلار در نظر گرفت ، یعنی طبق این تخمین ، با یک میلیارد دلار میتوانیم هزینه 666 الی 882 فروند اف16 رو در سال تامین کنیم ، یا هم هزینه 150 فروند هواگرد سنگین مثل اف15 در حدود 280 الی 340 میشه که با یک میلیارد دلار میتوان هزینه 441 الی 535 فروند رو تامین کرد. با این حساب و با فرض بکارگیری دو جنگنده سبک و سنگین و اختصاص بودجه یکسان (هر کدام 500 میلیون دلار) برای نگهداری و استفاده از هر کدام ، میتوانیم حداقل 330 جنگنده سبک به اضافه 220 جنگنده سنگین برای زمان صلح داشته باشیم. در زمان جنگ هم بستگی به حجم و زمان اون داره که نمودار هزینه - تعداد عملیاتی بصورت معکوس حرکت میکنن و در یک نقطه همدیگه رو قطع میکنن ، اگر جنگ خیلی طولانی بشه و روند تامین قطعات یدکی دچار مشکل بشه یا مراکز تعمیرات آسیب ببینن ، در اینصورت تعداد جنگنده های عملیاتی به سرعت کم میشه و با افزایش هزینه های جاری ، از تعداد جنگنده ها کم شده و در نهایت به یک نمودار افقی و درصد عملیاتی ثابت میرسیم ، در هر صورت در درگیری های طولانی مدت و سنگین با دشمن قویتر با فرض بروز مشکل در زنجیره تامین قطعات و تعمیرات و جایگزینی جنگنده های از دست رفته ، با کاهش تعداد و افزایش هزینه ها ، تقریبا در یک سطح قابل قبولی از هزینه ها قرار خواهیم داشت. در مقابل دشمن هم سطح این نرخ کاهش تعداد عملیاتی با سرعت کمتری اتفاق خواهد افتاد و نموادر هزینه برای مدت بیشتری صعودی بوده و بعد از طی یک دوره زمانی نسبتا طولانی به سطح افقی خواهد رسید ، در برابر دشمن ضعیفتر و بدون پوشش هوایی یا با پوشش هوایی محدود هم که نیاز به استفاده از تمام ظرفیت عملیاتی نبوده و در نتیجه تفاوت چندانی در میزان هزینه ها نخواهیم داشت. به عبارت دیگر در مقابل دشمن قویتر ، هزینه ها در کوتاه مدت افزایشی شده و سپس روند ثابت و نزولی رو طی میکنن و مهم این هست که همزمان با کمیت و کیفیت بتوان جلوی موج اول و دوم حملات رو سد کرد ، در مقابل دشمن هم سطح هزینه ها هم در کوتاه مدت و هم میان مدت افزایشی بوده و باید برای چند ماه تا چند سال شاهد افزایش هزینه ها باشیم و پس از اون به سطح ثابت و بعد نزولی میرسیم ، در حالت کلی هزینه جاری جنگیدن هوایی در مقابل دشمن هم سطح بیشتر از هزینه جاری جنگیدن هوایی در مقابل دشمن قویتر است ! در برابر دشمن ضعیفتر هم که مساله هزینه ها بیشتر مربوط میشه به استراتژی و نحوه مدیریت میدان نبرد و جریان درگیری ها بصورت خلاصه اینکه در صورت سرمایه گذاری مناسب روی نیروی هوایی باید کمیت رو هم مورد توجه قرار بدیم حتی اگر لازم بشه تعدادی از هواگردها رو در حالت نیمه عملیاتی و ذخیره قرار بدیم و اونها رو برای زمان جنگ نگهداری کنیم. البته باید در نظر داشته باشیم که هزینه های پیش بینی نشده ای میتونه به این مبالغ اضافه بشه و در صورت ورود به یک درگیری و وضعیت عملیاتی ، هزینه ها تقریبا بصورت ارقام ذکر شده در جدول فوق در میاد. * درباره جنگنده های نسل پنجم این هزینه ها و نسبت ها با توجه به جدول ، تغییر اساسی خواهند کرد.
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهسلام رادار سوخو هم در برابر رادار جنگنده های جدید غربی حرفی برا گفتن نداره البته اف 15 دارای توانایی کامل هوا به هوا هم ست
-
2 پسندیده شدهقسمت دوم : سال 1948 بود که استاری از آکادمی نظامی ارتش با با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل گردید . جنگ جهانی دوم تمام شده بود و وی افسری جوان در ارتشی بود که بتدریج از حالت بسیج خارج می گردید . استاری بتدریج نردبان ترقی را پیمود و درجه گرفت و از فرمانده دسته و گروهان به افسر ستاد گردان ارتقاء یافت . وی کارشناس رسته زرهی بود و در دهه 1950 بعنوان افسر اطلاعات در ستاد ارتش هشتم در کره خدمت نمود . زمانی که در دهه 1960، ایالات متحده وارد درگیری های ویتنام گردید ، استاری بخدمت تیمی در آمد که وظیفه شان تجزیه و تحلیل تاکتیکهای واحدهای مکانیزه و زرهی و نیز تعیین وظایف ای یگان ها بود . بعهدها و در جریان حمله آمریکا به کامبوج در دهه 1970، با درجه سرهنگی که فرماندهی هنگ معروف یازدهم سواره نظام زرهی را برعهده داشت . درآنجا ، در جریان یک درگیری در نزدیکی باند فرودگاه سئول در اثر انفجار یک نارنجک زخمی گردید . بیلان فاجعه بار ارتش ایالات متحده در ویتنام و و بویژه ریشخند عمومی مردم خشمگین و دوپاره شده که نثار نیروهای آمریکایی بازگشته از ویتنام می گردید ، برای افسران و سربازان کار آزموده تلخ و ناگوار بود . ارتش به اتهام استفاده از مواد مخدر ، فساد و بیرحمی مورد حمله قرار گرفت . مردانی که جنگیده بودند ، می دیدند که به قتل نوزادان متهم شده اند . با این وصف ، چگونه شد ، ارتشی که بلحاظ فناوری در جهان پیشرفته ترین بود ، یعنی ارتشی که واقعا" در بسیاری از درگیری ها کلاسیک ، واحدهای منظم ارتش ویتنام شمالی را شکست داده بود ، از جنگجویانی ژنده پوش و بدون تجهیزات کافی ، آن هم از یک کشور کمونیست جهان سومی اینگونه مفتضحانه شکست خورد؟ ضربه جنگل : ارتش ایالات متحده به مانند شرکتهایی نظیر جنرال موتورز و IBM ( البته در دهه 1960و 70) بطور کامل برای درگیر شدن بر اساس جنگ موج دومی سازماندهی شده بود و به مانند این شرکتها برای اجرای عملیات انبوه و متمرکز و خطی ( که شاخصه آن وجود صرفا" ارتباط از بالا به پایین بود ) سازماندهی و تجهیز می گردید . ( در حقیقت ، جنگ ویتنام بطور مستقیم از کاخ سفید و بواسطه استفاده از تجهیزات ارتباطی بیسیم اداره می گردید و ریس جمهور گاهی شخصا" هدفهای بمباران را انتخاب می نمود .) این ارتش دارای نظام بوروکراسی سنگینی بود و درگیری هایی که بر سر اقتدار و تسلط یک نیرو در میدان نبرد میان نیروهای زمینی ، هوایی ، دریایی و سپاه تفنگداران در می گرفت و وجود رقابت شدید میان فرماندهان آنها ، تقریبا" ساختار رزمی آن را از هم گسیخته بود . زمانی که ارتش ویتنام شمالی عملیات جنگی را درمقیاس وسیع موج دومی ( استفاده از نیروهای زرهی انبوه و استفاده از مهمات غیر هوشمند ) آغاز نمود ، ارتش ایالات متحده بخوبی واحدهای ویتنام شمالی را درهم کوبید ، اما برای جنگهای چریکی ( نامتقارن - ناهمتراز) در مقیاس کوچک ، ( که دراصل یک نبرد موج اولی ) بشمار می آمد ، بسیار بد سازماندهی شده بود با اینهمه ، آنچه که استاری آن را " تجربه نکبت بار ارتش در ویتنام " می نامید ، یک تاثیر بسیار مثبت داشت و آن ، چیزی نبود جز افزایش روحیه خودکاوی (SELF-ANALYSIS) که به مراتب عمیق تر از ضربه شکست ویتنام بود و البته به اعتقاد استاری ، " آنقدر عمیق در ذهن همه جای گرفته بود که ایجاد و اجرای یک حرکت جدید ، تازه و متفاوت ، در ساختار محافظه کار ارتش راحت پذیرفته می شد " با نگاهی به تعادل نظامی در اروپا ، معلوم بود که بحران حتی از مساله ویتنام هم ، بدتر می باشد .( در دوران جنگ سرد ) . زمانی که آمریکایی ها در ویتنام درگیر بودند ، روسها از فرصت استفاده کرده و این زمان را صرف ارتقاء کیفی و کمی نیروهای خود و پیمان ورشو ( در حوزه زرهی ، موشکی و دکترین های نظامی خود ) نمودند ، بنابراین سئوال این بود که اگر ایالات متحده نمی تواند ویتنام شمالی را شکست دهد ، در برابر قدرت ارتش سرخ آنزمان از چه شانسی برخوردار می بود ؟ جنگ سرد ، در آنزمان هنوز واقعیت مسلط حوزه روابط بین الملل بود .در همان زمان که ایالات متحده از شکست تحقیر آمیز خود در ویتنام رنج می برد ، اتحاد شوروی هیچ نشانه ای از فروپاشی از خود نشان نمی داد و حزب کمونیست هنوز قدرت را در مسکو در اختیار داشت . ارتش سرخ اتحاد شوری هم به مانند یک گوریل 300 کیلویی بود که از قفس فرار کرده باشد . ادامه دارد ........
-
1 پسندیده شدهبا توجه به حرف خرید بالگرد و سوخو 35 توسط ایران از روسیه به نظرتان به چند سوخو 35 و بالگرد نیاز داریم؟ به نظر خودم اگر دنبال یک نیروی هوایی خوب برای دفاع از هوای کشور هستیم به نظرم باید حداقل 60 سوخو 35 داشته باشیم. بالگرد هایی که نیاز داریم از انواع غیر نظامی برای آتش نشانی و آمبولانس و ترابری هست و بالگرد های نظامی که نیاز داریم از نوع ترابری هست. به نظرم دوره ی بالگرد های رزمی تمام شده و جایشان را به پهپادها دادند ولی به بالگرد ترابری نیاز شدید داریم.
-
1 پسندیده شدهدومینو تحرکات مشکوک از سمت ترکیه و آذربایجان 1-بعد از خبر افتتاح سفارت جمهوری آذربایجان در فلسطین اشغالی این بار دولت الهام علیاف در مقر منافقین خلق یعنی آلبانی سفارت افتتاح خواهد کرد. علی اف که در آلبانی به سر می برد خبر از افتتاح سفارت جمهوری آذربایجان در تیرانا داد. این را بگذارید کنار بمب گذاری شاهچراغ وزارت اطلاعات ایران در دومین اطلاعیه خود پیرامون حادثه تروریستی شاهچراغ اعلام کرده بود عنصر اصلی هدایت و هماهنگ کننده این عملیات در داخل کشور، تبعه جمهوری آذربایجان بوده است. 2-ترکیه در سال 2023 شبکه ی دیجیتالی فارسی تیآرتی راهاندازی میکند این تحرکات نوید این را می د هد که برنامه ای قوی وجود دارد برای ایجاد اختلالات امنیتی در ایران از سمت آذربایجان در سال 2023 منابع: http://irdiplomacy.ir/fa/news/2015683/وزارت-اطلاعات-ایران-عامل-اصلی-حادثه-تروریستی-شاهچراغ-تبعه-آذربایجان-بود https://qafqaz.ir/fa/علی-اف-به-دنبال-افتتاح-سفارت-در-آلبانی/ https://www.aa.com.tr/fa/افغانستان/اردوغان-شبکه-دیجیتالی-فارسی-تی-آر-تی-راه-اندازی-می-شود/2759355
-
1 پسندیده شدهبسم ا... دُرناهای خاکستری ایرانی ..آماده تحویل ؟!!!! براساس آخرین خبرهای منتشر شده توسط مقامات آمریکایی ، به نظر می رسد نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در سال جدید میلادی ، قرار است تا پس از نزدیک به چهاردهه ، جنگنده های سوخو-35 فلانکر.ئی را دریافت کند . به گفته این منابع ، این ارزیابی مقدماتی ، براساس برنامه ای صورت گرفته که درآن بخشی از خلبانان نیروی هوایی ایران برای آشنایی و گذراندن دوره این جنگنده در بهار سال 2022 به روسیه اعزام شده بودند. این منابع معتقدند که این برنامه آموزشی و سپس فروش تسلیحات نظامی ، که قراراست به بی سابقه ترین همکاری نظامی میان تهران و مسکو تبدیل شود ، تاحدی به پشتیبانی ایران از مسکو در جنگ با اوکراین ، از جمله تحویل تعداد قابل توجهی بدون سرنشین های انتحاری مرتبط است . برهمین اساس ، مقامات ارشد دولت بایدن در اظهارات جداگانه ای مدعی شده اند که روسیه طیف متنوعی از سامانه های تسلیحاتی و تجهیزات نظامی شامل بالگرد ، سامانه های پدافند هوایی نامشخص و همچنین کمک های دیگری نظیر جنگنده های سوخو-35 را به ایران ارائه نموده و به احتمال بسیار زیاد ، بدنبال دستیابی به تعداد بیشتری بدون سرنشین های انتحاری و صدها تیر موشک بالستیک کوتاهبرد است . برخی ناظران نظامی معتقدند که این روند افزایش همکاری میان این دوکشور ، بیشتر ناشی از دورنمای طولانی شدن جنگ در اوکراین است که کرملین آن را بتدریج احساس نموده و به همین دلیل ، مسکو ، تهران را به منبعی ارزشمند برای تقویت تلاش های رزمی و مواجهه با تحریم های بین المللی می بیند . این تحلیلگران براین اعتقاد قرار دارند که موشکهای بالستیک ایران میتوانند یک امتیاز قابل توجه به ارتش روسیه برای اجرای حملات برضد زیرساختهای انرژی اوکراین داده تا ارتش کیف بیش از گذشته زیرفشار قرار گیرد. اما دولت ایالات متحده معتقد است که این رابطه اکنون به یک " مشارکت دفاعی تمام عیار" تبدیل شده است و این مساله میتواند به یک تهدید اصلی برای منطقه اوراسیا و خاورمیانه تبدیل گردد . دارایی های نیروی هوایی در سپتامبر 2022 از راست به چپ : اف-5تایگر-2 /اف-7 ارگارد / اف-14 تامکت / سوخو-24 فنسر / اف-4 ئی فانتوم-2 / میراژ اف-1 بی کیو در همین رابطه ،مقامات امریکایی معتقدند که این نگرانی به وضوح با پررنگ تر شدن خبر خرید جتهای رزمی سوخو-35 بیشتر شده ، چرا که ورود این جنگنده ها به سازمان رزمی نیروی هوایی ایران به معنای تزریق یک خون جدید به ناوگان سالخورده موجود این نیرو است . ایران در دهه نود میلادی و پس از پایان جنگ با عراق ، به تعداد محدود جنگنده های میگ-29 و جتهای ضربتی سوخو-24 را از روسیه خریداری نمود ولی این روند ادامه نیافت و به همین دلیل استخوان بندی این نیرو ، همچنان بر روی جنگنده های آمریکایی اف14 ، اف-4 و اف-5 قرار داد که قبل از پیروزی انقلاب ایران در بهمن سال 1357 خریداری شده بود ، در حالی که به این تعداد ، ناوگان محدود اف-7 های چینی و میراژهای فراری عراقی را نیز می بایست افزود . در سپتامبر 2022 فرمانده وقت نیروی هوایی ایران ( امیرسرتیپ واحدی ) به شکل علنی اعلام نمود که کشورش در حال مذاکره با روسیه به منظور خرید جنگنده های جدید برای نیروی هوایی است . اگرچه وی از نوع جنگنده مورد مذاکره نامی نبرد ولی با اعلام اینکه جنگنده مزبور از نسل ++4 است ، به شکل غیرمستقیم به سوخو-35 اشاره نموده بود . از سویی دیگر روسها نیز مسیر به نسب همواری را برای تسریع چنین انتقالی پیش روی خود می بینند . درواقع صدور بخشی از فلانکرهای تولید شده برای نیروی هوایی مصر ( با شناسه SU-35SE) در نتیجه تهدید ایالات متحده به قطع کمکهای مالی به این کشور ، متوقف گردید و شروع جنگ در اوکراین نیز چشم انداز تحویل این سخت افزارها را تقریبا غیرممکن ساخت ، در حالی که ژنرال فرانک مکنزی در مارس 2022 در اظهارنظری بی سابقه از آماده بودن این کشور برای فروش جتهای اف-15 به مصر خبر داد ، باعث میشود تا این تحلیل ایجاد شود که خرید فلانکر از سوی مصر تقریبا متوقف خواهد شد . مضاف براین ، کرملین سابقه طولانی در ارائه وام های با بهره کم یا بدون بهره در قالب معاملات تسلیحاتی دارد و دراین مورد خاص ، مسکو وتهران می توانند به توافقی دست یابند که به نوعی در همین چهارچوب قابل تبیین است . این مبادله شامل سوخو-35 در ازای پهپادهای انتحاری ، موشک و سایر مواد مورد نیاز روسها در جنگ با اوکراین است که با توجه به اینکه پول نقدی در آن رد و بدل نمی شود یا میزان آن بسیار محدود است ، می تواند جذابیت زیادی را برای طرفین داشته باشد . در سمت مقابل ، مقامات ایران نیز با توجه به اینکه بسیار علاقه مند به تقویت ذخایر نقدی خود هستند ، این روند احتمالا بسیار خوشایند به نظر برسد . معامله پایاپای بالستیک- پهپاد انتحاری در ازای جنگنده ، بالگرد و سامانه های پدافند هوایی با تمام این موارد ، برخی براین عقیده اند که اگر هر 24 فروند سوخو-35 اس ئی آماده موجود ، تحویل تهران شود ، آیا این بر توازن نظامی منطقه ای تاثیری خواهد گذاشت و این مساله با توجه به مسلح بودن رقبای منطقه ای این کشور نظیر رژیم عبری ، سعودی به جنگنده های پیشرفته ای نظیر اف-35 و اف-15 اس آ چقدر می تواند اهمیت داشته باشد ؟! تهدید اف-35 عبری / اف-15 سعودی اگر چه هنوز پاسخ به این سئوال با کمی ابهام روبروست ، اما تمرکز ایران برای خرید سوخو-35 بخوبی نشان دهنده تلاش جدید تهران برای مدرن سازی نیروهای مسلح این کشور با ایجاد یک همکاری دفاعی با روسها است که گفته می شود در سطحی گسترده قرار است صورت گیرد . اگر این استراتژی را در کنار اشتیاق روسها برای افزایش صادرات نظامی خود قرار دهیم واینکه تهران سالهاست که بدنبال خرید اس-400 است ، می توان افق به نسبت گسترده این همکاری را تا حدودی پیش بینی نمود . شبکه پدافندی ایران نیز همانند نیروی هوایی این کشور استخوان بندی فرسوده به ارث برده از سیستم سیاسی قبلی را اکنون در اختیار دارد ( که البته این تحلیل ، بسیار سطح نازل و بسیار احمقانه نویسنده این مطلب را به نمایش می گذارد ، چرا که همین سیستم فرسوده ، با یک محصول داخلی ،پیشرفته ترین محصول پهپادی کشور متبوع این نویسنده را به زیر کشید و البته باعث آبروریزی قابل توجهی برای این جماعت شد .م ) البته این ساختار با دریافت سامانه های جدیدتری نظیراس-300 و همچنین تلاش برای تولید سامانه های بومی تا حدودی تقویت شده ولی هرگونه نوسازی اساسی می تواند چالش جدیدی برای رقبای ایران در منطقه محسوب گردد . تحلیلگران غربی معتقدند که تعمیق روابط نظامی تهران- مسکو می تواند پیامدهای قابل توجهی را بر روند جنگ در اوکراین از خود برجای گذارد و این مساله بخصوص پس از تحویل بدون سرنشین های انتحاری بخوبی دیده می شود و خطر پهپادهای ایرانی همچنان در سطحی گسترده ، زیرساختهای اوکراین را تهدید می کند . گزارش های جدیدی نیز از کاهش موجودی این پهپادها به گوش می رسد ولی اوکراین مدعی شده که روسها محموله های جدیدی را دریافت کرده اند و این تهدید بسیار جدی است . اگر روسیه بتواند تهران را برای تحویل موشکهای بالستیک مجاب کند ، روند کار برای ایالات متحده و شرکای بین المللی اوکراین بسیار سخت خواهد شد چون این به معنای افزایش حجم کمکهای نظامی به اوکراین بوده ، هرچند بحث اضافه نمودن توان ضدموشکی هنوز در دستور کار قرار ندارد . در مجموع باید دید روسها چه زمانی فلانکرهای موجود را به ایران تحویل می دهند ، هر چند بزرگترین مانع های احتمالی ، وقتی قرار باشد تعداد بیشتری پهپاد انتحاری به مسکو تحویل شود ، یا خط تولید آن در خاک روسیه ایجاد گردد ( جلوگیری از تبعات تحویل مستقیم ) نباید برای دوطرف اهمیت چندانی داشته باشد ، کما اینکه خزانه داری آمریکا تحریم های جدیدی را برعلیه شرکتهای روسی و ایرانی که گفته می شود در این روند دخالت دارند ، اعمال کرده است . اما اگر این تحویل صورت گیرد ( سوخو-35 ) و خبر آموزش خدمه ایرانی نیز صحت داشته باشد ، سال آینده میلادی ، نیروی هوایی ایران شاهد نقطه عطفی در تاریخ خود خواهد بود . پی نوشت : 1- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. 2- نظر شخصی : تحویل موشک بالستیک به روسها اصلا مساله خوشایندی نیست ( حداقل تا این تاریخ 19 آذر1401 ) منبع1
-
1 پسندیده شدهاستراتوفورترس های بهینه شده !!!! نخستین تحلیل ها در خصوص جدیدترین برنامه ارتقاء بمب افکن های بی-52 مقایسه نمای ظاهری بمب افکن B-52H با طرح دیجیتالی منتشر شده از نسخه به روزرسانی شده در میانه سپتامبر 2022 طراحی دیجیتالی جدیدی از برنامه ارتقاء بمب افکن های بی-52 در رسانه های نظامی جهان منتشر گردید که گفته میشود بستر جدیدی را برای ادامه عمر ناوگان استراتوفورترس های سری H فراهم می کند . برهمین اساس ، شرکت بوئینگ پیش از این اعلام کرده بود که نسخه بعدی این هواگرد رزمی ، شناسه B-52J یا B-52K را دریافت خواهد کرد و اولین تغییر صورت گرفته درآن ، بهینه سازی غلاف موتور آن است قرار است تا پیشرانه رولزرویس اف-130 را در خود جای دهد . اما تحلیل های موجود نشان میدهد که این برنامه بسیار فراتر از تغییر پیشرانه بوده و گفته می شود که قرار است تا استراتوفورترس جدید ، کارآمدتر باشد . راست : بی-52 اچ چپ : بی-52 جِی / کا در این رابطه ، مجله رسمی نیروی هوایی ارتش ایالات متحده نخستین رسانه ای بشمار می آمد که این طرح دیجیتالی را عمومی نمود و برخی معتقدند که این طرح احتمالا با آن چیزی که قرار است در نهایت اجرا شود ، شباهت بسیار زیادی خواهد داشت . به گفته تحلیلگران نظامی ، غلاف طراحی شده برای پیشرانه جدید بخشی از یک تلاش گسترده تر بوده و شرکت بوئینگ نیز در سپتامبر 2022 ویدئویی حاوی نماهایی از نمونک مورد آزمایش در تونل باد با غلاف های جدید را منتشر نمود . این نمونک در اندازه کامل به یک جفت غلاف جدید برای پیشرانه های جدید اف-130 بوده و به شکل عمومی در انجمن سالانه نیروی هوایی در سپتامبر 2022 به نمایش گذاشته شد . . نمونک تونل باد که توسط بوئینگ منتشر گردید در روندی که به شکل داده های خام در دسترس قرار دارد ، برنامه مهندسی جدید شامل مجموعه ای از تغییرات در بخش داخلی بمب افکن بخصوص نصب سامانه های کنترل رقومی پیشرانه است که گفته می شود یکی از مهمترین بروزرسانی های بی-52 های نیروی هوایی در چند دهه اخیر محسوب می شود . بااین حال ، تغییر پیشرانه های توربوفن پرات اندویتنی تی اف-33 و انتخاب پیشرانه های جدید اف-130 به معنای دقیق کلمه موجب افزایش برد ، بهبود عملکردهای پروازی ، بهبود مصرف سوخت و کاهش هزینه های تعمیر و نگهداری می شود . غلاف پیشرانه رولزرویس اف-130 نسخه بروزرسانی شده بی-52 استخوان بندی اصلی برنامه ارتقاء بی-52 نصب پیشرانه رولزرویس اف-130 است که برد بیشتر ، وزن کمتر ، مصرف سوخت بهینه تر و درنهایت عملکرد پروازی افزون را برای بی-52 های جدید فراهم می آورد در حوزه تغییرات ایجاد شده در بخش بدنه و بخصوص دماغه این بمب افکن ، طرح دیجیتالی منتشر شده اصلاح این بخش را به نمایش می گذارد بطوریکه یک جفت زائده زیر بخش دماغه بطور کامل حذف شده که این بدان معناست که استراتوفورترس بتدریج به طراحی کلاسیک خود برمی گردد . این سازه های بیرون زده در دهه هفتاد میلادی با معرفی نسخه های G و H به دماغه بی-52 اضافه شد تا سامانه های الکترواپتیکال AN/ASQ-151(EVS) (سمت چپ ) و سامانه هیوز AN/AAQ-6 را در خود جای دهد. سامانه مادون قرمز (FLIR) و سامانه دید تلویزیونی در محیط های کم نور وستینگهاوس AN/AVQ-22 نیز بعدها به این بخش اضافه شده بود . هدف اصلی از اضافه شدن سامانه EVS کمک به خدمه برای پرواز ایمن در ارتفاع پائین بود ولی توانمندی های نظارتی و شناسایی محدودی را نیز در اختیار این بمب افکن قرار می داد . راست : نمای نزدیک از دماغه بی-52 جدید بوئینگ . اگر این تغییرات سازه ای رخ دهد ، نیروی هوایی بازگشتی به نمونه های بی-52جی را تجربه خواهد کرد چپ : غلاف جدید طراحی شده برای بی-52 که گفته می شود جانمایی جدید برای حمل سامانه های نشانه گذار خواهد بود. با این حال سامانه فوق الذکر در نسخه H بی-52 تاحدودی از رده خارج شده و غلاف های هدفگیری پیشرفته تری نظیر لاکهید مارتین " اسنایپر" و یا نورثروپ- گرومن "لایتینینگ " جایگزین آن شد که در اغلب موارد روی یک غلاف ویژه زیر بال سمت چپ نصب می گردید در حالی که پس از جنگ سرد ، ماموریتهای نفوذ در ارتفاع پائین ناوگان بی-52 ها تا حدودی کاهش پیدا نموده بود . دراین میان ، مقامات ارشد نیروی هوایی در گذشته بارها اعلام کرده بودند که درصدد جانمایی مجدد محل نصب این غلاف هستند ولی طاح جدید منتشر شده چندان با این علاقه مندی قدیمی مطابقت ندارد. ولی بررسی های بیشتر نشان میدهد که بخش دماغه بی-52 در بروزرسانی جدید احتمالا به رادار آرایه فازی AN/APG-79 مجهز شده که گفته می شود نوع مینیاتوریزه شده رادار استاندارد جتهای رزمی سوپرهورنت و گراولر ( نسخه پشتیبانی الکترونیک هورنت ) است . به گفته ناظران نظامی ، این رادار در حوزه هایی نظیر برد ، قابلیت اطمینان ، مقاومت دربرابر اخلال ، افزایش آگاهی محیطی خدمه ابزار قابل توجهی محسوب شده و امکان تبادل داده با غلاف هدفگیری بی-52 را نیز دارد . بروزرسانی بی-52 اچ تا سال 2018 به گفته تحلیلگران نظامی ، تصویر دیجیتالی منتشر شده از این بمب افکن بهینه سازی شده ، اضافه شدن این را رادار را به نمایش نمی گذارد ولی حذف سامانه های قدیمی و بازطراحی دماغه نشان میدهد که ممکن است این اتفاق رخ دهد که برخی معتقدند این بازطراحی، بازگشت نمونه های اولیه بی-52 را در شکل ظاهری ، یادآور است . علاوه براین ، دو برآمدگی جدید در بخش فوقانی این بمب افکن قابل مشاهده است که هنوز مشخص نیست که بلحاظ ماهیتی چه وظیفه ای را برعهده دارد ولی برخی معتقدند که این دو برآمدگی ناشناس ، می بایست با سامانه های ارتباط ماهواره ای در باند بالا مرتبط شوند که با توجه به سابقه نصب سامانه های جی پی اس در بی-52 های سری اچ از سال 2018 ، این امکان را باید در نظر گرفت که زیرسامانه هایی نظیر بخش ارتباط داده ای لینک-16 ، آنتن های مخابراتی فرکانس بسیار پائین (VLF) و پائین (LF) نیز قراراست به تجهیزات جدید بی-52 اضافه شوند . راست : بیرون زدگی های بخش فوقانی بدنه استراتوفورترس های جدید احتمالا بدلیل اضافه شده سامانه های ارتباط ماهواره ای جدید است . چپ: غلاف جدید سمت راست نمونه بروز شده بی-52 که احتمالا برای نصب موشک مافوق صوت درنظر گرفته شده است . در حوزه تسلیحات جدید ، تصویر منتشر شده هنوز فاقد جزئیات لازم به منظور تحلیل توانایی های جدید استراتوفورترس است ، ولی برخی معتقدند که نیروی هوایی درصدد بوده که با اصلاح غلاف های قدیمی ، توان حمل مهمات مافوق صوت AGM-183A را به بی-52 ها ببخشد که این مساله وقتی در کنار خبر اعلام نیازمندی نیروی هوایی به غلاف های جدید با ظرفیت حمل بار بیشتر تا 20000 پاوند گذاشته شود ، میتوان به نتایج جالبی رسید . راست : طرح احتمالی کابین جدید خدمه بی-52 چپ: کابین بمب افکن بی-52 اچ برخی از منابع رسانه ای رسمی نیروی هوایی ، خبراز اجرای یکسری اصلاحات داخلی را در نمونه جدید بی-52 داده اند که مهمترین آن، طرح جدید کابین خدمه محسوب می شود و قرار است تا دو صفحه نمایش دیجیتال چندمنظوره بزرگ و دو نمایشگر کوچکتر به جای نشان های آنالوگ قدیمی تر نصب شوند . علاوه براین ، گفته شده که قرار است ، سامانه تنظیم قدرت پیشرانه ، ضبط کننده داده های موتور و اعلام خطر خودکار نیز جایگزین نمونه های قدیمی گردد . جایگاه فعلی نصب غلاف نشانه گذار لایتینینگ در مجموع ، بمب افکن های بی-52 سری H به گونه ای در حال بروزرسانی است که امکان ادامه عملیات تا سال 2050 ( و به گفته برخی منابع ، حتی فراتر از 2050 ) را بدست آورد و این بدان معناست که استراتوفورترس هشتاد سال در خدمت خواهد بود . این در حالی است که یکسری برنامه های ارتقاء در مقیاس کوچکتر نیز در دستور کار قرار دارد که البته طرح مطالعاتی آن فعلا آغاز شده است . این تغییرات که در سطح وسیعی قرار است رخ دهد ، باعث شده تا نیروی هوایی روند اداری تغییر نام این بمب افکن ها را به پیش ببرد . در دهه شصت میلادی ، آخرین بروزرسانی انجام گرفته باعث تولد بی-52 اچ شد که آخرین فروند آن در سال 1962 از خط تولید بوئینگ خارج گردید که نمونه بروز شده نسخه G محسوب می شد و به پیشرانه های جدید تی اف-33 مجهز می گردید . گفته شده نسخه جدیدی از رادار AN/APG-79 قرار است در بخش بازطراحی شده بی-52 های جدید نصب شود انتشار طرح دیجیتالی جدید از بی-52 گرچه باعث امیدواری برای بروزرسانی ناوگان بمب افکن های استراتژیک ایالات متحده شد ،اما نیروی هوایی هنوز مطمئن نیست که که چگونه باید باقی مانده ناوگان استراتوفورترس را ارتقاء دهد، چراکه اضافه شدن رادار AN/APG-79 نیازمند تغییرات جدید در دستورالعمل ها و آموزش خدمه است و به شکل خودکار افزایش هزینه های را موجب می شود ،اما روند تا حدودی مشخص به نظر می رسد ، بدین معنی که بی-52 ها قبل از مجهز شدن به پیشرانه های جدید ، سامانه های الکترونیک و رادار را دریافت خواهند کرد که دراین صورت نامگذاری بصورت B-52J می شود دوزائده بخش دماغه بی-52 اچ که محل نصب سامانه EVS محسوب می شود و قرار است در نسخه جدید بطور کامل از این محل حذف شود ولی اگر ارتقاء ها بصورت همزمان صورت بگیرد ( موتور+ الکترونیک ) نیروی هوایی بمب افکن های جدید را با شناسه B-52K خواهدشناخت .اما در مجموع ، آنچه که اهمیت دارد این است که جوان ترین بمب افکن بی-52اچ ، چیزی درحدود 60 سال از تاریخ ساخت آن می گذرد که پس از دریافت این ارتقاءها ، ظاهر به روز تر و سامانه های پیشرفته تری را بخود می بیند . پی نوشت : 1- ادامه دارد... 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
-
1 پسندیده شدهادامه ... بعد از پایان جنگ ایران تبدیل به کشوری شد که به همراه یک مجموعه فرسوده و آسیب دیده تسلیحات باقی مانده از قبل انقلاب ، دارای تجهیزات دیگری هم شده بود که در طی جنگ به دست آورده بود . تجهیزات اضافه شده به صورت عمده از بلوک شرق تهیه شده بودند و بنا به ضرورت تحت فشار بودن در زمان جنگ ، هر چیزی که امکان خرید داشت ، خریده شده بود . طیف متنوعی از تجهیزاتی که بیشتر آنها در مقایسه با باقی مانده های تجهیزات قبل از جنگ هم تکنولوژی پایین تری داشتند و فقط کمیت داشتند . با توجه به این که تقریبا همه این تجهیزات از کشورهایی که از اقمار شوروی بودند تهیه شده بود و معمولا کپی های با کیفیت پایین تجهیزات روسی بودند ، معمولا با عجله تهیه شده بودند و کشورهای فروشنده هیچ زیرساختی برای تعمیر و نگهداری آنها به کشورمان نداده بودند ، مشکلات تعمیر و نگه داری و لوازم یدکی حاکم بر نیروهای نظامی بیشتر هم شد. با توجه به تجربه جنگ هشت ساله با عراق و ضعف های مفرطی که مشکلات زیادی برایمان پدید آورده بود ، بازسازی نیروهای نظامی اولویت اول تمام مقامات کشوری بود و با توجه به این که تقریبا هیچ زیر ساختی برای تامین تجهیزات اصلی و سنگین در کشور نداشتیم ، اولین گزینه همان روش قدیمی کشورهای جهان سوم مثل ما بود یعنی خرید خارجی . در این مقطع بود که مشکلات ارتباط نظامی با کشورهای دیگر خودش را به طور واضح نشان داد ، تقریبا همه کشورهای بلوک غرب و بیشتر کشورهای بلوک شرق حاضر به معامله تسلیحاتی عمده با ما نبودند و البته بیشتر تسلیحات قابل خرید بلوک شرق هم مورد رضایت و پسند نیروهای نظامی ما نبودند . از سر ناچاری تعدادی قرارداد در زمینه دریافت خودروهای زرهی و هواگرد با کشورهای بلوک شرق و به طور عمده با شوروی منعقد شد . اتفاقات جدیدی در منطقه و جهان به وقوع پیوست . شوروی به عنوان سنگ پایه بلوک شرق از هم پاشید و تقریبا بیشتر قراردادهای دریافت تجهیزات از شوروی ، ناقص رها شدند . آمریکا و متحدانش که با عنوان امنیت خطوط انرژی و تجارت از اواخر جنگ در دریا حضور داشتند ، بعد از حمله عراق به کویت ، رسما از نظر زمینی هم وارد منطقه شدند . شرایط جدید باعث شد نیاز به تجهیز و بازسازی قدرت نظامی کشور بیشتر و مهم تر احساس شود . اشکال به وجود آمده این بود که تقریبا امکان گزینه خرید واقعی خارجی را از دست داده بودیم ! با توجه به حذف گزینه خرید از امکان بازسازی نیروهای نظامی ، دو امکان جدید مورد توجه قرار گرفتند : اول ایجاد زیر ساخت برای بازسازی و بهینه سازی تجهیزات موجود و دوم ایجاد زیر ساخت برای ساخت و تولید تجهیزات جدید . البته بازهم در هر دو گزینه گوشه چشمی به کمک های خارجی ، مخصوصا بلوک شرق و به طور خاص روسیه که جانشین شوروی شده بود ، وجود داشت . اتفاقی که در این دوره افتاد خیز بلند نیروهای نظامی برای بهینه سازی تجهیزات موجود و تلاش برای طراحی تجهیزات جدید بر اساس زیرساختهایی بود که داشت ایجاد می شد ؛ البته بیشتر این زیرساختها با هدف اولیه تعمیر و نگهداری ایجاد شده بودند و این اقدام برای ساخت تجهیزات جدید ، بیشتر در حد نمونه سازی و اثبات تکنولوژی اتفاق افتاد . در همین دوره تلاش برای بازسازی و بهینه سازی تجهیزات موجود بود که بهینه سازی هایی روی بیشتر تجهیزات قدیمی به صورت نمونه سازی رونمایی شد . نمونه هایی که بیشتر در حد همان تک نمونه های نمایشی باقی ماندند و فقط محدود به شرکت در رژه ها و نمایشگاهها شدند که هنوز هم در تمام ؤزه ها و نمایشگاهها حضور دارند و همواره مایه انتقاد هم قرار می گیرند . مشکل اصلی در این زمینه عدم امکان تامین مالی تعمیم این پروژه ها از طرف کشور بود و البته وجود نداشتن زیرساخت مناسب تولید یا همان خط تولید . دقت به این نکته مهم است که که تاسیسات ایجاد شده در این دوره هم باز برای تعمیر و نگهداری بودند و ظرفیت تولید نداشتند . با توجه به مشکلات پیش آمده ، تقریبا تمام امیدها برای بازسازی عمده و گسترده در تجهیزات نظامی از دست رفت و سیستم نظامی با توجه به مشکلات مالی کشور به نتیجه رسید که از دو امکان باقی مانده استفاده کند . امکان اول بازسازی تجهیزات موجود برای عملیاتی نگهداشتن آنها بود . با این کار حداقلهایی که لازم داشتیم برآورده می شد . این کار همان چیزی بود که با اصطلاح عمر دهی انقلابی به تجهیزات موجود مشهور شد. امکان دوم با توجه به محدودیت شدید امکانات مالی و تحقیقاتی ، متمرکز کردن تمام امکانات مالی و زیرساختی و تحقیقاتی در محور یک تکنولوژی خاص نظامی بود تا بشود حداقل در آن یک زمینه کار را درست و کامل جلو برد . با توجه به تجهیزات موجود و امکان دسترسی به تکنولوژی و همچنین استراتژیک بودن آن تکنولوژی و امکان ایجاد بازدارندگی توسط سلاحهای حاصل ، اولویت اول حوزه موشکی قرار گرفت . در واقع تمام کارهای تسلیحاتی در کشور در سایر حوزه ها منحصر به تعمیر و نگهداری شد و تمام توجهات و بودجه ممکن به طرف این رشته سرازیر شد که البته در یک بازه قابل قبول نتایج خوبی هم ایجاد کرد و بعد از پایان جنگ برای اولین بار منجر به این شد که با برتری تقریبا مطلق در منطقه در یک حوزه خاص ، امکان بازدارندگی حداقلی برای کشور به وجود آمد . بعد از این که تقریبا سرمایه گذاری های حوزه موشکی نتیجه داد و زیرساختهای تقریبا مناسب در این بخش ، این بار نه در فقط در موضوع تعمیر و نگهداری ، بلکه در زمینه خطوط تولید و ساختارهای تحقیق و توسعه ایجاد شد ، این فرصت پیش آمد که با باز شدن یک امکان در زمینه کمک گرفتن از چند کشور محدود در زمینه هوایی ، به یک باره تمرکز اولیه ای در زمینه هواپیماها و طراحی های جدید ساختارهای هواگردها به وجود بیاید ، متاسفانه با بسته شدن سریع این پنجره ، قبل از این که انتقال واقعی تکنولوژی اولیه اتفاق بیفتد ، تمام این کارها قبل از شروع در همان نمونه های اولیه ماند ولی در همان زمان امکان جدیدی در یک شاخه خاص مورد توجه قرار گرفت ، این امکان ، دسترسی ایجاد شده به نمونه های به روز پهپادهای رزمی و شناسایی بود . با همین اتفاق ، محور دوم تمرکز مالی و تحقیقاتی بعد از حوزه موشکی به طرف ایجاد ساختارهای جدید در زمینه تولید و تحقیق و توسعه پهپادها رفت . به این ترتیب دومین اولویت برای تمرکز توسعه یک محور خاص در کشور ، بعد از حوزه موشکی در زمینه پهپادی شد که نتایج آن در این روزها کاملا مشخص و واضح است . این روزها در دو حوزه موشکی و پهپادی تقریبا صنایع نظامی توسعه یافته ای در کشور وجود دارد و این بخشها هم دارای بخشهای قابل قبول تعمیر و نگهداری و هم خطوط قابل اعتماد تولید و هم بخشهای مناسب تحقیق و توسعه هستند . به نظر می رسد این روزها محور جدیدی از تمرکز دارد صورت می گیرد که ظاهرا بنابر نیاز و دسترسی های ایجاد شده ، فعلا در زمینه دریایی پیش می رود ، البته این یک برآورد فعلی است و چون علی رغم ایجاد زیرساختهای اولیه برای ساخت و تولید ، هنوز زیرساختهای موثری در زمینه تحقیق و توسعه ایجاد نشده است و این امکان هنوز وجود دارد که با بروز اتفاقی مانند آنچه که برای تمرکز برای شروع توسعه در حوزه هواپیما اتفاق افتاد ، شاهد تغییر جهت دیگری در زمینه امکانی دیگر باشیم . البته همزمان همچنان تلاش طولانی مدت برای خرید تجهیزات و تسلیحات برای حفظ یکپارچگی حداقلی ساختار نظامی در دستور کار است که گذشت زمان ثابت کرده است متاسفانه در دنیای امروز که با قانون جنگل پیش می رود ، راه قابل اعتمادی نیست . البته همچنان برای برآورد نیازهای اولیه نظامی در سایر زمینه هایی که فعلا امکانی برای آنها نداریم ، یک الزام منطقی به نظر می رسد. این روزها علی رغم تکمیل تقریبا چرخه تسلیحات در زمینه موشکی و پهپادی و ورود در تک حوزه ای جدید تر هنوز هم حرفهای زیادی در زمینه توسعه یک جانبه در سیستم نظامی به گوش می رسد که بیشتر آنها به خاطر توجه نکردن به امکان محدود مالی و تحقیقاتی در کشور و محدودیتهای دسترسی به تکنولوژی ایجاد شده برای کشور است . با نگاهی به گذشته این مسیر میتوان گفت که راه فعلی که همان تمرکز تمام امکانات در یک حوزه خاص و پیشبرد آن و سپس پرداختن به حوزه دیگر ، عملی ترین و نتیجه بخش ترین راه حل برای شرایط ما بوده است و اگر چه با این روش راهی طولانی برای تکمیل متوازن قدرت نظامی در پیش داریم اما راهی مطمئن است .
-
1 پسندیده شدههند پیش از خرید در مرحله RFI نیاز ها و کیفیت های مورد نیاز رو اعلام کرده و اون دیگه به سیاستمداران هندی برمیگرده که چقدر بتونن فشار بیارن برای بومی سازی اینکه بصورت ckd - skd بخوان مونتاژ کنند یا اینکه بخش هایی از پرنده رو HAL بخواد بسازه حتی اگر ckd هم باشه باز تجربه ارزشمندی بحساب میاد همین که تا این اندازه جلو رفته ان که برای بزرگان هوانوردی دنیا شرط بومی سازی میگذارن یعنی راه رو درست در پیش گرفته ان مسابقه پیشین هم بخاطر همین که داسو تولید هندی رو نپذیرفت قرارداد متوقف شد
-
1 پسندیده شدهبسم ا... ایگل های صفر کیلومتر نیروی هوایی قطر https://www.aparat.com/v/QyUR0 پی نوشت : خوب ، جالب هست ، نسخه QA به نیروی هوایی قطر تحویل شد و حضرات مستطاب ، ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی همچنان در خواب خرگوشی .......
-
1 پسندیده شدهنمایشگاه دستاوردهای وزارت دفاع مورخ 1400/03/02 خرج پاکسازی میدان مین ZRP-2 روسی پی نوشت : وزن این سیستم 34 کیلوگرم
-
1 پسندیده شدهبا سلام دوست عزیز اشتباه می کنید ، هیچ ارتشی از آغاز تا کنون ، با تکیه بر یک وجه از وجوه جنگ قادر نبود و نیست که به موفقیت برسد . در ارتباط با فرموده شما هم ، جنابعالی را به مطالعه عملیات مارکت گاردن دعوت می کنم تا بطور مسقیم مشاهده بفرمایید که حتی اجرای عملیات ویژه هم به تنهایی قادر نیست پیروزی نهایی را بدست آورد . مثال دوم در این زمینه ، اجرای عملیات ویژه توسط یگانهای ویژه رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 67 یا 73 برای کنترل گذرگاه میتلا در شبه جزیره سینا بود که بدون پشتیبانی هوایی و زرهی عملا" قادر نبود به موفقیت برسد و یا عبور یگان زرهی شارون از آبراهه سوئز و وارد کردن یک ضربت ناگهانی به عقبه ارتش سوم مصر در جنگ 1973 . گذرگاه میتلا این موقعیت ابتدا توسط واحدهای هوابرد ارتش رژیم صهیونیستی تصرف و سپس با رسیدن یگانهای زرهی تثبیت شد . بنابراین ، باید توجه داشت که ارتشها از چهار نیروی اصلی شامل نیروی زمینی و زیر مجموعه هایش ، نیروی هوایی و زیرمجموعه اش ( یا به عبارت بهتر نیروی هوا- فضایی ) ، نیروی دریایی و زیر مجموعه اش و نهایتا" یگانهای سایبری تشکیل شده اند و موفقیت در یک عملیات رزمی صرفا" به اجرای سمفونی وار و هارمونیک وظایف مشخص شده بستگی دارد . مفهومی که امروز تحت عنوان "جنگ شبکه ای "(NETWORK WARFARE) و یا دکترین عملیات مشترک نامیده می شود ، ترجمان همین مطلب خواهد بود . نادیده گرفتن و کم اهمیت دانستن هر کدام از این نیروها ، منجر به اتفاقی می شود که : ارتش قیصر در جنگ جهانی اول (کم توجهی به ظهور واحدهای زرهی ) ، ورماخت ( کم توجهی به سرمایه گذاری متناسب در سه نیرو) در جنگ جهانی دوم ، ارتش ایالات متحده ( کم توجهی و عدم برآورد درست از توان پدافندی حریف ) در جنگ ویتنام ، ارتش مصر و سوریه ( کم توجهی به کیفیت نیروی هوایی و تکیه صرف بر عامل کمیت ) در نبردهای اعراب و رژیم صهیونیستی ، نیروهای مسلح ایران ( کم توجهی به استفاده از فناوری روز در ساختار نیروهای مسلح ،علیرغم وجود تجربه 8 سال دفاع مقدس و تلفاتی که به همین دلیل بر ما وارد شد ) ، ارتش رژیم صهیونیستی ( تکیه صرف بر قدرت هوایی و عدم دقت به این موضوع که نبرد اصلی بر روی زمین در جریان است ) در جنگ 2006 و در نهایت ارتش عراق ( کم توجهی و عدم برآورد درست از توان هوایی دشمن و تکیه بر ساختارهای موج دومی نبرد در زمان صدام و عدم توجه به ساختارهای غیر تجهیزاتی در ارتش کنونی عراق ) ، بدان دچار شدند . هر کدام از موارد بالا نیاز به بحث گسترده و طولانی در مورد شرایط زمانی و مکانی وقوع و دلایل آن دارد که در این تاپیک جای آن نخواهد بود .
-
1 پسندیده شدهبخش بیست و ششم : هجوم دشمن به فکه: ساعت 5 صبح روز 1365/2/10، دشمن با اجراي آتش تهيه بسيار سنگين، هجوم به منطقه فکه را آغاز کرد و پس از ساعتي، از خاکريز خود، که در فاصله 5 کيلومتري خط اول پدافندي خودي قرار داشت، حرکت کرد و حدود ساعت 8 صبح، در سه محور، در جبهه اي به طول 20 تا 25 کيلومتر به خاکريز نيروهاي خودي رسيد. خطوط خودي در هر سه محور شکسته شد و دشمن به خاکريز نيروهاي خودي وارد و تا ساعت 11 صبح به پيشروي خود ادامه داد و طي سه ساعت بيش از هفت کيلومتر پيشروي نمود. در اين حمله، تعدادي از نيروهاي ايراني اسير شدند و تلويزيون بغداد آنها را به معرض نمايش گذاشت. افزون بر آن، تعداد زيادي تانک و نفربر و امکانات تيپ 1 زرهي لشکر 16 نيز به غنيمت دشمن درآمد. حدود ظهر همين روز، خبر حمله عراق در منطقه فکه به قرارگاه نيروي زميني سپاه رسيد و فرمانده نيروي زميني سپاه براي جلوگيري از پيشروي دشمن و باز پسگيري مناطق اشغالي تيپ سيدالشهدا(ع) را به منطقه اعزام و ارسال برخي از امکانات را آغاز کرد. پس از تهيه طرح حمله، در شب 1365/2/13، تيپ 10 سيدالشهدا(ع) ، با هفت گردان نيرو، يک گردان تانک و يک گردان ضد زره به دشمن حمله کرد. با توجه به تجمع بيش از حد نيروهاي دشمن در منطقه و غافل گيري آنها، دشمن تلفات بسياري را متحمل شد و امکانات زيادي از آنها از بين رفت. در جريان اين حمله، چهار گردان از نيروهاي اين تيپ وارد عمل شدند و توانستند به سرعت، به اهداف و مواضع قبلي دست يابند، اما به دليل گستردگي منطقه و وجود نيروهاي زياد دشمن، موفق به الحاق نشدند و سرانجام، به علت وجود دو رخنه دشمن که نيروهاي خودي را تهديد مي کرد، فرمانده اين تيپ به نيروها دستور عقب نشيني داد. در نتيجه اين عمليات، تعداد زيادي از نيروها و امکانات دشمن منهدم شد و در نهايت، از پيشروي دشمن جلوگيري به عمل آمد. در اين عمليات، از تيپ سيدالشهدا(ع) حدود هفتاد تن شهيد و سيصد تن مجروح گردید. در نهايت، دشمن به علت نرسيدن به اهداف تعيين شده در اين منطقه و منطقه پيچ انگيزه، نامناسب بودن خط جديد متصرفي و لزوم صرف نيروي زياد، از مناطق تصرف شده در فکه طي حمله روز 1365/10/2، عقب نشيني کرد و به قسمتي از اهداف خود، يعني بهره برداري سياسي و تبليغاتي (گرفتن و نشان دادن اسيران، غنيمتها و .. بسنده نمود. تهاجم ارتش بعث عراق به منطقه دربندیخان ، در راستای استراتژی دفاع متحرک تک دشمن در منطقه پيچ انگيزه: بعدازظهر روز 1365/2/18، دشمن در محور فکه، با تحرکات زيادي تظاهر به تک کرد، اما تک اصلي در منطقه پيچ انگيزه بود، در ساعت 4:30 بامداد 1365/2/19، نيروهاي عراقي در منطقه پيچ انگيزه، به محور بجليه، يعني خط پدافندي تيپ 3 لشکر 16 (ارتش) حمله کردند و حرکت خود را به طرف پاسگاه ربوط و خط پدافندي تيپ 2 اين لشکر، ادامه دادند. با اجراي آتش توپخانه و آغاز تک دشمن نيروهاي پدافند کننده عقب نشيني مي کنند. اوايل روز 1365/2/19، سرهنگ جمالي، جانشين فرمانده نيروي زميني ارتش، همراه چند تن از معاونان اين نيرو به قرارگاه نيروي زميني سپاه آمدند و از هجوم دشمن به منطقه پيچ انگيزه خبر دادند و از خطر محاصره نيروهاي يکي از تيپهاي پدافند کننده و احتمال دست يابي دشمن به جاده کنار رودخانه دويرج، به شدت ابراز نگراني کردند. بدين ترتيب، فرمانده کل سپاه و مسؤولان نيروي زميني سپاه براي سد پيشروي دشمن اقداماتي را آغاز کردند؛ بنابراين، به تيپ سيدالشهدا(ع) و لشکر علي ابن ابي طالب(ع) که احتياط کلي منطقه بودند، دستور حرکت داده شد. با رسيدن يک گروهان از تيپ سيدالشهدا(ع) در ساعت 8:15 صبح، محور شرهاني حفظ و با رسيدن دومين گروهان از نيروهاي اين تيپ در ساعت 10 صبح، خط تيپ 3 ترميم شد و حدود دوازده تانک از دشمن منهدم گردید و چند نفر از نيروهاي دشمن به اسارت در آمدند. به دنبال ترميم خط تيپ 3، تيپ 2 اعلام کرد فشار سنگيني روي آنهاست و دشمن از خط ژاندارمري و گردان قدس و گردان 125 به طرف پاسگاه ربوط در حرکت است و گردان 114 از تيپ 2 لشکر16 در حالي که گردان هاي هم جوار آن عقب نشيني کرده اند، همچنان، به مقاومت ادامه مي دهد، اين در حالي بود که نفربرهاي دشمن ازتپه ماهورها بالا آمده بودند و دشمن آتش مختصر و پراکنده اي را اجرا مي کرد. بدين ترتيب، سازمان تيپ 2 به هم ريخته بود، فرمانده گردان 114، معاون و تعدادي از افسران آن شهيد شده بودند و فرماندهان ديگر گردان ها به دستورات فرمانده تيپ چندان توجهي نداشتند؛ توپخانه تحت امر اين تيپ چند لحظه پس از شکسته شدن خط، بدون اطلاع عقب نشيني کرده بود و پس از شکست خط، تقريبا هيچ آتشي عليه دشمن به کار گرفته نمي شد، با افزايش فشار و پيشروي دشمن، فرمانده لشکر 16 براي جلوگيري از محاصره شدن و به اسارت درآمدن نيروهاي گردان 114 که همچنان، مقاومت مي کردند، به اين گردان دستور عقب نشيني داد. نيروهاي لشکر علي ابن ابي طالب (ع) که با دريافت دستور، حرکت خود را آغاز کرده بودند، نزديک ظهر، به حدود پل يازين (يکي از دو پل مهم منطقه) رسيدند، در حالی که درهمين زمان، نيروهاي دشمن نيز به نزديکي پل يا زهرا (پل مهم ديگر منطقه) رسيده بودند. با استقرار نيروهاي لشکر علي ابن ابي طالب(ع) روي تپه ماهورها و شليک آر.پي.جي ها به طرف دشمن و آغاز فعاليت تانک هاي خودي،نيروهاي دشمن با مشاهده نيروهاي بسيجي و حرکت تانک ها و با توجه به دست نيافتن به مواضع محکم پدافندي، در ساعت 12:50 به اجبار عقب نشيني کردند. به دنبال آن، نيروهاي لشکر سيدالشهدا(ع) و لشکر علي ابن ابي طالب(ع) تا حد ممکن، جلو رفتند و با تشکيل خط پدافندي جديد، در آن، مستقر شدند، همچنين، يکي از گردان هاي باقي مانده تيپ 2 لشکر 16 در اين خط مستقر شد. با سد شدن پيشروي نيروهاي عراق از سوي دو لشکرسيدالشهدا(ع) و علي ابن ابي طالب(ع)، دشمن از رسيدن به هدف مهم خود، يعني دست يابي به سلسله جبال حمرين مأيوس شد. طبق اسناد به دست آمده از نيروهاي دشمن، سپاه چهارم عراق مأموريت يافته بود اين سلسله ارتفاعات (حمرين) را اشغال کند، خط الرأس جغرافيايي جبال حمرين مرز مشترک ايران و عراق است و هر نيرويي که روي آن مستقر شود، منطقه خاک عراق را زير سلطه ديد و تير خود دارد. پس از مشخص شدن اهداف دشمن در حمله مزبور، نيروي زميني سپاه براي مقابله با دشمن و بازپسگيري منطقه اشغالي وارد عمل شد و پس از بررسيهايي، که از دشمن و منطقه عملياتي به عمل آمد، قرار شد لشکر وليعصر(عج) با شش گردان نيرو و لشکر فجر با چهار گردان نيرو در محورهاي اصلي عمليات اقدام کنند و هدف عمليات، يعني خاکريز قبلي لشکر 16 را تأمين کنند و در ضمن تيپ الغدير و تيپ سيدالشهدا(ع) و لشکر حضرت رسول هر يک به استعداد دو گروهان نيرو و ادوات و زرهي براي تقويت آن وارد عمل شوند. در ساعت 23 مورخ 1365/2/23، عمليات در سه محور آغاز شد و در نخستين لحظه ها، نيروهاي عمل کننده، خط دشمن را شکستند، در مواضع آنها، نفوذ کرده و در وضعيت مناسبي قرار گرفتند، اما به تدريج مشخص شد که براي دفع دشمن حاضر در منطقه، نيروي کيفي بيشتري لازم است و بدون حضور قبلي و شناسايي مواضع دشمن امکان موفقيت کمتر است. در واقع، آنها در وضعيتي بودند که پاک سازي کامل منطقه و الحاق امکان پذير نبود؛ بنابراين، با قطعي شدن عدم توفيق نيروهاي خودي در پاک سازي کامل و الحاق، دستور عقب نشيني داده نشد. در نتيجه اين عمليات، پانزده دستگاه تانک و نفربر عراقي منهدم و چهارصد نفر از افراد دشمن کشته و مجروح شدند، هر چند در مجموع، تلفات و خسارات نيروهاي خودي هم کمتر از تلفات دشمن نبود. ادامه دارد .....................................
-
1 پسندیده شدهبخش بیست و پنجم : تک دشمن به شرهاني و پيچ انگيزه : نيروهاي دشمن در تاريخ 1365/1/18 ضمن تک در منطقه شرهاني ، يکي از ارتفاعات مهم منطقه به نام تپه 175 را که در اختيار لشکر 58 بود، تصرف کردند. البته، هنگام حمله عراق، تنها يک سوم از اين ارتفاعات در تصرف نيروهاي خودي بود. با اين حال، ارتفاع مزبور امکان ديد خودي روي پل چم سري و دشت حمرين را پديد آورده بود. در ادامه حمله مزبور، دشمن روز بعد (1365/1/19)، به منطقه پيچ انگيزه حمله و پس از درگيري مختصري به ناچار، عقب نشيني کرد. هجوم دشمن به منطقه سومار حمله دشمن به منطقه سومار در دو محور گهنه ريگ و کيسکه طي دو مرحله انجام گرفت. محور گهنه ريگ: در حالي که باران شديدي مي باريد، دشمن پس از اجراي يک ساعته آتش تهيه، در 30 دقيقه پس از نيمه شب 1365/1/22 به خطوط پدافندي خودي در ارتفاعات کهنه ريگ حمله کرد و تا اوايل صبح، تعدادي از تپه هاي اين ارتفاعات را به تصرف خود درآورد. اين محور با تيپ سه از لشکر 88 زرهي و سه گردان قدس سپاه پدافند مي شد که در تک دشمن حدود پنجاه نفر از اين نيروها به اسارت گرفته شدند. با تصميم قرارگاه مشترک نجف 2، قرار شد تا بسرعت و ريختن آتش تهيه سنگين به بازپس گيري تپه ها اقدام شود که به علت اقدام نکردن گروه توپخانه، اين پاتک انجام نگرفت. از طرف ديگر، در شب دوم، دشمن باز با ريختن آتش و ادامه حمله، وضعيت خود را گسترش داد و ارتفاعات قلعه جوق را تصرف کرد. براي تقويت منطقه، دو گردان از نيروهاي تيپ نبي اکرم(ص) تا ظهر 1365/1/23 خود را به منطقه رساندند. اما زماني که نيروها به پاي کار رسيدند، با تک دشمن و آتش سنگين او روي ارتفاعات گهنه ريگ روبه رو شدند. با اين حال، در اثر مقابله مناسب نيروهاي خودي، دشمن به تخليه و عقب نشيني از 3 تپه متصرفي مجبور شد و تلاش او براي باز پس گيري اين تپه ها در بعدازظهر روز 1365/1/25 بي نتيجه ماند. در مجموع، دشمن طي چهار روز درگيري در محور کهنه ريگ توانست تپه هاي اسماعيل خان و اورژانس، يال ميان تنگ و پاسگاه دوله شريف را به تصرف در آورد، اما از روز سوم، به دليل مقاومت و مقابله مناسب نيروهاي خودي،از ادامه حمله و تصرف ارتفاع 402 و کهنه ريگ نااميد شد. عدم مقاومت ابتدايي نيروهاي گردان هاي قدس، نبودن موانع سد کننده (مين، سيم خاردار) در خط پدافندي، نبود نيروي احتياط و نبودن آتش مناسب در روزهاي نخست و از عوامل شکست خط پدافندي و تصرف چند ارتفاع از سوي دشمن در اين محور بودند. طي اين حمله، تعداد 190 نفر از نيروهاي ارتش شهيد، مجروح و 192 نفر از آنها مفقودالاثر شدند و 2 نفر به اسارت درآمدند. همچنين، از برادران تيپ نبي اکرم(ص) 87 نفر شهيد و 40 نفر مجروح شدند. محور گيسکه: پس از آرام شدن محور کهنه ريگ، دشمن در ساعت 1 بامداد 1365/1/26، پس از اجراي آتش سنگين و با نيرويي به استعداد دو گردان و يک گروهان، به ارتفاعات گيسکه حمله کرد. در اثر آتش تهيه دشمن، تمامي نيروهاي تيپ 40 سراب که به روي گيسکه مستقر بودند، پيش از هرگونه درگيري و مقاومت عقب نشستند و بدين ترتيب، ارتفاعات مهم گيسکه به سادگي به دست دشمن افتاد. تک دشمن در منطقه سيدکان : در اوايل شب 1365/2/3، دو سرباز عراقي در منطقه سيدکان که در سي کيلومتري عمق خاک عراق قرار دارد، به نيروهاي خودي پناهنده شدند و اطلاع دادند که نيروهاي عراقي همان شب، ساعت 3 بامداد، به اين منطقه حمله خواهند کرد. چند روز پيش از اين نيز، بارزاني ها ، نيروهاي ايران را از تجمع نيروهاي دشمن و قصد حمله آنها، مطلع کرده بودند. منطقه سيدکان با شش گردان از تيپ هاي 1 و 2 لشکر 64 ارتش جمهوري اسلامي ايران پدافند مي شد. در ساعت 3 بامداد (1365/2/4) هجوم دشمن به اين منطقه با اجراي آتش توپخانه آغاز شد. بدين ترتيب، تا ساعت 00:6 صبح 50 درصد از پايگاه هاي خودي سقوط کرد و نيروهاي ديگر پايگاه ها نيز عموما، بدون درگيري با دشمن، عقب نشيني کردند. تا ساعت 00:11 صبح، تنها قله یک ارتفاع در دست نيروهاي خودي باقي مانده بود و سپاه براي تقويت مواضع خودي، گردان هاي جندالله مهاباد و اشنويه را به منطقه اعزام کرد تا مانع از سقوط قله مزبور شوند. همچنين، به تيپ شهيد بروجردي سپاه براي بازپسگيري مناطق اشغال شده، آماده باش داده شد. در حالي که اين تيپ مشغول شناسايي بود و براي عمليات آماده مي شد. ناگهان شايع گرديد که دشمن قصد حمله به لولان را دارد. نيروهاي مستقر در آن، ارتفاع را تخليه کردند و تنها تعدادي از برادران گردان جندالله روي قله به مقاومت پرداختند که هم از سوي دشمن و هم از سوي نيروهاي خودي به خيال اينکه قله در دست دشمن است، زير آتش قرار گرفتند. در اين حمله، دشمن با استعداد اندک، حداکثر يک تيپ و تعدادي نيروهاي محلي (جاش) با سلاح هاي ساده و بدون پشتيباني قوي و بدون هيچ تلفاتي ارتفاعات مهم منطقه از جمله بين لاتا، سرسول، گردشوان و لولانرا تصرف کرد و در مجموع، با تصرف حدود 250 کيلومتر مربع از زمينهاي منطقه، راهکارها و معبرهاي زيادي که به ويژه براي کار چريکي و جنگ هاي نامنظم مناسب بود را مسدود کرد. هجوم دشمن به جزيره جنوبي خط پدافندي جزيره مجنون جنوبي : از مهم ترين خطوط پدافندي خودي است که سه پد غربي، مياني و شرقي را شامل مي شود. از اوايل بامداد روز 6/ 2/ 1365، دشمن اجراي آتش تهيه روي پدهاي غربي و مياني را آغاز کرد. در ساعت 3 ، آتش توپخانه عراق تشديد شد و به دنبال آن، نيروهاي دشمن در ساعت 4 بامداد، حرکت خود را به طرف مواضع نيروهاي ايران آغاز کردند. مسؤوليت دفاع از پد مياني به عهده نيروهاي تيپ يک لشکر 92 بود که با تشديد آتش دشمن نيروهاي ايراني تا سه راهي تقاطع پد و جاده، يعني در حدود دو کيلومتر عق آمدند و نيروهاي دشمن 1 تا 1.5 کيلومتر روي پد پيشروي کردند. به دنبال آن، دسته اي از نيروهاي تيپ الغدير در اين پد به مقابله با دشمن پرداختند و در روز، تعدادي از آنها را به عقب نشيني وا داشتند. طرح ریزی و اجرای استراتژی دفاع متحرک عراق بقدری پیچیده بشمار می رفت که حتی تا کنون نیز بخش عمده ای از این راهبرد ، دچار ابهامات جدی است . نقشه فوق ، برآورد اینجانب از حرکات شطرنجی ارتش بعث عراق در جریان استراتژی دفاع متحرک در اواخر سال 1364 واوایل 1365 است . براساس تئوری ژنرال استاری ، اصل اساسی در اجرای راهبرد دفاع متحرک ، " نبودن در همه جا و در عین حال بودن در همه نقاط درگیری است " ، بدین معنی که هر ارتشی برای دست یابی به موفقیت می بایست علاوه بر درگیر کردن واحدهای دشمن در طول جبهه نبرد ،ذهن فرماندهان دشمن را نیز نسبت به جهت و هدف اصلی تهاجم گمراه نماید . اين تيپ (الغدير) با وارد کردن تعدادي نيروي جديد و با کمک آتش توپخانه و تانک، از ساعت 00:4 بامداد روز بعد،پيشروي روي پد مياني را آغاز کرد و پس از عبور از ميدان مين و سيم خاردار دشمن، تا نزديک دومين خط پدافندی خودي جلو رفت و بالاخره، پشت ميدان مين مواضع جديد را ايجاد و در آنجا مستقر شد؛ بنابراين، نيروهاي خودي توانستند دشمن را به عقب نشيني وادار کنند. بدين ترتيب، در نهايت، تنها دويست متر از مواضع قبلي خودي در اشغال دشمن باقي ماند. در پد غربي نيز، دشمن پس از اجراي آتش سنگين، از روبه رو و از پهلو تهاجم خود را با سه قايق، از داخل آب آغاز کرد. پدافند اين پد به عهده تيپ الغدير بود. نيروهاي اين تيپ در مقابل حمله دشمن چنان مقاومت کردند که عراق ضمن تحمل تعداد زيادي تلفات، موفق به اشغال مواضع خودي نشد و تنها 150 متر از مواضع قبلي خود جلوتر آمد و فاصله نيروهاي خودي و دشمن کمتر شد. در اين حمله، نخست، دشمن از پهلوي مواضع خودي (آب) موفق شد قايقهاي خود را به سيل بند برساند، اما در نهايت، در اين محور نيز، موفقيتي به دست نياورد و با پنج تن کشته و اسير، به اجبار با دو قايق فرار کرد. در اوايل بامداد روز 1365/2/8، دشمن مجددا، به پدهاي مياني و غربي حمله کرد. اين حمله در پد مياني، از دو محور روبه رو و از پهلو با قايق انجام شد که در اثر مقاومت نيروهاي تيپ الغدير دشمن از روبه رو، موفقيتي به دست نياورد و عقب رفت . در محور پهلو نيز، برادران غواص دو قايق دشمن را با نارنجک منهدم کردند و با فرار ديگر قايقهاي دشمن حرکت عراق در اين محور نيز شکست خورد. در پد غربي نيز، نيروهاي دشمن قصد جلو آمدن داشت که رزمندگان تيپ الغدير آنها را عقب راندند. در ساعت 3 بامداد همان شب، دوباره، دشمن در پد مياني حمله ديگري را آغاز کرد و ضمن اجراي آتش حرکت خود را ادامه داد که با مقاومت و مقابله برادران الغدير به اجبار، عقب نشيني کرد. در همين شب نیز، غواصان اين تيپ طي يک حرکت، خطوط دفاعی دشمن را که دو شب پيش در پد مياني به دست عراق افتاده بودرا منهدم نمودند. براي بار سوم، نيروهاي عراقي در اواخر همين شب، حمله ديگري را در پد مياني آغاز کردند که نيروهاي الغدير به کمک نيروها و تجهيزات ارتش به مقابله بر خاستند و نيروهاي دشمن را به عقب نشيني واداشتند. مسؤولان قرارگاه نصرت با توجه به تحرکات دشمن و شواهد موجود در اين منطقه و اطلاعات به دست آمده از اسيران معتقد بودند که در اين منطقه، دشمن قصد هجوم گسترده اي را دارد؛ بنابراين، آنها لزوم تقويت خط را يادآور شدند و بر کار مهندسي، به ويژه روي پدها تأکيد مي کردند، چرا که طبق اظهارات اسيران، دشمن، به هر تيپ از لشکر 31 خود، مأموريت بازپسگيري يک پد را داده بود . پس از ده روز، دشمن بار ديگر در اواخر شب 1365/2/18، در سه نقطه از هور، يعني پدمياني، پدغربي جزيره جنوبي و نهر الکساره به تک اقدام کرد که با مقابله واحدهای سپاه مستقر در اين منطقه روبه رو شد و چندين قايقش منهدم و تعدادي از افرادش کشته و اسير شدند و اين حملات عراق نيز دفع گرديد. ادامه دارد ..................
-
1 پسندیده شدهبخش پانزدهم : در همین راستا ، ویلیام اشنایدر ، دستیار وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده در حوزه امنیت در فوریه 1986 به بغداد سفر نمود تا در مورد توسعه روابط و همکاری های دوجانبه با صدام مذاکره نماید . این اقدام آمریکایی ها در حالی صورت گرفت که سران اسراییل نسبت به این سفر نگران بوده و در ارتباط با تحولات سریعی که در مجتمع سعد 16 واقع در نزدیکی موصل بشدت ابراز نگرانی نمودند . از سویی دیگر کمک های اطلاعاتی آمریکا به عراق و مشاوره های نظامی این کشور در صدر توافقات دوجانبه میان صدام و نماینده ایالات متحده در سال 1986(1365) قرار داشت . آمریکایی ها در مورد الگوی های فعالیت نیروی هوایی ایران اطلاعات ذیقیمتی در اختیار عراق قرار می دادند . این اطلاعات که توسط پرنده های پیش اخطار هوابرد E-3 آواکس مستقر در یک پایگاه هوایی در نزدیکی ریاض جمع آوری می گردید ، از طریق سامانه های ارتباطی ویژه بطور مستقیم دراختیار واحدهای پدافندی و اسکادرانهای تهاجمی عراق قرار می گرفت . همچنین ، گزارش های اطلاعاتی آمریکایی ها در مورد آرایش یگانهای نظامی ایران نیز منجر به یک پیوند اطلاعاتی ویژه میان سرویس های اطلاعاتی غرب بویژه آمریکا با سیستم استخباراتی ارتش عراق که در آن زمان ژنرال وفیق السامرایی ، مسئول آن بود ، گردید . در اوت 1986، روزنامه واشنگتن پست ، طی گزارشی نوشت : " آمریکا در مورد آرایش نظامی واحدهای مسلح ایران ، اهداف مهم اقتصادی و نظامی ، اطلاعات ماهواره ای دقیقی را در اختیار عراق می گذارد ." علاوه بر این ، ژنرال وفیق السامرایی ، افسر مسئول و رابط میان این سازمان و نمایندگان سازمان اطلاعات مرکزی ایالات متحده در کتاب خود با عنوان " ویرانه دروازه شرقی " می نویسد : " سرویس های اطلاعاتی آمریکا از اوایل سال 1982 در زمینه کمکهای اطلاعاتی از سایر کشورها جلوتر بودند . این سرویس های اطلاعاتی ، مجموعه اطلاعاتی را در اختیار ما می گذاشتند که بوسیله تجهیزات فنی یا انسانی تهیه شده بود . ما به راحتی می توانستیم تصویر سربازانی که در پادگانهای آموزشی در حال آموزش بودند را مشاهده کنیم تا جایی که اگر این نیروها در مراسم رژه ، دست و پای خود را اشتباه حرکت می دادند ، در این تصاویر بطور واضح مشخص می بود . در این تصاویر هنگامی که کارخانه های سیمان را بررسی می کردیم ، تعداد کیسه های سیمانی که که در یک مرحله بارگیری می گردید ، قابل شمارش می بود . ماهواره ها ، کلیه تحرکات نیروهای ایرانی را در جبهه ، زیز ذره بین گرفته و از حرکات واحدهای زرهی ، قبضه های توپخانه ، قایق ها در مناطق هور تا جابه جا شدن قرارگاه های تاکتیکی ، دپوهای تجهیزات پل سازی و حتی نتایج حملات هوایی و موشکی ما ، برای ما اطلاعات ارزشمندی را فراهم می نمودند . ما در مراحل مختلف جنگ ، از روسها نیز اطلاعات ارزشمندی از ایران دریافت می کردیم . این اطلاعات در جریان کنفرانسهای اطلاعاتی که هر شش ماه یکبار در بغداد یا مسکو منعقد می گردید ، در اختیار ما گذاشته می شد . من ( ژنرال السامرایی ) در یکی از این سفرها به مسکو رفته و با ژنرال کراخمالوف ، رییس بخش خاورمیانه اداره اطلاعات نظامی شوروی (GRU) ملاقات کرده و اطلاعات لازم را دریافت می کردم . ادامه دارد ...................
-
1 پسندیده شدهبخش چهاردهم : استراتژی دفاع متحرک ارتش رژیم بعث عراق : بعنوان مقدمه : امیدوارم که دوستان بطور کامل پست های قبلی و بویژه پست قبلی را با سعه صدر مطالعه کرده باشند . رژیم بعث عراق ، روند جنگ را درطول چهار سالی که از آغاز تهاجم به خاک ایران می گذشت و حفظ موقعیت های دفاعی خود را ناشی از برتری های تسلیحاتی و اطلاعاتی ارزیابی می نمود . بدین معنا که رزمندگان اسلام پس از درهم شکستن خطوط دفاعی دشمن با برتری آتش توپخانه ، قدرت هوایی ( به اعتقاد رابرت اسبوت ، برتری هوایی عراق نسبت به ایران بلحاظ کیفی شش به یک در اسفند 1364 بود )و واحدهای زرهی عراق مواجه شده که این برتری مانع از تثبیت مواضع تصرف شده می گردید . درک عراق از عوامل موثر در در حفظ موقعیت دفاعی واحدهای خود در برابر تهاجمات غافلگیرانه واحدهای ایرانی آنها را بیش از گذشته در مورد خرید فناوری های تهاجمی ترغیب می نمود . از سویی دیگر ، عراقی ها بیش از اینکه مایل به خرید سلاح باشند ، تمایل داشتند تا فناوری نظامی مرتبط با آن را خریداری و از توانایی داخلی لازم جهت تولید اقلام مورد نیاز خود برخوردار شوند . بنابراین از اوایل سال 1986 ، شواهد و قرائن حاکی از آن بود که عراق از توانایی لازم برای تولید مهمات خاص در داخل خاک خود برخوردار است . دیپلماتهای غربی نیز در بغداد خبر می دادند که عراق از مهمات ساخت داخل استفاده می کند . بنا بر گزارش یکی از سفارتخانه های غربی ، عراق با استفاده از روابط خاص خود با برخی از کشورها توانست تانکهای تی -55 ساخت شوروی را به توپ های 105 م.م غربی مجهز کند و این تجهیزات را درکنار استفاده از مهمات ساخت غرب تبدیل به یک جنگ افزار کار آمد نماید . ژنرال عامر الرشید العبیدی در فوریه 1986 طی یک مصاحبه با خبرگزاری های خارجی در بغداد اعلام نمود : " می خواهیم صنایع الکترونیک و نظامی خاص خود را داشته باشیم که استقلال نظامی ما را درحال و آینده حفظ نماید " ادامه دارد .....
-
1 پسندیده شدهبخش یازدهم : مفهوم نبرد هوا زمینی اکنون دیگر علنی شده بود و موضوعی بشمار می رفت که نه تنها از جانب سیاستمداران و سنت گرایان ارتش ایالات متحده ، بلکه توسط بسیاری از کشورهای اروپایی عضو ناتو در اروپا نیز مورد تجزیه و تحلیل و انتقاد قرار می گرفت . در آن زمان ، اعضای ناتو در این آموزه ، راهی برای جلوگیری از وقوع یک جنگ هسته ای پیدا نکردند و آن را صرفا" شاهدی بر روحیه تهاجمی ایالات متحده تلقی نمودند . آموزه جدید استاری و مورلی سرانجام در 2 اوت 1982( دقیقا" در زمان اجرای عملیات الی بیت المقدس ) در آیین نامه رزمی ارتش جای گرفت و همانطور که مورلی انتظار داشت ، پایه و اساس تحولاتی مشابه و موازی در ارتشهای اروپای غربی و ناتو گردید . این آموزه که براساس هماهنگی نزدیک میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادران های نیروی هوایی بنا نهاده شده بود ، بر اجرای حملات عمقی جهت جلوگیری از ورود ستون های زرهی و مکانیزه اول و دوم دشمن به صحنه نبرد و از آن مهم تر ، استفاده از فناوری های جدید برای هدف قرار دادن موقعیت هایی که قبلا" برای انهدام آنها به تسلیحات هسته ای نیاز بود ، تاکید داشت و به احتمال زیاد ، با اجرای این دکترین ، شانس بکارگیری جنگ افزارهای نامتعارف ، کاهش می یافت . بنابراین با تاکید بر درسی که استاری از عملیات جنگی در بلندی های جولان آموخته بود ، آیین نامه جدید به افسران و سربازان توصیه می نمود که ابتکار عمل را می بایست از دست دشمن خارج سازند ( کاری که داعش هم اکنون در حال اجرای آن است )، یعنی حتی اگر در یک موقعیت راهبردی دفاعی مستقر هستند ، بازهم بصورت تاکتیکی و راهبردی موضع خود را به موضع تهاجمی تغییر داده ، حتی اگر دشمنی نیرومند به شکل غیر منتظره ای موفق شود به داخل مواضع خودی رسوخ نماید و به مانند ارتش سوریه در آغاز نبرد ، باید نه در جبهه و در محل پیشروی غیر منتظره دشمن ، بلکه در نقاطی که دشمن در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد ، دست به پاتک های غافلگیرانه زد . ادامه دارد ..............
-
1 پسندیده شدهبخش نهم : همچنین ، ژنرال استاری برای ارتقاء سطح فرآیند تدوین آموزه هوا-زمینی ، که در گذشته اغلب به افسران بلحاظ کیفی ، درجه دو واگذار می گردید ، گامهایی برداشت . این کار با ایجاد یک جایگاه با عنوان معاونت رییس ستاد در امور آموزه ها ، انجام داد . استاری نیز برا تصدی این پست ، ژنرال دان مورلی را منصوب نمود . استاری ، مورلی و گروه کوچکی از افسران نخبه ارتش ، برای ترادوک یک تینک تانک فوق العاده را ایجاد کرده بودند . به محض آنکه در مورد ایده های خود درباره مفاهیمی چون تسلیحات ، سازماندهی ، لجستیک ، جنگ الکترونیک ، تهدید تسلیحات هسته ای و اهمیت مانور در برابر جنگ ایستا به توافق رسیدند ، استاری و مورلی به نقاط مختلف سفر کرده و در جلسات توجیهی برای مخاطبان نظامی در سراسر دنیا ، مفاهیم و ایده های خود را معرفی نمودند . اما در داخل خود ارتش ایالات متحده نیز وجود ترادوک مشکلاتی را ایجاد نموده بود . بعنوان مثال ، نیروی هوایی ایالات متحده هیچ تشکیلاتی بطور مشابه ترادوک در اختیار نداشت . نزدیکترین تشکیلات به ترادوک در این نیرو ، ستاد فرماندهی تاکتیکی نیروی هوایی (TACTICAL AIR COMMAND ) مستقر در پایگاه هوایی لانگلی بود که در حدود 15 دقیقه با فورت مونرو ( محل استقرار ترادوک ) فاصله داشت . استخوان بندی اصلی ایده استاری ، بر نبرد عمقی یا گسترش میدان نبرد قرار داشت ، یعنی اینکه نبرد نباید صرفا" در جبهه متمرکز گردد ، بلکه باید در عمق پشت جبهه دشمن نیز جریان داشته باشد ، یعنی در عقبه دشمن ، جایی که ستون های احتیاط دشمن استقرار داشتند و ماموریت داشتند تا بعنوان نیروی دنبال پشتیبان بعد از نیروی اصلی وارد نبرد شده و منطقه متصرفه احتمالی را تامین نموده و یا عمق پیشروی احتمالی را بیشتر نمایند . بنابراین باید از حرکت پرسنل ، تدارکات و حتی اطلاعات به گونه ای ممانعت شود که دشمن نتوانند از قوای ذخیره خود استفاده نمایند . برای از کار انداختن مراکز فرماندهی ، خطوط لجستیکی ، پیوندهای ارتباطی و دفاع هوایی دشمن ، حملات شدید نیروی هوایی لازم است که در جای خود مستلزم بیشترین هماهنگی و یکپارچگی میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادرانهای نیروی هوایی است . با این حال در نیروی هوایی ، افسرانی بودند که به چنین بحث هایی با شک و تردید و بدگمانی نگاه می کردند . به نظر آنان ، این به معنای تجاوز آشکار به حیطه اقتدار نیروی هوایی بود ، زیرا ارتش قصد داشت خود را درگیر عملیاتهای ممانعتی نماید که بطور مرسوم در حوزه مسئولیتی نیروی هوایی قرار داشت . ادامه دارد ........
-
1 پسندیده شدهبا سلام - ضمن تشکر از جنابعالی بابت مطالعه دقیق و سئوال بسیار مهمی که مطرح فرمودید : در این ارتباط باید بگویم که فاصله میان ایجاد یک راهبرد تا به رسمیت شناختن آن ، تغییر ساختارهای واحد نظامی مورد نظر ، ایجاد ایده برای ابداع فناوری های مورد نیاز این راهبرد و در نهایت اجرای بدون نقص آنها سال ها فاصله مورد نیاز هست و خواهد بود . ژنرال استاری به عینه این مساله را ذکر می کند که اساسا" ارتش ها ، نهادهای اجتماعی بشمار می روند که بشدت در مقابل ایجاد تغییرات مقاومت می کنند و اصولا" تا زمانی که در یک موقعیت بحرانی وارد نشوند ، حاضر به اعمال تغییرات بنیادی ( انقلاب دراستراتژی نظامی ) بجای ایجاد یک رفرم ( تغییرات سطحی در ساختار رزمی ) نیستند . نمونه بارز این مساله ارتش آمریکا بشمار می رود . تا آنجایی که بنده اطلاع دارم ، ایالات متحده تا پایان جنگ ویتنام بشدت به همان دکترین رزمی قدیمی خود یعنی استفاده از حجم انبوه آتش ( حمایت هوایی و زمینی توسط واحدهای نیروی هوایی و آتشبارهای توپخانه توسط مهمات غیر هوشمند ) برای پشتیبانی پیاده نظام تکیه داشت چرا که این دکترین در برایر ورماخت در جنگ جهانی دوم و ارتش کره شمالی در جنگ کره (1953) جواب داده بود ، چرا که در این دو جنگ واحدهای دشمن ، یگان های منظم و کلاسیک بشمار می آمدند . اما در جنگ ویتنام و بخصوص از اواسط این جنگ ، ارتش ایالات متحده با دو مفهوم جدید مواجه شد : 1- تبدیل شدن دکترین ارتش ویتنام شمالی از نبرد کلاسیک به نبرد نامتقارن ( و نه ناهمتراز) 2- ظهور واحدهای پدافند موشکی برای دفاع از اهداف حیاتی ویتنام شمالی که توسط روسها فراهم آمده بود ( واحدهای سام- 2 ، آتشبارهای توپخانه ای و در انتهای جنگ واحدهای سام-3) در ارتباط با مورد اول ، آمریکایی ها تا زمانی که ویتنام شمالی با روش کلاسیک می جنگید ، برای شکست دادن آنها مشکل زیادی نداشتند ، چون در تعداد نیرو 10 به یک و در قدرت آتش 20 به یک از برتری فاحشی برخوردار بودند ، اما زمانی که دکترین رزمی ویتنام شمالی تغییر نمود ، دوران فاجعه بار برای آمریکایی ها آغاز گردید ( این مساله خودش یک موضوع مفصل برای پژوهش بشمار می آید ) در ارتباط با مورد دوم هم بسیار روشن است . تا قبل از وارد شدن آتشبارهای گاید لاین و میگ -21 و رادارهای پیش اخطار P-15 فلت فیس و توپخانه ضدهوایی اس- 60 به ویتنام شمالی ، نیروی هوایی آمریکا هیچ مشکلی برای اجرای تاکتیک های بمباران فرشی و شخم زدن خاک ویتنام شمالی نداشتند ، اما ورود تدریجی این سلاح ها ، بتدریج عرصه را بر نیروی هوایی آمریکا تنگ نمود ، تا جایی آمریکایی ها مجبور شدند بسرعت تسلیحات و تاکتیک های سرکوب پدافند هوایی دشمن (SEAD) را که شامل بمب افکن های تاکتیکی اف-105 تاندر چیف و موشکهای ضد تشعشع ( ضد رادار) شرایک و استاندارد( که در حقیقت نمونه هواپایه موشک سطح به هوای استاندارد) بود را وارد عرصه نبرد نمایند حتی این جنگ موجب شد تا ایالات متحده تاکتیهای بمباران متعارف خود را تغییر داده و حتی رو به استفاده از مهمات هوشمند بیاورد . بعنوان مثال در طول 4 سال آخر جنگ ، آمریکایی ها بارها سعی کردند تا به سبک جنگ جهانی دوم و با اعزام تعداد انبوه بمب افکن ها ، پل راهبردی " تان هوا" را منهدم کنند ولی علیرغم تلفات بالا ( در حدود 60 تا 90 فروند هواپیما) نتوانستند ، ولی با ورود نخستین سری مهمات هوشمند پیووی ، تنها در یک سورتی پرواز که توسط بمب افکن های تاکتیکی اف-4 فانتوم انجام گرفت ، این پل برای یکسال و نیم بلااستفاده گردید . غرض از بیان این مسایل ، این بود که متاسفانه تا یک سازمان رزمی ( مثل یک ارتش ) دچار یک فاجعه نشود ، هیچ اقدامی برای تغییر ساختارها ، فناوری ها ، تاکتیک ها و تکنیک ها ی خود بعمل نخواهد آورد . در ارتباط با بحث دفاع متحرک که نسخه آزمایشی نبرد هوا- زمینی بشمار می آید ،هم این مساله کاملا" صادق است . براساس نوشته های ژنرال استاری ، ارتش ایالات متحده فقط زمانی به این فکر افتاد که باید ساختار ، تاکتیکها ، استراتژی ها و فناوری و حتی تکنیکهای خود را تغییر دهد که با فاجعه نظامی ویتنام مواجه گردید . عین این مساله برای روسها در افغانستان و چچن تکرار گردید . در ارتباط با عراقی ها هم این مساله صدق می کند . عراق جنگ با ایران را زمانی آغاز کرد که کاملا" براساس دکترین های رزمی اتحاد شوروی سازماندهی شده بود ، یعنی تکیه بر توان زرهی که از پشتیبانی آتش توپخانه بهره می برد و در حالی که تانک ها در این ارتش صرفا" وظیفه یک توپخانه متحرک را ایفا می کردند ، پیاده نظام به همراه IFV ها به خطوط دشمن حمله میبرد . عراقیها هم تا قبل از ورود به خرمشهر از همین روش پیروی می کردند ، ولی چون در خرمشهر با نوع تازه ای از نبرد ( یعنی نبرد شهری که در آن تانک دیگر کارایی خود را تا حد زیادی از دست می داد ) روبرو شدند ،بتدریج پیاده نظام و IFV های خود را وارد عرصه کردند . بعد از اینکه عزیزان ارتش و سپاه ( با سهم مساوی از این پیروزی ) توانستند خرمشهر را آزاد کنند ، عراقی متوجه نقص موجود در دکترین روسها شده و بتدریج با استفاده از مستشاران نظامی فرانسوی ، بلژیکی ، مصری ، اردنی ، پاکستانی و نهایتا" امریکایی ، ساختار رزمی خود را بویژه در یگانهای گارد ریاست جمهوری تغییر داده و با استفاده از استراتژی دفاع متحرک ، ضرباتی را به ما وارد ساختند . البته به کارگیری این استراتژی توسط عراق و اقدامات متقابل ما بصورت محدود درکتاب ارزشمند دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه با عنوان " جنگ در سال 65" تشریح شده است . تلفات در حدود 100 نفر بود اگر اشتباه نکنم .
-
1 پسندیده شدهبخش ششم : دفاع فعال ( متحرک ) : استاری چنین استدلال می نمود که اگر انبوه لشکریان سوری را که به آموزه ها و تسلیحات روسی مجهز بودند ( البته این مقایسه نسبی است ) ، بتوان با نیروهای فوق العاده کمتر اسراییلی ، محاصره و متوقف نمود ، چرا ناتو نتواند با استفاده از نیروهای کمتر ، جلوی انبوه قوای شوروی و پیمان ورشو را بدون استفاده از تسلیحات اتمی بگیرد ؟؟ در حقیقت این درسها را می توان در بخشهای دیگر جهان به کار بست که بر پایه این آموزه قدیمی که فقط می توان با استفاده از انبوه نیرو به پیروزی دست یافت ، ارتشهای عظیمی را بلحاظ کمیت ایجاد کرده بودند . ارتش ایالات متحده ، که فاجعه ویتنام آن را متقاعد ساخته بود که شدیدا" به تحول نیاز دارد ، در سال 1973، فرماندهی دکترین و آموزش (TRAINING AND DOCTRINE COMMAND) یعنی TRADOC را تحت سرپرستی ژنرال ویلیام دوپوی ایجاد نمود . این مرکز در دوره جنگ سرد ، بزرگترین نظام آموزشی جهان غیر کمونیست را تحت سرپرستی خود داشت و به مسائلی همچون نظریات یادگیری و فناوری های آموزشی توجه می نمود . در سال 1976، یعنی همان موقعی که استاری به آلمان اعزام شده بود ، این مرکز یک آموزه جدید نظامی را با نام دفاع فعال یا دفاع متحرک را ارائه داد . این آموزه که تا حد زیادی از تجربه اسراییل در جنگ 1967و 1973 و ایده های استاری متاثر بود ، طرفدار عمق بخشیدن به میدان نبرد بود .یعنی به جای آنکه صرفا" به نخستین ستون نیروهای مهاجم حمله شود ، از تسلیحات دوربرد (فامد) برای از میان بردن ستون های بعدی ، عقبه دشمن و سیستم لجستیک استفاده گردد . از دید استاری ، این دکترین ، گامی در جهت درست بود . با این حال ، مساله تنها ستون دومین نیروهای دشمن نبود ، ستون های دوم و سوم و چهارم را باید چه کار کرد ؟ چرا که نیروهای روسی بلحاظ اندازه بیشتر از نیروهای سوری بودند . بنابراین ، ایده دفاع متحرک در این مرحله در باره فرایند جنگیدن به اندازه کافی دورنگری نداشت .
-
1 پسندیده شده:rose: :rose: ضمن تشکر از همه عزیزانی که بنده را مورد لطف خودشون قرار دادند :rose: :rose: بخش سوم نگهداری غول در بطری : بدلیل اینکه ارتش های پیمان ورشو در و بویژه اتحاد شوروی آنقدر عظیم بود و شمار یگانهای زرهی اش به مراتب بیشتر از غرب بشمار می رفت ، برنامه ریزان تاکتیکی ناتو هیچ راهی نمی دیدند که نیروهای به مراتب کوچکترشان بتوانند بدون توسل به جنگ افزارهای هسته ای ، حملات ارتش سرخ را به اروپای غربی پاسخ دهند . در حقیقت ، در تمام آینده نگاری های ناتو برای دفاع از آلمان و بویژه شکاف حساس فولدا ( FULDA GAP) ، استفاده از سلاح های هسته ای ( بویژه جنگ افزارهای تاکتیکی به مانند موشکهای سطح به سطح MGM-25 لنس ،مسلح به کلاهکهای نوترونی ) در حد سه تا 10 روز پس از نخستین حمله احتمالی شوروی ، پیش بینی شده بود ، اما اگر از این چنین تسلیحاتی ( جنگ افزارهای هسته ای ) استفاده می شد ، قسمت اعظم آلمان غربی ( در جریان جنگ سرد ) که ناتو ملزم به دفاع از آن بود ، از میان می رفت . افزون بر آن ، خطر همیشگی ، یعنی استفاده از سلاح های هسته ای تاکتیکی کوتاه برد منجر به اشاعه استفاده از این سلاح ها و تبدیل شدن جنگ به یک درگیری اتمی با استفاده از موشکهای قاره پیما ، همواره ستادهای فرماندهی پنتاگون و ناتو را در بروکسل ( البته بماند که سیستم اطلاعاتی روسها با ایجاد یک مرکز نمایشگاهی اتومبیل لادا در نزدیکی این مقر به مدت بیش از 20 سال مشغول جمع آوری اطلاعات سیگنالی SIGNET از این مقر بود ) و پنتاگون و مسکو را به حالت آماده باش نگاه می داشت . این مساله بشدت غامض و عمیق بود که وقتی دن استاری در سال 1976 ، در پست فرماندهی سپاه پنجم ارتش ایالات متحده ، به آلمان ، یعنی آسیب پذیرترین نقطه اروپا اعزام شد ، آن را در برابر خود دید . اینجا ، یعنی در شکاف فولدا (FULDA GAP) در نزدیک شهر کاسل در آلمان غربی ، جایی بود که اگر جنگی در می گرفت ، اتحاد شوروی ، اول از همه ، از آنجا حمله می کرد ، یعنی اگر جنگ هسته ای در می گرفت ، می توانست از این محل آغاز گردد . به سخنی کوتاه ، استاری ، مردی از وست پوینت ، ناگهان خود را به تنهایی در برابر قدرت ارتش سرخ احساس می نمود . برای استاری مساله روشن بود ، هیچ کس نمی بایست غول مهار ناپذیر هسته ای را از شیشه خود خارج سازد . بدین معنی که مجموعه ارتشهای غربی در چهار چوب پیمان ناتو می بایست برای دفاع از خود در برابر برتری عظیم اتحاد شوری سابق ، ( بدون استفاده از تسلیحات هسته ای ) راهی بیابد . بنابراین ، استاری زمانی که برای تحویل گرفتن پست فرماندهی وارد محل خدمت خود شد ، متقاعد شده بود که پیروزی غیر هسته ای امکان پذیر است ، اما نه با اتکاء بر دکترین های نظامی سنتی . ادامه دارد ....