برترین های انجمن

  1. mehdipersian

    • امتیاز

      56

    • تعداد محتوا

      2,882


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      40

    • تعداد محتوا

      8,883


  3. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      26

    • تعداد محتوا

      2,400


  4. SHAHDAD

    SHAHDAD

    Members


    • امتیاز

      16

    • تعداد محتوا

      108



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 12 دی 1401 در پست ها

  1. 4 پسندیده شده
    مشت آهنین ورماخت ابرتوپ دورا ابر توپ ورماخت در جنگ دوم جهانی ، داستان علاقه ارتشها به داشتن قدرت آتش برتر در میدان های نبرد است ، با این حال ، دورا ، بعنوان یک جنگ افزار توپخانه ای با کالیبر 800 م.م ، تاج سلطنتی ارتش آلمان در جنگ دوم جهانی بشمار می رفت که شرکت مشهور کروپ سازنده آن بود .به تقریب ، همانند سایر جنگ افزارهای آلمانی در جنگ دوم ، تصور استفاده از دورا در عملیات رزمی ، تمامی تصورات قبلی در خصوص توپخانه متعارف را برهم می زند ، اما بر خلاف جذابیت ظاهری ، برخی ناظران و تاریخدانان معتقدند که اثر بخشی این سلاح و از همه مهمتر ، منایع سرمایه ای مصرف شده برای آن به هیچ عنوانی توجیه نظامی را بدنبال خود نمی کشید . به همین ترتیب ، این توپ ، همانند سوپرتانک ماوس ، سلاحی برای جنگ محسوب نمی شود ، بلکه تنها برای تبلیغات کاربرد پیدا می نمود . با این حال ، هیتلر و ژنرالهایش امید زیادی به این توپ داشتند ولی نتایج حاصله از آن بسیار ناچیز قابل ارزیابی است . پرفسور اریش مولر فاز نخست : ایده طراحی و ساخت دورا از کجا آغاز شد ؟ ایده اولیه برای ساخت این ابرتوپ ، عملیاتی نمودن یک آتشبار توپخانه قدرتمند بر روی پیکر بندی ریلی ( راه آهن ) بود تا بواسطه استفاده از این خطوط ، توپ فوق با کالیبر800 م.م برای درهم کوبیدن دژهای مرزی ماژینو ( فرانسه ) و ابن امائل ( بلژیک ) به کار رود . این وظایف بطور مستقیم از سوی سرفرماندهی okw در جریان بازدید از خطوط تولید سلاح شرکت کروپ به مدیران این کارخانه محول شد . این دستور که درسال 1936 صادر گردید ، ناشی از تجربه طراحان کروپ در تولید آتشبارهای توپخانه ای سنگین در جنگ نخست جهانی بشمار می رفت ، در نتیجه مرحله اول ، یعنی انتخاب سازنده برای این توپ ابر سنگین ، مسیر درستی را در پیش گرفت . مقایسه ابعاد دورا و TEL توچکا براساس طراحی صورت گرفته ، دورا قرار بود یک آتشبار کالیبر 800 با قابلیت شلیک پرتابه هایی به وزن 7 تن ( در مقام مقایسه ، هم وزن تانکهای سبک این دوره زمانی ) در زوایای 65+ درجه ودر یک برد 35 تا 45 کیلومتری را داشته باشد . آزمایشاتی که قبل از جنگ صورت گرفت، نشان می داد که پرتابه شلیک شده از دورا توانایی نفوذ به درون یک صفحه زرهی به ضخامت یک متر ، لایه های بتونی به ضخامت 7 متر و زمین با جنس خاک به ضخامت 30 متر را در اختیار دارند . این برنامه که توسط یکی از طراحان مشهور کروپ ، پرفسور اریش مولر که تجربه زیادی در طراحی سامانه های متفاوت توپخانه ای داشت ، سرپرستی می شد ، نهایتا در سال 1937 توسعه اولیه خود را پشت سرگذاشت و پس از تایید ارتش ، سفارش ساخت آن به کروپ ارائه شد . با این حال ، علیرغم وضعیت پیشرفته صنعتی آلمان در آن زمان ، مشکلات بسیاری بر سرراه طراحی و تولید این توپ پدید آمد . بدین معنی که نخست بحران های ملی شدید آلمان و همچنین تاثیر شدید محدودیتهای ناشی از پیمان ورسای و دخالتهای متعدد سیاستمداران جمهوری وایمار باعث شد تا روند تولید با دست اندازهای متعددی روبرو گردد تا جایی که ارتش برای خرید توپهای ضد هوایی کالیبر کوچک نیز مشکلات زیادی داشت ، چه به اینکه قصد عملیات نمودن یک ابرتوپ وجود داشته باشد . https://www.aparat.com/v/0MC34 علیرغم تمامی این مشکلات ، دورا در نهایت به سال 1941 مونتاژ شد ، در حالی که تا آن زمان ، استحکامات ماژینو که قرار بود پرتابه های 7000 کیلوگرمی دورا آن را تخریب کند ، بواسطه اجرای تاکتیکهای بلیتزگریک معنی وجودی خود را از دست داد و استحکامات ابن امائل بلژیک نیز تنها با استفاده از 85 نیروی چترباز که بواسطه گلایدر بر روی آن فرود آمدند ، به اشغال درآمد . بدین ترتیب ، مجموعا" تا پایان جنگ ، تنها دو قبضه از این ابرتوپ با نام های "دورا" و "گوستاو" تولید گردید که گفته شده نامگذاری توپ دوم از روی مدیرعامل وقت کروپ ، (گوستاو کروپ) صورت پذیرفت . این دو قبضه توپ برای ارتش چیزی در حدود 10000000 رایش مارک هزینه در پی داشت که در مقایسه با پرداخت این مبلغ ، امکان خرید 250 قبضه توپ 150 م.م FH-18 یا 20 قبضه توپ دوربرد 240م.م K-3 با مزیتهای بهتر برای ورماخت ، امکان پذیر می گردید . به اعتقاد ژنرالهای ورماخت ، تولید تعداد بیشتری از توپهای اف.اچ-18 (راست ) و کی-3 (چپ) می توانست تاثیر گذاری بیشتری بر روی روند جنگ در جبهه شرقی داشته باشد فاز دوم : خدمه بزرگترین توپ دنیا ابعاد ابرتوپ دورا ، در زمان خود تا امروز ، چیزی در حدود تصورات نویسندگان داستان های علمی – تخیلی بشمار می رفت .در ظاهر امر ، کالیبر این توپ ، 800 م.م ذکر شده ، در حالی که بطور دقیق ، کالیبر دورا چیزی در حدود 807 م.م بود . وزن لوله این توپ به طول 32.48 متر ، به 400 تن بالغ می شد و وزن کامل توپ ، پس ازقرارگرفتن برروی پیکربندی ریلی ، به 1350 تن می رسید . پرتابه های استاندارد دورا که می بایست با آن ، اهداف مورد نظر منهدم گردد نیز در زمان خود غول آسا بشمار می رفت . وزن مهمات انفجاری هر پرتابه به 4.8 تن ( 4 برابر کلاهک یک موشک بالستیک ) می رسید ، در حالی که نسخه هایی که برای نفوذ به دورن زره های فلزی استفاده می شد تا 7.1 تن نیز ذکر شده است . این کاراکتر وزنی در مقایسه با تانکهای ویکرز 6 تنی بخوبی نشان دهنده سنگین بودن مهمات مورد استفاده در دورا بود ، ضمن اینکه نسخه متعارف تا 52 کیلومتر و نسخه ضد زره آن تا 38 کیلومتر برد داشت . شیوه انتقال این توپها نیز در نوع خود جالب توجه بود . دورا برای انتقال به محل شلیک ، ابتدا به قطعات کوچکتر تقسیم می شد ، در حالی که بطور همزمان ، محل شلیک می بایست براساس پارامترهای استاندارد ، آماده سازی می شد . 1- نخستین محموله قطعات منفصل شده با قطاری که 43 واگن داشت به محل مورد نظر منتقل می گردید که شامل پرسنل و تجهیزات استتار نیز می شد . در واقع امر ، این تعداد واگن تنها در مراحل بمباران سواستوپل ( 1942 ) در معرض استفاده قرار گرفت . 2- قطار دوم ، حامل 16 واگن می بود که جرتقیل مونتاژ و تجهیزات پشتیبانی را با خود حمل می نمود . 3- سومین قطار با 17 واگن ، بخشی از مجموعه کارگاه ها و بخشهای تثبیت کننده توپ را با خود حمل می کرد . 4- قطار چهارم لوله توپ 400 تنی ، را منتقل می نمود 5- و درنهایت ، قطار پنجم با 10 واگن ، مسئولیت حمل مهمات مورد نیاز و خرج های شلیک را که می بایست بصورت مصنوعی در دمایی حدود 15 درجه نگهداری می شد را به محل شلیک منتقل می کرد . روند انتقال این تجهیزات به تنهایی بین 3 تا 6 هفته طول می کشید و نصب کامل توپ نیز به 3 روز وقت نیاز داشت . درصورتی که همه شرایط بصورت طبیعی و برنامه ریزی شده انجام می شد ، جرثقیلهای مستقر در راه آهن ، در حالی که از موتورهایی به قدرت 1000 اسب بخار استفاده می کردند ، مراحل مختلف مونتاژ را پشتیبانی می نمودند . مقایسه ابعاد پرتابه کالیبر 807 م.م دورا در این میان ، گرچه مسولیت حمل دورا با خطوط ریلی بود ، اما قطار های حامل این تجهیزات پس از مونتاژتوپ ، توانایی عبور از روی خطوط معمولی را نداشتند ، به همین دلیل این توپ می بایست تنها از روی خطوط ریلی ویژه ای که مخصوصا برای این کار ایجاد می شد ، حرکت و مبادرت به شلیک نمایند که این امر توسط یک مجموعه با 40 محور و 80 چرخ ( 40 چرخ در طرفین ) صورت می پذیرفت . در کنار حجم عظیم تجهیزات و پرسنل برای استفاده از این توپ ، نخستین کاربرد عملیاتی دورا در سواستوپل ( روسیه ) چیزی نزیک به 4000 نفر از ارتش آلمان و بخش غیر نظامی این کشور را که رقم بی سابقه ای نیز هست را بخود مشغول نمود که این رقم شامل تمامی پرسنل از جمله نیروهای حفار و بطور خاص 250 کارگر مهندسی نیز می شد . در حوزه دفاع از این توپ، ارتش آلمان چیزی در حدود 400 نفر را در یگان ضد هوایی مامور به دورا به کار می برد که به توپهای ضد هوایی 88 م.م و تیربارهای 20م.م مسلح بودند . علاوه براین ، 500 نفر مامور به یگان پدافند شیمیایی نیز در سازمان رزمی این توپ مستقر می شد که وظیفه اجرای استتار با دود را نیز بر عهده داشت . فاز سوم : آیا دورا اثربخشی مشخصی بر روند عملیات جنگی برجای گذاشت ؟ اگرچه دورا قدرتمندترین آتشبار توپخانه ای در جنگ دوم جهانی محسوب می شد ،اما به تقریب هیچ نقش مهمی در طول نبردها ایفا ننمود . با وجود اینکه اثر شلیک پرتابه های سنگین این توپ ، چشمگیر بود ، با این حال ، نتوانست آنچه که ماهیت تغییر دهنده جریان جنگ نامیده میشود را بخوبی به نمایش گذارد . هر شلیک دورا ، باعث شکستن ظروف شیشه ای و چینی تا فاصله 3 کیلومتری از محل می گردید ، اما دستیابی به چنین نتیجه ای ، در حداکثر برد تقریبا غیر ممکن بود . براساس اسناد موجود ، دورا در جریان محاصره سواستوپل ، چیزی نزدیک به 48 گلوله بسمت استحکامات این شهر از 5 تا 17 ژوئن 1942 شلیک نمود که برخی معتقدند که تنها 5 گلوله ضد بتون به هدف اصابت نمود ( 10.4 درصد ) . دیده بانان آلمانی حداقل اصابت 7 گلوله شلیک شده را ثبت نکردند (14.5 درصد ) . برای 36 شلیک بعدی ،میزان خطا به صدها متر می رسید . در 26 ژوئن 1942 ، پنج شلیک دیگر ثبت شد که نتیجه این آتشباری مشخص نشد . اعتقاد براین است که تنها موفقیت دورا در طول این شلیکها را میتوان در انهدام کامل انبار مهمات سواستوپل مستقر در عمق30 متری ساحل شمالی خلیج سِوِرنایا دانست که فقط با یک گلوله از میان رفت . این مساله در خاطرات ژنرال مانشتاین بوضوح ثبت شده است . آتشبارهای ساحلی استحکامات سواستوپل ، یکی از قربانیان شلیکهای دورا بشمار می رفت ارزیابی های صورت گرفته در ستاد کل ارتش در همان زمان نشان می داد که اثر بخشی این سلاح محدود است ، به همین دلیل دستور مستقیم OKW براستفاده از این توپ برای تخریب استحکامات دفاعی و آتشبارهای توپخانه ساحلی این شهر قرار گرفت که نتیجه ملموس آن انهدام انبار مهمات شهر بود . بعدها ، سرلشکر هالدر ، رییس ستاد ارتش بطور خلاصه در یادداشتهای خود اذعان نمود که دورا یک اثر هنری واقعی و در عین حال بی فایده است . اما خوشبختانه!!! ارتش آلمان 10 میلیون رایشمارک بر روی چیزی هزینه نمود که تنها برای تبلیغات و نه جنگ استفاده شد . درصورتی که شرکتهای آلمانی به جای دورا ، 250 قبضه هویتزر سنگین کالیبر 150 م.م تولید می کردند ، آنگاه روسها روزهای به مراتب سخت تری را پشت سر می گذاشتند . با این حال ، گزارشهایی در دست است که نشان می دهد ، احتمالا ورماخت قرار بود از این توپ برای سرکوب قیام ورشو استفاده نماید ،اما این اطلاعات فاقد سند و مدرک متقن بوده و نمیتوان به آن استناد کرد ، ضمن اینکه میتوان احتمال داد که اثر بخشی آن بسیار محدود ( درصورت کاربرد ) باشد . از میان دو قبضه توپ تولید شده ، تنها "دورا" درگیری واقعی را تجربه نمود و توپ گوستاو هرگز وارد نبرد نگردید . سومین توپ نیز با شناسه "گوستاو قد بلند" هرگز تا پایان جنگ تکمیل نشد . پی نوشت : استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  2. 2 پسندیده شده
    میل-26 نیم رُخی از هرکول شرقی تعجب نکنید ... قرار نیست در مورد هواگرد ترابری تاکتیکی سی-130 صحبت کنیم ، سخت افزاری که به استخوان بندی ترابری نظامی و غیرنظامی بخش قابل توجهی از کشورها تبدیل شده و هنوز هم در خدمت قرار دارد . درواقع ، صحبت از بزرگترین بالگرد عملیاتی دنیاست که میتواند در بسیاری از داده های مربوط به ترابری نظامی –غیرنظامی با محصول آمریکایی رقابت کند . میل-26 یکی از جالب توجه ترین محصولات شرکت مشهور میل روسیه محسوب می شود که اگر در کنار هواگرد بوئینگ 737 قرار گیرد ، درازای بیشتری را شاهد خواهید بود در حالی که دهانه بال آن نیز حدود 4 متر بزرگتر از این هواگرد غیرنظامی است . مقایسه ابعاد میل-26 و سی-130 ( تصویر سمت راست ) و ابعاد بوئینگ-737 - میل-26 روسها ، عادت کردند که همه چیز را در ابعاد غول آسا تولید کنند این روند شاید بدلیل نیازهای خاص آنها و احتمالا جبران عقب ماندگی های خاص در مقایسه با بالگردهای غربی است برخی مورخین صنعت بالگردی نیز معتقدند که میل-26 به نوعی یک مورچه پرنده است ( بدلیل وجود قابلیت حمل باری هم وزن خود بالگرد ) و این نه تنها در حوزه بلند کردن آن ، بلکه توان قابل توجه حمل آن تا بردی برابر 800 کیلومتر از مبداء را نیز شامل می شود . این بالگرد که درمیانه دهه هفتاد میلادی کار طراحی اولیه آن آغاز شد ، هنوز با یکسری تغییرات در خط تولید قرار دارد و ماموریتهای متنوعی شامل حمل و نقل نظامی ، عملیات شهری ، جرثقیل پرنده و امداد پزشکی را نیز برعهده گرفته و اجرا می کند . راست : اولین خدمه مونث بالگرد میل-26 / از راست به چپ : آی.ای. کوپتس ( نفر دوم از چپ ) ،کمک خلبان وی . وولکووا ، ناوبر تی. آفاناسییوا ، مهندس پرواز ال . کوشل چپ : آی.ای. کوپتس به همراه جی .آر قاراپتیان و وی .ای . ایزاکاسن- الیزاورف در زمان طی دوره آموزش آناتولی دمیانویچ گریشنگو ( راست ) : خلبان برجسته دفتر طراحی okb میل بعلت اجرای سورتی های متعدد بر فراز راکتور و دریافت میران اشعه ای به اندازه 500 رونتگن ، نزدیک به دوسال بعد از دنیا رفت یورگن ( گورکن ) ریبانوریچ قاراپتیان ( سمت چپ ) ، خلبان برجسته دفتر طراحی okb میل اتحاد جماهیر شوروی سابق ،به همراه خلبان یکم ، یورگن چاپیوف ، ماموریت پیدا کرد تا یک صفحه فولادی عظیم را با یکفروند بالگرد میل-26 اسلینگ گرده و روی هسته راکتور قرار بدهد ، با وجود مجهز بودن بالگرد وی به صفحات زرهی ضخیم برای جلوگیری از آثار مضره فوران شده از هسته راکتور ، بدلیل قرارگیری جایگاه استقرار وی در بالگرد و قرار گرفتن بیش از حد در معرض تشعشات در میانه دهه 90 از دنیا رفت . مختصری در خصوص تاریخچه طراحی میل-26 طراحی بالگرد میل-26 در میانه دهه هفتاد میلادی ، بعنوان جایگزین برحق بالگرد فوق سنگین میل-6 در دستور کار شرکت میل شوروی سابق قرار گرفت تا به نوعی بطور همزمان نیازهای بخش غیرنظامی شوروی سابق ( بدلیل مساحت بسیار بالای جغرافیایی ) و همچنین نیازمندی های ارتش شوروی را در رسته های مختلف برآورده سازد . بدین ترتیب براساس الزاماتی که به دفتر طراحی شرکت میل ابلاغ شد ، بالگرد جدید می بایست محموله هایی در رده وزنی 20 تن را در بردی برابر 500 کیلومتر و در ارتفاعی بیشتر از 1000 متر از سطح دریا با خود حمل کند . این بالگرد جدید که شناسه میل-26 ( محصول شماره 90 ) را دریافت نمود پس از مدتها بحث و بررسی در دسامبر 1971 تایید شد . پس از طی مراحل اولیه ، ساخت اولین نمونه میل-26 در سال 1972 آغاز گردید و پس از 3 سال در سال 1977 نخستین نمونه آن به پرواز در آمد و تنها در عرض چند سال سری اول آن به ارتش شوروی سابق تحویل داده شد . مجموعه شفت موتور بالگرد میل-26 به ابعاد دهلیز پیشرانه دی -136 و تکنسین های فنی دقت کنید نسخه غیرنظامی گونه غیرنظامی بالگرد میل -26 که با پسوند T نیز شناخته می شود ، از 12 ژانویه 1985 در خط تولید قرار گرفت . با این حال بدلیل نیازهای متفاوت ،سامانه های ناوبری آن با نمونه نظامی مقداری متفاوت بود ولی تجهیزات حمل بارخارجی آن به شکل قابل توجهی گسترش پیدا نمود تا نیازهای آتی را برآورده سازد . درواقع امر ، این سامانه های به اندازه ای قابل اطمینان بودند که می توانستند یک کانتینر دریایی استاندارد را بدون نیاز به تجهیزات اضافی و تنها با اتکاء به سامانه های استاندارد بالگرد ، بلند نموده و به مقصد برساند ، در حالی که خلبان میتوانست با سرعتی در حدود 200 کیلومتر درساعت و با صرفه جویی 30 درصدی در مصرف سوخت ، این نوع بارها را با خود حمل کند . توان حمل بار این بالگرد در همان آغاز عملیات پروازی و قبل از تحویل به ارتش یا آئروفلوت ( خط هوایی اتحاد شوروی و روسیه ) عیان شد . توانایی میل-26 در حوزه اجرای ماموریتهای اطفاء حریق بعنوان مثال در 4 فوریه 1982 ، خدمه این بالگرد موفق شدند یک محوله 25 تنی را تا ارتفاع 4060 متری بلند نماید . این در حالی بود که رکورد قبلی پرواز در یک مسیر بسته که پیش از این درسال 1967 توسط بالگرد میل-8 ثبت شده بود ( مسیر مسکو-ورونژ- کویبیشف – مسکو به طول 2000 کیلومتر و با سرعت متوسط 279 کیلومتردر ساعت ) را نیز جابه جا نمود و بهبود داد . ارابه فرود بخش دماغه و دماغه میل-26 این بالگرد در سال 1986 به خط هوایی شوروی تحویل داده شد و سری نخست خدمه که از مدارس هوانوردی در روستوف و کرمنچوگ آموزش دیده بودند ، برای عملیات با آن وارد خط پرواز شدند . این دو مرکز تا سال 1989 صدها خلبان و تکنسین پروازی را آموزش داده و به ارتش و نهادهای غیرنظامی اعزام نموده بود . راست : محل استقرار و دید کاربر جرثقیل میل-26 وسط : خلبان - خلبان /کاربر چپ : محل استقرار و دید کاربر جرثقیل میل-26 مورچه کارگر روسی بخش مرکزی بالگرد میل -26 برای حمل بارداخلی طراحی شده که با درازایی در حدود 12.1 متر ( و با باز شدن بخش رمپ بارگیری در حدود 15 متر ) ، عرض حدود 3/2 متر و ارتفاع 2/95 تا 3.1 متر امکان حمل تجهیزات مختلف از جمله سخت افزارهای نظامی تا 20 تن را بوجود آورده است . درارتش شوروی سابق و روسیه امروز ، میل-26 های فعال میتوانند یک خودروی رزمی پیاده نظام ، یک قبضه هویتزر خودکششی و یا حتی یک خودروی شناسایی –رزمی را با خود حمل کنند که از طریق رمپ بارگیری عقب که به شکل هیدرولیکی بازو بسته می شود توانایی ورود و خروج را بدست می آورد . راست : بخش تحتانی محفظه بار میل-26 چپ : سامانه جابه جایی بار در داخل دهلیز حمل بار میل-26 در نسخه حمل پیاده نظام ، بالگرد میل-26 میتواند 82 سرباز یا 68 نیروی چترباز را با تجهیزات کامل حمل نماید و در گونه آمبولانس هوایی با نصب تخت ، توان جابه جایی 60 مجروح نیز برای آن بوجود می آید . اما در گونه غیرنظامی ، محموله هایی با حداکثر وزن 20 تن روی ردیفی از ریل های ویژه قرار می گیرد . محفظه بار میل-26 علاوه بر حمل سرباز یا تجهیزات جنگی ، امکان منطبق شدن با مخازن سوخت اضافی را دارد که برد پیمایش آن را افزون تر نموده ،در حالی که بطور همزمان میتوان تجهیزات اضافی نظیر تثبیت کننده برای بارهای خاص یا سامانه های بالا بردن محموله های سنگین از روی زمین و ... را درآن نصب نمود . مخازن سوخت اضافی میل-26 در بخش دهلیز حمل بار و به شکل جدا شده طراحی میل-26 به گونه ای صورت گرفته که وقتی برای مقاصد غیرنظامی استفاده می شود ، می توان شاهد حمل بارهای خارجی ( اسلینگ ) قابل توجه با آن بود . بعنوان مثال یکی از اولین نمونه های حمل بارهای خارجی بزرگ ، جابه جایی یکفروند هواگرد توپولف-124 از فرودگاه چکالوفسکی به مقصد مورد نظر درسال 1986 بود . دوسال بعد یعنی درسال 1988 یکفروند میل-26 تی موفق شد یک فروند بالگرد میل-8 را که در ارتفاع 3100 متری مجبور به فرود اضطراری شده بود را بطور کامل بلند کرده و به تفلیس ( ارمنستان ) منتقل نماید . علاوه براین ، حمل یکفروند هواگرد آبخاکی برییف-12 که در تاگانروگ مبادرت به فرود اضطراری نموده بود نیز در کارنامه این فوق سنگین روسی قرار دارد . در خارج از روسیه نیز ، عملیات بازآوری یک فروند بمب افکن "بوستون" نیروی هوایی ایالات متحده که در سالهای جنگ دوم جهانی ، در گینه نو ساقط شده و در وضعیت به نسبت مطلوبی قرار داشت ، نیز توسط این بالگرد انجام گرفت . پره ها ( تیغه ) اصلی و دُم میل-26 کابین خلبان میل-26 محل استقرار خدمه و مهندسین پرواز میل-26 در بخش جلویی این بالگرد قرار دارد که خلیان یکم و فرمانده پرواز در سمت چپ ، کمک خلبان در سمت راست ، ناوبر و مهندس پرواز نیز در طرفین کابین قرار می گیرند ، در حالی که در زمان های اضطراری ، امکان حضور خدمه پنجمی نیز پیش بینی شده است ( مکانیک پرواز ) کابین میل-26 و ادوات پروازی طبق طرح استاندارد روسی ،کابین با رنگ فیروزه ای رنگ شده که گفته میشود نقش قابل توجهی در کاهش استرس ناشی از پرواز در خلبان می شود درطرفین کابین ، دریچه هایی تعبیه شده که اگر بالگرد مجبور به فرود اضطراری شد ، امکان فرار سریع خدمه وجود داشته باشد ( در نسخه نظامی این بخش به صفحات زرهی نیز مجهز می شود ) سامانه های الکترونیکی و ناوبری میل-26 نیز شامل سامانه ترکیبی Гребень-2 و واحد کنترل پرواز PKP-77M ، سامانه ناوبری رادیویی Veer-M ، ارتفاع سنج رادیویی ، قطب نمایی رادیویی خودکار و داپلر است . قهرمان سنگین وزن نظامی و غیرنظامی میل-26 از سال 1988 تا امروز ، به تقریب در حمل بارهای فوق سنگین و عملیات هوایی رقیبی به خود ندیده عملکرد این بالگردها در چرنوبیل و جابه جایی های غول آسا بخوبی قابل مشاهده است سرعت سنج و زاویه سنج میل-26 نیز از نوع PKV-26-1 ، خلبان خودکار چهارکاناله VUAP-1 ، سامانه پایش مسیر و همچنین سامانه کنترل بارخارجی از زیرسامانه های این بالگرد محسوب می شود . علاوه براین ، سامانه های هواشناسی ، مخابرات دوربرد ، سامانه تلویزیونی برای بررسی برخط محموله خارجی در ردیف تجهیزات استاندارد این بالگرد قرار دارد . 22 هزار اسب بخار قدرت پیشرانش و 120 متر تیغه (پره) قدرت پیشرانش بالگرد میل-26 از دو دستگاه پیشرانه توبوشفت دی-136 تامین می شود که توسط شرکت زاپوروژنیه موتور سیچ طراحی وساخته شده و مجموعا می تواند قدرتی در حدود 22000 اسب بخار را تولید کند . این پیشرانه ها به خلبان توانایی لازم برای بالا بردن یک خودروی 28 تنی ، 12 تن سوخت یا 20 تن بار را تا ارتفاع 6500 متری و دریک برد 800 کیلومتر ( در حداکثر توان حمل بار ) میدهد . پیشرانه های دی-136 به شکل متوسط در 60 دقیقه چیزی در حدود 3100 کیلوگرم سوخت مصرف می کند و هزینه پرواز آن در یکساعت حدود 600 هزار روبل است . این موتور به یک مجموعه هشت تایی از تیغه هایی به طول 16 متر متصل است . خط تولید میل-26 از سال 1988 تا امروز حدودی 310 فروند نمونه های نظامی و غیرنظامی را به مشتریان متنوعی تحویل داده که بزرگترین کاربر آن یک شرکت روسی با 25 فروند بالگرد است . درب و رمپ بارگیری میل -26 پی نوشت : 1- ادامه دارد ... 2- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
  3. 2 پسندیده شده
  4. 1 پسندیده شده
    يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ ای کسانی که ایمان آورده‌اید ، اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می‌کند و گامهایتان را استوار می‌دارد. در صورت وقوع هرگونه پیش آمد احتمالی .... هجدهم دی ماه سال یکهزار و سیصد و نود هشت .... 1- تمامی اخبار ، تحلیل ها ، ویدئوها ، لینکها در این تاپیک قرار می گیرد ..... 2- رعایت قوانین انجمن میلیتاری برای همه کاربران لازم الاجراست .... 3- در خصوص پخش شایعات ، اخبار نادرست و ..... همه کاربران دقت لازم را داشته باشد پی نوشت : در صورت وقوع بحران ، عنوان تاپیک تغییر خواهد کرد ( تغییر عنوان تاپیک ، ساعت 8:35 دقیقه روز 18 دی 1398)
  5. 1 پسندیده شده
    سلام به عنوان یک فرض مطرح شد. و حتما گاهی اوقات مسائل را نمیشه تنها با اطلاعات محدودی که در دسترس عوام هست تحلیل کرد به شکل قطعی. اصولا با وجود پیچیدگی ها و تجارب گذشته و بعضا حجم و میزان توطئه ای که علیه جمهوری اسلامی ایران وجود داره ( با هم افزایی تقریبا بسیاری از سازمان های اطلاعاتی جهان و منطقه با یکدیگه و همچنین تماشای میزان نفوذ رسانه ها در اذهان ایرانیان در همین واقیع اخیر ( از یک نظافتچی منزل گرفته تا مهندسین و پزشکان و استادان و متخصصانی که هر کدوم در بخشی از این کشور مشغول فعالیت هستند و فقط شبحی دیدیم از اینکه چطور از طریق یک تلفن همراه تا عمق وجودشون مانند یک ربات آماده انجام فرامینی هستند که به سیستم کنترلشون ارسال میشه و یقین دارند حتی به چشم خودشون چیزی را ببیند که خلافش و چیزی که بهشون میگند درسته و میزان نفرت انباشته ای که در این سالها در ذهنهاشون فرو کردند را شاهد بودیم که علنا بسیاریشون خیلی جی مطرح میکردند حتی حاضرند قتل انجام بدند چه برسه به خرابکاری و ... دنبال مقصر هم نیستیم در شرایط فعلی ولی برنامه پیچیده ای که سالها از طریق شبکه های اجتماعی و تلویزیون ها در بازی اذهان و انباشت دروغ و کینه و تنفر و مشروع سازی هر اقدامی علیه سیستم اجرا شده بود و میشه تنها یک غول خاموش بود که گهگداری حوادثی مثل نطننز و ترورها خرابکاری های ساده تر مثل اتش سوزیها و انفجار و تخریب و ... (در فرایند پیچیده ای از همکاری بین افراد ساده لوح خود-ندان! مزدور تا مزدوران حرفه ای و عوامل مستقیم اموزش دیده) هر اتفاق دیگه ای را در هر کشوری که بود میتونسته رقم بزنه در شکلی از اشکال مدنظر دشمن ) من در نظر گرفتن چنین فرض هایی را تا زمانیکه به تمام جزییات حوادث مسلط نباشم و همچنین اطلاعات طبقه بندی دشمنان را در مقاطع وقوع حوادث دسترسی نداشته باشم همیشه جایی در نظر میگیرم براش. در شرایط عادی در یک استدلال منطقی و نسبی حتما میشد بسیاری از این فرض ها را به حکم منطق کنار گذاشت ولی در شرایطی که ما باهاش مواجه هستیم و همونطور که گفتم هم افزایی این حجم از توطئه و نفوذ در کشور به نظرم هیچ چیز را نمیشه مطلق رد کرد. حالا شاید دقیقا شبیه امثال این فرض ها رخ نداده باشه ولی میشه در نظر گرفت جایی، موقعیتی، فردی در سلسله حوادث نقشی داشته که از نظرها دور مونده. طبیعتا این فرض یا داستان تخیلی هم متوجه شخصی هست که مطرحش میکنه و کسی از مسئولان چنین ادعایی نکرده به طور رسمی.
  6. 1 پسندیده شده
    بحث نفوذ همیشه وجود داره ، اتفاقا چون هیچ امنیت و ضد اطلاعاتی صد درصد نیست ، میان و سیستم رو طوری طراحی میکنن که (مثلا طراحی ماژولار و با سلسله مراتب و چارت سازمانی مشخص و موازی و سلولی و ...) اگر در یک بخش هم نفوذ باشه ، این نفوذی فراتر از اون بخش رو نتونه پوشش بده و کار به جایی نرسه که بین نفوذی ها هم پوشانی بوجود بیاد ! در یک بحث بالاتر هم بازی شطرنج رو در نظر بگیرین ، همه چی رو هست جز فکر شما ، اگر این سیستم شطرنج درست طراحی شده باشه ، حتی مهره های نفوذی هم مجبور هستن حرکتی رو انجام بدن که شما تصمیم گرفتین و طرف مقابل هم با اینکه همه صحنه رو میبینه ، نتیجه کارش باز هم به شکست میرسه چون شما بازی رو در سطح استراتژیک طراحی کردین نه تاکتیکی و در سطح استراتژیک بیشتر بحث فکر و ابتکار عمل و مدیریت طرف مقابل مطرح هست تا مباحث کمی و کیفی نیرو و تجهیزات در این مورد هم چه در سطوح بالای کشور نفوذ باشه یا نباشه ، چند روز قبل از عملیات ، هشدار حمله موشکی رو نیروهای آمریکایی دریافت کرده بودن و حتی در رسانه هاشون هم اطلاع رسانی شده بود ، به عبارتی دیگر در دنیای امروز نمیشه یک عملیات بزرگ رو در سکوت اجرا کرد ، بخصوص وقتی که میخای در سطح گسترده از لانچرهای زمینی موشک شلیک کنی ، آماد و تدارکات اون رو همه دنیا متوجه میشن ، مگر اینکه بیای و بصورت محدود چند تیر موشک شلیک کنی یا هم از سیلوی زیرزمینی استفاده کنیم که در این صورت هم موقعیت اون سیلو لو میره و ... به نظر من در این مورد باید بحث نفوذ و خطای سیستمی رو از هم تفکیک کنیم ، فرض میکنیم نفوذ وجود داره چرا که اگر وجود نداشت ترورهای دانشمندان و خرابکاری در نطنز و ... رو شاهد نبودیم ، اما در این مورد نفوذ رو در سطحی نمی بینم که بتونه منجر به این حادثه بشه مگر در چند احتمال خاص که در اون صورت هم باز مشکل به سیستم برمیگرده که نتونسته گزینش مناسبی در جذب نیرو داشته باشه درباره جذب نیروی جدید هم باید در بازه های زمانی مشخصی انجام بگیره ، تقریبا در کشور ما بعد از جنگ در بخش امنیتی و ضد اطلاعات ، نیروی جدید قابل توجهی استخدام نشده ، البته در سطوح بالا منظورم هست ، در حالی که حداکثر بعد از 30 سال باید یک جابجایی در این بخشها چه در ابعاد پروتکل ها و چه نیروی انسانی و تجهیزاتی صورت بگیره ، در این حالت فرض کنین مثلا یک نفوذی وجود داره که تا امروز شناسایی هم نشده و با رسیدن به سن بازنشستگی ، از سیستم خارج میشه و دسترسی اون به سیستم قطع میشه و با یک نیروی جدید جایگزین میشه ، در این میان اگر سیستم گزینش نیروی مستقل و حرفه ای داشته باشیم و با سفارش و پارتی بازی افراد وارد سیستم نشن ، امکان نفوذ مجدد توسط نفوذی قبلی از بین میره و همین جلوگیری از نفوذ مجدد میتونه در بلند مدت سیستم رو از ناکارآمدی و تصمیمات اشتباه دور نگه داره ، اما در شرایط امروزی کشور میبینیم که بسیاری از نفوذها توسط نفوذی های قبلی وارد سیستم شدن و دلیل اون هم فساد در گزینش و استخدام نیروی انسانی هست که باز هم این خودش یک مشکل سیستمی است سلام و وقت شما هم بخیر بله در برابر این حرف ارزشمند جای اضافه گویی نیست و همین یک جمله حجت رو بر همه تمام کرده ، اگر از تاریخ عبرت نگیریم ، مجبور به تکرار اون هستیم متاسفانه این مشکلی که اشاره کردین از گذشته وجود داشته و چون تا قبل از این مورد ، مربوط به هواپیماهای نظامی میشد ، جلوی گسترش خبر رو میگرفتن ولی در این مورد که یک هواپیمای مسافربری شد ، کسی نمی تونست جلوی واقعیت رو بگیره و البته سعی کردن برای عذر بدتر از گناه ولی خدا رو شکر واقعیت مشخص شد چرا که اگر تقصیر میفتاد گردن خلبان ، باید باز هم شاهد ادامه این رویه اشتباه می بودیم ، حداقل منتشر شدن واقعیت باعث تغییراتی در پروتکل ها میشه و باید امیدوار باشیم دوباره چنین حوادث تلخی بوقوع نپیوندد و بسیاری از افراد هم متوجه شدن که کشورداری و جنگ و ... مسائل تک بعدی نیستن که فقط رو اون موضوع متمرکز شد و باقی قضایا رو به حال خود رها کرد ، همین نگاه تک بعدی باعث شد همه دنیا از عملیات نظامی اطلاع داشته باشن ولی دستگاه های دولتی کشور از اون بی اطلاع باشن !!! در هر صورت ، هزینه فوق العاده سنگینی بود که بخاطر اشتباهات سیستمی و فردی به کشور و مردم تحمیل شد و عزیزان زیادی رو از دست دادیم ، حداقل باید اشتباهات رو اصلاح کنیم تا این روند اشتباه برای همیشه متوقف بشه سلام قضیه به این سادگی نیست قرار هم نبود همه منطقه رو بزنن منهدم کنن ! نمیشه خون های بیگناه بر زمین ریخته رو فراموش کرد فراتر از اون ، نمیشه تاریخ رو فراموش کرد ، چرا که اگر تاریخ رو فراموش کنیم ، تاریخ روی خشن و بی رحم خودش رو به ما نشون میده
  7. 1 پسندیده شده
    بخش هفتم و پایانی انتخاب هواپیمای کلاغ ها: همانطور که قبلا ذکر شد، کلاغها O-1 را بیش از همه هواپیماهای دیگر ترجیح می دادن. با این حال، O-1 تنها هواپیمای مورد استفاده انها نبود و یک شرکت سوئیسی با نام پیلاتوس نیز هواپیمایPC-6 Porter را برای استفاده FAC ها ارائه کرد. O-1 کلاغ ها هیچکدام از علائم نیروی هوایی ایالات متحده را نداشت و به رنگ خاکستری با نوار قرمز بالای بال ها رنگ آمیزی میشد. O-1 های مورد استفاده کلاغ ها دارای یک تکه زره در زیر صندلی خلبان بودند که سرعت صعود یک هواپیمای کند، را محدود می کرد. کاکپیت هواپیمای O-1 کاکپیت هواپیمای PC-6 Porter PC-6 برای استفاده در جغرافیای کوهستانی سوئیس توسعه یافت و یک هواپیمای بسیار موفق STOLبود.(هواپیمایی که برای نشست و برخواست به باند کوتاهی نیاز دارد.مترجم) فضای داخلی بزرگ‌تری داشت و می‌توانست برای انتقال شورشیان همونگ و همچنین FAC استفاده شود.کلاغ ها همچنین از Helio U-10 Super Courier، Cessna U-17 و U-6 Beaver و همچنین T-28 Trojan استفاده کردند. گروهی از کلاغ ها در مقابل یک هواپیمای O-1. علیرغم تحویل لائوس به کمونیست ها،کلاغ ها به زودی به یک واحد هوایی نیمه اسطوره ای تبدیل شدند. آنها سختی های ناگفته ای را متحمل شده بودند و کارشان را بدون تبلیغات انجام دادند. سروان ویتکامب ذهنیت یک سرباز در جنگ را خلاصه می کند: "در زمان من به عنوان یک کلاغ،ما جان کارول،هال میشلر و اسکیپ جکسون را از دست دادیم.چندین نفر دیگر نیز مجروح شدند.ما مردان جوانی بودیم که در جنگ حضور داشتیم.هرگز هیچ کلاغی بعنوان اسیر جنگی وجود نداشت(سیاست دشمن این بود که آنها را بکشد)،و بسیاری از کلاغ ها هرگز به خانه برنگشتن". پایان یک دوره : دولت ایالات متحده برای اولین بار حضور پرسنل نظامی ایالات متحده در لائوس را در اکتبر 1970 تایید کرد. طبق گفته کلاغ ۲۵ ( کاپیتان ویتکامب)، این پروژه در 22 فوریه 1973 به پایان رسید. پیمان صلح پاریس در ژانویه همان سال امضا شد و به دخالت ایالات متحده در جنوب شرقی آسیا پایان داد. همانطور که نیروهای مستشاری ایالات متحده کشور را ترک کردند، پاتت لائو به پیشرفت هایی دست پیدا کرد و تا سال 1975، پایتخت لائوس را تصرف کرد. پادشاه لائوس در دسامبر 1975 استعفا داد. جمهوری دموکراتیک خلق لائوس اعلام شد و رهبر پاتت لائو، شاهزاده سوفانووونگ، به عنوان اولین رئیس جمهور این کشور تعیین گشت. جمع بندی : ۱-ایالات متحده به طور یکجانبه مفاد اعلامیه 1962 در مورد بی طرفی لائوس را نقض نکرد. ویتنام شمالی، چین و شوروی همگی دارای یگان های نظامی، مأموریت های مستشاری و آموزشی در این کشور بودند. ۲-جنگ مخفی در لائوس ناشی از عدم تمایل ویتنام شمالی برای جدا شدن از لائوس در سال 1962 بود. ۳-مسیر هوشی مین به عنوان وسیله ای برای تضمین عمق استراتژیک توسط ویت کنگ ها توسعه داده شد.در این مسير لائوس یک سکو برای این زنجیره تامین بود. ۴-حمایت ویتنام شمالی از پاتت لائو هم اتفاقاً بخاطر نیازش به مسیر هوشی مین بود. ۵-استفاده از نیروی هوایی علیه شورشیان به دلیل توانایی شورشیان در پراکنده شدن بی فایده بود. جغرافیای کوهستانی لائوس، توپخانه و تکنیک های دیدبانی را برای کشف و انهدام اهداف تقریباً بی معنی کرده بود. ۶-پروژه کلاغ ناشی از حس نخبه گرایی در نیروی هوایی ایالات متحده برای اداره هواپیماهای FAC بود. ۷-شرکت هواپیمایی سیا، (ایر آمریکا)، نقش حیاتی در پروژه های۴۰۴،کلاغ و سگ قصر و همچنین برنامه های قبلی مانند پمپ اب، ستاره سفید و پای داغ ایفا کرد. ۸-مأموریت ایالات متحده در لائوس سال به سال تغییر میکرد و این تعقییر مأموریت در تغییر مداوم برنامه ها و پروژه ها منعکس شد. پایان... مترجم SHADAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://greydynamics.com/project-404-united-states-air-force-advisory-mission-and-the-cias-secret-war-in-laos/ https://en-academic.com/dic.nsf/enwiki/11505382
  8. 1 پسندیده شده
    بخش ششم.... سگ قصر،کلاغ ها و پروژه ۴۰۴ !! آخرین پروانه‌ها، گروهبان کارلایل و ایرمن کوش، آخرین بار در آوریل 1967 پرواز کردند. کاپیتان جیمز کین، که قبلا با نام پروانه 70 شناخته می‌شد،از این زمان به بعد با شناسه کلاغ 41 پرواز کرد.سرهنگ پل آ. پتیگرو را پدر این اصطلاح می دانند. این اصطلاح به اساطیر نوردیک در اسکاندیناوی اشاره دارد که در آن کلاغ های اودین در بالای میدان نبرد می چرخند. (اودین که در اساطیر اسکاندیناوی خدای جنگ و مرگ بود دو کلاغ به نام های هوگین و مونین داشت که برای او خبر می آوردند.مترجم ) پروژه ۴۰۴ بطور غیر رسمی در سال ۱۹۶۶ اغاز شد و سرانجام در ماه می 1968، رئیس ستاد مشترک پروژه 404 را تصویب کرد.پروژه 404 متشکل از بیش از 100 پرسنل نظامی و حداقل 5 غیرنظامی بود. هدف از این پروژه ارزیابی اثربخشی کمک هایی بود که به لائوس تحویل داده شد. آنها تحت فرمان مستقیم ویلیام سالیوان سفیر ایالات متحده بودند و به چهار نوع ناظر تقسیم شدند. LSA یا ناظران لجستیک،پشتیبانی و مدیریت که از همه شاخه‌های ارتش جذب شدند.انها از عملیات روانی،شورش و بازجویی پشتیبانی می کردند. ARMA ناظران ارتش بودند که در تیم هاي ۳-۵ نفره در مناطق مختلف نظامی در سراسر لائوس کار می کردند.انها بعنوان مشاور نظامی عمل کرده و اغلب توسط تیم های نیروهای ویژه همراهی می شدند. AIRA افسران نیروی هوایی ایالات متحده بودند که بعنوان مشاوران اختصاصی برای آموزش نیروی هوایی سلطنتی لائوس در اودرون،تایلند مستقر شدند.افسران روزانه به تایلند و لائوس پرواز می کردند.انها مسئول برنامهAC-47 نیروی هوایی سلطنتی لائوس بودند.(AC-47 یک هواپیما برای پشتیبانی نزدیک از نیروهای زمینی بود که نسبت به هواپیماهای سبک قدرت آتش بیشتری داشت.مترجم) و سرانجام کلاغ ها نیز در اکتبر ۱۹۶۶ در زیر مجموعه پروژه ۴۰۴ طبقه بندی شدند. مجموع دو پروژه ۴۰۴ و کلاغ ها بعنوان سگ قصر شناخته می شد. کلاغ ها در محل کار !! هواپیمای انتخابی کلاغ ها O-1 Bird Dog بود. این یک هواپیمای همه کاره و سبک بود که نیاز به تعمیر و نگهداری کمی داشت، اما محدودیت هایی مانند برد و سرعت داشت. با این وجود، O-1 به اندازه کافی خوب ساخته شد و در مقایسه با هواپیماهای بزرگتر و حجیم تر مقرون به صرفه بود. همچنین بادوام و به راحتی قابل تعمیر بود. O-1 پرتابگرهای راکت برای نشانه گذاری اهداف و همچنین مجموعه های رادیویی VHF و UHF را حمل می کرد. O-1 Bird Dog کلاغ ها، یک نوار قرمز متمایز روی بال داشت. عکسی از مواضع پتت لائو که توسط کلاغ ۴۳،ویلیام پلات سوار بر یک O-1گرفته شده است. کلاغ ها علاوه بر FAC بودن، کاغذهای عملیات روانی سیا را در مناطقی که توسط فرماندهان محلی لائوس انتخاب شده بود، رها میکردند. کارکنان پروژه 404 به طور نزدیک در توسعه مواد عملیات روانی شرکت داشتند و برای توزیع آن تکاوران هوایی با یک هواپیمای U-17B نیز کمک می کردند. PC-۶ ایر آمریکا در حال تحویل کالا به سربازان ژنرال وانگ پائو در دشت جارز تجربه کاپیتان Darrel D. Whitcomb، که با نام کلاغ ۲۵ شناخته می شد، وضعیت مخفیانه و در عین حال افسانه ای برنامه کلاغ را در میان هوانوردان USAF در ویتنام نشان می دهد. به گفته ویتکام، یک خلبان هواپیمای OV-10 Bronco او زمزمه هایی در مورد "برنامه های ویژه" در سراسر مرز در لائوس شنیده بود. ویتکامب می گوید: "داستان آنها رمزآلود بود.من چند نفر از بچه هایی که کلاغ بودند را دیدم که دستبندها و ساعت‌های طلایی بزرگی به دست داشتند.سپس با آن مردی که برنامه را اجرا می کرد ملاقات کردم و از طریق او دستوراتم را دریافت نمودم.انها در ابتدا برنامه را فقط با استفاده از خلبان های O-1 آغاز کردند.زیرا کلاغ ها از آن استفاده می کردند.اما بعدا،بچه های OV-2و OV-10 می توانستند داوطلب شوند." ستوان استیو ویلسون(کلاغ ۲۷)، یکی دیگر از خلبانان OV-10، از طریق ترکیبی از شایعات و یک آگهی شغلی، درباره کلاغ ها اطلاعاتی کسب کرد: در اتاق عملیات یک نامه تک صفحه ای پست شده خیلی مرموز بود.نامه حاوی درخواست برای داوطلب ها بود و پیش نیازها برای داوطلبان را ذکر کرده بود.در آن نامه نمی گفت مکان انجام وظیفه کجاست.اما مردم صحبت می کردن و شایعات به گوش میرسید که احتمالا لائوس و کلاغ ها بودند.ما گاهی اوقات تماس های رادیویی آنها را شنیده بودیمکه در صورت بروز شرایط اضطراری روی شبکه گارد نت می آمدند و موقعیت مکانی خود را ارسال می کردند،بنابراین می دانستیم که بچه ها در آنجا پرواز می کنند. رفتن ازهواپیمای OV-10 به O-1 به خودی خود یک چالش بود. در O-1 در هنگام فرود، چرخ دم هواپیما در طول باند کشیده می شد. هواپیما در هنگام برخاستن و فرود در شرایطی قرار می‌گیرد، که به طور بالقوه می‌تواند خلبانی را که با این پیکربندی آشنا نیست، منحرف کند. اگر ترمزهای هواپیما توسط خلبان به درستی اعمال نشده باشد، ممکن است یک حادثه دماغه رخ دهد، جایی که دم هواپیما برگشته و هواپیما را به پشت برمی گرداند. A-1 Skyraider معروف به "اخبار بد".خلبان در تصویر باب آرناو است. تجهیزات داخل هواپیما کلاغ ها تفنگ AK-47 با قنداق تاشو و خشاب کوتاه حمل می کردند.مجلات اضافی نیز در کابین حمل می شد. اما غالبا مسلسل سوئدی k یا CAR-15 را حمل می کردن. اسلحه کمری استاندارد نیروی هوایی ایالات متحده، تپانچه Combat Master 0.38 بود. گاهی اوقات یک نارنجک انداز M79 با نارنجک های دودزا در کیت گنجانده می شد، اگرچه این مورد کمتر رایج بود. هواپیماهای Raven O-1 به راکت‌های علامت‌گذاری 2.75 اینچی متصل به آویزگاه های زیر بال مجهز شدند که نیاز به M79 فضا گیر را از بین برد. به کلاغ ها مدادهای گریس داده می‌شد که اساسا نسخه های اولیه و پاک شونده بودند تا یادداشت‌های خاص عملیات را روی پنجره‌های کابین بنویسند. یک کلاه ایمنی و یک جلیقه نجات نیز به کلاغ ها داده شد. کلاغ ها اغلب تفنگ های تهاجمی مانند آنچه در اینجا نشان داده شده حمل می کردند. ادامه دارد... مترجم SHADAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  9. 1 پسندیده شده
    بخش پنجم.... پروانه ها برای مدت طولانی با همکاران لائوسی و یک فرمانده زمینی لائوسی عملیات می کردند. اغلب، یک مترجم در داخل هواپیما برای ترجمه صحبت های بین FAC و خلبانان تایلندی T-28 قرار می‌گرفت. پروانه به یک رادیو FM PRC-25، مجهز بود. در صورت امکان، FAC با مرکز کنترل و فرماندهی میدان نبرد هوابرد (ABCCC) تماس می گرفت و درخواست حملات هواییUSAF(نیروی هوایی ایالات متحده)را می داد. البته این به ندرت انجام می شد زیرا به ندرت ابزاری برای علامت گذاری اهداف مورد نظر برای جت های آمریکایی وجود داشت. نارنجک های دودزا در تلاش برای علامت گذاری اهداف به کار گرفته شدند، اما این روش نادرست ممکن بود باعث یک حادثه برادرکشی(Frandly fire) شود. علاوه بر این، طبق گفته یکی از کلاغ ها(بعدا گفته می‌شود کلاغ ها چه کسانی بودند.مترجم)در اواخر جنگ، این سیستم به درجه بالایی از خلاقیت نیاز داشت: من ضامن روی نارنجک دودزا را می کشیدم ولی دودش سریع تمام میشد،شاید در دو تا سه ثانیه.اگر خیلی بالا بودید،قبل از برخورد با زمین می سوخت و دودش خاموش می‌شد.معمولا برای اینکه آنها نشانگرهای مؤثری باشند،باید پایین می آمدیم.حتی ضامن را کشیدم و نارنجک را در ظرف شیشه‌ای گذاشتم اما وقتی به زمین خورد شکست و دودش تمام شد. پروانه‌ها در عوض به روش قدیمی‌تر یعنی صحبت کردن با هواپیما روی هدف و توصیف مکان‌ها متوسل می‌شدند. این امر مستلزم آن بود که پروانه‌ها در توصیف هدفشان رنگارنگ باشند،(یعنی بیش از حد به جزئیات توجه داشته باشند.مترجم) نقشه ای که توسط پروانه جیم استنفورد بعنوان یک ناظر هوایی خط مقدم مورد استفاده قرار گرفت. اگرچه پروانه‌ها دورتر از مکان نبرد بودند، اما کاملاً از خطر دور نبودند. در 18 می 1966، Andy Guillet و کاپیتانLee.D. Harley. در بالای بخش جنگلی در یک هواپیمای سسنا O-1 مشغول عملیات بودند. O-1 دیگری در همان نزدیکی متوجه حرکت نیروهای دشمن و وسایل نقلیه شد و دو هواپیما شروع به علامت گذاری اهداف برای حملات هوایی کردند. خلبان O-1 دیگر گزارش داد که هارلی و گیلت آخرین بار در حال برخورد با سایبان جنگلی دیده شدند، و خلبانان با وجود عدم دریافت پیام کمک اضطراری، تصور کردند که O-1 توسط آتش زمینی مورد اصابت قرار گرفته و آسیب دیده است. یک عملیات SAR(جستجو و نجات) بلافاصله آغاز شد که در جریان آن یک F-4 سرنگون شد. خدمه آن موفق شدند به بیرون بپرند و از سقوط جان سالم به در بردند. از پروانه به کلاغ(Raven)!! با وجود موفقیت و فداکاری نیروهای پروانه، و علی‌رغم احترامی که در میان نیروهای لائوسی داشتند، پروژه پروانه به‌طور غیر رسمی پایان یافت. در سال 1967، 58th SOW(وینگ ۵۸ عملیات ویژه) توسط ژنرال ویلیام مومیر(Momyer)معاون فرمانده عملیات هوایی در ویتنام، مورد بازدید قرار گرفت. مومیر یک گذشته و میراث بحث برانگیز دارد. او اغلب به داشتن خصومت نژادی نسبت به خلبان های سیاه پوست متهم می شود و اغلب به او نوشتن گزارش نژادپرستانه نسبت داده می شود که توصیه می کند انها از جنگ حذف شوند و به گشت ساحلی اختصاص داده شوند.این یک ادعای نادرست است،فرمانده ارشدتر مومیر یعنی ادوین جی هاوس بود که یادداشت‌های های نامناسب نژادی را در حاشیه گزارش‌های های مومیر نوشت.در حالی که ممکن است مومیر یک نژادپرست نبوده باشد اما، او قطعاً یک نخبه گرا بود. مومیر بعنوان یک ژنرال ۴ ستارهUSAF سرهنگ آدرهولت با لباس پرواز علیرغم شواهد قابل اثبات ، مومیر در مورد نوع هواپیماهای مورد استفاده توسط پروانه ها نظر متفاوتی داشت.او طرفدار نیروی هوایی تمام جت بود و معتقد بود که یک هواپیمای جت برای هر هدفی به تمام معنا برتر است.تفکر مومیر ذهنیتی را نشان می دهد که در شرایط جنگ جهانی دوم شکل گرفته است،اما برای عملیات کوین(ضد شورش)پس از جنگ کاملا نامناسب است.هواپیماهای A-1 Skyraiders و T-28 Trojans و هواپیماهای مختلف دیگر در مسیر هوشی مین عملکرد بسیار موفقی داشتند. هواپیماهای ملخی می‌توانستند برای مدت طولانی‌تری پرسه بزنند، استفاده، آموزش و نگهداری آنها آسان‌تر بود. یک خلبان بی تجربه نیروی هوایی سلطنتی لائوس هیچ شانسی برای یادگیری موفقیت آمیز خلبانی F-100 یا A-37 نداشت. دیدگاه مومیر از نیروی هوایی تمام جت برخلاف نیازها و پیچیدگی‌های عملیات COIN در لائوس بود. سرهنگ آدرهولت در یک T-28، سپتامبر ۱۹۶۷ مومیر با سرهنگ آدرهولت در ناخون فانوم(Nakhon Phanom) ملاقات کرد. آدرهولت عادت داشت در لحظات حساس جاسوسی آمریکا در طول جنگ سرد ظاهر شود.در تامین نیازهای شورشیان تبتی در دهه 1950 و در مقدمه عملیات خلیج خوک ها در اوایل دهه 1960 شرکت داشت. او همچنین نقش مهمی در عملیات مخفی سیا در اندونزی داشته و با C-47 در کشور کره، پرواز کرد و مأموران سیا را در پشت خطوط دشمن قرار داد.حالا او ،به طور ناخواسته یکی از مشهورترین واحدهای هوایی مخفی در تاریخ نیروی هوایی ایالات متحده را بوجود آورد. آدرهولت تلاش کرد تا نقاط ضعف FAC را توضیح دهد، و نشان داد که هواپیمای سسنا O-1 برد کمی برای رسیدن به فراتر از مناطق عملیاتی مورد نیاز شورشیان دارد. همانطور که آدرهولت نقص های سیستم پروانه و اتکا به خلبانان ایر آمریکا را توضیح میداد، به نظر می رسید که مومیر در مورد اینکه این سیستم دقیقاً شامل چه چیزی می شود، گیج شده بود.همانطور که آدرهولت بعدها نقل کرد:: مومیر پرسید:"چه کسی هواپیماهای من را به سمت اهداف هدایت می کند؟" گفتم:من یک دسته از کماندوهای استخدام شده در انجا دارم. مومیر فریاد زد:"چی؟چه کسی با هواپیماها پرواز می کند؟" وقتی مومیر بالا و پایین می پرید، گفتم: خلبان های ایر آمریکا در هواپیماهایشان مومیر گفت:"این کار متوقف خواهد شد".او گفت، این بچه ها هواپیماهای من را هدایت میکنند؟؟ آنها صلاحیت ندارند و خلبان نیستند و من می خواهم این کار متوقف شود."(هیچی!هر چی حضرات صبح تا شب جون کندن تازه بدهکار ژنرال مومیر هم شدن!!مترجم) مومیر به وضوح توجه ای به این واقعیت نداشت که سربازانی، که حضورشان در آسمان او را بسیار خشمگین می کرد، روابط کاری عالی با تیم های زمینی لائوس و رهبری نظامی برقرار کرده بودند. او همچنین اشتباه می کرد زیرا بسیاری از آنها در واقع خلبان بودند.حداقل،به نظر می رسد که آدرهولت توانسته مومیر را در مورد ارزش هواپیمای ملخی برای عملیات کوین(ضد شورش) متقاعد کند. مومیر اصرار داشت که FAC ها باید انحصارا افسران پروازی باشند،"خلبان های داوطلب جت که مهارت های لازم را برای هدایت سایر خلبانان جت به سمت اهداف داشته باشند". پس برنامه اصلاح شده جدید مومیر به طور انحصاری توسط افسران پروازی انجام می شد. شناسه پروانه نیز تغییر کرد.بنابراین کلاغ ها(Ravens) متولد شدند. ادامه دارد.....   مترجم SHADAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  10. 1 پسندیده شده
  11. 1 پسندیده شده
  12. 1 پسندیده شده
  13. 1 پسندیده شده
  14. 1 پسندیده شده
  15. 1 پسندیده شده
  16. 1 پسندیده شده
  17. 1 پسندیده شده
    اتفاقا دیشب به پارادایم رسانه‌ای (که همه غربی‌ست) و نظم تحمیل شده از این پارادایم بر فکر مردم، فکر می‌کردم (ببخشید که پیچیده شد!). به مغالطات و تفکرات غلطی که رسانه‌ها با تکرار زیاد در مغز انسان‌ها فرو می‌کنن فکر کردم. اینکه مردم بدون هیچ فکری این مغالطات رو تکرار می‌کنن. و بعد چیز دیگه‌ای به ذهنم رسید: ساختار سیاسی آمریکا در ذهن مردم خودش و اکثریت مردم جهان بی‌عیب هست و کسی به خود این ساختار نقدی نداره! اگر نقدی هست به خود ساختار نیست و به افراد و ... است. داشتم به این فکر می‌کردم که آیا این هم القا شده توسط رسانه‌هاست؟ آیا این پارادایم قابل شکستنه؟ آیا این از نوع مغالطاتی هست که تفکرات مردم رو بین یک تعداد وقایعِ محدود، محصور می‌کنن و ذهن تقریبا همه مردم نمی‌تونه خارج از اون محدوده فکری چیزی رو تصور کنه؟ این مسئله در مورد علم رسانه و پارادیام فکری رسانه‌ای هست که واقعا باید مورد موشکافی قرار بگیره.
  18. 1 پسندیده شده
  19. 1 پسندیده شده
  20. 1 پسندیده شده
    تست خارج از جاده پلتفرم چرخدار ایتان ارتش رژیم صهیونیستی پلتفرم چرخدار زرهی 8x8 ایتان مجهز به برجک رزمی را در شرایط خارج از جاده مورد آزمایش قرار داده است. قابلیتهای تحرکپذیری ایتان به ارتش رژیم صهیونیستی اجازه میده در مناطق صعبالعبور نیز همچنان تحرک پذیری خود را حفظ کند. این نمونه از پلتفرم ایتان که مورد تست قرار گرفت داری برجک رزمی بدون سرنشین مجهز به توپ 30 م.م، موشک ضد زره اسپایک و سیستم دفاع فعال مشت آهنین است. https://www.aparat.com/v/UXcxG
  21. 1 پسندیده شده
    Eitan ( اولین نفربر چرخدار اسرائیل) به تازگی رژیم صهیونیستی یک نفربر زرهی چرخدار 8x8 با نام Eitan (ایتان) را رونمایی کرده است. با توجه به اینکه ارتش اسرائیل در نظر دارد تمامی نفربرهای ام 113 خود را از خدمت بازنشسته کند برای تکمیل ناوگان نفربرهای زرهی خود در کنار نفربر سنگین نامر قرار است به زودی از نفربرهای چرخدار ایتان استفاده کند.مسئولین نظامی اسرائیل اشاره کرده اند که این نفربر جدید قرار نیست جایگزین نفربر نامر باشد. در حقیقت نفربر چرخدار ایتان با توجه به قابلیت های حرکتی ویژه این امکان را به ارتش اسرائیل خواهد داد که در صورت نیاز به شکل سریع تر به تهدیدات پاسخ دهد. این نفربر چرخدار به یک پیشرانه یا 750 اسب بخار قدرت مجهز است که این امکان را می دهد تا به سرعت 90 کیلومتر بر ساعت دست پیدا کند و سربازان را به محل مورد نظر برساند. ایتان در نمونه پایه مجهز به یک ایستگاه سلاح کنترل از راه دور است. این نفربر جدید نسبت به نفربر نامر وزن سبک تر وهزینه ساخت کمتری دارد که باعث می شود ساخت و تولید آن برای رژیم صهیونیستی مقرون به صرفه باشد. به نظر میرسد این نفربر جدید در بخش حفاظت نیز در سطح بالایی قرار دارد و می تواند در مقابل طیف گسترده از تسلیحات مقاومت از خود نشان دهد همچنین ایتان مجهز به سیستم دفاع فعال است که می تواند امنیت خدمه و سرنشینان را هر چه بیشتر تامین کند. ایتان توانایی جابه جایی 12 سرنشین را دارد. تحرک و چالاکی بالا برای جابه جایی هر چه سریع تر نیروها هدف اصلی از ساخت نفربر ایتان بود. نفربر ایتان با توجه به تجربیات جنگ غزه در سال 2014 ساخته شده است با توجه به این نکته که در سیستم رزم این رژیم وجود یک نفربر چرخدار خالی بود و عمدتا از نفربرهای شنی دار استفاده می شد در صورت ساخت و به کارگیری این نفربر چرخدار سرعت العمل نیروهای این رژیم برای پاسخ به تهدیدات به طور قابل ملاحضه ای افزایش خواهد یافت . اسرائیل مدعی است که ایتان پیشرفته ترین نفربر در دنیا است نمونه اولیه این نفربر زرهی در حال گذراندن تست ها و آزمایشات است و بعد از آن به تولید انبوه می رسد.
  22. 1 پسندیده شده
    ایتان اماده خدمت ! جدیدترین اخبار از پروژه پلتفرم چرخدار 8x8 رژیم صهیونیستی نشان میدهد این رژیم اماده است تا پلتفرم زرهی ایتان را وارد چرخه تولید انبوه کند. به گفته مقامات اسرائیلی، ایتان تا پایان سال 2021 وارد خدمت میشود. البته به این نکته باید توجه داشت اسرائیل در فرآیند تولید انبوه این خودرو زرهی تنها نیست و از ایالات متحده امریکا کمک میگیرد به طوری ایتان در 60 کارخانه در اسرائیل و امریکا ساخته می شود.
  23. 1 پسندیده شده
    تست اولین نمونه پلتفرم زرهی ایتان مجهز به برجک رزمی https://www.aparat.com/v/9b0Vn ارتش رژیم صهیونیستی اولین نمونه پلتفرم زرهی 8x8 ایتان مجهز به برجک رزمی را ساخته است و مورد آزمایش قرار داده است. همان طور که قبلا گفته شده بود این برجک رزمی مجهز به توپ 30 میلیمتری و موشک های ضد زره اسپایک است. ارتش رژیم صهیونیستی قبلا اشاره کرده بود که برخلاف نمونه های نفربر زرهی نامر که برجک رزمی آنها مجهز به سیستم دفاع فعال تروفی خواهد بود پلتفرم چرخدار اینان مجهز به سیستم دفاع فعال مشت آهنین است. اسرائیل از زمان معرفی این پلتفرم (1395) تا به امروز برنامه مرتب ، مدون و منظمی را انجام داده است تا پلتفرم چرخدار زرهی خود را به شکل استاندار وارد خدمت کند.
  24. 1 پسندیده شده
    مشت آهنین نفربرهای ایتان نیروی دفاعی رژیم صهیونیستی در نظر دارد در برنامه جدید خود مبنی بر به کارگیری نفربرهای چرخدار 8x8 ایتان، آنها را به سامانه دفاع فعال مشت آهنین (Iron-Fist) مجهز کنند. به نظر می رسد وزن کمتر سامانه دفاع فعال مشت آهنین در مقایسه با سامانه دفاع فعال تروفی که هم اکنون بر روی خودروهای زرهی این رژیم نصب است از جمله اولین دلایل به کارگیری سامانه دفاع فعال مشت آهنین برای نفربر ایتان باشد. البته خبر ها حاکی از آن است که این رژیم قص دارد بلدوزر های نظامی D-9 خود را نیز به سامانه دفاع فعال مشت آهنین مجهز کند.
  25. 1 پسندیده شده
    تصویر گرافیکی پلتفرم ایتان مسلح به برجک رزمی جدید ارتش رژیم صهیونیستی تصویر گرافیکی اجزاء برجک رزمی - منابع اسرائیلی از مسلح بودن این برجک رزمی به موشک هدایت شونده اسپایک خبر می دهند. به نظر می رسد لانچر های موشک های هدایت شونده همانند برجک رزمی Samson Mk II در داخل برجک جمع و در صورت لزوم از برجک خارج می شوند جابه جای ایتان برای گذارندان های تست ها و آزمایشات پلتفرم ایتان در مراحل تست فضای داخلی نفربر ایتان و پنل کاربری