برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on دوشنبه, 3 بهمن 1401 در همه مناطق
-
19 پسندیده شدهبسم ا.. مرد صلح ساز !!!!!سوئدی در کیف داستان تحویل خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 به ارتش اوکراین پس از مدتها کش و قوس در خصوص الحاق سوئد به پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) اینک کشور مزبور از بسته کمک نظامی خود به اوکراین رونمایی نمود و گفته می شود که قرار است تا حجم مشخصی از کمک های سخت افزاری به کیف تحویل داده شود . برهمین اساس ، خبرهای منتشر شده نشان میدهد در این بسته ، 50 دستگاه خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 از سازمان رزمی ارتش سوئد ، جداو به صحنه نبرد اوکراین ارسال گردد و فرض اولیه براین است که این تعداد برای جبران خسارتهای وارده به نیروی زمینی اوکراین ، تصویب شده ولی حجم کمک های زرهی به کیف در یکماه اخیر ، ممکن است با هدف دیگری صورت گرفته باشد . عکس خانوادگی ... اعلام آمادگی برای پشتیبانی از اوکراین سوئد علیرغم اعلام بی طرفی در ابتدای درگیری ها ، بتدریج از اواخر فوریه 2022 از نیات خودبرای ارسال کمک به اوکراین رونمایی نمود و طی چندماه ، بسته های کمک متعددی در نظر گرفته شد که شامل تسلیحات سبک برای پیاده نظام ، تجهیزات بقاء و کمک های پزشکی می گردید . اما این روند به موارد فوق محدود نگردید و از ابتدای پائیز 2022 بحث های قابل تاملی در سپهر سیاسی این کشور برای تامین تسلیحات سنگین تر به منظور تقویت ارتش اوکراین درگرفت و در انتهای اکتبر 2022 مطبوعات سوئدی گزارش دادند که وزارت دفاع این کشور برآورد اولیه ای را در خصوص تجهیزات سنگین زرهی ارتش سوئد به دولت ارائه داده است . در همین زمینه ، دپارتمان مربوطه نیز با بررسی فهرست مورد نظر ، تصمیم گرفت که چه تعداد خودروهای زرهی و کدام یک از آنها بدون به خطر انداختن توانایی رزمی سوئد ، امکان تحویل به کیف را دارد که در ابتدا هویتزرهای آرچر برای این کار در نظر گرفته شد . این روند تا ژانویه 2023 ادامه پیدا نمود تا اینکه در میانه ماه نخست میلادی ، وزیرامورخارجه سوئد اعلام نمود که ارتش این کشور برای تحویل تعداد مشخصی خودروهای زرهی به اوکراین آماده شده و درکنار آن نیز هویتزرهای آرچر نیز ممکن است به کیف ارسال شوند . آرایش قرار گیری خدمه در سی وی-90 سرانجام در 19 ژانویه وزارت دفاع سود بطور رسمی بسته کمک جدید خود را اعلام نمود که شامل تعداد نامعینی هویتزر آرچر ، 50 دستگاه خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 و محصولات دیگر بود که در مجموع ارزشی در حدود 300 میلیون یورو را نشان میداد که بزرگترین کمک نظامی سوئد به اوکراین محسوب می شود . با این حال هنوز تاریخ تحویل این خودروها مشخص نیست ولی بر روی کاغذ امکان ارسال این تجهیزات در چد هفته آینده وجود دارد ، هر چند بحث آموزش خدمه به چالش اصلی ارتش اوکراین تبدیل خواهد شد به همین دلیل زمان عملیاتی شدن این تجهیزات را نمیتوان مشخص نمود . یک پیکربندی یکپارچه : بطور دقیق ، در حدود 40 سال پیش ، یعنی به سال 1983 میلادی ، نیروی زمینی ارتش سوئد ، سفارش یک محصول جدید در رده خودروهای رزمی پیاده نظام (IFV) را که می بایست عملکرد بهتری نسبت به نمونه های مشابه خود می داشت ، به شرکتهای طراحی سفارش داد که پس از دوسال ، یعنی به سال 1985 ، شرکت سوئدی Hägglunds ( در حال حاضر شعبه سوئدی شرکت BAE سیستمز ) با مشارکت شرکت بوفورز ، برنامه ساخت یک محصول زرهی جدید با عنوان Stridsfordon 90 ( خودروی رزمی دهه 90 ) را به ارتش این کشور ارائه نمود که بعدها با شناسه صادراتی CV90 نامگذاری گردید . نمونه های مختلفی که در اوایل دهه هشتادمیلادی از سوی شرکت سازنده برای نیازمندی جدید ارتش سوئد ارائه شده بود با آغاز برنامه در نیمه دوم دهه هشتاد میلادی ، چند نمونه اولیه بر روی یک شاسی یکپارچه و با مسلح شدن به سامانه های تسلیحاتی متفاوت معرفی و آزمایشات مربوط به آنها نیز تا ابتدای دهه نود میلادی بطول انجامید ودرنهایت از سال 1993 ( حدود 30 سال پیش ) وارد خدمت عملیاتی شد . ارتش سوئد با توجه به شرایط اقلیمی و نظامی خود ، تولید چند نمونه از این خودرو را در دستور کار خود قرار داد که بخش عمده ای از نمونه های تولید شده در قالب خودروی رزمی پیاده نظام قرار داشت و با شناسه STRF-9040 در سه مدل A وB وC شناسایی می شد . نسخه بازیابی زرهی سی وی -90 گفته می شود از این نسخه 26 دستگاه تولید شد ... نسخه های متفاوتی نیز این نمونه در نظر گرفته شد ولی از مرحله آزمایش فراتر نرفت ولی براساس اطلاعات موجود ، نیروی زمینی ارتش سوئد ، نسخه های جدید با ماموریت دفاع هوایی ( نصب توپ ضد هوایی بر روی خودروی شنی دار ) ، خمپاره انداز خودکششی ، خودروی فرماندهی و کنترل ، خودروی دیده بانی توپخانه و یک خودروی بازیابی و تعمیرات در خط تولید انبوه قرار گرفت . جدول مربوط به عملکرد مهمات استاندارد سی وی-90 در حوزه صادراتی ، این پیکربندی متناسب با نیازمندی های کشورهای درخواست کننده نیز توسعه یافت که مهمترین آن ، خودروی زرهی CV9030 و CV9035 در کنار نسخه های ارتقاء یافته آن بود که با تفاوت های مشخصی تولید گردید . در همین راستا ، براساس داده های موجود ، از ابتدای دهه نود میلادی ، دو شرکت Hägglunds و بی آی ئی سیستمز در حدود 1200 دستگاه از خانواده خودروی زرهی STRF-90/CV را با تغییرات مختلف به مشتریان خود تحویل داده اند ولی نیروی زمینی این کشور حدود 550 دستگاه از نمونه IFV را دراختیار دارد . جدول مربوط به مقایسه ابعاد / تسلیحات نمونه های مختلف سی وی-90 اگر اخبار موجود در خصوص تحویل 50 دستگاه از این خودروها به کیف صحت داشته باشد ، میتوان گفت که چیزی در حدود 9 درصد از ناوگان عملیاتی این خودرو از سازمان رزم ارتش سوئد کسر خواهد شد که می بایست تاثیر آن را بر صحنه نبرد اوکراین بررسی نمود . با این حال هنوز مشخص نیست که سوئد قرار است بر تعداد نمونه های تحویلی از این سامانه زرهی به کیف بیافزاید یا نه ، ولی با توجه به این که پس از آغاز تنش با روسیه ، استکهلم در حال برنامه ریزی برای تقویت دفاعی خود است ، باید دید که این تحویل یا ارسال نمونه های بیشتر چه تاثیری بر توان دفاعی این کشور از خود باقی خواهد گذاشت . مهمات استاندارد سی وی-90 مشخصات فنی : خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 یک خودروی شنی دار است که با وزن رزمی 25 تا 35 تن امکان حمل 8 سرباز کاملا مسلح را داشته و با استفاده از تسلیحات محمول خود ، از آنها پشتیبانی نماید . بدنه و برجک این خودرو از صفحات زرهی جوشکاری شده ساخته شده و می تواند در برابر پرتابه هایی تا کالیبر 14.5 م.م از خدمه خود حفاظت نماید . بخش جلویی بدنه این خودرو نیز در برابر پرتابه هایی با کالیبر سبک تر مقاوم است در حالی که امکان نصب ماژول های زرهی اضافی نیز بر روی این نمونه وجود دارد که با نصب این ماژول ها سطح حفاظت ارتقاء پیدا کرده و در برابر پرتابه های 30 م.م نیز می تواند مقاومت نماید . در ابتدای قرن جاری ( سال 2000 ) بسته حفاظتی جدیدی برای سی وی-90 ها ارائه شد که بقاء خدمه را دربرابر مین های ضدتانک و تا حد معینی از پرتابه های انرژی جنبشی افزایش می داد علاوه براین ، برنامه هایی برای نصب سامانه های تهویه مطبوع جدید نیز وجود داشت که همه این ارتقاء ها تا سال 2003 بر روی بخشی از نمونه های عملیاتی اجرایی گردید نیروی پیشران این خودروی زرهی از یک دستگاه موتور دیزلی اسکانیا DSI14 بقدرت 550 اسب بخار در نمونه های اولیه بهره می برد که در نسخه های بعدی ، با نصب پیشرانه های جدید بر تحرک این خودرو افزوده شد . سامانه تعلیق این خودرو از نوع میله ای-پیچشی بوده و میتواند کل سامانه را بر روی زمین های جاده ای با سرعت 70 کیلومتر درساعت به جلو براند ، هر چند بدلیل وزن بالا ، عملکرد آن در زمینه عبور از موانع آبی تا حدی ضعیف به نظر می رسد . بسته قدرت سی وی -90 جنگ افزار اصلی این خودرو در نمونه STRF-9040 یک قبضه توپ 40 م.م بوفورس L/70 خودکار است که یک خشاب با ظرفیت 24 گلوله آماده شلیک مجهز بوده که باید بصورت دستی بارگذاری شود . با این حال ، محصول سوئدی به مجموعه ای از سامانه های کنترل آتش پیشرفته که امکان عملیات درشب و روز را با دقت بالا دارد ، مجهز می شود و بعدها مهمات با ماسوره قابل برنامه ریزی نیز به توانمندی های آن افزوده شد . سامانه های تسلیحاتی ثانویه آن نیز شامل یک قبضه تیربار 7.62 م.م محور محور با توپ اصلی و شش پرتابگر نارنجک دودزا با کالیبر 76 م.م است .با وجود تمامی تغییرات اعمال شده در نمونه های مختلف این محصول ، خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 سه خدمه دارد که راننده در بدنه اصلی و ترکیب دونفره فرمانده و تیرانداز نیز در برجک مستقر می شوند . پرسنل مسلح نیز از درب عقب این خودرو قابلیت پیاده یا سوار شدن را دارند . پتانسیل رزمی : این محصول سوئدی ، از حدود 30 سال پیش در خدمت ارتش سوئد قرار دارد و اگر چه نمی توان آن را یک محصول جدید نامید ولی بدلیل اعمال ارتقاءهای متعدد ، توان رزمی این پیکربندی تا حدود حفظ شده و می توان چنین تحلیل کرد که هنوز یک سامانه پیشرفته محسوب می شود . درواقع ، شرکت سازنده ، با پیش بینی تهدیدات ، برنامه ریزی جالبی را برای در خدمت نگاه داشتن این فناوری اجرا نمود که یکی از این برنامه ها ، نصب یک سلاح جدید با کالیبر بزرگتر و بهبود قابلیتهای سامانه کنترل آتش و ... است که توانمندی های آن در رزمایش ها بارها اثبات گردید . نسخه CV-90120 با مجهز شدن به سامانه های حفاظت فعال به گفته تحلیل گران این نمونه ، قدرت آتش و تحرک بیشتر با نصف وزن پیش بینی شده را به نمایش می گذارد با این وجود ، STRF-90 نقاط ضعفی را نیز بخود می بیند . درواقع ، وزن رزمی بالای این پیکربندی ، تحرک آن را درمیدان نبرد محدود می کند . سطح حفاظت آن نیز گرچه در برابر ترکش ها و پرتابه های کالیبر کوچک و متوسط مقاومت دارد ولی در برابر مهمات ضد زره ، خدمه بطور قطع دچار چالش اساسی خواهند شد در حالی که با نصب توپ جدید ، تحرک آن الزاما کمتر نیز خواهد شد ، در حالی که توپ بوفورز 40 م.م عملکرد به نسبت بهتری را به نمایش می گذاشت . علاوه براین ، سرعت شلیک با خشاب 24 تایی نیز مقداری کُند بوده و نیاز به بارگذاری مجدد که مهارت خدمه را می طلبد ، تاثیر گذاری آن را در میدان نبرد تا حدی ابهام برانگیز می نماید . برخی ناظران نظامی نیز معتقدند که مهمات 40 م.م توپ بوفورز پیش از این در ارتش اوکراین سابقه استفاده نداشته و در کنار بحث تامین مهمات ، بحث تعمیر و نگهداری ناشی از فرسایش توپ نیز احتمالا خدمه اوکراینی را دچار مشکل خواهد نمود . علیرغم تمامی این مسائل ، عملیاتی شده این محصول در اوکراین مزیتهایی را نیز خواهد داشت ، چنانکه اگر محصول فوق وارد نبرد شود ، در مقایسه با نمونه های مشابهی که هم اکنون عملیاتی هستند ، بلحاظ حفاظت و قدرت آتش ، برتری قابل ملاحضه ای را به ارتش اوکراین خواهند داد ،اما خنثی کردن تاثیر حضور این خودروها نباید چالش مهمی برای ارتش روسیه باشد . پی نوشت : 1- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. منبع منبع2 منبع3 منبع4 منبع5
-
12 پسندیده شدهسلام و عرض ادب خدمت دوستان و همراهان میلیتاری بدون مقدمه ، یه بار دیگه به این تصویر دقت کنیم یک توضیح : تا اونجایی که متوجه میشم ( و قبلا تو بروزرسانی هم عرض کردم ) ، اصولا موشک های پدافندی با توجه به ماموریت تعریف شده براشون که میشه همون ( تحمل ) شتاب اولیه ی زیاد برای شروع پرواز و همینطور ( تحمل) شتاب جانبی زیاد برای مانور دادن هست ، نیاز سنجی ، ایده پردازی ، طراحی و ساخته میشن . بنابراین در قسمت بدنه اصلی و یا قسمتهایی که مربوط به مانور دادن ( بالچه ها ، عملگرها ، قطعات مرتبط با کنترل بردار رانش و ... ) هست ، از فلزات و یا آلیاژهای مناسب و مستحکم برای این کار استفاده میکنن . این امر باعث میشه که برخی از این قطعات حتی بعد از انهدام موشک هم به شکل کامل از بین نروند و تا حدود زیادی قابل تشخیص باشن . خب این قطعات رو میشه تو پرتابگر منهدم شده ی مورد نظر به وضوح دید و مشخص کرد . برای مثال میشه به وضوح قسمت انتهایی موشک دوم ( پایینی از راست ) رو که پس از انهدام ، تو کنیستر چرخیده و گیر کرده رو دید . یا قسمت سر جنگی موشک بالایی از راست رو دید که تقریبا سالم ( از نظر حفظ ظاهر و اگرنه مرخص هست ) مونده . و یا قسمت انتهایی موشک پایینی از چپ رو دید که مجموعه ی کنترل بردار رانش اون و به شکل نیمه ذوب شده ، موجود هستش . البته در مورد کنیستر بالا از چپ با توجه به حفظ ظاهر قسمت انتهایی اون و نبود تصویر با زاویه مناسب ، نمیشه ادعایی در مورد خالی و یا پر بودنش موقع آسیب دیدن کرد . با توجه به حالت عملیاتی بودن خانواده ی پدافندی اس ۳۰۰ و الباقی نوادگانش ، این سامانه برای قرار گرفتن در حالت عملیاتی ، نیاز به عمود کردن کنیسترهای موشک خودش داره و با توجه به افقی بودن کنیسترهاش ، مشخصا این پرتابگر موقع آسیب دیدن عملیاتی نبوده . سناریو ها : ۱_ با توجه به پیش بینی های قبلی و سخت گیری های زیاد بابت ساخت مجموعه های پدافندی ، احتمال آتش سوزی خود به خود مجموعه ، اگرچه نشدنی نباشه ،اما با درصد بالایی کمتر محتمل هست . ۲_ احتمال هدف قرار گرفتن توسط موشک و یا گلوله ی توپخانه ایی هدایت شونده (مرسوم ) هم ، با توجه به انرژی جنبشی زیاد این دو حامل مواد منفجره و سطح تخریب زیادی که اونها روی بدنه ی اصلی و شاسی خودرو به وجود میارن ، به نظر دور از ذهن میاد . ۳_با توجه به نوع تخریب مجموعه ، سناریوی ذهنی حقیر ، انهدام از طریق پهپاد انتحاری و یا همونطوری که جناب امینور هم بهش اشاره کردن ، تخریب توسط واحد های چریکی (به هر شکل ) هستش . به این صورت که این پرتابگر رو در زمانی که در حالت عملیاتی نبوده ، هدف قرار دادن . با توجه به پوشش گیاهی و ... محیط جنگ ( که امکان اختفا برای نظامیان دو طرف رو فراهم میکنه ) ، به احتمال زیاد و قابل قبول تر ، تیم ضد زره (و یا هدایت کننده پهپاد ) این آسیب رو وارد کردن . با توجه به نوع آسیب وارد شده ، به نظر و احتمالا این انفجار از روی بدنه ی کنیستر دوم از راست ( موشک پایینی ) شروع شده ، و حرارت زیاد سوخت پر انرژی جامد موشک ادامه ی آسیب زدن ( ذوب شدن ، تغییر حالت و شکل فلزات و یا حتی انفجارهای کوچکتر بعدی ) رو به عهده گرفته . ۴ _ به هر منظوری که بوده ، پرتابگر منهدم شده رو به زور یدک کشیدن و به محل فعلی عکس منتقل کردن . این رو میشه از روی رد رینگ روی خاک حاصلخیز اون تصویر و همینطور کپه ی خاک جمع شدن جلوی توپی و رینگ خودروی حامل دید . ۵_ با توجه به شکل آسیب ، محموله ی مواد منفجره ی شروع کننده ی انهدام ، در بیشترین حالت نبایستی بیشتر از چند کیلوگرم باشه . ۶_ در میدان جنگ و اطرفش و یا اگر امکانش باشه در هر نقطه ایی ( قبل از انجام باید تبعاتش سنجیده بشه ) که دست طرفین برسه ( بویژه اینکه الان و در اینجا ارتش مهاجم در خاک مدافع حضور داره ) ، هر نوع ابزار نظامی دشمن ، در هر حالتی و یا هر نقطه ایی که باشه ، هدف مشروع هستش و انهدامش ، آسیب رساندن به جبهه ی دشمن و نفع رساندن به جبهه ی خودی به حساب میاد و مستحق تقدیر ... ( حالا دشمن از نگاه دو طرف نبرد مشخصه ). البته اگر مدافعین از لحظه ی انهدام فیلمی هم تهیه و منتشر میکردن ، عیش ایشان تکمیل میشد . پ ن این مطلب بر اساس تحلیل شخصی حقیر از تصاویر موجود تو این تایپک شکل گرفته و اگر پس فردا تصویر بهتری هم پیدا شدکه باعث شد مطلب حقیر نیازمند اصلاح باشه ، گناهش به گردن نظامیان روسیه ، اوکراین ، عکاس و ارائه دهنده ی نظامی ( مسئول مربوطه ) تصاویر که تصاویر کامل تر رو قرار ندان .
-
5 پسندیده شده
-
5 پسندیده شده
-
4 پسندیده شده
-
3 پسندیده شده
-
2 پسندیده شدهتکنولوژی به سبک اوبر که به اوکراین برای نابودی یک گردان روسی کمک کرد . Uber-style technology helped Ukraine to destroy Russian battalion Charlie Parker - Saturday May 14 2022 , The Times تکنولوژی هدفگیری توپخانه ای که شبیه نرم افزار همراه اوبر ( برای ما ایرانیها می شود شبیه اسنپ ) کار می کند و تقریبا باعث شد همه افراد یک گردان روسی در یک حمله از بین بروند . GIS Arta یک سیستم تعیین موقعیت است که در نتیجه همکاری برنامه نویسان اوکراینی با شرکتهای نقشه نگاری دیجیتال بریتانیا ایجاد شده است و فرآیند هدفگیری توپخانه را از حدود بیست دقیقه به یک دقیقه کاهش می دهد . مانند سیستم اشتراک سفر اوبر ، که ابتدا محل مسافر را مشخص می کند و سپس نزدیکترین خودرو را به آن اختصاص می دهد ، این سیستم بعد از مشخص کردن یک هدف از نیروهای روسی ، به سرعت نزدیکترین واحد توپخانه ، خمپاره ، موشک یا پهپاد را که در محدوده هستند مشخص می کند . اطلاعات بلادرنگ به دست آمده از پهبادهای شناسایی ، مسافت یابها ، تلفنهای هوشمند ، GPS و داده های راداری داده شده از طرف ناتو ورودی سیستم را برای مشخص کردن دقیق موقعیت هدف تامین می کند . اطلاعات موجود به وسیله نرم افزار محاسبه گر شلیک ( shooting calculator ) پردازش می شود و مشخص می کند که کدام یک از جنگ افزارهای حاضر در منطقه برای انجام حمله مناسب تر هستند . توسعه دهندگان این سیستم گفتند که این نرم افزار در هفته اخیر عهده دار انجام حملات توپخانه ای بر علیه نیروهای روسی بوده است که یکی از سنگین ترین حمله ها از آغاز این جنگ به شمار می رود . در طی دو روز ، بیشتر از 70 تانک و خودرو زرهی همراه با نیروهایی که حامل آن بودند ، در تلاش برای گذر از پل رودخانه سیورسکی دونتس ، با حملات توپخانه و هوایی هماهنگ شده نابود شدند . تحلیلگران نظامی این حمله را یکی از بزرگترین شکستهای روسها عنوان کرده اند . GIS Arta به وسیله برنامه نویسان اوکراینی توسعه داده شده است که در سالهای قبل اطلاعات نقشه نگاری دیجیتال را با شرکتهای بریتانیایی به اشتراک گذاشته بودند . این سیستم در سال 2014 و بعد از حمله روسیه به کریمه ، در ساختار ارتش اوکراین به کار گرفته شد . هر فرمانده به نقشه رمزگذاری شده الکترونیکی که اطلاعات زنده صحنه نبرد را نشان می دهد دسترسی دارد . بعد از تائید یک هدف ، ستاد فرماندهی با کمک این نرم افزار مشخص می کند که کدام واحد مختصات هدف را دریافت کند و چند ثانیه بعد ، هدف زیر آتش قرار می گیرد . فرآیند سیستم هدف یابی معمول به کار رفته توسط سایر ارتشها ، بعد از دریافت گزارش یک هدف تا زیر آتش قرار گرفتن آن حدود 20 دقیقه یا بیشتر زمان می برد اما با استفاده از GIS Arta زمان "اعلام تا آتش " به یک تا دو دقیقه کاهش می یابد . سیستمهای توپخانه ای که بر پایه سیستم آتش مرسوم روسی عمل می کنند ، همه قبضه های توپخانه را در یک نقطه متمرکز می کنند . در مقابل واحدهای آتشبار اوکراینی می توانند در پهنه منطقه نبرد پراکنده شوند و تهدید به حمله را از هر جهتی داشته باشند . این سیستم با محاسبه زمان رسیدن موشکها و گلوله های شلیک شده به هدف ، قابلیت هدف قراردادن همزمان هدف از چند مبدا مختلف را ایجاد می کند و باعث می شود واحدهای ضد آتش روسی برای مشخص کردن مبدا شلیک ، دچار گیجی و چالش شوند . برای گفتگو ، واحدهای نظامی اوکراینی که سیستم GIS Arta را به کار می برند در دسترس نبودند ، همچنین اطلاعاتی از این که تعداد هدفهای مشخص شده توسط این سیستم چقدر بوده است در دسترس نیست . هر چند ولادیمیر ، یکی از توسعه دهندگان این سیستم گفت : من به شما اطمینان می دهم که این تعداد زیاد است و تعدادی از نتایج آن در اخبار دیده می شوند . روسها قادر به پنهان شدن در صحنه جنگ نیستند ، هر جا که باشند ،حتی در خود روسیه ، ما آنها را خواهیم یافت . ویکتور ، یکی دیگر از توسعه دهندگان ، گفت : با توجه به این که ما با رادارها کار می کنیم ، نه تنها از محل حضور دشمن اطلاع داریم ، بلکه اگر شلیکی صورت بگیرد ، رادار می تواند محل هدف موشک را پیشبینی کند . بنابراین زمانی که موشک در پرواز است ، ما می توانیم به نیروهایمان در محل هدف آن ، برای ترک آنجا هشدار بدهیم . کاربرد سیستم ماهواره ای استارلینک ایلان ماسک ، باعث می شود که سیستم هدفگیری توپخانه ای با اطمینان به کارش ادامه دهد . تیم GIS Arta گفتند که آنها از کمک سریع ایلان ماسک برای حل مشکلات ارتباطی در اوکراین که از روز اول جنگ شروع شد ، قدردانی می کنند . منبع
-
1 پسندیده شدهدوستان برای رزرو اتاق در این هتل به من pm بزنید این فیلم را ببینید: http://www.youtube.com/watch?v=s7UJ66u941g و اگر اینترنت کم سرعت دارید تقدیم شما دوستان عزیز:
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم با سلام با توجه به نبود گالری اختصاصی تصاویر هواپیماهای جت آموزشی در سایت ، این تاپیک ایجاد شده است ، لذا از دوستان گرامی تقاضا میگردد تصاویر با کیفیت خود را در این تاپیک قرار دهند . با تشکر از مدیریت سایت. Northrop T-38 Talon َAero L _ 39 Albatros _ Combat Training
-
1 پسندیده شدهصنایع نظامی ایران هم هر روز در حال به روز رسانی مقابله با روش های نبرد غرب هست و پیوسته جنگ افزار ها و محیط جنگ را شبیه سازی میکند و مقابله با آنها را بررسی میکند. پ ن. آمریکا خیلی به توان هوایی خودش می باله که خوب حق هم دارد چون ویتنام و یوگسلاوی و عراق و افغانستان رو تونسته شکست بده!
-
1 پسندیده شدهچهره در حال تغییر نیروهای ترکیبی نوشته : بنجامین جنسن و ماتیو استرومیر منبع : War on the Rocks MAY 23, 2022 قسمت سوم : وقتی کشتن هر چیزی که می بینید آسان است ، چالشی که برای نیروهای ترکیبی باقی می ماند معماری تصمیم گیری و به کار بردن مکانیسمهایی در مقیاس مشابه نرم افزار اوبر ( همون اسنپ خودمون ) برای هماهنگی آتش و تاثیر آن در سطوح فشرده جنگ است . در برابر مشخصات جنگ افزارهای قدیمی که قدرت بر اساس تعداد ، قدرت آتش یا تحرک خطی سنجیده می شد ، تعریف مشخص کننده جنگ پیشرفته با تصمیم ( decision ) است . ابهام در حوزه های سیاسی ، اطلاعاتی و نظامی ، نه فقط پیچیدگی محیط عملیات را بالا می برد ، بلکه در سطحی اطلاعات تولید می کند که منجر به گیج شدن تصمیم گیران هم می شود . این چالش زمانی پیچیده تر می شود که کوچکتر شدن فضای عملیات جنگی توسط موشکهای غیر هسته ای که قابلیت عبور از هزاران مایل را دارند ، دستورالعمل های گوناگون رزمی و مجموعه گیج کننده دستورات رقابتی مقامات را هم اضافه کنیم . با این که هنوز فرآیندهای تاکتیکی ، حجم آتش و نگهداری موثر زیربنای تاثیر گذاری جنگ افزار را تشکیل می دهند ، اما توانایی میان بر زدن از بین پیچیدگیهای و گرفتن تصمیم درست ، سریع تر از دشمن ، یک برتری جدید ایجاد می کند. این سرعت اجرا بیشتر در مورد سرعت نسبی قضاوت ، خودش را نشان می دهد و نه سرعت در انجام عمل . بیشترین مقدار این برتری از طریق پردازش موثر آنچه می تواند حجم اطلاعاتی در حد چند پتا بایت باشد ، به دست می آید ؛ وظیفه ای که انجام آن برای یک شخص غیر ممکن است و حتی برای یک گروه بزرگ کارکنان هم انجام آن مشکل خواهد بود . قدرت برتر در درگیری های آینده ، به احتمال زیاد هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی را برای جمع آوری اطلاعات ، تجزیه روالها و شناسایی الگوها به کار خواهد برد و نتیجه حاصل به دست انسانها خواهد رسید تا با اضافه کردن زمینه ، تصمیم نهایی را بگیرند . همه این تصمیمات همزمان با پایش این موضوع خواهد بود که تاثیرات میدان نبرد چگونه زمینه رسانه های اجتماعی و پیامها را تحت تاثیر قرار می دهند . در ارتش آمریکا ، دانش مهندسی و ظرفیت لازم برای سازگار شدن با تغییر جهره نیروی ترکیبی وجود دارد ولی مدلهای ذهنی ، مبانی ( Doctrine ) و تاکتیکها عقب مانده اند . برتری نظامی نمایان ارتش آمریکا در جنگ 1991 خلیج فارس ، بعد از آن به یک دهه رکود دانش سوق پیدا کرد . در ای دوره ، نیروی هوایی آمریکا به این نتیجه رسید که چرا چیزی را که ظاهرا آسیب ندیده است ، تعمیر کنیم ؟ با اینکه ارتش و سپاه تفنگداران طرحهای جسورانه ای برای اجرا ارائه کردند ولی به علت عملیاتهای غیر مترقبه و کاهش بودجه برای تطبیق دادن خودشان به مشکل برخوردند . به رغم تلاشهای برجسته برای دگرگون کردن تمام تشکیلات دفاعی بعد از سال 2000 ، در دهه بعدی هم تمرکز بر روی عملیات ضد تروریسم و ضد شورش باعث پرت شدن حواس متفکرین نظامی از توجه به تغییر چهره نیروهای ترکیبی شد. تلاشهای صورت گرفته برای ایجاد تصویری از جنگ آینده مشخص کرد که فرار از جاذبه برنامه های در حال اجرای قدیمی و سکوهای ( پلتفرمهای ) کلیدی سخت خواهد بود. در همان زمانی که ارتش ایالات متحده همزمان در دو جبهه جنگ خاورمیانه و کاغذبازی های بودجه در راهروهای کنگره می جنگید ، روسیه و چین یادداشتهایشان را در مورد جنگ 1991 ، جمع آوری کردند و یک نیروی آتش محور نسل جدید طراحی کردند که می توانست پیش بینی ها در مورد قدرت ایالات متحده برای آینده را به خطر بیندازد . در میانه دهه 2010 بود که متفکرین ارتش آمریکا از خواب بیدار شدند و شروع به فهمیدن واقعیت دوران موشکی جدید کردند ولی همچنان به این تهدید موجود بر اساس انگاره قدیمی خودشان پاسخ دادند ؛ آنها در مقابل چشم انداز موشکهای بیشتر ، تحرک دفاعی بیشتر توسط سکو ( پلتفرم ) های به ارث رسیده از دوران قبل مانند هواپیماهای تاکتیکی و تانک را ، ارائه دادند . همچنان ادامه دارد ....
-
1 پسندیده شدهاین عکس رو اولین بار سه ماه پیش منتشر شد البته چون زاویه عکس چندان خوب نبود این پرتابگر به اشتباه اس ۳۰۰ نامیده شد ولی با انتشار تصاویر جدید مشخص شده یک پرتابگر سامانه اس ۴۰۰ هستش این پرتابگر در ۶۵ کیلومتری پشت خطوط درگیری و استان ژاپوریزیا بوده البته به نقل از رسانه های روسی یا هدف حملات واحدهای چریکی اکراین قرار گرفته یا بر اثر نقص سیستم برقش دچار آتش سوزی شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبسم ا... شمشیر داموکلس تسلیحات ارزان قیمت اوکراین- ناتو و معضل دفاع در برابر سامانه های تهاجمی کم هزینه مقدمه : جنگ اوکراین به استثنای عوامل شروع آن ، درسهای بسیار مهمی را برای تحلیلگران نظامی و ارتشها در حوزه تنوع فناوری بکار رفته درآن ، از خود برجای می گذارد . یکی از این درسهای بسیار پراهمیت که ممکن است حتی آینده صحنه نبرد را نیز تحت تاثیر خود قرار دهد ، رویارویی تسلیحات ساده و با هزینه بکارگیری پائین و بسیار پائین در برابر پیشرفته ترین تسلیحات دوطرف بشمار می رود و از سوی طرفهای درگیر نیز در مقیاس های متفاوت استفاده شده و همچنان می شود . با این وصف ، نقطه تمرکز تحلیل کارشناسان نیروی هوایی ارتش ایالات متحده ، پهپاد شاهد-131 و 136 ایرانی است که بتدریج انعکاس کاربرد آن در جنگ اوکراین به نشریات تخصصی غربی به گوش می رسد . متن حاضر ، تحلیل کاربرد این رده از جنگ افزارها در میدان نبرد اوکراین است و استراتژی آینده ارتش آمریکا را تا حدودی مورد بررسی قرار می دهد . ذکر این نکته ضروری است که این متن ، بازتاب دیدگاه نویسندگان آن بوده و برگردان آن که بطور اختصاصی برای انجمن میلیتاری صورت گرفته ، مورد تایید یا تکذیب نمی باشد و صرفا برای رصد مخاطبان محترم ارائه شده است . آغاز : یکی از مهیب ترین تسلیحاتی که ارتش روسیه هم اکنون در جنگ اوکراین آن را مورد استفاده قرار می دهد ، پهپادهای انتحاری پرسروصدا ( کنایه از صدای آژیرمانند پیشرانه سری شاهد ) ، کُند پرواز ملخدار محصول ایران است که به نوعی در حال تبدیل شدن به یک جنگ افزار کاربردی در نبرد فرسایشی دو طرف است . شاهد 131 و برادر بزرگترش ، شاهد -136 گرچه با فناوری بکار رفته در سامانه های تسلیحاتی پیشرفته ای نظیر موشک مافوق صوت آونگارد و بالستیک های دقیق اسکندر ، متفاوت است ولی به نسبت ، تاثیرگذاری موفق تری را به نمایش گذاشته و به موضوعی برای بررسی بیشتر تبدیل گردیده . در این میان ، پوتین جنگ را با هدف انصراف غرب از ارائه کمک های بیشتر به کیف آغاز نمود ولی در میانه راه ، روند ، معکوس شده و براساس داده های موجود حجم این کمکها کمیت بیشتری را بخود می بیند . اما متقابلا روسها برای ادامه این جنگ تسلیحات جدیدی را وارد صحنه کردند که یکی از آنها سخت افزارهای بدون سرنشین ایرانی است . ارتش اوکراین نیز از ابتدای ورود این سامانه ها همواره مدعی بوده که تعداد زیادی از آنها را سرنگون نموده ولی این پهپادها به انداز کافی از خط پدافند هوایی ارتش اوکراین عبور نموده و موفق شده اند تا بخش قابل توجهی از شبکه برق اوکراین را از دور خارج کنند . این مساله یعنی کاربرد پهپاد و در کنار آن مهمات پرسه زن روسی ، توان پدافند هوایی ارتش اوکراین را بخود مشغول کرده و درحال فرسوده کردن آن است ،در حالی که ارتش روسیه نیز بدلیل کاهش ذخایر تسلیحات دوربرد خود قادر نیست تا در حجم بالا ، از این فناوری ها استفاده نماید . در همین زمینه ، برنارد هادسون ، مدیرسابق دپارتمان مبارزه با تروریسم !!!! سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ، در جریان یک سخنرانی در مرکز بلفر دانشگاه هاروارد مدعی گردید که نیروی هوایی دیگر به فرودگاه نیاز ندارد ! به گفته وی ، نگران کننده ترین تحولات ممکن است هنوز رونمایی نشده باشد ( احتمالا منظور صدور سامانه های پیشرفته تر از سوی ایران .م ) و کاخ سفید نیز هشدار داده که دستیابی روسها به این بدون سرنشین ها اولین گام در شروع یک مشارکت دفاعی همه جانبه بین مسکو و تهران است که می تواند به ایجاد خط تولید مشترک در خاک روسیه و افزایش همکاری های امنیتی دوطرفه منتهی گردد . درواقع ، اقدام روسیه برای ارائه پشتیبانی فنی به نیروهای مسلح ایران ، یک گردنه خطرناک و غافلگیرکننده در جنگی است که تا کنون منجر به انهدام بیشتر از 1000 دستگاه تانک روسی و کشته شدن هزاران نفر از دو طرف شده و در این میان زرادخانه غرب نیز بدلیل ارسال کمک های همه جانبه در حال تهی شدن است . این روند می تواند به توانمندی های ایران برای تهدید نیروهای آمریکایی و شرکای آنها در خاورمیانه منجر شود . علاوه براین ، تهران این فرصت را خواهد داشت که تحریم های بین المللی را بهتراز گذشته مدیریت نماید . ویلیام برنز ، مدیر سی آی ای در 16 دسامبر به شبکه PBS چنین گفت : " بلحاظ تاریخی ، بی اعتمادی زیادی بین روسها و ایرانی ها وجود دارد ولی این دو اکنون بشدت به یکدیگر نیاز دارند و این موضوع بر روی جریان نبرد در اوکراین در حال تاثیر گذاری است و اگر ادامه پیدا کند ، میتواند انعکاس بسیار خطرناک تری را بر خاورمیانه داشته باشد و این مساله باید بسیار جدی گرفته شود " برنامه بدون سرنشین های ایرانی ، از دهه هشتاد میلادی و در جریان جنگ با عراق آغاز شد و در حالی که پیش از این ، ایران تحت حاکمیت پهلوی به بزرگترین مصرف کنند سخت افزارهای غربی تبدیل شده بود ،وقوع انقلاب در ایران ، بحران سفارت آمریکا در تهران ( اشغال لانه جاسوسی ) به یکباره باعث انجماد این بازار جذاب شد و ایران نیز درطول سالهای پس از آن با توسعه قابلیت های بالستیک خود ، در کنار رشد فناوری بدون سرنشین های رزمی و شناسایی نوعی بازدارندگی را برای خود فراهم آورد . اما روند توسعه فناوری بدون سرنشین های ایرانی به یکباره از سال 2019 یک جهش قابل توجه را بخود دید تا جایی که حتی موجب واکنش آژانس اطلاعات دفاعی شد . درهمان سال ، نمونه های بدون سرنشین ایرانی به تاسیسات ابقیق ( آرامکو ) حمله بردند و دوسال بعد نیز یک کشتی در سواحل دریای عمان هدف این نمونه ها قرار گرفت . این درحالی بود که هزاران فروند از این بدون سرنشین ها اکنون در اختیار شبه نظامیان عراقی ، سوری ، یمنی و لبنانی قرار گرفته و پایگاه های ارتش آمریکا از ابتدای سال 2021 تا کنون از سوی این پرنده ها مورد حمله قرار می گیرد . رایان برایست ، تحلیلگر پژوهشکده بنیاد دفاع از دموکراسی ( یکی از مراکز بدنام در حوزه براندازی نرم . م ) نیز معتقد است که ایران در حال حاضر توان نوسازی نیروی هوایی خود را ندارد که امکان رقابت با نیروی هوایی آمریکا را داشته باشد ( این مساله در پائین ترین سطح تحلیل نظامی در ایران از سالها قبل وجود داشته که ایران هر اندازه روی نیروی هوایی سرنشین دار سرمایه گذاری کند بازهم امکان رقابت با نیروی هوایی آمریکا را ندارد ، درواقع ایشان ، شيره را میل کردند و گفتند شيرين است .!!! .م ) علاوه براین نتوانست سخت افزاری پیشرفته ای را از چین یا روسیه خریداری کند ، پس بسمت شیوه های نامتقارن حرکت کرد و این روش ، ترکیب موشکهای بالستیک و بدون سرنشین های رزمی بود که می بایست اهداف را از راه دور مورد اصابت قرار دهد . ضمن اینکه ترکیب فوق می بایست به ارزان ترین شیوه ممکن صورت می گرفت ، چرا این کشور اقتصاد کوچکتری را نیز داشت . ژنرال کنت مکنزی با تمامی این اوصاف ، ژنرال کنت مکنزی ، فرمانده وقت سنتکام در جریان یک جلسه پرسش و پاسخ با کمیته نیروهای مسلح سنا در خصوص تهدید بدون سرنشین ها چنین گفت که ما و شرکای ما در حال بررسی رویارویی با یک تهدید جدید هستیم و برای اولین بار پس از جنگ کره ، ارتش بدون برتری هوایی کامل وارد صحنه نبرد می شود .!!! با افزایش تهدید بدون سرنشین ها ، ارتش آمریکا برای خنثی یا کاهش این تهدید ، شروع به اجرای برنامه های آموزشی برای انهدام پهپادهای مهاجم با موشکهای هوابه هوا نمودند که البته راه حلی بسیار پرهزینه ولی ضروری به نظر می رسد . اما در طولانی مدت ، ادامه چنین شیوه ای هزینه های بسیاری به ارتش امریکا وارد می کند چرا که در مقایسه بودجه بیشتری برای تولید موشکهای هوابه هوا باید صرف شود و این روند در مقایسه با هزینه تولید پهپاد ، منطقی نخواهد بود . به همین دلیل آموزش مقابله با این پهپادها ، به یکی از اولویت های ارتش تبدیل و برای برون رفت از این شرایط و مقابله با پهپادها ، راکتهای کوتاهبرد و خمپاره اندازها ، سامانه سی- رم (C-RAM) ابداع گردید و تلاش می شود تا فناوری آن بهبود پیدا کند . ژنرال الکسوس .جی.گرینکویچ ژنرال الکسوس .جی.گرینکویچ ، فرمانده واحدهای هوایی سنتکام نیز در پاسخ به ابهامات در این زمینه ، چنین معتقد بود: " راهبرد واحدهای هوایی سنتکام ، برای مقابله با تهدید سامانه های بدون سرنشین ایرانی ، از مرحله بازدارندگی آغاز میشود ( نکته جالب کاربرد واژه بازدارندگی است و نه آفند / دفاع .م ) بدین معنی که مجموعه های اطلاعاتی ما مراکز تولید ، حمل و نقل و ذخیره سازی این نوع تسلیحات را شناسایی می کند و نیروی هوایی نیز به شکل مرتب ، در حال اجرای تمرینات ضد پهپاد است و گاهی اوقات فرماندهی این واحدها ( منظور شخص خودش .م ) نیز دراین شبیه سازی ها مشارکت دارد . پی نوشت : 1- ادامه دارد ... 1- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
-
1 پسندیده شدهنیروهای روس موفق شدن روستای کلیشچییوکا در جنوب غربی باخموت و کراسنوپلیکا در شمال شرقی سولدار را پاکسازی کنند واحدهای ارتش روسیه در محور ژاپوریژیا در حمله موفق شدن دو روستا و چندین منطقه را پاکسازی کردن و در حدود 5 کیلومتر در عمق خطوط ارتش اکراین نفوذ کنند . در دو ماه اخیر چندین تیپ اکراینی این منطقه را برای دفاع از باخموت ترک کرده بودن حملات پهپاد لانست دو توپ خودکششی کراب ساخت لهستان چهار توپ کششی 155 م م احتمالا ام 777 و FH70 2 توپ خودکششی 152 م م آکاتسیا دو راکت اندازگراد و RM70 تانک تی64 سامانه پدافندی سام 8 اوسا سامانه جنگ الکترونیک خسارتهای زرهی اکراین دو امرپ گریپی ترک - توپ خودکششی کراب نفربرهای بی ام پی و ypr 77 روسها برای شکار یک تانک تی 64 اکراینی دو پهپاد لانست به سمت آن پرتاب کردن که هر دو پهپاد با برخورد به شاخه های درخت بدون انفجار بروی تور استتار این تانک افتادن نبرد تانک ها در باخموت وشکار یک تانک تی 72 اکراینی بر اثر اصابت گلوله انرژی جنبشی تانک روسی البته خدمه این تانک نجات پیدا کرده اند برخورد مستقیم یک یا چند راکت ترموباریک سامانه توس روسی به یک تانک اکراینی و متلاشی شدن این تانک انهدام ستون زرهی اکراین شامل یک تانک و سه نفربر وکشته شدن چندین سرباز اکراینی در نتیجه حملات توپخانه ایی روسها گروه واگنر از توافق با اکراین برای انتقال اجساد نظامیان بجامانده در شهرک سولدار خبر داد. سه یا چهار کامیون روسی در حدود 7 نوبت اجساد این نظامیان را تحویل طرف اکراینی خواهند داد. قبلا گفته شد که حدود 500 سرباز اکراینی در درگیریهای دو سه روز اخر شهرک جان باختن و اکثر اجساد آنان در اختیار روسها قرار گرفته است . این تصویر درک بهتری از شدت درگیریها در باخموت و سطح خشونت در این نبرد را نشان میدهد . سربازان روس دهها جنازه را روی هم انداخته که عموما پیکر سربازان اکراینی هستن اما چند جنازه ابتدای متعلق به نظامیان روس بوده . سربازان روسی در کنار این اجساد در حال استراحت هستن. رسانه های اکراینی و غربی به طور واضح تری به شدت تلفات در باخموت اشاره میکنند به طور مثال روزنامه اشپیگل از سه رقمی شدن کشته های اکراینی در باخموت خبر داده . چندین رسانه ها اکراینی هم از رسیدن تلفات کلی ارتش اکراین به 140 تا 150 هزار کشته خبر دادن . یک سرهنگ اکراینی در ارتباط ویدئویی رقم تلفات کلی اکراین را 140 هزار کشته عنوان کرد. برای مقاسیه تعداد تلفات رزمی ایران در جنگ 8 ساله با عراق حدود 175 هزار کشته بوده . امریکا به اکراین پیشنهاد داده است که برای جلوگیری از انهدام یگانهای خودو حفظ این واحدهابرای انجام ضد حملات سراسری از باخموت ومناطق اطراف آن عقب نشینی کند . انتشار دائمی اخبار تلفات اکراین و ابراز نگرانی غربی ها هم قبلا در نبردهای لسیچانسک رخ داده بود . در واقع انتشار این دست اخبار به نوعی زمینه چینی روانی برای آغاز عقب نشینی ارتش اکراین و همچنین ارسال کمک های بیشتر به این کشور است .جالب آنکه اکراین حدود 12 هزار کشته در نبردلسیچانسک متحمل شد و بعد از انتشار اخباری مشابه ارتش اکراین این منطقه را تخلیه و سیل کمکهای غربی ها به این کشور سرازیر شد و سه ماه بعد با تعلل روسها اکراینی ها ضد حملات بزرگ خود را آغاز کردن چند سرباز جان باخته روس در درگیریهای باخموت
-
1 پسندیده شدهبخش هفتم مشکل اساسی که ارتش آلمان در زمان حضور خود در روسیه با آن روبرو بود این بود که همه چیز مورد نیاز، به غیر از غذا و علوفه، باید از آلمان می آمد، ولی برای حمل آن حمل و نقل کافی ریلی وجود نداشت. هر گروه ارتش به 75 قطار در روز نیاز داشت، از سویی اقتصاد المان نیز به قطارها نیاز داشت تا مواد را به سمت رایش منتقل کنند،از طرفی دیگر جمعیت اشغال شده نیز برای تامين نیازهایش به ترافیک قطار قابل توجهی احتیاج داشت.تقریباً روزانه 14 قطار به روسیه، 58 قطار در داخل روسیه و 36 قطار به سمت آلمان حرکت می کردند. در ژانویه 1943، ترافیک عبوری از مرز شامل۷۶ قطار برای شمال،۸۷ قطار برای شرق و ۶۷ قطار برای جنوب به علاوه 9 قطار عبوری از رومانی به اودسا به اضافه 81 قطار حامل زغال سنگ، مصالح ساختمانی و تجهیزات راه آهن بود. این نشان میدهد که راهآهنها تنها می توانستند حداقل تقاضا را برآورده کنند. برای مثال هنگامی که لشگر 305 پیاده نظام در می 1942 به فرانسه منتقل شد، بخش عمده ای از واحدهای موتوری لشگر تمام مسیر را از آلمان رانندگی کردند. کارهای گستردهای که در طول برنامه اتو انجام شد راه آهن را در برابر آب و هوای بد و سیل مقاوم تر کرد،اما واقعیت این بود که در یک روز معمولی 104 قطار به کاساتین، 64 قطار به دنپروپتروسک، و تنها 34 قطاربه استالینو می رسیدند، بنابراین ظرفیت کافی راه آهن تنها در فاصله 600 کیلومتری از خط مقدم بود و ارتش ها قطراتی از تدارکات دریافت می کردند.هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی مورد حمله قرار گرفت، مراکز صنعتی بزرگی در مسکو، لنینگراد، حوضه دونتس و اورال داشت و استفاده از دو مورد از آنها، یعنی حوضه دونتس و لنینگراد را در پایان سال 1941 و همچنین مازاد کشاورزی اکراین را از دست داد. این باعث کاهش تولید ناخالص صنعتی از 138.5 میلیارد روبل به قیمت های 1926 به 103.0 بین سال های 1940 و 1942 ، یا کاهش 33 درصدی شد که با رشد تولید شرق از 22.7 به 52.2 میلیارد روبل در همان دوره جبران شد. با این حال، شوک به اقتصاد صنعتی بیشتر از آن چیزی بود که در ابتدا به نظر می رسید، زیرا بخشی از این حمل و نقل متعلق به بار نظامی بود، و هانتر تخمین میزند،محموله های نظامی 28 تا 30 درصد کل بارگیری بود.حتی با وجود دادههای ناقص، واضح است که NKPS ظرفیت راهآهن بسیار بیشتری نسبت به آلمانیها و چندین برابر بیشتر در ترافیک نظامی فراهم میکرد.اما در حالی که شوروی ظرفیت راهآهن بزرگتری داشت، این برای هر نیازی کافی نبود و آنها تقاضا را از راههای مختلفی محدود کردند. نمونه های کمی وجود دارد که واحدهای بزرگ شوروی به اندازه کافی در جبهه جابه جا شده باشند. شاید بزرگترین تمرکز برای عملیات باگراتیون با گارد دوم و ارتش ۵۱ از کریمه و ارتش تانک پنجم گارد(دو سپاه تانک) از اکراین بود.خواست ارتش سرخ این بود که کل واحدها را از مرکز به یک جبهه بفرستد و سپس واحدهای کوچک شده(به دلیل تلفات)را در پایان عملیات در آنجا رها کند! و هنگام فعال کردن مجدد یک جبهه برای عملیات،جایگزین ها و تجهیزات جدید برای تکمیل واحد های موجود آسیب دیده اعزام می شد،و این روش کارآمدتری برای استفاده از فضای موجود راه آهن نسبت به جابه جایی کل واحدهای رزمی در سراسر جبهه بود که رویه استاندارد آلمان بود. (عملیات باگراتیون عملیاتی بزرگ در طی جنگ جهانی دوم بود که توسط ارتش سرخ شوروی و به منظور پاکسازی نیروهای آلمانی در بلاروس،اکراین و لهستان صورت گرفت.نام این عملیات از نام پیوتر باگراتیون،ژنرال نیروی زمینی روسیه که در جریان جنگ بورودینو مجروح شد،اقتباس شده بود.تلفات قوای آلمانی در این عملیات ۴۰۰ هزار کشته بود در حالیکه تلفات ارتش شوروی ۱۰۰۸۰۴ کشته و مفقود و ۵۹۰۸۴۸ مجروح بعلاوه انهدام ۲۹۵۷ تانک و ۲۴۴۷ ارابه توپ و ۸۲۲ هواپیما بود). دوره دوم جنگ هنگامی که نیروهای آلمانی کارزار تابستانی خود را در آخرین روزهای ژوئن آغاز کردند،ژنرال واگنر قبلاً اعلام کرده بود که تنها یک گروه ارتش می تواند برای عملیات آتی توسط شبکه راه آهن موجود پشتیبانی شود.ریشه مشکل در شبکه ریلی کم ظرفیت در سراسر لهستان،کیفیت پایین خطوط بازسنجی شده توسط Eisenbahnpioiere و اندازه کوچک HBD و FED نهفته است. تنها سه ماه بین پایان بحران زمستانی 1941/1942 و شروع کارزاری گسترده برای تعمیر راهآهن فاصله وجود داشت. پل اصلی بر روی دنیپرو در کیف در ماه مارس مجدداً افتتاح شد، اما بیشتر خطوط تنها با 24 قطار در روز مورد استفاده قرار می گرفتند، در حالی که خطوط شوروی از طریق لهستان اشغالی با 30 قطار در روز بهره برداری میشد. هدف برنامه آلمان تعمیر لکوموتیو ها و افزایش ظرفیت مسیر خطوط اصلی از 24 به 36 قطار در روز بود. مسیر اصلی راهآهن از کیف به روستوف از طریق خطوط پرظرفیت حوضه دونتس میگذرد و تنها یک مسیر فرعی از کیف به الگو و از آنجا به چارکوف از طریق رودخانه دونتس به لیچاجا می رود و برای بار دوم از دونتس می گذرد و به استالینگراد می رود. آلمانی ها در پیشروی اولیه مسیری را دنبال کردند تا ارتش سرخ را در روستوف محاصره کنند،و بریگادهای راه آهن زمان زیادی را برای تخریب کامل تأسیسات راه آهن در حوضه دونتس و منفجر کردن پل راه آهن بر فراز دان، که تا اکتبر بازسازی نشد،اختصاص دادند.سه هنگ Eisenbahnpioniere و مجموعه ای از شرکت های مستقل به علاوه قطارهای مهندسی سازمان Todt و Reichsbahn برای تعمیر راه آهن مستقر شدند و آنها برنامه ریزی کردند که 2000 کیلومتر مسیر توسط FED اداره شود. طول این پیشروی 600 کیلومتر و فراتر از توانایی مجموع کامیون های در اختیار Grosstransportraum برای پشتیبانی از خط شروع اولیه بود. به دنبال آن پیشروی دیگری به قفقاز، 400 کیلومتر دیگر از روستوف تا مایکوپ و فراتر از آن انجام شد. این وضعیت شرایطی را در ماه اگوست بوجود اورد که در آن راه آهن در چارکوف به دلیل هفت پل تخریب شده بر روی رودخانه دونتس از پیشروی اصلی جدا شد. و کل پیشروی نیروهای آلمانی در استالینگراد و در قفقاز توسط یک مسیر تعمیر شده واحد حمایت میشد که از استالینو به روستو میرفت، از دان،از روی یک پل موقت عبور کرده و به سمت قفقاز می رفت در حالی که خط انشعابی از آن از طریق سالسک از استالینگراد پشتیبانی می کرد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
-
1 پسندیده شدهبا سلام به همه روس ها برای پایان دادن به جنگ یک راه بیشتر ندارند و اون هم تقسیم کردن اوکراین به دو بخش شرقی و غربی هست یعنی در یک حمله سنگین موشکی و هوای تمام پل های روی دنیپرو و تمام گذر گاههای غرب اوکراین را بزنند بلافاصله تمام انبار ها و دپو های مهمات قسمت شرقی را بزنند که دیگه چیزی به شرق بیاد اونوقت کم کم از سمت جنوب به شمال درو کنند بیان بالا تا به کیف برسن.
-
1 پسندیده شدهبخش ششم ..... دوره اول جنگ برنامه ریزان آلمان برای تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی در تابستان 1940 باید به دو موضوع عمده می پرداختند: اول اینکه این عملیات از خارج از مرزهای آلمان آغاز میشد و دوم قرار بود دو نبرد سرنوشت ساز انجام شود که یکی از آنها خارج از محدوده برد بسیاری از وسایل نقلیه موتوری برای پشتیبانی از نیروهای بسیج شده بود. اولین مسئله با ارتقای عظیم شبکه راهآهن لهستان از طریق برنامه اتو پاسخ داده شد.این امر باعث میشود تا لشکرهای پیاده نظام و انبارهای تدارکاتی در مرز مستقر شوند و سپس واحدهای زرهی در لحظه آخر قبل از شروع تهاجم سریعا بسیج شوند. در موضوع دوم برای پشتیبانی از نیروهای عمل کننده نیز بسیج کامیونهای سنگین/تریلر از بخش غیرنظامی در غالب ۳ هنگ مورد بررسی قرار گرفت. GTR(سه هنگ سازماندهی شده موتوری)از نبردهای تعیین کننده اولیه در منطقه مرزی پشتیبانی می کند، در حالی که Eisenbahnpioniere (گروه های نظامی که به عنوان مهندسان راه آهن نیز شناخته میشدند.انها خطوط ریلی مرتبط نظامی و زیرساخت های ان را می ساختند،تعمیر می کردند،راه اندازی می کردند یا تخریب می کردند) راه آهن را در شرق لهستان تحت اشغال شوروی با یک خط و حداقل 24 قطار در روز برای هر گروه ارتش برقرار می کنند. در مورد نیروهای رزمی که در شرق در مینسک می جنگیدند، یک منطقه تامین در عمق 400 کیلومتری ایجاد خواهد شد.ظرفیت GTR از 19000 تن به 60000 تن برای عملیات افزایش یافت که نشان دهنده 9 میلیون تن کیلومتر بود و این نشان می دهد کامیون ها می توانند ارتش را تا فاصله ۳۰۰ کیلومتری از انبارها پشتیبانی کنند. 24 قطار در نظر گرفته شده نیز نشان دهنده 32000 تن ظرفیت بود با این حال، این ظرفیت تنها برای سوخت، مهمات، و غذا/علوفه محدود کافی بود، و هیچ امکانی برای جایگزینی مردان(نیروها)، اسب ها یا تجهیزات وجود نداشت. بعدها در جنگ،یک گروه ارتش به ۷۵ قطار در روز صرفا برای عملیات عادی نیاز داشت،در حالی که جنگ های سنگین می تواند این تعداد مورد نیاز رابه بیش از ۱۰۰ قطار برساند. با پایان نبرد اسمولنسک در اوایل آگوست، واضح است که وضعیت تدارکات تحت فشار بود و علیرغم توقف بیش از یک ماهه عملیات، تدارکات کافی برای انتقال واحدها به مسکو وجود نداشت. مشکل اساسی به وضوح توسط ژنرال هالدر در 3 اگوست 1941 به عنوان تضاد منافع بین ساخت سریع خطوط کم ظرفیت در عقبه ارتش های در حال پیشروی یا ساخت خطوط با ظرفیت بالا که قادر به پشتیبانی از ژنرال واگنر در هدف او برای ایجاد یک منطقه تامین در پشت هر گروه ارتش باشد مطرح شد. Eisenbahnpioniere به سرعت گیج ها را تغییر داده و تعمیرات اساسی پلها را انجام میدادند، اما سیگنالها یا ارتباطات تلفنی را تعمیر نمیکردند یا لکوموتیوها را بازسازی نمیکردند.تمرکز آنها بر پشتیبانی ۷ روز هفته از ارتش در حال پیشروی بود. این وظایف بر عهده FED و HBD گذاشته شد که تجهیزات کافی برای ایجاد این زیرساخت و ساختار سازمانی برای مدیریت این کار را نداشتند. در پرونده های عملیاتی گروه ارتش مرکز سه نقشه وجود دارد که پیشرفت گیج بندی مجدد مسیر اصلی دو خطه از منطقه برست را نشان می دهد: در 3 جولای 1941، قطار به سمت شهر بارانوویچی (در غرب بلاروس) با یک نقطه تخلیه (وقتی گیج ها متفاوت باشد یک نقطه تخلیه در نظر میگیرند که محموله به وسیله نقلیه دیگر منتقل شود) در آنجا حرکت کرده و با یک نقطه تخلیه دیگر در مینسک، روی گیج عریض(گیج استاندارد شوروی) حرکت میکند. تا 31 جولای 1941، تخلیه بار در اورشا اتفاق میافتد و قطار روی ریل با گیج دوگانه(یعنی افزودن یک ریل سوم) از مرز از طریق لیدا تا نقطه تخلیه در پولوزک حرکت کرده و در 28 آگوست در یک مسیر دو خطه با گیج استاندارد در ویتسبک در شمال شرق بلاروس تخلیه میشود. در ۸ آگوست ۱۹۴۱ ژنرال اتو ویلی گزارش داد که 16148 کیلومتر مسیر تغییر یافته است که 4414 کیلومتر آن در منطقه گروه ارتش مرکز،می باشد.و در فاصله ترسپول در مرز لهستان تا مسکو 1070 کیلومتر،گیج استاندارد کافی وجود داشت. کمبود تجربه باعث شد که افسر حمل و نقل گروه ارتش مرکز تا اگوست متوجه شود که برای رسیدن به هدف روزانه 24 قطار در روز، قطارها باید حتما در پایان سفر خود تخلیه شوند.ارتش تمام قوانین هرمان هاوپت در 75 سال قبل را زیر پا گذاشت و بهای آن را پرداخت. بحران در طول زمستان رخ داد: با چند انبار محدود سرپوشیده برای نگه داری لکوموتیوها،تا فوریه 1942، حداقل 70 درصد لکوموتیوهای آلمانی از کار افتادند، و ترافیک زمینی متوقف شد و از طرفی جریان دائمی لکوموتیوها به سمت شرق شروع به تأثیرگذاری بر اقتصاد گسترده تر آلمان کرده بود و در 15 ژانویه 1942 این امر هیتلر را وادار کرد تا وارد عمل شود. ارتش آلمان کنترل راه آهن را از دست داد و RVM(وزارت حمل و نقل رایش) و سازمان Todt(این سازمان مسئول طیف عظیمی از پروژه های مهندسی هم در آلمان نازی و هم در سرزمین های اشغالی از فرانسه تا اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم بود)برای بازسازی راه آهن وارد عمل شدند. با این حال،اصطکاک بین ارتش و راه آهن ها در تمام زمستان افزایش یافته بود و در ماه آوریل گشتاپو دو مدیر ارشد عملیات HBD به نام های لندنبرگر و هان را دستگیر کرد و آنها را به اردوگاه کار اجباری فرستاد.در روزهای سیاه 1941، یک پیروزی مهم برای شوروی اتفاق افتاد و آن پیروزی توسط NKPS رقم خورد! با توجه به وسعت کشور، در روسیه تحرک در سطح عملیاتی فقط توسط راهآهن امکان پذیر بود،پس با استفاده مؤثر از آن، این کمیسری تضمین کرد که اتحاد جماهیر شوروی از حمله جان سالم به در خواهد برد. تصویری از ریل با گیج دوگانه هنگامی که راه آهن شوروی از شوک اولیه تهاجم خلاص شد، شروع به تخلیه لکوموتیوها قبل از اینکه به دست آلمانیها بیفتد،کرد.در اودسا، یک اسکله شناور بود و لوکوموتیوها قبل از اینکه اسکله به دریا کشیده شود، در آن رانده شدند.اتحاد جماهیر شوروی با وجود از دست دادن حدود 40 درصد از شبکه اش اما تنها 15 درصد از نیروی محرکه خود را از دست داد، که به این معنی بود که برای بقیه جنگ ، مشکلی نخواهند داشت، به خصوص که اقتصاد زمان جنگ به ترافیک کمتری نیاز دارد، با این حال عامل کلیدی در حفظ توان جنگی اتحاد جماهیر شوروی،توانایی آن کشور در ایجاد لشگرهای جدید بود،واین تنها در صورتی ممکن بود که NKPS بتواند مردان را از دورترین نقاط شوروی جمع اوری کند،آنها را به انبارها و سپس به جبهه برساند. در حالیکهNKPS در اواخر سال 1941، ارتش های شرق دور شوروی را به غرب منتقل می کرد. گروه ارتش مرکز به دلیل کمبود نیروی جایگزین در حال پژمرده شدن بود،در واقع NKPS از طریق شبکه ای که آلمانی ها آن را قدیمی و بهم ریخته می دانستند،میلیون ها مرد را برای ارتش سرخ به سمت دیگر سوق میداد. ارتش آلمان برای راهاندازی راهآهن، تلاش بسیاری کرد، اما تیپهای NKPS و بریگاردهای راهآهن بسیاری از شبکههای تصرف شده توسط آلمانی ها را با تخریبهای خود غیرقابل استفاده کردند. پل ها یک هدف بودند و شوروی ماشین های انهدام مسیر مخصوص به خود را داشت که در جنگ معرفی شد، اما ابزار اصلی آنها از بین بردن تجهیزات در انبارها و موتورخانه ها بود و کمبود منابع آب، تجهیزات مهندسی و تأسیسات سرپوشیده تا حد زیادی باعث از کار افتادن لکوموتیوهای آلمانی در زمستان آینده خواهد شد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
-
1 پسندیده شدهبخش پنجم ..... اجرای برنامه اتو موجب شد هشت خط از شمال به جنوب ایجاد گردد: V-IIخط برلین-دانزیک-لوبلین-روونی-کیف با ۲۴ قطار II-خط برلین-کونیگزبرگ با ۷۲ قطار IV-خط برلین-اینستربورگ با ۷۲ قطار VIII-خط استتین-ویتکس با ۲۴ قطار III-خط ورشو-بیالیستوک با ۴۸ قطار V-خط ورشو-لیدا با ۴۸ قطار I-خط پراگ-دبلین-برسک با ۳۶ قطار VI-خط کراکوف-لمبورگ-تارنوپول با ۷۲ قطار گروه ارتش های شمال توسط خطوط II، IV و VIII پشتیبانی میشد که توسط اداره راه آهن کوینزبرگ اداره میشد،در حالی که گروه ارتش های مرکز و جنوب توسط خطوط باقیمانده پشتیبانی میشدند که توسط Gedob اداره میشد. با این حال،گدوب نمی توانست چنین حجمی از ترافیک را اداره کند، زیرا در ژانویه 1941، ارتش روزانه 130 قطار درخواست کرد، اما تنها 80 قطار در واقع حرکت می کردند. ارتش سرخ در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ Kresy را اشغال کرد و بلافاصله شروع به انتقال تأسیسات نظامی به این منطقه کرد.روسها تلاش کردن که مسیر 4900 کیلومتری تک ریلی و 1800 کیلومتری دو مسیره از استاندارد لهستان به استاندارد اتحاد جماهیر شوروی تغییر یابد.بکارگیری 2000 لوکوموتیو و 120000 واگن به NKPS اجازه داد تا با استفاده از نقاط انتقال مرزی،(نقاطی که محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر منتقل می شود)یک سرویس گیج استاندارد را اجرا کند.اما این کار با الحاق سرزمین های بیشتر در بالتیک و فنلاند و...، که منجر به افزایش اندازه شبکه از 84950 در سال 1938 به 106102 کیلومتر در پایان سال 1940 شد، پیچیده شد و تغییر شبکه لهستانی را به تاخیر انداخت. در جولای 1940، رئیس ارتباطات نظامی ارتش سرخ (VOSO) برنامه ای برای قطارهای نظامی برای سال 1941 تهیه کرد. این برنامه از خطوط راهآهن لنینگراد، بالتیک ، ویژه غربی ، کوول و اودسا استفاده میکرد و خط مینسک به برست برای 72 قطار در روز اماده شد،اما در فوریه 1941، کمیته مرکزی هنوز در حال برنامه ریزی برای شروع ساخت راه آهن در سراسر منطقه بود تا مسیرها و اتصالات را با 128000 کارگر به روز کند و برای این منظور 230 میلیون روبل هزینه کرد. واضح است که بسیاری از ظرفیت های در نظر گرفته شده در سال 1940 هنوز وجود نداشت. خط اصلی مینسک تنها دارای ظرفیت 30 قطار در روز بود که تا سال 1942 به 48 قطار افزایش یافت. به طور مشابه، راه آهن کوول در تابستان 1941 عملکرد ضعیفی داشت زیرا سه بخش از مسیر همچنان دارای گیج استاندارد لهستانی بود. پس واضح است که اجرای برنامه اتو توسط آلمانها باعث شده بوده ظرفیت خطوط تقریبا دو برابر ظرفیت خطوط در سمت شوروی باشد. اهمیت راه آهن برای عملیات نظامی،تامین و حمل و نقل آلمان در قلب فلسفه نظامی آلمان ایده محاصره و نابودی کامل دشمن یا Kesselschlacht وجود داشت.در دوره 1866 تا 1914، راه رسیدن به این هدف، بسیج سریع به سمت مرز بود.به حداکثر رساندن مقدار غذای حمل شده توسط سربازان با استفاده از کنسرو و بیسکویت، حمل لوازم اضافی در واگن های قطار و درخواست از شهرهای محلی، امکان پیشروی بدون پشتیبانی را برای مدت بیش از سه هفته فراهم میکرد. در عقبه ارتش، قطار تدارکاتی،خطی از انبارها ایجاد می کرد تا تدارکات را از مرز به ارتش برساند.در واقع، پیشروی به قدری سریع بود که به سرعت ارتش از قطارهای تدارکاتی دور شد. با این حال، آنها می توانستند ارتش را برای ادامه جنگ تامین کنند تا جنگ به نتیجه برسد.از آگوست 1939، تدارکات نیروهای رزمی به بخش OKHتحت فرماندهی سرلشکر ادوارد واگنر، واگذار شد.در حالی که حمل و نقل ریلی برای همه خدمات مسلحانه به بخش OKW به فرماندهی سرلشکر رودولف گرکه تخصیص داده شد. OKW یک سازمان نسبتا کوچک با کارکنانی درآلمان، با یک ناوگان در ایستگاه ها، تقاطع ها، و خطوط راه آهن بود،این ساختار ارتباط کمی بین نیروهای در حال نبرد و شبکه راه آهن در طول دوران نبردهای فعال ایجاد می کرد،بنابراین در طول لشگرکشی به فرانسه،راه آهن نقش انتقال نیروها به مناطق را داشت و پس از آن سرلشگر واگنر با استفاده از وسایل حمل و نقل موتوری در اختیارش نیروهای رزمی را از طریق انبارهای در مرز تأمین می کرد.سرلشگر واگنر به منظور حمایت از تانک های پانزر،از کامیون های سنگین که می توانستند مسافت های طولانی را طی کنند استفاده می کرد،تا بتواند قبل از اینکه راه آهن ها به حالت عادی بازگردند،این شکاف را پر کند. این وضعیت به طول انجامید و درگیری ها و تاخیرهای طولانی در واگذاری راه آهن از Eisenbahnpioniere به Reichsbahn در طول نبرد در لهستان و فرانسه وجود داشت. در واقع،تفکر نظامی آلمان همچنان اولویت کمی برای لجستیک قائل بود و بر فاکتورهای مورد نیاز برای پیروزی برق آسا در نبرد سرنوشت ساز تمرکز می کرد و بنابراین این تفکر نیاز به خدمات تدارکاتی گسترده را از بین می برد. توسعه لجستیک روسیه علاقه روسیه به لجستیک پس از جنگ فاجعه بار کریمه 1854 آغاز شد، زمانی که نشان داد که انتقال نیروی نظامی به خارج از مرکز امپراتوری دشوار است.اما تجربه جنگ روسیه و ترکیه در سال 1877 در قارص و پلونا و سلسله طولانی لشکرکشی های استعماری در قفقاز و آسیای مرکزی نشان داد که ارتش روسیه نحوه انجام عملیات را فراتر از مرزهای خود آموخته است. در سال 1878، ارتش روسیه مجبور شد از جنوب غربی اوکراین حرکت کرده و از رومانی عبور کند، که هر دو دارای خطوط درجه پایین و تک خطی با گیج های مختلف بودند، و نیروهای راه آهن مجبور شدند این خطوط را ارتقا داده و گیج دوم را اضافه کنند.برای کوتاه کردن خطوط تدارکاتی آنها یک خط جدید ۲۸۵ کیلومتری از بخارست و چند خط کوچکتر دیگر را در ۱۰۰ روز با استفاده از ۱۵۰۰۰ کارگر ساختند و همچنین چندین خط کوچکتر دیگر، شاهکاری که از تلاش شکست خورده پروس برای ساخت یک خط راه آهن برای دور زدن قلعه متز در سال 1871 فراتر رفت. به همین ترتیب، اگر چه جنگ روسیه و ژاپن در سال 1905 با شکست به پایان رسید، اما واقعیت این است که یک تلاش نظامی قابل تحسین در فاصله بسیار زیادی از قلب روسیه انجام گرفت. ستادی برای تدارکات ارتش سرخ در شوروی منظور از عقبه ارتش ملت این کشور بود جایی که تمام ظرفیت جامعه از کشاورزی و صنعت برای تأمین جبهه در نظر گرفته می شد. با این حال، پاکسازی ها و تجربه خلخین گل(درگیری های مرزی بین شوروی و ژاپن) اشغال لهستان و جنگ زمستانی ضعف عمده در پشتیبانی لجستیکی ارتش سرخ را نشان داد.در حالی که خدمات حمل و نقل و تدارکات تحت تأثیر حمله آلمان در ژوئن 1941 قرار گرفت، در ۲۸ جولای،فرمانده ارشد خورولف نزد رفیق استالین رفت تا پیشنهادی به او دهد! از نوامبر 1939، او با رئیس تدارکات ارتش سرخ در دهه 1920 و فرمانده سابق ارتش امپراتوری، سرلشکر خورتسکی در گفتگو بود. این طرحی برای ایجاد یک ساختار لجستیک متمرکز برای ارتش سرخ با استفاده از مقررات ۱۹۱۴ ارتش امپراتوری برای تدارکات بود. علیرغم این واقعیت که این پیشنهاد از سوی یک متخصص فنی سابق ارائه شده بود و به دوران تزار بازمیگشت، استالین آن را برخلاف توصیه رئیس ستاد کل ارتش، ژنرال ژوکف. که به زودی از سمتش برکنار شد،تایید کرد. بدون شک سابقه خرولف به عنوان یک سازمان دهنده بلشویک در سن پترزبورگ، جایی که با وروشیلوف ملاقات کرد، خدمت او در جنگ داخلی به عنوان کمیسر سیاسی در سواره نظام، و خدمت طولانی او در دولت علیرغم پاکسازی در سال 1937 مورد توجه قرار گرفت. بنابراین در اول اوت 1941 بر اساس دستور سری شماره 0257 ستاد فرماندهی برای پشتیبانی از ارتش سرخ تشکیل شد که یک ستاد مرکزی کوچک برای هماهنگی فعالیت های هفت اداره مستقل موجود در ارتباط با تامین، حمل و نقل و مراقبت های پزشکی فراهم کرد. موفقیت این طرح بخاطر انحصار حمل و نقل از طریق اداره مرکزی ارتباطات نظامی ارتش سرخ VOSO حاصل شد، به طوری که حتی سازمان های خارج از کنترل آن، مانند اداره اصلی توپخانه GAU، مجبور شدند از طریق آن عملیات کنند. اثربخشی این رویکرد در 25 مارس 1942 هنگامی که خرولف جایگزین کاگانوویچ به عنوان کمیسر خلق شد، افزایش یافت.ارتش سرخ اکنون دارای یک سازمان لجستیکی مدرن کاملا یکپارچه بود،اما در ارتش آلمان این خدمات به شکل فردی و با هماهنگی کم انجام میشد. طرح مفهومی شوروی با مدل آلمانی/اروپایی تفاوت اساسی داشت،که در آن کارکنان لشکر برای افسران تدارکاتی ارتش درخواست می فرستادند تا دوباره تجهیزات تا سطوح استاندارد پر شوند، که منجر به تامین تمام لشکرها کم و بیش به طور مساوی شد. در حالی که در ارتش سرخ تمام تدارکات جنگی از مدل «ارسال مرکزی» استفاده میکردند که به آنها اجازه میداد تدارکات تنها به جبهههای فعال فرستاده شوند.تاثیر این سیاست این بود که منابع محدود را در نقطه تصمیم گیری متمرکز کند و مرکز تعیین کند که بیشترین تلاش خود را در کجا انجام دهد.بخش اعظم برتری ظاهری شوروی ناشی از تمرکز بهتر بود.در حالی که آلمان ها از سال ۱۹۴۳ تلاش کردند تا جریان تدارکات را از طریق افسران تدارکات هدایت کنند. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
-
1 پسندیده شدهبخش چهارم..... افزایش طول شبکه اندک و تلاش اصلی بر روی بهبود خطوط موجود بود.اما این پیشرفتها در تعداد کمی از خطوط اتفاق افتاد که عمدتاً چهار منطقه اصلی فعالیت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بود، که حوضه دونتس، مسکو، لنینگراد، و اورال-کوزنتس را به هم مرتبط و این یعنی یک سوم ترافیک فقط در 10 درصد از شبکه قرار داشت.با این نوسازی مقامات شوروی مسیر قوی تری در اختیار داشتند و از لوکوموتیوهای جدید FD و IS استفاده می کردند که می توانستند قطارهای سنگین با وزن ناخالص 3000 تن را با یک نوع محموله مستقیماً از مبدا تا مقصد حمل کنند، مانند قطارهای زغال سنگ که از دونتس به مسکو/لنینگراد حرکت می کردند. اتحاد جماهیر شوروی با راهاندازی راهآهن با سرعت کم (29 کیلومتر در ساعت در سال 1934) توانست به ظرفیت حمل بار بالایی دست یابد،این سرعت تأخیر ناشی از سبقت قطارها از یکدیگر را حذف کرد، فرسودگی ریل را کاهش داد و به تعداد زیادی از قطارها اجازه داد که در یک مسیر حرکت کنند.توان بارگیری پایین لکوموتیوها و واگن ها(۱۵ تن برای واگن دو محوره) به آنها اجازه می داد در بیشتر قسمت های شبکه تردد کنند و مشکل حمل بار کم آنها با استفاده از قطارهای طولانی تر مرتفع میشد. همه این ویژگی ها برای راه اندازی راه آهن در مناطق اجرای عملیات نظامی ایده آل بودند. شناخت اروپا از شبکه راه آهن شوروی با توجه به اینکه راهآهنهای شوروی تا سال 1941 از نوع استاندارد اروپایی نبودند، آگاهی از ویژگیهای آنها برای هر نیرویی که قرار است از آنها استفاده کند ضروری است. خوشبختانه، راه آهن به عنوان نمونه ای از دستاوردهای سوسیالیسم انتخاب شده بود و تبلیغات گسترده ای روی آن انجام می گرفت، بنابراین دانش در مورد آنها گسترده بود. شماره ماه جولای مجله ساخت و ساز در اتحاد شوروی در ۱۹۳۸ به NKPS اختصاص داشت و به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و اسپانیایی منتشر شد. در سال 1932 اقتصاددان اهل شوروی KNTverskoi گزارش مفصلی در مورد سیستم حمل و نقل یکپارچه اتحاد جماهیر شوروی نوشت که دوباره در بریتانیا و ایالات متحده منتشر شد. از آنجایی که راه آهن یک تجارت بین المللی بود، تبادل منظم اطلاعات وجود داشت.مانند مجله معتبر Archiv für Eisenbahnwesens ، که شامل مقالات منظمی در مورد اتحاد جماهیر شوروی بود و نویسندگانی مانند دکتر Otto Wehde Textor داشت که در مینسک زندگی می کرد.قابل توجه است که جریان اطلاعات با افزایش سرکوب رسانه ها در شوروی کاهش یافت. با وجود اینWehde Textor توانست در مورد وضعیت ترافیک راه آهن شوروی در 1937/1938 بر اساس منابع این کشور بنویسد و در سال 1940 وضعیت راهآهنهای اشغال شده لهستان و خطوط راهآهن کشورهای بالتیک را به دقت توصیف کند. البته منابع اطلاعاتی دیگری نیز در دسترس بود :در سال 1922(NKPS).۷۰۰ لکوموتیو کلاس E را به 22 سازنده آلمانی و 500 لکوموتیو به یک سازنده سوئدی سفارش داد،بنابراین صنعت آلمان به خوبی از ویژگی های لکوموتیوهای شوروی آگاه بود، زیرا کلاس E همچنان به عنوان لکوموتیو اصلی حمل و نقل اتحاد جماهیر شوروی تا دهه 1950 باقی ماند. جغرافی دانان آلمانی مانند سرهنگ پروفسور ریتر اسکار فون نیدرمایر به طور گسترده به مناطق جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سفر کردند و در بین جنگ های 33 و 34 در مورد طیف وسیعی از موضوعات ژئوپلیتیکی، از جمله راه آهن، مطالب زیادی نوشتند. با این حال شواهد در سراسر اروپا حاکی از آن است که کارشناسان،NKPS را دست کم گرفتندهمانطور که پل وول در سال ۱۹۴۶ نوشت:"به نظر برلین،وضعیت بد راه آهن شوروی،مانور و دریافت نیروهای کمکی را برای ارتش سرخ غیرممکن می سازد و این به فروپاشی دولت شوروی کمک می کند" اگرچه اقتصاددانان راه آهن تصویری جزئی از راه آهن شوروی داشتند، اما این اطلاعات به ارتش آلمان منتقل نشد. در سال 1940، برنامه ریزان ارتش آلمان از رابط رایشسبان (راه آهن المان) اطلاعاتی در مورد راه آهن روسیه خواستند و به آنها گفتند که چنین اطلاعاتی را در اختیار ندارند، زیرا هرگز به آنها گفته نشده بود که اتحاد جماهیر شوروی یک هدف است، بنابراین اطلاعات محلی توسط FED در لهستان جمع آوری میشد،و اطلاعات کاملی درباره شبکه،ایستگاهها،رویه های عملیاتی و امکانات وجود نداشت. لهستان : لهستان در درک ما از وضعیت راهآهن در طول جنگ روسیه و آلمان نقش اساسی دارد، زیرا تا ژوئن 1941، پروس/آلمان همیشه در جنگهای خود علیه دشمنانی که با مرزهایش همجوار بودند، مانند فرانسه و اتریش، جنگیده بود.هنگامی که لهستان در اواخر ۱۹۳۹ اشغال و تجزیه شد،رایش از مرزهای اصلی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1921 توسط خطوط راه آهن با ظرفیت های مختلف در فاصله 750 کیلومتری جدا ماند.پروس شرقی، بهعنوان بخشی از رایش، توسط رایشسبان خدمات رسانی میشد، در حالی که منطقه کنگره لهستان(لهستان روسیه یا پادشاهی لهستان) شرکت راهآهن کوچک خود را تاسیس کرد.در شرق منطقه ای بین خط کرزن (برای تعیین حدفاصل بین کشور تازه تأسیس لهستان و روسیه بعد از جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها پیشنهاد شد ولی دو طرف به آن توجهی نکردند) و مرز 1921(که به جنگ شوروی و لهستان پایان داد) یک منطقه کشاورزی فقیر با راه آهن توسعه نیافته وجود داشت که لهستانی ها به ان Kersy می گفتند. لهستانی ها این منطقه را به عنوان سنگری دفاعی در برابر تجاوزات شوروی می دیدند و دارای خطوط دو مسیره به مسکو و سنت پترزبورگ بود. بر اساس مفاد پیمان مولوتوف-ریبنتروپ، این منطقه و کشورهای بالتیک در حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند، همراه با اتریش-مجارستان و گالیسیا از جمله شهر لمبرگ که راه آهن عالی خود را حفظ کرد. در سمت آلمانی مرز جدید(خط کرزن)،راهآهنهایی که به سمت شرق ویستولا میرفتند، از شمال به جنوب کاملاً محدود بودند :چهار مسیر از کریدور دانزیگ به پروس شرقی منتهی میشد، سه خط با 36 و یک خط با 12 قطار در روز؛ از ورشو، مسیر بیالیستوک 24 قطار و مسیر مینسک 18 قطار در روز ظرفیت داشت . خط رادوم به برست دارای 12 قطار و خط کاتوویتز به لمبرگ 24 قطار بود. این ظرفیت نیازها برای عملیات بارباروسا را برآورده نکرد،بنابراین رایشسبان در آوریل ۱۹۴۰ برنامه اتو (Otto) را برای ارتقای مسیرها با استفاده از ۳۰۰۰ کارگر و ۳۰۰۰۰ تن فولاد آغاز کرد. ادامه دارد..... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
-
1 پسندیده شدهبله در زمان صلح حرف بسیار درستی هست . ولی با حرف شما یک کمی به گذشته برگشتم . در قرن گذشته هم سلاح شیمیایی استفاده شده هم سلاح هسته ای . حالا جدا از اخلاقیات و فتوا ها و ... . احتمالا شما با توجه به سنتون شعار های موشک جواب موشک مردم روبه خاطر دارید ما به دنبال موشک بالستیک رفتیم و استفاده هم کردیم . برام جای سوال هست که آستانه تحمل یه ملت و دولت تا کجا هست آیا اگه ما در انبارهای خود سلاح شیمیایی داشتیم با توجه به حملات متعدد شیمیایی عراق به ایران چقدر زمان میبردکه ما هم مقابله به مثل کنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ آیا در صورت استفاده در مورد سیاستمداران کشور باز هم از واژه سادیسمی استفاده میکردیم ؟ سوال دیگم این هست همین ماده شیمیایی که بر علیه داداش کیم جونگ اون استفاده شد حدود 1000 برابر از گاز خردل (دایی بنده خدای ما شیمیایی هست حتی تصور چیزی به قدرتمندی گاز خردل هم وحشتناک هست )و اگه اشتباه نکم چند ده هزار برابر گاز کلر کشندگی داشت . اگه داشتن این سلاحها این قدر بی مصرف هست پس چرا در موردش تحقیق میشه و تولید میشه و خیلی علنی به روز رسانی هم میشه ؟؟؟ در مورد گرسنگی صحبت کردید و .... مقاله های زیادی در مورد چرنوبیل وجود داره دیروز هم یه مستند در مورد گرگها و شهرهای خالی از سکنه بلاروس و اکراین نشون میداد جالب بدونید در همین منطقه یک پروژه ملی در روسیه کلید خورد و کانال کشی آب شد و زمینهای حاصلخیز رو زیر کشت بردن که میتونست کشور رو تامین کنه و ... که با این حادثه از بین رفت در آخر هم در مورد شخص خودم نظر میدم که خیلی طول کشید به این نتیجه برسم که فرقی نمیکنه کجا زندگی میکنی فقط یه قانون در دنیا وجود داره و اون قانون بقای جنگل هست در آخر نظر شخصی من (شاید غلط باشه ) این هست که ابزار قدرت به هر طریقی باید در دسترس باشه . (حالا بحث استفاده کردنش کلا دو موضوع متفاوت هست ) . مگر کشورهایی که داعیه دار دموکراسی و آزادی و حقوق بشر هستن بمب اتم و شیمیایی ندارن . ایران هم استثنا نیست
-
1 پسندیده شدهیکی از نکاتی که در بخش مهندسی خیلی مشهود است وابستگی به تکنولوژی است یک سوال قدیمی هست که شاید کمتر کسی شنیده باشد و این سوال عبارت است از اینکه اگر برق ها را قطع کردند کدام گروه می توانند به کار ادامه دهند؟ یعنی تکنولوژی و کامپیوتر را از آدم ها بگیر و بعد آنها را در شرایط ببین بخش زیادی از ما نشان خواهیم داد تنها اوپراتور خواهیم بود و نه مهندس این نکته در نحوه محاسبات نسل قدیم مشهود است و با محاسبات ساده و با ساده ترین ابزار دقیق ترین جواب در کمترین زمان را بدست می آوردند در حالی که مهندس جوان با نرم افزار بعد از زمان طولانی جوابی در می آورد که به آن مطمئن نیست این نکته یادآور این موضوع است که ماشین ابزار کمک برای انسان است نه ابزار راهبری برای انسان فرق مهندسان نسل قبل در درک مفاهیم دانش و استفاده از این مفاهیم برای محاسبات خود بود در حالی که نسل جدید در نرم افزار و اطلاعات زیاد غرق شد حال این بحث در استراتژی نبرد خودنمایی می کند و در صحبت های جناب EMP اشاره شد و این موضوع همه و همه به نحوه آموزش و خلاقیت نیروها بر می گردد که در دوران جنگ عملیاتی مثل اچ 3 را ساخت
-
1 پسندیده شدهبهتر هست قبل از اظهار نظرهایی که از خواب و خیال برمی آید ، گذشته را بادقت بیشتری رصد کنیم : در اوایل دهه نود ، وقتی روسها با گرسنگی دست و پنجه نرم می کردند ، یک سیاستمدار سادیسمی بازمانده از دوران کمونیسم ، ( ژیرنفسکی ) پیشنهاد کرده بود که برای حل مشکل گرسنگی روسها ، سر موشکهای هسته ای ss-18 را بسمت کشورهای ثروتمند مثل آلمان بگیرند تا انها پول و غذای لازم را تهیه کنند . حالا زیاد با اینکه چقدر این راه حل ، با عقل و منطق منطبق بود ، کاری نداریم و بیشتر آن را ناشی از عقده حقارت ناشی از فروپاشی ایده کمونیزم فرض می کنیم ، ولی پیشنهاد کاری که نه از عهده ما برمی آید و نه توان فنی ، مالی آن را داریم و نه اخلاق اجازه چنین کاری را به ما میدهد ، بیشتر ناشی از مساله ای است که " اخلاق" اجازه استفاده از واژه های مناسب ان را نمی دهد . پی نوشت : امیدوارم امثال ژیرنفسکی و ژیرنفسکی ها ، هرگز قدرت را دردست نداشته باشند ، چون "حماقت" فقط یکبار رُخ میدهد .....
-
1 پسندیده شدهدرود به دوستان گرامی این دفعه اول در تاریخ ایران نیست که تعداد نیروی دشمن بی شمار است. ایرانی ها بارها توانسته اند وقتی که اراده نبرد داشته اند نیروهای کارآمدتر و بزرگتر از خود را از تجاوز پشیمان بکنند. باز هم می توانند اگر اراده ای باشد. همچنین ایرانی ها ثابت کرده اند که از یک نیروی کوچک مفلوک هم می توانند شکست بخورند همانطور که در جنگ دوم جهانی یک نیروی بسیار محدود از انگلیسی ها از جنوب (بصره) و دو لشگر روس از شمال ظرف مدت کوتاهی بدون مقاومت ایران را اشغال کردند در حالیکه فقط پادگان تهران 40000 سرباز با انگیزه و آموزش دیده توسط آلمانی ها با تجهیزات آلمانی را داشت و از مشاوره آلمانی ها هم بی بهره نبود. اما فقط چند نفر در مرز شمال و یک دسته ژاندارمری در ممسنی که خبر نداشتند نباید مقاومت بکنند با دشمن درگیر شدند و دشمن را زمینگیر کردند. اگر قرار باشد در زمین آنها با قواعد آنها بازی بکنیم، نتیجه معلوم است. ما آموزش هوایی ضعیفتر داریم، تجهیزات و لجستیک ضعیف تر داریم، از نظر روحی هم از چشم آبی ها غولهای شکست ناپذیر ساخته ایم که هیچ کار غلطی نمی توانند بکنند. دشمن ما دارای تسلیحات غیر متعارف، بزرگترین ارتش ها و فرماندهانی با خشونت بیمارگونه است که قطعا بر علیه ما از تسلیحات ممنوعه استفاده می کنند. اما اگر نبرد به تسلیحات متعارف محدود شود راه حلهای ساده ای همیشه وجود دارد تا نتیجه نبرد تغییر بکند. در دریا ما بازی را به هم زدیم و با توسعه مینی زیر سطحی و اژدر های مهیبشان، قایق تندرو موشک انداز و موشکهای فعال راداری و تصویری و ... ضد سطحی هوشمند، بالستیک های ضد رادار و ضد سطحی و ..... عملا اگر اراده نبرد داشته باشیم (بر خلاف 29 فروردین 1367) قادریم با هزینه کمتر از یک ناوشکن آمریکا ناوگان متفقین بعلاوه خائنین را به یک مصیبت برایشان تبدیل بکنیم. خودشان هم این را می دانند. در واقع وضع منطقه وقتی خیلی جدی است که متفقین ناوگان خود را به عمق اقیانوس هند عقب بکشند تا از تیر رس تجهیزات ارزان ما دور بشوند. حال همین بازی را هم می توانیم در هوا انجام بدهیم. اینکه بخواهیم از آسمان کشور کوهستانی ایران با پدافند دفاع بکنیم بسیار پر مخاطره است. در یک کشور کوهستانی حتی با هزینه بسیار زیاد نمی توان پوشش مناسب را تامین کرد هر چند وجود سایتهای پدافندی برای ایجاد امنیت موقتی نقطه ای لازم و حیاتی است. خوب حالا فرض می کنیم قرار است که با بودجه های جدید آقای ترامپ ایگل های زمین گیر فعال شوند و کمتر از 300 فروند شکاری عملیاتی امروز آمریکا به 2700 فروند تا انتهای سال آینده افزایش بیابد و 5000 فروند جنگنده متفقین از انواع مختلف بعلاوه 20000 بمب نقطه زن و 2000 موشک هوا به هوا و 1000 موشک توماهاوک و 400 موشک بالستیک زمین به زمین با فرماندهی آمریکا قرار است که ما را یمن یا عراق بکنند. دفاع ما چیست؟ فشار دادن نقاط ضعف دشمن با کمترین هزینه ممکن با روشهای ابتکاری. برای مثال این دود لاستیک و بادبادک های آتش زایی که اخیرا فلسطینی ها از آنها استفاده می کنند بیشتر از همه ارتش های عربی به اسرائیل خسارت زده است. متفقین هم نقطه ضعفهایی دارند: نخست اینکه اندیشه تهاجمی آمریکا خیلی تکراری است. این اندیشه متعلق به خودشان هم نیست و تقلیدی نصفه نیمه از اندیشه های گودریان در تهاجم مستقیم سنگین به ویژه هوایی است. این اندیشه به 1940 تعلق دارد نه 2018. دوم اینکه روش جنگی آنها بسیار وابسته به هواگردهای پیچیده و هدایت ماهواره ای است و در صورت مختل شدن ماهواره ها و دادن تلفات سنگین مشابه بلایی که سر نیروی هوایی سلطنتی در سنگاپور یا فرانسه آمد، بر خلاف آن دوران جایگزینی خلبان برای آنها کار سریع و آسانی نخواهد بود. سوم اینکه اندیشه تهاجمی آمریکایی ها بسیار به جنگ روانی وابسته است و در صورتی که مناطق مورد حمله اراده پاسخ همه جانبه داشته باشند به مشکل می خورند خوب ما ده ها سایت الینت زمینی و به میزان نا مشخصی سایت رادار پسیو که اکتشاف آنها برای دشمن غیر ممکن است داریم. به مدد این سایتها و ارتباط از طریق سیم می توانیم مدیریت صحنه نبرد را در شدید ترین تهاجمهای ممکن حفظ بکنیم. به تعداد کافی پهپاد فطرس و سریر و کرار و سیمرغ هم می توانیم داشته باشیم. این واقعیت که پهپاد های کرار می توانند سرعت خیلی زیادی داشته باشند و به باند و فرودگاه نیازی ندارند و با تغییراتی مداومت پروازی آنها هم خیلی بیشتر می تواند بشود، آرزوی هر سیستم پدافندی برای برتری هوایی است و در بدترین شرایط که باندهای ما با موشکهای زمین به زمین دشمن هدف قرار گرفته باشند می تواند مانع برتری هوایی دشمن بشود. پس کافی است که به تعداد کافی پهپاد کرار هوا به هوا تولید و ضمن بهبود وضعیت هدایت و قدرت موتور و بوستر آنها، از آنها به عنوان شکاری های cap ضد کروز و اسکرامبل استفاده کرد. برای خنثی کردن راهبرد دشمن در حمله اولیه راهبرد ساده ما می تواند این باشد که ده ها فروند پهپاد کرار مسلح به موشک خانواده های مختلف از جمله میثاق 3 را با دقت به مرکز دسته های پروازی دشمن هدایت بکنیم تا دشمن مجبور به درگیری با آنها بشود و ماموریت او مختل گردد. به محض شروع تجاوز ما می توانیم عقبه و جناحین دشمن و سایتهای پدافندی و مخازن سوخت و آسایشگاه های خلبانهای اینها را با استفاده از پهپادهای سیمرغ و موشکهای نقطه زن بالستیک ضد رادار و ضد بونکر بدون هدایت از روی زمین هدف قرار بدهیم. همزمان پهپاد های فطرس و زیر سطحی ها می توانند موشکهای کروز دور برد ضد سطحی خود را بر علیه پایگاه های دشمن در عقبه خیلی دور مورد استفاده قرار بدهند افزون بر این زیپلنها و فطرسها و شاهد 129 ها می توانند در مرکز کشور پرواز کرده نقش سامانه مخابراتی و الینت پرنده را بازی بکنند. با استفاده از بالنهای هیدروژنی مخصوص ارتفاع بالا و نصب رادارهای هوایی سبک و سامانه های اپتیکی روی آنها می توانیم، در مرکز کشور یک سامانه جستجوی پرنده بسیار ارزان قیمت داشته باشیم که با فیبر نوری به ایستگاه زمینی متصل است و بدون نگرانی از مزاحمت کوه ها، سایتهای پدافندی را به نحو بسیار موثرتری هدایت و با اهداف درگیر بکنیم. حتی می توانیم کنیسترهای موشکهای پدافندی را با بالنها به ارتفاع بالا ببریم و از همانجا به سمت اهداف دشمن پرتاب بکنیم. یکی از نقطه ضعفهای ایده تهاجمی تکراری آمریکایی ها این هست که اگر خطوط لجستیک و جناحین آنها هم زمان با اخلال روی ماهواره ها مورد حمله قرار بگیرد دفاع قدرتمندی ندارند و برای مثال وقتی که دهها بالگرد سنگین شروع به عملیات هلی برن نیروهای ویژه آمریکا در عراق کردند اگر 50 فروند کرار مجهز به موشک میثاق 3 وجود داشت در آن کشور و روی این کاروان هوایی تمرین موشک پرانی می نمود و تعدادی سیمرغ هم بودند که روی مخازن سوخت اینها بمب 250 کیلویی ترموباریک می انداختند و ماهواره ها هم مختل می گردیدند، عملیات آزادی عراق به یک فاجعه مطلق برای آمریکایی ها تبدیل می شد کلی ذغال می شدند و کلی هم در بیابانها گم می شدند موشکها و بمبهایشان هم بسیار بیشتر خطا می رفت. سیلوهای مهمات آمریکایی ها می توانست در صورت وجود پهپاد های سیمرغ با بمبهای ترموباریک تبدیل به مهمات خودی شده به جای نابودی سربازان عراقی دشمن آنها را تبدیل به کربن بکند. با تجهیز همه جنگنده های موجود و حتی پهپادها به فلیر های روسی می توانیم با خیال راحت همه موشکهای خانواده AIM-9 را مغلوب بکنیم و با تجهیز این شکاری ها به دیکوی های ضد رادار ابتکاری وطنی می توانیم از ضعف فیلتر کالمن در موشکهای آمرام استفاده کرده و آنها را نیز مغلوب بکنیم که به معنی از دست رفتن برتری هوایی 36 کشور استفاده کننده از آمرام از جمله خود آمریکا است. بگذریم از اینکه اگر خلبانها گزارش بدهند که آمرامها منحرف می شوند، کل عملیات را آمریکایی ها متوقف خواهند کرد. تجهیز جنگنده ها به یک لایه گرافن هم می تواند در ایجاد مشکل برای موشکهای راداری آنها بسیار موثر باشد. خلاصه هزاران راه نرفته وجود دارد که می تواند دشمن را با غافلگیری ناگواری مواجه بکند. مثلا در همان روز اول تجاوز می شود صدها بالن را با کابلهای آویزان از آنها در آسمان منطقه نبرد در ارتفاعات مورد نظر رها کرد و ارتفاع مجاز پروازی را به دشمن دیکته کرد. صرف گزارش وجود این بالنها در ارتفاعات مختلف آسمان دشمن و منطقه نبرد کل پروازهای متفقین را کنسل خواهد کرد. در واقع ما مثل مین گذاری دریایی می توانیم مین گذاری هوایی هم بکنیم که خیلی ارزانتر از هزینه یک موشک است و نیازی هم به مواد منفجره ندارد. می توان برای هر روز نبرد یک برنامه جدید داشت تا متجاوز پشیمان شود. به این ترتیب حتی شکاری های 50 سال پیش ما هم می توانند به پرواز در آمده و در عمق ایران با شکاری های پیشرفته و موشکهای توماهاوک درگیر شده شانس خوبی در سرنگونی آنها داشته باشند. آخرین لایه پدافندی را هم مینهای جهنده (در نقش ضد بالگرد و ضد کروز) و رادار توپهای ضد کروز تشکیل می دهند.
-
0 پسندیده شدهسلام و وقت بخیر این موشک تا نمونه پی ام سامانه اس 300 استفاده شده از نمونه پی ام 1 به بعد تا پی ام 2 از 48n6و9m96و در اس400 از خاندان 48n6و9m96و40n6استفاده میکند شک دارم روسها از این موشک قدیمی در نقش پدافندی استفاده کنند ..در اس 400 هم واقعا بعیده خود 9m96در نمونه ای 2 از نظر برد و کارایی و ابعاد برتری شدیدداره به 5v55rدهه هشتاد در ضمن تل مورد استفاده در اس 400 هم اشتباه نکنم از نمونه 5p90s and se و 5p85te and se2 هست