برترین های انجمن

  1. 951

    951

    Editorial Board


    • امتیاز

      20

    • تعداد محتوا

      2,400


  2. SHAHDAD

    SHAHDAD

    Members


    • امتیاز

      13

    • تعداد محتوا

      108


  3. iron_man63

    iron_man63

    Members


    • امتیاز

      2

    • تعداد محتوا

      709


  4. mehdipersian

    • امتیاز

      2

    • تعداد محتوا

      2,882



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 5 بهمن 1401 در همه مناطق

  1. 7 پسندیده شده
    بخش نهم و پایانی دوره سوم جنگ و حمله استراتژیک Vistula-Oder چیدمان نیروها و پیشروی ارتش شوروی در این عملیات برنامه ریزی عملیات شامل پیشروی تهاجمی با سرعت 15 کیلومتر در روز برای ارتش های ترکیبی، 35 کیلومتر در روز برای ارتش تانک، با پشتیبانی ناوگان تدارکاتی 5500 کامیون برای جبهه اول بلاروس و یک شبکه راه آهن به سرعت تعمیر شده،با هدف اولیه تصرف لودز و هدف دوردست یعنی تصرف پوزن در فاصله 350 کیلومتری بود. با این حال تهاجم واقعی شاهد پیشروی بسیار طولانی‌تر 550 کیلومتری با سرعت دو برابر یعنی 25 کیلومتر در روز برای ارتش‌های ترکیبی، 80 کیلومتر در روز برای ارتش‌های تانک بود. اما در عین حال وضعیت بد آب و هوایی پیمایش روزانه کامیون‌ها را به کمی بیش از 100 کیلومتر محدود می‌کرد. پیشروی ارتش شوروی از ۱۱ ژانویه تا ۲ فوریه ۱۹۴۵.حمله شوروی در سراسر لهستان ارتش سرخ را در مرزهای آلمان قبل از جنگ قرار داد. جبهه اول بلاروس دارای ناوگان تدارکاتی کمی بزرگتر با 7000 کامیون بود،اما حمله از دو سر، پل باریک در روی مانع اصلی یعنی رودخانه ویستولا آغاز شد که ارتش شوروی را از شبکه راه آهن تعمیر شده پشت سرش جدا می کرد.ارتش تانک ها 2850 تن سوخت را بر روی خودروهای خود حمل کرد و 2770 تن دیگر نیز در طول عملیات تحویل گرفت. بنابراین ارتش تانک می توانست بین 7 تا 14 روز پیشروی کرده و 400 کیلومتر را طی کند. 76 هنگ جداگانه ترابری موتوری با 600 کامیون (1450 تن) و تانکر (366 تن) به ارتش ملحق شد ولی زمانی که ارتش تانک به اودر رسید، برای پشتیبانی از آن بسیار کوچک بود، بنابراین از کامیون های بزرگ اضافی برای حمل و نقل استفاده شد. اما مهمتر از آن، یک سرویس راه آهن با استفاده از تجهیزات به غنیمت گرفته شده از دشمن، روزانه 300 تن (حداقل 85 درصد مصرف روزانه) را با رفت و آمد بین ویستولا و پوزنان قبل از بازگشایی پل تحویل می داد. حوزه رودخانه های البه،ویستولا و اودر کلید این نبرد تعداد معدودی از پل ها بر روی رودخانه ویستولا بود : در منطقه اول جبهه بلاروس، دو پل در ورشو زمانیکه آلمانی ها آنها را اداره می کردند مسیر برست- لیتوفسک – سیدلچه – ورشو – پوزنان را که ظرفیت 72 قطار در روز را داشت، سرویس می داد.یا پل دیگر در دبلین، که مسیر برست- لیتوفسک-دبلین-پراگ (با ظرفیت72 قطار) را با یک خط انشعابی تک مسیر به لودز-پوزنان ( با ظرفیت36 قطار) متصل می کرد. بعد از تخریب دو قوس از پنج قوس پل موجود روی رودخانه، تصمیم گرفته شد که یک پل جایگزین 510 متری ساخته شود، که باید 20 روز طول می کشید اما در واقع در روز نهم (22 ژانویه) عملیات افتتاح شد،زمانی که 260 کیلومتر پیشروی انجام شده بود 8 تا 10 قطار هر کدام با 30 تا 40 واگن (4500 تن) از نیروها پشتیبانی می کردند. این کار توسط تیپ 5 راه آهن انجام شد در حالی که تیپ 1 راه آهن گارد پل ورشو را تعمیر کرد که در روز 16 (29 ژانویه) دوباره بازگشایی شد. این نتایج به دلیل افزایش مکانیزاسیون تیپ‌های راه آهن با استفاده از جرثقیل های اضافی،شمع کوب های هیدرولیک و ابزارهای برقی بود.به سختی می توان تصور کرد که تهاجم می توانست بدون استفاده از راه آهن که از پوزن می گذشت، ادامه یابد، زیرا آنها بخش عمده ای از سوخت روزانه را به آن نقطه تامین می کردند و کامیون ها به سختی قادر به تامین واحدهای خط مقدم بین پوزن و اودر بودند. قسمت قرمز رنگ پوزن یا پوزنان امروزی در لهستان نتیجه : راه آهن قلب جنگ روسیه و آلمان بود زیرا ارتباط حیاتی بین ظرفیت اقتصادی و نیروی انسانی کشور و نیروهای در حال جنگ را فراهم می کرد و در کشوری به بزرگی اتحاد جماهیر شوروی،تحرک در عملیات را ممکن می نمود.جغرافیا و زمین طرح شبکه راه آهن را مشخص می کرد و اندازه نیروها و فواصل زیاد درگیری به این معنی بود که راه آهن تنها گزینه عملی برای پشتیبانی از عملیات نظامی بود.بنابراین مسیر های عملیات تهاجمی ناگزیر از مسیرهای راه‌آهن پیروی می کرد. STAVKA(در امپراطوری روسیه به کارکنان اداری و ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در اواخر قرن نوزدهم و متعاقبا در اتحاد جماهیر شوروی اطلاق میشد) وGKO(کمیته دفاع دولتی) راه‌آهن‌ها را در مرکز عملیات خود قرار داده و عملیات خود را با ظرفیت راه‌آهن موجود مطابقت دادند. نقشه منتشر شده از راه آهن شوروی در ۱۹۳۸ همچنین باید به NKPS(کمیساریای مردمی راه های ارتباطی اتحاد جماهیر شوروی) اعتباری داده شود، که در دوره 1930-1938 با بازنویسی قوانین و رویکردی مبتنی بر استفاده از سرمایه کم برای ارائه ظرفیت ترافیکی بالا، یک راه آهن در کلاس جهانی ایجاد کرد.افزایش دامنه و سرعت تهاجمات شوروی با پیشرفت جنگ از دوره دوم به دوره سوم جنگ، به دلیل افزایش توانایی UVVR (تیپ هایی که راه آهن را فرماندهی می کردند که هر کدام معمولا در یک خط راه آهن جداگانه عمل می کردند)برای بازسازی راه‌آهن، به ویژه پل‌ها بود و برای شوروی یک برتری بوجود اورد که به موجب آن حملات سریع‌تر منجر به کاهش تخریب راه‌آهن آلمان، از سرگیری سریع‌تر عرضه توسط راه‌آهن شوروی و در نتیجه نفوذ و پیشروی عمیق‌تر در جبهه شد. در مقابل،در رویکرد آلمان، راه آهن بین تعدادی از مقامات رقیب تحت سلطه ورماخت تقسیم شد، که هیچ تجربه قبلی از عملیات دوربرد با استفاده از راه‌آهن نداشتند و از استفاده از کمک حرفه‌ای رایشسبان خودداری میکردند .برنامه های موقت آنها برای راه‌اندازی راه‌آهن در پشت جبهه کافی نبود و و Eisenbahnpioniere در ایجاد ظرفیت کافی برای ارتباط حیاتی بین مرز و مناطق تأمین ناکام ماند.همچنین پس از فوریه 1942 که وزارتخانه حمل و نقل رایش کنترل را به دست گرفت،وضعیت بهبود نیافت،زیرا تلاش های آنها برای پر کردن شکاف لهستان بسیار محدود بود و ظرفیت راه آهن به دلیل شیوه های عملیاتی سفت و سخت و بدون انعطاف محدود شده بود. تلاش‌ها برای ارتقای راه‌آهن روسیه به استانداردهای مدرن با ظرفیت کافی بسیار طولانی شد و گروه ارتش مرکز آلمان از کمبود دائمی قابلیت حمل و نقل رنج می‌برد. در ژوئن ۱۹۴۴ گروه ارتش مرکز آلمان که در جبهه شرقی می جنگید ،مجبور بود بین حمل مهمات یا نیروهای کمکی یکی را انتخاب کند،زیرا ظرفیت راه آهن کافی برای حمل هر دو به طور همزمان وجود نداشت. ناتوانی ارتش آلمان در پیش بینی توانمندی های روسیه چه در سال ۱۹۴۱ و چه در سال ۱۹۴۲،برایش هزینه گزافی داشت. در حالی که GKO از قدرت NKPS استفاده کرد تا حملات خود را بیشتر و سریعتر از آنچه که تنها با وسایل نقلیه موتوری انجام می شد به سمت غرب به پیش ببرد. پایان مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://www.hgwdavie.com/blog/2018/3/9/the-influence-of-railways-on-military-operations-in-the-russo-german-war-19411945 https://profilbaru.com/article/List_of_German_army_groups_in_World_War_II https://www.britannica.com/biography/Herman-Haupt https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eric_Geddes https://railsystem.net/rail-gauges/ https://en.m.wikipedia.org/wiki/Deutsche_Reichsbahn https://www.britannica.com/event/Curzon-Line https://en.m.wikipedia.org/wiki/Operation_Bagration https://www.britannica.com/place/Vistula-River
  2. 4 پسندیده شده
  3. 3 پسندیده شده
  4. 3 پسندیده شده
  5. 2 پسندیده شده
    این متن نظر یکی از افراد نزدیک به اتاق فکر وزیر امور خارجه فعلی کشور امیر عبداللهیان هست شاید منطقش کمی فضایی باشه اما در کل خوندنش خالی از لطف نیست ارسال تانک لئوپارد به اوکراین نشانه چیست؟ خبر مجوز آلمان برای ارسال تانک های لئوپارد به نبرد اوکراین ، بازتاب های زیادی داشته است. اگر چه تانک های لئوپارد هم پیشرفته هستند و هم زره قدرتمندی دارند ، اما نباید فراموش کرد که موشک های کورنت روسی (که ایران نیز آنان را بومی سازی کرده )، در نبردهای ۳۳ روزه و جنگ یمن ، زره تانک های بسیار پیشرفته مرکاوا۴ و آبرامز را شکافته اند . به دلایل فوق از نگاه من ارسال تانک های پیشرفته لئوپارد ۲ به نبرد اوکراین در سطح تاکتیکی و عملیاتی و البته روانی تاثیر خواهند داشت، لکن به لحاظ راهبردی نمی توانند موقعیت برتری به اوکراینی ها بدهند. در خصوص تبعات این تصمیم چند نکته باید ذکر شود؛ ۱- آمریکا با راه اندازی جنگ اوکراین ، وابستگی اروپا به روسیه را به طور کامل از بین برد و قاره سبز را از لحاظ انرژی به خود وابسته کرد. حال با کمک های تسلیحاتی و مادی اروپا می تواند رقیب تاریخی خود روسها را بیشتر تضعیف کند . ۲- اقدامات اخیر اروپایی ها روسها را بیش از پیش به چین و ایران وابسته خواهد کرد ؛ روسها در دهه ابتدایی قرن ۲۱ تا حدود بسیاری به غرب و اروپا نزدیک شدند و دستاوردهای بسیاری کسب کردند اما با راهبرد آمریکایی ها اکنون این پیوستگی کاملا منقطع گشته و کرملین نشینان به رویکردهای قرن بیستمی و دنیای دوقطبی می اندیشند . یک قطب آمریکا و اروپا و قطب دیگر کشورهای آسیایی مانند چین ، هند ، ایران ، روسیه و حتی آمریکای لاتین ... ۳- ایران از اقدامات جدید اروپایی ها انتفاع ویژه ای خواهد یافت زیرا این کشور در سالهای گذشته در نوعی از انزوا قرار داشت و روسها نیز به دلیل مزایایی که در همکاری با اروپا یافته بودند با بلوک غرب همراهی نسبی می نمودند . اما اکنون قضیه بالعکس شده و ایران برای سیاست خارجی روسیه مزیت نسبی دارد زیرا اولویت این قدرت شرقی موفقیت در جنگ اوکراین است و هیچ قدرت نظامی دیگری نمی تواند جایگاه ایران را برای روسها داشته باشد زیرا این کشور هم توان نظامی بالایی دارد و هم انگیزه و تجربه موفق ضربه زدن طرح های غرب را ؛ و البته این را در سوریه ، عراق ، یمن و لبنان اثبات کرده است. در نتیجه مسکو از سر نیاز (و نه لزوما علاقه مندی) به سوی تهران دست دراز کرده و ناچار است که ملاحظات طرف مقابل را نیز در نظر بگیرد ؛ خرید تسلیحات جنگی و فروش هواگردهای پیشرفته ای چون سوخو ۳۵ تنها بخشی از ماجرا را شامل می شود. روسها دریافته اند که در دراز مدت نمی توانند افق روشنی از همکاری با غرب را در نظر بگیرند و به همین دلیل به سیاست های قرن بیستمی خود بازخواهند ‌گشت. پوتین مجبور خواهد بود که در مجادلات بین المللی و شورای امنیت مرتبط با ایران ، تا حد زیادی نظر تهران را لحاظ نماید زیرا برای ادامه جنگ طولانی مدت در اوکراین به این کشور نیاز دارد و چه بسا همکاری های ایران تغییر دهنده قواعد نبرد باشد ؛ چیزی که روسها در ماههای اخیر طعم شیرین آن را چشیده اند. در پایان این نکته را باید ذکر کرد که جنگ اوکراین در صورت عدم موفقیت راهبردهای آمریکا، باعث فروپاشی نظام تک قطبی و ایجاد یک نظام دوقطبی خواهد شد . بهترین سناریو برای ایران عدم پیروزی اوکراین و ادامه جنگ و بن بست راهبردی آنست تا روسها همچنان در این شرایط سخت بمانند و دست نیاز بیشتری به سوی جمهوری اسلامی دراز کنند . این سناریو از طرفی باعث تداوم نگاه آمریکا و اروپا به بحران اوکراین به عنوان اولویت اصلی سیاست خارجی می شود و فعلا ایران را از زیر ذره بین سیاسیون آنها خارج خواهد کرد . نمیدونم نظرشون دسته یا غلط اینو زمان نشان خواهد داد مثل زمستان سرد و ..... اما در کل اعتقاد دارم دونستن نظر ها و تحلیل های گروه های مختلف من حیث المجموع سبب پیشرفت میشه به هر حال هر نظری بر یکسری تئوری های بنا شده که این تئوری ها برگرفته از برآورد های اطلاعاتی هست
  6. 2 پسندیده شده
  7. 2 پسندیده شده
  8. 2 پسندیده شده
  9. 2 پسندیده شده
  10. 1 پسندیده شده
  11. 1 پسندیده شده
    گویا موشک R-37M توی اوکراین روی سوخو 35 بکار رفته . این تولید انبوه شده یا تستی چیزی بوده ؟ اگه بشه با سوخو 35 اینم بیاد ، میشه به عنوان جایگزین زوج تامکت-فینیکس روشون حساب باز کرد !
  12. 1 پسندیده شده
    بخش هشتم... حدود 40 تا 50 قطار در روز به فراتر از کیف سفر می کردند،اما تنها 24 قطار در روز قادر به عبور از دون برای پشتیبانی از نیروهای عملیاتی بودند که باعث تاخیر و کمبود سوخت شد.در ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۲ زمانی که یک خط انشعابی از استالینو به لیچاجا باز شد و از دونتس در بلایا کالیتوا بر روی یک پل ۲۷۰ متری دو مسیره تا چیر که روزانه حدود ۹ تا ۱۲ قطار از ان استفاده میکردند،عبور کرد اندکی تاخیرها کاهش یافت.با این حال ،بخاطر پل های ویران شده همچنان نیاز بود کالاها با کامیون ها به محل بارگیری قطارها منتقل شده تا از طریق قطار برای استالینگراد فرستاده شوند. به عنوان مثال، در 20 اکتبر وضعیت عرضه علوفه در شهر چنان تنگ شد که ارتش اسب های خود را به عقب در روستوف فرستاد تا تقاضا را کاهش دهد، اما این عمل ، عملاً ارتش را برای زمستان بی حرکت کرد. اگر شرایط برای آلمان سخت بود،پس برای مدافعان شهر فاجعه بار بود! زیرا ۳ خط راه آهن به استالینگراد می رسید.از شمال غربی یک خط تک مسیر به پوورینو-مسکو توسط پیشروی آلمانی ها قطع شد و فراتر از ایلولیا قابل استفاده نبود،و خطوط به سمت غرب و جنوب نیز هر دو تحت کنترل آلمانی ها بودند. درکرانه شرقی ولگا، خط ساراتوف-اورباخ- آستاراخان با روزانه 19 قطار با یک ایستگاه تنظیم در باسکونچاک مورد استفاده قرار می گرفت ، اما این خط، 140 کیلومتر از شهر با یک خط انشعابی تا بندر ولگا فری فاصله داشت که در سپتامبر 1942 تکمیل شد، اما تنها 8 قطار در زمانی که تقاضا برای 10 قطار بود بر روی آن حرکت می‌کردند. شهر و جبهه جنوب شرقی هر دو دارای جاده های نظامی بودند که آنها را به باسکونچاک(دریاچه نمک باسکونچاک با مساحت ۱۱۵ کیلومتر مربع در استان استاراخان روسیه قرار دارد)متصل می کرد. اما حمل و نقل موتوری دچار کمبود بود و جبهه استالینگراد تنها 2500کامیون داشت، در حالی که تعداد کامیون های جبهه دون 3600 و جبهه جنوب غربی ۳۱۹۷ دستگاه بود.جبهه دون و جنوب غربی می توانست سه خط راه آهن را که از ساراتوف، بالاتوف و پوورینو عبور می کرد، و دارای جاده هایی برای اتصال به خط مقدم بود ، تامین کند. قطره ای از این ترافیک می توانست با رفتن به کامیشین و انتقال به رودخانه ولگا به شهر استالینگراد راه پیدا کند.با این حال،این مسیرها از شمال زیر آتش توپخانه و حمله هوایی قرار داشتند. تلاش برای بهبود خطوط راه‌آهن و ترمیم آسیب‌های ناشی از بمباران توسط شوروی ادامه داشت.در حالی که آلمانی ها با یک راه آهن آسیب دیده دست و پنجه نرم می کردند، شوروی مجبور شد از خطوط اصلی شبکه راه آهن خارج شود و از خطوط ثانویه (انشعابی)استفاده کند،بنابراین تلاش آنها به سمت ارتقاء این شبکه برای پاسخگویی به تقاضای اضافی معطوف شد.برخی از کارها قبلاً در اوایل سال به عنوان بخشی از یک مسیر جدید برای تأمین نفت، از جمله خط جدید در سواحل غربی دریای خزر، تکمیل شده بود. مزیت کلیدی شوروی در مهارت های عملیاتی برتر آنها بود که به آنها اجازه می داد 63251 واگن را عملیاتی کرده و 13749 واگن تدارکاتی را بین 23 جولای و 18 نوامبر به جبهه استالینگراد تحویل دهند که تقریباً 15 قطار در روز (9750 تن) است. لکوموتیوها با سرعت آهسته حرکت می کردند که به آنها اجازه می داد با سیگنال دهی های نچندان مدرن(در برخی موارد با استفاده از سربازان دارای پرچم) با فواصل کم بین قطارها و تراکم بالا در خط حرکت کنند.از مسیرها بر اساس کیفیت آنها استفاده میشد، مثلا قطارهای بارگیری شده در مسیر خوب حرکت می کردند و قطارهای سبک‌تر و بدون بار در مسیر ضعیف و قدیمی تر برمی‌ گشتند. از رمپ‌های تخلیه متحرک برای طولانی‌تر کردن سکوهای ایستگاه استفاده می‌شد. قطارها اغلب نیروها و تجهیزات سبک‌تر را در فاصله ۲۰ کیلومتری ایستگاه تخلیه می‌کردند تا با ورود قطار به ایستگاه، تاخیری در تخلیه تجهیزات سنگین ایجاد نشود. نمونه ای از یک نقطه تخلیه در تصویر بالا مشاهده می شود. وجود تعداد زیادی از کارگران به تیم های تعمیر و نگهداری اجازه داد تا در امتداد خطوط راه آهن مستقر شوند تا با استفاده از انبوهی از مواد ریخته شده در کنار ریل،آسیب های ناشی از حمله هوایی و قطارهای آسیب دیده را تعمیر کنند. این اقدامات توسط 500 تا ۶۰۰ لوکوموتیو پشتیبانی می‌شد.مزیت اصلی آنها این بود که آنها واحدهای مستقلی بودند که پشتیبانی مهندسی، پمپ های آب قابل حمل و سایر تجهیزات را برای افزایش ظرفیت انبارهای لوکوموتیوهای محلی حمل می کردند. NKPS در سرعت بازسازی خطوط راه آهن ویران شده و به ویژه در بازسازی پل ها در حال شکست بود، عاملی که بهره برداری بیشتر از ضد حمله اولیه را به تاخیر انداخت. ناوگان کامیون در سطح پایینی قرار داشت و کامیون های ساخت خارج هنوز به جبهه نرسیده بود. الکساندر ورث نویسنده،روزنامه نگار و خبرنگار جنگی روسی شرایط را اینگونه توصیف میکند : اسب ها،اسب ها و اسب های بیشتر...در حال کشیدن اسلحه و توپ ها و واگن های بزرگ سرپوشیده.و صدها کامیون با چراغ‌های جلوی روشن با این حال،هنگامی که جبهه جنوب غربی ضد حمله خود با نام زحل کوچک (Little Saturn) را آغاز کرد نقطه شروع عملیات ۱۴۰ کیلومتر دورتر از راه آهن بود و کامیون‌ها قادر به تجهیز کامل واحدها و تخصیص کامل منابع انها نبودند.علاوه بر این حمله کنندگان ۲۰۰ کیلومتر را در طی ۶ روز تصرف کردند و عملیات در ۳۴۰ کیلومتری بعد از انتهای راه آهن پایان یافت. ادامه دارد... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  13. 1 پسندیده شده
  14. 1 پسندیده شده
    بخش ششم ..... دوره اول جنگ برنامه ریزان آلمان برای تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی در تابستان 1940 باید به دو موضوع عمده می پرداختند: اول اینکه این عملیات از خارج از مرزهای آلمان آغاز میشد و دوم قرار بود دو نبرد سرنوشت ساز انجام شود که یکی از آنها خارج از محدوده برد بسیاری از وسایل نقلیه موتوری برای پشتیبانی از نیروهای بسیج شده بود. اولین مسئله با ارتقای عظیم شبکه راه‌آهن لهستان از طریق برنامه اتو پاسخ داده شد.این امر باعث می‌شود تا لشکرهای پیاده نظام و انبارهای تدارکاتی در مرز مستقر شوند و سپس واحدهای زرهی در لحظه آخر قبل از شروع تهاجم سریعا بسیج شوند. در موضوع دوم برای پشتیبانی از نیروهای عمل کننده نیز بسیج کامیون‌های سنگین/تریلر از بخش غیرنظامی در غالب ۳ هنگ مورد بررسی قرار گرفت. GTR(سه هنگ سازماندهی شده موتوری)از نبردهای تعیین کننده اولیه در منطقه مرزی پشتیبانی می کند، در حالی که Eisenbahnpioniere (گروه های نظامی که به عنوان مهندسان راه آهن نیز شناخته می‌شدند.انها خطوط ریلی مرتبط نظامی و زیرساخت های ان را می ساختند،تعمیر می کردند،راه اندازی می کردند یا تخریب می کردند) راه آهن را در شرق لهستان تحت اشغال شوروی با یک خط و حداقل 24 قطار در روز برای هر گروه ارتش برقرار می کنند. در مورد نیروهای رزمی که در شرق در مینسک می جنگیدند، یک منطقه تامین در عمق 400 کیلومتری ایجاد خواهد شد.ظرفیت GTR از 19000 تن به 60000 تن برای عملیات افزایش یافت که نشان دهنده 9 میلیون تن کیلومتر بود و این نشان می دهد کامیون ها می توانند ارتش را تا فاصله ۳۰۰ کیلومتری از انبارها پشتیبانی کنند. 24 قطار در نظر گرفته شده نیز نشان دهنده 32000 تن ظرفیت بود با این حال، این ظرفیت تنها برای سوخت، مهمات، و غذا/علوفه محدود کافی بود، و هیچ امکانی برای جایگزینی مردان(نیروها)، اسب ها یا تجهیزات وجود نداشت. بعدها در جنگ،یک گروه ارتش به ۷۵ قطار در روز صرفا برای عملیات عادی نیاز داشت،در حالی که جنگ های سنگین می تواند این تعداد مورد نیاز رابه بیش از ۱۰۰ قطار برساند. با پایان نبرد اسمولنسک در اوایل آگوست، واضح است که وضعیت تدارکات تحت فشار بود و علیرغم توقف بیش از یک ماهه عملیات، تدارکات کافی برای انتقال واحدها به مسکو وجود نداشت. مشکل اساسی به وضوح توسط ژنرال هالدر در 3 اگوست 1941 به عنوان تضاد منافع بین ساخت سریع خطوط کم ظرفیت در عقبه ارتش های در حال پیشروی یا ساخت خطوط با ظرفیت بالا که قادر به پشتیبانی از ژنرال واگنر در هدف او برای ایجاد یک منطقه تامین در پشت هر گروه ارتش باشد مطرح شد. Eisenbahnpioniere به سرعت گیج ها را تغییر داده و تعمیرات اساسی پل‌ها را انجام می‌دادند، اما سیگنال‌ها یا ارتباطات تلفنی را تعمیر نمی‌کردند یا لکوموتیوها را بازسازی نمی‌کردند.تمرکز آنها بر پشتیبانی ۷ روز هفته از ارتش در حال پیشروی بود. این وظایف بر عهده FED و HBD گذاشته شد که تجهیزات کافی برای ایجاد این زیرساخت و ساختار سازمانی برای مدیریت این کار را نداشتند. در پرونده های عملیاتی گروه ارتش مرکز سه نقشه وجود دارد که پیشرفت گیج بندی مجدد مسیر اصلی دو خطه از منطقه برست را نشان می دهد: در 3 جولای 1941، قطار به سمت شهر بارانوویچی (در غرب بلاروس) با یک نقطه تخلیه (وقتی گیج ها متفاوت باشد یک نقطه تخلیه در نظر می‌گیرند که محموله به وسیله نقلیه دیگر منتقل شود) در آنجا حرکت کرده و با یک نقطه تخلیه دیگر در مینسک، روی گیج عریض(گیج استاندارد شوروی) حرکت می‌کند. تا 31 جولای 1941، تخلیه بار در اورشا اتفاق می‌افتد و قطار روی ریل با گیج دوگانه(یعنی افزودن یک ریل سوم) از مرز از طریق لیدا تا نقطه تخلیه در پولوزک حرکت کرده و در 28 آگوست در یک مسیر دو خطه با گیج استاندارد در ویتسبک در شمال شرق بلاروس تخلیه می‌شود. در ۸ آگوست ۱۹۴۱ ژنرال اتو ویلی گزارش داد که 16148 کیلومتر مسیر تغییر یافته است که 4414 کیلومتر آن در منطقه گروه ارتش مرکز،می باشد.و در فاصله ترسپول در مرز لهستان تا مسکو 1070 کیلومتر،گیج استاندارد کافی وجود داشت. کمبود تجربه باعث شد که افسر حمل و نقل گروه ارتش مرکز تا اگوست متوجه شود که برای رسیدن به هدف روزانه 24 قطار در روز، قطارها باید حتما در پایان سفر خود تخلیه شوند.ارتش تمام قوانین هرمان هاوپت در 75 سال قبل را زیر پا گذاشت و بهای آن را پرداخت. بحران در طول زمستان رخ داد: با چند انبار محدود سرپوشیده برای نگه داری لکوموتیوها،تا فوریه 1942، حداقل 70 درصد لکوموتیوهای آلمانی از کار افتادند، و ترافیک زمینی متوقف شد و از طرفی جریان دائمی لکوموتیوها به سمت شرق شروع به تأثیرگذاری بر اقتصاد گسترده تر آلمان کرده بود و در 15 ژانویه 1942 این امر هیتلر را وادار کرد تا وارد عمل شود. ارتش آلمان کنترل راه آهن را از دست داد و RVM(وزارت حمل و نقل رایش) و سازمان Todt(این سازمان مسئول طیف عظیمی از پروژه های مهندسی هم در آلمان نازی و هم در سرزمین های اشغالی از فرانسه تا اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم بود)برای بازسازی راه آهن وارد عمل شدند. با این حال،اصطکاک بین ارتش و راه آهن ها در تمام زمستان افزایش یافته بود و در ماه آوریل گشتاپو دو مدیر ارشد عملیات HBD به نام های لندنبرگر و هان را دستگیر کرد و آنها را به اردوگاه کار اجباری فرستاد.در روزهای سیاه 1941، یک پیروزی مهم برای شوروی اتفاق افتاد و آن پیروزی توسط NKPS رقم خورد! با توجه به وسعت کشور، در روسیه تحرک در سطح عملیاتی فقط توسط راه‌آهن امکان پذیر بود،پس با استفاده مؤثر از آن، این کمیسری تضمین کرد که اتحاد جماهیر شوروی از حمله جان سالم به در خواهد برد. تصویری از ریل با گیج دوگانه هنگامی که راه آهن شوروی از شوک اولیه تهاجم خلاص شد، شروع به تخلیه لکوموتیوها قبل از اینکه به دست آلمانی‌ها بیفتد،کرد.در اودسا، یک اسکله شناور بود و لوکوموتیوها قبل از اینکه اسکله به دریا کشیده شود، در آن رانده شدند.اتحاد جماهیر شوروی با وجود از دست دادن حدود 40 درصد از شبکه اش اما تنها 15 درصد از نیروی محرکه خود را از دست داد، که به این معنی بود که برای بقیه جنگ ، مشکلی نخواهند داشت، به خصوص که اقتصاد زمان جنگ به ترافیک کمتری نیاز دارد، با این حال عامل کلیدی در حفظ توان جنگی اتحاد جماهیر شوروی،توانایی آن کشور در ایجاد لشگرهای جدید بود،واین تنها در صورتی ممکن بود که NKPS بتواند مردان را از دورترین نقاط شوروی جمع اوری کند،آنها را به انبارها و سپس به جبهه برساند. در حالیکهNKPS در اواخر سال 1941، ارتش های شرق دور شوروی را به غرب منتقل می کرد. گروه ارتش مرکز به دلیل کمبود نیروی جایگزین در حال پژمرده شدن بود،در واقع NKPS از طریق شبکه ای که آلمانی ها آن را قدیمی و بهم ریخته می دانستند،میلیون ها مرد را برای ارتش سرخ به سمت دیگر سوق میداد. ارتش آلمان برای راه‌اندازی راه‌آهن، تلاش بسیاری کرد، اما تیپ‌های NKPS و بریگاردهای راه‌آهن بسیاری از شبکه‌های تصرف شده توسط آلمانی ها را با تخریب‌های خود غیرقابل استفاده کردند. پل ها یک هدف بودند و شوروی ماشین های انهدام مسیر مخصوص به خود را داشت که در جنگ معرفی شد، اما ابزار اصلی آنها از بین بردن تجهیزات در انبارها و موتورخانه ها بود و کمبود منابع آب، تجهیزات مهندسی و تأسیسات سرپوشیده تا حد زیادی باعث از کار افتادن لکوموتیوهای آلمانی در زمستان آینده خواهد شد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  15. 1 پسندیده شده
    بخش پنجم ..... اجرای برنامه اتو موجب شد هشت خط از شمال به جنوب ایجاد گردد: V-IIخط برلین-دانزیک-لوبلین-روونی-کیف با ۲۴ قطار II-خط برلین-کونیگزبرگ با ۷۲ قطار IV-خط برلین-اینستربورگ با ۷۲ قطار VIII-خط استتین-ویتکس با ۲۴ قطار III-خط ورشو-بیالیستوک با ۴۸ قطار V-خط ورشو-لیدا با ۴۸ قطار I-خط پراگ-دبلین-برسک با ۳۶ قطار VI-خط کراکوف-لمبورگ-تارنوپول با ۷۲ قطار گروه ارتش های شمال توسط خطوط II، IV و VIII پشتیبانی می‌شد که توسط اداره راه آهن کوینزبرگ اداره می‌شد،در حالی که گروه ارتش های مرکز و جنوب توسط خطوط باقی‌مانده پشتیبانی می‌شدند که توسط Gedob اداره می‌شد. با این حال،گدوب نمی توانست چنین حجمی از ترافیک را اداره کند، زیرا در ژانویه 1941، ارتش روزانه 130 قطار درخواست کرد، اما تنها 80 قطار در واقع حرکت می کردند. ارتش سرخ در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ Kresy را اشغال کرد و بلافاصله شروع به انتقال تأسیسات نظامی به این منطقه کرد.روسها تلاش کردن که مسیر 4900 کیلومتری تک ریلی و 1800 کیلومتری دو مسیره از استاندارد لهستان به استاندارد اتحاد جماهیر شوروی تغییر یابد.بکارگیری 2000 لوکوموتیو و 120000 واگن به NKPS اجازه داد تا با استفاده از نقاط انتقال مرزی،(نقاطی که محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر منتقل می شود)یک سرویس گیج استاندارد را اجرا کند.اما این کار با الحاق سرزمین های بیشتر در بالتیک و فنلاند و...، که منجر به افزایش اندازه شبکه از 84950 در سال 1938 به 106102 کیلومتر در پایان سال 1940 شد، پیچیده شد و تغییر شبکه لهستانی را به تاخیر انداخت. در جولای 1940، رئیس ارتباطات نظامی ارتش سرخ (VOSO) برنامه ای برای قطارهای نظامی برای سال 1941 تهیه کرد. این برنامه از خطوط راه‌آهن لنینگراد، بالتیک ، ویژه غربی ، کوول و اودسا استفاده می‌کرد و خط مینسک به برست برای 72 قطار در روز اماده شد،اما در فوریه 1941، کمیته مرکزی هنوز در حال برنامه ریزی برای شروع ساخت راه آهن در سراسر منطقه بود تا مسیرها و اتصالات را با 128000 کارگر به روز کند و برای این منظور 230 میلیون روبل هزینه کرد. واضح است که بسیاری از ظرفیت های در نظر گرفته شده در سال 1940 هنوز وجود نداشت. خط اصلی مینسک تنها دارای ظرفیت 30 قطار در روز بود که تا سال 1942 به 48 قطار افزایش یافت. به طور مشابه، راه آهن کوول در تابستان 1941 عملکرد ضعیفی داشت زیرا سه بخش از مسیر همچنان دارای گیج استاندارد لهستانی بود. پس واضح است که اجرای برنامه اتو توسط آلمان‌ها باعث شده بوده ظرفیت خطوط تقریبا دو برابر ظرفیت خطوط در سمت شوروی باشد. اهمیت راه آهن برای عملیات نظامی،تامین و حمل و نقل آلمان در قلب فلسفه نظامی آلمان ایده محاصره و نابودی کامل دشمن یا Kesselschlacht وجود داشت.در دوره 1866 تا 1914، راه رسیدن به این هدف، بسیج سریع به سمت مرز بود.به حداکثر رساندن مقدار غذای حمل شده توسط سربازان با استفاده از کنسرو و بیسکویت، حمل لوازم اضافی در واگن های قطار و درخواست از شهرهای محلی، امکان پیشروی بدون پشتیبانی را برای مدت بیش از سه هفته فراهم میکرد. در عقبه ارتش، قطار تدارکاتی،خطی از انبارها ایجاد می کرد تا تدارکات را از مرز به ارتش برساند.در واقع، پیشروی به قدری سریع بود که به سرعت ارتش از قطارهای تدارکاتی دور شد. با این حال، آنها می توانستند ارتش را برای ادامه جنگ تامین کنند تا جنگ به نتیجه برسد.از آگوست 1939، تدارکات نیروهای رزمی به بخش OKHتحت فرماندهی سرلشکر ادوارد واگنر، واگذار شد.در حالی که حمل و نقل ریلی برای همه خدمات مسلحانه به بخش OKW به فرماندهی سرلشکر رودولف گرکه تخصیص داده شد. OKW یک سازمان نسبتا کوچک با کارکنانی درآلمان، با یک ناوگان در ایستگاه ها، تقاطع ها، و خطوط راه آهن بود،این ساختار ارتباط کمی بین نیروهای در حال نبرد و شبکه راه آهن در طول دوران نبردهای فعال ایجاد می کرد،بنابراین در طول لشگرکشی به فرانسه،راه آهن نقش انتقال نیروها به مناطق را داشت و پس از آن سرلشگر واگنر با استفاده از وسایل حمل و نقل موتوری در اختیارش نیروهای رزمی را از طریق انبارهای در مرز تأمین می کرد.سرلشگر واگنر به منظور حمایت از تانک های پانزر،از کامیون های سنگین که می توانستند مسافت های طولانی را طی کنند استفاده می کرد،تا بتواند قبل از اینکه راه آهن ها به حالت عادی بازگردند،این شکاف را پر کند. این وضعیت به طول انجامید و درگیری ها و تاخیرهای طولانی در واگذاری راه آهن از Eisenbahnpioniere به Reichsbahn در طول نبرد در لهستان و فرانسه وجود داشت. در واقع،تفکر نظامی آلمان همچنان اولویت کمی برای لجستیک قائل بود و بر فاکتورهای مورد نیاز برای پیروزی برق آسا در نبرد سرنوشت ساز تمرکز می کرد و بنابراین این تفکر نیاز به خدمات تدارکاتی گسترده را از بین می برد. توسعه لجستیک روسیه علاقه روسیه به لجستیک پس از جنگ فاجعه بار کریمه 1854 آغاز شد، زمانی که نشان داد که انتقال نیروی نظامی به خارج از مرکز امپراتوری دشوار است.اما تجربه جنگ روسیه و ترکیه در سال 1877 در قارص و پلونا و سلسله طولانی لشکرکشی های استعماری در قفقاز و آسیای مرکزی نشان داد که ارتش روسیه نحوه انجام عملیات را فراتر از مرزهای خود آموخته است. در سال 1878، ارتش روسیه مجبور شد از جنوب غربی اوکراین حرکت کرده و از رومانی عبور کند، که هر دو دارای خطوط درجه پایین و تک خطی با گیج های مختلف بودند، و نیروهای راه آهن مجبور شدند این خطوط را ارتقا داده و گیج دوم را اضافه کنند.برای کوتاه کردن خطوط تدارکاتی آنها یک خط جدید ۲۸۵ کیلومتری از بخارست و چند خط کوچکتر دیگر را در ۱۰۰ روز با استفاده از ۱۵۰۰۰ کارگر ساختند و همچنین چندین خط کوچکتر دیگر، شاهکاری که از تلاش شکست خورده پروس برای ساخت یک خط راه آهن برای دور زدن قلعه متز در سال 1871 فراتر رفت. به همین ترتیب، اگر چه جنگ روسیه و ژاپن در سال 1905 با شکست به پایان رسید، اما واقعیت این است که یک تلاش نظامی قابل تحسین در فاصله بسیار زیادی از قلب روسیه انجام گرفت. ستادی برای تدارکات ارتش سرخ در شوروی منظور از عقبه ارتش ملت این کشور بود جایی که تمام ظرفیت جامعه از کشاورزی و صنعت برای تأمین جبهه در نظر گرفته می شد. با این حال، پاکسازی ها و تجربه خلخین گل(درگیری های مرزی بین شوروی و ژاپن) اشغال لهستان و جنگ زمستانی ضعف عمده در پشتیبانی لجستیکی ارتش سرخ را نشان داد.در حالی که خدمات حمل و نقل و تدارکات تحت تأثیر حمله آلمان در ژوئن 1941 قرار گرفت، در ۲۸ جولای،فرمانده ارشد خورولف نزد رفیق استالین رفت تا پیشنهادی به او دهد! از نوامبر 1939، او با رئیس تدارکات ارتش سرخ در دهه 1920 و فرمانده سابق ارتش امپراتوری، سرلشکر خورتسکی در گفتگو بود. این طرحی برای ایجاد یک ساختار لجستیک متمرکز برای ارتش سرخ با استفاده از مقررات ۱۹۱۴ ارتش امپراتوری برای تدارکات بود. علیرغم این واقعیت که این پیشنهاد از سوی یک متخصص فنی سابق ارائه شده بود و به دوران تزار بازمی‌گشت، استالین آن را برخلاف توصیه رئیس ستاد کل ارتش، ژنرال ژوکف. که به زودی از سمتش برکنار شد،تایید کرد. بدون شک سابقه خرولف به عنوان یک سازمان دهنده بلشویک در سن پترزبورگ، جایی که با وروشیلوف ملاقات کرد، خدمت او در جنگ داخلی به عنوان کمیسر سیاسی در سواره نظام، و خدمت طولانی او در دولت علیرغم پاکسازی در سال 1937 مورد توجه قرار گرفت. بنابراین در اول اوت 1941 بر اساس دستور سری شماره 0257 ستاد فرماندهی برای پشتیبانی از ارتش سرخ تشکیل شد که یک ستاد مرکزی کوچک برای هماهنگی فعالیت های هفت اداره مستقل موجود در ارتباط با تامین، حمل و نقل و مراقبت های پزشکی فراهم کرد. موفقیت این طرح بخاطر انحصار حمل و نقل از طریق اداره مرکزی ارتباطات نظامی ارتش سرخ VOSO حاصل شد، به طوری که حتی سازمان های خارج از کنترل آن، مانند اداره اصلی توپخانه GAU، مجبور شدند از طریق آن عملیات کنند. اثربخشی این رویکرد در 25 مارس 1942 هنگامی که خرولف جایگزین کاگانوویچ به عنوان کمیسر خلق شد، افزایش یافت.ارتش سرخ اکنون دارای یک سازمان لجستیکی مدرن کاملا یکپارچه بود،اما در ارتش آلمان این خدمات به شکل فردی و با هماهنگی کم انجام می‌شد. طرح مفهومی شوروی با مدل آلمانی/اروپایی تفاوت اساسی داشت،که در آن کارکنان لشکر برای افسران تدارکاتی ارتش درخواست می فرستادند تا دوباره تجهیزات تا سطوح استاندارد پر شوند، که منجر به تامین تمام لشکرها کم و بیش به طور مساوی شد. در حالی که در ارتش سرخ تمام تدارکات جنگی از مدل «ارسال مرکزی» استفاده می‌کردند که به آنها اجازه می‌داد تدارکات تنها به جبهه‌های فعال فرستاده شوند.تاثیر این سیاست این بود که منابع محدود را در نقطه تصمیم گیری متمرکز کند و مرکز تعیین کند که بیشترین تلاش خود را در کجا انجام دهد.بخش اعظم برتری ظاهری شوروی ناشی از تمرکز بهتر بود.در حالی که آلمان ها از سال ۱۹۴۳ تلاش کردند تا جریان تدارکات را از طریق افسران تدارکات هدایت کنند. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  16. 1 پسندیده شده
    بخش سوم..... وزارت حمل و نقل آلمان یا RVM زیر نظر یولیوس دورپمولر عمدتاً به خطوط راه آهنی که در آلمان توسط رایشسبان و در کشورهای اشغال شده توسط سازمان های نظامی و شرکت های مختلف مانند Gedob(Generaldirektion der Ostbahn یا اداره کل راه آهن المان در لهستان اشغالی) اداره می شد،نظارت داشت. پس از حمله به لهستان و اعلام جنگ فرانسه به آلمان ، اختلاف نظر بین وزارت حمل و نقل و فرماندهی عالی ورماخت یا به اختصار OKW بوجود امد که باعث تغییراتی در جنگ علیه روسیه در آینده شد، زیرا سرلشگر گرکه ، واحدهای عملیاتی خودش را که به اختصارFED نامیده می شد،برای خطوط راه آهن تشکیل داد . با این کار ، مدیریت راه آهن مناطق عملیاتی، یک جزء از هر گروه رزمی بود . این گروه ،از کارکنان راه آهنی تشکیل می شد که تحت نظر افسران ارتش کار می کردند. برای این جنگ،راه آهن در عقبه نیروها به اندازه حداقل 200 کیلومتر در پشت خط مقدم بوسیله رایش کمیساریات(واژه آلمانی برای نهاد اداری که توسط یک مقام معروف دولتی اداره می شود) که برای اداره و بهره‌برداری از سرزمین‌های تصرف شده راه اندازی شد،اداره می‌شد. در این منطقه،قرار بود RVM شرکت های عامل جدید یا به اختصار HBD را با استفاده از کارکنان رایشسبان راه اندازی کند. FED در مارس 1941 و HBD در ژوئیه 1941 تشکیل شد،اما این استقرار سریع به این معنی بود که هر دو با کمبود نیرو ، کمبود تجهیزات و تجربه کافی مواجه بودند. HBD تنها با 60 مرد، کمبود مقامات واجد شرایط، و بدون تجهیزات، از جمله تلفن های حیاتی مورد نیاز برای راه آهن، در برست راه اندازی شد. هیچ نقشه مسیر، جدول زمانی یا اطلاعات ایستگاه وجود نداشت، به طوری که لوکوموتیوها باید برای چندین روز در هر جهت برای کاوش شبکه فرستاده میشدند. در سپتامبر، اس اس کل کارکنان چاپخانه HBD را به عنوان بخشی از یک برنامه یهودی تیرباران کرد.(احتمالا به ماجرای کشتار یهودیان در شهر Jedwabne لهستان اشاره دارد.مترجم) NARODNYI KOMMISSARIAT PUTE SOOBSHCHENIA یا به اختصار NKPS کمیساریای مردمی مسیرهای ارتباطی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1913، شبکه راه آهن تزاری 71000 کیلومتر (به استثنای فنلاند) را در بر میگرفت، اما از دست دادن قلمرو در طول جنگ، راه آهن شوروی را به تنها 58،000 کیلومتر در سال 1921 کاهش داد، با ریل های فرسوده و خسارت به وسایل آن به دلیل جنگ انقلاب و جنگ داخلی. ترمیم شبکه از سال 1923 تحت نظارت NKPS که مسئولیت راه آهن، جاده ها و آبراه ها را بر عهده داشت انجام گرفت. با این وجود، تا سال 1926، راه‌آهن به اندازه کافی بهبود یافته بود تا ترافیک را به سطح قبل از جنگ برساند و تا سال 1928 طول این شبکه به 76900 کیلومتر افزایش یافت. ناوگان حمل و نقل و سطح سرمایه گذاری هر دو به سطح سال 1913 بازگشته بود (که 18 تا 20 درصد کل سرمایه گذاری اقتصادی بود)، اما نرخ حوادث دو برابر شده بود.متخصصان فنی مانند معاون سابق وزیر حمل و نقل در زمان تزار نیکلاس از بازسازی و نوسازی کامل راه‌آهن‌ عقب مانده روسیه مطابق با آخرین تفکر اروپایی و آمریکایی حمایت می‌کردند. در سال 1928 اولین برنامه پنج ساله آغاز شد که در دل خود گسترش عظیم ترافیک راه آهن برای پاسخگویی به تقاضاهای رو به رشد صنایع سنگین جدید بدون هیچگونه سرمایه گذاري جدید و با استفاده از روش هایی شد که درگیری های حاصل از ان منجر به پاکسازی متخصصان فنی بین سال‌های 1928 تا 1931 و سرکوب کارگران راه‌آهن شد، ولی با افزایش نرخ حوادث، این امر ناگزیر به گردن خرابکاران افتاد. با وجود همه اینها، ترافیک بار در طول برنامه پنج ساله دو برابر شد.در اواخر اجرای این طرح مقداری سرمایه اضافی مورد نیاز بود که بین سالهای 1934 و 1936 فراهم شد اما هرگز به اندازه وعده داده شده یا مورد نیاز نبود.لازار کاگانوویچ به عنوان نارکوم(کمیسر خلق) در سال 1935 منصوب شد، و اگرچه او سخت برای به دست آوردن سرمایه‌گذاری بیشتر مبارزه کرد،در کنار آن او دست به اصلاحات کارآمد و گسترده‌ای زد.با توجه به فضای سیاسی در سال 1937، پاکسازی‌های گسترده‌ای در سراسر راه‌آهن صورت گرفت، که با متخصصان فنی شروع شد، اما به همه نیروها، از 13 معاون نارکوم و 64 مدیر خط تا ده‌ها هزار کارگر عادی، گسترش یافت. اما مهم است که بدانیم NKPS چگونه این نتایج را به دست آورد، زیرا آنها از همان روش ها در طول جنگ استفاده کردند. هانتر معتقد است که افزایش ترافیک بین سال‌های 1928 و 1940، ۱۴۰ درصد بوده است که تنها ۱۰ درصد آن را می توان به افزایش طول شبکه،۱۵ درصد استفاده از ناوگان بزرگتر و قدرتمندتر و ۴۲ درصد را به افزایش تعداد واگن های بار اختصاص داد.در حالی که ۷۳ درصد باقی مانده به افزایش بهره وری کارگران اختصاص داده شده است که دلیل آن استفاده بیشتر از قطارها و کاهش زمان در بارگیری و تخلیه قطارها بوده است. ادامه دارد.....  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  17. 1 پسندیده شده
    بخش دوم... گیج مسیر و گیج بارگیری : دو نوع گیج(سنج) وجود دارد:"گیج مسیر که عرض بین دو ریل مسیرهای راه آهن است و گیج بارگیری که حداکثر ارتفاع و ابعاد را در وسایل نقلیه راه آهن و بارهای آنها مشخص می‌کند.هدف آنها این است که اطمینان حاصل شود که وسایل نقلیه ریلی می توانند به طور ایمن از تونل ها و زیر پل ها عبور کنند و از سکوها،ساختمان ها و سازه ها دور باشند." در آغاز عصر راه‌آهن، طیف گسترده‌ای از گیج‌ها مورد استفاده قرار گرفت - برای مثال، در روسیه اولین مسیری که در سال 1834 توسط مهندسان اتریشی بین سن پترزبورگ و تزارسکویه سلو ساخته شد، از یک گیج 6 فوتی استفاده میکرد.دومی بین سن پترزبورگ و مسکو در سال 1843 توسط سرگرد آمریکایی جی. ویستلر، که یک گیج 5 فوتی را انتخاب کرد، و سومی که ورشو را به وین در سال 1845 متصل کرد، از گیج استاندارد 4 فوت و 8 ¾ اینچ استفاده کرد تا قطارها بتوانند. در شبکه اتریش حرکت کنند.برخلاف افسانه رایج، گیج 5 فوتی روسی صرفاً به این دلیل انتخاب شد که در آن زمان خاص مد بود و همان گیج مورد استفاده در اکثر ایالات جنوبی آمریکا بود.روسیه به عنوان یک کشور مسطح با تونل‌ های کم، از نظر داشتن توان بارگیری سخاوتمندانه منحصربه‌فرد بود، اما این بدان معنا بود که واگن های شوروی در راه آهن آلمان نمی توانستند قرار بگیرند و بارهای آنها باید در مرز لهستان بر روی قطار دیگر قرار گرفته و حمل شوند.استانداردسازی در سراسر اروپا روی گیج 4'8 3/4 اینچی تنها زمانی اتفاق افتاد که شبکه‌ قطار کشورها شروع به اتصال به هم کردند، و در طول این فرآیند موارد متعددی وجود داشته است که یک گیج مطابق با یک همسایه تغییر کرده است. در سال 1886، شبکه 5 اینچی ایالات جنوبی به طول 18500 کیلومتر تنها در مدت کوتاهی به 4.9 اینچ تغییر یافت. به طور مشابه، در سال 1915 پس از تصرف لهستان، مهندسان راه آهن آلمانی 6000 کیلومتر گیج 5 اینچی را در عرض چند ماه به استاندارد اروپایی تغییر دادند. عملیات راه آهن : موتورهای بخار به امکاناتی به نام سوله یا انبار لوکوموتیو ( Bahnbetriebswerk یا Bw یا локомотивное депо) نیاز داشتند تا عملکرد انها منظم باشد. این تأسیسات سرپوشیده بودند و ذخایر ذغال سنگ، آب، ماسه، گریس، تجهیزات نگهداری و شستشو و یک صفحه گردان یا مسیر «Y» را برای چرخاندن لکوموتیوها فراهم می‌کردند. لکوموتیوها بین انبار خانه خود و انبار بعدی در 80 کیلومتری خط حرکت می کردند و قبل از بازگشت به خانه با آب پر می شدند. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در حالی که قطار به طور مداوم در خط حرکت می کرد، لکوموتیوهای بخار در بخش خاص مسیر خود باقی می ماندند و ظرفیت خط بر اساس تعداد لکوموتیوها در هر انبار تعیین می شد. برای افزایش ظرفیت کلی یک خط، باید یک لوکوموتیو جدید در هر انبار در طول خط مستقر شود. یک قطار شامل تعدادی واگن مسافری، واگن کالا یا واگن تخصصی و یک ون ترمز است و در طول یک روز سفر دارای تعدادی لکوموتیو مختلف خواهد بود. با استفاده از مسیرY یا مسیر مثلثی در راه آهن زمانی که دو خط به هم می رسند این امکان بوجود می آید قطارهای ورودی همان مسیر را ادامه یا تعقییر مسیر را داشته باشند. قطارهای شوروی دارای 120 محور بودند که وزن ناخالص 1200 تن و یا بار خالص 650 تن محموله را نشان می داد. این معمولاً 60 واگن کالای دو محوره بود که هر کدام از واگن ها 10 تا 15 تن بار، 40 مرد یا هشت اسب را حمل می کردند. قطارهای نظامی آلمان کوچکتر و دارای 90 محور با وزن ناخالص 850 تن و بار خالص 450 تن بودند به طوری که یک لشکر پیاده نظام را می توان با 70 قطار یا یک لشکر تانک پانزر را با 90 قطار حمل کرد. ظرفیت خط : ظرفیت خط تعداد قطارهایی بود که می‌توانستند در یک خط در ۲۴ ساعت حرکت کنند که معمولاً به صورت 12 قطار در روز برای خطوط تک مسیره یا 24 قطار برای خطوط دوطرفه برای راه‌آهن‌های نظامی بازسازی‌شده در نظر گرفته می‌شد.با این حال، خطوط دو مسیره که توسط رایشسبون(راه آهن آلمان) اداره می شد ممکن بود به 72 یا 144 قطار در روز دست یابد. این تفاوت به دلیل پیچیدگی تجهیزات سیگنالینگ و تعداد خطوط کناری بود که به قطارها اجازه عبور از یکدیگر را می داد.طول مسیر به بلوک‌هایی با طول‌های مختلف تقسیم می‌شد که دارای یک پست سیگنال در دو انتهای انها و یک خط حاشیه ای برای عبور قطارها از کنار یکدیگر بودند. قانون این بود که هر بار فقط یک قطار اجازه ورود به هر بلوک را داشت برای خطوط با ظرفیت بالاتر، سایدینگ ها(خطوط حاشیه ای کنار خط اصلی) و بلوک ها بیشتر بودند،اما یک عنصر کلیدی ظرفیت،سرعت حرکت قطارها بود. یک قطار سریع السیر که با سرعت بالا در طول مسیر حرکت می کند باید از قطارهای مسافری کندتر و حتی قطارهای باری کندتر عبور کند. که هر کدام باید قبل از ورود قطار سریع السیر به بلوک به داخل یک خط فرعی حرکت کنند. در حالی که تلاش هایی برای جداسازی ترافیک در طول روز انجام شد، به طوری که بیشتر بارها در شب و خدمات مسافری در روز انجام می شد، این همیشه امکان پذیر نبود و یکی از عوامل تعیین کننده ظرفیت، تفاوت در سرعت بین خدمات بود.رایشسبان قطارها را با سرعت‌های بسیار متنوعی حرکت می‌داد و قطارهای باری آن با سرعت 50 کیلومتر در ساعت حرکت می‌کردند، اما این نیاز به سیگنال‌دهی پیچیده داشت و همچنین برای مقاومت در برابر ضربه قطارها ، مسیر باید مستحکم میبود زیرا با افزایش سرعت قطارها،فرسودگی و پارگی خطوط به طور تصاعدی افزایش می‌یافت. بر خلاف آلمان در اتحاد جماهیر شوروی NKPS (کمیساری مردمی راه های ارتباطی شوروی) از این مسائل اجتناب کرد زیرا تقریباً تمام قطارهای خود را با سرعت یکنواخت، معمولاً 25 کیلومتر در ساعت حرکت می داد. ادامه دارد......   مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  18. 1 پسندیده شده
    جنگ روسیه و آلمان. نبردی در راه آهن!! در جنگ روسیه و آلمان در سال های 1941-1945، مطالعات گسترده ای در مورد نقش راه آهن در جنگ انجام شده است و هر دو طرف بر جنبه های مختلف موضوع تمرکز کرده اند. اما تا به امروز تلاش چندانی برای انجام مطالعه تطبیقی راه آهن هر دو طرف و سنجش تأثیر تفاوت در ظرفیت بر عملیات نظامی و نتایج آنها صورت نگرفته است. این به یک یا هر دو طرف اجازه داده است تا شکست ها و نفوذ کلیدی راه آهن در عملیات نظامی را پنهان کنند. با این حال، ماهیت راه آهن برای سفر و حمل و نقل در روسیه، به دلیل وسعت زیاد این کشور و ناتوانی وسایل نقلیه موتوری در پشتیبانی از عملیات در بیش از محدوده 300 تا 400 کیلومتری، به این معنی بود که هر عملیات نظامی جنگی در این کشور به راه آهن وابسته بود. و روش استفاده از راه اهن عنصر کلیدی در موفقیت یا شکست روسها بود. هدف مقاله حاضر،مقایسه شیوه های عملیاتی بین راه آهن های نظامی شوروی و آلمان،برآورد ظرفیت راه آهن موجود برای هر دو طرف،و سپس استفاده از این اطلاعات برای سنجش تأثیر این ظرفیت بر عملیات های نظامی است. مقدمه: مطالعات در مورد استفاده از راه‌آهن برای عملیات نظامی تقریباً بلافاصله پس از پایان جنگ توسط سازمان‌هایی مانند برنامه مطالعات نظامی خارجی ایالات متحده آغاز شد که با افسران سابق حمل و نقل نظامی آلمان مانند Bork و Teske و افسران تدارکاتی مانند Toppe مصاحبه‌هایی انجام داد.اما این مطالعات هم بیشتر بر دیدگاه آلمانی هاوافسران نظامی متمرکز بود تا تأثیر واقعی راه آهن. در بخش حمل و نقل، داستان راه آهن توسط مقامات راه آهن مانند کریدلر، پوتسگایسر و هان و مورخان پس از جنگ مانند گوتوالدت و میرژیوسکی بیان شد که به طور کلی داستان مبارزه ای برای غلبه بر مشکلات فنی ناشی از شبکه راه آهن از مد افتاده، قدیمی و کم ظرفیت شوروی را روایت میکند و از سویی دیگر این مطالعات توسط مورخان مدرن مانند ون کرولد،شولر، ادینگتون،در مورد لجستیک آلمان در طول جنگ روسیه دنبال شده است.با این حال، تصویری که این نویسندگان ارائه میدهند با انچه که توسط نویسندگانی مانند کومنف،کووالف،آنتیپنکو و اقتصاددانانی مانند هالند هانتر و مارک هریسون و دانشجویان راه آهن شوروی ارائه میشود در تضاد است. Westwood و Garbuttبعنوان افسران سابق ارتش بریتانیا هر دو داستان یک سیستم راه آهن بسیار موفق را بیان می کنند که قبل از جنگ تقریباً به اندازه ایالات متحده بار حمل می کرد و این کار را با استفاده از ناوگانی از قطارها و مسیری که طولش فقط کمی بزرگتر از راه آهن آلمان بود انجام می گرفت. هدف این مقاله تطبیق این دیدگاه‌های های مخالف است و توضیح می دهد که چگونه راه آهن نقش عمده ای در جنگ روسیه و آلمان بازی کرد و شوروی چگونه توانست در ظرفیت حمل و نقل بر آلمان ها برتری پیدا کرد. عملیات راه آهن : ارتش از راه‌آهن به سه روش متفاوت استفاده کرده است.اولا برای دستیابی به نیروهای بسیج شده خود با انتقال آنها و تدارکاتشان از انبارهای در داخل کشور به مرز ثانیا حرکت واحد ها در سطوح عملیاتی و استراتژیک و در نهایت ایجاد ارتباط مستقیم بین نیروهای در حال جنگ و کشور مبدا برای تهیه تدارکات وجایگزینی آنها.راه‌آهن‌ها می‌توانستند مقادیر زیادی سرباز و تجهیزات را در مسافت‌های طولانی و با هزینه عملیاتی کم به سرعت جابه‌جا کنند. با این حال، آنها یک شکل منحصر به فرد از حمل و نقل بودند که مسیر، محدودیت های شدیدی را بر عملکرد آن اعمال می کرد، زیرا قطارها مجبور هستند همیشه در روی ریل باقی بمانند. برخلاف سایر اشکال حمل و نقل، راه‌آهن‌ها باید زیرساخت‌های خود را از قبل برای رفع نیازهای عملیاتی خود ایجاد می‌کردند. در حالی که این امر در ظاهر امری بدیهی است، به نظر می‌رسد که این واقعیت ساده از توجه بسیاری از فرماندهان نظامی در طول تاریخ دور مانده است و عملیات موفقیت‌آمیز شبکه‌های راه‌آهن نظامی معمولاً زمانی اتفاق می افتاد که نظامی ها راه‌آهن‌ها را رها می کردند تا راه‌آهن بدون دخالت نیروهای نظامی اداره شوند. سوء استفاده‌های نظامیان شامل رها کردن برنامه‌ها، حمل و نقل تجهیزات قبل از انکه به آنها نیاز پیدا شود، عدم تخلیه قطار در هنگام ورود، استفاده از واگن ها و خطوط فرعی به عنوان انبارها و دفاتر متحرک(که نتیجه آن کاهش ظرفیت و مسدود کردن مسیرها میشد) و فرماندهی قطارها بود. این در اولین جنگ راه آهن(جنگ داخلی آمریکا)نشان داده شد، زمانی که پس از یک سال خدمت جنگی تحت کنترل ارتش، راه آهن اتحادیه دچار بحران شد و در نهایت مدیریتش در اختیار یک مهندس عمران به نام هرمان هاوپت قرار گرفت. او نظم و انضباط را با تحمیل برخی از قوانین عملیاتی به راه آهن بازگرداند. به طور مثال او دستور داد:هیچ افسر،هیچ جراح یا دستیار،هیچ رئیس یا کمیسری،هیچ شخص غیر نظامی یا نظامی،با هر درجه یا سمتی که باشد،حق ندارد قطاری را متوقف کند یا دستور حرکت قطار را بدهد.اگر واگن ها در هنگام شروع حرکت قطار تخلیه نشده باشند لکوموتیوها باید با بخشی از واگن ها یا بدون واگن حرکت کنند و تمام حقایق باید به طور کتبی توسط راهبر گزارش شود تا در اختیار رئیس ترابری یا فرمانده کل اداره قرار گیرد( هرمان هاوپت،ژوئن ۱۸۶۲) همانطور که بریتانیایی ها در سال 1916 متوجه شدند، این درس اساسی باید بارها و بارها آموخته شود، که حمل و نقل نظامی توسط فردی با سابقه کار در راه اهن به نام سر اریک گدس، که تنها در فاصله ۳ روز از جایگاه یک مدیر راه آهن به درجه سرلشکری ارتش رسید، بازسازی شد.( وی با سابقه کار در راه آهن به عنوان رئیس حمل و نقل نظامی در جبهه غرب با درجه سرلشگر خدمت کرد.او با تدابیرش بنادر و راه آهن را کارآمد کرد و راه آهن های سبکی ساخت تا مواد را به جبهه برساند.مترجم ). ادامه دارد...... مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  19. 1 پسندیده شده
    آمریکا: روسیه و ایران به سمت "مشارکت" دفاعی کامل پیش می روند دولت بایدن روسیه را متهم می کند که در حال حرکت برای ارائه کمک های نظامی پیشرفته به ایران از جمله سیستم های دفاع هوایی، بالگردها و جت های جنگنده است که بخشی از تعمیق همکاری بین دو کشور است، زیرا تهران هواپیماهای بدون سرنشین برای حمایت از تهاجم ولادیمیر پوتین به اوکراین ارائه می دهد . جان کربی، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید روز جمعه با استناد به ارزیابی‌های اطلاعاتی آمریکا درباره این اتهامات، گفت که روسیه به ایران «سطح بی‌سابقه‌ای از پشتیبانی نظامی و فنی را ارائه می‌کند که روابط آنها را به یک مشارکت دفاعی تمام عیار تبدیل می‌کند». کربی گفت که روسیه و ایران در حال بررسی راه اندازی خط مونتاژ پهپاد در روسیه برای درگیری اوکراین هستند، در حالی که روسیه در حال آموزش خلبانان ایرانی بر روی جنگنده سوخو-35 است و ایران می تواند ظرف یک سال این هواپیما را تحویل بگیرد. کربی گفت: «این هواپیماهای جنگنده به طور قابل توجهی نیروی هوایی ایران را نسبت به همسایگان منطقه‌ای خود تقویت خواهند کرد.» واشنگتن پست به نقل از یکی از مقامات یکی از اعضای ناتو (که خواست نامش فاش نشود) و یک مقام آمریکایی: ایران با ارسال هزاران پهپاد به روسیه موافقت کرده است.این دو مقام همچنین تایید کردند که روسیه به موشک‌های بالستیک ایرانی نیز دست یافته است. ایران تا سقف یک میلیارد دلار پرداخت خواهد کرد، علاوه بر مشوق های دیگری که هنوز نامشخص است.
  20. 1 پسندیده شده
    تا چند روز دیگه قرمه سبزی و قیمه نثار هم به آذوقه جنگی سربازان روس اضافه میشه
  21. 1 پسندیده شده
    بسم ا.... اول اینکه چرا قبل از هر کاری ، از جنگ و لشکرکشی و ... صحبت باید کرد ؟؟ وقتی می شود حرف زد ، گفتگو کرد ، نیازی به سلاح کِشی و کشتار واقعا نیست .... ( این بعنوان پیش فرض اولیه ) دوم : ما و جمهوری آذربایجان ، قرابتهای مختلف تاریخی ، فرهنگی ، دینی و.... داریم و قرار هست سالها کنار هم زندگی کنیم بعنوان دو همسایه ولی وقتی ساختار حاکمیتی این جمهوری ، بدلیل عدم وجود عقبه استراتژیک و ضعف ساختاری ، مولفه های دوم وسومی را وارد معادله سیاسی بین دو کشور می کند ، حقیقتا انتظار نباید داشت که ایران بصورت عام و مردم به شکل خاص ، نسبت به این روند واکنش نداشته باشند ... سوم ، ما ایرانی ها به شکل ذاتی اهل نفرت پراکنی نبودیم و نیستیم ،اما در واکنش به تهدید ، قویا واکنش نشان میدهیم ... یک مقداری صریح تر عرض کنم ، تحرکات در استان های شمال غربی ایران ، دست گذاشتن روی احساسات قومی ، نمایش آن در ورزشگاه ها ، مبداء بودن برای دست درازی به داخل خاک ایران و صدها مورد دیگر که اینجا امکان بیان آن نیست باعث شده تا این نوع ادبیاتی که باعث ناراحتی شما شده ، رواج پیدا کند ... چهارم ،صریحا عرض می کنم با بخشی از این نوع ادبیات مورد استفاده دوستان موافق نیستم و آن را تایید هم نمی کنم ولی قطعا اطلاع دارید که رفتار ملی گرایانه نسبت به تمامیت ارضی در ایران چه شکلی هست ... حداقل بیست سال رفتارهای نامتعارف باکو در مقابل همسایه جنوبی اش ، در ابعاد مختلف ، کار را به اینجا رسانده و متاسفانه بدلیل ادامه این رفتارها ، عمق این بدبینی هم افزایش پیدا کرده و بازتاب آن بصورت این نوع ادبیات دارد به نمایش در می آید .( کاری به رسانه های دیگر هم ندارم ولی در میلیتاری جلوی این نوع ادبیات تا حد زیادی گرفته شده و این چیزی که می بینید ، یک میلیونیوم بدبینی موجود رسانه های مجازی نیست ) حالا مقامات سیاسی باکو ، در این رفتار خودشان ، تجدید نظر کنند ، می بینند که بتدریج این مسائل هم کم رنگ میشود و در نهایت از بین هم می رود . پنجم ، میدان جنگ ، بالذات یک محیط با ماهیت هرج و مرج کامل هست و به همین دلیل ، شما نباید انتظار داشته باشید که رفتار ، همانند زمان صلح باشد ولی یک نکته این وسط هست ... جنگ برای خودش قانون دارد و رفتار نسبت به اسیر هم مشخص هست ... وقتی نیروی رزمنده نسبت به این محیط توجیه شده باشد ، کمتر شاهد چنین مواردی هستیم ... ولی تکرار چنین صحنه هایی در چند سال اخیر ، بخصوص رفتار با یک "زن " اسیر با هیچ عرف و قانونی نه قابل پذیرش هست و نه قابل توجیه ... وقتی شما می بینید رفتاری که ارتش ترکیه نسبت به نیروی مقابل خودش دارد عینا در جنگ ارمنستان هم تکرار شده ، منصف ترین ذهن موجود وقتی اینها را مشاهده می کند ، این تحلیل در ذهن اش ایجاد میشود که چنین رفتاری عمدی هست و نه بر اساس اصول جنگ ... ( به نوعی ایجاد ترس در دشمن و پیام غیر مستقیم به رقبا که در صورت وقوع جنگ همین اتفاق برای شما هم رخ میدهد ) در مجموع .... این نوع واکنش ها نسبت به جمهوری آذربایجان را ریشه در رفتارهای ساختار سیاسی این کشور جستجو کنید .... ایران به شکل دیفالت با هیچکدوم از همسایه های خودش مشکلی احساس نمی کند ، به این دلیل که یکبار همه این کشورها جمع شدند و قصد تمامیت ارضی این کشور را کردند ولی شکست خوردند .. ولی امروز ساختار حاکمیتی ایران ، با بزرگواری هر چه تمام تر ، تلاش می کند ، همکاری بین کشورهای همسایه ایجاد و آرامش برقرار بشود تا همه از فضای همکاری ، استفاده ببرند و بالتبع مردم ایران هم همین طور ولی به قول معروف ، آزموده را آزمودن خطاست..... ساختار فعلی سیاسی در جمهوری آذربایجان ، راه تقابل را در پیش گرفته و این واکنشها هم ناشی از این نوع رفتار هست ... این رفتار تغییر کند ، قطعا واکنش ها هم مثبت میشود
  22. 1 پسندیده شده
    جسارتا فرضیات شما هم درست نیست . اصلا قرار نیست و نباید وارد هیچ جنگی بشیم . بهتره واقع بین باشیم . کشور الان ظرفیت یه جنگ رو نداره . مخصوصا اقتصادی !! تنها کاری که میشه کرد همین جنگهای نیابتی هست . سون تزو، یک فلسوف چینی هست که کتابی به اسم هنر جنگ داره . یه جمله طلائی داره که میگه وقتی دو دشمنت با هم میجنگن، فقط بشین و نگاه کن. ما نباید درگیر هیچ جنگ، مخصوصا اتمی بشیم . الان بهترین کار تحریک کردن پوتین و ناتو به درگیر شدن با همدیگه هست . هر کدوم از این دو طرف تضعیف بشن یا نابود بشن به نفع ماست . هر کدوم حدود 7000 بمب اتمی دارن . بهتره این دو تا رو به جون هم بندازیم . صحبت های رهبری خطاب به پوتین رو بخونید که چطور هندونه داد زیر بغلش و شیرش کرد که به جنگ اوکراین ادامه بده !! از نظر من نهایتا طی دو سال، کار روسیه و ناتو به جنگ رو در رو میکشه .پوتین فقط به اوکراین قانع نیست . برنامه بعدیش حمله به لیتوانی و محاصره کشورک های بالتیک هست که جز ناتو هستن . بهتره بشینیم و تماشا کنیم چطور همدیگه رو نابود میکنن ...
  23. 1 پسندیده شده
    برد موشک های بالستیک کره ی شمالی و گل سر سبد موشک ها، موشک هایپرسونیک هواسونگ 8 (وسطی)
  24. 1 پسندیده شده
    1- واقعا الان شما جمهوری جعلی باکو رو دولت اسلامی حساب میکنی ؟؟؟ چگونه کشور اسلامیه که پخش صدای اذان در اون ممنوع هست و هر روز مساجد بیشتری در اون با خاک یکسان میشه ؟!! 2- مگر مقیاس ما برای کمک مسلمان و غیر مسلمان بودن یک کشور هست ؟ مگر ونزوئلا مسیحی نبود ؟ 3- اگر کمی جای بحث باشه من ثابت میکنم قره باغ همیشه مال ارامنه بوده ... 4- از حرفای شما کمی بوی پانترکیسم میاد !!!!