برترین های انجمن

  1. SHAHDAD

    SHAHDAD

    Members


    • امتیاز

      34

    • تعداد محتوا

      108


  2. MF44

    MF44

    Members


    • امتیاز

      10

    • تعداد محتوا

      1,334


  3. aminor

    aminor

    VIP


    • امتیاز

      9

    • تعداد محتوا

      3,055


  4. mehdipersian

    • امتیاز

      9

    • تعداد محتوا

      2,882



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on چهارشنبه, 26 بهمن 1401 در همه مناطق

  1. 1 پسندیده شده
    هاستا لاویستا ... ترمیناتور ...!!! نخستین مورد انهدامی از زره کوب بی ام پی –تی ترمیناتور در اوکراین براساس اعلام منابع اوکراینی ، واحدهای ارتش این کشور برای نخستین بار یک زره کوب ترمیناتور ارتش روسیه را از کارانداخته و منهدم نموده اند . این سخت افزار زرهی ، سلاح به نسبت جدیدی در زرادخانه ارتش روسیه محسوب می شود که برای استفاده برعلیه واحدهای زرهی و مواضع سخت سازی شده ارتش اوکراین به صحنه جنگ اعزام شده است . براساس داده های منتشر شده در صفحه رسمی یگانهای تفنگداردریایی ارتش اوکراین در شبکه های مجازی ، عناصر گردان شناسایی مستقل 140 نیروی دریایی اوکراین در انهدام این سامانه زرهی مشارکت داشتند . در این منبع ، توضیح داده شده که عناصر رزمی این یگان ، ضمن برخورد با یگانهای های در حال پیشروی روسی ، در انهدام این خودروی زرهی دست داشتند . طبق توضیحات بیان شده ، پس از متوقف شدن این خودروی زرهی ، مختصات توقف این خودرو به واحدهای توپخانه اوکراینی داده و به افسانه شکست ناپذیری آن پایان داده شد !! با این حال هنوز نوع مهماتی که برای انهدام این خودرو استفاده شده ، مشخص نشده ، ضمن اینکه ترمیناتورهای اعزامی به صحنه نبرد ، از دوگونه مختلف بوده که با توجه به این مساله ، هنوز امکان تشخیص گونه ای که مورد هدف قرار گرفت وجود ندارد . در ویدئویی که به اشتراک گذاشته شد ، ترمیناتور روسی ابتدا در میانه یک جاده جنگلی متوقف شده ( احتمالا بدلیل برخورد با مین ضد تانک ) و سپس در عرض چند ثانیه هدف آتشباری توپخانه قرار گرفته و منهدم گردید . با این حال ، تصاویری که احتملا توسط یک پهپاد اوکراینی از یک نقطه مرتفع ثبت گردیده نشان میدهد که داده های منتشر شده از سوی اوکراین تاحدودی با واقعیت مطابق است . به گفته منابع اوکراینی ، عملیات انهدامی این سامانه رزمی در نزدیکی کرمینا صورت گرفته و ثبت شده است . زره کوب (یا بعبارت مصطلح تر ، سامانه پشتیبانی زرهی ) ترمیناتور ، در ابتدای امر برای پاسخ دادن به یک نیاز خاص ارتش روسیه پس از بررسی تلفات زرهی این ارتش در میانه های دهه نود و اوایل دهه نخست قرن بیست و یکم در دو جنگ چچن طراحی شد که درآن واحدهای زرهی روسی برای وارد شدن به مناطق شهری نیازمند یک خودروی پشتیبانی آتش سنگین بودند که ضمن درگیری شدن با عناصر پیاده ، قابلیت مقابله با سامانه های زرهی حریف را داشته باشد . این زره کوب ، که از شاسی تانک مشهور تی-72 ساخته شده ، میتواند 5 خدمه را در خود جای دهد و به منظور عملیات در مناطق شهری ، مجموعه ای از فناورهای بهینه شده حفاظت زرهی و ناوبری را بخود می بیند . تسلیحات محمول آن نیز برای اینگونه نبردها انتخاب شده به همین دلیل برد مشخصی را به نمایش می گذارد که از جمله می توان به دوقبضه توپ 2A42 و یک تیربار 7.62 م.م اشاره نمود . علاوه بر این ، ترمیناتور به 4 قبضه موشک ضد زره 9M120 آتاکا ( AT-9 اسپیرال-2) و دو نارجک انداز 30 م.م AGS-17D مسلح می شود . اما نمونه بهینه شده ترمیناتور ( که در یکسری از منابع از آن با عنوان ترمیناتور-2 نیز نام می برند ) به یک سامانه کنترل آتش جدید ، برجک تغییر یافته و سامانه های مخابرایت بهینه شده مجهز می شود در حالی که با کاهش بارکاری خدمه ، تعداد نیروی انسانی مورد نیاز برای بکارانداختن آن ، به 3 نفرکاهش یافته بود و با نصب زره های واکنشی انفجاری (ERA) سطح حفاظت بیشتری را به نمایش می گذاشت . با این حال ، تعداد محدودی از این سامانه بحالت عملیاتی در خدمت قرار دارند و روسها تلاش گسترده ای را برای بازاریابی و فروش آن در دستور کار قرارداده بودند . براساس داده های موجود تا فوریه 2022 تنها 9 دستگاه از این نمونه در سازمان رزمی یک گردان مکانیزه ارتش روسیه جمعی لشکر 90 زرهی خدمت می کردند . با این حال ، جدا از تعداد محدود تولید شده ، این خودروی زرهی ، همتایی در غرب بخود نمی بیند . با آغاز جنگ دراوکراین ، اولین نمونه های این خودروی زرهی در آوریل یا ماه مه 2022 در صحنه رزمی مشاهده شدند و اگر فلسفه اصلی طراحی و تولید این خودروی زرهی مبناء تحلیل قرارگیرد ، ( برای رزم شهری ) میتوان حضور آنها در شرق اوکراین و ثبت اولین تلفات آن را تاحدودی بررسی کرد . در حال حاضر ( فوریه 2023 ) نبرهای شدیدی در باخموت و حومه آن در جریان است و با توجه به اینکه گفته می شود یک حمله بزرگ درشرق یا جنوب اوکراین قرار است صورت گیرد ، این سامانه های رزمی احتمالا یکی از چند فناوری ارزشمند روسها بشمار خواهد آمد . بنابراین ، اهمیت این درگیریها باعث شده تا ارتش روسیه نمونه هایی نظیر T-80UM2 یا ترمیناتور را از دپوهای تسلیحاتی بیرون کشیده و وارد صحنه نبرد نماید ، ولی در مجموع ، اکنون افسانه سرایی روسها از این سامانه رزمی تقریبا به خط پایان نزدیک شده است . پی نوشت : بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  2. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی هر چند مقایسه جنگهای جهانی و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به لحاظ ابعاد مختلف ممکن نیست ولی اسکورت کاروانی کشتی ها در جنگ تحمیلی 8 ساله ما هم اتفاق افتاد و بخشی از توان نظامی دریایی و هوایی نیروهای مسلح ایران صرف اسکورت نفتکشها و کشتی های حامل کالاهای ضروری به داخل و خارج تنگه هرمز می شد . در واقع اهمیت ترانزیت دریایی این منطقه به حدی بود که آمریکایی ها هم به بهانه اسکورت نفت کش های کویتی بخشی از توان نظامی خود را به خلیج فارس منتقل کرده و ماندگار شدند . حفظ امنیت بنادر و مسیرهای کشتیرانی بخشی از توان دفاعی و تهاجمی هر دو کشور ایران و عراق را در این منطقه مشغول کرد با این تفاوت که نابودی تقریبی نیروی دریایی عراق در ابتدای جنگ فرصت را در اختیار نیروی دریایی ایران قرار داد و عراق پس از دریافت تجهیزات هوایی مدرن حتی به صورت اجاره ای و با خلبان های خارجی ( سوپر اتاندارد و موشک های اگزوست ) تلاش کرد برتری ایران را به چالش بکشد که در نهایت نیز جنگ با حضور نیروی دریایی آمریکا و انهدام بخشی از توان رزمی ایران در آن نقطه به پایان رسید . به نظر می رسد تاکتیکهای مرتبط به اسکورت کاروانی از تجربیات جنگ های جهانی اقتباس شده باشد و البته در اجرای آنها با توجه به برتری فن آوری طرف مقابل و حمایت های مختلف کشورهای منطقه از آن ناچار چند کشتی هم فدا می شدند تا محموله های حیاتی به بنادر ایران برسد یا صادرات انجام شود . در آن روزها یگان های زیر سطحی در اختیار ایران نبود و باید دید اگر چنین منازعه ای در آینده اتفاق بیافتد چه تاثیری در روند درگیری ها خواهند داشت . ناگفته نماند که برتری پیشرفتهای فن آوری در هر دو سوی این منازعه تعیین کننده خواهد بود .
  3. 1 پسندیده شده
    مرگ از پائین و نجات از بالا!! بخش دوم ..... این یک واقعیت است که حتی در آغاز جنگ،ژاپن از حمل و نقل کافی برای تامین کامل نیازهای خود برخوردار نبود.یک برآورد نشان می دهد که ژاپنی ها به ده میلیون تن کشتی برای رفع نیازهایشان احتیاج داشتند، اما در آغاز جنگ، این کشور تنها شش میلیون تن ظرفیت کشتی داشت. قبل از جنگ، چهار میلیون تن کمبود باید توسط کشتی‌های خارجی تأمین می شد که انهم عمدتا کشتی‌هایی بودند که پرچم‌های کشورهایی را برافراشته می‌کردند که ژاپنی‌ها علیه آن‌ها اعلام جنگ کرده بودند.این مشکلات با این واقعیت تشدید شد که ژاپنی ها برای تامین نیاز صنعت رو به رشد خود و ماشین جنگی چشمگیرشان به واردات مواد خام و مواد غذایی متکی بودند.در واقع، تلاش برای دستیابی به منابعی مانند نفت،قلع،لاستیک و آهن یکی از دلایل اصلی (اگر نه دلیل اصلی) بود که ژاپن در سال ۱۹۴۱ به کشورهای متفقین اعلام جنگ کرد. کارزار جنگ نامحدود زیردریایی ایالات متحده در نهایت در محروم کردن ژاپنی‌ها از منابع جنوبی مؤثر بود.(نانشین رون یا"دکترین توسعه جنوبی" یا "جاده جنوبی" یک دکترین سیاسی در امپراطوری ژاپن بود که بیان می کرد آسیای جنوب شرقی و جزایر اقیانوس آرام حوزه منافع ژاپن هستند و ارزش بالقوه آنها برای امپراطوری برای توسعه اقتصادی و سرزمینی بیشتر از جاهای دیگر بود.این در واقع دکترین سیاسی مخالف دکترین هوکوشین رون یا " گسترش شمال" بود که ارتش امپراطوری ژاپن تا حد زیادی از آن پشتیبانی می کرد و منچوری و سیبری را حوزه منافع ژاپن می دانست.پس از شکست های نظامی در Nomonhan ،مغولستان،آغاز جنگ دوم چین و ژاپن و نگرش منفی غرب نسبت به تمایلات توسعه طلبانه ژاپن،دکترین توسعه جنوبی غالب شد و تمرکز آن بر تامین منابع استعماری در جنوب شرقی آسیا و خنثی کردن تهدید ناشی از نیروهای نظامی غربی در اقیانوس آرام بود.) تلفات کشتیرانی ژاپن در سال 1942 بالغ بر 977,927 تن بود که به طور متوسط تقریباً 81،500 تن در ماه بوده است.در سال 1943، این تعداد به طور ناگهانی افزایش یافت و تقریباً دو برابر شد و به مجموع 1,767,642 تن رسید و در سال 1944 این تعداد دوباره بیش از دو برابر شد و در کل سال به 3,823,485 تن رسید. در سال 1945، ایالات متحده توانست 1,809,194 تن اضافی را بین آغاز سال تا تسلیم ژاپن غرق کند، اما در آن زمان چیز زیادی برای غرق شدن باقی نمانده بود. نیروی دریایی امپراتوری تماماً نابود شده بود و آنچه از ناوگان تجاری باقی مانده بود برای تعمیر در بندرگاه قرار داشت یا توسط مین در دریا آسیب دیده و سرگردان شده بود. این اعداد در مقایسه با تلفات کشتیرانی بریتانیا ناچیز به نظر می‌رسند، میزان کشتی‌های غرق شده نسبت به کشتی‌هایی که ژاپنی‌ها جنگ را با آن آغاز کردند تقریباً غیرقابل تصور است. ژاپنی‌ها جنگ را با 6,384,000 تن کشتی‌های تجاری آغاز کردند و با کمتر از یک چهارم آن یعنی 1,466,900 تن پایان دادند. غرق شدن کشتی باری ژاپنی در دریای زرد،در سواحل چین،در ۲۳ مارس ۱۹۴۳.عکس گرفته شده توسط پریسکوپ USS Wahoo (SS-238) که به سمت آن اژدر پرتاب کرده بود. ناآماده و ناآگاه : توضیح دلایل عدم وجود توانایی جنگ ضد زیردریایی در بریتانیا و ژاپن آنچه در مورد انگلیس و ژاپن بسیار قابل توجه می باشد، این است که هر دو کشور بسیار ناآماده و بی اطلاع از چالش هایی که زیردریایی ممکن است ایجاد کند به نظر می رسیدند.برای انگلیسی ها، این نادیده گرفتن قابل بخشش است اما برای ژاپنی ها نه.به هر حال، اساساً، هر دو کشور به اندازه‌ای بر تجارت خارج از کشور تکیه کردند که منطق حکم می‌کند که هر کشوری باید روی حفاظت از تجارت خود تمرکز می‌کرد و این معمایی جالب را بوجود اورده که چرا هیچ یک ازاین دو کشور این کار را نکردند. پاسخ این معما را می توان در دکترین استراتژیکی یافت که هم بریتانیایی ها و هم ژاپنی ها، چه با انتخاب خودشان یا از سر اجبار، در آن زمان اتخاذ کردند. تفکرات تهاجمی در انگلستان نیروی دریایی بریتانیا در طول جنگ جهانی اول، چه به انتخاب و چه بر حسب شرایط، برده ترکیبی از دکترین ماهانی که نادرست به کار گرفته شده بود و تعصب بر عملیات های تهاجمی شد.در سپیده دم قرن بیستم، انگلیسی ها مجبور شدند در پاسخ به تهدیدناشی از افزایش ناوگان دریای آزادآلمان(دریای شمال)، کشتی های خود را در اطراف جزایر بریتانیا متمرکز کنند. از سویی دیگر آلمانی ها برنامه عظیم ساخت و ساز دریایی خود را در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم با این چشم انداز آغاز کردند که ناوگانی به اندازه کافی بزرگ برای جلوگیری از ورود بریتانیا به یک جنگ قاره ای،یا به جز آن،به اندازه کافی بزرگ برای به دست آوردن پیروزی قاطع در نبرد دریایی علیه انگلیسی ها در دریای شمال،ایجاد کنند. این ایده نبرد سرنوشت ساز دریایی در دکترین ماهانی آغاز شده است. ماهان این نظریه را مطرح کرد که درگیری‌های آینده با یک نبرد دریایی قاطع بین دو ناوگان متضاد تعیین تکلیف می‌شود. بنابراین،تمرکز ناوگان حیاتی بود. ملت‌ها باید ناوگان خود را متمرکز می‌کردند تا وقتی که زمان نبرد سرنوشت‌ساز فرا رسید،قادر باشند تا قدرت کامل نیروی دریایی خود را جمع آوری کنند. در حالی که انگلیسی ها صراحتاً تلاشی برای انجام این کار نکردند، آلمانی ها قطعاً این کار را انجام دادند و انگلیسی ها چاره ای نداشتند جز اینکه ناوگان خود را تقویت کنند و اماده شوند برای نبرد سرنوشت سازی که آلمان ها تصور می کردند. دریاسالار جان جلیکو و دیوید بیتی پایبندی بریتانیا به این عقاید به دو صورت مهم در طول جنگ آشکار شد. ابتدا دریاسالاری بریتانیا تمایلی به جدا کردن ناوشکن های خود از ناوگان بزرگ برای اسکورت کاروان ها نداشت.یکی از استدلال های اصلی که توسط دریاسالاری بریتانیا علیه پذیرش سیستم کاروان ارائه شد این بود که تعداد کشتی های مورد نیاز برای محافظت از کاروان ها بسیار زیاد است و توانایی نیروی دریایی سلطنتی را برای حمایت از سایر اقدامات ناوگان برای مبارزه موثر با ناوگان دریاهای آزاد المان کاهش می دهد. ماردر می نویسد که دریاسالار جان جلیکو و دیوید بیتی :محروم کردن ناوگان بزرگ از اسکورت ناوشکن های ضروری را به عنوان یک قمار بسیار خطرناک می دانستند.( ناوگان بزرگ ناوگان اصلی نیروی دریایی سلطنتی در طول جنگ جهانی اول بود.در آگوست ۱۹۱۴ تاسیس شد و اولین فرمانده آن دریاسالار جان جلیکو بود و در آپریل ۱۹۱۹ منحل شد.) اما به گفته ماردر ، انگلیسی ها به اندازه کافی ناوشکن اسکورت داشتند تا به طور همزمان هم یک سیستم کاروان را پیاده سازی کنند و هم از ناوگان بزرگ نظامی محافظت کنند. مشکل نه در تعداد کشتی ها،بلکه در نحوه محاسبه تعداد مناسب اسکورت ها بود،زیرا ستاد نیروی دریایی بریتانیا به اشتباه معتقد بود که کاروان ها دو برابر بیشتر از نیاز واقعی به اسکورت نیاز دارند. ستاد نیروی دریایی بریتانیا علاوه بر اشتباه در محاسبه تعداد شناورهای اسکورت مورد نیاز برای سیستم کاروان،تعداد کشتی های اسکورت مورد نیاز برای ادامه جستجو و انهدام یوبوت ها را نیز جداگانه محاسبه کردند و متوجه نشدند که سیستم کاروان و چنین عملیاتی جایگزین هم هستند نه مکمل هم. بنابراین تعداد ناوشکن های اسکورت مورد نیاز بسیار کمتر از میزانی بود که ستاد نیروی دریایی تخمین می زد. این نشان دهنده تعصب نیروی دریایی سلطنتی برای انجام عملیاتی است که آنها را تهاجمی می دانستند و در عین حال بیزاری از عملیاتی که آنها را دفاعی تلقی می کردند. دریاسالاری بریتانیا گشت زنی را یکی از اولی ها و کاروان ها را یکی از دومی ها می دانست. همانطور که پیتر گرتون فقید ،فرمانده سابق کاروان در طول جنگ جهانی دوم و محقق ارشد دانشگاه آکسفورد می نویسد: گشت دریایی(برای کشف،شناسایی و انهدام شناورهای دشمن)،هر چند هم که بی‌فایده بود،این تصور را بوجود می آورد که کاری انجام می شود و مورد تحسین قرار می گرفت. ادامه دارد....  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  4. 1 پسندیده شده
  5. 1 پسندیده شده
    بسم ا... نزدیکترین فانتوم به دوربین به یک تیر TGM-65 مسلح شده ... نسخه آموزشی ماوریک
  6. 1 پسندیده شده
    مرگ از پایین و نجات از بالا مقایسه دو قدرت متخاصم : تأثیر روابط متقابل مقام های غیر نظامی و نظامی (Civil-Military) بر راهبردهای جنگ ضد زیردریایی در بریتانیا و ژاپن در جنگ های جهانی کشورهای فقیر بریتانیا و ژاپن اغلب به آب (دریا) بعنوان راه نجات متکی بوده اند،که غذا و مواد خام را از طریق آن برای مردم و پایگاه های تولیدی خود می آورند و در عین حال دریا به عنوان مجرایی عمل می کند که از طریق آن دو کشور می توانند کالاهای نهایی خود را به بازارهای مشتاق خارج از کشور صادر کنند.بنابراین، هنگامی که این خطوط نجات توسط دشمنانشان در جنگ های جهانی با استفاده از بزرگترین سلاح بازدارنده تجاری که تا به ان زمان ایجاد شده بود یعنی زیردریایی، هدف قرار گرفت، هم انگلستان و هم ژاپن تقریباً فلج شدند.بریتانیا، بخاطر تهدید زیردریایی های آلمان تقریباً در حال از دست دادن هر دو جنگ جهانی بود و در معرض شکست در جنگ قرار گرفت و برای ژاپن، تهدید زیردریایی آمریکا عاملی تعیین کننده در شکست آن کشور بود. هیچ دو کشور دیگری در زمان جنگ به این شکل هدف قرار نگرفته اند و هیچ دو کشور دیگری مجبور به پاسخگویی به چنین تهدیدی از دریا نشده اند. با این حال، در حالی که بریتانیا و ژاپن تهدیدات مشابهی را تجربه کردند و نیازهای استراتژیک مشابهی داشتند،واکنش‌های آنها به طرز شگفت‌آوری متفاوت بود. پاسخ هر کشور به تهدید ناشی از زیردریایی را می توان به دو مرحله جداگانه اما مرتبط با یکدیگر تقسیم کرد:اول،میزان آمادگی هر کشور برای مقابله با تهدید تجارت دریایی خود در شروع جنگ و دوم،توانایی هر کشور برای پاسخگویی به این تهدید زمانی که در طول جنگ خود را نشان داد. در مورد اول دکترین استراتژیک حاکم در آن زمان ،یعنی این ایده که درگیری ها در یک نبرد دریایی تعیین تکلیف می شود،چشم انداز استراتژیک هر کشوری را به این سو هدایت کرد که ناوگان دریایی خود را برای نبرد جمع آوری و اماده کند.در مورد بخش دوم،به نظر می رسد که بریتانیا دارای چیزی بود که ژاپن نداشت و ان نظارت موثر بر رهبران نظامی در قالب نظارت غیر نظامی بر ارتش بود که هم گرایش های محافظه کارانه طبیعی ارتش را متعادل می کرد و هم ارتش را در صورت اشتباه اصلاح می نمود.در نهایت این تعادل ظریف روابط بین مقامات و نهاد های غیر نظامی و نظامی (Civil-Military Relations) بود که انگلستان را نجات داد و امپراطوری ژاپن را محکوم به شکست کرد. بریتانیا در سال ۱۹۱۷ در طول جنگ جهانی اول آلمانی ها از جنگ بدون محدودیت زیردریایی در دو مرحله مجزا استفاده کردند: اول بین فوریه و آگوست 1915 و دوم بین فوریه 1917 تا پایان جنگ در نوامبر 1918.اولین دوره جنگ بدون محدودیت زیردریایی با غرق شدن کشتی لوزیتانیا به پایان رسید و دوره دوم جنگ در نبرد یوتلند در سال 1916 آغاز شد و پس از آن ستاد نیروی دریایی آلمان به این باور رسید که حتی یک پیروزی قاطع بر نیروی دریایی سلطنتی تأثیر چندانی بر نتیجه جنگ نخواهد داشت. بنابراین، در ژانویه 1917،ستاد نیروی دریایی آلمان شروع مجدد جنگ نامحدود زیردریایی را توصیه کردند، با اطمینان از این که این استراتژی تلاش های جنگی بریتانیا را فلج می کند و آنها را مجبور می کند تا قبل از اینکه ایالات متحده بتواند قدرت نظامی خود را به نفع متحدش اعمال کند، بریتانیا مجبور شود درخواست صلح دهد. به این ترتیب، در 31 ژانویه 1917، آلمان ها منطقه جنگی نامحدودی را در اطراف جزایر بریتانیا، بخش هایی از فرانسه و در دریای مدیترانه اعلام کردند. زیردریایی U-14 آلمان در حدود سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۵ در طول سه ماه قبل از شروع مرحله دوم از جنگ نامحدود زیردریایی یعنی از نوامبر 1916 تا ژانویه 1917 U-boat های آلمانی موفق شده بودند هر ماه به طور متوسط 130000 تن کشتی را غرق کنند.همانطور که آرتور ماردر ، نویسنده یک اثر مهم در مورد نیروی دریایی سلطنتی در طول جنگ جهانی اول،خاطرنشان می‌کند، با غرق شدن 464، 599 تن کشتی بریتانیایی،متفقین وبی طرف (۲۰۹ کشتی) در ماه فوریه 1917 ، این تعداد به طور چشمگیری افزایش یافت. در دو ماه بعد، اوضاع ناامیدانه تر هم شد. زیردریایی ها 507,001 تن کشتی (۲۴۶ کشتی) را در مارس 1918 غرق کردند و 834,599 تن کشتی (۳۵۴ کشتی) در آوریل 1918 غرق شدند که بیشتر تناژ غرق شده در ماه آخر بین 17 آوریل و 30 آوریل غرق شد که از این دوره بعنوان دو هفته سیاه نام می برند. انگلیسی ها با دیدن نتایج چشمگیر نبرد نامحدود زیردریایی آلمانی ها مجبور شدند استراتژی خود را برای مقابله با یوبوت های آلمانی تغییر دهند. قبل از آوریل 1917، بریتانیا چندین عملیات ناموفق را برای مقابله با تهدید U-boat انجام داد: محاصره ناوگان دریای آزاد المان (مسئولیت اصلی ناوگان دریای آزاد در سال های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ تأمین امنیت پایگاه‌های دریایی آلمان در دریای شمال برای عملیات زیردریایی ها بود.تفکر آلمان ها این بود انگلیسی ها مجبور می شوند برای شکست ناوگان دریای آزاد یا به سواحل آلمان حمله مستقیم انجام دهند ، یا دست به محاصره نزدیک بزنند.هر یک از این اقدامات به آلمانی ها اجازه می دهد تا برتری عددی ناوگان انگلیسی ها را با زیردریایی ها و قایق های اژدرافکن کاهش دهند و زمانی که به یک برابری نیروها دست یافتند،ناوگان دریای آزاد قادر به حمله و نابودی ناوگان بریتانیا خواهد بود.) ،جستجو و نابود کردن زیردریایی های آلمانی،پرآکنده کردن کشتیرانی از طریق فرستادن کشتی های تجاری بصورت یک به یک و در مسیرهای تعیین شده توسط دریاسالاری و مسلح کردن انها، با این حال، زمانی که خسارات کشتیرانی از حد قابل تحمل بیشتر شد، نیروی دریایی بریتانیا تصمیم گرفت به استراتژی کاروان روی بیاورد. همانطور که ماردر توضیح می دهد، سیستم کاروان عبارت است از فرستادن کشتی های تجاری به دریا در گروه های بزرگ و سازمان یافته تحت حمایت یک یا چند کشتی جنگی، با این ایده که کشتی های تجاری می توانند به راحتی در یک گروه محافظت شوند و یافتن گروهی از کشتی ها در وسعت اقیانوس‌ها،از یافتن یک کشتی ساده‌تر نیست.اگرچه سیستم کاروان برای نشان دادن ارزش خود زمان زیادی صرف کرد اما دلیل آن را می تواند به پیاده سازی کند سیستم نسبت داد ولی در نهایت این مفهوم در طولانی مدت نتیجه داد. تلفات در ژوئن ۱۹۱۷ همچنان بالا و ۵۴۴,۰۹۶ تن بود ولی تا نوامبر 1917، تلفات به 259,251 تن کاهش یافته بود و دریاسالاری بریتانیا با اطمینان اعلام کرد که تهدید یوبوت های آلمانی تا بهار ۱۹۱۸ به خوبی تحت کنترل خواهد بود. امپراطوری ژاپن از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ مانند انگلستان در طول جنگ جهانی اول، زمانی که امپراتوری ژاپن در سال 1941 نبرد با متفقین را آغاز کرد، برنامه ریزان این کشور تهدید زیردریایی را برای توانایی هایشان در جنگ پیش بینی نکردند.اما بر خلاف انگلستان، ژاپنی‌ها بهانه‌ی مناسبی را نداشتند که اولین کسانی باشند که با چنین تهدیدی مواجه شدند. علیرغم شباهت‌های واضح، ژاپنی‌ها نتوانستند درس‌های حاصل از تجربیات بریتانیا را در طول جنگ جهانی اول بیاموزند. یک کارت پستال متعلق به فرانسه ۱۹۰۴ که دوستی فرانسه و بریتانیا را نشان می دهد. در طول آن جنگ، نیروی دریایی انگلیس در اسکورت کاروان‌های کشتیرانی انتانت در سراسر اقیانوس آرام و اقیانوس هند شرکت داشت.نیروی دریایی حتی کاروان هایی را در دریای مدیترانه اسکورت می کرد. ( توافق قلبی یا به فرانسوی Entente Cordiale مجموعه ای از پیمان های دوستی بین جمهوری سوم فرانسه و پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند بود که در ۸ آپریل ۱۹۰۴ امضا شد و با حل مشکلات بین دو کشور شرایط را برای تفاهم مثلث فراهم کرد.امضای این قرارداد نتیجه سیاست‌ های وزیر خارجه فرانسه تئوفیل دلکسه بود که باور داشت اتحاد فرانسه با بریتانیا می تواند امنیت این کشور را با ایجاد توازن قوا در برابر آلمان و سیستم اتحاد مثلث که یک اتحاد نظامی میان امپراطوری آلمان،پادشاهی ایتالیا و امپراطوری اتریش-مجارستان بود تأمین کند.) ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  7. 1 پسندیده شده
    عکس/ اورهال هواپیماهای F۱۴ در کشور اورهال هواپیماهای F۱۴ در نیروی هوایی ارتش ایران در همان پرواز اول تمام استانداردها را تأئید می‌کند و وارد چرخه عملیاتی می‌شود که این نشان دهنده دقت عمل گروه‌های نگهداری و فنی متخصصین ایرانی است. https://www.mashreghnews.ir/photo/1462826/عکس-اورهال-هواپیماهای-F۱۴-در-کشور
  8. 1 پسندیده شده
    خب حالا بعد از پیدا شدن محل این پایگاه (البته توسط دوستان خارجی) یکم هم ما کار اوسینتی انجام بدیم البته تمام این موارد بالا برداشت شخصی از تصاویر منتشر شده بوده و ممکن است کاملا غلط باشد!
  9. 1 پسندیده شده
    چالشی برای چالنجر قابلیت ها و نقاط ضعف تانک اصلی میدان نبرد چالنجر-2 در صحنه نبرد اوکراین 62.5 تن فولاد بریتانیایی برای کیف پس از گذشت حدود 11 ماه از آغاز جنگ دراوکراین و حدود 10 ماه از شروع کمک های سخت افزاری به ارتش کیف ، اکنون می توان با شفافیت بیشتری به شیوه ارسال تسلیحات غرب به اوکراین نگاه کرد . در این روند طی شده ، تحویل تسلیحات سبک و مهمات کالیبر کوچک تا مهمات ضد زره سبک و سپس تجهیزات نیمه سنگین زرهی و البته با فناوری به نسبت قدیمی ( نظیر ام-113 / برادلی ) در دستور کار قرار گرفت که درعین قرار گرفتن در قالب یک برنامه طراحی شده ، میتوان آن را یک راهبرد مشخص برای پاسخ دادن به تقاضای شدت گرفته در حوزه خرید سلاح دانست . درواقع امر ، کشورهایی که از تهاجم احتمالی روسیه دچار ترس و وحشت شده اند بلحاظ ذهنی آماده اند تا میلیاردها دلار برای خرید تانک ، بالگرد ، جت های رزمی و سایر تجهیزات هزینه کنند . در این میان بیلان منفی این تجهیزات ( منظور روند انهدام این سامانه ها در میدان نبرد .م ) با وسواسی قابل توجه در فضای اطلاعاتی – رسانه ای به گونه ای مدیریت می شود که واکنش های چندانی را بدنبال نداشته باشد . با این وجود پس از طی شدن این روند و تحویل سامانه های رزمی سبک ، ضد زره ، دفاع هوایی و ضدکشتی ، اینک نوبت به تحویل تانک های اصلی میدان نبرد رسیده و در این میان ، آلمانی ها با لئوپارد-2 ، انگلیس با چالنجر-2 و آمریکایی ها با آبرامز ( اینکه کدام نمونه تحویل میشود تا این لحظه رصد نشد .م ) وارد میدان می شوند . آرایش /چیدمان داخلی قرار گیری مهمات و خرج پرتاب در چالنجر-2 اگر چه هنوز ارزیابی هایی ناقصی در خصوص عملکرد سامانه های جدید وجود دارد و نمی توان پیشاپیش ، قضاوت درستی را مطرح نمود ،اما اوکراین نیازمند کمک بوده و چلنجر-2 نیز می بایست بخشی از این نیاز را برطرف نماید . با توجه به اینکه در کنار ارتش انگلیس ، تنها ارتش عمان ( و احتمالا امارات ) است که با 38 دستگاه ، کاربر این تانک محسوب می شود و پیش بینی خاصی در مورد فروش این تانک دیده نشده ، ضمن انکه تعداد تحویلی به ارتش کیف نیز 14 دستگاه عنوان گردیده ، بعید است که درصورت انهدام ، ضرر خاصی متوجه پیشینه تولید تانک در بریتانیا گردد . بارگیری مهمات چالنجر-2 این مساله در خصوص آبرامز های امریکایی که توسط سعودی در یمن استفاده شد و نمونه هایی که درعراق قبل و بعد از سال 2003 از دست رفت ، نیز تاحدودی صادق به نظر می رسد ، با این حال ، اظهارات جانشین وزیر دفاع آمریکا نیز در این میان قابل توجه به نظر می رسد : " آبرامز ، تانک بسیار پیچیده و گران قیمتی است ، آموزش آن زمان بر و یک پیشرانه پرمصرف ( با مصرف 162 لیتر در هر 13 کیلومتر ) که آن را تبدیل به سامانه ای ساده ای در حوزه تعمیر و نگهداری نمی کند " نمای روبرو برجک چالنجر-2 این مساله باعث شد تا آلمان ها در ارائه لئوپارد-2 مردد شوند و این دست لهستان را برای تحویل لئوپاردهای موجود خود می بست ، اما با اعلام تحویل چالنجر ، ابتدا ایالات متحده و سپس آلمان ، اکنون درصدد تحویل تعداد مشخصی از تانک های فوق الذکر شده اند. مقایسه میان بسته قدرت تی-84 اوکراینی (6TD-2) و پیشرانه پرکینز CV12 چالنجر-1/2 قابلیت های موجود چالنجر-2 با اعلام تحویل چالنجر-2 به اوکراین ، موج انتشار داده های تحلیلی در خصوص ضعف های شدید این تانک انگلیسی آغاز شد و تحلیلگران تلاش می کردند ( و می کنند ) که توان رزمی این محصول انگلیسی را به نازل ترین حد ممکن ، برسانند با این حال ، در واقعیت ماجرا ، چالنجر-2 یک تانک سنگین به نسبت با قابلیتهای ویژه محسوب می شود و اگر این تحویل همراه با ارسال تعداد نامشخصی نفربر زرهی پیاده نظام FV432 Mk 3 بولداگ همراه باشد ، باید آن را یک تهدید قابل توجه بحساب آورد . درواقع ، برخی از ناظران نظامی معتقدند که انگلیسی ها در حال آماده سازی یک مُشت فولادین هستند که می بایست مکملی برای هویتزرهای کالیبر 155 م.م AS-90 باشد که قرار است تحویل شود . نفربر زرهی پیاده نظام FV432 Mk 3 بولداگ با این حال ، ارتش بریتانیا با این تحویل ، از بحرانی که مدتهاست گرفتار آن شده تقریبا خارج خواهد شد ، چرا که درسال 2019 تصمیم بر آن شده بود که تعداد تانکهای عملیاتی از 227 دستگاه به 148 دستگاه کاهش یافته و 79 دستگاه تانکی که از رده خارج می شود ، بعنوان منبعی برای قطعات یدکی مورد استفاده قرار گیرد ، در حالی که 148 دستگاه عملیاتی به استاندارد چالنجر-3 ارتقاء می یابند . در این میان هنوز مشخص نیست که ارتش بریتانیا ، چند دستگاه از این 79 دستگاه را از رده خارج کرده ، ولی در بدبینانه ترین حالت ممکن می توان عدد اعلامی را بعنوان یک مبناء پذیرفت درحالی که ممکن است هر 79 دستگاه به اوکراین نیز تحویل گردد . منطقی که پشت سر این راهبرد قرار دارد ، احتمالا باید بدین گونه باشد که 14 دستگاه نخست تحویل می شود تا در جریان نبرد مورد آزمایش قرار گیرند ، اگر همه چیز خوب پیش برود ، ارتش اوکراین چند ده دستگاه دیگر را نیز دریافت می کند . راست : نمای توپ کالیبر 120م.م L30A1 چپ : نمای پشت یک صفحه زرهی از جنس فولاد همگن پس از برخورد مهمات شدید الانفجار با سرجنگی لِه شونده اگرچه چالنجر-2 یک تانک در رده خوب قابل طبقه بندی است ولی نقطه قوت آن را می بایست در جنگ افزار اصلی آن ، یعنی توپ 120 م.م L30A1 آن دانست که درمقایسه با همتایان خود دقت آتش بیشتری را به نمایش می گذارد که این نه بدلیل استفاده از مهمات ضد زره شدید الانفجار ، بلکه بدلیل کاربرد مهمات استاندارد ساب کالیبر است که امکان نفوذ به یک زره به ضخامت 740 م.م از جنس فولاد همگن را فراهم می کند . مشخصات مهمات استاندارد چالنجر-2 ارقام مربوط به ضریب نفوذ مهمات چالنجر در بردهای مختلف ارقام مربوط به میزان ضخامت زره فولادی بدنه و برجک چالنجر-2 ارقام مربوط به زره های مرکب ( کامپوزیتی ) استفاده شده در بدنه و برجک چالنجر-2 این مهمات قطعا برای نمونه های اولیه تی-72 یک تهدید محسوب می شود ولی با توجه به اصلاحات اعمال شده در نمونه های تی-90 ام و تی-80 بی وی ام می بایست در عمل و روی زمین ، تقابل میان طرفین را ناظر بود . هر چند دوئل میان 14 دستگاه چالنجر در یک جبهه بطول تقریبا 1000 کیلومتری با هم رده های روسی ممکن است چقدر باشد ؟!! ( پاسخ این سئوال تنها در میدان نبرد مشخص می شود .م ) راست : دهلیز داخلی برجک چالنجر-2 و محل استقرار تیرانداز چپ : جوی استیک تیرانداز چالنجر-2 همانطور که بیان گردید،چالنجر-2 ارائه شده به اوکراین می تواند همراه مهمات کفشک دار ضد زره با پره های تثبیت کننده (APFSDS L26A1)عرضه شود و اگر از آثار مخرب زیست محیطی آن عبور کنیم ، می تواند ابزار قابل تاملی برای یک دوئل زرهی محسوب گردد . راست : مهمات L26A1 چپ : مهمات L23A1 علاوه براین ، مهمات شدید الانفجار با سرجنگی له شونده L31A7 است که کاربران زیادی را تا کنون بخود ندیده و تنها تانک اصلی میدان نبرد آرجون هندی ، نسخه های چینی آن در تانک وی تی-4 ، نسخه ویژه ای از استرایکر از آن استفاده می کنند . مهمات L31A7 علاوه براین ، طراحی لوله این توپ 120 م.م بریتانیایی به گونه ای است که پس از شلیک ، بدلیل ایجاد یک نیروی گریز از مرکز ، کارایی این نوع مهمات را تا حدودی افزایش می دهد بطوریکه پس از برخورد و انفجار ، به گونه ای زره تانک هدف را می درد که درست در پشت بدنه زرهی ، ترکش های مرگباری برای صدمه زدن به خدمه ، مهمات و سایر اجزای درون تانک هدف ایجاد می نماید ، با این حال ، سامانه های اضافی قابل نصب بر روی بدنه تانک ها ، نظیر زره های فاصله دار ، موج متراکم ناشی از برخورد چنین مهماتی را تا حدودی کاهش خواهد داد . امکانات رفاهی برای خدمه چالنجر-2 در صحنه رزم ، یکی از ابعادی که معمولا بدان توجهی نمی شود ،روحیه رزمی سربازان و خدمه سامانه های تسلیحاتی است و در این میان ، دسترسی سربازان به غذای گرم ، یکی از مولفه های اصلی در حفظ روحیه رزمی محسوب می شود چالنجر-2 برای فراهم کردن این امکان برای خدمه به بخش ویژه ای برای این کار مجهز است که با یک جریان 24 ولتی ، میتواند غذای خدمه را گرم کرده و یا شرایط برای نوشیدن قهوه یا چای داغ را بوجود آورد هر چند مهمات اخیر در سرعتهای بسیار بالا ، پس از برخورد به هدف ، بدون اینکه انفجاری صورت گیرد ، تکه تکه میشود و این بدان معناست که سرعت اولیه مهمات L31A7 باید به 670 متر برثانیه محدود گردد که برای مقابله با هدفهای متحرک ، ناکافی به نظرمی رسد . اما شرکت سازنده مدعی است که این مهمات برای تخریب مواضع مستحکم شده بتونی بسیار مخرب تر از مهمات روسی عمل می کند . چالنجر-2 با مجهز شدن به یک دوربین حرارتی ساخت تالس و یک دوربین تصویربرداری حرارتی TOGS-II ، سایت بصری پانورامیک تثبیت شده با ژیروسکوپ برای فرمانده تانک محصول ساژم و همچنین سامانه کنترل آتش 32 بیتی دوتایی یک مجموعه با کارایی بالا را پدید آورده است . بدین ترتیب ، اگر این تانک در استپ های باز اوکراین وارد عمل شود ، یقینا به یک تهدید تبیدل خواهد شد و انهدام آن در یک برد 3-4 کیلومتری صرفا با سامانه های ضد زره باید صورت گیرد ، ضمن اینکه پیشانی و بخش جلوی برجک نیز احتمالا در برابر مهمات روسی مقاوم خواهند بود . https://www.aparat.com/v/RQkbd در حال حاضر مشخص نیست که لندن ، چالنجرهای ادعایی را با چه نوه پیکربندی به کیف ارسال می کند ، ولی این احتمال که نسخه محافظت تر شده که به یک تیربار 7/62 م.م پایش از دور روی بخش فوقانی برجک مجهز است ، تحویل گردد . اگر این نسخه مبناء تحلیل قرار گیرد ، بلوک های زرهی که در دوطرف تانک نصب می شود ، مقاومت تانک در برابر سامانه های ضد زره را افزایش خواهد داد . علاوه براین ، ابعاد داخلی این تانک از نقاط قوت آن است که یکی از این موارد ، وجود مخزن استاندارد برای تهیه غذای گرم خدمه است که برای بالا نگه داشتن روحیه رزمی خدمه از اهمیت بالایی برخوردار خواهد بود . نقاط ضعف چالنجر-2 اگر چه این محصول انگلیسی ، قابلیت های رزمی مشخصی را به نمایش می گذارد ، ولی صحنه نبرد اوکراین ،تقریبا شباهتی با آنچه که ارتش بریتانیا در عراق با آن مواجه شد ، ندارد ، بخصوص اینکه سامانه های ضدزره خودکششی Shturm-S در میدان حضور دارند و احتمالا تقابل میان این دو ، دیدنی خواهد بود . اولین نقطه ضعف چالنجر-2 که یکی از نقاط قوت آن نیز هست ، جنگ افزار اصلی کالیبر 120 م.م آن است که گرچه یک سامانه تسلیحاتی دقیق محسوب می شود ، اما بتدریج در حال خارج شدن از لیست سامانه های تسلیحاتی پیشرفته بوده و درست به همین دلیل ، ارتش بریتانیا برای رساندن این تانک به استاندارد نسل سوم چالنجر ، توپ بدون خان L55A1 آلمانی را برگزیده است . توپ استاندارد انگلیسی ، علیرغم دقت بالا ، نیازمند یک خدمه چهارم است که در مجموع سرعت آتش محدودی را به نمایش می گذارد . علاوه براین ، هر پرتابه استاندارد این تانک ، خرج مخصوص به خود را دارد که به شکل طبیعی ، بحث لجستیک دست و پاگیرتری را پدید می آورد . این توپ 120 م.م یک مشکل خاص را نیز از ابتدا بخود دیده که درآن ، لوله بند محوری آن از جنس فلز نرمی تولید شده که پس از شلیک های متعدد و ایجاد فرسایش ، باعث نفوذ گاز ناشی از شلیک به درون برجک می گردد که میتواند برای خدمه کُشنده باشد . چنین حادثه ای در 14 ژوئن 2017 در حین اجرای یک تمرین رخ داد و انفجار خرج شلیک و نفوذ گاز حاصله از آن به درون برجک باعث کشته شدن دو خدمه و جراحت شدید دونفر دیگر شد . یکی دیگر از نقاط ضعف چالنجر-2 ، قفسه برجک است که اوکراینی نیز بدان اشاره کرده بودند ، که برخورد بدون سرنشین های رزمی با سرجنگی بزرگ می تواند مستقیما باعث نابودی این تانک شود . در حوزه وزن رزمی ، چالنجر-2 یکی از سنگین ترین تانک های ناتو محسوب می شود که بسته به آرایش حفاظتی اعمال شده روی آن ، میان 62.5 تا 75 تن وزن دارد . این مساله در زمان عبور این تانکها از روی پل ها ممکن است مشکل ایجاد کند ، ضمن اینکه ارتش اوکراین نیز تا امروز فاقد پل های شناوری است که برای عبور این تانک مناسب باشد که این مساله ، ارسال پل سازهای زرهی تایتان را به اوکراین ضروری می سازد . پل ساز زرهی تایتان مضاف براین ، درصورت متوقف شدن این تانک در زمین های نامناسب ، بیرون کشیدن آن یک چالش جدی به نظر می رسد که در بسته تحویلی به اوکراین ، نمونه CRARRV ARV نیز احتمالا می بایست ارسال شود . این مساله ، در نگاه نخست ، روند دست و پاگیر حضور چالنجر-2 را تا حدودی مشخص می کند . برخی تحلیلگران نظامی معتقدند که اگر چالنجر-2 با حداکثر میزان حفاظت زرهی به اوکراین ارسال شود ، میزان تحرک آن را باید با تانک های سنگین آلمانی در جنگ دوم مقایسه کرد . یکی از چالش های تانک سنگین چالنجر-2 ، غلبه بر مشکلات زمین عملیات در اوکراین خواهد بود که این مستلزم بکارگیری خودروهای زرهی مهندسی است در حوزه حفاظت ، بخش جلویی/ پائینی بدنه با ضخامت حدود 70 م.م به نسبت در عراق ضربه پذیر دیده شد ولی اکنون این بخش با پوشش های جدید ، مقاومتر شده ، هر چند ارتش بریتانیا مدعی است که در جریان جنگ سال 2003 ، یک دستگاه تانک چالنجر-2 در برابر اصابت یک تیر موشک ضد زره میلان و 17 موشک ضد زره سبک تر ( احتمالا آرپی جی ) کاملا مقاومت نمود . در مجموع ، ناظران نظامی معتقدند که موارد بیان شده که میتوان با جزئیات بیشتری روی آن بحث نمود ، در کنار چالش های تعمیر و نگهداری که بدلیل منحصر بفرد بودن سامانه ای تجهیزاتی آن است ، این استدلال را بوجود می آورد که تحویل این سامانه های زرهی ، احتمالا برای عملیات آفندی نخواهد بود بلکه برای دفاع حملات پرتعداد احتمالی روسها استفاده می شود در حالی که بطور همزمان ، بحث سازگاری خدمه و تانک با صحنه نبرد در اوکراین نیز درصدر قرار دارد . پی نوشت : 1- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.  منبع1 منبع2
  10. 1 پسندیده شده
    اسرائیل : به اکراین موشک هاوک نمی‌دهیم!! اسرائیل فشار آمریکا برای ارسال موشک هاوک به اوکراین را رد کرد.پس از نزدیک به یک سال رد مکرر درخواست‌های غرب برای تامین تجهیزات نظامی اوکراین، بنا بر گزارش‌ها، اسرائیل مجدداً به فشارهای دولت جو بایدن برای انتقال موشک‌های آمریکایی به این کشور اروپای شرقی واکنش نشان داده است. سامانه دفاع هوایی کوتاه برد MIM-23 Hawk یکی از اولین سامانه های تسلیحاتی بزرگ آمریکایی بود که وارد انبارهای اسراییل شد و در طول جنگ شش روزه در سال 1967 و چندین درگیری متعاقب آن مستقر شد. این سیستم ها در حال حاضر همه در انبار ذخیره شده اند و با MIM-104 پاتریوت آمریکایی و سیستم های بومی گنبد آهنین و پیکان جایگزین شده اند.پس از تماس واشنگتن با اسرائیل در مورد این موضوع در اوایل ژانویه،یک مقام ارشد در وزارت دفاع اسرائیل بنا بر گزارشات تاکید کرد که سیاست تل آویو مبنی بر عدم ارائه تسلیحات به اکراین تغییری نکرده است و سیستم هاوک بدون توجه به این موضوع منسوخ بوده و دیگر قابل استفاده نیست.اما رسانه آمریکایی اکسیوس به نقل از مقامات اسرائیلی گزارش داد که اگر چه پرتابگرهای هاوک عملیاتی نیستند،موشک های رهگیر این سامانه می توانستند بازسازی شوند اگر تل آویو اراده لازم برای ارائه آنها را داشت.بر اساس گزارش ها، صدها موشک در انبار نگهداری می شوند. امتناع اسراییل از تسلیح اوکراین در حالی صورت می گیرد که غرب با وجود تهدید به تحریم های اقتصادی و سایر اقدامات، تقریباً هیچ حمایتی از تلاش های جنگی جاری از سوی خاورمیانه یا به طور گسترده تر جهان غیر غربی ندیده است. کره جنوبی از جمله کشورهایی است که فشار قابل توجهی را برای اجازه دادن به انتقال تسلیحات به اوکراین متحمل شده است، در حالی که کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی به طور مشخص در برابر فشار غرب برای افزایش عرضه نفت به غرب برای جبران از دست دادن نفت روسیه که ناشی از تحریم‌های غرب است، مقاومت کرده‌اند. در مسکو ترکیه عضو ناتو تنها کشوری در خاورمیانه است که آشکارا در کنار غرب قرار گرفته است و طیف وسیعی از تسلیحات را در اختیار اوکراین قرار می دهد و در عین حال به حمایت از شبه نظامیانی که نیروهای روسیه را در سوریه هدف قرار می دهند، ادامه می دهد. لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده در سخنرانی در گروه لابی طرفدار اسرائیل AIPAC به سیستم های هاوک اشاره کرد.او تاکید کرد که در حالی که این سیستم ها نیازهای امنیتی اسرائیل را در طول جنگ سرد برآورده کرده اند،اما هنوز می توانند به یک دمکراسی محاصره شده کمک کنند تا از خود دفاع کند. (اشاره به اکراین!!!) از آنجایی که پدافند هوایی اوکراین به سرعت کاهش یافته و گزارش شده است که در ماه دسامبر به نقطه شکست نزدیک شده بود، ایالات متحده متعهد شده است که باتری های هاوک خود را در کنار طیف گسترده ای از دیگر سیستم های دفاع هوایی غربی مانند IRIS-T آلمانی و پاتریوت آمریکایی به اکراین ارسال کند. هاوک پرکاربردترین سیستم دفاع هوایی غربی در طول جنگ سرد بود، و اگرچه محدود به درگیری در ارتفاعات کم بود، انواع مدرن‌سازی شده هنوز تا حدودی در نبرد قابل استفاده هستند. این سیستم همچنان توسط تعدادی از مشتریان صنایع دفاعی ایالات متحده بویژه تایوان که آنها را در جزایر دوردست نزدیک به سرزمین اصلی چین مستقر می کند و همچنین توسط ایران که این سیستم ها را در دهه ۱۹۷۰ به دست آورد و بعدا آنها را برای توليد مشتقات بومی مهندسی معکوس کرد،استفاده می شود. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/israel-rebuffs-pressure-hawk-ukraine
  11. 1 پسندیده شده
    ارتش روسیه بعد از شروع حملات به ژاپوریژیا حملات سنگینی را برای تصرف شهرک اگلدر یا وهلدر در جنوب مارینکا اغاز کرده است . این شهرک کوچک 15 هزار نفری دروازه ورود روسهابه جنوب مارینکا بوده و از اهمیت زیادی برخوردار است حتی فراتر از شهرک سولدار . نظامیان تیپ 155 نفتدگاران دریایی اقیانوس ارام با حملات برق آسا موفق شدن خود را به دروازههای این منطقه رسانده . در دور جدید حملات روسها با استفاده از حجم بسیار گسترده توپخانه و راکت اندازهای ترموباریک نظامیان اکراینی را مجبور به عقب نشینی کردن . به نظر میرسد ارتش روسیه چندین محور عملیاتی را بطور همزمان فعال کرده و یا خواهد کرد تا اکراین نتواند نظامیان خود را بروی یک منطقه متمرکز کند بعد از شروع حملات به باخموت ارتش اکراین چندین واحد از ژاپوریژیا را به باخموت منتقل کرد با شروع حملات در ژاپوریژیا اکراینی ها مجبور شدن چند واحد خود را به این منطقه ارسال کنند و برای اگلدر هم احتمالا همین اتفاق خواهد افتاد همچنین در این حمله به گفته منابع اکراینی یک دوئل مستقیم بین یک تانک روسی و واحد ضد تانک اکراینی مجهز به موشک جاولین رخ داد که در نتیجه آن دست اپراتور موشک جاولین قطع میشود در اطراف باخموت از سه جاده تدارکاتی به این منطقه دو جاده آن زیر آتش روسها قرار گرفته و الان تنها یک جاده برای جابجایی نیرو و تدارکات باقیمانده است جنگلهای اطراف شهرک کریمانا نظامیان اکراین که در طول چند ماه گذشته دهها حمله ناموفق را به این منطق تجربه کرده بودن تغییر تاکتیک داده و بجای حمله انبوه زرهی و پیاده . در چندین واحدهای کوچک زرهی وییاده سعی در پیدا کرده رخنه ایی در خطوط روسها کرده در این تاکتیک قدرت آتش مدافعین بجای تمرکز بروی یک نقطه بروی چند نقطه معطوف شده و مهاجمین با خسارت کمتری میتوانند دست به پیشروی بزنند . در مقابل هم روسها برای مقابله با این تاکتیک چندین واحد کوچک را به مصاف اکراینی می فرستد در یکی از حملات ارتش اکراین برای دومین بار تصاویری از حضور زرهپوش ترمیناتور روسی در خطوط درگیری منتشر شد . در این تصاویر یک زرهپوش ترمیناتور به همراه یک تانک تی 80 به مدت چند ساعت سعی در مقابله با نفوذ واحدهای اکراینی را داشته یک تانک و دو نفربر و چندین نظامیان اکراینی در این درگیری آسیب میبینند قبلا درباره تغییرات تاکتیکی در واحدهای خط شکن روسی خبرهای منتشر شده بود. در تصاویر جدید از نبردمارینکا واحدهای روسی در گروههای کوچک و بدون پاشتیبانی و همراهی مستقیم واحدهای زرهی بعد از یک گلوله باران و از همه مهمتر استفاده گسترده از گلوله های دودزا در دست های کوچک به خطوط اکراینی ها یورش برده نظامیان اکراینی که متوجه حضور مستقیم این واحدها نشده بودن مجبور شده از چند بلوک ساختمانی عقب نشینی کنند که در بین راه هدف مستقیم نظامیان روس قرار گرفته هدف قرار گرفتن واحدهای اکراینی توسط راکت اندازتوس و توپخانه روسیه حداقل دو زرهپوش و دهها سرباز اکراینی در این حملات آسیب میبینند شکار یک قبضه توپ خودکششی 152 م م ماستا ( احتمالا به غنیمت گرفته شده از خود روسیه ) و یک دستگاه توپ خودکششی 155 م م ام 109 توسط پهپاد لانست روسها علاوه بر تانک تی 90 ام به بهینه سازی تانک های تی 72 خود مبادرت کرده اند و مدل جدید آن یعنی تی 72 بی 3 ام را راههای خطوط درگیری کرده اند . تا کنون 100 دستگاه تی 90 ام و همین تعداد تی 72 بی 3 ام به اکراین ارسال شده است . همچنین 200 دستگاه تی 90 ام دیگر بعد از تولیدو یا بهینه سازی مدلهای قدیمی راهی خطوط درگیری خواهندشد. با انتشار خبر ارسال تانکهای لئوپارد چنلنچر وآبرامز به اکراین احتمالا روسها برنامه های تبلیغاتی زیادی درباره تانکهای جدید خود منتشر کنند خسارتهای زرهی اکراین بعد از چندین ماه از غیبت پهپاد بیرقدار در رسانه ها اخیرا تصاویری از یک پهپاد بیرقدار سرنگون شده در اودسا منتشر شده است این پهپاد بر فراز مناطق تحت کنترل اکراین سرنگون شده است استفاده روسها از دیکو های بادی یک دستگاه تانک تی 72 بی3 روسی بعد از اصابت دو موشک ضد زره موفق به ترک منطقه و مراجعت به پایگاه خود شده است تانک اکراینی و گلوله هدایت شونده توپخانه روسی انهدام دو پرتابگر اس 300 توسط موشک اسکندر در حومه خارکف همچنین رسانه های اکراینی تایید کردن در موج قبلی حملات پهپادی و موشکی روسها در سه هفته پیش 5 پرتابگر اس 300 منهدم شد. آغاز سومین موج بسیج اجباری در اکراین در این مرحله حدود 200 هزار نفر به خدمت فرخوانده شده اند. اما این مرحله تفاوت جدی با مراحل قبلی دارد آن استفاده بسیار گسترده ارتش اکراین از واحدهای دژبان خودبرای بازداشت افراد فراخوانده شده . درا ین مرحله دژبانهای اکراینی با ورود به محلات اقدام به به بازداشت گسترده نظامیان فراری کرده قداماتی که اصلا در رسانه های غربی بازتاب ندارند و نخواهند داشت . این اقدامات دژبانهای اکراینی بخصوص بعد از تلفات گسترده در سولدار وباخموت انتقادات گسترده ایی را به همراه داشته . افراد فراخوان داده شده اکثرا از معرفی خود امتناع ورزیده به همین دلیل دژبان ها با حضور در معابر اصلی دانشگاهاه فروشگاهاه وسالن های غذا خوری و....... به بررسی کارتهای پایان خدمت و شناسنامه افراد کرده. در برخی مناطق ادارات دولتی از مردان خالی شده است . در استان خارکف اکرانیها تعداد زیادی روس زبان را در واحدهای ترکیب کرده اند که به باخموت اعزام خواهند شد . همچنین اکراین 10 هزار نیروهای نظامی را از میان جمعیت اصالتا مجار جذب خواهد کرد موضوعی که انتقاد مجارستان را به همراه داشته است برخی از کشورهای اورپایی هم از بازداشت وتحویل مهاجران اکراینی که به سن سربازی رسیده اند و یا از خدمت فرار کرده اند به اکراین خبر داده اند به هر حال مهم نیست کجا باشید و مهم این است برای آمریکا وغرب در خاک اکرین بر علیه روسیه باید جنگید. ((این سکوت خبری را با رفتار رسانه های غربی درباره بسیج عمومی سرباز در روسیه مقایسه کنید)) اما چرا برای غرب جان اکراینی ها اهمیتی ندارد اخیرا متنی از سخنرانی جورج سورس در سال 1993 منتشر شده است در این کنفرانس سورس اعلام میکنند برای مقابله با روسیه و کشورهای شرقی باید از ظرفیت نیروی انسانی اروپایی شرقی که به تجهیزات غربی مجهز شده اند استفاده کرد به دلیل انچه عدم پذیرش تلفات انسانی در جوامع غربی است اما در جوامع شرقی تلفات انسانی موضوع اصلی نیست
  12. 1 پسندیده شده
    جنگ دراوکراین روز سیصد و بیست و ششم الی سیصد وسی و سوم نوزدهم الی بیست و پنجم ژانویه 2023 صحنه جنگ در اوکراین – نوزدهم ژانویه 2023 1-رسانه های غربی معتقدند که کرملین همچنان در حال برگزاری نشست های متعدد با بلاروس بوده که احتمالا وضعیت را برای استفاده از خاک بلاروس مهیا می کند ، با این حال این رویداد الزاما در هفته های آینده رخ نخواهد داد . با توجه به روند رو به افزایش انهدام سامانه های توپخانه ای ارتش اوکراین توسط مهمات پرسه زدن ، پرسنل اوکراینی برای مقابله ، دست به اجرای ابتکارات جدیدی زده اند یک نمونه از این ابداعات در تصویر قابل مشاهده است که یک فروند مهمات پرسه زن لانست را از اجرای ماموریت خود بازداشته ... 2-تحلیل گران غربی معتقدند که شروع حملات ارتش روسیه از خاک بلاروس در چند ماه ابتدایی سال 2023 با احتمال کمی روبروست ولی هر اندازه به ماه های پایانی سال جاری میلادی نزدیک شویم ، این احتمال افزایش خواهد یافت . به گفته تحلیلگران غربی ، واحدهای روسی که هم اکنون در بلاروس حضور دارند ، در حال گذراندن دوره های آموزشی و استقرار مجدد در شرق اوکراین هستند و تا امروز نشانه ای در خصوص استقرار سامانه های و ساختارهای کنترل-فرماندهی برای اجرای حمله در زمستان یا بهار سال 2023 از خاک این کشور دیده نمی شود . با این حال گزارش های اطلاعاتی نشان میدهد که این دوکشور قصد دارند تا تمرینات نظامی در مقیاس بزرگ را درسپتامبر 2023 اجرا کنند که این امر احتمالا میتواند مقدمه ای برای یک عملیات رزمی واقعی باشد . درواقع ، برخی معتقدند که این روند ادامه رویداد های فعلی نیست و کاملا برنامه ای متفاوت به نظر می رسد . مهمات 15-KAB-20 روسی که یکفروند بدون سرنشین Forpost-RU روسی را مسلح کرده ارتش روسیه روند جذب و آموزش نیروهای بسیج شده در پائیز2022 را دنبال می کند و بلافاصله آن را به چرخه جذب نیرو در بهار سال 2023 متصل خواهد کرد و تا پائیز سال 2023 نیز یک یا چند فراخوان برای افزایش سازمان رزمی خود اجرا خواهد نمود . همزمان روند برای افزایش بهره روی صنایع نظامی تکمیل خواهد شد تا امکان ارسال تجهیزات بهتر و بیشتر را به صحنه جنگ فراهم سازند . این جدول زمانی به روسها اجازه می دهد تا در مقایسه به مدت مشابه در سال 2022 آمادگی رزمی بهتری را بدست آورند . در نتیجه اطلاعات موجود تا امروز نشان میدهد که شروع حمله از خاک بلاروس یحتمل از پائیز 2023 خواهد بود . جنگ خاکریزی به سبک قرن بیستم را فراموش کنید ... حتی در یک جنگ فرسیاشی مثل وضعیت امروز در اوکراین ( ژانویه 2023 ) محط جنگ بالذات یک محیط سیال و پرتحرک هست به همین دلیل فرمانده میدان نمی بایست به گونه ای عمل نماید که روند وقایع از سرعت تصمیم گیری وی ، سریع تر حرکت کند کلید معکوس کردن این مساله ، مفهوم پراهمیت "اطلاعات" است که از می تواند از منابع مختلف فراهم شود مجموعه شش عکس از یک مرکز کنترل- فرماندهی ارتش روسیه در یک محور نامشخص در جنگ اوکراین این مرکز وظیفه رصد واحدهای اوکراینی را در خطوط تماس با استفاده از داده های بدست آمده توسط پهپادها را برعهده دارد 3- میل بلاگرهای روسی همچنان از ایده استفاده از خاک بلاروس برای حمله به اوکراین حمایت می کنند . 4- گفته شده لوکاشنکو ( رئیس جمهوری بلاروس ) همچنان به اتخاذ یک موضع متعادل در برابر درخواستهای روسیه ادامه می دهد. نقش چین در جنگ اوکراین هنوز ناشناخته مانده و مشخص نیست چینی ها چه نوع کمک هایی را در اختیار روسها قرار می دهند با این حال ، این عکس بخوبی تاثیر وجود هواگردهای ترابری سنگین را در زمان بحران بخوبی به نمایش گذاشته هواگردهای ترابری سنگین آنتونوف-124 سری 100 و ایلوشین -76 تی دی-90 وی دی در فرودگاه شهر ژنگژو ( چین ) در حال بارگیری کالاهای مصرفی 5- کرملین در اظهارنظری اعلام نموده که اگر تسلیحات بیشتری به ارتش کیف برای حمله به کریمه ارسال شود ، جنگ از سوی مسکو تشدید خواهد شد . 6- منابع غیر رسمی در روسیه خبر از تشدید لفاظی هسته ای علیه ناتو برای جلوگیری از تحویل تسلیحات جدید به کیف خبر می دهند. تقریبا هفته ای نیست که خبری از ایران در کشاکش جنگ اوکراین منتشر نشود .. تحلیلگران نظامی ، با استفاده از تصاویر ماهواره ای ثبت شده از تاسیسات نظامی ایران در بازه مهر تا آبان 1401 مدعی شده اند که این مجموعه در حال گسترش زیرساختهای خود برای افزایش ظرفیت تولید بدون سرنشین های شاهد-131 و 136 است به گفته این منابع بخشی از این مجموعه که پیش از این بعنوان محلی برای ذخیره ضایعات یا محل پارک خودرویی بوده ، اکنون پاکسازی شده و ساختمان های جدیدی درآن احداث شده یا می شود این مساله قابل تاییدیا تکذیب نیست و تنها نقل قول شده است 7- تحلیلگران غربی مدعی هستند که پوتین بیش از گذشته در کنار رقبای پریگوژین به منظور کاهش نفوذ وی در ساختار روسیه قرار گرفته است . 8- برخی از ناظران غربی معتقدند که استفاده مستمر پریگوژین از موفقیتهای تاکتیکی واگنر در جنگ اوکراین ، احتمالا باعث عمیق ترشدن اختلافات میان واگنر و وزارت دفاع روسیه خواهد شد . خضموک Chekan که بر روی پیکربندی کامیون URAL 432007 0111-31 ساخته شده است 9- ژنرال گراسیموف به شکل رسمی اعلام نمود که واگنر هیچ ارتباطی با ساختار نظامی روسیه ندارد و مجموعه ستاد کل و وزارت دفاع ، همکاری مشخصی با این گروه ندارند . اظهار خوشحالی از مرگ انسان در حال متعارف ، شیوه درستی نیست اما گونه بشر ، برخی مواقع بدلیل بیلان و عملکردش مستحق چنین اظهارتی است یک شبه نظامی غیر اروپایی با کد رادیویی " سلمان " جمعی گردان شیح منصور در نزدیک باخموت به درک واصل و به جمع همقطاران نازی اش محلق شد 10- منابع روسی اعلام کرده اند که روستای کلیشچیوکا که مشترکا در حومه سولدار ، باخموت و آویدیوکا قرار دارد ، به تصرف نیروهای این کشور درآمده است . 11- گزارش های جدید حاکی از آماده سازی موج دوم بسیج محدود در روسیه می باشد . T-64BV منهدم شده اوکراینی صحنه جنگ در اوکراین – بیستم ژانویه 2023 1- رمضان قدیروف ، به گفته رسانه های غربی در حال آماده سازی نیروهای رزمی چچنی برای اعزام به صحنه نبرد در اوکراین بوده و برخی معتقدند که نیت وی از این کار افزودن بر پایگاه شهرت و اعتبار خود محسوب است . بسته جدید کمک نظامی ایالات متحده به اوکراین - موشک های اضافی برای سامانه NASAMS ▪️ هشت دستگاه سامانه دفاع هوایی Avenger 59 دستگاه خودروی رزمی پیاده نظام بردلی به همراه 590 تیر موشک ضد تانک تاو و 295000 مهمات کالیبر 25 م.م 90 دستگاه نفربر استرایکر 350 دستگاه هاموی 20000 گلوله توپ 155 میلیمتری 600 گلوله اکسکالیبور 95000 گلوله توپ 105 میلیمتری 800 گلوله خمپاره انداز 120 م.م مهمات اضافی برای سامانه های HIMARS 120 دستگاه کامیون سنگین ۶ دستگاه خودروی فرماندهی و ستادی ۲۲ دستگاه هاموی مسلح به سامانه ضد زره تاو موشک های HARM 2000 تیر موشک ضد زره در نمونه های مختلف بیش از 3000000 تیر مهمات برای سلاح های سبک تجهیزات تخریب موانع مین‌های ضدنفر دوربین های دید در شب قطعات یدکی و سایر تجهیزات میدانی 2- برخی تحلیلگران غربی طی اظهارنظرهایی اعلام کرده اند که واگنر درتلاش است تا خود را بعنوان یک ساختار نظامی مستقل و موازی در روسیه معرفی کند که در قالب استخدام نیروهای شبه نظامی ، به فعالیت خود ادامه دهد . با این حال ، این گروه نظامی هنوز در حوزه سخت افزار نظامی به وزارت دفاع روسیه وابستگی شدیدی دارد تا جایی که یک میل بلاگر روسی در 20 ژانویه با انتشار یک داده نما مدعی شد که مجموعه تجهیزات مورد استفاده واگنر در محور باخموت شامل سامانه های راکت انداز توس ، طیف متنوعی از سامانه های توپخانه ای خودکششی و کششی ، جتهای سوخو-25 و ... متعلق به وزارت دفاع روسیه بوده ولی واگنر اجازه کاربرد مستقل آن را پیدا کرده و پشتیبانی فنی آن نیز برعهده وزارت دفاع روسیه می باشد . آخرین خبرها از کمک های نظامی کشورهای اروپایی عضو ناتو نشان میدهد که ارتش آلمان و فرانسه قرار است تا 500 دستگاه کامیون ایویکو VM90 /ACL 90 و رنو TRM 2000 را به ارتش اوکراین تحویل دهد 3- ناظران امنیتی غربی مدعی شده اند که تلاش پریگوژین برای به رسمیت شناخته شدن گروه واگنر ، ممکن است به تشدید اختلافات در داخل دولت روسیه منتهی گردد . در همین رابطه نهادهای اطلاعاتی آمریکایی طی اظهار نظرهایی چنین ادعا کرده اند که واگنر با سازمان رزمی به استعداد 50 هزار نفر شامل 10 هزار نیروی داوطلب و 40 هزار محکوم سابق در حال تبدیل شده به یک رقیب برای وزارت دفاع روسیه است ( بدون اینکه قصد مقایسه ای وجود داشته باشد بین روسها و ما ، نکته جالب اینجاست که این نهادهای به اصطلاح اطلاعاتی همین ادعا را در بازه های زمانی متفاوت در خصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش جمهوری اسلامی ایران هم دارند و سالهاست که برای استفاده از حماقت یک عده ای در داخل ، مشغول پاشیدن این نوع بذرهای اختلاف افکنی هستند .م ) سرتیپ میخائیل تپلینسکی راست : ژنرال اولگ ماکاروویچ چپ : سرهنگ وادیم پانکوف 4- منابع روسی خبر داده اند که سرتیپ میخائیل تپلینسکی ، فرمانده یگان هوابرد ارتش روسیه را از کار برکنار کرده ولی این گزارش ها هنوز تایید نشده است . براساس این اخبار ، به جای تپلینسکی ، ژنرال اولگ ماکاروویچ به سمت فرماندهی این نیروها گمارده شده است . با این حال برخی میل بلاگرها از این انتصاب ناراضی هستند و معتقدند که بهترین گزینه موجود ، سرهنگ وادیم پانکوف فرمانده فعلی یگان های عملیات ویژه ارتش روسیه ( تیپ 45 اسپتسناز ) است . ولی این خبر هنوز تایید نشده و قابل استناد نیست. پرواز سوخو-25 های نیروی هوایی روسیه - جنگ اوکراین -ژانویه 2023 https://www.aparat.com/v/ROeSM 5- عملیات تهاجمی واحدهای روسی و اوکراینی در محور کرمینا- سواتوو ادامه دارد . 6- گفته میشود ارتش روسیه آرایش آفندی خود را در سراسر خططو مقدم در منطقه دونتسک حفظ نموده و حتی ادعای محاصره باخموت نیز شده ولی هنوز این مساله قابل تایید نمی باشد . در زاپوروژنیه نیز علیرغم تبلیغات در خصوص پیشروی ، نشانه هایی وجود دارد که روسها در حال تقویت خطوط دفاعی خود هستند . 7- برخی منابع اطلاعاتی مدعی شدند که علیرغم اعلام غیررسمی پایان بسیج محدود ، ارتش روسیه همچنان در حال جذب نیروهای جدید است . صحنه جنگ در اوکراین – بیست ویکم ژانویه 2023 1- تحلیلگران نظامی غربی معتقدند که دفاع ارتش اوکراین از باخموت علیرغم هزینه های بالا ، احتمالا یک تلاش در سطح راهبردی محسوب می شود . به گفته برخی از این تحلیلگران ، در حالی که هزینه های سخت افزاری و انسانی ارتش اوکراین برای دفاع از باخموت ، ساعت به ساعت افزایش پیدا می کند و این شامل هزینه کرد منابع مختلف نظامی است که امکان استفاده از آنها برای اجرای ضدحملات در سایر محورهای درگیری بود ، و با توجه به اینکه باخموت به تنهایی از اهمیت استراتژیک در جنگ برخوردار نمی باشد ، اما اگر روسها موفق می شدند تا باخموت را سریع و با حداقل هزینه تصرف کنند ، احتمال گسترش این رویکرد در سایر محورها نیز وجود داشت و این ارتش اوکراین را مجبور می کرد که همواره در لاک دفاعی باقی بماند ، آن هم در محورهایی که بلحاظ اجرای عملیات دفاعی مساعد نمی بود ( این رویکرد دقیقا روندی است که در حوزه های منازعه میان جمهوری اسلامی ایران و محور عبری – عربی -غربی در حال مشاهده است ... .م ) علاوه براین نباید محاسبات سیاسی دفاع از باخموت را فراموش نمود . در حال حاضر ارتش روسیه بیشتر از 10 هزار کیلومتر مربع از خاک اوکراین را در اختیار دارند و احتمالا سقوط هر شهر ( نظیر سولدار ) هزینه های سنگین سیاسی را برای کیف و یک پوئن مثبت را برای مسکو در پی خواهد داشت . تصویر ماهواره ای از اوکراین / 20 ژانویه 2023 علاوه براین ، ارتش اوکراین یک تجربه مشخص ولی ناموفق را در این زمینه ، با دفاع از سوردونتسک و لیسیچانسک در اختیار دارد که درآن ارتش روسیه به منظور تصرف این دوشهر واحدهای رزمی متعددی را وارد صحنه نبرد نمود که درنهایت منجر به رسیدن توان این نیروها به یک حد مشخص و سپس بروز پدیده " توقف تاکتیکی " شد ( که البته هنوز به یاد داریم که این توقف تاکتیکی چه امتیاز منفی برای مسکو و چه موهبتی برای کیف محسوب شد .م ) . به همین دلیل برخی متقدند که روند دفاع کیف از باخموت مجددا به همین نتیجه منجر خواهد شد ( بدین معنی که اگر از ماه می 2022 به این سو روسها موفق نشدند تا دست به پیشروی بزرگی بزنند ، دفاع از باخموت می تواند این روند را تکرار کند ، اما یک نکته ای این وسط باید مورد توجه قرار بگیرد استعداد رزمی روسها حداقل روی کاغذ شباهتی به می 2022 ندارد . طول جبهه کاهش پیدا کرده بدلیل عقب نشینی از کیف ، خارکف و خرسون غربی و روسها در حال سازماندهی مجدد خود هستند . احتمالا تحلیلگر مورد نظر ، روی اشتباه مجدد روسها حساب بازکرده .م ) داده نمای کمک های نظامی استرالیا به اوکراین 2- روزنامه فرانسوی زبان "سان" مدعی شده که سازمان های اطلاعاتی آمریکا در جدیدترین ارزیابی های خود از تلفات روسها در اوکراین تا20 ژانویه 2023 را رقمی در حدود 188 هزار نفر تخمین می زنند که از این تعداد ، 47000 هزار نفر کشته و مابقی مجروح بحساب می آیند . این بدان معناست که نسبت کشته به مجروح در ارتش روسیه 1به 3 بوده و می توان گفت که این عدد در حال نزدیک شدن به مجموع تلفات ارتش آمریکا در جنگ ویتنام است . آرشیو ملی آمریکا مدعی است که تعداد کشته های ارتش آمریکا در هشت سال جنگ حدود 58000 نفر بوده و متعاقبا روسها در افغانستان چیزی در حدود 15000 کشته داده اند که این رقم در سه ماه اول جنگ با اوکراین به ادعای وزارت دفاع بریتانیا فراتر از تلفات روسها در افغانستان می باشد . 3- نشانه های جدیدی از عملیات شناسایی ارتش روسیه در شمال شرقی استان سومی مشاهده شده است . گربه چاق ....... !! صحنه جنگ در اوکراین – بیست ودوم ژانویه 2023 1- ویاچسلاو ولودین ، رئیس دومای دولتی روسیه در اظهارنظری تقریبا بی سابقه ، غرب را به تشدید تنش هسته ای تهدید نمود که گفته میشود بخشی از عملیات رسانه ای روسها برای جلوگیری از کمک های بیشتر نظامی به کیف محسوب می گردد گفته شده ارتش آلمان قرار است در قالب بسته کمک تسلیحاتی به اوکراین 40 دستگاه نفربر زرهی ماردر و تعداد نامشخصی سامانه های دفاع هوایی ژپارد و irst-t را تحویل دهد 2- میل بلاگرهای روسی بحث در خصوص پتانسیل های موجود از حملات احتمالی اوکراین و روسیه را ادامه دادند و حدس های مختلفی در خصوص مناطقی که از ارزش بیشتری برای اجرای آفند برخوردارند ، بیان گردید . در همین رابطه ، برخی از تحلیلگران معتقدند که احتمال حمله از محور کریمه بسمت تصرف کامل خرسون و رسیدن به موقعیتی که ارتش اوکراین بتواند از آن بخوبی دفاع کرد ، تا چه اندازه است ؟ در پاسخ باید گفت که این احتمال را باید بطور جدی بررسی کرد . بعنوان مثال ، در سال 1920 جبهه جنوبی ارتش بلشویک به فرماندهی میخائیل فرونز شکست سختی را به ارتش ژنرال ورانگل وارد کرد ولی این باعث نشد تا موفقیت کاملی بدست آید و نبردهای خونینی برای تصرف این منطقه بوقوع پیوست . نخستین نبرد تن به تن خودروی رزمی BMPT در جنگ اوکراین - ژانویه 2023 https://www.aparat.com/v/f4Oo6 اما فرونز بدلایلی مستقیم به دنیپر حمله نکرد و ابتدا بسمت کاخووفکا رفت ، سرپل های اصلی را تصرف و تامین نمود ، گذرگاه های دائمی را برای تامین دائمی واحدهای ارتش سرخ ایجاد کرد و سپس دست به پیشروی از روی دنیپر زد . اگر چه سطح فناوری درحال حاضر نسبت به دهه بیست قرن گذشته بسیار بالاتر است ، حمله به عمق دفاع اوکراین بدون ایجاد مسیرهای عبور مطمئن از روی دنیپر ، تقریبا ممکن نیست . درواقع ، اصولا هیچ اهمیتی ندارد که واحدهای ارتش اوکراین با چه سطح تجهیزاتی و سرعت در خرسون دست به پیشروی می زنند ، چرا که هر اندازه این سرعت بیشتر باشد ، مشکلات مربوط به سوخت ، مهمات و ... بیشتر خواهد شد و با توجه به اینکه واحدهای روسی نیز بیکار نخواهند نشست ، این مساله احتمالا به نابودی واحدهای اوکراینی نخواهد انجامید ولی روند تدارکات آنها را پیچیده تر خواهد کرد و یحتمل پیشروی بسمت کریمه سخت تر ازآن باشد که امروز تصور آن می رود . هویتزرهای 155 م.م خودکششی PZH-2000 ارتش ایتالیا که هم اکنون در سازمان رزمی تیپ 43 ارتش اوکراین بکار گرفته می شود خودروی تانکبر اشکوش M1070 که از انگلیس ارسال شده در تصاویر دیده می شود ازسویی دیگر ، برخی از میل بلاگرهای نظامی معتقدند که دوطرف تا انتهای سال 2023 تلاش می کنند تا موقعیت استراتژیک خود را تقویت کرده و مجموع اقدامات خود رابا وضعیت اقتصادی موجود هماهنگ نمایند . در این سناریو ، مسکو احتمالا در موقعیت بهتری قرار دارد ، چرا که بخش قابل توجهی از زیرساختهای صنعتی شرق اوکراین تقریبا از میان رفته و توان کشاورزی این کشور در جنوب بطور کامل تضعیف شده است در حالی که دالان زمینی از خاک روسیه به کریمه اکنون برقرار است و بنادر اوکراین نیز احتمالا زیرآتش روسها قرار خواهد گرفت ( خبر حمله به کشتی های ترک در 26 ژانویه 2023 ) با توجه به این مساله ، عملیات آفندی در محور دونتسک -لوهانسک تاحدودی بی فایده است چرا که این سرزمین ها ویران شده ولی در شبه جزیره کریمه ، وضعیت کاملا متفاوت خواهد بود . درواقع ، دعوای اصلی میان روسها و کیف ، بر سر کنترل دریای سیاه بوده و تا امروز ادامه پیدا کرده است . اگر روسها بتوانند مسیرتنفس کیف را از جنوب قطع کنند ، ممکن است در سایر محورها ، روند صورتی دیگر بخود بگیرد . ضمن اینکه کریمه بعنوان یکی از قطب های صنعتی و کشاورزی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است . اما ارتش اوکراین در طول پائیز سال 2022 یک دوره موفقیت آمیز رزمی را پشت سر گذاشت و تهدید روسها را در محورهای خارکف ، میکولایف ، اسلاویانسک و کرماتورسک تا حدودی کاهش داد و خرسون نیز تا حدودی تامین گردید و این به معنای تثبیت جناح جنوبی جنگ به نظرمی رسد . ولی برای مراحل بعدی ، کیف برنامه های بزرگتری در سر دارد . از دید کیف ، هر نوع عملیات آفندی در آینده باید اهداف استراتژیک این کشور را تامین کند و برای این کار فقط یک محورنظامی برای عمل وجود دارد و آن کریمه است . درواقع امر ، در گام نخست ، مکانیک خاک خرسون ( از دنیپر تا امتداد ساحل در جنوب ) باید بررسی شود . در ساحل چپ دنیپر ، زمین عملیات از جنس ماسه سنگ بوده و فاقد پوشش گیاهی است و این فرصت بسیار خوبی است برای عملیات واحدهای مکانیزه در بهار ، زمانی که برفها ذوب می شوند ( ماسه سنگ ها همواره از رطوبت اشباع هستند ، پس تجهیزات چرخدار و شنی دار در آن متوقف نخواهند شد .م ) . محور دنیپر از سالها پیش کم جمعیت بوده و فاقد مانع طبیعی خاصی است که بشود سازمان دفاعی را براساس آن سازماندهی کرد ولی در این منطقه یگانهایی مانوری پرتحرک بهترین استفاده را خواهند داشت . درنتیجه این یک چالش بزرگ برای هر دوطرف محسوب میشود .. چرا برای دفاع و چه برای عملیات تهاجمی . شبه جزیره کریمه بلحاظ دفاعی ، محل مناسبی نیست ، چرا که شهرهای بزرگ در امتداد ساحل قرار دارند و بدون نیاز به فشار زیاد ، میتوان آنها را محاصره کرد . ولی بدلیل اهمیت فوق استراتژیک کریمه برای روسها ، در حوزه تدارکاتی و نقش داشتن بصورت یک سکوی پرش مناسب برای نیروی هوایی و ناوگان دریای سیاه ، احتمالا دفاع سرسختانه ای از آن خواهد شد . اگر ارتش اوکراین به هردلیلی به این شبه جزیره برسد ، نیروی دریایی روسیه مجبور میشود تا موقتا به نووروسیسک منتقل شود که زیرساختهای لازم برای پهلوگیری ناوگان نظامی بخصوص شناورهای حامل موشکهای کروز را دراختیار ندارد . اما حمله به کریمه برای ارتش کیف چندان ساده نیز نیست ، نخست اینکه ارتش اوکراین مجبور است برای حمله به کریمه از مانع اول یعنی دنیپر عبور کند و با تصرف چند سرپل ، چند ده دستگاه پل شناور را برای انتقال تجهیزات روی آن ایجاد نماید . در حالی که برای ارتش روسیه ، بخصوص واحدها زرهی ، این امکان فراهم است که با اتکاء بر روی یک عقبه به طول 85 کیلومتر ، درعرض 48 ساعت ، بدون وارد آمدن فشار زیاد به لجستیک به این سرپل ها حمله کرده و آنها را از میان بردارند . ولی ارتش اوکراین مجبور است با اتکاء بر روی یک عقبه به طول 35 کیلومتر ، بر روی یک زمین به نسبت دشوار و در روز عمل نماید . با این حال دست زدن به حمله در این محور برای هردوطرف مزیتهایی دارد که اولین آن ، استفاده از عامل سرعت محسوب می شود . اگر روند تحویل تجهیزات زرهی به کیف مبناء تحلیل قرار گیرد ، حمله آتی یک عملیات نظامی در مقیاس گسترده است که درآن قدرت آتش هر کدام از طرفین در " مکان مناسب " متمرکز شده و در کنار آن وجود عامل " تحرک " و "زمان " نیز واجد اهمیت خواهد بود . اما در میان تمامی این موارد ، مولفه " زمان " یک عامل تعیین کننده به نظر می رسد . نخست اینکه روسها در چه بازه زمانی به این تحرک واکنش نشان می دهند که اگر وضعیت فعلی مبناء باشد ، برای سرفرماندهی ارتش روسیه ، این مقدار حداقل 24 و حداکثر 48 ساعت است که البته به مقیاس عملیات شناسایی روی محورهای احتمالی تک و تیزبینی مفسران اطلاعاتی بستگی دارد . بدین ترتیب ، برخی معتقدند که محور میلتوپل -بردیانسک جهت اصلی حمله اوکراین است که احتمالا درست نیست ، چون فاقد مزیت های اصلی یک عملیات نظامی است ، چرا که بخش اصلی دفاع روسیه در این محور مستقر بوده و بدلیل وجود کانال های متعدد آبیاری و مسلح کردن زمین توسط روسها ، عملیات مکانیزه درآن با سرعت انجام نمی شود و این بدان معنی است که اصل تحرک برای ارتش کیف مسدود می شود . ضمن اینکه ضربه وارده کیف درا ین محور دستاورد راهبردی خاصی بدنبال ندارد ، ضمن اینکه روسها می توانند با انتقال واحدهای احتیاط خود به این محور ، دفاع از شبه جزیره کریمه را تقویت نمایند . ولی در مجموع ملیتوپل یک هدف ثانویه اصلی برای کیف محسوب می شود چرا که اگر قرار باشد عبوری از روی دنیپر صورت بگیرد ، برای تامین جناح چپ آفند ، تصرف این محور ضروری خواهد بود . عملیات آفندی کیف در لوهانسک نیز با پیچیدگی قابل توجهی روبرو خواهد شد . در این محور تعداد زیادی شهرک و روستا وجود دارد که یک چشم انداز تیره و تار نبرد فرسایشی را ایجاد می کند که پیش از این در بازه زمانی 2014 تا 2022 تجربه گردیده است. خوب .. ظاهرا جنگ به شیوه فقرا زیر زبان روسها مقداری مزه کرده !!!!! اکانتهای روسی در حال بررسی سامانه فلق-2 کالیبر 333 م.م هستند 3- ضدحملات ارتش روسیه در محور سواتوو- کرمینا ادامه دارد در حالی که ارتش اوکراین با استفاده از راکتهای هیمارس به یک مرکز صنعتی در استان لوهانسک حمله بردند . 4- منابع روسی مدعی شده اند که ارتش این کشور به عملیات آفندی خود در دو محور استان زاپوروژنیه ادامه میدهند و تلاش اصلی آنها بر هولیایپوله و اریخیو متمرکز است . ولی طرف اوکراینی هر گونه حمله روسها در این محور را تکذیب نموده است !! صحنه جنگ در اوکراین – بیست وسوم ژانویه 2023 1- اداره اطلاعات ارتش اوکراین مدعی شده که ارتش روسیه درحال کسب آمادگی برای یک تلاش طولانی در بهار یا اوایل تابستان سال 2023 است . سخنگوی این اداره در 20 ژانویه ادعا نمود که بهار و تابستان سال 2023 شاهد نبرد تعیین کننده روند جنگ در اوکراین است و روسها در حال کسب آمادگی برای اجرای یک عملیات نظامی گسترده در دونسک و لوهانسک هستند . به گفته وی هنوز شواهدی مبنی بر حمله روسها از جنوب یا بلاروس وجود ندارد . 2- به نظر می رسد که اتکای بیش از حد واگنر برای استخدام مجرمان ، پیامدهایی را برکیفیت رزمی این گروه از خود برجای گذارد. 3- اطلاعات بیشتری در خصوص تعمیق روابط نظامی و اقتصادی میان ایران و روسیه در حال انتشار است . با سفر ویاچسلاو ولودین ، رئیس دومای دولتی روسیه به تهران ، روابط بین دوکشور در بخش های بانکی ، انرژی ، کالا در حال عمیق تر شدن است . این درحالی است که منابع داخلی ایرانی خبر از تولید مشترک بالگردهای میل-28 و کاموف-52 می دهند که احتمالا به نوعی بازتاب دهنده توافق دوطرف برای به حداقل رساندن فشار تحریم های مشترک است . 4- ارتش اوکراین به خطوط دفاعی روسها در لوهانسک حمله ور شده اند . 5- عملیات تهاجمی ارتش روسیه در محور باخموت و غرب دونتسک ادامه دارد . باید به تجهیزات منهدم شده غربی در جنگ اوکراین عادت کنیم یا نه ، این تصاویر فقط یک رویای تلخ هست ؟!!! 6- علیرغم اعلامشروع حملات زمینی روسها در زاپوروژنیه ، هنوز پیشرفت قابل ملاحضه ای در این استان ثبت نشده ولی موفقیتهای تاکتیکی قابل مشاهده است . صحنه جنگ در اوکراین – بیست وچهارم ژانویه 2023 1- براساس گزارش های اولیه منتشر شده ، برخی از کشورهای عضو ناتو در حال بررسی ارسال تانک های سنگین به اوکراین هستند. وال استریت ژورنال در 24 ژانویه گزارشی را منتشر نمود که درآن ادعا شده بود که بایدن تصمیم به ارسال تعداد مشخصی تانک اصلی میدان نبرد آبرامز به اوکراین گرفته است . همزمان صدراعظم آلمان نیز مدعی شده که حداقل یک گروهان تانک لئوپارد-2 ( 14 دستگاه ) را در سریعترین زمان ممکن ، به کیف تحویل ارسال نماید . بر اساس آخرین خبرهای موجود ، ارتش آلمان قرار است تا یک گروهان تانک لئوپارد-2 ( 14 دستگاه ) را به کیف تحویل دهد ولی هدف اصلی تحویل 88 دستگاه دیگر از این تانک خواهد بود دراین برنامه ، پرتغال ( با 4 دستگاه ) ، نروژ ( 8 دستگاه ) ، هلند ( 18 دستگاه ) ، اسپانیا ( 20 دستگاه تانک عملیاتی از موجودی 53 دستگاه موجود ) ، لهستان ( 14 دستگاه ) و درنهایت فنلاند که تعداد آن مشخص نشده ولی برخی معتقدند که تعداد محدودی تحویل خواهد شد . این تانکها احتمالا از موجودی فعلی ارتش لهستان تحویل می شود . این درحالی است که لندن اعلام نموده که 14 دستگاه تانک چلنجر-2 را به صحنه نبرد اوکراین اعزام می کند . فرانسه نیز اعلام نموده که تحویل تانکهای لکلرک قابل بررسی است و رد نمی شود . پیش از این فرمانده ارتش اوکراین اعلام نموده بود که برای فعال شدن مجددروند ضدحملات ارتش اوکراین ، نیازمند 300 دستگاه تانک است . با اعلام تحویل آبرامز به اوکراین ، بازار داغ دست گل های این تانک آمریکایی در نزد تحلیلگران دوطرف یک دفعه داغ شد تا جایی که برخی اکانتها ، مدعی شده اند که تا امروز 530 دستگاه آبرامز منهدم شده است . با این وجود این رقم مقداری دور از ذهن است ، هر چند گفته میشود که در مجموع 23 دستگاه آبرامز M1A1 در جریان عملیات رزمی دچار مشکل شده که 9 دستگاه آن بطور کامل منهدم گردیده که از این تعداد 7 دستگاه بر اثر آتش خودی و دو دستگاه نیز توسط ارتش عراق به غنیمت گرفته شد که به منظور اینکه مجددا بدست ارتش آمریکا نیافتد ، توسط ارتش عراق منهدم گردید البته باید تعداد آبرامزهایی که در عراق بدست گروه های مختلف و احتمالا در یمن ( این را مستند ندیدم و باید بررسی شود ) به این تعداد اضافه کرد حاوی صحنه های مورد دار و +18 اگر بیماری قلبی دارید ، کلیک نکنید https://www.aparat.com/v/2fqom 2- گزارش های منتشر شده از صنعت نظامی روسیه نشان میدهد که روسها روند تولید پهپادها و مهمات سرگردان خود را افزایش داده اند . دیمیتری مدودف که از یک خط تولید شرکت کالاشنیکف بازدید می نمود ، اعلم نمود که صنعت دفاعی روسیه روند تولید پهپاد و مهمات سرگردان را افزایش می دهد و این دلیل خوبی بر رد ادعاهای موجود درخصوص اتمام دارایی های نظامی روسیه است . گفته میشود که این عکس متعلق به یک دستگاه سامانه دفاع هوایی تورام-2 ارتش روسیه است که توسط ارتش اوکراین صدمه دیده ولی هنوز ازنوع سلاح صدمه زننده داده ای رصد نشد 3- در زاپوروژینه هنوز دستاورد قابل توجهی پس از شروع عملیات روسها بدست نیامده و نبرد همچنان ادامه دارد . 4- خبرهای جدید از باخموت نشان می دهد که روسها در حومه باخموت پیشروی های جدیدی را ثبت کرده اند ولی بدلیل عدم رضایت از روند پیشروی ، اکنون روند حملات از محور ووهلدار ادامه پیدا کرده است . صحنه نبرد در اوکراین 25 ژانویه 2023 صحنه جنگ در اوکراین – بیست وپنجم ژانویه 2023 1- به گفته ناظران نظامی ، ارتش روسیه در حال اجرای عملیات ایذایی در سرتاسر خطوط تماس با اوکراین در استان لوهانسک است تا ارتش اوکراین را وادار کند از اختصاص دادن منابع خود به اجرای ضد حملات خودداری نماید. برخی تحلیلگران نظامی معتقدند که روسها هم اکنون در محور مرکزی زاپوروژینه و درامتداد خط کامیانسکویه -مالی / ششرباکی-مالا توکماچکا در غرب دونتسک دست به یک سلسله تحرکات نظامی زده اند که عمدتا توسط گروه های نظامی 10-15 نفره صورت می گیرد و هدف اصلی آنها جلوگیری از تثبیت خطوط دفاعی ارتش اوکراین دراین منطقه است . این روند بدان معناست که انرژی واحدهای اوکراینی برای حملات درآینده باید گرفته شود و اینکه به نوعی عملیات شناسایی- رزمی برای بررسی نقاط قوت و ضعف خطوط دفاعی ارتش اوکراین صورت می گیرد ( نکته : در حوزه جنگ مانوری ، نیروی تکور برای اینکه بداند کدام نقطه از خط دفاعی دشمن شرایط لازم برای وارد آوردن ضربه را دارد ، همواره به استعداد یک دسته / جوخه که معمولا به دو قسمت نیروی پشتیبان و نیروی ضربه زننده تقسیم می شود ، ضمن شناسایی خطوط دشمن ، برحسب تشخیص ، ضرباتی را بصورت ایذایی وارد می کند . این روند اگر در تمام طول خط جبهه از شمال تا جنوب اوکراین فرض انجام شود ، به معنای آن است که روسها در حال بررسی شیوه دفاع و نقاط ضعف ارتش اوکراین هستند .م ) بدین ترتیب ، اگرتحلیل های موجود درخصوص کاهش سرعت عملیات نظامی روسها در باخموت صحت داشته باشد ، احتمالا روسها در حال جستجوی روزنه بعدی برای اجرای حملات خود هستند که این کار ضمن جلب توجه واحدهای رزمی و اطلاعاتی اوکراینی ، زمینه را برای وارد کردن یک ضربه ناگهانی احتمالافراهم می کند . 2- اطلاعات موجود نشان میدهد که ارتش روسیه واحدهای واگنر را از استان لوهانسک به بیرون از آن انتقال داده و همه آنها را در باخموت متمرکز نموده است . 3- مقامات ارتش اوکراین پس از مدتها سکوت در نهایت به عقب نشینی از سولدار اعتراف کردند . پی نوشت : 1- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. 2- جمع آوری دیتاهای این پست از ساعت 15:30 بعداز ظهر روز ششم بهمن تا ساعت 2:29 دقیقه بامداد روز هفتم بهمن بدلیل سرعت بسیار پائین اینترنت ، عدم کارایی مناسب ابزارهای خاص برای دسترسی به تصاویر و ویدئوها ، طول کشید .. برای ثبت در تاریخ و حافظه میلیتاری که حتی این شرایط بد هم باعث نشد تا روند تحلیل متوقف بشود .. منبع1 منبع2 منبع3 منبع4 منبع5 منبع6 منبع7 منبع8 منبع9
  13. 1 پسندیده شده
    با سلام خدمت همه دوستان گرامی عرض خداقوت و خسته نباشید بابت این ترجمه روان . یادآوری اهمیت نقش لجستیک و ترابری در زندگی نظامی و غیر نظامی . به نظر می رسد عامل شکست متحدین در جنگ جهانی دوم و عراق در جنگ خلیج فارس و روسها در جنگ اوکراین ( تا به حال ) همین مسئله لجستیک و ترابری و جابه جایی به موقع و امن نیروها و تجهیزات و تدارکات است . همین مسئله در زندگی روزمره هم نقش مهمی دارد . همین حالا اگر شبکه راه آهن ما پاسخگوی نیاز ترانزیتی به وجود آمده فعلی بود چه منافعی نصیب ما می شد تا اینکه مثلا اتصال راه آهن رشت به آستارا سه سال دیگر به بهره برداری برسد و تا آن موقع هزاران اتفاق سیاسی و اقتصادی و نظامی در دنیا افتاده باشد . اهمیت تقویت ناوگان حمل و نقل عمومی چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح به خوبی نشان داده می شود .
  14. 1 پسندیده شده
    بخش نهم و پایانی دوره سوم جنگ و حمله استراتژیک Vistula-Oder چیدمان نیروها و پیشروی ارتش شوروی در این عملیات برنامه ریزی عملیات شامل پیشروی تهاجمی با سرعت 15 کیلومتر در روز برای ارتش های ترکیبی، 35 کیلومتر در روز برای ارتش تانک، با پشتیبانی ناوگان تدارکاتی 5500 کامیون برای جبهه اول بلاروس و یک شبکه راه آهن به سرعت تعمیر شده،با هدف اولیه تصرف لودز و هدف دوردست یعنی تصرف پوزن در فاصله 350 کیلومتری بود. با این حال تهاجم واقعی شاهد پیشروی بسیار طولانی‌تر 550 کیلومتری با سرعت دو برابر یعنی 25 کیلومتر در روز برای ارتش‌های ترکیبی، 80 کیلومتر در روز برای ارتش‌های تانک بود. اما در عین حال وضعیت بد آب و هوایی پیمایش روزانه کامیون‌ها را به کمی بیش از 100 کیلومتر محدود می‌کرد. پیشروی ارتش شوروی از ۱۱ ژانویه تا ۲ فوریه ۱۹۴۵.حمله شوروی در سراسر لهستان ارتش سرخ را در مرزهای آلمان قبل از جنگ قرار داد. جبهه اول بلاروس دارای ناوگان تدارکاتی کمی بزرگتر با 7000 کامیون بود،اما حمله از دو سر، پل باریک در روی مانع اصلی یعنی رودخانه ویستولا آغاز شد که ارتش شوروی را از شبکه راه آهن تعمیر شده پشت سرش جدا می کرد.ارتش تانک ها 2850 تن سوخت را بر روی خودروهای خود حمل کرد و 2770 تن دیگر نیز در طول عملیات تحویل گرفت. بنابراین ارتش تانک می توانست بین 7 تا 14 روز پیشروی کرده و 400 کیلومتر را طی کند. 76 هنگ جداگانه ترابری موتوری با 600 کامیون (1450 تن) و تانکر (366 تن) به ارتش ملحق شد ولی زمانی که ارتش تانک به اودر رسید، برای پشتیبانی از آن بسیار کوچک بود، بنابراین از کامیون های بزرگ اضافی برای حمل و نقل استفاده شد. اما مهمتر از آن، یک سرویس راه آهن با استفاده از تجهیزات به غنیمت گرفته شده از دشمن، روزانه 300 تن (حداقل 85 درصد مصرف روزانه) را با رفت و آمد بین ویستولا و پوزنان قبل از بازگشایی پل تحویل می داد. حوزه رودخانه های البه،ویستولا و اودر کلید این نبرد تعداد معدودی از پل ها بر روی رودخانه ویستولا بود : در منطقه اول جبهه بلاروس، دو پل در ورشو زمانیکه آلمانی ها آنها را اداره می کردند مسیر برست- لیتوفسک – سیدلچه – ورشو – پوزنان را که ظرفیت 72 قطار در روز را داشت، سرویس می داد.یا پل دیگر در دبلین، که مسیر برست- لیتوفسک-دبلین-پراگ (با ظرفیت72 قطار) را با یک خط انشعابی تک مسیر به لودز-پوزنان ( با ظرفیت36 قطار) متصل می کرد. بعد از تخریب دو قوس از پنج قوس پل موجود روی رودخانه، تصمیم گرفته شد که یک پل جایگزین 510 متری ساخته شود، که باید 20 روز طول می کشید اما در واقع در روز نهم (22 ژانویه) عملیات افتتاح شد،زمانی که 260 کیلومتر پیشروی انجام شده بود 8 تا 10 قطار هر کدام با 30 تا 40 واگن (4500 تن) از نیروها پشتیبانی می کردند. این کار توسط تیپ 5 راه آهن انجام شد در حالی که تیپ 1 راه آهن گارد پل ورشو را تعمیر کرد که در روز 16 (29 ژانویه) دوباره بازگشایی شد. این نتایج به دلیل افزایش مکانیزاسیون تیپ‌های راه آهن با استفاده از جرثقیل های اضافی،شمع کوب های هیدرولیک و ابزارهای برقی بود.به سختی می توان تصور کرد که تهاجم می توانست بدون استفاده از راه آهن که از پوزن می گذشت، ادامه یابد، زیرا آنها بخش عمده ای از سوخت روزانه را به آن نقطه تامین می کردند و کامیون ها به سختی قادر به تامین واحدهای خط مقدم بین پوزن و اودر بودند. قسمت قرمز رنگ پوزن یا پوزنان امروزی در لهستان نتیجه : راه آهن قلب جنگ روسیه و آلمان بود زیرا ارتباط حیاتی بین ظرفیت اقتصادی و نیروی انسانی کشور و نیروهای در حال جنگ را فراهم می کرد و در کشوری به بزرگی اتحاد جماهیر شوروی،تحرک در عملیات را ممکن می نمود.جغرافیا و زمین طرح شبکه راه آهن را مشخص می کرد و اندازه نیروها و فواصل زیاد درگیری به این معنی بود که راه آهن تنها گزینه عملی برای پشتیبانی از عملیات نظامی بود.بنابراین مسیر های عملیات تهاجمی ناگزیر از مسیرهای راه‌آهن پیروی می کرد. STAVKA(در امپراطوری روسیه به کارکنان اداری و ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در اواخر قرن نوزدهم و متعاقبا در اتحاد جماهیر شوروی اطلاق میشد) وGKO(کمیته دفاع دولتی) راه‌آهن‌ها را در مرکز عملیات خود قرار داده و عملیات خود را با ظرفیت راه‌آهن موجود مطابقت دادند. نقشه منتشر شده از راه آهن شوروی در ۱۹۳۸ همچنین باید به NKPS(کمیساریای مردمی راه های ارتباطی اتحاد جماهیر شوروی) اعتباری داده شود، که در دوره 1930-1938 با بازنویسی قوانین و رویکردی مبتنی بر استفاده از سرمایه کم برای ارائه ظرفیت ترافیکی بالا، یک راه آهن در کلاس جهانی ایجاد کرد.افزایش دامنه و سرعت تهاجمات شوروی با پیشرفت جنگ از دوره دوم به دوره سوم جنگ، به دلیل افزایش توانایی UVVR (تیپ هایی که راه آهن را فرماندهی می کردند که هر کدام معمولا در یک خط راه آهن جداگانه عمل می کردند)برای بازسازی راه‌آهن، به ویژه پل‌ها بود و برای شوروی یک برتری بوجود اورد که به موجب آن حملات سریع‌تر منجر به کاهش تخریب راه‌آهن آلمان، از سرگیری سریع‌تر عرضه توسط راه‌آهن شوروی و در نتیجه نفوذ و پیشروی عمیق‌تر در جبهه شد. در مقابل،در رویکرد آلمان، راه آهن بین تعدادی از مقامات رقیب تحت سلطه ورماخت تقسیم شد، که هیچ تجربه قبلی از عملیات دوربرد با استفاده از راه‌آهن نداشتند و از استفاده از کمک حرفه‌ای رایشسبان خودداری میکردند .برنامه های موقت آنها برای راه‌اندازی راه‌آهن در پشت جبهه کافی نبود و و Eisenbahnpioniere در ایجاد ظرفیت کافی برای ارتباط حیاتی بین مرز و مناطق تأمین ناکام ماند.همچنین پس از فوریه 1942 که وزارتخانه حمل و نقل رایش کنترل را به دست گرفت،وضعیت بهبود نیافت،زیرا تلاش های آنها برای پر کردن شکاف لهستان بسیار محدود بود و ظرفیت راه آهن به دلیل شیوه های عملیاتی سفت و سخت و بدون انعطاف محدود شده بود. تلاش‌ها برای ارتقای راه‌آهن روسیه به استانداردهای مدرن با ظرفیت کافی بسیار طولانی شد و گروه ارتش مرکز آلمان از کمبود دائمی قابلیت حمل و نقل رنج می‌برد. در ژوئن ۱۹۴۴ گروه ارتش مرکز آلمان که در جبهه شرقی می جنگید ،مجبور بود بین حمل مهمات یا نیروهای کمکی یکی را انتخاب کند،زیرا ظرفیت راه آهن کافی برای حمل هر دو به طور همزمان وجود نداشت. ناتوانی ارتش آلمان در پیش بینی توانمندی های روسیه چه در سال ۱۹۴۱ و چه در سال ۱۹۴۲،برایش هزینه گزافی داشت. در حالی که GKO از قدرت NKPS استفاده کرد تا حملات خود را بیشتر و سریعتر از آنچه که تنها با وسایل نقلیه موتوری انجام می شد به سمت غرب به پیش ببرد. پایان مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://www.hgwdavie.com/blog/2018/3/9/the-influence-of-railways-on-military-operations-in-the-russo-german-war-19411945 https://profilbaru.com/article/List_of_German_army_groups_in_World_War_II https://www.britannica.com/biography/Herman-Haupt https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eric_Geddes https://railsystem.net/rail-gauges/ https://en.m.wikipedia.org/wiki/Deutsche_Reichsbahn https://www.britannica.com/event/Curzon-Line https://en.m.wikipedia.org/wiki/Operation_Bagration https://www.britannica.com/place/Vistula-River
  15. 1 پسندیده شده
    بخش هشتم... حدود 40 تا 50 قطار در روز به فراتر از کیف سفر می کردند،اما تنها 24 قطار در روز قادر به عبور از دون برای پشتیبانی از نیروهای عملیاتی بودند که باعث تاخیر و کمبود سوخت شد.در ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۲ زمانی که یک خط انشعابی از استالینو به لیچاجا باز شد و از دونتس در بلایا کالیتوا بر روی یک پل ۲۷۰ متری دو مسیره تا چیر که روزانه حدود ۹ تا ۱۲ قطار از ان استفاده میکردند،عبور کرد اندکی تاخیرها کاهش یافت.با این حال ،بخاطر پل های ویران شده همچنان نیاز بود کالاها با کامیون ها به محل بارگیری قطارها منتقل شده تا از طریق قطار برای استالینگراد فرستاده شوند. به عنوان مثال، در 20 اکتبر وضعیت عرضه علوفه در شهر چنان تنگ شد که ارتش اسب های خود را به عقب در روستوف فرستاد تا تقاضا را کاهش دهد، اما این عمل ، عملاً ارتش را برای زمستان بی حرکت کرد. اگر شرایط برای آلمان سخت بود،پس برای مدافعان شهر فاجعه بار بود! زیرا ۳ خط راه آهن به استالینگراد می رسید.از شمال غربی یک خط تک مسیر به پوورینو-مسکو توسط پیشروی آلمانی ها قطع شد و فراتر از ایلولیا قابل استفاده نبود،و خطوط به سمت غرب و جنوب نیز هر دو تحت کنترل آلمانی ها بودند. درکرانه شرقی ولگا، خط ساراتوف-اورباخ- آستاراخان با روزانه 19 قطار با یک ایستگاه تنظیم در باسکونچاک مورد استفاده قرار می گرفت ، اما این خط، 140 کیلومتر از شهر با یک خط انشعابی تا بندر ولگا فری فاصله داشت که در سپتامبر 1942 تکمیل شد، اما تنها 8 قطار در زمانی که تقاضا برای 10 قطار بود بر روی آن حرکت می‌کردند. شهر و جبهه جنوب شرقی هر دو دارای جاده های نظامی بودند که آنها را به باسکونچاک(دریاچه نمک باسکونچاک با مساحت ۱۱۵ کیلومتر مربع در استان استاراخان روسیه قرار دارد)متصل می کرد. اما حمل و نقل موتوری دچار کمبود بود و جبهه استالینگراد تنها 2500کامیون داشت، در حالی که تعداد کامیون های جبهه دون 3600 و جبهه جنوب غربی ۳۱۹۷ دستگاه بود.جبهه دون و جنوب غربی می توانست سه خط راه آهن را که از ساراتوف، بالاتوف و پوورینو عبور می کرد، و دارای جاده هایی برای اتصال به خط مقدم بود ، تامین کند. قطره ای از این ترافیک می توانست با رفتن به کامیشین و انتقال به رودخانه ولگا به شهر استالینگراد راه پیدا کند.با این حال،این مسیرها از شمال زیر آتش توپخانه و حمله هوایی قرار داشتند. تلاش برای بهبود خطوط راه‌آهن و ترمیم آسیب‌های ناشی از بمباران توسط شوروی ادامه داشت.در حالی که آلمانی ها با یک راه آهن آسیب دیده دست و پنجه نرم می کردند، شوروی مجبور شد از خطوط اصلی شبکه راه آهن خارج شود و از خطوط ثانویه (انشعابی)استفاده کند،بنابراین تلاش آنها به سمت ارتقاء این شبکه برای پاسخگویی به تقاضای اضافی معطوف شد.برخی از کارها قبلاً در اوایل سال به عنوان بخشی از یک مسیر جدید برای تأمین نفت، از جمله خط جدید در سواحل غربی دریای خزر، تکمیل شده بود. مزیت کلیدی شوروی در مهارت های عملیاتی برتر آنها بود که به آنها اجازه می داد 63251 واگن را عملیاتی کرده و 13749 واگن تدارکاتی را بین 23 جولای و 18 نوامبر به جبهه استالینگراد تحویل دهند که تقریباً 15 قطار در روز (9750 تن) است. لکوموتیوها با سرعت آهسته حرکت می کردند که به آنها اجازه می داد با سیگنال دهی های نچندان مدرن(در برخی موارد با استفاده از سربازان دارای پرچم) با فواصل کم بین قطارها و تراکم بالا در خط حرکت کنند.از مسیرها بر اساس کیفیت آنها استفاده میشد، مثلا قطارهای بارگیری شده در مسیر خوب حرکت می کردند و قطارهای سبک‌تر و بدون بار در مسیر ضعیف و قدیمی تر برمی‌ گشتند. از رمپ‌های تخلیه متحرک برای طولانی‌تر کردن سکوهای ایستگاه استفاده می‌شد. قطارها اغلب نیروها و تجهیزات سبک‌تر را در فاصله ۲۰ کیلومتری ایستگاه تخلیه می‌کردند تا با ورود قطار به ایستگاه، تاخیری در تخلیه تجهیزات سنگین ایجاد نشود. نمونه ای از یک نقطه تخلیه در تصویر بالا مشاهده می شود. وجود تعداد زیادی از کارگران به تیم های تعمیر و نگهداری اجازه داد تا در امتداد خطوط راه آهن مستقر شوند تا با استفاده از انبوهی از مواد ریخته شده در کنار ریل،آسیب های ناشی از حمله هوایی و قطارهای آسیب دیده را تعمیر کنند. این اقدامات توسط 500 تا ۶۰۰ لوکوموتیو پشتیبانی می‌شد.مزیت اصلی آنها این بود که آنها واحدهای مستقلی بودند که پشتیبانی مهندسی، پمپ های آب قابل حمل و سایر تجهیزات را برای افزایش ظرفیت انبارهای لوکوموتیوهای محلی حمل می کردند. NKPS در سرعت بازسازی خطوط راه آهن ویران شده و به ویژه در بازسازی پل ها در حال شکست بود، عاملی که بهره برداری بیشتر از ضد حمله اولیه را به تاخیر انداخت. ناوگان کامیون در سطح پایینی قرار داشت و کامیون های ساخت خارج هنوز به جبهه نرسیده بود. الکساندر ورث نویسنده،روزنامه نگار و خبرنگار جنگی روسی شرایط را اینگونه توصیف میکند : اسب ها،اسب ها و اسب های بیشتر...در حال کشیدن اسلحه و توپ ها و واگن های بزرگ سرپوشیده.و صدها کامیون با چراغ‌های جلوی روشن با این حال،هنگامی که جبهه جنوب غربی ضد حمله خود با نام زحل کوچک (Little Saturn) را آغاز کرد نقطه شروع عملیات ۱۴۰ کیلومتر دورتر از راه آهن بود و کامیون‌ها قادر به تجهیز کامل واحدها و تخصیص کامل منابع انها نبودند.علاوه بر این حمله کنندگان ۲۰۰ کیلومتر را در طی ۶ روز تصرف کردند و عملیات در ۳۴۰ کیلومتری بعد از انتهای راه آهن پایان یافت. ادامه دارد... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  16. 1 پسندیده شده
    بسم ا.. مرد صلح ساز !!!!!سوئدی در کیف داستان تحویل خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 به ارتش اوکراین پس از مدتها کش و قوس در خصوص الحاق سوئد به پیمان آتلانتیک شمالی ( ناتو ) اینک کشور مزبور از بسته کمک نظامی خود به اوکراین رونمایی نمود و گفته می شود که قرار است تا حجم مشخصی از کمک های سخت افزاری به کیف تحویل داده شود . برهمین اساس ، خبرهای منتشر شده نشان میدهد در این بسته ، 50 دستگاه خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 از سازمان رزمی ارتش سوئد ، جداو به صحنه نبرد اوکراین ارسال گردد و فرض اولیه براین است که این تعداد برای جبران خسارتهای وارده به نیروی زمینی اوکراین ، تصویب شده ولی حجم کمک های زرهی به کیف در یکماه اخیر ، ممکن است با هدف دیگری صورت گرفته باشد . عکس خانوادگی ... اعلام آمادگی برای پشتیبانی از اوکراین سوئد علیرغم اعلام بی طرفی در ابتدای درگیری ها ، بتدریج از اواخر فوریه 2022 از نیات خودبرای ارسال کمک به اوکراین رونمایی نمود و طی چندماه ، بسته های کمک متعددی در نظر گرفته شد که شامل تسلیحات سبک برای پیاده نظام ، تجهیزات بقاء و کمک های پزشکی می گردید . اما این روند به موارد فوق محدود نگردید و از ابتدای پائیز 2022 بحث های قابل تاملی در سپهر سیاسی این کشور برای تامین تسلیحات سنگین تر به منظور تقویت ارتش اوکراین درگرفت و در انتهای اکتبر 2022 مطبوعات سوئدی گزارش دادند که وزارت دفاع این کشور برآورد اولیه ای را در خصوص تجهیزات سنگین زرهی ارتش سوئد به دولت ارائه داده است . در همین زمینه ، دپارتمان مربوطه نیز با بررسی فهرست مورد نظر ، تصمیم گرفت که چه تعداد خودروهای زرهی و کدام یک از آنها بدون به خطر انداختن توانایی رزمی سوئد ، امکان تحویل به کیف را دارد که در ابتدا هویتزرهای آرچر برای این کار در نظر گرفته شد . این روند تا ژانویه 2023 ادامه پیدا نمود تا اینکه در میانه ماه نخست میلادی ، وزیرامورخارجه سوئد اعلام نمود که ارتش این کشور برای تحویل تعداد مشخصی خودروهای زرهی به اوکراین آماده شده و درکنار آن نیز هویتزرهای آرچر نیز ممکن است به کیف ارسال شوند . آرایش قرار گیری خدمه در سی وی-90 سرانجام در 19 ژانویه وزارت دفاع سود بطور رسمی بسته کمک جدید خود را اعلام نمود که شامل تعداد نامعینی هویتزر آرچر ، 50 دستگاه خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 و محصولات دیگر بود که در مجموع ارزشی در حدود 300 میلیون یورو را نشان میداد که بزرگترین کمک نظامی سوئد به اوکراین محسوب می شود . با این حال هنوز تاریخ تحویل این خودروها مشخص نیست ولی بر روی کاغذ امکان ارسال این تجهیزات در چد هفته آینده وجود دارد ، هر چند بحث آموزش خدمه به چالش اصلی ارتش اوکراین تبدیل خواهد شد به همین دلیل زمان عملیاتی شدن این تجهیزات را نمیتوان مشخص نمود . یک پیکربندی یکپارچه : بطور دقیق ، در حدود 40 سال پیش ، یعنی به سال 1983 میلادی ، نیروی زمینی ارتش سوئد ، سفارش یک محصول جدید در رده خودروهای رزمی پیاده نظام (IFV) را که می بایست عملکرد بهتری نسبت به نمونه های مشابه خود می داشت ، به شرکتهای طراحی سفارش داد که پس از دوسال ، یعنی به سال 1985 ، شرکت سوئدی Hägglunds ( در حال حاضر شعبه سوئدی شرکت BAE سیستمز ) با مشارکت شرکت بوفورز ، برنامه ساخت یک محصول زرهی جدید با عنوان Stridsfordon 90 ( خودروی رزمی دهه 90 ) را به ارتش این کشور ارائه نمود که بعدها با شناسه صادراتی CV90 نامگذاری گردید . نمونه های مختلفی که در اوایل دهه هشتادمیلادی از سوی شرکت سازنده برای نیازمندی جدید ارتش سوئد ارائه شده بود با آغاز برنامه در نیمه دوم دهه هشتاد میلادی ، چند نمونه اولیه بر روی یک شاسی یکپارچه و با مسلح شدن به سامانه های تسلیحاتی متفاوت معرفی و آزمایشات مربوط به آنها نیز تا ابتدای دهه نود میلادی بطول انجامید ودرنهایت از سال 1993 ( حدود 30 سال پیش ) وارد خدمت عملیاتی شد . ارتش سوئد با توجه به شرایط اقلیمی و نظامی خود ، تولید چند نمونه از این خودرو را در دستور کار خود قرار داد که بخش عمده ای از نمونه های تولید شده در قالب خودروی رزمی پیاده نظام قرار داشت و با شناسه STRF-9040 در سه مدل A وB وC شناسایی می شد . نسخه بازیابی زرهی سی وی -90 گفته می شود از این نسخه 26 دستگاه تولید شد ... نسخه های متفاوتی نیز این نمونه در نظر گرفته شد ولی از مرحله آزمایش فراتر نرفت ولی براساس اطلاعات موجود ، نیروی زمینی ارتش سوئد ، نسخه های جدید با ماموریت دفاع هوایی ( نصب توپ ضد هوایی بر روی خودروی شنی دار ) ، خمپاره انداز خودکششی ، خودروی فرماندهی و کنترل ، خودروی دیده بانی توپخانه و یک خودروی بازیابی و تعمیرات در خط تولید انبوه قرار گرفت . جدول مربوط به عملکرد مهمات استاندارد سی وی-90 در حوزه صادراتی ، این پیکربندی متناسب با نیازمندی های کشورهای درخواست کننده نیز توسعه یافت که مهمترین آن ، خودروی زرهی CV9030 و CV9035 در کنار نسخه های ارتقاء یافته آن بود که با تفاوت های مشخصی تولید گردید . در همین راستا ، براساس داده های موجود ، از ابتدای دهه نود میلادی ، دو شرکت Hägglunds و بی آی ئی سیستمز در حدود 1200 دستگاه از خانواده خودروی زرهی STRF-90/CV را با تغییرات مختلف به مشتریان خود تحویل داده اند ولی نیروی زمینی این کشور حدود 550 دستگاه از نمونه IFV را دراختیار دارد . جدول مربوط به مقایسه ابعاد / تسلیحات نمونه های مختلف سی وی-90 اگر اخبار موجود در خصوص تحویل 50 دستگاه از این خودروها به کیف صحت داشته باشد ، میتوان گفت که چیزی در حدود 9 درصد از ناوگان عملیاتی این خودرو از سازمان رزم ارتش سوئد کسر خواهد شد که می بایست تاثیر آن را بر صحنه نبرد اوکراین بررسی نمود . با این حال هنوز مشخص نیست که سوئد قرار است بر تعداد نمونه های تحویلی از این سامانه زرهی به کیف بیافزاید یا نه ، ولی با توجه به این که پس از آغاز تنش با روسیه ، استکهلم در حال برنامه ریزی برای تقویت دفاعی خود است ، باید دید که این تحویل یا ارسال نمونه های بیشتر چه تاثیری بر توان دفاعی این کشور از خود باقی خواهد گذاشت . مهمات استاندارد سی وی-90 مشخصات فنی : خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 یک خودروی شنی دار است که با وزن رزمی 25 تا 35 تن امکان حمل 8 سرباز کاملا مسلح را داشته و با استفاده از تسلیحات محمول خود ، از آنها پشتیبانی نماید . بدنه و برجک این خودرو از صفحات زرهی جوشکاری شده ساخته شده و می تواند در برابر پرتابه هایی تا کالیبر 14.5 م.م از خدمه خود حفاظت نماید . بخش جلویی بدنه این خودرو نیز در برابر پرتابه هایی با کالیبر سبک تر مقاوم است در حالی که امکان نصب ماژول های زرهی اضافی نیز بر روی این نمونه وجود دارد که با نصب این ماژول ها سطح حفاظت ارتقاء پیدا کرده و در برابر پرتابه های 30 م.م نیز می تواند مقاومت نماید . در ابتدای قرن جاری ( سال 2000 ) بسته حفاظتی جدیدی برای سی وی-90 ها ارائه شد که بقاء خدمه را دربرابر مین های ضدتانک و تا حد معینی از پرتابه های انرژی جنبشی افزایش می داد علاوه براین ، برنامه هایی برای نصب سامانه های تهویه مطبوع جدید نیز وجود داشت که همه این ارتقاء ها تا سال 2003 بر روی بخشی از نمونه های عملیاتی اجرایی گردید نیروی پیشران این خودروی زرهی از یک دستگاه موتور دیزلی اسکانیا DSI14 بقدرت 550 اسب بخار در نمونه های اولیه بهره می برد که در نسخه های بعدی ، با نصب پیشرانه های جدید بر تحرک این خودرو افزوده شد . سامانه تعلیق این خودرو از نوع میله ای-پیچشی بوده و میتواند کل سامانه را بر روی زمین های جاده ای با سرعت 70 کیلومتر درساعت به جلو براند ، هر چند بدلیل وزن بالا ، عملکرد آن در زمینه عبور از موانع آبی تا حدی ضعیف به نظر می رسد . بسته قدرت سی وی -90 جنگ افزار اصلی این خودرو در نمونه STRF-9040 یک قبضه توپ 40 م.م بوفورس L/70 خودکار است که یک خشاب با ظرفیت 24 گلوله آماده شلیک مجهز بوده که باید بصورت دستی بارگذاری شود . با این حال ، محصول سوئدی به مجموعه ای از سامانه های کنترل آتش پیشرفته که امکان عملیات درشب و روز را با دقت بالا دارد ، مجهز می شود و بعدها مهمات با ماسوره قابل برنامه ریزی نیز به توانمندی های آن افزوده شد . سامانه های تسلیحاتی ثانویه آن نیز شامل یک قبضه تیربار 7.62 م.م محور محور با توپ اصلی و شش پرتابگر نارنجک دودزا با کالیبر 76 م.م است .با وجود تمامی تغییرات اعمال شده در نمونه های مختلف این محصول ، خودروی رزمی پیاده نظام STRF-90 سه خدمه دارد که راننده در بدنه اصلی و ترکیب دونفره فرمانده و تیرانداز نیز در برجک مستقر می شوند . پرسنل مسلح نیز از درب عقب این خودرو قابلیت پیاده یا سوار شدن را دارند . پتانسیل رزمی : این محصول سوئدی ، از حدود 30 سال پیش در خدمت ارتش سوئد قرار دارد و اگر چه نمی توان آن را یک محصول جدید نامید ولی بدلیل اعمال ارتقاءهای متعدد ، توان رزمی این پیکربندی تا حدود حفظ شده و می توان چنین تحلیل کرد که هنوز یک سامانه پیشرفته محسوب می شود . درواقع ، شرکت سازنده ، با پیش بینی تهدیدات ، برنامه ریزی جالبی را برای در خدمت نگاه داشتن این فناوری اجرا نمود که یکی از این برنامه ها ، نصب یک سلاح جدید با کالیبر بزرگتر و بهبود قابلیتهای سامانه کنترل آتش و ... است که توانمندی های آن در رزمایش ها بارها اثبات گردید . نسخه CV-90120 با مجهز شدن به سامانه های حفاظت فعال به گفته تحلیل گران این نمونه ، قدرت آتش و تحرک بیشتر با نصف وزن پیش بینی شده را به نمایش می گذارد با این وجود ، STRF-90 نقاط ضعفی را نیز بخود می بیند . درواقع ، وزن رزمی بالای این پیکربندی ، تحرک آن را درمیدان نبرد محدود می کند . سطح حفاظت آن نیز گرچه در برابر ترکش ها و پرتابه های کالیبر کوچک و متوسط مقاومت دارد ولی در برابر مهمات ضد زره ، خدمه بطور قطع دچار چالش اساسی خواهند شد در حالی که با نصب توپ جدید ، تحرک آن الزاما کمتر نیز خواهد شد ، در حالی که توپ بوفورز 40 م.م عملکرد به نسبت بهتری را به نمایش می گذاشت . علاوه براین ، سرعت شلیک با خشاب 24 تایی نیز مقداری کُند بوده و نیاز به بارگذاری مجدد که مهارت خدمه را می طلبد ، تاثیر گذاری آن را در میدان نبرد تا حدی ابهام برانگیز می نماید . برخی ناظران نظامی نیز معتقدند که مهمات 40 م.م توپ بوفورز پیش از این در ارتش اوکراین سابقه استفاده نداشته و در کنار بحث تامین مهمات ، بحث تعمیر و نگهداری ناشی از فرسایش توپ نیز احتمالا خدمه اوکراینی را دچار مشکل خواهد نمود . علیرغم تمامی این مسائل ، عملیاتی شده این محصول در اوکراین مزیتهایی را نیز خواهد داشت ، چنانکه اگر محصول فوق وارد نبرد شود ، در مقایسه با نمونه های مشابهی که هم اکنون عملیاتی هستند ، بلحاظ حفاظت و قدرت آتش ، برتری قابل ملاحضه ای را به ارتش اوکراین خواهند داد ،اما خنثی کردن تاثیر حضور این خودروها نباید چالش مهمی برای ارتش روسیه باشد . پی نوشت : 1- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند. منبع منبع2 منبع3 منبع4 منبع5
  17. 1 پسندیده شده
    بخش هفتم مشکل اساسی که ارتش آلمان در زمان حضور خود در روسیه با آن روبرو بود این بود که همه چیز مورد نیاز، به غیر از غذا و علوفه، باید از آلمان می آمد، ولی برای حمل آن حمل و نقل کافی ریلی وجود نداشت. هر گروه ارتش به 75 قطار در روز نیاز داشت، از سویی اقتصاد المان نیز به قطارها نیاز داشت تا مواد را به سمت رایش منتقل کنند،از طرفی دیگر جمعیت اشغال شده نیز برای تامين نیازهایش به ترافیک قطار قابل توجهی احتیاج داشت.تقریباً روزانه 14 قطار به روسیه، 58 قطار در داخل روسیه و 36 قطار به سمت آلمان حرکت می کردند. در ژانویه 1943، ترافیک عبوری از مرز شامل۷۶ قطار برای شمال،۸۷ قطار برای شرق و ۶۷ قطار برای جنوب به علاوه 9 قطار عبوری از رومانی به اودسا به اضافه 81 قطار حامل زغال سنگ، مصالح ساختمانی و تجهیزات راه آهن بود. این نشان می‌دهد که راه‌آهن‌ها تنها می توانستند حداقل تقاضا را برآورده کنند. برای مثال هنگامی که لشگر 305 پیاده نظام در می 1942 به فرانسه منتقل شد، بخش عمده ای از واحدهای موتوری لشگر تمام مسیر را از آلمان رانندگی کردند. کارهای گسترده‌ای که در طول برنامه‌ اتو انجام شد راه آهن را در برابر آب و هوای بد و سیل مقاوم تر کرد،اما واقعیت این بود که در یک روز معمولی 104 قطار به کاساتین، 64 قطار به دنپروپتروسک، و تنها 34 قطاربه استالینو می رسیدند، بنابراین ظرفیت کافی راه آهن تنها در فاصله 600 کیلومتری از خط مقدم بود و ارتش ها قطراتی از تدارکات دریافت می کردند.هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی مورد حمله قرار گرفت، مراکز صنعتی بزرگی در مسکو، لنینگراد، حوضه دونتس و اورال داشت و استفاده از دو مورد از آنها، یعنی حوضه دونتس و لنینگراد را در پایان سال 1941 و همچنین مازاد کشاورزی اکراین را از دست داد. این باعث کاهش تولید ناخالص صنعتی از 138.5 میلیارد روبل به قیمت های 1926 به 103.0 بین سال های 1940 و 1942 ، یا کاهش 33 درصدی شد که با رشد تولید شرق از 22.7 به 52.2 میلیارد روبل در همان دوره جبران شد. با این حال، شوک به اقتصاد صنعتی بیشتر از آن چیزی بود که در ابتدا به نظر می رسید، زیرا بخشی از این حمل و نقل متعلق به بار نظامی بود، و هانتر تخمین می‌زند،محموله های نظامی 28 تا 30 درصد کل بارگیری بود.حتی با وجود داده‌های ناقص، واضح است که NKPS ظرفیت راه‌آهن بسیار بیشتری نسبت به آلمانی‌ها و چندین برابر بیشتر در ترافیک نظامی فراهم می‌کرد.اما در حالی که شوروی ظرفیت راه‌آهن بزرگ‌تری داشت، این برای هر نیازی کافی نبود و آنها تقاضا را از راه‌های مختلفی محدود کردند. نمونه های کمی وجود دارد که واحدهای بزرگ شوروی به اندازه کافی در جبهه جابه جا شده باشند. شاید بزرگترین تمرکز برای عملیات باگراتیون با گارد دوم و ارتش ۵۱ از کریمه و ارتش تانک پنجم گارد(دو سپاه تانک) از اکراین بود.خواست ارتش سرخ این بود که کل واحدها را از مرکز به یک جبهه بفرستد و سپس واحدهای کوچک شده(به دلیل تلفات)را در پایان عملیات در آنجا رها کند! و هنگام فعال کردن مجدد یک جبهه برای عملیات،جایگزین ها و تجهیزات جدید برای تکمیل واحد های موجود آسیب دیده اعزام می شد،و این روش کارآمدتری برای استفاده از فضای موجود راه آهن نسبت به جابه جایی کل واحدهای رزمی در سراسر جبهه بود که رویه استاندارد آلمان بود. (عملیات باگراتیون عملیاتی بزرگ در طی جنگ جهانی دوم بود که توسط ارتش سرخ شوروی و به منظور پاکسازی نیروهای آلمانی در بلاروس،اکراین و لهستان صورت گرفت.نام این عملیات از نام پیوتر باگراتیون،ژنرال نیروی زمینی روسیه که در جریان جنگ بورودینو مجروح شد،اقتباس شده بود.تلفات قوای آلمانی در این عملیات ۴۰۰ هزار کشته بود در حالیکه تلفات ارتش شوروی ۱۰۰۸۰۴ کشته و مفقود و ۵۹۰۸۴۸ مجروح بعلاوه انهدام ۲۹۵۷ تانک و ۲۴۴۷ ارابه توپ و ۸۲۲ هواپیما بود). دوره دوم جنگ هنگامی که نیروهای آلمانی کارزار تابستانی خود را در آخرین روزهای ژوئن آغاز کردند،ژنرال واگنر قبلاً اعلام کرده بود که تنها یک گروه ارتش می تواند برای عملیات آتی توسط شبکه راه آهن موجود پشتیبانی شود.ریشه مشکل در شبکه ریلی کم ظرفیت در سراسر لهستان،کیفیت پایین خطوط بازسنجی شده توسط Eisenbahnpioiere و اندازه کوچک HBD و FED نهفته است. تنها سه ماه بین پایان بحران زمستانی 1941/1942 و شروع کارزاری گسترده برای تعمیر راه‌آهن فاصله وجود داشت. پل اصلی بر روی دنیپرو در کیف در ماه مارس مجدداً افتتاح شد، اما بیشتر خطوط تنها با 24 قطار در روز مورد استفاده قرار می گرفتند، در حالی که خطوط شوروی از طریق لهستان اشغالی با 30 قطار در روز بهره برداری میشد. هدف برنامه آلمان تعمیر لکوموتیو ها و افزایش ظرفیت مسیر خطوط اصلی از 24 به 36 قطار در روز بود. مسیر اصلی راه‌آهن از کیف به روستوف از طریق خطوط پرظرفیت حوضه دونتس می‌گذرد و تنها یک مسیر فرعی از کیف به الگو و از آنجا به چارکوف از طریق رودخانه دونتس به لیچاجا می رود و برای بار دوم از دونتس می گذرد و به استالینگراد می رود. آلمانی ها در پیشروی اولیه مسیری را دنبال کردند تا ارتش سرخ را در روستوف محاصره کنند،و بریگادهای راه آهن زمان زیادی را برای تخریب کامل تأسیسات راه آهن در حوضه دونتس و منفجر کردن پل راه آهن بر فراز دان، که تا اکتبر بازسازی نشد،اختصاص دادند.سه هنگ Eisenbahnpioniere و مجموعه ای از شرکت های مستقل به علاوه قطارهای مهندسی سازمان Todt و Reichsbahn برای تعمیر راه آهن مستقر شدند و آنها برنامه ریزی کردند که 2000 کیلومتر مسیر توسط FED اداره شود. طول این پیشروی 600 کیلومتر و فراتر از توانایی مجموع کامیون های در اختیار Grosstransportraum برای پشتیبانی از خط شروع اولیه بود. به دنبال آن پیشروی دیگری به قفقاز، 400 کیلومتر دیگر از روستوف تا مایکوپ و فراتر از آن انجام شد. این وضعیت شرایطی را در ماه اگوست بوجود اورد که در آن راه آهن در چارکوف به دلیل هفت پل تخریب شده بر روی رودخانه دونتس از پیشروی اصلی جدا شد. و کل پیشروی نیروهای آلمانی در استالینگراد و در قفقاز توسط یک مسیر تعمیر شده واحد حمایت میشد که از استالینو به روستو می‌رفت، از دان،از روی یک پل موقت عبور کرده و به سمت قفقاز می رفت در حالی که خط انشعابی از آن از طریق سالسک از استالینگراد پشتیبانی می کرد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  18. 1 پسندیده شده
    بخش ششم ..... دوره اول جنگ برنامه ریزان آلمان برای تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی در تابستان 1940 باید به دو موضوع عمده می پرداختند: اول اینکه این عملیات از خارج از مرزهای آلمان آغاز میشد و دوم قرار بود دو نبرد سرنوشت ساز انجام شود که یکی از آنها خارج از محدوده برد بسیاری از وسایل نقلیه موتوری برای پشتیبانی از نیروهای بسیج شده بود. اولین مسئله با ارتقای عظیم شبکه راه‌آهن لهستان از طریق برنامه اتو پاسخ داده شد.این امر باعث می‌شود تا لشکرهای پیاده نظام و انبارهای تدارکاتی در مرز مستقر شوند و سپس واحدهای زرهی در لحظه آخر قبل از شروع تهاجم سریعا بسیج شوند. در موضوع دوم برای پشتیبانی از نیروهای عمل کننده نیز بسیج کامیون‌های سنگین/تریلر از بخش غیرنظامی در غالب ۳ هنگ مورد بررسی قرار گرفت. GTR(سه هنگ سازماندهی شده موتوری)از نبردهای تعیین کننده اولیه در منطقه مرزی پشتیبانی می کند، در حالی که Eisenbahnpioniere (گروه های نظامی که به عنوان مهندسان راه آهن نیز شناخته می‌شدند.انها خطوط ریلی مرتبط نظامی و زیرساخت های ان را می ساختند،تعمیر می کردند،راه اندازی می کردند یا تخریب می کردند) راه آهن را در شرق لهستان تحت اشغال شوروی با یک خط و حداقل 24 قطار در روز برای هر گروه ارتش برقرار می کنند. در مورد نیروهای رزمی که در شرق در مینسک می جنگیدند، یک منطقه تامین در عمق 400 کیلومتری ایجاد خواهد شد.ظرفیت GTR از 19000 تن به 60000 تن برای عملیات افزایش یافت که نشان دهنده 9 میلیون تن کیلومتر بود و این نشان می دهد کامیون ها می توانند ارتش را تا فاصله ۳۰۰ کیلومتری از انبارها پشتیبانی کنند. 24 قطار در نظر گرفته شده نیز نشان دهنده 32000 تن ظرفیت بود با این حال، این ظرفیت تنها برای سوخت، مهمات، و غذا/علوفه محدود کافی بود، و هیچ امکانی برای جایگزینی مردان(نیروها)، اسب ها یا تجهیزات وجود نداشت. بعدها در جنگ،یک گروه ارتش به ۷۵ قطار در روز صرفا برای عملیات عادی نیاز داشت،در حالی که جنگ های سنگین می تواند این تعداد مورد نیاز رابه بیش از ۱۰۰ قطار برساند. با پایان نبرد اسمولنسک در اوایل آگوست، واضح است که وضعیت تدارکات تحت فشار بود و علیرغم توقف بیش از یک ماهه عملیات، تدارکات کافی برای انتقال واحدها به مسکو وجود نداشت. مشکل اساسی به وضوح توسط ژنرال هالدر در 3 اگوست 1941 به عنوان تضاد منافع بین ساخت سریع خطوط کم ظرفیت در عقبه ارتش های در حال پیشروی یا ساخت خطوط با ظرفیت بالا که قادر به پشتیبانی از ژنرال واگنر در هدف او برای ایجاد یک منطقه تامین در پشت هر گروه ارتش باشد مطرح شد. Eisenbahnpioniere به سرعت گیج ها را تغییر داده و تعمیرات اساسی پل‌ها را انجام می‌دادند، اما سیگنال‌ها یا ارتباطات تلفنی را تعمیر نمی‌کردند یا لکوموتیوها را بازسازی نمی‌کردند.تمرکز آنها بر پشتیبانی ۷ روز هفته از ارتش در حال پیشروی بود. این وظایف بر عهده FED و HBD گذاشته شد که تجهیزات کافی برای ایجاد این زیرساخت و ساختار سازمانی برای مدیریت این کار را نداشتند. در پرونده های عملیاتی گروه ارتش مرکز سه نقشه وجود دارد که پیشرفت گیج بندی مجدد مسیر اصلی دو خطه از منطقه برست را نشان می دهد: در 3 جولای 1941، قطار به سمت شهر بارانوویچی (در غرب بلاروس) با یک نقطه تخلیه (وقتی گیج ها متفاوت باشد یک نقطه تخلیه در نظر می‌گیرند که محموله به وسیله نقلیه دیگر منتقل شود) در آنجا حرکت کرده و با یک نقطه تخلیه دیگر در مینسک، روی گیج عریض(گیج استاندارد شوروی) حرکت می‌کند. تا 31 جولای 1941، تخلیه بار در اورشا اتفاق می‌افتد و قطار روی ریل با گیج دوگانه(یعنی افزودن یک ریل سوم) از مرز از طریق لیدا تا نقطه تخلیه در پولوزک حرکت کرده و در 28 آگوست در یک مسیر دو خطه با گیج استاندارد در ویتسبک در شمال شرق بلاروس تخلیه می‌شود. در ۸ آگوست ۱۹۴۱ ژنرال اتو ویلی گزارش داد که 16148 کیلومتر مسیر تغییر یافته است که 4414 کیلومتر آن در منطقه گروه ارتش مرکز،می باشد.و در فاصله ترسپول در مرز لهستان تا مسکو 1070 کیلومتر،گیج استاندارد کافی وجود داشت. کمبود تجربه باعث شد که افسر حمل و نقل گروه ارتش مرکز تا اگوست متوجه شود که برای رسیدن به هدف روزانه 24 قطار در روز، قطارها باید حتما در پایان سفر خود تخلیه شوند.ارتش تمام قوانین هرمان هاوپت در 75 سال قبل را زیر پا گذاشت و بهای آن را پرداخت. بحران در طول زمستان رخ داد: با چند انبار محدود سرپوشیده برای نگه داری لکوموتیوها،تا فوریه 1942، حداقل 70 درصد لکوموتیوهای آلمانی از کار افتادند، و ترافیک زمینی متوقف شد و از طرفی جریان دائمی لکوموتیوها به سمت شرق شروع به تأثیرگذاری بر اقتصاد گسترده تر آلمان کرده بود و در 15 ژانویه 1942 این امر هیتلر را وادار کرد تا وارد عمل شود. ارتش آلمان کنترل راه آهن را از دست داد و RVM(وزارت حمل و نقل رایش) و سازمان Todt(این سازمان مسئول طیف عظیمی از پروژه های مهندسی هم در آلمان نازی و هم در سرزمین های اشغالی از فرانسه تا اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم بود)برای بازسازی راه آهن وارد عمل شدند. با این حال،اصطکاک بین ارتش و راه آهن ها در تمام زمستان افزایش یافته بود و در ماه آوریل گشتاپو دو مدیر ارشد عملیات HBD به نام های لندنبرگر و هان را دستگیر کرد و آنها را به اردوگاه کار اجباری فرستاد.در روزهای سیاه 1941، یک پیروزی مهم برای شوروی اتفاق افتاد و آن پیروزی توسط NKPS رقم خورد! با توجه به وسعت کشور، در روسیه تحرک در سطح عملیاتی فقط توسط راه‌آهن امکان پذیر بود،پس با استفاده مؤثر از آن، این کمیسری تضمین کرد که اتحاد جماهیر شوروی از حمله جان سالم به در خواهد برد. تصویری از ریل با گیج دوگانه هنگامی که راه آهن شوروی از شوک اولیه تهاجم خلاص شد، شروع به تخلیه لکوموتیوها قبل از اینکه به دست آلمانی‌ها بیفتد،کرد.در اودسا، یک اسکله شناور بود و لوکوموتیوها قبل از اینکه اسکله به دریا کشیده شود، در آن رانده شدند.اتحاد جماهیر شوروی با وجود از دست دادن حدود 40 درصد از شبکه اش اما تنها 15 درصد از نیروی محرکه خود را از دست داد، که به این معنی بود که برای بقیه جنگ ، مشکلی نخواهند داشت، به خصوص که اقتصاد زمان جنگ به ترافیک کمتری نیاز دارد، با این حال عامل کلیدی در حفظ توان جنگی اتحاد جماهیر شوروی،توانایی آن کشور در ایجاد لشگرهای جدید بود،واین تنها در صورتی ممکن بود که NKPS بتواند مردان را از دورترین نقاط شوروی جمع اوری کند،آنها را به انبارها و سپس به جبهه برساند. در حالیکهNKPS در اواخر سال 1941، ارتش های شرق دور شوروی را به غرب منتقل می کرد. گروه ارتش مرکز به دلیل کمبود نیروی جایگزین در حال پژمرده شدن بود،در واقع NKPS از طریق شبکه ای که آلمانی ها آن را قدیمی و بهم ریخته می دانستند،میلیون ها مرد را برای ارتش سرخ به سمت دیگر سوق میداد. ارتش آلمان برای راه‌اندازی راه‌آهن، تلاش بسیاری کرد، اما تیپ‌های NKPS و بریگاردهای راه‌آهن بسیاری از شبکه‌های تصرف شده توسط آلمانی ها را با تخریب‌های خود غیرقابل استفاده کردند. پل ها یک هدف بودند و شوروی ماشین های انهدام مسیر مخصوص به خود را داشت که در جنگ معرفی شد، اما ابزار اصلی آنها از بین بردن تجهیزات در انبارها و موتورخانه ها بود و کمبود منابع آب، تجهیزات مهندسی و تأسیسات سرپوشیده تا حد زیادی باعث از کار افتادن لکوموتیوهای آلمانی در زمستان آینده خواهد شد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  19. 1 پسندیده شده
    بخش پنجم ..... اجرای برنامه اتو موجب شد هشت خط از شمال به جنوب ایجاد گردد: V-IIخط برلین-دانزیک-لوبلین-روونی-کیف با ۲۴ قطار II-خط برلین-کونیگزبرگ با ۷۲ قطار IV-خط برلین-اینستربورگ با ۷۲ قطار VIII-خط استتین-ویتکس با ۲۴ قطار III-خط ورشو-بیالیستوک با ۴۸ قطار V-خط ورشو-لیدا با ۴۸ قطار I-خط پراگ-دبلین-برسک با ۳۶ قطار VI-خط کراکوف-لمبورگ-تارنوپول با ۷۲ قطار گروه ارتش های شمال توسط خطوط II، IV و VIII پشتیبانی می‌شد که توسط اداره راه آهن کوینزبرگ اداره می‌شد،در حالی که گروه ارتش های مرکز و جنوب توسط خطوط باقی‌مانده پشتیبانی می‌شدند که توسط Gedob اداره می‌شد. با این حال،گدوب نمی توانست چنین حجمی از ترافیک را اداره کند، زیرا در ژانویه 1941، ارتش روزانه 130 قطار درخواست کرد، اما تنها 80 قطار در واقع حرکت می کردند. ارتش سرخ در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ Kresy را اشغال کرد و بلافاصله شروع به انتقال تأسیسات نظامی به این منطقه کرد.روسها تلاش کردن که مسیر 4900 کیلومتری تک ریلی و 1800 کیلومتری دو مسیره از استاندارد لهستان به استاندارد اتحاد جماهیر شوروی تغییر یابد.بکارگیری 2000 لوکوموتیو و 120000 واگن به NKPS اجازه داد تا با استفاده از نقاط انتقال مرزی،(نقاطی که محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر منتقل می شود)یک سرویس گیج استاندارد را اجرا کند.اما این کار با الحاق سرزمین های بیشتر در بالتیک و فنلاند و...، که منجر به افزایش اندازه شبکه از 84950 در سال 1938 به 106102 کیلومتر در پایان سال 1940 شد، پیچیده شد و تغییر شبکه لهستانی را به تاخیر انداخت. در جولای 1940، رئیس ارتباطات نظامی ارتش سرخ (VOSO) برنامه ای برای قطارهای نظامی برای سال 1941 تهیه کرد. این برنامه از خطوط راه‌آهن لنینگراد، بالتیک ، ویژه غربی ، کوول و اودسا استفاده می‌کرد و خط مینسک به برست برای 72 قطار در روز اماده شد،اما در فوریه 1941، کمیته مرکزی هنوز در حال برنامه ریزی برای شروع ساخت راه آهن در سراسر منطقه بود تا مسیرها و اتصالات را با 128000 کارگر به روز کند و برای این منظور 230 میلیون روبل هزینه کرد. واضح است که بسیاری از ظرفیت های در نظر گرفته شده در سال 1940 هنوز وجود نداشت. خط اصلی مینسک تنها دارای ظرفیت 30 قطار در روز بود که تا سال 1942 به 48 قطار افزایش یافت. به طور مشابه، راه آهن کوول در تابستان 1941 عملکرد ضعیفی داشت زیرا سه بخش از مسیر همچنان دارای گیج استاندارد لهستانی بود. پس واضح است که اجرای برنامه اتو توسط آلمان‌ها باعث شده بوده ظرفیت خطوط تقریبا دو برابر ظرفیت خطوط در سمت شوروی باشد. اهمیت راه آهن برای عملیات نظامی،تامین و حمل و نقل آلمان در قلب فلسفه نظامی آلمان ایده محاصره و نابودی کامل دشمن یا Kesselschlacht وجود داشت.در دوره 1866 تا 1914، راه رسیدن به این هدف، بسیج سریع به سمت مرز بود.به حداکثر رساندن مقدار غذای حمل شده توسط سربازان با استفاده از کنسرو و بیسکویت، حمل لوازم اضافی در واگن های قطار و درخواست از شهرهای محلی، امکان پیشروی بدون پشتیبانی را برای مدت بیش از سه هفته فراهم میکرد. در عقبه ارتش، قطار تدارکاتی،خطی از انبارها ایجاد می کرد تا تدارکات را از مرز به ارتش برساند.در واقع، پیشروی به قدری سریع بود که به سرعت ارتش از قطارهای تدارکاتی دور شد. با این حال، آنها می توانستند ارتش را برای ادامه جنگ تامین کنند تا جنگ به نتیجه برسد.از آگوست 1939، تدارکات نیروهای رزمی به بخش OKHتحت فرماندهی سرلشکر ادوارد واگنر، واگذار شد.در حالی که حمل و نقل ریلی برای همه خدمات مسلحانه به بخش OKW به فرماندهی سرلشکر رودولف گرکه تخصیص داده شد. OKW یک سازمان نسبتا کوچک با کارکنانی درآلمان، با یک ناوگان در ایستگاه ها، تقاطع ها، و خطوط راه آهن بود،این ساختار ارتباط کمی بین نیروهای در حال نبرد و شبکه راه آهن در طول دوران نبردهای فعال ایجاد می کرد،بنابراین در طول لشگرکشی به فرانسه،راه آهن نقش انتقال نیروها به مناطق را داشت و پس از آن سرلشگر واگنر با استفاده از وسایل حمل و نقل موتوری در اختیارش نیروهای رزمی را از طریق انبارهای در مرز تأمین می کرد.سرلشگر واگنر به منظور حمایت از تانک های پانزر،از کامیون های سنگین که می توانستند مسافت های طولانی را طی کنند استفاده می کرد،تا بتواند قبل از اینکه راه آهن ها به حالت عادی بازگردند،این شکاف را پر کند. این وضعیت به طول انجامید و درگیری ها و تاخیرهای طولانی در واگذاری راه آهن از Eisenbahnpioniere به Reichsbahn در طول نبرد در لهستان و فرانسه وجود داشت. در واقع،تفکر نظامی آلمان همچنان اولویت کمی برای لجستیک قائل بود و بر فاکتورهای مورد نیاز برای پیروزی برق آسا در نبرد سرنوشت ساز تمرکز می کرد و بنابراین این تفکر نیاز به خدمات تدارکاتی گسترده را از بین می برد. توسعه لجستیک روسیه علاقه روسیه به لجستیک پس از جنگ فاجعه بار کریمه 1854 آغاز شد، زمانی که نشان داد که انتقال نیروی نظامی به خارج از مرکز امپراتوری دشوار است.اما تجربه جنگ روسیه و ترکیه در سال 1877 در قارص و پلونا و سلسله طولانی لشکرکشی های استعماری در قفقاز و آسیای مرکزی نشان داد که ارتش روسیه نحوه انجام عملیات را فراتر از مرزهای خود آموخته است. در سال 1878، ارتش روسیه مجبور شد از جنوب غربی اوکراین حرکت کرده و از رومانی عبور کند، که هر دو دارای خطوط درجه پایین و تک خطی با گیج های مختلف بودند، و نیروهای راه آهن مجبور شدند این خطوط را ارتقا داده و گیج دوم را اضافه کنند.برای کوتاه کردن خطوط تدارکاتی آنها یک خط جدید ۲۸۵ کیلومتری از بخارست و چند خط کوچکتر دیگر را در ۱۰۰ روز با استفاده از ۱۵۰۰۰ کارگر ساختند و همچنین چندین خط کوچکتر دیگر، شاهکاری که از تلاش شکست خورده پروس برای ساخت یک خط راه آهن برای دور زدن قلعه متز در سال 1871 فراتر رفت. به همین ترتیب، اگر چه جنگ روسیه و ژاپن در سال 1905 با شکست به پایان رسید، اما واقعیت این است که یک تلاش نظامی قابل تحسین در فاصله بسیار زیادی از قلب روسیه انجام گرفت. ستادی برای تدارکات ارتش سرخ در شوروی منظور از عقبه ارتش ملت این کشور بود جایی که تمام ظرفیت جامعه از کشاورزی و صنعت برای تأمین جبهه در نظر گرفته می شد. با این حال، پاکسازی ها و تجربه خلخین گل(درگیری های مرزی بین شوروی و ژاپن) اشغال لهستان و جنگ زمستانی ضعف عمده در پشتیبانی لجستیکی ارتش سرخ را نشان داد.در حالی که خدمات حمل و نقل و تدارکات تحت تأثیر حمله آلمان در ژوئن 1941 قرار گرفت، در ۲۸ جولای،فرمانده ارشد خورولف نزد رفیق استالین رفت تا پیشنهادی به او دهد! از نوامبر 1939، او با رئیس تدارکات ارتش سرخ در دهه 1920 و فرمانده سابق ارتش امپراتوری، سرلشکر خورتسکی در گفتگو بود. این طرحی برای ایجاد یک ساختار لجستیک متمرکز برای ارتش سرخ با استفاده از مقررات ۱۹۱۴ ارتش امپراتوری برای تدارکات بود. علیرغم این واقعیت که این پیشنهاد از سوی یک متخصص فنی سابق ارائه شده بود و به دوران تزار بازمی‌گشت، استالین آن را برخلاف توصیه رئیس ستاد کل ارتش، ژنرال ژوکف. که به زودی از سمتش برکنار شد،تایید کرد. بدون شک سابقه خرولف به عنوان یک سازمان دهنده بلشویک در سن پترزبورگ، جایی که با وروشیلوف ملاقات کرد، خدمت او در جنگ داخلی به عنوان کمیسر سیاسی در سواره نظام، و خدمت طولانی او در دولت علیرغم پاکسازی در سال 1937 مورد توجه قرار گرفت. بنابراین در اول اوت 1941 بر اساس دستور سری شماره 0257 ستاد فرماندهی برای پشتیبانی از ارتش سرخ تشکیل شد که یک ستاد مرکزی کوچک برای هماهنگی فعالیت های هفت اداره مستقل موجود در ارتباط با تامین، حمل و نقل و مراقبت های پزشکی فراهم کرد. موفقیت این طرح بخاطر انحصار حمل و نقل از طریق اداره مرکزی ارتباطات نظامی ارتش سرخ VOSO حاصل شد، به طوری که حتی سازمان های خارج از کنترل آن، مانند اداره اصلی توپخانه GAU، مجبور شدند از طریق آن عملیات کنند. اثربخشی این رویکرد در 25 مارس 1942 هنگامی که خرولف جایگزین کاگانوویچ به عنوان کمیسر خلق شد، افزایش یافت.ارتش سرخ اکنون دارای یک سازمان لجستیکی مدرن کاملا یکپارچه بود،اما در ارتش آلمان این خدمات به شکل فردی و با هماهنگی کم انجام می‌شد. طرح مفهومی شوروی با مدل آلمانی/اروپایی تفاوت اساسی داشت،که در آن کارکنان لشکر برای افسران تدارکاتی ارتش درخواست می فرستادند تا دوباره تجهیزات تا سطوح استاندارد پر شوند، که منجر به تامین تمام لشکرها کم و بیش به طور مساوی شد. در حالی که در ارتش سرخ تمام تدارکات جنگی از مدل «ارسال مرکزی» استفاده می‌کردند که به آنها اجازه می‌داد تدارکات تنها به جبهه‌های فعال فرستاده شوند.تاثیر این سیاست این بود که منابع محدود را در نقطه تصمیم گیری متمرکز کند و مرکز تعیین کند که بیشترین تلاش خود را در کجا انجام دهد.بخش اعظم برتری ظاهری شوروی ناشی از تمرکز بهتر بود.در حالی که آلمان ها از سال ۱۹۴۳ تلاش کردند تا جریان تدارکات را از طریق افسران تدارکات هدایت کنند. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  20. 1 پسندیده شده
    بخش چهارم..... افزایش طول شبکه اندک و تلاش اصلی بر روی بهبود خطوط موجود بود.اما این پیشرفت‌ها در تعداد کمی از خطوط اتفاق افتاد که عمدتاً چهار منطقه اصلی فعالیت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بود، که حوضه دونتس، مسکو، لنینگراد، و اورال-کوزنتس را به هم مرتبط و این یعنی یک سوم ترافیک فقط در 10 درصد از شبکه قرار داشت.با این نوسازی مقامات شوروی مسیر قوی تری در اختیار داشتند و از لوکوموتیوهای جدید FD و IS استفاده می کردند که می توانستند قطارهای سنگین با وزن ناخالص 3000 تن را با یک نوع محموله مستقیماً از مبدا تا مقصد حمل کنند، مانند قطارهای زغال سنگ که از دونتس به مسکو/لنینگراد حرکت می کردند. اتحاد جماهیر شوروی با راه‌اندازی راه‌آهن با سرعت کم (29 کیلومتر در ساعت در سال 1934) توانست به ظرفیت حمل بار بالایی دست یابد،این سرعت تأخیر ناشی از سبقت قطارها از یکدیگر را حذف کرد، فرسودگی ریل را کاهش داد و به تعداد زیادی از قطارها اجازه داد که در یک مسیر حرکت کنند.توان بارگیری پایین لکوموتیوها و واگن ها(۱۵ تن برای واگن دو محوره) به آنها اجازه می داد در بیشتر قسمت های شبکه تردد کنند و مشکل حمل بار کم آنها با استفاده از قطارهای طولانی تر مرتفع میشد. همه این ویژگی ها برای راه اندازی راه آهن در مناطق اجرای عملیات نظامی ایده آل بودند. شناخت اروپا از شبکه راه آهن شوروی با توجه به اینکه راه‌آهن‌های شوروی تا سال 1941 از نوع استاندارد اروپایی نبودند، آگاهی از ویژگی‌های آن‌ها برای هر نیرویی که قرار است از آنها استفاده کند ضروری است. خوشبختانه، راه آهن به عنوان نمونه ای از دستاوردهای سوسیالیسم انتخاب شده بود و تبلیغات گسترده ای روی آن انجام می گرفت، بنابراین دانش در مورد آنها گسترده بود. شماره ماه جولای مجله ساخت و ساز در اتحاد شوروی در ۱۹۳۸ به NKPS اختصاص داشت و به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و اسپانیایی منتشر شد. در سال 1932 اقتصاددان اهل شوروی KNTverskoi گزارش مفصلی در مورد سیستم حمل و نقل یکپارچه اتحاد جماهیر شوروی نوشت که دوباره در بریتانیا و ایالات متحده منتشر شد. از آنجایی که راه آهن یک تجارت بین المللی بود، تبادل منظم اطلاعات وجود داشت.مانند مجله معتبر Archiv für Eisenbahnwesens ، که شامل مقالات منظمی در مورد اتحاد جماهیر شوروی بود و نویسندگانی مانند دکتر Otto Wehde Textor داشت که در مینسک زندگی می کرد.قابل توجه است که جریان اطلاعات با افزایش سرکوب رسانه ها در شوروی کاهش یافت. با وجود اینWehde Textor توانست در مورد وضعیت ترافیک راه آهن شوروی در 1937/1938 بر اساس منابع این کشور بنویسد و در سال 1940 وضعیت راه‌آهن‌های اشغال شده لهستان و خطوط راه‌آهن کشورهای بالتیک را به دقت توصیف کند. البته منابع اطلاعاتی دیگری نیز در دسترس بود :در سال 1922(NKPS).۷۰۰ لکوموتیو کلاس E را به 22 سازنده آلمانی و 500 لکوموتیو به یک سازنده سوئدی سفارش داد،بنابراین صنعت آلمان به خوبی از ویژگی های لکوموتیوهای شوروی آگاه بود، زیرا کلاس E همچنان به عنوان لکوموتیو اصلی حمل و نقل اتحاد جماهیر شوروی تا دهه 1950 باقی ماند. جغرافی دانان آلمانی مانند سرهنگ پروفسور ریتر اسکار فون نیدرمایر به طور گسترده به مناطق جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سفر کردند و در بین جنگ های 33 و 34 در مورد طیف وسیعی از موضوعات ژئوپلیتیکی، از جمله راه آهن، مطالب زیادی نوشتند. با این حال شواهد در سراسر اروپا حاکی از آن است که کارشناسان،NKPS را دست کم گرفتندهمانطور که پل وول در سال ۱۹۴۶ نوشت:"به نظر برلین،وضعیت بد راه آهن شوروی،مانور و دریافت نیروهای کمکی را برای ارتش سرخ غیرممکن می سازد و این به فروپاشی دولت شوروی کمک می کند‌" اگرچه اقتصاددانان راه آهن تصویری جزئی از راه آهن شوروی داشتند، اما این اطلاعات به ارتش آلمان منتقل نشد. در سال 1940، برنامه ریزان ارتش آلمان از رابط رایشسبان (راه آهن المان) اطلاعاتی در مورد راه آهن روسیه خواستند و به آنها گفتند که چنین اطلاعاتی را در اختیار ندارند، زیرا هرگز به آنها گفته نشده بود که اتحاد جماهیر شوروی یک هدف است، بنابراین اطلاعات محلی توسط FED در لهستان جمع آوری میشد،و اطلاعات کاملی درباره شبکه،ایستگاه‌ها،رویه های عملیاتی و امکانات وجود نداشت. لهستان : لهستان در درک ما از وضعیت راه‌آهن در طول جنگ روسیه و آلمان نقش اساسی دارد، زیرا تا ژوئن 1941، پروس/آلمان همیشه در جنگ‌های خود علیه دشمنانی که با مرزهایش همجوار بودند، مانند فرانسه و اتریش، جنگیده بود.هنگامی که لهستان در اواخر ۱۹۳۹ اشغال و تجزیه شد،رایش از مرزهای اصلی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1921 توسط خطوط راه آهن با ظرفیت های مختلف در فاصله 750 کیلومتری جدا ماند.پروس شرقی، به‌عنوان بخشی از رایش، توسط رایشسبان خدمات رسانی می‌شد، در حالی که منطقه کنگره لهستان(لهستان روسیه یا پادشاهی لهستان) شرکت راه‌آهن کوچک خود را تاسیس کرد.در شرق منطقه ای بین خط کرزن (برای تعیین حدفاصل بین کشور تازه تأسیس لهستان و روسیه بعد از جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها پیشنهاد شد ولی دو طرف به آن توجهی نکردند) و مرز 1921(که به جنگ شوروی و لهستان پایان داد) یک منطقه کشاورزی فقیر با راه آهن توسعه نیافته وجود داشت که لهستانی ها به ان Kersy می گفتند. لهستانی ها این منطقه را به عنوان سنگری دفاعی در برابر تجاوزات شوروی می دیدند و دارای خطوط دو مسیره به مسکو و سنت پترزبورگ بود. بر اساس مفاد پیمان مولوتوف-ریبنتروپ، این منطقه و کشورهای بالتیک در حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند، همراه با اتریش-مجارستان و گالیسیا از جمله شهر لمبرگ که راه آهن عالی خود را حفظ کرد. در سمت آلمانی مرز جدید(خط کرزن)،راه‌آهن‌هایی که به سمت شرق ویستولا می‌رفتند، از شمال به جنوب کاملاً محدود بودند :چهار مسیر از کریدور دانزیگ به پروس شرقی منتهی می‌شد، سه خط با 36 و یک خط با 12 قطار در روز؛ از ورشو، مسیر بیالیستوک 24 قطار و مسیر مینسک 18 قطار در روز ظرفیت داشت . خط رادوم به برست دارای 12 قطار و خط کاتوویتز به لمبرگ 24 قطار بود. این ظرفیت نیازها برای عملیات بارباروسا را برآورده نکرد،بنابراین رایشسبان در آوریل ۱۹۴۰ برنامه اتو (Otto) را برای ارتقای مسیرها با استفاده از ۳۰۰۰ کارگر و ۳۰۰۰۰ تن فولاد آغاز کرد. ادامه دارد.....  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  21. 1 پسندیده شده
    بخش سوم..... وزارت حمل و نقل آلمان یا RVM زیر نظر یولیوس دورپمولر عمدتاً به خطوط راه آهنی که در آلمان توسط رایشسبان و در کشورهای اشغال شده توسط سازمان های نظامی و شرکت های مختلف مانند Gedob(Generaldirektion der Ostbahn یا اداره کل راه آهن المان در لهستان اشغالی) اداره می شد،نظارت داشت. پس از حمله به لهستان و اعلام جنگ فرانسه به آلمان ، اختلاف نظر بین وزارت حمل و نقل و فرماندهی عالی ورماخت یا به اختصار OKW بوجود امد که باعث تغییراتی در جنگ علیه روسیه در آینده شد، زیرا سرلشگر گرکه ، واحدهای عملیاتی خودش را که به اختصارFED نامیده می شد،برای خطوط راه آهن تشکیل داد . با این کار ، مدیریت راه آهن مناطق عملیاتی، یک جزء از هر گروه رزمی بود . این گروه ،از کارکنان راه آهنی تشکیل می شد که تحت نظر افسران ارتش کار می کردند. برای این جنگ،راه آهن در عقبه نیروها به اندازه حداقل 200 کیلومتر در پشت خط مقدم بوسیله رایش کمیساریات(واژه آلمانی برای نهاد اداری که توسط یک مقام معروف دولتی اداره می شود) که برای اداره و بهره‌برداری از سرزمین‌های تصرف شده راه اندازی شد،اداره می‌شد. در این منطقه،قرار بود RVM شرکت های عامل جدید یا به اختصار HBD را با استفاده از کارکنان رایشسبان راه اندازی کند. FED در مارس 1941 و HBD در ژوئیه 1941 تشکیل شد،اما این استقرار سریع به این معنی بود که هر دو با کمبود نیرو ، کمبود تجهیزات و تجربه کافی مواجه بودند. HBD تنها با 60 مرد، کمبود مقامات واجد شرایط، و بدون تجهیزات، از جمله تلفن های حیاتی مورد نیاز برای راه آهن، در برست راه اندازی شد. هیچ نقشه مسیر، جدول زمانی یا اطلاعات ایستگاه وجود نداشت، به طوری که لوکوموتیوها باید برای چندین روز در هر جهت برای کاوش شبکه فرستاده میشدند. در سپتامبر، اس اس کل کارکنان چاپخانه HBD را به عنوان بخشی از یک برنامه یهودی تیرباران کرد.(احتمالا به ماجرای کشتار یهودیان در شهر Jedwabne لهستان اشاره دارد.مترجم) NARODNYI KOMMISSARIAT PUTE SOOBSHCHENIA یا به اختصار NKPS کمیساریای مردمی مسیرهای ارتباطی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1913، شبکه راه آهن تزاری 71000 کیلومتر (به استثنای فنلاند) را در بر میگرفت، اما از دست دادن قلمرو در طول جنگ، راه آهن شوروی را به تنها 58،000 کیلومتر در سال 1921 کاهش داد، با ریل های فرسوده و خسارت به وسایل آن به دلیل جنگ انقلاب و جنگ داخلی. ترمیم شبکه از سال 1923 تحت نظارت NKPS که مسئولیت راه آهن، جاده ها و آبراه ها را بر عهده داشت انجام گرفت. با این وجود، تا سال 1926، راه‌آهن به اندازه کافی بهبود یافته بود تا ترافیک را به سطح قبل از جنگ برساند و تا سال 1928 طول این شبکه به 76900 کیلومتر افزایش یافت. ناوگان حمل و نقل و سطح سرمایه گذاری هر دو به سطح سال 1913 بازگشته بود (که 18 تا 20 درصد کل سرمایه گذاری اقتصادی بود)، اما نرخ حوادث دو برابر شده بود.متخصصان فنی مانند معاون سابق وزیر حمل و نقل در زمان تزار نیکلاس از بازسازی و نوسازی کامل راه‌آهن‌ عقب مانده روسیه مطابق با آخرین تفکر اروپایی و آمریکایی حمایت می‌کردند. در سال 1928 اولین برنامه پنج ساله آغاز شد که در دل خود گسترش عظیم ترافیک راه آهن برای پاسخگویی به تقاضاهای رو به رشد صنایع سنگین جدید بدون هیچگونه سرمایه گذاري جدید و با استفاده از روش هایی شد که درگیری های حاصل از ان منجر به پاکسازی متخصصان فنی بین سال‌های 1928 تا 1931 و سرکوب کارگران راه‌آهن شد، ولی با افزایش نرخ حوادث، این امر ناگزیر به گردن خرابکاران افتاد. با وجود همه اینها، ترافیک بار در طول برنامه پنج ساله دو برابر شد.در اواخر اجرای این طرح مقداری سرمایه اضافی مورد نیاز بود که بین سالهای 1934 و 1936 فراهم شد اما هرگز به اندازه وعده داده شده یا مورد نیاز نبود.لازار کاگانوویچ به عنوان نارکوم(کمیسر خلق) در سال 1935 منصوب شد، و اگرچه او سخت برای به دست آوردن سرمایه‌گذاری بیشتر مبارزه کرد،در کنار آن او دست به اصلاحات کارآمد و گسترده‌ای زد.با توجه به فضای سیاسی در سال 1937، پاکسازی‌های گسترده‌ای در سراسر راه‌آهن صورت گرفت، که با متخصصان فنی شروع شد، اما به همه نیروها، از 13 معاون نارکوم و 64 مدیر خط تا ده‌ها هزار کارگر عادی، گسترش یافت. اما مهم است که بدانیم NKPS چگونه این نتایج را به دست آورد، زیرا آنها از همان روش ها در طول جنگ استفاده کردند. هانتر معتقد است که افزایش ترافیک بین سال‌های 1928 و 1940، ۱۴۰ درصد بوده است که تنها ۱۰ درصد آن را می توان به افزایش طول شبکه،۱۵ درصد استفاده از ناوگان بزرگتر و قدرتمندتر و ۴۲ درصد را به افزایش تعداد واگن های بار اختصاص داد.در حالی که ۷۳ درصد باقی مانده به افزایش بهره وری کارگران اختصاص داده شده است که دلیل آن استفاده بیشتر از قطارها و کاهش زمان در بارگیری و تخلیه قطارها بوده است. ادامه دارد.....  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  22. 1 پسندیده شده
    بخش دوم... گیج مسیر و گیج بارگیری : دو نوع گیج(سنج) وجود دارد:"گیج مسیر که عرض بین دو ریل مسیرهای راه آهن است و گیج بارگیری که حداکثر ارتفاع و ابعاد را در وسایل نقلیه راه آهن و بارهای آنها مشخص می‌کند.هدف آنها این است که اطمینان حاصل شود که وسایل نقلیه ریلی می توانند به طور ایمن از تونل ها و زیر پل ها عبور کنند و از سکوها،ساختمان ها و سازه ها دور باشند." در آغاز عصر راه‌آهن، طیف گسترده‌ای از گیج‌ها مورد استفاده قرار گرفت - برای مثال، در روسیه اولین مسیری که در سال 1834 توسط مهندسان اتریشی بین سن پترزبورگ و تزارسکویه سلو ساخته شد، از یک گیج 6 فوتی استفاده میکرد.دومی بین سن پترزبورگ و مسکو در سال 1843 توسط سرگرد آمریکایی جی. ویستلر، که یک گیج 5 فوتی را انتخاب کرد، و سومی که ورشو را به وین در سال 1845 متصل کرد، از گیج استاندارد 4 فوت و 8 ¾ اینچ استفاده کرد تا قطارها بتوانند. در شبکه اتریش حرکت کنند.برخلاف افسانه رایج، گیج 5 فوتی روسی صرفاً به این دلیل انتخاب شد که در آن زمان خاص مد بود و همان گیج مورد استفاده در اکثر ایالات جنوبی آمریکا بود.روسیه به عنوان یک کشور مسطح با تونل‌ های کم، از نظر داشتن توان بارگیری سخاوتمندانه منحصربه‌فرد بود، اما این بدان معنا بود که واگن های شوروی در راه آهن آلمان نمی توانستند قرار بگیرند و بارهای آنها باید در مرز لهستان بر روی قطار دیگر قرار گرفته و حمل شوند.استانداردسازی در سراسر اروپا روی گیج 4'8 3/4 اینچی تنها زمانی اتفاق افتاد که شبکه‌ قطار کشورها شروع به اتصال به هم کردند، و در طول این فرآیند موارد متعددی وجود داشته است که یک گیج مطابق با یک همسایه تغییر کرده است. در سال 1886، شبکه 5 اینچی ایالات جنوبی به طول 18500 کیلومتر تنها در مدت کوتاهی به 4.9 اینچ تغییر یافت. به طور مشابه، در سال 1915 پس از تصرف لهستان، مهندسان راه آهن آلمانی 6000 کیلومتر گیج 5 اینچی را در عرض چند ماه به استاندارد اروپایی تغییر دادند. عملیات راه آهن : موتورهای بخار به امکاناتی به نام سوله یا انبار لوکوموتیو ( Bahnbetriebswerk یا Bw یا локомотивное депо) نیاز داشتند تا عملکرد انها منظم باشد. این تأسیسات سرپوشیده بودند و ذخایر ذغال سنگ، آب، ماسه، گریس، تجهیزات نگهداری و شستشو و یک صفحه گردان یا مسیر «Y» را برای چرخاندن لکوموتیوها فراهم می‌کردند. لکوموتیوها بین انبار خانه خود و انبار بعدی در 80 کیلومتری خط حرکت می کردند و قبل از بازگشت به خانه با آب پر می شدند. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در حالی که قطار به طور مداوم در خط حرکت می کرد، لکوموتیوهای بخار در بخش خاص مسیر خود باقی می ماندند و ظرفیت خط بر اساس تعداد لکوموتیوها در هر انبار تعیین می شد. برای افزایش ظرفیت کلی یک خط، باید یک لوکوموتیو جدید در هر انبار در طول خط مستقر شود. یک قطار شامل تعدادی واگن مسافری، واگن کالا یا واگن تخصصی و یک ون ترمز است و در طول یک روز سفر دارای تعدادی لکوموتیو مختلف خواهد بود. با استفاده از مسیرY یا مسیر مثلثی در راه آهن زمانی که دو خط به هم می رسند این امکان بوجود می آید قطارهای ورودی همان مسیر را ادامه یا تعقییر مسیر را داشته باشند. قطارهای شوروی دارای 120 محور بودند که وزن ناخالص 1200 تن و یا بار خالص 650 تن محموله را نشان می داد. این معمولاً 60 واگن کالای دو محوره بود که هر کدام از واگن ها 10 تا 15 تن بار، 40 مرد یا هشت اسب را حمل می کردند. قطارهای نظامی آلمان کوچکتر و دارای 90 محور با وزن ناخالص 850 تن و بار خالص 450 تن بودند به طوری که یک لشکر پیاده نظام را می توان با 70 قطار یا یک لشکر تانک پانزر را با 90 قطار حمل کرد. ظرفیت خط : ظرفیت خط تعداد قطارهایی بود که می‌توانستند در یک خط در ۲۴ ساعت حرکت کنند که معمولاً به صورت 12 قطار در روز برای خطوط تک مسیره یا 24 قطار برای خطوط دوطرفه برای راه‌آهن‌های نظامی بازسازی‌شده در نظر گرفته می‌شد.با این حال، خطوط دو مسیره که توسط رایشسبون(راه آهن آلمان) اداره می شد ممکن بود به 72 یا 144 قطار در روز دست یابد. این تفاوت به دلیل پیچیدگی تجهیزات سیگنالینگ و تعداد خطوط کناری بود که به قطارها اجازه عبور از یکدیگر را می داد.طول مسیر به بلوک‌هایی با طول‌های مختلف تقسیم می‌شد که دارای یک پست سیگنال در دو انتهای انها و یک خط حاشیه ای برای عبور قطارها از کنار یکدیگر بودند. قانون این بود که هر بار فقط یک قطار اجازه ورود به هر بلوک را داشت برای خطوط با ظرفیت بالاتر، سایدینگ ها(خطوط حاشیه ای کنار خط اصلی) و بلوک ها بیشتر بودند،اما یک عنصر کلیدی ظرفیت،سرعت حرکت قطارها بود. یک قطار سریع السیر که با سرعت بالا در طول مسیر حرکت می کند باید از قطارهای مسافری کندتر و حتی قطارهای باری کندتر عبور کند. که هر کدام باید قبل از ورود قطار سریع السیر به بلوک به داخل یک خط فرعی حرکت کنند. در حالی که تلاش هایی برای جداسازی ترافیک در طول روز انجام شد، به طوری که بیشتر بارها در شب و خدمات مسافری در روز انجام می شد، این همیشه امکان پذیر نبود و یکی از عوامل تعیین کننده ظرفیت، تفاوت در سرعت بین خدمات بود.رایشسبان قطارها را با سرعت‌های بسیار متنوعی حرکت می‌داد و قطارهای باری آن با سرعت 50 کیلومتر در ساعت حرکت می‌کردند، اما این نیاز به سیگنال‌دهی پیچیده داشت و همچنین برای مقاومت در برابر ضربه قطارها ، مسیر باید مستحکم میبود زیرا با افزایش سرعت قطارها،فرسودگی و پارگی خطوط به طور تصاعدی افزایش می‌یافت. بر خلاف آلمان در اتحاد جماهیر شوروی NKPS (کمیساری مردمی راه های ارتباطی شوروی) از این مسائل اجتناب کرد زیرا تقریباً تمام قطارهای خود را با سرعت یکنواخت، معمولاً 25 کیلومتر در ساعت حرکت می داد. ادامه دارد......   مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  23. 1 پسندیده شده
    جنگ روسیه و آلمان. نبردی در راه آهن!! در جنگ روسیه و آلمان در سال های 1941-1945، مطالعات گسترده ای در مورد نقش راه آهن در جنگ انجام شده است و هر دو طرف بر جنبه های مختلف موضوع تمرکز کرده اند. اما تا به امروز تلاش چندانی برای انجام مطالعه تطبیقی راه آهن هر دو طرف و سنجش تأثیر تفاوت در ظرفیت بر عملیات نظامی و نتایج آنها صورت نگرفته است. این به یک یا هر دو طرف اجازه داده است تا شکست ها و نفوذ کلیدی راه آهن در عملیات نظامی را پنهان کنند. با این حال، ماهیت راه آهن برای سفر و حمل و نقل در روسیه، به دلیل وسعت زیاد این کشور و ناتوانی وسایل نقلیه موتوری در پشتیبانی از عملیات در بیش از محدوده 300 تا 400 کیلومتری، به این معنی بود که هر عملیات نظامی جنگی در این کشور به راه آهن وابسته بود. و روش استفاده از راه اهن عنصر کلیدی در موفقیت یا شکست روسها بود. هدف مقاله حاضر،مقایسه شیوه های عملیاتی بین راه آهن های نظامی شوروی و آلمان،برآورد ظرفیت راه آهن موجود برای هر دو طرف،و سپس استفاده از این اطلاعات برای سنجش تأثیر این ظرفیت بر عملیات های نظامی است. مقدمه: مطالعات در مورد استفاده از راه‌آهن برای عملیات نظامی تقریباً بلافاصله پس از پایان جنگ توسط سازمان‌هایی مانند برنامه مطالعات نظامی خارجی ایالات متحده آغاز شد که با افسران سابق حمل و نقل نظامی آلمان مانند Bork و Teske و افسران تدارکاتی مانند Toppe مصاحبه‌هایی انجام داد.اما این مطالعات هم بیشتر بر دیدگاه آلمانی هاوافسران نظامی متمرکز بود تا تأثیر واقعی راه آهن. در بخش حمل و نقل، داستان راه آهن توسط مقامات راه آهن مانند کریدلر، پوتسگایسر و هان و مورخان پس از جنگ مانند گوتوالدت و میرژیوسکی بیان شد که به طور کلی داستان مبارزه ای برای غلبه بر مشکلات فنی ناشی از شبکه راه آهن از مد افتاده، قدیمی و کم ظرفیت شوروی را روایت میکند و از سویی دیگر این مطالعات توسط مورخان مدرن مانند ون کرولد،شولر، ادینگتون،در مورد لجستیک آلمان در طول جنگ روسیه دنبال شده است.با این حال، تصویری که این نویسندگان ارائه میدهند با انچه که توسط نویسندگانی مانند کومنف،کووالف،آنتیپنکو و اقتصاددانانی مانند هالند هانتر و مارک هریسون و دانشجویان راه آهن شوروی ارائه میشود در تضاد است. Westwood و Garbuttبعنوان افسران سابق ارتش بریتانیا هر دو داستان یک سیستم راه آهن بسیار موفق را بیان می کنند که قبل از جنگ تقریباً به اندازه ایالات متحده بار حمل می کرد و این کار را با استفاده از ناوگانی از قطارها و مسیری که طولش فقط کمی بزرگتر از راه آهن آلمان بود انجام می گرفت. هدف این مقاله تطبیق این دیدگاه‌های های مخالف است و توضیح می دهد که چگونه راه آهن نقش عمده ای در جنگ روسیه و آلمان بازی کرد و شوروی چگونه توانست در ظرفیت حمل و نقل بر آلمان ها برتری پیدا کرد. عملیات راه آهن : ارتش از راه‌آهن به سه روش متفاوت استفاده کرده است.اولا برای دستیابی به نیروهای بسیج شده خود با انتقال آنها و تدارکاتشان از انبارهای در داخل کشور به مرز ثانیا حرکت واحد ها در سطوح عملیاتی و استراتژیک و در نهایت ایجاد ارتباط مستقیم بین نیروهای در حال جنگ و کشور مبدا برای تهیه تدارکات وجایگزینی آنها.راه‌آهن‌ها می‌توانستند مقادیر زیادی سرباز و تجهیزات را در مسافت‌های طولانی و با هزینه عملیاتی کم به سرعت جابه‌جا کنند. با این حال، آنها یک شکل منحصر به فرد از حمل و نقل بودند که مسیر، محدودیت های شدیدی را بر عملکرد آن اعمال می کرد، زیرا قطارها مجبور هستند همیشه در روی ریل باقی بمانند. برخلاف سایر اشکال حمل و نقل، راه‌آهن‌ها باید زیرساخت‌های خود را از قبل برای رفع نیازهای عملیاتی خود ایجاد می‌کردند. در حالی که این امر در ظاهر امری بدیهی است، به نظر می‌رسد که این واقعیت ساده از توجه بسیاری از فرماندهان نظامی در طول تاریخ دور مانده است و عملیات موفقیت‌آمیز شبکه‌های راه‌آهن نظامی معمولاً زمانی اتفاق می افتاد که نظامی ها راه‌آهن‌ها را رها می کردند تا راه‌آهن بدون دخالت نیروهای نظامی اداره شوند. سوء استفاده‌های نظامیان شامل رها کردن برنامه‌ها، حمل و نقل تجهیزات قبل از انکه به آنها نیاز پیدا شود، عدم تخلیه قطار در هنگام ورود، استفاده از واگن ها و خطوط فرعی به عنوان انبارها و دفاتر متحرک(که نتیجه آن کاهش ظرفیت و مسدود کردن مسیرها میشد) و فرماندهی قطارها بود. این در اولین جنگ راه آهن(جنگ داخلی آمریکا)نشان داده شد، زمانی که پس از یک سال خدمت جنگی تحت کنترل ارتش، راه آهن اتحادیه دچار بحران شد و در نهایت مدیریتش در اختیار یک مهندس عمران به نام هرمان هاوپت قرار گرفت. او نظم و انضباط را با تحمیل برخی از قوانین عملیاتی به راه آهن بازگرداند. به طور مثال او دستور داد:هیچ افسر،هیچ جراح یا دستیار،هیچ رئیس یا کمیسری،هیچ شخص غیر نظامی یا نظامی،با هر درجه یا سمتی که باشد،حق ندارد قطاری را متوقف کند یا دستور حرکت قطار را بدهد.اگر واگن ها در هنگام شروع حرکت قطار تخلیه نشده باشند لکوموتیوها باید با بخشی از واگن ها یا بدون واگن حرکت کنند و تمام حقایق باید به طور کتبی توسط راهبر گزارش شود تا در اختیار رئیس ترابری یا فرمانده کل اداره قرار گیرد( هرمان هاوپت،ژوئن ۱۸۶۲) همانطور که بریتانیایی ها در سال 1916 متوجه شدند، این درس اساسی باید بارها و بارها آموخته شود، که حمل و نقل نظامی توسط فردی با سابقه کار در راه اهن به نام سر اریک گدس، که تنها در فاصله ۳ روز از جایگاه یک مدیر راه آهن به درجه سرلشکری ارتش رسید، بازسازی شد.( وی با سابقه کار در راه آهن به عنوان رئیس حمل و نقل نظامی در جبهه غرب با درجه سرلشگر خدمت کرد.او با تدابیرش بنادر و راه آهن را کارآمد کرد و راه آهن های سبکی ساخت تا مواد را به جبهه برساند.مترجم ). ادامه دارد...... مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  24. 1 پسندیده شده
    جالب بود ... از این نظر بهش نگاه نکردم . . . واقعیت موازی کاری در این کشور شده افت ...هم از نظر زمانی هم از نظر مالی و هم از نظر کاربردی واقعیت من منکر زحمات و رشادتهای بچه های سپاه یا ارتش نیستم ....مشکل من اینجور موازی کاریاست دوتا نیروی دریایی ...هر دو هم در تلاش برای رسیدن به توان عملیات در ابهای فرا سرزمینی ....اخه چرا ...اگر منظور گماردن سپاه به گارد ساحلیه که خوب اون وظیفه مرزبانیه ...چرا باید دوتا نبروی دریایی باشه اخه ...چرا تلفیق نمیشه ...کلا یدونه با ترکیب تواناییهای هر دو و همپوشانی نقاط ضعف هر کدوم .... در نیروهای دیگه هم همینه ... نیروی هوافضای سپاه نیروی هوایی ارتش پدافند خاتم الانبیا ارتش پدافند سپاه نیروی زمینی سپاه نیروی زمینی ارتش نوهد صابرین تفنگداران دریایی ارتش اس بی اس تیپ ۵۵ هوابرد فاتحین .... خداییش چه خبره خوب همین موازی کاریها و ....نفس برای بودجه محدود نیروهای نظامی نمیزاره ...از اونور امکان نظارت به همون بودجه محدودم نیست با این گستردگی ....نتیجش فقط در مبحث اقتصادی ...فساد و اختلاس و ارتشا و باند بازی شدیده ... چی میشه مثل بقیه دنیا ...ما هم فقط یه نیروی زمینی داشتیم یه نیروی دریایی یه نیروی هوایی یه پدافند هوایی یه استراتژیک (موشکی و فضایی) . . گارد ساحلی هم وظیفه مرزبانیه و گارد مرزیه برای خارج از مرزها هم همون سپاه قدس برای کل دنیا بسه .... والا چرا اینقدر اصرار بر موازی کاری و بروکراسی و گسترش فساد سیستمیه
  25. 1 پسندیده شده
    سلام دوست عزیز فکر کنم سو تفاهم شده .منظورم را واضح تر بیان میکنم یک کشتی وقتی قراره هواگرد در تعداد بالا حمل کنه هیچ وقت به تنهای حرکت نمی کنه و با مجموعه ای از کشتی ها حرکت می کنه که بهش می گن ناو گروه.به عنوان مثال همین ناوگروه پنجم امریکا در خلیج فارس شامل یک ناو هوا پیما بر به عنوان کشتی اصلی و یک کشتی پشتیبانی و یک زیر دریایی و تعدادی ناو به عنوان ناو محافظ و ضد زیر دریایی همراه با اواکس های که همراهش می کنند. حالا این کشتی قراره همون کار را در یک مقیاس کوچکتر انجام بده. الان سوال مهم اینجا است حیطه جغرافیایی عملکرد این کشتی کجا است؟ابهای سرزمینی یا ابهای فرا سرزمینی؟ اگر آبهای فرا سرزمینی هست آیا تداخل در کار ارتش نیست؟اگر ابهای سرزمینی هست به نظر شما تبدیل یک جزیره مثل یکدوم از تنب ها به یک ناو زمینی و پایگاه پروازی پهپاد ها با توجه به توان بیشتر ما در این زمینه و امکان دفاع از اون در حالت بهتر این کار مقرون به صرفه تر و اثر گزار تر نبود؟ به نظر میاد آقایون فرماندهان سپاه یه مقداری دارن دنبال مسایلی می رن که خارج از چارچوب استراتژی های تعریف شده است .مگر اینکه کلا استراتژی های نظام عوض شده باشه که ما بی اطلاعیم. در مورد پهپاد هم اگر قراره پهپاد های کار امدی مثل شاهد 139 و غزه را حمل نکنه مهاجر و ابابیل را که الانم در کل خلیج فارس و در یایی عمان داریم یا مثلا حداقل بال پرنده های بزرگ در نقش شناسایی دور بورد باید حضور داشته باشه.