برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on جمعه, 13 بهمن 1402 در همه مناطق
-
9 پسندیده شده
-
3 پسندیده شدهبسم ا... تراکتور/بالابر MJ-1A در حال حمل یک تیر مهمات یاسین بخوبی در تصویر مشخص است پی نوشت : تفکیک و بروزرسانی گالری سوخو-22 های نیروی هوا-فضای سپاه -دوازدهم بهمن سال 1402 خورشیدی
-
2 پسندیده شده«مقاومت اسلامی عراق» مسئول حمله به پایگاه ماست / فقط به این دلیل که در ۴۸ ساعت گذشته چیزی ندیدهاید به این معنی نیست که چیزی نخواهید دید حقوق نیوز جان کربی (=صهیونیست) سخنگوی شورای تروریستی امنیت ملی آمریکا گفت که دستگاههای اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که مقاومت اسلامی عراق مسئول حمله روز یکشنبه به یک پایگاه آمریکا در اردن بوده است. کربی تکرار کرد که پاسخ آمریکا «در زمان و به نحوی که خود انتخاب میکند داده خواهد شد.» او گفت: «فقط به این دلیل که در ۴۸ ساعت گذشته چیزی ندیدهاید، به این معنی نیست که چیزی نخواهید دید.» جان کربی(=صهیونیست) سخنگوی شورای تروریستی امنیت ملی، گفت که دستگاههای تروریستی -اطلاعاتی آمریکا بر این باورند که مقاومت اسلامی عراق مسئول حمله روز یکشنبه به یک پایگاه آمریکا در اردن بوده است. جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، یک روز پیشتر گفت او در مورد اینکه واکنش آمریکا چه خواهد بود به تصمیم رسیده است و افزود: «من آنها (ایران) را به علت تامین تسلیحاتی مسببان این حمله مسئول میدانم». آن حمله به کشته شدن سه سرباز آمریکا و زخمی شدن حداقل ۴۰ سرباز دیگر منجر شد. به نوشته رسانه صهیونیستی بی بی سی، کربی در کنفرانس خبری روزانه خود در روز چهارشنبه گفت: «سرویسهای تروریستی -اطلاعاتی ما با قطعیت این حمله را به یک گروه چندجناحی نسبت میدهد.» او به «مقاومت اسلامی عراق» اشاره میکرد که قبلا مسئولیت این حمله را به عهده گرفته است. سخنگوی شورای تروریستی امنیت ملی آمریکا تکرار کرد که پاسخ آمریکا «در زمان و به نحوی که خود انتخاب میکند داده خواهد شد.» او گفت: «فقط به این دلیل که در ۴۸ ساعت گذشته چیزی ندیدهاید، به این معنی نیست که چیزی نخواهید دید.» او افزود: «اولین چیزی که خواهید دید، آخرین آن نخواهد بود.» بایدن گفته است که خواهان گسترش جنگی وسیعتر در خاورمیانه نیست. این اشارهای به جنگ اسرائیل و حماس در غزه است که در ماه اکتبر فوران کرد. ایران داشتن هرگونه نقشی در این حمله را رد کرده است. سردار حسین سلامی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روز چهارشنبه گفت: «این روزها از میان کلمات مقامات آمریکایی بعضی تهدیدات را میشنویم، به آنها میگوییم شما ما را آزمودهاید و فصل مشترک ما با شما این است که همدیگر را میشناسیم و هیچ تهدیدی را بدون پاسخ نمیگذاریم.» فرمانده سپاه گفته است که ایران به دنبال جنگ نیست، ولی از جنگ هم هراسی ندارد. پیشتر، امیر سعید ایروانی، نماینده ایران در سازمان ملل گفته بود که هر حملهای به خاک ایران یا منافع و اتباع آن در خارج «با پاسخ قاطع و قوی مواجه خواهد شد.» کتائب حزبالله روز سهشنبه اعلام کرد که عملیات خود علیه نیروهای آمریکا را برای پرهیز از ایجاد «شرمساری» برای دولت عراق معلق میکند. سه سربازی که در آن حمله، در شمال شرق اردن، کشته شدند از پایگاه «فورت مور» در ایالت جورجیا میآمدند. مقامهای آمریکا روز چهارشنبه تایید کردند که حداقل ۴۱ عضو گارد ملی هم مجروح شدهاند. به گفته گارد ملی آمریکا ۲۷ نفر آنها به محل کارشان بازگشتهاند و ۱۴ نفر دیگر هنوز تحت ارزیابی پزشکی قرار دارند. https://www.newslaw.net/«مقاومت-اسلامی-عراق»-مسئول-حمله-به-پایگاه-ماست-فقط-به-این-دلیل-که-در-۴۸-ساعت-گذشته-چیزی-ندیدهاید-به-این-معنی-نیست-که-چیزی-نخواهید-دید.a288323
-
1 پسندیده شدهبالگرد سوپر استالیون CH.53E CH.53E سنگین ترین بالگرد درحال حاضر غرب مشهوربه سوپراستاليون می باشد سپاه تفنگداران دریایی امریکا بزرگترین کاربر این نوع بالگرد ترابری سنگین است.ماموریت این بالگرد ترابری حمل نیرو و تجهیزات در هر ساعت ودر هر کجا می باشد.امریکا در حمله به طبس از این بالگرد (مدل اولیه)استفاده کرد . ایران نیز تعداد اندکی از این بالگرد را در اختیار دارد. طول ۳۵/۲۲ متر سقف پرواز ۵۶۴۰ متر عرض ۶۹/۲ متر حداکثرظرفیت ۵۵ نفر ارتفاع ۳۲/۵ متر وزن خالی ۱۶۴۸۲کیلوگرم حداکثرسرعت ۳۱۵کیلومتربرساعت حداکثر وزن ۲۵۴۰۰کیلوگرم برد ۲۰۷۵کیلومتر بار قابل حمل با قلاب ۱۶۳۳۰کیلوگرم ساخت سیکورسکی/امریکا
-
1 پسندیده شدهناصرالدین شاه در سال 1878 از طریق روسیه به اروپا سفرکرد. او در بازگشت از امپراطور روسیه درخواست کرد تا یک نیروی نظامی مانند قزاقهای روسی برایش تهیه ببیند چرا که از انضباط و همچنین لباسهای قزاقهای روسی بسیار خوشش آمده بود. الکساندر دوم این درخواست را گام مناسبی در جهت گسترش نفوذ روسیه در ایران دید و در پاسخ شاه ایران سرهنگ دوم دومانتویچ را برای ایجاد و سازماندهی نیروی نظامی قزاق به ایران فرستاد. این نیرو تا زمانی که سوئدی ها ژاندارمری را در ایران تاسیس کردند تنها نیروی نظامی منظم ایران بود. تیپ قزاق بر خلاف نامش از قزاقهای روسی تشکیل نشده بود. بیشتر افسران و سربازان این نیرو ایرانی های مهاجری بودند که پس از اشغال منطقه قفقاز توسط روسیه به ایران مهاجرت کرده بودند. فرمانده های این نیرو تا اکتبر 1920 همگی روس بودند و توسط امپراطور روسیه تعیین می شدند و نیروی قزاق با وجود اینکه شاه ایران را فرمانده خود می دانست از پرچم روسیه استفاده می کرد. در این سال، سرتیپ (میرپنج) رضاخان فرماندهی این نیرو را برعهده گرفت و تمامی افسران روس را از نیروی قزاق اخراج کرد. تا این سال استعداد این نیرو تا حد یک لشکر گسترش یافته بود. یکسال بعد رضاخان با کمک همین نیرو و تنی چند از افسران ارشد ژاندارمری دست به کودتای نظامی زد و سیدضیاءالدین طباطبایی را به مقام نخست وزیری رساند و خود وزیرجنگ شد. این کودتا در تاریخ ایران به کودتای سیاه معروف شده است. اندکی بعد رضاخان تمامی نیروهای نظامی ایران را در هم ادغام کرد و با ایجاد قشون متحدالشکل به فعالیت قزاق در ایران خاتمه داده شد. اسامی فرماندهان قزاق از ابتدای تاسیس: سرهنگ دوم دومانتوچ سرهنگ کوسوگووسکی سرهنگ چرنوزوبوف سرهنگ لیاخوف سرهنگ وادبولسکی سرهنگ پروزورکیوتچ ژنرال بارون فون مایدل سرهنگ کلرجی سرهنگ استارسلسکی سرتیپ رضاخان نویسنده:رضاکیانی موحد منبع: مجله جنگ افزار
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبرنامه ترور و خرابکاری در داخل و خارج ایران توسط آمریکا کمتر از حمله مستقیم به ایران نیست. اون هم برای سقط شدن سه تروریست آمریکایی در حمله ای توسط گروه های مقاومت که تا به همینجا هم امریکا یک فرمانده و چند ده نیروشون را مستقیم به شهادت رسونده. تازه حمله مقاومت هم عرض با خساراتش نبوده و اشغالگری هم سر جاش هست. به نظرم نباید با این چانه زنی های رسانه ای و تخفیف دادن قصد آمریکا برای تلافی معبر باز کرد براش. طوری در رسانه هامون بحث میکنند که گویا در حال چانه زنی هستیم که حمله مستقیم نکن ولی این کارها را بکن. حمله به بهشاد و البرز هم که حمله مستقیم به ارتش کشور هست. این مورد به نظرم حتی اگر خرباکاری ای باشه که بر عهده نگیرند راحت میتونه معادلش پاسخ بگیره. همین حالا خانواده های دست چندم سقط شدگان 7 اکتبر توسط بزرگترین شرکت حقوقی جهان که تخصصش در شبط دارایی کشورها خارج از آمریکاست شکایت 1 میلیارد دلاری علیه ایران! ثبت کردند. تازه شرکت یک قران پول و حق کمیسیون هم ازشون نمیگیره. اینها را راحت بزارید اونها شما را راحت نمیزارند. باید از موضع سخت و محکم برخورد کرد. پ ن: چاره چیست؟ ایران هم به همین طریق بازی رسانه ای آمریکا گزینه های واکنشیش به هر اقدام ( شامل ترور، خرابکاری و ... ) را رسانه ای کنه. اگر افزایش تنش ها را میخوان باید آماده بود. به همون ترتیب و همون میزان. پ ن2: ولی تاکید مدامشون بر تعدد پاسخ ها و لایه لایه بودن و ادامه دار بودنشون مبتنی بر همین تصمیم هست. ضربات مکرر و متنوع. از ترور و حملات مستقیم به پایگاه های عراق و سوریه گرفته تا خرابکاری ها در داخل و دریا و سواحل و جزایر احتمالا. اون هم به صورت پلکانی و سنجش واکنش ایران به هر مرحله. سیگنال ترس سیگنال خوبی نیست. همین الان هم بیانیه کتائب، توقف فعالیت کانالهای مقاومت، حذف بیانیه حمله به حیفا و ... ما دلیلش را نمیدونیم ولی در افکار عمومی لااقل تاثیر منفی داشته.
-
1 پسندیده شدهامروز فضیلت زنده نگهداشتن یاد شهداء ، کمتر از خود شهادت نیست. با سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست. فوتبالیستی که نخستین واحد توپخانه سپاه را تشکیل داد توپهای غنیمتی که از عراق گرفته شده بودند، نیاز به ساماندهی داشت. بچههایی که تحصیلات و زکاوت بیشتری داشتند برای آموزش توپخانه به ارتش فرستاده شدند. اولین گروهان توپخانه سپاه پاسداران تشکیل شد و حسن فرماندهی آن را به عهده گرفت. هرجا سپاه میخواست توپخانه تاسیس کند حسن را میفرستاد، دائم در ماموریت بود. سخنرانی سردار شهید حسن تهرانی مقدم در یادواره سردار شهید حسن غازی سردار شهید حسن غازی یکی از سرداران سپاه اسلام است که در سال ۱۳۳۸ در یکی از محلات اصفهان و در خانوادهای متدین چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و دبیرستان را با موفقیت در همان محل زادگاهش گذراند و مدارج تحصیلی را تا اخذ دیپلم با موفقیت طی کرد. حسن دوران دبیرستان متفاوتی داشت، چراکه این مقطع از زندگی او با دوران مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی همزمان شده بود. او این دوران پر التهاب را با تکثیر و توزیع تصاویر و اعلامیههای امام خمینی (ره) گذراند و چندین بار نزدیک بود دستگیر شود، اما به لطف خدا از این مهلکهها گریخت. حسن بسیار به ورزش علاقه داشت و از همان نوجوانی به عضویت تیم سپاهان درآمد. اما ۱۶ سالگی شد نقطه درخشش او در زمینهای ورزش. حسن ۱۶ ساله کاپیتان سپاهان شده بود و در مسابقات قهرمانی کشور هم در تیم منتخب اصفهان به عنوان یک ورزشکار متدین، خوش فکر و با استعداد معرفی شد. همین موضوع باعث شد تا در مسابقات قهرمانی آسیا به تیم ملی جوانان کشور دعوت شود. تیم فوتبال سپاهان سردار شهید حسن غازی (دومین نفر ایستاده از سمت چپ) دوران دبیرستان را که به پایان رساند توانست در رشته پزشکی دانشگاه اصفهان پذیرفته شود و تحصیل خود را آغاز کند. انقلاب اسلامی که پیروز شد حسن همانند سایر دوستانش پای کار انقلاب آمد و با مشاهده تحرکات ضد انقلاب در غرب کشور پس از یک دوره فعالیتهای پزشکی در بیمارستان دکتر شریعتی اصفهان به کردستان رفت تا با ضد انقلاب مقابله کند. حسن با شروع جنگ تحمیلی به جبههها رفت و نبرد با بعثیها را آغاز کرد. او در ابتدا مسئولیت یکی از آتشبارهای توپخانه را عهده دار شد و با نشان دادن لیاقت خود فرماندهی گردان توپخانه ۶۱ محرم سپاه را برعهده گرفت. او در بسیاری از عملیاتهای غرب و جنوب شرکت داشت و با شجاعت مثال زدنی همواره با دشمن میجنگید. همین لیاقت و شجاعتش باعث شد تا فرمانده وقت کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مسئولیت ایجاد اولین گروه توپخانه سپاه را به حسن واگذار کند و بعد از مدتی یگانهای مستقل توپخانه در سپاه با همفکری او به وجود آمد. اما سرانجام در عملیات خیبر برای سامان بخشی به آتش پشتیبانی به خط مقدم محاصره شده طلائیه رفت و تیربار به دست همپای بسیجیان عاشق ساعتها جنگید و نهایتاً ۱۱ اسفندماه سال ۱۳۶۲ هدف تیر مستقیم تانک دشمن قرار گرفته و شربت شهادت را نوشید. پیکر مطهرش در طلائیه ماند و زیر آب رفت و هیچگاه بازنگشت. پ.ن : دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاء الله و اگر عمری باقی بود ، در پست های بعدی، سایر شهدای کمتر شناخته شده دفاع مقدس کشورمان را خدمت دوستان عزیز معرفی خواهم نمود.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... فصل شکار پیش اخطارها ماجرای ای وکس نیروی هوایی روسیه و دفاع هوایی ارتش اوکراین شرح ماجرا : در میانه ژانویه 2024 و سکون نسبی صحنه نبرد اوکراین ، پدافند هوایی ارتش کیف مدعی شد که یک فروند پرنده پیش اخطار هوابرد آ-50 را برفراز دریای آزوف ساقط کرده و به یک فروند پست فرماندهی پرنده ایلوشین-22 نیز آسیب شدیدی وارد نموده است. پس از چند ساعت سکوت رسانه های روسی ، تصویری از سکان عمودی ایلوشین-22 منتشر گردید که گفته می شود به سختی و در شرایط کاملاً اضطراری در فرودگاه آناپا ( شمال غربی نووروسیسک و شرق تنگه کرچ ) فرود آمده بود انتشار یافت که به ادعای ارتش اوکراین تا حدودی اعتبار می بخشید . از سویی دیگر ، ای وکس روسی نیز درست برفراز دریای آزوف از صفحه رادارهای ارتش روسیه محو شد و از آن پس دیگر مشاهده نگردید . این زدو خورد بخشی از نبرد بزرگتری میان مسکو و کیف برای بدست گیری برتری هوایی برفراز شرق اوکراین است که همزمان با بن بست عملیاتهای زمینی روز به روز برشدت آن افزوده می شود. سکان عمودی ایلوشین-22 پست فرماندهی / شنود نیروی هوایی ارتش روسیه که بدلیل برخورد ترکش حاصل از انفجار سرجنگی موشک ناشناس آسیب دیده چه اتفاقی برای ای وکس روسی افتاد ؟!! تا این لحظه ارتش اوکراین اعلام نکرده که از چه سامانه تسلیحاتی برای سرنگون و آسیب رساندن به پرنده های اطلاعاتی ارتش روسیه استفاده کرده ، با این حال ، سرنگونی آ-50 نیروی هوایی روسیه در بیش از 160 کیلومتری خط مقدم و آسیب دیدن ایلوشین-22 که چیزی در حدود 270 کیلومتر دورتر درحال پرواز بود ، شائبه کاربرد توامان اس-200 یا پاتریوت های اوکراینی را تا حدودی تقویت می کند چرا که موقعیت سقوط پرنده های روسی از برد 120 کیلومتری سامانه های SAMP/T ایتالیایی – فرانسوی و همچنین مدل های اولیه سامانه اس-300 اوکراینی فراتربوده و با توجه به اینکه تعداد پرنده های بزرگ حاضر درآسمان منطقه نبرد بسیار محدود است می توان اعتبار شکار مزبور را به یکی از دو سامانه مذکور نسبت داد . علاوه براین ، الگوی برخورد ترکش و آسیب های وارده به سکان عمودی ایلوشین-22 نیز تا حدودی به سرهای جنگی موشک های اس-300 ، اس-200 و خانواده موشک های پاتریوت پک-2 منطبق است . محدوده دریای آزوف ، جایی که گفته می شود روسها برای ایجاد یک تصویر راداری یکپارچه از صحنه نبرد بشدت درآن فعال هستند آ-50 و ایلوشین -22 نیروی هوایی روسیه برفراز این منطقه سرنگون شده و هدف قرار گرفتند. https://www.aparat.com/v/rVyXL سامانه اس-200 گرچه در دهه شصت میلادی توسعه پیدا نمودولی به دلیل اینکه از موشکی دومرحله ای استفاده می کند برد قابل توجهی را بخود می بیند ولی اکنون آن چیزی که اطلاعات زیادی در مورد آن وجود ندارد ، تعداد سامانه و موشکهای فعال اس-200 است که پدافند هوایی اوکراین از آن استفاده می کند، با این حال هر تعداد آتشبار عملیاتی نیز در اختیار ارتش کیف باشد ، احتمالا امکان شلیک آن از پست خطوط مقدم و یا حتی از غرب رودخانه دنیپرو وجود دارد . موشک این سامانه گرچه بدلیل سرجنگی به نسبت قدیمی و قدرت مانور پائین در نقش ضدبالستیکی کارایی خاصی را به نمایش نمی گذارد ولی همچنان دربرابر پرنده های بزرگ و کُندپروازموثر است .از سویی دیگر ، پرتابگرهای پاتریوت به نسبت کوچکترو متحرک تر بوده ولی کیف اکنون ترجیح می دهد ازآنها در اطراف شهرهای اصلی ، بعنوان ستون فقرات شبکه دفاع هوایی استراتژیک خود دربرابر حملات پهپادی و بالستیکی روسیه استفاده کند . حساب کاربری نیروی هوایی و وزارت دفاع اوکراین مضاف براین ، سامانه های پاتریوت براساس داده های موجود می توانند در فاصله قابل توجهی از اجزاء کنترل -فرماندهی خود وارد عمل شوند که این ویژگی به کاربر اجازه میدهد تا پرتابگر را جلوتر از بخش های راداری و هدایت که آسیب پذیرتر هستند ، مستقر کند که این به شکل همزمان برد سامانه و قابلیت بقای آن را تا حدودی افزایش می دهد . بدین سان ، شلیک مذکور چه از سامانه اس-200 یا چه پاتریوت صورت گرفته باشد ، این حقیقت را نمایان می سازد که ارتش اوکراین اکنون توانایی آن را دارد که امضای راداری ای وکس های روسی و همچنین سیگنال های ارتباطی ایلوشین-22 را شناسایی و رهگیری نماید . در این زمینه ، گرچه روسها مدعی اند که آسیب دیدن ایلوشین-22 و سرنگونی ای وکس بدلیل شلیک سامانه های خودی بوده ولی به اعتقاد برخی ناظران نظامی غربی ، مسکو تمایل زیادی به بی کفایت نشان دادن دفاع هوایی خود دارد تا اینکه موفقیت احتمالی اوکراین را بپذیرد. درس های برگرفته از سرنگونی ای وکس روسی ساقط شدن آ-50 نیروی هوایی روسیه و وارد آمدن آسیب شدید به پست فرماندهی پرنده ایلوشین-22 ، سه درس مهم را پیش روی سایر ارتش ها قرار می دهد : 1- نخست اینکه حادثه فوق نشان میدهد که نیروی هوایی ارتش روسیه تلاش های همه جانبه خود را برای سرکوب پدافند هوایی اوکراین ادامه میدهد ولی روسها بلحاظ تاریخی همانند همتایان خود در ارتش های غربی ، سرمایه گذاری اندکی بر روی توسعه سامانه ها الکترونیک و همچنین آموزش خلبانان خود جهت سرکوب دفاع هوایی دشمن کرده اند . درواقع امر ، ماموریتهای ضدتشعشع عملیات بسیار پیچیده ای است که نیازمند هماهنگی بالایی میان نیروی هوایی و شبکه دفاع هوایی زمین پایه و حتی نیروی زمینی دارد . به همین دلیل صرف برخورداری از موشک های ضدرادار کافی نیست و این مساله را نیروی هوایی اوکراین با شکست در سرکوب پدافند هوایی ارتش روسیه ، حتی با دریافت سامانه های ضدراداری غربی نظیر هارم تجربه کرده است. 2- درس دوم بطور مستقیم مرتبط به مسکو است . درواقع روسها بدلیل نیازمندی های روزافزون خود جهت بدست گرفتن برتری هوایی برفراز منطقه نبرد ، خطر وارد کردن پرنده گران قیمتی نظیر آ-50 به نزدیکی خطوط مقدم را به جان خریده بودند . پرنده ای نظیر آ-50 و پست فرماندهی همراه آن ( ایلوشین-22) پیش ازاین تنها برفراز بلگورود حضور داشتند و نیروی هوایی روسیه چندان تمایل نداشت تا چنین سامانه هایی را بیش از حد به خطوط مقدم نزدیک کند مگر اینکه ارتش نیازمند برخورداری از یک تصویر راداری دائم از صحنه نبرد بوده و همین امر نیروی هوایی را وادار کرده تا ای وکس های خود بیش از گذشته به خطوط مقدم نزدیک کنند . از سویی دیگر ، گزارش های مستمر منابع غربی درخصوص تحویل زودتر ازموعد جنگنده های اف-16 به اوکراین ، روسها را تشویق کرده تا با جلوبردن ای وکس های خود از تحرکات احتمالی آنان اطلاع حاصل کنند . درهر صورت ، نیروی هوایی ارتش روسیه اکنون تنها 8 فروند ( 7 فروند ) ای وکس آ-50 در اختیار دارد که با درنظر گرفتن از دست رفتن خدمه آموزش دیده ، می تواند زیان قابل توجهی برای مسکو باشد . 3- سومین و آخرین نکته ای که می توان از این حادثه برداشت نمود ، تاثیر این شکار برعملیات نیروی هوایی روسیه در آینده و برفراز صحنه نبرد است . جلوکشیده شدن بخشی از شبکه دفاع هوایی اوکراین ، احتمالا روسها را وادار می کند تا مدار پروازهای اطلاعاتی خود را مجددا" عقب بکشد و این به نوبه خود ، زمان شناسایی اهداف اوکراینی را افزایش خواهد داد که در صحنه نبرد اوکراین ، این به معنای از دست دادن یک مزیت قابل توجه خواهد بود . با این حال روسها دست بردار نیستند و خبرهایی مبنی بر پرواز ای وکس های روسی برفراز کراسنودار منتشر شده که نشان میدهد ارتش روسیه همچنان به اطلاعات این پرنده نیاز دارد . پی نوشت : منبع1 منبع2 منبع3 4- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شده
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Xian Y-7H) بدون شک ، یکی از مهمترین کارویژه های نیروی هوائی مدرن برای هر کشوری ، ایجاد توان لجستیک و پشتیبانی عملیاتی از نیروهای زمینی آن کشور است. صنعت هوانوردی جمهوری خلق چین هم خود را از این نیاز مبرا ندانسته است و در مقاطع مختلف اقدام به تولید هواپیماهای ترابری متنوع نموده است. تولید هواپیماهای سِری " وای " در چین را می توان در راستای همین نگرش تعریف و توجیه نمود. با این مقدمه ، در معرفی بیست و چهارمین اژدهای زرد به سراغ یکی دیگر از اسب های بارکش چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Xian Y-7H ) ژیان وای -7 اچ : هواپیمای توربوپراپ ترابری Y-7H یکی دیگر از محصولات موفق صنعت هوانوردی چین است که خط سیر تکاملی صنعت هوانوردی چین را به خوبی مشخص می کند. این اسب بارکش در واقع نسخه ای از هواپیمای مسافربری Xian y-7 است که بر اساس آنتونوف -24 شوروی در چین تولید تحت لیسانس آن صورت می گیرد. آنتونوف 24 روسی که تولید تحت لیسانس آن در چین با نام Y-7 تولید می شود تولید این هواپیمای مسافربری (Xian y-7) بخاطر اثرات مخرب انقلاب فرهنگی چین دچار وقفه های متعددی شده و مسیر پر فراز و نشیبی را در تولید طی نمود. یعنی از دریافت پروانه ساخت تا شروع خط تولید آن 18 سال زمان طی شد. (1966 الی 1984 میلادی). نمونه ترابری نظامی آن (که موضوع این تاپیک است) هم از سال 1992 در خط تولید قرار گرفت. طبق اعلام منابع چینی مجموعا 103 فروند از انواع مختلف هواپیمای Y-7 تولید شده است (مسافربری - ترابری - آواکس و ... ) که مشخص نیست که چه تعداد از این مجموعه متعلق به نسخه ترابری نظامی می باشد. کشورهای کامبوج ، لائوس ، موریتانی و زامبیا از کاربران این هواپیمای توربوپراپ چینی می باشند. (ویکی پدیا نهاجا را هم از کاربران این هواپیما دانسته است که مدرک مستدلی برای این ادعا وجو ندارد) این اسب بارکش ، از دو موتور توربوپراپ Dangan WJ-5A ساخت چین بهره میگیرد. موتور Ivchenko AI-24 که در چین با عنوان WJ-5A تولید تحت لیسانس می شود ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت. .
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (Hungdu JL-8) واقعیت این است که حلقه های زنجیر تولید هواپیماهای رزمی ، تکمیل نمی شود ، مگر با تولید جت های آموزشی مدرن. بدون شک جت آموزشی جی اِل-8 چین را باید یکی دیگر از نقاط قابل توجه در صنعت هوانوردی چین ( و صد البته صنعت هوانوردی پاکستان) دانست. هر چند که چین ،پیش از این هم چند نسخه هواپیمای آموزشی ساخته بود ، اما هیچکدام مانند این جت آموزشی چینی در بازار هوانوردی خوش ندرخشیدند. با این مقدمه ، در معرفی بیست و سومین اژدهای زرد به سراغ این جت آموزشی چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( Hongdu JL-8 ) Karakorum-8 جی ال - 8 / کی -8 : جت آموزشی و جنگنده سبک JL-8 را باید یکی از موفق ترین محصولات صنعت هوانوردی چینی دانست. محصولی که شاید پس از آبگرمکن های چینی (J-7) ، یکی از پر فروش ترین هواپیماهای نظامی چین در بازارهای بین المللی نام گرفته است. این جت آموزشی اولین تجربه همکاری مشترک جدی بین دولت های چین و پاکستان می باشد . این هواپیما در صنایع Hongdu با نام JL-8 و در پاکستان با نام Karakorum K-8 تولید می گردد. این هواپیما تولید سال 1994 میلادی است. طیق اعلام منابع چینی بیش از 500 فروند از این هواپیما تولید گردیده است. از این هواپیما بیش از 2.000 فروند تولید گردیده و در نیروی هوائی چین و 14 کشور دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. مصر (118 فروند) ، پاکستان (92 فروند) ، ونزوئلا ، سودان و ... برخی از خریداران این پرنده آموزشی چینی هستند. این جت سبک آموزشی رزمی ، از یک موتور تورفن WS-11 ساخت چین بهره میگیرد. ( البته نسخه تولید پاکستان از یک موتور تورفن Honeywell TFE731 ساخت آمریکا بهره میگیرد.) ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شدهبا سلامی گرم و دوباره به دوستان عزیز میلیتاریست ، بحث معرفی پرنده های چینی رو به اتفاق هم ادامه میدیم: (KJ-2000) Main ring (حلقه اصلی) مسلما و قطعا ؛ یکی از مهمترین تسلیحاتی که هر نیروی هوائی مدرنی باید به آن مجهز شود ، پرنده های پیش اخطار ( یا اصطلاحا آواکس ها) هستند. نیروی هوائی چین هم از مدتها قبل این نیاز را در خود احساس می نمود و مطابق با این نیاز صنایع هوانوردی چین ، اقدام به تولید طیف متنوعی از پست های پرنده اخطار پیش هنگام نمود. پیش از این دو نمونه KJ-200 و ZDK-03 در این تاپیک مورد بررسی قرار گرفتند. ZDK-03 در خدمت نیروی هوائی پاکستان اما همچنان خلاء وجود یک آواکس برد بلند و دوربرد در نیروی هوائی چین احساس می گردید. تولید هواپیمای KJ-2000 شاید بهترین پاسخی بود که چینی ها به این نیاز دادند. هواپیمائی که در ابتدا قرار بود که محصول مشترک روسیه - اسرائیل و چین باشد (با کد A-50 i ) ؛ اما تحت تأثیر فشارهای آمریکا ، رژیم صهیونیستی از این پروژه کنار کشید و در نهایت خود چینی ها و با تکیه بر دانش بومی خود ( البته با الگو پذیری و کپی کاری از رادارهای فالکون اسرائیل) اقدام به تولید این پرنده استراتژیک نمودند. IL-76 روسی در اسرائیل در حال تبدیل شدن به A-50i با این مقدمه ، در معرفی هجدهمین اژدهای زرد به سراغ این آواکس چینی رفتیم ، تا با آن بیشتر آشنا شویم. ( KJ-2000 ) Mainring حلقه اصلی کی جی - 2000 : هواپیمای کنترل و هشدار زود هنگام KJ-2000 را باید یکی از استراتژیک ترین محصولات صنعت هوانوردی چینی دانست. محصولی که باید آنرا پاسخ قاطع چین به اعمال فشارها و تحریم های آمریکادانست. چین در ابتدا تصمیم داشت که هواپیمای بریف-50 روسیه را به سیستم های الکترونیکی پیشرفته آواکس فالکون اسرائیلی مجهز نماید. مطابق این توافق نامه سه جانبه مابین روسیه - اسرائیل و چین ؛ یک فروند آواکس روسی به تل آویو منتقل گردید. اما پس از مدتی بخاطر اعمال فشارهای آمریکا به اسرائیل و نگرانی پنتاگون از انتقال تکنولوژی پیشرفته اسرائیلی به چین ( بخاطر شباهت های بالای تکنولوژیکی آواکس فالکون به آواکس E-3 ) ؛ اسرائیلی ها از ادامه پروژه منع شدند. بریف آ- 50 ساخت روسیه آواکس فالکون اسرائیلی ، یکی از پیشرفته ترین آواکس های جهان بریف A-50 روسی که طبق توافق 3 جانبه به اسرائیل منتقل شده بود تا در نهایت تحویل چین شود در نتیجه چین پس از انتقال آواکس نیمه کاره به چین ؛ با اتکاء به دانش بومی خود سرانجام آواکس کی جی - 2000 را تولید نمود که طیق ادعای چینی ها شباهت های تکنولوژیکی بسیاری به آواکس فالکون دارد. هر چند بخاطر عدم دسترسی منابع بی طرف به این هواپیما ، امکان مقایسه قابلیت های آن با نسخه های روسی و غربی وجود ندارد. این هواپیما تولید سال 2003 میلادی است. KJ-2000 در اولین گام ها طیق ادعای منابع چینی بیش از 5 فروند از این هواپیما تولید گردیده است. با توجه به نیاز نیروی هوائی خلق چین به این هواپیما و محدودیت های خط تولید تاکنون مجوز صادرات این هواپیما صادر نگردیده است و نتیجتا هیچ خریدار خارجی برای دریافت این هواپیما ثبت سفارش نکرده است. این آواکس که بر پایه هواپیمای ترابری IL-76 روسی تولید شده است ، از چهار موتور تورفن Soloviev D-30 ساخت روسیه بهره میگیرد. (همانند IL-76) موتور D-30 روسی ، قلب تپنده KJ-2000 چینی این موتور ، علاوه بر این آواکس بر IL-76 ، Mig-31 و Xian H-6 هم نصب شده است http://www.military.ir/forums/topic/8849-kj-2000-%D8%8C-%D8%A2%D9%88%D8%A7%D9%83%D8%B3%D9%8A-%D9%83%D9%87-%D8%A2%D9%86%D8%AA%D9%86-%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D9%86%D9%85%D9%8A-%DA%86%D8%B1%D8%AE%D8%AF/ ادامه دارد... ------------- پ.ن 1 : لطفا دوستانی که پسندیدند مثبت را فراموش نکنند پ.ن 2 : انشاءالله اگر عمری باقی بود ، در پست های آینده به سایر پرنده های چینی خواهیم پرداخت.
-
1 پسندیده شده[center][b]به نام حق[/b][/center] [b]توسعه ارتش در دوره رضا شاه[/b] البته رضا شاه به آن اندازه درایت و بصیرت نداشت که بتواند ایران درهم ریخته و ناتوان را بدون بودجه و ارتش سر و سامان دهد و قدرت مرکزی را پس از نیم قرن بر کل ایران حاکم کند . اما چنانچه گفته شد سیاست انگلیس و سایر دول سرمایه داری در آن سالها این بود که دور تا دور شوروی را کشورهای قوی و یا حداقل نسبتا قوی محاصره کند تا مانع پیشروی نظامی و سیاسی کمونیست ها شوند . رضا شاه دارای خوی خشن و نظامی بود . وی با توجه به مشاوره هایی که از ژنرال های انگلیسی و مستشاران انها میگرفت دریافت که باید از نظر نظامی ، ساختار اساسی ارتش را تغییر دهد . این ارتش باید بگونه ای باشد که در درجه اول نیرویی ملی بوده و تحت تاثیر عشایر و اسلات و به طبع خان ها و امرای محلی نباشد . وی در اولین اقدام در سال 1308 بودجه ارتش را به میزان قابل توجهی افزایش داد و آن را به عدد تقریبی 14.5 میلیون تومان رساند که در ان زمان رقم حیرت آوری بود . این رقم طی 9 سال با 3 برابر افزایش به حدود 41 میلیون تومان رسید . ارتش ایران در سالهای مذکور از نظر تکنولوژیکی نیز توسعه یافت . در بخش آموزش ، دانشکده های متعدد ظرف یک دهه هزاران افسر و درجه دار را فارق التحصیل کرده و اصولا شکل نظامیان ایرانی را کاملا متحول کردند . رضا که میدانست یک ارتش جدید بدون جنگ افزار های مدرن نیرویی فاقد کارایی است دستور تجهیز نیروها را صادر و این امر سبب شد تا طی 2 دهه ، قدرت مرکزی ایران مجهز به سلاح های بسیار مجهز تر از ارتش قاجاریه شود . معطوفی در این باره آمار جالبی ارائه میدهد ؛ براساس این آمار تعد تفنگ های ارتش ایران از 37 هزار قبضه در سال 1300 شمسی به 507 هزار قبضه در سال 1320 افزایش یافته و مسلسل های این نیرو از عددغیر قابل اعتنای 66 قبضه به 8158 قبضه در سال 1320 میرسد . مطابق آمار در حالی که ارتش ایران در هنگام کودتای رضا خان تنها 66 قبضه توپ داشت در آخرین سال حکومت پهلوی اول ، از واحد های بزرگ توپخانه با 874 توپ برخوردار بوده است . ارتش ایران در این مدت همچنین به مرور از 118 تانک و زره پوش نیر برخوردار میشود .از طرف دیگر سازمان نیروی زمینی ایران نیز مدام بزرگتر میشد تا آنجا که سال 1319 یعنی یک سال قبل از هجوم متفقین به ایران به 18 لشکر (بیش از 200 هزار سرباز ) رسید . میتوان گفت این ارتش از نظر مقیاس از دوره نادر به این سو بی سابقه بوده است . البته رضا شاه این نیرو را برای ساماندهی بر اوضاع آشفته ایران شکل داده بود و تقریبا کلیه اقدامات خود را با هماهنگی دولت انگلیس انجام میداد . وی در این راه نیز موفق بود چرا که ارتش ایران از نظر نفرات و تجهیزات به چنان برتری ای بر قدرتهای محلی در استانهای فارس ، آذربایجان ، خراسان و سیستان و بلوچستان و سایر نقاط دست یافت ، که اصولا دیگر کسی به فکر سرپیچی از دولت مرکزی نبود . اما رضا شاه از اواسط دوران سلطنتش دو اشتباه همزمان را مرتکب شد که هر دو موجب سقوط او شد . اوا انکه با بی توجهی به مجلس شورای ملی ، شخصیت های ملی و مذهبی و فشار بر مردم و مبدل شدن به یک دیکتاتور بی رحم ، پایه های حکومت خود را سست کرد و از طرف دیگر با افزایش ارتباط با آلمان و رویگردانی از انگلس زمینه توطئه چینی ان دولت علیه خود را فراهم آورد . او با سفارش کشتی به ایتالیا و هواپیما به آلمان ، به انگلیس نشان داد که به دنبال ان است که در دنیای قرن بیستم نفوذ انگلیسی ها را در ایران کاهش داده و به سوی نازی ها و فاشیست ها برود . لندن که میدید فردی که تاج و تحت خود را مدیون حمایت از انگلیس است اکنون در بسیاری ازپروژه های نظامی و غیر نظامی مهندسان آلمان ، ایتالیا ، فرانسه و حتی شوروی کمونیست را به ژنرال های انگلیسی ترجیح می دهد بی سر و صدا و آرام آرام به دنبال سرنگونی رضا خان از طریق نفوذ در بین سرداران ارشد ارتش ایران رفت و در این راه آنچنان قوی عمل کرد که موفق شد رضاخان و ارتش بزرگش را در شهریور 1320 نجنگیده وادار به تسلیم کند . به هر تقدیر در بین سالهای 1314 تا 1319 رضا شاه هنوز برای توسعه ارتش فرصت داشت . وی به مرور با خرید ده ها کشتی کوچم و بزرگ ، یک نیروی دریایی متوسط را در خلیج فارس و دریای عمان پایه دریزی کرد . به گفته اسدالله معطوفی 2 ناو 950 تنی ، 4 ناو 330 تنی ، 3 ناوچه 75 تنی بخشی از این نیروها بودند که تحت فرمان سرهنگ غلامعلی بایندر در نیروی دریایی ایران خدمت میکردند . در بخش هواپیماهای جنگی نیز با خرید دهها هواپیما از شرکتهای یونکرس آلمان و دوهاویلاند روسیه در کنار تعداد زیادی هواپیمای اسیاد ، برگه پوتز از فرانسه و آداکس ، فیوری، هانیدو اکسفورد از انگلیس نیروی قدرتمندی در ایران شکل داد . این نیروها اگر چه در بخش دریا و هوا از قدرت بزرگ آن زمان بسیار کوچکتر و ضعیف تر محسوب میشدند ، اما بعنوان نیروی محلی و منطقه ای قدرت قابل توجهی محسوب میشدند . گذر زمان نشان داد زمانی که سران یک ارتش وابسته به خارح باشند از آن دست نیرو حداقل در برابر دشمن خارجی کاری ساخته نیست . [b]هجوم متفقین[/b] بزرگترین مشکل رضا شاه این بود که در میزان قدرت خود و وفاداری سران ارتشش دچار غرور بی پایه و نسبت به توانایی بریتانیای کبیر دچار "اشتباه محاسبه"شد . هنگامی که در سپتامبر 1939 برابر یا شهریور 1318 شمسی آلمان به لهستان حمله کرد رضا خان سعی کرد تا با اعلام بی طرفی ، به انتظار ادامه وقایع بنشیند . شکست لهستان ظرف یک ماه به دست آلمان رضا شاه را مطمئن کرد دوستان آلمانی اش به اتفاق ایتالیا محور پاریس - لندن را شکست داده اند . نویسنده کتاب روزشمار تاریخ ایران در این باره از قول دکتر متین دفتری نخست وزیر شاه مینویسد : " درهمان زمان شاه در جلسه ای در هیات وزیران با اشاره به پیشرفت های برق آسایهیتلر از وزرا درباره عاقبت جنگ سوالاتی کرد اما از پاسخ به آنها قانع نشد و با عصبانیت از همه آنها خواست تا مقالاتی مستند درباره جنگ (البته آن گونه که نظر او موافق باشد) بنویسند . متین دفتری که فردی "آلمان دوست" (ژرمانوفیل) بود بهترین مطلب را در مورد آلمان ها نوشت و در نتیجه مدتی بعد به نخست وزیری انتخاب شد ! (باقر عاقلی ج 1 ص 116) در 25 آذر همان سال رضا شاه با امضای پیمانی با ژاپم نیت واقعی خود را به انگلیسی ها که در آن شرایط " سخت ترین روزها " را میگذراندند نشان داد . اما واقعیت این بود که اگر تا آن تاریخ انگلیس نبرد را در سراسر اروپا به حریف قدرتمند خود واگذار کرده بود ، اما این دولت در خاورمیانه و سراسر آسیا هنوز قدرتمندترین دولت اروپایی به حساب می آمد . به دستور چرچیل سه لشکر از سمت هندوستان راهی آبهای جنوب ایران شدند تا دفاع از مناطق نفت خیز ایران را (میتوان این این نقاط را در آن زمان مناطق نفت خیز انگلیس نامید) در برابر هرگونه تجاوز احتمالی برعهده گیرند . شاه ایران که از یک طرف می دید فعالیت های جاسوسان وماموران آلمانی در ایران هر چند گسترده ، اما قادر به تاثیر گذاری به تحرکات انگلیسی نیست و از آن طرف احتمالا ماه ها تا ورود ارتش آزادی بخش آلمان ! به خاورمیانه فاصله است دست و پای خود را گم کرده خواستار امضای یک پیمان دفاعی با انگلیس و خرید 60 فروند هواپیمای جنگی انگلیسی شد که لندن هر دول این پیشنهاد ها را رد کرد . چرچیل نخست وزیر انگلیس دیگر به خوبی به نیت رضاخان پی برده بود (بویژه اینکه شاه نگون بخت نمیدانست هنوز بیشتر رجال دربار و ارتش وابسته به انگلیسی ها بوده و اخبار را به موقع به گوش سیاستمداران بریتانیایی میرسانند) اما اتفاقات فروردین تا خرداد 1319 (مارس تا ژوین 1940) رضا شاه را دوباره به آلمانها دلگرم کرد .military.ir ارتش رایش با بهره گیری از جدیدترین روشهای تهاجمی موسوم به "حملات برق آسا" قدرتی از ماشین جنگی خود به نمایش گذاشت که دنیا را شگفت زده کرد . آنها ماه مارس نروژ را و به دنبال آن در آوریل بلژیک ، هلند و لوگزامبورگ را به زانو دراوردند . البته این تمام ماجرا نبود . فرانسه قدرت اول زمینی اروپا تا آن تاریخ ، در عملیاتی اعجاب آور ، غافلگیر شده و بیش از 100 لشکر خود را در کمتر از 40 روز از دست داد . نیروهای رایش در ژوئن 1940 (خرداد 1319) 200 هزار سرباز انگلیسی را در کنار کانال مانش بدون ساز و برگ مختار بین ترک اروپا و مرگ رها کردند و البته سربازان ناامید انگلیسی راه اول را برگزیدند . پاریس نیز کمتر از سه هفته بعد تسلیم شد . چهار ماه بعد نیز انگلیس در زیر بمباران هواپیماهای آلمان اولین تهاجم جدی را پس از دو هزار سال به خاک خود (از زمان حمله سزار به ان کشور) تجربه کرد . پس از این اتفاقات مجارستان ، رومانی و بلغارستان به محور ایتالیا آلمان پیوسته و ارتش آلمان که اکنون به اوج قدرت خود رسیده بود در مارس 1941 (فروردین 1320) در نبردی از جنس حملات برق آسابه سرعت یونان و یوگوسلامی را تصرف کرده ، در یک قدیم تصرف کامل اروپا قرار گرفت . قیام رشید عالی گیلانی در عراق علیه نیروهای انگلیسی (که پس از سقوط دولت عثمانی در 1918 اداره آن کشور را برعهده داشتند) آنها را در بدترین شرایط ممکن قرار داد . آنها میدانستند که کشورهای ستم دیده آسیای از پیروزی آلمانها خشنودند و آن را نتیجه ضعف امپراتوری کهن سال انگلیس میدانند و هر لحظه ممکن است این اتفاقات آسیا را علیه استعمارگران بشوراند بنابراین لشکرهای انگلیسثی بزودی دست به کار شده ، با شکست انقلابیون عراقی بصره و به دنبال آن بغداد را تصرف کردند و از آنجا با حمله به سوریه و لبنان مانع از سقوط مستعمرات فرانسوی به دست طرفداران آلمان شدند . رضا شاه حیرت زده و از سرعت عمل انگلیسی ها که هم اکنون در نبرد مرگ و زندگی با آلمان دسته دسته شاهد غرق شدن کشتی ها مرگ ده ها هزار سربازشان در یونان ، جزیره کرت ، مصر و لیبی بودند با قبول پناهندگی رشید عالی گیلانی و وزرایش به ایران نشان داد قصد مرعوب شدن را ندارد . سرعت اتفاقات در این زمان به اندازه ای بود که اگر رضا شاه میخواست در نق یک "بازیگر" ظاهر شود ، باید از یک دستگاه دیپلماسی بی طرف و بسیار با سواد برخوردار میبود (به مانند ترکها و اسپانیایی هاکه توانستند تا آخر جنگ ، آلمان و انگلیس را بازی داده و داخل جنگ نشوند) و طبیعتا اقدامات دیکتاتور ایران در دهه اخیر سبب شده بود تا افراد خوش نام و غیر وابسته از دور او پراکنده شوند . اتفاق وحشتناک جنگ ماه بعد از سقوز بغداد رخ داد . در خرداد 1320 برابر با ژوئن 1941، 250 لشکر آلمانی ، ایتالیایی ، رومانیایی و فنلاندی با آنچه که میتوان عظیم ترین یورش تاریخ نام برد با عبور از مرز شوروی از سه سو ، مرکز (مسکو) ، شمال (لنینگراد) و جنوب (کیف) این کشور را مورد حمله قرار دادند . ارتش های مجهز آلمانی به ریاست مارشالهایی چون فون بوک ، فون روندشتت ، رومل ، فو پاوولوس و گودریان به گونه برق آسا تحت حمایت هزار بمب افکن و جنگنده به ارتش شوروی (که از لحاظ بزرگی دست کمی از آلمان نداشت بلکه حداقل 50 لشکر هم افزون بر آن داشت) حمله بردند . در چند هفته اول ، صفوف ارتش سرخ در هم شکسته و نیروهای آنها در جنوب و مرکز در دام افتادند مرگ صدها هزار سرباز روس در کنار تسلیم لااقل یک میلیون سرباز سرخ ، در ماههای ژوئن و ژولای زنگهای خطر را در لندن و واشنگتن به صدا دراورد . آنگلوساکسون پی بردند که اگر دیر بجنبند ، آلمانها با تصرف مسکو در کل سرزمین های اوراسیا (اروپا - آسیا) جایی تسخیر ناشده باقی نمیگذارند . برای آنها در این زمان دیگر بی طرفی جانبداران رضا شاه بازی ای بود که کسی حوصله آن را نداشت . آنها باید به ارتش گرفتار در دام شوروی سلاح و مهمات میرساندند وتنها راه برای آنها نیز مسیر خلیج فارس - شوروی بود . رضاشاه که در این زمان کاملا تهییج شده ، قصد مقاومت در برابر دشمن دیرینه ایران را داشت کاملا از یاد برده بود که باید چنین نبردی را به تنهایی در برابر شوروی و انگلیس ادامه دهد ، آنهم با سرداران و سیاستمدارانی که هیچ کدام علاقه ای به ترک زندگی اشرافی و حضور در جبهه ها ندارند. شاید اگر 18 لشکر او از انگیزه کافی برخوردار بودند میتوانستند آن قدر در شمال و جنوب متفقین را معطل کنند تا هیتلر به فکر رساندن واحد های برگزیده برای او بیفتند اما او حتی نمیدانست که خرابکاری مردانی مانند سرلشکر نخجوان اجازه (یک نبرد کوچک) را از ارتش او سلب خواهد کرد . به هر تقدیر اعزام لشکرهای مجهز انگلیسی از هند به عراق از یک سو و تمرکز نیروهای روس در شمال ایران از سوی دیگر رضا شاه را مطمئن کرد که روزهای سختی در پیش دارد . شوروی و انگلیس ابتدا از ایران خواستند تا آلمانها را از خاک خود اخراج کند . ایران این درخواست را رد کرد اما مسئولان ایران پس از آنکه از تمرکز لشکر نهم انگلیس در بصره با خبر شدند دستور اخراج تعدادی آلمانی ها را صادر کردند ، اما دیگر دیر شده بود . در آن برهه از زمان انگلیس و روسیه تنها چیزی را که تحمل نداشتند یک دولت بی طرف طرفدار آلمان بود . هدف آنها انتقال صدها هزار تن کالا و مهمات از دریای گرم جنوب به ارتش در حال عقب نشینی" سرخ " بود . تنها راه ارسال مهمات به شوروی از طریق دریا ، خلیج فارس و دریای عمان بود چرا که دریاهای یخ زده شمال (اقیانوس منجمد شمالی و دریای بالتیک) در اکثر اوقات یخ زده و مملو از زیردریایی های مخوف المانی بود . حسین مکی نیز در کتاب خود از قول جواد عامری کفیل وزارت خارجه وقت ایران نقل میکند کهانگلیس برای کمک به روسیه سه راه داشت ؛ اول ارکانترسک (در شمال دریای بالتیک) که 6 ماه از سال یخ زده بود . دوم ولادی وستک (از شرقی ترین نقاط روسیه در نزدیکی ژاپن) که 11 هزار کیلومتر با مناطق نبرد فاسله داشت و سوم راه ساده و بدون مشکل ایران . بررسی وقایع آن روزها نشان میدهد که روسها چندان تمایلی به حمله به ایران نداشتند چرا که به شدت درگیر حمله آلمان بودند . این احتمال وجود داشت که ایران با یک دفاع سرسختانه انها را دچار مشکل کند ، اما این انگلیس بود که علاقه زیادی به حمله داشت و حتی روسیه را مطمئن ساخت ، ایران دفاع چندانی نمیکند . گویا عوامل سرسپرده انگلیس در درون دستگاه رضا شاه آن قدر متعدد و فراوان بودند که لندن مطمئن بود نبرد ساده ای در پیش رو دارد . مکی در کتاب خود از قول عامری مینویسد ؛ "روسها تا 20 روز قبل از حمله (سوم شهریور) هنوز نمیداستند که باید قشون آنها از مرزهای شمالی ایران بگذرد و به سمت پایتخت حرکت کند . روسها میگفتند؛ در حالی که ارتش سره در چند جبهه با نیروی مهاجم آلمان در حال مقابله میباشد حمله به خاک ایران با وجود قشون مجهزی که تحت امر رضا شاه است معقول به نظر نمیرسد . اما انگلیسی ها با اصرار آنها را آسوده ساختند و اطمینان دادند که با نقشه دقیقی ایران را غافلگیر میکنند (تاریخ 20 ساله ایران ج7 ص 139 147 148) [b]حمله متفقین به ایران[/b] انگلیسی ها به گفته چرچیل از 20 تیرماه 1320 (43 روز قبل از حمله به ایران) تصمیم حمله به ایران را گرفتند و در این اقدام خود سه هدف را همزمان تعقیب میکردند ، اول رساندن کمک به شوروی در حال سقوط (با کمک امریکا) و این امر با وجود رضاشاه نمیشد . دوم ، حضور در ایران برای جلوگیری از حضور جاسوسان و کماندوهای آلمانی سوم تصفیه حساب با رضا شاه که اکنون دوره اش برای امپراتوری انگلیس به پایان رسیده بود . حمله به ایران 4 صبح روز سوم شهریور 1320 (اوت 1941)از سه محور اصلی شما (توسط روسها) و غرب و جنوب غربی (از سوی انگلیسیها) آغاز شد . با توجه به تغییر تکنیک جنگها لزوم در هم کوبیدن روحیه ارتش مورد تهاجم قرار گرفته ، مهاجمان کار خود را با بمباران شدید شهرهها و پادگان های ایران آغاز کردند و این درحالی بود که رضا شاه ساده لوح چون حمله روسیه و انگلیس را باور نمی کرد عمده نیروهای خود را همچنان در شهرها و دروز از مناطق مرزی پراکنده نگاه داشته بود . (چون سفارت انگلیس به او قول داده بود که حمله ای در کار نیست) تبریز ، رضائیه ، اردبیل ، خوی ، اهر ، میاندوآب ، ماکو ، مهاباد ، بناب ، رشت ، میانه ، اهواز و خرمشهر جوز اولین هدفهای بمباران بودند. پادگانها نیز با بمباران دقیق بسرعت ناکارامد شدند . از آن سو نیز نیروهای موتوریزه و مکانیزه شوروژی در دو محور جلفا - مرند و ماکو -قره ضیاءالدین وارد خاک ایران شده و مقاومت های پراکنده را به سرعت از سر راه برداشتند . در محور غرب ، نیروهای زرهی موتوریزه انگلیس به سرعت از محور خانقین - قصر شیرین داخل خاک ایران شده و مستقیما به سوی کرمانشاه راندند . در جنوب کشتی های غول پیکر و قدرتمند انگلیسی نیروی دریایی جوان ایران را در حمله ای ناجوانمردانه به توپ بستند و کل این نیرو به همراه سربازان شجاعش و ناخدا بایندر و ناخدا نقدی (فرمانده و رییس ستاد نیروی دریای) جان خود را دراه میهن فدا کردند . انهدام کامل نیروی دریایی ، نشان دهنده مخالفت دائمی استعمارگران با نیروی دریایی قدرتمند ایران حتی در قرن بیستم بوده و هست . اخبار جسته و گریخته حاکی از آن بود که در غرب و شمال ایران باز هم به رغم عدم آمادگی اریش ، مردم و عشایر آماده مبارزه با متجاوزان هستند و بسیاری از آنان تنها اسلحه میخواهند . اما در آن سوی میدان یعنی در مرکز کشور وmilitary.ir ستاد تصمیم گیری چه میگذشت ؟حسن مکی در کتاب خود از قول مقامات حاظر در جلسه ویژه ستاد جنگ که چهارم شهریور ماه با حضور رضا شاه برگذار شده بود حکایات جالبی نقل میکند که در حین تاسف بار بودن آموزنده است. با مطالعه این مسایل میتوان تصور کرددر حالی که کشور بزرگی مانند ایران با 18 میلیوت جمعیت و 18 لشکر و نیم میلیون تفنگ حداقل میتوانست چند سال لشکرهای کم روحیه و محدود انگلیس و روسیه را معطل کند ، چگونه بدلیل مسلوب الختیار بودن مشتی زمامدار فاسد با کمترین دفاع به زانو در آمد . در جلسه مذکور رضا شاه که دیگر از آن غرور و تحکم او اثری نبود ، از وزراو نظامیان میخواهد تا راهکار پیشنهاد دهند . وزرا نیز جلسه را به اختیار نظامیان میگذارند . چند تن از فرماندهان با حرارت صحبت از مقاومت و جنگ میکنند و اعلام میکنند که حاظرند در برابر متجاوزان مقاومت کنند ، اما صحبت که به سرتیپ رزم آرا و سرتیپ عبدالله هدایت که هر دو از اطلاعات بیشتری برخوردار بودند میرسد ، آنها میگوید ارتش ایران نمیتواند بجنگد چون فاقد وسایل موتوری برای نقل و انتقال بوده و حتی خواروبار یک هفته ندارد! .با همین سخنان تقریبا به جمع بندی میرسند که دفاع فایده ای ندارد و باید به دنبال صحبت با سفرای انگلیس و روسیه رفت . اگر سخنان رزم آرا درست بوده که باید تاسف خود ، چگونه یک ارتش بزرگ درحالی که میداند هر لحظه ممکن است مورد حمله قراربگیرد تا این اندازه غیر آماده است و اگر او در حال شانتاژ بوده باید گفت چگونه دهها سرلشکر و سپهبد و رضا خان این گونه تحت تاثیر حرف یک یا دو نفر با درجات نظامی پایینتر بوده اند . البته رزم آرا ، یکی از معدود افسران بسیار با سواد مسلط به علوم ارتش رضا شاه بود و شاید از روی غرض صحبتی نگرده باشد اما اینکه رضا شاه اجازه بدهد ارتشش این گونه توسط جند فرمانده منفعل شود هنوز بعد از 65 سال ، جای سوال و تعجب دارد . military.ir به هر تقدیر برگزاری جلسه و اتفاقاتی دیگر در طی 48 ساعت بعد نشان داد که قرار نیست هیچ اقدام متمرکز و مقتدرانه ای در برابر متجاوزان صورت بگیرد ، چرا که رضا شاه که میخواست با هیتلر متحد شود و ان گونه افکار بزرگ و عجیب و غریب در سر داشت تنها دو روز پس از حمله به التماس از سفرای روس و انگلیس میخواست قوای خود را عقب بکشند و او در مقابل هرچه بخواهد به آنها میدهد . اما در جبهه شمال ، غرب و جنوب هنوز جنگ خاتمه نیافته بود ؛ بخشی از مردم و ارتش بدون امید به کمک ، با متجاوزان مشغول نبرد بودند . لشکر هشتم پیاده (هندی - انگلیسی)به فرمان ژنرال "هاروی" در آبادان پیاده شده و ضمن حراست از مناطق نفتی به سوی شمال به حرکت درامدند . 5 گردان و هنگ توپخانه و چند واحد بزرگ هوایی نیز از منطقه خانقین ورود به خاک ایران را آغاز کرده و پیشروی کردند . در 45 کیلومتری کرمانشاه منطقه خطرناک و قابل دفاعی چون گردنه پاتاق (47 سال بعد منافقین در همین نقطه به تله نیروهای از جان گذشته ایران افتادند) تنها چند واحد کوچک ایارن در حالی که از لشکر های بزرگ خبری نبود در این گردند آنقدر انگلیسی ها را معطل کردند که آنها مجبور شدند با کمک نیروهای امدادی گردنه را دور زده و جنوب نیروهای مدافع را که تا کنون تحت بمباران شدید بودند مجبور به عقب نشینی کنند . چرچیل در خاطرات خود خاطر نشان میکند که اگر ایرانی ها در این نقطه متمرکز میشدند پیشروی ما در غرب با مشکل مواجه میشد . (خاطرات جنگ جهانی دوم ، وینستون چرچیل ج 3 ، ص 336) . در حالی که در حنوب ، ایران تنها دو لشکر و 16 تانک داشت ، خیانت ژنرال های ایرانی سبب شد تا این نیروها به شکل کاملا پراکنده ای ظاهر شده و خرمشهر که به آنها نیاز داشت بدون مقاومت جدی سقوط کند . ششم شهریور یعنی سه روز پس از آغاز جنگ ، رضا شاه و هیات وزیران تصمیم گرفتند دفاع را متوقف کنند (اگر چه هنوز دستور جدی برای مقاومت نداده بودند) و این امر موجب شد نیروهای مدافع کرمانشاه و اهواز ، قزوین و تهران (دو لشکر گارد در اطراف تهران به خوبی موضع گرفته بود) سلاح ها را زمین بگذارند . خلبانان ایرانی که از تسلیم زودهنگام کشور به شدت ناخرسند بودند در هشتم شهریوز طی کودتایی امور قلعه مرغی را برعهده گرفته ، سعی کردند با برداشتن چند هواپیما به جنگ با دشمن ادامه دهند ، اما لشکر یک گارد (که باید مقابل متجاوزان می ایستاد) در اینجا خوب به وظایف خود عمل کرده و کودتاچیان را شکست میدهد ! این مسئله سبب مرگ چند افسر درجه داره وطن پرست شده و در نهایت دو نفر از آنها نیز با هواپیما فرار میکنند ، اگر چه آنها نیز به دلیل عدم پشتیبانی هرگز نتوانستند به نیروهای مهاجم آسیب برسانند . به این ترتیب ترس و روحیه ضعیف رضا شاه در کنار سرسپردگی نظامیان ارشد ایران موجب شد یکی از ننگین ترین اتفاقات کارنامه نظامی ایران رقم بخورد و ایران تا 5 سال بعد میزبان ارتشهای متفقین باشد /. [b]تاریخ جنگ های ایران (از مادها تا به امروز) ، علی غفوری ، ص 457 تا 466 ، انتشارات اطلاعات ...[/b] [b]در آخر اضافه کنم ؛ این متن نظرات شخصی من و یا مورد قبول صد در صدی بنده نیست ، صرفا به منظور نقد و بررسی و تبادل نظر اینجا قرار داده شده ....[/b] [b]کپی متن تنها با ذکر نام منبع اصلی "کتاب" و لینک سایت [url="http://www.military.ir"]www.military.ir[/url] مجاز است ....[/b]
-
1 پسندیده شده[right]و فرمانده این دیویزیون قزاق که بود برادر بیگدلی؟ والا تا یکی دو روز پیش بزرگترین ایراد شما به رضاخان این بود که چرا (یحتمل از همان روز به قدرت رسیدن هیتلر!!) با المان یا با انگلستان متحد نشد!! و حالا که مضرات این ایراد شما با توضیحات مفصل مشخص شده گیر داده اید به بخش اصلی ارتش ،تا انشالله بهانه بعدی چه باشد... چه بخواهیم چه نخواهیم در سایه همین ارتش بود که صنعت هر چند اولیه ایران ،دانشگاه ها و مراکز اموزش عالی مدرن به معنی حقیقی و دستگاه بوروکراسی ایران و ایجاد محاکم مدنی به جای رجوع به ریش سفیدان و سران قبایل شکل گرفت.این که ساختار عشایری در ایران باقی ماندنش بهتر بود حرف عجیب و غریبی است که سوای کسی که کینه دیرینه و کور با رضاخان دارد دیگری نمی تواند بپذیرد. (در باب جناب حافظ اسد هم تاپیک را منحرف نمی کنم ولی تبرئه کامل شخص وزیر دفاع وقت و ارتشی که از همان دوران استعمار فرانسه در قبضه فرقه نصیریه (علویان) بوده بازهم از هنرهای شماست ) خوب برادر من هم اشاره کردم در دوران قاجار تفکر ارتش مدرن شکل گرفت ،ولی ادامه نیافت.این که رضاخان بازهم احیا کرد این تفکر را بد است؟ این که پایه گذار صنعت اسلحه سازی مدرن و نیروی دریایی ایران شد بد است ؟ (در بحث مدیریت و فساد مالی و عدم شایسته سالاری در این ساختار قطعا رضاخان محکوم است البته) در مورد لهستان :مقاومت [b]سه هفته ای[/b] بزرگواران لهستانی این نتیجه را برایشان دربرداشت :300 هزار نفر نظامی کشته شدند. ،بعدش هم انتقام جویی وحشیانه المانی ها شش میلیون کشته دیگر در طول جنگ سر دستشان گذاشت ،در جریان شورش ورشو هم مبارزان لهستانی فریب جناب استالین و ارتشش را خوردند و با تعلل عمدی ارتش سرخ در رسیدن به ورشو ،لشکرهای وافن اس اس حسابی از خجالتشان درامدند و با نابودی کامل شهر ورشو ( ورشو و مانیل پایتخت فیلیپین به همراه هیروشیما شهرهایی شدند که بدترین خسارت را در جنگ به خود دیدند ) اخرین دسته از مردان مستعد و بااستعداد لهستانی از بین رفتند تا عمو ژوزف که قبلا هم کار 20 هزار نفر از نخبگان لهستانی را در کشتار جنگل کاتین ساخته بود ،با خیال راحت و بدون نگرانی از شورش ها و مخالفت های بعدی این لقمه چرب و نرم را ببلعد و تا سالها بعد لهستان به طور مطلق در قبضه قدرت روسها باشد. این از لهستانی که که تجربه طراحی و ساخت تانک و هواپیما و زره پوش و تفنگ و مسلسل و تولید انبوه مهمات ان هم به [b][color=#ff0000]صورت مستقل[/color][/b] داشت. و ایرانی که کل ذخیره فشنگش به 5 میلیون هم نمی رسید باید چه کند در این میان؟!! این است نتیجه شجاعت و جانفشانی که شما بزرگواران برای ایران می خواهید تا مبادا غرور ملی !! تان جریحه دار شود. این که زیرساخت علمی و صنعتی نقشی در دفاع و قدرت داعی ندارد هم از حرف هایی است که غیر از شما از هیچ صاحب نظری نشنیده ام. و این که سرشاخ شدن با راهزنان و خوانین مثل سرشاخ شدن با دوابرقدرت دنیا است هم همین طور!! جناب بیگدلی کلا مثل این که شما فقط قصدتان مخالفت و به قول معروف (( کل کل کردن)) با طرف مقابل است. دلیلش هم این است که شما هدف مباحثه را نه اضافه شدن به اطلاعات خود و دوستانتان ،بلکه (( برد و باخت )) می دانید. که اگر بنده هم چنین تفکری می داشتم می توانستم تا قام قیامت بر حرف هایم هر چند نادرست پافشاری کنم. اگر چنین است بنده نیز از ادامه بحث با شما معذورم.[/right]
-
1 پسندیده شده[quote name='mostafa_by' timestamp='1358894804' post='295260'] --------------------------------------------------------------- ممنون از توضیحات برادر elo. از فرمایشات شما استفاده کردم. درخصوص چرخش، از قضا اگه مطلب اول تاپیک رو یه بار دیگه بررسی بفرمایین، می بینین که بیشتر از اونکه بحث توسعه ی ارتش رضا خانی مطرح باشه، بحث اول و آخر سیاست ها و بویژه عوامل اشغال مطرحه. پس شاید این بحث ها به «عنوان تاپیک» ارتباطی نداشته باشه، ولی به «موضوع مطروحه تاپیک» کمابیش مرتبطه. ولی به روی چشم. سعی می کنم عرایضم رو بیشتر در قالب توسعه ی ارتش متمرکز کنم. هرچند که برای برخی دوستان، همین مفهوم توسعه هم چندان جا نیافتاده (یا به نفعشونه که جا نیافته). اما سایر بندهایی که مطرح فرمودین، عمدتاً در تاپیک بایندر مورد بررسی قرار گرفته و نظرات مختلف درخصوص شون عنوان شده. حالا نمی دونم شما اون تاپیک رو دیدین و از نظر شما کافی یا مرتبط نبوده که این موارد رو اینجا مطرح فرمودین یا که بدون اطلاع از وجود اون تاپیک و مطالبش، به این جمع بندی رسیدین. ----------------------------------------------------------------- اما خوشحال می شم مصادیق تلاش بنده برای به کرسی نشوندن عرایضم رو بهم یادآور شین تا خودم و عرایضم رو اصلاح کنم. [/quote] برادر و دوست اندیشمند آقا مصطفی سلام و درود خدا بر تو بسیار خوشحالم که تا حدود بسیار زیادی با گفته هامهم عقیده این بله تاپیک بایندر شهید رو دنبال میکردم هرچند واقعا زجر میکشیدم که چرا به جای پرداختن و شناساندن و تحقیق در ابعاد شخصیتی و تاریخی این شهید بزرگوار بحث به راه های دیگه رفته یه مطلب هم نوشتم و از دوستان خواهش کردم که اینجا به بررسی همچین مسایلی بپردازیم بنا بر همون پیشنهاد و برای کامل شدن بحث اوئن مطالب و زبقه بندی رو عنوان کردذم تا این تاپیک یک تاپیک جامع در باره کلا ارتش رضا خان از شکل گیری تا 20 شهریور و پس از اون باشه ببینید چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه دوست داشته باشیم و یا نه اون برهه جزیی از تاریخ کشور ماست و اگر از اون روزهای تلخ و سیاه درس نگیریم شاید روزی خدای ناکرده مجبور به تکرارش بشیم و از دیانت و انسانیت به دوره که " از یک سوراخ دوبار گزیده بشیم" بنده معتقدم حرکت ارتقا و بازسازی نطامی امروز اگر سرعتش از اون روزا بیشتر نباشه (که هست) کمتر هم نیست و دست برقضا حوادث سیاسی و تهدیدات هم به همون نسبت هشدارانه تر و تهدید آمیزتر و خطرناکتر پس باید اون دوره رو بررس کنیم من هم میدونم تمام مطالب گفته شده کم و بیش مرتبط با عنوان تاپیک هستند( و نه منطبق بر اون) و با بحث های جانبی مرتبط هم ابدا مشکلی ندارم منتها نشه حاشیه اصل رو به تاریکی بفرسته و جای اصل و رو بگیره اگر دوستان صلاح بدونن و کمی از اون وضعیت جبهه گیری دور بشن و سعس کنن بجای تقابل و مجادله به تعامل و مبحثه بپردازن این مبحث میتونه یکی از پربارترین مباحث سایت باشه اون دسته بندی به نظر بنده بهترین گزنه ممکنه بود که فقط نظر منه ممکنه دوستان برنامه و دسته بندی جامع تر و کامل تری رو ارایه بدن تا اونارو دنبال کنیم منتهی فعلا من اراده ای بر بحث و تعامل نمیبینم و هرچه هست نیش و کنایه و متلک و مجادله و تا حدودی سفسطه به نظرم هردو دسته گاها تعمدی چشم بر روی برخی حقایق و گفته های ثواب و بجاب طرف مقابل بسته و اونارو نادیده میگیرن یا بدتر از اون در حالی که میدونن که به حق و عقل و منطق نزدیکتره اونا رو انکار میکنن وقتی انکار حقیقت از سمت هر دو گروه باشهتقریبا میشه گفت نمیتونیم انتظار حصول یک نتیجه مثبت و مفید رو داشته باشیم پیشنهاد من فراموش کردن مباحث قبلی و شروع " یک آغاز" تازه و نو بر مبنای یک برنامه و جدول منظمه (حالا یا اونی که بنده مطرح کردم یا هر برنامه مناسب و معقولی که دیگر دوستان پیشنهاد بدن) چون باورم این است که برمبنای این حرفهای گذشته، و کفته شده در این تاپیک و تاپیک قبل نمیشه به یک نتیجه معقول و منطقی رسید پس اجازه بدین نگم کجا دچار سرش شدین چون همونطور که بالا و بالاتر هم گفتم به نظر میاد برخی جاها هردو طرف به چیزی که طرف مقابل میگه اشراف و اعتقاد قلبی و قبلی کامل داره منتها برای کم نیاوردن در این مجادله حاضر به پذیرشش نیست بدون تعارف و تملق بگم اطلاعاتتون بسیار عالیه منتها برخی جاها نیاز به جلا و صیقل داره و باید در چهارچوب مشخصی قرار بگیره درست مثه تزیینات زیبا ودرستی که با طراحی ها و چینش های متفاوت نمودهای متفاوتی هم خواهند داشت و زا اون برتر مثه مواد اولیه و مصالح بسیار باکیفیتی که نحوه ترکیب و چینششون کنار هم میتونه هم شاهکار خلق کنه هم یک افتضاح و معمارش هم خودتونین و بس قدر نعمت دانستنی که خداوند بهتون هدیه داده رو بدونین و باور داشته باشین که " آنانی که میدانند با آنانی که نمیدانند برابر نیستند" و به همون نسبت دونستنشون در برابر جامعه مسیولند هرکه بامش بیش برفش بیشتر و و و از همه دوستان خواهش میکنم به متلک گوی و اتهام و گرایی و متهم کردن یکیدیگی خاتمه بدن چند نکته: 1-اون گور به گور شده رفته و اون دنیا خدا بنا بر اعمالش اونو بازخواست میکنه نه تعاریف و تقدیرها و یا فحش و نفرینهای ما 2- اینگونه بحث (بحث که چه عرض کنم ، مجادله) در شان بزرگوراران نیست، همه شما ها دانش ، اطلاعات ، قدر و منزلت و جایگاهتون بسیار بسیار بالاتر و فراتر از این ادبیات نازیباییه که متاسفانه کم هم به کار نمیبرین 3- باید قبول کنیم جوامعی پیشرفت میکنن که اصول بحث و مناظره و نقد دلسوزانه و آگاه در بینشون جا افتاده شده باشه و نهادینه بشه، این شیوه خود رای و مج بودن از خصوصیات جوامع پیشرفت نکرده است 4- همه باید در شنیدن سخن طرف مقابلمون سعه صدر به خرج داده، و نقد پذیر و با ظرفیت باشیم و در قضاوت هم جانب عدل و انصاف و وجدان رو نیگر داریم یادمون نره" وجدان تنهنات محکمه ای هستش که نیاز به قاضی نداره" بیایین به وجدان خودمون احترام بزاریم نشه که خدای نکرده به برره کوچ کرده باشیم که وجدانها در خواب بود و ... 5-ارزش دوستی و دوستی ها بسیار بسیار بیشتر و بالاتر از اونه که بخوایم خراب یا خدشه دارش کنیم اونم برای یک دیکتاتور و مستبد حالا چه در طرفداریش و یا چه در ضدیتش مولا میفرمایند : حقیر کسیست که از یافتن دوست ناتوان است و از آن حقیرتر کسی که دوستش را از دست میدهد نشه که خدای ناکرده دچار حقارت بشیم در پایان از همه بابت لحن نصیحت گونه ام پوزش میخوام ، همچین قصدی رو نداشتم و خودمو هم در حدی نمیبینم که بخوام اینهمه عزیز بزرگوار رو خدای ناکرده نصیحت کنم حرفهای منو به دید درد دلهای دلسوزانه یک دوست بگیرین که دلش از اینهمه مجادله و عبارات نازیبای رد و بدل شده بین دوستانش به درد اومده خدا یار و نگهدار همتون باشه قلم همگی روان و اندیشه های نابتان پایدار
-
1 پسندیده شدهدرود به همه خوب دست همگی درد نکنه ، واقعا مطالب پرباری رو مینویسن و بحثهای داغی رو پیش میکشین اما میشه گفت فقط جناب آقای "رضا کیان" در راستای عنوان تاپیک حرکت کردن که بنده پیشنهاد میکنم قاطعانه و با اکثریت مطلق آرا، ایشونو از این تاپیک و همه تاپیکهایی که ایشون در راستای عنوانش حرف زدن بیرون کنیم تا دیگه نیان این نظم نوشتاری ما رو به هم بزنن آخه یکی نیست بهشون بگه بنده خدا چرا میایی در راسیتای عنوان تاپیک حرف میزنی حواس مارو پرت میکنی نمیزاری تمرکز کنیم رو حرفامون؟ خوب از شوخی و خود زنی گذشته .......!!!!!!!!!!!!! اطلاعات خیلی از بچه ها در این مبحث چه اینجا چه در تاپیک زنده یاد شهید بایندر، بسیار جالب و خوب و قابل تامل بود ای کاش دوطرف کمی سعه صدر به خرج میدادن و به جای اینکه سعی کنن همدیگه رو بکوبن (که متاسفانه گاهی هم تلخ و گزنده و دور از شان دوستان و جایگاه یک بحث منطقی بود) ، بیان سعی کنن به یک نتیجه درست و منطقی برسن و برسیم(خودمم قاطی آش کردم !!!!!!) ببینید من در نوشته های اکثر دوستان چه اینوریها چه اونوریها کمی یا شاید بگم خیلی بیشتر از کمی تندروی و یکجانبه روی و تا حدودی افراط و زیاده روی دیدم جالبه دوست بزرگوارم ادیب برخلاف خیلی جاهای دیگه اش داره سعی میکنه بسیار متعادل و میانه رو حرف بزنه و اگه متهم به حمایت از دوست و رفیق خودم نشم میگم نظراتش از همه منطقی تره(هرچند در راستای عنوان تاپیک نیست) آقا مصطفی عزیز که بنده نمیشناسمشون اما برای این دانش و اطلاعاتشون و بالطبع اون شخصیتشون احترام خاصی قایلم در حالی که کوهی از اطلاعاتن متاسفانه دیدم که کمی سریدن(سرش همیشه بد نیست منتها باید دید روبروت پرتگاه نباشه) احساس بنده اینه که ایشون به هر نحوی میخوان این جنگ کلامی رو ببرن یعنی این مبحث بجای اینکه یک بحث علمی و منطقی و سازنده باشه داره تبدیل به یک مجادله و درگیری احساسی میشه که پای سفسطه و عناد و لج و... رو از هردوطرف به میون باز کرده اول یه نکته رو به ادیب یاد آوری کنم و بعد هم من کمی بپرم وسط و چرخی بزنم و میلی بگیرم و کباده ای بگردونم توی این گود ادیب جان! گلم! نمیدونم آمار فشنگهای ذخیره اون دوره رو از کدوم منبع برداشتین و اونجا واحدها چی بودن و یا اینکه کلا این آمار چقد صحت داره اما تا جایی که بنده خاطرم مونده از روزگاران خوش ارتشی بودن!!!!! آمار فشنگها به دوگونه عملیاتی و ذخیره آمارگیری و ارایه میشد هم در سطح ارتش و هم در سطح یگان یعنی اینکه یک یگان مستقل(لشگر) خودش دارای انبارداری عملیاتی و ذخیره تاکتیکی بود یه تعدادی رو در حالت عملیاتی داشتند و شماری دیگه رو در حالت ذخیره تاکتیکی انبار داری اردونانس و در سطح کل ارتش هم همینطور با این تفاوت که همه مهمات و جنگ افزارهای دست یگانهای تابعه رو(که اون یگانها خودشون به دو دسته عملیاتی و ذخیره تاکتیکی طبقه بندیشون میکردن ) در آمار کلی ارتش بعنوان مهمات و جنگ افزارهای عملیاتی (یا در حال کاربری) شمرده شده و مابقی مهمات دخیره بسته به نوع و اهمیتشون، جای نگهداری، تعدا نگهداری،سال ساخت و یکسری فاکتورهای دیگه به دو گروه ذخیره تاکتیکی و ذخیره استراتژیکی تقسیم میشد یعنی در کل سازمان ارتش سه گونه مهمات و جنگ افزار داشتیم ذخیره استراتژیک ذخیره تاکتیکی و عملیاتی که این عملیاتی(که دست یگانهای مستقل زیرمجموعه بود) در سازمان رزم اون یگانها باز هم به دو دسته عملیاتی وذخیره تاکتیکی تقسیم میشد این گونه تقسیم بندی تا قبل از تغییر سازمان رزم ارتش تقریبا به همین شکل البته کمی مدرنتر و بروزتر(با رویکردی به متد و شیوه انبارداری ارتش آمریکا ) در جریان بود و بعد از تغییرسازمان رزم.....(بگذریم) حالا بحث اینجاست اون مقدارری که عنوان کردین جزو کدوم گروه بودن؟ منطقا شامل مهماتی که به یگانها تحویل داده شده بود نمیشه پس فقط میمونه دخیره ها (البته اگر عنوان نشده باشه مهمات خریداری شده و ساخته شده که در اون صورت شامل همه مهمات موجود بعلاوه مهمات مصرفی در رزم و رزمایش و تمرین و مفقودی و ...(بخونین هاپولی!!!) میشده و یک نکته بسیار بسیار مهمتر و قابل تامل تر: هنوز جایی ندیدم در ارتش که موجودی فشنگها و در کل مهمات رو به تعداد بگه، عموما(عموما که چه عرض کنم میشه گفت تقریبا همیشه) واحد شمارش واحد بسته بندی شده برای انبارداریه که یا به ریت هستش یا کارتن ،یا جعبه یا.... حالا باید دید اون آمار به چی هست؟ با توجه به اینکه انبارداری و تهیه و توزیع مهمات برنو در اون موقع با جعبه مهماتهای معمولا 100 فشنگی بود، باید گفت احتمالا اون عدد اگر با این منطق بسنجیمش حدود 30 میلیون میشده که برای هر قبضه حدود 60 و خورده ای فشنگ میشده که هنوز هم با استاندارد اون موقع ارتش همخوانی ندارد و فقط میتواند تعداد ذخیره رو مشخص کنه نه تعداد در حال کاربری و عملیاتی رو !! یا اینکه نوع جعبه های انبارداری ذخیره بزرگتر و با تعداد بیشتر فشنگ بوده مثلا 200،250، یا 500 عددی نکته دیگه اینکه جعبه های 100 فشنگی، استاندارد غالب اون موقع بود. جعبه های بزرگتر هم بود اما چون جابجای و حمل و نقل این تعداد راحت تر بود و در ضمن تعداد استاندارد مهمات هر قبظه تحویلی هم 100 تا بود مبنا رو بر همون 100 گذاشتم هرچند سندی براش ندارم جالب اینه که تا اوایل انقلاب همین استاندارد 100 فشنگ برای هر قبضه در ارتش ایران حفظ شده بود اونم در حالی که ما از برنو به ام یک و بعد از اون به ژ-3 تغییر سلاح سازمانی داده بودیم البته تعداد فشنگهای جعبه مهماتهای ژ-3 بیشتر بود و برخلاف مهمات برنو بگونه.... نگهداری و انبارداری میشد که چون هنوز ژ-3 در سازمان رزم نیروهای مسلح هستش از بسطش معذورم و اما چرخش ما!!!!: 1-اول که اگر دوستان صلاح میدونن برای رفع خستگی و کسالت هم که شده سری به عنوان تاپیک بزنیم و ببینیم ارتش در دوران رضاه شاه( جدای از کینه یا علاقه ما) و جدای از اینکه اصلا 20 شهریوری بوده یا نه ، دچار تغییر دگرگونی و مدرن سازی شده یا نه و اگر دوستان تغییری مشاهده کرده اند(مشاهده تاریخ و سندی نه دیدن عینی) در چه سطحی و چگونه بوده و آیا اون کارها خوب و به جا بوده یا نه؟ ببینید نیاییم در سال 91 بشینیم بگبم اینکار خوب بود یا بد بیایید خودمون رو ببریم به همون سالها (20 سال قبل از 20 شهریور ) بعد بررسی کنیم عملکرد رضا شاه رو خوب تا اینجا رو اگر رفتیم ( منطبق بر عنوان تاپیک) خیلی از مسایل روشن میشه 2-بعد از اون تازه بیاییم بحث کنیم که چطور شد که ماجراها منجر به وقوع حمله واون فاجعه شد اونم در حالی که ما اعلام بیطرفی کرده بودیم 3-بعد بیاییم عملکرد ارتش رضا شاه رواز اولین روزهای شروع جنگ جهانی تا روز حمله متفقین بررسی کنیم ببینیم آیا حرکتها و تمرینها و...اصولی و درست بوده یا نه (اگر چیزی بوده) اصلا فکر درگیری احتمالی و تفکری در این زمینه بوده یا نه اگر بوده در چه سطحی بوده اگر نه چرا ؟ 4- بعد روند حمله و تسلیم رو بررسی کنیم و ببینیم چی شد که اون فاجعه رخ داد، با استعداد نیروها، جنگ افزار، یگانها ،مسریهای حرکتی و ....(یک تحلیل نظامی) 5-بعد از اون ببینیم آیا میشد جلوی اون فاجعه رو گرفت یا نه(یا دسته کم جلوی آبروریزی رو !!!، یا دسته کم جلوی اون همه حقارت رو ) 6- بعد بیاییم ببینیم چه کارهایی باید صورت میگرفت چه در بعد نظامی و چه سیاسی تا به اونجا نرسیم و یا اونگونه نشه و نشیم 7- و درنهایت به یک نتیجه گیری کلی برسیم تا بتونیم از اون روزها درسی برای این روزهامون بگیریم که امروزه هم شرایط تهدیدات و توان و قدرت و حرکتهای نظامی چه در داخل و چه خارج تقریبا دسته کمی از اون روزا نداره منتها با تفاوتهای سیاسی و جایگاهی بسیار بسیار زیادی اینا نظر من بود تا بتونیم به این بحث کاملا بجا و شایسته یک جهت منظم و منطقی بدیم و بجای جر و بحث و مجادله و لفاظی و تلاش برای به کرسی نشوندن حرف و هقیده خودمون ، به یک نتیجه منطقی و درست برسیم و گامی هرچند کوچک در راه کمک به میهن و آرمانهامون برداریم از همه مهمتر : (غلطهای تایپی منو هم لطفا نشمرین)!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
-
1 پسندیده شدهادیب عزیز؛ متأسفانه شما سعی می کنی به نوعی حرف بزنی که هم نقض گذشته ات (که خودت می دونی با منطق به نتایجش رسیدی) رو نفرمایی و هم روحیه ی تواب گری (که لازمه اش نفی گذشته ی خویشتن و همچنین نفی گذشتگان انقلاب هست) رو حفظ بفرمایی. لاجرم حرف های متناقضی رو مطرح فرمودی که چه با حرفای قدیمت و چه با منطق چندان سازگاری نداره! اما بدتر اینکه برای اینکه یه وقت خدای نکرده از رضا خان تعریفی نشه و کارهای مثبتش (در کنار صدها کار منفی اش) مورد توجه قرار نگیره، یهو میای می زنی تو خط مقدم!! فی المثل خودت عنوان می فرمایی که ایران صنایع خاصی نداشت! بعد میایم مثال صنعتی می زنیم خودتم میای مثال صنعتی می زنی. بعد که مثال رو گسترش می دیم، یهو با ادبیات برادران تکفیری سایت میای و می گی کوچه علی چپ زدن و ...! انگار قبل از تغییر 180 درجه ای ات، ادب مباحثه رو بیشتر رعایت می کردی. ولی خوب. من به دل نمی گیرم. اما توصیه می کنم من بعد اول نگاهی به فرمایشات خودت داشته باشی و ببینی حرفی که می خوای اینطور ضایع اش کنی، در پاسخ به چه فرمایشی ات زده شده، بعد ...! --------------------------------------------------------------------------------- من از فرمایشات شما سر در نیاوردم! اینکه رضا خان بعد از قرن ها سعی کرد برای ایران ارتش منظم و مجهزی که در هر سه قوا حرفی برای زدن داشته باشه، کار خوبی بود یا کار بدی؟! اگه خوب بود، چرا اینطور داری ناجوانمردانه این حرکت درست رو می کوبی؟ اگه غلط بود، پس چرا حامی این عمل در نظام فعلی هستی؟! یعنی اگه فردای روز امریکا حمله کنه و زمین و هوا و دریامون رو بهم بدوزه، باید نتیجه بگیریم سال ها هزینه کردن برای داشتن ارتش و سپاهی قدرتمند که دیگه هوس حمله ی کشورهای همسایه رو از سرشون بیرون کنه، اشتباه محض بود؟! اما اینکه سرتو عامدانه در برف فرو کردی و نمی خوای این اصل بدیهی «نوپا و ناکارآمد بودن ارتش جوان ایران» رو حتی در معادلاتت بیاری، برای من خیلی جای تعجب داره که هیچ رقمه نمی تونم این ندیدنت رو توجیه کنم؛ الا بازگشت به همون مسئله ی نیاز برای کوبیدن نظام های گذشته! چون موضوع خیلی ساده اس!! مثل این می مونه که شما بری باشگاه ورزشی و پول خرج کنی که مثلاً کونگ فو کار خوبی بشی. ولی وقتی داری واسه کمربند زردت تلاش می کنی، یه کمربند مشکی گیرت بیاره و به قصد کشت بزندت و تو هم زور زدنش رو نداشته باشی و کاری از دستت ساخته نباشه! بعد همه بیان بهت بخندن که اینهمه خرج کردی و رفتی کونگ فو و آخر سر اینطور مفتضحانه کتک خوردی و لت و پار شدی و آبروت رفته!! واقعاً یه کمربند زرد، آماده ی زدن کمربند مشکی بوده؟! حالا هرچقدر هم که هزینه انجام گرفته باشه!! یه مثال می زنم که به قول شما برسیم به همون کوچه ی علی چپ. به نظرت حجم توسعه و آبادانی در ایران بیشتره در سال 91 یا در آلمان؟ بدیهیه که ایران! شاید چند ده برابر هزینه ی توسعه و آبادانی داشته باشه. ولی آیا این، ملاک بهتر بودن و آبادتر بودن ایران نسبت به آلمانه؟ یا عکس این قضیه صادقه؟! شما وقتی خونه تون رو پارسال داشتین می ساختین بیشتر هزینه می کردین یا وقتی درش می شینین و نیاز به تعمیر و نگهداری جزئی داره؟! رضا خان 40 درصد هزینه کرد برای این ارتش! اوکی! چه اشکالی داره؟! به نظرت حتی اگه 100 درصد هم هزینه می کرد، می تونست تو بیست سال شق القمر کنه و از آسمان هفتم ارتشی بیاره در حد ورماخت؟!! بابا برادر من! زمان رو در نظر بگیر!!! مگه همین آدما در زمان محمد رضا نبودن؟ مگه ارتش ایران در زمان محمد رضا بیشتر هم خرج نکرد! به نظرت ارتش محمد رضا و رضا خان با هم فرقی نداشتن؟! چون روحیه ی ایمان و شهادت نداشتن جفتشون؟!! والا، بلا مسائل نظامی ربطی به مسائل اعتقادی و امثالهم نداره. حداقل در درجه ی اول. شما تجربه ی نظامی می خوای! تجهیزات نظامی می خوای! ادوات نظامی می خوای! گسترش متناسب سه نیروی نظامی رو می خوای! فرماندهی باتجربه و مدبر می خوای! استراتژی مناسب می خوای! سرباز و نیروی نظامی مناسب می خوای!! هزار و یک چیز می خوای که بتونی ارتش منظم و مجهز و مناسبی برای دفاع از میهن داشته باشی!! اگه اینا نباشه، شما هزار و یکی هم جوگیر بازی بخوای دربیاری، جز تلف کردن خون خودت نتیجه ای در بر نداره!!! ------------------------------------------------------------------------------------- متأسفانه شما اصلاً عرایض بنده رو درست نخوندی و فقط حرفای قبلی ات رو تکرار فرمودی. حتی به دلایلی که آوردم اندک وقعی هم ننهادی! پس در این شرایط، من هم نمی تونم استدلال جدیدی رو عرضه کنم. چون پاسخ فرمایشاتت در صفحه ی قبل موجوده. فقط امیدوارم این رویه ی جدیدی که در پیش گرفتی و این بار در حال افتادن از این سمت پشت بام هستی، به انکار گذشته و سابقه ی خوب مباحثه ات نیانجامه و وقتی ببینم تو تاپیکی ادیب نوروزی پست داده، به جای اینکه مشتاقانه برم نظرش رو بخونم و با دیدگاه و نگرشی جدید نسبت به قضیه آشنا بشم، صفحه رو نبندم و بگم باز این ادیب هم به سبک فلانی و فلانی یه مشت شعار لابد نوشته!! یادت باشه که ارزش کلام اشخاص رو منطق شون مشخص می کنه؛ نه شعارهاشون. ==================================================== من از برادر سروش تشکر می کنم از بابت توضیحات خوبشون و همچنین عذرخواهی رسمی از ایشون بابت سهل انگاری در پاسخ به فرمایشتشون در تاپیک بایندر. ایشون در چند خط و به خوبی، تمامی اصل و اساس قضیه رو عنوان فرمودن و به نظر من خوندن پست ایشان، برای سنجش اینکه واقعاً چه کاری از دستمون ساخته بود در سوم شهریور 1320 کفایت می کنه. البته اگه و تنها اگه دیدگاه مون نسبت به این مسئله نظامی باشه! والا اینکه بخوایم این مسئله رو بهانه ای قرار بدیم برای تسویه حساب سیاسی با رضا خان و امثالهم، هزار و یک دلیل و بهانه ی نظامی هم کارساز نخواهد بود.
-
1 پسندیده شدهادیب جان. فکر کنم دستاورد رضا پهلوی خیلی خیلی بیشتر از صنایع نساجی بوده باشه. یا حتی صنایع نظامی. از قضا جزو مجهولات هم نیستن؛ مگه اینکه باور داشته باشیم سپاهی از اجنه؛ به سان ملک سلیمان، این ها رو ساختن. تنفر ما از شخصیت های تاریخی نباید معیار قضاوت ما درخصوص عملکردشون باشه. به نظر من لعن قجر هم ظلم در حق ایشان هست. چون خیلی دوست دارم یه نفر با «منطق نظامی» بیاد و توضیح بده ایران در برابر روس ها چه کاری می تونست انجام بده که نداد و شکست خورد!! اساساً انتهای اون نبرد نابرابر چی بود که ما انتظار شق القمر از فتحعلی شاه و عباس میرزا داشتیم!! یا اساساً نبرد چالدران، بگذریم از حواشی و قبل و بعدش، مگه چیزی جز شکست رو نصیب ما کرد؟!! مشکل اینجاست که ما ایرانی ها، عاشق حوادث درام و تراژیک هستیم! کما اینکه شاید اگه این روحیه نبود، از کل تاریخ اسلام تنها یک روز و اون هم دهم محرم 61 رو بخاطر نداشتیم و همه چیز رو هم به ناف واقعه ی کربلا نمی بستیم!! اگه فکر می فرمایی که نبرد در جنگی نابرابر و مغلوبه، شجاعت محضه، میل خودته. ولی از نظر من، این نبرد چیزی جز حماقت محض نیست؛ مگه اینکه انگیزه ای ماورایی داشته باشی! منظور از جنگ نابرابر هم 313 نفر در برابر 800، 900 نفر که هر دو مسلح به شمشیر و تیر و کمون هستن نیست! منظور چیزی شبیه به نبرد سامورایی ها در برابر گلوله اس! ------------------------------------------------------------ اینکه وقایع رو بالعکس می خونیم و می گیم رضا خان به شرط حفظ سلطنت، تسلیم رو پذیرفت، مشکلی از درک ما از این وقایع حل نمی کنه. چرا که اگه این نبود، رضا خان ملتمسانه اون دیالوگ های معروف رو به فروغی نمی گفت و فروغی هم جوابش رو نمی داد که «سعی ام رو می کنم، ولی قول نمی دم!!». مشخصاً انگلستان به دلایل مدنظر خودش، روس ها رو ترغیب به پذیرش ادامه ی سلطنت محمد رضا پهلوی نمود. ولی اینکه بگیم این کار اول هماهنگ شد با روس و انگلیس و بعد تسلیم صورت گرفت، دقیقاً وارونه خواندن تاریخه! چرا که اگه رضا خان نوکر انگلیسی ها بود (که معقتدم نبود و مستندات تاریخی هم این رو نشون می ده)، بالطبع نمی تونست همزمان نوکر روس ها هم باشه و روس ها که رقابت دیرینه ای با انگلیسی ها بر سر ایران داشتن، قطعاً هیچ وقت راضی نمی شدن که حاکمی دیگه که مزدور انگلیس هست در ایران بر سر کار بیاد! اونم زمانی که خودشون می تونن ایران رو فتح و حاکمی همراه و هم نظر با خودشون رو روی کار بیارن!! ----------------------------------------------------------- اینکه رضا خان نمی تونست مقاومتی داشته باشه و چاره ای جز تسلیم نداشت هم اظهر من الشمسه. ما نمی دونم چرا داریم درخصوص این بدیهیات که هر دو بهش واقفیم بحث می کنیم! من اصرار دارم که ببینین چرا این واقعه رخ داد و ایران حتی توان مقابله و تسلیم رو نداشت. متأسفانه شما با روحیه ی سلحشوری کردی که داری، قضیه ی «نجات جان» و فرار رو ننگ می دونی. ولی عقل من می گه که اون سرباز خط مقدم حق داشته برای چیزی که فرقی در شرایط نمی کنه، جونش رو بخطر نندازه. بالاخص اینکه اساساً روحیات ناسیونالیستی در ایرانیان چندان وجود نداشته و از بدو تاریخ و حمله ی اسکندر و امثالهم تا حتی فتح ایران توسط افغان ها، این مسئله رو به ما یادآور می شه که مردم ایران اونقدری که برای دین و ایمانشون ارزش قائل بودن، برای آب و خاک ارزش قائل نبودن و اساساً این مفاهیم در شهریور 1320 خیلی قوی هم نبوده (علی رغم تلاش رضا خان برای احیای این روحیه) و بالطبع محرک مناسبی هم نمی تونسته باشه و به همین دلیل قابل قیاس با کشورهای اروپایی و روحیه ی مردمانش هم نبوده و نیست. عمده ی مقاومت های ایلی و عشایری (که البته اکثراً هم بی نتیجه و مغلوبه بوده) هم بیشتر از اونکه دفاع از آب و خاک میهن باشه، دفاع از آب و خاک خطه ی مورد سکونت ایشان و دفاع از ناموس و قوم و قبیله بوده. پس باز هم توصیه می کنم که در بحث های تاریخی، ظرف زمان و متعلقات اون رو در اولویت اول توجه قرار بدی. --------------------------------------------------------- علی ای حال بهتره به ریشه یابی این بپردازی که چرا این ارتش اینطور وا داد. شاید اینطور، مطلبی تکمیلی برای اون تاپیک و مطالب خوبت بتونی بنویسی و به ریشه یابی این مسئله بپردازی. چرا که اساساً تاریخ چند ده ساله ی اخیر کشورمون، مملو از فرضیات توطئه و نظریات پرشی از تاریخ و همچنین اتهام پراکنی و توجیه هر مسئله با خیانت و تبانی بوده و اساساً ریشه یابی وقایع اصلاً درش صورت نگرفته. به همین خاطرم هست که جوون این ممکلت نمی تونه دو کلمه براساس مستندات تاریخی حرف بزنه که درش اثری از توطئه ی انگلیس و روس و امریکا نباشه و وقایعی رو ذکر کنه که مستندات تاریخی دارن؛ نه خیالی. از شمایی که تاریخ رو بخوبی می شناسی و مطالعات خوبی داری، انتظارم بیشتر از این حرفاست.
-
1 پسندیده شدهادیب عزیز طوری درخصوص اینکه ایران صنایع و اساساً چیزی نداشت که نابود شه صحبت فرمودن که اگه یه نفر بی خبر از تاریخ ایران این حرفا رو بخونه، فکر می کنه با ایران عهد کریمخانی سر و کار داریم؛ در قرن بیستم! یا اینکه طوری از لهستان صحبت فرمود که گویی ارتشی در سطح گوام و مالدیو داشت! یا طوری درخصوص رشادت یونانی ها صحبت فرمود که یه لحظه یادم رفت اصلاً انگلیس نقشی هم در یونان داشت یا اینکه یونانی ها در برابر ایتالیایی ها مقاومت کردن و در برابر نازی ها شانسی نداشتن! یا اینکه طوری درخصوص جنگ جهانی و تسلیم شدن و نشدن حرف زدن که ناخودآگاه یاد کشورهای اروپایی با ارتش های مجهزشون افتادم که چطور یکی پس از دیگری به سادگی در برابر قدرت برتر نظامی، سقوط می کردن! فی المثل فرانسه ای که به اون جالبی سقوط کرد! -------------------------------------------------------------------------- اساساً دوستان نمی دونم چرا این مطلب واضح رو در نظر نمی گیرن که وقتی ارتش در جنگی قرار داشته باشه که شکستشون رو حتمی بدونن (به هر دلیلی)، به سادگی از هم فرو می پاشه و هرکس برای نجات جان خودش کاری رو انجام می ده و اساساً به اون مرحله نمی رسه که بخوایم دفاعی رو مدنظر قرار بدیم! بدبختانه دوستان اینجور مواقع از اسلاوها و مقاومتشون مایه می ذارن! حال اینکه هرکسی می دونه نازی ها اساساً چه نگرشی نسبت به اسلاوها داشتن و بعداً هم که بهشون تسلط پیدا می کردن سرنوشتشون مشخص می بود! پس طبیعی بود که مقاومت بیشتری داشته باشن در برابرشون. ---------------------------------------------------------------------- اما نکته ای که باز هم مغفول ماند، تازه کار و آماتور و ناکارآمد بودن ارتش ایران و همچنین عدم تسلیح مناسبش و ضعف شدید تکنولوژی و تسلیحاتی اش هست که گویا در محاسبات دوستان خیلی هم جایگاهی نداره. حال اینکه اساساً هر ارتشی در این شرایط قرار بگیره و البته انگیزه ی ملی و دینی و امثالهم هم نداشته باشه، فرار رو بر قرار ترجیح می ده!! پس طبیعیه که هرچقدر هم که رضا خان دستور مقاومت می داد و تمایل به ایستادگی داشت، وقتی ارتشی با چنین ساختاری داره (و این ارتش دهها سال کار داره برای ساخته شدن و تبدیل به ارتشی متوسط در سطح آسیا)، عملاً امکانش وجود نمی داشت!! اساساً بحث های تاریخی بدون در نظر گرفتن واقعیت های روز تاریخی و شرایط و ویژگی ها و وقایع مشابه، به چیزی جز بحث انحرافی تبدیل نمی شه و در بهترین حالت تبدیل به بحثی بی اثر می شه و در بدترین حالت، مکانی برای عقده گشایی و فحاشی مخالفینش. پس امیدوارم بزرگواران در بحث هاشون، این بدیهیات رو هم در نظر بگیرن و بعد برای کسی حکمی صادر کنن.
-
1 پسندیده شده[right]الف- این تاپیک یک اشتباه بزرگ داره و این هست که متن اصلی درباره شکست رضا شاه هست در شهریور بیست ولی عنوان تاپیک درباره توسعه ارتش در زمان رضا شاه هست. در باره توسعه ارتش در اون دوران (که عنوان اصلی تاپیک هست ) اصلا بحث جدی نشده[/right] [right] قبل از اینکه به سراغ بقیه مسائل برم چند تا نکته رو برای دوستان بنویسم. البته از حافظه م دارم استفاده می کنم[/right] [right]در دوران رضا شاه اولا نیروهای نظامی ایران متحد الشکل شدند که این خودش یک حرکت بسیار خوب به سمت جلو بود[/right] [right]در دوران رضا شاه مدارس مختلفی که در زمینه نظامی فعالیت می کردند(شاید براتون عجیب باشه ولی در زمان قاجاریه ایران دارای چند مدرسه و اموزگاه نظامی بود) ساماندهی شدند و براشون برنامه حسابی ریخته شد. استاد حسابی براشون اورده شد و بعضی ها رو برای ادامه تحصیل در زمینه نظامی به خارج فرستادند. این هم خودش یه حرکت خیلی خوبی بود[/right] [right]در همین دوران برای اولین بار در ایران یک کارخانه تفنگ سازی مدرن درست شد(قبلا هم بود ولی تفنگ فتیله ای و اینها می ساختند) که برنو تولید می کرد. این تفنگ نه تنها اون زمان پیشرفته ترین سلاح بوده بلکه هنوز هم باقیمانده برنوهایی که دست عشایر هست نشون می دن که الان هم تفنگ خوبی (برای شکار البته) و نمایشگر انتخاب درست ارتش اون زمان بوده[/right] [right]در همین دوران در ایران کارخانه هواپیماسازی راه می افته که خوب با امکانات اون روز مملکت حرکت بسیار خوبی بوده[/right] [right]در همین دوران برای ایران نیروی هوایی تشکیل می شه[/right] [right]در همین دوران برای ایران یه نیروی دریایی تشکیل می شه. البته این دو تا نیرو خیلی ضعیف بودن ولی بالاخره باید ادم از یه جایی شروع کنه. نمی شه انتظار داشت که ارتش ایران در اون زمان مثلا هاریکن و اسپیت فایر و بی-29 و ناوهواپیمابر داشته باشه[/right] [right]به هرحال اینها خلاصه ای بود از توسعه ی این ارتش در زمان رضا شاه[/right] [right]اما باید به دوستان یاد آوری بشه که این ارتش نه در دنیا و نه در منطقه حتی یه ارتش متوسط هم حساب نمی شد. کل ظرفیت نیروی نظامی ایران در حد کشورهایی مثل بلغارستان و کمتر از مجارستان و رومانی و اینها بوده. اصولا یکی از پایه های تشکیل یه ارتش بزرگ داشتن نیروی انسانی هست که در اون زمان شاید کل جمعیت ایران به زور به ده میلیون نفر می رسیده. از یک کشور کشاورزی (که صنعتی نشده) و جمعیت خیلی کمی هم داره و زیرساختهای لازم رو هم نداره ( یا تازه دارن براش می سازند مثل جاده و راه و اهن و فرودگاه و اینها) نمی شه انتظار داشت که در عرض ده بیست سال تبدیل به یک کشور پیشرفته و با ارتش بزرگ بشه[/right] [right]ب- عباس عزیز اگر اون مقاله ای که در وبلاگم هست به دقت بخونید متوجه می شوید که اصلا مقاومت کردن ارتش رضا شاه در برابر انگلیس و شوروی فقط یه توهم هست. مثل عدد آی می مونه توی ریاضی. ارتش رضاشاهی بیشتر از اینکه ارتش باشه یه جور ژاندارمری بزرگ بوده. یعنی وظیفه ش اصلا جنگیدن با دشمن خارجی نبود بلکه سرکوب دشمنهای داخلی بوده. به همین علت صحبت کردن از مقاومت و اینکه چند روز بخواد مقاومت بشه اصلا معنایی نداره[/right] [right]ج- دوستان اشاره کردند که با توجه به امکانات موجود دستگاه دیپلماسی کشور باید اون وقت فعال تر عمل می کرده. حالا بعضی اعتقاد دارند که باید به متحدین می پیوستیم بعضی دیگه می گن باید به متفقین می پیوستیم. ببینید دوستان الان که دیگه همه نتیجه جنگ رو می دونیم تصمیم گیری خیلی ساده است ولی اون زمان اوضاع جهان خیلی پیچیده تر از این حرفها بود که فکر کنیم حالا مثلا اگه رضا شاه با فلان کشور متحد می شد مشکل ایران حل می شد یا برعکس. این جور تصمیمات رو اگر ما هم اون زمان بودیم نمی تونستیم به راحتی اتخاذ کنیم[/right] [right]د-درباره شهریور بیست نمی خوام الان و اینجا بحث کنم فقط اشاره می کنم که از بازیهای اطلاعاتی انگلیس و شوروی هم نباید غافل شد. من گمان می کنم که متفقین با نشون دادن سیگنالهای اشتباه رضا شاه رو در تصمیم گیری آچمز کردند و اجازه ندادند که تا اخرین روز یه تصمیم درست و حسابی بگیره. توضیحش باشه بر ای یه جای بهتر[/right]
-
1 پسندیده شده3ــ ژاندارمری ژاندارمری که نیروی نظامی مستقلی بود، در سال 1911.م/1290.ش تاسیس شد. در ابتدا، کابینه بختیاریها با پرداخت نامنظم حقوق افراد ژاندارم مانع توسعه آن میگردید. در ضمن، چون لردهاردینگز تهدید میکرد که برای حفظ امنیت در جنوب ایران به مذاکرات مستقیم با قبایل جنوب (قشقائیها) خواهد پرداخت، و احتمال داشت که نیروهای انگلیسی بیشتری به ایران وارد شوند، لذا کابینه بختیاریها به فکر افتاد که از نیروی ژاندارمری حداقل بهعنوان یک نیروی ظاهری جهت مذاکره با انگلیسیها استفاده کند و آنها را قانع سازد که دولت مرکزی دارای یک نیروی شبهنظامی برای استقرار نظم در کشور میباشد. ژاندارمری دولتی در چارچوب یک طرح کلی برای اجرای اصلاحات تاسیس شد. در آذر 1289.ش، مجلس برنامهای را تصویب کرد که به موجب آن، به دولت اجازه داده شد تا به استخدام مربیان ایتالیایی برای ژاندارمری، کارشناسان مالی امریکایی و نیز دستیارانی از فرانسه برای وزارتخانههای داخله (کشور) و عدلیه (دادگستری) مبادرت نماید. این مشاوران خارجی میبایست دولت ایران را در اجرای طرحی جامع متضمن اصلاحات و تجدید ساختار یاری میدادند. دولت ایتالیا که در شمار قدرتهای بزرگ بود، با آگاهی از مخالفت دولتهای بریتانیا و روسیه، با اعزام مربیان ایتالیایی به ایران موافقت نکرد و تقاضاهای مکرر دولت اخیر را در این خصوص بدون جواب گذاشت. ازاینرو، دولت ایران تصمیم گرفت برای اجرای این مهم به یک قدرت کوچکتر روی آورد و در دیماه 1289.ش/ ژانویه 1911.م، باب مذاکرات را با سوئد بگشاید. در بیستوهفتم اردیبهشت 1290.ش/ هیجدهم مه 1911.م، مجلس قرارداد مربوط به استخدام سوئدیها را تصویب کرد و در ماه ژوئن نیز دولت سوئد سه نفر از افسران خود را به سرپرستی کاپیتان یالمارسون روانه ایران کرد تا ژاندارمها را تعلیم دهد و سرپرستی آنان را به عهده گیرد. این کار با نظارت وزارت کشور ایران انجام میشد. هدف از برپایی آن نیرو، برقراری امنیت در سراسر جادههای ایران بود. این افسران مزبور در ماه اوت به تهران رسیدند و در ماه سپتامبر نیز مجلس رای به استخدام هفت نفر دیگر از افسران سوئدی داد که آنها نیز تا پایان سال میلادی به کشور وارد شدند. پیش از ورود سوئدیها، دولت انگلیس برای پاسداری از منافع بازرگانی خود در جنوب از سوارهنظام هندی سود میجست. بهعلت کارا نبودن این نیرو و همچنین اختلافنظر نایبالسلطنه هند و وزارت امورخارجه انگلیس، دستور بازگشت این نیرو صادر شد و حتی دولت انگلیس شتاب زیادی نیز در بازگرداندن آن داشت، زیرا این سوارهنظام نتوانسته بود منافع بریتانیا را حفظ نماید. در یک گزارش، یکی از دلایل ناکامی این نیرو، سوارهنظام بودن آن بهشمار رفته است. امید بود که در عرض بیستویکماه با هزینه تقریبی 140هزار لیره در سال، صرفنظر از اسلحه و مهمات، نیروی ژاندارمری ایجاد شود. قرار بر این بود که بیشتر این هزینه را دولت انگلستان، و بخشی از آن را نیز دولت ایران بپردازد. بهمرور که ژاندارمری گسترش یافت و هنگهایی در شیراز، اصفهان، کرمان، بوشهر و نقاط دیگر بهوجود آمد، کار تفنگچیان قبایل به پایان رسید، درعینحال امید بود از سربازانی که از ایلات گرفته میشدند، در آینده برای تشکیل نیروی متحرکی استفاده شود. طبق گفته پراوتیز، سربازان از همه اقشار مردم گرفته میشدند و احتمالاً همین ترکیب گونهگون ژاندارمری یکی از دلایلی بود که باعث شد این نیرو بعدها در میان ایرانیان محبوبیت یابد. دستگاه ژاندارمری، تحت تربیت و اداره افسران سوئدی، متزایداً نیرومند میشد، و آموزشگاههایی در بعضی شهرها مانند اصفهان و مشهد و قزوین دایر گردید. این سازمان نزد مردم محبوب بود، زیرا آن را برخلاف قزاقخانه از خود میدانستند. در وقایع جنگ جهانی اول، اوضاع ژاندارمری رو به وخامت گذاشت، زیرا طبق قرار قبلی پرداخت بودجه ژاندارمری با بانک شاهنشاهی بود، و چون افسران ژاندارم حاضر به اجرای مقاصد انگلیسیها نبودند، آنان نیز به ندادن حقوق متوسل شدند. در نتیجه یالمارسون از دولت سوئد تقاضای احضار خود و همکارانش را کرد، و در مارس 1915.م ایران را ترک کرد. پس از آن، کار ژاندارمری به سبب بیپولی خراب شد و سیل خشم و نفرت ژاندارمری متوجه انگلیسیها گردید. مخصوصاً در فارس، ژاندارمری با ملّیون بر ضد انگلیسیها قیام کرد، ولی جمعی کشته دادند و کاری از پیش نبردند و فارس تحت استیلای انگلیسیها و عمال آنها درآمد. ژاندارمری ایران از تاسیس در سال 1291.ش/1912.م تا ادغام در قشون متحدالشکل در سال 1300.ش/1921.م سه دوره را پشت سر گذارد. دوره اول سالهای 1291 تا 1293.ش/1915.م یا دوره تاسیس و استقرار ژاندارمری در ایران بود. دوره دوم در سالهای اشغال ایران در جنگ جهانی اول به دست نیروهای انگلیسی، روسی و عثمانی و حضور برخی از آلمانیها در ایران گذشت. بخشی از نیروهای ژاندارمری در این سالها به عثمانیها و آلمانها در نبرد با سربازان روسی کمک کردند. سومین دوره سالهای 1297 تا 1299.ش/1918ــ1921.م بود که طی آن نیروهای ژاندارمری با بازگشت به مراکز خدمت اولیه خود به تجدید سازمان ژاندارمری مشغول شدند. براساس گزارش کمیسیون نظامی ایران و انگلیس، ژاندارمری در سال 1298.ش/1919.م مرکب از سه صاحبمنصب سوئدی، دویستوچهلودو صاحبمنصب ایرانی، 8185 ژاندارم، 2340 اسب، یک مرکز ارکان حرب در تهران، تعدادی هنگ و گردان مستقل و بودجهای بالغ بر 000/400/30 قران بود. آنها به تفنگهای انگلیسی و ماوزر (Mavser)، نُه توپ و پانزده مسلسل مجهز بودند. واحدهای ژاندارمری در سال 1299 شامل سیزده فوج (هنگ) و باطالیان (گردان پیاده) مستقل بودند. دو فوج در تهران و دو فوج در شهرهای اصفهان و تبریز مستقر بود. درحالیکه نُه باطالیان در تهران، سلطانآباد، مازندران، خراسان، استرآباد، کردستان، زنجان و گیلان قرار داشت. یک مدرسه افسری و یک مدرسه گروهبانی نیز در تهران بود. در این سال تعداد کل نیروهای ژاندارمری به 11443 و تعداد اسب و چارپایان آن به 3093 رسید. 4ــ بریگاد مرکزی سابقه ایجاد بریگاد مرکزی به سال 1295.ش/1916.م بازمیگردد. خودداری فرماندهان ژاندارمری از پذیرش دستور شاه در مراجعت به تهران باعث بدگمانی شاه به آنها و صدور دستور ایجاد نیرویی برای حفاظت از پایتخت به نخستوزیر شد. سپهدار نیز در همان نامهای که موافقت مشروط خود را با برپایی پلیس جنوب و گسترش بریگاد قزاق به دولتهای روس و انگلیس اطلاع داد، خاطرنشان ساخت: «یک عده نظامی با بودجه معادل بیستهزار تومان به غیر از قوای نظامی فوقالذکر در مرکز ترتیب و تشکیل خواهد یافت.» از آنجا که این بریگاد (تیپ) فقط در مرکز ایجاد میگشت، بریگاد یا تیپ مرکزی نامیده شد. افراد این تیپ براساس قوانین بنیچه استخدام میشدند. در سال 1298.ش/1920.م بریگاد شامل یک ارکان حرب (ستاد)، یک هنگ پیاده، یک هنگ سواره، یک هنگ توپخانه و یک مدرسه برای آموزش صاحبمنصبان بود. این مدرسه یک مربی لهستانی، سه مربی ایرانی و پنجاه شاگرد داشت. صاحبمنصبان ارشد در مدرسه نظامی وزارت جنگ تربیت میشدند. در همان سال بریگاد یک افسر سوئدی، یک افسر لهستانی، 126 افسر ایرانی و 2142 درجهدار و سرباز داشت. بیشتر سربازان این بریگاد از اطراف تهران تامین میشدند. در سال 1298 تعدادی از نیروهای بریگاد مرکزی در رشت، پس از الحاق به دیویزیون قزاق، به آن در نبردهای شمال کمک کردند. بهجز این بخش از بریگاد، که از لشکر قزاق اسلحه دریافت کرد، بقیه افراد آن تقریباً بدون اسلحه مجهز و مفید بودند. سطح معلومات و آموزش در بریگاد مرکزی پایین بود و برخی از صاحبمنصبان ایرانی آن پیر و ازکارافتاده بودند و نگاهداری آنان دلایلی جز تامین نیازهای نظامی نداشت. مخارج سالانه بریگاد مرکزی که در مجموع فاقد ارزش نظامی بود، بالغ بر 000/326/4 قران میشد [size=18]کودتای 1299 و روی کارآمدن رضاخان[/size] همانطوری که گفته شد از اواسط دوران ناصرالدینشاه قاجار بریگاد قزاق در ایران هسته اصلی نیروهای نظامی منظم ایران بود. وظیفه اصلی این نیروی مسلح عبارت بود از حفظ سلطنت قاجار در برابر اعتراض و طغیان مردم علیه استبداد و غارت، و همینطور حفظ منافع روسیه تزاری در ایران. لشگر قزاق تحت نظر افسران روسی قرار داشت و فرمانده کل آن را امپراتور روسیه انتخاب میکرد و دستورات لازم را فرماندهی ارتش روسیه در قفقاز صادر میکرد. در دوران انقلاب مشروطه بریگاد قزاق در تهران به نفع محمدعلیشاه و بر ضد نیروهای آزادیخواه وارد عمل شد و عده زیادی را به قتل رساند. پس از انقلاب اکتبر افسران روس بریگاد قزاق که ضد انقلاب بودند، خود را در اختیار دولت انگلستان قرار دادند و با وجود اینکه افسران کاملاً مورد اعتماد نبودند، ارتش انگلستان که در این تاریخ در شمال ایران حضور داشت، مخارج و سلاحهای لازم برای آنها تامین میکرد تا جنگ علیه نیروهای نهضت جنگل در ایران ادامه یابد. همزمان با این کار، دولت انگلستان میکوشید بهتدریج افسران روسی را از بریگاد قزاق خارج و کنترل کامل خود را بر این نیروی نظامی تثبیت کند. برای اینکار کلنل اسمیت، افسر سیاسی نیروی نظامی انگلیس در شمال ایران، مامور ادارهکردن و اخذ تماس با افسران ایرانی لشگر قزاق شد تا نظریات انگلستان به تدریج اجرا شود.[49] بدینترتیب در آن زمان بریگاد قزاق به دست افسران ایرانی افتاد و چند افسر انگلیسی نیز به آنها ملحق شدند تا وظیفه افسران رابط را انجام دهند. ژنرال آیرون ساید (Iron Side)، جانشین ژنرال چامپیون، در پست فرماندهی واحدهای انگلیسی متمرکز در قزوین قرار داشت، باوجود این، با شتاب به اخراج آخرین فرمانده روسی بریگاد قزاق اقدام کرد. به استثنای یک عده کم از قزاقها که در تهران بودند، آنها سایر قزاقها را در نزدیکی قزوین مستقر کردند، و از همین جا بود که کودتای 1299 عملی شد. برای اجرای کودتا به منظور به دست گرفتن کامل قدرت سیاسی و به کار واداشتن تمام دستگاه دولتی به نفع سیاست استعماری انگلستان در ایران لازم بود شخصی که مورد اعتماد کامل دولت انگلستان باشد، زمام امور را به دست گیرد. پس از جستجوی فراوان، دولت انگلستان رضاخان را برای اجرای این منظور مناسب دید. طبق گزارش روزنامه دیلی اکسپرس (شماره آوریل 1973): «فرمانده نیروی نظامی انگلیس در شمال ایران، ژنرال آیرونساید، در سال 1920 از طرف دولت انگلیس ماموریت یافت احمدشاه قاجار، پادشاه وقت، را ساقط نموده و حاکم جدیدی برای ایران پیدا نماید. آقای رپورتر (افسر سیاسی ارتش انگلیس در شمال ایران) رضاخان را به ژنرال آیرون ساید برای انجام این منظور معرفی مینماید و ژنرال آیرون ساید در رضاخان شخص موردنظر خود را مییابد.»[51] ژنرال آیرونساید در خاطرات خود مینویسد: «من میتوانم تصور کنم که همه قبول میکنند که من کودتا را مهیا کردهام. دقیقاً میتوان گفت که من این کار را انجام دادهام.» آیرونساید آنگونه که خود مینویسد، رضاخان را در دهم آبان 1299/ دوم نوامبر 1920 یافت، و در همین دیدار انتخاب خود را نمود. او، در بازدیدی از نیروهای قزاق، مینویسد: «فرمانده آنها مردی بود با قامتی به بلندی بیش از ششپا، با شانههایی فراخ و چهرهای بسیار مشخص و متمایز: بینی عقابی و چشمان درخشانش به او سیمایی زنده میبخشید که در همان مکان، دور از انتظار بود. او مرا به یاد راجههای مسلمانی میانداخت که در هند مرکزی دیده بودم. نام او، رضاخان بود. در شب بیستم فوریه 1921 قزاقها و سیدضیاء وارد تهران شدند. به مدت ده دقیقه درگیریهای پراکنده، ولی اتفاقی رخ داد که در روز بیستویکم با اعلام حکومت نظامی سرکوب گردید. در بیستودوم و بیستوسوم همان ماه تعداد زیادی دستگیر شدند که اکثرشان مامورین دزد عالیرتبه بودند. هدف از این کار پرکردن دوباره خزانه ملی بود. در عرض یک هفته سیدضیاء کابینهای از اعضای کاملاً جدید تشکیل داد و رضاخان با عنوان سردارسپه، فرمانده کل سپاه شد. تعیینکننده عمده نقشها در کودتای 1299، ژنرال آیرون ساید، فرمانده کل قوای انگلیس در شمال ایران، بود. وی در خاطرات خود مینویسد: «چهاردهم ژانویه 1921 ــ من شخصاً معتقدم که باید بگذاریم اینها قبل از اینکه من اینجا را ترک کنم، بروند (قزاقها به طرف تهران)... یک دیکتاتوری نظامی مشکلات ما را حل و ما را از هرگونه دردسری در این کشور (ایران) راحت خواهد کرد.» «دوازدهم فوریه 1921 ــ من با رضاخان صحبت کردم و قزاقان را به او سپردم... در حضور اسمیت گفتوگوی مفصلی با او کردم. اول دراینباره فکر کردم که آیا من باید یک چیز کتبی داشته باشم؟ اما بالاخره به این نتیجه رسیدم که نوشته، (تعهد کتبی) چیز خوبی نیست. اگر رضاخان برخلاف نظر ما بخواهد کاری بکند، بالاخره خواهد کرد و خواهد گفت که تمام قولها را تحت فشار داده است و اجرای آنها لزومی ندارد. من دو چیز را برای رضاخان روشن کردم: 1ــ او نباید کوشش کند به من خدعه بکند... این امر به نابودی او منجر خواهد شد؛ 2ــ او به هیچوجه نباید شاه را (احمدشاه) کنار بزند. رضاخان با آمادگی کامل قول داد و من دستش را فشردم.» «چهاردهم و پانزدهم فوریه ــ ... برای ما یک کودتا بهتر از هر چیز دیگری است... .» در سال 1925، کمی قبل از سقوط احمدشاه، رضاخان قاصدی مشخص به انگلستان نزد آیرونساید فرستاد و از او خواهش کرد وی را از قولی که در مورد برکناری احمدشاه داده بود، آزاد کند. پس از موافقت انگلیس، رضاخان، احمدشاه را از سلطنت خلع و خود را شاه ایران اعلام کرد و بدینترتیب سلسله پهلوی پایهگذاری شد. سلسلهای که به این صورت پایهگذاری شد، وظایفی را انجام داد که استعمار بر عهدهاش گذاشته بود؛ چراکه سلطنت پهلوی در ایران فرع تسلط استعمار، وجه داخلی آن بود. پس از اینکه رضاشاه به کمک انگلستان قدرت را در دست گرفت، اجرای برنامههای مهم این دولت استعماری و در مرحله اول تجدید سازمان ارتش و ایجاد وزارتخانهها و به کار بردن شیوههای جدید اداری، موجب شد قدرت مرکزی (وابسته به استعمار) در کشور تثبیت شود. [size=18]ارتش نوین[/size] پس از کودتای سوم اسفند اقدامات عملی برای تشکیل قشون متحدالشکل آغاز شد. رهبران کودتا در بیانیههایی که بلافاصله پس از تثبیت آن انتشار دادند بر اهمیت قشون و ضرورت تقویت آن تاکید کردند. رضاخان رئیس دیویزیون قزاق در بیانیه خود که در روز دوم کودتا منتشر کرد با اعدام خیانتکاران داخلی بهعنوان «منشأ و مبدأ تمام بدبختیهای ایران و ذلت و فلاکت قشون»، بر ایجاد «حکومتی که تجلیل و تعظیم قشون را از اولین شرایط سعادت مملکت به شمار آورد، نیرو و راحتی قشون را یگانه راه نجات مملکت بداند» تاکید ورزید. ایجاد تشکیلات نظامی واحد و متحدالشکل، که هدف عمده رضاخان محسوب میشد، با ادغام بریگاد مرکزی و قزاق شروع شد و پس از تصدی مقام وزارت جنگ از سوی رضاخان، تحت نظارت وزارت جنگ درآمد. درخصوص تفنگداران جنوب باید گفت که شهرت بد آنان به اینکه عامل مستقیم استعمار بودهاند، مانع شد که دولت ایران آنان را به رسمیت شناسد. فرآیند ادغام، با انحلال و استرداد بخشی از اموال، از جمله سلاحهای مربوطه به هند همراه بود. بخشی از سربازان و افسریاران ایرانی آن، مرخص، و باقیمانده سربازان ایرانی تحت نظارت وزارت جنگ قرار گرفتند. ادغام ژاندارمری، که بهترین قسمت قوای نظامی آن روز ایران محسوب میشد، با مشکلات بیشتری همراه بود. قوامالسلطنه با تغییر تشکیلات ژاندارمری و انفصال آن از وزارت کشور، مخالف بود. افسران ژاندارمری نیز با اقدامات قزاقها مخالف بودند، ولی سردارسپه در چهاردهم آذر 1300 با طرح این موضوع که «باید تمام قشون ایران دارای لباس متحدالشکل باشند» به خدمت کلنل گلروپ خاتمه داد، ریاست آن را برعهده گرفت و کفالت آن را بر عهده کلنل عزیزاللهخان ضرغامی گذاشت. اما ژاندارمها در مقابل این اقدام، به مخالفت برخاستند و اعتراضاتی نیز در آذربایجان انجام شد. با سقوط کابینه قوامالسلطنه، زمینه ادغام ژاندارمری در وزارت جنگ و تحت فرماندهی رضاخان فراهم آمد، و در کابینه مشیرالدوله که از بهمنماه 1300 تشکیل گردید، این امر تحقق یافت. تاسیس دانشکده افسری در بهمنماه 1300 سیر برپایی ارتش جدید را تعمیق و تداوم بیشتری بخشید. این دانشکده از تاسیسات آموزشی مربوط به قزاقها و مدرسه نظامی که قبلاً مشیرالدوله آن را بنیان گذاشته بود (قبل از کودتا)، بهرهبرداری شد و به تربیت افسران ایرانی پرداخت. اولین گروه دانشجویان دانشکده افسری در تابستان 1302 فارغالتحصیل شدند. همچنین در زمان صدارت مشیرالدوله (سومین کابینه پس از کودتا)، لایحهای مبنی بر اعزام شصت نفر محصل نظامی به فرانسه، به مجلس پیشنهاد شده و به تصویب رسید، ولی تامین هزینه تحصیلی و مخارج مسافرت دانشجویان در تابستان 1301 تامین گشت و این محصلان به فرانسه اعزام شدند. تشکیل ارتش نوین در همهجا با تحول بنیادی در سربازگیری همراه بود. سازمانهای نوین نظامی براساس همگانیشدن خدمت نظام استوار شدند. توفیق ارتش فرانسه در تغییر نقشه سیاسی اروپا مرهون تاکید آن بر همگانی بودن خدمت نظام و «بسیج افراد ملت» بود. شرکت همه شهروندان در ارتش و جنگها از طریق قانون همگانیشدن خدمت نظام به معنای از میان بردن امتیازات طبقات و نخبگان حاکم بود. با خلع قاجاریه، اقدامات اولیه برای آمادهسازی زمینههای اجرای قانون نظاموظیفه در آذر 1304 آغاز شد. پس از گذشت یکسال از سلطنت رضاشاه در بیستویکم مهر 1305 دولت رسماً اعلام کرد قانون نظاموظیفه از دهم آبان اجرا خواهد شد. متولدان سالهای 1284 و 1285 به خدمت احضار شدند. مجموع افرادی که در تهران خود را معرفی کردند، جمعاً 2800 نفر بود که از بین آنها 1486 نفر مشمول شناخته شدند، اما از این میان 1160 نفر از حضور در خدمت خودداری ورزیدند و فقط 326 نفر به خدمت اعزام شدند. با تصویب قانون، شعبههای سربازگیری در وزارت جنگ و دوایر و لشکرهای تابعه آن به شعبه نظام اجباری تغییر نام دادند. تعدادی از افسران و کارمندان از مرکز برای اجرای قانون به نواحی و حوزههای سربازگیری اعزام شدند تا فهرستی از موالیدی که برابر مقررات قانون نظاموظیفه باید به خدمت احضار شوند، تهیه و به دایره نظاموظیفه ارسال کنند. تغییر نظام سربازگیری، بیش از هر رفورم بنیادی، نظیر ادغام واحدهای مختلف نظامی، کمک کرد به اینکه ارتش، بهعنوان یکی از عوامل اصلی توسل به شیوههای غربی عمل کند. قانون خدمتوظیفه اجباری، موجب شد روابط بین دولت و مردم تغییر کند. هر ایرانی مذکر، به دور از تعلقات قومی، قبیلهای و دینی، بهعنوان یک شهروند، به گذراندن مدتی از زندگی خود، در چارچوب خاص، با آموزشهای جدید موظف گردید و از این طریق ارتش در خانوادهها نیز مداخله کرد. همچنین نظام وظیفه موجب شد حقوق و وظایف شهروندان، از طریق پیوند با یک دولت تعیین شود، برخلاف گذشته که جایگاه شخص در سلسله مراتب اجتماعی و ساخت قدرت، مبین حقوق و وظایف فرد بود. این موارد برخی از بازتابهای اجرای قانون نظاموظیفه بود، که در مجلس پنجم با تلاش رضاخان به تصویب رسید. ارتش نوین رضاخان بسیار پرهزینه بود و از همان آغاز وزارت جنگ او، بخش اعظم درآمد ملی به آن اختصاص داده شد. در اوایل دهه 1300 تقریباً چهلدرصد هزینه بودجه کشور صرف ارتش میشد. نقشههای رضاخان برای ایجاد ارتش نوین که در تابستان 1300 اعلام شد، درواقع بدون آگاهی درست از وضع مالی ایران طراحی شده بود و در 1301 حکومت برای تامین پول نقدی که وزارت جنگ طلب میکرد، با مشکل بزرگی روبرو شد. با این حال با گذشت چندسال وضع خزانه بهبود یافت و دکتر میلسپو، مستشار مالی امریکایی، توانست پولهای بودجه مصوب را منظماً به وزارت جنگ برساند. با این همه، چه در زمینه روال کار مالی در ارتش و چه از لحاظ اشتهای سیریناپذیر سرفرماندهی کل برای پول نقد، مشکلات به سرعت خود را نشان دادند.رضاخان خوب میدانست که وفاداری ارتش به این بستگی دارد که سربازان و افسران حقوق خود را منظماً دریافت کنند. در 1300 که دولت عملاً ورشکسته بود، او هرگونه عواید کشوری را که میتوانست روی آن دست بگذارد، به هدفهای نظامی خود اختصاص داد. در دهم فوریه 1922/ بیستویکم بهمن 1300 مجلس بودجه وزارت جنگ را تصویب کرد و برای سال بعد مبلغ نُهمیلیون تومان هزینه را به ارتش اختصاص داد، بیآنکه کمترین اشارهای شده باشد که چنین مبلغی از کجا باید فراهم شود. در اواسط اسفند، رضاخان بهعنوان چاره موقتی دیگر، تمام مبلغ دویستهزار لیرهای را که دولت از شرکت نفت استاندارد اویل امریکا گرفته بود، برای وزارت جنگ برداشت. بعد در اوایل فروردین 1301، او که از مشکلات مادی خود مستأصل شده و به ستوه آمده بود، گام قطعی برداشت و کنترل مستقیم تمام سازمانها و ادارات درآمدزای کشور، از جمله زمینهای خالصه سلطنتی، مالیاتهای مستقیم و غیرمستقیم، راهها، گمرکات، تریاک و...، را بهدست گرفت و این درآمدها را صرف هدفهای نظامی خود کرد. با ایجاد دیکتاتوری نظامی، انگلستان توانست به هدف خود که سرکوبکردن نهضتهای مردمی در ایران و جلوگیری از نشر افکار آزادیخواهان و محرومان برای اعتراض به سیستم استعماری ــ استثماری آن زمان بود، برسد. بخش بزرگی از پرداختهای دولتی مخارج سازمانهای نظامی و پلیسی بود. دولت برای تقویت این سازمانها مخارج گزافی میپرداخت. بودجه وزارت جنگ در سال 1308 به پنجاهدرصد بودجه کل مملکتی رسید. _ بودجه وزارت جنگ در سال 1308 به میلیون: وزارت جنگ:9800000 تومان اعتبار قورخانه و هواپیمایی:1500000 تومان مخارج محصلان:7300 تومان بابت خرید کشتی:400000هزار تومان امنیه:1351160 تومان جمع کل:460/118/13 تومان که اگر به آن مبلغ 5/1 میلیون تومان کسری بودجه نظیمه اضافه شود، مبلغ 846/461/1 تومان به دست خواهد آمد. در همین سال ششمیلیون از دوازدهمیلیون عایدات نفت جنوب بهعنوان ذخیره برای تکمیل مهمات قشونی کنار گذاشته شد. بودجه وزارت جنگ از صدودوازهمیلیون ریال در سال 1307 به چهارصدوسهمیلیون ریال در سال 1317 افزایش یافت. بودجه وزارت بهداری در سال 1307 سهمیلیون ریال و در سال 1317 سیوهفتمیلیون ریال بود و بودجه تعلیم و تربیت در سال 1307 هیجدهمیلیون ریال و در سال 1317 هشتادویک میلیون ریال بود. بهاینترتیب رضاشاه به ارتش مدرن بهعنوان پایه اصلی نظام جدید خود تکیه کرد. هنگامیکه بودجه دفاعی سالانه از سال 1304 تا 1320 بیش از پنج برابر شد و قانون سربازگیری موجب شد امکان دسترسی به جمعیت ــ نخست در روستاها، سپس در شهرها و سرانجام در قبایل ــ افزایش یابد، شمار افراد نیروهای مسلح از پنج دیویزیون که در مجموع چهلهزار نفر را دربرمیگرفت، به هیجده دیویزیون (127هزار نفر) رسید. این ارتش با یک نیروی هوایی کوچک، یک هنگ مکانیزه شامل صد تانک و چند کشتی جنگی در خلیجفارس تکمیل میشد. افزون بر این، رضاشاه بهطور منظم و حسابشدهای سران نظامی را به رژیم خود متصل کرد. وی در همه مراسم عمومی لباس نظامی میپوشید. او سطح زندگی افسران حرفهای را به سطحی بالاتر از زندگی سایر کارکنان دولتی رساند، زمینهای دولتی را به قیمت ناچیزی به آنان فروخت، باشگاه بزرگی در تهران برای افسران بنا کرد و فارغالتحصیلان ممتاز دانشکدههای نظامی را به آکادمی نظامی سنسیر (St. Cyr) فرانسه فرستاد. همکاران وفادارش را که در هنگ قدیمی قزاق بودند، به ریاست هنگهای ارتش جدید منصوب کرد، با هر نوع نشانی از خیانت بهشدت برخورد نمود و یک سیستم فرماندهی سلسلهمراتبی زنجیرهای ایجاد کرد که از دفتر نظامی او در دربار به روسای ستاد و سپس فرماندهان نواحی میرسید. او همچنین، پسران خود، بهویژه محمدرضا، را آنچنان تربیت کرد که از نخستین و بهترین افسران نیروهای مسلح باشند. رضاشاه، ولیعهد را همواره به آموزشگاههای نظامی میفرستاد ــ جز مدت کوتاهی که در موسسه لاروزی (Larosey) سوئیس بود ــ و در سال 1319 او را بهعنوان بازرس ویژه نیروهای مسلح انتخاب کرد. ضمناً در اوایل دهه 1300 مقامات نظامی برای مجهزکردن سپاهیان خود به تفنگ، تپانچه، مهمات و سایر تجهیزات جنگی مجبور بودند با دشواریهایی جدی دست و پنجه نرم کنند. در سال 1301 رضاخان مقدمات خرید تفنگ و مهمات را از اروپا فراهم کرد و از تابستان 1302 محمولات ارسالی سلاحهای خریداریشده از اروپا بهتدریج به ایران رسید. همچنین ارتش ایران از اوایل دهه 1300 نخستین گامها را به سوی مکانیزه شدن برداشت و شروع کرد به استفاده از زرهپوشها، تانکها و وسایل نقلیه موتوری اروپایی. [size=18]نتیجه[/size] ارتش ایران در آغاز قرن نوزدهم، ارتشی بود مرکب از نگهبانان ویژه سلطنتی، سوارنظام نامنظم، و چریکهای بومی که به صورت نیروهای کمکی از نواحی مختلف و از قبایل کشور جمعآوری میشدند و تحت رهبری رهبران قبایل خودشان خدمت میکردند. با روی کارآمدن سلسله پهلوی، ارتش نوین ایران به وجود آمد. اما این ارتش نوین در ایران از همان ابتدا حول محور شخص رضاخان ایجاد گشت. او در توزیع مناصب و سلب آنها، اعطای پاداشها یا دریغ داشتن آنها قدرت مطلق داشت. در نتیجه فرماندهان ارتش نیز تداوم قدرت و موفقیت خویش را در وفاداری و ارادت به او جستجو میکردند. بهبود موقعیت فردی فرماندهان ارتش به بقا و توسعه ارتش و آن نیز به وجود شاه و افزایش قدرت وی بستگی داشت. فرماندهان ارتش نهتنها از نظر مادی بلکه از نظر روحی و روانی نیز به شاهان پهلوی وابسته بودند. قدرت و نفوذ فرماندهان اولیه ارتش نوین بازتابی از اقتدار رضاخان در مقام وزیر جنگ بود. تصمیم رضاشاه را برای ایجاد ارتشی نوین در ایران معمولاً محور اصلی برنامههای نوسازی دولت در آن دوره دانستهاند، چون نیازهای مربوط به نوسازی ارتش، هم دامنه و هم سرشت بسیاری از برنامههای گستردهتر اصلاحی و توسعه را تعیین میکرد. با این حال، تلاش بسیار طی دو دهه، از 1300 تا 1320، برای ایجاد یک ارتش نوین حرفهای که به شیوه اروپایی سازمان یابد و بتواند مدافع بلندپروازیهای منطقهای رضاشاه باشد، عملاً به پیدایش سپاهی انجامید که از لحاظ نظامی ناکارآمد، از نظر ساختاری ضعیف، عمیقاً سیاستزده، و هزینههای آن بسیار فراتر از تحمل اقتصاد کشور بود. مثلاً برقراری خدمت اجباری سربازی، ارتش بزرگی پدید آورد که البته ارتشی نیرومند و کارآمد نبود، حال آنکه مبالغ کلانی که صرف خرید جدیدترین سلاحها از خارج میشد، نادرست جلوه دادن اولویتهای نظامی را باعث شد و به ارزیابیهای غیرواقعی و خوشخیالانه در مورد قدرت ارتش انجامید. منبع: http://zamaneh.info/articles/652.htm تالیف و جمع اوری کننده: دکتر محمدامیر شیخنوری ...................................................... من مطلب از ابتداش کامل ارسال کرده بودم اما تا موقعمی دوستمون یادوری نکرد هیچ. از همه عذر می خوام بابت سهل انگاری.بد جور بابت این مسئله کفری ام .دوستان این مطلب اگر می تونید بابت ادامش کمک کنید. درباره ی کپی کردن خودم کار جالبی نمی دونم اما تنها چون این که هدفم میلیتاری تک بشه و اینجا به عنوان یک سایت مرجع شناخته بشه. این کار را می کنم از همه می خوام این کار را انجام بدهند.
-
-1 پسندیده شدهاينكه كسي فحاشي كنه و بدترين انواع و اقسام اهانت ها و اتهامات و دروغ ها رو به يكي ببنده و بعدش در كمال تعجب مظلوم نمايي هم بكنه و همون بنده خدا رو به بد دهني و ... متهم كنه فقط پارادوكس هايي هست كه در ايران ميشه نمونه هاش رو در ميان برخي افراد و سلايق خاص پيدا كرد . افراد تا سنخيت با كسي نداشته باشند طرفدارش نميشن . كبوتر با كبوتر ، ديكتاتور با ديكتاتور ، متكبر با متكبر ، متوهم با متوهم