برترین های انجمن

  1. worior

    worior

    Administrators


    • امتیاز

      21

    • تعداد محتوا

      8,636


  2. MR9

    MR9

    Forum Admins


    • امتیاز

      6

    • تعداد محتوا

      8,934


  3. alala

    alala

    Editorial Board


    • امتیاز

      4

    • تعداد محتوا

      5,150


  4. TAHA-SH

    • امتیاز

      3

    • تعداد محتوا

      778



ارسال های محبوب

Showing content with the highest reputation on شنبه, 24 آذر 1403 در پست ها

  1. 2 پسندیده شده
    به نام خدا   اين نوشته ها تنها بخشي از مطالب مربوط به اين استراتژي هست كه ميخوام در ادامه و در چند قسمت بنويسم تا خسته كننده نشه . از دوستان تقاضا دارم تا مطالب رو كامل و با دقت بخونند چرا كه اين از موارد پايه اي در سياست و استراتژي نظامي غرب هست و به ما كمك شاياني در فهم مسايل بين المللي و دانستن چرايي رفتارهاي سياسي و معادلات دهه هاي اخير ما ميكنه. -- هنری کسینجر : ما که به دهه 80 نزدیک میشویم حتما باید دانیم که آنچه که در گذشته درست بود در حال حاظر صحت ندارد . برای رسیدن به گزینشها و راهها و جانشینهای جدید به اندیشه ای جدید بنشینیم ، زیرا تحولات ریشه داری در سیاره محل سکونت ما روی داده است . ایالات متحده آمریکا که در سایه دو اوقیانوس پهناوریکه آنرا از همه سرزمینها جدا میساخت در امنیت مطلق بود ، دیگر امنیت خود را از دست داده و اینک در معرض آسیب و تهدید قرار گرفته است . از تمسخر های روزگار این است که همان انقلاب هسته ای که در دهه 50 و زمانی که لاح هسته ای را در انحصار داشت به او مصونیت بخشید ، بعد ها او را به مخاطره افکند به طوری که برای اولین بار در تاریخ در معرض تجاوز قرار گرفته و امنیت مطلقش افسانه گشته است . احترام و اعتبار ایالات متحده در میان متحدانش از بین رفت ... سپس تحولی گسترده در به کارگیری سیاسی نیرو رخ داد . در هر دوره ای از تاریخ چنین بود که هر افزایشی در نیروی نظامی ، افزایش مشابهی در نیروی سیاسی به دنبال می آورد . ولی در عصر نیروی هسته ای نا محدود ، هر گونه افزایش تراکمی در نیروی هسته ای نه تنها بی معنا و بی ثمر بلکه زیان آور است .به طوری که همینکه به حد کفایت رسیدیم دیگر هر افزایشی در نیرو هیچ چیزی بر نیروی سیاسی ما نمی افزاید ! زیرا به فکر استفاده افتادن از آن ، یعنی بر پایی طوفان ! آنچه مساله را پیچیده تر میسازد اینکه اختلافات و منازعات بین المللی ، جهانی گشته و دیگر میان مناطق مختلف عزلتی متصور نیست . هر تحرک دیپلماتیک یا نظامی در نقطه ای ، یک عکسالعمل جهانی پدید می آورد .سیاست تا کنون به چنین تنگنایی نیفتاده است . در حالی که از دیپلماسی میخواهند که برای حل اختلافات ، بیش از بالا گرفتنش ،دست به کار شود میبینیم نیروی مفروضی که باید در حوزه او باشد کاستی میگیرد .و حتی از هم میپاشد . مشکل سلاح هسته ای این است که فکر جنگ را وحشتناک ساخته است ، اما پرهیز از هر اقدام مخاطره آمیزی هم به معنای این است که به شوروی چک سفید بدهیم و دستش را برای هر کاری باز بگذاریم .. بر اثر آن دیپلماسی خویشتن را در برابر دو راه مخیر میبیند : توسل به زور و نابود شدن . پرهیز از بکار گیری نیرو و تسلیم شدن .این بدان معناست که در زمانی که ایالات متحده آمریکا به حدی که در تاریخش سابقه ندارد نیرومند شده است خود را از دستیابی به اغراض سیاسی اس عاجز میبیند ، یعنی نیروی نظامیش از هدافهای ملیش جدا افتاده است . و این حالت ممکن است اراده امریکا را فلج سازد .مشکلی که خود را تحمیل کرده این است : برقراری توازن میان نیرو و هدافهایی که برای رسیدن به آنها تلاش میکند . ما وظیفه داریم ماهیت تکنولوژی نوین و تغییراتی که بوجود اورده است بفهمیم . در ادامه کسینجر برای خروج آمریکا از چنین بن بستی به راهکارهایی روی می آورد که از صاحبنظران نظامی امثال لیدل هارت و آندره بوفر آموخته است . این استراتژیست ها بر این اعتقادند که چاره کار روی آوردن به استفاده از همان سلاح های معمولی و غیر هسته ای و یا سلاح های هسته ای تاکتیکی به شکل محدود متناسب با مرتبه و نوع و کیفیت تجاوز دشمن است . و نخستین مرحله از چنین مقابله های نظامی جنگ محدود است . پس کسینجر در ادامه چنین میگوید » 1 - سلاح های جدید هر سیاستمداری را مجبور کرده است که فکر عملی ساختن (( امنیت تام )) را که خیالی محالی است به دور افکند ، چنانکه او را مجبور کرده است مقداری از نیروی تخریبی را فدا کند تا بتواند وارد جنگی شود که به مرتبه فاجعه ملی نمیرسد . سیاست ، هنر انجام ممکنات است . همین ، بر استراتژی صادق است . فهم این حقیقت را تاریخ بر عده نسل ما نهاده است . 2 – آیا توجه ما در این خلاصه شده است که برای تحمیل اراده خویش فقط یک وسیله را بکار گیریم و آن وسیله جنگی است ؟ در این صورت ، هدف جز این نمیتواند باشد که دشمن را نابود کنیم و یک وسیله هم بیشتر نداریم و آن هم جنگ گسترده است که مراد فنای طرفین است . اما واقعیت جز این است . جنگ محدود هدفش بیش از آنکه انهدام کامل دشمن باشد تحقق مقاصد سیاسی است از طریق برقراری رابطه میان نیروهای بکار رفته و مقاصد مورد نظر ، که در این تلاش روی اراده دشمن تاثیر گذاری میشود و به هیچ وجه نابودیش منظور نیست . تاثیر گذاری از این راه که تصویری هر چه جذابتر از مقاصد مورد نظر – که مقاصد و هدفهایی محدود است – به او عرضه میشود . مقصود هر قدر معتدلتر باشد جنگ همانقدر کم خشونت تر خواهد بود . علاوه بر این ، غرض از جنگ محدود این است که افکار جنگی خود را – که پیوسته به پیچیدگی میگراید – با عنصر سیاسی پیوند بزنیم و این گفته رایج را که سیاست با شروع جنگ خاتمه میابد یا هدفهای جنگ جدا از سیاست سیاست ملی است از خود دور سازیم . بدین سان ، جنگ محدود ، مقاصد سیاسی را با هدفهای جنگی هماهنگ میسازد با یاداوری دایمی این نکته که هر اقدامی برای انهدام دشمن یا تضعیف وی بالضروره به جنگ گسترده میکشد . 3 – برای جنگ محدد فقط نیروی جنگی و داشتن تصور و مقصود سیاسی کافی نیست بلکه مستلزم نقشهای موثر رهبری سیاسی است ، نقشهایی خیلی پیچیده تر و دشوار تر از آنچه که در یک جنگ کسترده باید ایفا کنند . زیرا در جنگ محدود ، عوامل روحی اهمیت فوقالعاده ای دارند ، نه تنها به هنگام گرفتن تصمیم جنگ بلکه در جریان عملیات جنگی ، بدین سبب که هریک از طرفین جنگ قادر است که عملیات را تصاعد ببخشد تا به مرتبه جنگ گسترده برسد ، و آنچه مانع از آن میشود این است که رهبری سیاسی قیودی بر نتایج دلخواه خویش بگذارد به طوری که از یکی از سه نتیجه زیر بیرون نباشد 1) ادامه جنگ 2) شکست محدود 3) حالت جمود . و هر سه نتیجه بهتر از نتیجه یک جنگ گسترده است . بنابر این ، سیاست جنگ محدود سه حالت را پیش میاورد و تحمیل میکند » الف- توانایی ایجاد فشار بجای نهدید به جنگ گسترده و این بستگی به انعطاف و مهارت رهبری سیاسی دارد . ب - توانایی ایجاد جوی که در ان به محض درگیری و برخورد ، موجودیت ملی به خطر نیفتد و این بستگی به انعطاف و مهارت دیپلماسی دارد . ج – توانایی تسلط بر افکار عمومی . و این کار بستگی به شجاعت رهبری دارد . رهبری سیاسی باید یقین داشته باشد که پیروزی گسترده دیگر محال است و افکار عمومی به نوبه خود باید بفهمند که امور را اگر به سوی سراب پیروزی تام و تمام سوق دهند خطرناک خواهد گشت . مردم آمریکا بایدبدانند که با سپری شدن دوره ای که سلاح هسته ای در انحصار آمریکا بود جنگ گسترده میتواند اخرین وسیله سیاست به شمار آید و برای چاره هر کشمکشی که پیش بیاید باید یکی از این دو راه را برگزینیم : جنگ محدود ، و جمود . دوره دستیابی (( به همه چیز یا هیچ چیز)) دیگر سپری شده است . 4 – هدف در استراتژی جنگ محدود عبارت است از تقویت بازدارندگی در درجه اول بعد اگر در بازدارندگی شکست خوردیم ، جو را پیش از آنکه چرخ بازدارندگی به دوران آد برای یک مصالحه و توافق آماده میسازیم . این خیلی بهتر از توسل به جنگ گسترده برای مقابله با یک تهدید محدود است . وظیفه ما این است که جنگ محدود را شیوه ای تلقی کنیم که به ما اجازه و فرصت میدهد تا به مذاکره با طرف بنشینیم ، بدینسان وسیله ای است برای جلوگیری از بدتر شدن وضع یا تصاعد خطرناک آن . به عبارت دیگر استراتژی جنگ محدود خاصیت بازدارندگی دارد و موفق به آن میشود اما نه از طریق تهدید و نابودی کامل دشمن – که باور کردنی نیست – بلکه از طریق محروم ساختن وی از اینکه با به کاربردن زور بتواند آنچه را که میخواهد بدست آورد و این امری است که هم قابل اجراست و هم باور کردنی . بدین سان تهدید با نیرویی معقول و قابل بکار رفتن خیلی موثر تر است از تهدید با نیرویی هولناک که قابل بکار رفتن نباشد . این است راز برتری جنگ محدود بر جنگ هسته ای گسترده .... www.Military.ir .. worior مطالب فوق خلاصه ای از کتاب استراتژی بین المللی نوشته جلالدین فارسی ادامه دارد انشالله .
  2. 2 پسندیده شده
    از اینکه شما دوست بزرگوار این کمترین را مفتخر به پاسخ نمودید بسی جای خوشحالیست از نظر اینجانب نه استراتژیست های ما خدای نکرده مستحق اون صفاتند و نه بنده قصد اسائه ادب به این بزرگواران مجاهد فضیلت یافته بر امثال بنده قاعد - رو دارم حقیقت تلخ اینست که ما برای آنچه نمونه تهاجم سال 1990 عراق و 2006 لبنان - بوده و خواهد بود قطعا پاسخهائی یافته ایم ایجاد دالان اتش - چندین لایه پدافندی درکنار اهداف مهم از نمونه هائی است که قطعا و یقینا نسبت به هجوم موشکها ی پیشرو دشمن - درسطح معینی پاسخگوست اما چند موضوع سطح پاسخ ما را با چالش مواجه میسازد 1- لایه دفاعی ما در چه زمانی و باچه سطح تهاجمی قصد ورود کامل به عرصه را خواهد داشت؟ مستحضرید که بخشی از موشکها صرفا نقش تعیین مکان سیستمهای پدافندی را داشته و با علم به طعمه شدن ارسال میشوند 2- در سامانه های شناخته شده فعلی مانند صیاد (هاگ) - اس200- تور - رپیر - fm80 کروتال - اس300 وطنی و... چه تعداد موشک درسطح اول آماده به شلیک بوده و توان مقابله دارد؟ محاسبه تعداد موشکهای آماده پرتاب از هر سایت در بهترین حالت هم پاسخگوی چند صد موشک ارسال شده به یک هدف را میدهد؟ و با فرض زمان برای لود مجدد آیا امکان عبور بخش متاخر موشکهای متعدد درحال پرواز به سمت هدف - آنهم از جهات متعدد نیست؟ فکر میکنم کمی خوش خیالیست که گمان کنیم قطعا صد درصد موشکهای متجاوز شکار خواهند شد 3-دریک جنگ فرسایشی -حتی درصورت داشتن دیوار آتش قوی- همانگونه که مشاهده شد- توان به اتمام رساندن ذخیره محدود موشکهای هوائی با ارسال موشکهای بسیار و از برد بلند- به چالش کشیده میشود البته اینها محدودیتهای فعلی هر سیستم تدافعی درمقابل انبوه تهاجمهای شناخته شده فعلی آمریکاست و چون سطح دفاعی ما در این بعد متقارن نیست - بحث تهاجم متقابل به نوعی سعی درایجاد تقارن دارد ضمن اینکه با پیشرفت بیشتر تکنولوژی و محدودیتهای متقابل درما - ممکن است این چالشها بین ما و متخاصمین به سطح بیشتری هم افزایش پیدا کند ( یا خوشبینانه با رشد ما و سرعت کند تر دشمن- این خلا کمتر شود) آنچه این حقیر از سخنان یکی از فرماندهان سپاه فهمیدم- که زمانی که دشمن به ما حمله کند ما را پیدا نخواهد کرد- تصور نبرد نامتقارن در امکان اجازه یافتن دشمن در دستیابی به برتری هوائی و شکار گسترده اهداف عمدتا سوخته - و آمادگی برای تقابل با نیروی اصلی دشمن- در دکترین دفاعی ما دیده شده - چیزی شبیه لبنان - اما به مرور و با تولید هرچه بیشتر سیستمهای موشکی و دفاعی - این خلا در حال تبدیل به تقابل نسبتا متقارن است که وعده داده شده تا دوسال دیگر محقق خواهد شد و آنوقت ما ممکن است به سطح بسیار گسترده تر دفاع هوائی و لیزری - درحدی برسیم که لااقل برای مدت قابل توجهی - بالاترین سطح حمله را پاسخ دهیم اما اکنون بنده هرگز این اعتماد را ندارم چون کم و بیش از سطح فعلی توان خودمان اگاهم و ساده اندیشانه در آن اغراق نمیکنم شاید جنابعالی مطلع تر باشید انشاءالله
  3. 2 پسندیده شده
    ممنون . شما بر سر ما منت گذاشتي .. به اين مقاله ميگن يك متن كيبرد شكن ! تحليلي بود بر استراتژي و جالب توجه . در مورد ايران ذكر اين نكته ضروريه كه آمريكا اجبارا و عقلا منتظر تغييرات در حاكميت و ايدولوژي ما خواهد ماند . و اگر جنگي رخ بده به اين خواست آمريكا و روابطش با ايران ضربه اي ميزنه كه ديگه تا 50 سال آينده جمع شدني نيست ... به همين خاطر من هم با هنري موافقم در اينكه جنگ محدودي توسط آمريكا عليه ايران نخواهد بود ! اما اين الزاما بر نبود جنگ دلالت نميكنه بلكه اين رو داره گوشزد ميكنه كه از ناحيه آمريكا چيزي رو شاهد نخواهيم بود ولي همپيماناني چون اعراب و اسراييل همگي براي انجام اين خبط بدون مشاهده ردپاي آمريكا مفيد هستن ! و ميتونند جنگ محدود نيابتي اجرا كنند ولي هر كدام محدوديتهايي دارند كه غرب داره سعي ميكنه اينها رو پوشش بده اما نتونسته موفق بشه و در نهايت كار به اينجا ميرسه كه دخالت غرب نياز ميشه .به اين خاطر كه بازدارندگي متعارف و نامتعارف ايران در برابر اين ممالك جوابگو هست . و بر اين اساس شكل منطقه ما اينطوري شده كه الان هست !.
  4. 2 پسندیده شده
    سلام و تشكر .. خود هنري هم در متن گفته كه ديگه خيال نابود كردن كامل دشمن رو بايد از سر برد ! بلكه با اين جنگ محدود كه حد و مرز مشخصي دارند و كاملا مديريت شده و از پيش برنامه ريزي شده اجرا ميشن به اهداف خاصي رسيد و معاملات سياسي رو رقم زد . ---- اين مقاله ديگري كه هنري در مورد ايران راهكار نشون ميده : مرداد ۲۳م, ۱۳۸۹ آتلانتیک /رابرت دی کاپلان/ خبر انلاین/ ترجمه : سارا معصومی کسینجر ایران را تهدیدی برای جهان در قد و قامت اتحاد جماهیر شوروی دهه پنجاه نمی داند، تصور کنیم که ایران به تسلیحات هسته ای دست یافته است. نتیجه ای که علاوه بر اعمال تحریم های سنگین و تهدید های اسرائیل برای حمله به این کشور می تواند احتمالی بسیار نزدیک به واقعیت باشد . اکنون پرسش اینجاست که آیا ایران هسته ای به همان اندازه خطرناک است که اتحاد جماهیر شوروی سابق؟ پرسش دیگر این است که ایالات متحده چگونه باید با خطر ایران ، کره شمالی و دیگر کشورهایی که به دنبال توان هسته ای برای تغییر دادن معادلات بین المللی هستند، برخورد کند؟ادامه… هنری کسینجر در این خصوص به من می گوید: ایران با تعقیب تسلیحات هسته ای ،به دنبال به دست اوردن نقشی است فراتر از قدرت خود . علاوه بر این تهران با مواجهه با قعطنامه های شورای امنیت نیز به نوعی قدرت برای خود خریده است . کسینجر در میانه سخنان خود تاکید می کند که ایران را تهدیدی برای جهان در قد و قامت اتحاد جماهیر شوروی دهه پنجاه نمی داند، حتی اگر ایران با حرکت های خود ایدئولوژی و نظم نظامی حاکم بر خاورمیانه را تغییر داده باشد. زمانی که از کسینجر سوال می کنم که آیا ایران هسته ای قابل بازدارنده گی است؟ او تاکید می کند که در مرحله نخست باید از شکل گیری ایران هسته ای حذر کرد. کسینجر تاکید می کند که ایالات متحده ابزارهای متفاوتی برای مواجهه با ایران در اختیار دارد: ایران مقابل اسرائیل، ایران مقابل اعراب اهل تسنن، ایران رویاروی مخالفان هموطن و تقابل اسلام با غرب. کسینجر تاکید می کند که هر کدام از این سناریوها می تواند در میانه تلاش های ایران برای دستیابی به تسلیحات هسته ای ، مسیر این بازی را تغییر دهد . البته تحقق هر کدام از این سناریوها می تواند خاورمیانه را گرفتار بحرانی عمیق تر از آنچه که با آن دست به گریبان است،کند. کسینجر در ادامه می افزاید که با وجود تلاش های ایران برای استفاده از این فرصت استثنایی ، منافع استراتژیک ایران باید موازی با منافع ایالات متحده حرکت می کند. ایران باید طرفدار کاهش نفوذ روسیه بر منطقه قفقاز و آسیای میانه باشد، باید از محو شدن طالبان در همسایگی خود در افغانستان استقبال کند؛ باید به دنبال برقراری صلح و ثبات در عراق باشد و باید به دنبال نقش آفرینی در منطقه و میان اهل تسنن به عنوان یک بالانس کننده قدرت باشد . حقیقت این است که از آنجا که اعراب سنی در عربستان سعودی ، امارات متحده عربی ، لبنان و مصر بودند که یازدهم سپتامبر را طراحی کردند و از آنجا که خصومت ورزی های اهل تسنن با ایالات متحده از قدیم وجود داشته و در آینده هم ادامه خواهد یافت، واشنگتن باید از قدرت شیعه قدرتمند در منطقه خاورمیانه استقبال کند . نشانه های ایدئولوژیک ، فرهنگی و جغرافیایی وجود دارد دال بر اینکه ایران در آینده ای نه چندان دور شاهد اصلاحات ایدئولوژیکی و فلسفی خواهد بود . با توجه به این پیش بینی و هزینه بالا و فرصت های اندک در صورت توسل به گزینه نظامی در مواجهه با ایران ، به نظر من محدود نگاه داشتن ایران هسته ای ، منطقی ترین گزینه برای ایالات متحده است . موفقیت این استراتژی هم به چند فاکتور منطقه ای بستگی دارد . اما فاکتور ناگزیر آن ، توانایی ایالات متحده است در تحت تاثیر قرار دادن هرگونه تلاش نظامی برای سرنگونی ایران هسته ای. کسینجر در این خصوص می گوید: من از آمریکا می خواهم که تمامی گزینه ها در قبال ایران را مورد بررسی قرار دهد. بازدارنده گی زمانی حاصل می شود که آماده گی یک طرف برای ریسک کردن بر آمادگی دیگری برتری دارد . تاثیر گذاری زمانی کمتر می شود که تمایل به دست به ریسک شدن کم است حتی اگر توانایی نظامی بالا باشد . کسینجر با استفاده از تجربیات شخصی خود به خوبی می داند که سیاست داخلی ایالات متحده تمایل به اینچنین ریسک پذیری هایی را بالا می برد .نبردهای محدود که همان جنگ هایی هستند که یک ملت به دلایل سیاسی انتخاب می کند، همواره برای امریکایی ها سخت هستند. کسینجر در این خصوص می گوید: کتاب من زمانی نوشته شد که ما جنگ کره را در قالب جنگی محدود پشت سر گذاشته و به برخی از اهداف خود هم رسیده بودیم. از زمان انتشار این کتاب، ما جنگ های محدودی در ویتنام داشتیم. در همان ویتنامی که بخشی از امریکایی ها شکست را برای پاکسازی روح کافی می دانستند. در عراق هم نبرد محدود دیگری البته با ابعاد کمتر را امتحان کردیم. در عراق ما تجربه های جدیدی آموختیم، نمی توانیم به امید استراتژی عقب نشینی نبردی را اغاز کنیم. امریکا دیگر نمی تواند در نبردی نو درگیر شود مگر آنکه از برد در آن مطمئن باشد . http://strategicreview.org/1389/05/23/اگر-هنری-کسینجر-بود،با-ایران-چه-می-کرد؟/
  5. 2 پسندیده شده
    در اینجا چنانکه از کتاب جنگ هسته ای و سیاست خارجی ، چاپ 1957 ،بر میآید هنری از بکار بردن سلاح هسته ای در جنگهایمحدود جانبداری میکند و میگوید (( راه عملی برای مقابله با فشارهای کرملین این است که دامنه سیاست واکنش چند مرحله ای یا واکنش قابل انعطاف را ، که به کار گیری سلاح هسته ای تاکتیکی را هم نفی نمیکند ، به جنگ های محدود بکشانیم . جنک محدود هسته ای پاسخ قاطعی است به قدرتهای جهانی هسته ای دیگر یا به هر دولن بزرگی که قادر است با تفوق بشری خود بر صاحبان تفوق تکنولوژیک غلبه کند . بدین سان هدف جنگ نه چنانکه صاحبان نظریه (( بازدارندگی گسترده )) میپندارند کوبیدن اراده دشمن است بلکه هدف بازداشتناین اراده از اقدام به تجاوز است از طریق اینکه دشمن حساب کند کفه زیانهایش بر کفه غنایمش میچربد ، و شرایط پیشنهاد شده خیلی بهتر از ادامه مقاومت است ،و اینکه به هدفهای محدودی برسد بهتر و تضمین شده تر از این است که به دنبال همه تمناهایش برود . بدین ترتیب ، جنگ محدود یک تدبیر اجرایی سیاسی حیاتی است که ایالات متحده را از وضع جمود کنونی بیرون می آورد و در عین حال یک استراتژی نظامی به او میدهد که قابل انعطاف و تطابق است و جلو باجگیری شوروی را میگیرد . اما چند سال بعد ، دست از این نظریات بر میدارد . در 1961 ، در کتاب ضرورت گزینش افقهای سیاست خارجی آمریکا ، از جنگ محدود با سلاح های معمولی پشتیبانی میکند ، و نظریه جنگ محدود هسته ای را مورد انتقاد قرار میدهد . بر اثر آن ، اختلافاتی در محافل پنتاگون بر سر ماهیت چنین جنگی بروز میکند . در همین فاصله شوروی زراد خانه خود را از سلاح های و موشک چندان می انبارد که از آمریکا بسیار فاصله میگیرد و چیزی پدید میآید که به ان (( فاصله موشکی میگویند )). افکار عمومی جهان هم بیش از پیش متوجه کنترل سلاح های هسته ای میگردد . این عوامل باعث میگردند که کسینجر در آراء خود تجدید نظر کند ، و در این باره چنین میگوید : نویسنده چند سال پیش ، یک استراتژی هسته ای پیشنهاد کرد به عنوان مناسبترین سیاست بازدارندگی در مقابل با هرگونه تهدید شوروی . در آن زمان ، چنین به نظر میرسید که آن سیاست متناسب با شرایط آن وقت باشد . همه باید میدانستند که به محض هر کشمکشی ، ایالات متحده آمریکا در بکاربردن سلاح هسته ای تردیدی به خود راه نخواهد داد . علت این پیشنهاد هم چنین سیاستی بود که میبایست برای مقابله با تفوق عددی شوروی و چین از تفوق صنعتی خویش به بالاترین حد ممکن استفاده میکردیم . گرچه هنوز هم برای جنگهای محدود آینده احتیاج به نیروهای مسلح به سلاح های هسته ای داریم ، اما عوامل و تحولات مختلف سبب شده است که رو بره نظریه جدیدی بیاوریم که به کارگیری نیروهای معمولی را جایگزین نیرهای هسته ای میکند ، بدین معنا که بار ما امری حیاتی است که شوروی یقین داشته باشد که آمریکا در صورت اقتضا تردیدی در بکار بردن سلاح هسته ای به دل راه نمیدهد . در عین حال ،باید در سالهای آینده همه کوشش خود را روی پیشرفت و تکامل نیروهای معمولی (و غیر هسته ای ) جهان آزاد بگذاریم . آنگاه می افزاید : باید نیروهای معمولی را چندان و در حدی تقویت کنیم که دیر دفاع به وسیله سلاح هسته ای تنها یکی از راه حل ها باشد و نه راه حل منحصر به فرد . بهترین وضعی که باید به ان برسیم وضعی است که در آن نیروهای معمولی ما غلبه ناپذیر باشند ، مگر به وسیله سلاح هسته ای . هیچ دلیل تکنولوژیکی هم وجود ندارد که مانع رسیدن ما به چنین وضعی شود . این وضع به دیپلماسی ما نرمش و انعطاف مورد نیازش را میبخشد و در همین حال به ما ، در مذاکرات خلع سلاح اعتماد به نفس بیشتری میدهد . باید این پندار را که شوروی از لحاظ نیروی انسانی بر ما تفوق دارد از حسابمان خارج کنیم ، زیرا جهان آزاد در کنار تفوق صنعتیش از لحاظ نیروی انسانی هم بر بلوک شوروی تفوق دارد . راه حل مشکل در تکیه کلی و اساسی بر جنگ معمولی محدود است . زیرا امکان مقید و کنترل آن خیلی بیش از احتمال کنترل و مقید کردن جنگ هسته ای محدود است و این معلول آن است که طرفین در به کار گیری از سلاح هسته ای تاکتیکی خبره نیستند و همین فقر تجربی باعث ارزیابی های غلط میشود . سرعت پیشرفت عملیات رزمی در چنین جنگی به قدری زیاد است که امکان متوقف ساختن برای مذاکره نیست ، و در نتیجه هر طرفی خود را در ظلمت بی خبری غوطه ور میبیند . همچنین مرز فاصل جنگ معمولی با جنگ هسته ای خیلی مشخصتر از مرز فاصل جنگ هسته ای تاکتیکی با جنگ هسته ای خیلی گسترده است . بالاخره این استراتژی با ماهیت دفاعی سیاست ما بیشتر سازگار است . در عین حالی که توجه کامل ما باید معطوف نیروهای معمولی باشد ، صحیح نیست که بر آنها تکیه کلی کنیم بلکه بایستی برای مقابله با پیشامد ها یک نیروی هسته ای بازدارنده در دسترسی داشته باشیم . آن بدین معناست که نیروهای معمولی ما که دارای سطح بالایی از مهارت رزمی هستند همواره زیر چتری هسته ای عمل میکنند که رکن عمده اش را یک نیروی هسته ای بازدارنده تشکیل میدهد . تا وقتی این کار انجام نگیرد ایالات متحده همچنان تسلیم باجگیری دشمن خواهد بود . باید بخاطر داشته باشیم که جنگ معمولی بهتر از جنگ هسته ای است و جنگ هسته ای محدود بهتر از جنگ هسته ای گسترده است . نیروهای معمولی از وجود نیروی هسته ای که قادر به جنگ هسته ای محدود باشد بی نیاز نیست زیرا یک جنگ هسته ای را نمیتوان مقید و محدود نگاه داشت مگر در صورتی که احتمال به کار بردن سلاح هسته ای برجا بماند و خودش همچنان امری نا مرغوب www.military.ir تلقی بشود . اگر بر این مطلب تواف داشتیم که تقویت نیروهای معمولی و نیروی بازدارندگی هر دو ضروری است ، بایستی نیروهای معمولی در حالتی دایمی باشند و نه مثل سابق که به محض شروع جنگ به زیر پرچم فرا خوانده میشدند .باید این طور باشند تا بتوانند با هر پیشامدی در هر نقطه ای مقابله کنند . البته کسانی هم هستند که میگویند نیروهای معمولی باید بتوانند هم از عهده یک جنگ معمولی بر بیایند و هم از عهده یک جنگ هسته ای . اما چنین چیزی عملی نیست .ولی لازم است نیروهای معمولی هر دو نوع جنگ را آموزش ببینند تا بتوانند خود را در عملیات برابر تهاجم هسته ای محفوظ نگاه دارند . اما به محض شروع درگیری و عملیات ف نیروهای مسلح باید یکی از انواع جنگ را برگزینند ف زیرا از لحاظ عملی ممکن نیست که از نوعی به نوع دیگر جنگ بپردازند . این ماسله وجه دیگری هم دارد و آن این است که بودن سلاح هسته یا همراه نیروهای معمولی امر به کار بردن آن را از سیطره فرماندهی خارج میسازد و جنگ معمولی را تبدیل به جنگ هسته ای میکند و هرگز نمیتوان آنرا در سیطه نگاه داشت ف گرچه دستورات اکید دایر بر عدم استعمال آن صادر گردد و مثلا گفته شود به عنوان آخرین حربه به کار رود ، اما در کشاکش نبرد و جریان عملیات چه کسی تعیین میکند که حالا وقت ( آخرین حربه ) رسیده است ؟ خلاصه کلام این است که باید نیروهای مجهز به سلاح های معمولی وجود داشته باشند و نیروهای دیگر مجهز به سلاح هسته ای به شرط اینکه هر دو نیرو متقابلا آموزش دیگری را ببینند و تخصص ان را دارا شوند اما به محض شروع نبرد ، سلاح های هسته ای را نباید به دست نیروهای معمولی داد و گرنه نیروی بازدارندگی تحت سیطره سطوح پایینتر قرار میگیرد و این به مصلحت نیست . حال که به این نتیجه رسیدیم ف لازم است مذاکرات محدود کردن سلاح های هسته ای ، نیروهای معمولی را نیز در برگیرد . این خلاصه نظریات کسینجر . درج شده در کتاب استراتژی بین الملل نوشته جلالدین فارسی 1361 (که البته تا الان این نظرات دستخوش تغییرات و اصلاحات شده اند و کمی قدیمی به نظر میرسند اما کلیت این مطالب به نظر میرسه که ارکان سیاست نظامی آمریکا رو تشکیل میدن) اين قسمت تمام شد . از عزيزان خواهش دارم كه اين مطالب رو بخونند و با توجه به اوضاع سياسي روز دنيا كه شاهدش هستند در حيطه ارزيابي و آينده نگري قرار بدن . منتظر نظرات دوستان عزيز هستم . با تشكر .
  6. 2 پسندیده شده
    و میگوید قبل از هر چیز ، قادعده ای انکار ناپذیر وجود دارد بیدن صورت که هر جنگ معمولی که میان دو دولت صاحب سلاح هسته ای رخ دهد ممکن است تبدیل به یک جنگ هسته ای ود . این بدان معناست که هر جنگ معمولی زیر چتر جنگ هسته ا صورت میگیرد و تا وقتی چنین است باید برای احتراز از آن اماده شده . در اینجا دو مکتب هست : که یکی خواهان به کار بردن سلاح هسته ای در جنگ محدود است و دیگری خواستار اکتفا به سلاح های معمولی در چنین جنگی است . طرفداران بکار گیری سلاح هسته ای در جنگ محدود میگویند : شک نیست که اتحاد شوروی از نظر نیروی انسانی بر غرب تفوق دارد و غرب برای مقابله با این تفوق چاره ای ندارد جز توسل به برتری تکنولوژیک خویش یا به استفاده از سلاح هسته ای . چون استفاده از این گونه سلاح نیروهای دشمن را مجبور به انتشار و پخش شدن میکند و بدین ترتیب دشمن قادر نخواهد بود نیروهایش را برای شکافتن خط جبهه متمرکز کند .به کار رفتن سلاح هسته ای در میدان رزم طبعا تاکتیکهایی را که در جنگ جهانی دوم بکار میرفته تغییر خواهد داد ، زیرا منطقه عملیاتی را بکلی نابود میکند و مجبور میسازد که واحد ها کوچکتر شوند . چه ، دیگر نیازی به قدرت آتش واحدهای بزرگ نیست و اگر نیروهای مهاجم متمرکز شوند ، توسط نیروی هسته ای دشمن نابود خواهند گشت . به جای تمرکز آتش پرحجم ، احتیاج به سرعت حرکت نیرو و ساده تر شدن شئوون اداری و تدارکاتی آن است . بدین جهات ، تکیه اساسی بر روی نیروهای کوچک پرتحرک خودکفا خواهد بود ، امر که نسبت تلفات و خسارات راحتی از آنچه در جنگ جهانی دوم و زمان سلاحهای معمولی بود پایینتر خواهد اورد . استراتژی هسته ای این خصوصیات را دارد : 1- حتمی بودن پراکندگی نیرو سبب میشود که میان مقتضیات پیروزی و مقتضیات گرفتن زمین جدایی افتد . نیرو ها در چنین جنگی در واحد های کوچکتر دارای سرعت بیشتری هستند ، حال آنکه گرفتن زمین بویژه در مناطق حیاتی نیاز به تجمعات بزرگتری دارد . 2 - جنگ هسته ای همه محاسبه های دشمن را بر هم میزند ف زیرا جنگی است که دشمن عادت به آن و تجربه ای از آن ندارد و اطلاعاتش درباره آن منحصر حقایق نظری است . 3 - سبب میشود تسلطی کهwww.military.ir شوروی بر اقمارش دارد متزلزل و سست شود ، زیرا ناچار خواهد شد از نیروهای اشغالگر خویش در این کشور ها بکاهد ودین ترتیب بدل شوند به میدان جنگهای چریکی میان مردم آنها با اشغالگران روس ، و مشکلات سیاسی بوجود آید که به عنوان یک نیروی بازدارنده عمل کند . 4 - محروم ساختن خویش از سلاح های هسته ای به معنای محرومیت ما از بهره گیر از تفوق تکنولوژِی و صنعتی ماست. 5 - حال که دشمن دارای سلاح هسته ای ،باید ما هم نیروهای رزمی خویش مجهز به سلاح هسته ای کنیم . این بهتر از این است که یک نیروی رزمی مجهز به سلاح های معمولی داشته باشیم با یک نیروی هسته ای بازدارنده کاملا مصون . این حالت باز هم بار مسئولیت ما را سنیگن میسازد و هم نیروی انسای زیادی را به هدر میدهد . طرفداران اکتفا به سلاح های معمولی در جنگ محدود میگویند : به کار بردن سلاح هسته ای با طبیعت محدود سازگار نیست . زیرا اگر محدود نگاه داشتن جنگ معمولی کار دشواری باشد ، دیگر با بکاربردن سلاح هسته ای چه وظعی خواهد یافت ؟ اگر سیطره بر جنگ محدود هسته ای امری بنهایت دشوار باشد ، باز تلفات و زیان های آن سخت هنگفت است . نیروهای کوچک مجهز به سلاح هسته ای - هر حجمی داشته باشند در معرض شکست خوردن و انهدام از نیروهای معمولی خواهند بود . وانگهی ، چه کسی ادعا تواند کرد که سلاح هسته ای جایگزین نیروی انسانی است ؟واقعیت عکس این را ثابت میکند . چه ، از آنجه که تلفات یک جنگ هسته ای سرسام آور است ، به عکس آنچه که تصور میکنند ، احتیاج به نیروی انسانی بزرگتری دارد . حتی به کار رفتن سلاح هسته ای به دولتهای عقب مانده نسبت به دولتهای صنعتی امتیازی میدهد و آن اینکه اگر دولت اعقب مانده ای ضربات خود را بر مراکز صنعتی ان وارد آورد ، تلفات و خسارات بیشتری میتواند بزند. اگر نشود در جنگ های محدود سلاح هسته ای بکار برد ، وظیفه ایالات متحده آمریکاست که سیاست دفاع خود را تبدیل به سیاست تهاجمی کند تا بتواند از امتیازی که سلاح های هسته ای به مهاجم میدهد استفاده ببرد . طرفداران این مکتب در محاسن استراتژی پیشنهادی خود چنین میگویند : 1 - فرصت بیشتر و بهتری برای محدود ساختن جنگ میدهد . 2 - تفوق صنعتی اسالات متحده آمریکا را به بهترین وجه مورد استفاده قرار میدهد . 3 - کندی عملیات در جنگ معمولی برای یافتن راه حلهای سیاسی فرصت کافی میدهد . 4 - دفاع با سلاح های معمولی بهترین وسیله و روش مقاومت در برابر نیروی اشغالگر است . 5 - وقتی سیاست ایالات متحده آمریکا دفاعی باشد ، اعلان جنگ هسته ای به اتحاد شوروی واگذار میشودو این امنیت ملی را کاملا به خطر می اندازد . کسینجر نظریات این دو مکتب را مورد بحث و تحلیل قرار داده میگوید : این هر دو فقط توجهات اخلاقی طرفین جنگ را بیان میدارند و از جنبه عملی آن غافلند . اینها که میپندارند به کار نبردن سلاح هسته ای پشت پا زدن به پیشرفت است همانقدر مبالغه میکنند که آنها که میپندارند فکر جنگ هسته ای ا به مغز راه دادن پشت پا زدن به اخلاق است . هر دو طرز تفکر این حقیقت را نادیده میگیرند که مساله آنقدر ها که مربوط به حجم هدف کشمکش است ارتباط با نوع اسلحه مرد استفاده ندارد . هر چند این دو طرز تفکر تا حدی حق دارند ولی باید توجه داشته باشیم که اگر به انهدام بیش از اندازه بها بدهیم ، به هنگام اجرا در اراده ما اثر خواهد گذاشت .حال آنکه اگر به یک استراتژی معتدل برای اداره جنگ بیش از اندازه بها بدهیم شاید آنقدر خطرش را کم جلوه بدهد که باعث وقوع آن بشود . از این رو باید تهدید به بازدارندگی به اندازه ای معتدل باشد که تحمل کیفرش برای دشمن ممکن نباشد . راه حلی که باعث میشود شک و تردید دشمن در مورد ماهیت درگیری و برخورد زیاد احتمال وقوع تجاوز را کم میکند. ادامه دارد .... ــــــــــــــــــــــــ
  7. 2 پسندیده شده
    اين سوالات رو بايد تا خوندن تمام مطلب نگه داريد . اما اينطور كه هنري تمام جوانب رو ميخواسته بررسي كنه و راه حل پيشنهاد بده بايد بگم كه راه ديگري غير از چنين استراتژي اي در تقابل با ايران پيش روي آمريكا نيست و در زمان جنگ هم شاهد اون بوديم ! .. منتها اين نظريات روز به روز در حال پيشرفته عيب يابي و تكامل هستند و نميشه بر تمامي اركان اين استراتژي بعنوان سياست نظامي آمريكا استوار ماند اما ميتونه عمده رفتار اون رو تعبير كنه . چيزي كه اين استراتژي بيان ميكند يك جنگ اقتصادي و حساب شده با ضرر و منفعت مشخص است كه پيش از جنگ بايد محاسبه گردد ! و همين يكي از عمده ايرادات بكارگيري اين استراتژي در برابر ايران هست و همونطور كه شاهديم دستگاه سياست خارجي آمريكا ناتوان از براه انداختن جنگ محدود مدتهاست رو به تحريم و بازي با ايران آورده . هر از چندگاهي هم شاهديم كه افرادي مانند اوباما و جديدا ران پاول و خيلي از سياستمداران بازنشسته از سياست بر اساس همين استراتژي دم از ارتباط با ايران ميزنند و ... بهتره بگم اين استراتژي در جنگ نه بصورت جنگ سخت بلكه جنگ نرم بين ايران و آمريكا در جنگ هست . در ادامه نظرات اين فرد در مورد مقابله با ايران هم هست كه اگر عمري باقي بود خواهم اورد . <
  8. 2 پسندیده شده
    کسینجر آنگاه مساله بسیار مهمی را مطرح میسازد به این شکل : چون در سایه استراتژی جنگ محدود دشمن در مقایسه با جنگ گسترده در سایه خطر کمتری قرار میگیرد ، همین امر او را به اقدام به تجاو تشویق میکند . و میگوید این قابل بحث است . برای دفع این شبه و رفع این احتمال باید استراتژی جنگ محدود را بدقت بفهمیم و بدانیم که این هدف را تعقیب میکند . الف – تقویت بازدارندگی به پایه ای که اصلا وقوع تجاوزی را مانع شود . ب- در صورت شکست بازدارندگی در ایفای نقشش ، راه را به روی یک تسویه حساب مسالمت آمیز میگشاید ، پیش از آنکه نیروهای بازدارندگی عملا مداخله کنند و جنگی پیش آید . بدترین سیاستی که ممکن است پیش گرفته میتواند از از درک طبیعت جنگ محدود بوسیله افکار رایج بوجود آید. شک نیست که در سایه جنگ محدود هر یک از طرفین توانایی فنی و عملی توسعه و تصاعد بخشیدن به آن را دارد ولی ترس از چنین کاری است که سبب مقید ماند آن میشود . وانگهی ، جنگ محدود بر این پایه استوار است که مصالحه و معامله ای را صورت دهد که قبلا حساب و پیش بینی شده و از حدود معینی هم تجاوز نمیکند . علاقه یکی از طرفین به حدود کردن جنگ بیفایده است مگر اینکه در برابر ، طرف هم علاقه ی مشابه ای به همین کار داشته باشد . بنابراین ، عملی ساختن یک جنگ محدود مستلزم تمایل دو طرفه است . اگر طرفین مایل به چنین محدودیتی نباشند جنگ محدود و هدفش منتفی خواهد بود . هر قدر بکوشیم تا حجم نیروهایی که به جنگ محدود اختصاص داده ایم بیفزاییم ، دشمن همانقدر بر کوشش نظیر ان خواهد افزود . هر قدر حجم برخوردی که برای رسیدن به پیروزی لازم است بزرگتر شود و به جنگ گسترده نزدیکتر گردد ،همان قدر تمایل به کاهش آثار تجاوز آن بیشتر خواهد شد . بدین سان ، افزایش نیروی بازدارندگ ی به صورت یکی از ضروریتهای جنگ محدود در می آید . ترس از خطر گسترش جنگ سبب محدودیت طول جنگ میشود .اگر یکی از طرفین مایل به یک جنگ گسترده باشند ، احمقانه خواهد بود اگر به این شکل جنگ محدود و محلی شروع کنند ف زیرا شروع جنگ محلی و محدود به معنای هشداری است به طرف مقابل برای تفهیم این مطلب که مایل به عدم تصاعد ان است . تجربه نشان داده است که معمولا هر دو طرف آماده اند تا گذشتهایی بکنند که پاره ای از منظورهای طرفین را براورده می سازد . علی رغم همه اینها ، خطر تصاعد یافتن جنگ محدود و تبدیل آن به یک جنگ گسترده تا وقتی که هر یک از طرفین به اهداف و منظورهای طرف دیگر پی نبرده است وجود دارد . لازم این تفاهم آن است که وسیله ارتباطی برای تماس دایمی ان دو وجود داشته باشد .بالاتر از این باید تمایل مشترکی به همکاری داشته باشند . بدون چنین تمایل و علاقه مشترکی ، نمیشود تضمین کرد که جنگ در چهارچوبه محدودش ادامه پیدا کند .همچنین باید با جنگ محدود بعنوان بک مشکل استراتژیک برخورد نکرد بلکه آن را فرصتی تلقی کرد برای شروع مذاکره . با این تلقی ، جنگ محدود یک اقدام بسیار خوب است برای پرهیز از یک تصادم گسترده . اگر ما در یک جنگ محدود وارد شدیم ، بایستی آماده مذاکره باشیم تا به راه حلی برسیم ، و دیگر شعار مشهور را رها کنیم که میگوید (( باید به پیروزی نهایی رسید !)) در خوشبینی نباید تا بدانچا پیش رویم که بپنداریم جنگ محدود حلال همه مشکلات است و طور خودکار به صلح می انجامد . ارزیابی ما از جنگ محدود باید این باشد که احتمال فرصت گریز از مصایب و بلاهای مهلک را میدهد ، و بازدارندگی را به شیوه ای معتدل به تحقق میراسند . اگر هم چنین توفیقی نیافت ، یک فرصت اضافی به طرفین میدهد تا از افتاده به پرتگاه مهلکه دور شوند . بنابر این جنگ محدود گزینشی عاقلانه است از دیگر راه حلها ، گزینشی که صلح را برقرار نمیسازد اما راهی است میان انتحاری که بصورت جنگ گسترده است و تسلیمی که مترتب بر عدم امکان انجام ان است .و مستلزم مهارت روانی و سیاسی و نظامی است و همین ان را در هنگام اجرا وعمل ، سیاستی بسیار پیچیده کرده است . اما چاره ای جز پیروی ان نداریم . کسینجر تصور خویش را از جنگ محدود بر هشت اصل نهاده است : 1 – جنگ محدود جانشین (( واکنش گسترده )) نیست بلکه مکمل آن است ، بدین سان که داشتن توانایی بر واکنش گسترده مانع توسعه دایره جنگ میشود . 2 – جنگ محدود نباید بیش از حد لازم محدود باشد ، چنانکه در جنگ با کره به اشتباه چنین شد . 3 – جنگ محدود غیر هسته ای علیه دولتهای غیر هسته ای ا برای کمک به یکی از طرفین یک جنگ خانگی علیه طرف دیگر بکار رود . در چنین جنگی هیچ گونه مشکلی بوجود نمی آید . مشکلات در اداره جنگ هسته ای محدود علیه یک دولت هسته ای است یا دولت بزرگی که نیروی انسانی و جمعیت بسیار عظیمی دارد که نمیتوان در یک جنگ هسته ای مغلوب و مقهورش ساخت . 4 – اگر در یک جنگ محدود قرار است سلاحهای هسته ای بکار رود ، باید خیلی زود و در ابتدا بکار رود . 5 – بازدارندگی و منع دشمن از تجاوز مستلزم این است که یک سلسله توانایی ها با درجات متسلسلی از تاثیر در اختیار باشد به موازات ستیزه جویی ها ی گوناگونه که شوروی میکند ، به این شرط که این توانایی ها در درجه ای باشد که شوروی نتواند با آن مقابله کند مگر با دست زدن به یک جنگ گسترده . در همین حال ، باید او را از طریق توقفی که به لحاظ نیروی بازدارندگی داریم بر او مانع شویم . 6 – جنگ محدود نه تنها مستلزم وجود توانایی نظامی با درجات و مراتب متسلسل و کارساز است بلکه احتیاج به چنان دیپلماسی ای دارد که نگذارد طرف به این پندار کشانده شود که جنگ محدود جاری مقدمه ای است که برای یک جنگ علنی گسترده . ضمن اینکه باید بدانیم بدون اینکه بتوانیم هر گونه شک و تردیدی را درباره توانایی و آمادگی خویش برای ورود به جنگ گسترده آشکار ازذهن دشمن بزداییم نخواهیم توانست استراتژی جنگ محدود را بکار بندیم و بر میدان کشمکش خویش با خصم تحمیل کنیم . 7 – به همین جهت ، جنگ محدود را باید به این طریقه انجام دهیم که به طور متناوب مقادیر درجه بندی شده ای از نیروی انهدامی را بکار بریم و در خلال ان فترتهایی را برای نفس کشیدن پدید آوریم تا دشمن فرصت تماس سیاسی پیدا کند . زیرا غرض از چنین جنگی وارد آوردن ضربات پیاپی بای شکستن اراده دشمن نیست بلکه بعکس ، بایستی تکامل عملیات نظامی به گونه ای صورت گیر که در جنگ مرحله اتفاق افتد و مجال برای ارزیابی به دشمن بدهد تا پیش از شروع مرحله بعدی بتواند سود و زیانهای ادامه www.Military.ir جنگ و انجام مذاکره و معامله را بدقت بسنجد و تصمیم خویش را به یکی از ان دو بگیرد . در صورتی که دشمن به طرز مناسبی تجدید به محاسبه نکند اماده میشود تا ضربه خشن تر و سختتری را تحمل کند ، مطابق همان جدول درجه بندی بکارگیری نیرو لازم است هر سطح از نیروی دشمن با سطحی از نیروی معادل آن یا کمی بیشتر آز آن مقابله شود . اما در صورتی که نیروهای معمول (غیر اتمی) ما و دشمن هم سطح و متعادل بود ، جز با بکارگیری سلاح های هسته ای به شکل محدود نخواهیم توانست توازن نیروها را به سود خویش تغییر دهیم . 8 – ناچاریم راههای تماسی با دشمن باز کنیم و این تماس ها را حفظ نماییم نه تنها بر اینکه او را از نیات خویش آگاه سازیم بلکه برای اینکه استراتژی عمومی خویش را به او بفهمانیم تا در جریان تصاعد و تکامل عملیات رزمی و مذاکره که هر بار دومی از پی اولی می اید امر بر او واضح باشد . برای اینکه جنگ محدوده ما را به همان فایده و نتیجه ای که دلخواه ماست برساند سه چیز ضرورت دارد : الف – توانایی نیروی که جنگ محدود اختصاص یافته بر جلوگیری دشمن از اقدام به تجاوز به قصد برقراری یک وضع تازه ب- توانایی نیرویی که به یک جنگ محدود اختصاص یافته است بر قانع ساختن دشمن به این حقیقت که که در جنگ محدود جاری گرچه خطر گسترش هست ولی مقدمه ان نیست . ج - سیر پابپای جنگ محدود با یک دیپلماسی ماهرانه بر این پایه که پاسخ منحصر به فرد تجاوز یک جنگ گسترده نیست بلکه منظور این است که مذاکره برای معامله صورت گیر و کار به تسلیم بدون قید و شرط نکشد . از این رو ، در این استراتژی – استراتژی جنگ محدود – تکیه کلی بر عوامل جنگی محض زدن خطاست، زیرا هر درگیری ممکن است به تدریح دامنه پیدا کند و شعله ای افروخته گردد . لازم است دیپلماسی از فترت های آتش بس در جهت رسیدن به راه مصالحه و معامله ای استفاده کند . کسینجرسپس مساله دیگری را مطرح میسازد : که آیا جنگ محدود یک جنگ هسته ای است یا یک جنگ معمولی ! ادامه دارد ...
  9. 1 پسندیده شده
    موزه Military Museum of the Chinese People's Revolution موزه نظامی انقلاب خلق چین یا موزه 中国人民革命军事博物馆 به عنوان بزرگترین واصلی ترین موزه نظامی کشور چین درست در مرکز شهر پکن بنا شده است.این موزه شامل مجمومه کاملی از اطلاعات مربوط به تاریخ و جنگ افزارهای مرتبط با ارتش ازادی بخش خلق چین میباشد. ساخت این موزه از سال 1958 تا 1960 به طول انجامید و ساختمان ان در دهمین سالگرد تاسیس جمهوری خلق چین افتتاح شد. ساختمان موزه به سبک معماری ساختمان های اداری در کشورهای بلوک شرق و در چهار طبقه شامل 10 سالن اصلی بنا شده است.بزرگترین سالن این موزه سالن تسلیحات نام دارد که دربردارنده مجموعه بسیار بزرگی از تسلیحات باستانی و انواع مختلف موشک و تسلیحات انفرادی و توپخانه همچنین مجموعه بزرگی از تسلیحات غنیمتی از جنگ با ژاپن و جنگ کره میباشد در بخشی از این سالن همچنین مجموعه از تجهیزات مرتبط با برنامه فضایی چین مانند ماهواره ها و کپسول های فضایی این کشور به نمایش عموم گذاشته شده است. مجسمه مائو در ورودی اصلی سالن اصلی معروف به سالن تسلیحات وموشک دانگ فنگ-1 در مرکز تصویر سایر سالن های دیگر این موزه عمدتا جنبه تاریخی دارند و گنجینه هایی بزرگ از نقشه ها تصاویر فیلم وکتاب ومجسمه را در خود جای داده اند. این 9 سالن هرکدام شامل موضوعاتی چون جنگهای باستان جنگ با ژاپن جنگ داخلی سال 1927 جنگ ازادسازی چین از اشغال جنگ کره وسالن دفاع ملی و سالن هدایا خارجی و سالن مجسمه ها میباشند. تسلیحات قدیمی تیربارهای مرتبط با نبرد با ژاپن نارنجک انداز ام 79 امریکایی غنیمتی از جنگ کره اولین بمب اتمی چین وتصاویر ازمایش ان خودروهای تشریفاتی مائو و ژنرال چو ته جنگنده های در خدمت ارتش چین در گذشته خودروهای زرهی و موشک ضد کشتی اچ وای-2 و سامانه پدافند هوایی سام 2 توپ های پدافند هوایی و توپ های دریایی جنگنده میگ 15 ارتش کره شمالی موستانگ غنیمتی از امریکا بمب افکن چینی اچ-6 جنگنده جی-8 چین جنگنده JJ-6 چینی وموشک بالستیک دانگ فنگ-2 در بیرون از ساختمان موزه به صورت دوره ای جنگ افزارهای مدرن چینی به نمایش گذاشته میشود همچنین یک فضا هم برای نمایش تجهیزات قدیمی اختصاص داده شده است یو-2 سرنگون شده تایوانی تانک سبک ام-24 امریکایی بالگرد تهاجمی زد-10 توپ ضدهوایی تایپ 95 هویتزر پی ال زد-05
  10. 1 پسندیده شده
    اگه بشه موشک بالستیک ضدکشتی با برد ۲۰۰۰ کیلومتر ساخت که فوق العاده است ! ولی فکر میکنید بشه ؟ در موشک های بالستیک هرچقدر برد افزایش پیدا کنه دایره خطا هم بیشتر میشه ضمن اینکه موشکی که ۲۰۰۰ کیلومتر مسیر بالستیک رو طی کرده سرعت فوق العاده زیادی داره (بین ۱۰ تا ۱۲ ماخ) و خب هدایت این موشک در مراحل پایانی برای برخورد به یک هدف متحرک مثل کشتی بسیار دشواره اصولا موشک های کروز قابلیت هدایت پذیری خوبشون رو مدیون سرعت پایین هستند. البته اشتباه گفتم دوستان تصحیح کنند حالا من چند سال پیش شنیده بودم نیروی دریایی ایران درصدد ایجاد پایگاه دریایی در کشور اریتره است صحت این مطلب رو نمیدونم چقدره ولی در شرایط فعلی این امکان که ایران بتونه یک پایگاه دریایی فرامنطقه ای داشته باشه چقدر متصوره ؟
  11. 1 پسندیده شده
    به نام حق تهاجم مبتنی بر غیر نظامیان مقدمه worior ؛ پس بررسی اوضاع منطقه و نگاه به آینده چینش سیاسی و جغرافیایی سیاسی قدرت در خاورمیانه به این نتیجه رسیدم که روند موجود تحولات مردمی که برخی اوقات تحت بهار عربی ، بهار ترکی ، یا حتی وقایع 88 و حتی موضوع بیداری اسلامی ، فضایی را بوجود نخواهد اورد که به موفقیت ، افراد خاص ، احزاب و گروه ها و یا ساختار های سیاسی جدید شود و اهداف ملی و مردمی منتج نخواهد شد ، فراگردی که در اثرآن بی نظمی های کلان و ضعف قدرت کشورهای منطقه علی الخصوص کشورهای اسلامی و از همه مهمتر قربانی اصلی ان در هر وضعیتی دولتها خواهد بود ، دولتهایی که با وظیفه برقراری نظم و پیشبرد توسعه اقتصادی - اجتماعی - فرهنگی تشکیل شده اند ، اعم از دمکراتیک و غیر دمکراتیک ، بدون پایگاه اجتماعی و حزبی یا مبتنی بر خواست ملی و حتی دولتهای انقلابی که پس از این تحولات و بحران ها ضمام امور را بدست خواهند گرفت . ضعف قدرت دولت یا (بوجود آمدن دولتهای ضعیف) بر اساس تجارب پیشین به برهم خوردن نظم جغرافیای سیاسی ، نظم اقتصاد و روابط بین الملل و در بهترین حالت در میان کشورهای معتدل و دمکراتیک به گسترش پدیده جهانی شدن مسایل داخلی کشورها و ایجاد یا تغییر در ساختارهای کلان و پیمان های بین المللی خواهد انجامید . از همین رو به نظر میرسد سرانجام مبهم عدم تعادل کنونی در نظم سیاسی منطقه خاورمیانه از اهمیت استراتژیکی برای برخی قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای برخوردار باشد ، موضوعی که میتواند به حذف و یا تضعیف بدون درگیری و خشونت ، قدرت های نوظهور ،دمکراسی های تازه با کمترین هزینه از صحنه رقابت های بین المللی بی انجامد ، مسئله ای که ابعاد اقتصادی - نظامی و سیاسی متنوعی دارد و میتواند به وابستگی های نوین و تسریع روند جهانی سازی بی انجامد . اهمیت این موضوع با توجه به چالش های سیاسی - تاریخی منطقه خاورمیانه و منافع عظیم قدرتهای بزرگ در آن به حدی ست که میتوان جنگی غیر ملموس با ابزار های غیر نظامی نظیر رسانه ها ، احزاب و سازمانهای سرخورده و به حاشیه رفته ، تمایلات قومی و درگیری های فکری و مذهبی را یافت که بعضا در صورت لزوم به ابزار نظامی و خشونت تروریستی نیز متوسل میشوند . بدلیل مردم پایه بودن این تحولات بعد غیر نظامی این موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار است ، غیر نظامیانی که که به ابزار جنگی در برابر قدرت عظیم نظامی دولتهایی که باید به چالش بکشند مجهز نیستند و مجهز بودن به چنین ابزاری نیز به تلفات چشمگیر و هزینه های سنگین برای طرفین بخصوص قسمت مردمی آن منجر خواهد شد . ظاهر وقایع که در 2 سال اخیر پس از جنگ لیبی و در سوریه نیز مشاهده میشود به چنین وضعیتی گواه میدهد ، و اهمیت موضوع زمانی برای ما روشن تر میشود که متوجه میشویم در فرایند کنونی ، قدرت های بزرگ برای تسریع روند حذف قدرت های نظامی و غیر دمکراتیک ، خود به حمایت مستقیم نظامی و غیر نظامی از نیروهای دخیل در تحولات میپردازند . این وضعیت هرچند ممکن در ظواهر پیچیده اوضاع کنونی بیانگر نوعی حمایت از حرکات مردمی و کمک به مظلومین حادثه در برابر دولتهای مقتدر و ستمگر باشد و لیکن تفاوت ها و تناقضاتی که در عملکرد قدرت های بین المللی در حمایت از حرکات مردمی در نقاط مختلف دیده میشود ، بیانگر وجود نوعی برخورد استراتژیک این قدرت ها با این مسایل و همچنین امکان بهره گیری ابتدایی آنها از براه اندازی چنین جریانهایی با توسل به معضلات درونی کشورهای گرفتار در شرایط آشوب است . موضوعی که گزینه فوق یعنی بهره گیری ابتدایی و براه اندازی وضعیت آشوب و برانگیختگی های قومی ، مذهبی ، مردمی و حزبی مصنوعی ، توسط قدرت های منطقه ای و فرا منطقه ای را آشکارتر میسازد ، وجود ابزارها - تاکتیک ها و روشهای پرورش یافته ایست که بیانگر امکانپذیری این نوع تهاجمات میباشد ، تاکتیک هایی که ابتدا به امر در اروپای پس از جنگ و شرایط ویژه آن به منظور بکارگیری قدرت غیر نظامیان و ابزارهای غیر نظامی در ناکام گذاشتن تلاش های مهاجمینی که قصد کودتای داخلی و یا تهاجم نظامی و تثبت دولت جدید در این کشورها داشتند پرورش یافته اند ، تجارب تاریخی وسیعی در این گسترده وجود دارد ، اما موضوع مهم است که آیا تهاجم و یا دستیابی به اهداف سیاسی با استفاده از این ابزارها نیز غیر ممکن است ؟ این موضوع آنجایی اهمیت پیدا میکند که شاهدیم پس از حرکات مردمی مختلف در اقصی نقاط دنیا و چینش سیاسی مجدد دولت ها و ساختارهای حاکم ، گرایشات استقلال طلبانه ای از پدیده های جهانی قدرت بروز و ظهور نمیابد و یا اینکه به تضعیف و فرپاشی قدرت هایی منجر میشود که امکان استقلال نظر و عمل در صحنه بین المللی نداشته باشند . از این رو باید پدیده هایی نظیر تهاجم غیر نظامی که ابعاد سیاسی - فرهنگی - اقتصادی و در ابعاد جدید تر مردمی دارد روبرو بود ، تضعیف اقتدار فرهنگی - سیاسی - اقتصادی و نظامی دولت ها فرایندی ابتدایی تسریع جهانی سازی ست که مباحث و گفتگو های کلان استراتژیک و بلند مدت در نگاه پست مدرن به وقایع را میطلبد ، به همین سبب جای دارد تا ابتدا به ساکن به شرح تاکتیک اصلی جریانات و وقایع موجود پرداخت و سپس به حوزه های اثرگذاری آن در فضای قدرت و سیاست پرداخت . در دهه های گذشته مفاهیم جدیدی نظیر پدافند غیر عامل پا به عرصه مطالعات استراتژیک جنگ گذاشته اند در این میان مفهومی که مترصد به ابزار غیر نظامی باشد و از عهده سیستم های غیر نظامی و مردمی بر آید پا به عرصه اعمال میدانی و سیستماتیک گذاشته است و از ان با عنوان " دفاع مبتنی بر غیر نظامیان " میشود ، این موضوع در کتابی به همین نام که در سال 1990 توسط پروفسور جین شارپ نوشته میشود ، مورد مطالعه گسترده و دقیقتری قرار میگیرد ، درس ها و نتایجی که در این کتاب و سایر آثار بعدی جین شارپ گرفته میشود عملا در انقلاب های رنگی در سطح جهان بکار میرود و عملگرایی خود را به نمایش میگذارد . متن ذیل برگرفته از مجله سیاست دفاعی انتشارات دانشگاه امام حسین (ع) - بهار 72 - شماره 2 صفحات 138 - 158 به ترجمه دکتر علی اصغر زرگر میباشد ... ؛ مقدمه یکی از معدود موضوعاتی که در رابطه با آمیزه سیاست نوین و روابط بین الملل میتوان در مورد ان ممطمئن بود ، اجتناب ناپذیر بودن منازعه است و این که در مقابل غاصبان قدرت داخلی و متجاوزان بین المللی به ابزار موثر منازعه نیاز خواهد بود . آمیزه اطمینان بخش و سازگاری نیز در پیش روی نیست . در عوض ، تمامی جوامع سیاسی که اعضایشان مایل نیستند قربانیان حملات احتمالی شوند ، نیازمند توانی برای برقراری نوعی جنگ و تهیه نوعی از سیستم تسلیحاتی میباشند . چنین سیستمی مستلزمآن است که بتواند دو وظیفه را ایفا کند ، نخست آن که باید به اندازه کافی قوی و به نحو احسن و کافی آماده شده باشد که از اعمال غاصبانه داخلی یا حملات بین المللی جلوگیری به عمل آورد . همچنین ضروری است که آن سیستم در مقابل هر نوع حمله قادر به دفاع باشد و موجب گردد تا مهاجم دست از حمله بردارد و وضعیت صلح و استقلال را به جامعه موجب گردد تا مهاجم دست از حمله بردارد و وضعیت صلح و استقلال را به جامعه بازگرداند . هرگز نمیتوان تضمین کرد که بازدارندگی باید از ویژیگیهایی برخوردار باشد که علاج ناپذیر نباشد . لذا ، زمانی که عامل بازدارندگی شکست میخورد ، به ابزار موثر دفاع نیاز خواهد بود . دفاع از نظر لفظی به مفهوم وسیله جلوگیری از دفع خطر است ، و ابزار مورد استفادهدر دفاع ، باید قادر به خنثی کرد و پایان بخشیدن به حمله باشند . اغلب مردم و دولتها تصور میکنند که صرفا ابزار نظام میتواند از وقوع حملات جلوگیری کند و در مقابل آنها به دفاع برخیزد . در نتیجه ، مردم و دولتها تمایلی به کنار گذاشتن ابزار نظامی از خود نشان نداده اند و به این دلیل تلاش بری حذف جنگ از جامعه بین المللی شکست خوردهلاست . در حالی که در بسیاری از مواقع ابزار نظامی به عنوان پدیده فوقالعاده خطرناکی محسوب میشود ، ولی بسیاری از مردم معتقددند که اکنون وجود ابزار نظامی ضروری تر از هر زمانی است . نظرات متفاوتی در مورد کفایت سیاست های نظامی و مشکلات مربوط به آنها وجود دارد ، اما هیچ کس نمیتواند ادعا کند که انها بدون نقص و خالی از مسایل و خطرات باشند . بنابراین شقوق ممکن باید مورد بررسی قرار گیرند . این فرض کلی که صرفا ابزار نظامی میتواند از وقوع حملات جلوگیری کند و در مقابل آنها به دفاع برخیزد ، نادرست بوده و چون به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد ، کاذب بودن آن مشخص میشود . زیرا ابزار دیگر منازعه برای دفاع در برابر مداخلات خارجی و اعمال غاصبانه داخلی مورد استفاده قرار گرفته اند ، و نشان داده که امکان دیگری نیز برای جلوگیری از تجاوزات وجود دارد . بنابراین مسئله مهم این نیست که آیا چنین ابزار هایی وجود دارد یا خیر ، بلکه حائز اهمیت این است که چگونه میتوان قابلیت و نیروی بالقوه اشکال غیر نظامی مبارزه را تا حدی توسعه داد ، که در آینده قادر باشد از وقوع حملات جلوگیری و به صورت موفقیت آمیزی در برابر آنها دفاع کند . 1- دفاع مبتنی بر غیر نظامیان چندین کشور در نقاط مختلف جهان ، پیشنهاد هایی برای بررسی سودمندی اشکال مبارزه غیر نظامی به صورت مکمل ابزار نظامی یا شیوه مستقل دیگری به منظور جلوگیری از حملات و دفاع در مقابل انها ارائه کرده اند ، که این شیوه دفاع مبتنی بر غیر نظامیان است . این اصطلاح بیانگر دفاع توسط غیر نظامیان (متمایز از پرسنل نظامی) و به کارگیری ابزار غیر نظامی منازعه (متمایز از ابزار نظامی و شبه نظامی) میباشد . دفاع غیر نظامی سیاستی است که برای جلوگیری از تجاوزات و اشغال نظامی بیگانه و دفاع در مقابل اعمال غاصبانه داخلی کودتا (با کمک و تحریک خارجی یا بدون آن) را نیز شامل میشود . در اجرای این سیاست ، بازدارندگیو دفاع باید توسط اشکال غیر نظامی منازعه ( به وصورت اجتماعی ( به صورت اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و روانی ) انجام پذیرد . از این عوامل برای سازماندهی عدم همکاری عمومی و به منظور ابراز مبارزه طلبی عمومی گسترده استفاده میشود . هدف اصلی آن محروم نمودن مهاجم از دستیابی وی به اهداف مورد نظر از جمله غیر ممکن ساختن استحکام پایه و مبارزه طلبی همچنین با اشکال دیگری از اقدامات ترکیب میشود و از ان برای تضعیف وفاداری سربازان و کارگذاران مهاجم و تشویق آنان به این که دریابند فرمانهای مهاجمان حتی در هنگام عملیات سرکوب نیز غیر قابل اعتماد است ، استفاده میشود و همچنین میتوان از این شکلمبارزه تمرد و شورش سربازان و کارگزاران مهاجم بهره گرفت . اقدامات دفاع مبتنی بر غیر نظامی به گونه ای طراحی میشود که بتواند به وسیله عمومی مردم، موسسات جامعه و گروه های مردمی خاص که توسط اعمل و اهداف مهاجم تحت بیشترین تاثیر قرار میگرند به اجرا درآید . این که کدام یک از این گروه ها بیشترین درگیری را با مهاجم خواهند داشت ، به اهداف مهاجم ، اعم از این که اقتصادی و ایدولوژیکی ، سیاسی و غیره باشند ، بستگی دارد . دفاع غیر نظامی بدین معنی است که بر اساس آمادگیها، طراحی و آموزش قبلی بتواند توسط مردم و اعضای موسسات . این آمادگی ها و اموزش به یافته های مبتنی بر تحقیقات اساسی در زمینه این نوع مقاومت و در مورد سیستم های مهاجم و همچنین بر اساس تحقیقاتی که بر حل این مسئله متمرکز هستند ، استوار هستند ، استوار خواهند بود . ضرورت دارد که این بخش اخیر از تحقیقات روز طرق ارتقاء کارایی چنین مقاومتی متمرکز شود و به چاره جویی در رفع موانع بپردازد و مسائل را از نظر کاربردشان خصوصا علیه رژیم های ستمگر حل و فصل نماید . پایه و اساس ایجاد و توسعه استراتژی های موفق در دفاع غیرنظامی در فهم صحیح از کارایی ملزومات منازعه و روشهای تشدید ضعف های سیستم و رژیم مهاجم نهفته است . ادامه دارد ...
  12. 1 پسندیده شده
    2 - بازدارندگی به وسیله دفاع مبتنی بر غیر نظامیان اقدامات غاصبانه داخلی و تجاوزات خارجی ، هر دو به منظور دستیابی به اهدافی انجام میپذیرند . بنابراین چنین حملاتی بایستی اقداماتی باشند که به شکل معمولی محاسبه شده و در زمره اعمال ناشی از حالت خشم نیستند. مهاجم بالقوه معمولا مزایا و موانع دستیابی به هدف را با توجه به هزینه ای که در بر خواهد داشت ، محاسبه و در صورت منفعت اقدام لازم را انجام خواهد داد . چنانچه شانس موفقیت اندک و هزینه ها فوقالعاده زیاد باشد ( هرچند ممکن است هدف همچنان مورد نظر باشد) احتمالا حمله انجام نخواهد شد ، و مهاجم بالقوه از عمل ماجراجویانه بازداشته میشود . لذا بازدارندگی میتواند با ابزار غیر نظامی نیز صورت پذیرد . این که آیا دفاع مبتنی بر غیر نظامیان قادر است در یک وضعیت خاص ، بازدارنده باشد و در این کار تا چه اندازه موفق خواهد بود ، به دو عامل بستگی دارد : 1 - قدرت و توانایی جامعه در محروم ساختن مهاجم از رسیدن به اهداف مورد نظرش و تحمیل کردن هزینه های سنگین بر مهاجم (به تنهایی و یا با همکاری دیگران) 2 - درک و احساس مهاجم بالقوه از قدرت دفاع غیر نظامی کشوری که هدف تهاجم خواهد بود . بازدارندگی از طریق دفاع غیر نظامی به اندازه دفاع با ابزار نظامی ، تلفات سنگین انسانی بر مهاجم وارد نمیکند اما مهم این موضوع است که درک شود با این شیوه کشور مورد هجوم میتواند مهاجم را از رسیدن به اهدافش بازداشته و هزینه گزافی را بر آنها تحمیل کند . این هزینه ها شامل آسیب رساندن به رژیم مهاجم از نظر جو و موقعیت داخلی کشور مهاجم (با ایجاد نارضایتی و از هم گسیختگی امور داخلی) و از نظر بین المللی (با ایجاد هزینه هایی برای فعالیت دیپلماتیک و تامین نیاز های اقتصادی) و در داخلی کشوری که مورد حمله قرار گرفتهاز طریق محروم کردن متجاوز از دستیابی به اهداف مورد نظر و ترغیب سربازان و کارگزاران به عدم وفاداری نسبت به سران کشور مهاجم . به عبارت دیگر ، قدرت بازدارندگی دفاع مبتنی بر غیر نظامیان مستقیما به توان دفاع واقعی استوار است . در حال حاظر ، این موضوع با قدرت بازدارندگی نیروی اتمی و نیروی نظامی سنتی هر دو در تضاد است ، نیروهایی که غالبا میتوانند اقدام تلافی جویانه انجام دهند اما به ندرت توان دفاعی دارند . به فعل دراوردن این قدرت بازدارنده مستلزم انجام دادن دو وظیفه قطعی به شرح زیر است : 1 - به دست آوردن امادگی و دیدن آموزش عمده در دفاع مبتنی بر غیر نظامیان که همیشه باید با تغییرات اجتماعی و تشکیلاتی به منظور افزایش استقامت و سرسختی ، اتکا به خود ، و قدرت مقاومت جامعه همراه باشد . 2 - اجرای برنامه ای برای اعلام و ابلاغ درک و احساس صحیحی از توان مبارزه دفاعی کشور با تکیه بر سیاست این نوع دفاع به تمامی مهاجمان احتمالی ، و همچنین اعلام نتیجه منطقی چنین سیاست دفاعی یعنی توان محروم ساختن مهاجم از نیل به اهداف مورد نظرش و تامکین هزینه های اضافی و بررسی مسائلی که برایش در خلال مبارزه دفاعی به وجود می آید ، به شرط وجود توان دفاع قدرتمندانه واقعی ، تبلیغات در مورد قدرت جنگی غیر نظامیان و آمادگی های موجود برای دست زدن به چنین اقدامی ، میتواند بازدارندگی این سیاست را افزایش دهد . نمیتوان تضمین کرد که هر نوع بازدارندگی - اعم از نظامی یا غیر نظامی - بتواند از وقوع حمله جلوگیری کند. بنابراین در صورت شکست احتمالی نیروی بازدارنده ، داشتن قدرت برخورد با ان ضروری است . برخلاف بازدارندگی با ابزار نظامی ، قدرت بازدارندگی دفاع مبتنی بر غی نظامیان مستقیما به توانایی نیروهای بازدارنده بستگی دارد و برعکس بازدارندگی با سلاح اتمی ، شکست آمادگی های دفاع غیر نظامی در جلوگیری از تهاجم نه تنها با نابودی و انهدام همراه نیست ، بلکه برای اولین بار کاربرد قدرت دفاع واقعی را به نمایش میگذارد . ادامه دارد ...
  13. 1 پسندیده شده
    برخلاف مفاهیم معمول ، ابزار این منازعه حتی در اشکال خام و بدون آمادگی های قبلی توانسته اند نقش های تاریخی عمده ای را در تمام بخشهای جهان ایفا نمایند. در کشورهای مختلف از جمله ، بلژیک ، بولیوی ، بلغارستان ، چین ، چک و اسلواکی ، دانمارک ، آلمان ، هائیتی ، کره ، هلند ، نروژ و روسیه این شکل منازعه به صورت ابزاراصلی یا عمده دفاع در برابر متجاوزان خارجی یا غاصبان داخلی و یا هر دو (اغلب خود جوش و بدون آمادگی و اموزش یا طراحی )درآمد. در دو کشور نروژ و روسیه این تکنیک برای اخراج حاکمان بیگانه و در کشورهایی مانند غنا ، مجارستان ، هندوستان ، ایرلند و سومالی علیه قدرتهای امپریالیستی مورد استفاده قرار گرفته است . در قرن حاضر ، در کشورهایی مانند السالوادور ، گواتمالا ، ایران و تایلند ، از این ابزار ها علیه دیکتاتوری های داخلی و ریشه دار و از دیرباز استقلال یافته ، استفاده گردیده است . این مبارزات با توجه به موفقیت یا شکستی که در دستیابی به اهداف تایین شده داشته اند و تا میزانی که به پیروزی های بعدی کمک کرده اند دارای نتایج مختلفی هستند . لیکن علیرغم بعضی شکستها ، سوابق موفقیت های مهم بیش از آن است که عموما شناخته شده باشند . در این موارد ، اشکال خاص بسیاری زیادی از منازعه مورد استفاده قرارگرفته اند . بعضی از آنها صرفا در قالب اعتراضات آرام نمود دارند . نوع دیگر مبارزه که به صورت عدم همکاری جلوه میکند توان فلج ساختن جامعه ، سیستم اقتصادی ، نظام سیاسی یا بخشهای ویژه ای از آن را دارد . در همان حال به شکل خاصی از مبارزه به منظور از هم گسیختن سیاست ها ، سیستم و دستگاه های اداری طرف مقابل دامن زده میشود . به طوری کلی روشهای مبارزه شامل موارد زیر است ؛ اعتراضات سمبولیک فلج سازی سیستم حمل و نقل تحریم اجتماعی اعتصابات موردی و عمومی عدم اطاعت مردم تعطیلی امور اقتصادی عدم همکاری سیاسی محو هویت های دروغین تحریم اقتصادی تظاهرات عمومی کاهش فعالیت ها انتشار روزنامه های ممنوع شده عدم اجرای دستورات به صورت عمومی کمک به فرار افراد تحت تعقیب پخش برنامه و تلویزیون از رادیو و تلویزیون مقاومت مخالفت عمومی با قانون گذاری مقاومت قضایی عدم همکاری توسط کارمندان غیر نظامی کارشکنی و تاخیر در قانون گذاری صدور و پخش اعلامیه هایی با مضمون مبارزه طلبی و مخالفت ادامه سیاست ها و اجرای قوانین قدیمی مخالفت دانشجویی تظاهرات موردی حفظ خودمختاری سازمانها و موسسات مستقل خرابکاری در صفوف سربازان غاصب و تحریک آنان به شورش ... روشهای خاص بیشماری دیگری نیز در موارد دیگری از مبارزه بدون خشونت و در وضعیت های متفاوت در رابطه با قضایای گوناگون مورد استفاده قرار گرفته اند . بنابریان اجرای دفاع غیر نظامی و نوع کلی مبارزه امکان پذیر بوده و قادرند که قدرت زیادی را حتی علیه حکام ستمگرو رژیم های نظامی سازماندهی کنند ، و آسیب پذیرترین بخشهای تمامی موسسات و دولتهای مبتنی بر برگزیدگان و حکام مسلط برای استفاده از منابع قدرت خودشان (قدرت سیاسی ، منابع اقتصادی ، مهارت ها و دانش ، عوامل نامرئی ، اداره حکومت و حتی ضمانت های اجرایی)متکی به همکاری مردم و موسسات جامعه ای هستند که بر ان حکومت میکنند . دسترسی به این منابع قدرت به همکاری و اطاعت گرو هها و موسسات زیاد ، گرسنل مخصوص و عموم مردم بستگی دارد . محدود نمودن و یا دریغ داشتن همکاری و اطاعت به طور مستقیم و یا غیر مستقیم ، دسترسی به منابع قدرت را کاهش یا قطع خواهد کرد . چنانچه بتوان در مقابل یک حاکم مطرود ، عدم همکاری و اطاعت را اعمال کرد و تداوم بخشید (معمولا سرکوب به منظور برقراری اجباری همکاری و اطاعت انجام میپذیرد) در این صورت توانایی آن رژیم در حکومت کردن و حفظ موضعش مورد تهدید قرار میگیرد. اگر علیرغم اقدامات سرکوبگرانه ، بتوان منابع قدرت حکومت را محدود و آنها را از وی دریغ کرد یا برای مدت کافی آنها را از وی جدا ساخت ، این کار میتواند به فلج سیاسی رژیم منجر شود. در موارد فشار شدید قدرت حاکم به آهستگی یا به سرعت از نظر سیاسی از پای در خواهد آمد . (از گرسنگی سیاسی خواهد مرد) این نوع تفکر در سیاسی و تبادل عملکرد فرهنگی در اشکال مختلف نشان میدهد که ما با نوعی از مبارزه سرو کار داریم که به وسیله فرهنگ یا مرزها محدود نشده است . بنابراین ، بالقوه میتواند به مسائل تجاوز در سطح بین المللی و اقدام غاصبانه در اقصا نقاط جهان مربوط شود . علیرغم این وضع نا مساعد ، دست اندرکاران مبارزه مسالمت آمیز خالق رویداد های مهمی بوده اند . موارد تاریخی بسیاری از مبارزات مسالمت آمیز (خود جوش) بر علیه تجاوزات و اشغالگران بیگانه و علیه اعمال غاصبانه داخلی وجود دارد . این رخدادها شایستگی تحقیق ، مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق را دارند - صرفا به سبب اینکه به وقوع پیوسته اند - و نشان میدهند که این نوع مبارزه دفاعی امکان پذیر بوده و میتواند قدرتمند و موثر باشد . در این بحث تشریح یا تجزیه و تحلیل این موارد امکان پذیر نیست و درجای دیگری میتوان آنها را یافت . دفاع مبتنی بر غیر نظامیان بر پایه این مبارزات نمونه بنا میگردد ، ولی از آنها نیز فراتر میرود . اگرما در مورد این میراث ، سیاست ، آمادگی ها و آموزش به تحقیق بپردازیم ، قادر خواهیم بود دانش خود را افزایش داده و موثر بودن این فن را تقویت کرده مهارت خود را در استفاده از آن توسعه بخشیم . بدین وسیله خواهیم توانست توان خودمان را در دستیابی به اهداف از راه مبارزه مسالمت آمیز را چندین برابر کنیم ، و خصوصا میزان قدرت مبتنی بر غیر نظامیان را افزایش دهیم . تا زمانی که برنامه ریزی و آمادگی ها از قبل بوجود نیامده باشد ، هیچ یک از موارد دفاع مبتنی بر غیر نظامیان به عنوان سیاستی معین (موفق و ...) نمیواند در اثبات موجودیت آینده آن ذکر شود . معهذا ، در دفاع از موجه بودن این سیاست مدارک تاریخی زیادی وجود دارد که به مراتب بیش از مدارکی است که برای نوآوری های عمده در جنگ تانکها ، سلاح های اتمی ، رادار ، سیستم راکت و بسیاری موارد کم اهمیت تر وجود دارد . اکنون ، ابداع و نوآوری ورای دانش و تجربه قبلی ، در سیستم تسلیحات نظامی به عنوانی امری (معمولی ، ضروری و سودمند) پذیرفته میشود . همین اصل در دفاع مبتنی بر غیر نظامیان نیز قابل اعمال است ، ولی در این مورد قدرت جهش از تجربه قبلی به توان آینده به مراتب کمتر از موارد نظامی بوده ، لیکن پیامد های آن بالقوه سودمندتر است . مردم یک کشور با داشتن یک برنامه تحقیقاتی ، تفکر استراتژیک ، طراحی قبلی و آموزش های ویژه عمومی ، بر اساس سیاست مبتنی بر غیر نظامیان ، میتوانند در مقابل اقدام غاصبانه داخلی و یا یک تجاوز خارجی همواره اماده باشند . این آمادگی در ایجادبازدارندگی و کسب توان دفاعی برای چنین سیاستی فوق العاده مهم است . ادامه دارد ... در قسمت دوم مقاله میخوانید که این شکل از دفاع نیاز به استراتژی ، آموزش و برنامه ریزی قبلی دارد که در مفهوم کلی میگوید باید نوعی از مدیریت بر آن حاکم باشد تا به موفقیت برسد ، پس این امواج ایجاد میشوند و سپس کنترل، لیکن خروجی لازم از وضعیتی که نه استراتژی داشته باشد و نه مدیریت و نه این خیزش ها برایند کلی جامعه باشد ، موضوع بشدت خطرناک خواهد شد . همانطور که در متن آورده شده دفاع مبتنی بر غیر نظامیان به ابزار های غیر نظامی مجهز است که به فلج اقتصادی ، فلج سیاسی و حتی فلج نظامی هم منجر میشود ، این سه موضوع به خلاء قدرت میانجامد و خروجی آن به مراتبط خطرناکتر خواهد بود ، مسئله که تجربه تاریخی اثبات کرده ممکن است به تهاجم خارجی ، دیکتاتوری خشونت بار داخلی و یا محو شدن نام و عظمت ان کشور در صحنه رقابت بین الملل شود ، ...
  14. 1 پسندیده شده
    [quote]اگر قرار باشد جنگ سختی اتفاق بی افتد اگر امریکا وسط میدان باشد از نوع محدود خواهد بود .اما برگاهی برنده ایران مانع از این کار می شود .در این چند سال ایران با نفوذ قدرتش در [b]جوامع اسلامی[/b] و قدرت موشکی خود ودهه ها کار دیگر هزینه جنگ محدود را برای امریکا بالا برده است . اما باید دید که امریکا برای مقابل با ایران اسلامی چقدر هزینه خواهد کرد . [/quote] سلام البته دوستان باید این جوامع اسلامی رو تعریف کنند ، تا بعد برسیم به نفوذ ایران در آنها !! جوامع اسلامی : امثال مالزی و اندونزی >> بی خاصیت و به گونه ای همون اسلام آمریکایی پاکستان و افغانستان >> افراطی ، خطرناک و بی منطق اعراب >> وهابیت >> دشمن شیعه اعراب >> اکثریت مطلق نژاد گرا ( نکته ی جالبش هم اینه که حتی همین حماس هم بر عربی بودن خودش بیش از اسلامی بودنش تاکید داره !!! ) ترکیه و آذربایجان >> جوامع سینه چاک حکومت های لائیک !! اول بیائید یه تعریف کلی از این جامعه ی به اصطلاح " اسلامی " بدید - جامعه ای که الحق به گفته ی رسول خدا به 72 شاخه تقسیم شده !! - و بعد در مورد نفوذ ایران در انها صحبت کنید !!!
  15. 1 پسندیده شده
    با سلام اگر قرار باشد جنگ سختی اتفاق بی افتد اگر امریکا وسط میدان باشد از نوع محدود خواهد بود .اما برگاهی برنده ایران مانع از این کار می شود .در این چند سال ایران با نفوذ قدرتش در جوامع اسلامی و قدرت موشکی خود ودهه ها کار دیگر هزینه جنگ محدود را برای امریکا بالا برده است . اما باید دید که امریکا برای مقابل با ایران اسلامی چقدر هزینه خواهد کرد . این مطلب امروز در مشرق دیدم خواندنش بعد نیست مقامات رژيم صهيونيستي با سردرگمي و نگراني تحولات منطقه را دنبال مي كنند. فرمانده جديد نيروي هوايي ارتش اسرائيل كه از روز گذشته آغاز به كار كرد، گفته است: اكنون در كشورهاي همسايه ما، زلزله تاريخي درشرف تكوين است. ژنرال عمير اشل جانشين ژنرال عيدو نخوشتان شده است. به گزارش راديو اسرائيل، «اشل» در مراسم معارفه خود گفت: كساني در همسايگي ما قدرت را به دست مي گيرند كه تا به حال ناشناخته بوده اند. ما در محيطي كه اصلا وضع آن مشخص نيست، سر مي كنيم و بايد منتظر هرگونه پيشامدي در اطراف خود باشيم. راديو اسرائيل همچنين با اشاره به سفر امروز وزير دفاع اين رژيم به آمريكا كه دومين سفر وي به واشنگتن طي يك ماه اخير است، گفت: باراك در اين سفر از آمريكا خواهد خواست كه كمك نظامي به اسرائيل را به ميزان 680 ميليون دلار ديگر افزايش دهد. آگاهان ديپلماتيك مي گويند وي در اين سفر همچنين تهديدهاي سيدحسن نصرالله را نيز مطرح و بررسي خواهد كرد. رهبر حزب الله لبنان روز جمعه گذشته گفت «آن زمان كه لبناني ها به دليل حملات اسرائيل از خانه هاي خود مي گريختند گذشته است و اكنون موشك هاي حزب الله قادر هستند هر نقطه اي از اسرائيل را دقيقا هدف قرار دهند.» در همين حال ايهود باراك در مصاحبه اي راديويي گفته است: سطح خواسته هاي جامعه جهاني از ايران در مذاكرات به اندازه اي كم و پايين است كه حتي اگر ايران همه آنها را هم بپذيرد و اجرا كند، همچنان خواهد توانست برنامه اتمي خود را دنبال كند و به نتيجه برساند. از سوي ديگر دان مريدور وزير اطلاعات و انرژي هسته اي اسرائيل و در عين حال معاون نخست وزير به روزنامه تايمز آو اسرائيل گفت: حرف حمله به ايران احمقانه است و به ما آسيب مي رساند. وي مي گويد: تحريم ها برنامه هسته اي ايران را متوقف نكرده اند و هيچ تضميني هم وجود ندارد كه اين اقدامات موفق شوند اما اكنون زمان توقف فشار اقتصادي و سياسي نيست. افزايش هزينه هاي ايران، يك فرصت است و نه يك تضمين. مريدور با رد ادعاي جهت گيري نظامي برنامه هسته اي ايران گفته «واقعيت اين است كه ايراني ها با تمام سرعت حركت نمي كنند. آنان اين كار را محتاطانه انجام مي دهند، اگر اصلا در حال انجام آن باشند. .mashreghnews.ir
  16. 1 پسندیده شده
    با سلام ببخشید ظاهرا این اتفاق تقصیر من بوده چون در اون تاپیک فعلا محو شده من لینک اینجا رو به عنوان توصیه به مرور گذاشتم که دوستانی که جدید بودند انجا رو هم ببینند و بعد رفتارهای آمریکا رو شبیه سازی یا تحلیل بکنند. پاتریوت گرامی برای بررسی هر چیزی دو راه داریم : اول این که تمام اطلاعات را در مورد آن به دست بیاوریم و تحلیلمان را بر اساس آن انجام دهیم که معمولا به راحتی امکان پذیر نیست . روش دوم که معمولا انجام می شود مدلسازی است . در این روش تحلیل بر روی مولفه های خاصی انجام می شود و تمام مولفه ها وارد بررسی نمی شوند . البته هر چه تعداد مولفه ها به طرف واقعیت میل کند جواب به دست امده از مدل ساخته شده دقیق تر و واقعی تر خواهد بود . البته با توجه به اهمیت موضوعات تعداد مولفه های وارد شده تعیین می شوند و نتیجه گیری به فضای واقعی تعمیم داده می شود ( البته هر چقدر مدل ساخته شده ساده تر شده باشد پاسخ گرفته شده با احتمال درستی کمتری به فضای واقعی تعمیم می یابد) . معمولا با یک مطالعه اولیه میشود عوامل مهم و تاثیر گذار در یک موضوع را به دست آورد و مدلی به قدر کافی نزدیک به واقعیت از آن ساخت . البته گاهی اوقات میشود مدل ماشینی هم از یک موضوع ساخت . یعنی مدلی که بر اساس کنش و واکنش ( تحریک و رفتار حاصله از تحریک) از یک موضوع و بدون اطلاع از مولفه های درونی آن ( جعبه سیاه ) طراحی شود که البته برای پاسخ گرفتن از این مدل آن را باید کاملا به صورت دینامیک در نظر گرفت و با گذشت زمان و اصلاحات انجام شده آن را به واقعیت نزدیک ساخت و جوابهای حاصله از مدل را دقیق تر کرد. ببخشید ظاهرا وقتی داشتم می نوشتم دو تا پست بالا اضافه شده اند!
  17. 1 پسندیده شده
    اولا بنده عذرخواهی میکنم که دچار یک خطا شدم و اون هم این بود که تایپیک به جای دشمن رو باز کرده بودم که لینک این تایپیک رو که توسط برادر پاتریوت گذاشته شده بود زدم و ناخواسته بجای پاسخ در اونجا- اینجا پاسخ دادم حالا که اون تایپیک- که بنده هم به شدت از نظر ارائه راهکار به دشمن مخالف بودم-حذف شده - بد نیست درصورت صلاحدید جناب واریور - نیمه بحث اونجا که بجای خودمون است نه بجای دشمن - مد نظر باشه و اگر شد دراین بحث هم گریزی به ضعفهای خودمون زدیم - بزنیم و راهکار رفع اون رو هم -لااقل از بعد استراتزی دفاعی - مطرح کنیم لذا بنده درادامه بحث این تایپیک - از نظر استراتزی و از اون بعد به امکانات نظانی برای رسیدن به هدف - ولو بدون جنگ (که هدف این استراتژی هم میتونه باشه) برسیم استراتژی جنگ محدود از ابتدا برای جنگ سرد تدوین شد و علت آنهم اعتراف به تلفات متقابل در جنگ نامحدود بود- یعنی فرض براین است تفوق درجنگ نامحدود بصورت نسبی است و مطلق نیست بنابر این درصورتی که بتوان سطح تکنولوژی را چنان بالابرد که امکانات نظامی طرف مقابل بی اثر شود و نیز بتوان قدرت اثر گذاری امکانات دشمن را هم به حد اقل رساند - دراین صورت بدلیل تغییر پیش فرض اول که امکان داشتن تلفات بالا در مقابل دشمن است- جنگ نامحدود برای نابودی کامل نیروی متخاصم رخ خواهد داد بنابراین درصورتی که ما نتوانیم سطح تکنولوزی و امکانات خود را درسطح اثر گذاری موثر روی دشمن حفظ کنیم- قطعا درصورت بروز جنگ ما نباید انتظار جنگ محدود را داشته باشیم دراینجا فرض اولیه در امکان تلفات متقابل برای آمریکا داشتن موشکهای بالستیک و کلاهک هسته ای است اما درلایه های پائین تر هم بدلیل حضور نظامی آمریکا درمنطقه - سطح این تکنولوژی اثر گذار به امکان غرق کردن گسترده ناوها- موشک باران پایگاههای نظامی و قطع صدور نفت از تنگه هرمز محدود شده است باید پذیرفت که این سطح اثر گذاری منوط به برخی شرایط زمانی و مکانیست و اصولا نامحدود نیست لذا باید دید که درمقابل استراتژی های فعلی دفاعی ما -آیا میتوان استراتژی جنگ محدود را مطرح کرد؟- فعلا پاسخ منفی است چون شرایط زمانی و مکانی و تجهیزاتی ما اجازه ادامه جنگ را تا زمان مورد نظر ما میدهد نه زمان مورد نظر امریکا -اما به نظر میرسد این پاسخ هم تابع شرایط جدید دائما بازنگری میشود بنابراین مسیری که فعلا آمریکا دنبال میکند خرید زمان درجهت رفع مشکلات پیش رو برای امکان جنگ محدود و درصورت امکان نامحدود است دراین جهت آنچه میتواند این زمان را به ضرر آمریکا رقم بزند -اولا دستیابی ایران به سلاحهای استراتژیک - دوما تقویت توان اقتصادی ایران و سوما خارج شدن رشته امور از دست آمریکاست- آنهم قبل از آمادگی برای جنگ از طرفی مشخصات عمومی مسیر دیپلملتیک فعلی درسطح جهانی نسبت به ایران نشان از حتمی بودن این تلاقی درآینده ای نه چندان دور دارد و مقدمه چینیها لااقل به این منظور دردست انجام است بنابراین به نظر میرسد درشرایط فعلی آمریکا صرفا تلاش میکند برتری تکنولوژیکی خودش رو به قدری بالا ببرد که توان بازدارندگی ما نزدیک به صفر بشود اما تاقبل از آن موقع یافتن راهکار های بی اثر سازی ابزارهای دفاع استراتزیک ما مد نظر است مانند یافتن سوخت جایگزین برای بنزین ودرنتیجه رفع نیاز موثر به تنگه هرمز(درکنار راهکارهای دیگر)- دورکردن نیروهای دریائی از منطقه اثر و استفاده طولانی مدت از بمباران و موشک باران - از جمله راهکارهای شناخته شده فعلی است که درکنار ان با استفاده از جنگ نرم هم تلاش میشود با تغییر آرایش نیروهای داخلی و تبلیغات روی سلاحهای هستهای کوچک و عوامل دیگر - سطح امادگی داخلی برای مقابله موثر در یک جنگ گسترده به حدی کاهش پیدا بکند که امریکا بتواند یا بدون جنگ و یا با جنگ محدود ایران را وادار به پذیرش شرایط مورد نظر خود بکند چالشهای فعلی پیش روی آمریکا -از جمله محدودیت های اقتصادی- انتخابات - قدرت بالای نرم و قدرت نسبتا قابل توجه سخت ایران - موجب شده حتی استراتژی جنگ محدود هم فاقد کارائی تشخیص داده شود و لااقل برای زمان معینی به عقب بیافتد دربدبنینانه ترین وضعیت ما درطی چندسال آینده باید به این چالش درسطح نظامی پاسخ بدهیم ولی مسئله اینست که درشرایطی که دشمن بتواند برای خود از برتریهائی مانند سلاح کوچک اتمی و انواع تکنولوژیهای موثرتر مانند پهپادهای مسلح درسطح گسترده درکنار رفع مشکل توقف نفت و نیز امکان تلفات گسترده نیروهای خود - استفاده کند آیا باز هم ما با یک جنگ محدود طرف خواهیم بود و درصورت نداشتن پیشرفت جهشی درسطح تکنولوژی نظامی آیا میتوانیم باز هم به سطح مناسبی از بازدارندگی برسیم؟ درخوشبینانه ترین وضعیت درطی چند سال بعد - شدت نیاز به نفت و محدود شدن آن به خلیج فارس - اهمیت استراتژیک این تنگه را چنان به بالا خواهد برد که میزان حساسیت دنیا به بسته شدن آن از سطح چند ماه به چند روز تقلیل میابد و این خود موجب افزایش فیزیکی نیروهای متخاصم و درنتیجه امکان تلفات گیری بیشتر از آنها میشود - اما درصورتی که همین وضعیت یعنی تهدید اقتصاد جهانی خود بهانه مشروع شدن حمله اتمی شود و حتی درکنار آن سطح پذیرش جهانی تلفات نیروهای متحد نیز افزایش یابد و ازطرفی اوضاع داخلی ایران نیز بجای تقویت موضع نظامی - برعکس باعث کاهش تحمل ریسک جنگ شود - اوضاع متفاوت تر خواهد شد بدیهی است درتمام شرایط فوق دستیابی ایران به سلاح اتمی ممکن است برهم زننده معادله شود - لذا غرب درکنار رفع مشکلات فوق تلاش دارد لااقل تا چند سال آینده وآمادگیش برای این تهاجم- ایران را در دستیابی به سلاح اتمی (به زعم خودش) به تاخیر بیاندازد
  18. 1 پسندیده شده
    سلام ... واقعا عجیبه که این شکل از گفتگو رو در همه تاپیک ها شاهدیم ، . چند نکته در مورد موضوع مورد بحث تاپیک ؛ هدف سیاسی و هدف نظامی دو مقوله جدا از هم در نقد و بررسی و تبادل نظر هستند ، ... استراتژی ؛ تایین کننده راه رسیدن به هدف ، ... با وجود " استراتژی" هست که مشخص میشه چه "ابزار ها " و چه "هزینه / زمان "ی رو باید برای رسیدن به هدف و یا حداقل مطلوبیت لازم بکار برد ،... پس با داشتن پیش فرض های فوق ، باید متوجه شده باشین که اصل بحث تاپیک در دو مقوله خلاصه میشه ، "هدف سیاسی " و نحوه به چنگ آوردن اون با استفاده از "قدرت نظامی " ... پس اینجا استراتژی تعیین کننده حصول هدف نظامی با استفاده از تاکتیک آماری تجهیزات نظامی نیست ، بلکه رابطه بین سیاست و نظامی گری رو داره مشخص میکنه ، فکر کنم دیگه بیش از این توضیح دادن لازم نباشه ، ... لذا عزیزان عنایت داشته باشند که مطلب خیلی کلان تر از داده های آماری هست و تاکتیک دفاعی ایران بررسی نمیشه ، بلکه استراتژی جنگی امریکا مورد بحث هست ، که از نظر نیروی انسانی ، تجهیزات تهاجمی و دفاعی ، و پول ! چیزی کم نداره ، و فقط میخواد بدونه که چطور با استفاده به موقع از این ها در موقعیت های سیاسی به اهداف سیاسی مورد نظرش برسه ... پس هر چند که معتقدم نباید تاکتیک دفاعی ایران اصلا مورد بحث قرار بگیره ! ولی اگر قرار به چنین کاری هست باید به این نکته توجه کنین که یک تاکتیک دفاعی به هیچ وجه به حصول یک نتیجه سیاسی منتج نمیشه و نخواهد شد ، بلکه راهی رو برین که مشخص بشه اعمال توان تهاجمی ایران به چه صورت منجر به حصول چه نتایجی در سطح کلان یک بازی صرفا سیاسی یا اقتصادی خواهد شد ، ....
  19. 1 پسندیده شده
    چند وقت پيش اخباري داشتيم از رابطه پشته پرده آمريكا با قذافي (بقولي براي حفظ حكومت سرهنگ) اما چيزي معلومه همين استراتژي هست .. يعني جنگ در روبرو و صحبت در پشت پرده و دادن امتياز .. اينطور آمريكا تونست قذافي رو از اينكه بخواد حملاتي عليه آمريكا و غرب ترتيب بده منصرف كنه و عملا شرايط دو طرف جنگ رو مديريت كنه ...
  20. 1 پسندیده شده
    اپراي عزيز .. آمريكا براي جنگ با ايران بر اساس همون دو استراتژي اي كه فرموديد يا بايد به منابع اقتصادي ما حمله كنه و يا مراكز هسته اي... در اين شرايط چند نكته رو بايد نظر گرفت . حمله به مراكز هسته اي .. اين مراكز گسترده هستند و برخيشون غير قابل انهدام بوسيله مهمات معمولي (مثل فردو) و به اذعان خود غربي ها بمب سنگر شكن يك مگاتني ميخواد ! يعني حمله هسته اي .. پس وقتي نميشه توان هسته اي ايران زد و نتيجه اين عمل با يك كشور داراي ايدولوژي سياسي مثل ايران در نهايت منجر به توليد سلاح هسته اي و يا استفاده از پاسخ هسته اي ميشه . اين همون چيزي هست كه غرب نميخواد . حمله به مراكز اقتصادي .. چنين حمله اي بايد گسترده باشه و به همراه تحريم هاي نفتي مثل تحريم هاي سابق عراق صورت بگيره . چنين حركتي از طرف ملت ايران بسيار خصمانه تلقي خواهد شد و مصادف ميشه با جنگ رسمي ايران در به كنترل دراوردن خليج فارس و نهايتا گسترش جنگ به يك نقطه نا معلوم . كه تبعات مشخصي نميشه از اون پيگيري كرد و آمريكا نميتونه مطمين باشه كه ايران عقب نشيني بكنه .. و اين دقيقا همون چيزي هست كه غرب نميتونه بخواد . نكته اي رو در همين راستا بگم : آمريكا براي اينكه بفهمه ايران در نقطه اي كه غرب تايين ميكنه حاظر به توقف جنگ هست بايد بفهمه كه ايران جنگ نميخواد و از نبرد با غرب به رهبري آمريكا ميترسه . نمونه اين حركت رو ميشه در ورود آمريكا به ويتنام دونست . همين آقاي كسينجر در ملاقاتي سري با نمايندگان ويتنام شمالي بطور شفاهي پيماني ميبندهو بهشون قول ميده ك آمريكا هيچ وقت خودش رو وارد جنگ ويتنام نخواهد كرد ! و بلافاصله كسينجر رييس جمهور وقت رو وادار ميكنه تا آمريكا رو وارد اين جنگ كنه .!. شايد برخي دوستان اين رو نپذيرند اما از اين نكته بر مياد كه اگر ما نتونيم رفتارمون رو در برابر غرب مديريت كنيم و و در مواردي ترس نشون بديم و كوتاه بياييم احتمال جنگ رو بالاتر ميبريم ! . : <
  21. 1 پسندیده شده
    ابتدا از واریور محترم برای این مقاله تشکر می کنم. اما چند تا نکته رو باید مد نظر داشت: ۱-چندی پیش مقاله ای در مورد حمله آمریکا به ایران توی سایت داشتیم(حمله محدود به تسلیحات هسته ای) البته اون زمان من چیزی از این نوع استراتژی نمی دونستم ولی توی همون مقاله اشاره ای به انواع رویارویی آمریکا با ایران در بعد نظامی داشتم و اون رو تقسیم به چند بخش میکنم. الف) درگیری گسترده و نابودی ایران که البته اشاره ای به بمب هسته ای نکردم چون از نظر من این سلاح دیگه کارایی لازم رو نداره و دلیل اون هم شرایط خاص ایران هست چه از لحاظ نظامی و ایدئولوژیک و چه از لحاظ علمی .امریکا نمی تونه از هیچ نوع سلاح هسته ای چه تاکتیکی و چه استراتژیک بر علیه ایران استفاده کنه چون بیم استفاده متقابل هست و این به نوعی تبدیل به بازی مرگ و زندگی و شاید جنگی جهانی بشه که ممکنه آمریکا درش برنده نباشه یا دیگه آمریکا نباشه به شکلی که در بخش هایی از همین مقاله اشاره ای به گسترده شدن جنگ و از دست رفتن توان و زمان دیپلماسی می کنه. اما در کل ممکنه روش مقابله گسترده نظامی در استفاده از سلاح های متعارف رو به کار بگیره .این مورد هم شاید به برد کوتاه مدت بی انجامه ولی مشکل اصلی باز شرایط خاص ایدئولوژی حاکم بر ایران هست که آمریکا یا هر کشور دیگه ای نمی تونه در بلند مدت جای پای خودش رو تثبیت کنه و ناچار به عقب نشینی میشه(کما اینکه تجربه نشان داده ایران کشوری نیست که اشغال بشه و اشغال بمونه و در طول هزاره ها همیشه دشمنانش رو بیرون کرده حالا یا با سرعت و یا با تمانینه)این شرایط با تمام شرایط حاکم بر جهان متفاوت هست حتی با کشورهای دیگر خاورمیانه.اما این نوع درگیری هم برای آمریکا ممکنه باز نوعی قمار باشه چراکه شکست در بلند مدت و یا تلفات فراوان در کوتاه مدت در اون متصور هست که به نوعی باز برای آمریکا شکستی در نظر گرفته میشه. چرا که باید مد نظر داشت بخشی از قدرت آمریکا همین قدرت سیاسی و هژمونیش هست ولی اگر ضربه ای به اون وارد بشه عملا ممکنه حتی با داشتن توان نظامی و هسته ای بالا توان سیاسی و اعمال قدرت و چانه زنی خودش رو از دست بده.و این ابتدای روند افول آمریکا هست و مجبور به وحشی گری برای اثبات خودش میشه. ب) حمله محدود که اونم خودش دو نوع هست یکی حمله محدود به تاسیسات هسته ای و یکی عملیات محدود و حمله به توان اقتصادی و زیر بنایی ایران. این نوع حمله در هر دو نوعش به شدت محتمل هست و به نظر من نوع دوم اون یعنی نابودی زیر بنایی ایران بسیار محتمل تر .چرا که در راستای همین استراتژی جنگ محدود قرار میگیره و هم راه رو برای مذاکره باز می کنه و هم مثل عراق در باتلاقی گیر نمی کنن و در عین حال می تونن توان ایران رو مثل عراق زمان صدام برای ده ها متوقف کنن و این یعنی شکاف عظیم در شاخصه های قدرت میشه(این شاخصه ها الان تبدیل به علم و فناوری و اطلاعات شده البته منظور از اطلاعات داده های پردازش شده و دارای معنی هست در اینجا ولی به نظر من حتی اطلاعات نظامی هم در این معادله معنای خاصی داره) و این شکاف راه رو برای آمریکا بازتر می کنه که بدون درگیری طولانی با ایران و با محدود کردنش و شکاف بین اون و دنیا تا مدتها از دست این کشور راحت بشه. اما باز همون وضعیت عجیب ایران رها کننده اونها نخواهد بود و اونم باز تفکر حاکم بر ایران هست. ۲-هادی جان این روش نه تنها در بحث هسته ای بلکه کلا استراتژی مورد استفاده با ایران هست و اینجا بحث هسته ای تنها دستاویزی بای جنگیدن با نیرویی هست که داره تبدیل به یک قدرت مطرح جهانی میشه.فارغ از اینکه برخی از داخلیون به این خوش بین نیستن ولی آمریکا شامه ی تیزی داره و خیلی وقت پیش فهمیده ایران اگر مهار نشه یا باید نابود بشه و یا باید باهاش کنار بیاد و تقسیم قدرت کنه .نمونش توی تاریخ زیاده مثلا تقسیم مستعمرات بین استعماگران.اما این دفعه یه تفاوت ساختاری و عجیب هست و اون اینکه این قدرت نو ظهور خواستار مستعمره و نفوذ سیاسی نظامی و اقتصادی نیست و خواستار شاخصه هایی هست که در کل و اصالتا اصلا سیاسی نیست که بشه با سیاسی کاری اون رو حل کرد کما اینکه اونها همین الان اگر توجه کنین قدرتی مثل چین رو با سیاسی کاری حضم کردن(حالا اگر معتقد نباشیم اینها در نهایت قاعده ای از یکهرم قدرت هستن)و یا حتی روسیه . بلکه ایندفعه موضوع احقاق حق اون هم بر پاسه تفکری دینی هست که خدامحور هست و قابل گول زدن و اغماض نیست.تفکر از نوعی که اونها در اروپا گور اون رو برای همیشه کندن و مهارش کردن ولی ایندفعه در نوعی جدید و بسیار قویتر ظهور کرده. ساختار قدرت حاکم بر ایران و نوع اون این تفکر و دادخواهی خدایی رو به نوعی تضمین کرده و باعث شده تمام تلاشها برای انحراف اون به بن بست برسه چراکه در این ساختار راس تفکر فردی عادی نیست و فردی مذهبی هست . دوستان به همین دلیل هست همیشه در طول تاریخ بعد از انقلاب ایران نوک حمله تمام جریانات داخلی و منحرف اشوب طلب و خواستار تحول و تغییر به طرف رهبری و ولایت فقیه بوده و حتی در قبل از انقلاب و در دوره مظروطه به شکلی میشه اون رو دید. ۳-کاربر نازعات این استراتژی استراتژی جامعی هست که برای تمام زمینه ها برنامه داره و بجز بخش های اول نوشته ای جناب واریور بخش انتهایی اون به بحث نظامی پرداخته ولی من فکر می کنم این استراتژی یک استراتژی کامل هست به نوعی که بخش نظامی تنها بخش کوچکی از اون هست و در کنارش اقتصاد سیاست تبلیغات و روانی و جدیدا سایبری هم قرار گرفته.اینها با هم در راستای این استراتژی جنگ محدود استفاده میشن و به این معنا نیست که تنها بخش نظامی استفاده بشه. نمونه اون ساختار جدید پنتاگون و و دولت آمریکا هست که حمله رو در ۵ بعد تعریف کردن حمله اقتصادی حمله سیاسی حمله فرهنگی(شامل تبلیغات و جنگ روانی یا جنگ نرم)از ۲۰۰۳ به بعد با ایجاد واحد جنگ سایبری در وزارت دفاع آمریکا با فرماندهی ژنرالی ۴ ستاره و نهایتا در کنار اونها جنگ اطلاعاتی و آخرین نوع اون جنگ نظامی که بنا به اشاره همین جناب کسینجر آخرین راه حل هست. اگر اوضاع کشور وما و جهان امروزی و امریکا رو نگاه کنین دقیقا می بینین که در چهار محور عمده الان جنگ در راه هست و هنوز ادامه داره ولی چون بوی باروت نمیده شاید ملموس هم نباشه .ولی خطرناکترین نوع اون جنگ نرم و یا به تدبیر امام خامنه ای ناتوی فرهنگی هست و من به شخصه از این نوع جنگ بسیار می ترسم کما اینکه تاثیر اون در داخل بسیار زیاد بوده و توی همین سایت می بینید که این جنگ حتی به بین ما داخلی ها هم نفوذ کرده و نوعی تقابل ایدئولوژیک بخشی از ما و بخشی دیگر رو به وجود آورده. پس جهت اطلاعتون باید عرض کنم این استراتژی بخش سیاسی اون به طور عام شامل اقتصاد و سایبر واطلاعات نظامی فرهنگی و تبلیغاتی مکمل و در عین حال همراه و همدوش بخش نظامی هست.در همین متن می بینید که بارها اشاره به استفاده از قوای نظامی در کنار مذاکره و امور سیاسی شده و به نوعی این دو دو سر یک نیزه دو سر هستن. ۴-در این مقاله اشاره ای به انواع روشهای مورد ادامه این استراتژی شده که سه نوع رو توضیح داده الف)ادامه جنگ ب)شکست ج)جمود. اما اونی که در روابط ما محور هست این هست که در نوع اول این جنگ به اصطلاح استراتژی محدود ادامه داره و الان روابط جهانی نشان از این داره که ما در ایران در این مرحله هستیم ما مرحله دوم که همون شکست هست رو قبول نکردیم و هنوز هم در حال مبارزه هستیم(هر چند به نظر من ما فعلا در موضع دفاع هستیم و فعلا راه داریم تا به موضع حمله برسیم البته منظورم حمله نظامی نیست بلکه حمله از نوعی هیت که منظور این استراتژی در بعد سیاسی اون هست یعنی فرهنگی اقتصادی سیاسی و تبلیغاتی. در اقتصاد و سیاست ما در محدودیت هستیم و راهی برای امیدوار بودن زیاد نیست حالا جاش نیست من دلایل رو بگم ولی ما این توان رو خواهیم داشت که با تلاش در فرهنگ به صورت عمومی که شامل ایدئولژی و تفکر و فرهنگ میشه و همچنین تبلیغات وارد فاز حمله بشیم که شمیم اون کم کم به مسام میرسه که باز اون دلایل خاص خودش رو داره که چون بحث به درازا می کشه من اشاره ای نمی کنم.) در عین حال امریکا هم نمی تونه نوع ب رو یعنی شکست رو بپذیره و با حوصله تمام داره کار خودش رو در بعد الف ادامه میده و راه سوم که جمود هست هم زیاد در این وسط راهی نداره.چون از هیچ کدوم از طرفین قابل پیگیری نیست مگر شاید به صورت محدود در مورد کره شمالی. ۵-نکته خیلی جالب این روش این هست که اشاره ای به ارتباط و قبول دو طرفه این روش داره یعنی باید راهی برای ارتباط دیپلماتیک و سیاسی برقرار باشه و همچنین طرف مقابل از این نوع استراتژی و اعمالش توسط امریکا بر علیه خودش آگاه باشه واون هم به نوعی وارد همین زمین بشه و بازی کنه اما این روش به خاطر همین دلایل کمی در مورد ایران بر مشکل خورده و عقیم موند.به این دلیل که بعد از انقلاب که روابط سیاسی قطع شد این روابط هیچگاه مجالی برای ارتباط دوباره به دست نیاورد و دلیل اون باز ایدئولژی حاکم بر ایران و نوع رهبری اون بود که این راه رو همیشه در وسط راه قطع کرده. و دوم اینکه طرف مقابل هم به نوعی وارد این بازی بشه که این مستلزم راه کار اول هست یعنی ارتباط وگرنه این طرح به نظر من کمی بدفرم و ناکارآمد میشه چراکه ابزار سیاسی یکطرفه توان کافی برای اعمال قدرتش رو از دست میده. و باز باید اشاره کنم در کشور ما از همون ابتدا خیلی از افراد جریان ها و تفکرات سعی در ایجاد پل ارتباطی کردن ولی این پل همیشه قطع شد اونم توسط رهبری و یا همون ولایت فقیه.این روند باعث عقیم موندن بخشی از همین استراتژی شده کما اینکه اگر به خواسته های آمریکا در مورد ایران توجه کنین شاید اگر همین الان ایران اجازه باز شدن سفارت امریکا رو بده خیلی از مشکلات رو آمریکا دیگه درست نمی کنه.و همچنین در دو دهه گذشته بیشترین خواست آمریکا که به مسئولین ایرانی ارسال کرده بازگشایی سفارت این کشور هست. حالا شاید برای دوستان باز حمله به ولایت فقیه روشنتر بشه. اما نمونه دیگری در تاریخ در این مورد داریم من اعتقاد دارم اونها از همین روش در برابر شوروی استفاده کردن و استفاده هم بردن کما اینکه می بینیم که اونها ارتباطشون همیشه برقرار بود و رابطه داشتن در سطح دیپلماتیک و در عین حال شوروی هم به نوعی وارد این بازی شده بود و با هم بده بستان داشتن و دلیل اون هم این بود که رهبری شوروی رو تونستن مجبور به قبول برخی امور کنن مثل همین ارتباط سفارتخانه ها و سران شوروی با تمام اون توان و قدرت این مورد رو قبول کردن و راه برای بخشی از این استراتژی باز شد. ۶-نکته جالبتر اینکه در مورد بخش نظامی استراتژی داره اشاره می کنه نیروهای انهدامی باید مرحله به مرحله کار کنن و ضرباتی وارد و به دشمن توان ارزیابی بدن و دلیل این گپ تنها پیگیری سیاسی همزمان با امور نظامی هست که جناب نازعات با توجه به این موضوع بهتر درک می کنن این استراتژی استراتژی جامعی هست نه فقط نظامی. ۷-مورد خیلی جالبتر اشاره به استفاده از نیروی هسته ای برای حمله داره و نتیجه اون که پراکندگی نیروهای دشمن و همچنین عدم تمرکز در نیروها برای حمله یا دفاع هست و به نوعی داره به نوعی جنگ جدید کلاسیک چریکی اشاره می کنه .و در ادامه اشاره ای به این موضوع داره که واحدها باید نخبه و سریعتر خوکفا و منطقه محور بشن. حالا شاید برای دوستان دلیل استانی شدن سپاه و همچنین تیپ محور شدن و عدم تمرکز ارتش کمی ملموس تر باشه.خوبیش اینه که نشون میده مسئولین نظامی ما لزوم برخی موارد در دنیای جدید رودرک کردن. ۸-در ادامه این مقاله اشاره ای به قدرت اعمال نظامی به سرعت در هر نقطه ای به صورت حرفه ای و با پشتیبانی هسته ای و شاید نظامی متعارف داره خوب در چند سال اخیر این روش به شکلی خاص داره پیگیری میشه مثلا تا چند سال پیش امریکا در ۶۰ کشور پایگاه و نیرو داشت اما تمرکز ارتش امریکا روی نیروهای ویژه مثل سل دلتا فورس و بقیه نیروهای ویژه مخصوص رفته و به شکلی قارچ گونه در حال رشد و گسترش هستن بودجه نظامی اونها هر از چند گاهی دوبرابر و شما نیروهای اونها داره با همین روند تصادعدی فراوان تر میشه و جالبتر اینکه مجلس سنا و نمایندگانش بیان می کنن باید این تعداد کشور به ۱۲۰ کشور برسه .در حالی که این نیروها در سایه عملا بتونن بدون سر و صدا و در زمانی کوتاه و سرعت عملی بالا وارد عملیاتی رو انجام و خارج بشن از محل درگیری. می بنید دوستان که بخشی از مقاله عملا در طرح های امریکاییها داره به نوعی خاص پیگیری میشه. ۹-دوست عزیز من فکر می کنم جنگیدن مسلمان با مسلمان و یا مهار دو جانبه و درگیری و جنگیدن دشمنان با هم تنها بخش هایی از استراتژی اصلی امریکا و مکمل اون هست نه اصل اون کما اینکه این مقاله داره بخش هایی رو برای ما رهنمون میشه. در راستای فشارهای سیاسی این روشها اعمال میشن وحتی روشهایی چون براندازی و مشکل داخلی که بخشی از روند مبارزه نوع فرهنگی و تبلیغاتی امریکا هستن.و به شکلی این روش ها ملکمل و در موازات طرح اصلی هستن نه خود اون و یا طرحی دیگه چرا که تمام این طرح ها در نهایت ختم به نوعی روش عمل واحد و تفکری سازمانی واحد میشن. ۱۰-کاربر محترم مبارز من نظریه شما رو رد کردم قبلتر چرا که اگر بخونید می فهمید حمله هسته ای به ایران کنش هایی رو به دنبال داره که ضرر اون رو برای آمریکا خیلی بالاتر می بره و عملا در دنیای فعلی سلاح هسته ای سلاخی هست برای عدم استفاده.در ضمن برعکس تفکر شما این نظر شما با این استراتژی تناقض و رویارویی داره چراکه بنا بر این استراتژی استفاده از سلاح هسته ای هم تنها درمواردی تجویز میشه که احتمال ضربه متقابل طرف مقابل و همچنین گسترده شدن جنگ رو در پی نداشته باشه تازه اون هم از نوع تاکتیکی در حالی که این مورد اصلا در مورد ایران شدنی نیست کما اینکه حمله متعارف اون هم برای امریکا و در راستای این استراتژی مشکل زا هست. در کل این استراتژی به شکلی داره نوعی سیاست یکی به نعل یکی به میخ رو در برابر قدرتهای نوظهور نشون میده که به جای درگیری واقعی و گسترده با روشی توام سیاسی و نظامی همزمان این قدرتهای نوضهور رو در موضع پایین تری قرار داد نه در موضع نابودی که در مقاله اشاره می کنه که دیگر در دنیای کنونی شدنی نیست. این یعنی اینکه مثلا امریکا به چین و روسیه و یا ایران که دارن قدرتهای نوظهور میشن اجازه بده قدرت بشن اما نه به اندازه ای که قدرت سیاسی و نظامی برتر آمریکا رو زیر سوال ببرن و به نوعی همون تقسیم قدرت استعماری بینشون شکل بگیره. اما بنا به دلایلی که در بالا در مورد تفکرات حاکم بر ایران عرض کردم این روش در مورد چین و روسیه باعث شکست اونها شده و اگر خوب دقت کنید می بینید که فرهنگ امریکایی نوع و استایل زندگی اون و حتی روابط سیاسی و اقتصادی تعریفی امریکا در بدنه این کشورها نفوذ کرده و دیگه نمی تونن به شکلی جدی با امریکا مقابله کنن و باید فکر اینکه روزی برتر از امریکا بشن رو از سر بدر کنن کما اینکه می بینیم عملا در برابر قدرت سیاسی نظامی آمریکا فارغ از تمام ژست های سیاسی ودیپلماتیک و تاکتیک های عقب نشینی امریکا عملا قدرت خاصی ندارن و اگر اراده امریکا بر کاری باشه کسی توان مقابله نداره.و حتی مثل شوروی سابق هم نیستن که مثلا در یک مناقشه توان دفاع از طرف مقابل امریکا رو داشته باشن و همیشه منفع هستن. ولی این روش به این دلیل که هدف ایران عملا فراتر از گرفتن قدرت استعماری هست و تفکرات خاص ایدئولوژیکش که دربالا اشاره شد فعلا راه به جایی نبرده چون ایران خواستار قدرت به اون معنایی نیست که اونها باهاش معامله ای صورت بدن. اتفاقا در خود متن به صراحت به معامله اشاره می کنه که این روش در نهایت هدفش معامله هست برای کنار اومدن با کشور مقابل البته در خفا نه در جلوس چشم همه دنیا. بهتر و خودمانی تر بگم این روش مثل روش گنده لات های قدیم هست که هر وقت لات جدیدی به وجود می اومد یا اونها رو شکست میدادن و نابود می کردن یا اونها رونوچه خودشون می کردن(یعنی شکست قدرت جدید)و یا باروشی خاص حالت جمود یعنی عدم برخورد و رویارویی رو در پیش می گرفتن مثلا هر کدوم حوزه خودشون رو داشتن و دخالتی نمی کردن و یا اینکه نهایتا در ظاهر با هم تقابل می کردن ولی در خفا با هم معامله ای می کردن و محله رو تقسیممی کردن بین خودشون. و یا اینکه لات جدید لات قدیمی رو از بین می برد و جاش رو می گرفت. ۱۱-کاربر ۹کا ام اسرائیل شاخصه ها و توان اجرای این استراتژی رو نداره مگر در کنار امریکا و به عنوان موجودیتی از اون وبخشی از ماجرا حداقل روابط حاکم بر دنیا این رو داره به ما نشون میده .چراکه یکی از شاخصه های این روش این هست که خود عامل اون باید قدرتی واقعی باشه یعنی از لحاظ اقتصادی نظامی سیاسی و حتی جمعیتی و.... قدرتی باشه که اسرائیل بخشی از این نیازها رو نداره مثلا اسرائیل هیچ وقت در دنیا این قدرت رو نداره که مثلا با تهدید و یا فرستادن ناوهاش حکومتی رو ساقط ویا به کشوری شرایط بد اقتصادی وسیاسی و فرهنگی اعمال کنه(البته باز تاکید می کنم در صورتی که تمام تعاملات دنیا رو بر همین ظاهری که جریان داره ببینیم ولی شوهاد و اشاره ای غیر مستقیم امام خامنه ای در همین سخنرانی چند فته پیش نشون میده ورای این ظاهر سیستم هدایتی در دنیا واحد هست و دیکپارچه و هر اتفاقی تکه ای از پازل بزرگتر هست من خودم به این موضوع اعتقاد دارم).و در بالا هم اشاره کردم جنگ داخلی و اختلافات و جنگ نرم و... مکمل و در کنار و موازات این استراتژی هستن نه بخشی جدا یا استراتژی جدا بلکه استراتژی ممکنه در دل استرتژی جنگ محدود باشن. ۱۲-اما سخن آخر رو با مقاله دوم هنری خان تمام کنم.من فکر می کنم برداشت این فرد از داخل ایران و اوضاع آینده اون اشتباه هست و خلاف اونی که اعتقاد داره در ایران داره اصلاخاتی شکل می گیره و یا در آینده اتفاق خاصی می افته در واقع اتفاق داره می افته ولی نه اونی که اونها انتظار دارن بلکه نوعی از تفکر و موج جدید ایدئولوژی داره شکل می گیره که من فکر می کنم فارغ از بحث نظامی و سیاسی و حتی سایبری و اطلاعاتی و اقتصادی در آینده ایران رودر موضع مهاجم فرهنگی در بعد روانی تبلیغاتی و ایدئولوژی قرار میده و معلوم نیست این دفعه آمریکا مثل همیشه تاریخ چند صد سالش که مهاجم بوده بتونه دوام بیاره. ببخشین زیاد نوشتم صرفا به دلیل درخواست برادرم واریور عزیز بود.امیدوارم سرافکندش نکرده باشم با این مهملات و دری وری ها.
  22. 1 پسندیده شده
    بسایر جالب بود و کمی نگران کننده است!
  23. -1 پسندیده شده
    سلام در مورد هفتمین نکته : نیازی به نیروی نیابتی تکفیری ندارند . تحرکات این روزهای ترکیه در شمال سوریه نشان می دهد که آنها با کمال افتخار این کار را خواهند کرد . در مورد حمله پیش دستانه هم این را در نظر بگیرید که در وعده صادق 2 ما یک بهانه به عنوان " پاسخ به تجاوز سرزمینی بر اساس منشور ملل متحد " داشتیم . حمله پیش دستانه این بهانه را دست اسراییلیها و تمام دوستان شرقی و غربی و عرب و ... آنها می دهد که در مقابل حمله ما و با همان بهانه یک حمله سنگین و همراه با هم انجام بدهند !
  24. -1 پسندیده شده
    آخه مشکل اینه که هم رسانه و هم خود سازمان ملل نوکر اوناست و ما " تا بیاییم ثابت کنیم ... نیستیم ، از سر تا دم بارمون کرده اند . "
  25. -1 پسندیده شده
    سلام برای پایان یافتن این ماجرای زد و خورد پینگ پونگی بین ایران و رژیم اشغالگر فقط به یک شکل می شود ماجرا ررا تصور کرد و آن هم این که هم اسراییلیها خودشان را موفق فرض کنند و هم ایران خودش را موفق بداند و شاید جواب ندهد : اسراییلیها با هواپیما یک سایت را بمباران کنند و بعد تعدادی از این هواگردهای حمله کننده مورد هدف قرار بگیرند و سقوط کنند . در این صورت هر دو طرف برای خودشان موفقیت حساب خواهند کرد و داستان ادامه پیدا نمی کند ! البته فقط آمریکاییها می توانند اسراییلیها را مجبور کنند که این سناریو عمل بشود !