برترین های انجمن
ارسال های محبوب
Showing content with the highest reputation on پنجشنبه, 14 فروردین 1404 در همه مناطق
-
4 پسندیده شدهبسم ا.. شبیه ساز عملیات سرکوب دفاع هوایی اف-4 جی در برابر سام-3 https://aparat.com/v/xmw3wl7
-
3 پسندیده شدهحمله ی اسرائیل به پایگاه های نظامی حماه و T4 سوریه ارتش تروریستی اسرائیل: در ساعات اخیر به قابلیتهای نظامی که در مناطق پایگاههای نظامی در حماه و T4 باقی مانده بود حمله کردیم. هشدار به ترکیه؟ در طی روز های گذشته منابعی در ترکیه از قصد این کشور برای استقرار سامانههای پدافندی این کشور از جمله حصار و اس-۴۰۰ در پایگاه هوایی T4 سوریه خبر داده و گفته بودند در روزهای آینده این اتفاق خواهد افتاد.
-
3 پسندیده شدهدر مورد پایگاههای زیرزمینی ایران از شهرهای موشکی گرفته تا پایگاه عقاب ۴۴ نیروی هوایی و همینطور سایتهای هستهای همچون نطنز اقدامات مهندسی شدهای وجود داره که به نظر من سطح پدافند غیرعامل به حد ایدهآلی میرساند. ورودی این پایگاه توسط دیوارههای مسلح مدفون و غیر مدفون تقویت شده است. از طرفی در مورد عقاب ۴۴ محل قرار گیری ورودی طوری است که جنگنده از میان یک تپه ی ثانویه عبور کند و این یعنی مسیر ورودی اصلی پایگاه توسط این تپه از طرف افقی حفاظت میشود. علاوه بر این سعی شده که مسیرهای ورودی به صورت شکسته شده با دسترسی غیر مستقیم و یا با قوسی شدید طراحی شود. اگر خطای دید نباشد در بعضی موارد نیز فاصله مشخصی از ورودیهای شهرهای موشکی دیوار مسلح قطور کار شده است. حال توجه کنید که این شهرهای موشکی در دل درهها و رشته کوهها قرار دارند و همینطور هم دسترسی به آن مناطق سخت است. اهمیت این طراحی مهندسی به مقابله با حملات موشکی کروز و پرتابه های دورایستا سرشی برمیگردد. در حقیقت موشکهای کروز برای حمله موثر به این ورودیها و خروجیها باید به صورت عمود بر آنها سقوط کنند. این مسئلهای است که در مورد بمبهای دوریستا سرشی اصلاً امکانپذیر نیست. موشکهای کروز برای اینکه به صورت عمودی بر هدف سقوط کنند نیازمند به اوجگیری و پرواز در ارتفاع زیاد هستند. این در حالیست که فرصت کافی در یک منطقه کوهستانی برای چنین حرکت پیچیدهای وجود ندارد. همینطور با افزایش ارتفاع موشک کروز به هدفی راحت برای سامانههای پدافندی تبدیل میشود. آمریکا برای مقابله با این کار نیازمند سرکوب گسترده پدافند هوایی ایران است. یا اینکه برگی ناشناخته رو شود که تمام سامانه های الکتریکی رو ناک اوت کند. از طرفی تسبیحات هوا پرتاب و زمین پرتاب بالستیک نیز دست کم میتوانند برای مقابله موقت با این ورودیها و خروجیها موثر باشند. در رابطه با شهرهای موشکی یمن نیز آمریکا روی به استفاده از بمبهای سنگرشکن آورده است که در روزهای اول در مورد ایران کار چندان کار آسانی به نظر نمیرسد چون نیاز به حضور جنگنده ها و بمب افکن ها بر روی هدف است.در مورد یک جنگ تمام عیار در منطقه آنچه اهمیت دارد روزهای اول است. برنده کسی است که اراده خود را در روزهای اول تثبیت کند. روزهای اول روزهای مرگ و زندگیست. اگر در روزهای اول بتوانیم قدرت آتش خود را حفظ کنیم نتیجه جنگ یک طرفه نخواهد بود هرکس بتواند اهداف بیشتری از دیگری را از صحنه نبرد حذف کند و از قدرت آتش تهاجمی طرف مقابل بکاهد کار جنگ را یکسره میکند. با اینکه ممکن است جنگ آنجا تمام نشود اما اراده سیاسی تحمیل شده در پایان نبرد را در همان اول روزها میتوان حدس زد.
-
2 پسندیده شدهسه مشکل وجود داره: 1) ایران از نظر روانی قادر به وارد کردن ضربه اول نیست و باید منتظر حرکت ایالات متحده بمونه چون در این صورت در همون گردابی غرق میشه که حماس شد و عملیات خرابکاری ایالات متحده توجیه پیدا می کنه و ترامپ خودشو مجاز میدونه به هرنوع بمباران با هر شدتی، هرچند بعیده با توجه به فاصله جزیره دیه گو گارسیا و ضعف موشک های ما در نقطه زنی و شدت وارد کردن خسارت بتونیم حمله پیشدستانه کنیم. 2) در زمینه جنگ الکترونیک یا سرکوب پدافند هم معلوم نیست ایالات متحده چه برگ برنده ای در اختیار داره ولی حمله اسرائیل به ایران نشون داد که پدافند ما برای مقابل با نیروهای هوایی و موشکی متخاصم جای کار زیادی داره. 3) آسمان منطقه خلیج فارس جاییه که سرنوشت جنگ معلوم میشه هرچند با داشتن هر نوع نیروی هوایی باز شانس بالایی برای در اختیار گرفتن برتری هوایی و آسمان خلیج فارس نداشتیم ولی اگر یک نیروی هوایی مجهز با جنگنده های به روز می داشتیم، میشد خیالمون تخت باشه که مثل حماس، لبنان یا یمن آسمون رو در بست برای ضربه زنی در اختیار دشمن نزاریم. به نظرم علی رغم هارت و پورت ترامپ حتی اگه ایالات متحده حمله کنه تمرکزشو بر روی جنوب ایران زمین می زاره چون بعیده ریسک گیرافتادن جنگنده هایی مثل بی 2، اف 35 و حتی اف 15 رو در فلات مرکزی ایران به جون بخره ، به خاطر همین تا وقت هست به نظرم با تمرکز سامانه پدافندی زیاد در جنوب خودمون رو برای هر سناریویی از طرف ترامپ آماده کنیم.
-
1 پسندیده شدهبسم الله الرحمن الرحیم سرکوب پدافند هوایی دشمن (Suppression of Enemy Air Defenses /SEAD) وایلدویزل / استاندارد یکی از ماموریتهای اصلی واحدهای پروازی نیروی هوایی پس از ظهورسه عنصرجدید در نبردهای معاصر (رادار/ توپخانه ضدهوایی هدایت راداری و نهایتا" موشکهای هدایت شونده زمین به هوا)، کنترل و ازکارانداختن و نابودی این سامانه ها می باشد . بررسی دقیق نبردهای به وقوع پیوسته پس از جنگ دوم جهانی نشان می دهد که هرکدام از این نبردها ، جنبه های نوینی از فناوری را با بکارگیری تجهیزات ، تسلیحات و تاکتیک ها به نمایش گذاشته و نشان داده اند که گاهی استفاده از وجودبرتری کمی تسلیحات غیر پیشرفته در مقابل برتری کیفی تسلیحات پیشرفته و یا برعکس ، پیروزی های نظامی خیره کننده ای را به ارمغان آورده است. در کنار این مساله و به موازات افزایش توانایی های رزمی یک سامانه تسلیحاتی ،توسعه تاکتیکهای مورد نیاز نیز یک اصل غیر قابل اجتناب بشمار می رود . در چنین شرایطی ، سامانه های پدافند هوایی نیز از این قاعده مستثنی نبوده ، چــنانکه این نوع از سیستم های جــــنگ افــــزاری می بایست دارای قابلیت های پدافندی مناسبی باشند تا درمرحله آغازین تهاجم دشمن ، بتوانند ایمنی مناطق مسکونی ، مراکز ثقل سیاسی، نظامی و اقتصادی را از گزند بمباران و آسیب حفظ نمایند و با ایجاد لطمات عمده به پیکره و استخوان بندی قدرت هوایی دشمن ، باعث لغو ماموریت های تهاجمی وبه احتمال زیاد تغییر نتیجه جنگ شوند . بنابراین، به صورت طبیعی ، نیروی هوایی مهاجم سعی خواهد نمود تا تهاجم خود را با انجام ماموریت های سرکوب پدافند هوایی آغاز نماید . برهمین اساس و بنا به تعریف وزارت دفاع ایالات متحده ، سرکوبی پدافند هوایی دشمن عبارتند از : " انجام هرگونه فعالیتی به منظور خنثی سازی ، نابود سازی و ایجاد اختلال موقت یا دائم در سامانه های پدافند هوایی زمین و دریاپایه دشمن بوسیله تجهیزات مخرب یا اخلالگرها " جنگنده / بمب افکن F-105G ، یکی از مهمترین جنگ افزارهای ارتش ایالات متحده برای مقابله با آتشبارهای سام ارتش ویتنام شمالی بشمارمی آمد . جنگنده / بمب افکن F-4G در حال تیک آف از فرودگاهی در عربستان در حالی که برای اجرای ماموریت SEAD ، به مهمات متنوعی شامل مشکهای هوا به زمین ماوریک و مهمات ضد تشعشع شرایک و غلاف جنگ الکترونیک مجهز شده است . ارتش ایالات متحده برای ایجاد برتری هوایی بر فراز منطقه نبرد ، تاکید زیادی بر استفاده از اسکادارن های وایلد ویزل دارد . تصویر فوق یکفروند جنگنده / بمب افکن A-7E را بر روی عرشه فوقانی ناو هواپیمابر USS AMERICA نشان میدهد که برای اجرای عملیات بر علیه آتشبارهای دفاع هوایی لیبی (عملیات دره الدورادو ) آماده می شود . به نظر می رسد پرنده فوق برای اجرای این ماموریت به مهمات ضد رادار شرایک و مهمات هوابه زمین راک آی مارک II مجهز شده است . ارتش های اروپایی نیز پس از مشاهده تاثیر تسلیحات ضد رادار ، بسرعت خود را به قابلیت های ضد رادار مجهز نمودند . تصویر فوق یک فروند تورنادو ECR نیروی هوایی آلمان را که به مهمات ضدرادار هارم مجهز شده است را نشان میدهد مهمات ضد تشعشع AGM-88 HARM، جنگنده / بمب افکنF/A-18 C نیروی هوایی بریتانیا ، به شکل وسیعی از مهمات ضد رادار درسازمان رزم نیروی هوایی خود بهره می برد . تصویر فوق ، یک تیر موشک ضد تشعشع آلارم را بروی یکفروند جنگنده/ بمب افکن تورنادو GR4 نشان می دهد . در حال حاضر پرنده ویژه نیروی هوایی ارتش ایالات متحده برای اجرای ماموریتهای سرکوب پدافند هوایی ، جنگنده/بمب افکن F-16 CJ بشمار می آید . پرنده فوق ، یکفروند F-16 CJ بلاک 50 سری D است که برای اجرای ماموریت SEAD ، به طیف متنوعی از مهمات شامل ، AIM-120 آمرام ، AIM-9 M سایدویندر در جایگاه های دو وهشت ، مهمات ضد رادار AGM-88 هارم در جایگاه های سه و هفت ، و برای هدفیابی به یک غلاف AN/ASQ-213 ، مسلح شده است . با این حال و براساس نظرات خلبانان شرکت کننده در جنگ ویتنام ، قابلیتهای تاندرچیف و فانتوم به مراتب افزون تر از این نمونه فالکون بشمار می آمد . نویسنده و مترجم : کارشناس ارشد جغرافیای سیاسی - MR9 Military.ir Copyright تمامی حقوق برای انجمن میلیتاری محفوظ است منابع : 1- Davis, Larry and Menard, David, Republic F-105 Thunderchief 2- Bill Siuru, Bill Holder-General Dynamics F-16 Fighting Falcon 3-F-4 PHANTOM II IN ACTION 4- "MODERN MILITARY AIRCRAFT "THUD" 5- A-7 IN ACTION 6- ویکی 7- مطالعات شخصی اینجانب از منابع گوناگون
-
1 پسندیده شدهساخت بمب هسته ای یا خوب هست و منافع ملی ما رو تضمین میکند و یا بد هست و سودی برای ما ندارد. حال اگر ساخت بمب هسته ای خوب هست و باعث بازدارندگی میشه پس باید قبل از وقوع خطر اون رو ساخت نه منتظر بمونیم تا بعد حمله بریم سمت ساخت بمب هسته ای! چه تضمینی وجود داره که ما بعد از حمله آمریکا توان ساخت بمب رو داشته باشیم! آیا اون زمان، وقت و امکانات و امنیت مورد نیاز برای ساخت تعداد قابل اتکاء بمب رو خواهیم داشت! چه تضمینی وجود داره که وقتی آمریکا حملات خودش رو شروع کرد اونها رو ادامه نده؟ اصلاً کجا اعلام شده که حملات آمریکا مثل حمله اسرائیل یک شب طول خواهد کشید شاید بخواهند این قضیه رو طولانی کنند و ضربات مداوم بزنند. حملات آمریکا بر پاییه سرکوب پدافند هست و این کار رو خیلی بهتر و پر حجم تر از اسرائیلی ها بلد هست! پس اگر حمله شروع بشود و پدافند سرکوب شد چه دلیلی وجود خواهد داشت که آمریکایی ها حملات خودشونو متوقف کنن! شاید در اون زمان وضعیت ما بشود مانند سوریه اسد که هر هفته بمباران میشد و اعلام میکردند پدافند سوریه ۹۰ درصد پرتابه ها رو زده! باید از وقوع جنگ جلوگیری کرد و جلوگیری از وقوع جنگ به تهدید سنگین و واقعی نیاز داره تهدیدی که بتونه اونها رو از وارد شدن به جنگ منصرف کنه اما متاسفانه تهدیدات مسئولین ما جهت جلوگیری از وقوع جنگ و قبولاندن این تهدیدات به دشمن برای ایرانی که در همه این سالها از ترور های هسته ای گرفته تا ترور سردار تا غزه تا کنسولگری تا هنیه تا لبنان و سید و تا حمله اسرائیل همه اش نشانه های روشن ضعف و ترس از تصمیم به ضربه سریع و سنگین به دشمن نهفته بوده کار بسیار دشواریست! راه رو درست نرفتیم و علیرغم حرفهایی که همیشه میزدند در تصمیم گیریها ترسیدند و در زمان مناسب و مکان مناسب با شدت مناسب عمل نکردند. همین صحبت های آقای لاریجانی بیشتر رساندن پالس ضعف هست تا تهدید دشمن! با اینگونه مصاحبه کردن دشمن اگر اندک شکی میداشت که ممکنه ما سلاح هسته ای داشته باشیم حالا مطمئن میشود که ما سلاح نداریم! و این یعنی خیال راحت آمریکا برای حمله. الان باید در قضیه سلاح هسته ای پیام های دوپهلو داد تا دشمن فکر کند ما سلاح رو همین الان هم در اختیار داریم ما باید تهدید صددرصدی کنیم و اون رو هم اعلام رسمی و رسانه ای کنیم تا دشمن بداند که این بار تصمیم پاسخ سنگین و مهیب داریم نه شعار. ما الان نیاز به وجود بمب هسته ای در تعداد مناسب و حامل قاره پیمای مطمئن داریم تا جنگ نشود وگر نه اگر بشود بعد از حمله هم بمب بسازیم میشود نوشدارو پس از مرگ سهراب
-
1 پسندیده شدهحقیقت پشت این ایجاد صلح در سایه چتر هسته ای کمی پیچیده تر است. اگر کره شمالی را بعنوان مثال در نظر بگیرید که میدونین عموم ما چنین تصوری میکنیم. بعد جنگ کره سال های سال این کشور شاهد صلح بوده و هیچ درگیری بزرگی هم صورت نگرفته. همان دلیلی که آن چند دهه مانع جنگ شد همین الآنم مانع جنگ میشود و هسته ای و قاره پیمای کره شمالی رفته کنار آن دلایل . در مورد تایوان هم چنین کارتی تا حالا بازی کرده و تایوان را سال ها در مقابل تهاجم چین حفظ کرده. اما اگر تایوان بمب اتم بسازد مانع تهاجم چین میشود؟ بنظرم پاسخ خیر است. آنچه مانع تهاجم چین به تایوان شده عدم توازن قدرت در مقابل قدرت و ثروت و صنعت آمریکا بوده. و اگر روزی این صلح در تایوان خدشه دار شود آن روزی است که توازن قدرت بین چین و آمریکا بهم ریخته است. شاید اگر الان تایوان بمب اتم داشت همه این برداشت را میکردیم که بمب اتم منجی تایوان است اما اینطور نیست. در مورد کره شمالی هم کارت اصلی حفظ حاکمیت، سلاح خود کره ای ها نیست بلکه چین است. برای ما هم کارت های مشابهی وجود دارد که بیشتر نگاه به داخل ایران است. دلایل زیادی برای حفظ صلح بین ما و آمریکا در این چند دهه وجود داشته که از حوصله جمع خارج است. اما فقط باید به تاریخ نگاه انداخت در گذشته هم تندروهایی از نوع جورج بوش به قدرت رسیده اند که کل همسایگان ما را اشغال کردند و به ما هم گفتند محور شرارت و ما بعنوان کشوری جنگ زده با دستان خالی از اشغال و جنگ گریختیم. در سال های بعد نگرش سیاسی تغییر کرد اما وجود توازنی مانع آن شد. دشمن فکر میکند بعد سقوط سوریه و ضعیف شدن محور مقاومت اوضاع بر وقف مرادش هست و اراده ها سست شده. هسته ای مسکن است. آفریقای جنوبی هم آن را داشت ولی سقوط کرد. اگر اقدامی صورت میگیرد و اگر کارتی هم رو میشود باید در جهت اثبات وجود اراده باشد. وقتی کاری را از روی استیصال کنیم، حقیقتا بر موج همین ارعاب آمریکا سوار شده ایم... البته من نمیگم نسازیم. هر تصمیمی حاکمیت بگیرد همان میشود. اما اگر بمب هسته ای هم ساختیم به این معنی نیست که واکسینه شدیم و دیگر هیچ اتفاقی نمی افتاد و هیچ کار دیگری برای ایجاد توازن نباید کنیم.
-
1 پسندیده شدهبسم ا... حفاظت بیشتر برای کلاغ های زرهی مقدمه : به تقریب تمامی هواگردهایی که تا کنون در نقش پشتیبانی نزدیک زمینی یا ضربتی از نیروی زمینی طراحی و در خط تولید انبوه قرار گرفته اند بیش از سایر همتایان خود در نیروی هوایی در معرض آتش دفاع هوایی زمین پایه قرار دارند و این نیاز آنها به بهبود مستمر دفاع در برابر حجم انبوهی از پرتابه های کالیبر سبک/سنگین و همچنین سامانه های دفاع هوایی را بسیار ضروری می سازد . با این حال در میان هواگردهایی که تا کنون در خط تولید انبوه قرار گرفته اند ، سوخو-25 بلحاظ کارنامه عملیاتی جایگاه ویژه ای را بخود اختصاص داده و نیروی هوایی ارتش شوروی و بعدها نیروی هوایی روسیه برنامه های مختلفی را برای افزایش اطمینان پذیری رزمی پرنده موصوف در صحنه های مختلف رزم نظیر افغانستان ، چچن و اکنون اوکراین در دستور کار خود قرار داده اند. نمایشگر سامانه گیرنده هشدار دهنده راداری سوخو-25 به همراه عملکردها عملکرد سامانه گیرنده هشدار دهنده راداری سوخو-25 نمایشگر زرد رنگ سمت راست کابین https://aparat.com/v/hgit0d6 اما مجموعه ارتقاء های صورت گرفته روی این پرنده در زمان جنگ افغانستان که ناشی از اهمیت این پرنده در پیشبرد عملیات ارتش چهلم شوروی و همچنین ضرورت های میدان نبرد بود به نظر فرآیند خاص تری است . فراگفوت های حاضر در افغانستان که به لطف بروزسانی های صورت گرفته ، با لقب تانک پرنده نیز شناخته می شدند بروزرسانی های ویژه ای را برای دفاع از خود دربرابر آتش ضدهوایی و تاکتیک های پدافند هوایی مجاهدین افغان دریافت کردند که به شکل مختصر مورد بررسی قرار می گیرند . راست : صفحه کنترل گیرنده هشدار دهنده راداری سوخو25 چپ : سوخو-25 مجهز به غلاف SPS-141 دفاع در برابر تهاجم برای کلاغ های سیاه تجربه نیروی هوایی ارتش چهلم در افغانستان نشان می داد که بهترین روش برای دفاع در برابر تهدیدات صحنه نبدر ، اجتناب از آتش دشمن یا به بعبارت بهتر ، جلوگیری از اصابت پرتابه ها یا موشک های مهاجم است . برهمین اساس ، سوخو-25 های روسی برای نیل به چنین هدفی چند سامانه مختلف را بخود می دیدند که یکی از مهم ترین آنها ، سامانه هشدار دهنده و مشخص کننده سمت تهدید اس پی او-15 ال/ ال ام بریچ بشمارمی رفت که آنتن های آن معمولا روی بال ها و بخش مرکزی/ فوقانی بدنه قرارمی گرفتند و وظیفه داشتند تا پیش از آنکه موشک مهاجم به محدوده خطر پرنده نزدیک شود ، سمت آن را برای خلبان مشخص سازد. بهینه سازی های سال 1984 بهینه سازی های سال 1988 در کنار این سامانه و شروع فرآیند ارتقاء ، فراگفوت ها به سامانه های متفاوت اخلالگر نیز مجهز شدند که یکی از نخستین نمونه های آن ، سامانه اس پی اس 141 ام وی جی بشمار می رفت که معمولا بصورت یک پاد روی یکی از آویزگاه های این پرنده سوار می شد و وظیفه آن دریافت امواج راداری دشمن ، پردازش آن و تشخیص مدولاسیون مرتبط و درنهایت ایجاد اخلال درآن بود . غلاف اس پی اس-141 اما زمانی که مجاهدین به تدریج به سامانه های دفاع هوایی فروسرخ نظیر استینگر مسلح شدند ، فراگفوت ها نیز سرعت پخش کننده های آ اس او-2وی-01 و بعدها آ اس او-2وی ام را دریافت کردند که در ابتدا تنها 4 پخش کننده که هرکدام 26 عدد فشنگ حرارتی را در خود جای می داد به سوخوها اضافه شدند ولی با افزایش تعداد سامانه های دوش پرتاب و روند صعودی تلفات ، تعداد این پخش کننده های نیز زیادتر شد و درنهایت سوخوها می توانستند در مجموع 416 فشنگ حرارتی را با خود حمل کنند که این ایمنی پرواز در ارتفاع پائین را بسیار بهبود داد . با این حال ، ذکر این نکته نیز خالی از فایده نیست که کاربرد سامانه های دفاعی تنها بخشی از فرآیند افزایش بقاء پذیری پرنده های تهاجمی بشمار می رود و درنهایت ، شلیک یا رهاسازی مهمات خارج از برد موثر سامانه های دفاع هوایی دشمن تا حد بسیار زیادی می تواند خطرات موجود را کاهش دهد . پخش کننده شراره آ اس او-2 وی سوخو-25 ضخامت زره بدنه کابین سوخو-25 حفاظت زرهی زمانی که سوخو-25 هنوز در مرحله طراحی روی کاغذ بود ، مهندسان روسی با علم به اینکه طرح نهایی یک هواگرد پشتیبانی نزدیک خواهد بود و بطور طبیعی به منظور فراهم آوردن آتش هوایی باید در ارتفاع پائین وارد عمل شده و این مساله خلبان و هواپیما را در معرض آتش ضدهوایی دشمن قرار می دهد ، جستجوی یک ایده عملی برای بهینه سازی حفاظت زرهی از این پرنده بصورت مشترک با استفاده از الگوسازی های ریاضی و آزمون های میدانی آغاز شد . بدین ترتیب ، گونه های اولیه از بدنه تولید شده در برابر آتش تسلیحات سبک و سنگین ضد هوایی قرار گرفت که نتیجه نهایی آن ، تولید مجموعه ای منحصربفرد از بدنه اصلی و ارتقاء های گوناگون روی فراگفوت ها بود. شیشه زرهی با شناسه تی اس کا-137 مونتاژ کابین تمام زرهی سوخو-25 با این حال ، ساختار اصلی حفاظت زرهی سوخو-25 ، کابین یک تکه/ تمام جوشکاری شده از جنس فلز تیتانیوم موسوم به ABWT-20 بود که ضخامت آن در جلو و طرفین به حدود 24 م.م ، بخش تحتانی حدود 10 م.م و درنهایت بخش پشت کابین بین 17-10 م.م می رسد. علاوه براین ، شیشه زرهی با شناسه تی اس کا-137 به ضخامت 57 م.م در جلو و 6 م.م در بخش فوقانی آسمانه کاربرد پیدا کرده است . کابین تمام زرهی سوخو-25 به شکل کلی براساس چیدمان زیرسامانه های این هواگرد طراحی شده بطوریکه با قرار گرفتن در درون بدنه می تواند حفاظت زرهی بیشتری را برای خلبان فراهم آورد بطوریکه آزمایشات صورت گرفته نشان می داد بدنه فراگفوت امکان دفع پرتابه هایی تا کالیبر 30 م.م را نیز دارد . آزمایش مقاومت بدنه سوخو-25 در برابر آتش تیربار (احتمالا کالیبر 30 م.م ) پس ازآن و با مشاهده برخی نواقص درطرح اولیه ، جزئیات جدیدی برای محافظت از سامانه های بصری و ناوبری سوخو فراهم گردید بطوریکه درب دریچه های دسترسی درست زیر کابین خلبان صفحات زرهی آلومینیومی به ضخامت 18 م.م را بخود دید . بدین ترتیب ، نخست سری تولید شده از سوخو-25 ها به مجموعه از صفحات زرهی به وزن 755 کیلوگرم مجهز گردید که بعدها با اضافه شدن اجزاء جدید ، وزن زره های مورد استفاده نیز افزایش پیدا نمود بصورتی که اکنون مجموعه وزن کامل قطعات تیتانیومی ، فولادی و آلومینیومی از سال 1988 تا کنون به 1100 کیلوگرم رسیده است با این تبصره که سری نخست سوخوهای تولید که وزن صفحات زرهی آن تنها به 350 کیلوگرم می رسید ، نقش بسیار مهمی را در افزایش بقاء این پرنده داشت . بقاء پذیری بدون صفحات زرهی بهبود ایمنی هواگردهای پشتیبانی نزدیک زمینی بصورت عام و به شکل خاص سوخو-25 تنها به افزایش تعداد یا ضخامت صفحات زرهی وابسته نیست بلکه ایده های مهندسی برای ارتقاء چیدمان زیرسامانه های داخلی نیز در این مساله اثر خاص خود را درپی داشت . در واقع ، فاصله مناسب میان دو پیشرانه فراگفوت ، نه تنها احتمال از کار افتادن همزمان آنها در اثر برخورد پرتابه ها یا موشک مهاجم را بشدت کاهش داد بلکه زمینه ای را برای افزایش ضریب ایمنی سامانه های هدایت هواگرد و همچنین مخازن سوخت فراهم کرد . به احتمال بسیار زیاد ، آسیب های ناشی از برخورد پرتابه های 14.5 م.م بعنوان مثال ، طراحی اولیه سامانه های هدایتی سوخو-25 به گونه ای بود که میله های ارتباطی از کابین تا بال و سکان عمودی از جنس فولاد و تیتانیوم به قطر40 م.م باید ساخته می شد . علاوه براین ، میله های کنترلی سکان عمودی بصورت دوتایی در پرنده پیش بینی گردید و در طرفین بدنه قرار گرفت تا درصورت از کار افتادن یکی ، خلبان امکان هدایت پرنده به طرفین را داشته باشد . این میله ها ، بخصوص در بخش هایی که از کنار پیشرانه ها عبور می نمود از جنس تیتانیوم ساخته شده بود ولی بعدها با میله هایی از جنس فولاد مقاوم در برابر حرارت جایگزین گردید . آزمایش های صورت گرفته نیز نشان می داد این میله ها در برابر پرتابه هایی تا کالیبر 12.7 م.م مقاوم هستند. از سویی دیگر ، سامانه سوخت رسانی فراگفوت نیز بخوبی در برابر آتش سوزی و حتی انفجار مقاوم سازی شده بود، بصورتی که تمامی مخازن سوخت داخلی به یک لایه از جنس لاتکس اسنفجی و پارچه نایلونی به ضخامت 20 م.م مجهز شد ، بخشی از حجم داخلی آنها با فوم پلی اورتان پُر گردید و درنهایت ، صفحات بیرونی جدا کننده مخازن از هم نیز از جنس فوم پلی اورتان ساخته شد تا دصورتی که هرکدام از مخازن سوخت بدلیل اصابت ترکش یا برخورد مستقیم پرتابه های کالیبر سنگین دچار نشت و آتش سوزی گردید ، لایه های مذکور ضربه ناشی از آن را بخود جذب کند و مانع از انفجار کامل آن گردد . بنابراین در مجموع مخازن سوخت سوخو-25 چیزی در حدود 40 کیلوگرم از مواد فوق را بخود می دید. سوخو-25 ستوان ارشد بوندارنکو ( فرماندهی وقت گردان دوم هنگ مستقل 378 تهاجمی نیروی هوایی ارتش چهلم در افغانستان ) مزار شریف /1985 طراحان شرکت سوخو البته به این موارد اکتفاء نکردند و یک سامانه اطفای حریق را برای این پرنده توسعه دادند که نسخه اولیه آن شامل یک سامانه هشدار دهنده با شناسه SSP-2I مجهز به دوکپسول آتش نشانی حاوی گاز فرئون و همچنین افشاننده های ویژه ای بود که ترکیب لازم برای خاموش کردن آتش سوزی پیشرانه ها را فراهم می کرد . سالها بعد ، تعداد این کپسول ها به 4 عدد افزایش یافت که میتوانست مواد خاموش کننده آتش را به داخل خروجی پیشرانه و همچنین بخش داخلی بدنه تزریق کند. حفاظت جامع : همانطور که مشاهده شد ، هواگرد ضربتی سوخو-25 مجموعه ای منحصر به فرد از سامانه های دفاعی متنوعی را درطول سالهای خدمت خود دریافت کرد که بقای آن را حتی درسخت ترین شرایط تضمین می نمود . براساس تجارب ثبت شده ، خلبان هنگام ورود به محدوده هدف یا هنگام خروج ازآن ، می توانست بسرعت ازوجود تهدید آگاه شده و براساس آن دست به مانورهای احترازی زند در حالی که بطور همزمان قابلیت استفاده از سامانه های اخلالگر یا پخش کننده های شراره نیز وجود داشت. گروه فنی اضطراری سوخو-25 به شماره بدنه 34 را در مزار شریف بررسی می کنند 1985 درصورتی که پرتابه یا موشک های مهاجم از این سد اولیه عبور می نمود ، پرنده هنوز می توانست شانس گریز داشته باشد چرا که برخورد پرتابه های کالیبرسبک چندان خطرناک نبود و صفحات زرهی می توانست بخوبی از خلبان دفاع کند ولی تهدید های جدی تری نظیر موشکهای دفاع هوایی با سرجستجوگر فروسرخ که امکان از کار انداختن پیشرانه ها را داشت ، به لطف استحکام قابل توجه سوخو -25 و زیرسامانه هایی که شرح آن رفت به خلبان امکان می داد تا محدوده هدف را ترک کرده و حتی به پایگاه مبداء خود باز گردد. شروع فرآیند تعمیرات سوخو-25 به شماره بدنه 34 مزارشریف /اوت 1985 سوخو-25 پس از مدتها بودن در پس پرده های آهنین ، سرانجام برای اولین بار در جریان جنگ افغانستان پا به عرصه نبرد گذاشت در حالی حداقل یک سال قبل از شروع درگیری ها ، به شکل محرمانه در افغانستان آزمایش های رزم درشرایط واقعی را پشت سرگذاشته بود . این روند از سال 1981 شکل جدی تری بخود گرفت و سوخوها تا انتهای جنگ انعطاف پذیری رزمی و استحکام بالای خود را بخوبی به نمایش گذاشتند. براساس داده های ثبت شده ، مابین سالهای 1980 تا 1988 حدود ده هزار ماموریت رزمی را انجام داد و با وجود اینکه تعداد این ماموریت ها به شکل میانگین در ماه به 200 تا 300 پرانه رسید ولی تلفات آن در حد معقولی باقی ماند در حالی که بخشی از پرنده های انهدامی بدلیل حملات خمپاره ای مجاهدین به پایگاه های هوایی ارتش شوروی در افغانستان از فهرست موجودی نیروی هوایی ارتش چهلم خط خورد . با این حال ، صدمات جنگی همواره جزئی از ماموریتهای فراگفوت بود و معمولا در هر پرانه بین 80 تا 100 پرتابه کالیبر سبک یا سنگین به این پرنده برخورد می نمود ولی در پروازهای سوخو خللی ایجاد نمی کرد ولی در مقابل همتایان سوخو-25 در گردان های سوخو-17 ومیگ-23 امکان تحمل چنین صدماتی را نداشتند.تجزیه و تحلیل های صورت گرفته نشان می دهد که علت اصلی هواگردهایی که مورد اصابت قرار گرفته و درصحنه نبرد ساقط شده اند ، وارد آمدن آسیب شدید به بدنه و سامانه های هدایتی بوده در حالی که حتی برای یک نمونه ، انفجار مخزن سوخت دراثر آتش دشمن گزارش نشده است . مراحل تولید و آزمایش سوخو-25 https://aparat.com/v/otb4a20 نتیجه گیری همانطور که پیشتر ذکر شد ، درطول فرآیند توسعه سوخو-25 ، تحقیقات بسیاری برای طراحی و ساخت یک مجموعه دفاعی موثر برای پرنده موصوف ، انجام شد و براساس نتایج بدست آمده ، بخش های حفاظت زرهی ، سامانه سوخت محافظت شده ، افزایش عمر سامانه های هدایت پروازی ، سامانه های بصری تعریف و ساخته شد و همین مساله جان بسیار از خلبانان را نجات داد . پی نوشت : منبع 1 منبع2 3- استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی درانجمن میلیتاری،براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند.
-
1 پسندیده شدهموتور 27 لیتری Rolls-Royce Meteor بریتانیا در سال های اولیه جنگ جهانی دوم روزهای سختی را طی کرد، چون آنها فاقد یک موتور واقعا قدرتمند و قابل اعتماد برای تامین نیروی محرکه تانک های خود بودند. موتور V12 Meteor از موتور افسانه ای مرلین مشتق شده بود و ثابت کرد دقیقا همان چیزی است که بریتانیایی ها به دنبال آن بودند. قبل از ورود این موتور، بریتانیا مجموعهای از تانکهای نسبتاً ضعیف را تولید کرد که یا غیرقابل اعتماد و کند و یا فاقد زره ایی با ضخامت مطلوب بودند.بیشتر اینها به دلیل نبود موتورهای مناسب بود. اما داستان با موتور Meteor تغییر کرد، زیرا قدرت بالا و گشتاور زیادی را در یک بسته 27 لیتری قابل اعتماد به ارمغان آورد. این V12 قدرتمند، سریال بد تانکهای بریتانیا را قطع کرد و به تانکهای خوبی مانند Cometو سنتوریون نیرو داد. پس زمینه برای درک اینکه چرا Meteor بسیار بزرگ و چرا به آن نیاز بود، درک دکترین تانک بریتانیا قبل از جنگ جهانی دوم مهم است. در آن زمان اعتقاد بر این بود که سه نوع تانک موثرتر است. 1-تانک های پیاده نظام(infantry) 2- تانکهای سبک(light) و3- تانکهای واکنش سریع یا زرم تانکها(cruiser tanks). تانک های پیاده نظام کند بودند، اما زره سنگین داشتند. تانک های سبک سریع، اما زره نازک داشتند و اغلب به مسلسل های کالیبر کوچک مسلح بودند. رزم تانکها زره و قدرت آتش مناسبی داشتند، در عین حال تحرک بیشتری نسبت به تانک های پیاده نظام داشتند. نیروها در کنار یک تانک پیاده نظام چرچیل Mk III در نرماندی، 1944 پیشروی می کنند. یک استفاده کلاسیک از تانک پیاده در طول حمله، تانکهای پیاده نظام با سرعت پیادهروی پیشروی میکردند و آتش متقابل را جذب و به عنوان پوشش عمل میکردند. هنگامی که آنها موقعیت دشمن را می شکستند، تانک های واکنش سریع یا رزم تانکها با عجله از آن عبور می کردند و پشت خطوط ویران می کردند.تانک های سبک وظیفه شناسایی و کمک به رزمناوها را بر عهده داشتند. اولین رزم تانکها خانواده رزم تانکها در اوایل دهه 1930 با Cruiser Mk I شروع به کار کردند. همانطور که گفته شد، رزم تانکها قرار بود سریع باشند، اما Cruiser Mk Iبا وزن14 تن تنها قادر به سرعت 25 مایل در ساعت در جاده و 15 مایل در خارج از جاده بود.دلیلش واضح بود موتوری 9.4لیتری با 150اسب بخار قدرت. Cruiser Mk I به سختی زره بیشتری نسبت به یک تانک دوران جنگ جهانی اول داشت و چندان قابل اعتماد نبود. اما سلاح 2 پوندی آن قابلیت ضد زره بسیار خوبی برای آن زمان داشت. تانک بعدی Cruiser Mk II بود. این تانک زره قابل احترام 30 میلی متری داشت، اما از همان موتور Mk I استفاده می کرد، بنابراین تحرک آن حتی بدتر هم بود. با 16 تن فقط می تواند به سرعت 15 مایل در ساعت در جاده ها و 8 مایل در خارج جاده حرکت کند. در سال 1938 تانک Cruiser Mk III تولید شد. این تانک از موتور 340 اسب بخاری Nuffield Liberty، که یک موتور 27 لیتری V12 بود بهره می برد. این افزایش قابل توجه قدرت به Mk III حداکثر سرعت 30 مایل در ساعت را داد، اما زره همچنان بسیار نازک بود. این تانک ها در نبرد فرانسه - (جایی که متحمل خسارات سنگینی شدند) - و شمال آفریقا مورد استفاده قرار گرفتند. تحرک آنها در اینجا واقعاً می درخشید، اما زره آنها برای مقابله با طرح های جدیدتر بسیار نازک بود. موتور L-12 که قدمت طراحی آن به جنگ جهانی اول برمی گردد. با این حال، قدرت بالایی را در وزن سبک ارائه می کرد. در سال1941 Cruiser Mk VI معرفی شد که بیشتر با نام Crusader شناخته می شود.تانک دارای زره بهبود یافته بود اما با موتور L12تحرک مناسبی نداشت. Crusader در نبرد به نسبت خوب بود، به ویژه با سلاح 6 پوندی، اما در نهایت یک طراحی قدیمی بود.موتور Liberty V12 بیش از حد استرس داشت و از مشکلات قابلیت اطمینان مداوم رنج می برد. Crusader یک تانک کاملاً توانا بود. با یک تفنگ 6 پوندی اما از نظر موتوری قابل اطمینان نبود و زره کافی نداشت تجربه بریتانیا یک چیز را از همان ابتدا کاملاً روشن کرد: اسب بخار بیشتری مورد نیاز بود. مرلین اما بریتانیا در هوا یک موتور برنده جنگ داشت که هواپیماهایش را نیرو می داد. رولزرویس مرلین مرلین یک موتور 12 سیلندر 27 لیتری سوپرشارژ بود که در طول جنگ به جایگاهی افسانه ای رسید. در نسخه های اولیه خود حدود 1000 اسب بخار قدرت تولید می کرد، اما در پایان جنگ این قدرت به نزدیک به 2000 اسب بخار رسید.در بسیاری از هواپیماها(150000فروند) استفاده شد. مرلین روی هواپیماهای معروفی مانند اسپیت فایر، لنکستر، پی-۵۱ موستانگ، هاریکان و موسکویتو نصب شده بود. اسپیت فایر در اوایل جنگ، رولزرویس تیمی را به رهبری WA Robotham (یکی از مقامات بخش خودروی شرکت) برای جمع آوری موتورهای مرلین هواپیماهای سقوط کرده تشکیل داد. به دلیل تحمل استرس بسیار زیاد، دقت و قابلیت اطمینان مورد نیاز برای اجزای هواپیما، این موتورها نمیتوانستند دوباره در این نقش هوایی مورد استفاده قرار گیرند، اما رولزرویس همچنان ارزش آنها را میدانست و امیدوار بود که در نقطهای برای آنها کاربرد پیدا کند. توسعه Meteor(شهاب سنگ) در سال 1940 مذاکراتی بین رولز رویس و سازنده تانک لیلاند در مورد موتورهای تانک انجام شد. این گفتگوها منجر به این شد که یکی از موتورهای مرلین بازیابی شده برای اهداف آزمایشی در یک تانک قرار گیرد. در سال 1941، سوپرشارژر و جعبه دنده کاهنده دور پروانه موتور مرلین 1000 اسب بخاری مرمت شده را حذف کردند و چرخش موتور معکوس شد. این موتور برای ارزیابی عملکرد آن و شناسایی تنش های مکانیکی در یک تانک Crusader نصب شد. همچنین فرصتی بود تا ببینند که آیا می تواند در فضای محدود یک تانک خنک بماند یا خیر. موتورهای اولیه Meteor اغلب از هواپیماهای سقوط کرده تهیه می شدند، مانند بمب افکن Avro Lancaster با چهار موتور مرلین. این موتور 550-600 اسب بخار قدرت تولید می کرد، تقریباً دو برابر قدرت موتور قبلی لیبرتی تانکCrusader بود، اما با همان حجم 27.0 لیتر.تانکCrusader آزمایشی آنقدر سریع بود که تیم آزمایش برای ثبت حداکثر سرعت خود به مشکل خورد. تخمین زده شد که سرعت آن به 50 مایل در ساعت رسیده است.پس از این نمایش خیره کننده، بلافاصله سفارشی برای موتور صادر شد - حالا این موتور میتئور نامیده می شد. موتورV12میتئور تلاش ها بر روی قرار دادن Meteor در تانکCromwell، (جایگزین برنامه ریزی شده تانک Crusader )متمرکز شد. ساختن تعداد کافی میتئور بزرگترین مشکل بود. رولزرویس ظرفیت لازم را نداشت زیرا برای مرلین اولویت بسیار بالاتری در نظر گرفته می شد. پس شرکت روور در سال 1942 برای ساخت Meteors اعلام آمادگی کرد. طرح میتئور میتئور تولیدی از جهات متعددی با مرلین متفاوت بود. سوپرشارژر حذف شد، جهت چرخش موتور برعکس شد تا با گیربکس تانک مطابقت داشته باشد،جعبه دنده کاهش دهنده دور پروانه حذف شد، از بنزین معمولی به جای سوخت هواپیما با اکتان بالا استفاده کرد و پیستون های آهنگری با پیستون های ریخته گری تعویض شدند. بسیاری از اجزاء قطعاتی بودند که توسط کنترل کیفیت دقیق مرلین رد شده بودند، زیرا استاندارد تلورانس ها در کاربری های زمین بسیار پایین تر بود. Meteor تولیدی حدود 600 اسب بخار قدرت و 1950 نیوتن متر (1450 فوت پوند) گشتاور داشت. Meteor در خدمت تولید تانکCromwell(کرامول )به شدت به تأخیر افتاد، تا حدی به دلیل نبود موتورهای Meteor، سرانجام در سال 1944 در زمان D-Day (حمله به نرماندی)وارد شد. با وجود داشتن زره بسیار ضخیم تر از تانک های قبلی، تانک کرامول می توانست به راحتی به سرعت 40 مایل در ساعت برسد. البته در نهایت به 32 مایل در ساعت محدود می شد، زیرا این سرعت های باورنکردنی می توانست به تانک در زمین های ناهموار آسیب برساند و استهلاک تانک را بالا ببرد. میتئور این عملکرد را با حداکثر 2250 دور در دقیقه ارائه می کرد. موتور عملا تحت هیچ فشاری قرار نداشت و در نتیجه در سرویس بسیار قابل اعتماد بود. A27 Cromwell اولین تانکی بود که با موتور میتئور وارد خدمت شد. وزن آن 30 تن بود، اما همچنان می توانست به 40 مایل در ساعت برسد! Meteor در نهایت نه تنها یک موتور تانک خوب، بلکه یک موتور کلاس جهانی به بریتانیا داد.تانک کرامول مانند مدل های قبلی خود به سرعت منسوخ می شد، اما این بار تقصیر موتور آن نبود. تانک بعدی که از این موتور استفاده کرد Comet بود، یک نسخه بسیار بهبود یافته از کرامول با یک توپ قدرتمند 76.2 میلی متری (اغلب 77 میلی متری نامیده می شود). 5 تن سنگین تر بود اما هنوز هم می توانست به راحتی ه سرعت 32 مایل در ساعت برسد. جایی که کرامول زره و تحرک را برای سربازان بریتانیایی آورد، تانک کومت قدرت آتش را به ارمغان آورد. این یک ارتقاء قابل توجه نسبت به کرامول بود. توپ آن حتی می توانست تانک های سنگین تر آلمانی را نابود کند. کومت تا اواخر دهه 1950 در خدمت بریتانیا و در سایر ارتش ها بسیار بیشتر در خدمت باقی ماند. پس از جنگ کومت منجر به تولید اولین تانک جنگی اصلی (MBT)جهان شد: Centurion.. .. تانکCenturion به طور گسترده ای به عنوان یکی از بزرگترین طراحی های تانک در تاریخ در نظر گرفته می شود و از موتور Meteor نیرو می گرفت.که از قدرت آتش و حفاظت زرهی عالی برخوردار بود. میتئور در Centurion تنی55 هم برای رسیدن به سرعت 20مایل در ساعت تحت فشار بود این موتور در نهایت در Conqueror که در سال 1955 معرفی شد، تطبیق پیدا کرد. این تانک یک هیولای واقعی مسلح به یک توپ 120 میلی متری و وزنی بیش از 70 تن بود.Conqueror مجهز به یک Meteor تزریق سوخت بود که 810 اسب بخار قدرت تولید می کرد، اما حتی این میتئور نیز برای رسیدن به سرعت 20 مایل در ساعت تحت فشار بود.دیگرتانکهای معروفی که توسط Meteor نیرو می گرفتند عبارتند بودند از Charioteer و Tortoise . بریتانیا تانکConqueror را برای مقابله با زره های سنگین شوروی مانند IS-3 توسعه داد. موتور Meteor بسیار موفق بود و در هشت تانک بریتانیایی استفاده شد. این موتور تا سال 1964 هنوز تولید می شد، هشت سال بیشتر از مرلین.طراحی اصلی V12 رولز رویس از دهه 1930 به برخی از بهترین تجهیزات نظامی مانند اسپیت فایر و P-51 در آسمان و سنتوریون روی زمین منجر شد این را نمی توان برای بسیاری از موتورهای دیگر گفت.به همین دلیل است که موتورهای Merlin و Meteor به عنوان برخی از موفق ترین موتورهای موفق نظامی ساخته شده تا کنون در نظر گرفته می شوند. منابع:https://www.researchgate.net/figure/The-Rolls-Royce-Meteor-engine-without-any-compressor-6_fig4_354291220وhttps://www.rolls-royce.com/ منبع عکسها:https://en.wikipedia.org/wiki/Rolls-Royce_Merlin https://en.wikipedia.org/wiki/Rolls-Royce_Meteor
-
1 پسندیده شدهفقط زمان میخواست تا حرف ما اثبات بشه این اوهام برخی از حضرات داخلی و سیاسیون اون ور آبی بود که فکر میکردن رژیم همه چیش الکیه و به قول دوستان قمبول آهنی داره ، رژیم به سرعت خودش رو بعد از هفت اکتبر جمع کرد و ورق رو برگردوند ، این بمونه به یادگار. که دشمن رو احمق فرض نکنیم
-
1 پسندیده شدهسلام .به نظرم برای نتیجه گیری خیلی زود ست .شاید پروژه به تاخیر افتاده باشه ولی به محاق !!زمان مشخص خواهد کرد.بهترین روش برای تشخیص پیروزی یا شکست محاسبه برایند سود و زیان ست.از دست رفتن سوریه حزب الله و حماس در ازای تاخیر پروژه؟نظر شخصی این جانب که قبلا هم بارها عرض کردم زمان مناسبی برای عملیات نبود .باید به طور هماهنگ با تمام جبهه مقاومت و به خصوص ایران عمل میشد و در آخر با حمله سنگین ایران و ورود زمینی محور مقاومت از عراق و سوریه لبنان به اسراییل ختم میشد.تنها در این صورت این کریدور به فنا می رفت . میوه مقاومت خیلی زود چیده شد(میوه نرسیده:کال) .
-
1 پسندیده شدهدوستان دیشب بحثی داشتند در رابطه با عملیات طوفان الاقصی و چون دست بنده از بروزرسانی سایت کوتاه هست نتونستم در بحث شرکت کنم. اما این موردی هست که شخصا در ماه های قبل برای منم سوال ایجاد کرد و باعث چرایی های زیادی شد. اینکه چرا حماس و در نهایت محور مقاومت بعد یک دوره آرامش یک دوره طوفانی را کلید زدند، دلایل زیادی میتواند داشته باشد اما تمام این ها در نهایت به بحث های کریدوری ختم میشود. مسائل ژئوپولتیکی و اقتصاد کلان بین المللی خواسته یا ناخواسته در پس این جنگ یک ساله خرده ای است. همانطور که در پس زمینه هر جنگ دیگری هم تا این لحظه بود و خواهد بود. حوادث سوریه رو هم میشه حول همین تغییر جستجو کرد. جنگ یک ساله محور مقاومت و اسرائیل را نمیتوان بدون نگاه کریدوری و ژئوپولتیکی تحلیل کرد. نخست وزیر هند جناب مودی وقتی به قدرت رسید در یک دیداری که با بنیامین نتانیاهو داشت یک حرف تاریخی شنید. نتانیاهو گفت ما صد سال منتظر آمدن شما بودیم! توجه کنید که مودی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ سروزیر ایالت گجرات بود. در زمان سروزیری این آدم حداکثر فشار به مسلمانان گجرات وارد شد و اصلا به این موضوع ضد مسلمان بودن شهره شد و در نهایت هم رای سر همین مسئله آورد. دور ور آقای مودی چند نفر از ثروتمند ترین مردان آسیا قرار دارند. امثال موکش امبانی و گوتام ادانی که اقتصاد و قدرت هند در حقیقت دست این هاست و این ها هم روابط خانوادگی عمیقی دارند و البته دست همه این ها به نوعی با صهیونیست جهانی در یک کاسه است. هند و چین بعنوان دو خریدار بزرگ نفت، در بین بزرگترین تولید کنندگان دنیا قرار دارند. هر دوی این کشورها هم برنامه ترانزیتی خود را دارند. اقتصاد دنیا بابت نیروی کار ارزان و زیاد به این دو کشور گره خورده و در آینده بیشتر هم گره خواهد خورد در مورد پروژه های چین کاری نداریم اما این سال ها بسیار در آن سنگ اندازی کرده اند که آنقدر فشار بر چین زیاد شده که بسیار در چین این زمزمه ها به گوش میرسد که راه زمینی بسیار هزینه بر است که باید قیدش را بزنند. جنگ افروزی ها با بهانه ها متعدد و کودتا و انقلاب های تکراری در مسیر سرمایه گذاری های چین نمونه بارز سنگ اندازی های آمریکا و دولت های دنباله رو اون هست. اما پروژه کریدوری هند کاملا در دسترس است که البته این پروژه هم مانند پروژه لاجورد ترکیه ( توران بزرگ) ایران را دور میزند. نام این پروژه کریدور عرب-مد است. که البته این موضوع کاملا با پشتیبانی صاحبان ثروت جهانی که البته همه آن ها هم در کنترل یهود است دارد شکل میگیرد. در نهایت پروژه عرب-مد با گذر از اقیانوس هند و کشور های عربی سر از بندر حیفا در می آورد. به این شکل است که هندی ها در اسرائیل جز بزرگترین سرمایه گذاران می شوند. و جالب است چین و هند جز بزرگترین سرمایه گذاران در بندر حیفا هستند. بندر حیفا به یک هاب تبدیل میشود و اسرائیل به آن کوچکی کاملا ایران را که چهار راه زمینی جهان و قلب هارتلند است را به حاشیه می برد و خود میشود هاب منطقه ای! در حقیقت این حقی است که میتوانست در انحصار ایران باشد. وقتی چنین پروژه ای با سرمایه زایی کلان برای کشور های دخیل در آن وارد تاریخ شود هر کدام از اینها می شوند غول اقتصادی و البته مسئله فلسطین بعنوان یک دلیل فکری ضد یهودیت(ضد ریشه های اقتصادی دنیای امروز )کاملا برایشان قابل هضم خواهد بود این موضوع هضم شدن یک طرف و این هاب شدن اسرائیل حقیقتا می شود چیزی شبیه کانال سوئز و نه تنها محور ما را به حاشیه می برد بلکه قدرت در اسرائیل را تا قرن ها تحکیم و گسترش هم می دهد. کشوری مثل اسرائیل همانطور که نتانیاهو گفت صد سال است منتظر چنین چیزی بوده و قطعا صهیونیست جهانی قید این سرپل را نخواهد زد. من نمیدانم محور مقاومت آگاهانه این کار را کرد یا از سر شانس و تقدیر، اما آنچه که در کف میدان پیداست این است که این جنگ اخیر گند زد به کل این پروژه کریدوری عرب!. قلب این پروژه که حیفا باشد بسیاری از جمعیتش در حین جنگ فرار کردند و بسیاری از سرمایه گذاران درب شرکت را تخته کرده و رفتند. جنوب و شمال اسرائیل یک سال زیر آتش رفت و این مناطق وضعیت جنگ به خود دیدند تا حس نا امنی تزریق شود. حزب الله بیش از همه جا به حیفا حمله کرد و در این وسط انصار الله ضلع دیگر کریدور را نا امن کرد. متاسفانه محور مقاومت تنها کارتی هست که فعلا ما در مقابل این پروژه ها داریم. صهیونیست جهانی دارد یک پروژه توران بزرگ در شمال ما میسازد که بین ما و چین و روسیه سدی بزرگ ایجاد کند و این بازوی دیگری است که در کنار پنجه های ناتو در حال پیشروی به سمت شرق است و خطر آن به مراتب برای روسیه و ایران و چین بیشتر است( در مرود شرکت بلک راک و ربطش به جنگ اوکراین تحقیق کنید)و متاسفانه چینی ها هم دید درستی به این مسائل ندارند و باید تیم هایی از طرف ما این ها رو روشن کنند ولی مشکل اصلی این است که دستکم در مورد پروژه توران بزرگ که از دهان مقامات ترکیه و در پشت پرده اسرائیل نمی افتاد در ایران هم دید درستی وجود ندارد. حال آخرین سنگر ارمنستان و زنگزور است که آن هم متاسفانه دست آدم پخمه و بدهیم بره ای چون پاشنیان است که غربگراست(صهیونیست جهانی)و در کریدور جنوب هم آخرین سنگر حزب الله و انصار الله هستند. مشخص هستش که این سنگر به تار مویی بند است! هیچ وقت کریدور هارو دست کم نگیرید. همواره در تاریخ، ایران بعنوان قلب ترانزیتی غرب و شرق شناخته میشد اما در سده های معاصر یک مسیر دریایی که از سوئز رد میشد ما را از بازی ترانزیتی خارج کرد و ما از امپراطوری تبدیل شدیم به یک کشور ضعیف و تجزیه شده و حال که اقتصاد دنیا نیاز به سرعت ترانزیتی بیشتری دارد و دیگر سوئز مانند گذشته بهینه نیست کشور های غول اقتصادی و نوظهور مانند هند و چین به دنبال کریدور های این چنینی هستند که همه تحت الشعاع نظر اقتصاد های یهودی دنیا هستند و ما را این وسط جزیره ای جدا میکنند. و حقیقتا اثر آن به مراتب بدتر از کانال سوئز برای ایران است. در آخر این مطلب رو اضافه کنم که پروژه شمال جنوب ایران به محوریت بندر چابهار پروژه بی اهمیت و بقول معروف دهان بندی هست. آمریکایی ها بین این همه سختگیری که به ایران میکنند اما هندی هارا از فعالیت در این بندر معاف کردند! اما چرا؟ چطور چنین چیزی ممکن است؟ آن زمان آمریکا در افغانستان حضور داشت و هدف آمریکا از این کریدور در حقیقت کمک به افغانستان بود. به نوعی یکی از منافع اصلی پروژه شمال جنوب ایران که هند میخواهد انجام بدهد همین وصل کردن زمینی افغانستان به دریا و بعد به هند بود به همین علت آمریکایی ها از این پروژه بعنوان کریدور افغانستان یاد میکردند! و البته این ماییم که تبلیغ میکنیم که چابهار میتواند راه به اروپا را کوتاه کند. که البته کاملا درست هم هست. اما سرعت پیشرفت بسیار ضعیف است و کشوری که باید هدف باشد چین است نه هند. ما روابط مان با چین آنطور که باید باشد نیست. البته بی دلیل هم نیست. بزرگترین شرکای اقتصادی کشور های منطقه چین است و ما این وسط گم هستیم . چینی ها دارند نیمی از سهام شرکت آرامکو و حتی بیشتر را میخرند. چطور با این وضعیت میتوان چین را مجاب کرد که بیخیال اعراب شود و بیاید سمت ایران ؟! حقیقتا بدون امتیاز های خاص و زیاد آن ها این کار را نخواهند کرد.( باز میگویم به هر دلیلی دید درستی نسبت به این موضوعات در چین وجود ندارد)
-
-1 پسندیده شدههسته ای کارت بسیار بزرگی است. بودن یا نبودنش فرق بین انقراض یک ملت و اوج گرفتن یک ملت هست. اینکه داشتن بمب هسته ای فقط از جنگ هسته ای جلوگیری میکند هم حرف دقیقی نیست.اگر دقت کنید از زمانی که هر کشور در دنیا بمب هسته ای رونمایی کرده کسی به آنها حمله نکرده و هر جنگی بوده دفاع در مقابل کشورهای هسته ای بوده. پس اگه حمله ی آمریکا باعث تلاش برای ساخت بمب اتم در ایران میشود (طبق حرف لاریجانی) به نظرم خوب هست که هر چه زودتر این حمله اتفاق بیفتد.