alala

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    5,151
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    136

تمامی ارسال های alala

  1. جالبه اشاره شده بود از فعالان تحولات چین که این چند روزه در خود چین تحلیلگران چینی با تعجب به جنجال در ایران نگاه میکنند و از ضرب المثل چینی مشابه: از کاه کوه ساختند. استفاده میکنند که مگر چه اتفاقی افتاده در یک تفاهم و سند مرسوم و معمولی که در ایران این همه همه چیز بهم ریخته. هرچند متوجه هستیم که منشاش از کجاست ولی جالبه که طبیعتا اگر این سند به درستی اجرا بشه ( با توجه به مفادش و تحلیلهایی که شد چرا چین و ایران میتونند همکاری مثبتی شکل بدند از همه لحاظ چون نه ایران کشوری ضعیف و بدون منابع و سود برای چین هست و نه چین محتاج و درمانده و در وضعیت فعلی درنده که هم ما با چینیها بر خلاف روسها حتی تضاد منافع جدی نداریم و از طرفی عناصری داریم که نیاز طرفین هست و همین نیاز میتونه در شکل درستش منافع دو کشور را تامین کنه) ولی مطئن باشید نقدهای دلسوزانه که به کنار. طیفی در ایران (حتی بین سیاسیون سابق و فعلی و رسانه ای و سلبریتی ) که در کنار اپوزیسیون خارج از کشور (به هر شکلش) به خاطر کینه توزیها و تنفرشون واقعا واقعا حتی حاضر هستند کشور ضربه ببینه به طور جدی (مثال روشنش حمله نظامی هست دیگه) ولی منافعی عایدش نشه. باید بسیار مراقب این جریان بود و شناختش و اسیرش نشد.
  2. همانطور که دوستمون هم گفتند ما باید ندبال روشهایی باشیم که این دولتها از وضعیت خام فعلی بیرون بیان به منظور تحت فشار گذاشتن و گرفتن امتیاز چون میدونیم مسئله اب شرب لااقل دیگه شوخی بردار نیست و وضعیت ما پیچیده است خصوصا در سیستان و بلوچستان و باز ارس منافع چند کشور در میان هست ولی خطرش شدید هست چون همین الان تبریز هم حتی اب شربش داره گره میخوره به اب ارس چه برسه مناطق متعدد دیگه که در این سالها وابسته هستند به اب ارس. تا وقتی ما وابسته این حقابه باشیم اتفاقا این دولتها تحریک میشند هر چه بیشتر مانع ایجاد کنند. همین الان به قول منابع گوناگون هم ترکیه و هم افغانستان در حال ساخت سدهای حتی بیشتری هستند ولی از طرفی مراجع بین المللی مشخصا وقتی پای ایران در میان باشه و دول دیگه اصلا قابل اطمینان نیستند که بیشتر به نظر نهایتا اگر بخوان کاری بکنند در یک روند فرسایشی میندازند کشور را که بعد اثرگذاری خشکسالی ها شاید یک حکم بدون ضمانت اجرایی صادر کنند. بهترین راهکار استفاده از توان فعلی برای رفع خطر فوری و ایجاد برگه هایی در مقابل کشورهای مغرض در این رابطه هست. این ربطی به پیگیری حقوقی نداره ولی مثل روز روشن هست که جنگ آب یک جنگ کاملا مفروض هست که فقط و فقط با ابزار قدرت و برگه های قدرت (در جهات مختلف) میشه بازیش کرد و پیروز شد. اولین قدم زدودن وابستگی است. (تا حد ممکن) و قدم دوم هزینه تراشی برای کشورهای مغرض تا لااقل به حقوق قانونی احترام بزارند.
  3. مچکرم بابت لینکها. حتما سر فرصت مطالعه میکنمشون. هرچند همانطور که حدس میزدم عمدتا احتمالا یا مستقیم یا غیرمستقیم این دست مقالات حاصل جریان رسمی و مسلط رسانه های عمدتا غربی یا وابستگان شرقیشون هست. پس عجیب نیست بدبین باشیم به برخی تحلیلها و حتما باید هم از لحاظ آماری و هم از لحاظ فکتی چک بشند و تازه بعدش برسیم به اینکه اگر آمار و فکتی ارائه دادند مستند به چه مرجعی بوده. میدونیم که حتی بسیاری از سازمانهای جهانی اقتصادی هم تحت جریان رسمی روایت غرب هستند (به هر حال جنگ اقتصادی غرب با چین را خیلی وقت هست شاهد هستیم که در تمام حوزه ها از جمله رسانه و آمار و سیاست تا جاییکه واقعیات خودشون را تحمیل نکنند تلاششون را برای پیروزی در رقابت های کلان میکنند) متوجه بودم. خودتون هم اشاره کرده بودید که به عنوان هشدار مطرح میکنید مسائل را. من هم من باب شرایط ویژه ای که وجود داره و عملیات سنگین سایبری که ضد این توافق انجام میشه تنها خواستم اشاره کنم که خب طبیعی است هر کشوری در هر توافقی دنبال منافعش هست و وجود قراردادهای منفی دلیل بد بودن همه توافقات نیست بلکه شاید بی عرضگی دولتها یا کشورهاست که در اجرا یا تنظیم قراردادها و همچنین بحث نظارت ها طوری عمل میکنند که کشور مقابل حالا یا تمام سود را میبره یا سود بیشتری میبره. خصوصا با شرایط به هر حال فساد موجود و برخی بی عرضگی های اداری حتما باید در کشور ما دقت بیشتری صورت بگیره ولی اتفاقا خوشحالی من از این بابت هست که این یک سند کلان هست و معمولا چنین اسنادی نظارت و توجه بیشتری را جلب میکنند نسبت به قراردادهای محلی و موضعی! و میشه اگر همه پیگیر باشند تا حدی از ضعفها و کجی های چنین قراردادهایی را جلوگیری کرد. ما کم قرار داد اشاره کردم با همین چینی ها یا اروپایی ها نداشتیم که فقط ضرر بوده در مرحله اجرا و نهایتا هم نصفه و نیمه رها شده. حالا بالا هم اشاره کردم باید مراقب عملیات روانی طرف ثالث هم بود که با تبلیغ، ایران را در گوشه رینگ تصویر میکنه و باعث میشه افکار عمومی موجه این توافق را به خاطر شرایط ویژه ایران یک توافق نسبتا یکطرفه ببینه در ظاهر و برای همین بدبینی شدیدتر دشته باشه نسبت بهش. ولی چیزی که در متن سند بود و همچنین در گزاره برگ وزارت امور خارجه و همچنین شرایط غرب آسیا و شرایط جدید اقتصادی جهان و تعریف جبهات جدید نشون میده ایران و وچین در تقاطعی به هم رسیدند که منافعشون هر دو برای چنین توافقی حکم میکنه و از همین رو اگر بحث اجرا و تنظیم قراردادها را کنار بزاریم (که برای هر قراردادی لازم هست حواس جمع و دقیق باشیم) به نظرم این یک موقعیت بسیار خوب هست برای تعادل بخشی و رفع یک تهدید مستمر به نام تحریم و جهش زیرساختهای عمرانی کشور با سرمایه گذاری خارجی که با شرایط پیش رو شاید تا سالها هیچ طرفی غیر از چین نشه متصور بود که بهش بپردازه (اصولا تحریمهای اولیه آمریکا و شبح تحریمهای ثانویه مانع قطعی است برای همیشه و برجام هم تجربه ای بود که نشان داد غرب بدون تسلیم برخی منافع حیاتی کشور به هیچ وجه حاضر نیست دست از سرش برداره )
  4. شاید هم معامله/همکاری اینوری باشه. ایران میدونه دیر یا زود ترکیه به هر حال به این تکنولوژی ها دست پیدا میکنه (اصولا تقریبا همه کشورهای خواهان و پیگیر ) و خب چرا از فرصت فعلی (نیاز اردوغان به نمایش قدرت و اصولا وسواس و حرصش برای صنایع نظامی) استفاده نکنه تا برخی همکاری ها شکل بگیره. هرچند ترکیه در نمایش دستش باز هست ولی هم ترکها و هم ما شاید مجبور باشیم در طرف دیگه ماجرا سکوت کنیم مگر نشانه ها را تعقیب کنیم. البته ترکها با وجود اکراین و حتی بلاروس و انواع و اقسام شرکتهای مرتبط داخلیش با صنایع نظامی و تکننولوژیکی غربی مانعی در برابرش نیست برای دستیابی به این تکنولوژیها نهایتا و تنها از حیث همزمانی و شبهت برخی گامهای ایران و ترکیه عنوان شد. به زودی باید شاهد ورود پرحجم ترکیه به بخش موشکی و فضایی باشیم. خصوصا بحث فضایی برای اردوغان فکر کنم یک دغدغه اصلی است و خیلی حتما روش فشار میاره و پول تزریق میکنه تا زودتر به این "نمایش قدرت" اساسی در داخل کشورش دست پیدا کنه که برای جایگاه سیاسیش هم حتی ضروری است و از طرفی یک قدم بزرگ در ترکیه (با توجه به عدم سابقه) محسوب میشه و اصولا در یک رقابت جهانی و البته رقابت منطقه ای (خصوصا با ایران و شاید صهیونیستها) خیلی وقت هست بواسطه اینکه بخش موشکیش عقب تر هست دچار یک نوع اضطراب هست و خیلی دوست داره در کنار هوایی و پهپادی و دریایی و زمینی به عنوان یک قدرت بی رقیب موشکی هم شناخته بشه.
  5. سلام چه خوب میشد موارد بالا را هر کدام را زمان و سال انعقادش و البته کمی بیشتر از جزییات قراردادها را هم ذکر میکردید خصوصا قراردادهایی که با کشورهای با اقتصاد بسیار محدود و کوچک بنابه وضعیت یکطرفه بسته شده چون بیس توافق ایران و چین به خاطر شرایط ویژه ایران و البته نیازهای چین (با محوریت نفت) اصلا متفاوت هست و بیشتر شبیه توافق 20 ساله با عراق هست (که البته باز یک تفاوت عمده داره در بحث نفت) تا چنین قراردادهایی که البته باز باید به سال انعقاد و شرایط های ریزترش پرداخت. از طرفی لطفا در صورت امکان منبع هر بند از این تحلیلها و نتیجه گیریها را اگر مستقیم هست لطف کنید تا یک مروری بکنیم و اگر تحلیل و جمع بندی خودتون هست باز لطفا منابع مورد تحلیل قرار گرفته را اگر بفرمایید ممنون میشم. اطلاعات جالبی هستندکه به نظر البته در بخش نقد منفی هستند چون در هیچکدام به سویه های مثبت احتمالی هیچ اشاره نشده و نمیشه پس قضاوتی کرد در مورد کلیت قراردادها. فرضا شاید سویه های مثبتش هم گفته میشد شاید بهتر میشد سنجید معدل قراردادها به نفع اون کشورها بوده یا به ضررشون و البته اینکه کل قراردادهای چین دیده میشد برای قضاوت. یعنی سوال این هست: آیا ادعا میشه اینها تمام قراردادهایی است که چین با کشورها بسته؟ اگر چنین نیست چرا ذکری از سایر قراردادها نیست؟ فرضا با توجه به جمیع شرایط آیا هیچ کشوری یک توافق موفق با چین امضا نکرده یعنی؟ اگر جواب منفی است چرا در نمونه های ذکر شده نیست؟ اگر هست آیا استثنا بوده یا چندین مورد بوده؟ و اینکه در چنین بررسی هایی آیا جامعیت حکم نمیکنه تمام قراردادها بررسی بشند و نقاط ضعف و قوتشون گفته بشه اگر قرار هست "نگران" باشیم. والا که برای محتاط بودن که شرط عقله و البته از اونطرف حتی چین هم باید محتاط باشه چون ممکن هست عواقب تحریم چنان دامنگیرش بشه که اقتصاد 5000 میلیارد دلاریش را فدای فرضا یک اقتصاد 70 میلیارد دلاری در بهترین حالتش کنه. . هرچند اشاره کردم توافق (نه قرارداد چون قراردادها ذیل این توافق در هر بخش جداگانه تنظیم و بسته میشند که به مجلس میره برای تصویب هر قرارداد طبیعتا و بیس اصلی ضمانت هم نفت هست) با ایران با بحث های ملاحظاتی ایران و چین منعقد شده. و نهایتا به نظرم قراردادهایی که ذیل این توافق بسته میشه به هیچ عنوان بدتر از قرارداهای معمولی که در زمان غیرتحریم حتی بسته میشد با شرکتهای اروپایی و چینی و ... نخواهد بود که اتفاقا به خاطر هدفمند شدن و ویژه بودنشون با تضمین های سفت و سخت بالادستی به نظر مفیدتر و حساب شده تر خواهد بود و ما دیگه شاهد قراردادهایی مثل توتال و بزرگراه شمال و قراردادهای میادین نفتی با شرکتهای فرانسوی و چینی و هندی نخواهیم بود اگر مثل هر توافقی در هر کشوری دولتی دلسوز بر سر کار باشه. در این مورد هم اگر ممکن هست منبع موثق (نه خبر طبیعتا) که تاکید داره در تمام این قرادادها حتی کارگران ساده هم تماما از چین وارد شدند و هیچ تاثیری قراردادهای چینی در نرخ اشتغال اون کشورها نداشته لطف کنید ممنون میشم. طبیعتا باید یک بررسی آماری از ابتدا تا انتهای قرارداد و بحث شاخصه های اقتصادی و کلی فاکتور تحلیل شده باشه و در نهایت اینکه وضع اقصتاد خود اون کشور چه تغییراتی کرده تا چنین قضاوت مهمی شده باشه ( مثلا ممکن هست پاکستان در بحث 95 درصد اقتصادش افتضاح عمل کرده باشه و خب بحث قراردادی که 5 درصد اقتصاد را شامل میشه هر چه آمار اشتغال مستقیم(که البته میفرمایید صفر بوده) و غیرمستقیمش تولید کرده باشه هم باز در کلیت اشتغال اون کوشر نمایش داده نمیشه. البته موارد من مبتنی بر حدس استدلالی است و اگر نتایج ذکر شده شما مبتنی بر منابع موثق و قطعی باشه طبیعتا باید مراقبت بیشتری کرد در قراردادهای ذیل توافق. نه تنها ما (با این شرایط تحریم و وضع اقتصاد) که بسیاری از کشورها برای توسعه بخشهای متنوع اقتصادشون اگر سرمایه گذاری خارجی وجود داشته باشه اول با کمال میل از اون استقبال میکنند چه برسه کشورهای در حال توسعه ای مثل ما که بر خلاف بسیاری از کشورهای صنعتی نیاز داریم به ورود تکنولوژی و در برخی از حوزه ها برای توسعه صنایع اصلا تکنولوژی در اختیار نداریم و باید وارد بشه توسط طرفی و اجرا بشه تا بعدتر تازه بشه فکر کرد به بحث داخلی کردنش (مثل نیروگاه هسته ای، مثل صنایع مرتبط فولاد و آلیاژ، مثل صنایع هوایی و ...) دقیقا به همین خاطر هست که در بالا ذکر کردم قرارداد ایران با چین با سایر قراردادهای مورد اشاره دوستان تفاوت داره (حتی با قرارداد پاکستان که چین منافع جدی داره در پاکستان به خاطر هند و بنابراین دنبال یک توافق برد-برد هست با پاکستان هرچند چون پاکستان خودش در معرض تهدید هند هست و نیاز به چین داره این نیاز چین به پاکستان تعدیل شده و چین میتونه تحمیل کنه برخی موارد را) ایران به عنوان تقریبا آخرین کشور خارج از تسلط غرب، دراای منابع نفتی که نیاز حیاتی صنعت چین هست ( افکار عمومی بحث تضمین جریان نفت برای یک صنعت بزرگ وابسته به نفت را شاید متوجه نباشند و برای همین مدام هی این سوال را تکرار کنند چرا چین باید چنینی قراردادی در این شرایط با ایران بننده؟) و قرارگیری در یک موقعیت ویژه نقشی که داره ( البته با استقلال فعلی ایران (در بخش حاکیتی که برای همین هم چین توافقی در سطح حاکمیت را منعقد کرد که اسیر دولتهایی که ممکن هست چرخش داشته باشند نباشه) والا کشورهای در بالا ذکر شده که بماند حتی پاکستان هم از لحاظ سیاسی اصلا اطمینان پذیر نیست) طوری هست که چنین تفاهمی واقعا برد-برد محسوب بشه اگر قراردادها قوی تنظیم و اجرا بشند. یعنی همه گمان میکنند خب چین تنها با این قرارداد یک بحث نفت براش تضمین شده ولی اشاره نمیشه که خارج از چارچوب پذیرفته شده جهانی توسط چین (شورای امنیت و نظم نوین پس از جنگ جهانی که البته دیروز بلینکن ادعا میکرد چین میخواد بر خلاف این نظم حرکت کنه و ما نمیزاریم)، چین اگر بتونه قدرت بخشی به ایران را شاهد باشه (چون دید که حالا نوک پیکان دراه کم کم با احساس خطر غرب به سمت چین برمیگرده کامل و مستقیم) با یم توافق برد-برد در بخش دیگه ای هم یک برد دیگه به دست میاره (که به ما ربطی نداره و برای ما یک برد اساسی است) و اون هم قرارگرفتن یک ایران قویتر در خاورمیانه به عنوان تعدیل کننده رفتارهای غرب یا حداقل اینطور بگیم تمرکز زایی از جهت گیری به سمت چین. پس من هم معتقدم اگر قراردادهای ذیل این توافق یا تفاهم قوی و دقیق تنظیم و اجرا بشند و در بخشهای مورد نیاز همانطور که در توافق ذکر و تاکید شده ما در برابر تضمین جریان نفت ( ما همین الان هم داریم نفت را نسبت به دنیا به خاطر تحریم ها حداقل با 5 و 6 دلار تخفیف نسبت به برنت میفروشیم مستقیم به برخی پالایشگاه های مستقل چینی بماند در بحث غیرمستقیم هزینه های دلالی و دورزدن تحریم شاید بسیار بیشتر از این باشه) انتقال تکنولوژی در کنار سرمایه گذاری چینیها داشته باشیم این توافق حتما یک فرصت اساسی است برای کشور.
  6. بعد از ماجرای ادعایی حمله به کشتی صهیونیستی در دریای مکران و البته چند وقتی سکوت احتمال اقدامی از طرف این رژیم میره که در حقیقت این هم آماده سازی شرایط برای پس از اقدام یا حمله اشون هست. (چون برنامه ریزی سفرها از مدتی قبل انجام میشه ) خاصه اینکه منطقه وسیعی را به عنوان تهدید عنوان کرده و از همه مهمتر هدف قرار گرفتن صهیونیستها را به طور عام مطرح کرده که میتونه ناشی از متفاوت بودن حمله یا اقدام احتمالی/گسترده تر بودنش یا داخل ایران به شکلی واضح و مستقیم بودنش باشه. خصوصا اینکه اوضاع داخلیشون هم که نیاز به شوک داره تا از این روند آشفته فعلی یک طوری نهایتا بعد از چند سال بیرون بیاد و حول یک محور متمرکز بشه تا تثبیت بشه.
  7. حالا این یک بحث جدید هست. مطلب قبل در مورد کارگر و نیروی کار بود که توضیح داده شد. بعد ولی ما یک متن (حالا در دسترس) سند داریم و برداشت مستقیم ازش و یک برداشت های اینچنینی که خب جایی در متن سند چنین چیزی وجود نداره. در هیچ کجای سند از در اختیار گذاشتن نقاط کلیدی و حساس مملکت منحصرا در اختیار چین صحبتی نشده. بله نیروگاه هسته ای بوشهر هم در اختیار روسهاست به عنوان یک مکان حساس و شاید مثلا در حوزه ای که تکنولوژی کاملا جدید بخواد وارد بشه مثل نیروگاه هسته ای، چینی ها در تعداد و کاربری ساخت مسلط باشند ولی اسمش همون سرمایه گذاری خارجی هست به طور معمول و من اسمی روی چیزی نمیزارم قاعدتا. سرمایه گذاری روی سایر بخشها و حوزه ها هم که شما اگر شرکتی پیدا کردید که اصلا رقابت که نه! یه چیزی هم بهش بدیم حاضر باشه بیاد سرمایه گذاری کنه ما یه چیزی هم بهش میدیم بیاد سرمایه گذاری کنه! بحث انتخاب بین ایده آل و خوب هست. در شرایط فعلی ما من میگم حتی خوب هم نه بلکه این قرارداد درست اجرا بشه ایده آل هست. من با متن سند فعلی دارم قضاوت میکنم نه با نیت خوانی ها و حدس ها و یا فرامتن سند. در موضه دشمنی هم نیستیم ما با چین نه در شکل تاریخیش و نه شکل معاصرش پس حتی بدبینی ای که فرضا نسبت به آمریکا و اروپا و روسیه داریم هم وجود نباید داشته باشه (احتیاط چرا که نه!) و همین حالا هم اتفاقا داریم میبینیم از اتحاد امریکا و خودش علیه چین حرف میزنه که یعنی جبهه درستی انتخاب شده. وقتی اتوبان را بستند تا جیب را خالی کنند رفتن از جاده فرعی اگر کمی هزینه لاستیک و استهلاک را بیفزایه از ضرر خالی شدن کامل جیبت قطعا کمتر هست. برای اینکه نگند تو تلاشت را میکردی ما یکبار تلاش کردیم با مذاکره اتوبان را باز کنیم و حالا با دادن پول و کیف و کارت سوخت حتی ولی نه تنها زدند زیر قولشون بلکه طلبکار جونت هم شدند ایندفعه. وقتش بود یک راه دیگه را امتحان کنیم هرچند اتوبان نمای خیلی شیکی داره. در اینجا هم داریم در مورد اقتصاد و تحریم طبیعتا صحبت میکنیم و قصدی برای هیجان انگیز بودن کاری نداریم. در سند سعی شده ضعفها یا بهتر بگیم پوئن هایی چون رقابت ناپذیر بودن با دخالت دادن اجباری شرکتهای ایرانی ( ساخت و مشارکت طرف ایرانی ) تعدیل بشه و هیچ بحثی از دست روی هر پروژه ای که دلش میخواد نشده. تمام حوزه ها مشخص هست و نحوه مشارکت ها هم تقریبا مورد بحث قرار گرفته در این سند بالادستی. اولویت هم امتیازی است که در ازای مشارکت دادن طرف های ایرانی (بله خیلی کشورها رقابتی یک پروژه ای را برگزار میکنند ولی دربست هم تحویل میدند و مضاف بر این ما در مورد سوییس صحبت نمیکنیم در مورد کشوری صحبت میکنیم که طرف برای انتقال پول چند بسته دارو بهش فرار میکنه چون ممکن هست تحت تحریم و خشم آمریکا قراربگیره و از زندگی ساقط بشه حتی (منع معامله و اقامت فالوده این خشم هست و زندان جریمه و ... بماند) ) حالا بحث های تاریخی هم که تقصیر کی بود و شرایط چی هست هم میشه در یک تاپیک مجزا به طور کاملا علمی و دقیق بهش پرداخت که جاش اینجا نیست و بحث این تاپیک چیز دیگه ای است ولی همچنان تعجب میکنم چطور سرمایه گذاری مثلا 600 میلیارد دلاری قرار هست مسکن باشه! چیزی که مسکن و سرطان بود و هست فروش نفت مفت و وارد کردن پورشه و یخچال و کمربند و غذای سگ و مبل و لباس ترک و آبنبات! آلمانی و جنسهای بنجل چینی بود نه فروش تضمینی نفت و به جاش واردات برخی کالاها و بخش اعظمش تضمین سرمایه گذاری در پروژه های استراتژیک عمرانی کشور. مشخص هست که دیگه مدیریت چنین اسناد بالادستی در بحث اجرا به عرضه مجریان برمیگرده و نهادهای نظارتی و ربطی به خود سند (که محتویات و بندهاش باید بر طبق خودش بحث بشه و نه فرامتن) نداره.
  8. سلام شما چطور از سرمایه گذاری خارجی که همه کشورها جزء امال اقتصادیشون هست و یکی از شاخص های اصلی توسعه اقتصادی کشورهاست چنین نتیجه ای گرفتید؟ سرمایه گذاری چینی ها در صنایع و اقتصاد ایران چطور بیکاری کارگر ایرانی را نتیجه میده؟ و از همه مهمتر چطور بیکاری ای فراتر از وضعیت فعلی را میشه متصور بود وقتی قرار هست با سرمایه گذاری بسیاری از بخشهای راکد صنعت و اقتصاد کشور احیا بشه؟ مضاف بر اینکه در هیچ کجای سند فعلی هیچ انحصاری قائل نشده برای فعالیت شرکتهای خارجی که هر جا هم اشاره ای شده گفتم که تاکید شده مبنی بر استفاده از توان داخلی و مشترک برای ساخت و تلوید و توسعه. من ساده یکبار اشاره کردم، 25 سال تضمین فروش انرژی یعنی یک تضمین (با توان فعلی تولید نفت ایران) 600 میلیارد دلاری برای منابعی که چینی ها قرار هست در ایران سرمایه گذاری کنند. این یعنی طرف چینی فارغ از اتفاقات و با توجه به شرایط ویژه ایران نگرانی از بابت سرمایه هایی که قرار هست در ایران خرج کنه نداره. حالا چه اتفاقی میفته؟ وقتی در صنعت نفت سرمایه گذاری میکنه (40 سال هست که آمریکا تقریبا جلوی هرگونه سرمایه گذاری را گرفته در این بخش به شکل عمده) یعنی نزدیک شدن به آرزوی ایران برای تحقق تولید بیشتر، حالا وقتی تولید از اون 2.5 میلیون فرضا تضمین ما به چین بیشتر بشه یعنی منافعی که داشت باد میخورد در یک چرخه پرسود برمیگرده به کشور. همینوطر در نظر بگیرید توسعه کریدور شرق به غرب که چین به خاطر تحریمها ایران را تقریبا کنار گذاشته بود، وقتی چین در بخش جاده و ریل این مسیر سرمایه گذاری کنه (فرض این هست تضمین جریان نفت ما به چین تضمین سرمایه گذاری چینی ها هم هست) پس فردا تمام عواید این مسیر ترانزیتی برای ایران خواهد بود. وقتی در بندر جاسک و مثلا توسعش سرمایه گذاری کنه پس فردا عوایدش برای ایران خواهد بود نهایتا و به همین ترتیب. اون نگرانی که شما عنوان میکنید طبیعتا برای این حجم از سرمایه گذاری (600 میلیارد دلار) اگر قرار باشه چین بگه همه کارگرها و نیروی کار در همه بخشها را من از چین میارم نه تنها امکانپذیر نیست بلکه در هیچ جای سند هم حتی اشاره ای نشده (طبیعتا سند موضوعیت داره نه تحلیلهای فضای وب) و اتفاقا هر جا اشاره ای بوده به همکاری مشترک اشاره شده. حال اینکه در هر پروژه ای برای انتقال تکنولوژی یا سرمایه گذاریها به هر حال افراد دخیل باید حضور داشته باشند تا حد معینی از سرمهندسان گرفته تا مدیران و مهندسان و برخی کارگران ماهر که در همه پروژه ها هست طبیعتا. اما وضعیت صنایع ما و بخشهای مختلف کشور که به خاطر نبود سرمایه خوابیده کامل ( بهتر هست دقت بشه همین وضعیت شاغلین ما عمدتا در پروژه های خدماتی و دولتی و صنایع قدیمی ما و بعضا انحصاری مثل خودرو و ... شاغل هستند و نه در پروژه های عمرانی و جاری ) من مطمئنم حتی بر فرض محال چین کل نیروهای کارگر را از چین هم برداره بیاره ولی در عوض سرمایه گذاری کنه و بخشهای مختلف اقتصاد ایران را خصوصا در زمینه عمرانی راه بندازه مطمئن باشید باز هم وضعیت اشتغال از اینی که هست هم در کوتاه مدت افزایش پیدا میکه (ورود سرمایه برای فعال کردن بخشهای راکد یعنی ورود سرمایه برای بخشی که کارگری درش فعال نیست ولی راه افتادن بخش راکد یعنی افزایش نیاز از سایر بخشهای فعال در حداقل شکل ممکنش) و هم در میان مدت و بلند مدت که اصلا طبیعی است و واضح که چه اتفاقی در وضعیت کشور میفته با فعال شدن بخشهای راکد سالها معطل مانده. به رئوس مواردی که قرار هست سرمایه جذبشون بشه دقت کنید در متن سند متوجه میشید که چرا این سند اینهمه مهم هست و باید دعا کنیم صحیح و دقیق اجرا بشه حتما. حالا بحث مفصلی است که چه فرصت بی نظیری است این سند ولی لازم هست توجه کنیم اولا فعلا این سند یک قرارداد عملی نیست و ثانیا ورای خود سند و توافقات و قراردادهای متعاقبش اصل مهم صحیح اجرا کردن و بهره بردن از فرصت های چنین اسنادی است والا که کشورها معمولا در طول سال کلی سند و تفاهم نامه و قرارداد امضا میکنند که به علت کهولت! و ناشی گری چیزی جز کاغذ نمیمونه ازشون. پ ن: شما به رویکرد سند نگاه کنید در برخی از حوزه ها فرصت هایی مهیا میکنه که همیشه آرزو بوده برای ما و حتی ممکن هست ما را از همسایگانمون جلو بندازه. حوزه صنعت هوایی و تولید مشترک و یا مشارکت در پروژه های ماهوراه های موقعیت یابی و سنجش از راه دور (مثلا مشارکت ایران در بایدو و ... برای تکمیل و در عوض بهره برداری مستقیم ). حالا بماند که اشاره کردم در بخش صنایع نفت و هوایی و راه آهن و ترانزیت فقط مقایسه با ترکیه نشون میده که چقدر سرمایه گذاری خارجی میتونه شکوفا کنه بخشهای مغفول مانده را.
  9. خب تسنیم متن کامل سند را تا خرداد 99 سال پیش منتشر کرده که با توجه به رفت و برگشتهای متعدد گذشته اون از سال 2016 نهایتا تغییرات چندان زادی نباید تا متن نهایی کرده باشه و البته که تمام فضاسازیهای رسانه های دم دستی غرب و دنباله های فارسیشون مشخص هست به چه خاطر هست و خودش در قضاوت نهایی یکی از عوامل موفق بودن این سند و به نفع منافع ملی ایران بودن این سند (در این شرایط) محسوب میشه. هرچند رسانه های معتبر غربی که از دیدگاه فنی هم به موضوع نگاه کردند تحلیلهاشون مبتنی بر همین اصل منفعت ایران در شرایط فعلی هست. اما اصل سند همانطور که میشد حدس زد یک زیربنای کلی داره که چین حاضر شده امضاش کنه والا طبیعی است که با این شرایط تحریمی ایران کشور محافظه کاری مثل چین خودش را در خطر تحریمها قرار نمیده. که اتفاقا در شرایط فعلی و حتی آینده ایران به نفع ایران هم هست (چماق همیشه بالای سر تحریم و توقعات ضد منافع ملی و سلب حقوق طبیعی ایران و تحریمهای جاری و قبلی و آینده ای که هر روزش به قول خود امریکایی ها با حواشیش میلیون ها و میلیاردها دلار ضرر به ایران میزنه، حتی وقتی برجام بود که حالا تازه بعد از این برجام هم اگر باشه مثل سابق نیست) حالا این زیربنا چیه؟ پیشنهاد تداوم ارائه انرژی و اولیت بخشی به چین. تقریبا در مهمترین بخش سند موضوع اصلی همین هست. چین دنبال یک منبع پایدار میگرده برای انرژی و چون تنوع چندانی وجود نداره در این حوزه (تقریبا تمام کشورها به جز چند کشور محدود تحت تاثیر قدرت امریکا هستند) در ازای تجارت با ایران در شرایط تحریم نیاز به این اولویت تضمین شده داره تا مثل بار پیش با امضای سند جدیدی با غرب زیر توافقات باهاش زده نشه (لااقل به مدت 25 سال) حالا سوال اینجاست برای ایرانی که نفتش و محصولاتش تحریم هست، به قول امریکا روزانه از فریز شدن صادرات این محصولات داره میلیون ها دلار و در مجموع میلیاردها دلار ضرر میکنه و در آینده هم اتفاقا همین بخشش هدف هست برای مطالبات بیشتر ازش، آیا اولویت بخشی بلند مدت (25 ساله) به چین برای خرید محصولاتش یک بازی برد-برد نیست؟ (به واژگان تحلیلی باید دقت کرد، بازی برد-برد با غربی که تضاد منافع با ما داره با بازی برد-برد با چینی که اشتراک منافع لااقل در برخی حوزه ها داره از زمین تا آسمان فرق میکنه. اونجا برد-برد به معنای قربانی شدن حتمی بخشی از حقوق ماست و چون طرف غربی قویتر هست فقط و فقط حقوق ما ولی در مورد چین نهایتا طبق معنای لغوی واژه یک منفعت دو طرفه برای هر دو کشور هست (برای ما برد واقعی چون در شرایطی هستیم که داریم تحمیل ضررهای چند میلیاردی را تحمل میکنیم و تنها گزینه ای هم که برابرمون قرار دادند حراج بخشی از منافع و حقوق ملیمون هست) چرا باید ایران چنین پیشنهادی را رد کنه؟ در شرایط ایده آل بله رقابتی بودن و تنوع فروش محصولات گزینه ایده الی است ولی وقتی هیچ مشتری ای یافت نمیشه و نهایتا مجبور هستیم از طریق بابک ها حراج کنیم چرا نباید در یک روند دو طرفه تضمین شده محصولات را بفروشیم؟ در باقی سند هم تقریبا در تمام حوزه های دیگه که این پیشنهادات وجود داره برای اولیت بخشی به چین تماما تاکید شده بر خرید محصولات تولید مشترک. مثلا در بخش هوایی ترغیب شرکتهای ایرانی به خرید محصولات هوایی چین منوط شده به تولیدات مشترک دو کشور و این یعنی خرید به شرط تولید مشترک و از تولیدات مشترک دو کشور. مثل مثلا خرید پاکستان یا هند از چین و روسیه با تولید مشترک در خاک خودشون. البته متاسفانه در این سند فعلی در بخش نظامی خیلی محدود اشاره به همکاری های کلی در اموزش و رزمایش و تجربیات دفاعی و ... شده و در مورد تولیدات مشترک چیزی گفته نشده. و تولیدات متشرک در بخش هوایی غیرنظامی است که اشاره صریح شده. نهایتا بندهای این سند فعلی اتفاقا بسیار هم تقویت کننده منافع ملی بدون در خطر دادن منافع ملی حتی در بعد امتیازات اقتصادی است و اگر خوب و درست و دقیق اجرا بشه یک قدم بزرگ برای هم تحول در رابطه با شرق و غرب و تعادل بخشی به اون، هم خارج شدن از تهدیدات و فشارها برای حراج کردن منافع و حقوق ملی به خواست غرب. اگر از فرصتی که در بند به بند این سند مهیا شده استفاده بشه از اونجاییکه در تمام بندها تاکید و تکیه بر انتقال تکنولوژی و همکاری های مشترک هست کشور گام بزرگی برخ واهد داشت در جهش به سمت هم ورود سرمایه خارجی به کشور و هم تقویت صنعت کشور در حوزه های مختلف اون. خلاصه سند اولویت بخشی به چین در صادرات انرژی و خرید محصولات تولید مشترک با انتقال تکنولوژی در عوض سرمایه گذاری چینی ها در حوزه های گوناگون ایران از صنعت گرفته تا بنادر و راه آهن و جاده های ترانزیتی و بخش هوایی و تکنولوژی (مخابرات، الکترونیک، فضایی و ...) و از همه مهمتر بحث اکتشاف نفت و افزایش تولید نفت ایران هست. حالا بخشی از این روند در جزییات فنی میتونه به طرق گوناگون باشه. چرا برای چین مناسب هست چون در بخشی از کار میتونه در ازای دریافت انرژی در ایران سرمایه گذاری کنه در بخشهای مختلفش که هم به معنای کار برای شرکتهای چینی است و هم تنوع سبد سرمایه گذاریهاش. برای ایران هم که از ابتدای تحریمها و تهدیدهای آمریکا و حالا بحث تحریمهای یکجانبه و بازیهای نهادهای سیاسی مثل بانک جهانی و سوییفت و FATF و ... با رتبه ایران که باعث شده و میشه هیچ شرکت یا طرف خارجی ای (بخش خصوصی) تمایل به سرمایه گذاری نداشته باشه یک فرصت هست تا با جذب سرمایه گذار بخشهای مختلفش از صنعت گرفته تا تکنولوژی و راه آهن و بنادر و ... که سالها به خاطر نبود سرمایه عقب افتادند از توسعه؛ توسعه بده. برای دوستانی که ابهام دارند توصیه میشه اصل سند فعلی را که در حدود 18 صفحه هست مطالعه کنند.
  10. باید به دنبال راه های دیگه هم باشیم. درسته داریم دولت کاظمی را تحمل میکنیم تا انتخابات عراق ولی هر طور شده باید مسیر ریلی و ترانزیتی عراق و سوریه را راه بندازیم (قطعا دشمن تمام توانش را میزاره که نشه، اصل حضور امریکا در شرق فرات و تنف فقط و فقط به نظرم بیشتر به همین خاطر هست به عنوان یک مانع و سد و حملات پهپادی به بوکمال هم تکمیل کننده مداومش ) دسترسی به بنادر سوریه از راه زمینی میتونه دست ما را خیلی باز کنه. شاید تمایلی به جهات گوناگون برای استقرار ناوگان رسمی و ثابت نظامی نداشته باشیم در بنادر سوریه (هرچند به نظرم اجاره یک بندر تجاری در سوریه یکی از اهداف استراتژیک باید برای ما باشه که متاسفانه حتی با پیشنهاد خود سوریه ما تعلل کردیم تا حالا) ولی امکان بارگزاری واحدهای بدون سرنشنین و چابک و کوچک در یکی از بنادر سوریه برای عملیاتهای مدیترانه در این تقابل برای ما بسیار حیاتی است. تا کانال سوئز را میشه با نیروی دریایی ارتش و سپاه و کمک یمنی ها یک کاری کرد و تحت پوشش قرار داد ولی برای مدیترانه (اگر تهدیدات را به دریای عمان و حتی خلیج فارس کشوند) نیاز به جبهه مدیترانه داریم. توجه داشته باشیم این نقل و انتقالات هرچند از مسیر هوایی و دریایی هم امکانپذیر هست تا حدی (حتی با وجود حملات مداوم این رژیم به محموله های از مبدا ایران) ولی بازگشایی یک مسیر روتین تجاری با تردد هزاران خوردوی ایرانی و عراقی به سوریه و استفاده از مسیر معمول ترانزیتی بهره خودش را داره. حتی شده به نظرم در مورد مسیر ریلی در عراق میشه هزینه هایی را هم از طرف خودمون پرداخت کنیم تا سرعت بگیره این مسیر.
  11. موشک جدید کره شمالی عنوان شده که با تغییرات جدیدی که روش انجام شده در برد 600 کیلومتری توان حمل کلاهک 2.5 تنی را داره که یک جهش چشمگیر هست برای خانواده به نظر kn-23 . هرچند مشخصا مسیر ما متفاوت هست از کره شمالی. پرتابه های سنگین گرانقیمت با کلاهک چند تنی در تعداد طبیعتا کمتر از موشکهای ارزان تر قابل تولید هستند. با توجه به توان دفاع ضدموشکی دشمنان ما شاید برای ما ارزان سازی، چالاکی و نهایتا تعداد بیشتر موشکها در اولیت باشه. ولی کره جنوبی اولا همچنان در دفاع موشکی تقریبا وابسته هست و در کمیت هم قطعا فاصله داره با انبوه دفاع ضد موشکی دشمنان ما در لایه های مختلف و ثانیا فاصله کم و همسایگی و عمق کم تهدیدات باعث میشه توان دفاعیش در برابر استراتژی و تاکتیکهای کره شمالی با انبوه راکتهای توپخانه ای و موشکها کاهش پیدا کنه که شانس موشکهای اینچنینی با کلاهک های سنگین را افزایش میده.
  12. چند روز پیش اشاره میشد که ایران فقط در بحث فاز دوم نیروگاه بوشهر حدود 400 میلیون یورو بدهکار هست به روسها و هرچند شرکت روسی همچنان داره کار میکنه ولی لازم هست لااقل قسمتی از بدهی هاش پرداخت بشه برای تداوم کارش. در مورد قراردادهای دفاعی هم به نظرم فارغ از مسائل سیاسی و احتمالا برجامی (گره زدن قرارداد به تعیین تکلیف برجام چون به هر حال برای روسها هم اهرم فشار یا تشویق بر روی ایران به منظور احیای برجام مهم هست ) و فنی بخش مهمیش همین مسائل مالی است چون ما در وضعیتی نیستیم که دستمون باز باشه برای یک قراردادی که هم منافعمون را تامین کنه و هم از لحاظ فنی مناسب باشه و هم روسها را راضی کنه.
  13. درسته خیلی بدبینی محسوب میشه و شاید احتمالا ناشی از عدم اعتماد به نفس و همیشه خود را از موضع ضعف دیدن هست ( به طور طبیعی چون همانطور که بارها گفته شده این نبرد ما با بقیه به هیچ وجه برابر نیست به هیچ طریقی و مسلم هست که از همه حیث ما بسیار دچار کمبود هستیم نسبت به دشمن و در بعد ابزار و پول و سرمایه و جغرافیا و امکانات و اطلاعات و عوامل و نیرو و ... اصلا و ابدا حتی قابل مقایسه نیستیم) ولی شرایط طوری است که ظن بهانه جویی برای مرسوم کردن هدف قراردادن ناوگان نفت کش و خصوصا تجاری ما به هر مقصدی خصوصا از کانال سوئز و مدیترانه و دریای سرخ میره توسط این رژیم. اگر این فرض صحیح باشه ناچار هستیم وارد این بازی بشیم و با هر چه در توان نیروی دریایی ارتش و سپاه هست طوری پاسخ بدیم که این رویه را قطع کنه. ( به هر حال این رژیم آگاه هست اولا تردد تجاریش بسیار کمتر از ما هست، ثانیا معمولا همیشه میتونه با برون سپاری و استفاده از شرکتهای متعلق به دیگر کشورها راحت و در امنیت تجارت کنه و ثالثا همیشه از پشتیبانی نظامی ائتلاف های دریایی هم برخوردار هست و رابعا جغرافیای مناقشه دریایی هم به نفع خودش هست چون از دریای عرب گرفته تا دریای سرخ و سوئز و مدیترانه حضور داره و با کشورهاش در ارتباط هست و در مقابل ما به شدت وابسته هستیم به ناوگان تجاریمون در شرایط فعلی ) در مرحله بعد ممکن هست در کنار مورد بالا این رژیم این ماجرا را بهانه گسترش ناوگان دریاییش خصوصا در دریای عمان و خلیج فارس و دریای عرب کنه. توجه به ناوگان دریایی ارتش و سپاه مسیر درستی است که باید با شدت هر چه بیشتر پیش بره. در مصاحبه چند روز پیش اشاره شد که صنایع دریایی قرار هست از امسال ساخت زیردریایی های سبک و نیمه سنگین را برای سپاه آغاز کنه و الحاق های جدید هم داشته باشیم ولی هماطنور که مشخص هست بحث تامین مالی بسیاری از برنامه های ما را عقب انداخته در این حوزه هم.
  14. همینطوره. برای همین تاکید داشتم که ما باید روی منابع قدرت خودمون تکیه کنیم نه رودی که سرچشمش به کنار خود مسیرش کیلومترها در افغانستان هست و به هر حال اگر دولت مرکزی هم بخواد کشاورزان افغان با پمپ و روشهای دیگه ( باید واقع بین باشیم، مگر کشاورزان غرب اصفهان نیستند که با برداشت های بی رویه از زاینده رود اجازه رسیدن حقابه کشاورزان شرق اصفهان را نمیدند و همیشه کشمکش وجود داره سرش یا مثلا در رودهای منتهی به دریچه ارومیه و ...) سعی میکنند منافع خودشون را دنبال کنند. حالا دولت هم که همسو است و به هر حال در جنگ قدرت فعلا بین همسایگان با جنگ روانی وسیع دشمنان فرامنطقه ای و حمایتهاشون از مهره های خاص لگد زدن! به ایران رای خورش گویا بالاست میان بخشی از جمعیت به خاطر بذر اختلاف هایی که میکارند با عملیات روانی 24 ساعته ده ها شبکه و روزنامه و سیاستمدار و سلبریتی (افغان و عراقی و لبنانی و ...) این جدای از برخورد متناسب و مناسب با ادبیات دلال مآب و خاص اشرف غنی است (و پیگیری حقوق قانونی کشور از راه های درستش) که البته مشخص هست از کجا ناشی میشه و سابقش هم این دلال قدرت در افغانستان. به هر حال تحقیرهایی که از طرف قدرتها بهشون تحمیل میشه و وضعیتی که کشورشون را بهش دچار کردند را معمولا دوست دارند یکجایی جبران کنند و یک ژست قدرت و احترام بگیرند که خب در مورد ایران همیشه جواب میده چون هم خودش تحت فشار جهانی است و هم همیشه منادی وحدت و برابری و عدم اختلاف بوده و اصولا در این موضع اینها معمولا اینطور عقده دل میگشایند. قطعا بهبود وضعیت اقتصادی افغانستان به نفع ماست در هم امنیت و هم حتی رونق اقتصادی و نیازش به مسیرهای جدید تجارت. اینجاست که ما باید از ظرفیت هامون استفاده کنیم برای منفعت بردن از شرایط جدید. مسیرهای ریلی و ترانزیتی و دریایی و بندر چابهار و ... مطمئنا به فعل در آوردن پتانسیل های موجود در خود ایران در وهله اول میتونه کمک بزرگی باشه حتی برای احقاق حقوق خارجی کشور. فقط باید به ظرفیت های داخلی توجه ویژه ای بشه.
  15. واقعا با برنامه ریزی درست و مدیریت منابع میشه حتی شرایط بحران را تغییر داد و حداقل ها را ایجاد کرد بدون نیاز به منابع جدید رویایی و فانتزی در شرایطی که ما داریم (تحریم و تغییر اقلیم و کسری منابع و ...) ولی در مورد بخش انتهایی هرچند من اطلاعات تخصصی ندارم ولی اطلاعات و مطالعات عمومیم اینطور میگه که برای کشاورزی اصلا به صرفه نیست. چه با سوختهای فسیلی، چه اتمی و چه خورشیدی و اصولا تجدیدپذیر. از طرفی خودش بحث زیست محیطی هم داره که برای مثال در همین پروژه اخیر پساب (آبشیرینکنها) قرار شد با کلی هزینه اضافی به دریای عمان که عمق بیشتری داره منتقل بشه تا وضعیت ساحلی خلیج فارس که بخش عمده ای از معیشت ساحل نشینان را تامین میکنه دستخوش تغییرات زیانبار نشه. بعد تازه برای منابعی در حدود چند میلیون متر مکعب سالانه نه چند میلیون متر مکعب روازنه نیاز بخش کشاورزی در سطح وسیع. احتمالا نمونه هایی وجود داشته باشه برای کشتهای خاص در زمینهای محدود و رفع نیازهای صیفی و تازه خور! و محدود ولی به نظرم ابدا برای کشاورزی صنعتی و حتی نیمه صنعتی ابشیرین کن پاسخگو نیست. هزینه های جانبی و جاری و اولیه به قدری بالاست که فی المثل شما تصمیم بگیرید برای نیاز نهاده دامی و گندم و جو و دانه های روغنی که در بازار حتی شرایط تحریمی از اون استفاده کنید احتمالا قیمتی چند ده برابر را باید بپردازید نسبت به خرید. یک بحث استقلال و خودکفایی است که جداست ولی به هر حال روشهای دیگه وجود دارند. به نظرم ابشیرینکنها فقط برای مصارف شرب و نهایتا صنعتی (همون چند میلیون متر مکعب سالانه) قابل قبول هست ولی برای کشاورزی حتما باید با همون کشت دیم و ابخیزداری و سدسازی و حتی انتقال آب و نهایتا ابهای عمیق حل کرد موضوع را. (احتملاا حتی خرید آب به صرفه تر از ابشیرینکنها باشه به این منظور که خود اقلام مصرفیشون در طول سال کلی هزینه داره از جمله فیلترها و پمپها و ..)) تاکیدم بر روی ابهای عمیق همون موردی هست که از استرالیا به یاد دارم که اگر اشتباه نبوده باشه اینه که بخش زیادی از مناطق خشک مرکزی کشاورزیش با همین شیوه ابهای عمیق مشکلش حل شده در مقیاس بالا. که اتفاقا ما تجربه یک حفاری اکتشافی نیمه موفقش را هم گویا داشتیم در شرق کشور. هزینه ابتدایی بالایی داره اکتشاف و حفر چاه هاش ولی بعدش اگر به منابع مناسبی برخورد کنیم (نه ابهای فسیلی) دیگه هزینه چندانی نخواهد داشت. پ ن: چرا بحث آب را میکنیم؟ چون واقعا یک بحث جدی است و البته مزیت رقیب قدرتمند ما در منطقه یعنی ترکیه. واقعا ترکیه شرایط ایده آلی داره. همین امسال که بارندگی های ما حتی تا 50 درصد کاهش داشته بعضا ترکیه تقریبا از ابتدای پاییز بارندگی های روزانه و هفتگی سراسری داشته (یعنی تقریبا کل جغرافیاش ) و در بحث سدسازی هم که اطلاع دارید حتی با مخالفت جدی تاریخدانان و باستان شناسان و ... در رابطه با زیراب رفتن بخش زیادی از جغرافیای کشف نشده تاریخیش ولی چه طور صنعتی سد ساخته و واقعا همین دو سد اتاتورک و ایلی سوش به تنهایی غبطه برانیگز هست. منابع آبی فراوان در سرچشمه ها و مخازن بینظیر. فقط یک سد اتاتورک به اندازه کل سدهای ایران ظرفیت مخازنش هست و ایلی سو هم مشابهش و حتی فراتر. یعنی همین دو سد دو برابر ظرفیت تمام سدهای ایران (اون هم ظرفیتی که معمولا پر نمیشه هیچوقت به خاطر بارندگی ها) گنجایشی دارند که راحت میتونه پر بشه هر سال و سرریز کنه حتی به سمت سوریه و عراق و کلی حقابه اونها را هم فعلا در این شرایط اقلیمی بده. زمین های حاصلخیزش هم در جنوب ترکیه که فراوان و بسیار فراوان به برکت رودهای دجله و فرات و سواحل و رسوبات تاریخیشون در طول مسیر در مقابل مثلا یک جلگه حاصلخیز خوزستان ما. (ما سیستان و بلوچستان و مناطق دیگه را هم داریم ولی خب جلگه خوزستان یک چیز دیگه است هرچند با اشتباهات تاریخی و تفکیک زمینها و قطعات خرد موروثی و شهرسازی ها و بحث نفت و صنایع مرتبط هیچوقت اون یکپارچگی زمینهای ترکیه را پیدا نکرده ) و البته ترکیه با این منابع آبی فراوان قبلا گفته شده چرا چشمداشت به امتداد زمینهای حاصلخیزش در جنوب به سمت سوریه و عراق داره و همین حالا هم در سوریه بخش زیادیشون را اشغال کررده (آب که هست فراوان، نیاز زمین و آفتاب هم بهترین شرایط را شمال سوریه و عراق دارند هم مرز با ترکیه)
  16. برای احیای اراضی سیستان به آب شیرین کنها نمیشه دلبست چون اصلا به صرفه نیست. مگر برای کشتهای گلخانه ای بسیار محدود برخی اقلام وارداتی گرانقیمت. (عمده کشاورزی هم که فعلا سنتی است) ولی بحث آبخیزداری و کنترل سیلابهای داخلی و فصلی و از همه مهمتر ابهای عمیق برای کشاورزی در وهله اول گلخانه ای و بعد هم سیستمی میتونه بسیار راهگشا باشه. آبشیرین کنها هم برای استفاده شهری و روستایی اب شرب و نهایتا صنایع درامدزا مثل فلزی میتونه به کار گرفته بشه ( در مورد همین کرمان هم بخشیش را صنایع خودشون تامین کردند و البته صندوق توسعه ملی ) در مورد رودخانه منتهی به چاه نیمه ها و نهایتا هامون هم باید توجه داشت نه تنها سد کجکی و حالا کمال خان را زدند بلکه در مسیر بسیار طولانی رودخانه هیرمند (یک مسیر طولانی و پیچ در پیچ بعد سد کجکی که حالا با سد کمال خان چیزی از رودخانه باقی نمیزاره) تقریبا تمام بستر رودخانه زیر کشت کشاورزهای افغان هست و یک قطره اب را هم غنیمت میدونند و با پمپ و ... میکشند و در مسیر هم کلی کانال فرعی اب رودخانه را بعد سدها میبره به اراضی کشاورزی از طریق پمپاژ. هر چند سال یکبار مثل سال 98 یک سیل و پرابی شاید رخ بده تا باعث بشه چاه نیمه ها لااقل پر بشند تا حدی. حالا ما دیگه اصلا نگرانی در مورد هامون و کشاورزی را باید کنار بزاریم، با این وضع چاه نیمه ها که اب شرب حتی زاهدان را هم تامین میکنند مثل چندان سال پیش (حالا با خطر بیشتر ) در استانه خشک شدن قرار میگیرند و باید فکری در ابتدا برای اب شرب زابل و زاهدان کرد حتی. دوستان هم اشاره کردند، این سد کمال خان برای بیست سی سال پیش بود یا بیشتر حتی. حالا هم که انگلستان و آمریکا خوب میدونند چطور بذر اختلافات را بکارند و مطمئن باشید هر چه در توان دارند برای کمک به افغانستان در چنین موضوعاتی به کار میبندند. رسانه های افغان را هم دیدید که در هرات و کابل چطور کامل ضد ایران آرایش جنگی! دارند. پس انتظار حتی بدتر از این را در رابطه با منافع ایران در مرزهاش باید داشت. تنها راه فعلا همین پیش بینی های داخلی است ( در کنار تلاش برای احقاق حقوق خارجی) تا لااقل از موضع ضعف و فشار و ... نباشه احقاق حقوق خارجی و با دست پر باشه. توسعه بندر چابهار، وابسته کردن افغانستان به این بندر برای تجارت، قطع لوله های خانه برانداز سوخت یارانه ای به سمت همسایگان که یکبار در شمال غرب ترکها و رانندگان ترک را ارباب کرد و یکبار همسایگان جنوبی و شرقی را و فروش سوخت به شکل درستش و ایجاد برگه های درست چانه زنی تنها راه هست. واقعا زمان قطعنامه و توافقنامه و مودت و کاغذها برای کشورهای خصوصا خارج از اتحادیه ها گذشت. خود کشورها هم بخوان پایبند باشن کشورهای دارای منافع متضاد مجبور میکنند تا راهی را برند که منافع اونها چه سیاسی و امنیتی و چه ژئوپلوتیکی و اقتصادی اقتضا میکنه.
  17. در مورد پست قبل لازم به ذکر هست که آمریکا قبلا در عربستان این تاکتیک جدید نیروی زمینی را به شکلی پیاه کرده بود و در حال حاضر در عراق هم همین را دنبال میکنه (گویا از درس های حمله به عین الاسد در کنارت تجربیات گذشته و البته بازبینی برنامه ها با توجه به تغییر تهدیدات و ابازرهای تهدید خصوصا از جانب ایران در یک جنگ احتمالی در منطقه است ) حالا ولی اجراش در مورد اردن به این شکل هست که آمریکا امکان استقرار و تردد بدون اجازه در اراضی سوریه و عراق را داشت بین این پایگاه های احتیاطی و ثابت. حالا با پیمان نظامی جدید با اردن میتونه در مثلث ویژه عراق/سوریه/اردن که یکی از مناطق اصلی درگیری احتمالی خواهند بود، تردد آزاد داشته باشه و نیروها را به سمت اردن بدون وجود دغدغه مرزها عقب بکشه یا اجرای تاکتیک کنه و بین پایگاه های عملیاتی و پایگاه های پشتیبانی که از خطر حمله مصون هستند تقسیم کار کنه (در حقیقت احتمالا نظر این هست ایران در سوریه و عراق میتونه بدون دغدغه مثل عین الاسد پاسخ بده ولی در اردن به خاطر حاکمیت اردن و پیچیده شدن اوضاع در صورت حمله ایران به اراضی یک کشور عربی با شرایط پایدار و با ثبات (بر خلاف سوریه و عراق) این کار را نخواهد کرد) در مورد کویت هم زمزمه هایی شنیده میشه و حتی ممکن هست با شرایط اعلام ناشده ای در زمان جنگ دو کشور عربستان و کویت هم این اجازه را بدند که شاید نمیخوان در شرایط فعلی اعلام کنند به خاطر حساسیت ها.اصل خبر هم مربوط به احداث چند پایگاه در مرزهای عراق هست به سمت اردن و کویت که گویا در همین پلن تعریف میشند به عنوان پایگاه های موقت یا دسترسی و بارانداز.
  18. اشرف غنی بالاخره سد کمال خان را افتتاح کرد در کنار اعتراضات ایران. جالب هست امروز یک پرنده ناشناس امریکایی 5 کیلومتری مرز ایران در افغانستان پرواز داشت به طور مداوم همزمان با این افتتاح در کنار مرزهای ایران و لابد داشت از دارایی ارزشمند! امریکا محافظت میکرد. میلشم کم نیست! نفت با آب. ولی واقعیتی است که با توجه به شرایط اقلیمی جهان و خصوصا منطقه ما هیچ کشوری نمیتونه مجبور کنه کشور دیگه ای را که منابع آبیش را مدیریت یا حتی به سمت کشورهای همسایه سد نکنه. مصر و اتیوپی و ترکیه و سوریه و عراق و حتی خود ما به سمت اقلیم و در بخشی افغانستان و ... نهایتا شرایط طوری میشه که کشورها هر چه میتونند سد خواهند ساخت تا رودهایی که سرچشمش در کشورهاشون هست را مهار کنند تا جای ممکن. قرارداد و حقابه و اینها هم مربوط به گذشته است و مگر کشوری واقعا تحت نفوذ یا استعمار و اشغال کشور دیگه ای باشه تا بشه جلوی این مطلب را گرفت چون بحث آب یک بحث حیاتی است و نه تنها اقتصادی. برای وضعیت جاری فقط و فقط باید به فکر مدیریت منابع آب موجود، مهار آبهای مرزی (کاری که در طرح گرمسیری شد و میشه و صدای اقلیم هم البته دراومده) و طرحهایی مثل ابخیزداری و بهینه سازی مصرف آب در بخش کشاورزی و صنعت و ... و نهایتا سراغ شیوه های جدید استخراج آب چه استحصال از دریا و چه ابهای عمیق و ... رفت. با ایستادنو التماس به همسایگان هیچ آبی کاسمون را پر نمیکنه. در کنارش قدرت کشور و توسعه اقتصاد میتونه ابزار چانه زنی هم ایجاد کنه والا زمان قرارداد و حقابه و تعهد و این شوخی های جهانی گذشت در بحث های حیاتی و موجودیتی برای کشورها. فعلا هم برای شرق کشور و رهایی از تنشها بهترین مسیر همون ابهای عمیق هست که معلوم نیست چرا بعد از اون طرح ابتدایی متوقف شد (البته برنامه ثریا یک ویژه برنامه براش داشت که گویا باز کارشکنی هایی توسط برخی طرفها در کار بوده و ترک فعلهای چند وزارتخانه حالا یا از سر تنبلی یا موارد دیگه) - استرالیا بخش بزرگی از منابع آبیش در مناطق تنش از همین ابهای عمیق تامین میشه به شکل گسترده. هزینه زیادی داره ولی خب از باج خواهی نفتی کمتر هست قاعدتا! پ ن: پرنده هایی که به نظر داشتند مراسم را پوشش میدادند بیش از 5 فروند انواع پرنده امریکایی از شناسایی تا پهپاد و بالگرد بود به نظر. برخی حتی در یک کیلومتری مرزهای ایران در منطقه میلک که دور از خود سد کمال خان هم بود در ناحیه زرنج.
  19. منافع ورود برای ترکیه (به هر طریق و روش و کمیت و کیفیتی ) به جبهه یمن برای اردوغان چنان زیاد هست که طبیعتا تمام تبعاتش را به جان میخره. 1.در فرض اول اصلا ترکیه وارد درگیری نمیشه. مزدورانش که اتفاقا برخیشون (دسته اخوانیشون در سوریه) روابط نزدیک فکری با بستگانشون! در یمن دارند از روی شوق و ذوق وارد این نبرد خواهند شد و اصلا ردپایی از ترکها نخواهد بود. تامین منابع از سعودی خواهد بود و کشته ها هم از مزدوران. این وسط فقط سند یک پیروزی احتمالی و البته منت ترکها روی سعودی و عربستان و بدهکاری عربستان خواهد موند و البته افکار عمومی مشتاق به اروغان و ایمان آورده به کارگر بودن ارتش مزدور ترکیه در هر مناقشه ای (به هر حال اضافه شدن توان مزدوران پرتعداد در جبهاتی که تخصصشون هست (جنگ چریکی) و در سوریه ابدیده شدند برای یمنی ها کار را سخت میکنه) 2.در فرض دوم هم ترکیه باز فقط از طریق فروش یا کاربری پهپادها در کنار مزدورانش کمک خواهد کرد که به هر حال توان ارتش سعودی و ائتلاف در مواجهه با ینی ها افزایش پیدا میکنه. فراموش نکنیم بخش زیادی از مزدوران ترکیه همین که براشون تبلیغ بشه یک طرف ماجرا ایران هست به خاطر مسائل عقیدتی هم که شده (حالا مالی چرب و چیلی عربستان به کنار و اینکه از دوش ترکیه هم باری برداشته میشه ) وارد میادین نبرد میشند. عربستان هم این را میدونه و توان این مزدوران را بر خلاف ارتش سودان در جبهات چریکی دیده. 3.نهایتا یکی از اهداف مهم ترکیه نفوذ در جنوب یمن و مواجهه با امارات هست ( حتی شاید به فکر این هست که در علاقه صهیونیستها به جنوب یمن هم خودش وارد بشه به عنوان شریک خصوصا که از نزدیکی امارات به صهیونیستها در همکاری ها احساس خطر میکنه و فکر میکنه جاش تنگ شده و دوست داره خودش شریک این رژیم باشه در مسائل منطقه و اقتصادی تا امارات به عنوان یک دولت ضد اردوغانی) - ترکیه با چند مستشار و کسب چند پیروزی توسط مزدورانش در جبهه یمن میتونه جای پای خوبی باز کنه بدون حضور مستقیم. خلاصه به تمام جبهاتی که اردوغان مزدورانش را وارد کرده نگاه کنید. هیچگاه ازش خارج نشدند و هر روز اتفاقا هدفمندتر و طبق برنامه در حال بسط حضورشون هستند. در لیبی که مزدوران سوریه ای رسما در سالگرد جنگ داخلی سوریه در لیبی و پایگاهشون جشن گرفته بودند! نقل قولی بود از اردوغنا یا یکی از همراهانش که خون سرباز ترک هر جایی ریخته بشه (حالا کسی نمیپرسه سرباز ترک پس چرا همه جا هست به عنوان اشغالگر ) دیگه ما از اونجا دست نمیکشیم، حالا باید تعبییر کرد هر جا مزدوری از ما اعزام بشه دیگه اونجا مقصد و مامن و خاک! ماست. مثل یک ویروس فعلا در مرحله تلاش برای انتشار این خرده ویروسهاش در سطح منطقه و بسط پایگاه هاشون هست و تنها دنبال بهانه است و عواقبش مهم نیست. فراموش نکنیم مزدوران ترکیه میتونند (اگر ترکیه شرط و شروطی گذاشته باشه و خواسته باشه خیلی چراغ خاموش حرکت کنه) با استقرار در جبهات مقدم سایر نقاط، نیروهای ائلتاف سعودی را آزاد کنند تا به مارب ارسال بشند و به نظر این اتفاق هم داره میفته.
  20. توطئه سازمان میت و اردوغان؟! در چند ماه اخیر با افزایش قاچاق نفت سوریه توسط تروریستهای تحت حمایت آمریکا و ترکیه در مناطق کردی در یک همکاری نانوشته و با افزایش قیمت نفت در چند مرحله شاهد حمله نیرویهای روسی/سوری به محل دپوی نفت در مناطق اشغالی ادلب بودیم. در آخرین حمله ولی این اتفاق نزدیک معبر با ترکیه رخ داد بر خلاف دفعات قبل که در عمق رخ میداد که این امر ترکیه را بسیار عصبانی کرد تا جاییکه امروز سفیر روسیه را احضار کرد تلویحا به این بهانه. به هر حال ترکیه با انبوه پایگاه های ارتشش در مناطق اشغالی سعی کرده وجب به وجب مناطق اشغالی را نوعی عدم دسترسی و منطقه محافظت شده تحت پایگاه هاش اعلام کنه تا تروریستها به راحتی بتونند زیر چتر ارتش ترکیه فعالیت کنند. البته احضار سفیر تنها اقدام نبوده، مسلحین اعلام کردند صبح دوشنبه پهپادهای ناشناس چاه های نفتی ابوکمال که تحت نظر نیروهای تحت حمایت ایران هست را هدف قرار داده بودند قبلش که احتمالا به تلافی و یا برای توقف اقدامات سوری ضد منابع نفتی مفت سوریه هست که ترکیه به همراه مسلحینش داره نهایت استفاده را میبره (در حقیقت ترکیه از ابتدای جنگ سوریه مثل یک رژیم وحشی غارتگر به سان مغولان از غارت منابع سوریه به هر نحوی هیچ دریغی نکرده از آثار باستانی و صنعتی گرفته تا لوازم منزل مردم و از همه پرسودتر نفت سوریه که حتی در زمان داعش بسیار دوستانه تنها خریدار نفت داعش محسوب میشد و تا زمانیکه جهان حساس نشده بود روابطش خیلی هم دوستانه بود و شاید یکی از معدود کشورهای تامین کننده داعش رسما و علنا محسوب میشد که البته در داخل ترکیه هم خیلی پیچیده بود و از داماد تا پسر اردوغان درگیر پرونده های مربوطه بودند گویا. حالا هم کردها منابع نفتی سوریه را مجبور هستند از طریق همین ترکیه به یغما ببرند و یک همکاری در عین دشمنی ظاهری وجود داره و نفت مناطق کردی به نظر و همچنین ادلب سوریه توسط النصره به ترکیه برای مصرف صادر میشه که تجارت بسیار پرسودی را برای ترکیه رقم زده. حالا امروز در این اثنا ناگهان با یک حمله غیرمنتظره و تقریبا بی سابقه به میدان نفتی کونیکو و پایگاه امریکایی ها نزدکی دیرالزور را شاهد هستیم که در ظاهر احتمالا به مقاومت منتسب میشه و به نظر موقعیت مناسب برای مقابله به مثل در سناریوی میادین گازی/نفتی و برای کشیدن پای آمریکا به این درگیری در حالیکه ارتش سوریه به ظاهر تصمیمش بر مقابله با شاهراه قاچاق نفت در مناطق ادلب بود که به خودی خود بدون حساسیت برانگیختن منابع غارت کردها را هم هدف قرار میداد و شاید سازمان میت ترکیه با کشاندن آمریکا به این درگیریها بهترین استفاده را ببره از اونجاییکه نیاز داره در سوریه کمی شلوغ کنه تا حتی در یمن هم به اهداف خودش برسه بدون دغدغه سوریه و البته مسیر غارت نفت سوریه را هم تضمین کنه. با یک تیر چند نشان.
  21. یمن برای عربستان و بن سلمان به قدری حیثیتی است که حتی حاضر شد به خاطرش به ترکیه ( و به نظر طرف فعلا برنده در مناقشه ها با بیرقدارها و مزدورانش) و اردوغان رو بندازه. حضور اردوغان جدی است در این منازعه از جهات گوناگون و تمایل شدیدش که اتفاقا مثل یک دعوت عالی به چشمش اومد و چه بهتر که رخ داد. یک پیروزی دیگه برای اردوغان با این ترکیب خصوصا برای منافع عربستان از چندین جهت میتونه براش پرثمر باشه. هر چه در موقعیت میدانی داره به توان بی نهایت ائتلاف سعودی و حمایتهای بی دریغ ازش اضافه میشه، در مقابل یمنی ها در محاصره هر روز شرایطشون سخت تر میشه و چیزی که به توانشون اضافه نمیشه از طرفی بلکه کاهش هم پیدا میکنه با گذشت زمان و سخت گیریهای بیشتر جهانی و حالا هم که اردوغان با لشگر مزدورش و حتی احتمالا به صورت مستقیم از طریق پهپادی و اطلاعاتی وارد این کارزار شده. تنها کاری که ما میتونیم بکنیم اینه که اگر امکانش باشه در جبهه سوریه فعالتر بشیم و جبهات را کمی داغ کنیم تا اردوغان تمام توان مزدورانش را به یمن گسیل نکنه هرچند همچنان هم پیمانی پنهان و نانوشته صهیونیستها و امریکایی ها و ترکها و غرب خصوصا که بحث یمن هم پیش اومده هرگونه استقرار و توانایی ما برای برنامه ریزی در سوریه را سعی میکنه به نفع ترکیه مختل کنه (البته با تدارک برای بیقردار با پدافند و یا تاکتیک خاص تا مثل بار قبل ارتش ترکیه حالا مثل ویروس همه جا پخش شده در ادلب و اطراف با توپخانه و حمایت این پهپادها ابتکار عمل را نداشته باشه)
  22. اردن قبلا در حمله به سردار سلیمانی و ترور ایشون نقش مهمی را برای نیروی هوایی ایالات متحده بازی کرده بود. همچنین در اشغال سوریه و مهمترین منطقه یعنی در اشغال نگه داشتن تنف. قبلا با پیمان آسمان باز همانطور که بارها گفته شد و رصدها نشون میداد آسمان اردن دقیقا مثل آسمان یکی از ایالات آمریکا کاملا در اختیار آمریکایی ها و ارتش آمریکا بود (بماند نیروی هوایی انگلستان و صهیونیستها هم به کرات ازش استفاده میکنند) و حالا با این پیمان جدید و خطرناک که بیشتر به نظر به منظور حفظ و نگه داشتن ناحیه اشغالی تنف در سوریه با ریسک پذیری کمتری هست (دقیقا به معنای اشغال مثلث حیاتی سوریه و عراق و اردن و قطع ارتباط حیاتی ایران و عراق و مقاومت با مدیترانه از سمت سرراستش) ولی در هرگونه درگیری احتمالی در آینده نباید نقش مهم اردن و پایگاه های آمریکایی را برای آمریکا ضد ایران فراموش کرد. با پیمان جدید کل اردن به مثابه یک پایگاه بزرگ در اختیار ارتش ایالات متحده است و دولت و رژیم اردن هم قبلا نشان داده هرچند ساکت هست ولی ضدیتش با ایران در موقع لزوم حالا یا از سر بی اختیاری یا ناچاری یا نفوذ به شدت ضربه زننده خواهد بود. از اونجایی که زیرساختهای چندانی هم نداره احتمالا انتخاب شده چون نگرانی چندانی از پاسخ متقابل هم ندارند انتخاب کنندگانش در پشت پرده بر خلاف سعودی و امارات. چنین پیمان هایی نه تنها کار رصد و اطلاعاتی را سخت میکنه از استقرار نیروی های خراجی و دشمن در مناطق مختلف اردن و این دو کشور (سوریه و عراق) بلکه برنامه ریزی برای پلنهای موقع جنگ را هم دشوار میکنه چون اولا یک عنصر جدید را وارد معادلات میکنه (حضور رسمی یک کشور در معادلات به عمق تمام اون کشور) و دوم اینکه پیش بینی پذیری ها را کاهش میده از واحدهای استقراری نیروهای خارجی را و کمربندی که ایالات متحده از سرزمین های اشغالی بواسطه سنتکام داره ایجاد میکنه (اول هوایی و حالا زمینی) حالا دامنش به اردن و سعودی و امارات و کویت و عراق و بحرین و قطر و ترکیه حتی کشیده شده. یک خط لجستیکی مستقیم از مدیترانه تا خلیج فارس و دریای سرخ و دریای عمان.
  23. طبیعتا میبینیم وقاحت آمریکایی مسری است. کاری به این نداریم یک کشور باطنا مستعمره محسوب میشه یا خیر ولی حقش هست کره شمالی و چین هر گونه اقدام نظامی ای که میتونند در سواحل نزدیک ژاپن و کره جنوبی انجام بدند و هیچ کس هم حق اعتراض نداره. به همون بهانه که ژاپن در سواحل ما مانور نظامی میکنه ما و بقیه هم حق دارند هر جایی دلمون خواست حضور و ظهور و بروز نظامی داشته باشیم. (جالبه حالا اون سواحل و آبها را میشه مشترک حساب کرد بین اینها ولی خلیج فارس ما چه ارتباطی به ژاپن و ناوچش داره؟ اگر به این بهانه ها و تردد ناوگانها باشه که هر کشوری پس حق داره هر شهروندش هم از جایی رد شد ناوگان نظامی اعزام کنه برای تامین حقوقش! ) وضعیت آمریکا و فرانسه که روشن هست و گاوهاشون این اطراف تا وقتی هستند و شیر فلکه های نفت مگر به زور اسلحه مانع تجاوزشون از یک حدی بشی والا تا وسط پایتختت هم به بهانه های مختلف میان ولو ساختگی تازه به خرج خودت! و اگر هم نپذیرفتی یا مثل سوریه ویرانت میکنند یا میبرنت تحت فشار و تحریم.
  24. سپاه قدس باید فکری برای شیعیان مظلوم افغانستان بکنه. سالهای سال هزاره ها و شیعیان تحت ستم گروه های دیگه افغان به اسم اینکه اقلیت هستند (که جای بحث داره در جغرافیای متفاوت) قرار داشتند و انواع و اقسام ظلم ها و سختی ها و قتل عامها را بعضا با همدستی استعمار و اشغالگر تحمل کردند و حالا هم در دوران معاصر و تحت جوک دموکراسی باز توسط گروه های دیگه و حالا حتی حکومت مرکزی به بهانه های مختلف تحت ستم و کشتار قرار دارند و گرفتند. اشرف غنی برای بیشتر ماندن در قدرت ابایی نداره به سعودی باج بده یا آمریکایی ها خصوصا حالا که صندلی قدرتش را تحت تهدید میبینه و طالبان هم که بوی صندلی قدرت ممکن هست هر پیوندی را برقرار کنند و این وسط فقط شیعیان مظلوم هستند که هیچ طرف را ندارند و اتفاقا سیبل حملات هستند از هر چند سمت! البته قصه حالا و دیروز نیست این برای مردم مظلوم منطقه و خصوصا شیعیان که هیچوقت تقریبا حکومتی که در منطقه ازشون دفاع کنه وجود نداشته و همیشه چه در لبنان و چه عراق و چه ترکیه و افغانستان و پاکستان و ... تحت ستم بودند به جرم اقلیت بودن. حالا وظیفه ایران هست که در کنار دفاع از مظلومان از شیعیان هم بسته به وسعش دفاع کنه، چه به شکل تقویت حکومت شیعی و ایجاد یک کفه سنگین تر در منطقه و چه مستقیم و ورود قطعی در جبهاتی مثل افغانستان که محل تلاقی منافع دیگران هست. فاطمیون زحمات زیادی کشیدند در محور مقاومت و حالا وقتش هست با کمک بهشون بتونند برای دفاع از کشور ودشون و حقوق خودشون و مردمان خودشون هم قدمی بردارند در کنار نیروهای مقاومت. پ ن: طبیعتا این نگاه به هیچ وجه قومگرایانه یا مبتنی بر تعصب مذهبی نیست. اقلیتی در منطقه که تحت ستم هست از قضا فعلا یک بخشیشون هم شیعیان هستند. حتی فلسطینی ها هم به ظاهر در اکثریت قومی و مذهبی ولی در واقع اقلیت هستند و بنابراین کمک به شیعیان افغانستان یا فلسطینی ها هیچ نگاه قومی/مذهبی درش وجود نداره.
  25. با این اوصاف هرگونه فعالیت ورزشی باید برای ارتش عربستان و فرماندهانش ممنوع اعلام بشه.