Sorena_Noshad

VIP
  • تعداد محتوا

    1,228
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    6

تمامی ارسال های Sorena_Noshad

  1.   در سال 2007 ، شرکت بوئینگ قراردادی با نیروی هوایی ایالات متحده امضا کرد که طبق اون موظف شد تعداد 242 بال و بدنه جدید برای هواپیماهای A-10 تاندربولت تولید کنه.هواپیماها هر کدوم بین 35 تا 45 سال عمر خدمتی داشتن و خستگی سازه ناشی از چندین جنگ اون ها رو فرسوده کرده بود ؛ با توجه به تاخیر برنامه JSF و پیدا شدن مشتری های زیادی برای F-35 ، پیش بینی شد که حداقل تا 2028 این هواپیما در خدمت باقی بمونه بنابراین نیاز بود تا عمر بدنه صفر بشه.به نظر میرسه پروژه صاعقه هم چیزی مشابه همین پروژه هستش.مجتمع اوج بدنه ای جدید برای F-5E/F تولید میکنه که در اون صرفاً سکان عمودی دچار تغییراتی شده و دیگر سیستم ها روی همون بدنه سوار میشن.این فرضیه وقتی تقویت میشه که سالهاست میبینم هیچ تفاوتی در رادار ، موتور ، تسلیحات قابل حمل ، قابلیت های پروازی و.. بین صاعقه و تایگر وجود نداره و اگر هم پروژه ای برای ساخت یک جنگنده بر اساس پلاتفرم تایگرباشه این صاعقه 1 و 2 که تحویل میشه نیست.شایعاتی هم وجود داره که این پروژه روی فانتوم ها هم در حال انجام گرفتنه ؛ احتمالاً منظور از عمردهی انقلابی همینه..
  2. بررسی عملکرد Su-25 فراگ فوت در جنگ افغانستان: بخش سوم     فراگ فوت در یک پایگاه لجمن ناشناس در افغانستان   در سال 1986 ، پروازهای شبانه 4 فروندی تبدیل به یکی از اصلی ترین کاربردهای فراگ فوت در افغانستان شد.در این ماموریت ها ابتدا یک هواپیما که به بمب های منور SAB-100 و SAB-250 مجهز شده بود ، بمب ها را در ارتفاعی بالاتر از دیگر هواپیماهای دسته پروازی در منطقه هدف رها می کرد ؛ این بمب ها که به چتر کاهنده سرعت برای افزایش مداومت پرواز مجهز بودند هدف را برای دیگر هواپیماهای دسته پروازی مشخص می کردند.سپس 3 فروند Su-25 زیر این بمب ها پرواز کرده و با یک شیرجه ملایم هدف را با بمب و راکت منهدم می کردند.بین 12 اکتبر 1985 (20 مهر 1364) تا 17 اکتبر 1986 (25 مهر 1366) که دومین سری از خلبانان فراگ فوت در افغانستان و تیپ 378 ام حضور داشتند ، تعداد 15,620 سورتی پرواز جنگی انجام دادند که 34 درصد آن یعنی 5343 سورتی آن پروازهای از پیش برنامه ریزی شده و با اهداف مشخص و همچنین 2510 سورتی آن شبانه بود.تا آن تاریخ 72 مورد آسیب دیدگی برای هواپیماهای Su-25 ثبت شده بود که 54 مورد مربوط به اصابت گلوله های کالیبر پایین و توپ های ضد هوایی و 18 مورد هم مربوط به سرجنگی موشک های دوش پرتاب بود.چهار فروند فراگ فوت نیز به دلیل سقوط یا آسیب دیگی در حین فرود از رده عملیاتی خارج شده و 1 خلبان نیز کشته شده بود.اولین خلبان سقوط کرده در بین سری دوم خلبانان اعزامی ، سرهنگ دوم روتسکوی بود ؛ وی در 6 آوریل 1986 (17 فروردین 1365) ، در حالی که در یک دسته 4 فروندی هدایت یک Su-25 مجهز به دوربین را داشت به سمت یک مرکز لجستیک حفاظت شده مجاهدین در منطقه زوار پرواز می کرد مورد هدف قرار گرفت.دسته پروازی در ارتفاع پایین به این مرکز حمله کرده و وی قصد داشت از نتایج عملیات عکسبرداری کند که مورد اصابت یک موشک دوش پرتاب FIM-43 آمریکایی یا Strela-2M روسی و همچنین توپ های ضد هوایی قرار گرفت.او مجبور شد در حالی که در ارتفاع 820 پایی در حال گردش شدیدی بود ایجکت کند که باعث آسیب دیدگی شدید ستون فقرات و شکستگی یکی از دست های وی شد.پس از وقوع این حادثه خلبانان فراگ فوت ترجیح میدادند خود را به نزدیک ترین پایگاه رسانده و فرود اضطراری انجام بدهند تا آن که در منطقه دشمن ایجکت کنند.       موشک های دوش پرتاب استرلا (راست) و استینگر (چپ) در افغانستان   برای مثال در 18 آوریل 1986 (29 فروردین 1365) ، هواپیمای سرگرد کنستانتین اوسیپوف که لیدر یک دسته 4 فروندی در حمله به یکی از قلعه های مجاهدین در نزدیکی همان منطقه ایجکت روتسکوی بود در دومین شیرجه به سمت هدف مورد اصابت یک موشک دوش پرتاب قرار گرفت.این انفجار باعث سوراخ شدن یکی از مخازن سوخت موتور سمت راست شده و با شعله ور شدن آتش در زیر شکم هواپیما ، بخش بزرگی از سیستم های الکترونیکی هواپیما از کار افتادند.با وجود درخواست ها از پایگاه بگرام مبنی بر ایجکت کردن ، اوسیپوف تصمیم گرفت تا فراگ فوت زخمی را به یک باند فرود در نزدیکی شهر خوست در مرز پاکستان منتقل کند.اما مشکل فقط نشتی سوخت و آسیب دیدن سطوح کنترلی نبود ؛ یک بمب ترموباریک ODAB-500P هنوز زیر بال بود که از قضا سیستم رها سازی آن هم به دلیل آتش سوزی از کار افتاده بود.در حالی که هواپیما لحظه به لحظه در حال از دست دادن ارتفاع بود چرخ های فراگ فوت اوسیپوف توانست باند را لمس کند اما به دلیل سرعت زیاد ارابه های فرود شکسته و هواپیما با انحراف از باند به یک گاو برخورد کرده و در یک شالی کاری متوقف شد.خلبان سالم مانده بود اما هواپیما به دلیل آسیب دیدگی شدید قابل تعمیر نبود ؛ پرسنل فنی پس از جداکردن قطعات سالم آن را در گودالی با خرج شدیدالانفجار منهدم و دفن کردند.سومین سقوط چهار ماه بعد در 23 اوت 1986 (1 شهریور 1365) اتفاق افتاد.یک فراگ فوت به خلبانی سروان الکساندر اسمیرنوف ماموریت داشت تا پایگاهی به نام " کاکری و شرشری " - که در سال 1981 توسط مهندسین ایران و آلمان غربی در نزدیکی مرز ایران-افغانستان و مجاورت شهر مشهد احداث شده بود - را بمباران کند.هواپیما پس از ورود به منطقه مورد اصابت یک موشک دوش پرتاب قرار گرفته و سطوح کنترلی آن از بین رفت.خلبان که خود را در یک هواپیمایی بدون قابلیت فرمانبری می دید ایجکت کرده و توسط هلیکوپترهای میل Mi-8MT به پایگاه بگرام بازگردانده شد.چهارمین سقوط در 2 اکتبر 1986 (10 مهر 1365) اتفاق افتاد ؛ ستوان یکم اکساندر بارانوف در حالی که در یک پرواز تک فروندی از پایگاه بگرام کابل برای انجام عملیات بکاو و بکش شبانه به قصد نواحی هم مرز با پاکستان پرواز کرده بود ناپدید شد ؛ با وجود چهار روز جستجو هیچ اثری از وی و هواپیمایش پیدا نشد.     اثرات برخورد استینگر به Su-25 ؛ دور بودن موتورها از یکدیگر باعث میشد در صورت از دست رفتن یک موتور خلبان با موتور باقی مانده بتواند به پایگاه خود باز گردد   در سال 1985 ، توپ های 12.7 ، 14.5 و 20 میلی متری (اورلیکن) عامل 42 درصد سقوط های هواپیماهای نیروی هوایی شوروی در افغانستان بودند.گلوله های مسلسل 14.5 میلی متری تا ارتفاع 5 تا 6 هزار پایی موثر بودند در حالی که گلوله های 20 میلی متری اورلیکن تا ارتفاع 6560 پایی همچنان کشنده باقی می ماندند.طبق برآورد سازمان اطلاعات ارتش سرخ ، مجاهدین در سال 1986 کمتر از 530 مسلسل سنگین و 150 توپ اورلیکن در اختیار داشتند.در سال 1982 ، اولین شلیک یک موشک دوش پرتاب ثبت شد و یک سال بعد اولین شکار موفقیت آمیز آن.تعداد شلیک ها به ترتیب در 1984 به 62 ، 1985 به 147 و 1986 به 847 افزایش پیدا کرد ؛ این در حالی بود که طی این مدت فقط 23 فروند از هواپیماها و هلیکوپترهای ارتش سرخ توسط این موشک ها منهدم شدند.در ماه های مارس و آوریل 1986 و در عملیاتی بزرگ در نزدیکی شهر خوست ، در یک ماموریت سرگئی گریتکویچ - از خلبانان Su-25 - به مرکز گردان در بگرام اطلاع داد که بیش از 60 موشک دوش پرتاب به سمت هواپیماهای دسته او شلیک شده است.پس از بررسی مشخص شد که بیشتر آن ها راکت RPG-7 بودند که پس از گذشتن 4.5 ثانیه از شلیک و با فعال شدن تایمر خود منفجر می شوند و دود کوچک حاصل ان باعث ترس و دستپاچگی خلبانان می شوند.در پاسخ به تهدید رو به گسترش دوش پرتاب ها ، در سال 1986 همه فراگ فوت های حاضر در افغانستان به چهار پرتابگر فلر ASO-2V-01 در دو طرف دم مجهز شدند.این پرتابگرها که فلرهای PPI-26 را پرتاب می کردند در صورت استفاده به موقع می توانستند بسیار مفید باشند ؛ هر چند در مقابل حمله چندین دوش پرتاب کاری از پیش نمی بردند چون در مجموع تنها 126 فلر داشتند.بنابراین طراحان مجبور شدند تا 4 پرتابگر دیگر هم در قسمت بالای خروجی موتور نصب کنند تا مجموع فلرها به 256 عدد افزایش پیدا کند.این 8 پرتابگر این توانایی را به خلبان می دادند تا پس از ورود به منطقه هدف پس از هر شیرجه خود سوئیچ پرتابگر فلر را فشرده و هر بار 32 فلر یک چتر پوششی در مقابل موشک های حرارتی برای فراگ فوت فراهم کند ؛ در این صورت خلبان می توانست حتی تا 8 بار به سمت هدف یا اهداف خود شیرجه بزند.     فراگ فوت و پرتاب فلر (شراره)   افزایش تهدید از جانب توپ های ضد هوایی و موشک های دوش پرتاب تا مقر اصلی تیپ 378 ام در پایگاه بگرام کابل هم حس می شد.خلبانان مجبور بودند از ارتفاعی بین 7900 تا 9200 پایی با یک زاویه تند به سمت فرودگاه شیرجه زده و همزمان بدون خارج شدن از محوطه حفاظت شده اطراف پایگاه خود را در راستای باند قرار بدهند.با این وجود در 21 ژوئیه 1987 (30 تیر 1366) ، یک فروند Su-25 به خلبانی ستوان یکم کنستانتین پاولیکوف لحظاتی پس از بلند شدن از باند مورد اصابت موشک دوش پرتاب شلیک شده از یکی از ساختمان های کابل قرار گرفت.بعد از این حادثه ، همه نشست و برخواست ها در بگرام تحت پوشش دو فروند هلیکوپتر تهاجمی میل Mi-24 قرار گرفت که بی وقفه اطراف پایگاه را برای پیدا کردن نشانه ای از موشک های ضد هوایی مورد بررسی قرار می دادند.در اوایل سال 1987 ، با توجه به روند رو به رشد تلفات و آسیب دیدگی ها به دلیل تحویل موشک های دوش پرتاب FIM-92 استینگر دستورالعمل های جدیدی برای جلوگیری از این روند به خلبانان فراگ فوت ابلاغ شد.خلبانان باید در دسته های 4 فروندی و در ارتفاعی بین 19,700 تا 21,300 پا به سمت منطقه هدف رفته با فاصله 15 ثانیه از هم به صورت مستقیم رو هدف شیرجه بزنند ؛ هر کدام از هواپیماهای دسته پروازی باید از زاویه متفاوتی به سمت هدف شیرجه بزند تا ضریب موفقیت افزایش پیدا کند.این شیرجه باید با زاویه ای بین 15 تا 20 درجه انجام شده و بمب ها نیز تا حداقل ارتفاع 13 هزار پایی رها شوند و پس از آن خلبان همزمان با انتشار فلرها ، دماغه هواپیما را با زاویه ای بین 25 تا 30 درجه به سمت بالا متمایل کند تا دوباره بتواند به ارتفاع 19,700 پایی برگشته و آماده یک شیرجه دیگر شود.اما مدتی بعد ابلاغ شد که در همه ماموریت های از پیش برنامه ریزی شده ، هواپیماها صرفاً باید در یک تقرب و شیرجه همه مهمات خود را رها کنند ؛ با این وجود ، بعضی اوقات در عملیات های پشتیبانی نزدیک لازم می شد تا فراگ فوت ها با وجود همه خطرها در ارتفاع پایین پرواز کرده و سه یا چهار نوبت اهداف را بمباران کنند.     فراگ فوت های حاضر در یکی از پایگاه های لجمن در افغانستان ؛ هواپیمای اول به یک بمب ترموباریک ODAB-500P مسلح است   در ژوئیه 1986 (اواخر تیر و اوایل مرداد 1365) ، ماموریت پشتیبانی از یک عملیات وسیع ارتش سرخ و انهدام نیروهای مجاهدین در نزدیکی شهر قندهار در جنوب افغانستان به تیپ 378 ام شکاری ابلاغ شد.با آغاز عملیات ، فراگ فوت ها با انجام روزانه بین 30 تا 40 سورتی پرواز ، پشتیبانی مناسبی از نیروهای زمینی به عمل آوردند اما مقاومت مجاهدین در مقابل سربازان ارتش سرخ باعث افزایش شدید تلفات نیروهای پیاده شد.ورود شبانه کاروان های مهمات ، نیرو و تدارکات از مرز پاکستان دلیل اصلی این مسئله بود.فرمانده سپاه چهلم برای جلوگیری از آسیب بیشتر به فراگ فوت های مستقر در بگرام دستور مین گذاری 12 مسیر مشکوک منتهی به منطقه عملیات را ابلاغ کرد.مین گذاری با فراگ فوت نیازمند آن بود که خلبان با سرعتی بین 550 تا 700 کیلومتر در ساعت و در ارتفاعی بین 660 تا 1300 پا پرواز کرده و پس از رسیدن به نقطه رها کردن مین ها مدت 12 ثانیه بدون هیچ انحرافی به طرفین هواپیما را نگه دارد و سپس برای نقطه بعدی گردش کند که این مسئله آن را به هدفی آسان برای توپ ها و موشک های دوش پرتاب تبدیل می کرد.ستوان یکم السکاندر کوشکین یکی از خلبانان فراگفوتی بود که ماموریت داشت با استفاده غلاف مین ریز KMGU-2 چهار جاده را مین گذاری کند ؛ او در مورد این ماموریت خود می گوید: "ما برای به حداکثر رساندن شانس موفقیت عملیات تصمیم گرفتیم که دو فروندی و به صورت شبانه پرواز کنیم.من در حالی که هواپیمای همبالم منطقه هدف را با بمب های منور روشن کرده بود مشغول مین ریزی جاده ها شدم. توپ های ضد هوایی آتش خود را متوجه بمب ها که با سرعتی آهسته از بالای سر من با چتر پایین می آمدند کرده بودند و مرا که با فاصله از منطقه روشن شده در حال مین ریزی بودم نمی دیدند.من همزمان هم باید هواپیما را در راستای جاده حفظ می کردم و هم مراقب تپه های اطرافم می بودم. "   ادامه دارد..  
  3.   عرض کردم این صرفاً ادعاست - هر چند دور از ذهن هم نیست - اما یکی از سایت ها مدعی شده بود که اسرائیل تمامی تحرکات روسها در سوریه رو با هواپیماهای شنود و آواکس G.550 زیر نظر داشته و داره و حتی مدعی اسکورت هواپیماها در بدو ورود به خاک سوریه توسط MiG-29 های سوری بود..   http://theaviationist.com/2015/09/23/how-the-russians-deployed-28-aircraft-to-syria/   احتمالش زیاد هست که برای جلوگیری از عبور از دریای مدیترانه و رهگیری توسط آواکس و رهگیرهای اسرائیلی از مسیر ایران عبور کرده باشند ؛ چیزی که این فرضیه رو تقویت میکنه اینه که هواپیماها همه جزو بهترین ها در تایپ خودشون در لیست موجودی های نیروی هوایی روسیه هستن.هواپیمای Su-30SM اولین باریه که برای ماموریت رزمی به خارج از روسیه پرواز میکنه و پس از Su-35S بهترین جنگنده عملیاتی این کشوره ، بمب افکن Su-24M2 و Su-25SM هم جزو بهترینها و همه مدل اختصاصی هستند.
  4. یک مقام نظامی در مصاحبه با CNN اعلام کرده که هواپیماهای روسی به هواپیماهای ترابری An-124 چسبیده بودن و همه فرستنده های خودشون رو هم برای جلوگیری از شناسایی شدن خاموش کرده بودن وارد سوریه شدن..   فاکس نیوز هم به نقل از Aviationist ادعا میکنه که هواپیماهای روسی ابتدا در پایگاه سوم شکاری همدان فرود اومدن و بعد از سوختگیری از طریق آسمان عراق و با استفاده از پادهای جنگ الکترونیک - و خاموش کردن سیستم های فرستنده - وارد سوریه شدن.   http://edition.cnn.com/2015/09/24/politics/syria-russian-fighter-jets/index.html http://www.foxnews.com/politics/2015/09/24/russians-syrians-and-iranians-setting-up-military-coordination-cell-in-baghdad
  5. فرودگاه باصل اسد در بندر لاتاکیا (لاذقیه) سوریه صرفاً میزبان تعدادی میل Mi-14P و کاموف Ka-28 نیروی دریایی سوریه هستش و هیچ شلتری نداره ؛ هلیکوپترهای سوری روی زمین و هواپیماهای اعزامی هم در خزشراه فرودگاه مستقر هستن (به نظر نمیرسه رمپ گنجایش اینها رو داشته باشه).   فرودگاه   در ضمن اعزام 4 فروند Su-30SM به عنوان یکی از پیشرفته ترین دارایی های نیروی هوایی روسیه صرفاً برای ایجاد یک یگان آلرت چابک توجیه پذیره..
  6. 12 فروند Su-24 فنسر و 12 فروند Su-25 برای ماموریت های پشتیبانی نزدیک و ضربتی به همراه 4 فروند Su-30SM برای تامین امنیت پایگاه و هواپیماهای در حال ماموریت..  
  7. بررسی عملکرد Su-25 فراگ فوت در جنگ افغانستان: بخش دوم     در جنگ افغانستان کنترلر های شکاری خط مقدم که عموماً همراه با نیروهای زمینی در منطقه مستقر می شدند نه تنها موقعیت هدف و میزان خسارت وارده بعد از بمباران که میزان کارایی هر نمونه از تسلیحات - به ویژه سلاح های تازه تحویل شده - بر علیه اهداف مختلف را نیز تحلیل و به اسکادران گزارش می کردند.از نظر این کنترلرها ، اگر یک هدف مشابه را در نظر بگیریم ، یک هواپیمای Su-25 درصد موفقیتی به مراتب بالاتر از چندین جنگنده - بمب افکن مثل Su-17 و MiG-27 در انهدام آن دارد.با طولانی تر شدن جنگ ، به تدریج روش های استفاده از هواپیماهای Su-25 تغییر پیدا کرد ؛ بخشی از ماموریت های پشتیبانی نزدیک و ضربتی به هلیکوپترهای میل Mi-8MTV و Mi-24 هوانیروز ارتش شوروی واگذار شد و فراگ فوت ها مامور شدند با پرواز بر فراز مناطق ایستایی منتظر در خواست کمک از جناب هلیکوپترها باقی می ماندند.این تاکتیک بسیار کار آمد بود.در ابتدا یک دسته دو فروندی از هلیکوپترهای Mi-8 -  که توانایی پرواز در ارتفاع و سرعت پایین را داشتند - بر روی هدف گردش کرده و با علامتگذاری آن به وسیله نشانه گذارهای آتش یا دودزا موقعیت تقریبی آن را مشخص می کردند.در این لحظه دو فروند Su-25 ارتفاع خود را کم کرده و موضع توپ های ضد هوایی - در صورت وجود - را منهدم می کردند.حالا که منطقه از وجود این توپ ها پاکسازی شده بود وقت آن بود که هلیکوپترهای تهاجمی Mi-24 و دسته دیگری از فراگ فوت ها انهدام و پاکسازی هدف را تکمیل کنند.     هلیکوپترهای میل Mi-24 (بالا) و Mi-8 (پایین) در افغانستان   در 2 فوریه 1983 (18 بهمن 1361) ، مجاهدان افغان تکنسین های فنی روس شاغل در یک کارخانه کود شیمیایی در نزدیکی شهر مزارشریف در شمال افغانستان را ربوده و اعدام کردند.فرماندهی ارتش سرخ در افغانستان دستور تلافی داد و فراگ فوت ها آماده شدند تا عملیات مشترکی با هلیکوپترها انجام بدهند.چهار فروند Su-25 با استفاده از بمب های ترموباریک ODAB-500P ، سقوط آزاد با سرجنگی شدیدالنفجار و همچنین راکت های S-8 به گروهی از مجاهدین که مسئول این ترور بودند حمله ور شدند و تلفات سنگینی به آنها وارد کردند.بلافاصله دسته ای از هلیکوپترهای Mi-24 به اضافه 6 فروند Mi-8 بر سر نیروهای از هم پاشیده ظاهر شدند تا مطمئن شوند حتی یک نفر هم نمی تواند زنده از مهلکه فرار کند.از دیگر موارد استفاده از Su-25 مین ریزی هوایی بود.معمولاً فراگ فوت در این ماموریت ها با دو یا چهار غلاف KMG-U که هر کدام حاوی 24 مین ضد نفر یا ترکش شونده بودند مجهز می شدند.به صورت استاندارد، در این ماموریت ها هواپیما باید با سرعتی بین 700 تا 750 و ارتفاعی بین 900 تا 1000 متر مین ها را رها می کرد اما هنگامی که نیاز به مین گذاری متراکم یک منطقه مشخص بود ارتفاع مناسب به 300 تا 500 کاهش می یافت تا مین ها کمتر با جریان باد پراکنده شوند.در سال 1984 ، 80 درصد عملیات های مین ریزی هوایی توسط فراگ فوت ها انجام شد.   انهدام هدف از دید گان سایت کامپیوتری ASP-17BTs-8 ؛ این سیستم توانایی انجام محاسبات بالستیک برای تضمین دقت هدفگیری توسط همه تسلیحات فراگ فوت را دارد   علاوه بر اینها ، فراگ فوت پای ثابت عملیات های بکاو و بکش بود ؛ در این ماموریت ها خلبانان با اطلاعات کسب شده توسط سپاه چهلم - همه یگان های ارتش سرخ در افغانستان تحت فرمان این سپاه بودند - نسبت به منطقه عملیات توجیه می شدند و با ترکیبی از غلاف های راکت انداز UB-32-57 و دو تیر بمب سقوط آزاد 250 یا 500 کیلوگرمی به پرواز در می آمدند و هر هدفی را می دیدند منهدم کردند.از سال 1985 ، مقرر شد که هواپیماهای Su-25 با وجود فقدان تجهیزات پرواز شبانه ، این عملیات ها را در شب هم انجام بدهند.مجاهدین برای در امان ماندن از حملات بمب افکن ها ، عمده تجهیزات و مهمات خود را شبانه و در قالب ستون های خودرویی وارد کرده و با چراغ روشن حرکت می کردند.در این زمان ، فراگ فوت ها در مرحله اول با بمباران صخره های مسیر به وسیله بمب های سقوط آزاد که باعث ریزش بهمن و سنگ و بسته شدن جاده میشد این اهداف متحرک را به اهدافی ثابت تبدیل کرده و در مرحله دوم با راکت های خود ستون را منهدم می کردند.به منظور جلوگیری از برخورد با کوه ، خلبانان مجبور بودند در ارتفاع پایین پرواز کنند که این مسئله باعث شد حداقل یک مورد سقوط به دلیل برخورد با موانع زمینی در این ماموریت های شبانه ثبت شود.     فراگ فوت های مستقر در یکی از پایگاه های لجمن ساخته شده با ورقه های پلیتی (PSP) در جریان جنگ افغانستان   از بهار سال 1985 (زمستان 1363) به بعد ، یگان های Su-25 مستقر در فرودگاه بگرام گشت های هوایی ثابتی را بر فراز کابل و مرکز استقرار ستاد سپاه چهلم در این شهر به منظور شناسایی و انهدام حملات توپخانه ای و راکتی به آن آغاز کردند.علاوه بر آن ، همیشه دو فروند Su-25 در حالت آلرت و مسلح در پایگاه حاضر بودند تا بر علیه نیروهای احمد شاه مسعود به کار گرفته شوند ؛ وی قدرتمندترین رهبر جهادی افغانستان بود که به واسطه محبوبیتش در بین مردم اعتماد به نفس بالایی داشت و در عین حال منفورترین شخص برای پرسنل ارتش سرخ در افغانستان به شمار می رفت.به خلبانان حاضر در این جنگ اعلام شده بود که هر کس بتواند وی را بکشد فوراً مدال قهرمان اتحاد جماهیر شوروی به وی داده خواهد شد.با گذشت زمان و تحویل موشک های دوش پرتاب و توپ های ضد هوایی بهتر به مجاهدین ، نسبت آسیب دیدگی هواپیماها نسبت به تعداد ماموریت ها روز به روز بیشتر می شد.در یکی از این موارد، یک فروند Su-25 با 165 نقطه اصابت گلوله و ترکش رکورد زنی کرد.اگر چه به واسطه زره محافظ کاکپیت ، خلبان آسیبی ندیده بود اما این گلوله ها باعث آسیب شدید به موتورها ، مخازن سوخت ، سطوح کنترلی و از کار افتادن سیستم های حیاتی شد که با این وجود خلبان توانست فراگ فوت را به پایگاه بازگرداند.این هواپیما طی مدتی کوتاه با تعمیر و تعویض سیستم ها و قطعات آسیب دیده به رده عملیاتی بازگشت.       بالا: راکت 330 میلی متری S-25-OF در تیوب PU-O-25  | پایین: غلاف راکت انداز 122 میلی متری B-13L و راکت S-13-OF    در پاسخ به افزایش قدرت پدافندی مجاهدین، یگان های Su-25 به تسلیحاتی نیاز داشتند که بتوانند بدون وارد شدن به نزدیکی هدف و قرار گرفتن در تیررس توپ های ضد هوایی و موشک های دوش پرتاب ، اهداف را با دقت و قدرت بالا منهدم کنند.در پاسخی فوری به این نیاز ، فراگ فوت ها به غلاف های راکت اندازهای کالیبر بالا مثل B-13L با راکت های 122 میلی متری S-13-OF با 37 کیلوگرم سرجنگی شدیدالانفجار / ترکش شونده ، بردی حدود 4 کیلومتر و توانایی 3 متر نفوذ در موانعی مثل صخره هایی که به عنوان پوشش انبارهای مهمات و مقرهای مجاهدین استفاده می شد و همچین راکت های 330 میلی متری S-25-OF و S-25OFM با سرجنگی 200 کیلوگرمی مجهز شدند.علاوه بر این ، در ماموریت های ضد تجمع نیروهای مجاهدین از غلاف توپ SPPU-22-01 حاوی یک توپ دولول GSh-23 استفاده می شد.برای مثال در آوریل 1986 (فروردین 1365) ، چهار فروند Su-25 مسلح به این غلاف به عنوان پیشقراول دسته ای از هلیکوپترهای تهاجمی که قصد فرود در زوار در جنوب افغانستان را داشتند پرواز کرده و با پاکسازی منطقه از نیروهای مجاهدین باعث شدند هیچ کدام از هلیکوپترها آسیب نبینند.در همان ماه ، اولین شلیک عملیاتی یک موشک هدایت شونده هوا به زمین از Su-25 توسط سرهنگ دوم الکساندر وروتسکوی فرمانده تیپ 378 ام به همراه یکی از افسران ارشد آن یگان با موشک Kh-23 ثبت شد.اما هدایت رادیویی این موشک باعث شده بود تا محبوبیت مناسبی بین خلبانان Su-25 نداشته باشد ؛ به دلیل تک سرشینه بودن نمونه های رزمی فراگ فوت و برد کم این موشک، خلبان باید همزمان با هدایت موشک به سمت هدف مانورهایی را برای آن که مورد اصابت آتش پدافند ضد هوایی قرار نگیرد نیز انجام دهد و پرواز در مناطق کوهستانی نیز این مشکل را تشدید می کرد.       راست: موشک Kh-29L | چپ: موشک Kh-25ML   موشک های هدایت لیزری Kh-29L و نمونه بهبود یافته آن Kh-29ML هنگامی که توسط  نشانه گذار Kylon-PS نصب شده روی دماغه هواپیمای حامل یا همبال هدف گیری می شدند نتایج بسیار بهتری داشتند.اما بهترین نتایج زمانی حاصل می شد که یک کنترلر شکاری از روی زمین لیزر را به روی هدف می تاباند.در ابتدا ، نشانه گذار لیزری این کنترلرها بر روی خودروهای تاکتیکال معمولی نصب می شد اما مدتی بعد یک خودروی ویژه برای این افراد آماده شد.این خودرو در واقع یک نفربر BTR-80 بود که به سیستم ناوبری اینسریایی ، رادیوی هوابرد R-862 و دیگر رادیوهای مورد استفاده در جنگنده ها مجهز شده بود ؛ علاوه بر آن رادیوی استاندارد نفربر هم برای برقرای ارتباط با نیروهای شناسایی حاضر در محل حفظ شده بود.سایت اپتیکی و نشانه گذار لیزری نیز در داخل نفربر نصب شده و فقط در موارد نیاز بیرون آورده می شد تا هدف گیری کند.دقت موشک Kh-29L و قدرت سرجنگی 317 کیلوگرمی آن بسیار بالا بود.راکت های 330 میلی متری S-25L که در واقع راکت های غیر هدایت شونده S-25 با جستجوگر و بالچه های مشابه موشک های Kh-29L و Kh-25ML بودند نیز عملکرد درخشانی داشتند.این راکت ها معمولاً از فاصله 4 تا 5 کیلومتری هدف و پس از یک شیرجه ملایم (25 الی 30 درجه) شلیک و در اکثر موارد میزان خطای آن نسبت به مرکز نقطه هدف 1.5 تا 2 متر بیشتر نبود.طبق اطلاعات منتشره از طرف کمپانی سوخوی ، از 139 تیر موشک هوا به زمین شلیک شده از انواع جنگنده بمب افکن های شوروی در جنگ افغانستان 137 تیر به هدف اصابت کرده است.   نفربر BTR-80 تغییر یافته برای نشانه گذاری لیزری   از فراگ فوت گهگاهی در ماموریت های شناسایی نیز استفاده می شد ؛ به دلیل نصب نشدن هیچ تجهیزات شناسایی بر این هواپیما ، منطقه هدف صرفاً توسط دید چشمی خلبان شناسایی و ثبت می شد.با این وجود ، با درخواست فرمانده تیپ 378 ام حداقل یک فروند Su-25 به یک غلاف حاوی دوربین مجهز شد تا پس از عملیات های ضربتی از وضعیت هدف عکس برداری کند.این کارایی بالا و گستردگی وظایف محوله به فراگ فوت باعث فشار سنگینی به خلبانان و هواپیماها شده بود.مجموع ساعات پروازی خلبانان Su-25 در این جنگ بعضاً چندین برابر همکارانشان در یگان های  Su-17 ، MiG-23 و MiG-27 بود.هر فروند Su-25 در سال چیزی حدود 500 سورتی پرواز عملیاتی انجام می داد و حتی نمونه هایی با 900 تا 950 سورتی هم وجود دارد.این جنگنده ها هنگامی که به نوبت اورهال خود می رسیدند به همراه خلبانانی که " تور انجام وظیفه افغانستان " را به اتمام رسانده بودند به روسیه باز می گشتند.حفظ ارتباط رادیویی امن بین واحد های مختلف ارتش سرخ در افغانستان یکی از مهم ترین وظایف نیروی هوایی بود.بدین منظور ، هواپیماهای رله رادیویی آنتونوف An-26RT ملقب به حلقه با پرواز بر فراز آسمان ، ارتباط بین کنترلرهای زمینی و هواپیماهای بمب افکن را برقرار می کردند.علاوه بر آن ، گاهی اوقات هواپیماهای پست فرماندهی ایلیوشین IL-22  Coot-B که به تجهیزات قدرتمند فرماندهی ، کنترل و ارتباطی مجهز شده بودند و می توانست همزمان تعداد زیادی جنگنده را کنترل کند نیز بر فراز افغانستان پرواز می کردند.هواپیمای Su-25 قادر بود در مناطق پست و هنگامی که نیروهای خودی را در خط دید مستقیم داشت با استفاده از رادیوی FM / VHF مدل R-828 خود با نیروهای زمینی ارتباط برقرار کند.   ادامه دارد..
  8.   لینک از شرکت سازنده میزارم که این بحث تموم بشه..   http://www.raytheon.com/capabilities/products/lgr   موشک ها در زمان طراحی و تولید به عنوان یک پرتابه هدایت پذیر ساخته شدن ، راکت های هدایت شونده پرتابه های غیر هدایت شونده ای هستن که با اتصال کیت به اونها (که ممکنه 20 سال تو انبارها به عنوان " راکت " خاک میخوردن) قابلیت نقطه زنی پیدا کردن.
  9. محمد جان ، ابتدا نظرتون در مورد پوشش هواپیماهای بمب افکن توسط تامکت و فالکروم و این که چگونه امکان پذیره بفرمایید چون بدون پوشش هوایی تمام سناریو رو هواست..
  10.   باید صفر تا صدش نوسازی بشه..       فکر کن بخوای نوهد رو با هرکولس روی پایگاه های امارات یا عربستان بفرستی..
  11. این رزمایش در واقع تمامی مراحل هدف قرار دادن یک پایگاه هوایی رو شبیه سازی میکنه ، هواپیماهای F-14A و MiG-29A در نقش تاپ کاور بمب افکن ها رو همراهی میکنن و هر دسته وظیفه مشخصی بسته به توانایی هواپیماش داره.خط شکن احتمالاً فنسرهای با Kh-58 ضد رادار هستن ؛ باند با هواپیماهایی مثل F-5E/F و F-7M (متاسفانه احتمالاً بدون مهمات ضد باند) بمباران میشه ؛ رمپ - که عکس هاش موجوده - توسط فانتوم ها با Mk 81/2 و متاسفانه نه چندان موفقیت آمیز بمباران میشه و وظیفه زدن شلترها هم بر عهده Su-24 های مسلح به Kh-29L هستش  که در کنار بمباران اهداف  درگیری هوایی نزدیک - احتمالاً تست موشک فکور با کرار - هم شبیه سازی شده که قاعدتاً عکسی ازش نشون داده نمیشه.اون تیپ 65 نوهد هم معلوم نیست فازشون چی بوده ! در واقع نیروی هوایی سعی کرد با همون تجهیزاتی که داشت یک عملیات ضد ایر بیس رو اجرا کنه که شاید در مرحله مانور جالب باشه ولی در عمل شانس موفقیتش به دلیل کمبودهای آشکار در زمینه جنگنده و مهمات پایینه.نکته خوشحال کننده اون درک درست نیروی هوایی از نقاط قوت (هواپیماها و تسلیحات مدرن) کشورهای منطقه و نقاط ضعف (تجمع شدید گردان های شکاری در پایگاه های محدود) هست که سعی میکنه در صورت وقوع درگیری پایگاه های هوایی رو از کار بندازه تا اجازه استفاده از نقاط قوت رو به حریف نده.   اما نکات ناراحت کنندش در مرحله عمل به این سناریو با این تجهیزات:   1- هواپیماهای F-14A و MiG-29A توانایی فراهم کردن چتر پوششی برای بمب افکن ها در مقابل هواپیماهای شکاری کشورهای همسایه ندارن.   2- هواپیماهای ایرگارد و تایگر به دلیل برد کم و بعد مسافت محل استقرارشون و همچنین این مسئله که توان سوخت گیری هوایی و حمل بمب های هدایت شونده ندارن از معادله حذف میشن.   3- تعداد پایین فنسرها و نبود مهمات ضد شلتر روی فانتوم ها برای پوشش این مسئله.   4- بمبباران باند با مهمات سقوط آزاد ترک شونده / شدیدالانفجار و خوشه ای تاثیری بر روی اون نداره و نیاز به مهمات مخصوص و دو مرحله ای برای نفوذ به سطح زیرین باند و انهدام اون هست.    نفوذ به عمق خاک دشمن و بمباران پایگاه های هوایی نیاز به از کارانداختن سیستم های راداری و پدافندی با تجهیزات جنگ الکترونیک و در صورت نیاز موشک های ضد رادار داره ، برای مقابله با هواپیماهای آلرت نیاز به اسکورت توسط شکاری های همتراز ، برای از کار انداختن باند مهمات ضد باند ، برای انهدام شلترها بمب / موشک های مخصوص ، برای رمپ های پروازی نیاز به بمب های خوشه ای با بمبلت های قوی و با قابلیت زمانبندی اون ها و..   حالا همه این مسائل رو با این دید بهش نگاه کنید که پایگاه های هوایی کشورهای عربی (که هدف از این رزمایش اون ها هستن) همه دو تا سه باند دارن و شلترها هم در چندین گوشه پایگاه پخش شدن..
  12. به احتمال زیاد این رسانه ای نشدن میدون تیر و فیلم ها و عکس ها هیچ ربطی به مذاکرات و این صحبت ها نداره ، نیروی هوایی در اوج مذاکرات در بندرعباس رزمایش تهاجم به جزایر و سواحل خلیج فارس توسط کشورهای عربی رو شبیه سازی کرد.   نهاجا ، نیروییه که در دیگر کشورها به عنوان نیروی هوایی رسمی ایران (Iranian air force) شناخته میشه بر خلاف نیروی دریایی و هوافضای سپاه هیچ محدودیتی در زمینه رزمایش نداره.       شواهدی هست مبنی بر تولید راکت های هدایت لیزری در داخل کشور..   با این خبرها من احساس میکنم این رزمایش هم دشمن فرضیش کشورهای عربی باشن ، بمباران رمپ و باند و ضدرادار چیزی نیست که بتونی در جنگ با آمریکا روش سرمایه گذاری کنی..
  13.   حالا میخوای چه نتیجه ای بگیری ؟
  14.   فشار به سازه هواپیما ، کاهش سرعت ، کاهش مانورپذیری ، کاهش برد و..
  15.   میشه بفرمایید چرا فول لود نمیشن ؟   این چه رزمایشیه که فانتوم نداره ؟!
  16. ممنون از لطف همه دوستان :rose:     هر چند به دلیل مدت کوتاه این جنگ و این که به تازگی اتفاق افتاده و اطلاعات هنوز حفاظت شده است ، مطالب کمی ازش وجود داره اما تجربه Su-25 در چچن و گرجستان هم جالبه که انشاء الله در آینده حتماً کار خواهد شد.       7 فروند ( 4 فروند Su-25K تک سرنشینه رزمی و 3 فروند Su-25UBK دوسرنشینه آموزشی ) در جریان جنگ اول خلیج فارس به ایران پناهنده شدن و 6 فروند هم از روسیه خریداری شده که تعدادی (احتمالاً 3 فروند ، دو فروند تک سرنشینه و یک دو سرنشینه آموزشی) همراه با خلبانان برای شرکت در عملیات های پشتیبانی نزدیک و آموزش مجدد خلبانان سابق Su-25 و Su-22 ارتش عراق به این کشور رفتن و احتمالاً در اون اوایل مسئولیت پرواز هم با خلبانان ایرانی بوده.     فراگ فوت های نیروی هوایی سپاه در عراق     انشاء الله به اون بخش هم میرسیم..
  17.   زیردریایی فاتحه ؟
  18. Sorena_Noshad

    تاپیک جامع نمایشگاه های دفاعی خارجی

    احتمالاً ایشون یه جورایی نقش واسطه و فرستاده رو در قضیه خرید جنگنده بازی میکنن..
  19. به نام خدا     سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی   مقدمه   متن حاضر خاطرات یکی از خلبانان برجسته نیروی هوایی و قهرمان جنگ ، سرتیپ خلبان عبدالحمید نجفی از روزهای اول شروع جنگ اول خلیج فارس و تجاوز نیروهای ائتلاف به رهبری ایالات متحده به حریم هوایی و دریایی ایران و تلاش نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از این مسئله و استفاده از خاک ایران برای حمله به عراق است.راوی این سطور از خلبانان قدیمی F-5E/F تایگر نیروی هوایی و دارای رکورد 425 سورتی پرواز جنگی و 132 سورتی پرواز برون مرزی است که بعد از شهید اردستانی دومین خلبان از لحاظ آمار ماموریت های برون مرزی در بین خلبانان تایگر است.در ضمن وی شکار یک فروند MiG-23 فلاگر عراقی را نیز در کارنامه خود دارد.گفتنی است در زمان رخ دادن این اتفاقات ایشون معاونت عملیات پایگاه دوم شکاری تبریز ، شهید مصطفی اردستانی معاونت عملیات نهاجا و شهید ستاری فرماندهی نیروی هوایی را بر عهده داشتند.   دی ماه 1369 / ژوئن 1991   آمریکا از آسمان و زمین و دریا به عراق حمله کرده بود ؛ ماموریتی به پایگاه ما ابلاغ شد.اردستانی گفت: حمید ، سریع دوازده فروند هواپیما بردار و به امیدیه بروید تا من برسم.   صبح روز سه شنبه هجدهم دی ماه 1369 با دوازده فروند F-5E به سمت امیدیه پرواز کردیم.ناو هواپیمابر آمریکا در دهانه ماهشهر ایستاده بود و با موشک کروز عراق را هدف قرار می داد.مسیر این موشک ها دقیقاً از روی خاک ما می گذشت.جناب ستاری با این که فرمانده نیرو بود به رادار ماهشهر رفته بود و مثل یک نظامی عادی در آنجا فعالیت می کرد.ایشان به من گفت: در امیدیه فرود نیایید ، هر دوازده فروند به طرف ماهشهر بیایید و دستورات رمزی داده شد ، یعنی تحت کنترل و دستورات من باشید. هر دوازده فروند به حالت رژه و به صورت چهار فروندی روی خلیج فارس رفتیم.طبق قرار قبلی به سمت ناو رفتیم و متوجه شدیم رادیوی هواپیماها هک شده است.کمی ارتفاع گرفتیم و دقیقاً با رد شدن از ارتفاع 2 هزار پایی رادیوها وصل می شد ، ولی در این ارتفاع در برد موشک ناو آمریکا بودیم.با توجه به تجربیات قبلی می دانستیم که آن ها به صورت هدف دار می خواهند ما را به ارتفاع بالا ببرند.چون لیدر بودم و همه باید در هر پرواز مطیع لیدر باشند سریع ارتفاع را کم کردم و در دوازده فروند در حداقل ارتفاع قرار گرفتیم.رادیو قطع بود و صدای ستاری را نداشتیم.با دست علامت می دادم. تصمیم گرفتیم گردش کنیم.تقریباً در 15 مایلی ناو شروع به گردش کردیم و در همین زمان هم ناو شروع به گردش به سمت آب های بین المللی کرد و نود درجه گردش کرد ولی ما نباید خودسرانه کار می کردیم.با رسیدن به خشکی ارتفاع گرفتیم و روی رادیو به جناب ستاری گفتم: هر دوازده فروند به امیدیه می رویم ، وضعیت بنزین مناسب ادامه پرواز نیست.ایشان تشکر کرد و هر دوازده فروند در امیدیه فرود آمدیم.شب جناب ستاری و اردستانی به امیدیه آمدند.جناب ستاری گفت: آقای نجفی پروازهایتان را از فردا تنظیم کنید.طوری برنامه ریزی شود که تمام مدت در آسمان هواپیما داشته باشیم و منطقه هم زیر نظر باشد ؛ پرواز امروز شما از نظر نظامی و سیاسی خیلی مهم بود.     یک فروند جنگنده F-5E نیروی هوایی در کنار یک هواپیمای آموزشی MiG-29UB   شبانه برنامه ریزی کردیم ؛ اولین پرواز صبح را برای خودم برنامه ریزی کردم.صبح روز بیستم دی ماه 1369 ، دو فروند F-5E روی باند قرار گرفتیم و سریع به پرواز در آمدیم.شماره دو پرواز جناب رحیمی بود.حدود پانزده دقیقه از پرواز می گذشت که متوجه یک هواپیمای خیلی باریک شدم که به سمت ما می آمد.آماده درگیری شدم و به سمتش پرواز کردم.کمی جلوتر رفتم و متوجه شدم که یک موشک است ! سرعتش کمتر از سرعت صوت بود.دقیقاً روی شهرک مرغزار در ماهشهر قرار داشتیم.از رادار کسب تکلیف کردم و پرسیدم: موشک را بزنیم یا نه ؟ در کنار موشک و با فاصله پرواز کردیم.رادار باید با تهران هماهنگ می کرد.حدود 23 دقیقه با موشک پرواز کردیم تا این که به نزدیکی مهران رسیدیم که دستور آمد فعلاً کاری نداشته باشید. صبح روز جمعه، بیست و یکم دی ماه 1369 در گردان پروازی امیدیه بودیم که یک ماموریت مهم شناسایی به من ابلاغ شد.هدف شناسایی ناو آمریکایی بود و به دلیل مسائل امنیتی فقط من ، اردستانی و ستاری از این ماموریت خبر داشتیم.حدود ساعت ده صبح با دو فروند F-5E روی باند پایگاه پنجم شکاری امیدیه قرار گرفتیم ؛ لیدر دسته من بودم و شماره دو جواد معصومی بود.با رساندن موتور به صد در صد به پرواز در آمدیم.روی رادیو به بندر ماهشهر گفتم: برای پرواز آموزشی دو فروند به بندر دیلم می رویم.از آنجا به برازجان می رویم و بعد به بهبهان و در نهایت در امیدیه فرود می آییم.با توجه به اینکه آمریکایی ها ما را استراق سمع می کردند می خواستم آنها بدانند که هدف ما از پرواز چیست.قرار بود در طول پرواز هم سکوت مطلق رادیویی را حفظ کنیم.دو فروند در کنار هم پرواز می کردیم و به محض رسیدن روی آب به خاطر گمراه کردن ناو آمریکایی ، طبق برنامه طرح ریزی شده ، از هم جدا شدیم و شروع به صحبت کردن روی رادیو کردیم تا استراق سمع آن ها را مشغول کنیم.     پرواز ارتفاع پایین تایگر بر روی آب   معصومی گفت: من شما را ندارم.کجا هستی ؟ و به همین ترتیب به ناو نزدیک شدیم.آن ها اخطار می کردند: هواپیمایی که در حال نزدیک شدن هستی به شما اخطار می کنیم.روی رادیو گفتم: ما همدیگر را گم کرده ایم ! شما به جای کمک به ما اخطار هم می دهی ؟ نزدیک است سانحه بدهیم. ولی متصدی رادار آمریکایی مرتب می گفت: به سمت شمال گردش کنید.این یک دستور نظامی است.توجهی نکردم.به ناو خیلی نزدیک شدیم و عکس گرفتیم.شماره دو سریع به من نزدیک شد و در حداقل ارتفاع قرار داشتیم و با سرعت حدود ششصد نات از روی ناو عبور کردیم.بعد از رد شدن از روی ناو سریع گردش کردیم و به سمت خاک خودمان ادامه مسیر دادیم.به محض این که وارد ایران شدیم ، جناب ستاری طبق هماهنگی قبلی روی رادیو گفت: یک سال درجه هر دو نفرتان را می گیرم تا دفعه بعد به دستور عمل کنید.چند دقیقه بعد هر دو فروند در امیدیه به سلامت به زمین نشستیم.یک ساعت بعد جناب ستاری به امیدیه آمد و خیلی از ما تشکر کرد.ما هم گزارش پرواز و عکس و فیلم گرفته شده را تقدیمش کردیم. روز بیست و دوم دی ماه 1369 ، جناب رحیمی همراه با موشک کروز پرواز کرد و آمریکایی ها متوجه شدند ایران به راحتی می تواند موشک های کروز را هدف قرار دهد.بنابر این تغییر تاکتیک دادند و ناو خودشان را به دهانه جزیره بوبیان بردند و از آنجا اقدام به شلیک موشک کردند.پروازها را روزانه انجام می دادیم تا آمریکا نتواند از خاک ما استفاده کند.با تثبیت این موضوع ماموریت ما به پایان رسید و به تبریز بازگشتیم.   منبع: کتاب غرش رعد ، نوشته محمد معما ، انتشارات عماد فردا ، 1394   نکته: از نویسنده کتاب برای درج متن در میلیتاری اجازه گرفته شده ، هرگونه کپی برداری بدون ذکر منبع ممنوع است.
  20.       یک سرجنگی احتمالاً 250 پوندی متصل به چهار بالک و چهار بالچه در وسط و عقب ( که خیلی آشنا هم به نظر میرسن) زیر شکم کرار ؛   اثری از سیستم هدایت اپتیکی یا لیزری وجود نداره و دو دلیل میتونه داشته باشه: 1- جستجوگر لیزری در این تست نصب نشده 2- این بمب یا راکت هدایت شونده نیست   اگر فرض دوم درست باشه این بوستری هست که به انتهای یک بمب نصب شده و یک راکت از توش در اومده که مشخص نیست چگونه میشه با این پهپاد باهاش هدفگیری کرد..   اگر اول درست باشه که با توجه به رنگ آبی بمب که به معنای مشقی و تحت تست بودن بمب احتمالش هست ، هنوز جستجوگر لیزری نصب نشده و این یه بمب یا موشک لیزریه..   من هیچ فیوزی روی این بمب نمیبینم و این معناش اینه که تستی که ازش این تصویر گرفته شده احتمالاً مربوط به سیستم های کنترل ، یا پایداری بمب / موشک یا جدایش اون از هواپیماست که نصب نشدن جستجوگر و احتمالاً خالی بودن سرجنگی رو توجیه میکنه.   اگر یادتون باشه یه بمب مشابه همین با نوشته JDAM وجود داشت ، احتمالش هست این کیت هدایت ماهواره ای باشه..
  21.   خیر ، هیچ کدوم از ناوهای هواپیمابر آمریکا توانایی شلیک کروز رو ندارن اما همیشه توسط ناوشکن های AEGIS همراهی میشن..
  22. حقیقت اینه که ما الان دو گردان شکاری MiG-29A در تهران و تبریز داریم که وظیفه دفاع از پایتخت و دومین شهر بزرگ کشور رو بر عهده دارن اما هیچکدوم استعداد یک گردان شکاری رو ندارن و حتی هر دو با هم یه گردان نمیشن.حالا یا ما باید با خرید سری فلانکر اینارو به کلی بازنشست کنیم یا این که علاوه بر ارتقای هواپیماهای موجود ، تعدادی هم برای تقویت این دو پایگاه خریداری کنیم.اما فالکروم ، حتی در نمونه MiG-35 هم نمیتونه نیازهای نهاجا رو برآورده کنه و ما در کوتاه مدت فقط باید به خرید Su-30/35 فکر کنیم اونم در تعداد بالای 100 فروند..
  23.   به احتمال زیاد منظور ایشون ناوشکن های همراه این ناو هواپیمابر بوده..
  24. در مورد راوی: بهروز نقدی بیک یکی از استاد خلبانان F-4E فانتوم نیروی هوایی و یکی از بهترین های این تایپ در نیروی هوایی بود ؛ از جمله شاهکارهای ایشون به پرواز در آوردن میراژ عراقی بدون داشتن چک لیست و نشریات مربوط به این هواپیماست.با جستجو میتونید مطالب بیشتری در مورد ایشون پیدا کنید.   شب 19/18 ژانویه 1991 / 29/28 دی 1369 ، گردان 31 شکاری ، پایگاه سوم شکاری همدان - بهروز نقدی بیک       بهروز نقدی و فانتوم لود شده با 6 تیر موشک AGM-65A ماوریک   در شب دوم عملیات طوفان صحرا که حملات هوایی متحدان و به خصوص آمریکا به عراق با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد ، من و جناب مسعود جبلی آلرت پایگاه بودیم.در این شب، رادار اطلاع داد تعداد زیادی هواپیما وارد مرز هوایی جنوب غرب شده اند.این هواپیماها با توجه به شلوغی اوضاع آسمان عراق ، به علت نیاز به سوخت گیری هوایی ، وارد آسمان ما شده و در حال سوخت گیری بودند.بلافاصله همراه با جناب جبلی از پایگاه سوم بلند شده و با گرفتن سمت و ارتفاع از رادار ، راهی منطقه گردیدیم.رادار گفت: 37 فروند هواپیما، مرز هوایی را قطع کرده اند که 16 فروند از آنها F-4 هستند.سرعت را به بیشینه رسانده، رفتم روی رادیو گارد! در نخستین اخطار به آنها گفتم: از هواپیمای ایرانی به هواپیماهای آمریکایی! شما وارد مرزهای هوایی ایران شده اید! هر چه سریع تر خاک ما را ترک کنید.عکس العملی در ترکیب هواپیماهای آمریکایی مشاهده نکردم! اخطار دوم و سوم به همین ترتیب.در اخطار چهارم گفتم این آخرین اخطار است! در صورت ادامه حضور در آسمان ایران ، مسئولیت عواقب بعدی متوجه خودتان خواهد بود! با اعلام آخرین اخطار روی گارد، هواپیماهای جنگنده ، بمب افکن و سوخت رسان آمریکایی گردش کردند و از مرز هوایی ایران خارج شدند.
  25. مرتبط هست با موضوع فنسر ، سوریه ، لو لول و اسرائیل..       ماهنامه صنایع هوایی ، شماره 191 ، اردیبهشت 1386