اينا كه دم از ازادي ملت ايران ميزدند بعداز سقوط صدام اعضاي سازمان خودشون رو تا 6الي 7سال بعد كه كمپ اشرف را برچيدن مثل زندوني تو كمپ نگه داشته بودن و هيچ اطلاعي از دنياي بيرون كمپ نداشتن_البته اعضاي رده پايين_وگرنه اعضاي رده بالا با بودجه امريكا و گداييهايي كه ميكردن درناز و نعمت زندگي ميكردن.

خیلی جالب بود کاش دوستان مطلب را ادامه میدادند

[quote]سلام آره بابا ما هم لج اونا رو برداشتيم كه اين كار رو كرديم اما اصل قضيه از اين قرار بود ما با بچه هاي مسجد رفتيم آبشار شوي حدود 70 كيلومتر دزفول بعد شنيده بوديم كه يه نفر به اسم محمد حسين اونجا هست كه جزو اشرار اون كوهستان هست و زور گيري ميكنه و تا حالا هم 5 تا ماشين و حدود 300 تا موبايل رو دزديده و همچنين مسلح هم هست خوب ما هم گفتيم باشه ما هم مسلح ميريم تعداد 2 قبظه سلاح كلانش با خودمون برديم اونجا كه رسيديم(تله زنگ ) ديديم يه نفر هست كه نشته توي اول يه روستا (تله زنگ) و يه اسلحه ي قناسه (SVD) دستشه و همچنين دوربين هم داشت ما هم كه مسلح بوديم اصلآ خود نمايي نكرديم يكي از بچه ها (فرمانده پايگاه) رفت پيشش بهش گفت ميشه با خودت و اسلحه ات يك عكس بگيرم آقا تا اينو گفت ديدم بلند شد و اسلحه اش رو محكم گرفت و به لحجه محلي خودشون(لري) گفت اگه عكس گرفتي ميكشمت ، آقا اين دوست ما هم گفت باشه مشكلي نيست خلاصه ما رفتيم زير آبشار ساكن شديم (يه منطقه اي كه رو همه جا به جز بالا ي آبشار مشرف بوديم) آقا شب شد و طرف اومد سر وقت وسايلمون كه دزدي كنه ، اما ما شانس آورديم كه بيدار بوديم و البته قصد در گير شدن هم نداشتيم اما همچين كه من ديدم داره تو ساك ها ميگرده پا شدم و با شكر يه شك كوچولو بهش دادم ديدم فرار كرد رفت و ديگه نيومد چنان با سرعت مي دويد كه گويي اسب رو با شوكر زدي خلاصه ما پست داديم تا فردا صبح اما فردا صبح زود ديديم صداي تير تك تير انداز مي آد خوب كه نگاه كرديم ديديم طرف رفته بالا داره تير هوايي در ميكنه كه ما رو بترسونه البته هنوز نميدونست كه ما مسلحيم چون سلاح ها رو توي يه ملحفه پيچونده بوديم ولي شك كرده بود - آقا 3 تا تير گذاشت بچه هاي ما هم كه از اون ديونه تر بودند گذاشتند رو رگ بار نفري هم 15 تا 20 تير همراهمون بود آقا زديم رو رگ بار ت ت ت ت ت ت حدود 150 تا تير شليك كرديم ديديم صداي جيغ مياد حالا كه نگاه كرديم ديديم چندتا دختر پسرند داشتند از زير آبشار دو ميزدند (البته قبلش ديده بوديمشون كه داشتند كار بد بد ميكردند و ميخواستيم به حسابشون برسيم) خلاصه همينطور كه دو ميزدند هي جيغ ميزدند آقا گذشت و ما از اون منطقه رفتيم -- حدود 1 ماه بعدش من فهميدم كه اون طرف توي درگيري با نيرو انتظامي كشته شده و 7 تا سلاح كلت و كلانش و قناسه و يك آر پي جي و همچنين تعداد 25 تا موبايل و 15 كيلو خشخاش ازش كشف شده . اومديد دزفول حتمآ بهم بگيد ببرمتون اين دور ورا تابتون بدم آخه شما خيلي عشق تفنگيد [/quote] هرچند كه اين پست يه كم قديميه ولي بايد خدمتتون عرض كنم اون اقايي كه اين برادرمون به عنوان شرور منطقه (محمد درودي معروف به هاجون )معرفي كردن نمرده والانم داره ازادانه ميگرده ومردم رو اذيت ميكنه(هرچند كه حكم تيرش هم اومده) وفكر نكنم مسئله 15 كيلو خشخاش هم واقعيت داشته باشه اون بدبخت خودش معتاده وبرا پول موادش زورگيري ميكنه ارپي جيش كجابود.در ضمن داداش من چرا فارسي را با لهجه دزفولي قاطي ميكني (خلاصه همينطور كه دو ميزدند)من همشهريتم ميفهمم بقيه كه متوجه نميشن در ضمن من خودم بچه ابشار شوي هستم وچيزايي كه نوشتم از صحتشون مطمئنم

من یکی که واقعا ناراحت شدم هرچی باشه این کشتی از پول همین مردم خریداری شد

کاش لینک عکسا رو هم میزاشتی

این جنگ ها همه برای شلوغ کردن منطقه خاور میانه وفروش بیشتر تسلیحات به اعراب منطقه میباشد

این جنایت کار اسراییل بود یا لبنان؟

در عملیات اخیر یکی از همشهری های من هم به شهادت رسید شهید مجتبی بابایی زاده روحش شاد

نتیجه نابودی نوع بشر چرا همیشه در فکر نابود کردن همدیگه باشیم با انرژی این بمب میشه تا مدت مدیدی برق یه منطقه را تامین کرد