elo

Members
  • تعداد محتوا

    775
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    25

تمامی ارسال های elo

  1. الک جان دستت درست خسته نباشی جای همچین تاپیکی براستی خالی بود امیدوارم همونطوری که نوشتی همه سامانه های الکترونیکی رو بررسی کنی و یه تاپیک جامع بشه من یکی که کیف کردم هرچند هنوز خامه اما میتونه تاپیک مرجع عالیی از آب درآد
  2. گوبلز جان فرمایشات شما درسته اما یه نکته ای هم یادم میاد که چند سال قبل روسها ( گروهی از کارشناسان و مستشاران و..) اومده بودن ایران و یه مدل خاص از بی ام پی 3 رو با نام پی اما پی قرار بود بهمون بفروشن( قرار بود بدنش به سپاه ) که یه چیزی بین تانک و نفربر بود یعنی از لحاظ زره و استراکچر نفربر بود اما با قدرت اتش یه تانک کلی هم دم از توان ابی خاکیش ردن که برای تست اوردنش بندرعباس و با یکی از لندینگ شیپهای نیوی بردیمش وسط ابهای بن قشم و بندرعباس و در کمال تعجب اونا در حین دریانوردی انداختیمش به آب و چندین شلیک هم داشت که نتایج خوب بود منتها در تست اندازه موج و فورس موج جواب قابل قبولی نداد خود این داستان زیاد مهم نیست اما اونجا روسها اصرار داشتن که به اون نمونه بگن پی ام پی و در جواب بچه های ما میگفتن این با بی ام پی فرق داره شما در این زمینه و اینکه منظورشون از پی ام پی 3( مدلی از بی ام پی 3!!!!) چی بوده اطلاعی دارین؟ ممنون میشم
  3. سلام به همه سپاس از لطف و محبت همه دوستان و اما نام کاربری بنده " الو" الو در گویش لری برای عقاب بکار برده میشه یعنی همون عقاب هستش من نام کاربریم توی نت " عقاب سپیدکوه " بوده و هستش، چند بار هم سعی کردم با این نام اینجا عضو شم ، نشد ، یعنی شد اما هیچوقت آیدیم فعال نشد تا بتونم باهاش وارد سایت شم و بعدش هم به کل همه مشخصات وارد کرده رو فراموش کردم و از روی اضطرار ناچار شدم برای خودم این نام رو انتخاب کنم " الو " همون عقابه به زبون لری دوست خوبم اشتوکا جان من ه کنار آیدی و توی پنلم نوشته که بچه خرم آبادم شما تازه کشفش کردین؟ و اما چرا با بودن اینهمه متخصص و دانش اموخته داخلی میریم سراغ دست و پا نشسته های اونور آبی رو چندین بار گفتم خلاصه بگم مشغول به کار شدن هممیهنان ما برای برخی ها هیچ آبی نداره اما اومدن اونورکیها تا دلت بخواد براشون نون داره از بس بچه هارو میچزونن که عطای شغل دریایی رو به لقاش میبخشن و میزارن میرن میدونین بچه های شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران بعنوان بزرگترین شرکت دریایی خاورمیانه از لحاظ تعداد کشتی ( شرکت ما بزرگترین از لحاظ تنازه !!)چندین ماهه که حقوق نگرفتن ، یکیشونو چند وقت قبل دیدم میگفت حدود دوساله دریا میره اما دریافتی نداره خوب شما بودین چیکار میکردین؟ در باره اینترنت کشتی هم یک خط ستلایتی هستش که مربوط به کارهای اداری کشتیه و پرسنل اجازه دارن نهایتا میلهای متنی برای خونوادشون بفرستن یا دریافت کنن اما در سواحل و نزدیکهای سواحل ما از شبکه های نت بیسیم و یا نت خطوط مخابراتی استفاده میکنیم و آقای پرشین رنجر عزیز ! بروی چشم اگر باز هم افتخار زیارت ایشونو داشتم حتما سفارشتونو بجا می آرم
  4. الک جان! گیر نده! من که نوشته بودم چون آنلاین تایپ میکنم کلی غلط غلوط تایپی دارم متاسفانه نام دوست خوبمون " [b]کفتار[/b]" رو اشتباهی کفتر تایپ کردم هردوتاتون به بزرگی خودتون ببخشین کاش این دوستمون هم یه نام بهتری مثه شیری پلنگی ببری چیزی انتخاب کنن که زیبنده تر باشه ( ببخشین جناب کفتار که در کار انتخاب اسم و آیدیتون فضولی میکنم) و اما فرهاد عزیز و گرامی: افتخار همه ما ایرانی ها به اینه که تا قطره آخر خونمون از کشور و منافعش دفاع کنیم ، ما هممون میگیم: اگر سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم ما ایرانی ها از هر قوم و نزاد و زبانی ، همه و همه تا آخرین نفس مدافع و فدایی وطنیم امید که همه جوانان ایران زمین اینگونه شجاعانه و مقنتدرانه در دفاع از میهنشون ثابت قدم و استوار باشند ، که اگر ما اینگونه باشیم هیچ دشمنی جرات چپ نگاه کردن به کشور و منافع و ارزشهای ما رو نخواهد داشت همه
  5. [quote name='Antiwar' timestamp='1374514299' post='323342'] کشتی ها می تونن مسافر یا مهمان هم با خودشون ببرن؟ [/quote] بر طبق قوانین بین المللی هیچ کشتی بجز کشتیهای مسافر بری و تفریحی حق همراه بردن ماسفر با معنای تجاری اون یعنی کسی که پول بلیط بده برای انتقال از یک نقطه به یک نقطه دیگه یا پول بده برای بودن بر روی یک کشتی برای منظوری مثه تفریح رو نداره اما مسافر به معنای عامی که شاید منظور شما باشه یه ترفندهایی شرکتها برای دور زدن قوانین دارند چون هرکسی که بر روی کشتی هستش باید حتما دارای یک سمت و یا عنوانی بر روی اون کشتی باشه برای همین یه سری شغلها و مناصب صوری و ساختگی هست که به مدعوین و میهمانامون میدیم ساده تر بگم کشتیهای غیر مسافری و تفریحی میتونن میهمان داشته باشن ( مشروط) اما مسافر نه برخی از کشورها حتی داشتن مهمان یا حتی برخی شغلهای واقعی و هم ممنوع کردن ، مثلا نیجریه بودن دستیار مهندس و یا کارآموز رو قبول نداره و ما هربار میریم نیجریه باید دستیار مهندسا و کاآموزامون قایم کنیم یا با ترفندی اونا رو بجای چیزای دیگه جا بزنیم و سند سازی کنیم و یا ... بگذریم زیاد به بحث ما مرتبط نیست و اما دوست خوبم جناب کفتر! بودن و حضور گرمتون از میلیونها مثبت برتر و سرتره دوستان خوبم صاعقه-1 ،آنتی وار ، اول مگینا ، الکترو آفیسر ،بومن و آی آر آی اف و دیگر عزیزانی که به من لطف دارین عزیزان و گرامیان !! ممنون از لطف و مهربانیتون
  6. [right][font="Arial","sans-serif"]در این سفر و در گفتگوهای طولانی که با ناوبانیکم تکاور دریایی م.الف فرمانده گروهان..... تکاور دریایی از گردان ..... تیپ .... داشتم به مشاهدات و تجربیات سفرهای خودم و ایراداتی که در باره تجهیزات و جنگ افزار ها و امکانات تکاوران دیده بودم پرداختیم و پاسخهای جالبی هم شنیدم که برخیهاشونو نمینویسم اما اهم و خلاصه برخیهاشون که به روشن تر شدن موضوع کمک میکنه رو در یه اشراه ای بهشون میکنم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]ایشون بیان کردن :[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]پس از تاسیس تیپ.... تکاوران دریایی مستقر در ... که اونروزها بتازگی تاسیس شده بود بالطبع نیاز به تجهیز و تامین نفرات و امکانات برای این تیپ احساس شد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]برای تامین نیرویهای مورد نیاز چون این تیپ تازه تاسیس بر مبنای مقتضیات زمانی و انی شکل گرفته بود تمهیدات از پیش اندیشیده ای برای تشکیل اون وجود نداشت لذا نیروهای در حال اموزش و موجود نداجا جوابگوی استعداد مورد نیاز نبوده و برای جبران کاستی پرسنلی موجود از نیروی زمین ارتش کمک گرفته شد که تعداد قابل توجهی از تکاوران لشگر....( امروز به تیپهای تشکیل دهنده اش تجزیه شده ) اعم از افسر و درجه دار به این تیپ مامور شدن [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]بالطبع پرسنل موجود نیاز به تجهیزات و جنگ افزار داشتند و همونطوری که قبلا هم گفتم چون تاسیس اینت تیپ بصورت آنی و در اثر مقتضیات زمانی صورت گرفت بودجه ای در نداجا برای تجهیز اون مد نظر قرار نگرفته بود لذا برای تجهیز اون از سایر بخشها( چه خود نداجا و چه نزاجا ) درخواست کمک شد و متاسفانه هر ارگان و بخش و قسمتی هم بنجل ترین و از رده خارج ترین تجهیزاتشو ارسال کرد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]این یک دلیل[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]دلیل دوم عدم ساخت و سازهای مناسب و استاندارد شرایط نگهداری استاندارد رو از بین برد و بیشتر تجهیزات در فضای غیر استاندارد و در گرما و شرجی بالا بصورت نامناسب دپو و انبارداری شدند که این قضیه هم فرسوده و کهنه بودن تجهیزات دریافتی رو تشدید کرده و موجب ازدیاد ایرادها و خرابیها شد( دلیل دوم)[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]و اما سومین دلیل باز برمیگشت به عدم وجود زیر ساختهای مناسب جهت ورکشاپهای تعمیر و نگهداری مناسب و از اون بدتر عدم وجود میدان تیر و تست جنگ افزار در منطقه ای که تیپ جدید التاسیس به اونجا مامور شده بود [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]عدم وجود ورکشاپها تعمیر و نگهداری و متوقف کرده و نبود یک میدان تیر عملا هرگونه تست رو غیرممکننموده بود و این شدکه سلاح هایی که برای یگانها اعزام میشد عموما تست و آزمایششون رو بر روی یگانهای شناور تجاری میگذروندن و اونهمه مشکل خودشو نشون داد و نمود بدی پیدا کرد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]این دلایل دست به دست هم دادند تا اون اتفاقات تلخ و ناپسند بیوفته[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]اما شکر خدا امروزه با تجهیز زیر ساختها و دپوها و انبارهای متناسب با شرایط جغرافیایی و عملیاتی منطقه ، ایجاد کارگاه های تعمییر و نگهداری استاندارد و احداث میدان تیری مناسب با نیازها ، تقریبا اون مشکلات برطرف شده همچنین با ایجاد ردیف بوجه اختصاصی برای این تیپ شبیه سایر یگانها و باتوجه به کاملا عملیاتی بودن اون کوشیده شده تجهیزات مناسبی برای اون تهیه بشه هرچند هنوز تا استانداردهای لازم خیلی خیلی فاصله دارن اما نسبت به قبل بسیار بهتر شدن[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]به این موارد باید شرایط بد اقتصادی و تحریمها و همچنین مشکلات بودجه ای خود نداجا و تخصیص بیشترین بودجه ها به بخش ساخت و ساز و بهینه سازی و.. رو اضافه کرد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]امیدوارم با برطرف شدن مشکلات اقتصادی مملکت و اختصاص بودجه مناسب به نداجا ( و همه ارگانهای نظامی ما) دیگر شاهد این مشکلات نباشیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"] [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]یه چیز رو هم بگم این دلایل برای توجیه ایرادات رخ داده برای تکاوران اعزامی قابل قبول هستند اما به نظر من بعنوان یک ایرانی به هیچ وجه از مدیریت و فرماندهی نزاجا و خود فرماندهی ارتش چنین احمالها و کاستیهایی بالاخص در بعد تجهیزاتی ابدا قابل قبول و پذیرفته نیست[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]به نظر حقیر باید حساسیت بیشتری دسته کم در بعد تامین تجهیزات از سایر یگانها صورت میپذیریفت و از میدان تیرهای مجاور و نزدیک برای تست و امتحان تجهیزات استفاده میشد همچنین از ورکشاپها و کارگاها و تعمیرگاهای دیگر نداجا و حتی نزاجا و کل ارتش میشد برای تعمییر و نگهداری این تجهیزات کمک گرفته میشد( کم یگان نظامی در اون منطقه نداریم میشد از امکانات اونا استفاده بشه ، خود نداجا هم در شرق و هم در غرب و هم در شمال اون منطقه استقرار اون تیپ تکاوری امکانات و تجهیزات و مناطق بسیار توانایی رو داره)[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]به شخصه به هیچ وجه این کوتاهی ها از فرماندهی و مدیریت نداجا و نزاجا و ارتش رو نمیتونم قبول کنم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]هرچند شکر خدا امروزه این معضلات در حال برطرف شدنن ولی انتظار میره که از این ایرادها و اشتباهات درسهایی که باید گرفته شده باشه و دیگر در جاهای دیگرنیروهای مسلحمون شاهد چنین اتفاقات و عدم مدیریتها و نافرماندهی ها نباشیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]امید که چنین بادا[/font][/right]
  7. خوب دوستان پوزشمو بابت تاخیر بپذیرین متاسفانه من همزمان و آنلاین کار میکنم، یعنی همزمان تایپ و ارسال میکنم اینه که معمولا دو مشکل اساسی توی کارام هست یکی فاصله بین ارسالها و دومی که خیلی حادتره بحث ایرادات تایپی و نگارش،چون من از قبل نمینویسم و ویریایش کنم بعد ارسال بابت این دو موضوع از همه پوزش میخوام از ایندوموضوع گذشته وقت افطار هم بود نه؟ اما بحث کاپتان و فرمانده طبق قوانین کاپتان کشتی مسیول همه مسایل و اتفاقات کشتیه حتی در آیین نامه نیروهای مسلحانه اومده که کاپتان کشتی و هواپیما بالاترین مقام در اون قسمتشون هستن بگونه ای که حتی اگر فرمانده کل قوا هم بره روی یک کشتی یا وارد یه هواپیما بشه باید ازکاپتان اون تبعیت کنه اما درواقع هیچوقت این قانون اجرا نمیشه و معمولا مقامات بالاتر از کاپتان از جایگاه خاص خودشون استفاده میکنن در اون روز بخصوص حق قانونی با کاپتان بود و حق منطقی و عقلانی با فرمانده تکاورا بله کاپتان کشتی میتونست اعلام هایجک و سرقت کشتی رو بکنه منتها میدونست که به محض اعلام چنین چیزی با هماهنگی نیرو دریایی و شرکت موضوع تکذیب شده و کار خود کاپتان به مقامات امنیتی میکشه ( که کشید) معمولا سعی میشه در این گونه موارد کدخدا منشی بشه و قضیه فیصله پیدا کنه ، در این مدت چند سال بحث دزدان دریایی فکر کنم از حدود چند هزار اسکورت کشتیهای ایران حدود 3 مورد اینچنین بحث بین تیم امنیتی و کاپتان گزارش شده ( در هرسه مورد هم درجه فرمانده تیم امنیتی بالا بوده یکبار ناوبانیکم و دوبار دیگه ناخدایی بوده ) کاپتان پاکستانی دارای پشتوانه قوی در ایران بود چون طبق ادعای خودش ، برادرش که سرهنگ ارتش پاکستان بوده زمان جنگ در حال اموزش نیروهای ایران طی یک حادثه کشته شده بود 0 موضوعی که تا قبل از اون ما اونو یه بلوف میدونستیم و حتی الان هم نمیدونم افسر ارشد پاکستانی برای چه و در چه زمینه ای در ایران مشغول اموزش نیروهای ما بوده ، ارتش ما یا سپاه ما ؟ در چه زمینه ای ؟ هیچ جا هم ندیدم اشاره ای شده باشه) اما به هر حال آدم گردن کلفتی بود که رابطه بسیار نزدیک خونوادگی هم با ژنرال پرویز مشرف داشت و چندین عکس از مراسماتی که مشرف برای شام یا نهار مهمونشون بوده داشت بگذریم این موضوعبصورت مقطعی و تا مدتی تا حدودی بر عملکرد کاپتانها و بالاخص چینش کاپتانهای اعزامی به مناطق نا امن تاثیر گذاشت اما کم کم مساله به فراموشی سپرده شد مساله مهمی که در اینسفر مونده و باید بگم همین بحث فرسودگی و عدم تجهیز تکاوران دریاییه که بعد از خوردن یه چای و کمی استراحت با امید خدا بیانش میکنم [quote name='IRIAF' timestamp='1374512989' post='323334'] [right]اخیش راحت شدم .جناب الو بابت همراه بودن همسران خدمه شتی یک توضیح اجمالی و کلی بیان کنید. من تا حالا چیزی نشنیده بودم برام جالب بود.تشکر[/right] [/quote] همراه بردن خانواده به کشتی ملزم یکسری قوانین بین المللی و یکسری آایین نامه و مقررات خود شرکتهاست جدای از کارتهای سلامت و واکسیناسیونها و اموزشهای ایمنی ملزومه و مدارکی همچون ترجمه رسمی و با مهر دادگستری عقدنامه و... هر شرکتی قانونهای خاص خودشو داره بعنوان نمونه ئدر شرکت ما بصورت همزمان 6 نفر از خانواده پرسنل شامل چهار خانم و دو کودک میتونن بر روی عرشه باشن که گاها همین تعداد به 7-8 نفر هم میرسه بستگی به مورد و کاپتان و مسیر و... افسران و افسر مهندسان ارشد و بعد از اونا افسرمهندسان جز میتونن خانواده اشونو همره ببرن ولی ملوانان و تکنسینها خیر چهار رنک کلیدی کشتی میتونن هر سفر همراه خودشون خانواده هاشونو ببرن اما رنکهای پاینتر معمولا سالی یبکار یا دوسالی یکبار( بسته به رنک و درجه اشون) در کشتی هر کسی دارای یک سویت مجزا هستش که بسته به رنک و جایگاه و درجه اش امکانات و بزرگ و کوچیکیشون متفاوته عموما سویتهای افراد خدمه عادی و افسرمهندسان جز شامل یکم اتاقه با حموم و دستشویی، کمد دیواری و جالباسی، میز تحریر و تلویزیون و یخچال کوچیک به همراه یه کاناپه دو نفره و یه میز کوچیک اما برای افسران و افسرمهندسان ارشد قضیه فرق میکنه به دو اتاق و در نهایت به سه اتاق میرسه امکانات هم بیشتر میشه از مایکروفر و توستر و اتو و جارو برقی و تلویزیون ال ای دی و کامپیوتر تا یک لاین ماهواره و...کاناپه و مبلها بیشتر و بزرگتنر، یخچالهای بزرگتر اتاق خوابها و تختخوابهای بزرگتر و مجهزتر ، میز و اتاق کاری مجزا و... خوب این یه شمه کوچیکی از اون سوالی که شما پرسیدین پرسش دیگری باشه در خدمتم
  8. [right][font="Arial","sans-serif"]بعدش هم آژیر خطر و بوق آلرت کشتی به صدا دراومد.....[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]نفهمیدیم چطوری هرکدوممون دویدیم بیرون [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]من فقط تندی رفتم کابین خودم و به خانم خودم ،خانم افسر اول ، خانم افسر دوم و خانم مهندس سوم که اونا هم کابین من دور هم جمع شده بودن اعلام خطر کردم و بهشون گفتم آماده باشن برای رفتن به منطقه امنی که براشون در نظر گرفته بودیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]بعد هم خودمو رسوندم موتور خونه و با کمک مهندس سوم و دستیارش تا قبل از رسیدن بقیه بچه ها کشتی روبر طبق چک لیستهای موجود آماده مانورهای درخواستی و کارهای ممکنه و پیش آمدی کردیم [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]سرمهندس و مهندس برق با سایر مهندسا اومدن اتاق کنترل، پرسنل تکنسین و ملوان موتور هم اومدن ورکشاپ بعد هم همه رو جمع کردیم در استیشنی که برای این منظور لحاظ و مشخص شده بود[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]همه درهای کشتی( درهای کشتی معمولا دوگانه اند بالاخص دو طبقه پایین ) طبق برنامه قبلی کاملا بسته و از داخل قفل بودن و تنها یک در برای ارتباط با بیرون باز بود ، همه لامپها ، نورافکنها و چراغهای اطراف کشتی روشن شده و همه در وظعیت آماده باش قرار گرفتیم ، تیم امنیتی مستقر در شرکت(تهران) رو مطلع کردیم و به ناوگان دریایی خودمون و نیروهای اعتلاف بین المللی هم اطلاع دادیم ، کشتی های اطراف رو هم تا جایی که در محدوده دسترسی بودن مطلع کردیم ( بالاخص با توجه به روشن کردن همه چراغها و شکستن قوانین راه بین المللی باید اینکار رو برای ایمنی تردد انجام میدادیم )[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]تقسیم وظیفه شد و ناوبانیکم الف فرماندهی عملیات رو بعهده گرفت خودش و همکاراش دوشکا و دوتیربار و دراگانف رو تحویل گرفتن و چهار قبضه ژ-3 رو من و افسر اول و دوتا از ملوانا تحویل گرفتیم و اونا بالا رو بریج وینگ دیده بانی و پشتیبانی میدادن و ما با حفظ مراتب ایمنی و امنیتی از منزلگاه کشتی خارج شده و در یک تیم چهار نفری با دقت و احتیاط ( و خودمونیم یه چاشنی ترس!!!) شروع به سرچ و بازدید کشتی از سینه و جلوی کشتی تا پاشنه کردیم و حتی همه موتور خونه رو هم بازدید کردیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]اما هیچ چیز خاصی ندیدم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]وقتی تقریبا مطمین شدیم که خطر صد درصدی وجود نداره ضمن حفظ تیم پشتیبانی تکاوران در بالا و دراطراف پل فرماندهی همه نفرات رو بسیج کرده و با مسلح کردنشون به تبر و چوب!!!!! به همراه همون چهار قبضه ژ-3 ممکنه یکبار دیگر کشتی رو بازررسی کردیم ( مشکل اینجا بود که باید همه در دید همدیگه بودیم تا خدای ناکرده شلیک اشتباهی صورت نگیره و این کارو کمی سخت کرده بود)[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]به هر حال حدودای ساعت چهارو نیم صبح به تمام مراکزی که اطلاع خطر کرده بودیم اطلاع دادیم که وضعیت به حالت عادی برگشته و خطر برطرف شده[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]رفتیم پل فرماندهی ، ناوبانیکم تکاور دریایی الف از درجه دارش پرسید که دقیقا چی دیده و اونم توضیح داد که یک قایق رو در برد راست کشتی و چسبیده به حدودای اواسط بدنه کشتی دیده و بالفور گزارش کرده ، افسر دوم هم حرفشو تایید کرد و دیده بان سمت راست پل هم گفته ها رو تایید کرد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]من اینجا کمی عصبانی شدم و داد زدم که پس شما همتون اینجا چیکار میکردین که قایق به کشتی چسبیده و شما ندیدینش و....[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]که افسر دوم یه چیزی گفت که دود از کله هممون بلند شد [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]گفت : بعد از درگیری روز اول ، کاپتان مستقیما و مشخصا دستورداده که حتی اگر قایق دزدها رو هم دیدین به تکاورا چیزی نگین و من هم اجرای دستور کردم !!!!!![/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]هرچند این حرف رو برای توجیه اشتباه خودش بیان کرد و حتی کاپتانو هم خبر نکرده بود و مشخصا همه نفرات بریج سرشون به گفتگو گرم شده بود ( حتی درجه دار تکاور نگهبان بریج) و فراموش کرده بودن لوک اوت و دیده بانیشون رو انجام بدن و بیخیال اطراف شده بودن ، اما خوب همین دستور کاملا غلط کاپتان پاکستانی بزرگترین و بهترین دستاویز و بهونه رو به دستش داده بود تا اشتباه خودشو توجیه کنه[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]با شنیدن صدور این دستوراز طرف کاپتان کشتی ، فرمانده تکاورا شروع به داد و بیداد کرد و رنگ هم از روی کاپتان پرید !! داد و بیداد و سر و صدا ادامه داشت تا اینکه ملوان دیده بان پورت ساید داد زد:[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][b]قایق دزدا!![/b][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]وسط دعوا و داد و فریاد همه دویدیم اون سمت و در تاریکی شبح یه قایق رو در فاصله حدود یکصد متری کشتی دیدم نور افکنو که چرخوندیم سمتشون مسیر قایقو برگردوندن و از مسیر و برد نورافکن دور شدن[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]افسر دوم دوید توی پل و دوربین دید در شب رو برداشت و شروع به سرچ پشت و اطراف کشتی کردیم ( به نوبت نورافکنهای قسمتها رو خاموش میکردیم تا بتونیم خوب ببینیم ) چهار تا قایق در ساعات 3 تا 9 کشتی ( دوتاشون به موازات ما در چپ و راست کشتی ) مارو احاطه کرده بودن[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]سلاح هارو اماده میکردیم که اولین رگبار از سمت قایقی در قسمت پورت کوارتر ما بگوش رسد ،مشخصا صدای شلیک کلاشنیکف بود و متعاقب اون همه قایقها شروع به تیراندازی کردن ، دوتاشون تیربار داشتن که محتملا ام ژ-3 یا تیربار گرینوف بودن[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]شلیکهاشون حالت اخطار و هوایی رو داشت و فقط جهت اطلاع ما بود برای این موضوع که محاصره شده ایم( به خیال خام خودشون!!! غافل از اینکه ما هم چیزهایی در چنته داریم)[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]در این مدت ما سلاح ها رو اماده کرده بودیم و با دستور ناوبانیکم تکاور دریایی م. الف ، تیراندازی از سمت ما هم شروع شد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]ما هم به سمت چهار تا قایق به حالت اخطار تیر هوایی و با افق چند ده متری بالای سر اونا تیراندازی کردیم اما اونا لوله سلح هاشونو به پاینتر داده و به سمت کشتی تیراندازی کردن، از اینجا به بعد درگیر حالت جدی بخودش گرفت[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]منتها ما در روشنایی کامل بودیم و بزرگ و گنده اون وسط !!! اما اونا کوچیک و تند و فرز و در تاریکی مطلق[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]ما با رصد آتش دهانه سلاح هاشون محل اونا رو حدس مسزدیم و به سمتشون تیراندازی میکردیم اما اونا واضح مارو میدیدین [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]ما هم همه چراغها رو خاموش کردیم تا دسته کم به یه نیمچه برابری نسبی برسیم هرچند بزرگی و کندی و عدم تحرک بالای ما هنوز معظلی بود اما اوضاع بهتر شد!![/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]تا روشن شدن هوا درگیری های پراکنده ادامه داشت !! اونا شلیک میکردن و ما به دیدن شعله دهانه سلاح هاشون بهشون جواب میدادیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]با روشن شدن نسبی هوا و دید بهتر ما ورق برگشت اینبار این ما بودیم که حمله میکردیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]دوشکا غوغایی به پا کرد و ... ..... حدود ساعتهای 5/5 و 6 صبح درگیری تموم شد[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]تا 7 صبح برآورد خسارت کردیم و شکر خدا هیچ تیری به نقطه حساس و یا حتی شیشه کشتی نخورده بود!!! تعداد زیادی به بدنیه کشتی ( فولاد با قطر 35 م.م.) و بدنه منزلگاه خورده بود که فقط رنگ رو کمی خراشیده بود و مشکل خاصی ایجاد نکرده بود[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]همه قضیه با تعداد فشنگهای شلیک شده و پوکه های جمع آوری شده سند شده و صورتجلسه درگیری و رخداد با مستندات عکس و تصاویر و رادار و بک آپ وی دی آر و.. تهیه شده و برای ارسال به مقامات مربوطه دسته بندی شدن[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]کاپتان کشتی هم مثه بید میلرزید ، فرمانده تکاورا هم مستقیما بهش گفت به محض رسیدن به ایران قبرشو میکنه و اینکارو هم کرد !!!![/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]به محض رسیدن به خارگ ، یکی از کاپتانهای نیوی شرکت ( از ناخداهای بازنشسته نیروی دریایی ارتش) اومد و کشتی رو از کاپتان پاکستانی تحویل گرفت[/font][/right]
  9. [b]الک جان ممنونم!!![/b] [b]این یه حس دوطرفه است ما هم مخلصیم در بست[/b] و اما: [right][font=Arial","sans-serif]بعد از اون سفر تا مدتی خبر خاصی نشد ، البته همزمان با ما به چندین کشتی شرکت ما حمله شد اما به کشتی ما حمله ای نشد ف بیشتر بودن تکاورا و عیان بودن دوشکا روی بریج وینگ باعث دور شدن دزدا میشد و در شبها هم مساله خاصی بچشم نخورد[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]آخرین سفری که از خارگ برای انسوکنا بارگیری کردیم وقتی تیم 5 نفره تکاوران دریایی رو سوار کردیم و اونا هم سلاح ها رو تمییز کردن و نوبت به تست که رسید دوشکا کار نکرد!!! هرکاری کردن مشکل برطرف نشد منم رفتم کمکشون ، چندین بار دوشکا رو باز و بسته کرده بودن و از تمییزی و روانی قسمتها و قطعات و سالم بودنشون تقریبا مطمین شده بودن ، در بررسیه های که داشتیم مشخص شد که وقتی میخوایم مسلح کنیم سیستم خوراک دهی فشنگ رو به لوله نمیده ،[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]اومدیم سینی تغذیه رو از حالت تغذیه راست خور به چپ خور برگردوندیم اما درست نشد دوسه باری اینکارو کردیم و نتیجه ای نگرفتیم، کمکم داشتیم نا امید میشدیم که تجربه فنی من بلاخره یه جایی به دردمون خورد !!!!!!!![/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]در بررسی دقیقی که روی مکانیزم تسلیح انجام دادم ( درحالی که تکاورا دیگه از خستگی تقریبا بیخیال قضیه شده بودن ) متوجه شدم در زمان تسلیح سلاح دقیقا برخلاف متد کاری ،سینی تغذیه بجای اینکه فشنگ روی نوار رو به سمت جان لوله و سنتر سیستم هل بده دقیقا اون به سمت بیرون و خروج از سنتر فشار میده وعملا کاری شبیه پوکه پرانی میکنه تا تسلیح و خوراک دهی !!!!!![/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]با مسیول تیم تکاوری که یه ناو استوار تکاور بود موضوع رو درمیون گذاشتم و اجازه خواستم که سیستم تسلیح و بالاخص سینی تغذیه رو اورهال کنم و دوباره بر مبنای مسیر درست اسمبلش کنم[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]گفت تعمیرات تا این رده سلاح در چهارچوب اختیارات و وظایفشون نیست و باید اجازه بگیرن ، بعد از تماس با مرکز فرماندهیشون و کسب اجازه از اونا دوشکارو به ورکشاپ بردیم و دل و روده اشو ریختیم بیرون ( این که میگم دل و روده اشو ریختیم بیرون فکر نکنین کار سخت و شاقیه ، تقریبا هرکسی با یه بار دیدن میتونه اینکارو بکنه چون دوشکا یه سلاح به واقع ساده ای از لاحظ سیستماتیکه و بالاخص با زیاد بودن لقی ها و کلیرنسها و عدم پیچیدگی در طراحی و ساخت باعث شده که این سلاح بعنوان یک سلاح قابل اعاتماد و پر مصرف و با کاربری بسیار زیاد شناخته بشه)[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]مشکل ابدا حاد نبود با تغییر زاویه و جهت پین و خارکی که وظیفه رانش و تغذیه فشنگ رو به عهده داشت مشکل برطرف شد و سلاح رو هم تست کردیم و شکر خدا جواب داد در مسیر رفتمون به چیز مشکوکی بر نخوردیم و به سلامتی به مقصد رسیدیم و بار رو خالی کرده و برگشتیم اماد در مسیر برگشت:[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]طبق هماهنگی های انجام شده در نقطه و زمان دیدار ما تیم چهار نفره تکاوران دریایی رو سوار کردیم که فرماندهشون فرمانده گروهانی بود که در اون مدت وظیفه تامینن امنیت منطقه رو بر عهده داشت یه [b]ناوبانیکم تکاور دریایی به نام م. الف [/b]که از دانش آموختگان و تکاوران نیروی زمینی بود که بعد از گذراندن دوره بازآموزی و ارتقای به تکاوری دریایی(دیدن دوره تخصصی تکاوری دریایی) به نداجا پیوسته بود ، این وضعیت انتقال ایشون و اینکه ایشون همشهری بنده بودن و با توجه به اینکه افسر اول ( هم رده بنده در قسمت عرشه) هم همشهری ما بود و یه [b]مثلث " لری "[/b] رو تشکیل داده بودیم باعث شد که من خیلی از اون سوالات و ایرادات و ابهاماتمو ازش بپرسم و تاحدود بسیار زیادی جوابمو بگیرم ( که در ادامه بهشون خواهم پرداخت) اما[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]هنوز مدت زیادی از سوار کردن اون عزیزان نگذشته بود و اونا بعد از جلسه معارفه و بریفینگ و هماهنگیهای اولیه با تیم مدیریتی کشتی ،تازه سلاح ها رو تمییز کرده بودن و منتظر نصب دوشکا برای تست بودن ( فکر کنم حدود 2 و نیم تا سه ساعتی از سوار کردنشون میگذشت) حوالی و حول و حوش ساعت 9/5 - 10 صبح بود اگر اشتباه نکنم و ملوانان عرشه هم مشغول کار بودن و داشتن آماده میشدن برای نیم ساعت استراحت ووقت چای خوری صبحانه ( تی تایم) هنوز رسما به منطقه خطر وارد نشده بودیم هرچند همه تمهیدات از قبل اندیشیده شده بود و نیازی به کار خاصی نبود( سیم خاردار ، مترسکها ، شیلنگهای آب فشار قوی آتش نشانی ، چارتهای دیده بانی ، تقسیم وظایف و...همه طبق روتین انجام شده بود) ، در حالی که ملوانا داشتن از کار روزانه برای استراحت و چای به منزلگاه برمیگشتن یکی از ملوانا سه تا قایق مشکوک رو از فاصله خیلی دور دیده بود که دارن به سمت ما میان، با واکی تاکی( بیسیم) به پل خبر میده و اونا هم تیم تکاورا رو آلرت میکنن ، ناوباینیکم الف خودش به شخصه رفته بود بریج وینگ استاربورد ساید جایی که تکاورای دیگه داشتن دوشگا رو نصب میکردن و آخرای کار نصب بودن ، مهندس برقمون موضوع رو به من اطلاع داد، رفتم اتاق کنترل دیدم همه چیز آماده است و سرمهندس هم اونجا بود ، باهماهنگی سرمهندس دوربینمو ورداشتم و رفتم بریج وینگ از قضایا فیلم بگیرم!!![/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]هنوز به محدوده پل فرماندهی نرسیده بودم( از خروجی آسانسور تا پل یه طبقه است که باید با پله بریم و آسانسور نداره) تازه میخواستم در ورودی پل رو باز کنم که صدای دوشکا پیچید تو هوا چند تا رگبار زد و قایقها هم دبرو که رفتی و در رفتن !!!![/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]با صدای دوشکا کاپتان پاکستانی از پل فرماندهی پرید بیرون و داد زد که " دونت شوت دونت شوت و..." کلی داد و بیداد راه انداخت که بدون مجوز و دستور من شلیک نکنین و شلیک به دستور منه و نباید بدون اجازه من شلیک کنین، ناوبان الف هم میگفت من بهت اطلاع داده بودم که قایقها مسلحن و دارن نزدیک میشن اما تو هی لفتش دادی و گفتی باید مطمین بشم که ماهیگیر نیستن[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]خلاصه درگیری لفظی ایندونفر بالا گرفت و ما هرکاری که میکردیم که اونا رو آروم کنیم نشد ، کاپتان پاکستانی میگفت مستر و فرمانده کشتی منم و نباید بدون اجازه من شلیک میکردین و فرمانده تکاورا هم میگفت وظیفه حراست از این کشتی تحت پرچم ملی ایران با منه و چون این کشتی جزوی از خاک ایرانه به من وظیفه دادن تا با چنگ و دندون و تا سرحد مرگ ازش دفاع کنم[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]درگیری به داد و بیداد رسید و کاپتان داد میزد ممکنه ماهیگییر باشن و ناوبانیکمن میگفت هم من دیدم و هم افسرای خودت دیدن که اونا مسلح بودن کاپتان میگفت حتی اگر دیده باشین که سلاح دارن تا به نزدیکی ما نرسیده بودن و تهدیدمون نکرده بودن نباید شلیک میکردین و فرمانده تکاورا هم میگفت به من این دوشکارو دادن که نزارم از 2 یا حداکثر یک کیلومتری تهدیدی به این کشتی نزدیک بشه ، اگر قرار به چیزی بود که تو میگفتی بهم کلت میدادن نه دوشکا و تیربار و دراگانف[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]طولش ندم ، هرکدومشون حرف خودشونو میزدن و وساطت ما هم نتیجه ای نمیداد کاپتان مصر به عدم شلیک بود و فرمانده تکاورا میگفت اگر با این تیر تراشها دورشون نمیکردم ممکن بود امنیت کشتی به خطر بیوفته و اونوقت شاید مجبور بودم که به خود آدمهای داخل قایقها تیراندازی کنم وقضیه حادتر میشد [/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]بحث بدجوری بالا گرفت و کاپتان شروع به داد و بیداد کرد که من تامین امنیت شما رو نمیخوام و فرمانده تکاورا هم گفت به من ماموریت تامین امنیت این کشتی تحت پرچم ایرانو دادن و اگر در کارم دخالت کنی بازداشتت میکنم و ایران تحویل مقامات امنیتی میدمت [/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]حرف که به اینجا رسید کاپتان کوتاه اومد و با حالت عصبانیت محل رو ترک کرد و گفت به شرکت گزارش میده فرمانده تکاورا هم گفت به فرماندهی نیرو گزارش میکنه[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]ما هم خوشحال از اینکه دسته کم قضیه ختم به خیر شده سعی کردیم هردوطرف رو کمی آرومتر کنیم غافل از اینکه کاپتان یکسری دستورات احمقانه به افسرهای پل صادر کرده که ما ( حتی افسر اول ) بی اطلاع بودیم[/font][/right] [right][font=Arial","sans-serif]دوسه روزی از این موضوع میگذشت و ما همه تقریبا موضوع رو فراموش کرده بودیم ( سومین شبی بود که تکاوار رو عرشه بودن ) حدودای ساعت یک شب بود و ما سه نفری( من و افسر اول و ناوبان الف) کابین افسر اول نشسته بودیم شب نشینی و داشتیم گل میگفتیم و گل میشنفتیم و یه بحث تاریخی داغ هم بینمون در جریان بود که یهو یکی از تکاورای درجه دار پشت واکی تاکی داد زد :[/font][/right] [b][font=Arial","sans-serif][size=2]دزدا ! دزدا ! دزدا اومدن رو کشتی......[/size][/font][/b]
  10. دوستان درود یه مقدمه کوچیک بگم و کمی حرف بزنم من اصلاح طلبم یه ایرانی مسلمان شیعه اصلاح طلب ایده و اعتقاداتم برمبنای کمک و اعتلای مملکتمه و میکوشم در این زمینه تا جایی که بتونم و از دستم برمیاد کوتاهی نکنم اصلاح طلبی رو هم برخلاف یه گروه اینوری و یک گروه اونوری موضوعی در راستای اسلام و قانون میدونم من شیعه امام حسینم که برای اصلاح دین جد بزرگوارش قیام کرد من پیرو محمد (ص) هستم پیامبری که برای اصلاح انحرافاتی که در دین خدا بوقوع پیوسته بود مبعوث شد بین اصلاح طلبی شیعی و اسلامی و ایرانی با اصلاح طلبی غربی و حتی شرقی فرق بزاریم و فرق قایل بشیم من به شخصه به جناب آقای دکترحسن روحانی رای دادم براشون تبلیغ هم کردم اما اما نه مثه یه عده ازشون بت میسازم و انتظار معجزه دارم نه مثه یه عده دیگه کارم شده توهین و تمسخر و کنایه و... میکوشم معتدل ببینم و رفتار کنم همونطوری که هیچوقت همه اینوریها رو متهم نمیکنم اجازه هم نمیدم کسی همه اونوری ها رو یکجا متهم کنه بگذریم متاسفانه هرکی بلند میشه خاطراتی بگه و یا بقول خودش ناگفته ای ، میشه قهرمان وحده و یگانه جنگ و کسی که یه تنه بار جنگ رو بدوش کشیده و.. اینه که عموم خاطرات ما با هم نمیخونن ( کم پیدا کردم جایی که یکی بیاد خاطره تعریف کنه و از خودش قهرمان نسازه و چند تا ایراد بخودش هم بگیره و یا نقش دیگران رو ستایش کنه، خاطرات سپهبد شیرازی و تیمسار اردستانی شاید تا حدودی مستثنا هستن ) نوشته های بالا نکات تامل رانگیزی داشت بازم تاکید میکنم که به خود جناب روحانی رای دادم و براشون تبلیغ دهم کردم اما متاسفانه خیلی از گفته های بالا با اسناد و وقایع و حقایق نمیخونن درباره مسایل سیاسی و پشت پرده های خارج از جنگ تقریبا همه فرمایشاتشون درسته منتها درباره ارتش تا جایی که بنده اطلاع دارم صدها سند خلاف فرمایشات ایشون در ارتش وجود داره فرمایشات ایشون در باره تهدیدات عراق و اینکه ایشون درک کرده بودن تهاجم رو امال ارتش خیر !!! حداقل صدها سند در ارتش هست که تحرکات رو رصد و گزارش میکردن ، ناله های خیلی زیادی بوده که کسی نشنید و نخواست بشنفه درباره بنی صدر تقریبا میشه گفت حق با ایشونه هرچند کمی بازهم یکجانبه به قاضی رفتن درباره شیلکا و موشکهای اصفهان !!!! نمیدونم بخندم به این حرفها یا گریه کنم فقط برین تحقیق کنین زمانی که ایشون این رحفها رو بهشون نسبت میدن اونموقعه کی در اصفهان متصدی امور بود تا دستتون بیاد که نسبت به یه پوکه هم معتقد و ملتزم یودن چه برسه به موشک درباره شیلکا هم از اون جوکها بود که شنیدم درباره والفجر 8 همه شاهکار ستاری رو بیاد دارن متاسفانه این وجه تعریفی و قهرمانسازی که هرکسی که تعریف میکنه خودشو قهرمان جنگ میدونه و همه رو میریزه دور بدجوری گریبان ما ایرانیا رو گرفته درباره بحث هاوکها هرکی کمی فقط کمی اطلاعات موشکی و پدافندی داشته باشه از این تعبیر هاوک تهران و خارگ خنده اش میگیره ایشون متاسفانه سطح اطلاعاتشون از ارتقای توان هوایی عراق به میگ25 منتهی میشه که عراق از قبل هم نمونه هایی ازش داشت مابقی اهدایی ها رو نمیبینن ایشون بحث آمادگی آلرت اف14 رو بلاخره من نفهمیدم مثه بحث سوختگیری هوایی شبانه اشون باید به حساب کی بنویسیم اونم رو بحساب منتخب مردم بزاریم ؟ نمیدونم تخصص ایشون در اف14 چه حدی هستش اما مطمینم در اون برهه خیلی خیلی خیلی بیشتر و وارد تر از ایشون در این زمینه داشیتم خاطرات و اسنادشون هم هست متاسفانه باید بگنم جدای از برخی ناگفته های سیاسی و پشت پرده مسایل در زمان جنگ ، از لحاظ فنی و علم جنگ بینهایت ایراد داشتن این فرمایشات یه چیز دیگه هنوز خیلی ها مکفارلین رو انکار میکنن و یه عده دیگه تایید کاش بعد از اینهمه سال بالاخره یکی میومود و رک حرف میزد که اون ماجراها و بالنتیجه اون اون استعفاها و بعدش اون بگیر و ببندها و.. واقعیتش چی یود امیدوارم منتخب مردم ایران ( و منی که یک رای ناقابل بهشون دادم) در تحلیل اوضاع روزمملکت اینگونه به قضاوت نرن ان شا الله
  11. [right][font="Arial","sans-serif"]دوستان درود[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]مدت زیادیه که اینجا چیزی ننوشتم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]راسیتش این رخوت و کرختی سایت به من هم سرایت کرده و ناجور همراه با این کسادی شدم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]چندی قبل وقتی از کسادی سایت نالیدیم تعطیلات عید و مسافرتها بهونه شد ، بعد هم امتحانات و بعد از اون هم مساله انتخابات و حالا هم که روزه دار بودن شده بهونه امون ، حالا بعد از ماه رمضون چه بهونه ای بتراشیم خدا عالمه [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]انصافا ما ایرانیها ( بالاخص خود من ) در بهونه تراشی و دلیل آوردن و توجیه اشتباهات و کم و کاستی و ایرادهامون ید طولایی داریم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]به نظرم شاید ، شاید یکی از دلایل کمتر توسعه یافتگی کشورمون با اینهمه استعداد و امکانات و منابع همین بهونه تراشی و توجیه اشتباهاتمون باشه[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]نمیاییم ببینیم و منطقی و منصفانه بسنجیم ببینیم مشکل کجاست و چرا این ایرادها پیش اومده ، هرکدوممون میکوشیم فقط خودمونو تبریه کنیم و اشکالات رو ماله بکشیم [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]خوب من خودم به شخصه متاسفانه و متاسفانه و متاسفانه دارم همین کارو میکنم، به نظر میاد متاسفانه توی سایت هم ایییییییییییییییییییی همچین بگی نگی توجیهات کمی در جریان نباشه[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]شاید اگر نبود تاپیک موضوعات سوریه و مدافعین حرم بی بی زینب کبری سایت دچار یه رکود و رخوت سنگینتر از رکود اقتصادی 39 امریکا میشد!!![/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]بگذریم [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]امیدوارم همه امون و بالاخص خود شخص من کمی بخودمون تحرک بدیم و بکوشیم یه کوچولوی هم که شده سهمی در برون رفت سایت از این رخوت داشته باشیم[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]هرچند به نظر میاد خیلی از ایرادات به ساختار کلی و باندی شده سایت برمیگرده [/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]امیدوارم با مدیریت جدید ( ضمن تقدیر و تشکر از مدیریت زحمت کش و مهربان قبلی) اوضاع بهتر بشه هرچند متاسف و ناخرسندم که بگم بعد از تغییر مدیریت اوضاع بهتر که نشده هیچ متاسفانه کمی رخوت و سستی بیشتر هم شده ، البته تنها مدیریت سایت مقصر نیست و دست بر قضا تقصیر زیادی هم متوجه اونا نیست.[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]خوب بگذریم اینجا جای این حرفا نبود اما دیگه درد دله و جایی واسه نوشتنشون پیدا نکردم الا اینجا ( خودمونیم یه جورایی خودزنی قبل از محاکمه سایر دوستان هم بود که یه طورایی همون فلسفه توجیه ایراداتیه که خودم گفتم و حالا دارم یه جورایی کمکاری خودمو توجیه میکنم، بخاطر اینکه کمی از این فلسفه غلط فاصله بگیرم ، همینجاا بابت تاخییر و دیرکرد و رخوت و سستی و کم کاریم از همه پوزش میخوام)[/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"]خوب و اما برگردیم سر بحث اصلی خودمون و ادامه خاطرات :[/font][/right]
  12. الک جان با پوزش الان تصاویر رو بزرگ کردم و دیدم اونجایی که بنده گمان میکردم فانلها باشند بالای اونها یک صفحات مشبکی شبیه صفه های راداری وجود داره که شک منو برانگیخته یا اونا فنال نیستن و پایه های صفحات راداری یا چیزی شیه اون هستند یا هم اگر فانل باشند میتونن سامنانه های خنک کننده اگزاست باشن البته این تصور آخری تنها گمانه زنی و تصور منه و امکانش کمه متاسفانه سرعت نتم در حدی نیست که بتونم تصویر رو پلود کنم حتی از خود تصاویر سایت
  13. [quote name='Electro_officer' timestamp='1367487667' post='310231'] [b]دوستان یک نکته که الآن تازه متوجهش شدم پنهان کاری گرمایی بویان هست. فانل یا همان اگزوز این شناور کو؟ [/b] [/quote] الک جان بابت توضیحات مبسوطت دستت دردنکنه بابت موضوع بلود شده اتون هم : در تصاویری که خودتون زحمت کشیدن کنار مین مست ( دکل اصلی رادار) در دوکناره پورت و استاربرد ساید( چپ و راست دکل اصلی رادار) فانلهای کوچیکی متناسب با پیشرانه هاشون دیده میشه
  14. elo

    خاطرات دفاع مقدس

    شنیدم همه فرماندار و استاندارا و وزیر و ریس جمهور و کیل و ریس روسا .. همشون اینجورین شنیدم همشون نونشون مثه بقیه مردمه شنیدم ماشینشون مثه بقیه اس شنیدنم ابدا برای اینرو اونور از هواپیماهای چارتری استفاده نیمکنن شنیدم همشون میخوان رودست باکری بلند شن شنیدم میخوان بگن این روتین هممونه شنیدم همه شهردارا میرن حلبی آبادا میگن دروغه هرچی شنیدی که وزیرو شهردارو نماینده و فرماندار و استاندارا ماشیناشون خداتومنیه میگن دروغه شنیدی حقوقای خداتومنی میگرن میگن دروغه شنیدی مردم برای دیدنشون وقت چندین ماهه میگیرن میگن دروغه شنیدی کت شلوار تنشون چند میلیونیه مییگن دروغه شنیدی شهردارا گله ای میرن ترکیه عشق و حال میگن دروغه شنیدی بودجه های هزار میلیاردی توی شهرداریها حیف و میل میشه میگن دورغه شندی ماشین بیت المال زیر پاشونه میگن دروغه شنیدی خونه هاشون قصر شده میگن دروغه شنیدی بریز بپاشاشون اعیونی و اشرافیه میگن دورغه شنیدی اختلاسهای چند هزارمیلیاردی میشه میگن دروغه شنیدی ریس روساها بیتشرشون تافته جدا بافته ان میگن دروغه شنیدی واسه میز قدرت افتادن به جون همدیگه میگن دروغه شنیدی برا پست نوامیس و اخلاق رو میزارن زیر پا ممیگن دروغه شندی دیبرای یه رای چه گناها که نمیکنن میگن دروغه شندید از خدا و پیغمبر و ایمه هم سپر ساختن میگن دروغه شنیدی بیت المال بر باد میدن میگن دروغه شنیدی نالایقا همه کاره شدن [b]میگن دروغه شنیدی راه ومسلک باکری خیلی وقته قدیمی و دموده شده...[/b] اما نه دورغ نیست نوشته بالا رو که خوندم ، از خیلیها عوقم گرفت حالم بهم میخوره از یه عده ای که رو سفره خون این شهید نشستن و آرمانهای این شهید رو به بازی گرفتن حالم بهم میخوره از اینهمه دروغ و نفاق و ریا حالم بهم میخوره از اینهمه ظاهرسازی حالم بهم میخوره از اینهمه جنگ قدرت حالم بهم میخوره از اینهمه دروغی که به مردم تحویل میدن حالم بهم میخوره از اونایی که واسه یه پست ف یه صندلی همه چیزشونو هراج میکنن حتی شرفشونو حالم بهم میخوره از اونایی که برای یه جایگاه به هرچی انسانیته پشت پا میزنن حالم بهم میخوره از اونایی که برای منافع یه حزب سیاسی خدارو هم حراج میکن حالم از همشون به هم میخوره حالم از خودمم به هم میخوره کجان اونایی که خلیفه الله بودن رو معنی کردن کجان اونایی که به معنای واقعی کلمه انقلابی بودن کجان اونای که به معنای واقعی کلمه مسلمون بودن کجان اونایی که به معنی واقعی کلمه شیعه بودن کجان اونایی که به معنی واقعی کلمه مومن بودن کجان اونایی که به معنای واقعی کلمه انسان بودن کجان ؟ کجان؟ کجان؟ [b]کجاست مهدی باکری؟[/b] [b]کجایند مردان بی ادعا[/b]
  15. دوست خوبم در ادامه این خاطره دلیلشو توضیح میدم گفتم که در ادامه مشکل برطرف شد خیر پوکه های چدنی نیستن ، از اینها گذشته نوار نگهدارنده قطار فشنگ هم هست رطوبت وحشتناک بندرعباس رو با شرایطی که در ادامه خواهم گفت کنار هم که قرار بدین میبینید بینواها دست بسته میومدن اونجا و یک سلاح شاید بعد از مدتها برای اولینب ار بر روی کشتی تست میشد سلاح هایی که در چرخش بودند دیگر دچار این مشکل نمیشدند اما سلاح های انبار داری شده عموما مشمول این مشکل میشدن بعد خوب من فقط دارم ماجراهای با ایراد رو میگم مثلا از هر20 یا 30 بار اومدن و تست کردن بر روی ناوگان ما در یک ماه بطور میانگین یک مورد اینطوری بوده هرچند معتقدم حتی یکمورد در هزار مورد اونهم در زمان صلح میتونه خطرناک باشه چرا که در زمان جنگ میتونه همین یک مورد جون خیلی ها رو نجات بده یا بگیره ان شا الله در ادامه و در پایان خاططرات این سفرم دلیلشو به وضوح توضیح میدم دوست خوبم یاکوزای عزیز ممنونم این نظر لطف شماست چشمان و دیدگاه زیبای شماست که نوشته های خرد و حقیر بنده رو زیبا میبینین ممنونم دوست خوبم
  16. الکترو جان این قسمت مربوط به حوض خشک رو الان دیدم منهای اون بخش اغراق امیزش درمورد بزرگترین حوض خشک خاورماینه مابقی حرفاش درست بود درباره اشتغال زایی هم اگر درست برنامه ریزی و پشتیبانی بشه تواناای اشتغالزای دایم و ثابت( بدون شغلهای غیر مستقیم ایجاد شده ) دسته کم بالای 4000 نفر رو داره امیدوارم که درست مدیریت بشه تا اینجاش خیلی خوب بوده اما از اینجا به بعدش مدیریت کردنشه که بسیار بسیار مهمه یادمون نره عربا خودشون نمیتونن حوضاشونو مدیریت کنن از غربیها کمک گرفتن ، اما باور بفرمایدد بدون اغراق و تعصب ملی بخوام بگم دسته کم بالای 500 نفر سرمهندس و کاپتان متخصص در این امر داریم که الان دریا هم نمیرن و درخشکی فعالن و اگر که مدیریتها درست تقسیم بشه و از این عزیزان استفاده بشه میتونن مارو به قطب تعمیراتی و ان شا الله در آینده قطب ساخت در صنایع دریایی تبدیلکنند یادمون نره تاریخچه صنایع دریای در چین و کره جنوبی ( بالاخص چین) سابقه آنچنانی در مقایسه با دیگر کشورها نداره منتها با مدیریت درست داره به بزرگترین کشتی ساز دنیا تبدیل میشه
  17. دوست خوبم الک جان خیر قانون عدم حمل سلاح برداشته نشده و توضیح داده بودم که بعد از یکی دوسال از بحث دزدی های دریایی تقریبا اکثر کشورها این وظعیت رو در این منطقه نادیده میگیرن اوایلش سلاح ها رو قایم میکردیم ولی بعد که همه گیر شد دیگه پنهونشون نمیکنیم آمریکای هم از این موضوع اطلاع دارن تکاوران خیلی از کشورها مثه هند و روسیه و فرانسه و چین و ...میرن ورکشتیهای مطبوعشون برای شست و شو و تمیز کردن مواد زیادی روی کشتی هست از شوینده های شیمییای مثه الکتر و کلین که شما خوب میشناسینش و برای سلاح خوبه تا برسه بهع مولتی کلین، هوی دیوتی کلین و متال برایت و راست ریموورو.. البته ما روی اون کشتی دستگاه آلتراسونیک دیواس داشتیم با دترجنت ویزه اش که برق مینداخت سلاح هارو و فکر کنم توی همین میلیتاری هم یه تاپیک با عنوان آلتراسونیک وجود داره برای روغن کاری هم از پنیتریت اول گرفته تا دبلیو دیفورتی تا انداع و اقاسام روغنهای روانکار وجود داره که بسته به محل مورد نظر برای روغنکاری و روانکاری از اونا استفاده میشد برای زمان انبارداری و نگهداری سلاح بدون استفاده و یا در ابتدای کار بهترین ماده همون پنیتیت راست اویله که هم زنگ زداست هم گیرها رو برطرف میکنه هم روانکاری اولیه رو انجام میده و بعدش بستگی به مصرف و یا نگهداری و یا جای مورد نیاز داره [quote name='rpg7' timestamp='1367428913' post='310165'] خیلی عجیب..... چرا تفنگ تکاورا قدیمی؟ وچرا کلا تجهیزات در حد هویج؟؟؟ یعنی قبلش چک نمیشه؟ به فرض سلاحها همون ژ3....ولی حالا چرا فشنگها قدیمی؟!خیلی عجیب [/quote] دوست خوبم سلام اگر کمی صبر بفرمایدد د رادامه خاطراتم و در آخر همین سفرم دقیقا به همین موضوع پرداختم متاسفانه این موارد بوده اما شکر خدا کم کم داره بهتر میشه
  18. دوست خوبم درود بر تو نمونه نخستین همونطوری که خودتون هم بیان فرمودین توان درگیری با یگانهای سطحی در جد پاین و فقط برای یگانهای غیر موشکی داره اما همونطور که خوتون هم عنوان کردین در نوشته اتون : [font=tahoma,geneva,sans-serif]" در بویان اثری از مقر شلیک موشک ضدکشتی نمی‌یابیم اما در پروژه‌ی 21631 تعداد هشت سلول شلیک عمودی موشک ضدکشتی M-54 Klub3 یا همان SS-N-27 پیش‌بینی شده است. برد این موشک 300 کیلومتر و حداکثر سرعت آن 2.9 ماخ است. هدایت موشک به روش رادار داخلی فعال و همچنین خودکار داخلی است.[/font] " و این ورژن رو بنده با ناوگان خودمون بررسی کردم ، تناژش از سناها بیشتر و از ولایت کمتره یک بررسی اجمالی در باره این گونه جدید داشتم والا جنابعالی کاملا درست میفرمایید در حال حاضر وظیفه عملیاتهای آفندی و پدافندی دریایی روسیه در خزر برعهده یگانهای نامبرده فوق توسط شماست ممنون از توجهتون و ممنون از جناب چکای بسیار عزیز بابت توضیحات خوب راداریشون خیلی جالب و به موقع بود و به تکمیل شدن تاپیک کم بسیاری کرد
  19. [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]خوب برگردیم سر بحث خودمون[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]سال 89 گذشت و رفت و من هم بخاطر اون ماجراها چند وقتی بیخیال دریا شدم ، حدود 7 ماه موندم خونه و دریا نرفتم و هیچ تلفنی رو هم جواب ندادم !!!! ، بعد از اون با بهتر شدن شرایط روحیم منو به" سوپرتانکر هامون" مامور کردن ( من کلا علاقه خاصی به کلاس [/size][/font][size=3]H [/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] قدیمی شرکتمون دارم ، قدیمی نه اینکه قدیمی باشن ، نه ، بلکه چون یک کلاس اچ جدید هم داریم که بتازگی تحویلشون گرفتیم ، به اونا قدیمی میگیبم به اینا جدید ،اما من بیشترین دریانوردی هام با کلاس اچ قدیم بوده ، بقول معروف ناجور باهاشون اوختم و باهاشون حال میکنم )[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]غروب یک روز پنج شنبه اردیبهشت ماه 90 جزیره خارگ بودم وبه کشتی سوپرتانکر 320 هزار تنی هامون که تازه برای بارگیری پهلو گرفته بود ملحق شدم ، دوروز بعد هم بعد از بارگیری 2میلیون و دویست هزار بشکه نفت خام ایران در دو گریت سبک و سنگین به سمت انسوکنای مصر حرکت کردیم ، اینبار برنامه اسکورت ما کمی تغییر کرده بود، تقریبا به محض خروج از تنگه هرمز تکاوران دریادل نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران رو تحویل گرفتیم [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]مدتی بود که دایره کاری و عملیاتی دزدها بسیار وسعتر و گسترده تر شده و تا نزدیکی های تنگه هرمز رو هم شامل میشد بنا به همین امر نقطه تحویل گیری به نزدیکیهای تنگه هرمز و .... منتقل شده بود که کلا با تغییر تاکتیک تکاوران نداجا هم همراه بود ( از بیان جزیات بیشتر معذورم)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]قبل از رسیدن به نقطه وعده گاه ،ما دولایه سیم خاردار دور کشتی رو چک کرده ، شیلنگهای آب آتشنشانی اضافه رو ریگ کرده و پستهای دیده بانی و ماموریت دوستان رو مشخص کردیم و همچنین یک تمرین مبارزه با دزدان دریای برگذار کردیم [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]در ساعت مقرر که اگر اشتباه نکنم حدود 7 صبح بود تکاوران نداجا رو تحویل گرفتیم و برای اولین بار من دیدم که این عزیزان به دوشگاه و دراگانف( قناسه) هم مجهز شده بودند و همچنان ژ-3 و تیربار گرینف رو هم درخدمت داشتن، تعداد نفرات هم به 5 نفر افزایش یافته بود، کلاه کاسکتهای قدیمی هم همراهشون بود بعلاوه دوربین شکاری عادی و یک دوربین دید در شب ، همچنین چند تا واکی تاکی هم همراهشون بود که دست بر قضا با موج واکی تاکی های ما میخوند و مچ بود و مشکلی در این زمینه نداشتیم[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اما از جلیقه ضد گلوله ودستکش و عینک و حفاظ مچ و ساعد و زانو و سلاح کمری و ام پی فایو و تجهیزات هد ست ارتباطی و کلاه تاکتیکی و لباسهای آنچنانی و دوربین دید در شب انفرادی و.. خبری نبود[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]کمکشون کردیم تا دوشکا رو در یکی از بریج وینگهامون ( بریج وینگ استاربرد ساید) یعنی سمت راست کشتی کنار پل فرماندهی اون لبه های بال سمت راست!!!! نصب کنن بعد هم یک جلسه بریفینگ و بنای یک تمرین مشترک برای بعد از ظهر، اما قبلش اومدن سلاح ها رو تست کنن که اینبار همه ژ-3 ها بدون استثنا گیر کرد!!!! و متاسفانه دوشکایی که به عدم گیر معروف بود هم دچار گیر شد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]با هر دردسری بود پوکه گیر کرده رو درآوردیم و سلاح رو به ورکشاپ جهت تعمیر بردیم اونجا متوجه شدیم که ایراد از سلاح نبوده بلکه ایراد از فشنگها بوده که به شدت زنگ زده بودن ، بحدی که بر پوکه و مرمی برخی فشنگها ضخامت زنگ زدگی از میلیمتر هم بیشتر میشد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]فشنگها رو بافر زدیم و کمی تمیزشون کردیم ، ژ- سه ها اما بسیار قدیمی و فرسوده بودن و تمام سیستمهاشون زنگ زده بود ، اونا رو هم تا قطعه آخر باز کردیم و شستیمشون و روغنکاریشون کردیم بعد هم همه رو تست کردیم و شکر خدا جواب دادن و مساله ای پیش نیودم [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]خوبی این قضیه این بود که بنده باز و بسته کردن دوشکا رو یاد گرفتم و کار کردن با اونو هم آموختم ، چیزی که تا اون لحظه بلد نبودم [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اون سفر با دزدان دریای برخودی نداشتیم چندین بار قایقهای مشکوکی گزارش شد که هربار این عزیزان به حالت آماده باش درمیومدن اما اون قایقها هم به گمانم با دیدن فعالیت نفرات و بالاخص دوشکای مستقر بر بریج وینگ بیخیال ما میشدن و میرفتن پی کارشون ( بودن دوشکا خود بخود موجب فراری دادن دزدها میشد چون با دوربین کشتی رو بررسی میکردن و با دیدن دوشکا به ما نزدیک نمیشدن )[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]این قضیه مترسک شدن دوشکا ( بدون شلیک حتی یک گلوله) بارها وبارها از همه کشتیهامون گزارش شد که قایقهایی دزدان دریایی با دیدن دوشکای مستقر بر کشتی عطای دزدیدن کشتی رو به لقاش میبخشن و بیخیالش میشن ( البته این منهای درگیریهای شبانه و یا در زمان تاریکی هوا بود )[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]میشه گفت در اون ماموریتم بر روی اون کشتی تقریبا هر ماه یکبار این مسیر رو میرفتیم و برمیگشتیم و بودن دوشکا تبدیل به یک دیوار مدافع قابل اطمینانی شده بود که دزدان دریای د رهمه مدت هفت ماه ماموریت من روی این کشتی به ما نزدیک نمیشدند بجز چند بار محدود [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]نخستین رویاروی در اون سفر اگر اشتباه نکنم در چهارمین سفر رفتمون بود که دوشکای آورده شده بازهم دچار مشکل گیر شد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اون روز 4 تکاور رو غروب نزدیکای تاریکی هوا سوار کرده بودیم ، یک دوشکا ،یک تیربار گرینوف و چند تا ژ-3 همراهشون بود و حتی دوربین دید در شب هم نداشتند و مثه گروهای قبلی واکی تاکی و بیسیم هم همراهشون نبود، در تست سلاح ها پوکه در دوشکا گیر کرد بنا شد که فردا صبح دوشکا رو ببریم ورکشاپ برای تعمییر و این اشتباه و تاخیر در تعمییر نزدیک بود کاردستمون بده[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]حدود ساعت 6 صبح بود که تلفن کابینم زنگ خورد و سرمهندس پاکستانی با ترس و لرز گفت زود خودتو برسون ورکشاپ و دوشکا رو تعمیر کنین که در چند مایلیمون چهار قایق دزدان دریایی در حال نزدیک شدنن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]آب هم به صورتم نزدم ودست و روی نشسته فقط بویلرسویتم رو پوشیدم و مثه گلوله خودمو رسوندم ورکشاپ ، وقتی رسیدم اونجا دوتا از تکاورا دل و رو ده دوشکا رو ریخته بودن بیرون ، بهشون گفتم یکیشون بره کمک دوستاشون برای درگیر ی ، من میمونم کمک اونیکی ، به مهندس ارشد شیفت هم گفتم مهندس دستیارشو بزاره اتاق کنترل خودش بیاد کمک ، تماس هم گرفتم با الک کشتی(مهندس برق کشتی که بهش خودمون یالک میگیم) که بیاد اتاق کنترل کمک سرمهندس[/size][/font] برای آماده کردن سیستمها ، البته توی این مدت دیزل ژنراتور دومی رو مهندس سوم شیفت روشن کرده بود و اون با دیزل در حال کار پارالل کرده بود ، پمپ آب دریای آتش نشانی رو استارت کرده بود ، سیستم رزو استندبای سکانو هم از بریج روشن کرده بودن و کلا کشتی قبل از رسیدن من به موتور خونه از هر لحاظ اماده مانور و درگیری بود[/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]متاسفانه به خاطر احمال ما و اینکه شب پوکه همچنان در سلاح مونده بود و چون سلاح سرد شده بود پوکه خیال بیرون اومدن نداشت ، با هر مصیبتی بود پوکه رو بیرون آوردیم دقیقا ایراد سلاح اینبار هم فشنگهای زنگ زده بودن و هم خود سلاح زنگ زده بود [/size][/font]!!![/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]با عجله فشنگها و سلاح رو تمییز کردیم و اونو دونفری روی دوش گرفتیم و بردیمش پای آسانسور و با آسانسور تاعرشه [/size][/font][size=3]E[/size][font="Arial","sans-serif"][size=3] کشتی سلاح رو بردیم از اونجا به بعد بازم گرفتیمش رو دوشمون و بردیمش بریج وینگ[/size][/font] استاربرد ساید که پایه اش اونجا نصب شده بود[/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]قبل از رسیدن ما به اونجا درگیری شروع شده بود[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]دوتا از این عزیزان از عرشه اصلی با ژ-3 به سمت دزدان دریای تیراندازی میکردن و نفر سوم هم با تیربار از پشت پل فرماندهی .[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]بالا رو بریج وینگ پرت ساید مون (سمت چپ کشتی) هم دوتا از پرسنل کشتی که یکیشون از بچه های دانشگاه دریای نوشهر( دانشگاه افسری نداجا ) بود و اونیکی هم از بچه های دلیر خوزستانی ، با ژ-3 های یدکی تیم تکاورا داشتن تیراندازی میکردن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]قایقها پخش شده بودن وتقریبا از ساعت چهار تا هشت مارو با فواصل حدود یکساعته پوشش داده بودن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]اونا هم تیربار ام ژ-3 و گرینف ، کلاشنیکف و آرپی جی داشتن ، دوتا قایقشون تیربار داشت دوتاش آرپی جی و همه چهار قایق کلاشنیکف هم داشتن، بچه ها با تیراندازی و کاپتان با مانورهای زیکزاکی اجزاه شلیک آرپی جی رو ازشون گرفته بودن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]هربار که آرپیجی زنشون میخواست بلند بشه رگبار گلوله به سمتشون میرفت و قایق اونا مجبور میشد مانورهای تندی رو انجام بده و آرپی جی زنشون تعادلش بهم میخورد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]یکی دوبار در حالی که زیر چشمی نیگاه میکردم و همزمان کمک دوشکا چی هم میدادم!! دیدم که یکنفر از کمر به پایین آرپی جی زن رو چسبید تا اون بتونه تعادلشو حفظ کنه و تیراندازی کنه که رگبارهای بی امان تیربار گرینوف بدجوری قایق رو به چپ و راست کردن انداخت و تعادل همه اونا رو به هم زد[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]قایقها تند و تیز و کوچیک بودن ، اما تقسیم وظیفه خوبی بین بچه های تکاور صورت گرفته بود و دونفر کمکی از پرسنل کشتی ما هم یک قایق رو پوشش میدادن و نمیزاشتن با هدف گیری دقیق تیراندازی کنن[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]همه دزدا بدن استثنا بریج و پل فرماندهی رو هدف قرار داه بودن اما شکر خدا حتی یک گلوله هم به بدنه کشتی نمیخورد ، میشه گفت همه از بالای سرمون زوزه کشان هدر میرفت [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3] یکی از ملوانای عرشه هم که بچه جنوب بود و سن و سالی ازش گذشته بود و جنگ رو با پوست و گوشتش تجربه کرده بود اومد کمکمون وهرچی بهش گفتم تونیا اینجا خطرناکه! قبول نکرد و گفت خون من از شما رنگینتر نیست ! اون تکاوری که من کمکش میکردم تا دوشکا رو نصب کنه به اون همکارش که تیربار داشت گفت پوششمون بده تا بتونیم دوشکارو نصب کنیم ، نصب دوشکا رو سه پایه زیاد سخت نیست خیلی هم آسونه منتها نه زیر رگبار و نه تو حول و ولا و دستپاچگی و عجله !!!![/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]دونفری دوشکا رو نصب کردیم و کمکش کردم تا خشابو هم نصب کنه بعد قطار فشنگهارو چیدیم توی خشاب و اونم دوشکارو مسلح کرد ( البته بعدا متوجه شدم که چون عجله داشته بنده خدا دستش ناجور آسیب دیده بود ، بعد از خاتمه درگیری بود که متوجه شدم خون همه جا رو گرفته ، جالب اینجا بود که تا من بهش نگفتم چت شده ؟ خودش هم متوجه نبود ، من اولش فکر میکردم تیر خورده اما بعد بادیدن دستش متوجه شدیم که حین مسلح کردن ، دستش مونده بوده بین سیستم تسلیح و یک تیکه از پوست و گوشت دستش بین انگشت اشاره و انشگت شست دستش قلوه کن شده بود، اگر فقط دستکش دستش بود این اتفاق نمی افتاد اما صد افسوس که دستکش جزو تجهیزات این عزیزان نیست)[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]بعد از مسلح کردن دوشکا، استاربرد رو اون تحویل گرفت و پورت ساید رو به اونیکی دوستش که تیربار گرینوف داشت سپرد[/size][/font][/right] [right][b][font="Arial","sans-serif"][size=3]خیلی خیلی جالب بود ، اولین رگبار دوشکا ..................و............... دزدا زدن به چاک![/size][/font][/b][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]تکاورا کمی پشت سرشون تیراندازی کردن اما اونا از هم جدا شدن و هرکدوم به طرفی زیگزاگی در رفتن و فرار کردن رفتن تو پهنه دریا گم شدن ، تکاورا هم دیگه به تیراندازی ادامه ندادن و فشنگها رو الکی هدر ندادن برای درگیریهای بعدی[/size][/font]!!![/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]بعد از درگیری سلاح ها رو خالی کردن و به نوبت دونه به دونه دوباره تمیزشون کردن و آماده اشون کردن برای درگیری های احتمالی بعدی [/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]در زمان تمیز کردن سلاح ها هم کاپتان پاکستانی که تبحر خاصی در پانسمان داشت و بیشتر کارش به پرستارا میموند تا یک کاپتان ( اینو تعریف به حساب بیارید نه کنایه و ...جدی بود ستایش مهارتش بود این تیکه)، دست اون تکاور دلیر رو پانسمان کرد وکل ماجرا و تعداد فشنگ شلیک شده و نتیجه کار رو با مستندات عکس و فیلم رادار و تصویربرداری بچه ها با هم صورتجلسه کردیم هم برای شرکت و هم برای نداجا[/size][/font][/right] [right][font="Arial","sans-serif"][size=3]بعد هم به راهمون ادامه دادیم و شکر خدا با موردی دیگر مواجه نشدیم تا ......[/size][/font][/right]
  20. دستت درد نکنه گوشه ای ازبرنامه روسیه برای خزر ما هم برنامه داریم منتها به نظرم اونا کم کم دارن پیش می افتن ، درسته روسیه امروز دوست و رفیق ماست( رفیق و دوست که چه عرض کنم ، نا رفیق بهتره) اما کسی از فردای روزگار خبر نداره، همین یانکیها روزی بهترین رابطه رو با ایران داشتن و کناردستشون همین اسراییل ، اما امروز دشمنان تیغ کشیده ما هستن به نظرم تحرکات و معا دلات دریای خزر رو هم باید جدی بگیریم،برای این منطقه ما هم پروژه سینا و موج 2( ولایت) رو داریم اما به نظر میرسه اونا سرتر و برتر از مان و قویتر حرکت میکنن درسته این شناور رادار گریز نیست اما المانهای پنهان کاری محدودی در اکومودیشن و توپش داره( بدنه رو خیر، چیز خاصی نداره) توان پدافندی برد کوتاهش هم از پروژه سینا و موج سرتره ، توپ اصلیش هم قویتره، هرچند نواخت تیرش پایینتره در گونه جدیدش هم موشکهای بسیار توانایی روش اونم با تعداد بالا نصب میشه ، توانایی پشتیبانی نزدیکش هم سرتره و بالاخص با داشتن واتر جت قدرت تحرک خوبی داره بالاخص در جاهای کم عمق هرچند در سرعت مقابل پروژه سینا کم میاره در برد از ولایت کمتره و توان دریانوردیش هم پایینتره توان راداری و جنگ الکترونیکیش هم ... نکته مهم بر مبنای این نوشته عدم وجود سلاح ضد زیردریاییه که میتونه بعنوان یک نقطه ظعف براش محسوب بشه و میتونیم ازش استفاده کنیم نکته دیگه استفاده از اون سامانه منپد سینکرو شده برای ایگلاهاست ،چیزی که جای اون به شدت در نیروی دریایی ما خالیه و از اون مهمتر سامانه توپ دفاع نزدیکه که ما فعلا هردو رو نداریم امیدوارم که با استفاده از سامانه هایی در این بازه، این ضعف عمومی در نیروی دریای ما برطرف بشه البته توان تقریبا محدود پدافند هوایی موشکی میانبرد ولایت تنها برتری یگانهای ناوگان سطحی ما بر اوناست ( اژدرها رو هم در نظر بگیریم که توانایی خوبی به ما میدن ) متاسفانه از لحاظ تعداد شناور هم برد با اوناست امیدوارم توجه به خزر بیشتر بشه ،هرچند تیمسار سیاری توجه خاصی به خزر دارن با توجه به اینکه خودشون مدتی فرماندهی منطقه چهارم دریایی انزلی رو به عهده داشتن و به نیازمندیهای اونجا واقفن اگر اشتباه نکنم در زمان ایشون منطقه چهارم از حالت آموزشی به آموزشی رزمی و سپس به منطقه عملیاتی رزمی تغییر ماموریت و وظیفه داد و برنامه تجهیز و ساخت یگانهای موشکی هم از همون زمان برنامه ریزی شد
  21. [quote name='bandeh' timestamp='1367357542' post='310020'] با سلام و عرض ارادت و خدا قوت خدمت جناب الو و همه عزیزان همراه جناب الو مگر برای شما در سال 89 اتفاق بدی افتاد که از اون سال اینطور یاد میکنید ؟ [/quote] دوست خوبم سلام چیز خاصی نیست مروری بود بر فصل ویرانی و خزان بهار من گذشت با تمام تلخیهایش زیاد دوست ندارم درباره اش حرف بزنم همان سال به اصرار یکی از دوستان صمیمی و بسیار عزیزم در سایتی دیگر موضوع را نوشتم اما حتی امروز هم نمیدانم باید بابت نوشتنش پشیمان باشم یا نه نمیدانم باید نگفته و نهفته میماند یا نه بگذریم و برگردیم سر بحث اصلی خودمون
  22. [quote name='Electro_officer' timestamp='1367345044' post='309990'] من کارشناسی الکترونیک دریایی دارم ولی شرکت حاضر نیست منو استخدام کنه میره بی سواد هندی میگیره که سوادش از برق در حد لامپ مهتابی عوض کردن هست! اینی که میگم حاضر نیست رو خودمون پیگیری کردیم بچه ها رفتن شرکت نمیخوام منفی بافی کنم ولی آقایون گویا با ایرانی جماعت مشکل دارند. [/quote] دوست و همکار خوبم اگر تو و امثال تو بیایند پورسانت دلاری حضرات از کجا جور شود دلم میخواست بگویم خوشحالم که نیامدی!! اما به خودم که نگاه میکنم و میبنم چه زجری از دیدن بیسوادهای بیگانه بر کشتی های میهنم میکشم میگویم ای کاش نمیرم و روزی را ببینم که هیچ بیگانه ای را بر کشتی های خودمان نبینم یه چیز حالب هم بگم مدتهاست که ما دیگه به رنکها و جایگاه های پایین نیاز نداریم منتها اجنسیهای هندی و پاکستانی هم قانونی برای خودشان وظع کرده اند: اگر افسر مهندس ارشد میخواهید باید چند تا فله هم ببرید نوشابه بدون ساندویچ داده نمیشود به ازای هر سرمهندس یا مهندس دوم یا کاپتان یا افسر اول باید دسته کم شش هفت تا ملاون هم ببرید کشتی قبلی دوتا مستخدم و مهماندار دوتا تمیزکار و سه تا ملوان سه رو فرستادن کشتی ما چون میخواستن یک سرمهندس برامون بفرستن رفتین در بقالی شیر یارانه ای بخرین گفتن باید حتما خامه و کره و ماست هم ببرین و الا از شیر خبری نیست؟( البته اون موقعی که شیر یارانه ای و ارزون بود ) جدیدا هم اگر افسر ارشد میخوای باید چند تا نظافت چی هم ببری میبینی چطور به فکر اشتغال زایی و ارز آوری برای کشورشونن؟
  23. [quote name='mehdi_08' timestamp='1367342931' post='309984'] بسیار ممنون طرفدار پرو پا قرص خاطراتتم سر خاطرات اولی که تعرف کردی نیم کیلو تخمه شیکوندم دست مریزاد آفرین قلم رسا و شیوایی داری بخدا حیفه کتاب نشه ها!! ---- یه سوال هم برام پیش اومد نحوه استخدام این هندی ها پاکستانی ها توی شکرت چه طوریه؟؟ اخه اینطوری که تعریف کردین فکر کنم خیلی بی درو پیکر باشه!! بعد چرا از اتباع خارجی استفاده می کنن مگه خودمون کاپیتان و مهندس نداریم تازه با حقوق کمتر چه دلیلی هست که حاظرا به خارجی ها پول بیشتری بدن ولی ایران با حقوق کمتر نیارن [/quote] ممنونم دوست خوبم خدارو شاکرم که خوشتون اومده نحوه استخدام هندی پاکستانیها اینطوریه که شرکت با چندتا اجنسی ( شرکت خدماتی دریای ) اونا قرارداد داره و هربار که نفر میخواد از اونا میخواد مثلا چند نفر با چه تخصصهای براشون جور کنه مهندس کاپتان زیاد داریم حتی بیشتر از نیازمون اما با این برخودری که میبننن و این تفاوت دستمزدها و این توهین و تحقیرها حاضر نیستن دریا بیان قراردادها که تموم میشه همه میزارن میرن ظرف دوسال گذشته حدود 40 مهندس ارشد از دست دادیم ( همه از شرکت رفتن ) بچه های دریایی میدونن تربیت 40 مهندس ارشد( سرمهندس و مهندس دوم) چقدر وقت و زمان و هزینه و سرمایه میخواد و چه تاثیری بر عملکرد شرکت داره بودن من و امثال من برای هیچ کس از آقایون آبی به همراه ندارد اما امدن هندیها برایشان نان دارد پورسانتهای چند هزار دلاری دارد سفرهای خارجی و دعوتی دارد
  24. [quote name='rh8' timestamp='1367342437' post='309983'] جناب الو اومدم مثبت بدم ولی یک فروند منفی به علت اشتباهی زدن کلید قرمز به جای سبز حوالتون کردم شما فرض کن مثبت بوده [/quote] دوست خوب من یک فروند منفی که سهله ، یک دوجین فروند موشک بالستیک هم حواله ما کنید چیزی از ارادت و علاقه من به شما کم نمیشه از دوست هرچه رسد نیکوست شندی شاعر خطاب به یار میگه: [b]" زهر از قبل تو نوشدارو[/b] [b]فوحش از دهن تو طیبات است "[/b] موردی نداره همه منفیهای ارسالی را در منفی دیگری ضرب کرده و به حساب دوستیمان منظور میکنیم
  25. مهدی جان دوست خوبم سلام گلم! در نوشته بالای من کل و هلهله و رقصی دیدی برادر خوب من؟ دوست عزیزو اندیشمند من! میدان جنگ میدان سر باختن است و در خون رقصیدن میدان اواز شجاعت سر دادن است و با مسلسل ترانه سرودن میدان رزم مردان است و بزم عاشقان زن گرفتن من این وسط کجای ماجرا بود؟ نه دوست خوبم زن گرفتن ویرانی مرد نیست ، آبادانی و سازندگی مرد است قانون طبیعت ، سنت رسول خدا، دستور و امر ذات باریتعالاست حرکت به سمت کمال و سعادت است این مقوله را شوخی نگیرید یکی از بزرگترین معظلات جامعه ما همین دور شدن نسل جوان از این سنت حسنه است ،بالا رفتن سن ازدواج ، ازدواج گریزی جوانان هرچند بیشترر دلایل آن به جامعه و خانواده ها بر میگردد تا خود جوانان امیدوارم دوستان جوان و مجرد من با درایت و هشیاری و دید و شناخت درست به این امر مهم زندگی همت بگمارند و آینده و دین و زندگیشان را از دستبرد شیطان و بدخواهان انسان بدور دارند شاد باشی و سربلند دوست خوب من