-
تعداد محتوا
1,230 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های hans
-
نوژه جان از زحمت و توجهت ممنون برای مسائل تاریخی. ولی به نظرم نمیشه تو یه تاپیک همه ی جنگهای باستان رو بررسی کرد. هر کدام از این جنگها نیاز به یک تاپیک جداگانه دارند. به نظر من هم بهتره که یک جنگ را انتخاب کنی و خودت هم یک توضیحاتی درباره ی ان جنگ بدهی و نظر خودت را هم بیان کنی.ان وقت دیگران هم بیایند و نظراتشان را بگویند. زمانی هم که اگر همچین تاپیکی ایجاد کردی انتظار استقبال کم رو هم داشته باش. زیرا همان طور که رضای عزیز هم گفت بیشتر دوستان به مسائل تاریخی علاقمند نیستند.ولی اگاه کردن و خواندن یک نفر هم به ایجاد ان تاپیک می ارزد. icon_cheesygrin موفق باشی. icon_cheesygrin
-
تاپیک جامع سلاح انفرادی ak-107/ak-108 تاپیک جامع سلاح انفرادی AK-107/AK-108
hans پاسخ داد به saman_777 تاپیک در سلاح های هجومی
سامان جان خسته نباشی. خسته نباشی. قیمت این با AK ی خودمون چه قدر فرق داره؟ راستی می دونی قیمت هر خشاب AK 47 چند هست؟ می بینم تو travian ترکوندی. ما که بی خیالش شدیم. اینهمه ادم .همه میان به ما فقط حمله می کنند و غارت می کنند. مظلوم گیر اوردند icon_cheesygrin نه یکی نه دوتا.... icon_cheesygrin -
مفید و عالی بود. تشکر. icon_cheesygrin
-
بعد از جنگ اول جهانی و شکست المان طبق معاهده ی ورسای المان حق ساخت سلاح و توپ و تانک و هواپیما و زیردریایی و کشتی های جنگی و ... را نداشت و ارتش ان هم نباید از 100 هزار نفر تجاوز می کرد. با این حال المانها کمتر از 2 دهه بعد یکی از برترینهای قدرت نظامی دنیا بودند. چگونگی این که چطور توانستند با وجود معاهده ی ورسای ومراقبت متفقین این همه تسلیحات مدرن را بسازند بحثی جدا می خواهد که از حوصله ی ایت تاپیک خارج و جای ان نیست. یکی از این تسلیحات زیردریایی های U-boat بودند که در زمان خود جزو پیشرفته ترین زیردریایی ها بودند.به طور خیلی خلاصه سابقه این زیردریایی به جنگ اول جهانی برمیگردد و طی گذشت زمان آلمان پیشرفت فراوانی در قابلیت مدلهای گوناگون آن ایجاد کرد. توانایی هایی از قبیل امکان سفرهای طولانی، امکانات رهگیری، اژدر پرانی، رادار پیشرفته، سرعت شیرجه و مانور. وینستون چرچیل در خاطرات خود می نویسد؛ " تنها چیزی که در طول جنگ مرا به واقع وحشت زده می کرد، خطر دهشت بار U-boat بود." آلمان به کمک همین ابزار توانسته بود تا مدتها اقیانوس آتلانتیک را جولانگاه خود سازد و از مبادلات تجاری و نظامی بین آمریکای شمالی و اروپا جلوگیری کند. نبرد سن لارنس نیز که تنها حمله مستقیم آلمان نازی به خاک ایالات متحده بود به یاری همین جنگ افزار رخ داد.در زمان جنگ جهانی دوم زیردریایی های المان 3000 فروند کشتی متفقین به ظرفیت 14.5 میلیون تن را غرق کردند که اکثر انها کمک های ایالات متحده امریکا به انگلیس در جنگ بود و در مقابل 800 فروند زیردریایی تلفات دادند. تعداد کل زیردریایی های ساخته شده توسط المان در زمان جنگ جهانی دوم 1170 فروند بود.این زیردریایی ها در اصل پایه زیردریایی های مدرن امروزی بودند. با وجود معاهده ورسای که حق ساخت این زیردریایی ها و دیگر سلاحها را از المان گرفته بودند ولی هیتلر به دلایلی که شاید در اینده در تاپیکی جداگانه به این موضوع بپردازیم تصمیم گرفت که ارتش را گسترش و قدرتمند کند.از این رو هیتلر در سال 1934 فرماندهان ارتش را فراخواند وبه انها گفت المان به ارتشی گسترده تر و تسلیحات بیش تر احتیاج دارد. و از انجا که مایل نبود خشم کشورهای متفق را بر انگیزد,اعلام کرد که کار تجدید تسلیحات باید سری باشد. برای اینکه از مقاله دور نشوم فقط به چگونگی ساخت زیردریایی ها بپردازم . هیتلر,برای این تجدید تسلیحات گسترده,روی کمک کارخانه داران ثروتمند المان حساب می کرد. بسیاری از انها, به دلایل سیاسی و مالی,از طرحهای هیتلر برای تقویت ارتش شادمان بودند. یکی از حاضر به خدمت ترین انها گوستاو کروپ سازنده فولاد و مهمات بود. کروپ ناسیونالیستی دو اتشه بود و برای از سرگیری تولید تسلیحات نیازی به تشویق نداشت.او از مدتها پیش به تقویت قدرت تسلیحاتی المان علاقه مند بود. کروپ با بهره گیری از راههای گریز در نحوه ی بیان معاهده ان را دور زد.برای مثال, اگرچه متفقین ساخت سلاح را ممنوع کرده بودند,طراحی ان را منع نکرده بودند.در نتیجه ,در حالی که مهندسان المانی زیردریایی های جدید و بهسازی شده را طراحی می کردند , کروپ کار خانه هایش را در دیگر نقاط دنیا به ساخت انها برای دولتهای دیگر به مانند ترکیه-فنلاند- هلند-اسپانیا اختصاص می داد. در عوض , خدمه المانی اجازه می یافتند در این زیردریایی های جدید گردشهای ازمایشی انجام دهند و تجربیات با ارزشی به دست بیاورند که موقعی که زمان جنگ نزدیک می شد به کار می امد. خب دیگه زیادی گفتم.شرمنده اگه سرتون رو درد اوردم icon_cheesygrin مهدی جان مقاله ی بسیار مفید و عالی ارائه کردی. خسته نباشی و موفق باشی. منتظر ادامه ی ان هستم.
-
دستت درد نکنه. ولی یکم عجیبه که بعد از این همه دهه تازه یک نفر به فکر این مدل خشاب افتاده. این همه طراحی سلاح تو شوروی و امریکا و اروپا صورت گرفت.ولی یعنی هیچ کدامشان تا به امروزه به ذهنشان همچین طرحی نرسیده بوده؟! icon_cheesygrin
-
جالب بود. icon_cheesygrin
-
نخستين روبات آلماني در کره ماه پاييز سال 2016 ميلادي، روبات آلماني «رووناوت»، احتمالا به عنوان نخستين شهروند اين کشور، به کره ماه اعزام خواهد شد. «يوهان ديتريش ورنر»، رئيس هيأت مديره مرکز هوانوردي و فضانوردي آلمان درباره پروژه سفر فضانوردان اين کشور به کره ماه موسوم به «لئو» گفت: اين روبات که در مؤسسه روبوتيک و مکاترونيک (مهندسي مکانيک و الکترونيک) در «اوبرفاففن هوفن» طراحي و ساخته ميشود، قادر به حرکت و هدايت خود است. اين کارشناس ميگويد: زمان انجام سفر و مأموريت اين روبات به کره ماه هنوز به طور قطع تعيين نشده است، اما نبايد ديرتر از سال 2016 ميلادي باشد، زيرا آمريکاييها ميخواهند بار ديگر از سال 2020 ميلادي، فضانورد به کره ماه اعزام کنند. ورنر با اشاره به اين که قرار بود مأموريت لئو در سال 2012 ميلادي انجام شود، افزود: هر چند اين پروژه مورد حمايت وزير اقتصاد آلمان است، اما دولت به خاطر صرفهجويي شديد و تخصيص بودجه به پروژههاي مهمتر، پول مورد نياز براي سال آينده اين پروژه را در اختيار قرار نداده است. در نتيجه، زمان انجام اين پروژه تأخير افتاده، اما مأموريت سفر به کره ماه با شکست روبهرو نشده است. رئيس هيأت مديره مرکز هوانوردي و فضانوردي که مقر آن در شهر کلن آلمان است، پيرامون علت جالب شدن و از سرگيري سفر به کره ماه ميگويد: در حالي که پس از پروازهاي سفينه «آپولو» به کره ماه، دهههاي متمادي تمام سفرها بر کره مريخ و ديگر نقاط دوردست منظومه شمسي متمرکز بود، اما هماکنون بار ديگر کره ماه جالب شده و يک رقابت سخت در اين زمينه وجود دارد. ورنر افزود: از آنجا که پيراموان کره ماه به عنوان همسايه زمين در فضا، هنوز به اندازه کافي تحقيق نشده است، هم اکنون در کنار آمريکا، کشورهايي چون چين و هند نيز سوندهاي فضايي بدون سرنشين به اين کره اعزام ميکنند. ورنر در پاسخ به اين که دانشمندان آلماني در گذشته در همکاري با آمريکا و اروپا، سوندهاي فضايي به کيوان (زحل) و مشتري فرستادهاند، اما هماکنون قصد دارند مأموريت به کره ماه را به تنهايي انجام دهند، ميگويد: کره ماه براي ملتهاي صنعتي کهن و نوين به يک صحنه نمايش قدرت فني تبديل ميشود. اين متخصص آلماني افزود: در کنار اهداف علمي پروژه لئو، ما ميخواهيم توانايي و قدرت علمي خود را نيز ثابت کنيم. هر کشوري که قادر به انجام چنين مأموريتهايي با توان و قدرت علمي خود باشد، غيرمستقيم به توانايي رقابت صنعت ملي خود کمک ميکند. ورنر همچنين تأکيد ميکند: برنامههاي فضانوردي و هوانوردي ملي فرانسه و ايتاليا از آلمان به مراتب پيشي گرفته است. ما ميتوانستيم پروژه لئو را تحت نام و پرچم آژانس فضانوردي اروپا (اي.اس.آ.) انجام داده و همه اهداف علمي را نيز محقق کنيم، اما در اين صورت، آلمان شهرتي به عنوان کشور داراي صنايع پيشرفته به دست نميآورد. اين پژوهشگر آلماني، سفر آتي فضانوردان به کره ماه را به عنوان اهداف بعدي قلمداد کرد و افزود: اين کره براي مأموريت روباتها و همچنين سفر فضانوردان جالب است. اروپا و آمريکا بايد اين پرسش را دقيقا پاسخ دهند که هدف بعدي پس از ايستگاه بينالمللي فضايي (آي.اس.اس.) چيست؟ ورنر ميگويد: در حالي که مدت زمان اتصال يک «شاتل» به ايستگاه بينالمللي فضايي حدود دو روز و مدت زمان سفر به کره ماه، سه تا چهار روز است، اما سفر به کره مريخ، دست كم شش ماه طول ميکشد و ما از اين کره بسيار دوريم، بدين خاطر، کره ماه هدف معقول بعدي براي يک مأموريت هوايي با سرنشين و يک پايگاه ايده آل براي تمام مأموريتهاي ديگر فضايي است. اين کارشناس هوانوردي تأکيد کرد، در صورتي که آمريکا واقعا در سال 2020 ميلادي، يک ايستگاه ثابت در کره ماه احداث کند، اروپا نيز بايد در آن سهيم شود. به علاوه، اروپا بايد در آينده قادر باشد به تنهايي و بدون کمک خارجي، فضانورد به فضا اعزام کند و بدين ترتيب، يک دسترسي مطمئن ديگر به فضا را براي خود تضمين کند. ورنر در پاسخ به اين که آيا قرار است فضاپيماي بدون سرنشين اروپا ATV (آ.تي.وي.) به يک فضاپيماي با سرنشين تبديل شود، ميگويد: اين فضاپيما يک موفقيت تاريخي است و اتصال آن به ايستگاه بينالمللي فضايي در بهار سال جاري، يک کار فني استادانه بود، اما پرسش اينجاست که چه طرح و برنامهاي پس از آن هست؟ اين کارشناس افزود: ساخت مکرر فضاپيماي بدون سرنشين، چالش بزرگ نيست، بدين خاطر، من گمان ميکنم که فضاپيماي با سرنشين، آينده دارد و ما بايد فضاپيماي «آ.تي.وي» را توسعه دهيم. ورنر اظهار ميدارد: فضاپيماي بدون سرنشين اروپا تاکنون اين گونه ساخته شده بود که پس از هر پرواز به ايستگاه بينالمللي فضايي «آي.اس.اس» به عنوان يک زباله فضايي در جو زمين سوخته و نابود ميشد. اين پژوهشگر اضافه کرد: ما بايد سالانه تا يک تن محموله از جمله لباس فضانوردان، توليدات و مواد آزمايشهاي علمي را از ايستگاه بينالمللي فضايي به زمين بياوريم. از آنجا که پس از 2010 ميلادي که شاتل آمريکايي از رده خارج ميشود، هيچ کس حتي روسيه نخواهد توانست اين مقدار محموله را از فضا به زمين بازگرداند، ما بايد به عنوان نخستين گام، فضاپيماي «آ.تي.وي» را به گونهاي گسترش دهيم که بتواند محمولهها را با يک چتر دوباره سالم به زمين بياورد. اين کارشناس ميگويد: من مطمئنم که ما در اجلاس ماه نوامبر سازمان فضايي اروپا (اي.اس.آ.) به يک توافق درباره طرح گسترش فضاپيماي بدون سرنشين اروپا دست يابيم. اين طرح ميتواند در پنج سال محقق شده و با بودجه کنوني اين سازمان تأمين شود. ورنر خاطرنشان كرد: ما بايد نخست بر بازگشت مطمئن فضاپيماي بدون سرنشين به زمين مسلط شويم و گام منطقي بعدي، حمل سرنشين و فضانورد با آن باشد. به علاوه، پروازهاي بدون سرنشين براي حمل محموله به ايستگاه بينالمللي فضايي نيز ميتواند به عنوان آزمايشي براي پروازهاي با سرنشين در آينده مورد استفاده قرار گيرد. اين کارشناس ميگويد: از سوي ديگر، موشک «آريان- 5»، از مدتها پيش يک موشک حامل مناسب است که خواه ناخواه مأموريتهاي فضايي با سرنشين نيز هدف آن است، اما آمريکا بايد پس از پايان عصر شاتلها، تقريبا از صفر آغاز کند و اين امر هزينه بسيار بالايي به همراه خواهد داشت. ورنر در پاسخ به اين که استفاده از موشک فضاپيماي روسي «سايوس» همچنان مناسبتر است ميگويد: من به عنوان يک مهندس معتقدم که اطمينان و اعتماد صرفا به يک سيستم حمل، هرگز معقول نيست و اين احتمال هست که براي نمونه در اثر يک حادثه، به طور غيرمنتظره، بدون موشک حامل باشيم. هدف ايجاد پايگاه ثابت در کره ماه، نيز در اختيار داشتن چندين سيستم موشکي حامل را به مراتب مهمتر ميکند. اين کارشناس، اعزام فضاپيماي بدون سرنشين اروپا به کره ماه را نيز ممکن دانست و افزود، تنها محدوديت اين است که با اين فضاپيما، اعزام حداکثر سه فضانورد ممکن است، اما فضاپيماي آمريکايي «اوريون» که در طرح است، به مراتب بزرگتر است و ظرفيت براي شش فضانورد را دارد. ورنر 54 ساله در عين حال ميگويد: از آنجا که اروپاييها نميتوانند به دلايل مالي، يک فضاپيماي با سرنشين مختص خود بسازند و همزمان در طرح ساخت يک جانشين براي فضاپيماي روسي سايوس سهيم باشند، بايد در اين باره در آرامش انديشيده و سپس تصميمگيري شود. ترجمه: مرتضي جواديان منبع: مجله آلماني اشپيگل، يازدهم اوت 2008 ------------------------------ «ATV» موشک آريان 5 در 9 مارس سال جاري در نخستين مأموريت اروپا براي حمل تجهيزات به ايستگاه بينالمللي فضايي، فضاپيماي بدون سرنشين اروپا «آ.تي.وي» را به مدار برد تابناک icon_cheesygrin
-
جنگ در اسارت: مروری بر عملکرد منافقین در اردوگاه های عراق
hans پاسخ داد به Wolfenstein تاپیک در جنگ تحمیلی
کرکس این گروهگ به راحتی با ارمان و وعده های دروغین فریب می دهد. اکثر کسایی که در خارج از کشور طرفدار انها هستند فریب انها را خورده اند. انها به کمپ اشرف نرفته اند. زمانی که به کمپ اشرف بروند زندگیشان به کلی تغییر می کند. در انجا بعد از یه مدتی به پوچ بودن انها پی می برند . ولی دیگه راه برگشتی به ان راحتی نیست مخصوصا الانه. تو یه زمانی خاطرات و حرفهای همین افراد را می گذارم. برای مثال یه پسری که کانادا زندگی می کرد ولی رفت عراق. بعد متوجه اوضاع شد.کمپ با بیرون از کمپ خیلی فرق می کند.مساله امکانات رفاهی نیست در اونجا. مساله فشار روحی و افسردگی شدید هست . دیگر انسان نیست شخص. icon_cheesygrin -
تاپیک جامع نبرد استالینگراد تاپیک جامع نبرد استالینگراد
hans پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در عملیات های نظامی خارجی
رضا جان بسیار عالی بود. اگر هیتلر رویای تمسخر استالین رو با اشغال استالینگراد نداشت و به جای ان روی مسکو متمرکز می شد. هم دیگر استالین و ارتش سرخی نبود و نه المان در سراشیبی سقوط قرار می گرفت و نه جهنمی به نام استالینگراد وجود داشت که جان نزدیک به 1 میلیون سرباز جوان را گرفت. icon_cheesygrin -
جنگ در اسارت: مروری بر عملکرد منافقین در اردوگاه های عراق
hans پاسخ داد به Wolfenstein تاپیک در جنگ تحمیلی
خیانت به میهن و کشتن هم میهنان و مردم گناهی نابخشودنی است. لعنت خدا بر انها icon_cheesygrin -
سری زیردریاییهای کلاس Song (ناوگان زيرسطحي چين 1)
hans پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در زیردریاییهای تهاجمی
از کیسینجر در مورد چین و هند پرسیدند. گفت ما کاملا غافلگیر شدیم. اصلا انتظار همچین جهش بلند تکنولوژی و صنعتی انها رو در این مدت زمان نداشتیم. به نظر من قدرت داشتن امریکا از قدرت داشتن چین کمونیست خیلی بهتره. اگر قرار به قوی تر بودن یکی ازاین 2 کشور باشد. icon_cheesygrin -
تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی ارتش روسیه تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی ارتش روسیه
hans پاسخ داد به FLANKER تاپیک در نیروی دریایی کشورهای مختلف
مفید و عالی بود. چه قدر زیردریایی. ما فقط 6 تا بیشتر نداریم icon_cheesygrin- 120 پاسخ ها
-
- ارتش فدرال
- روسیه
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
زیردریایی اتمی Type 092 کلاس Xia (ناوگان زیرسطحی چین 3)
hans پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در زیردریاییهای استراتژیک
بسیار مفید و خوب بود. بله درسته با برنامه و پشتکار. قدرت نظامی یک کشور به قدرت اقتصادی و تکنولوژی ان کشور بستگی زیادی دارد. ما از نظر برنامه و رشد اقتصادی و تکنولوژی با چین در زمانی که در وضعیت ما بود تفاوت زیادی داریم. icon_cheesygrin -
سری زیردریاییهای اتمی Type 091 (ناوگان زیرسطحی چین 2)
hans پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در زیردریاییهای استراتژیک
بسیار عالی بود.مطمئن باش اگه یه وقت چیزی بدونم و ببینم در مقالت نیست می ذارم. مطلبهایت عالی هست. icon_cheesygrin -
معرفی کتابچه سوابق پروازی خلبانان (LOG BOOK)
hans پاسخ داد به hamed_713 تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
ممنون. جالب و مفید بود. icon_cheesygrin -
قیچی باد پديده اي مبهم و خطرناك در پرواز
hans پاسخ داد به hamed_713 تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
حامد جان بسیار عالی بود. اگه بیشتر توضیح بدی ممنون میشم. این اتفاق چه زمانهایی اتفاق می افته و راههای مقابله با اون چی هست؟ icon_cheesygrin -
عاقبت گرگ زاده گرگ می شود. این غربیها به خودشون رحم نکردندو 60 میلیون نفر که اکثرشون از خودشون بود رو در عرض 4 سال کشتند. حالا چه برسه به افریقا. کسی که ظلم کند بالاخره یک روز جواب ظلم خود را جدا از اخرت در همین دنیا خواهد داد. مقاله ی مفیدی بود. دست شما درد نکنه. icon_cheesygrin
-
اسلحه واقعا قدرتمندیه. دیگه یه روز باید شاهد تمام شدن عصرگلوله و فشنگ باشیم. icon_cheesygrin
-
تاپیک جامع عمليات فتح المبین تاپیک جامع عمليات فتح المبین
hans پاسخ داد به amir تاپیک در عملیات های نظامی ایران
بسیار عالی بود. دستت درد نکنه. Nestor عزیز ایا تلفات نیروهای ایرانی رو نداری؟ چون در تاپیکهایت تلفات نیروهای خودی رو نمی ذاری. اگر داری بذاری ممنون میشم icon_cheesygrin اینجوری اطلاعات کامل میشه. icon_cheesygrin- 12 پاسخ ها
-
- فتح المبین
- جنگ تحمیلی
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
[align=center] راشل کوری [/align] ع.ف.آشتیانی راشل کوری دختري آمریکایی است که از زندگی مرفه خود در المپیای واشنگتن دست کشید و به همراه تنی چند از دوستان همفکرش به خطرناکترین نقطه دنیا، به رفح، آمد تا مانع تخریب خانههای فلسطینیان بدست سربازان اسرائیلی بشود و در این راه جان خود فدا كرد. خبرگزاریها، شبکههای تلویزیونی و مطبوعات آمریکا و اسرائیل طبق روال معمولشان خیلی گذرا از کنار آن گذشتند. ما روایت حادثه مرگ راشل کوری را از زبان ژوزف اسمیت که به همراه او به فلسطین آمد بازگو میکنیم: تاریخ روایت ماه مارس 2003 است. من ژوزف اسمیت هستم؛ 21 ساله و اهل کانزاس از ایالت میسوری آمریکا. دو ماه است که به عضویت جنبش همبستگی بینالمللی در آمده، در رفح مستقر شدهام و قصد دارم دو ماه دیگر نیز بمانم. بهمحض مراجعت به آمریکا در هر زمان و مکان که بتوانم شرح وقایع فلسطین و رفح را به گوش مردم رسانده، خواهم کوشید با تظاهرات و اجرای برنامههای مختلف، هموطنانم را از مصائب مردم فلسطین و تبعیضهای نژادی و جنگها آگاه سازم. جنبش همبستگی بینالمللی(International Solidarity Movement) از تشکلهای حامی مردم فلسطین است که آغوش خود را به روی داوطلبان تمام کشورهای دنیا – که برای مبارزه با اشغالگران قایل به توسل به شیوههای مقاومت بدون خشونت هستند- گشوده است؛ ما در میان مردم فلسطین حاضر شدهایم و از ظلمی که از ارتش اسرائیل براین مردم میرود گزارشهای دستاول تهیه میکنیم. هدف ما همبستگی با این مردم است، در درد و رنج آنان شریکیم و خطرهایی را که هر روز و هر شب از همه سو به آنان هجوم میآورد، به جان میخریم تا به دنیا ثابت کنیم هستند کسانی که با دل کندن از زندگی راحت به خاطر فلسطینیان به این سرزمین میآیند. تلاش ما ایجاد ارتباط بین مردم فلسطین وجهان خارج است. در واقع از رابطهها، رسانههای بینالمللی و سفارتخانههایمان برای عطف توجه مردم جهان به مصائب فلسطینیان استفاده میکنیم. خود نیز شاهد و ناظر نقض گسترده حقوق بشر از سوی اسرائیل هستیم و این موارد را به کمک سازمانهای رسمی حقوق بشر به ثبت میرسانیم. بعضی وقتها جز ما چند نفر، هیچ یک از تشکلها و سازمانهای بینالمللی در منطقه حضور ندارند و به طریق اولی در رفح نیز شاهد چنین بیمهریهایی هستیم. رسانههای بینالمللی و مقامات سازمان ملل جرأت اقامت و فعالیت در این جا را ندارند. و اکنون شرح ساعت به ساعت وقایع روز یکشنبه 16 مارس -ساعت 13-11 ما به دو گروه تقسیم شده بودیم. گروهی را، که سپر انسانی برای محافظت از کارگران چاه آب بودند، به تلسلطان فرستاده بودیم و گروه دوم نیز مراقبت از کارگران برق حیالسلام را برعهده داشتند. این دو منطقه به دلیل نزدیکی به مرز از هیچ امنیتی برخوردار نیست، زیرا تانکهای گشتی اسرائیل بهمحض روئیت فلسطینیها، حتی کارگران غیر نظامی و کودکان در حال بازی را به گلوله میبندند. 13.30-13 همقطارانم در حیالسلام متوجه عبور دو بولدوزر و یک تانک ارتش اسرائیل از مرز و تعرض به منطقه غیر نظامی فلسطین شدند. آنان به سمت مزارع و بناهای آسیبدیده رفتند و شروع به تخریب آنها کردند. خانههای نزدیک مرز بهشدت در معرض تهدید و خطر بودند، برای همین سه تن از اعضای جنبش روی بام خانهای ایستادند و دوستان دیگرشان را فراخواندند. 14-13.30 من و یکی از آنان به سمت خانه دویدیم. بولدوزرها از پیشروی به سوی خانهای که بر بامش ایستاده بودیم دست کشیدند؛ برای اختلال در عملیات بولدوزرها بهآرامی به سویشان رفتیم و در میدان دیدشان نشستیم. بعد روی بام خانه نیمهمخروبهای که در معرض تهدید بود، ایستادیم. بولدوزر قصد تخریب خانه نیمهمخروبه را داشت؛ دوست اسکاتلندیام کنار خانه جستوخیز میکرد تا مانع تخریب آنجا شود. راشل و دو همقطار دیگرمان که در کنار چاه آب مراقبت میکردند با یک پلاکارد و بلندگو به ما پیوستند. راشل و آن اسکاتلندی کتهای نارنجیرنگ براق راه راه به تن داشتند. 15-14 یک خبرگزاری، سفارتخانههای آمریکا و انگلیس را از رفتار تهاجمی بولدوزرهای ارتش اسرائیل و به خطر افتادن جان شهروندان آمریکایی و انگلیسی باخبر کرد. اماآنها اقدامی نکردند. بولدوزر تقلا میکرد تا آن خانه نیمه مخروبه را فرو بریزد و ما همچنان سد راهش بودیم. ناگهان یک ستون بتونی کنار دوست اسکاتلندیمان فرو ریخت که خوشبختانه آسیبی به او نرسید. از ترس آنکه مبادا اسرائیلیها دو خانه پشت این بنای نیمهمخروبه را هدف بگیرند یک نفر را روی بام خانهها مستقر کردم و خود نیز بر بام نزدیکترین خانه ایستادم. بولدوزر دیگر میخواست گیاهان مزرعهها را نابود کند که راشل و دو نفر دیگر سد راهش شدند. راننده برای ترساندن راشل و همراهانش به پیشروی ادامه داد و حتی شروع به شکافتن زمین کرد، که خوشبختانه نزدیکی آنها ترمز کرد و آنها آسیبی ندیدند. بعد از ده دقیقه، بولدوزرها به سمت مرز عقب نشستند و کنار تانکهای اسرائیلی رو به خانهها موضع گرفتند. من روی بام ایستاده بودم. بقیه همقطارانم در حالی که پلاکارد «جنبش همبستگی بینالمللی» را بالای سر داشتند در مقابل تجهیزات ارتش جمع شدند و راشل با بلند گو با آنها شروع به صحبت کرد. از دهان سربازان تانک، حرفهای رکیک بیرون میآمد و از ما میخواستند که برویم رد کارمان. چند تیر هشدار به زمین شلیک کردند و گاز اشک آور انداختند که با وزش باد به سمت شرق پراکنده شد. از رویارویی ما با بولدوزرها چند دقیقهای میگذشت که ناگهان تغییر مسیر داده، به سمت شرق راندند. پنج نفر از همقطاران ما به تعقیب بولدوزر پرداختند. من و یکی دیگر از بام خانه پایین آمدیم. راشل همچنان داشت با بلندگو با سربازان صحبت میکرد. سربازان قصد داشتند او را به تانک نزدیک کنند، ولی راشل به علت رفتار بینزاکت و تهاجمی آنها، امتناع کرد. 16-15 از دور دیدیم بولدوزرها دوباره به خاک فلسطین تعرض کرده، شش تن از دوستان ما سعی میکنند جلوی آنها را بگیرند. بنابراین تانک را به حال خود گذاشتیم و به دوستان پیوستیم. در این گیرو دار، یک همقطار آمریکایی به نام «ویل» به کپهای از سیم خاردار کوبیده شد.شانس آورد که بولدوزر ترمز کرد و به موقع عقب کشید. لباسش به سیمخاردار گیر کرده بود که به کمک ما خلاص شد. تانک به نزدیکی ما آمد. سربازی سرش را از برجک آن بیرون آورد؛ چشمانش ناگهان گرد شد؛ گویی انتظار نداشت «ویل» را زنده ببیند. 45/16-16 روی ساختمانهای مخروبه رفتیم تا نگذاریم بولدوزرها به زمینهای فلسطینیها آسیب برسانند. رانندگان بولدوزرها فحش میدادند، میخندیدند و شکلک درمیآوردند. 17-45/16 یکی از اهالی رفح پزشکی بود که راشل و سایر دوستان ما اغلب در خانه او اقامت میکردند. بولدوزری به سمت خانه او آمد. راشل سر راه نشسته بود. از روی بلندی به خوبی میتوانستیم دوروبرمان را ببینیم. راشل کت نارنجی براق به تن داشت و در فاصله حدود 15متری بولدوزر روی زمین نشسته بود. در این اثنا مثل بقیه همقطارانمان، که توانسته بودند بولدوزرها را به عقب نشینی وادار کنند، شروع به جنب وجوش و فریاد کرد. بولدوزر همچنان جلو میآمد و در نزدیکی راشل خاک را زیرورو میکرد. تلی از خاک که با بیل بولدوزر کنده شده بود شکل گرفت. اگر همانجا ترمز کرده بود شاید در نهایت پاهایش میشکست. اما بولدوزر با پیشروی خود، راشل را به زیر کشید. به طرف بولدوزر دویدیم. داد و فریاد راه انداختیم. یکی از دوستان با بلندگو فریاد میکشید؛ اما راننده همچنان بیاعتنا به داد و قال ما به پیش راند و راشل را کاملاً زیر گرفت. سپس بدون آنکه بیل را بلند کند، دنده عقب گرفت و همینطور که به خط مرزی باز میگشت راشل را روی زمین خردوخمیر کرد. سه نفر به طرف راشل دویدند و بیدرنگ کمکهای اولیه را شروع کردند. بدنش آش و لاش، صورتش خونین و پوستش کبود شده بود. با صدای ضعیف و حلقومی گفت: «کمرم شکست!» دیگر از او چیزی نشنیدیم. او را به پهلو خواباندیم تا در صورت استفراغ یا خونریزی، خفه نشود. علائم خونریزی مغزی را تشخیص دادیم. سرش را بالا گرفتیم و دائم با او حرف میزدیم تا هوشیاریاش حفظ شود. بولدوزری که در فاصله سی متری از ما کار میکرد دست کشید و به سمت مرز عقب نشست و در نزدیکی بولدوزر قاتل توقف کرد. تانک به ما نزدیک شد تا اوضاع را بررسی کند. نعرهزنان گفتیم بولدوزر از روی دوستم عبور کرده و او میمیرد. اما دریغ از کلامی که از دهان سربازان بیرون بیاید. نه کمک کردند و نه سوالی پرسیدند. با بیسیم پیامهایی ردوبدل کردند و بدون عقبنشینی میان دو بولدوزر توقف کردند. یکی از همقطارانم به خانه دکتر دوید تا او را برای کمک بر بالین راشل بیاورد و آمبولانس خبر کند. ما با تلفنهای همراه خود نمیتوانستیم شماره اورژانس را بگیریم. به سربازان اطلاع دادیم آمبولانس فلسطینی در راه است تا به سویش تیراندازی نکنند. 15/17-17 آمبولانس رسید. امدادگران با به خطر انداختن جانشان از آمبولانس بیرون آمدند و برای انتقال راشل دوان دوان به نوار مرزی رفتند. ما نیز همچون سپر انسانی نگذاشتیم تیراندازان تانک به امدادگران آسیب برسانند؛ قبلا بارها مرتکب این عمل شده بودند. از بولدوزرها عکس گرفتیم، اما تصویربرداری از راننده به خاطر شیشههای دودی اتاقک بولدوزر ممکن نشد. راشل را به آمبولانس رساندند. چشمانش باز بود و هنوز نفس میکشید. اما آثار درد شدید از سیمایش پیدا بود. چهار همقطارم راشل را تا بیمارستان «النجار» همراهی کردند. 20/17 جسد راشل را که رویش ملافه سفیدی بود از اورژانس خارج کرده، مرگ او را به همه اعلام کردند. «تمام شد» محمد، از دوستان ما و عضو قابل اعتماد جنبش، در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده، بغض راه گلویش را بسته بود، گفت: «تمام کرد.» نمی توانستم مرگ سریع راشل را باور کنم. حیرتزده و مبهوت به دیوار تکیه دادم و ناگهان مانند دیگران بغضم ترکید و شروع به گریه کردم. محمد به یکی از شبکههای تلویزیونی بینالمللی این حادثه دلخراش را خبر داده بود. و اما بعد...... من و راشل در یک کالج تحصیل میکردیم. اما آشنایی ما دورادور بود. روزی که به من ایمیل زد و گفت قصد دارد یکسره به رفح بیاید بسیار خوشحال شدم. ملحق شدن عضوی جدید برای مدتی طولانی به ما بهخصوص شخصیتی متعهد و ایثارگر چون راشل تصادفی هیجانانگیز وغيرقابل تصور بود. راشل به نیت اقامت دو یا چند ماهه به رفح آمد. اما انگیزه و رویای بزرگتری در سر میپروراند: خواهرخواندگی رفح با المپیا در آمریکا. در صورت تحقق این آرزو، افراد وموسسات هر دو شهر، مدارس و مراکز آموزشی، بیمارستانها، صاحبان حرفهها و مشاغل و..... در ارتباط اختصاصی دوسویه به یکدیگر خدماترسانی کرده، تعامل میکنند. المپیا با چند شهر دنیا چنین ارتباطهایی دارد. راشل با دهها فرد و سازمان در رفح تماس گرفت تا موافقت آنها را با اعزام گروههایی از المپیا به این منطقه و متقلابلآً استقرار گروههایی از اهالی رفح در المپیا بگیرد. رویای زیبایی بود که من به یاد او برای عملی ساختنش تلاشی پیگیرانه خواهم کرد. خلاقیت و ابتکار از خصوصیات راشل بود. در المپیا هرساله رژهای با شرکت نمایندگان نژادها، طبقات، گرایشهای سیاسی ودیگر اقشار جامعه به نام «راهپیماییگونهها» برگزار میشود که هر شرکتکنندهای اندیشه، اعتقادات، انگیزهها و مرام خود را در قالب عروسکهایی در ابعاد، رنگها و شکلهای دلخواه معرفی میکند. در آوریل 2002 راشل تصمیم گرفت گروهی را با لباس کبوتر در اعتراض نمادین به جنگ افغانستان، عراق و تمام جنگها در این رژه شرکت دهد. برای هماهنگی نیز تماسهایی گرفت، ایمیلهای فراوانی فرستاد، کارگاههایی به راه انداخت و چندین تابلو درست کرد. هفت هفته اقامت او در رفح تأثیر شگرفی بر مردم این دیار برجای گذاشت. عده زیادی برای نمایش عمق اندوه خود در تشییع جنازهاش شرکت کردند. کودکان رفح از او خاطرات خوشی به یاد دارند. تنقلاتی به آنان میداد و گاهی نیز همبازیشان میشد. رابطهاش با پزشک فلسطینی، همسر و فرزندانش نزدیک و صمیمانه بود، و همیشه به او اصرار میکردند نزدشان بماند.ما اقامت در خانههایی را در امتداد مرز با اسرائیل که بیش از دیگر نقاط در معرض خطر و تهدید بودند انتخاب میکردیم. تا آن زمان، هفتصد خانه را در رفح توسط اسرائيليها تخریب شده بود. سربازان اسرائیلی مرتباً با تانک در مرز گشت میزنند و بسیاری اوقات بیآنکه کسی به سویشان تیر یا سنگ انداخته باشد، بیهدف به خانهها و خیابانها تیراندازی میکنند. ما پارچهنوشتههای عریض و بزرگ روی خانهها نصب میکنیم. شاید که این کار آنها را از تیراندازی کور و اقدام به تخریب خانهها منصرف سازد. در صورت لزوم، از نورافکن، اسباب و لوازم شب تاب و براق و بلندگو برای اطلاع حضور خودمان به نیروهای اسرائیلی استفاده میکنیم. راشل برای روز بینالمللی اقدام در ماه مارس، تظاهراتی را در اعلام همبستگی با مردم عراق در رفح ترتیب داد که صدها بلکه هزاران فلسطینی با وجود هوای نامساعد، در آن شرکت کردند. «جنگ با عراق را متوقف کنید»، «جنگ با رفح را متوقف کنید» شعار پلاکاردهای او بود. رفيق ما در مراقبت از غیرنظامیان فلسطینی بهویژه کارکنان و کارگران چاه اصلی آب رفح، که اسرائیلیها تخریب کرده بودند، کم نمیگذاشت. حتی در اوقاتی که تانکی در اطراف پرسه نمیزد گاهی در کنار کارگران میماند و خود را سپر بلای آنان میکرد تا مرمت چاه تمام شود. از دولت و دولتمردان آمریکا دل کندهایم و چشم امید به اقدامی شایسته از آنها نداریم. استخوانهای راشل زیر شنی و بیل مکانیکی بولدوزر ساخت شرکت چندملیتی آمریکایی کاترپیلار خرد شد. از مجموعه کمکهای خارجی آمریکا به کشورهای دنیا یک چهارمش به اسرائیل و عمدتاً در قالب تجهیزات نظامی اعطا میشود. قاره آفریقا مسکن دهها میلیون انسان نیازمند و قحطی زده است. ولی کمکهایی که به این مردم میشود در قیاس با دریافت باج و خراج نجومی اسرائیل شش میلیونی از آمریکا همچون وزن پشه در برابر فیل است. بهجرأت ادعا میکنیم مساعدتهای مالی آمریکا به اسرائیل به مراتب بیشتر از بودجه تخصیصیافته به پنجاه ایالت آمریکاست. سربازان اسرائیلی با گلولههای تفنگهای ام-16 آمریکایی سینه فلسطینیها را میشکافند، و با هلیکوپترهای آپاچی و جنگندههای اف-16 آمریکایی موشکها و راکتها را برخانههای فلسطینیان میبارند. سفارت آمریکا از نیت خصمانه سربازان اسرائیلی درباره ما مطلع بود. اما سکوت کرد. قطعاً این نوع واکنشهای منفعلانه در آینده نیز تکرار خواهد شد. شاید دولت آمریکا اظهار تأسف کند. اما دفاع از اسرائیل برایش ارجحیت دارد.از طرفی، مسببان این حادثه غمانگیز را گروهی جوان بیمسئولیت و احساساتی معرفی خواهد کرد. مطمئن نیستیم تحقیقاتی در این باره در حال انجام باشد؛ نه کسی با ما تماس گرفته نه کسی از منطقه و محل وقوع جنایت دیدن کرده است. در گرامیداشت مرگ راشل به رسم و سنت فلسطینیها عمل کردیم. آنها از عکس راشل پوستر درست کردهاند و او را شهید میگویند. ما هم در نقاطی که راشل رفت و آمد میکرد پوسترهایش را نصب کردهایم. امیدواریم مرگ راشل توجه دنیا را به خشونتهای ددمنشانه اسرائیل جلب کند، زیرا چگونگی قتل او دلیلی محکمهپسند است بر کشتن غیرنظامیان و افراد بیسلاح بهدست اسرائیلیها. فلسطینیان میگفتند: «تو خارجی بودی، اکنون از مایی.» بولدوزر قاتل، فخرفروشانه گذشت اشاره: بیشترین سهم کمکهای نقدی و غیرنقدی آمریکا در مقایسه با سایر کشورهای کره زمین تقدیم اسرائیل میشود. این «متحد» آمریکا روزی ده میلیون دلار از محل مالیاتهای آمریکاییان را میبلعد. اما جرج بوش حاضر نشد جنایت سربازان اسرائیلی را محکوم کند. کنگره نپرسید چرا مالیاتهای ما باید صرف کشتن شهروندان آمریکایی بشود. تنها کلامی که دولت اسرائیل در پی مرگ راشل کوری به زبان آورد یک «اظهار تأسف» خشک و خالی بود و بس؛ دردناک تر اینکه همه تقصیرها را به گردن او انداختند و وزارت خارجه آمریکا حتی یک قدم برای تحریم دیپلماتیک اسرائیل برنداشت. کافی است مورد مشابهی در دیگر کشورها اتفاق بیفتد تا رسانههای ما روزها، ماهها و سالها واقعه مذکور را زنده نگاه دارند و هزاران شرح و تفسیر و تحلیل تولید کنند. ماهها از قضیه «چاندرا لوی» شنیدیم و سالها از دانشجویان «تیان آن من». مرگ دلخراش راشل کوری تنها دو روز در رسانهها منعکس شد. غیر از روزنامههای ایالت واشنگتن عملاً هیچ رسانه دیگری در پیگیری این جنایت- درباره مراسم ختم و یادبود او در غزه که با دخالت تانکهای اسرائیلی به هم خورد، درباره عبور فخرفروشانه و با استهزاء بولدوزر قاتل از کنار مراسم، درباره مزاحمت نیروهای اسرائیلی برای آمبولانس حامل جنازه راشل، و درباره مجوز ندادن به والدین او برای سفر به فلسطین، گزارشی منتشر نکرد. راشل، پیام و آثار و پیامدهای مرگش عملی غیر قابل قبول و مغایر با اصول اخلاق و وجدان است. سکوت ما به معنای چراغ سبز به اسرائیل است تا کشتار غیر نظامیان، معترضین و دختران جوان را تشدید کند. فردای کشته شدن راشل، ارتش اسرائیل نُُه غیر نظامی فلسطینی از جمله سه کودک را کشت. بار اول نیست که آمریکاییها بهدست اسرائیلیها تلف میشوند. نیروهای اسرائیلی در نهم مارس 2002 یک زن آمریکایی 21 ساله را در حالی که کودکش را در بغل داشت کشتند. او دورگه فلسطینی - آمریکایی بود و به گمان من انعکاس نیافتنی مرگ این زن در رسانهها به سبب رگ فلسطینیاش بود. نیروهای اسرائیلی در هشتم ژوئن1967 به ناو آمریکایی USS Liberty حمله کرده، 34تن را کشتند و 172 نفر را نیز زخمی کردند. گویی اتفاقی نیفتاده است! این واقعه را دفن کردند و در هیچ یک از کتابهای تاریخ یا گزارشهای مربوط به خاورمیانه حتی اشارهای به آن نرفته است. به خانوادههای قربانیان مبلغ ناچیزی بابت مرگ پسران، شوهران، برادران و پدرانشان پرداختند. اسرائیل بعد از چند سال سردواندن بالاخره خسارت کمی به آمریکا پرداخت. این سخن مورخان است که اسرائیل متعاقب حمله به ناو آمریکایی به این نتیجه رسید که هر گاه و به هر نحوی بخواهد بدون ترس از کیفر یا عواقب منفی، دستش برای کشتن و معلول کردن نظامیان آمریکایی باز است. بخش هايي از يك نامه راشل به خانواده اش در 7 فوريه حالا دو هفته و يك ساعت است كه در فلسطين هستم و هنوز نمي توانم كلمه هايي پيدا كنم كه وضع اينجا را شرح دهد. فكر نمي كنم در اينجا بچه اي باشد كه هرگز در خانه اي زندگي كرده باشد كه تانك هاي اسرائيلي ديوارش را سوراخ نكرده باشد و برج هاي ارتش اشغالگر از فاصله نزديك آن را زير كنترل نگرفته باشد. فكر مي كنم- ولي مطمئن نيستم- كه حتي كوچك ترين بچه هاي اينجا مي فهمند كه زندگي در همه جا به اين شكل نيست. يك بچه هشت ساله اينجا دو روز پيش با تير از يك تانك اسرائيلي كشته شد و بچه هاي اينجا نام او را در گوش من زمزمه مي كنند: "علي"- يا پوسترهاي او را روي ديوار نشان مي دهند. بچه ها همينطور دوست دارند مرا وادار به تمرين عربي شكسته بسته ام، به اين ترتيب كه از من مي پرسند "كيف شارون؟" ، "كيف بوش"؟ و مي خندند. وقتي كه من با عربي ناقص مي گويم "بوش مجنون، شارون مجنون" (شارون چطوره؟ بوش چطوره؟ شارون ديوانه است، بوش ديوانه است) البته اين آن چيزي نيست كه من واقعا به آن معتقدم، و بعضي از بزرگسالان كه انگليسي مي دانند حرف مرا تصحيح مي كنند: "بوش نيس مجنون" بيش اهل اتجارت است. امروز سعي كردم ياد بگيرم كه بگويم " بوش يك وسيله است" ولي فكر نمي كنم درست ترجمه شد. ولي به هر حال اينجا هشت ساله هايي هستند كه در باره ساختار قدرت جهاني خيلي بيشتر از آن مي دانند كه من چند سال پيش مي دانستم- حداقل در رابطه با اسرائيل. ۲۰ فوريه ۲۰۰۳ مامان، امروز، ارتش اسرائيل در جاده غزه، چندين خندق کند، و دو پست اصلی بازرسی که در اين جاده بود بسته شده است. معنی اش اينست که دانشجويان فلسطينی که می خواستند در ترم جديد دانشگاه ثبت نام کنند، ديگر نمی توانند به آنطرف بروند، مردم نمی توانند سر کارشان بروند، و آنها که در آنطرف بودند، گير افتاده اند و نمی توانند به خانه هايشان برگردند. گروههای داوطلب بين المللی هم که در کرانهء غربی رود اردن هستند نمی توانند به ديدارهايشان ادامه بدهند. ما، می توانيم به آنطرف برويم، به شرط اينکه از "سفيد" بودنمان به عنوان يک امتياز استفاده کنيم! البته ممکن هم هست که در هر حال دستگير و از اينجا اخراج بشويم. هيچيک از افراد گروه حاضر نيست دست به چنين ريسکی بزند. نوار غزه حالا به سه قسمت تقسيم شده. صحبت از "اشغال مجدد غزه" می شود، اما فکر نمی کنم اين، عملی شود، به نظر من، چنين کاری از جانب اسرائيل، از نظر جغرافيای سياسی، بسيار احمقانه است. بيشترين احتمال، به نظرم، افزايش شبيخونهای ريز و درشت است، البته دور از چشم تيزبين جهانيان و خشم و نفرت آنها، و احتمالا تحت پوشش طرح معروف "جابجايی جمعيت". اشغال مجدد غزه، با اعتراضات و خشم و نفرتی روبرو می شود به مراتب بيشتر از کشتارهايی که به دستور شارون در طول مذاکرات صلح صورت گرفت. طرح شارون برای غصب زمينها و ايجاد مستعمره های تازه [شهرکهايی که اسرائيل در خاک فلسطين و با غصب زمينهای فلسطينيها می سازد و مهاجرين يهودی را در آن سکنا می دهد.] در همه جا در حال اجراست و آرام آرام ولی مطمئن، تمام امکانات خودمختاری فلسطينيها را از بين می برد. من فعلا در رفح می مانم و خيال ندارم به طرف شمال بروم. نسبتا احساس امنيت می کنم و بيشترين احتمال در صورت يک حمله و شبيخون بزرگ، دستگيريست. می دانی، حالا من با تعداد زيادی فلسطينی آشنا هستم که با مهربانی بسيار از من مراقبت می کنند. من يک سرماخوردگی کوچک پيدا کرده بودم و آنها با دادن آب ليمو به مداوای من کمک کردند. زنی که کليد خوابگاه ما را در اختيار دارد، هميشه از من احوال تو را می پرسد. او يک کلمه انگليسی نمی داند ولی هميشه حال تو را می پرسد و می خواهد مطمئن باشد که من به تو تلفن می کنم. با بوسه برای تو، بابا، سارا، کريس، و همه [align=center] Rachel Corrie 1979 - 2003 [/align] منبع:ساجد روشنگری luftwaffe :!:
-
زره کوب سنتارو زره کوب سنتارو ( CENTAURO B1 )
hans پاسخ داد به ALI تاپیک در خودرو های پشتیبانی آتش ، شناسایی و ضد تانک
دستت درد نکنه.مفید بود. من اول فکر کردم نفر بره. عجب تانکیه. :lol: -
بسیار عالی بود. دستت درد نکنه. :lol:
-
17 - عمليات مولاي متقيان ؛ رويارويي با حمله دشمن به چزابه
hans پاسخ داد به Nestor تاپیک در عملیات های نظامی ایران
بسیار عالی بود. دستت درد نکنه. منتظر بعدی ها هستیم. :lol: -
ممنون مفید بود. :lol:
-
ارتش آلمان از نيروهاي زن براي عمليات خارج كشور استفاده ميكند يگان محرمانه ارتش آلمان موسوم به كا.اس .كا قصد دارد با استخدام زنان ، از آنان در عملياتهاي اين نيرو در خارج از خاك آلمان استفاده كند. اين مطلب را روزنامه هانوفرشه آلگماينه روز سه شنبه اعلام كرد و افزود: وزارت دفاع آلمان و هانس اتوبوده رييس بازرسي ارتش اين كشور در زمان حاضر سرگرم تدارك نهايي كردن برنامههايي براي جذب زنان در نيروهاي كا.اس .كا هستند. به گفته بوده ، قرار است از نيروهاي زن در وهله نخست در سه واحد پشتيباني نظامي اين نيروها استفاده شود و آنان در عملياتهاي نظامي حضور نخواهند داشت . نيروهاي نظامي كا.اس . كا ، كه از ساختاري مشابه نيروهاي اس .آ.اس انگليس و نيروهاي عمليات ويژه ارتش آمريكا برخوردار است در سال ۱۹۹۶ ميلادي تاسيس شد. هر چند به دليل محرمانه بودن فعاليتهاي اين يگان ، اطلاع چنداني از شمار دقيق نيروهاي آن وجود ندارد اما در اين حال گفته ميشود كه وزارت دفاع آلمان به دنبال جذب ۴۰۰نيروي عملياتي و ۶۰۰نيروي پشتيباني براي واحد نظامي مذكور است . پيش از اين حدود يكصد نظامي عضو كا.اس .كا در چارچوب عمليات صلح پايدار از دسامبر ۲۰۰۱تا اكتبر ۲۰۰۳ميلادي در افغانستان مستقر بودند. منبع:ایرنا :lol: