-
تعداد محتوا
1,330 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
1
تمامی ارسال های Arash
-
خواهش میکنم قابل شما رو نداشت :blushing: :laughing: :laughing: ولی حرفه ای بودن جای خود متاسفانه بیشتر از اون خامی و تنبلی ارتش رو نشون میده که هنوز که هنوزه از همون فرکانس ها و کدینگ های قبل از انقلاب استفاده میکرده که این اطلاعات در اختیاز زد انقلاب و عراق بود البته این اتفاق سبب خیر هم شد و به قولی یه تکون اساسی داد به نیرو که کد ها و ... رو از اول و بدون استفاده از کد های قبلی برنامه نویسی مجدد کنند
-
روزهشتم مهرماه: شکست اقدامات سیاسی وتشدیدعملیات نظامی با شکست اقدامات سیاسی عراق به منظورعوامفریبی وفرصت طلبی، عملیات نظامی مجدداً شدت یافت. ساعت 10:00 دشمن به یک کیلومتري خرمشهر رسیده بود و پادگان دژ درخطرسقوط قرارداشت. ساعت 11:50 فرودگاه آبادان توسط هواپیماهاي دشمن به شدت بمباران شد.دشمن لشکر 3 زرهی را نیز براي تقویت لشکر 5 مکانیزه به بصره انتقال داد. ساعت 16:50 حدود 130 دستگاه تانک ونفربر زرهی دشمن به 3 کیلومتري حاشیه شهرخرمشهر رسیدند. ساعت 17:50 هشتم مهرماه نیروهاي عراقی به حوالی پلیس راه وسردخانه و300 متري پادگان دژ رسیدند. درهمین روز تهدید اساسی متوجه اهواز درمحورحمیدیه و سوسنگرد بود و شهراهوازساعات بسیاربحرانی را میگذراند. بنابراین تلاش بیش ازحد رزمندگان نیروهاي خودي فقط درمنطقه خرمشهروآبادان نبود، بلکه نقطه اصلی بحران دراهوازقرارداشت، درسایرجبهه ها نیزوضع به همین ترتیب بود. در روزهشتم مهرماه، شهرآبادان زیرضربات سهمگین آتش توپخانه وخمپاره انداز دشمن قرارداشت که نسبت به روزهاي گذشته شدیدتر بود. آب و برق شهرقطع وایستگاه رادیو آبادان ازکارافتاد وآسیب پالایشگاه نیز تشدید شد.درآبادان تمام اهداف ویران شده یا آسیب دیده مناطق مسکونی غیرنظامی بود. برابراعلام شهربانی آبادان، تا ساعت 21:00 تعداد 23 نفر شهید و 82 نفرمجروح گردیدند. مبارزۀ قهرمانانه و درعین حال توان فرساي روزهشتم مهرماه، قسمت مهمی ازاندك توان باقیماندۀ مدافعان میهن اسلامی را درکام خود بلعید. ادامه دارد ...
-
خاطرات سرتيپ 2 مظفر كشاورز انتقال به تيپ هوابرد و اعزام به كردستان طبق اوامر فرمانده نيروي زميني و تقاضاي شخصي از تيپ 23 نيروي مخصوص به تيپ 55 هوابرد كه قبلاً هم در آن سابقه ي خدمت داشتم منتقل شدم. در نيمه ي دوم ارديبهشت ماه 1359 هم زمان با حضور من در تيپ 55 هوابرد به آن يگان دستور داده بودند كه يك گردان را جهت اجراي مأموريت به شهر بحران زده ي سردشت اعزام نمايد كه مي بايستي در مورخه ي 59/3/8 صورت مي گرفت. براي اجراي مأموريت ابتدا به وسيله ي هواپيما به مراغه رفتيم و از آ نجا با بالگرد به سردشت اعزام شديم و يگان قبلي را تعويض كرديم. در آن زمان امكان رفت و آمد و تردد از راه زميني به شهر سردشت وجود نداشت زيرا محور در دست ضدانقلاب بود و براي تعويض يگان ها و يا اعزام نيرو مي بايستي از طريق هوا اقدام ميشد . پس از آن كه ما به سردشت رفتيم و چند ماهي را در آنجا به اجراي مأموريت محوله پرداختيم گردان 126 از تيپ هوابرد مأموريت پيدا كرد تا به سردشت آمده و گردان ما را تعويض نمايد كه اين كار از طريق هوا هزينه و بار مالي زيادي را براي ارتش دربرداشت. حركت گروه رزمي 126 هوابرد از بانه به طرف سردشت براي بازكردن راه زميني و به دست گرفتن كنترل محور بانه سردشت توسط نيروهاي خودي، تصميم گرفتند گردان 126 هوابرد را كه براي تعويض ما آماده شده بود با امكانات ويژه اي به يك گروه رزمي تبديل كرده و به جاي راه هوايي از مسير زميني به سردشت اعزام دارند تا هم مسير را پاكسازي نموده و كنترل جاده را از دست ضدانقلاب خارج سازد و هم مبادرت به تعويض گردان ما نمايد . براي انجام اين مأموريت گروه رزمي 126 در مورخه 59/6/13 از بانه عازم سردشت شد. اين گروه رزمي از گردان 126 هوابرد، يك گروهان از سپاه پاسداران، يك دسته اسكورپيون و يك تيم يا دو تيم از كلاه سبزهاي نيروي مخصوص با پشتيباني هوانيروز و افسر رابط هوايي تشكيل يافته بود . فرمانده ي گردان 126 هوابرد سرهنگ 2 غلام آرين بود و فرماندهي گروهان سپاه پاسدار، برادر فتح الله جعفري به عهده داشت و فرماندهي تيم كلاه سبزها را سروان حسين شهرام فر عهده دار بود. درگيري ستون با ضدانقلاب در كوخان در مورخه 59/6/13 ستون مذكور از بانه به سمت سردشت حركت كرد. پس از طي قسمتي از مسير در نزديكي ارتفاع كوخان ستون با ضدانقلاب درگير شد كه سرهنگ صياد شيرازي كه آن زمان فرماندهي منطقه غرب را به عهده داشت پس از اطلاع يافتن، شخصاً به ستون ملحق شد و از آن لحظه فرماندهي مستقيم ستون را خودش به عهده گرفت. سرهنگ صياد شيرازي پس از جمع و جور كردن ستون جهت انجام مأموريت دوباره آن را به حركت درآورد. ستون مقدار ديگري از مسير را طي كرد، اما در گردنه ي كوخان مجدداً به كمين ضدانقلاب افتاد و درگيري سختي درگرفت. در اين كمين تعدادي از خودروها مورد اصابت گلوله آرپي جي ضدانقلابيون قرارگرفت و به آتش كشيد ه شد . سرهنگ علي صياد شيرازي براي خنثي نمودن كمين ضدانقلابيون مبادرت به تصرف نقاط مشرف به منطقه ي كمين كرد و با اين روش منطقه را به كنترل نيروهاي خودي درآورد. كمك گردان 146 هوابرد مستقر در پادگان سردشت به ستون اعزامي پس از ورود سرهنگ علي صياد شيرازي به ستون ارتباط بي سيم ما با ايشان به طور شبانه روزي ادامه داشت و به همين جهت لحظه به لحظه از وضعيت ستون خبر داشتم. سرهنگ علي صياد شيرازي ، هنگامي كه ستون درگردنه ي كوخان درگيرشد از توپخانه 105 ميلي متري مستقر در پادگان سردشت تقاضاي آتش پشتيباني كرد كه ما هم به اجراي آتش پرداختيم، اما به علت اين كه برد توپ 105 م م بيش از 11 كيلومتر نيست متأسفانه نمي توانستيم جلوي ستون و خطوط تداركاتي و تردد ضدانقلاب را زيرآتش بگيريم. هنگامي كه ضدانقلاب متوجه شد ستون از جانب نيروهاي مستقر در پادگان سردشت پشتيباني و حمايت مي شود، پادگان سردشت را زير آتش خمپاره و توپخانه گرفتند. ستون در روزهاي 16 و 59/6/17 به سختي با ضدانقلابيون درگير بود و شدت آن درگيري به راستي دست كمي از جنگ منظم نداشت . در آن روزهاي سخت، تدارك مهمات و غذا و آب وتخليه ي مجروحين و شهدا و اعزام نيرو به ستون تنها از طريق پادگان سردشت و به كمك خلبانان تيز پرواز هوانيروز صورت مي گرفت. به عنوان مثال تعدادي از برادران پاسدار و چند تيم نيروي مخصوص كه تحت فرماندهي سروان حسين شهرام فر بودند از طريق پادگان سردشت و به وسيله ي بالگرد به ستون ملحق شدند. كمك هاي اطلاعاتي به ستون اعزامي به وسيله ي پاسگاه شنودي كه در پادگان سردشت وجود داشت فركانس بي سيم ضدانقلاب كشف شد و تمام گفتگوي آنها ضبط گرديد .پس از ترجمه ي اين گفته ها به زبان فارسي به ستون اعزامي منعكس مي گرديد. اين كار يكي از خدمات شايان ما به ستون بود كه سرهنگ علي صياد شيرازي با داشتن آن اطلاعات، اقدامات خنثي كننده و لازم را به موقع به كار مي بست و به ضدانقلاب رو دست مي زد. فريب خوردن هواپيماهاي جنگي ضدانقلاب فركانس ارتباط راديوي هواپيماهاي جنگي با افسر رابط هوايي ستون را به دست آورده بود و طي تماس با يكي از هواپيماهاي جنگي كه درحقيقت براي سركوب ضدانقلابيون آمده بودند او را با فريب به سمت ستون نيروهاي خودي هدايت كردند كه متأسفانه منجر به شهادت 12 نفر از نيروهاي ما شد. ادامه دارد ....
- 37 پاسخ ها
-
- 15
-
اگر توضیحی در مورد افراد و این که چه کار کردند بدید خوب میشه
-
تاپیک جامع موشک ضد زره bgm-71 تاو / توفان (tow) تاپیک جامع موشک ضد زره BGM-71 تاو / توفان (TOW)
Arash پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در تسلیحات ضد زره
ممکنه چون ارتفاع بالایی داره سیستم تروفی بگه این به من نمیخوره و از بالا رد میشه پس لازم نیست باهاش درگیر بشم ؟ -
جنگنده - بمب افکن داسو میراژ اف- یک جنگنده - بمب افکن داسو میراژ اف- یک ( Dassault Mirage F1)
Arash پاسخ داد به kingraptor تاپیک در جنگنده و رهگیر
موتور های توربوفن همیچین توانایی هایی رو دارند منتها موتور میراژ توربوجت هست که همچین کاری ازش برنمیاد- 319 پاسخ ها
-
- 2
-
- میراژ اف-یک
- پروژه ابرار
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
خاطرات سرتيپ احمد تركان ( ایشان در سال 1358 از مركز توپخانه به لشكر 28 پياده كردستان منتقل شد و در مسئوليت هاي فرمانده گردان 329 پدافند هوايي، جانشين و فرمانده توپخانه لشكري و فرماندهي لشكر در دو مقطع زماني، فرمانده قرارگاه عملياتي غرب كشور، رئيس اداره سوم سماجا، فرماندهي مركز توپخانه و ارشد نظامي منطقه اصفهان انجام وظيفه نموده و در سال 1378 به افتخار بازنشستگي نائل گرديده است ) دستور عمليات درگيري هاي كردستان شدت گرفته بود و محدوديت هايي براي فعاليت هاي رزمندگان پيش آمد. منافقان گروهك هاي ضدانقلاب در صدد بودند كه با بستن محور « بانه – سردشت » شهر سردشت را محاصره كنند و به تدريج بر شهر مسلط شوند. من از دو سال پيش در منطقه حضور داشتم و با هم فكري با دوستانمان، درجهت بي اثر كردن اقدامات منافقين براي ناامني در منطقه « بانه » و « سردشت » فعاليت مي كرديم. در همين زمان بود كه سرهنگ علي صياد شيرازي دستور دادند كه من مسئوليت لشكر 28 را بپذيرم . تقريباً اوايل مسئوليت من بود كه از طرف فرماندهي نيروي زميني ارتش، دستوري صادرشد، مبني بر اينكه لشكر 28 موظف است با همكاري سپاه پاسداران، محور « سردشت - بانه » را كه توسط ضدانقلاب نزديك 3 سال در اشغال بود، آزاد كند. در ابتداي آبان ماه، سال 1360 بود كه در سربازخانه ي « سقز » با همكاري سپاه پاسداران برنامه ريزي كرديم و طرح كلي عمليات را تدوين نمودم و يگان هايي را براي انجام اين عمليات سازماندهي كرديم. سردشت سه محور داشت، يكي از « پيرانشهر »يكي از « مهاباد » و ديگري از « بانه »، كه مهمترين آنها هم، همين جاده ي « بانه - سردشت » ، از سه سال پيش كه اين محور توسط ضدانقلاب اشغال شد، تمام توان خود را به كار بردند تا از بازشدن اين جاده جلوگيري كنند. يكي از عواملي كه ضدانقلاب براي اين محور اهميت زيادي قائل بودند، نزديكي جاده، به مرز بود كه از اين طريق به سادگي مي توانستند به خارج از ايران دسترسي پيدا كنند. سابقه ي درگيري با ضدانقلاب پيش از اين، درگيري هايي بين نيروهاي رزمنده و ضدانقلاب اتفاق افتاده بود كه متاسفانه همگي ناكام مانده بود و جاده همچنان در اشغال ضدانقلاب باقي مانده بود. از آن جمله، درگيري يك يگان از لشكر 21 به سرپرستي سرهنگ « شريف اشراف » بود كه در سال 58 ، روز عيد قربان، كه منجر به از بين رفتن و به شهادت رسيدن همه ي يگان شده بود. از جمله خود شهيد « شريف اشراف ». در سال 59 نيز پيش از آغاز جنگ بين عراق و ايران، يك درگيري شديد بين گردان 126 ازهوابرد دراين محور با مزدوران ضدانقلاب پيش آمد. اين درگيري تقريباً در نزديكي « دارساوين » و « سيدصارم » رخ داد. درگیری تقريباً حدود 45 روز به طول انجاميد كه با پشتيباني و تقويت بي دريغ توسط امير « صياد شيرازي » آن گردان توانست از كمین نيروهاي ضدانقلاب ، خارج شود و خود را به سردشت برساند. اين همه درگيري و بروز تلفات و ضايعات، حاكي از حساسيت و اهميت فوق العاده اين محور بود . بعد از اين همه درگيري و دادن تلفات زياد، اين مأموريت به عهده ما گذاشته شده بود و آگاهي از اين مسئله كار را بيش از پيش حساس تر و مشكل تر مي كرد. آغاز عمليات و نحوه ي اجرا بین بانه و سقز گردنه ای است به نام " گردنه ی خان " که با تغييرات جوي، اين گردنه را ابر و مه و بوران فرا مي گيرد و حركت بالگرد را عملاً غيرممكن مي سازد. اين موضوع درحالي كه تقريباً همه ي تداركات منطقه از طريق هوا انجام ميگرفت، مشكل ساز بود. در نهايت به اين نتيجه رسيديم كه اتكاي ما تنها به بالگردكافي نيست، ولي متاسفانه در زمستان سال 60 به علت كمبود نيرو و امكانات و شرايط جوي و بارش برف و باران، ما موفق به بازگشايي همه ي محور نشديم. تنها توانستيم تا منطقه ي "کانی سور" پيش برويم، يعني حدود 20 كيلومتر كه تقريباً دوسوم كلي محور را شامل مي شد. در اين 20 كيلومتر پيشروي كرديم و پايگاه هايي نيز مستقر كرديم. به هرحال با هماهنگي و همكاري با فرماندهي نيروي زميني ارتش، زمستان سال 60 را پشت سرگذاشتيم، تا ابتداي سال 61 كه وضعيت جوي تغييركرد و ما توانستيم تقريباً كار را يكسره كنيم. ما كار را اين طور شروع كرديم كه يك عده اول شروع به پيشروي ميكردند و مواضع منافقان را در طول مسير جاده منهدم و خود مستقر مي شدند. به همين ترتيب گام به گام تمام محور را باز كرديم. چون تجربه ثابت كرده بود كه پس از عبور يك يگان مانوري از داخل يك محور، منافقين مي توانستند دوباره پشت سر آن يگان فعاليت خود را در منطقه از سر بگيرد. مگر اينكه پس از اشغال يك منطقه، آنجا را حفظ مي كرديم و در آنجا نيرو مستقر مي كرديم. تعويض نيروهاي مستقر درمنطقه پس از گشودن اين محور، تصميم گرفتيم گردان 130 پياده را كه حدود 6 ماه بود كه درمحاصره ي ضدانقلاب قرار گرفته بود، تعويض كنيم . يك ستون از نيروهاي جديد را حركت داديم و در سردشت مستقر ساختيم و گردان 130 را به سنندج منتقل كرديم . اين امر در تضعيف روحيه ي ضدانقلاب بسيار موثر افتاد. فاصله ي سنندج كه مركز لشكر بود، تا سردشت، حدود 300 كيلومتر بود. در اين فاصله از قرارگاه لشكر، گردان توانسته بود به خوبي در برابر دشمن مقاومت كند كه اين امر، بدون داشتن اراده و ايمان قوي تقريباً غيرممكن بود. همرزمان جان بركف ما در اين عمليات در اين عمليات رزمندگان و عزيزان زيادي جان فشاني كردند، از جمله سرگرد رجبي راد كه در آن زمان فرمانده ي گردان 116 لشكر 28 بود. فرمانده ي گردان 130 لشكر 28 در سردشت، سرگرد "ولی اله یزدانی" که البته ايشان سرتيپ هستند و در ستاد كل انجام وظيفه مي كنند. "امیر جوادیان" كه اكنون رئيس اداره ي سوم ارتش هستند و آن موقع فكر مي كنم . معاون عملياتي لشكر 28 بودند و در عمليات حضور داشتند. برادر کاظمی از سپاه پاسداران بود كه در همان عمليات به فيض شهادت نايل آمدند . برادر طیاره که در پل کلته در سردشت به شهادت رسيدند. برادر زیادی از سپاه پاسداران و بسياري از عزيزان ارتش و سپاهي كه الان نام همگي شان در خاطرم نيست. "فتح المبین" دیگر به خاطر دارم كه بعد از اتمام عمليات، روزي عرض تبريك به تیمسار علی صیاد شیرازی داشتم ايشان در جواب، بازگشايي محور بانه - سردشت را فتح المبین در واقع بازگشایی جاده بانه - سردشت هم هست. یعنی ايشان عمليات بازگشايي محور بانه - سردشت را فتح المبین دیگر مي دانستند و الحق كه همين طور هم بود. ادامه دارد ....
- 37 پاسخ ها
-
- 11
-
روز هفتم مهرماه: تلاش براي تصرف اهواز،خرمشهروآبادان، صدورقطعنامه 479 شوراي امنیت دراین روزحملۀ هوایی به جزیرۀ خارك، مانند روزهاي قبلی چند بارانجام گرفت. به نظرمیرسد دراینروز، دشمن تلاش اصلی خود را به سمت اهوازهدایت نمود تا با سقوط اهواز،سقوط خرمشهروآبادان نیزآسانترشود. هرچنددشمن به اهداف مهم دست نیافته بود، اما منطقه وسیعی ازخاك ایران را درحدود 15 هزارکیلومترمربع اشغال نموده بود. درپایان روز ششم مهرماه، صدام حسین اعلام کرد که عراق به اهداف نظامی خود دست یافته وآماده است درصورتیکه ایران شرایط عراق را قبول کند، ترك مخاصمه نماید.عراق ازتمام میانجی گريها و وساطتها نیزبراي برقراري صلح استقبال میکند. به نظرمیرسد دراین مرحله،دشمن ازادامه جنگ نظامی دلسرد شده وتصمیم گرفته بود جنگ سیاسی راه اندازد. در روزهفتم مهرماه، سوسنگرد به اشغال کامل دشمن درآمد. ساعت 13:00 روزهفتم، نیروي هوایی دشمن به نیروگاه اتمی بوشهر حمله نمود، اما آسیبی وارد نشد. درساعات اولیه شب آتشباري محدود به آبادان توسط دشمن اجرا شد. با اینحال آرامش نسبی درجبهه هاي جنوب وغرب محسوس بود.از روزسوم جنگ، سازمانهاي بین المللی و شخصیتهاي سیاسی تعدادي ازکشورهاي جهان براي برقراري آتش بس فعالیت خود را آغازکردند.در روزششم مهرماه شوراي امنیت سازمان ملل بدون حضور نمایندۀ ایران تشکیل جلسه داد و با صدورقطعنامۀ 479 خواستارتوقف جنگ وحل اختلاف ازطریق مذاکره شد. عراق که قسمتی ازخاك کشورجمهوري اسلامی ایران را به اشغال درآورده بود، آنرا پذیرفت، اما مقامات ایرانی اعلام داشتند تا یک سربازعراقی درخاك ایران اسلامی است، مذاکره انجام نمیگیرد. درآن شرایط قبول مذاکره به مفهوم قبول شرایط اعلام شدۀ صدام بود که براي ایران غیرقابل قبول بود درمصاحبه اي، سرهنگ فکوري، وزیردفاع وفرماندۀ نیروي هوایی ارتش گفت: - رزمندگان نیروي هوایی ایران توانسته اند صنایع نفت عراق را تقریباً فلج کنند وصدورنفت این کشور را قطع نمایند. نیروي هوایی توانسته تاکنون نزدیک به 90 فروند ازجنگنده هاي عراقی را سرنگون کند در روز 7 مهر، اطلاعیه شماره 93 ستاد مشترك ارتش همراه با چند اطلاعیه دیگرصادرشد: - به دنبال تجاوزمیگهاي عراقی، درساعت 23 شب گذشته، 3 میگ عراقی که قصد حمله به بوشهر را داشتند، توسط نیروي هوایی ارتش جمهوري اسلامی ایران سرنگون شدند. همچنین امروزسه میگ ازآسمان آبادان به سوي بوشهر درپروازبودند که رزمندگان نیروي هوایی هرسه را سرنگون ساختند ادامه دارد ...
-
بنیانگذاران گردان یازدهم شناسایی منبع
- 89 پاسخ ها
-
- 14
-
تاپیک جامع جنگنده های بومی ایران جنگنده چند ماموریته بومی سبک شفق ، برهان ، صاعقه ، آذرخش
Arash پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگنده و رهگیر
منظورم این بود که تسلیحاتی هواپیما در سطح SRII چه سطحی هست- 3,409 پاسخ ها
-
- نیروی هوایی ایران
- جت بومی
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع جنگنده های بومی ایران جنگنده چند ماموریته بومی سبک شفق ، برهان ، صاعقه ، آذرخش
Arash پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگنده و رهگیر
چه سطحی هست ؟ کسی جوابی نداره ؟- 3,409 پاسخ ها
-
- نیروی هوایی ایران
- جت بومی
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع جنگنده های بومی ایران جنگنده چند ماموریته بومی سبک شفق ، برهان ، صاعقه ، آذرخش
Arash پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگنده و رهگیر
چه سطحی هست ؟- 3,409 پاسخ ها
-
- نیروی هوایی ایران
- جت بومی
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
روز ششم مهرماه: ادامۀ گلوله باران خرمشهروآبادان ظاهراً روزششم مهرماه، دشمن براي تصرف خرمشهر، آبادان، اهوازوسوسنگرد تجدید سازمان کرد، زیرا درجبهه ها فعالیتهاي کمتري انجام گرفت، اما گلوله باران خرمشهر وآبادان دv شب وروز،همچنان به استثناي قبل از ظهر،ادامه داشت. درنزدیکیهاي نیمه شب هواپیماهاي دشمن آبادان را بمباران کردند. مخازن ولوله هاي نفت منفجرشدند. یگان هوانیروزنیزدر روزهاي اول جنگ درمنطقه درگیري درکرمانشاه و بخشی ازجبهه هاي خوزستان فعال بود و خدمت شایان توجهی درازبین بردن تانکها ونیروهاي دشمن با بالگردهاي کبرا وجابه جایی نفرات ومجروحان با سایربالگردهاي موجود انجام داد، اما دراین منطقه گزارشی ازفعالیت این یگان تا این زمان دریافت نشده است ویا آنکه فعالیت آن مورد توجه قرارنگرفته ودرگزارشها نیامده است. درآن روزهاي سخت آغازجنگ شهرهاي مهم سوسنگرد، اهواز، اندیمشک و دزفول نیز درمعرض تهدید جدي قرارداشتند. با سقوط شهراهواز، خرمشهر وآبادان نیزسقوط میکرد. تقدم نجات، شهراهواز بود، تقدم نجات اهواز نیزبه نجات اندیمشک و دزفول وکرانۀ شرقی رودخانه کرخه بستگی داشت.درنتیجه اداره کنندگان صحنه هاي نبرداین تقدمها را درنظرداشتند واگر چنین نمیکردند، بخش اعظم خوزستان سقوط میکرد که عقب راندن نیروهاي متجاوز را درآینده بسیارمشکلترمینمود. از روز ششم مهرماه خطرعبور نیروهاي دشمن از رودخانۀ کارون وقطع جاده، اهوازبه آبادان احساس شد. درساعت 16:30 هواپیماهاي عراقی پاسگاه دارخوین را بمباران کردند. با توجه به کمبودها، هیچگونه اقدام بازدارندهاي براي دفاع ازکرانه شرق کارون عملی نبود ویگانی براي پوشش کرانه کارون اعزام نگردید.درنتیجه شب 19 به 20 مهرماه درنقطه اي به نام مارد در 20 کیلومتري شمال آبادان دشمن ازکارون گذشت و با اسیرگرفتن مردمی که درجاده درحرکت بودند،چگونگی عبوردشمن ازکارون آشکار شد. دراین روز درمنطقۀ بوشهروجزیرۀ خارك، توسط هواپیماهاي اف- 14 نیروي هوایی، 3 فروندازهواپیماهاي عراق سرنگون شدند ویک فروند نیزتوسط ناومیلانیان نیروي دریایی سقوط نمود.دشمن دراین روز، درسایر جبهه هاي نبردبه تهاجم وتجاوزخود ادامه داد وبه سوسنگرد، اهواز،غرب رودخانۀ کرخه درمسیر دزفول واندیمشک، شوش، پادگان حمید، تپه هاي الله اکبرنزدیکترشد.دراین مناطق، نیروهاي مدافع که بسیارکمترازنیروهاي مهاجم بودند، توانسته بودند دراین چند روزهمچنان دشمن را درگیر نموده وبا تحمل تلفات زیاد، سبب ناکامی وتأخیردرپیشروي وي درنزدیکترشدن به هدفهاي تعیین شده گردند. با سقوط هرخط یا موضع دفاعی، خط یا موضع دفاعی دیگري انتخاب و درگیري ادامه می یافت. دراین روز قطعنامه شماره 479 شوراي امنیت دربارۀ جنگ عراق و ایران به تصویب رسید و ازطرفین خواست، اختلافات خود را از راههاي مسالمت آمیز حل نمایند ادامه دارد ...
- 37 پاسخ ها
-
- 16
-
انفجار تريلي روز بعد به علت سرماي هوا تعدادي از پرسنل زير تنها تريلي باقي مانده ستون خوابيدند و با اينكه به پرسنل تاكيد كرده بودم كه از انجام اين عمل پرهيز نمايند اما متاسفانه در آن شرايط گوش كسي به اين حرف ها بدهكار نبود، سرانجام همان بي احتياطي منجر به شهادت تعدادي از پرسنل شد. زيرا تريلي در اثر اصابت گلوله منفجر گرديد و در اثر آن پرسنلي كه زيرش خوابيده بودند از شدت سوختگي به ذغال تبديل شدند. تصرف محل ديدباني ضدانقلاب و تكرار خاطره تصرف ارتفاع كوخان پس از انفجار تريلي بلافاصله متوجه شدم نقطه ديگري هم وجود دارد كه ضدانقلاب از بالاي آن به ديدباني مي پردازند. سروان شهرام فر را مأمور كردم كه آن ارتفاع را تصرف نمايد. شهرام فر براي اجراي مأموريت عده اي را انتخاب كرد و به راه افتاد. هنوز مدتي نگذشته بود كه با ضدانقلاب درگيرشد. براي كمك به شهرام فر عده اي داوطلب را انتخاب كردم و آنها را از محور و يال ديگري كه موازي با محور پيشروي شهرا مفر بود براي تصرف آن ارتفاع وارد عمل كردم و سرانجام آن جا را تصرف نموديم. نکته جالب توجه اي كه در تصرف اين ارتفاع خاطره ي گرفتن قله ي كوخان مجدداً تكرارشد. يعني دوباره هوا تقريباً تاريك شده بود كه به بالاي ارتفاع رسيديم و ديگر نمي توانستيم پايين بياييم و مهمات و آذوقه و پتو هم كم داشتيم ولي اين بار تجربه ي ارزنده اي از تصرف قله هاي كوخان كسب كرده بوديم و بلافاصله از سنگرهاي آماده ي ضدانقلاب استفاده كرديم و با اتخاذ پدافند دورتادور آماده ي پاسخ گويي به هرگونه شرارت ضدانقلاب شديم. باز هم صداي زنگوله پاسي از شب نگذشته بود كه باز هم مثل حكايت ارتفاع كوخان، صداي زنگوله گله به گوش مي رسيد، افراد را آماده كردم وگفتم: خودشان هستند اما تا نزديك نشده اند حق تيراندازي نداريد . برادران پاسدار از شدت هيجان بي تابي مي كردند و اجازه تيراندازي مي خواستند، اما من مخالفت كردم و گفتم بگذاريد نزديك تر شوند. در انتظار نزديك شدن آن ها بودم كه يكباره يك گلوله آرپي جي به طرف ما آمد. پرسنل با ديدن اين صحنه سئوال كردند كه باز هم تيراندازي نكنيم؟ گفتم: خير، بگذاريد باز هم نزديك تر بشوند! من دانستم كه ضدانقلاب از پشت نفوذ كرده اما راننده ما متوجه شده بود و ديگر منتظر دستور نشد و دستش را روي رگبار گذاشت. همين كه راننده شروع به تيراندازي كرد ديگران هم به همراهش اقدام به تيراندازي كردند و درنتيجه درگيري سختي درگرفت. گلوله هاي رسام آسمان و زمين را چراغاني كردند . تيراندازي حدود 20 دقيقه اي ادامه يافت و بعد از آن تنها صداي ناله گوسفندان به گوش مي رسيد نه چيز ديگري! به دليل اينكه باز هم احساس خطر مي كردم اجازه ندادم كه پرسنل تا صبح از سنگرهايش خارج شوند . وقي هوا روشن شد گفتم به سراغ گله برويد و گوسفندهاي زخمي را كه هنوز نمرده اند سر ببريد. حدود سيزده رأس از گوسفندها زخمي شده و تعدادي هم مرده بودند و هشتاد رأس از آنها هم سالم مانده بود . پرسنل ستون ما هم تقريباً 18 روز بود كه چيزي نخورده بودند! گوسفند ها را بين دسته ها تقسيم كردم و به آنها گفتم غذاي خوبي خواهيم خورد! به ضدانقلاب گفتم كه مستضعفان از ميان گله گوسفند آر پي جي شليك نمي كنند عناصر ضدانقلاب دوباره فعال شدند و داخل بي سيم دائم با لهجه ي كردي و محلي صحبت مي كردند كه شما داريد گوسفندهاي مستضعفين را مي خوريد! درجواب آ ن ها گفتم : مستضعفاني كه از ميان گله گوسفند آر پي جي و گلوله شليك مي كنند بايد گوسفندهايشان را خورد! خسارتتان را بگيريد. بعدها معلوم شد همان تماس با بيسيم مبناي برقراري مذاكرات نيروهاي ما با ضدانقلاب قرار گرفته است. زيرا صداي ما را روي نوار ضبط كرده بودند و هم اكنون يكي از اين نوارها خدمت تيمسار كشاورز است. روز بعد از آن درگيري، ما هم به آب دسترسي پيدا كرديم و هم از نظر گوشت و مواد غذايي تأمين بوديم و وضعيت ستون هم قدري بهتر شده بود ولي هنوز آمادگي ادامه 11 كيلومتر راه باقي مانده تا سردشت را نداشتيم. ورود بني صدر و شهيد رجايي به قرارگاه غرب در كرمانشاه به وسيله ي بي سيم به من خبر دادند كه بني صدر و شهيد رجايي در قرارگاه غرب واقع در كرمانشاه هستند. خيالم تا حدودي از طرف ستون راحت شده بود به همين دليل فرماندهي را به شهرام فر سپردم و نزديك عصر بود كه خداحافظي كردم و با بالگرد به سقز رفتم. چون مدت زيادي در جنگ با ضدانقلاب و طبيعت بودم لذا وضع ظاهريم كاملاً به هم ريخته بود كه به محض رسيدن به سقز سريعاً يك دوش گرفتم و بعد هم خلبان بالگرد با پرواز شبانه مرا به قرارگاه غرب در كرمانشاه رساند. پس از ورود به كرمانشاه به قرارگاه غرب رفتم . پرسنل قرارگاه با مشاهده ي من با صداي خيلي بلند فرياد تكبير سردادند در حالي كه بني صدر هم آنجا حضور داشت از حوادث داخل قرارگاه كاملاً بي خبر بودم و نمي دانستم كه بچه ها با بني صدر حرفشان شده و آن تكبير بلند را هم بيشتر براي مخالفت با بني صدر سرداده اند . وارد اطاق كه شدم شهيد رجايي و بني صدر آنجا بودند، خوب البته بني صدر آن موقع رئيس جمهور بود بنابراين به طرفش رفتم و با هم دست داديم. احساس كردم مثل دست مرده خيلي سرد و بي رمق است. با بني صدر و شهيد رجايي به اتفاق هم نشستيم، بني صدر پرسيد كار ستون به كجا كشيد؟ گفتم: الحمدالله نجات پيدا كرد . اين سئوال را به گونه اي مطرح كرد كه گويي ديگر ستوني وجود ندارد. بعدها فهميدم كه از وضع ستون طوري براي بني صدرگفته بودند كه گويا اصلاً آثاري از آن به جا نمانده است! گفتگو با بني صدر بني صدر پرسيد چقدر شهيد داشتي؟ گفتم هفتاد نفر كه البته به مرور تعدادشان به 158 نفررسيد. اين را كه گفتم بني صدر گفت پس به من گفته بودند كه ستون به كلي از بين رفته است! از اين حرف بني صدر خيلي ناراحت شدم و درجوابش گفتم: اصلاً چه كسي جرأت داشت كه داخل ستون بيايد تا بداند چه خبراست؟ اصلاً كسي شهامت داشت كه بداند سردشت كجاست؟ چه كسي آمد تا مقاومت حماسي ما را ببيند؟ البته بعدها معلوم شد اكاذيبي كه به بني صدر تحويل داده بودند از طرف سرهنگ عطاريان بوده است. مرحوم شهيد رجايي، مرا كنار كشيد و گفت: خد ا را شكر كه خودت رسيدي، ما هركاري كرديم كه از تو پشتيباني كنيم راهي نداشت ! و تمام اطلاعاتي هم كه مي رسيد نا اميدكننده بود! به اين ترتيب شروع درگيري من با بني صدر ازآنجا بود كه به تدريج به تضعيف وكناركشيدن و سرانجام به عزلم منجر گرديد. سرانجام تقريباً بعد از يك ماه بازسازي و سازماندهي مجدد ستون، عمليات پاكسازي را شروع كرديم. از طرف سردشت به دارساوين هدايت گردان هوابرد را خودم به عهده گرفتم و از ناحيه ي دارساوين به سردشت، شهرام فر و دادبين كه به اواخر كار رسيده بود شروع به پاكسازي نمودند و سرانجام در پل كلته به هم ملحق شديم و ستون را به مقصد رساندم. شهرام فر، دادبين و طياره بعدها سردشت و بانه را پاكسازي كردند و بدين ترتيب ستون به سردشت رسيد. ادامه دارد ........
- 37 پاسخ ها
-
- 12
-
درسته از اون کوچیک تره ( اوتانو فکر کنم ) استفاده میکردن یکی هم با کاتانا وایمیستاد بالای سرشون وحکم تیر خلاص زن رو داشت ولی کلا کامیکازه ها اگه موفق بیرون نمیومدن هاراگیری میکردن
-
اگه اشتباه نکنم اگر خلبان نمیتونست بعد از 3 بار خودش رو به کشتن بده با این ها هاراگیری میکرده ، تا این لکه ی ننگ رو پاک کنه
-
گالری هواگردهای پیش اخطار هوابرد گالری هواگردهای پیش اخطار هوابرد
Arash پاسخ داد به mehran55 تاپیک در گالري نيروي هوايي
اتفاقا سیستم تشخیص دوست و دشمن تاکت ها خیلی خوب عمل میکنه ، در جنگ خودمون با اینکه هاوک هم قابلیت تشخیص دوس و دشمن رو داشت ولی چون قابل اعتماد نبود کسی بهش توجهی نمیکرد و چند شکار خودی هم داشتیم . ولی تامکت ها شکار خودی رو تجربه نکردند همینطور که جناب MR9 وضیح دادن عراقی ها به محض دیدن بیم راداری تامکت فرار رو بر قرار ترجیح میدادند -
گالری هواگردهای پیش اخطار هوابرد گالری هواگردهای پیش اخطار هوابرد
Arash پاسخ داد به mehran55 تاپیک در گالري نيروي هوايي
برنامه هایی بود که فونیکس رو روی اف 15 و اف 4 امتحان کردن ( با رادار آگ 9 ) منتها خروجی کار جالب نبود بعلاوه فونیکس موشک خیلی سنگینی هست و تامکت فقط هست که به راحتی میتونه اون رو حمل کنه که با بازنشستگی تامکت خود به خود فونیکس هم بازنشسته شد -
روز پنجم مهرماه: قواي بیشتري ازدشمن واردعمل شدند دراین روز، با توجه به مقاومت و پایداري کم نظیر رزمندگان خودي، دشمن قواي بیشتري واردعمل کرد وآتش توپخانه وخمپاره اندازنیزشدیدتر برخرمشهر وآبادان فرو ریخت.درساعت 11:10 فشاربه قدري شدید بود که احتمال سقوط خرمشهر درهمان روزقطعی به نظرمیرسید.ازاین روزنیروهاي خودي توانستند مانع پیشروي بیشتردشمن گردند وتلفات سختی نیز برآن وارد سازند.توپخانۀ ایران با اجراي آتش متقابل، آتش توپخانۀ عراق را خاموش ساخت و آرامش نسبی برقرارگردید. درمجتمع پتروشیمی بندرامام خمینی، وجود حدود 15 هزارتن آمونیاك که درهوا کشنده میشد ومخازن پلی اکریل محتوي موادآتشزا ومسموم کننده، باعث نگرانی مقامات وزارت نفت واهالی شده بود. درخواست شد که پدافند هوایی این منطقه تقویت شود. لوله هاي نفت مستقردرشمال رودخانۀ بهمن شیر( شمال آبادان) دراثرآتش توپخانۀ دشمن منفجر شد و ازساعت 19:00 خرمشهر وآبادان مجدداً زیرآتش سنگین توپخانۀ عراق قرارگرفت ومردم به طوردسته جمعی تخلیه این شهرها را آغاز کردند. عناصر باقیماندۀ گردان 232 تانک، گردان 151 دژجمع آوري و به حدود پلیس راه خرمشهر،تحت فرماندهی معاون گردان دژ تغییرمکان داده شدند. دفاع ازشمال شهربه این واحد ویگان ژاندارمري محول گردید. عناصر رزمنده گردان 165 مکانیزه، تکاوران دریایی، دانشجویان دانشکدۀ افسري و رزمندگان سپاه پاسداران، مسئولیت دفاع محورغرب خرمشهر راعهده دارشدند. گردان 175 م م توپخانه که درحوالی شرق ایستگاه حسینیه موضع گرفته بودند، ازجلو به جادۀ اهواز- خرمشهر وازپشت به رودخانۀ کارون مرتبط بود. جاده به اشغال دشمن درآمده بود و با اینحال دشمن متوجه این گردان نشد تا آنکه چند روزبعد با اقدام لشکر 92 و نصب پل شناوربر روي رودخانه،این گردان توانست به شرق رودخانه کارون تغییرمکان ونجات یابد. رهایی این گردان درنوع خود ازاقدامات بسیارخوب لشکر 92 زرهی بود. دشمن تلاش نمود به پل نو برسد، اما با آتش ضدتانک نیروهاي خودي مجبوربه عقب نشینی شد. به علت تلفات سنگین نیروهاي خودي درخرمشهر، فرماندۀ عملیات این منطقه ازلشکر 92 درخواست نمود یگانهاي تقویتی به این منطقه اعزام دارد. لشکرپاسخ داد تمام یگانهاي این لشکربا دشمن درگیر وتحت فشارهستند، امکان اعزام یگان تقویتی وجود ندارد و درصورت واگذاري یگان ازنیروي زمینی، براي آن منطقه نیزدرنظرگرفته خواهدشد. درهمین روز 8 فروندهواپیماي عراقی به جزیرۀ خارك حمله نمودند. فشارمنطقه نبرد بردوش فرماندهان سنگینی میکرد. تحمل تلفات، نرسیدن نیروهاي کمکی، توان رزمی نابرابري دشمن، خواسته هاي مردمی ومحلی واز همه مهمترکمبود نیروهاي متخصص وحساس ستادي وفرماندهی، فرماندهان نظامی را شدیداً تحت فشار قرارداده بود. یک هواپیماي میگ عراقی توسط پدافندهوایی نیروي دریایی درنزدیکی جزیرۀ خارك سقوط نمود. نیروي هوایی ایران دراین روزبا وجود دفاع سنگین موشکی وسایرجنگ افزارهاي ضدهوایی دشمن با پذیرش درصد بالاي خطر و درمیان انبوهی ازآتشهاي زمین به هواي دشمن، به تانکها و یگان اي مهاجم دشمن درتمام خطوط درگیري حمله میکردند و ازسرعت پیشروي نیروهاي دشمن میکاستند. ضمنا مراقب حملات هوایی دشمن نیز بودند.نیروي هوایی دراین سلسله ازعملیات ایثارگرانه، تعدادي ازخلبانان گرانقدروهواپیماهاي خود را از دست داد، اما توانست ضرباتی سنگین در داخل خاك عراق ومناطق اشغال شده به نیروهاي دشمن وارد آورد ودرنتیجه تعدادي ازهواپیماهاي عراقی وپدافندهوایی دشمن نیزساقط شدند. روزپنجم مهرماه درحالی به پایان رسید که دشمن هنوزبه هیچیک ازهدفهاي استراتژیک خود درخوزستان نرسیده بود، اما درجبهۀ غرب موفق شده بود شهرهاي قصرشیرین ومهران را اشغال نماید. ادامه دارد ...
- 37 پاسخ ها
-
- 15
-
تأمين ارتفاع خطرناك در منطقه دارساوين سمت راستمان يك ارتفاع خطرناكي بود كه از روي آن به سمت ما تيراندازي مي كردند. براي خاموش كردن آتش ضدانقلاب، ستوان نوري و ستوان خليلي را با يك گروه كلاه سبز و يك دسته از ستون مأمور كردم كه بروند روي ارتفاع و گسترش پيدا كنند و از بالا تأمين ما را برقرار نمايند. گروه جهت اجراي مأموريت به راه افتاد، اما هنوز به وسط نرسيده بود كه بي سيم چي طي تماسي گفت، غير از ستوان نوري و خليلي بقيه افراد بريده اند و قادر به ادامه عمليات نيستند. گفتم: با دو نفر كه نمي توان مأموريت را انجام داد پس برگرديد. بنابراين مأموريت تأميني انجام نگرفت و گروه به طرف ستون مراجعت كرد . در موقع بازگشت خليلي هم از ناحيه ي شانه راست تيرخورد و زخمي شد . وضع بسيار نگران كننده اي به وجود آمده بود. زخمي ها و شهدا نيز روي دستمان مانده بودند و به اين ترتيب كنترل اوضاع ستون تقريباً ازدستم خارج شده بود. سربازان از جاي خود تكان نمي خوردند از شدت آتش، سربازان به زمين چسبيده بودند. درآن جا براي اولين بار در زندگيم فهميدم كه معناي زمينگير شدن يعني چه! اين حالت آن قدر عجيب بود كه شباهت به نافرماني داشت! هر چه فرياد مي زدم و دستور مي دادم كارساز نبود. همه روي زمين درازكشيده و هيچ عكس العملي در مقابل ضدانقلاب ازخودنشان نمي دادند. ازشدت عصبانيت يكي از آنها را به باد لگد گرفتم و گفتم: چراداخل شيار نمي روي؟ اما گويا هيچ اتفاقي نيفتاده باشد همان طور بر زمين افتاده و حالت بهت و حيرت به او دست داده بود! آن كمين جهنمي آن چنان عرصه را بر من تنگ كرده بود كه آرزوي مرگ ميكردم براي خاتمه دادن به اين اوضاع وحشتناكي كه در بين پرسنل به وجود آمده بود و تقريباً سبب بروز نافرماني در بين آنان شده بود تصميم گرفتم كه به بالاي ارتفاع سمت راستمان كه بيشتر آتشهاي ضدانقلاب از آنجا روي ستون هدايت ميشد بروم . مشغول صعود از آن ارتفاع بودم كه يكي از سربازان هم با من همراه شد . چندمتري خزيده جلورفتيم كه ناگهان ضدانقلاب با تفنگ دوربين دار يك گلوله را دقيقاً به سر آن سرباز زده و او را به شهادت رسانيد به ناچار دوباره پايين آمدم. عرصه آن قدر بر من تنگ شده بود كه بي اختيار اين طرف و آن طرف مي رفتم و باخودم مي گفتم: خدايا چرا يكي از اين گلوها به من نمي خورد تا راحت شوم. برادر جعفري گفت تا آخرين گلوله مقاومت مي كنيم در آن حالت عجيب نا اميدي و تشويش به سر مي بردم كه برادر فتح الله جعفري كنارم آمد و با لبخند و لحني آرام گفت: برادر شيرازي تا به حال اين قدرشما را ناراحت نديده ام! در جوابش گفتم، مگر نمي بيني چگونه زمين گيرشده اند! اگر همين الان بگويند همه تسليم شويد، تسليم خواهند شد و من تحمل ديدن چنين صحنه اي را ندارم. برادر جعفري با لحني متين و آرام گفت مسئله اي نيست چهل تير ديگر داريم و تا آخرين گلوله دفاع خواهيم كرد. اين حرف جعفري آن قدر اثرگذار بود كه چون پتكي بر سرم فرود آمد و با خود گفتم پس آن همه قدرت توكل و ايمان به خدايت چه شد!؟ باتوكل به خدا طرح عملياتي جديدي در ذهنم نقش بست در اين لحظه بود كه طرح عملياتي جديدي به ذهنم آمد. منطقه ي عمليات را به دقت از نظر گذرانيدم و ملاحظه كردم كه دو ارتفاع بر منطقه تسلط كامل دارند پس سريعاً تصميم گرفتم براي تصرف يكي از آن دو نقطه خودم اقدام كنم و تصرف نقطه ديگر را به سرگرد آرين محول نمايم، زيرا تنها راه تسلط بر منطقه و خلاصي از آن وضع دستيابي به آن دو نقطه بود. بنابراين طي تماسي با سرگرد آرين كه از طريق بي سيم صورت گرفت، با مشخص كردن هدفش، دستور تصرف هدف را به او دادم و خودم هم براي گرفتن ارتفاع ديگر وارد عمل شدم و با صداي بلند فرياد زدم: پيش به سمت تپه. ناگهان آنهايي كه تا لحظاتي قبل مثل مرده روي زمين افتاده بودند با تكبير بلند به دنبالم راه افتادند . با اين فرياد برخاسته از دل روحيه پرسنل آن قدرتقويت شده بود كه هنگام بالا رفتن حتي يك گلوله هم شليك نكردند زماني كه به بالاي ارتفاع رسيدم به يكباره صداي تيراندازي ضدانقلاب هم قطع شد. با قطع تيراندازي، فكر كردم ضدانقلاب قصد دارد ما را زنده دستگيركند ولي پس از گذشت مدتي از آنها خبري نشد . با سرگرد آرين تماس گرفتم و جوياي اوضاع آن طرف شدم كه او گفت : ما هم هدف را تصرف كرده ايم و مشكل چنداني نداريم اوضاع تقريباً آرام شد و شرايط مساعدي به وجود آمد تا توانستيم به جمع آوري مجروحين و شهدا بپردازيم. صدور دستور اجراي پدافند دورتادور قبل از تاريكي هوا در ابتداي پيچ دارساوين محل مناسبي را انتخاب كردم و پس ازجمع آوري خودروهاي ستون، دستور اجراي پدافند دورتا دور را دادم . ستون ديگر رمق چنداني نداشت و بعضي ازمسئولين ستون هم زخمي شده بودند مانند ستوان نوري كه به شدت آسيب ديده بود. ساعت يازده شب فرصتي دست داد تا به عيادت نوري بروم، از ناحيه ي پا به سختي مجروح شده بود اما تا مرا ديد لبخندي زد و گفت چيز مهمي نيست. صبح روز بعد اوضاع به هم ريخته ستون تقريباً مرتب شده بود و بالگردها برايمان مهمات و آذوقه مي آوردند. الحاق 40 نفر پاسدار از سپاه پاسداران اراك در اول پيچ دارساوين حدود 40 نفر پاسدار از سپاه پاسداران اراك براي كمك و ياري به ما آمده بودند. حضور اين برادران موجب ارتقاء روحيه ي پرسنل گرديد پاسداران را تقسيم كردم و هركدام ازآنها را دركنار يك ارتشي داخل يك سنگرقراردادم. برادران پاسدار با خود قرآن آورده بودند و با ارتشي ها مشغول قرائت قرآن شدند. برادر رفيعي فرمانده پاسداران جديد بود و معاونش علي اكبري رفيعي از نظامي گري سررشته چنداني نداشت اما داخل سنگرها مي چرخيد و اشكالات قرآني بچه ها را رفع مي كرد البته او هم شهيد شد. به هرصورت شب فرا رسيد و جو معنوي خاصي در بين پرسنل پيدا شد كه با زبان قابل ذكر نيست. آن شب نگهباني را طوري تنظيم كردم كه حتي خودم هم از آن مستثني نبودم. ضدانقلاب هم با تمام امكانات در نزديكي ما مستقر بود و با تسلطي كه بر ستون داشت همه چيز را زير نظر گرفته بود. به طوري كه هركس سرش را از سنگر بيرون مي آورد مورد اصابت گلوله قرارمي گرفت. گلوله هاي خمپاره هايشان نيز يكي پس از ديگري روي جاده و خودروهاي ما فرود مي آمد و آن ها را به آتش ميكشيد. ادامه دارد ....
- 37 پاسخ ها
-
- 13
-
تو این مواقع همه مضنون هستن تا خلافش ثابت بشه ، خونریزی هم جدی نبود ( البته یکی در حال دلقک بازی بود اونیکی هم در حال شلیک که آخرش گیر هم میکنه ، حالا کجا رو میزد خدا میدونه )
-
هر دو فیلم بردار مورد دارن ( البته فکر کنم اولی از خدمه ی کشتی هست )
-
گالری بالگردهای تهاجمی - ضربتی گالری بالگردهای تهاجمی - ضربتی
Arash پاسخ داد به TANK تاپیک در گالري نيروي هوايي
جالبه خودتون هم شک دارین تازه اون میل ارتش رو شمانیشان من بده بعد با هم صحبت میکنیم -
همه رو دیدی دانلود نکن هر دوتا فیلم بردار رو نمیخوای بدی دست داعش ؟
-
نام می برید ؟ اول اش هم گفتم فیلم بردار رو اعصاب هست اما در مورد کاپیتان به نظرم این کارش بیشتر برای این هست که حواس اش رو پرت کته روزهای سختی رو پشت سر گذاشته اینطور وقت ها حرف هایی میزنند که عصبانی بشی یا خوشحال هرچیزی هرچیزی که از حس و حالی که الان داری خارج بشه تمام حرف های کاپیتان نشون دهنده استرس و نگرانی هایی هست که داره مدام از یک موضوع به موضوع دیگه میپره ، اولش که شروع میکنه میگه من 6 ماه دخترم رو ندیدم بعد حرف از صحبت هایی که با تهران داشته میکنه . یه جورایی تمام اتفاق هایی که براش افتاده ( چه قبل از این ماجرا و چه بعدش ) جلوی چشم هاش هست و کلا شرایط سختی داره در مورد اسلحه هم گیر میکنه ( فیلم بردار هم کلی باهاش کلنجار میره ) قبلا تو خاطرات جناب الو بارها اشاره کرده بودند که سلاح های نیروهای ما اکثرا مشکل داشت و وقتی میخواستند رو کشتی به صورت تمرینی شلیک کنند گاهی گیر میکرد که خود جناب الو چند بار تو تمیز کردن اسلحه ها توی کارگاه کمک کرده بودند. خلاصه اقتصاد مملکت رو دوش همچین عزیزانی هست که با کار سخت و در شرایط سخت انجام میشه با آرزوی موفقیت و تندرستی برای همه ی این عزیزان