Arash

VIP
  • تعداد محتوا

    1,330
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Arash

  1. اتفاقا برعکس میگ 29 بعد از این که تحویل ایران شد فرصتی پیش اومد تا بیشتر بخره برای این ک نیرو بدونه نیاز داره یا نه بین اف 14 ها و میگ 29 ها یکسری مسابقه برگزار کرد که اف 14 حسابی از خجالت میگ 29 در اومد و ایران بیخیال خرید بیشتر میگ 29 شد در مورد اف 5 م قدرت موتور تامکت رو در نظر نگرفتین همین میگ 21 به خاطر قدرت موتور بالاتر در درگیری های داگفایت از اف 5 خیلی سرتر هست     من از بال این هواپیما به عنوان نکته مثبت یاد کردم ، همین بال باعث شد تا در مقایسه ای که در آمریکا بین تامکت و اف 15 برگزار شد در داگفاین اف 14 برنده بشه همونطور که گفتم قدرت موتور تامکت رو دست کم گرفتید اف 5 حریف قدری نخواهد بود   من کی گفتم بر بیرون از مرز بجنگه ؟ تو متن خودم ندیدم مگه چند تا اف 14 داشتیم که کل کشور رو بدیم دستشون ، وقتی نزدیک به پایگاه هوایی خبری میشه خب معلومه پرنده های آلرت بلند میشن تامکت های ما در روی خلیج همیشگی پارس بارها با تعداد زیادی از هواپیما های عراقی رو در رو شدند که اکثرا هم میراژ بودند ، همونطور که میدونید میراژ ها پرنده های مانور پزیری هستند پس اگه تامکت مانور پذیر نبود بارها باید شکار این ها میشد و نه برعکس توصیه اکید دارم مستند نبردهای تامکت رو بخصوص دو بخش قسمت 5 رو ببینید   خیلی هم هوایی و زمینی داره ، موشک های زمین به هوا اکثرا دارای ابعاد بزرگی هستند و پرنده ها هم اکثرا نسبت به زیاد شدن وزن حساسا ، پس کل کشور ها دنیا یان یه موشک بسازند و اون رو در همه جا استفاده کنند این اصلا شدنی هست ؟   من کلا دارم میگم دیگه دوره جنگ و مخدودیت ها گذشته و باید از فکر این کارها بیایم بیرون شما هی انواع موشک هی پدافندی رو میگذاری تو نوبت   این رو باید به شما گفت ، همین پست من رو بخونید میفمید مطالب من رو اصلا متوجه نشدید   این رو به خاطر این گفتم که از پرنده هامون به عنوان سکو های پرنده پدافندی استفاده منیم ، اینطوری استنباط کردم ، بگو منظورم این بوده نه اینی که شم گفتی   تا جای چرخ های عقب اش عوض نشه امیدی به استفاده از موشک های بزرگتر نداشته باشید ، بعد به فرض نصب کرد با چه راداری میخواد شلیک کنه ، تو اون دماغه کوچیک چه راداری قرار میگیره ؟ قبلا گفتم باز هم میگم پرنده ای هم که فقط موشک کوتاه برد داشته باشه رهگیر خوبی نیست
  2. چیزی که من از این پست آخرتون فهمیدم این هست که هر کدوم از ما داره حرف خودش رو میزنه به خصوص این متن آخر که نمیدونم چه ربطی به متن من داشت   این رو اضافه کنم که اصلا اشتباه نکنید اف 14 در بحث داگفایت یکی از زهر دارترین جنگنده های ممکن هست حالا چون موشک اسیدواندر هامون مچ نبود نتونستیم اونطور استفاده کنیم فقط بگم که تعداد شکار های اف 14 هامون با توپ دماغه خیلی بیشتر از چیزی هست که شما فکر اش رو میکنید اف 14 به خاطر نوع بال هاش در هر حالتی بهترین مانور های ممکن رو میتونه انجام بده و به قول خلبان های قدیمی خلبان اگه خلبان باشه خیلی راحت میتونه اون موتور رو رام کنه دقت کردین که تاحالا هیچ کدوم از سوانخ تامکت ها به خاطر رفتن موتور نبوده ؟ و هیچ وقت اف 5 و یا اف4 به کمک تامکت نیومده ، مثل این هست که در بازی شطرنج به جای این که وزیر بقیه رو ساپورت کته بقیه محافظ وزیر باشند ، در این حالت اون وزیر رو بنداز دور چون هیچ خاصیتی نداره   بخش آخر حرف هاتون هم با حرف من یی هست حرف کلی من تو این چند پست این بوده که دیگه دوره نصب موشک های پدافندی رو پرنده هامون گذشته برعکس شما اصرار دداری موشک های پدافدی رو روی جنگنده ها سوار کنی تازه لازم هم نیست فئنیکس هارو کوچک کنیم پایلون های اف 14 به صورت نورمال برای همین سایز طراحی شدند ، همون بدنه فونیکس با یکی از همین موتر های موشک های پدافندی و کلا تجهیزات موشک های پدافندی  ، فکر نکنم خیلی گرون تر از موشک های پدافندی مون در بیاد چون فقط توی یک بدنه با هم فرق دارند   اف 5 هم مسخره هست اگه بیایم موشک های سنگین و بزرگ پدافندی رو روش سوار کنیم و جنگنده ای که فقط 2 تا موشک کوتاه برد بتونه حمل کنه در درگیری هوایی شانس زیادی نخواهد داشت
  3. صدا داره با مدیا لیر کلاسیک و یا کی ام پلیر اجرا کن
  4.   جای دیگه نبود آپلود کنی ؟   تا حالا 2 بار قطع شده وسط اش بعد میاد از اول برای دانلود 
  5.   اگه جناب براتی بخش گفته مطمئن باشید همین اتفاق افتاده
  6. من و شما با هم چه سر و سری دارریم که باهاتون از گل و بلبل و بوش بگم ؟     همون یک پست گویا بود   من همون طور که گفتم ، علت کم بودن موشک ها بود شما اگه دلیلی دارید قرار بدین ممنون میشم ، هاوک رو اونقدر داشتیم که اصلا نیازی به تولید اش نداشتیم ، استاندارد رو هم نمیدونم تولید میکردیم یا نه     کاملا منطقی هست اسپاروهای ما با رادار اف 14 که به صورت داپلر بود منطبق نبودند ، بنابراین نمونه مختص خود اف 14 سفارش داده شد ( این نمونه روی فانتوم ها کارایی نداشت ) خریداری شد که قبل از تحویل قرار داد اش لغو شد ( عکس بالا ) در مورد متن الان متن دقیقی در دسترس ندارم ولی میتونید به خاطرات خلبانان اف 14 مراجعه کنید سایدواندر ها همین طور به طوری که اف 14 های ما هواپیماهایی رو که با توپ دماغه زدند بیشتر از اون هایی هست که با سایدواندر زدند       اون تیکه قرمز رنگ رو که از غیب گفتین ولی حالا به من بگید به جای فونیکس چه گزینه دیگه ای داشتیم که روی تامکت ها نصب کنیم و از کارایی 100% اش مطمئن باشیم ؟ همون اسپارویی که نمیصرفید و با رادار هم مچ نبود و هونطور اون سایدواندر که برد خیلی کمتری از حالت معمولی پیدا میکرد به علاوه فونیکس در تمام جنگ روی تامکت ها سوار بود و بدون آن ها نمیپریدند   تو این یک مورد با هم مشکلی نداریم   اتفاقا شما جدی بگیرید ، اگر کاری نداشت همین کار رو با استاندارد میکردند و به جای هاوک از استاندارد استفاده میشد   این ماجرا مال شرایط جنگ بد و مشکلات جنگ نمیشه کاری رو که از سر ناچاری انجام دادیم رو هنوز به عنوان یکی از راهکارهای اصلی انجام بدیم   تامکت ها طوری طراحی شده اند که بدون هیچ دستکاری ای بتونند 6 عدد موشک فونیکس رو حمل کنند پس نیاز به تجهیزات اضافه هم نیست موشک فونیکس در جنگ بار ها در فاصله های نزدیک 20 مایلی شلیک شده اگه این فاصله میانبرد نیست پس چیست ؟ من هنوز نظرام استفاده از بدنه فونیکس و استفاده از تجهیزات موشک های صیاد و یا مرصاد و ... است و بدون هیچ مشکلی هم میشه از اون استفاده کرد البته این هم راه حل نهایی نیست چرا که نیروهای ما نیاز به موشکی همچون آمرام دارند که بشه از اون در انواع پلتفورها و انواع جنگنده هامون استفده کرد نه این که برای هر جنگنده یک موشک داشته باشیم و یا برای هر جنگنده یک موشک زمین به هوا رو هوا به هوا کنیم
  7.   اول بگم لحن من رو از کجا فهمیدید ؟ چون پاسخ من به متن شما در همون صفحه قبل بود و پاسخ های بعدی که در صفحه بعد بود رو نخوندم   دوم همونطور که گفتم و الان هم میگم به خاطر تعداد کم اساندارد های موجود برعکس تعداد بالای هاوک های موجود این پروژه با هاوک انجام شد و همون تعداد اندک استاندار ها رو هم برای نیروی دریایی نگه داشتن همونطور که حتی شلیک موفقیت آمیز موشک استاندارد از روی فیم ولی روی این موشک سرمایه گذاری نشد چون تعداد زیادی رو در اختیار نداشتیم   اسپارو ها هم مشکلی نداشتند ، بلکه مشکل اصلی این بود که اسپارو هایی که بر روی اف 14 نصب بودند با رادار اف14 مچ نبودند چرا ؟ چون این اسپارو ها مال فانتوم ها بودند و اسپارو هایی که با رادار اف 14 مچ بودند و همینطور سایدواندر هایی که با اف 14 مچ بودند و همینطور بیش از 400 تیر موشک فونیکس که قرار بود به ایران تحویل بشه به طور احمقانه ای از طرف ایران لغو شد و در واقع در تمام جنگ تنها موشکی که مربوط به اف 14 بود موشک فونیکس بود و سایدوانر و اسپارویی که روش لود میشد مربوط به فانتوم که کارایی بالایی هم نداشتند هاوک هم که روی اف 14 نصب شد با استفاده از یک مرجم امواج رادار اف14 رو برای موشک هاوک ترجمه میکرد که انصافا هم خوب جواب داد ، به جز اون بالک های گنده که فقط در دو پیلون 5 و 6 امکان استفاده از این موشک بود   و در مورد استندارد هم بگم در جایی جناب سرهنگ مازندرانی گفتند جایی که قرار بود این موشک ( استاندارد ) قرار بگیره بر عکس هاوک این موشک فاصله زیادی از بدنه میگرفت ( دلیل اش رو گفتند ولی متاسفانه یادم نیست ) که این فاصله بیشتر درگ زیادی رو به هواپیما تحمیل میکرد   خلاصه به نظر خود من بدنه موشک فونیکس رو بردارند و توش تجهیزات و سامانه های هاوک و یا استاندارد رو قرار بدهند خیلی بهتره تا موشکی که برای جای دیگه ساخته شده رو زیر هواپیما لود کنند   در مورد فانتوم ها ولی کاملا موافقم و صیاد ها میتونند دست بلند فنتوم های ما باشند
  8. در زمان جنگ به این دلیل هاوک به جای استاندارد استفاده شد چون ما تعداد خیلی زیادی موشک هاوک در اختیار داشتیم و برعکس تعداد استاندارد هامون اصلا زیاد نبود و نمیشد همون تعداد محدود رو هم برای کاری که معلوم نیست جواب بده یا نه استفاده کنیم     ظاهرا شما موشک فکور 90 رو از یاد بردین که هنوز دنبال چسباندن موشک های پدافندی بر روی اف 14 هستید     خدا رو شکر که شما کاره ای نیستید ، چون ظاهرا در محاسبات فله ای شما اصلا توجه ای به مرکز ثقل و از این دست مسائل در شناور هامون نشده
  9. [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]تاریخچه ژاندارمری ایران ( قسمت اول )[/font][/size] [size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]قزاقها فرمانده ارتش جدید ایران شدند. این قزاقها نخشتین فرماندهان ارتش جدید ایران هستند اینها که اکثرا فاقد تحصیلات عالی و کم سواد بودند عوامل تثبیت حکومتی شدند که به مدت بیست سال بر این کشور فرمانروائی کرد و چون مقامات کلیدی مملکت در این بیست سال در دست قزاقهای سابق بود اگر این دوره را دوران حکومت قزاقها بنامیم سخنی به گزاف نگفته ایم. زیرا قزاقها در چهل سالی که از تأسیس قزاقخانه میگذشت پیوسته بازوی نظامی نظامی حکومت بودند ولی اینبار خود بطور مستقیم با حمایت بیگانگان حکومت را در دست گرفته بودند. پیش از آنکه به معرفی این افراد بپردازیم توضیح این نکته را لازم میدانیم که چون در آن زمان اشخاص با نام کوچکشان شناخته میشدند و نام خانوادگی هنوز معمول نشده بود. 1- محمد حسین خان: که در سالهای بعد نام خانوادگی "آیرم" را برای خود انتخاب کرده بود تبار قفقازی داشت و از نسل مهاجرین بود. مهاجرین کسانی بودند که بعد از شکست عباس میرزا از ارتش روسیه تزاری و جدا شدن شهرهای قفقاز از ایران ننگ تسلط بیگانگان را تحمل نکرده و با رها کردن سرزمین آبا و اجدادی خود به داخل مرزهای جدید ایران کوچ کرده بودند. اینان در حدود 500 خانوار بودند و اکثرا نظامی که سالیان دراز با روسها جنگیده بودند و از اشراف ایالت قفقاز به شمار میرفتند. این مهاجرین که در زمان فتحعلیشاه قاجار تحت حمایت دولت قرار گرفتند و صاحب املاک و مستمری حکومتی شدند افرادی بسیار شجاع و جنگجو بودند و تعصبات دینی و میهنی شدیدی داشتند لیکن خلق و خوی اشرافی آنها موجب شده بود که مغرور و خودسر باشند. در زمان ناصرالدین شاه قاجار که چهارمین پادشاه سلسله قاجاریه بود نسل دوم و سوم مهاجرین بدستور شاه وارد "بریگاد سواره قزاق همایونی" شدند تا تحت فرماندهی صاحب منصبان قزاق روسی هنگ قزاق ایران را بوجود آورند. در آغاز کار که انضباط نظامی در قزاقخانه مستقر نشده بود این مهاجرین اشراف زاده از راه غرور اعتنایی به افراد غیر مهاجر نداشتند بطوریکه موقعیت یک گروهبان مهاجر بالاتر از یک سرهنگ ایرانی قزاقخانه بود و کار این خودسریها به آنجا رسیده بود که مهاجرین برای اینکه دست به کارهای پر زحمت قزاقخانه مثل قشو کردن اسبها و .... نزنند یم اعتصاب تمام عیار راه انداختند که با آمدن "کلنل کاساکوفسکی" صاحب منصب برجسته قزاق و فرماندهی 9ساله او به این هنگ انتیازات مهاجرین برداشته شد. باری"آیرم" که از نسل سوم مهاجرین اولیه بود پس از گذراندن دوره تحصیلات مقدماتی عازم روسیه شد و بعد از گذراندن دوره ستاد فرماندهی در یکی از دانشکده های خوب روسیه مقارن نهضت مشروطیت به ایران بازگشت و در قزاقخانه همایونی استخدام شد. در آن زمان صاحب منصبانی که دارای تحصیلات عالی نظامی باشند بسیار اندک بود لذا شخصی با مشخصات آیرم میتوانست در قزاقخانه به سرعت رشد کند و مدارج نظامی را به سرعت طی کند. در آنزمان فرمانده خشن و سختگیری به نام "کلنل لیاخوف" فرمانده بریگاد سواره قزاق همایونی شده بود و با اختیارات کامل مأمور سازماندهی قزاقخانه بود. آیرم مورد توجه لیاخوف قرار گرفت و با ارتقا به درجه سلطانی (سروانی) آجودان کلنل لیاخوف شد. فرماندهی کلنل لیاخوف مسادف بود با کشمکش محمدعلیشاه و مجلس که منجر به توپ بستن مجلس شورای ملی شد. یکسال پس از این واقعه تهران به دست مجاهدین گشوده شد و کلنل لیاخوف معزول گردید از این تاریخ تا آغاز جنگ جهانی اول از سرگذشت آیرم اطلاعی زیادی در دست نیست فقط میدانیم که همزمان با جنگ آیرم در قزاقخانه به درجه سرتیپی رسیده بود درحالیکه رضاخان درجه سرهنگی داشت. در بیوگرافی آیرم آمده است که او چند سالی پس از جنگ جهانی اول مقیم روسیه بود تا اینکه مقارن کودتای 1299 به ایران آمد و رضاخان که با او سابقه دوستی و آشنایی داشت او را با درجه سرهنگی وارد ارتش متحدالشکل کرد. حکم تقدیر بر آن بود که رشاخان بیسواد که زیر دست آیرم بود رئیس او بشود آنهم با درجه سرداری و فرماندهی قوای مسلح اما بزودی ستاره اقبال آیرم درخشیدن گرفت و در فروردین ماه 1310 به ریاست کل شهربانی رسید بدین ترتیب بعد از شاه آیرم مقتدرترین مقام ایرانی بود و تمام رجال مملکت از کشوری و لشگری از او حساب میبردند. آیرم با نفوذ و رسوخ در وجود پر سؤظن شاه اکثر رجال کارآمد مملکت را خانه نشین کرد و تعدادی از کارآمدترین آنها را راهی دیار عدم نمود و سؤاستفاده های کلان کرد تا آنجا که مورد سؤظن شاه قرار گرفت و چون احساس خطر کرد با تردستی تمام وانمود کرد که بیماری لاعلاجی دارد که باید برای معالجه آن به فرنگستان برود شاه را گول زد و به خارج رفت و به محض پیاده شدن از کشتی سلامت خود را بازیافت!!!!! و با وجود اصرار شاه حاضر به مراجعت به ایران نشد. آیرم پس از اشغال ایران توسط متفقین به پیشنهاد هیتلر "حکومت آزاد ایران" را تشکیل داد و لیکن با شکست آلمان نازی بساط حکومت آزاد ایران نیز برچیده شد. آیرم نیز در سال 1326 در اطریش درگذشت. رضاخان که زمانی زیردست آیرم بود خود را مدیون او میدانست و به تقی زاده گفته بود که نمیدانستم چنین آدمی باشد و اینطور از آب دربیاید او در سالهای خدمت در قزاقخانه به خانواده من خیلی رسیدگی کرده بود. 2-امیرلشگر حسین خان(سرلشگر خزائی): بعد از کشته شدن کلنل محمدتقی خان پسیان, "میرپنج حسین آقا"(امیرلشگرخزائی) بعنوان فرمانده قزاقخانه خراسان به مشهد اعزام شد.میرپنج حسین خان از نخستین روزهای تصدی خود به قلع و قمع طرفداران کلنل محمدتقی خان پسیان پرداخت و در این مأموریت شدت عمل کم نظیری از خود نشان داد. دادگاههای نظامی او پشت سر هم احکام اعدام و حبسهای طویل المدت صادر میکردند تا اینکه در اواخر سال 1300 قشون متحدالشکل تشکیل شد. سردار سپه قشون متحدالشکل را که از ادغام نیروهای قزاق و ژاندارمری و سایر نیروهای مسلح تشکیل شده بود به پنج لشگر تقسیم کرد و فرماندهی هر لشگر را به یکی از صاحب منصبان قدیمی قزاق سپرد. در این موقع امیرلشگرحسین خان هم فرمانده لشگر شرق شد. 3-"محمودخان"(سرلشگرمحمود آیرم) امیر لشگر جنوب: سرلشگر محمود آیرم از مهاجران بود و مانند نیاکان خود وارد خدمت ارتش شد. محمودخان در بریگاد سوار قزاق همایونی سریعا ترقی کرد و به درجه میرپنجی(سرلشگری) رسید. سرلشگر آیرم در قزاقخانه در شمار امرای ارشد بود و از جهت سابقه خدمت بر رضاخان تقدم داشت. سردارسپه هنگام ایجاد قشون متحدالشکل محمودخان آیرم را با درجه سرلشگری فرمانده لشگر جنوب کرد. محمودخان در مقام فرماندهی لشگر جنوب موفقیتهای چشمگیری بدست آورد و در جریان شیخ خزعل و سفر سردارسپه به جنوب رضاخان را همراهی میکرد. میگویند آیرم اهل مداخله بود ولی در اینکار حق صاحب منصبان زیردست را نیز رعایت میکرد. زمزمه های نارضایتی از محمودخان توأم با ناآرامی های خطه فارس موجب عزل و خلع درجه او شد. در سال 1307 پس از محاکمه محکوم به زندان شد و قسمتی از مداخل بدست آمده را از او پس گرفتند. آیرم در آخر عمر بیکار بود وی در سال 1312 دیده بر جهان فرو بست. 4-"رضاخان میرپنج" (سردارسپه): کودکی یتیم از اهالی سوادکوه بود همانطور که پیش از این گفتیم در قزاقخانه دو دسته مختلف که از یکدیگر کاملا متمایز بودند خدمت میکردند دسته اول مهاجرین بودند که اشراف زاده بودند و تبار قفقازی داشتند اینان تن به کارهای پست نمیدادند و نظافت و رسیدگی به طویله و قشو اسبها و نعلبندی و این قبیل کارها را در شأن خود نمیدیدند دسته دوم ایرانیانی بودند که در تهران به استخدام قزاقخانه درآمده بودند اینها با وجود آنکه مردمانی کاری و زحمتکش بودند هرگز مورد توجه و اعتنا نبودند و رضاخان هم از این دسته بود و در شمار طبقه محروم قزاقخانه همایونی در سال 1347 مرحوم "سرلشگراسماعیل خان شفائی" که در زمان سرهنگی رضاخان آجودان او بود در مورد سوابق خدمتی رضاخان در قزاقخانه به نگارنده چنین گفت: در جنگ جهانی دوم که قوای روس و انگلیس در ایران با امپراطوری عثمانی درگیری نظامی داشتند به حکم ضرورت بریگاد هنگ قزاق به دیویزیون (لشگر) تبدیل شد و برای ترفیعات و درجات صاحب منصبان قدیمی کمیسیونی تشکیل گردید و پرسشنامه هائی توزیع شد. من در آنزمان آجودان سرهنگ رضاخان بودم ایشان اینکار را به من رجوع کردند و من برای پر کردن پرسشنامه مجبور بودم پرسشهائی از ایشان بکنم سرهنگ رضاخان در مورد سوابق خدمتی خود در قزاقخانه به من گفتند: من از زمان کلنل دومانتویچ نخستین فرمانده بریگادقزاق و بنیانگذار قزاقخانه در آنجا خدمت میکردم و آنقدر کوچک بودم که بدون استفاده از سکوهای اطراف میدان مشق نمیتوانستم سوار اسب بشوم. سرلشگر شفائی اضافه کرد: شناسنامه شاه را چراغعلی خان که مباشر و قوم خویش شاه بود ده یا دوازده سالی کمتر گرفته بود. با این توضیحات معلوم میشود که رضاشاه خدمت خود در قزاقخانه را از سال 1257 شمسی آغاز کرده و درجات نظامی خود را از سربازی ساده تا میرپنجی طی 42 سال خدمت بدست آورده است. رضاخان تحصیلات مرتبی نداشت و خواندن و نوشتن را در حد نیاز آموخته بود او تا جنگ جهانی اول صاحب منصب گمنامی بود. در سال آخر جنگ که روسیه تزاری براثر انقلاب از جنگ خارج شد و حکومت موقت بر سر کار آمد. از جمله اقدامات دولت موقت این بود که به جای "ژنرال مایدل" که از سوی روسیه تزاری فرمانده دیویزیون قزاق همایونی بود شخصی به نام "کلنل کلرژه" را به ایران فرستادند و ژنرال مایدل با وجود آنکه میتوانست قزاقخانه را به او تحویل ندهد ولی مقاومت نکرد و کلنل کلرژه فرمانده دیویزیون شد. در این هنگام حکومت موقت هم سقوط کرد و بلشویکها پیروز شدند در این اوضاع و احوال معلوم نبود که کلنل کرژه فرستاده کدام دولت است لذا انگلیسیها موقع را غنیمت شمرده در قزاقخانه تهران با کمک صاحب منصبان سلطنت طلب روس و با دستیاری سرهنگ رضاخان فرمانده روسی را برکنار کردند و "کلنل استاروسلسکی" را به جای او به فرماندهی برگزیدند و چون توطئه ای از پیش ساخته در جریان بود دولت ایران با تغییر فرمانده قزاق مخالفتی نکرد. این نخستین بار است که نام رضاخان در قزاقخانه مطرح میشود و شهرتی پیدا میکند. با وجود این رضاخان در خارج از قزاقخانه شهرتی نداشت بطوریکه بعد از وقوع کودتا و صدور اعلامیه معروف "حکم میکنم" هیچکس رضاخان را نمیشناخت. در قزاقخانه هم بسیاری از صاحب منصبان قزاق بر او ارشدیت داشتند اما چون او با انگلیسیها طرف مذاکره بود کودتا بدست وی انجام شد. پس از پیروزی کودتا و سقوط دولت سیدضیاءالدین طباطبائی رشاخان قدم به قدم مواضع قدرت را پشت سر گذاشت تا آنجا که ماجرای جمهوریت پیش آمد و چون بخاطر تجربه ترکیه افکار عمومی و علما به اینگونه حکومت خوشبین نبودند مقدمات سلطنت او فراهم شد و با سقوط سلسله قاجاریه مالک الرقاب ایران شد. 5-"امیرلشگرعبدالله خان طهماسبی": عبدالله خان نخستین وزیر جنگ رضاخان بود زیرا پیش از او رضاخان پست وزارت جنگ را شخصا برعهده میگرفت. عبدالله خان با عنوان حاکم نظامی تهران از مهمترین عوامل سقوط قاجاریه بود ولی با وجود خدمات ارزنده ای که به رضاخان کرده بود شاه نسبت به او دل خوشی نداشت. عبدالله خان در قزاقخانه نسبت به رضاخان ارشدیت داشت و همیشه چند درجه از او بالاتر بود. پیش از آنکه رضاخان به قدرت برسد او را "داش رضا" خطاب میکرد. نفوذ زیاد عبدالله خان در آذربایجان به جائی رسیده بود که موجب ترس و سؤظن شاه شد لذا خود به بهانه یی به آذربایجان رفت و عبدالله خان را با خود به تهران آورد. عبدالله خان در سال 1306 هنگامی که برای سرکشی راهها به لرستان رفته بود مورد حمله عشایر قرار گرفت و کشته شد. از آنجا که او همیشه مورد سؤظن شاه بود این شایعه قوت گرفت که به تحریک خود شاه کشته شده است. عبدالله خان مردی باهوش و کاری و زرنگ و جاه طلب و مردم دار بود اما شاه نسبت به او سؤظن داشت. شاید با خود میگفت کسی که در مقام فرمانده گارد احمدشاه به او خیانت میکند لابد روزی هم به من خیانت خواهد کرد. 6-"امیرلشگرمحمودخان" (انصاری): محمود خان که از امرای عالیرتبه قزاقخانه بود در قشون جدید با درجه امیرلشگری پذیرفته شد. وی که از احمدشاه لقب "امیراقتدار" گرفته بود برعکس سایر صاحب منصبان قزاق مردی بود درس خوانده و متفکر و از یک خانواده محترم مهاجر, از خاندانی که از قرنها پیش در کسوت سربازی بودند. امیر اقتدار در سالهای بعد متهم به مکاتبه با احمدشاه شد از اینرو به دستور شاه برکنار و زندانی گردید و چون صاحب منصبی مغرور و خویشتن دار بود هرگز از رضاشاه و جانشینش کاری نخواست و تقاضایی ننمود. وی عمری دراز داشت و در سال 1340 در تهران درگذشت. 7-"سرتیپ مرتضی خان" (یزدانپناه): مرتضی خان از صاحب منصبان قزاقخانه بود و در کودتای 1299 حضوری فعال داشت. وی پس از کودتا در دوران حکومت بیست ساله رضاشاه شاغل مقامات مهمی شد. به استناد اسناد بازیافته یی که اخیرا منتشر شده است مرتضی خان یزدانپناه متهم است که در سالهای آخر سلطنت رضاشاه با همدستی قوام السلطنه در تدارک کودتایی علیه رضاشاه به طرفداری از آلمان نازی بوده است. وی در کابینه های بعد از شهریور 1320 با سمت وزیر جنگ شرکت داشت از جمله در کابینه دکتر محمد مصدق وزیر جنگ بود و با او به آمریکا رفت. یزدان پناه تا پایان عمر شاغل بود و شاه به او اطمینان و اعتماد داشت. حادثه کشته شدن ناصرالدین شاه فرصت مناسبی بود تا بریگاد قزاق همایونی کارایی خود را بیازماید و از بوته آزمایش سرافراز بیرون آید. کلنل کاساکوفسکی فرمانده بریگاد قزاق در جریان این حادثه بزرگ تاریخی تهران را با چنان اقتداری محافظت کرد که موجب شگفتی جهانیان شد و بر اثر این حادثه بریگاد قزاق ار اعتبار ویژه ای برخوردار شد. انگلیسیها که در این مورد به روسها حسد میبردند به این فکر افتادند که در مقابل بریگاد قزاق نیروی مسلح و مقتدر دیگری تحت نظر خودشان باشد به وجود بیاورند. بدین ترتیب چنین فکری در نخستین سالهای قرن بیستم شکل گرفت. شکل گیری چنین تشکیلاتی از دو طریق مختلف امکان پذیر بود: 1- تأسیس نیروئی ار افراد ایرانی زیر نظر یکی از دولتهای بی طرف اروپایی 2- تشکیل نیروئی با شرکت افراد ایرانی به فرماندهی صاحب منصبان انگلیسی انگلیسیها دست بکار میشوند: انگلیسیها با آنکه بخاطر رقابت با روسها علاقمند به تشکیل چنین نیروئی بودند نمیخواستند هزینه آنرا از کیسه خود بپردازند لذا ترجیخ میدادند که اهداف خود را با پول دولت ایران تأمین کنند لذا توطئه ای چیدند و در 14 اکتبر 1910 (12شوال1328قمری) اولتیماتومی به دولت ایران تسلیم نمود و اخطار کردند: "اگر در مدت 3ماه امنیت راههای بین بوشهر -شیراز و اصفهان تأمین نشود دولت انگلستان نیروئی مرکب از 1200 نفر از ارتش هندوستان را در خاک ایران پیاده خواهد کرد در ضمن تذکر داده بودند که هزینه این اردو کشی را دولت ایران باید بپردازد" وزیر امور خارجه ایران نیز به این اولتیماتوم جواب دندان شکنی داد و خاطر نشان کرد که نا امنی جنوب نتیجه تحریکات خود انگلیسیهاست. این درگیری موجب سقوط دولت شد و کابینه بعدی که توسط "میرزاحسن خان مستوفی الممالک" تشکیل شد جهت بی اثر کردن توطئه ها و بهانه جویی های انگلیسها 1200 مرد مسلح را جهت برقراری نظم در آن ناحیه در اختیار فرمانروای ایالت فارس گذاشت اما از آنجا که تأسیس ژاندارمری در برابر نیروی قزاق هدف پنهانی انگلیسها بود بر فشارهای سیاسی و تهدیدات خود افزودند و دولت ایران بناچار وادار به اخذ تصمیمات جدی تر شد. در این موقعیت مقامات ایرانی با ایتالیا و سوئد در این زمینه وارد مذاکره شدند. ایتالیا تقاضای دولت ایران را نپذیرفت ولی سوئد در دوم ژانویه 1911 (اول محرم1329ه.ق) اعلام همکاری نمود و در پی آن در دوم محرم 1329قمری (3ژانویه1911) تشکیل ژاندارمری در مجلس شورای ملی ایران به تصویب نمایندگان ملت رسید اما از آنجا که فعال شدن چنین تشکیلاتی نیاز به امکانات مالی داشت تلاشهایی صورت گرفت و در نتیجه چهار ماه بعد (15 آوریل) بودجه یک میلیون و 350 هزار ریالی آن به تصویب رسید. "کلنل فرج الله آق اولی" صاحب منصب ژاندارم شد. آق اولی در سالهای بعد وارد ارتش جدید شد و تا درجه سپهبدی ارتقای مقام پیدا کرد. ناخشنودی روسها از تشکیل ژاندارمری: از آنجا که دایر شدن تشکیلات ژاندارمری با پول انگلیسها جای پای روسها را در ایران سست میکرد و این خلاف مقتضیات سیاست روسیه تزاری بود. میبینیم به محض اینکه مذاکرات صنثع الدوله وزیر دارایی با انگلیسها به مرحله توافق نهایی نزدیک میشود دو نفر قفقازی تبعه روس وزیر دارایی را ترور میکنند و شگفت آنکه به عنوان اینکه اینان شهروند روسی هستند تحت حمایت سفارت روسیه از ایران خارج میشوند و همزمان سروصدای روسها بلند میشود که استان گیلان نا امن است و توطئه ها و کارشکنی های دیگر ..... ادامه دارد .......[/font][/size] [url="http://ganjejang.com/forum/showthread.php?tid=2891"][size=5][font=arial, helvetica, sans-serif]منبع[/font][/size][/url]
  10. نقش ژاندارمری در عملیات محرم   تا قبل از آغاز جنگ به صورت رسمی در 31 شهریور 1359، نیروهای ژاندارمری مستقر در مرز به عنوان اولین حافظان جمهوری اسلامی به مقابله با دشمن بعثی پرداختند. با هجوم گسترده و ناگهانی نیروهای بعثی در همان تاریخ از محورهای مختلف غرب و جنوب به خاک جمهوری اسلامی ایران، در اولین قدم نیروهای ژاندارمری مستقر در مرزها به همراه نیروهای مردمی به مقابله با آنان پرداختند. متن زیر گزیده ای از کتاب "نیروهای انتظامی و جنگ" پیرامون نقش آفرینی نیروهای ژاندارمری در عملیات محرم است. عملیات محرم عملیات مزبور در تاریخ 10/8/61 با رمز مبارک "یازینب" در منطقه عملیاتی موسیان و شرهانی، زبیدات و جنوب شرقی دهلران در غرب عین خوش با هدف آزادسازی ارتفاعات حمرین در جنوب دهلران، تهدید و دسترسی به امکانات نفتی داخل عراق و شهرک زبیدات آغاز شد. عملیات تا 15/10/61 و در سه مرحله اجرا شد و با شرکت تمامی نیروهای خودی اعم از ارتش، سپاه، بسیج و ژاندارمری تا دست یافتن به تمامی هدف های از پیش تعیین شده ادامه داشت. نیروهای خودی تا 15کیلومتری داخل عراق نفوذ کرده بر پاسگاه و تاسیسات نفتی عراق مسلط شدند. نقش ژاندارمری در این عملیات به استعداد یک گردان در نیروهای خط‌شکن (یا طعمه) بود که همراه با دیگر نیروها تا آخرین حد تلاش نموده و در این راه شهیدانی چند نیز به پیشگاه امت شهیدپرور تقدیم نمودند. در این عملیات قرارگاه ژاندارمری که پشت خط مقدم مستقر بود و نقش تدارک خط را به عهده داشت در داخل خاک عراق مستقر شده بود و علی‌رغم پاتک شدید دشمن که از ساعت 6 صبح (21/8/61) شروع شده بود روحیه نیروها در این محل بسیار بالا بود. فرمانده گردان، سروان پیاده ناصر تیرانداز در این‌باره می‌گوید: این گردان به طور فعال در این قسمت از عملیات شرکت داشته حتی ما خودمان یک گروهان خط‌شکن داشتیم که اینها آماده بودند قبل از سایر برادران دیگر از روی مین بگذرند و بتوانند با شهادت‌شان و فدا نمودن خود راه را برای سایر برادران و پرسنل باز کنند البته در همان شب عملیات اینها دخالت داده شدند و حرکت کردند. صبح زود روز بعد از عملیات بقیه نیروهای ما که در واحدهای برادران سپاه ادغام شده بودند، روی ارتفاعات تسخیر شده مرزی رسیده، مستقر شده و تحکیم مواضع و هدف کردند. ستوان فرشاد یکی دیگر از فرماندهان ژاندارمری در عملیات محرم در مورد ادغام نیروهای ژاندارمری با نیروهای سپاه می‌گوید: کلا ادغام نیروهای ژاندارمری در بسیج پاسداران، سبب تقویت روحیه هر دو نیرو شده و در کنار همدیگر و با استفاده از تجربیات یکدیگر توانستند عملیات را به نحو بسیار عالی تا سرحد امکان به انجام برسانند. برخی از پرسنل گردان 907 ژاندارمری اصرار داشتند که تا موفقیت سرهنگ سپهری و فرمانده گردان 907 را برای رفتن به خط مقدم به‌دست آوردند اما به علت آتش شدید نیروهای عراقی و پاتک تازه آغاز شده، به آنان اجازه داده نشد. دشمن بعد از عملیات محرم در 22/8/61 با تعداد زیادی تانک دست به پاتک شدیدی زد که یک گروهان از نیروهای ژاندارمری فقط با تعدادی پرسنل ایثارگر و با تعداد کمی آرپی‌جی، جلوی این پاتک‌شان را گرفتند و چندین تانک‌شان را زدند و بقیه آنها فرار کردند. سرهنگ بهرام‌‌پور جانشین فرمانده ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران در قرارگاه عملیاتی شمال غرب و فرمانده ژاندارمری ناحیه کردستان، هدف از تشکیل قرارگاه حمزه سیدالشهدا را در سال 1361 در کردستان چنین توصیف می‌کند: هدف از تشکیل قرارگاه که مرکز عملیات ارتش و سپاه و ژاندارمری می‌باشد، بازکردن محورها و استقرار پایگاه‌ها در عمق منطقه سپس بستن مرزها و تجزیه ضد انقلاب داخلی و خارجی از یکدیگر و همین‌طور هماهنگ‌کردن نیروهای مسلح در جهت نیل به اهداف فوق می‌باشد. سرهنگ دوم پیاده جعفر سپهری فرمانده عملیات ژاندارمری در خوزستان، نقش نیروهای ژاندارمری را در پیشرفت جنگ و پیروزی‌های به‌دست‌آمده تا دی‌ماه سال 1361 چنین بیان می‌کند: متأسفانه آنچنان که باید و شاید ژاندارمری‌ را در حدی که هست نشان ندادند. عملیات و فعالیت‌های سلحشوران ژاندارمری را بازگو نکردند مردم کمتر آگاهی دارند. ما که در بطن قضیه هستیم و در جریان آن هستیم می‌دانیم که ژاندارمری در تمام 25 ماه جنگ تحمیلی (تا آن زمان) چه ایثارگرانه خودش را نشان داده و چه کارهایی انجام داد. از ابتدای عملیات دشمن، ژاندارمری در اقصی نقاط مرزی بوده، قدم به قدم با دشمن مبارزه کرد. با دادن ضایعات بی‌شماری از پرسنل ایثارگر خودش، نشان داده در تمام حملات که انجام شده از عملیات حصر آبادان از عملیات ثامن‌الائمه، از عملیات فتح‌المبین، بیت‌المقدس، از عملیات رمضان و اخیرا عملیات محرم، ژاندارمری فعالانه شرکت داشته و آمار تلفات شهدا، مجروحان، معلولان و مفقود‌الاثرهای ژاندارمری نشانگر این ایثارها و جانبازی‌های غرورآفرین‌مان می‌باشد. من و تمام فرماندهان در مقابل این سلحشوران این عزیزانی که واقعا عاشق شهادت‌اند، شرمنده‌ایم؛ وقتی ایثارگری‌هایشان را می‌بینیم. ما برای هر عملیات وقتی به تعداد قلیلی پرسنل نیاز داریم به قدری داوطلب هستند، به قدری جان‌نثار هستند که قابل وصف نیست؛ همه‌شان دلشان می‌خواهد در این عملیات بخصوص در تک و در عملیات آفندی شرکت کنند و حتی پرسنلی که مدت‌ها در جنگ بودند و حتی زخمی شدند و برگشتند دوباره به سر خدمت، باز هم می‌خواهند در عملیات شرکت کنند؛ ما ناچاریم از بین داوطلبین باز هم عده‌ای را به قید قرعه انتخاب کنیم تا واحد مورد نظرمان تشکیل و به جبهه فرستاده شود. برادرها عملا بارها نشان دادند که حتی پرسنل از ما ناراضی می‌شوند به خاطر اینکه ما را چرا جبهه نمی‌فرستید و یا چرا در عملیات آفندی شرکت نمی‌دهید. بنابراین گزارش، کتاب نیروهای انتظامی و جنگ به قلم سف الله رنجبر از سری کتاب های در جبهه ها چه خبر بود از سوی انتشارات اسلامی روانه بازار نشر شده است.   منبع
  11. Arash

    شاهکارهای RF-4

                  شهید نوروزی یار باوفای شهید فریدون ذوالفقاری       گروهي از قهرمانان ملي و وطن دوستان گردان 11 شناسايي كه خيلي از آنها جان عزيزشان را براي سرافرازي وطن فدا نمودند و ديگر در ميان ما نيستند.يكي از اين تصاوير مرحوم فرامرز ترابي ميباشد كه بعلت سكته قلبي دار فاني را وداع گفت .او همرزم و يار صميمي غني نژاد ،ذوالفقاري ، ايكاني و ... بود كه باهم ماموريتهاي خطرناكي را به ثبت رسانده بودند .ياد همگي آنها گرامي باد                         تيمسار شالچيان از قهرمانان گردان 11       ----------------------------------------------------------------------------------------------     پروازی ماندگار  خاطره از شهید سرگرد خلبان "پولاد داودی کندروق"   ماه اول جنگ تحمیلی سپری شده بود و نیروی هوای ارتش جمهوری اسلامی ایران نقش سرنوشت سازی را در مقابله با تهاجم دشمن برعهده داشت. مراکز مهم نظامی و اقتصادی عراق مورد تهاجم دائمی هواپیماهای شکاری قرار می گرفت و زمین گیر کردن نیروهای مهاجم دشمن در جبهه ها نیز ماموریت خطیری بود که نیروی هوایی عهده دار آن شده بود. همه روزه تعداد زیادی هواپیما از پایگاه های مختلف به پرواز در می آمدند و یگان های پیاده و زرهی دشمن را آماج بمب ها، راکت ها و موشک های خود قرار می دادند و به این ترتیب با حملات پی در پی یگان های دشمن زمین گیر شده و هر روز حرکت شان کندتر از روز قبل می شد. دزفول قهرمان، مردانه در مقابل این تهاجم ایستاده بود و پایگاه هوایی آن سرفراز و سربلند درحالی که زیر ضربات دائم توپخانه دشمن قرار داشت، با غرش سهمگین هواپیماهای شکاری آتش مرگ بر سر دشمن زبون می ریخت. پروازها بی وقفه ادامه داشت و نوک حمله هواپیماهای ما در تمای جبهه های خوزستان، متجاوزین را نشانه گرفته بود. نیاز عملیاتی نیروی زمینی به داشتن آخرین اطلاعات از حرکات دشمن نیز با پروازهای اکتشافی تامین می شد. من هم به عنوان یکی از خلبانان هواپیماهای اکتشافی به پایگاه دزفول مامور شده بودم تا پروازهای عکاسی در ارتفاع کم را در کم ترین زمان ممکن انجام داده تا در صورت لزوم، اطلاعات تازه ای از تحرکات دشمن به نیروهای خودی برسد. برای عملیات شناسایی انتخاب شدم صبح زود یکی از روزها، طبق معمول روزانه به پست فرماندهی پایگاه وارد شدم. پس از ورود به من ابلاغ شد که به اتاق جنگ مراجعه کنم. اطمینان داشتم که ماموریت جدیدی در پیش است و باید پروازی برفراز مناطق عملیاتی انجام دهم. به اتاق جنگ رفتم و در آن جا دستور پروازی مربوط به ماموریت شناسایی هوایی از دشمن را دریافت کردم. جزئیات دقیقی از ماموریت در دستور پروازی ذکر شده بود. طرح ریزی پرواز را با دقت به انجام رساندم و کلیه نکات مربوط به نحوه عکاسی از هدف ها را در نظر گرفتم. با مراجعه به اتاق هدف، توسط افسر اطلاعات و عملیات در مورد تهدیدات منطقه و وضعیت دشمن خصوصا از نظر دفاع ضدهوایی توجیه شدم. مقصد، بخش شرقی هویزه بود و می بایست از هدف های که عمدتا تجمع نیروی های عرافی و مرکز فرماندهی آنها بود، عکس می گرفتم.   در یک روز خوب به طرف اهداف پرواز کردم آن روز، هوا خیلی خوب بود و دید کافی وجود داشت صبر کردم خورشید به اندازه کافی بالا بیایید تا عکس ها از وضوح بیشتری برخوردار باشند و جزئیات هدف را بهتر نشان دهند. دستورهای لازم برای استقرار دوربین ها و آماده کردن هواپیما قبلا صادر شده بود. ساعت یازده صبح پس از انجام وارسی های لازم به پرواز در آمدم و بلافاصله در ارتفاع بسیار کم به طرف اولین نقطه نشانه، شروع به پرواز کردم. پس از طی مسیر طرح ریزی شده، به منطقه هدف نزدیک شدم. گرد و خاک زیادی را در مقابل خود دیدم که نماینگر حرکت خودروهای زرهی دشمن بود. درحالی که خیلی به زمین نزدیک شده بودم به سمت آنها پرواز کردم. در حوالی هدف کمی بالاتر آمدم، دوربین ها را که آماده بودند به کار انداختم، پس از گذشت چند لحظه به سرعت بر فراز ستون های زرهی و تجمع نیروهای عراقی قرار گرفتم. تعدادی نفربر و تانک در حرکت بودند. دوربین ها را وارسی کردم، به خوبی کار می کردند و حتم داشتم که عکس های ذیقیمتی را از دشمت گرفته بودند.   سرگرد خلبان شهید پولاد داودی در یک آن هواپیمایم مورد اصابت قرار گرفت آتش ضد هوایی دشمن زیاد بود. برخورد گلوله ها را بدنه هواپیما احساس می کردم و با انجام مانورهای متوالی و گردش های سریع به چپ و راست، از میان آتش دشمن درحال عبور بودم که ناگهان هواپیما تکان شدید خورد. چیزی نمانده بود که با زمین برخورد کنم. دسته کنترل را به شدت به عقب کشیدم. هواپیما غیر طبیعی و دیوانه وار شروع به اوجگیری کرد ولی مجددا درحالت شیرجه قرار گرفت و این عمل چندین بار تکرار شد. گویا اشکالی در فرامین هواپیما پیش آمده بود. کنترل هواپیما با سختی انجام می گرفت. به هر ترتیب هواپیما را مهار کردم. دوربین ها را که به پایان کار خود رسیده بودند خاموش کرده به سمت پایگاه به گردش درآمدم. هواپیما به سختی پرواز می کرد. هر چند اسب راهواری بود، ولی زخم های فراوان، آن را از توان انداخته بود لیکن با تمام این اوصاف مقاومت می کرد. قرار شد از زمین وضعیت هواپیما واررسی شود مراقب حرکاتش بودم و دعا می کردم که لطف پروردگار شامل حالم شود و بتوانم هواپیما را با عکس های خوبی که گرفته بود، به پایگاه برسانم. تلاش بی وقفه من به نتیجه رسید و به نزدیکی پایگاه رسیدم. با برج مراقبت پایگاه تماس گرفتم و اعلام موقعیت اضطراری کردم. لازم بود که وضعیت هواپیما توسط مسئولان در روی زمین دیده شود. نمی توانستم که چه اتفاقی افتاده، شاید سطوح افقی فرامین و سکان های افقی صدمه دیده باشند. با زحمت فراوان توانستم یک بار و در ارتفاع کم از فراز باند پروازی عبور کنم تا همکارانم در محل کاروان (اتاقکی در ابتدای باند که یک نفر از آن جا هواپیما را برای نشستن بر روی زمین راهنمایی می کند) امکان وارسی هواپیما را داشته باشند، شاید بتوانند کمکی بکنند. پس از عبور از فراز باند پروازی، با دشورای گردش کردم و سرانجام در ضلع آخر، خود را برای فرود آماده کردم. باید سرعت را کم می کردم، ولی هربار که مبادرت به کاهش سرعت می کردم، هواپیما از تعادل خارج می شد و تمایل به گردش و رفتن به سمت زمین پیدامی کرد. بدون کاهش سرعت، کاستن از ارتفاع نیز مشکل بود. به هر زحمتی بود خود را در جهت باند پروازی قرار دادم.     آماده نشستن بودم ولی ... به هر صورت که شده ارتفاع را کم می کردم، سرعت را به حداقلی که هواپیما اجازه می داد رسانیده و از حرکات نامتعادل آن جلوگیری به عمل آوردم. سرعت نمای هواپیما را زیر نظر داشتم، سرعت هواپیما برای فرود بسیار زیاد بود و کاهش سرعت نیز هواپیما را از کنترل خارج می کرد. نشستن با این سرعت هم کاری عجیب و خارج از توانایی های اعلام شده هواپیما به شمار می آمد. تقریبا دو برابر حداکثر سرعت مجاز برای فرود هواپیما سرعت داشتم و کاهش آن مقدور نبود. بناچار با همین سرعت به سمت باند پروازی حرکت کردم. دیری نپایید که چرخ های هواپیما باند پروازی لمس کرد و من بلافاصله هر دو موتور هواپیما را خاموش کردم. هواپیما بیش از 500 کیلومتر سرعت داشت. علایم فاصله نمای دو طرف باند به سرعت از جلوی دیدگانم عبور می کردند. از حداکثر توان ترمزها استفاده کردم، ولی باز هم سرعت بیشتر از آن بود که بتوان هواپیما را در طول باند پروازی مهار کرد. هواپیما تا آخر باند دوید و سرانجام با تور باریر درگیر شد و با فشار و تکان شدیدی متوقف شد. خودروهای آتش نشانی و نجات، هواپیما را در بر گرفته بوند و من با کمک پرسنل نجات و آتش نشانی را هواپیما پیاده شدم. با نگاهی به هواپیما متوجه یک معجزه شدم نگاهی به هواپیما انداختم، با معجزه ای واقعی روبه رو گشتم. بدنه هواپیما در نقاط زیادی توسط آتش دشمن سوراخ سوراخ شده و یکی از سکان های افقی هواپیما به کلی از بین رفته بود. هواپیما تنها به اراده پروردگار این راه طولانی را در چنین شرایط دشواری طی کرده بود و براستی که چنین پروازی از جمله غیرممکن ها به حساب می آمد و نشستن با دوبرابر سرعت مجاز نیز حتما باید باعث بروز سانحه می شد. اما با توکل به قدرت لایزال الهی من و هواپیما از مهلکه ای حتمی نجات یافته بودیم. چگونه می توانستم شکر این همه لطف و مرحمت ذات پاکش را بجای آورم و من خود را در مقابل اراده و مشیت الهی حقیر و کوچک می دیدم.   اوج خسارت بعد از ظهور عکس ها مشخص شد فیلم های دوربین ها برای ظهور فرستاده شد. پس از ظهور و چاپ وضعیت عجیب و باور نکردنی را در عکس ها دیدیم. دوربین های هواپیما علاوه بر گرفتن عکس های زیبا و با ارزش از تحرکات و تجمع دشمن، از سایه هواپیما نیز عکس های جالبی گرفته بود. سایه هواپیما در بخشی از عکس ها کاملا سالم بود و در دیگر عکس ها لحظات بعد از وقوع حادثه یعنی انهدام بخشی از دم هواپیما و سکان افقی آن کاملا به ثبت رسیده بود. بدین ترتیب دوربین های هواپیما کمک کردند تا عکس هایی مستند از پدیده ای نادر و باورنکردنی در پرواز هواپیمایی آسیب دیده گرفته شود و به عنوان یادگاری پرافتخار از جنگ تحمیلی برای آیندگان باقی بماند.
  12. همون بی پی سی هم گفت خبر تایید نشده
  13. [center][b]سركوب دشمن در پل سابله[/b] [color=#ff0000][b]قدرت نمايي مخابرات ارتش در برابر دشمن بعثي[/b][/color][/center] آبادان، دومين شهر خوزستان است كه با تأكيد و فرمان امام خميني رضوان الله تعالي عليه از حصرسنگين دشمن بعثي آزاد شد. شكستن محاصره سوسنگرد در 26 آبان، اولين شكست دشمن رويزمين بود. بامداد تاسوعاي 1401 ه.ق، براي دشمن داغ وتوفاني ميشد؛ به طوريكه هر ساعتش براي او حكايت از شكستي سنگينتر داشت. دشمن كه تا پنج كيلومتري اهواز پيش آمده بود، حالابه دنبال يافتن راه فراري به سوي مرزهاي خودش بود، نه به اختيار، كه با اجبار رزمندگان اسلام. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/11~10.jpg[/IMG][/center] با شكستن حصر آبادان كه محصول رشادت وصف ناپذير رزمندگان اسلام در لشكر 77 پيروزخراسان بود، ضرب الاجل عقب نشيني دشمن هم سر رسيد. همه ميدانستند كه به زودي خوزستان،آبستن آتش و حمله خواهد شد فقط اينكه نخستين حمله از كجا خواهد بود را نميدانستند. دشمن كاملاً در مواضع دفاعي فرو رفته، حالت پدافندي گرفته بود. يكسال بيابان نشيني و ناتواني در جنگي كه قرار بود طي يك هفته به پايان برسد، نبرد را براي سربازان ارتش عراق فرسايشي كرده بود.برعكس؛ جبهه اسلام، رزمندگانش يقين داشتند كه پيروز نبرد خواهند بود. بعد از عمليات ثامن الائمه، اتفاقِ تلخِ شهادتِ فرماندهان، كام جناح پيروز را تلخ كرد. با عروج شهيدان فلاحي، كلاهدوز، نامجوي، فكوري وجهان آرا، نخستين گام، حفظ سنگر فرماندهي بود. امير سرتيپ ظهيرنژاد در اين شرايط به رياست ستاد مشترك ارتش منصوب شد وشهيد صياد شيرازي،فرماندهي نيروي زميني را به عهده گرفت. با انتصاب اين فرمانده مبتكر، سال دوم جنگ،تلخ ترين سالِ دشمن شد. فرمانده جوان نيروي زميني، بلافاصله طرحهاي عملياتي موجود رابررسي كرد و طراحان دانشكده فرماندهي وستاد(دافوس) را به منطقه عملياتي خوزستان فراخواند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/12~8.jpg[/IMG][/center] در شرايط پيروزي، نخستين تدبير، حفظ بود و استفاده از موفقيت. بايد عمليات « دورِ تك »بزرگي انجام ميشد و اين اتفاق، با تدوين طرح عمليات يكربلا 1 (عمليات طريق القدس) درشرف وقوع بود. حالا نيازِ تأمين نيروي انساني عملياتي هم به چشم مي آمد. سپاه ميتوانست كمك خوبي براي اجراي عمليات باشد. جنگ،طي يكسال گذشته، سپاه را آب ديده و آزموده كرده بود. اطمينان فرماندهان ارتش لازم بود وجسارت فرماندهي كه از اين نيروي تازه نفس در يك عمليات آفندي بهره بگيرد و صياد، اين جسارت را داشت. سپاه، براي نخستين بار درعمليات طريق القدس، به صورت سازمان يافته و گسترده تحت فرماندهي قرارگاه كربلا حضوريافت. با وحدت ارتش و سپاه و حضور گسترده نيروهاي زميني و هوايي، نخستين فتح مشترك به دست آمد. دشمن در منطق هاي وسيع، ميدان را خالی كرد و با شكستي فاجعه بار نيروهايش را تا مرزعقب كشيد. نخستين تلاش جناح پيروز درچنين شرايطي، تحكيم مواضع و جلوگيري ازغافلگيري بوده فرمانده عمليات، شهيد صياد،با بررسي شرايط منطقه نقاط احتماليِ نفوذ دشمن را بررسي كرد تا مبادا با حمله دوباره دشمن، موقعيت به دست آمده از دست برود. [center][color=#ff0000][b]حمله دشمن به شمال سابله در شب[/b][/color] [b]1360/9/13[/b][/center] از بعد از ظهر روز 12 آذر 1360 ايستگاه شنود قرارگاه كربلا 1 (ايستگاهي براي استراق سمع پيامهاي ارسالي و مكالمات راديويي دشمن) پيامي را از يك ايستگاه فرستنده عراق دريافت كرد مبني بر اينكه «امروز براي دشمن (ايراني ها) برنامه جالبي داريم!»پيام ديگري كه ساعت 19:00 شنيده شد، حاكي از اين بود كه تيپ 12 زرهي عراق، حالت آماده باش كامل گرفته، آماده اجراي مأموريت است. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/13~4.jpg[/IMG][/center] اين پيامها در ابتدا باتوجه به سوابق و تجربه ها جدي گرفته نشد؛ تصور اين بود كه دشمن با قصد اغفال و گمراه كردن مبادرت به جنگ الكترونيك و پخش پيامهاي دروغين مي كند.اما متصديان محل شنود، به دقت و مراقبت خود افزودند و مبادله پيامها را كه بين يك قرارگاه فرماندهي و واحدهاي تابعه در جريان بود، هوشيارانه پيگيري كردند. آنان تا ساعت23:30 توانستند بيش از دهها پيام مبادله شده را كشف و استراق سمع كنند؛ پيامهايي كه محتوايش به طور كلي، حكايت از آمادگي تيپ12 زرهي براي انجام مأموريت محوله و صدوردستور حركت يكانها به طرف هدف داشت. مطالعه و بررسي دقيق پيامها نشان داد كه پيامها واقعي است و نيروهاي عراقي در يكي ازجبهه ها درصدد اجراي مأموريتي مهم هستند.افسر اطلاعات در قرارگاه كربلا با دقت و حوصله ارتباط پيامها را با يكديگر دنبال مي كرد. در ساعت 24:00 محل شنود، پيامي شنيد مبني بر اينكه دو گردان عراقي به سلسله مراتب؛يعني قرارگاه فرماندهي اعلام مي كردند كه تنها 300 متر با هدف فاصله دارند. به آنها جواب داده شد كه «صدام به شما سلام رسانده، آفرين میگوید.» قرارگاه كربلا در تلاش بود تا از محل و هدفهاي فعاليت دشمن آگاه شود؛ لذا براي توسعه و تكميل اطلاعات خود از نوع و به ويژه محل فعاليت دشمن، كليه يكانهاي مستقر درمنطقه عمليات طريق القدس و همه يكانهاي مستقر در منطقه خوزستان را در جريان يك حركت آفندي از سوي دشمن قرار داده، ازآنها خواست ضمن افزايش هوشياري و مراقبت،کوچکترین حركت و فعاليتي را كه از دشمن درفاصله نزديك مشاهده كردند، سريعاً به قرارگاه كربلا گزارش كنند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/14~3.jpg[/IMG][/center] پاسخهاي واصله از كليه يكانهاي مستقر درجبهه خوزستان، حاكي از آن بود كه در منطقه هيچگونه فعاليت غيرعادي دشمن، از جمله حركت به جلو، مشاهده و گزارش نشده است.مجدداً اين احتمال قوت گرفت كه پيامها واقعي نبوده، عراقيها با آماده نگهداشتن نيروهاي ايراني قصد فرسوده و خسته كردنشان را دارند.ساعت 01:10 روز 13 آذر 1361 يك پيام استراق سمع شده، حكايت از آن داشت كه يك گردان عراقي عبور خود را از پل تمام كرده وگردان بعدي در حال عبور است. ادامه دارد... [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/906-%D8%B3%D8%B1%D9%83%D9%88%D8%A8-%D8%AF%D8%B4%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%BE%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%84%D9%87/"]منبع[/url]
  14.   گمان نکنم چون از اونجا که حدث میزنم کوثر آموزشی مادون صوت هست و ما به آموزشی مافوق صوت هم احتیاج داریم
  15. Arash

    سركوب دشمن در پل سابله

      اون رو بگذارید به حساب مثال اشتباه کاملا از قضیه مدولاسیون ها آگاه هستم منتها تنبلیم اومد این قضیه رو توضیح بدم و خلاصه وقتی خود به خود چند تا مطلب رو تو نوشتن حذف میکنی و نتیجه آخر رو مینویس اینجوری سوتی میشه البنه اگر شما اول متن من رو خونده باشید فرکانس های کاری رو عنوان کردم
  16. Arash

    سركوب دشمن در پل سابله

      اول پوزش میخوام بابت دیر جواب دادن   بیسیم های مختلف تو فرکانس های مختلف هم کار میکنند مثل  HF VHF UHF که هر کدوم هم کارایی خاص خودش رو داره مثلا هرچی فرکانس بالا تر باشه نیاز به در خط دیدی بودن آنتن ها بیشتر میشه ولی هرچی کمتر باشه این مشکل کمتر میشه در عوض سایز آنتن و ... بزرگتر میشه ( که البته با تمهیداتی تا حدودی میشه از این نقاط ظعف جلوگیری کرد )   همونطور که گفتم فرکانس های بالا مثل  VHF UHF نیاز به خط دید مستقیم دارند point to point یعنی انتن های فرستنده و گیرنده باید روبروی هم باشند این موضوع با اینکه دردسر کار رو بالا میبره امکان شنود رو هم کم میکنه چون کسی که میخواد جاسوس کنه باید بین دو آنتن گیرنده و فرستنده قرار بگیره   فرکانس های پایین تر چون امواج به صورت پخش و پلا ارسال میشه این محدودیت نیست و شما حتی اگه بین آنتن فرستنده و گیرنده هم نباشی میتونی شنود کنی مثل فرکانس های AM که از طریق رادیوی تو ماشین میتونی کانال های خارجی که n کیلومتر دورتر هستند رو بشنوی ولی فرکانس های FM رو فقط جاهایی که آنتن های فرستنده شبکه رادیویی پوشش میدن امکان شنیدن هست
  17. چند عکس جالب انگیز از ژاندارمری                                  
  18. اوایل دهه 60     --------------------------------   احمد کشوری چگونه شهید شد ؟    
  19. Arash

    سركوب دشمن در پل سابله

      قرارگاه کربلا در بررسیِ شیوه‌های احتمالیِ حمله به این نتیجه رسید که دشمن متوجه شده که هنوز سابله توسط نیروهای ما به‌طور کامل اشغال نشده و به‌همین دلیل از این منطقه پدافند نمی‌شود. بررسی‌ها همچنین نشان می‌داد که متجاوز به خود آمده و دریافته که با تخلیه پل سابله که از امکانات طبیعی و مصنوعی عالی پدافندی مانند: رودخانه‌های کرخه، نهر عبید و مواضع مستحکم پدافندی برخوردار است، یک اشتباه بزرگ را مرتکب شده است. به همین دلیل، درصدد برآمد که از تعلل نیروهای ما جهت استقرار یک پدافند مطمئن در این منطقه سود برده و با یک هجوم غافلگیرانه مجدداً منطقه موصوف را پس بگیرد. پیام‌های بعدی که استراق سمع شد، صحت این نتیجه‌گیری را اثبات کرد. به‌هرحال اولین واکنش این بود که عبور نیروهای دشمن از پل متوقف شده و سرپل ایجاد شده توسط متجاوز در شمال سابله سریعاً منهدم شود. لذا از ساعت 01:40 بی‌درنگ یک رشته اقدامات کلی به‌صورت هم‌زمان آغاز شد: - به لشکر 16 زرهی دستور داده شد که با استفاده ازیکان‌های تیپ2 زرهی و به‌ویژه گردان 125 مکانیزه که نزدیک‌ترین یکان این لشکر به پل سابله بود، اجرای آتش شدید داشته باشد و در صورت امکان با حمله به حاشیه جنوبی سابله، امکان عبورِ هرچه بیشترِ نیروهای دشمن را از پل سابله متوقف کرده، یا حداقل تقلیل دهد. - به این لشکر همچنین دستور داده شد که بلافاصله یکانی را از پل موقت نظامی، روی نهر عبید عبور داده و در شمال سابله به موازات رودخانه پیشروی کند و هرگونه حرکت دشمن را به‌سوی مواضع نهر عبید سد کرده، از توسعه سرپل دشمن در این سمت جلوگیری کند. - به توپخانه لشکر 92 زرهی، مستقر در شمال کرخه و توپخانه لشکر 16 زرهی مستقر در جنوب کرخه، دستور داده شد با اجرای آتش انبوه و شدید و هماهنگ شده روی پل سابله و منطقه جنوبی، عبور دشمن را مختل کرده، با شلیک گلوله‌های منور منطقه را روشن و باتوجه به اصل غافلگیری، طرح دشمن را خنثی کنند. سایر یکان‌های نزدیک به منطقه هم فراخوانده شدند تا رخنه ایجاد شده را پوشش دهند. برابر پیام‌های استراق سمع شده تا ساعت 03:40 روز 13 آذر 1360، گردان‌های دوم و چهارم مکانیزه از تیپ 12 زرهی عراق، موفق به عبور و ایجاد یک سرپل کوچک در ساحل شمالی سابله شده بودند. از این رو در صدد توسعه سرپل و گسترش آن به چپ و راست برآمدند. ساعت 03:50 گردان تانک موسوم به «قتیبه» از تیپ مزبور، آماده عبور از پل سابله شد. اما در ساعت 04:00 درگیری بین نیروهای عراقی و نیروهای ایرانی که کم و بیش از راه رسیده بودند، شدت گرفت. گردان‌های دوم و سوم مکانیزه دشمن پیام دادند که قادر به پیشروی نیستند، اما گردان تانک خالدین ولید شروع به عبور از پل کرد. بنا به گزارش شنیده شده از دشمن، تانک‌ها و نفربرهای زیادی هدف جنگ‌افزارهای ضدتانک نیروهای ایرانی قرار گرفته، منهدم شده و سردرگمی در یکان‌های دشمن راه پیدا کرده بود. قرارگاه کربلا1 پیام‌های مبادله شده دشمن را که حاوی درخواست‌ها و دستورات بود به یکان‌های عمل کننده اطلاع داده، از آنها جهت راهنمایی یکان‌ها، هدایت و واپایش عملیات و سرکوب حمله عراق بیشترین استفاده به‌عمل آمد. ساعت 05:00 صبح گردان‌های زرهی تیپ3  به منطقه وارد و با دشمن درگیر شدند. ساعت 06:30 با هدف قرار گرفتن یک تانک دشمن روی پل سابله و انهدام آن پل بسته و عبور و مرور از روی آن غیر ممکن شد. ساعت 07:00 صبح نیروهای عراقی در شمال پل سابله از سه طرف کاملاً محاصره شده بودند تعدادی از افراد دشمن به رودخانه سابله زده و گریختند. ساعت 09:00 صبح نفربرهای حامل فرماندهان گردان‌های دوم و سوم مکانیزه از تیپ 12 زرهی عراق مورد اصابت قرار گرفته، فرماندهان مورد اشاره کشته شدند. به این ترتیب، حمله غافلگیرانه دشمن به منطقه سابله که می‌رفت مشکل بزرگی برای نیروهای پیروزمند ما در شمال کرخه به بار آورد، با هوشیاری مسئولان محل شنود و همت و غیرت رزمندگانی که سریعاً خود را به معرکه نبرد رساندند، به‌طورکلی دفع شد. با پایان گرفتن عملیات سابله تا ظهر روز 13 آذر 1360، نیروهای ایرانی در سراسر شمال و جنوب رودخانه سابله استقرار یافته، پل‌های روی این رودخانه اعم از سیمانی یا شناور در اختیار کامل نیروهای ما قرار گرفت. نیروهای عراقی تا پیرامون ساحلِ جنوبی سابله عقب‌نشینی کردند. سرهنگ مهندس مخابرات سید حسن جواهری، درباره آنچه در شب عملیات سابله رخ داد، این‌گونه می‌گوید: «ترکیب ستادی قرارگاه عبارت بود از افسران و استادان دانشگاه‌ فرماندهی و ستاد که به دستور شهید صیاد هرکدام مطابق تخصص عهده‌دار یکی از ارکان ستاد شده بودند (اسامی امیران بختیاری، نوابی و شاهان را به‌خاطر می‌آورم) و مسئولیت مخابرات با من بود که در آن هنگام فرمانده گروهان عملیات فرماندهی بودم.» سرهنگ جواهری همچنین می‌گوید: «در شورهای ستادی که با حضور این افسران و شهید صیاد شیرازی و شهید نیاکی در چادر موسوم به «اتاق جنگ» انجام می‌شد، نسبت به بخش‌هایی از منطقه که آزاد شده بوده، اما نه در اختیار نیروهای ما بود و نه یکان‌های دشمن در آنجا حضور داشتند، ابراز نگرانی می‌شد. تا اینکه سرانجام اتفاقی که نگرانش بودند، رخ داد. عصر یکی از همین روزها [11 آذر 1359] کلیه افسران اتاق جنگ پس از یک روز پرکار و نفسگیر، به سنگرهایشان مراجعه کردند و چادر فرماندهی را به من سپردند. با انتقال سروان جمشید آقامحسنی‌فشمی به تهران که تا آن هنگام فرمانده گروهان ارکان گردان477 مخابرات بود، موافقت شد و وی برای خداحافظی نزد من آمده. من مانع رفتنش شدم و او را به بهانه اینکه تنها هستم، در چادر فرماندهی نگه‌داشتم. او نیز همه این رویدادها را مشاهده کرده است. وضعیت منطقه به نحوی بود که تیپ3 زرهی لشکر 92، تیپ1 پیاده لشکر77، تیپ1 زرهی لشکر16، سه گردان دیگر و یک توپخانه تقویت شده آماده عملیات بودند همچنین یکان‌هایی از تیپ1 عاشورا، تیپ2 کربلا، تیپ3 امام حسین علیه‌السلام، تیپ4 امام سجاد علیه‌السلام، تیپ18 جوادالائمه علیه‌السلام، توپخانه عمل کلی، دو گردان از تیپ2 زرهی لشکر-92 (گردان 256 چیفتن و 231 در احتیاط نیرو)  همگی در شبکه FM فرماندهی به‌گوش و هوشیار بودند. یک گروه استراق سمع از مخابرات ستاد مشترک هم برای دایر کردن شبکه استراق سمع به یکان ما مأمور شده بودند. نیمه‌های شب، درجه‌داری که سرپرست کرده موصوف بود، با دستپاچگی و در حالی‌که برگه‌ای آبی رنگ در دست داشت، وارد چادر شد. محتوای متن پیام شنود شده چنین بود: «صدام، سلام می‌رساند و برای شما آرزوی موفقیت کرده، اجازه می‌دهد عملیات را شروع کنید.» پیام با بی‌سیم «ای.ام» گرفته شده بود. این موضوع کار ما را بسیار دشوار کرد. معلوم نبود دشمن کجا و در چه فاصله‌ای قرار دارد. با این‌حال، نمی‌توانستم بی‌تفاوت باشم. بنابراین ضمن اعلام آماده باش به شبکه قرارگاه کربلا، تمام لشکرهای درگیر عملیات را با تلفن «اف ایکس» از آغاز تجاوزی گسترده در منطقه، مطلع و هوشیار کردم. تا این فعالیت‌ها به اتمام برسد، تعداد پیام‌های دریافتی به بیش از هشت پیام رسید. خوشبختانه یکی از فرماندهان پیشروِ یکان‌های عراقی مرتکب خطای بزرگی شد؛ به‌گونه‌ای که همه سؤال‌های مرا پاسخ گفت. این خطا عبارت بود از مخابره این پیام که «ما به نزدیکی پل سابله رسیده‌ایم و می‌خواهیم به‌سمت پل رفته، از آن عبور کنیم.» باید اقدام عاجل می‌کردیم. دو گردان احتیاط را با بیسیم «اف. ام» وارد عمل کردم و به‌عنوان قرارگاه دستور حرکت به‌سوی پل سابله را صادر و یکان‌های توپخانه را هم مأمور اجرای آتش روی پل سابله و عقبه آن کردم. با ورود اولین و دومین تانک روی پل، دستور آتش صادر و هم‌زمان دنیایی از آتش روی سر عراقی‌ها روانه شد. به این‌ترتیب، حرکت دشمن با انهدام و فرو افتادن تانک‌ها از روی پل و کشته و اسیر شدنِ تعداد زیادی از نیروهای عراقی ناتمام ماند. شکست قطعی عملیاتِ بازپس‌گیری مناطق آزاد شده در عملیات طریق‌القدس، حاصل تلاش شبانه یکان‌های خودی، هوشیاری شبکه استراق سمع و هدایت عملیات توسط این سرباز کوچک بود.» سرهنگ ذاکری که در آن هنگام افسر رکن دوم بود، طی گزارشی که از مصاحبه و بازجویی اسرا تهیه کرد، تعداد گردان‌های منهدم شده را 13 گردان با ترکیب پیاده، زرهی و کماندو اعلام کرد.  تعداد اسرای دشمن هم که در عملیات سابله به اسارت رزمندگان ارتش درآمده، تخلیه شدند 350 نفر اعلام شد. در صورت غافلگیری در این عملیات، ضمن از دست دادن بسیاری از تجهیزات و افراد شهر بستان، روستاهای اطراف آن، پادگان بدون دفاع دشت آزادگان و محور اهواز به حمیدیه و سوسنگرد را نیز از دست می‌دادیم. :rose: :rose: :rose:
  20. نقش گروه 44 توپخانه در هشت سال دفاع مقدس نقش گروه 44 توپخانه در هشت سال دفاع مقدس گروه 44 توپخانۀ ارتش جمهوري اسلامي ايران : سرزمين كهن ايران تاريخ پرحادثه‏اي را پشت سر گذاشته كه از تغيير و تحولّات نيز مستثني نبوده و روزگاراني را با شرايط غيرِ يكسان تلخ و شيرين و توأم با كسب افتخاراتي غرورآفرين از زمان حملۀ اَفاغنه و اشغال پايتخت بوسيلۀ قواي متّفقين و همچنين سابقۀ مردم اين مرز و بوم در دفاع مظلومانۀ هشت ساله در برابر ارتش عراق را با كسب كارنامه‏اي بس درخشان پيش روي خود داشته است كه به رغم تجهيزات فراوان و پيشرفتۀ ارتش عراق و برخورداري از حمايت همه جانبۀ كشورهاي به ظاهر ابر قدرت و بزرگ دنيا اين تحولّات فرضيۀ هويّت ملّي ايرانيان، متأثر از فطرت الهي و الگوهاي عاشورائي آنان را در اذهان همواره زنده و خاطرشان را در سراسر جهان شريف و عزيز گردانده است. توپوگرافي و شرايط اقليمي كشور ج.ا.ا، پراكندگي و وسعت زمين‏هاي هم سطح و غير همسطح و ارتفاعات موجود در آن موجب مي‏گردد تا در هر زماني هنگام وجود تهديدات اعم از زميني و هوايي با استفادۀ بهينه از امكانات و تجهيزات پدافندي و تقويت زنجيره‏اي آن جهت حفاظت فيزيكي از امكانات و تجهيزات موجود و دور نمودن هرگونه تهديدات زميني و هوايي همواره از كليّۀ امكانات پدافندي شامل راداري، زمين به هوا و توپخانه‏ هاي زميني و غيره در راستاي پشتيباني آتش و تقويت نيروهاي آفندي و همچنين حراست از اراضي و مرزهاي كشورمان در همۀ صحنه‏ هاي درگيري دشمن با نيروهاي خودي به نحو شايسته، بهره ‏برداري مطلوب نمايد.     " گروه 44 توپخانۀ ارتش جمهوري اسلامي ايران" مفتخر است كه در جهت انجام رسالت و مأموريت خود در طول هشت سال دفاع مقدّس و مقاومت بي نظيركه بيش از يكصد عمليات آفندي و پدافندي توسط يگانهاي مانوري نزاجا را با پشيتباني آتش يگانهاي گروه حمايت نموده است و موفّق به بيرون راندن ارتش متجاوز عراق از مناطق اشغالي ميهن اسلامي با سرافرازي و سر بلندي گرديده است و تهاجم وحشيانۀ ارتش عراق به مردمي كه تازه انقلابشان به پيروزي رسيده بود، با هدف ساقط كردن حكومت تازه تأسيس جمهوري اسلامي، تجزيۀ خوزستان و حداقل جداكردن خرمشهر و آبادان از اين سرزمين، نه تنها به جائي نرسد بلكه مقاومت جانانه و مظلومانۀ اين ملّت در برابر متجاوز، سرمشق ساير ملّت‏هاي ستمديدۀ دنيا گردد.  " گروه 44 توپخانۀ آجا " داراي زيرمجموعه‏هايي شامل آتشبار مستقل موشكي 824، گردان374 كاتيوشا، گردان311 توپخانه و گردان 332 توپخانه مي‏باشد كه اين گردان به نوبۀ خود داراي چندين آتشبار است. آتشبار مستقل موشكي 824 در پي حملات موشكي رژيم بعثي عراق بر عليه شهر هاي ايران به فرمان مقام معظّم رهبري حضرت آيت‏الله ‏عُظمي ‏خامنه‏اي  كه در آن زمان رياست جمهوري را عهده‏دار بودند، دستور مقابله به مثل (به جز شهرهاي مذهبي) اعلام شد. درپي اين فرمان ارتش دستور تأمين يگانهاي موشكي را به كليۀ يگانها ابلاغ نمود. گردان 374 كاتيوشا اقدام به تشكيل واحد موشكي عقاب نمود. اين واحد در طول سالهاي 65 به بعد فعاليّت خود را با يك آتشبار موشكي آغاز كرد . در سال 1367 واحد موشكي عقاب گردان 374 كاتيوشا از اين گردان جدا شده و به آتشبار مستقل موشكي 824 تغيير نام داد. هم اكنون اين آتشبار يكي از فعّال‏ترين آتشبارهاي موشكي گروه 44 توپخانۀ نزاجا مي‏باشد. گردان 374 كاتيوشا فعاليّت‏هاي گردان 374 كاتيوشا پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1358خورشيدي تهاجمات مرزي توسط رژيم بعث عراق بر عليه ايران اسلامي قوّت گرفت وعوامل صدامي هر روز و بامداد از خاك مقدّس جمهوري اسلامي ايران را مورد تاخت و تاز قرار مي‏دادند و مردم حاشيۀ مرزي از تجاوزات آنها در امان نبودند. در اين زمان بود كه بايد جلوي اين تجاوزات به ايران گرفته مي‏شد. در اين موقع امريه‏ اي ازطرف نزاجا به گروه44 توپخانۀ اصفهان ابلاغ گرديد كه براي جلوگيري از تهاجمات مرزي عراق يك گردان توپخانۀ تجهيز و به مرز قبلي كشور اعزام كند. سرانجام در تاريخ 15/3/59 يك آتشبار كاتيوشا تشكيل و به منطقه سرپل ذهاب اعزام گرديد. فعاليّت‏هاي گردان در تاريخ 31/6/1359خورشيدي آغاز شد. در همين هنگام يك آتشبار ديگر از گردان 374كاتيوشا به منطقۀعملياتي قصرشيرين اعزام گرديد. اعضاي اين آتشبار را پرسنل قديمي اين گردان تشكيل مي‏دادند. از پرسنل زحمت‏كش اين آتشبار مي‏توان شهيد هوشنگ قويدل را نام برد. در اين زمان همين آتشبار توانست پادگان ابوذر سرپل ذهاب را از سقوط حتمي نجات دهد. سيزده روز پس از شروع جنگ تحميلي در تاريخ 13/7/1359در منطقه عملياتي سرپل ذهاب– قصرشيرين فرماندهي اين آتشبارجناب سرگرد غلام حسين عابديان به شهادت رسيد و چندين تن نيز زخمي و مجروح شدند.                                                                         فعاليّت گردان در سال 1360 در اين سال هم زمان با شدت يافتن جنگ اين گردان2 آتشبار تجهيز و يك آتشبار را به منطقه عملياتي مريوان ويكي ديگر را به منطقه عملياتي آبادان اعزام نمود كه آتشبارهاي مربوطه هر كدام در چندين عمليات شركت داشتند: 1- در تاريخ 15/2/1360عمليات پيروزمندانه‏اي در محور عملياتي سرپل ذهاب در ارتفاعات بازي درازانجام شد كه منجر به آزادسازي تنگه حاجيان– دشت ديره وشكستن محاصرۀ گيلان غرب گرديد. در اين عمليات آتشبار دوم گردان 374 كاتيوشا حضور داشت ويكي از سربازان اين گردان به نام طيب قلي‏زاده به شهادت رسيد. 2- در تاريخ 13/5/1360عمليات ديگري با نام محمد رسول الله در منطقه عملياتي  پاوه آغاز شد كه در آن ارتفاعاتي از اين منطقه آزاد شد. در اين عمليات گردان 374كاتيوشا حضور داشت. همچنين دراين عمليات ارتفاعات شمشير و طويه و شهر نوسود آزاد شد. 3- در آذرماه 1360عمليات ديگري به نام مسلم بن عقيل در محور عملياتي سومار انجام شد و در اين عمليات ارتفاعات 402 كه مشرف به شهر مندلي عراق بود، آزاد شد و هدايت اين عمليات را قرارگاه ابوالفضل بر عهده داشت. دراين عمليات آتشبار يكم گردان374 كاتيوشا حضور فعّالانه داشت. فعاليّت گردان در سال 1361 1- در تاريخ 2/1/1361 عمليات پيروزمندانه‏اي به نام فتح المبين در محورهاي عملياتي منطقۀ غرب شوش و دزفول انجام شد. در اين عمليات ارتفاعات رادار و سايت هاي دزفول و پادگان عين خوش– دشت عباس– ارتفاعات ميشل داغ و منطقۀ رقابيه آزاد گرديد. همچنين 65% از ماشينهاي جنگي دشمن منهدم و25000 نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي شدند. در اين عمليات آتش بار سوم گردان 374 كاتيوشا شركت گسترده داشت . 2- گردان 374 كاتيوشا در اين سال در چندين عمليات تدافعي و پاسداري وجلوگيري از نفوذ دشمن به خاك مقدّس ج.ا.ا در محورهاي عملياتي مريوان– پاوه– نوسود- سرپل ذهاب- قصرشيرين-گيلان‏غرب– سومار– آبادان و محورهاي عملياتي جنوب به طور دائمي و شبانه‏روزي شركت داشت. در اين راه مقدّس چندين نفر مجروح و زخمي شدند. فعاليّت گردان در سال 1362 1- در تاريخ 27/7/1362عملياتي به نام والفجر 4 در مناطق عملياتي مريوان– پانه و پاوه صورت گرفت. در اين عمليات بيش از 700 كيلومتر مربع از خاك مقدّس كشورعزيزمان توسط رزمندگان آزاد شد و شهر طويلۀ عراق از نوع بندگه صدام آزاد شد و پادگان گرمك كه براي رژيم بعثي وكومله و دمكرات بسيار مهّم بود، فتح شد و بيش از16700نفر از نيروهاي بعثي كشته و زخمي شده و به ماشينهاي دشمن ضربات سختي وارد شد. دراين عمليات آتشبار سوم گردان 374كاتيوشا شركت فعّالانه‏اي داشت.  2- اين گردان درچندين عمليات تدافعي شركت داشت و همچنين در اين سال آتشبار سوم اين گردان در محور عملياتي سومار– نفت شهر و آتشبار يكم در محور عملياتي سرپل ذهاب– قصرشيرين وآتشبار دوم از اين گردان در محور عملياتي ميمك-صالح آباد مهران حضور داشت. در اين سال سرباز يونس كوهي در سومار به شهادت رسيد. فعاليّت گردان در سال 1363 در اين سال در منطقۀ عملياتي ميمك توسط رزمندگان اسلام (سپاه- بسيج– ارتش) با پشتيباني نيروهاي زرهي و پياده و آتش مداوم توپخانه و نيروي هوايي توان رزمي خود را به نمايش گذاشتند. در اين عمليات كه منجر به آزادسازي تپّۀ شهداي ميمك– دشت حلاله– پاسگاه سنگي گرديد، گردان 374كاتيوشا نقش اساسي و آتشهاي پشتيباني را بر عهده داشت. گردان 374كاتيوشا همدوش با ساير نيروها با تلاش‏هاي مداوم خود در محورهاي عملياتي سومار با توجّه به اهميّريالت تپّه‏هاي 402 وكله قندي و درّۀ سام و اپاكه كه اين مناطق استراتژيك كه مشرف به شهر مندلي وسومار بود از هرگونه تحرّك نيروهاي بعثي با شدّت جلوگيري مي‏كردند. فعاليّت گردان در سال 1364 همزمان با ادامۀ جنگ در محورهاي سرپل ذهاب– پاوه– جوانرود عملياتي براي آزادسازي ارتفاعات كليدي شاخ شميران وارتفاعات بمو كه به مدّت 7 سال در تصرف و اشغال ضد انقلابيون داخلي و گروههاي چپ‏گرا با پشتيباني نيروهاي مزدور عراق بود عمليات:1- ظفر2 به وقوع پيوست. در اين عمليات بسيج وسپاه با همكاري آجا و آتش مداوم  توپخانه و پشتيباني هوانيروز موفّق به تصرّف در آوردن و آزاد نمودن ارتفاعات حساس مذكور گرديدند . در اين عمليات آتشبار يكم گردان 374كاتيوشا در چهار نقطه متفاوت نقش مهمّي ايفاء مي‏كرد. 2- درتاريخ 10/11/1364از طريق قرارگاه عملياتي غرب كشور به آتشبار يكم گردان 374كاتيوشا جهت پوشش در منطقه عملياتي سرپل ذهاب– قصرشيرين دو قبضه از جنگ افزارهاي خود را به منطقه كردئوباويسي اعزام دارد. با شناسايي قبلي در منطقه‏اي به نام مله دزگه در تاريخ 11/11/64 تعداد دو قبضه مذكور با پرسنل جديد در موقعيت جديد اشغال موضع نمودند. براي تكميل مواضع خود احتياج به يك سري اقدامات  تكنيكي وتاكتيكي بود ودر ضمن منطقه بايد از هر جهت پاكسازي مي‏شد كه در اين راستا چندين نفر مجروح وزخمي شدند و در اين بين سرباز فريدون سميعي به شهادت رسيد. فعاليّت گردان در سال 1365. ادامه دارد...   منبع
  21.   یکی از اختمال ها میتونه این باشه که در سوریه با توان بالا وارد درگیری ها شده و الان تمرکز اش اونجاست
  22.   تو این عکس نوشته تیر اخطار تیر اخطار با شلیک مستقیم خیلی فرق داره
  23.       فنسر کلا قابلیت هوا به هوای زیادی نداره و در این مورد اصلا با فانتوم قابل مقایسه نخواهد بود