Arash

VIP
  • تعداد محتوا

    1,330
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Arash

  1. [quote name='sedmammad' timestamp='1405038455' post='392039'] بنده چیزی تا به حال در این مورد نشنیده ام . اصولا نمونه های ایرانی همونطور که در متن اشاره شده از پیکر بندی نوع B استفاده میکنن که نمونه ی امریکایی و مربوط به پس از انتقال دکتر لیپیش در عملیات " گیره ی کاغذ " هست ( فی الواقع گویی نمونه ی ساخت ایران یه کپی از طرح x -113 هست ) ... در حالی که نمونه های روسی از نوع پیکر بندی A هستند . ..................................... به نظرم اگر طرح قاهر به نتیجه برسه میشه اون رو هم به نوعی از نتایج طرح های دکتر لیپیش به حساب آورد . [/quote] سید جان به این [url="http://www.military.ir/forums/topic/4898-%d8%a7%d9%83%d8%b1%d8%a7%d9%86%d9%88%d9%be%d9%84%d8%a7%d9%86-%d9%87%d9%8a%d9%88%d9%84%d8%a7%d9%8a-%d8%af%d8%b1%d9%8a%d8%a7%d9%8a-%d8%ae%d8%b2%d8%b1/#entry41662"]پست [/url]توجه کنید همین مدل رو شوروی هم داشت که در موقع رو نمایی ایران برای سپاه رسانه های اونطرفی برای تمسخر کار ایران عکس و طرح های قایق پرنده شوروی رو قرار دادند ، من ندارم عکس ها رو وگرنه میگذاشتم ) از لحاظ عکسی و ساختاری کپی هم بودند . ولی ساختاری نمیدونم برای همین پرسیدم
  2. سید جان در مورد قایق های پرنده خودمون که شوروی تو سال های 1960 تولید میکرد هم مطلب بگذار
  3. در «عملیات والفجر ‌٨» وحشت در خلبانان عراقی آنقدر افزایش یافته بود که حتی یکبار،‌ پس از شلیک موشک و اصابت آن به یک هواپیما، خلبان هواپیمای دیگر دشمن به خیال اینکه او هم مورد اصابت قرار خواهد گرفته است، هواپیما را رها کرده و به بیرون پرید. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/10~7.jpg[/IMG][/center] در تاریخ هشت ساله دفاع مقدس، یکی از گسترده‌ترین و موفق‌ترین عملیات‌های این دوران پرحماسه که انعکاس وسیعی نیز در سطح رسانه‌های گروهی جهان داشت،‌ عملیات غرورآفرین والفجر ‌٨ بود که در آن نقش ایمان و توکل به خداوند متعال و استفاده صحیح از تمامی امکانات موجود مؤثر در تعیین سرنوشت عملیات به خوبی نمایان است. حضور نیروهای مخلص بسیجی، پاسدار و ارتشی و فداکاری آنان در این عملیات صحنه‌هایی مانند عبور از رودخانه اروند که نمونه‌ای از آنها است را خلق کرد که در طول تاریخ بی‌نظیر بوده و هست. حضور پررنگ هوانیروز و پدافند هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در صحنه‌های این نبرد، ما را برآن داشت تا در کنار دیگر حماسه‌های نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران اعم از بسیجیان جان برکف، پاسداران غیور و ارتشیان سرافراز، گوشه‌ای از نقش هوانیروز و پدافند هوایی را به تصویر بکشیم. در «عملیات والفجر ‌٨» که به آزادسازی شهر «فاو» عراق منجر شد،به جرأت می‌توان گفت که دستاوردهای نیروهای مسلح ایران،کمر سردمداران عراق و سردار دروغین قادسیه (صدام) و فرماندهان ارشد ارتش عراق را شکست چرا که پیروزی‌های پی در پی رزمندگان اسلام و بازتاب گسترده عملکرد آنها در این عملیات چنان مشهود بود که جای هیچگونه انکار و تکذیب را برای عراق و دشمنان جمهوری اسلامی ایران باقی نگذاشت و به اجبار به آن اعتراف کردند که ‌ایران با تصرف شهر «فاو» وارد مرحله جدیدی از پیروزی‌های خود علیه عراق شده است. در این عملیات، اصل غافلگیری به معنای واقعی کلمه به وسیله رزمندگان ایران اجرا شد به طوری که فرماندهان نیروهای ارتش عراق پس از شنیدن تصرف فاو توسط نیروهای ایرانی بهت زده شده و این خبر برای آنها غیرقابل باور بود چرا که آنها عبور از موانع (مین- سیم خاردار- تله‌های انفجاری) بسیار پیچیده را سخت و نفوذ به خط را غیرقابل اجرا می‌دانستند. یکی از این موانع عبور از اروند بود که عبور از آن بسیار عالی انجام شد. همچنین رعایت اصل تأمین و حفاظت اطلاعات از لحظه آغاز طرح‌ریزی و اجرای عملیات فریب، ‌از دیگر عوامل اساسی پیروزی در عملیات والفجر ‌٨ بود. [b][color=#ff0000]اهداف عملیات:[/color][/b] ‌١-تک در منطقه فاو، رأس البیشه، انهدام دشمن،‌ تصرف و تأمین اسکله‌های البکر و الامیه و تصرف شهر فاو ‌٢- تک در منطقه کوشک و شلمچه بنا به دستور و ادامه تک به منظور تأمین سواحل شرقی اروندرود و تأمین شهر بصره [b][color=#ff0000]منطقه عملیات:[/color][/b] خوزستان (کوشک تا دهانه فاو): ‌١-محور منطقه اروندکنار به سمت شهر فاو ‌٢-عراق محور کوشک به سمت شرق بصره ‌٣-محور شلمچه به سمت مرز سازمان رزم شامل قرارگاه خاتم الانبیاء(ص)، قرارگاه عملیاتی نجف، نوح (ع)، کربلا و یونس(ع)، نیروی زمینی و توپخانه ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بسیج مردمی و یگان‌های توپخانه، هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران،نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران و قرارگاه پدافندهوایی رعد ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/11~6.jpg[/IMG][/center] [b][color=#ff0000]شرح عملیات:[/color][/b] پس از طرح‌ریزی دقیق، شناسائی لازم به وسیله نیروهای شرکت کننده، ‌توجیه و هماهنگی‌های ضروری بین یگان‌های شرکت کننده در عملیات و بررسی تمام اطلاعات به دست آمده از دشمن و همچنین آخرین پیش‌بینی ‌های دقیق جوی،‌عملیات والفجر ‌٨ در ساعت ‌٢٢:30 مورخه ‌٢٠ بهمن ماه سال ‌١٣٦٤ با رمز مقدس «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم و قاتلوا هم حتی لا تکون فتنه» «یا فاطمه الزهرا (س)، یا فاطمه الزهرا (س)، ‌یا فاطمه الزهرا (س)» آغاز شد. رزمندگان اسلام حمله خود را با پشتیبانی آتش توپخانه در محورهای تعیین شده شروع کردند ‌٥٠ گردان توپخانه از ارتش و سپاه (نزدیک ‌١٠٠٠ قبضه توپ) در آتش تهیه شرکت داشت (این آتش تهیه به حدی شدید بود که در طول هشت سال دفاع مقدس بی سابقه بوده است). محور اصلی جاده آبادان- اروند کنار و عبور از رودخانه بزرگ اروند به سمت شهر«فاو» به منظور تصرف آن و ادامه حرکت از جاده «ابوالخصیب» به طرف بصره در نظر گرفته شده بود و دو محور دیگر به منظور اجرای تک پشتیبانی (فریب) در منطقه کوشک و شلمچه در شرق بصره طراحی شده بود. نیروهای سپاه پاسداران برای اجرای عملیات در تک اصلی و تصرف شهر فاو و ادامه عملیات به سمت بصره انتخاب شده بودند و در دو محور تک پشتیبانی از نیروی زمینی ارتش استفاده شد. در ساعات اولیه حمله و در تک اصلی، نیروهای غواص و قایق سوار خط شکن، با دلاوری و شجاعتی بی‌نظیر از اروندرود عبور کرده و در ساحل غربی هجوم خود را به مواضع پدافندی دشمن شروع کردند و ضمن درگیری با نیروهای دشمن، تیم‌های تخصصی مشغول بازکردن معبرها از میان موانع انبوه (مین- سیم خاردار- رادار- تله‌های انفجاری) به منظور ورود نیروهای بعدی به منطقه شدند. پس از عبور شبانه نیروها از رودخانه و روشن شدن هوا، ‌عملیات وارد مرحله تازه‌ای شد و برای ادامه کار نیروهای خط شکن با پشتیبانی آتش، نیروهای تقویتی و از همه مهمتر تجهیزات سنگین مانند توپ‌های ‌١٠٦، توپ‌های پدافندی،‌ سکوهای پرتاب موشک و . . . در نطر گرفته شد. بنابراین بالگردهای هوانیروز ترابری نیروها و انتقال تجهیزات سنگین از اروندرود به منطقه فاو را شروع کرده و همزمان تیم‌های آتش (بالگردهای کبرا) نیروهای دشمن را که سرسختانه مقاومت می‌کردند‌ در هم می‌کوبیدند. لازم به ذکر است در روزهای اول که هنوز پلی بر روی رودخانه اروند ساخته نشده بود کلیه تجهیزات سنگین، مهمات و نیروها، ‌به وسیله بالگردهای هوانیروز به آن طرف رودخانه منتقل می‌شد. در همان چند ساعت اول دشمن طوری غافلگیر شده بود که یکی از فرماندهان عراقی، وضعیت نبرد را به رده بالاتر چنین گزارش می‌دهد: «دشمن (ایران) مانند سیل به وسیله قایق و بالگرد نیرو پیاده می‌کند و بازمی‌گردد. اگر چاره‌ای نکنید، می‌روند ام القصر را هم می‌گیرند. وضعیت ما بسیار بد است». تاکتیک هوانیروز در عملیات والفجر ‌٨ طوری بود که بالگردهای کبرا به سه تیم آتش تقسیم شده بودند. همیشه یک تیم در پرواز و درگیری مستقیم با دشمن، یک تیم در حال بازگشت از منطقه عملیات جهت بارگیری مجدد مهمات و یک تیم در حال رفت به سمت منطقه و اجرای آتش بر روی دشمن بود. این تیم‌ها با استفاده از انواع راکت، موشک «تاو»،‌ موشک «ماوریک» و توپ‌های ‌٢٠ میلیمتری آنچنان آتشی در منطقه عملیات بر روی دشمن گشودند که فرصت هرگونه حرکتی را از دشمن گرفته و هر پاتک عراق در همان آغاز با شکست قطعی روبرو می‌گشت. دشمن فکر نمی‌کرد نیروهای ایرانی،‌از منطقه فاو، عملیات والفجر ‌٨ را با آن سطح بالا شروع کنند و حتی تا چند ساعت اول فرماندهان ارتش عراق گمان می‌کردند که تک اصلی از منطقه هورالهویزه انجام خواهد شد و حمله به فاو،‌ حمله فریبنده و ایذایی نیروهای ایرانی است. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/12~4.jpg[/IMG][/center] در نهایت با مطلع شدن دشمن از منطقه اصلی عملیات و تصرف شهر فاو به وسیله رزمندگان ایرانی، نیروهای ارتش عراق درصدد مقابله با نیروهای اسلام برآمده و ‌اقدام به اجرای پاتک‌های شدید کردند که با آتش انبوه دلاوران هوانیروز،‌ نیروی هوایی و رزمندگان هر بار با شکست مواجه می‌شدند. در نهایت، فرماندهان عراق به فکر استفاده از قوی‌ترین نیروهای خود یعنی لشکر گارد ریاست جمهوری افتادند و آنها را وارد نبرد کردند. ارتش بعثی در محور جاده کارخانه نمک در یک منطقه مانوری بسیار کوچک یک تیپ را گسترش داده و روزانه ده‌ها پاتک سنگین را با کمک مدرن‌ترین تانک‌های زرهی و زبده‌ترین نیروهای رزمی همراه با پشتیبانی نیروی هوایی و بالگردهای رزمی در سطح وسیع انجام می‌داد که هر بار توسط رزمندگان اسلام در هم شکسته می‌شد. در نهایت، دشمن ‌سرخورده و ناامید از کلیه راه‌ها و شگردهای رزمی خود در مقابله با نیروهای ایران تنها راه باقی مانده در ضربه زدن به رزمندگان اسلام را بمباران شیمیایی به وسیله هواپیماهای جنگنده خود دید لذا با بهره‌گیری از نیروی هوایی خود اقدام به بمباران شیمیایی منطقه کرد. از آنجا که فاصله درگیری بین یگان‌های دشمن و خودی بسیار نزدیک بود، در این بمباران‌ها بسیاری از نیروهای دشمن بعثی نیز آسیب می‌دیده و گاهی به هلاکت می‌رسیدند. از نکات دیگر این عملیات بهره‌گیری عراق از نیروی هوایی خود با انواع هواپیماهای شکاری و بمب‌افکن در سطح بسیار گسترده و با تمام توان بود. از سوی دیگر در مقابل آنها،‌پدافندهوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران تحت کنترل «قرارگاه رعد» به فرماندهی «شهید سرلشکر عباس بابائی» چنان ضرباتی به هواپیماهای دشمن وارد کرد که نیروی هوایی عراق تا مدت‌ها پس از عملیات فاو، توان عملیاتی خود را از دست داده بود. پدافند رعد به فرماندهی سرلشکر شهید ستاری و هواپیماهای جنگنده ارتش جمهوری اسلامی ایران روزانه به طور میانگین سه تا چهار فروند هواپیمای جنگنده عراق را ساقط می‌کردند که تا پایان عملیات آمار هواپیماها و بالگردهای ساقط شده به وسیله پدافند رعد و جنگنده‌های نیروی هوایی و هوانیروز به ‌٧٠ فروند هواپیما و ‌١٠ فروند بالگرد رسید که از این تعداد یک فروند «هواپیمای شکاری میگ» و پنج فروند بالگرد به وسیله هوانیروز ساقط شد. پیدایش چنین وضعیتی،‌ رعب و وحشت زیادی را در دل خلبانان عراقی ایجاد کرد به گونه ای که وقتی وارد آسمان منطقه می‌شدند‌ برخی از آنها تنها در صدد خالی کردن بمب‌ها و مهمات خود در بیابان و فرار از تیررس ضد هوایی و موشک‌های زمین به هوا بودند [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/13~1.jpg[/IMG][/center] این وحشت آنقدر افزایش یافته بود که حتی یکبار،‌ پس از شلیک موشک و اصابت آن به یک هواپیما، خلبان هواپیمای دیگر دشمن به خیال اینکه او هم مورد اصابت قرار خواهد گرفته هواپیما را رها کرده و به بیرون پرید. پدافند هوایی با اختصاص انواع سامانه‌های دفاعی از جمله توپ‌های ضدهوایی، سکوی پرتاب موشک و تجهیزات راداری نقش بارزی را در دفع حملات هوایی در صحنه عملیات داشت. پرسنل قرارگاه پدافند هوایی رعد با پوشش کامل منطقه عملیاتی و هدف قرار دادن هواپیماهای دشمن بعثی موازنه درگیری هوایی را برهم زده و خیال رزمندگان را از سوی آسمان راحت کردند. یکی از خصوصیات بارز این عملیات رعایت اصل غافلگیری در آن از طرف نیروهای ایرانی بود به صورتی که تا شب عملیات بیشتر نیروهای خودی نیز از زمان آغاز عملیات بی‌اطلاع بودند. سرهنگ حسین وکیلی (یکی از خلبانان کبرا) می‌گوید: قبل از آغاز عملیات، خلبانان از راه زمین و با حضور در دیدگاه‌ها،‌ مناطق عملیاتی (فاو) را شناسایی و محورهای پروازی را مشخص کردند و در یکی از این شناسایی‌ها که با حضور برادر رحیم صفوی( سرلشکر رحیم صفوی) انجام می‌گرفت،‌پس از بازدید از منطقه عملیاتی جهت توجیه نقشه به سوله‌ای وارد شدیم و پس از توجیه کامل، زمانی که از آن محل بیرون آمدیم، تقریباً هوا تاریک شده بود و در این لحظه، ‌برادر رحیم صفوی من را آهسته صدا کرده و گفت که وقتی به مقر هوانیروز رسیدید به سرهنگ محمد انصاری (فرمانده پایگاه) بگو که خلبانان کبرا فردا صبح جهت مقابله با پاتک‌های دشمن آماده باشند. ما که فکر می کردیم این عملیات حداقل در چند روز آینده انجام گیرد از این خبر بسیار شوکه و مجبور شدیم آن شب به کمک پرسنل فنی برویم و تا صبح بالگردهای کبرا را مهمات‌گیری کنیم تا اول صبح آنها آماده پرواز باشند. با روشنایی صبح تیم‌های آتش هوانیروز وارد صحنه عملیات شده و به کمک نیروهای زمینی شتافته و با هدف قرار دادن تانک‌های دشمن، پاتک‌های سنگین آنها را متوقف می‌کردند. خلبانان کبرا در طول عملیات با حضور در بالای سر نیروهای رزمنده ضمن تقویت روحیه آنها نقش بسزایی را در توقف و انهدام نیروهای دشمن داشتند. نبرد با تانک‌های گارد ریاست جمهوری عراق و در اطراف کارخانه نمک که با هدایت شخص صدام انجام می‌گرفت واقعاً نبردی نفس‌گیر و در جلوگیری از پیشروی دشمن بسیار مؤثر بود. استفاده از موشک‌های ماوریک که توسط بالگردهای کبرا شلیک می‌شدند،‌ یکی دیگر از نکات بارز هوانیروز در این عملیات بود. خلبانان کبرا بارها با شلیک این موشک به اهداف و مراکز تجمع نیروهای دشمن در مسیر جاده فاو تا دریاچه نمک باعث انهدام و سردرگمی دشمن و سهولت در امر پیشروی نیروهای خودی می‌شدند. از طرفی، دشمن با استقرار شناورهای خود در آب‌های خورعبدالله و متکی به جزیره بوبیان کویت سعی می‌کرد همواره جناح غربی نیروهای اسلام را مورد تهدید قرار دهد و با شلیک از راه دور ضرباتی را به نیروهای ایرانی وارد کند لذا یکی از مأموریت‌های هوانیروز مقابله با این شناورها بود که به محض رؤیت آنها بالگردهای کبرا با پرواز بر روی آب‌های خورعبدالله با شلیک‌های خود، آنها را هدف قرار می‌دادند. سرهنگ بازنشسته خلبان «اژدر نظری» نیز در این رابطه می‌گوید: سه روز متوالی گوش به زنگ و منتظر فرصت بودیم تا اینکه در روز چهارم هیکل غول آسای شناور بزرگی را در اطراف جزیره بوبیان مشاهده کردیم و با پرواز به سمت آن و شلیک یک موشک ماوریک، ‌پس از چند ثانیه کوهی از آتش و دود و آب و تکه‌های شناور به آسمان پرتاب شد و دنبال آن انفجارهای پی در پی و شدیدی به گوش رسید. از مواردی که پرواز بالگردهای ‌٢١٤ را با مشکل مواجه ساخته بود «اسلینگ» و حمل تجهیزات به صورت بار خارجی بود زیرا حجم زیاد بعضی از این تجهیزات مثل (جیپ و تفنگ ‌١٠٦ مربوطه) باعث بر هم خوردن تعادل بالگرد در حین پرواز می‌شد و چنانچه پرواز دقیقی انجام نمی‌گرفت سقوط بالگرد حتمی بود.‌ [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/14~1.jpg[/IMG][/center] آتش سنگین توپخانه و حضور هواپیماهای دشمن در این لحظات هم مزید بر علت شده و کار را برای خلبانان مشکل می‌ساخت اما حضور مسئولان به ویژه فرمانده گردان بالگردهای ‌٢١٤ (امیر سرتیپ دوم بازنشسته خلبان علیرضا فیروزان) در بین خلبانان جمعی خود و پرواز با آنها در این لحظات حساس باعث تقویت روحیه و افزایش جسارت آنها برای انجام این پروازهای سخت شده بود ‌به صورتی که آنها بدون هیچ مشکلی به خوبی این تجهیزات را اسلینگ و در منطقه فاو پیاده می‌کردند. از دیگر اتفاقات مهم این عملیات سقوط یک فروند هواپیمای جنگی دشمن توسط خلبانان هوانیروز بود هرچند بالگرد کبرا با توجه به مأموریتی که برای این وسیله تعریف شده نباید با هواپیماهای جنگی به مقابله بپردازد ولی در ارتش جمهوری اسلامی ایران،‌ هدایت این وسیله در طول هشت سال دفاع مقدس را خلبانانی بر عهده داشتند که خیلی از معیارها و معادلات جهانی پرواز را بر هم زده بودند و با شهامت و جسارتی که از خود نشان می‌دادند هیچ سلاحی حتی هواپیماهای جنگی دشمن در منطقه از خشم آنها در امان نبود. سرهنگ بازنشسته خلبان جهانگیر کاووسی می‌گوید: من در این عملیات افسر رابط و در کنار دریاچه نمک بودم و صحنه هدف قرار گرفتن و سرنگونی آن هواپیما را به اتفاق درجه دار مخابراتم از روی زمین کاملاً مشاهده می‌کردم. در آن لحظه نیروهای دیگر هم شاهد این اتفاق بودند. هواپیما بوسیله آتش پرحجم سه فروند بالگرد کبرای هوانیروز که در حال عملیات بودند مورد اصابت قرار گرفته و سرنگون شد. در آن عملیات من شاهد سرنگونی دو فروند از بالگردهای عراق هم بودم. انجام ‌٣٩٣٨ ساعت پرواز و هلی‌برن ‌١٦٢٤ نفر از نیروهای خودی به منطقه و تخلیه ‌٢٠٣٨ نفر مجروح از سراسر منطقه به پشت جبهه و حمل ‌٣٣٠ تن از تجهیزات سبک و سنگین از فعالیت‌های هوانیروز در این عملیات بوده است. هوانیروز با مصرف ‌٦٧ فروند موشک ضد تانک تاو، چهار فروند موشک سنگین ماوریک،‌٨٤١ تیر راکت و ‌٥٢٨٠ گلوله توپ ‌٢٠ میلیمتری به وسیله بالگردهای شکاری کبرا تعداد زیادی از تانک‌ها، نفربرها، خودروها،‌ سایت‌های موشکی و نفرات ارتش عراق مورد هدف قرار داد و خسارت و تلفات جبران‌ناپذیری بر دشمن وارد آورد. در این عملیات دو نفر از خلبانان کبرا به نام های (سرلشکرحسین راستگو و سرلشکر محمد شفیعی هدف) مورد اصابت گلوله مستقیم دشمن قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت رسیدند. تعداد ‌١٥ نفر نیز با نثار جان خود در این عملیات به درجه جانبازی نائل شدند. بازتاب «عملیات والفجر ‌٨» در رسانه‌های جهانی: بازتاب عملیات نیروهای مسلح ایران و پیروزی‌های چشمگیر آنها در منطقه وسیع خاک عراق (فاو) برای هیچ یک از کشورهای متخاصم با جمهوری اسلامی ایران به خصوص ابرقدرت‌ها و به ویژه آمریکا قابل قبول نبود، به طوری که آمریکا و دیگر اقمارش از این پیروزی درخشان به هراس افتادند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/15~0.jpg[/IMG][/center] از سویی، اسناد و مدارک این پیرزی آنچنان انکارناپذیر بود که تحت هیچ شرایطی قادر به کتمان آن نبودند و به خاطر اینکه از قافله عقب نمانند پیروزی‌های ایران را در منطقة فاو تأیید کردند و خبر آن را سر تیتر روزنامه و مهمترین عنوان خبری رسانه‌ها و شبکه‌های رادیو و تلویزیونی خود قرار دادند. [color=#0000ff]رادیو بی بی سی: ‌١/١٢/١٣٦٤[/color] «ایران به خوبی در زمین از عهده نیروهای عراق برآمد و با تصرف این همه از اراضی عراق،‌ ضربه ای تحقیر آمیز به عراق وارد کرده است». [color=#0000ff]خبرگزاری آسیوشیتدپرس: ‌٢٢/١١/١٣٦٤[/color] تنها یک نبرد تن به تن می‌تواند ایرانی‌ها را از منطقه فاو خارج کند. تانک‌ها در نخلستان‌ها قادر به فعالیت نیستند و نیروهای هوایی عراق نیز نمی‌توانند نیروهای استتار شده ایرانی را در منطقه شناسایی کنند و بیرون راندن آنها کار بسیار دشواری است. [color=#0000ff]رادیو آمریکا: ‌٣٠/١١/١٣٦٤[/color] تحلیلگران نظامی غرب معتقدند که ایران برای عبور از شط العرب (اروندرود)، نیاز به داشتن تجهیزات کافی داشتند و متعجب از این موضوع هستند که چگونه با اندک تجهیزات قدیمی توانستند از این آبراه عبور کرده و به مواضع عراقی‌ها دست یابند. [color=#0000ff]خبرگزاری فرانسه:[/color] استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی در جنگ فاو نشانه موفقیت نیروهای ایرانی است. [color=#0000ff]روزنامه حریت ترکیه:[/color] رسیدن ایران به سواحل غربی اروندرود، کابوس کویت و دیگر حکومت‌های خلیج فارس است. [color=#0000ff]رادیو و تلویزیون سوئد:[/color] عکس ماهواره‌ای از جبهه‌ها حاکی از تسلط ایران بر فاو است. دست یافتن ایران به فاو باختی سیاسی برای عراق و (ناچاری او در) استفاده از سلاح‌های شیمیایی است. از همه مهمتر، تأیید پیروزی رزمندگان ایران در تصرف منطقه فاو به وسیله صدام رییس جمهور وقت عراق و پذیرفتن شکست نیروهای ارتش عراق در عملیات والفجر ‌٨ از جانب وی بود. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/16~0.jpg[/IMG][/center] برابر نامه‌ای که توسط خبرگزاری آلمان غربی در مورخه ‌٨/١١/١٣٦٤ افشا شد،‌ صدام در بازدید از جبهه فاو و مشاهده پیروزی‌های درخشان رزمندگان اسلام در بازگشت به بغداد طی نامه‌ای به نیروهای گارد ریاست جمهوری که مورد اعتمادترین نیروهای او بودند با لحنی حزن آمیز به موفقیت و پیروزی‌های ایران اعتراف کرد و اینگونه نوشت: «ایرانی‌ها با عبور از روی سینه و پهلوی شما‌، خاک ما را اشغال کردند.» سرانجام، این عملیات غرورآفرین پس از هفت روز تلاش اصلی و تصرف فاو پایان یافت ولی ادامه عملیات و دفع پاتک‌های مکرر عراق تا ‌٧٨ روز ادامه داشت و سلحشوران هوانیروز در طول این زمان در منطقه حضور فعال داشتند. [b][color=#ff0000]نتیجه عملیات:[/color][/b] ‌١-30 کیلومتر از خاک میهن اسلامی و حدود ‌٧٧٠ کیلومتر از خاک عراق آزاد و ارتباط عراق با آب های آزاد قطع شد. ‌٢-شهر فاو آزاد شد و اسکله‌های فاو به تصرف درآمدند و نیروهای ایرانی در ‌٢٠ کیلومتری بندر ام‌القصر مستقر شدند. ‌٣-تلفات انسانی ارتش عراق بالغ بر ‌١٧٠٠٠ کشته و ‌٢٥٠٠٠ زخمی می‌شد. ‌٤-ضایعات هوایی عراق شامل ‌٧٠ فروند هواپیما و ‌١٠ فروند بالگرد. ‌٥-400 دستگاه تانک، ‌٢٠٠ دستگاه نفربر،‌‌٢٠٠ موضع توپخانه و ‌٥٠٠ خودرو منهدم شد. ‌٦-80 دستگاه تانک، ‌٤٠ دستگاه نفربر، ‌١٩٠ قبضه توپ و تعداد زیادی خودرو به غنیمت گرفته شدند. ‌٧-یک فروند ناوچه مورد هدف قرار گرفت و منهدم شد. [color=#ff0000][b]تعداد بالگردهای شرکت کننده هوانیروز:[/b][/color] بالگرد کبرا: ‌٢٢ فروند بالگرد ‌٢١٤: ‌٤١ فروند بالگرد شنوک: ‌١٠ فروند بالگرد ‌٢٠٦: چهار فروند بالگرد ‌٢٠٥: سه فروند تعداد بالگردهای شرکت کننده در عملیات والفجر ‌٨ در مجموع ‌٨٠ فروند. پایگاه‌های شرکت کننده:پایگاه پشتیبانی عمومی اصفهان،پایگاه مسجد سلیمان،پایگاه کرمانف، پایگاه تهران. ساعت پرواز انجام شده: ‌٣٩٣٨ ساعت. تعداد مجروحین حمل شده: ‌٢٠٣٨ نفر تعداد نیروهای رزمنده ترابری شده در قالب هلی برن: ‌١٦٢٤ نفر مقدار بار (مهمات و تدارکات) مورد نیاز حمل شده: ‌٣٣٠ تن [color=#ff0000]یگانهای شرکت کننده از قرارگاه پدافند هوایی رعد ارتش جمهوری اسلامی ایران:[/color] سه سایت موشک هاگ از بوشهر ، امیدیه،دزفول. پنجاه عدد جنگ‌افزار توپ ‌٢٣ میلیمتری. پنجاه عدد جنگ افزار توپ ‌٣٥ میلیمتری. گروه‌های پدافندی تهران،اصفهان، اهواز، تبریز. یگان‌های سامانه اسکایگارد برای دفاع سطحی مناطق آسیب پذیر. پوشش راداری توسط رادار بندر حضرت امام (ره). تعداد پرسنل درگیر در انجام عملیات ‌٥٠٠٠ نفر. [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/824-%D9%86%D9%82%D8%B4-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%8A%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%85%D9%84%D9%8A%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AC%D8%B1-8-%D9%81%D8%AA%D8%AD-%D9%81%D8%A7%D9%88/"]منبع[/url]
  4. [color=#ff0000][b]بازخوانی عملیات والفجر ۸ در گفتگو با خلبانان هوانیروز[/b][/color] [color=#0000ff]فتح ناممکن‌ها با شکار ناممکن‌[/color] [color=#0000ff]ایرج فتح‌اللهی:[/color] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/01~28.jpg[/IMG][/center] صدام آنقدر خیالش از سمت اروند و جزیره فاو آسوده بود که شاید هیچگاه در خواب هم یورش پیروزمندانه سپاه اسلا‌م را از این منطقه استراتژیک باور نداشت. اما وارثان انقلا‌ب حسینی که مرگ برایشان رهیدن از زندان تن و عالم خاکی و آغازی است بر زندگی در جوار رحمت الهی، سبکبال بارقه‌های امید و روزنه‌های فتح را رصد کردند و از سال‌ها پیش از والفجر ۸، تمهیدات لا‌زم برای دل زدن به آب و حضور مقتدرانه در فاو را پیش‌بینی کردند و سرانجام حماسه والفجر ۸ را در دهه پایانی بهمن سال ۶۴ را ثبت در تاریخ کردند. به همین بهانه با سرتیپ دوم بازنشسته ستاد، خلبان محمد طاعتی، مسئول عملیات هوانیروز ارتش در عملیات والفجر ۸ و خلبان اسماعیل صحتی از خلبانان جانباز این عملیات به گفت‌وگو نشستیم. ‌ *** سرتیپ دوم بازنشسته ستاد، خلبان محمد طاعتی ۶۲ ساله و متولد سراب است. دانشکده افسری را در سال ۴۹ به پایان رسانده و به هوانیروز ملحق شده‌است. در سال ۵۱ دوره‌های خلبانی در آمریکا و در سال ۵۴ هم دوره استاد خلبانی را باموفقیت سپری کرده است. از سال ۵۸ در پایان دادن به غائله کردستان حضور داشته و در عملیات پیروزمندانه والفجر۸ مسئول عملیات هوانیروز بوده و پس از پایان جنگ هم رئیس دانشکده علوم و فنون هلیکوپتری در دانشگاه افسری بوده‌است. [color=#008000]نظر شما در خصوص اهداف تعیین شده در عملیات والفجر ۸ چیست؟[/color] عاملی که موجب شد طراحان نظامی در انتخاب منطقه فاو برای عملیات دقت بیشتری به عمل آورند، این بود که هیچ یک از عملیات‌های انجام شده پس از فتح خرمشهر دارای نتایجی نبود که قادر باشد برتری تعیین‌کننده‌ای را نصیب ایران کند. از این رو، لا‌زم بود حرکت جدیدی در صحنه جنگ انجام شود که با آنچه از اول جنگ تا آن زمان به وقوع پیوسته بود، متفاوت باشد و فرماندهان نظامی عراق نیز از پیش‌بینی آن ناتوان باشند. این حرکت، عبور از رودخانه عریضی همچون اروند و تسخیر منطقه مهم بود. ‌ به لحاظ موقعیت جغرافیایی شمال خلیج فارس و منطقه فاو، عملیات والفجر ۸ از اهداف سیاسی – نظامی ویژه‌ای برخوردار بود. هدف اول انهدام توان رزمی ارتش عراق بود که به وسیله این عملیات باید ارتش عراق مستاصل شده و در این شبه جزیره منهدم می‌شد. هدف دوم این بود که صدور نفت عراق به صورت صد در صد قطع شود. [color=#008000]‌ به منظور فلج کردن اقتصاد عراق؟[/color] بله. اقتصاد عراق با فتح فاو کاملا‌ فلج می‌شد. بعد تصرف خورعبدالله که محل تردد کشتی‌های جنگی عراقی بود خیلی مهم بود، چون کشتی‌های جنگی عراقی‌ها از پایگاه موشکی ام‌القصر کنار اسکله و پهلو می‌گرفتند و از آنجا کشتی‌های ایرانی را هدف قرار می‌دادند.تصرف خورعبدالله تردد عراق به سمت دریا را به طور کامل از بین می‌برد و نیروی دریایی عراق کاملا‌ فلج می‌شد. هدف دیگر این بود که از این طریق خودمان را به مرزهای کشور کویت نزدیک می‌کردیم. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/02~29.jpg[/IMG][/center] [color=#008000]درحقیقت شما به انتخاب صحیح هدف تاکید دارید؟[/color] بله. در جنگ انتخاب هدف، از مهم‌ترین بخش در طراحی عملیات است. هدف عملیات والفجر ۸ به خوبی پیش‌بینی شده بود. عراق فکر می‌کرد که رودخانه اروند غیرقابل عبور است و می‌تواند از آن به عنوان یک دژ مستحکم و غیرقابل نفوذ بهره‌مند باشد. در طول سال‌های جنگ از ۵۹ تا ۶۴ هم عملیات و فعالیت خاصی در آن منطقه انجام نشده بود. لذا طراحان عملیات و نیروهای سپاه چنین می‌پنداشتند که اگر بشود نیروهایمان را به همراه تجهیزات سنگین و نیمه سنگین از اروند عبور دهیم و فاو راتصرف کنیم و در برابر پاتک‌های زرهی عراق توسط گروه‌های ضد زره یا هلیکوپترها مقاومت کنیم، می‌توان گفت که یک غافلگیری حساب شده به عراق تحمیل کرده‌ایم. [color=#008000]وظایف هوانیروز در این عملیات چه مواردی تعیین شده بود؟[/color] از آغاز عملیات والفجر ۸، هوانیروز چند وظیفه سنگین عهده‌دار شد. از جمله انتقال نیرو و انتقال تجهیزات سنگین به آن سوی اروند، تخلیه سریع نیروهای زخمی و مقابله با پاتک عراقی‌ها توسط هلیکوپترهای کبرا از جمله این وظایف بود. لذا در اوایل بهمن ستاد هوانیروز در منطقه مستقر شد و فرمانده قرارگاه هوانیروز با قرارگاه سپاه و ارتش هماهنگ می‌شد.علی‌رغم عملیات‌های گذشته که شواهد و قرائن از زودهنگام بودن عملیات حکایت می‌کرد، این عملیات با تدابیر انجام شده در محیط حفاظت پردقت اطلا‌عات در حال تحقق بود. تاکید شده بود که عملیات در نهایت حفاظت طراحی وانجام شود و عملیات‌های ایذائی صورت گیرد تا عراقی‌ها غافل شوند. رعایت حفاظت در این عملیات به خوبی انجام می‌شد. به گونه‌ای که حتی خود ما هم مطلع نبودیم که منطقه جنوبی مورد نظر، فاو است. در آن دوره برای آمادگی هوانیروز در همراهی و پشتیبانی از عملیات به ۳ پایگاه پیش آگهی دادیم که از سه محور شمالی، میانی و جنوبی باید پشتیبانی کنند و چون تاکید طراحان عملیات بر این بود که هوانیروز در محور جنوبی بیشتر پشتیبانی کند، لذا با تدبیر فرماندهی هوانیروز، گروه پشتیبانی عمومی اصفهان را با سه گردان در پشتیبانی محور عملیاتی جنوبی قرار دادیم. یک گردان شنوک، یک گردان تک و یک گردان هجومی و در محور شمالی گروه کرمان را با دو گردان در پشتیبانی قرار دادیم و گروه مسجد سلیمان را در پشتیبانی محور میانی قرار دادیم. ستاد هوانیروز نیز در دارخوین مستقر بود. آمادگی‌های مورد نیاز از جمله شناسایی‌ها و توجیه تا بیستم بهمن انجام شد. ادامه داشت. عراق هم در محورهای شمالی ومیانی فعالیت‌های چشم‌گیری در زمینه عکاسی و کارهای اطلا‌عاتی داشت. تا اینکه در روز بیستم بهمن ماه، سردار صفوی که آن روزها برادر صفوی خطاب می‌شد، در ستاد هوانیروز به من زنگ زد و خواست که افسران عملیات و خلبان‌های ارشد هر پایگاه را جمع کنیم و برای توجیه به منطقه برویم.در استتار کامل حدود ساعت ۳۰/۲۱ در زیر باران و طی کردن جاده گل‌آلود به محل مورد نظر رسیدیم. برادر صفوی شروع به توجیه عملیات کرد و گفت که می‌خواهیم جزیره فاو را بگیریم و شما باید توسط هلیکوپترهای کبرا کمک کنید و پشتیبانی نزدیک آتش بکنید و توپ‌های ۱۰۶ میلی متری را چون ضد تانک هستند، با خودروهایشان و خودروهای مخابراتی به منطقه حمل کنید و خودروهای سنگین ونیمه سنگین هم به صورت بار خارجی به منطقه منتقل شود. چون پل رود اروند هم هنوز آماده نشده بود باید کار پشتیبانی و جا به جایی را هوانیروز انجام می‌داد. نکته جالب در سخنان برادر رحیم این بود که چرا ایشان این قدر مطالب را واضح بیان می‌کند. وقتی در حال برگشت بودیم دیدیم که آتش تهیه آغاز شده بود و متوجه شدیم که عملیات شروع شده بود. آتش تهیه توسط توپخانه ارتش از خاک خودی انجام می‌شد که به واقع بسیار انبوه و بی‌نظیر بود. ‌ از همان شب گروه‌ها به وظایفشان مشغول شدند و گروه پشتیبانی هم به صورت مستقل پشتیبانی می‌کرد. و گروه دیگر هم در محورهای شمالی ومیانی کوشک، بصره و شلمچه به طرف مرز را پشتیبانی می‌کردند. روز اول نیروهای سپاه از رودخانه که هنوز پل دایر نشده بود گذشتند و ما وظیفه داشتیم که نیروهای کمکی به آنها برسانیم. عراق با این باور که رودخانه اروند غیرقابل عبور است غافلگیر شده بود و پس از این بود که تازه ستاد صدام باور کرده بود که این عملیات از این منطقه انجام شده است. ‌ [color=#008000]حجم فعالیت‌های عمده هوانیروز در آغاز عملیات چه بود؟[/color] در روز اول بیشتر انتقال ادواتی که در مقابله با ادوات زرهی کاربرد دارد، از جمله تفنگ ۱۰۶ میلی متری، با خودرو یا خودروهای مخابرات وفرماندهان از طریق بار خارجی به منطقه اعزام کردیم. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/03~26.jpg[/IMG][/center] [color=#008000]در این عملیات با توجه به گستردگی قابل توجه آن هوانیروز ارتش چه ضایعاتی را متحمل شد؟[/color] در این عملیات ضایعات ما هم قابل توجه بود. از جمله ۲۵ هلیکوپتر که گلوله خورده بود و بازسازی شدند. متاسفانه ۲ فروند هلیکوپتر هوانیروز هم منهدم شدند که خلبانان یک هلیکوپتر، شهید شدند. ۳ نفر از خلبانانمان هم دچار عارضه شیمیایی شدند. ۲ خلبان هم مجروح شدند از جمله خلبان صحتی که یکی ازشگفتی‌های جنگ را در این عملیات رقم زد و توانست با شلیک‌های هلیکوپتر کبرا یک میگ عراقی را سرنگون کند.پس از گذشت ۷ روز نیروها به اهداف پیش‌بینی شده رسیدند و پل زده شده بود، ‌بیمارستان‌های امام سجاد(ع) و الزهرا(س) هم کاملا‌ فعال شد و در محور شمالی هم یگان‌ها تثبیت شدند و عملیات از نظر ما به پایان رسید. تعدادی هلی کوپتر برای پشتیبانی در اختیار سپاه قرار دادیم و باقی هلیکوپترها را از محورهای مختلف برای بازسازی بازگرداندیم. در این عملیات حدود ۴۰۰۰ ساعت پرواز توسط هلی کوپترها انجام شد که در نوع خود بی‌سابقه است. با توجه به توان محدود نظامی ایران در آن دوره و سیل تسلیحات پایان‌ناپذیر کشورهای غربی و شرقی به رژیم بعث عراق، قاعدتا باید ایران از ابتکار و خلا‌قیت بهره می‌برد تا بتواند چنین عملیاتی را اجرا کند. لطفا از این منظر هم عملیات والفجر ۸ را شرح دهید. کل این عملیات یک ابتکار بزرگ بود و از همین رو به غافلگیری نهایی دشمن انجامید. اما در بحث هوانیروز هم ما هلیکوپترهایمان را به واقع با چنگ و دندان حفظ کردیم. آن قدر به بقای این وسایل سازمانی اعتقاد داشتیم که وقتی یکی از آنها آسیب‌می‌دید، گویا بخشی از پیکر ما آسیب می‌دید و از بین می‌رفت. لذا طرح تفرقه را به خوبی در این عملیات اجرا کردیم. یعنی هر گروه مدتی در جایی مستقر می‌شد و بلا‌فاصله تغییر موضع می‌داد. در این عملیات به ما اطلا‌ع دادند که عراق تصمیم دارد به منطقه دارخوین حمله کند. با سرعت طرح تفرقه را انجام دادیم و شاید کمتر از ۱۰ دقیقه بعد این منطقه توسط هواپیماهای دشمن بمباران شد. با چنین تمهیداتی به جز یکی دو مورد، در سایر موارد تلفات جدی نداشتیم که از همان یکی دو مورد هم تجربیات خوبی در جنگ کسب کردیم. همچنین در بسیاری از مناطق، به خصوص در جنوب خلبان‌هایمان در هلیکوپتر آماده‌باش می‌ماندند تا به محض اطلا‌ع محل استقرار خود را تغییر دهند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/04~22.jpg[/IMG][/center] [color=#008000]شما در چه سالی بازنشسته شده‌اید؟ در این مدت به چه فعالیت‌هایی مشغول بوده و هستید؟[/color] در سال ۷۶ بازنشسته شدم. در دانشگاه امام حسین(ع) و دانشکده فرماندهی ستاد تدریس می‌کردم و در ستاد مشترک نیروهای مسلح نیز مشاور بودم که به علت ملا‌حظات سلا‌متی، قریب به دو سال است که فقط به برخی مطالعات متفرقه و یا نوشتن می‌پردازم. [color=#008000]چگونه می‌توان از توانمندی افراد مجربی چون شما بهره گرفت؟[/color] ما برای رشد و توسعه مثلثی سه ضلعی داریم؛ تجربه به آموزش ورود می‌کند و با آموزش به صنایع نفوذ می‌یابد و صنایع با تکنولوژی به آموزش می‌آید و به یگان‌ها می‌رود و این سه ضلع پیوسته با هم ارتباط می‌یابند. متاسفانه ضلع تجربه در مثلث تولید، تکنولوژی و توسعه یگان‌هایمان قطع است. ‌ یک مثالی بگویم. متاسفانه ما در عملیات بدر و خیبر هلیکوپترهایی داشتیم که فراتر از نقطه هدف پرواز کرده بودند. و در رسیدن به هدف دقیق اشکالا‌تی داشتند. پس از عملیات بدر به این نتیجه رسیدیم که چون در آن دوره ‌GPS به صورت فعلی وجود نداشت به وسیله‌ای احتیاج داریم که وقتی مختصات هدف را می‌دهیم با رسیدن به هدف به ما اعلا‌م کند که به طور صحیح رسیده‌ایم. انگلیس تجهیزاتی به نام داپلر داشت که ما به آنجا رفتیم تا آن را تست کنیم و خریداری کنیم. من در پایگاهی انگلیسی مشغول تست این دستگاه بودم که متوجه شدم در آنجا هنوز از خلبانان جنگ جهانی دوم استفاده می‌کنند. آنجا سیستمی وجود دارد که خلبانانشان را بازنشسته نمی‌کنند. این موضوع سرمایه‌گذاری زیادی نیست واز وجود آنها در صنایع مختلف کمک می‌گیرند. این عدم توجه به توانایی افراد مجرب و خبره موجب می‌شود که متاسفانه ما در کشور می‌بینیم که برخی خلبانانمان در کشورهای دیگر از جمله کشورهای حاشیه خلیج‌فارس حضور می‌یابند و تجربیات خود را در اختیار کشورهای دیگر قرار می‌دهند. خلبان اسماعیل صحتی متولد سال ۱۳۳۵ شهر اهر است. از سال ۱۳۵۳ به ارتش وارد شده و دوره‌های خلبانی واستاد خلبانی را تجربه کرده و خود به آموزش دیگر خلبانان پرداخته است. در عملیات والفجر ۸، ستوان یار بوده و از جمله افتخاراتش انهدام یک فروند هواپیمای میگ توسط هلیکوپتر کبرا می‌باشد. در همین عملیات به افتخار جانبازی نائل شد و یک چشم خود را از دست داد. به جهت فعالیت‌های گسترده و متعددی که در جبهه‌های نور علیه ظلمت داشته حائز ۱۸ سال تشویقی شده‌است. یکی ازافتخاراتی که شما در جنگ به دست آورده‌اید انهدام یک فروند هواپیمای میگ عراقی توسط هلیکوپترتان بوده است. در این مورد توضیح بدهید. تقریبا بعد از گذشت ۵ روز از عملیات مطلع شدیم که یک هلیکوپتر کبرای ایرانی نزدیک جزیره بوبیان در حالت اضطراری فرود آمده‌ و تعمیرکارانمان مشغول تعمیر آن هستند. در این هنگام یک ناو عراقی از این جزیره شروع به شلیک به سوی این هلیکوپتر کرده بود. من و کمکم در حوالی دریاچه نمک عازم ماموریت بودیم که با تقاضای کمک نفرات فنی به سمت آنها رفتیم. از شلیک‌های انجام‌شده‌ ما ۳ موشک به این ناوچه اصابت کرد. در همین حین متوجه شدم که آب رودخانه زیرپایمان به شدت مواج شده و قریب به یک تا دو متر بالا‌ و پایین می‌رود. خلبان کمکی من، آقای صحرایی، خبر داد که ۳ میگ در حال شلیک به سمت ما هستند. از اینجا تعقیب و گریز ما و سه فرند میگ ۲۱ شروع شد. با مانورهای مختلف سعی می‌کردم از تیررس میگ‌ها خود را کنار بکشم و تلا‌ش‌می‌کردم با تکرار این عمل آنها را خسته کنم. میگ‌ها برای ساقط کردن کبرای زمین‌گیر آمده بودند و اصلا‌ انتظار ما را نداشتند. به همین دلیل هم مسلح به موشک نبودند و فقط به راکت مجهز بودند. این کشمکش بین ما ادامه داشت تا اینکه متوجه شدم یکی از میگ‌ها گردش تندی انجام داد و شاخ به شاخ از روبرو شیرجه زد. زودتر از آنکه بتواند در موقعیت پرتاب راکت قرار بگیرد من به سرعت سر مسلسل ۲۰ میلیمتری را به طرفش چرخاندم و رگباری از گلوله به سمتش شلیک کردم. شگفت‌انگیز بود. میگ عراقی دو تا شد و در همین حال از روی سر ما رد شد . خلبان نگون بخت هم به خاطر ارتفاع کم فرصت خروج پیدا نکرد. در همین حین جنگنده دوم هم با پدافند بچه‌های سپاه و بسیج سرنگون شد که خلبانش با خروج اضطراری به اسارت نیروهای خودی درآمد. میگ سوم هم با مشاهده اوضاع فرارکرد. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/05~18.jpg[/IMG][/center] [color=#008000]در این عملیات چگونه مجروح شدید؟[/color] ما در پایگاه بودیم که میگ‌های عراقی حمله کردند. در کنار ضد هوایی بودم که انفجار بمب در چند متری، من را به کناری پرتاب کرد. وقتی بلند شدم، یکی از نیروهایمان را که آسیب دیده بود به سنگر بردم. تازه آن موقع بود که متوجه شدم مجروح شده‌ام. بعد به تهران اعزام شدم و جهت مداوا بستری شدم. این آخرین حضور من در جبهه بود. بعد هم با پیگیری برخی مسئولا‌ن برای مداوا به آلمان اعزام شدم. [color=#008000]در چه سالی بازنشسته شدید؟[/color] بعد از مداواهای مختلف و بهبودی نسبی، چند سال مسئول سازمان ایثارگران هوانیروز شدم و سرانجام در سال ۸۱ بازنشسته شدم. [color=#008000]با تشکر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، اگر در پایان سخنی دارید بفرمایید.[/color] انتظار ما این است که به افرادی که در جنگ حضور پررنگ داشته‌اند بیشتر رسیدگی شود. متاسفانه عده معدودی از آن عزیزان در حال حاضر برای مصاحبه‌ها دعوت می‌شوند. در حالی که ما کسانی را داشته‌ایم که اسمی از آنها بیان نمی‌شود. مثل حاج حسین وکیلی یا شهید نجاریان. به واقع اگر امثال شهید نجاریان نبودند، چه کسی مانع عراقی‌ها در دزفول می‌شد؟ باید از این بزرگواران سال‌های دفاع مقدس یاد شود تا نام و یادشان ستاره درخشان در تاریخ انقلا‌ب باشد.
  5. [center][b]این مقاله، از ترجمه کتاب "الحربالعراقیۀ الایرانیۀ"تألیف "عبدالحلیم ابوغزاله" وزیر دفاع مصر در دوران جنگ عراق و ایران است.[/b][/center] [center][color=#ff0000][b]نقاط قوت و ضعف ایران:[/b][/color][/center] با وجود عدم ثبات سیاسی و نظامی در ایران، این کشور درهنگام ورود به جنگ برتریهایی داشت که عبارت بودند از: -عمق استراتژیک: شهرهای اصلی ایران و بیشتر تأسیسات مهم نفتی در مناطقی دور از مرز با عراق قرارداشتند. - وجود ارتش بزرگی که شاه، پیش از انقلاب آنرا تشکیل داده بود.این ارتش برخی تسلیحات پیشرفته امریکایی و غربی را به همراه انبوهی از تدارکات نظامی در اختیار داشت. در حالی که قابلیت و توانایی رزمی نیروهای نظامی به دلیل تصفیه انقلابی لطمه خورده بود، وجود سلاحهای بسیار در انبارها و وجود کادر آموزش دیده، عامل اصلی در دفاع بود. - وجود نیروی مسلح جدید و رو به رشد و نیمه آموزش دیده از میلشیا که به بسیاری از سازمانهای سری مثل حزبالله وابستگی داشت ووجود سپاه پاسداران انقلاب. این عناصر در حفظ و تأمین انقلاب به موفقیت رسیدند. - شور انقلابی که نظام [امام] خمینی در مردم ایران گستراند، موجب افزایش روحیه نیروهای مسلح گردید.درهمین حال، نیروهای مسلح ایران به ویژه ارتش (نیروهای زمینی، دریایی، هوایی و پدافند هوایی) با نقاط ضعف متعددی روبه رو بودند، مانند: - توقف واردات هرگونه سلاح، مهمات یا قطعات یدکی از اصلیترین منبع خرید سلاح ایران یعنی امریکا. همچنین مرام اسلامی خصمانه وهجومی به ابرقدرتها و دولتهای عربی، سبب انزوای جهانی ایران شد وآنها را به تأییدعراق پیش ازجنگ و درطول جنگ، واداشت. - دخالت مستمر عقیدتی سیاسی در شئون نیروهای مسلح که به ایجاد طبقه جدیدی از رهبران دینی دراین نیروها انجامید.به محض شروع جنگ، دخالتها در تمام سطوح افزایش یافت و باعث بروز خطاهای تاکتیکی و استراتژیکی بسیار گردید. - رقابت دائمی در تمام سطوح بین نیروهای ارتش و سپاه پاسداران انقلاب و آنان که برای نفوذ به دور [امام] خمینی، در حال جنگ قدرت با یکدیگر بودند. - کمبود شدید کادر افسران صف و ستاد که پس از سقوط شاه حدود 12000 تن از آنان برکنار گردیدند. این امر به ضعف در سلسله مراتب فرماندهی و کنترل انجامید. - ضعف سیستم اداری و پشتیبانی که سبب شد تا نیروهای مسلح ایران از بهکارگیری همان میزان تجهیزات و سلاح و قطعات یدکی که داشتند،محروم بمانند. پشتوانه نیروهای ایرانی در این زمینه به گروههایی بود که مأمور جستوجو و ردیابی انبارها و زاغه های سلاحها و تجهیزات و قطعات یدکی داخل آن بودند و به دلیل نبودن شناسنامه های لازم برای این زاغه ها، جستوجوها به شیوه های کور و با دشواریهای بسیار روبه رو شد. - پیش از شروع جنگ (انقلاب)، تکیه نیروهای ایرانی در پشتیبانیهای فنی و بسیاری از امور حیاتی مانند تعمیر و نگهداری، آموزش و طرح و برنامه برای آن و … به بیگانگان بود که با رفتن آنها از ایران پس از شروع انقلاب و سقوط شاه، تأثیرات منفی بسیاری بر قابلیت فنی و رزمی نیروهای مسلح وارد آمد. - پایین آمدن سطح کار حرفه ای در خصوص مهارتهای نظامی پس از فروپاشی دانشکده ها و آموزشگاههای نظامی که شاه ایجاد کرده بود و1جای آن را صرفاً دروس عقیدتی گرفته بود. - افزایش آمار فراریان از خدمت وظیفه که تا قبل از ژولای 1980 (تیرماه 1359 ) به 60 % رسید. البته نظام [امام] خمینی توانست شمار 2بسیاری را جایگزین فراریان کند. - ادامه مشکلات در عرصه امنیت داخلی، به ویژه در خصوص اقلیتهای مختلف و سازمانهای زیرزمینی، معضلات فراوانی را برای نظام و حکومت [امام] خمینی به وجود آورد. [center] [color=#ff0000][b]نقاط قوت و ضعف عراق[/b][/color][/center] عراق نیز همچون ایران دارای نقاط قوت و ضعفی بود که در سیر اقداماتش تأثیر میگذاشت. مهمترین نقاط قوت عراق عبارت بودند از: - ثبات سیاسی و نظامی بهتر نسبت به ایران در دورۀ قبل از جنگ و قرار داشتن نیروهای مسلح عراق در اختیار یک فرد مشخص یعنی صدام حسین. به خلاف آنچه درباره درگیریها و نزاع های داخلی عراق شایع شده بوده، این درگیریها به حد اختلاف داخل ایران نمیرسید. - روابط خوب و مناسب با بقیه همسایگان که از دهه 70 میلادی با توقف تلاشهای براندازانه عراق در حکومتهای منطقه، رو به بهبود گذارده بود. همچنین پیشرفتهایی در زمینه تجارت خارجی عراق با اروپای غربی حاصل شده بود و عراق توانست این روابط را در طول جنگ حفظ کند. - تنوع منابع تأمین اسلحه برای عراق. این کشور از اروپای غربی، اتحاد شوروی، کره شمالی و چین کمونیست سلاحهای خود را تهیه میکرد. با اینکه گاهی این تنوع موجب بروز مشکلاتی در پشتیبانی فنی، وآموزش میشد، اما غلبه بر این مشکلات آسان بود. - کمتر بودن تکیه عراق بر مستشاران خارجی نسبت به ایران. عراق زیرساخت لجستیکی با کفایت تری برای پشتیبانی از نیروهای خود نسبت به ایران داشت. - ذخایر مالی فراوان و پشتوانه های برتر در آغاز جنگ. - سطح زندگی نسبتاً بالا و طرح توسعه اقتصادی خوب، و موفقیت بزرگ در توسعه زیرساختها و شبکه های ارتباطی. - پشتیبانی مالی و مادی کشورهای [عربی حاشیه] خلیج فارس وپشتیبانی نظامی محدود بعضی کشورهای عربی دیگر. عراق نیز مانند ایران معایب و نقاط ضعفی داشت که در عدم موفقیت او برای استفاده از هجوم استراتژیک اولیه اثر گذاشت و قادر به اجرای پدافند مناسب در برابر پاتکهای استراتژیک ایران نشد. این عیوب عبارت بودند از: - تسلط اوهام استراتژیک غلط و آرزوهای محال بر فرماندهی عراق. آنها [حاکمان عراق] حکومت ایران را ضعیف و له شده دیدند و اعتقاد حاصل کردند که ایرانیها خیلی زود در برابر قدرت فراوان عراقیها که درباره آن نیز مبالغه شده بود شکست خواهند خورد. همچنین معتقد شدند که ایرانیان عرب علیه [امام] خمینی خواهند شورید و طرف عراق را خواهند گرفت و به این باور رسیدند که جنگ، سریعترین وسیله برای اشغال کرسی رهبری در خلیج فارس و امت عربی است. - عیب دیگری که درعراق مشاهده میشد، نداشتن عمق استراتژیک بود. تمام صادرات نفت این کشور متکی به معبر تنگی بود که وارد خلیج فارس میشود و یا به خطوط لوله های که از سوریه و ترکیه میگذرند و تحت تأثیر روابط سیاسی و اعمال خرابکارانه بوده اند. - ایفای نقش سیاسی در داخل کشور به وسیله نیروهای مسلح عراق، ودخالت این نیروها در سیاست، آنان را در معرض تصفیه فرماندهان وافسران با کفایت (به دلایل امنیتی و عدم پیوستگی به صدام حسین رئیسجمهور و دلایل دیگر…) قرار داد. همچنین ملاحظه میشد که تعداد هیئتهای اعزامی از افسران عراقی به خارج از کشور به منظور تعلیم و آموزش، به شدت کاهش می یافت و این امر، نیروهای مسلح را از اندیشه های نظامی و روشهای آموزشی جدید در کشورهای پیشرفته،محروم ساخت. ظاهراً صدام از تأثیرپذیری افسران اعزامی از مشاهدات وتعلیمات خارجی هراس داشته است، به همین دلیل حتی همان گروه اندکی نیز که به خارج اعزام شده و به کشور بازگشته بودند، مورد استفاده قرار نگرفتند تا آموزشها و تجربیات خود را منتقل کنند. - این روش امنیتی و پلیسی حکومت عراق در درون تشکیلات قوای مسلح، روح فرماندهی و ابتکار عمل را در افسران و فرماندهان کُشت وهمین میتوانست دلیل جابه جایی و تغییرات فراوان فرماندهان عراقی درمراحل مختلف جنگ باشد. گفته شده که اوایل جنگ بیش از 300 افسر بلندپایه به اتهام اهمال در اجرای مأموریت و عدم کفایت، از سمتهای خود برکنار شدند و 15 فرمانده به اتهام خیانت بزرگ اعدام شدند. برخی تحلیلگران معتقدند صدام به منظور آن که ننگ شکست خود را در تحقق اهداف جنگ به گردن دیگران بیندازد، دست به این اقدامات زده است. - بیشتر فرماندهان از سُنّیهای موصل و تکریت و اکثر سربازان از شیعیان بودند. با این که این امر تأثیر مهمی در اجرای عملیات رزمی نیروها نداشت، اما نشاندهنده سیاست طائفه گری فرماندهان عراقی واولویت "عوامل سیاسی" بر "کفایت نظامی" در انتخاب فرماندهان بوده است. - نیروهای عراقی در زمینه آموزش و مانوری که کفایت و توانمندی نظامی لازم را برایشان به ارمغان بیاورد، کم مایه بودند. عراق سلاحهای پیشرفتهای در اختیار داشت اما فاقد سیستم فرماندهی و کنترل پیشرفته بود، در حالی که سیستمهای جدید و مکانیزه فرماندهی و کنترل، عنصری مهم در اداره جنگها و عملیاتها و آموزشها و پشتیبانیهای فنی و ستادی و لجستیکی میباشد. - در ابتدای جنگ، عراق از سیستم تسلیحاتی شرقی به سیستم تسلیحاتی غربی روی آورد و این امر تا اندازهای روی آموزش نیروها وپشتیبانی فنی آنها تأثیر گذاشت. - سیستم اطلاعات و شناسایی عراق ضعیف و غیر پیشرفته بود و اساساً به جای آن که به منظور شناسایی و کسب اطلاعات از دشمن به کار گرفته شود، صرف استفاده های داخلی میشد. - تجهیزات اعلام خطر سریع نزد عراق ضعیف بود. - روش همکاری بین نیروی هوایی و پدافند هوایی ابتدایی و ناکافی بود. - با اینکه عراق تجهیزات پدافند هوایی فراوانی داشت، اما سطح آموزش افراد پایین بود و این ضعف در عملیات بمباران رآکتورهای اتمی عراق بهوسیله نیروی هوایی اسرائیل که بدون هیچگونه واکنش پدافند هوایی یا نیروی هوایی عراق، انجام شد به وضوح دیده میشد. - وجود تنش و تشنج بین گروههای عراقی (سنی، شیعه و کردها). منبع و مأخذ: جنگ عراق و ایران/ نویسنده عبدالحلیم ابوغزاله؛ مترجم نادر نوروزشاد [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/830-نقاط-ضعف-و-قوت-ایران-و-عراق-از-نگاه-عبدالحلیم-ابوغ/"]منبع[/url]
  6. [quote name='EsmaielF4' timestamp='1404740962' post='391105'] [font=tahoma,geneva,sans-serif][b]یه سوال مگه HUD اف7 با چه معیارهایی بهترین در نهاجا شده؟؟ مثلا HUD تامکت از اف7 چی کم داره؟؟ و اصلا یه HUD خوب چه ویژگی هایی داره؟؟[/b][/font] [/quote] اول که اف 14 hud نداره بلکه سیستمی داره که مشابه hud عمل میکنه . دوم هاد اف 14 برای درگیری های هوایی قابلیت داره و در مورد هوا به زمین کارایی خواصی نداره بر عکس اف 7 که هاد اون مختص هوا به زمین هست و نه هوا به هوا پس کلا این مقایسه اشتباه هست هاد اف 7 چینی شده هاد اف 16 هست
  7. [b][color=#008000]نویسنده: علي حسين‌احمدي[/color][/b] شهر تاريخي و زيباي شيراز، در سال 1316 شاهد تولد يكي ديگر از دليرمردان ارتش جمهوري اسلامي ايران بود كه ياد و نامش براي هميشه در اذهان مردم ايران ماندگار خواهد ماند. دليرمردي كه در دوران ستم شاهي رژيم پهلوي وارد ارتش شد، اما تحت تأثير اوضاع فرهنگي و اجتماعي حاكم قرار نگرفت و سعي كرد تخصص و تجربه‌هاي لازم را كسب كند تا بتواند در آينده يكي از خادمان ارتش اسلام باشد. نامش «شريف اشراف» بود و اكنون تعدادي از مراكز فرهنگي شيراز مانند «دبستان فرهنگيان شهيد شريف اشراف» و «مدرسه راهنمايي شهيد شريف اشراف» در ناحيه يك آموزش و پرورش شيراز و همچنين يكي از ميادين اصلي اين شهر به نام آن بزرگوار است و مردم شيراز به داشتن چنين فرزنداني افتخار مي‌كنند. در ادامه، نگاه مختصري به سير زندگي و شهادت آن بزرگوار خواهيم داشت. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/70144690957859445943.jpg[/IMG][/center] [color=#ff0000] دوران تحصيل[/color] روزگار براي دليرمرد قصه ما از همان دوران كودكي، مردانگي، غيرت، حس مسئوليت و خدمت به خلق خدا را رقم زده بود، زيرا در دوران طفوليت بود كه نعمت بزرگ خداوند به انسان، يعني پدر و مادر را از دست داد و به‌ناچار تكيه‌گاهي براي سه خواهرش شد تا همراه با آنان در منزل عمه خود، دوران كودكي و نوجواني را سپري كند. در آن دوران، او با علاقه و تلاش و كوشش بسياري درس مي‌خواند و محيط پيرامونش، او را به شغل نظامي‌گري علاقه‌مند كرد. در نتيجه دو سال آخر دوره دبيرستان را در «دبيرستان نظام شيراز» به تحصيل پرداخت و پس از آن، به «دانشكده افسري ارتش» در تهران راه يافت. شهيد اشراف ذهن پويا و هوشياري داشت و با اينكه سختي‌هاي زندگي و نداشتن پدر و مادر بر زندگي‌اش حاكم بود، دوران دانشكده افسري را با موفقيت و به‌عنوان يكي از نفرات ممتاز سپري كرد و با درجه ستوان دومي اقدام به فراگيري زبان انگليسي كرد و پس از پذيرفته‌شدن در امتحان اعزام به خارج، جهت گذراندن دوران آموزش‌هاي تكميلي نظامي‌گري، به آمريكا رفت.او در آنجا دوره‌هاي تكاوري كوهستان (رنجر)، چتربازي مقدماتي و عالي را گذراند و در سال 1339 به ايران بازگشت. [color=#ff0000]خدمت در ارتش پیش از انقلاب[/color] شهيد اشراف دوران خدمت در ارتش را به‌صورت رسمي از همان شهر خودش شيراز شروع كرد و به‌عنوان استاد اسلحه‌شناسي مشغول تدريس شد، اما پس از گذشت سه‌سال، در سال 1342 با شركت در مسابقات «سنتو» دانشكده افسري و كسب مقام دوم تيراندازي با كلت، نظر فرماندهان را به خود جلب كرد و به لشكر گارد در تهران منتقل شد. شهيد اشراف در سال 1339 ازدواج كرده بود و هنگامي كه وارد محيط خدمتي لشكر گارد شد، آن محيط براي او و همسرش كه از خانواده‌اي مذهبي و معتقد به اصول ديني بودند، بسيار سخت بود. همسر شهيد مي‌گويد: «از همان ابتدا من و شريف متوجه شديم كه زندگي ما با محيط گارد و افراد آن هيچ‌گونه هماهنگي و سازگاري ندارد، به‌همين‌دليل در انزواي كامل بوديم؛ جلسات، ميهماني‌ها و سرگرمي‌هاي آنها، به‌خصوص در باشگاه افسران، خلاف شئون زندگي ما بود و هرگز در آن مجالس شركت نمي‌كرديم...»1 اما شهيد اشراف در برابر شرايط تسليم نشد و باتوجه به عرق ديني خود، فعاليت‌هاي مذهبي و تبليغي، جهت تأثيرگذاري بر اطرافيانش را شروع كرد. همسر شهيد مي‌گويد: «همسرم در سال1347 تقاضا کرد که افسر امور دینی شود ولی مورد موافقت فرماندهان قرار نگرفت. اما با تمام مخالفت ها، تمام کارهای مسجد لویزان با او بود و از آن مهم تر، همسرم از سال1347 شروع به نوشتن قرآن کرد که تقریبا 10سال طول کشید. او همیشه می گفت، هر وقت این قرآن تمام شود، عمر من هم تمام خواهد شد و همین طور هم شد؛ چون حدود دو ماه پس از اینکه کار نوشتن قرآن به پایان رسید، وی نیز به شهادت رسید.»2 همچنین همسر شهید می گوید:«از جمله تبليغات او، خريداري تعداد زيادي قرآن و تقسيم آن بين افسران و درجه‌داران بود. وقتي از او مي‌پرسيدم چرا اين كار را انجام مي‌دهي؟ مي‌گفت: من اين قرآن‌ها را در اختيار افراد قرار مي‌دهم تا آنها مجبور شوند قرآن بخوانند.» سرتیپ « شاهین راد» فرمانده لشکر 21 در زمان جنگ و از رزمندگان نامی ارتش که بعدها پس از فرماندهی مرکز آموزش 01 و دانشکده فرماندهی و ستاد، به معاونت اطلاعات و عملیات نیروی زمینی منصوب شد نیر در همان زمان در گارد خدمت می کرده است . وی درباره شهید اشراف می گوید : « اشراف از معدود افسرانی بود که از بعد معنوی بسیار غنی بود؛ به طوری که نیمی از قرآن را حفظ کرده بود. او از نظرجسمانی نیز قوی بود و دوره تکاوری، یعنی یکی از سخت ترین دوره های ارتش را با موفقیت طی کرد ودر این فن به مقام استادی رسید و در مقام استاد تکاوران، این فن را تدریس می کرد. از طرفی دیگر، وی دوره های عملی و نظامی را هم گذرانده بود و از نظرعلمی نیز فردی مطلع و آگاه به شمار می آمد.» شهيد اشراف در سال 1349 براي گذراندن دوره عالي، به زادگاهش شيراز منتقل و پس از پايان دوره، به مدت سه سال در مركز پياده شيراز مشغول خدمت شد.او سپس براي طي دوره فرماندهي و ستاد به تهران رفت و در پايان دوره به يكي از مناطق بد آب و هوا يعني شهر مرزي «خاش» در سيستان و بلوچستان منتقل شد. اين انتقالي شهيد شريف اشراف احتمالاً به دليل فعاليت‌هاي مذهبي او بوده، زيرا پس از گذشت فقط هشت ماه دوباره او را به «دفتر ويژه اطلاعات» به رياست «حسين فردوست» احضار مي‌كنند تا تحت‌نظر باشد.3 شهيد اشراف تا سال 1357 كه زمان پيروزي انقلاب اسلامي بود در همان دفتر ويژه اطلاعات مشغول خدمت بود و تجربيات زيادي كسب كرد. [color=#ff0000] خصوصيات مذهبي، انقلابي و اخلاقی شهيد اشراف[/color] شهيد اشراف در يك خانواده مذهبي و معتقد به اصول اخلاقي و انساني متولد شد و خودش نيز از همان دوران كودكي با اينكه پدر و مادرش را از دست داده بود، پاي‌بند به آن اعتقادات و اصول بود و علاقه‌ خاصي در وجودش نسبت به قرآن وجود داشت. از طرفي او يك هنرمند زبردست در خطاطي و تذهيب بود و به‌همين دليل تصميم گرفت يك جلد قرآن مجيد به خط خود بنگارد و به . همسر شهيد مي‌گويد: «در سال 1347، به زيارت بارگاه ملكوتي حضرت معصومه (س) رفته بوديم. پس از زيارت، ‌به موزه آن حضرت رفتيم. آنجا قرآن‌هاي خطي بسياري در معرض ديد عموم قرار گرفته بود و شريف با علاقه خاصي آنها را مي‌ديد. به او گفتم، شما مي‌توانيد يك قرآن به خط خودتان بنويسيد. او خنديد و پس از بازگشت از سفر، به تداركات وسايل نگارش قرآن پرداخت. همان روزهاي اول بود كه به من گفت: «هروقت كار نوشتن اين قرآن پايان يابد. عمر من هم به پايان مي‌رسد.» او آنقدر به كار خودش علاقه داشت كه حتي تذهيب حاشيه قرآن را نيز خودش انجام داد. سال‌ها گذشت و در سال 1358 كار نوشتن قرآن كريم به پايان رسيد و دو ماه پس از آن رهسپار كردستان شد؛ چون ضدانقلاب در كردستان كشتار مي‌كرد.»4 اعتقادات مذهبي و اخلاقي شهيد شريف اشراف باعث شد كه از نظر انقلابي نيز هنگامي كه قيام مردم ايران عليه رژيم پهلوي به رهبري حضرت امام خميني (ره) شروع شد،او به حمايت‌كنندگان قيام بپيوندد و با اينكه در گارد شاهنشاهي خدمت مي‌كرد،‌ بسيار مصمم از حضرت امام خميني (ره) حمايت كند. سرتيپ اسدالله آوند فقيه مي‌گويد: «آن روزها شهيد اشراف در دفتر ويژه اطلاعات كار مي‌كرد. روزي در جلسه‌اي از او و همكارانش خواسته شد تا هركس طرح و پيشنهادي براي مقابله با مبارزان دارد، آزادانه اعلام كند و به آنها اطمينان داده شد كه راه كارهاي آنها به هر شكلي كه باشد، پيامد‌هاي منفي برايشان در بر نخواهد داشت. از هر طرف صدايي به گوش مي‌رسيد و همه تلاش داشتند تا راهي جديدي براي مبارزه با انقلابيون پيشنهاد كنند، اما جمله‌اي كه با جسارتي خاص بيان شد، با همه جمله‌هاي ديگر تفاوت داشت. اين حنجره حق‌گوي اشراف بود كه بدون ترس گفت كه خواسته آقاي خميني و به دنبال آن حركت انقلابي مردم بر حق است و شاه بايد از آقاي خميني معذرت‌خواهي كند. جمع فرماندهان گارد شاهنشاهي به يكباره ساكت شد و چشم‌هاي حيرت‌زده به سوي اشراف خيره شده بود. از نظر اخلاقي و انسان دوستي، شهيد اشراف فردي با خصوصيات انساني والا و شايسته بود كه با تمام وجود به ميهن خود و مردمانش عشق مي‌ورزيد. فرزند شهيد مي‌گويد: «روزي در دوران كودكي، صبح زود براي رفتن به مدرسه بيدار شده بودم كه مشاهده كردم پدرم تعداد زيادي، حدود 80-70 جفت، كفش زمستاني بچگانه تهيه كرده است. از او پرسيدم اينها چيست؟ وي پاسخ داد كه براي بچه‌هاي تنها و يتيم تهيه كرده‌ام. با مشاهده اين اعمال، پدر نزد من مردي بسيار رئوف و مهربان و غم‌خوار زيردستان جلوه كرد.» [color=#ff0000]خدمت در ارتش جمهوري اسلامي ايران[/color] پس از پيروزي انقلاب اسلامي، شهيد اشراف با توجه به سوابق ديني و خدمتي‌اش، مورد اعتماد فرماندهان انقلابي قرار گرفت و به فرماندهي «پادگان 06» تهران منصوب شد. سپس با گذشت شش ماه، معاونت لشكر 21 حمزه به او واگذار شد و با شروع درگيري‌هاي كردستان در آن زمان، او به‌صورت داوطلبانه همراه با گردان دوم لشكر 1 گارد (بعدها اين لشكر، همراه با لشكر 2 گارد، لشكر 21 حمزه را تشكيل دادند) عازم كردستان شد. گويا كه زمان شهادت شريف اشراف، به وي الهام شده بود،‌ زيرا در زمان عزيمت به سمت كردستان، به دوستانش گفته بود كه من از اين مأموريت زنده بر نمي‌گردم . شهيد شريف اشراف همراه با افراد گردان خود در پادگان سردشت مستقر شد تا با افراد يك گردان ديگر كه مشغول درگيري بود، تعويض شوند. اما چند روز بعد كه خودش براي نظارت بر تعويض دو گردان به كردستان عزيمت كرد، درراه بازگشت از پيرانشهر به سمت بانه، مجبور به درگيري با تعدادي از عناصر ضد انقلاب شد و در اين درگيري، به همراه تعدادي از همرزمانش در دهم آبان 1358، مصادف با روز عيد قربان به شهادت رسيد. يكي از هم‌رزمان شهيد مي‌گويد: «ساعت 2 بعدازظهر بود كه نيروهاي ما با دشمن رو‌در‌رو شدند و درگيري اوج گرفت. در همين اثنا، گلوله‌اي به پايين زانوي شهيد اشراف برخورد كرد و او به‌سرعت با كمربند بالاي زانويش را بست تا از خونريزي جلوگيري كند. سپس بلافاصله به هدايت نيروها ادامه داد، ولي با برخورد گلوله‌هاي ديگر به نقاط ديگر بدنش، از پاي نشست و به شهادت رسيد. همچنين سرتيپ دوم ابوالقاسم سمندر، كه در روز شهادت شهيد اشراف، با آن بزرگوار به وسيله بي‌سيم ارتباط داشته است، مي‌گويد: «آخرين مكالمه‌اي كه از شهيد اشراف شنيدم اين بود كه او مردم بانه را به كمك فرا‌مي‌خواند و همچنين گروه خودفروخته ضد انقلاب را كه در بانه باعث درگيري شده بودند، به آرامش دعوت مي‌كرد، چند لحظه بعد صداي بي‌سيم‌چي را شنيدم كه مي‌گفت: «ديگر از روي پل نمي‌توانيم جلوتر برويم و ناگزير به ترك خودرو هستيم.» اعتقادات مذهبي و اخلاقي شهيد اشراف در وصيت‌نامه ايشان نيز نمايان است. آن بزرگوار در فرازي از وصيت‌نامه خود مي‌گويد: «همسر عزيز، تو بهتر از هركس با خصوصيات اخلاقي من آشنا هستي. تو نيك مي‌داني كه عشق و علاقه عرفاني من به امام امت، حد و مرزي ندارد. اين انس و الفت من به حضرت امام يك وابستگي روحي و فاقد زمان و ابدي است. من با تمام وجودم كوشيده‌ام تا فرمان امام معزز را به‌ بهاي جان بخرم. پس از مرگم، عكس كوچكم را در قسمت تمثال مبارك امام الصاق كن تا تسكين‌بخش روحم باشد. از فرزندانم به نيكي مراقبت كن و به آنان چگونه زيستن و چگونه مردن را بياموز و خط امام را سرمشق زندگي خود گردان. اين دنيا گذراست و دلبستگي به آن نداشته باش.»5 [color=#008000]پی نوشت ها [/color] [color=#008000]1- پایگاه تبیان[/color] [color=#008000]2- مجله صف ارتش جمهوری اسلامی ایران،سال 1359[/color] [color=#008000]3- باید رفت، ص 13[/color] [color=#008000]4- ماهنامه کوله بار،ص 60؛ شهید شریف اشراف رادمردی از ارتش اسلام[/color] [url="http://rahrovan-artesh.ir/topic/823-%D8%B3%D8%B1%D9%84%D8%B4%D9%83%D8%B1-%D8%B4%D9%87%D9%8A%D8%AF-%D8%B4%D8%B1%D9%8A%D9%81-%D8%A7%D8%B4%D8%B1%D8%A7%D9%81/"]منبع[/url]
  8. [b][color=#ff0000]سرهنگ امیرحسین گلشاهی[/color][/b] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/01~27.jpg[/IMG][/center] شب بود. در آتشبار توپخانه، به اتفاق دو نفر دیگر از برادران همکار، مشغول صرف شام بودیم. در همین موقع، تلفن زنگ زد؛ فرماندهی آتشبار گوشی را برداشت. از صحبت‌ها متوجه شدم که با سنگر ستاد گردان صحبت می‌کنند. پس از خاتمه صحبت وی و صرف شام، رو به من کرده و گفتند: ‌«شما باید جهت یک مأموریت نفوذی، رأس ساعت 0800 روز آینده خود را به ستاد گردان معرفی نمایید.» همان شب وسایل مورد احتیاج از قبیل دوربین، قطب‌نما و کیسه خواب و دیگر تجهیزات را از انبار تحویل گرفتم. صبح روز بعد، پس از خداحافظی از همسنگران، به ستاد گردان رفته و خود را معرفی کردم. پس از توجیه اولیه، به من ابلاغ شد که خود را به قرارگاه عملیاتی «قادر»‌معرفی کنم. چون می‌دانستم که مسئول عقیدتی سیاسی تیپ هم به همان منطقه می‌رود، همسفر شدن خود را به ایشان اطلاع داده و پس از گرفتن برگ مأموریت از گردان، به محل شعبه رفته و به اتفاق ایشان به سمت محل مورد نظر، راه افتادیم. پس از عبور از منطقه «اشنویه»، به کوه‌های «میله مرزی» رسیدیم. بعد از فاصله گرفتن از میله مرزی ایران و عراق، به یک بیمارستان صحرایی رسیده و چون ساعتی از ظهر گذشته بود، جهت اقامه نماز به بیمارستان رفتیم. پس از اقامه نماز و صرف ناهار، مقدار زیادی مسافت در خاک عراق طی کردیم. سرانجام به قرارگاه «مقدم»‌رسیدیم. در آنجا خود را معرفی و بعد از صحبت‌های اولیه، قرار شد که رأس ساعت 1700 همان روز به سنگر عملیات رفته و با نحوه انجام مأموریت و وضع منطقه آشنا شوم. ساعت مذکور فرا رسید. به سنگر عملیات رفتم. فرمانده توپخانه قرارگاه، پس از تشریح موقعیت منطقه، چگونگی انجام مأموریت مرا تشریح کرد. از آنجا که این مأموریت، اولین مأموریت نفوذی‌ام بود، حالت هیجان توأم با دلهره داشتم. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/02~28.jpg[/IMG][/center] پس از خاتمه کلاس توجیه و گرفتن نقشه و دستور کار مخابراتی به سنگر خود رفتم. شب جمعه بود. با صدای اذان مغرب به سوی مسجد قرارگاه رفتم. مسجد مملو از جمعیت مشتاق دعای کمیل بود. آن شب سپهبد شهید علی صیاد شیرازی و شهید آبشناسان و تنی چند از دیگر فرماندهان ارتش و سپاهی در مجلس دعا شرکت داشتند. قرار بود صبح جمعه ساعت 0600 به سوی منطقه موردنظر حرکت کنیم. پس از اقامه نماز به راه افتادیم. بعد از طی مسافتی به قرارگاه توپخانه یکی از لشکرهای نزاجا رسیدیم. در آنجا ضمن معرفی خود، درباره نوع مأموریت و اهمیت آن، آخرین توجیه صورت گرفت و من وسایل را بار یک قاطر کرده و خودم هم سوار قاطر دیگر شده و به اتفاق یک راهنما به سوی منطقه مأموریت به راه افتادیم. پس از دو ساعت عبور از مناطق سخت کوهستانی، به یک دسته از واحدهای پیاده رسیدیم؛ آنجا پنج نفر نیروی مسلح جهت حفاظت آماده شده بودند تا به اتفاق به سمت یکی از ارتفاعات مرتفع منطقه که مشرف به دو شهر عراق بود، برویم. این ارتفاع، از سه جهت به نیروهای عراقی و از یک طرف به نیروهای خودی اشراف داشت. پنج ساعت به طول انجامید تا به نوک قله ارتفاع مورد نظر رسیدیم. خورشید در حال غروب بود. به همین خاطر در محلی مناسب حالت «پدافندی» گرفتیم. هوا بسیار سرد و برف زیادی اطراف ما بود؛‌آن هم در اواخر تیرماه! با دلهره و هیجان شب را به صبح رساندیم. نزدیک صبح،‌ بچه‌ها را بیدار کرده و کم‌کم همراه دو نفر از آنان خود را به طرف قله بالا کشیدیم. با روشن شدن منطقه، توسط بی‌سیم با یکی از قرارگاههای توپخانه تماس گرفتم و با یکی از واحدهای آن جهت اجرای آتش و تنظیم تیر هماهنگ کردم. حالا در نقطه‌ای قرار گرفته بودم که می‌توانستم با چندین قرارگاه توپخانه لشکرهای نزاجا ارتباط برقرار کنم. پس از دادن مختصات مرکز منطقه دشمن به واحد توپخانه، شلیک اولین گلوله را درخواست کردم. چیزی نگذشت که آن قرارگاه با رمز «لاله.‌لاله. حمید» توسط بی‌سیم مرا فرا خواند. پاسخش را گفتم؛ اولین گلوله شلیک شده بود. توسط دوربین منطقه را دیده‌بانی کردم، ولی نتوانستم محل اصابت گلوله را در منطقه رؤیت کنم. دلهره و نگرانی در وجودم شدت گرفت. در آن زمان به یاد آوردم که با یاد خدا دل‌ها آرام می‌گیرد: «الا بذکرالله تطمئن‌القلوب». متعاقباً شلیک دومین گلوله را درخواست کردم. گلوله دوم پس از لحظاتی شلیک شد. منطقه را به دقت دیده‌بانی کردم. این بار اما، محل اصابت گلوله دوم را رؤیت کردم و بسیار خوشحال و هیجان زده متوجه شدم که گلوله اول،‌ داخل رودخانه افتاده است. به واحدهای توپخانه مستقر در دیگر لشکرها مختصات هدف را داده و مجدداً درخواست آتش کردم. سپس به سمت ارتفاع دیگری که درست روبه‌روی ما قرارداشت، به راه افتادیم؛ پس از آنکه به ارتفاع موردنظر رسیدیم، جایی مناسب برای دیده‌بانی پیدا کردیم. ‌بلافاصله نقشه را پهن کرده و مختصات خود را توسط قطب‌نما به دست آوردم. پایین ارتفاع، نیروهای عراقی به استعداد یک تیپ مستقر بودند. با قرارگاه «حمید» تماس گرفته و مختصات دیدگاه را – به رمز – مخابره کردم. نشانی مختصات را این بار به طرف نزدیکی منطقه تجمع عراقی‌ها مخابره کردم؛ محلی که نیروهای عراقی در آن مستقر بودند. سپس سه جاده را «ثبت تیر» کرده و بعد، درخواست شلیک آتشباری کردم. با دادن مختصات، تمام منطقه زیر آتش واحدهای توپخانه ما قرار گرفت؛ دود غلیظی از منطقه بلند شد که همراه با شعله‌های آتش بود و این درحالی بود که دیده‌بان خط، مدام توسط بی‌سیم گزارش نتیجه اجرای آتش را می‌داد. یکی از دیده‌بانان خط - به رمز - گفت: «دست شما درد نکند؛ تمام موش‌ها کباب شدند؛ هم دود آن را می‌بینم و هم بوی آن را استشمام می‌کنم!» در اجرای این آتش، چندین انبار بزرگ مهمات و سوخت دشمن، به آتش کشیده شد و تعداد زیادی از نیروهای دشمن از بین رفتند؛ اینجا بود که برایم به عینه، این آیه قرآن کریم تجربه شد که می‌فرماید:‌«و ما رَمَیْتَ اِذْرَمَیْت وَ لکِنَّ‌ اللهَ رَمَی» مدتی بعد، نیروهای عراقی خط را زیر آتش توپخانه خود گرفتند؛ معلوم بود که ضربه سختی را متحمل شده‌اند. به ساعت خود نگاه کردم و متوجه شدم که پنج ساعت تمام، مشغول اجرای مأموریت بوده‌ایم؛ درحالی‌که اصلاً گذشت زمان را حس نکرده بودیم. پس از مدتی استراحت، جهت شناسایی اطراف محل استقرار خود - مجدداً - به راه افتادیم و تا «شعاع دید»، اطراف را گشته و مکان‌هایی را که مشکوک به نظر می‌رسید، توسط قرقره نخی و با کمک قوطی‌های کنسرو،‌ "تله‌گذاری" کردیم که اگر شب‌هنگام، گشتی‌های عراقی آمدند، غافلگیر نشویم. آفتاب غروب کرد. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/03~25.jpg[/IMG][/center] آنجا به هیچ‌وجه نمی‌توانستیم آتش یا چراغ‌قوه‌هامان را روشن کنیم. چیزی نگذشت که توپخانه عراق مجدداً شروع به شلیک کرد؛ منتظر نماندم؛ شروع به گرفتن گرای برق دهانه توپ کردم. پس از کم شدن آتش دشمن - از شدت سرما - به کیسه‌خواب پناه بردم و شب را به صبح رساندم. صبح، گرا‌های گرفته شده را که در تاریکی شب، روی کاغذ نوشته بودم،‌ مرتب کرده و پس از توجیه نقشه و با توجه به موانع طبیعی مناسب توپخانه، حدود استقرار بعضی از واحدهای توپخانه عراق را به دست آوردم. پس از بررسی مختصات به دست آمده، آن دسته‌ای را که در برد توپخانه قرار نداشت، به صورت رمز به قرارگاه ارسال کردم تا توسط نیروی هوایی بمباران شود. دسته دیگر را هم که در برد توپخانه بود، آماده کردم تا شب آینده به محض شروع آتش بعثی‌ها جواب دندان‌شکنی به آنها بدهیم. پس از ارسال مختصات توپخانه دوربرد دشمن، قرارگاه، پیام فوری ارسال کرد؛ پیام این بود که هر پنج نفر همراه من به واحد خود بازگردند. از آن لحظه به بعد، من به همراه بی‌سیم‌چی‌ام، در منطقه تنها ماندیم. ساعت دو الی سه همان روز به طرف قله اصلی حرکت و در محلی مناسب مستقر شدیم که مشرف بر جاده تدارکاتی عراقی‌ها بود. آنها، بعدازظهرها که آفتاب، دیدِ دیده‌بان ما را کور می‌کرد، از فرصت استفاده و تدارک خود را به خط می‌رساندند. پس از به دست آوردن مختصات، درخواست آتش کردم که متعاقب آن، منطقه توسط توپخانه سنگین زیر آتش قرار گرفت. به محض اصابت گلوله توپخانه، مقدار زیادی موشک به پرواز درآمد که یکی از آنها به پایگاه عراقی اصابت و سنگرشان را تخریب کرد. پس از تشکر از واحد توپخانه، برای این اجرای آتش موفق، مجدداً‌ به محل استراحت خود بازگشتم. به جهت نا امن بودن جاده- با هماهنگی واحد توپخانه - قرار بر این شد که هرچند یک بار، گلوله‌ای روی جاده شلیک شود تا با این حرکت، جاده تدارکاتی دشمن ناامن شود. ساعت یک بامداد همان روز، بار دیگر آتش توپخانه دشمن فعال شد. فوراً‌ با آتشبارهای دوربرد خودی تماس گرفته و مختصاتی را که صبح تهیه و ثبت کرده بودم، دادم؛ آتش‌بارها بلافاصله شروع به گشودن آتش کردند. مدتی بعد، آتش دشمن کاملاً ‌خاموش شد. به خوبی دریافته بودم که مختصاتی را که به واحد توپخانه ارائه کردم، تا حدود زیادی صحیح است؛ از این رو - به رمز - جهت اجرای آتش مؤثر و مداوم، «تطبیق آتش» را درخواست کردم. از فراز ارتفاعی که روی آن مستقر بودم، دو شهر عراق کاملاً‌ نمایان بود. آنان پی برده بودند که نیروهای جمهوری اسلامی ایران با مردم بی‌گناه کاری ندارند. صبح هنگام به طرف جنوب ارتفاع حرکت کردیم. در فاصله 300 متری خود چند نفری را دیدم؛ خوشحال شدم. اول گمان بردم که نیروهای خودی هستند؛ خواستم آنها را متوجه خود کنم، اما به زودی از این تصمیم منصرف شدم؛ زیرا متوجه تفاوت رنگ لباس‌هایشان با نیروهای خودی شدم و از طرف دیگر، قرارگاه هم درباره آمدن نیروی خودی چیزی به من نگفته بود. بلافاصله پشت تخته سنگی پناه گرفته و موضوع را به قرارگاه- به وسیله بی‌سیم - اطلاع دادم. معلوم شد که آنها گشتی عراقی هستند؛ گشتی‌های عراقی، کمتر از 200 متر با ما فاصله داشتند. صدای نفس‌هایمان را در سینه حبس و نارنجک‌ها را آماده کردیم. تصمیم داشتم دستور کار مخابراتی و نقشه را نابود کنم، اما ناگهان مسیر بعثی‌ها عوض شد و از همانجا برگشتند. پس از ساعتی به محل استراحت برگشتیم و فردای آن روز، دوباره به طرف جنوب ارتفاع حرکت کردیم؛ این بار که به نزدیکی قله رسیدیم، متوجه شدم توسط توپخانه، در شعاع 500 متری دیدگاه، اجرای آتش کرده‌اند. مدارک زاید را - به جز دستور کار و نقشه - از بین بردم. پس از چند دقیقه اجرای آتش، متوجه شدم که بعثی‌ها پناه گرفته و سه نفر از نیروهای عراقی مجروح شده‌اند. از شواهد پیدا بود که هنوز متوجه حضور ما نشده‌اند. سریعاً‌ با اعمال تصحیحاتی در مختصات، درخواست آتش در جهت دیگر ارتفاع کردم که باعث سردرگمی آنها شود. چیزی نگذشت که نیروهای بعثی زخمی‌های خود را به دوش گرفته و در حالت پدافندی از منطقه دور شدند. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/04~21.jpg[/IMG][/center] دیگر ماندن در آنجا صلاح نبود؛ آماده شدم تا آخرین مأموریت خود را در آن منطقه انجام داده تا به همراه بی‌سیم‌چی، به سوی نیروهای خودی بازگردیم. این درحالی بود که یک روز تمام آذوقه نداشتیم. بعدازظهر همان روز به طرف جنوب ارتفاع حرکت کردیم و به محل جدید که آخرین دیدگاه آن در دورترین نقطه ارتفاع قرار داشت، رسیدیم؛ جای عجیبی بود؛ زیر پای ما منطقه‌ای به وسعت یک کیلومتر، پر از سنگرهای اجتماعی دشمن و خودروهای سبک و سنگین دیده می‌شد؛ دقیقاً ‌به صورت یک پادگان! سریعاً مختصات آماج‌های اصلی را به دست آورده و مخابره کردم. با تلاش بسیار چشمگیر گروه تطبیق آتش‌، قرارگاه و چندین واحد توپخانه «به‌گوش» شده و آماده انجام مأموریت شدند. پس از لحظاتی با اصابت اولین گلوله به هدف، آتش و غبار غلیظی به هوا برخاست. خوشبختانه نسیم ملایمی می‌وزید و باعث می‌شد که غبار حاصله از آتش، زدوده شده و دید ما به هدف، دچار اشکال نشود. در بخشی از منطقه، تعدادی خودرو تویوتا پارک شده بود. با اجرای چندین شلیک آتشباری، خودروها یکی پس از دیگری منهدم ‌شد. عراقی‌ها تلاش می‌کردند تا با ایجاد اخلال در سامانه مخابراتی، نگذارند تا با قرارگاه تماس داشته باشیم. بلافاصله کانال بی‌سیم را عوض کردم، ولی آنها روی کانال بعدی می‌آمدند. خلاصه با زحمت فراوان توسط یک واحد دیگر، آخرین تصحیحات را روی مختصات اعمال و مخابره کردم. با درخواست آتش از سوی من، هدف‌ها یکی پس از دیگری مورد اصابت قرار می‌گرفت. زمان بازگشت من به منطقه خودی فرا رسیده بود. در همین حال عراق تمام منطقه را زیر آتش گلوله خود گرفت و از این رو مجبور شدیم شب را در پناه دو تخته سنگ بگذرانیم و صبح فردا به سمت نیروهای خودی به راه بیافتیم و ... .
  9. [quote name='vahidg' timestamp='1404660878' post='390877'] [font=comic sans ms,cursive][size=4]با تشکر از شما.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=4]فرآیند مسلح شدنش واقعا ایده جالبی داره.[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=4]حیف که تعطیل شده.[/size][/font] [/quote] این تفنگ ها برای مسلح کردن یک هنگ مثلا خوب هستند ولی برای یک ارتش گران هستند کلا مشکل این گونه سلاح ها قیمت شون هست
  10. [quote name='rpg7' timestamp='1404652763' post='390843'] خودرو سفیر + یک توپ 106 م.م. شده سلاح پیشرفته؟! [/quote] تفنگ 106 صحیح هست
  11. Arash

    شاهکارهای RF-4

    [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1403939258' post='388857'] حالا وجود تصاویر ماهواره ای و توسعه پهپادها کار شناسایی رو راحت تر کرده امکان مسلح کردن فتوفانتوم ها و تبدیل اونها به فانتوم معمولی وجود نداره ؟! [/quote] به نظر من از اونجا که کلا فانتوم ها چه E و چه RF ها دارای سن بالایی هستند و تکنولوژی عقب تری هم از زمانه دارند و همت و اراده ای برای به روزرسانی آنها دیده نمیشود ، بهتر هست فوتو فانتوم ها بازنشسته بشوند و بعد ازاین که هواپیمای خوبی رو ساختیم و یا خریدیم فانتوم ها هم بازنشسته بشوند بهتر است . [center]------------------------------------------------------------------------[/center] [b][color=#ff0000]عکسبرداری از محل استقرار سپاه سوم عراق[/color][/b] [color=#0000ff][b]راوی: سرتیپ خلبان ناصر رضوانی[/b][/color] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/01~26.jpg[/IMG][/center] یکی از عوامل اصلی طراحی رزمی کسب اطلاعات و آگاهی دقیق از وضعیت آرایش دشمن در منطقه عملیات و همچنین جزئیات و چگونگی محل تأسیسات و سایر اهداف استراتژیک و حیاتی در عمق خاک دشمن است.این وظیفه در طول هشت سال دفاع مقدس بعهده گردانهای شناسایی تاکتیکی هوایی بود که با بهره گیری از هواپیماها و خلبانان شجاع و جان بر کف خود با بجا گذاشتن خاطراتی تلخ و شیرین در موارد بسیاری کلید افتخارات رزمندگان اسلام گردیدند. خلبانان این هواپیماها با انجام صدها مأموریت جنگی برون مرزی در حالیکه تنها سلاح آنها ایمان و اعتقاد و توکل به خدا بود بارها یکه و تنها به خاک دشمن نفوذ کرده و با گذشتن از سد پدافندی گسترده و درگیری با انواع تهدیدهای هوائی, مراکز فرماندهی و کنترل پایگاهها و پادگانها, سایتهای ارتباطی و راداری و سایر اهداف مورد نظر را عکسبرداری و شناسایی بصری می کردند. در پی انجام این مأموریتها بود که بر مبنای اطلاعات بدست آمده هدفها انتخاب و متعاقبا بوسیله هواپیماهای شکاری بمب افکن مورد حمله واقع گشته و زمینه تهاجم گسترده رزمندگا جان بر کف مهیا می شد. از جمله این نمونه ها می توان به عملیات بزرگ و پیروزمند "فتح المبین","بیت المقدس","کربلاها","والفجرها" و ... اشاره کرد. [color=#ff0000][b]از عملیات آگاه شدم[/b][/color] ساعت حدود 05:00 صبح بود که از خواب برخاستم می دانستم که امروز در برنامه پروازی هستم اما نمی دانستم که به کجا خواهم رفت. بیش از سه ماه از شروع جنگ گذشته بود و هنوز دشمن در خاک ما مشغول جنایات خویش بود. حوالی ساعت 08:00 صبح بود که دستور پروازی را به دستم دادند. در این روزها مأموریتهای شناسایی دو نوع بودند: یا به منطقه عملیات و محل استقرار و تجمع نیروهای سطحی دشمن مربوط می شد و یا عکسبرداری در عمق خاک دشمن که هرکدام با در نظر گرفتن عوامل مختلف ویژگیهای مخصوص به خود را داشت. اغلب این مأموریتها در ارتفاع متوسط یا کم انجام می گرفت به خصوص نفوذ به خاک دشمن که در ارتفاع خیلی کم و حدودا در ارتفاع کمتر از 30 متر انجام می گرفت و تهدیدات پدافندی دشمن در این ارتفاعات حالتهای خاصی داشت که اقدامات تاکتیکی برای مقابله با آنها نیز بسیار متنوع بود. البته گاهی این مأموریتها در ارتفاع بالا انجام می شد که آن نیز نیاز به تاکتیک دیگری داشت و هرکدام طراحی مخصوص به خود را طلب می کرد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/IRAF_RF-4_Getting_Picture_02.jpg[/img] [b][color=#ff0000]محل مأموریت و موانع آن مشخص شده بود[/color][/b] با توجه به مأموریت ابلاغی مختصات جغرافیایی هدف را روی نقشه پیاده کردم منطقه ای که باید در پوشش عکاسیها قرار می گرفت در آن سوی "گیلانغرب" قرار داشت. ما باید از محل استقرار سپاه سوم عراق از جمله مرکز فرماندهی, یگان هلی کوپتری و نیز وضعیت آرایش سپاه عکس می گرفتیم. 4 هواپیمای رهگیر عراقی, سکوی پرتاب موشکهای سام-2 و سام-6 و تعدادی آتشبار ضدهوائی مجموعه تهدیدات موجود در منطقه را تشکیل می دادند زمان پرواز ساعت 13:00بعدازظهر انتخاب شده بود. ما جهت طراحی و هماهنگی فرصت کافی داشتیم و با توجه به بعد مسافت به سوختگیری هوائی نیز نیازمند بودیم. [b][color=#ff0000]اهداف را دسته بندی کردیم[/color][/b] اهداف مورد نظر را به ترتیب اولویت مشخص کردیم ارتفاع پرواز عکاسی 15000 پا محاسبه و تعیین شده بود. این ارتفاع از نظر بعضی از سیستمهای پدافند هوایی بسیار خطرناک بود. در این فکر بودیم که با توجه به اولویتها بعضی از اهداف را بعنوان "اهداف ثانویه" در نظر بگیریم ولی نمی توانستیم به سادگی به یک نتیجه مثبت برسیم. تصمیم گرفته شد هر طور شده همه هدفهای درخواست شده را در پوشش عکاسی قرار بدهیم. سه نوع دوربین برای انجام این مأموریت در نظر گرفته شد و قرار شد که هواپیما به سیستمهای جنگ الکترونیکی مجهز شود. نیازمندیها به گردان نگهداری ابلاغ شد. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/03~24.jpg[/IMG][/center] [color=#ff0000]پس از شرکت در جلسه توجیهی پرواز کردیم[/color] جلسه توجیهی با خلبانان سوخترسانی و انجام هماهنگیهای لازم در ساعت 10:30 دقیقه صبح انجام گردید و قرار شد هواپیمای تانکر ساعت 11:30 دقیقه از مهرآباد پرواز کرده و روی آسمان ساوه در ارتفاع 20000 پایی منتظر بماند. آخرین هماهنگی زمینی و بررسی مجدد طرح پروازی با حضور افسر اطلاعات عملیات و هواپیمای اسکورت خودی همه و همه بررسی شد. ساعت بلند شدن هواپیما نزدیک بود در حالیکه دعایی زیر لب زمزمه می کردیم با اسم رمز "[color=#0000ff]شهاب-3[/color]" از برج مراقبت اجازه پرواز گرفتیم. پس از بلند شدن ارتفاع 5000 پایی را تا حوالی شهر ساوه حفظ کردیم سپس مبادرت به اوجگیری کرده هواپیمای تانکر را در آسمان آبی کشور مشاهده کردیم. طبق قرار قبلی به سمت کرمانشاه جهت گرفتیم. حوالی همدان با حداکثر سرعت به ارتفاع 18000 پایی صعود کرده درست در پشت هواپیمای تانکر و زیر دم آن قرار گرفتیم. با حفظ کامل سکوت رادیویی به پرواز ادامه دادیم. ما تقریبا شمال غرب کرمانشاه بودیم و هواپیمای تانکر به آستگی خود را به ارتفاع 15000 پایی رسانده بود و در حالیکه با فرودگاه صحبت می کرداجازه گرفت به سمت شهر و فرودگاه کرمانشاه پرواز کند. با هماهنگی رادار منطقه و پس از آخرین سوختگیری به سمت هدف جهت گرفته و به ارتفاع 200 پایی رسیدیم. قرار بود پس از گذشتن از مرز و قرار گرفتن در سمت پروازی مورد نظر با حداکثر سرعت به ارتفاع 15000 پایی صعود کنیم [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/04~20.jpg[/IMG][/center] [color=#ff0000][b]از مرز با سرعت زیاد و ارتفاع کم گذشتیم[/b][/color] هنگام عبور از مرز نقاط خالی از جمعیت را جهت عدم رؤیت توسط دیده بان ها انتخاب کردیم و ضمن پرواز در ارتفاع بسیار کم و حداکثر سرعت ممکن چشم به اطراف خود دوختیم سپس از روی صخره ها و لابلای ارتفاعات پر برف غرب کشورمان عبور کردیم و به مناطق کم ارتفاع و نسبتا مسطح خاک عراق رسیدیم. طبق اطلاع قبلی اولین سایت موشکی سام-6 در 12 کیلومتی سد راهمان قرار داشت که کم و بیش موج رادار جستجوگر آن را روی صفحه هشدار دهنده راداری خود مشاهده می کردیم. سیستمهای ضد الکترونیکی را به منظور ایجاد اختلال در سایت موشکی بکار انداختیم. طبق نقشه پیش می رفتیم و هر لحظه منتظر عکس العمل جدی بودیم و تمام حواسمان متوجه بیرون و همچنین سیستم هشدار دهنده راداری بود. سرانجام زمان اوجگیری فرا رسید. همین که به ارتفاع 2000 پایی از سطح زمین رسیدیم و از آن گذشتیم تعداد سیستمهای پدافندی و راداری که روی ما کار می کردند بیشتر شد و تقریبا صفحه نشان دهنده راداری مملو از علامات مختلف و چراغهای مربوط به آنها گشت. ما تقریبا روی منطقه قرار داشتیم که از سمت راست علامت شلیک موشک سام-6 را مشاهده کردیم ولی با چشم چیزی ندیدیم. با سرعت زیادی پرواز می کردیم و زمان به کندی می گذشت. اکنون دیگر به ارتفاع دلخواه رسیده بودیم و طبق طرح روی مسیر قرار داشتیم. منطقه مورد نظر زیر پای ما قرار داشت و دوربینها به خوبی کار می کردند. [color=#ff0000][b]دو فروند هواپیمای عراقی ما را تهدید می کردند[/b][/color] کمی بعد اولین صدای آشنا روی کانال رادیویی به گوشم رسید. صدای خلبان هواپیمای تانکر بود که می گفت: [color=#b22222]- شهاب3 رادار شما را صدا می زند روی کانال مربوطه به گوش باشید.[/color] صدای رادیو را زیادتر کردم رادار اخطار کرد: [color=#b22222]- شهاب3 دو فروند هواپیمای عراقی به سمت شما در پروازند فاصله آنها با شما 18 مایل است[/color] مدت زیادی نگذشت که رادار فاصله آنها را 12 مایل به راست اعلام کرد و بلافاصله دستور داد که به سمت چپ کنیم اما هنوز 10 مایل دیگر تا انتهای منطقه داشتیم طبق محاسبه ما چون هواپیماهای رهگیر از سمت راست و از زاوه 90 درجه به ما نزدیک می شدند زمان کافی برای ادامه مأموریت وجود داشت اما اپراتور رادار با صدای مضطربی اعلام کرد: [color=#b22222]- شهاب3 هر چه زودتر به سمت چپ گردش کنید هواپیماهای عراقی در 8 مایلی شما قرار دارند[/color] هنوز چیزی به چشم نمی دیدم و هشدار دهنده راداری نیز وجود هواپیماهای رهگیر را نشان نمی داد. چند مایل بیشتر به انتهای هدف باقی نمانده بود که صدای سیستم هشدار دهنده و همچنین نشان دهنده های این سیستم وجود هواپیماهای دشمن را در سمت راست اعلام کرد. بار دیگر اپراتور رادار در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود اعلام کرد: [color=#b22222]- شهاب3 با شما هستم دشمن در 4 مایلی سمت راست شماست هر چه سریعتر به سمت چپ گردش کنید[/color] در همین لحظه با چشم دو هواپیمای عراقی را بصورت دو نقطه در سمت راست مشاهده کردم. بلافاصله با انجام یک مانور شدید به سمت چپ گردش کرده و شروع به کاهش ارتفاع کردیم و در مدت کوتاهی ارتفاع آنقدر کم شد که به نزدیک زمین رسیدیم. هواپیماهای عراقی دیگر از دید ما خارج شده بودند و ما صدای اپراتور رادار را نیز نمی شنیدیم. طبق اعلام بعدی رادار هواپیماهای عراقی به سمت ما شلیک هم کرده بودند ولی به لطف و خواست خدای متعال ما از گزند دشمنان در امان مانده بودیم و توانستیم به نحو احسن از منطقه عکسبرداری کنیم. ما هنوز با انجام مانور در ارتفاع کم ادامه مسیر می دادیم تا از تعقیب احتمالی در امان باشیم و در همان حال به سمت کشورمان در حال پرواز بودیم. نشان دهنده های رادار دیگر چیزی را نشان نمی داد و ما تقریبا 30 مایل از مرز دور شده بودیم. [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/05~17.jpg[/IMG][/center] [b][color=#ff0000]سوخت کم شده بود و سریعا سوختگیری کردیم[/color][/b] ضمن تماس با رادار به سمت هواپیمای تانکر پرواز کردیم بنزین هواپیما به شدت کم شده بود و حالت خطرناکی داشتیم. سرانجام به تانکر متصل شدیم و پس از بنزین گیری به سمت مهرآباد پرواز کرده و سالم به زمین نشستیم. ظهور و چاپ عکسها و پیاده کردن اهداف مورد نظر روی آنها را بلافاصله آغاز کردیم. وقتی فیلم دوربین اصلی روی قرقره ها قرار گرفت دیدیم که به خواست خدا تمام منطقه عکسبرداری شده و همه در خواستها انجام گرفته. هنگامیکه در تصویر آتشبار پدافند هوائی عراق و انفجار موشکهای سام در زیر و اطراف هواپیما مشاهده کردیم مجددا شکر خداوند منان را به جای آوردیم. بعدها متوجه شدم که این عکسها در طرح ریزی عملیات نیروهای رزمنده بسیار مؤثر و مفید واقع شده و کلیدی در راه پیروزی رزمندگان زمینی ما بوده است. دانستن این موضوع باعث شد که بیشتر احساس خوشحالی و سربلندی کنم و خداوند متعال را نیز بیشتر برای الطاف و کمکهایش سپاس گویم.
  12. پی پی شی امروزگفت یک خلبان سپاه به نام شجاعت علمداری در سامرا شهید شده و امروز در ایران به خاک سپرده شده چقدر حقیقت داره ؟
  13. [quote] هر قبضه از کاتیوشا با دارا بودن 40 موشک 122 میلیمیتری وسعتی در حدود 1 کیلومتر مربع را واقعا شخم می زند شما با ریاضیات وانفرماتیک کاملا اشنا هستی به ازای هر میلمیتر فاصله هر گلوله چه درطول وهم عرض قبضه الان درست حضور ذهن ندارم فاصله در خور توجهی که این اتش در کمتر 30 ثانیه با این حجم بر سر دشمن می ریزد که همان عدد بالا را در بر می گیرد ولازم بذکر که هر اتشبار تشکیل شده از 3 تا 5 قبضه که اگر بر فرض مثال 5 اتشبار 5 تایی همان خمسه خمسه معروف عراقی چه در بحث توپخاته ای کا کاتیوشا را هم در بر می گیرد وسعتی در جدود 30 کیلومتر را به جهنم تبدیل می کند که اتش وترکش وموج انفجار ان کسی را سالم نمی گذارد . یک آتشبار شامل ۴ کاتیوشای ب‌ام-۱۳ توان شلیک ۴ هزار و ۳۵۰ کیلوگرم مواد منفجره را در ۷ تا ۱۰ ثانیه به سوی منطقه‌ای به وسعت ۴۰۰ هزار متر مربع داشت. از کاتیوشا معمولاً در گروه‌های بزرگ استفاده می‌شد تا حجم آتش بسیار زیاد آن‌ها شوک روانی بزرگی را به دشمن وارد کند. جالا اگر وقت کنم مهندس جان اعداددرست را هم برایت پیدا می کنم . و در ضمن اگر تیم اتش قبضه وافعا کار کسته باشند فبضه را کمتر از 5 دقیقه مهمات گذاری می کنند ومجددا برای شلیک ول بعلت ابجاد گرد وحاک شدید در روز واتش دهانه راکت انداز در شب بعد از هر شبیک بسرعت قبضه ها می بایستی از محل شلیک به محل دیگری نقل مکان کنند ولی در فاکتور هیچ گونه مشکلی ایجاد نمی شود بچه های نیروی زمینی بعد از هز شلیک اتش بار را عوض می کردند ولی انها از اتش بارهای مستقر شده در مجل دیگر که قبلا پیش بینی شده بود استفاده می نمودند وبه مجرب تمام شدن اتش این قبضه که می خواست نقل ممکان کنه قبضه مستقر شده در محل ایکس شروع به شلیک می کرد وبهمان ترتیب که هم حجم اتش قطع نمی شد وهم تعداد کم قبضه های ایران معلوم نمی شد وهم جای قبضه ها بهیج عنوان لو نمی رفت [/quote]
  14. [quote name='Sami1993' timestamp='1404251853' post='389673'] این آقای تقوایی درباره برگشتشون چیزی نگفتن ؟!؟!؟! [/quote] تازه رفتند ، بگذار عرق شون خشک شه بعد حرف برگشتن بزن
  15. بابک تقوایی : امروز صبح نخستین گردان سوخو 25 عراقی متشکل از 5 فروند سوخو 25 سابق هنگ 899 هوایی بوتورلینوکا مستقر در آلمان شرقی و همچنین 7 فروند سوخو 25 های سابق ایرانی پروازهای خود را شروع کردند. آموزش خلبانان عراقی بر عهده خلبانان با تجربه ایرانی و روس خواهد بود. همچنین 4 خلبان پیشین سوخو 25 که پیشتر در دهه 1990 با این هواپیما در نیروی هوایی عراق پریده بودند امروز پرواز تمرینی داشتند. دیروز چهار فروند و امروز سه فروند از سوخو 25 های نیروی هوافضای سپاه تحویل عراق شدند. فیلم تحویل 2451-15، 2456-15 و 2459-15 به نیروی هوایی عراق امروز بعد از ظهر بغداد: [CODE] [url="http://www.youtube.com/watch?v=bg3XEXb4UrQ&feature=youtu.be"]http://www.youtube.c...eature=youtu.be[/url] [/CODE] لازم به ذکر است دو فروند از سوخو 25 یو بی کی های تحویلی در سال 2003 از اولان اوده خریداری شده بودند و یک فروند دیگر نیز در دی ماه 1391 در حالی که سایرین پیشتر متعلق به عراق بوده اند.
  16. [quote name='MR9' timestamp='1403956498' post='388903'] با تشکر از شما - ولی خود محسن رضایی در سال 1375 در جریان یک برنامه مستند به مناسبت همین عملیات نوع هواپیما را تایگر عنوان کرده بوده . تایگر سری F [/quote] [quote name='Mohebbi' timestamp='1403959539' post='388919'] [color=#0000cd][font=tahoma,geneva,sans-serif][size=5]من از كتاب "ناگفته هاي جنگ" مربوط به شهيد صياد شيرازي به ياد دارم كه آقاي رضايي با هواپيماي F-5 به تهران رفتند و برگشتند.[/size][/font][/color] [/quote] کلا دزفول فانتوم نداره و همه تایگر هستند [quote name='AmirAzad' timestamp='1403959767' post='388921'] بنظر من هم همين طوره ... یه بنده خدایی از رفیقای ما فکر میکرد به هواپیما های جنگنده میگن فانتوم و F اول اسامی جنگنده ها مخفف کلمه فانتوم هست ! اینم ممکنه همین گونه بوده باشه و چه تایگر چه فانتوم منظورشون هواپیمای جنگنده بوده ، باور کنید در میان افراد نظامی هم کم نداریم اشخاصی که کوچک ترین اطلاعات و سوادی حتی در سطح بنده حقیر از مسایل متفرقه نظامی ندارن و نمیدونم میتونه جای تعجب داشته باشه یا خیر !!؟ [/quote] برای من هم پیش اومد و یه بنده خدایی کلی باعث خنده من شد میگفت فانتوم فوق پیشرفته آمریکا رو میخواستند بیارند ایران ( مال وقتی که یک سری مدارک از اف 35 توسط یک ایرانی جابه جا شده بود و تو فرودگاه گرفته بودن اش )
  17. Arash

    شاهکارهای RF-4

    سال 1326 در شهر ورامین به دنیا آمدم ، پدرم کارمند اداره ثبت احوال بود و خانواه ما از نظر سطح اقتصادی در سطح متوسط بود. سال 1332 وارد دبستان شدم و با اتمام دوره ابتدایی ، تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان کوشیار ادامه داده و سال 1345 در امتحانات نهایی شرکت کردم. به دلیل بیماری که برایم پیش آمد نتوانستم در امتحانات قبول شوم . همان سال به جای ادامه تحصیل ، تصمیم گرفتم مشغول به‌کار شوم و از نظر اقتصادی وابسته به خانواه نباشم. لذا به تهران آمدم و به عنوان درجه‌دار در نیروی هوایی پذیرفته شدم. چند ماه بعد پس از آموزش‌های اولیه با درجه گروهبان دومی برای فراگیری دوره الکترونیک به کشور پاکستان فرستاه شدم و 11 ماه در یکی از پایگاه‌های این کشور در بندر کراچی دروس مختلف و مربوط به الکترونیک را فراگرفتم . بعد از بازگشت به کشور به پایگاه هوایی شاهرخی در نزدیکی همدان منتقل شدم و مشغول به خدمت‌گردیدم . به دلیل علاقه زیاد به تحصیل به صورت شبانه در دبیرستان بوعلی همدان ثبت نام نموده و در سال 1349 دیپلم خود را در رشته ریاضی گرفتم. همان سال در کنکور سراسری شرکت کرده و با رتبه چهارم در دانشگاه علم و صنعت در رشته برق پذیرفته شدم. پس از ثبت نام در دانشگاه ، هنگامی که تقاضای انتقال خود را به تهران نزد فرماندهان وقت بردم ، ضمن مخالفت شدید به دلیل اطلاع ندادن به مقامات بالا برای شرکت در کنکور ، مدت 15 روز نیز بازداشت شدم. بعد از رهایی از بازداشتگاه عزم خود را جزم نموده و این بار در آزمون خلبانی شرکت کردم. از تمامی دروس نمره قبولی گرفتم و به عنوان دانشجو وارد دانشکده خلبانی شدم. دروس مقدماتی و پروازهای اولیه را در ایران فراگرفته و سال 1350 برای دوره های تکمیلی به آمریکا اعزام شدم . در این کشور در پایگاه‌های مختلف در ایالت‌های تگزاس و کالیفرنیا با هواپیماهای آموزشی T41T، T37‌و T38 پرواز کردم و موفق به اخذ وینگ خلبانی و گواهینامه پرواز با جت شدم . پس از بازگشت به کشور به عنوان خلبان جنگنده اف 4 فانتوم انتخاب و برای آموزش ‌های تکمیلی این هواپیما به پایگاه یکم شکاری مهرآباد منتقل شدم. سال 1354 با توجه به توانایی در پرواز با اف4 جهت پرواز با نوع شناسایی این هواپیما یعنی RF4 انتخاب و برای فراگیری دوره تخصصی مربوط به آن دوباره به آمریکا فرستاده شدم. به دلیل نوع ماموریت این هواپیما که فقط عکس برداری است ، هواپیما مجاز به هیچ گونه درگیری هوایی نیست و دلیل آن هم غیر مسلح بودن می‌باشد. بنابراین میگویند خلبانان شناسایی شعارشان ، تنها ، بدون سلاح ، نترس می‌باشد . پس از اتمام دوره هواپیمای RF4 و بازگشت به کشور دوباره به پایگاه مهرآباد و گردان 11 شناسایی منتقل شدم که البته این زمان با تحولات پیروزی انقلاب مصادف شدو بعد از انقلاب از طرف نیروی هوایی اعلام شد هرکسی که از قبل در دانشگاه قبول شده ، می‌تواند ادامه تحصیل دهد. بنابراین من هم در سال 1358 مرخصی گرفته و در دانشگاه علم وصنعت در همان رشته مهندسی برق تحصیلاتم را آغاز کردم . حدود 20 واحد درسی را گذرانده‌بودم که جنگ آغاز شد. چون تمام فکرم معطوف به چگونگی دفاع از کشور بود ، آبان 1359 درس را رها نموده و دوباره به گردان پرواز بازگشتم و از همان ماه پرواز‌های جنگی‌ام آغاز شد . با شروع جنگ ، خلبانان گردان شناسایی با استفاده از هواپیماهای RF4 و به صورت محدود تر RF5 صدها ماموریت بر روی مناطق جنگی و همچنین عمق خاک عراق انجام دادند که تصاویر تهیه شده اطلاعات ذیقیمتی را در اختیار برنامه‌ریزان جنگ قرار می داد. با توجه به کمبودهای جنگ ، تعداد کم هواپیما و تجهیزات جانبی با تلاش پرسنل فنی ، ماموریت‌ها انجام می گرفت و خلبان شناسایی می‌بایست بعد از پرواز شناسایی هواپیما را به هر صورت سالم به پایگاه باز می گرداند زیرا هم جایگزینی برای این پرنده‌ها وجود نداشت و هم در صورت از دست رفتن هواپیما فیلم‌ها و عکس‌ها هم از دست رفته و عملا ماموریت بی‌ارزش می‌شد.[color=#ff0000] شهدای بزرگواری همچون ذوالفقاری ، نوروزی ، سلطانی ، داوودی ، دریانیان ، نادری‌نیا ، طیبی ،‌خسروپور ، کامرانی ،‌کوروش ، طیار زاده ، آصفی،‌بخشنده و .. از جمله خلبانان گردان شناسایی بودند که جان خود را دراین راه در طبق اخلاص قراردادند[/color]. اوایل سال 1362 ماموریت عکس‌برداری از منطقه کرکوک به من و یکی دیگر از همکارانم ابلاغ شد ، کرکوک به دلیل وجود پالایشگاه بزرگ آن و همچنین پایگاه هوایی دارای اهمیت راهبردی بود و به شدت توسط پدافند هوایی عراق دفاع می‌شد. ساعت 11 صبح پس از انجام یک جلسه توجیهی ، اتاق عملیات را ترک نموده و به سمت آشیانه رهسپار شدیم. هواپیمای RF4‌آماده پرواز بود ، به سرعت سوار شده و برخاستیم . در منطقه شمال غرب کشور و در حوالی مرز ، برای سوخت‌گیری با هواپیمای تانکر 707 تماس گرفته و به سمت آن مسیرمان را تغییر دادیم . پس از سوختگیری ، جهت پنهان ماندن از دید رادارهای دشمن ارتفاع را به حداقل ممکن در حدود 100 پا رسانده و با سرعتی معادل 700 کیلومتر در ساعت به طرف کرکوک پرواز کردیم . کنترل جنگنده در نزدیکی سطح زمین مشکل بود ، چرا که با یک حرکت ناگهانی احتمال اصابت به زمین وجود داشت. به نزدیکی کرکوک رسیده و برای عکس برداری ارتفاع خود را افزایش دادیم . دوربین‌ها به کار افتاد و از روی نقاط تعیین شده قبلی عبور کردیمو این بخش از پرواز به دلیل آتش پدافند دشمن چند دقیقه بیشتر طول نکشید ، زیرا هر لحظه امکان برخورد موشک و گلوله‌های ضد هوایی وجود داشت. کرکوک را دور زده و آماده بازگشت شدیم. حالا فقط روی یک موضوع فکرمان متمرکز بود ، یعنی سالم برگشتن به پایگاه و تحویل عکس‌های گرفته شده که باعث موفقیت عملیات ما می‌شد . در مسیر بازگشت هنگام بررسی سیستم‌های جنگنده ، متوجه کاهش بنزین شدیم و این کاهش با محاسبات قبلی ما در تضاد بود ، لذا حدس زدیم بخشی از سیستم سوخت رسانی به دلیل اصابت گلوله‌های پدافند آسیب دیده و بنزین از هواپیما نشت می کند . فکرم مشغول این موضوع بود که خلبان کابین عقب اطلاع داد چند فروند میگ عراقی در حال تعقیب ما هستند . اوضاع حالا برای ما پیچیده شده ‌بود. امکان درگیری هوایی برای ما وجود نداشت و باید با حداکثر سرعت به سمت مرز می رفتیم . چاره ای نبود با وجود نشت بنزین سرعت را به حداکثر ممکن رسانده و هواپیما شتاب زیادی پیدا نمود. هواپیمای ما حالا مثل عقابی تنها و زخمی در آسمان از چنگال میگ های دشمن سعی می‌کرد ، فرار کند و به آشیانه بازگردد. پس از چند دقیقه جنگ و گریز در نزدیکی مرز ،‌میگ‌ها دست از تعقیب ما برداشته و دور زدند. خیالمان از طرف آنها آسوده شده بود اما بنزین رو به کاهش بو.د . با خلبان کابین عقب صحبت کردم . گفتم : ترک هواپیما جایز نیست ، زیرا هواپیما و فیلم‌ها از دست می‌رود و از طرف دیگر امکان اسارت ما هم در این طرف مرز بسیار زیاد است. او هم صحبت‌های من را تائید نمود و تصمیم گرفتیم تا لحظات آخر در هواپیما بمانیم و به هر صورت به کشور بازگردیم . از مرز رد شدیم اما بنزین به حداقل مجاز رسیده و از آن هم کمتر شد. با تانکر 707 تماس گرفتیم اما فاصله اش با ما زیاد بود ، خلبان شجاع تانکر که از دوستان خودم بود ، گفت : نگران نباشید ، ما به سمت مرز می آییم تا به شما کمک کنیم. چراغ قرمز به علامت اتمام بنزین روشن شد و به دنبال آن بوق های اخطار مبنی بر ترک هواپیما به صدا درآمد. زمان به ثانیه‌ها افتاده و هر لحظه امکان خاموش شدن موتورها و سقوط وجود داشت. در دل خدا را می خواندم و کمک می خواستم . فرامین هواپیما را می‌فشردم و می‌گفتم چند ثانیه طاقت بیاور کمک در راه است. در این افکار بودم که خلبان تانکر ما را صدا زد: من بالای سر شما هستم آماده سوخت‌گیری باشید! بالا را نگاه کردم ، بله تانکر 707 با آن جثه بزرگش بالای سر ما بود . مثل این که فرشته نجاتی را در آسمان دیده‌باشیم بسیار خوشحال شده و گویی زندگی دوباره یافتیم . به سرعت سوخت گیری انجام شد ، اما کاهش بنزین افزایش یافته بود ، به پیشنهاد خلبان تانکر همراه با آن به سمت نزدیکترین پایگاه رهسپار شدیم. بویینگ 707 مثل مادر و بچه‌اش ما را تا نزدیکی باند پایگاه همدان همراهی کرد و مشغول سوخت‌رسانی به ما شد . در نزدیکی باند از تانکر جدا شده و آماده نشستن شدیم. در پایگاه وضعیت اضطراری اعلام شد و ماشین‌های آتش‌نشانی و آمبولانس ها آژیرکشان باند را در میان خود گرفتند. روی باند فرود آمده و در انتهای آن هواپیما متوقف شد. ماموران آتش نشانی اقدامات لازم را انجام داده و جلوی آتش سوزی را گرفتند. زمان کم بود ، لذا پرسنل فنی دوربین‌ها را باز نموده آنها را به وسیله یک فروند جت فالکون به تهران آوردیم. اطلاعات عکس‌های برداشته شده در این پرواز جهت انجام ماموریت‌های بعدی بسیار مورد استفاده قرار گرفت. واقعا آن روز چند ثانیه تا سقوط فاصله داشتیم و عمرمان به مویی بند بود اما ایمان به خدا و کمک او زندگی دوباره‌ای به ما بخشید. [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10266/45866913742232743449.jpg[/img][/center]
  18. [quote name='Mohebbi' timestamp='1403883087' post='388760'] توجه کنید که شش تا هواپیما برای عملیات هوایی مداوم مناسب نیستند. اگه زماگ اماده سازی هواپیما رو به ازای یک ساعت پرواز شش ساعت بگیرید در هر ساعت فقط یک پرواز عملیاتی خواهند داشت که اصلا مناسب فضای بزرگ عراق نیست. یادمه f14 برای هر ساعت پرواز چیزی نزدیک به دوازده ساعت بازرسی , تعمیر و سرویس داره. با شش هواپیما سخته به سراغ داعش رفتن [/quote] سوخو ها رو نمیدونم ولی اف 14 ها به ازای هر پرواز 6 ساعت باید چک می شدند که در جنگ ما پرواز های بالای 11 ساعت هم داشتیم کم هم نیست 6 تا سوخو 30 ، 6 تا سوخو 24 ، هواپیماهای ملخی که از قبل داشتند پس زیاد کم هم نیست . مهم مهمات هست که امیدوارم روس ها مثل آمریکایی ها دست عراق رو تو پوست گردو نگذارند
  19. [quote name='SHAHABESAGEB' timestamp='1403870826' post='388728'] [b]عراق 6 فروند جنگنده سوخو از روسیه خرید[/b] رییس مرکز تجارت جهانی تسلیحات روسیه از فروش 6 فروند جنگنده «سوخو-30کا» روسی به عراق علیه گروه‌های تروریستی در این کشور خبر داد. عراق 6 فروند جنگنده سوخو از روسیه خرید رییس مرکز تجارت جهانی تسلیحات روسیه از فروش 6 فروند جنگنده «سوخو-30کا» روسی به عراق علیه گروه‌های تروریستی در این کشور خبر داد. به گزارش ایرنا، ایگور کوروتچنکو روز جمعه به ریانووستی گفت: روسیه در روزهای اخیر 6 فروند جنگنده «سوخو-30کا» را پس از تعمیر و نوسازی به عراق تحویل داد. وی افزود: این هواپیماها در مرکز 558 تعمیر هواپیمای بلاروس نوسازی شده بودند. نوری مالکی نخست وزیر عراق روز گذشته اعلام کرد که کشورش از روسیه و بلاروس تعدادی جنگنده سوخو خریداری کرده است. المالکی به جزییات قرارداد تسلیحاتی ازجمله تعداد این هواپیماها و ارزش قرارداد هیچ اشاره ای نکرد. وقت کشی آمریکا در تحویل جنگنده ها همنین نوری مالکی در گفتگو با بی بی سی با اشاره به اینکه این جنگنده های خریداری شده جدید نیستند، افزود: این جنگنده ها طی چند روز آینده عملیات خود را آغاز خواهند کرد. وی همچنین از ادامه تاخیر در تحویل جنگنده های اف 16 توسط آمریکا به عراق خبر داد. [url="http://www.jamejamonline.ir/newspreview/1546946256974552769"]http://www.jamejamon...946256974552769[/url] [/quote] [quote name='arash666' timestamp='1403862040' post='388656'] بابک تقوایی : شش فروند Su-30K سابق نیروی هوایی هند که مدتها بود که پس از اورهال در مرکز تعمیرات 558 بلاروس منتظر مشتری بودند به عراق تحویل گردیدند. خلبانان روس و بلاروسی به همراه فنی هایشان هواپیماها را به پرواز درخواهند آورد. ظاهرا پیشنهاد 6 فروند Su-24M هم داده اند. [/quote] [quote] اینها به همراه 12 فروند دیگه قبلا به علت کیفیت پایین ساخت مسترد شده بودن. [/quote]
  20. شهید سرتیپ ایرج نصرت ­زاد در مرداد ماه سال 1312 درخانواده­ای متوسط، مؤمن و میهن­دوست پا به عرصۀ وجود گذاشت. پدرش از کارمندان شهربانی و مادرش زنی مؤمن ، خانه­دار و حافظ قرآن بود. ایرج از همان کودکی، هوش و استعداد خوبی داشت و در پنج سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان عسجدی آغاز کرد. سه سال دورة متوسطه را در دبیرستان شاهپور (شهید بهشتی کنونی) گذراند و سپس وارد دبیرستان نظام رشت شد. در سال 1332 با ورود به دانشکده افسری مرحله دیگری از زندگی اش را آغاز کرد. او پس از گذراندن دانشکده افسری، خدمت نظامی خود را در استان فارس و شهر کازرون شروع کرد. مدتی بعد به شیراز منتقل شد و در تیپ 55 هوابرد خدمتش را ادامه داد. در آن تیپ از فرماندهی گروهان تا فرماندهی گردانی مسؤولیت داشت و همانجا موفق به اخذ گواهی نامه استادی در رشته چتربازی و دوره رنجر شد. سپس به آلمان اعزام شد تا برخی فنون عالی نظامی را در آنجا آموزش ببیند. شهید نصرت زاد در ایام پیروزی انقلاب اسلامی و چند ماه پس از آن در ستاد نیروی زمینی مشغول به کار شد. پس از آن که عوامل تجزیه طلب بیگانه، کردستان را آماج فعالیت ها و اهداف شوم خود قرار دادند، او از جمله نیروهای فداکار و شجاع نیروی زمینی بود که داوطلب مبارزه با ضد انقلاب شد. وی در تاریخ 8/10/1358 با انتصاب به فرماندهی تیپ یکم لشکر 28 به کردستان اعزام شد و در پادگان سنندج، خدمت خود را شروع کرد. او در بدو ورودش به لشکر، به سازماندهی دوباره تیپ یکم پرداخت و رعایت اصول نظامی، سلسله مراتب، حفظ انضباط و انسجام به واحدهای نظامی را در دستور کار خود قرار داد. در فروردین ماه سال 1359 شهید نصرت زاد که برای نظارت بر اعزام ستون، به سوی سه راهی سنندج سقزسدقشلاق حرکت کرده بود، از کمین و درگیری ضد انقلاب با نیروهای خودی در یکی از روستاهای منطقه مطلع شد. او بلافاصله با نیروهایی از گردان 116 برای تأمین ارتفاعات مشرف بر روستای مذکور حرکت کرد. شهید نصرت زاد پس از صعود به ارتفاعات و مشاهدة صحنه، برای قطع درگیری و اجرای ضد کمین، از عناصر جلودار ستون درخواست آتش کرد. در خواست وی توسط توپخانه لشکر، پاسخ داده شد. ضد انقلاب که موقعیت خود را در خطر دید و همچنین متوجه شد نیروهایی از ارتش، ارتفاعات مشرف بر منطقه درگیری را در اختیار دارند، عده ای را مأمور کرد با صعود به ارتفاعات مزبور و محاصره نیروهای ارتش، مانع دیده بانی آن ها شوند. طولی نکشید که ضد انقلاب، نیروهای ارتش به فرماندهی سرهنگ نصرت زاد را محاصره و هر لحظه، حلقه محاصره را تنگ تر کردند.سرهنگ نصرت زاد که زخمی شده بود، وضعیت خود را با بی سیم به لشکر مخابره کرد. (عین مکالمه وی در دایرة شهدای لشکر موجود است.) این نظامی فداکار درخواست اجرای آتش برای محل استقرار شخصی خود کرد تا بدین وسیله در آخرین لحظات هم باعث نابودی بیشتر ضد انقلاب شود. سرانجام همراهان شجاعش، به دست مزدوران به شرف شهادت نائل آمدند، در حالی که در آخرین پیام خود که با بی سیم به مرکز لشکر مخابره کرده چنین گفته است: «من سرهنگ ستاد، ایرج نصرت زاد، به علت زخمی شدن و جراحات وارده در آخرین لحظات عمر سربازی خویش نکاتی را برای همرزمان بازگو می کنم: جانم فدای ایران، درود بر رهبر انقلاب، زنده باد فرماندهان گردان تیپ یک كد شناسايي 1783179 نام ايرج نام خانوادگي نصرت ­زاد درجه زمان شهادت سرتيپ درجه حقوقي فعلي سپهبد رسته پياده تاريخ ورود به دانشكده افسري 01/07/1332 تاريخ فارغ التحصيلي از دانشكده افسري 01/07/1335 نام پدر فتح ­الله محل تولد رشت تاريخ تولد 1312 مدرك ، رشته ومحل تحصيل ليسانس علوم نظامي از دانشكده افسري . وضعيت تاهل وتعدادفرزندان متاهل * مجرد فرزند پسر 1 فرزند دختر 2 يگان خدمتي لشگر 28 تاريخ شهادت 31/1/1359 محل شهادت پل شيخ نوع عمليات - چگونگي شهادت توسط منافقين نشاني مزار شهيد گلزار شهداي رشت مسئوليت در زمان شهادت فرماندهي تيپ يكم لشگر 28 مسئوليتها و فعاليتها فرماندهي گروهان و فرماندهي گردان – ستاد نيروي زميني – فرماندهي تيپ يكم لشكر 28 دوره هايي كه طي نموده دانشكده افسري- چتربازي - رنجر سابقه مجروحيت - سابقه اسارت - استان و شهر پوشش دهنده رشت منبع
  21. [quote name='arash666' timestamp='1403861584' post='388654'] سوخو 30 k [/quote] بابک تقوایی : شش فروند Su-30K سابق نیروی هوایی هند که مدتها بود که پس از اورهال در مرکز تعمیرات 558 بلاروس منتظر مشتری بودند به عراق تحویل گردیدند. خلبانان روس و بلاروسی به همراه فنی هایشان هواپیماها را به پرواز درخواهند آورد. ظاهرا پیشنهاد 6 فروند Su-24M هم داده اند.
  22. [quote name='mehran55' timestamp='1403819311' post='388578'] چه مدل سوخو رو خریدن؟؟ سوخو 25؟ یا سوخو 24؟ یا اینکه سوخو 35 [/quote] سوخو 30 k
  23. [quote name='rasoolmr' timestamp='1403813646' post='388555'] اگه واقعیت داشته باشه میشه خلبانش رو از خود عراقی ها جور کرد. عراق با این جور پرنده ها کاملا آشنا هست . کافیه خلبانان و تکنسین های عراقی رژیم سابق رو دوباره فراخوان و جذب کنن (البته میشه فیلتر هم براشون گزاشت و جذب کاملا آگاهانه صورت بگیره) سوریه هم میتونه کمک های بسیار خوبی در این زمینه انجام بده . خبرش بود که بغداد و دشمق بر علیه داعش پیمان نظامی بستن [/quote] تکنسین ها رو نمیدونم ولی از خلبان ها کسی باقی نمونده تازه اگه کسی هم مونده باشه بعد از 10 سال پرواز نکردن چیز زیادی از آمادگی اش باقی نمونده
  24. یعنی سوخو 22 ها رو بعد از تعمیر و ارهال اساسی دو دستی تقدیم کردیم رفت ؟
  25. [quote] كلا سرمون كلاه گذاشتن و يه پرنده به درد نخور به ما انداختن همين والسلام! [/quote] خودمون سر خودمون کلاه گذاشتیم ، قرار بود جنگنده j8 رو با کمک چین بسازیم که خیلی شبیه به فانتوم بود و قرار بود جایگزین فانتوم هایی که در جنگ از دست دادیم بشه منتها به خاطر یک سری حماقت ها و منفعت طلبی شخصی ( متاسفانه تو این مورد ارتش بیشتر از بقیه از خودش ضربه خورد ) کل پروژه کنسل شد و به جای پروژه ساخت که ایران رو چند سال جلو تر میبرد . فقط این آبگرمکن ها رو تحویل ما دادند [quote] نگاه نيرو هوايي به جنگنده هاي چيني و روسي كاملا مشخصه كلا تكنولوزي شرقي رو قبول ندارن تو زمينه كنارگذاشتن شفق و ادامه اف 5 نشون دهنده نظر نيرو هوايي به جنگنده شرقي هست [/quote] البته این عمر بیشتر به خاطر نگه داری راحت تر پرنده های غربی هست . با وجود شرایط تحریم و ... پرنده های غربی رو بهتر سر پا نگه داشتیم تا پرنده های شرقی که محدویت و تحریمی هم نداریم از یه بنده خدایی شنیدم که پروژه شفق هنوز ادامه داره و درواقع شفق مدرن سازی و مافوق صوت شده ی جنگنده آموزشی یاک 130 هست . ازش منبع خواسته شد جوابی نداد . خلاصه راست و دروغ اش کار خودش