Arash

VIP
  • تعداد محتوا

    1,330
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Arash

  1. آهن پاره ؟ هر چی میگرفتیم که تکنولوژی روز بود به درد ما نمیخورد ؟ پس با روح پر فتوح استالین جلوی عراق رو گرفتیم و 8 سال جنگیدیم ؟   هنوز بعد 40 50 سال اون تجهیزات رو بازنشسته نکردیم و هنوز داریم ازشون کار میکشیم
  2. تدوین: سرتیپ 2 ستاد نجاتعلی صادقی گویا   مقدمه صدام حسین و طراحان نظامی ارتش بعثی عراق مدت زمان وصول به اهداف اصلی در خوزستان را 3 تا 7 روز پیش بینی کرده بودند، اما چنین برآوردي تحقق نیافت و نیروهاي عراقی تا مدت 10 روز نتوانستند به حاشیه خارجی شهرخرمشهر برسندونبردخرمشهربیش ازیکماه طول کشید وسرانجام ارتش متجاوزعراق دردسترسی به هدف نهایی خود دراین منطقه که اشغال جزیره آبادان وتهدید بندرماهشهروبندرامام خمینی بود به کلی ناموفق وناکام ماند. دشمن برآورد نموده بود، مسافت 15 کیلومتري شلمچه تا خرمشهر را درظرف یکروز طی نماید ودرمدت 2 تا 3 روز نیزخرمشهر را اشغال نماید. پس ازعبور ازپل خرمشهر- آبادان، جزیره آبادان را نیز درظرف چند ساعت یا چند روز( مانندهمان عملیات چند ساعته که 11 سال بعد درتصرف کویت داشت) و درظرف کمتراز یکهفته، ارتش عراق به مهمترین هدف سیاسی نظامی خود که اشغال تمام کرانه شمالی اروندرود باشد برسد. شهرستان آبادان درقسمت جنوبی استان خوزستان واقع و ازشمال به شهرستانهاي شادگان وخرمشهر، ازمشرق وجنوب به خلیج فارس و ازجنوب غربی ومغرب با عراق مرزمشترك دارد.آبادان مرکز شهرستان آبادان است. این شهرستان دو رود مهم به نامهاي اروندرود وبهمن شیر داردکه نقش مهمی در زمان جنگ وعملیاتهاي گوناگون داشته اند.جمعیت شهرستان آبادان قبل از جنگ تحمیلی و طبق سرشماري سال 1355 تعداد 376،911 نفر ثبت شده است که ازاین تعداد 81 درصد شهرنشین و 19 درصد روستا نشین بوده اند. اهالی شهرستان علاوه براشتغال درصنایع مربوط به صنعت نفت، به کشاورزي، باغداري، به ویژه پرورش نخل خرما، ماهیگیري، بازرگانی، کارگري وصنایع دستی اشتغال دارند. جزیرۀ آبادان ناحیه اي به طول حدود 64 کیلومتر وعرض 3 تا 20 کیلومتر که با آبهاي خلیج فارس ازجنوب وسه رود کارون درشمال وغرب، بهمنشیرازشرق واروندرود ازجنوب محصورشده است. شهرآبادان درباریکترین قسمت عرض جزیره، درمنتهی الیه شمالغربی جزیرۀ آبادان و 10 کیلومتري جنوب شرقی خرمشهر ومابین رودخانه بهمنشیر ازشمال واروندرود ازجنوب و کارون ازشمال وغرب قرارگرفته است. شهر آبادان درارتفاع حدود 3 متري ازسطح آبهاي آزاد وداراي آب وهواي گرم ومرطوب است. بالاترین درجه حرارت آن 49 درجه سانتیگراد در اوایل تیر وکمترین آن به 2- درجه در اوایل بهمن ماه میرسد. میانگین بارش سالانه آن به 236 میلیمتر میرسد. بندرآبادان در 16 کیلومتري جنوب بندرخرمشهر ودر ساحل اروندرود واز بنادرمهم ایران است. براساس سالنامۀ آماري 1383 ، سالانه 12621 تن انواع کالا وارد و 100110 تن از این بندر صادر میشود. کلیه تاسیسات و تجهیزات آن متعلق به وزارت نفت است واسکله هاي آن اختصاص به صدور موادنقتی و ورود ماشین آلات شرکت مذکور دارد. شهر آبادان داراي فرودگاه بین المللی است وبه سبب بندري بودن شهر، کشتیهاي زیادي درآب رفت و آمد دارند. آبادان درپیش ازاسلام وجود داشته وبطلمیوس ازآن یاد کرده است. در زمان حکومت حزب بعث درعراق، درسال 1347 ادعاي تجزیه خوزستان و الحاق آن به عراق ازسرگرفته شد. دراین جریان دولت عراق مبادرت به تغییراساسی  جغرافیایی خوزستان درکتابها و نقشه ها کرد وآبادان به صورت « عبادان » چاپ میشد.     پس ازپیروزي انقلاب اسلامی ایران، سالهاي 1358 ونیمه اول سال 1359 ، عوامل ضد انقلاب با پشتیبانی وتحریک حکومت بعثی عراق، دست به اقدامات خرابکارانه درسطح شهر زدند که ازجمله آن، انفجار بمب درمحوطه پالایشگاه آبادان در 23 خرداد 1358 ،تخریب پل واقع درنهر محربی ، و نهرابوالفضل درسوم دي 1358 ، انفجارچند لوله نفت و گازدرشمال آبادان در 16 اسفند 1358 انفجار بمب درسه نقطه شهر در 27 فروردین 1359 ، کشف سلاح ومهمات قاچاق، انفجار بمب درکنار ترانسفورماتور شرکت، چند درگیري پاسداران با ضد انقلاب و بالاخره کشف یک بمب در زیر . خطوط لولۀ نفت شمال آبادان در 21 شهریور 1359 آبادان به سبب قرار گرفتن درنزدیکی مرزونیز داشتن پالایشگاه مهم کشور، ازنخستین روزهاي جنگ با تهاجم دشمن روبه رو شد وتا پایان دفاع مقدس با منازعات جنگ درگیربوده است. این شهردرطول دفاع محل رشادت ودلاوريهاي بسیار رزمندگان بومی،غیربومی وبسیجیان نیروهاي مسلح خودي بوده ونیزمحل شهادت تعدادي ازشهدای گرانقدر جنگ تحمیلی است.پالایشگاه آبادان تا سال 1324 خورشیدي / 1945 میلادي، بزرگترین پالایشگاه جهان ومرکزعمده صدور فرآوردههاي نفتی به شمارمی آمد. این پالایشگاه درسال 1288 شمسی ویکسال بعد ازفوران اولین چاه نفت درمسجد سلیمان احداث آن آغاز وسال 1291 شمسی اولین محموله نفت ازآن صادر گردید. تولیدات این پالایشگاه بیش از 100 نوع میرسید که نفت سفید، بنزین خودرو وهواپیما، نفت کوره، قیر، نفت گاز وانواع حلاّلها مهمترین آنها است. پیش ازآغازجنگ، ظرفیت پالایش نفت دراین پالایشگاه 600 هزاربشکه در روز بود که نفت خام مصرفی آن ازدو شبکۀ خطوط لوله نفت ازمناطق نفت خیز دریافت میشد.مجتمع پتروشیمی آبادان نیز درکنار پالایشگاه قراردارد وبهره برداري ازآن ازسال 1348 آغازگردید. درمدتی بیش ازنیم قرن، فرآوردههاي نفتی پالایشگاه آبادان ازاین بندرصادر میشد. درسالهاي اخیر به علت افزایش ظرفیت نفتکشهاي جهان ومحدودیت عمق و وسعت اروندرود، با احداث چهارخط لوله ازپالایشگاه آبادان به بندرامام خمینی در 112 کیلومتري  آبادان، نفت تصفیه شده براي تحویل به نفتکشهاي بزرگ، به آنجا منتقل میشود.   آبادان درجنگ تحمیلی توجه: در این مجموعه، با توجه به موضوع اصلی که دربارۀ دفاع ازآبادان است، فقط به موارد برجسته دراین منطقه اشاره شده است. براي اطلاع از فعالیت همزمان در سایرمناطق درگیرسرتاسرمرز ایران وعراق ونیز اقدامات دفاعی مجموعه نیروهاي مسلح کشور جمهوري اسلامی ایران، نیاز است به منابع کاملترکه گویاي تمام وقایع جبهۀ جنگ و نیروهاي درگیر آن باشد، مراجعه شود. درمنطقۀ عملیاتی خرمشهر- آبادان، نخستین فعالیتهاي دشمن، از کرانه نهرخَین بین پاسگاه حدود تا پاسگاه خین آغاز گردید. نیروهاي مرزي عراق بطورمکرر پاسگاه مرزي حدود، پاسگاه مؤمن وپاسگاه خین را زیرآتش گرفتند. برخوردهاي متناوب ازفروردین 59 تا آغازجنگ، در دهه سوم شهریورماه تشدید گردید. به طوريکه روز 21 شهریور، تبادل آتش بین پاسگاههاي ایرانی وعراقی درکرانه نهرخین درتمام مدت روزو روزهاي بعد نیز تبادل آتش و درگیري ادامه داشت.    روز 26 شهریور 59 : صدام حسین، رئیس جمهوري عراق، در ساعات شب در تلویزیون عراق سخنرانی کرد و اعلام نمود: قرارداد 1975 الجزایر مردود است؛ کلیه آبراه شط العرب( اروندرود) جزو آبهاي ساحلی عراق است؛ آنچه که براساس قرارداد الجزایر باید به ایران واگذار شود، نخواهیم داد، وآن چه باید میگرفتیم، با زورخواهیم گرفت درهمین روز(1359/6/26) اطلاعیه شماره 1 ستاد مشترك ارتش جمهوري اسلامی ایران، با امضاي سرتیپ فلاحی، جهت آگاهی ملت عزیز ایران از رسانه هاي کشور منتشر شد. دراین اطلاعیه 3 صفحه اي گزارشی ازحملات وتجاوزات زمینی وهوایی ارتش عراق و درمقابل آن،اقدامات دفاعی نیروهاي خودي وبرآورد تلفات وخسارات طرفین را در درگیري سرتاسر مرز دوکشوراز روز 10 تا 23 شهریور 59 ارائه داده است   روز 27 شهریور: ضمن تبادل آتش پراکنده، آرامش نسبی درمرز برقرار بود و براثر مقاومت دلیرانه یگانهاي نیروي زمینی ارتش جمهوري اسلامی ایران وپشتیبانی ارزندۀ نیروي هوایی،سربازان عراقی به مواضع قبلی خودعقب نشینی کردند. برآوردکلی چنین بود که درعملیات روز26 شهریور ضربات سختی به نیروهاي عراقی وارد شده است.   روز 28 شهریور 59 : ناوچه هاي عراقی مانع حرکت کشتیهاي تجاري را با پرچم ایران شدند.از روز 28 شهریور، ناوچه هاي عراقی اقدام به کنترل کامل اروندرود کردند ومانع حرکت کشتیهاي تجاري با پرچم ایران شدند. بنابراین برخوردهاي مرزي، علاوه بر زمینی، درمرزآبی نیز آغاز گردید. ارتش متجاوز عراق درآغاز نبرد، لشکرهاي 3 زرهی و 5 مکانیزه را با عناصر تقویتی ازلشکر 11 پیاده ویگانهاي مستقردیگر درشرق بصره را واردعمل نمود. لشکر 3 زرهی با نیروهاي تقویتی درمحور تنومه – شلمچه- خرمشهر براي اشغال خرمشهروآبادان پیشروي نمود. بعد ازمواجه شدن با یگانهاي مدافع خودي ومقاومت دلیرانه مردم منطقه، نیروهاي دیگري را براي تقویت لشکر 3 گسیل نمود. از جمله تیپ 33 نیروي مخصوص که درنبردهاي خیابانی خرمشهرنفش فعالی داشت. لشکر 3 زرهی که قرارگاه اصلی تک کننده به خرمشهر و آبادان بود، یگانهاي سازمانی آن عبارت بودند از: - قرارگاه لشکر تیپ 6 زرهی شامل سه گردان تانک و یک گردان مکانیزه. - تیپ 12 زرهی شامل چهار گردان تانک ومکانیزه - تیپ 8 مکانیزه شامل 4 گردان مکانیزه و تانک - گردان شناسایی - 5 گردان توپخانه - 2 گردان پدافند هوایی به اضافه 2 آتشبار مستقل - 1 گروهان شیمیایی - 3 گردان خدمات - 1 گردان مهندسی رزمی - 1 گردان پل - 1 گردان مخابرات - پشتیبانی خدمات رزمی لشکر علاوه بریگانهاي یاد شده تعدادي تیپ وگردانهاي مختلف درمنطقۀ بصره وکرانۀ اروندرود مستقر بودند که درصورت لزوم قادر بودند درتقویت یگانهاي منطقه عملیاتی خرمشهر- آبادان قرار گیرند. نیروهاي دفاعی خودي درمنطقه عملیاتی غرب خرمشهر وکرانۀ شمالی اروندرود وجزیرۀ آبادان درجبهه اي به عرض بیش از 100 کیلومترعبارت بودند از: - گردان 151 دژ از لشکر 92 - گردان 232 تانک از تیپ 1 لشکر 92 - گردان 165 مکانیزه از تیپ 1 لشکر 92 - پایگاه دریایی خرمشهر با یک گردان تکاوران دریایی - هنگ ژاندارمري آبادان - گردان ساحلی ژاندارمري خسروآباد - رزمندگان سپاهی و نیروهاي داوطلب - یک آتشبار 175 م.م دوربرد ازگردان 387 درمنطقه خرمشهر، یک آتشبار 130 م.م برد بلند ازگردان 341 درجزیرۀ آبادان، قُصبه، ویک آتشبارکاتیوشا مجموعاً ازگروه 22 توپخانه شهرضا. لازم به ذکر است که بقیه یگانهاي لشکر 92 و یگان مأمور به آن درجبهه اي به طول 500 کیلومتراز مهران تا دهانه فاو گسترش یافته بودند. سایریگانهاي باقیماندۀ نزاجا در منطقۀ عملیاتی غرب وشمالغرب گسترش یافته و با دشمن درگیر بودند و تعداد دیگري ازیگانهاي نزاجا که خارج ازمناطق عملیاتی داخلی ومرزي قرارداشتند. با توجه به امکانات و محدودیتهاي ترابري موجود به سمت مناطق عملیاتی و مأموریت تعیین شده در حرکت بودند. جمع کل استعداد رزمی یگانهاي نام برده شده درمنطقۀ خرمشهر وآبادان کمتراز یک تیپ مکانیزه ارتش عراق بود، گردان 232 تانک کمتر از 60 درصد استعداد رزمی خود را داشت، گردان 165 مکانیزه و 151 دژ نیز درهمین شرایط بودند.تعداد رزمندگان سپاه پاسداران ونیروهاي مردمی نیز قبل ازآغازجنگ چندان قابل ملاحظه نبود وتعداد این نفرات درکمتر از 10 پاسگاه مرزي غرب خرمشهر وجزیره مینو به 100 نفرمیرسید و به جنگ افزارسبک مسلح بودند.با مقایسۀ توان رزمی نیروهاي متجاوزعراق با توان رزمی نیروهاي رزمنده خودي دراین منطقه عملیات به نسبت 4 به 1 به نفع دشمن بود. طبق اصول برآوردهاي نظامی، هرنیروي مکانیزه و زرهی حمله ور با چنین برتري نسبی درزمین باز وبدون موانع طبیعی ومصنوعی بایستی بتواند بیش از 5 کیلومتردرساعت پیشروي کند وظرف چندساعت به حاشیه شهرخرمشهر رسیده وحداکثر ظرف چند روز شهر را اشغال کند. برهمین مبنا بود که صدام حسین وطراحان نظامی ارتش بعثی عراق مدت زمان وصول به اهداف اصلی درخوزستان را 3 تا 7 روز پیش بینی کرده بودند، اما چنین برآوردي تحقق نیافت ونیروهاي عراقی تا مدت 10 روز نتوانستند به حاشیه خارجی شهرخرمشهر برسند ونبردخرمشهربیش ازیکماه طول کشید وسرانجام ارتش متجاوزعراق دردسترسی به هدف نهایی خود دراین منطقه که اشغال جزیره آبادان وتهدید بندر ماهشهرو بندرامام خمینی بود به کلی ناموفق وناکام ماند. به دنبال اعلام اولتیماتوم سیاسی دولت عراق به ایران دربارۀ جزایرسه گانه درغرب تنگه هرمزنیروهاي زمینی عراق درطول مرزایران تقویت گردیدند. ازآنزمان تا آغازرسمی تحمیل جنگ سراسري ازطرف دشمن، درگیريهاي پراکنده نظامی در مرز دو کشورادامه داشت.   ادامه دارد .....   منبع
  3. روز بیست ونهم مهرماه: استقرارنیروهاي سپاه دردارخوین   پس ازعبورنیروهاي دشمن ازکارون واشغال سرپل درشرق آن، درسپاه پاسداران نیزهمانند ارتش فعالیت بیشتري براي عقب راندن نیروهاي دشمن به غرب کارون آغازشد. یک واحد ازسپاه پاسداران دردارخوین مستقرگردید و جلوپیشروي دشمن را به سمت شمال واهوازمتوقف کرد.فرماندهی این عده با برادر رحیم صفوي بود. در روز 29 مهر ماه حضرت آیت الله خامنه اي که درآن زمان به عنوان نمایندۀ حضرت امام درشورايعالی دفاع درجبهه ها حضورداشتند، وي را رسماً به فرمانده اروندرود معرفی نمودند تا بین رزمندگان ارتش وسپاه هماهنگی بیشتري ایجاد شود. بطوريکه مدارك دردسترس نشان میدهد این معرفی نخستین گام براي همکاري رسمی بین یگانهاي ارتش وسپاه پاسداران بود، زیرا تا آنزمان عناصرسپاه پاسداران بطورمستقل وارد مناطق عملیاتی میشدند ومستقل عمل میکردند وبا صلاحدید خود طرحهاي عملیاتی را تهیه واجرا می نمودند. گرچه روش یاد شده تا مدتی درمناطق نبرد ادامه یافت، ولی کم کم لزوم همکاري وهماهنگی واقعی بین ارتش وسپاه بین فرماندهان هردوبازوي مسلح نظام احساس شد وبتدریج ناهماهنگیها ازمیان برداشته شد وجبهه ها با استواري وحدت فرماندهی شرایط مطلوبتري یافتند. ازجمله حوادث ناگواري که درحاشیۀ نبردهاي منطقه رخ داد این بود که در 29 مهرماه یک فروند هواپیماي عراقی درنزدیکی بندرامام خمینی سرنگون شد، مردم محلی سریعا درمنطقۀ سقوط آن، به دورلاشه هواپیماي عراقی جمع شدند، اما ناگهان هواپیماي مذکورمنفجر شد و درنتیجه عده اي شهید ومجروح شدند.     در روز 29 مهرماه نبردهاي خیابانی بین رزمندگان اسلام و نیروهاي اشغالگرخرمشهربه شدت ادامه داشت. نیروهاي دشمن با برتري کامل خود تلاش میکردند نیروهاي ایرانی را ازباقیماندۀ شهرخرمشهرعقب برانند یا آنان را محاصره وبه شهادت برسانند.در جبهۀ شمال آبادان، حرکت عده هاي دشمن که درسه کیلومتري شمال ایستگاه 7 و 12 قرارداشتند همچنان آرام بود ولی شدت آتشباري به داخل شهرکاهشی نداشت .تلفات نیروهاي ایرانی درآن روز خیلی زیاد بود، اما با این وجود مقاومت همچنان ادامه داشت و ازنزدیک شدن دشمن به آبادان جلوگیري میشد. فرماندهی اروند که از روز 27 مهرماه موجودیت یافته بود، دو روز بعد یعنی در روز 29 مهرماه ستاد مربوطه را سازماندهی نمود وشروع فعالیت آن به ستاد مشترك، نیروهاي زمینی، دریایی وهوایی اعلام شد.این ستاد با 13 افسرتشکیل گردید وهمانطورکه قبلاٌ نیزاشاره شد فرماندهی آن بعهده سرهنگ حسنعلی فروزان فرمانده ژاندارمري کشوربود. بقیه افسران ستاد ازافسران نیروي زمینی حاضردرصحن، نبرد اروند انتخاب شدند. حالا شهرخرم و زیباي خرمشهر واقعا تبدیل به خونین شهرشده و وجب به وجب آن به خون دلاوران کفرستیزایران اسلامی تطهیرشده بود وهرساعت که سپري میشد، تقدس آن باخون عزیزترین فرزندان این آب وخاك جاودانگی بیشتري می یافت. بوي این خونهاي پاك ومقدس با نسیم دل انگیز پروازفرشتگان همراه شده وبا گسترش همه جانبه ازجهان خاکی تا ملکوت اعلی را معطرمیساخت.درحالیکه مقاومت و پایداري رزمندگان اسلام در خرمشهرادامه داشت، درشمال آبادان نیزدلاورمردان ارتش بهمراه سایرنیروهاي سپاه ومردمی، مانع وصول نیروي دشمن به کرانۀ شمالی رودخانه بهمنشیرمیشدند. در روز 29 مهرماه آتشهاي سنگین دشمن به کوي بازرگان ، ایستگاه 11 ، تانکی فارم وسایرنقاط شهر متمرکزشده وخسارتهاي سنگینی به بارآورد، درساعت 15:20 مسجد امام حسن (ع) واطراف آن گلوله باران گردید. روزبعد یعنی در 30 مهرماه جنگهاي خیابانی خرمشهرهمچنان ادامه یافت ودرجبهه آبادان نیزنیروهاي دشمن توانستند گامی جلوترازسه راهی آبادان - ماهشهر بردارند.لازم به ذکراست که عراق مجدداً در روز 29 مهر درخواست اعلام آتش بس محدود کرد که مورد موافقت جمهوري اسلامی ایران قرارنگرفت. برابراعلام نیروي هوایی، وضعیت آبادان وخرمشهرتا ساعت 6:20 امروزبه شرح زیرمیباشد: درخرمشهر،دشمن درساختمانهاي خیابان 40 متري مستقر وبا قواي خودي مشغول جنگ خیابانی میباشد. تلفات خودي و زخمیها بسیارزیاد است، ولی بعلت مقاومت نیروي خودي ومردم، ازنفوذ دشمن بروي پل جلوگیري گردیده است.تانکهاي دشمن، درمحور ایستگاه 7 و 12 ، کماکان درفاصلۀ حدود 3 کیلومتري شهرآبادان مستقرومواضع خود را تحکیم نموده اند. برابر اعلام شهربانی آبادان: درساعت 15:20 امروزدشمن با راکت مسجد امام حسن عسکري (ع) درآبادان را مورد اصابت قرارداد که خساراتی به آن وارد گردید. همچنین درساعت 22:30 دراثرگلوله باران دشمن در آبادان، 9 نفرشهید و 79 نفرمجروح شده وتعدادي خانه درخیابان عروسیه وبلوار وکوي فاطمی منهدم وبه استادیوم تختی وخانه هاي اطراف آن نیزخساراتی وارد گردید.درساعت 23:30 امروز دراثرتیراندازي نیروهاي ایران به بندرفاو عراق ، تأسیسات آن بندردچارحریق گردید که شعله هاي آتش ودود تا ساعتها درآسمان مشاهده میشد. برابراعلام سپاه پاسداران : نیروهاي عراقی دربی سیم، تلفات خود را درمنطقۀ خونین شهر 500 نفرذکر کرده ودرخواست عقب نشینی نمودند که به آنها اجازه داده نشد.طبق برآوردها، نیروهاي متجاوز پیادۀ عراقی درمنطقۀ خونین شهر بیشتراز 1000 نفرمیباشد.امروز براثرتیراندازي توپخانه وخمپاره اندازهاي ارتش عراق به خونین شهر 6 نفرشهید شدند. درساعت 11 بامداد امروز، 5 فروند میگ عراقی به آسمان ماهشهرتجاوزکرده وبه بمباران تأسیسات اقتصادي وپتروشیمی پرداختند که پس ازحملۀ میگهاي عراقی ، آتشبارهاي پدافند،فعالیت کرده که دراثرشلیک نیروهاي خودي دوفروند میگ متجاوزعراقی سرنگون شد.درضمن، دراثراین حمله، خسارات سنگینی به تأسیسات وارد شده وقسمتهایی ازآن منهدم گردیده است.     رادیو آلمان: بالگردهاي کبراي ایرانی پس ازتأخیربسیار، موفق شدند ضربات شدیدي به عراق وارد کنند.بدون تردید، اقدامات چریکها وضربات بالگردهاي ایرانی در روحیۀ سربازان عراقی، اثرات منفی بجاي خواهد گذاشت.اینک روشن شده که جنگ فعلی ایران وعراق قبل ازضربه زدن به رژیم (امام) خمینی، رژیم خود صدام را به خطرانداخته، زیرا حمله به ایران با آن ابعاد وسیع ، نه تنها ضربه اي قاطع وغافلگیرکننده به این کشورنزده ، بلکه بمباران متقابل منابع نفتی، تأسیسات نظامی و رادارها ومنابع اقتصادي عراق توسط هواپیماهاي ایرانی که ازکارایی بیشتري برخوردارهستند ، مقامات نظامی عراق را غافلگیر کرد رادیو مونت کارلو: یکماه ازجنگ عراق وایران میگذرد وهنوزهیچ عامل خوشبینی براي متوقف شدن این جنگ به چشم نمیخورد. به نظرمیرسد درگیريهاي شدید، هنوزدر دو منطقۀ آبادان وخرمشهرجریان دارد. درگیريهایی درخیابانهاي شهر صورت میگیرد. درآبادان، نیروهاي عراقی به جزیک گذرگاه که حملات ازآن کاملا مطمئن نیست ، شهر را درمحاصره دارند. برابراعلام نیروي دریایی: عملیات امداد وپشتیبانی شامل ( نقل وانتقالات مجروحان ، پرسنل وحمل مهمات وتجهیزات)بوسیلۀ سه فروند هواناو و 8 فروند ازانواع بالگرد ازبندرامام خمینی به آبادان وبالعکس انجام گرفته است. ازیادداشت روزانه آیت الله جمی در روز59/7/29: . . . حدود ساعت 9 صبح به اتفاق آقایان موسوي ، صداقت و سید قاسم با برادرم رسول به هنگ ژاندارمري ودیدارفرمانده جدید رفتیم . سرهنگ حسنی سعدي  (فرمانده جدید) را ملاقات کردیم.روحیه پرسنل وافراد مسلح را خوب وقوي دیدیم .فرمانده جدید را نیزبا روحیه اي خوب وعالی دیدیم. .... سرهنگ فرمانده به منظور سروصورت دادن وبازدید واحدهایش بیرون رفتند . .... نزدیک ظهر ... بسوي مسجد حرکت کردیم . ... وارد مسجد شدم ، دیدم یکی ازخواهران گوشه اي نشسته. گفتم با من کاري دارید؟ گریه اش گرفت. به شدت گریست ... با حالت گریه گفت :چند روزقبل به اتفاق شوهرم از راه دارخوین قصد اهواز داشتیم که دربین راه به اتفاق جمع کثیري ازهمشهریان زن ومرد به اسارت بعثیها درآمدیم . زنها را آزاد کردند ومردها را به اسارت بردند. من به زحمت فراوان خود را به آبادان رساندم ، ما یک مرغداري داریم ،الان مرغها روي دستم مانده، زندگی ام متلاشی شده، سرنوشت شوهرم دردست بعثیها نامعلوم است. ازمن کمک میخواست، مخصوصا راجع به مرغهایش، مطالبش را یادداشت کردم .... از جاهایی استمداد کنم. پانصد تومان که همراه داشتم، براي مخارجش بهش دادم (82)   ادامه دارد ...
  4. Arash

    در کمینگاه دشمن

    این پست به موضوع چهل روز عملیات در محور بانه-سردشت در شهریور و مهرماه 1359 بر علیه ضد انقلاب می پردازد.  محتوای اصلی این پست خاطرات فرماندهان شرکت کننده در این سلسله عملیات پاکسازی می باشد.   ******************** نگاهي به كردستان پس از پيروزي انقلاب اسلامي از اهم حوادث شوم و ناگواري كه درتاريخ نظامي - سياسي انقلاب اسلامي پس از پيروزي انقلاب اسلامي رخ داد مي توان به وقايع منطقه ي كردستان اشاره كرد. گروه هايي به نام (خلق ) و (مردم ) كرد كه ريشه در قدمت چند دهه خيانت و ارتباط با بيگانگان داشتند و مايه هاي ضد ديني نيز در مرامنامه، خط مش، اهداف و سوابق گردانندگان و نظريه پردازان آنها كاملاً مشهود بود. با دخالت در امور سازمان هاي دولتي، يورش مسلحانه به پاسگاه ها و پادگا نهاي نظامي جهت دستيابي به سلاح و مهمات بيشتر، غارت بيت المال و . . . با ترفندهاي خود حتي گروهي از افراد بومي و ساده لوح منطقه را با حيله هاي گوناگون به دور خود جمع كردند و پس از تطميع و تهديد، آنها را در مقابل نيروهاي دولتي كه به منظور برقراري آرامش و امنيت در منطقه حضور داشتند، قراردادند. با شرايط به وجود آمده در روزهاي پس از پيروزي انقلاب، به ويژه در اوايل سال 1358 و خالي شدن پادگا نها از سربازان در پي تقليل خدمت سربازي از دو سال به يك سال، شرايط بي انضباطي و يا كم انضباطي كه به واسطه فعاليت هواداران گروه كها در داخل و خارج از سربا زخانه ها به وجود آمده بود، عواملي بودند كه نا امني در شهرهاي كردنشين را بيش از پيش دامن مي زدند. دولت نوپاي جمهوري اسلامي نيز از برخورد شديد نظامي و توسل به زور جهت سركوبي مخالفين با توجه به اهداف والايي كه نظام دنبال مينمود و بدان اعتقاد داشت، حتي الامكان خودداري مي ورزيد و تمام تلا ش ها بر اين بود تا اين مسئله به صورت مسالمت آميز حل و فصل شود و با بالابردن سطح آگاهي هاي مردم منطقه، آنها را به خطرهايي كه از جانب دشمنان اسلام تهديدشان مي كرد، با خبر سازد. با اين انگيزه دولت، نيروهاي نظامي و انتظامي حاضر در منطقه در مرحله اول مأموريت خود ، تنها وظيفه حفظ پادگان ها، برقراري امنيت داخل شهر ها را به عهده داشتند و از مقابله جدي نظامي با نيروهاي مخالف پرهيز ميكردند. اما هر چه زمان مي گذشت نه تنها بهبودي حاصل نمي شد، بلكه نيروهاي مخالف گستاخ ترشده، با سوء استفاده از حسن نيت و بردباري نظام، بر دامنه ي فعاليتهاي خود، مي افزودند و حتي به ارتكاب جنايت عليه مردم بي دفاع و قتل و غارت جان و اموال آنها روي مي آوردند كه در راستاي اهداف شومشان، در نهايت تجزيه ي كشور و سقوط نظام جمهوري اسلامي را در سر مي پروراندند. سرانجام كارگروهكهاي مزبور به جايي رسيد كه مسلحانه به مراكز حساس شهرها يورش بردند، بانك ها و فروشگاه هاي شهر را غارت كردند و مردم بي دفاع را به گلوله بستند، به طوري كه اگر در آن شرايط مقاومت و فداكاري هاي نيروهاي نظامي متعهد داخل پادگا نهاي منطقه و سايرنيروهاي داوطلب اعزامي به منطقه نبود، كردستان و شايد پس از آن ديگر مناطق كشور، توسط همين گروهك ها از پيكر كشور بزرگ اسلامي جدا مي گرديد. تكليف ملي و ديني، ما را برآن مي دارد تا به منظور ثبت و حفظ ايثارگري ها و از خودگذشتگي هاي همه رزمندگاني كه با خون خود بر اوراق زرين استقلال و آزادي اين ناحيه از ميهن اسلامي مهر تأييد نهادند به بيان چگونگي اين عمليات و همچنين تحرير خاطرات طراحان و دست اندكاران اصلي اين حماسه ي بزرگ بپردازيم تا مبادا گردش ايام و غبار زمان از درخشندگي آن همه پايمردي ها، ذره اي بكاهد و طوفان نسيان، مشعل تجربيات به كار رفته در اين نبردهاي آزادي بخش را كه مي تواند روشنايي بخش راه آيندگان باشد به خاموشي بكشاند. كتاب حاضر نيز با شرحي از چگونگي آزادسازي محوربانه - سردشت در شهريور ماه 1359 ، سند ديگري است بر مردانگي، از خودگذشتگي، شجاعت و فداكاري فرزندان اين مرز و بوم براي حفظ يك پارچگي كشور اسلامي ايران؛ اميد كه اين اقدام موجب رضاي پروردگار سبحان و افزايش تجربيات و دانستني هاي رزمندگان كفر ستيز اسلام گردد. عمليات پاكسازي و بازگشايي محور بانه – سردشت و مناطق اطراف آن 13/6/59   شكست هاي پي درپي ضدانقلاب در منطقه كردستان به ويژه در محورهاي مواصلاتي سبب شد تا نيروهاي شكست خورده در ديگر محورهايي كه پاكسازي نشده بود تجمع كرده و پس ازسازماندهي مجدد اقدام به فعاليت مسلحانه نمايند. به طوري كه عرصه را بر مردم منطقه تنگ كرده و بيش از پيش بر ناامني منطقه دامن بزنند. يكي از اين محورهاي بسيارمهم، محور بانه - سردشت بود. اوضاع اجتماعي، اقتصادي و رواني منطقه نيز به گونه اي بود كه عناصر ضد انقلاب با عوام فريبي در بين مردم نفوذ كرده و هر جنايتي را مرتكب ميشدند. بي سوادي و نا آگاهي اكثرمردم منطقه، ضعف اقتصادي و از همه مهم تر تبليغات گسترده و مسموم ضدانقلاب عواملي بود كه دست به هم ميداد تا اوضاع را بيش از پيش بحراني كند . گروهك هاي ضدانقلاب اگر چه از لحاظ اعتقادي اختلاف نظرهاي بنيادي داشتند ولی همه ي آنها دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب بودند و تلاش مي كردند تا هر طوري شده حاكميت دولت را در منطقه كمرنگ نمايند و يا بكلي از بين ببرند و بدين وسيله بتوانند به مطامع خود دست يابند . در چنين شرايطي بود كه پاكسازي محور بانه - سردشت در دستور كار واحدهاي نيروي زميني نيز بخشكانند. عمليات پاكسازي محوربانه - سردشت اگر چه تنها عمليات انجام شده در آن منطقه نبود اما يكي از عمليات هاي به حساب مي آمد كه به دنبال آن كنترل محورها در اختيار رزمندگان پرتوان ارتش اسلام قرارمي گرفت كه دراين كتاب به بررسي چگونگي آن پرداخته مي شود.   وضعيت گروهك هاي ضدانقلاب در منطقه قبل از شروع عمليات علاوه بر چهار گروه عمده ي ضدانقلاب (شامل حزب دمكرات، حزب كومله، چريك هاي فدايي خلق، شيخ عزالدين حسيني و هوادارانش ) كه عناصر مسلح آنها نيز درمنطقه به صورت گسترده فعاليت مي كردند ، گروه هاي ديگري نيز هرچندكوچك تر وكم اهميت تر درمنطقه فعاليت مي كردند نظير سازمان پيكار به سركردگي اشرف دهقان كه شاخه ي ديگري ازچريك هاي فدايي محسوب ميشد و همچنين گروهك خبات كه خود را منتسب به هواداران سازمان منافقين ميدانست و تحت امر جلال الدين حسيني ( برادر شيخ عزالدين حسيني) به فعاليت مسلحانه مشغول بود. البته همزمان گروه ديگري به سركردگي يكي از فرزندان شيخ عثمان نقش بندي حزبي را بنام سپاه رزگاري يا به اصطلاح رستگاري تشكيل داد كه باتوجه به سوابق شخصي شيخ عثمان به هيچ وجه از پايگاه مردمي برخوردار نبود و درنتيجه مورد استقبال مردم منطقه نيز قرارنگرفت. تضادي كه درايدئولوژي بين اين حزب وحزب كومله وجود داشت درگيري هايي را بين آنها بوجود آورد كه دامنه ي آن به شهرهاي سنندج، مريوان و كامياران نيز كشيده شد. همچنين گروه ديگري در مناطق پاوه، نوسود و قصرشيرين اقدام به فعاليت مسلحانه كرد كه اين گروه خود را طرفدار سالارجاف و كدخدا محمود نظري مي دانست ولي داراي ايدئولوژي خاصي نبود و برحسب زمان و منافع شخصي خود عمل مي كرد. با اين حال هم هي اين گروه كها علاوه بر فعاليت هاي سياسي، تبليغاتي كه در جهت تضعيف نظام مقدس جمهوري اسلامي انجام ميدادند با تشكيل گروه هاي مسلح غيرقانوني به پادگان ها و پايگاه هاي نظامي و انتظامي حمله مي كردند و به غارت و چپاول مي پرداختند. با وجود اينكه چندين پايگاه ضدانقلاب در منطقه ي كردستان به دست توانمند رزمندگان اسلام به خصوص پرسنل قهرمان نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران پاكسازي شده بود ولي فعاليت مسلحانه آن ها در محور بانه - سردشت همچنان ادامه داشت و هر روز جنايت تازه اي را مرتكب مي شدند. تركيب، گسترش و استعداد ضدانقلاب در مناطق بانه - سردشت هر يك از احزاب و گروهك هاي منحله براي كسب برتري و ايجاد اهرم فشارعليه نظام وهمچنين به منظور ايجاد رعب و وحشت در منطقه ي عمليات اقدام به سازماندهي گروه هاي مسلح غيرقانوني درمحدوده ي خود نموده و تلاش كردند تا بازور اسلحه حاكميت خويش را درمنطقه تحميل كنند و لذا با همان گروه هاي مسلح به نيروهاي دولتي و مراكزحساس اقتصادي، اجتماعي حمله ورشدند كه بخشي از تشكيلات عمده ي نظامي آنها به شرح زير بوده است: 1. تشكيلات نظامي حزب منحله دمكرات كردستان شامل 21 هيز يا به اصطلاح گردان بود كه دراستا نهاي آذربايجان غربي ، كردستان و كرمانشاه پراكنده بودند تعدادي از اين گردا نها شامل هيز معين درمنطقه ي سردشت، هيزميندشم درمنطقه ربط تا بانه و هيز 71 وردي درمنطقه ي بانه حضور داشتند كه البته واحدهاي ديگري دراطراف منطقه درموقع لزوم از آنها حمايت و پشتيباني مي كردند كه از جمله آنها هيزبرگيري يا به اصطلاح گردان مقاومت محلي بود كه به صورت مخفيانه در روستاهاي كردنشين حضور داشتند و به نفع حزب درجهت هواداران و كمك هاي تداركاتي و همچنين كسب اطلاعات فعاليت مي كردند و درصورت لزوم به طور مسلحانه براي كمك به ديگر عناصرهيزها به خصوص در زمان درگيري وارد عمل مي شدند. هيزهاي مسلح حزب منحله دمكرات مستقر درمحور بانه - سردشت داراي استعدادهاي مختلفي ازلحاظ توان رزمي بودند از جمله هيز 81 وردي به سركردگي فتاح خان احمدي با استعدادحدود 150 نفر كه درمنطقه ي عمومي بانه و محورهاي اطراف آن پراكنده بود و داراي 3 لك با به اصطلاح گروهان بود. تجهيزات وسلاح هاي اين هيزعبارت بود از خمپاره اندازهاي 120 م م، 81 م م، 60 م م، تفنگ 106 تيربار كاليبر 50 ، بازوكاوتفنگ 57 م م، قناسه و سلاح انفرادي نارنجك انداز، آرپي جي 7، بي سيم پي آرسي 77 و پي آرسي 6، همچنين در منطقه ي عمومي بين بانه تا سردشت حدود 5 عراده توپ 105 م م دراختيار اين گروه از ضدانقلاب بود كه ازپادگان مهاباد به يغمابرده بودند و هر چند روز يك بار مواضع آن ها را تغييرمي دادند. هيز معين با استعداد حدود 200 نفر به سركردگي ملاحسن شيوه اصل كه در منطقه ي عمومي سردشت و محورهاي اطراف پل فلزي و كلته ادامه داشت. اين هيز داراي 4 لك بود و تجهيزاتي مشابه تجهيزات هيزوردي دراختيار داشت. هيز مينه شم به استعدادحدود 180 نفر به سركردگي احمد نيستاني كه دامنه ي پراكندگي آن ازمنطقه عمومي پل كلته تا ربط و همچنين همانند سايرهيزها از تجهيزات وسلاح هاي متنوعي برخوردارد بود. 2. تشكيلات نظامي حزب منحله كومله يابه اصطلاح زحمتكشان كردستان شامل ده هيز بود كه تعدادي از اين هيزها در منطقه ي عمومي سردشت - بانه پراكنده بودند، از جمله گردان بانه - سردشت به سركردگي رئوف پرستار به استعداد حدود 45 نفر كه مقراصلي آن درمحورچومان و كاني سرد بود. علاوه برآن عناصري از هيز 26 سقز كه بيشتر درمنطقه ي عمومي بانه پراكنده بود و تعداد آنها به حدود 15 نفر مي رسيد. 3. تشكيلات نظامي چريكهاي فدايي خلق شاخه كردستان كه استعداد عناصر مسلح آنها حدود 50 نفر بود و به سركردگي اشرف دهقان درمناطق عمومي سقز - سردشت پراكنده بودند. 4. تشكيلات نظامي گروهك منافق شاخه كردستان كه استعداد آ نها درحدود 24 نفر و به سركردگي رحمان مراغاني بيشتر درمنطقه ي عمومي بانه - سردشت پراكنده بودند. سازماندهي و تركيب مسلحانه گروهك هاي ضدانقلاب در منطقه و اوضاع نابساماني كه عناصر مسلح آن ها به وجود آورده بودند يك حركت قاطعانه درجهت پاكسازي محور بانه - سردشت را درآن مقطع زماني ضروري ساخت كه در ادامه به شرح آن م يپردازيم. تركيب واستعداد نيروهاي خودي مستقر درمنطقه براي اجراي عمليات پاكسازي تركيب واستعدادنيروهاي خودي حاضر درمنطقه كه درقالب يك گروه رزمي براي اجراي عمليات پاكسازي شده بودند عبارت بود از : گردان 126 ازتيپ 55 هوابرد شيراز، دسته سوار زرهي از گردان 215 تانك اسكورپين، تيم نيرو مخصوص تيپ 23 نوهد، گروهان سپاه پاسداران اراك، دسته مهندسي ازگردان 447 مهن, تيم هوانيروز به استعداد 6 فروند بالگرد كبري و 4 فروند هلي كوپتر 214 ، آتشبار توپخانه 105 م م در بانه، ناظر هوايي از پايگاه سوم شكاري همدان، يگان هاي فوق در قالب يك گروه رزمي ، وظيفه پاكسازي محوربانه - سردشت رابه عهده گرفتند و اين درحالي بود كه يك گردان تقويت شده از لشكر 21 حمزه درپادگان بانه و همچنين يك گردان تقويت شده از تيپ 55 هوابرد شيراز درپادگان سردشت مستقر بود. چگونگي اجراي عمليات افزايش فعاليت ضدانقلابيون به خصوص درمحوربانه - سردشت كه منجر به بسته شدن محور مواصلاتي بين دو شهر مزبور گرديد باعث شد تا هيچ گونه ترددي در آن جاده صورت نگيرد و لذا پشتيباني از پادگان سردشت تنها از مسير هوا و آن هم با استفاده از بالگرد ميسر بود كه هزينه سنگيني را در برداشت . از طرفي عدم تردد در جاده ها و محورهاي مواصلاتي منطقه بيانگر حاكميت ضدانقلاب در آن منطقه بود. لذا تدبيري اتخاذ گرديد تا هر چه زودتر جاده بانه -سردشت بازگشايي گردد و كليه تداركات و تعويض يگان ها از طريق زمين و جاده صورت گيرد. به دنبال آن به تيپ 55 هوابرد مأموريت داده شد تا با بهره گيري ازاستعداد سايريگان هاي مستقر درمنطقه و با انجام يك عمليات ضربتي نسبت به پاكسازي و بازگشايي محور بانه - سردشت ازلوث وجود ضدانقلاب اقدام نمايد و پس ازآن شهر سردشت وارتفاعات اطراف آن را نيز پاكسازي كند و گردان مستقر در سردشت را هم تعويض نمايد. بدين منظور گردان 126 هوابرد به فرماندهي سرگرد غلام آرين از شيراز به سنندج و ازسنندج به سقز و نهايتاً به بانه اعزام گرديد و در بانه با تقويت اين گردان، گروه رزمي 126 شكل گرفت و آماده اجراي عمليات شد.   ادامه دارد ...   منبع
  5. Arash

    در کمینگاه دشمن

    ما به قله سمت راست رسيده ايم چون هوا روشن و آفتابي بود با تماس صياد با بالگردها دو فروند بالگرد كبرا به پشتيباني ما آمدند و با گرا دادن من و صياد و كمك نجفي آتش مؤثري براي ما و از طرف ديگر براي شهرام فر اجرا كردند كه يكي از خلبانان آن ها شهيد عزيز شيرودي بود كه با صياد توسط بيسيم صحبت مي كرد. اين درگيري اوليه حدود دو ساعتي طول كشيد، تعدادي از ضد انقلاب كشته شدند كه من در مسير پيشروي خودم چهارتا از جنازه هاي آنها را ديدم و در مسير ديگران هم احتمالاً جنازه هايي بود. به نظرم در اين مرحله 7 نفر ضد انقلاب در مسير محور سمت چپ به هلاكت رسيدند.   بعد از اين در گيري در مسير بالا رفتن و درست نيمه ارتفاع به يك چشمه پر آبي رسيديم كه يك سنگر ضد انقلاب و جنازه يك ضد انقلاب هم كنار آن بود ، اين چشمه آب بسيار ما را خوشحال كرد، طوري كه بلافاصله با ستون توسط بي سيم تماس گرفتيم و آدرس محل آن را داديم تا همه از اين نعمت استفاده كنند. بدون اين چشمه مشكل آب داشتيم و از همان بركه آب آلوده پايين جاده بايد استفاده مي كردم . خودمان هم آبي خورديم و قمقمه هايمان را پر كرديم و آب هم به سر و صورتمان زديم . سپس خدا را بابت اين نعمت شكر كرديم. تقريباً نيم ساعت ديگر حركت كرديم كه يك درگيري ديگر پيش آمد ، اما زياد طول نكشيد. در هر صورت اين درگيري هم قريب 45 دقيقه ما را متوقف كرد. صداي درگيري گروه شهرام فر را هم شنيديم و دريافتيم او هم دوباره درگير شده است. در حال پيشروي بوديم كه صداي شهرام فر را از بي سيم شنيديم كه مي گفت: ما به قله سمت راست ارتفاع رسيديم، تعدادي از ضد انقلاب كشته شدند و تعدادي فرار كردند، فقط مراقب باشيد تعدادي در حال فرار به سمت شما مي آيند. شهرام فر توجه خوبي داد، زيرا هنوز صحبت هايش كاملاً تمام نشده بود كه با ضد انقلاب كه در حال فرار از بالا و راست ما سر در آورده بود درگير شديم، چون مي خواستند جان سالم به در ببرند، به شدت به اطرافشان تير اندازي مي كردند كه توانستند يك نفر را از گروه ما شهيد كنند . البته خودشان هم سه كشته دادند كه جنازه هايشان را نتوانستند ببرند، احتمالا تعدادي هم مجروح شده بودند كه توانستند فرار كنند. بالاخره در مجموع خسته و كوفته و از حال رفته بعد از قريب به 5 ساعت نبرد سخت و در محوري با شيب فراوان و پر از درخت توانستيم به قله برسيم و با گروه شهرام فر كه زودتر از ما به سمت راست قله رسيده بود، دست به دست بدهيم.البته يك حادثه ناگوار و همين طور عرفاني در اين درگيري 45 دقيقه اي رخ داد و در آن شهيد شدن دو نفر از بچه هاي سپاه بود كه فكر مي كنم از سپاه اراك بودند -البته درست به خاطر ندارم از كدام شهر بودند- يكي از آن ها كه نامش يادم نيست داراي قدي كوتاه و كمي هم چاق و بسيار خوش اخلاق و صبور و شجاع بود قبل از شروع حمله به من گفت: جناب سروان من شهيد مي شم، به سر قله كه رسيديد دنبال من كنار آن صخره سنگي -با دست از دور آن صخره را در زير قله به من نشان مي داد- بگرديد. من حرف او را به شوخي گرفتم و سر به سرش هم گذاشتم ولي وقتي روي قله آمار گرفتيم او نبود. ياد حرفش افتادم و گفتم چند نفر رفتند كنار آن سنگ و بدن مطهر آن شهيد را در آنجا يافتيم . روحش شاد و با اولياء الله انشاءالله محشور باشد. روي قله تعدادي سنگر از ضد انقلاب بود ولي خواروبار و مهمات توي آنها نبود. البته اين سنگر هاي آماده گرچه سنگر هاي كمين بودند و به تعداد و وضعيت پدافند دورادور يا حلقه اي نبودند ولي نعمت بزرگي براي ما به حساب مي آمدند. به هر صورت تا تعيين تكليف حركت ستون و شناسايي كامل ضد انقلاب و مسير پيشروي ستون نبايد از اين ارتفاع پايين مي آمديم . يك تپه يا قله كوچك در منتهي اليه سمت چپ خط الراس ارتفاع بود كه من و علي و تعدادي ديگر در آنجا دو سنگر را اشغال كرديم و دو سنگر ديگر تعجيلي نيز ايجاد كرديم و يك دفاع نيم دايره در آ ن جا زديم . بعد از يك ساعت علي و دو نفر ديگر را به يك سنگر در پوزه آن قله به عنوان سنگر كمين فرستاديم، چون آنجا شيب ملايمي به سمت پايين داشت و ضد انقلاب روي قله از آنجا فرار كرده و قابل عبور بود و اگر از آنجا پايين مي رفتيم، شايد آوردم. لازم ديدم آنجا يك سنگر كمين ايجاد كنم كه غافلگير نشويم . اتفاقاً شب فهميديم كه كارم درست بوده است. صياد هم با تعدادي دنباله نيم دايره ما را در وسط ارتفاع به صورت پدافند دورادور تكميل كرد و شهيد شهرام فر هم با او بود. شهيد معصومي هم قسمت سمت راست را با حلقه پدافندي تكميل كرد. البته در پوزه سمت راست ارتفاع با فاصله حدود 150 متري يك قله كوچك كه حداقل 30 متر از ما بلند تر بود باقي مانده كه تصرف نشده بود و شهيد معصومي و چند نفر ديگر از بچه ها بين آن پوزه و آن قله يك سنگركمين ايجاد كردند تا از آن جناح هم غافلگير نشويم. جبهه شمالي اين ارتفاع به سمت پايين غير قابل عبور بود ولي با اين حال دو سنگر هم آنجا ايجاد شد. البته تعداد ما آن قدر نبود كه بشود يك حلقه پدافندي پيوسته در همه جهات بر قرار كرد ، ولي در هر حال دفاع مناسبي ايجاد شد. با اين حال براي ضد انقلاب اين امكان وجود داشت كه از شكاف هاي موجود از جناح هاي غربي، جنوبي و تا حدودي شرقي ارتفاع و از مسير هاي بز رو جنگلي بين جاده -محل استقرار ستون- و قله به بالاي ارتفاع نفوذ كند، لذا بايد شب را بيدار مي مانديم. باز هم مثل كوخان غروب شد و همراهمان پتو و لباس گرم و غذا هم نبود -البته غذا در ستون هم نداشتيم كه همراهمان باشد- باز هم وقت برگشتن و وسيله آوردن نبود. تعدادي قوطي كنسرو خالي توي سنگرهاي ضد انقلاب بود، كه با پراكندن آن ها در مسيرهاي احتمالي نفوذ ضد انقلاب به عنوان وسيله هشدار استفاده كرديم و اگر طناب و نخ و سيم تلفن در سنگرها بود، آن ها را در بعضي جاها به صورت نواري در فاصله اي از زمين مي بستيم، اما چون نبود، آن ها را سر بوته ها و شاخه هاي مسير آويزان كرديم، اين كار هم حسن داشت هم عيب؛ حسنش اين بود كه غافلگير نمي شديم و عيبش اين كه امكان داشت با باد و يا حركت حيوانات تكان بخورند يا زمين بيفتند و سر و صدا ايجاد كنند و ما فكر كنيم دشمن آمده كه اتفاقاً همين طور هم شد، نيمه شب به دليل باد بعضي قوطي ها افتادند و يا تكان خوردند و ما را فريب دادند و تير اندازي ما را باعث شدند كه در آن وانفساي كمبود مهمات، حادثه خوبي نبود. مثل شبهاي قبل بدون اين كه پوتين هايمان را در آوريم نماز هامان را خوانديم، سردمان شده بود، گرسنه مان بود، نگراني در وجودمان بود و ضعف داشتيم. من به شدت خوابم مي آمد ولي چاره اي غير از بيداري و هوشياري نداشتم. ديگه فقط يكي دو ساعت به سپيده سحر مانده بود.     ادامه دارد ....
  6.   من هم تناژ 3000 تن رو شنیدم که ه حرف امیر آزاد عزیز خیلی نزدیک هست
  7.   تشکر ولی مگه gps زیر زمین کار میکنه ؟ MANPAD  همون دوشپرتاب هست
  8. من یه سوال برام پیش اومده اینها که تونل رو زیر ساختمان ها یا اسیت بازرس و ... منفجر میکنند از زیر زمین چطوری میفهمند دقیقا زیر کجا هستند ؟ اگه زیاد بالا باشند که صدای کندن شنیده میشه . زیاد پایین باشند شدت انفجار کم میشه ، دردسر تونل زدن هم چند برابر
  9. لطفا یکی فیلم با کیفیت بالا رو در جایی غیر از آپارات ( کیفیت رو میاره پایین ) آپلود کنه تا دانلود کنیم
  10.   لطفا لینک های هیتلر شده نگذار ( جای دیگه آپلود کن ) . یا اگه میگذاری تو کد بگذار 
  11. روز بیست وهشتم مهرماه: ورود یگانهاي تازه نفس   درساعت 10:00 روز 28 مهرماه دشمن باردیگربه سمت پل خرمشهر پیشروي کرد، ولی با مقاومت دلیرمردان مدافع خرمشهرمواجه گردید. نبردهاي نزدیک خیابانی بین رزمندگان فداکارو نیروهاي اشغالگر ومتجاوزعراق بشدت ادامه داشت. همزمان با تلاش دشمن درخرشهر وآبادان، نیروهاي دشمن درجنوب اروندرود نیزفعالیتهاي فریبنده انجام میدادند. اقداماتی براي قطع کردن نخلها واحداث جاده وتهیه مواضع درکرانۀ جنوبی اروندرود ودر سرزمین عراق به عمل می آورد. تا ساعت 13:45 روز 28 مهرماه نیروهاي دشمن تا 500 متري مسجد جامع خرمشهر پیشروي کردند و مسجد واطراف آن را به زیرآتش خمپاره گرفتند.درشمال آبادان نیروهاي دشمن درمنطقۀ اشغالی مواضع خود را تحکیم نمودند. پیشروي دشمن به کندي ادامه داشت تا آن ساعت هنوزنیروهاي مقدم دشمن در 2 کیلومتري شمال بهمنشیرقرارداشتند ودرجادۀ ماهشهرنیز تا 5 کیلومتري شرق سه راهی آبادان درکنترل نیروهاي دشمن بود.در اثرمقاومت وپایداري مردانۀ رزمندگان اسلام درخرمشهر، تلفات سنگینی به نیروهاي دشمن وارد شده بود، بهمین علت سرفرماندهی نیروهاي عراق براي ورود نیروهایش به شهرآبادان ودرگیرشدن دریک نبرد دیگرشهري دچارشک وتردید بود. ظاهرا میخواست نخست کارخرمشهریکسره شود و پل خرمشهر- آبادان سالم بدست نیروهاي متجاوزبیفتد تا با تلفات کمتروسرعت بیشتر، آبادان از دوسمت غرب وشمال وحتی جنوب با عبوراز اروند رود مورد حمله قرارگیرد.خوشبختانه این وضعیت فرصتی فراهم آورد که نیروهاي تازه نفس لشکر 77 خراسان، نیروهاي سپاه پاسداران، نیروهاي مردمی وفدائیان اسلام وارد نبرد شوند تا با دلاوریهاي خود مانع سقوط آبادان گردند.همین امرازمسائل بسیارمهم وسرنوشت سازجنگ ایران وعراق بود. شکست ارتش عراق دراشغال آبادان، تغییرجهت فوق العاده اي بر روند جنگ داد، به نحوي که نیروهاي عراقی درتمام جبهه هاي جنگ دست ازعملیات آفندي قابل ملاحظه کشیدند وبه حالت پدافندي درآمدند. درنبردهاي این روز، نیروهاي ایرانی وضعیت نسبتاً بهتري داشتند وتوانستند مواضع خود را درخرمشهروشمال آبادان حفظ کنند. اما تلفات وضایعات همچنان براثرآتش سلاح سنگین دشمن درهردوشهر روبه تزاید بود. دشمن سرسختانه تلاش میکرد نیروهاي مدافع خرمشهر را به جنوب کارون وجزیره آبادان عقب براند. با اینکه با دراختیارگرفتن کامل پل خرمشهر، مدافعان را درداخل محدودۀ شهربه محاصره درآورد.ضمناً یک تیم هوانیروز که براي پشتیبانی از رزمندگان منطقۀ عملیات خرمشهر- آبادان درماهشهرمستقرشده بود، درعملیات روز 28 مهرماه توانست ضرباتی مهلک برخودروهاي زرهی دشمن وارد آورد.گردان 144 پیاده که ازلشکر 21 پیاده در 26 مهرماه به اهوازاعزام شده بود، در 27 مهرماه به ماهشهرحرکت کرد و درساعت 16:30 همانروز به ماهشهر رسید.بنابراین ضمن آنکه عناصري از ژاندارمري، تکاوران دریایی ونیروهاي مردمی نیز وارد این منطقه شدند، دربرخی ازمحورهاي مهم، نیروي پوشش مستقر شد. به نحوي که دیگر، مانند زمان آغازپیشروي دشمن، این منطقه خالی ازمدافع نباشد.همین اقدامات اولیه اثرات بسیارگرانبهایی براي نیروهاي مسلح کشور داشت، زیرا حداقل ازتهدید اهواز وشادگان وماهشهرکاسته شد وبراي مقابله با تهدید آبادان نیز نیرو وارد عمل گردید.   برابرگزارش ژاندارمري ازساعت 12:00 امروزبه مدت 4 ساعت، 9 پاسگاه دشمن درساحل غربی اروندرود، توسط گارد ساحلی ژاندارمري زیرآتش قرارگرفت وضربات مهلکی به دشمن وارد شد؛ متقابلاً قرارگاه گارد ساحلی به مدت 2 ساعت ازطرف دشمن زیرآتش قرارگرفت و درنتیجه مقداري ازمهمات ناو تیپ 8 خرمشهرطعمۀ حریق گردید.گارد ساحلی، مدت 31 روزبا توان رزمی قلیل خود، منطقۀ مربوطه را حفظ وضربات مهلکی به دشمن وارد کرده است، لیکن تهاجم اخیروگسترش واستقرارسلاحهاي سنگین (توپخانه وتانک) درمنطقۀ اروندرود و بهمنشیر، تهدید جدي علیه گارد ساحلی محسوب میشد وبه منظورحفاظت ازمنطقۀ محوله، نیاز به 2 آتشبارتوپخانه داشت.برابراعلام نیروي دریایی، درساعت 10:02 امروزنیروهاي دشمن به طرف پل خرمشهر- آبادان درحرکت هستند. همچنین درساعت 10:43 امروزتانکهاي دشمن درشرق کارون، مشغول عبور ازجادۀ خرمشهربه طرف رودخانۀ بهمنشیر بوده ونفرات دشمن تا 2 کیلومتري پل بهمنشیرپیشروي کرده اند. برابراعلام نیروي دریایی: به علت محاصرۀ شدید خرمشهر وآبادان، تنها وسیلۀ تدارك و پشتیبانی محاصره شدگان، هواناوها میباشند وبه منظورانتقال نیروهاي کمکی، باید ازموتورلنجهاي محلی ازبندرامام خمینی به آبادان وخرمشهراستفاده نمود. نیروهاي دشمن در 2 کیلومتري آبادان مستقرهستند و درجادۀ آبادان- ماهشهرتعدادي تانک وضدهوایی وجود دارد.دربعدازظهرامروز، جادۀ قدیم آبادان- اهوازآرام بود و مردم با ماشین وپاي پیاده شروع به ترك آبادان نمودند. تیپ 6 زرهی و 26 عراق درشمال آبادان وخرمشهرمستقرند و تانکها ضمن استقرارکامل درسنگرفرو رفته ومزاحمتهایی علیه بالگردهاي هوانیروزفراهم میکنند.امروزیک دستگاه جیپ موشک انداز درمحوربندرامام خمینی- آبادان واژگون و درنتیجه دونفرتکاورشهید و یکنفر دیگرمجروح گردید لشکر 92 زرهی اهوازامروزاعلام نمود در 24 ساعت گذشته درآبادان 45 نفرشهید و 155 نفرمجروح شده اند. درضمن نیروهاي خودي دشمن را واداربه عقب نشینی کرده اند. ستاد مشترك ارتش، فعالیت امروز نیروي هوایی ارتش را درمحدودۀ آبادان به شرح زیراعلام نمود: انهدام قسمتی ازنیروهاي عراقی درنوار مرزي غرب اهواز وحوالی خونین شهر؛ انهدام قسمتی ازتوپخانۀدشمن ، مستقر درخونین شهر؛ انهدام قسمتی ازتوپخانۀ ضدهوایی درحوالی پادگان وجادۀ اهواز - آبادان.   نیروي دریایی هواناو شمارۀ 102 درساعت 18:24 دیروز، براي حمل مهمات ازبندرامام خمینی به طرف آبادان عزیمت کرد وپس ازانجام مأموریت درساعت 22:45 به بندرامام خمینی مراجعت نمود. هواناو شمارۀ 105 درساعت 19:00 دیروزبراي حمل مهمات ازبندرامام خمینی به صوب آّبادان عزیمت کرد و پس ازانجام مأموریت وتخلیۀ مهمات درساعت 01:10 امروزبه بندرامام خمینی مراجعت نمود رادیو آمریکا: ازشروع منازعات ایران وعراق ، یکسري مبادله وتبادل نظرپشت پرده میان همپیمانان آمریکا وکشورهاي خلیج فارس بعمل آمده است . درنتیجۀ این تماسها اینک ناوگانی مرکب ازحداقل 60 فروند ازکشتیهاي جنگی آمریکا، انگلستان، فرانسه واسترالیا براي حفاظت ازنفتکشها درخلیج فارس وتنگۀ هرمزمورد استفاده قرارمیگیرد. هدف دیگراین است که ایران وعراق ازگسترش جنگ برحذر داشته شوند.   تهران، خبرگزاري پارس: رزمندگان نیروهاي مسلح جمهوري اسلامی ایران و نیروهاي مردمی با اجراي آتش متقابل به آتش دشمن پاسخ داده و ازپیشروي مزدوران بعث عراق بطرف شهرآبادان جلوگیري کردند.همچنین نیروهاي رزمنده وشجاع هوانیروزتوانستند با یک عملیات دلیرانه، 6 دستگاه تانک، 5 دستگاه خودرو و 4 سنگردشمن را درمنطقۀ آبادان منهدم ونابود نمایند. ازیادداشت روزانه آیت الله جمی، در روز 59/7/28: ... به ستاد رفتم. آقاي دکترعباس شیبانی، چند روزاست که به کمردرد مبتلا شده ، درستاد تشکی انداخته و روي همان تشک با تلفنها ورمیرود. دیدم تلفن دستش است وبا تهران صحبت میکند ومصرا تقاضاي نیروي کمکی و اسلحه سنگین ازقبیل توپ وتانک وهمچنین حمله هوایی به مواضع دشمن میکند. من فعلا تشنه ام و جویاي آب. ازاو سؤال کردم، گفتند فعلاً آب یخ نداریم. آب گرم موجود است که خانۀ خودم هم بود. من براي آب خنک این جا آمده ام. یکی ازبرادران (آقاي کارگرفرد) را که روزقبل همینجا آب سرد به من داده بود، دیدم. گفتم: برادر، العطش؛ آیا لیوان آب خنکی داري؟ که محبت کرد، رفت وآب خنک آورد.هم یه لیوان به من داد وهم به سایر برادران. ما او را دعا کردیم ومعناي "تو قدرآب چه دانی که درکنارفراتی" را دانستیم.   ادامه دارد ...
  12. Arash

    در کمینگاه دشمن

    حركت به سوي ارتفاعات خب! ذكر اين موارد باعث شد كه از جريان حمله روز 6/21 دور شوم. همه اينها كه گفتم داخل پرانتز و شامل وقايع 19 و 20 شهريور بود. داشتم مي گفتم كه قرار بود شهيد شهرام فر از محور سمت راست و شهيد معصومي از محور وسط و شهيد صياد از محور سمت چپ حمله كنيم. در كل هر سه محور را مجموعاً 25 الي 30 نفر رزمنده كه تمامي كادر و ارتشي بوديم و به غير از ارتشي ها در بين ما نزديك به 8 يا 10 نفر هم سپاهي بودند آغاز كرديم. نظر صياد اين بود كه اولاً تا آنجا كه ممكن است با غافلگيري بالا برويم كه تلفات كمتر بدهيم، در ثاني ستون آمادگي داشته باشد كه اگر آتش دشمن در پاسخ به حمله ما روي ستون باز شد، تلفات و ضايعات ستون حداقل باشد، ثالثاً جلو و عقب و اطراف ستون مستقر در جاده به صورت مطمئن پدافند ثابت بشود كه در اين فاصله دشمن حمله نكند، چون بنا به قول صياد عناصر كيفي و ورزيده ستون تقريباً در اين سه محور حمله به قله شركت دارند و در صورت حمله به ستون و غافلگير شدن، ستون از هم مي پاشد و ما هم در حمله موفق نخواهيم بودو يا در صورت موفقيت بهره اي از موفقيت نخواهيم برد، لذا به فرمانده ستون گفت بچه هاي با انگيزه سپاه كماكان در دو سر جاده با تيربار و آرپي جي مستقر باشند و تعدادي هم در جناحين ستون به خصوص در دره و دشت كوچك سمت چپ آن كه تعدادي از پرسنل و تجهيزات و خمپاره اندازها در اين دشت مستقر شده بودند، قرار بگيرند. خود فرمانده ستون هم در همين دشت در كنار جاده مستقر باشد، تا اين حمله برابر طرح صياد صورت گيرد. خطرناك ترين و سخت ترين محور حمله هم محور سمت چپ بود كه بيشترين حجم آتش سلاح سبك در روز اول را داشت كه در اينجا كمين خورديم و بيشترين تلفات ستون از اين ناحيه بود. صياد اين محور را براي خودش برداشت، من هم رفتم به همين محور تا همراه صياد باشم. البته قرار بود تا سر قله درخواست تيراندازي از خمپاره ها نكنم تا هم غافلگيري تحقق بيابد و هم اين كه آتش خمپاره خداي ناكرده به محورهاي وسط و سمت راست كه همه بايد در جنگل پيشروي مي كردند و نمي توانستيم در حين كار بفهميم هر كدام كجا هستيم آسيبي نرساند. لذا من در اينجا صرفاً همچون يك رزمنده تكاور بايد عمل مي كردم و كلاته هم كه بي سيم چي من بود همين طور، به علي گفتم: علي! تا بالا با بي سيم تو كاري ندارم . اين باعث مي شد كلاته هم كه روحيه جنگندگي عالي، بدن ورزيده و ايمان قوي داشت بتواند همچون يك چريك بجنگد. البته موقع حركت شهيد صياد شيرازي به دليلي كه من متوجه نشدم به محور وسط (ستوان معصومي) هم دستور داد به شهرام فر ملحق شوند. حمله در دو محور سمت راست به فرماندهي شهرام فر و سمت چپ به فرماندهي صياد آغاز شد. هوا هم سرد شده بود ، ولي با حركت كردن به سمت بالا گرم شديم، البته گرسنگي، ضعف جسمي، كمبود مهمات و نداشتن آتش پشتيباني در صورت نياز براي ما آزار دهنده بود. براي اين كه بتوانيم دو محور با هم در يك خط حركت كنيم و چون مسير محور شهرام فر طولاني تر بود، اول قرار شد شهيد شهرام فر حركت كند، اگر به مانعي برخورد كرد ما هم حركت كنيم كه دشمن را متوجه خودمان بكنيم، اگر نه،نيم ساعت بعد از حركت او ما هم حركت كنيم، ولي هنوز شايد 20 دقيقه نگذشته بود كه گروه شهرام فر با ضد انقلاب درگير شدند و صداي رگبار گلوله فضاي ارتفاع و دره پائين آن را پر كرد. با دستور صياد گروه تحت امر وي هم به سرعت شروع به بالا رفتن از ارتفاع كردند. فكر مي كنم 12 نفر بوديم كه سه نفر از ما بچه هاي سپاه بودند، به نظرم از سپاه كرمان يا اصفهان شايد هم اراك بودند و بقيه بچه هاي كادر نوهد و من و علي كلاته، از بچه هاي نوهد اسم شهيد ستوان نوردي و گروهبان آن موقع قدياني و گروهبان تار قلي يادم است، همه ورزيده و جنگ جو و چالاك بودند و سر آمد همه صياد بود كه عليرغم آنكه كمبود غذا و همين طور فشار سختي ها بر او بيشتراز ما بود، ولي انگار نه انگار كه چند روز است غذا نخورده و درست هم نخوابيده است. همه دچار ضعف بوديم، مثلاً من دو روز نخوابيده و بيمار هم بودم، به دليل آب آلوده و نبودن بهداشت بيرون روي گرفته بودم و گرچه شب قبل همانطور كه قبلاً اشاره كردم با بادكش كردن دنده هاي آسيب ديده ام توسط شهيد استوار رضوان -خدا رحمتش كند- كه از كلاه سبز ها بود ، درد قفسه سينه و پهلوهايم بهتر شده بود، اما در حركت و پيچ و خم بدن درد را حس مي كردم. البته او آمپول هم براي بيماري و تقويت به من تزريق كرده بود و قرص هم داده بود كه در بهبوديم مؤثر بود . ما تقريباً نيم ساعت به صورت نفوذي وتيم به تيم بدون آتش بالا مي رفتيم و من سعي مي كردم از صياد جدا نشوم و او را تنها نگذارم -زيرا به دليل ورزيدگي و سرعت در حركت و چابكي، او غالباً از بقيه جلو تر بود. با اين حال بعضي وقت ها به او مي رسيدم. ولي غالب اوقات چند متري با او فاصله داشتم- يك دفعه با رگبار دشمن كه از بالا و مقابل به سمت ما باز شده بود، مواجه شديم. خوشبختانه در اين مرحله فقط دو نفر همانجا مجروح شدند كه از حركت بازماندند و بقيه به دليل اين كه در پناه درخت ها و به صورت نفوذي حركت مي كرديم آسيب نديديم. يا دشمن ما را تا آن محل نديده بود يا اين كه مي خواست نزديكش شويم تا بتواند تلفات بيشتري بگيرد، ولي با توجه به صرفاً 2 نفر مجروح به نظر مي آمد تا آن لحظه ما را نديده بودند. درگيري شديدي آغاز شد؛ آن ها با تيربار، آرپي چي و نارنجك دستي به ما شليك مي كردند، البته از داخل سنگرهاي ثابتي كه ما آنها را نمي ديديم ، لذا كار براي آن ها ساده بود ولي ما كه مي بايد با آن ضعف جسمي و گرسنگي، شيب تندي را بالا برويم و صرفاً تفنگ هايمان همراهمان بود و هركدام حداكثر 200 تير فشنگ و 2 يا 3 نارنجك دستي داشتيم كه آن ها را به سمت بالا نمي شد پرتاب كنيم و در مصرف فشنگ ها هم بايد صرفه جويي مي كرديم قطعاً با مشكل روبرو بوديم. درگيري و تبادل آتش شروع شد البته يكي از بچه هاي نوهد يك قبضه آرپي چي با سه عدد موشك آن را همراه داشت، در يك جا وقتي محل يكي از سنگرهاي اجتماعي ضد انقلاب را تشخيص داد به سمت آن شليك كرد. ستوان خلبان نجفي هم همراه ما بود كه همچون يك تكاور و چريك شجاعانه مي جنگيد. (163)   ادامه دارد ....
  13. از قول من به امام و مادرم بگویید که شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید...     شهید «عبدالحمید انشایی» را چه کسی می شناسد. لیسانس ریاضی داشت که در عملیات، دیده‌بان «شیاکوه» غرب کشور بود؛ او باید طی مأموریت خود به توپخانه گرا می‌داد، عبدالحمید این غیور مرد ارتشی اهل فسا طی حملات دشمن به شدت مجروح شد، تیر و ترکش بر تمام بدنش نشسته بود، اما باید می‌ایستاد و مقاومت می‌کرد، او در لحظات آخر پشت بی‌سیم به فرمانده‌اش گفت: «از قول من به امام و مادرم بگویید که شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید». حال کوتاه درباره این دلیر مرد و شهید گمنام از خطه 1100 شهید فسا بخوانید:   شهید «عبدالحمید انشایی» چهاردهم تیر ماه ۱۳۳۶ در شهر فسا به دنیا آمد، خانواده این شهید از نظر مالی در سطح بالایی قرار نداشت اما از لحاظ معنوی دارای کمالات زیادی بود، عبدالحمید با همین روحیه آشنا شد و دوران کودکی خود را در خانه یک روحانی با ایمان، پدربزرگش مرحوم شیخ احمد علی انشایی سپری کرد. با توجه به علاقه‌ای که نسبت به کسب علم داشت، تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شهرستان فسا به پایان رساند و فراگیری علوم اسلامی تلاش کرد. او آیات قرآن کریم را با تجوید و صورت زیبایی قرائت می‌کرد و در معنی و تفسیر موضوعی آیات شریفه تا حدی زیادی تسلط داشت، به طوری که اغلب اوقات خود را در خواندن، مطالعه و تفسیر قرآن می‌گذراند. روحیه بالایی داشت و در کسب علوم مختلف علاقه بسیاری نشان می‌داد. شهید انشایی پس از گذراندن دوران متوسطه و اخذ دیپلم ریاضی از دبیرستان حکمت (آیت‌الله سعیدی) فسا، در سال ۱۳۵۵ وارد مدرسه عالی مدیریت و حسابداری (کوروش) اصفهان شد و پس از طی یک سال از طرف دانشگاه اصفهان به عنوان دانشجو، وارد دانشکده آمار و اقتصاد شد. دوران دانشگاه هم زمان بود با اوج‌گیری تظاهرات مردم بر علیه رژیم ستم‌شاهی، وی نیز همراه دیگر دانشجویان در تجمعات و پخش اعلامیه‌ها شرکت داشت، بارها مورد آزار و اذیت رژیم قرار گرفته بود، ولی او باکی نداشت، بارها حماسه قیام امام حسین(ع) را از کودکی در ذهن خود مرور کرده بود، شهادت کمال انسان است، پس هراسی نیست. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به صورت رسمی عضو دانشجویان پیرو خط امام شد و در ششم خرداد ۱۳۵۹ با اخذ گواهینامه کارشناسی از دانشکده کار و اقتصاد دانشگاه اصفهان فارغ‌التحصیل شد. عبدالحمید با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران عبدالحمید به همراه تعدادی از همکلاسی‌ها و فارغ‌التحصیلان آماده خدمت به اسلام شد. وی در مرکز پیاده استان فارس خدمت خود را آغاز کرد و پس از طی دوره آموزشی به درجه ستوان دومی وظیفه نائل شد و به گردان ۱۹۱ رزمی مرکز پیاده اختصاص یافت.     آتش جنگ، خوزستان را فرا گرفته بود، سقوط خرمشهر نیز اعلام شد، دشمن به سرعت پیش می‌رفت. جبهه‌ها به نیروی تازه نفس نیاز داشت، در تمام خطوط کمبود نیروی آموزش دیده احساس می‌شد. از این رو عبدالحمید به اتفاق واحد مربوطه‌اش از شیراز به خوزستان (شهرهای ماهشهر و شادگان) جهت جنگ علیه کفار بعثی و دفاع از میهن عزیز خود، عزیمت کرد. وی مدت سه ماه را در شرایط بسیار سخت خوزستان حضور داشت و پس از مدتی به کردستان (سقز) اعزام و جهت انجام مأموریت و مبارزه با گروهک‌های مختلف (منافقین) و افراد ضدانقلاب که در کردستان بودند وارد میدان جنگ و مبارزه شد. او پس از ۶ ماه از سقز به زادگاهش بازگشت. بعد از مدتی مجدداً به همراه یگان (گردان ۱۹۱ رزمی) به جبهه گیلان غرب رفت. دشمن با تسلط بر ارتفاعات اطراف شهر توانسته بود، فشار زیادی را بر رزمندگان اسلام تحمیل کند. هر روز شهر و راه‌های مواصلاتی مورد حمله قرار می‌گیرد. به همین منظور از اوایل مهرماه ۱۳۶۰ نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به دنبال طرح‌ریزی عملیاتی بودند که بتواند ارتفاعات مشرف به شهر و مناطق حساس را از لوث دشمنان پاک‌سازی کنند. یکی از این ارتفاعات «شیاکوه» بود. طرح عملیات توسط تیپ ۵۸ ذوالفقار با عنوان طرح ذوالفقار تهیه شد. برای اولین بار در منطقه غرب، هدف در عمق ۱۰ کیلومتری پشت دشمن انتخاب شد. زمان حماسه فرا رسیده بود. ۲۰ آذر ماه زمان مناسبی برای اجرای عملیات بود. تمام محاسبات انجام شد. عملیات «مطلع‌الفجر» در روز مقرر در مناطق شیاکوه، چرمیان، تنگه قاسم‌آباد و دشت گیلان غرب با هدایت قرارگاه مقدم نیروی زمینی با رمز یا مهدی ادرکنی (عج) آغاز شد. همین ذکر و آن ایمان بود که همه چیز را آسان می‌کرد. ۲۷ روز از آغاز عملیات می‌گذشت. دشمن تلفات سنگینی را متحمل شده، ۷۰۰ کشته و ۱۴۰ اسیر نمونه‌ای از این تلفات بود. حالا عبدالحمید دیدبان شیاکوه بود. جایی که برای آزادیش ایثارها شده، تمام حرکات دشمن را زیر نظر داشت. منطقه شیاکوه ارتفاعاتی در منطقه مرزی است که تسلط بر آن برای دو طرف درگیر در جنگ حائز اهمیت بود. عبدالحمید گرای دشمن را به توپخانه ارسال می‌کرد. با بی‌سیم موقعیت دشمن را اطلاع می‌داد و توپخانه نیز انجام وظیفه می‌کرد. در مدتی که در گیلان‌غرب حضور داشت دو نامه به خانواده نوشت، درهر کدام مقداری پول از حقوق سربازی خود گذاشت و سفارش کرد که به فقرای محل بدهند. مجدد حرکت دشمن برای باز پس‌گیری آغاز شده و دشمن زخم خورده با چندین برابر استعداد نیروهای اسلام در حال پیشروی بود؛ درگیری‌ها سخت شده، آتش سنگین دشمن سبب شهادت بسیاری از رزمنده‌ها شد. به رقم تلاش‌های یگان‌های مختلف تیپ ۵۸ ذوالفقار و گردان ۱۹۱ پیاده شیراز به دلیل آتش سنگین دشمن، سقوط نزدیک بود. حفظ ارتفاعات سخت می‌شد؛ رزمنده‌ها به شهادت رسیده بودند؛ حلقه محاصره دشمن تنگ‌تر می‌شد؛ گرای ستون‌های دشمن در حال ارسال بود؛ دستور رسید که عبدالحمید به عقب بازگردد، اما او ‌ماند. عبدالحمید زخمی شده بود اما هنوز جان داشت؛ او بر روی شیاکوه ایستاد؛ گرای دشمن همچنان ارسال می‌شد، همرزم او می‌گوید: «فهمیدم که گرایی که می‌دهد همان‌جایی است که خودش ایستاده. پرسیدم، این محل دیدبانی خودت است، پاسخ داد دیگر نیست دشمن به آن رسیده، بزنید». در لحظات آخر ناگهان بی‌سیم به صدا در می‌آمد، بله صدای عبدالحمید بود؛ بیسیم‌چی صدا زد حمید جان به گوشم. صدای غرش توپ و سوت خمپاره‌ها با صدای عبدالحمید در آمیخته بود: «از قول من به امام و مادرم بگوئید شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید». فرمانده پشت بی‌سیم صدا زد: انشایی، انشایی، جواب بده! اما دیگر صدایی نیامد... سروان وظیفه «عبدالحمید انشایی» سرانجام در تاریخ ۱۵ آذر ۱۳۶۰ به شهادت رسید. پیکر پاک شهید انشایی پس از ماه‌ها ماندن در منطقه شیاکوه، به زادگاهش منتقل شد و در جوار یاران آرمید. سال‌ها بعد ناو سروان «مسعود انشایی» برادر عبدالحمید نیز راه انقلاب اسلامی را ادامه داد و در سال ۱۳۶۷ در نبرد ناوچه جوشن با هواپیماهای شیطان بزرگ به شهادت رسید. این دومین هدیه خانواده انشایی به انقلاب اسلامی بود. گفته بود به امام برسانند که شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید امام امت پس از دریافت پیام شهید که گفته بود به امام برسانند که شیاکوه لرزید ولی انشایی نلرزید در توصیف این شهید بزرگوار چنین فرمودند: «در صدر اسلام هم از این افسرها بوده است. مثل انشایی‌ها». بله در احوال مؤمنان آخرالزمان آمده است که کوه‌ها می‌لرزند اما دل آنان نمی‌لرزد، آنان از پولاد نیز سخت‌ترند چرا که پولاد را با آتش می‌توان شکل داد ولی دل مؤمنان آخرالزمان تاثیر پذیر نیست. آنان بر عهد و پیمان خود تا آخر وفا دارند و در ایمانشان خللی ایجاد نمی‌شود.     در وصیت‌نامه شهید «عبدالحمید انشایی» می‌خوانیم: خدمت خانواده عزیزم سلام عرض می‌کنم امیدوارم که سلامت باشید و اگر از حال ما بخواهید بحمدالله خوبیم و دشمن زبون در حال نابودی است و زمان آن رسیده که مسلمانان به عهد خود وفا کنند و با توکل به خدا بر دشمن اسلام و محرومان جهان بتازند "نصر من الله و فتح القریب". نبرد ما نبرد اسلام با جنود شیطان است و عزت و عظمت مسلمانان بستگی به صبر و مقاومت ما دارد به یاری خدا خواهیم ایستاد تا تاریخ فردا به نیکی از ما یاد کند. خدای عالم راضی از ما باشد خدایا ما را یاری فرما و گام‌هایمان را در راه خود استوار گردان. خانواده عزیزم زمان کوتاه است و مسئولیت سنگین، از من راضی باشید و مرا ببخشید. برایم نماز برپا دارید و روزه بگیرید در حد توان، تا خدا به همه ما اجر عنایت فرماید. شیطان همیشه در کمین است و آن چنان نافذ که احساس نمی‌کنیم، از خدا می‌خواهم که من و همه شما را در پناه خود از شر شیطان نگاه دارد تا راه را درست انتخاب کنیم و بتوانیم در مسیر فطرت الهی حرکت نمائیم. امام را که امید محرومان است یاری کنیم و شکر نعمت خدا را به جا آوریم تا دچار غضب الهی نشویم. به خواهرانم و برادران مهربانم نیز سلام می‌رسانم و توفیقشان را از خداوند متعال خواستارم. خداوند همه مسلمانان را پیروز و با عزت گرداند تا پرچم یکتاپرستی و لاله الاالله در تمام جهان بر افراشته گردد. آذر ۱۳۶۰ گیلان‌غرب قربان شما عبدالحمید   منبع   سلام و درود خدا بر ارواح پاک و شهدای دیده بان و توپخانه ارتش...
  14.   آمریکا اجازه میده ؟ ( منظور اصلی من گزینه ی شماره ی یک هست . به خاطر نزدیکی به اسرائیل ) یادمه آمریکا اجازه داد برد موشک های کره جنوبی چند کیلومتر اضافه بشه تو کره جشن ملی گرفتند
  15. روزبیست وهفتم مهرماه: مقایسۀ نابرابري نیروهاي طرفین   با وجود اینکه 8 روزبود که نیروهاي دشمن ازکارون عبورکرده ومسافت بین محل عبورتارودخانۀ بهمن شیرحدود 15 کیلومتربود، نیروهاي زرهی ومکانیزه دشمن هنوزنتوانسته بودنداین 15 کیلومتر را دراین مدت طی کنند. این درحالی بود که مقاومت برابرآنها بسیارسبک بود.ازنظربرآوردهاي نظامی،عراقیها، حداکثردرظرف 2 روزاین مسافت را طی میکردند. این امرنشان میدهد که نیروهاي متجاوزعراق داراي روحیه تهاجمی نبودند وفقط به سبب ضعف توان رزمی نیروهاي ایرانی توانسته بودند، تا آن مقدارپیشروي کنند. خوشبختانه واحدهاي توپخانه ایران با استعداد بسیارکم خود که ازسه آتشبارتجاوز نمیکرد،حداقل درمحور اهواز- آبادان موفق شدند مانع پیشروي سریع نیروهاي دشمن گردند.نیروهاي مقاومت از تکاوران دریایی، نیروهاي ژاندارمري، افراد سپاه پاسداران ونیروهاي مردمی ونفرات باقیمانده ازیگانهاي نزاجا بودند که تا اینروز بعلت تلفات زیاد توان رزمی یگانی خود را ازدست داده بودند.این نیروها که با اجراي عملیات گشتی نفوذي وعملیات ایذایی موفق شدند درنیروهاي دشمن ایجاد وحشت کنند. بدیهی است این نیروهاي معدود درآن شرایط نمیتوانستند یک خط پدافندي منظم دربرابر خط سرپل دشمن که روبه گسترش بود تشکیل دهند،زیرا این خط سرپل، نیم دایرهاي به شعاع تقریبی 10 کیلومتربود ودر 3 محورشمال وشرق وجنوب سمت اهوازو شادگان وآبادان درحال گسترش بود.براي برقراري یک خط دفاعی درمقابل سرپل دشمن که حدود دوتیپ زرهی آنرا اشغال کرده بود و ازحاشیۀ غربی رودخانه کارون نیزاز دارخوین تا سه راهی آبادان- ماهشهردرطول قریب 30 کیلومتربه وسیلۀ توپخانه وخمپاره انداز وحتی توپ وتانک پشتیبانی میشد، حداقل سه گردان تقویت شده مکانیزه (براي هر محوریک گردان) براي اشغال مواضع پدافندي مورد نیاز بود.درآن موقع اصولاچنین یگانهایی درمنطقه وجود نداشت وبعبارت بهتراستعداد رزمی تمام نیروهاي مدافع درمنطقۀ عملیات خرمشهر- آبادان که باید ماهشهر و شادگان و دارخوین را نیزبه آن اضافه کنیم، به اندازۀ استعداد رزمی یک تیپ پیاده نبود. دراین زمان، نیروهاي ایرانی بصورت پیاده مطلق با پشتیبانی توپخانه وسلاح سبک ومعدودي تفنگ 106 م م وخمپاره اندازبا نیروهاي زرهی ومکانیزه دشمن دردشت بازوبدون حفاظ وجانپناه خوزستان میجنگیدند وبا همین وضع پیروزيهاي درخشانی نیزداشتند.چنانکه درنبردهاي روز 26 و 27 درخرمشهرموفق شدند نیروهاي دشمن را تا حدودي عقب برانند وحلقۀ محاصرۀ خرمشهر را که به نزدیک پل رسیده بود، درهم بشکنند وحوزۀ مقاومت خود را درداخل شهرگسترش دهند. حتی در روز 27 مهرماه نیروهاي ایرانی موفق شدند حدودنصف خرمشهر را ازاشغال دشمن خارج سازند وآنها را تا حوالی کنارشهر فراري دهند و درمنطقۀ آبادان نیز آتشبارهاي خودي موفق شدند با اجراي آتش مؤثر برمواضع دشمن، ازپیشروي بیشترآنها جلوگیري نمایند. درجریان عملیات روز 27 مهرماه نیروهاي دشمن تا نزدیکی سه راهی آبادان- ماهشهر رسیدند،به نحوي که تعدادي ازاهالی آبادان که درشمال بهمن شیر درحرکت بودند، به اسارت دشمن درآمدند.دراینروزفرودگاه آبادان باردیگرمورد گلوله باران دشمن قرارگرفت که براثرآن 4 نفرشهید و 7 نفرمجروح شدند وهواپیماهاي دشمن نیزسه باربه آبادان حمله کردند.منطقه نبردازبعدازظهر روز 27 مهرماه فعالتر شد، توپخانۀ دشمن، خرمشهر و آبادان را به شدت گلوله باران کرد.لازم به یادآوري است که از زمان عبورنیروهاي دشمن ازکارون، قرارگاه یدکی توسط نیروهاي دریایی دربندرماهشهرتشکیل شد که فعالیت پشتیبانی تدارکاتی را هدایت میکرد، این ستاد از روز 27 مهرماه تحت عنوان « فرماندهی اروند » نامگذاري گردید که فرماندهی آنرا فرمانده ژاندارمري کشوربعهده داشت. برابراعلام لشکر 92 زرهی، خدمۀ ده دستگاه تانک و 10 دستگاه نفربرازآن لشکر وتعدادي تانک تعمیر شده ازکارخانجات مسجد سلیمان وگردان 144 پیادۀ لشکر 21 ، امروزبه ماهشهراعزام شدند. همچنین نیروي زمینی اعلام کرد: یک گروه رزمی شامل یک گروهان تانک (ازشیراز)، یک آتشبارتوپخانه ازتهران ویک گردان پیاده ازمشهد به ماهشهراعزام میشوند تا براي درهم شکستن محاصرۀ آبادان بکار روند.درهمین روز، اولین دستور عملیاتی فرماندهی اروند تهیه ومنتشرگردید (لازم به ذکر است که فرماندهی اروند ازستاد مشترك دستورمیگرفت.).، یگانهاي شرکت کننده دراین دستورعملیاتی عبارت بود از: گردان 144 پیادۀ لشکر 21 ،گروهان 201 امداد ژاندارمري، یک گروه رزمی مرکب از دانشجویان دانشکدۀ افسري، بخشی ازژاندارمري مستقر درستاد اروند، سپاه پاسداران مستقردرمنطقۀ استحفاظی اروند، عناصرباقیماندۀ گردانهاي 151 دژ و 165 مکانیزه و 232 تانک وتکاوران دریایی مستقردرمنطقه. شهر و فرودگاه آبادان زیرآتش شدید توپخانۀ دشمن قرارگرفت. درضمن، در 24 ساعت گذشته جمعاً 172 نفرمجروح و 13 نفرشهید شدند.درساعت 10:40 حدود 30 دستگاه تانک دشمن، مقابل پادگان خسروآباد درحال حرکت مشاهده شده که درخواست پشتیبانی هوایی براي انهدام تانکها گردید.یک فروند هاورکرافت نیروي دریایی به منظور حمل نیروهاي کمکی به ماهشهربه آبادان اعزام گردید. برابرگزارش ستاد عملیات اروند، نیروهاي خودي درخرمشهر با وجوديکه ازپشتیبانی توپخانه محروم هستند، با دادن تعداد زیادي شهید ومجروح، تلفات وضایعات سنگینی به دشمن وارد کرده وموفق شده اند بیشتر ساختمانهاي شهر را از وجود دشمن پاك کنند، ولی هنوزقسمتی ازساختمانها ویک چهارم شهردرتصرف دشمن است. با وجوديکه اغلب فرماندهان به شهادت رسیده اند، بازهم با شجاعت وسرسختی مقاومت میکنند. ستاد مزبوراظهارنموده که امکانات بسیارکم، تخلیۀ مجروح وشهدا مشکل و راهها بسته شده است. امروزسپاه پاسداران اعلام کرد: درخرمشهر اکثرنقاط شهربه جزکشتارگاه، پلیس راه و راه آهن دردست نیروهاي خودي است و درگیري به شدت درشهرادامه دارد. امروزنیروي دریایی ارتش با تلاش فراوان وبه سختی، مجروحان آبادان وخرمشهر را منتقل کرد وتعدادي رزمندۀ مسلح ومقادیري مهمات به خرمشهر وآبادان نفود داد. هوانیروزاعلام نمود بالگردهاي کبراي آن نیرو، 6 دستگاه تانک و 5 دستگاه خودرو و 4 سنگردشمن را دراطراف آبادان منهدم نموده است. همچنین امروزیک فروند بالگرد شنوك، براي تخلیۀ عده اي مجروح ازبندرامام خمینی به شیرازاعزام گردید. برابراعلام نیروي هوایی درساعت 9:15 امروز، به منظورپشتیبانی نزدیک هوایی، 2 فروند هواپیماي اف- 4، به منطقه خرمشهراعزام شد وماموریت مربوطه را انجام دادند.امروز 3 فروند هواپیماي عراقی به آبادان حمله کردند وهمچنین 14 نفردرپل بهمنشیربه اسارت دشمن درآمدند. ازیادداشت روزانه آیت الله جمی درتاریخ 59/7/27: ... نیروهاي مهاجم دشمن، آبادان را محاصره کرده و قواي تازه نفس آورده، قصد هجوم ناگهانی وتصرف آبادان را دارد واصرار دارد که با ارعاب وایجاد خوف و وحشت، مردم، شهر را تخلیه کنند تا راه براي اوباز شود؛ اما روحیه جوانها ونیروهاي رزمنده، خوب وعالی است. مردمی هم که مانده اند، بسیارروحیه شان خوب است ومصمم هستند.   ادامهدارد ...
  16. Arash

    در کمینگاه دشمن

    جناب سروان! اين جاي شكر نداره؟ تا آن روز حدود 3 الي 4 گشتي همراه با نوري و معصومي در همين جاده رفته بودم كه شجاعت، تيزهوشي و ديانت هر دو براي من آموزنده بود. البته از آن روز و قبل از زخمي شدن اصغر نوري هم يك خاطره جالب يادم رفته كه بايد بگويم: همان شب كه با صياد سر ارتفاع قبلي قرآن مي خوانديم، ضد انقلاب با حمله اي كه همراه گله گوسفند به ما داشت توانسته بود چند نفري را داخل ما نفوذ بدهد كه آن ها يك اعلاميه اي را كنار سنگري كه با سنگر من ده متر بيشتر فاصله نداشت باقي گذاشتند . توي اعلاميه نوشته شده بود: ما پنج هزار نفر هستيم و تا فردا صبح به شما و قت مي دهيم كه تسليم شويد، اگر تسليم شديد و سرهنگ صياد شيرازي را تحويل داديد با شما كاري نداريم، از همين راهي كه آمده ايد مي گذاريم كه برگرديد، وگرنه همه شما كشته خواهيد شد و سرهاتان را براي خميني - حضرت امام قدس سره را به اين صورت نام مي بردند - مي فرستيم . يكي از بچه هاي نوهد با روشني هوا اعلاميه را پيدا كرد و به من داد، من هم با عجله بردم محلي كه صياد آنجا بود، البته سنگر نبود ولي در داخل يك فرورفتگي قرار داشت كه دوروبرش را هم با سنگ چيده و شبيه يك سنگر تعجيلي شده بود. همراه صياد يك داوطلب بود به نام شيراني از بچه هاي اصفهان كه محافظ و راننده و بي سيم چي صياد بود، از اونهايي بود كه هر لحظه آماده بود كه جانش را فداي صياد بكند . شهيد سروان شهرام فر، شهيد ستوانيكم معصومي، شهيد ستوانيكم نوردي، ستوان يكم اصغر نوري جمشيدي هم بودند، اعلاميه را به دست صياد دادم و توضيح دادم كه كجا پيدايش كردم . صياد دقيقاً آن را خواند، بعد رو به قبله شد و سجده اي كرد و در سجده چند بار حمد خدا را بر زبان آورد. سر را كه از سجده برداشت بلافاصله و با تعجب از او پر سيدم جناب سرهنگ! اين سجده شكر براي چه بود؟ براي اين كه فردا مي خواهند اين پنج هزار نفر كه بيش از 12 برابر ما هستند ما را سر ببرند؟ صياد با چهره اي جدي به من نگاهي كرد و به من چنين گفت: مگر ما به اينجا نيامده ايم كه در اين ارتفاعات و دره ها و كوه و كمر آن ها را بيابيم و با آن ها روبرو شويم و با آن ها بجنگيم، كشته شويم يا آن ها را بكشيم و شر آن ها را از سر انقلاب كم كنيم؟ تا آمدم به او پاسخ بدهم كه بلي، باز خودش ادامه داد: آتش گرفتن تريلي و مهمات و نداشتن غذا و ضعف آموزش انفرادي سربازها كه از يگان آموزشي بدون ديدن حتي يك مانور نظامي به اينجا آمده اند و همين طور بچه هاي سپاه كه نه آموزش و نه آمادگي جسمي و نه تجهيزات لازم دارند، حالا بايد به دنبال ضد انقلابي بگرديم كه مهمات لازم را تهيه ديده، روحيه جنگندگي هم دارد و ورزيدگي جسمي و شناخت كافي روي منطقه داشته و او مي داند ما كجائيم و ما نمي دانيم او كجاست. با همه اين ضعفها و برتري هاي او براي ما خيلي سخت و دشوار است كه او را بيابيم و بعد با آن ها بجنگيم.   خدا را شكر اگر آن ها راست بگويند و پنج هزار نفر باشند ، كه مطمئناً نيستند و دروغ مي گويند؛ و همه دور ما جمع شده باشند بايد خداوند بزرگ را شاكر باشيم كه ديگه لازم نيست وقت ، انرژي و نيرو صرف پيدا كردن دشمن نماييم، از طرفي با اين مهمات اندك و با ضعف آموزش كلي به ويژه در تيراندازي، ديگر يقين داريم كه اگر صبر و توكل داشته باشيم و بگذاريم دشمن به ما نزديك شود، هر گلوله اي كه از تفنگ ما شليك شود بر سينه دشمن خواهد نشست، جناب سروان! اين جاي شكر نداره؟ اين دليل محكم نظامي كه از عمق جان مؤمن و عشق او به شهادت و انگيزه الهي او در مبارزه با دشمن بر مي خواست مرا و همه آنهايي را كه آنجا بودند تكان داد و بر جان ما هم نشست. به او احترامي گذاشتم، احترامي كه با تمام وجود تقديمش كرده و به سنگرم برگشتم و براي همراهان و يكي دو سنگر اطرافم جريان را تعريف كردم. (160)     ادامه دارد ...
  17. Arash

    شاهکارهای RF-4

      فیلم که نه . کلی عکس هست که اگه پشت سر هم پخش بشه به صورت فیلم در میاد و بله موجود هست ولی نمیدونم چرا منتشر نمیکنند   قضیه گان کمرا و دوربین پشت که برای فیلم برداری از محل برخورد بمب ها و دقت بمباران و خسارتهای به عمل اومده یه چیزه دیگه هست   موجود هست ولی متاسفانه هنوز این فیلم ها رو منتظر نکردند ( مگر معدودی فیلم و عکس که منتشر شده )   ****************************************   فانتوم شناسایی ما و میگ 21 شوروی که در 28th November 1973خلبان RF-4C سرهنگ شکوه نیا و کمک خلبان جان ساندرز امریکایی بود که 16 روز در اسارت روسها بودند . ولی آقای نقاش حواس اش نبوده که در اون زمان علامت اختصاری نیروی هوایی ایران IIAF بوده نه IRIAF
  18.   منبع از این بهتر که هیچ کدوم از هواپیما ها بلند نشدند و هیچ کدوم از پدافند ها شلیک نکردند ؟
  19.   یمن 20 تا میگ 29 smt داره ولی خلبان نداره سامانه های پدافندیش هم اپراتور نداره   کلا ارتش یمن خودش رو از همه چی کشیده کنار . همونطوری که جلوی حوثی ها واینستاد الان جلوی عربستان و ... هم واینستاده ( که البته به نظر من اشتباه هست ، چون بین یه نیروی داخلی و هم وطن با دشمن خارجی خیلی فرق هست )
  20. روزبیست وششم مهرماه: شرایط سخت میدان نبردومسئله فرماندهی عملیات   تلاش فوق العادۀ عراقیها براي اشغال خرمشهرومحاصرۀ کامل آبادان در روز 26 مهرماه نیزادامه یافت. دراین روزعراقیها بصورت همه جانبه به مواضع نیروهاي پدافندي درخرمشهروشمال آبادان حمله کردند. تانکها و نفربرهاي زرهی دشمن، خیابانهاي خرمشهر را جولانگاه تاخت وتازخود قرارداده بودند. پس ازآن دیواردفاعی رزمندگان ایران اسلامی را با شهادت ویا مجروح شدن آنان میشکستند، قدم به قدم پیشروي میکردند.جنگ خانه به خانه وکوچه به کوچه ادامه داشت. تحت شرایط یاد شده، مسئله فرماندهی عملیات جنوب وضعیت پیچیده وخاصی پیدا کرده بود. درواقع جانشین ریاست ستاد مشترك، فرماندهی ژاندارمري، استاندارخوزستان وشهید دکترچمران به طورمشترك درآن حضورداشتند.بنابراین فرمانده نیروي زمینی دراین مناطق نمیتوانست اعمال فرماندهی نماید. با این وجود مقامات یاد شده مستمراً ازنیروي زمینی میخواستند که حداکثرمقدورات آن نیرو را به اهوازوخرمشهر وآبادان اختصاص دهد، درحالیکه فرمانده نیروي زمینی نگران یکی ازحیاتیترین نقاط خوزستان یعنی مسئله دزفول بود. شرایط سخت میدان نبرد روزبه روز بر رزمندگان خرمشهراثرات منفی میگذاشت. خستگی وفرسودگی بیشترمیشد وکنترل وفرماندهی سختترمیگردید.دشمن ازبرتري کامل خود در زمین و دریا وهوا حداکثراستفاده را میکرد و نیروهاي جمهوري اسلامی ایران را تحت فشارقرارداده بود.نیروي دریایی تلفات روز 25 مهرماه را 195 نفراعلام واظهار نمودکه تکاوران دریایی وعناصرژاندارمري با سلاح سبک دربرابر تانکهاي دشمن مقاومت میکنند.وضعیت گسترش نیروهاي دشمن درساعت 15:45 روز 26 مهرماه بدین ترتیب بودکه قسمت عمدة شهرخرمشهردرکنترل دشمن قرارداشت، درمحورآبادان نیروهاي دشمن در 2 کیلومتري سه راهی آبادان- ماهشهرمستقربودند وسراسرکرانۀ شمال بهمن شیردرکنترل دشمن قرارداشت.فشاردشمن در روز 26 مهرماه آنچنان بود که کم کم ازنجات خرمشهرقطع امید شد وحتی خبرنگارخبرگزاري پارس به سازمان مربوطه اطلاع داد خرمشهرکاملا سقوط کرده است. بنا به گزارش ارسالی، وي درآنروز دربیمارستانهاي منطقه، پیکرمطهرحدود 200 شهید را شخصاً مشاهده کرده بود.     لازم به یادآوري است که درنبردهاي شهري خرمشهر وآبادان نیروهاي مردمی نسبتا قابل ملاحظه اي وارد میدان نبرد میشدند، اما بعلت عدم سازماندهی، امکان کاربرد آنان درعملیات هماهنگ وجود نداشت. به نحوي که عده هاي اعزامی هرشهر یا منطقه اي بطورمستقل عمل میکردند.، بدین جهت عملیات ایثارگرانه این عده اثرات چندانی درعملیات هماهنگ شده نداشت.نظربه اینکه چگونگی ورود وخروج این عده ها به صحنه هاي عملیات و چگونگی عملیات آنان دراسناد ومدارك رسمی ثبت نشده است، نمیتوان دقیقاً وضعیت آنان را تشریح کرد.قرارگاه تاکتیکی عملیات منطقۀ جنوب، مستند به گزارش لشکر 92 ، وضعیت آبادان وخرمشهررا چنین گزارش نمود: امروز درخرمشهر، درگیري شدید بود و دشمن بعلت دادن تلفات زیاد، عقب نشینی کرد، اما مقداري از جادۀ کمربندي دردست دشمن باقیمانده، لیکن پل خرمشهرهنوز بازاست.آبادان ازصبح زیرآتش شدید توپخانۀ دشمن بوده وتلفات نسبتاً زیادي به نیروهاي خودي وارد شده است ونیروهاي خودي با تفنگهاي 106 م.م دشمن را 5 کیلومترعقب راندند. درساعت 9:35 تانکهاي دشمن مجددا با اجراي تیراندازي شدید، وارد خرمشهرشدند که با مقاومت شدید نیروهاي نظامی ومردم روبروشدند. ضمن انهدام تعدادي ازتانکهایشان، مجبوربه عقب نشینی گردیدند.ازساعت 22:25 امروزارتباط بی سیم وتله تایپ خرمشهرقطع گردید. طبق اظهاریک نفراسیرجنگی، لشکر 9 عراق به اضافۀ یگانهایی ازنیروي مخصوص، درخرمشهرمستقرهستند. برابراعلام ستادعملیاتی اروند: دشمن تمام تلاش خود را براي تصرف خرمشهربا استفاده ازتانک وتوپ ونفرات پیاده به کاربسته، لیکن با مقاومت شدید نیروهاي مدافع شهرمواجه وتلفات سنگینی به آنان واردآمده است.یک چهارم شهروقسمتی ازگمرك خرمشهردرتصرف آنها است.درآبادان، با توجه به پشتیبانی آتش توپخانه، هنوزدشمن قادربه نفوذ درشهرنشده، لیکن گلوله باران مداوم همچنان ادامه دارد و راههاي مواصلاتی دردست دشمن است.ستادعملیاتی ماهشهر تشکیل شده وامید است راه تدارکاتی آبادان وخرمشهر را بازونیروهاي مدافع را ازمحاصره نجات دهد.دشمن درگمرك خرمشهر، مشغول کندن سنگر واستقرارتانکهاي خود میباشد تا درفرصت مناسب پایگاه دریایی وشهر را زیر آتش بگیرد.     نیروي دریایی امروزاعلام کرد، ظرف 48 ساعت اخیر 295 نفرشهید و زخمی ازمنطقۀ خرمشهر وآبادان به وسیلۀ هواناوها به بوشهراعزام گردیده است ازجمله اقداماتی که درمنطقه جنوب براي متوقف کردن و تثبیت دشمن درنیمۀ دوم مهرماه، درمنطقۀ عمومی سوسنگرد- اهوازانجام شد، طرح ایجاد آبگرفتگی درمنطقۀ مذکور بود .... طراح ومجري این طرح که ازماه اول جنگ به مرحله اجرا درآمد، شهید دکترچمران بود. با توجه به اینکه عرض نهرکرخه کورحدود 10 تا 20 متراست، لذا با انداختن لوله هاي قطوردرمنطقه اي کم عرض و ریختن خاك بر روي لوله ها، درمدت نسبتاً کوتاه، یک سد تعجیلی ایجاد شد وآب کرخه کوردرپشت سد تعجیلی جمع گردید. سپس با ایجاد یک آبراه درشمال سد تعجیلی، آبهاي جمع شده وادامۀ جریان آب به زمینهاي پست شرق وجنوب کرخه کورسرازیرگردید. این سد تعجیلی درجنوب آبادي جریحه، احداث شد وآب وارد آبراه ومسیل جنوب آن گردید وبه سمت روستاي دب حردان وجنوب آن جریان یافت ومنطقۀ وسیعی را درجنوب دب حردان تاحوالی امامزاده طاهر، واقع در 25 کیلومتري جنوب غربی اهواز را فرا گرفت.پس ازآنکه مقدار قابل توجهی آب درشمال شرقی مواضع دشمن جمع شد وقسمتی ازمنطقه به صورت دریاچه اي درآمد، یگانهاي ارتش وگروه جنگهاي نامنظم شیهد چمران، تلاش کردند سد خاکی دشمن را که درتمام طول جبهه، دراین منطقه احداث کرده بود، بشکنند وآب را به داخل منطقۀ دشمن سرازیرنمایند. به این منظور، ابتدا سعی شد با گلوله باران کردن منطقه اي ازسد خاکی دشمن، به وسیلۀ توپخانه 203 م م، درآن شکاف ایجاد نمایند، ولی اینکار عملا نتیجه اي نداشت. همچنین عناصري ازگروه شهید چمران، تلاش کردند با نزدیک شدن به سد خاکی وقراردادن مواد منفجره به مقدار زیاد، سد را بشکنند که این تلاش هم با عدم موفقیت روبه رو شد.   رادیو مسکو: محافل میلیتاریستی آمریکا قصد دارند علناً ازجنگ ایران وعراق به نفع خود استفاده کنند واشنگتن به بهانۀ به خطرافتادن کشتیرانی آزاد درتنگۀ هرمز، نیروهاي مسلح خود را دراین منطقه متمرکزساخته است وسعی دارد متحدان خود درناتو وهمدستان خود درخاورنزدیک، ازجمله مصر را وارد ماجراجویی خویش کند. (اعزام 1400 نیروي واکنش سریع به مصر واعزام 60 ناو جنگی به خلیج فارس، ازجملۀ این توطئه هاست. امروزیک فروند ناوچۀ نیروي دریایی (به نام مهران) به وسیلۀ ناوچه هاي موشک اندازعراق درحوالی خورموسی غرق گردید وبرابر اطلاع، کلیۀ نیروهاي آن غرق شده اند. درضمن، ناوچۀ تیران نیزمورد اصابت موشک هواپیماهاي خودي قرارگرفته وغرق گردیده است.(71)   ادامه دارد ... 
  21. Arash

    در کمینگاه دشمن

    مواظب باش آرپي جي حتماً به سرت بخوره نه جاي ديگر   روز بعد 6/21 سرهنگ صياد شيرازي يك طرحي را تهيه كرد كه جان و روح طرح به اين شرح بود: ارتفاع سركوب سمت راست جاده و شمال منطقه كه به احتمال زياد محل استقرار ديده بان دشمن هم هست، بايد تصرف شود. اين طرح اگر موفق مي شد، چند خاصيت داشت: اول اين كه ديد دشمن و به تبع آن تير منحني دشمن روي ستون متوقف شده يا كاهش مي يافت، دوم اين كه با تصرف آن ارتفاع ديده باني و اجراي آتش روي مواضع دشمن ميسر مي شد، سوم تعدادي از نفرات و خودروهاي سبك مي توانستند خود را به دامنه شمالي جاده كشيده و پراكندگي در ستون ايجاد مي گرديد، چهارم اين كه مواضع مناسبي براي پدافند دورادور به دست مي آمد . پنجم اعزام گشتي رزمي و شناسايي و كمين كه تا آن موقع صرفاً متكي به جاده بود از مسيرهاي ديگر ميسر مي شد و در مجموع كار براي حفظ جان نفرات و ادامه مأموريت هموار مي گرديد. تهيه اين طرح نشان از نبوغ نظامي، آشنايي دقيق با رزم غير منظم، شناخت علمي از اصول جنگ و احساس مسئوليت شهيد صياد داشت؛ بر اساس آن طرح قرار شد بيشتر بچه هاي سپاه در روي جاده باقي بمانند، تعدادي در سر ستون متوقف شدند و تعدادي هم در سنگرهايي كه خودشان كنده بودند مراقب باشند كه ضد انقلاب از روي جاده به ستون نزديك نشود، تعدادي هم همين كار را در انتهاي ستون انجام بدهند، يعني تأمين ثابت جلو و عقب ستون را داشته باشند. ديگر اعضاي ستون هم در سنگرهاي تعجيلي كه در دره سمت چپ و مرتع و جنگل هاي آن داشته با هوشياري به پدافند خود ادامه دهند. افراد هم از خودروها و وسايل مستقر در جاده دور شوند تا هنگام درگيري چنانچه در پاسخ به حمله كنندگان ستون به سر ارتفاع آتش دشمن باز شد تلفات به حداقل برسد. سه قبضه خمپاره 81 و دو قبضه خمپاره 120 را هم من براي پشتيباني آتش احتمالي توجيه كردم و نزديك به 25 الي 30 نفر داوطلب و برگزيده توسط صياد انتخاب شدند كه پنج نفر آن ها هم از برادران سپاه بودند. طرح بايستي در سه محور انجام مي شد، قرار شد خود صياد شيرازي از محور سمت چپ كه به نظر خطرناك ترين محور بود حمله كند و به بالاي ارتفاع برسد. شهرام فر از محور سمت راست و يك محور هم كه وسط بود فكر ميكنم شهيد معصومي عهده دار مسئوليت آن شد. جاي ستوان نوري و ستوان خليلي در اين مأموريت بسيار خالي بود؛ به نظرم دو روز قبل در كميني كه بعد از ده كوخان و اوائل مأموريت ضد انقلاب به ستون زدند ستوان نوري مورد اصابت آرپي جي قرار گرفت، البته آرپي جي به نزديك ما اصابت كرد كه يك تكه سنگ هم لباس مرا پاره و كتف مرا مختصري زخمي كرد و دود و آتش اطراف ما را گرفت . من، نوري، خليلي و نوردي، كلاته و چند سرباز در آنجا بوديم كه فرياد نوري بلند شد. بالا سرش كه رفتيم ديديم پاي اصغر از ناحيه ران شكافته شده و به شدت از آن خون جاري بود. اگر با دقت نگاه مي كرديم استخوان پايش ديده مي شد. خليلي دستار لباس كردي اش (غلام خليلي لباس كردي به تن داشت) را باز كرد و دور پاي نوري بست . نوري ناله مي كرد و به دليل خونريزي رنگش سفيد شده بود، ولي روحيه اش خيلي خوب بود، طوري كه من به او گفتم: اصغر خيلي برات ناراحتم، ولي كاري نمي تونم برايت بكنم، نمي شد اينجا بمونم مجبورم جلوي ستون بروم و در درگيري كمكي بكنم .  با شوخي و خنده به من گفت: بنده خدا! تو براي من ناراحت نباش من وضعم روشن شد، من براي شما غصه مي خورم كه با اين وضع موجود تا سردشت ده دفعه ميميريد و زنده مي شويد، برو فكر ما نباش . در همين اثني يك گلوله به دست خليلي اصابت كرد و كتف او را شكافت، وضعيت به قول معروف قوز بالا قوز شد. بالاخره هر دوي آن ها را به پناه سنگي كشيديم، تقريباً وسط ستون بودند. با كلاته و سربازها و سه نفر سپاهي كه به محل حادثه آمده بودند به سرعت خودمان را به درگيري سرستون رسانديم، البته فردا بدن نيمه جان اصغر نوري كه هنوز هم دست از شوخي برنمي داشت و خليلي مجروح به همراه چند مجروح ديگر را با يك هليكوپتر از ستون خارج كرديم. خليلي موقع سوار شدن هليكوپتر براي من تعريف كرد كه شاهد اعدام كردن چند نفر از اعضاء ته ستون توسط ضد انقلاب بوده، اما آنها شب خودشان را به مردن زدند تا ضد انقلاب به آنها كاري نداشته باشد . هيچ كدامشان توان حركت و تيراندازي نداشتند و نمي دانم خودشان را چطور به اوايل ستون رسانده بودند، البته نزديك هاي صبح هم يك گشتي از سر ستون به عقب ستون اعزام شد و تعدادي مجروح را با خودش به جلو آورد، شايد ضد انقلاب فكر كرده بود كه آنها هم كشته شده اند كه بهشان كاري نداشته و يا آنها چون خارج از جاده بودند ديده نشده بودند، زيرا بين انتها و وسط و سر ستون به دليل كمين ها فاصله افتاده بود كه اين فاصله تقديري و اتفاقي به نفع ستون تمام شده بود وگرنه همه ستون شايد در همين كمين نابود مي شدند، ولي اشكالش اين بود كه كمك قسمت هاي جدا شده به يكديگر ميسر نبود، عقبه ستون هم كه عقب داري آن با بچه هاي سپاه بود از هم پاشيده بود. آن ها هم خودشان را براي كمك به ستون به وسط آن رسانده بودند، لذا دشمني كه بعد به عقب ستون حمله كرده بود توانسته بود يا 20 نفر را در محل و تعدادي را هم با جابجايي در محل ديگر شهيد كند كه مرحوم خليلي شاهد اين ماجرا بود. البته بچه هاي سپاه هم كه عقبه ستون بودند دوره جنگ هاي نامنظم نديده بودند و مثل ما آن ها هم قبل از اين، جنگ نكرده بودند و فكر مي كردند حالا كه كار عقب ستون توسط كمين ساخته شد، بايد بِكشند جلو، غافل از اين كه تعدادي سرباز كه از آن ها و ماها ناشي ترند، توي خودروها واطراف خودروهاي ته ستون هستند كه از دست مي روند و همين طور هم شد، البته اين عزيزان در جلو و وسط ستون و بعد هم فردا در حملات به ضد انقلاب با رشادت و ايثار شركت داشتند و تعدادي هم شهيد شدند. اصغر موقع سوار شدن به هليكوپتر هم يك شوخي با من كرد و گفت : ناصر! پيغامي نداري كه بعد از شهادتت به خانواده ات بدهم؟ آخه حتماً چند كيلومتر جلوتر دخلت را مي آورند! فقط مواظب باش حتماً آرپي جي به سرت بخوره كه يكدفعه راحت بشي وگرنه به پا و دستت بخوره يك رفيقي مثل تو پيدا مي شه ولت مي كنه و ميره! اگر وصيتي داري بگو تا به خانواده ات برسانم، ما كه رفتيم، شما را به سلامت، به او گفتم : به همين خيال باش، حتماً مي آم بيمارستان عيادتت. بعد بوسيدمش و با هم خداحافظي كرديم. - من و شهيد معصومي و اصغر نوري هم دوره دانشكده افسري و با هم رفيق بوديم (157)   ادامه دارد ...
  22. Arash

    شاهکارهای RF-4

      یه گزینه ی خوب و عملیاتی با برد بلند و ... باید ساخته بشه و در دست نیرو قرار بگیره تا اینها هم برن خونه و از استراحت دوران بازنشستگی لذت ببرند متاسفانه تا همه چیزدر حد رونمایی هست و چیزی عملیاتی نمیشه ، فوتو فاتونم ها رو نمییشه مرخص کرد
  23. Arash

    شاهکارهای RF-4

    گیرنده هشدار راداری وظیفه دادن اخطار به خدمه از رادار های دشمن و نشان دادن جهت و فاصله و اولویت آنها در اسکوپی در کاکپیت است. اف-۴ های مدل دی ما فاقد این سامانه بودند (به غیر از آن ۸ فروند نامبرده) و اف-۴ های مدل ایی ما از سامانه هشدار دهنده راداری اِی ان/ اِی ال آر-۴۶ بهره می برند که آنتن های آنها در نوک بال ها و بر روی درب نگهدارنده چتر ترمز تعبیه شده است؛ آر اف-۴ های ا نیز دارای سامانه اِی ان/ اِی ال آر-۴۶ و اگر اشتباه نکنم بعضی دارای سامانه اِی ان/ اِی پی آر-۳۶/ ۳۷ هستند (مطمئن نیستم) و آنتن های این سامانه ها در درب های چتر ترمز و در زیر دماغه تعبیه شده اند.                   منبع