behnamsniper

VIP
  • تعداد محتوا

    393
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    4

تمامی ارسال های behnamsniper

  1. بسم الله الرحمن الرحیم در گفت و گو های صلح سوریه در استانه چه می گذرد؟   در مذاکرات صلح استانه قزاقستان چه مسائلی در دستور کار است؟   اینجا در استانه، کانون توجه بر گفت و گو ها بین دولت سوریه و اعضای مخالفین مسلح است، اما این مسئله تا حدود زیادی سیاه بازی است. در واقع در بین دیپلمات ها، روزنامه نگاران و تحلیل گرانی که در لابی هتل منتظر هستند، حسی رو به رشد قرار دارد که انها نیز جزئی از نمایش هستند. رخداد اصلی ، گفت و گو های سه جانبه بین روسیه، ترکیه و ایران است که هنوز جزئیات اندکی در مورد محتوای ان منتشر شده است.   این واقعیت که روسیه، ترکیه و ایران در حال انتقال گفت و گو ها-با شرکت محدود امریکا به عنوان ناظر، و هیچ مقامی از عربستان صعودی- هستند این واقعیت را که تا  چه حد مرکز ثقل جنگ سوریه تغییر کرده است را نشان می دهد. این امر حاصل موفقیت نظامی نظام سوریه و حامیان وی ، انکار و نادیده گرفتن تاثیر امریکا (حداقل در حال حاضر) در مبارزه مرکزی  درگیری قدرت و عقب نشینی ریاض از نقش خود در سوریه (به علت گرفتاری در  باتلاق یمن و تضعیف شرکای شورشی مورد حمایت وی ) است.   برای انهایی که در استانه گرد هم امده اند، تمرکز اصلی بر اتش بس متزلزل و تا حدودی نیم بندی است که ترکیه و روسیه اواخر ماه دسامبر بر ان توافق کردند  و البته   بعد از ان که نظام توانست نیمه شرقی شهر حلب را باز پس بگیرد است. از نظر تئوری، اتش بس شامل تمام بخش هایی از  کشور است که توسط مخالفان غیر جهادی و نیروهای حامی نظام  کنترل می شود است، در حالی که اجازه حمله به دولت اسلامی  و فتح الشام-یک گروه سلفی جهادی که قبلا با نام جبه النصره شناخته می شد و تا همین اواخر ارتباطات رسمی خود با القاعده را حفظ کرده بود، داده شده است. در عمل، این اتش بس باعث کاهش خشونت در شمال شده است، اما نتوانسته مانع از حملات هجومی نظام بر علیه مناطق تحت کنترل مخالفین در حومه دمشق در جنوب شود.   قابل توجه این که این گفت و گو ها در  حیاط خلوت ژئوپولوتیکی روسیه بر گزار می شود و در حال حاظر  توپ  در زمین مسکو قرار دارد.  ایا مسکو از انچه تاکنون انجام داده برای برای حصول یک اتش بس پایدار که قادر باشد رضایت ترکیه را جلب کند و  پشتیبانی و تبعیت شورشیان غیر جهادی را به دست اورد، فراتر خواهد رفت؟ اگر تصمیم به چنین کاری بگیرد، ایا می تواند همکاری نظام سوریه و ایران را تضمین کند؟ ما هنوز جواب این سوالات را نمی دانیم.   ایا نشانه هایی از اینکه این مذاکرات نتایج بهتری از انچه که تلاش های بین المللی نافرجامی که   تا کنون در طول جنگ صروت گرفته، وجود  دارد؟ روسیه، ایران و ترکیه قدرت و نفوذ قابل توجهی در زمین سوریه دارند، که به طور چشمگیری می توان از ان بهره برد تا سطح خشونت را کاهش داد. متاسفانه، قدرت هایی که باعث شکت اتش بس های  جزئی قبلی شدند هنوز سر جای خود هستند. هنوز سوالات بزرگی در مورد موقعیت دمشق و تهران وجود دارد. به نظر می رسد نظام سوریه قصد دارد تا به حملات خود ادامه دهد و از حلب به عنوان سکوی پرشی استفاده کرده تا مناطق باقی مانده شمال غربی ادلب را تصرف کند. ایران اولویت های خود را اشکارا بیان نمی کند، اما از زمانی که دخالت نظامی روسیه از سپتامبر 2015 در سوریه اغاز شد، تهران و شرکایش اشکارا نشان داده اند که برتری را در حالت هجومی و حمله می بینند.   نظام سوریه و شبه نظامیان مورد حمایت ایران اتش بس های منطقه ای تا ملی را ترجیح می دهند: با این اتش بس های منطقه ای در مدت مطلوب و مورد نظر خودشان، خسارات و صدمات بی امان و خشونت باری به مناطق تحت کنترل مسلحین وارد می کنند، سپس از ارامش موجود استفاده کرده و نیروهای خود را برای تشدید درگیری در منطقه ای دیگر به کار می گیرند. این توافقات بخش  کلیدی در استراتژی نظامی انها است و به انها اجازه می دهد تا فشار ناشی از کمبود نیروی انسانی خود را کاسته و کنترل خود را بر مناطق حفظ کنند.   اگر یک اتش بس ملی (و کلی) اجرا شود، مانع حملات هجومی بر علیه مخالفین  غیر جهادی می شود، و از از نظر انها مطلوب و مورد تایید نیست. در واقع بی میلی نظام سوریه و ایرانیان از چشم پوشی و صرف نظر  از فرصت های   پیشرفت  نظامی ، کلید تضعیف و زوال اولین اتش بس و ترک مخاصمه اوایل 2016 بود. این امر توضیح می دهد که چرا اتش بس فعلی در اطراف دمشق محقق نشده است، جایی که حذف گروه های مقاومت مخالفین اولویت اول نظام و ایرانیان است. به نظر می رسد  قلعه مستحکم شورشیان در منطقه  ادلب  هدف کلیدی برای نظام و ایرانیان باشد-خصوصا شهر جسر الشغور و مناطق اطراف ان  که مجاور مناطق تحت کنترل نظام است و  منطقه لاذقیه را در خود جای داده است و البته  شهرهای شیعه نشین فوعه و کفریا نیز در این ناحیه واقع شده است.   برای انکه اتش بس شانس تمید  بیشتری داشته باشد، چیزی بیش از توافق حامیال مالی نیاز است. ترکیه باید کار بیشتری برای ترغیب شورشیان انجام دهد و  متخلفینی را که بین گروه های مخالفی که وی حامی انها است –همچون احرار الشام-را تنبیه و مجازات کند. جلب نظر  و حمایت ایران حیاتی و ضروری است، زیرا ایران ابزار کافی برای  مانع تراشی برای اجرای هر توافقی را با هر هزینه ای که داشته باشد دارد. تماشای نقش ایران در مذاکرات و بعد از مذاکرات استانه جال خواهد بود.    ایا می توان به اتش بس موثری بدون لحاظ کردن عناصر جهادی مخالف –اگر دولت اسلامی لحلظ نشود- و احتمالا فتح شام  ، دست یافت؟     در واقع فتح شام، یک گروه جهادی-سلفی است که با القاعده ارتباط داشته و یکی از نیروهای قدرتمند شورشی است، و مانع بزرگی برای یک اتش بس پایدار  است. همانند دور قبلی ترک مخاصمات، فتح شام از این دور نیز کنار گذاشته شده است. در واقع، در هر اتش بس فتح شام  قربانی اصلی بوده است،  هر گونه کاهش سطح خشونت ها در چنین چارچوبی می تواند باعث انشعاب و اختلاف منافع بین گروه های جهادی و دیگر مسلحین شود، در حالی که در همین حال اجازه حملات ادامه دار بر علیه انها داده می شود. علاوه بر این، کنارگذاری و حذف فتح شام راه در رو و فرصتی بزرگ را در اختیار نظام و حامیانش قرار می دهد تا به حملات خود ادامه دهند، و  حضور مبارزین فتح شام (در یک منطقه) چه به صورت واقعی و چه به صورت مجازی را بهانه ای قرار داده  تا حملات خود را ادامه دهند. این مسئله در فرایند ترک مخاصمه اوایل سال 2016 اتفاق افتاد، و هم اکنون در منطقه وادی البردی(Wadi al-Barada) در شمال غربی دمشق در حال وقوع است،که نظام علیرغم اتش بس در حال ادامه حملات خود به این ناحیه است. (نظام حضور فتح شام را بهانه حمله به وادی بردی  قرار داده است: حضور فتح شام در این منطقه مورد بحث و اختلاف است اما به نظر می رسد که اقلیت کوچکی از نیروهای شورشی در ان حضور دارند).     پتانسیل فساد و تباهی مختلط نظام، ایران (و شبه نظامیان مورد حمایت وی) و فتح شام بسیار زیاد است، و  متقابلا در حال تقویت است. حملات نظام سوریه و ایران به عنوان دلیل و توجیهی  برای حملات فتح شام توصیف می شود و بر عکس (حملات فتح شام به علت حمله نظام و تهران توصیف می شود). در طول زمان، موارد متعدد نقض اتش بس، کار فتح شام را اسان کرده است تا شورشیان دیگر را راضی کند تا به حملات ادامه دهند. در ترک مخاصمه اوایل سال 2016 شاهد این فرایند بودیم، زمانی که گروه های شمالی که در توافق شرکت کرده بودند ، از  حملاتی که توسط فتح شام انجام شده بود ، کناره گیری کرده اما بعدا متقاعد شدند تا به انها بپیوندند. هر گونه تضعیف شرکت گروه های شورشی غیر جهادی در اتش بس، اشتیاق دمشق و تهران را برای به دست اوردن ابتکار عمل نظامی  را تقویت خواهد کرد و ممکن است فشار بر روسیه را برای ایجاد حمایت و پوشش هوایی لازم  را افزایش دهد.   یک اتش بس قابل دوام نیازمند تجدید نظر در کنارگذاری فتح شام در مذاکرات است. از نظر تئوری، اگر  توافق عمومی برای کاستن سطح خشونت در سوریه است، بهتر است تلاش شود  فتح شام  در هر اتش بسی لحاظ شود. اگر قبول کنند بسیار عالی است اما اگر نپذیرند، جداکردن و منزوی کردن  فتح شام از دیگر مخالان واقع بین کار راحتی خواهد بود. با این وجود در عمل، چنین اتفاق نظر عمومی وجود ندارد، و به دست اوردن رضایت روسیه، ایران و حتی امریکا برای توافقی که این گروه نیز در ان حضور داشته باشد، دور از واقعیت است.   با وجود این محدودیت ها، بهترین راه حل جایگزین این است تا برای یک دوره مشخص زمانی، در داخل اتش بس، مناطقی که فتح شام حضور دارد اما کنترل همه جانبه و یک طرف ندارد را جزء اتش بس قرار دهیم. توقف حملات نیروهای حامی نظام سوریه در این مناطق به ترکیه و  مخالفان متحد وی زمان کافی برای به کارگیری فضا، منابع و سرمایه سیاسی کافی را می دهد تا مشکل فتح شام را در حین کار خود حل کنند.   با شرکت در مذاکرات، مخالفان به دنبال به دست اوردن چه چیزی هستند؟   مخالفان با موضع ضعیفی وارد مذاکرات شدند. از دست دادن بخش شرقی حلب پیامد ها و عواقب سیاسی و نظامی قابل توجهی داشت، و باعث اختلافات و دودستگی های عمیقی در داخل و بین گروه های مسلح شد.  این اختلاف و دو دستگی بین سلفی های جهادی تندرو و شورشیان غیر جهادی واقع بین که خود را  "انقلابیون" معرفی می کنند مشهود بود. این موج از تنش، خطر   تجزیه و انشعاب یکی از قدرتمندترین گروه های شورشی-احرارالشام- را در پی دارد، که مدت ها با این تهدید و نقطه ضعف مبارزه کرده است. این شکست ها باعث حملات و برخوردهایی بین اعضای  فتح شام و  گروه متحدشان ،جند الاقصی  از یک طرف و احرار الشام و گروه های "انقلابی" کوچکتر از طرف دیگر شده است. مهم ترین این برخوردها در 23 ژانویه شروع شد،  زمانی که  فتح شام حمله از پیش طراحی شده ای را به جیش المجاهدین انجام داد که یک گروه غیر جهادی است که در غرب حلب مستقر است. انکارا قادر بود تا اغلب گرو های "انقلابی" را-به جز احرارالشام-  متقاعد کند تا در مذاکرات استانه شرکت کننند. انها می خواهند اتش بس را تمدید کرده و مستحکم کنند. با این وجود ضعف این گروه در میدان نبرد اهرم فشار هیئت اعزامی را در گفت و گو ها محدود و ضعیف می کند، و اختلافات بین مقامات مخالفین احتمال  هزینه ها و ریسک هر گونه امتیاز و توافقی را افزایش می دهد.   مذاکره  در  چنین شرایط سخت و دشواری با دشمنی همچون نظام سوریه، که حتی زمانی که از وضعیت موجو د نیز ضعیف تر بود حاضر به مصالحه و سازش نمی شد، به این معنی است که هیئت نمایندگی مخالفین به خودی خود نمی تواند دستاورد چندانی در استانه داشته باشد. انها به دنبال گسترش و وسعت اجرای اتش بس هستند، اما برای این منظور انها به توانایی ترکیه برای  تضمین توافق از سمت روسیه ، و در درجه دوم بر ظرفیت روسیه برای جلب  رضایت ایرانی ها و تحقق این اتش بس از سوی  نظام  متکی هستند.   تاثیر تغییر موضع ترکیه در مورد سوریه بر روند مذاکرات چیست؟   عامل مهمی که اتش بس فعلی را از "پیمان های ترک مخامصه" قبلی متمایز می کند، سطح مشارکت مستقیم ترکیه است. در حال حاضر، ترکیه، روسیه را به جای  امریکا به عنوان طرف مذاکره کننده  در برپایی چنین مذاکراتی انتخاب کرده است. این تغییر رویکرد بسیار قابل توجه است، زیرا ترکیه اهرم فشار مستقیم تری بر مخالفان غیر جهادی مسلح دارد که طرف مقابل این توافقات هستند.   ترکیه مهم ترین متحد مخالفان است، و تغییر موضع وی به سمت همکاری قابل توجه با روسیه به بخش مهمی از  مشاجرات درونی مخالفان بدل شده است.  انکارا بیشتر به خاطر منافع خودش شورشیان متحد  خود را مجبور به قبول اتش بس و شرکت در گفت و گو های استانه کرد:  ترکیه درگیر مناقشات مرزی با PKK و  سازمان های وابسته ان در داخل سوریه است، از تضعیف نظامی مخالفان با خبر است، و به دنبال بهبود روابط خود با مسکو است. برخلاف فشار مستقیم از سمت فتح شام، اغلب گروه های درگیر در مذاکرات شرکت کردند.   تغییر نیات و خواسته های ترکیه، چه تاثیری برا مخالفان دارد؟   نکته اصلی این است که گروه های مخالف انقلابی، از جمله احرارالشام ، در نقطه استراتژِیک بسیار حساسی واقع شده اند. ایا این گروه ها با هم در کنار ترکیه باقی خواهند ماند، ترکیه ای که -نه کاملا اما تا حدودی-از هدف خود مبنی بر حذف  رئیس جمهور سوریه بشار اسد عقب نشینی کرده است، اما می تواند به مخالفان کمک کند تا مناطقی که در تصرف دارند را حفظ کنند که نیازمند پشتیبانی نظامی ادامه دار و احتمالا توافقاتی با روسیه است؟ این مسیری است که گزینه های تهاجمی مخالفان را –حداقل در کوتاه مدت-محدود کرده و تحت فشار قرار می دهد، و در نهایت تنش و برخورد با فتح شام را افزایش می دهد. اما این موقعیت بهترین فرصت را در اختیار انها قرار می دهد تا مناطق موجود و  ارتباط سیاسی خود را حفظ کنند.    مخالفان غیر جهادی می توانند راه دیپلماتیکی که ترکیه پیشنهاد می کند را رد کرده و به سمت فتح شام بروند. این امر می تواند از شرمساری و سرافکندگی توافقی تلخ جلوگیری کند و احتمال جنگ داخلی بین شورشیان را کم تر کند. اما این مسئله نیز می تواند باعث از دست دادن حمایت دولتی (خارجی) انها شده و انها را در معرض فشار نظامی بیشتری قرار دهد. بدون اتش بس در میز مذاکره، احتمالا روسیه به سمت تقویت حملات نظامی گسترده تر خواهد رفت. همان گونه که سرنوشت حلب شرقی به ما نشان داد، عدم توافق در اتش بس باعث خون ریزی بیشتر و تخریب گسترده مناطق تحت کنترل مسلحین خواهد شد که در نهایت باعث از دست دادن مناطق بیشتر خواهد شد.    مخالفان "انقلابی" باید تکلیف خود را مشخص کنند: گره زدن سرنوشت شان به فتح شام نقش انها در درگیری سوریه را متحول خواهد ساخت. این امر مناطقی که تحت کنترل انها است را کاهش داده و  شورش انها را تحت فشار قرار خواهد داد، و استراتژی انها را در بلند مدت به سمت شورش نامتقارن سوق خواهد داد. این فرایند مطابق خواسته رهبری فتح شام و دیگر گروه های جهادی سلفی است، تاکتیک های مورد نیاز انقلابیون به نفع (فتح شام) تمام خواهد شد، به نظر می رسد جهادی ها  ترجیح می دهند تا به جای توافقی که  تلاش دارد انچه شورشیان به دست اورده اند را حفظ کند، به جنگ ادامه دهند تا به اهداف ایدئولوژیک خود برسند و بافت اجتماعی جوامع محلی را حفظ کنند. با این وجود منافع تندروها در شکست "انقلابیون" است. انقلابیون بیشتر به دولت های خارجی متکی هستند و تجربه و مهارت کمی در تاکتیک های شورش نسبت به همتایان جهادی خود دارند، با از دست دادن مناطق بیشتر اهمیت خود را در نبرد از دست می دهند و  در نهایت ارتباط سیاسی خود را از دست خواهند داد.   ایا ممکن است کمی بیشتر در مورد درگیری بین فتح شام و دیگر شورشیان توضیح دهید؟   حمله فتح شام به جیش المجاهدین در غرب حلب دور از انتظار و غافلگیرکننده نبود.   تصمیم گروه های "انقلابی" (و از جمله جیش المجاهدین) برای حضور در مذاکرات استانه تنش بین این گروه ها و فتح شام را افزایش داد. عامل دیگری که به این اختلاف دامن زد و ان را وخیم تر کرد گسترش و تشدید حملات امریکا است که تجهیزات و رهبران فتح شام را هدف قرار داده است. امریکا در حمایت از جیش المجاهدین و دیگر نیروهای "انقلابی" در طول سه سال اخیر نقش داشته است، و این حقیقت که هواپیماهای بدون سر نشین رهبران فتح شام را هدف قرار می دهند، شک گروه های جهادی را به سمت این گروه های مورد حمایت امریکا بیشتر کرده و بهانه ای برای حمله به انها به دست فتح شام می دهد.   حملات فتح شام موجب افزایش خشم و نفرت  در دیگر گروه های جهادی شده است، و بسیاری از گروهها با جیش المجاهدین اعلام همبستگی کرده اند. اما این مسئله به خودی خود دردی را دوا نخواهد کرد و به فتح شام تاکتیک های تفرقه و غلبه  و  قلق به دست گیری ابتکار عمل را خواهد داد. اگر گروه های "انقلابی" همکاری بهتری برای مقاومت در برابر چنین حملاتی از خود نشان ندهند، نقش انها در شمال سوریه از این نیز کم رنگ تر خواهد شد.   با افزایش مشکلات مخالفین، نظام سوریه و متحدانش تا چه حد می توانند راحت و اسوده خاطر  باشند؟   در حال حاظر نظام سوریه و متحدانش در موقعیت بهتری نسبت به مخالفان قرار دارند، در واقع از سال 2012 تا کنون انها تا این حد اسوده خاطر نبوده اند. اما  با وجود  اینکه قدرت نظامی انها در اوج خود قرار دارد، پاشنه اشیل انها - کمبود جنگجوی قابل اعتماد و توانای سوری-  همچنان به قوت خود باقی است.   پیروزی نظام در حلب در ماه دسامبر و  شکست در برابر دولت اسلامی در پالمیرا و سقوط شهر برای ما  بسیار اموزنده است: در حالی که ترکیبی از مجازات های دسته جمعی وحشیانه ، حمایت هوایی روسیه، و شبه نظامیان خارجی مورد حمایت ایران می توانند حتی در قلعه های مستحکم مخالفین برای نظام موفقیت به دست اورند، در همین حال نظام فاقد منابع کافی برای محافظت از دیگر  مناطق درجه چند است. نیروهای امنیتی سوریه دارای مشکل جدی تامین نیروی انسانی هستند، و تلاش در جهت گسترش  سربازگیری در طول مدت  درگیری نتوانسته این مشکل را حل کند.   این مسئله مشکلی جدی برای مسکو و  تهران است که فشار جبران نقاط ضعف نظام را بر دوش دارند. حتی با تمام کمکی که انها ارائه کردند، نظام فاقد قدرت و توانایی شکست کامل  مخالفان مسلح است. اگر ایران و روسیه منابع انسانی و قدرت اتش کافی فراهم کنند، ان چه که نظام سوریه می تواند انجام دهد، این است تا وسعت  مناطق تحت کنترل مخالفین را کاهش دهد.  اگر دمشق تصرف  مناطقی که توسط گروه های غیر جهادی کنترل می شود را در دستور کار خود دارد-همان طور که در گذشته چنین بوده است- این امر وزنه سیاسی مشترک انها را کاهش خواهد داد. با این وجود در فرایند درگیری، نظام و متحدانش مناطقی را که باید جنگجویان با ارزشی را برای کنترل بدان اختصاص دهند را گسترش خواهند داد، و خود را در برابر استراتژی شورش نامتقارن اسیب پذیر خواهند کرد.   تاکتیک های  کاستن از جمعیت مناطق تحت کنترل مخالفین از طرف نظام و متحدانش  می تواند تا حدی این تهدید را کمتر کند، اما احتمالا نه تا اندازه ای که  خطرات و هزینه های ادامه دار و محدودیت تامین نیروی انسانی برطرف کند.   به نظر نمی رسد که این اسیب پذیری بلند مدت و پتانسیل شورش در تصمیم گیری ایرانیان و نظام به حساب امده باشد. با این حال انها قادر نیستند تا بدون حمایت هوایی روسیه مناطق مهم شمال (ادلب و لاذقیه) را تصرف کنند. مسکو نگران تر  از متحدان خود نسبت به خطر فشار بیش از حد به نظام است و بیشتر   مایل است تا به با همراهی امریکا-و اخیرا ترکیه- به دنبال راه های دیپلماتیک برود.   اگر روسیه بتواند یک اتش بس بادوام که مورد حمایت ترکیه و مورد قبول ایران  است و  نظام و شورشیان غیر جهادی نیز بدان پایبند هستند را پیگیری کند،  نتیجه بالقوه ان  توقف و کاستن از حجم  درگیری ها خواهد بود. این امر مناطق عمده ای که در تصرف شورشیان انقلابی است را در کنترل انها نگه خواهد داشت، اما در عین حال زمینه رویارویی بیشتر با فتح شام و دیگر گروه های سلفی جهادی را فراهم خواهد کرد. علاوه بر این موقعیت نظام را مستحکم تر خواهد کرد و تهدید فشار بر ان را کاهش خواهد داد.     باید صبر کرد و دید که چگونه مذاکرات استانه زمینه را برای گفتگو های مورد حمایت سازمان ملل در ژنو  فراهم خواهد کرد که قرار است در هشتم فوریه برگزار شود. اما ما  راه درازی در  پرداختن به مسائل  اصلی در پیش رو داریم، چه رسد به اینکه به یک توافق جامع برای پایان دادن به درگیری دست یابیم.     مترجم: محمد رجبعلی   منبع: https://www.crisisgroup.org/middle-east-north-africa/eastern-mediterranean/syria/what-stake-syrian-peace-talks-astana       شادی ارواح طیبه امام، شهدا ، شهدای مدافع حرم، (شهدای اتش نشان)    سلامتی و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت   سلامتی و تعجیل در فرج اقا ، مولا و صاحب اختیارمون ، مهدی قائم (عج)   و سلامتی نائب بر حق ایشان، امام خامنه ای    سه صلوات محمدی عنایت کنید 
  2. بسم الله الرحمن الرحیم      https://www.theguardian.com/world/2017/jan/25/bana-al-abed-7-begs-donald-trump-to-help-children-of-syria     نهضت همچنان  ادامه دارد و ........ما همچنان در خواب غفلت به سر می بریم ؟!؟!؟!؟!؟!
  3. بسم الله الرحمن الرحیم   میلیون ها نفر اواره و 500.000 نفر کشته، ایا مذاکرات صلح جدید درد و رنج سوریه را پایان خواهد داد؟   اخرین تلاش در جهت پایان دادن به درگیری 6 ساله سوریه که  توسط روسیه و ترکیه برنامه ریزی شده در استانه قزقستان اغاز می شود. گروه های کلیدی در جنگ داخلی وحشیانه سوریه به سمت پایان سال ششم درگیری به پیش می روند و در استانه پایتخت قزاقستان برای دور جدیدی از مذاکرات صلح  گرد هم می ایند.   این مذاکرات  توسط روسیه و  ترکیه سازمان دهی شده و مورد حمایت ایران است و تازه ترین تلاش در جهت تغییر  سرنوشت سوریه از میدان نبرد به میز مذاکره است.   درگیری در سوریه بیش از نیم میلیون کشته بر جا گذاشته و نیمی از جمعیت 22 میلیونی قبل از جنگ این کشور را اواره کرده است. تلاش هایی که در گذشته برای کاستن یا پایان دادن درگیری ها صورت گرفته نتیجه چندانی نداشته است و اغلب به علت  نبود اعتماد بین طرفین و  علاقه در مذاکرات و غیبت بازیگران قدرتمند سوریه و حامیان خارجیان ان با شکست مواجه شده است.   مذاکرات استانه بعد از یک انتقال بزرگ در توازن قدرت بر روی زمین در سوریه اتفاق افتاده است که ممکن است باب جدیدی برای مذاکرات را گشوده باشد. این مذاکرات مورد حمایت بازیگران بین المللی است که پول و تسلیحاتشان باعث پیشرفت و ادامه  جنگ بوده است، و به دنبال اتش بسی  که تقریبا در سرتاسر کشور از ماه دسامبر شروع شده است بوده است و باعث ایجاد اعتماد بین طرفیت شده است.   اما بسیاری از گروه های مهم به این مذاکرات دعوت نشده اند و  پیشنهاد حضورشان نیز رد شده است، و تنش هایی در مورد اینکه چه کسانی  باید دور میز مذاکره  باشند وجود دارد.   اگر مذاکرات به خوبی پیش رود، چیزی که احتمالا  تمام انهایی که در این دور مذاکرات حضور دارند بر ان توافق دارند، این است که نتیجه و برون داد مذاکرات هر چیزی که باشد، قدم کوچکی برای پایان دادن به درگیری واقعا پیچیده ای است.   مذاکرات، چرا حالا؟ اواخر سال میلادی گذشته گروه های معارض کنترل بخش شرقی حلب که اخرین نقطه مقاوم شهری مهم انها بود  را از دست دادند. حلب-کانون و مرکز فرهنگی و اقتصادی سوریه قبل از جنگ-از سال 2012 تا کنون به دو قسمت تحت کنترل شورشیان و نواحی تحت کنترل دولت تقسیم شده بود.   در نهایت نیروهای وفادار به رئیس جمهور بشار اسد بن بست موجود را باز کرده و و با محاصره ای وحشیانه، ماه ها بمباران نیروی هوایی روسیه و سوریه که بارها اهداف غیرنظامی همچون بیمارستان ها و بازارها را مورد هدف قرار دادند، و در نهایت با حمله ی زمینی نیروها که شبه نظامیان مورد حمایت ایران نیز در ان شرکت داشتند تا پایان سال گذشته میلادی کنترل کامل  شهر را به دست گرفتند.   تصرف کامل شهر موفقیتی بزرگی برای اسد بود که در سال 2015 تا مرز از داست دادن دمشق و احتمالا کل کشور پیش  رفت. قدرت های خارجی که از شورشیان حمایت می کردند، و زمانی کناره گیری بشار را شرط مذاکرات صلح می دانستند، اکنون پذیرفته اند که کناره گیری بشار دیگر خواسته سیاسی معقولی نیست.   انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور امریکا نیز  انتظارات و توقعات شورشیان را کاهش داد. باراک اوباما بشار اسد را محکوم کرده و حمایت نظامی و سیاسی محدوی از "شورشیان میانه رو" انجام داد. برعکس اوباما ، دونالد ترامپ اعلام کرده است که تمرکز وی در سوریه بر نبرد با دولت اسلامی است و اعلام کرده است برای انجام این کار همکاری نزدیکی با روسیه خواهد داشت.   در همین حال، حامیان اسد و خصوصا روسیه، در مورد هزینه سیاسی و نظامی لشکرکشی نظامی خونین خود در سوریه نگران هستند. مسکو علاقه مند است تا بر نبرد با داعش متمرکز شود و اکنون که نقش اسد تضمین شده است، مسکو به نقش مذاکره در اینده سوریه علاقه مند است.   ترکیه-حامی کلیدی گروه های مبارز- اشکارا علاقه مند به دستیابی به صلحی ناشیانه است. انکارا در دوره ای از صلح با روسیه به سر می برد و به نظر می رسد که که پذیرفته است که اسد  در قدرت باقی بماند، و  به جای حذف اسد به دنبال محدود کردن  خطراتی است که احتمالا خاک ترکیه را تهدید خواهد کرد.   تریکه بیش از 2.8 میلیون پناهنده سوری را در خود جای داده است که فشاری رو به افزایش  بر منابع مالی و اقتصادی ترکیه وارد می کند. ترکیه به  هدف روبه رشدی برای حملات داعش تبدیل شده است که نمونه ان را در حمله به کلوپ شبانه در استانبول در شب سال نو شاهد بودیم، حملاتی که ترس و وحشت  را بین ترک ها انداخته و تاثیر بدی بر صنعت گردشگری این کشور داشته است.   ترکیه نگران این مسئله است که  از موفقیت های نظامی کردهای سوریه بر علیه داعش در طول نوار مرزی این کشور با سوریه یک دولت خودمختار قدرتمند کرد تشکیل شود.   چه کسانی در این مذاکرات شرکت خواهند کرد؟   در این دور از مذاکرات مقامات رسمی از دولت اسد، برخی گروه های مورد حمایت ترکیه که  با نام ارتش ازاد سوریه با بشار می جنگند و قدرت های خارجی که نقش کلیدی در این بحران را داشته اند شرکت خواهند کرد.   در عمل گفت و گو ها توسط روسیه و ترکیه شروع شد، کشورهایی که منافع مشترکی در پایان و یا حداقل حفظ خشونت موجود دارند. دیگر حامی اسد، ایران نیز از گفت و گو ها حمایت کرده و هیئت اعزامی خود را خواهد فرستاد.   در استانه شروع رسمی کار دولت ترامپ، مسکو دعوتی اخرین دقیقه ای به مقامات امریکایی ارسال کرد و از انان خواست تا در گفت و گو ها شرکت کنند، اما مشخص نیست که امریکایی ها پذیرفته اند یا خیر. ایران با دعوت امریکا مخالفت کرده است و اعلام کرده است که این کشور نقش "مخربی" در درگیری های سوریه داشته است.   چه کسانی در مذاکرات غایب است؟   برخلاف هیئت های نمایندگی برجسته و مهمی  از روسیه، ترکیه و دمشق،  چندین گروه کلیدی در درگیری های سوریه در استانه حضور نخواهند داست.   شاید مهم ترین این گروه ها داعش باشد. این گروه هرگز دعوت نشد و انتظار نمی شد تا دعوت شود اما  غیبت ان به ما یاداوری می کند که هر گونه توافقی برای توافق  صلح در سوریه به معنی پایان جنگ در کشوری که با یک دهه درگیری فقیر و پاره پاره شده است نیست.   ممکن است داعش  بعد از  2 سال حملات امریکا و متحدانش ضعیف شده باشد و  مناطق تحت کنترلش بر اثر حملات گسترده ی ائتلافی از مبارزین محلی فرسوده شده باشد اما داعش نیرویی که یال و کوپالش افتاده باشد نیست.   داعش مبارزین جنگ دیده ی سخت جان، مهارت های تکنولوژیکی و درامد ثابتی از فروش  انرژی به دشمن ظاهری خود اسد دارد. بازپس گیری شهر تاریخی و استراتژیک پالمیرا تنها چند ماه بعد از  جشن ازادسازی ان توسط نیروهای روسی نشان می دهد که این گروه هنوز هم در میدان نبرد سرسخت و ترسناک است.   از جمله غایبان این دور مذاکرات، تندروهای  اسلام گرا احرار الشام (AAS) و عضو سابق القاعده، جبهه فتح الشام (JFS) است که مناطق وسیعی را تحت کنترل خود دارند.   فتح الشام به گفت و گو ها دعوت نشده بود و بعد از انکه رهبر گروه  گفت و گو های استانه را محکوم کرد و ان را "خیانت امیز" توصیف کرد، احرار الشام نیز که گاهی متحد فتح شام است اعلام کرد که  شرکت نخواهد کرد. احرار الشام اعلام کرد که تصمیمش به علت ادامه فعالیت های نظامی سوریه و  روسیه بوده است و نمی خواسته است تا فتح شام را تنها بگذارد.   نیروهای کرد نیز از این مذاکرات غایب هستند که مسلما به درخواست ترکیه بوده است علیرغم اینکه کردها نقش مهمی در نبرد با داعش دارند. در نبرد شهر کوبانی در پایان سال 2014  کردها اولین کسانی بودند که جلوی گسترش داعش را گرفتند. علاوه بر این انها نقسی اساسی در حمله به پایتخت خود خوانده داعش رقه داشته اند و از کمک های هوایی امریکا استفاده می کنند.   انتظار نمی رود تا دیگر مخالفان مورد حمایت خارجی در استانه حضور یابند. قائم مقام وزیر امور خارجه سوریه هفته گذشته اعلام کرد که حضور قطر و عربستان صعودی در صورتی که حمایت نظامی خود را از مبارزین متوقف کنند مورد بحث قرار خواهد گرفت.   چرا قزاقستان؟   دور قبلی گفتگو ها در ژنو با حمایت و به کمک سازمان ملل  برگزار شد. اما این مذاکرات شکستی فاحش بود که نتیجه ان تعهدات مبهم طرفین  که به اسانی کنار گزاشته شد و اتش بس هایی که به سرعت نقض شدند بود. محل برگزاری جدید مذاکرات، استانه، هم تغییر  قدرت هایی (از غرب به شرق)  که سعی دارند گفت و گو ها را به نتیجه برسانند و هم امید هایی برای شروعی تازه برای یافتن پایانی مسالمت امیز برای پایان دادن به بحران سوریه را نشان می دهند. ایا این مذاکرات می تواند شروعی بر پایان جنگ باشد؟   متاسفانه بعید به نظر می رسد که این گفت و گوها چیزی بیش از یک قدم کوچک به سمت فرایند مذاکره باشد، حتی اگر تمامی شرکت کنندگان در ان نیز  قبول کنند که گفت و گو ها موفقیت امیز بوده است.   هیچ گونه شفافیتی در مورد انچه که گروه ها انتظار دارند تا به دست اورند وجود ندارد، ورای تمدید اتش بس که به نجات جان انسان ها در کوتاه مدت کمک خواهد کرد اما نمی تواند مشکلات گسترده تر درگیری را حل کند.   اگر گروه های شرکت کننده بتوانند به طرح کلی یک توافق برسنند، غیبت  تاثیرگزارترین گروههای مخالف (داعش و فتح شام)  و کرد ها سوالات بزرگی در مورد چگونگی اجرای نتایج بر روی زمین ایجاد خواهد کرد.   صلح به معنی پایان جنگ سوریه نیست. وحشی گری نظام اسد باعث وقوع خشونت شد و در حالی که تمامی طرف های درگیر دست به جنایت و خشونت در جنگ زده اند، تا به امروز  اسد و حامیانش مسئول  اغلب   تلفات غیرنظامی بوده اند.   بسیاری از انهایی که از ترس نیروهای شبه نظامی  و پلیس مخفی اسد فرار کردند و حاظر نیستند به مناطق تحت کنترل وی و متحدانش بازگردند، مناطقی که در ان مخالفان را مورد اذیت و ازار قرار داده، شکنجه کرده و به قتل می رسانند.   و در نهایت، ترسیم سوریه ای جدید که بتوان با اسد و مخالفانش به ان دست یافت، با کابوس داعش رو به رو است،  داعشی که بر ادامه نبرد پافشاری می کند ، به خوبی تجهیز شده و  نیروهایش اماده مرگ هستند.   مترجم: محمد رجبعلی منبع: https://www.theguardian.com/world/2017/jan/21/peace-talks-syria-russia-astana-kazakhstan   شادی ارواح طیبه امام، شهدا ، شهدای مدافع حرم صلواتی عنایت کنید 
  4. بسم الله الرحمن الرحیم   با شکست داعش، تهدید بلندمت و خطرناکتر القاعده رشد می کند   این گروه به دنبال جلب حمایت کشورهای اسلامی از سرتا سر دنیا -از اسیای جنوبی تا افریقا- است.     وقتی سه نفر از نیروهای قدیمی القاعده در سوریه ، یمن و افغانستان و یمن کشته شدند تقریبا هیچ موجی ایجاد نشد. انقدر گروه داعش در بین گروه های چهادی بزرگ و مسلط شده است گه می توانید خود را بابت این فکر که پیشروهای جهادی به حد پاورقی تنزل پیدا کردند ببخشید. عجیب این که این سه کشته که در اثر حملات هوایی امریکا روی داد، درست زمانی که داعش در حال شکست در سوریه، عراق و لیبی است بر احیای دوباره القاعده دلالت دارد. القاعدع تلاش دارد تا کاملا ارام و بدون سر و صدا و از طریق قدرت نرم تا سبعیت و وحشی گیری، دوباره خود را احیا کند. پنتاگون اعلام کرد که در حملات خود، حداقل سه تن از رهبران القاعده را به هلاکت رسانده است، حیدر کرکان-یک عضو  20 ساله گروه در زمان مرگش، حملاتی بر علیه غرب را برنامه ریزی کرده بود. این ادعای پنتاگون بسیار بحث برانگیز و مورد اختلاف است زیرا القاعده –که درسال 1988 تاسیس شد- در سالهای اخیر چنین عملیات های وسیعی را به نفع تاثیر و نشان دادن قابلیت های خود به مردم محلی در دنیای اسلامی کنار گزاشته است. بعد از سالها حمله امریکا و متحدانش به القاعده و تضعیف بیش از پیش گروه  به خاطر حملات 11 سپتامبر 2001، این تصمیم توسط جانشین عصامه بن لادن، ایمن الظواهری رهبر القاعده  در فاصله کوتاهی پس از جانشینی بن لادن در سال 2011 اتخاذ شد. اما به تازگی تلاش هایی عمدی  صورت گرفته تا القاعده  از داعش دور نگه داشته شود، داعشی که مسئول مستقیم برنامه ریزی و اجرای حملاتی در فرانسه، المان، بلژیک، تونس و در  امریکا-موسوم به گرگ های تنها-  بوده است. القاعده و گروه های وابسه به ان عمدا از خشونت داعش پرهیز کرده اند و به دنبال جلب  حمایت از طریق کمک  به رئسای قبایل، افراد بانفوذ و  اجتماعات بزرگ- تا به کارگیری ترس و فشار -  در کشورهای اسلامی هستند. این گروه به دنبال تبلیغات و جار و جنجال نیست. دیوید گارتنستین  راس، یکی از کارشناسان "بنیاد دفاع از دموکراسی " امریکا  می گوید: "تجربه استراتژیک القاعده این است که  اگر منطقه ای را تصرف کند، منابع و پتانسیل های ضد تروریسم را به سمت خود جلب می کند و خیلی راحت در مورد ان سرو صدایی به راه نمی اندازد." مکان های حملات دو ماه پیش  امریکا بسیار معنی دار و مهم  بوده اند. افغانستان، یمن و سوریه همگی مناطق استراتژیک کلیدی هستند که داعش نتوانسته موفقیت های چشمگیری  به دست اورد یا در حال شکست است. در ژانویه 2015، داعش رسما تشکیل ایالت خراسان در پاکستان و افغانستان را اعلام کرد. این حرکت با تلاش در جهت گسترش در بنگلادش و توسعه حوزه نفوذ در جنوب اسیا و عضو گیری از جمعین 400 میلیونی منطقه همراه بود. اما مبارزین موفقیت اندکی به دست اوردند. "ست جونز" مشاور سابق نیروهای امریکا در افغانستان می گوید: "علیرغم تلاش زیاد..... دولت اسلامی کنترل منطقه محدودی در اسیاس جنوبی را در دست دارد، حملات محدودی را در این منطقه انجام داده است و نتوانسته است حمایت اغلب محلی ها را به دست اورد و درگیر رهبری ضعیف خود است". مانع اصلی عدم توسعه داعش در منطقه، مخالفت گروه های مبارز محلی-خصوصا طالبان- است. القاعده، که رابطه ی نزدیکی با طالبان و دیگر گرو ه های مبارز  داشته است هنوز در افغانستان حضور دارد. در اکتبر 2015، امریکا و نیروهای دولت افغانستان به پایگاه اموزشی بزرگی در جنوب کشور حمله کردند و بیش از 200 جنگجو را کشتند. شاخه القاعده در هند  موسوم به (AQIS)  از این پایگاه استفاده می کرده و در سال 2014 تاسیس شده بود. مقامات جنوب اسیا اعلام کرده اند که تاکنون "القاعده شبه قاره هند" موفق به انجام عملیات های بزرگی در این ناحیه نشده است و در جذب افراد ناتوان بوده است. یکی از مقامات ناشناس گفت: " با این وجود بقای القاعده در این ناحیه شگفت اور است". یکی از مقامات این منطقه  که خواست نامش فاش نشود به ما گفت: "در طول 15 سال گذشته فشار زیادی بر  گروه و خصوصا رهبری گروه بوده است اما انها هنوز پا برجا هستند. مرگ القحطانی ضربه بزرگی به گروه است اما انها با بدتر از این هم مواجه شده اند". دیگر میدان نبرد کلیدی یمن بوده  است، جایی که یکی از قابل توجه ترین عواقب ناخواسته دخالت نظامی عربستان در ان، به القاعده اجازه داد کنترل یک ایالت کوچک ساحلی را برای چندین ماه در دست داشته باشد. موقعیت استراتژیک و حیاتی شهر ساحلی  " Mukalla" (در یمن) به القاعده اجازه داد تا در زمانی که  شهر را در کنترل داشت، روزی 2 میلیون دلار درامد داشته باشد. یک گزارش دولت امریکا در سال 2015 تخمین می زند که  القاعده  شبه جزیره عربیستان (AQAP)، وابسته به القاعده یمن، در سال گذشته توانست طی چهار بار فراخوانی، 4.000 نفر را بسیج کرده و به دور خود جمع کند. این گروه ارتباطاتی نیز با یمنی های جنوبی برقرار کرده است-جنوبی هایی که سالها است توسط شمالی ها نادیده گرفته می شوند و کنار گزاشته شده اند. یکی از دیپلمات های منطقه ای که تحولات یمن را دنبال می کند گفت: "ممکن است با القاعده پیچیده تری روبه رو باشیم، القاعده ای که تنها یک گروه تروریستی نیست بلکه جریانی است که کنترل ناحیه ای را با مردم خوشحال و راضی ان در دست دارد". القاعده به طور موفقیت امیزی حضور خود در افریقا را گسترش داده است. خشونت و وحشی گیری که با گروه نیجریه ای بوکو حرام مرتبط است، و اکنون وفاداری و  حمایت خود را با داعش تقسیم کرده است، و گسترش داعش در مصر، تونس و لیبی، تلاش های موثرتر القاعده در این قاره را تحت الشعاع خود قرار داده است. در سومالی، فرماندهان جنبش  الشباب، ان اقلیت های طرفدار داعش را  که می خواستند وفاداری 5 ساله گروه به القاعده را با داعش جایگزین کنند را بی رحمانه حذف کردند.  گروه اخر مخالفان در محاصره نیروهای سومالی در شمال این کشور  هستند با شکست و نابودی مواجه هستند. اگرچه در  ساحل (Sahel-ساحل، منطقه ای است با اقلیم و تنوع زیستی مشابه که میان صحرای بزرگ آفریقا و ساوانای سودان قرار گرفته است. این منطقه در شمال آفریقا از اقیانوس اطلس تا دریای سرخ کشیده شده است. نام ساحل برگرفته از واژه عربی ساحل است و علت نامگذاری اش این است که مراتع این منطقه چون ساحلی در کنار شنزارها می مانند. ) یک گروه جدید ظهور کرده که حملاتی را با نام داعش انجام داده است، اما ائتلافی از گروه هایی است که القاعده در مغرب (AQIM)  را شکل می دهند. "القاعده در مغرب" ارتباطات عمیقی -برخی با ازدواج- را با اجتماعات محلی و اقوام محلی معارض  برقرار کرده تا حمایت، امکانات و توان رزمی  در مالی به دست اورد، مالی-ایالتی کلیدی که فرانسه و دیگر نیروهای بین المللی نتوانستند از شر افراطی های ان خلاص شوند. گارتنستن راس افزود: "القاعده در مسیری است که در نهایت تبدیل به قدرتمندترین گروه جهادی افریقا می شود". کلید استراتژی القاعده، شاخه این گروه در سوریه با نام جبهه فتح الشام است. این گروه که قبلا با نام جبهه النصره شناخته می شد، در ماه جولای نام رسمی  خود را به عنوان گروهی که هیچ ارتباطی با منازعات جهانی جهادی ها  ندارد و تنها  متعهد به نبرد با بشار اسد و متحدانش است، تغییر داد. در سالهای اخیر ،القاعده متعددا تلاش داشته تا ارتباط خود با گروه های محلی را کوچک و کم اهمیت جلوه دهد تا مانع از دور کردن و فراری دادن جوامعی شود که نمی خواهند بخشی از "جهاد جهانی" باشند، اما امید دارند که تندروهای اسلامی نظم، ثبات و صداقت را، هرچند با زور، در مناطق تحت کنترل خود اعمال کند. مقامات غربی از این می ترسند که با شکست داعش، جبه فتح شام (JFS) افق منطقه جهاد خود را تنها به شامات (Levent - سوریه، اردن، لبنان، فلسطین، قبرس، بخش‌هایی از جنوب ترکیه و شرق مصر ) محدود نکند، و سکوی پرشی برای حمله به اروپا برای القاعده فراهم کند و استراتژی فعلی گروه تغییر کند.  ظواهری تاکید کرده که اگر چه در حال حاضر  نبرد با دولته ای محلی در اولویت است اما همچنان متعهد  حمله به غرب است. متیو هن من ، یکی از اعضای مرکز ضد تروریسم و شورش جینز اعتقاد دارد: "همان طور که دولت اسلامی مناطق تحت کنترل خود را از دست می دهد و ائتلاف بین المللی به حملات هوایی خود بر علیه این گروه ادامه می دهد، احتمالا نام "جبه فتح شام" را بیشتر  در تیتر های خبری خواهیم شنید". هافمن جبه فتح شام را "تواناتر از داعش و تهدیدی بلند مدت" توصیف می کند.   مترجم: محمد رجبعلی منبع: https://www.theguardian.com/world/2016/dec/29/a-more-dangerous-long-term-threat-al-qaida-grows-as-isis-retreats     این مطلب جهت اشنایی دوستان با انعکاس اخبار منطقه در رسانه های خارجی برگردان شده است و لا غیر    شادی ارواح طیبه امام ، شهدا و سلامتی رزمندگان جبهه مقاومت صلواتی محمدی عنایت کنید 
  5. بسم الله الرحمن الرحیم   بعد از نبرد خونین حلب  چه پیش خواهد امد؟   علیرغم حمله وحشیانه و موثر نظام سوریه برای بازپس گیری حلب، این نظام هنوز نمی تواند پیروزی را جشن بگیرد.   *پیامد ها و عواقب فوری پیروزی نظام  در حلب چیست؟   حلب،  نمایانگر وضعیت یاس اور جنگ سوریه بعد از 5 سال درگیری است. رژیم سوریه و متحدانش با بکارگیری  تاکتیک زمین سوخته -  محاصره و  بمباران های مداوم و بی وقفه و هدف قرار دادن مردم غیر نظامی -در حال شکست گروه های شورشی هستند. با حمایت   بسیار مهم هوایی روسیه و جنگ جویان خارجی مورد حمایت ایران، حداقل در حال حاظر، این مجموعه تاکتیک ها ، فرسایش نیروی نظامی سوریه و محدودیت تامین جنگجویان سوری قابل اعتماد را برای این نظام جبران کرده است.   به کارگیری تاکتیک زمین سوخته ، رژیم سوریه را قادر کرده است تا موفقیت های سیاسی و نظامی بسیار مهمی با حداقل هزینه ها در نوع خود به دست اورد. خسارت انسانی که این رویکرد ، خصوصا در بین غیرنظامیان در مناطق تحت کنترل شورشیان ایجاد می کند،- همان طور که تصاویر خروج غیر نظامیان از حلب را به یاد می اوریم،- غیر قابل تصور است. نظام سوریه و متحدان از این رویکرد خود  اهدافی همچون: تحت فشار قرار دادن غیر نظامیان به منظور تسلیم مبارزین، ارسال پیغام نتیجه مقاومت بر علیه نظام سوریه در دیگر مناطق درگیری، اوارگی و جابه جایی مردم هوادار مسلحین که ممکن است در اینده مشکلاتی را برای نظام ایجاد کنند، را دنبال می کنند. در عین حال، نظام سوریه و متحدانش مشاهده می کنند که حامیان شورشیان و جامعه جهانی نمی خواهند یا نمی توانند جلوی این خونریزی ها، اوارگی و افراطی گری ها که نظام سوریه مسبب ان است را  بگیرند.  با وجود این انگیزه ها و هزینه های حداقلی ، جای تعجب نیست که نظام سوریه، روسیه و نیروهای مورد حمایت ایران این استراتژی وحشیانه را به طور مداوم به کار می گیرند. این استراتژی در دمشق و اطراف حمص جواب داده است، اکنون نیز در حلب جواب داد و به دنبال کاربرد ان در ادلب و یا غوطه شرقی هستند. انچه در حلب شاهد ان هستیم تنها یک فاجعه انسانی نیست، بلکه پیش نمایشی از وضعیتی است که در اینده شاهد ان خواهیم بود.   در درگیری سوریه، شهر حلب  چه اهمیت به خصوصی دارد؟   نیمه شرقی شهر حلب، با توجه به ابعاد شهر، وزنه و اهمیت اقتصادی ان و نزدیکی به مرز ترکیه، استراتژیک ترین منطقه  تحت کنترل مسلحین بود. زمانی که درگیری ها در سوریه  شروع شد،  حتی زمانی که جبه النصره (فتح شام)  تسلط خود را بر  استان همسایه ادلب  بیشتر می کرد، اقلیت های غیر جهادی در شهر حلب و مناطق اطراف نیروهای غالب بودند. از دست دادن حلب ضربه ای بزرگ به  بخش غیر جهادی طیف شورشیان و ارمان های سیاسی مخالفین  بود.   هدف بلند مدت استراتژی نظام ، از کارانداختن و فلج مخالفین غیر جهادی و نشان دادن بی اهمیتی سیاسی انها است. از سال 2014 تاکنون، گروه بحران (Crisis Group) (سایتی که این متن از ان ترجمه شده) اهمیت حلب را مورد تاکید قرار داد و اعلام کرد که تسلط و بازپس گیری شهر توسط نظام، عمیقا  امید به مذاکره برای پایان درگیری را به خطر می اندازد و گروه های جهادی را تقویت می کند.  برای عملی شدن توافق، یک گروه مخالف غیر جهادی لازم است تا برای حصول  توافق، واقع بین باشد و بر روی زمین ان قدر قوی باشد تا بتواند ان را اجرا کرد. پاکسازی گروه های غیر جهادی در شمال به نفع گروه های جهادی همچون فتح الشام خواهد بود. این مسئله فرصت های جدیدی در اختیار دولت اسلامی (داعش)-گروهی که مورد تنفر دیگر شورشیان است- قرار می دهد، اما  همان گونه که شورشیان قدرت خود را از دست می دهند، ممکن است داعش  راهی  برای دفاع از خود یافته و  برپایه ضد نظام سوریه بودن اعتباری دوباره برای خود به دست اورد.   مخالفین به کجا خواهند رفت؟   حلب، مشکلات مقاومت طولانی مدت در اردوی حامیان مخالفین را منعکس می کند که توانایی مخالفین برای دفاع را تضعیف کرد. همانگی و همکاری ضعیف و اولویت های رقابتی بین حامیان دولتی (مخالفین) به شدت زیر پای متحدان سوری را خالی کرد و انها را ضعیف ساخت. ماه های اخیر استثنا نبودند،  عربستان صعودی در باتلاق یمن گرفتار است، ترکیه درگیر مناقشات مرزی با کردها  است و امریکا  در حالی که بر مبارزه با داعش تاکید دارد درگیر  دیپلماسی بی ثمر با روسیه است.   این مسائل باعث رها شدن مخالفین به حال خود در حلب شد، انها بازیچه دست این دولت ها قرار گرفتند و محبور به نبرد در بدترین لحظات و شرایط، زیر  بمباران کور نظام سوریه از سمت حلب غربی بر رویشان، شدند.  با توجه به شدت و وسعت حمله نیروهای حامی دولت ،  در هر صورت شورشیان می توانستند از مناطق تحت کنترل خود در شهر دفاع کنند ، ولی باید اشاره کرد که تلاش های حامیان مسلحین بسیار کمتر از ان چیزی بود که می بایست باشد.   پس بر روی زمین چه چیزی برای مخالفین مانده است؟ انها با نقشه ی ناامید کننده ای رو به رو هستند که  امیوارکننده ترین ان،  شمال شرقی حلب است، جایی که گروه های غیر جهادی مستقیما با نیروهای ترکیه همکاری می کنند و منطقه وسیعی نزدیک مرز را از داعش پس گرفته اند و اکنون تلاش می کنند تا شهر الباب-35 کیلومتری شرق حلب- را تصرف کنند. انکارا  برنامه  مشخصی برای این راه را در نظر گرفته است که به "سپر فرات" شناخته می شود. هدف این مسیر عقب راندن داعش از مرز ترکیه و جلوگیری از الحاق نیرهای YPG از شرق فرات با کانتون عفرین است. هزینه مشارکت مخالفان اسد در عملیات سپر فرات برای انها محدودیت های عمده ای را ایجاد می کند ، چرا که آنکارا برای ادامه نمایش حسن نیت خود به روسها ، به شکل محدود از توان هوایی خودش استفاده می کند و این در برابر استفاده گسترده روسها از قدرت هوایی ، عملاً فایده ای برای آنها برای کسب موفقیت در برابر طرفداران اسد در بر نخواهد داشت. با این حال امتیازات  به دست امده قابل توجه هستند، موفقیت های عملیات سپر فرات فضا و ارتباط  جدیدی برای عناصر گروه های غیر جهادی که با خطر انقراض در دیگر مناطق شمال سوریه مواجه هستند را   فراهم اورده است.   طبق تحلیل ها و بحث های موجود، استان شمالی ادلب، کانون بعدی درگیری ها خواهد بود، ایا مخالفین می توانند در اینجا با یکدیگر متحد شوند؟   بعد از چنیدن بار تاخیر ، تلاش برای تخلیه غیرنظامیان و مبارزین از حلب با کاروان هایی که به سمت ادلب حرکت کردند،  امروز اغاز شد. ادلب پایگاه مستحکم مخالفین در شمال غربی است. وضعیت در ادلب   پر جنب و جوش تر و حتی قابل اشتعال تر است. ممکن است دولت و متحدانش بعد از حلب در این ناحیه شروع به فعالیت کرده و همان تاکتیک های وحشیانه بر علیه شهرهایی که پر از  مردم غیر نظامی است  را به کار گیرند. کنترل منطقه ادلب بین جبه فتح شام-یک گروه صلفی جهادی که تا همین اواخر نیز ارتباط  رسمی خود را با القاعده حفظ کرده بود- و احرار الشام، گروهی متشکل از مسلمانان افراطی که بین فتح الشام و  طیف سیاسی و ایدئولوژیکی مخالفین مسیر میانه ای دارند، تقسیم شده است. این دو گروه قوی ترین گروه های شورشی هستند و احتمالا ثابت خواهند کرد که جنگجویان بهتری برای دفاع از مناطق تحت تسلط  خود نسبت به مدافعان حلب هستند. با این وجود، ممکن است  افراط گرایی و ارتباط فتح الشام با القاعده، اعتراض بین المللی برای حمله به نواحی تحت کنترل این گروه ها را تحت تاثیر قرار  داده و محدود کند. احتمالا  این مورد بی معنی است زیرا  اعتراضات بین المللی تاثیر کمی بر محدودیت نظام و متحدانش در مناطق دیگر داشته است. در همین حال، به تازگی ،  اختلاف و نفاق ایدئولوژیکی، سیاسی و شخصی در  بین  تندرو ها و مصلحت اندیشان گروه احرار الشام عمیق تر شده و بیشتر نمایان شده است. شکاف بین این دو گروه باید اتفاق می افتاد و منافع کوتاه مدت و بلند مدتی برای مخالفین دارد اما قدرت دفاعی انها را در اینده نزدیک کاهش خواهد داد.    مخالفین امیدی برای بازگشت به جنوب دارند؟   گروه های مخالف در جنوب سوریه نتایج متضادی از مصالحه به دست اورده اند. گروه های غیر جهادی در این ناحیه مناطق مهمی را در کنترل دارند، اما توافق بین روسیه و اردن-که شورشیان برای تهیه تدارکات خود بسیار به ان متکی هستند- در حال حاضر ، با استثنائاتی، این جبه را راکد نگه داشته است. این امر نوعی مهلت برای مناطق تحت کنترل شورشیان است اما از طریف دیگر ، نظام  و متحدانش را قادر ساخته است تا توان خود را علیه دیگر گروه ها به کار برند، و به نوعی روحیه شورشییان جنوبی را کم کنند.   از طرف دیگر، مناطق تحت کنترل مسلحین به مناطق جدا از هم و دورافتاده محدود شده است - مهم ترین این مناطق حومه دمشق و غوطه شرقی است-و توسط گروه های غیر جهادی کنترل می شود و  هنوز هم غیر نظامیان زیادی در ان ساکن هستند. ابراز وجود و  قدرت نمایی نظام در منطقه پایتخت اولویت بلند مدت نظام سوریه است،  به نظر می رسد  موفقیت نظام در حلب احتمال نابودی کامل شورشیان باقی مانده در غوطه را افزایش دهد.   از نظر تئوری، برای اجتناب از تلفات انسانی و عوارض احتمالی سیاسی حملات نظام در غوطه شرقی و یا بخش هایی از ادلب، گروه های غیر جهادی و حامیان غیر دولتی انها تلاش کنند تا چیزی شبیه به توافق عدم تجاوز را دنبال کنند، همان چیزی که در جنوب جریان دارد. چنین توافقی می تواند برای روسیه نیز خوشایند باشد- روسیه ای که بسیار مراقب و نگران توانایی نظام برای نگهداری مناطق بازپس گرفته شده است و حمایت هوایی اش برای حملات بعدی حیاتی است. نگرانی روسیه با سقوط دوباره پالمیرا (تدمر) توسط داعش، تنها 9 ماه بعد از  عملیات بازپس گیری شهر  با حمایت روسیه، تشدید شده است. با این وجود در عمل، اشتیاق کمی برای توافق عدم تجاوز در اردوی مخالفین وجود دارد.  سخت است تصور کنیم که روسیه، ایران و سوریه را تنها بگذارد و حمله به شورشیان را متوقف کند، ان هم در این زمان که انها از چنین وضعیت خوبی بر روی زمین  لذت می برند.  سقوط مناطق تحت کنترل شورشیان به معنی پایان کار  مخالفان مسلح نظام سوریه نیست. این شکست ها، انهایی را که مایل به ادامه جنگ هستند اما انتخاب دیگری ندارند را به سمت راهبرد  بلند مدت شورش نامتقارن می برد-سناریویی که در نهایت به نفع جهادی های صلفی تمام می شود، اما تشکیل یک رهبری سیاسی عملی قابل اعتماد منسجم برای شورشیان را سخت تر خواهد کرد.   ایا نظام سوریه به دنبال اثبات این است که در نهایت راه حلی نظامی برای پایان دادن به این درگیری وجود دارد؟   نظام سوریه راه طولانی برای نابود کردن جریان اصلی مخالفینش در درون کشور را طی کرده است- هدف بلند مدت نظام این است تا راه دست یابی به یک انتقال قدرت سیاسی از طریق مذاکره را در اینده نزدیک از بین ببرد. اما بر خلاف قدرت فعلی، نظام به سمت یک پیروزی کامل نظامی نمی رود. ضعف های اساسی در بین نظام سوریه و متحدان وی باقی است. مهم ترین این ضعف ها فرسایش ارتش سوریه، و  محدودیت نظام در تهیه جنگجویان قابل اعتماد و متعهد است.  برای تصرف مناطق بیشتر و حفظ مناطق موجود، نظام سوریه بیش از پیش به مبارزین شیعه خارجی که توسط ایران تجهیز شده اند- حزب الله لبنان، شبه نظامیان عراقی، سربازان افغانی و پاکستانی به خدمت گرفته شده از پناه جویان ایرانی-متکی است. این مبارزین همراه با حمایت هوایی روسیه، کلید موفقیت های اخیر بوده اند. اما در بلند مدت، این مبارزین (و نیروی هوایی روسیه)  نمی توانند راه قابل اعتمادی برای نگه داری و تثبیت مناطقی که مردم حامی شورشیان ساکن اند یا شورش های احتمالی ارائه کنند. در واقع، در کوتاه مدت نگه داری مناطق تصرف شده مشکل بسیار سختی است. تصرف دوباره پالمیرا توسط داعش گواه خوبی بر این مدعا است. با تمرکز متحدان خارجی و جنگ جویان قابل اعتماد سوری بر جبه های دیگر-خصوصا جبه حلب-نیروهایی که مسئول حفاظت از پالمیرا بودند ثابت کردند که حریف حمله غافلگیرانه داعش نیستند، و علیرغم حمایت هوایی روسیه ظرف 3 روز شهر را از دست دادند. شکست زود هنگام نظام در پالمیرا-شهری با شهرت جهانی و میراث تاریخی با موقعیت استراتژیک، که باز پسگیری ان در ماه مارس با تبلیغات ( پروپاگاندای ) عظیم روسیه همراه بود- نشانه بارزی از مشکل  نیروی انسانی (تهیه سرباز) نظام است. اگر و هنگامی که نیروهای حامی دولت مناطق دیگری را تصرف کنند، تنها خطر بیش از حد درگیر کردن خود را افزایش خواهند داد.   بخشی از  چالشی که حامیان نظام از جمله ایران با ان مواجه هستند این است که انها در حال فشار به مردم  سوریه در کل کشور- خصوصا درشمال غرب- هستند. این مسئله تفاوت قابل توجهی بین سوریه و عراق است، عراقی  که ایران نمایش و شدت  سلطه و برتری خود را با اتحاد با  نیروهای نظامی و سیاسی که پایه در اکثریت شیعه دارد، تسهیل  کرده است.    نظام سوریه و متحدانش می توانند با کاستن از جمعیت مناطق ضد نظام، خصوصا در مناطقی که ازدحام جمعیت ضد نظام در ان  زیاد است ، این چالش را حل کنند. این امر می تواند هر  گونه نشانی از  شورش بر علیه تاکتیک زمین سوخته یا پاکسازی قومی سیستماتیک را از بین ببرد. ممکن است این کار باعث به وجود امدن تلفات غیر نظامی، بی خانمانی و  افراط گرایی به مراتب بدتری  شود  که سوریه تا به امروز شاهد ان بوده است. متاسفانه، با توجه به اینکه اردوی حامی نظام تا به امروز دست به هر کاری زده است و مداخله نظامی خارجی در اینده نزدیک در سوریه  بعید به نظر می رسد، این اقدام سوریه و متحدانش بعید و دور از اننتظار به نظر نمی رسد.   قدرت داعش در حال حاضر در  چه وضعیتی قرار دارد؟ علیرغم اشغال دوباره پالمیرا، این گروه در شهر رقه در معرض خطر نیست؟   موفقیت نظامی دولت اسلامی، حتی در چند هفته اخیر  نیز  افت و خیز و تغییر داشته است، اما در کل به نظر می رسد که در حال از دست دادن زمین است. با این حال اگر موفقیت های نظامی بیشتری بر علیه این گروه به دست اید، به تنهایی مشکل را حل نخواهد کرد.   بسیاری از گفت و گوهای غربی در سوریه بر  سر گروه های خاصی - داعش، جبه فتح الشام -متمرکز بوده است. اما این گفت و گوها منحرف شده و به شدت نتیجه معکوس داشته است. همان طور که در طول سالیان متمادی در عراق شاهد بوده ایم، اگر شرایط پنهانی که یک گروه جهادی تغذیه شده باقی بماند یا دوباره اغاز شود، حتی  شکست این  گروه جهادی تنها یک موفقیت کوتاه مدت را به دنبال خواهد داشت.  حذف رهبری گروه های جهادی نیز تضمینی برای شکست جهاد گرایان نیست: سه تن از رهبران القاعده در عراق کشته شدند تا تنها با رهبران فعلی داعش تعویض شوند. داعش پس از شکست نهایی ، بتدریج تکامل یافته تر و  به زیر زمین خواهد رفت ( منظور عملیات پنهانی و تروریستی است ) . برخی گروه های منشعب آن از میان می روند و برخی دیگر هم با عنوانی جدید بوجود می آیند و عمدتاً موجب عمیق تر شدن مشکلات در سوریه ، عراق و حتی فراتر از آن خواهند شد. بزرگترین این مشکلات، نیروی افراطی است که با تاکتیک های وحشیانه نظامی مورد استفاده تمام عناصر مسلح در کشور ایجاد می شود –این تاکتیک ها اغلب توسط نظام سوریه و متحدانش مورد استفاده قرار می گیرد.   زمانی که به سطح خشونتی که مردم سوریه  تجربه کرده اند- خصوصا گروه های سنی که بیشترین لطمه و اسیب را دیده اند- نگاه می کنیم،  روشن است که تصرف مناطق  داعش یا هر گروه جهادی دیگری به خودی خود مشکل را حل نخواهد کرد. هدف باید ایجاد  ثبات و  تشکیل یک دولت صادق و قابل اعتماد در این نواحی باشد. اینکه  شهر ازاد شده بعد از داعش چگونه و توسط چه کسی مدیریت می شود، مهم تر از سرعتی است که داعش از این ناحیه بیرون رانده شود.   عجله امریکا برای تصرف رقه توسط نیروهای کرد YPG خطری جدی است. اول، به خاطر اعتراض شدید انکارا به موفقیت ها و تصرفات ادامه دار YPG-و  ادامه خشونت بین ترکیه و PKK / YPGدر هر دو طرف مرز ترکیه و سوریه-ممکن است  امتیاز موقتی بیرون راندن داعش از شهر، در مقایسه با افزایش بی ثباتی در این جریان تنش ها ، اهمیت خود را از دست بدهد.  دوم،  به خاطر دیدگاه YPG نسبت به حکومت- دادن حداقل مسئولیت به گروه های محلی و در اختیار گیری مقامات مهم و کلیدی  توسط کردها- تصور  تشکیل حکومت قابل اعتماد پایدار ، توسط کردها در شهر عربی رقه دشوار و دور از انتظار  است.   در نبرد با داعش برای تصرف الباب، اوضاع برای ترکیه و متحدانش چگونه است؟   همان طور که قبلا اشاره کردم، ترکیه و متحدان شورشی اش نبرد "سپر فرات" را با دو هدف اغاز کردند: 1.تصرف مناطق مرزی با ترکیه، 2.  توقف  الحاق مناطق تحت کنترل کرد های YPG در شمال سوریه با کانتون عفرین. تا کنون، ترکیه به هدف اول نایل امده است و درصدد تحقق هدف دوم است- اگر و هنگامی که الباب را تصرف کند، تقریبا  هدف دوم محقق شده و مانع از کنترل کردها بر یک منطقه مرزی مجزا خواهد شد. با تصرف و کنترل الباب، ترکیه و متحدان شورشی اش جا پای محکمی در مرکز جمعیتی بسیار مهمی تنها در 35 کیلومتری شهر حلب به دست می اورند، این جاپای مهم ترکیه، تنها  10 کیلومتر  با منطقه تازه تصرف شده نظام سوریه فاصله دارد، که توضیح خوبی برای اعتراضات دمشق به موفقیت های به دست امده در عملیات سپر فرات است. از این رو نبرد الباب بین شورشیان مورد حمایت ترکیه و داعش است، اما عواقب و  پیامدهای این نبرد بسیار بزرگتر و بیشتر از این است.   با این وجود، هنگامی که ترکیه و متحدانش در عملیات سپر فرات موفق به تصرف شهر الباب شوند، خطر افزایش شدت و وسعت میدان جنگ وجود دارد. اتصال کانتون عفرین و کانتون  مناطق شمال شرقی اولویت اصلی کردهای YPG در سوریه است، مقامات این گروه اعلام کرده اند که اماده اند تا با شدت به اقدامات ترکیه پاسخ مناسب بدهند. در همین حال، رهبری ترکیه علنا  اعلام کرده است که پیروزی عملیات سپر فرات بر پایه پیروزی در الباب و حرکت به سمت منبج قرار دارد، شهری که از زمانی که نیروهای YPG و متحدانش در ماه اگوست  ان را از داعش پس گرفتند مورد اختلاف و منازعه بوده است و در فرایند اولیه الحاق کانتون ها قرار داشته است.  ترکیه از این موفقیت (تصرف شهر) ناراحت بود، در ان زمان امریکا به ترکیه اعلام کرده بود که بعد از تصرف منبج، کردها از ان عقب نشینی کرده و کنترل شهر را به مقامات محلی می سپارند. اما چنین چیزی روی نداد، YPG از برخی مناطق عقب نشینی کرد اما بقیه را در کنترل خود نگه داشت، هیچ حد و حدود و  شفافیتی بین ترکیه و امریکا و کردهای YPG مبنی بر اینکه پایان کار کرد ها و شروع کار مقامات محلی چیست، وجود ندارد. خلاصه کلام این است که دستیابی به یک توافق چند جانبه قابل قبول در منبج به نفع تمام این گروه ها –ترکیه، امریکا  و YPG  خواهد بود. اگر ترکیه تلاش کند تا موضوع را با راه حل نظامی حل کند، ممکن است مجبور شود تا بیش از حد از نیروهای سپر فرات استفاده کند و  فرصت سوء استفاده به داعش، YPG  و یا حتی نیروهای نظام را دهد. علاوه بر این، ممکن است تنش و درگیری بین ترکیه و  PKK/YPG در دو طرف مرز افزایش پیدا کند. هر گونه افزایش تنش و درگیری از طرف YPG بر علیه ترکیه و نیروهای متحداش می تواند نتیجه مشابه را برای کردها داشته باشد. در واقع کردها  باید قبول کنند که اتصال کانتونها با ابزار نظامی روش معقول و واقع گرایانه ای نیست، و  هر گونه تلاش برای فشار نظامی ممکن است نتیجه عکس داشته و پاسخ نظامی گسترده تر ترکیه را در پی داشته باشد.   با توجه به این درگیری های خطرناک، فواید کاستن از حجم خشونت ها در سوریه چیست؟   گام اول این است که تمام گروه ها در سوریه در مورد انچه که می توانند با ابزار نظامی به دست اورند واقع بین باشند. در طول این جنگ، تصمیم گیران در تمامی طرفین در مورد انچه که می توانند به دست اورند و حفظ کند دست بالا را گرفته و اغراق کردند- اهداف بلند پروازانه، انها را مایل به هزینه بیشتر و  خطا در محاسبات کرده است. این مساله در ابتدا در مورد طرفداران مخالفین، زمانی که در ابتدا درگیری ها از طرف انها شدت داشت، و اکنون برای نظام و حامیانش که دست بالا را دارند و فشار از طرف انها بیشتر است ، صادق است. نظام سوریه به قیمت تخریب گسترده شهر، انزوای سیاسی بین المللی و تلفات غیر نظامی  وحشتناک در نبرد حلب پیروز شد. بعید است که نظام سوریه بتواند بدون یک  توافق واقعی همین تاکتیک را برای بردن جنگ در مناطق دیگر به کار گیرد.   می توان امیدوار بود که با واقع بین بودن، طرفداران و حامیان جنگ از تخریب نظامی یکدیگر خود داری کنند: این قانون تنها در مورد  منبج یا الباب صادق نیست، بلکه در مورد ادلب نیز صداق است و نظام و حامیانش نیز در خطر گسترده شدن جنگ هستند.   دیپلماسی ناگهانی اخیر بین روسیه و ترکیه، پتانسیل دست یابی به  نتایج بهتر –برای خودشان و متحدانشان- را از راه  مذاکره در مورد یک توافق  عدم تجاوز جامع برای  جلوگیری از جنگ تمام عیار در ادلب را نشان می دهد. توافق بین روسیه و ترکیه کافی نیست، البته همان طور که در حلب شاهد بودیم، شبه نظامیان مورد حمایت ایران مانع از اجرای توافق تخلیه حلب بین ترکیه و روسیه شدند. (مترجم: الهی که به زمین گرم بخوری. چرا مانع از اجرای توافق شدند، چون می خواستند مردم مظلوم فوعه و کفریا را نجات دهند) اما توافق بین مسکو و انکارا می تواند شروع امیدوارکننده ای باشد.   مانع اصلی در انجام یک معامله بزرگ در سوریه ، احتمالاً ایران است که همواره ترجیح می دهد درگیری های نظامی تشدید شود تا اینکه مذاکرات مورد نظر روسیه ، دنبال گردد و به نظر می رسد این روند بدلیل وجود دست برتر نظامی است و مقامات تهران ترجیح می دهند که شورشیان مسلح حالت تهاجمی خود را همچنان حفظ نموده  تا از یک سو قدرت نیروهای مسلح طرفدار ترکیه همچنان محدود بماند . این مساله احتمالاً دست آنکارا را برای مقابله با گروه هایی نظیر pkk و ypg را بیشتر خواهد بست .   در این زمان، کاستن از درگیری ها فکری رویایی است، اما اگر قدرت های بزرگ درگیر در این جنگ منافع بلند مدت خود را  تحت اصول و قواعد معینی دراورند، قابل دست یابی و حصول است. در حرکت به سمت اینده، احتمالا مهم ترین بازیگران خارجی، روسیه، ترکیه و ایران خواهند بود، خصوصا اکنون که دولت امریکا مایل است تا درگیری خود در سوریه را کاهش داده و محدود کند.   مترجم: محمد رجبعلی    منبع: https://www.crisisgroup.org/middle-east-north-africa/eastern-mediterranean/syria/what-comes-after-bloody-battle-aleppo   استفاده با ذکر منبع بلامانع است   شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 
  6. http://www.nytimes.com/reuters/2016/12/27/world/middleeast/27reuters-mideast-crisis-russia-usa.html?ref=world&_r=0
  7. بسم الله الرحمن الرحیم   منافع مشترک ترکیه و روسیه در سوریه انها را  علیه غرب با یکدیگر متحد می کند.     به رغم  کشته شدن سفیر مسکو در انکارا، دو ملت در برنامه هاس صلح خود برای سوریه در کنار هم می مانند.   یک سال قبل، به دنبال هدف قرار گرفتن هواپیمای نظامی روسیه در سوریه توسط ترکیه در نوامبر 2015، کشته شدن سفیر روسیه در انکارا توسط یک مامور اسبق پلیس، می توانست  باعث قطع رابطه ترکیه-روسیه شود.   اما بعد از مراسم خاکسپاری  "اندرو کارلو"، (سفیر کشته شده در ترکیه)، هیچ اقدام سیاسی و دیپلماتیکی از طرف روسیه مشاهده نشد. در عوض دو کشور به یکدیگر نزدیک تر شده و ترکیه بیشتر و بیشتر  از غرب فاصله می گیرد.   رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، برای اولین بار اعلام کرد که قاتل یکی از طرفداران "فتح الله گولن" بوده است. وی به امریکا تبعید شده و گفته می شود که  سردسته کودتای نظامی نافرجام  ماه جولای بوده است. طرفداران وی اعلام کرده اند که ممکن است CIA در قتل کارلوو دخیل بوده باشد.   روسیه 18 مامور تحقیق به ترکیه فرستاده است،  اما زمانی که وزیر امور خارجه ترکیه برای جلسه ای از پیش تعیین شده با همتای روسی خود وارد این کشور شد،  مسکو تسلیت وی را پذیرفت.   دلیل خویشتن داری روسیه ساده است. بعد از سقوط حلب ، درست وسط یک بازی قدرت، و مرگ از پیش برنامه ریزی شده و غم انگیز  دیپلمات روس، پوتین را از مسیر انتخاب شده اش  باز نخواهد داشت.   امریکایی ها از منزوی شدن جهادیست ها به عنوان نیروهای موثر مخالف اسد در سوریه ناراحت هستند و این به مثابه شکست انها در عرصه نبرد سوریه است. پوتین به همراه ایران و ترکیه برنامه ریزی می کند تا نقشه راه صلح خود را در سوریه اماده کند. پوتین می خواهد از  پیروزی نظامی خود  با یک پیروزی دیپلماتیک بهره برداری کند. جلسه سه شنبه بین وزرای امور خارجه ایران، ترکیه و روسیه، با بیانیه اعجاب اور مسکو، قدم اول برای پایان دادن به  جنگ داخلی سوریه از نظر روسیه است.   در این زمان، کشورهای حوزه خلیج فارس، اروپا و امریکا در این فرایند نادیده گرفته شده اند. حتی مسکو اعلام کرد که: " در حال حاضر ، هر سطحی از گفتگو با امریکا متوقف شده است. ما با یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنیم، و اگر هم ارتباطی برقرار شود در سطح بسیار پایینی خواهد بود".   اما ممکن است برای   پوتین  دستیابی به موفقت دیپلماتیک پیچیده تر و سخت تر  از پیروزی در میدان نبرد باشد. از همه این موارد گذشته، وی به کمک ترکیه-وفادارترین  حامی مخالفان سوریه در طول 5 سال گذشته- متکی است. گذشته از همکاری های موجود، بهترین توافقی که پوتین می تواند به اردوغان پیشنها کند این است که کردها در جنوب مرز ترکیه با هیچ نوع توافقی با یکدیگر متحد نخواهند شد. تنفر  از استقلال کردها ، حتی بیش تر از تنفر  از گولان، هواداران اردوغان را با یکدیگر متحد می کند.   اما خود ترکیه نیز از درون  منشعب و چند دسته شده است. بسیاری از طرفداران اردوغان در کنار وی هستند که بعد از سالها  بی اعتنایی و  عدم قدر دانی وسپاس از پناه دادن به میلیون ها پناهنده سوری، خواهان قطع ارتباط با اتحادیه اروپا هستند. دیگران نیز  می گویند که اروپا تنها راه تجدید و نوگرایی  اقتصاد است.   داوود اغلو  در مسکو  اعلام کرد که اتش بس در سوریه نباید دولت اسلامی و جبه فتح شام (جبه النصره) را شامل شود ، اما باید شامل حزب الله لبنان که برای دولت سوریه می جنگد باشد. لاوروف اعلام کرد که حزب الله همچون روسیه به دعوت دولت  سوریه در این کشور حضور دارد. از زمانی که  حمایت نظامی تهران و حملات هوایی روسیه به خفت و خواری حلب و سقوط ان  منجر شد ، احساسات ضد ایرانی در گروه اردوغان به اوج خود رسیده است.   پوتین اعلام کرده است که اقدام اولیه وی ، تکمیل فرایند صلح موجود  سازمان ملل است اما  احتمالا  خود پوتین هم از استراتژی خود مطمئن نیست. اما حرکت پوتین باعث ایجاد نگرانی و نارضایتی در سازمان ملل شده است، "استفا دی میستروا" فرستاده ویژه سازمان ملل در سوریه اعلام کرد که وی مذاکرات صلح را در 8 فوریه در ژنو برگزار خواهد کرد.   تا کنون، دولت سوریه با اعتراض به   تشکیل هیئت های نمایندگی مخالفین، نقش کرد های سوریه و ایا نیاز است که دولت سوریه قبول کند که در اینده در طول فرایند انتقال قدرت بشار اسد از قدرت کنار برود یا خیر ، جلوی پیش رفت  مذاکرات صلح سازمان ملل  را گرفته است. برنامه رقابتی صلح روسیه ممکن است در استانه، پایتخت قزاقزستان برگزار شود. این شهر  فوق مدرن  و عجیب غریب محاصره شده با بزرگترین استپ دنیا، محل  تصادفی برگزاری مذاکرات نیست چون سعی در عادی سازی روابط بین ترکیه و روسیه ، نزدیک ترین متحدان خود داشته است.   این شهر میزبان گروه های مخالف سوری در می 2015 بوده است و تلاش های میانجی گرایانه دیگری نیز همچون مذاکرات ایران و 5+1 را ناظر بوده است.    در می 2015 گفت و گو های سوری توسط "راندا کاسیس"، سرپرست  ائتلاف سوریهای سکولار و دموکرات اغاز شد. بسیاری از گروه های شورشی "کاسیس" را به عنوان یک مخالف ضعیف  که محبوبیت عمومی کمی دارد،  می شناسند ، اما کاسیس به تازگی با پسر دونالد ترامپ در پاریس ملاقات کرد، که حاکی از  روند رو به رشد سرنوشت سیاسی وی است. با این وجود، هر گونه تلاشی در جهت  تشکیل دوباره این گفت و گو ها بدون اعضای کلیدی مخالفین، همانند انهایی که  در کمیته مذاکرات ریاض شرکت کردند، این تلاش ها و گفتگو ها را بی اعتبار خواهد ساخت.   از یک جهت پوتین می تواند  بیشتر نقش خود را بعنوان یک اخلالگر ( یک چیزی شبیه به مفهوم  کارشکنی در یک روند ) در صحنه سوریه در نظر بگیرد تا بعنوان یک  عامل میانجی و واسط میان گروه های درگیر و این  راه حل آُسان تری برای پوتین بشمار می آید.   مترجم: حقیر    منبع: https://www.theguardian.com/world/2016/dec/21/common-ground-on-syria-unites-russia-and-turkey-against-the-west     شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 
  8. بسم الله الرحمن الرحیم       سلام بزرگوار    بله حق با شما است دوست عزیز    متن اصلاح شد    با تشکر 
  9. بسم الله الرحمن الرحیم     بعد از سقوط حلب قدم بعدی برای متحدان و دشمنان سوریه چیست؟   رژیم اسد ضعیف باقی می ماند، حامیان وی رابطه خوبی با یکدیگر ندارند و تاثیر غرب بر  خاورمیانه در وضع بدی قرار دارد.     در حالی که سیستمداران امریکا و اروپا دستان یکدیگر را می فشرند و  در موضوع سقوط حلب یکدیگر را مقصر می دانند و به هم تهمت می زنند، روسیه، ایران و رژیم سوری بشار اسد پیروزی "تاریخی" را جشن می گیرند و اعتقاد دارند  برای اولین بار در  این 6 سال جنگ،  ورق برگشته است.    "ساماننتا پاور" سفیر امریکا در سازمان ملل  خطاب به سوریه و حامیانش گفت: "ایا موضوعی  هست که درباره ان دروغ نگویید؟ هیچ شرم و حیایی ندارید؟"، وقتی مناطق تحت کنترل شورشیان تحت  تسلط نیروهای حامی اسد درامد، وی این سه متحد را به توحش و ادامه خشونت در جنگ متهم کرد. هرکس که انتظار نشانه ای  پشیمانی و ندامت روس ها در مسئله حلب را  دارد ، نتیجه جنگ دوم چچن در سال 2000 را خوب بررسی و مطالعه نکرده است. ولادمیر پوتین رئیس جمهور تازه منصوب شده روسیه دستور نابودی مقاومت جدایی طلبان را صادر کرد. زمانی که محاصره گروزنی (Grozny) پایان یافت، سازمان ملل پایتخت چچن را به عنوان "ویرانه ترین شهر در کره زمین" توصیف کرد.   پوتین همان بی رحمی و سنگدلی را برای نابودی حلب از هوا به کار برد، و قصد داشت جنگ را با ابزار نظامی پایان دهد. در حالی که نیروهای حامی اسد بر روی زمین پیش روی می کردند، دیپلمات های روس اغلب در معاهدات  صلح امریکا و سازمان ملل کارشکنی کرده و زمان می خریدند تا زمان دولت اوباما و دولتش به پیان برسد.   سوالی که اکنون مطرح می شود این است: از حالا به بعد چه اتفاقی در سوریه خواهد افتاد؟  در حالی که نتیجه درگیری  به ضرر شورشیان میانه رو حامی غرب متمایل شده است،  برای عربستان سعودی و  شرکای خلیجی اش، این پایان بازی نیست. رژیم اسد ضعیف باقی می ماند و  وامدار قدرت های خارجی است. همانند دزدانی که بر سر غنائم داد و بیداد کرده و دعوا دارند،  نشانه هایی از اختلاف نظر شدید بین حامیان اسد وجود دارد.   روسیه، که دخالت قوی و قدرتمندش در سوریه در  سال 2015 امریکا را غافلگیر کرد، در حالی که نقش خود به عنوان قدرتمند ترین مهره  در خاورمیانه را بزرگ و مهم جلوه می دهد، ممکن است به دنبال کاستن دخالت نظامی خود در سوریه باشد. برای این پایان، پوتین در روز یک شنبه اعلام کرد که وی جلسات مذاکره صلح را در ماه های بعد با حضور ایران، ترکیه اما بدون حضور کشورهای حوزه خلیج فارس و قدرت های غربی  تشکیل خواهد داد.   پوتین پایگاه های هوایی و دریایی روسیه در سوریه را حفظ خواهد کرد. وی اسد را تحت نفوذ و به فرمان خود نگه می دارد اما اجازه نمی دهد پیش بینی باراک اوباما در مورد اینکه روسیه در سوریه،  به باتلاقی همچون افغانستان دهه 80 کشیده خواهد شد ، محقق شود.   اتحاد اسان روسیه و ایران به سادگی می تواند مشکل ساز شود. شبه نظامیان شیعه لبنانی، عراقی و افغانی مورد حمایت ایران بیشترین نبردها در حلب را انجام دادند. تهران در حال و هوای پروزی است. تهران پیروزی در حلب را به عنوان پیروزی بر دشمن دیرینه خود ، امریکا و  رهبری سنی عربستان صعودی تفسیر می کند.   صحبت هایی  از  "هلال شیعه " ایرانی است که از افغانستان تا عراق و یمن تا مدیترانه ادامه دارد و گسترده شده است. برخلاف مسکو،  تهران، موفقیت های  خود را از طریق یک منشور فرقه گرایی می بیند. رئیس جمهور ایران حسن روحانی در تماسی  تلفنی با بشار اسد گفت:  "ما وظیفه خود می دانیم تا انهایی که تلاش دارند نیروهای تکفیری (جهادگران سنی) را از منطقه بیرون کنند حمایت کنیم".   تصور و دورنمای  نزاع فرقه ای در سوریه برای روسیه جالب توجه نیست. این امر  بازتاب شورش های سنی ها بر علیه نیروهای  امریکا و انگلیس در عراق  را بعد از حمله به این کشور یاداوری می کند. اکنون که شورشیان میانه رو از دور خارج شده و  پراکنده شده اند، در یک نگاه حداکثری ، دیدگاه ایران می تواند به شکل تقویت گروه های سنی حامی بشار در ادلب برای مقابله با گروه های منتسب به القاعده صورت پذیرد. این امر حتی می تواند تقویت داعش را دربرگیرد که هنوز مناطق وسیعی را در شمال و اطراف شهر رقه در کنترل دارد.   برای پوتین، تصویر بزرگتر شامل نشانه هایی است که ممکن است دولت ترامپ به دنبال توافق با مسکو باشد. برخلاف اوباما،  دونالد ترامپ خاطر نشان کرد که اگر بودن اسد در قدرت به نبرد با داعش کمک می کند، می تواند حضور وی  را تحمل کند.  اما وی و تیم امنیتی جنگ طلبش به شدت مخالف و بر ضد ایران هستند.   در ازای عادی سازی روابط، قبول موقعیت روسیه در سوریه، و به عنوان مثال  کنار گزاشتن اختلافات بر سر  اوکراین، ترامپ می تواند از روسیه درخواست کند تا حمایت خود از ایران، معاملات تسلیحاتی و همکاری در بخش هسته ای با این کشور را متوقف کند و  کمک کند تا به  جاه طلبی های فرقه ای  داعش و تهران در سوریه و عراق پایان دهند.   چنین معامله بزرگی باب میل اسرائیل نیز خواهد بود، زیرا زنگ های خطر برای احتمال اینکه  شبه نظامیان مورد حمایت ایران-خصوصا حزب الله- در مرزهای سوریه و اسرائیل، خصوصا در بلندی های جولان- مستقر خواهند شد برای اسرائیل به صدا در امده است.  در هشداری به روحانی در این هفته، نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو ایران را به برنامه ریزی برای انهدام کشورش متهم کرد. نتانیاهو به روحانی شدار داد که:  "ما را تهدید نکنید. ما یک  خرگوش نیستم بلکه یک ببر هستیم. اگر ما را تهدید کنید، خودتان را به خطر انداخته اسد".   امروز، اسرائیل مسکو را به عنوان متحد خود قلمداد می کند، که انعکاسی از روابط بد با اوباما است.  احتمالا اسرائیل یک توافق اعمال شده توسط روسیه را قبول خواهد کرد، به شرط اینکه ثبات را به سوریه برگرداند و  ایران را از دور خارج کند. بدون شک این احتمال در ملاقات پیش روی نتانیاهو  و  ترامپ و  "رکس تیلرسون"  نامزد طرفدار مسکو   پست وزارت امور خارجه دولت ترامپ، مورد بحث قرار خواهد گرفت.   ثبات و یکپارچگی سوریه در اینده تا حد زیادی توسط ترکیه مشخص خواهد شد که حضور نظامی در شمال سوریه دارد.   رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه یکی از بازندگان این  جنگ است. وی به سختی بر کناره گیری اسد پافشاری می کرد. وی جهادگران سنی را حمایت کرد و به دنبال مهار و کنترل  کردهای ضد رژیم سوریه بود اما واشنگتن جلوی وی را گرفت. وی همزمان از این بحران استفاده کرد تا کردهای ترکیه را سرکوب کند. تاکتیک های بی رحمانه وی بر علیه کرد ها و داعش، باعت اقدامات و حملات  تلافی جویانه بر علیه کشور خودش و در شهرهای  ترکیه شد.   حال، با اسد، دشمن سرنگون نشده اش، و رهبری متزلزل اش به خاطر کودتای نافرجام ارتش، اولویت اردوغان امنیت داخلی و خارجی خواهد بود.  بعد از سرنگونی یکی از هواپیماهای روسیه درسال گذشته ، وی به دنبال ایجاد روابط دوستانه با پوتین است. با نادیده گیری قدرت های غربی، روسیه و ترکیه توافق خروج مسلحین از حلب را در این هفته اجرا کردند.   اردوغان در حال همکاری با ایران ، رقیب اصلی و دیرینه  امپراتوری  عثمانی  نیز هست. منافع مشترک این دو کشور مهار داعش و  جلوگیری از استقلال کرد ها است. همانند ترکیه، ایران نیز اقلیت کرد زیادی در خود  دارد.   تحلیل تازه  "گروه بین الملل بحران" (ICG)   اشاره به این دارد  که ممکن است این همکاری و تعامل بین این دو کشور  قربانی رقابت و بدگمانی ها  شود چون هر دو به دنبال حل و فصل و صلح بحران سوریه، رقابت برای کنترل این کشور، منطقه  و منابع موجود هستند.   ICG در ادامه افزود: " اما تحرکات میدانی و اقدامات این دو کشور حکایت از حرکت به سمت تشدید  اختلافات قومی، خونریزی بیشتر، افزایش بی ثباتی در کل منطقه ، رویارویی نظامی سهوی  (بین ترکیه و ایران) زمانی که منافع انها در تضاد باشد می رود. این گروه خبری به کشته شدن سربازان ترکیه  توسط پهپاد ایرانی در شمال سوریه اشاره می کند.     برای امریکا و اتحادیه اروپا، سقوط حلب،  حضور اسد در قدرت و سلطه ایران و روسیه نشانه  شکست سیاست خارجی انها است. حمله و سخنان تند  "سامانتا پاور" حکایت از عصبانیت شدید واشنگتن است. اکنون که منطقه در بحرانی ترین زمان خود قرار گرفته است، نفوذ امریکا در منطقه رو به افول و کاهش است.   اجماع کلی بر این است که مدیریت اروپا  در بحران موجود فاجعه امیز بوده  است. عواقب این امر در تروریسم، مهاجرت، بی ثباتی و اسیب وارد شده با اعتبار اتحادیه اروپا به عنوان بازیگری بین المللی طولانی مدت خواد بود. در مورد انچه که بعد از این در سوریه روی خواهد داد، اروپا حرفی برای گفتن نخواهد داشت.   مترجم : حقیر    منبع: https://www.theguardian.com/world/2016/dec/16/what-next-for-syria-its-allies-and-foes-after-fall-of-aleppo   پی نوشت   می خواستم چند  "پی نوشت" بریا این پست بنویسم اما....ای کاش می شد که اساتید سایت ما را از راهنمایی و از نظراتشان محروم نکنند.  سینا ، چکا و ارمانی ام ارزو است.
  10. بسم الله الرحمن الرحیم          [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10329/fw60h_khfry_zmstn_95.jpg][/url]     [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10329/fw60h_khfry_zmstn_95y~1.jpg][/url]   فوعه و کفریا   امروز صبح    منبع: جناب مبرزا 
  11. بسم الله الرحمن الرحیم     در اولین روز تخلیه حلب، هزاران نفر شهر محاصره شده را  ترک می کنند.   با میانجی گری  ترکیه و روسیه و توافق حاصل شده و  با نظارت سازمان  صلیب سرخ، بیش از 2.000 نفر  قسمت شرقی شهر محاصره شده حلب را ترک کردند و انتظار بر این است تا  در روزها  و ساعت های بپیش رو هزاران نفر دیگر نیز مناطق محاصره شده را ترک کنند.    تخلیه مردم در روز پنجشنبه با  امبولانس و اتوبوس های سبز ، به ماه ها رنج و عذاب مردم بیچاره و مصیبت زده حلب شرقی پایان خواهد  داد. این مردم در باریکه کوچک محاصره شده ای زندگی می کردند که تحت کنترل مخالفان (opposition) سوری بود و از بمباران های نیروهای وفادار به رژیم بشار السد، نیروهای شبه نظامی مورد حمایت ایران و نیروی هوایی روسیه جان سالم به در برده اند.   طبق بیش بینی ها بیش از 10.000 نفر در عملیات اخیر دولت سوریه در حلب کشته شده اند و بیش از ده ها هزار نفر نیز  اواره و بی خانمان شده اند.   بسیاری از انهایی که در منطقه تحت محاصره زندگی می کردند به تجهیزات پزشکی، بیمارستان، اب اشامیدنی و برق دسترسی نداشتند. انها دو گزینه پیش رو نداشتند ، یا باید تسلیم شبه نظامیان حامی دولت می شدند که طبق گزارش سازمان ملل دست به کشتار غیرنظامیان در این مناطق زده بودند و یا باید تا اخر مقاوت می کردند.   تخلیه مردم فصل پایان شورشیان در حلب را رقم زد.  نیمی از شهر از سال 2012 تا کنون توسط نیروهای مخالف کنترل می شد و اخرین ناحیه شهری مهمی در سوریه  بود که شورشیان حضوری فعال در ان داشتند.   یک کاروان متشکل از 13 امبولانس و 20 اتوبوس حدود 1.000 نفر از مردم را به شهری تحت کنترل مخالفین در غرب برد و بعد از ان گروه 1.198 نفری دوم را منتقل خواهند کرد.   سازمان صلیب سرخ جهانی همراه با هلال احمر ارتش عربی سوریه  نظارت بر تخلیه مردم را بر عهده دارند و اعلام کردند که تخلیه مردم در شب نیز ادامه خواهند داشت.   مامور امور بشر دوستانه سازمان ملل در سوریه ، "جان اگلند" اعلام داشت که عملیات تخلیه مردم سه مرحله ای بوده و شامل تخلیه مجروحان و  بیماران، غیرنظامیان اسیب پذیر همچون زنان و کودکان و در نهایت جنگجویان می شود. اگلند به گاردین گفت:  "هزاران نفر هستند که می خواهین از شهر خارج شوند، اما اولین و مهم ترین گروه ها به ترتیب زخمی ها، بیماران و خردسالان و یتیمان هستند". وی تعداد غیرنظامیانی که تخلیه خواهند شد را 30.000 نفر ارزیابی کرد. وی جامعه جهانی را به علت اینکه نتوانستند  به کمک مردم حلب بیایند، اینگونه در پست توییتر خود نقد می کند:   برای 3000 سال حلب چیزهای زیادی به تمدن بشریت اهدا کرد. چه گونه است که زمانی که مردم حلب بیشترین نیاز به ما را داشتند، کمترین کمک را به انها نمودیم؟   15 دسامبر 2016   معلمی در حلب شرقی که انتظار خروج از شهر را می کشید، گفت که احساسات مختلفی در بین ساکنان شهر وجود داشت. برخی عصبانی بودند که به زور مجبور به تخلیه شهر شده اند و برخی نیز خوشحال بودند که خشونت پایان یافته است.   وی افزود که ساکنان وسایل خود را می سوزاندن تا به دست نیروهای حامی دولت چپاول نشود.   وی افزود: "اغلب مردم خوشحال هستند که از شهر خارج می شوند. برخی عصبانی هستند که شهر خود را ترک می کنند. برخی از مردم را دیدم که گریه می کردند، و به نوعی من هم حس انها را دارم. سخت است که همه چیز خود را بگذارید و بروید و بدانید که دشمن شما انها را غارت خواهد کرد".   توافق جدید برای خروج مردم حلب شرقی زمانی به دست امد که توافق قبلی به دلیل خواسته های بیش تر  ایران شکست خورد. زمانی که توافق شکست خورد،  ده ها هزار نفر  از غیر نظامیانی که در مناطق تحت کنترل مسلحین بدون اب و غذا و تجهیزات پزشکی محاصره شده بودند، دوباره مورد حملات توپخانه ای و هوایی دولت قرار گرفتند.   اخرین توافق حاصل شده، اجازه خروج غیرنظامیان و مجروحین و هم چنین مسلحین را با سلاح های سبک از شهر محاصره شده  می دهد. ترکیه و روسیه نیز به عنوان ضامن اجرای این توافق هستند. توافق با اتش بس در نیمه شب به وقت محلی انجام گرفت.   برای تهران که حمایت از شبه نظامیانی که حمله به داخل حلب را برعهده دارند، خروج غیرنظامیان مجروح از  دو شهرک شیعه نشین محاصره شده  فوعه و کفریا در استان ادلب به عنوان امتیازی در نظر گرفته شده است. این دو شهرک دو سال است که در محاصره مسلحین قرار دارند. رسانه های سوری در  روز پنج شنبه اعلام کردند که 19 کامیون و امبولانس به سمت فوعه و کفریا حرکت کردند.   منابع ما در شرق حلب اعلام کردند که گلوله باران شهر در نیمه شب به وقت محلی متوقف شد اما صدای شلیک مسلسل ها در روز پنج شنبه، تا زمانی صلیب سرخ جهانی شروع خروج مردم را اعلام کرد به گوش می رسید.    دفاع مدنی جبهه ی النصره (یک چیزی تو مایه های امداد و نجات جبهه النصره) موسوم به کلاه سفید ها  (White Helmets civil defence force) که در حلب شرقی مستقر است، اعلام کرد ، در حالی که مشغول پاکسازی یکی از مسیرهای خروج مردم از شهر بوده اند،   یکی از اعضایش توسط یک تک تیرانداز زخمی شده و  به یکی از امبولانس های ان حمله شده است.   تلاس برای مداوا و اسکان هزاران غیر نظاکی خارج شده از شهر که بسیاری از انها در طول هفته های گذشته به غذا و تجهیزات پزشکی دسترسی نداشته اند سخت خواهد بود. دولت ترکیه اعلام کرده است که اماده است تا به مجروحان رسیدگی کرده و  تا 80.000 نفر از مردم اواره را در اردوگا ههای پناهندگان در شمال سوریه و داخل ترکیه اسکان دهد.   سازمان Mercy Corps اعلام کرد که اماده است غذا، پتو و پول و دیگر مایحتاج را برای غیرنظامیانی که به غرب حلب-مناطق تحت کنترل مسلحین- پناه می برند تهیه کند.   اسد سقوط حلب را نقطه عطفی در تاریخ سوریه خوانده است. در ویدئویی که از دفتر وی منتشر شده است، رئیس جمهور سوریه اعلام کرد: "انچه که امروز در حال روی دادن است، رقم خوردن تاریخ است".   در پیامی مضحک و خنده دار  وی اعلام کرد که بازپس گرفتن حلب  نقطه عطفی کلیدی و اهمیتی تاریخی در این درگیری ها دارد. وزیر امور خارجه انگلیس، "بوریس جانسون"، به خاطر  نگرانی عمیق خود  از بحران انسانی در حلب،  سفرای ایران و روسیه را احظار کرده و به انها گفت که این کشورها، به تعهدات  بین المللی خود، خصوصا در ارسال کمک های بشر به دوستانه به مردم محاصره شده حلب ، عمل نکرده اند.   جانسون افزود: "ضروری بود تا سازمان ملل بر فرایند تخلیه مردم نظارت کند و مردم عادی و غیر نظامی نباید تنبیه می شدند.  گزارشاتی به دست ما رسیده است که برخی از انهایی که از شهر تخلیه شده اند توسط نیروهای دولتی ربوده شده و به جای نا معلومی اننتقال یافته ایند و من از این بابت بسیار ناراحت و متاثر هستم".   دیوارنوشته هایی که برای نیروهای حامی اسد و شبه نظامیان توسط مردم ایجاد شده اند حکایت از احساسات مختلف و ضد دولتی است که انها داشته اند.   یکی از این دیوار نوشته ها به این شرح است: " حلب، بازخواهیم گشت. ساختمان های تخریب شده گواهی بر مقاومت ما و سبعیت و خشونت شما است".   یکی دیگر از این پیام ها در زیر خرابه هایی که نیروهای حامی اسد و شبه نظامیان به بار اورده بودند می گفت: "در زیر هر ساختمان تخریب شده، اسد و حامیانشان  خانواده هایی را  با رویاهایشان مدفون کرده اند".   مترجم: حقیر سراپا تقصیر    منبع:  https://www.theguardian.com/world/2016/dec/15/syria-ambulances-on-the-move-as-aleppo-evacuation-operation-begins     پی نوشت     1. این مطلب به هیچ عنوان نظر، دیدگاه و عقیده حقیر و هیچ کدام از مسئولین و مدیران و کاربران میلیتاری نبوده و نیست و نخواهد بود و تنها صرفا برگردانی از انعکاس اخبار منطقه در رسانه های بیگانه است.   2. روی مطالب رنگی شده دقت کنید.   3. ضرری که از نبود رسانه قوی (و یا پوشش قوی اخبار در داخل و خارج) خورده ایم و می خوریم و خواهیهم خورد، را با چه ضرری در طول تاریخ این سرزمین مقایسه می کنید؟   شادی ارواح شهدا صلواتی عنایت کنید 
  12. بسم الله الرحمن الرحیم   بنا کجا است؟ نگرانی از سرنوشت دختر سوری که از حلب توییت کرد       بنا العبد، دختر 7 ساله سوری است که پست توییتر وی باعث توجه جهانی به محرومیت و خشونت در شهر محاصره شده حلب شد. زمانی که یکشنبه شب صفحه وی خاموش شد نگرانی ها از سرنوشت وی و خانواده اش بیشتر شد.   به نظر می رسد این صفحه کاربری که توسط مادر بنا، فاطمه، اداره می شود، دوبارع فعال شده است اما اخرین پیغامی که شب دوشنبه ارسال شد نشان می دهد که این خانواده هنوز در خطر هستند.       به ما حمله شده. جایی را نداریم که برویم، هر لحظه مرگ را احساس می کنیم. برای ما دعا کنید. خداحافظ. فاطمه، حلب.     نگرانی در مورد سرنوشت این خانواده همچنان ادامه دارد  زیرا ممکن است  توسط سربازان و نیروهای وفادار  به بشارالسد دستگیر شوند، نیروهایی  که از چند ماه قبل فشار خود را برای پاکسازی قسمت های باقیمانده از حلب محاصره شده ادامه می دهند.   تلاش برای تماس با این خانواده موفقیت امیز نبوده است.   ساعاتی قبل از اینکه این صفحه بسته شود، مادر و دختر یک پیغام خداحافظی گذاشته و گفتند که نیروهای وفادار به بشار السد به محله انها حمله کرده اند.       "مطمئن هتسیم که هم اکنون توسط ارتش دستگیر می شویم. دنیای عزیز، روز دیگر (جهان دیگر) یکدیگر را ملاقات می کنیم".     ماه قبل درحالی که هواپیماها بالای شهر پرواز می کردند و صدای شلیک  مسلسل ها به گوش می رسید، گاردین از طریق اسکایپ با این مادر و دختر مصاحبه کرد، واضح بود که خطر  مرگ انها را تهدید می کرد.   وضعیت فعلی انها نامشخص است، اما تصاویری منتشر کرده بودند که نشان می داد که خانه انها تخریب شده است.   توییت بنا بیش از 100.000 دنبال کننده داشته است که در میان انها "جی کی رولینگ"، نویسنده سری کتاب های هری پاتر نیز هست. بعد از اینکه بنا گفت که دوست دارد بخواند تا "جنگ را فراموش کند"، رولینک نسخه الکترونیکی رمان های  خود را برای دخترک فرستاد. بعد از بسته شدن این صفحه، رولینگ چندین بار توییت کرده و درمورد وضعیت وی به جست و جو پرداخته است.   در پی حمله ی  ماه نوامبر، نیروهای دولتی سوریه، به کمک شبه نظامیان عراقی و لبنانی مورد حمایت ایران، کنترل بیش از نیمی از شهر حلب که تحت کنترل شورشیان بود را در دست گرفته اند و در روز دوشنبه فشار بیشتری برای ورود و تصرف به (al-shar ) ناحیه ای در شرق حلب وارد کرده اند.   حمله گازانبری نیروهای دولتی بدین منظور انجام گرفت تا ناحیه صنعتی  تحت کنترل شورشاین را به دو تکه تقسیم کند.     در این حمله هزاران نفر  بی خانمان شده اند. گروه های ناظر اعلام داشته اند که از زمان شروع حمله صدها غیر نظامی کشته و مجروح شده اند.   ساکنان از محرومیت شدید در نواحی تحت کنترل شورشیان، بمباران های بی وفقه  جنگنده ها و توپخانه ارتش که باعث قطع اب وبرق شده است سخن می گویند. تعداد محدودی از افراد به اب اشامیدنی سالم و  غذا  دسترسی دارند و  تجهیزات پزشکی  به اتمام رسده اند. "عبدالکافی الحمدو، معلمی اهل حلب شرقی  چنین پیغام داد: هیچ کلمه ای قادر به تشریح وضع موجود نیست، بسیاری که از نبرد گریخته بودند سر از محله او دراورده بودند. بمباران، بمباران، بمباران. رژیم از همه سو در حال پیشروی است و مردم به نسل کشی فکر می کنند که قرار است اتفاق بیفتد".   یکی از پرستاران بیمارستانی در حلب شرقی که بیمارستانش در بمباران های هواپیماها نابود شده بود  گفت: "ما می خواهیم که کودکان خارج شوند. کودکان که گناهی ندارند و در هیچ چیز دخیل نیستند. تقصیر انها نیست که باید بار گناهانی را تحمل کنند که هیچ ارتباطاتی با انها ندارد. ما مسئول خون انها خواهیم بود".   هیچ نشانه ای از وقفه و توقف عملیات موجود نیست، حتی روسیه متحد قوی و وفادار رژیم که بمباران مناطق تحت کنترل مسلحین را با جت های خود ادامه می دهد نیز اعلام کرده است که این هفته گفت و گو هایی برای تسلیم و خروج مسلحین از حلب را ادامه خواهد داد. وزیر امور خارجه روسیه، سرگی لاوروف، در کنفرانس خبری روز دوشنبه به خبرنگاران گفت که بعد از حصول چنین توافقی  هر مبارز مسلحی که در حلب باقی بماند، از نظر مسکو تروریست محسوب می شود.   لاوروف افزود: " ما با انها  به عنوان تروریست و  افراطی  رفتار می کنیم و از عملیات ارتش سوریه بر علیه این جنایتکاران حمایت می کنیم".   در روز دوشنبه، روسیه و چین قطعنامه شورای امنیت برای اتش بس 7 روزه در حلب را وتو کردند. روسیه اعلام کرد که این اتش بس فرصت تجدید قوا را به مسلحین خواهد داد. در طول 5 سال منازعه و درگیری در سوریه این ششمین قطعنامه شورای امنیت است که روسیه ان را وتو می کند.   با این کار، روسیه زندگی صدها هزار زن و مرد بی گناه تحت فشار قرار داده است. "متیو ریکرافت" سفیر انگلستان در سازمان ملل وضعیت مردم را در حلب چنین تشریح می کند:" انها در حال تحمل کردن جهنم هستند". وی چین را به خاطر وتوی قطعنامه  سازمان ملل نقد می کند که کار روسیه را تسهیل کرد.   ریکرافت افزود: " چین تصمیم گرفته است تا طرف روسیه را در این منازعات بگیرد". هفته گذشته مقامات روسی گفت و گویی را با مسلحین در انکارا برگذار کردند. در ملاقات ابتدایی در روز دوشنبه، روسها پیشنهاد اتش بی همه جانبه برای دسترسی کامل به منظور کمک به مردم حلب شرقی  در ازای تخلیه  این ناحیه از مبارزان وابسته به القاعده و جبه فتح الشام (جبه النصره سابق)  را داشتند.  روس ها ادعا کردند که 3.000 مبارز جبهه فتح الشام در این ناحیه حضور دارند در حالی که مسلحین و ناظرین تعداد انها را به چند صد نفر تخمین می زنند. بنا بر گفته یکی از منابع مسلحین، در روز یک شنبه روسها خواسته ی دیگری را مطرح کردند مبنی بر اینکه مسلحین محاصره شده در حلب شرقی، اتش بس حلب غربی را که در ان مسلحین قویتر هستند را تضمین کنند در حالی که این امر کاری  بود که مسلحین داخل حلب قادر به انجام ان نبودند.   بنا به گفته "چارلز لیستر" تحلیل گر  Middle East Institute که با فرستاده های  مسلحین در انکارا تماس داشته است، روس ها از مسلحین خواستند تا مناطق محاصره شده را ترک کنند. لیستر در ادامه می نویسد: "در روز دوشنبه فرستاده های مسلحین حلب به طور مخفیانه با مقامات روس دیدار کرده و بنا بر اظهارات یکی از منابع مسلحین، این گفت و گو پیشرفت هایی داشته است. با این وجود پیشنهاد روسیه برای برای دسترسی کامل و  انتقال کنترل شرق حلب به یک شورای نظامی مخالف در ازای تسلیم نیروهای وابسته با القاعده و اتش باس کامل چند روز بعد مطرح شد. در روز یکشنبه، روسیه بر عقب نشینی تمام گروه های مبارز اصلی و شناسایی و تسلیم تمامی مبارزین وابسته به القاعده تاکیید کرد."   طبق گفته های لیستر، ترکیه ملاقاتی با روسیه را در روز یک شنبه ترتیب داده تا گفت گو ها را نجات دهد اما مذاکره ی جدیدی برنامه ریزی نشده بود.   سال گذشته زمانی که روسیه شروع به دخالت در جنگ سوریه  کرد، هدف خود را حذف داعش اعلام کرد. مسلحین حلب شرقی در سال 2014 داعش را از شهر بیرون کردند و در این نبرد حدود 1.500 نفر از نیروهای خود را از دست دادند.   در استان حلب، داعشیان در شهر الباب، شهری در شمال حلب که تحت کنترل مبارزین مورد حمایت ترکیه است، در محاصره اند.   اسد و متحدین مصر هستند تا قبل از اغاز ریاست جمهوری ترامپ در ماه ژانویه کار حلب را یکسره کرده و ان را تصرف کنند. قرار بود شورای امنیت سازمان ملل در روز دوشنبه تشکیل جلسه داده تا اتش بسی برای کمک به مناطق تحت محاصره حلب برساند اما به نظر می رسد که روسیه ان را وتو خواهد کرد.     مترجم : محمد رجبعلی    منبع: https://www.theguardian.com/world/2016/dec/05/where-is-bana-syrian-girl-who-tweeted-from-aleppo-goes-silent       پی نوشت    1.این مطلب به هیچ عنوان نظر، دیدگاه و عقیده حقیر سراپا تقصیر، هیچ کدام از  کاربران و مدیران و مسئولان سایت میلیتاری نبوده، نیست و نخواهد و تنها مشتی از خروار از انعکاس اخبار منطقا در رسانه های خارجی (باید گفت رسانه های معارض)، برای اشنایی بیشتر عزیزان هست.   1.قصعنامه تصویب می کنند برای اتش بس و کمک به تروریست های گوگولی مگولی؟؟؟ اصلا عجیب نیست. اگر این کار را نکنند باید تعجب کرد. با انعکاس چنین اخباری بلاه من هم دلسوز تروریست ها شده ام........   3. باید فکری برای انعکاس دقیق و درست اخبار کرد. باید چهره واقعای تروریست ها را به مردم دنیا نشان داد. اما چگونه؟؟؟؟؟؟
  13. بسم الله الرحمن الرحیم    سلام و درود به ارواح پاک و مطهر شهدا ، از شهدای صدر اسلام تا شهدای کربلا ، کربلاهای ایران ، افغانستان، پاکستان ، بحرین ،  یمن ، عربستان،  عراق ، افریقا و شمال افریقا،   لبنان همیشه قهرمان و صد البته سوریه و شهدای مدافع حرم در راس اونها شهید همدانی     6 اذرماه امسال ، (اربعین حسینی در سال گذشته) اولین سالگرد شهادت مجاهد رشید و خستگی ناپذیر  لشکر 10 سید اشهدا ، شهید مدافع حرم عبد الرشید رشوند بود  . . . . رشوند.......... و ما ادریک رشوند....   هشت سال جنگ تحمیلی........   دوره تبوک.........اون عملیات برون مرزی.......   اولین مربی تاکتیک در استان البرز....، یک مربی همه کاره....... همه چیز درس می داد..   چهار سال مونده به بازنشستگی ، سوریه حلب ، شهادت    خودش رفته بود تو زیر زمین ، طبقه دوم داده بود به برادرزادش ، اها ، بله ، برادر هفتاد درصد جانباز دفاع مقدس  . . . . بله او بود که خستگی را خسته کرد      شادی ارواح طیبه امام ، شهدا، شهدای گمنان و خصوصا شهدای مدافع حرم    سلامتی و تعجیل در فرج اقا ، مولا و صاحب اختیارمون ، مهدی قائم (عج)    سلامتی و طول عمر با عزت برای نائب بر حق ایشان، امام خامنه ای    5 صلوات محمدی عنایت کنید 
  14. به نام خدا    سلام و درود خدمت دوستان ، کاربران عزیز    تشکر و سپاس بابت اطلاع رسانی از عزیزان ، اجر شما با شهدای مدافع حرم    /////   چند سوال    پاکسازی محلات اطراف حلب، مناطق داخل محاصره، چه اولویتی برای ما داره؟ چرا روی این مسئله تمرکز شد و چه منافعی داره؟؟   بعد از اتمام کار در این منطقه و با توجه به دستاوردهای جدید به برکت خون شهدا در غوطه، اولویت بعدی کدام منطقه یا مناطق خواهد بود و چرا؟   وضعیت کلی را چه طور ارزیابی می کنید؟/   ممنون از دوستان و ممنون میشم اگر جناب امینور عزیز هم پاسخ بدند 
  15. سلام    ممنون برای زحمتی که کشیدید  اگر میشه خط رو عوض کنید تا بهتر بشه اون رو خوند و استفاده کرد      با تشکر 
  16. بسم الله الرحمن الرحیم    با سلام خدمت دوستان و اساتید    بعضی‌ها سرمایه‌گذاری بخش خصوصی را به ببری درنده تشبیه کرده‌اند که باید او را به ضرب گلوله از پای درآورد. عده‌ای آن‌را به صورت گاو شیرده می‌نگرند که باید دوشیدش. فقط عده قلیلی آن را همانطور که هست می بینند - قاطری که با تمام قدرت گاری را می‌کشد.           وینستون چرچیل      باشد که درس بگیریم (چشمک)
  17.     گزارش پنتاگون در مورد ناوگان هسته ای چین در سال 2016        جدیدترین گزارش سالیانه پنتاگون  در مورد توسعه توانمندی های نظامی چین به موضوعات غیر هسته ای می  پردازد، اما در عین حال اطلاعات ارزشمند جدیدی در مورد توسعه ناوگان  نیروهای هسته ای چین به ما می دهد.   * در طول چند سال اخیر اندازه موشک های بالستیک قاره پیما (ICBM) تقریبا ثابت بوده است.   * چین مدل جدیدی از یک موشک بالستیک برد متوسط را به خدمت گرفته است.   * چین موشک جدید میان برد بالستیک را هنوز به خدمت نگرفته است.   * ناوگان زیردریایی های اتمی حامل موشک های قاره پیمای چین هنوز اولین گشت بازدارندگی خود را انجام نداده است.   * احتمال قابلیت حمل بمب هسته ای برای بمب افکن های چینی   * تغییرات (یا عدم تغییرات) در دکترین هسته ای چین   پیشرفت های  موشک های قاره پیما  (ICBM)     در طول سالهای اخیر ، پیشرفت موشک های قاره پیمای چین  موضوع بسیاری از گمانه زنی ها و براورد ها بوده است. برخلاف پیشرفت های مهم و جدید،  گزارش امسال پنتاگون تعداد موشک های ICBM را به همان اندازه ای که در 5 سال گذشته گزارش شده بود- حدود 60 لانچر پرتاب- می داند. به نظر می رسد  برد DF-31 در همین حد نگه داشته شده و انگونه که اطلاعات به ما می گوید، برد DF-31A تعدیل شده است: تا کنون 20-30 لانچر پرتاب که برای 4-5 گردان کفایت می کند نیز تهیه شده است.         برواورد های پنتاگون از لانچرهای پرتاب موشک های بالستیک    در سال 2012 وزارت دفاع امریکا (DOD ) پیشبینی کرد که تا سال 2015 "چین لانچرهای متحرک یدکی  DF-31A  را نیز به خدمت خواهد گرفت." اما به نظر می رسد که این امر محقق نشده است.  در واقع لانچرهای پرتاب ICBM از سال 2011 تا کنون نسبتا ثابت باقی مانده اند.   تعداد لانچرهای پرتاب موشک های قاره پیما در گزارشات  سالیانه وزارت دفاع در طول 13 سال گذشته   از حدود 30 لانچر در سال 2003 تا 50 تا 60 لانچر در سال  2008 متغیر بوده است. عدم اطمینان از تعداد لانچرها در سال 2011 تا 2013 به اوج خود رسیده و در سال 2016 تعداد انها 25 لانچر از همین تعدا بالاتر / پایین تر تخمین زده شده است. این عدم اطمینان قابل توجه در  سالهای اخیر حدود 40 درصد نسبت به 10 درصد در سالهای قبل تر می باشد. اما پرواضح است که موشک های قاره پیمای چین در حال حاضر در حال افزایش تعدا نیستند. در حالی که تعدا لانچرها ثابت بوده است، گزارش وزارت دفاع حکایت  از افزایش تعدا موشک ها برای این لانچر ها دارد: حدود 75-100 موشک برای 50-75 لانچر پرتاب. این مورد با گزارش های قبلی وزرات دفاع  که تعدا موشک ها را برابر با لانچر ها    و یا کمی بیشتر از تعداد لانچرها می دانست (احتالا به خاطر قابلیت بارگزاری مجدد موشک های قدیمی DF-4) در تضاد است.         ارزیابی های پنتاگون از موشک های بالستیک چین     دلیل اینکه چرا گزارش سال 2016 ، به یکدفعه، تعدا موشک ها را تا 25 موشک بیشتر از تعداد لانچر ها می داند نامشخص است. تصور ما بر این است که نه موشک های  DF-5 و نه موشک های DF-31/31A قابلیت بارگزاری مجدد را ندارند. گزارش قبلی وزارت دفاع   همیشه قابلیت بارگزاری مجدد یک موشک  را برای DF-4 در نظر می گرفت نه سیستم های موشکی دیگر. تنها با باقی ماندن 10 لانچر پرتاب موشک   DF-4  در زرادخانه های هسته ای، تعداد موشک های اضافی در سال 2016 باید 10 موشک باشد نه 25 موشک (25 موشک جایگزین زمانی  با براورد ها جور در می امد که 2 بارگزار اضافی برای DF-4 وجود داشت). تا انجایی که من می توانم نخمین بزنم، وضعیت موشک های بالستیک قاره پیمای چین بدین صورت خواهد بود:           ناوگان هسته ای چین در سال 2016   برخلاف بسیاری از شایعات موجود در اذهان عمومی که چین مدل هایی از موشک های قاره پیمای خود را توسعه داده (یا در حال توسعه است) که قابلیت شلیک از ریل های قطار را دارند، در گزارش سالیانه وزارت دفاع اشاره ای به این مطلب نشده است. برداشت کلی از نیروهای هسته ای چین را می توانید در این گزارش مشاهده کنید ، گزارش به  روز دیگری در جولای منتشر خواهد شد.   (http://bos.sagepub.com/content/early/2015/06/17/0096340215591247.full.pdf+html)    دقت هسته ای موشک DF-26        به نظر می رسد که جدیدترین موشک چین با قابلیت حمل کلاهک هسته ای، DF-26 (وزارت دفاع هنوز کدی را برای نامگذاری این موشک تعیین نکرده است)است  که در رژه سپتامبر 2015 بیجینگ  برای اولین بار به نمایش درامد، اما هنوز وارد  ناوگان موشکی  نشده است.       16 لانچر در رژه سال 2015 به نمایش درامد و مقامات رسمی از قابلیت حمل کلاهک هسته ای ان خبر دادند. موشک هنوز وارد خدمت گرفته نشده است.   گزارش وزارت دفاع بیان می کند که اگر  DF-26 از همان  سیستم هدایت برای  کلاهک هسته ای و یا متعارف  استفاده کند، "به چین اولین قابلیت حمله دقیق هسته ای به اهداف نیمه استراتژیک را خواهد داد". این اظهارات بدان معنا است که وزارت دفاع باور ندارد که هیچ کدام از موشک های هسته ای چین قابلیت حمله دقیق را داشته باشند.   یک مدل جدید از  DF-21؟      گزارش وزارت دفاع از یک نوع جدید از موشک هسته ای برد متوسط DF-21 نام می برد اما جزئیاتی در مورد ان ارائه نمی کند. موشک جدید DF-21 Mod 6 یا CSS-5 Mod 6 (نام گذاری ناتو) نام گرفته است که در گزارش نیز بدان اشاره شده است.         گزارش وزاردت دفاع از یک نوع جدید از موشک هسته ای برد متوسط DF-21 نام می برد. در اینجا یک DF-21 در تمرین حمله هسته ای در 2015 شرکت می کند.     گزارش قبلی در سال 2015 اظهار می دارد که واحد موشک های بالستیک قاره پیما با موشک های بالستیک میان برد ( MRBM) DF-21 (CSS-5) سوخت جامد ،  با قابلیت تردد در جاده ها برای بازدارندگی منطقه ای تقویت شده اند. با این وجود گزارش سال 2016، نشان می دهد  که  " ICBM با موشک های بالستیک میان برد DF-21 (CSS-5 Mod 6) سوخت جامد با قابلیت تردد  در جاده ها برای ماموریت های بازدارندگی منطقه ای تقویت  شده اند" و این  اولین باری است  که نامگذاری  Mod 6 به کار گرفته شده است.   گزارش وزاردت دفاع هیچ جزئیاتی  در مورد اینکه  نمونه Mod 6 چیست و تا چه اندازه ای  وضعیت دو نمونه ( Mod 1  و  Mod 2) را تحت تاثیر قرار می دهد، ارائه نمی کند. نمونه های قبلی در حال قدیمی و فرسوده شدن هستند پس یکی از احتمالات می تواند این باشد که نمونه  Mod 6 قرار است جایگزین نمونه های قبلی شود. اما  وضعیت موجود کاملا نامشخص است.     از انجا که DF-21  اولین موشک سوخت جامد با قابلیت حرکت در جاده بود که جایگزین موشک های  کند و کم تحرک سوخت مایع  قدیمی شد، نقش مهمی در ناوگان موشکی چین دارد. مدل اول از این موشک در اواخر دهه 80 وارد خدمت شد اما شروع خدمت ان تا  1992 به تعویق انداخته شد.  طبق گزارش مرکز رصد اطلاعاتی هوا- فضای ایالات متحده (NASIC ) (واحدی از نیروی هوایی که وظیفه  تحلیل اطلاعات ، تسلیحات و سیستم های دیگر کشورها در بخش نیروی هوایی انها  را بر عهده دارد ) ، مدل دوم ( Mod 2)  تا سال 1998 به خدمت گرفته نشده بود، اما هر دو مدل در سال 2000 به عنوان اینکه وارد خدمت شده اند در لیست اطلاعات جای گرفته بودند. همین مورد در سال 2013 نیز صادق است و احتمالا حاکی از ان است که این دو مدل تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند (شاید برد تنها تفاوت انها باشد) ، و یا اینکه هر دو مدل برای ماموریت های خاص در نظر گرفته شده اند. اشتباهات و و سردرگمی های  زیادی در بحث های عمومی در مورد نمونه های متفاوت DF-21 وجود دارد و نویسندگان  به جای استفاده از منابع اطلاعاتی دسته اول، دوباره از منابع اطلاعاتی دسته دوم استفاده می کنند. رایج ترین اشتباه این است که نمونه متعارف  DF-21C که از خشکی به سمت هدف پرتاب می شود را به جای CSS-5 Mod 3 در نظر بگیریم و DF-21D ضد کشتی را به عنوان CSS-5 Mod 4 تلقی کنیم.  در طول سالیان متمادی، وزارت دفاع  و واحد های جاسوسی امریکا نمونه های زیر از موشک بالستیک  میان برد   DF-21 را شناسایی کرده اند:   DF-21 (CSS-5 Mod 1): هسته ای     DF-21A (CSS-5 Mod 2): هسته ای     DF-21C (CSS-5 Mod 4): متعارف شلیک شده از خشکی     DF-21D (CSS-5 Mod 5): متعارف ضد کشتی      هسته ای   (جدید)    DF-21 (CSS-5 Mod 6):   مشخص نیست که چه اتفاقی برای DF-21B  یا (CSS-5 Mod 3) افتاده است، در حال حاضر موشک های سوخت مایع قدیمی    DF-3A که  از اوایل دهه 70 ناوگان بازدارندگی هسته ای منطقه ای چین را پوشش می دادند، کاملا با سری موشک های DF-21 جایگزین شده اند.  احتمالا اخرین واحدی که به DF-21 مجهز شد تیپ 810 در دننژا (Dengshahe) در ایالت لیونینگ بوده است.   بازدارندگی دریاپایه   به نظر می رسد که گزارشات مختلف رسانه ها  و  اظهارات مقامات رسمی همچنان به مبالغه و اغراق در مورد قابلیت عملیاتی ناوگان زیردریایی های چین می پردازند.  بسیاری اظهار داشته اند که زیردریایی های حامل موشک های بالستیک جدید کلاس جین (Jin) گشت های بازدارندگی خود را اغاز  کرده اند، اما گزارشات وزارت انرژی نشان می دهد که زیردریایی ها (یا موشک ها) هنوز کاملا عملیاتی نشده اند.   به عنوان مثال در فوریه 2015، سرفرماندهی کل عملیات های دریایی، دریابان جوزف ملوی  به کنگره گزارش داد که زیردریایی های حامل موشک های بالستیک چین به یک گشت دریایی 95 روزه اعزام شده اند. بعد از ان، فرماندهی راهبردی ایالات متحده امریکا  (STRATCOM)، ادمیرال سسیل هینی اظهار داشت که زیردریایی های چینی در دریا حضور داشتند اما اینکه سلاح اتمی به همراه داشتند یا خیر وی بی خبر است اما مجبور بود فرض کند که سلاح اتمی به همراه دارند.   بر خلاف این اظهارات، گزارش وزارت دفاع بیان می کند که زیردریایی های کلاس Jin در نهایت موشک های   JL-2 - SLBM (قابل شلیک از زیردریایی) را حمل خواهند کرد (هم اکنون این موشک ها را حمل نمی کنند) و "احتمالا چین اولین گشت بازدارندگی با ناوگان زیردریایی های هسته ای خود را در 2016 انجام خواهد داد"، که تا کنون صورت نگرفته است.   این "ارزیابی از عدم به کارگیری زیردریایی ها" را گزارش اژانس اطلاعات دفاعی  (Defense Intelligence Agency) در مورد نیروی دریایی ارتش چین  تایید و  اثبات کرد، طبق این گزارش " چین زیردریایی های هسته ای حامل موشک های بالستیک را در 2015 به خدمت گرفته است، و زمانی که با موشک های JL-2 تجهیز شوند، چین اولین بازدارندگی هسته ای دریایی خود را به دست خواهد اورد".         سه زیدریایی هسته ای  کلاس Jin و دو زیردریایی هسته ای کلاس Shang در پایگاه زیردریایی لونگپو   پس ممکن است  یک یا دو زیردریایی- اما نه الزاما بار گزاری شده  با تسلیحات هسته ای- تا حدودی استقرار یافته و اماده باشند. تمامی چهار زیردریایی عملیاتی کلاس Jin ، به همراه دو زیردریایی سوخت هسته ای کلاس Shang  در پایگاه  Longpo در جزیره هاینان (Hainan) مستقر شده اند. پنجمین زیردریایی از کلاس Jin در حال ساخت است.   گزارش وزارت دفاع واقعیت  شایعه اینکه  چین در حال ساخت 5 زیردریایی هسته ای کلاس Jin  اضافی ایست را برملا کرد و مشخص شد  که این مسئله صحت ندارد. فرماندهی نیروهای اقیانوس ارام امریکا در سال 2015 به کنگره اعلام داشت که "علاوه بر زیردریایی های که به اب انداخته شده اند، ممکن است  تا پایان این دهه 5 زیردریایی دیگر نیز وارد خدمت شوند".  به نظر می رسد این رویداد یک حسن تصادف بوده باشد. گزارش وزارت دفاع به ما می گوید که زیردریایی پنجم از کلاس Jin  بعد از اینکه چین به سمت  زیردریایی های هسته ای نسل بعد خود (تایپ96(  رفت و ان را با یک موشک جدید  (JL-3 ) مجهز کرد ساخته می شود.   بمب افکن های هسته ای؟؟   برای اولین بار گزارش وزارت دفاع احتمال پتانسیل نقش هسته ای برای بمب افکن ها را مطرح می کند. این احتمال با اشاره به نوشتارهای متعدد چینی مطرح شده است اما  هیچ نتیجه گیری از هیچ کدام یک از جامعه های اطلاعاتی امریکا در مورد این احتمال  ارائه نمی کند.       یک  بمب هسته ای   وابسته‌ بدرجه‌ حرارت‌ هسته‌ اتمي‌ از یک بمب افکن H-6 در جون 1967 پرتاب شد     "در سال 2015، چین هم چنان بمب افکن های دروبرد خود را توسعه داد، برخی تحلیل گران این مسئله را  به عنوان "توانمندی بازدارندگی استراتژیک " نام گذاری کردند-ماموریتی  که طبق گزارشات  در سال 2012 برعهده نیروی هوایی گذاشته شده بود. نشریات چینی  اشاره دارند که چین به دنبال ساخت "بمب افکن استراتژیک پنهان کار دوربرد" است. گزارشات این رسانه ها و نوشته های چینی ها حکایت از این دارد که در نهایت چین به دنبال توسعه بمب هسته ای  است. اگر این گونه باشد، چین یک سیستم "سه گانه (triad)" از شلیک سلاح های هسته ای (بمب افکن-موشک های شلیک شده از سیلوها- زیردریایی های هسته ای)  که در سرتاسر سرزمین وسیع ان پخش شده باشد را توسعه خواهد داد.  بمب افکن های چینی نقش هسته ای  فعال ندارند و ممکن است  ماموریت "بازدارندگی استراتژیک" که در سال 2012 به عهده نیروی هوایی گذاشته شد،  تاثیری بر معرفی موشک های کروز متعارف  زمین پایه لوید شده بر  بمب افکن های H-6K اصلاح شده، داشته باشد. با این حال  در جلسه توجیهی فرماندهی ضربتی نیروی هوایی ایالات متحده (US Air Force Global Strike command)  در سال  2013 موشک  جدید کروز هوا پرتاب  CJ-20 که بر روی H-6K حمل می شود را به عنوان اینکه  قابلیت هسته ای دارد معرفی کردند.         دو مدل از بمب های هسته ای در بیجینگ به نمایش در امدند. بمب شکافت هسته ای (سمت چپ) و بمب هیدروژنی (سمت راست). نوشته روی بمب سمت راست H639-23، شبیه به همان نوشته های بمبی است که در ازمایش  17 جون 1967 مورد استفاده قرار گرفت.   قطعا چین  در گذشته  روی قابلیت پرتاب بمب هسته  ای از بمب افکن های خود  کار کرده و ان را  توسعه داده است. بین سالهای 1965 تا 1979، بمب افکن های چینی حداقل در 12 ازمایش هسته ای چین بمب های هسته ای خود را رها کردند. در این ازمایشات هم از سلاح های شکافت هسته ای (fission) و سلاح های  هیدروژنی (thermonuclear) با قدرت انفجار 5-10 کیلوتن تا 2-4 مگاتن استفاده شده است. بمب ها توسط بمب افکن های H-6 (هنوز در خدمت هستند و به روز شده اند) ، بمب افکن های H-5 (بازنشته شده) و جنگنده بمب افکن های Q-5 (تقریبا تمامی انها بازنشسته شده اند) حمل و پرتاب شد.   استراتژی و سیاست هسته ای  در نهایت گزارش وزارت دفاع استنباط خود از  استراتژی و ساست هسته ای چین را به طور خلاصه بیان می کند. اولا چین تجهیزات جدید ارتباطی، فرماندهی و کنترل جدیدی را برای ناوگان هسته ای خود به خدمت گرفته است تا کنترل  واحد های چندگانه عملیاتی خود را بهبود بخشد. طبق گزارش وزارت دفاع ، "علاوه بر استفاده از لینک های ارتباطی تقویت شده، ناوگان هسته ای دسترسی بهتری به اطلاعات صحنه نبرد دارد و سیستم ارتباطی بی وقفه ای تمام رده های فرماندهی را به یکدیگر متصل می کند. فرماندهان یگان  قادرند تا در یک لحظه  دستورات را به یگان های تابعه  از طریق دستور شفاهی (بی سیم)  ارسال کنند".   این سیستم ارتباطی بدین منظور طراحی شده تا کنترل واحد ها را بهبود بخشد اما در عین حال اثربخشی و کارایی رزمی انها را نیز در یک موقعیت بحرانی تقویت می کند. در پایان وزارت دفاع به گزارشات اخیر نشریات مبنی بر اینکه " ممکن است چین امادگی دوران صلح نیروهای هسته ای خود را تقویت می کند تا از پاسخ انها در زمان لازم مطمئن باشد" اشاره می کند. بخشی از این صحبت ها  گزارش ( Gregory Kulacki) را منعکس می کند و با استناد به اسناد نظامی و اظهارات چینی ها مبنی بر اینکه ممکن است نیروها به سمت موقعیت "launch-on-warning" بروند  تا قادر باشند قبل از اینکه موشک ها نابود شوند انها را شلیک کنند.   برخلاف این پیشرفت های  مسئله ساز، گزارش وزاردت دفاع نشان می داد هیچ نشانه ای از تغییر در استراتژی کلان چینی ها مبنی بر استفاده از سیاست عدم توسل به ضربه نخست و همچنین تعهدات امنیتی سلبی گونه آنها وجود ندارد.   به عبارت دیگر، در حالی که به نظر نمی رسد  سیاست هسته ای چین تغییر کرده باشد، روشی که چین نیروهای هسته ای خود را اماده کرده و به کار می گیرد ، تغییرات قابل توجهی کرده است.   مطالعه بیشتر    گزارش پنتاگون در مورد ناوگان هسته ای چین در سال 2015   http://bos.sagepub.com/content/early/2015/06/17/0096340215591247.full.pdf+html   وضعیت ناوگان های  هسته ای در دنیا    منبع:  https://fas.org/blogs/security/2016/05/chinareport2016/   مترجم: محمد رجبعلی    استفاده با ذکر منبع بلا مانع است     سلامتی و تعجیل در فرج اقا ، مولا و صاحب اختیارمون    امام زمان مهدی قائم  (عج)    سلامتی و طول عمر با عزت برای نائب بر حق ایشان    اما خامنه ای  (مد ظله العالی)   شادی ارواح طیبه امام، شهدا ، خاصه شهدای مدافع حرم    سلامتی و پیروزی رزمندگان جبهه مقاومت    5 صلوات محمدی عنایت کنید 
  18.   سلام و درود خدمت شما دوست عزیز و بزرگوار    بسیار ممنونم از توصیه و راهنمایی شما    حداقل فهمیدم یک نفر این مطلب رو با دقت خوانده است    التماس دعا 
  19. جالب  بود      ممنون از زحمتی که کشیدی      التماس دعا 
  20.       دکترین هسته ای ضربه دوم      در دکترین جنگ هسته ای،  "قابلیت حمله دوم" به توانایی پاسخ قطعی یک کشور به یک حمله هسته ای، با حمله  تلافی جویانه هسته ای بر علیه مهاجم نامیده می شود.  داشتن چنین قابلیتی (و متقاعد کردن دشمن به وجود چنین قابلیتی) در دکترین بازدارندگی هسته ای لازم و ضروری است، از ان جا که ممکن است  طرف دیگر تلاش کند تا در یک جنگ هسته ای با یک "حمله بزرگ اولیه" (first  strike) بر علیه رقیب جنگ را به نفع خود تمام کند.      داشتن قابلیت های حمله- دوم با خطر حمله -اول هسته ای مقابله کرده و "عدم استفاده اولیه" از تسلیحات هسته ای را تضمین خواهد کرد. گر چه ممکن است یکی از طرفین قدرت پاسخ بازدارندگی کمتری باشد، اما معمولا قابلیت های حمله دوم متقابل و دوجانبه باعث شکل گیری دکترین دفاعی " تخریب  متقابل" (mutual assured destruction) می شود. قابلیت های حمله دوم را می توان با تحقق بخشیدن به  فرایند های fail-deadly   تقویت کرد. این فرایند ها خط قرمزی را تعیین می کند و اگر از این خط قرمز عبور شود  عواقب عبور را  تضمین می کنند. برای نمونه، این خط قرمز می تواند عدم حمله به یک  کشور متحد باشد. اگر طرف دیگری با حمله به متحد ما از این خط قرمز عبور کند،  عواقب از پیش تعیین شده برای این عمل به اجرا در خواهد امد. این عواقب از پیش تعیین شده، همچون یک حمله دوم هسته ای تلافی جویانه، می تواند طیف گسترده ای از پاسخ ها را در بر گیرد.           هدف حیاتی در حفظ قابلیت های حمله دوم، جلوگیری از موج اول حملات هسته ای در تخریب زرادخانه  های هسته ای یک ملت است تا اجازه حمله تلافی جویانه هسته ای را بدهد. استراتژی nuclear triad راهی برای گسترش دادن و تنوع بخشیدن به زرادخانه های هسته ای کشور ها است تا از قابلیت های حمله دوم اطمینان حاصل کنند. Nuclear triad از سه جزء  تشکیل شده است: اول بمباران های استراتژیک قدیمی، دوم موشک های بالستیک قاره پیما (ICBM)، سوم زیردریایی های با قابلیت شلیک موشک های بالستیک (SLBM). هدف از داشتن سه  گزینه مختلف در  استفاده از تسلیحات هسته ای این است تا مطمئن شویم که دشمن نمی تواند تمام زرادخانه های هسته ای شما را در حمله اول نابود کند و این سه راه ضربه دوم هسته ای را تضمین خواهد کرد و در نتیجه منجر به تضمین دکترین بازدارندگی هسته ای می شود.       زیردریایی های با قابلیت شلیک موشک های بالستیک گزینه مرسوم اما بسیار گران برای ضربه-دوم هسته ای هستند، و باید با یک روش مطمئن در تشخیص اینکه مهاجم کیست پشتیبانی شوند. استفاده از زیردریایی ها یک مشکل جدی را به دنبال دارد، زیرا در حمله تلافی جویانه یک زیردریایی، ممکن است کشور دیگری به اشتباه هدف قرار بگیرد و باعث وخیم تر شدن درگیری شود. با این وجود اجرای حمله دوم در بازداشتن از حمله اول ضروری است. کشورهای دارنده سلاح هسته ای این دکترین را هدف اولیه خود خود قرار می دهند تا رقیب خود را متقاعد کنند که حمله اول ارزش رو به رو شدن با حمله دوم را ندارد. چنین کشورهایی گزینه های متعددی  برای پرتاب کلاهک های هسته ای، گزینه های اماده ای برای سناریو های متنوع حمله هسته ای، روش های شلیک مختلفی در نقاط مختلف کشور و تاسیسات زیر زمینی شلیک که مخصوصا برای مقاوت در حملات هسته ای طراحی شده اند را دارا می باشند. برخی موشک های هسته ای  در نقاط مرزی مستقر شده اند تا مهاجمان را متقاعد کنند که حمله به این سایت ها احتمالا باعث وقوع جنگ هسته ای چند گانه خواهد شد.   Launch on warning (شلیک موشک های بالستیک هسته ای زمانی که هشداری از حمله هسته ای طرف مثابل دریافت شد و پاسخ در زمانی که هنوز موشک های طرف مقابل به مقصد نرسیده اند)  استراتژی مقابله به مثل تسلیحات هسته ای است که در طول جنگ سرد بین بلوک شرغ و بلوک غرب  مشهور شد. علاوه بر nuclear triad، ملت ها سیستم های  هشدار دهنده ای را به خدمت گرفتند که شلیک موشک های هسته ای به سمت انها را را تشخیص می داد. این سیستمها و تشخیص شلیک به انها اجازه می داد تا گزینه ها و قابلیت های  حمله دوم تلافی جویانه را قبل از اینکه حمله اول هدفی را مورد اصابت قرار دهد در دستور کار قرار گیرد. این گزینه نیز راه دیگری برای تقویت و استحکام بخشیدن  به قابلیت های حمله دوم و منصرف کردن از حمله اول هسته ای بود.   به خاطر دقت پایین نسل های اولیه موشک های بالستیک قاره پیما (و احتمالا موشک های بالستیک شلیک شده از زیردریایی ها)، حمله دوم تنها بر علیه اهداف بی دفاع، بسیار بزرگ و غیر نظامی مهم همچون شهر ها صورت می گرفت. نسل های بعدی موشک های بالستیک با دقت بهتر امکان حمله به اهداف نظامی مهم و تاسیسات نظامی تقویت شده را فراهم کرد.       Permiter-PTS     Permiter-PTS یا "دست مرده"، دکترین بازدارندگی هسته ای شوروی بود که طی ان اگر سرفرماندهی نیروها و یا سیستم کنترل موشک ها در یک حمله غافلگیرانه از بین می رفت، به صورت خودکار موشک ها را در یک حمله تلافی جویانه شلیک می کرد.   تاریخ  شکل گیری Permiter-PTS به 1974 بر می گردد، این دکترین  پاسخی به ترس شوروی از حملات ویران کننده هسته ای موشک های بالستیک شلیک شده از زیردریایی های امریکا بود. این دکترین در ژانویه 1985  با استقرار  سیلوهای پرتاب موشک های SS-17 در "یدروو" و کوستروما عملیاتی شد، هر کدام از سیلوها به ترتیب 100 و 150 مایل از طرف شمال غرب از مسکو فاصله داشتند. در صورت نابودی  لایه های چند گانه ارتباطی در حمله اولیه،  این سیستم با لایه های چند گانه اضافی ساخته شده بود. اجازه شلیک با رادیو VHD، با فرستنده هایی که در اعماق زمین دفن شده بود، به انها ارسال می شد. توسعه این سات در طول سالهای بعد با جایگزینی موشک های قاره پیمای SS-27 در دسامبر 1990 و تقویت های بیشتر در 1996 ادامه پیدا کرد. فرماندهی روسیه نگران بود که ممکن است  سیستم باعث شلیک تصادفی موشک ها شود، بنابراین اقدامات حفاظتی متعددی را در طراحی ان  لحاظ کرده بود:   * اولا هر دو مرکز فرماندهی vyuga به سرفرماندهی مرکزی روسیه و سیستم ارتباطی مطمئن Kazbek  متصل بودند. قطع ارتباطی هر دو سیستم به معنی این بود که پست فرماندهی ملی نابود شده و رهبری سیاسی کشور نیز کشته شده بود.   * دوم، رئیس ستاد کل می بایست سطح تهدید را به بالاترین درجه می رساند بنا براین اجازه  شلیک قبل از قطع ارتباط دریافت شده بود. اگر این اجازه دریافت نمی شد، به اپراتورهای موشک های سیلو بستگی داشت تا شلیک اتوماتیک را لغو کنند.   سوم، اطلاعات جمع اوری شده ورودی از حسگرهای متنوعی به داخل سرور مرکزی داده می شد. این ورودی ها شامل حسگرهای زمینی و فروسرخ می شد که بدین منظور طراحی شده بودند تا انفجارات اولیه نزدیک ایستگاه های رادار، پست های فرماندهی، سیلوها و اطلاعات ماهواره Oko را از هشدارهای اولیه را شناسایی کنند.  Permiter-PTS  بدین منظور طراحی نشده بود تا هنگام حمله های کوچک از طرف متحدان امریکا و قدرت های هسته ای اسیا عمل کند، و قدرت روسها را برای ایجاد "جنگ همه جانبه اصلی" (در مقابل رقیب اصلی-امریکا) از دست انها خارج سازد. علاوه بر این، برنامه و طراحی هایی نیز برای احتمال  بلایایی طبیعی همچون زلزله و...... با استناد به اطلاعات ایستگاه های زلزله نگاری در نظر گرفته شده بود.     برخلاف قابلیت های شلیک اتوماتیک، کنترل فرماندهی هسته ای روسیه می توانست دستور نابودی موشک ها را در حین پرواز به خود موشک ها ، در مواقع پرتاب تصادفی،  ارسال کند. گزارش های مبسوطی وجود دارد که  زیردریایی های حامل موشک های بالستیک روسیه، به خاطر مشکلات ارتباطی که می توانست رخ دهد، هرگز جزء برنامه Permiter-PTS قرار نگرفتند.   منبع   https://en.wikipedia.org/wiki/Second_strike     مترجم  : محمد رجبعلی        شادی ارواح طیبه شهدا، امام شهدا، خصوصا شهدای مدافع حرم   و به ویژه    سلامتی نایب بر حق امام زمان      امام خامنه ای      سه صلوات محمدی عنایت کنید 
  21. بسم الله الرحمن الرحیم         سلام    یک خبری بود مبنی بر عکس برداری چند دیپلمات از مراکز نظامی و مناطق و راه های عبوری و رودخانه ها در کردستان ، ایا به این مسئله می تونه مرتبط باشه؟؟؟؟
  22.     سلام   اینجا جای مطرح کردن این سری سوالات نیست      نمی خواستم جواب بدم ...   با توجه به اینکه این سوالات هم در اغلب موارد گونی ساز است   (خدا  توبه)     اما شاید جواب به این سوال ها همان چیزی است که خواب رو از چشم برخی از ما گرفته ........   از اساتید سایت بخواهید تا شما رو راهنمایی کنند    التماس دعا 
  23.     تاکتیک توپخانه سد اتش  ( Barrage artillery)          مقدمه : سد اتش، روشی ویژه در بمباران انبوه خطوط دشمن از یک یا چند واحد توپخانه است. هویتزرها یا توپ ها  هر کدام 20-30 یارد (18-27 س م ) با فاصله از یکدیگر، در سمت عرضی،  ، در کنار خطوط طولی که می تواند از چند صد تا چندین هزار یارد طول داشته باشد، هدف را نشانه می روند. خطوط اتش معمولا 100 یاردی (90 س ) جدا از هم  هستند و اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شود و در عین حال یک یا چندین خط را می توان توسط واحد های اتشباری  مختلف هدف قرار داد. معمولا توپخانه با سرعتی منظم، ثابت  و پیوسته  اتش می کند و معمولا از مواد منفجره قوی (high explosive) یا گلوله های ترکش زا (shrapnel) استفاده می کنند.  اتشی که سد اتش فراهم می کند می تواند در نقش دفاعی به کار رود تا راه ها و خطوط مواصلاتی دشمن را در یک ناحیه مختل کند، یا این اتش می تواند در نقش   تهاجمی مورد استفاده قرار گرفته تا اتش تهیه ای را که اقدامات دشمن را در منطقه خنثی می کند را، هنگام پیشروی نیروهای خودی مهیا کند. سد های اتش دفاعی معمولا ثابت هستند. سد های اتش تهاجمی، جلوی نیروهایی که پیشروی می کنند ادامه می یابند و حرکت می کنند، الگوی حرکت سد اتش می تواند خزنده یا تدریجی (creeping) و یا  ثابت باشد. معمولا هدف اتش یک نقطه ثابت نیست،  بلکه نقطه ای است که در ان اهدافی شناخته شده و یا مورد انتظار وجود دارد. این نوع اتش برخلاف تجمع و تراکم اتش (concentration)  است، که معمولا سلاح ها بر روی اهداف خاصی، در منطقه ای به وصعت 150-250 متر هدف گرفته شده اند.     سد اتش توسط انگلستان در جنگ دوم بوئر به وجود امد و در جنگ جهانی اول به شهرت رسید،  استفاده چشمگیر  از این تاکتیک توسط نیروهای اعزامی بریتانیا و خصوصا از اواخر 1915 به بعد، زمانی روی داد  که بریتانیا به این مسئله پی برد که خنثی کردن تاثیرات اتش تهیه برای نیروها ، کلید  اساسی  شکستن خطوط دفاعی دشمن بودند. تا اواخر 1916 سد اتش تدریجی کاربرد  اصلی  اتش توپخانه  برای حمایت از حمله نیروهای زمینی بود، نیروی پیاده، اتشی را که به سمت خطوط دشمن  پیش می رفت را هر ان قدر که ممکن بود نزدیک به ان دنبال می کرد. کاربرد اتش توپخانه به این روش، اهمیت اتش توپخانه در بی اثر کردن یا سرکوب دشمن نسبت به نابودی ان را به نیروها فهماند. چنین نتیجه گرفته شد که اگر سد اتش متحرک که بلافاصله با حمله نیروهای زمینی همراه باشد، بسیار بسیار موثر تر از هفته ها بمباران مقدماتی مواضع دشمن بود.  سد اتش در جنگ جهانی دوم و بعد از ان نیز مورد استفاده قرار گرفت،  اما تنها به عنوان یکی از تاکتیک های متنوع توپخانه که توسط پیشرفت های "اتش تهیه" (predicted fire)، استفاده می شد. اصطلاح barrage بسیار گسترده است، و از نظر فنی به اشتباه توسط رسانه های عمومی برای هر نوع اتش توپخانه ای مورد استفاده قرار می گیرد.      توسعه       اتش متحرک در طول جنگ بوئر توسعه پیدا کرد و یکی از چندین ابتکار تاکتیکی بود که زیر نظر ژنرال "ردورز بولر" ایجاد شد. این تاکتیک پاسخی  به موقعیت های دفاعی بوئر ها  بود خصوصا در ارتفاعات "توگلا" و اتش موثر سلاح های دور برد انها. (long range rifle fire) تا جنگ  دوم بوئر هنگامی که اتش غیر مستقیم مورد استفاده قرار گرفت ، معمولا توپخانه بر روی مناطق باز و اهدافی که دیده می شدند شلیک می کرد. بزرگترین واحدی که عادت به شلیک به یک هدف داشت brigade بود و معمولا از 18 توپ تشکیل می شد. جنگ سنگر به سنگر (Trench Warfare) منجر به نیاز به اتش غیر مستقیم از طریق دیده بان ها، برنامه های اتش توپخانه منظم تر و پیچیده تر و نظریات علمی نسبت به توخانه شد. توپچی ها مجبور بودند تا محاسبات پیچیده ای را برای چیدمان توپ ها انجام دهند. توپ های هدف گرفته می شدند و اتش انها با بقیه هماهنگ می شد تا الگویی را ایجاد کند، در مورد یک توپ، الگو به صورت خطی بود. اصطلاح barrage اولین بار در انگلستان  در دستورات "نبرد نوو چپل" در سال 1915 به کار گرفته شد. Lifting  barrage تاکتیکی بود که در ان سد اتش، متناوبا، به سمت  هدفی (در خطوط دشمن)، همچون خط دوم سنگر ها، به عقب می رفت. این تاکتیک توسط نیروهای نفوذ کننده به  منطقه بین دو جبه متخاصم یا مناطقی بین خطوط سنگرهای خودی و تیربارهایی که به سمت ان اتش می کنند، تقویت و پشتیبانی می شود، بنابراین ضروری بود تا کل منطقه پیشروی  با اتش توپخانه زیرو رو شود.    سد اتش متحرک      سد اتش متحرک (یا سد اتش خزنده  creeping barrage) تاکتیکی بود که کم کم افزایش می یافت، معمولا هر چند دقیقه،  به ارامی به سمت جلو حرکت می کرد و سرعت خود را با نیروهای نفوذ کننده هماهنگ می کرد. شیوه اتش  معمول بریتانیایی ها بدین صورت بود که همزمان به دو خط شلیک می کردند. در نهایت، سه الگوی هجوم سد اتش توسعه پیدا کرد. در یک سد اتش، اتش از خطی به خط دیگر منتقل می شد. در یک "سد اتش بلوکی" (block barrage)، بلوک (اتش) به سمت بلوک خط اتش بعدی که در خط اتش قبلی مورد هدف قرار  نگرفته بود را  مورد اصابت قرار می داد. در یک "سد اتش تدریجی" (rolling barrage)، نزدیک ترین اتش روی خط به نیروهای خودی به سمت اولین و دورترین  خط درگیر نشده نسبت به نیروهای خودی، حرکت می کند.  تا اواخر 1917، تکنیک سد اتش تدریجی تکمیل شده بود و می شد ان را در روش های پیچیده (در میدان رزم) به  حرکت در اورد، با دور زدن و زیرورو کردن سد اتش به سمت عقب وبه سمت جلو در همان زمین، تا مدافعانی که بعد از گذشتن اتش از انها سرو کله شان پیدا شده بود را گیرانداخت اما هنوز این تکنیک توسط جدول زمانی کنترل می شد. بعد از جنگ جهانی اول بریتانیا  "سد اتش سریع" (quick barrage) را توسعه داد، یک الگوی اتش استاندارد شده که می شد ان را با امواج رادیویی،  بدون ترسیم و طرح ریزی برنامه اتش بر روی نقشه ، مرتب کرد و به ان نظم بخشید.  انتظار می رفت تا حدود 10 % از نیروهای خودی  با  استفاده از اتش توپخانه سبک که  برای اولین بار مورد استفاده قرار می گرفتند، کشته شده یا اسیب ببینند.   ( short-falling shells - استفاده از آتش توپخانه  سبک ( بعنوان مثال خمپاره اندازهای 60 ، 80 ، 82 ، 120 م.م ) بر روی خطوط مقدم تا پرسنل دشمن زمینگیر شده و تلفات  نیروهای خودی به حداقل ممکن کاهش یابد .  چرا که در آتشباری توپخانه در جنگ اول ، انتظار می رفت تا 50 درصد نیروهای خودی توسط آتش توپخانه  خودی کشته شوند، یعنی یک هماهنگی زمانی بین اجرای آتش و حرکت پیاده نظام)    سد اتش ثابت و  سد اتش جعبه ای      سد اتش ثابت (standing barrage )  ایستا و ساکن بوده  و ممکن است دفاعی باشد، تا حرکت نیروهای دشمن را کند کرده و حملات را در هم بشکند. سد اتش خزنده را می شد به کار گرفت تا قبل از حرکت برای مدتی روی یک خط توقف کند، شاید برای اطلاع به نیروهای خودی تا پشت سر ان موضع بگیرند و یا به ان برسند، یا شاید این اتش روی موضع مدافعان شناسایی شده دشمن متوفق می شد، تا ضربات بیشتری به دشمن وارد کند و روحیه وی را در هم بشکند. طرح اتش نبرد  "مسینه" (Battle of Messines) در هفتم جولای 1917، از تمامی توپ های صحرایی 18 پوندی خواسته بود تا  سد اتش تدریجی گلوله های ترکش زا را بلافاصله بعد از پیشروی شلیک کنند، در حالی که دیگر هویتزرهای 4.5 اینچی اتش معمولی را به سمت 700 یارد جلوتر از خود شلیک می کردند.    سد اتش ثابت با موقعیت نیروهای المانی شناسایی شده در یک خط قرار می گرفت و تنظیم می شد، و زمانی که نیروها به 400 یاردی (370م) می رسیدند به خط بعدی منتقل می شد. زمانی که هر هدف توسط پیاده نظام فتح می شد، در حین اینکه نیروها مواضع خود را تثبیت می کردند،  سد اتش تدریجی 150-300 یارد جلوتر از نیروها (اتش خود  را) متوفق می کرد و تبدیل به سد اتش ثابت می شد، تا از  اهداف تازه به دست امده توسط پیاده نظام از ضد حملات  دشمن  محافظت کند. در این زمان از سرعت اتش به یک شلیک  در هر توپ در یک دقیقه  کاهش می یافت، تا قبل از اغاز شدت گرفتن اتش زمانی که اتش ( به خط بعدی) انتقال می یافت، به خدمه فرصت استراحت دهد. اتش توپخانه سنگین و فوق سنگین به نواحی خط عقب جبهه المانها شلیک می شد و بیش از 700 تیربار (machine gun) در این اتش شلیک می کردند، و از اتش غیر مستقیم بر روی سربازان خود استفاده می کردند.    در سد اتش جعبه ای (box barrage )  سه یا چهار سد اتش یک جعبه -یا اغلب اوقات سه طرف یک جعبه را- دور یک هدف تشکیل می دادند تا هدف را جدا و منزوی کنند. سد اتش ثابت یا جعبه ای برای ماموریت های اتش دفاعی به کار گرفته می شد، که در ان زمانی که سد اتش از قبل  روی موضعی که با فرمانده نیروهای مدافع در مورد ان هماهنگ شده و  ثبت شده بود و زمانی که دشمن به موقعیت ثبتی حمله می کرد، (این اتش) در خواست می شد. سد اتش جعبه ای را می شد برای جلوگیری از تقویت یک موضع به دست دشمن قرار بود به ان حمله شود نیز به کار گرفت. در یک حمله سنگر به سنگر در مارس 1917،  اولین گردان از (Buffs) ابتدا با سد اتش خزنده حمایت شده، و بعد از ان با  سد اتش جعبه ای نیروها در سنگرهای دشمن بودند تا مانع نیروهای کمکی المانی یا ضد حمله انها شوند، این در حالی بود که  در بخش های دیگر خط نبرد اتش نمایشی ریخته می شد تا دشمن را گیج کند.      نقاط قوت و نقاط ضعف     خیلی زود به ارزش و اهمیت اینکه  دنبال کردن نزدیک سد اتش چقدر مهم است پی برده شد، بدون اینکه به مدافعان فرصتی داده شود تا از  شوک بمباران ها بیرون بیاییند و از سنگرهای زیر زمینی و تونل ها بیرون بیاییند، نیروهای فرانسوی چنین محاسبه کردند که اگر فاصله کمی با سد اتش داشته باشند 10% از تلفات از اتش توپخانه خود انها است. در حالت ایده عال، نیروهای مهاجم قبل از اینکه مدافعان فرصت بازبینی خود و ارامش بعد از وحشت بمباران ها را داشته باشند، از پناه گاه ها بیرون امده و موقعیت های اتش خود را بازیابی کنند،  می بایست در موقعیت نیروهای دشمن باشند. در اولین روز از نبرد somme (نبردی در جنگ جهانی اول که نیروهای فرانسوی و انگلیسی علیه نیروهای المانی در اول جولای تا 18 نوامبر 1916 در دو طرف رودخانه somme در فرانسه با یکدیگر درگیر شدند، این نبرد یکی از بزرگترین نبردهای جنگ جهانی اول بود که حدود یک میلیون نفر در ان کشته و زخمی شده و به یکی از خونین ترین نبردهای تاریخ تبدیل شد.) و بعد در تهاجم نیول (Nivelle Offensive) در (Chemin des Dames)، اتش توپخانه از پیاده نظام جلو زده و بر ان پیشی می گیرد و به مدافعان اجازه می دهد تا از پناه گاه ها و تونل های خود  خارج شده که نتایج فاجعه باری برای مهاجمین به بار اورد. با پایان جنگ جهانی اول چنین نتیجه گرفته شد که اهمیت تاثیر سد اتش در تضعیف و تخرییب روحیه و سرکوب دشمن بوده است تا تخریب فیزیکی وی، یک بمباران  کوتاه و گسترده که بلافاصاله با حمله پیاده نظام دنبال می شد، بسیار موثر تر از  هفته ها بمباران طاقت فرسایی بود که در 1916 استفاده شد.    یک اتش خزنده می توانست عنصر غافلگیری را در خود حفظ کند، که با اتش سلاح ها با فاصله کوتاهی قبل از انکه نیروهای پیاده حرکت کنند همراه بود. این نوع اتش زمانی که موقعیت های دشمن به خوبی شناسایی نشده بود مفید بود، زیرا بر شناسایی تک تک اهداف از قبل از حمله متکی نبود. از طرف دیگر نیز اتلاف مهمات و سلاح بود زیرا ناچارا اتش بر روی زمینی فرود می امد که دشمنی در ان وجود نداشت.            اثرات اتش المانها در   "Chemin des Dames"، 31 جولای 1917   سد اتش جنگ جهانی اول با lifts های برنامه ریزی شده، امتیاز محدود کردن پیشروی پیاده نظام با برنامه های اتش  توپخانه ، و نیاز به تاکتیک های خطی و محدود کردن مانور نیروهای پیاده را داشت. بعدها تاکتیک های نفوذ ثابت کردند که موثر تر از پیشروی در خط های ثابت و مشخص هستند، و مرحله نفوذ حملات stormtrooper (1-) های المانی نمی توانست از سد اتش خزنده استفاده کنند: اما مرحله اغازین عملیات مایکل ( Operation Michael 2-) با یک سد اتش گسترده همراه بود، و با ترکیبی از گلوله های گاز سمی همراه بود. اهمیت سد اتش تا به این حد بود که تاکتیک های قدیمی پیاده نظام همچون اتکا بر اتش سلاح های خود نیروهای پیاده نظام برای حمایت از حرکات خود، گاهی اوقات فراموش می شد.    در "بیابان غربی"  یکنواخت و بی روح  در جنگ جهانی دوم، (بیابان لیبی در صحرای ساهارا) یکی از مزایای سد اتش این بود که پیاده نظام را قادر می ساخت تا  خط خود را با سد اتش مستحکم کند، و خط پیشروی خود را مجهز کنند. تا 1943 از  سد اتش بدین منظور استفاده می شد تا قدرت اتش را پخش کند و پیاده نظام را مجبور به پیشروی  در خط های ثابت و مشخص کند. یک سد اتش خصوصا در حرکت اهسته  می توانست زمین را زیر ور و کرده و به هم زند  و مانع پیشرفت نیروهای حمله کننده شود.     کاربرد در جنگ جهانی اول     در طول جنگ جهانی اول سد اتش خزنده برای اولین بار در بخش کوچک از  خط نبرد لوز (battle of Loos) به تاریخ سپتامبر 1915 مورد استفاده قرار گرقت، اما پیاده نظام در پشت این اتش پیشروی نکردند. اولین روز از نبرد Somme شاهد  اولین تلاش برای سد اتش خزنده  در مقیاس وسیع بود که برای قابلیت مورد انتظار پیاده نظام  برای پیشروی نسبتا ازاد و بدون مداخله  در طول جبهه نبرد در نتیجه یک بمباران طولانی از قبل پیش بینی شده بود. برای مثال چنین برنامه ریزی شده بود تا در جلو  نیروهای XV Corps))، سد اتش  50 یارد در هر دقیقه جابه جا شود. مشکلات و گرفتاری هایی در پروتوکول های بریتانیایی ها  برای جلوگیری از قربانیان اتش خودی به وجود امد که همزمان به نیروها دستور داده شد تا تا اتش را 100 یارد دورتر از نیروهای بدون محافظ خودی قرار دهند. در بسیاری از موارد "زمین بدون صاحب" (no man’s land-3-)  باریک تر از مسافت امن (بین سنگرهای دشمن) بود و در نتیجه سد اتش از افراد محافظت نمی کرد و نیروها به سمت خطوط المانی حمله می کردند.            مردان واحد توپخانه سنگین استرالیا گلوله های 8 اینچی را با فیوزهای 106 پر می کنند   علاوه بر این، از انجا که پیاده نظام بریتانیا برای ورای  سرعت مورد انتظار پیشروی در "زمین بدون صاحب" کند و بی تحرک بود،  پیاده نظام، در تمام طول جبهه Somme، ثابت کرد که رسیدن به سرعت سد اتش غیر ممکن بود. با این وجود، با گذشت زمان این تاکتیک در نبرد Somme اصلاح و بازبینی شد و تا سپتامبر 1916 ، سد اتش خزنده مبدل  به تاکتیک استاندارد حملات پیاده نظام شده بود، و خیلی زود این تاکتیک به ارتش فرانسه اانتقال یافت و انها را قادر ساخت تا در نوامبر 1916، در نبرد وردان (Battle Of Verdun)  منطقه (Fort Vaux) را از المانها باز پس گیرند. در مراحل بعدی نبرد Somme، بریتانیایی ها یاد گرفته بودند تا دقت و اعتماد به نفس را در اتش توپخانه های خود بهبود بخشند، انها از نبردهای قبلی یادگرفته بودند تا پیاده نظام را نزدیک به سد اتش نگه دارند: نیروهای اعزامی بریتانیا (BEF) گزارش یک ناظر هوایی را منتشر کردند که از  "بهترین دیوار اتش"ی که در 50 یاردی نیروهای هنگ پنجاهم قرار داشت تعریف و تمجید می کرد، این دیوار اتش انها را قادر ساخته بود تا با کمترین  مقاومت روستایی را به تصرف خود دراورند. یکی از گزارش ها چنین می گفت:"تجربه نشان داده است که بهتر است ریسک قربانیان کمتر را از طرف توپخانه کوتاه برد خودمان قبول کنیم تا اینکه، وقتی بمباران ها با دقت دنبال نمی شود، شاهد تلفات وحشتناک نیروهایمان باشیم."  سد اتش خزنده در نبرد "تل السر (Tell ‘Asur) در 12 مارس 1918 در صحرای سینا و اردوی فلسطین به کار گرفته شد. شش ماه بعد، این تاکتیک با تاثیر ویران کننده در نبرد "مگیدو" (Battle of Meggido) مورد استفاده قرار گرفت، زمانی که نیروهای توپخانه Royal Horse سد اتش خزنده را  تا نهیات برد خود، جلوی نیروهایی که در حال پیشروی بودند اجرا می کردند، در همین حال هویتزرهای 4.5 اینچی ورای سد اتش را می کوبیدند، و  در همین حین  توپخانه سنگین مشغول ضد حمله توپخانه بود. در این زمان سد اتش میانگین سرعتی بین 50 یارد (46م)، 75 یارد (69م) و 100 یارد (91م) در دقیقه داشت.   در ابتدا سد های اتش خزنده انگلیسی تنها گلوله های ترکش زا (shrapnel) را شامل می شد اما خیلی زود ترکیب مناسبی از HE (ماده منفجره قوی) به ان افزوده شد، بعد ها در بعضی موارد گلوله های دود زا نیز افزوده شد. بناه به موقعیت و زمین، هر سد اتش خزنده در شش دقیقه، 100 یارد جابه جا شده و پیشروی می کرد، اگر چه چنین نتیجه گیری شد که  شش دقیق که کند است. تا "نبرد اراس" (Battle of Arras) در 1917، سد اتش خزنده   حجیم و پیچیده بود و همراه با پنج یا شش  خط  اتش بود که منطقه به عرض 2.00 یارد (1.800م) جلوی نیروهای پیاده نظام را در بر می گرفت.   اتش های پشتیبانی ریخته می شد که در ان دورترین و اخرین خط های  سدها (اتش) مسیر خود را وارونه می کردند و machine gun barrages معرفی شدند. سد های اتش ساختگی (False barrage)  تلاش می کردند تا دشمن را نسبت به تصمیمات و هدف های متحدان فریب داده یا اینکه موقعیت وی را اشکار کنند. سد اتش خزنده در نبرد "ویمی ریدج (battle of Vimy Ridge) تاثیر بسیار خوبی در موفقیت کانادایی ها داشت، در این نبرد افراد به طور گسترده اموزش دیده بودند تا  در( 'Vimy Glide') به سمت جلو با سرعت 100 یارد در هر سه دقیقه حرکت کنند که این سرعت انها را دقیقا پشت سد اتش قرار می داد. نبرد اغازین حمله نبرد پاچندال (Battle of Passchendaele) با سد اتش گلول های ترکش زا و مواد منفجرا قوی در مقیاس بزرگ پوشش داده شد، 3.000 توپ و هویتزر انگلیسی اتش گشودند: یک گلوله 18 پوندی برای هر 15 یارد روبه رو، و یک هویتزر سنگین برای هر 50 یارد، به علاوه توپ هایی که در قسمت فرانسوی ها مشغول بودند. زمانی که هر هدف تسخیر می شد، سد اتش 500 به  متر جلو تر از موقعیت جدید انتقال می یافت، (سد اتش در این 500 متر) جلو و عقب می رفت تا ضدحملات مورد انتظار المان ها را خنثی کند، در حالی که قسمتی از توپخانه به سمت جلو اتش گشوده تا مرحله بعدی حمله را پشتیبانی کنند.    در جبه شرق، سرهنگ المانی "جورج بروخمالر" (Georg Bruchmüller) نوعی سد اتش خزنده دوگانه (double creeping barrage) را توسعه داد، که در ان خط اول اتش را گلول ههای سمی تشکیل می داد. ایده های وی در جبهه غربی در تهاجم بهاری 1918 مورد استفاده قرار گرفت.   با پایان جنگ جهانی اول، دوره اتش های توپخانه طولانی مدت و خسته کننده مقدماتی در مقیاس وسیع به پایان رسیده بود، حداقل در بین ملت های غربی چنین نتیجه ای گرفته شده بود، با فهم اینکه بهترین نتایج -به جای تلاش برای نابودی فیزیکی دشمن- در ازکار انداختن دشمن بود، و بمباران های کوتاه و متمرکز همچون سد اتش خزنده، در از کار انداختن دشمن موثر تر از بمباران های طولانی و گسترده بود. در سپتامبر 1918 در شکستن خطوط هیندنبرگ، بریتانیایی ها سدهای اتش خزنده کمی شلیک کردند و به جای ان از تمرکز و lift های بیشتر استفده کردند.    حملات با تانک ها نیاز به همان سبک شتیبانی اتش توپخانه را ندارد، و در 1917 در نبرد کامبرای (Battle of Cambrai) اتش های تکی در طول پیشروی متوقف شدند. کنترل هر چه بیشتر اتش ها پیچیده، پیاده نظام را قادر می ساخت تا اتش توپخانه را برای حمایت مستقیم از خود درخواست کند یا اینکه موقعیت های شناسایی شده دشمن را هدف قرار دهد. با این وجود، سدهای اتش هنوز مورد استفاده قرار می گرفتند. در 31 اگوست 1918، حملات هنگ سی و دوم امریکا قبل از یک سد اتش متحرک (walking barrage) صورت گرفت، بعد از عبور از خط اول المانها،  سد اتش دو بار دیگر نیز در همان نقطه برگشت تا مدافعانی که از سنگرها و تونل ها به موقعیت های شلیک برگشته بودند را نابود کند یا اینکه زمانی که حمله اصلی شروع می شد انها را زیر زمین نگه دارد.      کاربرد در جنگ جهانی دوم    سد اتش در جنگ جهانی دوم هم مورد استفاده قرار گرفت اما به هیچ وجه برنامه توپخانه  عمده و اصلی نبود. در نبود حملات طرح ریزی شده بسیار بزرگ پیاده نظام در جنگ جهانی اول، اتش های توپخانه در مقیاس های کوچک تر به کار گرفته می شدند. به عنوان نمونه،  برای شروع دومین نبرد العلمین، طراحان ژنرال مونتکومری سد اتشی  را در نظر گرفته بودند، اما در عضای تمرکز سخت بر هدف های شناسایی شده یا مشکوک دشمن این طرح رد شد. در طول 12.000 یارد خط نبرد، 456 توپ برای یک سد اتش خزنده ناکافی می نمود ( در Neuve Chapelle برای هر چهار یارد از خط نبرد یک توپ در نظر گرفته شده بود). اما سدهای اتش خزنده و تدریجی در برخی مناطق و مرحله های بعدی نبرد العلمین مورد استفاده قرار گرفت. برای عملیات سوبرشارژ (Operation Supercharge) در یکم تا دوم  نوامبر 1942، حمله "لشکر جدید دوم نیوزیلند" قبل از یک سد اتش خزنده صورت گرفت که 192 توپ در طول خط 4.000 یاردی، بر روی سه خط، اتش می کردند. در این نبرد تقریبا یک توپ 25 پوندی برای هر 20 یارد مقابل وجود داشت به علاوه  دو هنگ متوسط که سد اتش را  انبوه تر می کردند.   با  اغاز "نبرد در تونس"، توپ های بیشتری موجود بود و تمرکز بیشتری بر روی مدافعان نسبت به صحرای غربی صورت می گرفت. برنامه اتش  توپخانه برای حمله انگلیسی ها در "وادی اکاریت" (Wadi Akarit) در اپریل 1943، شامل هشت سد اتش  (مقابل نیروها )  در سه مرحله پیشروی  لشکر های پیاده  پنجاهم و پنجاه و یکم می شد. انگلیسی ها یک سد اتش ثابت را نیز در برنامه خود گنجاندند تا  خط شروع حمله در شب را علامت گذاری کنند و پاده نظام را قادر به تشکیل خط و ردیف صحیح کنند:  یک سد اتش که در طول حمله به سمت چپ می چرخید، و یک سد اتش خزنده که با درخواست بی سیم نیروها شلیک می شد. با این وجود، به ندرت حملات بر سد اتش، برای حمایت توپخانه ای نیروها متکی بود: در "وادی اکاریت" تمرکز (اتش) از قبل برنامه ریزی شده  بر هدف های محتمل  توسط دیده بان های میدانی در موقع حمله درخواست می شد.          توپ های 4.5 اینچی بریتانیایی نزدیک "تیلی سور دولز" در طول نبرد نورماندی 1944   با این وجود سد اتش در "عملیات ایتالیا" مورد استفاده قرار گرفت. (عملیات های متحدین در ایتالیا و اطراف ان از 1943 تا پایان جنگ در اروپا). در حمله به "خط هیتلر" در نبرد "مونته کاسینو" به تاریخ 23 می 1944، 810 توپ برای حمله "سپاه اول کاناداییها" گرداوری شد. 300 قبضه از این توپ ها بر روی اولین خط، که  3200 یارد گسترده بود اتش گشودند و کار خود را تنها سه دقیقه قبل از حمله پیاده نظام اغاز کردند و هر پنج دقیقه، 100 یارد سد اتش را جا به جا می کردند. با رسیدن به اولین هدف یک توقف یک ساعته صورت می گرفت، و بعد اتش به 100 یارد در هر سه دقیقه به سمت هدف های بعدی منتقل می شد، اما این زمانبندی با مقاوت سنگین مدافعان و اتش توپخانه انها مختل شده و به هم خورد.   در حمله عبور از Senio در "اخرین حمله در ایتالیا" در 1945، سد های اتش ساختگی (dummy barrages) مورد استفاده قرار گرفتند تا دشمن را گیج کنند، به این صورت که  یا انها را نسبت به خط حمله فریب داده و یا اینکه بعد از اینکه سد اتش از انها عبور می کرد (در حالی که دشمن در پناه گاه بود) و بعد از اتشباران اتظار حمله را می کشیدند، با یک سد اتش جدید و یا بمباران هوایی روبه رو می شدند. احتمالا در Monte Sole، امریکایی ها قوی ترین اتش جنگ را ایجاد کردند، 75.000 گلوله در عرض نیم ساعت شلیک شد تا حمله افریقای جنوبی ها دفع و پاکسازی شود.    در طول نبرد نرماندی، قبل از حمله اغازین "لشکر پیاده پانزدهم اسکاتلندی" در عملیات "اپسوم (Epsom) در 26 جون 1944،  یک سد اتش خزنده که از 344 توپ شلیک می شد، بر روی مدافعان ریخته شد.  برای اغاز عملیات وریتبل (Operation Veritable)، پیشروی به سمت رودخانه راین، اتش  1.050 توپ سبک و سنگین به کمک 850 توپی که سد اتش (pepper-pot) را ایجاد می کردند امدند: دیگر سلاح ها-خمپاره ها، مسلسل ها، سلاح های ضد تانک، سلاح های ضد هوایی و موشک ها- نیز اتش میدانی را تقویت می کردند. سد اتش واقعی نیروهای "XXX) بریتانیا در ساعا 09.20 شروع شد، و در ساعت بعد با شدت بیشتر ادامه یافت، 500 توپ خطی به عمق 500 یارد شلیک می کرند. این سد اتش شامل گلوله های دودزا نیز می شد تا به مهاجمان فرصت داده تا پشت سد صفوف خود را منظم کنند. از ساعت 10.30 سد اتش تنها شامل  گلوله های مواد منفجره قوی می شد و شروع  به حرکت به سمت جلو کرد. هر 12 دقیقه یک جابه جایی 300 یاردی صورت می گرفت، جابه جایی با گلوله های زرد رنگ به اطلاع نیروهای پیاده می رسید و سد اتش برای 2/1 ساعت در هر خط دفاعی تمرکز می کرد. در هر ساعت، در هر دو کیلومتر، 2.500 گلول ه شلیک می شد تا اینکه سد اتش در ساعت 16.30 متوقف شد.    سد اتش در دکترین اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم نیز وارد شد به صورتی که سد اتش با سلاح های انبوه، استاندارد بلامنازع  حمله نیروهای پیاده بود. توپخانه اتحاد جماهیر شوری سلاح های زیادی را در اختیار داشت. 7.000 توپ در ضد حمله نبرد استالینگراد به کار گرفته شد، و بمباران های وسیع، استاندارد ارتش تا پایان جنگ باقی ماند. در طی حملات روس ها در سالهای 1944-45، این تاکتیک به صورت گسترده در جبه شرقی-خصوصا در نبرد بلندی های "سیلو" (Battle of the Seelow Heights)- مورد استفاده قرار گرفت.      جنگ کره و بعد از ان     سد اتش در جنگ کره نیز مورد استفاده قرار گرفت. در نبرد  تپه پورک چاپ(  Battle of Pork Chop Hill)، نیروهای سازمان ملل-برای دفاع از پایگاه های خود-  اتش دفاعی بر روی نقاط از قبل ثبت شده را حین نبرد، با بی سیم در خواست کردند که به  (flash fire) نام گرفت، در این نبرد، سد اتش جعبه ای  به صورت شکل یک "نعل اسب" اطراف پایگاه ها فرود می امد. این تاکتیک در جنگ ویتنام نیز مورد استفاده قرار گرفت. در جنگ فالکلند (1982)، حمله "کماندوهای دریایی چل و دوم سلطنتی" به کوه هریت، با تمکز اتش پشتیبانی توپخانه همراه بود، توپخانه 100 متر جلوتر از نیروها را می کوبیدند. در مرحله بعدی عملیات، اتش pepperpot fire مورد استفاده قرار گرفت که در ان از موشک های ضد تانک میلان نیز استفاده شد. با این وجود، هیچ کدام از این موارد سدهای اتش واقعی، با هدف گیری مناسب روی خطوط دشمن در زمانبندی مناسب و جدی نبودند. اصطلاح سد اتش (Barrage) به عنوان یک روش کنترل اتش در قراردادABCA 1965  قرار داده نشد.       نمونه ای از چگونگی سد اتش پیچیده که در دفاع از خسان  (khe sanh)  ویتنام،  مورد استفاده قرار گرفت     1- (نیروهای ویژه المان در جنگ جهانی اول، در سالهای بعد در جنگ این نیروها اموزش دیده تا با "تاکتیک های نفوذ" بجنگند که بخشی از روش جدید المانها برای مبارزه در سنگرهای دشمن بودند) 2-(مجموعه ای حملات المان ها در طول جبهه غربی در طول جنگ جهانی اول که در 21 مارس 1918 شروع شد) 3- زمینی که اشغال نشده و مورد منازعه است. منطقه ای بین دو سیستم  سنگر دشمن در طی جنگ جهانی اول که از ترس حمله یا ضربه، هیچ کدام از طرفین نمی خواست که به ان حمله کرده و یا ان را تصرف کند.     منبع:   https://en.wikipedia.org/wiki/Barrage_(artillery)   مترجم:   محمد رجبعلی      شادی ارواح طیبه شهدا امام شهدا   خاصه شهدای مدافع حرم    سلامتی مولا ، اقا و صاحب اختیارمون     مهدی قائم (عج)      سلامتی نائب بر حق ایشون    امام خامنه ای      سه صلوات محمدی عنایت کنید 
  24. بسم الله الرحمن الرحیم      سلام و درود به ارواح پاک و مطهر شهدا ، از شهدای صدر اسلام تا شهدای کربلا ، کربلاهای ایران ، عراق، افغانستان ، پاکستان ، بحرین ، عربستان  ، نیجریه ، لبنان همیشه قهرمان و صد البته سوریه ..........   فراموش نکنیم که صحبت از تمام این حملات ، دفاع کردن ها و حفظ و گرفتن مواضع به دستان شیرمردان جبهه مقاومت رقم می خوره    کسانی که از همه چیزشون بریدند تا ما اینجا نشسته باشیم با خیال راحت و در امنیت      در همین زمان شهید دیگری از استان البرز تقدیم  خاندان عصمت و طهارت، تقدیم امنیت این کشور و مردم  شد    [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10329/1-1-625x391.jpg][/url]       شهید مدافع حرم  محمود نریمانی      جای  همه ی شما خیلی خیلی خیلی خالی ، قسمت شد تشیع جنازه این بزرگوار رفتیم   زبان عاجز هست از بیان احساس     اما فقط زمانی که پدر این بزرگوار برای صحبت اومد و وصیت شهید برای جوانان رو گفت    نماز اول وقت    حرکت در خط ولایت فقیه    .....(اگه می تونید دانلود کنید  به خدا ضرر نمی کنید)      اما وای از اون لحظه ای که پدر شهید گفت : من دعا کنید که حقی که از محمد هادی  (پسر شهید محمود  نریمانی ) دو ساله بر گردنم هست و  بتونم ادا کنم اونجا بود که جگر ها اتیش گرفت .........     [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/10329/351623_932.jpg][/url]     اگر کسی لینکی از این مراسم پیدا کرد لطف کنه بزاره      سلامتی تمام رزمندگان جبهه مقاومت  ،   شادی روح مطهر شهدای مدافع حرم ، سلامتی مقام عظمای ولایت، نایب بر حق امام زمان   امام خامنه ای      تعجیل در فرج اقا و مولا و صاحب اختیارمون مهدی فاطمه (عج)        سه صلوات محمدی بفرستید 
  25.     سلام و درود   خواهش می کنم  بزرگوار نظر لطف شما است      حقییقت  مطلب این هست که حقیر توانایی پاسخ درست رو به این سوال شما ندارم . پاسخ به اسن سوال بر عهده ی کسی هست که نیروهای نظامی روسیه و امریکا و تاریخ نظامی رو به خوبی بشناسه کسی مثل اقا سینا و جناب MR9      چیزی هم نتونستم پیدا کنم  اما همون طور که در بالا هم اشاره شده ، سه راه اصلی برای پاسخ به حمله اول هسته ای وجود داره  ،   استفاده از بمب افکن ها،   استفاده از موشک های بالستیک که از نقاط مختلف و از لانچرهای متفاوت پرتاب می شند   و زیردریایی های حامل موشک های بالستیک هسته ای هست   بررسی هر کدام از این گزینه ها و اینکه امریکا چه اقداماتی رو در هر کدوم انجام داده ( و ایضا روسیه چون این قایلیت برای کشوری در نظر گرفته شده که بتونه یک جنگ هسته ای تمام عیار رو شروع کنه)  از توان حقیر سراپا تقصیری چون من  خارج هست    شاید با راهنمایی های اساتید و بزرگان بتونیم کاری در این زمینه انجام بدیم  ولی در هر کدام از این گزینه های پاسخ باید به قایبلیت ها و توانایی های امریکا نگاه کرد که همون طور که خدمتتون عرض کردم حقیر اطلاعاتی ندارم    ولی خوندن این تاپیک ارزشمن استاد بزرگوار جناب MR9 رو بدون ایجاد حاشیه و چند بار برای درک بهتر به شما توصیه می کنم    التماس دعا      http://www.military.ir/forums/topic/28619-%D8%A2%DB%8C%D8%A7-%D9%86%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%86-%D8%A8%D9%85%D8%A8-%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA/page-8