remo

Scientific Pal
  • تعداد محتوا

    347
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    14

تمامی ارسال های remo

  1. قسمت سوم اگر مطالعه فوق از اندیشکده رند را جهت چارچوب گذاری صحیح تاپیک مورد بررسی قرار بدیم متوجه چند گام مهم خواهیم شد : گام اول - انتخاب سیستم نظامی مشخص (شامل دکترین و سازمان رزم مشخص) با توجه به اینکه نیت تاپیک بررسی نیروی مسلح ایران هست ولی اغلب تحلیل های دوستان روی دیگر سیستم های نظامی غربی استوار است.اصولا سیستم های نظامی خارج از تواناهای رزمی و تجهیزاتی دارای دکترین و سازمان رزم متفاوت از هم هستن که بعضا ریشه در نوع نظام سیاسی و موقعیت جغرافیایی و ارزش ژئوپلتیکشان دارد.بررسی دیگر سیستم ها باید صرفا برای استخراج پارامترها و صحت سنجی عملکرد نیرو و تجهیزات مورد مطالعه قرار گیرد.(مثال : موفقیت نسبی لانچرهای متحرک رژیم بعث در جنگ خلیج فارس). با توجه به موضوع تاپیک و رویکرد انتخابی مورد نظر ، بعد از انتخاب سیستم نظامی مشخص ، نباید دکترین و سازمان رزم سیستم انتخابی در حین بررسی مورد نقد قرار گیرد.اگر اصول بررسی ، صحیح انجام گیرد نتیجه مطالعه همه چیز را مشخص خواهد کرد. سوال / آیا مطالعه نیروهای مسلح ایران مد نظر است یا قرار است مطالعه ای جامع در تمام سیستم های نظامی انجام گیرد؟ سوال / نیروی پدافند موشکی جزو نیروی موشکی خواهد بود یا خیر ؟ گام دوم - انتخاب نیرو یا تجهیز مشخص تاپیک از مشخص نشدن دقیق دو طرف مقایسه رنج می برد.در عنوان تاپیک "موشک بالستیک" بعنوان یک تجهیز در مقابل "نیروی هوایی" قرار داده شده.تفاوت جنس و ماهیت این دو اساسا هر گونه مقایسه را نا معتبر خواهد کرد.عدم توجه به گام اول یعنی انتخاب سیستم نظامی مشخص ، و عدم انتخاب مناسب دو طرف مقایسه شونده ، تحلیل کاربران را وارد دور باطل کرده به صورتی که اکثر تحلیل های دوستان صحیح و منطقی به نظر می رسد. ولی مخاطب را به یک جمع بندی نمی رساند. جنس و ماهیت نیرو ها و تجهیرات باید به صورت صحیح مشخص شود : اگر تجهیز هست ؟ چه تجهیزاتی (موشک کروز و بالستیک - جنگنده ) اگر مقایسه دو نیرو است ؟ کدام نیرو( نیروی هوافضای سپاه - نیروی هوایی ارتش) گام سوم - انتخاب رویکرد مهمترین گام در این تاپیک انتخاب رویکرد مناسب است. در تاپیک مشخص نشده است مقایسه از چه منظر صورت میگیرد ، یک کاربر از منظر هزینه-فایده و کاربر دیگر از نظر اثربخشی دو تجهیز را مورد بررسی قرار می دهند .عدم انتخاب رویکرد مناسب عامل اصلی به نتیجه نرسیدن تاپیک است. اصولا باید مشخص شود که با چه رویکردی مقایسه صورت میپذیرد : کارایی ( Efficiency) اثر بخشی (Effectiveness) بهره وری (Productivity) هزینه_ فایده ( Cost–benefit analysis_ CBA ) مقرون به صرفه گی ( Cost-effectiveness analysis _CEA ) عملکرد ( Performance ) مهندسی سیستم ها و معیارهای مثل اطمینان پذیری (Dependability) ،قابلیت اطمینان (Reliability) ، دسترس پذیری (Availability) و.... گام چهارم - انتخاب سناریو عدم انتخاب سناریو به قدری بررسی را پیچیده خواهد کرد که به نتیجه رساندن آن از توان انجمن خارج است.سناریو جهت کم کردن پیچیدگی ،فرضیات را مطرح میکند.باید تعیین کرد که مقایسه شونده ها در کدام صحنه عملیاتی باید سنجیده شوند.در یک جنگ تمام عیار، در یک تهاجم غافلگیرانه ، در یک دفع ضربت نخست یا یک عملیات ضربتی ضد تروریستی.... گام پنجم - تعیین پارامتر برای مقایسه نیرو ها و تجهیز ات یکی از مشکل ترین گام ها برای انجمن استخراج پارامترها از تجربیات موفق عملیاتی و مطالعات قدیمی انجام گرفته با توجه به سناریو و رویکرد مورد نظر می باشد.پارامترها اگر به درستی تعیین شوند می توانند ما را وارد تجزیه تحلیل نمایند در غیر اینصورت مبنایی برای سنجش مقایسه شونده ها نخواهیم داشت.پارامترها به طور ساده ویژگی های آن تجهیز و نیرویی خواهد بود که فکر میکنیم بتواند با داشتن آنها ماموریت را با موفقیت به سرانجام برساند. گام ششم - اجرای سناریو و امتیاز دهی با مشخص شدن موارد ذکر شده ، هر کاربر استدلال خود را در مورد امتیازی که به تجهیزات یا نیروها می دهد با استناد به تجارب عملیاتی یا مطالعات انجام شده بیان خواهد کرد. باید به این نتیجه برسیم که موضوعات از این دست را با چارچوب بندی درست می توان به شکلی به ثمر رساند که قابل انتقال به مراجع مربوطه باشد. اگر مقایسه دو نیروی هوایی و موشکی را مد نظر داشته باشیم ، اولین کار بالا بردن شناخت ما از ماهیت این دو نیرو است. با توجه به تحلیل های دوستان موارد دیگری از مستندات "تاپیک جامع قدرت هواپایه" را خدمت کاربران عزیز بیان میکنم. ماهیت قدرت هواپایه "قدرت هواپایه به سختی قابل اندازه گیری یا حتی تعریف است." وینستون چرچیل نیروی هوایی به دلیل منطقه گسترده عملیاتی اش تنها نیرویی که میتواند به عمق قلمرو دشمن وارد شود. قدرت هواپایه به عنوان یک ابزار ویژه برای رهبران ایالات متحده (و کشورهای دیگر) تبدیل شده است، زمانی که دلیلی برای استفاده از نیروی نظامی در برابر یک دشمن وجود داشته باشد ، نیروی هوایی معمولا اولین گزینه است. نیروی هوایی عنصر مهم از امنیت ملی هر کشور است. نسبتا دشوار است که قدرت هوایی را بر روی یک نقشه نشان دهید بنابراین به نسبت قدرت زمین پایه پیش بینی پذیر نیست. قدرت هواپایه به واسطه ماهیت بعدی که در آن فعال است بر دریا و زمین تسلط دارد و رابط بین حوزه دریایی ، زمینی ، فضا و سایبر است. قدرت هواپایه توانایی تسلط بر رفتار دشمن را دارد. گزینه نخست برای اجرای حملات پیش دستانه و حملات غافلگیرانه. تقریبا تمامی حملات نظامی با نیروی هوایی شروع میشود. کارل فون کلاوزِویتس ادعا می کند که دفاع شکل قوی تری از جنگ است. قدرت هوایی این گفته را به چالش کشیده است.اعتقاد بر این است که "قدرت هواپایه به طور ذاتی تهاجمی است" و دفاع در برابر این قدرت بسیار شکننده است. مطالعات امنیت بین الملل ضمن معرفی کردن قدرت هواپایه بعنوان ابزار احتمالی تجاوز ، نشان میدهد که محدودیت یا حذف آن به جلوگیری از جنگ کمک می کند.در ابتدا بیلی میچل (Billy Mitchell) با استدلال اینکه می توان هزار بمب افکن را به قیمت یک کشتی جنگی ساخت و نیروی هوایی را به یک نیروی دفاعی اقتصادی تبدیل کرد ، قدرت هوایی را به عنوان "توانایی انجام کاری در هوا" تعریف نمود. اگر چه میچل به نظر می رسد یک تعریف ساده و مستقیم از قدرت هوایی را بیش از 70 سال پیش ارائه کرده است،اما معنای قدرت هوایی هنوز مورد بحث قرار دارد. نیروی هوایی و محققان به طور یکسان قادر به تعریفی از قدرت هوایی نیستند که همه بتوانند بر آن توافق کنند. بیلی میچل (Billy Mitchell) ، از پیشتازان قدرت هواپایه در ارتش آمریکا ، پدر نیروی هوایی آمریکا درک ویژگی های قدرت هوایی باید با درک "هوا" آغاز شود. خواص (Properties) اساسی هوا عبارتند از: 1) بدون موانع است. 2) کل جهان را پوشش می دهد. 3) دارای عمق عمودی است. سه خواص اساسی هوا ، سه ویژگی (characteristics) اساسی قدرت هوایی را فعال می کند: 1) سرعت _ speed به جز پدیده های شدید آب و هوایی ، موانع طبیعی برای جلوگیری از حملات هوایی وجود ندارد.بنا براین وسایل نقلیه هوایی می توانند به سرعت های بی نظیر دست یابند. 2) برد _range نیروهای هوایی قادر به درنوردیدن مرزهای زمین و دریا بدون مشکل است ، زیرا هوا همه جا است. 3) ارتفاع_elevation وسایل نقلیه هوایی در بهره برداری از این عمق به صورت عمودی آزاد می باشند. سه ویژگی قدرت هوایی سه قابلیت (Capabilities) قدرت هوایی را فعال می کند: 1) پاسخگویی _responsiveness پاسخگویی از سرعت بی نظیر قدرت هوایی در جابه جایی در برد و ارتفاع نشات میگیرد. پاسخگویی بر سرعت تاکید دارد. ویژگی سرعت باعث انعطاف پذیری(flexibility) نیروی هوایی میشود که شامل انعطاف پذیری تاکتیکی برای تغییر آنی اهداف و یا انعطاف پذیری عملیاتی برای تغییر آنی ماموریت است. پاسخگویی به واسطه ویژگی های قدرت هوایی باعث تطبیق پذیری (versatility ) نیروی هوایی میشود به صورتی که می تواند اهداف استراتژیک، عملیاتی و یا تاکتیکی را به صورت جداگانه یا ترکیبی محقق کند . 2) تحرک_mobility تحرک آزادی حرکت است. به دلیل اتمسفر، هواپیما می تواند آزادانه در هر نقطه از سراسر جهان کار کند و این کار را با چابکی زیادی انجام دهد. حرکت بدون محدودیت در میان سطوح مختلف زمین و دریا ، نتیجه ویژگی های قدرت هوایی است که با خواص محیط هوا امکان پذیر است. 3) چشم انداز_perspective ارتفاع ساده یک منظره فیزیکی وسیعی از سطح(زمین-دریا) را فراهم می کند.چشم انداز با افزایش ارتفاع افزایش می یابد.چشم انداز افزایش آگاهی در دو حوزه فکری و فیزیکی را فراهم می کند. افزایش آگاهی اطلاعات بیشتری را فراهم می کند و تصمیم گیری های آگاهانه تر ممکن میسازد. بنابراین، چشم انداز ممکن است با افزایش ارتفاع فراتر از ابعاد فیزیکی به منظور افزایش اطلاعات و کمک به تصمیم گیری صورت گیرد. "بزرگترین محدودیت قدرت هوایی، عدم درک ما از پتانسیل آن است" LT COL JOHNNY R. JONES اصول (Principles ) قدرت هوایی در بکارگیری قدرت هوایی برای دستیابی به اهداف نظامی، حقایقی خاصی وجود دارد که در بیش از 80 سال آموخته شده است. حقایق قدرت هوایی را می توان اصول نامید. یک اصل یک حقیقت اساسی، قانون یا پیش فرض است.اصول بکارگیری قدرت هوایی در مورد چگونگی استفاده از قدرت هوایی برای دستیابی به اهداف نظامی را نشان می دهد. اصول قدرت هوایی عبارتند از: 1) کنترل هوایی_ air control کنترل هوایی به طور کامل برای عملیات هوایی حیاتی است. به عنوان یک حقیقت اساسی، اصل کنترل هوایی تصریح می کند که کنترل محیط هوایی ضرورتی است که به طور موثر با استفاده از نیروی هوایی امکان پذیر است .وظیفه کنترل هوایی ممکن است برتری هوایی یا درجه ای از برتری هوایی باشد. در درجه اول استفاده از قدرت هوایی باید برای دستیابی به درجه ای از کنترل هوایی باشد تا بتوان عملیات هوایی مورد نیاز را فراهم کرد. اگر هوا توسط یک نیروی خصمانه کنترل شود، دسترسی به هوا محدود میشود. بدون کنترل هوا، سه ویژگی سرعت ، برد و ارتفاع به خطر افتاده است. هنگامی که کنترل هوا از طریق برتری هوایی ایجاد شود، نیروی هوایی می تواند برای استفاده از وزن کامل خود مورد استفاده قرار گیرد. 2) کنترل متمرکز (centralized control) و اجرای غیر متمرکز (decentralized execution) اصل کنترل متمرکز توصیه می کند که قدرت هوایی توسط یک فرمانده هوایی هدایت شود. "قدرت هوایی باید تحت کنترل باشد"، همانطور که در تاریخ 21 جولای 1943 دستورالعمل FM 10020، فرماندهی و بکارگیری قدرت هوایی را متمرکز ساخته و تعیین میکند فرمان صرفا از طریق فرمانده نیروی هوایی صادر شود. کنترل متمرکز پاسخگویی ، چشم انداز و تحرک قدرت هوایی را به حداکثر می رساند. بدون کنترل متمرکز ایجاد اولویت، اطمینان از وحدت هدف، و هماهنگ کردن اهداف سخت خواهدبود کنترل متمرکز پاسخگویی و عناصر کلیدی آن انعطاف پذیری(flexibility) و تطبیق پذیری (versatility ) را افزایش می دهد. انعطاف پذیری اجازه می دهد تا نیروهای هوایی به طور همزمان از تمرکز قوا (mass) و مانور(maneuver ) بهره برداری کند - اثرات این امر به طور قابل توجهی از طریق یکتایی هدف که توسط کنترل متمرکز امکان پذیر است، افزایش می یابد. تطبیق پذیری نیروی هوایی را قادر می سازد تا به طور موثر در سطوح استراتژیک، عملیاتی و تاکتیکی جنگ مورد استفاده قرار گیرد . اجرای غیر متمرکز، انعطاف پذیری قدرت هوایی را در سطح تاکتیکی به حداکثر می رساند. اجرای غیر متمرکز نشان می دهد که فرماندهان عملیاتی هوایی دارای ازادی عمل برای استفاده از قدرت هوایی جهت پاسخگویی به وضعیت های مختلف و دستیابی به اهداف بزرگتر هستند. اجرای غیر متمرکز اجازه انعطاف پذیری در بکارگیری را می دهد. اجرای غیر متمرکز به نیروی هوایی این اجاره را میدهد که به سرعت به تغییرات وضعیت تاکتیکی و عملیاتی پاسخ دهد. 3) اولویت_ priority اولویت های مناسب باید ایجاد شود تا اطمینان حاصل شود که پاسخگویی، تحرک و چشم انداز نیروهای هوایی به طور موثر استفاده می شوند. تطبیق پذیری (versatility ) فوق العاده قدرت هوایی اغلب منجر به بکارگیری آن برای دستیابی به نتایج تعیین کننده با توجه به مجموعه ای از اولویت های یکپارچه خواهد شد. اولویت ها برای بکارگیری یکپارچه و متعادل از قدرت هوایی ضروری است. 4) تعادل _ balance در استفاده از یک نیروی هوایی یکپارچه، فرمانده هوایی باید اهداف، فرصت، اثربخشی و کارایی را متعادل کند. تعادل تضمین می کند که قدرت هوایی به درستی برای انجام عملیات و رسیدن به اولویت های تعیین شده و اثرات تعیین کننده دست یابد. از طریق توازن است که اثرات هم افزایی (synergistic) ایجاد و پایدار میگردد. قدرت هوایی ، هنگامی که به شیوه ای جامع و یکپارچه بکارگیری شود، اثراتی فراتر از ماموریت فردی خود (راهبردی)تولید می کند. 5) تمرکز _ concentration تمرکز با نتیجه اندازه گیری میشود نه اعداد .تمرکز محصول پاسخگویی قدرت هوایی، تحرک و چشم انداز است. این ویژگی ها به نیرو هوایی یک چابکی فوق العاده در مانور میدهد. چابکی مانور به قدرت هوایی اجازه می دهد قدرت منکوب کننده خود را در زمان و مکان معین متمرکز کند . تمرکز قدرت نظامی می تواند شامل تلاش های مرگبار و غیر مرگبار باشد. قدرت هوایی می تواند قدرت غیر مرگبار خود را در سطح جهانی از طریق متمرکز نمودن نیرو و تجهیزات در موقعیت های مختلف اعمال ، و باعث حفظ آگاهی رزمی شود. اثر این تمرکز در سطح عملیاتی می تواند یک مجموعه از هدف یا حتی چندین مجموعه هدف در یک حمله را نابود یا فلج کند ،. نتایج حملات متمرکز می تواند استراتژیک باشد. نقاط قوت نیروی هوایی نقاط قوت نیروی هوایی نباید با قابلیت های به اشتراک گذاشته شده توسط تمام سرویس ها اشتباه گرفته شود.تمام سرویس های نظامی توانایی های خاصی مانند مرگباری ، دقت و خفا را به اشتراک می گذارند. این قابلیت های نظامی دیگر برای یک سرویس منحصر به فرد نمی باشند.تمام سرویس های نظامی از تکنولوژی برخوردار شده اند تا میزان مرگباری، دقت و پنهانکاری عملیات نظامی را افزایش دهند. این پیشرفت ها باعث شده سرویس ها اثربخشی خود را افزایش دهند. نیروی هوایی، با این حال، چیزی بیش از جنگنده است. نیروی هوایی نتیجه ادغام تمام پرسنل، تجهیزات و زیرساخت آن است. به طور کلی نظامی، غیر نظامی، محافظ، و رزرو قدرت هوایی را امکان پذیر می کنند. نیروی هوایی برای دستیابی به اهداف امنیت ملی استفاده می شود و توانایی ملت را "برای انجام کاری در هوا" تضمین می کند . توامندی های (strengths) اساسی نیروی هوایی عبارتند از: 1) برتری هوایی _ air superiority اولین وظیفه نیروی هوایی برتری هوایی است. کنترل هوایی یک اصل مهم قدرت هوایی و پیش نیاز ی برای عملیات موثر هوایی است. برتری هوایی برای عملیات هوایی کاملا ضروری است. بدست آوردن این توانایی یکی از دلایل عمده برای تقویت نیروی هوایی است . اگر چه سرویس های دیگر نیروی هوایی را برای کنترل هوایی استفاده می کنند، اما به طور عمده در حمایت از عملیات سطحی یا دریایی به کار میرود. برتری هوایی عمدتا توسط نیروهای زمینی و دریایی برای حمایت و کمک به دستیابی به اهداف سطحی یا دریایی دنبال می شود. به طور کلی ویژگی های قدرت هوایی در دستیابی به نتایج تعیین کننده درک میشود. 2) تحرک جهانی قابل اتکا _ reliable global mobility نیروی هوایی متحرکترین نیروها است. نیروی هوایی به تنهایی توانایی اعمال قدرت را به هر نقطه ای از سطح زمین در هر زمانی را دارد.تحرک بیشتر استقراری (deployment) است تا بکارگیری (employment) است. تحرک استقراری قابلیت حرکت از یک نقطه به دیگری است. استقرار پرسنل، تجهیزات، نیروهای رزمی و محموله های مرتبط، برای حضور و نشان دادن قدرت ملی است. تحرک جهانی ، معمولا از طریق استقرار فراهم می شود. تحرک جهانی قابل اتکا ، قدرت اثبات شده نیروی هوایی است. 3) به کارگیری سریع جهانی _ rapid global employment نیروهای هوایی ، قدرت هوایی را تولید می کند. با این حال، در یک نیروی هوایی جهانی، استقرار و به کارگیری جدایی ناپذیر است، اما استقرار معمولا نشان دهنده تحرک یا رسیدن است و به کارگیری، نیرو یا قدرت را نشان می دهد.نیروی هوایی می تواند به سرعت و در سطح جهانی به نگرانی های امنیت ملی با طیف وسیعی از گزینه های نظامی مرگبار و غیر مرگبار پاسخ دهد. از آنجا که نیروی هوایی قادر به عملیات جهانی است بکارگیری این نیروی مرگبار، ملت را قادر می سازد تا قدرت مبارزه برای رفع و جلوگیری از تهدیدات بالقوه منافع ملی را داشته باشند . نیروهای هوایی به طور همزمان می توانند هوا، زمین و نیروهای دریایی را در معرض خطر قرار دهند . 4) آگاهی جهانی _ acute global awareness نیروی هوایی به واسطه چشم انداز به دست آمده از ارتفاع ، آگاهی جهانی را افزایش می دهد. آگاهی جهانی همچنین دارای یک عنصر قابل توجه "مجازی" است، یعنی یک عنصر مبتنی بر فناوری اطلاعات است. نیروی هوایی بواسطه آگاهی جهانی ، توانایی کشور برای پیش بینی بحران را فراهم می کند ، تا به طور مناسب به آن پاسخ دهد. منبع : The Source of Basic Doctrine: Fundamental Characteristics of Airpower Airpower - Lt Col Johnny R. Jones defining air power _ PF Bulletin Issue 133-139 Multiple Dilemmas _ Challenges and Options for All-Domain Command and Control
  2. بسم الله الرحمن الرحیم وزارت دفاع آلمان رای خود را پس گرفت MK556 اسلحه شرکت Haenel برنده مناقصه با کنسل شدن مناقصه "اسلحه تهاجمی " توسط بوندس وهر ، انتخاب سلاح سازمانی ارتش دفاعی المان به یک معضل تبدیل شده است. بعد از اعلام پیروزی Haenel توسط بوندس وهر وکلای Heckler & Koch در دو جبهه شکایات خود را به دفتر تدارکات بوندس وهر ( BAAINBw ) تسلیم کردند. بر اساس درخواست شرکت Heckler and KochT دفتر تدارکات بوندسوهر در تاریخ 30 سپتامبر 2020 عنوان کرد نقض احتمالی اختراع ثبت شده توسط شرکت CG Haenel GmbH Company قابل تأیید است.وزارت دفاع در ماه دسامبر اعلام کرد که این نظر توسط یک متخصص مجاز تایید شده است و دفتر تدارکات بدین ترتیب با در نظر گرفتن همه جوانب ، پیشنهادات خود را مجدداً ارزیابی می کند.. هاینل تا اواسط ژانویه فرصت دارد تا در این مورد اظهار نظر کند. BAAINBw مأموریت تجهیز نیروهای مسلح آلمان (بوندسوهر) به سیستم های تسلیحاتی مدرن با در نظر گرفتن جنبه های کارایی به هزینه است. با انجام این کار ، مسئولیت توسعه ، ارزیابی و تهیه سیستم های تسلیحاتی بر عهده آن است. شکوایه 320 صفحه ای هکلر و کخ درخواست هکلر و کخ برای بازبینی در مناقصه شامل 320 صفحه است که در آن حدود 60 دلیل از اشتباه بودن تصمیم به نفع Haenel را ذکر کرده است. گفته می شود ، دفتر تدارکات ارتش آلمان فیلم های ارسالی توسط هکلر و کخ را مشاهده کرده است که نشان می دهد چگونه اجزای Haenel's CR223 می توانند با اجزای HK416 جایگزین شوند. به نظر می رسد این ادعا هکلر و کخ را در مورد نقض حق ثبت اختراع و مالکیت معنوی آنها توسط Haenel پشتیبانی کند. گزارش شده است که نمایندگان دادگاه و ارتش آلمان Wehrtechnische Dienststelle (بخش فنی دفاعی) در هنگام بازدید از کارخانه Haenel's حضور داشتند. در بالا می توانید هر دو سلاح را ببینید. فقط به یاد داشته باشید که اسلحه های نشان داده شده در اینجا اسلحه های ارائه شده به مناقصه نیستند و مسئله نقض حق ثبت اختراع در مورد "over-the-beach" است. زمینه این ادعاها توسط هکلر و کخ مبنی بر نقض مالکیت معنوی توسط Haenel با اسلحه MK556 در مورد توانایی به اصطلاح "over-the-beach" این سلاح است .این توانایی بویژه در سلاح تکاورانی که در ساحل دشمن فرود می آیند مورد نیاز است. برای آنها مهم است که بتوانند بلافاصله شلیک کنند ، حتی اگر قبلا تفنگ در آب فرو رفته باشد. با سلاح های معمولی ، آبی که نفوذ کرده می تواند در بدترین حالت منجر به انفجار سلاح در دست کاربر شود. در حق ثبت اختراع HK ، سیستم گلنگدن به گونه ای طراحی شده است که مایع با سرعت تخلیه می شود و در روند شلیک اختلالی ایجاد نمی کند. توانایی "over-the-beach" سلاح HK416 برای تمام نیروهای مسلح جهان قابل مشاهده است که حتی نیروهای مسلح ایالات متحده نیز نیروهای مسلح نخبه خود را به این سلاح مجهز نموده. گفته می شود که واحد ضد تروریستی دلتا فورس هنگام کشته شدن اسامه بن لادن به سلاح های HK مجهز شده است. غواصان رزمی نیروهای مسلح آلمان ، که به عنوان مثال در مالی و نیجر مستقر شده اند ، از HK 416 استفاده می کنند. نیروهای مسلح فرانسه نیز چهار سال پیش حدود 100000 قبضه اسلحه HK 416 سفارش دادند. اعتراض مهم دیگر هکلر و کخ ، نحوه آزمایش کارشناسان در دفتر تدارکاتی را زیر سال می برد. نتایج آزمایش سلاح ها با اسلحه مورد استفاده قابل تکرار نیست. با دو سلاح پیشنهادی هکلر و کخ در مناقصه( HK433 - HK416A7 ) ، آزمایشگران بوندسوهر ظاهراً نتایج تیراندازی بسیار متفاوتی به دست آوردند. با این حال ، این شرکت استدلال می کند که این سلاح ها از نظر ساختاری تقریباً یکسان هستند و بنابراین اختلاف زیادی که گفته می شود اندازه گیری شده است ، امکان پذیر نیست.علاوه بر این ، همان افرادی مسئول نتیجه آزمون هستند که سالها پیش نقایص ادعایی در G36 را کشف کردند ، که باعث شد هکلر و کخ از وزارت دفاع شکایت و در دادگاه برنده شوند. طبق گفته قاضی وقت ، بوندسوهر دقیقاً همان چیزی را که سفارش داده دریافت کرده است. مورد بعدی نقض حق ثبت اختراع ، خصوصیات خشاب 30 تایی است ، که گفته می شود توسط شرکت آمریکایی Magpul ثبت اختراع شده است. Haenel در بیانیه خود درباره این گزارش اشاره كرد كه هیچ اختراعی را نقض نکرده و این احتیاط فنی مطابق با مفهوم "بهترین فناوری روز - State of the art" است که برای چندین دهه در اسلحه های مختلف تولید کنندگان بین المللی یافت شده است. این شرکت گفت: یکی دیگر از ادعاهای نقض حق ثبت اختراع مربوط به خشاب است که بخشی از پیشنهاد Haenel در مناقصه نبوده.Haenel افزوداین ادعاها اصلاً مربوط به MK 556 نبود ، بلکه مربوط به سلاح دیگری بود که توسط Haenel تولید شده است و آن تفنگ نیمه اتوماتیک CR 223 است که از جمله توسط چندین نیروی پلیس ایالتی در آلمان مورد استفاده قرار می گیرد. (لازم به ذکر است که اسلحه MK 556 مشتق شده از CR 223 است) اعطای قرارداد با قیمت دامپینگ؟ در مناقصه مذکور بیان شده که هکلر و کخ با ارائه بسته 179 میلیون یوروی در برابر بسته ی 152 میلیون یورویی Haenel رقابت را باخته است . از آنجا که اسلحه های ارائه شده باید از نظر فنی با توجه به ارزیابی داخلی قابل مقایسه باشند ، به نظر میرسد که بوندس وهر صرفا در مورد پیشنهاد ارزان تر تصمیم گرفته است. اسلحه Haenel با کمی بیش از 1000 یورو برای هر سلاح بدون احتساب مالیات بر ارزش افزوده ، آنقدر ارزان است که جای سوال دارد که آیا حتی هزینه های تولید را نیز تأمین می کند یا خیر. اگر دامپینگ تایید شود ، این برای قراردادهای عمومی غیرقانونی است. هنگامی که از Haenel سوال شد که آیا قیمت ارائه شده هزینه های تولید را پوشش می دهد ، Haenel پاسخی نداد.در نوامبر سال گذشته ، واحدهای ضد تروریستی لهستان 546 قبضه از اسلحه MK 556 را خریداری و حدود 1.4 میلیون یورو برای آنها هزینه کردند یعنی برای هر کدام بیش از 2500 یورو . یک فاجعه سیاسی نظامی ، وجود یک قرارداد فرعی مخفی؟ گفته می شود بازرسان دفتر تدارکات اشتباهات رسمی در روند مناقصه را کشف کرده اند.نمایندگان بوندس وهر توسط اعضای مجلس مورد سوال قرار گرفتنداما آنها نمی خواستند در این باره چیزی بگویند.بازرسان BAAINBw متوجه شده اند که یک توافق نامه کتبی پنهانی و ظاهراً غیرقانونی بین بخش حقوقی BAAINBw و Haenel پس از آخرین پیشنهاد ارسال شده توسط هر دو شرکت ("بهترین و پیشنهاد نهایی") بسته شده است. اینکه توافق نامه دقیقاً شامل چه چیزهایی است هنوز مشخص نیست.دفتر تدارکات و Haenel در این زمینه سکوت کرده اند. اگر سوءظن تأیید شود ، برای بوندس وهر شرم آور خواهد بود زیرا در کمیته دفاعی مجلس ، نمایندگان مجلس صریحاً از نمایندگان وزارت دفاع پرسیده بودند که آیا از مشکلات احتمالی انتخاب برنده آگاهی دارند یا خیر ؟ همچنان مورد تردید است که آیا Haenel با 120 کارمند می تواند چنین نظم بزرگی را در این کشور اداره کند یا اینکه سلاح ها از امارات متحده عربی به دست می آیند ، Haenel در بیانیه مطبوعاتی گفت ، 90 درصد سلاح در آلمان تولید می شود.واقعیت این است که این شرکت بخشی از شبکه تو درتوی شرکت هایی است که امارات متحده عربی پشت آن ایستاده است. به گفته کارشناسان دفتر تدارکات ، شیوخ اماراتی سالها برای دستیابی به یک سفارش بزرگ برای بوندسوهر به طور سیستماتیک کار کرده اند. گفته می شود که شیوخ می خواستند بزرگترین شرکت اسلحه سازی در جهان را بسازند ، که سفارش آلمان "بهترین بازاریابی" برای آن است. واقعیت دیگر این است که برای هکلر و کخ ، تصمیم برلین یک ضربه سخت در یک زمان نامناسب بود. این شرکت بدهی زیادی دارد - تعهدات مالی 249 میلیون یورویی آن تقریباً به اندازه گردش مالی سالانه اش است. پس از دو سال ضرر و زیان ، سرانجام H&K دوباره سودآور شده بود. با این وجود ، با توجه به مشکل هنوز حل نشده بدهی ، اوضاع همچنان متشنج است. در آخر کارشناسان معتقدند که شاید یکی از دلایل لغو این مناقصه این است که در حال حاضر بوندس وهر منتظر تصمیم ارتش آمریكا در مورد برنامه Next Generation Squad Weapon هستند كه می تواند الگوی سلاح های تهاجمی را از كالیبر كوچك و پر سرعت مانند 5.56x45 mm به سمت گلوله های بزرگ مانند 6.8 NGSW تغییر دهد. آلمان و انگلیس این برنامه را از نزدیک زیر نظر دارند. سمت راست 5.56 و سمت چپ 6.8 NGSW منابع : https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/geheim-papier-so-knapp-unterlag-heckler-und-koch-firma-haenel/ https://www.businessinsider.de/politik/deutschland/geheime-absprache-mit-bundeswehr-behoerde-auftrag-fuer-neues-sturmgewehr-an-c-g-haenel-womoeglich-rechtswidrig/ https://www.tagesspiegel.de/politik/patentrechtsverletzung-durch-hersteller-haenel-verteidigungsministerium-zieht-zuschlag-fuer-neues-bundeswehr-sturmgewehr-zurueck/26262130.html https://www.thefirearmblog.com/blog/2020/10/09/breaking-bundeswehr-withdraw-order-for-haenel-mk556/ https://www.thefirearmblog.com/blog/2020/12/16/c-g-haenel-raided-during-investigation-into-bundeswehr-rifle-debacle/ https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/suhl-haenel-sturmgewehr-bundeswehr-gutachten-100.html https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/sturmgewehr-vergabeverfahren-haenel-weist-vorwuerfe-zurueck-100.html https://www.thefirearmblog.com/blog/2021/02/04/potd-mr223-v-cr223 https://www.mdr.de/thueringen/sued-thueringen/suhl/haenel-rechnet-weiter-mit-sturmgewehr-auftrag-von-bundeswehr-100.html
  3. قسمت دوم 2- بمب افکن های با سابقه (B-52 و B-1) مجهز به تسلیحات دورایستا توانایی دیگری که رهبران نیروی هوایی قصد دارند در بازه زمانی 2025 تا 2030 حفظ کنند ، توانایی ارائه شده توسط بمب افکن های قدیمی مانند B-52 و B-1 است که مجهز به سلاح های دور ایستا هستند. انتظار نمی رود این دارایی ها در برابر پدافند هوایی دشمن در آینده زنده بمانند ، اما آنها می توانند خارج از رینگ پدافندی دشمن اقدام به پرتاب مهمات دوربرد نمایند و به این صورت تعداد زیادی از اهداف را در معرض خطر قرار دهند. متأسفانه ، این تجزیه و تحلیل نشان می دهد که استقرار این بمب افکن ها در ترکیب با جنگنده های ضربتی کوتاه برد نیز به پایداری در بحران کمک نمی کند. همانطور که در نمودار مشخص است ، بمب افکن های قدیمی با سلاح های دورایستا از حمله غافلگیرانه نسبتاً ایمن خواهند بود ، زیرا فراتر از محدوده SRBM و MRBM حریف هستند. با این حال ، حداقل به طور مستقیم به قدرت تهدیدات بازدارنده ایالات متحده کمک زیادی نمی کنند. ، حتی نسخه برد بلند (AGM-158B JASSM-ER) با توجه به دامنه سیستم های پیشرفته SAM که انتظار می رود دشمنان آینده داشته باشند ، دسترسی محدودی به فضای هوایی حریف خواهد داشت ، به دلیل هزینه زیاد این مهمات ، موجودی نیروی هوایی نسبتاً کم خواهد بود. آنها احتمالاً در چند روز اول جنگ علیه یک حریف توانمند هزینه می شوند. این نیز توانایی سیستم سلاح را در ایجاد تهدید بازدارنده تثبیت کننده محدود می کند. مسائل پیچیده هستند ، حتی اگر بمب افکن ها فوق الذکر از حمله یک دشمن جلوگیری کنند ، ولی هنوز یک دارایی نامناسب برای حمله غافلگیرانه ایالات متحده میباشند. اگر تعداد زیادی از بمب افکن های دورایستا به گشت زنی بپردازند ، رهبران دشمن ممکن است باور کنند که دقیقاً حمله ای غریب الوقوع در انتظار است. این ویژگی باعث به خطر افتادن جنگنده های ضربتی آمریکا که در نزدیکی دشمن مستقر هستند خواهد شد. اگر برای خنثی سازی این آسیب اقدام به عقب بردن جنگنده های ضربتی کنند، نتیجه آن باعث کاهش نرخ جابجایی میشود و قدرت آنها را به طور قابل توجهی کاهش می دهد. با دیدن این وضعیت ، یک دشمن ریسک پذیر ممکن است به یکی از دوستان منطقه ای ایالات متحده حمله کند ، آنها شک خواهند کرد که نیروهای حمله کننده ایالات متحده می توانند قدرت آتش مناسبی برای شکست آن از دور فراهم کنند. یک از مزیت های این سیستم استفاده از آنها به همان شیوه ای است که در درگیری های قبلی استفاده شده است: در حملات ناگهانی علیه تاسیسات اصلی دفاع هوایی ساحلی و مقرهای فرماندهی و کنترل در IADS حریف. چنین استفاده هایی زمینه را برای نفوذ جنگنده های ضربتی به حریم هوایی و انجام موثرتر مأموریت هایشان کمک میکند. 3 - به کارگیری جنگنده های ضربتی (F-35) از فاصله دور برای کاهش آسیب پذیری ها در مورد قبلی ، فرماندهان مشترک می توانند جنگنده های آمریکایی را به مراکزی فراتر از SRBM و MRBM حریف منتقل کنند. با پشتیبانی کافی از تانکرهای سوخت رسان ، آنها هنوز هم می توانند در ترکیب با بمب افکن های مجهز به تسلیحات دورایستا برای تهدید اهداف مخالف استفاده شوند. نمودار زیر پیکربندی ویژگی ها را در این وضعیت نشان می دهد. همانطور که شکل نشان می دهد ، بازگشت جنگنده های ضربتی به عقب آسیب پذیری هر دو طرف در حمله غافلگیرانه را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد. این امر تهدید حمله غافلگیرانه ایالات متحده را به طور اساسی کاهش می دهد اگر این مبنا با پراکندگی در چندین مکان ترکیب شود ، این آسیب پذیری در حمله غافلگیرانه را بیشتر کاهش می دهد.ولی درعوض زمان صرف شده در حمل و نقل از پایگاه ها به اهداف ، زمان تصمیم گیری دشمنان را افزایش می دهد. عقب کشیدن هواپیماهای ضربتی به عقب می تواند قدرت را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. مسافت های طولانی تا اهداف باعث می شود سرعت پروازها پایین بیاید و در نتیجه ماندگاری کمتری در حمله ایجاد شود. با توجه به بارگذاری محدود جنگنده ها ، نرخ پایین پرواز باعث کاهش قابل توجه حجم مهمات بر روی اهداف در طول زمان می شود. در نتیجه ، قدرت تهدید بازدارنده ایالات متحده کاهش می یابد. 4 - بمب افکن های دوربرد نسل آینده (B-X) تجزیه و تحلیل قبلی معضلی اساسی را در مدیریت بحران روشن می کند: استقرار نیروهای نزدیک به یک حریف تهدید قهری قوی ایجاد می کند ، اما همچنین باعث می شود هر دو طرف در معرض آسیب پذیری حمله غافلگیرانه قرار بگیرند . روش دیگر ، استقرار دارایی های ضربتی در پایگاه های دور بودکه آسیب پذیری هر دو طرف را در برابر حمله غافلگیرانه کاهش می دهد ، ولی ایجاد یک تهدید متعارف را که به اندازه کافی قوی باشد تا یک حریف تهاجمی را از حمله باز دارد ، دشوار می کند. تأکید این نکته مهم است که این معضل در مورد همه جنگنده های ضربتی تا حدی ، اعم از زمینی یا دریایی ، صدق خواهد کرد تنها زمانی که مخالفان بالقوه مجهز به سیستم های نظارتی و رهگیری پیشرفته باشند. نفوذ بمب افکن های پنهانکار دوربرد راه حلی برای این معضل ارائه است. شکل بالا نشان می دهد که بمب افکن های نفوذ کننده چطور می توانند در پایداری ساختار کمک کنند.این شکل خصوصیات بمب افکن های نفوذی را نشان می دهد که در پایگاه های دور قرار گرفته اند. همانطور که در شکل نشان داده شده است ، بمب افکن های نفوذی یک تهدید بازدارنده قوی ایجاد می کنند بدون اینکه نیروهای ایالات متحده در معرض آسیب پذیری حمله قرار بگیرند. اگرچه ویژگی های پنهانکاری بمب افکن ها باعث نفوذ به عمق پدافند هوایی دشمن میشود ولی آنها را بیش از جنگنده های ضربتی در معرض خطر قرار میدهد.این تهدید ها را میتوان با هماهنگی تاکتیکی در داخل یک استراتژی مدیریت بحران گسترده تر ، مدیریت کرد. 5 - موشک های ICBM , SLBM .SLCM سیستم های مورد بررسی یک مفهوم نیروی هوایی برای موشک های بالستیک قاره پیما مبتنی بر سیلو (ICBM) ، یک مفهوم نیروی دریایی برای موشکهای بالستیک زیرسطحی معمولی (SLBM) ؛ و موشک های کروز زیرسطحی (SLCM) که هم اکنون بر روی چهار زیردریایی کلاس (SSGN) فعالیت می کنند بوده است. کسانی که طرفدار این سیستم ها هستند پیشنهاد نمی کنند که از آنها برای مدیریت بحران استفاده شود. در عوض ، ICBM ها و SLBM های معمولی مفاهیمی جایگزین برای دستیابی به قابلیت ضربتی جهانی هستند که طرفداران معتقدند برای نگه داشتن اهداف زودگذر در معرض خطر مانند رهبران تروریست ها یا موشک هسته ای کره شمالی در سکوی پرتاب مورد نیاز است. برعکس ، SSGN ها (زیردریایی های با قابلیت پرتاب موشک کروز )بخش مهمی از توانایی جنگی موجود ملت هستند. همانطور که در شکل مشخص است ، موشک های معمولی از نظر برخی ویژگی ها قوی هستند اما در برخی دیگر ضعیف اند. بزرگترین مزیت این سیستمها در زنده ماندن آنها است که باعث می شود همه آنها در برابر حمله غافلگیرانه معمولی محفوظ بمانند. زیردریایی ها وقتی در دریا هستند کاملا پنهان کار هستند، یافتن آنها دشوار است و حتی هنگام رهگیری شدن شکست دادن آنها دشوار است. اگرچه زیردریایی ها در بندر آسیب پذیر هستند ، اما بنادر تقریباً از تمام دارایی های ضربتی دشمن بدور است و منطقی است که فرض کنیم زیردریایی ها در اوایل بحران ، قبل از اینکه خطر حمله غافلگیرانه بسیار زیاد باشد ، به دریا می روند. از طرف دیگر ، ICBM های معمولی قبل از پرتاب در طول بحران اهدافی ساکن خواهند بود. اما در سیلوهای مستحکم در سراسر ایالات متحده قرار دارند ، آنها نیز نسبتاً در معرض حمله دشمن نیستند. آنها فقط در صورت تصمیم حریف برای اقدام هسته ای استراتژیک ، در معرض خطر قرار می گیرند. ICBM از همه سیستمهای ارزیابی شده در این مطالعه واکنشی ترین بودند. در تماس مداوم با ستادهای بالاتر ، موشک ها می توانند خیلی سریع پرتاب شوند و در مدت 20-30 دقیقه به اهداف برسند. زیردریایی ها نیز معمولاً با مقامات پرتاب در تماس هستند ، اما رسیدن آنها به موقعیت های شلیک مختلف روزها یا بیشتر طول می کشد. این امتیاز واکنشپذیری آنها را در تجزیه و تحلیل کاهش می دهد. موشکهای معمولی به عنوان ابزار مدیریت بحران از عدم انعطاف پذیری و توانایی محدود سیگنالینگ رنج می بردند .گرچه شلیک موشک از زیردریایی ها یا ICBM می تواند برای نشان دادن نگرانی ایالات متحده در هنگام بحران مفید باشد ، اما پس از آن می توان کارهای بیشتری با این سیستم ها انجام داد تا پیام های قابل تشخیص برای حریف ارسال شود.تعداد پایین و قابلیت ضعیف آنها به موقع بارگیری ، قدرت آنها را بسیار پایین می آورد. در نتیجه ، آنها به عنوان سلاح های جنگی بی تأثیر خواهند بود.با این قدرت پایین ،بعید به نظر می‌رسد که این سلاح‌ها به بازدارندگی کمک کنند .منتقدان نگرانند که یک حریف هسته ای یا حتی یک کشور ثالث ممکن است پرتاب موشک های بالستیک معمولی را به عنوان یک تهاجم هسته ای قلمداد کند. برعکس ، طرفداران استدلال می کنند که این خطرات را می توان با پروفایل های پروازی اصلاح شده ، مبانی جداگانه برای ICBM های معمولی و نظارت بین المللی یا سایر اقدامات برای SLBM ها کاهش داد. از طرف دیگر ، SLCM های معمولی ثابت کرده اند که دارایی های ارزشمندی برای جنگ هستند. آنها در درگیری های گذشته برای حمله به نقاط اصلی IADS دشمن مورد استفاده قرار می گرفتند و بدین ترتیب زمینه نفوذ هواپیماهای ضربتی به حریم هوایی و اجرای مأموریت های آنها فراهم می شد. بنابراین ، مانند تسلیحات دور ایستا در بمب افکن های قدیمی ، SLCM ها با موثرتر ساختن هواپیماهای ضربتی به طور غیرمستقیم به قدرت تهاجمی ایالات متحده کمک می کنند. منبع : https://www.rand.org/pubs/monographs/MG1258.html
  4. بسم الله الرحمن الرحیم ....بخش هایی که در ادامه می آید ، قسمتی از پروژه "تاپیک جامع قدرت هواپایه" انجمن میباشد...... اکثر تحلیل های دوستان منطقی و صحیح هستند ، حتی تحلیل هایی که در نقطه مقابل هم قرار گرفته اند. ولی در کل تک به تک تحلیل ها مبهم هستند.روش رسیدن به نتیجه مثل موارد قبلی در انجمن به روش به کرسی نشاندن مستقیم تحلیل و بر اساس داده های پراکنده است.در صورتی در این موارد باید جامع تر بررسی کرد یا اگر امکانش نیست ، که نیست ، بهتر این است که از روش مطالعه کیس استفاده کرد. مطلب پیش رو قسمتی از پروژه Project AIR FORCE (PAF) اندیشکده رند هست که به سفارش نیروی هوایی ایالات متحده و توسط Forrest E. Morgan در سال 2013 نگاشته شده است. پایداری در بحران و تهاجم دوربرد یک تحلیل مقایسه ای از جنگنده ها ، بمب افکن ها و موشک ها Crisis Stability and Long-Range Strike A Comparative Analysis of Fighters, Bombers, and Missiles بعد از پایان جنگ سرد با گسترش تسلیحات هسته ای و حضور مجدد رقبای بزرگ ، تقابل های خطرناک بین کشورها افزایش یافته است. هنگام مدیریت این بحران ها ، رهبران ایالات متحده باید خطر جنگ را خنثی کنند بدون اینکه منافع سیاسی یا نظامی مهم را به خطر بیندازند. آنها ترجیح می دهند این کار را انجام دهند تا رویارویی در سطح متعارف باقی بماند ، قبل از اینکه تنش ها تشدید شود و یک یا هر دو طرف به اقدام هسته ای متوسل شوند.در چنین شرایطی ، مدیریت بحران به تعادل تهدیدها و خویشتنداری جهت کاهش اسیب پذیری دو طرف از حمله غافلگیرانه نیاز دارد. دارایی های ضربتی دوربرد مثل جنگنده های ضربتی ، بمب افکن ها ، موشک های بالستیک و موشک های کروز - نقش مهمی در این زمینه خواهند داشت.سوال این است که کدام یک از این سیستم ها بیش از سایرین برای وضعیت پایداری در بحران مناسب هستند و چرا؟ رویکرد و روش شناسی برای پاسخ به این سوال ، این گزارش از آثار برجسته در این زمینه برای روشن ساختن ماهیت بحران بین المللی ، اصول مدیریت بحران و روابط بین ساختار نیرو و پایداری در بحران بهره گرفته است. از این بینش بدست امده ، مشخص می شود که چه ویژگی هایی در دارایی های تهاجم ضربتی مطلوب هستند و یک چارچوب تحلیلی برای ارزیابی سیستم های مختلف تهاجم ضربتی از آنها ارائه می دهد.در ادامه این گزارش چارچوب ترسیم شده را برای ارزیابی نقاط قوت و خطرات ناشی از استقرار چندین سیستم ضربتی در یک تقابل نظامی با یک حریف منطقه ای خطرناک در بازه زمانی 2025-2030 ترسیم می کند. سیستم های مورد تجزیه و تحلیل شامل : جنگنده های ضربتی (F-35) بمب افکن های با سابقه (B-52 و B-1) مجهز به تسلیحات دورایستا بمب افکن های نفوذ کننده آینده (B-Xs) ، موشک های بالستیک قاره پیمای (ICBM) موشک های بالستیک زیر سطحی (SLBM) موشکهای کروز دریایی (SLCM) یافته های این تجزیه و تحلیل سپس برای تولید مجموعه ای از گزاره ها در مورد تأثیرات بالقوه این سیستم ها بر پایداری در بحران و کاربرد آنها به عنوان ابزارهای مدیریت بحران استفاده می شود. سپس گزاره های بدست آمده را بر نتایج 48 بحران بین المللی از زمان پایان جنگ جهانی دوم ، در برابر سابقه تاریخی آن سیستم ها آزمایش می کند. سرانجام ، یافته های این تحلیل ها را ادغام می کند و آنها را در معرض دید قرار می دهد. یافته هایی از مطالعات گذشته این فصل روابط بین مدیریت بحران ، پایداری در بحران و ساختار نیروی نظامی را بررسی می کند. این مقاله با بررسی مطالعات انجام گرفته در مورد ماهیت بحرانهای بین المللی گذشته نشان می دهد ، ایجاد ثبات در یک بحران بین المللی در بهترین شرایط دشوار است و اگر بی ثباتی ساختاری وجود داشته باشد ، مدیریت بحران می تواند به طرز مهمی تضعیف شود. با توجه به این موضوع ، اهمیت ساختار نیروی نظامی در پایداری در بحران را توضیح می دهد و خصوصیاتی را که برای سیستم های ضربتی در ایجاد پایداری ساختاری و پشتیبانی از مدیریت بحران مطلوب هستند را مشخص می کند. مفهوم پایداری در بحران ( ثبات در بحران ، Crisis Stability) سه فرمول کلاسیک پایداری (ثبات) در رابطه با سلاح های هسته ای و گرایش به جنگ وجود دارد: پایداری در "ضربت نخست" (یا ثبات در بازدارندگی - first strike stability) ، به وجود یک توانایی ضربت دوم (Second strike) مطمئن برای هر یک از طرفهای مسلح هسته ای در یک رویارویی گفته می شود ، به طوری که هر یک از آنها در صورت اقدام هسته ای از خسارت تلافی جویانه طرف دیگر می ترسد. "پایداری در بحران" (Crisis Stability) به عنوان شرایطی تعریف می شود که در آن هیچ یک از طرفین از آغاز درگیری هسته ای ، متعارف یا غیر متعارف (از جمله حمله پیشگیرانه علیه دارایی های هسته ای)به دلیل وجود یک دفاع جامع ضد "ضربت نخست" یا شرایط دیگر نگران نباشند. پایداری در "مسابقه تسلیحاتی" (arms race stability) زمانی حاصل می شود که هیچ یک از طرفین نگران نباشند که دشمنش با دستیابی به پیشرفت تکنولوژیکی یا تجمع مخفی نیرویی که مزیت قاطع میدان جنگ را ایجاد می کند ، ثبات را تضعیف کنند. پایداری در بحران را می توان درجه ای از بازدارندگی متقابل بین طرفین توصیف کرد.پایداری در بحران و ابزارهای دستیابی و حفظ آن - مدیریت بحران - مربوط به جنگ نیست. آنها در مورد ایجاد و استقرار نیروها به روشهایی هستند که به یک کشور اجازه می دهند ، بدون نیاز به عقب نشینی ، از جنگ جلوگیری کند. به عبارت دیگر ، پایداری در بحران درجه ای است که دشمنان در آستانه جنگ احساس نمی کنند مجبورند اول حمله کنند ، چه برای بدست آوردن یک مزیت زودگذر در ضربت اول و چه از ترس اینکه مجبورند اولین حمله فلج کننده را از دشمن دریافت کنند. اهمیت ساختار نیرو نظامی در مدیریت و پایداری در بحران مدیریت بحران عمدتا در مورد استراتژی است و بکار گیری موثر آن بیشتر هنر است تا علم . هر بحرانی متمایز است و هیچ فرمولی وجود ندارد. در این بین ساختار نیرو بسیار مهم است. اگر ساختار زیربنایی محیط ژئوپلیتیک ناپایدار باشد ، تلاش برای مدیریت یک بحران تضعیف می شود. نیروهای نظامی بخش مهمی از این ساختار هستند . آنها از اصلی ترین ابزارهایی هستند که رهبران ملی برای مدیریت بحران های بین المللی به آنها متوسل می شوند. در این مرحله تأکید بر این نکته مهم است که هدف مدیریت بحران دستیابی و حفظ ثبات است و این امر بیشتر مربوط به بازدارندگی است تا جنگ. در حالی که تمام نیروهای نظامی به بازدارندگی کمک می کنند ، اما سیستم های ضربتی دوربرد (long-range strike ) از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند زیرا می توان آنها را سریعتر از سایر نیروها بکار برد و می توانند در برابر تهدیدات دور ایستا بازدارنده باشند. بررسی RAND سه ویژگی را که سیستم های ضربتی هوایی و موشکی برای تقویت پایداری ساختاری نیاز دارند و سه ویژگی دیگر از این سیستم ها را که ابزاری کارآمد برای مدیریت بحران هستند شناسایی کرده است. ویژگی های پایداری ساختاری [ پایداری در ساختار نظامی ] پایداری ساختاری با شرایط موجود در محیط استراتژیک ، از جمله جغرافیا ، روابط سیاسی و ساختار نیرو (به عنوان مثال ، اندازه ، ترکیب ، وضعیت ، فن آوری ، دکترین) تعیین می شود ، که به نوبه خود ، به مقوله پایداری در بحران کمک می کند یا آن را تضعیف میکند. .برای تقویت پایداری ساختاری ، سیستم های ضربتی باید دارای مشخصات زیر باشند. آنها باید به اندازه کافی قوی باشند تا از حمله متعارف جلوگیری کنند. بازدارندگی پایه واساس پایداری ساختاری است. از آنجا که تهدیدهای هسته ای ممکن است در مقابل تهاجم متعارف از اعتبار برخوردار نباشند ، و از آنجا که رهبران ایالات متحده خواهان ایجاد ثبات در بحرانهای بسیار پایین تر از آستانه هسته ای هستند ، باید سیستم های ضربتی متعارف قوی ، برای یک بحران بین المللی در دسترس باشد. رهبران ایالات متحده می خواهند تا حد ممکن از نیروهای متعارف برای ایجاد پایداری در بحران های آینده استفاده کنند. این یک چالش جالب است. در حالی که بازدارندگی هسته ای به تهدید مهاجم به یک مجازات با هزینه های ناگهانی فاجعه بار متکی است ، سلاح های معمولی فاقد توانایی تحمیل سریع هزینه هایی در آن سطح هستند. در نتیجه ، تلاش های قبلی حتی در برابر دشمنان ضعیف تر و ریسک پذیر ، مانند اسلوبودان میلوشویچ و صدام حسین ، گاهی اوقات با شکست روبرو شده است ، به این دلیل که این افراد معتقد بودند که می‌توانند هزینه حملات هوایی و موشکی را به اندازه کافی تحمل کنند تا ائتلاف علیه خود را شکست دهند یا عاملان دیگر را در جامعه بین‌المللی گرد هم آورند تا از لحاظ سیاسی از طرف آن‌ها مداخله کنند. با این وجود ، اگر نیرو به طور مناسب ساختار یافته استقرار یابد ، بازدارندگی معمولی می تواند تقویت شود. تجزیه و تحلیل موارد تاریخی نشان داده است که برای ایجاد بازدارندگی متعارف ، باید به اندازه کافی قوی و انعطاف پذیر باشد تا بتواند به گونه ای دشمن را متقاعد کند که هر حمله‌ ای منجر به خطر بالای شکست یا حداقل، خطر بالای فرو افتادن در جنگی پر هزینه و فرسایشی می‌شود.، به عبارت دیگر ، در حالی که بازدارندگی هسته ای منحصراً به تهدید به مجازات متکی است ، بازدارندگی متعارف تا حد زیادی به متعاقد کردن حریف بستگی دارد که می توان علاوه بر تحمیل هزینه های گزاف برای مجازات ، مزایای تهاجم دشمن را نیز از بین ببرند. در مجموع ، برای کمک به ثبات ساختاری ، سیستم های ضربتی باید به اندازه کافی قوی باشند که بتوانند از حمله متعارف جلوگیری کنند و حریف را متقاعد کنند که می تواند در شکست آن نقش اساسی داشته باشد. آنها باید بتوانند آسیب پذیری ایالات متحده در برابر حمله پیش دستانه را به حداقل برسانند. اگر استقرار نیروها برای ایجاد بازدارندگی مستلزم آسیب پذیر ساختن آنها (مثل استقرار در نزدیکی دشمن) در برابر یک حمله غافلگیرانه باشد ، ممکن است یک حریف ریسک پذیر وسوسه شود که یک حمله پیش دستانه (preemptive strike) انجام دهد. پایداری ساختاری نیاز به نیروهایی دارد که از قدرت کافی برای ممانعت از حمله یک دشمن بالقوه برخوردار باشند اما از طریق راه هایی که از قرار گرفتن در معرض پیش فرض جلوگیری کنند. روشهای مختلفی برای ساخت چنین نیروهایی وجود دارد. آنها می توانند به اندازه کافی انعطاف پذیر و واکنشی باشند تا به سرعت پراکنده شوند. مکان دقیق آنها را می توان در هنگام استقرار یا به کارگیری پنهان کرد. در پایگاه ها و گشت ها آنها میتوانند از پدافند فعال و غیرفعال برخوردار باشند یا می توان آنها را با برد کافی طراحی کرد تا بتوانند از دور اقدام کنند. یک نیروی ضربتی که برای به حداکثر رساندن پایداری ساختاری طراحی شده باشد ، باید به گونه ای باشد تا چندین مورد از این روش ها را در بر می گیرد. آنها باید بتوانند خطر حمله غافلگیرانه توسط ایالات متحده را کاهش دهند. این ویژگی دور از انتظار است. غافلگیری همیشه وسیله ای بسیار ارزشمند برای دستیابی به اهداف تاکتیکی در جنگ بوده است ، اما مدیریت بحران جنگ نیست. در طی یک بحران بین المللی ، استقرار نیروهای ضربتی قدرتمند به گونه ای که بیانگر آن باشد که حمله نزدیک است ، می تواند حریف را به این نتیجه برساند که چاره ای جز شروع یک حمله پیش دستانه ندارد. بنابراین ، پایداری ساختاری نیاز به نیروهایی دارد که بتوانند بازدارندگی قوی ایجاد کنند در حالی که خطر حملات غافلگیرانه توسط ایالات متحده را کاهش دهند . هرکشوری که با نیروی نظامی ایالات متحده روبرو می شود ، هرگز نباید از انهدام سریع کاملاً ایمن باشد. تأمین منافع ایالات متحده در شرایط بحرانی به دیپلماسی جبری (Coercive diplomacy) احتیاج دارد . توانایی دستکاری در ترس یک حریف از حمله پیش دستانه ، اهرم مهم جبر است که رهبران ایالات متحده می خواهند در دسترس داشته باشند. بنابراین نیروهای ضربتی برای تحمیل چنین تهدیدهایی به روش هایی نیاز دارند که مخالفان را قانع نکند که نابودی آنها قریب الوقوع است. باید به آنها اجازه داده شود باور كنند كه هنوز وقت دارند كه گزینه های خود را بسنجند و مذاكره كنند ، اما همچنین باید این نگرانی را داشته باشند كه آیا زمان تمام می شود و فاجعه در راه است. ویژگی های مدیریت بحران پایداری ساختاری تنها پیش شرط مدیریت موثر بحران است. اگر مدیریت بحران فقط به بازدارندگی در برابر حمله حریف نیاز داشت ، ممکن است با استقرار دفاع قدرتمند در هرجایی که احتمال رویارویی وجود دارد ، این امر انجام شود. اما هر استراتژی متکی به دفاع استاتیک ، از عدم توانایی در پیش بینی بحران بعدی رنج می برد. علاوه بر این، رهبران ایالات متحده خواهان انجام کارهایی بیش از جلوگیری از جاه طلبی های تهاجمی سایر کشورها در یک رویارویی هستند. آنها می خواهند بحران را از نظر شرایط مطلوب برای منافع ایالات متحده خنثی کنند. این امر مستلزم استراتژی هایی برای اعمال فشار برای مجبور کردن دشمن به پذیرش توافق مطلوب برای ایالات متحده است. سیستم های ضربتی باید توانایی پشتیبانی از چنین راهبردهایی را در هر زمان و هر مکان که لازم باشد داشته باشند. بنابراین ، آنها به ویژگی های زیر احتیاج دارند: آنها باید انعطاف پذیر باشند. سیستم های ضربتی باید در سناریوهای بسیار متنوعی کاربرد داشته باشند و آنها باید انتخاب گسترده ای از پروفایل های بکارگیری را در هر سناریو داشته باشند. آنها باید واکنشی باشند. از آنجا که بحران ها می توانند به طور ناگهانی در مکان های دور ایجاد شوند ، سیستم های ضربتی باید توانایی هشدار ، استقرار و بکارگیری سریع را داشته باشند. بعلاوه ، از آنجا که مدیریت بحران به همان اندازه یک کارکرد نظامی است ، ابزارهای نظامی که برای حمایت از آن استفاده می شوند ، باید توانایی تنظیم سرعت عملیاتی خود را با اقدامات دیپلماتیک داشته باشند. آنها باید بتوانند فعالیتهای خود را به طریقی تسریع كنند كه فشار و جبر بیشتری را در صورت لزوم تحمیل كنند و همچنین بتوانند فوراً این فشار را برطرف كنند ، شاید رهبران ملی تصمیم بگیرند كه خطرات عبور از آستانه بیش از حد زیاد است یا حرکت مسالمت‌آمیز برای نشان دادن حسن‌نیت یا پاداش به حریف برای اتخاذ یک گام مثبت نظامی یا سیاسی به سمت حل بحران کفایت میکند. آنها باید قابلیت هایی برای انتقال پیام (Signaling) را ارائه دهند. در زمان بحران های بین المللی ، زمانی که معضلات امنیتی افزایش می یابد ، اقدامات ، بلندتر از کلمات صحبت می کنند. اگر وضعیت نظامی دفاعی از آمادگی برای حمله قابل تشخیص نباشد ، اطمینان از قصد غیرتهاجمی مشکوک به نظر می رسد. برعکس ، اگر وضعیت نظامی به طور واضح اراده و توانایی انجام چنین حملاتی را نداشته باشد ، تهدیدهای جبری (نظامی و سیاسی) فاقد اعتبار خواهند بود. بنابراین ، برای داشتن کارآیی بیشتر به عنوان ابزاری برای مدیریت بحران ، سیستم های ضربتی باید از طریق روش هایی بکارگیری شوند که حریف به وضوح می تواند آنها را درک کند.( نشان دادن عزم و توانایی برای پیروزی در صورت بروز جنگ ، اما تمایل به فرصت دادن برای دستیابی به یک توافق یا مذاکره ) تجزیه و تحلیل سیستم های ضربتی تجزیه و تحلیل در سه مرحله انجام شد است : مرحله 1 شامل تفکیک هر یک از شش ویژگی در اجزای تشکیل دهنده آن و توزیع وزنی هر قسمت برای امتیازدهی است. این تجزیه و تحلیل برگرفته از نظرات متخصصان موضوع در RAND و کارکنان ستاد نیروی هوایی ایالات متحده در شناسایی و وزن دهی به هر یک از ویژگی ها است. مرحله 2 شامل ایجاد یک سناریوی فرضی است که در آن ایالات متحده در بازه زمانی 2025-2030 با یک حریف منطقه ای بسیار توانمند روبرو می شود. هدف ایالات متحده در این سناریو ایجاد پایداری در بحران یک جنگ کوتاه مدت بدون از بین بردن منافع مهم ایالات متحده بوده است. پیش بینی شده که حریف ، دارای یک سیستم دفاع هوایی یکپارچه (IADS) و موجودی قابل توجهی از موشک های بالستیک برد کوتاه ، متوسط و برد متوسط (SRBMs ، MRBMs و IRBM) و همچنین موشک های بالستیک ضد کشتی (ASBM) و موشک های کروز ضد کشتی (ASCM) می باشد. فرض شده که همه این موشک ها با هدایت دقیق (PGM) هستند. مرحله 3 شامل کار با سناریو و بررسی حمله هوایی و موشکی از نظر شدت نمایش ویژگی های پایداری ساختاری و مدیریت بحران است. نمرات در مقیاس 0 تا 25 و 25 بهترین نمره تعیین شده است. سرانجام ، پس از ارزیابی همه سیستم های ضربتی ، امتیازات برای مقایسه، نمودار شد. شکل زیر نمونه ای از این نمودارها را ارائه می دهد. این یک نمودار شش بعدی است که با پنج حلقه از مرکز مشخص می شود. یعنی حلقه بیرونی نشانگر عدد 25 است. نمودار دارای دو بعد است که با رنگ تیره و روشن متمایز شده اند . هر بعد بر اساس آنچه ثبات ساختاری یا مدیریت بحران به آن امتیاز می دهد ، برچسب گذاری شده است. نمونه ای از طرح شش بعدی برای نمایش نمرات ویژگی ها باید تأکید کنیم که این تحلیل ها اساساً ذهنی است. اگرچه داده های فنی مربوط به هر سیستم جمع آوری و با دقت مقایسه شده ، اما در نهایت امتیازات بر اساس قضاوت متخصصان بوده ، بنابراین هیچ نقشه ای نباید دقیق در نظر گرفته شود.بعلاوه ، مقادیر بر روی حلقه ها نمایش داده نمی شوند زیرا اعداد مهم نیستند ، آنچه مهم است ، موقعیتهای نسبی نمرات هر سیستم ضربتی در مقایسه با سایر سیستم ها است. 1- جنگنده های ضربتی (F-35) تجزیه و تحلیل مبتنی بر سناریو با این فرض آغاز شد که ممکن است از نیروی هوایی ایالات متحده استفاده شود زیرا از اواخر جنگ سرد تاکنون در بحران ها و درگیری ها بوده است. رهبران آمریكا در پاسخ به بحرانهایی مانند بحرانهای ناشی از حمله عراق به كویت در سال 1990 ، جنایات صربستان در بوسنی و هرزگوین در سال 1995 و امتناع صربستان از پذیرش توافق نامه رامبوئه در سال 1999 ، نیرو و تعداد زیادی هواپیمای ضربتی کوتاه برد را به میدان نبرد منتقل نمودند. آنها همچنینن ناو گروه ها را در آبهای مجاور مستقر کردند. این رویکرد منافع ایالات متحده را به خوبی تأمین می کرد . استقرار تعداد زیادی هواپیمای ضربتی در نزدیکی دشمن به نیروهای هوایی ایالات متحده و ائتلاف اجازه می دهد تا نرخ بالایی پرواز را تولید کرده و مقدار قابل توجهی مهمات را بر روی اهداف قرار دهند.پیش بینی ها نشان می دهد ایالات متحده قادر خواهد بود حداقل تا دو دهه آینده با این روش ادامه دهد.(مقاله در سال 2013 منتشر شده) بی ثباتی ساختاری که ناشی از تهاجم از نزدیک است در سناریوی 2025-2030 که در اینجا مورد بررسی قرار گرفت ، جنگنده های پیشرفته F-35 توانستند تهدیدی جدی برای مخالفان باشند. آنها با نرخ پرواز بالا توانستند هنگامی که در خارج از رینگ پدافند هوایی دشمن سوخت گیری میکردند ، تعداد قابل توجهی از اهداف دشمن را در معرض خطر قرار دهند. با این حال ، قرار دادن نیروی تهاجمی ایالات متحده در محدوده قابل توجهی از نیروهای موشکی متعارف حریف ، آن را در برابر حمله غافلگیرانه دشمن بسیار آسیب پذیر میکند. در گذشته ، نزدیکی پایگاه های ایالات متحده و ناوهای هواپیمابر به اهداف باعث به حداقل رساندن زمان هشدار برای نیروهای دشمن و فشرده کردن زمان تصمیم گیری برای رهبران دشمن می شد .این رویکرد در گذشته به خوبی کار کرده است زیرا جنگنده های کشورهایی مثل ایالات متحده از رویارویی با دشمنانی که تا حد زیادی فاقد توانایی حمله به پایگاه ها و ناوهای هواپیمابر بودند ، لذت می بردند. متأسفانه ، آن دوران در حال پایان است.با گسترش بهره برداری از فضا ، موشک و فناوری مهمات هدایت دقیق ، احتمالاً حریفان آینده در مقابله با ایالات متحده دارای زرادخانه های قابل توجهی از موشک های بالستیک و کروز هدایت دقیق خواهند بود که می توانند پایگاه های هوایی و ناوهای هواپیمابر را در مسافت های بالا به طور دقیق هدف قرار دهند. نمودار بالا بی ثباتی ساختاری را نشان می دهد که می تواند ناشی از استقرار دارایی های ضربتی در نزدیکی دشمنانی است که دارای این قابلیت ها باشند. تجزیه و تحلیل موردی این یافته را تأیید می کند. اگرچه ایالات متحده در بحران های متعدد توانسته هواپیماهای ضربتی کوتاه برد خود را در نزدیکی مخالفان مورد استفاده قرار دهد ، اما دیگر کشورها چندان خوش شانس نبودند. نمونه بارز آن بحران اعراب و اسرائیل در سال 1967 و بحران یوم کیپور در سال 1973 است. در هر دو مورد ، نیروهای هوایی قدرتمند مستقر در نزدیکی یکدیگر (به دلیل جغرافیای سیاسی منطقه) یک ناپایداری ساختاری ایجاد کردند که در حملات غافلگیرانه منهدم شد. بحران بنگلادش در سال 1971 ، که با حمله هوایی پیشگیرانه پاکستان به 15 پایگاه هوایی هند به اوج خود رسید. اشاره به این نکته مهم است که این ضعف برای جنگنده های ضربتی مستقر در ناو هواپیمابر به اندازه جنگنده هایی که در پایگاه های زمینی هستند ، شدید نخواهد بود. از آنجا که ناوهای هواپیمابر سیستم عامل های سیار هستند ، به همین دلیل آسیب پذیری کمتری دارند . برای انجام یک حمله پیشگیرانه علیه آنها ، مخالفان بالقوه باید مجموعه ای پیچیده از سنسورها ، پردازنده های داده و سیستم های فرماندهی و کنترل را در اختیار داشته باشند تا بتواند ناو ها را به سرعت شناسایی ، ردیابی و هدف قرار دهند.برخی از مخالفان بالقوه در تلاش برای ایجاد چنین توانایی هایی پیشرفت قابل توجهی داشته اند و این تجزیه و تحلیل فرض می کند که آنها آنها را تا دوره سناریوها داشته باشند. اما اینکه توانایی واقعی سیستم های آنها چقدر باشد ، به طیف وسیعی از عوامل فراتر از محدوده این تحلیل بستگی دارد. در حالی که ناوهای هواپیمابر به اندازه پایگاه های زمینی نزدیک اهداف اسانی نیستند ، اما واضح است که آنها در آینده مانند گذشته قادر به فعالیت در نزدیکی مخالفان نخواهند بود. استقرار دورتر آنها در شرایط بحرانی نیز ، نرخ پروازها را کاهش می دهد و در نتیجه قدرت تهدید بازدارنده ای را که می توانند تولید کنند کاهش می دهد. پایان قسمت اول ....
  5. 無人航空載具 وُرِن خانگکونگ زای چی هواپیمای بدون سرنشین رونمایی از پهپاد نظارتی فراصوت WZ-8 در مراسم رژه روز ملی - اکتبر 2019 پکن چین به صورتی در حال افزایش تولید هواگرد بدون سرنشین است که به نظر می رسد که به زودی ایالات متحده و اسرائیل را پشت سر می گذارد.مقامات و کارشناسان دفاعی غرب از دیدن ده ها مدل مختلف هواپیمای بدون سرنشین چینی در پلت فرم و کاربری های مختلف در نمایشگاه های هوایی چین بین سال های 2010 تا 2018 بهت زده هستند. این رکوردی برای یک کشور هست.پیشرفت آشکار در ناوگان هوایی ، نشانه ای جدی از جاه طلبی چین برای ارتقاء ارتش عظیم خود است؛ زیرا نفوذ سیاسی و اقتصادی جهانی آن همچنان در حال رشد است. تعداد زیاد و متنوع هواپیماهای بدون سرنشین ساخته شده توسط چین نشان میدهد که برای کسب تکنولوژی این بخش از صنعت نظامی سرمایه گذاری کلان و برنامه ریزی جدی صورت پذیرفته است. ساختار طراحی و تولید نسبتا پیچیده و البته خوفناک این صنعت در چین تمامی رقبای منطقه ای آن را به وحشت انداخته است.اضطراب ایالات متحده در مورد هواپیماهای بدون سرنشین چین در سال 2000 توسط کنگره زمانی که برای ارزیابی پیامدهای امنیت ملی روابط تجاری و اقتصادی با چین شکل گرفت، برجسته شد.4 سال بعد از این زمانی که پنتاگون از فروش و ارتقا پهپاد انتحاری IAI Harpy به چین توسط اسراییل خمشگین شد ، این حوزه از صنعت نظامی چین به صورت ویژه مورد رصد قرار گفت.هرچند بعد ها همین مدل توسط چین با نام JWS01 و ASN-301 مهندسی معکوس شد ولی کارشناسان نظامی و هوانوردی معتقد هستند پهپاد های چینی هنوز هم چندین سال از مدل های ایالات متحده و اسراییل عقب تر هستند. اما آنها تاکید کردند که چین پرشتابترین پیشرفت را در زمینه تکنولوژی حمل و نقل هوایی غیر نظامی و نظامی داراست ، به خصوص در زمینه انتقال تکنولوژی از شرکت های هوافضای خارجی به شرکت های چینی. پهپاد انتحاری هارپی اسراییل (راست) _ پهپاد انتحاری ASN-301 چین از اواسط دهه ۹۰ میلادی، چین از نیروی نظامی خود که در یک برنامه جامع مدرن‌سازی که جهت توانمندسازی نیروهای مسلح خود برای بازدارندگی یا آمادگی برای درگیری‌های منطقه‌ای با شدت بالا طراحی شده‌است، به منظور دیپلماسی تهاجمی در حل اختلافات ارضی و دریایی خود و انواع عملیات‌های نظامی برای حفاظت از منافع جهانی رو به رشد چین استفاده می‌کند. پکن توسعه نیروی دریایی، هوایی، موشکی، فضایی، و قابلیت‌های جنگ سایبری را اولویت‌بندی کرده‌است که نشان‌دهنده این است که خود را برای مداخله نظامی آمریکا در مناقشه‌های ارضی جنوب شرق اسیا آماده می کند. در این زمینه ، سیستم‌های بدون سرنشین به عنوان یک حوزه کلیدی برای چین در حال ظهور هستند ، پکن علاوه بر UAV ، توسعه دیگر سیستم های UUV و USV را نیز افزایش داده است. تمرکز چین بر روی سیستم‌های بدون سرنشین حداقل تا حدی به کاربرد بالقوه آن‌ها در مناقشات مرزی و دریایی مربوط می‌شود، اما سیستم‌های بدون سرنشین می‌تواند برای ارتش چین در گستره‌ای از احتمالات دیگر از جمله عملیات امدادرسانی مفید باشد. آژانس‌های دولتی چین نیز به دنبال راه‌هایی برای استفاده از سیستم‌های بدون سرنشین برای کاربردهای خانگی مانند نظارت بر آلودگی صنعتی و ارسال پستی هستند. علاوه بر این، چین ممکن است صادرات سیستم‌های بدون سرنشین را به عنوان یک راه سودآور برای بهبود موقعیت خود در بازار جهانی اسلحه و وسیله‌ای برای تقویت روابط دیپلماتیک و امنیتی خود با کشورها تصور کند. با اینکه ادبیات چینی موجود نشان می دهد که برنامه های کاربردی ISR تمرکز اصلی این صنعت در چین هست ولی طیف وسیعی از کاربری های نظامی و غیر نظامی طراحی و تولید گردیده است : جاسوسی ، نظارت و شناسایی (ISR) - intelligence , surveillance , and reconnaissance کمک به نظارت فرا افق دریایی برای کشتی‌های رزمی (OTH) - Over the Horizon maritime surveillance جنگ‌های الکترونیک electronic warfare - (EW) تقویت ارتباطات نظامی (relay ) military communications relay ماموریت‌های ررزمی/ عملیات ضربتی combat applications / strike missions کمک‌های انسان‌دوستانه و امداد رسانی humanitarian assistance and disaster relief ( HA / DR ) فضای استراتژیک پیرامونی استراتژی چین چیست؟ رهبران چین از آنچه "دوره فرصت استراتژیک" می دانند در طول دو دهه ابتدایی قرن 21 برای توسعه در داخل کشور و گسترش "قدرت جامع ملی " چین بهره مند شده اند. در طول دهه های آینده ، آنها متمرکز بر تحقق یک چین قدرتمند و مرفه هستند که مجهز به نیروی نظامی "در سطح جهانی" باشد و وضعیت چین را به عنوان یک ابر قدرت در منطقه هند و اقیانوس آرام تأمین کند. روزنامه خلق روز 15 ژانویه 2018 طی یک مقاله به شرح بیانیه Xi Jinping که در نشست مقامات ارشد حزب انجام شده بود پرداخت. در آن سخرانی Xi Jinping شروع گذار از "دوره فرصت های استراتژیک" به "دوره فرصت های تاریخی" مطرح کرد. در سال 2018 ، چین برای تحقق این چشم انداز از مجموعه ای از ابزارهای اقتصادی ، سیاست خارجی و امنیتی استفاده کرد. تلاش های مداومی که دولت ، هم در داخل و هم در خارج از کشور انجام می دهد و اغلب دارای ابتکارات اقتصادی و دیپلماتیک است ، همگی از اهداف امنیتی و نظامی چین پشتیبانی می کنند: چین همچنان به اجرای برنامه ریزی بلندمدت به سمت "ساخت چین 2025" و سایر برنامه های توسعه صنعتی ادامه می دهد که بر لزوم جایگزینی فناوری وارداتی با فناوری تولید داخل تأکید می کند. این طرح ها یک چالش اقتصادی را برای کشورهایی که محصولات با تکنولوژی پیشرفته صادر می کنند ، ارائه می دهد. این برنامه ها همچنین با تأکید بر تسلط بر فن آوری های پیشرفته با قابلیت استفاده دوگانه ، مستقیماً از اهداف نوسازی نظامی حمایت می کنند. رهبران چین تلاش می کنند توسعه فناوری غیر نظامی و نظامی را برای دستیابی به کارایی ، نوآوری و رشد بیشتر هماهنگ کنند. در سالهای اخیر ، رهبران چین این ابتکار عمل را که به عنوان ادغام نظامی غیرنظامی (CMI) Civil-Military Integration معروف است ، به یک استراتژی ملی ارتقا دادند که بخش غیرنظامی را برای ورود به بازار دفاع تشویق می کند. استراتژی ملی CMI بر نوسازی سخت افزار ، آموزش ، پرسنل ، سرمایه گذاری ، زیرساخت ها و تدارکات متمرکز است. رهبران چین از قدرت رو به رشد اقتصادی ، دیپلماتیک و نظامی چین برای ایجاد برتری منطقه ای و گسترش نفوذ بین المللی این کشور استفاده می کنند.پیشرفت چین در پروژه هایی مانند طرح "یک کمربند ، یک جاده" (OBOR) احتمالاً باعث ایجاد پایگاه و نیروی نظامی در خارج از کشور می شود که این امر برای تأمین امنیت پروژه های OBOR است. رهبران چین با درک اینکه برنامه هایی مانند "ساخت چین 2025" و OBOR باعث نگرانی در مورد اهداف چین شده اند ، بدون تغییر در اهداف استراتژیک برنامه ها ، سخنان خود را هنگام تبلیغ این برنامه ها نرم می کنند. طرح یک کمربند ، یک جاده و اهمیت کریدور های زمینی و دریایی مدیریت امنیت ملی چین مفهوم گسترده امنیت ملی چین شامل ثبات داخلی و تهدیدهای خارجی است ، تروریسم یا گسترش عقاید دموکراتیک به همراه نفوذ خارجی از جمله مواردی است که بر ثبات داخلی تأثیر می گذارد . چین برای اطمینان از كنترل حزب به طور مستمر مدیریت امنیت ملی ،حزب ، ارتش و نهادهای دولتی خود را مدرن می كند. این تلاش ها نگرانی های دیرینه این کشور را نشان می دهد که سیستم به ارث رسیده خود را پویا و مجهز به تجهیزات کافی برای پاسخگویی به چالش های رو به رشد چین نمی داند. اختلافات ارضی چین و رویکرد جامع مدیریت اختلافات منطقه ای استفاده از زور توسط چین در اختلافات ارضی از سال 1949 تاکنون بسیار متفاوت بوده است. برخی از اختلافات منجر به جنگ شد ، مانند درگیری های مرزی با هند در 1962 و ویتنام در 1979 و اختلاف با اتحاد جماهیر شوروی سابق در دهه 1960 که حتی احتمال جنگ هسته ای را افزایش داد. در موارد اخیر مربوط به اختلافات مرز زمینی ، چین گاهی اوقات مایل است با همسایگان خود سازش کند و حتی امتیازاتی را ارائه دهد. از سال 1998 ، چین 11 مورد اختلاف ارضی را با شش همسایه حل و فصل کرده است. در سال های اخیر ، چین برای مقابله با اختلافات متعددی که بر سر ویژگی های دریایی و مالکیت ذخایر نفت و گاز دریایی بالقوه وجود دارد ، رویکردی تهاجمی تر به کار گرفته است. چین در تلاش است تا اهداف خود را بدون به خطر انداختن ثبات منطقه ای که به توسعه اقتصادی اش کمک کرده است تأمین کند. با توجه به این رویکرد ، رهبران چین از روشهای کوتاه مدت در درگیری ها استفاده می کنند تا اهداف استراتژیک چین را از طریق اقدامات محاسبه شده در زیر آستانه درگیری با ایالات متحده ، متحدان و شرکای آن یا سایر افراد در منطقه هند و اقیانوس آرام دنبال کنند. این تاکتیک ها به ویژه در پیگیری ادعاهای سرزمینی و دریایی چین در دریاهای جنوب و شرق چین و همچنین مرزهای آن با هند و بوتان مشهود است. چین همچنین مایل است برای پیشبرد منافع خود و کاهش مخالفت سایر کشورها از اقدامات قهری - چه نظامی و چه غیر نظامی - استفاده کند. تایوان با اختلاف همچنان "استراتژیک ترین" موضوع PLA و یکی از مناطق جغرافیایی است که رهبری حزب آن را دارای اهمیت استراتژیک می داند. سایر مسیرهای استراتژیک شامل دریای چین شرقی ، دریای چین جنوبی و مرزهای چین با هند و کره شمالی است.استراتژی کلی چین در قبال تایوان همچنان شامل عناصر اقناع و اجبار برای جلوگیری از توسعه نگرش های سیاسی استقلال طلبانه در تایوان است. تایوان در سال 2018 سه شریک دیپلماتیک دگیر را از دست داد و برخی از مجامع بین المللی همچنان از شرکت نمایندگان تایوان خودداری میکنند. اگرچه چین طرفدار اتحاد مسالمت آمیز با تایوان است ، ولی هرگز از استفاده نیروی نظامی چشم پوشی نکرده است. نمایی از اختلافات ارضی چین و مرزهای دریایی کشورهای همجوار چین و ژاپن ادعاهای همپوشانی در مورد فلات قاره و مناطق انحصاری اقتصادی (EEZ) در دریای چین شرقی دارند. دریای چین شرقی حاوی گاز طبیعی و نفت است ، اگرچه تخمین ذخایر هیدروکربن دشوار است. ژاپن معتقد است که یک خط مساوی از هر کشور درگیر باید منطقه EEZ را جدا کند ، در حالی که چین ادعا می کند که یک فلات قاره گسترده دارد. دریای چین جنوبی در ملاحظات امنیتی در سراسر آسیای شرقی نقش مهمی دارد زیرا شمال شرقی آسیا به جریان نفت و تجارت از طریق خطوط حمل و نقل دریای چین جنوبی ، از جمله بیش از 80 درصد نفت خام به ژاپن ، کره جنوبی و تایوان ،وابسته هست.چین ادعا می کند جزایر اسپراتلی Spratly و جزیره Paracel در داخل حاکمیت چین قرار دارد ادعاهایی که توسط برونئی ، فیلیپین ، مالزی و ویتنام به طور کامل یا بخشی مورد اختلاف است.در سال 2018 ، چین با قرار دادن موشک های کروز ضد کشتی و موشک های دوربرد زمین به هوا در ایستگاه های جزایر اسپراتلی ، برنامه های نظامی خود را در دریای چین جنوبی ادامه دادکه عملا نقض تعهد سال 2015 شی جین پینگ ، رئیس جمهور چین مبنی بر "عدم کاربری نظامی جزایر اسپراتلی بود . اهمیت کریدور های دریایی کشورهای اسیای جنوب شرقی تنش ها با هند در امتداد مرز مشترک آروناچال پرادش ، که چین ادعا می کند بخشی از تبت و بنابراین بخشی از چین است ، و همچنین منطقه آکسای چین در انتهای غربی فلات تبت همچنان وجود دارد. گشت های چینی و هندی به طور مرتب در طول مرز مورد اختلاف با یکدیگر روبرو می شوند و هر دو طرف غالباً یکدیگر را به تجاوزات مرزی متهم می کنند. در سال 2017 ، هر دو طرف درگیری 73 روزه ای تجربه کردند. سوال اصلی این است که چرا چین برنامه هواپیماهای بدون سرنشین را در اولویت قرار می دهد؟ در 9 سپتامبر 2013 یک پهپاد چینی (BZK-005) به فضای هوایی ژاپن در جزایر مورد مناقشه سن‌کاکو نزدیک شد. واکنش ژاپن به این حادثه غیر معمول بود و باعث اسکرامبل دو فروند جنگنده F-15 ، یک فروند هواپیمای هشدار دهنده اولیه E-2C و یک هواپیمای نظارتی AWACS به محل حادثه شد. سخنگوی وزارت دفاع چین،Geng Yansheng ، کمی بعد اعلام کرد که اگر یک هواپیمای بدون سرنشین چینی توسط نیروهای دفاعی ژاپن مورد هدف قرار گیرد ، جنگ شروع خواهد شد.درواقع این قدرت و تمایلات منطقه ای چین را نشان می دهد که از ظرفیت ارتقای نظامی اش به عنوان بخشی از ادعاهای سرزمینی اش استفاده می کند. پهپاد نظارتی راهبردی BZK-005 چین رویکرد موازی چین از لحاظ فعالیت، مشروعیت، و محبوبیت با برنامه آمریکا متمایز است. یک تمایز مهم در سطح داخلی نهفته‌است که در آن ایالات‌متحده از هواپیماهای بدون سرنشین به منظور مداخله نظامی در سکوت خبری استفاده میکند در حالی که برنامه چینی به دنبال نمایش عمومی ظرفیت فزاینده آن است. سوال اصلی این است که چرا چین، که فاقد سطح بالایی از فرماندهی و کنترل برای UAVs است، یک برنامه کاملا بدون سرنشین را ایجاد می‌کند. برنامه توسعه پهپادی چین موجب غرور ملی است که به طور حتم یک انگیزه کلیدی برای توجیه این حجم از سرمایه گذاری است. ادبیات غالب در مورد گسترش فن آوری های نظامی تمایل به تمرکز بر نگرانی های امنیتی و آرمان های ژئوپولیتیک است. مخاطبان چینی برخلاف مردم امریکا که برنامه پهپادی را نشانه پرستیژ و یک راه موثر برای مبارزه با تروریسم می شناسند ، از آن بعنوان یک منبع غرور ملی حمایت می کنند.در حالی که چین برنامه ی هواپیماهای بدون سرنشین خود را در نمایشگاه عمومی از طریق نمایش های هوایی و برنامه های خبری دولتی به رخ می کشد ، ایالات متحده از اینکه پهپادها مداخله نظامی آنها را (در سطح عملیاتی و افکار عمومی)کمتر آشکار می کند رضایت دارند. اقدامات موجود در زمینه تکثیر تکنولوژی نظامی بر روی محرک‌های مادی و غیرمادی تمرکز دارد. کشورها در صورت مواجهه با شرایط امنیتی ضعیف، ظرفیت نظامی خود را دنبال خواهند کرد. دولت‌ها ممکن است به دلیل نوع رژیم خود فن‌آوری‌های جدید را دنبال کنند. بیش از همه نظام های میلیتاریستی و خودسالار ( Autocratie ) به افزایش ظرفیت علاقه‌مند خواهند بود.با این توضیح هواپیماهای بدون سرنشین نه تنها می‌توانند برای یک سیستم خودکامه (به خصوص آن‌هایی که با تهدیدهای داخلی مواجه هستند) سودمند باشند، بلکه برای یک سیستم مردم سالار که در آن آسیب جانبی با استفاده از UAV به حداقل می‌رسد، مفید است.سرانجام، دولتها ممکن است فناوری را برای منافع صرفا مادی، مانند غرور ملی یا اعتبار بین المللی دنبال کنند. البته منطق غالب در مورد توسعه برنامه هواپیماهای بدون سرنشین چینی اطلاع بازیگران نظامی از اثربخشی آن است.کشورها معمولا بر اساس چگونگی استفاده سایر کشورها از سیستم های فناورانه و همچنین اثربخشی درک شده از بکارگیری آنها ، قابلیت های نظامی جدید را اتخاذ می کنند.با پیروی از این منطق، کاملا اجتناب‌ناپذیر است که چین یک برنامه بدون سرنشین را دنبال کند. همراه با پمپاژ غرور ملی، این برنامه در حال ارسال سیگنال‌های داخلی و منطقه‌ای از قاطعیت سیاست خارجی چین به ویژه در مناقشات ارضی و ملی گرایانه می‌باشد. هواپیماهای بدون سرنشین میتوانند از آرمانهای قدرت منطقه ای چین، به ویژه از نظر نظارت و پاسخ به حضور ایالات متحده در آسیا و اقیانوس آرام از طریق A2/AD پشتیبانی کنند. نمونه یک منع دسترسی - تحدید منطقه ای A2/AD  مسائل قابل توجهی بین برنامه های ایالات متحده و چین وجود دارد. هر دو کشور، استدلال های قانونی بر اساس امنیت ملی را برای حمایت از استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین مطرح میکنند. در حالی که برنامه هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا تمرکز را بر اهداف تروریسم بین المللی می گذارد، نگرانی های امنیت داخلی در حال حاضر برنامه چین را پیش می برد. تمرکز فعالیت های چین در جزایر Diaoyu / Senkaku جزو اختلافات ارضی دریای جنوب چین بوده است، اما چین با استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین در جنوب شرقی آسیا دست به عملیات شناسایی و رزمی می زند. انگیزه های چین از برنامه هواپیماهای بدون سرنشین فراتر از سودمندی فنی آن است و بیشتر مربوط به ناسیونالیسم و امنیت داخلی است. حمایت مردم از هواپیماهای بدون سرنشین در چین به طور کلی قوی است، همانطور که در ایالات متحده است. در عین حال،یک نگرش دوگانه به هواپیماهای بدون سرنشین در چین وجود دارد. با اینکه حمایت ملی گرایانه برای برنامه هواپیماهای بدون سرنشین چینی وجود دارد اما اکثریت جمعیت چین با حملات رزمی پهپادها بخصوص ایالات متحده مخالف است . این تفاوت ها دو نتیجه ممکن برای برنامه هواپیماهای بدون سرنشین چینی را برجسته می کند: استفاده قاطعانه تر از هواپیماهای بدون سرنشین در برابر خویشتن داری بیشتر. چین مایل است که از تمام قابلیت های پهپادی استفاده کند. با این حال، استفاده از پهپاد در حد نظارت های روزانه پیگیری میشود . در بررسی انگیزه‌های کلیدی , اهداف سیاست خارجی چین را می‌توان به صورت زیر برون‌یابی کرد: برنامه هواپیماهای بدون سرنشین چینی توجه و بودجه داخلی را افزایش داده است. کارشناسان بر این باورند که چین با توسعه ظرفیت و تمرکز زدایی ، بازیکنان بسیاری در تولید هواپیماهای بدون سرنشین گرد هم آورده که نتیجه آن یک "بازار داخلی بسیار رقابتی برای طراحی سیستم های UAV" است.توسعه ای که می تواند پیامدهای نگران کننده ای برای ایالات متحده باشد، گسترش جهانی سیستم های بدون سرنشین چینی به علت کم قیمت مناسب و همچنین عدم محدودیت های صادراتی .به طور کلی , براساس نظر یک تحلیل گر جمهوری خلق چین : این پرنده به طور فزاینده‌ای " نوک شمشیر " در جنگهای مدرن آینده خواهد بود. پرنده ای که قابلیت هایش مطابق با پیش بینی PLA از جنگ های آینده است : "بدون سرنشین، پنهانکار، خاموش" پ.ن : با توجه به گستردگی محتوا انشالله خداوند به ما توان بده تا تمامی زوایای شکل گیری قدرت پهپادی چین رو بررسی کنیم. موردی که مثل تاپیک های دیگر منظور اصلی نویسنده هست و خواننده باید مد نظر داشته باشد ، نشان دادن عقبه وسیع فکری ، سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و... است که با کارکردی هم افزا منتج به شکل گیری یک قابلیت راهبردی مستمر خواهند شد.
  6. با بررسی ویکی فارسی و انگلیسی : اون رهبری که جزو وظایف مدیر هست درواقع ترم Commanding هست و نه Leadership . هنری فایول، صنعتگر فرانسوی، چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفه یا کار، انجام می‌دهند: برنامه‌ریزی سازماندهی رهبری هماهنگی کنترل According to Fayol, management operates through five basic functions: planning, organizing, coordinating, commanding, and controlling. Planning: Deciding what needs to happen in the future and generating plans for action (deciding in advance). Organizing (or staffing): Making sure the human and nonhuman resources are put into place.[33] Commanding (or leading): Determining what must be done in a situation and getting people to do it. Coordinating: Creating a structure through which an organization's goals can be accomplished. Controlling: Checking progress against plans Management, Leadership and Command مدیریت ، رهبری و فرماندهی فرماندهی چیزی است که توسط شخص خارجی به شخصی اعطا می شود. طرف خارجی از اختیارات برخوردار است و همراه آنها مسئولیتها و وظایفی را نیز عهده دار است. مسئولیتها ممکن است تفویض شوند یا به اشتراک گذاشته شوند ، اما فرمانده همچنان مسئول نتایج است.سازمان در مالکیت فرمانده نیست. مدتی به فرمانده سپرده می شود و در این مدت وی سرپرست آن است. این به معنای فروتنی خاص و وظیفه مراقبت است.فرماندهی در دنیای تجارت اجتناب ناپذیر است. از آنجا که این یک نیاز واقعی است ، همه مجبور به انجام آن هستند و به دلیل اهمیت اصلی آن در تجارت ، ما باید در مورد آن صحبت کنیم. ما آن را تحت 'رهبری' قرار می دهیم. در نتیجه سردرگم می شویم. تفکر تجاری با مخالفت با مدیریت و رهبری رنج می برد. ادبیات رهبری به دلیل عدم تشخیص رهبری از فرماندهی ، حاوی بحث های بیهوده ای است. یک تثلیث وجود دارد و افسران و مدیران باید هر سه را تمرین کنند ، زیرا یک سازمان به هر سه مورد نیاز دارد: هر سه با هم همپوشانی دارند ، به همین دلیل است که دچار اشتباه می شویم . در واقع ، یک فرد ممکن است هر سه را به سرعت پشت سر هم انجام دهد. گزارش از ماهیت خاص آنها و رابطه آنها متفاوت است ، اما من پیشنهاد می کنم که می توان آنها را به شرح زیر درک کرد: منبع : https://www.onethirdmore.co.uk/articles/the-leader-as-hero-an-alternative-the-executives-trinity/
  7. بسم الله الرحمن الرحیم ما چقدر احمق هستیم؟ احمقانه های یک سازمان نظامی تفکر دشوارتر از آن است که تصور کنیم.در این مقاله جالب از ژورنال نیروی زمینی ارتش استرالیا نویسنده با توضیح هدف تفکر و بررسی برخی از مسائلی که همه ما با آن روبرو هستیم ، نتیجه می گیرد که ارتش با تفکر مشکل دارد. اگر ارتش واقعاً تطبیق پذیر باشد ، باید با نحوه تفكر ما به صورت فردی ، تیمی و سازمانی به مسائل بپردازد. ولی هیچ جایگاهی در ارتش وجود ندارد که مهارت های تفکر انتقادی را به عنوان یک خواسته مطلوب یا اجباری ذکر کند. . مردی در حال تعویض چرخ ماشین خود بود که تصادفا پیچ های چرخ به فاضلاب کنار جاده افتادن. او خیلی زود فهمید كه در کنار یک بیمارستان روانی توقف کرده و یك بیمار در نزدیكی ایستاده و او را تماشا می كند. راننده گفت: " شما فکر می کنید این خنده دار است." بیمار پاسخ داد: "نه ، نمی کنم". مرد گفت : ‘فکر نمی کنم شما بتوانید به من کمک کنید. بیمار گفت: "خب ، چرا شما فقط یک مهره چرخ را از هر سه چرخ دیگر بر ندارید و از آنها برای اتصال چرخ اضافی خود استفاده نمی کنید؟ این باید تا زمانی کار کند که خیلی سریع رانندگی نکنید. " مرد گفت : 'محشره! این خنده دار به نظر می رسد که شما در یک بیمارستان روانی هستید و در عین حال توانسته اید به فکر راه حلی برای مشکل من باشید. بیمار پاسخ داد: " ممکنه دیوانه باشم ، اما احمق نیستم. " حماقت وقتی واضح است که پاسخ واضح است ولی نمی توان آن را دید. حماقت وقتی رفتاری ناشیانه می باشد که ان رفتار به طور واضح بد باشد. حماقت در حالی درتصمیم گیری گنگ است که تصمیم از ابتدا باید گنگ شناخته می شد. حماقت با بیان ایده ها و نظرات کسل کننده و مغالطه آمیز مشهود است. سوال واضحی که باید بپرسید این است: "ما چقدر احمق هستیم؟" این مقاله پاسخی را مطرح می کند. اما قبل از طرح پاسخ ، ابتدا لازم است تفکر را متناسب با متن ارائه دهم. دلیل این امر این است که هر کس دیدگاه خاص خود را نسبت به تفکر داردو البته اکثریت در اشتباه هستند. هدف تفکر "من فکر میکنم پس هستم" رنه دکارت "من هستم. بنابراین فکر می کنم" افسران ارتش استرالیا تفکر چیزی است که ما آن را مسلم می دانیم. از این گذشته ، ما در تمام زندگی خود در حال "تفکر" بوده ایم. اما اگر بپرسیم هدف از تفکر چیست؟ در واقع یافتن پاسخ بسیار دشوار است. من معتقدم که تفکر سه هدف گسترده و مرتبط با یکدیگر را در بر می گیرد: ایجاد حس، ایده پردازی و تصمیم گیری. حس سازی کاری است که هنگام پردازش داده ها ، اطلاعات و ورودی های حاصل از حواس فیزیکی خود انجام می دهیم. ایجاد حس شامل توسعه درکی از دنیای "ما" (در مقابل جهان ) است. حس سازی را می توان به درک ، یادگیری و آموزش تقسیم کرد. این جنبه ها می توانند بیشتر تجزیه شوند و شامل فعالیت هایی مانند درک ، حافظه ، استدلال ، برقراری ارتباط ، تحلیل ، منطق و جذب شوند. در حالی که ما از بدو تولد در حال درک دنیای خود بوده ایم ، اما "درک" ما از جهان به اندازه ای که خود تصور می کنیم دقیق و قابل اعتماد نیست. ایده پردازی را زمانی انجام می‌دهیم که به دنبال درک شرایط محیط و خلق ایده‌هایی برای اطلاع‌رسانی تصمیمات و اقدامات خود باشیم. ایده پردازی را می توان به طراحی و خلاقیت تقسیم کرد. این جنبه ها را می توان در فعالیت هایی مانند تحقیق ، تفکر سیستمی ، تولید ایده ، ترکیب و نوآوری تجزیه کرد. طیف گسترده ای از تکنیک ها برای تقویت ایده پردازی در دسترس است. اما ارتش در این زمینه تلاش کمی (با ارفاق) برای نهادینه کردن هر یک از آنهاکرده است. تصمیم گیری نتیجه طبیعی تفکر است و منجر به اعمالی می شود که انجام می دهیم. تصمیم گیری شامل حل مسئله ، تدوین تصمیم و برنامه ریزی است. این جنبه ها را می توان در فعالیت هایی مانند شناخت و تشخیص مشکلات ، انتخاب و به کارگیری مدل تصمیم گیری ، و تنظیم و اجرای برنامه ها تفکیک کرد. همانند ایده پردازی ، طیف گسترده ای از فنون حل مسئله و تصمیم گیری نیز وجود دارد. به استثنای فرآیند ارزیابی نظامی Military Appreciation Process (MAP) ، ارتش نیز نتوانسته است آنها را نهادینه کند. این سه "هدف" کاربرد تفکر را توصیف می کند ، اما نشان دادن تفکر نیست. تفکر از طریق بیان تفکر نشان داده می شود.  بیان تفکر کیفیت تفکر ما از طریق افکاری که داریم و اعمالی که انجام می دهیم بیان می شود. افکاری که داریم معمولاً از طریق گفتن و نوشتن بیان می شود. این افکار توسط افرادی که به صحبت ما گوش می دهند یا آنچه را که می نویسیم می خوانند قضاوت می شوند. اقداماتی که انجام می دهیم توسط کسانی که بر آنها تأثیر می گذارد قضاوت می شوند. در ارتش ، افکار ما از طریق کارکنان ، به صورت کتبی یا کلامی بیان می شود. اقدامات ما توسط زیردستان ، شرکا ، متحدان ، دشمنان و اگر در تجربه خود تأمل کنیم ، توسط خود ما قضاوت می شود. قضاوت هایی که درباره عملکردهای ما انجام می شود ، براساس ادراک ، پیش داوری و تعصب کسانی است که قضاوت می کنند. همچنین باید در نظر بگیریم که تفکر در سطوح مختلف رخ می دهد. این فقط یک فعالیت فردی نیست. سطح تفکر تفکر در سه سطح صورت می گیرد: فردی ، تیمی و سازمانی. تفکر فردی کاری است که ما مستقل از دیگران انجام می دهیم. تفکر فردی توسط عوامل مختلفی شکل می گیرد. اینها شامل ساختار و عملکرد مغز ما ، عادات تفکر و فرهنگ و انتظارات سازمانها و گروههایی است که به آنها تعلق داریم. تفکر تیمی جمع تفکر فردی است ، اما با عارضه اضافه شده تعاملات اجتماعی و فرهنگی درون تیمی. بروس تاكمن ، روانشناس آمریكایی ، بخاطر نظریه توسعه گروهی مشهور است كه در آن پنج مرحله رشد را شناسایی كرد. مراحل شامل شکل گیری ، طوفان ، هنجارسازی ، اجرا و به تعویق انداختن است. اهمیت مراحل این است که آن‌ها تاثیر و نفوذ بر افراد گروه (تیم)را نشان می‌دهند. هنگام کار در تیم ها ، افراد مانند زمان فردی رفتار نمی کنند (فکر نمی کنند). تفکر سازمانی حاصل جمع تفکرات فردی و تیمی است و توسط فرهنگ ، سنت ها و قوانینی که در درون سازمان وجود دارد محدود می شود. تفکر سازمانی را می توان در نتیجه جهت دهی به تیم ها و افراد تحت تأثیر قرار داد یا بر آنها تأثیر گذاشت. در اینجا می توان بین تصمیم گیری منطقی و پیروی از قاعده ، تمایزی بینابینی قائل شد. تصمیم گیری منطقی (که فرآیند ارزیابی نظامی بر اساس آن بنا شده است) مبتنی بر توسعه گزینه ها ، انتخاب بهترین گزینه با توجه به معیارهای توافق شده (عینی) و سپس اجرای گزینه انتخابی است. در مقابل ، پیروی از قانون ،تصمیم گیرندگان را برای درک موقعیت آنها در داخل سازمان ملزم به شناسایی نوع وضعیتی که با آن روبرو می شوند میکند و تصمیم گیری براساس قوانین و انتظارات سازمان گرفته خواهد شد. با تشریح سه سطح تفکر ، اکنون می توانیم توجه خود را به برخی از دلایل دشوار بودن تفکر معطوف کنیم. چالش های تفکر کردن ما انسانها بسیاری از مسائل را با تفکر خود درگیر می کنیم و توضیح کامل آنها وقت زیادی را می طلبد. به همین دلیل من فقط چهار مسئله مشترک را برجسته می کنم که ، با تجربه من ، تأثیر قابل توجهی در توانایی تفکر ما دارند. ادراک _ اگرچه بیشتر ما معتقدیم که چیزها را آنگونه که در حقیقت هستند درک می کنیم ، اما شواهد نشان می دهد که ادراک ما در واقع تفسیر مغز ما از اطلاعات حسی است. آنچه فکر می کنیم واقعی است ممکن است نباشد. جهان دقیقاً همانطور که مغز ما تصور می کند به نظر می رسد ، احساس می شود ، صدا می دهد ، بو می دهد و می چشد. توانایی ما در "درک" آنچه در اطراف ما اتفاق می افتد توسط مسائلی مانند "نابینایی ناآگاهانه" _Inattentional blindness_و "کوری نسبت به تغییر"_Change blindness_بیشتر مختل می شود. نابینایی ناآگاهانه ناشی از "آگاهی" محدود مغز ما است و منجر به این می شود که حوادث مهمی را که در منظره ساده اتفاق می افتند ، اما خارج از کانون توجه ماست متوجه نشویم. کوری نسبت به تغییر ناشی از استعداد ما به حواس پرتی است و نتیجه آن است که تغییرات چشمگیری را در صحنه ای که مشاهده می کنیم متوجه نمی شویم. عدم اطمینان ادراک به این معنی است که هنگام تفسیر ورودی های حسی باید مراقب باشیم. آنچه فکر می کنیم اتفاق می افتد ممکن است همان چیزی نباشد که در واقع اتفاق می افتد. حافظه_ این عقیده رایج که حافظه ما مخزن گسترده ای از همه چیزهایی است که تجربه کرده ایم - و اینکه برای یادآوری آنچه اتفاق افتاده فقط کافیست آن را بیاد بیاوریم - ثابت شده است که نادرست است. قابل اعتماد بودن حافظه بسیار کمتر از آن است که تصور می کنیم. حافظه ما یک بازسازی از وقایع است ، نه ضبط وقایع. ... تحقیقات قابل توجه نشان می دهد که خاطرات ما می توانند تغییر کنند. حتی می توانیم برای رویدادهایی که هرگز در واقع اتفاق نیفتاده اند خاطرات جدیدی ایجاد کنیم! در واقع ، حافظه ما یک عکس فوری از وقایع نیست که بعداً از آلبوم تجربیات گذشته خود بازیابی کنیم. در عوض ، حافظه سازنده است. اعتقادات فعلی ، انتظارات ، محیط و حتی پرسش هامی تواند بر حافظه ما از وقایع گذشته تأثیر بگذارد. دقیق تر این است که حافظه را بازسازی گذشته بدانیم - و با هر بازسازی پی در پی ، خاطرات ما می توانند از حقیقت بیشتر و بیشتر شوند. بنابراین خاطرات با گذشت زمان تغییر می کنند ، حتی اگر اطمینان داشته باشیم که آنها تغییر نکرده اند . این خاطرات می توانند تأثیر قابل توجهی در باورهایی که شکل می گیرد و تصمیماتی که می گیریم داشته باشند. تنها چیزی که از وارد کردن یک ایده جدید به ذهن نظامی دشوارتر است ، بیرون کشیدن ایده قدیمی است. لیدل هارت  خلاقیت _خلاقیت برای سازگاری یک نیاز اساسی است. ما به خلاقیت نیاز داریم زیرا: وقتی اوضاع تغییر می کند و اطلاعات جدید به وجود می آیند ، دیگر نمی توان با راه حل های دیروز مشکلات فعلی را حل کرد. بارها و بارها ، مردم در می یابند آنچه که دو سال پیش کار کرده است امروز جواب نخواهد داد. این به آنها حق انتخاب می دهد. آنها می توانند از این واقعیت ناراحت باشند که کارها به آسانی مانند گذشته انجام نمی شود یا می توانند از توانایی های خلاقانه خود برای یافتن پاسخ های جدید ، راه حل های جدید و ایده های جدید استفاده کنند.با این حال ، مشکلی که همه ما با آن روبرو هستیم این است که خلاقیت به طور کلی توسط سیستم آموزشی و فرهنگ های اجتماعی و کاری ما از شرط خارج می شود. به ویژه اینکه سنت ، به یوغی در گردن ما تبدیل شده است. سنت استدلال معتبری برای حفظ گذشته نیست: سنتها فقط در صورت مرتبط بودن ارزشمند باقی می مانند. اگر تصویری از قدرت سنت برای جلوگیری از خلاقیت و نوآوری می خواهید ، سعی کنید پیشنهاد کنید ، که ما باید از میزان تمرین نظامی خود بکاهیم. خبر خوب این است که ، صرف نظر از اینکه چقدر احساس "خلاقیت" کرده ایم ، هنوز قادر به تولید راه حل های خلاقانه هستیم.... حتی اگر آموزش خلاقیت بیشتر به افراد امکان پذیر نباشد (و به نظر من این امکان وجود دارد) ، می توان ابزاری را در اختیار آنها قرار داد که به آنها امکان تولید راه حل های خلاقانه را بدون لزوماً خلاق بودن بدهد.ابزار تولید راه حل های خلاق کاملاً ثابت است و یادگیری آنها نسبتاً آسان است. همانطور که قبلاً اشاره شد ، مشکلی که ارتش در حال حاضر دارد این است که ما نمی توانیم این ابزارها را در فرایندهای تصمیم گیری خود وارد کنیم. نظر من این است که رهبران ارتش از عدم اطمینان به خلاقیت ناراحت هستند. خیلی راحت تر است که یک برنامه ایمن و کسل کننده را دنبال کنید تا اینکه بخواهید کار جدیدی انجام دهید. در مواجهه با انتخاب بین تغییر عقیده و اثبات عدم نیاز به چنین کاری ، تقریباً همه مشغول اثبات موضوع می شوند. John Kenneth Galbraith سوگیری تأییدی _ هیچ یک از ما به اندازه تصور خودمان درخشان یا معصوم نیستیم. سوگیری تأیید ، ما را وادار می کند تا شواهدی را برای تأیید اعتقاداتی که قبلاً در دست داریم ، جستجو کنیم. یا به دنبال شواهد ناسازگار (تأیید ناپذیر) نیستیم ، یا اگر در آن گیر بیفتیم ، ارتباط آن را تخفیف می دهیم. این یک مشکل اساسی در تفکر افراد است.نگران کننده این است که حتی شواهدی وجود دارد که مغرضانه بودن تأیید را به مغز ما وارد می کند: دانشمندان علوم مغز و اعصاب اخیراً نشان داده اند که این سوگیری ها در تفکر به روش پردازش اطلاعات مغز - همه مغزها ، صرف نظر از وابستگی سیاسی صاحبان آنها - تعبیه شده است. به عنوان مثال ، در مطالعه ای بر روی افرادی که تحت تصویربرداری (MRI) قرار می گرفتند ، در حالی که آنها سعی داشتند اطلاعات ناهمگن یا هم آوا را در مورد جورج بوش یا جان کری پردازش کنند ، Drew Westen و همکارانش دریافتند که مناطق استدلال مغز عملا وقتی شرکت کنندگان با اطلاعات ناسازگار روبرو می شوند ، خاموش شده و هنگام بازیابی آوایی ، مدارهای هیجان مغز با خوشحالی روشن می شوند. این مکانیسم ها یک پایه عصبی برای مشاهده فراهم می کنند که وقتی ذهن ما ساخته شد ، تغییر آنها سخت است.سوگیری تأیید تأثیر عمده ای در کیفیت تفکر فردی و تیمی ما دارد. این دلیل اصلی است که ما غالباً در تصمیم گیری های خود آنچه را که در ادراک خود نقص اشکاری میدانیم پنهان میکنیم. من تاکنون از پاسخ مستقیم به سوال قبلی خود اجتناب کرده ام: "چقدر احمق هستیم؟" پاسخ ، بر اساس شواهدی که دیده ام ، این است که ما نسبتاً احمق هستیم. می توانم تصور کنم که شما می پرسید ، "چه کسانی آدم های احمقی هستند؟" خوب ، اگر می خواهید بدانید که این افراد احمق چه کسانی هستند ، فقط باید در آینه نگاه کنید. من چهار مشکل راجع به تفکر که بطور مستقیم بر تمام تفکرات فردی تأثیر می گذارد ، بیان کردم. آنها همچنین از طریق تأثیر بر روی افرادی که تیم را تشکیل می دهند بر تفکر تیم تأثیر می گذارند. این مشکلات (و بسیاری دیگر) بر تفکر سازمانی از طریق جمع آوری اثرات فردی و تیمی نیز تأثیر می گذارد. ارتش سازمانی متمرکز بر تیم است. تیم ها ما را مشخص می کنند و مهمترین مولفه های توانایی ما را تولید می کنند. رهبران ارتش ، در همه سطوح ، در رهبری عالی هستند. با این حال ، مشکلی که بیشتر تیم ها با "فکر کردن" دارند این است که آنها نمی دانند به عنوان یک تیم چگونه این کار را انجام دهند. تفکر تیمی به استفاده از فرایند و تکنیک نیاز دارد.تفکر تیمی در ارتش با مازاد رهبری و کمبود مهارت راه گشایی بهم ریخته است. این عدم مهارت راه گشایی (facilitation skills) نیز بر روی آموزش تأثیر می گذارد. _ به معنای مهارتی است که باعث حل مشکلات در کارهای گروهی میشود _در حالی که ما مدرسان بسیار خوبی داریم - با دانش فنی عالی و اعتماد به نفس بالا - اکثریت قریب به اتفاق آنها برای راه گشایی آموزش ندیده اند. راه گشایی به شما کمک می کند تا به یک تیم (یا یک فرد) کمک کنید تا بیشترین بهره را از یک فعالیت ببرند. اگر شخصیتی از نوع "آلفا"_رهبر_ داشته باشید و مهارت راه گشایی عملی نداشته باشید ، انجام این کار دشوار است. یک راه گشای ماهر(راهنما) از اهمیت برنامه ریزی یک فعالیت و هدایت تیم در استفاده از طیف گسترده ای از تکنیک های مناسب آگاهی کامل دارد. او می فهمد که تفکر تیمی یک روند است و یک رویداد نیست. اگر ارتش بخواهد تطبیق پذیر بشود ، باید رویکرد تسهیل کننده تری را برای کار گروهی اتخاذ کند. هنگامی که من طوفان مغزی را به گروه ها آموزش می دهم ، با پرسیدن اینکه در گذشته چند نفر طوفان مغزی را "انجام داده اند" شروع می کنم. تقریباً همه دستهای خود را بالا می آورند. بعد از اینکه روند طوفان مغزی را آموزش دادم ، دوباره سوال را می پرسم. به طور معمول ، کمتر از ده درصد افراد دست خود را بالا می برند. آنچه بیشتر آنها در گذشته انجام داده اند به بهترین وجه می تواند به عنوان "تخلیه مغز" توصیف شود - تخلیه ساده ایده های مربوط به موضوع معرفی شده. طوفان فکری نیاز به آماده سازی و انجام یک سری فعالیت ترتیبی برای تولید ایده ها ، مرتب سازی ایده ها ، ارزیابی ایده ها و توسعه گزینه ها دارد. روند کامل طوفان مغزی ممکن است چندین ماه طول بکشد و باید شامل استفاده از تکنیک های اضافی مانند روش گروه اسمی و نمودار همبستگی باشد. می توانید طوفان فکری را در یک بازه زمانی بسیار کوتاه تر انجام دهید ، اما اگر فکر می کنید می توانید آن را در عرض نیم ساعت کامل کنید ، دچار توهم هستید. اگر تمام تجربه شما از طوفان مغزی محدود به نشستن به مدت 15-20 دقیقه با سه یا چهار نفر از همكاران در یك اتاق كوچك ، با تخته سفید و چند نشانگر باشد ، در واقع شما هرگز طوفان فكری را تجربه نكرده اید. و این نشان دهنده تفاوت بین رهبری و شخص تسهیل کننده (شخص راهنما - راه گشا- Facilitator ) است. یک رهبر تیم را به سمت تصمیم خود سوق می دهد. یک راهنما به تیم کمک می کند تا تصمیمات بهتری برای خود پیدا کند.اگر ارتش بخواهد تطبیق پذیر بشود ، باید رویکرد تسهیل کننده تری را برای کار گروهی اتخاذ کند. این یک چالش برای رهبران ارتش است که براساس تجربه خود ، احتمالاً فکر می کنند که می توانند بدون نیاز به تغییر در سبک رهبری خود ، کار را به خوبی انجام دهند. مشکل با روند ارزشیابی نظامی Military Appreciation Process (MAP) اگر تنها ابزاری که دارید چکش است ، پس تمایل دارید که هر مشکلی را به عنوان یک میخ ببینید. آبراهام مازلو فرایند ارزیابی نظامی (MAP) تنها چارچوب تصمیم گیری ما در ارتش است. این مدل مبتنی بر مدل تصمیم گیری منطقی است ، اما اغلب به جای یک چارچوب تصمیم گیری به عنوان یک ابزار برنامه ریزی استفاده می شود. یک مشکل مهم این است که اکثر افرادی که از MAP استفاده می کنند ، دانش و درک عمیق تری از نحوه "تفکر" ندارند. آنها از محدودیت هایی که همه ما سعی می کنیم محیط خود را درک کنند ، بی اطلاع هستند. آنها همچنین از مشکلاتی که همه ما هنگام تصمیم گیری با آنها روبرو هستیم بی اطلاع هستند. از آنجا که آنها از خویشتن‌آگاهی (Self-awareness) برخوردار نیستند ، بنابراین مجبور به استفاده از MAP به عنوان یک فرآیند خطی هستند ، بدون اینکه مفاهیم توانایی محدود ما در تفکر را درک کنند. حتی افرادی که در استفاده از MAP تجربه دارند ممکن است به سادگی و با تغییر کاربرد دکترین متناسب با شرایط مختلف ، فرآیند را به روشی کارآمدتر اعمال کنند. آنها "روند" را دقیق تر کار می کنند ، اما لزوماً تصمیمات دقیق تری نمی گیرند. یک مشکل حتی مهم تر ، این است که بیشتر افراد در ارتش حتی از MAP برای هدایت تصمیم گیری روزمره خود استفاده نمی کنند. مطمئناً ، وقتی از آنها می پرسید که آیا از آن استفاده می کنند ، می گویند که استفاده می کنند. اما سطح پاسخ آنها را خواهید دید که چقدر کم عمق است. آنها در زمینه جمع اوری و نظارت بر اطلاعات میدان نبرد کاهلی میکنند ، تجزیه و تحلیل ماموریت را قیچی میکنند و مستقیماً به سمت توسعه یک اقدام مطلوب (یعنی "من قبلاً این کار را انجام داده ام و جواب داده است")می روند.پس از آن ، یک یا دو سال پس از اجرا ، وقتی برنامه تفصیلی اقدام به عواقب ناخواسته متزلزل می شود ، متوجه می شویم شخصی که آن را انتخاب کرده است از پست خارج شده و نمی تواند از تجربه بدست امده چیزی یاد بگیرد. شاید می بایست نقل قول مازلو را با ظرافت کمتری جایگزین کنم: اگر تنها ابزاری که دارید چکش است و شما ترجیح می دهید از آن استفاده نکنید ، در این صورت یا نیاز به ابزارهای اضافی را تشخیص می دهید یا احمق هستید. LIEUTENANT COLONEL RICHARD KING هنگامی که دکترین فرآیند ارزیابی نظامی استرالیا (MAP) در سال 1996 برای اولین بار منتشر شد ، 181 صفحه داشت. پنج سال بعد ، طبق برنامه ، دکترین بازنویسی شد و تبدیل به 292 صفحه شد . هشت سال بعد ، نسخه جدیدی قرار است در اکتبر 2009 به عنوان تدوین آموزه منتشر شود: پیش نویس کنونی 592 صفحه است. من کاملاً مطمئن نیستم که طول اضافه شده باعث مفیدتر شدن نقشه شده است یا استفاده از آن را تشویق کند. همچنین نگران کننده این است که MAP بازنویسی شده هنوز فاقد طیف مناسبی از ابزار برای بهبود کاربرد آن است. بگذارید مختصراً دور بشوم و بینشی در مورد مدیریت و استفاده از دکترین توسط ارتش پیشنهاد کنم. اگر ارتش بخواهد تطبیق پذیر شود ، باید طرز تفکر خود درباره دکترین را تغییر دهد. بهترین چیزی که می توانیم با دکترین به دست آوریم این است که "عادت می کنیم" کاری را انجام دهیم که در گذشته در زمان نوشتن دکترین به آن رسیدیم . دکترینی که سالها طول می کشد تا بررسی ، تولید و اعتبارسنجی شود ، قدیمی است و نماینده یک الگوی منسوخ است. همه دکترینها باید "دکترین در حال توسعه" باشند و قابل بررسی و بهبود مداوم باشند. برخی از شواهد تفکر نامطلوب تاکنون ، من قضاوت خود را ارائه داده ام در مورد اینکه چرا فکر کردن دشوار است. احتمالاً زمان آن رسیده است که برخی شواهد از تفکر نامطلوب را ارائه دهیم. نوشته هایی درباره ارتش تطبیق پذیر _Army adaptive _ . ارتش را تطبیق پذیر نمی دانیم. تغییر عنوان - حتی همراه با تغییر در ساختار سازمانی - تغییری در عادت ، فرهنگ یا سنت ایجاد نمی کند. بعلاوه ، توضیح اینکه چگونه می خواهیم در اسنادی که ضعیف نوشته شده اند — از دیدگاه تفکر انتقادی ـ به یک ارتش تطبیق پذیر تبدیل شویم . من از وب سایت "ارتش تطبیق پذیر" بازدید کردم و متن مقدماتی و توضیحات پنج ابتکار را تجزیه و تحلیل کردم. برای این کار من از ابزار "grammar" در Microsoft Word استفاده کردم تا آمار خوانایی هر متن را نشان دهد. نتایج جالب توجه نبودند.این شواهد دیگری در حمایت از اظهارات سرهنگ جان هاچسون در آخرین چاپ مجله ارتش استرالیا ارائه می دهد: "من دریافتم که اکثر افسران می توانند عقاید خود را به زبان بیاورند ، اما در بیان همان ایده ها بر روی کاغذ مشکل زیادی دارند." من معتقدم که اکثر افسران سخنرانان با اعتماد به نفس و شایسته ای هستند ، اما مهارت های گفتاری آنها یک مشکل اساسی در تفکر را پوشانده است.این امر می‌تواند منجر به ابراز احساسات قوی، متقاعدکننده، ولی احمقانه شود که اعتبار بیشتری نسبت به حالتی که از دیدگاه تفکر انتقادی مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد، پیدا کند. شواهد دیگری از دشواری ارتش در بیان ایده ها به صورت نوشتاری در راهنمایCA Directive 14/09, Implementing the Adaptive Army in 2009 قابل مشاهده است. بند 9 این بخشنامه را در نظر بگیرید: ارتش تطبیق پذیر بر این اصل بنا نهاده شده است که اگرچه ساختار سلسله مراتبی ارتش برای فرهنگ ما بسیار مهم است ، اما استفاده صحیح از فن آوری مدرن می تواند افراد و زنجیره فرماندهی را از طریق سطوح بالاتر مسئولیت فردی و ارتباطات توانمند سازد. تطبیق پذیری در قلب خود با تحول شرایط ، نیاز به تغییر را با نیاز به حفظ دانش سازمانی (Corporate Knowledge) متعادل میکند . قبل از اظهارنظر درباره این موضوع از دیدگاه "تفکر" ، تصدیق می کنم که هرگونه تجزیه و تحلیل از یک بند جدا از کل سند ، خطر از دست رفتن زمینه را به همراه دارد. نظرات من در مورد این پاراگراف را می توان چنین خلاصه کرد:این مدرک نشان میدهد از تفکر انتقادی خبری نخواهد بود . به طور مشخص: الف _ این "اصل" را با "فرض" اشتباه می گیرد. ساختار سلسله مراتبی ارتش یک میراث فرهنگی است. یک ساختار سلسله مراتبی از لحاظ تاریخی برای فرماندهی و کنترل طراحی شده است. وقتی ارتش ها بزرگ ، سنگین و پیچیده باشند ، به موفقیت تاکتیکی ، عملیاتی و استراتژیک کمک می کند. در یک محیط غیر عملیاتی ، یا در سطح پایین تر و پیچیده تر از نوع عملیات ، ساختار مسطح (کمتر سلسله مراتبی) سازگارتر خواهد بود و خلاقیت بیشتر را تشویق می کند. این فرضیه که "ساختار سلسله مراتبی ارتش برای فرهنگ ما حیاتی است" ، و باید مورد چالش قرار گیرد. ارتش به طور سنتی از نظر واگذاری مسئولیت قوی بوده اما از نظر واگذاری قدرت ضعیف است. ب _ این معنای "توانمندسازی" را به نادرست نشان می دهد. این تصور که "استفاده صحیح از فن آوری مدرن می تواند به افراد و زنجیره فرماندهی از طریق سطح بالاتری از مسئولیت فردی و ارتباطات توانمند شود" فرض دیگر است. فناوری نمی تواند افراد و زنجیره فرماندهی را توانمند کند. توانمند سازی مستلزم این است که افراد (و سازمان ها) ترکیب درستی از مسئولیت ، اختیار عمل و منابع لازم برای تکمیل کار رادر اختیار بگیرند. این یک مسئله فرهنگی است ، نه یک مسئله فناوری. ارتش به طور سنتی از نظر واگذاری مسئولیت قوی بوده اما از نظر واگذاری قدرت ضعیف است.فرهنگ فرماندهی مأموریت (mission command ) باید در قلب دستیابی به یک ارتش تطبیق پذیر باشد و با این وجود "فرماندهی مأموریت" در این دستورالعمل ذکر نشده است. ج _اگر استفاده مشکوک از "توانمندسازی" را نادیده بگیریم ، هنوز منطقی نیست. چگونه "استفاده صحیح از فن آوری مدرن" از طریق "سطح بالاتری از مسئولیت فردی و ارتباطات" به نتیجه می رسد؟ بیشتر افراد از قبل مسئولیت فردی کافی دارند و تقریباً با کسی که رایانه و تلفن دارد در ارتباط مداوم هستند. آیا توزیع گوشی های Blackberry بین افسران ارشد به آنها قدرت داده است؟ همانطور که رابرت تاونسند در کتاب خود ، Up The Organization ، می نویسد: قبل از اینکه چیزی را خودکار کنید ، مطمئن شوید که سیستم گزارش دهی حاضر شما کاملاً دقیق و موثر باشد . در غیر این صورت رایانه جدید شما فقط سرعت خرابکاری را افزایش می دهد. د_ اینمتن تفکر انتقادی ضعیف را به نمایش می گذارد. "تطبیق پذیری با تحول شرایط ، نیاز به تغییر را با نیاز به حفظ دانش سازمانی (Corporate Knowledge) متعادل میکند ." استفاده از کلمه "تعادل" به معنی رابطه مستقیم بین "نیاز به تغییر" و حفظ "دانش سازمانی" گرچه این موضوع به زیبایی با بند بعدی در دستورالعمل CA پیوند می خورد ، اما این مدرکی از تفکر نامطلوب است. تطبیق پذیری عبارت است از شناختن نیاز به تغییر ، و سپس داشتن اراده و ابزار تغییر. دانش سازمانی در ذهن مردم قرار دارد. نه در یک پایگاه داده در رایانه. تغییر همیشه به "تغییر" نیاز دارد. مشكل دانش سازمانی اين است كه نياز به توسعه ، ساخت و كاربرد دارد. هر بار که شخصی را به قسمت دیگری (متفاوت) از ارتش می فرستید ، دانش سازمانی او به همراه او از در بیرون می رود. هدف رئیس ارتش این است که "ارتش باید به طور مداوم بررسی و سازگار شود تا اطمینان حاصل کند که برای محیط در حال تغییر مناسب است". سازگاری یعنی تغییر. این جمله معقولتر خواهد بود اگر بیان کند: تطبیق پذیری در قلب خود با تحول شرایط نیاز به تغییر را و چالش‌هایی که این مساله برای توسعه و مدیریت دانش سازمانی بوجود می‌آورد، تشخیص می‌دهد ما سابقه طولانی در تصمیم گیری احمقانه با بهترین اهداف داریم. برای کسانی که علاقه مند به مرور برخی از آن تاریخ هستند ، مطالعه کتاب Reglomania را بسیار توصیه می کنم. نتیجه بنابراین ، آیا ارتش احمقانه است؟ من معتقدم اینگونه است. این بدان معنا نیست که همه افراد ارتش احمق هستند ، یا اینکه هر کاری که ارتش انجام می دهد احمقانه است. ارزیابی من این است که ما احمق هستیم زیرا "تفکر" را درک نمی کنیم. ما نمی دانیم که در تلاش برای تصمیم گیری هوشمندانه با چند مشکل روبرو هستیم. افزایش خویشتن‌آگاهی (Self-awareness) از طریق آموزش و پرورش بخشی از راه حل افراد است. با تلاش آگاهانه ، افراد می توانند یاد بگیرند که آستانه شناخت ایده های احمقانه را افزایش دهند. تیم ها با مشکلات اضافی ناشی از فرهنگ ارتش روبرو هستند. سنت و درجه و مقام مانع توسعه و تبادل آزاد ایده ها می شود. تمرکز بر رهبری به جای راهنمایی ، از دستیابی تیم به پتانسیل واقعی خود جلوگیری می کند. مهارت های راه گشایی یک مهارت اساسی "سازگارانه" است . از نظر سازمانی باید بیشتر تلاش کنیم تا فکر کنیم. اما این مسیر ، روند تطبیق پذیری را کند نخواهد کرد. اگر تصمیمات احمقانه کمتری بگیریم ، در واقع ممکن است سرعت را افزایش دهد. در اینجا ما با یک مشکل فرهنگی دیگر روبرو هستیم: فرهنگ ارتش در دستیابی به "تکمیل کارها" تثبیت شده است ، زمانی که ما باید بر دستیابی به "موفقیت" تمرکز کنیم. ارتش بیش از حد بر تحویل خروجی‌ها و خیلی کم بر دستیابی به نتایج تمرکز می‌کند. در نهایت ، اگر به ارزش مهارت های تفکر انتقادی و خلاقیت و مهارت های راه گشایی پی نبریم و یک سیستم قوی برای توسعه ، شناخت و پاداش دادن به این مهارت ها ایجاد نکنیم ، بسیار ساده تر می توان احمق شد. درباره نویسنده: سرهنگ دوم ریچارد کینگ _Lieutenant Colonel Richard King _ یک افسر اردونانس ارتش استرالیا و در حال حاضر افسر پروژه های مهارتهای تفکر در ستاد فرماندهی است. وی از از سال 1998 در حال تحقیق و تدریس "مهارت های تفکر" است. وی فارغ التحصیل دانشکده فرماندهی و ستاد ارتش رویال تایلند است و دارای مدرک کارشناسی ارشد مطالعات مدیریت (در اقتصاد) است. سرهنگ دوم افسر میز " به سوی ارتش باهوش تر" نیز می باشد. منبع : The Australian Army Journal- Volume VI, Number 3- 2009
  8. نقشه مناطق پرواز ممنوع جمهوری اسلامی ایران دانلود فایل با کیفت بالا هر خلبان باید قبل از پرواز در مورد شرایط منطقه پرواز و موقیعتی که در آن قرار دارد و همچنین وضعیت جوی اطلاع کامل داشته باشد. خلبان های پهپاد نیز به ماننده خلبان های هواپیما باید اطلاعات کافی قبل از پرواز بدست آورند. منطقه (PAPA (P : که در نقشه بالا با OIP نمایش داده شده و حریم ها به رنگ زرشکی هستند، پرواز بکلی ممنوع (Prohibited) می باشد. این مناطق دائما توسط پایگاه‌های پدافند هوایی پایش و محافظت می شوند. منطقه (ROMEO (R: که در نقشه بالا با OIR نمایش داده شده و حریم ها به رنگ آبی هستند ، پرواز محدود (Restricted) و با مجوز قبلی می باشد. این مناطق معمولا توسط یگانهای پدافندی محافظت می شوند و در آنها مناطق حساس یا حیاتی وجود دارد. منطقه (DELTA (D: که در نقشه بالا با OID نمایش داده شده و حریم ها به رنگ نارنجی هستند، پرواز خطرناک (Danger) میباشد. این مناطق عموما مناطق برگزاری رزمایش ها، میدانهای تیر، مناطق تست توپخانه و امثال آن هستند. پرواز در این مناطق بدون هماهنگی با ارگانی که مالکیت حریم هوایی با وی می‌باشد مخاطره آمیز است. منطقه (CHARLIE (C: که در نقشه بالا باOIC نمایش داده شده و حریم ها به رنگ سبز و هشدار پرواز احتمالی (Caution) هستند. در هنگام پرواز در این مناطق مراقب سایر پروازها باشید و ترجیحا زیر ارتفاع 100 متر با پهپاد پرواز نمایید. منطقه فرودگاه AIR PORT یا Aerodrome: که در نقشه به صورت دایره قرمز نمایش داده شده و حریم فرودگاه هستند، پرواز بدون هماهنگی برج مراقبت در این مناطق ممنوع است. علامت دو دایره درون هم، فرودگاه نظامی و یک دایره با چهار گوشه شبیه ساعت، فرودگاه غیر نظامی است. از دیوار فرودگاه بیش 2.5 کیلومتر فاصله و در جهت طول باند(مسیر تقرب یا فاینال باند) بیش از 8 کیلومتر فاصله بگیرید. همچنین هر چه به فرودگاه نزدیک تر شوید باید ارتفاع کمتری بگیرید. منبع
  9. درگیری بین ارمنستان و اذربایجان 6 مهر فیلم انهدام زرهی اذربایجان : https://www.namasha.com/v/Xf1COqHM https://www.namasha.com/v/h8m1fbqo https://www.namasha.com/v/Ru7lcWZE
  10. فیلم دقت سامانه های فیلم برداری و موشک سری قائم پهپاد های ایرانی کتب و جزوهای پدافند غیر عامل وزارت راه و شهر سازی 00-مشخصات فني پناهگاه‌هاي عمومي و خصوصي 1398/06/03 ١,٧١ MB دانلود 01-ضوابط ساخت پناهگاه خصوصي در آلمان 1398/08/13 ٤,٦٩ MB دانلود 02-حفاظت در برابر بمباران هوايي 1398/07/17 ٨,٧٣ MB دانلود 03-دفاع غيرعامل در سوئيس 1398/06/03 ٢,٥٤ MB دانلود 04-طرح دفاع غيرعامل 1971 سوئيس 1398/06/02 ٢,٨٦ MB دانلود 05-حفاظت دربرابر سلاحهاي غيرهسته‌اي 1398/06/06 ٥,٥٤ MB دانلود 06-مشخصات فني پناهگاههاي ضدانفجار 1398/06/02 ٣,٥٧ MB دانلود 07-نگاهي كوتاه برنكات فني طراحي واحداث پناهگاهها 1398/06/02 ١,٣٤ MB دانلود 08-گزارش ديدار هيات اعزامي به يوگسلاوي-خرداد65 1398/07/17 ٥,٩١ MB دانلود 09-برنامه كوتاه مدت براي آمادگي در زمان اضطرار. 1398/07/17 ١,٥٠ MB دانلود 10-استتار 1398/06/02 ١,٧٣ MB دانلود 11-دستورالعمل اجراي سازه‌هاي امن پيش ساخته 1398/06/02 ٢,٦٠ MB دانلود 12-توصيه نامه طراحي سازه‌هاي امن 1398/06/02 ٢,٩٧ MB دانلود 13-سوييس و دفاع غيرعامل 1398/06/02 ١,٦٢ MB دانلود 14-مباني طراحي سازه‌هاي مقاوم در برابر سلاحها 1398/06/02 ٢٠,٧٨ MB دانلود 15-دفاع غيرعامل در 31كشورجهان 1398/06/02 ٢,٧٨ MB دانلود 16-استتار تاسيسات 1398/06/02 ٧,٨٢ MB دانلود 17-پوششهاي غيرقابل شناسايي براي استتار 1398/06/02 ١,٩١ MB دانلود 18-آشنايي با تپ الكترومغناطيس 1398/06/02 ٩٤٤,٥٨ KB دانلود 19-بررسي مسائل دفاع غيرعامل-گزارش سفر آلمان وسوئيس 1398/06/03 ١٩,٣١ MB دانلود 20-دفاع غيرعامل در شوروي 1398/06/02 ٤,٦٧ MB دانلود 21-دفاع غيرعامل در آمريكا 1398/06/02 ١,٦٤ MB دانلود 22-برنامه پناهگاه سازي دانمارك 1398/06/02 ١,٢٣ MB دانلود 23-دفاع غيرعامل در كانادا 1398/06/02 ١,٤٩ MB دانلود 24- 11گام براي زنده ماندن 1398/06/03 ٣,٨٨ MB دانلود 25-پناهگاههاي پيشرفته 1398/06/02 ٢,٨٤ MB دانلود 26-دفاع غيرعامل صنعتي 1398/06/02 ١٩,٣٣ MB دانلود 28-دفاع غيرعامل در آلمان 1398/06/02 ٧,٧٣ MB دانلود 29-جهان پس از جنگ هسته‌اي 1398/06/02 ١١,٢٥ MB دانلود 30-رفع آلودگي مواد پرتوزا 1398/06/02 ١,٧٥ MB دانلود 31-ضوابط فني پناهگاهها-جلد1 1398/06/02 ٣,٥٠ MB دانلود 32-پناهگاههاي شيميايي-ميكروبي و هسته‌اي 1398/06/02 ٦,٣١ MB دانلود 33-بررسي پديده نفوذ 1398/06/02 ٣,٠٢ MB دانلود 34-ضوابط فني براي ساخت پناهگاهها 1398/06/02 ٩,١٦ MB دانلود 35-مباني طراحي سازه هاي مقاوم در برابر انفجارات ناگهاني 1398/09/05 ٤١,٨١ MB دانلود 36-قطع ارتباطات-آثار نيروي الكترومغناطيس 1398/06/02 ١,٢٤ MB دانلود 37-تلاش براي زنده ماندن 1398/06/02 ٢,٣٦ MB دانلود 39-هيروشيما و ناگاساكي 1398/06/02 ٢,٢٥ MB دانلود 42-كتاب‌شناسي جنگ 1398/06/02 ٢١,٧٥ MB دانلود 43-انفجار و شوك 1398/06/03 ٣,٣٨ MB دانلود 44-توصیه نامه بارگذاری دینامکی سازه‌های امن 1398/06/02 ٩,٩٠ MB دانلود 45-پيشنهاد ضوابط احداث پناهگاه‌ها و ايمن‌سازي نسبي سازه‌ها 1398/09/05 ٧,٦٥ MB دانلود 46-دستورالعمل اجرائي احداث ديوار محافظ 1398/07/03 ٣٩٥,٥٩ KB دانلود 47-ثبت آثار انفجار موشكي در مناطق مسكوني تهران 1398/07/03 ١٢,٢٢ MB دانلود 49-عملكرد فني و مهندسي وزارت مسكن و شهرسازي در طول جنگ تحميلي 1398/07/03 ١١,٠٨ MB دانلود 52-بيمارستان‌هاي صحرائي(جنگ تحميلي) 1398/07/03 ١٢,٨٧ MB دانلود
  11. نمایشگاه دفاع مقدس - تهران باغ موزه دفاع مقدس مهرماه 1399
  12. قربون اون دله سیاهت که همه چیزو میخوای ربط بدی به جمهوری اسلامی بعدش بزنی به گرونی بدبختی ... و البته ناله !!!!!!!!!!! چیزی که نوشتم خیلی واضح و روشنه و ربطی به نتیجه گیری شاذ شما نداره.... بحث این بود که اصولا با این شرایط اقتصادی اروپا ، کشوری مثل المان ایا توان اینکارو داره که محصولات نظامی خارجی که مشابه اش در کشور خودش تولید میشه رو خریداری کنه و پیامدهاش رو قبول کنه...ایا مجلس اون این شجاعت رو داره که به قول شما محصول با کیفیت و ارزان رو به تولید داخلی باکیفیت خودش ترجیح بده....باید نشست و نگاه کرد... ضمن اینکه اگر شرکت هکلر به خاطر این اتفاق قرداد های اتی خودش رو از دست بده ... ضرر کلیت المان خیلی بیشتر از اونی هست که شما فکر میکنی ... چون هر کشوری سالی چند بار سلاح سازمانیش رو تغییر نمیده ... مدیران عزیز اگر تصمیم گرفتن میتونن این گفتگو رو منتقل کنند....................
  13. اون شرکت تقریبا شخم خورده و بدنه اش رو از دست داده... و تولیدات جدیدش ربطی به سابقه اش نداره... کلا فقط تولید کننده اس... طراح های اصلی در کاراکل هستن... شما و دوستان دیگه اینطور برداشت کردین بنده اصلا اماراتی بودن برام ملاک نبود ....البته سابقه لابی گری رو نباید فراموش کرد .چییزی که همیشه هست... در بروزرسانی بحث ما در مورد چیز دیگری بود....و شما چیز دیگری برداشت کردید... به صورت خیلی زیبا و ریز مدیرعامل هکلر بیان کرد برای این مناقصه و تولیداتش 1000 نقر درگیر میشدن .... یعنی اینکه 1000 اخراج میشن.... بحث این بود که اصولا با این شرایط اقتصادی اروپا ، کشوری مثل المان ایا توان اینکارو داره که محصولات نظامی خارجی که مشابه اش در کشور خودش تولید میشه رو خریداری کنه و پیامدهاش رو قبول کنه... ایا مجلس اون این شجاعت رو داره که به قول شما محصول با کیفیت و ارزان رو به تولید داخلی باکیفیت خودش ترجیح بده.... باید نشست و نگاه کرد... ده اند....
  14. دوست عزیز این شرکت با سابقه اصلا در تولید سلاح تهاجمی مدرن!!!!!!!!!!!!!!!!! سابقه ای ندارد... اخرین بار در دهه 40 و 50 تولیدات داشته و بعد اومده در 2008 تولید مدرن خودشو تحت لیسانس شرکت کاراکل اماراتی رو شروع کرده. فرق هست بین اینکه یک شرکتی رو فقط سهامشو بخری و یک شرکتی که تحت لیسانس یک شرکت دیگه سلاح تولید کنه و یک شرکتی که هم سهامشو بخری و هم محصولات شرکت مادر رو تولید بکنه ...... کل تولیدات این شرکت از دهه 40 تا الان همین ها بوده که : لازم به ذکره که همین mK556 مشتق شده از car816 هست که این شرکت تحت لیسانس شرکت کاراکل اماراتی تولید میکنه. جالبی ماجرا کجاست... این شرکت هم داره با نسخه نیمه اتوماتیک یعنی 223 car سلاح پلیس المان رو تامین میکنه فعلا پلیس هامبورگ ...البته یک سری ایرادات داشته داره برطرف میکنه.. هم سلاح تک تیرانداز سازمانی ارتش المان هم سلاح سازمانی ارتش المان پ ن : اندر حکایات امارات و طیف های فکری ایران...... !!!!
  15. تـحقیر هکلـر و کـخ ، باخت به رقیب اماراتی خبر کوتاه بود ، شرکت هکلر و کخ مناقصه اسلحه تهاجمی برای ارتش دفاعی آلمان یعنی بوندس‌وهر را به شرکت کمتر شناخته شده C. G. Haenel باخت. در 15 سپتامبر 2020 بوندس وهر اعلام کرد : امروز مناقصه "اسلحه تهاجمی " گام مهم دیگری به جلو را برداشته است. با ارزیابی پیشنهادهایی که توسط دفتر تدارکات تکمیل شده است. شرکت C. G. Haenel ، به عنوان برنده مناقصه اعلام می گردد.در 14 مه 2020 ، از پیشنهاد دهندگان باقی مانده در مناقصه System Assault Rifle Basic Weapon خواسته شد پیشنهاد نهایی (BAFO) را ارائه دهند. آخرین مهلت ارسال پیشنهادات در 22 ژوئن سال 2020 به پایان رسید. نتیجه ارزیابی هنوز از نظر قانونی قطعی نیست و مراجعه قانونی همیشه برای داوطلبان ناموفق امکان پذیر است.تصمیم تصویب این مناقصه نیز در چارچوب لایحه 25 میلیون یورویی منوط به تصویب مجلس است. اسناد مورد نیاز برای این کار در حال حاضر با هدف ارجاع پارلمان در پایان سال 2020 در دست تهیه است. اعلام این خبر با بهت و حیرت تمام کارشناسان دنیا همراه بود و مدیر عامل شرکت هکلر را مجبور به صدور بیانه کرد : امروز به هكلر و كخ اطلاع داده شد كه هيچ يك از دو محصول آن در مناقصه سلاح تهاجمی بوندسوهر مورد قبول واقع نشد.ما از این تصمیم بسیار متاسف هستیم.در عین حال ، ما کاملاً از کیفیت HK416 و HK433 اطمینان داریم. این کیفیت توسط Bundeswehr در این مناقصه نیز برای ما تأیید شده است. لازم نیست از رقابت با محصولات خود خحالت زده باشیم .تعداد سفارشات از سراسر جهان از آنچه در حال حاضر می توانیم تولید کنیم بیشتر است و تقاضا همچنان بالا است. ما برای این مناقصه مجدداً HK416 را از نظر فنی بسیار بهبود بخشیدیم و به طور آشکار تمام شرایط مناقصه را انجام داد. این تفنگ از زمان ساخت تاکنون بعنوان سلاح هجومی اروپا شناخته شده است. و در بسیاری از کشورهای ناتو ، از یک سو به عنوان یک سلاح استاندارد در نروژ ، فرانسه و در تفنگداران دریایی ایالات متحده ، و به عنوان یک سلاح تهاجمی در میان بسیاری دیگر در نیروهای ویژه ایالات متحده آمریکا ، لهستان و انگلیس استفاده می شود. فرماندهی نیروهای ویژه بوندسوهر (KSK) و شناگران رزمی در حال حاضر این سلاح را با نام G95k معرفی می کنند. ما این تصمیم را از نظر حقوقی به طور دقیق بررسی خواهیم کرد و تمام احتمالات قانونی را مد نظر خواهیم داشت.ما می خواهیم مردم بتوانند با خیال راحت زندگی کنند. محصولات ما برای محافظت از مردم در کشورهای دموکراتیک آزاد از تهدید و خشونت طراحی شده است. هکلر و کخ بزرگترین تولید کننده اسلحه برای کشورهای ناتو و اتحادیه اروپا است و افتخار می کند که تفنگ های تهاجمی آن تجهیزات استاندارد بسیاری از نیروهای مسلح و امنیتی اروپا است. HK433 & MK556 جانشین G36 تحت برنامه ای معروف به System Sturmgewehr یا Assault Rifle System معرفی شد. این مناقصه در آوریل 2017 زمانی آغاز شد که نیروهای مسلح آلمان (بوندس وهر) به حداکثر 120،000 تفنگ جدید با هزینه ای در حدود 245 میلیون یورو اعلام نیاز کرد. در آن زمان مناقصه پس از انتقادات گسترده از تفنگ G36 ، به دنبال دستورالعمل وزیر دفاع آلمان ، دنبال شد. نواقص مرتبط با G36 شامل مشکلات هنگام کار در زمان گرم شدن (به عنوان مثال پس از مدت زمان طولانی شلیک) یا در هنگام تغییرات سریع در دمای محیط است. که باعث کاهش دقت می شد. در حالی که Bundeswehr تأیید کرد که هیچ سربازی در نتیجه نواقص G36 در معرض خطر قرار نگرفته است ، اما تجربه کاربر - به ویژه در عملیات خارجی - میزان قابل توجهی از نارضایتی از سلاح را نشان می دهد ، به ویژه در شرایط گرد و غبار ، مه گرما یا بادهای عرضی. نیازمندی عنوان شده در طرح سلاح تهاجمی جدید شامل : کالیبرهای 5.56 یا 7.62 ناتو قابلیت تعویض لوله سلاح بلند و کوتاه این سلاح باید دارای ویژگی های برجسته برای سربازان چپ یا راست دست باشد. حداکثر وزن 7.9 پوند بدون خشاب و اپتیک باشد. عمر محفظه اسلحه حداقل به مدت 30000 گلوله عمر لوله حداقل 15000 گلوله (ناتو) یا 7500 گلوله (ضد زره) از جمله لوازم جانبی مشخص شده می توان به سرنیزه ، صدا خفه کن ، خشاب حلزونی و دو پایه اشاره کرد. شرکت کنندگان در مناقصه : SIG Sauer : SIG MCX Rheinmetall Defence & Steyr Mannlicher : RS-556 (redesigned Steyr STM556) Heckler & Koch : newly developed HK433 and updated HK416A7 C.G. Haenel : MK556 Rheinmetall و Steyr-Mannlicher اتریش، به علاوه Sig Sauer از این مناقصه انصراف دادند.بنا بر روزنامه Die Zeit ، آنها از آنچه رفتار ناعادلانه در این روند می دانند ناراضی بودند وهمچنین دسترسی محدود به مهمات آزمایشی وجود داشته است.بر اساس گزارشی از دویچه ، آزمایشات گسترده نشان داد که طراحی Haenel نسبت به رقیب خود از Heckler & Koch تا حدی بهتر و متناسب تر است با نیازهای سیستم بوندس‌وهر و همچنین ارزان تر است. این بدون شک ضربه ای به هکلر و کخ است ، که از سال 1959 عرضه اولین تفنگ های تهاجمی G3 خود را به نیروهای مسلح آلمان غربی آغاز کرد.حالا رقابت را به یک شرکت خارجی و اماراتی باخته است. اماراتی بودن شرکت برنده شده تا انجا مورد انتقاد بود که یورگن گراسلین ، فعال ضد اسلحه به TBEN گفت که این اقدام "از دیدگاه حقوق بشر یک فاجعه بود".وی گفت: "ما فکر می كردیم اگر قرارداد به یك شركت متعلق به نه تنها در اروپا ، بلكه در امارات متحده عربی منعقد شود ، دولت آلمان این توافق را تصویب نخواهد كرد." "امارات متحده عربی طبق معیارهای ما یک کشور عادی نیست: در یک منطقه بحرانی قرار دارد و سالها درگیر در جنگ یمن در کنار عربستان سعودی است." شرکت C. G. Haenel C. G. Haenel یک تولید کننده سلاح در آلمان است که در Suhl ، آلمان واقع شده است. ، Haenel در اصل در سال 1840 تأسیس شد. قبل از اتحاد مجدد آلمان ، این شرکت در جمهوری دموکراتیک آلمان (GDR) به عنوان تولید کننده وسایل نقلیه و نظامی فعالیت می کرد. در طول جنگ سرد ، به ساخت اسلحه های کلاشنیکف برای GDR و مشتریان خارجی مشغول بود. سرانجام ، در سال 2008 ، فعالیت خود را به عنوان یک شرکت نوپا با نام تاریخی Haenel از سر گرفت. امروز بخشی از گروه مرکل است ، که همگی جزو یکی از اجزای هولدینگ توازون (Tawazun) است که در امارات متحده عربی مستقر است. امروزه این هلدینگ در گروه کارخانجات EDGE امارات جذب شده است و شرکت Haenel زیر مجموعه شرکت کاراکل (Caracal International) امارات می باشد. Haenel قبلاً در تولید سلاح گرم برای نیروهای مسلح آلمان همکاری داشته است ، و بوندس وهر از سال 2016 از اسلحه تک تیرانداز G29 ساخت این شرکت استفاده می کند . MK556 محصولی از یک گروه بین المللی سلاح Haenel MK556 بر اساس تفنگ اتوماتیک Caracal (CAR) 816 ساخته شده است که به نوبه خود به مفهوم وسیع تری به خانواده AR-15 تعلق دارد. حتی اگر Haenel اکنون در مورد تفنگ های تهاجمی یک خارجی محسوب شود ، این شرکت می تواند به یک سنت غرورآفرین نگاه کند.تفنگ 44 Assault Rifle از ورماخت آلمان سابق در Suhl ساخته و توسعه یافته است. این سلاح یک ماشین کاملاً اتوماتیک با کالیبر متوسط بین تپانچه و تفنگ بود ، منشا تمام تفنگ های تهاجمی محسوب می شود .MK556 یک ماشین کاملاً اتوماتیک با کالیبر 5.56 است. که از روی مدل نیمه اتوماتیک Haenel CR 223 برای بازارهای داخلی ساخته شده است. MK مخفف کاربین ماشین است. این سلاح اولین بار توسط سازنده در سال 2017 ارائه شد. MK556 از ساختار AR15 پیروی می کند. لوله های 10.5 "، 12.5" ، 14.5 "و 16" به صورت استاندارد در دسترس هستند.و همچنین خشاب 30 تایی.( سمت راست CAR 816 و سمت چپ CR 223) CALIBER: 5,56 x 45mm LENGTH: 16“ – 923mm / 838mm 14,5“ – 883mm / 798mm 12,5“ – 812mm / 748mm 10,5“ – 781mm / 696mm BUTTSTOCK: modified M4-boost-buttstock, adjustable length in 6 stages GAS-OFFTAKE: with adjustable gas-offtake FLASH SUPPRESSOR: A2 Standard (further options on request) BARREL LENGTH/TWIST: 16“ / 408mm – 7“ 14,5“ / 368mm – 7“ 12,5“ / 318mm – 7“ 10,5“ / 266mm – 7 HANDGUARD: 4 NAR STANAG 4694 rail handguards, removable without tools, different lengths on request WEIGHT: 16“ – approx. 3,6 kg 14,5“ – approx. 3,5 kg 12,5“ – approx. 3,4 kg 10,5“ – approx. 3,35 kg TRIGGER: Direct trigger with 3.200 g weight MAGAZINE CAPACITY: 30 rounds SAFETY: firing pin safety trigger, ambidextrous, 0°/60°/120° or 0°/90°/180° SIGHT: foldable mechanical sight COLOURS: sand (similar RAL 8000), olive green (RAL 7013) or black. Further colours on request انتقال دانش به امارات امارات متحده عربی تجربه ای در ساخت سلاح گرم ندارد. اما می خواست از واردات از غرب مستقل باشد. بنابراین آنها بهترین متخصصان را برای توسعه Caracal CAR 816 خریداری کردند. این پیشرفت توسط رابرت هیرت و کریس سایروس انجام شد. هیرت قبلاً در Heckler & Koch کار کرده و HK416 را در آنجا طراحی کرده است.سپس هیرت توسط SIG Sauer استخدام شد تا با کریس سایروس همکاری کند تا نسخه پیشرفته ، SIG Sauer SIG516 را طراحی کند. سپس هر دو با هدف اعلام ساخت بهترین تفنگ هجومی در جهان توسط كاراكال استخدام شدند. سلاحی که باید بهتر از HK416 و SIG516 باشد. هیرت و سیروس نه تنها این سلاح را تولید کردند ، بلکه یک مرکز تولید عالی در امارات را با حضور متخصصان بین المللی تأسیس کردند. تولید کاملاً مستقل از خارج کشور است. استراتژی های ناموفق H&K سال گذشته ، H&K در تلاش آشکار برای استفاده از تماس های خود با ارتش برای تأمین قرارداد ، بازرس کل سابق بوندس وهر، هارالد کوجات را به عنوان رئیس هیئت نظارت خود منصوب کرد. اما کوجات اوایل سال جاری و هنگامی که H&K توسط یک سرمایه گذار فرانسوی تصاحب شد ، از سمت خود استعفا داد.H&K پس از یک سری رسوائی های صادراتی توجه خود را به بازار آمریکا معطوف کرد. سال گذشته ، مدیران سابق شرکت به دلیل فروش غیرقانونی اسلحه در مکزیک ، بر خلاف کنترل صادرات آلمان ، محکوم شدند. اما اخیراً ، این شرکت قراردادهای قابل توجهی را برای تهیه تفنگ هجومی HK416 خود به فرانسه به دست آورده است. همین تفنگ در بین نیروهای مسلح در ایالات متحده محبوب است ، هنگامی که توسط تیم SEAL در حمله ای که اسامه بن لادن را به کشت مشهور شد. از آن زمان توسط ارتش ایالات متحده و سپاه تفنگداران به تاییدرسیده است. بعد از این ، Haenel با کار سختی روبرو خواهد شد تا هکلر و کوخ را به عنوان تامین کننده برجسته سلاح های کوچک به نیروهای مسلح آلمان کنار بزند . اما اگر در پیشنهاد خود برای جایگزینی G36 موفق شود ، مطمئناً این شرکت در مسیر درست قرار خواهد گرفت. https://www.cg-haenel.de/ https://www.thedrive.com/the-war-zone/36433/here-is-the-suprise-choice-to-become-germanys-standard-assault-rifle https://www.thebharatexpressnews.com/german-heckler-koch-lose-bid-for-bundeswehr-assault-rifle-tben-09-15-2020/ https://www.savunmasanayist.com/alman-ordusunda-hk-g36-devri-sona-eriyor/ https://www.stern.de/digital/technik/die-bundeswehr-und-ihr-neues-sturmgewehr--grossauftrag-fuer-haenel-9415874.html https://www.heckler-koch.com/de/presse/detail/article/statement-zur-vergabeentscheidung-der-bundeswehr.html https://www.bmvg.de/de/presse/system-sturmgewehr-bundeswehr-ausschreibungssieger-vergabe-2370536
  16. منبع : https://morozov.com.ua/en/bronetankovaya-tehnika-i-vooruzhenie/tanki/razrabotki/oplot/ تا 10 سال خصوصیات و ویژگیش رو حفظ میکنه تا 5 سال عمر انبار داری داره تا 3 سال میتونه روی تانک استفاده بشه .
  17. البته فکر کنم این ماکت جنگنده جدیدی نباشه و برای شرکت Kuang Chi هست. که در زمینه رادار و مواد و پوشش های پنهانکار فعالیت داره. طبق توضیحات کاربران چینی این ماکت جنگنده جدیدی نیست و صرفا یه نمونه از حوزه کاری شرکت هست . http://www.kuang-chi.com/index.php?ac=article&at=list&tid=128 https://defence.pk/pdf/threads/china-unveiled-new-stealth-fighter-kuang-chi.585754/#post-10924900
  18. خارج از بحث تاپیک است : در صورت تشخیص مدیران منتقل شود .... محمد درودیان پژوهشگر تاریخ جنگ ایران و عراق نقش هاشمی رفسنجانی در جنگ را در 5 محور دسته‌بندی می‌کند. او آن 5 محور را «تولید گفتمان رسانه‌ای و سیاسی کشور»، «پشتیبانی از جنگ»، «حضور در ساختار تصمیم‌گیری جنگ»، «تصمیم‌سازی برای ادامه جنگ، فرماندهی و پایان دادن به جنگ» و «هدایت دیپلماسی» می‌داند. تصمیم‌سازی برای ادامه جنگ، فرماندهی و پایان دادن به جنگ در ادامه نقش سوم هاشمی در جنگ است که موضوع ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اولین بروز تصمیم‌سازی هاشمی است. هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی از موافقان ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر و ورود به خاک عراق بودند. هاشمی در خاطرات خود نگفته است که در جلسه مسئولان با امام خمینی سخن گفته است، اما محسن رضایی می‌گوید او اولین نفر بود که در مقام موافقت سخن گفت و سپس ظهیرنژاد و بنده استدلال‌های نظامی‌مان را بیان کردیم. پس از اینکه امام نظر خود را مبنی بر ادامه جنگ در لب مرز ارائه کردند. ابتدا هاشمی رفسنجانی صحبت کرد. محسن رضایی می‌گوید: "ابتدا آقای هاشمی صحبت کردند و مقام معظم رهبری و آقای موسوی اردبیلی ساکت بودند، ولی معلوم بود که آن دو بزرگوار نظر آقای هاشمی را قبول دارند و آقای هاشمی، از طرف آن‌ها صحبت می‌کند. آقای هاشمی گفت که ما باید برویم و یک نقطه‌ای مثل چاه‌های نفت مجنون را بگیریم که وقتی اعلام آتش‌بس می‌کنیم و پای میز مذاکره می‌رویم، یک چیزی دستمان داشته باشیم تا بتوانیم فشار بیاوریم و حقوقمان را بگیریم. این استدلال آقای هاشمی بود." سپس فرماندهان نظامی نظرات خود را بیان کردند. ابتدا ظهیرنژاد رئیس ستاد مشترک ارتش سخن گفت و استدلال کرد که اگر در کنار مرز عراق بمانیم و وارد خاک عراق نشویم، با منطق جنگ سازگار نیست. دشمن با خیال راحت، خود را تجهیز و آماده می‌کند و با اینکه در مناطق دیگر در خاک ماست، در این مناطق هم دوباره جلو می‌آید. محسن رضایی نیز نظرات ظهیرنژاد را تایید کرد و گفت: "ما الان از نظر نظامی در توازن نیستیم. ارتش عراق به فاصله پانصد متری از خرمشهر و آبادان است، ولی فاصله‌ی ما با بصره بیست کیلومتر است؛ لذا الان یک نابرابری دفاعی در جنوب ایران هست و مرز را انگلیسی‌ها طوری تعیین کرده‌اند که از نظر دفاعی، مرز جنوب به نفع عراقی‌ها و به ضرر ایران است. لذا اگر آتش‌بس شکسته شود، آن‌ها با خمپاره هم می‌توانند ما را اذیت کنند ولی ما فقط با توپ‌های برد بلند که حداقل ده، یازده کیلومتر از خط فاصله داشته باشد، می‌توانیم بصره را بزنیم تا دوباره آتش‌بس برقرار شود. اگر بخواهد موازنه‌ی قوای دفاعی به وجود بیاید به نفع آن‌ها و به ضرر ما تمام می‌شود." هاشمی رفسنجانی گفته است: "امام پس از شنیدن سخنان منطقی و تخصصی نظامیان، مخالفت نکردند. البته معمولاً در اینگونه بحث‌ها دخالت نمی‌کردند و به فرماندهان واگذار می‌کردند، که انتخاب کنند؛ ایشان کلیات را می‌گفتند. به هر حال این استدلال، ایشان را قانع کرد و تا این حد پذیرفتند و گفتند: در جاهایی وارد خاک عراق شوید که مردم نیستند تا آسیب نبینند." البته محسن رضایی عنوان می‌کند که بعد از دو یا سه روز، احمد آقا در یک تماس تلفنی اعلام کرد که امام فرمودند: من موافقم شما وارد خاک عراق بشوید. خود من هم یک اطلاعیه خواهم داد مبنی بر اینکه ما قصد گرفتن خاک عراق را نداریم، ولی شما برای مساله تبلیغات، یک فکری بکنید. مراقب هم باشید که توپ‌هایتان در شهر بصره، روی سر مردم نخورد." روایت فوق، روایتی بر اساس گفته‌های مرحوم هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی است. سردار محمدحسن محققی از پژوهشگران تاریخ جنگ عنوان کرده است که مشروح مذاکرات آن جلسه تاریخی در اسناد شورای عالی دفاع نیست. مرحوم موسوی اردبیلی رئیس شورای عالی قضایی نیز که با سردار محققی درباره آن جلسه گفتگو کرده، اظهار داشته که چیز خاصی به یاد ندارد. مرحوم ظهیرنژاد نیز در سال 78 دار فانی را وداع گفت و تاکنون روایتی از او درباره آن جلسه منتشر نشده است. از دیگر حاضران جلسه یعنی آیت الله خامنه‌ای نیز تاکنون سخنی درباره آن جلسه منتشر نشده است. ماجرای پایان دادن به جنگ سومین و مهمترین عرصه بروز تصمیم‌سازی هاشمی است که در سال‌های گذشته و با انتشار برخی از اسناد و کتاب‌ها بسیار مورد نقد قرار گرفته است و برخی هاشمی را متهم به نوشاندن جام زهر به امام کرده‌اند. هاشمی گفته است: «وقتی حکم فرماندهی جنگ _ که بعد از آن عملیات خیبر را در جزیره مجنون داشتیم_ به من داده شد، برای خداحافظی خدمت امام رفتم. در آن دیدار به امام گفتم که من با این سیاست می‌روم که جای مهمی از عراق را بگیریم، تا بتوانیم به طرف پایان جنگ برویم. ایشان لبخند مهربانانه‌ای زدند و جوابی ندادند.» هاشمی از عملیات خیبر به بعد به فرماندهان می‌گفت عملیات موفقی توسط فرماندهان اجرا شود، سپس خود با اقدامات سیاسی به جنگ پایان خواهد داد. سیدیحیی صفوی در این‌باره می‌گوید: «آقای هاشمی فرماندهان را جمع کرد و گفت: شما باید این عملیات را انجام بدهید، دیگر به شما کاری نداریم. این صحبت را آقای هاشمی نه تنها در سال 62، بلکه در سال 63 و 64 هم به فرماندهان ارتش می‌گفت. ایشان می‌گفت: شما این عملیات را با موفقیت انجام دهید و دیگر به خانه‌هایتان بروید؛ ما جنگ را به روش سیاسی تمام می‌کنیم.» محمد درودیان : «اساساً دیدگاه آقای هاشمی ناظر به این بود که جنگ معطوف به اهداف سیاسی است و این تفکر درمورد جنگ مختص آقای هاشمی بود... اینکه آقای هاشمی از کجا به این استراتژی که «زمینی را بگیریم و جنگ را تمام کنیم» رسیده بود، شاید بتوان گفت یکی از دلایلش این بود که آقای هاشمی از قبل از انقلاب یعنی از زمانی که در زندان به سر می‌برد، تحت تأثیر شخصیت امیرکبیر بود. بنابراین، دیدگاهی این شکلی داشته که اصلاً هدف از انقلاب اسلامی توسعه اقتصادی و رشد کشور است.» عملیات والفجر 8 در سال 64، عملیات پیروزی برای ایران بود که نیروهای نظامی به اهداف تعیین شده دست یافتند، اما هاشمی موفق نشد در عرصه سیاسی جنگ را به پایان برساند. هاشمی گفته است: «فاو را انتخاب کردیم که آن هم کامل نشد... سیاست ما همچنان ادامه داشت که عملیات کربلای 4 را با این هدف شروع کردیم... که آن هم نشد. عملیات کربلای 5، بخشی از اهداف کربلای 4 را داشت که نسبتاً موفق شدیم... آن سیاست تا آخر برای من بود.» محسن رضایی می‌گوید: «اگر به آقای هاشمی بگویید وقتی که عملیات فاو را کردیم، پس چرا جنگ را تمام نکردید؟ می‌گوید: باید شما تا ام القصر می‌آمدید. تا ام‌القصر که دیگر یک عملیات نیست، یک مجموعه عملیات است؛ یعنی می‌شود همین حرفی که ما می‌زدیم.» فرماندهان سپاه معتقد بودند که باید مجموعه عملیات‌هایی برای پایان دادن به جنگ اجرا و مقدمات سقوط صدام فراهم شود، اما هاشمی پشتیبانی دولت از مجموعه عملیات‌ها را ناممکن می‌دانست. https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/03/03/2018213/گزارش-چرا-مسئولان-ارشد-نظام-موافق-ادامه-جنگ-پس-از-فتح-خرمشهر-بودند https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/07/07/2107288/گزارش-از-وحدت-فرماندهی-تا-اختلاف-در-راهبری-جنگ-نقش-هاشمی-رفسنجانی-در-دفاع-مقدس-چه-بود
  19. توضیحات دکتر جک واتلینگ ، یکی از اعضای پژوهشی که مسئول مطالعه جنگ‌های زمینی در موسسه سلطنتی مطالعات دفاع و امنیت یونایتد (RUSI) : یک دلیل واقعی برای حفظ تانکها وجود دارد و آن این است که در در اختیار داشتن مقدار قابل توجه ای از آنها تولید بازدارندگی میکند. این استدلال که تانک ها منسوخ هستند، همیشه براساس ایده‌هایی است که شما می‌توانید از آسمان به عنوان جایگزین استفاده کنید، و ما دیگر نمی‌توانیم این فرضیه را بپذیریم. در این مورد مشکل این است که روس ها و چینی ها اکنون سیستم های دفاع هوایی بسیار پیشرفته ای دارند و آنها را به دیگران می فروشند؛ S-300 و S-400 و HQ-9 بسیار موثر هستند. آیا می توانیم بر آنها غلبه کنیم؟ بله، اما اگر ما 5٪ تلفات را بپردازیم، هواپیما های ما سیستم های راهبردی هستند ؛ آنها به راحتی قابل تعویض نیستند،و ساخت آنها زمانبر است. بنابراین سوال جدی که باید بپرسیم این است که آیا شما قادرید بروی هواپیماهایتان ریسک کنید؟اگر شما به طور بالقوه تصور کنید که هواپیماها در دسترس نیستند تا تاثیری که ما در گذشته به آن‌ها تکیه کردیم را در اختیارمان قرار دهند، پس قرار است به افرادی روی زمین اتکا کنیم تا آتش مورد نیاز را فراهم کنند ، در این صورت حفاظتی که آن‌ها نیاز دارند بسیار قابل‌توجه است. اکثر وسایل نقلیه سبک‌ قادر به اجرای چنین نقشی نیستند. Watling با بحث در مورد این که چگونه چلنجر 2 ارتقا یافته با آخرین قابلیت‌های دشمن مقایسه خواهد شد، به این نتیجه می‌رسد: او می‌گوید: " هنگامی که این موضوع مورد بحث قرار گرفت، روس‌ها از T-14 Armata پرده‌برداری کردند که یک گام بسیار اساسی است و نزدیک به نسل بعدی تانک ها است. در مقابل آن، چلنجر 2 به نظر می رسد که استانداردها را پاس نمی کند. مشکل این است که روس‌ها پول لازم برای ساخت این چیزها را ندارند. آن‌ها طراحی های فوق‌العاده‌ای دارند اما نمی‌توانند ارتش خود را تجهیز کنند. دکترین آن‌ها بر اساس به خدمت گیری حجم انبوه تجهیزات (doctrine is premised on mass) استوار شده‌است، بنابراین قادر به داشتن تعداد زیادی تانک و جایگزینی آن‌هایی است که از دست می دهد. تاکنون هیچ طرحی را ندیده‌ام که نشان دهد اگر جنگی رخ دهد، ما می‌توانیم بر تعداد زیادی از T-14 Armata فائق آییم. اگر روسیه واقعاً شروع به افزایش تولید T-14 Armata بکند ، آن وقت می‌تواند به سرعت معادلات را عوض کند و ما را به این نظر برساند که : "ما به طراحی جدیدی در اینجا نیاز داریم"
  20. با تشکر از سید عزیز چند تا عکس واضح تر از همین پهپاد : پهپاد چینی TB001 از شرکت Tengden پهپاد دیگر شرکت Tengden به نام : TA001 پهپاد فطرس :
  21. فصل اول : پیش زمینه قسمت دوم American Horror وحشت آمریکایی جهش تکنولوژیک ناگهانی متحدین در ژوئن سال 1944 کاملاً آشکار بود ، هنگامی که دو P-38 نیروی هوایی ارتش ایالات متحده (USAAF) و یک de Havilland Mosquito نیروی هوایی سلطنتی (RAF) به طور رمز آلودی توسط یک هواگرد نازی ساقط شد . یکی از جنگنده های متفقین از این درگیری جان سالم به در برد و به انگلیس بازگشت. توصیفات خلبانان باور نکردنی بود و خبر از ظهور نسل جدید جنگنده میداد ، جنگنده های بدون پروانه ، عصر جت . با ظاهر کردن عکس های گرفته شده از جت جنگنده Messerschmitt Me 262 که از دوربین دماغه تفنگ جنگنده های متفقین گرفته شده بود ، بهت و حیرت بر چهره فرماندهان ناوگان هوایی متفقین آشکار شد. تقریباً در همین زمان ، گزارشات ناخوشایند دیگری از هواگردی مثلثی شکل ، دارای پیشران راکتی به نام Me 163 Komet دریافت شد. عکس گرفته شده از Me-262 و Me-163 Messerschmitt Me 262 اولین جت جنگنده عملیاتی تاریخ چند روز پس از آغاز عملیات Overlord ، هنری هارلی آرنولد فرمانده کل نیروهای هوایی ارتش ایالات متحد متوجه شد كه ایالات متحده و متحدانش به هیچ وجه جهان را در توسعه هوانوردی نظامی رهبری نمی كنند. ژنرال آرنولد تصمیم گرفته بود كه نیروی هوایی ارتش بتواند بسیاری از پیشرفتهای تکنولوژیک رو کسب کند.ولی ژنرال آرنولد باید از چیزی اطمینان می یافت.همین بود که بزرگترین اتفاق در صنعت هوانوردی نظامی آمریکا رقم خورد. در میان دانشمندان و متفکران هوایی آنروز ، دکتر تئودور فون کارمان ( Theodore von Kármán) متخصص آیرودینامیک (پدر علم پرواز فراصوت ) مجارستانی که به امید جلوگیری از پیشرفت ناسیونالیسم و نازیسم ، از اروپا به آمریکا منتقل شده بود با چند افسر نیروی هوایی ارتش ، از جمله آرنولد آشنا شده بود. از زمان اولین ملاقات آنها در انستیتوی فناوری کالیفرنیا (CalTech) در اوایل دهه 1930 ، آرنولد شاهد مهارت های استاد در استفاده از معادلات ریاضی برای حل مشکلات پیچیده آیرودینامیکی بود.اعتماد آرنولد به کارمان هنگامی که در برنامه CalTech بدون تردید به سخت ترین پروژه ها رسیدگی میکرد ، جلب شد. در اوایل سال 1943 ، بخش مهندسی تجربی فرماندهی مواد نیروی هوایی ارتش ایالات متحده گزارشهای فون کارمان را که بر اساس منابع اطلاعاتی انگلیس منتشر کرد که موشک های آلمانی را قادر به دستیابی به پیمایش بیش از 100 مایل معرفی کرد.کارمان هم از نظر تخصص و هم از نظر شناخت توانایی آلمان ها در هوانوردی بهترین گزینه بود. دکتر تئودور فون کارمان ژنرال آرنولد در جلسه ای فوق العاده محرمانه در باند فرودگاه La Guardia نیویورک ، با کارمان ملاقات کرد.آرنولد راننده کارمان را مرخص کرد و سپس با کارمان از نگرانی های خود در مورد آینده نیروی هوایی آمریكا سخن گفت و تعجب كرد كه چگونه پیشرانه جت ، رادار ، موشك و سایر ابزار ها می تواند آینده را تحت تأثیر قرار دهد. زمانی که کارمان از آرنولد سوال کرد دقیقا ازاو چه میخواهد تا انجام دهد ، ژنرال به او گفت كه می خواهد به پنتاگون برود ، گروهی از بهترین دانشمندان را با هم جمع كرده و برای پنجاه سال آینده یك طرح برای تحقیقات هوایی تهیه كند.اما تنها این مورد نبود ، آرنولد از تأثیر خود بر کارمان استفاده کرد و وی را متقاعد کرد که هدایت یک کارگروه از دانشمندان را برای ارزیابی داده ها و آزمایشگاه های هوایی تسخیر شده آلمانی برای نیروی هوایی ارتش به عهده بگیرد.هردو به تفاهم رسیدن که به دست آوردن فناوری های آلمان نازی می تواند به معنای رهبری در سالهای پس از جنگ باشد.تیم فون کارمان از این رو یکی از چندین گروه مستقل نظامی انگلیس ، فرانسوی ، روسی و آمریکایی بود که سرتاسر کشور ویران شده آلمان را می گشتند ، اغلب ساعت ها پشت خط مقدم بودن و هرکدام قصد داشتند که اولین نفری باشند که به اسناد ، تجهیزات و افراد دسترسی پیدا میکنند. برای انجام مأموریت خود ، کارمان در 23 اکتبر 1944 رسماً مشاور AAF (Army Air Forces) در امور علمی شد. قسمتی به نام گروه مشاوره علمی (SAG). آرنولد در 7 نوامبر دستورالعملهای رسمی و کتبی را تهیه کرد و توافقنامه LaGuardia را تحکیم کرد ، نامه ای چهار صفحه ای که مرزهای گزارش گروه کارمانی را تعیین می کند.در ادامه ژنرال هنری آرنولد موفق به تصویب یک عملیات سری گشت که آینده نیروی هوایی آمریکا را متحول نمود .عملیاتی تحت عنوان Operation Lusty برای جمع آوری فناوری هواپیمایی پیشرفته و مخفی آلمان . کلمه Lusty در واقع مخفف عبارت Luftwaffe Secret Technology است. در ژانویه سال 1945 ، تیم دستچین شده ی کارمان از سی و یک دانشمند برجسته برای شروع کاری که آرنولد به آنها دستور داده بود ، در واشنگتن حاضر شدند. در همان ابتدا کارمان با مخالفت در برابر برخی از اعضای گروه - به عنوان مثال ، یک انگلیسی ، سر ویلیام هاثورن ، مواجهه شد. سرهنگ Glantzberg، معاون نظامی کارمان ، اعتراض خود را مبنی بر وجود هر "خارجی" در این گروه ابراز کرد. کارمان به سرهنگ یادآوری می کرد که آرنولد بهترین افراد را بدون توجه به ریشه آنها می خواهد . سرانجام Glantzberg با ناراحتی قبول کرد و اظهار داشت که ... بریتانیا ، از متحدین ما هستند.کارمان همچنین اصرار داشت که یک افسر نیروی دریایی را به گروه اضافه کند ، ویلیام بولای (دانشجوی سابق کالتک). وقتی سرهنگ بیان کرد که استاد بیش ازاندازه پیش رفته ، کرمان با این سؤال ساده پاسخ سرهنگ را داد که : "اما سرهنگ ، نیروی دریایی هم مطمئناً از متحدین ما هستند؟" جلسات گروه مشاوره علمی (SAG) در هفته های اول مارس و آوریل برگزار شد ، تحقیقات اساسی انجام گرفت و قالب کلی گزارش را نهایی کردند. کرمان تأکید کرد که این جلسات دارای یک هدف سه گانه است: SAG به دنبال راه هایی برای تضمین "بینش علمی در نیروی هوایی" است . علاقه دانشمندان آمریکایی به آینده نیروی هوایی را تضمین می کند. ضرورت و اهمیت ، وجود یک نیروی هوایی قوی را برای مردم آمریكا تببین میکند. در 22 آوریل 1945 ، USAAF اهداف اطلاعاتی و فنی را در یک سازمان رزم مشترک ، به نام لشگر بهره برداری (Exploitation Division) با کد عملیاتی "Lusty" ترکیب کرد.عملیات Lusty با هدف بهره برداری از اسناد علمی، امکانات تحقیقاتی ، هواپیماها و دانشمندان اسیر شده آلمانی آغاز شد. این عملیات دو تیم داشت.تیم اول تحت رهبری سرهنگ خلبان آزمایش هارولد واتسون ،با ترکیبی ازخلبانان وظیفه جمع آوری هواپیماها و تسلیحات هوایی بود. تیم دوم یا همان تیم کارمان ، دانشمندانی بودند که اسناد و مراکز تحقیقاتی را جمع آوری میکردند . مدتی نگذشت که تیم سرهنگ واتسون نام مستعار "Whizzers " را بدست آورد ، زیرا در اصل اولین واحد جت در تاریخ هواپیمایی آمریکا بود.در کمال تعجب ، روابط کاری دو دشمن سابق بسیار خوب بود. Whizzers به زودی تعدادی از خلبانان آزمایش Luftwaffe ، مکانیک ها و کارمندان Messerschmitt نیز را به تیم اضافه کرد. با پیشرفت متفقین در بهار 1945 به اروپا ، تیم کارمان ، آزمایشگاه های آلمانی را زیرو رو کرد.که در پست قبل شرحش آمده. کارمان و تعدادی از اعضای تیمش در موسسه LFA تصویری دراماتیک از استاد سابق کارمان ، L. Prandtl ، که به اسارت متفقین درامده البته رقابت بین دیگر سرویس های ارتش آمریکا در تاراج اسناد و تسلیحات آلمانی وجود داشت. به طور مثال تیم های بهره برداری نیروی دریایی به سرعت اطلاعات سخت افزاری و فنی را در جعبه های بزرگ جمع آوری و آنها را جز دارایی "نیروی دریایی ایالات متحده" معرفی میکردند. و تیم های نیروی زمینی ، جعبه های نیروی دریایی را در جعبه های بزرگتر می ریختند و آنها را به "نیروی زمینی ایالات متحده" منتقل می کردند. دکتر Millikan از دانشمندان هوانوردی بعد از بازگشت از اروپا گزارش کرد : انگلیسی ها در مورد موسسه LFA صحبت می کنند. می بینید که در سرزمین های اشغالی انگلیس است. ما آن را داشتیم ، سپس انگلیسی ها وارد شدند و آن را به دست گرفتند و صحبت آن است که انجا را به عنوان یک مؤسسه بریتانیایی اداره کنند. من فکر میکنم کمی خطرناک باشد. فکر می کنم ما نمی خواهیم چنین مراکز تحقیقاتی بزرگی در آلمان باقی بمانند و باید آنها را بیرون بکشیم یا آنها را منفجر کنیم.واضح است ، اگرچه در گزارش Millikan کاملاً پنهان است ، بین بریتانیایی ها و آمریکایی ها درگیری هایی - اگر نه فیزیکی ، پس ایدئولوژیک - رخ داده است. البته حرکت بریتانیایی های قابل درک است ، LFA در صدر لیست آنها قرار داشت . ولی آنها کمی دیر رسیدن.به قول مسئول تیم بهره بردار بریتانیایی:"ما به شرایط سختی رسیدیم. وقتی ما به منطقه ای میرسیدیم ، آنجا کاملاً در حال جابجایی بود" .آمریکایی ها در حالی که در LFA بودند ، تجهیزات را از زیر بینی انگلیس به سرقت برده بودند. تا 10 مه 1945 متفقین صنعت آلمان را به ارزش تقریبی 320 میلیارد RM تخریب کرده بودند. با این حال ، همه امکانات ساخت هواپیمایی نابود نشده بود. استالین به خوبی از فرصت های خود برای استفاده از تخصص فنی آلمان به نفع ارتش شوروی پس از جنگ آگاه بود. 65 درصد از صنعت هوانوردی آلمان با امکانات تحقیق و تولید خود در هنگام نبرد ارتش سرخ به سمت غرب ، به دست اتحاد جماهیر شوروی افتاد. غارت فنی اولویت اول را داشت. غنیمتی های کارمان طی عملیات Seahorse همگی به خاک آمریکا منتقل شد. اگرچه سایر شرکتهای آمریکایی به طور همزمان به این اطلاعات دسترسی پیدا کردند ، اما بوئینگ توانست بیشترین بهره را از تحقیقات جنجالی ببرد، زیرا 750 هزار دلار در تونل باد خود سرمایه گذاری کرده بود، که می توانست سرعت باد را تا 0.975 ماخ تولید کند که از سرعت هواپیما ها در آن زمان خیلی بیشتر بود.غیر از این حضور مهندسان شرکت بویینگ در تیم کارمان یک امتیاز طلایی بود. دسترسی فوری به دانش موسسات LFA و AVA پس از جنگ جهانی دوم برای شروع اولین نسل هواپیماهای جاسوسی ، نظامی و مسافربری در ایالات متحده ، مانند B-47، F-86 B-52، B-707، DC-8 بسیار مهم بود. بعدها طی عملیات Project Paperclip شاخص ترین افراد علمی و صنعتی آلمان نازی به خاک آمریکا منتقل شدند. گروهی از 104 دانشمند موشکی آلمان نازی، در پایگاه Fort Bliss تگزاس پ.ن : دوستان شاید سوال کنند ، B-747 چه ربطی به این پست ها داره ، در هر پست شما با تاثیر افراد ، ساختار ها ، رویداد ها و فرهنگی آشنا میشد که منجر به ساخت B-747 شدوحجم انباشته تجربه صنعتی و علمی کشورهای پیشرو را درک خواهید کرد فقط کافیه به سال های رویداد ها بیشتر دقت کنید.........
  22. Boeing 747 & Military use ملقب به جامبوجت ( Jumbo Jet ) ، ملکه آسمان ( Queen of the Skies ) ، نماد تکنولوژیک ایالات متحده در جنگ سرد ، هواپیمایی که نزدیک به 40 سال رکورد بزرگترین هواپیمای مسافربری جهان را یدک کشید.در طول تاریخ حمل و نقل هوایی ، برخی از طرح ها نتوانسته به تولید کامل برسند ، یا به دلیل طرحهای شرکت رقیب فراموش شدند.ریشه های برنامه بویینگ 747 را می توان به همگرایی دو رشته کاملاً مجزا از توسعه هواپیمای بویینگ ردیابی کرد - یکی در عرصه تجاری و دیگری با پس زمینه نظامی. تلاش تجاری در ابتدا برای افزایش طول یک 707 با تعداد صندلی 279 نفری متمرکز شده بود ، در حالی که برنامه نظامی در تلاش بود تا در یک رقابت طراحی پیروز شود که در نهایت به Lockheed C-5A برای نیروی هوایی آمریکا منجر شد. هر دو مطالعه تأثیر قابل توجهی در اندازه و شکل نهایی 747 داشتند ، بنابراین در نظر نگرفتن تاثیر افراد و اقدامات در هردو جریان نظامی و تجاری از منظر تاریخ نگاری کاملا اشتباه است. جمع بندی اینکه چه چیزی بیشترین تاثیر را در بوجود آمدن این شاهکار مهندسی گذاشته بسیار دشوار است . نمیتوان تصور کرد اگر محاصره برلین توسط استالین نبود ،اگر ساختار تامین نیاز عملیاتی در صنعت نظامی آمریکا به شکل دیگری می بود، اگر تغییر دکترین نظامی ایالات متحده در دهه 60 یا تلاش افسران و ژنرال های نیروی هوایی بخصوص ژنرال William H. Tunner برای ارتقا بخش ترابری نظامی ارتش صورت نمی گرفت ، اگر افراد جسور و بی پروایی مانند William Allen در بویینگ و Juan Trippe در شرکت Pan Am نبودند که برنامه ای را که "مادر تمام قمار ها " نامیده شد به سرانجام برسانند ، آیا بویینگ 747 در آسمان پرواز میکرد یا خیر ؟ در این تایپک سعی شده به دو خط تجاری و نظامی که منجر به تولید بویینگ 747 شد پرداخته شود و همچنین کاربری های نظامی صورت گرفته از این مدل بررسی گردد. مواردی که در ادامه خواهد آمد ، برگرفته از مطالعه و ترجمه تعداد زیادی کتاب ، مدارک نظامی و وب سایت می باشد که در انتهای تاپیک به صورت تفکیک شده معرفی خواهد شد . فصل اول : پیش زمینه 1. هدیه از طرف پیشوا 2. وحشت آمریکایی فصل دوم :پیدایش فصل سوم :توسعه فصل چهارم :کاربری نظامی
  23. فصل اول : پیش زمینه قسمت اول A Gift From The Führer هدیه از طرف پیشوا شاید غیر باور به نظر برسد اما ریشه های 747 به اواخر آوریل 1945 برمی گردد ، زمانی که جنگ جهانی دوم به اروپا محدود شد و روسها در حال پیشروی به داخل ویرانه های برلین بودند ، یک تیم جستجوی ویژه از ایالات متحده در جنگلی نزدیک به براونشوایگ (Braunschweig) آنچه را که دنبالش بود، پیدا کرد. این تیم با دسترسی به مؤسسه تحقیقات هوانوردی هرمان گورینگ یا (LFA) Reichsmarshal Hermann Goering ، از آخرین و پیچیده ترین تحقیقات نازیها در مورد تونل باد و مفهوم جدید بالهای عقبگرد (swept wings) پرده برداشت. اعضای تیم می دانستند که این کشف یک موفقیت بزرگ است , اما هیچ یک از آن‌ها باور نمیکردند که تبدیل به یک جام مقدس هوایی برای بویینگ خواهد شد. سه نفر از مهندسان شرکت بویینگ ، برت کینمن (Bert Kineman) ، جورج مارتین (George Martin) و جورج شایرر (George Schairer) در این تیم حضور داشتند که توسط تئودور فون کارمان (Theodore von Karman) مهندس و فیزیکدان مشهور هوانوردی هدایت می شد.این اطلاعات به بوئینگ کمک کرد تا نقش برجسته ای را در علم به عهده بگیرد ،تصور می شود که این اطلاعات مستقیماً به طراحی بالهای عقبگرد مقیاس بزرگ بمب افکن های بسیار موفق B-47 و B-52 منجر شده است. همان تیم های طراحی به دنبال طراحی 707 و خواهران کوچکتر آن 727 و 737 برآمدن و 20 سال پس از کشف براونشوایگ به طرح 747 رسیدند. بوئینگ قبلاً یک بمب افکن را در سال 1943 در برنامه داشت ، اما نتوانست مشکلات آن را در تونل باد به طور رضایت بخشی حل کند. وقتی جورج شایرر ، مهندس آیرودینامیک بوئینگ ، اندکی پس از پایان جنگ از LFA بازدید کرد و اطلاعات تونل باد بالهای عقبگرد را در آنجا دید ، بلافاصله به سیاتل (دفتر مرکزی شرکت) گزارش داد. در نتیجه ، بوئینگ در سپتامبر سال 1945 طراحی اولین B-47 با بالهای عقبگرد را به اتمام رساند و سال 1947 اولین XB-47 با زاویه بال 35 درجه پرواز خود را با موفقیت انجام داد ، درواقع بسیاری از دستاوردهای نظامی صنعتی آلمان اندكی پس از جنگ جهانی دوم به عنوان "هدایا" به قدرتهای پیروز منتقل شد تا راه خود را برای حمل و نقل هوایی پیدا كنند.اما LFA چه بود که تاریخ هوانوردی به کارهای صورت گرفته در آن مدیون است ؟ پس از پایان جنگ جهانی اول ، پیمان ورسای آلمان را از انجام هرگونه تحقیق در زمینه هوایی و موتور منع کرد. با این وجود ، وزارت دفاع جمهوری وایمار (Reichswehrministerium) از سال 1920 با آماده سازی برای ایجاد نیروی هوایی و البته برای توسعه و تولید هواپیماهای خاص خود اقدامات خود را آغاز کرد. تنها چند سال بعد اولین مؤسسات تحقیقاتی به نام پژوهشکده هوانوردی آلمان (DVL ) تاسیس شد. پس از به قدرت رسیدن ناسیونال‌سوسیالیسم و متعاقب آن ایجاد وزارت هوانوردی رایش (RLM) ، تلاش برای ساخت جنگنده بطور چشمگیری تقویت شد. هنگامی که وزارت هوانوردی رایش RLM در سال 1935 فرمانی را صادر كرد كه تحقیقات هوانوردی آلمان باید تا 1938 با سایر كشورها هم طراز گردد یا از آنها پیشی بگیرد، علاوه بر انستیتوی تحقیقات آیرودینامیکی (AVA) در گوتینگن و پژوهشکده هوانوردی آلمان (DVL ) در برلین ، یک موسسه سری دیگر نیز تاسیس شد. برنامه های اولیه ایجاد این موسسه قبلاً در سال 1933 انجام شده بود. طبق برنامه ریزی RLM ، این مکان باید تا حد امکان مرکزی و نزدیک به دانشگاه فنی (Technische Hochschule) باشد و امکان ایجاد یک فرودگاه و همچنین بهترین شرایط را برای استتار دارا باشد. تقاضا برای استتار خوب از بسیاری جهات مورد توجه قرار گرفت. به جز فرودگاه ، کل سیستم باید در یک منطقه جنگلی قرار داشته باشد. در صورت امکان ،سقف اماکن نباید بالاتر از تاج درختان باشد و محورهای طولی ساختمانها باید تا آنجا که ممکن است شمالی/ جنوبی واقع شوند تا از شکل گیری سایه های خیلی تاریک جلوگیری شود. ساختمانها باید تا حد ممکن به سبک روستایی طراحی شوند. شناسایی فرودگاه باید با کاشت چمنزارهای متعدد و زمین کشاورزی دشوار گردد.برای کاهش خطر تشخیص ، هیچ خط ریلی یا خطوط انتقال برق و دودکشی ، هیچ باند ، جاده یا ایستگاهی برای عملیات حمل و نقل هوایی وجود نداشت . تقریباً تمام نیازهای زیرساختی این مجموعه از سیستم گرمایش بخار زیرزمینی تأمین می شد.این موسسه تا پایان جنگ چنان مخفی ماند ، که نیروی هوایی متفقین هرگز آن را بمباران نکردند. بعد از بررسی نقاط مختلف سرانجام منطقه براونشوایگ (Braunschweig) در جنوب غربی شهر کوچک Völkenrode انتخاب گردید. در نوامبر سال 1935 ، ساخت نخستین تونل باد آغاز شد ، بین مارس و اکتبر 1936 اولین ساختمان اداری ساخته شد و در 10 فوریه 1936 ، با نام مؤسسه تحقیقات هوانوردی آلمان یا (DFL) _Deutsche Forschungsanstalt für Luftfahrt_ ثبت شد. با این حال ، در سال 1938 ، DFL نام جدیدی گرفت: مؤسسه تحقیقات هوانوردی هرمان گورینگ ، یا به اختصار LFA . خود گورینگ هرگز از کل امکانات بازدید نکرد.این موسسه پس از اتمام ساختمان اداری اول کار خود را آغاز کرد. در سالهای بعد ، تقریباً هشتاد ساختمان در محل ساخته شد. کل هزینه های ساخت و گسترش زیرساخت ها در آن زمان حدود شصت میلیون رایش مارک بود.تا پایان جنگ ، حدود 1500 نفر در این مؤسسه مشغول به کار بودند ، از جمله 150 دانشمند. با توجه به اندازه و ویژگی های آن ، LFA یکی از بزرگترین و پیشرفته ترین مراکز تحقیقاتی هوانوردی در جهان بود. موسسه از پنج پژوهشکده تشکیل شده بود : پژوهشکده آیرودینامیک. رئیس: هرمان بلانک . تجهیزات: از جمله 5 تونل باد ، هر یک از تونل های بادی LFA با حرف "A" نام گذاری می شد. تونل A1 دارای دو نازل مختلف (دایره ای 2.5 متری یا 2.2m x 3.0m بیضوی) بود که حداکثر سرعت 198 کیلومتر در ساعت راتولید می کرد. تونل باد A1 که بین سالهای 1935 و 1937 ساخته شد. سال 1937 ، تونل A2 وارد خدمت شد. A2 تا 4 متر قطر داشت و قادر به تولید سرعت بین 1 و 1.2 ماخ بود. این سرعت توسط یک جفت موتور 600 کیلووات (800 اسب بخار) DC تولید می شد و برای مطالعه الگوهای جریان با وسایل تداخل سنج مجهز شده بود. تونل A3 ، بزرگترین تونل باد LFA ، دارای قطر 8 متر با حداکثر سرعت 350 کیلومتر بود .بنایی عظیم ، به طول تقریباً 95 و عرض 75 متر ، به همین دلیل برای استتار ساختمان روی سقف چمن کاری شده بود. سرعت تولیدی توسط یک جفت موتور 6 مگاوات (8000 اسب بخار) تامین می شد. تونل A6/7 مافوق صوت ، که در محفظه تست 25cm x 25cm خود حداکثر با 20 ثانیه رانش ( 180 تا 300 ثانیه استراحت) به سرعت جریان 3ماخ میرسید. ، این تونل با توربین کار نمی کرد بلککه با خلاء کار می کرد و دارای یک مخزن خلاء 1000m³ بود. تونل A9 یک جفت تونل بادی مافوق صوت را در خود جای داده بود که هر یک از آنها با موتور 4 مگاوات (5،400 اسب بخار) خوده به حداکثر سرعت 1.5 ماخ می رسید ، اما قطر تونل آن تنها 80 سانتی متر مربع (12 اینچ) بود. تونل باد A-3 موشک های مدل برای تست در تونل باد الگو گیری امریکا و شوروی از طرح های تست شده در موسسه LFA پژوهشکده دینامیک گاز. رئیس: آدولف بوسمن. تجهیزات: از جمله دو تونل باد با سرعت حداکثر سه برابر سرعت .بررسی مشخصات پروفیل های بال و پروانه ، پایداری و قابلیت اطمینان در سرعت های بالا ، پویایی گاز نظری بویژه در ناحیه بال (بال عقبگرد) و سرعت مافوق صوت ، فرآیندهای اصطکاک و گرم شدن در سرعت های بالا و امواج شوک تحقیقاتی است که در این مرکز انجام میگرفت. پژوهشکده مقاومت مصالح. رئیس: برنارد دیرکسن. تجهیزات: از جمله یک سالن برای تست های استاتیک روی اجزای بزرگ و یک سالن آزمایش دیگر. اساساً کار این مرکز شامل مطالعاتی در مورد استحکام و توزیع تنش بست ها ، اتصالات پرچی ، پیچی و بررسی توزیع تنش برشی و تنش بر گنبدها بود. مناسب بودن مواد سرامیکی برای قطعات جداگانه موتورهای جت (از جمله تیغه های توربین) و ملاحظات نظری در مورد رفتار تیغه های روتور ، آزمایشات استقامتی ، آزمایشات بار پویا و آزمایشات مشابه در این بخش از LFA انجام میگرفت. پژوهشکده تحقیقات موتور. رئیس: ارنست اشمیت. هرمان گورینگ در سال 1943 ارنست اشمیت را به عنوان "نماینده مجاز پیشران جت" منصوب کرد. ارنست اشمیت نیز بزرگترین شبکه تحقیقاتی آلمان را برای توسعه فناوری موشکی جامد در LFA تأسیس کرد.تجهیزات: یک ازمایشگاه تست ارتفاع برای تست بر روی موتورها ، که در آن شرایط آب و هوا تا ارتفاع 20000 متری شبیه سازی میشد، یک محفظه خلاء به طول 6متر و قطر 2.50 متر برای دمای پایین تا منفی 60 درجه سانتیگراد و فشارهای منفی مربوط به ارتفاع 20000 متر ، که مجهز به یک تونل باد بود.در اینجا همچنین به تحقیق در مورد سوخت های جامد و مایع برای موتور جنگنده ها یا موتور رم جت موشک V1 پرداخته میشد.بخش مهمی از تحقیقات به موتورهای جت و سوختهای مناسب پرداخته شده است. پژوهشکده سینماتیک (تحقیقات سلاح). رئیس: تا سال 1938 ویلهلم تامه ، سپس پل هاكمن ، ریچارد گرامل و تئودور راسمان.این موسسه جنبه های بسیاری از سلاح گرم و پرتاب سلاح را مورد بررسی قرار داده است. اینها شامل توسعه دستگاه های بینایی ، تحقیقات مواد شیمیایی انفجاری ، بالستیک های عمومی ، تحقیقات در مورد تثبیت و کاهش سرعت پرتابه ها در طول پرواز ، پاسخ آنها به پرتاب های متقاطع یا جانبی ، اندازه گیری مسیر و چرخش ، اندازه گیری نیرو بر روی سلاح های موجود در هواپیما و تحقیقات برای تکنیک های انفجاری. تجهیزات: از جمله کانال تیراندازی زیرزمینی به طول 400 متر (حجم 15000 متر مربع) به همراه ابزار اندازه گیری در طول کانال ، که در آن می توان فشار منفی مربوط به ارتفاع 22000 متری را ایجاد کرد .دو کانال تیراندازی دیگر به طول 100 متر و 25 متر عمدتا برای تحقیقات تسلیحات و مهمات مورد استفاده قرار گرفت. برای آزمایش اسلحه ها در دماهای شدید ، کانال تیراندازی 100 متر دارای یک محفظه اضافی بود که می توانست تا منفی 60 درجه سانتیگراد سرد شود یا تا 80 درجه سانتیگراد گرم . علاوه بر این ، یک موسسه فنی موشکی Luftwaffe تحت عنوان پوششی "ایستگاه بازرسی هواپیما Trauen" به عنوان شعبه DFL در Trauen نزدیکی فاسبرگ با هشتاد کارمند وجود داشت. که دارای یک ازمایشگاه بزرگ برای موتورهای موشک ( 75*20 متر ، ارتفاع 5 متر) ، یک دکل آزمایشی کوچک و یک سایت برای تولید اکسیژن مایع (81 کیلوگرم در ساعت) بود. در این مرکز کار بر روی توسعه موتور موشکهای بزرگ و موشک فضایی انجام میگرفت . همچنین ، یک موتور رمجت نیز تولید کرده است. اهمیت LFA از نقل قول های متفقین بعد از تسخیر آن بدست آمد.سرهنگ دونالد ال پوت ، دستیار فرمانده سرویس اطلاعات فنی متفقین هنگامی که "فهمید که در میان برجسته ترین و مجهز ترین مرکز تحقیقاتی که تاکنون ساخته شده است" قرار دارد شگفت زده شد، وی سایتهای آزمایش و ابزارهای اندازه گیری را "عجیب و غریب" توصیف کرد. همچنین دکتر کلارک میلکان ،مهندس آیرودینامیک و متخصص تونل باد موسسه فناوری کالیفرنیا ، LFA را "مهمترین سازمان تحقیقاتی هوانوردی آلمان" ، کانالهای تست تیراندازی را "پیشرفته ترین در جهان" و تونل باد A3 را "قدرتمندترین در جهان" دانست. ، سرلشکر لسلی ای. سیمون ، رئیس سابق پژوهشکده تحقیقات بالستیک ارتش آمریكا ، وضعیت LFA را حداقل در زمینه تحقیقات تسلیحاتی فوق پیشرفته توصیف کرد. اما چه شد که در آن شرایط بحرانی جنگ جهانی دوم ، ارتش ایالات متحده به تشکیل تیم جستجوی مجزا برای LFA اقدام کرد ....... ادامه دارد دانلود مقاله برای مطالعه بیشتر در مورد LFA
  24. «بریج‌فای» وارد میشود ارسال پیام با بلوتوث بعد از کمک دولت آمریکا به اغتشاشگران در ایران مشخصاً با استفاده از توئیتر، اکنون به نظر می‌آید آمریکایی‌ها با استفاده از فناوری‌های جدید به دنبال حمایت از معترضان هنگ‌کنگی علیه دولت مرکزی چین هستند. مهم‌ترین ابزارهای معترضان برای برنامه‌ریزی، اتخاذ تصمیمات دسته‌جمعی، طراحی و هماهنگی روش‌های اعتراضی و گسترش دامنه تظاهرات استفاده از یک انجمن آنلاین هنگ‌کنگی به نام LIHKG و همچنین برنامه «تلگرام» بوده است . برخی آمارها نشان می‌دهد استفاده از انجمن LIHKG طی ماه‌های اخیر نسبت به مدت مشابه در سال گذشته ۱۰ برابر افزایش پیدا کرده و اپلیکیشن تلگرام نیز در فهرست اپلیکیشن‌ها با بیش‌ترین تعداد دانلود در هنگ‌کنگ از جایگاه ۸۸ در سال گذشته به رتبه ۷ رسیده است. تلگرام با قابلیت‌های متعدد و ظرفیت‌های بالای خود کمک زیادی به سازماندهی اعتراضات کرد. در یک نمونه، در کانالی با بیش از ۳۴ هزار عضو، بیش از ۴۵۰۰ نفر در رأی‌گیری‌ای با موضوع تجمع در فرودگاه شرکت کردند و ۷۹ درصد از آن‌ها به این کار رأی مثبت دادند؛ به این ترتیب مقصد بعدی اعتراضات مشخص شد. فعالیت معترضان هنگ‌کنگی در تلگرام: (راست) نظرسنجی درباره اشغال فرودگاه؛ (چپ) تصویر دختری که گفته می‌شود گلوله غیرکشنده پلیس به چشمش خورده در کنار این شعار «چشم در برابر چشم» تجمع معترضان در فرودگاه بین‌المللی هنگ‌کنگ یک روز پس از رأی‌گیری در تلگرام با این وجود، هر دوی این ابزارها نیازمند اینترنت بودند و دولت چین به اعتقاد قریب به اتفاق متخصصان حوزه فضای مجازی، سخت‌گیرترین دولت دنیا در کنترل دسترسی شهروندان به اینترنت است. ایگاه اینترنتی چینی «آباکس‌نیوز» مستقر در هنگ‌کنگ، اخیراً به معرفی برنامه‌ای به نام «بریج‌فای» پرداخت .که پیشاپیش توسط معترضان هنگ‌کنگی مورد استفاده قرار گرفته و می‌تواند تحولی در اعتراضات مدنی ایجاد کند.تلگرام محبوب‌ترین ابزار در جعبه‌ابزار جنبش اعتراضی بی‌رهبر هنگ‌کنگ برای کمک به مسدود کردن خودجوش جاده‌ها و سازگاری با شرایط متغیر میدانی است. با این حال، هنگ‌کنگی‌ها به دنبال گزینه‌های دیگر هم هستند و یکی از آن‌ها اپلیکیشن پیام‌رسان «بریج‌فای» (Bridgefy) است. برنامه بریج‌فای به جای اتصال دو دستگاه از طریق اینترنت، مبدأ و مقصد پیام (رنگ آبی) را از طریق دستگاه‌های اطراف (رنگ زرد) و با بلوتوث به هم وصل می‌کند . مجله فوربس آمریکا بر اساس گزارش «اپ‌توپیا» می‌نویسد دانلود برنامه بریج‌فای به طور ناگهانی و تنها طی دو ماه گذشته در هنگ‌کنگ بیش از ۳۶۰۰ درصد (به طور دقیق، ۳۶۸۵ درصد) افزایش داشته و فقط طی یک هفته، این برنامه ۶۰ هزار بار دانلود شده است .آباکس‌نیوز توضیح می‌دهد: جذاب‌ترین ویژگی بریج‌فای این است که بدون اینترنت کار می‌کند و برای ایجاد یک «شبکه توری [۱۶] » [شبکه‌ای که در آن به جای اتصال همه اعضا به یک هسته مرکزی، هر یک از اعضا به طور مستقیم به بیش‌ترین تعداد ممکن از اعضای دیگر متصل است؛ مانند گره‌های یک تور] به جای اینترنت از بلوتوث استفاده می‌نماید. «ماشا بوراک» نویسنده گزارش آباکس‌نیوز تعریف می‌کند: پیام اول را ارسال کردم و منتظر ماندم. بعد از ۳۰ دقیقه، یک پاسخ دریافت کردم: «جنگ برای آزادی! حمایت از هنگ‌کنگ!» خبر خوب این بود که برنامه کار می‌کند! اکنون می‌توانستم بدون اتصال به اینترنت، پیام ارسال و دریافت کنم. اما خیلی زود با یک مشکل کاملاً جدید مواجه شدم: معلوم شد برنامه‌های پیام‌رسان عملاً به هیچ دردی نمی‌خورند اگر کسی وجود نداشته باشد که به او پیام بدهید. نهایتاً فقط پنج نفر به پیام‌های من جواب دادند. در ادامه گزارش می‌خوانیم: حتی وقتی که با استفاده از بریج‌فای می‌توانستم پیام‌ها دریافت کردم، باز هم با مشکلاتی روبه‌رو می‌شدم. زمان دریافت پیام‌ها بارها اشتباه می‌شد و بنابراین ترتیب پیام‌های دو طرف به هم می‌خورد (اتفاقی که هنگام آزمایش بریج‌فای در دفتر کار آباکس‌نیوز هم شاهد آن بودیم). به علاوه، قابلیت «پخش پیام» به محض خروج از برنامه از کار می‌افتد، بنابراین نباید انتظار داشته باشید اعلانی در پس‌زمینه درباره اتفاقات مهم دریافت کنید. یکی از مشکلات بریج‌فای آن است که پیام‌ها در این برنامه گاهی به ترتیب زمانی نمایش داده نمی‌شوند بنابراین دور از ذهن نیست که استفاده معترضان هنگ‌کنگی از برنامه‌هایی مانند بریج‌فای و همچنین ابتکارهای دیگری که در انتهای همین گزارش به آن‌ها اشاره خواهد شد، در راستای ظرفیت‌سنجی نه تنها در هنگ‌کنگ و علیه دولت مرکزی چین، بلکه همچنین برای استفاده احتمالی در آینده در نقاط دیگری مانند ایران باشد. آن‌چه مسلم است این‌که آمریکایی‌ها دائماً در تلاش برای یافتن روش‌های جدید و مقابله‌ناپذیر برای ایجاد بی‌ثباتی در کشورهای هدف خود هستند و استفاده از بلوتوث به جای اینترنت برای انتقال پیام به روشی که در ادامه توضیح داده می‌شود، می‌تواند صرفاً نتیجه یکی از پروژه‌های دولت آمریکا در همین‌باره باشد. «پرزیدنت ترامپ، لطفاً هنگ‌کنگ را آزاد کنید»؛ توسل معترضان هنگ‌کنگی به رئیس‌جمهور آمریکا ادامه در لینک (منبع)
  25. تمامی خبرگزاری ها از موتور جت نام بردند، ولی در تصاویر و فیلم های که موجوده موتور ملخی کاملا مشهوده ، در این عکس ملخ زرد رنگ ،