remo

Scientific Pal
  • تعداد محتوا

    347
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    14

تمامی ارسال های remo

  1.   با سلام خدمت دوست عزیز و تبریک ولادت رسول اکرم ص و امام صادق ع   من واقعا از طرز رفتار شما تعجب میکنم. این فقط یک ارسال خبر ساده بوده. بنده از خودم تحلیل ای نکردم که شما دوبار پست خبری بنده رو نقل زدید. درخواست جوابگویی بنده رو دارید.   همین طور که میدونید این تاپیک تحلیل و پیگیری هست. و ارسال خبر توسط من در جهت تامین اطلاعات برای تحلیل عزیزان بوده و لا غیر.
  2. ابوعمر الشیشانی دستگیر شده است     تصویر خبر   یک منبع امنیتی در عراق از دستگیری و بازداشت ابو عمر الشیشانی، یکی از سرکردگان گروه تروریستی داعش در کرکوک خبر داده است. خبرگزاری براثا نیوز عراق به نقل از این منبع امنیتی گزارش داد الشیشانی روز جمعه (4 دی) در ناحیه ریاض، در جنوب غربی کرکوک و در جریان عملیات یک گروه ویژه آمریکایی دستگیر شد. بر اساس این گزارش، در عملیات متحرک هوایی (هلی بورن) نیروهای آمریکایی، دو تن دیگر از سرکردگان داعش دستگیر و 7 تن هم کشته شدند. به گفته این منبع امنیتی بخش مبارزه با تروریسم شهر سلیمانیه نیز در این عملیات شرکت داشت و الشیشانی و افراد دیگر پس از دستگیری به این شهر منتقل شدند. الشیشانی یکی از سرکردگان مهم گروه تروریستی داعش است که تاکنون چندین بار خبر دستگیری او منتشر شده است.   در پی این عملیات، کمیته امنیت و دفاع پارلمان عراق از دولت بغداد خواست درباره صحت این عملیات تحقیق کند و اگر این افراد دستگیر شده‌اند آن‌ها را از مقام‌های اقلیم کردستان عراق تحویل بگیرد. این عملیات دومین عملیاتی مشترک نیروهای ویژه آمریکایی و بخش مبارزه با تروریسم اقلیم کردستان عراق است. شنبه گذشته نیز برخی منابع از عملیات متحرک هوایی نیروهای آمریکایی با همکاری نیروهای عراقی به دادگاه داعش و مقرهای دیگر در منطقه ریاض خبر داده بودند. در این عملیات اسناد مهمی از این گروه تروریستی کشف شد.   در ماه اکتبر هم نیروهای آمریکایی و کرد در یک عملیات مشابه علیه یکی از پایگاه‌های داعش در منطقه حویجه در جنوب غربی کرکوک، 69 گروگان را آزاد کرده بودند.   http://www.presstv.ir/DetailFa/2015/12/28/443525/Abu-Omar-alShishani-ISIL/
  3. با سلام خدمت عزیزان صحبت کردن راجب این موضوع برای این خیلی سخته که مبهمات داره ، تناقض گویی داره ،بوی کاملا سیاسی گرفته و بیشتر از همه کمبود اطلاعات داره. - یکی از دلایل این هست که بعضی از افراد دخیل اون زمان چه نظامی و سیاسی الان در کسوت اموری هستن و لاجرم بازگو کردن بعضی نکات اونها رو دچار مشکل در وضعیت فعلی شون ودرگیری های سیاسی میکنه و مدیریت امروزشون رو زیر سوال میبره.و شاید احساس میکنن بازگو کردنش به صلاح نیست و اون عملیات با انجام کربلای 5 از خاطره ها خارج شده و جای اونو گرفته. - مسئله دیگه در مورد خود ما جامعه ایرانی هست.که از شکست و بازگو کردن اون بیزاریم کمتر کسی شکست های کشور مطالعه میکنه و اهمیت میده.اگر هم بازگو بشه سعی میشه کمی در اون ملاحظه بشه و یا با فاصله زمانی خیلی زیاد مطرح بشه . که در بعضی موارد قابل درکه .شایدم به غیرت و تعصبون به میهن بر میگرده.این به نظر من فاکتور مهمیه. - خاک خوردن بسیاری از اسناد جنگ و بازگو کردن مسائل جنگ صرفا برای مقاصد سیاسی و شخصی و نه روشن شدن جنگ. من عقیده دارم نمیشه یه عملیات رو تنها تحلیل کرد چون اکثر عملیات های دفاع مقدس زنجیروار بهم متصلن. و اینکه حقیقتا هیچ کدوم از ما در اون برهه نبودیم و حس نکردیم که چقدر شرایط سختی رو تحمل کردن فرماندهان و سیاسیون. و این یادمون باشه قضاوت در مورد تاریخ اسونه ولی تصمیم برای آینده سخت. هدف از این عملیات چه بود؟ چرا طرح ریزی شد؟ - از نظر من عملیات های بعد از ازاد سازی خرمشهر یک دودستگی بین مقامات نظامی و بخصوص سیاسی ایجاد کرد.مسئله ی جدیده ورود به خاک دشمن و مفهوم دفاع متحرک مطرح شد.در این بین اختلافاتی پیش اومد که در اخر امام اجازه ورود به خاک عراق را دادند با شروطی.با طولانی شدن جنگ کسانی که موافق وارد شدن به خاک عراق بودن باز دو دسته شدن عده ای ادامه جنگ برای سرنگونی رژِیم عراق و عده ای پایان بخشیدن به جنگ با تسخیر قسمتی از خاک عراق و .خب بیش ازین جلو نمیریم چون سیاسی میشه و ...... چرا به شکست انجامید؟ نقش فرماندهان در آن چه بود و ایضاً چه تدابیری پس از آن برای جلوگیری از این قبیل شکست ها اندیشیده شد؟ دلایل شکست از نظر بنده : 1- نبود استراتژی واحد در بین سپاه و ارتش و بین سیاسیون و نظامیان ، فرمانده جنگ شدن افراد سیاسی و لاجرم قدرت گرفتن رای سیاسیون در جنگ و فشار بر روی فرماندهان. 2- تامین و پشتیبانی ضعیف جنگ از طرف دولت. 3- عوامل خارجی توجه شود هر یک از فرماندهان و سیاسیون فقط می‌تواند از ستاد عملیاتی خود و محل برخودش با مسئله حرف بزند.نمیشه فقط به سخن و تحلیل یک نفر یا یک جریان پسنده کرد .مسیر بحث به نظر من باید در یک شبکه ای از نظرات و تحلیل های افراد دخیل در امر صورت بگیرد و بعد اعضای انجمن شروع به تحلیل شخصی از این شبکه بکنند. 1- استراتژی غلط پایان جنگ با یک پیروزی بزرگ !!! در واقع با این استراتژی و عدم استفاده از زمینی ارتش و کاهش عملیات های هماهنگ ، دلبستن به عملیات های بزرگ مقطعی با تلفات زیاد باعث از بین رفتن بخش بزرگی از نیروهای با استعداد و با تجربه شد.اگر به جای پیروزی های مقطعی به فکر نزدیک کردن سپاه و ارتش می بودیم و برای خارج کردن دشمن و تثبیت مرز ها و تصرفات یه طرح کلی رو بررسی میکردیم فکر میکنم با تلفات کمتر و نتیجه بهتر جنگ به اتمام میرسید.توجه شود که تمام عملیات هایی که با شهادت زیاد همراه بودن به دلیل همین استراتژی که نوعی سردرگمی رزمی ایجاد کرد به راحتی توسط دشمن با تلفات بالا ایران پس گرفته شدند. 62/12/3 _ عملیات خیبر (20000 شهید و زخمی) 64/11/20 _ عملیات والفجر 8 در جبهه جنوب و منطقه عمومی فاو، بطور مستقل توسط سپاه پاسداران طراحی و انجام شد.(30.000 شهید و زخمی ) 64/12/15_ آغاز استراتژی دفاع متحرک عراق. 65/4/9_ عملیات کربلای 1 و آزادسازی شهر مهران توسط واحدهای رزمی سپاه پاسداران که عملاً موجب شکست استراتژی دفاع متحرک عراق شد. 65/10/3_ عملیات کربلای 4 توسط سپاه در منطقه الواخصیب.(12000 شهید و زخمی ) 65/10/19_ عملیات کربلای 5 در جبهه جنوب و در محور شلمچه – شرق بصره.(دراین عملیات هفت هزار و 651 رزمنده ایرانی به شهادت رسیدند که 400 نفر از آنها از فرماندهان بودند. همچنین 53 هزار و 299 نفر مجروح و 3 هزار و 522 نفر نیز مفقودالااثر شدند) - شروع استراتژِی دفاع متحرک از طرف ایران انجام بیش از 60 عملیات تا فروردین 67 67/1/28_ تهاجم عراق با بکارگیری وسیع سلاحهای شیمیایی و با استعداد 48 تیپ پیاده و 11 تیپ زرهی و مکانیزه در مقابل 4 تا 5 لشکر و باز پس گیری فاو. 67/2/26_ بیت المقدس 6 در منطقه ماووت. 67/3/14_ تک گسترده و سنگین عراق به منطقه شلمچه و تصرف منطقه عملیاتی کربلای 5. 67/3/22_ بیت المقدس 7 در منطقه عمومی شلمچه توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. 67/3/24_ تک عراق به محور ماووت و تصرف بخشی از منطقه ماووت طی 8 روز. 67/3/29_ تهاجم ارتش عراق با استعداد 1 لشکر به مهران و تصرف آن و استقرار در ارتفاعات مهم قلعه آویزان – و واگذاری شهر مهران به منافقین. 67/4/4_ حرکت گسترده عراق در جبهه جنوب و بازپس گیری جزایر مجنون، منطقه وسیع شمال کوشک و طلایه و جفیر. در این عملیات از 8 تیپ مستقل پیاده، 3 تیپ نیروی مخصوص، 5 تیپ زرهی و 2 تیپ مکانیزه و چند یگان در قالب 3 لشکر استفاده کرد. 67/4/7_ تهاجم عراق در محور شاخ شمیران. 67/4/21_ حمله عراق با استعداد 11 لشکر در جبهه های جنوب و تصرف غرب شوش و دزفول تا دهلران. 67/4/27 _ پذیرش قطعنامه 598شورای امنیت سازمان ملل از سوی جمهوری اسلامی ایران. 67/4/31 _ حرکت و تهاجم گسترده عراق با 13 لشکر در منطقه شمال خرمشهر و جنوب اهواز در این حمله نیروهای عراقی خود را به جاده اهواز – خرمشهر رساندند و تلاش گسترده ای زا طی سه روز جهت تصرف خرمشهر انجام دادند که بدلیل مقاومت رزمندگان اسلام ناموفق ماندند. 67/5/3 _ حمله منافقین با حمایت ارتش عراق به غرب اسلام آباد و انجام عملیات مرصاد توسط رزمندگان اسلام و شکست سنگین منافقین در این عملیات. 67/5/10_ عقب نشینی عراق به پشت مرزهای بین المللی در جنوب. 67/5/29 _ اعلام رسمی آتش بس توسط دبیر کل سازمان ملل. آیت‎الله هاشمی رفسنجانی در سوم خرداد ۶۱ خرمشهر فتح شد و دنیا در بهت و حیرت از شکست صدام درمانده شد، چند روز بعد اسراییل به لبنان حمله کرد. چرا همان سال ۶۱ جنگ را تمام نکردیم؟ در حالی‎که در موضع قدرت بودیم؟ اولا تصمیم به جنگ و صلح، در اختیار فرماندهی کل قوا قرار داشت که امام بودند. حضور بقیه جنبه مشورتی داشت که اگر نظری داشتند، بیان می‎کردند. این‎که می‎گویند ما در آن سال‎‎ها می‎توانستیم جنگ را تمام کنیم، باید گفت: بله، اگر می‎خواستیم، می‎توانستیم جنگ را تمام کنیم. اما به اهداف‎مان نمی‎رسیدیم. البته امام نظر مهم‎تری داشتند. ایشان ۱۵ - ۱۰ سال در عراق بودند و از پیش هم عراق را می‎شناختند. حزب بعث در عراق خیلی بد کرده بود. واقعا نسبت به مردم استبداد شدیدی داشته و بسیار خشن عمل می‎کردند. امام هم در آن‎جا بودند و آن‎‎ها را می‎دیدند که چقدر از شیعیان را کشته و آواره کرده بودند. در آن زمان با موج شیعیانی روبه‎رو بودیم که از عراق اخراج شده بودند که برخی هنوز هم در ایران مانده‎اند. علاوه‎بر این ایدئولوژی بعث یک ایدئولوژی غیراسلامی بود. در مجموع امام فکر کردند حالا که خود صدامی‎‎ها جنگ را شروع کرده‎اند، یکی از وظایف‎شان این است که عراق را از شر صدام و حزب بعث نجات بدهند. ایشان این را برای خودشان رسالت می‎دیدند. با آن شکست‎‎های پی‎در‎پی که عراق خورده و در قسمت‎‎هایی از جبهه‌شان به آن‎طرف مرز فرار کرده بود، ادامه جنگ مناسب‎تر به‎نظر می‎رسید. در این حالت شاید بیشتر می‎توانستیم امتیاز بگیریم، به‎علاوه شاید می‎توانستیم صدام را از بین ببریم؛ این‎ها نظرات امام بود. با فتح فاو راه عراق بر دریا بسته می‎شد و این برای برخی از دول منطقه حساسیت‎برانگیز بود. ما در فاو خیلی شهید دادیم. واقعا چه هدفی پشت فتح فاو بود؟ اولا اشاره کردم استراتژی امام این بود که نیرو‎های ما در مناطقی به داخل خاک عراق بروند که مردم غیرنظامی در آن‎جا زندگی نکنند. در فاو هم مردمی زندگی نمی‎کردند و حتی کشاورزی آن‎جا تقریبا تعطیل شده بود. ثانیا پس از این‎که من فرماندهی جنگ را برعهده گرفتم، پیش از انجام عملیات خیبر، خدمت امام رسیدم و در جلسه‎ای که سران مملکتی حضور داشتند، در این مورد بحث کردیم که جنگ دارد خیلی طولانی می‎شود. ما باید بخش ارزشمندی از خاک عراق را تصرف کنیم تا بعدها با آن گروکشی کنیم و عراق ناچار به قبول خواسته‎‎های ما بشود. سپس اگر جایی را تصرف کنیم که تحمل آن برای عراق سخت باشد، آن‎موقع مجبور به انجام خواسته‎‎های ما خواهد شد، این برنامه جزو سیاست‎‎های ما بود. من قبل از رفتن به جبهه، برای خداحافظی خدمت امام رسیدم و نظرم مبنی بر تصرف قطعه‎ای از خاک عراق را به ایشان عرض کردم. البته امام فقط تبسم کردند و تأیید یا رد نکردند و همچنین هیچ نارضایتی نشان ندادند. من به جبهه رفتم و این نکته را پیش از عملیات خیبر در قرارگاه برای فرماندهان اعلام کردم. عملیات خیبر هم به همین منظور طراحی شده بود. عملیات خیبر ناتمام ماند. بدین‎صورت که جزیره و هور را تصرف کردیم، ولی نتوانستیم لب دجله سنگر بگیریم و برگشتیم. سیاست ما همچنان ادامه داشت تا این‎که طراحی عملیات متوجه فاو شد. منبع در بحث فرماندهی جنگ به مقطع عملیات خیبر رسیده بودید. بله، اختلافات فرماندهان سپاه و ارتش در شیوه جنگیدن مشکل‌زا شده بود که در خاطرات من می‌بینید. البته من خیلی کمرنگ نوشتم. نمی‌خواستم حتی برای نزدیکانم روشن شود که این قدر اختلاف است. در جلسات سران قوا و در خدمت امام (ره) بحث می‌شد که چه کار کنیم. راههایی را پیشنهاد می‌دادیم که عملی نمی‌شد. بالاخره معلوم شد که تنها راه این است که یک نفر از طرف امام، فرمانده جنگ شود تا نظر آن شخص در اختلافات داور باشد. نظر ما این بود که آیت‌الله خامنه‌ای باشند. علتش این بود که ایشان بیش از همه از میدان جنگ شناخت داشتند. نمی‌دانم خود ایشان چیزی گفتند یا نه، ولی امام در یک جلسه گفتند: «الان آقای خامنه‌ای رئیس جمهور هستند و خوب نیست گرفتار مسائل جنگ شوند. به علاوه تو دو نائب اول و دوم در مجلس داری که اگر هم نباشی، آن‌ها اداره می‌کنند. از لحاظ جسمی هم سالم‌تر هستی که حضور در جبهه تحرک می‌خواهد.» با این نظر امام قرار شد من فرمانده شوم. واقعاً خودم اهل جنگ و فرماندهی نظامیان نبودم، ولی چاره‌ای نداشتم. وقتی فرمانده شدم و می‌خواستم به منطقه بروم، ........ در‌‌ همان جلسه به فرماندهان گفتم: نظر من این است. مسئله را به امام منتسب نکردم و گفتم نظر من است. گفتم: «عملیات خیبر خیلی مهم است» با نقشه و کالک عملیاتی صحبت کردم...... در آن جلسه کسی چیزی نگفت. بعد‌ها که فرماندهان به قرارگاه‌ها خود رفتند و جلسه گرفتند، دو نظر مطرح شد. بعضی‌ها می‌گفتند: «همه می‌گویند جنگ جنگ تا پیروزی و آقای هاشمی می‌گوید جنگ جنگ تا یک پیروزی» یعنی اختلافات ارتش و سپاه در زمان عملیات خیبر هم بود؟ بله، ارتش این‌گونه عملیات را قبول نداشت. فرماندهان ارتش می‌گفتند: نمی‌توانیم تدارکات و تجهیزات نیروهای مستقر در صف را تأمین کنیم. حتی توپخانه نمی‌رسد. از طریق هواپیما هم نمی‌شود، چون وضع ضدهوایی‌های عراق در منطقه خوب است. یعنی آن عملیات را از لحاظ کلاسیک قبول نداشتند. به هر حال آن عملیات آغاز شد.‌‌ همان موقع من براساس وظایف فرماندهی وارد کارهای اجرایی شدم. وقتی دیدم اوضاع این گونه است، به هوانیروز دستور ورود دادم . به هر حال عملیات خیبر را فرماندهی کردم و‌‌ همان جا ماندم تا مسائل ابتدایی آن حل شد. هه هر حال آن سیاست یعنی گرفتن جاهای مهمی از خاک عراق، تا پایان جنگ ادامه داشت. می‌خواستیم جایی را بگیریم تا قدرت ما در بحث‌های سیاسی برای پایان جنگ زیاد باشد. در یک مقطع به سراغ فاو رفتیم. عملیات خوبی بود و خوب هم انجام شد، ولی به همه اهدافش نرسیدیم. تا کارخانه نمک رفتیم که عراقی‌ها جلوی ما را گرفتند. بعضی‌ها آن موقع سوءظن داشتند و می‌گفتند: سپاه نخواست جنگ به مرحله‌ای برسد که تمام شود. من قبول نداشتم و هنوز هم قبول ندارم. می‌خواستند، منتها مشکل بود. البته فرماندهان سپاه بعد‌ها اعلام کردند:‌ ام‌‌القصر جزو اهداف ما نبود. به هر حال آنجا هم نشد، که پس از آن عملیات کربلای چهار را طراحی کردیم. این دفعه خیلی وسیع گرفتیم. از بقیه فاو تا بندر ‌ام‌القصر را شامل می‌شد. همان نیمه‌های شب خود را به اهواز رساندم. قرارگاهی در نزدیکی‌های اهواز داشتیم. از آنجا گزارش‌ها را مستمر می‌گرفتم. همه گزارش‌ها نشان از آمادگی کامل دشمن بود. فرماندهان به قرارگاه آمدند و گزارش‌های می‌دانی خود را ارائه کردند که واقعاً نگران‌کننده بود.متأسفانه یکی از فلش‌های اصلی عملیات لو رفته بود. جلسه‌ای گرفتیم و به این نتیجه رسیدیم که ادامه بدهیم. اعلام کردیم نیرو‌ها و فرماندهان برای شروع عملیات کربلای پنج آماده باشند. بحث فرماندهی شما ادامه داشت؟ بله، من فرمانده جنگ بودم و کس دیگری به عنوان فرماندهی مطرح نبود. تعبیری در خاطرات سال ۶۶ و ۶۷ هست که برای اینکه دولت را بیشتر درگیر جبهه‌ها کنیم، به تعدادی از اعضای دولت مثل نخست‌وزیر و وزیر صنایع در ستاد جنگ مسئولیت‌هایی دادید. وقتی من جانشین فرماندهی کل قوا شدم، براساس حکم امام، مأموریت‌هایی داشتم. یکی از مأموریت‌ها اصلاح ساختار نیرو‌ها و بر هم زدن کارهای موازی بود. در جلسه سران هم بحث می‌کردیم. به این رسیدیم که بنا شد یک ستاد کل برای جنگ تأسیس شود و نخست‌وزیر رئیس ستادش باشد. در خاطرات سال ۶۷ مطرح کردید که ابتدا بحث آقای رضایی برای رئیس ستاد مطرح شد، ولی مخالفت‌هایی بود. بله، آن موقع عده‌ای فشار می‌آوردند که آقای رضایی نباشد. حتی ایشان یک بار استعفا دادند که امام نپذیرفتند. از فرماندهی سپاه هم استعفا داد. کسانی در داخل سپاه اذیتش می‌کردند. در مجلس هم کسانی بودند که اذیتش می‌کردند. من از ایشان دفاع می‌کردم. به هر حال من پس از اینکه حکم را گرفتم، به طرف اصلاح ساختار نیروهای مسلح رفتم که در کنارش بحث قطعنامه و اتمام جنگ شروع شد. منبع کردزمن درواقع به نظر می‌رسید بحث‌های جدی‌تری میان رهبران ایران دربارۀ اینکه جنگ را چگونه دنبال کنند، به‌آرامی آغاز شده، گرچه تقریباً نمی‌شد فهمید دقیقاً چه اتفاقی افتاده است. بنا به گفتۀ بعضی منابع ایرانی، این مجادله از یک سو میان فرماندهان جنگی مجرب‌تر ارتش و سپاه ـ که شخصیت‌هایی نظیر [آیت‌الله] خامنه‌ای از آنها حمایت می‌کردند ـ و از سوی دیگر پاسداران و روحانیان عالی‌رتبه‌ای نظیر رفسنجانی جریان داشت که گروه اول به حملات کوچک، دقیق و برنامه‌ریزی‌شده اعتقاد داشتند، درحالی‌که گروه دوم از حمله‌های امواج انسانی حمایت می‌کردند که پیروزی در آنها به شور انقلابی نیروهای ایران و آسیب‌پذیری عراقی‌ها نسبت به تلفات نظامی وابسته بود. گزارش برخی منابع حاکی از این بود که کدورتی میان شماری از فرماندهان ارتش نظیر امیر صیاد شیرازی و فرماندهان سپاه نظیر محسن رضایی رخ داده است. طبق این گزارش‌ها، نیروهای ارتش، طرف‌دار محاصرۀ دقیقاً طرح‌ریزی‌شدۀ شهر بصره ازطریق مواضع تسخیرشده در فاو و هویزه بودند، درحالی‌که پاسداران، طرف‌دار حملات مستقیم ازطریق عبور از شط‌العرب [اروندرود] و ادامۀ حملات امواج انسانی بودند. منبع 2 - تامین و پشتیبانی ضعیف دولت محسن رضایی : وضعیت نامساعد تجهیزاتی، تدارکاتی و ضعف پشتیبانی مسئولین کشور از جبهه های جنگ در سال 65 ـ درست در شرایطی که ما درصدد آن بودیم با ادامه عملیات های بزرگ و کمرشکن، رژیم بعث صدام را به زانو درآوریم ـ و پیگیری های بی نتیجه من در بر طرف کردن این مشکلات، سرانجام من را وادار به انجام عملی ناخواسته کرد تا در اردیبهشت ماه 1366 طی نامه ای به محضر حضرت امام(ره) با ذکر مشکلات، استعفای خود را از فرماندهی کل سپاه تقدیم کنم. منبع محسن رفیق دوست : یعنی اکثر اوقات در دولت با پیشنهادهایی که برای جنگ می‌شد مخالفت می‌کردند و دائم می‌گفتند شما که می‌دانید نمی‌توانید بغداد را بگیرید چرا ول نمی‌کنید؟ چرا جنگ را تمام نمی‌کنید؟ اما این حرف‌ها در درون دولت زده می‌شد و بیرون که صحبت می‌کردند همه شعار جنگ می‌دادند. برای همین آقای هاشمی من را صدا کرد و گفت: برو در وزارتخانه‌ات بشین، من می‌خواهم توپ را به زمین دولت بیندازم. سپس حکم داد که میرحسین موسوی رئیس ستاد، آقای بهزاد نبوی معاونت لجستیک و آقای خاتمی معاونت تبلیغات جنگ شوند. حالا دولت خودش باید می‌جنگید و آقای هاشمی با این کار دولت را به وسط میدان برد که منجر شد به آن نامه‌ها. آقای هاشمی می‌گفت دولت شعار جنگ می‌دهد ولی تماما در خدمت جنگ نیست باید تکلیف را روشن کنیم. من به زور می‌رفتم کارخانجات دولتی را تسخیر می‌کردم و در آنها مهمات می‌ساختم. وقتی تصمیم گرفتیم مهمات انبوه در داخل تولید کنیم، با همه کارخانجات صحبت کردیم و گفتیم بدون اینکه اجازه بگیرید باید مثلا فلان پوکه را برای ما ریخته‌گری کنید و ... وقتی دولت مسئول ادامه جنگ شد، فهمید که با این امکانات نمی‌شود جنگید. وقتی به من گفتند فلان مهمات را می‌خواهیم من دیدم برای خرید آن 3 میلیارد دلار ارز لازم است اما اگر این مهمات را در داخل بسازیم با 380 میلیون دلار ساخته می‌شود و این کار را کردم. ولی این روحیه در دولت وجود نداشت. یکی از دلایل عدم وجود این روحیه در دولت آن وقت این بود که آنها واقعا می‌خواستند مملکت را اداره کنند.(تناقض گویی یک نفر به من توضیح بده که چطور مملکت داره با 40 تا کشور میجنگه بعد دولتش به فکر تامین جنگ نیست به فکر اداره مملکته icon_eek ) یک بار من جنسی را با تخلف قانونی وارد کردم و دادم کارخانه‌ها و پس از آنکه کالای مورد نظرمان تولید شد، تازه وزارت بازرگانی پیغام داد که ما این کالا را 7 دلار در تن ارزان‌تر پیدا کردیم که من به آنها گفتم که اگر می‌خواستم منتظر شما بمانم الان هم چند هزار شهید داده بودیم و هم کاری انجام نشده بود. این روحیه عمومی حاکم بر دستگاه‌ها بود که بخشی نگاه می‌کردند. ما فکر جنگ بودیم اما آنها به وزارتخانه خود فکر می‌کردند. وي درباره اين نقل قول از سردار علي فضلي مبني بر اينكه "ما در ابتداي جنگ هيچ نداشتيم و همه چيز داشتيم اما در پايان جنگ همه چيز داشتيم و هيچ نداشتيم " تصريح كرد: من سردار فضلي را هم دوست دارم و هم به ايشان اعتقاد دارم، ولي ما با دو بحث روبرو هستيم. يكي اينكه وقتي ما دشمن را از خاك خود بيرون كرديم انگيزه ما قوي‌تر از آنها بود و عراقي‌ها انگيزه‌اي براي ادامه جنگ نداشتند اما وقتي ما وارد خاك عراق شديم انگيزه ما سرجايش بود ولي آنها هم انگيزه پيدا كردند. براي همين است كه مي‌بينيم بيشتر اسراي عراقي كه ما گرفتيم مربوط به مقطع تا فتح خرمشهر است. ادامه جنگ براي ما هيچ فايده‌اي نداشت منبع دكتر محمد جواد ايرواني ( وزير اقتصاد دولت موسوي )« نظر بنده اين بود كه حوزه اقتصاد هيچ گاه مانع از ادامه جنگ نشده است . ما از نظر اقتصادي توان اداره جنگ را داشتيم و بخش اقتصادي هيچ گاه موجب آسيب دفاع از كشور نشد ... ما از بعد اقتصادي مي توانستيم جنگ را ادامه دهيم . البته با اين اوصاف كه اعلام وضعيت فوق العاده مي كرديم و انتظارات را محدود مي ساختيم» . بهزاد نبوي ( وزير صنايع سنگين در دولت مهندس موسوي ) نيز در مصاحبه اي در سال 1387 اظهار مي دارد : «در مورد دلايل پايان جنگ ... هيچ گاه اشاره نشد كه كشور از نظر اقتصادي توان تهيه [ نيازهاي جبهه ها ] را ندارد (!) ... به هيچ عنوان دليل پايان جنگ اقتصادي نبوده است» (!) 90 اما جالب است بدانيم كه از سال 59 تا 67 ، ميانگين سالانه سهم امور دفاعي در كل هزينه هاي دولت ايران ، برابر 12 درصد بوده است . يعني علي رغم آن كه امام خميني بارها اعلام داشته بودند كه جنگ بايد در راس مسائل كشور باشد ، 88 درصد بودجه كل كشور در مسيري غير از جنگ ، صرف مي شده است . منبع 3- عوامل خارجی شکست محسن رضایی : تا یک هفته قبل از عملیات بر اساس ارزیابی فرماندهان، غافلگیری در حدود 80 درصد بود اما از یک هفته به عملیات هر چه به شب عملیات نزدیک می‌شدیم، این رقم کاهش می‌یافت تا حدی که شب عملیات به حدود 50 درصد رسیده بود. بنابراین تصمیم گرفتیم طوری عمل کنیم که اگر تا قبل از روشن شدن هوا متوجه لو رفتن عملیات شدیم، عملیات را متوقف کنیم اما هیچ فرمانده‌ای را از این برنامه‌ریزی آگاه نکردیم، چرا که باید با قاطعیت می‌جنگیدند و نباید تزلزلی در آن‌ها به وجود می‌آمد، لذا به جز برادر علی شمخانی که قائم مقام من بود، کسی خبردار نشد. هنگامی که عملیات شروع شد، بعد از گذشت چند ساعت یقین پیدا کردیم که عملیات لو رفته است. و با این شرایط دیگر غافلگیری معنا نداشت. بنابراین از نزدیکی‌های صبح به نیروها دستور داده شد که برای برگشت خودشان را آماده سازند و نیروها تقریباً تا قبل از ظهر به عقب برگشتند. اما بلافاصله متوجه شدیم که می‌توانیم همان جا عملیات موفقی را انجام دهیم مشروط به این که ارتش عراق از حالت آماده‌باش و هوشیاری خارج شود. بر همین اساس این عملیات را به یک عملیات فریب تبدیل کردیم و طوری وانمود کردیم که عملیات بزرگ سالانهٔ ایران به پایان رسیده است. برای اینکه دشمن باور کند که این حرف درست است اولاً تبلیغات گسترده‌ای انجام دادیم که عملیات کربلای 4 با موفقیت کامل همراه بوده است و ما تعدادی از دشمنان را اسیر گرفته‌ایم و این حمله برای ایران بسیار تعیین‌کننده و مهم بوده است و دوم اینکه نیروهایمان را به سمت اهواز عقب‌نشینی دادیم؛ یعنی حدود 150 کیلومتر از خط فاصله گرفتیم و درعین‌حال بلافاصله برای عملیات کربلای 5 آماده شدیم. در واقع عملیات کربلای 5 چیزی جز عملیات کربلای 4 نیست یعنی 50 درصد از منطقه‌ای را که در کربلای 4 انتخاب کرده بودیم مورد نظر قرار دادیم و 50 درصد دیگر از منطقه را حذف کردیم و دوازده شبانه‌روز بعد از آن، عملیات کربلای 5 را آغاز کردیم. با اینکه عملیات کربلای 4 کاملاً با شکست مواجه شده بود، به این نتیجه رسیدیم که توانسته‌ایم پاشنه آشیل منطقه شلمچه را کشف کنیم؛ لذا طرح عملیات را اصلاح و منطقهٔ روبه‌روی خرمشهر و آبادان را حذف کردیم و فقط جنگ را در شمال منطقه عملیاتی یعنی منطقهٔ شلمچه متمرکز کردیم. یحیی رحیم‌صفوی" از فرماندهان دوران دفاع مقدس درباره عملیات کربلای 4 اظهار داشت: "اجرای عملیات کربلای 4 به دلیل لو رفتن توسط فرد خبیثی که بعدها پناهنده شد با شکست مواجه گردید" سردار "عبدالله عراقی" آموزش افسران اطلاعاتی بعثی توسط آمریکایی‌ها و پوشش منطقه توسط آواکس‌های آن‌ها اطلاعات عملیات را در اختیار عراقی‌ها قرار داده و موجب شکست در آن عملیات شد، ولی همین کربلای 4 اگر رخ نمی‌داد، عملیات پیروزمندانه بعدی در "شلمچه" و پنج‌ضلعی نیز به وقوع نمی‌پیوست. مجتبی ذوالنور وی در پاسخ به این سؤال که در رسانه‌ها مطرح شده که سرلشکر رحیم صفوی یا هاشمی رفسنجانی مقصر یکی از عملیات‌های دفاع مقدس هستند ، عنوان داشت : در عملیات "والفجر مقدماتی" و "کربلای 4 " کسی مقصر نبود بلکه مجموعه اتفاقات "عدم الفتح" را رقم زد. منبع یحیی رحیم‌صفوی : کربلای 4 چرا لو رفته بود؟ چرا دشمن آماده بود و چرا با اين حال شما عمليات کرديد. من در حد اين تصميم ها نبودم و همانطور که گفتم ممکن است اشتباهات تاکتيکی در بهترين جنگ ها هم صورت بگيرد در باره ی لو رفتنش هم نقش ستون پنجم را نبايد ناديده گرفت . همچنين اطلاعاتی که ماهواره های جاسوسی و رادار های پرنده ی کشور های منطقه به عراق می دانددر لو دادن تحرکات ما مؤثر بودند. ستون پنجم ؟ بله دشمن فقط در چهار ستون نظامی که به ما حمله نمی کرد بلکه يک ستون پنجمی هم در داخل کشور ما داشت . اينها همان جاسوس هايی هستند که تحرکات ما را به دشمن گزارش می کردند. اينها عراقی نبودند ايرانی بودند و الآن هم از اينجور آدما هستند . شما پيش از عمليات ميدانستيد که طرح حمله ی شما لو رفته است ؟ من ازيک ماه قبل از عمليات در شلمچه بودم و از تحرکات عراقی ها در شب های نزديک عمليات يقين کردم که عراق از عمليات ما باخبر و کاملاً آماده است. پس چرا عمليات را متوقف نکردند؟ قرار نيست که با آمادگی دشمن عمليات متوقف بشود خب در خيلی از عمليات ها هم با اينکه دشمن با خبر و آماده بود ولی بچه های ما پيروز می شدند . اينجا هم ما اميد به يک پيروزی خيلی بزرگی داشتيم و قرار بود نزديک سيصد گردان وارد اين عمليات شوند. ولی متأسفانه همه ی لشگر ها که همان ساعات اوليه ی شب وارد شدند با دشمنی تا دندان مسلح روبرو شدند که در سطحی وسيع و متراکم با انواع اسلحه، آتش می کردند ، حتی با ضد هوايی های چهار لول تمام منطقه را به گلوله بسته بودند و تا نزديکی های صبح اين وضعيت ادامه پيدا کرد و خط نشکست که نشکست و تعداد زيادی از بچه ها شهيد شدند و جنازه هايشان توی آب گرفتگی نيزارها ماند . تعداد شهدا ی عمليات کربلای 4 چقدر بود ؟ نمی دانم ولی قرار بود که حدود سيصد گردان وارد عمليات شود. منبع محمد درودیان: راوی عملیات کربلای 4 که در زمان عملیات در کنار محسن رضایی فرمانده کل سپاه پاسداران حضور داشت، در وبلاگ شخصی خود علت لو رفتن عملیات کربلای 4 را مورد بررسی قرار داده است. به نظر وی، با وجود نقش و اهمیت اطلاعات لو رفته در عملیات کربلای 4، مسئله اساسی، توانمندی نظامی عراق برای مقابله با این عملیات است که تاکنون به آن توجه نشده است. این موضوع از این جهت اهمیت دارد که نمی‌توان علت شکست عملیات را به یک عامل اطلاعاتی و لو رفتن عملیات محدود کرد. ر یادداشت اخیر درباره اهمیت عملیات کربلای چهار و جایگاه آن در روند جنگ، به اظهار نظر سردار رضایی فرمانده پیشین کل سپاه اشاره کردم که در واکنش اولیه به نتایج پیشروی نیروها، بسیار آرام گفت: «عملیات از رده به‌کلی سری لو رفته است.» منبع عدنان خیرالله: در آثار سپاه برای نخستین بار علت لو رفتن عملیات، استفاده عراق از اطلاعات ارسال شده از سوی آمریکا ذکر شده است. (فاو تا شلمچه- 1381- چاپ چهارم- ص 115- 116) اظهارات مقامات رسمی عراق پس از عملیات کربلای چهار، بیانگر هوشیاری کامل عراق از تاکتیک ویژه عملیات کربلای چهار بود. چنان‌که عدنان خیرالله وزیر دفاع وقت عراق یک هفته پس از عملیات کربلای چهار، به اهداف ایران مبنی بر قطع ارتباط میان سپاه سوم و هفتم اشاره می‌کند و می‌گوید: «علت شکست کنونی این است که ما آماده بودیم و نقشه‌های لازم را طرح کردیم ... و از درس‌های فاو استفاده نمودیم.»(همان ص 117) وی سپس خطاب به آمریکایی‌ها می‌گوید: «ما به خاطر این اطلاعات از آنها تشکر می‌کنیم.» (همان) منبع وفیق السامرایی ما در اعمال مراقبت و کنترل کلیة مناطق عملیاتی جبهه، شدت عمل به خرج دادیم و جبهۀ شرق بصره و منطقة میانی خانقین را بیش از مناطق دیگر، مورد کنترل قرار دادیم. بسیاری از پروازهای عکس‌برداری گشتی- شناسایی را تکرار کردیم و همه نیروهای انسانی و فنی را به کار گرفتیم. هر روز که می‌گذشت ما به این نتیجه نزدیک‌تر می‌شدیم که نیروهای ایرانی قصد انجام عملیات تهاجمی گسترده‌ای در سه محور دور از یکدیگر را دارند. ساعت 8 شب، تیم‌های شناسایی خط مقدّم ما تحرکات غیرطبیعی ایرانی‌ها را مشاهده کردند. با منشی رئیس‌جمهور حامد یوسف حمادی تماس گرفتم و به او اطلاع دادم که حملۀ ایرانی‌ها بسیار نزدیک شده است. هنوز چند دقیقه نگذشته بود که تلفن به صدا درآمد. تلفن را برداشتم. کسی می‌گفت: «جناب سرهنگ وفیق؟» گفتم: «بله.» گفت: «چند لحظه گوشی...» و به دنبال آن صدای صدام به گوشم رسید. او بعد از سلام، وضعیت را جویا شد. گفتم: «تا چند دقیقۀ دیگر حمله در منطقۀ میانی آغاز می‌شود و به دنبال آن حملۀ منطقۀ جنوبی آغاز خواهد شد.» بایستی توجه داشت که عراقی‌ها عملیات کربلای 4 را بر اساس اطلاعات دریافتی از آمریکایی‌ها که به‌وسیله وفیق‌السامرایی حاصل می‌شد، کشف کردند و در اینجا السامرایی این مسئله را به نام خود تمام کرده است. منبع : مارک پری نویسنده و تحلیل‌گر آمریکایی مارک پری هم‌چنین می‌نویسد: «در ماه اوت 1986 سازمان سیا یک سیستم بسیار پیچیده و امن ایجاد کرد که واشنگتن را مستقیماً به عراق وصل می کرد. برای دو ماه متوالی صدام حسین از طریق ایستگاه بغداد اطلاعات مستقیمی در باره آرایش های نظامی ایران دریافت می داشت. این مرکز هم چنین قادر بود اطلاعات بسیار دقیقی را برای فرماندهان عراق تهیه کند. این اطلاعات برای آن ارائه می‌شدند که فعالانه به رژیم عراق علیه ایران برتری و امتیاز بدهد.» در این خصوص، براساس گزارش نشریه آمریکایی فارین پالیسی، آمریکا در جریان جنگ ایران و عراق با وجود اطلاع از تصمیم عراق برای استفاده از سلاح‌های شیمیایی، کمک‌های اطلاعاتی در اختیار عراق گذاشت. این کمک‌ها پس از پیش‌بینی پیروزی‌هایی استراتژیک ایران در جبهه‌های نبرد و برای جلوگیری از پیروزی ایران در اختیار عراق گذاشته شد. البته حمایت‌های اطلاعاتی آمریکا از رژیم بعث صدام، نه در برهه زمانی عملیات کربلای 4 که حتی پیش از آغاز جنگ نیز صورت پذیرفته است. که در همین زمینه براساس اسناد منتشره، آمریکا اطلاعات حساس نظامی ایران را که از طریق ملاقات با رجال سیاسی و نظامی مخالف انقلاب جمه‌آوری می‌کرد، از طریق عربستان سعودی به دست سازمان اطلاعات عراق می‌رساند. در این زمینه در گزارشی که 1997 توسط دانشگاه فلوریدای آمریکا منتشر شد، نیروی هوایی آمریکا، در سپتامبر 1980 تعداد 5 فروند هواپیمای شناسایی آواکس را جهت شناسایی عملیات‌های هوایی نیروی هوایی ایران و اطلاع‌رسانی آن‌ها به ارتش عراق، به عربستان سعودی منتقل کرد. منبع منافقین یکی از بارزترین مصادیق کارکرد ویژه سازمان پلید منافقین در جاسوسی از فعالیت‌های نظامی ایران، در عملیات کربلای 4 صورت گرفت تا جایی که یک روز قبل از آغاز عملیات، دو تیم شناسایی و جاسوسی وابسته به منافقین در اطراف پرشین هتل آبادان دستگیر شدند که اطلاعات به‌دست‌آمده از این نفرات، حاکی از جاسوسی گسترده منافقین از تحرکات عملیاتی ایران بود. منبع نهضت آزادی در این زمینه دکتر علی اکبر ولایتی در مصاحبه‌ای می‌گوید: «روبه‌روی رزمنده‌ها، صدام و پشت‌سرشان [به عنوان دشمن داخلی] نهضت آزادی بود. یعنی روبه‌روی شما توپ‌های عراقی‌ها بود و پشت سرتان خنجری بود که از سوی بعضی افراد بر پشت جبهه مقاومت فرو می‌رفت و آن هم نهضت آزادی بود.» منبع ادامه دارد......
  4. جالبه چیزیایی که در فیلم های تخیلی رایج بوده داره به ثمر میرسه.
  5. به نظرتون چقدر این تحلیل به واقعیت میرسه.   با توجه به اینکه تاپیک مشترکه بین عراق و سوریه:   آیا سوریه در آینده به برترین ارتش عربی تبدیل میشه؟ آیا ارتش سوریه دارای این هوشمندی هست ؟   در  جنگ 8 ساله ایران و رژِیم بعث عراق با توجه به حمایت های مستشاری اغلب بلوک شرق و غرب آیا برای عراق هم همین اتفاق افتاد و تبدیل به با تجربه ترین وبرترین ارتش منطقه شد؟   با توجه به شرایط نظامی ایرانه چه عواملی باعث شد که نیروی مسلح ما به درجه از قدرت بازدارندگی و تجربه در سطح منطقه بشوند؟     پیش بینی کارشناس انگلیسی از آینده ارتش سوریه به گزارش مشرق، «رابرت فیسک» تحلیل‌گر انگلیسی در یادداشتی برای روزنامه انگلیسی ایندیپندنت ضمن اشاره به بحران 4 ساله سوریه و حضور نظامیان دیگر کشورهای شامل آمریکا و روسیه نوشت اگر این ارتش پیروز شود و قادر باشد خود را حفظ کند، با تجربه‌ترین نیروهای نظامی را در کل منطقه خاورمیانه خواهد داشت. فیسک دلیل این امر را این طور نوشت که به دلیل شرایط جنگ سوریه که ظالمانه‌ترین نبرد در خاورمیانه بوده است، اگر ارتش سوریه خود را حفظ کند و از این نبرد خارج شود، بهترین ارتش آموزش دیده و نیرومندترین ارتش در میان نیروهای نظامی اعراب خواهد بود. در ادامه آمده است، تا دو سه ماه گذشته ارتش سوریه شدیدا به نیرو و تسلیحات نیاز داشت اما ارتش روسیه بازی را تغییر داد و در دوره کوتاهی نیروهای سوریه به حمله دست زدند. فیسک افزود «در حالی که جهان به فکر جسارت روسیه در خاورمیانه است - به جای اینکه به آمریکا اجازه دهد که برای ماندن یا رفتن کدام دیکتاتور در سوریه بماند، خودش در سوریه دخالت کرده است - همه این را فراموش کردیم که یک سازمان در سرزمین اعراب وجود دارد که به محافظت و انجام اقداماتی در این کشور ادامه می‌دهد، کشوری که اکنون مسکو از آن محافظت می‌کند و آن [سازمان] ارتش سوریه است.» در این یادداشت آمده است که ارتش سوریه برای حفظ اتحاد خود برنامه‌ریزی کرده و تعداد نیروهای فعال خود را همواره حفظ کرده است و با پایان یافتن این بحران قوی ترین‌نیروهای نظامی حاضر در خاورمیانه می‌شوند. منبع
  6. یمنی‌ها ناو اماراتی را در باب المندب منهدم کردند    یگان موشکی و توپخانه‌ای ارتش و نیروهای مردمی یمن یک ناو جنگی امارات متحده عربی را در آب‌های باب المندب منهدم کردند خبرگزاری رسمی یمن سبأنت چهارشنبه گزارش داد در این حمله ناو اماراتی در تنگه باب المندب غرق شد و دیگر ناوهای ائتلاف سعودی به سرعت منطقه را ترک کردند.هدف قرار گرفتن این ناو اماراتی در حالی صورت گرفت که روز گذشته امارات متحده عربی کشته شدن 15 نظامی خود در خاک یمن را تأیید کرد. http://www.presstv.ir/DetailFa/2015/10/07/432430/yemen-saudi-arabia
  7. توضیح مشرق در مورد سلاح جدید       اما سلاح بعدی در حقیقت یک کیت بود که یک سلاح کمری نصب شده و آن سلاح کمری کوچک را به یک کاربین (carbin) تبدیل می کند. فراموش نکنیم که سلاح های کمری به دلیل اندازه کوچکی که دارند و حالتی که با آنها شلیک می شود شلیک دقیق را با آنها سخت می کند.  سلاح مورد نظر در داخل این بدنه نصب شده و رزمندگان ایرانی با استفاده از آن یک سامانه بزرگتر در اختیار دارند که به راحتی کنترل شده و توان شلیک دقیق تر را نیز فراهم می کند. همچنین ریل نصب شده بر روی این کیت امکان نصب انواع سامانه های هدف گیری را نیز ممکن می کند که در نمونه ایرانی نیز دیده می شود. آنچه که به طور کلی از مشاهده و بررسی ظاهری این سلاح ها برداشت می شود این است که صنایع دفاعی جمهوری اسلامی ایران با توجه به تجربیات بسیار زیادی که در حوزه نبردهای فاصله نزدیک بدست آورده، در سالهای اخیر حرکت بسیار پر شتاب و مثبتی را در جهت نو سازی سلاح های سبک خود انجام داده است که 3 سلاح فوق را می توان از بهترین نمونه های تولید شده بر این اساس دانست و معرفی کرد.     لینک خبر مشرق