-
تعداد محتوا
108 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
14
تمامی ارسال های SHAHDAD
-
جنگنده برتری هوایی پنهانکار اف-22 رپتور جنگنده برتری هوایی پنهانکار اف-22 رپتور ( Lockheed Martin F-22 /Raptor)
SHAHDAD پاسخ داد به Davood تاپیک در جنگنده و رهگیر
چرا پادشاه بازنشسته خواهد شد؟! نیروی هوایی ایالات متحده قصد دارد، F-22 Raptor را از حدود سال 2030 بازنشسته کند. همانطور که قبلاً گزارش شده است، ژنرال چارلز کیو براون جونیور، رئیس ستاد نیروی هوایی، طی سخنانی در کنفرانس برنامه های دفاعی McAleese FY2022، در 12 می 2021 گفت که نیروی هوایی ایالات متحده موجودی جنگنده های خود را از هفت ناوگان به چهار ناوگان کاهش خواهد داد. یکی از سخنگویان نیروی هوایی در پاسخ به سوالی برای شفاف سازی گفت که اندیشه بلند مدت ژنرال براون ،در زمینه ناوگان بسیار کوچک رپتور که پشتیبانی از آن به طور فزاینده ای سخت می شود، به خصوص آنکه در سال ۲۰۳۰ از مرز ۲۵ سالگی عبور میکند،می باشد. او گفت که F-22 در نهایت بازنشسته خواهد شد، و اشاره کرد که جانشین احتمالی F-22 نسل بعدی جنگنده برتری هوایی (NGAD) خواهد بود. کارشناس هوانوردی جیمز اسمیت میگوید: USAF می خواهد F-22 را از حدود سال ۲۰۳۰ عمدتا به دو دلیل بازنشسته کند:اول،هزینه های عملیاتی بالای F-22 و دوم،منسوخ شدن F-22 در تعدادی از زمینهها، که البته مورد دوم دلیل اصلی می باشد. با توجه به هزینه های عملیاتی بالا، ناوگان F-22 به تعدادکافی برای جایگزینی F-15 تولید نشده است و بنابراین، لجستیک و زنجیره تامین آن به اندازه جت هایی مانند F-16 و F-۳۵ از صرفه جویی هزینه ها بخاطر میزان تولید بالا بهره نمی برد. F-22 همچنین از مواد جاذب راداری قدیمی استفاده می کند که هزینه های نگهداری را افزایش می دهد. بهسازی صحیح F-22 با مجموعه مواد بادوام تر بکار رفته در F-35 بدون تعویض پنل های کامپوزیت هر F-22 نیز امکان پذیر نیست. این کامپوزیتها یکسان نیستند، بنابراین استحکام ساختاری جت و احتمالاً ضخامت پوسته آن تحت تأثیر قرار میگیرد و نیاز به تأیید مجدد محدوده عمر سازه و احتمالاً طراحی مجدد پنلها و درها برای سازگاری با هندسه تغییر یافته دارد. همچنین تعدادی از پیشرفتهای تکنولوژیکی دیگر وجود دارد که امکان نگهداری ارزانتر جنگنده ها را میدهد،اما برخی از این تغییرات آنچنان عمیق است که برای استفاده از آن F-22 نیاز به طراحی مجدد دارد. برد محدود، سیستم اویونیک قدیمی و طراحی آن مهمترین دلایلی است که اف ۲۲ را به یک جنگنده منسوخ تبدیل کرده است. از نظر برد، F-22 اساساً برای نبرد در اروپا طراحی شده است، و بنابراین شعاع رزمی آن در حدود 590 مایل دریایی برای جنگ با چین ایده آل نیست. این به این دلیل است که جت ها ممکن است نیاز داشته باشند از مکان هایی مانند گوام پرواز کنند که در اینصورت متکی به تانکرهای سوخت رسان هوایی می باشند. جنگنده های رادارگریز و موشک های بسیار دوربرد جدید دشمن ممکن است بتوانند آن تانکرها را از دور خارج کنند و توانایی عملیاتی رپتورها را به خطر بیاندازند. در مقام مقایسه، F-35A دارای شعاع نبرد760 مایل دریایی است و موتور جدیدی برای آن ساخته شده است که این شعاع را تا نزدیک به 1000 مایل دریایی افزایش می دهد. همچنین پیشبینی میشود که جانشینF-22 یعنی پروژه NGAD دارای شعاع رزمی بیش از 1000 مایل دریایی باشد. از نظر تجهیزات اویونیکی،F-22بخاطر کدهای ADA قدیمی با ماژولاریت محدود که بر روی پردازنده های قدیمی اجرا می شود،به طور قابل توجهی با مشکل مواجه است.از آنجایی که نرم افزار خیلی ماژولار یا باز نیست، افزودن یک سنسور جدید نیاز به کار اضافی زیادی دارد. برای اینکه F-22 از جت هایی مانند J-20 تا دهه 2030 و بعد از آن بهتر عمل کند، باید با داشتن یک صفحه نمایش روی کلاه ، یک صفحه نمایش پانوراما در کابین خلبان، سیستم های جنگ الکترونیک به روز شده، سنسورهای مادون قرمز برد بلند، سیستم های ارتباطی مدرن ،ترکیب سنسورهای بهبودیافته و سیستمهای شناسایی رزمی و غیره بروز شود.توسعه یک سامانه با معماری باز، زمان و هزینه می برد،اما از آنجا به بعد ادامه پیشرفت بسیار آسان تر خواهد بود،این ویژگی وقتی وارد چیزی شبیه به جنگ سرد دوم می شویم بسیار مهم خواهد بود. در مورد رادارگریزی، F-22 کاملاً رادارگریز است، اما این پتانسیل بخاطر مانور پذیر ساختن آن، به خطر افتاد ،اما در عصر حاضر با پیشرفتهتر شدن موشکهای هوا به هوا، اولویت مانورپذیری کمتر و کمتر میشود. اسمیت نتیجه گیری می کند: با طراحی جدید،شما می توانید یک جت بسازید که با شکل بهتر،بر علیه هر دو نوع رادار،یعنی رادار کنترل آتش مثل ایکس باند و رادارهای فرکانس پائین ضد پنهانکار که در باندهای یو اچ اف و وی اچ اف کار میکنند، توانایی پنهانکاری بسیار مؤثرتری داشته باشد و بتواند به جت هایی مانند جنگنده برتری هوایی نسل بعد اجازه اسکورت بی ۲۱ ها را در ماموریت های نفوذ به عمق آسمان دشمن بدهد. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://www.google.com/amp/s/theaviationgeekclub.com/an-in-depth-analysis-of-why-usaf-wants-to-retire-the-f-22-raptor/- 683 پاسخ ها
-
- 20
-
- اف-22 رپتور
- اف22
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
مرگ از پائین و نجات از بالا!! بخش دوم ..... این یک واقعیت است که حتی در آغاز جنگ،ژاپن از حمل و نقل کافی برای تامین کامل نیازهای خود برخوردار نبود.یک برآورد نشان می دهد که ژاپنی ها به ده میلیون تن کشتی برای رفع نیازهایشان احتیاج داشتند، اما در آغاز جنگ، این کشور تنها شش میلیون تن ظرفیت کشتی داشت. قبل از جنگ، چهار میلیون تن کمبود باید توسط کشتیهای خارجی تأمین می شد که انهم عمدتا کشتیهایی بودند که پرچمهای کشورهایی را برافراشته میکردند که ژاپنیها علیه آنها اعلام جنگ کرده بودند.این مشکلات با این واقعیت تشدید شد که ژاپنی ها برای تامین نیاز صنعت رو به رشد خود و ماشین جنگی چشمگیرشان به واردات مواد خام و مواد غذایی متکی بودند.در واقع، تلاش برای دستیابی به منابعی مانند نفت،قلع،لاستیک و آهن یکی از دلایل اصلی (اگر نه دلیل اصلی) بود که ژاپن در سال ۱۹۴۱ به کشورهای متفقین اعلام جنگ کرد. کارزار جنگ نامحدود زیردریایی ایالات متحده در نهایت در محروم کردن ژاپنیها از منابع جنوبی مؤثر بود.(نانشین رون یا"دکترین توسعه جنوبی" یا "جاده جنوبی" یک دکترین سیاسی در امپراطوری ژاپن بود که بیان می کرد آسیای جنوب شرقی و جزایر اقیانوس آرام حوزه منافع ژاپن هستند و ارزش بالقوه آنها برای امپراطوری برای توسعه اقتصادی و سرزمینی بیشتر از جاهای دیگر بود.این در واقع دکترین سیاسی مخالف دکترین هوکوشین رون یا " گسترش شمال" بود که ارتش امپراطوری ژاپن تا حد زیادی از آن پشتیبانی می کرد و منچوری و سیبری را حوزه منافع ژاپن می دانست.پس از شکست های نظامی در Nomonhan ،مغولستان،آغاز جنگ دوم چین و ژاپن و نگرش منفی غرب نسبت به تمایلات توسعه طلبانه ژاپن،دکترین توسعه جنوبی غالب شد و تمرکز آن بر تامین منابع استعماری در جنوب شرقی آسیا و خنثی کردن تهدید ناشی از نیروهای نظامی غربی در اقیانوس آرام بود.) تلفات کشتیرانی ژاپن در سال 1942 بالغ بر 977,927 تن بود که به طور متوسط تقریباً 81،500 تن در ماه بوده است.در سال 1943، این تعداد به طور ناگهانی افزایش یافت و تقریباً دو برابر شد و به مجموع 1,767,642 تن رسید و در سال 1944 این تعداد دوباره بیش از دو برابر شد و در کل سال به 3,823,485 تن رسید. در سال 1945، ایالات متحده توانست 1,809,194 تن اضافی را بین آغاز سال تا تسلیم ژاپن غرق کند، اما در آن زمان چیز زیادی برای غرق شدن باقی نمانده بود. نیروی دریایی امپراتوری تماماً نابود شده بود و آنچه از ناوگان تجاری باقی مانده بود برای تعمیر در بندرگاه قرار داشت یا توسط مین در دریا آسیب دیده و سرگردان شده بود. این اعداد در مقایسه با تلفات کشتیرانی بریتانیا ناچیز به نظر میرسند، میزان کشتیهای غرق شده نسبت به کشتیهایی که ژاپنیها جنگ را با آن آغاز کردند تقریباً غیرقابل تصور است. ژاپنیها جنگ را با 6,384,000 تن کشتیهای تجاری آغاز کردند و با کمتر از یک چهارم آن یعنی 1,466,900 تن پایان دادند. غرق شدن کشتی باری ژاپنی در دریای زرد،در سواحل چین،در ۲۳ مارس ۱۹۴۳.عکس گرفته شده توسط پریسکوپ USS Wahoo (SS-238) که به سمت آن اژدر پرتاب کرده بود. ناآماده و ناآگاه : توضیح دلایل عدم وجود توانایی جنگ ضد زیردریایی در بریتانیا و ژاپن آنچه در مورد انگلیس و ژاپن بسیار قابل توجه می باشد، این است که هر دو کشور بسیار ناآماده و بی اطلاع از چالش هایی که زیردریایی ممکن است ایجاد کند به نظر می رسیدند.برای انگلیسی ها، این نادیده گرفتن قابل بخشش است اما برای ژاپنی ها نه.به هر حال، اساساً، هر دو کشور به اندازهای بر تجارت خارج از کشور تکیه کردند که منطق حکم میکند که هر کشوری باید روی حفاظت از تجارت خود تمرکز میکرد و این معمایی جالب را بوجود اورده که چرا هیچ یک ازاین دو کشور این کار را نکردند. پاسخ این معما را می توان در دکترین استراتژیکی یافت که هم بریتانیایی ها و هم ژاپنی ها، چه با انتخاب خودشان یا از سر اجبار، در آن زمان اتخاذ کردند. تفکرات تهاجمی در انگلستان نیروی دریایی بریتانیا در طول جنگ جهانی اول، چه به انتخاب و چه بر حسب شرایط، برده ترکیبی از دکترین ماهانی که نادرست به کار گرفته شده بود و تعصب بر عملیات های تهاجمی شد.در سپیده دم قرن بیستم، انگلیسی ها مجبور شدند در پاسخ به تهدیدناشی از افزایش ناوگان دریای آزادآلمان(دریای شمال)، کشتی های خود را در اطراف جزایر بریتانیا متمرکز کنند. از سویی دیگر آلمانی ها برنامه عظیم ساخت و ساز دریایی خود را در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم با این چشم انداز آغاز کردند که ناوگانی به اندازه کافی بزرگ برای جلوگیری از ورود بریتانیا به یک جنگ قاره ای،یا به جز آن،به اندازه کافی بزرگ برای به دست آوردن پیروزی قاطع در نبرد دریایی علیه انگلیسی ها در دریای شمال،ایجاد کنند. این ایده نبرد سرنوشت ساز دریایی در دکترین ماهانی آغاز شده است. ماهان این نظریه را مطرح کرد که درگیریهای آینده با یک نبرد دریایی قاطع بین دو ناوگان متضاد تعیین تکلیف میشود. بنابراین،تمرکز ناوگان حیاتی بود. ملتها باید ناوگان خود را متمرکز میکردند تا وقتی که زمان نبرد سرنوشتساز فرا رسید،قادر باشند تا قدرت کامل نیروی دریایی خود را جمع آوری کنند. در حالی که انگلیسی ها صراحتاً تلاشی برای انجام این کار نکردند، آلمانی ها قطعاً این کار را انجام دادند و انگلیسی ها چاره ای نداشتند جز اینکه ناوگان خود را تقویت کنند و اماده شوند برای نبرد سرنوشت سازی که آلمان ها تصور می کردند. دریاسالار جان جلیکو و دیوید بیتی پایبندی بریتانیا به این عقاید به دو صورت مهم در طول جنگ آشکار شد. ابتدا دریاسالاری بریتانیا تمایلی به جدا کردن ناوشکن های خود از ناوگان بزرگ برای اسکورت کاروان ها نداشت.یکی از استدلال های اصلی که توسط دریاسالاری بریتانیا علیه پذیرش سیستم کاروان ارائه شد این بود که تعداد کشتی های مورد نیاز برای محافظت از کاروان ها بسیار زیاد است و توانایی نیروی دریایی سلطنتی را برای حمایت از سایر اقدامات ناوگان برای مبارزه موثر با ناوگان دریاهای آزاد المان کاهش می دهد. ماردر می نویسد که دریاسالار جان جلیکو و دیوید بیتی :محروم کردن ناوگان بزرگ از اسکورت ناوشکن های ضروری را به عنوان یک قمار بسیار خطرناک می دانستند.( ناوگان بزرگ ناوگان اصلی نیروی دریایی سلطنتی در طول جنگ جهانی اول بود.در آگوست ۱۹۱۴ تاسیس شد و اولین فرمانده آن دریاسالار جان جلیکو بود و در آپریل ۱۹۱۹ منحل شد.) اما به گفته ماردر ، انگلیسی ها به اندازه کافی ناوشکن اسکورت داشتند تا به طور همزمان هم یک سیستم کاروان را پیاده سازی کنند و هم از ناوگان بزرگ نظامی محافظت کنند. مشکل نه در تعداد کشتی ها،بلکه در نحوه محاسبه تعداد مناسب اسکورت ها بود،زیرا ستاد نیروی دریایی بریتانیا به اشتباه معتقد بود که کاروان ها دو برابر بیشتر از نیاز واقعی به اسکورت نیاز دارند. ستاد نیروی دریایی بریتانیا علاوه بر اشتباه در محاسبه تعداد شناورهای اسکورت مورد نیاز برای سیستم کاروان،تعداد کشتی های اسکورت مورد نیاز برای ادامه جستجو و انهدام یوبوت ها را نیز جداگانه محاسبه کردند و متوجه نشدند که سیستم کاروان و چنین عملیاتی جایگزین هم هستند نه مکمل هم. بنابراین تعداد ناوشکن های اسکورت مورد نیاز بسیار کمتر از میزانی بود که ستاد نیروی دریایی تخمین می زد. این نشان دهنده تعصب نیروی دریایی سلطنتی برای انجام عملیاتی است که آنها را تهاجمی می دانستند و در عین حال بیزاری از عملیاتی که آنها را دفاعی تلقی می کردند. دریاسالاری بریتانیا گشت زنی را یکی از اولی ها و کاروان ها را یکی از دومی ها می دانست. همانطور که پیتر گرتون فقید ،فرمانده سابق کاروان در طول جنگ جهانی دوم و محقق ارشد دانشگاه آکسفورد می نویسد: گشت دریایی(برای کشف،شناسایی و انهدام شناورهای دشمن)،هر چند هم که بیفایده بود،این تصور را بوجود می آورد که کاری انجام می شود و مورد تحسین قرار می گرفت. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 16
-
تحولات کره شمالی و جنوبی (1) تحلیل و پیگیری تحولات کره شمالی و جنوبی
SHAHDAD پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در اخبار تحلیلی
بخش سوم ..... فرماندهان Songun-Ho در طول رژه سال ۲۰۱۰ بیرون از دریچه های خود سلام می کنند.با وجود داشتن ۳ خدمه در برجک،به نظر می رسد که Songun-Ho تنها دارای دو دریچه در بالای برجک است. Songun-Ho دارای یک فاصله یاب لیزری (LRF) در بالای توپ است که کوچکتر و احتمالاً مدرنتر از LRF های قبلی کره شمالی است. یک نورافکن مادون قرمز در سمت راست توپ نصب شده و از طریق مهاربندها به آن متصل می شود.این یک ویژگی بسیار رایج در تانک های کره شمالی است. لودر در سمت راست، توپچی در جلو در سمت چپ و فرمانده در سمت چپ عقب برجک نشسته است. یکی دیگر از ویژگیهای این تانک مسلسل 14.5 میلیمتری KPV است که در بالای برجک نصب شده است. وجود آن در سمت راست نشان می دهد که توسط لودر استفاده می شود. این مسلسل به احتمال زیاد کنترل از راه دور نیست، به این معنی که لودر باید دریچه را باز کند تا بتواند با آن کار کند که او را در برابر شلیک سلاح های سبک دشمن آسیب پذیر میکند. یکی دیگر از سلاح های ثانویه ای که از اولین رژه سونگون-هو وجود داشته است، موشک ضد هوایی دوش پرتاب ایگلا است که در سمت چپ برجک نصب شده و احتمالاً توسط فرمانده عملیاتی می شود. این هم یک ویژگی مشترک در تانک های کره شمالی است. با این حال، تصاویر سونگون-هو در طول تمرینات نشان می دهد که این موشک به ندرت در میدان استفاده می شود.یک مسلسل کواکسیال 7.62 متری مدل ناشناخته (شاید یک PKT) نیز به احتمال زیاد وجود دارد. نمایی از برجک Songun-Ho در طول رژه اوایل دهه ۲۰۱۰.این عکس شکل پیازی برجک،فاصله یاب لیزری نورافکن مادون قرمز،نارنجک اندازهای دودزا ،موشک ایگلا و مسلسل ۱۴.۵ میلی متری KPV را با جزئیات خوب نشان می دهد.دریچه ها از نظر طراحی شبیه به تانک های قدیمی کره شمالی هستند. برجک Songun-Ho ، دارای یک سبد مستطیلی نسبتاً بزرگ است. ماهیت این سبد دقیقاً مشخص نیست - ممکن است برای نگهداری مهمات یا فراهم کردن فضای داخلی بیشتر باشد. محتمل ترین نظریه این است که در واقع حاوی جعبه های ذخیره سازی است که می توان از خارج از تانک به آنها دسترسی داشت. نارنجک اندازهای دودزا در دو طرف برجک، جلوی سبد نصب میشوند که تعداد آنها در هر طرف چهار عدد است. یک حسگر باد نیز ظاهراً در بالای سبد برجک نصب شده است. منابع کره شمالی ادعا می کنند که برجک این تانک ۹۰۰ میلی متر حفاظت زرهی را ارائه می دهد،اگر چه آنها مشخص نمی کنند که آیا این موضوع در برابر پرتابه های APFSDS است یا پرتابه های HEAT.در هر صورت،بسیار بعید است که برجک واقعا این مقدار محافظت را ارائه دهد.در حالی که منطقی است انتظار داشته باشیم که Songun-Ho مجهز به نوعی زره ترکیبی در برجکش باشد،احتمالا فناوری زره های ترکیبی نسبتا ابتدایی که توسط کره شمالی استفاده می شود،نشان می دهد برجک در برابر مهمات ضد تانک مدرن آسیب پذیر است. تغییرات در Songun-Ho پس از اولین رونمایی در سال 2010، Songun-Ho در چند پیکربندی دیگر نیز به نمایش درامده است که در بلوک های زره واکنشگر انفجاری و همچنین تسلیحات ثانویه با نمونه ای که برای اولین بار در سال 2010 مشاهده شد، متفاوت است. در اولین نسخه اصلاح شده، که ممکن است در اوایل سال 2010 دیده شده باشد،بلوک های واکنش گر انفجاری روی برجک با نسخه اصلی تفاوت داشت. این بلوکها در قسمت جلوی برجک و شاسی قرار میگیرند و محافظت بیشتری در قوس جلویی برجک ایجاد میکنند.بلوک های موجود در روی برجک به نظر می رسد که روی یکدیگر قرار گرفته اند.توانایی زره واکنشگر انفجاری برای کار در حالی که دو عدد از آنها روی هم قرار گرفته است ، چیزی است که در همه انواع بلوک های انفجاری وجود نداشته و معمولا فقط در برخی از بلوک های مدرن تر وجود دارد و بسیار شگفت آور است که کره شمالی قبلا چنین بلوک هایی را توسعه داده است. (اگر چه برخی گاهی اوقات ادعا میکنند که تنها دلیلی که کره شمالی از این طراحی استفاده میکند برای اهداف فریبکارانه است). تانک هایی که از این سبک دو زره روی هم استفاده می کنند، هم در استتار تک رنگ استفاده شده در رژه سال 2010 و هم در استتار رنگارنگ زرد و سبز در رژه های بعدی، به ویژه در سال 2017 دیده شده اند. منابع کره شمالی ادعا می کنند که زره های نصب شده در برجک حفاظت اضافی 500 میلیمتری را ارائه می دهند، علاوه بر 900 میلیمتر که قبلاً برای برجک ارائه میشد، که در نتیجه سطح حفاظتی برجک در حدود 1400 میلیمتر است. بار دیگر، این به احتمال زیاد اغراق آمیز است. Songun-Ho با برجک مجهز به زره واکنشگر انفجاری در رژه ، شاید در سال ۲۰۱۷،موشک ایگلا نیز به نظر می رسد از سمت راست به عقب برجک منتقل شده است.این تانک دارای استتار جدیدی است که به طور قابل توجهی در رژه های ۲۰۱۸ دیده شده است. یکی دیگر از پیکربندی های اولیه Songun-Ho که در یک نمایشگاه نظامی مشاهده شد، بسته زره واکنشی فوق الذکر و همچنین دو موشک هدایت شونده ضد تانک کونکورس را در سمت راست جلوی برجک نشان داد. استفاده از ضدتانک های خارجی در Songun-Ho، که در تاریخ های بعدی مجدداً رخ داد، به عنوان دلیلی تلقی می شود که توپ ۱۲۵ میلی متری کره شمالی قادر به شلیک هیچ موشکی نیست و از طرفی نشان دهنده ظرفیت نفوذ محدود گلوله های شلیک شده از این توپ است ، زیرا نیاز به موشکهایی را بوجود اورده که احتمال نفوذ در زرههای دشمن را به طور قابل توجهی بهبود می بخشد. همین پیکربندی همچنین دارای دو موشک دیگر است که به نظر می رسد یک نوع ناشناس از سیستم های دفاع هوایی دوش پرتاب باشند. Songun-Ho مسلح به Konkurs در یک نمایشگاه نظامی در دهه ۲۰۱۰.شماره ۹۱۵ در روی برجک دلیلی است که این تانک نیز در منابع غربی Songun-915 نام گذاری شده است.این پیکره بندی هرگز خارج از این مثال خاص دیده نشده است،که ممکن است نشانه آن باشد که معمولا استفاده نمی شود.جالب اینجا است که این تانک فاقد موشک ایگلا می باشد. شکل دیگری از پیکربندی اولیه سونگون-هو که به نمایش درامده است، پیکربندی آبی خاکی است که در آن روی تانک یک لوله برای عبور از رودخانه نصب شده است.مسلسل نصب شده روی برجک نیز توسط یک پوشش محافظ پوشیده شده است. Songun-Ho در تمرینات عبور از رودخانه در یک رودخانه یخ زده.یک پرچم بر روی لوله نصب شده است. از نظر ظاهری چشمگیرترین پیکربندیSongun-HO که نشان داده شده است و در برخی از تانک ها در سال 2018 دیده شده ، اولین بار در رژه هفتادمین سالگرد تاسیس کره شمالی مشاهده شد. در سمت راست برجک، مسلسل 14.5 میلیمتری KPV با یک نارنجکانداز خودکار 30 میلیمتری که یک سلاح طراحی شده در کره شمالی است، جایگزین شده است. به جای یک فروند موشک ایگلا، دو موشک روی یک روبنای بلند و دکل مانند در عقب برجک و در مرکز آن نصب شده بودند. در نهایت یک موشک انداز جدید ضد تانک در سمت راست دیده می شود. از نظر طراحی بهتر از پرتابگرهای قبلی است و به نظر میرسد موشکهایی که پرتاب میکند Bulsae 3 ساخت کره شمالی هستند. برخی منابع دیگر نشان میدهند که Bulsae 3 احتمالاً یک مدل بهبود یافته از موشک قدیمی فاگوت است که کره شمالی آن را با عنوان Bulsae-2 کپی کرده است. در موشک Bulsae-3 هدایت سیمی با هدایت لیزری جایگزین شده است، این کار بر اساس فناوری برگرفته از موشک های کورنت که کره شمالی نه از روسیه بلکه از سوریه دریافت کرده ،و پادشاهی گوشه نشین با آن روابط نظامی قابل توجهی دارد انجام شده است.با این حال،شواهد اخیرا به دست امده عمدتا ریشه های بین Bulsae-3 و Fagot را رد کرده است و این موشک در واقع نوعی کپی داخلی از کورنت است. اضافه شدن آنها به بسته تسلیحاتی تانک های کره احتمالاً نشان می دهد که آنها در هر صورت برتر از موشک های کنکورس هستند. نمای نزدیک از Songun-Ho در رژه در سال ۲۰۱۸ انبوهی از تسلیحات ثانویه سقف برجک تانک را بسیار شلوغ تر می کند، بسته های تسلیحاتی مشابه نیز در Chonma-2۱۶ به نمایش گذاشته شده است. عملکرد تسلیحات موجود در این بسته تا حدودی مشکوک است. به نظر نمی رسد که این سلاح ها از راه دور عملیاتی شوند، به این معنی که استفاده عملیاتی از آنها در نبرد احتمالاً خطر قابل توجهی برای خدمه خواهد داشت. نظر دیگر آنست که این بسته تسلیحاتی ممکن است صرفاً برای نمایش وجود داشته باشد و در واقع در تمرینات یا عملیات فعال استفاده نمی شود. در واقع دیدن تانک های کره شمالی در میادین تمرینی، بدون هیچ کدام از تسلیحات موشکی که ممکن است با آن در رژه ها دیده شده باشد، غیرعادی نیست، اگرچه این می تواند به دلیل جلوگیری از آسیب به چیزهایی باشد که در طول آموزش وجودشان ضروری نیست. از سویی دیگر به نظر می رسد که این بسته تسلیحاتی فقط بر روی تانک های تازه تولید شده نصب شده است، که نشان می دهد تولید Songun-Ho تا دهه 2010 ادامه داشته است.مشخص است که کارخانه تانک سازی کوسونگ در برخی مواقع کاهش سرعت قابل توجهی در تولید Chonma-21۶ و Songun-Ho داشته است،به دلیل اینکه کارخانه علاوه بر تولید اين محصولات در تولید بدنه برای پرتابگرهای موشک بالستیک و توپخانه خودکششی نیز شرکت دارد. تعداد Songun-Ho ساخته شده نامشخص است،بیشتر از ده ها و شاید کمتر از صدها دستگاه. این تانکها به احتمال زیاد توسط برخی از مجهزترین و آموزش دیده ترین هنگ های زرهی کره شمالی که در نزدیکی DMZ،به اصطلاح منطقه غیر نظامی شده عمل می کنند، اداره می شوند. این، در عمل، مرز بسیار نظامی شده بین دو کره است، جایی که آموزش دیده ترین و مجهزترین سربازان هر دو ارتش در آن مستقر هستند. Songun-Ho در رژه با بسته زرهی جدید،همراه با Chonma-216 در پس زمینه.این پیکره بندی گاهی اوقات بعنوان Songun-Ho II نامیده می شود.اما ،مانند همیشه نام گذاری تانک های کره شمالی با اعداد رومی، با روش نام گذاری در کره شمالی مطابقت ندارد. معنای نام Songun : نام "سونگون" اشاره به سیاستی است که تقریباً ترجمه ان"اول نظامی"(Military First) می باشد. اگرچه کره شمالی از دهه 1960 به ویژه یک کشور نظامی شده است، این سیاست تنها از دهه 1990 جزء رسمی ایدئولوژی حاکم بوده است و به یکی از جنبه های اصلی آن تبدیل گشته ، زیرا کره شمالی همچنان به ارتقاء و سرمایه گذاری تا آنجا که می تواند در ارتش خود ادامه می دهد که به نظر می رسد تنها راه آن کشور برای به دست آوردن برخی از اهرم ها و اطمینان از بقای خود است. بنابراین نام چیزی که در سال 2010، جدیدترین تانک کره شمالی و اولین عضو از سری مدل های جدید از زمان معرفی Chonma-Ho در سال 1978 بود، "Songun" است. در مورد پسوند Ho نیز این نام گذاری استاندارد کره شمالی برای مدل تانک است. نتیجه و در عین حال آینده Songun-Ho : به طور کلی، Songun-Ho تانکی جالب و یک جهش قابل توجه به جلو نسبت به Chonma-216 قبلی،می باشد.اما احتمالاً نسبت به جدیدترین تانک های کره جنوبی،K1A2و K1A1 و K2 Black Panther بسیار پایین تر است. با این حال، پیشرفتهایی که در زره ای کره شمالی به ارمغان میآورد را نباید نادیده گرفت و باید به خاطر داشت که کره جنوبی همچنان تعداد قابل توجهی از M48A3k وM48A5K/k1/K2 را به کار میگیرد. در برابر این تانک ها،سونگون هواحتمالاً هم قدرت آتش و هم مزیت حفاظتی دارد. شاید حتی در مقابل اولین مدل K1 که به طور مشخص دارای یک توپ 105 میلی متری است ، Songun-Ho ممکن است شانس زیادی داشته باشد، اگرچه سیستم کنترل آتش آن به احتمال زیاد آنقدر پیشرفته نیست.به هر حال تانک کره شمالی مطمئناً به اندازه تانک های اصلی میدان نبرد معاصر پیشرفته نیست،اما گام رو به جلو که توسط Songun-HO شکل گرفته است را نباید دست کم گرفت. از این گذشته، فقط 10 سال قبل از معرفی این نوع، کره شمالی چیزی بهتر از Chonma-92 یا 98 را که کمی بهتر از T-62 بود و مجهز به فاصله یاب لیزری، نارنجک انداز دودزا و زره واکنش گر انفجاری بودند،در اختیار نداشت . به این ترتیب، سونگون-هو نشان دهنده افزایش قابل توجهی در توانایی نظامی کره شمالی است. نمای جانبی یک Songun-Ho با موشک های ایگلا احتمالا مسلسل KPV و یک پوشش استتار تحولات اخیر نشان داده است که کره شمالی احتمالاً از ضعف های سونگون-هو آگاه است. در 10 اکتبر 2020، مدل جدیدی از تانک اصلی میدان نبرد در طول رژه 75مین سالگرد حزب کارگران کره ظاهر شد. این که چه تعداد از ویژگی های این تانک واقعی و چه تعداد تقلبی هستند هنوز مورد بحث است،اما این تانک به نظر می رسد مظهر تلاش کره شمالی برای پر کردن شکاف فناوری به ویژه با تانک های کره جنوبی و آمریکایی است . در حالی که این نوع جدید اکنون وارد خدمت می شود، به احتمال بسیار زیاد Songun-Ho ممکن است هنوز برای مدتی در حال تولید باشد و یکی از مدرن ترین تانک ها در زرادخانه ارتش خلق کره باقی بماند. Songun-Ho در پیکره بندی ۲۰۱۰،بدون زره واکنش گر انفجاری روی برجک و مجهز به KPV و ایگلا Songun-Ho مجهز به زره واکنش گر انفجاری روی هم Songun-Ho در پیکره بندی اخیر،مجهز به KPV و ایگلا -------------------------------------------------------------------- مشخصات تخمینی Songun-Ho طول 6.75 متر (فقط بدنه) یا 10.40 متر (بدنه و توپ) -------------------------------------------------------------------- وزن 44 تن -------------------------------------------------------------------- قدرت موتور 1200 اسب بخار (ادعای کره شمالی); احتمالاً مشتقی از موتور دیزلیV-12 تانکT-72 است -------------------------------------------------------------------- نوع سیستم تعلیق میله پیچشی --------------------------------------------------------------------حداکثر سرعت (جاده) 70 کیلومتر در ساعت ------------------------------------------------------------------- خدمه 4 نفر (راننده، فرمانده، توپچی، لودر) ------------------------------------------------------------------- توپ اصلی 125 میلیمتری ، برگرفته از 2A46M، با فاصلهیاب لیزری، نورافکن مادون قرمز، سنسور باد ------------------------------------------------------------------- تسلیحات ثانویه احتمالاً یک مسلسل کواکسیال 7.62 میلی متری (همه پیکربندی ها)، مسلسل 14.5 میلی متری KPV و موشک ایگلا (پیکربندی اصلی) ، Konkurs و دوش پرتاب های ناشناخته (اولین پیکربندی شناخته شده)موشک های دوگانه Igla، پرتابگر دوگانه Bulsae-3 (پیکربندی 2018)، یک مسلسل 14.5 میلی متری KPV (پیکربندی در تمرین) -------------------------------------------------------------------- نوع مواد تشکیل دهنده زره ناشناخته(کره شمالی ادعا میکند برجک دارای حفاظت ۱۴۰۰ میلیمتر می باشد) ------------------------------------------------------------------- مجموع تولید ناشناخته، اما حدود 500 دستگاه گاهی ذکر شده است. ------------------------------------------------------------------ ادامه دارد... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. -
مرگ از پایین و نجات از بالا مقایسه دو قدرت متخاصم : تأثیر روابط متقابل مقام های غیر نظامی و نظامی (Civil-Military) بر راهبردهای جنگ ضد زیردریایی در بریتانیا و ژاپن در جنگ های جهانی کشورهای فقیر بریتانیا و ژاپن اغلب به آب (دریا) بعنوان راه نجات متکی بوده اند،که غذا و مواد خام را از طریق آن برای مردم و پایگاه های تولیدی خود می آورند و در عین حال دریا به عنوان مجرایی عمل می کند که از طریق آن دو کشور می توانند کالاهای نهایی خود را به بازارهای مشتاق خارج از کشور صادر کنند.بنابراین، هنگامی که این خطوط نجات توسط دشمنانشان در جنگ های جهانی با استفاده از بزرگترین سلاح بازدارنده تجاری که تا به ان زمان ایجاد شده بود یعنی زیردریایی، هدف قرار گرفت، هم انگلستان و هم ژاپن تقریباً فلج شدند.بریتانیا، بخاطر تهدید زیردریایی های آلمان تقریباً در حال از دست دادن هر دو جنگ جهانی بود و در معرض شکست در جنگ قرار گرفت و برای ژاپن، تهدید زیردریایی آمریکا عاملی تعیین کننده در شکست آن کشور بود. هیچ دو کشور دیگری در زمان جنگ به این شکل هدف قرار نگرفته اند و هیچ دو کشور دیگری مجبور به پاسخگویی به چنین تهدیدی از دریا نشده اند. با این حال، در حالی که بریتانیا و ژاپن تهدیدات مشابهی را تجربه کردند و نیازهای استراتژیک مشابهی داشتند،واکنشهای آنها به طرز شگفتآوری متفاوت بود. پاسخ هر کشور به تهدید ناشی از زیردریایی را می توان به دو مرحله جداگانه اما مرتبط با یکدیگر تقسیم کرد:اول،میزان آمادگی هر کشور برای مقابله با تهدید تجارت دریایی خود در شروع جنگ و دوم،توانایی هر کشور برای پاسخگویی به این تهدید زمانی که در طول جنگ خود را نشان داد. در مورد اول دکترین استراتژیک حاکم در آن زمان ،یعنی این ایده که درگیری ها در یک نبرد دریایی تعیین تکلیف می شود،چشم انداز استراتژیک هر کشوری را به این سو هدایت کرد که ناوگان دریایی خود را برای نبرد جمع آوری و اماده کند.در مورد بخش دوم،به نظر می رسد که بریتانیا دارای چیزی بود که ژاپن نداشت و ان نظارت موثر بر رهبران نظامی در قالب نظارت غیر نظامی بر ارتش بود که هم گرایش های محافظه کارانه طبیعی ارتش را متعادل می کرد و هم ارتش را در صورت اشتباه اصلاح می نمود.در نهایت این تعادل ظریف روابط بین مقامات و نهاد های غیر نظامی و نظامی (Civil-Military Relations) بود که انگلستان را نجات داد و امپراطوری ژاپن را محکوم به شکست کرد. بریتانیا در سال ۱۹۱۷ در طول جنگ جهانی اول آلمانی ها از جنگ بدون محدودیت زیردریایی در دو مرحله مجزا استفاده کردند: اول بین فوریه و آگوست 1915 و دوم بین فوریه 1917 تا پایان جنگ در نوامبر 1918.اولین دوره جنگ بدون محدودیت زیردریایی با غرق شدن کشتی لوزیتانیا به پایان رسید و دوره دوم جنگ در نبرد یوتلند در سال 1916 آغاز شد و پس از آن ستاد نیروی دریایی آلمان به این باور رسید که حتی یک پیروزی قاطع بر نیروی دریایی سلطنتی تأثیر چندانی بر نتیجه جنگ نخواهد داشت. بنابراین، در ژانویه 1917،ستاد نیروی دریایی آلمان شروع مجدد جنگ نامحدود زیردریایی را توصیه کردند، با اطمینان از این که این استراتژی تلاش های جنگی بریتانیا را فلج می کند و آنها را مجبور می کند تا قبل از اینکه ایالات متحده بتواند قدرت نظامی خود را به نفع متحدش اعمال کند، بریتانیا مجبور شود درخواست صلح دهد. به این ترتیب، در 31 ژانویه 1917، آلمان ها منطقه جنگی نامحدودی را در اطراف جزایر بریتانیا، بخش هایی از فرانسه و در دریای مدیترانه اعلام کردند. زیردریایی U-14 آلمان در حدود سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۵ در طول سه ماه قبل از شروع مرحله دوم از جنگ نامحدود زیردریایی یعنی از نوامبر 1916 تا ژانویه 1917 U-boat های آلمانی موفق شده بودند هر ماه به طور متوسط 130000 تن کشتی را غرق کنند.همانطور که آرتور ماردر ، نویسنده یک اثر مهم در مورد نیروی دریایی سلطنتی در طول جنگ جهانی اول،خاطرنشان میکند، با غرق شدن 464، 599 تن کشتی بریتانیایی،متفقین وبی طرف (۲۰۹ کشتی) در ماه فوریه 1917 ، این تعداد به طور چشمگیری افزایش یافت. در دو ماه بعد، اوضاع ناامیدانه تر هم شد. زیردریایی ها 507,001 تن کشتی (۲۴۶ کشتی) را در مارس 1918 غرق کردند و 834,599 تن کشتی (۳۵۴ کشتی) در آوریل 1918 غرق شدند که بیشتر تناژ غرق شده در ماه آخر بین 17 آوریل و 30 آوریل غرق شد که از این دوره بعنوان دو هفته سیاه نام می برند. انگلیسی ها با دیدن نتایج چشمگیر نبرد نامحدود زیردریایی آلمانی ها مجبور شدند استراتژی خود را برای مقابله با یوبوت های آلمانی تغییر دهند. قبل از آوریل 1917، بریتانیا چندین عملیات ناموفق را برای مقابله با تهدید U-boat انجام داد: محاصره ناوگان دریای آزاد المان (مسئولیت اصلی ناوگان دریای آزاد در سال های ۱۹۱۷ و ۱۹۱۸ تأمین امنیت پایگاههای دریایی آلمان در دریای شمال برای عملیات زیردریایی ها بود.تفکر آلمان ها این بود انگلیسی ها مجبور می شوند برای شکست ناوگان دریای آزاد یا به سواحل آلمان حمله مستقیم انجام دهند ، یا دست به محاصره نزدیک بزنند.هر یک از این اقدامات به آلمانی ها اجازه می دهد تا برتری عددی ناوگان انگلیسی ها را با زیردریایی ها و قایق های اژدرافکن کاهش دهند و زمانی که به یک برابری نیروها دست یافتند،ناوگان دریای آزاد قادر به حمله و نابودی ناوگان بریتانیا خواهد بود.) ،جستجو و نابود کردن زیردریایی های آلمانی،پرآکنده کردن کشتیرانی از طریق فرستادن کشتی های تجاری بصورت یک به یک و در مسیرهای تعیین شده توسط دریاسالاری و مسلح کردن انها، با این حال، زمانی که خسارات کشتیرانی از حد قابل تحمل بیشتر شد، نیروی دریایی بریتانیا تصمیم گرفت به استراتژی کاروان روی بیاورد. همانطور که ماردر توضیح می دهد، سیستم کاروان عبارت است از فرستادن کشتی های تجاری به دریا در گروه های بزرگ و سازمان یافته تحت حمایت یک یا چند کشتی جنگی، با این ایده که کشتی های تجاری می توانند به راحتی در یک گروه محافظت شوند و یافتن گروهی از کشتی ها در وسعت اقیانوسها،از یافتن یک کشتی سادهتر نیست.اگرچه سیستم کاروان برای نشان دادن ارزش خود زمان زیادی صرف کرد اما دلیل آن را می تواند به پیاده سازی کند سیستم نسبت داد ولی در نهایت این مفهوم در طولانی مدت نتیجه داد. تلفات در ژوئن ۱۹۱۷ همچنان بالا و ۵۴۴,۰۹۶ تن بود ولی تا نوامبر 1917، تلفات به 259,251 تن کاهش یافته بود و دریاسالاری بریتانیا با اطمینان اعلام کرد که تهدید یوبوت های آلمانی تا بهار ۱۹۱۸ به خوبی تحت کنترل خواهد بود. امپراطوری ژاپن از ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵ مانند انگلستان در طول جنگ جهانی اول، زمانی که امپراتوری ژاپن در سال 1941 نبرد با متفقین را آغاز کرد، برنامه ریزان این کشور تهدید زیردریایی را برای توانایی هایشان در جنگ پیش بینی نکردند.اما بر خلاف انگلستان، ژاپنیها بهانهی مناسبی را نداشتند که اولین کسانی باشند که با چنین تهدیدی مواجه شدند. علیرغم شباهتهای واضح، ژاپنیها نتوانستند درسهای حاصل از تجربیات بریتانیا را در طول جنگ جهانی اول بیاموزند. یک کارت پستال متعلق به فرانسه ۱۹۰۴ که دوستی فرانسه و بریتانیا را نشان می دهد. در طول آن جنگ، نیروی دریایی انگلیس در اسکورت کاروانهای کشتیرانی انتانت در سراسر اقیانوس آرام و اقیانوس هند شرکت داشت.نیروی دریایی حتی کاروان هایی را در دریای مدیترانه اسکورت می کرد. ( توافق قلبی یا به فرانسوی Entente Cordiale مجموعه ای از پیمان های دوستی بین جمهوری سوم فرانسه و پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند بود که در ۸ آپریل ۱۹۰۴ امضا شد و با حل مشکلات بین دو کشور شرایط را برای تفاهم مثلث فراهم کرد.امضای این قرارداد نتیجه سیاست های وزیر خارجه فرانسه تئوفیل دلکسه بود که باور داشت اتحاد فرانسه با بریتانیا می تواند امنیت این کشور را با ایجاد توازن قوا در برابر آلمان و سیستم اتحاد مثلث که یک اتحاد نظامی میان امپراطوری آلمان،پادشاهی ایتالیا و امپراطوری اتریش-مجارستان بود تأمین کند.) ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 16
-
تحولات کره شمالی و جنوبی (1) تحلیل و پیگیری تحولات کره شمالی و جنوبی
SHAHDAD پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در اخبار تحلیلی
بخش دوم... تانک Chonma-216 در رژه سال ۲۰۱۰.نمای جانبی نمای واضحی از پیکره بندی شش چرخ جدید تانک و شکل آن را ارائه می دهد که اکنون به طور قابل توجه ای با تی ۶۲ متفاوت است.Chonma-215 و ۲۱۶ و گاهی اوقات حتی Songun-Ho ،اغلب توسط علاقه مندان به عنوان Pokpung-Ho شناخته می شود،اگر چه این نام گذاری هیچ مبنایی در واقعیت ندارد. در مسیر رسیدن به Songun-Ho : تغییرات مختلف Chonma-Ho در دهه 2000 نشان دهنده نفوذ فزاینده طراحی های شوروی در اواخر جنگ سرد بر طراحی تانک های کره شمالی است. این احتمالاً ناشی از تلاشی برای جبران مزیت تکنولوژیکی است که کره جنوبی در اواخر دهه 1980 و 1990 به لطف تانک اصلی میدان نبرد K1 و مدل های بعدی آن به دست آورده بود.اگرچه بدون شک به نظر می رسد که تانک هایی مانند Chonma-214 یا Chonma-216 ارزش های رزمی Chonma-Ho را بهبود بخشیدند و به طور قابل توجهی نسبت به T-62 اصلی برتری داشتند، اما هنوز هیچ شانسی برای رقابت واقعی با K1 کره جنوبی نداشتند.جهش کره شمالی در ساخت تانک در سال 2010 و در خلال رژه نظامی به مناسبت شصت و پنجمین سالگرد تاسیس حزب کارگران کره در قالب تانک اصلی میدان نبرد جدید SongunHo یا Songun-915 در معرض دید جهانیان قرار گرفت.این تانک به نظر می رسد در سال 2009 وارد خط تولید شده است.مانند همیشه در مورد تانک های کره شمالی، توسعه Songun-Ho بیش از حد مبهم است و بر اساس تجزیه و تحلیل عناصر قابل مشاهده تانک و تلاش برای یافتن یا حداقل نظریه پردازی در مورد منشاء آنها تاریخچه ای برای این تانک ترسیم شده است.این تانک احتمالاً پس از Chonma-216 طراحی شده است و آن را می توان یک تانک جدید یا حداقل عمدتاً جدید بر اساس تجربه به دست آمده از مطالعه T-72 و دیگر طراحی های اواخر دوران حیات شوروی دانست. Songun-Ho در رژه در میدان کیم ایل سونگ،پیونگ یانگ در سال ۲۰۱۰.این تانک از نظر ظاهری،تفاوت قابل توجهی با Chonma-216 قبلی دارد. طراحی بدنه تانک جدید Songun-Ho جدید در مقایسه با Chonma-216 قبلی دارای بدنه بسیار اصلاح شده ای است. اگرچه هنوز بر اساس Chonma ساخته شده است، اما تا حدی تغییرات بیشتری نسبت به مدل های قبلی دارد. تغییری که احتمالاً نشان می دهد تحولات ساختاری قابل توجهی در Songun-HO انجام شده است، موقعیت قرارگیری راننده است. در تمام مدل های Chonma-Ho، راننده مانند T-62 در سمت چپ در جلوی شاسی می نشست. اما Songun-Ho مانند تی ۷۲ از موقعیت راننده مرکزی استفاده می کند. نمای بالایی از Songun-Ho ارتقا یافته در سال ۲۰۱۷ تصویر نمایی زیبا از موقعیت راننده در جلو در مرکز شاسی تانک و همچنین اگزوز عجیب و غریب موجود در قسمت پشتی گلگیر سمت راست را نشان می دهد. به نظر می رسد که سون گون-هو در مقایسه با مدل های قبلی خود پهن شده است و در حدود 3.50 متر عرض دارد، در مقایسه با 3.30 متر در T-62 و احتمالاً تمام مدل های Chonma-Ho. با این حال، به نظر می رسد که این تانک همان شنی لولا فلزی OMSh با عرض 58 سانتی متر را که در Chonma-Ho و T-62 استفاده می شود، حفظ کرده است. اگرچه این شنی ها نسبتاً قدیمی و با استانداردهای امروزی تا حدودی منسوخ هستند، اما امکان اشتراک با مدلهای قدیمیتر را فراهم میکنند و به صنعت کره شمالی اجازه میدهند مجبور نباشند تغییرات نسبتاً سخت و گران قیمتی را با استفاده از مجموعه جدیدی از قطعات انجام دهند. این شنی ها همچنین می توانند با پدهای لاستیکی مجهز شوند تا در حین رژه به مناطق شهری آسیبی وارد نشود. از نظر طول، فاصله بین اولین و آخرین محور چرخ های جاده موجود در Songun-Ho حدود 4.06 متر به نظر می رسد،(مقداری مشابه با T-62) بدیهی است که اندازه چرخ های Songun-Ho کاهش یافته است، زیرا پیکربندی تانک جدید 6 چرخ جاده Chonma-216 را حفظ کرده است. این تانک همچنان مانند تانکهای قبلی از چرخهای جادهای از نوع ستارهماهی (Starfish) استفاده میکند، و درست مانند شنی ها، احتمالاً مشترک بودن این قطعه عامل مهمی در تصمیمگیری برای نگهداری قطعات قدیمی است. این تانک از سیستم تعلیق میله پیچشی استفاده می کند و تصاویر ان در طول تمرینات نظامی نشان می دهد که دارای 3 غلتک برگشتی (Return rollers) است.این تانک دارای دامن های لاستیکی ضخیم در کنار شاسی است که سیستم تعلیق را می پوشاند،(مانند تانک های قبلی کره شمالی) گلگیرهای آن مانند T-62 به سمت پایین شیب دارند، اما مانند T-72 دارای پوشش لاستیکی هستند. Songun-Ho بدون دامن های کناری خود در طول یک تمرین نظامی دیده میشود.در این تصویر غلتک های برگشتی یا پشتیبانی مشخص است.این عکس همچنین نمای مناسبی از سبد برجک ارائه می کند و همچنین نشان می دهد که موشک ایگلا که همیشه در رژه های نظامی حضور دارد،عملا به نظر نمی رسد که در میدان عمل مورد استفاده قرار گیرد. طول کلی بدنه Songun-Ho حدود 6.75 متر است و محفظه موتور چند سانتی متر عقبتر از چرخ هرزگرد یا بیکار (idler wheel) عقب قرار دارد. این تنها کمی طولانی تر از T-62 قدیمی است که حدود 6.63 متر طول داشت. با این وجود، محفظه موتور Songun-Ho کاملاً متفاوت از تانک های قبلی به نظر می رسد.جالب اینجاست که نه تنها در بالای موتور، بلکه در قسمت پشتی گلگیر سمت راست نیز دارای اگزوز است. منابع کره شمالی ادعا می کنند که Songun-Ho از یک موتور 1200 اسب بخاری استفاده می کند که آن را با سرعت 70 کیلومتر در ساعت به حرکت در می آورد. این ادعا در مورد تانکی که دارای چنین موتور قدرتمندی است احتمالاً یک برآورد بیش از حد برای اهداف تبلیغاتی است، اما Songun-Ho به احتمال زیاد دارای موتوری است که بر اساس موتور T-72 توسعه داده شده است، احتمالاً بسیار قوی تر از موتورهای استفاده شده در Chonma-Ho قبلی. با توجه به اینکه این تانک دارای وزن تخمینی نسبتاً متوسطی در حدود 44 تن است ممکن است تحرک بسیار مناسبی داشته باشد. عکسی از یک Songun-Ho مجهز به زره واکنش گر انفجاری دوتایی روی برجک،این عکس همچنین نمای مناسبی از کناره های شاسی آن ارائه می دهد. بخش بالایی جلوی شاسی Songun-Ho همیشه در زیر پوششی از صفحات زره واکنشگر انفجاری دیده شده است ودر همین بخش دو چراغ جلو در کنار این پوشش زره واکنش گر وجود دارد.بخش پایینی جلوی شاسی مانند T-80U و مدل های بعدی Chonma-Ho توسط یک ورقه لاستیکی ضخیم پنهان شده است. در پشت پوشش زره واکنش گر انفجاری ، تصور میشود که Songun-Ho دارای نوعی زره مرکب اولیه باشد، اگرچه احتمالاً ترکیبات ساده و قدیمی دارد. مجدداً، فرض بر این است که این کامپوزیت از T-72 Ural مشتق شده باشد. برجک عجیب تانک : اگرچه این تانک دارای برخی ویژگیهای جدید است، اما شاسی تانک سونگون-هو در مقایسه با برجک بسیار عجیب آن ، تفاوت بسیار کمتری با تانکهای قبلی کره شمالی دارد. در حالی که تانک های جدید کره شمالی از اوایل دهه 1990 از برجک های جوش کاری شده استفاده می کردند، سونگون-هو شاهد بازگشت به برجک ریخته گری بود. این طراحی از نظر ظاهری تا حدودی شبیه به T-62 است، اما بسیار بلندتر و برامده تر است. دلایل متعددی برای توجیه این افزایش اندازه می توان یافت. نمای جلوی Songun-Ho در رژه،نشان می دهد که برجک ریخته گری شده این تانک چقدر بزرگ است. نمای بالایی Songun-Ho در رژه Songun-Ho اولین تانک کره شمالی است که دارای توپ 125 میلی متری است. محتمل ترین فرض بر این است که این توپ از 2A26M2 یا 2A46 موجود در T-72 Ural الهام گرفته شده است، با این حال، ظاهر آن نشان می دهد که یک کپی یکسان نیست. این توپ به احتمال زیاد با همه مهمات شوروی و چین سازگار نیست اما می تواند از بیشتر آنها استفاده کند و کره شمالی نیز به احتمال زیاد گلوله های بومی را نیز تولید می کند، ولی اینکه چقدر پیشرفته هستند، سوالی است که بعید است پاسخی برای آن داده شود.با این حال، نسبتاً این اطمینان وجود دارد که توپ 125 میلیمتری کره شمالی قادر به شلیک موشکهای ضد تانک نیست. اندازه بزرگتر این توپ دلیلی برای قرار دادن برجک بزرگتر است و ارتفاع بیشتر برجک Songun-Ho ممکن است باعث فرورفتگی بیشتر شود. (فرورفتگی یا افسردگی توپ اصطلاحی است که به توانایی اسلحه شما برای کج شدن به سمت زمین اشاره دارد.داشتن یک فرورفتگی خوب اسلحه به شما امکان می دهد که نه تنها دشمنان را از ارتفاعی بالاتر هدف بگیرید،بلکه به شما این امکان را می دهد که از بی نظمی های زمین مانند تپه ها برای پنهان کردن خود استفاده کنید و بتوانید به طور موثر به سمت دشمن شلیک نمایید) بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق تانکهای مجهز به توپ 125 میلیمتری شوروی و چینی، Songun-Ho ازاتولودر استفاده نکرده است، که ممکن است،دلیلش این باشد که برای ساخت و قرار گرفتن در بدنهای که هنوز بر اساس Chonma-HO ساخته شده است، بسیار پیچیده است. در عوض، تانک دارای یک لودر انسانی است، به این معنی که برجک سه مرد را در خود جای می دهد(یعنی تانک با یک راننده و ۳ نفر در برجک دارای ۴ سرنشین است)، که در طراحی های مدرنی که ریشه در طراحی های شوروی دارد، عجیب است. با در نظر گرفتن توپ، به نظر می رسد تانک حدود 10.40 متر طول داشته باشد. ادامه دارد... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. -
نیروی هوایی اسراییل نیروی هوایی اسراییل (پیشینه ، روندها ، گزارش، تحلیل وخبر )
SHAHDAD پاسخ داد به inge تاپیک در توان نظامی کشورها
چرا نیروی هوایی اسرائیل F-15 ایگل را به جای F-14 تامکت انتخاب کرد. نیروی هوایی اسرائیل IAF نیاز به حدود ۵۰ جنگنده نسل چهارم تا دهه ۹۰ و یا حتی پس از آن داشت.دو رقیب اصلی چنین خریدی گرومن اف ۱۴ ای تامکت و مک دانل داگلاس اف ۱۵ ای/بی ایگل بودند. در دهه 1970، ایالات متحده همواره در تلاش بود تا با دقت در خاورمیانه قدم بردارد. اگرچه امروز عجیب به نظر می رسد، اما در آن زمان تلاش می کردند توازن قوا را در منطقه تضمین و حفظ کنند. پس از آتشبس جنگ یوم کیپور در اکتبر 1973،موافقت نامه مورد حمایت سازمان ملل بین اسرائیل و مصر در ژانویه 1974 و پس از آن عقبنشینیهای اسرائیل و دومین توافقنامه متارکه جنگ که در سپتامبر 1975 امضا شد، نشانه های خوبی بود که دولت ایالات متحده در مورد خرید احتمالی جنگنده های نسل چهارم به اسرائیل نگاه مثبتی خواهد داشت. در ژوئن 1974، وزیر دفاع شیمون پرز درخواست کرد که به کادر کوچکی از خلبانان با تجربه نیروی هوایی ارتش اجازه داده شود تا دو رقیب اصلی چنین خریدی را آزمایش و ارزیابی کنند. همانطور که برتی سیموندز در کتاب F-15 Eagle خود گفته است، این نامزدها F-14A Tomcat و F-15A/B Eagle خواهند بود. در این زمان شاه ایران تحت تأثیر عملکرد F-14A قرار گرفت و این هواپیما توسط دولت ایران ارزیابی و سفارش داده شده بود. تفاوت بین F-14 و F-15 شامل این بود که تامکت برای حمل موشک AIM-54 Fhoenix طراحی شده بود،یک موشک ۱۰۰ مایلی که به F-14A کمک کرد تا از ناوگان در برابر بمب افکن های دوربرد و موشک های کروز شوروی دفاع کند. از سویی دیگر ایگل برای برتری هوایی در میدان جنگ طراحی شده بود،چیزی که برای اسرائیلیها جذاب بود، وقتی نبردهایی را که از زمان استقلال در سال 1948 انجام دادهاند در نظر بگیرید، اما هر دو به طور کامل مورد ارزیابی قرار گرفتند. فرمانده نیروی هوایی، بنی پلد، یکی از اولین هواپیماهای TF-15 را در سال 1974 به پرواز درآورده بود، اما این یک جت پیش تولید بود، بنابراین بسیاری از سیستمهایی که آن را آماده جنگ میکردند، روی هواپیما نصب نشده بودند. در همین حال، دیوید ایوری(یک خلبان سابق پی-۵۱ موستانگ و داسو اورگان برای IAF)هنگام بازدید از پایگاه هوایی نیروی دریایی در میرامار نیز با یک تامکت پرواز کرده بود. گزارش شده است که او تحت تأثیر F-14 قرار گرفته است، اگر چه از این واقعیت که با موتورهای توربوفن دردسرساز TF-30 باید در طول داگفایت با یک A-4 Skyhawk نیروی دریایی ایالات متحده با احتیاط رفتار شود، کمی نا امید شده است. در نهایت تیمی تشکیل شد تا هر دو ماشین را به طور مستقل ارزیابی کنند زیرا ایالات متحده به اسرائیلی ها اجازه نداده بود تامکت را در برابر ایگل قرار دهند و آزمایش کنند. تیم ارزیابی توسط آمون آراد،خلبان سابق میراژ و خلبان و رهبر اسکادران F-4E هدایت خواهد شد. خلبانان اساف بن نون (خلبان سابق جنگنده و خلبان آزمایشی پروژه جنگنده کفیر)،عمری افک (خلبان F-4E)،اسرائیل بهاراو ( خلبان سابق میراژ و فرمانده اسکادران در جنگ اخیر یوم کیپور) و آهارون کاتز و بقیه اعضای تیم شامل خدمه زمینی و کارمندان صنایع هواپیماسازی اسرائیل بودند. ارزیابیهایی که در آن زمان از سوی باتجربهترین و سرسختترین خلبانان جنگنده جت تا ان زمان انجام می شد ،باعث ایجاد علاقهمندی به یکی از ان جنگنده ها میگشت. این خلبانان می خواستند ببینند این جت های جدید چگونه با همه چیز از اهداف در ارتفاع پائین و کند گرفته تا اهداف سریع که شبیه Mig-25R های آزاردهنده ای هستند که پروازهای مزاحم بر فراز اسرائیل انجام می دهند، برخورد میکنند.حدود 10 پرواز با F-15 دو سرنشینه که یک هواپیمای در حال توسعه با سیستم های جدید در هواپیما بود و همچنین استفاده گسترده از شبیه ساز McDD F-15 انجام شد. سورتی پروازها علیه هر دو هواپیمای A-4 و F-4 انجام شد و اسرائیلی ها به ویژه تحت تأثیر F-15 قرار گرفتند.آنها دریافتند که F-15 به راحتی می تواند بر هر دو هواپیما به برتری دست یابد،سیستم های تسلیحاتیش کاربر پسند هستند،چابکی ایگل شگفت انگیز است و قدرت آن اجازه می دهد شتاب "جی "را به گونه ای که شبیه هیچ یک از تجربه های قبلی شان نبود،تحمل کند.همچنین کاکپیت آن دید بی نظیری را برای نبرد داگفایت فراهم می کند. در مقایسه با F-14 دو سرنشینه که این تیم در میرامار ان را به پرواز در آورد، آنها از توانایی جنگی تامکت ناامید شدند، اغلب مشخص می شد که یک نبرد هوایی نزدیک( داگفایت) علیه A-4Skyhawk می تواند به بن بست ختم شود. به زودی مشخص شد که F-15 Eagle بهترین انتخاب برای IAF است و این هواپیما میلیون ها دلار در هر واحد ارزان تر از تامکت بود. اگرچه از نظر سیاسی، مسائل مربوط به فروش F-15 تا زمان دومین توافقنامه سپتامبر 1975 برطرف نشد، اما پس از آن، در عرض یک ماه، ایالات متحده موافقت کرد که عقاب را به تعداد مورد نیاز عرضه کند.بر اساس مفاد قرارداد تحت عنوان روباه صلح ۱ (Peace Fox l)، اسرائیل در دسامبر 1976 جنگنده جدید خود را در قالب چهار فروند دریافت کرد و به دنبال آن دو فروند F-15B و ۱۹ فروند F-15A را طی قرارداد Peace Fox II دریافت کرد. این برای اسرائیل حدود 625 میلیون دلار هزینه داشت و این قرارداد توسط Peace Fox III جایگزین شد و طی آن 18 فروند F-15C و 8 فروند F-15D سفارش داده شد. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://www.google.com/amp/s/theaviationgeekclub.com/the-story-of-why-the-israeli-air-force-picked-the-f-15-eagle-over-the-f-14-tomcat/- 395 پاسخ ها
-
- 19
-
تحولات کره شمالی و جنوبی (1) تحلیل و پیگیری تحولات کره شمالی و جنوبی
SHAHDAD پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در اخبار تحلیلی
تانک های ناشناخته پادشاهی زاهد!! کره شمالی یا به طور رسمی جمهوری دموکراتیک خلق کره (DPRK)، اگر نگوییم منزوی ترین تولیدکننده بزرگ تانک در جهان،قطعا یکی از آنهاست. کشوری که گاهی اوقات به عنوان یادگاری از جنگ سرد که به شدت در تلاش برای ادامه حیات هست، تصور میشود، این کشور که گاهی اوقات به عنوان پادشاهی زاهد شناخته میشود،(این اصطلاح برای اشاره به هر کشور سازمان یا جامعه ای استفاده می شود که عمدا خود را از بقیه جهان جدا می کند.کره شمالی معمولا به عنوان نمونه بارز پادشاهی زاهد یا گوشه نشین در نظر گرفته می شود) مدتها قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، میخواست استقلال خود را از اتحاد جماهیر شوروی و چین در مورد تجهیزات نظامی مورد استفاده اش اعلام کند.صنعت نظامی این کشور در اواخر دهه 1960 به طور فزاینده ای مستقل شد. از آن زمان به بعد،محصولاتی را به بازار عرضه کرده است که به طور قابل توجهی با اجداد شوروی یا چینی خود تفاوت دارند. علیرغم وقفه شدید ناشی از بحران و قحطی دهه 1990، دهه 2000 شاهد نوسازی قابل توجهی برای صنعت تانک سازی کره شمالی بود و این کشور انواع زیادی از تانک ها را از آغاز قرن بیست و یکم معرفی کرد. یکی از مهمترین و نمادینترین این پیشرفتها، تانک اصلی میدان نبرد سونگون-هو است که در رژه نظامی شصت و پنجمین سالگرد حزب کارگر کره رونمایی شد.این تانک هنگامی که رونمایی شد، بیشترین تفاوت را با T-62 که کره شمالی بر اساس آن سری تانک های اصلی میدان نبرد Chonma-Ho خود را ساخته بود، داشت. ریشه های یک تانک جدید : کره شمالی در نیمه دوم دهه 1960 تولید داخلی تانک های PT-76 و T-55 شوروی را آغاز کرد. این دوره از تولید به طور کامل توسط کره شمالی در انزوا انجام نشد و درجۀ بالایی از دخالت شوروی در آن مشاهده شده، اما دقیقاً مشخص نیست که این همکاری چقدر عمیق بوده است. این اولین تجربه کره شمالی در تولید خودروهای زرهی بود و به این کشور اجازه داد تا امکاناتی برای تولید محصولات زرهی در قالب صنایع Sinhung و Kusong در اختیار داشته باشد. کارخانه Sinhung عمدتا در تولید وسایل نقلیه سبک و آبی خاکی فعالیت می کند،در حالی که کارخانه Kusong تولید کننده تانک های اصلی میدان نبرد کره شمالی است. در اواخر دهه 1970، کره شمالی تولید تانک های اصلی میدان نبرد سری Chonma-Ho خود را آغاز کرد که در ابتدا یک مدل صرفاً،کمی تغییر یافته از T-62 شوروی بود. این تانک ها به ستون فقرات نیروی زرهی کره شمالی تبدیل شدند، علیرغم اینکه مقدار زیادی از تانک های تی ۶۲ ، آن زمان از اتحاد جماهیر شوروی خریداری نشده بود. در اوایل دهه 1980، کره شمالی شروع به ارتقای تانکهایش کرد و در ابتدا مسافت یاب های لیزری ( برای اولین بار در ۱۹۸۵ مشاهده شد) و بعداً زره های واکنشگر انفجاری، برجک های جوش داده شده و پرتاب کننده های نارنجک های دودزا(در Chonma-92 و M1992،اولین بار در سال ۱۹۹۲ مشاهده شد.) Chonma-Ho کره شمالی مجهز به فاصله یاب لیزری و نورافکن مادون قرمز.تانک هایی که این ارتقا را دریافت کرده اند اغلب توسط علاقه مندان غربی به عنوان Chonma-Ho II شناخته می شوند.با این حال،این نام و همچنین I/II/III/IV/V/VI در واقع در نام گذاری کره شمالی وجود ندارد ولی به طور قابل توجهی آشنایی با تکامل سری chonma را ساده می کند. با این حال، همزمان با ارتقای T-62 های موجود، به سرعت مشخص شد که فناوری T-62 برای همیشه کافی نخواهد بود. این تانک در واقع برای چندین سال پس از معرفی آن در سال 1978، برتر از M48 بود که توسط ارتش کره جنوبی به میدان رفت. با این حال، تحولات در ایالات متحده آمریکا و کره جنوبی، که منجر به تولید تانک های M1 و K1 می شود، به سرعت Chonma را منسوخ می کند. نتیجه این بود که کره شمالی نیاز مبرمی به قطعات پیشرفته تری داشت. با بدتر شدن روابط با اتحاد جماهیر شوروی از زمان فاصله گرفتن چین و شوروی، دستیابی به فناوری بسیار مدرن و حیاتی از آنها امکان پذیر نبود. بنابراین، کره شمالی باید راهی برای دستیابی به یک تانک مدرن تر از Chonma-Ho مبتنی بر T-62 خود بیابد. راه حل درجمهوری اسلامی ایران که از نظر جغرافیایی دور اما از نظر دیپلماتیک به کره شمالی نزدیک است ظاهر میشود.ایران و کره شمالی روابط بسیار نزدیکی داشتند،به طوری که کره شمالی در جنگ ایران و عراق که در سال ۱۹۸۰ آغاز شد ، حدود ۱۵۰ تانک Chonma-Ho را به ایران تحویل داده بود.در نتیجه زمانی که ایرانی ها موفق به غنیمت گیری برخی از تانک های T-72 اورال از ارتش عراق شدند، جای تعجب نیست که یک تانک آسیب دیده در جنگ در اوایل تا اواسط دهه ۱۹۸۰ به کره شمالی ارسال شود.وجود این تانک توسط برخی فیلم های مربوط به آن دوران تائید می شود!!! در حالی که T-72 Ural از پیشرفته ترین مدل های T-72 فاصله داشت، حداقل یک توپ 125 میلی متری و یک موتور تا حدی پیشرفته و همچنین سیستم تعلیق و آرایش زرهی پیشرفته تری برای مطالعه در اختیار کره شمالی قرار داد. علیرغم شایعاتی مبنی بر خرید T-72M توسط کره شمالی از اتحاد جماهیر شوروی یا حتی T-90MS از روسیه در دهه 1990، به نظر می رسد این T-72 Ural که از ایران خریداری شده است،در واقع تنها تی ۷۲ ای باشد که تاکنون در اختیار این کشور قرار گرفته است. تصویری بسیار نادر از کیم جونگ ایل،در آن نقطه تنها پسر رهبر معظم کیم ایل سونگ،در مقابل تی ۷۲ کره شمالی به احتمال زیاد تنها تی ۷۲ ای که تا به حال این کشور دریافت کرده است. Chonma-Ho : قطرات تی ۷۲ بر روی تی ۶۲ میریزد!! دستیابی به یک T-72، حتی اگر یک مدل نسبتاً ابتدایی بود، گام بزرگی در تکامل تانکهای اصلی میدان نبرد کره شمالی بود. این به طور قابل توجهی به مهندسان کره شمالی در توسعه اجزای پیشرفته تر از، آنچه در T-62 اصلی یافت می شود برای استفاده در سری Chonma-Ho کمک کرد. در حالی که کره شمالی در اوایل دهه 1990 در مسیر ارتقای قابل توجه Chonma-Ho ظاهر شد، به ویژه در قالب M1992 و Chonma-92 ، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیامدهای آن برای کره شمالی باعث توقف غم انگیز این تحولات شد. در سال 1994، هنگامی که رهبر معظم کیم ایل سونگ درگذشت، قحطی غم انگیزی که تا سال 1998 ادامه داشت، کره شمالی را فرا گرفت و منجر به مرگ 500000 تا 600000 نفر شد و پیشرفت های نظامی جدید تقریباً به طور کامل متوقف گشت. تنها یک مدل نسبتاً ساده از Chonma در نیمه پایانی دهه ظاهر شد و به عنوان Chonma-98 شناخته گشت. در مقایسه با چونما ۹۲ ، تانک Chonma-98 پوشش بیشتر زره واکنش گر انفجاری و تغییرات جزئی در برجک و دامنهای جانبی(کنار شاسی) را نشان میداد. اولین نشانه های تاثیرات T-72 و دیگر MBT های مدرن شوروی درChonma-214 ظاهر شد که اولین بار در سال 2001 مشاهده گشت.در این تانک زره واکنش گر انفجاری ابتدایی با زره های مدرن روی برجک جایگزین شد و زره های پیچ شده اضافی در قسمت بالای جلوی شاسی و صفحات فولادی در طرفین بدنه نیز اضافه گشت.همچنین در این تانک به روشی شبیه به تانک بسیار پیشرفته تر T-80U یک زره لاستیکی قسمت پایینی جلوی شاسی را می پوشاند.یک چرخ متحرک جلو جدید نیز با الهام از طراحی تی ۷۲ از ویژگی های این تانک بود. در نهایت، در حالی که ارزیابی ماهیت دقیق این افزودهها تقریباً غیرممکن است، زیرا نیاز به دسترسی مستقیم بیشتری به تانک های کره شمالی دارد، Chonma-214 احتمالاً دارای یک سیستم کنترل آتش پیشرفتهتر نسبت به پیشینیان آن است و تأثیر T-72 احتمالاً در طراحی آن قابل توجه است. یک Chonma-214 در رژه سال ۲۰۱۰،فلپ های لاستیکی، زره های جدید و نارنجک اندازهای دود زا و همچنین برجک جوش کاری شده ، تغییرات قابل توجهی را نسبت به تی ۶۲ اصلی نشان می دهد. ویژگی های Chonma-214 تحت تأثیر T-72 توسط دو مدل بعدی از Chonma یعنی Chonma-215 که تولید آن در سال 2003 آغاز شد، و Chonma-216که تولید آن در سال 2004 آغاز شد حفظ و گسترش یافت. مهم ترین تغییر چونما ۲۱۵ تغییر شاسی از پنج به شش چرخ جاده مانند تی ۷۲ بود.با این حال، طول تانک با افزودن این چرخ جدید به میزان قابل توجهی افزایش نیافته بود. در حالی که چرخها سبک مشابه T-62 و تانکهای شوروی سابق را حفظ کردند، اندازه آنها حدود 10 درصد کاهش یافته بود و باعث میشد در مقایسه با پیکربندی اولیه، تا حدودی شبیه چرخهای T-72 باشند.این تانک همچنین دارای زره های اضافی قابل توجهی بود و عناصر نشان می دهد که سیستم کنترل آتش آن به طور قابل توجهی بهبود یافته است و به نظر می رسد یک سنسور باد به ان اضافه شده است. در تانک Chonma-216 نیز ، مهندسان کره شمالی شش چرخ جاده چونما ۲۱۵را حفظ کرده و از آن برای اصلاح گسترده شاسی استفاده کردند که تا حدودی طول شاسی را افزایش داد. محفظه موتور به طور قابل توجهی بازطراحی شده بود و بسیار شبیه T-72 به نظر می رسید، که نشان می دهد ممکن است موتور مشابهی برای این تانک در نظر گرفته شده باشد. سیستم تعلیق نیز به گونهای طراحی شد که شبیه سیستم تعلیق تانک مدرنتر شوروی باشد. چیدمان پرتاب کننده نارنجک های دودزا به گونه ای تغییر یافت که بیشتر شبیه تانک های مدرن شوروی شود.در نهایت، گاهی اوقات این تئوری مطرح شده است که این تانک ممکن است دارای یک توپ 125 میلی متری بر اساس 2A46 تانک تی ۷۲ باشد، اما به نظر می رسد که Chonma-۲۱۶ توپ اصلی 115 میلی متری U-5TS را حفظ کرده باشد. به هر حال، این آخرین تانک اصلی میدان نبرد کره شمالی خواهد بود که این توپ را حفظ کرد. ادامه دارد... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. -
تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی
SHAHDAD پاسخ داد به persianboy تاپیک در اخبار نظامی
استقرار مخفیانه جنگنده اف ۳۵ در قطب شمال!! نیروی هوایی ایالات متحده اولین استقرار جنگنده های رادارگریز F-35 خود را در پایگاه هوایی Thule در گرینلند انجام داده است، که نمایانگر شمالی ترین پایگاه پنتاگون است و موقعیت خوبی برای اعمال فشار بیشتر بر نیروهای روسیه در قطب شمال دارد. این تاسیسات در 1200 کیلومتری شمال دایره قطب شمال قرار دارد و میزبان F-35 ها بعنوان بخشی از رزمایش Noble Defender فرماندهی دفاع هوافضای آمریکای شمالی (NORAD) است که از ۱۵ ژانویه تا ۳۱ ژانویه برگزار شد. پنتاگون این رزمایش را بعنوان مجموعه ای از عملیات های برنامه ریزی شده و طولانی مدت NORAD برای تائید توانایی و آمادگی فرماندهی برای دفاع از ایالات متحده و کانادا در برابر تهدیدات از هر طرف و در هر محیطی و نشان دادن توانایی ادغام با سایر شرکای دفاعی و امنیتی برای دفاع همه جانبه از آمریکای شمالی، توصیف کرده است. F-35 های درگیر در این رزمایش متعلق به اسکادران جنگنده 356 مستقر در پایگاه هوایی Eielson در آلاسکا است، که نزدیک ترین مرکز میزبان هواپیماهای نسل پنجم است. سایر دارایی های درگیر شامل یک بمب افکن استراتژیک B-52H، چهار هواپیمای سوخت رسان KC-135، یک هواپیمای CC-150 و یک سیستم هشدار و کنترل هوابرد E-3 (AWACS) و همچنین جنگنده های نسل چهارم CF-18 Hornet از نیروی هوایی سلطنتی کانادا می باشد. از آنجایی که F-35 بخش رو به رشد سریع ناوگان جنگنده آمریکا را تشکیل می دهد، کانادا نیز قرار است F-18 های خود را با جت های نسل بعدی جایگزین کند. CF-18 Hornet در طول عملیات Noble Defender پایگاه هوایی Thule به صورت مخفیانه در سال های اولیه جنگ سرد ساخته شد تا به عنوان زمینه ای برای حملات هسته ای به اتحاد جماهیر شوروی عمل کند. F-35 امروزه تنها جنگنده نسل پنجم است که به سلاح های هسته ای مجهز شده است و با پشتیبانی تانکرها و سایر تجهیزات پشتیبانی می تواند به طور مشابه برای حملات هسته ای به اهداف روسی با استفاده از قابلیت های رادارگریز پیشرفته و جنگ شبکه محور خود مورد استفاده قرار گیرد. دارایی های نظارتی واقع در Thule همچنین برای هشدار اولیه در مورد پرتاب موشک های بالستیک روسیه که بر فراز قطب شمال برای رسیدن به ایالات متحده پرواز می کنند، خدمت می کنند. همانطور که ایالات متحده و سایر اعضای ناتو حضور خود را در قطب شمال گسترش داده اند،روسیه نیز با استقرار S-400 و اخیرا سیستم های دفاع هوایی جدید S-500،رهگیرهای Mig-31BM/BSM و Mig-31K و و جنگنده های تهاجمی Su-34 و طیف دیگری ازتجهیزات،توانایی خود را تقویت کرده است. نیروی هوایی ایالات متحده در سال 2021 اولین استقرار بمب افکن های B-1B خود را در قطب شمال با استقرار در پایگاه هوایی بودو نروژ انجام داد، اگرچه یکی از بمب افکن ها دچار آسیب جدی به موتور شد و سؤالاتی را در مورد مناسب بودن آنها برای آب و هوای شدید قطبی ایجاد کرد. روسیه نیز با استقرار MiG-31 که توان بالایی در تحمل شرایط آب و هوای سخت دارد، در مجمع الجزایر نوایا زملیا در بالای دایره قطب شمال، به اقدام امریکا پاسخ داد. Mig-31 Foxhound در Novaya Zemlya F-35 به دلیل قابلیت های نسل بعدی و رادارگریز بودن، برتری قابل توجهی را نسبت به هواپیماهای جنگی خط مقدم روسیه ایجاد می کند، به طوری که فقط J-20 چینی یک رقیب واقعی برای ان محسوب می شود. این دو تنها جنگنده های نسل خود هستند که در سطح اسکادران حضور دارند، به غیر از جنگنده قدیمی F-22 که از 12 سال پیش از خط تولید خارج شده است.این هواپیمای مشکل دار قرار است اواخر سال ۲۰۲۳ بازنشسته شود. روسیه تنها ۱۰ فروند جنگنده نسل پنجم Su-57 را در خدمت دارد و انتظار نمی رود تا نزدیک به 2030 در قطب شمال حضور داشته باشد. Su-57 به ویژه از استقامت بسیار بالاتری نسبت به F-35 برخوردار است، اما نسبت به رقبای چینی و آمریکایی خود پنهانکاری کمتری دارد. به دلیل ادامه جنگ روسیه و اوکراین، آزمایشهای رزمی با شدت بالای این جنگنده بسیار فراتر از آزمایشهای J-20، F-22 یا F-35 بوده است. خود F-35 علیرغم پتانسیل بالایی که دارد، هنوز آماده نبردهای با شدت بالا نیست و پنتاگون بر این اساس از تایید آن برای تولید در مقیاس کامل خودداری می کند. مسائل عملکردی بسیار گسترده، انتقادات گسترده ای را از سوی مقامات نظامی و غیرنظامی به برنامه جنگنده برانگیخته است. کاپیتان تفنگداران دریایی دن گرزیر با اشاره به انبوهی از مشکلات هشداردهنده بر عدم پیشرفت F-35 در تقریباً هر بخش ضروری برای نزدیکتر کردن آن به وضعیت آماده جنگ، تاکید کرد. با فرض اینکه می توان به مشکلات کنونی هواپیما علیرغم تاخیرهای بسیار قابل توجه رسیدگی کرد، F-35 می تواند قابلیتهای واحدهای خط مقدم ناتو را متحول کند و فشار بر دفاع دشمنان احتمالی مانند روسیه،چین و کره شمالی را به طور قابل توجهی افزایش دهد. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/u-s-boosts-f-35-stealth-presence-deep-in-the-arctic-circle-unprecedented-greenland-base-deployment- 612 پاسخ ها
-
- 12
-
احتمال ارائه سلاح های حاوی اورانیوم ضعیف شده به اکراین:چرا روسیه اینقدر نگران است؟! روسیه در بحبوحه نگرانی ها مبنی بر تحویل طیف گسترده ای از تانک ها و خودروهای زرهی غربی به اکراین، نسبت به عرضه سلاح های اورانیوم ضعیف شده به ارتش اوکراین هشدار جدی داده است. کنستانتین گاوریلوف، رئیس هیئت روسی در مذاکرات وین در زمینه امنیت نظامی و کنترل تسلیحات در 25 ژانویه هشدار داد: ما می دانیم که تانک های لئوپارد۲ و همچنین خودروهای زرهی جنگی برادلی و ماردر می توانند از گلوله های اورانیوم ضعیف شده استفاده کنند که می تواند زمین را آلوده نماید،درست مانند آنچه در یوگسلاوی و عراق اتفاق افتاد.اگر قرار باشد به کیف چنین مهماتی برای استفاده در سخت افزار نظامی سنگین غربی ارائه شود ما آن را بعنوان استفاده از بمب های هسته ای کثیف علیه روسیه با تمام عواقب آن در نظر می گیریم. گاوریلوف در مورد پاسخهای احتمالی روسیه توضیح داداگر واشنگتن و کشورهای عضو ناتو برای حمله به شهرهای عمقی در داخل خاک روسیه و تلاش برای تصرف مناطق مورد تائید قانون اساسی ما به کیف سلاح ارائه دهند،مسکو را مجبور به اقدامات تلافی جویانه سخت خواهد کرد.نگویید ما به شما هشدار ندادیم!!تعدادی از تحلیلگران این را تهدیدی ضمنی به پاسخ هسته ای روسیه دانستند. اورانیوم ضعیف شده به عنوان یکی از سنگینترین عناصر روی کره زمین شناخته میشود و از ضایعات رادیواکتیو با غنای پایین باقیمانده از تولید سوخت هستهای یا کلاهکهای هستهای ساخته میشود که تولید آن را در مقادیر زیاد مقرون به صرفه میسازد. اگرچه در زره تانک های M1 آبرامز آمریکایی استفاده شده است، اما آنهایی که برای ارتش اوکراین در نظر گرفته شده اند، این زره را ندارند که ترکیب آن از رازهای حساس پنتاگون است. با این حال، جدای از زره، اورانیوم ضعیف شده به طور گستردهتری در سلاحهای ضد زره از جمله گلولههای شلیک شده توسط تانکها و سایر وسایل نقلیه جنگی برای ایجاد قابلیت نفوذ بیشتر استفاده میشود. یک مثال قابل توجه، پرتابه M829 است که با تانک های M1 Abrams و Leopard 2 سازگار است، نسخه های قدیمی تر آن ها به طور گسترده توسط آبرامز در طول جنگ خلیج فارس مورد استفاده قرار گرفتند. چنین مهماتی می تواند به ویژه در جنگ اوکراین مفید باشد زیرا روسیه به بهبود توانایی های زرهی خط مقدم خود ادامه داده است. با این حال، اثرات زیست محیطی بالقوه استفاده از آنها می تواند فاجعه آمیز باشد، زیرا ذرات رادیواکتیو منتشر شده در هوا هنگام استفاده از گلوله های اورانیوم ضعیف شده دارای نیمه عمر بیش از چهار میلیارد سال هستند. گرد و غبار قابل استنشاق می تواند بیش از 40 کیلومتر از محل هر برخورد حرکت کند و یک یک ناحیه را الوده کند. اثرات گلوله باران اورانیوم ضعیف شده در جنگ خلیج فارس مشاهده شد و رابرت گرین، فرمانده نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا گزارش داد:موجی از بیماریهای غیرقابل قابل توضیح،سرطانها و کودکانی که با ناهنجاری های ژنتیکی متولد می شوند در میان مردم عراق،بویژه در جنوب نزدیک جبهه های جنگ رخ داده است. گزارش محرمانه سازمان ملل که در ماه می 1999 به بیرون درز کرد، به همین ترتیب در مورد سلاحهای اورانیوم ضعیف شده به این نتیجه رسید:این نوع مهمات زباله های هسته ای هستند و استفاده از آنها بسیار خطرناک و مضر است. در جنگ بعدی عراق در دهه بعد، شهر فلوجه به طور ویژه توسط تسلیحات اورانیوم ضعیف شده توسط نیروهای آمریکایی بمباران شد.پروفسور کریس بازبی،که در نظرسنجی از 4800 ساکن فلوجه در رابطه با ارتباط بین این حملات و افزایش سریع سرطان ها و نقایص مادرزادی که پس از آن به وجود آمد،شرکت داشته نوشت: برای ایجاد اثری مانند این، در سال ۲۰۰۴ زمانی که حملات رخ داد،باید افراد در معرض تشعشعات بسیار بزرگی قرار گرفته باشند. او به این نتیجه رسید نوعی سلاح اورانیومی باید علت ان بوده باشد. نظرسنجی فلوجه توسط 11 کارشناس، که بیش از 700 خانوار را تحت پوشش قرار داد، به این نتیجه رسید که اثرات آن بر جمعیت مشابه بازماندگان هیروشیما است که در معرض تشعشعات یونیزه کننده بمب و اورانیوم باقی مانده قرار گرفتند. مشخص شد که تسلیحات اورانیوم ضعیف شده اثرات بسیار مشابهی در یوگسلاوی داشته اند و همچنین برای حملات محدود توسط نیروهای آمریکایی در سوریه مورد استفاده قرار می گیرند. اگرچه عملیات طوفان صحرا توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد مجوز داده شد، اما تهاجم سال 2003 به عراق و بمباران سوریه و یوگسلاوی توسط کارشناسان حقوقی به طور گسترده به عنوان اقدامات تجاوزکارانه در تضاد با قوانین بین المللی تلقی شد. در مقابل، استدلالهای حقوقی علیه ارسال تسلیحات اورانیوم ضعیف شده به اوکراین محدود است و در حالی که روسیه مناطق دونباس اوکراین را که دارای قومیت روسی هستند بخشی از قلمرو خود میداند، این در سطح بینالمللی به رسمیت شناخته نشده است به این معنی که استفاده از گلولههای اورانیوم ضعیف شده در آنجا یک مساله داخلی اوکراین است. با این حال، اینکه روسیه چگونه ممکن است به استفاده از چنین سلاح هایی علیه جمعیت روسیه یا علیه نیروهای خود واکنش نشان دهد، باید دید. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/hiroshima-uranium-ukraine-russia-worried
-
تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی
SHAHDAD پاسخ داد به persianboy تاپیک در اخبار نظامی
رزمایش بزرگ نظامی ایالات متحده آمریکا و اسرائیل یک سوخت رسان KC-10 نیروی هوایی ایالات متحده متعلق به اسکادران سوخت رسان هوایی ۹۰۸ عملیات سوخت گیری هوایی را با جنگنده F-16 باراک نیروهای دفاعی اسرائیل انجام می دهد. ایالات متحده و اسرائیل یک رزمایش بزرگ ترکیبی یک هفته ای را در 23 ژانویه با 142 هواپیما، ماهواره و سایر تجهیزات آغاز کردند که بزرگترین تمرین نظامی از زمان انتقال اسرائیل به منطقه تحت مسئولیت فرماندهی مرکزی ایالات متحده(سنتکام) در سال 2021 است. مقامات ایالات متحده به مجله Air & Space Forces گفته اند که این تمرین که Juniper Oak(سرو کوهی) نام دارد، از نظر اندازه و دامنه قابل توجه است. سنتکام می گوید همه چیز از دارایی های فضایی،یک ناو گروه،بمب افکن های استراتژیک ، جنگنده های رادارگریز،هواپیماهای جنگ الکترونیک، نیروهای عملیات ویژه و پرتاب کننده های توپخانه ای دقیق هیمارس در یک رزمایش مشترک ترکیبی ، تمرین خواهند کرد. این رزمایش از 23 تا 27 ژانویه برگزار می شود و 180000 پوند مهمات جنگی و 6400 پرسنل آمریکایی را شامل می گردد که 450 نفر از آنها در اسرائیل روی زمین خواهند بود. عملیات در اسرائیل و دریای مدیترانه شرقی انجام خواهد شد. ژنرال مایکل اریک کوریلا فرمانده سنتکام در بیانیه ای اعلام داشت:این رزمایش بر تعهد ما به(امنیت) خاورمیانه تاکید می کند. بردلی بومن ،هوانورد سابق ارتش و کارشناس نظامی در بنیاد دفاع از دمکراسی ها ،می گوید هیچ کشوری در جهان نمی تواند این سطح از قدرت رزمی را با چنین چابکی به منطقه ای بیاورد که تمرکز اصلی آن کشور، نیست. این رزمایش گامی مهم در جهت ادغام اسرائیل با نیروهای آمریکایی در منطقه است. تا اواخر سال 2021، اسرائیل بخشی از منطقه تحت مسئولیت فرماندهی اروپایی ایالات متحده در نظر گرفته می شد،این امر توانایی دو کشور را برای تمرین با یکدیگر علیرغم رویارویی با برخی از دشمنان مشترک مانند ایران محدود می کرد. این مساله منعکس کننده حساسیت های قدیمی در میان کشورهای عربی در مورد همکاری نظامی با اسرائیل بود.اما روابط بین اسرائیل و برخی از کشورهای عربی پس از امضای توافقنامه ابراهیم گرم شده است! ژنرال کوریلا می گوید: تنها یک و نیم سال بعد بود که نیروهای ایالات متحده و اسراییل یک رزمایش مهم در زمینه مفهوم بلند پروازانه ای از توانایی ها انجام دادند که در آینده در وزارت دفاع به کار گرفته خواهد شد ، این رزمایش درباره مفهوم فرماندهی و کنترل مشنرک نیروها (JADC2) بوسیله عملیاتهای تمرینی در زمین ، هوا ، دریا ، فضا و فضای سایبر بود. بومن می گوید ما منطقه را ترک نمی کنیم.تمرین هایی مانند این حقیقت حضور نظامی پایدار،مستمر و جدی ایالات متحده در منطقه را نشان می دهد. از 142 هواپیمای شرکت کننده، 100 هواپیما آمریکایی هستند، چهار فروند بمب افکن استراتژیک B-52 Stratofortress نیروی هوایی و چهار هلیکوپتر تهاجمی AH-64 Apache در این رزمایش حضور دارند . حضور هوایی قوی ایالات متحده همچنین شامل هواپیماهای تخصصی هشدار دهنده اولیه هوابرد، دارایی های نظارتی و هواپیماهای جنگ الکترونیکی مانند هواپیمای شناسایی RC-135 نیروی هوایی، E-2D Hawkeyes نیروی دریایی و EA-18 Growlers است. گروه ضربتی ناو هواپیما بر جورج اچ دبلیو بوش از شش فروند EA-18، پنج فروند E-2D و 45 فروند F/A-18 پشتیبانی خواهد کرد. نیروی هوایی ایالات متحده همچنین چهار فروند F-35 نسل پنجم را ارسال می کند که معمولاً در منطقه مستقر نیستند و به شش فروند F-35 از نیروهای دفاعی اسرائیل می پیوندند. علاوه بر جنگنده های رادارگریز خود، نیروی هوایی ایالات متحده چهار F-15E Strike Eagle و چهار F-16 Fighting Falcon و همچنین اجزای عملیات ویژه نیروی هوایی مانند یک AC-130 را ارسال می کند. اسرائیل نیز در این رزمایش ۳۲ فروند جنگنده بال ثابت را در اختیار دارد. نیروی فضایی هم در Juniper Oak ، با ماهوارههای مستقر در مدار پائین و متوسط حضور خواهد داشت سنتکام اعلام کرده است که تمرکز این رزمایش بر فرماندهی و کنترل ترکیبی،عملیات هوایی دریایی جستجو و نجات،جنگ الکترونیک،سرکوب پدافند هوایی دشمن،بازدارندگی هوایی و هماهنگی در حمله است. این رزمایش در بحبوحه ادامه تنش ها در منطقه برگزار می شود. شبهنظامیان مورد حمایت ایران حملات پهپادی و موشکی را علیه نیروهای ایالات متحده و متحدانش انجام دادهاند - یک حمله پهپادی در 20 ژانویه علیه پادگان التنف در جنوب شرقی سوریه انجام شد، اگرچه ایران به طور رسمی مسئولیت آن را بر عهده نگرفته است.مسئولیت آن به ایران نسبت داده شده است.ایران همچنین با ارائه هواپیماهای بدون سرنشین به روسیه برای حملات مسکو در اوکراین، ایالات متحده را نگران کرده و از محدودیت های توافق 2015 که برنامه هسته ای خود را محدود می کند، فراتر رفته است. به گفته کاخ سفید، جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی، از 18 تا 20 ژانویه به اسرائیل سفر کرد تا درباره طیفی از موضوعات از جمله تهدیدهای ادامه دار ایران در منطقه گفتگو کند. کوریلا در ادامه اظهاراتش بیان کرد که این مانور توانایی ما را برای پاسخ به حوادث احتمالی افزایش خواهد داد!! لیست تجهیزات هوایی امریکایی شرکت کننده در رزمایش : چهار فروند B-52 چهار فروند F-35 دو فروند MQ-9 یک فروند HC-130 دو فروند HH-68 چهار فروند AH-64 یک فروند AC-130 چهار فروند F-15E چهار فروند F-16 ۴۵ فروند F-18 شش فروند EA-18 دو فروند KC-46 پنج فروند E-2D ۱۵ فروند MH-60 پرنده های اسرائیلی شرکت کننده در رزمایش : شش فروند F-35 هجده فروند F-16 هشت فروند F-15 یک فروند CH-53 یک فروند UH-60 یک فروند گلف استریم جی ۵۵۰ دو فروند 707 بعلاوه : ۶ کشتی آمریکایی از جمله یو اس اس جورج اچ دبلیو بوش،بال هوایی آن و رزمناوها و ناوشکن ها. ۶ کشتی اسرائیلی ۴ پرتابگر هیمارس آتش دقیق دوربرد. ۶۴۰۰ پرسنل آمریکایی و ۱۱۸۰ پرسنل اسرائیلی مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://www.airandspaceforces.com/us-israel-kick-off-massive-exercise-with-142-aircraft-satellites-and-more/- 612 پاسخ ها
-
- 12
-
تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی
SHAHDAD پاسخ داد به persianboy تاپیک در اخبار نظامی
سلام به زودی یک مطلب در این مورد ارسال میشه.البته تحلیل و بررسی دیگه با شما و بقیه برادران -
تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی تاپیک جامع رزمایش ارتش های خارجی
SHAHDAD پاسخ داد به persianboy تاپیک در اخبار نظامی
استقرار بی سابقه جنگنده سوخو ۳۰ در ژاپن! در 10 ژانویه 2023 جت های جنگنده سوخو 30 ساخت روسیه در پایگاه هوایی هیاکوری در 130 کیلومتری شمال توکیو در خاک ژاپن فرود آمدند و این اولین استقرار هواپیماهای روسی یا شوروی در این کشور آسیای شرقی بود.این جنگنده ها توسط نیروی هوایی هند، که بزرگترین اپراتور Su-30 در جهان است و از نوع پیشرفته و سفارشی سازی شده Su-30MKI استفاده می کند به پرواز درآمده و چهار فروند از این هواپیماها برای شرکت در تمرینات Veer Guardian از 12 تا 26 ژانویه به ژاپن اعزام شده اند. جت های دوربرد ساخت روسیه در تایلند و فیلیپین توقف داشتند و دو هواپیمای ترابری C-17 Globemaster III نیروی هوایی هند و یک جت تانکر Il-78 آنها را همراهی می کردند. این تمرین ها نه تنها منعکس کننده گسترش روابط دفاعی بین توکیو و دهلی نو می باشد،بلکه فرصتی بینظیر برای نیروهای مسلح ژاپن برای تجزیه و تحلیل توانایی های جنگنده های سنگین وزن پیشرفته روسی می باشند.اطلاعاتی که تقریبا به طور قطع به ایالات متحده منتقل می شود. Su-30 مشتق شده از جنگنده برتری هوایی سنگین وزن Su-27 Flanker است که به طور گسترده ای تواناترین کلاس جنگنده ای است که توسط هر نیروی هوایی در طول جنگ سرد به میدان رفته است. نه تنها خود Su-30 توسط شرکای راهبردی روسیه، از چین و میانمار، تا بلاروس و الجزایر، بسیار گسترده استفاده می شود، بلکه سایر مشتقات فلانکر، که بسیاری از آنها بسیار پیشرفتهتر هم هستند، به طور گستردهتری مستقر شدهاند و ستون فقرات ناوگان جنگنده روسیه و چین را تشکیل می دهند. جنگنده F-15J در بالا و Su-30MKI در پائین در حال حاضر بیش از 270 فروند Su-30MKI در نیروی هوایی هند در خدمت هستند که اولین فروند در سال 2002 عملیاتی شد و آخرین سفارش برای واحدهای جدید در سال 2020 ارسال شد. این هواپیما به شدت با استفاده از فناوری های برنامه جنگنده های لغو شده برتری هوایی Su-27M و Su-37 در دهه ۱۹۹۰ سفارشی سازی و ارتقا یافت که شامل رادار N-O11M جنگنده سوخو ۳۷ و کاناردهای سوخو ۲۷ ام و موتورهای AL-31FP و نازل های بردار رانش می باشد. این جنگنده یکی از اولین جنگنده ها در جهان بود که یک رادار آرایه ای اسکن الکترونیکی را بکار گرفت و اولین جنگنده عملیاتی بود که از موتورهای بردار رانش بهره مند شد که مانورپذیری فوق العاده ای را ارائه می کرد. جت های هندی از جنگنده های برتر نیروی هوایی ایالات متحده یعنی F-15 و همچنین F-16 های سطح پایین تر، در تمرینات رزمی شبیه سازی شده از اوایل دهه 2000 عملکرد بهتری داشتند. طبق گزارش ها ، Su-30MKI مستقر در ژاپن از اسکادران شماره ۲۲۰ نیروی هوایی هند مستقر در هالورا در شمال ایالت پنجاب هستند و در کنار جنگنده های سبک وزن تک موتوره میتسوبیشی F-2 از وینگ هفتم نیروی دفاع هوایی ژاپن و جنگنده های سنگین وزن F-15 ایگل که بعنوان واحد متجاوز برای شبیه سازی قابلیت های هواپیماهای دشمن اختصاص داده شده است،تمرین خواهند کرد. سوخو ۲۷ فلانکر در سمت چپ و اف ۱۵ ایگل در مقایسه با هم انتظار می رود که Su-30MKI بسیار راحت از اف-15های ژاپنی برتری داشته باشد، زیرا در حالی که این هواپیما یک نوع بسیار پیشرفته از فلانکر را نشان می دهد، عقاب ژاپنی در مقابل از قدیمی ترین ها در جهان هستند و هنوز به رادارهای آرایه ای اسکن شده مکانیکی منسوخ شده متکی می باشند. بسیاری از واحدهای F-15 ژاپنی هنوز برای نبرد هوا به هوا به موشکهای AIM-7 دوران جنگ سرد متکی هستند که فاقد هدایت راداری فعال بوده که در نتیجه کارایی آنها را به طور جدی محدود میکند. این هواپیما همچنین فاقد سامانه هدفگیری روی کلاه خلبان است، به این معنی که در نبرد هوا به هوا نمیتوانند بدون اینکه خلبانها دماغه F-15 را به سمت هدف نشانه رفته باشند، با آن درگیر شوند. این تفاوت ها در هواپیما و تسلیحات با استقامت و مانور بسیار بالاتر Su-30 تکمیل می شود.میتسوبیشیF-2 یک مشتق پیشرفته از F-16 آمریکایی، یک هواپیمای بسیار مدرن تر با رادار آرایه اسکن الکترونیکی است که همزمان با Su-30MKI وارد خدمت شد. اگرچه از نظر تجهیزات اویونیک تقریباً برابر است، با این حال، هواپیمایی بسیار سبک تر بوده و به دلیل اندازه کوچک رادار و محموله بسیار کمتر تسلیحات و همچنین نسبت رانش به وزن بسیار کمتر توانمندی محدودتری نسبت به سوخو ۳۰ ارائه می دهد.با این وجود ، بعید است که هند در جنگ با اف ۱۵ ها روبه رو شود ،در حالی که ژاپن با صدها جنگنده فلانکر در مرزهای خود که توسط چین مستقر شده اند ، مواجه است.بنابراین درس های حاصل از درگیریهای شبیه سازی شده بین این دو جنگنده این پتانسیل را دارد که به طور قابل توجهی برای طرف ژاپنی مفیدتر از همتایان هندی آنها باشد. Su-30MKI در پایگاه هوایی هیاکوری که بزرگتر از آشیانه مورد استفاده اف ۱۵ است. انتظار می رود ژاپن ناوگان جنگنده خود را با تقویت بخشی از F-15 های خود با نسل بعدی اویونیک، از جمله رادارهای آرایه ای اسکن شده الکترونیکی و موشک های هوا به هوا AIM-120D مدرن کند. همچنین به راه اندازی جنگنده های نسل پنجم F-35 ادامه خواهد داد که قبلاً انها را جایگزین جت های F-4 قدیمی دهه 1970 کرده است.هند نیز قرار است Su-30MKI را با نسل جدیدی از حسگرها و احتمالا با موتورهای AL-41 متعلق به Su-35S روسیه مدرنیزه کند که بردار رانش سه بعدی و استقامت ،مانورپذیری و راندمان سوخت بیشتر را ارائه می کند. هند همچنین به عنوان مشتری پیشرو برای جانشین سری فلانکر یعنی Su-57 Felon در نظر گرفته می شود و بارها علاقه خود را برای خرید این هواپیما پس از آزمایش گسترده تر توسط نیروی هوایی روسیه و آزمایش آن در کشور خود ابراز کرده است. مدل های تولیدی این جنگنده برای اولین بار در سال 2022 شاهد جنگ بودند و عملیاتی را انجام دادند که هیچ هواپیمای دیگری از نسل آنها انجام نداده است.روسیه قبلاً تلاش کرده بود، اما نتوانست سرمایهگذاری هند را در برنامه مشترک توسعه مشتقات تخصصی Su-57 به دست آورد، اگرچه توسعه مشترک در آن زمان امکانپذیر نبود، زیرا اکثریت کار توسعه روی این جنگنده قبلاً توسط روسیه به تنهایی انجام شده بود. هم ژاپن و هم هند تحت فشار هستند تا ناوگان خود را به سطح نسل پنجم ارتقا دهند،در مقابل ناوگان نسل پنجم همسایه چینی آنها به سرعت در حال رشد و توسعه با جنگنده J-20 است که به غیر از اف ۳۵ آمریکایی تنها جنگنده نسل پنجم در حال تولید و خدمت انبوه می باشد.F-15J و Su-30MKI در مقایسه با این جنگنده چینی عملا منسوخ شده هستند. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/su30-japan-india-veerguardian2023- 612 پاسخ ها
-
- 16
-
اسرائیل : به اکراین موشک هاوک نمیدهیم!! اسرائیل فشار آمریکا برای ارسال موشک هاوک به اوکراین را رد کرد.پس از نزدیک به یک سال رد مکرر درخواستهای غرب برای تامین تجهیزات نظامی اوکراین، بنا بر گزارشها، اسرائیل مجدداً به فشارهای دولت جو بایدن برای انتقال موشکهای آمریکایی به این کشور اروپای شرقی واکنش نشان داده است. سامانه دفاع هوایی کوتاه برد MIM-23 Hawk یکی از اولین سامانه های تسلیحاتی بزرگ آمریکایی بود که وارد انبارهای اسراییل شد و در طول جنگ شش روزه در سال 1967 و چندین درگیری متعاقب آن مستقر شد. این سیستم ها در حال حاضر همه در انبار ذخیره شده اند و با MIM-104 پاتریوت آمریکایی و سیستم های بومی گنبد آهنین و پیکان جایگزین شده اند.پس از تماس واشنگتن با اسرائیل در مورد این موضوع در اوایل ژانویه،یک مقام ارشد در وزارت دفاع اسرائیل بنا بر گزارشات تاکید کرد که سیاست تل آویو مبنی بر عدم ارائه تسلیحات به اکراین تغییری نکرده است و سیستم هاوک بدون توجه به این موضوع منسوخ بوده و دیگر قابل استفاده نیست.اما رسانه آمریکایی اکسیوس به نقل از مقامات اسرائیلی گزارش داد که اگر چه پرتابگرهای هاوک عملیاتی نیستند،موشک های رهگیر این سامانه می توانستند بازسازی شوند اگر تل آویو اراده لازم برای ارائه آنها را داشت.بر اساس گزارش ها، صدها موشک در انبار نگهداری می شوند. امتناع اسراییل از تسلیح اوکراین در حالی صورت می گیرد که غرب با وجود تهدید به تحریم های اقتصادی و سایر اقدامات، تقریباً هیچ حمایتی از تلاش های جنگی جاری از سوی خاورمیانه یا به طور گسترده تر جهان غیر غربی ندیده است. کره جنوبی از جمله کشورهایی است که فشار قابل توجهی را برای اجازه دادن به انتقال تسلیحات به اوکراین متحمل شده است، در حالی که کشورهای خلیج فارس به رهبری عربستان سعودی به طور مشخص در برابر فشار غرب برای افزایش عرضه نفت به غرب برای جبران از دست دادن نفت روسیه که ناشی از تحریمهای غرب است، مقاومت کردهاند. در مسکو ترکیه عضو ناتو تنها کشوری در خاورمیانه است که آشکارا در کنار غرب قرار گرفته است و طیف وسیعی از تسلیحات را در اختیار اوکراین قرار می دهد و در عین حال به حمایت از شبه نظامیانی که نیروهای روسیه را در سوریه هدف قرار می دهند، ادامه می دهد. لوید آستین وزیر دفاع ایالات متحده در سخنرانی در گروه لابی طرفدار اسرائیل AIPAC به سیستم های هاوک اشاره کرد.او تاکید کرد که در حالی که این سیستم ها نیازهای امنیتی اسرائیل را در طول جنگ سرد برآورده کرده اند،اما هنوز می توانند به یک دمکراسی محاصره شده کمک کنند تا از خود دفاع کند. (اشاره به اکراین!!!) از آنجایی که پدافند هوایی اوکراین به سرعت کاهش یافته و گزارش شده است که در ماه دسامبر به نقطه شکست نزدیک شده بود، ایالات متحده متعهد شده است که باتری های هاوک خود را در کنار طیف گسترده ای از دیگر سیستم های دفاع هوایی غربی مانند IRIS-T آلمانی و پاتریوت آمریکایی به اکراین ارسال کند. هاوک پرکاربردترین سیستم دفاع هوایی غربی در طول جنگ سرد بود، و اگرچه محدود به درگیری در ارتفاعات کم بود، انواع مدرنسازی شده هنوز تا حدودی در نبرد قابل استفاده هستند. این سیستم همچنان توسط تعدادی از مشتریان صنایع دفاعی ایالات متحده بویژه تایوان که آنها را در جزایر دوردست نزدیک به سرزمین اصلی چین مستقر می کند و همچنین توسط ایران که این سیستم ها را در دهه ۱۹۷۰ به دست آورد و بعدا آنها را برای توليد مشتقات بومی مهندسی معکوس کرد،استفاده می شود. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/israel-rebuffs-pressure-hawk-ukraine
-
ممنونم از توضیحاتتون.ولی واقعیت من جواب نگرفتم.حمله آمریکا به عراق قطعا تجاوزکارانه هست.چنانکه حمله عراق به ایران و کویت تجاوزگری است.نمیشه یکجا در ماجرای اعراب و اسرائیل مدام گفت ما از حق مظلوم دفاع میکنیم بهاش را هم می پردازیم ولی در ماجرای دیگر دنبال توجیه باشیم.این میشه استاندارد دوگانه.اگر بگیم به صرف اینکه اکراین قصد پیوستن به ناتو را داشت روسیه احساس خطر کرد پس حق تجاوز به خاک اکراین را داره خطرش آنجا است که برای دشمنان خودمون هم عملا این حق را قائل خواهیم شد.مثلا اسرائیل و آمریکا و انگلیس و بقیه از توسعه برنامه اتمی ایران احساس خطر میکنن پس حق دارند ایران را بمباران کنند؟!!! البته سیاست ما در مورد جنگ اکراین چه خوشمون بیاد چه نیاد تا به حال اتفاقا سیاست درستی بوده.در سیاست اخلاقیات جایی نداره و همه دنبال منافعشون هستند.خوب تونستن تا حالا منافع ایران را تامین کنند.اتفاقا باید در خاورمیانه هم این غلبه منافع بر شعار انجام بشه. فقط بحث این هست که خودمان را در دام استاندارد سازی دو گانه نندازیم که بعدا نتونیم هیچ جوره توجیهش کنیم.
-
الان روسیه به اکراین حمله کرده یا اکراین به روسیه؟! اگر به کشورتان حمله بشه جوان های آن کشور خواستن در برن باید ولشون کرد به امان خدا یا همه موظف به دفاع از آن کشور هستند؟! اگر روسیه به خاک اکراین حمله کرده و جنگ در خاک اکراینه پس چطور اکراین داره برای آمریکا و غرب می جنگه؟! صرف منافع مشترک برای مقابله با توسعه طلبی های پوتین و دار و دسته اش به این معنا هست که تجاوز آشکار روسیه به اکراین و تلاش این کشور برای دفاع از خودش را نادیده بگیرید؟
-
ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و روسیه ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و روسیه ( خبرها ، حواشی ، تحلیل ها ، احتمالات ! و .... )
SHAHDAD پاسخ داد به Ahmad6644 تاپیک در اخبار نظامی
به نظر گونه اس ام ۲ بیشتر ارتقا هست تا نمونه جدید.یعنی شما اگر سوخو ۳۰ داشته باشید برای ارتقا این مورد پیشنهاد میشه.کلا هر چیزی امکان پذیره،ولی بعیده روسها خط تولید برای اینگونه داشته باشند.اگر ایران خواهان آن باشه احتمالا باید به شکل دست دوم سوخو ۳۰ ارتقا یافته را تحویل بگیره.- 1,982 پاسخ ها
-
- 3
-
ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و روسیه ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و روسیه ( خبرها ، حواشی ، تحلیل ها ، احتمالات ! و .... )
SHAHDAD پاسخ داد به Ahmad6644 تاپیک در اخبار نظامی
آیا روسیه برای ایران یک جنگنده سوخو ۳۵ دو سرنشین تولید میکند؟! شهریار حیدری، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در 24 دی ماه تایید کرد که اولین جنگندههای سوخو 35 در سال جدید در مارس202۳ تحویل خواهد شد. ژنرال حمید واحدی فرمانده نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران نیز در 13 شهریور اعلام کرد که این نیرو در حال بررسی خرید هواپیماهای جنگنده روسی سوخو 35 است و بعداً منابع آمریکایی در دسامبر گزارش دادند که خلبانان ایرانی قبلاً آموزش در روسیه برای بهره برداری از این جت ها را آغاز کرده اند.به غیر از جت های سبک وزن بومی کوثر که یک مشتق پیشرفته از F-5 دوران جنگ ویتنام است که در تعداد معدودی تحویل داده شده است،Su-35 اولین جنگنده ای است که ایران از اوایل دهه 1990 به دست آورده است. اگرچه امکان تولید تحت مجوز Su-35 در ایران مطرح شده است، اما به طور گسترده گمانه زنی بر این است که اولین دسته از 22 فروند هواپیمای ساخته شده در حال حاضر ،در اصل برای پاسخگویی به سفارشات مصر ساخته شده است قبل از اینکه قاهره قرارداد آنها را به دلیل تهدید های غرب مبنی بر تحریم های اقتصادی علیه این کشور لغو کند. اگر ایران اقدام به پذیرش Su-35 به عنوان جنگنده اصلی جدید خود کند، که به طور بالقوه می تواند جایگزین چندین واحد از هفده واحد عملیاتی فعلی جت های دوران جنگ سرد شود، ممکن است تغییرات قابل توجهی در این هواپیما برای نیازهای دفاعی کشور ایجاد شود. در حالی که Su-35 اساساً به عنوان یک جنگنده برتری هوایی توسعه یافته است، بسیار شبیه به جنگنده قبلی خود یعنی Su-27 شوروی است که از آن مشتق شده است، این هواپیما همچنین در نقش های بمباران اهداف، سرکوب دفاع هوایی و ضد کشتی توانایی بالایی دارد. با این حال، در خدمت ایران،توانایی این جنگنده برای محافظت از حریم هوایی کشور است که از ارزش ویژه ای برخوردار است(نقش دفاع هوایی)، زیرا دارایی های دیگری مانند پهپادهای رادارگریز و موشک های بالستیک در حال حاضر قابلیت های پیشرفته ضد سطحی را ارائه می دهند. به گفته کارشناسان دفاعی ایران، نقش دفاع هوایی Su-35 نه تنها شامل استقرار هواپیما برای شلیک به متجاوزان میشود، بلکه از حسگرهای پیشرفته خود برای خدمت به عنوان یک افزایش دهنده قابل توجه نیرو برای دارایی های موجود نیروی هوایی ایران و پدافند هوایی از طریق ارائه داده های هدف یابی استفاده میکند. رادار Irbis-E آن یکی از بزرگترین رادارهای جهان است که بر روی هواپیمای جنگی ادغام شده است و دارای برد رهگیری ۹۰ کیلومتری علیه اهداف رادارگریز و ۴۰۰ کیلومتری در برابر هواپیماهای با سطح مقطع راداری بزرگتر است.این رادار با دو رادار EASA باند L در ریشه بال خود تکمیل می شود که برای ردیابی هواپیماهای رادارگریز بهینه شده اند.اگر چه این مجموعه رادار سه گانه، همراه با لینک های داده پیشرفته،می تواند Su-35 را به یک هواپیمای بهینه هشدار و کنترل اولیه هوابرد (AEW&C) تبدیل کند ،به ویژه در شرایطی که ایران با تهدیدهای فزاینده ای از جانب هواپیماهای رادارگریز دشمن مانند جنگنده های F-35 و بمب افکن های B-21 آینده آمریکایی مواجه است،پیکره بندی تک سرنشین جت روسی دارای یک نقص قابل توجه است.بدون وجود صندلی دوم ( تک سرنشینه بودن ) یک خلبان به تنهایی همزمان هم درگیر پرواز جنگنده و هم عمل در مرکز یک شبکه اشتراک اطلاعات است . پیکربندی تک صندلی همچنین گزینههای Su-35 را برای آموزش خلبانی محدود میکند، زیرا در روسیه خلبانان معمولاً با Su-30 ، اغلب نوع Su-30M2 آموزش می بینند. ایران فاقد هواپیماهای دیگر با تجهیزات اویونیک قرن بیست و یکم یا عملکرد پروازی قابل مقایسه با سوخو ۳۵و سوخو ۳۰ است. با این حال، به دلیل اشتراک محدود بین Su-30 و Su-35، به دست آوردن جنگنده دو صندلی Su-30 صرفاً برای یک نقش آموزشی، بار لجستیکی و تعمیر و نگهداری قابل توجهی را تحمیل می کند، زیرا در حالی که روسیه به تعداد زیاد هر دو را عملیاتی می کند، حضور موازی دو کلاس سنگین وزن برای ناوگان بسیار کوچکتر ایران غیرعملی خواهد بود. اگر ایران به سفارشهای بزرگ سوخو-35 فراتر از دوجین هواپیمای اولیه ادامه دهد، یک احتمال مهم این است که روسیه میتواند یک نوع سوخو-35 دو سرنشینه را برای برآوردن نیازهای ایران وارد خط تولید کند. جدای از Su-57، که طبق گزارش ها یک نوع دو صندلی برای اهداف صادراتی برای آن در نظر گرفته شده است، Su-35 تنها کلاس جنگنده روسی است که فقط در پیکربندی تک صندلی عرضه می شود. یک هواپیمای آموزشی دو سرنشین به نام Su-35UB ساخته شده است، اگرچه بودجه محدود به این معنی بود که هرگز از مرحله نمونه اولیه فراتر نرفت و بدنه هواپیما به طور قابل توجهی با مدل نهایی تولیدی Su-35S تفاوت داشت. بدنه بزرگ هواپیمای Su-35 به این معنی است که صندلی دوم را میتوان به راحتی تنها با اندکی کاهش در ظرفیت سوخت و برد آن جا داد، اگرچه این هواپیما همچنان دارای بالاترین استقامت جت جنگی در خدمت ایران است. به هر حال این که آیا سوخو ۳۵ دو سرنشینه خواهد شد یا تغییرات دیگری در ان برای تامین نیازهای ایران محقق می شود، باید دید، اما فقدان سایر سفارشات صادراتی عمدتاً به دلیل تهدیدهای مداوم غرب علیه مشتریان احتمالی به این معنی است که روسیه احتمالاً به دنبال به حداکثر رساندن فروش به ایران برای باز نگه داشتن خطوط تولید است ، حتی اگر به احتمال زیاد چنین اصلاحاتی را برای سفارشات Su-35 خود در نظر نگیرد. ستون فقرات نیروی هوایی ایران که از جنگندههای F-4D/E و F-14A که در دهه 1970 خریداری شده اند، تشکیل شده است، دارای پیکربندی موتورهای دوقلو هستند، با توجه به اینکه F-14 اغلب برای نقشهایAEW&C استفاده می شود،اگر چه تجهیزات اویونیک بسیار مدرن تر Su-35 بار خلبانان را به میزان قابل توجهی کاهش می دهد ،اما ایران ممکن است هواپیماهای دو نفره را ترجیح دهد تا جایی که ممکن است در سفارش های آینده تعداد آنها از تعداد تک صندلی ها بیشتر باشد. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/su35-twin-seat-iran-aew-training- 1,982 پاسخ ها
-
- 28
-
بخش نهم و پایانی دوره سوم جنگ و حمله استراتژیک Vistula-Oder چیدمان نیروها و پیشروی ارتش شوروی در این عملیات برنامه ریزی عملیات شامل پیشروی تهاجمی با سرعت 15 کیلومتر در روز برای ارتش های ترکیبی، 35 کیلومتر در روز برای ارتش تانک، با پشتیبانی ناوگان تدارکاتی 5500 کامیون برای جبهه اول بلاروس و یک شبکه راه آهن به سرعت تعمیر شده،با هدف اولیه تصرف لودز و هدف دوردست یعنی تصرف پوزن در فاصله 350 کیلومتری بود. با این حال تهاجم واقعی شاهد پیشروی بسیار طولانیتر 550 کیلومتری با سرعت دو برابر یعنی 25 کیلومتر در روز برای ارتشهای ترکیبی، 80 کیلومتر در روز برای ارتشهای تانک بود. اما در عین حال وضعیت بد آب و هوایی پیمایش روزانه کامیونها را به کمی بیش از 100 کیلومتر محدود میکرد. پیشروی ارتش شوروی از ۱۱ ژانویه تا ۲ فوریه ۱۹۴۵.حمله شوروی در سراسر لهستان ارتش سرخ را در مرزهای آلمان قبل از جنگ قرار داد. جبهه اول بلاروس دارای ناوگان تدارکاتی کمی بزرگتر با 7000 کامیون بود،اما حمله از دو سر، پل باریک در روی مانع اصلی یعنی رودخانه ویستولا آغاز شد که ارتش شوروی را از شبکه راه آهن تعمیر شده پشت سرش جدا می کرد.ارتش تانک ها 2850 تن سوخت را بر روی خودروهای خود حمل کرد و 2770 تن دیگر نیز در طول عملیات تحویل گرفت. بنابراین ارتش تانک می توانست بین 7 تا 14 روز پیشروی کرده و 400 کیلومتر را طی کند. 76 هنگ جداگانه ترابری موتوری با 600 کامیون (1450 تن) و تانکر (366 تن) به ارتش ملحق شد ولی زمانی که ارتش تانک به اودر رسید، برای پشتیبانی از آن بسیار کوچک بود، بنابراین از کامیون های بزرگ اضافی برای حمل و نقل استفاده شد. اما مهمتر از آن، یک سرویس راه آهن با استفاده از تجهیزات به غنیمت گرفته شده از دشمن، روزانه 300 تن (حداقل 85 درصد مصرف روزانه) را با رفت و آمد بین ویستولا و پوزنان قبل از بازگشایی پل تحویل می داد. حوزه رودخانه های البه،ویستولا و اودر کلید این نبرد تعداد معدودی از پل ها بر روی رودخانه ویستولا بود : در منطقه اول جبهه بلاروس، دو پل در ورشو زمانیکه آلمانی ها آنها را اداره می کردند مسیر برست- لیتوفسک – سیدلچه – ورشو – پوزنان را که ظرفیت 72 قطار در روز را داشت، سرویس می داد.یا پل دیگر در دبلین، که مسیر برست- لیتوفسک-دبلین-پراگ (با ظرفیت72 قطار) را با یک خط انشعابی تک مسیر به لودز-پوزنان ( با ظرفیت36 قطار) متصل می کرد. بعد از تخریب دو قوس از پنج قوس پل موجود روی رودخانه، تصمیم گرفته شد که یک پل جایگزین 510 متری ساخته شود، که باید 20 روز طول می کشید اما در واقع در روز نهم (22 ژانویه) عملیات افتتاح شد،زمانی که 260 کیلومتر پیشروی انجام شده بود 8 تا 10 قطار هر کدام با 30 تا 40 واگن (4500 تن) از نیروها پشتیبانی می کردند. این کار توسط تیپ 5 راه آهن انجام شد در حالی که تیپ 1 راه آهن گارد پل ورشو را تعمیر کرد که در روز 16 (29 ژانویه) دوباره بازگشایی شد. این نتایج به دلیل افزایش مکانیزاسیون تیپهای راه آهن با استفاده از جرثقیل های اضافی،شمع کوب های هیدرولیک و ابزارهای برقی بود.به سختی می توان تصور کرد که تهاجم می توانست بدون استفاده از راه آهن که از پوزن می گذشت، ادامه یابد، زیرا آنها بخش عمده ای از سوخت روزانه را به آن نقطه تامین می کردند و کامیون ها به سختی قادر به تامین واحدهای خط مقدم بین پوزن و اودر بودند. قسمت قرمز رنگ پوزن یا پوزنان امروزی در لهستان نتیجه : راه آهن قلب جنگ روسیه و آلمان بود زیرا ارتباط حیاتی بین ظرفیت اقتصادی و نیروی انسانی کشور و نیروهای در حال جنگ را فراهم می کرد و در کشوری به بزرگی اتحاد جماهیر شوروی،تحرک در عملیات را ممکن می نمود.جغرافیا و زمین طرح شبکه راه آهن را مشخص می کرد و اندازه نیروها و فواصل زیاد درگیری به این معنی بود که راه آهن تنها گزینه عملی برای پشتیبانی از عملیات نظامی بود.بنابراین مسیر های عملیات تهاجمی ناگزیر از مسیرهای راهآهن پیروی می کرد. STAVKA(در امپراطوری روسیه به کارکنان اداری و ستاد کل نیروهای مسلح روسیه در اواخر قرن نوزدهم و متعاقبا در اتحاد جماهیر شوروی اطلاق میشد) وGKO(کمیته دفاع دولتی) راهآهنها را در مرکز عملیات خود قرار داده و عملیات خود را با ظرفیت راهآهن موجود مطابقت دادند. نقشه منتشر شده از راه آهن شوروی در ۱۹۳۸ همچنین باید به NKPS(کمیساریای مردمی راه های ارتباطی اتحاد جماهیر شوروی) اعتباری داده شود، که در دوره 1930-1938 با بازنویسی قوانین و رویکردی مبتنی بر استفاده از سرمایه کم برای ارائه ظرفیت ترافیکی بالا، یک راه آهن در کلاس جهانی ایجاد کرد.افزایش دامنه و سرعت تهاجمات شوروی با پیشرفت جنگ از دوره دوم به دوره سوم جنگ، به دلیل افزایش توانایی UVVR (تیپ هایی که راه آهن را فرماندهی می کردند که هر کدام معمولا در یک خط راه آهن جداگانه عمل می کردند)برای بازسازی راهآهن، به ویژه پلها بود و برای شوروی یک برتری بوجود اورد که به موجب آن حملات سریعتر منجر به کاهش تخریب راهآهن آلمان، از سرگیری سریعتر عرضه توسط راهآهن شوروی و در نتیجه نفوذ و پیشروی عمیقتر در جبهه شد. در مقابل،در رویکرد آلمان، راه آهن بین تعدادی از مقامات رقیب تحت سلطه ورماخت تقسیم شد، که هیچ تجربه قبلی از عملیات دوربرد با استفاده از راهآهن نداشتند و از استفاده از کمک حرفهای رایشسبان خودداری میکردند .برنامه های موقت آنها برای راهاندازی راهآهن در پشت جبهه کافی نبود و و Eisenbahnpioniere در ایجاد ظرفیت کافی برای ارتباط حیاتی بین مرز و مناطق تأمین ناکام ماند.همچنین پس از فوریه 1942 که وزارتخانه حمل و نقل رایش کنترل را به دست گرفت،وضعیت بهبود نیافت،زیرا تلاش های آنها برای پر کردن شکاف لهستان بسیار محدود بود و ظرفیت راه آهن به دلیل شیوه های عملیاتی سفت و سخت و بدون انعطاف محدود شده بود. تلاشها برای ارتقای راهآهن روسیه به استانداردهای مدرن با ظرفیت کافی بسیار طولانی شد و گروه ارتش مرکز آلمان از کمبود دائمی قابلیت حمل و نقل رنج میبرد. در ژوئن ۱۹۴۴ گروه ارتش مرکز آلمان که در جبهه شرقی می جنگید ،مجبور بود بین حمل مهمات یا نیروهای کمکی یکی را انتخاب کند،زیرا ظرفیت راه آهن کافی برای حمل هر دو به طور همزمان وجود نداشت. ناتوانی ارتش آلمان در پیش بینی توانمندی های روسیه چه در سال ۱۹۴۱ و چه در سال ۱۹۴۲،برایش هزینه گزافی داشت. در حالی که GKO از قدرت NKPS استفاده کرد تا حملات خود را بیشتر و سریعتر از آنچه که تنها با وسایل نقلیه موتوری انجام می شد به سمت غرب به پیش ببرد. پایان مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://www.hgwdavie.com/blog/2018/3/9/the-influence-of-railways-on-military-operations-in-the-russo-german-war-19411945 https://profilbaru.com/article/List_of_German_army_groups_in_World_War_II https://www.britannica.com/biography/Herman-Haupt https://en.m.wikipedia.org/wiki/Eric_Geddes https://railsystem.net/rail-gauges/ https://en.m.wikipedia.org/wiki/Deutsche_Reichsbahn https://www.britannica.com/event/Curzon-Line https://en.m.wikipedia.org/wiki/Operation_Bagration https://www.britannica.com/place/Vistula-River
- 42 پاسخ ها
-
- 20
-
بخش هشتم... حدود 40 تا 50 قطار در روز به فراتر از کیف سفر می کردند،اما تنها 24 قطار در روز قادر به عبور از دون برای پشتیبانی از نیروهای عملیاتی بودند که باعث تاخیر و کمبود سوخت شد.در ۲۰ سپتامبر ۱۹۴۲ زمانی که یک خط انشعابی از استالینو به لیچاجا باز شد و از دونتس در بلایا کالیتوا بر روی یک پل ۲۷۰ متری دو مسیره تا چیر که روزانه حدود ۹ تا ۱۲ قطار از ان استفاده میکردند،عبور کرد اندکی تاخیرها کاهش یافت.با این حال ،بخاطر پل های ویران شده همچنان نیاز بود کالاها با کامیون ها به محل بارگیری قطارها منتقل شده تا از طریق قطار برای استالینگراد فرستاده شوند. به عنوان مثال، در 20 اکتبر وضعیت عرضه علوفه در شهر چنان تنگ شد که ارتش اسب های خود را به عقب در روستوف فرستاد تا تقاضا را کاهش دهد، اما این عمل ، عملاً ارتش را برای زمستان بی حرکت کرد. اگر شرایط برای آلمان سخت بود،پس برای مدافعان شهر فاجعه بار بود! زیرا ۳ خط راه آهن به استالینگراد می رسید.از شمال غربی یک خط تک مسیر به پوورینو-مسکو توسط پیشروی آلمانی ها قطع شد و فراتر از ایلولیا قابل استفاده نبود،و خطوط به سمت غرب و جنوب نیز هر دو تحت کنترل آلمانی ها بودند. درکرانه شرقی ولگا، خط ساراتوف-اورباخ- آستاراخان با روزانه 19 قطار با یک ایستگاه تنظیم در باسکونچاک مورد استفاده قرار می گرفت ، اما این خط، 140 کیلومتر از شهر با یک خط انشعابی تا بندر ولگا فری فاصله داشت که در سپتامبر 1942 تکمیل شد، اما تنها 8 قطار در زمانی که تقاضا برای 10 قطار بود بر روی آن حرکت میکردند. شهر و جبهه جنوب شرقی هر دو دارای جاده های نظامی بودند که آنها را به باسکونچاک(دریاچه نمک باسکونچاک با مساحت ۱۱۵ کیلومتر مربع در استان استاراخان روسیه قرار دارد)متصل می کرد. اما حمل و نقل موتوری دچار کمبود بود و جبهه استالینگراد تنها 2500کامیون داشت، در حالی که تعداد کامیون های جبهه دون 3600 و جبهه جنوب غربی ۳۱۹۷ دستگاه بود.جبهه دون و جنوب غربی می توانست سه خط راه آهن را که از ساراتوف، بالاتوف و پوورینو عبور می کرد، و دارای جاده هایی برای اتصال به خط مقدم بود ، تامین کند. قطره ای از این ترافیک می توانست با رفتن به کامیشین و انتقال به رودخانه ولگا به شهر استالینگراد راه پیدا کند.با این حال،این مسیرها از شمال زیر آتش توپخانه و حمله هوایی قرار داشتند. تلاش برای بهبود خطوط راهآهن و ترمیم آسیبهای ناشی از بمباران توسط شوروی ادامه داشت.در حالی که آلمانی ها با یک راه آهن آسیب دیده دست و پنجه نرم می کردند، شوروی مجبور شد از خطوط اصلی شبکه راه آهن خارج شود و از خطوط ثانویه (انشعابی)استفاده کند،بنابراین تلاش آنها به سمت ارتقاء این شبکه برای پاسخگویی به تقاضای اضافی معطوف شد.برخی از کارها قبلاً در اوایل سال به عنوان بخشی از یک مسیر جدید برای تأمین نفت، از جمله خط جدید در سواحل غربی دریای خزر، تکمیل شده بود. مزیت کلیدی شوروی در مهارت های عملیاتی برتر آنها بود که به آنها اجازه می داد 63251 واگن را عملیاتی کرده و 13749 واگن تدارکاتی را بین 23 جولای و 18 نوامبر به جبهه استالینگراد تحویل دهند که تقریباً 15 قطار در روز (9750 تن) است. لکوموتیوها با سرعت آهسته حرکت می کردند که به آنها اجازه می داد با سیگنال دهی های نچندان مدرن(در برخی موارد با استفاده از سربازان دارای پرچم) با فواصل کم بین قطارها و تراکم بالا در خط حرکت کنند.از مسیرها بر اساس کیفیت آنها استفاده میشد، مثلا قطارهای بارگیری شده در مسیر خوب حرکت می کردند و قطارهای سبکتر و بدون بار در مسیر ضعیف و قدیمی تر برمی گشتند. از رمپهای تخلیه متحرک برای طولانیتر کردن سکوهای ایستگاه استفاده میشد. قطارها اغلب نیروها و تجهیزات سبکتر را در فاصله ۲۰ کیلومتری ایستگاه تخلیه میکردند تا با ورود قطار به ایستگاه، تاخیری در تخلیه تجهیزات سنگین ایجاد نشود. نمونه ای از یک نقطه تخلیه در تصویر بالا مشاهده می شود. وجود تعداد زیادی از کارگران به تیم های تعمیر و نگهداری اجازه داد تا در امتداد خطوط راه آهن مستقر شوند تا با استفاده از انبوهی از مواد ریخته شده در کنار ریل،آسیب های ناشی از حمله هوایی و قطارهای آسیب دیده را تعمیر کنند. این اقدامات توسط 500 تا ۶۰۰ لوکوموتیو پشتیبانی میشد.مزیت اصلی آنها این بود که آنها واحدهای مستقلی بودند که پشتیبانی مهندسی، پمپ های آب قابل حمل و سایر تجهیزات را برای افزایش ظرفیت انبارهای لوکوموتیوهای محلی حمل می کردند. NKPS در سرعت بازسازی خطوط راه آهن ویران شده و به ویژه در بازسازی پل ها در حال شکست بود، عاملی که بهره برداری بیشتر از ضد حمله اولیه را به تاخیر انداخت. ناوگان کامیون در سطح پایینی قرار داشت و کامیون های ساخت خارج هنوز به جبهه نرسیده بود. الکساندر ورث نویسنده،روزنامه نگار و خبرنگار جنگی روسی شرایط را اینگونه توصیف میکند : اسب ها،اسب ها و اسب های بیشتر...در حال کشیدن اسلحه و توپ ها و واگن های بزرگ سرپوشیده.و صدها کامیون با چراغهای جلوی روشن با این حال،هنگامی که جبهه جنوب غربی ضد حمله خود با نام زحل کوچک (Little Saturn) را آغاز کرد نقطه شروع عملیات ۱۴۰ کیلومتر دورتر از راه آهن بود و کامیونها قادر به تجهیز کامل واحدها و تخصیص کامل منابع انها نبودند.علاوه بر این حمله کنندگان ۲۰۰ کیلومتر را در طی ۶ روز تصرف کردند و عملیات در ۳۴۰ کیلومتری بعد از انتهای راه آهن پایان یافت. ادامه دارد... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 19
-
یک توییتر اکراینی بر اساس تصاویر زیر ادعا کرده بخشی از سامانه اس ۴۰۰ برای اولین بار منهدم شده!! ادعا کرده تل ۵P85SM2-01 حامل موشک 5V55R
-
بخش هفتم مشکل اساسی که ارتش آلمان در زمان حضور خود در روسیه با آن روبرو بود این بود که همه چیز مورد نیاز، به غیر از غذا و علوفه، باید از آلمان می آمد، ولی برای حمل آن حمل و نقل کافی ریلی وجود نداشت. هر گروه ارتش به 75 قطار در روز نیاز داشت، از سویی اقتصاد المان نیز به قطارها نیاز داشت تا مواد را به سمت رایش منتقل کنند،از طرفی دیگر جمعیت اشغال شده نیز برای تامين نیازهایش به ترافیک قطار قابل توجهی احتیاج داشت.تقریباً روزانه 14 قطار به روسیه، 58 قطار در داخل روسیه و 36 قطار به سمت آلمان حرکت می کردند. در ژانویه 1943، ترافیک عبوری از مرز شامل۷۶ قطار برای شمال،۸۷ قطار برای شرق و ۶۷ قطار برای جنوب به علاوه 9 قطار عبوری از رومانی به اودسا به اضافه 81 قطار حامل زغال سنگ، مصالح ساختمانی و تجهیزات راه آهن بود. این نشان میدهد که راهآهنها تنها می توانستند حداقل تقاضا را برآورده کنند. برای مثال هنگامی که لشگر 305 پیاده نظام در می 1942 به فرانسه منتقل شد، بخش عمده ای از واحدهای موتوری لشگر تمام مسیر را از آلمان رانندگی کردند. کارهای گستردهای که در طول برنامه اتو انجام شد راه آهن را در برابر آب و هوای بد و سیل مقاوم تر کرد،اما واقعیت این بود که در یک روز معمولی 104 قطار به کاساتین، 64 قطار به دنپروپتروسک، و تنها 34 قطاربه استالینو می رسیدند، بنابراین ظرفیت کافی راه آهن تنها در فاصله 600 کیلومتری از خط مقدم بود و ارتش ها قطراتی از تدارکات دریافت می کردند.هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی مورد حمله قرار گرفت، مراکز صنعتی بزرگی در مسکو، لنینگراد، حوضه دونتس و اورال داشت و استفاده از دو مورد از آنها، یعنی حوضه دونتس و لنینگراد را در پایان سال 1941 و همچنین مازاد کشاورزی اکراین را از دست داد. این باعث کاهش تولید ناخالص صنعتی از 138.5 میلیارد روبل به قیمت های 1926 به 103.0 بین سال های 1940 و 1942 ، یا کاهش 33 درصدی شد که با رشد تولید شرق از 22.7 به 52.2 میلیارد روبل در همان دوره جبران شد. با این حال، شوک به اقتصاد صنعتی بیشتر از آن چیزی بود که در ابتدا به نظر می رسید، زیرا بخشی از این حمل و نقل متعلق به بار نظامی بود، و هانتر تخمین میزند،محموله های نظامی 28 تا 30 درصد کل بارگیری بود.حتی با وجود دادههای ناقص، واضح است که NKPS ظرفیت راهآهن بسیار بیشتری نسبت به آلمانیها و چندین برابر بیشتر در ترافیک نظامی فراهم میکرد.اما در حالی که شوروی ظرفیت راهآهن بزرگتری داشت، این برای هر نیازی کافی نبود و آنها تقاضا را از راههای مختلفی محدود کردند. نمونه های کمی وجود دارد که واحدهای بزرگ شوروی به اندازه کافی در جبهه جابه جا شده باشند. شاید بزرگترین تمرکز برای عملیات باگراتیون با گارد دوم و ارتش ۵۱ از کریمه و ارتش تانک پنجم گارد(دو سپاه تانک) از اکراین بود.خواست ارتش سرخ این بود که کل واحدها را از مرکز به یک جبهه بفرستد و سپس واحدهای کوچک شده(به دلیل تلفات)را در پایان عملیات در آنجا رها کند! و هنگام فعال کردن مجدد یک جبهه برای عملیات،جایگزین ها و تجهیزات جدید برای تکمیل واحد های موجود آسیب دیده اعزام می شد،و این روش کارآمدتری برای استفاده از فضای موجود راه آهن نسبت به جابه جایی کل واحدهای رزمی در سراسر جبهه بود که رویه استاندارد آلمان بود. (عملیات باگراتیون عملیاتی بزرگ در طی جنگ جهانی دوم بود که توسط ارتش سرخ شوروی و به منظور پاکسازی نیروهای آلمانی در بلاروس،اکراین و لهستان صورت گرفت.نام این عملیات از نام پیوتر باگراتیون،ژنرال نیروی زمینی روسیه که در جریان جنگ بورودینو مجروح شد،اقتباس شده بود.تلفات قوای آلمانی در این عملیات ۴۰۰ هزار کشته بود در حالیکه تلفات ارتش شوروی ۱۰۰۸۰۴ کشته و مفقود و ۵۹۰۸۴۸ مجروح بعلاوه انهدام ۲۹۵۷ تانک و ۲۴۴۷ ارابه توپ و ۸۲۲ هواپیما بود). دوره دوم جنگ هنگامی که نیروهای آلمانی کارزار تابستانی خود را در آخرین روزهای ژوئن آغاز کردند،ژنرال واگنر قبلاً اعلام کرده بود که تنها یک گروه ارتش می تواند برای عملیات آتی توسط شبکه راه آهن موجود پشتیبانی شود.ریشه مشکل در شبکه ریلی کم ظرفیت در سراسر لهستان،کیفیت پایین خطوط بازسنجی شده توسط Eisenbahnpioiere و اندازه کوچک HBD و FED نهفته است. تنها سه ماه بین پایان بحران زمستانی 1941/1942 و شروع کارزاری گسترده برای تعمیر راهآهن فاصله وجود داشت. پل اصلی بر روی دنیپرو در کیف در ماه مارس مجدداً افتتاح شد، اما بیشتر خطوط تنها با 24 قطار در روز مورد استفاده قرار می گرفتند، در حالی که خطوط شوروی از طریق لهستان اشغالی با 30 قطار در روز بهره برداری میشد. هدف برنامه آلمان تعمیر لکوموتیو ها و افزایش ظرفیت مسیر خطوط اصلی از 24 به 36 قطار در روز بود. مسیر اصلی راهآهن از کیف به روستوف از طریق خطوط پرظرفیت حوضه دونتس میگذرد و تنها یک مسیر فرعی از کیف به الگو و از آنجا به چارکوف از طریق رودخانه دونتس به لیچاجا می رود و برای بار دوم از دونتس می گذرد و به استالینگراد می رود. آلمانی ها در پیشروی اولیه مسیری را دنبال کردند تا ارتش سرخ را در روستوف محاصره کنند،و بریگادهای راه آهن زمان زیادی را برای تخریب کامل تأسیسات راه آهن در حوضه دونتس و منفجر کردن پل راه آهن بر فراز دان، که تا اکتبر بازسازی نشد،اختصاص دادند.سه هنگ Eisenbahnpioniere و مجموعه ای از شرکت های مستقل به علاوه قطارهای مهندسی سازمان Todt و Reichsbahn برای تعمیر راه آهن مستقر شدند و آنها برنامه ریزی کردند که 2000 کیلومتر مسیر توسط FED اداره شود. طول این پیشروی 600 کیلومتر و فراتر از توانایی مجموع کامیون های در اختیار Grosstransportraum برای پشتیبانی از خط شروع اولیه بود. به دنبال آن پیشروی دیگری به قفقاز، 400 کیلومتر دیگر از روستوف تا مایکوپ و فراتر از آن انجام شد. این وضعیت شرایطی را در ماه اگوست بوجود اورد که در آن راه آهن در چارکوف به دلیل هفت پل تخریب شده بر روی رودخانه دونتس از پیشروی اصلی جدا شد. و کل پیشروی نیروهای آلمانی در استالینگراد و در قفقاز توسط یک مسیر تعمیر شده واحد حمایت میشد که از استالینو به روستو میرفت، از دان،از روی یک پل موقت عبور کرده و به سمت قفقاز می رفت در حالی که خط انشعابی از آن از طریق سالسک از استالینگراد پشتیبانی می کرد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 17
-
بخش ششم ..... دوره اول جنگ برنامه ریزان آلمان برای تهاجم به اتحاد جماهیر شوروی در تابستان 1940 باید به دو موضوع عمده می پرداختند: اول اینکه این عملیات از خارج از مرزهای آلمان آغاز میشد و دوم قرار بود دو نبرد سرنوشت ساز انجام شود که یکی از آنها خارج از محدوده برد بسیاری از وسایل نقلیه موتوری برای پشتیبانی از نیروهای بسیج شده بود. اولین مسئله با ارتقای عظیم شبکه راهآهن لهستان از طریق برنامه اتو پاسخ داده شد.این امر باعث میشود تا لشکرهای پیاده نظام و انبارهای تدارکاتی در مرز مستقر شوند و سپس واحدهای زرهی در لحظه آخر قبل از شروع تهاجم سریعا بسیج شوند. در موضوع دوم برای پشتیبانی از نیروهای عمل کننده نیز بسیج کامیونهای سنگین/تریلر از بخش غیرنظامی در غالب ۳ هنگ مورد بررسی قرار گرفت. GTR(سه هنگ سازماندهی شده موتوری)از نبردهای تعیین کننده اولیه در منطقه مرزی پشتیبانی می کند، در حالی که Eisenbahnpioniere (گروه های نظامی که به عنوان مهندسان راه آهن نیز شناخته میشدند.انها خطوط ریلی مرتبط نظامی و زیرساخت های ان را می ساختند،تعمیر می کردند،راه اندازی می کردند یا تخریب می کردند) راه آهن را در شرق لهستان تحت اشغال شوروی با یک خط و حداقل 24 قطار در روز برای هر گروه ارتش برقرار می کنند. در مورد نیروهای رزمی که در شرق در مینسک می جنگیدند، یک منطقه تامین در عمق 400 کیلومتری ایجاد خواهد شد.ظرفیت GTR از 19000 تن به 60000 تن برای عملیات افزایش یافت که نشان دهنده 9 میلیون تن کیلومتر بود و این نشان می دهد کامیون ها می توانند ارتش را تا فاصله ۳۰۰ کیلومتری از انبارها پشتیبانی کنند. 24 قطار در نظر گرفته شده نیز نشان دهنده 32000 تن ظرفیت بود با این حال، این ظرفیت تنها برای سوخت، مهمات، و غذا/علوفه محدود کافی بود، و هیچ امکانی برای جایگزینی مردان(نیروها)، اسب ها یا تجهیزات وجود نداشت. بعدها در جنگ،یک گروه ارتش به ۷۵ قطار در روز صرفا برای عملیات عادی نیاز داشت،در حالی که جنگ های سنگین می تواند این تعداد مورد نیاز رابه بیش از ۱۰۰ قطار برساند. با پایان نبرد اسمولنسک در اوایل آگوست، واضح است که وضعیت تدارکات تحت فشار بود و علیرغم توقف بیش از یک ماهه عملیات، تدارکات کافی برای انتقال واحدها به مسکو وجود نداشت. مشکل اساسی به وضوح توسط ژنرال هالدر در 3 اگوست 1941 به عنوان تضاد منافع بین ساخت سریع خطوط کم ظرفیت در عقبه ارتش های در حال پیشروی یا ساخت خطوط با ظرفیت بالا که قادر به پشتیبانی از ژنرال واگنر در هدف او برای ایجاد یک منطقه تامین در پشت هر گروه ارتش باشد مطرح شد. Eisenbahnpioniere به سرعت گیج ها را تغییر داده و تعمیرات اساسی پلها را انجام میدادند، اما سیگنالها یا ارتباطات تلفنی را تعمیر نمیکردند یا لکوموتیوها را بازسازی نمیکردند.تمرکز آنها بر پشتیبانی ۷ روز هفته از ارتش در حال پیشروی بود. این وظایف بر عهده FED و HBD گذاشته شد که تجهیزات کافی برای ایجاد این زیرساخت و ساختار سازمانی برای مدیریت این کار را نداشتند. در پرونده های عملیاتی گروه ارتش مرکز سه نقشه وجود دارد که پیشرفت گیج بندی مجدد مسیر اصلی دو خطه از منطقه برست را نشان می دهد: در 3 جولای 1941، قطار به سمت شهر بارانوویچی (در غرب بلاروس) با یک نقطه تخلیه (وقتی گیج ها متفاوت باشد یک نقطه تخلیه در نظر میگیرند که محموله به وسیله نقلیه دیگر منتقل شود) در آنجا حرکت کرده و با یک نقطه تخلیه دیگر در مینسک، روی گیج عریض(گیج استاندارد شوروی) حرکت میکند. تا 31 جولای 1941، تخلیه بار در اورشا اتفاق میافتد و قطار روی ریل با گیج دوگانه(یعنی افزودن یک ریل سوم) از مرز از طریق لیدا تا نقطه تخلیه در پولوزک حرکت کرده و در 28 آگوست در یک مسیر دو خطه با گیج استاندارد در ویتسبک در شمال شرق بلاروس تخلیه میشود. در ۸ آگوست ۱۹۴۱ ژنرال اتو ویلی گزارش داد که 16148 کیلومتر مسیر تغییر یافته است که 4414 کیلومتر آن در منطقه گروه ارتش مرکز،می باشد.و در فاصله ترسپول در مرز لهستان تا مسکو 1070 کیلومتر،گیج استاندارد کافی وجود داشت. کمبود تجربه باعث شد که افسر حمل و نقل گروه ارتش مرکز تا اگوست متوجه شود که برای رسیدن به هدف روزانه 24 قطار در روز، قطارها باید حتما در پایان سفر خود تخلیه شوند.ارتش تمام قوانین هرمان هاوپت در 75 سال قبل را زیر پا گذاشت و بهای آن را پرداخت. بحران در طول زمستان رخ داد: با چند انبار محدود سرپوشیده برای نگه داری لکوموتیوها،تا فوریه 1942، حداقل 70 درصد لکوموتیوهای آلمانی از کار افتادند، و ترافیک زمینی متوقف شد و از طرفی جریان دائمی لکوموتیوها به سمت شرق شروع به تأثیرگذاری بر اقتصاد گسترده تر آلمان کرده بود و در 15 ژانویه 1942 این امر هیتلر را وادار کرد تا وارد عمل شود. ارتش آلمان کنترل راه آهن را از دست داد و RVM(وزارت حمل و نقل رایش) و سازمان Todt(این سازمان مسئول طیف عظیمی از پروژه های مهندسی هم در آلمان نازی و هم در سرزمین های اشغالی از فرانسه تا اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم بود)برای بازسازی راه آهن وارد عمل شدند. با این حال،اصطکاک بین ارتش و راه آهن ها در تمام زمستان افزایش یافته بود و در ماه آوریل گشتاپو دو مدیر ارشد عملیات HBD به نام های لندنبرگر و هان را دستگیر کرد و آنها را به اردوگاه کار اجباری فرستاد.در روزهای سیاه 1941، یک پیروزی مهم برای شوروی اتفاق افتاد و آن پیروزی توسط NKPS رقم خورد! با توجه به وسعت کشور، در روسیه تحرک در سطح عملیاتی فقط توسط راهآهن امکان پذیر بود،پس با استفاده مؤثر از آن، این کمیسری تضمین کرد که اتحاد جماهیر شوروی از حمله جان سالم به در خواهد برد. تصویری از ریل با گیج دوگانه هنگامی که راه آهن شوروی از شوک اولیه تهاجم خلاص شد، شروع به تخلیه لکوموتیوها قبل از اینکه به دست آلمانیها بیفتد،کرد.در اودسا، یک اسکله شناور بود و لوکوموتیوها قبل از اینکه اسکله به دریا کشیده شود، در آن رانده شدند.اتحاد جماهیر شوروی با وجود از دست دادن حدود 40 درصد از شبکه اش اما تنها 15 درصد از نیروی محرکه خود را از دست داد، که به این معنی بود که برای بقیه جنگ ، مشکلی نخواهند داشت، به خصوص که اقتصاد زمان جنگ به ترافیک کمتری نیاز دارد، با این حال عامل کلیدی در حفظ توان جنگی اتحاد جماهیر شوروی،توانایی آن کشور در ایجاد لشگرهای جدید بود،واین تنها در صورتی ممکن بود که NKPS بتواند مردان را از دورترین نقاط شوروی جمع اوری کند،آنها را به انبارها و سپس به جبهه برساند. در حالیکهNKPS در اواخر سال 1941، ارتش های شرق دور شوروی را به غرب منتقل می کرد. گروه ارتش مرکز به دلیل کمبود نیروی جایگزین در حال پژمرده شدن بود،در واقع NKPS از طریق شبکه ای که آلمانی ها آن را قدیمی و بهم ریخته می دانستند،میلیون ها مرد را برای ارتش سرخ به سمت دیگر سوق میداد. ارتش آلمان برای راهاندازی راهآهن، تلاش بسیاری کرد، اما تیپهای NKPS و بریگاردهای راهآهن بسیاری از شبکههای تصرف شده توسط آلمانی ها را با تخریبهای خود غیرقابل استفاده کردند. پل ها یک هدف بودند و شوروی ماشین های انهدام مسیر مخصوص به خود را داشت که در جنگ معرفی شد، اما ابزار اصلی آنها از بین بردن تجهیزات در انبارها و موتورخانه ها بود و کمبود منابع آب، تجهیزات مهندسی و تأسیسات سرپوشیده تا حد زیادی باعث از کار افتادن لکوموتیوهای آلمانی در زمستان آینده خواهد شد. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 16
-
بخش پنجم ..... اجرای برنامه اتو موجب شد هشت خط از شمال به جنوب ایجاد گردد: V-IIخط برلین-دانزیک-لوبلین-روونی-کیف با ۲۴ قطار II-خط برلین-کونیگزبرگ با ۷۲ قطار IV-خط برلین-اینستربورگ با ۷۲ قطار VIII-خط استتین-ویتکس با ۲۴ قطار III-خط ورشو-بیالیستوک با ۴۸ قطار V-خط ورشو-لیدا با ۴۸ قطار I-خط پراگ-دبلین-برسک با ۳۶ قطار VI-خط کراکوف-لمبورگ-تارنوپول با ۷۲ قطار گروه ارتش های شمال توسط خطوط II، IV و VIII پشتیبانی میشد که توسط اداره راه آهن کوینزبرگ اداره میشد،در حالی که گروه ارتش های مرکز و جنوب توسط خطوط باقیمانده پشتیبانی میشدند که توسط Gedob اداره میشد. با این حال،گدوب نمی توانست چنین حجمی از ترافیک را اداره کند، زیرا در ژانویه 1941، ارتش روزانه 130 قطار درخواست کرد، اما تنها 80 قطار در واقع حرکت می کردند. ارتش سرخ در ۱۷ سپتامبر ۱۹۳۹ Kresy را اشغال کرد و بلافاصله شروع به انتقال تأسیسات نظامی به این منطقه کرد.روسها تلاش کردن که مسیر 4900 کیلومتری تک ریلی و 1800 کیلومتری دو مسیره از استاندارد لهستان به استاندارد اتحاد جماهیر شوروی تغییر یابد.بکارگیری 2000 لوکوموتیو و 120000 واگن به NKPS اجازه داد تا با استفاده از نقاط انتقال مرزی،(نقاطی که محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر منتقل می شود)یک سرویس گیج استاندارد را اجرا کند.اما این کار با الحاق سرزمین های بیشتر در بالتیک و فنلاند و...، که منجر به افزایش اندازه شبکه از 84950 در سال 1938 به 106102 کیلومتر در پایان سال 1940 شد، پیچیده شد و تغییر شبکه لهستانی را به تاخیر انداخت. در جولای 1940، رئیس ارتباطات نظامی ارتش سرخ (VOSO) برنامه ای برای قطارهای نظامی برای سال 1941 تهیه کرد. این برنامه از خطوط راهآهن لنینگراد، بالتیک ، ویژه غربی ، کوول و اودسا استفاده میکرد و خط مینسک به برست برای 72 قطار در روز اماده شد،اما در فوریه 1941، کمیته مرکزی هنوز در حال برنامه ریزی برای شروع ساخت راه آهن در سراسر منطقه بود تا مسیرها و اتصالات را با 128000 کارگر به روز کند و برای این منظور 230 میلیون روبل هزینه کرد. واضح است که بسیاری از ظرفیت های در نظر گرفته شده در سال 1940 هنوز وجود نداشت. خط اصلی مینسک تنها دارای ظرفیت 30 قطار در روز بود که تا سال 1942 به 48 قطار افزایش یافت. به طور مشابه، راه آهن کوول در تابستان 1941 عملکرد ضعیفی داشت زیرا سه بخش از مسیر همچنان دارای گیج استاندارد لهستانی بود. پس واضح است که اجرای برنامه اتو توسط آلمانها باعث شده بوده ظرفیت خطوط تقریبا دو برابر ظرفیت خطوط در سمت شوروی باشد. اهمیت راه آهن برای عملیات نظامی،تامین و حمل و نقل آلمان در قلب فلسفه نظامی آلمان ایده محاصره و نابودی کامل دشمن یا Kesselschlacht وجود داشت.در دوره 1866 تا 1914، راه رسیدن به این هدف، بسیج سریع به سمت مرز بود.به حداکثر رساندن مقدار غذای حمل شده توسط سربازان با استفاده از کنسرو و بیسکویت، حمل لوازم اضافی در واگن های قطار و درخواست از شهرهای محلی، امکان پیشروی بدون پشتیبانی را برای مدت بیش از سه هفته فراهم میکرد. در عقبه ارتش، قطار تدارکاتی،خطی از انبارها ایجاد می کرد تا تدارکات را از مرز به ارتش برساند.در واقع، پیشروی به قدری سریع بود که به سرعت ارتش از قطارهای تدارکاتی دور شد. با این حال، آنها می توانستند ارتش را برای ادامه جنگ تامین کنند تا جنگ به نتیجه برسد.از آگوست 1939، تدارکات نیروهای رزمی به بخش OKHتحت فرماندهی سرلشکر ادوارد واگنر، واگذار شد.در حالی که حمل و نقل ریلی برای همه خدمات مسلحانه به بخش OKW به فرماندهی سرلشکر رودولف گرکه تخصیص داده شد. OKW یک سازمان نسبتا کوچک با کارکنانی درآلمان، با یک ناوگان در ایستگاه ها، تقاطع ها، و خطوط راه آهن بود،این ساختار ارتباط کمی بین نیروهای در حال نبرد و شبکه راه آهن در طول دوران نبردهای فعال ایجاد می کرد،بنابراین در طول لشگرکشی به فرانسه،راه آهن نقش انتقال نیروها به مناطق را داشت و پس از آن سرلشگر واگنر با استفاده از وسایل حمل و نقل موتوری در اختیارش نیروهای رزمی را از طریق انبارهای در مرز تأمین می کرد.سرلشگر واگنر به منظور حمایت از تانک های پانزر،از کامیون های سنگین که می توانستند مسافت های طولانی را طی کنند استفاده می کرد،تا بتواند قبل از اینکه راه آهن ها به حالت عادی بازگردند،این شکاف را پر کند. این وضعیت به طول انجامید و درگیری ها و تاخیرهای طولانی در واگذاری راه آهن از Eisenbahnpioniere به Reichsbahn در طول نبرد در لهستان و فرانسه وجود داشت. در واقع،تفکر نظامی آلمان همچنان اولویت کمی برای لجستیک قائل بود و بر فاکتورهای مورد نیاز برای پیروزی برق آسا در نبرد سرنوشت ساز تمرکز می کرد و بنابراین این تفکر نیاز به خدمات تدارکاتی گسترده را از بین می برد. توسعه لجستیک روسیه علاقه روسیه به لجستیک پس از جنگ فاجعه بار کریمه 1854 آغاز شد، زمانی که نشان داد که انتقال نیروی نظامی به خارج از مرکز امپراتوری دشوار است.اما تجربه جنگ روسیه و ترکیه در سال 1877 در قارص و پلونا و سلسله طولانی لشکرکشی های استعماری در قفقاز و آسیای مرکزی نشان داد که ارتش روسیه نحوه انجام عملیات را فراتر از مرزهای خود آموخته است. در سال 1878، ارتش روسیه مجبور شد از جنوب غربی اوکراین حرکت کرده و از رومانی عبور کند، که هر دو دارای خطوط درجه پایین و تک خطی با گیج های مختلف بودند، و نیروهای راه آهن مجبور شدند این خطوط را ارتقا داده و گیج دوم را اضافه کنند.برای کوتاه کردن خطوط تدارکاتی آنها یک خط جدید ۲۸۵ کیلومتری از بخارست و چند خط کوچکتر دیگر را در ۱۰۰ روز با استفاده از ۱۵۰۰۰ کارگر ساختند و همچنین چندین خط کوچکتر دیگر، شاهکاری که از تلاش شکست خورده پروس برای ساخت یک خط راه آهن برای دور زدن قلعه متز در سال 1871 فراتر رفت. به همین ترتیب، اگر چه جنگ روسیه و ژاپن در سال 1905 با شکست به پایان رسید، اما واقعیت این است که یک تلاش نظامی قابل تحسین در فاصله بسیار زیادی از قلب روسیه انجام گرفت. ستادی برای تدارکات ارتش سرخ در شوروی منظور از عقبه ارتش ملت این کشور بود جایی که تمام ظرفیت جامعه از کشاورزی و صنعت برای تأمین جبهه در نظر گرفته می شد. با این حال، پاکسازی ها و تجربه خلخین گل(درگیری های مرزی بین شوروی و ژاپن) اشغال لهستان و جنگ زمستانی ضعف عمده در پشتیبانی لجستیکی ارتش سرخ را نشان داد.در حالی که خدمات حمل و نقل و تدارکات تحت تأثیر حمله آلمان در ژوئن 1941 قرار گرفت، در ۲۸ جولای،فرمانده ارشد خورولف نزد رفیق استالین رفت تا پیشنهادی به او دهد! از نوامبر 1939، او با رئیس تدارکات ارتش سرخ در دهه 1920 و فرمانده سابق ارتش امپراتوری، سرلشکر خورتسکی در گفتگو بود. این طرحی برای ایجاد یک ساختار لجستیک متمرکز برای ارتش سرخ با استفاده از مقررات ۱۹۱۴ ارتش امپراتوری برای تدارکات بود. علیرغم این واقعیت که این پیشنهاد از سوی یک متخصص فنی سابق ارائه شده بود و به دوران تزار بازمیگشت، استالین آن را برخلاف توصیه رئیس ستاد کل ارتش، ژنرال ژوکف. که به زودی از سمتش برکنار شد،تایید کرد. بدون شک سابقه خرولف به عنوان یک سازمان دهنده بلشویک در سن پترزبورگ، جایی که با وروشیلوف ملاقات کرد، خدمت او در جنگ داخلی به عنوان کمیسر سیاسی در سواره نظام، و خدمت طولانی او در دولت علیرغم پاکسازی در سال 1937 مورد توجه قرار گرفت. بنابراین در اول اوت 1941 بر اساس دستور سری شماره 0257 ستاد فرماندهی برای پشتیبانی از ارتش سرخ تشکیل شد که یک ستاد مرکزی کوچک برای هماهنگی فعالیت های هفت اداره مستقل موجود در ارتباط با تامین، حمل و نقل و مراقبت های پزشکی فراهم کرد. موفقیت این طرح بخاطر انحصار حمل و نقل از طریق اداره مرکزی ارتباطات نظامی ارتش سرخ VOSO حاصل شد، به طوری که حتی سازمان های خارج از کنترل آن، مانند اداره اصلی توپخانه GAU، مجبور شدند از طریق آن عملیات کنند. اثربخشی این رویکرد در 25 مارس 1942 هنگامی که خرولف جایگزین کاگانوویچ به عنوان کمیسر خلق شد، افزایش یافت.ارتش سرخ اکنون دارای یک سازمان لجستیکی مدرن کاملا یکپارچه بود،اما در ارتش آلمان این خدمات به شکل فردی و با هماهنگی کم انجام میشد. طرح مفهومی شوروی با مدل آلمانی/اروپایی تفاوت اساسی داشت،که در آن کارکنان لشکر برای افسران تدارکاتی ارتش درخواست می فرستادند تا دوباره تجهیزات تا سطوح استاندارد پر شوند، که منجر به تامین تمام لشکرها کم و بیش به طور مساوی شد. در حالی که در ارتش سرخ تمام تدارکات جنگی از مدل «ارسال مرکزی» استفاده میکردند که به آنها اجازه میداد تدارکات تنها به جبهههای فعال فرستاده شوند.تاثیر این سیاست این بود که منابع محدود را در نقطه تصمیم گیری متمرکز کند و مرکز تعیین کند که بیشترین تلاش خود را در کجا انجام دهد.بخش اعظم برتری ظاهری شوروی ناشی از تمرکز بهتر بود.در حالی که آلمان ها از سال ۱۹۴۳ تلاش کردند تا جریان تدارکات را از طریق افسران تدارکات هدایت کنند. ادامه دارد.... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 17
-
بخش چهارم..... افزایش طول شبکه اندک و تلاش اصلی بر روی بهبود خطوط موجود بود.اما این پیشرفتها در تعداد کمی از خطوط اتفاق افتاد که عمدتاً چهار منطقه اصلی فعالیت اقتصادی اتحاد جماهیر شوروی بود، که حوضه دونتس، مسکو، لنینگراد، و اورال-کوزنتس را به هم مرتبط و این یعنی یک سوم ترافیک فقط در 10 درصد از شبکه قرار داشت.با این نوسازی مقامات شوروی مسیر قوی تری در اختیار داشتند و از لوکوموتیوهای جدید FD و IS استفاده می کردند که می توانستند قطارهای سنگین با وزن ناخالص 3000 تن را با یک نوع محموله مستقیماً از مبدا تا مقصد حمل کنند، مانند قطارهای زغال سنگ که از دونتس به مسکو/لنینگراد حرکت می کردند. اتحاد جماهیر شوروی با راهاندازی راهآهن با سرعت کم (29 کیلومتر در ساعت در سال 1934) توانست به ظرفیت حمل بار بالایی دست یابد،این سرعت تأخیر ناشی از سبقت قطارها از یکدیگر را حذف کرد، فرسودگی ریل را کاهش داد و به تعداد زیادی از قطارها اجازه داد که در یک مسیر حرکت کنند.توان بارگیری پایین لکوموتیوها و واگن ها(۱۵ تن برای واگن دو محوره) به آنها اجازه می داد در بیشتر قسمت های شبکه تردد کنند و مشکل حمل بار کم آنها با استفاده از قطارهای طولانی تر مرتفع میشد. همه این ویژگی ها برای راه اندازی راه آهن در مناطق اجرای عملیات نظامی ایده آل بودند. شناخت اروپا از شبکه راه آهن شوروی با توجه به اینکه راهآهنهای شوروی تا سال 1941 از نوع استاندارد اروپایی نبودند، آگاهی از ویژگیهای آنها برای هر نیرویی که قرار است از آنها استفاده کند ضروری است. خوشبختانه، راه آهن به عنوان نمونه ای از دستاوردهای سوسیالیسم انتخاب شده بود و تبلیغات گسترده ای روی آن انجام می گرفت، بنابراین دانش در مورد آنها گسترده بود. شماره ماه جولای مجله ساخت و ساز در اتحاد شوروی در ۱۹۳۸ به NKPS اختصاص داشت و به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و اسپانیایی منتشر شد. در سال 1932 اقتصاددان اهل شوروی KNTverskoi گزارش مفصلی در مورد سیستم حمل و نقل یکپارچه اتحاد جماهیر شوروی نوشت که دوباره در بریتانیا و ایالات متحده منتشر شد. از آنجایی که راه آهن یک تجارت بین المللی بود، تبادل منظم اطلاعات وجود داشت.مانند مجله معتبر Archiv für Eisenbahnwesens ، که شامل مقالات منظمی در مورد اتحاد جماهیر شوروی بود و نویسندگانی مانند دکتر Otto Wehde Textor داشت که در مینسک زندگی می کرد.قابل توجه است که جریان اطلاعات با افزایش سرکوب رسانه ها در شوروی کاهش یافت. با وجود اینWehde Textor توانست در مورد وضعیت ترافیک راه آهن شوروی در 1937/1938 بر اساس منابع این کشور بنویسد و در سال 1940 وضعیت راهآهنهای اشغال شده لهستان و خطوط راهآهن کشورهای بالتیک را به دقت توصیف کند. البته منابع اطلاعاتی دیگری نیز در دسترس بود :در سال 1922(NKPS).۷۰۰ لکوموتیو کلاس E را به 22 سازنده آلمانی و 500 لکوموتیو به یک سازنده سوئدی سفارش داد،بنابراین صنعت آلمان به خوبی از ویژگی های لکوموتیوهای شوروی آگاه بود، زیرا کلاس E همچنان به عنوان لکوموتیو اصلی حمل و نقل اتحاد جماهیر شوروی تا دهه 1950 باقی ماند. جغرافی دانان آلمانی مانند سرهنگ پروفسور ریتر اسکار فون نیدرمایر به طور گسترده به مناطق جنوبی اتحاد جماهیر شوروی سفر کردند و در بین جنگ های 33 و 34 در مورد طیف وسیعی از موضوعات ژئوپلیتیکی، از جمله راه آهن، مطالب زیادی نوشتند. با این حال شواهد در سراسر اروپا حاکی از آن است که کارشناسان،NKPS را دست کم گرفتندهمانطور که پل وول در سال ۱۹۴۶ نوشت:"به نظر برلین،وضعیت بد راه آهن شوروی،مانور و دریافت نیروهای کمکی را برای ارتش سرخ غیرممکن می سازد و این به فروپاشی دولت شوروی کمک می کند" اگرچه اقتصاددانان راه آهن تصویری جزئی از راه آهن شوروی داشتند، اما این اطلاعات به ارتش آلمان منتقل نشد. در سال 1940، برنامه ریزان ارتش آلمان از رابط رایشسبان (راه آهن المان) اطلاعاتی در مورد راه آهن روسیه خواستند و به آنها گفتند که چنین اطلاعاتی را در اختیار ندارند، زیرا هرگز به آنها گفته نشده بود که اتحاد جماهیر شوروی یک هدف است، بنابراین اطلاعات محلی توسط FED در لهستان جمع آوری میشد،و اطلاعات کاملی درباره شبکه،ایستگاهها،رویه های عملیاتی و امکانات وجود نداشت. لهستان : لهستان در درک ما از وضعیت راهآهن در طول جنگ روسیه و آلمان نقش اساسی دارد، زیرا تا ژوئن 1941، پروس/آلمان همیشه در جنگهای خود علیه دشمنانی که با مرزهایش همجوار بودند، مانند فرانسه و اتریش، جنگیده بود.هنگامی که لهستان در اواخر ۱۹۳۹ اشغال و تجزیه شد،رایش از مرزهای اصلی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1921 توسط خطوط راه آهن با ظرفیت های مختلف در فاصله 750 کیلومتری جدا ماند.پروس شرقی، بهعنوان بخشی از رایش، توسط رایشسبان خدمات رسانی میشد، در حالی که منطقه کنگره لهستان(لهستان روسیه یا پادشاهی لهستان) شرکت راهآهن کوچک خود را تاسیس کرد.در شرق منطقه ای بین خط کرزن (برای تعیین حدفاصل بین کشور تازه تأسیس لهستان و روسیه بعد از جنگ جهانی اول توسط انگلیسیها پیشنهاد شد ولی دو طرف به آن توجهی نکردند) و مرز 1921(که به جنگ شوروی و لهستان پایان داد) یک منطقه کشاورزی فقیر با راه آهن توسعه نیافته وجود داشت که لهستانی ها به ان Kersy می گفتند. لهستانی ها این منطقه را به عنوان سنگری دفاعی در برابر تجاوزات شوروی می دیدند و دارای خطوط دو مسیره به مسکو و سنت پترزبورگ بود. بر اساس مفاد پیمان مولوتوف-ریبنتروپ، این منطقه و کشورهای بالتیک در حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفتند، همراه با اتریش-مجارستان و گالیسیا از جمله شهر لمبرگ که راه آهن عالی خود را حفظ کرد. در سمت آلمانی مرز جدید(خط کرزن)،راهآهنهایی که به سمت شرق ویستولا میرفتند، از شمال به جنوب کاملاً محدود بودند :چهار مسیر از کریدور دانزیگ به پروس شرقی منتهی میشد، سه خط با 36 و یک خط با 12 قطار در روز؛ از ورشو، مسیر بیالیستوک 24 قطار و مسیر مینسک 18 قطار در روز ظرفیت داشت . خط رادوم به برست دارای 12 قطار و خط کاتوویتز به لمبرگ 24 قطار بود. این ظرفیت نیازها برای عملیات بارباروسا را برآورده نکرد،بنابراین رایشسبان در آوریل ۱۹۴۰ برنامه اتو (Otto) را برای ارتقای مسیرها با استفاده از ۳۰۰۰ کارگر و ۳۰۰۰۰ تن فولاد آغاز کرد. ادامه دارد..... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 21
-
بخش سوم..... وزارت حمل و نقل آلمان یا RVM زیر نظر یولیوس دورپمولر عمدتاً به خطوط راه آهنی که در آلمان توسط رایشسبان و در کشورهای اشغال شده توسط سازمان های نظامی و شرکت های مختلف مانند Gedob(Generaldirektion der Ostbahn یا اداره کل راه آهن المان در لهستان اشغالی) اداره می شد،نظارت داشت. پس از حمله به لهستان و اعلام جنگ فرانسه به آلمان ، اختلاف نظر بین وزارت حمل و نقل و فرماندهی عالی ورماخت یا به اختصار OKW بوجود امد که باعث تغییراتی در جنگ علیه روسیه در آینده شد، زیرا سرلشگر گرکه ، واحدهای عملیاتی خودش را که به اختصارFED نامیده می شد،برای خطوط راه آهن تشکیل داد . با این کار ، مدیریت راه آهن مناطق عملیاتی، یک جزء از هر گروه رزمی بود . این گروه ،از کارکنان راه آهنی تشکیل می شد که تحت نظر افسران ارتش کار می کردند. برای این جنگ،راه آهن در عقبه نیروها به اندازه حداقل 200 کیلومتر در پشت خط مقدم بوسیله رایش کمیساریات(واژه آلمانی برای نهاد اداری که توسط یک مقام معروف دولتی اداره می شود) که برای اداره و بهرهبرداری از سرزمینهای تصرف شده راه اندازی شد،اداره میشد. در این منطقه،قرار بود RVM شرکت های عامل جدید یا به اختصار HBD را با استفاده از کارکنان رایشسبان راه اندازی کند. FED در مارس 1941 و HBD در ژوئیه 1941 تشکیل شد،اما این استقرار سریع به این معنی بود که هر دو با کمبود نیرو ، کمبود تجهیزات و تجربه کافی مواجه بودند. HBD تنها با 60 مرد، کمبود مقامات واجد شرایط، و بدون تجهیزات، از جمله تلفن های حیاتی مورد نیاز برای راه آهن، در برست راه اندازی شد. هیچ نقشه مسیر، جدول زمانی یا اطلاعات ایستگاه وجود نداشت، به طوری که لوکوموتیوها باید برای چندین روز در هر جهت برای کاوش شبکه فرستاده میشدند. در سپتامبر، اس اس کل کارکنان چاپخانه HBD را به عنوان بخشی از یک برنامه یهودی تیرباران کرد.(احتمالا به ماجرای کشتار یهودیان در شهر Jedwabne لهستان اشاره دارد.مترجم) NARODNYI KOMMISSARIAT PUTE SOOBSHCHENIA یا به اختصار NKPS کمیساریای مردمی مسیرهای ارتباطی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1913، شبکه راه آهن تزاری 71000 کیلومتر (به استثنای فنلاند) را در بر میگرفت، اما از دست دادن قلمرو در طول جنگ، راه آهن شوروی را به تنها 58،000 کیلومتر در سال 1921 کاهش داد، با ریل های فرسوده و خسارت به وسایل آن به دلیل جنگ انقلاب و جنگ داخلی. ترمیم شبکه از سال 1923 تحت نظارت NKPS که مسئولیت راه آهن، جاده ها و آبراه ها را بر عهده داشت انجام گرفت. با این وجود، تا سال 1926، راهآهن به اندازه کافی بهبود یافته بود تا ترافیک را به سطح قبل از جنگ برساند و تا سال 1928 طول این شبکه به 76900 کیلومتر افزایش یافت. ناوگان حمل و نقل و سطح سرمایه گذاری هر دو به سطح سال 1913 بازگشته بود (که 18 تا 20 درصد کل سرمایه گذاری اقتصادی بود)، اما نرخ حوادث دو برابر شده بود.متخصصان فنی مانند معاون سابق وزیر حمل و نقل در زمان تزار نیکلاس از بازسازی و نوسازی کامل راهآهن عقب مانده روسیه مطابق با آخرین تفکر اروپایی و آمریکایی حمایت میکردند. در سال 1928 اولین برنامه پنج ساله آغاز شد که در دل خود گسترش عظیم ترافیک راه آهن برای پاسخگویی به تقاضاهای رو به رشد صنایع سنگین جدید بدون هیچگونه سرمایه گذاري جدید و با استفاده از روش هایی شد که درگیری های حاصل از ان منجر به پاکسازی متخصصان فنی بین سالهای 1928 تا 1931 و سرکوب کارگران راهآهن شد، ولی با افزایش نرخ حوادث، این امر ناگزیر به گردن خرابکاران افتاد. با وجود همه اینها، ترافیک بار در طول برنامه پنج ساله دو برابر شد.در اواخر اجرای این طرح مقداری سرمایه اضافی مورد نیاز بود که بین سالهای 1934 و 1936 فراهم شد اما هرگز به اندازه وعده داده شده یا مورد نیاز نبود.لازار کاگانوویچ به عنوان نارکوم(کمیسر خلق) در سال 1935 منصوب شد، و اگرچه او سخت برای به دست آوردن سرمایهگذاری بیشتر مبارزه کرد،در کنار آن او دست به اصلاحات کارآمد و گستردهای زد.با توجه به فضای سیاسی در سال 1937، پاکسازیهای گستردهای در سراسر راهآهن صورت گرفت، که با متخصصان فنی شروع شد، اما به همه نیروها، از 13 معاون نارکوم و 64 مدیر خط تا دهها هزار کارگر عادی، گسترش یافت. اما مهم است که بدانیم NKPS چگونه این نتایج را به دست آورد، زیرا آنها از همان روش ها در طول جنگ استفاده کردند. هانتر معتقد است که افزایش ترافیک بین سالهای 1928 و 1940، ۱۴۰ درصد بوده است که تنها ۱۰ درصد آن را می توان به افزایش طول شبکه،۱۵ درصد استفاده از ناوگان بزرگتر و قدرتمندتر و ۴۲ درصد را به افزایش تعداد واگن های بار اختصاص داد.در حالی که ۷۳ درصد باقی مانده به افزایش بهره وری کارگران اختصاص داده شده است که دلیل آن استفاده بیشتر از قطارها و کاهش زمان در بارگیری و تخلیه قطارها بوده است. ادامه دارد..... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
- 42 پاسخ ها
-
- 17